ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
سورهی جاثیه آیهی 37-24
(وَقَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ (24) وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ مَّا کَانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتُوا بِآبَائِنَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ (25) قُلِ اللَّهُ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَا رَیبَ فِیهِ وَلَکِنَّ أَکَثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (26) وَلَلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرضِ وَیَومَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ (27) وَتَرَى کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى کِتَابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (28) هَذَا کِتَابُنَا یَنطِقُ عَلَیْکُم بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (29) فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَیُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِی رَحْمَتِهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ (30) وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا أَفَلَمْ تَکُنْ آیَاتِی تُتْلَى عَلَیْکُمْ فَاسْتَکْبَرْتُمْ وَکُنتُمْ قَوْماً مُّجْرِمِینَ (31) وَإِذَا قِیلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَالسَّاعَةُ لَا رَیْبَ فِیهَا قُلْتُم مَّا نَدْرِی مَا السَّاعَةُ إِن نَّظُنُّ إِلَّا ظَنّاً وَمَا نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ (32) وَبَدَا لَهُمْ سَیِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون (33) وَقِیلَ الْیَوْمَ نَنسَاکُمْ کَمَا نَسِیتُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا وَمَأْوَاکُمْ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن نَّاصِرِینَ (34) ذَلِکُم بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُمْ آیَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَغَرَّتْکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ لَا یُخْرَجُونَ مِنْهَا وَلَا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ (35) فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (36) وَلَهُ الْکِبْرِیَاء فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (37).
این بند واپسین سوره، سخن مشرکان در باره آخرت و رستاخیز و حساب و کتاب را بازگو میکند، و پاسخ این سخنشان را میدهد با واقعیت پیدایش ایشان، پیدایشی که جای انکار آن نیست. واقعیتی استکه بدیشان بسی نزدیک است. گاه صحنهای از صحنههای قیامت را نشان میدهد، صحنهای که انگار ایشان را فراگرفته است -هرچند که هنوز موعد آن فرا نرسیده است -اما تصویر قرآنی آن را زنده و برجسته پیش چشم ایشان میدارد، انگار آنان آن را عیناً از لابلای واژهها مشاهده میکنند.
آنگاه سوره پـایان میپذیرد با حمد و سپاس خدا، خدای یگانهای که در آسمانها و در زمین خداوندگار است، و خداوندگار جهانیان در آسمانها و زمین است، و با تمجید و تـعظیم بزرگواری منحصر به فـرد خدا در آسمانها و زمین، بزرگواریای که در برابرش سری بلند نمیگردد، و گردنکشی در مقابل آن گردن نمیافرازد ... او عزیز و مقتدر و حکیم و کاربجا است . . .
*
(وَقَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ (24) وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ مَّا کَانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتُوا بِآبَائِنَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ (25) قُلِ اللَّهُ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَا رَیبَ فِیهِ وَلَکِنَّ أَکَثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (26).
منکران رستاخیز میگویند: حیاتی جز همین زندگی دنیائی که درآن به سرمیبریم درکار نیست.گروهی از ما میمیرند و گروهی جای ایشان را میگیرند، و جز طبیعت و روزگار،ما را هلاک نمیسازد! آنان چنین سخنی را از روی یقین و آگاهی نمیگویند، وبلکه تنها گمان میبرند و تخمین میزنند. هنگامی که آیات روشن ما (که دال بر توانائی ما برای ایجاد رستاخیز و زندگی دوبارهاند) برآنان خوانده میشود، در برابرآنها دلیلی جز این ندارند که میگویند: اگر راست میگوئید (که قیامتی و زندگی دومی در کار است) پدران و نیاکان ما را زنده کنید و بیاورید (تا نمونهای از زنـده شدن مردگان را ببینیم و باور کنیم). بگو: خداوند شما را (از نیستی به هستی میآورد و) زنده میکند، سپس (بعد از به پایان آمدن اجلتان) شما را میمیراند، سپس (بعد از دوران برزخ و ماندگاری در گورها، شما را دوبـاره زنده میکند و) در روز قیامت که درآن تردیدی نیست شما را گرد میآورد، ولیکن بـیشتر مردم (به علت نیندیشیدن و تامل نکردن، قدرت خدا را بر ایجاد رستاخیز) نمیدانند.
اینگونه کوتاهبینانه مینگریستند. تنها به چیزی مینگریستند که دم دستشان بود. زندگی از دیدگاه ایشان در این مرحله کوتاهی خلاصه میشدکه در این دنیا با چشم میدیدند و بس. نسلی میمیرد و نسلی به دنیا مـیآید. در ظاهر امر، با مرگ دستی به سویشان دراز نمیشود. بلکه این روزها و روزگارها استکه سپری میشوند و میگذرند، و طومار زمان درهم پیچیده میگردد، و ناگهان آنان میمیرند. در این صورت این زمانه استکه مدت عمرشان را به پایان میرساند، و مرگ گریبانگیر پیکرهایشان میشود و آنان میمیرند!
این دیدگاه سطحی و کوتاه بینانهای است و از ظواهر و نمادها فراتر نمیرود، و اسرار و رموز فراسوی ظواهر و نمادها را نمینگرد و بررسی نـمیکند. آیا حیات از کجا به سراغشان آمده است و به پیکرهایشان خزیده است؟ وقتیکه حیات به سراغشان آمده است و به پیکرهایشان خزیده است چـهکسی آن را از ایشان بازپس میگیرد؟ مرگکه برابر نظم و نظام مشخصی و با گذشت روزهای معینی دامنگیر پیکرها نمیگردد، تا آنانگمان برند گذشت زمان استکه حیات را از ایشان میگیرد. چهکودکان میمیرند همان گونهکه پیران میمیرند، و تندرستان میمیرند هـمانگونه که بیماران میمیرند، و نیرومندان میمیرند همانگونه که ضعیفان میمیرند. در این صورت درست نیست کهگفته شود زمانه مرگ را میآورد. این راکسی درک و فهم میکندکهکار را با دیدهی پژوهشگرانهای بنگرد، و بکوشد اصلکار را بداند، و حقیقت اسباب و علل را فهم کند.
بدین خاطر خداوند در باره ایشان به حق فرموده است:
(وَمَا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ (24).
آنان چنین سخنی را از روی یقین و آگاهی نمیگویند، و بلکه تنها گمان میبرند و تخمین میزنند.
گمان میبرند گمان پیچیدهی سستیکه بر تدبر و تفکر استوار نیست، و تکیه بر یقین وآگاهی ندارد و دال بر درک و فهم حـقائق امور نمیباشد. آنان به رازی نمینگرندکه در فراسوی دو پدیدهی حیات و موت است، رازیکه بر ارادهی دیگری جدای از ارادهی انسان، و بر سبب دیگری غیر ازگذشت روزگاران گواهی میدهد.
(وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ مَّا کَانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتُوا بِآبَائِنَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ (25).
هنگامی که آیات روشن ما (که دال بر توانائی ما برای ایجاد رستاخیز و زندگی دوبارهاند) برآنان خوانده میشود، در برابر آنها دلیلی جز این ندارند که میگویند: اگر راست میگوئید (که قیامتی و زندگی دومی در کار است) پدران و نیاکان ما را زنـده کنید و بیاورید (تا نمونهای از زنده شدن مردگان را ببینیم و باور کنیم).
این درخواست هم بسان درخواست پیشین بیانگر سطحینگری و دیدگاه کوتاه بینانهای است که قوانین آفرینش را درک و فهم نمیکند، و به حکمت یزدانکه
نهان در قوانین جهان است پی نمیبرد، و راز حیات و ممات پنهان در فراسوی آن دو را نمیداند، رازیکه همراه آن حکمت ژرف الهی است. مـردمان در این زمین زندگی میکنند تا بدیشان فرصت و مهلت داده شود کار بکنند، و خدا ایشان را بیازماید در چیزیکه امکان آن را بدانان میدهد و ایشان را از آن برخوردار میفرماید. آنگاه میمیرند تا موعد حساب وکتابی فرامیرسدکه خدا آن را مشخص و معین نموده است. در موعد حساب وکتاب در برابرکارهائیکه کردهاند بازپرسی و دادگاهـی میشوند، و نتیجهی امتحان و آزمون دورهی حیات روشن میگردد. این استکه وقتیکه انسانها مردند به دنیا برنمیگردند. چون برگشتنشان به دنیا پیش از روز قیامت حکمت و فلسفهای ندارد. آنان به دنیا برنمیگردند، بدان خاطرکه دستهای از انسانها این را پیشنهاد میکنند. به سبب پیشنهادهای انسانها قوانین بزرگی تغییر نمییابدکه بر بنیاد و پایهی آنها، هستی برپا و برجا گردیده است! بدین خاطر جای هـمچون پیشنهاد ساده و سادهلوحانهای نیست، پیشنهادیکه با بیان آن به مبارزه آیات روشن وگویا میروند:
(ائْتُوا بِآبَائِنَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ (25) .
اگر راست میگوئید (که قیامتی و زندگی دومی در کار است) پدران و نیاکان ما را زنده کنید و بیاورید (تا نمونهای از زنده شدن مردگان را ببینیم و باور کنیم). چرا یزدان پدران ونیاکان ایشان را پیش از موعد مقرر زنده کند و بیاورد، موعد مقرریکه آن را تعیین و مشخصکرده است به خاطر حکمت و فلسفهی والائیکه دارد؟ آیا برای این استکه آنان قانع شوندکه خدا میتواند مردگان را زندهکرداند؟ شگفتا! مگر خدا نیستکه در هر لحظه حیات را جلو دیدگان آنان پدیدار و نمودار میسازد، مطابق قانون پدید آوردن و نمایان ساختن حیات؟
(قُلِ اللَّهُ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَا رَیبَ فِیهِ).
بگو: خداوند شما را (از نیستی به هستی میآورد و) زنده میکند، سپس (بعد از به پایان آمدن اجلتان) شما را میمیراند، سپس (بعد از دوران برزخ و ماندگاری در گورها، شما را دوباره زنده میکند و) در روز قیامت که در آن تردیدی نیست شما را گرد میآورد.
این معجزهای استکه میخواهند آن را در باره پدران و نیاکان خود ببینند. هان! این معجزه در جلو دیـدگان ایشان دارد عیناً روی میدهد. خدا استکه زنده میگرداند. هم او است که میمیراند. پس در این صورت هیچگونه تعجبی نداردکه خدا مردمان را زنده گرداند، و ایشان را در روز قیامت جمعگرداند. هیچ چیزی موجب شک و تردید در باره چنینکاری نمیگردد، کاری که نظائر آن در حـضور خودشان صورت میپذیرد:
(وَلَکِنَّ أَکَثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (26) .
ولیکن بیشتر مردم (به علت نیندیشیدن و تامّل نکردن، قدرت خدا را بر ایجاد رستاخیز نمیدانند.
بر این حقیقتکه حاضر و آماده است و اصلکلی را مجسم میگرداند و بدان برمیگردد، این چنین پیرو میزند:
(وَلَلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرضِ)
مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین ازآن خدا است.
خدا نگاهدار و محافظ همهی چیزهائی استکه در ملک و مملکتکائنات است. او آفریدگار همهی چیزهائی است که در ملک و مملکت کائنات است. او توانا بر پدید آوردن و برگشت دادن هر آن چیزی و هر آنکسی استکه در ملک و مملکتکائنات است.
*
(وَیَومَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ (27) وَتَرَى کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى کِتَابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (28) هَذَا کِتَابُنَا یَنطِقُ عَلَیْکُم بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (29) .
آن روز که قیامت برپا میشود، باطلگرایان زیان میبینند. (ای مخاطب! در آن روز) هر ملتی را میبینی که (خاشعانه و خاضعانه، چشم بـه انتظار فرمان یزدان! در محضر دادگاه خداوند دادگر مهربان) بر سر زانوها نشسته است. هر ملتی به سوی نامهی اعمالش فراخوانده میشود (و بدیشان گفته میشود:) امروز جزا و سزای کارهائی که میکردهایـد به شما داده میشود. این (نامهی اعمال که دریافت میدارید) کتاب ما است و اعمال شما را صادقانه بازگو مـیکند. ما (از فرشتگان خود) خواسته بودیم که تمام کارهائی را یادداشت کنند و بنویسند که شما در دنیا انجام میدادید.
در آیهی نخستین تند و سریع فرجام باطلگرایان را بدیشان اعلام میدارد. آنان زیانباران و زیانکنندگانند در آن روزیکه در بارهاش شک و تردید میورزیدهاند. از لابلای کلمات مینگریم، ناگهان میدان هراسانگیز سان دیدن را میبینیم، در حالی که نسلهای زیادیکه این ستاره را در عمر دور و دراز خـودشان آباد کردهاند، عمری که هرچند دور و دراز بوده است، ولی اندک وکوتاه بوده است، همه گرد آمدهاند، و بر روی زانوها نشستهاند و ملت ملت گردیدهاند و جدای از یکدیگر آرام گرفتهاند، در انتظار حساب وکتاب هراسانگیزند . . . این صحنه، صحنهی هراسانگیزی است. هراسانگیز است چون همهی نسلها در یک سرزمین گرد آمدهاند و همایش کردهاند. هراسانگیز است چون هیئت شگفتی و سیمای شگرفی دارد. همه بر زانوها نشستهاند. هراسانگیز است به سبب حساب وکتابیکه به دنبال دارد. هراسانگیز است چونگذشته از همه چیز مردمان همگان در پیشگاه خداوند توانا و چیره ایستادهاند، خداوند نعمتدهنده و بخشایندهای که شکر نعمتهای اوگفته نشده است و فضلها و کرمهایش از سوی اکثر این ایستادگان ناسپاس مانده است!
آن گاه بدین گروهها و دستههای گرد آمدهای که بر زانوها نشستهاند، و آب در دهانشان خشکیده است و صدا درگلویشان شکسته است و جان به لبشان رسیده
است، گفته میشود:
(الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (28) هَذَا کِتَابُنَا یَنطِقُ عَلَیْکُم بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (29).
امروز جزا و سزای کارهائی که میکردهاید به شما داده میشود. این (نامهی اعمال که دریافت میداریـد) کتاب ما است و اعمال شما را صادقانه بازگو میکند. ما (از فرشتگان خود) خواسته بودیم ک تمام کارهائی را یادداشت کنند و بنویسند که شما در دنیا انجام میدادید.
همگان خواهند دانستکه چیزی فراموش نخواهد شد یا ضائع و هدر نخواهد گردید! آخـر چگونه فراموش خـواهد شد یا ضائع و هدر خواهدگردید در حالیکه هر چیزی نوشته شده است و نگارش یافته است، و چیزی از علم و دانش خدا دور نمیافتد وکنار نـمیرود و غائب و پنهان نمیشود؟!
آنگاه جـمعیتهای فـراوان و ملتهایگوناگون و جوراجوریکه در فاصله نسلها و آمد و شد نژادها پای به جهان گذاشتهاند و هم اینک در اینجا گرد آمدهاند، دو دسته میگردند. دو دسته میشوند، و این دو دسته هـمهی ایـن جمعیتها و مجموعهها را در خود گرد میآورند: کسانی که اینان آوردهاند، و کسانی که کفر ورزیدهاند. این دو دسته مومنان و کافران در پیشگاه یزدان تنها دو پرچم دارند و بس، ترحم ایـمـان و پرچم کفر. آنان دو حزب هستند و بس: حزب یزدان، و حزب شیطان. هبه ملتها و مذهبها و نژادها و دستههای دیگر بدین دو حزب برمیگردند و در داخل یکی از این دو تا قرار میگیرند:
(فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَیُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِی رَحْمَتِهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ (30) .
و امّا کسانی که ایـمان میآورند و کارهای شایسته میکنند، پروردگارشان ایشـان را (به بهشت میبرد و) غرق نعمت خویش میگرداند. رستگاری و پیروزی آشکار همین است.
آنان از طول انتظار آسوده شدهاند، و از پریشانی و اضطراب آرمیدهاند. نص قرآنی کارشان را با سرعت، و سهل و ساده به پـایان میبرد، تا این سایهروشن زیبا و خوشایند پدیدار و نمودار آید.
آنگاه از لابلایکلمـات چشمانتان را به دستهی دیگری میدوزیم. ما چه چیز را مییابیم و میبینیم؟ آنچه مشاهده میکنیم تنبیه و سرزنش طولانی، و شناسائی شرمآور، و یادآورکردن بدترین اقوال و اعـمال است:
(وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا أَفَلَمْ تَکُنْ آیَاتِی تُتْلَى عَلَیْکُمْ فَاسْتَکْبَرْتُمْ وَکُنتُمْ قَوْماً مُّجْرِمِینَ (31) وَإِذَا قِیلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَالسَّاعَةُ لَا رَیْبَ فِیهَا قُلْتُم مَّا نَدْرِی مَا السَّاعَةُ إِن نَّظُنُّ إِلَّا ظَنّاً وَمَا نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ (32).
و امّا کسانی که کافر میگردند (بدیشان گفته میشود:) مگر آیههای من بر شما خوانده نمیشد و شما بزرگی و عظمت میفروختید و تکبر میکردید، و مردمان بزهکار و گناهکاری بودید؟ و هنگامی که گفته میشد: وعدهی خدا راست است (و کیفر هر کسی را در سرای دیگر به تمام و کمال میدهد) و قیامت حتما فرا میرسد و هیچ گونه شکی در رخ دادن آن نیست، میگفتید: ما نمیدانیم قیامت چیست! ما تنها گمانی (در باره آن) داریم و به هیچ وجه یقین و باور نداریم (که قیامت فرابرسد).
روند قرآنی لحظهای ایشان را رها میکند تا برای همگان چیزی را اعلان و اعلام دارد چیزی از چیزهائی را که گریبانگیر این افراد بدبیار و بدکردار میشود:
(وَبَدَا لَهُمْ سَیِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون (33) .
سزا و جزای کارهای بدی که کردهاند هویدا و گریبانگیرشان میشود، و آنچه که مسخرهاش میدانستند (که عذاب دوزخ است) از هر سو آنان را فرامیگیرد.
سپس به سویشان برمیگردد و با خوار داشتن و تنبیه کردن و اعلان و اعلام ناچیز انگاشتن وکوچک شمـردن، و بیان فرجام دردناک ایشان، بر سرشان میتازد:
(وَقِیلَ الْیَوْمَ نَنسَاکُمْ کَمَا نَسِیتُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا وَمَأْوَاکُمْ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن نَّاصِرِینَ (34) ذَلِکُم بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُمْ آیَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَغَرَّتْکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا).
و (از سوی خدا) بدیشان گفته میشود: ما امروز شما را (در عذاب رها میسازیم و) از یاد خود میبریم، همان گـونه که شما دیدار امـروز را به فراموشی سپردید (و ما را از یاد بردید، و مسائل و حوادث قیامت را پشت گوش انداختید) و جایگاهتان آتش دوزخ است و هیچ یار و یاوری ندارید. (گرفتار شـدنتان بدین سرنوشت اسفناک) بدان خاطر است کـه شما آیات خدا را به تمسخر گرفتهاید و زندگی دنیا، شما را گول زده است.
آنگاه پرده بر آنان فرو انداخته میشود با اعلان و اعلام واپسین سرنوشت و سرانجام ایشان. آنان در دوزخ رها میگردند و به ترک ایشانگفته میشود. ایشان از آنجا بیرون آورده نـمیشوند، و از ایشان خواسته نمیشود که معذرت خواهیکنند و عذر تـقصیر بیاورند و پوزش طلبند و آمرزش بخواهند:
(فَالْیَوْمَ لَا یُخْرَجُونَ مِنْهَا وَلَا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ (35).
امروز آنان از آتش دوزخ بیرون آورده نمیشوند، و از ایشان خواسته نمیشود که عذرخـواهی کنند و خشنودی بطلبند.
انگار ما با آواهای این واژهها صدای جریر جریر و تق و توق درها را میشنویمکه برای آخرین بار بسته میشوند! صحنه هم به پایان آمده است. دیگر بـعد از این در این صحنه تغییر و تبدیلی حاصل نمیگردد!
*
در اینجا صدای حمد و سپاس و ستودن و ثنا گفتن خدا برمیخیزد، و برای واپسین بار در سوره به دنبال این صحنهی موثر ژرف، طنینانداز میگردد:
(فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (36) وَلَهُ الْکِبْرِیَاء فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (37) .
ستایش تنها خداوندی را سزا است که پروردگار آسمانها و پروردگار زمین و پروردگار همهی جهانیان است. بزرگواری و والائی درآسمانها و زمین، ازآن او است، و او صاحب عزت و قدرت، و دارای حکمت و فلسفه (در همهی امور) است.
صدای حمد و سپاس برمیخیزد، و وحدت ربوبیت و یگانگی خداوندگاری را در این هستی اعلان و اعلام میدارد. در آسمانها و زمین جهان، در میان انسانها و پریهای جهان، در میان پرندگان و جانوران جهان، و در میان همه چیز و همهکس جهان، سپاس و ستایش طنینانداز میشود. همهی جهانیان تحت رعایت و عنایت خداوندگار یگانهای هستند. کار و بارشان را اداره میکند و میگرداند و ایشان را میپاید و از آنان محافظت مینمـاید. لذا باید او را در برابر رعایت و عنایت و تدبیر و تقدیرش ستود و حمد گفت.
صدای تعظـیم و تکریم برمیخیزد. بزرگی و سترگی مطلق خدا را در این جهان هستی اعلان و اعلام میکند. هر بزرگی و هر سترگی در این جهان هستی،کوچک میگردد، و هر چیره و توانائی کرنش میبرد و دولا میشود، و هر سرکشی و نافرمانی تسلیم میگردد، در برابر بزرگواری و والائی مطلق یزدان جهان.
همراه با بزرگی و سترگی، عزت و حکمـت است، عزتی که چیره است، و حکمتیکه ادارهکننده است:
وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (37).
او صاحب عزت و قدرت، و دارای حکمت و فلسفه (در همهی امور) است.
حمد و سپاس خدا را سزا است که پروردگار جـهانیان است.
پـایان جزء بیست و پنجم به دنبال آن جزء بیست و ششم قرار میگیرد که با سورهی احقاف میآغازد.