تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

سورۀ طه

سورۀ طه

مکی است؛ ترتیب آن 20؛ شمار آیات آن 135

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿طه ١.

طا، ها؛ از حروف مقطعه است که خداوند عزوجل به مرادش از آن‌ها داناتر می‌باشد.

﴿مَآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰٓ ٢.

ای پیامبر! خداوند عزوجل قرآن را برای آن بر تو نازل نکرده است تا آنچه را که از توانت بیرون است بر خود تحمیل کنی، بلکه قرآن برای ارمغان نمودن آسانی، رستگاری و سعادت فرود آمده است.

﴿إِلَّا تَذۡکِرَةٗ لِّمَن یَخۡشَىٰ ٣.

لیکن حق‌تعالی قرآن را برای آن بر تو نازل کرده است تا هر کس را که از عذابش بیم دارد، بدان هشدار دهی تا در نتیجه او با انجام اوامر و ترک نواهی خدای متعال را در نظر داشته و از وی پروا دارد.

﴿تَنزِیلٗا مِّمَّنۡ خَلَقَ ٱلۡأَرۡضَ وَٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلۡعُلَى ٤.

خدایی که زمین و آسمان‌های بلند را آفریده، هموست که قرآن را به عنوان وحیی از جانب خود برتو فرود آورده است.

﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ ٥.

رحمان بر عرش خود فراز آمده، از خلقش ارتفاع جسته و آنگونه بر آن استوا یافته که سزاوار جلالش می‌باشد.

﴿لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا وَمَا تَحۡتَ ٱلثَّرَىٰ ٦.

هرچه در آسمان‌ها و زمین و مابین آن‌هاست، و هرچه در زیر زمین است همه در آفرینش، تدبیر، ملک و گردانندگی تنها از آن خدا عزوجل است؛ وی را در این امور شریکی نیست.

﴿وَإِن تَجۡهَرۡ بِٱلۡقَوۡلِ فَإِنَّهُۥ یَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ وَأَخۡفَى ٧.

و اگر صدایت را در سخن گفتن بلند کنی یا نهان سازی بی‌گمان خداوند عزوجل آشکار و نهان را می‌داند و آنچه را که نهان‌تر از نهان می‌باشد – که همانا حدیث نفس و خاطرات اندرونی است – نیز می‌داند.

﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ ٨.

تنها الله عزوجل است که هیچ معبود بر حقی جز او نیست، شریکی برایش وجود نداشته و پروردگاری سوای وی نیست، وی را نام‌هایی است که متضمن صفات کمال است؛ صفاتی که از نقص بری است.

﴿وَهَلۡ أَتَىٰکَ حَدِیثُ مُوسَىٰٓ ٩.

ای پیامبر! و آیا داستان بزرگ و شگفت انگیز موسی علیه السلام به تو رسیده است؟

﴿إِذۡ رَءَا نَارٗا فَقَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡکُثُوٓاْ إِنِّیٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا لَّعَلِّیٓ ءَاتِیکُم مِّنۡهَا بِقَبَسٍ أَوۡ أَجِدُ عَلَى ٱلنَّارِ هُدٗى ١٠.

آن شبی که موسی علیه السلام آتش برا فروخته‌ای را دید پس به خانواده‌اش گفت: شما در اینجا منتظر بمانید؛ زیرا من آتشی را دیده‌ام و به زودی پیش آن می‌روم تا شعله‌ای از آن برای گرمایش شما و پختن غذای‌تان بیاورم، یا پیش آتش کسی را بیابم که ما را بر راه راهنمایی کند.

﴿فَلَمَّآ أَتَىٰهَا نُودِیَ یَٰمُوسَىٰٓ ١١.

چون موسی به پیش آتش رسید، خدای  عزوجل  به وی ندا کرد: ای موسی! بدین‌گونه وی را به سخن گفتن گرامی داشت و به نبوت مشرف گردانید.

﴿إِنِّیٓ أَنَا۠ رَبُّکَ فَٱخۡلَعۡ نَعۡلَیۡکَ إِنَّکَ بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوٗى ١٢.

خدای سبحان به وی چنین ندا کرد: منم من؛ پروردگار و الهت، پس کفش‌هایت را به خاطر گرامیداشت این مقام بیرون آور. تو در وادی مقدس، پاک و مبارکی هستی که نامش «طوی» است.

﴿وَأَنَا ٱخۡتَرۡتُکَ فَٱسۡتَمِعۡ لِمَا یُوحَىٰٓ ١٣.

ای موسی! خداوند عزوجل تو را برای تبلیغ رسالتش برگزیده است؛ پس با قلبی آماده به آنچه که به تو وحی می‌کند گوش فرا ده.

﴿إِنَّنِیٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدۡنِی وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِکۡرِیٓ ١٤.

معبود بر حقی جز الله عزوجل وجود نداشته و شریکی برایش نیست؛ پس به یگانگی وی را عبادت کن، طاعت را برایش خالص گردان و نماز را برپا دار تا الله عزوجل را در آن به یاد آوری.

﴿إِنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِیَةٌ أَکَادُ أُخۡفِیهَا لِتُجۡزَىٰ کُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا تَسۡعَىٰ ١٥.

بی‌گمان وقوع قیامت امری حتمی و گریزناپذیر است، لابد روی می‌دهد، نزدیک است حق‌تعالی آن را حتی از خود هم پنهان بدارد، پس چگونه غیر وی از آن آگاهند؟ آری! قیامت آمدنی است تا هر کس بدانچه از خیر و شر انجام داده است، خبر داده شود.

﴿فَلَا یَصُدَّنَّکَ عَنۡهَا مَن لَّا یُؤۡمِنُ بِهَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ فَتَرۡدَىٰ ١٦.

پس کسانی که وقع قیامت را تکذیب کرده، هدایت را فرو گذاشته و از هوای نفس خود پیروی کرده‌اند، تو را از امیان به آن باز نگردانند چه اگر از آن‌ها اطاعت کنی، هلاک می‌شوی.

﴿وَمَا تِلۡکَ بِیَمِینِکَ یَٰمُوسَىٰ ١٧.

ای موسی! و چیست آنچه به دست راست خویش گرفته‌ای؟

﴿قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّؤُاْ عَلَیۡهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِی وَلِیَ فِیهَا مَ‍َٔارِبُ أُخۡرَىٰ ١٨.

موسی به پروردگارش گفت: این عصای من است؛ وقتی راه بروم بر آن تکیه می‌دهم، با آن برای گوسفندانم برگ درختان را می‌تکانم تا از آن بخورند و برایم در آن نیازها و منافع دیگری نیز هست مانند کشتن مار و گژدم – که آن نیازها را به وسیلۀ آن برمی‌آورم.

﴿قَالَ أَلۡقِهَا یَٰمُوسَىٰ ١٩.

خدای متعال به موسی دستور داد تا عصا را از دستش بیندازد.

﴿فَأَلۡقَىٰهَا فَإِذَا هِیَ حَیَّةٞ تَسۡعَىٰ ٢٠.

موسی عصایش را بر زمین انداخت و حق‌تعالی آن را به ماری تبدیل کرد که بر سرعت می‌خزید؛ موسی از مشاهدۀ این صحنه هول‌زده شد و گریزان روی گردانید.

﴿قَالَ خُذۡهَا وَلَا تَخَفۡۖ سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا ٱلۡأُولَىٰ ٢١.

خداوند عزوجل به موسی دستور داد که مار را بگیرد و از آن نترسد زیرا آن مار به وی زیانی نمی‌زند و به مجردی که آن را بگیرد خداوند عزوجل آن را به حال نخستینش که همان عصاست برخواهد گرداند.

﴿وَٱضۡمُمۡ یَدَکَ إِلَىٰ جَنَاحِکَ تَخۡرُجۡ بَیۡضَآءَ مِنۡ غَیۡرِ سُوٓءٍ ءَایَةً أُخۡرَىٰ ٢٢.

و فرمود: ای موسی! دستت را در زیر بغلت به پهلویت ببر، سپید بی‌گزند بی‌هیچ عیب و آسیبی همچون مرض برص و غیره، بیرون می‌آید.

﴿لِنُرِیَکَ مِنۡ ءَایَٰتِنَا ٱلۡکُبۡرَى ٢٣.

حق‌تعالی موسی را به این کارها دستورداد تا وی از برهان‌های بزرگش که راهنمای قدرت، یگانگی و عظمت وی می‌باشند، نمونه‌هایی شگرف را مشاهده کند.

﴿ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ ٢٤.

حق‌تعالی به موسی دستور داد تا نزد فرعون رفته، وی را به یگانه پرستی و ایمان فرا خواند، زیرا فرعون در گردنکشی، ستم و کفر؛ از حد گذشته، تمرد ورزیده و در زمین فساد برپا کرده است.

﴿قَالَ رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِی صَدۡرِی ٢٥.

موسی پروردگارش را خواند و گفت: پروردگارا! سینه‌ام را برایم گشاده گردان تا بتوانم رسالتت را به مقصد رسانم و ابلاغ کنم.

﴿وَیَسِّرۡ لِیٓ أَمۡرِی ٢٦.

پروردگارا! و کارم را برایم آسان ساز تا به رسالتت قیام کنم.

﴿وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِی ٢٧.

و از تو می‌خوام – پروردگارا – که زبانم را به سخن گفتن بشگایی تا لکنت آن بر طرف شود.

﴿یَفۡقَهُواْ قَوۡلِی ٢٨.

و در نتیجه آنچه را به مردم می‌گویم، بفهمند.

﴿وَٱجۡعَل لِّی وَزِیرٗا مِّنۡ أَهۡلِی ٢٩.

و برایم از خانواده‌ام دستیاری قرار ده.

﴿هَٰرُونَ أَخِی ٣٠.

آن دستیار و معاون، برادرم هارون باشد.

﴿ٱشۡدُدۡ بِهِۦٓ أَزۡرِی ٣١.

پشتم را به هارون استوار کن و مرا به او نیرومند گردان تا بر برداشت امانت توانمند شوم.

﴿وَأَشۡرِکۡهُ فِیٓ أَمۡرِی ٣٢.

و او را با من در نبوت و تبلیغ و دعوت، شریک گردان.

﴿کَیۡ نُسَبِّحَکَ کَثِیرٗا ٣٣.

تا تو را با تسبیح گفتن بسیار تقدیس و تنزیه کنیم.

﴿وَنَذۡکُرَکَ کَثِیرًا ٣٤.

و ذکر تو را بسیار گوییم و بسیار به یاد تو باشیم که این بزرگ‌ترین مدد و یاری برای ما بر امر رسالت است.

﴿إِنَّکَ کُنتَ بِنَا بَصِیرٗا ٣٥.

زیرا تو بر احوال ما بینایی؛ هیچ امر نهانی از ما برتو مخفی نمی‌ماند.

﴿قَالَ قَدۡ أُوتِیتَ سُؤۡلَکَ یَٰمُوسَىٰ ٣٦.

حق‌تعالی خواستۀ موسی را به وی داد و فرمود: ای موسی! خواسته‌ات به تو داده شد.

﴿وَلَقَدۡ مَنَنَّا عَلَیۡکَ مَرَّةً أُخۡرَىٰٓ ٣٧.

و به راستی خداوند عزوجل پیش از این نیز با نعمت دیگری بر موسی منت گذاشت؛ آنگاه که وی را از چنگ فرعون نجات داد، هنگامی که در دوران کودکی بود.

﴿إِذۡ أَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰٓ أُمِّکَ مَا یُوحَىٰٓ ٣٨.

آنگاه که خداوند عزوجل به مادر موسی آنچه را که پسرش موسی را بدان حفظ نماید، الهام کرد.

﴿أَنِ ٱقۡذِفِیهِ فِی ٱلتَّابُوتِ فَٱقۡذِفِیهِ فِی ٱلۡیَمِّ فَلۡیُلۡقِهِ ٱلۡیَمُّ بِٱلسَّاحِلِ یَأۡخُذۡهُ عَدُوّٞ لِّی وَعَدُوّٞ لَّهُۥۚ وَأَلۡقَیۡتُ عَلَیۡکَ مَحَبَّةٗ مِّنِّی وَلِتُصۡنَعَ عَلَىٰ عَیۡنِیٓ ٣٩.

آری! خداوند عزوجل به مادر موسی الهام کرد که پسرش را در صندوقچه‌ای بگذارد سپس آن به دریا اندازد؛ دریا به سوی ساحل حملش خواهد کرد و سرانجام در دست فرعون دشمن خدا عزوجل و دشمن موسی خواهد افتاد. همچنین حق‌تعالی از جانب خود محبتی را بر موسی افکند در نتیجه او نزد بندگان خدا محبوب و مورد پذیرش واقع شد و نیز اوتعالی موسی را زیر نظر و حفظ و رعایت خودش پرورش داد.

آیۀ کریمه بر اثبات چشم برای خدای سبحان – آنگونه که به جلالش سزاوار است – دلالت دارد.

﴿إِذۡ تَمۡشِیٓ أُخۡتُکَ فَتَقُولُ هَلۡ أَدُلُّکُمۡ عَلَىٰ مَن یَکۡفُلُهُۥۖ فَرَجَعۡنَٰکَ إِلَىٰٓ أُمِّکَ کَیۡ تَقَرَّ عَیۡنُهَا وَلَا تَحۡزَنَۚ وَقَتَلۡتَ نَفۡسٗا فَنَجَّیۡنَٰکَ مِنَ ٱلۡغَمِّ وَفَتَنَّٰکَ فُتُونٗاۚ فَلَبِثۡتَ سِنِینَ فِیٓ أَهۡلِ مَدۡیَنَ ثُمَّ جِئۡتَ عَلَىٰ قَدَرٖ یَٰمُوسَىٰ ٤٠.

و از تدبیر دقیق و حفظ و رعایت ما نسبت به تو بود آنچه کردیم هنگامی که خواهرت جستجو کنان دنبال تو می‌رفت و به کسی که تو را از رودخانه گرفته بود می‌گفت: آیا شما را بر کسی که سرپرستی‌اش را به عهده گیرد و برای شما شیرش دهد راهنمایی کنم؟ چنین بود که ندانسته تو را نزد مادرت باز گرداندیم تا شیرت داده و به خوبی از تو عهده‌داری کند و در عین حال دلش به دیدنت شاد و روانش به سلامتت آرام گیرد و بر گم کردنت اندوه نخورد. ای موسی! و تو را از غم و هراس کشتن قبطی نیز نجات دادیم و به منظور پاکسازی و گزینشت تو را به چنان امتحانی آزمودیم که از مصر بیمناک به سوی مردم مدین رفته و سال‌ها نزدشان باقی ماندی سپس در موعدی که مقدر و فیصله کرده بودیم از مدین به اینجا در وادی طور، میعادگاه رسالت آمدی.

﴿وَٱصۡطَنَعۡتُکَ لِنَفۡسِی ٤١.

و خداوند عزوجل موسی را به رسالتش انتخاب و به تبلیغ دعوت و ایستادگی به امر شریعتش برگزید، از این جهت فرمود: و تو را برای خودم ساختم.

﴿ٱذۡهَبۡ أَنتَ وَأَخُوکَ بِ‍َٔایَٰتِی وَلَا تَنِیَا فِی ذِکۡرِی ٤٢.

حق‌تعالی به موسی دستور داد که همراه برادرش هارون با نشانه‌های وی که دال بر الوهیت، یگانگی و قدرت عظیمش هستند به قصد انجام رسالت روان شوند و به ایشان دستور داد که در ذکر مدام و پیوستۀ وی سستی نکنند؛ زیرا ذکر حق سینه را می‌گشاید و به وسیلۀ آن هر کاری آسان می‌شود.

﴿ٱذۡهَبَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ ٤٣.

آری! به موسی و هارون دستور داد تا نزد فرعون بروند؛ زیرا او به سرکشی برخاسته، طغیان ورزیده و در کفر و ستم و فساد از حد گذشته است.

﴿فَقُولَا لَهُۥ قَوۡلٗا لَّیِّنٗا لَّعَلَّهُۥ یَتَذَکَّرُ أَوۡ یَخۡشَىٰ ٤٤.

حق‌تعالی به موسی و هارون دستور داد تا به فرعون سخنانی نرم و لطیف گفته از درشتی و تندی کار نگیرند تا به پذیرش برانگیزنده‌تر باشد و این، سخن نرم بهترین انسان‌ها به بدترین انسان‌هاست بنابراین بر هر دعوتگری واجب است تا در دعوتش از ملایمت و نرمی کار بگیرد.

﴿قَالَا رَبَّنَآ إِنَّنَا نَخَافُ أَن یَفۡرُطَ عَلَیۡنَآ أَوۡ أَن یَطۡغَىٰ ٤٥.

موسی و هارون گفتند: پروردگار! ما از آن می‌ترسیم که فرعون ما را به شتاب عذاب کند یا حق را رد نموده و نپذیرد بنابراین از آن بیم داریم که ما را مورد تعذیب یا تکذیب قرار دهد.

﴿قَالَ لَا تَخَافَآۖ إِنَّنِی مَعَکُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰ ٤٦.

خدای  عزوجل  به موسی و هارون دستور داد که از فرعون نترسید زیرا او به حفظ و نصرت تأییدش با آن‌هاست؛ سخنان‌شان را می‌شنود و کارهای‌شان را می‌بیند.

﴿فَأۡتِیَاهُ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولَا رَبِّکَ فَأَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَلَا تُعَذِّبۡهُمۡۖ قَدۡ جِئۡنَٰکَ بِ‍َٔایَةٖ مِّن رَّبِّکَۖ وَٱلسَّلَٰمُ عَلَىٰ مَنِ ٱتَّبَعَ ٱلۡهُدَىٰٓ ٤٧.

و حق‌تعالی به موسی و هارون دستور داد تا نزد فرعون رفته و به وی خبر دهند که دو فرستاده از سوی الله عزوجل پروردگارش هستند و بگویند: بنی‌اسرائیل را از مصر با ما بفرست و آزادشان کن و در کارها بر آنان سخت نگیر، یا آزار و شکنجه‌شان نکن. چنین بود که موسی و هارون با دو معجزۀ آشکار و بزرگ که بر راستگویی‌شان در دعوت‌شان دلالت می‌کرد و پیام سالم ماندن کسانی از عذاب خدا عزوجل را به همراه داشت که از هدایتش پیروی کرده و هوای نفس خود را فرو می‌گذارند، نزد فرعون رفتند.

﴿إِنَّا قَدۡ أُوحِیَ إِلَیۡنَآ أَنَّ ٱلۡعَذَابَ عَلَىٰ مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ ٤٨.

و به فرعون بگویید: در حقیقت خداوند عزوجل به ما وحی نموده که عذابش برکسانی است که پیامبرانش را تکذیب کرده و از شریعتش روی گردانند.

﴿قَالَ فَمَن رَّبُّکُمَا یَٰمُوسَىٰ ٤٩.

فرعون ستیزه جویانه و منکرانه به ایشان گفت: ای موسی! پروردگار شما دوتن کیست؟ و این پرسش چنان‌که پیداست – از روی انکار بود.

﴿قَالَ رَبُّنَا ٱلَّذِیٓ أَعۡطَىٰ کُلَّ شَیۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ ٥٠.

موسی با این سخنش فرعون را پاسخ گفت: پروردگار ما آن خدایی است که هرچیز را آفرینشی داده که از نظر ساختار و صنع نیکو درخور اوست، سپس هر آفریده‌ایی را بر اسباب زندگی راه نموده و به بهره‌گیری از زندگی در راستای هدفی که او را برای بر آوردن آن هدف آفریده، توفیق بخشیده است.

﴿قَالَ فَمَا بَالُ ٱلۡقُرُونِ ٱلۡأُولَىٰ ٥١.

فرعون به موسی گفت: پس حال و وضع امت‌های گذشته چگونه است زیرا آن‌ها نیز رهرو راه انکار و تکذیب بوده‌اند؟

﴿قَالَ عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کِتَٰبٖۖ لَّا یَضِلُّ رَبِّی وَلَا یَنسَى ٥٢.

موسی به فرعون گفت: اخبار این امت‌ها و آنچه کرده‌اند فقط نزد الله عزوجل بوده در لوح محفوظ نوشته است؛ حق‌تعالی در کارها و فیصله‌های خود راه را گم نکرده و چیزی از علم خویش را فراموش نمی‌کند پس احکام و افعالش همه از تکیه‌گاه حق و راستی و علم بر خوردار است.

﴿ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ مَهۡدٗا وَسَلَکَ لَکُمۡ فِیهَا سُبُلٗا وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّن نَّبَاتٖ شَتَّىٰ ٥٣.

تنها خداوند عزوجل است که زمین را برای شما نرم، هموار و رام ساخت تا از آن بهره برده و بر پشت آن زندگی کنید و در آن راه‌هایی بسیار و آسان ترسیم کرد تا زنده‌جان‌ها در آن‌ها گشت‌ و گذار کنند و از آسمان آبی فرود آورد و به وسیلۀ آن انواع مختلفی از رستنی‌ها و گیاهان متنوع ر رویانید تا رزقی برای بندگان و حیوانات باشد.

﴿کُلُواْ وَٱرۡعَوۡاْ أَنۡعَٰمَکُمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّأُوْلِی ٱلنُّهَىٰ ٥٤.

ای بندگان! از پاکیزگی‌های آنچه خداوند عزوجل از زمین بیرون آورده بخورید و حیوانات‌تان را در آن بچرانید بی‌گمان در آنچه خدا عزوجل رویانده است برهان‌های روشنی بر قدرت و شایستگی‌اش برای یکتایی و الوهیت وجود دارد.

﴿۞مِنۡهَا خَلَقۡنَٰکُمۡ وَفِیهَا نُعِیدُکُمۡ وَمِنۡهَا نُخۡرِجُکُمۡ تَارَةً أُخۡرَىٰ ٥٥.

خداوند عزوجل مردم را از زمین آفریده است، سپس آن‌ها را مرده در قبرهای‌شان به زمین برمی‌گرداند، از یکبار دیگر از زمین زنده بیرون‌شان می‌آورد تا در برابر کارهای‌شان جزای‌شان دهد.

﴿وَلَقَدۡ أَرَیۡنَٰهُ ءَایَٰتِنَا کُلَّهَا فَکَذَّبَ وَأَبَىٰ ٥٦.

و در حقیقت خداوند عزوجل دلایل یگانگی و برهان‌های قدرتش را در سیمای معجزات، پدیده‌های آفرینش و نشانه‌های روشن به فرعون نشان داد، ولی او آن‌ها را تکذیب کرده از پذیرش حق امتناع ورزید، با سخنش تکذیب و با عملش عصیان ورزید.

﴿قَالَ أَجِئۡتَنَا لِتُخۡرِجَنَا مِنۡ أَرۡضِنَا بِسِحۡرِکَ یَٰمُوسَىٰ ٥٧.

فرعون گفت: ای موسی! آیا نزد ما آمده‌ای تا با سحر خود ما را از سرزمین‌مان بیرون کنی؟

﴿فَلَنَأۡتِیَنَّکَ بِسِحۡرٖ مِّثۡلِهِۦ فَٱجۡعَلۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکَ مَوۡعِدٗا لَّا نُخۡلِفُهُۥ نَحۡنُ وَلَآ أَنتَ مَکَانٗا سُوٗى ٥٨.

ای موسی! پس ما هم به زودی سحری مانند سحر تو خواهیم آورد بناءً برای ما موعدی تعیین کن که نه ما آن را خلاف کنیم و نه تو؛ آن هم در جایی هموار و برابر که میان ما و تو در وسط قرار داشته باشد.

﴿قَالَ مَوۡعِدُکُمۡ یَوۡمُ ٱلزِّینَةِ وَأَن یُحۡشَرَ ٱلنَّاسُ ضُحٗى ٥٩.

موسی روز گردهمایی را در عیدی از اعیادشان تعیین کرد؛ آن روز که خود را برای آن جشن می‌آرایند تا پیش از ظهر مردم از همه‌جاها در آن گرد آیند.

﴿فَتَوَلَّىٰ فِرۡعَوۡنُ فَجَمَعَ کَیۡدَهُۥ ثُمَّ أَتَىٰ ٦٠.

چنین بود که فرعون از حق روی گردانید و ساحران را گرد آورد آنگاه در حال نبرد با خدا عزوجل و پیامبرش موسی علیه السلام باز آمد.

﴿قَالَ لَهُم مُّوسَىٰ وَیۡلَکُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا فَیُسۡحِتَکُم بِعَذَابٖۖ وَقَدۡ خَابَ مَنِ ٱفۡتَرَىٰ ٦١.

موسی ساحران را نصیحت کرد و آن‌ها را از دروغ بستن بر خدا بیم داد چه در آن صورت او به عذابی از نزد خود آنان را بیخ کن و ویران خواهد ساخت و قطعا هر کس بر خدا دروغ بندد، زیانکار و ناکام شده و تمام تلاشش بی‌اثر می‌شود.

﴿فَتَنَٰزَعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَیۡنَهُمۡ وَأَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَىٰ ٦٢.

پس ساحران در میان خود به اختلاف پرداختند اما سخنان خویش را از مردم پنهان داشتند.

﴿قَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ یُرِیدَانِ أَن یُخۡرِجَاکُم مِّنۡ أَرۡضِکُم بِسِحۡرِهِمَا وَیَذۡهَبَا بِطَرِیقَتِکُمُ ٱلۡمُثۡلَىٰ ٦٣.

ساحران گفتند: یقینا موسی و هارون دوتن ساحراند که می‌خواهند فرعون و قومش را از سرزمین‌شان بیرون کرده و جادوی بزرگ شما را بر شما تباه سازند.

﴿فَأَجۡمِعُواْ کَیۡدَکُمۡ ثُمَّ ٱئۡتُواْ صَفّٗاۚ وَقَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡیَوۡمَ مَنِ ٱسۡتَعۡلَىٰ ٦٤.

بنابراین فیصلۀ خود را قطعی کرده، نیرنگ خویش را استوار سازید، دچار تفرقه و اختلاف نشده و در یک صف بر موسی و هارون پیش تازید و آنچه را در دست دارید با عزم و تصمیم بیندازید تا عقل‌ها را مدهوش ساخته و بر آن دو پیروز شوید و قطعا هر کس امروز خصمش را مغلوب نماید و بر دشمنش برتری یابد، رستگار و کامیاب شده است.

﴿قَالُواْ یَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِیَ وَإِمَّآ أَن نَّکُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَلۡقَىٰ ٦٥.

ساحران به موسی گفتند: از دو گزینۀ آتی هریک را می‌خواهی برگزین؛ یا تو در اندختن عصایت آغازگر باش، یا ما به انداختن آنچه داریم آغازگر باشیم.

﴿قَالَ بَلۡ أَلۡقُواْۖ فَإِذَا حِبَالُهُمۡ وَعِصِیُّهُمۡ یُخَیَّلُ إِلَیۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰ ٦٦.

موسی به آنان گفت: نه؛ بلکه شما بر افگندن آنچه همراه دارید آغازگر باشید. پس چون آنچه را همراه داشتند انداختند در خیال موسی چنین نمایانده شد که ریسمان‌ها و عصاهای‌شان اژدهاهایی در حال جنبش هستند که می‌خزند.

﴿فَأَوۡجَسَ فِی نَفۡسِهِۦ خِیفَةٗ مُّوسَىٰ ٦٧.

پس موسی از آنچه مشاهده کرد، احساس بیم و هراس نمود.

﴿قُلۡنَا لَا تَخَفۡ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ ٦٨.

اما خداوند عزوجل به موسی وحی کرد که: پایدار باش و از آنچه دیدی نترس زیرا امروز پیروز میدان تو هستی و به اذن حق‌تعالی آن‌ها را به زودی مغلوب خواهی ساخت.

﴿وَأَلۡقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوٓاْۖ إِنَّمَا صَنَعُواْ کَیۡدُ سَٰحِرٖۖ وَلَا یُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَیۡثُ أَتَىٰ ٦٩.

و عصایت را که در دست راستت هست بینداز تا عصاها و ریسمان‌های‌شان را ببلعد زیرا آنچه را پیش رویت سرهم بندی کرده‌اند افسون افسونگر و نیرنگ جادوگر است و افسونگر هرجا که باشد هرگز رستگار نمی‌شود.

﴿فَأُلۡقِیَ ٱلسَّحَرَةُ سُجَّدٗا قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ هَٰرُونَ وَمُوسَىٰ ٧٠.

موسی عصایش را افکند و عصا ریسمان‌ها و عصاهای‌شان را بلعید، به این ترتیب حق پیروز شد و بر راستگویی موسی حجّت برپا شد. پس ساحران بر زمین به سجده در افتاده و گفتند: به الله پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم و او را به یگانگی می‌خوانیم؛ زیرا اگر آنچه نزد موسی است سحر بود امروز برما غلبه کرده نمی‌توانست.

﴿قَالَ ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَکُمۡۖ إِنَّهُۥ لَکَبِیرُکُمُ ٱلَّذِی عَلَّمَکُمُ ٱلسِّحۡرَۖ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیۡدِیَکُمۡ وَأَرۡجُلَکُم مِّنۡ خِلَٰفٖ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمۡ فِی جُذُوعِ ٱلنَّخۡلِ وَلَتَعۡلَمُنَّ أَیُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰ ٧١.

فرعون به ساحران گفت: آیا بی‌اجازۀ من بدانچه موسی آورده تصدیق نمودید و از او پیروی کردید؟ بی‌گمان موسی است که این سحر را به شما آموخته و در این کار او پیشوای شماست؛ پس به زودی دست‌ها و پاهای‌تان را یکی از راست و یکی از چپ – یعنی دست راست و پای چپ یا عکس آن – قطع می‌کنم و بعد از مُثله کردن‌تان بدن‌های‌تان را به منظور تشهیر بر تنه‌های درختان خرما به دار خواهم آویخت که این نهایت مجازات است – و به زودی خواهید دانست که آیا عذاب من سخت و پیوسته‌تر است یا عذاب خدای موسی؟ آن ملعون ناکام و نامراد شد؛ بلکه عذاب خدا سخت‌تر و ماندگارتر است.

﴿قَالُواْ لَن نُّؤۡثِرَکَ عَلَىٰ مَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَٱلَّذِی فَطَرَنَاۖ فَٱقۡضِ مَآ أَنتَ قَاضٍۖ إِنَّمَا تَقۡضِی هَٰذِهِ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَآ ٧٢.

ساحران به فرعون گفتند: هرگز باطلت را بر حقی که موسی آورده است برتری نداده و هرگز ربوبیت دروغینت را بر ربوبیت راستین خدای یگانۀ یکتا که ما را آفریده است ترجیح نمی‌دهیم، پس هر آنچه می‌خواهی بکن؛ بی‌گمان قلمرو قدرتت بر ما همین محدودۀ دنیای کوتاه مدّت و فانی است و با رفتن از این دنیا عذابت برما نیز به زودی سپری خواهد شد.

﴿إِنَّآ ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغۡفِرَ لَنَا خَطَٰیَٰنَا وَمَآ أَکۡرَهۡتَنَا عَلَیۡهِ مِنَ ٱلسِّحۡرِۗ وَٱللَّهُ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ ٧٣.

ما به الوهیت پروردگارمان و به پیام پیامبرش موسی ایمان آوردیم؛ امید است خداوند عزوجل از گناهان ما و از آن سحری که – تو ای فرعون – ما را بدان به زور واداشتی در گذرد، قطعاً پاداش خداوند عزوجل برای مطیعان بهتر و عذابش برای نافرمانان پایدارتر است.

﴿إِنَّهُۥ مَن یَأۡتِ رَبَّهُۥ مُجۡرِمٗا فَإِنَّ لَهُۥ جَهَنَّمَ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحۡیَىٰ ٧٤.

در حقیقت هر که به حال کفر نزد پروردگارش برود، دوزخ وعده‌گاه اوست و در آن ماندگار است؛ نه می‌میرد تا راحت شود و نه به زندگیی آسوده زندگی می‌یابد.

﴿وَمَن یَأۡتِهِۦ مُؤۡمِنٗا قَدۡ عَمِلَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَأُوْلَٰٓئِکَ لَهُمُ ٱلدَّرَجَٰتُ ٱلۡعُلَىٰ ٧٥.

و هر که در روز قیامت به سوی پروردگارش به حال ایمان بازگردد در صورتی که اعمال شایستۀ مشروع انجام داده باشد پس برایش در بهشت درجات والا و منازل بسیار بالا خواهد بود.

﴿جَنَّٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ وَذَٰلِکَ جَزَآءُ مَن تَزَکَّىٰ ٧٦.

بوستان‌های اقامت همیشگی که از زیر درختان آن جویباران جاری است. البته این نعمت پایدار و پاداش عظیم برای کسی است که نفس خود را با طاعات و توبه از گناه پاک کرده، عبادت پروردگارش را به اخلاص انجام داده و در پیروی از پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم به راستی و درستی عمل کرده باشد.

﴿وَلَقَدۡ أَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِی فَٱضۡرِبۡ لَهُمۡ طَرِیقٗا فِی ٱلۡبَحۡرِ یَبَسٗا لَّا تَخَٰفُ دَرَکٗا وَلَا تَخۡشَىٰ ٧٧.

در حقیقت خداوند عزوجل به موسی وحی کرد که بندگانم از بنی‌اسرائیل را شبانه از مصر بیرون بر و برای‌شان در دریا راهی خشک باز کن که نه از رسیدن فرعون بترسی و نه از غرق شدن بیمناک باشی.

﴿فَأَتۡبَعَهُمۡ فِرۡعَوۡنُ بِجُنُودِهِۦ فَغَشِیَهُم مِّنَ ٱلۡیَمِّ مَا غَشِیَهُمۡ ٧٨.

موسی با بنی‌اسرائیل شبانه از مصر بیرون زد و از دریا عبور کرد؛ از آنسو فرعون با لشکریانش آنان را دنبال کرد اما آب به گونه‌ای بر آن‌ها بالا آمد و آنان را فرو پاشانید که در توصیف نگنجد.

﴿وَأَضَلَّ فِرۡعَوۡنُ قَوۡمَهُۥ وَمَا هَدَىٰ ٧٩.

و فرعون پیروانش را گمراه کرد و گمراهی را برای‌شان آراست؛ پس او آن‌ها را نه به حق راه نمود و نه به سوی صواب دلالت کرد.

﴿یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ قَدۡ أَنجَیۡنَٰکُم مِّنۡ عَدُوِّکُمۡ وَوَٰعَدۡنَٰکُمۡ جَانِبَ ٱلطُّورِ ٱلۡأَیۡمَنَ وَنَزَّلۡنَا عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَنَّ وَٱلسَّلۡوَىٰ ٨٠.

خداوند عزوجل به بنی‌اسرائیل دستور داد که نعمت‌هایش را به یاد آورند؛ هنگامی که ایشان را از چنگ فرعون و سپاهیانش رهانید و در جانب راست طور با ایشان و عده نهاد تا تورات را در آنجا بر موسی فرود آورد و در صحرا برای‌شان حلوایی مانند عسل و پرنده‌ای مانند بلدرچین که بسیار با مزه بود، فرود آورد.

﴿کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ وَلَا تَطۡغَوۡاْ فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیۡکُمۡ غَضَبِیۖ وَمَن یَحۡلِلۡ عَلَیۡهِ غَضَبِی فَقَدۡ هَوَىٰ ٨١.

و خداوند عزوجل به بنی‌اسرائیل فرمان داد که از خواراکی‌های پاکیزه‌ای که روزی‌شان کرده است بخورند ولی در خوردن از حد نگذشته، از حلال به سوی حرام تجاوز نکنند و مرتکب معصیت نشوند که اگر چنین کردن، خشم خدا بر آنان فرود می‌آید و هر که خشم وی برا و فرود آید قطعا در ورطۀ هلاک و زیان افتاده، ناکام و نامراد شده است.

﴿وَإِنِّی لَغَفَّارٞ لِّمَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا ثُمَّ ٱهۡتَدَىٰ ٨٢.

و به یقین خداوند عزوجل بسیار آمرزگار است؛ بر کسی که در توبه از گناهان خود صادق بوده، به آنچه از نزد حق‌تعالی آمده است ایمان آورد، اعمال شایستۀ مشروع را انجام دهد سپس به پیمودن راه راست رهسپار شده و بر حق پایداری ورزد.

﴿۞وَمَآ أَعۡجَلَکَ عَن قَوۡمِکَ یَٰمُوسَىٰ ٨٣.

ای موسی! و چه چیز تو را به شتاب واداشت تا از قومت به سوی طور ایمن سبقت جسته و آن‌ها را در عقب جاگذاری؟

﴿قَالَ هُمۡ أُوْلَآءِ عَلَىٰٓ أَثَرِی وَعَجِلۡتُ إِلَیۡکَ رَبِّ لِتَرۡضَىٰ ٨٤.

موسی گفت: پروردگارا! قومم را از پی خویش گذاشتم و به زودی به من خواهند پیوست و ای پروردگارم! من در آمدن به سویت شتاب کردم تا بر خشنودی‌ات از من بیفزایی.

﴿قَالَ فَإِنَّا قَدۡ فَتَنَّا قَوۡمَکَ مِنۢ بَعۡدِکَ وَأَضَلَّهُمُ ٱلسَّامِرِیُّ ٨٥.

خداوند به موسی خبر داد که بعد جدا شدنش از قومش، آنان را به پرستش گوساله آزموده و سامری آنان را گمراه ساخته است.

﴿فَرَجَعَ مُوسَىٰٓ إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ غَضۡبَٰنَ أَسِفٗاۚ قَالَ یَٰقَوۡمِ أَلَمۡ یَعِدۡکُمۡ رَبُّکُمۡ وَعۡدًا حَسَنًاۚ أَفَطَالَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡعَهۡدُ أَمۡ أَرَدتُّمۡ أَن یَحِلَّ عَلَیۡکُمۡ غَضَبٞ مِّن رَّبِّکُمۡ فَأَخۡلَفۡتُم مَّوۡعِدِی ٨٦.

پس موسی در حالی به سوی قومش بازگشت که به علت پرستش گوساله، بر آن‌ها خشمگین و از آنچه روی داده بود اندوهگین بود؛ او آن‌ها را سرزنش کرد و گفت: ای قوم من! آیا خداوند عزوجل پیش از این با فرود آوردن تورات بر من، به شما وعدۀ نیکو نداد؟ پس چه شد که اینگونه کردید؛ آیا زمان برشما طولانی نمود و در نتیجه تحقق وعده را کند پنداشتید؟ یا این شرک را بدین خاطر انجام دادید که خشم و عذاب خدا برشما فرود آید؛ نتیجه عهدم را شکسته و وعده‌ای را که با من نموده بودید، خلاف کردید گوساله را پرستیدید و دین خدای  عزوجل  را فرو گذاشتید؟

﴿قَالُواْ مَآ أَخۡلَفۡنَا مَوۡعِدَکَ بِمَلۡکِنَا وَلَٰکِنَّا حُمِّلۡنَآ أَوۡزَارٗا مِّن زِینَةِ ٱلۡقَوۡمِ فَقَذَفۡنَٰهَا فَکَذَٰلِکَ أَلۡقَى ٱلسَّامِرِیُّ ٨٧.

بنی‌اسرائیل گفتند: ای موسی! نه به میل و رغبت خود عهد شکستیم و نه وعده را خلاف کردیم بلکه ماجرا اینگونه بود که ما باری سنگین از زیورات قوم فرعون را از مصر با خود انتقال داده بودیم، پس این زیورآلات را در گودالی انداخته و سپس با آتش گداختیم، سپس سامری آنچه را که با وی از خاک سم اسب جبرئیل بود بر روی آن افکند.

﴿فَأَخۡرَجَ لَهُمۡ عِجۡلٗا جَسَدٗا لَّهُۥ خُوَارٞ فَقَالُواْ هَٰذَآ إِلَٰهُکُمۡ وَإِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِیَ ٨٨.

بدینسان بود که سامری برای بنی‌اسرائیل از طلای گداخته به صورت و شکل گوساله مجسمه‌ای ساخت که مانند گاو آواز می‌داد. سپس کسانی که بدان گوساله فریب خورده و مفتون آن شده بودند به دیگران گفتند: این همان خدای شماست که موسی آن را فراموش کرده و از آن غافل شده بود؛ پس آن را بپرستید! که البته این سخن، دروغ و بهتانی ننگین از سوی آنان بود.

﴿أَفَلَا یَرَوۡنَ أَلَّا یَرۡجِعُ إِلَیۡهِمۡ قَوۡلٗا وَلَا یَمۡلِکُ لَهُمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗا ٨٩.

آیا گوساله پرستان که آن را پرستیده و بدان مفتون شده‌اند نمی‌بینند که این گوساله بی‌جان و ساکت است، نه به سخنی آغاز می‌کند و نه پرستشگر خود را با سخنی پاسخ می‌دهد، نه از پرستشگران خود زیانی را دفع و نه برای‌شان سودی را جلب می‌کند، پس چگونه می‌تواند خدای مورد پرستش باشد؟!

﴿وَلَقَدۡ قَالَ لَهُمۡ هَٰرُونُ مِن قَبۡلُ یَٰقَوۡمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِۦۖ وَإِنَّ رَبَّکُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ فَٱتَّبِعُونِی وَأَطِیعُوٓاْ أَمۡرِی ٩٠.

حقیقتاً هارون پیش از آنکه موسی از طور نزدشان برگردد به بنی‌اسرائیل هشدار داده و گفته بود: بی‌گمان این گوساله آزمون و امتحانی است تا مدعیان راستین ایمان از دروغگویان متمایز شوند، پس در حقیقت پررودگارتان که سزاوار پرستش می‌باشد همانا خدای رحمان است؛ معبودی جز او نیست پس در پرستش خدای یگانه به من اقتدا کنید و مرا در آنچه از توحید حق‌تعالی به شما دستور می‌دهم اطاعت نمایید.

﴿قَالُواْ لَن نَّبۡرَحَ عَلَیۡهِ عَٰکِفِینَ حَتَّىٰ یَرۡجِعَ إِلَیۡنَا مُوسَىٰ ٩١.

کسانی از بنی‌اسرائیل که گوساله را به پرستش گرفته بودند گفتند: ما بر پرستش گوساله باقی خواهیم ماند تا آنگاه که موسی به سوی ما باز گردد.

﴿قَالَ یَٰهَٰرُونُ مَا مَنَعَکَ إِذۡ رَأَیۡتَهُمۡ ضَلُّوٓاْ ٩٢.

چون موسی بازگشت به برادرش هارون گفت: چه کسی تو را از پیوستن به من و ترک این قوم بازداشت؛ هنگامی که دیدی آنان گوساله را به جای خدای سبحان می‌پرستند؟

﴿أَلَّا تَتَّبِعَنِۖ أَفَعَصَیۡتَ أَمۡرِی ٩٣.

چرا از من پیروی نکرده و نزدم باز نگشتی؟ آیا مرا در آنچه به تو از اصلاح حال بنی‌اسرائیل و حسن جانشینی‌ام بعد از خود دستور داده بودم، مخالفت کردی؟

﴿قَالَ یَبۡنَؤُمَّ لَا تَأۡخُذۡ بِلِحۡیَتِی وَلَا بِرَأۡسِیٓۖ إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقۡتَ بَیۡنَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَلَمۡ تَرۡقُبۡ قَوۡلِی ٩٤.

موسی از خشم سر و ریش برادرش هارون را گرفت و او را به سوی خود می‌کشید. هارون به وی گفت: ای پسر مادرم! نه مرا با ریشم بکش و نه با موی سرم؛ در حقیقت من ترسیدم که اگر به تو ملحق شده و بنی‌اسرائیل را رها کنم آن وقت تو به من بگویی: بنی‌اسرائیل را در حالی که درگیر اختلاف و تفرقه بودند رها کرده و به سوی من آمدی؟ چرا به اصلاح نابسامانی‌های‌شان نپرداخته و جانشین خیر و نیکی برایم در میان آن‌ها نگشتی؟ آخر چرا سفارشم را در مورد سرپرستی نیکو و آراستۀ از آنان رعایت نکردی؟

﴿قَالَ فَمَا خَطۡبُکَ یَٰسَٰمِرِیُّ ٩٥.

آنگاه موسی به سامری گفت: چه چیز تو را با پدید آوردن رسم باطل گوساله پرستی به گمراه‌سازی بنی‌اسرائیل واداشت؟

﴿قَالَ بَصُرۡتُ بِمَا لَمۡ یَبۡصُرُواْ بِهِۦ فَقَبَضۡتُ قَبۡضَةٗ مِّنۡ أَثَرِ ٱلرَّسُولِ فَنَبَذۡتُهَا وَکَذَٰلِکَ سَوَّلَتۡ لِی نَفۡسِی ٩٦.

سامری گفت: آنگاه که من جبرئیل را بعد از غرق شدن فرعون و سپاهش بر اسبی دیدم، چیزی را دیدم و دانستم که دیگران ندیدند، پس مشتی از خاک سم اسب جبرئیل برداشته و آن خاک را بر زیوری که گوساله را از آن ساخته بودم انداختم. در واقع این نفس اماره بالسّوئم بود که چنین فریبکاریی را برایم آراست.

﴿قَالَ فَٱذۡهَبۡ فَإِنَّ لَکَ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَۖ وَإِنَّ لَکَ مَوۡعِدٗا لَّن تُخۡلَفَهُۥۖ وَٱنظُرۡ إِلَىٰٓ إِلَٰهِکَ ٱلَّذِی ظَلۡتَ عَلَیۡهِ عَاکِفٗاۖ لَّنُحَرِّقَنَّهُۥ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُۥ فِی ٱلۡیَمِّ نَسۡفًا ٩٧.

موسی به سامری گفت: پس برو که جزایت بر آنچه کردی این است که رانده و مانده و از همه کس دورافکنده زندگی کنی و به هر کس بگویی: نه به من دست زنید و نه من به کسی دست می‌زنم! با این حال تو را نزد خداوند عزوجل موعدی است که در آن بر جنایت بزرگ پدید آوردن رسم گوساله پرستی عذاب خواهد کرد و این وعده هرگز تخلف پذیر نیست و قطعا محقق خواهد شد. و به سوی این گوساله اینکه آن را به جای الله عزوجل پرستش کردی بنگر؛ به زودی آن را با آتش می‌سوزانیم سپس خاکسترش را در آب دریا کاملا فرو می‌پاشانیم.

﴿إِنَّمَآ إِلَٰهُکُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ وَسِعَ کُلَّ شَیۡءٍ عِلۡمٗا ٩٨.

ای مردم! جز این نیست که اِله و معبود بر حق شما همانا الله یگانه است، معبود جز وی نیست، شریکی ندارد، علمش به همه چیز گسترده است و همه چیز را دربر گرفته، هیچ امر نهانیی بر وی پنهان نمانده و هیچ چیز مخفیی بر وی نهان نیست.

﴿کَذَٰلِکَ نَقُصُّ عَلَیۡکَ مِنۡ أَنۢبَآءِ مَا قَدۡ سَبَقَۚ وَقَدۡ ءَاتَیۡنَٰکَ مِن لَّدُنَّا ذِکۡرٗا ٩٩.

ای پیامبر! آنگونه که اخبار موسی و فرعون را بر تو حکایت کردیم، اخبار امت‌های پیشین را نیز بر تو حکایت می‌کنیم. و مسلما بر تو قرآنی نازل کرده‌ایم که پند و اندرز و تذکری است برای هر کس که اندرز گیرد.

﴿مَّنۡ أَعۡرَضَ عَنۡهُ فَإِنَّهُۥ یَحۡمِلُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وِزۡرًا ١٠٠.

هر کس از قرآن روی برتافته، از آن پیروی نکند و بدان عمل ننماید بی‌گمان روز قیامت بارگناهی سنگین بر دوش می‌گیرد؛ از آن‌رو که اعراض نموده و نسبت به آن بی‌توجه بوده است.

﴿خَٰلِدِینَ فِیهِۖ وَسَآءَ لَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ حِمۡلٗا ١٠١.

به طور همیشه در عذاب پر درد می‌مانند؛ وه! چه بد باری است این بار سنگین گناهان و چه زشت این رویکردی که آنان را در جهنم برای همیشه ماندگار ساخته است.

﴿یَوۡمَ یُنفَخُ فِی ٱلصُّورِۚ وَنَحۡشُرُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ یَوۡمَئِذٖ زُرۡقٗا ١٠٢.

روزی که فرشته برای برپایی قیامت و برانگیختن بعد از مرگ در صور می‌دمد و فرشتگان کفار اشرار را در حالی می‌رانند که آنان از هول آنچه مشاهده کرده‌اند کبود چشم و کبود رنگ‌اند.

﴿یَتَخَٰفَتُونَ بَیۡنَهُمۡ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا عَشۡرٗا ١٠٣.

کافران با صدای آهسته و به طور پنهانی به یکدیگر می‌گویند: شما در دنیا جز ده روز بیشتر نمانده‌اید؛ از بس که مدّت گذشت زمان را سریع پنداشته و عمر دنیا را کوتاه می‌بینند.

﴿نَّحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا یَقُولُونَ إِذۡ یَقُولُ أَمۡثَلُهُمۡ طَرِیقَةً إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا یَوۡمٗا ١٠٤.

ما به آنچه پنهانی در میان خود می‌گویند داناتریم؛ آنگاه که استوارترین‌شان در رأی و بیشترین‌شان در دانش می‌گوید: شما جز زمانی اندک در دنیا نمانده‌اید؛ به علت آنچه از بلندی روز قیامت دیده‌اند.

﴿وَیَسۡ‍َٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡجِبَالِ فَقُلۡ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسۡفٗا ١٠٥.

ای پیامبر! و کافران از تو در مورد سرانجام کار کوه‌ها می‌پرسند؛ در پاسخ‌شان بگو: خداوند عزوجل آن‌ها را گردی پراکنده خواهد ساخت و از روی زمین محو خواهد کرد.

﴿فَیَذَرُهَا قَاعٗا صَفۡصَفٗا ١٠٦.

سپس حق‌تعالی زمین را هموار، پهن و لغزنده خواهد ساخت.

﴿لَّا تَرَىٰ فِیهَا عِوَجٗا وَلَآ أَمۡتٗا ١٠٧.

نه انسان در آن بلندیی می‌بیند و نه پستی و ناهمواریی؛ بلکه همۀ زمین بر یک شکل و یک هیأت قرار دارد.

﴿یَوۡمَئِذٖ یَتَّبِعُونَ ٱلدَّاعِیَ لَا عِوَجَ لَهُۥۖ وَخَشَعَتِ ٱلۡأَصۡوَاتُ لِلرَّحۡمَٰنِ فَلَا تَسۡمَعُ إِلَّا هَمۡسٗا ١٠٨.

در روز قیامت مردم به سوی ندای دعوتگر حق که آنان را به سوی موقف محشر فرا می‌خواند می‌شتابند؛ آنان از اجابت وی و گرد آمدن در محشر، هیچ گریزگاه و پناهی ندارند. صداهای خلق از خضوع در برابر هیبت پروردگار رحمان خاموش می‌شود و جز صدای آهسته چیزی دیگر نمی‌شنوی.

﴿یَوۡمَئِذٖ لَّا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَرَضِیَ لَهُۥ قَوۡلٗا ١٠٩.

در روز قیامت شفاعت به کسی از مردم سود نمی‌بخشد مگر آنگاه که خدای رحمان برای شفاعتگری اجازه داده و از کسی که در موردش شفاعت می‌شود، خشنود گردد؛ که این وصف هم جز بر مؤمن راستین صادق نیست.

﴿یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا یُحِیطُونَ بِهِۦ عِلۡمٗا ١١٠.

حق‌تعالی آنچه را بندگان از امور آخرت پیش رو دارند و آنچه را از امور دنیا پشت سر گذاشته‌اند می‌داند حال آنکه بندگان از نظر دانش به خدا احاطه ندارند بلکه دانش اوست که بر آنان محیط است.

﴿۞وَعَنَتِ ٱلۡوُجُوهُ لِلۡحَیِّ ٱلۡقَیُّومِۖ وَقَدۡ خَابَ مَنۡ حَمَلَ ظُلۡمٗا ١١١.

و چهره‌های بندگان برای خدای زندۀ پاینده که بر تدبیر هستی پایدار است و مرگ را بر وی راهی نیست. خاضع و ذلیل شده است و هر کس به وی چیزی را شریک آورده باشد در روز حساب زیانکار و هلاک شده است.

﴿وَمَن یَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا یَخَافُ ظُلۡمٗا وَلَا هَضۡمٗا ١١٢.

و هر کس همراه ایمان به خدا عزوجل کارهای شایسته انجام دهد پس از این امر نمی‌هراسد که پروردگارش با افزودن بر گناهانش به وی ستم کند، یا با کاستن از ثواب‌هایش از وی حقی را پایمال نماید.

﴿وَکَذَٰلِکَ أَنزَلۡنَٰهُ قُرۡءَانًا عَرَبِیّٗا وَصَرَّفۡنَا فِیهِ مِنَ ٱلۡوَعِیدِ لَعَلَّهُمۡ یَتَّقُونَ أَوۡ یُحۡدِثُ لَهُمۡ ذِکۡرٗا ١١٣.

و آنگونه که حق‌تعالی اهل ایمان را به سوی نیکوکاری و احسان فرا خواند و کافران را از نافرمانی‌ها و گناهان برحذر ساخت هم بدینسان این قرآن را بر پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله و سلم به زبان عربی مبین نازل کرد تا مردم آن را با فهم متعهدانه بفهمند. و خدای سبحان انواع هشدارها را در کتابش بیان کرد تا شاید مردم با عمل به شریعتش از وی پروا داشته، یا قرآن در ایشان اندرز و احساسی ایجاد کند؛ در نتیجه عبرت گیرند و عمیق بیندیشند.

﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ ٱلۡمَلِکُ ٱلۡحَقُّۗ وَلَا تَعۡجَلۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مِن قَبۡلِ أَن یُقۡضَىٰٓ إِلَیۡکَ وَحۡیُهُۥۖ وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمٗا ١١٤.

پس پاک و بلند مرتبه است خدای یگانۀ قهار غالب و آمرزگار، فرمانروای بر حقی که گردنکشان جبار را سرکوب و مغلوب نموده است؛ پس او حق است، کتاب‌ها و پیامبرانش حق اند و مژده‌ها و هشدارهایش حق است. ای پیامبر! و در خواندن قرآن پیش از آنکه جبرئیل از تلاوت آن بر تو فارغ شود شتاب مکن و از پروردگارت بخواه که علمی بر علمت بیفزاید زیرا علم بهترین محبوب و گرامی‌ترین مطلوب است.

﴿وَلَقَدۡ عَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ ءَادَمَ مِن قَبۡلُ فَنَسِیَ وَلَمۡ نَجِدۡ لَهُۥ عَزۡمٗا ١١٥.

و به یقین پیش از آنکه آدم از درخت ممنوعه بخورد و خداوند عزوجل وی را از خوردن آن نهی نماید، به وی سفارش کرد که شیطان برایش و همسرش دشمن است و به وی نصیحت کرد که مبادا شیطان از بهشت بیرون‌شان کند که در آن صورت، سختی و تیره بختی به ایشان خواهد رسید. ولی شیطان وسوسه‌شان کرد و در نتیجه سفارش الله عزوجل نسبت به خود را فراموش کردند پس نه سفارش الهی برای آدم محفوظ باقی ماند و نه عزمی استوار بر عمل و پایداری.

﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ أَبَىٰ ١١٦.

ای پیامبر! و روزی را یاد کن که خداوند عزوجل به فرشتگان دستور داد تا برای آدم سجده کنند. پس همه سجده کردند جز ابلیس که خدا عزوجل را عصیان کرد و از سجده برای آدم امتناع ورزید.

﴿فَقُلۡنَا یَٰٓـَٔادَمُ إِنَّ هَٰذَا عَدُوّٞ لَّکَ وَلِزَوۡجِکَ فَلَا یُخۡرِجَنَّکُمَا مِنَ ٱلۡجَنَّةِ فَتَشۡقَىٰٓ ١١٧.

پس خداوند عزوجل به آدم خبر داد که شیطان برای وی و همسرش حواء دشمن است بناءً باید از این امر که شما دو تن را از بهشت بیرون کرده و آن وقت پس از نعمت‌ها تیره‌بختی دامنگیرتان شود، حذر کنید؛ زن‌ها از نیرنگ شیطان.

﴿إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعۡرَىٰ ١١٨.

ای آدم! در حقیقت برایت از جانب خدا پیمانی است که نه در بهشت گرسنه می‌شوی و نه برهنه می‌مانی؛ زیرا در آنجا هم غذا بسیار است و هم لباس.

﴿وَأَنَّکَ لَا تَظۡمَؤُاْ فِیهَا وَلَا تَضۡحَىٰ ١١٩.

ای آدم! و همچنان برایت از جانب خدا عزوجل پیمانی است که نه در بهشت تشنه می‌شوی و نه آفتاب زده زیرا در آنجا آب شیرین سرد و گوارا موجود است و سایه‌های پهن و فراگیر بی‌ازار.

﴿فَوَسۡوَسَ إِلَیۡهِ ٱلشَّیۡطَٰنُ قَالَ یَٰٓـَٔادَمُ هَلۡ أَدُلُّکَ عَلَىٰ شَجَرَةِ ٱلۡخُلۡدِ وَمُلۡکٖ لَّا یَبۡلَىٰ ١٢٠.

پس شیطان آدم را وسوسه کرد و او را بانیرنگ و خدعه و القای آرزو‌ها فریفت و برایش گفت: ای آدم! آیا می‌خواهی که تو را به درختی رهنمایی کنم که چون از آن بخوری در بهشت برای ابد می‌مانی و ملکی بی‌زوال و بی‌نهایت از آن تو می‌شود؟

﴿فَأَکَلَا مِنۡهَا فَبَدَتۡ لَهُمَا سَوۡءَٰتُهُمَا وَطَفِقَا یَخۡصِفَانِ عَلَیۡهِمَا مِن وَرَقِ ٱلۡجَنَّةِۚ وَعَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰ ١٢١.

پس آدم و حواء از آن درختی که خداوند عزوجل از آن برحذرشان ساخته بود خوردند در نتیجه از شومی معصیت عورت و برهنگی آنان برای‌شان نمایان شد در حالی که قبلا پوشیده بود. سپس آدم و حواء شروع به چسباندن برگ‌های درختان بهشت بر خود و پوشاندن خود بدان‌ها کردند. آری! آدم فرمان الله عزوجل را مخالفت کرد پس به گناه خوردن از درخت ممنوعه از راه رشد به بیراهه رفت.

﴿ثُمَّ ٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُۥ فَتَابَ عَلَیۡهِ وَهَدَىٰ ١٢٢.

سپس خداوند عزوجل آدم را برگزید، انتخابش کرد، او را به خود نزدیک کرد، توبه‌اش را پذیرفت، خطایش را آمرزید و او را بعد از گمراهی به هدایت توفیق داد.

﴿قَالَ ٱهۡبِطَا مِنۡهَا جَمِیعَۢاۖ بَعۡضُکُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوّٞۖ فَإِمَّا یَأۡتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدٗى فَمَنِ ٱتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشۡقَىٰ ١٢٣.

خدای متعال به آدم و حواء دستور داد که: همراه با شیطان از بهشت به زمین فرود آیید در حالی که شما دو تن و ابلیس دشمنان همیشگی یکدیگرید، پس چنان‌چه از طریق پیامبران الهی علیهم السلامبه فرزندان آدم رهنمودی آمد یقینا هر کس به رهنمود خدا ایمان آورده و پیامبرانش را تصدیق نماید، در دنیا راهیافته و موفق و در آخرت خوشبخت و نعمت یافته است.

﴿وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِکۡرِی فَإِنَّ لَهُۥ مَعِیشَةٗ ضَنکٗا وَنَحۡشُرُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ أَعۡمَىٰ ١٢٤.

اما هر کس یاد خدا و امیان به وی را فرو گذارد، پس بی‌گمان خداوند عزوجل زندگی وی را تنگ و دشوار، سخت و محنت بار و غیر قابل تحمل خواهد ساخت هرچند مالک تمام دنیا هم باشد!! به جز این خداوند عزوجل در روز رستاخیز او را به سوی محشر نابینا از مشاهده محشور می‌کند در حالی که او را هیچ حجتی نیست.

﴿قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرۡتَنِیٓ أَعۡمَىٰ وَقَدۡ کُنتُ بَصِیرٗا ١٢٥.

این شخص رویگردان گریزان از یاد خدا می‌گوید: پروردگارا! چرا مرا در موقف حساب نابینا محشور کردی در حالی که قبل از آن در دنیا بینا بودم؟

﴿قَالَ کَذَٰلِکَ أَتَتۡکَ ءَایَٰتُنَا فَنَسِیتَهَاۖ وَکَذَٰلِکَ ٱلۡیَوۡمَ تُنسَىٰ ١٢٦.

خدای سبحان به وی خبر می‌دهد که: از آن‌رو در همایش بزرگ محشر نابینا حاضر ساخته شده که از ایمان و قرآن و اطاعت خدای رحمان روی گردانیده است، پس همان طور که انقیاد برای طاعت الله عزوجل را در دنیا فرو گذاشته، همانگونه در جهنم به دست فراموشی رها ساخته می‌شود.

﴿وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی مَنۡ أَسۡرَفَ وَلَمۡ یُؤۡمِنۢ بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّهِۦۚ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبۡقَىٰٓ ١٢٧.

و خداوند عزوجل کسانی را که در عصیان زیاده روی کرده، به رحمان ایمان نیاورده و قرآن را ترک کرده‌اند اینگونه عذاب می‌کند و قطعا عذاب آخرت سخت‌تر، زشت‌تر، پایدارتر و پیوسته‌تر است زیرا نه قطع می‌شود و نه به پایان می‌رسد.

﴿أَفَلَمۡ یَهۡدِ لَهُمۡ کَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّنَ ٱلۡقُرُونِ یَمۡشُونَ فِی مَسَٰکِنِهِمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّأُوْلِی ٱلنُّهَىٰ ١٢٨.

آیا برای کافران روشن نشده است که خداوند عزوجل چه بسیار امت‌های پیشین را – آنگاه که تکذیب کردند – نابود ساخته است که اینک آنان در سراها و آثار برجای مانده از آن گروه‌های تکذیب پیشۀ عذاب شده، راه می‌روند؟ به راستی در نابود ساختن آن امت‌ها و آنچه از دیار و آثارشان باقی مانده است عبرتی است برای عبرت اندوزان و پند و اندرزی است برای پند پذیرانی که از عقل‌هایی سلیم و بینش‌هایی روشن و نورانی برخوردارند.

﴿وَلَوۡلَا کَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّکَ لَکَانَ لِزَامٗا وَأَجَلٞ مُّسَمّٗى ١٢٩.

و اگر نبود که در سابق خداوند عزوجل برای‌شان موعدی معین مقرر کرده بود یقینا آنان را به شتاب کیفر می‌داد؛ چرا که آنان به راستی مستحق این عذاب‌اند.

﴿فَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ قَبۡلَ طُلُوعِ ٱلشَّمۡسِ وَقَبۡلَ غُرُوبِهَاۖ وَمِنۡ ءَانَآیِٕ ٱلَّیۡلِ فَسَبِّحۡ وَأَطۡرَافَ ٱلنَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرۡضَىٰ ١٣٠.

پس ای پیامبر! بر نیرنگ و آزار کفار شکیباباش و در نمازهای بامداد، عصر، عشاء، ظهر و مغرب با ستایش پروردگارت تسبیح گوی؛ زیرا بعضی از این نمازها قبل از طلوع خورشید، بعضی قبل از غروب آن، یا در اثنای شب و در دو سوی روز اند؛ باشد که خداوند عزوجل بر این نمازها تو را چنان پاداشی عنایت کند که بدان خشنود شوی و خاطرت به یاد خدای سبحان شاد شود.

﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَیۡنَیۡکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ زَهۡرَةَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا لِنَفۡتِنَهُمۡ فِیهِۚ وَرِزۡقُ رَبِّکَ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰ ١٣١.

و به سوی بهره‌های ناپایدار و زیور و سامانۀ گذار و بی‌اعتباری که خداوند عزوجل کفار و فجّار را در سرای غرور دنیا از آن برخوردار ساخته است، به دیدۀ أعجاب و رغبت چشم مدوز؛ زیرا خداوند عزوجل این سامانه را برای‌شان آزمون و ابتلایی قرار داده است و بدان که روزی پاکیزه و حلال و پاداش بی‌زوال پروردگارت بهتر، بزرگ‌تر و پایدارتر است؛ زیرا نه قطع می‌شود و نه فنا را بر آن رنگی است.

﴿وَأۡمُرۡ أَهۡلَکَ بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱصۡطَبِرۡ عَلَیۡهَاۖ لَا نَسۡ‍َٔلُکَ رِزۡقٗاۖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُکَۗ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلتَّقۡوَىٰ ١٣٢.

ای پیامبر! و خانواده‌ات را به برپاداشت نماز فرمان ده و خود نیز بر ادای آن و پایبندی به آن در اوقات آن شکیبا و پایدار باش، زیرا خداوند عزوجل از تو مالی نمی‌طلبد، چون اوست که به تو روزی می‌دهد و قطعا فرجام نیک و سرانجام خوش در هر امری برای کسانی است که از پروردگار خویش پروا داشته و به لباس تقوی آراسته‌اند.

﴿وَقَالُواْ لَوۡلَا یَأۡتِینَا بِ‍َٔایَةٖ مِّن رَّبِّهِۦٓۚ أَوَ لَمۡ تَأۡتِهِم بَیِّنَةُ مَا فِی ٱلصُّحُفِ ٱلۡأُولَىٰ ١٣٣.

کافران گفتند: چرا پیامبر نشانۀ آشکاری که دلیل رسالتش باشد به ما نمی‌آورد؟ آیا اینکه خداوند عزوجل کتاب معجزش را بر پیامبر امی به حیث تصدیق کنندۀ کتاب‌های آسمانی ماقبلش نازل کرده است برای‌شان کافی نبوده است؟

﴿وَلَوۡ أَنَّآ أَهۡلَکۡنَٰهُم بِعَذَابٖ مِّن قَبۡلِهِۦ لَقَالُواْ رَبَّنَا لَوۡلَآ أَرۡسَلۡتَ إِلَیۡنَا رَسُولٗا فَنَتَّبِعَ ءَایَٰتِکَ مِن قَبۡلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخۡزَىٰ ١٣٤.

و اگر خداوند عزوجل پیش از آنکه حجّت – با فرستادن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و فرود آوردن قرآن – بر این کافران برپا شود، با عذابی هلاک‌شان می‌کرد مسلّما می‌گفتند: پروردگارا! چرا از نزد خود پیامبر به سوی ما نفرستادی تا به آنچه آورده است ایمان می‌آوردیم و پیش از آنکه به عذابت معذب و به کیفرت خوار و رسوا شویم از هدایتش پیروی می‌کردیم.

﴿قُلۡ کُلّٞ مُّتَرَبِّصٞ فَتَرَبَّصُواْۖ فَسَتَعۡلَمُونَ مَنۡ أَصۡحَٰبُ ٱلصِّرَٰطِ ٱلسَّوِیِّ وَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ ١٣٥.

ای پیامبر! به کافران بگو: ما و شما همه در انتظار عواقب امور و دگرگونی احوال به سر می‌بریم؛ پس به زودی برای‌تان آشکار خواهد شد که فرجام نیک، پیروزی آشکار و فتح عظیم از آن کیست؟ و زود است که بدانید، اهل هدایت که پیرو حق و حقیقت و توفیق یافته‌گان را صواب‌اند کیانند؟!


سوره طه

سوره طه

Ayah: 1

طه

طه [= طا. ها].

 

Ayah: 2

مَآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰٓ

[ای پیامبر، ما] قرآن را بر تو نازل نکردیم تا در رنج بیفتی.

 

Ayah: 3

إِلَّا تَذۡکِرَةٗ لِّمَن یَخۡشَىٰ

[آن را نفرستادیم] مگر آنکه پندی باشد برای هر کس که [از عذاب الهی] می‌ترسد.

 

Ayah: 4

تَنزِیلٗا مِّمَّنۡ خَلَقَ ٱلۡأَرۡضَ وَٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلۡعُلَى

[این قرآن،] فروفرستاده‌ای است از جانب آن ذاتی که زمین و آسمان‌های بلند را آفریده است.

 

Ayah: 5

ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ

[پروردگار] رحمان [آن گونه که شایسته جلال و مقام اوست] بر عرش قرار گرفت.

 

Ayah: 6

لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا وَمَا تَحۡتَ ٱلثَّرَىٰ

آنچه در آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آنهاست و آنچه زیر خاک [پنهان] است [همگی] از آنِ اوست.

 

Ayah: 7

وَإِن تَجۡهَرۡ بِٱلۡقَوۡلِ فَإِنَّهُۥ یَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ وَأَخۡفَى

و اگر سخن آشکار بگویی [یا آن را پنهان داری،] یقیناً او [راز] نهان و [حتی] نهان‌تر [از آن] را نیز می‌داند.

 

Ayah: 8

ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ

الله است که هیچ معبودی [به‌حق] جز او نیست [و] نیکوترین نام‌ها از آنِ اوست.

 

Ayah: 9

وَهَلۡ أَتَىٰکَ حَدِیثُ مُوسَىٰٓ

[ای پیامبر،] آیا خبر موسی به تو رسیده است؟

 

Ayah: 10

إِذۡ رَءَا نَارٗا فَقَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡکُثُوٓاْ إِنِّیٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا لَّعَلِّیٓ ءَاتِیکُم مِّنۡهَا بِقَبَسٍ أَوۡ أَجِدُ عَلَى ٱلنَّارِ هُدٗى

آنگاه‌ که آتشی را [از دور] دید و به خانواده‌ا‌ش گفت: «[لحظه‌ای] درنگ کنید [که] من آتشی دیده‌ام. شاید شعله‌ای از آن برایتان بیاورم یا کنار آن آتش راهنمایی بیابم».

 

Ayah: 11

فَلَمَّآ أَتَىٰهَا نُودِیَ یَٰمُوسَىٰٓ

وقتی نزد آن [آتش] آمد، نِدا داده شد که: «ای موسی،

 

Ayah: 12

إِنِّیٓ أَنَا۠ رَبُّکَ فَٱخۡلَعۡ نَعۡلَیۡکَ إِنَّکَ بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوٗى

به راستی، من پروردگارت هستم؛ پس [برای مناجات با پروردگار] کفش‌هایت را درآور [که] در حقیقت، تو در سرزمین مقدس «طُوی» هستی.

 


Ayah: 13

وَأَنَا ٱخۡتَرۡتُکَ فَٱسۡتَمِعۡ لِمَا یُوحَىٰٓ

و من تو را [به پیامبری] برگزیدم؛ پس به آنچه وحی می‌شود گوش فرا دار:

 

Ayah: 14

إِنَّنِیٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدۡنِی وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِکۡرِیٓ

بی‌تردید، منم «الله» که هیچ معبودی [به‌حق] جز من نیست؛ پس مرا عبادت کن و برای یاد من نماز برپا دار.

 

Ayah: 15

إِنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِیَةٌ أَکَادُ أُخۡفِیهَا لِتُجۡزَىٰ کُلُّ نَفۡسِۭ بِمَا تَسۡعَىٰ

یقیناً قیامت آمدنی است؛ [ولی] می‌خواهم [وقت] آن را پنهان دارم تا به هر کسی در برابر [کار و] تلاشی که می‌کند پاداش داده شود.

 

Ayah: 16

فَلَا یَصُدَّنَّکَ عَنۡهَا مَن لَّا یُؤۡمِنُ بِهَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ فَتَرۡدَىٰ

پس مبادا کسی ‌که به آن ایمان ندارد و از هوس‌هایش پیروی می‌کند، تو را از [نیکوکاری و آمادگی برای] آن بازدارد که هلاک می‌شوی.

 

Ayah: 17

وَمَا تِلۡکَ بِیَمِینِکَ یَٰمُوسَىٰ

و ای موسی، آن چیست به [دست] راستت؟»

 

Ayah: 18

قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّؤُاْ عَلَیۡهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِی وَلِیَ فِیهَا مَـَٔارِبُ أُخۡرَىٰ

او گفت: «این عصای من است؛ بر آن تکیه می‌کنم و با آن برای گوسفندانم [برگ درختان را] فرومی‌ریزم و کارهای دیگری [نیز] با آن دارم [که برآورده می‌کنم].

 

Ayah: 19

قَالَ أَلۡقِهَا یَٰمُوسَىٰ

[الله] فرمود: «ای موسی، آن را بیفکن».

 

Ayah: 20

فَأَلۡقَىٰهَا فَإِذَا هِیَ حَیَّةٞ تَسۡعَىٰ

[موسی] آن را [بر زمین] افکند و ناگهان [تبدیل به] ماری شد که به سرعت می‌خزید.

 

Ayah: 21

قَالَ خُذۡهَا وَلَا تَخَفۡۖ سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا ٱلۡأُولَىٰ

[الله] فرمود: «آن را بگیر و نترس. به زودی آن را به شکل اولش بازمی‌گردانیم.

 

Ayah: 22

وَٱضۡمُمۡ یَدَکَ إِلَىٰ جَنَاحِکَ تَخۡرُجۡ بَیۡضَآءَ مِنۡ غَیۡرِ سُوٓءٍ ءَایَةً أُخۡرَىٰ

و دستت را در بغل کن تا بدون ‌هیچ گزندى [به عنوان‌] معجزه‌اى دیگر، سفید [و درخشان‌] بیرون آید.

 

Ayah: 23

لِنُرِیَکَ مِنۡ ءَایَٰتِنَا ٱلۡکُبۡرَى

[هدف از ارایه این دو معجزه، این بود] که برخی از نشانه‌های بزرگ خویش را به تو نشان دهیم.

 

Ayah: 24

ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ

[اینک] به سوی فرعون برو [که] بی‌تردید، [کفر ورزیده و] سرکشی کرده است».

 

Ayah: 25

قَالَ رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِی صَدۡرِی

[موسی] گفت: «پروردگارا، بر [حوصله و] شکیبایی‌ام بیفزای

 

Ayah: 26

وَیَسِّرۡ لِیٓ أَمۡرِی

و کارم را برایم آسان گردان

 

Ayah: 27

وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِی

و گره از زبانم باز کن

 

Ayah: 28

یَفۡقَهُواْ قَوۡلِی

تا سخنم را دریابند.

 

Ayah: 29

وَٱجۡعَل لِّی وَزِیرٗا مِّنۡ أَهۡلِی

و یاوری از [افراد] خاندانم برای من قرار بده؛

 

Ayah: 30

هَٰرُونَ أَخِی

هارون، برادرم را.

 

Ayah: 31

ٱشۡدُدۡ بِهِۦٓ أَزۡرِی

پشتم را با او محکم کن؛

 

Ayah: 32

وَأَشۡرِکۡهُ فِیٓ أَمۡرِی

و او را در کار [رسالت] من شریک کن

 

Ayah: 33

کَیۡ نُسَبِّحَکَ کَثِیرٗا

تا تو را بسیار به پاکى بستاییم

 

Ayah: 34

وَنَذۡکُرَکَ کَثِیرًا

و بسیار یادت کنیم.

 

Ayah: 35

إِنَّکَ کُنتَ بِنَا بَصِیرٗا

بی‌تردید، تو به [حال] ما بینایی».

 

Ayah: 36

قَالَ قَدۡ أُوتِیتَ سُؤۡلَکَ یَٰمُوسَىٰ

[الله] فرمود: «ای موسی، خواسته‌ات به تو داده شد.

 

Ayah: 37

وَلَقَدۡ مَنَنَّا عَلَیۡکَ مَرَّةً أُخۡرَىٰٓ

در حقیقت، ما [پیشتر] یک بار دیگر [نیز] بر تو منت نهاده بودیم.

 


Ayah: 38

إِذۡ أَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰٓ أُمِّکَ مَا یُوحَىٰٓ

آنگاه که آنچه را که [باید دربارۀ حفاظت از تو] الهام مى‌شد به مادرت الهام کردیم:

 

Ayah: 39

أَنِ ٱقۡذِفِیهِ فِی ٱلتَّابُوتِ فَٱقۡذِفِیهِ فِی ٱلۡیَمِّ فَلۡیُلۡقِهِ ٱلۡیَمُّ بِٱلسَّاحِلِ یَأۡخُذۡهُ عَدُوّٞ لِّی وَعَدُوّٞ لَّهُۥۚ وَأَلۡقَیۡتُ عَلَیۡکَ مَحَبَّةٗ مِّنِّی وَلِتُصۡنَعَ عَلَىٰ عَیۡنِیٓ

که: «او را در صندوقی بگذار و آن [صندوق] را به دریا [= رود نیل‌] بینداز تا دریا او را به ساحل بیفکنَد [و] دشمن من و دشمن او، آن را [از آب] بگیرد»؛ و از جانب خویش مهرى [در دل‌ها] بر تو افکندم و [تو را حمایت کردم] تا تحت نظرم پرورش یابى.

 

Ayah: 40

إِذۡ تَمۡشِیٓ أُخۡتُکَ فَتَقُولُ هَلۡ أَدُلُّکُمۡ عَلَىٰ مَن یَکۡفُلُهُۥۖ فَرَجَعۡنَٰکَ إِلَىٰٓ أُمِّکَ کَیۡ تَقَرَّ عَیۡنُهَا وَلَا تَحۡزَنَۚ وَقَتَلۡتَ نَفۡسٗا فَنَجَّیۡنَٰکَ مِنَ ٱلۡغَمِّ وَفَتَنَّـٰکَ فُتُونٗاۚ فَلَبِثۡتَ سِنِینَ فِیٓ أَهۡلِ مَدۡیَنَ ثُمَّ جِئۡتَ عَلَىٰ قَدَرٖ یَٰمُوسَىٰ

آنگاه که خواهرت [در پی صندوقِ تو] راه می‌رفت و [به کسانی که تو را از آب گرفتند] ‌گفت: «می‌خواهید شخصی را به شما نشان دهم که سرپرستی‌ او را به عهده بگیرد؟» پس تو را به مادرت بازگرداندیم تا چشمش [به دیدارت] روشن گردد و اندوهگین نباشد؛ و [بعدها] تو شخصی [قِبطی] را کُشتی و ما از اندوه [و مجازاتِ قتل] نجاتت دادیم و تو را بار‌ها آزمودیم. پس [از آن،] چند سال بین مردم مَدیَن به سر بردی؛ آنگاه ای موسی، بر [طبق] تقدیر [الهی و در زمان مقرر به اینجا] آمدی.

 

Ayah: 41

وَٱصۡطَنَعۡتُکَ لِنَفۡسِی

و تو را برای خودم برگزیدم [تا پیامم را به مردم برسانی].

 

Ayah: 42

ٱذۡهَبۡ أَنتَ وَأَخُوکَ بِـَٔایَٰتِی وَلَا تَنِیَا فِی ذِکۡرِی

[اینک] تو و برادرت با نشانه‌های [قدرت و یگانگیِ] من روانه شوید و در [دعوت حق و] یاد کردنِ من سستی نورزید.

 

Ayah: 43

ٱذۡهَبَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ

به سوی فرعون بروید که او [کفر ورزیده و] سرکشی کرده است.

 

Ayah: 44

فَقُولَا لَهُۥ قَوۡلٗا لَّیِّنٗا لَّعَلَّهُۥ یَتَذَکَّرُ أَوۡ یَخۡشَىٰ

پس به نرمی با او سخن بگویید؛ باشد که پند گیرد یا [از عذاب الهی] بترسد [و توبه کند].

 

Ayah: 45

قَالَا رَبَّنَآ إِنَّنَا نَخَافُ أَن یَفۡرُطَ عَلَیۡنَآ أَوۡ أَن یَطۡغَىٰ

[موسی و هارون] گفتند: «پروردگارا، ما بیمناکیم که بر ما پیشدستی نماید [و پیش از پایان دعوت، مجازاتمان کند] یا [در برابر سخن حق] سرکشی کند».

 

Ayah: 46

قَالَ لَا تَخَافَآۖ إِنَّنِی مَعَکُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰ

[الله] فرمود: «نترسید [که] یقیناً من همراهتان هستم [و همه چیز را] می‌شنوم و می‌بینم.

 

Ayah: 47

فَأۡتِیَاهُ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولَا رَبِّکَ فَأَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ وَلَا تُعَذِّبۡهُمۡۖ قَدۡ جِئۡنَٰکَ بِـَٔایَةٖ مِّن رَّبِّکَۖ وَٱلسَّلَٰمُ عَلَىٰ مَنِ ٱتَّبَعَ ٱلۡهُدَىٰٓ

پس به سوی او بروید و بگویید: «ما رسولان پروردگارت هستیم. بنی‌اسرائیل را همراه ما بفرست و آنان را [تحقیر و] آزار نکن. به راستی که ما نشانه‌های روشنی از جانب پروردگارت برای تو آورده‌ایم؛ و سلامتی [از عذاب الهی] بر کسی است که از هدایت پیروی کند.

 

Ayah: 48

إِنَّا قَدۡ أُوحِیَ إِلَیۡنَآ أَنَّ ٱلۡعَذَابَ عَلَىٰ مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ

در حقیقت، به ما وحی شده است که عذاب [دوزخ] بر کسی است که [آیات و معجزات را] تکذیب کند و [از دعوت پیامبرش] روی گرداند».

 

Ayah: 49

قَالَ فَمَن رَّبُّکُمَا یَٰمُوسَىٰ

[فرعون] گفت: «ای موسی، پروردگار شما کیست؟»

 

Ayah: 50

قَالَ رَبُّنَا ٱلَّذِیٓ أَعۡطَىٰ کُلَّ شَیۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ

[موسی] گفت: «پروردگار ما [همان] ذاتی است که به هر چیزی آفرینشِ [= ظاهر و ویژگی‌های مناسب] او را بخشیده و سپس [آن را] هدایت نموده است».

 

Ayah: 51

قَالَ فَمَا بَالُ ٱلۡقُرُونِ ٱلۡأُولَىٰ

[فرعون] گفت: «پس حال [و سرنوشت] نسل‌های گذشته [که کافر بوده‌اند] چیست؟»

 


Ayah: 52

قَالَ عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کِتَٰبٖۖ لَّا یَضِلُّ رَبِّی وَلَا یَنسَى

[موسی] گفت: «دانشِ آن در کتابی [= لوح محفوظ] نزد پروردگار من [ثبت] است. پروردگارم نه اشتباه می‌کند و نه فراموش می‌نماید.

 

Ayah: 53

ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ مَهۡدٗا وَسَلَکَ لَکُمۡ فِیهَا سُبُلٗا وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّن نَّبَاتٖ شَتَّىٰ

آن [معبودی] که زمین را برایتان [همچون] گهواره‌ای [محل آسایش] قرار داد و راه‌هایی در آن ایجاد کرد و از آسمان آبی فروفرستاد و به وسیلۀ آن، انواع گوناگون گیاهان را [از زمین] بیرون آوردیم.

 

Ayah: 54

کُلُواْ وَٱرۡعَوۡاْ أَنۡعَٰمَکُمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّأُوْلِی ٱلنُّهَىٰ

[هم خود از آن] بخورید و [هم] چهارپایانتان را [در آن] بچرانید. بی‌تردید، در این [امور،] نشانه‌هایی [از قدرت الهی] برای خردمندان است.

 

Ayah: 55

۞مِنۡهَا خَلَقۡنَٰکُمۡ وَفِیهَا نُعِیدُکُمۡ وَمِنۡهَا نُخۡرِجُکُمۡ تَارَةً أُخۡرَىٰ

شما را از آن [خاک] آفریدیم و به آن بازمی‌گردانیم و بار دیگر [در قیامت] از آن بیرون می‌آوریم.

 

Ayah: 56

وَلَقَدۡ أَرَیۡنَٰهُ ءَایَٰتِنَا کُلَّهَا فَکَذَّبَ وَأَبَىٰ

و به راستی [ما] همۀ نشانه‌های [قدرت] خود [و صداقت رسالت موسی] را به او نشان دادیم؛ ولی [همه را] دروغ پنداشت و [دعوت حق را] نپذیرفت.

 

Ayah: 57

قَالَ أَجِئۡتَنَا لِتُخۡرِجَنَا مِنۡ أَرۡضِنَا بِسِحۡرِکَ یَٰمُوسَىٰ

[آنگاه] گفت: «ای موسی، آیا نزد ما آمده‌ای که با جادویَت ما را از سرزمینمان بیرون کنی؟

 

Ayah: 58

فَلَنَأۡتِیَنَّکَ بِسِحۡرٖ مِّثۡلِهِۦ فَٱجۡعَلۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکَ مَوۡعِدٗا لَّا نُخۡلِفُهُۥ نَحۡنُ وَلَآ أَنتَ مَکَانٗا سُوٗى

یقیناً ما نیز جادویی مانند آن برایت می‌آوریم؛ پس در مکانی که [فاصله‌اش از هر دو طرف] یکسان باشد، وعده‌گاهی میان ما و خود تعیین کن که نه ما از آن خلاف کنیم و نه تو.

 

Ayah: 59

قَالَ مَوۡعِدُکُمۡ یَوۡمُ ٱلزِّینَةِ وَأَن یُحۡشَرَ ٱلنَّاسُ ضُحٗى

[موسی] گفت: «وعده‌گاه شما روز عید باشد که [همۀ] مردم پیش از ظهر جمع می‌شوند».

 

Ayah: 60

فَتَوَلَّىٰ فِرۡعَوۡنُ فَجَمَعَ کَیۡدَهُۥ ثُمَّ أَتَىٰ

آنگاه فرعون بازگشت و [تمام] نیرنگ و حیلۀ خویش را جمع کرد و [همراه جادوگرانش به محل مورد نظر] آمد.

 

Ayah: 61

قَالَ لَهُم مُّوسَىٰ وَیۡلَکُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا فَیُسۡحِتَکُم بِعَذَابٖۖ وَقَدۡ خَابَ مَنِ ٱفۡتَرَىٰ

موسی به آنان گفت: «وای بر شما! بر الله دروغ نبندید که با عذابی [سخت] نابودتان می‌سازد؛ و یقیناً هر ‌کس [با فریب‌دادنِ مردم بر الله] دروغ بست، زیانکار گشت».

 

Ayah: 62

فَتَنَٰزَعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَیۡنَهُمۡ وَأَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَىٰ

[جادوگران پس از هشدار موسی‌] در کار‌شان میان خود اختلاف ورزیدند و پنهانی گفتگو کردند.

 

Ayah: 63

قَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ یُرِیدَانِ أَن یُخۡرِجَاکُم مِّنۡ أَرۡضِکُم بِسِحۡرِهِمَا وَیَذۡهَبَا بِطَرِیقَتِکُمُ ٱلۡمُثۡلَىٰ

[برخی از آنان] گفتند: «این دو [نفر] قطعاً جادوگرند [و] با جادوی خویش می‌خواهند شما را از سرزمینتان بیرون کنند و آیین [و راه و رسمِ] برتر شما را از میان بردارند.

 

Ayah: 64

فَأَجۡمِعُواْ کَیۡدَکُمۡ ثُمَّ ٱئۡتُواْ صَفّٗاۚ وَقَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡیَوۡمَ مَنِ ٱسۡتَعۡلَىٰ

پس [همۀ] نیرنگ خویش را فراهم کنید [و به کار بندید]؛ سپس در یک صف [برای مبارزه] به پیش آیید. بی‌تردید، هرکس امروز [بر دشمن] چیره شود، پیروز [و کامیاب] گشته است.

 


Ayah: 65

قَالُواْ یَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِیَ وَإِمَّآ أَن نَّکُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَلۡقَىٰ

[جادوگران] گفتند: «اى موسى، آیا تو [آنچه را با خود داری] مى‌افکنى یا [ما] نخستین کسی باشیم که مى‌افکنَد؟»

 

Ayah: 66

قَالَ بَلۡ أَلۡقُواْۖ فَإِذَا حِبَالُهُمۡ وَعِصِیُّهُمۡ یُخَیَّلُ إِلَیۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰ

[موسی] گفت: «[نه،] بلکه، شما بیفکنید». ناگاه ریسمان‌ها و چوبدستی‌های آنان از جادویشان چنان به نظرش رسید که گویی به شتاب مى‌خزند.

 

Ayah: 67

فَأَوۡجَسَ فِی نَفۡسِهِۦ خِیفَةٗ مُّوسَىٰ

پس موسى در دلش ترسی احساس کرد.

 

Ayah: 68

قُلۡنَا لَا تَخَفۡ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ

گفتیم: «نترس [که] تو قطعاً [پیروز و] برتری.

 

Ayah: 69

وَأَلۡقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوٓاْۖ إِنَّمَا صَنَعُواْ کَیۡدُ سَٰحِرٖۖ وَلَا یُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَیۡثُ أَتَىٰ

و آنچه را که در دست راست خود داری بیفکن تا [تمام] آنچه را که ساخته‌اند ببلعد. بی‌تردید، آنچه آنان ساخته‌اند، فقط نیرنگِ جادوگر است و جادوگر هر جا که باشد [و هر چه کند]، پیروز نمی‌گردد».

 

Ayah: 70

فَأُلۡقِیَ ٱلسَّحَرَةُ سُجَّدٗا قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ هَٰرُونَ وَمُوسَىٰ

[هنگامی‌که موسی عصایش را بر زمین انداخت، به مار بزرگی تبدیل شد و ساخته‌های آنان را بلعید] آنگاه جادوگران به سجده افتادند [و] گفتند: «به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم».

 

Ayah: 71

قَالَ ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَکُمۡۖ إِنَّهُۥ لَکَبِیرُکُمُ ٱلَّذِی عَلَّمَکُمُ ٱلسِّحۡرَۖ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیۡدِیَکُمۡ وَأَرۡجُلَکُم مِّنۡ خِلَٰفٖ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمۡ فِی جُذُوعِ ٱلنَّخۡلِ وَلَتَعۡلَمُنَّ أَیُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰ

[فرعون] گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟ قطعاً او بزرگِ شماست که به شما جادوگری آموخته است. پس قطعاً دست و پاى شما را بر عکس یکدیگر [از چپ و راست] قطع مى‌کنم و همگی‌تان را از تنه‌هاى نخل به دار مى‌آویزم و آنگاه خوب خواهید دانست که عذاب [و شکنجۀ] کدام ‌یک از ما سخت‌تر و پاینده‌تر است؛ [من یا پروردگارِ موسی]».

 

Ayah: 72

قَالُواْ لَن نُّؤۡثِرَکَ عَلَىٰ مَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَٱلَّذِی فَطَرَنَاۖ فَٱقۡضِ مَآ أَنتَ قَاضٍۖ إِنَّمَا تَقۡضِی هَٰذِهِ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَآ

[جادوگران] گفتند: «هرگز [پیروی از] تو را بر این دلایل روشنی که برایمان آمده است و [همچنین] بر آن که ما را آفریده است ترجیح نمی‌دهیم؛ پس به هر حکمی که می‌خواهی، حکم کن. تو فقط می‌توانی در زندگیِ این دنیا حکم کنی.

 

Ayah: 73

إِنَّآ ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغۡفِرَ لَنَا خَطَٰیَٰنَا وَمَآ أَکۡرَهۡتَنَا عَلَیۡهِ مِنَ ٱلسِّحۡرِۗ وَٱللَّهُ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ

بی‌تردید، ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا گناهانمان و آنچه را از جادوگری بر ما تحمیل کردی ببخشاید؛ و الله بهتر و پاینده‌تر است».

 

Ayah: 74

إِنَّهُۥ مَن یَأۡتِ رَبَّهُۥ مُجۡرِمٗا فَإِنَّ لَهُۥ جَهَنَّمَ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحۡیَىٰ

هرکس در پیشگاهِ پروردگارش، گناهکار حاضر شود، یقیناً آتش دوزخ برای اوست؛ در آنجا نه می‌میرد [که رهایی یابد] و نه [به خوشى‌] زندگى کند.

 

Ayah: 75

وَمَن یَأۡتِهِۦ مُؤۡمِنٗا قَدۡ عَمِلَ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ فَأُوْلَـٰٓئِکَ لَهُمُ ٱلدَّرَجَٰتُ ٱلۡعُلَىٰ

و هرکس مؤمن نزد او تعالی بیاید در حالی که کارهای شایسته انجام داده باشد، اینان درجات عالی دارند.

 

Ayah: 76

جَنَّـٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ وَذَٰلِکَ جَزَآءُ مَن تَزَکَّىٰ

باغ‌های جاودان [بهشت] که جویبارها زیر [درختان] آن جاری است. همیشه در آن خواهند بود؛ و این است پاداش کسی ‌که خود را [از آلودگی‌های شرک و گناه] پاک کرده است.

 


Ayah: 77

وَلَقَدۡ أَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِی فَٱضۡرِبۡ لَهُمۡ طَرِیقٗا فِی ٱلۡبَحۡرِ یَبَسٗا لَّا تَخَٰفُ دَرَکٗا وَلَا تَخۡشَىٰ

و به راستی [ما] به موسی وحی کردیم که: «بندگانم را شبانه [از مصر بیرون] ببر، سپس در دریا راهی خشک برایشان بگشا، که نه از تعقیب [دشمنان] خواهی ترسید و نه [از غرق شدن در دریا] بیم داری.

 

Ayah: 78

فَأَتۡبَعَهُمۡ فِرۡعَوۡنُ بِجُنُودِهِۦ فَغَشِیَهُم مِّنَ ٱلۡیَمِّ مَا غَشِیَهُمۡ

آنگاه فرعون با سپاهیانش آنان را دنبال کرد و آب دریا آنان را فروپوشاند؛ چنان پوشاندنی [که حقیقتش را کسی جز الله نمی‌داند].

 

Ayah: 79

وَأَضَلَّ فِرۡعَوۡنُ قَوۡمَهُۥ وَمَا هَدَىٰ

و [بدین‌سان‌] فرعون قوم خود را گمراه نمود و هدایت نکرد.

 

Ayah: 80

یَٰبَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ قَدۡ أَنجَیۡنَٰکُم مِّنۡ عَدُوِّکُمۡ وَوَٰعَدۡنَٰکُمۡ جَانِبَ ٱلطُّورِ ٱلۡأَیۡمَنَ وَنَزَّلۡنَا عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَنَّ وَٱلسَّلۡوَىٰ

ای بنی‌اسرائیل، به راستی [ما] شما را از [چنگ] دشمنانتان نجات دادیم و در سمت راست [کوه] طور با شما وعده گذاشتیم [تا تورات را نازل کنیم] و بر شما تَرَنجَبین و بلدرچین فروفرستادیم.

 

Ayah: 81

کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ وَلَا تَطۡغَوۡاْ فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیۡکُمۡ غَضَبِیۖ وَمَن یَحۡلِلۡ عَلَیۡهِ غَضَبِی فَقَدۡ هَوَىٰ

از نعمت‌های پاکیزه‌ای که به شما روزی داده‌ایم بخورید و در آن زیاده‌روی نکنید که خشم من بر شما فرود می‌آید؛ و هرکس که خشم من بر او فرود ‌آید، قطعاً هلاک می‌گردد.

 

Ayah: 82

وَإِنِّی لَغَفَّارٞ لِّمَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا ثُمَّ ٱهۡتَدَىٰ

و یقیناً من آمرزندۀ کسى هستم که توبه کند و ایمان آورد و کاری شایسته کند و آنگاه بر هدایت [خود باقى] بماند.

 

Ayah: 83

۞وَمَآ أَعۡجَلَکَ عَن قَوۡمِکَ یَٰمُوسَىٰ

ای موسی، چه چیز موجب شد که جلوتر از قومت [به سوی وعده‌گاهِ طور‌] بشتابى؟

 

Ayah: 84

قَالَ هُمۡ أُوْلَآءِ عَلَىٰٓ أَثَرِی وَعَجِلۡتُ إِلَیۡکَ رَبِّ لِتَرۡضَىٰ

[موسی] گفت: «پروردگارا، آنان به دنبالم می‌آیند و من به سویت شتافتم تا [از من] راضی گردی».

 

Ayah: 85

قَالَ فَإِنَّا قَدۡ فَتَنَّا قَوۡمَکَ مِنۢ بَعۡدِکَ وَأَضَلَّهُمُ ٱلسَّامِرِیُّ

[الله] فرمود: «پس [بدان که] ما قومت را پس از [رفتنِ] تو آزمودیم و سامری گمراهشان کرد».

 

Ayah: 86

فَرَجَعَ مُوسَىٰٓ إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ غَضۡبَٰنَ أَسِفٗاۚ قَالَ یَٰقَوۡمِ أَلَمۡ یَعِدۡکُمۡ رَبُّکُمۡ وَعۡدًا حَسَنًاۚ أَفَطَالَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡعَهۡدُ أَمۡ أَرَدتُّمۡ أَن یَحِلَّ عَلَیۡکُمۡ غَضَبٞ مِّن رَّبِّکُمۡ فَأَخۡلَفۡتُم مَّوۡعِدِی

آنگاه موسی خشمگین [و] اندوهناک به سوی قومش بازگشت [و] گفت: «ای قوم من، مگر پروردگارتان [دربارۀ نزول تورات] وعدۀ نیکو به شما نداده بود؟ آیا بر پیمان شما [با الله] زمانی طولانی گذشت [و همه را از یاد بردید] یا خواستید خشمی از [سوی] پروردگارتان بر شما فرود آید که وعدۀ مرا خلاف کردید؟»

 

Ayah: 87

قَالُواْ مَآ أَخۡلَفۡنَا مَوۡعِدَکَ بِمَلۡکِنَا وَلَٰکِنَّا حُمِّلۡنَآ أَوۡزَارٗا مِّن زِینَةِ ٱلۡقَوۡمِ فَقَذَفۡنَٰهَا فَکَذَٰلِکَ أَلۡقَى ٱلسَّامِرِیُّ

آنان گفتند: «[ما] به اختیار خود پیمان تو را نشکستیم؛ ولی بارهای سنگینی از زر و زیورهای قوم [فرعون] را که بر ما نهاده بودند [در آتش] انداختیم و سامری نیز [آنچه را که ادعا می‌کرد خاکِ سُمِ اسب جبرئیل است، در آتش] انداخت».

 


Ayah: 88

فَأَخۡرَجَ لَهُمۡ عِجۡلٗا جَسَدٗا لَّهُۥ خُوَارٞ فَقَالُواْ هَٰذَآ إِلَٰهُکُمۡ وَإِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِیَ

سپس مجسمۀ گوساله‌ای برایشان ساخت که صدایی [همچون صدای گوساله] داشت. [سامری و پیروانش به مردم] گفتند: «این معبود شما و معبود موسی است که آن را فراموش [و اینجا رها] کرده است».

 

Ayah: 89

أَفَلَا یَرَوۡنَ أَلَّا یَرۡجِعُ إِلَیۡهِمۡ قَوۡلٗا وَلَا یَمۡلِکُ لَهُمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗا

آیا نمی‌دیدند که [این گوساله] هیچ پاسخی به آنها نمی‌دهد و هیچ زیان و سودی برایشان ندارد؟

 

Ayah: 90

وَلَقَدۡ قَالَ لَهُمۡ هَٰرُونُ مِن قَبۡلُ یَٰقَوۡمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِۦۖ وَإِنَّ رَبَّکُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ فَٱتَّبِعُونِی وَأَطِیعُوٓاْ أَمۡرِی

و در حقیقت، پیش از آن [که موسی بازگردد،] هارون نیز به آنها گفته بود: «اى قوم من، جز این نیست که شما با این [گوساله] امتحان شده‌اید و بى‌تردید، پروردگار [حقیقىِ] شما [الله] رحمان است؛ پس پیرو من باشید و از فرمانم اطاعت کنید».

 

Ayah: 91

قَالُواْ لَن نَّبۡرَحَ عَلَیۡهِ عَٰکِفِینَ حَتَّىٰ یَرۡجِعَ إِلَیۡنَا مُوسَىٰ

[آنان] گفتند: «ما پیوسته بر این [عبادت گوساله] مى‌مانیم تا موسى نزدمان بازگردد».

 

Ayah: 92

قَالَ یَٰهَٰرُونُ مَا مَنَعَکَ إِذۡ رَأَیۡتَهُمۡ ضَلُّوٓاْ

[وقتی موسی بازآمد] گفت: «ای هارون، هنگامی ‌که دیدی آنان گمراه شده‌اند، چه چیزی تو را بازداشت

 

Ayah: 93

أَلَّا تَتَّبِعَنِۖ أَفَعَصَیۡتَ أَمۡرِی

از پیرویِ من [و چرا آنان را ترک نکردی]؟ آیا از فرمانم سرپیچی کردی؟»

 

Ayah: 94

قَالَ یَبۡنَؤُمَّ لَا تَأۡخُذۡ بِلِحۡیَتِی وَلَا بِرَأۡسِیٓۖ إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقۡتَ بَیۡنَ بَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ وَلَمۡ تَرۡقُبۡ قَوۡلِی

[هارون] گفت: «ای پسر مادرم، ریش و [موی] سرم را نگیر. در حقیقت، ترسیدم که بگویی میان بنی‌اسرائیل تفرقه ‌انداختی و سخن [و سفارش] مرا به کار نبستی».

 

Ayah: 95

قَالَ فَمَا خَطۡبُکَ یَٰسَٰمِرِیُّ

[موسی] گفت: «ای سامری، این چه کاری است که کردی؟»

 

Ayah: 96

قَالَ بَصُرۡتُ بِمَا لَمۡ یَبۡصُرُواْ بِهِۦ فَقَبَضۡتُ قَبۡضَةٗ مِّنۡ أَثَرِ ٱلرَّسُولِ فَنَبَذۡتُهَا وَکَذَٰلِکَ سَوَّلَتۡ لِی نَفۡسِی

او گفت: «من چیزی را دیدم که آنان ندیدند و مُشتی از خاک پای [اسبِ] فرستاده [= جبرئیل‌] را برداشتم و [در پیکر گوساله‌] انداختم و [هوای] نفسم [این کار را] اینچنین برایم آراست».

 

Ayah: 97

قَالَ فَٱذۡهَبۡ فَإِنَّ لَکَ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَۖ وَإِنَّ لَکَ مَوۡعِدٗا لَّن تُخۡلَفَهُۥۖ وَٱنظُرۡ إِلَىٰٓ إِلَٰهِکَ ٱلَّذِی ظَلۡتَ عَلَیۡهِ عَاکِفٗاۖ لَّنُحَرِّقَنَّهُۥ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُۥ فِی ٱلۡیَمِّ نَسۡفًا

[موسی] گفت: «پس برو. بی‌تردید، بهرۀ تو در زندگى این است که [چنان مطرود شوی که به مردم] بگویى: "[به من‌] دست نزنید"؛ و وعده‌گاهی [برای عذاب] خواهی داشت که هرگز از آن تخلف نخواهد شد؛ و [اکنون‌] به آن معبودی که پیوسته در عبادتش بودی بنگر؛ آن را مى‌سوزانیم، آنگاه [که کاملاً خاکستر شد،] در دریا پراکنده‌اش می‌سازیم».

 

Ayah: 98

إِنَّمَآ إِلَٰهُکُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ وَسِعَ کُلَّ شَیۡءٍ عِلۡمٗا

[ای مردم،] معبود شما الله است که هیچ معبودی [به‌حق] جز او نیست و علمش همه چیز را فراگرفته است.

 


Ayah: 99

کَذَٰلِکَ نَقُصُّ عَلَیۡکَ مِنۡ أَنۢبَآءِ مَا قَدۡ سَبَقَۚ وَقَدۡ ءَاتَیۡنَٰکَ مِن لَّدُنَّا ذِکۡرٗا

[ای پیامبر،] این گونه از اخبار [و داستان‌های پیامبران] گذشته بر تو حکایت می‌کنیم؛ و به راستی که [ما] از جانب خویش به تو قرآنی [پندآموز] داده‌ایم.

 

Ayah: 100

مَّنۡ أَعۡرَضَ عَنۡهُ فَإِنَّهُۥ یَحۡمِلُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وِزۡرًا

هر‌کس از آن رویگردان شود، یقیناً روز قیامت بارِ سنگینی [از گناه] بر دوش خواهد کشید.

 

Ayah: 101

خَٰلِدِینَ فِیهِۖ وَسَآءَ لَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ حِمۡلٗا

جاودانه در آن [عذاب] خواهند ماند؛ و چه بد است باری که [کافران] در قیامت خواهند کشید!

 

Ayah: 102

یَوۡمَ یُنفَخُ فِی ٱلصُّورِۚ وَنَحۡشُرُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ یَوۡمَئِذٖ زُرۡقٗا

روزی ‌که در «صور» دمیده می‌شود و در آن روز، مجرمان را [که بسیار ترسیده‌اند، با چشم و بدنِ] کبود جمع می‌کنیم.

 

Ayah: 103

یَتَخَٰفَتُونَ بَیۡنَهُمۡ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا عَشۡرٗا

بین خود آهسته سخن می‌گویند: «[شما] بیش از ده روز [در دنیا] به سر نبرده‌اید».

 

Ayah: 104

نَّحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا یَقُولُونَ إِذۡ یَقُولُ أَمۡثَلُهُمۡ طَرِیقَةً إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا یَوۡمٗا

ما به آنچه آنان می‌گویند داناتریم؛ آنگاه که خردمندترینشان می‌گوید: «[شما] تنها یک روز به سر برده‌اید».

 

Ayah: 105

وَیَسۡـَٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡجِبَالِ فَقُلۡ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسۡفٗا

و [ای پیامبر،] از تو دربارۀ کوه‌ها [در قیامت] می‌پرسند؛ بگو: «پروردگارم آنان را سخت متلاشی [و پراکنده] می‌کند؛

 

Ayah: 106

فَیَذَرُهَا قَاعٗا صَفۡصَفٗا

و آنها را صاف و هموار خواهد ‌نمود؛

 

Ayah: 107

لَّا تَرَىٰ فِیهَا عِوَجٗا وَلَآ أَمۡتٗا

[همچون زمینی] که در آن هیچ پستی و بلندی‌ای نمی‌بینی».

 

Ayah: 108

یَوۡمَئِذٖ یَتَّبِعُونَ ٱلدَّاعِیَ لَا عِوَجَ لَهُۥۖ وَخَشَعَتِ ٱلۡأَصۡوَاتُ لِلرَّحۡمَٰنِ فَلَا تَسۡمَعُ إِلَّا هَمۡسٗا

در آن روز، [همۀ مردم‌] بدون هیچ مخالفتی از دعوت‌کنندۀ [الهى‌] پیروی می‌کنند و صداها در مقابل [الله] رحمان به خاموشی می‌گراید و جز صدایی آهسته [و زیر لب،‌ چیزى] نمى‌شنوى.

 

Ayah: 109

یَوۡمَئِذٖ لَّا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَرَضِیَ لَهُۥ قَوۡلٗا

در آن روز، شفاعت [هیچ کس] سودی ندارد، مگر کسی ‌که [الله] رحمان به او اجازه دهد و سخنش را بپسندد.

 

Ayah: 110

یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا یُحِیطُونَ بِهِۦ عِلۡمٗا

[الله] آنچه را که انسان‌ها [در آخرت] در پیش دارند و آنچه را که [در دنیا] پشت سر گذاشته‌اند [همه را] مى‌داند؛ ولی دانش آنان او را فرانمی‌گیرد.

 

Ayah: 111

۞وَعَنَتِ ٱلۡوُجُوهُ لِلۡحَیِّ ٱلۡقَیُّومِۖ وَقَدۡ خَابَ مَنۡ حَمَلَ ظُلۡمٗا

و چهره‌ها در برابر [پروردگارِ] زندۀ پایدار، خوار می‌گردد و هرکس [بارِ] ستم برداشت، زیان دید.

 

Ayah: 112

وَمَن یَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا یَخَافُ ظُلۡمٗا وَلَا هَضۡمٗا

و کسی که از کارهاى شایسته انجام دهد، و مؤمن باشد، نه از هیچ ستمى مى‌هراسد و نه از کاستن [پاداش اعمال نیکش‌].

 

Ayah: 113

وَکَذَٰلِکَ أَنزَلۡنَٰهُ قُرۡءَانًا عَرَبِیّٗا وَصَرَّفۡنَا فِیهِ مِنَ ٱلۡوَعِیدِ لَعَلَّهُمۡ یَتَّقُونَ أَوۡ یُحۡدِثُ لَهُمۡ ذِکۡرٗا

و اینچنین آن را قرآنی [به زبان] عربی نازل کردیم و هشدارهای گوناگون در آن بیان نمودیم؛ باشد که [از عذاب الهی] بپرهیزند یا [این کتاب] برایشان پندی پدید آورَد.

 


Ayah: 114

فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ ٱلۡمَلِکُ ٱلۡحَقُّۗ وَلَا تَعۡجَلۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مِن قَبۡلِ أَن یُقۡضَىٰٓ إِلَیۡکَ وَحۡیُهُۥۖ وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمٗا

پس بلند‌مرتبه است الله که فرمانروای حق است. و در [خواندنِ‌] قرآن ـ پیش از آنکه وحىِ آن بر تو پایان یابد ـ شتاب مکن؛ و بگو: «پروردگارا، بر دانشم بیفزاى».

 

Ayah: 115

وَلَقَدۡ عَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ ءَادَمَ مِن قَبۡلُ فَنَسِیَ وَلَمۡ نَجِدۡ لَهُۥ عَزۡمٗا

به راستی، پیش از این با آدم پیمان بستیم [که از میوۀ درخت ممنوعه نخورَد]؛ ولی [پیمانش را] فراموش کرد و عزمی [استوار] در او نیافتیم.

 

Ayah: 116

وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَـٰٓئِکَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ أَبَىٰ

و [یاد کن از] هنگامی که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده کنید»؛ پس [همگی] سجده کردند، مگر ابلیس که سرپیچی نمود.

 

Ayah: 117

فَقُلۡنَا یَـٰٓـَٔادَمُ إِنَّ هَٰذَا عَدُوّٞ لَّکَ وَلِزَوۡجِکَ فَلَا یُخۡرِجَنَّکُمَا مِنَ ٱلۡجَنَّةِ فَتَشۡقَىٰٓ

گفتیم: «ای آدم، این [ابلیس] دشمنی برای تو و همسرت است؛ مبادا شما را از بهشت بیرون کند که به سختی می‌افتی.

 

Ayah: 118

إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعۡرَىٰ

در حقیقت، تو این [نعمت را در بهشت] داری که نه گرسنه می‌شوی و نه برهنه می‌مانی.

 

Ayah: 119

وَأَنَّکَ لَا تَظۡمَؤُاْ فِیهَا وَلَا تَضۡحَىٰ

و اینکه در آنجا نه تشنه مى‌شوى و نه آفتاب‌زده.

 

Ayah: 120

فَوَسۡوَسَ إِلَیۡهِ ٱلشَّیۡطَٰنُ قَالَ یَـٰٓـَٔادَمُ هَلۡ أَدُلُّکَ عَلَىٰ شَجَرَةِ ٱلۡخُلۡدِ وَمُلۡکٖ لَّا یَبۡلَىٰ

اما شیطان او را وسوسه کرد [و] گفت: «ای آدم، آیا [می‌خواهی] درخت جاودانگی و فرمانرواییِ فناناپذیر را به تو نشان دهم؟»

 

Ayah: 121

فَأَکَلَا مِنۡهَا فَبَدَتۡ لَهُمَا سَوۡءَٰتُهُمَا وَطَفِقَا یَخۡصِفَانِ عَلَیۡهِمَا مِن وَرَقِ ٱلۡجَنَّةِۚ وَعَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰ

آنگاه از آن [درخت ممنوعه] خوردند و شرمگاهشان بر آنان نمایان شد و به قرار‌دادن برگ [درختان] بهشت بر خود شروع کردند [تا عورتشان را بپوشانند]؛ و [اینچنین بود که] آدم از پروردگارش سرپیچی کرد و به بیراهه رفت.

 

Ayah: 122

ثُمَّ ٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُۥ فَتَابَ عَلَیۡهِ وَهَدَىٰ

سپس پروردگارش او را برگزید و توبه‌اش را پذیرفت و هدایتش کرد.

 

Ayah: 123

قَالَ ٱهۡبِطَا مِنۡهَا جَمِیعَۢاۖ بَعۡضُکُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوّٞۖ فَإِمَّا یَأۡتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدٗى فَمَنِ ٱتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشۡقَىٰ

فرمود: «[شما دو تن همراه ابلیس] همگی از بهشت فرود آیید، در حالی‌ که دشمن یکدیگرید. اگر از [جانب] من رهنمودی برایتان رسید، [بدانید] هرکس از هدایتم پیروی کند، نه گمراه می‌شود و نه [از عذابِ دوزخ] به رنج می‌افتد.

 

Ayah: 124

وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِکۡرِی فَإِنَّ لَهُۥ مَعِیشَةٗ ضَنکٗا وَنَحۡشُرُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ أَعۡمَىٰ

و کسی‌ که از یاد من رویگردان شود، یقیناً زندگی سختی خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا برمی‌انگیزیم.

 

Ayah: 125

قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرۡتَنِیٓ أَعۡمَىٰ وَقَدۡ کُنتُ بَصِیرٗا

وی می‌گوید: «پروردگارا، چرا مرا نابینا برانگیختی؛ حال آنکه [در دنیا] بینا بودم؟»

 


Ayah: 126

قَالَ کَذَٰلِکَ أَتَتۡکَ ءَایَٰتُنَا فَنَسِیتَهَاۖ وَکَذَٰلِکَ ٱلۡیَوۡمَ تُنسَىٰ

[الله] می‌فرماید: «همان طور که آیات ما بر تو آمد و آنها را به فراموشى سپردى، امروز تو [نیز] به همان صورت فراموش مى‌شوى».

 

Ayah: 127

وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی مَنۡ أَسۡرَفَ وَلَمۡ یُؤۡمِنۢ بِـَٔایَٰتِ رَبِّهِۦۚ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبۡقَىٰٓ

و کسی را که [در گمراهی و گناه] زیاده‌روی کند و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد، این گونه کیفر می‌دهیم؛ و قطعاً عذاب آخرت شدیدتر و پایدارتر است.

 

Ayah: 128

أَفَلَمۡ یَهۡدِ لَهُمۡ کَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّنَ ٱلۡقُرُونِ یَمۡشُونَ فِی مَسَٰکِنِهِمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّأُوْلِی ٱلنُّهَىٰ

آیا براى هدایتشان کافى نیست که [بدانند] چه نسل‌هایی را پیش از آنان نابود کردیم که [اکنون این مشرکان] در خانه‌های آنان [= نسل‌های گذشته] راه مى‌روند؟ به راستى در این [نکته،] نشانه‌هایى [عبرت‌انگیز] برای خردمندان است.

 

Ayah: 129

وَلَوۡلَا کَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّکَ لَکَانَ لِزَامٗا وَأَجَلٞ مُّسَمّٗى

و اگر از سوی پروردگارت سخنى [دربارۀ اتمام حجت با مردم] نگذشته بود و سررسیدى معین در کار نبود، قطعاً [عذاب الهی در همین دنیا بر آنان] لازم مى‌شد.

 

Ayah: 130

فَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ قَبۡلَ طُلُوعِ ٱلشَّمۡسِ وَقَبۡلَ غُرُوبِهَاۖ وَمِنۡ ءَانَآیِٕ ٱلَّیۡلِ فَسَبِّحۡ وَأَطۡرَافَ ٱلنَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرۡضَىٰ

پس [ای پیامبر،] بر آنچه می‌گویند شکیبا باش و پروردگارت را پیش از طلوع آفتاب [در نماز صبح] و پیش از غروب [در نماز عصر] به پاکی ستایش کن و ساعاتی از شب [در نماز عشاء] و کناره‌های روز [در نماز ظهر و مغرب نیز به نیایش بپرداز]؛ باشد که [از پاداش الهی] راضی شوی.

 

Ayah: 131

وَلَا تَمُدَّنَّ عَیۡنَیۡکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ زَهۡرَةَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا لِنَفۡتِنَهُمۡ فِیهِۚ وَرِزۡقُ رَبِّکَ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰ

و هرگز به [نعمت‌های دنیوی و] آنچه که گروه‌هایی از آنان [= مشرکان] را از آنها بهره‌مند ساخته‌ایم چشم ندوز. اینها [فقط] زینتِ زندگی دنیاست تا آنان را به آن بیازماییم؛ و روزیِ پروردگارت بهتر و پایدارتر است.

 

Ayah: 132

وَأۡمُرۡ أَهۡلَکَ بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱصۡطَبِرۡ عَلَیۡهَاۖ لَا نَسۡـَٔلُکَ رِزۡقٗاۖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُکَۗ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلتَّقۡوَىٰ

و خانواده‌ات را به نماز فرمان بده و [خود] بر [انجام] آن شکیبا باش. [ما] از تو روزی نمی‌خواهیم، [بلکه] خود به تو روزی می‌دهیم؛ و سرانجامِ نیک، برای [اهل] پرهیز است.

 

Ayah: 133

وَقَالُواْ لَوۡلَا یَأۡتِینَا بِـَٔایَةٖ مِّن رَّبِّهِۦٓۚ أَوَلَمۡ تَأۡتِهِم بَیِّنَةُ مَا فِی ٱلصُّحُفِ ٱلۡأُولَىٰ

[مشرکان] گفتند: «چرا [محمد] معجزه‌ای از جانب پروردگارش برای ما نمی‌آورد؟» بگو: «آیا [قرآن به عنوان] دلیل روشن [و تصدیق‌کننده] آنچه در کتاب‌های پیشین است برایشان نیامده است؟»

 

Ayah: 134

وَلَوۡ أَنَّآ أَهۡلَکۡنَٰهُم بِعَذَابٖ مِّن قَبۡلِهِۦ لَقَالُواْ رَبَّنَا لَوۡلَآ أَرۡسَلۡتَ إِلَیۡنَا رَسُولٗا فَنَتَّبِعَ ءَایَٰتِکَ مِن قَبۡلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخۡزَىٰ

اگر ما آنان را پیش از آن [که پیامبر و کتاب آسمانی بیاید] با عذابی هلاک می‌کردیم، قطعاً [روز قیامت مشرکان] می‌گفتند: «پروردگارا، چرا پیامبری به سویمان نفرستادی تا پیش از آنکه خوار و رسوا شویم از آیات تو پیروی کنیم؟»

 

Ayah: 135

قُلۡ کُلّٞ مُّتَرَبِّصٞ فَتَرَبَّصُواْۖ فَسَتَعۡلَمُونَ مَنۡ أَصۡحَٰبُ ٱلصِّرَٰطِ ٱلسَّوِیِّ وَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ

[ای پیامبر، به آنان] بگو: «همه منتظرند؛ پس شما [نیز] منتظر باشید. به زودی خواهید دانست که رهروانِ راه راست چه کسانی هستند و هدایت‌یافته کیست».

 


 


Tā-ha

 

تفسیر سوره‌ی طه


مکی و ۱۳۵ آیه است.

آیه‌ی ۱-۸:

﴿طه١[طه: ۱]. «از جملۀ حروف مقطّعۀ قرآنی است که بسیاری از سوره‌ها بدان آغاز گشته‌اند، و نام پیامبر نمی‌باشد».

﴿مَآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰٓ٢[طه: ۲]. «ما قرآن را بر تو نازل نکرده‌ایم که به رنج افتی».

﴿إِلَّا تَذۡکِرَةٗ لِّمَن یَخۡشَىٰ٣[طه: ۳]. «(آن را نازل نکرده‌ایم) چز برای یادآوری کسانی که از خدا می‌ترسند».

﴿تَنزِیلٗا مِّمَّنۡ خَلَقَ ٱلۡأَرۡضَ وَٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلۡعُلَى٤[طه: ۴]. «از سوی خداوند نازل شده که زمین و آسمانهای بلند را آفریده است».

﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ٥[طه: ۵]. «خداوند مهربان بر بالای عرش است».

﴿لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا وَمَا تَحۡتَ ٱلثَّرَىٰ٦[طه: ۶]. «از آن اوست آنچه که در آسمان‌ها، و آنچه که در زمین و آنچه میان آن دو و آنچه که زیر خاک است».

﴿وَإِن تَجۡهَرۡ بِٱلۡقَوۡلِ فَإِنَّهُۥ یَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ وَأَخۡفَى٧[طه: ۷]. «و اگر آشکارا سخن بگویی (یا آن را نهان داری) بدان که او نهان و نهان‌تر را می‌داند».

﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ٨[طه: ۸]. «او خداست و جز او معبود به حق و شایسته‌ای نیست، دارای نیکوترین و زیباترین نام‌ها است».

﴿مَآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰٓ٢هدف از وحی و فرستادن قرآن و شریعت آن نیست که خود را به رنج افکنی، و ما شریعت را بدان جهت برای تو و پیروانت نفرستاده‌ایم تا شما را در مشقت و دردسر اندازیم. به گونه‌ای که نتوانید آنرا ادا کنید، بلکه خداوند «رحیم» و «رحمن» دین و آیین را برایتان نهاده است تا پل ارتباطی برای نیل به خوشبختی و رستگاری و سرافرازیتان باشد و آن را برایتان بسیار سهل و میسور نموده، و تمامی ابواب و راه‌های آنرایتان آسان گردانده، و غذای دلها و جانها و مایۀ آسایش جسمتان قرار داده است. پس فطرت سالم و خرد و اندیشه‌های راست و پویا آنرا پذیرا شده و با جان و دل می‌پذیرند، چرا که به وضوح می‌دانند، «دین» متضمن خیر و برکت دنیا و آخرت آن‌هاست. ﴿إِلَّا تَذۡکِرَةٗ لِّمَن یَخۡشَىٰ٣(ما قرآن را بر شما نازل کرده‌ایم) تا آن کس که ترس خدا را در دل دارد یادآور شود، و از تشویق و ترغیب‌هایی که در قرآن آمده است برای نیل به مقاصد والا بهره گیرد، و به آن عمل نماید، و از هشدارهایی که در قرآن آمده و آدمی را از شقاوت و بدبختی برحذر داشته است پند پذیرد، و بترسد، و احکام نیکوی شرع را به طور مشروح فرا گیرد، حال آنکه آن را به طور خلاصه در ذاکره و فطرت خود داشته و این تفصیل را مطابق با عقلش می‌یابد، بنابر این خداوند متعال آن را ﴿تَذۡکِرَةٗنامید.

و ﴿تَذۡکِرَةٗبه معنی یادآوری امری است که موجود می‌باشد اما صاحبش از آن غافل مانده است، یا این‌که آن را به طور مشروح به خاطر ندارد. سپس بیان کرد که قرآن فقط برای یادآوری کسانی است که از خدا می‌ترسند، زیرا آنهایی که از خدا نمی‌ترسند از آن بهره نمی‌گیرند، و چگونه کسی که به بهشت و جهنم ایمان ندارد و در دلش ذره‌ای ترس از خدا نیست می‌تواند از قرآن بهره ببرد؟ چنین چیزی امکان ندارد. ﴿سَیَذَّکَّرُ مَن یَخۡشَىٰ١٠ وَیَتَجَنَّبُهَا ٱلۡأَشۡقَى١١ ٱلَّذِی یَصۡلَى ٱلنَّارَ ٱلۡکُبۡرَىٰ١٢[الأعلى: ۱۰-۱۲]. «کسی‌که می‌ترسد و یادآور می‌شود و از آن پند خواهد گرفت، و نگون بخت که در آتش بزرگ سوزانده خواهد شد از آن دوری می‌جوید».

سپس عظمت این قرآن را بیان نمود و فرمود: قرآن را آفرینندۀ آسمان‌ها و زمین و مدبر همه مخلوقات نازل کرده است، پس با اذعان کامل و محبت و تسیلم، آن را بپذیرید و آن‌را بسیار بزرگ بدارید.

در جاهای بسیاری، قرآن «خلق» و «امر» یعنی موضوع آفرینش و فرمان را در کنار هم ذکر کرده است، چنان که در این آیه آمده، و در جایی دیگر نیز آمده است: ﴿أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُ[الأعراف: ۵۴]. «هان! آفرینش و فرمان از آن اوست».

و یا می‌فرماید: ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ وَمِنَ ٱلۡأَرۡضِ مِثۡلَهُنَّۖ یَتَنَزَّلُ ٱلۡأَمۡرُ بَیۡنَهُنَّ[الطلاق: ۱۲]. «خداوند آن ذاتی است که هفت آسمان، و از زمین مانند آن را آفریده است و فرمان (خدا) در میان آنها فرود می‌آید». زیرا خداوند، آفریننده، فرمان دهنده، و نهی کننده است، پس همان طور که آفریننده‌ای غیر از او وجود ندارد، الزام و نهی و فرمانی مگر از جانب آفریننده‌شان بر بندگان نیست، و نیز آفرینش و خلق از تدبیر قدری و تکوینی اوست، و فرمانش حاوی تدبیر دینی است، پس همان طور که آفریده‌های خداوند از دایرۀ حکمت وی بیرون نیستند و او هیچ چیزی را بیهوده نیافریده است، نیز جز به عدالت و حکمت و احسان امر و نهی نمی‌نامید. و چون بیان نمود که او آفرینندۀ مدبر، فرمان دهنده و نهی کننده است، از عظمت و کبریایی خودش خبر داده و فرمو: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ٥[طه: ۵]. خداوند مهربان بر بالای عرش است که بالاترین مخلوقات و بزرگ‌ترین و گسترده‌ترین آنها می‌باشد. ﴿ٱسۡتَوَىٰخداوند بر عرش، بلند و مرتفع گردید، مرتفع نمودنی که شایستۀ شکوه او و متناسب با عظمت و جمالش می‌باشد، پس او بر بالای عرش می‌باشد و مالک و فرمانروای هستی است.

﴿لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَافرشته و انسان و جن و حیوان و جمادات و نباتاتی که در آسمان‌ها و زمین و میان آن دو است از آن او می‌باشد. ﴿وَمَا تَحۡتَ ٱلثَّرَىٰو آنچه که زیرزمین است، پس همه ملک خداوند متعال و بندگان اویند و تحت تدبیر او و مسخر وی هستند، و همه تحت قضا و تدبیر او می‌باشند، و هیچ اختیاری ندارند، و مالک فایده و زیان و مرگ و زندگی نیستند.

﴿وَإِن تَجۡهَرۡ بِٱلۡقَوۡلِ فَإِنَّهُای پیامبر! اگر آشکارا سخن بگویی یا پنهان، برای خداوند فرقی نمی‌کند، چرا که او ﴿یَعۡلَمُ ٱلسِّرَّگفتار و کلام مخفی را می‌دانید. ﴿وَأَخۡفَىو پنهان‌تر از کلام مخفی (نیز) می‌داند، و آن عبادت از چیزی است که در دل می‌باشد و تلفظ نشده است یا ﴿ٱلسِّرَّچیزی است که به دل خطور می‌کند، ﴿وَأَخۡفَىیعنی چیزی که به دل هم خطور نکرده است اما خداوند می‌داند که به دل هم خطور نکرده است اما خداند می‌داند چه زمانی و چگونه خطور می‌نماید. یعنی علم خداوند همۀ چیزهای کوچک و بزرگ و پنها و پیدا را احاطه نموده است. پس خواه آشکار سخن بگویی یا آن را پنهان بداری برای علم الهی فرق نمی‌کند و برابر است.

هنگامی‌که خداوند متعال کمال مطلق خود را از طریق آفرینش و امر و نهی و رحمت فراگیر و عظمت گسترده و فرمانروایی مطلق وعلم فراگیرش بیان کرد، این نتیجه حاصل می‌شود که فقط او سزاوار عبادت است و عبادت او حق است و شرع و عقل و فطرت آن را واجب می‌نماید، و عبادت غیر او باطل و کاری بیهوده می‌باشد، پس فرمود: ﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَاو خداست و جز او معبودی به حق نیست. یعنی معبود راستینی به جز خدا وجود ندارد، و جز خداوند یکتا هیچ خدایی وجود ندارد که مورد محبت و کرنش قرار گیرد و بیم و امید و محبت و انابت و دعا برای او انجام شود.

﴿لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰنام‌های‌ کامل نیکو فقط از آن اوست. از حسن و زیبایی این نام‌ها این است که جملگی بر مدح و ستایش آن دلالت می‌کند، و در میان آنها اسمی وجود ندارد که بر مدح و ستایش دلالت نکند. و از حسن و زیبایی آنها این است که این نام‌ها علم محض نیستند بلکه اسم و صفت می‌باشند. و از حسن و زیبایی این نام‌ها این است که بر صفات کمال دلالت می‌کنند و خداوند از هر صفتی کامل‌ترین و شامل‌ترین و والاترین آن را دارا می‌باشد و از حسن و زیبایی این نام‌ها این است که خداوند بندگانش را دستور داده تا او را با این نام‌ها فرا بخوانند، چون این نام‌ها وسیله‌ای هستند که انسان را به خدا نزدیک می‌کنند، و خداوند این نام‌ها را دوست دارد وهرکس آنان را دوست می‌دارد. همچنین کسی را دوست می‌دارد که آنها را حفظ کند. و کسی که به جستجوی معانی و مفاهیم آن بپردازد و خداوند را با این نام‌ها عبادت نماید، پروردگار وی را دوست می‌دارد. خداوند متعال فرموده است: [الأعراف: ۱۸۰]. ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَا[الأعراف: ۱۸۰]. «و خداوند را نام‌هایی نیکوست پس او را با آن بخوانید».

آیه‌ی ۹-۱۲:

﴿وَهَلۡ أَتَىٰکَ حَدِیثُ مُوسَىٰٓ٩[طه: ۹]. «و آیا خبر موسی به تو رسیده است؟».

﴿إِذۡ رَءَا نَارٗا فَقَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡکُثُوٓاْ إِنِّیٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا لَّعَلِّیٓ ءَاتِیکُم مِّنۡهَا بِقَبَسٍ أَوۡ أَجِدُ عَلَى ٱلنَّارِ هُدٗى١٠[طه: ۱۰]. «آنگاه که آتشی دید و به خانواده‌اش گفت: درنگ کنید، واقعاً من آتشی دیده‌ام، امیدوارم از آن آتش شعله‌ای برایتان بیاورم یا در اطراف آتش راهنمایی را بیابم».

﴿فَلَمَّآ أَتَىٰهَا نُودِیَ یَٰمُوسَىٰٓ١١[طه: ۱۱]. «پس چون به آن نزدیک گردید ندا داده شد که ای موسی!».

﴿إِنِّیٓ أَنَا۠ رَبُّکَ فَٱخۡلَعۡ نَعۡلَیۡکَ إِنَّکَ بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوٗى١٢[طه: ۱۲]. «بی‌گمان من پروردگار تو می‌باشم، کفشهایت را بیرون بیاور، زیرا تو در وادی مقدس طوی هستی».

خداوند متعال به صورت استفهام تقریری و به منظور بزرگرداشت و تعظیم این داستان به پیامبرش محمد صمی‌فرماید: ﴿وَهَلۡ أَتَىٰکَ حَدِیثُ مُوسَىٰٓ٩و آیا خبر موسی در آن حالت که مبدأ سعادت و منشا نبوت او بود به تو رسیده است؟ وی بعد از این‌که راه را گم کرد و وسیله‌ای نداشت که در مقابل سرمای شدید خود را گرم نماید، آتشی را از دور دید. ﴿فَقَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡکُثُوٓاْ إِنِّیٓ ءَانَسۡتُ نَارٗاپس به خانواده‌اش گفت: درنگ کنید، واقعاً من آتشی دیده‌ام، و آن در طرف راست طور بود. ﴿لَّعَلِّیٓ ءَاتِیکُم مِّنۡهَا بِقَبَسٍامیدوارم از آن آتش شعله‌ای برایتان بیاورم که خو را با آن گرم کنید. ﴿أَوۡ أَجِدُ عَلَى ٱلنَّارِ هُدٗىیا در اطراف آتش کسی را بیابم که راه را به من نشان دهد، و مرا راهنمایی کند. موسی به دنبال روشنایی حسی و راه یافتن حسی بود، اما در آن جا نور معنوی یعنی نور وحی که ارواج و دل‌ها از آن نور و روشنایی می‌گیرند، هدایت حقیقی یعنی هدایت شدن به راه راست را یافت که آدمی را به بهشت می‌رساند، پس او چیزی به دست آورد که فکرش را نمی‌کرد.

﴿فَلَمَّآ أَتَىٰهَاو هنگامی که به کنار آتش رسید که آن را از دور دیده بود. . . د رحقیقت آن نور بود که عبارت است از آتشی که هم می‌سوزاند و هم روشنی می‌بخشد. گفتۀ پیامبر صنیز بر این دلالت می‌نماید که فرمو: «چیزی که مانع دیده شدن خداوند است نور است، یعنی نور وحی که ارواح و دل‌ها از آن نور و روشنایی می‌گیرند، و هرگاه آن را کنار بزند، شکوه و عظمت ذات الهی همۀ خلایق را خواهد سوزاند». وقتی موسی به آتش رسید از آن سو ندا داده شد. یعنی خداوند او را صدا زد، چنان که فرموده است: ﴿وَنَٰدَیۡنَٰهُ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ ٱلۡأَیۡمَنِ وَقَرَّبۡنَٰهُ نَجِیّٗا٥٢[مریم: ۵۲]. «و از سوی راست کوه طور او را نداد دادیم، و او را نزدیک ساختیم و با مناجات خود مشرف ساختیم».

﴿إِنِّیٓ أَنَا۠ رَبُّکَ فَٱخۡلَعۡ نَعۡلَیۡکَ إِنَّکَ بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوٗى١٢خداوند او را خبر د اد که پروردگارش می‌باشد، و بدان اهتمام دهد و کفشهایش را در بیاورد، چون او در وادی مقدس و پاک و معظم «طوی» می‌باشد. و برای مقدس بودن آن سرزمین همین کافی است که خداوند آن را باری مناجات با کلیم خود موسی انتخاب کرد. و بسیاری از مفسرین گفته اند: خداوند موسی را دستور داد تا کفشهایش را در آورد چون کفشهایش از پوست الاغ بود وخداوند بهتر می‌داند.

آیه‌ی ۱۳-۱۴:

﴿وَأَنَا ٱخۡتَرۡتُکَ فَٱسۡتَمِعۡ لِمَا یُوحَىٰٓ١٣[طه: ۱۳]. «و من تو را برگزیده‌ام، پس به آنچه که وحی می‌شود گوش فرا ده».

﴿إِنَّنِیٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدۡنِی وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِکۡرِیٓ١٤[طه: ۱۴]. «همانا من «الله» هستم، و معبودی بر حق جز من نیست، پس مرا پرستش کن و نماز را بخوان تا به یاد من باشی».

﴿وَأَنَا ٱخۡتَرۡتُکَو من تو را از میان مردم انتخاب نموده‌ام، و این بزرگ‌ترین نعمت و احسانی بود که خداوند به او ارزانی نمود، و باید سپاسی در خور این نعمت انجام داده شود، بنابر این فرمود: ﴿فَٱسۡتَمِعۡ لِمَا یُوحَىٰٓپس به آنچه که وحی می‌شود گوش فرا ده و باید به وحی گوش داد، زیرا اصل و مبداء دین و ستون دعوت اسلامی است. سپس آنچه را که به او وحی کرد، بیان نمود و فرمود: ﴿إِنَّنِیٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠همان من خدا هستم و معبودی بر حقی جز من نیست، من الله هستم و سزاوار و الوهیت و بدان متصف هستم، چون در نام‌ها و صفاتم کامل و در کارهایم تک و تنها می‌باشم و شریک و همتا و نظیر و همنامی ندارم ﴿فَٱعۡبُدۡنِیپس مرا با همۀ انواع عبادت ظاهری و با طنی و اصول و فروع عبادات پرستش کن. سپس نماز را به طور ویژه بیان نمود، گرچه نماز در جملۀ عبادت‌ها داخل است، اما به خاطر فضیلت و شرافت نماز و برای این‌که نماز عبودیت و بندگی دل و زبان و جوارح را دربر دارد آن را به طور ویژه بیان نمود. ﴿لِذِکۡرِیٓیعنی نماز را بر پا دارد تا به یاد من باشی، زیرا ذکر و یاد خداوند بزرگ‌ترین مقصود (بندگان راستین) است، و عبودیت قلب و سعادت آن به وسیلۀ نماز محقق می‌شود، و دلی که یاد خدا در آن وجود ندارد از هرگونه خیر و برکتی خالی است، و کاملاً ویران می‌باشد. پس خداوند برای بندگان انواع عبادت و به ویژه نماز را که هدف از آن ذکر و یاد خداوند می‌باشد مشروع نموده است. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ٱتۡلُ مَآ أُوحِیَ إِلَیۡکَ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَۖ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِۗ وَلَذِکۡرُ ٱللَّهِ أَکۡبَرُۗ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا تَصۡنَعُونَ٤٥[العنکبوت: ۴۵]. «بخوان آنچه از کتاب بر تو وحی شده است و نماز را بر پای دارد، بی‌گمان نماز از زشتی و منکر باز می‌دارد، و ذکر خداوند بالاتر است». یعنی ذکر خداوند که در نماز وجود دارد از بازداشتن نماز از زشتی و منکر مهم‌تر و بالاتر است، و به این توحید الوهیت و توحید عبادت گفته می‌شود. پس الوهیت، صفت خداوند، و عبودیت صفت بنده‌اش می‌باشد.

آیه‌ی ۱۵-۱۶:

﴿إِنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِیَةٌ أَکَادُ أُخۡفِیهَا لِتُجۡزَىٰ کُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا تَسۡعَىٰ١٥[طه: ۱۵]. «بی‌گمان قیامت آمدنی است، نزدیک است آن را از خود نیز پنهان دارم تا هرکس برابر تلاش و کوشش خود جزا و سزا داده شود».

﴿فَلَا یَصُدَّنَّکَ عَنۡهَا مَن لَّا یُؤۡمِنُ بِهَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ فَتَرۡدَىٰ١٦[طه: ۱۶]. «پس کسی که به آن ایمان ندارد و از هوی و هوس خود پیروی کرده است تو را از (باور داشتن به) آن باز ندارد، پس آنگاه هلاک می‌شوی».

﴿إِنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِیَةٌقیامت حتماً خواهد آمد، ﴿أَکَادُ أُخۡفِیهَانزدیک است موعد آن را از خود نیز پنهان دارم. این تفسیر مطابق برخی قرائت‌ها است که می‌فرماید: «اکاد اخفیها عن نفسی» مانند این‌که فرموده است: ﴿یَسۡ‍َٔلُونَکَ عَنِ ٱلسَّاعَةِ أَیَّانَ مُرۡسَىٰهَاۖ قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّی[الأعراف: ۱۸۷]. «تو را از قیامت می‌پرسند: قیامت کی برپا می‌شود؟ بگو: علم آن نزد خداوند است». ﴿وَعِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ[الزخرف: ۸۵]. «و نزد اوست علم و آگاهی از قیامت»، و خداوند موعد و وقت فرا رسیدن قیامت را از همۀ بندگانش پنهان داشته است. پس هیچ فرشتۀ مقرب وپیامبری آن‌را نمی‌داند.

و حکمت در قرار دادن روز قیامت این است که: ﴿لِتُجۡزَىٰ کُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا تَسۡعَىٰتا هرکس برابر تلاش و کوشش نیک و بد خو سزا و جزا داده شود. پس قیامت دروازۀ سرای سزا و جزا می‌باشد. ﴿لِیَجۡزِیَ ٱلَّذِینَ أَسَٰٓـُٔواْ بِمَا عَمِلُواْ وَیَجۡزِیَ ٱلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ بِٱلۡحُسۡنَى[النجم: ۳۱]. «تا بدکاران را سزا کارهایشان بدهد و نیکوکاران را پاداش نیک».

﴿فَلَا یَصُدَّنَّکَ عَنۡهَا مَن لَّا یُؤۡمِنُ بِهَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ فَتَرۡدَىٰ١٦پس کسی‌که به قیامت کافر است و به وقوع آن باور ندارد و در وقوع آن شک و تردید ایجاد کرده، و به نحاق در مورد آن مجادله می‌نما ید، و شبهه‌هایی را در این زمینه ایجاد می‌کند، و دراین مورد از هوی و هوس خود پیروی میکند، و هدفش این نیست که به حق برسد، بلکه از خواسته‌های نفس پیروی می‌نماید، نباید تو را از ایمان داشتن به قیامت و سزا و جزا باز بدارد، و هرگز نباید از گفته‌ها و کارهایشان را که از عدم ایمان به قیامت سرچشمه می‌گیرد، بپذیری. خداوند ما را از تبعیت از چنین کسانی بر حذر داشته است، چون وسوسه‌ها و نیرنگهایشان برای مومن خرناک است، نیز انسان‌ها بر همسان سازی و پیروی از هم نوعان خود خوی گرفته‌اند. این اشاره است به این‌که انسان باید از هر فردی که به باطل دعوت می‌کند، و آدمی را ز ایمان یا تکامل آن باز می‌دراد، و یا در دل شبهه و شک می‌اندازد، پرهیز کند، و از کتاب‌هایی نیز که چنین چیزهایی را دربر دارند باید دوری نماید. و در اینجا از ایمان به خدا و عبادت پروردگار و اعتقاد به روز قیامت سخن رفته است، زیرا این سه امر، اصول ایمان و اساس دین می‌باشند، و هرگاه این‌ها به طور کا مل انجام شوند، امر دین کامل می‌گردد. و ناقص شدن و یا فقدان آن ـ دین ـ با ناقص بودن آن ـ سه امر ـ و یا ناقص بودن چیزی از آن روی می‌دهد.

و این مانند فرمودۀ خداوند است که از میزان سعادت و شقاوت فرقه‌های اهل کتاب خبر داده و می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِینَ هَادُواْ وَٱلنَّصَٰرَىٰ وَٱلصَّٰبِ‍ِٔینَ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٦٢[البقرة: ۶۲]. «بی گمان کسانی‌که ایمان آورده‌اند «مسلمین» و کسانی‌که یهودی و صابئی و نصرانی بوده‌اند، هرکس از آنان که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و کار شایسته انجام داده باشد اجرشان نزد پروردگارشان است، نه ترسی بر آنهاست و نه اندوهگین می‌شوند». ﴿فَتَرۡدَىٰیعنی اگر از راه کسی پیروی نمایی که آدمی را از ایمان به قیامت باز می‌دارد، هلاک و بدبخت می‌شوی.

آیه‌ی ۱۷-۲۳:

﴿وَمَا تِلۡکَ بِیَمِینِکَ یَٰمُوسَىٰ١٧[طه: ۱۷]. «و ای موسی! در دست راست تو چیست؟».

﴿قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّؤُاْ عَلَیۡهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِی وَلِیَ فِیهَا مَ‍َٔارِبُ أُخۡرَىٰ١٨[طه: ۱۸]. «گفت: این عصای من است، بر آن تکیه می‌کنم و با آن برای گوسفندانم برگ می‌ریزم، و به آن نیازهای دیگری نیز دارم».

﴿قَالَ أَلۡقِهَا یَٰمُوسَىٰ١٩[طه: ۱۹]. «گفت: ای موسی! آن را بیانداز».

﴿فَأَلۡقَىٰهَا فَإِذَا هِیَ حَیَّةٞ تَسۡعَىٰ٢٠[طه: ۲۰]. «پس آن‌را انداخت که ناگهان ماری شد که می‌شتافت».

﴿قَالَ خُذۡهَا وَلَا تَخَفۡۖ سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا ٱلۡأُولَىٰ٢١[طه: ۲۱]. «(خداوند) فرمود: آن را بگیر و مترس، به زودی آن را به حالت اولیه‌اش بر می‌گردانیم».

﴿وَٱضۡمُمۡ یَدَکَ إِلَىٰ جَنَاحِکَ تَخۡرُجۡ بَیۡضَآءَ مِنۡ غَیۡرِ سُوٓءٍ ءَایَةً أُخۡرَىٰ٢٢[طه: ۲۲]. «و دست خود را به گریبان خویش فرو ببر، تا به عنوان نشانه‌ای دیگر سفید و درخشان بیرون بیاید».

﴿لِنُرِیَکَ مِنۡ ءَایَٰتِنَا ٱلۡکُبۡرَى٢٣[طه: ۲۳]. «تا از آیات بزرگ خود به تو نشان دهیم».

وقتی خداوند اصل ایمان را برای موسی بیان کرد، خواست برخی از نشانه‌ها و آیاتش را نیز برای او بیان کند، و به او نشان دهد، تا دلش اطمینان یابد و خشنود گردد و باور ایمان او به این‌که خداوند وی را در برابر دشمن یاری خواهد کرد قوی شود.

پس فرمود: ﴿وَمَا تِلۡکَ بِیَمِینِکَ یَٰمُوسَىٰ١٧ای موسی! در دست راست توچیست؟ با این‌که خداوند می‌دانست، اما برای اهتمام بیشتر، سخن را به صورت است،هام بیان کرد. پس موسی گفت: ﴿هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّؤُاْ عَلَیۡهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِیاین عصای من است، بر آن تکیه می‌کنم و با آن برای گوسفندانم برگ درختان را می‌ریزم. دو فایده برای آن بیان نمود، فایده‌ای برای خود انسان و آن این‌که در بلند شدن و راه رفتن بر آن تکیه می‌نماید، و عصا او را یاری می‌دهد، و فایده‌ای دیگر برای حیوانات، و آن این بود که موسی گوسفند می‌چراند وبا عصا و درختان را می‌زد تا برگشان فرو ریزد و گوسفندان آن را بخورند.

این بیانگر اخلاق خوب موسی ÷است و از آثار اخلاقش این بود که با حیوانات زبان بسته خوشرفتاری و نیکی می‌کرد. و این دلالت می‌نماید که خداوند او را مورد عنایت قرار داده و برگزیده بود، و چیزهایی به او اختصاص داده بود که رحمت و حکمتش اقتضا می‌کرد. ﴿وَلِیَ فِیهَا مَ‍َٔارِبُ أُخۡرَىٰو غیر از این دو کار، نایزهای دیگری دارم که با این عصا آنها را براورده می‌سازم. و از ادب موسی این بود وقتی که خداوند از او سوال کرد که چه چیزی در دست راستت است؟ احتمال داشت خداوند از ماهیت آن چیز بپرسد یا از منافع آن؟ پس موسی هم ماهیت و هم منفعت آن چیز را بیان نمود.

پس خداوند به او گفت: ﴿أَلۡقِهَا یَٰمُوسَىٰ١٩ فَأَلۡقَىٰهَا فَإِذَا هِیَ حَیَّةٞ تَسۡعَىٰ٢٠ای موسی! عصا را بیانداز، و موسی آن را نداخت و ناگهان تبدیل به مار بزرگی شد و به سرعت راه افتاد، موسی ترسید و پشت کرد و پشت سرش را نگاه نکرد. و این‌که مار را به «حرکت کردن سریع» توصیف نمود بدان خاطر بود که توهمی را برطر فاسازد، و آن عبارت بود از این‌که ممکن بود گمان برده شود که این صحنه‌ها خیالی است و حقیقت ندارد، پس حرکت مار این توهم و پندار را از ذهن دور کرد، خداوند به موسی گفت: ﴿خُذۡهَا وَلَا تَخَفۡآن‌را بگیر و مترس، یعنی با تو کاری ندارد. ﴿سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا ٱلۡأُولَىٰما آن‌را به همان هیئت نخستنیش که عصا بود بر می‌گردانیم، موسی از دستور خداوند فرمان برد و به آن باور آورد و تسیلم آن شد، پس آن را گرفت و به همان عصایی تبدیل شد که آن را می‌شناخت.

سپس نشانۀ دیگری را بیان نمود و فرمود: ﴿وَٱضۡمُمۡ یَدَکَ إِلَىٰ جَنَاحِکَو دست خود را به گریبان خویش فرو ببر و بازوی خویش را که به منزلۀ بال انسان است به پهلویت بچسبان، ﴿تَخۡرُجۡ بَیۡضَآءَ مِنۡ غَیۡرِ سُوٓءٍ(تا دستت) سفید و درخشان بیرون می‌آید، بی‌آنکه دچار عیب و بیماری شده باشد. ﴿ءَایَةً أُخۡرَىٰو این نشانه و معجزه‌ای دیگر است خداوند فرموده است: ﴿فَذَٰنِکَ بُرۡهَٰنَانِ مِن رَّبِّکَ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِیْهِۦٓۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَ[القصص: ۳۲]. «این دو دلیل از جانب پروردگارت به‌سوی فرعون و فرعونیان می‌باشند، بی‌گمان آنان قومی فاسق بودند». ﴿لِنُرِیَکَ مِنۡ ءَایَٰتِنَا ٱلۡکُبۡرَى٢٣یعنی عصا را تبدیل به مار نمودیم، و دستت را سفید و درخشان بیرون آوردی، تا آیات بزرگ خود را به تو نشان دهیم که بر صحت رسالت تو و حقیقت داشتن آنچه که آورده‌ای دلالت نماید، و دلت اطمینان یابد، و علم و آگاهی‌ات افزون شود و به وعدۀ خداوند که در خصوص نگهداری و یاری نمودن به تو داده است اعتماد کنی، و تا دلیل برهانی باشند برای کسانی که به‌سوی آنها فرستاده شده‌ای.

آیه‌ی ۲۴-۳۶:

﴿ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ٢٤[طه: ۲۴]. «به سوی فرعون برو، همانا او طغیان و سرکشی کرده است».

﴿قَالَ رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِی صَدۡرِی٢٥[طه: ۲۵]. «گفت: پروردگارا! سینه‌ام را برایم بگشا».

﴿وَیَسِّرۡ لِیٓ أَمۡرِی٢٦[طه: ۲۶]. «و کارم را برای من آسان بگردان».

﴿وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِی٢٧[طه: ۲۷]. «و گره از زبانم بگشای».

﴿یَفۡقَهُواْ قَوۡلِی٢٨[طه: ۲۸]. «تا سخنم را بفهمند».

﴿وَٱجۡعَل لِّی وَزِیرٗا مِّنۡ أَهۡلِی٢٩[طه: ۲۹]. «و یاوری از خانواده‌ام برای من قرار بده».

﴿هَٰرُونَ أَخِی٣٠[طه: ۳۰]. «هارون برادرم را».

﴿ٱشۡدُدۡ بِهِۦٓ أَزۡرِی٣١[طه: ۳۱]. «توانایی‌ام را با او استوار بدار».

﴿وَأَشۡرِکۡهُ فِیٓ أَمۡرِی٣٢[طه: ۳۲]. «واو را در کارم شریک کن».

﴿کَیۡ نُسَبِّحَکَ کَثِیرٗا٣٣[طه: ۳۳]. «تا تو را بسیار تسبیح بگوییم».

﴿وَنَذۡکُرَکَ کَثِیرًا٣٤[طه: ۳۴]. «و بسیار تو را یاد کنیم».

﴿إِنَّکَ کُنتَ بِنَا بَصِیرٗا٣٥[طه: ۳۵]. «بی‌گمان تو به حال ما آگاه هستی».

﴿قَالَ قَدۡ أُوتِیتَ سُؤۡلَکَ یَٰمُوسَىٰ٣٦[طه: ۳۶]. «(خداوند) گفت: ای موسی! بی‌شک خواسته‌ات برآورده شد».

پس از آنکه خداوند به موسی وحی کرد و او را پیامبر گرداند و آیات روشن را به او نشان داد، وی را به‌سوی فرعون پادشاه مصر فرستاد و به او فرمود: ﴿ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ٢٤برو به‌سوی فرعون، او سرکشی کرده. یعنی در کفر و فساد و تکبر بر روی زمین و ستم به ضعیفان از حد گذشته و به جایی رسیده است که ادعای خدایی می‌کند و طغیان و سرکشی‌اش سبب هلاکتش شد.

اما رحمت و حکمت و عدالت الهی چنین است که هیچ‌کس را عذاب نمی‌دهد مگر بعد از این‌که با فرستادن پیامبران بر وی حجت اقامه نماید. در این هنگام موسی ÷که به‌سوی این جبار سرکش فرستاد شد، جباری که هیچ حریف و مخالفی در سرزمین مصر نداشت، دانست که بار بزرگی بر دوش او گذاشته شده است. موسی تنها بود و زمانی در آنجا مرتکب قتلی شده بود، پس، از دستور پروردگارش اطاعت نمود و با دلی گشاده آن را پذیرفت، واز خداوند خواست که او را یاری نماید و اسبابی را فراهم کند که به وسیلۀ آن دعوتش کامل گردد، پس فرمود: ﴿رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِی صَدۡرِیپروردگارا! سینه‌ام را گشاده و فراخ دار تا بتوانم سخن و رفتارهای آزار دهنده را تحمل کنم، و دلم از آن رنجور نشود، و سینه‌ام تنگ نگردد، زیرا چنانچه دل و سینه تنگ باشد صاحبش صلاحیت آن را ندارد که مردم را هدایت و راهنمایی کند، و آنها را دعوت نماید. خداوند به پیامبرش محمد ص فرمود: ﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِکَ[آل عمران: ۱۵۹]. «پس به سبب (رحمت و برکت) خداوند برای‌شان مهربان شدی، و اگر سنگدل و درشت خوی بودی قطعاً از پیرامونت پراکنده می‌شدند»، و بدون شک مردم حق را با نرمی و سعۀ صدر بیشتر می‌پذیرند.

﴿وَیَسِّرۡ لِیٓ أَمۡرِی٢٦هر کار و راهی را که در راه تو در پیش می‌گیرم برایم آسان بگردان. یکی از مصادیق آسان کردن امر برای دعوتگر این است که خداوند او را توفیق دهد هر کاری را از کانال طبیعی‌اش آغاز کند، و هرکس را طوری مورد خطاب قرار دهد که برایش مناسب است، و او را به نزدیکترین راهی که وی را به پذیرش حق می‌رساند دعوت کند.

﴿وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِی٢٧ یَفۡقَهُواْ قَوۡلِی٢٨و گره از زبانم بگشای تا سخنم را بفهمند. چنانکه مفسرین گفته‌اند موسی لکنت زبان داشت و سخنانش خوب فهمیده نمی‌شد، و خداوند از زبان او فرموده است: ﴿وَأَخِی هَٰرُونُ هُوَ أَفۡصَحُ مِنِّی[القصص: ۳۴]. «و برادرم هارون (را با من بفرست، چرا که) زبانش از من شیواتر است». پس از خداوند خواست که گره زبانش را بگشاید، تا آنچه را که می‌گوید، بفهمن، و منظور وی از خطاب و گفتگو و بیان مفاهیم به طور کامل حاصل شود. ﴿وَٱجۡعَل لِّی وَزِیرٗا مِّنۡ أَهۡلِی٢٩و فردی از خانواده‌ام را یاور من قرار بده تا مرا در برابر کسانی که به سویشان فرستاده شده‌ام یاری کن. و از خداوند خواست که این یاور از خانواده‌اش باشد، چون کمک و یاری یک نوع نیکی است، و خانواده از دیگران به نیکی کردن با انسان سزاوار‌تر است. سپس او را در دعایش مشخص کرد و گفت: ﴿هَٰرُونَ أَخِی٣٠به وسیلۀ برادرم هارون پشت مرا استوار بدار و بر نیرو و توانایی‌ام بیفزای. خداوند فرمود: ﴿سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَنَجۡعَلُ لَکُمَا سُلۡطَٰنٗا[القصص: ۳۵]. «تو را به وسیلۀ برادرت تقویت می‌کنم و برایتان قدرتی قرار می‌دهم». ﴿وَأَشۡرِکۡهُ فِیٓ أَمۡرِی٣٢یعنی او در نوبت شریک بساز، و وی را نیز مانند پیامبر بگردان. سپس فایدۀ این امر را بیان داشت و فرمود: ﴿کَیۡ نُسَبِّحَکَ کَثِیرٗا٣٣ وَنَذۡکُرَکَ کَثِیرًا٣٤تا تو را بسیار تسبیح بگوییم، و بسیار تو را یاد کنیم. موسی ÷دانست که مدار دین و همۀ عبادت‌ها، ذکر خداوند است، و موسی از خداوند خواست برادرش را با او همراه نماید تا یکدیگر را بر پرهیزگاری و نیکوکاری کمک نمایند، و خداوند را بسیار تسبیح گویند، و او را زیاد یاد کنند، و دیگر عبادت‌ها را بسیار انجام دهند. ﴿إِنَّکَ کُنتَ بِنَا بَصِیرٗا٣٥همانا تو به حال ما آگاه هستی، و حالت ما و وضعیت و ناتوانی و نیازمند بودن ما را در همۀ کارها می‌دانی، و تو از خود ما به ما آگاهتر و مرهبان‌تر می‌باشی. پس آنچه را از تو خواسته‌ایم به ما ارزانی بدار، و دعای ما را اجابت کن.

خداوند متعال فرمود: ﴿قَالَ قَدۡ أُوتِیتَ سُؤۡلَکَ یَٰمُوسَىٰ٣٦همۀ آنچه که خواسته‌ای به تو داده شد، چس ما سینه‌ات را گشاده می‌داریم، و کارهایت را آسان می‌کنیم، و گره زبانت را می‌گشاییم، به گونه‌ای که آنان سخن تو را می‌فهمند، و تو را به وسیلۀ برادرت قوی می‌کنیم.

﴿وَنَجۡعَلُ لَکُمَا سُلۡطَٰنٗا فَلَا یَصِلُونَ إِلَیۡکُمَا بِ‍َٔایَٰتِنَآۚ أَنتُمَا وَمَنِ ٱتَّبَعَکُمَا ٱلۡغَٰلِبُونَ[القصص: ۳۵]. «و به شما قدرتی (فراوان) می‌دهیم، پس آنان به شما که قدرت ما را به همراه دارید، نمی‌رسند، و شما و پیروانتان غالب پیروز هستید».

و این درخواست موسی از خداوند، بر کمال و شناخت وی از پروردگار، و کمال هوشیاری و معرفت وی در انجام کارها، و بر کمال دلسوزی‌اش دلالت می‌نماید. و کسی که به‌سوی خدا دعوت می‌کند، و راهنمایی مردم است به سعۀ صدر و بردباری کامل نیاز دارد تا در مقابل اذیتی که به او می‌رسد با زبان شیوا آنچه می‌خواهد خوب بازگو کند، به ویژه اگر فردی که دعوت می‌شود از اهل عناد و تکبر و سرکشی باشد.

فصاحت و بلاغت برای دعوتگر از لازم‌ترین چیزها است، چون گفتگو و محاورات زیادی را انجام می‌دهد، زیرا او باید حق را به طور زیبا بیان کند، و به اندازۀ توانش آن را آراسته و پیراسته نماید تا آن‌را در نظر مردم زیبا جلوه بدهد. همچنانکه باید قبح و مضرات باطل را بیان کند و مردم را از آن بر حذر دارد.

با وجود این دعوتگر نیازمند آن است که کارش برای او اسان شود، تا به هر کاری از مجرای طبیعی‌اش وارد شود، و با حکمت و اندرز نیکو و به بهترین شیوه در راه خدا مجادله کند، و با هر یک از مردم بر حسب حالتش رفتار نماید.

علاوه بر این باید یاوران و دستیارانی داشته باشد که او را در راستای هدفش یاری نمایند، چون هرگاه مدافعان فکری بیشتر شوند حتماً اثربخش خواهند بود. بنابر این موسی ÷این چیزها را خواست و به او داده شد. و هرگاه وضعیت پیامبران و مخاطبانش را ملاحظه کنی، درخواهی یافت که همگی این‌گونه بوده‌اند، به خصوص آخرین و برترین پیامبران محمد صو او در هر صفت کمالی در قله قرار داشت، و دارای شرح صدر بود، و خداوند کارها را برایش آسان نمود، و فصاحت زبان و حسن تعبیر و بیان داشت، و یاورانی از اصحاب و کسانی‌که بعد از آنان آمدند، داشت که او را بر حق یاری می‌کردند.

آیه‌ی ۴۱-۳۷:

﴿وَلَقَدۡ مَنَنَّا عَلَیۡکَ مَرَّةً أُخۡرَىٰٓ٣٧[طه: ۳۷]. «و به راستی باری دیگر پیش از این برتو منت نهاده‌ایم».

﴿إِذۡ أَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰٓ أُمِّکَ مَا یُوحَىٰٓ٣٨[طه: ۳۸]. «بدانگاه که آنچه لازم بود به مادرت الهام کردیم».

﴿أَنِ ٱقۡذِفِیهِ فِی ٱلتَّابُوتِ فَٱقۡذِفِیهِ فِی ٱلۡیَمِّ فَلۡیُلۡقِهِ ٱلۡیَمُّ بِٱلسَّاحِلِ یَأۡخُذۡهُ عَدُوّٞ لِّی وَعَدُوّٞ لَّهُۥۚ وَأَلۡقَیۡتُ عَلَیۡکَ مَحَبَّةٗ مِّنِّی وَلِتُصۡنَعَ عَلَىٰ عَیۡنِیٓ٣٩[طه: ۳۹]. «که او را در صندوقی قرار ده، آنگاه او را در دریا بیافکن تا دریا او را به ساحل افکند، و دشمن من و او، وی را برگیرد، و من محبت خود را بر تو افکندم، و خواستم زیر نظر من پرورش یابی».

﴿إِذۡ تَمۡشِیٓ أُخۡتُکَ فَتَقُولُ هَلۡ أَدُلُّکُمۡ عَلَىٰ مَن یَکۡفُلُهُۥۖ فَرَجَعۡنَٰکَ إِلَىٰٓ أُمِّکَ کَیۡ تَقَرَّ عَیۡنُهَا وَلَا تَحۡزَنَۚ وَقَتَلۡتَ نَفۡسٗا فَنَجَّیۡنَٰکَ مِنَ ٱلۡغَمِّ وَفَتَنَّٰکَ فُتُونٗاۚ فَلَبِثۡتَ سِنِینَ فِیٓ أَهۡلِ مَدۡیَنَ ثُمَّ جِئۡتَ عَلَىٰ قَدَرٖ یَٰمُوسَىٰ٤٠[طه: ۴۰]. «آنگاه که خواهرت می‌رفت و می‌گفت: آیا کسی را به شما نشان دهم که سرپرستی او را به عهده گیرد؟ سپس تو را به مادرت بازگرداندیم تا چشمش روشن شود، و اندوهگین نگردد، و تو کسی را کشتی و ما شما را از غم و اندوه رهانیدیم، و تو را بارها و بارها آزمودیم، و سال‌هایی را در میان مردمان مدین ماندی، سپس ای موسی! در موعدی که مقدر شده بود بازگشتی».

﴿وَٱصۡطَنَعۡتُکَ لِنَفۡسِی٤١[طه: ۴۱]. «و تو را برای خویش پرورده‌ام».

وقتی منت و احسان خود را بر بنده و فرستاده‌اش موسی بن عمران در امر دین و وحی و رسالت و اجابت خواسته‌هایش بیان کرد، و نیز نعمت خویش را که به هنگام پرورش یافتن و در مراحل مختلف زندگی‌اش بر وی ارزانی داشته بود، ذکر کرد. پس فرمود: ﴿وَلَقَدۡ مَنَنَّا عَلَیۡکَ مَرَّةً أُخۡرَىٰٓ٣٧و ما پیش از این باری دیگر بر تو منت نهادیم، آنگاه به مادرت الهام کردیم تا تو را در صندوق قرار دهد. چون فرعون دستور داده بود فرزندهای پسر بنی اسرائیل سربریده شوند، بناراین مادرش او را پنهان کرد و به شدت بر او می‌ترسید، و او را در صندوق گذاشت و سپس صندوق را در دریا انداخت. یعنی در دریا نیل انداخت، و خداوند دریا را دستور داد تا آن را به ساحل ببرد. و خداوند مقرر نموده بود که بزرگ‌ترین دشمن او و بزرگ‌ترین دشمن موسی آن را بر گیرد، و موسی در میان فرزندان او رشد کند، و موجب شادی کسانی شود که وی را می‌بینند. بنابر این فرمود: ﴿وَأَلۡقَیۡتُ عَلَیۡکَ مَحَبَّةٗ مِّنِّیو از سوی خود محبتی بس بزرگ به تو دادم، پس هرکس او را می‌دید دوستش می‌داشت، ﴿وَلِتُصۡنَعَ عَلَىٰ عَیۡنِیٓو تا تحت نظارت و رعایت من چنان‌که باید پرورش یابی.

و کدام نظارت و سرپرستی می‌تواند از سرپرستی خداوند مهربان و توانا برای تأمین منافع بنده و دور کردن مضار از او بزرگ‌ترین و کاملتر باشد؟ پس موسی ازحالتی به حالت دیگر در نمی‌آمد مگر این‌که خداوند آن را برای مصلحت او سامان داده بود.

و از حسن تدبیر و کارسازی خداوند این بود که وقتی موسی به دست دشمن افتاد مادرش به شدت آشفته و پریشان شد و دلش تکان خورد و اگر خداوند او را ثابت قدم و استوار نمی‌گرداند نزدیک بود که خبر دهد موسی فرزند اوست.

پس در این حالت خداوند شیر دیگران را بر موسی حرام کرد به گونه‌ای که موسی پستان هیچ زنی را به دهان نگرفت تا سرانجام به مادرش برگردد، و او موسی را شیر دهد و نزد او به آرامش برسد و مادرش شاد و خوشحال شو. پس خواهر موسی آمد و به آنها گفت: ﴿هَلۡ أَدُلُّکُمۡ عَلَىٰٓ أَهۡلِ بَیۡتٖ یَکۡفُلُونَهُۥ لَکُمۡ وَهُمۡ لَهُۥ نَٰصِحُونَ[القصص: ۱۲]. «آیا شما را به خانواده‌ای راهنمایی کنم که از او سرپرستی کنند، و آنها خیر خواه او هستند».

﴿فَرَجَعۡنَٰکَ إِلَىٰٓ أُمِّکَ کَیۡ تَقَرَّ عَیۡنُهَا وَلَا تَحۡزَنَۚ وَقَتَلۡتَ نَفۡسٗاو تو را به مادرت بازگرداندیم تا چشمش روشن شود و اندوهگین نگردد، و تو بعد از بزرگ شدن، کسی را کشتی، و آن یک قبطی بود. موسی بدون آنکه مردم متوجه باشند وارد شهر شد، و دید که دو مرد با هم دعوا می‌کنند، یکی از گروه موسی بود، و دیگری قبطی و از افراد دشمنش بود. ﴿فَٱسۡتَغَٰثَهُ ٱلَّذِی مِن شِیعَتِهِۦ عَلَى ٱلَّذِی مِنۡ عَدُوِّهِ[القصص: ۱۵]. پس آن کس که از گروه موسی بود از موسی در برابر آن فرد کمک خواست ﴿فَوَکَزَهُۥ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَیۡهِ[القصص: ۱۵]. «و موسی یک سیلی به او زد و آن مرد را کشت».

موسی به درگاه خداوند دعا کرد و از او طلب آمرزش نمود، و خداوند او را بخشید. سپس موسی وقتی دید که فرعونیان به دنبالش هستند تا او را بکشند از آنجا گریخت و فرار کرد. ﴿فَنَجَّیۡنَٰکَ مِنَ ٱلۡغَمِّپس خداوند او را از غم و اندوه حاصل از عقوبت گناه و قتل نجات داد، ﴿وَفَتَنَّٰکَ فُتُونٗایعنی تو را آزمودیم و به مشکلات گرفتار کردیم و تو در تمام حالات خود راست و استوار بودی. یا معنی ﴿وَفَتَنَّٰکَ فُتُونٗااین است که احوال و وضعیت تو را دگرگون ساختیم تا این‌که به اینجا رسیدی. ﴿فَلَبِثۡتَ سِنِینَ فِیٓ أَهۡلِ مَدۡیَنَپس سال‌هایی را در میان مردمان اهل مدین ماندگار شدی. وقتی موسی از دست فرعون و سران قومش که می‌خواستند او را بکشند فرار کرد، به‌سوی مدین رفت و در ان جا ازدواج نمود، و ده یا هشت سال در ان جا ماند. ﴿ثُمَّ جِئۡتَ عَلَىٰ قَدَرٖ یَٰمُوسَىٰسپس از موسی! در موعدی که مقرر شده بود بازگشتی. یعنی آمدن تو اتفاقی نبود که بدون هدف و تدبیر بیایی، بلکه بر اساس تقدیر و لطف ما برگشتی، و این دلالت می‌نماید که خداوند کاملاٌ کلیم خودش موسی ÷را مورد عنایت قرار داده بود.

﴿وَٱصۡطَنَعۡتُکَ لِنَفۡسِی٤١و تو را از نعمت و عادت‌های خوب و تربیت الهی برخوردار نمودم تا مورد پسند من و از خالصان و برگزیدگان باشی، و در این زمینه به جایی برسی که جز افراد اندکی به آن نرسیده‌اند.

و چون کسی بخواهد از میان مردم دوستی را برای خود برگزیند و بخواهد او به کمال مطلوب برسد، آخرین تلاش خود را برای رسیدن به آن کمال صرف می‌نماید. پس در مورد پروردگار توانا و بزرگوار چه فکر می‌کنی، آنگاه که بخواهد به کسی رسیدگی کند! و به گمان شما، خداوند در مورد کسی که می‌خواهد او را برای خودش تربیت نماید و او را از میان مردم برگزیند چه اقدامی خواهد کرد؟

آیه‌ی ۴۲-۴۶:

﴿ٱذۡهَبۡ أَنتَ وَأَخُوکَ بِ‍َٔایَٰتِی وَلَا تَنِیَا فِی ذِکۡرِی٤٢[طه: ۴۲]. «تو و برادرت همراه با آیات من بروید و در یاد کردن من سستی نورزید».

﴿ٱذۡهَبَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ٤٣[طه: ۴۳]. «به‌سوی فرعون بروید که سرکشی و طغیان کرده است».

﴿فَقُولَا لَهُۥ قَوۡلٗا لَّیِّنٗا لَّعَلَّهُۥ یَتَذَکَّرُ أَوۡ یَخۡشَىٰ٤٤[طه: ۴۴]. «و با او به نرمی سخن بگویید، شاید پند پذیرد یا بهراسد».

﴿قَالَا رَبَّنَآ إِنَّنَا نَخَافُ أَن یَفۡرُطَ عَلَیۡنَآ أَوۡ أَن یَطۡغَىٰ٤٥[طه: ۴۵]. «گفتند: پروردگارا! به راستی که می‌ترسیم بر ما تعدّی کند یا از حدّ بگذرد».

﴿قَالَ لَا تَخَافَآۖ إِنَّنِی مَعَکُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰ٤٦[طه: ۴۶]. «(خدا) فرمود: نترسید، همانا من با شما هستم بی‌گمان می‌شنوم و می‌بینیم».

پس از آنکه خداوند نعمت‌های دینی و دنیوی به موسی ارزانی کرد، به او فرمود: ﴿ٱذۡهَبۡ أَنتَ وَأَخُوکَ بِ‍َٔایَٰتِیتو و برادرت هارون همراه با نشانه‌های من که بر حق و حقیقت و نیک بودن آن و زشتی باطل دلالت می‌نمایند و به‌سوی فرعون و فرعونیان بروید با نه آیت و نشانه، نشانه‌هایی چون دست سفید و درخشان، و عصا و امثال آن.

﴿وَلَا تَنِیَا فِی ذِکۡرِیو در یاد کردن من سستی و تنبلی نورزید، و همواره مرا یاد کنید، و به ذکر و یاد من پایبند باشید، چنانکه وعدۀ این کار داده‌اید: ﴿کَیۡ نُسَبِّحَکَ کَثِیرٗا٣٣ وَنَذۡکُرَکَ کَثِیرًا٣٤[طه: ۳۳-۳۴]. زیرا ذکر خداوند انسان را بر همۀ کارها یاری می‌کند، و کارها را آسان می‌نماید و بار آن را سبک می‌گرداند.

﴿ٱذۡهَبَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ٤٣به‌سوی فرعون بروید، زیرا او در کفر و گمراهی و ستم و تجاوزش از حد گذشته است. ﴿فَقُولَا لَهُۥ قَوۡلٗا لَّیِّنٗاو با نرمی و مهربانی، و مودبانه با او سخن بگویید، بدون این‌که ناسزا بگویید، و گزافه گویی کنید، و بدون این‌که سخن تند، و حرکت تنفر آمیزی انجام دهید.

﴿لَّعَلَّهُشاید او به سبب این گفتار نرم، ﴿یَتَذَکَّرُیادآور شود، و هر آنچه را که به او فایده می‌دهد فراگیرد، و آن را انجام دهد، ﴿أَوۡ یَخۡشَىٰو یا بهراسد و از آنچه او را زیان می‌دهد، بپرهیزد، و آن را ترک کند، زیر گفتار نرم انسان را به این فرا می‌خواند، و گفتار تند و درشت انسان را ازگ وینده متنفر می‌کند، و گفتار نرم به این تفسیر شده است: ﴿فَقُلۡ هَل لَّکَ إِلَىٰٓ أَن تَزَکَّىٰ١٨ وَأَهۡدِیَکَ إِلَىٰ رَبِّکَ فَتَخۡشَىٰ١٩[النازعات: ۱۸-۱۹]. «پس بگو: آیا می‌خواهی پاکیزه شوی، و تو را به‌سوی پروردگارت راهنمایی کنم، پس بهراسی؟».

این سخن از نرمی و آسانگیری فراوانی بر خوردار است، که اگر کسی در آن بیاندیشد بر او پوشیده نخواهد بود. و کلمۀ: ﴿هَل را آورده است که بر پیشنهاد و مشاوره دلالت می‌نماید، و هیچ‌کس از آن متنفر نمی‌شود، و او را به پاک شدن از آلودگی گناهان فرا خوانده است که اصل آن پاک کردن خویشتن از شرک است، و پاک کردن خویشتن از شرک را هر عقل سالمی می‌پذیرد. و نگفت: من تو را پاکیزه می‌کنم، بلکه گفت: خودت را پاکیزه کن.

سپس او را به راه پروردگارش که او را پرورش داده و نعمت‌های باطنی و ظاهری به وی بخشیده بود فرا خواند، پروردگاری که باید در مقابل آن همه احسان بی‌پایانش شکرش را به جای آورد و او را یاد کند. ﴿وَأَهۡدِیَکَ إِلَىٰ رَبِّکَ فَتَخۡشَىٰ١٩[النازعات: ۱۹]. «و تو را به‌سوی پروردگارت هدایت کنم»، پس پرهیزگار شوی؟ وقتی فرعون این سخن را نرم را که در دل‌ها جای می‌گیرد، نپذیرفت، مشخص شد که تذکر دادن در مورد او مفید واقع نمی‌شوذ، پس خداوند او را به عذاب سخت گرفتار کرد.

﴿قَالَا رَبَّنَآ إِنَّنَا نَخَافُ أَن یَفۡرُطَ عَلَیۡنَآگفتند: پروردگارا! می‌ترسیم بر ما تعدی کند، یعنی بلافاصله و قبل از این‌که پیام تو را به او برسانیم و بر وی اقامۀ حجت کنیم، ما را شکنجه کند، ﴿أَوۡ أَن یَطۡغَىٰو یا از پذیرفتن حق سرباز زند، و تمرد نماید، و به سبب پادشاهی و قدرت و یاورانش سرکشی کند.

﴿قَالَ لَا تَخَافَآفرمود: از این‌که بر شما تعدی کند، نترسید، ﴿إِنَّنِی مَعَکُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰهمانا من با شما هستم، می‌شنوم و می‌بینیم. یعنی شما تحت حفاظتی و رعایت من هستید، گفته‌های شما را می‌شنوم، و تمام حالات شما را می‌بینم. بنابر این از او نترسید، آنگاه ترس از آنها دور شد و دل‌هایشان به وعدۀ پروردگارشان اطمینان یافت.

آیه‌ی ۴۷-۴۸:

﴿فَأۡتِیَاهُ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولَا رَبِّکَ فَأَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَلَا تُعَذِّبۡهُمۡۖ قَدۡ جِئۡنَٰکَ بِ‍َٔایَةٖ مِّن رَّبِّکَۖ وَٱلسَّلَٰمُ عَلَىٰ مَنِ ٱتَّبَعَ ٱلۡهُدَىٰٓ٤٧[طه: ۴۷]. «پس به نزد او بروید و بگویید: همانا ما فرستادگان پروردگارمان هستیم، پس بنی‌اسرائیل را همراه ما بفرست، و آنان را اذیت و آزار مکن. به درستی که ما معجزه‌ای از سوی پروردگارت برایت آورده‌ایم، و به سلامت باد کسی که از هدایت پیروی کند».

﴿إِنَّا قَدۡ أُوحِیَ إِلَیۡنَآ أَنَّ ٱلۡعَذَابَ عَلَىٰ مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ٤٨[طه: ۴۸]. «بی‌گمان به ما وحی شده است که عذاب بر کسی واقع می‌شود که (آیات آسمانی و معجزات) را تکذیب نماید، و روی بگرداند».

یعنی با این دو فرمان پیش او بروید، دعوت دادن او به اسلام و آزاد کردن این ملت شریف یعنی بنی اسراییل از اسارت و بردگی فرعون و فرغونیان، تا آزاد شوند و اموراتشان به دست خودشان باشد، و موسی شریعت و دین خدا را در میان آنان بر پا دارد.

﴿قَدۡ جِئۡنَٰکَ بِ‍َٔایَةٖنشانه و معجزه‌هایی را از پروردگارت برایت آورده‌ایم که بر راستگویی ما دلالت می‌نماید. (سپس موسی عصایش را انداخت که ناگهان به مار بزرگی تبدیل شد، و دستش را بیرون کشید و سفید و درخشان گردید). و دیگر بیابانی که خداوند در مورد آنها گفته است. ﴿وَٱلسَّلَٰمُ عَلَىٰ مَنِ ٱتَّبَعَ ٱلۡهُدَىٰٓیعنی کسی که از راه راست پیروی نماید و به شریعت روشن راهیاب شود و در دنیا و آخرت سلامت و در امان خواهد بود.

﴿إِنَّا قَدۡ أُوحِیَ إِلَیۡنَآهمانا از جانب خدا خیر داده شده‌ایم، و از طرف خودمان نمی‌گوییم، ﴿أَنَّ ٱلۡعَذَابَ عَلَىٰ مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّىٰعذاب بر کسی واقع می‌شود که پیام پروردرگار و پیامبرش را تکذیب کند، و از تسلیم شدن در برابر آن و پیروی از آن روی بگرداند. در اینجا فرعون به ایمان آوردن و تصدیق نمودن و پیروی کردن از موسی و هارون تشویق شده است و از تکذیب آیات و عصیان در برابر خدا بر حذر داشته شده است. اما موعظه و پند دادن در مورد فرعون مفید واقع نگردید، و او پروردگارش را انکار کردبه وی کفر ورزیدف و دراین مورد از روی ستمگری و عناد مجادله کرد.

آیه‌ی ۴۹-۵۵:

﴿قَالَ فَمَن رَّبُّکُمَا یَٰمُوسَىٰ٤٩[طه: ۴۹]. «(فرعون) گفت: پروردگارتان کیست ای موسی؟».

﴿قَالَ رَبُّنَا ٱلَّذِیٓ أَعۡطَىٰ کُلَّ شَیۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ٥٠[طه: ۵۰]. «(موسی) گفت: پروردگار ما کسی است که هر چیزی را هستی بخشیده و سپس آن را (در راستای آن چیزی که برایش آفریده شده) هدایت کرده است».

﴿قَالَ فَمَا بَالُ ٱلۡقُرُونِ ٱلۡأُولَىٰ٥١[طه: ۵۱]. «(فرعون) گفت: پس حال (و سرنوشت) نسلهای نخستین چه می‌شود؟».

﴿قَالَ عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کِتَٰبٖۖ لَّا یَضِلُّ رَبِّی وَلَا یَنسَى٥٢[طه: ۵۲]. «(موسی) گفت: علم نزد پروردگارم در کتابی است، پروردگارم (هرگز) به خطا نمی‌رود و فراموش نمی‌کند».

﴿ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ مَهۡدٗا وَسَلَکَ لَکُمۡ فِیهَا سُبُلٗا وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّن نَّبَاتٖ شَتَّىٰ٥٣[طه: ۵۳]. «پروردگاری که زمین را برای شما زیرانداز ساخت و در آن راه‌هایی برایتان به وجود آورد، و از اسمان آبی فرو فرستاد، و آنگاه با آن انواع گیاهان را برآوردیم».

﴿کُلُواْ وَٱرۡعَوۡاْ أَنۡعَٰمَکُمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّأُوْلِی ٱلنُّهَىٰ٥٤[طه: ۵۴]. «بخورید و چهارپایانتان را بچرانید، بی‌گمان در این امر برای خردمندان نشانه‌ها است».

﴿مِنۡهَا خَلَقۡنَٰکُمۡ وَفِیهَا نُعِیدُکُمۡ وَمِنۡهَا نُخۡرِجُکُمۡ تَارَةً أُخۡرَىٰ٥٥[طه: ۵۵]. «ما شما را از زمین آفریدیم، و شما را در آن باز خواهیم گرداند، و بار دیگر شما را از آن بیرون خواهیم آورد».

فرعون در قالب انکار به موسی گفت: ﴿فَمَن رَّبُّکُمَا یَٰمُوسَىٰپس پروردگار شما دو نفر کیست ای موسی، موسی به او پاسخی کافی و روشن داد و گفت: ﴿رَبُّنَا ٱلَّذِیٓ أَعۡطَىٰ کُلَّ شَیۡءٍ خَلۡقَهُپروردگار ما کسی است که همه مخلوقات را آفریده، و به هر مخلوقی آفرینش سزاوار آن را بخشیده و آن را زیبا آفریده، به گونه‌ای که جثۀ برخی را بزرگ و برخی را کوچک، و برخی متوسط خلق کرده و همۀ ویژگی‌های لازم را به آن داده است. ﴿ثُمَّ هَدَىٰسپس آن را در راستای چیزی که برایش آفریده شده، هدایت کرده است. واین هدایت عام در همۀ مخلوقات و آفریده‌ها مشاهده می‌شود، بنابر این هر موجودی برای منافع خود تلاش می‌نماید، و در دفع نمودن زیان‌ها از خویشتن می‌کوشد. حتی خداوند به حیوان زبان بسته هم به اندازه‌ای عقل داده که با آن می‌تواند برای منافع خود بکوشدو خود را از زیان‌ها دور نماید و این مانند فرمودۀ الهی است که فرموده است: ﴿ٱلَّذِیٓ أَحۡسَنَ کُلَّ شَیۡءٍ خَلَقَهُ[السجدة: ۷]. «خداوندی که هر چیزی را زیبا آفریده است»، پس خداوندی که موجودات را آفریده و هر یک را چنان زیبا آفریده است که عقل‌ها زیباتر از آن را نمی‌توانند پیشنهاد کنند، و هر یک از موجودات را در راستای منافعش هدایت کرده است، پروردگار حقیقی است و انکار آن انکار بزرگ‌ترین حقیقت است، بلکه خود بزرگ بینی و دروغ آشکار است. پس چنانکه تصور شود که آدمی یکی از امور معلوم را انکار نماید، انکار خداوندی از سوی وی به مراتب بزرگتر از این است.

بنابر این وقتی فرعون نتوانست با این دلیل قاطع مخالفت کند، غوغا به پا کرد و به جنجال روی آورد و از مقصود اصلی خارج شد و به موسی گفت: ﴿فَمَا بَالُ ٱلۡقُرُونِ ٱلۡأُولَىٰو حال نسل‌های گذشته چه می‌شود، و آنها در چه حالی قرار دارند، چون آنها پیش از ما انکار کرده و کفر ورزیده‌اند، و دست به ستمگری و مخالفت زده‌اند، و آنها الگوی ما هستند؟

پس موسی گفت: ﴿عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کِتَٰبٖۖ لَّا یَضِلُّ رَبِّی وَلَا یَنسَىخداوند اعمال نیک و بدشان را بر شمرده است و آن‌را در کتابش که لوح محفوظ است نوشته، و از آن آگاه و باخبر است، و در هیچ چیزی از آن به خطا نمی‌رود، و احوال گذشتگان را می‌داند و آن را فراموش نمی‌کند. یعنی آنها به نزد آنچه که ازپیش فرستاده‌اند برده شده و عمل خود را ملاقات کرده، و بر آن مجازات خواهند شد. و ای فرعون! سوال و پرسیدن تو از آنها معنی ندارد، زیرا آنها امتی هستند که گذشته‌اند، برای آنهاست آنچه که انجام داده‌اند، و شما نیز هر چه می‌کنید برای خود می‌کنید، زیرا دلایل و معجزات و نشانه‌های را به تو نشان داده‌ایم، و صدق و یقینی بودن آن محقق شده است، پس به حق روی آور، و کفر و ستمری و مجادلۀ به باطل را رها کن. و اگر در آن معجزات شک داری و آن را یقین نمی‌دانی، پس راه باز است و دروازۀ بحث و گفتگو بسته نشده است، (و شما هم) دلیل و حجت بیاور، و هرگز پاسخی در برابر دلایل و آیات ما نخواهی یافت، تا زمانی که شب و روز و جهان پایدار است. چگونه او در حقانیت دلایل شک داشت، حال آنکه خداوند از او خبر داده است که معجزات و دلایل را با این‌که به آنها یقین داشت انکار کرد. چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَیۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗا[النمل: ۱۴]. «و آن را از روس ستمگری و خود بزرگ بینی انکار کردند، درحالیکه نفس‌هایشان بدان یقین داشت».

و موسی گفت: ﴿لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَآ أَنزَلَ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ بَصَآئِرَ[الإسراء: ۱۰۲]. «بدون شک تو می‌دانی که خداوند این نشانه‌ها را جز برای (پیدایش) بینش فرو نفرستاده است». پس موسی دانست که او ر مجادله‌اش ستمگر است و هدفش تکبر و فرمانروایی در روی زمین است.

سپس دلایل قاطعی را که برای فرعون بر شمرده بود با بیان بسیاری از نعمت‌ها وا حسان خدا ادامه داد و فرمود: ﴿ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ مَهۡدٗاپروردگاری که زمین را برای شما زیرانداز ساخت تا بتوانید در آن سکونت ورزید، و آرامش یابید و در ان ساخت و ساز کنید، و نهال بکارید. و خدا زمین را برای بذر افشانی و ذرع و کشت آماده نموئده، و آن طوری خلق نکرده است که به دست آوردن منافع انسان‌ها از آن مشکل باشد. ﴿وَسَلَکَ لَکُمۡ فِیهَا سُبُلٗاو راه‌هایی در آن به وجود آورد که شما را از سرزمینی به سرزمینی دیگر، و از کشوری به کشور دیگر می‌رسانند، تا جایی که انسان‌ها خیلی راحت می‌وانند به تمام زمین دسترسی داشته باشند و از سفر و اقامت در آن لذت ببرند. ﴿وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّن نَّبَاتٖ شَتَّىٰ، و از اسمان آبی فرو فرستاد، آنگاه با آن آب انواع گیاهان و اقسام درختان نر و ماده را آفریدیم و رویانیدیم. یعنی باران را فرو فرستادیم، ﴿فَأَحۡیَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا[البقرة: ۱۶۴]«و زمین پس از آن خشکیده و مرده بود»، سبز و خرم گشت و به وسیلۀ آن گیاهان مختلف و گوناگون روئید. خداوند گیاهان و درختان را جهت روزی ما و چهارپایان فراهم آورده است، واگر این درختان و گیاهان نبودند انسان‌ها و حیوانات روی زمین نابود می‌شدند.

بنابر این فرمود: ﴿کُلُواْ وَٱرۡعَوۡاْ أَنۡعَٰمَکُمۡخودتان (از نعمات روی زمین) بخورید، و چهارپایانتان را (در آن) بچرانید، این عبارت را به عنوان بیان منت خویش ذکر کرد، تا بر این دلالت نماید که اصل در همۀ گیاهان این است که خوردن آنها مباح و جایز است، پس از گیاهان جز گیاهی که خوردن آن مضر است حرام نیست، مانند گیاهان سمی وغیره که خوردن آن حرام است. ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّأُوْلِی ٱلنُّهَىٰ بی‌گمان در این امور برای خردمندان و کسانی که فکرشان درست کار می‌کند نشانه‌هایی است که بر فضل خداوند و احسان و رحمت و گستردگی بخشش و کمال عنایت او دلالت می‌کند، واینکه او پروردگار و معبود و مالک ستوده است، کسی که جز او سزاوار عبادت نیست، و جز او شایستۀ حمد و ستایش نمی‌باشد، و این‌که خداوند بر همه چیز تواناست، پس همانطور که او زمین را پس از آن خشکیده و مرده بود، زنده و خرم نمود، مردگان را نیز زنده می‌کند.

و خداوند خردمندان را به صورت ویژه بیان نمود، چون آنها هستند که از این نشانه‌ها استفده می‌برند و با چشم عبرت و پند آموزی به آن می‌نگرند. و غیر آنها همچون حیوانات زبان بسته هستند و با چشم عبرت به این نشانه‌ها نمی‌نگرند، و چشم و نگاهشان این هدف و مقصد را نمی‌بیند، بلکه بهرۀ آنان از این نشانه‌ها بهرۀ حیوانات است، می‌خورند و می‌نوشند و دل‌هایشان غافل و جسم و بدنشان از آن روی گردان است. ﴿وَکَأَیِّن مِّنۡ ءَایَةٖ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ یَمُرُّونَ عَلَیۡهَا وَهُمۡ عَنۡهَا مُعۡرِضُونَ١٠٥[یوسف: ۱۰۵]. «و چه بسیار آیاتی در آسمان‌ها و زمین است که آنان بر آن می‌گذرند و آنان از ان رویگردانند».

وقتی که نیکی و سخاوت و حسن سپاس زمین را در برابر بارانی که خداوند بر آن رو می‌فرستد بیان کرد، و متذکر شد که زمین به فرمان پروردگارش انواع گیاهان را می‌رویاند، خبر داد که او ما را از زمین آفریده است، و به هنگام مرگ در زمین دفن می‌شویم و ما را به زمین بر می‌گرداند، و باری دیگر ما را از آن بیرون می‌اورد، پس همچنانکه خداوند ما را از عدم به وجود اورده است، و به یقین این امر را می‌دانیم و برایمان محقق گشته است، پس بعد ازمرگ نیز ما را زنده خواهد کرد و دوباره از زمین بیرون می‌آورد تا سزای جزای اعمالی را که انجام داده‌ایم به ما نشان بدهد و این دو دلیل عقلی و واضح برای زندگی پس از مرگ است، بیرون آوردن گیاهان از زمین پس از مرگش، و زنده کردن انسان‌های مکلف و سر بر آوردن آنان از زمین.

آیه‌ی ۵۶-۶۱:

﴿وَلَقَدۡ أَرَیۡنَٰهُ ءَایَٰتِنَا کُلَّهَا فَکَذَّبَ وَأَبَىٰ٥٦[طه: ۵۶]. «و بی‌شک همۀ آیات خود را به او (=فرعون) نشان دادیم، ولی او تکذیب کرد و نپذیرفت».

﴿قَالَ أَجِئۡتَنَا لِتُخۡرِجَنَا مِنۡ أَرۡضِنَا بِسِحۡرِکَ یَٰمُوسَىٰ٥٧[طه: ۵۷]. «(فرعون) گفت: ای موسی! آیا به نزد ما آمده‌ای که ما را با جادوی خویش از سرزمین خودمان بیرونی کنی؟».

﴿فَلَنَأۡتِیَنَّکَ بِسِحۡرٖ مِّثۡلِهِۦ فَٱجۡعَلۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکَ مَوۡعِدٗا لَّا نُخۡلِفُهُۥ نَحۡنُ وَلَآ أَنتَ مَکَانٗا سُوٗى٥٨[طه: ۵۸]. «ما نیز جادویی مانند آن برای تو می‌آوریم، پس بین ما و خودت در مکانی صاف و مسطح وعده‌ای بگذار که نه ما و نه تو از آن تخلف نکنیم».

﴿قَالَ مَوۡعِدُکُمۡ یَوۡمُ ٱلزِّینَةِ وَأَن یُحۡشَرَ ٱلنَّاسُ ضُحٗى٥٩[طه: ۵۹]. «(موسی) گفت: وعده‌گاهتان روز جشن است، و آنکه مردمان به وقت چاشت گردآورده می‌شوند».

﴿فَتَوَلَّىٰ فِرۡعَوۡنُ فَجَمَعَ کَیۡدَهُۥ ثُمَّ أَتَىٰ٦٠[طه: ۶۰]. «پس فرعون بازگشت و همۀ مکر و فریب خود را جمع کرد، سپس آمد».

﴿قَالَ لَهُم مُّوسَىٰ وَیۡلَکُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا فَیُسۡحِتَکُم بِعَذَابٖۖ وَقَدۡ خَابَ مَنِ ٱفۡتَرَىٰ٦١[طه: ۶۱]. «موسی به آنان گفت: وای بر شما! بر خداوند دروغ نبندید، که خدا شما را با عذاب نابود و ریشه کن خواهد کرد، و کسی‌که بر خدا دروع بندد ناکام می‌گردد».

خداوند متعال خبر می‌دهد که انواع نشانه‌های و عبرت‌ها و دلائل آشکاری که در وجود انسان است به فرعون نشان داد، اما به راه نیامد و توبه نکرد و بازنگشت، بلکه تکذیب کرد و رویگردان شد. او خبر را تکذیب کرد و از امر و نهی روی برتافت، و حق را باطل، و باطل را حق انگاشت، و درباطل مجادله نمود تا مردم را گمراه کند. پس گفت: ﴿أَجِئۡتَنَا لِتُخۡرِجَنَا مِنۡ أَرۡضِنَا بِسِحۡرِکَای موسی! آیا به نزد ما آمده‌ای که تا ما را با جادوی خویش از سرزمین خودمان بیرونی کنی؟ فرعون ادعا کرد معجزاتی که موسی به او نشان داده است جادوگری و فریب است، و هدف از آن این است که آنها از سرزمینشان بیرون کرده شده و موسی بر آن حاکم شود. فرعون اینطور گفت: تا قومش را متأثر کند و سخنش در دل آنان اثر بگذارد، زیرا طبیعت انسان‌ها به وطن‌گرایش دارد و بیرون رفتن و جدا شدن از وطن برای آنها دشوار است.

پس فرعون به آنها خبر داد که هدف موسی این است که آنها را از وطن‌شان خارج کند تا آنها را علیه موسی بشوراند، و آنان را بر مبارزه و جنگ با موسی تحریک کند. پس گفت: ما نیز جادویی همانند جادوی تو می‌آوریم، بنابر این به ما مهلت بده. ﴿فَٱجۡعَلۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکَ مَوۡعِدٗا لَّا نُخۡلِفُهُۥ نَحۡنُ وَلَآ أَنتَو بین ما و خودت وعده‌ای بگذار که نه ما و نه تو از آن تخلف نکنیم. ﴿مَکَانٗا سُوٗىیعنی در جایی وعده بگذار که هم برای ما و هم برای تو معلوم باشد. و یا منظور جای هموار و صافی است که آنچه در آن انجام می‌شود قابل رویت باشد.

پس موسی گفت: ﴿مَوۡعِدُکُمۡ یَوۡمُ ٱلزِّینَةِوعده ما و شما روز جشن است، و آن عیدی بود که در آن روز کارها و شغلهایشان را ترک می‌کردند. ﴿وَأَن یُحۡشَرَ ٱلنَّاسُ ضُحٗىو باید مردم در چاشتگاه گردآورده شوند. موسی این را خواست چون در روز عید و وقت چاشت مردم زیاد جمع می‌شوند، و حقیقت را آن‌گونه که هست می‌بینند، و در غیر این وقت مردم زیاد جمع نمی‌شوند وصحنه هم خوب دیده نمی‌شود. ﴿فَتَوَلَّىٰ فِرۡعَوۡنُ فَجَمَعَ کَیۡدَهُپس فرعون مکرها و حیله‌هایی را که می‌توانست با آن علیه موسی نیرنگ کند جمع کرد، و او کسانی را به شهرها فرستاد تا جادوگری رونق داشت، و دانش آن مورد علاقه بود، بنابراین، تعداد زیادی از جادوگران جمع شدند و همه به میعادگاه آمدند و مردم برای مشاهدۀ ماجرا جمع شدند. جمع زیادی بود، مردان و زنان و اشراف و سران وعوام و کوچک و بزرگ همه و همه جمع شده بودند، و آنها مردم را برای جمع شدن تشویق می‌کردند، و به مردم می‌گفتند: ﴿. . . هَلۡ أَنتُم مُّجۡتَمِعُونَ٣٩ لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ ٱلسَّحَرَةَ إِن کَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِینَ٤٠[الشعراء: ۳۹-۴۰]. «جمع شوید تا از جادوگران پیروی کنیم اگر آنان پیروز شوند».

وقتی مردم از همۀ شهرها و آبادی‌ها جمع شدند، موسی آنان را موعظه نمود و بر آنها حجت اقامه کرد، و به آنان گفت: ﴿وَیۡلَکُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا فَیُسۡحِتَکُم بِعَذَابٖوای بر شما! از جادویتان کمک نگیرید، شما با حق مبارزه می‌کنید و بر خدا دروغ می‌بندیدد، پس خداوند شما را با عذابی از جانب خود ریشه کن و نابود خواهد کرد، و تلاش و دروغ بستن شما ناکام خواهد ماند، و به پیروزی، و مقام والا در نزد فرعون که به دنبال آن هستید نخواهید رسید، و از عذاب خدا در امان نخواهید بود.

آیه ۶۲-۶۷:

﴿فَتَنَٰزَعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَیۡنَهُمۡ وَأَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَىٰ٦٢[طه: ۶۲]. «پس درمیان خود دچار اختلاف شدند، و مخفیانه در گوش هم به سخن پرداختند».

﴿قَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ یُرِیدَانِ أَن یُخۡرِجَاکُم مِّنۡ أَرۡضِکُم بِسِحۡرِهِمَا وَیَذۡهَبَا بِطَرِیقَتِکُمُ ٱلۡمُثۡلَىٰ٦٣[طه: ۶۳]. «گفتند: این‌ها دو جادوگر هستند که می‌خواهند با جادوی خویش شما را از سرزمینتان بیرون کنند، و آیین برتر و بهتر شما را از میان بردارند».

﴿فَأَجۡمِعُواْ کَیۡدَکُمۡ ثُمَّ ٱئۡتُواْ صَفّٗاۚ وَقَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡیَوۡمَ مَنِ ٱسۡتَعۡلَىٰ٦٤[طه: ۶۴]. «پس تمام حیله‌تان را به کار بندید، آنگاه صف بسته (و) بازآیید، بی‌گمان امروز هرکس که چیره گردد کامیاب شده است».

﴿قَالُواْ یَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِیَ وَإِمَّآ أَن نَّکُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَلۡقَىٰ٦٥[طه: ۶۵]. «گفتند: ای موسی! آیا تو اول (عصایت را) می‌اندازی یا ما نخستین کسانی باشیم که می‌افکنیم؟».

﴿قَالَ بَلۡ أَلۡقُواْۖ فَإِذَا حِبَالُهُمۡ وَعِصِیُّهُمۡ یُخَیَّلُ إِلَیۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰ٦٦[طه: ۶۶]. «موسی گفت: بلکه شما اول بیاندازید، پس ناگهان ریسمان‌ها و عصاهایشان بر اثر سحر آنان (در نظر موسی) چنان به نظر رسید که تند راه می‌روند».

﴿فَأَوۡجَسَ فِی نَفۡسِهِۦ خِیفَةٗ مُّوسَىٰ٦٧[طه: ۶۷]. «و در این هنگام موسی در درون خود اندکی احساس ترس کرد».

و سخن حق باید در دل‌ها اثر بگذارد، بنابر این جادوگران وقتی سخن موسی را شندیدند، کشمکش و اختلاف میان آنها بروز کرد و دچار تردید شدند، و از جملۀ اختلافات آنها این بود که در مورد موسی تردید داشتند که آیا او بر حق است یا نه؟ که هنوز هم در رابطه با او به یک نظر واحد و قطعی نرسیده‌اند تا خداوند کاری را که شدنی است انجام دهد، ﴿لِّیَهۡلِکَ مَنۡ هَلَکَ عَنۢ بَیِّنَةٖ وَیَحۡیَىٰ مَنۡ حَیَّ عَنۢ بَیِّنَةٖ[الأنفال: ۴۲]. «تا هرکس که هلاک می‌شود از روی دلیل هلاک شود، و هرکس که زنده می‌ماند از روی دلیل زنده بماند». پس در این هنگام مخفیانه و در گوشی با هم صحبت کردند، و آنها می‌خواستند تا همه بر یک سخن اتفاق کنند تا در گفته‌ها و کارهایشان موفق شوند و مردم به دین آنها چنگ بزنند.

و خداوند متعال در گوشی و رازگویی آنها را چنین تفسیر و تعبیر کرد. ﴿قَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ یُرِیدَانِ أَن یُخۡرِجَاکُم مِّنۡ أَرۡضِکُم بِسِحۡرِهِمَا[طه: ۶۳]. این‌ها دو جادوگر هستند که می‌خواهند با جادوی خویش شما را از سرزمینتان بیرون کنند، همچنان که پیش‌تر فرعون نیز همین سخن را گفته بود. پس جادوگران و فرعون بدون قصد و تصمیم قبلی در این سخن هماهنگ بوند. نیز احتمال دارد که فرعون گفتۀ خودش را بر آن مصمم بود به مردم دیکته کرده باشد. و جادوگران بر گفتۀ فرعون این رااضافه کردند و گفتند: ﴿وَیَذۡهَبَا بِطَرِیقَتِکُمُ ٱلۡمُثۡلَىٰ(موسی و هارون) به خاطر جادویتان بر شما حسد ورزیده و می‌خواهند بر شما غالب شوند تا افتخار و شهرت از آن آنها باشد، و در این علم (= علم جادوگری)که وقت خود را در آن صرف کرده اید، شهره و آوازه برای آن دو باشد. آنان می‌خواهند اسباب معیشت و اسباب فخر و شایستگی را از دست شما بگیرند. ساحران با این سخن یکدیگر را تشویق می‌کردند تا در شکست دادن موسی بکوشند. بنابرای گفتند: ﴿فَأَجۡمِعُواْ کَیۡدَکُمۡهمگی مکر و کید خود را روی هم بریزید و یکپارچه بیابید، و یکدیگر را یاری کنید و رای وسخنتان یکی باشد. ﴿ثُمَّ ٱئۡتُواْ صَفّٗاپس در یک صف قرار بگیرید تا کارتان را بهتر انجام دهید، و ابهت بیشتری در دل‌ها داشته باشید، و از تمام ظرفیت و توانایی‌هایتان است،اده کنید، و بدانید که امروز کسی کامیاب می‌شود که پیروز گردد، و بدانید که آینده از آن او و به سود او خواهد بود.

چقدر در مسیر باطل خود سرسخت بودند! زیرا هر سبب و وسیلۀ، و هر آنچه را که در توانشان بود، و هر نوع مکر و فریبی که با آن علیه حق مبارزه می‌کردند آورده بودند، اما خداوند جز این که نورش را کامل کند و حق را بر باطل پیروز نماید چیزی را نمی‌پذیرد. پس وقتی که کید و نیرنگشان به اوج رسید و قصد و هدف خود را همسو کردند، ﴿قَالُواْ یَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِیَگفتند: ای موسی! تو اول عصای خود را می‌اندازی، ﴿وَإِمَّآ أَن نَّکُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَلۡقَىٰیا ما نخستین کسانی باشیم که می‌اندازیم؟

آنها موسی را مختار نمودند، زیرا یقین داشتند که به هر حال بر او پیروز خواهند شد.

موسی به آنان گفت: ﴿بَلۡ أَلۡقُواْبلکه شما بیاندازید پس آنان ریسمان‌ها و عصاهایشان را انداختند، ﴿فَإِذَا حِبَالُهُمۡ وَعِصِیُّهُمۡ یُخَیَّلُ إِلَیۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰپس ناگهان ریسمانها و عصاهایشان بر اثر سحر آنان در نظر موسی چنان به نظر آمد که مار شده‌اند و می‌خزند و تند راه می‌روند، ﴿فَأَوۡجَسَ فِی نَفۡسِهِۦ خِیفَةٗ مُّوسَىٰ٦٧وقتی موسی چنین به نظر آمد، چنانکه متقضای طبیعت بشری است در دل خود اندکی احساس هراس کرد، و گرنه او به وعدۀ خدا و کمک او یقین داشت.

آیه‌ی ۶۸-۷۱:

﴿قُلۡنَا لَا تَخَفۡ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ٦٨[طه: ۶۸]. «ما گفتیم: نترس! به راستی که تو چیره و غالب هستی».

﴿وَأَلۡقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوٓاْۖ إِنَّمَا صَنَعُواْ کَیۡدُ سَٰحِرٖۖ وَلَا یُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَیۡثُ أَتَىٰ٦٩[طه: ۶۹]. «و آنچه را که در دست راست داری بیفکن تا هر چه را که ساخته‌اند ببلعد، بی‌شک آنچه را که ساخته‌اند نیرنگ جادوگر است، و جادوگر هر کجا باشد پیروز نمی‌شود».

﴿فَأُلۡقِیَ ٱلسَّحَرَةُ سُجَّدٗا قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ هَٰرُونَ وَمُوسَىٰ٧٠[طه: ۷۰]. «آنگاه جادوگران سجده‌کنان در افتادند و گفتند: به پروردگار جهانیان، پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم».

﴿قَالَ ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَکُمۡۖ إِنَّهُۥ لَکَبِیرُکُمُ ٱلَّذِی عَلَّمَکُمُ ٱلسِّحۡرَۖ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیۡدِیَکُمۡ وَأَرۡجُلَکُم مِّنۡ خِلَٰفٖ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمۡ فِی جُذُوعِ ٱلنَّخۡلِ وَلَتَعۡلَمُنَّ أَیُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰ٧١[طه: ۷۱]. «(فرعون) گفت: آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم بدو ایمان آوردید؟ بی‌گمان او بزرگ شماست که به شما جادو آموخته است، پس دستهایتان و پاهایتان را برخلاف یکدیگر قطع می‌کنم، و شما را به تنه‌های درخت خرما به دار می‌آویزم، و بی‌شک خواهید دانست کدامیک از ما سخت کیفرتر و پایدار است».

و ما برای تثبیت و آرامش موسی به او گفتیم: ﴿قُلۡنَا لَا تَخَفۡ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ٦٨مترس! بدون شک تو بر آنان چیره خواهی شد، و آنان‌را شکست خواهی داد، و در برابر تو ذلیل و فروتن می‌شوند. ﴿وَأَلۡقِ مَا فِی یَمِینِکَو چیزی را که در دست راست داری بیافکن یعنی عصایت را بیانداز، ﴿تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوٓاْۖ إِنَّمَا صَنَعُواْ کَیۡدُ سَٰحِرٖۖ وَلَا یُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَیۡثُ أَتَىٰتا مکر ون نیرنگ‌های ساختگی‌شان را که ساخته‌اند فرو ببلعد، چرا که آنچه ساخته‌اند نیرنگ جادوگر است، و جادوگر هر کجا برود پیروز نمی‌شود. یعنی مکر و نیرنگشان برای آنها نتیجه و ثمره‌ای نخواهد داشت و موفق نخواهد بود، زیرا کار آنها نیرنگ جادوگران است، کسانی که مردم را فریب داده و باطل را چنان نشان می‌دهند که گویا حق است. پس موسی عصایش را انداخت و همۀ آنچه را که درست کرده بودند، خورد. مردم این عمل شگفت‌انگیز را مشاهده کردند. پس ساحران به یقین دانستند که این جادو نیست و این از طرف خداوند است، پس بلافاصله ایمان آوردند بنابراین، حق پیروز و چیره شد و سحر و مکر نیرنگ در ان مجمع بزرگ باطل و نابود گشت.

این ماجرا دلیل و رحمتی برای مومنان و حجتی علیه مخالفان شد، پس فرعون به ج ادوگران گفت: ﴿ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَکُمۡآیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم بدو ایمان آوردید؟ یعنی چگونه به اقدام به ایمان آوردن به او نمودید بدون این‌که به من مراجعه کنید و از من اجازه بگیرید؟ فرعون از این کار آنها تعجب کرد، زیرا آنها در مقابل او مودب بودند ودر هر کاری از او فرمان می‌بردند، و فرعون ایمان آوردن آنها را مانند دیگر کارها قرار داد و تصورش این بود که می‌بایست این بار هم از او اجازه بگیرند.

پس بعد از مشاهدۀ این دلیل، فرعون باز بر کفر و سرکشی خود اصرار ورزید و قومش را نادان قرار داد، و اظهار داشت که پیروز شدن موسی بر جادوگران به خاطر این نیست که آنچه او دارد حق است، بلکه به خاطر این نیست که آنچه او دارد حق است، بلکه به خاطر این است که او و جادوگران (پنهانی) توافق کرده، و نیرنگ ورزیده و نقشه کشیده‌اند تا فرعون وقومش را از سرزمینشان بیرون کنند، پس قوم فرعون این مکر او را قبول کردند و گمان بردند که او راست می‌گوید. ﴿فَٱسۡتَخَفَّ قَوۡمَهُۥ فَأَطَاعُوهُۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَ٥٤[الزخرف: ۵۴]. «قومش را نادان قرار داد، پس، از او اطاعت کردند، بی‌گمان آنها قوم فاسقی بودند».

هر چند که سخن فرعون در عقل کسی که کمترین بهره از خرد و شناخت داشته باشد، نمی‌گنجد، زیر موسی تنها از مدین آمده و با هیچ یک از جادوگران دیدار نکرده بود، و کسی از جادوگران را ندیده بود، بلکه او وقتی از مدین آمد بلافاصله فرعون و قومش را دعوت کرد و معجزات را به آنها نشان داد، پس فرعون خواست با آنچه موسی آورده است مبارزه کن، بنابر این آنچه در توان داشت انجام داد، و افرادی را به شهرها فرستاد تا هر جادوگر ماهری را به نزد او بیاورند. جادوگران به نزد او آمدند و فرعون به آنها وعده داد که اگر پیروز شوند به آنها پاداش و مقام بدهد و جادوگران بسیار کوشیدند و آخرین مکرشان را برای شکست دادن موسی به کار بستند، و آنچه می‌توانستند انجام دادند، پس آیا می‌وان تصور کرد که آنها با موسی نقشه کشیده، و بر آنچه روی داد اتفاق کرده باشند؟ بدون شک این از محال‌ترین محالها است. سپس فرعون جادوگران را تهدید کرد و گفت: ﴿فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیۡدِیَکُمۡ وَأَرۡجُلَکُم مِّنۡ خِلَٰفٖبی‌گمان دستهایتان و پاهایتان را بر عکس یکدیگر قطع می‌کنم، آن‌گونه که با محارب و «مفسد فی الارض» رفتار می‌شود، که دست راست و پای چپش قطع می‌شود.

﴿وَلَأُصَلِّبَنَّکُمۡ فِی جُذُوعِ ٱلنَّخۡلِو شما را بر تنه‌های درخت خرما به دار می‌آویزیم، تا همه شما را ببیند و رسوا شوید. ﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ أَیُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰبی‌شک خواهید دانست کدام یک از ما سخت کیفرتر و پایدار است. یعنی به گمانش کیفر او از عذاب خدا سخت تر، است و فرعون حقیقت‌ها را دگرگون نمود و کسانی را که عقل نداشتند، می‌ترسان.

آیه‌ی ۷۲-۷۶:

﴿قَالُواْ لَن نُّؤۡثِرَکَ عَلَىٰ مَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَٱلَّذِی فَطَرَنَاۖ فَٱقۡضِ مَآ أَنتَ قَاضٍۖ إِنَّمَا تَقۡضِی هَٰذِهِ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَآ٧٢[طه: ۷۲]. «(جادوگران به فرعون) گفتند: هرگز تو را بر دلایل روشنی که به ما رسیده، و بر کسی که ما را آفریده است بر نمی‌گزینیم، پس هر فرمانی که می‌خواهی صادر کنی صادر کن، تو فقط در این زندگانی دنیا می‌توانی فرمان بدهی و حکم صادر کنی».

﴿إِنَّآ ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغۡفِرَ لَنَا خَطَٰیَٰنَا وَمَآ أَکۡرَهۡتَنَا عَلَیۡهِ مِنَ ٱلسِّحۡرِۗ وَٱللَّهُ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ٧٣[طه: ۷۳]. «به راستی که ما به پروردگارمان ایمان آورده‌ایم تا گناهان و جادوگریهایی را که بدان وادارمان کردی، ببخشاید و خداوند بهتر و پایدارتر است».

﴿إِنَّهُۥ مَن یَأۡتِ رَبَّهُۥ مُجۡرِمٗا فَإِنَّ لَهُۥ جَهَنَّمَ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحۡیَىٰ٧٤[طه: ۷۴]. «بی‌گمان هرکس که گناه‌کار به پیش پروردگارش بیاید (کیفر) جهنم برای اوست، نه در آنجا می‌میرد و نه زنده می‌ماند».

﴿وَمَن یَأۡتِهِۦ مُؤۡمِنٗا قَدۡ عَمِلَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَأُوْلَٰٓئِکَ لَهُمُ ٱلدَّرَجَٰتُ ٱلۡعُلَىٰ٧٥[طه: ۷۵]. «و هر که با ایمان و عمل صالح به پیش پروردگارش رود، آنها دارای درجات بلندی هستند».

﴿جَنَّٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ وَذَٰلِکَ جَزَآءُ مَن تَزَکَّىٰ٧٦[طه: ۷۶]. «باغ‌های (بهشت جاویدان) است که از زیر (درختان) آن جویبارها روان است، و جاودانه در آنجا می‌مانند و این پاداش کسی است که خویشتن را پاک و پاکیزه دارد».

بنابراین وقتی جادوگران حق را شناختند و خداوند به آنها عقی داد که با آن حقیقت را درک کردند، در پاسخ فرعون گفتند: ﴿لَن نُّؤۡثِرَکَ عَلَىٰ مَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡبَیِّنَٰتِهرگز تو و آنچه را که از تقرب و پاداش به ما وعده داده‌ای، بر دلایل روشنی که بیانگر آنند خداوند تنها پروردگار و معبود است، و تنها او بزرگ و معظم است، و غیر از او هر چه هست باطل می‌باشد، ترجیح نمی‌دهیم و تو را بر کسی که ما را آفریده است بر نمی‌گزینیم، چنین چیزی امکان ندارد. ﴿فَٱقۡضِ مَآ أَنتَ قَاضٍپس هر جه می‌خواهی بکن و در انجام آنچه که ما را بدان تهدید می‌کنی مبنی بر این‌که دست و پایمان را قطع می‌کنی و ما را به دار می‌آویزی و شکنه می‌دهی دریغ مکن.

﴿إِنَّمَا تَقۡضِی هَٰذِهِ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَآزیرا آنچه ما را بدان تهدید می‌کنی نهایتش این است که در این دنیا بدان گرفتار می‌شویم، و آن از بین می‌رود و به ما ضرر نمی‌رساند، اما کسی که بر کفر خود ادامه دهد عذابش بزرگ و همیشگی است.

و این پاسخِ سخنِ فرعون بود که گفت: ﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ أَیُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰ[طه: ۷۱]. و خواهید دانست که کدامیک از ما سخت کیفرتر و پایدارتر است. و این سخن جادوگران مبین این موضوع است که فرد عاقل باید لذت‌های دنیا و آخرت، و عذاب دنیا و آخرت را با هم مقایسه کند.

﴿إِنَّآ ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغۡفِرَ لَنَا خَطَٰیَٰنَاما به پروردگارمان ایمان آورده‌ایم تا (خداوند) کفر و گناهانمان را بیامرزد، زیرا ایمان کفارۀ گناهان است و توبه‌ی گناهان گذشته را محو و نا بود می‌کند. ﴿وَمَآ أَکۡرَهۡتَنَا عَلَیۡهِ مِنَ ٱلسِّحۡرِو تا جادوگریهایی که ما را به آن وادار کردی، و با آن به مبارزۀ با حق برخواستیم (نیز محو کند و ببخشاید). و این دلیلی است بر این که آنها در کار گذشتۀ خود مختار نبودند، بلکه فرعون آنها را بدان مجبور کرده بود.

ظاهراً چنین به نظر می‌آید و خداوند بهتر می‌داند وقتی که موسی آنها را موظعه کرد ـ و گفت: ﴿وَیۡلَکُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا فَیُسۡحِتَکُم بِعَذَابٖ[طه: ۶۱]. «وای بر شما! بر خداوند دروغ می‌بندید، که شما را با عذابی سخت نابود و ریشه کن خواهد کرد» ـ این موعظه تأثیر به سزایی در وجودشان گذاشت، بنابر این بعد از موعظه با یکدیگر اختلاف کردند، سپس فرعون آنها را بر نیرنگی که اجرا کردند وادار نمود. و قبل از این‌که موسی به نزدشان بیاید سخن گذشتۀ فرعون را بر زبان آوردند. ﴿إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ یُرِیدَانِ أَن یُخۡرِجَاکُم مِّنۡ أَرۡضِکُم بِسِحۡرِهِمَا[طه: ۶۳]. «این دو جادوگرند و می‌خواهند شما را از سرزمینتان به وسیلۀ جادوی خود بیرون کنند». پس جادوگران برنامه‌ای را که فرعون برایشان تدارک دیده بود و آنها را بر اجرای آن مجبور ساخته بود اجرا کردند.

آنان مخالفت و مبارزۀ خود با حق را باطل می‌دانستند و آن را نمی‌پسندیدند، و آنچه را که انجام دادند از روی چشم پوشی (از حقایقی) بود (که آنها بدان یقین حاصل کرده بودند) و شاید همین امر سبب شد که خداوند آنها را مورد رحمت خویش قرار دهد و به آنها توفیق ایمان و توبه ارزانی کند. و گفتند: ﴿وَٱللَّهُ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓخداوند از پاداش و مقامی که تو به ما وعده داده‌ای بهتر است، و پاداش او نیکوتر و ماندگارتر است. و آن طور نیست که فرعون می‌گوید: ﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ أَیُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰو خواهید دانست که کدامیک ازما عذابش سخت‌تر و دردناک‌تر و پایدارتر است. در همۀ جاهایی که داستان فرعون و موسی بیان شده است، وقتی خداوند به داستان جادوگران می‌رسد، می‌فرماید: فرعون آنها را به قطع کردن دستها و پاهایشان، و به دار آویختن تهدید کرد، و بیان نکرده ا ست که فرعون این کار را کرده باشد، و هیچ حدیث صحیحی وارد نشده که فعرن دست و پاهایشان را قطع کرده و آنها را به دار آویخته باشد. یقین داشتن به این‌که این کار انجام شده یا نشده نیاز به دلیل دارد. و خداوند این را بهتر می‌داند.

﴿إِنَّهُۥ مَن یَأۡتِ رَبَّهُۥ مُجۡرِمٗا فَإِنَّ لَهُۥ جَهَنَّمَ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحۡیَىٰ٧٤[طه: ۷۴]. خداوند متعال خبر می‌دهد که هرکس که به صورت مجرم و گناهکار پیش او آید، یعنی از هر جهت گناهکار و مجرم باشد، و این مستلزم کفر است، جهنم از آن اوست، که شکنجۀ آن سخت، و زنجیرهایش بزرگ، و ژرفای آن بسیار عمیق است و گرمای آن دردناک می‌باشد. جهنمی که انواع عذاب در آن وجود دارد، و فردی که در آن عذاب داده می‌شود نه می‌میرد و نه زنده می‌ماند، نه می‌میرد که راحت شود و نه چنان زندگی میک ند که لذت ببرد، بلکه زندگی‌اش آکنده از عذاب قلب و روح و بدن است، و اندازۀ آن را کسی نمی‌داند. لحظه‌ای عذاب از او دور نمی‌شود، کمک می‌خواهد اما به دادش نمی‌رسند، دعا می‌کند اما اجابت نمی‌شود.

آری! وقتی فرد جهنمی کمک بجوید با آبی چون فلز گداخته شده که چهره‌ها را بریان می‌کند، به دادش می‌رسند، و چون دعا کند اینگونه پاسخ داده می‌شود. ﴿ٱخۡسَ‍ُٔواْ فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ[المؤمنون: ۱۰۸]. «بتمرکید در آن و حرف نزنید». و هرکس با ایمان عمل صالح و واجب و مستحب و در حالی‌که پیامبران را تصدیق نموده و از کتاب‌هایش پیروی کرده است، به نزد پروردگارش بیاید، ﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ لَهُمُ ٱلدَّرَجَٰتُ ٱلۡعُلَىٰاینان درجات بلند دارند، یعنی در منزل‌های بلند و اتاق‌های مزین و لذت‌های پیوسته و جویبارهای روان خواهند ماند، که هیچ چشمی مانند آن را ندیده و هیچ گوشی ان را نشنیده و به ذهن هیچ انسانی خطور نکرده است.

﴿وَذَٰلِکَ جَزَآءُ مَن تَزَکَّىٰو این پاداش کسی است که خویشتن را از شر و کفر و فسق و گناهان پاکیزه داشته است، یا این کار را اصلاً انجام نداده باشد، و اگر انجام داده باشد توبه نموده و خودش را پاک نموده، و با ایمان و عمل صالح وجودش را رشد داده باشد، زیرا پاک کردن دو معنی دارد: پاکیزه کردن، و دور کردن پلیدی. و با انجام کارهای نیک بر پاکی‌اش بیافزاید. و زکات به خاطر این دو چیز زکات نامیده شده است، که از ریشۀ تزکیه است.

آیه‌ی ۷۷-۷۹:

﴿وَلَقَدۡ أَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِی فَٱضۡرِبۡ لَهُمۡ طَرِیقٗا فِی ٱلۡبَحۡرِ یَبَسٗا لَّا تَخَٰفُ دَرَکٗا وَلَا تَخۡشَىٰ٧٧[طه: ۷۷]. «و به موسی وحی کردیم که بندگانم را در شب ببر، و راهی خشک برای آنان در دریا بگشا، که نه از رسیدن (لشکر دشمن) بترسی و نه (از غرق شدن در آن) بیمناک باشی».

﴿فَأَتۡبَعَهُمۡ فِرۡعَوۡنُ بِجُنُودِهِۦ فَغَشِیَهُم مِّنَ ٱلۡیَمِّ مَا غَشِیَهُمۡ٧٨[طه: ۷۸]. «آنگاه فرعون با سپاهیانش آنان را دنبال کرد، و از دریا آنچه را که فرو پوشانید فرو پوشانید».

﴿وَأَضَلَّ فِرۡعَوۡنُ قَوۡمَهُۥ وَمَا هَدَىٰ٧٩[طه: ۷۹]. «و فرعون و قومش را گمراه نمود و هدایت نکرد».

وقتی موسی با دلیل بر فرعون وقومش پیروز شد. در مصر باقی ماند و آنها را به اسلام فرا خواند و برای آزاد کردن بنی اسراییل از دست فرعون کوشید. فرعون، سرکش و قدرتمند، و فرمانش بر بنی اسراییل سخت بود. خداوند به فرعون نشانه و عبرت‌هایی را نشان داد که در قرآن برای ما بیان کرده است.

بنی اسراییل نمی‌توانستند ایمان خود را اظهار و آشکار بکنند. آنها خانه‌های خود را سجده گاه کرده و در آن عبادت می‌کردند، و در برابر فرعون و اذیت و آزار او بردباری می‌ورزیدند. پس خداوند خواست آنها را از شر دشمنان نجات دهد و در زمین به آنها قدرت ببخشد تا او را آشکارا عبادت کنند و دستورش را اجرا نمایند. بنابر این خداوند به پیامبرش موسی وحی کرد که مخفیانه با بنی‌اسراییل وعده بگذارد و در اول شب حرکت کنند. و به او خبر داد که فرعون و قومش به زودی او را دنبال خواهند کرد، پس بنی اسراییل همراه با زنان و کودکان و فرزندانشان در اول شب بیرون رفتند. وقتی اهل مصر شب را پشت سر نهادند، صبح فردا ناگهان دیدند که از بنی اسراییل هیچ‌کس در مصر وجود ندارد. فرعون بر آنها خشمگین شد و افرادی را به شهرها فرستاد تا آنان را از رفتن منع کنند، و مردم را بر دنبال کردن بنی اسراییل تحریک نمایند. پس به وقت صبح آنها را دنبال کردند.

﴿فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَکُونَ٦١[الشعراء: ۶۱]. «وقتی دو گروه روبرو شدند، یاران موسی گفتند: بدون تردید ما را گرفتند»، و به ما رسیدند، و آشفته و پریشان شدند، و می‌ترسیدند. دریا جلوی‌شان بود و فرعون پشت سرشان قرار داشت که به شدت بر آنان خشمگین بود. اما موسی اطمینان و آرامش داشت. و به وعدل پروردگارش مطمئن بود. پس فرمود: ﴿قَالَ کَلَّآۖ إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهۡدِینِ٦٢[الشعراء: ۶۲]. «نه! بی‌گمان پروردگارم با من است و مرا هدایت خواهد کرد». پس خداوند به موسی وحی نمود که عصایش را به دریا بزند، و مویس آن را به دریا زد، آنگاه دروازه راه در دریا شکافته شد، و آب از چپ و راست چون کوه بلند شده بود. خداوند راه‌های آنان را خشک کرد، و آنان را فریاد داد که نهراسند، و به آنان اطمینان داد که فرعون نمی‌تواند آنها را دستگر کند. پس راه‌ها را در پیش گرفته و در ان حرکت نمودند، تا این‌که قوم موسی به طور کامل از دریا بیرون رفتند و گروه فرعون به طور کامل وارد دریا شدند، آنگاه دریا جمع شد و آنها را فرو پوشانید و همه غرق شدند و هیچ‌کس از آنها نجات پیدا نکرد. بنی اسراییل با چشم سر نابودی دشمن را نظاره کردند و خداوند با نابود کردن دشمنشان چشم آنان را روشن کرد.

و این سرانجام کفر و گمراهی و رهنمود نشدن به راهنمایی خداوند است. بنابر این خداوند متعال فرمود: ﴿وَأَضَلَّ فِرۡعَوۡنُ قَوۡمَهُۥ وَمَا هَدَىٰ٧٩فرعون با آراسته کردن کفر بر آنها و بی‌ارزش جلوه دادن آنچه موسی آورده بود، و فریب دادن‌شان، آنان را گمراه نمود، و هیچ وقت آنها را هدایت نکرد. پس آنها را به گمراهی و انحراف کشاند، سپس آنها را در مرض عذاب و شکنجه قرار داد.

آیه‌ی ۸۰-۸۲:

﴿یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ قَدۡ أَنجَیۡنَٰکُم مِّنۡ عَدُوِّکُمۡ وَوَٰعَدۡنَٰکُمۡ جَانِبَ ٱلطُّورِ ٱلۡأَیۡمَنَ وَنَزَّلۡنَا عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَنَّ وَٱلسَّلۡوَىٰ٨٠[طه: ۸۰]. «ای بنی‌اسراییل! ما شما را از دشمنتان نجات دادیم، و طرف راست کوه طور را میعادگاه شما مقرر کردیم و بر شما (مَن) و (سَلوَی) فرو فرستادیم».

﴿کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ وَلَا تَطۡغَوۡاْ فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیۡکُمۡ غَضَبِیۖ وَمَن یَحۡلِلۡ عَلَیۡهِ غَضَبِی فَقَدۡ هَوَىٰ٨١[طه: ۸۱]. «از (رزق‌های) پاکیزه‌ای که روزیتان کرده‌ایم، بخورید و در آن تجاوز نکنید، آنگاه خشم من دامنگیرتان خواهد شد، و هرکس که خشم من او را فرا گیرد به راستی که نابود شده است».

﴿وَإِنِّی لَغَفَّارٞ لِّمَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا ثُمَّ ٱهۡتَدَىٰ٨٢[طه: ۸۲]. «و به راستی من بسیار آمرزنده هستم برای کسی که توبه کند و ایمان آوَرَد و کار شایسته انجام دهد، آنگاه راه یابد».

خداوند منت و احسان بزرگ خویش را بر بنی اسراییل یادآور می‌شود، که دشمنشان را هلاک کرد، و موسی را در طرف راست کوه طور وعده داد تا کتابی را که احکام بزرگ و اخبار زیبا در آن هست بر وی نازل نماید، و نعمت دینی را بعداز تکمیل نمودن نعمت دنیوی بر آنان کامل بگرداند. نیز منت خویش را بر آنها بیان می‌نماید آنگاه که در آن میدان بر هوت «تیه ﴿مِّنۡیعنی ترنجین و ﴿سَّلۡوَىٰیعنی پرندۀ بلدرچین آسمانی، و روزی آماده و گوارا که بدون مشقت به دست می‌آید بر آنان فرو فرستاد و به آنها فرمود:

﴿کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡاز روزیهای پاکی که به شما داده‌ایم، بخورید، و سپاس نعمتهایی که به‌سوی شما سرازیر کرده‌ایم به جای آورید. ﴿وَلَا تَطۡغَوۡاْ فِیهِو در آن از حد تجاوز نکنید، و آن را در نافرمانی خداوند به کار نگیرید و به سبب برخورداری از نعمت‌ها مغرور نشوید، زیرا اگر چنین کنید خشم من بر شما محقق شده و دامنگیرتان می‌شود. یعنی بر شما خشم می‌گیرم، سپس عذابتان خواهم داد. ﴿وَمَن یَحۡلِلۡ عَلَیۡهِ غَضَبِی فَقَدۡ هَوَىٰو هرکس که خشم من او را فرا بگیرد به راستی که نابود شده است. یعنی هلاک و ناکام و زیانمند می‌گردد، چون او خشنودی و احسان را از دست داده است. با وجود این، دروازۀ توبه باز است، گرچه بنده گناهان زیادی را انجام داده باشد. بناراین فرمود: ﴿وَإِنِّی لَغَفَّارٞو بدون شک امرزش و رحمت من نبت به کسی که از کفر و بدعت و فسق توبه نماید و به خدا و فرشتگانش و کتاب‌ها و پیامبرانش و روز قیامت ایمان بیاورد، و اعمال قلبی و بدنی و گفتارهای شایسته انجام دهد، زیان و فراوان است. ﴿ثُمَّ ٱهۡتَدَىٰسپس راه یابد، یعنی راه راست را در پیش بگیرد، و از پیامبر بزرگوار و از دین استوار اطاعت نماید، خداوند گناهان چنین کسی را می‌آمرزد و گناهان گذشته و اصرار او بر آنها را می‌بخشد، چون او بزرگ‌ترین اسباب آمرزش و رحمت را فراهم کرده است، چرا که همۀ اسباب آمرزش و رحمت دراین امور منحصر می‌شود، زیرا توبه تمام گناهان گذشته را از میان می‌برد، و ایمان و اسلام، پروندۀ گذشته را می‌بندد، و عمل صالح و نیکی‌ها، بدیها را از بین می‌برند، و در پیش گرفتن راه‌های هدایت از قبیل آموختن علم و اندیشیدن در مفاهیم ایات و احادیث و دعوت کردن مردم به‌سوی دین حق، و مبارزه با بدعت و کفر و گمراهی، و جهاد و هجرت و دیگر جزییات، همۀ گناهان را از بین می‌برند و انسان‌ها را به هدف و مطلوب می‌رسانند.

آیه‌ی ۸۳-۸۶:

﴿وَمَآ أَعۡجَلَکَ عَن قَوۡمِکَ یَٰمُوسَىٰ٨٣[طه: ۸۳]. «و ای موسی! چه چیز تو را (واداشت که) از قومت پیشی بگیری».

﴿قَالَ هُمۡ أُوْلَآءِ عَلَىٰٓ أَثَرِی وَعَجِلۡتُ إِلَیۡکَ رَبِّ لِتَرۡضَىٰ٨٤[طه: ۸۴]. «(موسی) گفت: آنان به دنبال من هستند، و ای پروردگار! به‌سوی تو شتافتم تا خشنود شوی».

﴿قَالَ فَإِنَّا قَدۡ فَتَنَّا قَوۡمَکَ مِنۢ بَعۡدِکَ وَأَضَلَّهُمُ ٱلسَّامِرِیُّ٨٥[طه: ۸۵]. «فرمود: به راستی که ما بعد از تو قومت را آزمایش کردیم، و سامری آنان را گمراه ساخت».

﴿فَرَجَعَ مُوسَىٰٓ إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ غَضۡبَٰنَ أَسِفٗاۚ قَالَ یَٰقَوۡمِ أَلَمۡ یَعِدۡکُمۡ رَبُّکُمۡ وَعۡدًا حَسَنًاۚ أَفَطَالَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡعَهۡدُ أَمۡ أَرَدتُّمۡ أَن یَحِلَّ عَلَیۡکُمۡ غَضَبٞ مِّن رَّبِّکُمۡ فَأَخۡلَفۡتُم مَّوۡعِدِی٨٦[طه: ۸۶]. «پس موسی خشمگین و اندوهناک به‌سوی قومش بازگشت و گفت: ای قوم من! مگر پروردگارتان وعدۀ نیکویی به شما نداد؟ آیا مدت جدایی من و شما به طول انجامید، یا خواستید که خشمی از سوی پروردگارتان دامنگیرتان شود که در وعده‌ام خلاف کردید؟».

خداوند با موسی وعده گذارده بود که به نزد او بیاید تا در مدت سی شب تورات را بر او نازل کند، و آن را با ده روز دیگر تکمیل کرد. پس وقتی روز موعد فرا رسید، و از آنجا که موسی مشتاق دیدار پروردگارش بود پیش از موعد بدانجا شتافت، خداوند به او گفت: ﴿وَمَآ أَعۡجَلَکَ عَن قَوۡمِکَ یَٰمُوسَىٰ٨٣[طه: ۸۳]. چه چیز باعث شده تا پیش از آنها بیایی؟ و چرا صبر نکردی تا با هم بیاید؟گفت: ﴿هُمۡ أُوْلَآءِ عَلَىٰٓ أَثَرِیآنها به دنبال من هستند، یعنی به من نزدیک بوده، و به زودی از پشت سر من خواهند رسید. و آنچه مرا وادار کرد تا پیش از دیگران به‌سوی میعاد تو بشتابم طلب نزدیکی و شتاب در جستن خشنودی و علاقمندی به تو بود.

خداوند به او گفت: ﴿فَإِنَّا قَدۡ فَتَنَّا قَوۡمَکَ مِنۢ بَعۡدِکَقطعاً ما بعد از تو قومت را دچار فتنه کردیم و آنان را آزمودیم. یعنی با عبادت گوساله آنان را آزمودیم، پس صبر نکردند و چون آزمایش و بلا به آنها رسید، کفر ورزیدند. ﴿وَأَضَلَّهُمُ ٱلسَّامِرِیُّو سامری آنها را گمراه ساخت. ﴿فَأَخۡرَجَ لَهُمۡ عِجۡلٗا جَسَدٗا لَّهُۥ خُوَارٞ فَقَالُواْ هَٰذَآ إِلَٰهُکُمۡ وَإِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِیَ٨٨[طه: ۸۸]. «پس مجسمه گوساله را برای آنها ساخت و صدایی مانند صدای گاو داشت و به آنان گفت: این خدای شما و خدای موسی است، و موسی آن را فراموش کرده است». بنابر این بنی‌اسرائیل گمراه شدند و آن را پرستش کردند. و هارون آنها را نهی کرد اما باز نیامدند.

موسی در حالی که خشمگین و اندوهناک بود به‌سوی قومش بازگشت و کارشان را نکوهش و تقبیح نمود و به آنها گفت: ﴿یَٰقَوۡمِ أَلَمۡ یَعِدۡکُمۡ رَبُّکُمۡ وَعۡدًا حَسَنًاای قوم من! مگر پروردگارتان به شما وعده‌ای نیکو نداد که تورات را بر شما نازل نماید. ﴿أَفَطَالَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡعَهۡدُآیا مدت جدایی من از شما به طول انجامید و غیبت من را طولانی احساس کردید؟ حال آنکه مدتی کوتاه بود؟ این گفتۀ بسیاری از مفسران است.

او احتمال دارد که معنی‌اش این باشد که آیا از دوران نبوت و رسالت، مدتی طولانی بر شما گذشته است در نتیجه شما هیچ علم و آگاهی نسبت به نبوت ندارید؟ جهالت، و آگاهی نداشتن به آثار رسالت چیزی دیگر به جز خداوند را عبادت کردید؟ یعنی چنین نیست، بلکه نبوت در میان شماست، و بدان علم و آگاهی دارید، و هیچ عذری از شما پذیرفته نیست. بلکه با این کارتان خواسته‌اید خشمی از جانب خداوند شما را فرا بگیرد. یعنی اسباب حلول خشم الهی را فراهم آورید و آنچه موجب عذاب الهی است انجام دادید.

﴿فَأَخۡلَفۡتُم مَّوۡعِدِیو از وعده‌ام تخلف کردید، آنگاه که شما را به استقامت توصیه کردم و هارون را در مورد شما سفارش نمودم، و رعایت حال مرا نکردید و برای هارون که در میانتان بود احترامی قایل نشدید.

آیه ۸۷-۸۹:

﴿قَالُواْ مَآ أَخۡلَفۡنَا مَوۡعِدَکَ بِمَلۡکِنَا وَلَٰکِنَّا حُمِّلۡنَآ أَوۡزَارٗا مِّن زِینَةِ ٱلۡقَوۡمِ فَقَذَفۡنَٰهَا فَکَذَٰلِکَ أَلۡقَى ٱلسَّامِرِیُّ٨٧[طه: ۸۷]. «گفتند: ما به اختیارخود در وعده‌ات خلاف نکردیم، بلکه بارهای سنگینی از زر و زیور قوم (قبط) بار ما شده بود، ما آنها را از خود دور افکندیم، و سامری نیز از خود دور افکند».

﴿فَأَخۡرَجَ لَهُمۡ عِجۡلٗا جَسَدٗا لَّهُۥ خُوَارٞ فَقَالُواْ هَٰذَآ إِلَٰهُکُمۡ وَإِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِیَ٨٨[طه: ۸۸]. «سپس مجسّمۀ گوساله‌ای را برای آنان بیرون آورد که (همچون) صدای گوساله داشت، آنگاه گفتند: این معبود شما و معبود موسی است وموسی آن را فراموش کرد».

﴿أَفَلَا یَرَوۡنَ أَلَّا یَرۡجِعُ إِلَیۡهِمۡ قَوۡلٗا وَلَا یَمۡلِکُ لَهُمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗا٨٩[طه: ۸۹]. «آیا نمی‌بینید که پاسخی به آنان نمی‌دهد، و زیانی از آنان دور نمی‌گرداند و به سودی برای‌شان فراهم نمی‌آورد؟».

قومش به او گفتند آنچه که ما انجام دادیم از روی قصد و اختیار نبود، بلکه انگیزه و سبب آن این بود که ما از زیور آلات زیاد قبطی‌ها که نزد ما بود، به خاطر آنکه مرتکب گناه نشویم پرهیز کرده و آن را دور انداختیم.

گفته می‌شود آنها زیور الات زیادی را از قبطی‌ها به امانت گرفته بودند و همراه با آنها از آنجا حرکت کردند، سپس آن را دور انداختند. وقتی موسی به میعاد رفت، آن را جمع کردند تا بعد از آنکه موسی برگشت در مورد آن گفتگو نمایند.

سامری روز غرق شدن از فرعون و فرعونیان رد پای رسول خدا به‌سوی موسی را دید و از رد پایش مشتی خاک برداشت، و چون آن را بر چیزی می‌پاشید ـ به جهت آزمایش و امتحان ـ زنده می‌شد، پس یک مشت را روی این مجسمه که به صورت گوساله ساخته بود پاشید و گوساله حرکت کرد، و دارای صدایی شد. و گفتند موسی به دنبال جستجوی پروردگارش رفته است، حال آنکه پروردگارش اینجاست، پس او آن را فراموش کرده است. و این از بی‌عقلی و بی‌خردی آنها بود، زیرا وقتی این گوسالۀ عجیب را دیدند که صدایی داشت در حالی‌که جامد و بی‌جان بود، گمان بردند که خداوند زمین و آسمان‌ها همین است.

﴿أَفَلَا یَرَوۡنَ أَلَّا یَرۡجِعُ إِلَیۡهِمۡ قَوۡلٗاآیا آنان نمی‌بینید که این گوساله پاسخی به آنان نمی‌دهد، یعنی سخن نمی‌گوید و با آنها گفتگو نمی‌کند و آنها با آن به گفتگو نمی‌پردازند و برای آنان هیچ سود و زیانی ندارد؟ و کسی سزاوار عبادت است که دارای کمال و سخن و کار باشد. چیزی که از پرستش کنندگان ناقص‌تر است سزاوار پرستش نیست. آنان سخن می‌گویند و توانایی برخی کارها را دارند، و می‌توانند سودی بیاورند و زیانی را دفع نمایند اگر خداوند به آنها توانایی این کار را بدهد، اما این گوساله هیچ کاری از دستش ساخته نیست و از خود آنها ناقص‌تر و ضعیف‌تر است.

آیه‌ی ۹۰-۹۴:

﴿وَلَقَدۡ قَالَ لَهُمۡ هَٰرُونُ مِن قَبۡلُ یَٰقَوۡمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِۦۖ وَإِنَّ رَبَّکُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ فَٱتَّبِعُونِی وَأَطِیعُوٓاْ أَمۡرِی٩٠[طه: ۹۰]. «و پیش از این هارون به آنان گفت: ای قوم من! شما با این (گوساله) دچار ابتلا وآزمون شده‌اید، پروردگار شما خداوند مهربان است، پس، از من پیروی کنید و از فرمان من اطاعت نمایید».

﴿قَالُواْ لَن نَّبۡرَحَ عَلَیۡهِ عَٰکِفِینَ حَتَّىٰ یَرۡجِعَ إِلَیۡنَا مُوسَىٰ٩١[طه: ۹۱]. «گفتند: ما پیوسته به پرستش این (گوساله) ادامه می‌دهیم تا موسی به‌سوی ما برگردد».

﴿قَالَ یَٰهَٰرُونُ مَا مَنَعَکَ إِذۡ رَأَیۡتَهُمۡ ضَلُّوٓاْ٩٢[طه: ۹۲]. «(وقتی موسی آمد) گفت: ای هارون! چون آنان را دیدی که گمراه شده‌اند چه چیزی تو را بازداشت؟».

﴿أَلَّا تَتَّبِعَنِۖ أَفَعَصَیۡتَ أَمۡرِی٩٣[طه: ۹۳]. «از آنکه دنبال من بیایی؟ آیا از دستور من سرپیچی کردی؟».

﴿قَالَ یَبۡنَؤُمَّ لَا تَأۡخُذۡ بِلِحۡیَتِی وَلَا بِرَأۡسِیٓۖ إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقۡتَ بَیۡنَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَلَمۡ تَرۡقُبۡ قَوۡلِی٩٤[طه: ۹۴]. «گفت: ای پسر مادرم! نه ریش مرا بگیر و نه موی سرم را، من ترسیدیم که بگویی بین بنی‌اسرائیل جدایی افکندی و سخن مرا پاس نداشتی».

یعنی آنها را پرستش گوساله معذور نیستند، گرچه آنان در اصل عبادت آن دچار شبهه شده بودند. اما هارون آنها را از عبادت آن نهی کرد، و به آنان خبر داد که این آزمونی است، پروردگارتان خداوند مهربان است که همۀ نعمت‌های ظاهری و باطنی شما از جا نب اوست، و او بلاها و مصیبت‌ها را دور می‌نماید. و هارون آنها را دستور داد تا از او پیروی کنند و از گوساله دوری نمایند، پس انکار کردند و گفتند: ﴿لَن نَّبۡرَحَ عَلَیۡهِ عَٰکِفِینَ حَتَّىٰ یَرۡجِعَ إِلَیۡنَا مُوسَىٰما پیوسته به پرستش این گوساله ادامه می‌دهیم تا موسی به‌سوی ما برگردد.

موسی برادرش را سرزنش کرد و گفت: ﴿قَالَ یَٰهَٰرُونُ مَا مَنَعَکَ إِذۡ رَأَیۡتَهُمۡ ضَلُّوٓاْ٩٢ أَلَّا تَتَّبِعَنِای هارون! چون آنان را دیدی که گمراه شده‌اند په چیزی تو را بازداشت که به دنبال من بیایی و مرا خبر کنی تا شتابان به‌سوی آنها باز گرد؟

﴿أَفَعَصَیۡتَ أَمۡرِیآیا از دستور من سرپیچی کردی که به تو گفتم: ﴿ٱخۡلُفۡنِی فِی قَوۡمِی وَأَصۡلِحۡ وَلَا تَتَّبِعۡ سَبِیلَ ٱلۡمُفۡسِدِینَ[الأعراف: ۱۴۲]. «در میان قومم جانشین من باش، و کار خوب انجام بده. و اصلاح کن و از راه فساد کاران پیروی مکن؟».

موسی از آن جا که خشمگین بود و می‌خواست هارون را سرزنش کند، سر و ریش هارون را گرفت و کشید. پس هارون گفت: ﴿یَبۡنَؤُمَّای پسر مادرم! تا مهربانی‌اش را برانگیزد، وگرنه هارون برادر تنی موسی بود. ﴿لَا تَأۡخُذۡ بِلِحۡیَتِی وَلَا بِرَأۡسِیٓۖ إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقۡتَ بَیۡنَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَلَمۡ تَرۡقُبۡ قَوۡلِینه ریش مرا بگیر و نه موی سرم را، همانا من ترسیدم که بگویی بین بنی اسرائیل جدایی افکندی و سخن مرا پاس نداشتی. شما مرا دستور دادی تا جانشین تو در میان قوم باشم، پس اگر دنبال شما می‌آمدم آنچه را که مرا به پایبندی به آن دستور دادی ترک می‌کردم. و از سرزنش تو ترسیدم، و این‌که بگویی میان بنی اسرائیل جدایی افکندی و آنها را رها نمودی میان بدون این‌که نگهبان و خلیفۀ ارشد داشته باشند، زیرا اینکار آنها را دچار تفرقه کرده و اتحاد آنها را از بین می‌برد. پس مرا با گروه ستمکاران قرار مده و دشمنان را شاد مکن.

موسی به خاطر آنچه با برادرش انجام داد که مستحق آن نبود پشیمان شد. پس گفت:

﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَلِأَخِی وَأَدۡخِلۡنَا فِی رَحۡمَتِکَۖ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِینَ١٥١[الأعراف: ۱۵۱]. «پرودگارا! مرا و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خویش داخل کن، و تو مهربانترین مهربانانی».

آیه‌ی ۹۵-۹۷:

﴿قَالَ فَمَا خَطۡبُکَ یَٰسَٰمِرِیُّ٩٥[طه: ۹۵]. «(موسی) گفت: ای سامری! مقصود تو چه بود؟».

﴿قَالَ بَصُرۡتُ بِمَا لَمۡ یَبۡصُرُواْ بِهِۦ فَقَبَضۡتُ قَبۡضَةٗ مِّنۡ أَثَرِ ٱلرَّسُولِ فَنَبَذۡتُهَا وَکَذَٰلِکَ سَوَّلَتۡ لِی نَفۡسِی٩٦[طه: ۹۶]. «گفت: به چیزی آگاه شدم که (مردم) به آن آگاهی نیافتند، مشتی خاک از نقش پای فرستادۀ (خداوند) برگرفتم، آنگاه آن را افکندم. این چنین نفس من (این کار را) در نظرم آراست».

﴿قَالَ فَٱذۡهَبۡ فَإِنَّ لَکَ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَۖ وَإِنَّ لَکَ مَوۡعِدٗا لَّن تُخۡلَفَهُۥۖ وَٱنظُرۡ إِلَىٰٓ إِلَٰهِکَ ٱلَّذِی ظَلۡتَ عَلَیۡهِ عَاکِفٗاۖ لَّنُحَرِّقَنَّهُۥ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُۥ فِی ٱلۡیَمِّ نَسۡفًا٩٧[طه: ۹۷]. «گفت: پس برو، بی‌گمان در زندگی (این کفر) را دارای که خواهی گفت: (به من) دست نزنید، به راستی وعده‌ای داری که هرگز در حق تو خلاف آن (رفتار) نشود، و به آن معبودت که پیوسته وی را عبادت می‌کردی، بنگر و ببین که چگونه آن را می‌سوزانیم، آنگاه در دریا پخش و پراکنده‌اش می‌سازیم».

سپس به سامری روی آورد و گفت: ﴿قَالَ فَمَا خَطۡبُکَ یَٰسَٰمِرِیُّ٩٥ای سامری! تو راچه شد که این کار را کردی؟

پس سامری گفت: ﴿بَصُرۡتُ بِمَا لَمۡ یَبۡصُرُواْ بِهِبه چیزی آگاه شدم که بنی اسرائیل به آن آگاهی نیافتند، مشتی خاک از نقش رد پای فرستادۀ خدا برداشتم. و آن جبرئیل بود که آنگاه از دریا بیرون آمدند و فرعون و لشکریانش غرق شدند سامری او را سوار بر اسب دید، پس مشتی خاک از رد سم اسبش را برداشت و آن را بر گوساله پاشید، آنطور که مفسران گفتند.

﴿وَکَذَٰلِکَ سَوَّلَتۡ لِی نَفۡسِیو این چنین نفس من این کار را در نظرم آراست که این مشت خاک را بردارم سپس آن را بیافکنم و چنین شد. پس موسی به سامری گفت: ﴿فَٱذۡهَبۡبرو و از من دور شو، ﴿فَإِنَّ لَکَ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ، بی‌گمان کیفر و مجازات تو در دنیا این است که هیچ‌کس به تو نزدیک نشود و کسی تو را دست نزند،و اگر کسی بخواهد به تو نزدیک شود باید بگویی مرا دست نزنید، و به من نزدیک نشوید، و این کیفر به خاطر کار زشتت می‌باشد، چون او چیزی را دست زده بود که دیگران دست نزده بودند، و کاری کرده بود که کسی دیگر آن را نکرده بود.

﴿وَإِنَّ لَکَ مَوۡعِدٗا لَّن تُخۡلَفَهُۥبه راستی وعده‌ای دارد که هرگز در حق تو خلاف آن رفتار نشود، پس در برابر عمل خوب و بد خود مجازات خواهی شد.

﴿وَٱنظُرۡ إِلَىٰٓ إِلَٰهِکَ ٱلَّذِی ظَلۡتَ عَلَیۡهِ عَاکِفٗاو به معبودت، یعنی گوساله که پیوسته به عبادت آن می‌پرداختی بنگر، ﴿لَّنُحَرِّقَنَّهُۥ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُۥ فِی ٱلۡیَمِّ نَسۡفًاقطعاً آن را می‌سوزانیم، سپس خاکسترش را به دریا می‌ریزیم، و پراکنده می‌سازیم. و موسی چنین کرد. پس اگر آن گوساله خدا بود نمی‌گذاشت اذیت و آزاری به او برسد، و کسی را که قصد آسیب زدن به وی داشت نابود می‌کرد. محبت گوساله در دل بنی اسرائیل جای گرفته بود، پس موسی خواست آن را از بین ببرد، و آنها خود مشاهده کردند که موسی گوساله را طوری از بین برد که امکان نداشت دوباره آن را درست نمایند. و موسی آن را سوزاند و خاکسترش را دریا انداخت تا محبت گوساله از دل‌های بنی اسرائیل بیرون رود، آن طور که خود گوساله از بین رفت، زیرا در وجود انسان‌ها انگیزه و سببی قوی وجود دارد که آدمی را به‌سوی باطل فرا می‌خواند.

آیه‌ی ۹۸:

﴿إِنَّمَآ إِلَٰهُکُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ وَسِعَ کُلَّ شَیۡءٍ عِلۡمٗا٩٨[طه: ۹۸]. «واقعاً معبود بر حق شما تنها الله است، همان خدایی که جز او معبودی نیست، دانش او همه چیز را فرا گرفته است».

وقتی باطل بودن گوساله برا‌ی‌شان روشن شد، موسی آنان را از کسی خبر داد که تنها او سزاوار پرستش است، یگانه است و شریکی ندارد. پس گفت: ﴿إِنَّمَآ إِلَٰهُکُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ وَسِعَ کُلَّ شَیۡءٍ عِلۡمٗا٩٨هیچ معبود راستینی جز او نیست، و جز او هیچ چیز نباید به خدایی گرفته شود، و جز او نباید کسی دیگر پرستش شود، و کسی دیگر را دوست داشت و به کسی دیگر امیدوار بود و از کسی دیگر ترسید و کسی دیگر را فراخواند، چون او ذات کاملی است که نام‌های‌ نیکو و صفات عالی دارد، و دانش او همه چیز را فرا گرفته است، خداوندی که بندگان هیچ نعمتی ندارند مگر این‌که از جانب اوست، و کسی جز او بدی و شر را دور نمی‌نماید، پس هیچ خدایی جز او نیست و هیچ معبود راستینی غیر از او وجود ندارد.

آیه‌ی ۹۹-۱۰۱:

﴿کَذَٰلِکَ نَقُصُّ عَلَیۡکَ مِنۡ أَنۢبَآءِ مَا قَدۡ سَبَقَۚ وَقَدۡ ءَاتَیۡنَٰکَ مِن لَّدُنَّا ذِکۡرٗا٩٩[طه: ۹۹]. «این چنین اخبار گذشته را برای تو باز می‌گوییم، و به راستی از نزد خویش پندی به تو داده‌ایم».

﴿مَّنۡ أَعۡرَضَ عَنۡهُ فَإِنَّهُۥ یَحۡمِلُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وِزۡرًا١٠٠[طه: ۱۰۰]. «هر کس که از آن روی گردان شود در روز قیامت بار سنگینی از گناه بر دوش خواهد داشت».

﴿خَٰلِدِینَ فِیهِۖ وَسَآءَ لَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ حِمۡلٗا١٠١[طه: ۱۰۱]. «جاودانه در آن خواهند ماند و در روز قیامت چه بد باری خواهند داشت».

خداوند متعال به سبب این‌که پیامبرش صرا برای پیشینیان بازگو می‌کند، و جریانات گذشتگان را برای او تعریف می‌نماید، مانند این داستان عظیم و احکام و چیزهای دیگری که در آن است که هیچ یک از اهل کتاب آن را انکار نمی‌کند، و بر پیامبرش منت می‌گذارد. پس تو ای پیامبر! اخبار پیشینیان را نخوانده‌ای و آن را از کسی یاد نگرفته ای. بنابر این اخبار یقینی و درستی که تو بازگو می‌کنی بیانگر آن است که تو پیامبر بر حق خداوند هستی و آنچه آورده‌ای راست و درست است.

پس فرمود: ﴿وَقَدۡ ءَاتَیۡنَٰکَ مِن لَّدُنَّا ذِکۡرٗاو به‌راستی از نزد خویش پند و اندرزی به تو داده‌ایم. که ببخشی گرانبها و ارجمند است. ﴿ذِکۡرٗاو آن این قرآن کریم است که اخبار پیشینیان و پسینیان را بیان می‌نماید، و اسما و صفات کامل الهی و احکام وا وامر و نواهی و جزا را ذکر می‌نماید تا از آن عبرت گرفته شود. و این بیان‌گر آن است که قرآن بهترین احکام و فرمانها را دربردارد، که عقل‌ها وس رشت‌ها به نیکی و کمال آن گواهی می‌دهند، و قرآن هر آنچه را خداوند در آن نهاده است بازگو می‌نماید.

و قرآن پندی است برای پیامبر و امتش، پس باید آن را بپذیرند و در مقابل آن سر تسلیم فرود آورند، و از آن اطاعت نمایند، و آن را تعظیم کنند، و در پرتو نور قرآن به راه راست راهیاب شوند و به یاد گرفتن و یاد دادن آن روی بیاورند.

اما اعراض و روی گردانی از قرآن یا آنچه که از روی گردانی بزرگتر است که آن هم عبارت است از انکار آن، کفر ورزیدن به این نعمت است، و هرکس چنین کند سزاوار عذاب و کیفر است.

بنابر این فرمود: ﴿مَّنۡ أَعۡرَضَ عَنۡهُو هرکس که از قرآن روی گردان شود و به آن ایمان نیاورد یا اوامر و نواهی‌اش را نپذیرد، یا در آموختن مفاهیم واجب آن سستی ورزد. ﴿فَإِنَّهُۥ یَحۡمِلُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وِزۡرًاو به درستی که در روز قیامت سنگینی بر دوش خواهد داشت، و آن بار گناهانش می‌باشد که به سبب آن از قرآن روی بر تافته و به کفر و هجران روی آورده است. ﴿خَٰلِدِینَ فِیهِدر (جهنم) گناهانش جاودانه می‌مانند، زیرا عذاب همان اعمال است که به عذابی برای صاحبان خود تبدیل می‌شوند، و کوچک بودن و بزرگ بودن عذاب بر حسب گناهان است. ﴿وَسَآءَ لَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ حِمۡلٗاو چه بسیار بار بدی است که در روز قیامت (بر دوش) خواهند داشت! و چه بد است عذابی که در روز قیامت با آن عذاب داده می‌شوند!.

آیه‌ی ۱۰۲-۱۰۴:

﴿یَوۡمَ یُنفَخُ فِی ٱلصُّورِۚ وَنَحۡشُرُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ یَوۡمَئِذٖ زُرۡقٗا١٠٢[طه: ۱۰۲]. «روزی که در صور دمیده می‌شود و گناهکاران را در آن روز کبود رنگ گرد می‌آوریم».

﴿یَتَخَٰفَتُونَ بَیۡنَهُمۡ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا عَشۡرٗا١٠٣[طه: ۱۰۳]. «در میان خویش آهسته به هم می‌گویند: جز ده شبانه روز نمانده‌اید».

﴿نَّحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا یَقُولُونَ إِذۡ یَقُولُ أَمۡثَلُهُمۡ طَرِیقَةً إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا یَوۡمٗا١٠٤[طه: ۱۰۴]. «ما به آنچه می‌گویند داناتریم، آنگاه که نیک آیین ترین‌شان بگوید: جز یک روز نمانده‌اید».

سپس خداوند متعال ادامه داده و احوال روز قیامت و وحشت‌های آن را بیان کرده و می‌فرماید: ﴿یَوۡمَ یُنفَخُ فِی ٱلصُّورِوقتی که در صور دمیده شد مردم هر یک طبق حالتش از قبرهایشان بیرون آمده، و پرهیزگاران به صورت مهمان در نزد پروردگاران گرد آورده می‌شوند، و گناهکاران در حالی که از ترس و اضطراب و تشنگی، چهره و اندامی کبود دارند، گرد آورده می‌شوند، و در مورد کوتاهی زندگی دنیا و سرعت آمدن قیامت آهسته حرف می‌زنند، پس بعضی می‌گویند: جز ده روز در دنیا بیشتر نماندیم، و برخی چیزی دیگر می‌گویند، و خداوند حرف‌های آهستۀ آنها را مید‌اند، و آنچه را که می‌گویند و می‌شنود: ﴿إِذۡ یَقُولُ أَمۡثَلُهُمۡ طَرِیقَةًآنگاه کسی‌که در به تصویر کشیدن کوتاهی زندگی دنیا به حقیقت نزدیکتر است، می‌گوید: ﴿إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا یَوۡمٗاشما جز یک روز در دنیا به سر نبرده‌اید!.

منظور از این، پشیمانی بزرگ است، آنان پشیمان می‌شوند که چگونه اوقات کوتاه دنیا را ضایع کردند، و در غفلت و فراموشی به سر بردند و از آنچه که به آنها فایده می‌داد روی گردان شدند و به چیزهایی روی آوردند که به زیانشان بود. پس اینک روز سزا فرا رسیده و وعید ثابت شده و چیزی جز پشیمانی و دعا برای هلاک و نابود شدنشان نمانده است.

چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿قَالَ وَمَا عِلۡمِی بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١١٢ إِنۡ حِسَابُهُمۡ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّیۖ لَوۡ تَشۡعُرُونَ١١٣ وَمَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١١٤[الشعراء: ۱۱۲-۱۱۴]. «می‌گویند: چند سال در زمین مانده‌اید؟ می‌گویند: یک روز یا بخشی از یک روز مانده‌ایم. از شمارشگران بپرس می‌گوید: نمانده‌اید مگر اندکی، اگر می‌دانید».

آیه‌ی ۱۰۵-۱۱۲:

﴿وَیَسۡ‍َٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡجِبَالِ فَقُلۡ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسۡفٗا١٠٥[طه: ۱۰۵]. «و از تو دربارۀ کوهها می‌پرسند، بگو: پروردگارم آنها را از جا می‌کند و پراکنده می‌سازد».

﴿فَیَذَرُهَا قَاعٗا صَفۡصَفٗا١٠٦[طه: ۱۰۶]. «سپس زمین را به صورت هامونی صاف و همواره رها می‌سازد».

﴿لَّا تَرَىٰ فِیهَا عِوَجٗا وَلَآ أَمۡتٗا١٠٧[طه: ۱۰۷]. «در آن هیچ نشیب و فرازی را نمی‌بینی».

﴿یَوۡمَئِذٖ یَتَّبِعُونَ ٱلدَّاعِیَ لَا عِوَجَ لَهُۥۖ وَخَشَعَتِ ٱلۡأَصۡوَاتُ لِلرَّحۡمَٰنِ فَلَا تَسۡمَعُ إِلَّا هَمۡسٗا١٠٨[طه: ۱۰۸]. «در آن روز از فراخواننده پیروی می‌کنند، و در آن هیچ کژی نباشد و صداها در برابر خداوند مهربان فروکش می‌کنند و جز صدای آهسته نمی‌شنوی».

﴿یَوۡمَئِذٖ لَّا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَرَضِیَ لَهُۥ قَوۡلٗا١٠٩[طه: ۱۰۹]. «در آن روز شفاعت (هیچ احدی) سودی نمی‌بخشد مگر کسی که خداوند مهربان به او اجازه داده است و گفتارش را بپسندد».

﴿یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا یُحِیطُونَ بِهِۦ عِلۡمٗا١١٠[طه: ۱۱۰]. «خدا می‌داند آنچه را که از پیش فرستاده و آنچه را که پشت سر گذاشته‌اند، ولی (انسان‌ها) از آفریدگار آگاهی ندارند».

﴿وَعَنَتِ ٱلۡوُجُوهُ لِلۡحَیِّ ٱلۡقَیُّومِۖ وَقَدۡ خَابَ مَنۡ حَمَلَ ظُلۡمٗا١١١[طه: ۱۱۱]. «و چهره‌ها در برابر خداوند زنده و پاینده فروتن می‌شوند و کسی که بار ستم را بر دوش داشته باشد ناکام می‌گردد».

﴿وَمَن یَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا یَخَافُ ظُلۡمٗا وَلَا هَضۡمٗا١١٢[طه: ۱۱۲]. «و هرکس کارهای شایسته انجام دهد در حالی که مؤمن باشد از هیچ ستم و کاسته شدن (از حقش) نمی‌ترسد».

خداوند متعال از صحنه‌های وحشتناک قیامت و از زلزله‌ها و آشفتگی‌های آن روز خبر می‌دهد. پس فرمود: ﴿وَیَسۡ‍َٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡجِبَالِو از تو دربارۀ کوه‌ها می‌پرسند که در روز قیامت خداوند با آنها چکار می‌کند؟ آیا کوه‌ها به حال خود باقی می‌مانند یا نه؟ ﴿فَقُلۡ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسۡفٗابگو: پروردگارم آنها را از جا می‌کند و چون پنبه و ریگ می‌شوند، سپس آنها را در هم می‌کوبد و تبدیل به غباری پراکنده می‌گردند و خداوند آنها را با زمین یکسان می‌نماید، و زمین را هامونی صاف و هموار می‌گرداند که بیننده ﴿لَّا تَرَىٰ فِیهَا عِوَجٗابس که صاف است در آن نشیبی نمی‌بیند، ﴿وَلَآ أَمۡتٗاو در آن دره‌ها و پستی‌ها یا بلندی‌هایی مشاهده نمی‌کنید. پس زمین هموار می‌شود و برای خلائق پهن می‌گردد و خداوند آنها را چون سفره می‌گشاید و همۀ مردم در یک جا قرار می‌گیرند. بنابر این فرمود: ﴿یَوۡمَئِذٖ یَتَّبِعُونَ ٱلدَّاعِیَدر آن روز وقتی از قبرهایشان برانگیخته می‌شوند، منادی آنها را برای حضور و جمع شدن در جایگاه فرا می‌خواند، پس در حالی که به او چشم دوخته‌اند و به چپ و راست منحرف نمی‌شوند و از او پیروی می‌کنند، ﴿لَا عِوَجَ لَهُیعنی فراخوان دعوتگری برای همۀ مخلوقات حق و روشن است، و هیچ کژی و خلافی در آن وجود ندارد، و همه صدای او را می‌شنوند، و همه را فریاد می‌زند. پس در جایگاه قیامت حاضر می‌شوند، در حالی که صداهایشان در باربر خداوند مهربان فروکش کرده و رو به کاستی نهاده است.

﴿فَلَا تَسۡمَعُ إِلَّا هَمۡسٗاو جز صدای آهسته نمی‌شنوی. یعنی جز صدای پاها یا صدای آهسته و پنهان زیر لبان چیزی نمی‌شنوی، و همه منتظر صدور حکم الهی هستند، سکوت و فروتنی و سر به زیرند. و ثروتمندان و فقرا و مردان و زنان و آزادگان و بردگان وپادشاهان و عموم مردم را می‌بینی که همه ساکت و چشم‌هایشان پایین است و فروتن‌اند و بر زانواهایشان افتاده اند، نمی‌دانند در مورد آنان چگونه قضاوت می‌شود و با آنها چه خواهد شد، هرکس به خودش مشغول است و به فکر پدر و برادر و دوستش نیست.

﴿لِکُلِّ ٱمۡرِیٕٖ مِّنۡهُمۡ یَوۡمَئِذٖ شَأۡنٞ یُغۡنِیهِ٣٧[عبس: ۳۷]. «هر شخصی از آنان در آن روز مشغولیتی دارد که او را (از اندیشیدن به دیگران) بی‌نیاز می‌کند».

و سرانجام، حاکم عادل و جزا دهنده حکم می‌نماید، و نیکوکار را در برابر نیکی‌اش پاداش می‌دهد و بدکار را محروم و ناکام می‌گرداند. اما همۀ مخلوقات از پروردگار بزرگوار و بخشنده و مهربان امید دارند که آنان را از فضائل و احسان و آمرزش خود که زبانها نمی‌توانند آن را تعبیر نمایند و افکار، توان تصور آن را ندارند بهره‌مند سازد، و در آن روز همه خلائق به رحمت او چشم می‌دوزند، پس او کسانی را که به وی و به پیامبرانش ایمان آورده‌اند به رحمت خویش اختصاص می‌دهد. پس او گفته شود چگونه چنین امیدی را دارند؟ و یا از کجا می‌دانید که چنین می‌شود؟ می‌گوییم: چون می‌دانیم که رحمت خداوند فراوان است و رحمتش بر خشم او غالب است. نیز از گستردگی بزرگواری و بخشش او که همۀ خلائق را فرا گرفته است، واز نعمت‌های فراونی که در این دنیا وجود دارد مشاهده می‌کنیم که چقدر اهل فضا و کرم است! به ویژه فضل الهی در روز قیامت بسیار گسترده‌تر است، زیرا فرموده‌ی الهی که می‌فرماید: ﴿وَخَشَعَتِ ٱلۡأَصۡوَاتُ لِلرَّحۡمَٰنِو صداها در برابر خداوند رحمان فروکش می‌کند، ﴿إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُمگر کسی که خداوند رحمان به او اجازه داده باشد و می‌فرماید: ﴿ٱلۡمُلۡکُ یَوۡمَئِذٍ ٱلۡحَقُّ لِلرَّحۡمَٰنِ[الفرقان: ۲۶]. «فرمانروایی حقیقی در آن روز از آن خداوند رحمان است». و فرموده پیامبر صکه می‌فرماید: «خداوند را صد رحمت است که برای بندگانش یک رحمت فرو فرستاده است تا با آن بر یکدیگر رحم نمایند و با یکدیگر مهربانی ورزند، حتی حیوان زبان بسته سم خود را بلند می‌کند تا مبادا فرزندش را لگد مال کند، و این از رحمتی است که خداند در دلش نهاده است، پس وقتی که روز قیامت می‌آید این رحمت با نود و نه حرمت دیگر می‌پیوندد و خداوند با آن بر بندگان رحم می‌نماید». و می‌فرماید: «خداوند نسبت به بندگانش از مادر به فرزندش مهربانتر است». همه‌ای این‌ها دلیلی است بر فضل و احسان و رحمت خدا نسبت به بندگانش، به ویژه در روز قیامت.

پس هر چه می‌توانی از رحمت او بگو، و رحمت خدانود بالاتر از آن پیزی است که می‌گویی، و تا آنجا که می‌توانی رحمت الهی را تصور کن، باز هم رحمت الهی بالاتر از آن است. پس پاک است خداوندی که در دادگری و کیفرش به خلایق رحم می‌کند، همچنانکه در فضل و احسان و پاداش دادن خود به آنان رحم می‌نماید.

و بسی بلند و بالا و بزرگ و با شکوه و مهربان است خدایی که رحمت او همه چیز را فرا گرفته و بخشش او هر موجود زنده‌ای را دربرگرفته، و آنان همواره و همیشه و در همۀ احوال به او نیازمندند. پس بندگان به اندازۀ یک چشم به هم زدن نمی‌توانند از او بی‌نیاز باشند.

﴿یَوۡمَئِذٖ لَّا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَرَضِیَ لَهُۥ قَوۡلٗا١٠٩در آن روز هیچ کسی از مردم نزد او شفاعت نمی‌کند مگر این‌که به او اجازۀ شفاعت داده شود، و خداوند اجازۀ شفاعت را به کسی نمی‌دهد مگر این‌که سخنش را بپسندد، یعنی شفاعتش را بپسندد، از قبیل پیامبران و بندگان مقربش که به آنها اجازه می‌دهد تا در مورد کسی که سخن و کردارش پسندیده است شفاعت کنند، و آن مومن مخلص است. پس اگر در یکی از این کارها خلل ایجاد شود، هیچ‌کس راهی برای شفاعت کردن ندارد.

و مردم در آن جایگاه به دو گروه تقسیم می‌شوند: آنان که به سبب کفر ورزیدنشان ستم کرده‌اند، پس این‌ها بهره‌ای جز ناکامی و محرومیت، و عذاب دردناک جهنم و ناخشنودی خداوند ندارند.

گروه دوم کسانی هستند که ایمان آورده اند، ایمانی که بدان امر شه است، و کار شایسته از قبیل اعمال واجب و مسنون انجام داده‌اند. ﴿فَلَا یَخَافُ ظُلۡمٗاپس چنین کسانی از هیچ ستمی یعنی از هیچ افزوده شدنی بر گناهانش ﴿وَلَا هَضۡمٗاو این‌که از نیکی‌هایشان کاسته شود نمی‌هراسند، بلکه همۀ گناهانشان بخشوده شده، و از عیب‌هایشان پاک می‌گردند و نیکی‌هایشان چند برابر می‌شود.

﴿وَإِن تَکُ حَسَنَةٗ یُضَٰعِفۡهَا وَیُؤۡتِ مِن لَّدُنۡهُ أَجۡرًا عَظِیمٗا[النساء: ۴۰]. «و اگر نیکی باشد آن را چند برابر می‌نماید و از جانب خود پاداشی بزرگ می‌دهد».

آیه‌ی ۱۱۳:

﴿وَکَذَٰلِکَ أَنزَلۡنَٰهُ قُرۡءَانًا عَرَبِیّٗا وَصَرَّفۡنَا فِیهِ مِنَ ٱلۡوَعِیدِ لَعَلَّهُمۡ یَتَّقُونَ أَوۡ یُحۡدِثُ لَهُمۡ ذِکۡرٗا١١٣[طه: ۱۱۳]. «و بدینسان آن را قرآنی عربی نازل کردیم و در آن بیم دادن و ترساندن را به (شیوه‌هایی گوناگون) بازگو کردیم، تا بپرهیزند، یا باعث یادآوری و بیداری ایشان شود».

و این چنین قرآن را به زبان خوب عربی نازل کردیم و آن را می‌فهمید، و درک می‌کنید و کلمات و معنای آن بر شما پوشیده نمی‌ماند. ﴿وَصَرَّفۡنَا فِیهِ مِنَ ٱلۡوَعِیدِو هشدارها را به شیوه‌های گوناگون در آن بازگو نمودیم، گاهی با ذکر نام‌های‌ خداوند که ب رعدالت و انتقام دلالت می‌نمایند، و گاهی با ذکر عذاب‌های عبرت آموز که امت‌های گذشته به آن گرفتار شدند، نیز با سفارش امتهایی که بعد از آنان آمدند تا از آن عبرت بگیرند. و گا هی با بیان پیامدهای گناهان و زشتی‌هایی که دارند. و گاهی با ذکر صحنه‌های وحشتناک و اضطراب آور قیامت، و گاهی با ذکر جهنم و انواع عذاب‌هایی که در آن وجود دارد. همۀ این موارد ناشی از رحمت خدا نسبت به بندگان است، تا از او بترسند و گناهان و بدیهایی را که به آنان زیان می‌رساند رها سازند. ﴿أَوۡ یُحۡدِثُ لَهُمۡ ذِکۡرٗایا باعث یادآوری و بیداری‌شان شود. و آنچه از طاعت و نیکی که به آنان سود می‌رساند، انجام می‌دهند. پس عربی بودن قرآن و بیان وعیدها به شیوه‌های گوناگون در آن، بزرگ‌ترین سبب و انگیزه برای پرهیزگاری وع مل صالح می‌باشد، پس اگر به زبان عربی نمی‌بود یا وعده، و وعید در آن به شیوه‌های گوناگون بیان نمی‌شد چنین اثری نداشت.

آیه‌ی ۱۱۴:

﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ ٱلۡمَلِکُ ٱلۡحَقُّۗ وَلَا تَعۡجَلۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مِن قَبۡلِ أَن یُقۡضَىٰٓ إِلَیۡکَ وَحۡیُهُۥۖ وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمٗا١١٤[طه: ۱۱۴]. «پس خداوند فرمانروای راستین بزرگ و برتر است، و پیش از آنکه وحی قرآن بر تو انجام پذیرد در (خواندن) آن عجله مکن، و بگو: پروردگارا! بر دانشم بیافزای».

پس از آنکه خداوند فرمان جزای خود و حکم دستوری و دینی‌اش را در مورد بندگانش در کتاب نازل نمود و بیان کرد که این از آثار فرمانروایی او می‌باشد، فرمود: ﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُخدا والا مقام و بلند و با شکوه است و از هر عیب و کاستی پاک است. خداوند ﴿ٱلۡمَلِکُفرمانروا و پادشاه است، پادشاهی و فرمانروایی صفت اوست و خلایق همه مملوک او هستند، و احکام تقدیری و شرعی وی در آن نافذ و جاری است. ﴿ٱلۡحَقُّیعنی وجود و پادشاهی و کمالش حق است، پس صفات کمال جز برای خداوند با شکوه ثابت نمی‌شوند، و از جملۀ این صفت‌ها پادشاهی و فرمانروایی است، و دیگر آفریده‌ها گرچه در بعضی اوقات شاید بهره‌ای از فرمانروایی بر بعضی چیزها داشته باشند، اما این فرمانروایی کوتاه و باطل است و از بین می‌رود، اما فرمانروایی پروردگار از بین نمی‌رود، و او پادشاهی زنده و پایدار و بزرگوار است. ﴿وَلَا تَعۡجَلۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مِن قَبۡلِ أَن یُقۡضَىٰٓ إِلَیۡکَ وَحۡیُهُو در خواندن قرآن پیش از آنکه بر تو وحی شود عجله مکن. یعنی وقتی جبرئیل قرآن را بر تو می‌خواند در فرا گرفتن آن شتاب مکن، بلکه صبر کن تا او تمام کند و چون او وحی را تمام کرد آن را بخوان، زیرا خداوند جمع کردن قرآن را در سینه و دل تو و خواندن آن را توسط تو تضمین کرده است. چنانکه خداوند متعال می‌فرماید: ﴿لَا تُحَرِّکۡ بِهِۦ لِسَانَکَ لِتَعۡجَلَ بِهِۦٓ١٦ إِنَّ عَلَیۡنَا جَمۡعَهُۥ وَقُرۡءَانَهُۥ١٧ فَإِذَا قَرَأۡنَٰهُ فَٱتَّبِعۡ قُرۡءَانَهُۥ١٨ ثُمَّ إِنَّ عَلَیۡنَا بَیَانَهُۥ١٩[القیامة: ۱۶-۱۹]. «زبانت را حرکت مده تا به خواندن و فراگیری آن شتاب کنی، بی‌شک جمع کردن و خواندن آن بر ماست، پس وقتی ما آن را خواندیم از خواندن فرشته پیروی کن، سپس بیان کردن آن بر ماست».

و از ان جا که شتاب ورزیدن پیامبر برای فراگیری وحی بر این دلالت می‌نماید که او علم و دانش را بسیار دوست داشت و به آن علاقه‌مند بود، خداوند متعال به او فرمان داد که از وی بخواهد بر دانشش بیافزاید، زیرا علم خیر است، و فزونی و فراوانی و افزون شدن علم ازجانب خداوند است و راه آن کوشش و علاقه‌مند شدن به آن و خواستن از خداوند و کمک گرفتن از او، و نیازمند بودن به وی در هر وقتی است. و از این آیه چنین استنباط می‌شود که باید در فراگیری دانش ادب داشت، و کسی که در پی علم و دانش است باید حوصله کند و صبر داشته باشد تا وقتی که معلم سخنانش را تمام نماید، و هرگاه معلم سخنش را تمام کرد اگر سوالی داشت آنرا بپرسد، و نباید سخن معلم را قطع نماید، و شتابان سوال کند، زیرا با این کار سبب محروم شدن ازعلم می‌شود. و نیز کسی که مورد سوال واقع می‌شود باید خوب گوش کند و منظور سوال کننده را قبل از این‌که پاسخ بدهد، بداند، چون این کار باعث می‌شود تا او پاسخ درستی بدهد.

آیه‌ی ۱۱۵:

﴿وَلَقَدۡ عَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ ءَادَمَ مِن قَبۡلُ فَنَسِیَ وَلَمۡ نَجِدۡ لَهُۥ عَزۡمٗا١١٥[طه: ۱۱۵]. «و به راستی پیش از این به آدم سفارش کردیم، پس (آن را) فراموش کرد و در او عزمی استوار نیافتیم».

آدم را سفارش کردیم و او را فرمان دادیم و با وی پیمان بستیم تا آن را انجام دهد، پس او بدان پایبند شد، و آن را پذیرفت و از آن اطاعت نمود، و تصمیم گرفت آن را نجام دهد، اما با این وجود آنچه را که بدان دستور داده شده بود فراموش کرد، و ارادۀ استوارش از هم پاشید، و ماجرایی برایش پیش آمد، پس او عبرتی برای فرزندانش گردید، و طبیعت آنان هم مانند آدم شد. او فراموش کرد، پس فرزندانش فراموش می‌کنند. او اشتباه کرد پس فرزندانش نیز اشتباه می‌کنند. او بر تصمیم و ارادۀ استوار و طعی پابرجا نماند، و فرزندانش نیز چنین هستند، آدم ÷بلافاصله از اشتباه خود توبه کرد و به آن اقرار و اعتراف نمود، و بخشیده شد و هرکس بسان پدرش آدم کند ستم نکرده است. سپس تفصیل آنچه را که به صورت اجمال و خلاصه فرموده بود بیان کرد و فرمود:

آیه‌ی ۱۱۶-۱۲۲:

﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ أَبَىٰ١١٦[طه: ۱۱۶]. «و آنگاه که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده ببرید، پس سجده بردند به جز ابلیس که سرباز زد».

﴿فَقُلۡنَا یَٰٓـَٔادَمُ إِنَّ هَٰذَا عَدُوّٞ لَّکَ وَلِزَوۡجِکَ فَلَا یُخۡرِجَنَّکُمَا مِنَ ٱلۡجَنَّةِ فَتَشۡقَىٰٓ١١٧[طه: ۱۱۷]. «پس گفتیم: ای آدم! این دشمن تو و همسرت است، پس شما را از بهشت بیرون نکند، تا به رنج درافتی».

﴿إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعۡرَىٰ١١٨[طه: ۱۱۸]. «و تو در آن بهشت نه گرسنه می‌شوی، و نه برهنه می‌مانی».

﴿وَأَنَّکَ لَا تَظۡمَؤُاْ فِیهَا وَلَا تَضۡحَىٰ١١٩[طه: ۱۱۹]. «و تو در آن نه تشنه می‌شوی و نه گرمای خورشید می‌بینی».

﴿فَوَسۡوَسَ إِلَیۡهِ ٱلشَّیۡطَٰنُ قَالَ یَٰٓـَٔادَمُ هَلۡ أَدُلُّکَ عَلَىٰ شَجَرَةِ ٱلۡخُلۡدِ وَمُلۡکٖ لَّا یَبۡلَىٰ١٢٠[طه: ۱۲۰]. «پس شیطان او را به وسوسه انداخت، گفت: آیا تو را به درخت جاودانگی و ملک فناناپذیر رهنمود کنم؟».

﴿فَأَکَلَا مِنۡهَا فَبَدَتۡ لَهُمَا سَوۡءَٰتُهُمَا وَطَفِقَا یَخۡصِفَانِ عَلَیۡهِمَا مِن وَرَقِ ٱلۡجَنَّةِۚ وَعَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰ١٢١[طه: ۱۲۱]. «سرانجام هر دو نفر از آن درخت خورند، و شرمگاهاشان آشکار شد و شروع کردند از برگ (درختان) بهشت بر خودشان می‌چسپاندند، و آدم از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد و گمراه شد».

﴿ثُمَّ ٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُۥ فَتَابَ عَلَیۡهِ وَهَدَىٰ١٢٢[طه: ۱۲۲]. «سپس پروردگارش او را برگزید و توبه‌اش را پذیرفت و هدایتش کرد».

وقتی خداوند آفرینش آدم را با دست خودش کامل گردانی و نام‌ها را به او آموخت و او را برتری و بزرگواری داد، به فرشتگان امر نمود تا به مقصد بزرگداشت و تعظیم، او را سجده کنند، فرستگان نیز فرمان الهی را امتثال نموده و بلافاصله سجده کردند. شیطان هم در میان فرشتگان بود، پس شیطان از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد و از سجده بر آدم امتناع ورزید و گفت: ﴿أَنَا۠ خَیۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِی مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِینٖ[ص: ۷۶]. «من از او بهترم، مرا از آتش آفریده‌ای و او را از خاک».

پس دراین وقت دشمنی وی با آدم و همسرش آشکار شد، چون شیطان دشمن خدا بود و حسادت او آشکار گردید که سبب دشمنی‌اش بود. پس خداوند آدم و همسرش را از بر حذر داشت و فرمود: ﴿فَلَا یُخۡرِجَنَّکُمَا مِنَ ٱلۡجَنَّةِ فَتَشۡقَىٰٓزینهارشیطان شما را از بهشت بیرون نکند، آنگاه به رنج خواهی افتاد. یعنی وقتی از بهشت بیرون کرده شوی به رنج و زحمت خواهی افتاد، زیرا در بهشت روزی گوارا و راحتی کامل وجود دارد.

﴿إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعۡرَىٰ١١٨ وَأَنَّکَ لَا تَظۡمَؤُاْ فِیهَا وَلَا تَضۡحَىٰ١١٩و تو در آن بهشت گرسنه نشده و برهنه نمی‌مانی و در آن تشنه و آفتاب زده نمی‌شوی. یعنی گرمای خورشید و سوزش آن به تو نمی‌رسد، پس خداوند استوار، خوراک و نوشیدنی و لباس و آب و عدم رنج و خستگی را برای او تضمین کرد.

اما او را از خوردن یک درخت مشخص باز داشت و فرمود: ﴿وَلَا تَقۡرَبَا هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ[البقرة: ۳۵]. «و به این درخت نزدیک نشوید که آنگاه از ستمکاران خواهید شد»، پس شیطان آنها را وسوسه کرد و خوردن میوۀ آن درخت را برایشان آراست و گفت: ﴿هَلۡ أَدُلُّکَ عَلَىٰ شَجَرَةِ ٱلۡخُلۡدِآیا تو را به درخت جاودانگی ر هنمود کنم؟ یعنی درختی که هرکس از آن بخورد برای همیشه در بهشت خواهد ماند، ﴿وَمُلۡکٖ لَّا یَبۡلَىٰو آیا تو را به ملک فناناپذیری رهنمود کنم؟

یعنی ملک و فرمانروایی‌ای که هر اندازه از آن است،اده شود تمام نمی‌گردد، پس شیطان در قالب دلسوزی و نصیحت پیش او آمد و با مهربانی با وی سخن گفت، آن وقت آدم فریبش را خورد و او و هسرش از آن درخت خوردند، پس پشیمان شدند و لباسهایشان از تنشان بیرون آمد و گناهشان روشن شد و هر یک شرمگاه دیگر را مشاهده کرد، بعد از این‌که قبلاً پوشیده بودند. و آنها شروع به چسباندن و پیچیدن برگ درختان برخورد کردند تا اینگونه خود را بپوشند، و چنان خجالت زده شدند که خدا می‌داند!.

﴿وَعَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰآدم از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد و گمراه شد، اما شتابان توبه نمود و بازگشت و با همسرش گفتند: ﴿قَالَا رَبَّنَا ظَلَمۡنَآ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمۡ تَغۡفِرۡ لَنَا وَتَرۡحَمۡنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٢٣[الأعراف: ۲۳]. «پروردگارا! ما بر خویش ستم کرده‌ایم اگر ما را نیامرزی و بر ما رحم نکنی از زیانکاران خواهیم شد».

پس پروردگارش او را برگزید و توبه را برایش اسان کرد، ﴿فَتَابَ عَلَیۡهِ وَهَدَىٰو توبه‌اش را پذیرفت و او را هدایت کرد. و بعد از توبه کردن احوالش به مراتب بهتر شد و مکر دشمنی به خودش بازگشت، و نیرنگش باطل شد، و نعمت بر آدم و فرزندانش کامل گردید، و آنها باید نعمت الهی را در مسیر خشنودی وی بکار برده و به آن اعتراف نمایند، و از این دشمن که همواره به دنبال انها و در کمین آنهاست و شب و روز آنان را دنبال می‌کند برحذر باشند، ﴿یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ لَا یَفۡتِنَنَّکُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ کَمَآ أَخۡرَجَ أَبَوَیۡکُم مِّنَ ٱلۡجَنَّةِ یَنزِعُ عَنۡهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوۡءَٰتِهِمَآۚ إِنَّهُۥ یَرَىٰکُمۡ هُوَ وَقَبِیلُهُۥ مِنۡ حَیۡثُ لَا تَرَوۡنَهُمۡۗ إِنَّا جَعَلۡنَا ٱلشَّیَٰطِینَ أَوۡلِیَآءَ لِلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ٢٧[الأعراف: ۲۷]. «ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبند و دچار فتنه نکنید، آن‌گونه که پدر ومادرتان را از بهشت بیرون کرد، (و چون آدم و همسرش از آن درخت خوردند) لباس‌شان را بیرون آورد تا شرگاهشان را به آنان بنمایاند. شیطان و گروهش شما را از جایی می‌بینند که شما آنها را نمی‌بینید. ما شیطان را دوست کسانی قرار داده‌ایم که ایمان نمی‌آورند».

آیه‌ی ۱۲۳-۱۲۷:

﴿قَالَ ٱهۡبِطَا مِنۡهَا جَمِیعَۢاۖ بَعۡضُکُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوّٞۖ فَإِمَّا یَأۡتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدٗى فَمَنِ ٱتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشۡقَىٰ١٢٣[طه: ۱۲۳]. «(خداوند) فرمود: هر دو گروه با هم از آن فرود آیید، در حالی که دشمن همدیگر هستید، پس اگر برای شما از جانب من رهنمودی رسد، هرکس از هدایتم پیروی کند گمراه نمی‌شود، و به رنج نمی‌افتد».

﴿وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِکۡرِی فَإِنَّ لَهُۥ مَعِیشَةٗ ضَنکٗا وَنَحۡشُرُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ أَعۡمَىٰ١٢٤[طه: ۱۲۴]. «و هرکس از یاد من روی بگرداند زندگی تنگی خواهد داشت، و روز قیامت او را نابینا حشر خواهیم کرد».

﴿قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرۡتَنِیٓ أَعۡمَىٰ وَقَدۡ کُنتُ بَصِیرٗا١٢٥[طه: ۱۲۵]. «می‌گوید: پروردگارا! چرا مرا نابینا برانگیختی حال آنکه (در دنیا) بینا بوده‌ام؟!».

﴿قَالَ کَذَٰلِکَ أَتَتۡکَ ءَایَٰتُنَا فَنَسِیتَهَاۖ وَکَذَٰلِکَ ٱلۡیَوۡمَ تُنسَىٰ١٢٦[طه: ۱۲۶]. «(خداوند) می‌فرماید: بدینسان آیات ما به تو رسید و آنها را فراموش کردی، همانگونه تو (نیز) امروز فراموش می‌شوی».

﴿وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی مَنۡ أَسۡرَفَ وَلَمۡ یُؤۡمِنۢ بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّهِۦۚ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبۡقَىٰٓ١٢٧[طه: ۱۲۷]. «و این‌گونه کسی را که زیاده روی کرده و به آیات پروردگارش ایمان نیاورده است سزا و عذاب می‌دهیم و عذاب آخرت سخت‌تر و ماندگارتر است».

خداوند متعال خبر می‌دهد که آدم و شیطان را دستور داد تا از بهشت به زمین فرود بیایند، و آدم و فرزندانش شیطان را دشمن خود قرار بدهند، و از آن بر حذر باشند و برای رویارویی با وی آمادگی پیدا کرده و با او مبارزه کنند و خبر داد که کتابهایی بر آنان نازل خواهد کرد و پیامبرانی به سویشان خواهد فرستاد تا راه راستی که انسان را به خدا و به بهشت الهی می‌رساند بیان کرده، و آنها را از این دشمن آشکار بر حذر دارند. و هر وقت این هدایت که عبارت از کتاب‌ها و پیامبران می‌باشند به نزد آنان آمد، هرکس از آن پیروی نماید و از آنچه به آن دستور داده شده فرمان برد، و از آنچه که از آن نهی شده است پرهیز کند، او نه در دنیا و نه در آخرت گمراه نمی‌شود، و درهر دو جهان به رنج و زحمت نمی‌افتد، بلکه او در دنیا و آخرت به راه راست هدایت شده و سعادت و امنیت آخرت از آن اوست.

و در آیه‌ای دیگر آمده که هیچ ترس و اندوهی ندارد: ﴿فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ[البقرة: ۳۸]. «پس هرکس از هدایت من پیروی نماید ترس و اندوهی بر آنان نیست». و پیروی از هدایت یعنی تصدیق آن، و مخالفت نکردن با آن به وسیلۀ ایجاد شبهه و تردید، و فرمان بردن از دستورات و مخالفت نکردن با آن به وسیلۀ تبعیت از شهوت. ﴿وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِکۡرِیو هرکس از کتاب من که هر مضمون عالی با آن یادآوری می‌شود، روی بگرداند و آن را رها سازد، یا مرتکب بزرتر از این شود، یعنی آن را انکار نماید و به آن کفر بورزد، ﴿فَإِنَّ لَهُۥ مَعِیشَةٗ ضَنکٗاکیفرش این است که زندگی‌اش را تنگ و مشقت بار خواهیم کرد، و این عذاب اوست. وزندگی تنگ به عذاب قبر تفسیر شده است، قبرش تنگ شده و در آن محاصره گشته و عذاب داده می‌شود. و این کیفر روی گردانی‌اش از ذکر پروردگار می‌باشد. و این یکی از آیه‌هایی است که بر عذاب قبر دلالت می‌نماید. و آیۀ دیگری که بر عذاب قبر دلالت می‌کند این است: ﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِی غَمَرَٰتِ ٱلۡمَوۡتِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ بَاسِطُوٓاْ أَیۡدِیهِمۡ[الأنعام: ۹۳]. «و چون ستمکاران را ببینی آنگاه که در سختی‌های مرگ هستند و فرشتگان دست‌هایشان را (به قصد تعذیب آنان) دراز می‌کنند».

و آیۀ سوم این‌که ﴿وَلَنُذِیقَنَّهُم مِّنَ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡأَدۡنَىٰ دُونَ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡأَکۡبَرِ[السجدة: ۲۱]. «و قطعاً پیش از عذاب بزرگ‌تر عذاب کمتر را به آنها می‌چشانیم».

و آیۀ چهارم، فرمودۀ خداوند در مورد فرعونیان است که می‌فرماید: ﴿ٱلنَّارُ یُعۡرَضُونَ عَلَیۡهَا غُدُوّٗا وَعَشِیّٗا[غافر: ۴۶]. «صبح و شام بر آتش عرضه می‌شوند». آنچه برخی از سلف را واداشته تا این را فقط به عذاب قبر تفسیر نمایند آخر آیه است که خداوند در آن، عذاب روز قیامت را بیان کرده است.

از نظر برخی از مفسرین «زندگی تنگ» عدم است و شامل رنج‌ها و دردها و غم‌ها است و فردی که از ذکر خداوند روی گردان شود به آن گرفتار می‌آید، و این عذاب دنیاست، و در جهان برزخ و در جهان آخرت نیز زندگی تنگی خواهد داشت، چون زندگی تنگ به طور مطلق ذکر شده و به امری مقید نشده است.

﴿وَنَحۡشُرُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ أَعۡمَىٰو خداوند در روز قیامت این فرد را که از ذکر پروردگارش اعراض نموده است نابینا بر می‌انگیزد، چنان که فرموده است: ﴿وَنَحۡشُرُهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ عُمۡیٗا وَبُکۡمٗا وَصُمّٗا[الإسراء: ۹۷]. «و روز قیامت آنان را بر چهره‌هایشان کور و لال و کر گرد می‌آوریم». پس در حالی که احساس ذلت و خواری نموده و از وضعیت موجود اظهار درد و رنج می‌کند، می‌گوید: ﴿رَبِّ لِمَ حَشَرۡتَنِیٓ أَعۡمَىٰ وَقَدۡ کُنتُ بَصِیرٗاپروردگارا! چرا مرا نابینا برانگیختگی حال آنکه در دنیا بینا بوده؟ پس چه چیزی مرا به این حالت زشت و نامطلوب کشاند؟

﴿قَالَ کَذَٰلِکَ أَتَتۡکَ ءَایَٰتُنَا فَنَسِیتَهَاخداوند می‌فرماید: بدینسان آیات ما به تو رسید و از آنها اعراض نموده و آنها را فراموش کردی و نادیده گرفتی. ﴿وَکَذَٰلِکَ ٱلۡیَوۡمَ تُنسَىٰامروز تو نیز فراموش می‌شوی، و در عذاب رها می‌گردی.

پس به او پاسخ داده می‌شود که این عین عمل تو می‌باشد، و جزا از جنس عمل است، پس همانطور که تو از یاد پروردگارت غافل شدی و از آن چشم فروبستی، و آن را فراموش کردی، و بهره‌ای از آن نبردی، خداوند نیز چشمهایت را در آخرت نابینا می‌کند و در حالی که کور و کر و لال هستی به جهنم برده می‌شوی، و خداوند از تو روی برتافته و تو را در عذاب فراموش می‌نماید.

﴿وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی مَنۡ أَسۡرَفَو این‌گونه سزارا به کسی می‌دهیم که زیاده روی کند، به این صورت که از حدود و مرزهای الهی تجاوز کرده و مرتکب کارهای حرام شده و از محدودۀ مجاز فراتر رود. ﴿وَلَمۡ یُؤۡمِنۢ بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّهِو به آیات پروردگارش ایمان نیاورده و آیات الهی را که به طور واضح و صریح بر مفاهم ایمان دلالت می‌نمایند باور نداشته باشد. پس خداوند بر او ستم نکرده است بلکه سبب کیفرش تجاوزگری و اصرار بر کفر می‌باشد.

﴿وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبۡقَىٰٓو عذاب آخرت از عذاب دنیا چندین برابر سخت‌تر و ماندگارتر است، قطع نمی‌شود و تمام نمی‌گردد، به خلاف عذاب دنیا که تمام می‌شود. پس باید از عذاب آخرت ترسید و از آن بر حذر بود.

آیه‌ی ۱۲۸:

﴿أَفَلَمۡ یَهۡدِ لَهُمۡ کَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّنَ ٱلۡقُرُونِ یَمۡشُونَ فِی مَسَٰکِنِهِمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّأُوْلِی ٱلنُّهَىٰ١٢٨[طه: ۱۲۸]. «آیا به آنان ننمود (و برای آنان بیان نکرد) که پیش از ایشان بسیاری از مردمان را نابود کردیم که (اکنون آنان) در محل سکونتشان راه می‌روند؟ بی‌گمان در این (امر) نشانه‌هایی برای خردمندان است».

آیا عذاب‌هایی که تکذیب کنندگان پیش از این‌ها بدان گرفتار شدند، کسانی که داستان‌هایشان را می‌دانند و قصه‌هایشان را برای یکدیگر بازگو می‌کنند، و با چشم‌های خود پس از آنها مسکن‌هایشان را می‌بینند مانند قوم هود و صالح ولوط و دیگران این تکذیب کنندگان و رویگردانان را هدایت نمی‌کند، و راه رشد و هدایت را به آنان نشان نمی‌دهد؟ و نمی‌دانند امت‌های گذشته که پیامبران ما را تکذیب کردند از کتاب‌های ما روی گردان شدند، به چه عذاب دردناکی گرفتار آمدند؟

پس چه چیزی آنان را از گرفتار شدن به آنچه آن امت‌ها بدان گرفتار شدند ایمن کرده است؟ ﴿أَکُفَّارُکُمۡ خَیۡرٞ مِّنۡ أُوْلَٰٓئِکُمۡ أَمۡ لَکُم بَرَآءَةٞ فِی ٱلزُّبُرِ٤٣ أَمۡ یَقُولُونَ نَحۡنُ جَمِیعٞ مُّنتَصِرٞ٤٤[القمر: ۴۳-۴۴]. «آیا کافران شما از آنان بهتراند، یا برائت و نجات شما در کتابهای ثبت و ضبط شده است؟ یا می‌گویند: ما همه پیروز هستیم؟». هیچ چیزی از این موارد نیست، و این کافران از آنها بهتر نیستند تا به خاطر خوبی و بهتر بودنشان عذاب خدا از آنها دور شود، بلکه از آنها بدترند، چون این‌ها به بزرگ‌ترین و شریفترین پیامبر و بهترین کتاب کفر ورزیده‌اند، و برائت و نجات آنها در هیچ کتابی نیامده است، و پیمانی نزد خداوند برای نجات خود ندارند، و آن‌گونه نیست که می‌گویند: گروهمان به ما سود می‌رساند و عذاب را از مادور می‌نماید! بلکه آنها خوارتر و کوچک‌تر از این می‌باشند.

پس هلاک شدن نسل‌ها و امت‌های گذشته به علت گناهانشان، یکی از اسباب اندرز و هدایت مردم است، چون این نشانه‌ای است بر صحت و درست بودن رسالت پیامبرانی که به نزد آنها آمده‌اند، و مبین بطلان چیزی است که بر آن بودند. اما هرکس از آیات خدا است،اده نمی‌برد، بلکه فقط خردمندان و صاحبان فطرتهای درست و عقلهای سالم و خرده‌های که صاحبان خود را از کارهای ناشایست باز می‌دارند بهره‌مند می‌شوند.

آیه‌ی ۱۲۹-۱۳۰:

﴿وَلَوۡلَا کَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّکَ لَکَانَ لِزَامٗا وَأَجَلٞ مُّسَمّٗى١٢٩[طه: ۱۲۹]. «و اگر از پیش وعده‌ای از پروردگارت صورت نگرفته و موعدی مشخص مقرر نشده بود، بدون شک (عذاب آنها در همین دنیا) محقق می‌شد».

﴿فَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ قَبۡلَ طُلُوعِ ٱلشَّمۡسِ وَقَبۡلَ غُرُوبِهَاۖ وَمِنۡ ءَانَآیِٕ ٱلَّیۡلِ فَسَبِّحۡ وَأَطۡرَافَ ٱلنَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرۡضَىٰ١٣٠[طه: ۱۳۰]. «پس در برابر آنچه می‌گویند شکیبایی ورز، و قبل از طلوع آفتاب و پیش از غروب آن، و در ساعاتی از شب و در بخش‌هایی از روز به پرستش و ستایش پروردگارت مشغول باش، باشد که راضی و خشنود گردی».

این دلگرم کردن پیامبر و توصیه به شکیبایی اوست. و این‌که در خصوص هلاک شدن تکذیب کنندگان اعراض کننده عجله نکنند، چرا که کفر تکذیب آنها سبب مناسبی است برای این‌که عذاب بر آنها واقع شود، و آنان‌را فرا بگیرد، چون خداوند کیفرها را برآمده از گناهان و جزء لاینفک آن قرار داده‌است.

و آنان سبب عذاب را فراهم آورده‌اند، اما چیزی که وقوع عذاب را بر آنها به تاخیر انداخته است سخن پروردگارت می‌باشد مبنی بر مهلت دادن به آنها و تأخیر عذاب از آنان، چرا که خداوند برای این کار مدت معینی را مقرر کرده است، پس تعیین شدن مدت و موعدی مقرر و نفوذ سخن الهی در این زمینه، عذاب را تا آن زمان معین از آنها به تأخیر انداخته است، شاید به‌سوی فرمان الهی برگردند، وخداوند توبۀ ایشان را بپذیرد و عذاب را از آنها دور نماید و این زمانی است که وعدۀ الهی مبنی بر گرفتار شدن آنها به عذاب تحقق نیافته باشد.

بنابراین خداوند پیامبرش را دستور داد تا در برابر آزار وا ذیت آنها شکیبایی ورزد، و او را فرمان داد تا برای مابله با اذیت آنها در این اواقت نیک وی را تحمید و تسبیح کند، قبل از طلوع خورشید و قبل از غروب آن و در بخش‌هایی از ابتدای روز و آخر آن ـ و این از باب ذکر عام بعداز خاص می‌باشد ـ نیز در اوقات و ساعاتی از شب (به تحمید و تسبیح پروردگار بپردازد( و از این ذکر و عبادت علیه آنان کمک بگیرد، باشد به پاداشی که خداوند در دنیا و آخرت به او می‌دهد خشنود شود و تا دلت با پرستش پروردگارت ارام بگیرد، و چشم‌هایت روشن شود و در برابر اذیت آنها تسکین یابی، پس آنگاه شکیابیی کردن برایت آسان‌تر می‌شود.

آیه‌ی ۱۳۱:

﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَیۡنَیۡکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ زَهۡرَةَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا لِنَفۡتِنَهُمۡ فِیهِۚ وَرِزۡقُ رَبِّکَ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰ١٣١[طه: ۱۳۱]. «و به زینت زندگی دنیا که گروههایی از آنان را از آن بهره‌مند ساخته‌ایم تا آنان را در آن بیازماییم چشم مدوز، و روزی پروردگارت بهتر و ماندگارتر است».

یعنی شگفت زده و با اعجاب به بهره‌مند شدن انان از خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های لذیذ، و لباسهای فاخر و خانه‌های مزین و زنان زیبا چشم مدوز، زیرا همۀ این‌ها زیبایی‌های زندگی دنیا هستند که فریب خوردگان یا برخورداری از آن شادمان می‌شوند، و چشمهای اعراض کنندگان را خیره می‌نماید، و ستمگران از آخرت قطع نظر کرده و از ان بهره‌مند می‌شوند، سپس با سرعت از بین می‌رود، و همه چیز آن تمام می‌شود. دنیا، دوستداران و عاشقان خود را می‌کشد، و زمانی پشیمان می‌شوند که پشیمانی سودی ندارد، و چون در روز قیامت حاضر شوند، می‌دانند که بر چه چیزی بوده اند؟ و خداوند دنیا را فتنه و آزمایشی قرار داده تا مشخص نماید چه کسی در آن اقامت گزیده و فریب آن را می‌خورد، و چه کسی کار نیک انجام می‌دهد؟ چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّا جَعَلۡنَا مَا عَلَى ٱلۡأَرۡضِ زِینَةٗ لَّهَا لِنَبۡلُوَهُمۡ أَیُّهُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا٧ وَإِنَّا لَجَٰعِلُونَ مَا عَلَیۡهَا صَعِیدٗا جُرُزًا٨[الکهف: ۷-۸]. «بدون شک ما آنچه را روی زمین است زینتی قرار داده‌ایم تا آنان را بیازماییم که کدام یک عملش بهتر سات. و قطعاً ما همۀ آن چیزی را که بر آن است (تبدیل به) میدانی صاف و هموار می‌کنیم».

﴿وَرِزۡقُ رَبِّکَو روزی پروردگارت از قبیل علم و ایمان و اعمال صالح که در این دنیا کسب می‌شوند، و پاداش خداوند در روز قیامت از قبیل نعمت‌های پایدار و زندگی سالم در کنار پروردگار مهربان. ﴿خَیۡرٞاز آنچه گروههایی از آنان را از آن بهره‌مند ساخته‌ایم بهتر است، ﴿وَأَبۡقَىٰو پایدارتر می‌باشد، چون روزی و پاداش خداوند قطع نمی‌شود و از بین نمی‌رود، میوۀ بهشت همیشگی و سآیه‌اش نیز جاودانه است. چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿بَلۡ تُؤۡثِرُونَ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا١٦ وَٱلۡأٓخِرَةُ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ١٧[الأعلى: ۱۶-۱۷]. «بلکه زندگی دنیا را بر می‌گزینند، حال آنکه اخرت بهتر و ماندگارتر است».

این آیه به این نکته اشاره می‌کند که هرگاه بنده احساس کرد به زینت دنیا چشم دوخته و به آن روی آورده است باید روزی‌های پروردگارش را در بهشت یاد کند و این دو را با هم مقایسه نماید.

آیه‌ی ۱۳۲:

﴿وَأۡمُرۡ أَهۡلَکَ بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱصۡطَبِرۡ عَلَیۡهَاۖ لَا نَسۡ‍َٔلُکَ رِزۡقٗاۖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُکَۗ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلتَّقۡوَىٰ١٣٢[طه: ۱۳۲]. «و خانواده‌ات را به اقامۀ نماز فرمان بده، و (خودت نیز) بر آن شکیبایی ورز، ما از تو روزی نمی‌خواهیم، ما تو را روزی می‌دهیم و سرانجام از آن پرهیزگاری است».

خانوده‌ات را بر خواندن نماز تشویق کن و آنها را به خواندن نمازفرض و نقل فرمان ده. و دستور دادن به انجام چیزی به مثابۀ دستور به همۀ چیزهایی است که بدون آنها آن کار تکمیل نمی‌شود. پس بر اساس این دستور باید آنچه نماز را صحیح (و شرعی) کرده و آنچه آن را فاسد می‌نماید، و آنچه نماز را کامل می‌گرداند، به خانواده یاد داده می‌شود.

﴿وَٱصۡطَبِرۡ عَلَیۡهَاو نماز را با شرایط و ارکانش، و با خشوع و فروتنی اقامه کن و بر آن شکیبایی ورز، زیرا انجام این کار بر نفس سخت است، اما باید آن را بر این کار مجبور کرد، و همواره بر انجام آن شکیبا بود، زیرا هرگاه بنده نمازش را به صورتی که به آن فرمان داده شده بر پای بدارد دیگر امور دینی‌اش را بیشتر حفظ و نگهداری نموده و انجام می‌دهد، و اگر نماز را ضایع کند دیگر امور دینی رانیز ضایع خواهد کرد. سپس خداوند روزی پیامبرش را تضمین نمود، تا فکر کردن به موضوع معیشت او را از اقامۀ دینش باز ندارد. پس فرمود: ﴿نَّحۡنُ نَرۡزُقُکَما تو را روزی می‌دهیم. یعنی روزی تو بر عهدۀ ماست، ما آن را به عهده گرفته‌ایم، آنگونه که ضامن و عهده دار روزی همۀ خلائق هستیم. پس چگونه کسی را فراموش می‌کنیم که فرمان ما را انجام داده و به ذکر ما مشغول شده است؟

و خداوند هم به پرهیزگار روزی می‌دهد و هم به غیر او، اما آنچه که سعادت همیشگی را فراهم می‌آورد پرهیزگاری است. بنابر این فرمود: ﴿وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلتَّقۡوَىٰو سرانجام نیک در دنیا و آخرت از آن پرهیزگاری است. پرهیزگاری یعنی انجام آنچه که بدان فرمان داده شده، و ترک آنچه که از ان نهی بعمل امده است. پس هرکس این حریم را رعایت کند سرانجام نیک از آن او خواهد بود. چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِینَ[الأعراف: ۱۲۸]. و سرانجام نیک ازآن پرهیزگاران است.

آیه‌ی ۱۳۳-۱۳۵:

﴿وَقَالُواْ لَوۡلَا یَأۡتِینَا بِ‍َٔایَةٖ مِّن رَّبِّهِۦٓۚ أَوَ لَمۡ تَأۡتِهِم بَیِّنَةُ مَا فِی ٱلصُّحُفِ ٱلۡأُولَىٰ١٣٣[طه: ۱۳۳]. «و گفتند: چرا معجزه‌ای از سوی پروردگارش برای ما نمی‌آورد؟ آیا معجزۀ کتاب‌های پیشین نزد آنان نیامده است؟!».

﴿وَلَوۡ أَنَّآ أَهۡلَکۡنَٰهُم بِعَذَابٖ مِّن قَبۡلِهِۦ لَقَالُواْ رَبَّنَا لَوۡلَآ أَرۡسَلۡتَ إِلَیۡنَا رَسُولٗا فَنَتَّبِعَ ءَایَٰتِکَ مِن قَبۡلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخۡزَىٰ١٣٤[طه: ۱۳۴]. «و اگر ما آنان را پیش از او به عذابی نابود می‌کردیم، می‌گفتند: پروردگارا! چرا پیامبری را برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم پیش از آنکه خوار و رسوا گردیم؟».

﴿قُلۡ کُلّٞ مُّتَرَبِّصٞ فَتَرَبَّصُواْۖ فَسَتَعۡلَمُونَ مَنۡ أَصۡحَٰبُ ٱلصِّرَٰطِ ٱلسَّوِیِّ وَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ١٣٥[طه: ۱۳۵]. «بگو: همه چشم به راهند پس (شما نیز) چشم به راه باشید، و به زودی خواهید دانست چه کسانی بر راه راست بوده و چه کسانی راه یافته‌اند».

تکذیب کنندگان پیامبر صگفتند: چرا معجزه ونشانه‌ای از سوی پروردگار ش برای ما نمی‌آوردی؟» منظورشان معجزه و نشانه‌هایی بود که پیشنهاد می‌کردند. مانند این‌که می‌گفتند: ﴿وَقَالُواْ لَن نُّؤۡمِنَ لَکَ حَتَّىٰ تَفۡجُرَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَرۡضِ یَنۢبُوعًا٩٠ أَوۡ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٞ مِّن نَّخِیلٖ وَعِنَبٖ فَتُفَجِّرَ ٱلۡأَنۡهَٰرَ خِلَٰلَهَا تَفۡجِیرًا٩١ أَوۡ تُسۡقِطَ ٱلسَّمَآءَ کَمَا زَعَمۡتَ عَلَیۡنَا کِسَفًا أَوۡ تَأۡتِیَ بِٱللَّهِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ قَبِیلًا٩٢[الإسراء: ۹۰-۹۲]. «هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم مگر این‌که باری ما چشمه‌ای از زمین بجوشانی، یا باغی از خرما و انگور داشته ب اشی که نهرها در آن بجوشد، یا آسمان را آن‌گونه که ادعا می‌کنی تکه تکه بر ما بیاندازی، یا خدا و فرشتگان را روبرو بیاوری».

و این ناشی از لجاجت و عناد و ستم آنها بود، پس آنان و پیامبران، انسان و بندگان خدا هستند بنابر این پیشنهاد کردن معجزه طبق خواسته‌هایشان برای آنها مناسب نیست، و این خداوند است که آن را نازل می‌نماید، و از میان معجزات گوناگون آنچه را که حکمتش ایجاب نماید انتخاب می‌کند.

و از گفتۀ آنان که می‌گفتند: ﴿وَقَالُواْ لَوۡلَا یَأۡتِینَا بِ‍َٔایَةٖ مِّن رَّبِّهِچرا نشانه‌ها و معجزاتی از جانب پروردگارش بر او نازل نشده است؟ چنین بر می‌آید که پیامبر، نشانه و معجزه‌ای دال بر صداقت و حقانیت خود به آنان ارائه ن مداده است، اما این دروغ و افترا می‌باشد، زیرا او معجزات آشکار و نشانه‌های قوی آورده است که با برخی از آن هدف و مقصود حاصل می‌شود. به همین جهت فرمود: اگر راست می‌گویند و حق را با دلیلش می‌جویند، ﴿أَوَ لَمۡ تَأۡتِهِم بَیِّنَةُ مَا فِی ٱلصُّحُفِ ٱلۡأُولَىٰمگر دلیل و معجزۀ کتابهای پیشین نزد آنان نیامده است؟ مگر این قرآن بزرگ نزد آنان نیامده است که تصدیق کنندۀ کتابهای گذشته از قبیل تورات و انجیل و دیگر کتابهای گذشته است که مطابق با قرآن بوده و از چیزهایی که از آن خبر داده‌اند قرآن نیز خقبر داده است؟ نیز قرآن در آن کتاب‌ها تایید شده و در آنها به بعثت پیامبر مژده داده شده است: ﴿أَوَ لَمۡ یَکۡفِهِمۡ أَنَّآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَرَحۡمَةٗ وَذِکۡرَىٰ لِقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ٥١[العنکبوت: ۵۱]. «آیا آنان را کافی نیست که ما این کتاب را بر تو فرو فرستاده‌ایم که بر آنها خوانده می‌شود؟ بی‌گمان در آن رحمت و پندی است برای قومی که ایمان می‌آورند».

پس نشانه‌ها و معجزات تنها به مومنان فایده می‌دهند و ایمان و یقینشان با آن افزوده می‌شود. اما کسانی که از آن روی گردانند و با آن مخالفت می‌کنند، به آن ایمان نمی‌آورند و از آن بهره‌مند نمی‌شوند. ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ حَقَّتۡ عَلَیۡهِمۡ کَلِمَتُ رَبِّکَ لَا یُؤۡمِنُونَ٩٦ وَلَوۡ جَآءَتۡهُمۡ کُلُّ ءَایَةٍ حَتَّىٰ یَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِیمَ٩٧[یونس: ۹۶-۹۷]. «بی‌شک کسانی که سخن پروردگارت بر آنها ثابت شده است ایمان نمی‌آورند، گرچه هر نشانه‌ای به نزد آنها بیاید، مگر این‌که عذاب دردناک را ببینند».

و فایدۀ آوردن نشانه‌ها برای آنان این است که تا حجت بر آنها اقامه شود، نیز وقتی که عذاب بر آنها فرود می‌آید، نگویند: ﴿لَوۡلَآ أَرۡسَلۡتَ إِلَیۡنَا رَسُولٗا فَنَتَّبِعَ ءَایَٰتِکَ مِن قَبۡلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخۡزَىٰچرا پیامبری را برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم پیش از آنکه با گرفتار شدن به عذاب خوار و رسوا شویم؟ به راستی که پیامبر ما نزد شما آمد و نشانه و دلایل ما همراه اوست، پس اگر شما آنگونه هستید که می‌گویید، او را تصدیق کنید.

ای محمد! خطاب به کسانی که تو را تکذیب می‌کنند و می‌گویند دربارۀ او منتظر حوادث زمان باشید، بگو: ﴿کُلّٞ مُّتَرَبِّصٞهمه چشم به راه و منتظر هستیم، شما منتظر مردن من باشید، و من نیز منتظر گرفتار شدن شما به عذاب هستم. [التوبة: ۵۲]. ﴿قُلۡ هَلۡ تَرَبَّصُونَ بِنَآ إِلَّآ إِحۡدَى ٱلۡحُسۡنَیَیۡنِۖ وَنَحۡنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمۡ أَن یُصِیبَکُمُ ٱللَّهُ بِعَذَابٖ مِّنۡ عِندِهِۦٓ أَوۡ بِأَیۡدِینَا[التوبة: ۵۲]. «بگو: دربارۀ ما مگر جز یکی از دو خوبی منتظر پیز دیگری هستید؟ ما یا پیروز می‌شویم یا شهید می‌گردیم. و ما در مورد شما منتظریم که خداوند یا شما را به عذاب خود گرفتار نماید یا به دستد ما عذابتان دهد».

﴿فَتَرَبَّصُواْۖ فَسَتَعۡلَمُونَ مَنۡ أَصۡحَٰبُ ٱلصِّرَٰطِ ٱلسَّوِیِّ وَمَنِ ٱهۡتَدَىٰپس شما نیز چشم به راه و منتظر باشید و به زودی خواهید دانست که چه کسانی پیرو راه راست بوده و با در پیش گرفتن راه راست موفق و رستگار می‌شوند؟ و هرکس از راه راست منحرف شود زیانکار و ناکام گشته و به عذاب الهی گرفتار می‌شود، و معلوم است که پیامبر بر راه راست، و رستگار بود و دشمنانش منحرف و زیانکار بودند.

والله أعلم

پایان تفسیر سوره‌ی طه

سوره طه

سورة طه - سورة 20 - عدد آیاتها 135

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام الله بخشندة مهربان

  1. طه طه (طا. ها). ﴿1﴾

  2. مَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى (ای پیامبر! ما) قرآن را برتو نازل نکردیم که به مشقت افتی. ﴿2﴾

  3. إِلاَّ تَذْکِرَةً لِّمَن یَخْشَى   مگر (آن) یاد آوری برای کسی است که (از الله) می‌ترسد. ﴿3﴾

  4. تَنزِیلا مِّمَّنْ خَلَقَ الأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى (این قرآن) فرو فرستاده شده از سوی کسی‌که زمین و آسمان‌ها ی بلند را آفریده است. ﴿4﴾

  5. الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى (الله) رحمان (است که) بر عرش قرار گرفت. ﴿5﴾

  6. لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى   از آنِ اوست آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین، و آنچه میان آن دو است، و آنچه زیر خاک (پنهان) است. ﴿6﴾

  7. وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى و اگر سخن آشکارا بگویی (یا آن را پنهان داری) بی‌گمان او (راز) نهان و نهان‌تر را می‌داند. ﴿7﴾

  8. اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى (او) الله است، که هیچ معبودی جز او نیست؛ نام‌های نیکو از آنِ اوست. ﴿8﴾

  9. وَهَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَى   و (ای پیامبر!) آیا خبر موسی به تو رسیده است؟ ﴿9﴾

  10. إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّی آتِیکُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى هنگامی‌که آتشی را (از دور) دید، پس به خانواده‌ا‌ی خود گفت: «(لحظه‌ای) درنگ کنید، همانا من آتشی را دیده‌ام شاید شعله‌ای از آن برای شما بیاورم، یا بر آن آتش راهنمایی بیابم». ﴿10﴾

  11. فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِی یَا مُوسَى پس چون نزد آن (آتش) آمد، نِدا داده شد که: «ای موسی! ﴿11﴾

  12. إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى همانا من پروردگار تو هستم، پس کفش‌هایت را بیرون کن، که تو در وادی مقدس طوی هستی. ﴿12﴾

  13. وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَى و من تو را (به پیامبری) بر گزیدم، پس به آنچه (بر تو) وحی می‌شود، گوش فرا ده. ﴿13﴾

  14. إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی یقیناً من «الله» هستم، هیچ معبودی (به حق) جز من نیست، پس مرا پرستش کن، و نماز را برای یاد من بر پا دار. ﴿14﴾

  15. إِنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ أَکَادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى قطعاً قیامت خواهد آمد، می‌خواهم (وقت) آن را پنهان دارم، تا هر کس در برابر سعی (و اعمالی) که می‌کند جزا داده شود. ﴿15﴾

  16. فَلاَ یَصُدَّنَّکَ عَنْهَا مَنْ لاَ یُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى   پس مبادا کسی‌که به آن ایمان ندارد، و از هوس‌های خود پیروی می‌کند، تو را از آن باز دارد، که هلاک خواهی شد. ﴿16﴾

  17. وَمَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَى و ای موسی! آن چیست به (دست) راستت؟» ﴿17﴾

  18. قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّأُ عَلَیْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِی وَلِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَى   گفت: «این عصای من است، بر آن تکیه می‌کنم، و با آن برای گوسفندانم (برگ درختان) فرو می‌ریزم، و مرا با آن کارهای دیگری (نیز) است (که برآورده می‌کنم). ﴿18﴾

  19. قَالَ أَلْقِهَا یَا مُوسَى فرمود: «ای موسی! آن را بیفکن» ﴿19﴾

  20. فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِیَ حَیَّةٌ تَسْعَى پس (موسی) آن (عصا) را افکند، که ناگهان ماری شد که (به هر سو) می‌دوید. ﴿20﴾

  21. قَالَ خُذْهَا وَلا تَخَفْ سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا الأُولَى   فرمود: «آن را بگیر و نترس، به زودی آن را به صورت اولش باز می‌گردانیم. ﴿21﴾

  22. وَاضْمُمْ یَدَکَ إِلَى جَنَاحِکَ تَخْرُجْ بَیْضَاء مِنْ غَیْرِ سُوءٍ آیَةً أُخْرَى و دستت را در بغل خود داخل کن، تا سفید (و) بی عیب بیرون آید، (این نیز) معجزه‌ا‌ی دیگری است. ﴿22﴾

  23. لِنُرِیَکَ مِنْ آیَاتِنَا الْکُبْرَى تا آیات (و نشانه‌های) بزرگ خود را به تو نشان دهیم. ﴿23﴾

  24. اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى (اینک) به سوی فرعون برو، بی‌گمان او سرکشی کرده است». ﴿24﴾

  25. قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی   (موسی) گفت: «پروردگارا! سینه‌ام را برایم بگشا. ﴿25﴾

  26. وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی و کارم را برایم آسان گردان. ﴿26﴾

  27. وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی و گره از زبانم باز کن. ﴿27﴾

  28. یَفْقَهُوا قَوْلِی   تا سخنانم را بفهمند. ﴿28﴾

  29. وَاجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی و برای من (یاور و) وزیری از خاندانم قرار ده. ﴿29﴾

  30. هَارُونَ أَخِی   برادرم هارون را. ﴿30﴾

  31. اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی به (وسیله‌ای) او پشت مرا محکم کن، ﴿31﴾

  32. وَأَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی   و او را در کار (رسالت) من شریک ساز، ﴿32﴾

  33. کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیرًا تا تو را بسیار تسبیح گوییم، ﴿33﴾

  34. وَنَذْکُرَکَ کَثِیرًا و بسیار تو را یاد کنیم، ﴿34﴾

  35. إِنَّکَ کُنتَ بِنَا بَصِیرًا   بی‌شک تو به (حال) ما خوب بینایی». ﴿35﴾

  36. قَالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یَا مُوسَى فرمود: «ای موسی! هر چه خواستی به تو داده شد. ﴿36﴾

  37. وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَیْکَ مَرَّةً أُخْرَى و به تحقیق ما بار دیگر (نیز) بر تو منت نهاده‌ایم (و نعمت بخشیده‌ایم) ﴿37﴾  

  38. إِذْ أَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّکَ مَا یُوحَى آن هنگام که به مادرت الهام کردیم، آنچه راکه باید الهام می‌شد، ﴿38﴾

  39. أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّی وَعَدُوٌّ لَّهُ وَأَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِّنِّی وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَیْنِی   که: «او را در صندوقی بگذار، آنگاه آن (صندوق) را به دریا بینداز، تا دریا او را به ساحل افکند، (و) دشمن من و دشمن او، او را برگیرد». و من محبتی از سوی خود بر تو افکندم و تا در برابر دیدگان من پرورش یابی. ﴿39﴾

  40. إِذْ تَمْشِی أُخْتُکَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى مَن یَکْفُلُهُ فَرَجَعْنَاکَ إِلَى أُمِّکَ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَلا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّیْنَاکَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاکَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِینَ فِی أَهْلِ مَدْیَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ یَا مُوسَى آنگاه که خواهرت می‌رفت و می‌گفت: «آیا کسی را به شما نشان دهم که سرپرستی‌اش را به عهده گیرد؟!» پس تو را به مادرت باز گرداندیم، تا چشمش (به دیدار تو) روشن شود، و اندوهگین نگردد، و (بعدها)  تو یک نفر (قبطی) را کُشتی، پس (ما) تو را از اندوه (و گرفتاری) نجات دادیم، و بار‌ها (چنانکه باید) تو را آزمودیم.  پس (از آن) سال‌ها در میان مردم مدین ماندی، سپس ای موسی! بر (طبق) تقدیر (الهی به اینجا) آمدی. ﴿40﴾

  41. وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی   و تو را برای خودم خاص ساختم (و پرورش دادم). ﴿41﴾

  42. اذْهَبْ أَنتَ وَأَخُوکَ بِآیَاتِی وَلا تَنِیَا فِی ذِکْرِی (اینک) تو و برادرت با آیات من برو، و در یاد من سستی نکنید. ﴿42﴾

  43. اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى به سوی فرعون بروید، بی‌گمان او سرکشی کرده است. ﴿43﴾

  44. فَقُولا لَهُ قَوْلا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى   پس به نرمی با او سخن بگویید، شاید که او پند گیرد یا (از پروردگارش) بترسد، ﴿44﴾

  45. قَالا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَن یَفْرُطَ عَلَیْنَا أَوْ أَن یَطْغَى (موسی و هارون) گفتند: «پروردگارا! به راستی ما می‌ترسیم که بر ما پیش‌دستی نماید (و قبل از بیان حق ما را آزار دهد) یا طغیان کند» ﴿45﴾

  46. قَالَ لا تَخَافَا إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى فرمود: «نترسید! بی‌شک من با شما هستم، می‌شنوم و می‌بینم. ﴿46﴾

  47. فَأْتِیَاهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّکَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاکَ بِآیَةٍ مِّن رَّبِّکَ وَالسَّلامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى   پس به نزد او بروید و بگویید: ما فرستادگان پروردگارت هستیم، بنی اسرائیل را با ما بفرست، و آن‌ها را آزار و شکنجه نکن، به راستی که ما نشانه‌هاى روشنى از سوی پروردگارت برای تو آورده‌ایم، و سلام بر آن کسی‌که از هدایت پیروی کند. ﴿47﴾

  48. إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَى مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّى همانا به ما وحی شده که محققاً عذاب (الهی) بر کسی است که (آیات و معجزات را) تکذیب کند، و (از ایمان) روی بگرداند». ﴿48﴾

  49. قَالَ فَمَن رَّبُّکُمَا یَا مُوسَى (فرعون) گفت: «ای موسی! پروردگار شما کیست؟» ﴿49﴾

  50. قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى (موسی) گفت: «پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیزی را به او ارزانی داشته، سپس (آن‌ها  را) هدایت کرده است» ﴿50﴾

  51. قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الأُولَى   (فرعون) گفت: «پس حال (و سرنوشت) نسل‌های گذشته چه می‌شود؟» ﴿51﴾

  52. قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کِتَابٍ لّا یَضِلُّ رَبِّی وَلا یَنسَى (موسی) گفت: «علم آن نزد پروردگارم در کتابی (ثبت) است، پروردگارم نه اشتباه می‌کند و نه فراموش می‌کند. ﴿52﴾

  53. الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَکَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلا وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّى (همان) کسی‌که زمین را برای شما گهواره (و محل آسایش) قرار داد، و برای شما در آن راه‌هایی ایجاد نمود، و از آسمان آبی فرو فرستاد پس با آن، انواع گوناگون گیاه را (از زمین) بیرون آوردیم. ﴿53﴾

  54. کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّأُولِی النُّهَى بخورید، و (نیز) چهار پایان‌تان را بچرانید، بی‌گمان در این (امور) نشانه‌های برای خردمندان است. ﴿54﴾

  55. مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَةً أُخْرَى (ما) شما را از آن (= زمین) آفریدیم، و در آن باز می‌گردانیم، و بار دیگرشما را از آن بیرون می‌آوریم. ﴿55﴾

  56. وَلَقَدْ أَرَیْنَاهُ آیَاتِنَا کُلَّهَا فَکَذَّبَ وَأَبَى   و به راستی (ما) همه‌ا‌ی آیات خود را به او نشان دادیم، پس (او همه را) تکذیب کرد و سر باز زد. ﴿56﴾

  57. قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِکَ یَا مُوسَى گفت: «ای موسی! آیا به نزد ما آمده‌ای که با سحر خود، ما را از سرزمین مان بیرون کنی؟! ﴿57﴾

  58. فَلَنَأْتِیَنَّکَ بِسِحْرٍ مِّثْلِهِ فَاجْعَلْ بَیْنَنَا وَبَیْنَکَ مَوْعِدًا لّا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلا أَنتَ مَکَانًا سُوًى پس یقیناً ما هم سحری مانند آن برای تو می‌آوریم، پس (هم اکنون) در مکانی هموار (و مقبول همه) موعدی میان ما و خودت قرار بده که نه ما و نه تو از آن تخلف نکنیم، ﴿58﴾

  59. قَالَ مَوْعِدُکُمْ یَوْمُ الزِّینَةِ وَأَن یُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى (موسی) گفت: «موعد شما روز (عید) زینت است و آن که (همه‌ا‌ی) مردم چاشتگاه گرد آورده شوند» ﴿59﴾

  60. فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ کَیْدَهُ ثُمَّ أَتَى   آنگاه فرعون باز گشت، پس (همه‌ا‌ی) مکر و حیله خود را جمع کرد، سپس آمد. ﴿60﴾

  61. قَالَ لَهُم مُّوسَى وَیْلَکُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ کَذِبًا فَیُسْحِتَکُمْ بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَى موسی به آن‌ها گفت: «وای بر شما! برالله دروغ نبندید، که شما را با عذابی نابود می‌سازد، و یقیناً کسی‌که (بر الله) افترا بندد، ناکام (و نا امید) می‌شود» ﴿61﴾

  62. فَتَنَازَعُوا أَمْرَهُم بَیْنَهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى پس آن‌ها در کار‌شان میان خود اختلاف کردند، و راز‌شان را پنهان داشتند. ﴿62﴾

  63. قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ یُرِیدَانِ أَن یُخْرِجَاکُم مِّنْ أَرْضِکُم بِسِحْرِهِمَا وَیَذْهَبَا بِطَرِیقَتِکُمُ الْمُثْلَى   گفتند: «مسلماً این دو (نفر) جادوگرند، می‌خواهند شما را با جادو‌شان از سرزمین تان بیرون کنند، و آیین (و راه و رسم) برتر شما را از بین ببرند. ﴿63﴾

  64. فَأَجْمِعُوا کَیْدَکُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَقَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى پس (همه‌ای) حیله (و تدبیر) خود را گرد آورید (و به کار بندید) سپس در یک صف (برای مبازه) بیایید، و به راستی امروز کسی رستگار خواهد شد که چیره (و غالب) گردد. ﴿64﴾

  65. قَالُوا یَا مُوسَى إِمَّا أَن تُلْقِیَ وَإِمَّا أَن نَّکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى (ساحران) گفتند: «ای موسی! یا این است که (اول) تو (عصا را) بیفکنی یا آنکه ما کسانی باشیم که اول بیفکنیم؟!» ﴿65﴾

  66. قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى (موسی) گفت: «بلکه، (شما) بیفکنید» پس ناگهان ریسمان‌هایشان و عصا‌هایشان از (اثر) سحر‌شان چنان به نظرش رسید که حرکت می‌کند (و می‌دوند) ﴿66﴾

  67. فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُّوسَى   پس موسی در دل خود ترسی احساس کرد که (مبادا در ایمان مردم خللی ایجاد شود). ﴿67﴾

  68. قُلْنَا لا تَخَفْ إِنَّکَ أَنتَ الأَعْلَى گفتیم: «نترس! مسلماً تو (غالب و) برتری، ﴿68﴾

  69. وَأَلْقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا کَیْدُ سَاحِرٍ وَلا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَى و آنچه را که در دست راست خود داری بیفکن، تا (تمام) آنچه را که ساخته‌اند، ببلعد، بی‌شک آنچه ساخته‌اند، تنها مکر ساحر است، و ساحر هر جا رود رستگار (و موفق) نخواهد شد». ﴿69﴾

  70. فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى   (پس موسی عصای خود را افکند، ناگهان به مار بزرگی تبدیل شد و همه‌ا‌ی آن‌ها را که ساخته بودند بلعید) آنگاه ساحران (همگی) به سجده افتادند، گفتند: «(ما) به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم». ﴿70﴾

  71. قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْجُلَکُم مِّنْ خِلافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَیُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى (فرعون) گفت: «آیا پیش از آن که به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟! بی‌تردید او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است، پس یقیناً دستان‌تان و پا‌های‌تان را بر خلاف یکدیگر قطع می‌کنم، و شما را بر تنه‌های نخل به دار می‌آویزم، و بی‌شک خواهید دانست که عذاب (و شکنجه) کدام‌یک از ما سخت‌تر است و پایدار‌تر است!». ﴿71﴾

  72. قَالُوا لَن نُّؤْثِرَکَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالَّذِی فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِی هَذِهِ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا گفتند: «سوگند به آن که ما را آفریده است، هرگز تو را بر این دلایل روشنی که برای ما آمده، ترجیح نمی‌دهیم، پس به هر حکمی که می‌خواهی حکم کن، تو تنها می‌توانی در این زندگی دنیا حکم کنی. ﴿72﴾

  73. إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغْفِرَ لَنَا خَطَایَانَا وَمَا أَکْرَهْتَنَا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَیْرٌ وَأَبْقَى همانا ما به پروردگارمان ایمان آورده‌ایم تا گناهان مان و آنچه را از سحر که ما را به آن وادار کردی، برای‌مان ببخشاید، و الله بهتر و پایدارتر است». ﴿73﴾

  74. إِنَّهُ مَن یَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا یَمُوتُ فِیهَا وَلا یَحْیَى بی‌گمان کسی‌که گناه‌کار به نزد پروردگارش حاضر شود، پس آتش جهنم برای اوست، در آن جا نه می‌میرد، و نه زنده می‌ماند. ﴿74﴾

  75. وَمَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَئِکَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى و کسی‌که مؤمن نزد او آید، در حالی‌که کارهای شایسته انجام داده باشد، پس اینان برایشان  درجات بلند است. ﴿75﴾

  76. جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِکَ جَزَاء مَن تَزَکَّى   باغ‌های جاویدان (بهشتی) که نهر‌ها زیر (درختان) آن جاری است، همیشه در آن خواهند بود، و این است پاداش کسی‌که خود را (از شرک و گناهان) پاک نموده است. ﴿76﴾

  77. وَلَقَدْ أَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقًا فِی الْبَحْرِ یَبَسًا لّا تَخَافُ دَرَکًا وَلا تَخْشَى و به راستی (ما) به موسی وحی کردیم که: «شبانه بندگان مرا (از مصر بیرون) ببر، سپس برای آن‌ها در دریا راهی خشک بگشا، که نه از تعقیب (دشمنان) خواهی ترسید، و نه (از غرق شدن در دریا) هراسی داری. ﴿77﴾

  78. فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِیَهُم مِّنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ پس فرعون با لشکریانش آنان را دنبال کردند، آنگاه دریا چنانکه باید آنان را (بطور کامل در میان امواج خود) فرو پوشانید. ﴿78﴾

  79. وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَى و فرعون قوم خود را گمراه نمود، و هدایت نکرد. ﴿79﴾

  80. یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ قَدْ أَنجَیْنَاکُم مِّنْ عَدُوِّکُمْ وَوَاعَدْنَاکُمْ جَانِبَ الطُّورِ الأَیْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى ای بنی اسرائیل! به راستی (ما) شما را از (دست) دشمنان‌تان نجات دادیم، و در طرف راست (کوه) طور با شما وعده گذاردیم، (تا تورات را بر شما نازل کنیم) و بر شما «منّ» (= ترنجبین) و «سلوی» (= بلدرچین) نازل کردیم. ﴿80﴾

  81. کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَلا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَمَن یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَى   از پاکیزه‌ها آنچه به شما روزی داده‌ایم؛ بخورید، و در آن سرکشی نکنید، که خشم من بر شما وارد می‌شود، و کسی‌که خشم من بر او وارد شود، قطعاً نابود شده است. ﴿81﴾

  82. وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى و همانا من آمرزنده‌ام برای کسی‌که توبه کرد و ایمان آورد، و کار شایسته انجام داد، سپس هدایت یافت. ﴿82﴾

  83. وَمَا أَعْجَلَکَ عَن قَوْمِکَ یَا مُوسَى   ای موسی! چه چیز سبب شد که از قوم خود پیشی گیری؟ ﴿83﴾

  84. قَالَ هُمْ أُولاء عَلَى أَثَرِی وَعَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضَى (موسی) گفت: «پروردگارا! آنان به دنبال من هستند، و من به سوی تو شتاب کردم، تا (از من) خشنود شوی». ﴿84﴾

  85. قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِن بَعْدِکَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ   فرمود: «بی‌گمان ما قوم تو را بعد از تو، آزمودیم، و سامری آن‌ها را گمراه کرد». ﴿85﴾

  86. فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ یَا قَوْمِ أَلَمْ یَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَیْکُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدتُّمْ أَن یَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّکُمْ فَأَخْلَفْتُم مَّوْعِدِی پس موسی خشمگین (و) اندوهناک به سوی قومش بازگشت، (و) گفت: «ای قوم من! مگر پروردگارتان وعده‌ی نیکو به شما نداده بود؟ آیا مدت (جدایی من از شما) به درازا کشید، یا خواستید خشمی از (سوی) پروردگارتان بر شما نازل شود، که وعده‌ی مرا خلاف کردید؟». ﴿86﴾

  87. قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَکَ بِمَلْکِنَا وَلَکِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِّن زِینَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَکَذَلِکَ أَلْقَى السَّامِرِیُّ گفتند: «(ما) به اختیار خود وعده‌ی تو را خلاف نکردیم، لیکن بارهای سنگینی از زینت (و زیورهای) قوم (فرعون) که با خود داشتیم، آن را (در آتش) افکندیم» پس بدین‌سان سامری نیز (آنچه داشت) افکند.﴿87﴾

  88. فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُکُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِیَ آنگاه برای آن‌ها مجسمه‌ی گوساله‌ای که صدای (چون صدای گوساله) داشت، پدید آورد، پس (سامری و پیروانش به مردم) گفتند: «این معبود شما، و معبود موسی است، که آن را فراموش کرده است». ﴿88﴾

  89. أَفَلا یَرَوْنَ أَلاَّ یَرْجِعُ إِلَیْهِمْ قَوْلا وَلا یَمْلِکُ لَهُمْ ضَرًّا وَلا نَفْعًا آیا نمی‌بینند که (این گوساله) هیچ پاسخی به آن‌ها نمی‌دهد، و مالک هیچ سود و زیانی برای آن‌ها نیست؟ ﴿89﴾

  90. وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِن قَبْلُ یَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَإِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِی وَأَطِیعُوا أَمْرِی   و بی‌شک هارون پیش از این به آن‌ها گفته بود: «ای قوم من! یقیناً شما به (وسیله‌ی) این (گوساله) آزمون شده‌اید، و بی‌گمان پروردگار شما (الله) رحمان است، پس از من پیروی نمائید و فرمانم را اطاعت کنید». ﴿90﴾

  91. قَالُوا لَن نَّبْرَحَ عَلَیْهِ عَاکِفِینَ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَیْنَا مُوسَى (آن‌ها) گفتند: «(ما) پیوسته پیرامون آن (برای پرستش) می‌نشینیم (و آن را عبادت می‌کنیم)، تا موسی به سوی ما باز گردد». ﴿91﴾

  92. قَالَ یَا هَارُونُ مَا مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا   (چون موسی آمد) گفت: «ای هارون! چه چیزی تو را باز داشت، هنگامی‌که آن‌ها را دیدی گمراه شده‌اند، ﴿92﴾

  93. أَلاَّ تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَیْتَ أَمْرِی از من پیروی نکردی؟ آیا فرمان مرا عصیان (و سرپیچی) کردی؟!». ﴿93﴾

  94. قَالَ یَا ابْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَلا بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی (هارون) گفت: «ای پسر مادرم! نه ریش مرا بگیر، و نه (موی) سرم را، همانا من ترسیدم که بگویی میان بنی اسرائیل تفرقه‌انداختی، و سخن (و سفارش) مرا به کار نبستی». ﴿94﴾

  95. قَالَ فَمَا خَطْبُکَ یَا سَامِرِیُّ   (موسی رو به سامری کرد و) گفت: «ای سامری! (این) کار تو چیست؟ (چرا چنین کرده‌ای؟)». ﴿95﴾

  96. قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَکَذَلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی گفت: «من چیزی را دیدم که آن‌ها ندیدند، پس مشتی (خاک) از رد پای (اسب) رسول (= جبرئیل) را گرفتم، آنگاه آن را (بر پیکر) افکندم، و این چنین (هوای) نفسم (این کار را) برایم آراسته جلوه داد». ﴿96﴾

  97. قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیَاةِ أَن تَقُولَ لا مِسَاسَ وَإِنَّ لَکَ مَوْعِدًا لَّنْ تُخْلَفَهُ وَانظُرْ إِلَى إِلَهِکَ الَّذِی ظَلْتَ عَلَیْهِ عَاکِفًا لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفًا (موسی) گفت: «پس برو، بی‌شک بهره‌ی تو در زندگی دنیا این است که بگویی: «(به من) دست نزنید (و نزدیک نشوید)» و همانا وعده‌ای (از عذاب) داری، که هرگز تخلف نخواهد شد، و (اکنون) به معبودت بنگر که پیوسته عبادتش می‌کردی (و آن را رها نمی‌کردی) آن را خواهیم سوزاند، سپس (خاکستر و ذرات) آن را در دریا پراکنده می‌سازیم. ﴿97﴾

  98. إِنَّمَا إِلَهُکُمُ اللَّهُ الَّذِی لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَسِعَ کُلَّ شَیْءٍ عِلْمًا معبود شما تنها الله است که جز او هیچ معبودی نیست؛ و علم او همه چیز را فرا گرفته است». ﴿98﴾

  99. کَذَلِکَ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنبَاء مَا قَدْ سَبَقَ وَقَدْ آتَیْنَاکَ مِن لَّدُنَّا ذِکْرًا (ای پیامبر!) این گونه از خبرهای آنچه گذشته است بر تو باز گو می‌کنیم، و به راستی (ما) از جانب خود به تو ذکر (= قرآن) داده‌ایم. ﴿99﴾

  100. مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ یَحْمِلُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وِزْرًا   کسی‌که از آن (قرآن) روی گردان شود، پس بی‌گمان او روز قیامت بار سنگینی (از گناه) بر دوش خواهد کشید. ﴿100﴾

  101. خَالِدِینَ فِیهِ وَسَاء لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حِمْلا که در آن (رنج) جاودانه خواهند ماند، و برای آن‌ها روز قیامت بد باری است. ﴿101﴾

  102. یَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقًا (همان) روزی‌که در «صور» دمیده شود، و مجرمان را کبود (چشم) در آن روز گرد آوریم. ﴿102﴾

  103. یَتَخَافَتُونَ بَیْنَهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلاَّ عَشْرًا   آن‌ها در میان خود آهسته سخن می‌گویند، (و به یکدیگر می‌گویند:) «(شما) فقط ده روز (در دنیا) درنگ کرده‌اید». ﴿103﴾

  104. نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ إِذْ یَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَةً إِن لَّبِثْتُمْ إِلاَّ یَوْمًا ما به آنچه می‌گویند؛ داناتریم، چون نیکو روش‌ترین آن‌ها بگوید: «(شما) تنها یک روز درنگ کرده‌اید». ﴿104﴾

  105. وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسْفًا و (ای پیامبر!) از تو درباره‌ی کوه‌ها می‌پرسند، پس بگو: «پروردگارم آن‌ها را سخت متلاشی (و پراکنده) خواهد کرد، ﴿105﴾

  106. فَیَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا   پس آن‌ها را (زمینی) صاف و هموار می‌گرداند، ﴿106﴾

  107. لا تَرَى فِیهَا عِوَجًا وَلا أَمْتًا که در آن هیچ پستی و بلندی را نبینی». ﴿107﴾

  108. یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ لا عِوَجَ لَهُ وَخَشَعَت الأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلا تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْسًا   (در) آن روز، (همگی) دعوت کننده را پیروی کنند، هیچ راه سرپیچی (و مخالفت) نیست، و همه‌ی صداها در برابر (الله) رحمان خاشع می‌شود، پس جز صدای آهسته (چیزی) نمی‌شنوی. ﴿108﴾

  109. یَوْمَئِذٍ لّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلا آن روز شفاعت (هیچ کس) سود نمی‌بخشد، جز کسی‌که (الله) رحمان به او اجازه داده، و گفتار او را پسندیده است. ﴿109﴾

  110. یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْمًا آنچه را پیش رو دارند، و آنچه را پشت سرشان است می‌داند، و آن‌ها به علم او احاطه ندارند. ﴿110﴾

  111. وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا و (همه‌ی) چهره‌ها در برابر (الله) زنده‌ی پاینده فروتن می‌شود،  و آن که (بار) ستم بر دوش دارد، ناکام (و مأیوس) می‌گردد. ﴿111﴾

  112. وَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلا یَخَافُ ظُلْمًا وَلا هَضْمًا و کسی‌که کارهای شایسته انجام دهد در حالی‌که او مؤمن باشد، پس نه از ستمی می‌ترسد و نه از کم و کاستی، (در حقش می‌هراسد). ﴿112﴾

  113. وَکَذَلِکَ أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا وَصَرَّفْنَا فِیهِ مِنَ الْوَعِیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْرًا   و این گونه آن را قرآنی عربی نازل کردیم، و وعید (و هشدارهای) گوناگون را در آن بیان داشتیم، شاید آن‌ها تقوا پیشه کنند، یا این کتاب برای آن‌ها پندی پدید آورد.﴿113﴾

  114. فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَلا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن یُقْضَى إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا پس بلند مرتبه است الله که فرمانروای حق است، به (تلاوت) قرآن شتاب مکن؛ پیش از آن که وحی آن برتو تمام شود، و بگو: «پروردگارا! به علم من بیفزا». ﴿114﴾

  115. وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا و به راستی پیش از این به آدم سفارش کردیم (و عهد بستیم) پس او فراموش کرد، و برای او عزمی (استوار) نیافتیم. ﴿115﴾

  116. وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى   و (به یاد آور) آنگاه که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده کنید» پس (همگی) سجده کردند؛ جز ابلیس که سر باز زد. ﴿116﴾

  117. فَقُلْنَا یَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَّکَ وَلِزَوْجِکَ فَلا یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى پس گفتیم: «ای آدم! بی‌گمان این (ابلیس) دشمن تو و (دشمن) همسرت است، پس مبادا شما را از بهشت بیرون کند که به رنج (و مشقت) افتی. ﴿117﴾

  118. إِنَّ لَکَ أَلاَّ تَجُوعَ فِیهَا وَلا تَعْرَى همانا برای تو این است که در آن نه گرسنه می‌شوی و نه برهنه می‌مانی. ﴿118﴾

  119. وَأَنَّکَ لا تَظْمَأُ فِیهَا وَلا تَضْحَى و آن که تو در آن نه تشنه می‌شوی و نه گرما (و سوزش آفتاب) می‌یابی. ﴿119﴾

  120. فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لّا یَبْلَى   پس شیطان او را به وسوسه انداخت، گفت: «ای آدم! آیا (می خواهی) تو را به درخت جاودانگی و فرمانروایی بی زوال راهنمایی کنم؟!». ﴿120﴾

  121. فَأَکَلا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى آنگاه (آدم و حوا) از آن (درخت) خوردند، (و لباس‌های بهشتی آن‌ها ریخت) پس عورت‌شان برایشان  آشکار گشت، و شروع کردند که از برگ (درختان) بهشت بر خودشان می‌چسپاندند، و آدم پروردگارش را نافرمانی کرد، پس گمراه شد. ﴿121﴾

  122. ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَهَدَى   سپس پروردگارش او را برگزید، پس توبه اش را پذیرفت، و (او را) هدایت کرد. ﴿122﴾

  123. قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعًا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلا یَضِلُّ وَلا یَشْقَى فرمود: «(شما دو تن با ابلیس) همگی از آن (بهشت) فرود آیید، در حالی‌که دشمن یکدیگر خواهید بود، پس اگر از (سوی) من هدایتی برای شما بیاید، هر کس از هدایت من پیروی کند، پس نه گمراه می‌شود و نه به رنج افتد (و بدبخت شود). ﴿123﴾

  124. وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى   و کسی‌که از یاد من روی گردان شود، پس بی‌گمان زندگانی (سخت و) تنگی خواهد داشت، و روز قیامت او را نابینا بر انگیزیم. ﴿124﴾

  125. قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَى وَقَدْ کُنتُ بَصِیرًا گوید: «پروردگارا! چرا مرا نا بینا برانگیختی؟ و حال آنکه من (در دنیا) بینا بودم!». ﴿125﴾

  126. قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنسَى فرمود: «همان گونه که آیات ما برای تو آمد پس آن‌ها را فراموش کردی؛ و این گونه امروز (تو در آتش) فراموش خواهی شد». ﴿126﴾

  127. وَکَذَلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ یُؤْمِن بِآیَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى و این گونه کسی را که اسراف کند، و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد؛ جزا می‌دهیم، و یقیناً عذاب آخرت شدیدتر و پایدارتر است. ﴿127﴾

  128. أَفَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فِی مَسَاکِنِهِمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّأُولِی النُّهَى آیا برای هدایت (و بیداری) آن‌ها کافی نیست که پیش از اینان چه بسیار از نسل‌ها را هلاک کردیم که در مساکن آن‌ها راه می‌روند؟! بی‌گمان در این (امر) نشانه‌های برای خردمندان است. ﴿128﴾

  129. وَلَوْلا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّکَ لَکَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى و اگر فرمانی که پیش از این از پروردگارت مقرر شده (مبنی بر تأخیر عذاب) و وقت معین، نبود، مسلماً (عذاب الهی) بر آن‌ها محقق می‌شد. ﴿129﴾

  130. فَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاء اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرْضَى   پس (ای پیامبر!) بر آنچه می‌گویند، صبر کن، و پیش از طلوع آفتاب و قبل از غروب آن به ستایش پروردگارت تسبیح گوی، و (نیز) در ساعاتی از شب و اطراف روز تسبیح گوی، باشد که خشنود شوی. ﴿130﴾

  131. وَلا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَرِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَأَبْقَى و هرگز چشمان خود را به (سوی) آنچه (از نعمت‌ها و متاع دینوی) که گروه‌هایی از آنان را از آن بهره‌مند ساخته‌ایم، ندوز، این‌ها  زینت‌ها (و شکوفه‌های) زندگی دنیا است، تا آنان را در آن بیازماییم، و روزی پروردگار تو بهتر و پایدارتر است. ﴿131﴾

  132. وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا لا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى و خانواده ات را به نماز فرمان بده، و (خود) بر (انجام) آن شکیبا باش، (ما) از تو روزی نمی‌خواهیم، (بلکه) ما به تو روزی می‌دهیم، و سرانجام نیک برای پرهیزگاران است. ﴿132﴾

  133. وَقَالُوا لَوْلا یَأْتِینَا بِآیَةٍ مِّن رَّبِّهِ أَوَلَمْ تَأْتِهِم بَیِّنَةُ مَا فِی الصُّحُفِ الأُولَى   و (مشرکان) گفتند: «چرا معجزه‌ای از جانب پروردگارش برای ما نمی‌آورد؟!» بگو: «آیا دلایل روشنی که در کتاب‌های پیشین بوده برای آن‌ها نیامده است؟! ﴿133﴾

  134. وَلَوْ أَنَّا أَهْلَکْنَاهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلا أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولا فَنَتَّبِعَ آیَاتِکَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخْزَى اگر (ما) آن‌ها را پیش از آمدن او (= پیامبر) با عذابی هلاک می‌کردیم؛ قطعاً (روز قیامت) می‌گفتند: «پروردگارا! چرا پیامبری به سوی ما نفرستادی، تا پیش از آن که خوار و رسوا شویم از آیات تو پیروی کنیم؟!». ﴿134﴾

  135. قُلْ کُلٌّ مُّتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِیِّ وَمَنِ اهْتَدَى   (ای پیامبر!) بگو: «همه منتظرند، شما (نیز) منتظر باشید، پس به زودی خواهید دانست که چه کسی اصحاب راه راست، و چه کسی هدایت یافته‌اند». ﴿135﴾




سورة طه

 


سُورَةُ طه

 

سُورَةُ طه

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

طه ١ مَآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰٓ ٢ إِلَّا تَذۡکِرَةٗ لِّمَن یَخۡشَىٰ ٣ تَنزِیلٗا مِّمَّنۡ خَلَقَ ٱلۡأَرۡضَ وَٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلۡعُلَى ٤ ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ ٥ لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا وَمَا تَحۡتَ ٱلثَّرَىٰ ٦ وَإِن تَجۡهَرۡ بِٱلۡقَوۡلِ فَإِنَّهُۥ یَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ وَأَخۡفَى ٧ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ ٨ وَهَلۡ أَتَىٰکَ حَدِیثُ مُوسَىٰٓ ٩ إِذۡ رَءَا نَارٗا فَقَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡکُثُوٓاْ إِنِّیٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا لَّعَلِّیٓ ءَاتِیکُم مِّنۡهَا بِقَبَسٍ أَوۡ أَجِدُ عَلَى ٱلنَّارِ هُدٗى ١٠ فَلَمَّآ أَتَىٰهَا نُودِیَ یَٰمُوسَىٰٓ ١١ إِنِّیٓ أَنَا۠ رَبُّکَ فَٱخۡلَعۡ نَعۡلَیۡکَ إِنَّکَ بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوٗى ١٢

 

 

 

 

 


 

سوره طه

 

به نام خداوند بخشندة مهربان

 

از جملۀ حروف مقطّعۀ قرآنی است که بسیاری از سوره‌ها بدان آغاز گشته‌اند، و نام پیامبر نمی‌باشد. ﴿1 ما قرآن را بر تو نازل نکرده‌ایم که به رنج افتی. ﴿2  (آن را نازل نکرده‌ایم) چز برای یادآوریِ کسانی که از خدا می‌ترسند. ﴿3 از سوی خداوند نازل شده که زمین و آسمانهای بلند را آفریده است. ﴿4 خداوند مهربان بر بالای عرش است. ﴿5 از آن اوست آنچه که در آسمانها، و آنچه که در زمین و آنچه میان آن دو و آنچه که زیر خاک است. ﴿6 و اگر آشکارا سخن بگویی (یا آن را نهان داری) بدان که او نهان و نهان‌تر را می‌داند. ﴿7 او خداست و جز او معبود به حق و شایسته‌ای نیست، دارای نیکوترین و زیباترین نامها است. ﴿8 و آیا خبر موسی به تو رسیده است؟. ﴿9 آنگاه که آتشی دید و به خانواده‌اش گفت: درنگ کنید، واقعاً من آتشی دیده‌ام، امیدوارم از آن آتش شعهله‌ای برایتان بیاورم یا در اطراف آتش راهنمایی را بیابم. ﴿10 پس چون به آن نزدیک گردید ندا داده شد که ای موسی!. ﴿11 بی‌گمان من پروردگار تو می‌باشم، کفشهایت را بیرون بیاور، زیرا تو در وادی مقدس طوی هستی. ﴿12

وَأَنَا ٱخۡتَرۡتُکَ فَٱسۡتَمِعۡ لِمَا یُوحَىٰٓ ١٣ إِنَّنِیٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدۡنِی وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِکۡرِیٓ ١٤ إِنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِیَةٌ أَکَادُ أُخۡفِیهَا لِتُجۡزَىٰ کُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا تَسۡعَىٰ ١٥ فَلَا یَصُدَّنَّکَ عَنۡهَا مَن لَّا یُؤۡمِنُ بِهَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ فَتَرۡدَىٰ ١٦ وَمَا تِلۡکَ بِیَمِینِکَ یَٰمُوسَىٰ ١٧ قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّؤُاْ عَلَیۡهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِی وَلِیَ فِیهَا مَ‍َٔارِبُ أُخۡرَىٰ ١٨ قَالَ أَلۡقِهَا یَٰمُوسَىٰ ١٩ فَأَلۡقَىٰهَا فَإِذَا هِیَ حَیَّةٞ تَسۡعَىٰ ٢٠ قَالَ خُذۡهَا وَلَا تَخَفۡۖ سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا ٱلۡأُولَىٰ ٢١ وَٱضۡمُمۡ یَدَکَ إِلَىٰ جَنَاحِکَ تَخۡرُجۡ بَیۡضَآءَ مِنۡ غَیۡرِ سُوٓءٍ ءَایَةً أُخۡرَىٰ ٢٢ لِنُرِیَکَ مِنۡ ءَایَٰتِنَا ٱلۡکُبۡرَى ٢٣ ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ ٢٤ قَالَ رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِی صَدۡرِی ٢٥ وَیَسِّرۡ لِیٓ أَمۡرِی ٢٦ وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِی ٢٧ یَفۡقَهُواْ قَوۡلِی ٢٨ وَٱجۡعَل لِّی وَزِیرٗا مِّنۡ أَهۡلِی ٢٩ هَٰرُونَ أَخِی ٣٠ ٱشۡدُدۡ بِهِۦٓ أَزۡرِی ٣١ وَأَشۡرِکۡهُ فِیٓ أَمۡرِی ٣٢ کَیۡ نُسَبِّحَکَ کَثِیرٗا ٣٣ وَنَذۡکُرَکَ کَثِیرًا ٣٤ إِنَّکَ کُنتَ بِنَا بَصِیرٗا ٣٥ قَالَ قَدۡ أُوتِیتَ سُؤۡلَکَ یَٰمُوسَىٰ ٣٦ وَلَقَدۡ مَنَنَّا عَلَیۡکَ مَرَّةً أُخۡرَىٰٓ ٣٧

 

 

 

 

 

 

 

 

و من تو را برگزیده‌ام، پس به آنچه که وحی می‌شود گوش فرا ده. ﴿13 همانا من «الله» هستم، و معبودی بر حق جز من نیست، پس مرا پرستش کن و نماز را بخوان تا به یاد من باشی. ﴿14 بی‌گمان قیامت آمدنی است، نزدیک است آن را از خود نیز پنهان دارم تا هرکس برابر تلاش و کوشش خود جزا و سزا داده شود. ﴿15 پس کسی که به آن ایمان ندارد و از هوی و هوس خود پیروی کرده است تو را از (باور داشتن به) آن باز ندارد، پس آنگاه هلاک می‌شوی. ﴿16 و ای موسی! در دست راست تو چیست؟. ﴿17 گفت: این عصای من است، بر آن تکیه می‌کنم و با آن برای گوسفندانم برگ می‌ریزم، و به آن نیازهای دیگری نیز دارم. ﴿18 گفت: ای موسی! آن را بیانداز. ﴿19 پس آن‌را انداخت که ناگهان ماری شد که می‌شتافت. ﴿20 (خداوند) فرمود: آن را بگیر و مترس، به زودی آن را به حالت اولیه‌اش بر می‌گردانیم. ﴿21 و دست خود را به گریبان خویش فرو ببر، تا به عنوان نشانه‌ای دیگر سفید و درخشان بیرون بیاید. ﴿22 تا از آیات بزرگ خود به تو نشان دهیم. ﴿23 به سوی فرعون برو، همانا او طغیان و سرکشی کرده است. ﴿24 گفت: پروردگارا! سینه‌ام را برایم بگشا. ﴿25 و کارم را برای من آسان بگردان. ﴿26 و گره از زبانم بگشای. ﴿27 تا سخنم را بفهمند. ﴿28 و یاوری از خانواده‌ام برای من قرار بده. ﴿29 هارون برادرم را. ﴿30 توانایی‌ام را با او استوار بدار. ﴿31 واو را در کارم شریک کن. ﴿32 تا تو را بسیار تسبیح بگوییم. ﴿33 و بسیار تو را یاد کنیم. ﴿34 بی‌گمان تو به حال ما آگاه هستی. ﴿35  (خداوند) گفت: ای موسی! بی‌شک خواسته‌ات برآورده شد. ﴿36 و به راستی باری دیگر پیش از این برتو منت نهاده‌ایم. ﴿37

 إِذۡ أَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰٓ أُمِّکَ مَا یُوحَىٰٓ ٣٨ أَنِ ٱقۡذِفِیهِ فِی ٱلتَّابُوتِ فَٱقۡذِفِیهِ فِی ٱلۡیَمِّ فَلۡیُلۡقِهِ ٱلۡیَمُّ بِٱلسَّاحِلِ یَأۡخُذۡهُ عَدُوّٞ لِّی وَعَدُوّٞ لَّهُۥۚ وَأَلۡقَیۡتُ عَلَیۡکَ مَحَبَّةٗ مِّنِّی وَلِتُصۡنَعَ عَلَىٰ عَیۡنِیٓ ٣٩ إِذۡ تَمۡشِیٓ أُخۡتُکَ فَتَقُولُ هَلۡ أَدُلُّکُمۡ عَلَىٰ مَن یَکۡفُلُهُۥۖ فَرَجَعۡنَٰکَ إِلَىٰٓ أُمِّکَ کَیۡ تَقَرَّ عَیۡنُهَا وَلَا تَحۡزَنَۚ وَقَتَلۡتَ نَفۡسٗا فَنَجَّیۡنَٰکَ مِنَ ٱلۡغَمِّ وَفَتَنَّٰکَ فُتُونٗاۚ فَلَبِثۡتَ سِنِینَ فِیٓ أَهۡلِ مَدۡیَنَ ثُمَّ جِئۡتَ عَلَىٰ قَدَرٖ یَٰمُوسَىٰ ٤٠ وَٱصۡطَنَعۡتُکَ لِنَفۡسِی ٤١ ٱذۡهَبۡ أَنتَ وَأَخُوکَ بِ‍َٔایَٰتِی وَلَا تَنِیَا فِی ذِکۡرِی ٤٢ ٱذۡهَبَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ ٤٣ فَقُولَا لَهُۥ قَوۡلٗا لَّیِّنٗا لَّعَلَّهُۥ یَتَذَکَّرُ أَوۡ یَخۡشَىٰ ٤٤ قَالَا رَبَّنَآ إِنَّنَا نَخَافُ أَن یَفۡرُطَ عَلَیۡنَآ أَوۡ أَن یَطۡغَىٰ ٤٥ قَالَ لَا تَخَافَآۖ إِنَّنِی مَعَکُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰ ٤٦ فَأۡتِیَاهُ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولَا رَبِّکَ فَأَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَلَا تُعَذِّبۡهُمۡۖ قَدۡ جِئۡنَٰکَ بِ‍َٔایَةٖ مِّن رَّبِّکَۖ وَٱلسَّلَٰمُ عَلَىٰ مَنِ ٱتَّبَعَ ٱلۡهُدَىٰٓ ٤٧ إِنَّا قَدۡ أُوحِیَ إِلَیۡنَآ أَنَّ ٱلۡعَذَابَ عَلَىٰ مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ ٤٨ قَالَ فَمَن رَّبُّکُمَا یَٰمُوسَىٰ ٤٩ قَالَ رَبُّنَا ٱلَّذِیٓ أَعۡطَىٰ کُلَّ شَیۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ ٥٠ قَالَ فَمَا بَالُ ٱلۡقُرُونِ ٱلۡأُولَىٰ ٥١

بدانگاه که آنچه لازم بود به مادرت الهام کردیم. ﴿38 که او را در صندوقی قرار ده، آنگاه او را در دریا بیافکن تا دریا او را به ساحل افکند، و دشمن من و او، وی را برگیرد، و من محبت خود را بر تو افکندم، و خواستم زیر نظر من پرورش یابی. ﴿39 آنگاه که خواهرت می‌رفت و می‌گفت: آیا کسی را به شما نشان دهم که سرپرستی او را به عهده گیرد؟ سپس تو را به مادرت بازگرداندیم تا چشمش روشن شود، و اندوهگین نگردد، و تو کسی را کشتی و ما شما را از غم و اندوه رهانیدیم، و تو را بارها و بارها آزمودیم، و سالهایی را در میان مردمان مدین ماندی، سپس ای موسی! در موعدی که مقدر شده بود بازگشتی. ﴿40 و تو را برای خویش پرورده‌ام. ﴿41 تو و برادرت همراه با آیات من بروید و در یاد کردن من سستی نورزید. ﴿42 به سوی فرعون بروید که سرکشی و طغیان کرده است. ﴿43 و با او به نرمی سخن بگویید، شاید پند پذیرد یا بهراسد. ﴿44 گفتند: پروردگارا! به راستی که می‌ترسیم بر ما تعدّی کند یا از حدّ بگذرد. ﴿45  (خدا) فرمود: نترسید، همانا من با شما هستم بی‌گمان می‌شنوم و می‌بینیم. ﴿46 پس به نزد او بروید و بگویید: همانا ما فرستادگان پروردگارمان هستیم، پس بنی‌اسرائیل را همراه ما بفرست، و آنان را اذیت و آزار مکن. به درستی که ما معجزه‌ای از سوی پروردگارت برایت آورده‌ایم، و به سلامت باد کسی که از هدایت پیروی کند. ﴿47 بی‌گمان به ما وحی شده است که عذاب بر کسی واقع می‌شود که (آیات آسمانی و معجزات) را تکذیب نماید، و روی بگرداند. ﴿48 (فرعون) گفت: پروردگارتان کیست ای موسی؟. ﴿49 (موسی) گفت: پروردگار ما کسی است که هر چیزی را هستی بخشیده و سپس آن را (در راستای آن چیزی که برایش آفریده شده) هدایت کرده است. ﴿50 (فرعون) گفت: پس حال (و سرنوشت) نسلهای نخستین چه می‌شود؟. ﴿51

 

 

قَالَ عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کِتَٰبٖۖ لَّا یَضِلُّ رَبِّی وَلَا یَنسَى ٥٢ ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ مَهۡدٗا وَسَلَکَ لَکُمۡ فِیهَا سُبُلٗا وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّن نَّبَاتٖ شَتَّىٰ ٥٣ کُلُواْ وَٱرۡعَوۡاْ أَنۡعَٰمَکُمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّأُوْلِی ٱلنُّهَىٰ ٥٤ ۞مِنۡهَا خَلَقۡنَٰکُمۡ وَفِیهَا نُعِیدُکُمۡ وَمِنۡهَا نُخۡرِجُکُمۡ تَارَةً أُخۡرَىٰ ٥٥ وَلَقَدۡ أَرَیۡنَٰهُ ءَایَٰتِنَا کُلَّهَا فَکَذَّبَ وَأَبَىٰ ٥٦ قَالَ أَجِئۡتَنَا لِتُخۡرِجَنَا مِنۡ أَرۡضِنَا بِسِحۡرِکَ یَٰمُوسَىٰ ٥٧ فَلَنَأۡتِیَنَّکَ بِسِحۡرٖ مِّثۡلِهِۦ فَٱجۡعَلۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکَ مَوۡعِدٗا لَّا نُخۡلِفُهُۥ نَحۡنُ وَلَآ أَنتَ مَکَانٗا سُوٗى ٥٨ قَالَ مَوۡعِدُکُمۡ یَوۡمُ ٱلزِّینَةِ وَأَن یُحۡشَرَ ٱلنَّاسُ ضُحٗى ٥٩ فَتَوَلَّىٰ فِرۡعَوۡنُ فَجَمَعَ کَیۡدَهُۥ ثُمَّ أَتَىٰ ٦٠ قَالَ لَهُم مُّوسَىٰ وَیۡلَکُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا فَیُسۡحِتَکُم بِعَذَابٖۖ وَقَدۡ خَابَ مَنِ ٱفۡتَرَىٰ ٦١ فَتَنَٰزَعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَیۡنَهُمۡ وَأَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَىٰ ٦٢ قَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ یُرِیدَانِ أَن یُخۡرِجَاکُم مِّنۡ أَرۡضِکُم بِسِحۡرِهِمَا وَیَذۡهَبَا بِطَرِیقَتِکُمُ ٱلۡمُثۡلَىٰ ٦٣ فَأَجۡمِعُواْ کَیۡدَکُمۡ ثُمَّ ٱئۡتُواْ صَفّٗاۚ وَقَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡیَوۡمَ مَنِ ٱسۡتَعۡلَىٰ ٦٤

 

 

 

 

 

 

 (موسی) گفت: علم نزد پروردگارم در کتابی است، پروردگارم (هرگز) به خطا نمی‌رود و فراموش نمی‌کند. ﴿52 پروردگاری که زمین را برای شما زیرانداز ساخت و در آن راههایی برایتان به وجود آورد، و از اسمان آبی فرو فرستاد، و آنگاه با آن انواع گیاهان را برآوردیم. ﴿53 بخورید و چهارپایانتان را بچرانید، بی‌گمان در این امر برای خردمندان نشانه‌ها است. ﴿54 ما شما را از زمین آفریدیم، و شما را در آن باز خواهیم گرداند، و بار دیگر شما را از آن بیرون خواهیم آورد. ﴿55 و بی‌شک همۀ آیات خود را به او (=فرعون) نشان دادیم، ولی او تکذیب کرد و نپذیرفت. ﴿56 (فرعون) گفت: ای موسی! آیا به نزد ما آمده‌ای که ما را با جادوی خویش از سرزمین خودمان بیرونی کنی؟. ﴿57 ما نیز جادویی مانند آن برای تو می‌آوریم، پس بین ما و خودت در مکانی صاف و مسطح وعده‌ای بگذار که نه ما و نه تو از آن تخلف نکنیم. ﴿58 (موسی) گفت: وعده‌گاهتان روز جشن است، و آنکه مردمان به وقت چاشت گردآورده می‌شوند. ﴿59 پس فرعون بازگشت و همۀ مکر و فریب خود را جمع کرد، سپس آمد. ﴿60 موسی به آنان گفت: وای بر شما! بر خداوند دروغ نبندید، که خدا شما را با عذاب نابود و ریشه کن خواهد کرد، و کسی‌که بر خدا دروع بندد ناکام می‌گردد. ﴿61 پس درمیان خود دچار اختلاف شدند، و مخفیانه در گوش هم به سخن پرداختند. ﴿62 گفتند: اینها دو جادوگر هستند که می‌خواهند با جادوی خویش شما را از سرزمینتان بیرون کنند، و آیین برتر و بهتر شما را از میان بردارند. ﴿63 پس تمام حیله‌تان را به کار بندید، آنگاه صف بسته (و) بازآیید، بی‌گمان امروز هرکس که چیره گردد کامیاب شده است. ﴿64

قَالُواْ یَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِیَ وَإِمَّآ أَن نَّکُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَلۡقَىٰ ٦٥ قَالَ بَلۡ أَلۡقُواْۖ فَإِذَا حِبَالُهُمۡ وَعِصِیُّهُمۡ یُخَیَّلُ إِلَیۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰ ٦٦ فَأَوۡجَسَ فِی نَفۡسِهِۦ خِیفَةٗ مُّوسَىٰ ٦٧ قُلۡنَا لَا تَخَفۡ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ ٦٨ وَأَلۡقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوٓاْۖ إِنَّمَا صَنَعُواْ کَیۡدُ سَٰحِرٖۖ وَلَا یُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَیۡثُ أَتَىٰ ٦٩ فَأُلۡقِیَ ٱلسَّحَرَةُ سُجَّدٗا قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ هَٰرُونَ وَمُوسَىٰ ٧٠ قَالَ ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَکُمۡۖ إِنَّهُۥ لَکَبِیرُکُمُ ٱلَّذِی عَلَّمَکُمُ ٱلسِّحۡرَۖ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیۡدِیَکُمۡ وَأَرۡجُلَکُم مِّنۡ خِلَٰفٖ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمۡ فِی جُذُوعِ ٱلنَّخۡلِ وَلَتَعۡلَمُنَّ أَیُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰ ٧١ قَالُواْ لَن نُّؤۡثِرَکَ عَلَىٰ مَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَٱلَّذِی فَطَرَنَاۖ فَٱقۡضِ مَآ أَنتَ قَاضٍۖ إِنَّمَا تَقۡضِی هَٰذِهِ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَآ ٧٢ إِنَّآ ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغۡفِرَ لَنَا خَطَٰیَٰنَا وَمَآ أَکۡرَهۡتَنَا عَلَیۡهِ مِنَ ٱلسِّحۡرِۗ وَٱللَّهُ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ ٧٣ إِنَّهُۥ مَن یَأۡتِ رَبَّهُۥ مُجۡرِمٗا فَإِنَّ لَهُۥ جَهَنَّمَ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحۡیَىٰ ٧٤ وَمَن یَأۡتِهِۦ مُؤۡمِنٗا قَدۡ عَمِلَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَأُوْلَٰٓئِکَ لَهُمُ ٱلدَّرَجَٰتُ ٱلۡعُلَىٰ ٧٥ جَنَّٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ وَذَٰلِکَ جَزَآءُ مَن تَزَکَّىٰ ٧٦

گفتند: ای موسی! آیا تو اول (عصایت را) می‌اندازی یا ما نخستین کسانی باشیم که می‌افکنیم؟. ﴿65 موسی گفت: بلکه شما اول بیاندازید، پس ناگهان ریسمان‌ها و عصاهایشان بر اثر سحر آنان (در نظر موسی) چنان به نظر رسید که تند راه می‌روند. ﴿66 و در این هنگام موسی در درون خود اندکی احساس ترس کرد. ﴿67 ما گفتیم: نترس! به راستی که تو چیره و غالب هستی. ﴿68 و آنچه را که در دست راست داری بیفکن تا هر چه را که ساخته‌اند ببلعد، بی‌شک آنچه را که ساخته‌اند نیرنگ جادوگر است، و جادوگر هر کجا باشد پیروز نمی‌شود. ﴿69 آنگاه جادوگران سجده‌کنان در افتادند و گفتند: به پروردگار جهانیان، پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم. ﴿70 فرعون) گفت: آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم بدو ایمان آوردید؟ بی‌گمان او بزرگ شماست که به شما جادو آموخته است، پس دستهایتان و پاهایتان را برخلاف یکدیگر قطع می‌کنم، و شما را به تنه‌های درخت خرما به دار می‌آویزم، و بی‌شک خواهید دانست کدامیک از ما سخت کیفرتر و پایدار است. ﴿71 (جادوگران به فرعون) گفتند: هرگز تو را بر دلایل روشنی که به ما رسیده، و بر کسی که ما را آفریده است بر نمی‌گزینیم، پس هر فرمانی که می‌خواهی صادر کنی صادر کن، تو فقط در این زندگانی دنیا می‌توانی فرمان بدهی و حکم صادر کنی. ﴿72 به راستی که ما به پروردگارمان ایمان آورده‌ایم تا گناهان و جادوگریهایی را که بدان وادارمان کردی، ببخشاید و خداوند بهتر و پایدارتر است. ﴿73 بی‌گمان هرکس که گناهکار به پیش پروردگارش بیاید (کیفر) جهنم برای اوست، نه در آنجا می‌میرد و نه زنده می‌ماند. ﴿74 و هر که با ایمان و عمل صالح به پیش پروردگارش رود، آنها دارای درجات بلندی هستند. ﴿75 باغهای (بهشت جاویدان) است که از زیر (درختان) آن جویبارها روان است، و جاودانه در آنجا می‌مانند و این پاداش کسی است که خویشتن را پاک و پاکیزه دارد. ﴿76

وَلَقَدۡ أَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِی فَٱضۡرِبۡ لَهُمۡ طَرِیقٗا فِی ٱلۡبَحۡرِ یَبَسٗا لَّا تَخَٰفُ دَرَکٗا وَلَا تَخۡشَىٰ ٧٧ فَأَتۡبَعَهُمۡ فِرۡعَوۡنُ بِجُنُودِهِۦ فَغَشِیَهُم مِّنَ ٱلۡیَمِّ مَا غَشِیَهُمۡ ٧٨ وَأَضَلَّ فِرۡعَوۡنُ قَوۡمَهُۥ وَمَا هَدَىٰ ٧٩ یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ قَدۡ أَنجَیۡنَٰکُم مِّنۡ عَدُوِّکُمۡ وَوَٰعَدۡنَٰکُمۡ جَانِبَ ٱلطُّورِ ٱلۡأَیۡمَنَ وَنَزَّلۡنَا عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَنَّ وَٱلسَّلۡوَىٰ ٨٠ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ وَلَا تَطۡغَوۡاْ فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیۡکُمۡ غَضَبِیۖ وَمَن یَحۡلِلۡ عَلَیۡهِ غَضَبِی فَقَدۡ هَوَىٰ ٨١ وَإِنِّی لَغَفَّارٞ لِّمَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا ثُمَّ ٱهۡتَدَىٰ ٨٢ ۞وَمَآ أَعۡجَلَکَ عَن قَوۡمِکَ یَٰمُوسَىٰ ٨٣ قَالَ هُمۡ أُوْلَآءِ عَلَىٰٓ أَثَرِی وَعَجِلۡتُ إِلَیۡکَ رَبِّ لِتَرۡضَىٰ ٨٤ قَالَ فَإِنَّا قَدۡ فَتَنَّا قَوۡمَکَ مِنۢ بَعۡدِکَ وَأَضَلَّهُمُ ٱلسَّامِرِیُّ ٨٥ فَرَجَعَ مُوسَىٰٓ إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ غَضۡبَٰنَ أَسِفٗاۚ قَالَ یَٰقَوۡمِ أَلَمۡ یَعِدۡکُمۡ رَبُّکُمۡ وَعۡدًا حَسَنًاۚ أَفَطَالَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡعَهۡدُ أَمۡ أَرَدتُّمۡ أَن یَحِلَّ عَلَیۡکُمۡ غَضَبٞ مِّن رَّبِّکُمۡ فَأَخۡلَفۡتُم مَّوۡعِدِی ٨٦ قَالُواْ مَآ أَخۡلَفۡنَا مَوۡعِدَکَ بِمَلۡکِنَا وَلَٰکِنَّا حُمِّلۡنَآ أَوۡزَارٗا مِّن زِینَةِ ٱلۡقَوۡمِ فَقَذَفۡنَٰهَا فَکَذَٰلِکَ أَلۡقَى ٱلسَّامِرِیُّ ٨٧

 

 

 

 

 

 

و به موسی وحی کردیم که بندگانم را در شب ببر، و راهی خشک برای آنان در دریا بگشا، که نه از رسیدن (لشکر دشمن) بترسی و نه (از غرق شدن در آن) بیمناک باشی. ﴿77 آنگاه فرعون با سپاهیانش آنان را دنبال کرد، و از دریا آنچه را که فرو پوشانید فرو پوشانید. ﴿78 و فرعون و قومش را گمراه نمود و هدایت نکرد. ﴿79 ای بنی‌اسراییل! ما شما را از دشمنتان نجات دادیم، و طرف راست کوه طور را میعادگاه شما مقرر کردیم و بر شما (مَن) و (سَلوَی) فرو فرستادیم. ﴿80 از (رزق‌های) پاکیزه‌ای که روزیتان کرده‌ایم، بخورید و در آن تجاوز نکنید، آنگاه خشم من دامنگیرتان خواهد شد، و هرکس که خشم من او را فرا گیرد به راستی که نابود شده است. ﴿81 و به راستی من بسیار آمرزنده هستم برای کسی که توبه کند و ایمان آوَرَد و کار شایسته انجام دهد، آنگاه راه یابد. ﴿82 و ای موسی! چه چیز تو را (واداشت که) از قومت پیشی بگیری. ﴿83  (موسی) گفت: آنان به دنبال من هستند، و ای پروردگار! به‌سوی تو شتافتم تا خشنود شوی. ﴿84 فرمود: به راستی که ما بعد از تو قومت را آزمایش کردیم، و سامری آنان را گمراه ساخت. ﴿85 پس موسی خشمگین و اندوهناک به‌سوی قومش بازگشت و گفت: ای قوم من! مگر پروردگارتان وعدۀ نیکویی به شما نداد؟ آیا مدت جدایی من و شما به طول انجامید، یا خواستید که خشمی از سوی پروردگارتان دامنگیرتان شود که در وعده‌ام خلاف کردید؟. ﴿86 گفتند: ما به اختیارخود در وعده‌ات خلاف نکردیم، بلکه بارهای سنگینی از زر و زیور قوم (قبط) بار ما شده بود، ما آنها را از خود دور افکندیم، و سامری نیز از خود دور افکند. ﴿87

 فَأَخۡرَجَ لَهُمۡ عِجۡلٗا جَسَدٗا لَّهُۥ خُوَارٞ فَقَالُواْ هَٰذَآ إِلَٰهُکُمۡ وَإِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِیَ ٨٨ أَفَلَا یَرَوۡنَ أَلَّا یَرۡجِعُ إِلَیۡهِمۡ قَوۡلٗا وَلَا یَمۡلِکُ لَهُمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗا ٨٩ وَلَقَدۡ قَالَ لَهُمۡ هَٰرُونُ مِن قَبۡلُ یَٰقَوۡمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِۦۖ وَإِنَّ رَبَّکُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ فَٱتَّبِعُونِی وَأَطِیعُوٓاْ أَمۡرِی ٩٠ قَالُواْ لَن نَّبۡرَحَ عَلَیۡهِ عَٰکِفِینَ حَتَّىٰ یَرۡجِعَ إِلَیۡنَا مُوسَىٰ ٩١ قَالَ یَٰهَٰرُونُ مَا مَنَعَکَ إِذۡ رَأَیۡتَهُمۡ ضَلُّوٓاْ ٩٢ أَلَّا تَتَّبِعَنِۖ أَفَعَصَیۡتَ أَمۡرِی ٩٣ قَالَ یَبۡنَؤُمَّ لَا تَأۡخُذۡ بِلِحۡیَتِی وَلَا بِرَأۡسِیٓۖ إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقۡتَ بَیۡنَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَلَمۡ تَرۡقُبۡ قَوۡلِی ٩٤ قَالَ فَمَا خَطۡبُکَ یَٰسَٰمِرِیُّ ٩٥ قَالَ بَصُرۡتُ بِمَا لَمۡ یَبۡصُرُواْ بِهِۦ فَقَبَضۡتُ قَبۡضَةٗ مِّنۡ أَثَرِ ٱلرَّسُولِ فَنَبَذۡتُهَا وَکَذَٰلِکَ سَوَّلَتۡ لِی نَفۡسِی ٩٦ قَالَ فَٱذۡهَبۡ فَإِنَّ لَکَ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَۖ وَإِنَّ لَکَ مَوۡعِدٗا لَّن تُخۡلَفَهُۥۖ وَٱنظُرۡ إِلَىٰٓ إِلَٰهِکَ ٱلَّذِی ظَلۡتَ عَلَیۡهِ عَاکِفٗاۖ لَّنُحَرِّقَنَّهُۥ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُۥ فِی ٱلۡیَمِّ نَسۡفًا ٩٧ إِنَّمَآ إِلَٰهُکُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ وَسِعَ کُلَّ شَیۡءٍ عِلۡمٗا ٩٨

 

 

 

 

 

 

 

سپس مجسّمة گوساله‌ای را برای آنان بیرون آورد که (همچون) صدای گوساله داشت، آنگاه گفتند: این معبود شما و معبود موسی است وموسی آن را فراموش کرد. ﴿88آیا نمی‌بینید که پاسخی به آنان نمی‌دهد، و زیانی از آنان دور نمی‌گرداند و به سودی برایشان فراهم نمی‌آ ورد؟. ﴿89 و پیش از این هارون به آنان گفت: ای قوم من! شما با این (گوساله) دچار ابتلا وآزمون شده‌اید، پروردگار شما خداوند مهربان است، پس، از من پیروی کنید و از فرمان من اطاعت نمایید. ﴿90 گفتند: ما پیوسته به پرستش این (گوساله) ادامه می‌دهیم تا موسی به‌سوی ما برگردد. ﴿91 (وقتی موسی آمد) گفت: ای هارون! چون آنان را دیدی که گمراه شده‌اند چه چیزی تو را بازداشت؟. ﴿92 از آنکه دنبال من بیایی؟ آیا از دستور من سرپیچی کردی؟. ﴿93 گفت: ای پسر مادرم! نه ریش مرا بگیر و نه موی سرم را، من ترسیدیم که بگویی بین بنی‌اسرائیل جدایی افکندی و سخن مرا پاس نداشتی. ﴿94  (موسی) گفت: ای سامری! مقصود تو چه بود؟. ﴿95 گفت: به چیزی آگاه شدم که (مردم) به آن آگاهی نیافتند، مشتی خاک از نقش پای فرستادۀ (خداوند) برگرفتم، آنگاه آن را افکندم. این چنین نفس من (این کار را) در نظرم آراست. ﴿96 گفت: پس برو، بی‌گمان در زندگی (این کفر) را دارای که خواهی گفت: (به من) دست نزنید، به راستی وعده‌ای داری که هرگز در حق تو خلاف آن (رفتار) نشود، و به آن معبودت که پیوسته وی را عبادت می‌کردی، بنگر و ببین که چگونه آن را می‌سوزانیم، آنگاه در دریا پخش و پراکنده‌اش می‌سازیم. ﴿97 واقعاً معبود بر حق شما تنها الله است، همان خدایی که جز او معبودی نیست، دانش او همه چیز را فرا گرفته است. ﴿98

کَذَٰلِکَ نَقُصُّ عَلَیۡکَ مِنۡ أَنۢبَآءِ مَا قَدۡ سَبَقَۚ وَقَدۡ ءَاتَیۡنَٰکَ مِن لَّدُنَّا ذِکۡرٗا ٩٩ مَّنۡ أَعۡرَضَ عَنۡهُ فَإِنَّهُۥ یَحۡمِلُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وِزۡرًا ١٠٠ خَٰلِدِینَ فِیهِۖ وَسَآءَ لَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ حِمۡلٗا ١٠١ یَوۡمَ یُنفَخُ فِی ٱلصُّورِۚ وَنَحۡشُرُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ یَوۡمَئِذٖ زُرۡقٗا ١٠٢ یَتَخَٰفَتُونَ بَیۡنَهُمۡ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا عَشۡرٗا ١٠٣ نَّحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا یَقُولُونَ إِذۡ یَقُولُ أَمۡثَلُهُمۡ طَرِیقَةً إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا یَوۡمٗا ١٠٤ وَیَسۡ‍َٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡجِبَالِ فَقُلۡ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسۡفٗا ١٠٥ فَیَذَرُهَا قَاعٗا صَفۡصَفٗا ١٠٦ لَّا تَرَىٰ فِیهَا عِوَجٗا وَلَآ أَمۡتٗا ١٠٧ یَوۡمَئِذٖ یَتَّبِعُونَ ٱلدَّاعِیَ لَا عِوَجَ لَهُۥۖ وَخَشَعَتِ ٱلۡأَصۡوَاتُ لِلرَّحۡمَٰنِ فَلَا تَسۡمَعُ إِلَّا هَمۡسٗا ١٠٨ یَوۡمَئِذٖ لَّا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَرَضِیَ لَهُۥ قَوۡلٗا ١٠٩ یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا یُحِیطُونَ بِهِۦ عِلۡمٗا ١١٠ ۞وَعَنَتِ ٱلۡوُجُوهُ لِلۡحَیِّ ٱلۡقَیُّومِۖ وَقَدۡ خَابَ مَنۡ حَمَلَ ظُلۡمٗا ١١١ وَمَن یَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا یَخَافُ ظُلۡمٗا وَلَا هَضۡمٗا ١١٢ وَکَذَٰلِکَ أَنزَلۡنَٰهُ قُرۡءَانًا عَرَبِیّٗا وَصَرَّفۡنَا فِیهِ مِنَ ٱلۡوَعِیدِ لَعَلَّهُمۡ یَتَّقُونَ أَوۡ یُحۡدِثُ لَهُمۡ ذِکۡرٗا ١١٣

 

 

 

 

 

 

 

این چنین اخبار گذشته را برای تو باز می‌گوییم، و به راستی از نزد خویش پندی به تو داده‌ایم. ﴿99 هر کس که از آن روی گردان شود در روز قیامت بار سنگینی از گناه بر دوش خواهد داشت. ﴿100 جاودانه در آن خواهند ماند و در روز قیامت چه بد باری خواهند داشت. ﴿101 روزی که در صور دمیده می‌شود و گناهکاران را در آن روز کبود رنگ گرد می‌آوریم. ﴿102 در میان خویش آهسته به هم می‌گویند: جز ده شبانه روز نمانده‌اید. ﴿103 ما به آنچه می‌گویند داناتریم، آنگاه که نیک آیین ترینشان بگوید: جز یک روز نمانده‌اید. ﴿104 و از تو دربارۀ کوهها می‌پرسند، بگو: پروردگارم آنها را از جا می‌کند و پراکنده می‌سازد. ﴿105 سپس زمین را به صورت هامونی صاف و همواره رها می‌سازد. ﴿106 در آن هیچ نشیب و فرازی را نمی‌بینی. ﴿107 در آن روز از فراخواننده پیروی می‌کنند، و در آن هیچ کژی نباشد و صداها در برابر خداوند مهربان فروکش می‌کنند و جز صدای آهسته نمی‌شنوی. ﴿108 در آن روز شفاعت (هیچ احدی) سودی نمی‌بخشد مگر کسی که خداوند مهربان به او اجازه داده است و گفتارش را بپسندد. ﴿109 خدا می‌داند آنچه را که از پیش فرستاده و آنچه را که پشت سر گذاشته‌اند، ولی (انسانها) از آفریدگار آگاهی ندارند. ﴿110 و چهره‌ها در برابر خداوند زنده و پاینده فروتن می‌شوند و کسی که بار ستم را بر دوش داشته باشد ناکام می‌گردد. ﴿111 و هرکس کارهای شایسته انجام دهد در حالی که مؤمن باشد از هیچ ستم و کاسته شدن (از حقش) نمی‌ترسد. ﴿112 و بدینسان آن را قرآنی عربی نازل کردیم و در آن بیم دادن و ترساندن را به (شیوه‌هایی گوناگون) بازگو کردیم، تا بپرهیزند، یا باعث یادآوری و بیداری ایشان شود. ﴿113

 فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ ٱلۡمَلِکُ ٱلۡحَقُّۗ وَلَا تَعۡجَلۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مِن قَبۡلِ أَن یُقۡضَىٰٓ إِلَیۡکَ وَحۡیُهُۥۖ وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمٗا ١١٤ وَلَقَدۡ عَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ ءَادَمَ مِن قَبۡلُ فَنَسِیَ وَلَمۡ نَجِدۡ لَهُۥ عَزۡمٗا ١١٥ وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ أَبَىٰ ١١٦ فَقُلۡنَا یَٰٓـَٔادَمُ إِنَّ هَٰذَا عَدُوّٞ لَّکَ وَلِزَوۡجِکَ فَلَا یُخۡرِجَنَّکُمَا مِنَ ٱلۡجَنَّةِ فَتَشۡقَىٰٓ ١١٧ إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعۡرَىٰ ١١٨ وَأَنَّکَ لَا تَظۡمَؤُاْ فِیهَا وَلَا تَضۡحَىٰ ١١٩ فَوَسۡوَسَ إِلَیۡهِ ٱلشَّیۡطَٰنُ قَالَ یَٰٓـَٔادَمُ هَلۡ أَدُلُّکَ عَلَىٰ شَجَرَةِ ٱلۡخُلۡدِ وَمُلۡکٖ لَّا یَبۡلَىٰ ١٢٠ فَأَکَلَا مِنۡهَا فَبَدَتۡ لَهُمَا سَوۡءَٰتُهُمَا وَطَفِقَا یَخۡصِفَانِ عَلَیۡهِمَا مِن وَرَقِ ٱلۡجَنَّةِۚ وَعَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰ ١٢١ ثُمَّ ٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُۥ فَتَابَ عَلَیۡهِ وَهَدَىٰ ١٢٢ قَالَ ٱهۡبِطَا مِنۡهَا جَمِیعَۢاۖ بَعۡضُکُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوّٞۖ فَإِمَّا یَأۡتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدٗى فَمَنِ ٱتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشۡقَىٰ ١٢٣ وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِکۡرِی فَإِنَّ لَهُۥ مَعِیشَةٗ ضَنکٗا وَنَحۡشُرُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ أَعۡمَىٰ ١٢٤ قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرۡتَنِیٓ أَعۡمَىٰ وَقَدۡ کُنتُ بَصِیرٗا ١٢٥

 

 

 

 

 

 

 

 

پس خداوند فرمانروای راستین بزرگ و برتر است، و پیش از آنکه وحی قرآن بر تو انجام پذیرد در (خواندن) آن عجله مکن، و بگو: پروردگارا! بر دانشم بیافزای. ﴿114 و به راستی پیش از این به آدم سفارش کردیم، پس (آن را) فراموش کرد و در او عزمی استوار نیافتیم. ﴿115 و آنگاه که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده ببرید، پس سجده بردند به جز ابلیس که سرباز زد. ﴿116 پس گفتیم: ای آدم! این دشمن تو و همسرت است، پس شما را از بهشت بیرون نکند، تا به رنج درافتی. ﴿117 و تو در آن بهشت نه گرسنه می‌شوی، و نه برهنه می‌مانی. ﴿118 و تو در آن نه تشنه می‌شوی و نه گرمای خورشید می‌بینی. ﴿119 پس شیطان او را به وسوسه انداخت، گفت: آیا تو را به درخت جاودانگی و ملک فناناپذیر رهنمود کنم؟. ﴿120 سرانجام هر دو نفر از آن درخت خورند، و شرمگاهاشان آشکار شد و شروع کردند از برگ (درختان) بهشت بر خودشان می‌چسپاندند، و آدم از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد و گمراه شد. ﴿121 سپس پروردگارش او را برگزید و توبه‌اش را پذیرفت و هدایتش کرد. ﴿122 (خداوند) فرمود: هر دو گروه با هم از آن فرود آیید، در حالی که دشمن همدیگر هستید، پس اگر برای شما از جانب من رهنمودی رسد، هرکس از هدایتم پیروی کند گمراه نمی‌شود، و به رنج نمی‌افتد. ﴿123 و هرکس از یاد من روی بگرداند زندگی تنگی خواهد داشت، و روز قیامت او را نابینا حشر خواهیم کرد. ﴿124 می‌گوید: پروردگارا! چرا مرا نابینا برانگیختی حال آنکه (در دنیا) بینا بوده‌ام؟!. ﴿125

 قَالَ کَذَٰلِکَ أَتَتۡکَ ءَایَٰتُنَا فَنَسِیتَهَاۖ وَکَذَٰلِکَ ٱلۡیَوۡمَ تُنسَىٰ ١٢٦ وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی مَنۡ أَسۡرَفَ وَلَمۡ یُؤۡمِنۢ بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّهِۦۚ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبۡقَىٰٓ ١٢٧ أَفَلَمۡ یَهۡدِ لَهُمۡ کَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّنَ ٱلۡقُرُونِ یَمۡشُونَ فِی مَسَٰکِنِهِمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّأُوْلِی ٱلنُّهَىٰ ١٢٨ وَلَوۡلَا کَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّکَ لَکَانَ لِزَامٗا وَأَجَلٞ مُّسَمّٗى ١٢٩ فَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ قَبۡلَ طُلُوعِ ٱلشَّمۡسِ وَقَبۡلَ غُرُوبِهَاۖ وَمِنۡ ءَانَآیِٕ ٱلَّیۡلِ فَسَبِّحۡ وَأَطۡرَافَ ٱلنَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرۡضَىٰ ١٣٠ وَلَا تَمُدَّنَّ عَیۡنَیۡکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ زَهۡرَةَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا لِنَفۡتِنَهُمۡ فِیهِۚ وَرِزۡقُ رَبِّکَ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰ ١٣١ وَأۡمُرۡ أَهۡلَکَ بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱصۡطَبِرۡ عَلَیۡهَاۖ لَا نَسۡ‍َٔلُکَ رِزۡقٗاۖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُکَۗ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلتَّقۡوَىٰ ١٣٢ وَقَالُواْ لَوۡلَا یَأۡتِینَا بِ‍َٔایَةٖ مِّن رَّبِّهِۦٓۚ أَوَ لَمۡ تَأۡتِهِم بَیِّنَةُ مَا فِی ٱلصُّحُفِ ٱلۡأُولَىٰ ١٣٣ وَلَوۡ أَنَّآ أَهۡلَکۡنَٰهُم بِعَذَابٖ مِّن قَبۡلِهِۦ لَقَالُواْ رَبَّنَا لَوۡلَآ أَرۡسَلۡتَ إِلَیۡنَا رَسُولٗا فَنَتَّبِعَ ءَایَٰتِکَ مِن قَبۡلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخۡزَىٰ ١٣٤ قُلۡ کُلّٞ مُّتَرَبِّصٞ فَتَرَبَّصُواْۖ فَسَتَعۡلَمُونَ مَنۡ أَصۡحَٰبُ ٱلصِّرَٰطِ ٱلسَّوِیِّ وَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ ١٣٥

 

 

 

 

 

 

(خداوند) می‌فرماید: بدینسان آیات ما به تو رسید و آنها را فراموش کردی، همانگونه تو (نیز) امروز فراموش می‌شوی. ﴿126 و اینگونه کسی را که زیاده روی کرده و به آیات پروردگارش ایمان نیاورده است سزا و عذاب می‌دهیم و عذاب آخرت سخت‌تر و ماندگارتر است. ﴿127 آیا به آنان ننمود (و برای آنان بیان نکرد) که پیش از ایشان بسیاری از مردمان را نابود کردیم که (اکنون آنان) در محل سکونتشان راه می‌روند؟ بی‌گمان در این (امر) نشانه‌هایی برای خردمندان است. ﴿128 و اگر از پیش وعده‌ای از پروردگارت صورت نگرفته و موعدی مشخص مقرر نشده بود، بدون شک (عذاب آنها در همین دنیا) محقق می‌شد. ﴿129 پس در برابر آنچه می‌گویند شکیبایی ورز، و قبل از طلوع آفتاب و پیش از غروب آن، و در ساعاتی از شب و در بخشهایی از روز به پرستش و ستایش پروردگارت مشغول باش، باشد که راضی و خشنود گردی. ﴿130 و به زینت زندگی دنیا که گروههایی از آنان را از آن بهره‌مند ساخته‌ایم تا آنان را در آن بیازماییم چشم مدوز، و روزی پروردگارت بهتر و ماندگارتر است. ﴿131 و خانواده‌ات را به اقامۀ نماز فرمان بده، و (خودت نیز) بر آن شکیبایی ورز، ما از تو روزی نمی‌خواهیم، ما تو را روزی می‌دهیم و سرانجام از آن پرهیزگاری است. ﴿132 و گفتند: چرا معجزه‌ای از سوی پروردگارش برای ما نمی‌آورد؟ آیا معجزۀ کتابهای پیشین نزد آنان نیامده است؟!. ﴿133 و اگر ما آنان را پیش از او به عذابی نابود می‌کردیم، می‌گفتند: پروردگارا! چرا پیامبری را برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم پیش از آنکه خوار و رسوا گردیم؟. ﴿134 بگو: همه چشم به راهند پس (شما نیز) چشم به راه باشید، و به زودی خواهید دانست چه کسانی بر راه راست بوده و چه کسانی راه یافته‌اند. ﴿135