ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
مکی و ٧ آیه است.
﴿بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ١﴾«به نام خداوند بخشندۀ مهربان».
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢﴾«ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است».
﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ٣﴾«بخشندۀ مهربان است».
﴿مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ٤﴾«صاحب روز جزا است».
﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ٥﴾«تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم».
﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ٦﴾«ما را به راه راست راهنمایی فرما».
﴿صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِمۡ﴾«راه کسانی که به آنها نعمت دادهای».
﴿غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ﴾«نه راه کسانی که بر آنها خشم گرفتهای و نه راه گمراهان».
﴿بِسۡمِ ٱللَّهِ﴾یعنی آغاز میکنم با استعانت از تمام نامهای خداوند متعال، زیرا کلمه «اسم» مفرد و مضاف است، بنابر این تمام اسماء حسنی را شامل میشود.
﴿ٱللَّهِ﴾به معنی خداوند و معبود است و از آنجا که خداوند به صفات الوهیت که صفات کمال هستند متصف میباشد سزاوار است که تنها او پرستش شود. ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ﴾دو اسم از اسماء مبارک خداوند هستند و بیانگر آنند که او تعالی دارای عظمت و رحمت گستردهای است که هر چیز و هر موجود زندهای را دربر میگیرد و خداوند بندگان پرهیزگارش را که از پیامبرانش پیروی میکنند، از آن برخوردار میسازد. پس رحمت بیکران خدا شامل حال این دسته از انسانها است و دیگران فقط بهرهای از آن دارند.
بدان که یکی از قواعدی که سلف و پیشوایان این امت بر آن اتفاق دارند ایمان به اسماء و صفات الهی و احکام متعلق به صفات است. به طور مثال آنها معتقد بودند که خداوند «رحمان» و «رحیم» بخشنده و مهربان است و دارای رحمتی است که بدان متصف است. بنابر این همۀ برکات و نعمتها اثری از آثار رحمت او میباشند. آنان در رابطه با سایر اسماء الهی نیز چنین اعتقادی داشتند. مثلا معتقد بودند که «علیم» به معنی دانا و دارای علم است و هرچیزی را که میداند، و «قدیر» یعنی خدایی که دارای توانایی است و بر هر چیزی توانایی دارد.
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ﴾حمد یعنی ستایش خداوند به خاطر صفات کمال و افعالی که از سرِ فضل و بزرگواری و یا عدل و دادگری از وی صادر میشود. پس ستایش کامل برای اوست. ﴿رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾رب یعنی پروردگار تمام جهانیان، چرا که خداوند جهان هستی و تمامی موجودات را آفریده و نعمتهای فراوانی را در اختیار آنان قرار داده است که اگر آن را از دست بدهند بقا و دوامی برای آنها ممکن نخواهد بود. پس خداوند مربی و پروردگار آنها است، زیرا آنان هر نعمتی را که دارند از جانب خداوند تعالی است. خداوند به دو صورت آفریدههایش را پرورش میدهد، یکی به صورت عام و فراگیر و دیگری به صورت خاص و ویژه. پرورش عام این است که او آفریدگان را آفریده و به آنها روزی داده و آنها را بهسوی منافعشان که بقا و حیاتشان به دنیا به آن بستگی دارد، هدایت و راهنمایی کرده است. پرورش خاص نیز عبارت از پرورش اولیاء میباشد، خداوند با ایمان و یقینی که به آنان عطا میکند آنها را پرورش داده و به آنها توفیق میدهد که ایمان بیاورند، و ایمان را برای آنها کامل میگرداند و موانعی را که میان او و آنها حایل است دور میکند. حقیقت این نوع تربیت عبارت است از:
موفق شدن به انجام دادنِ هر خیر و نیکی و پرهیز نمودن از ارتکاب هر زشتی و بدی. به همین خاطر بیشتر دعاهای پیامبران با کلمه «رب» شروع شده است، زیرا همه خواستههای آنان در چارچوب ربوبیت ویژه خداوند تحقق یافته است، پس فرمودۀ: ﴿رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾بیانگر یگانه بودن خداوند در آفریدن و تدبیر امور و اعطای نعمتها، و بینیازی او، و نیازمندی تمام جهانیان به او میباشد.
﴿مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ٤﴾مالک کسی است که به صفت ملک و پادشاهی متصف باشد، به همین خاطر امر و نهی نموده و پاداش و سزا میدهد و با زیردستانش هرطور که بخواهد رفتار میکند. در این آیه «ملک» به «دین» اضافه شده است و «یوم الدین» به معنی روز قیامت ا ست، روزی که مردم پاداش اعمال خوب و بد خود را دریافت میکنند، زیرا در آن روز حقیقت پادشاهی و عدل و حکمت خداوندی، و افول پادشاهی آفریدگان برای خلائق روشن میگردد، تا جایی که در آن روز پادشاهان و رعایا و همه انسانها از حقوقی مساوی برخوردار میشوند و همه در برابر عظمت و شکوه الهی سرِ تسلیم فرود آورده و در انتظار مجازات او بسر میبرند، امید پاداش از او دارند و از عذاب او در هراسند. به همین خاطر خداوند بیان داشته که مالک روز جزا است وگرنه خداوند مالک روز قیامت و دیگر روزها است.
﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ٥﴾یعنی تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم، زیرا تقدم معمول مفید حصر، و اثبات حکم برای مذکور و نفی آن از غیر میباشد. پس یعنی تنها تو را میپرستیم و از عبادت غیر تو روی بر میتابیم. و از تو یاری طلبیده و از غیر تو یاری نمیجوییم.
و مقدم کردن «عبادت» بر «استعانت» از باب تقدیم عام بر خاص، و به خاطر اهتمام ورزیدن به حق خداوند متعال و مقدم داشتن آن بر حق بنده میباشد. «عبادت» مفهومی بسیار جامع و فراگیر دارد و همه اعمال و اقوال ظاهری و باطنی را که خداوند آن را دوست دارد و میپسندد، دربر میگیرد. «استعانت» نیز به معنی یاری جستن از خداوند و تکیه کردن بر او به منظور جلب منافع و دفع زیانها است، و اینکه آدمی اطمینان داشته باشد که با تکیه بر خدا میتواند به این مهم نایل آید.
انجام دادن عبادت برای خدا و یاری جستن از او، وسیله کسب سعادت ابدی و نجات از همه بدیها است. پس به جز این دو راه، راهی برای نجات وجود ندارد. و عبادت زمانی عبادت واقعی محسوب میشود که برگرفته از سنّت و سیره پیامبر صو هدف از انجام آن رضای خداوند باشد.پس هبر عملی که دارای این دو ویژگی باشد- خالصانه برای جلب رضایت خدا انجام شود و مطابق سنت رسول اکرم باشد- عبادت محسوب میشود. و استعانت را پس از عبادت ذکر نمود - با اینکه استعانت نیز بخشی از عبادت است – به خاطر اینکه بنده در انجام عبادت به یاری خداوند نیازمند است، زیرا اگر خداوند او را یاری نکند، نمیتواند اوامر را انجام دهد و از نواهی پرهیز کند.
﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ٦﴾یعنی ما را راهنمایی و هدایت فرما تا راه راست را بیابیم. راه راست راه روشنی است که انسان را به خدا و بهشت میرساند. راه راست عبادت است از شناخت حق و عمل به آن. پس ما را به راه راست عنایت فرما. پس هدایت بهسوی راه راست یعنی تمسک به دین اسلام و روی گردانیدن از دیگر دینها. هدایت بهسوی راه راست به معنی رهنمود شدن به همه تفاصیل علمی و عملی دین است.
پس این دعا جامعترین و مفیدترین دعا برای بنده است. بنابراین، واجب است که در هر رکعتی از نماز خداوند را با این دعا خواند، چون بنده به این نیاز دارد. و این راه راست عبارت است از ﴿صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِمۡ﴾راه کسانی که به آنها نعمت داده ای، از قبیل پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان.
﴿غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ﴾نه راه کسانی که بر آنها خشم گرفتهای، آنهایی که حق را شناختند و به آن عمل نکردند مانند یهودیان و امثال آنها.
﴿وَلَا ٱلضَّآلِّینَ﴾و نه راه گمراهان، همانهایی که به سبب نادانی و گمراهی از حق رویگردان شدند، مانند نصارا و امثال آنها.
این سوره با اینکه بسیار مختصر است اما در برگیرنده مفاهیمی است که هیچ سورهای از سورههای قرآن را در بر ندارد. این سوره توحید سهگانه را در برگرفته است، توحید ربوبیت که از ﴿رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾گرفته میشود، و توحید الوهیت که به معنی پرستش خداوند یکتا است از کلمه: ﴿ٱللَّهِ﴾و ﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ٥﴾استنباط میشود، و توحید اسماء و صفات که به معنی باور داشتن به صفات کمال است که خداوند برای خویش ثابت نموده و پیامبر نیز صبدون تعطیل و تشبیه و تمثیل آنها را برای پروردگار ثابت کرده است، از واژه﴿ٱلۡحَمۡدُ﴾استنباط میشود. و اثبات نبوت از﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ٦﴾گرفت میشود، زیرا هدایت یافتن به راه راست جز به کمک رسول و رسالت امکان ندارد. و اثبات روز جزا و ثواب و عقاب اخروی از ﴿مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ٤﴾استبناط میگردد، زیرا دین به معنای پاداش عادلانه است.
و نیز این سوره قضا و قدر الهی را اثبات میکند، و نیز اینکه بنده فاعل حقیقی است، به خلاف پندار قدریه و جبریه که چنین اعتقادی ندارند. این سوره همچنین متضمن رد نظریات اهل بدعت و گمراهی است و این مطلب از ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ٦﴾دریافت میشود، زیر راه راست به معنی شناخت حق و عمل کردن به آن است، امری که هر بدعتگذار و گمراهی با آن مخالف است.
و نیز ﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ٥﴾متضمن آن است که عبودیت و بندگی باید خالصانه برای خدا صورت گیرد و فقط از بارگاه ایشان استعانت جست. پس سپاس خداوندی را که پروردگار جهانیان است.
پایان تفسیر سورهی فاتحه
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ١ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ٣ مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ ٤ إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ ٥ ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ ٦ صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِمۡ غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ ٧
سوره فاتحه
به نام خداوند بخشندة مهربان ﴿1﴾ ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است ﴿2﴾ بخشندة مهربان است ﴿3﴾ صاحب روز جزا است ﴿4﴾ تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم. ﴿5﴾ ما را به راه راست راهنمایی فرما. ﴿6﴾ راه کسانیکه به آنها نعمت دادهای نه راه کسانی که بر آنها خشم گرفتهای و نه راه گمراهان.﴿7﴾
﴿بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ١ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ٣ مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ ٤ إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ ٥ ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ ٦ صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِمۡ غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ ٧﴾
به نام خداى بخشایندۀ مهربان. ﴿1﴾ستایش خدایْ راست، پروردگار عالمها [1]. [2]﴿2﴾بخشاینده مهربان. ﴿3﴾خداوند روز جزا. ﴿4﴾تو را مىپرستیم و از تو مدد مىطلبیم. ﴿5﴾بنما ما را راه راست. ﴿6﴾راه آنان که انعام کردهای بر ایشان، بجز آنانکه خشم گرفته شد بر آنها و بجز گمراهان [3]. ﴿7﴾
﴿[1]توضیح: ستایش خداوندی را سزاست که پروردگار جهانیان است. [2] مترجم گوید: یعنی عالم انس و عالم جن و عالم ملائکه و علی هذالقیاس [فتح الرحمن]. [3] مترجم گوید: مراد از آنان که اکرام کرده شد بر آنها چهار فرقهاند: نبیین و صدیقین و شهدا و صالحین و مراد از آنان که خشم گرفته شد بر آنها یهوداند و از گمراهان نصاری، آمین قبول کن دعای ما را [فتح الرحمن].
مکی است، و دارای (7) آیه است.
وجه تسمیه: با توجه به اینکه فاتحه به معنای آغاز هرچیز است، این سورهرا نیز «فاتحة الکتاب» نامیدند زیرا قرآن با آن افتتاح شده است، از طرفی این اولینسوره از مصحف شریف است که کاتبان قرآن آن را مینویسند و اولین سوره ازکتاب مجید الهی است که خواننده آن را تلاوت میکند؛ هرچند از نظر ترتیبنزول آیات، این سوره اولین آیات نازل شده قرآن نیست.
سوره فاتحه دوازده نام دارد که مشهورترین آنها سه نام زیر است: «فاتحةالکتاب»، «أمالکتاب» و «سبع المثانی«[1]. از دیگر نامهای مشهور آن «حمد»، «صلاة» و «واقیة»[2] میباشد.
فضیلت آن: در فضیلت این سوره احادیثی روایت شده است، از آن جمله حدیث شریف ذیل به روایت بخاری و احمد از ابیسعیدبنالمعلی رضی الله عنه است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمودند: «بدان، قبل از آن که از مسجد خارج شوی، تو را از بزرگترین سوره قرآن آگاه خواهم ساخت ابوسعید میگوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دستم را گرفتند و همینکه خواستند از مسجد خارج شوند، گفتم: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ! مگر شما نگفتید که تو را از بزرگترین سوره قرآن آگاه خواهم ساخت؟ فرمودند: آری بزرگترین سوره قرآن: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢﴾. است؛ این همان سبعالمثانی (هفت آیت تکرارشونده) و قرآن عظیمی است که به من داده شده است».همچنین در حدیث شریف به روایت مسلم در صحیحش و نسائی در سننش از ابنعباس رضی الله عنه ، آمده است که فرمود: «جبرئیل علیه السلام نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود که بناگاه آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم از بالای سرخویش صدایی را شنیدند. جبرئیل علیه السلام نگاهش را بهسوی آسمان دوخت و گفت: این دری است که هماکنون در آسمان گشوده شد و قبل از این هرگز گشوده نشده بود. راوی ادامه میدهد: سپس، از آن درفرشتهای نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرود آمد و گفت: «أبشر بنورین قد أوتیتهـمـا لم یؤتهما نبیقبلک: فاتحة الکتاب وخواتیم سورة البقره، لن تقرأ حرفا منهــمـا إلا أوتیته». «مژده بادتو را به دو نوری که برایت داده شده و قبل از تو به هیچ پیامبری داده نشده است؛ [آنها عبارتند از] فاتحه الکتاب و آیات پایانی سوره بقره. [این را بدان که] هرگز هیچ حرفی از آنها را قرائت نمیکنی ، مگر آن که همان را داده میشوی».
سوره فاتحه متضمن معانی قرآن کریم، مشتمل بر اصول و فروع دین، دربردارنده اصول عقیده و عبادت و شریعت، راهنمایی به سوی درخواست هدایت از ربالعالمین و در خواست برکنار ماندن از راه منحرفان است.
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
از ابن عباس رضی الله عنه روایت شده است که فرمود : «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نمیدانستند که چگونه میان سورهها فاصله قرار داده و آنها را از هم جدا کنند تا آن که: بسمالله الرحمنالرحیم بر ایشان نازل شد». در حدیث شریف آمده است: «کل أمر ذی بال لم یبدأ ببسم الله فهو أبتر». «هرکار مهمی که بهنام خدای عزوجل آغاز نشود، آن کار ابتر [بیخیر و برکت] است». همچنین صحابه رضی الله عنهم تلاوت کتاب خدا عزوجل را با: (بسم الله الرحمن الرحیم) آغاز میکردند، لذا تلاوت آن در آغاز هرسخن و عملنیکی، مستحب است. خواندن آن در آغاز وضوء نیز مستحب میباشد زیرا درحدیث شریف آمده است: «برای کسیکه نام خداوند عزوجل را بر وضوء نبرد، وضوئینیست». همچنین خواندن آن در هنگام ذبح ـ نزد امام شافعی ـ مستحباست ، ولی ائمه دیگر آنرا واجب شمردهاند. در هنگام غذا خوردن نیز خواندن آن مستحب است زیرا در حدیث شریف آمده است: «قل بسم الله وکل بیمینک وکل مـمـا یلیک»: وقتی میخواهی غذا بخوری، در آغاز آن بسم الله بگو، آنگاه با دست راستت بخور و از آنچه در جلوی تو است بخور. چنانکه خواندن آن در هنگام مقاربت جنسی نیز مستحب میباشد زیرا در حدیث شریف آمده است:
«لو أن أحدکم إذا أراد أن یأتی أهله قال: بسم الله، اللهم جنبنا الشیطان وجنب الشیطان ما رزقتنا، فإنه إن یقدر بینهما ولد لم یضره الشیطان أبدا». «اگر یکی از شما آنگاه که میخواهد با همسرش همبستر شود ، بگوید: بهنام خدا، بار خدایا! ما را از شیطان دور بدار وشیطان را از آنچه روزی مان نمودهای (از فرزند) بر کنار بدار؛ در این صورت اگر در میان آن دو فرزندی مقدر شود، شیطان هرگز نمیتواند به او آسیبیبرساند».
«بهنام الله بسیار بخشاینده و بسیار مهربان» الله: یعنی معبود بر حق؛ نام مقدسذات خداوند عزوجل است که بر غیر وی اطلاق نگردیده. اصل آن «اله» است که بر هرمعبودی ـ به حق یا به باطل ـ اطلاق میگردید و سرانجام اطلاق آن بر معبود برحق غالب گشت. به قولی: «الله» اسم اعظم الهی است زیرا به تمام صفات قدسی موصوف میشود؛ چنانکه خداوند متعال فرموده است:
﴿هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ عَٰلِمُ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِۖ هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِیمُ٢٢﴾ [الحشر: 22].
«الله کسی است که معبودی جز اونیست، دانای نهان و آشکار است ، رحمان و رحیم است... ».
ملاحظه میکنیم که در این دو آیه، تمام اسماء دیگر، صفات «الله» قرارگرفته اند.
و از آنجا که جز خدای تبارک و تعالی کسی دیگر به نام «الله» نامیده نشده، لذا طبق قاعده برای «الله» در سخن عرب اشتقاقی سراغ نداریم بنابراین، اسم الله «جامد» است نه «مشتق» و این رأی اکثر اصولیان و فقها میباشد.
«رحمن» و «رحیم»، دو اسم مشتق از رحمت ـ بر وجه مبالغه ـ اند، البته مبالغه «رحمان» از «رحیم» در معنای رحمت بیشتر است. چنان که ابن جریر طبری در تفسیر آنها میگوید: «خداوند متعال بر تمام خلق رحمان و به مؤمنان رحیماست». اسم «رحمن» نیز ویژه خداوند متعال میباشد که دیگران نباید بدان نامیده شوند.
بنابراین، معنای اجمالی «بسم الله الرحمن الرحیم» این است: قبل از هر چیز، بهنام خدای عزوجل و به یاد و تسبیح او آغاز میکنم در حالیکه از او در تمام امور خویش یاری میجویم زیرا او پروردگار و معبود برحقی است که رحمتش بر همهچیز گسترده است، نعمت دهنده نعمتهای بزرگ و کوچک تنها اوست و تنها بخشش و مهربانی و احسان اوست که فراوان، مدام و مستمر است.
حکم آن: مالکیها و حنفیها برآنند که: «بسمالله الرحمنالرحیم» آیهای از سوره فاتحه و سایر سورهها نیست، بلکه تنها آغازگر سورههاست که فقط برای قراردادن فاصله میان سورهها در ابتدای آنها نوشته شده است. اما شافعیها و حنبلیها برآنند که: «بسم الله الرحمن الرحیم» آیهای از سوره فاتحه است، لذا خواندن آن در نماز واجب میباشد. از اختلاف فقهی یادشده که بگذریم، أمت اسلام اتفاقنظر دارند بر این که: «بسم الله الرحمن الرحیم» بخشی از یک آیه در سوره «نمل» است:
﴿إِنَّهُۥ مِن سُلَیۡمَٰنَ وَإِنَّهُۥ بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ٣٠﴾ [النمل: 30].
«این نامهای از جانب سلیماناست و این نامه به نام خداوند بخشایشگر مهربان است».
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢﴾
«جمله ستایشها شایسته خداوند است«حمد: ثنا و سپاس زبانی است که جهت تفضیل و برتری دادن گفته میشود. فرق در میان»حمد» و «شکر» یکی در این است که حمد فقط به زبان است، اما شکر هم بهزبان، هم به قلب و هم به سایر اعضامیباشد. دیگر اینکه شکر فقط در برابر نعمت است، ولی حمد به جهت کمالمحمود میباشد؛ هرچند در برابر نعمتی نباشد. و از آنجا که هیچ موجودی درذات، صفات و اسماء از خدای عزوجل کاملتر نیست و هیچ نعمتی نیست مگر اینکه مستقیما یا به واسطه، به آن ذات متعال برتر برمیگردد، پس در حقیقتتمامی حمدها و شکرها سزاوار اوست و تنها او مالک هر حمد و شکری است. درحدیث شریف آمده است: «أفضل الذکر لا إله إلا الله، وأفضل الدعاء الحـمد لله». «بهترین ذکرها لا اله الا الله و بهترین دعاها الحـمد لله است». آری همه ستایشها از آن خداوندی است: «که رب عالمیان است» رب: به معنی پروردگار، مالک، سرور، سالار، مصلح، مدبر و معبود؛ اسمی از اسمای خداوند متعال است و برغیروی ـ جز با قید و اضافت ـ اطلاق نمیشود؛ مثل اینکه بگویی: «هذا الرجل رب المنزل: این مرد رب (صاحب) منزل است». « عالمین» جمع عالم؛ عبارت از هر موجودی غیر از خداوند متعال است. بعضی برآنند که عالم مجموعه موجودات عاقل است که شامل چهار نوع انس، جن، فرشتگان و شیاطین میشوند. بر اساس این تعریف؛ به حیوانات و چهارپایان، عالم گفته نمیشود.
﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ٣﴾
«بسیار بخشنده و بسیار مهربان است» تفسیر این آیه در توضیح معنای: «بسمالله الرحمن الرحیم» بیان شد. و از آنجا که در اتصاف خداوند متعال به ﴿رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾. معنای تخویف و هیبت وجود داشت، پروردگار مهربان، آن آیه را به: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ٣﴾. که متضمن ترغیب و تشویق است، متصل ساخت تا به اینترتیب، در بیان صفات خویش، معنای بیم و هراس را با رغبت و امید همراه و یکجا گرداند زیرا این دو معنی در کنار یکدیگر، انگیزه بهتری برای بندگان در اطاعت و فرمانبرداری از او پدید میآورند.
﴿مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ٤﴾
«مالک روز جزاست» در قرائت دیگری، «ملک» نیز خوانده شده و هر دوقرائت: «ملک و مالک» صحیح و متواترند. اما بعضی گفتهاند: «ملک» عامتر و بلیغتر از «مالک» است زیرا فرمان ملک بر مالک در ملک وی نافذ میباشد و او نمیتواند جز با نظر و رأی ملک در ملک خویش تصرف کند. برخیدیگر گفتهاند که: «مالک» بلیغتر است زیرا خداوند متعال مالک مردم و همه جهانیان میباشد. ولیصحیحتر این است که تفاوت در میان دو صفت نسبت به پروردگار سبحان ایناست که: ملک وصفی برای ذات او تعالی است، درحالیکه مالک وصفی برای فعل او میباشد.
یومالدین: روز محاسبه و جزاست از سوی پروردگار سبحان برای بندگانش. قتاده میگوید: «یومالدین: روزی است که خداوند عزوجل درآن بندگان خویش را در برابر اعمالشان کیفر یا پاداش میدهد». ابن عباس رضی الله عنه میگوید: «یومالدین: روز حساب خلایق است که پروردگار متعال آنان را در برابر اعمالشان جزا میدهد؛ اگر اعمالشان خیر بود، پاداش خیر و اگر شر بود، به آنها کیفر شر میدهد، مگر آنان که مورد بخشش حق تعالی قرار گیرند». در حدیث شریف آمده است: «زیرک و هوشیار کسی است که نفس خویش را مورد محاسبه قرار داده و برای بعد ازمرگش تلاش و کوشش نماید».
﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ٥﴾
«تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میخواهیم» یعنی: فقط تو را به عبادت واستعانت مخصوص میگردانیم، نه غیر از تو را نمیپرستیم و نه از غیر تو یاری میخواهیم. عبادت: در لغت، به معنای نهایت فروتنی و تذلل است. و دراصطلاح شریعت: عبارت از عملی است که جمع کننده هردو معنای محبت و فروتنی کامل، و خوف و بیم باشد.
بهکاربردن دو فعل «نعبد» و «نستعین» به صیغه جمع، به قصد نشان دادن تواضع و فروتنی از سوی بندگان است، نه به این معنی که آنان خود را تعظیم کرده وبزرگ داشته اند. گویی که بنده به قصور و کوتاهی خویش از ایستادن به تنهایی درپیشگاه خداوند بزرگ اعتراف نموده و میگوید: بار خدایا ایستادن به تنهایی در آستان مناجات تو سزاوار شأن من نیست، بدین خاطر، به سایر مؤمنان پیوسته وقطرهای از اقیانوس ایشان میشوم، پس دعایم را با ایشان بپذیر و مقدم ساختنعبادت بر استعانت، به این سبب است که اولی وسیلهای برای درخواست دومیمیباشد.
ابن عباس رضی الله عنه در تفسیر: ﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ﴾ میگوید: «پروردگارا! فقط تو را بهیگانگی میخوانیم و فقط از تو میترسیم نه از غیر تو و بر طاعتت و بر کلیه امورخویش، فقط از تو یاری میخواهیم». قتاده میگوید: «خداوند عزوجل در این آیه بهبندگانش دستور میدهد تا عبادت را فقط برای او خالص گردانیده و در امورخویش فقط از او یاری بخواهند».
﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ٦﴾
«ما را به راه راست هدایت فرما» راهی که ما را به سرمنزل انس و قرب تومیرساند. هدایت: عبارت است از: ارشاد، یا توفیق، یا دلالت و راهنمایی. اما شخص راهیافته و هدایت شدهای که از پروردگار متعال طلب هدایت میکند، این درخواستش به معنای طلب افزودن بر هدایت وی است، چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِینَ ٱهۡتَدَوۡاْ زَادَهُمۡ هُدٗى وَءَاتَىٰهُمۡ تَقۡوَىٰهُمۡ١٧﴾ [محمد: 17].
«و کسانی که هدایت یافتهاند ، خداوند برهدایتشان افزود».
﴿ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ﴾: راه روشن اسلام است که هیچ کجیای در آن نیست، همان راهی است که پیامبران علیهم السلام بدان برانگیخته شدند تا سرانجام خداوند متعال رسالتخاتم صلی الله علیه و آله و سلم را پایانبخش رسالتهایشان گردانید. گفتنی است که صراط مستقیم دربرگیرنده همه اموری است که انسان را به سعادت دنیا و آخرت نایل میگرداند؛ اعم از عقاید، احکام، آداب و غیره. در حدیث شریف به روایت نواس بن سمعان رضی الله عنه آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «خداوند برای صراط مستقیم مثلی را آورده است. بدین گونه که بر دو پهلوی صراط دو دیوار است که در آنها دروازههایی گشوده شده و برآن درها پردههایی آویخته شده و بر سر در صراط، دعوتگری است که میگوید: هان ای مردم! همگی در صراط داخل شوید و کج نروید. و دعوتگر دیگری است که در بلندای صراط قرارگرفته، و چون انسان بخواهد تا قسمتی از این درها را بگشاید، به او میگوید: وای بر تو! آن را بازنکن، که اگر باز کنی قطعا به آن وارد میشوی. بنابراین، صراط اسلام است، دو دیوار، حدود الهی و درهای بازشده محرمات ویاند، دعوتگری که بر سر صراط است، کتاب خدا عزوجل است و دعوتگری که بر بلندای صراط است، واعظ واندرزگوی الهی در قلب هر مسلمانی است».
علما گفتهاند: «خداوند متعال برای انسان پنج محور هدایت عنایت فرموده که او میتواند با توسل به این محورها، به قله سعادت جاودانی نایل آید:
1- هدایت الهام فطری: که انسان از ابتدای تولد از آن برخوردار میباشد، چون احساس نیاز به غذا و نوشیدنی.
2- هدایت حواس: که متمم و مکمل هدایت اول است. گفتنی است که انسان وحیوان هردو در این دو نوع هدایت مشترکند.
3- هدایت عقل: که برتر از دو هدایت قبلی است.
4- هدایت دین: که هدایتی خطا ناپذیر است.
5- هدایت یاری و توفیق الهی: که مخصوصتر از هدایت دینی است.
و همین نوع اخیر از هدایت است که خداوند متعال در این آیه ما را به خواستندائمی آن فرمان داده است».
﴿صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِمۡ غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ٧﴾
«راه کسانی که به آنان نعمت ارزانی داشتهای» این نعمتیافتگان گرامی، همانکسانی هستند که در سوره « نساء» از آنان یاد شده است، جایی که خداوند متعال میفرماید:
﴿وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ فَأُوْلَٰٓئِکَ مَعَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِیِّۧنَ وَٱلصِّدِّیقِینَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَٱلصَّٰلِحِینَۚ وَحَسُنَ أُوْلَٰٓئِکَ رَفِیقٗا٦٩﴾ [النساء: 69].
«و هرکس از خدا و پیامبر اطاعت کند، در زمره کسانی است که خداوند بهایشان نعمت داده است؛ اعم از پیامبران، صدیقان، شهیدان و صالحان وه! آنهاچه همراهان و دوستان نیکویی هستند. این فضلی است از جانب خدا و خدا داناییبسنده است».
«نه (راه) کسانی که مورد خشم قرار گرفتهاند» یعنی: ما را با گروهی قرار نده که از راه مستقیم منحرف شدهاند، گروهی که از رحمت تو دورند و بهسبب آن کهبا وجود شناخت حق از آن روی برتافته اند، به سختترین عذاب و شکنجه مبتلامیگردند. این مغضوبان به قول جمهور علما و طبق فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ، یهودیانند.
«و نه» راه «گمراهان». این گروه بر اساس فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ـ و به قول جمهور علما ـ نصاری (مسیحیان) میباشند. یعنی از آنجاییکه یهودیان حق را شناختند ولی آگاهانه آن را فروگذاشته و از آن روی برتافتند، سزاوار خشم وغضب الهی گردیدند و از آنجا که نصاری (مسیحیان) نیز از روی جهل و ناآگاهی، از راه حق منحرف شده و در مورد مقام و منزلت عیسی علیه السلام غلو و زیادهروی کردند، در گمراهی آشکاری قرار گرفتند.
«آمین» یعنی: خداوندا! دعایمان را اجابت کن. در حدیث شریف به روایت عایشه رضی الله عنها آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «ما حسدتکم الیهود على شیء ما حسدتکم على السلام والتأمـیـن». «یهود بر هیچ چیز دیگر، بهاندازه سلام گفتن و آمینگفتن بر شما حسد نورزیده اند».
باید دانست که «آمین» دعا بوده و از کلمات و آیات قرآن نیست. البته آمینگفتن بعد از خواندن سوره فاتحه سنت است، به دلیل این حدیث شریف: «هنگامیکه امام آمین میگوید، شما نیز آمین بگویید زیرا هرکس آمین گفتنش با آمینگفتن فرشتگان همراه گردد، گناهان گذشتهاش آمرزیده میشود».
نظر احناف و مالکیها این است که: آهسته خواندن آمین از بلند خواندن آن بهتر است. اما شافعیها و حنبلیها برآنند که: آمین در نمازهای سری آهسته و در نمازهای جهری بلند خوانده شود و مقتدی نیز در گفتن آمین با امامش همراهیکند.
علمای اسلام در باره حکم خواندن سوره فاتحه در نماز، بر دو نظرند. نظر احناف این است که مطلق قرائت قرآن در نماز ـ چه سوره فاتحه و چه غیر آن ـ به مقدار سه آیه کوتاه یا یک آیه بلند فرض است بنابراین، خواندن سوره فاتحه در نماز فرض نبوده بلکه واجب میباشد. رأی دوم: رأی جمهور علما (مالکیها، شافعیها، حنبلیها) است که خواندن سوره فاتحه را در نماز فرض میدانند.
تفسیر نور:
سوره فاتحة
سوره فاتحة آیه 1
متن آیه :
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
ترجمه :
به نام خداوند بخشنده مهربان .
توضیحات :
«
بِسْمِ » : فراهم آمده است از ( بِ ) و ( اِسْمِ ) . یعنی : کارم را با
نام خدا آغاز میکنم ؛ نه به نام چیز دیگری ، و نه به فرمان دل یا کس دیگری .
واژه ( اِسْم ) از ماده ( سُمُوّ ) به معنی عُلُوّ ، یا ( وسم ) به معنی
علامت و نشانه است . « اللهِ » : اسم خاصّ است برای خدا . اصل آن ( إِلاه )
بوده و مصدری است بر وزن ( فِعال ) به معنی مفعول ، یعنی ( مَأْلُوه ) به
معنی معبود میباشد . همان گونه که مصدر ( خَلْق ) به معنی مخلوق است ( نگا :
لقمان / 11 ) . « الرَّحْمنِ » : دارای مهر فراوان ( نگا : أعراف / 156 ) .
« الرَّحِیمِ » : دارای مهر همیشگی .
سوره فاتحة آیه 2
متن آیه :
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
ترجمه :
ستایش خداوندی را سزا است که پروردگار جهانیان است .
توضیحات :
«
رَبِّ » : پروردگار . مصدری است به معنی تربیت ، و در اینجا در معنی اسم
فاعل ، یعنی مربّی به کار رفته است ، و صفت ( الله ) میباشد . «
الْعَالَمِینَ » : جهانیان ، جهانها . هر صنفی از اصناف آفریدگان . اسم آلت
است و به معنی آنچه خدا بدان شناخته شود . از راه تغلیب به صورت جمع مذکّر
سالم با ( ین ) جمع بسته شده است .
سوره فاتحة آیه 3
متن آیه :
الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
ترجمه :
بخشنده مهربان است .
توضیحات :
« الرَّحْمنِ » : و « الرَّحِیمِ » . هر دو صیغه مبالغهاند و صفت ( الله ) میباشند .
سوره فاتحة آیه 4
متن آیه :
مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ
ترجمه :
مالک روز سزا و جزا است .
توضیحات :
« مَالِکِ » : متصرّف . صاحب . خداوند . بدل یا صفت بشمار است . « الدِّینِ » : جزا . داوری . آئین .
سوره فاتحة آیه 5
متن آیه :
إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ
ترجمه :
تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میطلبیم .
توضیحات :
« إیَّاکَ » : تو را .
سوره فاتحة آیه 6
متن آیه :
اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ
ترجمه :
ما را به راه راست راهنمائی فرما .
توضیحات :
« الصِّرَاطَ » : راه ( نگا : مریم / 36 ، یس / 61 ، زخرف / 61 و 64 ) .
سوره فاتحة آیه 7
متن آیه :
صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ
ترجمه :
راه کسانی که بدانان نعمت دادهای ؛ نه راه آنان که بر ایشان خشمگرفتهای ، و نه راه گمراهان و سرگشتگان .
توضیحات :
«
صِرَاطَ » : بدل از ( الصِّرَاطَ ) پیشین است . « الَّذِینَ أَنْعَمْتَ
عَلَیْهِمْ » : مراد کسانی است که در ( نساء / 69 ) از آنان سخن رفته است .
« غَیْرِ » : بدل از ضمیر ( هِمْ ) یا از ( الَّذِینَ ) است . «
الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ » : مراد کسانی است که در ( فتح / 6 ) از آنان سخن
رفته است . « الضَّآلِّینَ » : گمراهان . مراد کسانی است که در ( آلعمران /
90 ، واقعه / 41 - 56 ) از ایشان صحبت شده است .