مکی است و ۱۸۲ آیه میباشد.
آیهی ۱۱-۱:
﴿وَٱلصَّٰٓفَّٰتِ صَفّٗا١﴾[الصافات: ۱]. «قسم به (فرشتگان) صف بسته».
﴿فَٱلزَّٰجِرَٰتِ زَجۡرٗا٢﴾[الصافات: ۲]. «و قسم به آنان که سخت (ابرها را) میرانند».
﴿فَٱلتَّٰلِیَٰتِ ذِکۡرًا٣﴾[الصافات: ۳]. «و قسم به آنانکه کتاب خدا را میخوانند».
﴿إِنَّ إِلَٰهَکُمۡ لَوَٰحِدٞ٤﴾[الصافات: ۴]. «همانا معبود شما یکی است».
﴿رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا وَرَبُّ ٱلۡمَشَٰرِقِ٥﴾[الصافات: ۵]. «پروردگار آسمانها و زمین و همهی چیزهایی است که درمیان آن دو قرار دارد، و پروردگار مشرقهاست».
﴿إِنَّا زَیَّنَّا ٱلسَّمَآءَ ٱلدُّنۡیَا بِزِینَةٍ ٱلۡکَوَاکِبِ٦﴾[الصافات: ۶]. «بیگمان ما نزدیکترین آسمان (به شما) را با زینت ستارگان آراستهایم».
﴿وَحِفۡظٗا مِّن کُلِّ شَیۡطَٰنٖ مَّارِدٖ٧﴾[الصافات: ۷]. «و آنرا از هر شیطان سرکشی به خوبی حفظ کردهایم».
﴿لَّا یَسَّمَّعُونَ إِلَى ٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰ وَیُقۡذَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٖ٨﴾[الصافات: ۸]. «آنان نمیتوانند به (خبرهای) ملاء اعلی گوش دهند و از هرسو سنگباران میشوند».
﴿دُحُورٗاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ وَاصِبٌ٩﴾[الصافات: ۹]. «برای آنانکه رانده شوند و عذابی همیشگی دارند».
﴿إِلَّا مَنۡ خَطِفَ ٱلۡخَطۡفَةَ فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ ثَاقِبٞ١٠﴾[الصافات: ۱۰]. «مگر کسیکه یکباره (خبری) را برباید آنگاه شعلهای سوزاننده بهدنبالش افتد».
﴿فَٱسۡتَفۡتِهِمۡ أَهُمۡ أَشَدُّ خَلۡقًا أَم مَّنۡ خَلَقۡنَآۚ إِنَّا خَلَقۡنَٰهُم مِّن طِینٖ لَّازِبِۢ١١﴾[الصافات: ۱۱]. «پس، از ایشان بپرس که آیا آفرینش آنان دشوارتر است یا آفرینش چیزهایی که آفریدهایم؟ بدون شک ما آنانرا از گل چسپنده آفریدهایم».
در اینجا خداوند متعال برای اثبات وحدانیت خویش در صفات الوهیت و ربوبیت به فرشتگان بزرگواری قسم یاد میکند که در حالت عبادت هستند و کارهایی را به فرمان خدا انجام میدهند که به آنان محول شده است. پس فرمود: ﴿وَٱلصَّٰٓفَّٰتِ صَفّٗا١﴾قسم به فرشتگانی که در خدمت پروردگارشان صف بستهاند.
﴿فَٱلزَّٰجِرَٰتِ زَجۡرٗا٢﴾و قسم به آن دسته از فرشتگان که ابرها و غیره را به فرمان خدا میرانند. ﴿فَٱلتَّٰلِیَٰتِ ذِکۡرًا٣﴾و قسم به فرشتگانی که کتاب خدا را تلاوت میکنند.
پس، از آنجا که فرشتگان دارای چنین حالتی هستند که خداوند آن را بیان نمود، یعنی پروردگارشان را عبادت میکنند و در خدمت او هستند به اندازهی یک چشم بههم زدن از فرمان وی سرپیچی نمیکنند، خداوند به آنها قسم خورد، که او به تنهایی معبود به حق است: ﴿إِنَّ إِلَٰهَکُمۡ لَوَٰحِدٞ٤﴾بیگمان معبودتان یکی است که در الوهیت شرکی ندارد. پس تنها و مخلصانه او را دوست بدارید و فقط از او بترسید و فقط به او امیدوار باشید وعبادت را تنها برای او انجام دهید.
﴿رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا وَرَبُّ ٱلۡمَشَٰرِقِ٥﴾او این مخلوقات را آفریده و به آنها روزی میدهد و آنها را رام ساخته است، پس همانطور که در آفرینش اینها شریکی ندارد، در الوهیت نیز شریکی ندارد. در بسیاری مواقع خداوند توحید الوهیت را در کنار توحید ربوبیت ذکر مینماید، چون توحید ربوبیت بر توحید الوهیت دلالت میکند. و حتی مشرکانی نیز که در عبادت برای خدا شریک قرار داده بودند، به توحید ربوبیت اقرار کرده بودند، به همین جهت خداوند متعال با همان چیزی که بدان اقرار کرده بودند آنان را به چیزی ملزم نمود که انکارش میکردند.
خداوند مشرقها را به طور ویژه بیان کرد، چون بر مغربها دلالت میکند، و یا این که محل برآمدن و مشرقِ ستارگانی هستند که به بیان آنها خواهد پرداخت. بنابراین فرمود: ﴿إِنَّا زَیَّنَّا ٱلسَّمَآءَ ٱلدُّنۡیَا بِزِینَةٍ ٱلۡکَوَاکِبِ٦ وَحِفۡظٗا مِّن کُلِّ شَیۡطَٰنٖ مَّارِدٖ٧ لَّا یَسَّمَّعُونَ إِلَى ٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰ﴾خداوند در مورد ستارگان دو فایده بیان کرده است، یکی این که ستارگان زینت بخش آسمان هستند، چون اگر ستارگان نبودند آسمان تاریک و بینور میشد. امّا خداوند آسمان را به وسیلهی ستارگان زینت دادهاست تا گوشههای آسمان روشن گردد و سیمای آن زیبا شود و در تاریکیهای دریا و خشکی مردم به وسیلهی ستارهها راهیاب شوند که منافعی دیگر از این رو برای مردم به دست میآید. دوم پاسداری آسمان و حفاظت آن از هر شیطان سرکشی است که به سبب سرکشیاش به ملاء اعلی میرود تا به خبرهای آنان گوش دهد. ملاء اعلی فرشتگان هستند. پس وقتی شیطانها به سخنان آنها گوش بدهند، ﴿وَیُقۡذَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٖ﴾از هر سو به وسیله شهابها سنگباران میشوند. و اینکار برای آن است تا آنها طرد گردند و از گوش دادن به سخنان فرشتگان رانده شوند. ﴿دُحُورٗاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ وَاصِبٌ٩﴾برای آنان عذاب همیشگی است که برایشان آماده شده است، چون از فرمان پروردگارشان سرپیچی کردهاند. اگر خداوند استثنایی قایل نمیشد، این بیانگر آن بود که آنها به هیچ چیزی گوش نمیکنند، امّا فرمود: ﴿إِلَّا مَنۡ خَطِفَ ٱلۡخَطۡفَةَ﴾مگر آن دسته از شیاطین سرکش که سخنی را مخفیانه و دزدکی گوش کنند و بربایند، ﴿فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ ثَاقِبٞ﴾پس آن گاه شعلهای سوزاننده به دنبالش میافتد. گاهی قبل از آن که شیطان سخن را به نزد دوستانش برساند، شعلهی آتشین او را فرا میگیرد و خبر آسمانی به کسی نمیرسد. او گاهی موفق میشود قبل از آن که شعلهی آتشی به او برسد خبر را برساند. پس در چنین حالتی صد دروغ را با آن خبر راست در میآمیزند.
وقتی این مخلوقات بزرگ را بیان کرد فرمود: ﴿فَٱسۡتَفۡتِهِمۡ﴾از کسانی که منکر زنده شدن پس از مرگ هستند بپرس، ﴿أَهُمۡ أَشَدُّ خَلۡقًا﴾آیا به وجود آوردن اینها پس ازمرگشان سختتر و دشوارتر است؟ ﴿أَم مَّنۡ خَلَقۡنَآ﴾یا چیزهایی از این مخلوقات که آفریدهایم؟ پس باید آنها اقرار کنند که آفرینش آسمانها و زمین از آفریدن مردم بزرگتر است. پس در این وقت بر آنها لازم است که به زنده شدن پس از مرگ و رستاخیز اقرار کنند، بلکه اگر به خودشان بازگردند و در وجود خود فکر کنند خواهند دانست که آفرینش اولیه آنها از گلی چسبنده، بسی سختتر و دشوارتر است از پدید آوردن آنها پس از مرگشان. بنابراین فرمود ﴿إِنَّا خَلَقۡنَٰهُم مِّن طِینٖ لَّازِبِۢ﴾ما آنها را از گل چسبندهای آفریده ایم. یعنی گل قوی و سخت. همچنانکه میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ٢٦﴾[الحجر: ۲۶]. «و انسان را از گلی خشک مانند گل سفال آفریدهایم».
آیهی ۲۱-۱۲:
﴿بَلۡ عَجِبۡتَ وَیَسۡخَرُونَ١٢﴾[الصافات: ۱۲]. «بلکه تو تعجب میکنی و ایشان مسخره مینمایند».
﴿وَإِذَا ذُکِّرُواْ لَا یَذۡکُرُونَ١٣﴾[الصافات: ۱۳]. «و چون پنده داده شوند نمیپذیرند».
﴿وَإِذَا رَأَوۡاْ ءَایَةٗ یَسۡتَسۡخِرُونَ١٤﴾[الصافات: ۱۴]. «و هرگاه نشانهای ببینند آنرا به مسخره میگیرند».
﴿وَقَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِینٌ١٥﴾[الصافات: ۱۵]. «و گفتنند: این جز جادویی آشکار نیست».
﴿أَءِذَا مِتۡنَا وَکُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ١٦﴾[الصافات: ۱۶]. «آیا وقتی بمیرم و (تبدیل به) خاک و استخوانهایی شویم برانگیخته خواهیم شد»؟.
﴿أَوَ ءَابَآؤُنَا ٱلۡأَوَّلُونَ١٧﴾[الصافات: ۱۷]. «آیا پدران گذشتۀ ما (نیز برانگیخته خواهند شد)»؟.
﴿قُلۡ نَعَمۡ وَأَنتُمۡ دَٰخِرُونَ١٨﴾[الصافات: ۱۸]. «بگو: آری (همۀ شما زنده میشوید) درحالیکه شما زبون خواهید بود».
﴿فَإِنَّمَا هِیَ زَجۡرَةٞ وَٰحِدَةٞ فَإِذَا هُمۡ یَنظُرُونَ١٩﴾[الصافات: ۱۹]. «آنها یک صدای مرگبار است، پس ناگهان آنان مینگرند».
﴿وَقَالُواْ یَٰوَیۡلَنَا هَٰذَا یَوۡمُ ٱلدِّینِ٢٠﴾[الصافات: ۲۰]. «و میگویند: وای بر ما این روز جزاست».
﴿هَٰذَا یَوۡمُ ٱلۡفَصۡلِ ٱلَّذِی کُنتُم بِهِۦ تُکَذِّبُونَ٢١﴾[الصافات: ۲۱]. «این روزِ داوری است که آنرا دروغ میانگاشتید».
﴿بَلۡ عَجِبۡتَ﴾امّا توای پیامبر! یا ای انسان! از تکذیب کسی که زنده شدن پس از مرگ را انکار میکند - بعد از آن که نشانههای بزرگ و دلایل درست را به آنها نشان دادم - تعجب میکنی، و این یک حقیقتا جای تعجب میباشد. چون زنده شدن پس از مرگ چیزی نیست که بتوان انکارش کرد. ﴿وَیَسۡخَرُونَ﴾و عجیبتر از انکارشان این است که آنها کسی را که خبر زنده شدن پس از مرگ را میدهد مسخره میکنند. آنها فقط به انکار بسنده نکردند، بلکه اضافه بر انکار سخن حق را به مسخره گرفتند.
﴿وَإِذَا ذُکِّرُواْ﴾و از جمله کارهای عجیب آنان یکی این است که آنها هرگاه پند داده شوند و به چیزی یادآور گرداند که آن را در فطرت و عقلهایشان میشناسند، ﴿لَا یَذۡکُرُونَ﴾آن را به یاد نمیآورند. اگر از روی جهالت و نادانی چنین میکنند این از روشنترین دلیل بر شدّت کودنی و حماقت آنها است، زیرا آنها چیزی را به یاد نمیآورند که در سرشت آنها قرار دارد و از نظر عقل مشخص و روشن است و اشکالی در آن نیست. و اگر از روی تجاهل چنین میکنند پس این عجیبتر است. و نیز این هم عجیب است که هرگاه دلایل بر آنها اقامه شود و به نشانههایی تذکر داده شوند که مردان بزرگ و خردمند آن را میپذیرند اینها آن چیزها را مورد تمسخر قرار داده و از آن تعجب میکنند.
واین هم عجیب است که وقتی سخن حق نزد آنها آمد به آن گفتند: ﴿إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِینٌ﴾این جز جادویی آشکار نیست. پس آنها برترین و بزرگترین چیز را که حق است در مقام و جایگاه حقیرترین و بیارزشترین چیز قرار دارند. و از جمله چیزهای عجیب یکی این است که آنها قدرت پروردگار آسمانها و زمین را با قدرت انسانی که از همه جهات ناقص است قیاس میکنند. آنها از روی انکار و بعید دانستن گفتند: ﴿أَءِذَا مِتۡنَا وَکُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ١٦﴾آیا هنگامی که مُردیم و تبدیل به استخوان گشتیم، زنده گردانده میشویم؟ و آیا پدران و نیاکان گذشتهی ما هم زنده میگردند؟ از آنجا که این تمام دلیل و فکری بود که آنها داشتند خداوند به پیامبرش دستور داد تا به آنها پاسخی بدهد که بطور ضمنی مشتمل بر هشدار آنان نیز باشد. پس فرمود: ﴿قُلۡ نَعَمۡ وَأَنتُمۡ﴾بگو: بلی! نه تنها شما پس از مرده شدن زنده خواهید شد، بلکه پدران گذشتهتان هم زنده خواهند شد. ﴿وَأَنتُمۡ دَٰخِرُونَ﴾و شما خوار و زبون خواهید بود و نمیتوانید امتناع ورزید و از قدرت الهی سرپیچی کنید.
﴿فَإِنَّمَا هِیَ زَجۡرَةٞ وَٰحِدَةٞ﴾زنده شدن پس از مرگ تنها یک صدا است که اسرافیل در صور میدمد، ﴿فَإِذَا هُمۡ یَنظُرُونَ﴾که ناگهان آنان از قبرهایشان بر میخیزند و نگاه میکنند و همانند آفرینش آغازین با همهی اعضای خود بلند میشوند درحالیکه لخت هستند و ختنه نشدهاند. و در این حالت اظهار ندامت و پشیمانی میکنند و احساس خواری و زیانمندی مینمایند و فریاد و واویلا سر میدهند و آرزوی مرگ و نابود شدن را میکنند.
﴿وَقَالُواْ یَٰوَیۡلَنَا هَٰذَا یَوۡمُ ٱلدِّینِ٢٠﴾و میگویند: این روز حساب است، روزی که آدمی بر اعمالشان جزا داده میشود. پس آنها به آنچه که در دنیا مسخرهاش میکردند اعتراف و اقرار مینمایند.
و به آنها میشود: ﴿هَٰذَا یَوۡمُ ٱلۡفَصۡلِ﴾این روز داوری است نسبت به حقوقی که میان بندگان و پروردگارشان وجود دارد، و حقوقی که میان خود بندگان و سایر مخلوقات وجود دارد.
آیهی ۲۶-۲۲:
﴿ٱحۡشُرُواْ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ وَأَزۡوَٰجَهُمۡ وَمَا کَانُواْ یَعۡبُدُونَ٢٢﴾[الصافات: ۲۲]. «(ندا میآید) ستمکاران را همراه با همکیشانشان (و) به همراه آنچه میپرستیدهاند برانگیزید».
﴿مِن دُونِ ٱللَّهِ فَٱهۡدُوهُمۡ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡجَحِیمِ٢٣﴾[الصافات: ۲۳]. «غیر از خدا (هرچه را پرستش میکرده اند) آنگاه آنانرا به راه دوزخ رهنمون شوید».
﴿وَقِفُوهُمۡۖ إِنَّهُم مَّسُۡٔولُونَ٢٤﴾[الصافات: ۲۴]. «و آنانرا نگاه دارید که باید پرس وجو شوند».
﴿مَا لَکُمۡ لَا تَنَاصَرُونَ٢٥﴾[الصافات: ۲۵]. «شما را چه شده که به همدیگر یاری نمیرسانید».
﴿بَلۡ هُمُ ٱلۡیَوۡمَ مُسۡتَسۡلِمُونَ٢٦﴾[الصافات: ۲۶]. «بلکه آنان امروز تسلیماند».
وقتی که در روز قیامت حاضر شوند و آنچه را تکذیب میکنند مشاهده نمایند و آنچه را که مسخره میکنند ببینند، آن گاه دستور داده میشود تا اینها را به جهنّم ببرند، جهنّمی که آن را دروغ میانگاشتند. پس گفته میشود: ﴿ٱحۡشُرُواْ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ﴾کسانی را که با کفر ورزیدن و ارتکاب شرک و گناهان بر خود ستم کردهاند، ﴿وَأَزۡوَٰجَهُمۡ﴾و همکیشانشان را که اعمالشان از نوع اعمال آنهاست اهل هر نوع معصیتی با هم جمع میشوند، ﴿وَمَا کَانُواْ یَعۡبُدُونَ٢٢ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾و بتها و همتایانی را که ستمکاران ادعا میکردند که گویا آنها شریک خدا هستند بهجای خدا پرستش میکردند، همه را جمع آوری کنید، ﴿فَٱهۡدُوهُمۡ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡجَحِیمِ﴾آنگاه آنان را به راه جهنّم رهنمون شوید. یعنی با درشتی و سختی آنها را بهسوی جهنّم حرکت دهید.
و بعد از آن که مقرّر گردید که به جهّنم بروند، و میدانند که آنها اهل سرای هلاکت هستند، گفته میشود: ﴿وَقِفُوهُمۡ﴾قبل از این که آنان را به جهنّم برسانید آنها را نگاه دارید، ﴿إِنَّهُم مَّسُۡٔولُونَ﴾زیرا بیگمان آنها از چیزی که در دنیا دروغش میپنداشتند باید مورد پرسش قرار گیرند تا دروغگویی و رسوایی آنها برای همهی مردم آشکار گردد.
پس به آنها گفته میشود: ﴿مَا لَکُمۡ لَا تَنَاصَرُونَ﴾امروز چه بر سر شما آمده است که یکدیگر را یاری نمیکنید، بعد از آن که در دنیا ادعا نمودید معبودهایتان عذاب را از شما دفع خواهند کرد و به فریادتان میرسند و برای شما در نزد خدا شفاعت خواهند کرد؟ آنها به این سوال پاسخ نمیدهند، چون ذلّت و خواری آنها را فرا گرفته است و در برابر عذاب جهنّم تسلیم شدهاند، و دچارترس و سرافکندگی و ناامیدی گشتهاند، پس سخن نمیگویند. بنابراین فرمود ﴿بَلۡ هُمُ ٱلۡیَوۡمَ مُسۡتَسۡلِمُونَ٢٦﴾بلکه آنها در این روز کاملا مطیع و خوارند و هریک تسلیم است و یاوری ندارد.
آیهی ۳۹-۲۷:
﴿وَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ یَتَسَآءَلُونَ٢٧﴾[الصافات: ۲۷]. «و بعضی رو به بعضی مینمایند و همدیگر را بازخواست میکنند».
﴿قَالُوٓاْ إِنَّکُمۡ کُنتُمۡ تَأۡتُونَنَا عَنِ ٱلۡیَمِینِ٢٨﴾[الصافات: ۲۸]. «میگویند: شما از سرِ خیرخواهی بهسوی ما آمدید».
﴿قَالُواْ بَل لَّمۡ تَکُونُواْ مُؤۡمِنِینَ٢٩﴾[الصافات: ۲۹]. «گویند: بلکه (کوتاهی از خودتان بود و) مؤمن نبودید».
﴿وَمَا کَانَ لَنَا عَلَیۡکُم مِّن سُلۡطَٰنِۢۖ بَلۡ کُنتُمۡ قَوۡمٗا طَٰغِینَ٣٠﴾[الصافات: ۳۰]. «و ما هیچگونه سلطه و قدرتی بر شما نداشتیم بلکه شما گروهی سرکش بودید».
﴿فَحَقَّ عَلَیۡنَا قَوۡلُ رَبِّنَآۖ إِنَّا لَذَآئِقُونَ٣١﴾[الصافات: ۳۱]. «و وعدهی پروردگارمان بر ما لازم آمد، بیگمان ما چشندۀ (طعم عذاب) خواهیم بود».
﴿فَأَغۡوَیۡنَٰکُمۡ إِنَّا کُنَّا غَٰوِینَ٣٢﴾[الصافات: ۳۲]. «ما خودمان گمراه بودیم و شما را هم گمراه کردیم».
﴿فَإِنَّهُمۡ یَوۡمَئِذٖ فِی ٱلۡعَذَابِ مُشۡتَرِکُونَ٣٣﴾[الصافات: ۳۳]. «پس به راستی آنروز (همۀ) آنان در عذاب شریک خواهد بود».
﴿إِنَّا کَذَٰلِکَ نَفۡعَلُ بِٱلۡمُجۡرِمِینَ٣٤﴾[الصافات: ۳۴]. «بیگمان ما با گناهکاران چنین میکنیم».
﴿إِنَّهُمۡ کَانُوٓاْ إِذَا قِیلَ لَهُمۡ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ یَسۡتَکۡبِرُونَ٣٥﴾[الصافات: ۳۵]. «آنان چنان بودند که چون به آنان گفته میشد: معبود راستینی جز خداوند (یگانه) نیست، استکبار میورزیدند».
﴿وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُوٓاْ ءَالِهَتِنَا لِشَاعِرٖ مَّجۡنُونِۢ٣٦﴾[الصافات: ۳۶]. «و میگفتند: آیا معبودهای خویش را بهخاطر (سخن) شاعری دیوانه ترک گوییم»؟
﴿بَلۡ جَآءَ بِٱلۡحَقِّ وَصَدَّقَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ٣٧﴾[الصافات: ۳۷]. «بلکه حق را آورده و پیامبران را تصدیق کرده است».
﴿إِنَّکُمۡ لَذَآئِقُواْ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡأَلِیمِ٣٨﴾[الصافات: ۳۸]. «شما قطعاً عذاب دردناک را خواهید چشید».
﴿وَمَا تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٣٩﴾[الصافات: ۳۹]. «و جز در برابر کارهایی که میکردید سزا داده نمیشوید».
وقتی آنها و همراهان و معبودهایشان جمع شده و به سوی جهنّم پیش برده شدند، نگاه داشته میشوند و مورد سوال واقع میگردند و پاسخ نمیدهند، بلکه رو به همدیگر مینمایند و یکدیگر را مقصر میدانند.پس پیروان به سران میگویند: ﴿إِنَّکُمۡ کُنتُمۡ تَأۡتُونَنَا عَنِ ٱلۡیَمِینِ﴾شما با قدرت و زور نزد ما آمدید و ما را گمراه کردید، اگر شما نبودید ما ایمان میآوردیم.
﴿قَالُواْ﴾آنها میگویند: ﴿بَل لَّمۡ تَکُونُواْ مُؤۡمِنِینَ﴾بلکه شما همواره مشرک بودید، و ایمان نیاوردید همان طور که ما مشرک بودیم. پس چه چیزی شما را بر ما برتری داد؟ و چه چیزی ایجاب میکند که شما ما را سرزنش کنید؟ ﴿وَمَا کَانَ لَنَا عَلَیۡکُم مِّن سُلۡطَٰنِۢ﴾و ما هیچ قدرت و سلطهای بر شما نداشتیم تا شما را مجبور به کفر ورزیدن کنیم، ﴿بَلۡ کُنتُمۡ قَوۡمٗا طَٰغِینَ﴾بلکه خودتان گروهی بودید که از حق تجاوز کردید.
﴿فَحَقَّ عَلَیۡنَا قَوۡلُ رَبِّنَآۖ إِنَّا لَذَآئِقُونَ٣١﴾پس بر ما و بر شما و بر همه گفتهی پروردگارمان لازم آمد مبنی بر اینکه باید عذاب را بچشیم. یعنی تقدیر الهی بر ما و شما محقّق گشت و ما و شما عذاب را خواهیم چشید و در کیفر مشترک خواهیم بود. ﴿فَأَغۡوَیۡنَٰکُمۡ إِنَّا کُنَّا غَٰوِینَ٣٢﴾بنابراین، شما را به راهی که خود بر آن بودیم فرا خواندیم، و راه ما گمراهی بود، و شما هم پذیرفتید. پس ما را سرزنش نکنید بلکه خودتان را ملامت نمایید.
خداوند متعال میفرماید: ﴿فَإِنَّهُمۡ یَوۡمَئِذٖ فِی ٱلۡعَذَابِ مُشۡتَرِکُونَ٣٣﴾به راستی آنها در روز قیامت در عذاب شریک خواهند بود گرچه عذاب آنها برحسب جرمشان متفاوت است. همان طور که در دنیا در کفر ورزیدن اشتراک داشتند. در آخرت و در سزای آن نیز مشترک خواهند بود. بنابراین فرمود: ﴿إِنَّا کَذَٰلِکَ نَفۡعَلُ بِٱلۡمُجۡرِمِینَ٣٤﴾ما با گناهکاران چنین میکنیم.
سپس بیان کرد که گناه ورزی آنان به اوج رسیده و از حد گذشته است. پس فرمود: ﴿إِنَّهُمۡ کَانُوٓاْ إِذَا قِیلَ لَهُمۡ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ﴾آنانچنان بودند که وقتی به آنها گفته میشد جز خدا معبود به حقّی نیست، و به یگانهپرستی جز خدا معبود به حقّی نیست، و به یگانه پرستی و معبود قرار ندادن غیرخداوند فرمان داده شدند، ﴿یَسۡتَکۡبِرُونَ﴾از روی خود بزرگ بینی از آن سرباز زدند و از کسانی که پیام توحید را آورده بودند، از روی تکبّر روی برتافتند.
و در مخالف با آن میگفتند: ﴿أَئِنَّا لَتَارِکُوٓاْ ءَالِهَتِنَا لِشَاعِرٖ مَّجۡنُونِۢ﴾آیا معبودهای خویش را که همواره ما و پدرانمان آنها را پرستش میکردیم به خاطر گفتهی شاعری دیوانه ترک گوییم؟ منظورشان از شاعری دیوانه محمّدصبود. پس آنها به روی گردانی از او و تکذیب کردنش بسنده نکردند، بلکه ظالمانهترین حکم را در حق او نمودند، و او را شاعری دیوانه قرار دادند، درحالیکه میدانستند او شعر را نمیداند و حالت شعر و شعر را نمیشناسد، و او از همهی خلق خدا غافلتر است و رای و فکر بزرگتری دارد.
بنابراین، خداوند متعال با رد گفتهی آنها فرمود: ﴿بَلۡ جَآءَ بِٱلۡحَقِّ﴾بلکه محمّدصبه حق آمده، و شریعت و کتابی را که آورده است حق میباشد، ﴿وَصَدَّقَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ﴾و آمدن وی پیامبران را تصدیق نمود. پس اگر او نمیآمد پیامبران راستگو نبودند. بنابراین او نشانه و معجزهای است برای هر پیامبری که قبل از او بوده است، چون پیامبران آمدن او را خبر و مژده دادهاند، و خداوند از آنها عهد و پیمان گرفت که اگر محمّد به میانشان آمد، به او ایمان بیاورند و وی را یاری کنند. و پیامبران این وعده را از امّتهای خود گرفته بودند. پس وقتیکه محمّدصآمد پیامبران ِ پیش ز خود را تصدیق نمود، و دروغگویی مخالفان پیامبران روشن گردید. بنابراین، اگر پیامبر نمیآمد و راستگویی سایر پیامبران زیر سوال میرفت. و نیز او پیامبران گذشته را تصدیق نمود زیرا چیزهایی را آورد که پیامبران آورده بودند، و به چیزهایی دعوت داد که آنها به آن دعوت کرده بودند، و به آنها ایمان آورد و صحّت رسالت و پیامبری و شریعت آنها را تایید نمود.
از آنجا که حرف قبلی آنان که گفتند: «بدون شک ما عذاب را خواهیم چشید» از سوی آنان صادر شده بود احتمال صدق و خطا را داشت. خداوند متعال از جانب خود سختی را مطرح کرد که جز صدق و یقین هیچ احتمال دیگری از آن نمیرود، به همین جهت فرمود: ﴿إِنَّکُمۡ لَذَآئِقُواْ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡأَلِیمِ٣٨﴾شما قطعا عذاب دردناک را خواهید چشید. ﴿وَمَا تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٣٩﴾و چشاندن عذاب دردناک به شما جز در بر ابر کارهایی که میکردید نیست. پس ما بر شما ستم نکردهایم، بلکه در مورد شما به عدالت رفتار نمودهایم. و از آنجا که این خطاب عام است و منظور از آن مشرکین است، خداوند مومنان را استثنا کرد:
آیهی ۴۹-۴۰:
﴿إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ٤٠﴾[الصافات: ۴۰]. «بهجز بندگان مخلص خدا».
﴿أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ رِزۡقٞ مَّعۡلُومٞ٤١﴾[الصافات: ۴۱]. «اینان روزیِ معیّن دارند».
﴿فَوَٰکِهُ وَهُم مُّکۡرَمُونَ٤٢﴾[الصافات: ۴۲]. «(انواع) میوهها و اینان گرامیاند».
﴿فِی جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ٤٣﴾[الصافات: ۴۳]. «در باغهای پرناز و نعمت بهشت بهسر میبرند».
﴿عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِینَ٤٤﴾[الصافات: ۴۴]. «بر تختهایی روبروی یکدیگر (نشستهاند)».
﴿یُطَافُ عَلَیۡهِم بِکَأۡسٖ مِّن مَّعِینِۢ٤٥﴾[الصافات: ۴۵]. «بر آنان جامی از شراب ناب گردانده شود».
﴿بَیۡضَآءَ لَذَّةٖ لِّلشَّٰرِبِینَ٤٦﴾[الصافات: ۴۶]. «سفید رنگ و لذّت بخش است برای نوشندگان».
﴿لَا فِیهَا غَوۡلٞ وَلَا هُمۡ عَنۡهَا یُنزَفُونَ٤٧﴾[الصافات: ۴۷]. «نه سر درد و نه مستی و زوال عقل در آن نیست».
﴿وَعِندَهُمۡ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ عِینٞ٤٨﴾[الصافات: ۴۸]. «و در نزدشان زنان دیده فروهشتۀ فراخ چشم خواهند بود».
﴿کَأَنَّهُنَّ بَیۡضٞ مَّکۡنُونٞ٤٩﴾[الصافات: ۴۹]. «(از شدّت سفیدی) گویا آنان تخمهای (شتر مرغ) هستند که (در زیر پروبال آن) پنهان شدهاند».
خداوند متعال میفرماید: ﴿إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ٤٠﴾مگر بندگان مخلص خدا که آنها عذاب دردناک را نمیچشند، چون آنها اعمال را خالصانه برای خدا انجام دادهاند، در نتیجه خداوند هم آنچه را به رحمت خویش اختصاص داده و لطف خود را بر آنها ارزانی داشته است. ﴿أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ رِزۡقٞ مَّعۡلُومٞ٤١﴾اینان روزی معین دارند. یعنی روزیشان نامعلوم نیست بلکه روزی بزرگی است که مقدار آنرا کسی نمیداند. روزی آنان را با این جمله تفسیر کرد و فرمود: ﴿فَوَٰکِهُ﴾از انواع میوهها که مردم از خوردن آن لذّت میبرند و رنگ و طعم آن لذّت بخش است برخوردارند. ﴿وَهُم مُّکۡرَمُونَ﴾و ایشان گرامیاند و حقیر و خوار نیستند، بلکه گرامی داشته میشوند و اکرام میگرداند. آنها یکدیگر را گرامی میدارند و فرشتگان آنها را گرامی داشته و از هر دری بر آنها وار میشوند و آنها را به رسیدن بهترین پاداش تبریک میگویند. و خداوند بزرگوار آنها را گرامی داشته و انواع خوبیها و نعمتهای معنوی و مادّی را به آنها دادهاست.
﴿فِی جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ٤٣﴾یعنی باغهایی که پرناز و نعمتاند و مایه شادمانیاند، چون در این باغها چیزهایی هست که هیچ چشمی (تاکنون آنها را) ندیده و هیچ گوشی (اخبار آنرا) نشنیده و به قلب هیچ انسانی خطور نکرده است. و این باغها از همه آنچه که در نعمتهای آن خلل ایجاد کند و از همه ناگواریها سالم میباشند.
و از جمله نشانههای بزرگداشت آنها نزد پروردگارشان و این که آنها یکدیگر را گرامی میدارند این است که آنها ﴿عَلَىٰ سُرُرٖ﴾بر تختهایی نشستهاند. و آن محلهایی مرتفع و بلند برای نشستن است که با انواع پردهها و پوششهای فاخر و زیبا آراسته شده است و اهل بهشت با راحتی و آرامش و شادی بر آنها تکیه میزنند و روبه روی هم مینشینند و از این که گردهم جمع شدهاند لذّت میبرند. و روبه رو قرار گرفتن آنها بر این دلالت دارد که دلهایشان نیز ﴿مُّتَقَٰبِلِینَ﴾روبه رویهم است و نسبت به یکدیگر ادب را رعایت میکنند. بنابراین به یکدیگر پشت نمیکنند و از همدیگر روی برنمی تابند. بلکه این روبه رویهم قرار گرفتن بر کمال شادی و ادب دلالت دارد.
﴿یُطَافُ عَلَیۡهِم بِکَأۡسٖ مِّن مَّعِینِۢ٤٥﴾و نوجوانانی که برای خدمت آنها آمادهاند و با نوشیدنیهای لذیذ در جامهای زیبا که برگرفته شده از شراب نابِ مُهر شده است، در میان آنها به گردش در میآیند.
و این شراب با شرابهای دنیا از هر جهت فرق میکند، رنگ آن ﴿بَیۡضَآءَ﴾سفید است که از بهترین رنگهاست، و طعم آن ﴿لَذَّةٖ لِّلشَّٰرِبِینَ﴾لذیذ است که نوشنده، وقتی آنرا مینوشد و بعد از آن نیز از آن لذّت میبرد.
و این شراب از بیهوشی و زوال عقل و تلف شدن اموال صاحبش و سردرد و هرنوع ناگواری دور است. بعد از آنکه خداوند متعال طعام و شراب و مجالس آنها را بیان کرد - هرچند که تمام نعمتها و تفاصیل آنها در ﴿جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ﴾داخلاند، باغهایی که پر از ناز و نعمت و شادمانیاند، اما به تفصیل آنها را ذکر نمود تا نفسها بدان مشتاق گردند - همسرانشان را ذکر نمود و فرمود: ﴿وَعِندَهُمۡ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ عِینٞ٤٨﴾و اهل بهشت در کنار خود حورهای زیبایی دارند که بیعیب و نقص هستند و چشمانی درشت و خمارآلود دارند، ﴿قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ﴾یعنی اینکه آنها فقط به شوهرانشان نگاه میکنند و به دیگران نگاه نمیکنند، چون پاکدامن هستند و به دیگران چشم نمیدوزند، و بدان جهت که همسرانشان زیبا و کامل میباشند، به گونهای که آنان در بهشت هیچکسی را جز همسرانشان نمیخواهند و فقط به آنان علاقه دارند. و یا این که منظور این است که شوهرش به او چشم دوخته، و این بیانگر آن است که زن بهشتی زیبا و کامل است و زیباییاش باعث شده تا شوهرش نگاهش فقط به او باشد. و منحصر بودن نگاه نیز بر این دلالت دارد که محبّت آنها منحصر به یکدیگر است. و هر دو معنی محتمل درست میباشند.
و همهی اینها بر زیبایی مردان و زنان بهشت دلالت میکند، و بیانگر آن است که آنها یکدیگر را دوست دارند و هیچ کس آرزو نمیکند که به جای همسرش کسی دیگر را داشته باشد. و نیز به شدّت پاکدامنی همهی آنها دلالت مینماید. و نیز نشانگر آن است که آنها در آنجا به همدیگر حسد و کینه نمیورزند، چون سببی برای حسد و کینه وجود ندارد. ﴿عِینٞ﴾به معنی زیبا چشم و سیاه چشم است.
﴿کَأَنَّهُنَّ﴾حوریان بهشتی انگار، ﴿بَیۡضٞ مَّکۡنُونٞ﴾تخمهای پوشیده شدهای هستند، و این به خاطر زیبایی و صفای آنهاست. و به خاطر آن است که رنگهایشان زیباترین و درخشنده ترین رنگهاست و هیچ تیرگی و بدی در آن نیست.
آیهی ۶۱-۵۰:
﴿فَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ یَتَسَآءَلُونَ٥٠﴾[الصافات: ۵۰]. «پس بعضی رو به بعضی دیگر میکنند و از یکدیگر میپرسند».
﴿قَالَ قَآئِلٞ مِّنۡهُمۡ إِنِّی کَانَ لِی قَرِینٞ٥١﴾[الصافات: ۵۱]. «یکی از آنان میگوید: همانا من همنشینی داشتم».
﴿یَقُولُ أَءِنَّکَ لَمِنَ ٱلۡمُصَدِّقِینَ٥٢﴾[الصافات: ۵۲]. «که میگفت: آیا تو از باورکنندگان هستی»؟
﴿أَءِذَا مِتۡنَا وَکُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَدِینُونَ٥٣﴾[الصافات: ۵۳]. «آبا چون بمیریم و به خاک و استخوانهایی تبدیل شویم آیا سزا و جزا میبینیم»؟
﴿قَالَ هَلۡ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ٥٤﴾[الصافات: ۵۴]. «گفت: آیا شما میتوانید نگاهی به (دوزخ) بیاندازید».
﴿فَٱطَّلَعَ فَرَءَاهُ فِی سَوَآءِ ٱلۡجَحِیمِ٥٥﴾[الصافات: ۵۵]. «پس خودش درنگریست و او را در وسط دوزخ دید».
﴿قَالَ تَٱللَّهِ إِن کِدتَّ لَتُرۡدِینِ٥٦﴾[الصافات: ۵۶]. «گفت: سوگند به خدا نزدیک بود که مرا هلاک کنی».
﴿وَلَوۡلَا نِعۡمَةُ رَبِّی لَکُنتُ مِنَ ٱلۡمُحۡضَرِینَ٥٧﴾[الصافات: ۵۷]. «و اگر نعمت پروردگارم نبود من هم از احضارشدگان (در دوزخ) بودم».
﴿أَفَمَا نَحۡنُ بِمَیِّتِینَ٥٨﴾[الصافات: ۵۸]. «آیا ما دیگر نمیمیریم»؟!
﴿إِلَّا مَوۡتَتَنَا ٱلۡأُولَىٰ وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِینَ٥٩﴾[الصافات: ۵۹]. «مگر مرگ نخستینی که داشتیم و ما عذاب نخواهیم دید».
﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ٦٠﴾[الصافات: ۶۰]. «بیگمان این است همان کامیابی بزرگ»؟!.
﴿لِمِثۡلِ هَٰذَا فَلۡیَعۡمَلِ ٱلۡعَٰمِلُونَ٦١﴾[الصافات: ۶۱]. «برای چنین (نعمتی) کارکنان باید کار کند».
وقتی خداوند متعال بهرهمند شدن آنها را از نعمتها و شادمانی کامل و خوردنیها و نوشیدنیها و همسران زیبا و مجالس نیکو بیان کرد، نیز گفتگوی آنان را به همدیگر در رابطه با چیزهای گذشته توصیف نمود و فرمود: آنان همچنان مشغول گفتگو و پرسیدن از یکدیگر هستند تا این که گفتگویشان به اینجا میکشد که یکی از آنها میگوید: ﴿إِنِّی کَانَ لِی قَرِینٞ﴾من یک همنشین داشتم که در دنیا همنشین من بود و او زنده شدن پس از مرگ را انکار میکرد و مرا به خاطر این که به زنده شدن پس از مرگ باور داشتم سرزنش مینمود: ﴿یَقُولُ أَءِنَّکَ لَمِنَ ٱلۡمُصَدِّقِینَ٥٢ أَءِذَا مِتۡنَا وَکُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَدِینُونَ٥٣﴾و میگفت: آیا تو از زمره کسانی هستی که قیامت را باور میکنند؟ آیا زمانی که مُردیم و تبدیل به خاک و استخوان شدیم به خاطر اعمالتان به ما سزا و جزا داده میشود؟ یعنی چگونه وقتی از هم پاشیده شویم و به خاک و استخوان تبدیل گردیم دوباره زنده خواهیم شد و محاسبه میشویم و به خاطر اعمالتان سزا و جزا میبینیم؟! و آیا این امر غریب و بعید را تصدیق میکنی؟! یعنی آن فرد بهشتی به برادرانش میگوید: این داستان من است و این حکایت من و همنشینم بود. و من همچنان مومن باقی ماندم و تصدیق کردم و او هم چنان تکذیب میکرد و زنده شدن پس از مرگ را انکار مینمود تا اینکه مُردیم و باز دوباره زنده شدیم. و من به این ناز و نعمت رسیدم که میبینید، نعمتهایی که پیامبران، ما را از آن خبر داده بودند، و او بدون شک به عذاب گرفتار شده است.
﴿قَالَ هَلۡ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ٥٤﴾آن بهشتی به دوستانش میگوید: آیا به دوزخ نگاه نمیکنید تا به آن همنشین من که در دنیا در کنار هم بودیم نگاه کنیم، تا شادی ما بیشتر گردد و این را با چشم خود مشاهده نماییم؟ و از ظاهر احوال بهشتیان و شاد شدن آنها به دیدار یک دیگر و موافقت آنها با همدیگر چنین برمیآید که آنها خواستهی او را اجابت کرده و به دنبال او راه افتاده تا از همنشین اواطلاع یابند. ﴿فَٱطَّلَعَ فَرَءَاهُ﴾و او نگاه میکند و همنشین خود را ﴿فِی سَوَآءِ ٱلۡجَحِیمِ﴾در وسط عذاب میبیند، در حالی که عذاب او را از هر طرف احاطه کرده است.
پس به خاطر حالتی که دارد خدا را سپاس میگوید، زیرا او را از مکر آن فرد نجات داده است. پس آن فرد را سرزنش کرده و میگوید: ﴿تَٱللَّهِ إِن کِدتَّ لَتُرۡدِینِ﴾سوگند به خدا نزدیک بود که مرا با شبهاتی که به من القاء میکردی هلاک گردانی.
﴿وَلَوۡلَا نِعۡمَةُ رَبِّی لَکُنتُ مِنَ ٱلۡمُحۡضَرِینَ٥٧﴾و اگر نعمت پروردگارم نبودکه مرا بر اسلام ثابت قدم و استوار گردانید من هم به همراه تو از احضارشدگان در عذاب بودم. ﴿أَفَمَا نَحۡنُ بِمَیِّتِینَ٥٨ إِلَّا مَوۡتَتَنَا ٱلۡأُولَىٰ وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِینَ٥٩﴾و مومن با ابراز شادی از نعمتهای خداوند که به اهل بهشت داده، و این که در بهشت جاودانه میمانند و از عذاب در امان هستند، میگوید: آیا ما نمیمیریم؟! مگر مرگ نخستین که داشتیم و ما عذاب نخواهیم دید؟! استفهام برای اثبات و تاکید است. یعنی پس آیا ادعا میکنی که ما نمیمیریم به جز مرگ نخستین، و پس از آن هیچ زنده شدن و عذابی در کار نیست.
﴿فَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ یَتَسَآءَلُونَ٥٠﴾[الصافات: ۵۰]. «و بعضی رو به بعضی دیگر میکنند و از یکدیگر میپرسند. در اینجا معمول حذف شده است». و مقام، مقام لذّت و شادمانی است و بر این دلالت مینماید که آنها در مورد همه آن چیزهایی از هم دیگر سوال میکنند که از گفتگو کردن درباره آن لذّت میبرند. و یکدیگر را در مورد مسائلی جویا میشوند که در آن اختلاف داشتند. و مشخّص است که لذّت بردن اهل علم از پرس و جو درباره مسایلی علمی بالاتر از لذّتی است که به سبب یادآوری مسایل دنیا به آنان دست میدهد. پس آنها از این نوع لذّت، بهره کاملی دارند، وحقایقی از علم در بهشت برایشان روشن میگردد که نمیتوان آنرا بیان کرد.
وقتی نعمتهای بهشت را بیان کرد و با این اوصاف زیبا آنها را توصف نمود، بهشت را ستود و عاملان را تشویق کرد که برای رسیدن به آن کار و تلاش نمایند و فرمود: ﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ٦٠﴾این واقعا پیروزی بزرگی است، زیرا آنها به هر خوبی دست یافتهاند و هر آنچه که دلشان میخواهد به دست آوردهاند، و هر امر مکروه و نامطلوبی از آنها دور گشته است. پس چرا که این آخرین مقاصد است که خشنودی پروردگار آسمانها و زمین آنان را فرا گرفته است. و از نزدیکی پروردگار شاد گشته و با شناخت او بهرهمند شده و از دیدن او خوشحال گردیده و از سخن گفتن با او شادمان شدهاند!.
﴿لِمِثۡلِ هَٰذَا فَلۡیَعۡمَلِ ٱلۡعَٰمِلُونَ٦١﴾برای رسیدن به چنین چیزی کارکنان باید کار کنند، پس بهشت شایستهترین و سزاوارترین چیزی است که ارزشمندترین لحظهها در آن تصرف شده است، و بهترین چیزی است که عارفان هوشیار برای بدست آوردن آن آستین بالا زدهاند. و حسرت و افسوس فراوان برای انسان محتاط و عاقبت اندیشی است که وقتی بر او سپری شود که در آن وقت به کاری نپردازد که وی را به این سرا نزدیک گرداند، پس چگونه خواهد بود اگر با پای خود به سوی هلاکت گام بردارد؟!.
آیهی ۷۴-۶۲:
﴿أَذَٰلِکَ خَیۡرٞ نُّزُلًا أَمۡ شَجَرَةُ ٱلزَّقُّومِ٦٢﴾[الصافات: ۶۲]. «آیا برای پذیرایی این بهتر است یا درخت زقّوم»؟!.
﴿إِنَّا جَعَلۡنَٰهَا فِتۡنَةٗ لِّلظَّٰلِمِینَ٦٣﴾[الصافات: ۶۳]. «بدون شمک ما آنرا مایۀ رنج و زحمت ستمکاران قرار دادهایم».
﴿إِنَّهَا شَجَرَةٞ تَخۡرُجُ فِیٓ أَصۡلِ ٱلۡجَحِیمِ٦٤﴾[الصافات: ۶۴]. «آن درختی است که از ته دوزخ برمیآید».
﴿طَلۡعُهَا کَأَنَّهُۥ رُءُوسُ ٱلشَّیَٰطِینِ٦٥﴾[الصافات: ۶۵]. «شکوفه و میوۀ آن انگار سرهای شیاطین است».
﴿فَإِنَّهُمۡ لَأٓکِلُونَ مِنۡهَا فَمَالُِٔونَ مِنۡهَا ٱلۡبُطُونَ٦٦﴾[الصافات: ۶۶]. «آنان از آن میخورند و شکمهایشان را از آن پر میکنند».
﴿ثُمَّ إِنَّ لَهُمۡ عَلَیۡهَا لَشَوۡبٗا مِّنۡ حَمِیمٖ٦٧﴾[الصافات: ۶۷]. «سپس بر آن داغ و آلودهای را مینوشند».
﴿ثُمَّ إِنَّ مَرۡجِعَهُمۡ لَإِلَى ٱلۡجَحِیمِ٦٨﴾[الصافات: ۶۸]. «آنگاه بازگشتشان بهسوی دوزخ است».
﴿إِنَّهُمۡ أَلۡفَوۡاْ ءَابَآءَهُمۡ ضَآلِّینَ٦٩﴾[الصافات: ۶۹]. «بیگمان آنان پدرانشان را در گمراهی یافتهاند».
﴿فَهُمۡ عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِمۡ یُهۡرَعُونَ٧٠﴾[الصافات: ۷۰]. «پس آنان به دنبال پدرانشان شتابان رانده میشوند».
﴿وَلَقَدۡ ضَلَّ قَبۡلَهُمۡ أَکۡثَرُ ٱلۡأَوَّلِینَ٧١﴾[الصافات: ۷۱]. «و به راستی پیش از آنان بیشتر پیشینیان گمراه بودهاند».
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا فِیهِم مُّنذِرِینَ٧٢﴾[الصافات: ۷۲]. «و همانا ما درمیانشان بیمدهندگانی روانه کردیم».
﴿فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُنذَرِینَ٧٣﴾[الصافات: ۷۳]. «پس بنگر که سرانجام بیم دادهشدگان چه شده است».
﴿إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ٧٤﴾[الصافات: ۷۴]. «مگر بندگان پاکیزه و پاکدلِ خدا».
﴿أَذَٰلِکَ خَیۡرٞ نُّزُلًا﴾آیا نعمتهایی که بیان نمودیم برای بهشتیان بهتر است یا انواع عذابی که در جهنّم میباشد؟ پس، از این دو غذا کدامیک بهتر است، خوراکی که در بهشت است؟ یا خوراک اهل جهنم؟ و خوراک اهل جهنّم ﴿نُّزُلًا أَمۡ شَجَرَةُ ٱلزَّقُّومِ٦٢ إِنَّا جَعَلۡنَٰهَا فِتۡنَةٗ لِّلظَّٰلِمِینَ٦٣﴾درخت زقّوم است که آن را مایه عذاب و شکنجه کسانی قرار دادهایم که با کفر ورزیدن و ارتکاب گناهان بر خود ستم کردهاند.
﴿إِنَّهَا شَجَرَةٞ تَخۡرُجُ فِیٓ أَصۡلِ ٱلۡجَحِیمِ٦٤﴾زقّوم درختی است که در وسط جهنّم میروید. پس محل برآمدن و محل روئیدن را دارد. و بد بودن محل کاشته شدن آن مبین بد و زشت بودن نهالی است که در آنجا کاشته شده است. بنابراین، خداوند ما را با بیان جایی که در آن میروید از بد بودن آن آگاه نموده است. نیز با بیان حالت میوه آن زشتی آن را به ما گوشزد مینماید.
﴿طَلۡعُهَا کَأَنَّهُۥ رُءُوسُ ٱلشَّیَٰطِینِ٦٥﴾شکوفه و میوه آن انگار کلّههای شیطان است، و بینهایت بد مزه است و شکمهای مجرمین را قطعه قطعه میکند، چارهای از آن ندارند و نمیتوانند به جای آن چیزی دیگر را انتخاب کنند. بنابراین فرمود: ﴿فَإِنَّهُمۡ لَأٓکِلُونَ مِنۡهَا فَمَالُِٔونَ مِنۡهَا ٱلۡبُطُونَ٦٦﴾آنان از آن میخورند و شکمهایشان را پُر میکنند. پس این خوراک اهل دوزخ است و چه بد خوراکی است خوراک آنها!.
سپس نوشیدنی دوزخیان را بیان میکند و میفرماید: ﴿ثُمَّ إِنَّ لَهُمۡ عَلَیۡهَا﴾سپس آنان بعد از خوردن این خوراک، ﴿لَشَوۡبٗا مِّنۡ حَمِیمٖ﴾آب بسیار داغی را مینوشند. همانگونه که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَإِن یَسۡتَغِیثُواْ یُغَاثُواْ بِمَآءٖ کَٱلۡمُهۡلِ یَشۡوِی ٱلۡوُجُوهَۚ بِئۡسَ ٱلشَّرَابُ وَسَآءَتۡ مُرۡتَفَقًا﴾[الکهف: ۲۹]. «واگر طلب کمک کنند با آب داغی که چهرهها را کباب میکند به فریادشان رسیده میشود. بدنوشیدنی و بد جایگاهی است». و همانطور که فرموده است: ﴿وَسُقُواْ مَآءً حَمِیمٗا فَقَطَّعَ أَمۡعَآءَهُمۡ﴾[محمد: ۱۵]. «و آب داغی نوشانیده میشوند، پس رودههایشان را تکه تکه میکند».
﴿ثُمَّ إِنَّ مَرۡجِعَهُمۡ لَإِلَى ٱلۡجَحِیمِ٦٨﴾سپس سرانجام و جایگاهشان به سوی دوزخ است و به سوی آن بر میگردند تا عذاب سخت آن و گرمای بزرگش را بچشند که هیچ بدبختی بالاتر از این برایشان نیست. انگار گفته میشود: چه چیزی آنها را به دوزخ و این جایگاه رسانده است؟ پس میفرماید: ﴿إِنَّهُمۡ أَلۡفَوۡاْ ءَابَآءَهُمۡ ضَآلِّینَ٦٩ فَهُمۡ عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِمۡ یُهۡرَعُونَ٧٠﴾آنان پدرانشان را گمراه یافتند و به دنبال پدرانشان شتابان رانده میشوند. یعنی شتابان به سوی گمراهی میروند. پس آنها به دعوت پیامبران توجّه ننموده و به آنچه کتابها آنان را از آن برحذر داشته بودند مبالات نکردند و نیز به گفتههای نصیحت کنندگان التفات نکردند، بلکه با آنها مخالفت کرده و گفتند: ﴿إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّقۡتَدُونَ﴾[الزخرف: ۲۳]. «ما پدران خود را بر ملت و آیینی یافتهایم و ما به آثار آنان اقتدا میکنیم».
﴿وَلَقَدۡ ضَلَّ قَبۡلَهُمۡ أَکۡثَرُ ٱلۡأَوَّلِینَ٧١﴾و به راستی پیش از این مخاطبان بیشتر گذشتگان گمراه بودند و تعداد اندکی از آنها ایمان آورده و هدایت یافته بودند. ﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا فِیهِم مُّنذِرِینَ٧٢﴾و ما درمیانشان بیم دهندگانی فرستادیم که آنها را از گمراهی و سرکشیشان بیم داده و برحذر میداشتند. ﴿فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُنذَرِینَ٧٣﴾پس بنگر که سرانجام بیم داده شدگان چه شده است؟ سرانجام آنها هلاکت و خواری و رسوایی بوده است. پس اینا باید بپرهیزند از اینکه گمراهیشان را ادامه دهند و گرفتار عذابی شوند که آنها بدان گرفتار آمدند.
و از آنجا که بیم داده شدگان همه گمراه نبودند، بلکه افرادی از آنها ایمان آورده و دین و عبادت را خالصانه برای خدا انجام دادند، خداوند آنها را از هلاک شدن استثنا کرد و فرمود: ﴿إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ٧٤﴾به جز بندگانی که خداوند آنها را پاکیزه و خالصه گرداند و به خاطر اخلاصشان آنها را مشمول رحمت خویش قرار داد، پس سرانجام چنین کسانی نیکو گردیده است.
آیهی ۸۲-۷۵:
﴿وَلَقَدۡ نَادَىٰنَا نُوحٞ فَلَنِعۡمَ ٱلۡمُجِیبُونَ٧٥﴾[الصافات: ۷۵]. «و به راستی نوح ما را به فریاد خواند و ما بهترین پاسخ دهندگان بودیم».
﴿وَنَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥ مِنَ ٱلۡکَرۡبِ ٱلۡعَظِیمِ٧٦﴾[الصافات: ۷۶]. «و ما او و خانواده و پیروانش را از اندوه بزرگ نجات دادیم».
﴿وَجَعَلۡنَا ذُرِّیَّتَهُۥ هُمُ ٱلۡبَاقِینَ٧٧﴾[الصافات: ۷۷]. «و تنها ذریّۀ او را باقی گذاشتیم».
﴿وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ٧٨﴾[الصافات: ۷۸]. «و برای او درمیان ملتهای بعد نام نیک برجای نهادیم».
﴿سَلَٰمٌ عَلَىٰ نُوحٖ فِی ٱلۡعَٰلَمِینَ٧٩﴾[الصافات: ۷۹]. «(و آن) درود بر نوح، درمیان جهانیان (است)».
﴿إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ٨٠﴾[الصافات: ۸۰]. «ما اینگونه به نیکوکاران پاداش میدهیم».
﴿إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٨١﴾[الصافات: ۸۱]. «به یقین او از بندگان با ایمان ما بود».
﴿ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ٨٢﴾[الصافات: ۸۲]. «سپس دیگران را غرق کردیم».
سپس نمونهای از عواقب ملّتهای تکذیب کننده را بیان میکند و میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ نَادَىٰنَا نُوحٞ﴾تا ﴿ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ٨٢﴾خداوند متعال از بنده و پیامبرش نوح که اوّلین پیامبر است خبر میدهد. او مدّت طولانی قومش را به سوی خدا دعوت داد اما دعوت کردنش چیزی جز گریز به آنها نیافزود. پس در این هنگام نوح پروردگارش را به فریاد خواند و گفت: ﴿رَّبِّ لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ دَیَّارًا﴾[نوح: ۲۶]. «پروردگارا! هیچکس از کافران را روی زمین زنده باقی مگذار». و گفت: ﴿رَبِّ ٱنصُرۡنِی عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡمُفۡسِدِینَ﴾[العنکبوت: ۳۰]. «پروردگارا! مرا بر قوم تبهکار یاری کن». خداوند دعای او را پذیرفت. و خداوند خویشتن را ستایش نمود و فرمود: ﴿فَلَنِعۡمَ ٱلۡمُجِیبُونَ﴾و ما بهترین پاسخ دهندگان بودیم. و بهترین اجابت کننده برای دعای دعا کنندگان و شنیدن آه و زاری آنها هستیم. خداوند دعای نوح را پذیرفت و مطابق آنچه که او خواسته بود پدید آمد. پس خداوند او و خانواده و پیروانش را از اندوه بزرگ نجات داد و همه کافران را غرق کرد و ذرّیه و نسل نوح را باقی گذاشت. پس همه مردم از ذرّیه نوح÷هستند، و خداوند نام نیکی از او در میان ملتهای بعد بر جای گذاشت، چون او عبادت خداوند را به نیکویی انجام داد و با بندگان خدا به نیکی رفتار کرد. و این سنّت الهی در مورد نیکوکاران است که برحسب نیکوکاریشان نام نیک از آنها برجا میگذارد. و این گفته الهی که میفرماید: ﴿إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٨١﴾او از بندگان با ایمان ما بود، بر این دلالت مینماید که ایمان بالاترین مقام بندگان است، و ایمان شامل همه شرایع و اصول و فروع دین میشود، چون خداوند بندگان برگزیدهاش را به همین صفّت ستوده است.
آیهی ۱۱۱-۸۳:
﴿وَإِنَّ مِن شِیعَتِهِۦ لَإِبۡرَٰهِیمَ٨٣﴾[الصافات: ۸۳]. «و همانا ابراهیم از پیروان او بود».
﴿إِذۡ جَآءَ رَبَّهُۥ بِقَلۡبٖ سَلِیمٍ٨٤﴾[الصافات: ۸۴]. «آنگاه که با دلی سالم رو به پروردگارش آورد».
﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦ مَاذَا تَعۡبُدُونَ٨٥﴾[الصافات: ۸۵]. «زمانیکه به پدر و قوم خود گفت: چه چیزی را میپرستید»؟!
﴿أَئِفۡکًا ءَالِهَةٗ دُونَ ٱللَّهِ تُرِیدُونَ٨٦﴾[الصافات: ۸۶]. «آیا غیر از خدا خواستار معبودهای سراپا دروغ هستید»؟.
﴿فَمَا ظَنُّکُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٨٧﴾[الصافات: ۸۷]. «پس گمانتان (نسبت) به پروردگار جهانیان چیست».
﴿فَنَظَرَ نَظۡرَةٗ فِی ٱلنُّجُومِ٨٨﴾[الصافات: ۸۸]. «سپس نگاهی به ستارگان انداخت».
﴿فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٞ٨٩﴾[الصافات: ۸۹]. «پس گفت: همانا من بیمارم».
﴿فَتَوَلَّوۡاْ عَنۡهُ مُدۡبِرِینَ٩٠﴾[الصافات: ۹۰]. «پس آنان بدو پشت کردند (و) رفتند».
﴿فَرَاغَ إِلَىٰٓ ءَالِهَتِهِمۡ فَقَالَ أَلَا تَأۡکُلُونَ٩١﴾[الصافات: ۹۱]. «آنگاه شتابان و نهان بهسوی معبودهایشان رفت و گفت: آیا نمیخورید».
﴿مَا لَکُمۡ لَا تَنطِقُونَ٩٢﴾[الصافات: ۹۲]. «شما را چه شده است که حرف نمیزنید».
﴿فَرَاغَ عَلَیۡهِمۡ ضَرۡبَۢا بِٱلۡیَمِینِ٩٣﴾[الصافات: ۹۳]. «پس با دست راست بر سر اینها زد».
﴿فَأَقۡبَلُوٓاْ إِلَیۡهِ یَزِفُّونَ٩٤﴾[الصافات: ۹۴]. «پس مردم شتابان بهسوی او آمدند».
﴿قَالَ أَتَعۡبُدُونَ مَا تَنۡحِتُونَ٩٥﴾[الصافات: ۹۵]. «(ابراهیم) گفت: آیا چیزهایی را میپرستید که خودتان میتراشید؟».
﴿وَٱللَّهُ خَلَقَکُمۡ وَمَا تَعۡمَلُونَ٩٦﴾[الصافات: ۹۶]. «حال آنکه خداوند شما و آنچه را که انجام میدهید آفریده است».
﴿قَالُواْ ٱبۡنُواْ لَهُۥ بُنۡیَٰنٗا فَأَلۡقُوهُ فِی ٱلۡجَحِیمِ٩٧﴾[الصافات: ۹۷]. «گفتند: برای او چهار دیوار بزرگی بسازید و او را در آتش بیاندازید».
﴿فَأَرَادُواْ بِهِۦ کَیۡدٗا فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَسۡفَلِینَ٩٨﴾[الصافات: ۹۸]. «آنگاه در حق او نیرنگ وورزیدند ولی ما آنانرا پست و فروتر قرار دادیم».
﴿وَقَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَىٰ رَبِّی سَیَهۡدِینِ٩٩﴾[الصافات: ۹۹]. «و ابراهیم گفت: همانا من بهسوی پروردگارم میروم، او مرا رهنمود میکند».
﴿رَبِّ هَبۡ لِی مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ١٠٠﴾[الصافات: ۱۰۰]. «پروردگارا! به من (فرزندی) از درستکاران عطا کن».
﴿فَبَشَّرۡنَٰهُ بِغُلَٰمٍ حَلِیمٖ١٠١﴾[الصافات: ۱۰۱]. «پس او را به پسری بردبار مژده دادیم».
﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ ٱلسَّعۡیَ قَالَ یَٰبُنَیَّ إِنِّیٓ أَرَىٰ فِی ٱلۡمَنَامِ أَنِّیٓ أَذۡبَحُکَ فَٱنظُرۡ مَاذَا تَرَىٰۚ قَالَ یَٰٓأَبَتِ ٱفۡعَلۡ مَا تُؤۡمَرُۖ سَتَجِدُنِیٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰبِرِینَ١٠٢﴾[الصافات: ۱۰۲]. «وقتیکه (فرزندش) به سنّی رسید که (میتوانست با او به تلاش ایستد، گفت: فرزندم! من در خواب دیدهام که من (دارم) سر تو را میبرم، پس بنگر که نظرت چیست؟ گفت: ای پدر! آنچه را فرمان مییابی انجام بده ـ اگر خدا بخواهد مرا ـ از شکیبایان خواهی یافت».
﴿فَلَمَّآ أَسۡلَمَا وَتَلَّهُۥ لِلۡجَبِینِ١٠٣﴾[الصافات: ۱۰۳]. «هنگامیکه (پدر و پسر) هردو گردن نهادند و (ابراهیم) فرزندش را به طرف روی، بر زمین خواباند».
﴿وَنَٰدَیۡنَٰهُ أَن یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُ١٠٤﴾[الصافات: ۱۰۴]. «و او را نداد دادیم که ای ابراهیم».
﴿قَدۡ صَدَّقۡتَ ٱلرُّءۡیَآۚ إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ١٠٥﴾[الصافات: ۱۰۵]. «به درستیکه خواب (خود) را راست گرداندی بیگمان ما اینگونه به نیکوکاران جزا میدهیم».
﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡبَلَٰٓؤُاْ ٱلۡمُبِینُ١٠٦﴾[الصافات: ۱۰۶]. «بیگمان این آزمونی آشکار است».
﴿وَفَدَیۡنَٰهُ بِذِبۡحٍ عَظِیمٖ١٠٧﴾[الصافات: ۱۰۷]. «و ما قربانی بزرگ و ارزشمندی را بلاگردان او گرداندیم».
﴿وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ١٠٨﴾[الصافات: ۱۰۸]. «و برای او درمیان ملّتهای بعد (از وی) نام نیک برجای نهادیم».
﴿سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ١٠٩﴾[الصافات: ۱۰۹]. «سلام بر ابراهیم».
﴿کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ١١٠﴾[الصافات: ۱۱۰]. «ما نیکوکاران را اینگونه جزا میدهیم».
﴿إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١١١﴾[الصافات: ۱۱۱]. «بیگمان او از بندگان با ایمان ما بود».
از زمره پیروان نوح÷وکسی که در نبوّت و رسالت و دعوت کردن مردم بهسوی خدا و پذیرفته شدن دعا بر شیوه و راه او بود ابراهیم خلیل÷است. ﴿إِذۡ جَآءَ رَبَّهُۥ بِقَلۡبٖ سَلِیمٍ٨٤﴾وقتی که با دلی سالم و خالی از شرک و شبهه و شهواتی که مانع از شناخت حق و عمل کردن به آن میشوند به پروردگارش رویآورد. و هرگاه دل بنده سالم باشد، از هر بدی و شرّی سالم میماند و هر خیر و خوبی را به دست میآورد.
و از جمله سالم بودن دلش این بود که از فریب دادن مردم و کینه ورزیدن نسبت به آنها و دیگر زشتیها سالم و پاک بود. بنابراین مردم را در مورد خدا نصیحت کرد و از پدر و قومش آغاز نمود: ﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦ مَاذَا تَعۡبُدُونَ٨٥﴾آنگاه که به پدرش و قومش گفت: چه چیزی را میپرستید؟ این استفهامِ انکار است و حجّت را بر آنها اقامه میکند.
﴿أَئِفۡکًا ءَالِهَةٗ دُونَ ٱللَّهِ تُرِیدُونَ٨٦﴾آیا به جای خدا معبودهای دروغینی را میپرستید که در حقیقت معبود نیستند و شایسته پرستش نمیباشند؟ پس گمان میبرید پروردگارتان با شما چه کار کند حال آن که غیر از او را پرستش کردهاید؟ در اینجا آنها را تهدید میکند که اگر بر شرک ورزی خود باقی بمانند دچار کیفر خواهند شد.
﴿فَمَا ظَنُّکُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٨٧﴾درباره پروردگارتان چه گمان میبرید و چه نقص و کمبودی را در او سراغ دارید که برای او همتایان و شریکانی قرار دادهاید؟!.
او÷خواست بتهایشان را بشکند و به آنان ضربهای بزند. پس زمان که آنها غافل و بیخبر بودند فرصت را غنیمت شمرد، آنگاه که آنها برای یکی از جشنهایشان بیرون رفتند، پس ابراهیم÷همراه آنها بیرون رفت. ﴿فَنَظَرَ نَظۡرَةٗ فِی ٱلنُّجُومِ٨٨ فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٞ٨٩﴾سپس نگاهی به ستارگان انداخت و گفت: من بیمارم. در حدیث صحیح آمده است که: «ابراهیم÷جز سه دروغ، دروغی بر زبان نیاورده است: یکی اینکه گفت: همانا من بیمار هستم. و دیگر اینکه گفت: ﴿بَلۡ فَعَلَهُۥ کَبِیرُهُمۡ هَٰذَا﴾[الأنبیاء: ۶۳]. «بلکه بزرگشان این کار را کرده است». و اینکه در مورد همسرش گفت: این خواهرم است».
منظور این است که او از آنها بازماند تا بتواند معبودهایشان را بشکند. بنابراین، ﴿فَتَوَلَّوۡاْ عَنۡهُ مُدۡبِرِینَ٩٠﴾آنها رفتند و ابراهیم فرصت اینکار را یافت. ﴿فَرَاغَ إِلَىٰٓ ءَالِهَتِهِمۡ﴾پس به صورت پنهانی و شتابان بهسوی معبودهایشان رفت، ﴿فَقَالَ﴾و با تمسخر گفت: ﴿أَلَا تَأۡکُلُونَ٩١ مَا لَکُمۡ لَا تَنطِقُونَ٩٢﴾آیا نمیخورید؟ شما را چه شده که سخن نمیگویید؟! یعنی چگونه این بتها شایستگی آن را دارند که پرستش شوند در حالی که ناقصتر از حیواناتی هستند که غذا میخورند و حرف میزنند؟ اینها جمادات وچیزهای بیجانی هستند که غذا نمیخورند و حرف نمیزنند.
﴿فَرَاغَ عَلَیۡهِمۡ ضَرۡبَۢا بِٱلۡیَمِینِ٩٣﴾پس با تمام قدرت خود بر آنها ضربههای سخت و پیاپی فرود آورد تا این که آنها را تکّه تکّه کرد. به چز بت بزرگشان تا شاید بهسوی آن برگردند. ﴿فَأَقۡبَلُوٓاْ إِلَیۡهِ یَزِفُّونَ٩٤﴾و با شتاب آمدند و دویدند و خواستند او را کیفر دهند. بعد از آن که جستجو کردند، گفتند: ﴿مَن فَعَلَ هَٰذَا بَِٔالِهَتِنَآ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾[الأنبیاء: ۵۹]. «چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ هرکس این کار را کرده بیگمان از ستمکاران است». و به آنها گفته شد: ﴿سَمِعۡنَا فَتٗى یَذۡکُرُهُمۡ یُقَالُ لَهُۥٓ إِبۡرَٰهِیمُ٦٠﴾[الأنبیاء: ۶۰]. «جوانی را شنیدیم که معبودها را به زشتی یاد میکرد و به او ابراهیم گفته میشود». او میگفت: ﴿وَتَٱللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصۡنَٰمَکُم بَعۡدَ أَن تُوَلُّواْ مُدۡبِرِینَ٥٧﴾[الأنبیاء: ۵۷]. «سوگند به خدا که بتهایتان را مورد حمله قرار خواهم داد، بعد از آن که پشت کرده و رفتید». پس آنها ابراهیم را سرزنش و ملامت کردند. و ابراهیم گفت: ﴿قَالَ بَلۡ فَعَلَهُۥ کَبِیرُهُمۡ هَٰذَا فَسَۡٔلُوهُمۡ إِن کَانُواْ یَنطِقُونَ٦٣ فَرَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ فَقَالُوٓاْ إِنَّکُمۡ أَنتُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٦٤ ثُمَّ نُکِسُواْ عَلَىٰ رُءُوسِهِمۡ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا هَٰٓؤُلَآءِ یَنطِقُونَ٦٥ قَالَ أَفَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَنفَعُکُمۡ شَیۡٔٗا وَلَا یَضُرُّکُمۡ٦٦﴾[الأنبیاء: ۶۳-۶۶]. «بلکه این بزرگشان، این کار را با آنها کرده است. پس آنها را بپرسید اگر سخن میگویند. آنها به خودشان بازگشته و گفتند: همانا شما ستمگریدسپس سرافکنده شدند و گفتند: بیشک تو میدانی که اینها سخن نمیگویند. ابراهیم گفت: آیا به جای خدا چیزهایی را میپرستید که به شما سود و زیانی نمیبخشد»؟!
﴿قَالَ أَتَعۡبُدُونَ مَا تَنۡحِتُونَ٩٥﴾دراینجا ابراهیم گفت: آیا چیزهایی را میپرستید که با دستهای خودتان میتراشید و آن را درست میکنید؟ پس چگونه آنها را پرستش میکنید حال آنکه شما خودتان آنها را درست کردهاید؟! و چگونه یگانهپرستی و اخلاص برای خدا را رها میکنید؟!.
﴿وَٱللَّهُ خَلَقَکُمۡ وَمَا تَعۡمَلُونَ٩٦ قَالُواْ ٱبۡنُواْ لَهُۥ بُنۡیَٰنٗا﴾حال آنکه خداوند شما و آنچه را انجام میدهید آفریده است. گفتند: برای او ساختمانی بلند بسازید و در آن آتش بیافروزید. ﴿فَأَلۡقُوهُ فِی ٱلۡجَحِیمِ﴾سپس به کیفر این کارش که بتها را شکسته او را در آتش بیاندازید.
﴿فَأَرَادُواْ بِهِۦ کَیۡدٗا﴾آنها نقشه کشیدند تا ابراهیم را به بدترین وضعیت بکشند و نابود کنند. ﴿فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَسۡفَلِینَ﴾ولی ما آنانرا مغلوب و ذلیل نمودیم، و خداوند نقشه و نیرنگ آنها را به خودشان بازگرداند وآتش را برای ابراهیم سرد و سالم نمود.
وقتی با ابراهیم چنین کردند و او بر آنها حجت اقامه نمود، و معذور قرار گرفت، ﴿وَقَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَىٰ رَبِّی﴾گفت: من بهسوی پروردگارت هجرت میکنم و قصدِ سرزمین مبارک شام را دارم و بهسوی آن رهسپار میشوم، ﴿سَیَهۡدِینِ﴾و خداوند مرا به آنچه خیر دین و دنیای من در آن است راهنمایی خواهد کرد. و در آیه دیگر آمده که گفت: ﴿وَأَعۡتَزِلُکُمۡ وَمَا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَأَدۡعُواْ رَبِّی عَسَىٰٓ أَلَّآ أَکُونَ بِدُعَآءِ رَبِّی شَقِیّٗا٤٨﴾[مریم: ۴۸]. «و از شما و از آنچه که بهجای خدا میپرستید کنارهگیری میکنم، و پروردگارم را به فریاد میخوانم، امید است که در قرآن پروردگارم شقی و بدبخت نباشم».
﴿رَبِّ هَبۡ لِی مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ١٠٠﴾پروردگارا! به من فرزندی عطا کن که از صالحان و درستکاران باشد. این زمانی بود که ابراهیم از قومش ناامید گشت و در آنها هیچ خبری ندید، در این هنگام از پروردگارش خواست که به او فرزند صالحی بدهد که خداوند به وسیله آن فرزند هم در زندگی و هم پس از مرگش به او فایده بدهد.
پس خداوند دعای او را پذیرفت و فرمود: ﴿فَبَشَّرۡنَٰهُ بِغُلَٰمٍ حَلِیمٖ١٠١﴾او را به پسری بردبار مژده دادیم. و این پسر بدون شک اسماعیل است چون بعد از او مژده تولّد اسحاق به او داده شده است. و خداوند در مورد مژده دادن به توّلد اسحاق میفرماید: ﴿فَبَشَّرۡنَٰهَا بِإِسۡحَٰقَ وَمِن وَرَآءِ إِسۡحَٰقَ یَعۡقُوبَ﴾[هود: ۷۱]. «سپس او همسر ابراهیم را به اسحاق و پس از اسحاق به یعقوب مژده دادیم». پس دلالت مینماید که اسحاق غیر از اسماعیل ذبیح است و خداوند اسماعیل÷را به بردباری توصیف کرده، و بردباری متضمن صبر و شکیبایی و خوش اخلاقی و داشتن سعه صدر و گذشت از کسی است که در حق وی مرتکب بدی شده است.
﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ ٱلسَّعۡیَ﴾وقتی فرزندش به سنی رسید که میتوانست همپای او راه برود، و به سنی رسید که در این سن، اغلب پدر و مادر بیش از هر زمانی فرزندشان را دوست دارند، چون سختی پرورش آن به اتمام رسیده و زمان بهره برداری و فایده بردن از فرزند فرا رسیده است، ابراهیم÷به فرزندش گفت: ﴿إِنِّیٓ أَرَىٰ فِی ٱلۡمَنَامِ أَنِّیٓ أَذۡبَحُکَ﴾همانا من در خواب دیدهام که خداوند مرا به ذبح کردن تو دستور میدهد، و خواب پیامبران وحی است. ﴿فَٱنظُرۡ مَاذَا تَرَىٰ﴾پس بنگر نظرت چیست، و دستور خداوند باید اجرا شود. ﴿قَالَ یَٰٓأَبَتِ ٱفۡعَلۡ مَا تُؤۡمَرُۖ سَتَجِدُنِیٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰبِرِینَ﴾اسماعیل با صبر و شکیبایی و با چشمداشت ثواب و درحالیکه خشنودی پروردگارش را میجست، و نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود، گفت: کاری که به تو دستور داده میشود انجام بده، به خواست خدا مرا از شکیبایان خواهی یافت. او به پدرش خبر داد که خود را مقرون به خواست خدا گرداند، چون هیچ چیزی بدون خواست خدا انجام نمیشود.
﴿فَلَمَّآ أَسۡلَمَا﴾وقتیکه ابراهیم و اسماعیل هر دو تسلیم شدند و ابراهیم قاطعانه تصمیم گرفت که فرزندش و جگرگوشهاش را به خاطر اطاعت از فرمان خدا و به خاطر ترس از کیفر او ذبح کند و فرزند خود را وادار به شکیبایی کرد، طوری که فدا کردن جانش در مسیر اطاعت از فرمان پروردگارش و خشنودی پدرش برایش آسان شده بود، ﴿وَتَلَّهُۥ لِلۡجَبِینِ﴾و ابراهیم، اسماعیل را به طرف روی به زمین انداخت تا او را به پهلو بخواباند و ذبحش کند و او بر چهره افتاد تا به هنگام سر بریدن، ابراهیم به چهرهاش نگاه نکند.
﴿وَنَٰدَیۡنَٰهُ أَن یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُ١٠٤ قَدۡ صَدَّقۡتَ ٱلرُّءۡیَآ﴾و در این حالت پریشانی و وضعیت هولناک، او را ندا دادیم که ای ابراهیم! کاری را که به انجام آن دستور داده شده بودی انجام دادی، و خود را برای آن آماده ساختی، و همه کارها را کردی و فقط باقی مانده بود که با کارد حلقش را پاره کنی. ﴿إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ﴾ما کسانی را که عبادتمان را به نیکویی انجام میدهند و خشنودی ما را بر شهوات و امیال خودشان مقدم میدارند اینگونه جزا میدهیم.
﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡبَلَٰٓؤُاْ ٱلۡمُبِینُ١٠٦﴾بیگمان چیزی که ابراهیم÷را بدان آزمودیم آزمونی آشکار بود که به وسیله آن صفای ابراهیم و کمال محبت او نسبت به پروردگارش و محبت پروردگارش نسبت به او آشکار گردید. خداوند وقتی اسماعیل÷را به ابراهیم÷عطا کرد ابراهیم به شدّت او را دوست داشت. ابراهیم، خلیل خدا بود و خلیل بودن بالاترین انواع محبت است و مقامی است که مشارکت را نمیپذیرد، و اقتضا مینماید که همهی اجزای قلب متعلق و وابسته به محبوب باشند. پس وقتی بخشی از بخشهای قلبش وابسته به فرزندش گردید خداوند خواست که محبّت او را خالص گرداند. و خلیل بودن او را آزمایش کند. بنابراین به او فرمان داد که کسی را ذبح کند که محبّت او با محبّت پروردگارش رقابت میکرد و مزاحمت ایجاد مینمود. وقتی ابراهیم محبّت خدا را مقدّم داشت و آن را برخواسته و میل خود ترجیح داد و تصمیم قطعی بر ذبح فرزندش گرفت و مزاحمت و رقابتی که در رابطه با محبت خداوند در قلبش پدید آمده بود از بین رفت، دراین وقت ذبح کردن اسماعیل فایدهای نداشت، بنابراین فرمود: ﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡبَلَٰٓؤُاْ ٱلۡمُبِینُ١٠٦ وَفَدَیۡنَٰهُ بِذِبۡحٍ عَظِیمٖ١٠٧﴾این آزمایشی است که مبین صداقت ابراهیم است.
و به جای اسماعیل گوسفند بزرگی آورده شد، و ابراهیم آنرا ذبح کرد. پس آن گوسفند از این جهت بزرگ و ارزشمند بود که بلاگردان و فدیه اسماعیل بود. و از این جهت نیز مهم و بزرگ بود که قربانی تا روز قیامت سنت گردید.
﴿وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ١٠٨﴾و برای او درمیان پسینیان نام نیکی باقی گذاردیم، همانطور که در میان پسینیان نیز نام نیکی داشت. پس در آینده نیز ابراهیم÷محبوب خواهد بود و مورد بزرگداشت و ستایش قرار میگیرد. ﴿سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ١٠٩﴾درود بر ابراهیم. همچنان که خداوند متعال میفرماید: [النمل: ۵۹]. ﴿قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ وَسَلَٰمٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ ٱلَّذِینَ ٱصۡطَفَىٰٓ﴾[النمل: ۵۹]. «بگو: ستایش خدای را سزاست و درود بر بندگان برگزیدهاش باد».
﴿کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ١١٠﴾ما کسان را که عبادت خداوند را به نیکویی انجام میدهند و با خلق خدا به نیکویی رفتار مینمایند اینگونه جزا میدهیم، سختیها را از آنان دور میکنیم و سرانجام نیک را از آن آنها میگردانیم و نام نیکشان را باقی میگذاریم.
﴿إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١١١﴾بیگمان او از بندگان با ایمان ما بود و به آنچه که خداوند دستور داده بود که به آن ایمان بیاورد، ایمان داشت. او از بندگانی بود که ایمان، آنان را به مقام یقین رسانده بود. همانطور که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَکَذَٰلِکَ نُرِیٓ إِبۡرَٰهِیمَ مَلَکُوتَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلِیَکُونَ مِنَ ٱلۡمُوقِنِینَ٧٥﴾[الأنعام: ۷۵]. «و اینگونه به ابراهیم ملکوت آسمانها و زمین را نشان میدهیم تا از یقین کنندگان باشد».
آیهی ۱۱۳-۱۱۲:
﴿وَبَشَّرۡنَٰهُ بِإِسۡحَٰقَ نَبِیّٗا مِّنَ ٱلصَّٰلِحِینَ١١٢﴾[الصافات: ۱۱۲]. «و او را به (تولّد) اسحاق که پیامبر و از زمرۀ شایستگان بود مژده دادیم».
﴿وَبَٰرَکۡنَا عَلَیۡهِ وَعَلَىٰٓ إِسۡحَٰقَۚ وَمِن ذُرِّیَّتِهِمَا مُحۡسِنٞ وَظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ مُبِینٞ١١٣﴾[الصافات: ۱۱۳]. «و بر او و اسحاق برکت نازل نمودیم، و از دودمان این دو افرادی نیکوکار به وجود آمدند و برخی اشکارا بر خود ستم کردند».
﴿وَبَشَّرۡنَٰهُ بِإِسۡحَٰقَ نَبِیّٗا مِّنَ ٱلصَّٰلِحِینَ١١٢﴾این مژده دوّم، مژده به تولّد اسحاق است که بعد از او یعقوب است. پس ابراهیم را به تداوم یافتن ذریه اسحاق مژده داد. نیز او را به این مژده داد که اسحاق پیامبر و از زمره صالحان است. پس این مژدههای متعددی است.
﴿وَبَٰرَکۡنَا عَلَیۡهِ وَعَلَىٰٓ إِسۡحَٰقَ﴾و برکت را بر آنها نازل نمودیم. برکت به معنی رشد و فزونی یافتن دانش و عمل، و زیاد شدن نسل و فرزندانشان است. و خداوند از دودمان آنها سه ملّت بزرگ پخش و منتشر کرد. ملّت عرب از دودمان و نسل اسماعیل، و ملّت بنی اسرائیل و ملّت روم از فرزندان و نسل اسحاق هستند. ﴿وَمِن ذُرِّیَّتِهِمَا مُحۡسِنٞ وَظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ مُبِینٞ﴾و برخی از ذریه آنها نیکوکاراند، و افرادی نیز ناصالح هستند. و برخی عادل و برخی ستمکارند که ستمگریشان به سبب کفر و شرک ورزیدنِ آشکار است. و احتمالا این فرموده برای دفع ایهام باشد، زیرا هنگامیکه خداوند متعال فرمود: ﴿وَبَٰرَکۡنَا عَلَیۡهِ وَعَلَىٰٓ إِسۡحَٰقَ﴾این فرموده مقتضی آن است که برکت شامل ذرّیه و نسل ابراهیم و اسحاق نیز باشد، و یکی از مظاهر کمال برکت این است که نسل و فرزندان، همگی نیکوکار باشند، بنابراین، خداوند متعال خبر داد که برخی از آنان نیکوکار و برخی دیگر ستمکار بودند. « واللّه اعلم».
آیهی ۱۲۲-۱۱۴:
﴿وَلَقَدۡ مَنَنَّا عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ١١٤﴾[الصافات: ۱۱۴]. «و بهراستی بر موسی و هارون منّت نهادیم».
﴿وَنَجَّیۡنَٰهُمَا وَقَوۡمَهُمَا مِنَ ٱلۡکَرۡبِ ٱلۡعَظِیمِ١١٥﴾[الصافات: ۱۱۵]. «و هردوی آنان و قومشان را از اندوه بزرگ نجات دادیم».
﴿وَنَصَرۡنَٰهُمۡ فَکَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِینَ١١٦﴾[الصافات: ۱۱۶]. «و آنانرا یاری کردیم پس آنان بودند که پیروز شدند».
﴿وَءَاتَیۡنَٰهُمَا ٱلۡکِتَٰبَ ٱلۡمُسۡتَبِینَ١١٧﴾[الصافات: ۱۱۷]. «و آن دو کتاب روشنگر دادیم».
﴿وَهَدَیۡنَٰهُمَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ١١٨﴾[الصافات: ۱۱۸]. «و آن دو را به راه راست رهنمود کردیم».
﴿وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِمَا فِی ٱلۡأٓخِرِینَ١١٩﴾[الصافات: ۱۱۹]. «و نام نیک آن دو را در(میان) اقوام بعدی باقی گذاردیم».
﴿سَلَٰمٌ عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ١٢٠﴾[الصافات: ۱۲۰]. «سلام بر موسی و هارون».
﴿إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ١٢١﴾[الصافات: ۱۲۱]. «بیگمان ما نیکوکاران را اینگونه جزا میدهیم».
﴿إِنَّهُمَا مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٢٢﴾[الصافات: ۱۲۲]. «بیگمان آن دو از بندگان مؤمن ما بودند».
خداوند متعال منّت و احسان خویش بر دو بنده و پیامبرش موسی و هارون که فرزندان عمران بودند بیان میدارد. بر آنها منّت نهاد و به آنها پیامبری و نبوّت داد و آنان را امر نمود تا به سوی خداوند متعال دعوت کنند. و آنها قومشان را از دشمنشان فرعون نجات داد و آنها را بر فرعون پیروز گردانید تا این که خدا فرعون را غرق کرد در حالی که آنها نگاه میکردند. و کتاب روشنگر را بر آنها نازل فرمود و آن تورات بود که احکام و مواعظ و توضیح هرچیزی در آن است. و خداوند آنها را به راه راست رهنمون کرد و برایشان دینی تشریع نمود که دارای احکام و آیینهای درستی بود و انسان را به خدا میرسانید. و خداوند بر آنها منّت نهاد و به آنها توفیق داد تا راه آن را در پیش گیرند. ﴿وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِمَا فِی ٱلۡأٓخِرِینَ١١٩ سَلَٰمٌ عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ١٢٠﴾و برای آن دو در میان ملّتهای بعدی نام نیک و درود فرستادن را برجای نهادیم، و در میان ملّتهای گذشته به طریق اولی این کار را کردهایم. ﴿إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ١٢١ إِنَّهُمَا مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٢٢﴾ما نیکوکاران را اینگونه جزا میدهیم، بیگمان آن دو از بندگان مومن ما بودند.
آیهی ۱۳۲-۱۲۳:
﴿وَإِنَّ إِلۡیَاسَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٢٣﴾[الصافات: ۱۲۳]. «و همانا الیاس از پیامبران بود».
﴿إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ أَلَا تَتَّقُونَ١٢٤﴾[الصافات: ۱۲۴]. «هنگامیکه به قومش گفت: آیا پرهیزگاری پیشه نمیکنید»؟.
﴿أَتَدۡعُونَ بَعۡلٗا وَتَذَرُونَ أَحۡسَنَ ٱلۡخَٰلِقِینَ١٢٥﴾[الصافات: ۱۲۵]. «آیا بت بعل را به فریاد میخوانید و بهترینِ آفرینندگان را رها میکنید»؟.
﴿ٱللَّهَ رَبَّکُمۡ وَرَبَّ ءَابَآئِکُمُ ٱلۡأَوَّلِینَ١٢٦﴾[الصافات: ۱۲۶]. «خدا را، که پروردگار شما و پروردگار نیاکان پیشین شماست».
﴿فَکَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمۡ لَمُحۡضَرُونَ١٢٧﴾[الصافات: ۱۲۷]. «پس او را تکذیب کردند و بیشک آنان احضار خواهند شد».
﴿إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ١٢٨﴾[الصافات: ۱۲۸]. «مگر بندگان مخلص خدا».
﴿وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ١٢٩﴾[الصافات: ۱۲۹]. «و برای او درمیان ملّتهای بعدی نام نیکی برجای نهادیم».
﴿سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِلۡ یَاسِینَ١٣٠﴾[الصافات: ۱۳۰]. «سلام بر الیاس».
﴿إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ١٣١﴾[الصافات: ۱۳۱]. «ما نیکوکاران را اینگونه جزا میدهیم».
﴿إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٣٢﴾[الصافات: ۱۳۲]. «بیگمان او از بندگان مؤمن ما بود».
خداوند بنده و پیامبرش الیاس÷را به خاطر نبوّت و رسالت و دعوت کردن بهسوی خدا ستایش میکند. و او قومش را به پرهیزگاری و عبادت خدای یگانه فرمان داد و آنها را از پرستش بتی که داشتند و نامش بعل بود، نهی کرد و از اینکه آنها عبادت خداوند را ترک کرده بودند، خداوندی که مردم را آفریده و به بهترین شیوه آنها را صورتگری کرده است و خوب آنها را پرورش داده و تربیت نموده و نعمتهای ظاهری و باطنی را به آنان ارزانی داشته است، آنان را سرزنش کرده و گفت: چگونه عبادت کسی را ترک کردهاید که اینگونه است و به پرستش بتی روی آوردهاید که فایده و ضرری نمیدهد و چیزی نمیآفریند و روزی نمیرساند و نمیخورد و سخن نمیگوید؟ و آیا عبادت چنین چیزی جز بزرگترین گمراهی و بیخردی چیزی دیگر میتواند باشد؟!.
﴿فَکَذَّبُوهُ﴾آنان الیاس را در چیزهایی که به سوی آن دعوت میکرد تکذیب کردند، و از او اطاعت ننمودند. خداوند آنها را تهدید کرد و فرمود: ﴿فَإِنَّهُمۡ لَمُحۡضَرُونَ﴾قطعا آنان روز قیامت در عذاب گردآورده خواهند شد. و برایشان کیفری دنیوی که بدان گرفتار شده باشند ذکر نکرده است.
﴿إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ١٢٨﴾مگر کسانی که خداوند آنها را برگزیده و نعمت پیروی کردن از پیامبرشان را به آنها بخشیده است، پس این افراد در عذاب گردآورده نمیشوند، بلکه خداوند به اینها پاداش فراوانی خواهد داد.
﴿وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ١٢٩﴾و برای الیاس در میان ملّتهای بعدی نام نیکی باقی گذاردیم. ﴿سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِلۡ یَاسِینَ١٣٠﴾از جانب خدا و بندگانش بر او درود باد.
﴿إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ١٣١ إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٣٢﴾خداوند الیاس را مورد ستایش قرار داده، همانطور که دیگر برادران پیامبرش را ستوده است. صلوات الله وسلامه علیهم اجمعین.
آیهی ۱۳۸-۱۳۳:
﴿وَإِنَّ لُوطٗا لَّمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٣٣﴾[الصافات: ۱۳۳]. «و بیگمان لوط از پیامبران بود».
﴿إِذۡ نَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ أَجۡمَعِینَ١٣٤﴾[الصافات: ۱۳۴]. «زمانیکه او و خانوادهاش، همگی را نجات دادیم».
﴿إِلَّا عَجُوزٗا فِی ٱلۡغَٰبِرِینَ١٣٥﴾[الصافات: ۱۳۵]. «مگر پیرزنی که از باقی ماندگان بود».
﴿ثُمَّ دَمَّرۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ١٣٦﴾[الصافات: ۱۳۶]. «سپس دیگران را نابود کردیم».
﴿وَإِنَّکُمۡ لَتَمُرُّونَ عَلَیۡهِم مُّصۡبِحِینَ١٣٧﴾[الصافات: ۱۳۷]. «و شما بامدادن از سرزمین ایشان عبور میکنید».
﴿وَبِٱلَّیۡلِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ١٣٨﴾[الصافات: ۱۳۸]. «و به هنگام شب (نیز) پس آیا خرد نمیورزید»؟!.
در اینجا خداوند بنده و پیامبرش لوط را به خاطر نبوّت و رسالت و دعوت کردن قومش به سوی خدا ونهی کردن آنها از شرک و از کار زشت، میستاید. پس وقتی قوم لوط از شرک و کار زشت باز نیامدند خداوند لوط و خانوادهاش، همگی را نجات داد و آنها شب هنگام از آنجا حرکت کردند و از عذاب نجات یافتند. ﴿إِلَّا عَجُوزٗا فِی ٱلۡغَٰبِرِینَ١٣٥﴾مگر پیرزنی که درمیان عذاب داده شدگان باقی ماند و آن پیرزن همسر لوط بود که به دین لوط نگرویده بود. ﴿ثُمَّ دَمَّرۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ١٣٦﴾سپس دیگران را با زیرو رو کردن شهرشان نابود کردیم. ﴿فَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا جَعَلۡنَا عَٰلِیَهَا سَافِلَهَا وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهَا حِجَارَةٗ مِّن سِجِّیلٖ مَّنضُودٖ٨٢﴾[هود: ۸۲]. «و آن شهر را زیر و رو کردیم و بر آنها سنگهایی از گل پخته باراندیم تا اینکه از بین رفتند و نابود گشتند».
﴿وَإِنَّکُمۡ لَتَمُرُّونَ عَلَیۡهِم مُّصۡبِحِینَ١٣٧ وَبِٱلَّیۡلِ﴾و شما به هنگام صبح از سرزمین قوم لوط عبور میکنید و به هنگام شب نیز از آنجا میگذرید. یعنی در این وقتها زیاد از آنجا عبور میکنید، پس در هلاک شدن آنها شک و تردیدی نیست. ﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾آیا در نشانهها وعبرتها نمیانشید و از آنچه که باعث هلاکت و نابودی میشود باز نمیآیید؟!.
آیهی ۱۴۸-۱۳۹:
﴿وَإِنَّ یُونُسَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٣٩﴾[الصافات: ۱۳۹]. «و بیگمان یونس از پیامبران بود».
﴿إِذۡ أَبَقَ إِلَى ٱلۡفُلۡکِ ٱلۡمَشۡحُونِ١٤٠﴾[الصافات: ۱۴۰]. «آنگاه که بهسوی کشتی گرانبار گریخت».
﴿فَسَاهَمَ فَکَانَ مِنَ ٱلۡمُدۡحَضِینَ١٤١﴾[الصافات: ۱۴۱]. «آنگاه در قرعهکشی شرکت کرد و از بازندگان شد».
﴿فَٱلۡتَقَمَهُ ٱلۡحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٞ١٤٢﴾[الصافات: ۱۴۲]. «آنگاه ماهی او را فرو بلعید، درحالیکه او سزاوار نکوهش بود».
﴿فَلَوۡلَآ أَنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلۡمُسَبِّحِینَ١٤٣﴾[الصافات: ۱۴۳]. «پس اگر او قبلاً از نیایشگران نبود».
﴿لَلَبِثَ فِی بَطۡنِهِۦٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ١٤٤﴾[الصافات: ۱۴۴]. «به یقین در شکمش تا روزی که (مردم) برانگیخته میشوند باقی میماند».
﴿۞فَنَبَذۡنَٰهُ بِٱلۡعَرَآءِ وَهُوَ سَقِیمٞ١٤٥﴾[الصافات: ۱۴۵]. «سپس درحالیکه بیمار بود او را به سرزمین خشک (و خالی از گیاه) انداختیم».
﴿وَأَنۢبَتۡنَا عَلَیۡهِ شَجَرَةٗ مِّن یَقۡطِینٖ١٤٦﴾[الصافات: ۱۴۶]. «و در کنارش درختی از (نوع) کدو رویاندیم».
﴿وَأَرۡسَلۡنَٰهُ إِلَىٰ مِاْئَةِ أَلۡفٍ أَوۡ یَزِیدُونَ١٤٧﴾[الصافات: ۱۴۷]. «و او را بهسوی جمعیت یکصد هزار نفری یا بیشتر فرستادیم».
﴿فََٔامَنُواْ فَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِینٖ١٤٨﴾[الصافات: ۱۴۸]. «پس ایمان آوردند آنگاه تا مدتی معین آنانرا بهرهمند ساختیم».
خداوند بنده و پیامبرش یونس بن متی را ستایش میکند همانطور که دیگر پیامبران را به خاطر نبوّت و رسالت و دعوت دادن بهسوی خدا ستایش کرد.
خداوند متعال بیان میدارد که یونس را در دنیا کیفر داد و او را به خاطر ایمان و کارهای شایستهاش از کیفر نجات داد. پس فرمود: ﴿إِذۡ أَبَقَ﴾آنگاه که از نزد پروردگارش در حالی که خشمگین بود گریخت، به گمان اینکه خداوند او را نمیگیرد و او را در شکم ماهی زندانی نمیکند. خداوند بیان نکرده است که یونس چرا خشمگین شد، و گناهی را که یونس مرتکب شده چه بود، چون دانستن آن برای ما فایدهای ندارد. آنچه برای ما فایده دارد این است که برای ما گفته شده او مرتکب گناه گردید و خداوند او را با وجود این که از پیامبران بزرگوار بود کیفر نمود، سپس او را نجات داد و سرزنش را از او دور کرد چیزی را برای او فراهم آورد که سبب صلاح و رستگاریاش بود. ﴿إِلَى ٱلۡفُلۡکِ ٱلۡمَشۡحُونِ﴾وقتی یونس به کشتی پر از مسافر و کالا پناه برد، سوار کشتی شد درحالیکه کشتی پر بود، کشتی سنگین گردید و نیاز شد تا بعضی از مسافران را به دریا بیاندازند و آنها در این کار برای هیچکس برتری قایل نبودند.
بنابراین، قرعهکشی کردند و قرعه به نام هرکس میافتاد به دریا انداخته میشد. و این عدالتِ اهل کشتی بود، و خداوند هرگاه کاری را بخواهد بکند اسبابش را فراهم مینماید. وقتی اهل کشتی قرعه کشی کردند، قرعه به نام یونس درآمد، ﴿فَکَانَ مِنَ ٱلۡمُدۡحَضِینَ﴾پس او از بازندگان گردید، و در دریا انداخته شد. ﴿فَٱلۡتَقَمَهُ ٱلۡحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٞ١٤٢﴾پس ماهی او را فرو بلعید درحالیکه او سزاوار ملامت بود. کاری کرده بود که مستحق نکوهش گردیده بود و آن اینکه پروردگارش را به خشم آورده بود. ﴿فَلَوۡلَآ أَنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلۡمُسَبِّحِینَ١٤٣﴾و اگر در گذشته با کثرت عبادت پروردگارش و بیان تسبیح و ستایش او از نیایشگران نبود و در شکم ماهی نیایش نمیکرد، و نمیگفت: «لا إلَهَ إلَّا أنتَ سُبحَانَکَ إنَّی کُنتُ مِنَ الظاَّلِمین» «هیچ معبود به حقی جز تو نیست، پاک و منزّهی، بیگمان من از ستمگران بودهام».
﴿لَلَبِثَ فِی بَطۡنِهِۦٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ١٤٤﴾تا روز قیامت در شکم ماهی باقی میماند. یعنی شکم ماهی قبرش میشد، اما به سبب این که پروردگارش را ستایش میگفت و پاکیاش را بیان میکرد و به سبب این که خدا را عبادت و پرستش مینمود، خداوند متعال او را نجات داد. و اینگونه خداوند، مومنان را به هنگامیکه گرفتار سختیها میشوند نجات میدهد.
﴿فَنَبَذۡنَٰهُ بِٱلۡعَرَآءِ﴾پس او را در سرزمینی خشک و خالی از درخت و گیاه انداختیم. یعنی ماهی او را از شکم خود در سرزمینی خشک و خالی که هیچکس در آن نبود انداخت، و شاید در آن سرزمین هیچ درخت و سایهای وجود نداشته است، ﴿وَهُوَ سَقِیمٞ﴾و او به سبب زندانی شدن در شکم ماهی مریض شده بود، و همچون جوجهای شده بود که از تخم مرغ بیرون آورده میشود.
﴿وَأَنۢبَتۡنَا عَلَیۡهِ شَجَرَةٗ مِّن یَقۡطِینٖ١٤٦﴾و بر بالای او درختی از کدو رویاندیم که با سایهی خود بر او سایه میانداخت، چون سایه درخت کدو سرد است و مگس بر آن نمینشیند و این از لطف و مهربانی خداوند نسبت به او بود.
سپس خداوند در حق او لطفی دیگر نمود و منّتی بزرگتر بر او نهاد و آن این که او را به سوی ﴿مِاْئَةِ أَلۡفٍ أَوۡ یَزِیدُونَ﴾صد هزار نفر از مردم یا بیشتر فرستاد. یعنی اگر از صد هزار بیشتر نبودند کمتر هم نبودند. پس یونس آنها را به سوی خداوند دعوت کرد.
﴿فََٔامَنُواْ﴾آنان همه ایمان آوردند و ایمان آوردنشان در ترازوی اعمال یونس ثبت گردید، زیرا او آنها را دعوت داده بود. ﴿فَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِینٖ﴾پس آنها را تا مدّت زمان معینی بهرهمند ساختیم و خداوند عذاب را از آنها دور کرد، این در حالی بود که اسباب آن فراهم شده بود. خداوند متعال میفرماید: [یونس: ۹۸]. ﴿فَلَوۡلَا کَانَتۡ قَرۡیَةٌ ءَامَنَتۡ فَنَفَعَهَآ إِیمَٰنُهَآ إِلَّا قَوۡمَ یُونُسَ لَمَّآ ءَامَنُواْ کَشَفۡنَا عَنۡهُمۡ عَذَابَ ٱلۡخِزۡیِ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِینٖ٩٨﴾[یونس: ۹۸]. «ایمان آوردن هیچ گروهی به هنگام فراهم شدن اسباب عذاب به آنها فایده نبخشید جز قوم یونس که وقتی ایمان آوردند عذاب خوارکننده را در زندگانی دنیا از آنها دور کردیم و تا مدت زمان معینی آنان را بهرهمند ساختیم».
آیهی ۱۵۷-۱۴۹:
﴿فَٱسۡتَفۡتِهِمۡ أَلِرَبِّکَ ٱلۡبَنَاتُ وَلَهُمُ ٱلۡبَنُونَ١٤٩﴾[الصافات: ۱۴۹]. «پس، از آنان بپرس که آیا دختران از آن پروردگار تو باشند و پسران از آن خودشان»؟.
﴿أَمۡ خَلَقۡنَا ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ إِنَٰثٗا وَهُمۡ شَٰهِدُونَ١٥٠﴾[الصافات: ۱۵۰]. «یا فرشتگان را ماده آفریدیم و آنان حاضر بودند».
﴿أَلَآ إِنَّهُم مِّنۡ إِفۡکِهِمۡ لَیَقُولُونَ١٥١﴾[الصافات: ۱۵۱]. «هان! آنان از روی دروغها و تهمتهای بههم بافتۀ خود میگویند».
﴿وَلَدَ ٱللَّهُ وَإِنَّهُمۡ لَکَٰذِبُونَ١٥٢﴾[الصافات: ۱۵۲]. «خداوند فرزند زاده است! و قطعاً ایشان دروغگویند».
﴿أَصۡطَفَى ٱلۡبَنَاتِ عَلَى ٱلۡبَنِینَ١٥٣﴾[الصافات: ۱۵۳]. «(آیا خدا) دختران را بر پسران ترجیح دادهاست».
﴿مَا لَکُمۡ کَیۡفَ تَحۡکُمُونَ١٥٤﴾[الصافات: ۱۵۴]. «شما را چه شده، چگونه حکم میکنید».
﴿أَفَلَا تَذَکَّرُونَ١٥٥﴾[الصافات: ۱۵۵]. «آیا یادآور نمیگردید».
﴿أَمۡ لَکُمۡ سُلۡطَٰنٞ مُّبِینٞ١٥٦﴾[الصافات: ۱۵۶]. «آیا دلیلی آشکار دارید».
﴿فَأۡتُواْ بِکِتَٰبِکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ١٥٧﴾[الصافات: ۱۵۷]. «اگر راست میگویید کتاب خود را بیاورید».
خداوند متعال به پیامبرش محمّدصمیفرماید: ﴿فَٱسۡتَفۡتِهِمۡ﴾از کسانیکه چیزهایی دیگر را شریک خداوند قرار میدهند بپرس، کسانی که از فرشتگان را عبادت کرده و گمان بردهاند که آنها دختران خدا هستند، پس آنها هم شرک ورزیده و هم خداوند را به چیزی توصیف کردهاند که شایسته و سزاوار شکوه و بزرگی او نیست. از این مشرکان بپرس: ﴿أَلِرَبِّکَ ٱلۡبَنَاتُ وَلَهُمُ ٱلۡبَنُونَ﴾آیا دختران از آن پروردگار تو باشند و پسران از آن خودشان؟ یعنی این از چندین جهت تقسیمی نادرست و ستمگرانه است. اول: از آن جهت که آنها برای خدا فرزند قایل شدهاند. دوم: از آن جهت که از میان فرزندان همان گروه را که ضعیفتر و حقیرتر است به خدا نسبت دادهاند و آن دختران هستند، دخترانی که مشرکان آنان را برای خود نمیپسندند. همانطور که خداوند متعال در آیهای دیگر فرموده است: ﴿وَیَجۡعَلُونَ لِلَّهِ ٱلۡبَنَٰتِ سُبۡحَٰنَهُۥ وَلَهُم مَّا یَشۡتَهُونَ٥٧﴾[النحل: ۵۷]. «و آنها برای خداوند دختران مقرّر میدارند، - پاک است خداوند - و برای خود آنچه را که دوست دارند قرار میدهند». سوم: نیز از آن جهت که فرشتگان را دختران خدا قرار دادهاند.
خداوند متعال در بیان دروغ گفتن آنها میفرماید: ﴿أَمۡ خَلَقۡنَا ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ إِنَٰثٗا وَهُمۡ شَٰهِدُونَ١٥٠﴾آیا ما فرشتگان را ماده آفریدیم و بر آفرینش آنها حاضر بودند؟ یعنی چنین نیست، آنها در هنگام آفرینش فرشتگان حضوری نداشتهاند. بنابراین، آنها این سخن را بدون علم و آگاهی میگویند، بلکه این تهمتی است که به خدا میزنند. پس خداوند متعال فرمود: ﴿أَلَآ إِنَّهُم مِّنۡ إِفۡکِهِمۡ لَیَقُولُونَ١٥١ وَلَدَ ٱللَّهُ وَإِنَّهُمۡ لَکَٰذِبُونَ١٥٢﴾بدانکه آنها از روی دروغ آشکار خود میگویند خداوند فرزند زاده است، و قطعاً ایشان در این سخن خود دروغ آشکار میگویند و هیچ شکی در آن نیست.
﴿أَصۡطَفَى ٱلۡبَنَاتِ عَلَى ٱلۡبَنِینَ١٥٣ مَا لَکُمۡ کَیۡفَ تَحۡکُمُونَ١٥٤ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ١٥٥﴾آیا (خدا) دختران را بر پسران ترجیح دادهاست؟ شما را چه شده که اینگونه داوری کرده و به این صورت ستمگرانه حکم میکنید؟ آیا اندیشه نمیکنید و این گفته ستمگرانه را تشخیص نمیدهید؟ زیرا شما اگر بیاندیشید این سخن را نمیگفتید.
﴿أَمۡ لَکُمۡ سُلۡطَٰنٞ مُّبِینٞ١٥٦﴾آیا دلیلی آشکار از کتاب یا از پیامبر بر صحّت سخن خود دارید. هیچ یک از اینها وجود ندارد. بنابراین فرمود: ﴿فَأۡتُواْ بِکِتَٰبِکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ١٥٧﴾اگر راست میگویید کتاب خود را بیاورید، چون هرکس سخنی بگوید و دلیلی شرعی بر آن اقامه نکند قطعا دروغگو است، یا قصد دروغ میگوید، یا بدون علم و آگاهی درباره خداوند سخن میگوید.
آیهی ۱۶۰-۱۵۸:
﴿وَجَعَلُواْ بَیۡنَهُۥ وَبَیۡنَ ٱلۡجِنَّةِ نَسَبٗاۚ وَلَقَدۡ عَلِمَتِ ٱلۡجِنَّةُ إِنَّهُمۡ لَمُحۡضَرُونَ١٥٨﴾[الصافات: ۱۵۸]. «و آن (کافران) بین او و جنیان (رابطۀ) خویشاوندی مقرّر کردهاند حال آنکه جنّیان میدانند که احضار خواهند شد».
﴿سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ١٥٩﴾[الصافات: ۱۵۹]. «خدا از آنچه (او را بدان) وصف میکنند پاک است».
﴿إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ١٦٠﴾[الصافات: ۱۶۰]. «مگر بندگان مخلص خدا».
مشرکان که برای خدا شریک مقرّر میکنند بین خدا و جنّیها نسبت خویشاوندی مقرّر کردند و ادعا نمودند که فرشتگان دختران خدا هستند و مادرانشان سران جنها هستند. در حالی که جنها میدانند آنها به پیشگاه خداوند احضار خواهند شد تا آنها را مجازات کند، پس جنها بندگانی خوار هستند و اگر با خداوند نسبت خویشاوندی داشتند چنین نبودند.
﴿سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ١٥٩﴾خداوند، فرمانروایی بزرگ و کامل و بردبار، پاک است از هر صفتی که کفر و شرک ورزیدن آنان موجب نسبت دادن آن به ذات او میشود.
﴿إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ١٦٠﴾خداوند خودش را از آنچه که بندگان مخلص او را بدان توصیف میکنند منزه ندانسته است، چون بندگان مخلص، خداوند را جز به چیزهایی که شایسته شکوه اوست توصیف نکرده و با این کار مخلص گردیدهاند.
آیهی ۱۶۳-۱۶۱:
﴿فَإِنَّکُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ١٦١﴾[الصافات: ۱۶۱]. «پس شما و آنچه میپرستید».
﴿مَآ أَنتُمۡ عَلَیۡهِ بِفَٰتِنِینَ١٦٢﴾[الصافات: ۱۶۲]. «هرگز نمیتوانید کسی را با فتنه و فساد از خداپرستی منحرف سازید».
﴿إِلَّا مَنۡ هُوَ صَالِ ٱلۡجَحِیمِ١٦٣﴾[الصافات: ۱۶۳]. «مگر کسی که مایل باشد به آتش جهنّم بسوزد».
شما ای مشرکان! و چیزهایی که شریک خدا کردهاید و به همراه خدا پرستش میکنید! نمیتوانید کسی را دچار فتنه سازید و گمراه کنید، مگر کسی را که خداوند مقرّر نموده که او از اهل جهنّم باشد، و تقدیر و قضای الهی در مورد او نافذ گشته است. منظور از این بیان ناتوانی آنها و معبودانشان است، و این که آنها نمیتوانند کسی را گمراه سازند. نیز منظور بیان قدرت و توانایی خداوند متعال است. یعنی به گمراه کردن بندگان مخلص خدا و گروه و رستگار الهی چشم طعم ندوزید و امیدوار نباشید (چرا که این کار از شما بر نمیآید).
آیهی ۱۶۶- ۱۶۴:
﴿وَمَا مِنَّآ إِلَّا لَهُۥ مَقَامٞ مَّعۡلُومٞ١٦٤﴾[الصافات: ۱۶۴]. «و کسی از ما نیست مگر آنکه جایگاه مشخصی دارد».
﴿وَإِنَّا لَنَحۡنُ ٱلصَّآفُّونَ١٦٥﴾[الصافات: ۱۶۵]. «و همانا ما به صف ایستادگانیم».
﴿وَإِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡمُسَبِّحُونَ١٦٦﴾[الصافات: ۱۶۶]. «و بیگمان ما نیایش کنندگانیم».
در اینجا برائت و پاکی فرشتگان از آنچه مشرکان درباره آنها گفته بودند بیان شده است. و این که آنها بندگان خدا هستند و به اندازه یک چشم به هم زدن نافرمانی خدا را نمیکنند، و هریک از آنها مقام و کار مشخّصی دارد که خداوند او را به آن فرمان دادهاست، و او از آن فراتر نمیرود، و آنها هیچ اختیاری از خود ندارند.
﴿وَإِنَّا لَنَحۡنُ ٱلصَّآفُّونَ١٦٥﴾و ما در اطاعت خدا و خدمت به او به صف ایستادهایم، ﴿وَإِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡمُسَبِّحُونَ١٦٦﴾و ما جملگی به تسبیح و منزّه دانستن خداوند از همه آنچه که شایسته کبریای او نیست، مشغولیم. پس با این اوصافی که دارند، چگونه شایستهاند که شریکان خدا باشند؟! پاک است خداوند و بسی برتر و منزّه است از آنچه مشرکان میگویند.
آیهی ۱۸۲-۱۶۷:
﴿وَإِن کَانُواْ لَیَقُولُونَ١٦٧﴾[الصافات: ۱۶۷]. «و هرچند مشرکان میگفتند».
﴿لَوۡ أَنَّ عِندَنَا ذِکۡرٗا مِّنَ ٱلۡأَوَّلِینَ١٦٨﴾[الصافات: ۱۶۸]. «اگر پندی از پیشینیان در نزد ما بود».
﴿لَکُنَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ١٦٩﴾[الصافات: ۱۶۹]. «به یقین از بندگان مخلص خدا میشدیم».
﴿فَکَفَرُواْ بِهِۦۖ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ١٧٠﴾[الصافات: ۱۷۰]. «پس بداون کفر ورزیدند و فرجام کار خود را خواهند دانست».
﴿وَلَقَدۡ سَبَقَتۡ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٧١﴾[الصافات: ۱۷۱]. «و بهراستی وعدۀ ما دربارۀ بندگان فرستادۀ ما از پیش ثبت و ضبظ گشته است».
﴿إِنَّهُمۡ لَهُمُ ٱلۡمَنصُورُونَ١٧٢﴾[الصافات: ۱۷۲]. «و آن این که ایشان قطعاً یاری میگردند».
﴿وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ١٧٣﴾[الصافات: ۱۷۳]. «و بیگمان سپاهیان ما همان پیروزمندانند».
﴿فَتَوَلَّ عَنۡهُمۡ حَتَّىٰ حِینٖ١٧٤﴾[الصافات: ۱۷۴]. «پس، از آنان تا مدّتی روی بگردان».
﴿وَأَبۡصِرۡهُمۡ فَسَوۡفَ یُبۡصِرُونَ١٧٥﴾[الصافات: ۱۷۵]. «و بنگر، و آنان خودشان هم خواهند دید».
﴿أَفَبِعَذَابِنَا یَسۡتَعۡجِلُونَ١٧٦﴾[الصافات: ۱۷۶] «آیا عذاب ما را به شتاب میخواهند».
﴿فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمۡ فَسَآءَ صَبَاحُ ٱلۡمُنذَرِینَ١٧٧﴾[الصافات: ۱۷۷]. «پس چون به ساختِ آنان فرود آید، بیم داده شدگان چه بامداد بدی خواهند داشت»!.
﴿وَتَوَلَّ عَنۡهُمۡ حَتَّىٰ حِینٖ١٧٨﴾[الصافات: ۱۷۸]. «و تا مدّتی از آنان روی بگردان».
﴿وَأَبۡصِرۡ فَسَوۡفَ یُبۡصِرُونَ١٧٩﴾[الصافات: ۱۷۹]. «و بنگر و آنان خودشان هم خواهند دید».
﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّکَ رَبِّ ٱلۡعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ١٨٠﴾[الصافات: ۱۸۰]. «پاک و منزّه است پروردگارت، پروردگار شکوهمند، از توصیفهایی که کافران میکنند».
﴿وَسَلَٰمٌ عَلَى ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٨١﴾[الصافات: ۱۸۱]. «و درود بر پیامبران».
﴿وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٨٢﴾[الصافات: ۱۸۲]. «و ستایش خدای را سزات که پروردگار جهانیان است».
خداوند متعال خبر میدهد که مشرکان آرزو میکنند و میگویند: اگر پند و کتابی همانند آنچه برای گذشتگان آمده برای ما نیز میآمد، عبادت را خالصانه برای خدا انجام میدادیم، بلکه مخلصان حقیقی میشدیم. امّا آنها در این سخن دروغ میگویند، چراکه بهترین کتاب به نزد آنها آمد و آنها بدان کفر ورزیدند. پس معلوم است که آنها در برابر حق تمرّد و سرکشی را پیشه میکنند. ﴿فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ﴾پس وقتیکه عذاب بر آنها فرود آمد خواهند دانست که به چه عذابی گرفتار شدهاند. و گمان نبرند که در دنیا پیروزند، بلکه سخن و فرمان ما که برگشت ناپذیر است و هیچ کس نمیتواند با آن مخالفت ورزد قبلا بر این رفته است که پیامبران و لشکر رستگار خدا بر دیگران پیروز شوند و از جانب خدا یاری گردند.
و در پرتو این نصرت و پیروی میتوانند دین خود را برپا دارند. و این مژده برای کسی است که از لشکریان خدا باشد. به این صورت که حالات او درست باشد و با کسانی بجنگد که به جنگیدن با آنها دستور داده شده است، و مژده بزرگی به آنان داده شده است که قطعا پیروز خواهند شد.
سپس خداوند پیامبرش را فرمان داد تا از کسانی روی بگرداند که مخالفت ورزیدند و حق را نپذیرفتند، و بیان نمودکه چیزی جز انتظار کشیدن برای عذابی که بر آنها فرو خواهد آمد باقی نمانده است. بنابراین فرمود: ﴿وَأَبۡصِرۡهُمۡ فَسَوۡفَ یُبۡصِرُونَ١٧٥﴾نگاهشان کن و آنان بالاخره خواهند دانست که چه کسی را عذاب فرو خواهد گرفت. و شکی نیست که به زودی عذاب آنانرا فرا خواهند گرفت. ﴿فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمۡ﴾پس وقتی عذاب بر آنها و از نزدیک آنها فرود بیاید، ﴿فَسَآءَ صَبَاحُ ٱلۡمُنذَرِینَ﴾بیم داده شدگان چه بامداد بدی خواهند داشت! چون بامداد شر و کیفر و نابود شدن است. سپس خداوند مجددا تکرار نمود که از آنها روی بگرداند، و آنان را به آمدن عذاب تهدید کرد.
وقتی در این سوره بسیاری از گفتههای زشت کافران که خداوند را بدانها توصیف میکردند بیان نمود، خود را از آن چیزها منزه قرار داد و فرمود: ﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّکَ﴾پاک و منزّه، و بسی برتر و بالاتر است پروردگارت، ﴿رَبِّ ٱلۡعِزَّةِ﴾خداوندگار عزّت و قدرت. یعنی خداوندی با قدرت است، پس بر هر چیزی غالب است و از هر زشتی که آنها او را بدان توصیف میکنند پاک و برتر میباشد.
﴿وَسَلَٰمٌ عَلَى ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٨١﴾و سلام بر پیامبران، چون آنها از گناهان و آفتها سالم بودهاند و توصیفهایشان درباره آفریننده آسمانها و زمین از گناه و شرک سالم بوده است. ﴿وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٨٢﴾الف و لام برای استغراق است. پس همه انواع حمد و ستایش بر صفتهای کامل و بزرگ و کارهایی که خداوند به وسیله آن جهانیان را پرورش داده و نعمتها را بر آنان سرازیر کرده و رنجها و سختیها را از آنان دور نموده است و جهانیان را در حرکت و سکونشان تدبیر نموده است برای خداست. پس خداوند متعال از نقص و عیب پاک است و به خاطر اینکه دارای هر کمالی میباشد مورد ستایش قرار میگیرد و محبوب جهانیان است. و پیامبرانش سالم هستند بر آنها درود باد و هرکس از آنها در این مورد پیروی نماید در دنیا و آخرت به سلامت خواهد بود و هلاکت و نابودی در دنیا و آخرت بهره دشمنان خدا است.
پایان تفسیر سورهی صافات
تفسیر نور:
سوره صافات آیه 1
متن آیه :
وَالصَّافَّاتِ صَفّاً
ترجمه :
قسم به آنان که ( در مقام عبودیّت و انقیاد ) محکم صف کشیدهاند !
توضیحات :
« الصَّآفَّاتِ » : جمع صَآفَّة ، دسته و گروهی که به صف ایستادهاند . واژه (
صافّات ) از نظر معنی ، جمع الجمع است . مراد فرشتگان است که برای اجرا اوامر و
بندگی خدا صف کشیدهاند ( نگا : صافّات / 165 و 166 ) . چه بسا مراد صفوف
رزمندگان اسلام ، و یا صفوف نماز جماعت ، و یا این که صفهای داعیان و عالمان ، در
برابر کافران و منافقان و بزهکاران باشد .
سوره صافات آیه 2
متن آیه :
فَالزَّاجِرَاتِ زَجْراً
ترجمه :
و قسم به آنان که سخت باز میدارند !
توضیحات :
« الزَّاجِرَاتِ » : بازدارندگان . منع کنندگان . مراد فرشتگان است که شیاطین را
از استراق سمع باز میدارند و ابرها را بدینجا و آنجا میرانند . و یا این که مراد
رزمندگانی است که دشمنان را از تجاوز به حریم اسلام باز میدارند ، و یا این که
مراد داعیان و عالمانی است که بیدینان را از تجاوز به قرآن و قوانین اسلام به دور
میدارند و مردمان را از منکرات نهی میکنند .
سوره صافات آیه 3
متن آیه :
فَالتَّالِیَاتِ ذِکْراً
ترجمه :
و قسم به آنان که پیاپی ( آیات خدا را ) تلاوت میکنند !
توضیحات :
« التَّالِیَاتِ » : تلاوت کنندگان . مراد فرشتگانی است که کتابهای آسمانی را بر
پیغمبران خدا تلاوت مینمودهاند . یا رزمندگان جهادگری است که قلب و جان خویش را
به نور تلاوت آیات خدا روشن میسازند . و یا این که داعیان و عالمانی مراد است که
آیات آسمانی را بر مردم تلاوت و ایشان را به سوی خدا میخوانند . « ذِکْراً » :
مراد کتابهای آسمانی و از جمله قرآن است ( نگا : نحل / 43 و 44 ، انبیاء / 48 و
105 ) . یادآوری : سه آیه پیشین ، میتواند درباره یک گروه ، و یا این که گروههای
مختلف باشد .
سوره صافات آیه 4
متن آیه :
إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ
ترجمه :
قطعاً معبود شما یکی است ( نه بیشتر ) .
توضیحات :
« إِنَّ إِلهَکُمْ » : سوگندهای سه آیه پیشین ، برای همین امر مهم بود که «
الوهیّت » تنها متعلّق به یکی است که صاحب آسمانها و زمین و همه گستره هستی است
.
سوره صافات آیه 5
متن آیه :
رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا
وَرَبُّ الْمَشَارِقِ
ترجمه :
آن کسی که خداوند آسمانها و زمین و همه چیزهائی است که در میان آن دو قرار دارد ،
و خداوند مشرقها است .
توضیحات :
« رَبُّ » : خبر دوم ( إِنَّ ) و یا خبر مبتدای محذوف است . « الْمَشَارِِِق » :
جمع مشرِق ، مکان طلوع . مراد خاستگاههای خورشید در ایّام سال است که به خاطر کروی
بودن زمین هر نقطهای از آن نسبت به نقطه دیگر مشرِق یا مغرب محسوب میشود ، و یا
مراد مشرقهای همه ستارگان جهان بوده و ذکر خاصّ بعد از عامّ است و به خاطر اهمّیّت
ویژه ، بدانها اشاره شده است . از آنجا که ذکر مشارِق و مغارب پیوسته با هم بوده ،
در اینجا مغارب به قرینه مشارِق حذف شده است ( نگا : معارج / 40 ) .
سوره صافات آیه 6
متن آیه :
إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِزِینَةٍ
الْکَوَاکِبِ
ترجمه :
ما نزدیکترین آسمان ( به شما ) را با زینت ستارگان آراستهایم .
توضیحات :
« الدُّنْیَا » : از لحاظ صرفی ، اسم تفضیل و مؤنّث ( أَدْنی ) و به معنی نزدیکتر
و نزدیکترین است . از لحاظ نحوی صفت ( السَّمَآءُ ) است . مراد نزدیکترین آسمان به
ما ساکنان کره زمین است . ذکر این نکته خالی از فایده نیست که همه ستارگانی که
فضای بالای سر ما را آراستهاند و با چشم خود آنها را میبینیم ، از نظر قرآن
آسمان اوّل ما است . « الْکَواکِبِ » : بدل ( زِینَةٍ ) است .
سوره صافات آیه 7
متن آیه :
وَحِفْظاً مِّن کُلِّ شَیْطَانٍ مَّارِدٍ
ترجمه :
ما آن را از هر شیطان متمرّدی ، کاملاً حفظ کردهایم .
توضیحات :
« حِفْظاً » : مفعول مطلق فعل محذوفی است و در اصل چنین است : وَ حَفِظْنَاهَا
حِفْظاً . « مَارِدٍ » : متمرّد . سرکش . بیخیر و بیهمهچیز . « حِفْظاً مِّنْ .
. . » : مراد پاسداری آسمان از نفوذ شیاطین است که هر گاه بخواهند به عالم فرشتگان
نزدیک شوند و اخبار حوادث این جهان را بدانند که پیش از وقوع در زمین ، در
آسمانهای نزدیک و دوردست منعکس است ، مورد اصابت شهابها قرار میگیرند ( نگا : حجر
/ 17 و 18 ، ملک / 5 ) .
سوره صافات آیه 8
متن آیه :
لَا یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى
وَیُقْذَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٍ
ترجمه :
آنان نمیتوانند به گروه والامقام ( و صدرنشینان عالم ملکوت ، که فرشتگان کبارند
) دزدکی گوش فرا دهند ( و اسرار غیب را بشنوند ) چرا که از هر سو به سویشان (
تیرهای شهاب ) نشانه میرود .
توضیحات :
« لا یَسَّمَّعُونَ » : در اصل ( لا یَتَسَمَّعُونَ ) است . نمیتوانند دزدکی گوش
فرا دهند . یعنی آنان میخواهند اخبار ملأ اعلی را بشنوند ، امّا به آنها اجازه
داده نمیشود . « الْمَلإِ الأعْلی » : گروه برتر . مراد ملائکه کرام و فرشتگان
والا مقام عالم بالا است . « یُقْذَفُونَ » : به سویشان تیراندازی میشود . رجم میگردند
.
سوره صافات آیه 9
متن آیه :
دُحُوراً وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ
ترجمه :
آنان سخت ( به عقب رانده میشوند و از صحنه آسمان ) طرد میگردند ، و عذاب به
تمام و کمالی ( در دنیا ) و دائمی و سرمدی ( در آخرت ) دارند .
توضیحات :
« دُحُوراً » : طرد . راندن . مفعول مطلق فعل محذوفی است : « یُدْحَرُونَ
دُحُوراً » . « وَاصِبٌ » : تامّ و خالص . همیشگی و دائمی . ( نگا : نحل / 52 )
.
سوره صافات آیه 10
متن آیه :
إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ
ثَاقِبٌ
ترجمه :
و امّا از آنان هر که با سرعت استراق سمعی کند ، فوراً آذرخشی سوراخ کننده ( جو
آسمان و بدن آن شیطان ) به دنبال او روان میگردد ( و وی را میسوزاند و نابودش میگرداند
) .
توضیحات :
« إِلاّ مَنْ . . . » : استثناء از ضمیر ( و ) در ( لا یَسَّمَّعُونَ ) و ( مَنْ
) بدل از آن و یا منصوب و مستثنی است . « خَطِفَ » : ربود . با سرعت برگرفت . معنی
مجازی خَطِفَ ، استماع خبر و استراق سمع است . « أَتْبَعَ » : به معنی ( تَبِعَ )
، یعنی دنبال کرد . تعقیب کرد . « شِهَابٌ » : آذرخش آسمان . « ثَاقِبٌ » : سوراخ
کننده . مراد سوزاننده است . یعنی شهابی که دل فضای ظلمانی و بدن شیطان متمرّد را
سوراخ سوراخ میکند . یا این که جوّ را میسوزاند و شیطان متمرّد را آتش میزند .
یادآوری : آیات پیشین بر اعتقاد جمعی از مشرکان قلم بطلان میکشد که شیاطین و
اجنّه را مطّلع از غیب میدانستند و معبود خویش قرار میدادند ( نگا : جنّ / 6 )
.
سوره صافات آیه 11
متن آیه :
فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَم مَّنْ
خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّن طِینٍ لَّازِبٍ
ترجمه :
( به منکران بعث و قیامت بگو و ) از ایشان پرس و جو کن که آیا آفرینش ( دوباره )
ایشان سختتر و دشوارتر است یا آفرینش ( آسمانها و زمین و فرشتگان و سایر )
چیزهائی که آفریدهایم ؟ ما که ایشان را از گِل چسبنده ناچیزی ( در آغاز خلقت
انسان ) آفریدهایم ( و بر آفرینش آنان توانا بودهایم . لذا سهل و ساده ایشان را
بازآفرینی میکنیم و مشکلی در این امر نمیبینیم ) .
توضیحات :
« فَاسْتَفْتِهِمْ » : از ایشان نظر بخواه . مراد از استفتاء در اینجا تنها
اطّلاع از دیدگاه ایشان است و بس . والاّ رأی آنان فاقد ارزش است . « أَهُمْ
أَشَدُّ خَلْقاً » : ( نگا : شوری / 29 ، احقاف / 33 ) . « مَنْ » : کسانی که .
چیزهائی که . استعمال ( مَنْ ) بدان خاطر است که با اجرام سماوی ذویالعقول همچون
فرشتگان و پریان وجود دارد و تغلیب است . « أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ . .
. » : مراد از ( مَنْ ) شاید گذشتگان باشد که بسی از اینها قویتر بودهاند ( نگا
: توبه / 69 ، قصص / 78 ، روم / 9 ، فاطر / 44 ، غافر / 21 و 82 ، محمّد / 13 ،
ِ / 36 ) . « لازِبٍ » : چسبنده .
سوره صافات آیه 12
متن آیه :
بَلْ عَجِبْتَ وَیَسْخَرُونَ
ترجمه :
امّا تو ( آن قدر مسأله معاد را مسلّم و واضح میبینی که از ناباوری ایشان )
تعجّب میکنی ، و ایشان ( آن قدر مسأله معاد را محال و ناممکن میدانند که هم تو و
هم معاد را ) مسخره میکنند .
توضیحات :
« عَجِبْتَ وَ یَسْخَرُونَ » : تو در پرتو دلائل بیشمار ، بر قدرت خدای متعال
برای ایجاد معاد ، در شگفتی ، و ایشان معاد را مسخره میدانند و صحبت تو درباره
معاد و شگفت تو از کارشان را به تمسخر میگیرند .
سوره صافات آیه 13
متن آیه :
وَإِذَا ذُکِّرُوا لَا یَذْکُرُونَ
ترجمه :
و هنگامی که بدانان ( قدرت خدا و ادلّه قیامت ) تذکّر داده شود ، متذکّر و
پندپذیر نمیگردند . ( و به کفر و شرک و زشتکاریهای خود ادامه میدهند ) .
توضیحات :
« ذُکِّرُوا » : پند داده شدند ( کهف / 57 ، مائده / 13 ، فرقان / 73 ) . « لا
یَذْکُرُونَ » : یادآور نمیگردند . متذکّر و منتفع نمیشوند .
سوره صافات آیه 14
متن آیه :
وَإِذَا رَأَوْا آیَةً یَسْتَسْخِرُونَ
ترجمه :
و هر گاه معجزهای ( از معجزات ) یا دلیلی ( از دلائل دالّ بر قدرت خدا ) را
ببینند ، ( نه تنها خود به تمسخر میپردازند ، بلکه ) دیگران را به مسخره کردن فرا
میخوانند .
توضیحات :
« ءَایَةً » : دلیل و برهان . معجزه . « یَسْتَسْخِرُونَ » : دیگران را به مسخره
کردن دعوت میکنند . در سخریّه مبالغه و زیادهروی میکنند .
سوره صافات آیه 15
متن آیه :
وَقَالُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِینٌ
ترجمه :
و خواهند گفت : این ( چیزی که ما میبینیم ) جز جادوی آشکار و روشنی نیست .
توضیحات :
« إِنْ هذا . . . » : ( نگا : مائده / 110 ، انعام / 7 ، یونس / 76 ، هود / 7
، نمل / 13 ، سبأ / 43 ) .
سوره صافات آیه 16
متن آیه :
أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً أَئِنَّا
لَمَبْعُوثُونَ
ترجمه :
آیا هنگامی که مردیم و خاک و استخوان گشتیم ، ما زنده گردانده میشویم ؟ !
توضیحات :
« أَإِذَا مِتْنَا . . . » : ( نگا : مؤمنون / 35 و 82 ) .
سوره صافات آیه 17
متن آیه :
أَوَآبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ
ترجمه :
آیا پدران و نیاکان گذشته ما نیز ( زنده میگردند که سالیان سال است مردهاند و
ذرّات وجودشان در پهنه زمین پراکنده و نابود شده است ؟ ) .
توضیحات :
« ءَابَاؤُنَا الأوَّلُونَ » : ( نگا : مؤمنون / 24 و 68 ، شعراء / 26 ، قصص /
36 ) .
سوره صافات آیه 18
متن آیه :
قُلْ نَعَمْ وَأَنتُمْ دَاخِرُونَ
ترجمه :
بگو : بلی ! ( همه شما زنده میشوید ) در حالی که خوار و پست خواهید بود .
توضیحات :
« دَاخِرُونَ » : جمع داخر ، خوار و پست . ذلیل و فرمانبردار ( نگا : نحل / 48 ،
نمل / 87 ، غافر / 60 ) .
سوره صافات آیه 19
متن آیه :
فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ فَإِذَا هُمْ
یَنظُرُونَ
ترجمه :
تنها یک صدا خواهد بود و به ناگاه آنان ( سر از گورها به در آورده و به چیزی که
بدیشان وعده داده شده خیره میشوند و ) مینگرند .
توضیحات :
« زَجْرَةٌ » : فریاد و صدا . مراد نفخه دوم است ( نگا : نازعات / 13 ) . «
یَنظُرُونَ » : مینگرند . انتظار میکشند .
سوره صافات آیه 20
متن آیه :
وَقَالُوا یَا وَیْلَنَا هَذَا یَوْمُ الدِّینِ
ترجمه :
و خواهند گفت : ای وای بر ما ! این ، روز جزا است !
توضیحات :
« یَا وَیْلَنَا » : ( نگا : انبیاء / 14 و 46 و 97 ، یس / 52 ) .
سوره صافات آیه 21
متن آیه :
هَذَا یَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِی کُنتُمْ بِهِ
تُکَذِّبُونَ
ترجمه :
( و بدیشان پاسخ داده میشود : ) این ، روز داوری و حسابرسی است ، همان روزی که
در دنیا دروغش مینامیدید .
توضیحات :
« الْفَصْلِ » : قضاوت و داوری . سخن قاطعانه و نهائی در حل و فصل کشمکش و
دشمنانگی . جدائی میان حق و باطل . « یَوْمُ الْفَصْلِ » : مراد روز قیامت است .
سوره صافات آیه 22
متن آیه :
احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا
کَانُوا یَعْبُدُونَ
ترجمه :
( ای فرشتگان من ! ) کسانی را که ( با کفر و زندقه ) به خود ستم کردهاند ، همراه
با همسران ( کفر پیشه ) آنان ، به همراه آنچه میپرستیدهاند ، جمعآوری کنید .
توضیحات :
« مَا » : آنچه . مراد بتها است .
سوره صافات آیه 23
متن آیه :
مِن دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَى صِرَاطِ
الْجَحِیمِ
ترجمه :
غیر از خدا ( هر چه را پرستش میکردهاند ، همه را یکجا گرد آورید و ) آن گاه
آنان را به راه دوزخ راهنمائی کنید ( تا بدان در آیند ) .
توضیحات :
« مِن دُونِ اللهِ » : غیر از خدا .
سوره صافات آیه 24
متن آیه :
وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ
ترجمه :
آنان را نگاه دارید که باید بازپرسی شوند ( و از عقائد و اعمالشان پرسیده شود )
.
توضیحات :
« قِفُوهُمْ » : نگاهشان دارید . « مَسْؤُولُونَ » : پرسیدگان . بازخواست شوندگان
.
سوره صافات آیه 25
متن آیه :
مَا لَکُمْ لَا تَنَاصَرُونَ
ترجمه :
( ای مشرکان ! ) شما چرا همدیگر را یاری نمیدهید ( و در نجات هم نمیکوشید ؟ )
.
توضیحات :
« لا تَنَاصَرُونَ » : همدیگر را یاری نمیدهید . اصل آن ( لا تَتَنَاصَرُونَ )
است .
سوره صافات آیه 26
متن آیه :
بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ
ترجمه :
بلکه آنان امروز کاملاً مطیع و تسلیمند .
توضیحات :
« مُسْتَسْلِمُونَ » : افراد منقاد و مطیع .
سوره صافات آیه 27
متن آیه :
وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَسَاءلُونَ
ترجمه :
( در این حال ) بعضی رو به بعضی مینمایند و همدیگر را بازخواست میکنند .
توضیحات :
« یَتَسَآءَلُونَ » : از همدیگر بازخواست میکنند . به گونه کشمکش و سرزنش از یکدیگر
سؤالاتی میکنند و همدیگر را مقصّر وضع موجود قلمداد مینمایند .
سوره صافات آیه 28
متن آیه :
قَالُوا إِنَّکُمْ کُنتُمْ تَأْتُونَنَا عَنِ
الْیَمِینِ
ترجمه :
( مستضعفان به مستکبران ) میگویند : شما از راه خیرخواهی به سوی ما میآمدید (
تا به ما ضربه بزنید و گمراهمان سازید ) .
توضیحات :
« عَنِ الْیَمِینِ » : از طریق خیرخواهی و دلسوزی . از راه دین . از راه قدرت .
مراد این است که شما گفتید : ما خیرخواه شما هستیم ، و آئینی که دارید حق است ، و
با زور وادار به گمراهیمان کردید .
سوره صافات آیه 29
متن آیه :
قَالُوا بَل لَّمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ
ترجمه :
( مستکبران به مستضعفان در پاسخ ) میگویند : بلکه خودتان بیایمان و بیباور
بودید ( گناه ما چیست . بروید و خویشتن را سرزنش و نفرین کنید ) .
توضیحات :
. . .
سوره صافات آیه 30
متن آیه :
وَمَا کَانَ لَنَا عَلَیْکُم مِّن سُلْطَانٍ بَلْ
کُنتُمْ قَوْماً طَاغِینَ
ترجمه :
ما که هیچ گونه سلطه و قدرتی بر شما نداشتیم ( تا از شما سلب اختیار کنیم ) بلکه
خودتان مردمان سرکش و نافرمانی بودید ( و بر حق و حقیقت شوریدید و به چنین روزی
افتادید ) .
توضیحات :
« سُلْطَانٍ » : سلطه و قدرت . مراد زور و اجبار است .
سوره صافات آیه 31
متن آیه :
فَحَقَّ عَلَیْنَا قَوْلُ رَبِّنَا إِنَّا لَذَائِقُونَ
ترجمه :
پس عذاب پروردگارمان گریبانگیرمان شد ، و ما باید آن را بچشیم .
توضیحات :
« فَحَقَّ عَلَیْنَا . . . » : فرمان خدا درباره ما محقّق گشت که ما گمراهان باید
روز قیامت عذاب را بچشیم .
سوره صافات آیه 32
متن آیه :
فَأَغْوَیْنَاکُمْ إِنَّا کُنَّا غَاوِینَ
ترجمه :
ما خودمان گمراه بودیم و شما را هم گمراه کردیم .
توضیحات :
« غَاوِینَ » : گمراهان ( نگا : اعراف / 175 ، حجر / 42 ، شعراء / 91 و 94 ) .
سوره صافات آیه 33
متن آیه :
فَإِنَّهُمْ یَوْمَئِذٍ فِی الْعَذَابِ مُشْتَرِکُونَ
ترجمه :
در نتیجه آنان ( همگی ، اعم از راهبران و پیروان ) در عذاب ، با یکدیگر و مشترکند
.
توضیحات :
« مُشْتَرِکُونَ » : با یکدیگر اشتراک دارند . با همدیگرند .
سوره صافات آیه 34
متن آیه :
إِنَّا کَذَلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ
ترجمه :
ما این گونه با بزهکاران رفتار میکنیم .
توضیحات :
« کَذلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ » : با همه بزهکاران تاریخ چنین میکنیم .
سوره صافات آیه 35
متن آیه :
إِنَّهُمْ کَانُوا إِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ
إِلَّا اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ
ترجمه :
( چرا که ) وقتی که بدانان گفته میشد : جز خدا معبودی نیست ، بزرگی مینمودند (
و خویشتن را بالاتر از آن میدیدند که یکتاپرستی را بپذیرند ) .
توضیحات :
« یَسْتَکْبِرُونَ » : ( نگا : بقره / 34 و 87 ، نساء / 173 ) .
سوره صافات آیه 36
متن آیه :
وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُوا آلِهَتِنَا
لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ
ترجمه :
و میگفتند : آیا ما برای ( سخن ) چکامهسرای دیوانهای ، معبودهای خویش را رها
سازیم ؟ !
توضیحات :
« شَاعِرٍ » : مرادشان - زَادَهُمُ اللهُ عَذاباً - پیغمبر گرامی اسلام بود . «
شَاعِرٍ مَّجْنُونٍ » : این سخن ، ضدّ و نقیض است . چرا که شاعر برعکس دیوانه از
روی اندیشه که زاده خرد است سخن میگوید .
سوره صافات آیه 37
متن آیه :
بَلْ جَاء بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِینَ
ترجمه :
( امّا او شاعر و مجنّون نیست و ) بلکه حق را آورده و پیغمبران را تصدیق کرده است
. ( محتوای دعوت محمّد و هماهنگی آن با دعوت انبیاء ، دلیل صدق گفتار او است ) .
توضیحات :
« الْحَقِّ » : مراد آئین اسلام است که عین حقیقت است .
سوره صافات آیه 38
متن آیه :
إِنَّکُمْ لَذَائِقُو الْعَذَابِ الْأَلِیمِ
ترجمه :
شما ( ای مشرکان کوردل ! ) قطعاً عذاب دردناک ( الهی ) را خواهید چشید .
توضیحات :
. . .
سوره صافات آیه 39
متن آیه :
وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ
ترجمه :
و جز در برابر کارهائی که میکردهاید کیفر داده نمیشوید .
توضیحات :
« مَا تُجْزَوْنَ . . . » : ( نگا : یس / 54 ) .
سوره صافات آیه 40
متن آیه :
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ
ترجمه :
مگر بندگان مخلص خدا ( که پروردگارشان از کیفر لغزشهایشان میگذرد ، و پاداش
مضاعف ده تا هفت صد برابر کردار نیکشان و گاهی افزون بر آن ، بدیشان عطاء میفرماید
) .
توضیحات :
« مُخْلَصِینَ » : افراد پاک و بیآلایش . کسانی که خداوند ایشان را از نقائص
پاکیزه و پالوده کرده است و تمام همّ و غمّ خود را صرف طاعت خدا نمودهاند ( نگا :
یوسف / 24 ، ص / 46 ) .
سوره صافات آیه 41
متن آیه :
أُوْلَئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَّعْلُومٌ
ترجمه :
ایشان را روزیِ ویژه و معیّنی است .
توضیحات :
« مَعْلُومٌ » : مشخّص . ویژه . یعنی دارای صفات مخصوص به خود . مراد مواهب توصیف
ناشدنی و غیرقابل درک بهشت است .
سوره صافات آیه 42
متن آیه :
فَوَاکِهُ وَهُم مُّکْرَمُونَ
ترجمه :
یعنی میوههای رنگارنگ . و آنان مکرّم و معزّزند ( و با نهایت احترام از ایشان
پذیرائی میگردد ) .
توضیحات :
« فَوَاکِهُ » : بدل از ( رزق ) است . تنکیر آن دالّ بر وفور و مرغوبیّت است . «
مُکْرَمُونَ » : اشاره به این است که همچون حیوانات ، آذوقه در مقابل آنان ریخته
نمیشود ، بلکه همچون مهمانان عزیزی ، از ایشان پذیرائی میگردد .
سوره صافات آیه 43
متن آیه :
فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ
ترجمه :
در میان باغها و بوستانهای پر نعمت بهشت بسر میبرند .
توضیحات :
« جَنَّاتِ النَّعِیمِ » : ( نگا : مائده / 65 ، یونس / 9 ، حجّ / 56 ، لقمان
/ 8 ) .
سوره صافات آیه 44
متن آیه :
عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ
ترجمه :
بالای تختهای آراسته و مزیّن ، روبهروی یکدیگر مینشینند .
توضیحات :
« سُرُرٍ » : جمع سَریر ، تختها . « مُتَقَابِلِینَ » : روبهروی همدیگر . حال (
هُمْ ) است .
سوره صافات آیه 45
متن آیه :
یُطَافُ عَلَیْهِم بِکَأْسٍ مِن مَّعِینٍ
ترجمه :
قدحهای می برگرفته از رودبار جاری شراب ، گرداگرد آنان در گردش است .
توضیحات :
« کَأْسٍ » : قدح شراب . مراد از واژه کأس در قرآن ، خود شراب است . « مَعِین » :
جاری . رودبار روان . مراد چشمهسار جاری شراب است که بیانگر فراوانی و بیدردسری
نگاهداری در خُمرهها و بیزحمتِ تهیّه و خرید و فروش ، و مصون از کهنگی و تباهی
است ( نگا : واقعه / 18 ) .
سوره صافات آیه 46
متن آیه :
بَیْضَاء لَذَّةٍ لِّلشَّارِبِینَ
ترجمه :
می سفیدرنگ و خوشگواری برای نوشندگان .
توضیحات :
« بَیْضَآءُ » : سفید رنگ . صفت ( کَأْسٍ ) است . « لَذَّةٍ » : لذیذ . خوشگوار .
این واژه مؤنّث ( لَذّ ) به معنی ( لذیذ ) و یا این که مصدر است و برای مبالغه به
عنوان وصف به کار رفته است . صفتِ دوم ( کَأْسٍ ) است .
سوره صافات آیه 47
متن آیه :
لَا فِیهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا یُنزَفُونَ
ترجمه :
نه در آن تباهیها و گرفتاریهائی ( همچون بیهوشی و سردرد و سایر مضرّات و مفاسد )
است ، و نه میخواران از آن به حالت تهوّع ( و استفراغ و عرق و کثرت بول ) در میآیند
.
توضیحات :
« غَوْلٌ » : گرفتاریها و تباهیهائی همچون بیهوشی و خمار و زوال عقل . « عَنْهَا
» : به سبب آن . واژه ( عَنْ ) مفید سببیّت است ( نگا : توبه / 114 ، هود / 53 )
. « یُنزَفُونَ » : نَزْف ، به معنی بیرون کشیدن آب از چاه و مانند این است . در
اینجا مراد تخلیه بدن از راه استفراغ و عرق کردن و بول زیاد است که میخواره دچار
آن میشود ( نگا : واقعه / 19 ) .
سوره صافات آیه 48
متن آیه :
وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِینٌ
ترجمه :
همسرانی دارند با چشمانی درشت و خمارآلود .
توضیحات :
« قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ » : دارای چشمانی نیم نگاه . دارای چشمانی که تنها با
آنها به شوهران زیبای خود نگاه میکنند و نه به دیگران ، که کنایه از این است که
آنان تنها به شوهران صاحب جمال خود عشق میورزند و جز مهر ایشان را در دل ندارند .
دارای چشمانی خمارآلود . « عِینٌ » : جمع عَیْناء ، زنان درشت چشم .
سوره صافات آیه 49
متن آیه :
کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَّکْنُونٌ
ترجمه :
انگار آنان تخمهای ( شترمرغ ) هستند که ( در زیر بال و پر شترمرغ ) پنهان ( از
دید مردمان و گرد و غبار ) باشند .
توضیحات :
« بَیْضٌ » : جمع بَیْضَة ، تخممرغ ( البتّه هر گونه تخممرغی ) . ولی در اینجا
شاید مراد تخم شترمرغ است که عربها زنان زیبای سفیدپوست را از لحاظ صفا و شفّافیّت
بدان تشبیه میکنند . « مَکْنُونٌ » : مستور و پنهان . مراد دور از دسترس بیگانگان
و پوشیده در زیر بال و پر و زدوده از گرد و غبار . که اشاره به سفیدی و درخشندگی
است .
سوره صافات آیه 50
متن آیه :
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَسَاءلُونَ
ترجمه :
بعضی ( از این افراد مخلص ) رو به بعضی دیگرمیکنند و از یگدیگر میپرسند ( که
حال چه احوالی دارند ، و در دنیا چه میکردند و چه میدیدند ؟ ! ) .
توضیحات :
« أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ . . . » : بعضی از بهشتیان رو به بعضی دیگر کنند و . . .
سوره صافات آیه 51
متن آیه :
قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ إِنِّی کَانَ لِی قَرِینٌ
ترجمه :
یکی از آنان میگوید : من همنشینی ( در دنیا ) داشتم ( که با من درباره دین و
قوانین آسمانی مجادله میکرد ) .
توضیحات :
« قَرِینٌ » : همنشین . دوست .
سوره صافات آیه 52
متن آیه :
یَقُولُ أَئِنَّکَ لَمِنْ الْمُصَدِّقِینَ
ترجمه :
میگفت : آیا تو از زمره کسانی هستی که باور میکنند ( به این که بعد از مرگ ،
زندگی و رستاخیزی ، و حساب و کتابی ، و سزا و جزائی در میان است ؟ ) .
توضیحات :
« الْمُصَدِّقِینَ » : تصدیق کنندگان . مؤمنان .
سوره صافات آیه 53
متن آیه :
أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً أَئِنَّا
لَمَدِینُونَ
ترجمه :
آیا زمانی که مُردیم و خاک و استخوان شدیم ، آیا ما مورد بازخواست ( از اعمال و
اقوال خود ) قرار میگیریم و سزا و جزا میبینیم ؟ ! .
توضیحات :
« لَمَدِینُونَ » : جمع مَدِین ، بازخواست و بازجوئی شدگان . پاداش و پادافره
داده شدگان ( نگا : واقعه / 86 ) .
سوره صافات آیه 54
متن آیه :
قَالَ هَلْ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ
ترجمه :
( سپس آن بهشتی ، رو به دوستان بهشتی خود کرده ) میگوید : آیا شما میتوانید
نگاهی ( به دوزخ ) بیندازید و او را بنگرید ؟
توضیحات :
« مُطَّلِعُونَ » : کسانی که از بالا به پائین بنگرند و دیدهور شوند . افراد
مشرِف بر چیزی .
سوره صافات آیه 55
متن آیه :
فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِی سَوَاء الْجَحِیمِ
ترجمه :
پس آن گاه خودش دیدهور میشود ( و به دوزخ مینگرد ) و او را در وسط دوزخ میبیند
.
توضیحات :
« سَوَآءِ » : وسط . ( نگا : دخان / 47 ) . این آیه و آیات دیگری در قرآن بیانگر
این واقعیّت است که در قیامت قدرت دید فوقالعادهای به بهشتیان عطاء میشود که
فاصله مکانی برای ایشان چندان مطرح نیست ( نگا : اعراف / 44 ) و مطالب و مقاصد هم
بدون ثغور و حدود است ( نگا : انبیاء / 102 ، فصّلت / 31 ، زخرف / 71 ، واقعه /
21 ، مرسلات / 42 ) .
سوره صافات آیه 56
متن آیه :
قَالَ تَاللَّهِ إِنْ کِدتَّ لَتُرْدِینِ
ترجمه :
میگوید : به خدا سوگند ! نزدیک بود ( با نیرنگ خود ) مرا پرت کنی و هلاکم سازی
.
توضیحات :
« إِن کِدْتَ » : نزدیک بود که تو . « لَتُرْدینِ » : اصل آن لَتُرْدینی ، از
مصدر إرْداء و ماده ( ردی ) ( نگا : طه / 16 ، فصّلت / 23 ) ، مرا پرت کنی . مرا
هلاک سازی .
سوره صافات آیه 57
متن آیه :
وَلَوْلَا نِعْمَةُ رَبِّی لَکُنتُ مِنَ الْمُحْضَرِینَ
ترجمه :
اگر نعمت ( هدایت و توفیق ) پروردگارم ( دستگیرم ) نبود ، من هم ( هم اینک ) از
احضار شدگان ( در دوزخ ) بودم .
توضیحات :
« الْمُحْضَرِینَ » : کسانی که فرشتگان ایشان را در میان دوزخ گرد آوردهاند (
نگا : روم / 16 ، سبأ / 38 ، یس / 32 و 53 و 75 ، قصص / 61 ) .
سوره صافات آیه 58
متن آیه :
أَفَمَا نَحْنُ بِمَیِّتِینَ
ترجمه :
آیا ما دیگر نمیمیریم ؟ !
توضیحات :
« أَفَمَا نَحْنُ . . . » : وقتی که آن بهشتی ، عذاب دوزخ را میبیند ، و این همه
نعمت و خوشی وصفناشدنی بهشت را هم مینگرد ، به گونه تجاهل العارف و انگار که
خواب میبیند ، سؤال میکند : آیا واقعاً ما دیگر نمیمیریم و جاودانه هستیم ؟ یا
این که تحدّث به نعمت میکند .
سوره صافات آیه 59
متن آیه :
إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ
بِمُعَذَّبِینَ
ترجمه :
مگر مرگ نخستینی که داشتیم ( و بعد از آن برانگیخته شدیم ) و ما هرگز عذاب داده
نمیشویم .
توضیحات :
« مَوْتَتَنَا الأُولی » : مرگ پیشین ما . گاهی عربها - مثل اینجا - واژه اوّل
را به کار میبرند و دومی به دنبال ندارد . لذا مراد همان مرگ بعد از پایان عمر و
فرا رسیدن اجل است ( نگا : دخان / 35 و 56 ) .
سوره صافات آیه 60
متن آیه :
إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
ترجمه :
این ( نعمت و کرامتی که خدا به ما روا دیده است ) واقعاً پیروزی بزرگی است ( که
به دست آوردهایم ، و رستگاری سترگی است از عقاب و عذاب اخرویی که در دنیا از آن
میترسیدیم ) .
توضیحات :
« الْفَوْزُ الْعَظِیمُ » : پیروزی بزرگ . رستگاری سترگ .
سوره صافات آیه 61
متن آیه :
لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلْ الْعَامِلُونَ
ترجمه :
برای رسیدن به چنین چیزی ، کارکنان باید کار کنند .
توضیحات :
« هذا » : این سعادت عُظمی و نعمت کُبری .
سوره صافات آیه 62
متن آیه :
أَذَلِکَ خَیْرٌ نُّزُلاً أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ
ترجمه :
آیا آن ( همه نعمتهای بیکران و جاویدانی ) که بهشتیان را با آن پذیرائی میکنند
بهتر است ، یا درخت زقّوم ( نفرتانگیز که از آن به دوزخیان میدهند ؟ ) .
توضیحات :
« نُزُلاً » : ( نگا : آلعمران / 198 ، کهف / 102 و 107 ، سجده / 19 ) . «
الزَّقُّومِ » : نام درختچه بدبو و تلخ مزهای است که در سرزمین تهامه میروید و
شیرهای دارد که اگر به بدن انسان بخورد ، ورم میکند .
سوره صافات آیه 63
متن آیه :
إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِینَ
ترجمه :
ما آن را مایه رنج و محنت ستمگران کردهایم .
توضیحات :
« فِتْنَةً » : زحمت و محنت . رنج و عذاب . مراد این است که دوزخیان وادار به
خوردن چنین درخت بدبو و تلخی میشوند که به جای این که وسیله راحت باشد ، باعث
عذاب و رنج بیشتر میگردد . ممکن است ( فِتْنَةً ) را به معنی آزمایش دانست . در
این صورت اشاره به این است که زقّوم در دنیا وسیله آزمایش ستمگران کفرپیشه است .
چرا که کافران گفته و میگویند : مگر درخت در آتش میروید ؟ !
سوره صافات آیه 64
متن آیه :
إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ
ترجمه :
زقّوم درختی است که در ته دوزخ میروید .
توضیحات :
« تَخْرُجُ » : بیرون میدمد . میروید . « أَصْل » : قعر . ته .
سوره صافات آیه 65
متن آیه :
طَلْعُهَا کَأَنَّهُ رُؤُوسُ الشَّیَاطِینِ
ترجمه :
شکوفه و میوه آن انگار کلّههای شیاطین است .
توضیحات :
« طَلْعُهَا » : طلع ، شکوفه . نخستین میوهای که بر درخت ظاهر میشود ( نگا :
انعام / 99 ، شعراء / 148 ) . « رُؤُوسُ الشَّیَاطِینِ » : نماد نهایت زشتی قیافه
است که بر اساس انعکاسات ذهنی انسانها ترسیم میگردد .
سوره صافات آیه 66
متن آیه :
فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْهَا فَمَالِؤُونَ مِنْهَا
الْبُطُونَ
ترجمه :
دوزخیان از آن میخورند و شکمها را از آن پر و آکنده میسازند .
توضیحات :
« مَالِئُونَ » : پُر کُنندگان .
سوره صافات آیه 67
متن آیه :
ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْهَا لَشَوْباً مِّنْ حَمِیمٍ
ترجمه :
سپس آب داغ کثیف و آلودهای را بر آن مینوشند .
توضیحات :
« لَشَوباً » : شَوب ، آلوده . آمیخته . مراد آلوده به زردابه و خونابه است ( نگا
: ص / 57 ، نبأ / 25 ، حاقّه / 36 ) . « حَمِیمٍ » : آب داغ و جوشان . ( نگا :
انعام / 70 ، یونس / 4 ، حجّ / 19 ) .
سوره صافات آیه 68
متن آیه :
ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِیمِ
ترجمه :
آن گاه ( که از زقّوم خوردند و از آب داغِ آلوده نوشیدند ) به دوزخ برمیگردند .
توضیحات :
« مَرْجِعُهُمْ » : رجوع و برگشت ایشان . مراد این است که دوزخیان برای خوردن
زقّوم به قعر دوزخ برده میشوند ( نگا : صافّات / 64 ) و برای نوشاندن آب داغ و
سوزان به مکان دیگری که قرآن روشن نفرموده است ( نگا : رحمن / 44 ) ، سپس هر کسی
را به جایگاه عذابش برمیگردانند .
سوره صافات آیه 69
متن آیه :
إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءهُمْ ضَالِّینَ
ترجمه :
( آنان شایسته چنین عذابی هستند . چرا که ) پدران خود را در گمراهی یافتهاند ( و
به دنبال ایشان کورکورانه روان گشتهاند ) .
توضیحات :
« أَلْفَوْا » : ( نگا : بقره / 170 ، یوسف / 25 ) .
سوره صافات آیه 70
متن آیه :
فَهُمْ عَلَى آثَارِهِمْ یُهْرَعُونَ
ترجمه :
( چنان دل و دین به تقلید نیاکان دادهاند که انگار ) آنان را به دنبال نیاکانشان
به شتاب میرانند .
توضیحات :
« عَلی ءَاثَارِهِمْ » : در راه ایشان . به دنبال آنان ( نگا : مائده / 46 ، کهف
/ 6 ) . « یُهْرَعُونَ » : به شتاب رانده میشوند . به سرعت روانه میگردند . (
نگا : هود / 78 ) .
سوره صافات آیه 71
متن آیه :
وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ الْأَوَّلِینَ
ترجمه :
قبل از اینان هم ، اکثر پیشینیان گمراه بودهاند ( چون مثل همین مشرکان از
نیاکانشان تقلید کردهاند و کورکورانه مسیر ایشان را پیمودهاند ) .
توضیحات :
« الأوَّلِینَ » : پیشینیان . گذشتگان .
سوره صافات آیه 72
متن آیه :
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِیهِم مُّنذِرِینَ
ترجمه :
و ما در میانشان بیمدهندگانی ( برانگیختیم و به سویشان ) روانه کردیم .
توضیحات :
« مُنذِرِینَ » : بیم دهندگان . مراد پیغمبرانی است که آنان را به مسؤولیّتهایشان
آشنا میکردند و ایشان را از فرجام شرک و کفر و بدکرداری و بیدادگری و تقلید
کورکورانه از دیگران بیم میدادند .
سوره صافات آیه 73
متن آیه :
فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِینَ
ترجمه :
بنگر که فرجام کار بیم داده شدگان چه شده است ؟ ! ( همه نابود شدهاند و عبرت
تاریخ گشتهاند ) .
توضیحات :
« الْمُنذَرِینَ » : بیم داده شدگان . یعنی آن کسانی که پیغمبران الهی ، ایشان را
از تباهی و گمراهی میترساندند .
سوره صافات آیه 74
متن آیه :
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ
ترجمه :
مگر بندگان پاکیزه و برگزیده خدا ، ( که از این مهلکه جان به در بردهاند و به
بهشت نعیم و فوز عظیم رسیدهاند ) .
توضیحات :
« إِلاّ عِبَادَ اللهِ الْمُخْلَصِینَ » : ( نگا : صافّات / 40 ) .
سوره صافات آیه 75
متن آیه :
وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ
ترجمه :
نوح ما را به فریاد خواند و ما بهترین پاسخ دهندگان ( برای او ) بودیم .
توضیحات :
« لَقَدْ نَادَانَا . . . » : ( نگا : قمر / 10 ، مؤمنون / 29 ، نوح / 26 و 27
) .
سوره صافات آیه 76
متن آیه :
وَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ
ترجمه :
ما او را و خانواده و پیروان او را از اندوه بزرگ ( تمسخر و آزار قومش ، و طوفان
و غرق شدن در امواج کوه پیکر آب ) نجات دادیم .
توضیحات :
« نَجَّیْنَاهُ . . . » : ( نگا : یونس / 73 ، اعراف / 64 ، شعراء / 119 ،
انبیاء / 76 و 77 ) . « الْکَرْبِ » : غم و اندوه ( نگا : انعام / 64 ، انبیاء /
76 ) .
سوره صافات آیه 77
متن آیه :
وَجَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمْ الْبَاقِینَ
ترجمه :
و نژاد او را بازماندگان ( روی زمین ) کردیم .
توضیحات :
« ذُرِّیَّتَهُ . . . » : برخی ، از این آیه چنین برداشت کردهاند که تمام نسل
بشر بعد از نوح ، از دودمان او به وجود آمده و تمام نژادهای روی زمین به فرزندان
وی منتهی میشوند . امّا مؤمنان دیگری در خدمت نوح بودند ، و قاعدةً از ایشان هم
فرزندانی باقی مانده است ( نگا : هود / 40 ) . همچنین چه بسا طوفان نوح بخش بزرگی
از معموره زمین را فرا گرفته باشد ( نگا : التفسیر القرآنی للقرآن ) مگر در بخشهای
دیگر مردمانی نبودهاند و زاد و ولد نداشتهاند ؟ به هر حال ، چه این باشد و چه آن
، مسأله مهمّی نیست .
سوره صافات آیه 78
متن آیه :
وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ
ترجمه :
و نام نیک او را در میان ملّتهای بعدی باقی گذاردیم .
توضیحات :
« تَرَکْنَا عَلَیْهِ . . . » : مفعول ( تَرَکْنا ) ثَناءً محذوف است . یا این که
سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ است . ( نگا : صافّات / 108 و 119 و 129 ) .
« الآخِرِینَ » : آیندگان . مراد ذکر جمیل و نام نیک و دعای خیر برای او است که بر
زبان همه پیروان ادیان آسمانی جاری میگردد ( نگا : مریم / 50 ، شعراء / 84 ) .
سوره صافات آیه 79
متن آیه :
سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ
ترجمه :
و آن درود بر نوح ، در میان جهانیان است .
توضیحات :
« سَلامٌ عَلی نُوحٍ . . . » : اگر واژه ( سَلامٌ ) خبر مبتدای محذوف ( هُوَ )
باشد ، جمله اخباری است و معنی آن در بالا گذشت . و اگر ( سَلامٌ ) مبتدا بشمار
آید ، جمله انشائی و برای دعا است و معنی چنین است : درود خدا تا قیامت بر نوح باد
. « فِی الْعَالَمِینَ » : در میان همه جهانیان . مراد تا پایان عمر انسانها و
نهایت دنیا است .
سوره صافات آیه 80
متن آیه :
إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ
ترجمه :
ما این گونه نیکوکاران را پاداش خواهیم داد .
توضیحات :
. . .
سوره صافات آیه 81
متن آیه :
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ
ترجمه :
چرا که او از بندگان با ایمان ما بود .
توضیحات :
. . .
سوره صافات آیه 82
متن آیه :
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ
ترجمه :
سپس دیگران را غرق کردیم .
توضیحات :
« ثُمَّ » : بعد از نجات نوح و همراهان . « الآخَرِینَ » : دیگران . مراد قوم
کافر نوح است .
سوره صافات آیه 83
متن آیه :
وَإِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ
ترجمه :
از زمره دنبالهروان نوح ( در اصول دین ، و پیمودن راه او در دعوت به توحید و
خداشناسی ) ابراهیم بود .
توضیحات :
« شِیعَةِ » : پیرو . دنبالهرو . مراد از پیروی و دنبالهروی ، تداوم خطّ فکری و
مکتبی است . به عبارت دیگر : انبیاء ، همه مبلّغان یک مکتب و استادان یک دانشگاه
هستند ، و توحید و عدل و تقوا و اخلاص و بسیاری دیگر از کردارهای پسندیده و خصال
حمیده ، تغییرناپذیر و شیوه متّبع همه فرستادگان خدا بوده است .
سوره صافات آیه 84
متن آیه :
إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ
ترجمه :
وقتی که با قلب سالم ( زدوده از شرک ) رو به پروردگارش آورد .
توضیحات :
« سَلِیمٍ » : سالم . پاک از شرک . « قَلْبٍ سَلِیمٍ » : ( نگا : شعراء / 89 ) .
سوره صافات آیه 85
متن آیه :
إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ
ترجمه :
زمانی به پدر و قوم خود گفت : اینها چه چیزند که میپرستید ؟ !
توضیحات :
« مَاذَا » : اینها چه چیزند ؟ سؤال ، جنبه تحقیر بتها و ناپسند شمردن کار پدر را
دارد .
سوره صافات آیه 86
متن آیه :
أَئِفْکاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ
ترجمه :
آیا غیر از خدا ، خواستار معبودهای سراپا دروغ هستید ؟ !
توضیحات :
« إِفْکاً » : دروغ محض . کثیفترین دروغ ( نگا : نور / 11 و 12 ، فرقان / 4 ،
سبأ / 43 ، احقاف / 11 ، عنکبوت / 17 ) . « أَإِفْکاً ءَالِهَةً » : همزه برای
استفهام توبیخی است . واژه ( إِفْکاً ) میتواند مفعول به و واژه ( ءَالِهَةً )
بدل ، و یا این که ( إِفْکاً ) مفعول له و ( ءَالِهَةً ) مفعول به باشد . در صورت
اخیر ، معنی آیه چنین میشود : آیا محض دروغ ، معبودهائی جز خدا را خواستارید ؟
سوره صافات آیه 87
متن آیه :
فَمَا ظَنُّکُم بِرَبِّ الْعَالَمِینَ
ترجمه :
آخر ، شما درباره پروردگار جهانیان چگونه میاندیشید ؟ !
توضیحات :
« فَمَا ظَنُّکُمْ . . . » : آیا گمان میبرید خدای جهانیان نیاز به انبازهائی
برای اداره جهان هستی دارد ؟ آیا اگر افرادی یا بتهائی را همچون خدا منشأ اثر
بدانید ، فردای قیامت ، خدا به شما چه خواهد گفت و چه خواهد کرد و شما چه پاسخی
دارید که بدو بدهید ؟
سوره صافات آیه 88
متن آیه :
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ
ترجمه :
سپس نگاهی به ستارگان انداخت . ( انگار میخواهد از اوضاع کواکب ، حوادث آینده را
پیشبینی کند ) .
توضیحات :
« نَظَرَ نَظْرَةً . . . » : نگاه ابراهیم به ستارگان آسمانی ، جنبه مطالعه در
اسرار آفرینش بود ، هر چند ایشان آن را نگاه منجّمانه میپنداشتند .
سوره صافات آیه 89
متن آیه :
فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ
ترجمه :
گفت : من ناخوش هستم . ( روحم از این کفر و شرک و ظلم بیمار است ) .
توضیحات :
« سَقِیمٌ » : بیمار . « إِنِّی سَقِیمٌ » : مرادِ ابراهیم ، بیماری روح و آزار
دل از پندارگرائی و اوهامپرستی مردم ، و برداشت ایشان از سخن او بیماری ظاهری بود
. به این ترتیب عذر خود را از عدم شرکت در جشن سالیانه ایشان خواست . گویا
سحرگاهان غذاهائی در کنار بتها مینهادند تا متبرّک شود ، و خودشان از شهر بیرون
میرفتند . شامگاهان از مراسم صحرا برمیگشتند و از آن خوراکیها میخوردند .
سوره صافات آیه 90
متن آیه :
فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِینَ
ترجمه :
آنان بدو پشت کردند و ( به دنبال مراسم خود ) رفتند .
توضیحات :
« فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِینَ » : ( نگا : توبه / 25 ، انبیاء / 57 ، نمل
/ 80 ، روم / 52 ) .
سوره صافات آیه 91
متن آیه :
فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْکُلُونَ
ترجمه :
شتابان و نهان ، به سراغ معبودهای ایشان رفت ( و تمسخرکنان فریاد زد ) و گفت :
آیا ( از غذاهای رنگارنگ ) نمیخورید ؟
توضیحات :
« رَاغَ » : مخفیانه و شتابان رفت . به نهانی رو کرد به .
سوره صافات آیه 92
متن آیه :
مَا لَکُمْ لَا تَنطِقُونَ
ترجمه :
شما را چه شده است که حرف نمیزنید ؟
توضیحات :
« مَا لَکُمْ » : شما را چه شده است ؟
سوره صافات آیه 93
متن آیه :
فَرَاغَ عَلَیْهِمْ ضَرْباً بِالْیَمِینِ
ترجمه :
با قدرت هر چه بیشتر ضربههای سخت و پیاپی بر آنها فرو کوفت .
توضیحات :
« رَاغَ عَلَیْهِمْ » : از بالا بر آنها فرو کوفت . « بِالْیَمِینِ » : با دست
راست . با قدرت و قوّت ( نگا : زمر / 67 ) . « رَاغَ عَلَیْهِمْ ضَرْباً » : واژه
( ضَرْباً ) میتواند مفعول مطلق ( رَاغَ ) به اعتبار معنی باشد . چرا که معنی
چنین است : ضَرَبَهُمْ ضَرْباً . یا این که مصدر است و در معنی اسم فاعل است :
رَاغَ عَلَیْهِمْ ضَارِباً . و یا این که مفعول له و معنی آن چنین است : برای زدن
به سراغشان رفت .
سوره صافات آیه 94
متن آیه :
فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ یَزِفُّونَ
ترجمه :
به طرف ابراهیم دوان دوان آمدند ( و همچون شترمرغ بال گرفتند ، و او را فرو
کوفتند ) .
توضیحات :
« یَزِفُّونَ » : میشتافتند . به تک ایستادند . حال ضمیر ( و ) در فعل (
أَقْبَلُوا ) است . زَفّ و زَفیف ، دویدن شترمرغ را میگویند ، بدان گاه که رفتن و
پرواز را آمیزه یکدیگر میسازد .
سوره صافات آیه 95
متن آیه :
قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ
ترجمه :
( ابراهیم بدیشان ) گفت : آیا چیزهائی را میپرستید که خودتان میتراشید ؟
توضیحات :
« تَنْحِتُونَ » : میتراشید ( نگا : اعراف / 74 ، شعراء / 149 ) .
سوره صافات آیه 96
متن آیه :
وَاللَّهُ خَلَقَکُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ
ترجمه :
خداوند هم شما را آفریده است ، و هم بتهائی را که میسازید .
توضیحات :
« مََا تَعْمَلُونَ » : اگر واژه ( ما ) موصوله به شمار آید ، معنی چنین است :
خدا هم شما را آفریده است ، و هم ساختههایتان را که بتها است . و اگر ( مَا )
مصدریّه به حساب آید ، مفهوم این میشود که خداوند هم شما را آفریده است و هم
اعمال شما را . از آنجا که بحث از بتها است ؛ نه از اعمال آدمی ، آیه مورد نظر ،
ناظر به این معنی نیست . تازه اگر چنین هم باشد ، بیانگر این واقعیّت است که اعمال
انسانها هر چند به اراده آنان انجام میگیرد ، امّا اراده و قدرت بر تصمیمگیری و
نیروهای دیگری که افعال خود را با آن انجام میدهند ، همه از ناحیه خدا است . اگر
هم بر بتها « ساختههای انسان » اطلاق میشود ، به خاطر شکلی است که انسان بدانها
میدهد ، وگرنه ماده آنها را خدا آفریده است . این سخن درست به آن میماند که میگویند
: این فرش ، آن خانه ، و آن اتومبیل ، ساخته انسان است . مسلّماً منظور این نیست
که انسان موادّ آنها را ساخته است . بلکه مراد این است که صورت آنها با دست انسان
شکل میپذیرد و تغییر ظاهر میدهد .
سوره صافات آیه 97
متن آیه :
قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیَاناً فَأَلْقُوهُ فِی
الْجَحِیمِ
ترجمه :
( مشرکان فریاد زدند و به یکدیگر ) گفتند : برای او چهاردیواری بزرگی بسازید ( و
در میان آن آتش بیفروزید ) و او را به میان آتش سوزان و پر اخگر بیفکنید .
توضیحات :
« بُنْیَاناً » : ساختمان ( نگا : توبه / 109 و 110 ، نحل / 26 ، کهف / 21 ) .
در اینجا مراد چهار دیواری است . « الْجَحِیمِ » : آتش عظیم و سوزان و پر اخگر .
نامی از نامهای دوزخ .
سوره صافات آیه 98
متن آیه :
فَأَرَادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْنَاهُمُ
الْأَسْفَلِینَ
ترجمه :
( خلاصه ، آنان ) برای نابودی ابراهیم نقشهای پی افکندند و نیرنگی اندیشیدند ،
ولی ما ( او را نجات دادیم و والایش کردیم ، و ) آنان را پست و حقیر و مغلوب و
ذلیل نمودیم .
توضیحات :
« کَیْداً » : نیرنگ . چارهاندیشی . در اینجا طرح نابودی ابراهیم و نقشه برچیدن
اثرات تبلیغ قولی و عملی او مراد است . « الأسْفَلِینَ » : پستان و خواران . به
زیر افتادگان و شکست خوردگان .
سوره صافات آیه 99
متن آیه :
وَقَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّی سَیَهْدِینِ
ترجمه :
ابراهیم گفت : من به سوی پروردگارم میروم ، او مرا رهنمود میکند .
توضیحات :
« إِنِّی ذَاهِبٌ إِلی رَبِّی » : بدیهی است خداوند مکانی ندارد . پس مراد
مهاجرت از محیط آلوده به محیط پاک است . ابراهیم به دستور خدا به سرزمین انبیاء و
کانون وحی الهی ، یعنی شام مهاجرت فرمود ، و راهنمایش در همه جا خدا بود . لذا سفر
إِلیَ الله داشت .
سوره صافات آیه 100
متن آیه :
رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ
ترجمه :
پروردگارا ! فرزندان شایستهای به من عطاء کن . ( فرزندانی که بتوانند کار دعوت
را به دست گیرند و برنامه مرا تداوم بخشند ) .
توضیحات :
« الصَّالِحِینَ » : شایستگان ( نگا : انبیاء / 72 و 86 ) .
سوره صافات آیه 101
متن آیه :
فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ
ترجمه :
ما او را به پسری بردبار و خردمند مژده دادیم .
توضیحات :
« غُلامٍ » : پسر نوجوان ( نگا : آلعمران / 40 ، کهف / 74 و 80 و 82 ) . «
حَلیمٍ » : شکیبا . خردمند .
سوره صافات آیه 102
متن آیه :
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ
إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَا
أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ
ترجمه :
وقتی که ( او متولّد شد و بزرگ گردید و ) به سنّی رسید که بتواند با او به تلاش (
در پی معاش ) ایستد ، ابراهیم بدو گفت : فرزندم ! من در خواب چنان میبینم که باید
تو را سر ببرم ( و قربانیّت کنم ) . بنگر نظرت چیست ؟ گفت : ای پدر ! کاری که به
تو دستور داده میشود بکن . به خواست خدا مرا از زمره شکیبایان خواهی یافت .
توضیحات :
« أَری فِی الْمَنَامِ » : در خواب میبینم . مراد این است که در خواب به من
فرمان داده شده است . چرا که خواب انبیاء وحی بشمار است ( نگا : صفوه التفاسیر )
.
سوره صافات آیه 103
متن آیه :
فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ
ترجمه :
هنگامی که ( پدر و پسر ) هر دو تسلیم ( فرمان خدا ) شدند ( و ابراهیم پسر را روی
شنها دراز کشاند ) و رخساره او را بر خاک انداخت .
توضیحات :
« أَسْلَمَا » : تن در دادند . تسلیم قضا و قدر الهی شدند . منقاد فرمان یزدان
شدند . « تَلَّهُ » : او را بر خاک انداخت . « لِلْجَبِینِ » : بر رخساره . واژه (
لِ ) به معنی ( عَلی ) ، و ( جَبِین ) به معنی رخساره است .
سوره صافات آیه 104
متن آیه :
وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ
ترجمه :
فریادش زدیم که : ای ابراهیم !
توضیحات :
« أَنْ » : حرف تفسیریّه است . چرا که ما بعد آن ، تفسیر و توضیح ماقبل آن است (
نگا : یونس / 2 ) .
سوره صافات آیه 105
متن آیه :
قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی
الْمُحْسِنِینَ
ترجمه :
تو خواب را راست دیدی و دانستی ( و برابر فرمان آن عمل کردی و مأموریّت خود را به
جای آوردی . دست نگهدار که در این آزمایش بزرگ موفّق شدی . بیش از این رنج تو و
فرزندت را نمیخواهیم ) ، ما این گونه به نیکوکاران سزا و جزا میدهیم .
توضیحات :
« صَدَّقْتَ » : باور کردی و راست انگاشتی . یعنی آنچه در خواب دیده بودی ، بدان
عمل کردی .
سوره صافات آیه 106
متن آیه :
إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاء الْمُبِینُ
ترجمه :
این ( آزمایش بزرگ که ذبح فرزند با دست پدر است ) مسلّماً آزمایشی است که بیانگر
( ایمان کامل و یقین صادق به خداوند هستی ) است .
توضیحات :
« الْبَلآءُ » : امتحان . آزمون . « الْمُبِینُ » : روشن و آشکار . روشنگر و
بیانگر .
سوره صافات آیه 107
متن آیه :
وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ
ترجمه :
ما قربانی بزرگ و ارزشمندی را فدا و بلاگردان او کردیم .
توضیحات :
« فَدَیْنَاهُ » : فدای جان او و بلاگردان عمر وی کردیم . « ذِبْحٍ » : حیوانی که
سر بریده میشود . مصدر است و به معنی اسم مفعول ، یعنی مذبوح است . مراد قوچ بزرگ
و ارزشمندی است که خداوند فرو فرستاد تا به جای فرزند قربانی شود . « عَظِیمٍ » :
عظمت این قربانی بیشتر در دو چیز است : یکی این که به فرمان خدا و بلاگردان یکی از
انبیاء بود . دیگر این که سنّت و شیوهای شد که تا پایان جهان به صورت برنامه هر
ساله مؤمنان بر جای است .
سوره صافات آیه 108
متن آیه :
وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ
ترجمه :
و نام نیک او را در میان ملّتهای بعدی باقی گذاردیم ( و اسوه آیندگان با ایمان و
قدوه پاکبازان جهانش کردیم ) .
توضیحات :
« تَرَکْنَا عَلَیْهِ . . . » : ( نگا : صافّات / 78 و 119 و 129 ) .
سوره صافات آیه 109
متن آیه :
سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ
ترجمه :
درود بر ابراهیم !
توضیحات :
« سَلامٌ . . . » : ( نگا : صافّات / 79 ) .
سوره صافات آیه 110
متن آیه :
کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ
ترجمه :
ما این گونه نیکوکاران را پاداش خیر خواهیم داد .
توضیحات :
. . .
سوره صافات آیه 111
متن آیه :
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ
ترجمه :
چرا که او از بندگان با ایمان ما بود .
توضیحات :
. . .
سوره صافات آیه 112
متن آیه :
وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِیّاً مِّنَ
الصَّالِحِینَ
ترجمه :
ما او را به ( تولّد ) اسحاق که پیغمبر و از زمره صالحان بود ، مژده دادیم .
توضیحات :
« نَبِیّاً . . . » : مراد این است که مقدّر بود پیغمبر گردد و از زمره شایستگان
شود .
سوره صافات آیه 113
متن آیه :
وَبَارَکْنَا عَلَیْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ وَمِن
ذُرِّیَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِینٌ
ترجمه :
ما به ابراهیم و ( فرزندش ) اسحاق خیر و برکت دادیم ( در عمر و زندگی ، در نسلهای
آینده ، در مکتب و ایمان ، و . . . ) از دودمان این دو ، افرادی نیکوکار به وجود
آمدند ، و هم افرادی که ( به خاطر عدم ایمان ) آشکارا به خود ستم کردند .
توضیحات :
« مُحْسِنٌ » : نیکوکار . مراد مؤمن و مطیع فرمان خدا است . « ظَالِمٌ » : ستمگر
. مراد کافر و منافق و گنهکار است .
سوره صافات آیه 114
متن آیه :
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ
ترجمه :
ما به موسی و هارون واقعاً نعمتهای گرانبهائی بخشیدیم .
توضیحات :
« لَقَدْ مَنَنَّا . . . » : واقعاً نعمتهای گرانبها و ارزشمندی دادیم ، منّت ،
اگر جنبه عملی داشته باشد ، زیبا و پسندیده است و مراد نعمتهای بزرگ و سنگین است .
و اگر با لفظ و سخن باشد ، زشت و بدنما است .
سوره صافات آیه 115
متن آیه :
وَنَجَّیْنَاهُمَا وَقَوْمَهُمَا مِنَ الْکَرْبِ
الْعَظِیمِ
ترجمه :
آنان و قوم ایشان را از غم و اندوه بزرگ ( اذیّت و آزار فرعون و فرعونیان ) نجات
دادیم .
توضیحات :
« الْکَرْبِ الْعَظِیمِ » : ( نگا : انبیاء / 76 ، صافّات / 76 ) .
سوره صافات آیه 116
متن آیه :
وَنَصَرْنَاهُمْ فَکَانُوا هُمُ الْغَالِبِینَ
ترجمه :
و آنان را یاری کردیم تا ( بر دشمنانشان ) پیروز شدند .
توضیحات :
« نَصَرْنَاهُمْ » : ایشان را یاری دادیم . یعنی موسی و هارون و قوم بنیاسرائیل
را .
سوره صافات آیه 117
متن آیه :
وَآتَیْنَاهُمَا الْکِتَابَ الْمُسْتَبِینَ
ترجمه :
و به آن دو ، کتاب روشنگر ( احکام دین ، و بیانگر رهنمودهای امور زندگی آن روزی )
عطاء کردیم ( که تورات است ) .
توضیحات :
« الْمُسْتَبِینَ » : واضح و روشن . روشنگر و بیانگر ( نگا : انعام / 55 ) .
سوره صافات آیه 118
متن آیه :
وَهَدَیْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ
ترجمه :
و آن دو را به راه راست رهنمود کردیم ( که راه انبیاء و اولیاء است ، و خطر
انحراف و گمراهی و سقوط در آن وجود ندارد ) .
توضیحات :
« الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ » : ( نگا : فاتحه / 6 ) .
سوره صافات آیه 119
متن آیه :
وَتَرَکْنَا عَلَیْهِمَا فِی الْآخِرِینَ
ترجمه :
و نام نیک آنان را در اقوام بعد باقی گذاردیم .
توضیحات :
« وَ تَرَکْنا عَلَیْها . . . » : ( نگا : صافّات / 78 و 108 ) .
سوره صافات آیه 120
متن آیه :
سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ
ترجمه :
درود بر موسی و هارون !
توضیحات :
« سَلامٌ عَلی . . . » : ( نگا : صافّات / 78 و 108 ) .
سوره صافات آیه 121
متن آیه :
إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ
ترجمه :
ما این گونه نیکوکاران را پاداش میدهیم .
توضیحات :
« إِنّا کَذلِکَ . . . » : ( نگا : انعام / 84 ، یوسف / 22 ، قصص / 14 ) .
سوره صافات آیه 122
متن آیه :
إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ
ترجمه :
آن دو نفر ، از زمره بندگان مؤمن ما بودند .
توضیحات :
« مَا » : آنچه . مراد بت است .
سوره صافات آیه 123
متن آیه :
وَإِنَّ إِلْیَاسَ لَمِنْ الْمُرْسَلِینَ
ترجمه :
الیاس از پیغمبران بود .
توضیحات :
« إِلْیَاسَ » : یکی از پیغمبران بنیاسرائیل و از نسل هارون 7 بود .
سوره صافات آیه 124
متن آیه :
إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ
ترجمه :
زمانی به قوم خود گفت : آیا پرهیزگاری پیشه خود نمیکنید ؟
توضیحات :
. . .
سوره صافات آیه 125
متن آیه :
أَتَدْعُونَ بَعْلاً وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ
الْخَالِقِینَ
ترجمه :
آیا بت بعل را به فریاد میخوانید ( و نیازمندیهای خود را از او میخواهید ) و
آیا بهترین آفرینندگان را رها میسازید ؟ !
توضیحات :
« تَدْعُونَ » : به فریاد میخوانید ( نگا : انعام / 40 و 41 ) . « بَعْلاً » :
نام بت معیّنی در بعلبک . هر نوع معبودی که به وسیله آن به خدا تقرّب جویند . جمع
آن بُعول است . « أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ » : ( نگا : مؤمنون / 14 ) . خالق به
معنی مقدّر و اندازه گیرنده ، و یا به معنی آفریدگار است . بتپرستان معتقد بودند
که بتهایشان آفریننده بوده و در کار آفرینش دست دارند ( نگا : مجمعالبیان الحدیث
) . « تَذَرُونَ » : ( نگا : بقره / 234 ، شعراء / 166 ) .
سوره صافات آیه 126
متن آیه :
اللَّهَ رَبَّکُمْ وَرَبَّ آبَائِکُمُ الْأَوَّلِینَ
ترجمه :
خدا ، که معبود شما و معبود نیاکان پیشین شما است .
توضیحات :
« أللهَ » : بدل ( أَحْسَنَ ) است . « رَبَّکُمْ » : عطف بیان یا بدل ( اللهَ )
یا صفت آن است . یا این که ( اللهَ ) بدل اوّل و ( رَبَّکُمْ ) بدل دوم ( أَحْسَنَ
) است .
سوره صافات آیه 127
متن آیه :
فَکَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ
ترجمه :
آنان الیاس را تکذیب کردند ، پس ایشان ( توسّط فرشتگان در دوزخ ) گرد آورده میشوند
.
توضیحات :
« لَمُحْضَرُونَ » : ( نگا : قصص / 61 ، روم / 16 ، سبأ / 38 ) .
سوره صافات آیه 128
متن آیه :
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ
ترجمه :
مگر بندگان مخلص خدا ( که ایشان رستگار و کامگارند ) .
توضیحات :
« إِلاّ عِبَادَ . . . » : ( نگا : صافّات / 40 و 74 ) .
سوره صافات آیه 129
متن آیه :
وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ
ترجمه :
و نام نیک او را در میان ملّتهای بعدی باقی گذاردیم .
توضیحات :
« تَرَکْنَا عَلَیْهِ . . . » : ( نگا : صافّات / 78 و 108 و 119 ) .
سوره صافات آیه 130
متن آیه :
سَلَامٌ عَلَى إِلْ یَاسِینَ
ترجمه :
درود بر الیاس !
توضیحات :
« إِلْ یَاسِینَ » : تلفّظ دیگر إلیاس است . همچون سَیْناء و سِینِینَ که هر دو
نام سرزمین معیّنی است . یا إبراهیم و أبراهام ، میکال و میکائیل و . . . دیگر این
که در آیه 132 که میفرماید : إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنینَ . ضمیر مفرد به
کار رفته است که مرجع آن إِلْ یاسینَ است . از سوی دیگر ، در همین سوره ، در آیات
: سَلامٌ عَلی نُوحٍ ( 79 ) سَلامٌ عَلی إِبْرَاهِیمَ ( 109 ) سَلامٌ عَلی مُوسی
وَ هَارُونَ ( 120 ) سلام صدر سخن آیهها به همان پیغمبری برمیگردد که مذکور است
. بنابراین در اینجا هم سلام بر الیاس است و بس نه پیروان الیاس ، یعنی الیاسیها .
به عبارت دیگر ال یاسین ، جمع الیاسی نبوده تا بعد از تخفیف « الیاسین » شده باشد
، همان گونه که برخی معتقدند .
سوره صافات آیه 131
متن آیه :
إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ
ترجمه :
ما این چنین پاداش نیکوکاران را خواهیم داد .
توضیحات :
« إِنّا کَذلِکَ . . . » : ( نگا : صافّات / 80 و 105 و 110 و 121 ) .
سوره صافات آیه 132
متن آیه :
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ
ترجمه :
إلیاس از زمره بندگانِ با ایمان ما بود .
توضیحات :
. . .
سوره صافات آیه 133
متن آیه :
وَإِنَّ لُوطاً لَّمِنَ الْمُرْسَلِینَ
ترجمه :
قطعاً لوط از زمره پیغمبران بود .
توضیحات :
. . .
سوره صافات آیه 134
متن آیه :
إِذْ نَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِینَ
ترجمه :
زمانی ، او و جملگی خاندان و پیروان او را نجات دادیم .
توضیحات :
« أَهْلَهُ » : خاندان او و پیروان او ( نگا : نمل / 56 ، قمر / 34 ) .
سوره صافات آیه 135
متن آیه :
إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغَابِرِینَ
ترجمه :
نمگر پیرزنی ( که همسر لوط بود و با کافران در اذیّت و آزار مؤمنان همکاری میکرد
، و بدین سبب ) از زمره هلاک شدگان گردید .
توضیحات :
« الْغَابِرِینَ » : هالکین . نابود شوندگان ( نگا : اعراف / 83 ، حجر / 60 ) .
سوره صافات آیه 136
متن آیه :
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ
ترجمه :
آن گاه ( که لوط و مؤمنان را نجات دادیم ) دیگران را درهم کوبیدیم و نابود کردیم
.
توضیحات :
« دَمَّرْنَا » : هلاک و نابود کردیم . در هم کوبیدیم ( نگا : اعراف / 137 ،
شعراء / 172 ) .
سوره صافات آیه 137
متن آیه :
وَإِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِم مُّصْبِحِینَ
ترجمه :
و شما ( ای اهل مکّه ! در سَفَر تجارتی خود به سرزمین شام ) بامدادان از سرزمین
ایشان عبور میکنید ( و پیوسته آثار ویران آنان را دید میزنید ) .
توضیحات :
« مُصْبِحِینَ » : به روز رسندگان . وارد صبح شدگان . حال است ( نگا : حجر / 66 و
83 ) .
سوره صافات آیه 138
متن آیه :
وَبِاللَّیْلِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ
ترجمه :
و شامگاهان هم ( مخروبههای شهر ایشان سدوم را میبینید ) . آیا نمیاندیشید و
متوجّه نیستید ( که بدکرداری و تباهکاری ایشان ، موجب ویرانی سرزمینشان و بدفرجامی
خودشان شده است ؟ ) .
توضیحات :
« بِالَّیْلِ » : حرف ( ب ) به معنی ( فی ) است . مراد از مُصْبِحِینَ و
بِالَّیْلِ ، رویهم ، یعنی پیوسته و دائم .
سوره صافات آیه 139
متن آیه :
وَإِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ
ترجمه :
مسلّماً یونس هم از زمره پیغمبران بود .
توضیحات :
. . .
سوره صافات آیه 140
متن آیه :
إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ
ترجمه :
زمانی ، او به سوی کشتی پر ( از مسافر و کالا ، بدون اجازه پروردگارش ، از میان
قوم خود ) گریخت .
توضیحات :
« أَبَقَ » : گریخت . این واژه بیشتر برای گریختن بندگان از پیش صاحبانشان به کار
میرود . اینجا مراد ترک کردن قوم و قبیله بدون اجازه پروردگار است .
سوره صافات آیه 141
متن آیه :
فَسَاهَمَ فَکَانَ مِنْ الْمُدْحَضِینَ
ترجمه :
( کشتی دچار سانحه شد و میبایست بر طبق قرعه ، افرادی از سرنشینان به دریا
انداخته شوند ) . یونس در قرعهکشی شرکت کرد و از جمله کسانی شد که قرعه به نام
ایشان درآمد . ( پس برابر عرف آن روز به دریا انداخته شد ) .
توضیحات :
« سَاهَمَ » : در قرعهکشی شرکت کرد . « الْمُدْحَضِینَ » : مغلوبان . قرعه به
نام ایشان درآمدگان . فرو انداختگان .
سوره صافات آیه 142
متن آیه :
فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ
ترجمه :
ماهی او را بلعید ، در حالی که مستحقّ ملامت بود ( و میبایست در برابر کاری که
کرده بود ، زندانی شود ) .
توضیحات :
« الْحُوتُ » : نوعی ماهی بزرگ . « مُلِیمٌ » : گناهکار . مستحقّ سرزنش . کسی که
کاری کند یا حرفی بزند که سزاوار سرزنش و درخور لومه شود .
سوره صافات آیه 143
متن آیه :
فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِینَ
ترجمه :
اگر او قبلاً از زمره پرستشگران نمیبود .
توضیحات :
« الْمُسَبِّحِینَ » : عبادت کنندگان ( نگا : صافّات / 166 ) . دعا کنندگان (
نگا : انبیاء / 79 ، نور / 41 ، سجده / 15 ) .
سوره صافات آیه 144
متن آیه :
لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ
ترجمه :
او در شکم ماهی تا روز رستاخیز میماند .
توضیحات :
« لَبِثَ » : ماند . « إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ » : تا روزی که برانگیخته شوند .
مراد مدفون شدن برای همیشه است . چرا که او در دل ماهی و ماهی در دل زمین تا روز
رستاخیز دفن میشوند .
سوره صافات آیه 145
متن آیه :
فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاء وَهُوَ سَقِیمٌ
ترجمه :
ما او را در یک سرزمین برهوت خالی ( ازدرخت و گیاه ) افکندیم ، در حالی که بیمار
و نزار بود .
توضیحات :
« نَبَذْنَاهُ » : او را انداختیم . او را افکندیم . مراد این است که کاری کردیم
که ماهی او را از دهان خود پرت کند . « الْعَرَآءِ » : سرزمین برهوت و خالی از
درخت و گیاه و ساختمان . « سَقِیمٌ » : بیمار . ناخوش .
سوره صافات آیه 146
متن آیه :
وَأَنبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِّن یَقْطِینٍ
ترجمه :
ما کدوبُنی بر بالای او رویانیدیم ( تا در سایه برگهای پهن و مرطوب آن بیارامد )
.
توضیحات :
« شَجَرَةً » : گیاه . بوته . « یَقْطِینٍ » : کدو . کدوبُن بدان خاطر انتخاب شده
تا برگهایش روی یونس بیفتد و او را از گزند حوادث در امان دارد .
سوره صافات آیه 147
متن آیه :
وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِئَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ
ترجمه :
( یونس کمکم بهبودی یافت ) و او را به سوی جمعیّت یک صد هزار نفری یا بیشتر
فرستادیم ( تا ایشان را به ایمان آوردن و توبه کردن از بدیها و انجام نیکیها دعوت
کند ) .
توضیحات :
« مِائَةِ أَلْفٍ » : صد هزار ، مراد قوم خودش است ( نگا : یونس / 98 ) . « أَوْ
» : بلکه . یا . عربها چنین حرفی را برای تأکید مطلب پیشین به کار میبرند .
سوره صافات آیه 148
متن آیه :
فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِینٍ
ترجمه :
آنان همه ایمان آوردند و ما ایشان را از مواهب فراوان و نعمتهای فراخ زندگی تا
مدّت مشخّصی بهرهمند ساختیم .
توضیحات :
« فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلی حِینٍ » : ( نگا : یونس / 98 ) . مدّت معیّن . یعنی فرا
رسیدن اجل آنان و زمان مقدّر ایشان در حیات دنیوی .
سوره صافات آیه 149
متن آیه :
فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّکَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ
الْبَنُونَ
ترجمه :
از آنان ( که ساکن مکّه بوده و به دنبال خرافات راه افتاده و معتقدند که فرشتگان
دختران خدایند ) بپرس که آیا دختران از آنِ پروردگار تو باشند و پسران از آنِ
خودشان ؟ ( آیا این عادلانه است ؟ ) .
توضیحات :
« الْبَنَاتُ » : مراد فرشتگان است که بنا به عقیده تباه خود میگفتند : فرشتگان
دختران خدایند ( نگا : بقره / 116 ، نحل / 57 ، نجم / 27 ) . البتّه پسر و دختر
در پیشگاه خدا ارزش یکسان دارند و معیار شخصیّت هر دو پاکی و تقوا است . ولی
استدلال قرآن در اینجا به اصطلاح از باب « ذکر مسلّماتِ خصم » است که مطالب طرف
را بگیرند و به خود او باز گردانند . نظیر این معنی ( نگا : نجم / 22 ) .
سوره صافات آیه 150
متن آیه :
أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِکَةَ إِنَاثاً وَهُمْ
شَاهِدُونَ
ترجمه :
یا این که ( وقتی که ) ما فرشتگان را به صورت ماده میآفریدیم ، ایشان ناظر ( بر
خلقت فرشتگان ) بودهاند ؟
توضیحات :
« شَاهِدُونَ » : جمع شاهد ، حاضر و ناظر ( نگا : کهف / 51 ، زخرف / 19 ) .
سوره صافات آیه 151
متن آیه :
أَلَا إِنَّهُم مِّنْ إِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ
ترجمه :
هان ! آنان تنها از روی دروغها و تهمتهای به هم بافته خود میگویند :
توضیحات :
« مِنْ إِفْکِهِمْ » : بنا به دروغهای زشت خود . تنها از روی به هم بافتهها و
خیالپردازیهای خود . « لَیَقُولُونَ » : مقول قول در آیه بعدی است که ( وَلَدَ
اللهُ ) است .
سوره صافات آیه 152
متن آیه :
وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ
ترجمه :
خداوند فرزند زاده است ! قطعاً ایشان دروغگویند .
توضیحات :
« وَلَدَ » : زاد . فرزند به دنیاآورد . صاحب فرزند شد .
سوره صافات آیه 153
متن آیه :
أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِینَ
ترجمه :
آیا خدا دختران را بر پسران ترجیح داده است ( در صورتی که به گمان شما پسران از
دختران بهترند ؟ تازه اگر برابر اندیشه تباه شما هم بود ، میبایست خدا پسران را
نصیب خود کند ؛ نه دختران را ! ) .
توضیحات :
« أَصْطَفی » : آیا برگزیده است ؟ در اصل ( أَإِصْطَفی ) است . همزه فعل برای
تخفیف حذف شده است .
سوره صافات آیه 154
متن آیه :
مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ
ترجمه :
چه چیزتان شده است ، چگونه داوری میکنید ؟ ( هیچ میفهمید چه میگوئید ؟ ! ) .
توضیحات :
« مَا لَکُمْ . . . » : ( نگا : یونس / 35 ) .
سوره صافات آیه 155
متن آیه :
أَفَلَا تَذَکَّرُونَ
ترجمه :
آیا یادآور نمیگردید ( و از این بیخبریها به خود نمیآئید ، و از این بیهودهگوئیها
دست بر نمیدارید ؟ ) .
توضیحات :
« أَفَلا تَذَکَّرُونَ » : ( نگا : انعام / 80 ، سجده / 4 ، یونس / 3 ) .
سوره صافات آیه 156
متن آیه :
أَمْ لَکُمْ سُلْطَانٌ مُّبِینٌ
ترجمه :
یا این که شما دلیل روشن و روشنگری ( در این زمینه ) دارید ؟
توضیحات :
« سُلْطَانٌ » : دلیل و برهان ( نگا : آلعمران / 151 ، نساء / 91 و 144 و 153 ،
انعام / 81 ) . مراد وحی آسمانی است .
سوره صافات آیه 157
متن آیه :
فَأْتُوا بِکِتَابِکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ
ترجمه :
اگر راست میگوئید ( که دلیل و برهانی دارید ) کتاب خود را بیاورید و بنمائید .
توضیحات :
« بِکِتَابِکُمْ » : مراد از کتاب ، کتاب آسمانی است . ( نگا : زخرف / 21 ، فاطر
/ 40 ) .
سوره صافات آیه 158
متن آیه :
وَجَعَلُوا بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً
وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ
ترجمه :
آنان معتقد به خویشاوندی و نزدیکی میان خدا و جنّیان هستند . در صورتی که جنّیان
میدانند که مشرکان ( و هم خودشان ، اگر شرک بورزند ، در میان دوزخ ) حاضر آورده
میشوند .
توضیحات :
« جَعَلُوا » : مراد از ضمیر ( و ) مشرکان عرب است . « الْجِنَّةِ » : جنّیان .
مراد شیاطین است . « إِنَّهُمْ » : که ایشان . مراد مشرکان عرب ، یا جنّیان است .
« لَمُحْضَرُونَ » : ( نگا : روم / 16 ، سبأ / 38 ، یس / 32 و 53 ، صافّات /
127 ) . « نَسَباً » : خویشی و خویشاوندی . قرابت و نسبت . مثلاً میگفتند :
اهریمن و یزدان دو برادر یکدیگرند . اهریمن شَرور و لئیم ، و یزدان بزرگوار و کریم
است . اهریمن و یزدان شریک همدیگرند . اهریمن خالق شرّ و یزدان خالق خیر است .
سوره صافات آیه 159
متن آیه :
سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ
ترجمه :
خداوند ، پاک و منزّه است از توصیفهائی که ( این گروه مشرک و خرافهپرست ) میکنند
.
توضیحات :
« سُبْحَانَ . . . » : ( نگا : انبیاء / 22 ، مؤمنون / 91 ) .
سوره صافات آیه 160
متن آیه :
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ
ترجمه :
مگر بندگان مخلص خدا ( که در دوزخ گرد آورده نمیشوند ) .
توضیحات :
« إِلاّ عِبَادَ . . . » : برخی آنان را مستثنی از حضور در آتش میدانند و معنی
آن در بالا گذشت . بعضی هم آنان را مستثنی میدانند از آنچه مشرکان توصیف میکنند
. یعنی : جز توصیف بندگان مخلص خدا ، هیچ توصیفی شایسته ذات مقدّس خدا نمیباشد .
« الْمُخْلَصِینَ » : ( نگا : صافّات / 40 و 74 و 128 ) .
سوره صافات آیه 161
متن آیه :
فَإِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ
ترجمه :
شما و چیزهائی که پرستش میکنید .
توضیحات :
« فَإِنَّکُمْ وَ مَا تَعْبُدُونَ » : اگر واژه ( ما ) موصوله بشمار آید ، معنی
چنین خواهد بود : شما و چیزهائی که میپرستید . شما با معبودهایتان بمانید . اگر
هم واژه ( ما ) مصدریّه به حساب آید ، معنی چنین میشود : شما و عبادتی که میکنید
. شما در گرو عبادتی هستید که میکنید .
سوره صافات آیه 162
متن آیه :
مَا أَنتُمْ عَلَیْهِ بِفَاتِنِینَ
ترجمه :
هرگز نمیتوانید کسی را با فتنه و فساد از خداپرستی منحرف سازید ( و به بتپرستی
بکشانید ) .
توضیحات :
« مَآ أَنتُمْ » : واژه ( ما ) نافیه است . « عَلَیْهِ » : ضمیر ( ه ) به خداوند
بر میگردد و جار و مجرور متعلّق به ( فَاتِنِینَ ) است . « فَاتِنِینَ » : گول
زنندگان . منحرف کنندگان . مفسدین . حرف ( ب ) زائد و برای تأکید نفی نسبت ما بعد
خود از ما قبل خود به کار میرود . « مَآ أَنتُمْ عَلَیْهِ بِفَآتِنِینَ » : ای
کفّار مکّه ! شما و بتهائی که میپرستید یا شما و عبادتی که میکنید ، هرگز نمیتوانید
بندگان شایسته خدا را تباه و منحرف سازید ، و گول زنید و فریب دهید .
سوره صافات آیه 163
متن آیه :
إِلَّا مَنْ هُوَ صَالِ الْجَحِیمِ
ترجمه :
مگر کسی را که مایل باشد به آتش دوزخ بسوزد .
توضیحات :
« صَالِ » : مخفّف صالی ، کسی که با آتش بسوزد . از ماده ( صلی ) که سوختن با آتش
است ( نگا : مریم / 70 ، انشقاق / 12 ) .
سوره صافات آیه 164
متن آیه :
وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ
ترجمه :
هر یک از ما مقام مشخّص و جایگاه جداگانهای داریم ( و در آنجا و در آن پُست به
انجام وظیفه مشغول و گوش به فرمان یزدانیم ) .
توضیحات :
« مَا مِنَّا إِلاّ . . . » : گویندگان کلام فرشتگانند که بتپرستان ایشان را
دختران خدا میپنداشتند .
سوره صافات آیه 165
متن آیه :
وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ
ترجمه :
و ما جملگی ( برای اطاعت یزدان و اجرا فرمان خداوند سبحان ) به صف ایستادهایم (
و کسی از ما جرأت حرکت از جای خود ، و گام بیرون نهادن از دائره حوزه کارش را
ندارد ) .
توضیحات :
« الصَّآفُّونَ » : به صف ایستادگان ( نگا : صافّات / 1 ) .
سوره صافات آیه 166
متن آیه :
وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ
ترجمه :
و ما جملگی ، به تسبیح و تقدیس خدا مشغولیم ( و ستایشگران ایزد بیچونیم ) .
توضیحات :
« الْمُسَبِّحُونَ » : تسبیح گویان ( نگا : انبیاء / 20 و 26 و 27 ) .
سوره صافات آیه 167
متن آیه :
وَإِنْ کَانُوا لَیَقُولُونَ
ترجمه :
هر چند مشرکان ( پیش از بعثت ) میگفتند :
توضیحات :
« إِنْ » : مخفّف از مثقّله است . اصل آن « إِنَّ » است .
سوره صافات آیه 168
متن آیه :
لَوْ أَنَّ عِندَنَا ذِکْراً مِّنْ الْأَوَّلِینَ
ترجمه :
اگر کتابی همچون کتابهای ( آسمانی ) پیشینیان میداشتیم .
توضیحات :
« ذِکْراً » : مراد کتابی ، همچون کتابهای آسمانی انبیاء است ( نگا : اعراف / 63
و 69 ، حجر / 6 و 9 ، انبیاء / 2 و 24 و 50 ) . « الأوَّلِینَ » : ( نگا : حجر /
10 و 13 ، فاطر / 43 ، شعراء / 26 و 137 و 184 و 196 ) .
سوره صافات آیه 169
متن آیه :
لَکُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ
ترجمه :
ما قطعاً بندگان مخلص خدا میشدیم .
توضیحات :
« الْمُخْلَصِینَ » : ( نگا : صافّات / 40 و 74 و 128 ) .
سوره صافات آیه 170
متن آیه :
فَکَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ
ترجمه :
( آرزوی آنان جامه عمل به خود پوشید و بزرگترین کتاب آسمانی قرآن برای ایشان فرو
فرستاده شد ) و ایشان بدان کفر ورزیدند ، و فرجام کار خود را خواهند دانست .
توضیحات :
« بِهِ » : به آن کتاب آسمانی که قرآن است .
سوره صافات آیه 171
متن آیه :
وَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا
الْمُرْسَلِینَ
ترجمه :
وعده ما راجع به بندگان فرستاده ما قبلاً ( در لوح محفوظ ) ثبت و ضبط گشته است .
توضیحات :
« لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا . . . » : ( نگا : یونس / 19 ، انبیاء / 101 ) .
سوره صافات آیه 172
متن آیه :
إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ
ترجمه :
و آن این که ایشان قطعاً یاری میگردند .
توضیحات :
« الْمَنصُورُونَ » : یاری شوندگان ( نگا : روم / 47 ، حجّ / 40 ، غافر / 51 )
.
سوره صافات آیه 173
متن آیه :
وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ
ترجمه :
و لشکر ما حتماً پیروز میشوند .
توضیحات :
« الْغَالِبُونَ » : چیره شوندگان . پیروزمندان . ( نگا : مجادله / 21 ) .
یادآوری : وعده خداوند مبنی بر پیروزی لشکر اسلام و غلبه مؤمنان ، یک وعده مشروط
است ؛ نه مطلق . مشروط به بندگان حقیقی و لشکریان راستین خدا بودن و تلاش در مسیر
الهی با افکار و برنامههای آسمانی .
سوره صافات آیه 174
متن آیه :
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ
ترجمه :
از آنان دست بدار و ایشان را تا مدّت زمانی معیّن به حال خود واگذار .
توضیحات :
« فَتَوَلَّ عَنْهُمْ » : ایشان را به حال خود بگذار . از آنان روی بگردان و صبر
داشته باش ( نگا : نساء / 81 ، انعام / 91 ) . « حَتّی حِینٍ » : تا زمانی . مراد
تا زمانی که به تو اجازه جنگ میدهیم و تو را بر آنان چیره و پیروز میگردانیم و
ننگ شکست و رسوائی بدیشان میچشانیم .
سوره صافات آیه 175
متن آیه :
وَأَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ
ترجمه :
( آن وقت ) نگاهشان کن ( که چه بلائی بر سرشان میآید ) و آنان خود بالاخره
خواهند دید ( هزیمت خویش را و نصرت شما را ) .
توضیحات :
« أَبْصِرْ بِهِمْ » : نگاهشان کن . بنگرشان .
سوره صافات آیه 176
متن آیه :
أَفَبِعَذَابِنَا یَسْتَعْجِلُونَ
ترجمه :
آیا عذاب ما را بشتاب میخواهند ؟ ! ( مگر خِرد ندارند ؟ ! ) .
توضیحات :
« یَسْتَعْجِلُونَ » : بشتاب میخواهند . زود فرا رسیدن را میخواهند مراد از
عذاب مذکور در آیه ، عذاب دنیوی ( نگا : سجده / 28 ) و عذاب اخروی است ( نگا :
یونس / 48 ، انبیاء / 38 ، نمل / 71 ، سبأ / 29 ، یس / 48 ) .
سوره صافات آیه 177
متن آیه :
فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ فَسَاء صَبَاحُ
الْمُنذَرِینَ
ترجمه :
هنگامی که عذاب ما در حیاط منازلشان ( و در میدان زندگیشان ) فرود آمد ، بیمشدگان
چه بامداد بدی خواهند داشت !
توضیحات :
« بِسَاحَتِهِمْ » : در حیاط ایشان . در میدان زندگی آنان . « سَاحَة » : حیاط ،
میدان . « صَبَاحُ » : بامداد . صبح . مراد بامداد بیداری از خواب غفلت ، یا صبح
معمولی است که عذاب در چنین وقتی به سراغ ایشان میآید .
سوره صافات آیه 178
متن آیه :
وَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ
ترجمه :
دست از آنان بدار و ایشان را تا مدّت زمانی معیّن به حال خود واگذار .
توضیحات :
« تَوَلَّ . . . » : ( نگا : صافّات / 174 ) . تکرار آیه ، برای تأکید بیشتر است
.
سوره صافات آیه 179
متن آیه :
وَأَبْصِرْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ
ترجمه :
( آن وقت ، کار آشفته و وضع پریشان ایشان را ) تو ببین ، و آنان خودشان هم (
فرجام بد و حال تباه خویش را ) خواهند دید .
توضیحات :
« أَبْصِرْ . . . » : ( نگا : صافّات / 175 ) . تکرار به خاطر تأکید است . یا
این که آیههای 174 و 175 اشاره به شکست و رسوائی حتمی دنیوی کافران ، و پیروزی و
والائی قطعی دنیوی مؤمنان دارد ، و آیههای 178 و 179 بیانگر مجازات و کیفر سخت
الهی و ناکامی و بدبختی قطعی اخروی افراد بیدین و ایمان است .
سوره صافات آیه 180
متن آیه :
سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ
ترجمه :
پاک و منزّه است خداوندگار تو از توصیفهائی که ( مشرکان درباره خدا به هم میبافند
و سر هم ) میکنند ، خداوندگار عزّت و قدرت .
توضیحات :
« رَبُّ الْعِزَّةِ » : خداوند عزّت . صاحب قدرت و قوّت . « الْعِزَّةِ » : غلبه
. قوّه .
سوره صافات آیه 181
متن آیه :
وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ
ترجمه :
درود بر پیغمبران !
توضیحات :
« سَلامٌ . . . » : در این سوره بر بسیاری از پیغمبران ، جداگانه درود فرستاده
شده است ( نگا : 109 و 130 ) . خدا در اینجا به گونه جمعبندی بر همه پیغمبران
درود فرستاده و جملگی ایشان را مورد لطف و مرحمت قرار داده است .
سوره صافات آیه 182
متن آیه :
وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
ترجمه :
ستایش ، یزدان را سزا است که خداوندگار جهانیان است .
توضیحات :
« الْحَمْدُ لِلّهِ . . . » : ( نگا : فاتحه / 2 ) .
سورهی صافات آیهی 148-69
إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءهُمْ ضَالِّینَ (69) فَهُمْ عَلَى آثَارِهِمْ یُهْرَعُونَ (70) وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ الْأَوَّلِینَ (71) وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِیهِم مُّنذِرِینَ (72) فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِینَ (73) إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (74) وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ (75) وَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ (76) وَجَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمْ الْبَاقِینَ (77) وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ (78) سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ (79) إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (80) إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (81) ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ (82) وَإِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ (83) إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ (84) إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ (85) أَئِفْکاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ (86) فَمَا ظَنُّکُم بِرَبِّ الْعَالَمِینَ (87) فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ (88) فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ (89) فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِینَ (90) فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْکُلُونَ (91) مَا لَکُمْ لَا تَنطِقُونَ (92) فَرَاغَ عَلَیْهِمْ ضَرْباً بِالْیَمِینِ (93) فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ یَزِفُّونَ (94) قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ (95) وَاللَّهُ خَلَقَکُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ (96) قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیَاناً فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ (97) فَأَرَادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِینَ (98) وَقَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّی سَیَهْدِینِ (99) رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ (100) فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ (101) فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ (102) فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ (103) وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ (104) قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (105) إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاء الْمُبِینُ (106) وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ (107) وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ (108) سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ (109) کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (110) إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (111) وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِیّاً مِّنَ الصَّالِحِینَ (112) وَبَارَکْنَا عَلَیْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ وَمِن ذُرِّیَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِینٌ (113) وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ (114) وَنَجَّیْنَاهُمَا وَقَوْمَهُمَا مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ (115) وَنَصَرْنَاهُمْ فَکَانُوا هُمُ الْغَالِبِینَ (116) وَآتَیْنَاهُمَا الْکِتَابَ الْمُسْتَبِینَ (117) وَهَدَیْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ (118) وَتَرَکْنَا عَلَیْهِمَا فِی الْآخِرِینَ (119) سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ (120) إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (121) إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (122) وَإِنَّ إِلْیَاسَ لَمِنْ الْمُرْسَلِینَ (123) إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ (124) أَتَدْعُونَ بَعْلاً وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ (125) اللَّهَ رَبَّکُمْ وَرَبَّ آبَائِکُمُ الْأَوَّلِینَ (126) فَکَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ (127) إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (128) وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ (129) سَلَامٌ عَلَى إِلْ یَاسِینَ (130) إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (131) إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (132) وَإِنَّ لُوطاً لَّمِنَ الْمُرْسَلِینَ (133) إِذْ نَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِینَ (134) إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغَابِرِینَ (135) ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ (136) وَإِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِم مُّصْبِحِینَ (137) وَبِاللَّیْلِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (138) وَإِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ (139) إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ (140) فَسَاهَمَ فَکَانَ مِنْ الْمُدْحَضِینَ (141) فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ (142) فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِینَ (143) لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ (144) فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاء وَهُوَ سَقِیمٌ (145) وَأَنبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِّن یَقْطِینٍ (146) وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِئَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ (147) فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِینٍ (148)
در این درس، روند قرآنی ازگشت وگذار نخستین برمیگردد، گشت و گذاری که در میدان قیامت، و در جولانگاههای نعمتها و در غلت خوردنها و دور زدنهای عذاب، صورتگرفته بود. روند قرآنی برمیگردد تا گردش و چرخش دیگری را در تاریخ انسانها بیاغارد و در میان آثار گذشتگان پیشین سر دهد. در این چرخش وگردش داستان هدایت و راهیابی و ضلالت وگمراهی را عرضه میدارد از آن زمانکه صبح بشریت نخستین بردمیده است. ناگهان متوجه میشویم این داستان، پیوسته تکرار میشود و برگشت پیدا میکند، و میبینیم افرادیکه با پیغمبر (ص) در مکه با کفر و ضلال رویاروی میشوند، باقیماندههائی از آن گذشتگان گمراه هستند. پرده را برای اینان از کاری برمیدارد که بر سرگذشتگان پیش از ایشان آمده است. دلهایشان را با این صـفحات پیچیده در لابلای تاریخ میبساید و لمس مینماید، و مومنان را از رعایت و حمایت یزدان مطمئن میسازد، رعایت و حمایتی که درگذشتهها هم از مومنان دور نبوده است و بلکه ایشان را دربرگرفته است.
در این روند قرآنی، بخشی از داستانهای نوح، ابرهیم، اسماعیل، اسحاق، موسی، هارون، الیاس، لوط و یونس بیان میگردد و نشان داده میشود . . . روند قرآنی در برابر داستان ابراهیم و اسماعیل بیشتر میایستد، و در آن از عظمت ایمان، فدای جان، اطاعت از یزدان، و سرشت حقیقی تسلیم دستور ایزد منان شدن، سخن میگوید، بدانگونه که در درون ابراهیم و اسماعیل بوده است و از ایشان آشکارا در عالم واقعیت سـر برزده است. این تسلیم فرمان یزدان شدن ابراهیم و اسماعیل در حلقهای از حلقههای زنجیره داستان آن دو بزرگوار تنها در روند این سوره آمده است و در جای دیگری سخن از آن نرفته است . . . این داستانها بنیاد اصلی این درس بشمارند.
*
(إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءهُمْ ضَالِّینَ فَهُمْ عَلَى آثَارِهِمْ یُهْرَعُونَ وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ الْأَوَّلِینَ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِیهِم مُّنذِرِینَ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِینَ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ) .
آنان پدران خود را در گمراهی یافتهاند (و به دنبال ایشان کورکورانه روان گشتهاند. چنان دل و دین به تقلید نیاکان دادهاند که انگار) آنان را به دنبال نیاکانشان به شتاب میرانند. قبل از اینان هم، اکثر ، پیشینیان گمراه بودهاند (چون مثل همین مشرکان از نیاکانشان تقلید کردهاند و کورکورانه مسیر ایشان را پیمودهاند). و ما در میانشان بیمدهندگانی (برانگیـختیم و به سویشان) روانه کردیم. بنگر که فرجام کار بیم دادهشدگان چه شده است؟! (همه نابود شدهاند و عبرت تاریخ گشـتهاند). مگر بندگان پاکیزه و برگزیده خدا، (که از این مهلکه جان به در بردهاند و به بهشت نعیم و فوز عظیم رسیدهاند).
آنان در گمراهی ریشه دوانیدهاند. ایشان از پدران و نیاکانشان تقلید میکنند و نمیاندیشند و به تدبر و تفکر نمیپردازند. بلکه بال و پر مـیگیرند و شتابان مسیر پدران و نیاکان گمراهشان را میپیمایند. در این کار به چیزی نمینگرند و خردمندانه نمیروند و به عقل و خرد گوششان بدهکار نیست:
(إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءهُمْ ضَالِّینَ فَهُمْ عَلَى آثَارِهِمْ یُهْرَعُونَ) .
آنان پدران خود را در گمراهی یافتهاند (و به دنـبال ایشان کورکورانه روان گشتهاند. چنان دل و دین به تقلید نیاکان دادهاند که انگار) آنان را بـه دنبال نیاکانشان به شتاب میرانند.
آنان و پدران و نیاکانشان تصویری از تصویرهای گمراهی و ضلالتی هستندکه بیشتر گذشتگان بیانگر آن بودهاند و بدین مسیر رفتهاند:
(وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ الْأَوَّلِینَ).
قبل از اینان هم، اکثر پیشینیان گمراه بودهاند (چون مثل هـمین مشرکان از نیاکانشان تقلید کردهاند و کورکورانه مسیر ایشان را پیمودهاند).
گمراهی ایشان بعد از بیم دادن و بر حذر داشتن بوده است:
(وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِیهِم مُّنذِرِینَ ).
و ما در میانشان بیمدهندگانی (برانگیختیم و به سویشان) روانه کردیم.
امّا فرجام کار چه شده است و چگونه بوده است؟ عاقبت تکذیبکنندگان چه شده است و چگونه بوده است؟ سرانجام بندگان پاکیزه و برگزیده خدا چه شده است و چگونه بوده است؟ اینها در زنجیره داستانهائی بیان گردیده است و نموده شده است. این اعلان در دیباچه آن داستانها برای بیدارباش و هوشیارباش آمده است:
«فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِینَ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ».
بنگر که فرجام کار بـیم دادهشدگان چه شده است؟! (همه نابود شدهاند و عبرت تاریخ گشتهاند). مگر بندگان پاکیزه و برگزیده خدا، (که از این مهلکه جان به در بردهاند و به بهشت نعیم و فوز عظیم رسیدهاند).
(وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ وَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ وَجَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمْ الْبَاقِینَ وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ).
نوح ما را به فریاد خواند و ما بهترین پاسخدهندگان (برای او) بودیم. ما او را و خانواده و پیروان او را از اندوه بزرگ (تمسخر و آزار قومش، و طوفان و غرق شدن در امواج کوه پیکر آب) نجات دادیم. و نژاد او را بازماندگان (روی زمین) کردیم. و نام نیک او را در میان ملتهای بعدی باقی گذاردیم. و آن درود بر نوح، در میان جهانیان است. ما اینگونه نیکوکاران را پاداش خواهیم داد. چرا که او از بندگان با ایمان ما بود. سپس دیگران را غرق کردیم.
این اشاره به نوح توجه میدهدکه پروردگار خود را فریاد دارد و به کمک بطلبد. دعا و ندای او به تمام و کمال پذیرفته میگردد از سوی کسیکه بهترین پاسخ دهندگان است، و او یزدان سبحان است:
( فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ ).
و ما بهترین پاسخ دهندگان (برای او) بودیم.
این اشاره متضمّن نجات او و اهل و عیال او از غم و اندوه بزرگ است، غم و اندوه طوفانیکه کسی از آن نجات پیدا نکرد مگرکسیکه خدا نجات را برای او خواسته بود و حیات را برایش مقدر و مقرر فرموده بود . . . این اشاره این را نیز دربر داردکه خدا از فرزندان نوح آباد کنندگانی برای این زمین قرار داده بود و ایشان را جانشینان دیگران در زمین نموده بود. خدا همچنین خواسته بودکه یاد نوح در خاطرههای نسلهای آینده تا آخر زمان ماندگار بماند:
(وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ ).
و نام نیک او را در میان ملتهای بعدی باقی گذاردیم.
در مشرق و مغرب و همه جای دنیا اعلان میگردد:
درود خدا بر نوح، به پاداش نیکی و نیکوکاریش:
( سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ).
و آن درود بر نوح، در میان جهانیان است. ما اینگونه نیکوکاران را پاداش خواهیم داد.
چه پاداشی فراتر است از درود خدا، و از یاد برجای مانده در طول روزگاران است؟!
نماد نیکی و نیککاری و سبب سزا و جزا، ایمان است:
(إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ) .
چرا که او از بندگان با ایمان ما بود.
این فرجام مومنان است . . . ولی غیر مومنان قوم نوح، خدا بر آنان هلاک و فنا را مقرر و مقدر فرموده است:
(ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ) .
سپس دیگران را غرق کردیم.
از بامدادان بسیار دور پیدایش انسانها تا به امروز قوانین و سنن خدا بر آن چیزی رفته است و به اجراء درآمده است که بدان در این چکیده داستانها اشاره گردیده است:
( وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِیهِم مُّنذِرِینَ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِینَ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ) .
و ما در میانشان بیمدهندگانی (برانگیختیم و به سویشان) روانه کردیم. بنگر که فرجام کار بیم داده شدگان چه شده است؟! (همه نابود شدهاند و عبرت تاریخ گشتهاند). مگر بندگان پاکیزه و برگزیده خدا، (که از این مهلکه جان به در بردهاند و به بهشت نعیم و فوز عظیم رسیدهاند).
*
آن گاه داستان ابراهیم در میرسد، و در دو حلقه اصلی ، داستان عرضه میشود که حلقه دعوت ابراهیم از قوم خود، و حلقه درهم شکستن بتها و زمزمه تصمیم ، قوم برگشتن او، و حمایت و حفاظت یزدان از او و خوار داشتن دشمنانش است. حلقه دوم، پیش از این در سورههای قرآن تکرار گردیده است . . . حلقه تازهای - اینجا به میان میآید که در غیر این سوره از آن ذکری نرفته است. این حلقه مربوط به حادثه خواب دیدن و ذبحکردن و فدیه دادن است. مرحلهها وگامها و موقعیتهای آن مفصل و مشروح آمده است به شیوه گیرا جذابیکه دارد و بهگونه هراسانگیز و وحشتناکیکه بیانگردیده است! این حلقه بالاترین تـصویر از تصویرهای فرمانبرداری و جانبازی و فداکاری و تسلیم در جهان عقیده در مسیر طولانی تاریخ بشریت، پیش چشم میدارد:
«وَإِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ . إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ . إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ: مَاذَا تَعْبُدُونَ ؟ أَئِفْکاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ ؟ فَمَا ظَنُّکُم بِرَبِّ الْعَالَمِینَ؟» .
از زمره دنبالهروان نوح (در اصول دین، و پیمودن راه او در دعوت به توحید و خداشناسی) ابراهیم بود. وقتی که با قلب سالم (زدوده از شرک) رو به پروردگارش آورد. زمانی به پدر و قوم خود گفت: اینها چه چیزند که میپرستید؟! آیا غیر از خدا، خواستار معبودهای سراپا دروغ هستید؟! آخر، شما در باره پروردگار جهانیان چگونه میاندیشید؟!.
این سراغاز داستان، و صحنه نخستین آن است . . . از نوح به ابراهیم میپردازد. میان این دو بزرگوار پیوند عقیده و دعوت و راه است. ابراهیم از پیروان نوح است هرچندکه زمان میان دو پیغمبر و رسالتهای ایشان بسیار از یکدیگر دور است. ولیکن برنامه الهی برنامه یگانهای است، برنامهای است که هر دو تای ایشان در آن به همدیگر میرسند و با آن پیوند میخورند و در آن مشترک میگردند.
از صفات برجسته ابراهیم سلامت قلب و صحت عقیده و خلوص دل و درون است:
« إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ » .
وقتی که با قلب سالم (زدوده از شرک) رو به پروردگارش آورد.
این تصویر خالصانه تسلیم شدن فرمان یزدان است و در رو به پروردگارش آوردن مجسم میگردد. تصویر پاکی و پاکیزگی و بیگناهی و پایداری و ماندگاری در سلامت دل او جلوهگر میآید. تعبیر با سلامت، تعبیر الهامگرانهای استکه مدلول و مفهوم خود را به تصویر میکشد. در عین حال ساده و نزدیک به ذهن و زودفهم و پیدا و هویدا است. هرچند این تعبیر دربرگیرنده صفات بسیاری از پاکی و پاکیزگی و یکرنگی و اخلاص و استقامت است، امّا ساده به نظر میرسد و پیچیده نیست، و معنی خود را فراتر و فراختر از معانی همچون صفاتیکه رویهمرفته میرسانند پیش چشم میدارد! این یکی از زیبائیهای تعبیر منحصر به فرد قرآنی است.
با این دل سالم، چیزی را زشت و پلشت شمردکه قوم او بر آن بودند، زشت و پلشت شمردنیکه احساس و شعور سالم زشت میشمارد هر چیزی راکه فطرت راستین از اندیشهها و از رفتارها زشت بشمارد و از آب بیزاری وگریز داشته باشد:
«إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ: مَاذَا تَعْبُدُونَ ؟ أَئِفْکاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ ؟ فَمَا ظَنُّکُم بِرَبِّ الْعَالَمِینَ؟» .
زمانی به پدر وقـوم خود گفت: اینها چه چیزند که میپرستید؟! آیا غیر از خدا، خواستار معبودهای سراپا دروغ هستید؟! آخر، شما در باره پروردگار جهانیان چگونه میاندیشید؟!.
ابراهیم میبیند آنان بتهای سنگی و چوبی را میپرستند. ایشان را فریاد میدارد بسان فریاد داشتن فطرت سالمیکه سخت و شدید میتازد و بر ناروائیها یورش میبرد.
( مَاذَا تَعْبُدُونَ ؟ )
که.چه چیزی را میپرستید؟!.
چه چیزی را؟ چه آنچه راکه میپرستید در مقامی نیست که پرستیده شود، و پرستشگرانی داشته باشد) چیزی راکه انسان بپرستد بهگمان حق بودن، دروغ گفتن از زبان خدا و تهمت محض است، تهمتیکه هیچ شک و تردیدی در آن نیست. شماکه عمدا به سوی دروغ و تهمت میروید:
( أَفْکاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ ؟ ) .
آیا غیر از خدا، خواستار معبودهای سراپا دروغ هستید؟!.
تصور شما در باره خدا چیست؟ آیا تصور شما تا این اندازه پائین و منحرف استکه فطرت با نخستین نگاه بدان از آن بیزاری میجوید و زشت و پلشتش مییابد:
(فَمَا ظَنُّکُم بِرَبِّ الْعَالَمِینَ؟)
آخر، شما در باره پروردگار جهانیان چگونه میاندیشید؟!.
این سخنی است که در آن بیزاری فطرت سالم و پاک پیدا است، وقتی که فطرت سالم و پاک کاری را مینگردکه آشکارا با احساس و شعور و عقل و وجدان برخورد دارد و نمیخواند.
روند سخن قرآنی در اینجا پاسخ مردمان به ابراهیم را، وگفتگوی ایشان با او را حذف میکند، و یک راست در صحنه بعدی به سوی عزم و ارادهای میرودکه ابراهیم دارد و آن را در برابر این تهمت و بهتان عیان به دلگرفته است و بر آن عزم را جزمکرده است:
(فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِینَ فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْکُلُونَ مَا لَکُمْ لَا تَنطِقُونَ فَرَاغَ عَلَیْهِمْ ضَرْباً بِالْیَمِینِ)
سپس نگاهی به ستارگان انداخت. (انگار میخواهد از اوضاع کواکب حوادث آینده را پیشبینی کند). گفت: من ناخوش هستم. (روحم از این کفر و شرک و ظلم بیمار است). آنان بدو پشت کردند و (به دنبال مراسم خود) رفتند. شتابان و نهان، به سراغ معبودهای ایشان رفت (و تمسخرکنان فریاد زد) و کفت: آیا (از غذاهای رنگارنگ) نمیخورید؟ شما را چه شده است که حرف نمیزنید؟ با قدرت هرچه بیشتر ضربههای سخت و پیاپی بر آنها فرو کوفت.
نقل استکه آن قوم عیدی داشتند - چه بسا عید نوروز بوده است -در آن عید به سوی باغها وگوشه وکنارها بیرون میرفتند. پیش از بیرون رفتن میوهها و خوراکیهائی درکنار بتها میگذاشتند تا خداگونههایشان آنها را متبرککنند. بعد از سیر و سیاحت وگردش و چر خش و شادی و شادمانی در بیرون آبادی، برمیگشتند و میوهها و خوراکیهای متبرک خود را برمیداشتند و تناول میکردند ابراهیم (ع) پس از این که از ایشان مایوسگردید و دانستکه بدو نمیگروند، و اطمینان ییداکردکه فطرتشان بهگونهای انحراف پیدا کرده است و به کژراهه افتاده است که قابل اصلاح نیست، تصمیمی راگرفت و نقثبهای کشید. منتظر همچون روزی گردیدکه آنان در آن روز از پرستشگاهها و بتها دور میگردند تا در آن روز تصمیم و نقشه خود را اجراءکند. از انحراف وکژراهه افتادن ایشان بسیار ناراحت و رنجور و دل شکسته وگرفته بود. دیگر تاب و توانی برایش نمانده بود و تحمّلش به نهایت رسیده بود. وقتیکه از او درخواست شد به ترک پرستشگاه بگوید و بیرون رود، نگاهی به آسمان انداخت و آن را وراندازکرد وگفت:
« إِنِّی سَقِیمٌ » .
من ناخوش هستم. (روحم از این کفر و شرک و ظلم بیما ر است )[1]
نمیتوانم بیرون بیایم و بهگردشگاهها وگوشه وکنارها بروم. بلکه کسانی بدانجا میروند که بخواهند لذت ببرند و خوش باشند. دلهای بدون غم و اندوهی داشته باشند و دلتنگ و رنجیده خاطر نباشند . . . دل ابراهیم آسوده نبود. درون او آرامش نداشت.
گفت من ناخوش هستم. بدینگونه از دلتنگی و رنجش و آزردگی خود تعبیرکرد. آن راگفت تا به تـرک او بگویند و او را به خود رها بکنند. این سخن ابراهیم دروغ نبود. چراکه در زندگیش درآن وقت واقعیت داشت. گاهی دلتنگی و آزردگی سبب بیماری میگردد و شخص دلتنگ و آزرده خاطر را مریض میکندا
قوم او برای رفتن شتاب داشتند. میخواستند هرچه زودتر بروند و به عادات و تقلیدات و مراسم زندگی خود در آن عید بپردازند. این بود چندان نایستادند تا از حال و احوال ابراهیم بپرسند. بلکه بدو پشتکـردند و در رفتند و سرگرم چیزهائی شدندکه درمعتقدات خود داشتند. این هم همان فرصتی بود که ابراهیم میخواست.
به سوی خداگونههای ادعائی ایشان شتاب گرفت و رفت. جلو خوشترین خوراکیهایشان و میوههای نورسشان ایستاد، و ریشخندکنان گفت:
( أَلَا تَأْکُلُونَ؟ ) .
آیا نمیخورید؟.
معلوم است بتها بدو پاسخی ندادند. به ریشخندکردن خود ادامه داد و با خشم و تمسخرگفت:
(ما لَکُمْ لَا تَنطِقُونَ ؟ ).
شما را چه شده است که حرف نمیزنید؟.
این یک حالت روانی معروف و مشـهود است انسان وقتیکه سخن خود را متوجه چیزی میکند و حقیقت آن را هم میداند و یقین داردکه آن چیز نمیشنود و سخن نمیگوید امّا تنها دلتنگی و ناراحتی بودکه او را بر همچون سخنانی وا میداشت، دلتنگی و ناراحتی از خداگونههائیکه آن قومگمان میبردند و اندیشه تباهی
در حق آنها داشتند!.. باز هم خداگونهها به ابراهیم پاسخی ندادند!!! در اینجا بود که ابراهیم نیروی خشم نهان خود را - با جنبیدن نه سخنگفتن -آزادکرد:
« فَرَاغَ عَلَیْهِمْ ضَرْباً بِالْیَمِینِ ».
با قدرت هرچه بیشتر ضربههای سخت و پیاـ بر آنها فرو کوفت.
با ضربههای سخت و پیاپی بر آنها درون خود را تسکین داد و خویشتن را از بیماری و غم و اندوه و دلتنگی رهائی بخشید و جان او بهبودی یافت!..
این صحنه به پایان میرسد و صحنه دیگری به دنبال آن میآید. مردمان از دشت و صحرا برگشتند و قطعهها و تکههای خداگونههای خود را دیدند! روند قرآنـی پرسش ایشان را درباره کسیکه چنینکاری را بر سر خداگونههایشان آورده است در سوره دیگری به تفصـیل گفته است و استدلال ایشان را بر ضد انجامدهنده جسور همچونکاری در نهایت بیان نموده است. در اینجا این پرسش و جسارت را چکیدهوار میگوید تا مردمان را رو در روی ابراهیم نگاه دارد:
(فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ یَزِفُّونَ ).
به طرف ابراهیم دوان دوان آمدند (و همچون شترمرغ بال گرفتند، و او را فرو کوفتند).
خبر را شنیده بودند، و دانسته بودندکه کنندهکار چه کسی است. این بود به سویش شتابگرفتند وگامهای بلندی برداشتند و بسان شترمرغها گرد او جمع شدند و به داد و بیداد پرداختند . . . آنانگروه بسیاری بودند و به هیجان آمده بودند و سراپا خشم شده بودند. او هم تنها یک نفر بود. ولی او یک نفر مومن بود.کسی بود که میدانست راه اوکجا وکدام است. جهانبینی و اندیشه روشنی در باره پروردگار خود داشت. عقیدهاش برایش مشخص و معین بود. عقیدهاش را در درون خود میدید، و آن را در جهان پیرامون خویش ملاحظه میکرد. درنتیجه او نیرومندتر از این جمعیت زیاد. و به هیجان درآمده و به موج افتاده بود، جمعیتیکه عقیده ناسره و ویرانی، و جهانبینی آلوده و پریشانی داشتند. بدین خاطر حق و حقیقت فطری و سادهای را بدیشان میرسانید و با آن به مبارزه ایشان میپرداخت، و به تعداد زیاد و هیجان و غوغای آنان اهمّیت نمیداد:
( قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ ؟ وَاللَّهُ خَلَقَکُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ ).
(ابراهیم بدیشان) گفت: آیا چیزهائی را میپرستید که خودتان میتراشید؟ خداوند هم شما را آفریده است، و هم بتهائی را که میسازید.
این منطق فطرت استکه رو در روی ایشان فریاد ،برمی آورد:
(أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ ؟).
آیا چیزهائی را میپرستید که خودتان میتراشید؟.
معبود راستین باید که آفریننده باشد نه آفریده، و سازنده باشد نه ساخته:
( وَاللَّهُ خَلَقَکُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ) .
خداوند هم شما را آفریده است، و هم بتهائی را که میسازید.
تنها خدا آفریننده و سازندهای است که سزاوار پرستش و شایان معبود بودن است.
با وجود روشنی و سادگی این منطق، آنان بر اثر غفلتشان و سر درگمراهی نهادن و بدان غوطهور شدنشان، بدوگوش فرا ندادند. آخر کی باطل به صدای ساده و بیپیرایه حقگوش فرا میدهد! فرامانروایان و امر و نهیکنندگانشان طغیان و سرکشی خود را به شکل تند و تیز نشان دادند و برجهیدند و توپیدند و:
(قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیَاناً فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ) .
گفتند: برای او چهار دیواری بزرگی بسازید (و در میان آن آتش بیفروزید) و او را به میان آتش سوزان و پر اخگر بیفـکنید.
این منطق آهن و آتش است. منطقی استکه طاغیان و یاغیان جز آن منطق دیگری را نمیشناسند. بدان چنگ میزنند هر زمانکه دلیل و حجتی برایشان نمیماند، و در برابر دلیل و حجت دیگران درمانده و ناتوان میشوند، و هر زمانکه سخن مخلـصانه و قدرتمند و روشن حق، ایشان را به تنگنا میافکند و مات و مبهوتشان میگرداند.
روند قرآنی چکیده چیزی را در اینجا بیان میدارد که پس از همچون سخنی از ایشان سر بر زده است، تا بدین وسیله فرجامی را به تصوبرکشدکه وعده یزدان درباره بندگان مخلصش، و تهدید و بیم او را درباره دشمنان تکذیب کنندگانشان، پیاده و محقق میگرداند:
(فَأَرَادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِینَ ).
(خلاصه، آنان) برای نابودی ابراهیم نقشهای پی افکندند و نیرنگی اندیشیدند، ولی ما (او را نجـات دادیم و والایش کردیم، و) آنان را پست و حقیر و مغلوب و ذلیل نمودیم.
وقتیکه خدا بخواهدکسی را محفوظ فرماید وکاری را بنماید مکر وکید ونیرنگ بندگان بهکجا میرسد و چه چیزی از آنان برمیآید؟ اصلاً آن طاغیان و یاغیان و زورگویان و زورمداران و صاحبان سلطه و قدرت ضعیف و حقیر، و آن مددکاران و یاوران ناچیز و ناتوان ایشان از میان بزرگان و سران، چه میتوانند کنند، وقتیکه رعایت و حمایت خدا بندگان مخلص خود را دربر میگیرد آنان را میپاید و از ایشان مراقبت مینماید؟..
آنگاه حلقه دوم داستان ابراهیم در میرسد . . . کار ابراهیم با پدرش و با قومش پایان میگیرد. آنان خواستند ابراهیم را در میان آتشی بسوزانندکه آن را دوزخ مینامند و (جحیم) میخوانند. خدا هم اراده فرمودکه ایشان پست و خوار و به زیر افتاده و شکست خوردهگردند. این بودکه ابراهیم را از مکر وکید و نیرنگ جملگی آنان نجات داد.
بدین هنگام ابراهیم مرحلهای از زندگانیش را پشت سر گذاشت، تا به مرحله دیگری پای بگذارد و پذیره آن رود. صفحهای ازکتاب زندگانی خود را ورق زد تا صفحه دیگری را بازکند:
(وَقَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّی سَیَهْدِینِ) .
ابراهیم گفت: من به سوی پروردگارم میروم، او مرا رهنمود میکند.
اینگونه . . . من به سوی پروردگارم میروم . . . این هجرت است. هجرت روحانی آسمانی است و پیش از هجرت جسمانی مکانی انجام میگیرد. هجرتی استکه در آن همه چیزگذشته زندگیش را پشت سرش رهـا میسازد. پدر و قوم و اهل و خانواده و خانه و میهن خود را و هر چیزی را رها میکندکه او را بدین زمین و بدین مردمان پیوند و ارتباط میدهد. همچنین به ترک هر چیزی جز اینها میگویدکه مانع اوگردد و وی را به خود مشغول دارد. او به سوی پروردگارش سبکبال و سبکبار از همه چیز مهاجرت میکند. هر چیزی را پشت سر خود رها میسازد، و خویشتن را تسلیم پروردگارش میگرداند، و از خویشتن خویش چیزی را جای نمیگذارد. او مطمئن است و یقین داردکه پروردگارش وی را هدایت خواهد داد و راهیاب میگرداند، و گامهایش را در راه راست به سر منزل مقصود میرساند.
این هجرتکاملی از حالی به حالی، و از وضعی به وضعی، و از پیوندهایگوناگون به سوی پیوند یگانهای استکه در دل جز آن نمیگنجد و جای چیز دیگری با آن نیست. این هم تعبیری از خودگذشتگی و خلوص و پاکی و تسلیم شدن و اطمینان یافتن و یقین پیدا کردن است.
ابراهیم تا بدین لحظه تنها است و فرزندانی ندارد. آنچه را که بر جای میگذارد پیوندهای خانوادگی و خویشاوندی و همدمی و آشنائی و هر آن چیزی است که درگذشته زندگانیش بدان خوگرفته است و خویگر شده است، و هر آن چیزی استکه او را به زمین استوار میدارد، زمینیکه در آن زاده است و پرورش یافته است و بزرگ گردیده است. سرزمینی استکه در آن میان او و میان ساکنانش قطع ارتباط گردیده است، ساکنانیکه او را در آن به میان آتش شعلهور، یعنی دوزخ انداختند! ابراهیم به پروردگارش رو کرد، پروردگاری که ابراهیم اعلان کرده بود به سویش رهسپار میشود. ابراهیم رو به پروردگارشکـرد و فرزندان مومن و بازماندگان صالح و شایستهای از او درخواست فرمود:
« رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ » .
پروردگارا! فرزندان شایستهای به من عطاء کن. (فرزندانی که بتوانند کار دعوت را به دست گیرند و برنامه مرا تداوم بخشند).
خداوند دعای بنده خوب و مخلص خود را پذیرفت، بندهایکه همه چیز خود را در پشت سر خود رهاکرده است، و با دل سالم به پیشگاه او آمده است.
« فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ » .
ما او را به پسری بردبار و خردمند مژده دادیم.
آن پسر، اسماعیل است - همانگونه که روند سیره و سوره ترجیح میدهد - آثار بردباری و خردمندی ایـن پسر را خواهیم دید، بردباری و خردمندیای که پروردگارش او را بدان ستوده است، در آن زمانکه نوجوانی بوده است. ما میتوانیم شادی ابرهیم یگانه تنهای مهاجر بریده از اهل و اقرباء را تصورکنیم ما میتوانیم شادی ابراهیم را از داشتن جوانی تصورکنیم که پروردگار ابراهیم او را حلیم، یعنی شکیبا و خردمند توصیف فرموده است.
هماینک وقت آن فرا رسیده استکه بدان موقعیت بزرگ و سترگ و منحصر به فردی بنگریمکه در زندگی ابراهیم پدید آمده است. نه بلکه در زندگی همه انسانها پدیدار و نمودارگردیده است. هم اینک وقت آن فرا رسیده استکه در روند سخن داستانی از قرآن در پیشگاه مثال الهامگرانهای بایستیم که خدا آن را از زندگانی پدر ملت اسلام یعنی ابراهیم، برای ملت اسلام بیان میفرماید و بدیشان مینماید:.
«فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ » .
وقتی که (او متولد شد و بزرگ گردید و) به سنی رسید که بتواند با او به تلاش (در پی معاش) ایستد، ابراهیم بدو گفت: فرزندم! من در خواب چنان میبینم که باید تو را سر ببرم (و قربانیت کنم). بنگر نظرت چیست؟ گفت: ای پدر! کاری که به تو دستور داده میشود بکن. به خواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت.
خدایا و خداوندا ! وای ایمان و اطاعت و تسلیم چه زیبا و دلربا است. این ابراهیم پیر است. آن کسیکه از اهل و عیال و اقرباء و خویشان بریده است و دور افتاده است. از سرزمین و میهن خود مـهاجرت کرده است. آهای! این او استکه در سن پیری پسری بدو عطاء میگردد. مدتها انتظار او راکشیده است. هنگامیکه آن پسر بدو عطاءگردیده است و نوجوان ممتازی شده است و خدا بر اوگواهی میفرمایدکه شکیبا و خردمند است، و بدو انس و الفتگرفته است، و دورانکودی را پشت سر نهاده است و غنچه او باز شده است، و بـا ابراهیم به سعی و تلاش میپردازد، و در زندگی دوست و همراه او میشود، بدین هنگامکه هنوز خوب بدو الفت نگرفته است و از این جوان یگانه آسایشی آن چنان ندیده است، در خواب میبیند که باید او را ذبح کند و قربانی نماید! میداند که این اشارهای از سوی پروردگارش به سر بریدن و قربانیکردن است. پس چه بایدکرد؟ او به خود شک و تردیدی روا نمیدارد، و جز احساس اطاعت بدو دست نمیدهد، و به دلش جز تسلیم نـمیگذرد . . . بلی این اشارهای است. تنها اشارهای است. وحی صریح نیست، و فرمان مستقیم نمیباشد. ولیکن اشارهای از سوی پروردگارش است... این هم بس است . . . این بس است برای لبیکگفتن و گوش به فرمان دادن. بدون اینکه اعتراضکند، و بدون اینکه از پروردگارش سوال نماید . . . و بگوید: ای پروردگار من، چرا من باید یگانه فرزندم را سر ببرم؟! ابراهیم پاسخ میگوید و فرمان میبرد بدون اینکه جزع و فزعی بنماید. با پریشانحالی و آشفتگی هم پاسخ نمیگوید وفرمان نمیبرد . . . هرگزا هرگز! بلکه با قبول و رضا و آسایش و آرامش فرمان میپذیرد و دستور را بر دیده منت مینهد. اینکار در واژهها و جملههایش پدیدار است، در آن حال و احوالی که فرمان بزرگ و هراسانگیز را با آرامش خاطر و با اطمینان شـت به پسر خود میگوید ویار را با او در میان میگذارد:
(قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى) .
گفت: فرزندم! من در خواب چنان میبینم که باید تو را سر ببرم (و قربانیت کنم). بنگر نظرت چیست؟.
این سخنانکسی استکه بر اعصاب خود مسلط است. به فرمانی ایمان و اطمینان داردکه بدو داده میشود. او به خود اعتماد داردکه میتواند وظیفه خویش انجام دهد. این سخنان در عین حال سخنان شخص مومنی استکه فرمان یزدان او را به ترس و هراس نمیاندازد، و بلکه به اجـراء فرمان ایزد سبحان دست مییازد، و آن را با شتاب و ذوق و علاقه انجام میدهد تا هر چه زودتر وظیفه را به انجام برساند وکار را به پایان ببرد، و از زیر بار آن بیرون بیاید و نگذارد فشارکار و فرمان آفریدگار اعصاب او را خسته و درماندهکند! کار بسی مشکل است - در این باره شکی نیست - چه یزدان سبحان از ابراهیم نمیخواهدکه پسر یگانهاش را به پیکار وکارزار بفرستد، و از او نمیخواهدکه پسر دردانهاش را وادار به کاریکند که سرانجام به زندگی او خاتمه دهـد . . . بلکه یزدان سبحان از ابراهیم میخواهدکهکار اسماعیل را با دست خود بسازد و جان او را با دست خود بگیرد! راستی ابراهیم عهدهدار چه کاری باید بشود؟ او باید عهدهدار سر بریدن فرزندش گردد!.. امّا ابراهیم با وجود این فرمان دشـوار، دستور خدا را دریافت میدارد و آن را بر دیده منت مینهد، و سپس آن را اینگونهکه دیدیم با فـرزندش در میان میگذارد و از او میخواهد در بارهکار و بار خـود بیندیشد، و بگوید در این باره نظرش چیست!
ابراهیم ناگهانی پسرش را به اجراء فرمان نمیخواند تا وادار شود اشاره پروردگارش را اجراءکند وگوش به فرمان یزدان فرا دارد، و دیگرکار ازکار بگذرد و دستور به مرحله اجراء درآید. بلکهکار را بدو عرضه میدارد و فرمان یزدان را با او به صورت معمولی در میان مینهد. انگار یک کار عادی است! اجراء فرمان یزدان در ذهن و شعور ابراهیم این چنین عادی و معمولی و سهل و ساده بود! خدایش چنین میخواهد. پس باید همانگونه باشدکه او میخواهد! هرچه خدا میخواهد روی چشم و بالای سر نـهاده میشود! پسرش هم باید این را بداند، و فرمان یزدان را اطاعت کند و تسلیم دستور آفریدگارش شود. فرمان یزدان را نه با قهر و زور بپذیرد، بلکه فرمانبردار یزدان و تسلیم دستور ایزد سبحان باشد، تا او هم پاداش اطاعت را ببرد، و او هم تسلیم فرمان خدای منان شود و شیرینی تسلیم شدن را بچشد! ابراهیم برای پسرش اسماعیل میخواهد لذت فرمانبرداری و اطاعتی را بخشدکه خود چشیده است! و به خیر و صلاحی برسدکه او آن را ماندگارتر از زندگی و اندوختهتر از آن میبیند.
راستیکار جوان بهکجا میکشد؟ آن جوانـیکه سر بریدن او با وی در میان نهاده میشود! سر بریدن او در برابر خوابی که پدرش دیده است و او باید آن را تصدیق کند و باور دارد!
او بر فراز همان افق بلندی میرودکه قبلاً پدرش بدان پای نهاده بود:
(قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ).
گفت: ای پدر! کاری را که به تو دستور داده میشود بکن. به خواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت.
اسماعیل فرمان را اطاعت میکند و تسلیم دستور میگردد و بس. فرمان را اطاعت میکند و تسلیم دستور میشود با خشنودی و ایمانکامل.
( یا ابت ) .
ای پدر!.
بدون اینکه دور شود، مهربانانه میگوید: ای پدر!..
اسماعیل همان چیزی را احساس میکندکه قبلاً دل پدرش احساس کرده است. احساس میکند که این خواب اشارهای است، و اشاره هم امر است. این اشاره بس است برای او تا لبیک بگوید و بدون تردید و تزلزل و سهلانگاری فرمان راگردن نهد.
گذشته از این، این ادب با خدا است، و شناخت حدود و ثغور قدرت و طاقت و تاب تحمّل خود است. این یاری خـواستن وکمک طلبیدن از پروردگارش در برابر ضعف و ناتوانی خویشتن، و نسبت دادن فضل وکرم به خدا در مدد خـواستن از او اینکه بدو توان تحمّل فداکاری را بدهد و بتواند خود را قربانکند، وکمک طلبیدن از خدا است در اینکه بتواند اطاعت و فرمانبرداری نماید:
( سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ) .
به خواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت.
قربانیکردن خود را پهلوانی نخواند. آن را دلیری هم ننامید. بدون اهمّیت خود را به خطر افکندن هم قلمداد نکرد. هیچ توجهی به خویشتن هم ننمود وسایه و حجم و ارزش و بهائی به خود نداد . . . بلکه خویش را به تمام وکمال به خدا واگذارکرد و فضل و برتری را بدو داد و از او خواستکه وی را بر چیزیکمک فرماید و شکیبائی دهدکه از وی میخواهد و خواست او است:
( سَتَجِدُنِی- إِن شَاء اللَّهُ- مِنَ الصَّابِرِینَ).
به خواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت.
وه از این ادب با خدا) وه از این ایمان زیبا! وای چه اطاعت برگوارانهای! وای چه تسلیم شدن محترمانهای!
این صحنهگام دیگری را به فراسویگفتگو و سخن برمیدارد . . . به سوی اجراء فرمانگام مینهد:
( فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ).
هنگامی که (پدر و پسر) هر دو تسلیم (فرمان خدا) شدند (و ابراهیم پسر را روی شنها دراز کشاند) و رخساره او را بر خاک انداخت ... .
بار دیگر عظمت اطاعت، و بزرگی ایـمان، و آرامش رضا به قضای خدا اوج میگیرد و فراتر از هر آن چیزی میرودکه آدمیزدگان بدان آشنا هستند . . . مردی میرود و پسرش را بر رخساره میاندازد تا او را آماده سر بریدن سازد! جوانی تسلیم فرمان یزدان میشود و کمترین تکان و جنبشی از خود نشان نمیدهدکه نشانه سرپیچی باشد! تنها این میماندکه اجراء فرمان عیان دیده شود وکار پایان بگیرد!
هنگامیکه هر دو تسلیم فرمان یزدان شدند . . . این اسلام است. این است اسلام در حقیقتیکه دارد. اسلام یقین داشتن و اطاعتکردن و آرمیدن و خشنود شدن و تسلیمگشتن است . . . و آنگاه اسلام اجراء فرمان است . . . هر دوی ایشان جز این احساسهائی را در درون نداشتندکه جز ایمان بزرگ آنها را پی نمیافکند و نمیسازد.
این شجاعت و دلیری، و بیباکی و حماسهآفرینی نیست که مجاهد را به میدان کارزار میکشاند و میدواند تا بکشد وکشته بشود. چه فدائی اسلام برمیجهد و به میدان پیکار میدود.در حالی که میداند دیگر برنمیگردد. امّا همه اینها چیزی است و آنچه ابراهیم و اسماعیل در اینجا میکنند چیز دیگری است . . . در اینجا خون جوشانی و حماسه پیشاندازی و با شتاب برجهیدنی در میان نیستکه ترس و هراس ترسوئی و سرنگونی را در فراسوی خود پنهان و نهان دارند! بلکه آنچه هست تنها تسلیم آگاهانه و خردمندانه و هدفدار و مرادی است که صاحب آن میداندکه چه میکند، و مطمئن است که چه میشود. نه نه بالاتر از این، در اینجا خشنودی آرام و شادان و چشنده مزه اطاعت و طعم زیبای آن هم در میان است!
در اینجا ابراهیم و اسماعیل وظیفه خود را انجام دادهاند. هر دو تسلیم شدهاند. فرمان را پیاده و وظیفه را محقق نمودهاند. چیزی نمانده است جز این که اسماعیل سر بریده شود، و خونش بریزد و جاری شود، و جانش از کالبد به در رود . . . دیگر اینها چه هستند و چه ارزشی در ترازوی خدا دارند، وقتی که ابراهیم و اسماعیل
جانهایشان را، و اراده و تصمیمشان را، و عقل و شعورشان، و بالاخره هر راکه پروردگارشان از ایشان خواسته است، در این ترازو قرار دادهاند.
آزمون به تمام وکمال رسید. امتحان به عمل آمد. نتائج آزمایــش نمایان گردید. اهداف امتحان تحقق پیدا کرد. جز درد جسمانی، و جز خون ریخته، و جز بدن سر بریده، چیزی باقی نماند. خداوند بزرگوار نمیخواهد بندگانش را به وسیله امتحان و آزمون بیازارد و دچار شکنجه گرداند. خونشان و جـسمشان را اصلاً نمیخواهد. هر زمانکه بندگان خالصانه از آن او شوند و برای انجام وظیفه با تمام وجودشان آماده شوند،کار خود را کردهاند و تکلیف خود را به انجام رساندهاند، و از آزمون پیروزمندانه به در آمدهاند.
خدا آگاه از صداقت ابراهیم و اسماعیل گردید. دید که آن دو در حقیقت انجام وظیفهکردند و صدق نیت خود را نمودند و آن را در جهان واقعیت پیادهکردند و با خدایشان راست بودند و در مسیرشان راست قامت رفتند:
(أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاء الْمُبِینُ وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ) .
فریادش زدیم که: ای ابراهیم! تو خواب را راست دیدی و دانستی (و برابر فرمان آن عمل کردی و ماموریت خود را بجای آوردی. دست نگهدار که در این آزمایش بزرگ موفق شدی. بیش از این رنج تو و فرزندت را نمیخواهیم). ما اینگونه به نیکوکاران سزا و جزا میدهیم. این (آزمایش بزرگ که ذبح فرزند با دست پدر است) مسلمّاً آزمایشی است که بیانگر (ایمان کامل و یقین صادق به خداوند هستی) است. ما قربانی بزرگ و ارزشمندی را فدا و بلاگردان او کردیم.
تو خواب را راست دیدی و دانستی و عملاً آن را پیاده کردی. خدا جز تسلیم فرمان شدن و مطیع دستور گردیدن نمیخواهد، تسلیم شدن و مطیعگردیدنیکه در وجود انسان چیزی برجای نماندکه بنده آن را از خدا پنهان دارد، یا آن راگرامیتر و ارزشمندتر از دستور او بداند، یا آن را برای خویشتن نگاه دارد و در راه خدا مبذول ننماید و نبخشاید، هرچند آن چیز پسر، یعنی پاره جگر بوده، و یا آن چیز جان و زندگی باشد. تو ای ابراهیم کار خود را کردی. همه چیز را بخشیدی. عزیزترین چیز را فداکردی. عزیزترین چیز را با رضا و رغبت و درکمال آرامش و اطمینان و یقین و باور بخشیدی. تنها گوشت و خون مانده است. اینها هم با ذبح و سر بریدن فدا میگردند و نیست میشوند. خدا بلاگردان این جان را میدهد، جانیکه خود را تسلیم کرده است و وظیفه خود را اداء نموده است. بلاگردان او میفرماید حیوان بزرگ و ارزشمندی را. گویند: آن بلاگردان قوچی بودکه ابراهیم آن را آماده قربانی دید، قوچیکه خدا آن را روانهکرده بود و اراده فرموده بود که ذبح شود و بجای اسماعیل قربانیگردد!
به ابراهیمگفته است:
« إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ».
ما اینگونه به نیکوکاران سزا و جزا میدهیم.
ما این چنین سزا و جزای نیکوکاران را مـیدهیم با گزینش ایشان برای همچون آزمـونی. سـزا و جزای ایشان را میدهیم با رهنمودکردن دلهایشان و بالا بردن دلهایشان به سطح وفای به وظیفه خودشان. سزا و جزایشان میدهیم با بالا بردن مقامشان و صابر گرداندنشان برای ادای تکلیفشان. همچنین ایشان را جزا و سزا میدهیم بدین شکل که آنان را سزاوار پاداش میگردانیم.
با اینکار ابرهیم، سنت و قانون قربانیکردن در جشن قربان برجا و برپا گردید، تا قربانیکردن یادآور این رخداد بزرگ باشدکه به عنوان مشعلی فروزان بر قله حقیقت ایمان و اطاعت زیبا، و سترگی تسلیم یزدان جهان پایدار و برقرار میماند. ملت مسلمان بدین رخداد سترگ برمیگردد تا حقیقت پدرشان ابراهیم را درک و فهمکنند، ابـراهیمیکه امّت اسلامی از او پیروی میکند و حسب و نسب و عقیده و باورش را به ارث میبرد، و سرشت عقیده و باوری را باید درک و فهم بکندکه با آن استوار و ماندگار میماند، یا بر آن پایدار و برقرار میشود. و باید بداند که عقیدهاش تسلیم رضا و قدر خدا با رضا و رغبت شدن و اطاعت و فرمانبرداری کردن و با یقین و اطمینان دستور یزدان را لبیکگفتن و به راه او رفتن است، بدون اینکه از پروردگار خود بپرسدکه چرا؟ ملت مسلمان نباید در پیاده کردن خواست یزدان کوچکترین تردید و درنگی به خود راه دهد، و باید نخستین اشاره یزدان سبحان و نخستین رهنمون و رهنمود ایزد منان برای او بس باشد. او باید فوراً به پیادهکردن اراده خدای مهربان بپردازد، و برای خود از نفس خود چیزی برجای نگذارد و بلکه همه چیز خود را فدای خواست خدا نماید. ملت مسلمان نباید در چیزیکه به خدا تقدیم میدارد شکـلی و شیوهای را برگزیند، مگر بدان شکل و بدان شیوهایکه خدایش دستور میدهدکه آن گونه و آن جور باشد و بشود!
گذشته از این باید ملت مسلمان بداندکه پروردگارش نمیخواهد آنان را با امتحان و آزمون شکنجه دهد و بیازارد. بلکه خدا از ایشان میخواهد که فرمانبردار و لبیکگویان و وفای به عـهدکنندگان و وظیفه انجامدهندگان، به سویش بیایند. تسلیم فرمان باشند و بدو پیشنهادی ندهند و بر او پیشی نگیرند. هرگاه خدا از ملت مسلمان در این امور صدق و صداقت را ببیند، ایشان را از فداکاریها و قربانی دادن و دردها و رنجها معاف میفرماید، و آن امور را برایشان وفای به عهد و ادای وظیفه محسوب میدارد، و آن کارها را از آنان میپذیرد و بلاگردان و عوض آنها را بدیشان میدهد و میرساند، و ایشان را گرامـی و بزرگوار میکند همانگونهکه پدرشان را گرامی و بزرگوارکرده است. (وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ ).
و نام نیک او را در میان ملتهای بعدی باقی گذاردیم (و اسوه آیندگان با ایمان و قدوه پاکبازان جهانش کردیم).
ابراهیم در طول اعصار و قرون به نیکی یاد میشود و نام او بر زبان نسلهای پیاپی به نیکی میرود. ابراهیم به تنهائی ملتی است. او به پدر پیغمبران ملقب میشود. او پدر این ملت مسلمان نیز است. این ملت مسلمان وارث ملت او است. خدا برای این ملت مسلمان رهبری جامعه بشریت را نوشته است و باید این رهبری را برابر آئین ابراهیم انجام دهد. خداوند ملت مسلمان را نوادگان و پسماندگان و حسب و نسب ابراهیم تا روز جزا و سزای قیامتکرده است.
(سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ) .
درود بر ابراهیم!.
درود خدا از سوی پروردگار ابراهیم بر ابراهیم باد، درودی که درکتاب جاودانهاش آن را مینگارد، و آن را برصفحات بزرگ وسترگ هستی ثبت وضبط میفرماید.
(کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ).
ما اینگونه نیکوکاران را پاداش خیر خواهیم داد.
ما اینگونه نیکوکاران را با آزمون، و وفای به عهد، و به نیکی نام بردن، و درود، و بزرگداشت، پاداش خیر میدهیم.
(إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ).
چرا که او از بندگان با ایمان ما بود.
این پاداش ایمان است. این حقیقت ایمان است که آزمایش روشن پرده از آن برداشته است.
آنگاه دوباره پروردگار ابراهیم بار دیگر بر ابراهیم با فضل و لطف و نعمت و عنایت خود جلوهگر میآید و بدو در سنکهنسالی اسحاق را میبخشد، و ابراهیم و اسحاق را مبارک میگرداند، و اسحاق را پیغمبری از میان شایستگان مینماید:
(وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِیّاً مِّنَ الصَّالِحِینَ .وَبَارَکْنَا عَلَیْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ).
ما او را به (تولد) اسحاق که پیغمبر و از زمره صالحان بود، مژده دادیم. و ما به ابراهیم و (فرزندش) اسحاق خیر و برکت دادیم (در عمر و زندگی، در نسلهای آینده، در مکتب و ایمان، و . . .).
بعد از آن دو، دودمان ایشان به یکدیگر میرسد و میپیوندد. ولی وراثت این دودمان وراثت خون و حسب و نسب نیست. بلکه این وراثت، وراثت دین و برنامه است. پس هرکس از ابراهیم و اسحاق پیرویکند نیککار است، و هرکس منحرفگردد به خود ستم میکند و حسب و نسب دور یا نزدیک بدو سودی نمیرساند:
(وَمِن ذُرِّیَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِینٌ ).
از دودمان این دو، افرادی نیکوکار به وجود آمدند، و هم افرادی که (به خاطر عدم ایمان) آشکارا به خود ستم کردند.
*
از زمره دودمان ابراهیم و اسحاق، موسی و هارون بودند:
(وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ وَنَجَّیْنَاهُمَا وَقَوْمَهُمَا مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ وَنَصَرْنَاهُمْ فَکَانُوا هُمُ الْغَالِبِینَ وَآتَیْنَاهُمَا الْکِتَابَ الْمُسْتَبِینَ وَهَدَیْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ وَتَرَکْنَا عَلَیْهِمَا فِی الْآخِرِینَ سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ).
ما به موسی و هارون واقعآ نعمتهای گرانبهائی بخشیدیم. .آنان و قوم ایشان را از غم و اندوه بزرگ (اذیت و آزار فرعون و فرعونیان) نجات دادیم. و آنان را یاری کردیم تا (بر دشمنانشان) پیروز شدند. و به آن دو کتاب روشنگر (احکام دین، و بیانگر رهنمودهای امور زندگی آن روزی) عطاء کردیم (که تورات است). و آن دو را به راه راست رهنمود کردیم (که راه انبیاء و اولیاء است، و خطر انحراف و گمراهی و سقوط در آن وجود ندارد). و نام نیک آنان را در اقوام بعد باقی گذاردیم. درود بر موسی و هارون! ما اینگونه نیکوکاران را پاداش میدهیم. آن دو نفر، از زمره بندگان مومن ما بودند.
این پرتوی از داستان موسی و هارون استکه فضل و لطف خدا را در حق آن دو جلوهگر میسازد، فضل و لطفیکه درگزینش و بعثت آنان، و نجات آنان و قوم ایشان «از غم و اندوه بزرگ)» پدیدار و نمودار میآید. غم و اندوه بزرگکه داستان موسی و هارون آن را در سورههای دیگر شرح و بسط میدهد. فضل و لطف خدا در حق آنان همچنین جلوهگر و پدیدار میآید در یاری کردن و پیروزگرداندنشان بر جلادان فرعون و فرعونیان، دادن کتاب روشن و روشنگر بدیشان، هدایت دادن و رهنمودشان به راه راست، راه خدائیکه مومنان را بدان راهنمائی و رهنمون میفرماید، و در جاودانه برجای گذاشش نـامشان و یادشان در میان نسلها و نژادها و قرون و اعصاریکه پیاپی میآیند. این پرتو با درود و سلام خدا بر موسی و هارون، و با پیروی خاتمه مییابدکه در این سوره مکرر میگردد برای بیان جزا و سزائی که نیکوکاران بدان دست مییابند، و برای بیان ارزش ایمانیکه مومنان به خاطر آن بزرگ داشته میشوند.
*
بر این پرتو با پرتو دیگری پیرو زده میشودکه بسان همین پرتو است. این پرتو در باره الیاس است. ارجح اقوال این است که الیاس همان پیغمبری استکه در کتاب عهد قدیم، ایلیاء نـام دارد. الیاس به سوی مردمانی در سوریه فرستاده شده استکه بتی را به نام بعل میپرستیدند. هنوزکه هنوز است آثار باستانی شهر بعلبک بر باقیماندههای این پرستش دلالت دارد.
(وَإِنَّ إِلْیَاسَ لَمِنْ الْمُرْسَلِینَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ أَتَدْعُونَ بَعْلاً وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ اللَّهَ رَبَّکُمْ وَرَبَّ آبَائِکُمُ الْأَوَّلِینَ فَکَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ سَلَامٌ عَلَى إِلْ یَاسِینَ إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ).
الیاس از پیغمبران بوده زمانی به قـوم خود گفت: آیا پرهیزکاری پیشه خود نمیکنید؟ آیا بت بعل را به فریاد میخوانید (و نیازمندیهای خود را از او میخواهید) و آیا بهترین آفرینندگان را رها میسازید؟! خدا، که معبود شما و معبود نیاکان پیشین شما است. آنان الیاس را تکذیب کردند، پس ایشان (توسط فرشتگان در دوزخ) گرد آورده میشوند. مگر بندگان مخلص خدا (که ایشان رستگار و کامکارند). و نام نیک او را در میان ملتهای بعدی باقی گذاردیم. درود بر الیاس! ما این چنین پاداش نیکوکاران را خواهیم داد. الیاس از زمره بندگان با ایمان ما بود.
الیاس قوم خود را به توحید و یگانهپرستی فراخواند، پرستش بعل را بر ایشان زشت شمرد، و به ترک خدا گفتن را، یعنی:
«احسن الخالقین » .
بهترین آفرینندگان.
را ننگ ایشان دانست. بهترین آفرینندگانکه پروردگار ایشان و نیاکان پیشین آنان است. بدانگونه که ابراهیم پرستش پدر و قوم خود را زشت شمردکه برای بتها انجام میدادند. هم بدان سان که هر پیغمبری پرستش قوم بتپرست خود را زشت شمرده است و ننگ ایشان قلمداد کرده است.
سرانجام قوم الیاس او را تکذیب کردند. یزدان سبحان قسم میخورد و تاکید میفرمایدکه آنان با زور حاضر آورده میشوند تا سزای تکذیبکنندگان را ببینند و بچشند، مگرکسانی از آنان که ایمان آورده باشند و یزدان ایشان را از میان آن قوم رها و خاص خودکرده باشد.
این نگاهکوتاهکه درباره الیـاس است با این خاتمه مکرر و مقصود در سوره پایان میپذیرد، تا با سلام و درود بر پیغمبران پیش از او، ادای تعظیم و تکریم آن بزرگواران شود، و از پاداش نیکوکاران سخن رود، و از ارج و ارزش ایمان مومنانگفته آید.
سیره الیاس برای نخستین بار در مثل همچون نگاه کوتاه وگذرائی به میان میآید. اندکی میایستیم تا به جنبه هنری آیه بپردازیم:
« سَلَامٌ عَلَى إِلْیَاسِینَ » .
درود بر الیاس!.[2]
با ساختار «الیاسین» فاصله و آهنگ موسیقی مراعات گردیده است، بدانگونه که در شیوه قرآن ملاحظه میگردد بدان هنگامکه هماهنگی آوا و نوا در تعبیر مورد نظر باشد.[3]
*
آنگاه پرتوی از داستان لوط به میان میآید، داستانی که در جاهای دیگری به دنبال داستان ابراهیم آمده است:
«وَإِنَّ لُوطاً لَّمِنَ الْمُرْسَلِینَ إِذْ نَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِینَ إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغَابِرِینَ ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ وَإِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِم مُّصْبِحِینَ وَبِاللَّیْلِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ؟ ».
قطعاً لوط از زمره پیغمبران بود. زمانی، او و جملگی خاندان و پیروان او را نجات دادیم. مگر پیرزنی (که همسر لوط بود و با کافران در اذیت و آزار مومنان همکاری میکرد، و بدین سبب) از زمره هلاکشدگان گردید. آنگاه (که لوط و مومنان را نجات دادیم دیگران را درهم کوبیدیم و نابود کردیم. و شما (ای اهل مکه در سفر تجارتی خود به سرزمین شام) بامدادان از سرزمین ایشـان عبور میکنید (و پیوسته آثار ویران آنان را دید میزنید). و شامگاهان هم (مخروبههای شهر ایشان سدوم را میبینید). آیا نمیاندیشید و متوجه نیستید (که بدکرداری و تباهکاری ایشان، موجب ویرانی سرزمینشان و بدفرجامی خودشان شده است؟).
این پرتو همگونترین پرتو بدان پرتوی استکه از داستان نوح به میان آمده است. این پرتو به رسالت لوط و نجات او و نجات اهل و عیالش بجز همسرش اشاره مینماید. از هلاکت تکذیبکنندگان گمراه صحبت میدارد. با پسودهای هم به پایان میآید که دلهای عربهائی را میپساید و لمس مینمایدکه از سرزمین و ازکنار خانه وکاشانه قوم لوط همیشه بامدادان و شامگاهان میگذشتند و دلهایشان بیدار و هوشیار نمیگردید، و گوشهایشان از شنیدن داستان سرزمینها و خانه وکاشانههای فرو تپیده و ویران شده قوم لوط شنوا نمیشد. به خود نمیآمدند و از فرجامی نمیترسیدندکه بسان فرجام غمانگیز قوم لوط گریبانگیرشان شود.
*
این پرتوها و نگاهها با پرتو و نگاهی از یونس، همنشین ماهی، خاتمه میپذیرد:
(وَإِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ فَسَاهَمَ فَکَانَ مِنْ الْمُدْحَضِینَ فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِینَ لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاء وَهُوَ سَقِیمٌ وَأَنبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِّن یَقْطِینٍ وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِئَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِینٍ)
مسلماً یونس هم از زمره پیغمبران بود. زمانی، او به سوی کشتی پر (از مسافر و کالا، بدون اجـازه پروردگارش، از میان قوم خود) گریخت. (کشتی دچار سانحه شد و میبایست بر طبق قرعه، افرادی از سرنشینان به دریا انداخته شـوند). یونس در قرعهکشی شرکت کرد و از جمله کسانی شد که قرعه به نام ایشان درآمد. (پس برابر عرف آن روز به دریا انداخته شد). ماهی او را بلعید، در حالی که مستحق ملامت بود (و میبایست در برابرکاری که کرده بود زندانی شود). اگر او قبلاً از زمره پرستشگران نمیبود، او در شکم ماهی تا روز رستاخیز میماند. ما او را در یک سرزمین برهوت خالی (از درخت و گیاه) افکندیم، در حالی که بیمار و نزار بود. ما کدو بُنی بر بالای او رویانیدیم (تا در سایه برگهای پهن و مرطوب آن بیارامد. یونس کمکم بهبودی یـافت) و او را به سوی جمعیت یک صد هزار نفری یا بیشتر فرستادیم (تا ایشان را به ایمان آوردن و توبه کردن از بدیها و انجام نیکیها دعوت کند.) آنان همه ایمان آوردند و ما ایشان را از مواهب فراوان و نعمتهای فراخ زندگی تا مدت مشخصی بهرهمند ساختیم.
قرآن نمیفرمایدکه قوم یونس کجا بودند وکجا میزیستند. ولی مفهوم سخن بیانگر این است که آنان در سرزمینی نزدیک به دریا بسر میبردهاند. روایتها نیز بیان میداردکه یونس از تکذیب قوم خود به تنگ آمد. آنان را از عذاب نزدیک بیم داد، و خشمناک و گریزان از پیش ایشان رفت و به ترک ایشان گفت. خشم او را بهکنار دریا کشاند، آنجائی که سوارکشتی پر از مسافر وکالا شد. در وسط آب، بادها و موجها بر کشتی تاختند. طوفان بادها و امواج آبها به عقیده سرنشینان کشتی نشانه این بوده استکه یکی از مسافران مورد خشم خدا است چون مرتکب گناهی گردیده است. قطعاً باید او به آب انداخته شود تاکشتی از غرق شدن رهائی یابد. قرعه کشیدند تا به نام چه کسی به در آید و وی را ازکشتی بیرون بیندازند. قرعه به نام یونس به در آمد. یونس در نزد ایشان به خیر و صلاح معروف و مشهور بود. ولی قرعه مکرّر و موکّد به نام او به در آمد. او را به دریا انداختند، یا او خود را به دریا انداخت. ماهی او را بلعید، در حالیکه او:
«مُلیمُ » گناهکار بود . . . مستحق سرزنش و درخور نکوهش بود.
یعنی او مستحق لومه و ملامت بود، زیرا او از وظیفهای شانه خالیکرده بودکه خدا او را همراه با آن فرو فرستاده بود، و خشمناک به ترک قوم خودگفته بود پیش از اینکه خدا بدو اجازه دهد. یونس وقتیکه در شکم ماهی احساس مضیقت و دلتنگیکرد به تسبیح و تقدیس خدا پرداخت و از او طلب آمرزشکرد وگفت که او از زمره ستمکاران شده است. به پیشگاه باری عرض کرد:
« لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالـمین » .
پروردگاری جز تو نیست و تو پاک و منزهی. من از جمله ستمکاران شدهام. (انـبیاء/87)
خدا دعای او را شنید و آن را پذیرفت و بدان پاسخ گفت. ماهی او را پرتکرد.
( فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِینَ لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ).
اگر او قبلاً از زمره پرستشگران نمیبود، او در شکم ماهی تا روز رستاخیز میماند.
یونس از شکم ماهی، بیمار و لخت و عور بیرون آمد و بر ساحل افتاد.
(وَأَنبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِّن یَقْطِینٍ).
ما کدو بُنی بر بالای او رویانیدیم (تا در سایه برگهای پهن و مرطوب آن بیارامد).
«یقطین» کدو است. بر یونس سایه انداخت با برگهای پهنیکه داشت، و از مگسها او را محفوظ و مـصون نمود. گویندکه مگس به کدوبُن نزدیک نمیشود. این هم از فضل و لطف خدا و چارهاندیشی او برای یونس بود. وقتی که تندرستی کامل خود را بازیافت، پروردگارش او را به سوی قوم خود برگرداند، قومیکه خشمناک به ترک ایشانگفته بود. آن قوم پس از بیرون رفتن یونس از میان خود از عذابی به هراس افتاده بودند که ایشان را از آن بیم داده بود. ایمان آورده بودند و طلب آمرزش و درخواست عفوکرده بودند. خدا هم ایمان و درخواست آنان را قبول فرموده بود و عذاب تکذیبکنندگان راگریبانگیرشان ننموده بود:
(فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِینٍ).
آنان همه ایمان آوردند و ما ایشان را از مواهب فراوان و نعمتهای فراخ زندگی تا مدت مشخصی بهرهمند ساختیم.
آنان صد هزار نفر بیشتر بودند نه کمتر. همه هم ایمان آوردند.[4]
این پرتو با روندیکه دارد در اینجا فرجامکسانی را روشن میسازد که ایمان آوردهاند. درکنار آن داستانهای پیشین فرجام کسانی را روشن ساختهاندکه ایمان نیاوردهاند. و لذا قوم محمّد (ص) یکی از این دو فرجام را برمیگزینند هرگونه که میخواهند!!!
بدینگونه این مرحله از سوره به پایان میآید - از آنکه همچون گشت وگذار دور و دراز و فراخی در طول تاریخ از زمان نوح به بعد صورت پذیرفت و با بیم دادهشدگان بسر رسید، چه آنان که از ایشان ایمان آوردهاند و چه آنانکه از ایشان ایمان نیاوردهاند.
[1] مراد حضرت ابراهیم(ع) بیماری روح و آزار دل از پندارگرائی و اوهام پرستی مردم، و برداشت ایشان از سخن او بیماری ظاهری بود. (مترجم)
[2]«آل یاسین»: تلفظ دیگر الیاس است، همچون سیناء و سینینکه هر دو نام سرزمین معینی است، یا ابراهیمو ابراهام، میکال و میکائیل، و . . . به عبارت دیگر ال یاسین، جمع الیاسی نبوده تا بعد از تخفیف «الیاسین» شده باشد، همانگونهکه برخی معتقدند. (مترجم)
[3]مراجعه شود به هماهنگی هنری در کتاب: «التصویرالفنی فی القرآن»، بخـش آهنگ موسیقیائی.
[4]بدین داستان در سوره انبیاء جزء هفدهم (صفحه101) مراجعه شود.
سورهی صافات آیهی 68-1
سوره صافات مکی و ١٨٢ آیه است
بسم الله الرحمن الرحیم
وَالصَّافَّاتِ صَفّاً (1) فَالزَّاجِرَاتِ زَجْراً (2) فَالتَّالِیَاتِ ذِکْراً (3) إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ (4) رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ (5) إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ (6) وَحِفْظاً مِّن کُلِّ شَیْطَانٍ مَّارِدٍ (7) لَا یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَیُقْذَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٍ (8) دُحُوراً وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ (9) إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ (10) فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَم مَّنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّن طِینٍ لَّازِبٍ (11) بَلْ عَجِبْتَ وَیَسْخَرُونَ (12) وَإِذَا ذُکِّرُوا لَا یَذْکُرُونَ (13) وَإِذَا رَأَوْا آیَةً یَسْتَسْخِرُونَ (14) وَقَالُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِینٌ (15) أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ (16) أَوَآبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ (17) قُلْ نَعَمْ وَأَنتُمْ دَاخِرُونَ (18) فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ فَإِذَا هُمْ یَنظُرُونَ (19) وَقَالُوا یَا وَیْلَنَا هَذَا یَوْمُ الدِّینِ (20) هَذَا یَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِی کُنتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ (21) احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا کَانُوا یَعْبُدُونَ (22) مِن دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَى صِرَاطِ الْجَحِیمِ (23) وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ (24) مَا لَکُمْ لَا تَنَاصَرُونَ (25) بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ (26) وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَسَاءلُونَ (27) قَالُوا إِنَّکُمْ کُنتُمْ تَأْتُونَنَا عَنِ الْیَمِینِ (28) قَالُوا بَل لَّمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ (29) وَمَا کَانَ لَنَا عَلَیْکُم مِّن سُلْطَانٍ بَلْ کُنتُمْ قَوْماً طَاغِینَ (30) فَحَقَّ عَلَیْنَا قَوْلُ رَبِّنَا إِنَّا لَذَائِقُونَ (31) فَأَغْوَیْنَاکُمْ إِنَّا کُنَّا غَاوِینَ (32) فَإِنَّهُمْ یَوْمَئِذٍ فِی الْعَذَابِ مُشْتَرِکُونَ (33) إِنَّا کَذَلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ (34) إِنَّهُمْ کَانُوا إِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ (35) وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ (36) بَلْ جَاء بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِینَ (37) إِنَّکُمْ لَذَائِقُو الْعَذَابِ الْأَلِیمِ (38) وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (39) إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (40) أُوْلَئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَّعْلُومٌ (41) فَوَاکِهُ وَهُم مُّکْرَمُونَ (42) فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ (43) عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ (44) یُطَافُ عَلَیْهِم بِکَأْسٍ مِن مَّعِینٍ (45) بَیْضَاء لَذَّةٍ لِّلشَّارِبِینَ (46) لَا فِیهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا یُنزَفُونَ (47) وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِینٌ (48) کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَّکْنُونٌ (49) فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَسَاءلُونَ (50) قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ إِنِّی کَانَ لِی قَرِینٌ (51) یَقُولُ أَئِنَّکَ لَمِنْ الْمُصَدِّقِینَ (52) أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً أَئِنَّا لَمَدِینُونَ (53) قَالَ هَلْ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ (54) فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِی سَوَاء الْجَحِیمِ (55) قَالَ تَاللَّهِ إِنْ کِدتَّ لَتُرْدِینِ (56) وَلَوْلَا نِعْمَةُ رَبِّی لَکُنتُ مِنَ الْمُحْضَرِینَ (57) أَفَمَا نَحْنُ بِمَیِّتِینَ (58) إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ (59) إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (60) لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلْ الْعَامِلُونَ (61) أَذَلِکَ خَیْرٌ نُّزُلاً أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ (62) إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِینَ (63) إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ (64) طَلْعُهَا کَأَنَّهُ رُؤُوسُ الشَّیَاطِینِ (65) فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْهَا فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ (66) ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْهَا لَشَوْباً مِّنْ حَمِیمٍ (67) ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِیمِ (68)
این سوره مکی - بسان سوره پیش از خود - دارای فاصلههای کوتاه، آهنگهای سریع و تند، صحنهها و موقعیتهای زیاد، شکلها و سایهروشنهای گوناگون، و انگیزههای ژرف است. این انگیزهها برخیها دارای ضربههای سختی و تاثیرهای تندی است.
این سوره - مانند سایر سورههای مکی - به ساختن و استوار داشتن زیربنای عقیده در درونها میپردازد، و میکوشد درونها را از آلودگیهای شرک در هر شکلی و صورتیکه هست بزداید و پاکیزه نماید. به ویژه به چارهجوئی شکل و صورت مبثبخصی از شکلها و صورتهای شرکی میپردازد که در محیط اولیه عربی رایج و حکمفرما بود. در مقابل این شکل و صورت شرک بسیار میایستد، و با وسائل مختلف و از راههای گوناگون از پوچی و ناروائی آن پرده برمیدارد . . . این شکل و صورت شرک را جاهلیت عربها خوشایند و روا میدید، وگمانشان بر این بود که میان یزدان سبحان و میان جنیان قرابت و خویشاوندی است! آنان بدین افسانه خود ادامه میدادند و در آن پیش میرفتند و گمان میبردندکه از ازدواج خداوند بزرگوار و جن مادهای، فرشتگان متولدگردیدهاند! گذشته از این،گمان میبردند که فرشتگان ماده هستند، و آنان دختران یزدانند!
به این افسانه در این سوره حمله شـدیدی میشود و سخت مورد تاخت و تاز قرار میگیرد. این یورش پرده از ناروائی و نادرستی و هیچی و پوچی آن برمیدارد. با توجه به اینکه این افسانه موضوع نمایان و برجستهای است که این سوره بدان میپردازد و چاره آن را میسازد، این سوره با اشاره بهگروههائی از فرشتگان میآغازد:
( وَالصَّافَّاتِ صَفّاً فَالزَّاجِرَاتِ زَجْراً فَالتَّالِیَاتِ ذِکْراً...).
قسم به آنان که (در مقام عبودیت و انقیاد) محکم صف کشیدهاند! و قسم به آنان که سخت باز میدارند! و قسم به آنان که پیاپی (آیات خدا را) تلاوت میکنند ... (صافات/1-2-3)
به دنبال این اشاره، سخن از اهریمنان سرکش میرود، و ایشان را با آذرخشهای آسمانی سوراخکننده سنگباران میکند تا به جهان والای فرشتگان نزدیک نشوند و راه پیدا نکنند، و به چیزهائیگوش فرا ندهندکه در آنجا میگذرد، هرچند هم افسانههای جاهلی گمان میبردهاند اهریمنان اینگونه رانده نشدهاند! همچنین قرآن میوههای درختچه زقّوم راکه ستمگران در دوزخ بدان شکنجه و عذاب داده میشوند، به سرهای اهریمنان تشبیه میکند تا زشتی و پلشتی و رسوائی و خواری ایشان را به نمایش در آورد!
در پایان این سوره، حمله مستقیمی بدین افسانه پوچ و نادرست میگردد:
(فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّکَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ (149) أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِکَةَ إِنَاثاً وَهُمْ شَاهِدُونَ (150) أَلَا إِنَّهُم مِّنْ إِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ (151) وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ (152) أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِینَ (153) مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ (154) أَفَلَا تَذَکَّرُونَ (155) أَمْ لَکُمْ سُلْطَانٌ مُّبِینٌ (156) فَأْتُوا بِکِتَابِکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ (157) وَجَعَلُوا بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ (158) سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ (159).
از آنان (که ساکن مکه بوده و به دنبال خرافات راه افتاده و معتقدند که فرشتگان دختران خدایند) بپرس که آیا دختران ازآن پروردگار تو باشند و پسران ازآن خودشان؟ (آیا این عادلانه است؟). یا این که (وقتی که) مـا فرشتگان را به صورت ماده میآفریدیم، ایشان ناظر (بر خلقت فرشتگان) بودهاند؟ هان! آنان تنها از روی دروغها و تهمتهای به هم بافته خود میگویند: خداوند فرزند زاده است! قطعاً ایشان دروغگویند. آیا خدا دختران را بر پسران ترجیح داده است (در صورتی که به گمان شما پسران از دختران بهترند؟ تازه اگر برابر اندیشه تباه شما هم بود، میبایست خدا پسران را نصیب خود کند؛ نه دختران را!). چه چیزتان شده است، چگونه داوری میکنید؟ (هیچ میفهمید چه میگوئید؟!). آیا یادآور نمیگردید (و از این بیخبریها به خود نمیآئید، و از این بیهودهگوئیها دست برنمیدارید؟!). یا این که شما دلیـل روشن و روشنگری (در این زمینه) دارید؟ اگر راست میگوئید (که دلیل و برهانی دارید) کتاب خود را بیاورید و بنمائید. آنان معتقد بـه خویشاوندی و نزدیکی میان خدا و جنیان هستند. در صورتی که جنیان میدانند که مشرکان (و هم خودشان، اگر شرک بورزند، در میان دوزخ) حاضر آورده میشوند . . . خداوند، پاک و منزه اسـت از توصیفهائی که (این گروه مشرک و خرافه پرست) میکنند. (صافات/149-159)
درکنار چارهجوئی این شکل ویژه از شکلهای جاهلی شرک، این سوره به گوشههای دیگر عقیده میپردازد، گوشههائیکه سورههای مکی مطرح و بررسی میکنند. در این راستا اندیشه یگانهپرستی و توحید را با استدلال به جهان دیدنی ثابت میدارد:
( إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ).
آن کسی که خداوند آسمانها و زمین و همه چیزهائی است که در میان آن دو قرار دارد، و خداوند مشرقها است. (صافات/4-5)
در لابلای صحنهای از صحنههای قیامت هم آشکارا بیان میداردکه شرک سبب و مایه عذاب شدگان است:
(فَإِنَّهُمْ یَوْمَئِذٍ فِی الْعَذَابِ مُشْتَرِکُونَ (33) إِنَّا کَذَلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ (34) إِنَّهُمْ کَانُوا إِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ (35) وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ (36) بَلْ جَاء بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِینَ (37) إِنَّکُمْ لَذَائِقُو الْعَذَابِ الْأَلِیمِ (38) وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (39)
در نتیجه آنان (همگی، اعم از راهبران و پیروان) در عذاب، با یکدیگر و مشترکند. ما اینگونه با بزهکاران رفتار میکنیم. (چرا که) وقتی که بدانان گفته میشد: جز خدا معبودی نیست،بزرگی مینمودند (و خویشتن را بالاتر از آن میدیدند که یکتاپرستی را بـپذیرند). و میگفتند: آیا مابرای (سخن) چکامهسرای دیوانهای، معبودهای خویش را رها سازیم؟! (امّا او شاعر و مجنون نیست و) بلکه حق را آورده و پیغمبران را تصدیق کرده است. (محتوای دعوت محمّد و هماهنگی آن با دعوت انبیاء، دلیل صدق گفتار او است). شما (ای مشرکان کوردل!) قطعاً عذاب دردناک (الهی) را خواهید چشید، و جز برابر کارهائی که میکردهاید کیفر داده نمیشوید. (صافات/33-39)
همچینین این سوره به مساله رستاخیز و زندگی دوباره و حساب وکتاب و سزا و جزا میپردازد:
(وَقَالُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِینٌ أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ أَوَآبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ قُلْ نَعَمْ وَأَنتُمْ دَاخِرُونَ) .
و خواهند گفت: این (چیزی که ما میبینیم) جز جادوی آشکار و روشنی نیست. آیا هنگامی که مردیم و خاک و استخوان گشتیم، ما زنده گردانده میشویم؟! آیا پدران و نیاکان گذشته ما نیز (زنده میگردند که سالیان سال است مردهاند و ذرات وجودشان در پهنه زمین پراکنده و نـابود شده است؟). بگو: بلی! (همه شما زنده میشوید) در حالی که خوار و پست خواهید بود. (صافات /15-18 )
آنگاه بدین مناسبت، صحنه دور و دراز عجیب و غریبی از صحنههای قیامت را عرضه میداردکه لبریز از چشماندازها و جنبشها و شرمندگیها و رویاروئیهای ناگهانی است!
مساله وحـی و رسـالت را عرضه میدارد، وحی و رسالتیکه چنین در سخنانشان از آن تعبیر شده است:
« أَئِنَّا لَتَارِکُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ ؟ » .
آیا ما برای (سـخن) چکامهسرای دیوانهای، معبودهای خویش را رها سازیم؟!. (صافات/36)
پاسخ بدیشان هم چنین میآید:
( بَلْ جَاء بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِینَ).
(امّا او شاعر و مجنون نیست و) بلکه حق را آورده و پیغمبران را تصدیق کرده است. (محتوای دعوت محمّد و هماهنگی آن با دعوت انبیاء، دلیـل صدق گفتار او است). (صافات/37)
به مناسبتگمراهی آنان و تکذیب ایشان، زنجیرهای از داستانهای پیغمبران را عرضه میدارد، پیغمبرانی از قبیل: نوح، ابراهیم و پسرانش، موسی، هارون، الیاس، لوط و یونس. در این زنجیره داستانها رحمت خدا و کمک او به پیغمبران خود، وگرفتار ساختن تکذیب کنندگان عذاب و عقاب و تنبیه و توبیخ، پیدا و هویدا است:
(وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ الْأَوَّلِینَ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِیهِم مُّنذِرِینَ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِینَ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ).
قبل از اینان هم، اکبر پیشینیان گمراه بودهاند (چون مثل همین مشرکان از نیاکانشان تقلید کردهاند و کورکورانه مسیر ایشان را پیمودهاند). و ما در میانشان بیمدهندگانی (برانگیختیم و به سویشان) روانه کردیم. بنگر که فرجام کار بیم داده شدگان چه شده است؟! (همه نابود شدهاند و عبرت تاریخ گشتهاند). مگر بندگان پاکیزه و برگزیده خدا، (که از این مهلکه جان به در بردهاند و به بهشت نعیم و فوز عظیم رسیدهاند). (صافات/71-74) در میان این زنجیره داستانها داستان ابراهیم با پسرش اسماعیل به گونه ویژهای پدیدار و نمودار میگردد. داستان ذبح کردن و قربان و فدا نمودن است. در این داستان فرمانبرداری کردن و تسلیم فرمان یزدان شدن در زیباترین و دلانگیزترین و ژرفترین و والاترین شکل خود جلوهگر میشود، و به قله اوجی میرسدکه جز ایمان خالصی بدان نمیرسدکه جانها را بدان افق بلند درخشان بالا میبرد و نائل میگرداند.
*
انگیزههای الهامگرانهای که با عرضه کردن موضوعات و مسائل این سوره همراهی و همگامی دارد، به صورت روشن و آشکاری جلوهگر میآید در:
صـحنه آسمان و ستارهها و آذرخشها و نشانه رفتنهای آن:
( إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ وَحِفْظاً مِّن کُلِّ شَیْطَانٍ مَّارِدٍ لَا یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَیُقْذَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٍ دُحُوراً وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ).
ما نزدیکترین آسمان (به شما) را با زینت ستارگان آراستهایـم. ما آن را از هر شیطان متمردی، کاملاً حفظ کردهایم. آنان نمیتوانند به گروه والامقام (و صدرنشینان عالم ملکوت، که فرشتگان کبارند) دزدکی گوش فرادهند (و اسرار غیب را بشنوند) چرا که از هر سو به سویشان (تیرهای شهاب) نشانه میرود. آنان سخت (به عقب رانده میشوند و از صحنه آسمان) طرد میکردند، و عذاب به تمام و کمالی (در دنیا) و دائمی و سرمدی (در آخرت) دارند. و امّا از آنان هر که با سرعت استراق سمعی کند، فوراً آذرخشی سوراخکننده (جو آسمان و بدن آن شیطان) به دنبال او روان میگردد (و وی را میسوزاند و نابودش میگرداند). (صافات/6-10)
و در صحنههای قیامت و موقعیتهای هیجانآور و عجیب و غریب آن، و رخدادهای ناگهانی شگفت و شگرف، وشرمندگیهای سخت آن ...
صحنههائیکه این سوره آنها را دربر دارد واقعاً دارای قالب بینظیر و بیهمتائی است. ما این را لمس خواهیم نمود و خواهیم پسود، وقتیکه در جای خود در این سوره به طور مفصل عرضه میشود، و زمانیکه در لابلای داستانها و موقعیتها و الهامها و اشارهها از آن سخن میرود. به ویژه وقتیکه داستان ابراهیم و پسر قربانیش اسماعیل (ع) به میان میآید، و انگیزههای الهامگرانه در اینجا به قله اوجی میرسد که دلها را ژرف و سخت به تکان در میآورد.
گذشته از این، آهنگ موسیقی در این سوره دارای جنبه و جذبه و نوا و آوای ویـژهای است، با شکلها و سایهروشنها و صحنهها و موقعیتها و الهامها و اشارههای پیاپی ژرف خود آب و هوای خاص خویش را پیدا کرده است.
روند سوره در عرضهکردن موضوعات خود سه مرحله اصلی را طی میکند:
مرحله اول متضمّن افتتاح سوره با سوگند خوردن بدان گروههای فرشتگان است:
«وَالصَّافَّاتِ صَفّاً فَالزَّاجِرَاتِ زَجْراً فَالتَّالِیَاتِ ذِکْراً » .
قسم به آنان که (در مقام عبودیت و انقیاد) محکم صف کشیدهاند! و قسم به آنان که سخت باز میدارند! و قسم به آنان که پیاپی (آیات خدا را) تلاوت میکنند. (صافات/1-3)
فرشتگانیکه به ذکر و یاد وحدانیت خدا میپردازند، خدای خاورها، و آراینده و زینت دهنده آسمان با ستارهها. سپس مساله شیاطین پیش کشیده میشود، و ازگوش فرادادن و استراق سمعکردن آنان از جهان والای فرشتگان، و از تیرهای شهاب سوزاننده و سوراخکننده نشانه رفتن به سوی همچون شیاطین و اهریمنانی، سخن میرود. به دنبال این امر، پرسشی از ایشان میشود:
(أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقاً ؟) .
آیا آفرینش (دوباره) ایشان سختتر و دشوارتر است؟. (صافات/11)
یا آفرینـش آن آفریدگان، از قبیل: فرشتگان، آسمان، ستارگان، شیاطین، آذرخشها؟
این پرسش بدان خاطر است تا آنچه در باره رستاخیز و زندگی دوباره میگویند، جاهلانه و بیخردانه به نظر آید، و آنچه آن را بعید میشمردند و وقوع آن را به تمسخر میگرفتند اثبات شود. بدین خاطر روند قرآنی آن صحنه طولانی رستاخیز و زندگی دوباره و حساب وکتاب و نعمتهای بهشت و عذاب دوزخ را نشان میدهد و پیش چشم میدارد. این صحنه، بیهمتا و بینظیر است.
مرحله دوم میآغازد با بیان اینکه همچون سرگشتگانی در میان پیشینیان نیز هـمگون و همانند داشتهاند. کسانی بودهاند که پندها و اندرزها و ترسانندگان و بیمدهندگان به سویشان آمدهاند، امّا اغلب مردمان، سرگشته و گمراه شدهاند. سپس این مرحله به داستانهای آن بیم دادهشدگان و حذر داشتگان ادامه میدهد که از اقوام نوح، ابراهیم، موسی، هارون، الیاس، لوط، و یونس بودهاند. و بیان میدارد که عاقبت بیم دادهشدگان و برحذرداشتگان، و عاقبت سمنان چگونه بوده است و چه شده است.
مرحله سوم سخن میگوید از افسانهایکه از آن سخن رفت، افسانه جنیان و فرشتگان. همچنین این مرحله مقرر میدارد وعده خدا به پیغمبران مبنی بر پیروزی و چیره شدن ایشان، چگونه تحقق پیداکرده است و پیاده شده است:
( وَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ).
وعده ما راجع به بندگان فرستاده ما قبلاً (در لوح محفوظ) ثبت و ضبط گشته است. و آن این که ایشان قطعاً یاری میکردند، و لشکر ما حتماً پیروز میشوند. (صافات/171-173)
روند قرآنی سوره را خاتمه میبخشد با منزهکردن و تقدیس نمودن یزدان سبحان، و درود فرستـادن بر پیغمبرانش، و اعتراف و اقـرار بـه ربوبیت و خداوندگاریش:
(سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ).
پاک و منزه است خداوندگار تو از توصیفهائی که (مشرکان درباره خدا به هم میبافند و سر هم) میکنند، خداوندگار عزت و قدرت. درود بر پیغمبران! ستایش، یزدان را سزا است که خداوندگار جهانیان است.(صافات/١٨٠-182)
اینها مسائلی استکه این سوره در طرح و نقشه خود دارد . . .
هم اینک به تفصیل و تشریح میپردازیم:
*
( وَالصَّافَّاتِ صَفّاً فَالزَّاجِرَاتِ زَجْراً فَالتَّالِیَاتِ ذِکْراً إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ) .
قسم به آنان که (در مقام عبودیت و انقیاد) محکم صف کشیدهاند! و قسم به آنان که سخت باز میدارند! و قسم به آنان که پیاپی (آیات خدا را) تلاوت میکنند! قطعاً معبود شما یکی است (نه بیشتر). آن کسی که خداوند آسمانها و زمین و همه چیزهائی است که در میان آن دو قرار دارد، و خداوند مشرقها است.
صافات و زاجرات و تالیات، دستهها وگـروههائی از فرشتگان است. خداوند آنان را در اینجا به نام کارهایشان نام برده است و خودش از آن کارها آگاه است. چهبسا مراد از صافات فرشتگانی استکه در نماز پاهای خود را جفت همدیگر میکنند، یـا بالهای خود را برای اجراء فرمان یزدان راست و ریز مینمایند و دستور او را میپایند. چهبسا مراد از زاجرات فرشتگانی استکه بر سرکشان در وقت قبض ارواحشان یا درگستره حشر و هنگام راندنشان به سوی دوزخ، یا در هر حالتی و در هر جائی، میتوپند و بر سرشان فریاد میکشند. و چه بسا مراد از تالیات فرشتگانی باشد که ذکر، یعنی قرآن یاکتابهای آسمانی دیگری جز آن را تلاوت و قرائت میکنند، یا به ذکر و یاد خدا در خروشند و تسبیح گوی او هستند.
خداوند سبحان به این گروهها و دستههای فرشتگان سوگند میخورد بر وحدانیت و یگانگی خودش:
( إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ ).
قطعا معبود شما یکی است (نه بیشتر).
مناسبت این سوگند - همانگونهکه قبلاً گفتیم - همان افسانهای استکه در جاهلیت شائع بود. و آن اینکـه فرشتگان را دختران خدا میدانسـتند. این بود که فرشتگان را خداگونهها و معبودهای خود قرار میدادند. چرا که به گمان ایشان فرشتگان دختران خدایند!
آنگاه خدا خود را با صفت مناسب وحدانیّت و یگانگی، به بندگانش معرفی میکند و میشناساند:
« رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ » .
آن کسی که خداوند آسمانها و زمین و همه چیزهائی است که در میان آن دو قرار دارد، و خداوند مشرقها است.
این آسمانها و زمین در برابر دیدگان بندگان حاضر و آمادهاند. برایشـان از خدائی سخن میگویند که آفریدگار و ادارهکننده این ملک و مملکت فراخ و هراسانگیز است، ملک و ملکوتیکه هیچ فردی ادعاء نمیکندکه میتواند آن را بیافریند و آن را ادارهکند و کار و بارش را بگرداند و بچرخاند. هیچکسی نمیتواند از اعتراف و اقرار به قدرت مطلقه و وحدانیت حقه آفریدگارش بگریزد و فرارکند.
( وَمَا بَیْنَهُمَا).
وهمه چیزهائی که در میانآن دوقراردارد.
همه چیزهائیکه در میان آن دو قرار دارد، از قبیل: هوا، ابر، اشعه، نور، و آفریدههای ریز و دقیق و لطیفیکه انسانها گاه گاهی و زمانی بعد از زمانی چیزی از آنها راکشف و شناسائی میکنند، و بیش از آنچهکشف و شناسائی میکنند، بر ایشان پنهان و نهان میماند!
آسمانها و زمین و چیزهائیکه در میان آن دو قرار دارد، آن اندازه از ستبری و بزرگی و دقت و تنوع و زیبائی و هماهنگی برخوردارندکه انسان وقتیکه دلش بیدار میشود نمیتواند خویشتن را در برابر آنها نگاه دارد و از تاثیر ژرف، و از زیبائی فراوان و بیکران، و از اندیشه دور و دراز، خویشتن راکنار بکشد. انسان وقتیکه از جلو این آفریدههای بزرگ میگذرد نمیتواند متاثر نشود و به تدبر و تفکر نیفتد، مگر وقتیکه دلش مرده باشد. چه آن وقت متاثر شدن و پاسخگفتن به آهنگهای این جهان پر از عجائب و غرائب را از دست میدهد:
« وَرَبُّ الْمَشَارِقِ » .
و خداوند مشرقها است.
هر ستارهای مشرقی دارد. هر سیارهای مشرقی دارد. مشرقها در هر طرفی از اطراف آسمانهای فراخ بسیارند . . . تعبیر قرآنی معنی دقیق دیگری دارد بدان هنگامکه از واقعیت موجود درکـره زمین سخن میگوید، کرهایکه بر آن زندگی خواهیمکرد. زیرا کره زمین درگردش خود در برابر خـورشید مشـرقهای گوناگونی در نواحی مختلف زمین خواهد داشت - همانگونهکه مغربهای جوراجوری دارد - هر زمان که قسمتی ازکره زمین در مقابل خورشید قرار بگیرد، مشرقی برای آن قسمت ازکره زمین خواهـد بود، و
برای قسمت مقابل آن مغرب خواهد بود. زمـانی هم زمین حرکتکرد، مشرق دیگری برای بخش دیگری، و مغرب دیگری برای جای دیگریکه مقابل آن تکه از زمین است پدیدار میگردد، و به همین روال و منوال ... این حقیقتی استکه در زمان نزول قرآن مجید مردمان بدان آشنا نبودند، ولی یزدان جهان در آن زمان دیرین بدیشان از آن خـبر داد!
این نظم و نظام دقیقیکه در پیاپی آمدن مشرقهای این زمین، و این زیبائی و آراست و شکوهیکه جهان را در مطلعهای مشرقها و افقهای خاورها فرا میگیرد، هر دوتای اینها سزاوار است در دلهای انسانها انگیزههای الهامگرانهای پدید آوردگه دلها را به تدبر و تفکر در باره ساختار رب غفور فراخواند، و به سوی ایمان به وحدانیت آفریدگار زیبانگار گرداننده و چرخاننده و ادارهکننده جهان بکشاند، و در پرتو آثار ساختار یگانه موجود در وجودکه هیچگونه اختلافی در قالب دقیق و جمیل آن یافته نمیشود، به شناخت خدا برساند و نائل گرداند.
مناسبت ذکر این صفت از صفات یگانه یزدان در این مقام، این بود. خواهیم دیدکه ذکر آسمان و ذکر مشرقها مناسبت دیگری در آیاتی دارد که ذکرشان بعد از این آیات خواهد آمد، زمانیکه سخن به میان خواهد آمد از ستـارهها و سیّـارهها و از آذرخـشها و شیـطانها و تیرهای شهابیکه به سویشان نشانه میرود.
*
(إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ (6) وَحِفْظاً مِّن کُلِّ شَیْطَانٍ مَّارِدٍ (7) لَا یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَیُقْذَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٍ (8) دُحُوراً وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ (9) إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ).
ما نزدیکترین آسمان (به شما) را با زینت ستارگان آراستهایم. ما آن را از هر شیطان متمردی، کاملاً حفظ کردهایـم. آنان نمیتوانند به گروه والامقام (و صدرنشینان عالم ملکوت، که فرشتگان کبارند) دزدکی گوش فرادهند (و اسرار غیب را بشنوند) چرا که از هر سو به سویشان (تیرهای شهاب) نشانه میرود. آنان سخت (به عقب رانده میشوند و از صحنه آسمان) طرد میگردند، و عذاب به تمام و کمالی (در دنیا) و دائمی و سرمدی (در آخـرت) دارنـد. و امّا از آنان هر که با سرعت استراق سمعی کند، فوراً آذرخشی سوراخکننده (جوّ آسمان و بدن آن شیطان) به دنبال او روان میگردد (و وی را میسوزاند و نـابودش میگرداند).
روند قرآنی بعد از آنکه در سرآغاز سوره، بخش ویژه فرشتگان را در آن افسانه پسوده است و لمس نموده است، هم اینک بخش دوم آن افسانه را میپساید و لمس مینماید که مربوط به شیاطین است. مردمان گمان میبردند که میان یزدان و میان جنیان قوم و خویشی است. برخی از مردمان بر اساس این گمان، و بر اساس اینکه معتقد بودند شیاطین با جهان والای فرشتگان ارتباط دارند، غیب را میدانـند، شیاطین را میپرستیدند!
بعد از ذکر آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو است، و بعد از ذکر مشرقها، چه مشرقهای ستارگان و سیارگان، و چه مشرقهای پیاپی نواحی و بخشهای زمین، و چه اینها و چه آنها و نورها و پرتوهائیکه در آنها است، از ستارگان سخن میرود:
(إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ).
ما نزدیکترین آسمان (به شما) را با زینت ستارگان آراستهایم.
نگاهی انداختن به آسمان برای دیدن این زینت و آرایش بسنده است.کافی است به آسمان خیره شد و متوجهگردید زیبائی و جمال، عنصری استکه در ساختار زیربنائی این جهان منظور و مقصود بوده است، و صنعت صانع سبحان در اساس و پایه جهان، دارای زیبائی ساختار و جمال هماهنگ است، و زیبائی و جمال در جهان جوهری و ریشهدار است نه عرضی و سطحی، و طرح و نقشه جهان بر زیبابی و جمال ساختار، استوار و پایدار است، همانگونه که درست یک اندازه برکمال وظیفه جا و پابرجا است. چه هر چیزی در جهان به اندازI لازم و بـه مقدار ضروری است، و هر چیزی در جهان وظیفه خود را با دقت انجام میدهد، و جهان رویهمرفته زیبا و دلانگیز است.
آسمان، و پراکندگی ستارگان در آن، زیباترین منظرهای استکه چشم بر آن میافتد، و چشم از بسیار نگـاه کردن بدان خسته و رنجور نمیگردد. هر ستاره و هر سیارهای با نور خود چشمک و سوسو میزند. انگـار هر ستاره و هر سیارهای چشم محبت است و دزدانه و زیر زیرکی به تو نگاه میاندازد. وقتی تو بدان خیره میشوی چشم برهم نمینهد و پنهان میشود، و وقتی که از آن روی میگردانی میدرخشد و پرتو میافکند! تغییر جای دادن ستارهها و سیارهها و هر شب در منزلی از منازل خود بودن و دم به دم تغییر جایگاه دادن لذتی داردکه جان انسان از وراندازکردن آن هرگز ملول و رنجور نمیشود!
آنگاه آیه بعدی مقرر میداردکه این ستارگان و سـیارگان وظیفه دیگـری دارند. برخی از آنها آذرخشهائی هستندکه با آنها به سوی شیاطین نشانه میروند تا به جهان والای فرشتگان نزدیک نشوند:
(وَحِفْظاً مِّن کُلِّ شَیْطَانٍ مَّارِدٍ لَا یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَیُقْذَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٍ دُحُوراً وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ) .
ما آن را از هر شیطان متمردی، کاملاً حفظ کردهایم. آنان نمیتوانند به گروه والامقام (و صدرنشینان عالم ملکوت، که فرشتگان کبارند) دزدکی گوش فرادهند (و اسرار غیب را بشنوند) چرا که از هر سو به سویشان (تیرهای شهاب) نشانه میرود. آنان سخت (به عقب رانده میشوند و از صحنه آسمان) طرد میگردند، و عذاب به تمام و کمالی (در دنیا) و دائمی و سرمدی (در آخرت) دارند. و امّا از آنان هر که با سرعت استراق سمعی کند، فوراً آذرخشی سوراخکننده (جو آسمان و بدن آن شیطان) به دنبال او روان میگردد (و وی را میسوراند و نابودش میگرداند).
برخی از ستارگان انداختنی هستند و آسمان را از هر شیطان سرکشی و متمردی حفظ مـیکنند، و آن را از گوش فرا دادن شیاطین به چیزیکه در جهان بالا و والای فرشتگان میگذرد مصون و محفوظ میدارنـد. هرگاه شیطانی کوشید گوش فرادارد، آذرخشهائی او را از هر سو دربر میگیرند و میقاپند و سخت وی را طرد میکنند و میرانند. همچون شـیطانی در آخـرت نیز عذاب پیاپی و ناگسیختهای دارد. گاهی شیطان سرکش و متمردی دزدکی چیزی را تند و سریع میرباید از چیزهائیکه در جهان بالا و والای فرشتگان میگذرد. فوراً آذرخشی او را دنبال میکند و در فرو آمدن بدو میرسد و او را دربر میگیرد وکاملا وی را میسوزاند.
ما نمیدانیم چگونه شیطان متمرد و سرکش گوش فرامیدهد، و چگونه چیزی را تند و سریع برمیگیرد و میرباید و دریـافت مـینماید، و چگونه آذرخش سوراخکننده و سوزاننده به سـویش نشانه میرود و انداخته میشود. زیرا همه اینها غیب هستند و سرشت بشری ما از تصور چگونگی اینها عاجز و درمانده است. آنچه میتوانیم این استکه تصدیق بکنیم و باور داشته باشیم بدان چیزهائیکه از سوی خدا در باره آنها گفته شده است. آیا ما در باره چیزی از چیزهای جهان جز آگاهی سطحی داریم؟! آیا از چیزی جز پوسته آن را میدانیم؟!
مهماین استکه این شیاطینیکه از رسیدن به جهان بالا و والای فرشتگان بازداشته میشوند، و نمیگذارند به چیزهائیکه در جهان بالا و والای فرشتگان میگذرد گوش فرادارند، همان شیاطینی هستندکه مدعیان ادعاء مـیکنند که میان آنـان و میان یزدان قرابت و خویشاوندی برقرار است! اگر چیزی از این چیزها درست میبود رفتار با شیاطین کاملا تغییر میکرد و به گونه دیگری با ایشان رفتار مـیشد، و سرنوشت نزدیکان و خویشان و دامادان - به گمان مشرکان - راندن ایشان و نشانه رفتن به سویشان و برای همیشه سوزاندنشان و به عذاب گرفتار کردنشان نمیبود!
*
بعد از ذکر فرشتگان، و ذکر آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو است، و ذکر ستارگانیکه آسـمان نزدیک را میآرایند، و ذکر شیاطین سرکش و متمرد و تیرهای آذرخشی که به سویشان نشـانه مـیرود و انداخته میشود و بدانان میرسد و از پایشان درمیآورد، یزدان سبحان پیغمبر (ص) را مکلف و موظف میفرمایدکه از مشرکان و ناباوران بپرسد آیا آفرینش ایشان سختتر است یا آفرینش این مخلوقات؟ وقتی که این آفریدهها سختتر و نیرومندتر هستند پس چرا باید از مساله رستاخیز و زندگی دوباره حیران بشوند و به دهشت بیفتند و آن را به تمسخرگیرند، و وقوع آن را بعید بدانند؟ در صورتی که زنده گرداندن قابل مقایسه با آفرینش این آفریدههای بزرگ نیست:
(فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَم مَّنْ خَلَقْنَا؟ إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّن طِینٍ لَّازِبٍ بَلْ عَجِبْتَ وَیَسْخَرُونَ وَإِذَا ذُکِّرُوا لَا یَذْکُرُونَ وَإِذَا رَأَوْا آیَةً یَسْتَسْخِرُونَ وَقَالُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِینٌ أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ أَوَآبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ ؟) .
(به منکران بعث و قیامت بگو و) از ایشان پرس و جو کن که آیا آفرینش (دوباره) ایشان سختتر و دشوارتر است یا آفرینش (آسمانها و زمین و فرشتگان و سائر) چیزهائی که آفریدهایم؟ ما که ایشان را از گل چسـبنده نـاچیزی (در آغاز خلقت انسان) آفریدهایم (و بر آفرینش آنان توانا بودهایم. لذا سهل و ساده ایشان را بازآفرینی میکنیم و مشکلی در این امر نمیبینیم). امّا تو (آنقدر مساله معاد را مسلم و واضح میبینی که از ناباوری ایشان) تعجب میکنی، و ایشان (آنقدر مساله معاد را محال و ناممکن میدانند که هم تو و هم معاد را) مسخره میکنند. و هنگامی که بدانان (قدرت خدا و ادله قیامت) تذکر داده شود، متذکر و پندپذیر نمیگردند. (و به کفر و شرک و زشتکاریهای خود ادامه مـیدهند). و هرگاه معجزهای (از معجزات) یا دلیلی (از دلائل دال بر قدرت خدا) را ببینند،(نـه تـنها خود به تمسـخـر میپردازند، بلکه) دیگران را به مسخره کردن فرا میخوانند. و خواهند گفت: این (چیزی که ما میبینیم) جز جادوی آشکار و روشنی نیست. آیا هنگامی که مردیم و خاک و استخوان گشتیم، ما زنده گردانده میشویم؟! آیا پدران و نیاکان گذشته ما نیز (زنده میگردند که سالیان سال است مردهاند و ذرات وجودشان در پهنه زمین پراکنده و نابود شده است؟!).
از ایشان پرس و جو کن و بپرس: وقتیکه فرشتگان، آسمانها و زمین و هرچه در میان آن دو است، شیاطین، ستارگان، و آذرخشها، همه از زمره آفریدههای خدایند، آیا آفرینش آنان سختتر و دشوارتر از آفرینش ایـن هـه جهانها وکیهانها و آفریدهها است؟
منتظر پاسخ ایشان نمیماند، چه کار پیدا و هویدا است. بلکه این یک پرسش انکاری و برای شگفت از حـال شگرف ایشان است. برای نشان دادن غـفلت آنان از چیزهای پیرامـونشان است. برای استهزاء سنجش و تمسخر ارزیابی امور از جانب ایشان است. بدین جهت ماده اولیه آفرینـش آنان را بر ایشان عرضه میدارد،که گل نرم و چسبنده و برگرفته از بخشی از همین زمین است، زمینیکه یکی از آن آفریدهها است:
(إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّن طِینٍ لَّازِبٍ ).
ما ایشان را از گل چسبنده ناچیزی (در آغاز خلقت انسان) آفریدهایم.
خلقت آنان قطعاً سختتر و دشـوارتـر از خلقت آن آفریدهها نیست! در این صورت موضعگری ایشـان مایه شگفت است. آنان آیـات خدا را به تمسخر میگیرند، و وعدهای راکه بدیشان داده میشود مبنی بر اینکه رستاخـیز و زندگی دوبارهای در پیـش است مورد استهزاء قرار میدهند! این تمسخر و استهزاء ایشان، شگفت و شگرف را در دل پیغمبر (ص) ایجاد میکرد. او تعجب میفرمود چرا باید بدین موضعگیری خود ادامه دهند:
(بَلْ عَجِبْتَ وَیَسْخَرُونَ وَإِذَا ذُکِّرُوا لَا یَذْکُرُونَ وَإِذَا رَأَوْا آیَةً یَسْتَسْخِرُونَ ).
امّا تو (آنقدر مساله معاد را مسلم و واضح میبینی که از ناباوران ایشان) تعجب میکنی، و ایشان (آنقدر مساله معاد را محال و ناممکن میدانندکه هم تو و هم معاد را) مسخره میکنند. و هنگامی که بدانان (قدرت خدا و ادله قیامت) تذکر داده شود، متذکر و پندپذیر نمیگردند. (و به کفر و شرک و زشتکاریهای خود ادامه میدهند). و هرگاه معجزهای (از معجزات) یا دلیلی (از دلائل دال بر قدرت خدا) را ببینند، (نه تنها خود به تمسخر میپردازند، بلکه) دیگران را به مسخره کردن فرا میخوانند.
میسزد که پیغمبر خدا (ص) از کار و بارشان تعجب کند. مومنی که خدا را در دلش میبیند همانگونهکه محمّد (ص) آن را میبیند، و نشانههای شناخت و قدرت خدا را آشکارا بدینگونه آشکار، و بسیار ایـن چنین بسیار میبیند، بدون شک تعجب میکند و به دهشت و وحشت میافتد از اینکه چگونه دلها باید کور بشوند و این همه نشانههای شناخت و قدرت را نبینند؟) و چگونه ممکن است این چنین موضعگیری و موقعیت شگفتآوری را در برابر نشانههای شگرف و فراوان یزدان به خود بگیرند؟ا
در همان زمانکه پیغمبر خدا (ص) اینگونه از ایشان تعجب میکند، آنان این مساله روشن و آشکار را به تمسخر مـیگرفتند، مساله روشن و آشکاریکه پیغمبر (ص) آن را درباره یگانگی خدا، یا درباره زندگی دوباره، برایشان بیان مـیفرمود و توضیح میداد. آنان چون بینشهای کوری داشتند دلهایشان برای پذیرش پندها و اندرزها باز نمیشد، و میخ آهنین رهنمـون و رهنمود به دلهای سنگینشان فرو نمیرفت. آنان آیات خدا را سخت تمسخر میکردند و ازکسیکه آن آیات و نشانهها را بدیشان نشان میداد تعجب مینمودند و اظهار شگفت میکردند، و آن را موجب استهزاء میدانستند و آنگونهکه واژه « یَسْتَسْخِرُونَ »[1] میرساند در سخریه مبالغه و زیادهروی میکردند.
از جمله اینکارهای نابهنجارشان این بودکه قرآن را سحر و جادو مینامیدند، و از چیزهائی تعجب مینمودند که ایشان را از آنها میترسانید:
(وَقَالُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِینٌ أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ أَوَآبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ ؟ ) .
و خواهند گفت: این (چیزی که ما میبینیم) جز جادوی آشکار و روشنی نیست. آیا هنگامی که مردیم و خاک و استخوان گشتیم، ما زنده گردانده میشویم؟! آیا پدران و نیاکان گذشته ما نیز (زنده میگردند که سالیان سال است مردهاند و ذرات وجودشان در پهنه زمین پراکنده و نابود شده است؟).
آنان از آثار قدرت یزدان در چیزهای پیرامونشان، و در وجود خودشان، و در آفـرینش آسمانها و زمین و هرآنچه میان آن دو است، و در آفرینش ستارگان و سیارگان و شهابها و آذرخشها، و در آفرینش فرشتگان و شیاطین، و در آفرینش خودشان ازگل چسبنده، . . . غافل و بیخبر ماندهاند. از آثار قدرت یزدان جهان در همه اینها غافل و بیخبر ماندهاند و برای این قدرت مطلق بعید و ناممکن میدانندکه وقتی آنان بمیرند و استخوان و خاک بشوند ایشان را زنده بکند، و پدران و نیاکان پیشین ایشان را هم زنده بکند! کسیکه واقعیت را بنگرد و اندکی بیندیشد، و در پرتو این دیدنیهائیکه در آفاق و انفس و بیرون و درون، همگان را فراگرفته است، مساله را وراندازکند، رستاخیز و زندگی دوباره را برای یزدان سبحان عجیب و غـریب و ناممکن و ناشدنی نمیبیند.
*
وقتیکه درکمال آرامش و با زبان خوش به راه نمیآیند و به اندیشه و وراندازی این دیدنیها نمیپردازند، یزدان جهان ایشان را با تندی و درشتی و شدت و حدت از خواب غفلت بیدار میگرداند، و آنان را در برابر صحنهای نگاه میداردکه ایشان پس از زنده شدن در آخرت خواهند داشت، و آن را برایشان بهگونهای به تصویر میکشدکه دارند بر خود میلرزند و پریشان حال و سرگردانند:[2]
«قُلْ نَعَمْ وَأَنتُمْ دَاخِرُونَ » .
بگو: بلی! (همه شما زنده میشوید) در حالی که خوار و پست خواهید بود.
بلی شما و پدران و نیاکان پیشین شما زنده و برانگیخته خواهید شد. خوار و پست و ذلیل و فرمانبردار زنده و برانگیخته خواهید شد! بدون اینکه سرکشی و خودداری بکنید . . . بلی . . . آنگاه به عرضهکردن همچون مسالهای میپردازد و میگویدکه چگونه چنین کاری خواهد شد. ناگهان آنان در برابر صحنهای از صحنههای دور و دراز و دارای گوشهها وکنارهای فراوانی قرار میگیرند، صحنههائی که دارای شیوههای گوناگون است و از دیدگاههای زنده و حرکتهای پیاپی آکنده است. در این صحنهها وصف باگفتگو به هم میآمیزد. مدتی به شیوه داستان پیش میرود، و سپس به شیوه گفت برمیگردد. در لابلای عرضه رخدادها و حرکتها حاشیهها و پیروهائی بر آن صحنهها آورده میشود. صـحنه بدین وسیله همه نشانهها و سـیماهای زندگی را پیدا میکند:
(فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ فَإِذَا هُمْ یَنظُرُونَ) .
تنها یک صدا و به ناگاه آنان (سر از گورها به در آورده و به چیزی که بدیشان وعده داده شده خیره میشوند و) مینگرند.
بدین منوال در یک درخشش گذرا، درخششی بدان اندازهکه فریاد برخیزد، آن فریادی که «زجرة» نامیده میشود و نـوعی از شـدت و حدت را میرساند، و بیانگر توپیدن و درشتی نمودن است، و بر بلندای خاستگاه فریاد دلالت دارد:
(فَإِذَا هُمْ یَنظُرُونَ) .
به ناگاه آنان (سر از گورها به در آورده و به چیزی که بدیشان وعده داده شده خیره میشوند و) مینگرند.
ناگهان بدون مقدمهچینی و زمینهسازی مینگرند و خیره میشوند، و یکهو سـرگردان و حیران فریاد برآورند و به غوغا میافتند:
(وَقَالُوا یَا وَیْلَنَا هَذَا یَوْمُ الدِّینِ).
و خواهند گفت: ای وای بر ما! این، روز جـزا است!.
در همان هنگام که آنان مبهوت ماندهاند و ناگهانی بر سرشان تاختهاند، یکهو صدائی بلند میشود و دور از انتظارشان سرکوبشان میکند و سرکوفتشان میزند:
(هَذَا یَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِی کُنتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ ) .
(و بدیشان پاسخ داده میشود) این، روز داوری و حسابرسی است، همان روزی که در دنیا دروغش مینامیدید.
بدینگونه روند قرآنی از خبر به خطاب میگراید و رو بهکسانی مـینمایدکه روز سزا و جزا و داوری را تکذیب میکردهاند. این یک نوع سرکوبی و توسری قاطعانه است. آنگاه دستور را متوجه فرشتگانی میکند که ماموران اجراء فرمان هستند:
(احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا کَانُوا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَى صِرَاطِ الْجَحِیمِوَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ ).
(ای فرشتگان من!) کسانی را که (با کفر و زندقه) به خود ستم کردهاند، همراه با همسران (کفرپیشه) آنان، به همراه آنچه میپرستیدهاند، جمعآوری کنید. غیر از خدا (هرچه را پرستش میکردهاند، همه را یکجا گرد آورید و) آنگاه آنان را به راه دوزخ راهنمائی کنید (تا بدان درآیند). آنان را نگاه دارید که باید بازپرسی شوند (و از عقائد و اعمالشان پرسیده شود).
گرداوریکنید کسانی را که ستم کردهاند، وکسانی را از بزهکارانکه همسان آنان هستند. چه ستمکاران و گناهکاران، همگون و همتایند . . . در این فرمان - با
لهجI قاطعانهای که در آن است - ریشخند آشکاری است، آنجا که میفرماید:
( فَاهْدُوهُمْ إِلَى صِرَاطِ الْجَحِیمِ(.
آنگاه آنان را به راه دوزخ راهنمائی کنید (تا بدان درآیـند).
عجب راهنمائی و رهنمودی! گمراهی از این راهنمائی و رهنمود بهتر است. این هم پاسخ درخور و مناسب ضلالت ایشان از هدایت راست و درست است. آنان چون در دنیا به راه راست راهیاب نگردیدهاند و هدایت نیافتهاند، امروز باید به راه دوزخ راهیاب شوند و رهنمود گردند!
هان! هم اینک این ایشانند که راهنمائی و رهنمود گردیدهاند، راهنمائی و رهنمود گردیدهاند به راه دوزخ! و ایشان را نگاه داشتهاند و آماده پرسش و پاسخ نمودهاند. هان! این ایشانندکه مورد خطاب قرار میگیرند، خطابیکه سرکوبی و سرزنش است ولی به شکل پرسش پاک و بیآلایش نمودار و پدیدار می آید:
« مَا لَکُمْ لَا تَنَاصَرُونَ ؟! » .
(ای مشرکان!) شما چرا همدیگر را یاری نمیدهید (و در نجات هم نمیکوشید؟!).
چرا شما همدیگر را یاری نمیدهید و یکی در نجات دیگری نمیکوشید، شماکه در اینجاکنار هـم و با یکدیگرید؟ مگر همه شما به یار و یاور نیاز ندارید؟! پس چرا کاری نمیکنید مگر خداگونههائی که میپرستیدید با شما نیستند؟ا
معلوم است نه پاسخی دارند که بدهند و نه میتوانند سخنی بگویند! تنها حاشیه و پیرو در میرسد:
( بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ).
بلکه آنان امروز کاملاً مطیع و تسلیمند.
هم پرستشکنندگان و هم پرستش شوندگان مطیع و تسلیم هستند!!!
آنگاه روند قرآنی بار دیگر به حکایت حالشان برمیگردد، و که ایشان را نشان میدهدکه دارند با یکدیگر مجادله و ستیز میکنند:
(وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَسَاءلُونَ (27) قَالُوا إِنَّکُمْ کُنتُمْ تَأْتُونَنَا عَنِ الْیَمِینِ).
(مستضعفان به مستکبران) میگویند: شما از راه خیرخواهی به سوی ما میآمدید (تا به ما ضربه بزنید و گمراهمان سازید).[3]
یعنی شما از سوی راست ما به سویمان میآمدید و ما را وسوسه میکردید - همانگونهکه غالباً برای وسوسه کردن از طرف راست میآیند - پس شما مسوول چیزی هستیدکه هم اینک ما بدانگرفتار آمدهایم. بدین هنگام متهمان برای ناچیزی این اتهام و نابخردانه بودن آن برمیخیزند و به دفاع از خود میپردازند و مسوولیت را حواله خود مستضعفان مینمایند:
« قَالُوا بَل لَّمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ » .
(مستکبران به مستضعفان در پاسخ) میگویند: بلکه خودتان بیایمان و بیباور بودید (گناه ما چیست. بروید و خویشتن را سرزنش و نفرین کنید).
وسوسه ما نبوده استکه بعد از ایمان، شما راگول زده است، و پس از هدایت و راهیابی، شما را به ضلالت و گمراهی کشانده است.
( وَمَا کَانَ لَنَا عَلَیْکُم مِّن سُلْطَانٍ).
ما که هیچگونه سلطه و قدرتی بر شما نداشتیم (تا از شما سلب اختیار کنیم).
مایه سلطه و قدرتی بر شما نداشتهایم تا شما را وادار بهگزینش چیزی گردانیم که خودمان صلاح دیده باشیم، و شما را با قهر و زور به انجام چیزیکشانده باشیمکه شما نخواستهاید و بدان میل و رغبت نداشتهاید.
( بَلْ کُنتُمْ قَوْماً طَاغِینَ ).
بلکه خودتان مردمان سرکش و نافرمانی بودید (و بر حق و حقیقت شوریدید و به چنین روزی افتادید).
شما از حق و حقیقت دوریگزیدهاید، و به خود ستم نمودهاید، و حدود ثغور قوانین و مقررات الهی را مراعات نکردهاید.
(فَحَقَّ عَلَیْنَا قَوْلُ رَبِّنَا إِنَّا لَذَائِقُونَ) .
پس عذاب پروردگارمان گریبانگیرمان شد، و ما باید آن را بچشیم.
ما و شما هردو سزاوار عذاب شدهایم، و تهدید و بیم خدا بر ما واجبگردیده است و برابر آن باید عذاب و عقاب را بچشیم.
شما هم با ما به لغزش افتادهاید، چون آمادگی گمراهی داشتهاید. ما که کاری در حق شما نکردهایم، این شما بودهاید که در گمراهیمان از ما پیروی نمودهاید و به دنبالمان راه افتادهاید:
(فَأَغْوَیْنَاکُمْ إِنَّا کُنَّا غَاوِینَ) .
ما خودمان گمراه بودیم و شما را هم گمراه کردیم.
در اینجا حاشیه دیگری درمیرسد. انگار حکمی است که در حضور گواهان اعلان میشود و اسباب و علل خود را دربر دارد، و آنچه را در دنیا کردهاند و به خاطر آن مستحق تهدید و بیم خدا در آخرت گردیدهاند، بدیشان نشان میدهد:
(فَإِنَّهُمْ یَوْمَئِذٍ فِی الْعَذَابِ مُشْتَرِکُونَ إِنَّا کَذَلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ إِنَّهُمْ کَانُوا إِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ ؟) .
در نتیجه آنان (همگی، اعـم از راهبران و پیروان) در عذاب، با یکدیگر و مشترکند. ما اینگونه با بـزهکاران رفتار میکنیم. (چرا که) وقتی که بدانان گفته مـیشد: جز خدا معبودی نیست، بزرگی مینمودند (و خویشتن را بالاتر از آن میدیدند که یکتاپرستی را بپذیرند). و میگفتند: آیا ما برای (سخن) چکامهسرای دیوانهای، معبودهای خویش را رها سازیم؟!.
آنگاه روند قرآنی حاشیه را تکمیل میکند و در آن گویندگان همچون سخن رسواگرانهای را سرکوب و نگهش مینماید:
(بَلْ جَاء بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِینَ إِنَّکُمْ لَذَائِقُو الْعَذَابِ الْأَلِیمِ وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ).
(اما او شاعر و مجنون نیست و ) بلکه حق را آورده و پیغمبران را تصدیق کرده است. (محتوای دعوت محمّد و هماهنگی آن با دعوت انـبیاء، دلیل صدق گفتار او است). شما (ای مشرکان کوردل!) قطعاً عذاب دردناک (الهی) را خواهید چشید، و جز برابـر کارهائی که میکردهاید کیفر داده نمیشوید. مگر بندگان مخلص خدا (که پروردگارشان از کیفر لغزشهایشان میگذرد، و پاداش مضاعف ده تا هفت صد برابر کردار نیکشان و گاهی افزون بر آن، بدیشان عطاء میفرماید).
درکنار یاد بندگان مخلص و یکرنگ خدا - آنکسانی که آنان را از چشیدن عذاب دردناک مستثنی میفرماید - پردهای از این بندگان مخلص و یکرنگ را نشان میدهدکه در روز سزا و جزا دارند. نشان دادن آن پرده شیوه خبر دادنی را در پیش میگیردکه نعمتهائی را به تصویر میکشدکه همچون بندگانی در آخرت دارند و در میان آن غوطهورند. این نعمتهای بندگان مخلص و یکرنگ در برابر آن عذاب دردناکی ذکر میگردد که تکذیب کنندگان بدان گرفتار میآیند:
(أُوْلَئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَّعْلُومٌ فَوَاکِهُ وَهُم مُّکْرَمُونَ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ یُطَافُ عَلَیْهِم بِکَأْسٍ مِن مَّعِینٍ بَیْضَاء لَذَّةٍ لِّلشَّارِبِینَ لَا فِیهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا یُنزَفُونَ وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِینٌ کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَّکْنُونٌ ).
ایشان را روزی ویژه و معیّنی است. یعنی میوههای رنگارنگ. و آنان مکرّم و معزّزند (و با نهایت احترام از ایشان پذیرائی میگردد). در میان باغها و بـوستانهای پرنعمت بهشت بسر میبرند. بالای تختهای آراسته و مزیّن، رو به روی یکدیگر مینشینند. قدحهای می برگرفته از رودبار جاری شراب، گرداگرد آنان در گردش است، می سفید رنگ و خوشگواری برای نوشندگان. نه در آن تباهیها و گرفتاریهائی (همچون بیهوشی و سردرد و سائر مضرات و مفاسد) است، و نه میخواران از آن به حالت تهوع (و استفراغ و عرق و کبرت بول) در میآیند. همسرانی دارند بـا چشمانی درشت و خمارآلود. انگار آنان تخمهای (شتر مرغ) هستند که (در زیر بال و پر شترمرغ) پنهان (از دید مردمان و گرد و غبار) باشند.
این نعمت، نعمت چندین بـرابری استکه همه نمادهای نعمت راگرد میآورد. نعمتی استکه هم روح از آن بهرهمند میشود و لذت میبرد، هم جسم. هرکسی هرچه از انواع و اجناس نعمت را بخواهد و آرزوکند در آنجا بدان دسترسی پیدا میکند و آن را مییابد. آنان - پیش از هرچیز - بندگان مخلص و یکرنگ خدایند. در این چیز هم والاترین مراتب و منازل بزرگداشت است. دوم آنان:
« مُّکْرَمُونَ ».
مکرّم ومعزّز هستند.
ایشان در نزد فرشتگانند و در جهان بالا و والای زندگی بسر میبرند. واقعاً عجب احترام و بزرگداشتی است! گذشته از اینها آنان دارای:
« فَوَاکِهُ » .
میوهها.
هستند. و ایشان لمیدهاند بر:
« سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ » .
تختهای آراسته و مزیّن، و رو به روی یکدیگرند.
آنان را خدمت میکنند و اصلاً در سرای آسایش و خشنودی و نعمت،کمترین رنج و زحمتی نمیکشند:
(یُطَافُ عَلَیْهِم بِکَأْسٍ مِن مَّعِینٍ بَیْضَاء لَذَّةٍ لِّلشَّارِبِینَ لَا فِیهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا یُنزَفُونَ).
قدحهای می برگرفته از رودبار جاری شراب، گرداگرد آنان در گردش است، می سفید رنگ و خوشگواری بـرای نوشندگان. نه در آن تباهیها و گرفتاریهائی (همچون بیهوشی و سردرد و سائر مضرات و مفاسد) است، ونه میخواران از آن به حالت تهوع (واستفراغ و عرق و کبرت بول) در میآیند.
این هم زیباترین وصف شراب است، شرابیکه لذت شراب را تحقق میبخشد، وگرفتاریها و دردسرهای آن را ندارد. خماریکه سرها را به درد آورد در میان نیست. نه ممانعتی از آن در میان است و نهگسیختنی دارد، ممانعت وگسیختنیکه لذت بهرهمندی را از میان میبرد!
(وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِینٌ).
وهمسرانی دارند با چشمانی درشت و خمارآلود.
زنان سیاهچشم کم سن و سالی هستند، و به خاطر حیا و شرم و عفت و پاکدامنی به غیر شوهران خود نمینگرند. هرچندکه دارای چشمان درشت هستند زیبا چشمند و پاکدامنند. نازکاندام و لطیف و ظریف هستند:
(کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَّکْنُونٌ ).
انگار آنان تخمهای (شتر مرغ) هستند که (در زیر بال و پر شترمرغ) پنهان (از دیـد مردمان و گرد و غبار) باشند.
چشمهائی و دستهائی آنان را مبتذل نمینماید و کارشان را به رسوائی نمیکشد!
سپس روند قرآنی در نقل حکایت تصویرگرانه به پیش میرود. ناگهان این چنین بندگان مخلص و یکرنگ - بعد از آن همه نعمتهای جوراجور و بهرهمندیهای گوناگونی که دارند - از داستان آرامبخشی برخوردار میگردند و لذت میبرند. در میان این همه خوشیها و نعمتها گذشته و حال را به یاد میآورند. ازگذشتهها میگویند و از زمان حال خشنودند. در صورتیکه کافران و مشرکان در آنجا با یکدیگر میستیزند و به دشمنی مینشینند. همدیگر را نفرین میکنند، و به سرزنش و نکوهش یکدیگر میپردازند. نزاع و جدال در میانشان اوج میگیرد، و کشمکش درمیافتد میان بزهکارانی که در صحنه اول به تصویر درآمدند. یکی از بندگان مخلص خدا گذشتههای خـود را به خاطر میآورد و از آن میگوید. از جمله برای دوستانش رخدادی از رخدادهای خود را نقل میکند:
(قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ إِنِّی کَانَ لِی قَرِینٌ یَقُولُ أَئِنَّکَ لَمِنْ الْمُصَدِّقِینَ أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً أَئِنَّا لَمَدِینُونَ) .
یکی از آنان میگوید: من همنشینی (در دنیا) داشتم (که با من در باره دین و قوانین آسمانی مجادله میکرد). میگفت: آیا تو از زمره کسانی هستی که باور میکنند (به این که بعد از مرگ، زندگی و رستاخیزی، و حساب و کتابی، و سزا و جزائی در میان است؟). آیا زمانی که مردیم و خاک و استخوان شدیم، آیا ما مورد بازخواست (از اعمال و اقوال خود) قرار میگیریم و سزا و جزا میبینیم؟!.
این دوست او و همدم او روز آخرت را قبول نداشته است. این استکه با وحشت و دهشت از او میپرسد: آیا او از زمره کسانی استکه باور میکند مردمان دوباره زنده میشوند و برانگیخته میگردند و بعد از ایـنکه مـاک و استخوان شدند مورد محاسبه و بازپرسی قرار میگیرند؟)
در آن هنگامکه این بنده مخلص خدا به داستان خـود ادامه میدهد و آن را برای دوستان خود روایت میکند، به دلش میگذردکه از آن دوست و همدم دنیوی خود سراغی بگرد تا بداند سرنوشتش بهکجا انجامیده است و چه حال و وضعی را پیداکرده است. هرچندکه او به مقتضای حال میداند که دوست و همدم دنیوی او به دوزخگرفتار آمده است و به زندان آن در افتاده است. در بهشت به سوی دوزخ مینگرد، و دوستانش را به ورانداز کردن آنجا دعوت میکند و میگوید:
(هَلْ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ (54) فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِی سَوَاء الْجَحِیمِ).
آیا شما میتوانید نگاهی (به دوزخ) بیندازید و آن را بنگرید؟ پس آنگاه خودش دیدهور میشود (و به دوزخ مینگرد) و او را در وسط دوزخ میبیند.
آنگاه رو به دوستش میکندکه او را در وسـط دوزخ دیده است. بدو رو میکند تا بدو بگوید: آهای فلانی! نزدیک بودکه با وسوسه خود مرا به هلاک و نابودی بکشانی و از جمله بیچارگانم گردانی. اگر خدا به من مرحمت نمیفرمود و مرا از پذیرش سخنانت باز نمیداشت، حالا چه حالی داشتم!
«قَالَ تَاللَّهِ إِنْ کِدتَّ لَتُرْدِینِ وَلَوْلَا نِعْمَةُ رَبِّی لَکُنتُ مِنَ الْمُحْضَرِینَ » .
میگوید: به خدا سوگند! نزدیک بود (با نیرنگ خود) مرا پرت کنی و هلاکم سازی. اگر نعمت (هدایت و توفیق) پروردگارم (دستگیرم) نبود، من هم (هم اینک) از احضار شدگان (در دوزخ) بودم.
دیـدن دوستش در وسط دوزخ احساسات او را برمیانگیزد و او را به یاد فراوانی نعمتی میاندازدکه خودش و دوستان او، یعنی بندگان مخلص یزدان بدان رسیدهاند. با این وجود دوست دارد همچون نعمتی را تاکیدکند و بر پرده خیالها به تصویر بکشد، و به ماندگاری و جاویدانگـی آن نعمت اطمینان یابد و اطمینان دهد. اینکار را هم برای لذت بردن از همچون نعمتی و یادی از فزونی نعمت انجام میدهد. میخواهد بدین وسیله بیشتر از بهرهمندیهای بهشت جاویدان لذت ببرد و بیش از پیش خوش باشد. این استکه میگوید:
« أَفَمَا نَحْنُ بِمَیِّتِینَ إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ».
آیا ما دیگر نمیمیریم، مگر مرگ نخستینی که داشتیم (و بعد از آن برانگیخته شدیم؟!). و ما هرگز عذاب داده نمیشویم؟! این (نعمت و کرامتی که خدا به ما روا دیده است) واقعا پـیروزی بزرگی است (که به دست آوردهایم، و رستگاری سترگی است از عقاب و عذاب اخرو یی که در دنیا از آن میترسیدیم).
در اینجا حاشیهای میآید و دلها را بیدار میگرداند و آنها را بهکار وکوشش و مسابقه و رقابت با یکدیگر جهت به دست آوردن همچون فرجام و سرنوشتی دعوت و تشویق میگرداند:
(لمثل هذا ... ) .
برای رسیدن به چنین چیزی ... .
برای رسیدن به چنین نعمتیکه هرگز بر باد فنا نمیرود، و ترسی بر تمام شدن آن نیست، و مرگی به دنبال ندارد، و عذابی آن را تهدید نمیکند، باید کار کنندگان
کار بکنند . . . این چیزی استکه باید برای آن جشن گرفت. غیر از این نعمت جاودانه هرچه هست و انسانها عمر خود را برای رسیدن بدان در زمین صرف میکنند، بسی ناچیز و بیارزش است وقتیکه با همچون جاودانگیای مقایسه میگردد و سنجیده میشود.
برای اینکه فرق بزرگی روشن و پدیدارگرددکه میان این نعمت جاودانه و رضایتبخش و ایمن و همیشگی، و میان فرجام و سرنوشتی استکه منتظر دسته دیگری است، روند قرآنی به بیان چیزی ادامه میدهدکه چشم به راه این دسته بعد از همایش محشر و حساب وکتاب است و در سرآغاز این صحنه شگفتانگیز آمده است:
(أَذَلِکَ خَیْرٌ نُّزُلاً أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ (62) إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِینَ (63) إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ (64) طَلْعُهَا کَأَنَّهُ رُؤُوسُ الشَّیَاطِینِ (65) فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْهَا فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ (66) ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْهَا لَشَوْباً مِّنْ حَمِیمٍ (67) ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِیمِ (68) .
آیا آن (همه نعمتهای بیکران و جاویدانی) که بهشتیان را با آن پذیرائـی میکنند بهتر است، یا درخت زقوم (نفرتانگیز که از آن به دوزخیان میدهند؟). ما آن را مایه رنج و محنت ستمگران کردهایم. زقوم درختی است که در ته دوزخ میروید. شکوفه و میوه آن انگار کلههای شیاطین است. دوزخیان از آن مـیخورند و شکمها را پر و آکنده میسازند. سپس آب داغ کثیف و آلودهای را بر آن مینوشند. آنگاه (که زقوم خوردند و از آب داغ آلوده نوشیدند) به دوزخ برمیگردند.
آیا آن نعمت ماندگار و همیش بهتر و والاتر است و مکانت و منزلت بالاتری دارد یا درخت رقوم؟
آیا درخت زقوم چیست؟
(إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ طَلْعُهَا کَأَنَّهُ رُؤُوسُ الشَّیَاطِینِ ).
زقوم درختی است که در ته دورخ میروید. شکوفه و میوه آن انگار کلههای شیاطین است.
مردمان نمیدانند کلههای شیاطین چگونه است! ولی ذکرکلههای شیاطین ترسآور است و در این شک و تردیدی نیست. همین که انسان کلههای شیاطین را به تصور درمیآورد باعث ترس و هراس میگردد. پس اگر پیش چشم بدارند که شکوفه و میوه آن را میخورند و شکمها را از آن پر میسازند، چه حالی پیدا میکنند؟ا
خداوند این درخت را وسیله آزمون و رنج و عذاب ستمگران کرده است. آنان وقتیکه نـام این درخت را شنیدند به تمسخر پرداختند وگفتند: چگونه درختی در دوزخ میروید و نمیسوزد؟ یکی از ستمگران به نام ابوجهل پسر هشام به تمسخر پرداخت و شوخیکنان و لبخندزنان گفت: «آیا ای قریشیان میدانید زقّومی که محمّد شما را از آن میترساند چیست؟گفتند: نـه . . . گفت: خرمای یثرب استکه آن را باکره میخورند! به خدا سوگند اگر بدان دسترسی پیداکنیم از آن لقمه میسازیم و آن را قورت میدهیم و میبلعیم!).[4]
ولی درخت زقومکه در اینجا آمده است، چیز دیگری است، و جدای از آن طعامی استکه میشناختند.
«فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْهَا فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ » .
دوزخیان از آن میخورند و شکمها را از آن پر و آکنده میسازند.
وقتی که این درخت درگلوهایشان گیرکرد، درختیکه میوههای آن بسان سرهای شیاطین است» و شکمهایشان را سوزاند زقومیکه در ته دوزخ میروید و خودش نمیسوزد چون نوعی از اشیاء دوزخ است، و خواستند به آب سردی دسترسی پـیدا کنندکه تشنگی را بنشاند و شعلهها را خاموشگرداند، آنان بر سر آن، آب داغ وگرمی را سر میکشندکه کثیف و آلوده است:
« ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْهَا لَشَوْباً مِّنْ حَمِیمٍ ».
سپس آب داغ کـثیف و آلودهای را بر آن مینوشند.
بعد از این یک وعده غذا، به ترک سفره میگویند و به مقر اصلی خود برمیگردند . ... وای چه پذیرائـی و ضیافتی! وای چه مراجعه و برگشتی!
« ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْهَا لَشَوْباً مِّنْ حَمِیمٍ ».
آنگاه (که زقوم خوردند و از آب داغ آلوده نوشیدند) به دوزخ برمیگردند.
این صحنه شگفت و منحصر به فرد بدینگونه خاتمه میپذیرد؛ و مرحله اول سوره به پایان مـیآید. این مرحله انگار بخشی از واقعیت دیدنی بـوده است.
1-« یَسْتَسْخِرُونَ »: دیگران را به مسخرهکـردن دعوت میکنند. در سخریه مبالغه و زیادهروی میکنند. (مترجم)
2-در اینجا برای تعبیر این صحنه صفحاتی را ازکتاب: «مشاهد القیامة فی القرآن» با اندک تغییری نقل میکنیم.
3-«عن الیمین»: از طـریق خیرخواهی و دلسوزی. از راه دین. از راه قدرت. مراد این استکه شما گفتید: ما خیرخواه شما هستیم، و آئینیکه دارید حق است، و با زور وادار بهگمراهیمان کردید.(مترجم)
4-در متن عربی، واژه «زقوم»که به معنی لقمه چیدن و بلعیدن است به تمسخر گرفته شده است. گویا «زقوم» نیز به زبان آفریقائی به معنی خوردن خرما باکره است. (مترجم)
سورهی صافات 182-149
فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّکَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ (149) أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِکَةَ إِنَاثاً وَهُمْ شَاهِدُونَ (150) أَلَا إِنَّهُم مِّنْ إِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ (151) وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ (152) أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِینَ (153) مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ (154) أَفَلَا تَذَکَّرُونَ (155) أَمْ لَکُمْ سُلْطَانٌ مُّبِینٌ (156) فَأْتُوا بِکِتَابِکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ (157) وَجَعَلُوا بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ (158) سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ (159) إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (160) فَإِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ (161) مَا أَنتُمْ عَلَیْهِ بِفَاتِنِینَ (162) إِلَّا مَنْ هُوَ صَالِ الْجَحِیمِ (163) وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ (164) وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ (165) وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ (166) وَإِنْ کَانُوا لَیَقُولُونَ (167) لَوْ أَنَّ عِندَنَا ذِکْراً مِّنْ الْأَوَّلِینَ (168) لَکُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (169) فَکَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ (170) وَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ (171) إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ (172) وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ (173) فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ (174) وَأَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ (175) أَفَبِعَذَابِنَا یَسْتَعْجِلُونَ (176) فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ فَسَاء صَبَاحُ الْمُنذَرِینَ (177) وَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ (178) وَأَبْصِرْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ (179) سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ (180) وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ (181) وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (182)
در پرتو داستانهائیکه مرحله دوم سوره آنها را ذکر کرد، و در پرتو چیزهائیکه حقیقت رابطه میان یزدان و بندگانش دربرگرفته است، و چگونه با این حقیقت تکذیبکنندگان راگرفتار و به جزا و سزای خود رسانده است، تکذیبکنندگانیکه جز خدا را میپرستیدهاند، یا برخی از آفریدههایش را انباز خدا میدانستهاند، و در پرتو خود همین حقیقتکه درس نخست سوره در برداشت، در این مرحله واپسین سوره پیغمبر (ص) را رهنمون و رهنمود میفرمایدکه راجع بدین افسانه با ایشان مجادله و مباحثه کند، افسانهای که در آن گمان میبردند که فرشتگان دختران خدایند، و افسانه دیگری که در آن آمده استکه مشرکانگمـان میبردند میان خداوند سبحان و میان جنیان خویشاوندی و حسب و نسب برقرار است! همچنین یزدان منان به پیغمبر (ص) دستور میفرماید بگوید به مشرکانی که پیش از این رسالت آرزو میکردند و میگفتند اگر خدا پیغمبری را در میانشان برانگیزد از او پیروی میکنند و راهیاب میشوند و آمادگی هدایت را دارند، چـرا وقتی که پیغمبر (ص) به سویشان روانه شده استکافر میگردند؟.. این سوره با نگارش وعدهایکه خدا به پیغمبران خود میدهد، وعده این که پیغمبران سرانجام پیروز میگردند، و با تنزیه یزدان سبحان از هـرآنچه مشرکان او را بدان وصف میکنند، و با توجه دادن به حمد و سپاس یزدان، یعنی پروردگار جهانیان، خاتمه میپذیرد.
(فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّکَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِکَةَ إِنَاثاً وَهُمْ شَاهِدُونَ أَلَا إِنَّهُم مِّنْ إِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِینَ مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ أَمْ لَکُمْ سُلْطَانٌ مُّبِینٌ فَأْتُوا بِکِتَابِکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ).
از آنان (که ساکن مکه بوده و به دنبال خرافات راه افتاده و معتقدند که فرشتگان دختران خدایند) بپرس که آیا دختران ازآن پروردگار تو باشند و پسران ازآن خودشان؟ (آیا این عادلانـه است؟). یا این که (وقتی که) ما فرشتگان را به صورت ماده میآفریدیم، ایشان ناظر (بر خلقت فرشتگان) بودهاند؟ هان! آنان تنها از روی دروغها و تهمتهای بهم بافته خود میگویند: خداونـد فرزند زاده است! قطعاً ایشان دروغگویند. آیا خدا دختر ان را بر پسران ترجیح داده است (در صورتی که به گمان شما پسران از دختران بهترند؟ تازه اگر برابر اندیشه تباه شما هم بود، میبایست خدا پسران را نصیب خود کند؛ نه دختران را!). چه چیزتان شده است، چگونه داوری میکنید؟ (هیچ میفهمید چه میگوئید؟!). آیا یادآور نمیکردید (و از این بـیخبریها به خود نمیآئید، و از این بیهودهگوئیها دست برنمیدارید؟!). یا این که شما دلیل روشن و روشنگری (در این زمینه) دارید؟ اگر راست میگوئید (که دلیل و برهانی دارید)
کتاب خود را بیاورید و بنمائید.
یزدان سبحان افسانه ایشان را از هر طرف محاصره میکند و سوراخها و سنبههای آن را میگیرد. با آنان با منطق خودشان و من مـحیطیکه در آن زندگی میکنند صحبت میکند و اظهار دلیل مینماید. ایشان پسرن را بر دختران ترجیح میدادند. تولد نوزاد دختر را درد و رنج مـیدانسـتند. دختر را آفریدهای میدانستندکه مرتبه پائینتری از پسر داشت. با وجود این ادعاء میکردندکه فرشتگان دخترند، و آنان دختران خدا هستند!
خدا در اینجا با ایشان برابر منطق خـودشان بـه پیش میرود، و با منطق خـودشان محکومشان مـیسازد تا اندازه بیهودگی و یاوهسرائی همچون افسانهای را درک و فهمکنند و به هیچی و پوچی آن حتی برابرمعیارها و مقیاسهای معمول و متداول خـود پی ببرند:
(فَاسْتَفْتِهِمْ... أَلِرَبِّکَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ ؟).
از آنان (که ساکن مکه بوده و به دنبال خرافات راه افتاده و معتقدند که فرشتگان دختران خدایند) بپرس که آیا دختران ازآن پروردگار تو باشند و پسران ازآن خودشان؟ (آیا این عادلانه است؟).
آیا وقتیکه دختران - همانگونهکه ادعاء میکنند - مرتبه پائینتری از پسران دارند، دختران را برای پروردگارشان درنظرگرفتهاند و پسران را برای خود به حساب آوردهاند؟ا یا این که خدا دختران را برای خود برگزیده است و پسران را بدیشان داده است؟! هم این تقسیمبندی و هـم آن تقسیمبندی نادرست است و با منطق خودتان هم نمیخواند. از ایشان در باره اینگمان نابجا و نادرست بپرس.
از آنان همچنین بپرسکه سرچشمه این افسانه کجا است و چگونه پیدا شده است و شکلگرفته است؟ از کجا علم و اطلاع پیدا کردهاندکه فرشتگان دختر هستند؟ آیا آنان ناظر آفرینش فرشتگان بودهاند و این استکه بر جنسیت ایشان آگاهی یافتهاند؟
(أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِکَةَ إِنَاثاً وَهُمْ شَاهِدُونَ ؟ ) .
یا این که (وقتی که) مـا فرشتگان را به صورت ماده میآفریدیم، ایشان ناظر (بر خلقت فرشتگان) بودهاند؟.
متنگفتار دروغین و بهم بافتهای را بیان میداردکه از زبان خدا نقل و روایت میکند و میگویند:
« أَلَا إِنَّهُم مِّنْ إِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ :وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ » .
هان! آنان تنها از روی دروغها و تهمتهای به هم بافته خود میگویند: خداوند فرزند زاده است! قطعا ایشان دروغـویند.
حتی آنان برابر قضاوت عرف مشهورشان و منطق شائع شانکه میگوید: پسران مقدم بر دختران هستند، ایشان دروغگویند. اخر چگونه خدا دختران را بر پسران ترجیح داده است و به خویشتن اختصاص فرموده است؟!
« أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِینَ؟! » .
آیا خدا دختران را بر پسران ترجیح داده است (در صورتی که به گمان شما پسران از دختران بهترند؟! تازه اگر برابر اندیشه تباه شما هم بود، میبایست خدا پسران را نصیب خود کند؛ نه دختران را!).
اظهار شگفت میفرماید از قضاوتی که در آن، منطق شائع میان خودشان را فراموش میکنند:
(مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ ؟ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ؟).
چه چیزتان شده است، چگونه داوری مـیکنید؟ (هیچ میفهمید چه میگوئید؟!) آیا یادآور نمیگردید (و از این بیخبریها بـه خود نمیآئید، و از این بیهودهگوئیها دست برنمیدارید؟).
سند و دلـیل این داوری را ازکجا مـیآورند؟ چگونه همچون حکمی را گمان میبرند؟
« أَمْ لَکُمْ سُلْطَانٌ مُّبِینٌ فَأْتُوا بِکِتَابِکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ».
یا این که شما دلیل روشن و روشنگری (در این زمینه) دارید؟ اگر راست میگوئید (که دلیل و برهانی دارید) کتاب خود را بیاورید و بنمائید.
افسانه دیگری، افسانه پیوند موجود در میان یزدان سبحان و جنیان است:
« وَجَعَلُوا بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً. وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ» .
آیا معتقد به خویشاوندی و نزدیکی میان خدا و جنیان هستند. در صورتی که جنیان میدانند که مشـرکان (و هم خودشان، اگر شـرک بورزند، در مـیان دوزخ) حاضر آورده میشوند.
عربها گمان میبردند که فرشتگان دختران خدایند و جنیان آنان را برای خدا زادهاند و به دنیا آوردهاند! این است حسب و نسب و خویشاوندی و قرابتیکه گمان میبردند) جنیان که میدانند آنان آفریدگانی از آفریدگان یزدان سبحان هستند، و این که آنان در روز قیامت با اجازه خدا حاضر آورده میشوند. این هم معامله حسب و نسب و خویشاوندی و دامادی نیست! در اینجا ایزد سبحان ذات خود را از همچون تهمت ناروا و دروغ شاخداری پاک و منزه میفرمابد:
« سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ » .
خداوند پاک و منزه است از توصیفهائی که (این گروه مشرک و خرافهپرست) میکنند.
از این جنیانی که زورکی آنان را در عذاب حاضر میکنند و گرد میآورند، دستهای از آنان کـه ایمان آوردهاند مستثنی میگردند. در میان جنیان هم مومنانی بودهاند:
(إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ) .
مگر بندگان مخلص خدا (که در دوزخ گرد آورده نمیشوند).
به مشرکان و به خداگونههائی کهگمان میبردهاند و میپرستیدهاند، و حتی به عقائد منحرفی که داشتهاند، خطاب میشود. بدیشان از سوی فرشتگان خطاب میشود، همانگونهکه از تعبیر سخن برمیآید:
(فَإِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ .مَا أَنتُمْ عَلَیْهِ بِفَاتِنِینَ. إِلَّا مَنْ هُوَ صَالِ الْجَحِیمِ .وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ . وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ . وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ).
شما و چیزهائی که پرستش میکنید، هرگز نمیتوانید کسی را با فتنه و فساد از خداپرستی منحرف سازید (و به بتپرستی بکشانید). مگر کسی را که مائل باشد به آتش دوزخ بسوزد. هریک از ما مقام مشخص و جایگاه جداگانهای داریـم (و در آنجا و در آن پست به انجام وظیفه مشغول و گوش به فرمان یزدانیم). و ما جملگی (برای اطاعت یزدان و اجراء فرمان خداوند سبحان) به صف ایستادهایـم (و کسی از ما جـرات حرکت از جای خود، و گـام بیرون نهادن از دائره حوزه کارش را ندارد). و ما جملگی به تسبیح و تقدیس خدا مشغولیم (و ستایشگران ایزد بیچونیم).
یعنی قطعاً شما و چیزهائیکه میپرستید نمیتوانید بندگان خدا را تباه و منحرف سازید و ایشان راگول بزنید و فریب دهید. هرگز شما نمیتوانید بندگان او را گمراه سازید، مگرکسانی را که از اهل دوزخ بشمار آمدهاند، کسانی که مقدر و مقررگردیده است به دوزخ درآیند و بدان بسوزند. شما نمیتوانیدکسانی را تباه و منحرف سازیدکه دل مومن و فطرت سالمی داشته باشند و از زمره مومنان فرمانبردار باشند. بـه دوزخ افروزینه خود را دارد و افروزینه آن از نوع ویژهای است. سرشت همچون کسانی ایشان را برای تباه شدن و منحرف گردیدن آماده میسازد، و آنان را آماده شنیدن وسوسهها و سخنان گول زنـندگان و مفسدان میگرداند.
فرشتگان افسانه ایشان را پاسخ میدهند و میگویند: هریک از ما مقام مشخص و جایگاه جداگانهای داردکه از آن تخطی و تجاوز نمیکند. ما بندگانی از آفریدگان خدائیم. ما دارای وظائف و تکالیفی در اطاعت و فرمانبرداری هستیم. ما برای نماز به صف میایستیم، و به حمد و ثنای خدا میپردازیم. هریک از ما در مقام و درجهایکه دارد میایستد و پا ازگلیم خود فراتر نمیگذارد . . . خدا، خدا است و بس.
*
آنگاه روند قرآنی برمیگردد تا از مشرکانی سخن بگوید که همچون افسانههائی را پخش میکنند. بدین منظور عهدها و وعدههایشان را عرضه میدارد، در آن روزیکه آنان بر اهلکتاب حسادت میبردند چون اهل کتاب بودند، و میگفتند: اگر ما ذکر، یعنیکتابی از کتابهای آسمانی انبیاء پیشین - از قبیل ابراهیم یا پیغمبرانی که پس از او مبعوث گردیدهاند - میداشتیم دارای مرتبهای از ایمان میشدیم که ما را به خاطر آن یزدان سبحان از بندگان خاص خود میکرد و ما را برمیگزید:
(وَإِنْ کَانُوا لَیَقُولُونَ : لَوْ أَنَّ عِندَنَا ذِکْراً مِّنْ الْأَوَّلِینَ . لَکُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ).
هرچند مشرکان (پیش از بعثت) مـیگفتند: اگر کتابی همچون کتابهای (آسمانی) پیشینیان میداشتیم، ما قطعاً بندگان مخلص خدا میشدیم.
وقتیکه کتابی به سویشان آمدکه بزرگترینکتابهائی است که به زمین نازل گـردیده است، چیزی راکه میگفتند فراموش نمودند و برعکس آنکردند:
(فَکَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ ).
(آرزوی آنان جامه عمل به خود پوشید و بزرگترین کتاب آسمانی قرآن برای ایشان فرو فرستاده شد) و ایشان بدان کفر ورزیدند، و فرجام کار خود را خواهند دانست.
تهدید نهانیکه در این فرموده خدا است:
(فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ ).
فرجامکار خود را خواهند دانست.
سزاوار کفری است که به دنبال آرزوکردنها و وعده دادنها صورت پذیرفته است! به مناسبت تهدید و بیم، وعده یزدان به پیغمبران ذکر میشود، وعدهکمک و یاریکردنشان و چیره شدن و پیروزیشان:
(وَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ).
وعده ما راجع به بندگان فرستاده مـا قبلاً (در لوح محفوظ) ثبت و ضبط گشته است. و آن این که ایشان قطعاً یاری میکردند، و لشکر ما حتما پیروز میشوند. وعده رخ میدهد. فرموده خدا برقرار و پایدار است. ریشههای عقیده در زمین استقرار پذیرفته است، وکاخ ایمان برافراشته گردیده است، با وجود همه موانعی که در میان بوده است، و تکذیب تکذیبکنندگان نیز وجود داشته است، و شکجه و عذاب دعوتکنندگان به سوی یزدان و پیروانشان هم پیوسته بوده است. این از این سو، ولی از دیگر سو عقیدهها و باورداشتهای مشرکان وکافران بر باد رفته است، و سلطه و قدرت و دولت ایشان در میان نمانده است و از دست نشده است، و تنها عقیدهها و باورداشتهائی باقی و برجای مانده است که به پیغمبران تعلق داشته است و ارمغان آسمانی بوده است. عقیدهها و باورداشتهای پیغمبران بر دلها و خردهای مردمان چیرهگردیده است، و جهانبینیها و فهم و آگاهیشان را دگرگون کرده است و اوج داده است. و هنوزکه هـنوز است با وجود همه چیز عقیدهها و باورداشتهای انبیاء نمایانترین و پابرجایترین چیز بوده استکه در نواهی جهان بر مردمان چیره میگردد و غلبه پیدا میکند. همه تلاشها وکوششهائیکه برای محو ونابودی عقائد الهی میشودکه توسط پیغـمبران برای مردمان به ارمغان آمده است، و همه نیرنگها و کلکهائیکه زده میشود تا اندیشهها یا فلسفههای دیگری چیره شوند وغلبه پیداکنند، همه و همه نقش بر آب میگردند و پوچ درمیآیند و شکست میخورند ... حتی این تلاشها وکوششها و نیرنگها وکلکها در خود سرزمینی محکوم به فنا و نیستی میشوندکه آن اندیشهها و یا فلسفهها در آنجا برجوشیده است و پدیدار آمده است) و وعده یزدان به پیغمبران بجای آمده است و تحقق پیدا نموده است، وعدهایکه بدیشان داده استکه آنان پیروز میگردند و لشکریان خدا چیره میشوند و غلبه پیدا میکنند.
این یک صفت عام و همگانی است، و پدیدهای پدیدار و نمودار است، و در سراسر نواحی کره زمین، و در همه عصرها و زمانها آشکار و جلوهگر میآید.
این پدیده همچنین در هر دعوتی تحقق حاصل میکند که لشکریان الهی در آن مخلص باشند و دعوتکنندگان آن از خود بگذرند و خدا را درنظر داشته باشند. همچون دعوی پیروز میشود هرچند سدها و مانعها در مسیر آن ایجادگردد، و دشواریها و نابهنجاریها فرا راه آن داشته شود، و هر اندازه هم نیروهای آهن و آتش باطلگرایان به سوی آن نشانه روند، و نیروهای تبلیغ و تهمت درکمین آن بنشینند، و نیروهای جنگ و مبارزه به پیکار آن درآیند. بلی اینکارها و پیکارها جزکارها و پیکارهائی نخواهد بودکه نتائج مختلف و جـوراجوری در پی خواهد داشت، ولی سرانجام به وعده خدا خواهد انجامید، وعدهایکه یزدان جهان به پیغمبران خود داده است، و خلاف آن نمیشود هرچندکه همه نیروهای زمین بر سر راه آن بایستند و با آن برزمند. آن وعده، وعده کمککردن و پیروزگرداندن و استقرار بخشیدن است.
این وعده قانون و سنتی از قوانین و سنن جهانی خدا است، قانون و سنتی استکه جاری و ساری میشود و به راه خود میرود همانگونهکه ستارگان و سیارگان در مدارهای منظم خود جاری و ساری میشوند و به راه خود میروند، و همانگونه که شبها و روزها در زمین در مدارهای زمان پیاپی میآیند و میروند، و همانگونه که حیات در سرزمین مرده سر برمیزند و برمیدمد وقتیکه باران بر آن نازل میشود و میبارد ... امّا پیاده شدن و تحقق یافتن وعده خدا به انبیاء و پیروانشان درگرو تقدیر و تدبیر خدا است و هر وقت که خواست آن را پیاده میکند و تحقق میبخشد. این استکهگاهی آثار پیاده شدن و تحقق یافتن وعده خدا با توجه به عمر محدود بشری کندی میپذیرد و دیر سر میرسد و نمودار و پدیدار میگردد، ولی هرچه هست هرگز خلاف وعده نمیشود و زمان آن به تاخیر نمیافتد. گاهی وعده خدا به شکل و صورتی پیاده میشود و تحقق پیدا میکندکه انسانها متوجه آن نمیشوند و درک و فهمش نمیکنند. زیرا انسانها دنبال شکلی و صورتی از شکلها و صورتهای یاری و پیروزی میگردندکه معمول و مشهور خودشان باشد. آنان پیاده شدن و تحقق یافتن قانون و سنت یزدان را در شکل و صورت تازهایکه دارد جز بعد ازگذشت مدت زمانی درک و فهم کنند!
گاهی انسانها شکل و صورت معین و مشخصی از شکلها و صورتهای یاری و پیروزی را برای لشکریان یزدان و برای پیروان پیغمبران میخواهند. ولی خدا شکل و صورت دیگری را میخواهدکهکاملتر و ماندگارتر است، و عاقبت همان میشودکه خدا میخواهد، هرچند هم لشکریان رنج و مشقت بیشتری را بکشتند و زمان طولانیتری از زمانی که انتظار آن را میکشند بسر برند . . . مسلمانان اندکی پیش از جنگ بدر میخواستند که کاروان قریش نصیب ایشان گردد. ولی خدا خواستکه کاروان پرسود و آسان، از دست آنان برود، و با نفرات سپاهیان قریش رویاروی گردند و با دسته وگروهی بجنگد که مقتدر و قدرتمند بودند. این چیزی که خدا برای ایشان خواسته بود صورتگرفت و بر ایشان و برای اسلام خیر و برکت گردید. پیروزی و نصرتی شد که خدا برای پیغمبرش و برای سپاهیان و دعوت خود در طول روزگاران اراده فرموده بود.
چه بسا سپاهیان خدا در پیکاری از پیکارها شکست بخورند، و آسیاب زمان بر آنان بگردد و تکه و پارهشانکند، و به آزمون سختیگرفتار آیند، و بلا و مصیبت ناگواری ببینند. این هم بدان خاطر باشدکه خدا ایشان را برای پیروزی و نصرتی در پیکار بزرگتری آماده بفرماید، و شرائط و ظروف پیرامونشان را مهیا گرداند تا پیروزی و نصرت در آن روز و روزگار نتائج و میوههای خود را فراختر و بیشتر بدهد، و خط سیر طولانیتر، و آثار پردوامتری، بهره لشکریان بلا دیده یزدان کند.
سخن خدا برتری و پیشیگرفت، و قضا و قدر خدا بر آن رفت، و زمان وعدهاش فرارسید، و قانون و سنت او ثابت و استوار و حاصل و پایدار شد، قانون و سنتیکه تخلف نمیپذیرد وکنارهگیری نمیکند و در موقع خود سر میرسد و صورت میگیرد:
(وَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ).
وعده ما راجع به بندگان فرستاده ما قبلاً (در لوح محفوظ) ثبت و ضبط گشته است. و آن این که ایشان قطعاً یاری میگردند، ولشکر ما حتماً پیروز میشوند.
در وقت اعلان این وعده قاطعانه، و این فرمان پیشین و سرمدی خدا، یزدان سبحان به پیغمبر خود (ص)دستور میفرماید از آنان دست بدارد و ایشان را به وعده و فرمان خدا بسپارد، و بپاید و منتظر بماند تا آنان را ببیند در آن حال و احوالیکه سخن خدا پیاده شده است و وعده او تحقق پذیرفته است. آنان را رهاکند تا بعدها خودشان ببینند و با دیده سر مشاهدهکنندکه چه میشود:
«فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ .وَأَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ . أَفَبِعَذَابِنَا یَسْتَعْجِلُونَ ؟ فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ فَسَاء صَبَاحُ الْمُنذَرِینَ . وَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ .وَأَبْصِرْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ» .
از آنان دست بدار و ایشان را تا مدت زمانی معین به حال خود واگذار. (آن وقت) نگاهشان کن (که چه بلائی بر سرشان میآید) و آنان خود بالاخره خواهند دید (هزیمت خویش را و نصرت شما را) آیا عذاب ما را با شتاب میخواهند؟! (مگر خرد ندارند؟!) هنگامی که عذاب ما در حیاط منازلشان (و در میدان زندگیشان) فرود آمد، بیمشدگان چه بامداد بدی خواهند داشت! دست از آنان بدار و ایشان را تا مدت زمانی معین به حال خود واگذار. (آن وقت، کار آشفته و وضع پریشان ایشان را) تو ببین، و آنان خودشان هم (فرجام بد و حال تباه خویش را) خواهند دید.
از آنان روی بگردان و دست بردار. بدیشان پشت کن و توجهی بدانان مکن و بدیشان اهمّیت مده. ایشان را به روز و روزگاری واگذارکه آنان را در آن خواهی دید، و آنان هم خواهند دیدکه کار بهکجا کشیده است و فرجامکار چه شده است، و وعده خدا در حق تو و در حق ایشان عاقبت بـه کجا انجامیده است. آنان در فرارسیدن عذاب ما شتاب میورزند! واویلا به حالشان در آن زمانی که عذاب ماگریبانگیرشان میگردد! عذاب ما وقتیکه مردمانی را فراگیرد آنچه نباید بر سرشان میآورد، و هرچه نشاید یقه ایشان را میگیرد، آن نباید و نشایدیکه قبلاً از آن بیم داده شدهاند. فرمان رویگرداندن از ایشان و دست برداشتن از آنان، و دستور توجه نکردن و اهمّیت ندادن بدانان، و تهدید و بیم پیچیده در لابلای سخن از آنکار هراسانگیز را تکرار میفرماید:
(وَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ ).
از آنان دست بدار و ایشان را تا مدت زمانی معین به حال خود واگذار.
همچنین اشاره بدان هول و هراسی را تکرار میفرمایدکه روی خواهد داد:
(وَأَبْصِرْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ).
(آن وقت، کار آشفته و وضع پریشان ایشان را) تو ببین، و آنان خودشان هم (فرجام بد و حال تباه خویش را) خواهند دید.
آنان راکوتاه و مختصر رها میسازد تا اشاره به هول و هراس وحشتناک داشته باشد.
*
این سوره را با تنزیه و تقدیس یزدان سبحان، و اختصاص دادن او به عزت و قدرت مطلق فراوان، و درود خدا بر پیغمبران، و اعلان حمد و سـپاس یزدان یگانه جهان، آفریدگار بدون انباز جهانیان، خاتمه میدهد:
(سُبْحَانَ رَبِّکَ - رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ . وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ .وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ).
پاک و منزه است خداوندگار تو از توصیفهائی که (مشرکان در باره خدا به هم میبافند و سر هم) میکنند، خداوندگار عزت و قدرت. درود بر پیغمبران! سـتایش، یزدان را سزا است که خداوندگار جهانیان است.
این خاتمه مناسب با موضوعات سوره است، و چکیده مسائل و قـضایائی استکه این سوره بدانها برداخته است.
*