ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
سورهی زمر آیهی 75-62
( اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ (62) لَهُ مَقَالِیدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ (63) قُلْ أَفَغَیْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ أَیُّهَا الْجَاهِلُونَ (64) وَلَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَإِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ (65) بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَکُن مِّنْ الشَّاکِرِینَ (66) وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَالسَّماوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ (67) وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرَى فَإِذَا هُم قِیَامٌ یَنظُرُونَ (68) وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْکِتَابُ وَجِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَالشُّهَدَاء وَقُضِیَ بَیْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ (69) وَوُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَا یَفْعَلُونَ (70) وَسِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَراً حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِ رَبِّکُمْ وَیُنذِرُونَکُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا قَالُوا بَلَى وَلَکِنْ حَقَّتْ کَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْکَافِرِینَ (71) قِیلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ (72) وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ (73) وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشَاء فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ (74) وَتَرَى الْمَلَائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِیَ بَیْنَهُم بِالْحَقِّ وَقِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (75)
این بخش واپسین سوره، حقیقت توحید و یگانهپرستی را از جنبه وحدانیت آفریدگاری اعلان میدارد که همه چیز را آفریده است، و مالک و صاحب همه چیز است و متصرف در همه چیز است. این حقیقت توحید میآغازد با دعوت مشرکان از پیغمبر (ص) برای شـرکت او در عبادت بتها و خداگونههایشان تا آنان هم شرکت بکنند در عبادت خدای او) این دعوت، عجیب و غـریب جلوهگر میآید. مگر خدا آفریدگار همه چیز، و متصرف در ملکوت آسمانها و زمین بدون شریک و انباز نیست؟ پس چطور با او چیز دیگری پرستیده میشود، در حالیکه مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین تنها در دست قدرت او است؟)
(وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ).
آنان آنگونه که شایسته است خدا را نشناختهاند (این است که تو را به شرک میخوانند).
آنان برای خدا شریک و انباز قرار میدهند، در صورتیکه تنها او معبود توانا و چیره است:
(وَالْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَالسَّماوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ ).
(خدا آن کسی است که) در روز قیامت سراسر کره زمین یکباره در مشت او قرار دارد و آسمانها با دست راست او درهم پیچیده میشود.
به مناسبت به تصویرکشیدن این حقیقت بدین شیوه و بدینگونه در روز قیامت، صحنه شگرفی از صحنههای قیامت را نشان میدهد، صحنهایکه به پایان میآید با
موقعیت فرشتگان، فرشتگانی کهگرداگرد عرش خدا حلقه زدهاند و به سپاس پروردگارشان مشغولند، و کل جهان هستی هم با حمد و ثنای خدا به گفتار درمیآید: (وَقِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ).
و گفته میشود: حمد و سپاس خداوند جهانیان را سزا است!.
بدین وسیله این سخن نهائی در باره حقیقت توحید زده خواهد شد و آن را فیصله میدهد.
*
(اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ . لَهُ مَقَالِیدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ) .
خدا آفریدگار همه چیز است و همه چیز را میپاید و مراقبت مینماید. کلیدهای آسمانها و زمین ازآن او است. کسانی که آیات خدا را باور نمیدارند ایشان زیانکارند. (چرا که قـوانین و رهنمودهای کسی را نمیپذیرند که مالک و صاحب سراسر جهان و فرمانده و گرداننده آن است).
این حقیقتی استکه همه چیزگویای آن است. چه هیج کسی نمیتواند ادعاءکندکه او چیزی را آفریده است . و هیچ عقلی نمیتواندگمان بردکه هستی پیدا شده است بدون پدیدآورندهای. هر چیزیکه در جهان است بیانگر قصد و هدف و تدبیر و تقدیر است. هیچکاری از کارهای جهان به خود رها نشده است و تصادفی پدیدار نگشته است، چهکار آنکوچک باشد و چه بزرگ:
( وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ).
او همه چیز را میپاید و مراقبت مینماید.
رهبری آسمانها و زمین ازآن خدا است. او است که آسمانها و زمین را آنگونهکه بخواهد اداره میکند، و آسمانها و زمین با نظم و نظامی حرکت میکنند و راه میروندکه او مقدر و مقرر فرموده است. هیچ ارادهای و خواستی جز اراده و خواست یزدان در اداره کردن و گرداندن امور جهان دخالت ندارد. فطرت بر این گواه است، و واقعیت گویای آن است، و دل و خرد معترف بدان است.
(وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ).
کسانی که آیات خدا را باور نمیدارند ایشان زیانکارند.
آنان فهم و شعور را باختهاند و از دست دادهاند، فهـم و شعوریکه زندگانی ایشان را در زمین با زندگی سراسر جهان هستی هماهنگ و همآوا میگرداند. ایشان آسایش هدایت و جمال ایمان و آرامش اعماد و حلاوت و شیرینی یقین را باختهاند و از دست دادهاند. این در همین دنیا، و در آخرت آنان خودشان را و اهل و عیالشان را میبازند و از دست میدهند. پس واقعاً آنان زیانمندانی هستند که واژه (خاسرون: زیانباران) بر ایشان منطبق است!
*
در پرتو این حقیقتیکه آسمانها و زمینگویای آن است، و هر چیزیکه در جهان هستی استگواه بر آن است، یزدان سبحان به پیغمبر (ص) دستور میفرماید و دیکته مینماید مشرکان آنچه را که بدو پیشنهاد میکنند نپذیرد و زشت و پلشت بداند. آنچه مشرکان پیشنهاد میکردند این بودکه پیغمبر (ص) بتها و خداگونههایشان را عبادت و پرستش بکند تا در برابر اینکار او، ایشان هم همراه با او خدای وی را عبادت و پرستش بکنند! انگار عبادت و پرستش قابل معامله است و در بازار به خرید و فروشگذاشته میشود و شایان افزایش وکاهبثن قیمت است!
( قُلْ أَفَغَیْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ أَیُّهَا الْجَاهِلُونَ ؟) .
بگو: ای نادانان! آیا به من دستور میدهید که غیر خدا را پرستش کنم؟!.
این هم زشت و پلشت شمردنی استکه فطرت آن را فریاد میدارد رو در روی همچون پیشنهاد ابلهانهایکه بیانگر جهل مطلق و نادانی همهجانبه و کوری کامل بینش است.
بر این امر با برحذر داشتن از شرک پیرو میزند. این بیدارباش و دورباش، نخست از انبیاء و مرسلین میآغازد. انبیاء و مرسلین - صلوات الله علیهم - هرگز کمترین شرکی به دلهایشان راه پیدا نمیکند. ولیکن این بیدارباش و دورباش در اینجا غیر انبیاء و مرسلین را آگاهی و هوشیاری میدهد، یعنی اقوام وکسانیکه از ایشان پیروی کردهاند و میکنند باید بیدار و هوشیار باشند و تنها یزدان سبحان را عبادت و پرستشکنند، و تنها خدا در مقام عبادت و پرستش باشد، و جملگی انسانها یکپارچه در مقام عبودیت و بندگی بمانند، چه انسانها انبیاء و مرسلین باشند و چه دیگران:
(وَلَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَإِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ) .
به تو و به یکایک پیغمبران پیش از تو وحی شده است که اگر شرک ورزی کردارت (باطل و بیپاداش میگردد و) هیچ و نـابود مـیشود، و از زیانکاران خواهی بود.
این برحذر از شرک باش و دور از شرک باش، با فرمان به توحید خاتمه میپذیرد، توحید عبادت و شکر بر هدایت و یقین، و شکر نعمتهای یزدان که جملگی بندگانش را دربر میگیرد، و نعمتهای او بیرون از شمار است و مردمان از شمارش آنها درمانده و ناتوانند، آن نعمتهائیکه خودشان در آنها غرق هستند:
( بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَکُن مِّنْ الشَّاکِرِینَ ).
پس در این صورت تنها خدا را بپرست و از زمره سپاسگزاران باش.
*
( وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ) .
آنان آنگونه که شایسته است خدا را نشناختهاند.
بلی، آنان آنگونهکه شایسته است خدا را نشناختهاند، این استکه برخی از آفریدههایش را شریک و انباز او میکنند. آنان آنگونهکه باید خدا را عبادت و پرستش نمیکنند، و ایشان وحدانیت خدا و عظمت او را درک و فهم نمیکنند، و به جلال و عظمت و قدرت و قوت او پی نمیبرند.
آنگاه خداگوشهای از عظمت و قوت خود را برایشان نمودار و پدیدار میسازد، به شیوه تصویرگری قرآنی که حقائقکلی را به صورت جزئی به انسانها نشان میدهد، و به ذهن آنان نزدیک میگرداند، بدانگونه که درک و فهم محدودشان بدان پی ببرد:
(وَالْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَالسَّماوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ) .
(خدا آن کسی است که) در روز قیامت سراسر کره زمین یکباره در مشت او قرار دارد و آسمانها با دست راست او درهم پیچیده میشوند. خدا پاک و منزه از شرک آنان (و دور از انبازهای ایشان، و فراتر از اندیشه انسان) است.
همه چیزهابیکه در قرآن و در حدیث از این قبیل تصویرها و صحنهها میآید، تنها و تنها برای نزدیک گرداندن حقائقی به ذهن استکه انسانها نمیتوانند آنها را درک و فهمکنند، مگر اینکه برایشان به رشته تعبیر به شکلی درآیندکه آنها را بفهمند و تصورکنند. از جمله همچون مواردی یکـی هم به تـصویرکشیدن گوشهای از حقیقت قدرت مطلق است، قدرت مطلقیکه مقید به شکلی و صورتی نیست، و در قید و بند مکان و زمان نمیگنجد، و حدود و ثغوری ندارد.[1]
*
آنگاه به صحنهای از صحنههای قیامت میپردازد، و آن را از دمیدن نخستین بار به صور میآغازد، و با همایش در محشر، و راندن دوزخیان به سوی آتش دوزخ، و رهنمودکردن بهشتیان به سـوی بهشت، و انحصار خدای بزرگوار به خدائی، و روکردن
کل جهان با تسبیح و تقدیس به یزدان، خاتمه میپذیرد.
این هم صحنهای زیبا و لبریز از صفا است. متحرک و جنبان آغاز میگردد. سپس آهسته و آرام به پیش میرود، تا بدانجاکه هر حرکت و جنبشی آرام میگیرد، و هر نالهای و زمزمهای به سکوت میگراید، و - گستره نمودن و نشان دادن، عظمت سکوت و هراس خشوع در ییشگاه خداوند یگانه چیره و توانا، خیمه میزند!
آهای! این نخستین فریاد استکه بلند میشود. به دنبال آن هر زندهایکه در زمین مانده است میمیرد، و همچنین هرکسکه در آسمانها است قالب تهی میکند - مگر آن کسکه خدا بخواهد - ما نمیدانیم چه مدت باید بگذرد تا فریاد دوم برخـیزد:
(وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرَى فَإِذَا هُم قِیَامٌ یَنظُرُونَ) .
در صور دمیده خواهد شد و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند میمیرند مگر کسانی که خدا بخواهد (آنان را تا زمان دیگری زنده بدارد). سپس بار دیگر در آن دمیده میشود. بناگاه همگی (جان میگیرند و) بپا میخیزند و مینگرند (تا در حق ایشان چه شود و حساب و کتابشان کی انجام پذیرد و سرنوشتشان به کجا بینجامد).
فریاد سوم در اینجا ذکر نمیشودکه فریاد همایش و گردآوری است. آهها و نالهها و غوغاها و صداهای محشر هم به تصور درنمیآید. زیرا این صـحنه در اینجا به آرامی ترسیم میشود، و در آرامش حرکت میکند و به جنبش میافتد.
(وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا) .
و زمین (محشر و عرصات قیامت) با نور (تجلی) خداوندگارش روشن میشود.
سرزمین گسترهای مراد است که سان دیدن و بازدید کردن همگان در آنجا صورت میپذیرد. و مراد از نور پروردگارش، نور یزدان استکه نوری جز نور او در این جایگاه وجود ندارد.
(وَوُضِعَ الْکِتَابُ ).
و کتاب (و نامه اعمال به دست صاحبانش) گذاشته میشود.
کتابیکه بایگانی و حافظ اعمال بندگان است.
(وَجِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَالشُّهَدَاء) .
و پیغمبران و گواهان آورده میشوند.
پیغمبران وگواهان آورده میشوند تا سخن حقی راکه میدانند بگویند . . . هرگونه مجادله و دشمنانگی و ستیزی درهم پیچیده میشود و در این صحنه از آن
سخن نمیرود تا هماهنگی و همآوائی با فضای عظمت و خشوعی برقرار شودکه بر جایگاه عام محشر حاکم است:
( وَقُضِیَ بَیْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ . وَوُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَا یَفْعَلُونَ ).
و راست و درست در میان مردم داوری میگردد، و اصلا بدیشان ستم نمیشود. و به تمام و کمال سزا و جزای هر کاری را که انسان کرده است بدو داده میشود، و خدا (از هرکس دیگری) بهتر میداند که آنان چه کارهائی را میکردهاند.
هیچگونه نیازی بهگفتن سخنی نیست. هیچگونه احتیاجی به صدائی نیستکه برخیزد و برآید. بدین جهت کار حساب وکتاب و سوال و جوابیکه در صحنههای دیگری نشان داده میشود و از آن سخن میرود، در اینجا چکیده و خلاصه بدان اشاره میگردد و طومار آن درهم پیچیده میشود. زیرا مقام در اینجا مقام دلانگیزی و زیبائی و جلال و عظمت است.
( وَسِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَراً) .
و کافران به سوی دوزخ گروه گروه رانده میشوند.
(حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا) .
هنگامی که بدانجا رسیدند درهای آن به رویشان گشوده میگردد.
نگهبانان دوزخ به سویشان میآیند و سزاواری ایشان برای دوزخ را مینویسند، و بدیشان اسباب و علل فرو افتادنشان به دوزخ را گوشزد میکنند:
(وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِ رَبِّکُمْ وَیُنذِرُونَکُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا ؟) .
و نگهبانان دوزخ بدیشان میگویند: آیا پیغمبرانی از جنس خودتان بـه میانتان نیامدهاند تا آیههای پروردگارتان را برای شما بخوانند و شما را از رویـاروئی چنین روزی بترسانند؟.
( قَالُوا بَلَى وَلَکِنْ حَقَّتْ کَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْکَافِرِینَ) .
میگویند: آری! (پیغمبران برانگیخته شدند و اوامر و نواهی خدا را به ما رساندند و از عذاب آخرت بیممان دادند) و لیکن فرمان عذاب بر کافران ثابت و قطعی است (و ما راه کفر درپیش گرفتیم و باید هم تاوان آن را بپردازیم و چنین سرنوشت شومی داشته باشیم).
این جایگاه، جایگاه اقرار و اعتراف و تسلیم شدن و فرمان بردن است. نه جایگاه جنگ و جدال و دشمنانگی و ستیزکردن است. آنان اعتراف میکنند و تسلیم میشوند!
« قِیلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ » .
بدیشان گفته میشود: از درهای دوزخ داخل شوید. جاویدانه در آن میمانید. جایگاه متکبران چه بد جایگاهی است!.
آنان کاروانیان دوزخ بودند که متکبرانند. امّا کاروانیان بهشت چگونه هستند، آنان که پرهیزگارانند؟
« وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ ».
و کسانی که از (عذاب و خشم) پروردگارشان میپرهیزند، گروه گروه به سوی بهشت رهنمود میشوند تا بدانگاه که به بهشت میرسند، بهشتی که درهای آن (برای احترامشان به رویشان) باز است. بدین هنگام نگاهبانان بهشت بدیشان میگویند: درودتان باد! خوب بودهاید و به نیکی زیستهاید، پــس خوش باشید و داخل بهشت شوید و جاودانه در آن بمانـد.
این استقبال خوبی است. مدح و ثنای دوست داشتنی است. بیان سبب و علت ورود به بهشت است:
« طِبْتُمْ » .
در دنیا خوب بودهاید و به نیکی زیستهاید ... خوش باشید و به خوشی زندگی کنید! ... تلاشتان نیکو بوده است و پاداشتان نیکو خواهد بود ... جاه و مکان خوب و خوشی دارید.
پاک و خوب بودهاید. افراد نیکی بودهاید. خوش آمدید. در بهشت جز خوب و نیک وجود ندارد. جز خوبان و نیکان به بهشت درنمیآیند. در اینجا جاودانه زیستن در میان این نعمتها است.
در اینجا زمزمه تسبیح و تقدیس بهشتیان نغمهپرداز میشود:
«وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشَاء » .
و میگویند: سپاس و ستایش خداوندی را سزا است که با ما بـه وعده خویــش (که توسط پیغمبران به آدمیزادگان داده بود) وفا کرد و سرزمین (بهشت) را ازآن ما نموده است تا در هر جائی از بهشت که بخواهیم منزل گزینیم و بسر بریم.
اینجا سرزمینی استکه میسزد به ارث برده شود. بهشتیان در بهشت سکونت میگزینند در هـر جاگه بخواهند و از بهشت به دست میآورند هرچه راکه بخواهند.
« فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ » .
پاداش عملکنندگان (به دستورات پروردگار) چه خوب و جالب است!.
آنگاه صحنه پایان میپذیرد با جمال و هیبت و عظمتی که جان را فرامیگیرد، و با چیزیکه با فضای کل صحنه و با سایهروشن آن هماهنگی و همآوائی دارد. آنچه این سوره بدان پایان میپذیرد مناسبترین خـاتمه است. سراسر جهان هستی با حمد و ثنا، و با خشوع و خضوع و تسلیم شدن و فرمان بردن، رو به پروردگار خود میکند. حمد و ثنا را هر زندهای و هر موجود دیگری با تسلیم شدن و فرمان بردن میگوید:
(وَتَرَى الْمَلَائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِیَ بَیْنَهُم بِالْحَقِّ وَقِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ).
(در آن روز، ای مخاطب!) فرشتگان را خواهی دید که گرداگرد عرش خدا حلقه زدهاند و به سپاس و ستایش پروردگار خود مشغولند. در میان (بندگان خدا داوری میشود) و دادگرانه و واقعی در میانشان داوری میگردد، (و از سوی همه هستی فریاد برآورده میشود) و گفته میشود: حمد و سپاس خداوند جهانیان را سزا است!.
*
[1] برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به کتاب: «التصویر الفنی فـی القرآن». فصل التخییل الحسی و التجسیم.