ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
مدنی است؛ ترتیب آن 49؛ شمار آیات آن 18
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُقَدِّمُواْ بَیۡنَ یَدَیِ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ ١﴾.
ای کسانی که به خداوند عزوجل و رسولش ایمان دارید! هیچ امری از امور دنیا و آخرت را جز به فرمان خدا و رسولش انجام ندهید؛ یعنی امور خویش را موافق شریعت الهی برابر سازید، پیروی نمایید و بدعتگذاری نکنید. در هیچ چیزی جز به حکم خدا و رسولش حکم ننمایید و با انجام اوامر و ترک نواهی پروردگار سبحان را مراقب اعمال خویش بدانید؛ زیرا الله تعالی به هر سخنی شنوا، به هر عملی دانا و به هر رازی آگاه است.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَرۡفَعُوٓاْ أَصۡوَٰتَکُمۡ فَوۡقَ صَوۡتِ ٱلنَّبِیِّ وَلَا تَجۡهَرُواْ لَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ کَجَهۡرِ بَعۡضِکُمۡ لِبَعۡضٍ أَن تَحۡبَطَ أَعۡمَٰلُکُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تَشۡعُرُونَ٢﴾.
ای مؤمنان! در مخاطبه با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ادب را مراعات کنید، آوازهایتان را از آواز آن حضرت بلندتر نسازید و مانند صحبت با رفیقان خویش در نزد آنحضرت بلند آوازی ننمایید، بلکه با احترام و بزرگداشت وی در حفظ و ادب بکوشید؛ زیرا خداوند عزوجل وی را به نبوّت و رسالت، کرامت و شرف بخشیده و با گزینش خویش بر سایر مردم امتیاز داده است. او خاتم پیامبران، بزرگوارترین مخلوق در نزد پروردگار، پیشوای اولین و آخرین و سردار همه مردم روی زمین میباشد. حفظ ادب با آن حضرت بر شما واجب است تا چنان نشود که به اثر بیادبی شما حقتعالی بدون اینکه آگاهی داشته باشید پاداش اعمالتان را باطل سازد و مزد شما را ضایع گرداند.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصۡوَٰتَهُمۡ عِندَ رَسُولِ ٱللَّهِ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ٱمۡتَحَنَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡ لِلتَّقۡوَىٰۚ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَأَجۡرٌ عَظِیمٌ ٣﴾.
یقیناً آنانکه با فروتر ساختن آوازشان در هنگام سخنزدن با رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ادب را مراعات میکنند، کسانیاند که خداوند دلهایشان را مورد امتحان و آزمایش قرار داده و برای طاعتش برگزیده است. گناهان چنین کسانی از جانب خداوند عزوجل مورد آمرزش قرار میگیرد، خطاهایشان بخشیده میشوند و پاداش بزرگ و مزد کاملی در برابر طاعت پروردگار برایشان داده میشوند.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یُنَادُونَکَ مِن وَرَآءِ ٱلۡحُجُرَٰتِ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ ٤﴾.
ای پیامبر! هر آینه کسانی که تو را از پشت حجرهها یعنی خانههایت با آواز بلند صدا میزنند و میگویند: ای محمد به سوی ما بیرون شو! بیشتر آنان ادب با رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را نمیفهمند، به حقوقی که بر امّت دارد دانا نیستند و به وجوب تعظیمش بر هر مسلمان آگاهی ندارند.
﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ صَبَرُواْ حَتَّىٰ تَخۡرُجَ إِلَیۡهِمۡ لَکَانَ خَیۡرٗا لَّهُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ٥﴾.
ای پیامبر! اگر کسانی که تو را از عقب خانهها با بلند آوازی صدا میزنند صبر نمایند تا به سویشان بیرون آیی، این کار در نزد پروردگار برایشان بهتر است؛ زیرا اوتعالی مراعات ادب با تو را بر آنان واجب ساخته است. الله متعال بیادبی را که از آنان سرزده میآمرزد؛ چون به وجوب حفظ ادب نادان بودند، به آنان مهربان است چنانکه ایشان را به خاطر انجام اخلال ادب بطور عاجل عذاب نمیکند.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِن جَآءَکُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإٖ فَتَبَیَّنُوٓاْ أَن تُصِیبُواْ قَوۡمَۢا بِجَهَٰلَةٖ فَتُصۡبِحُواْ عَلَىٰ مَا فَعَلۡتُمۡ نَٰدِمِینَ ٦﴾.
ای کسانی که به خدا و رسولش ایمان دارید، هرگاه شخصی فاسقی آمد و خبری را به شما آورد، درستی آن را به خود ثابت سازید و تا هنگامی که درستی و راستیاش را مؤکد نساختید به تصدیقش نپردازید؛ از آنرو که مبادا بر مبنای خبر فاسق به کسی که از آن خبر برائت دارد آزار و اذیتی برسانید و بعد از آن از شتابزدگی در تصمیمگیری پشیمان شوید.
﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ فِیکُمۡ رَسُولَ ٱللَّهِۚ لَوۡ یُطِیعُکُمۡ فِی کَثِیرٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِ لَعَنِتُّمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ حَبَّبَ إِلَیۡکُمُ ٱلۡإِیمَٰنَ وَزَیَّنَهُۥ فِی قُلُوبِکُمۡ وَکَرَّهَ إِلَیۡکُمُ ٱلۡکُفۡرَ وَٱلۡفُسُوقَ وَٱلۡعِصۡیَانَۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلرَّٰشِدُونَ ٧﴾.
بدانید که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در میان شما زندگی میکند، با تعظیم وی حقّش را بشناسید؛ زیرا آن حضرت در اموری میکوشد که به نفع شماست، شما با نادانی به انجام کارهایی اقدام میکنید که به ضرر شماست، امّا وی شما را از آن بازمیدارد. اگر در بیشتری اموری که انجام آن را اراده دارید با شما موافقه کند به مشقّت گرفتار میآیید، امّا خداوند عزوجل ایمان را محبوبتان ساخت؛ اطاعت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر شما آسان شد، آن را در دلهای شما نیکو جلوه داد؛ فرمان حقتعالی را به کار بستید، کفر به پروردگار را در نظرتان ناخوشایند ساخت؛ به اوتعالی ایمان آورید، فسق را بدجلوه داد؛ معاصی را ترک نمودید، عصیانگری را مکروه نشان داد؛ گناهان را بد شمردید و از آن توبه کردید. کسانی که بدین صفات موصوفاند ره یافته و هدایت شدهاند و از سیهچال گمراهی نجات حاصل کردند؛ زیرا راه حق را بازشناختهاند.
﴿فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَنِعۡمَةٗۚ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ ٨﴾.
توفیق الله تعالی به ایمان و ترک معاصی، فضل و احسان الهی است که برایتان ارزانی داشته و نعمت اوتعالی برای شماست. خداوند منّان به کسانی که به نعمتها شکرگزاری و از نعمتدهنده اطاعت نمایند داناست و در تدبیر امور مخلوقاتش که به نیکوترین وجهی صورت میپذیرد باحکمت است.
﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَٰتِلُواْ ٱلَّتِی تَبۡغِی حَتَّىٰ تَفِیٓءَ إِلَىٰٓ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ فَإِن فَآءَتۡ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ وَأَقۡسِطُوٓاْۖ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَ٩﴾.
ای مؤمنان! اگر میان دو گروه از مؤمنان اختلاف پدید آمد و با همدیگر جنگیدند، شما در میانشان موافق به احکام کتاب خداوند عزوجل و سنّت رسولش صلح به وجود آورید، امّا اگر یکی از آن دو جماعت حکم شریعت را نپذیرفت و به جنگ ادامه داد، با آن بجنگید تا به قبول حکم خدا و رسولش راضی شود و چون بازگشت و پذیرفت، با مراعات انصاف موافق شریعت الهی میانشان حکم کنید. بر شما لازم است عدالت در حکم را مراعات نمایید و از ظلم بپرهیزید. همانا خداوند عزوجل حاکمان عادل را دوست میدارد؛ یعنی کسانی را که میان مردم به عدالت و انصاف حکم مینمایند و از جور و فساد دوری میگزینند.
این آیه صفت محبّت برای الله عزوجل را به گونهای که سزاوار شأن اوتعالی است به اثبات میرساند.
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَ أَخَوَیۡکُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ ١٠﴾.
مؤمنان با توجه به اشتراک در دین خدا برادران همدیگراند؛ یعنی در دوستی و یاری یکدیگر همه مانند فرزندان یک شخص و اعضای یک خانواده میباشند. پس آنگاه که میانشان اختلافی پدید آید بر سایر مؤمنان واجب است با مراعات تقوا که انجام اوامر و اجتناب از نواهی الهی است بینشان صلح به وجود آورند. خداوند عزوجل با آمرزش گناهان و رساندن به مطلوب، مزد عظیم و نعمتهای ماندگاری را برای تقواپیشهگان مصلح عنایت کرده ایشان را مشمول رحمتش میسازد.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا یَسۡخَرۡ قَوۡمٞ مِّن قَوۡمٍ عَسَىٰٓ أَن یَکُونُواْ خَیۡرٗا مِّنۡهُمۡ وَلَا نِسَآءٞ مِّن نِّسَآءٍ عَسَىٰٓ أَن یَکُنَّ خَیۡرٗا مِّنۡهُنَّۖ وَلَا تَلۡمِزُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ وَلَا تَنَابَزُواْ بِٱلۡأَلۡقَٰبِۖ بِئۡسَ ٱلِٱسۡمُ ٱلۡفُسُوقُ بَعۡدَ ٱلۡإِیمَٰنِۚ وَمَن لَّمۡ یَتُبۡ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ١١﴾.
ای مؤمنان! هیچ شخص مؤمن، مؤمن دیگری را مسخره نکند؛ گاهی کسی که مورد استهزا قرار میگیرد از مسخرهکننده بهتر و نیکوتر است. همچنان هیچ زنی زن دیگر را مورد استهزا قرار ندهد؛ شاید بعضی اوقات زنی که مورد تمسخر واقع شده از زن مسخرهکننده بهتر و نیکوتر باشد. نباید بعضی از شما دیگران را دشنام دهند و عیبجویی کنند و یا به القاب نادرستی که عیب و ناپسند است صدا زنند. فسق و بدکاری در نامگذاری و توصیف دیگران بسیار بد است؛ زیرا عملی زشت است؛ بویژه بعد از ایمان به خداوند عزوجل نام و وصفی بسیار ناپسند است. کسانی که از این اوصاف بد و اخلاق ناپسند به سوی خداوند عزوجل باز نگردند، با انجام این گناهان و ارتکاب اعمال بد بر خویشتن ستم روا داشتهاند.
اعمالی چون استهزای مسلمانان، سخنچینی، عیبجویی و نامگرفتن به القاب زشت در مقولۀ فسوق شامل است.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱجۡتَنِبُواْ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلظَّنِّ إِنَّ بَعۡضَ ٱلظَّنِّ إِثۡمٞۖ وَ لَا تَجَسَّسُواْ وَلَا یَغۡتَب بَّعۡضُکُم بَعۡضًاۚ أَیُحِبُّ أَحَدُکُمۡ أَن یَأۡکُلَ لَحۡمَ أَخِیهِ مَیۡتٗا فَکَرِهۡتُمُوهُۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ تَوَّابٞ رَّحِیمٞ١٢﴾.
ای کسانی که به خداوند عزوجل و رسولش ایمان دارید! بسیاری از گمانهای بد را دربارۀ بندگان صالح خداوند عزوجل ترک نمایید؛ زیرا اصل در مؤمن خیر و شایستگی است و بعضی از گمانهای بد گناهاند، از آنرو که بر مبنای شکّ و احتمال به وجود آمدهاند. به جستجوی عیبها و نواقص مردم نپردازید و به افشای رازهای مسلمانان اقدام نکنید. هیچ مسلمانی سخن ناخوشایندی را در غیاب برادر مسلمانش نگوید، آیا یکی از شما دوست دارد که گوشت برادر مسلمانش را در حالی که مرده باشد بخورد؟ تا آنگاه که از این کار بد میبری از غیبت نیز پرهیز کنید؛ زیرا آبروی شخص مانند گوشت اوست. از خداوند عزوجل با انجام اوامر و اجتناب از نواهیاش بترسید. یقیناً حقتعالی توبۀ هر بندهای را که توبه کند و به او باز گردد میپذیرد و بر بندگان مطیع و فرمانبردارش رحمت میکند.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰکُم مِّن ذَکَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰکُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَکۡرَمَکُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٞ ١٣﴾.
ای مردم! به راستی که الله عزوجل شما را از یک پدر و مادر، یعنی آدم و حواء آفرید. وقتی اصل شما یک چیز است به چه دلیلی بعضی شما بر دیگران در نسب برتری میجویید؟ حقتعالی شما را با انتشار ذرّیۀ آدم شاخهها و قبایل متعدّد ساخت؛ برای اینکه همدیگرتان را بشناسید. هر آینه بزرگترین شما در نزد خداوند عزوجل پرهیزگارترین شماست. بنابراین برتری میان مردم بر مبنای ترس از الله متعال است. حقتعالی پرهیزگاران را میداند و از احوال پرهیزگارترین افراد نیز باخبر است.
﴿۞قَالَتِ ٱلۡأَعۡرَابُ ءَامَنَّاۖ قُل لَّمۡ تُؤۡمِنُواْ وَلَٰکِن قُولُوٓاْ أَسۡلَمۡنَا وَلَمَّا یَدۡخُلِ ٱلۡإِیمَٰنُ فِی قُلُوبِکُمۡۖ وَإِن تُطِیعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ لَا یَلِتۡکُم مِّنۡ أَعۡمَٰلِکُمۡ شَیًۡٔاۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ ١٤﴾.
اعراب، یعنی اهل صحرا و بیابانها گفتند: ما به الله عزوجل و پیامبرش به طور کامل ایمان آوردیم. ای پیامبر! برایشان بگو: شما به طور کامل مسلمان مؤمن نیستید، بلکه بگویید: ما تسلیم شدهایم و هنوز ایمان در دلهایتان داخل نشده است؛ زیرا آنگاه که ایمان در دل رسوخ یابد ایمان صاحبش کمال میپذیرد. اگر از خداوند متعال و پیامبرش اطاعت کنید از پاداش اعمالتان چیزی نمیکاهد. همانا حقتعالی به توبهگاران آمرزنده است و به کسانی که بر فرمانش استقامت داشته باشند مهربان میباشد.
این آیه به اعمال دلها عنایت و توجه دارد و نیز به زیادت ایمان و وجوب موافقت ظاهر و باطن دلالت میکند.
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ ثُمَّ لَمۡ یَرۡتَابُواْ وَجَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ ١٥﴾.
یقیناً مؤمنان راستگار کسانیاند که در ایمان به پروردگار، متابعت از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و عمل به طاعات الهی صداقتپیشه باشند، بعد از آن در ایمانشان شک نورزند، بلکه اعتقاد جازم و یقینی داشته باشند و تصدیق در ایمانشان را با جهاد به نفس و مال در راه حقتعالی و بلندبردن دینش به اثبات رسانند. این گروه کسانیاند که در ایمان خویش راستگویاند و خوشنودی خداوند رحمن را خواستار شدند.
﴿قُلۡ أَتُعَلِّمُونَ ٱللَّهَ بِدِینِکُمۡ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۚ وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ ١٦﴾.
ای پیامبر! برای اعراب بگو: آیا از اعتقاد و امور پوشیدۀ خویش به خداوند عزوجل خبر میدهید در حالی که اوتعالی امور پوشیده و مخفی را میداند و به موجودات آسمانها و زمین داناست؟ آری! پروردگار سبحان هر چیزی را میداند، هیچ امر پنهانی بر او پوشیده نیست و هیچ کار مخفی از او غایب نمیماند. پس او به مؤمن و کافر، به فاسق و منافق و به نیکوکار و بدکار داناست.
﴿یَمُنُّونَ عَلَیۡکَ أَنۡ أَسۡلَمُواْۖ قُل لَّا تَمُنُّواْ عَلَیَّ إِسۡلَٰمَکُمۖ بَلِ ٱللَّهُ یَمُنُّ عَلَیۡکُمۡ أَنۡ هَدَىٰکُمۡ لِلۡإِیمَٰنِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ١٧﴾.
ای پیامبر! گروه بیاباننشین به خاطر مسلمانشدن، طاعت الهی و تصدیق نبوّتت بر تو منّت میگذارند؛ گویا اینکه بر خداوند عزوجل احسان کردهاند. برای آنان بگو: منّت برای خداست نه برای شما، از اینرو با گردننهادن به اسلام بر خدای بزرگ منّت نگذارید؛ زیرا مصلحت مسلمانی شما به خودتان برمیگردد، چنانچه طاعت مطیعان به خدا فایدهای نمیرساند، معصیت عصیانگران ضرری را متوجه اوتعالی نمیسازد و او از همه چیزی بینیاز است. خداوند عزوجل بر شما احسان کرده که شما را به ایمان توفیق بخشیده و به راه مستقیم هدایت نموده است، پس اگر در ایمانتان راستگوی هستید بر خدا و رسولش منّت نگذارید.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ غَیۡبَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَٱللَّهُ بَصِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ ١٨﴾.
به راستی که حقتعالی امور پوشیدۀ آسمانها و زمین را میداند، هیچ چیز پنهان و غایبی از او پوشیده و مخفی نیست. خداوند پاک به گفتار، کردار و احوال شما بیناست و قطعاً از شما حساب میگیرد؛ یعنی نیکوکاران را پاداش نیکو میدهد و بدکاران را مجازات میکند.
مدنی و ۱۸ آیه میباشد.
آیه ۳-۱:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُقَدِّمُواْ بَیۡنَ یَدَیِ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ١﴾[الحجرات: ۱]. «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! در برابر خدا و رسولش پیش دستی مکنید، و از خدا پروا بدارید، بیگمان خداوند شنوای داناست».
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَرۡفَعُوٓاْ أَصۡوَٰتَکُمۡ فَوۡقَ صَوۡتِ ٱلنَّبِیِّ وَلَا تَجۡهَرُواْ لَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ کَجَهۡرِ بَعۡضِکُمۡ لِبَعۡضٍ أَن تَحۡبَطَ أَعۡمَٰلُکُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تَشۡعُرُونَ٢﴾[الحجرات: ۲]. «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! صدای خود را از صدای پیامبر بلند مکنید و همچنان که با یکدیگر سخن میگویید با او به آواز بلند سخن نگویید تا دانسته اعمالتان بیاجر و ضایع نشود».
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصۡوَٰتَهُمۡ عِندَ رَسُولِ ٱللَّهِ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ٱمۡتَحَنَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡ لِلتَّقۡوَىٰۚ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَأَجۡرٌ عَظِیمٌ٣﴾[الحجرات: ۳]. «بیگمان کسانیکه صدای خود را نزد پیغمبر خدا پایین میآورند، آنان کسانیند که خداوند دلهایشان را برای پرهیزگاری پاکیزه و ناب داشته است، آنان آمرزش و پاداشی بزرگ دارند».
این آیه بیانگر آن است که در پیشگاه خداوند و پیامبرش باید مودّب بود و پیامبر را گرامی داشت. خداوند بندگان مومن خویش را فرمان میدهد که به مقتضای ایمانِ به خدا و پیامبرش عمل نمایند، از دستورات خدا پیروی کنند و از منهیات او پرهیز نمایند. و آنها را امر مینماید تا به دنبال اوامر خدا حرکت کنند و در همه کارهایشان از سنت پیامبر خداصپیروی نمایند وبر خدا و پیامبرش پیشی نگیرند. پس سخن نگویند تا او سخن بگوید و دستور ندهند تا او دستور بدهد. این است ادب حقیقی در برابر خدا و پیامبرش، و نشان سعادت بنده و رستگاریاش همین است و با نبود آن انسان سعادت همیشگی و نعمت جاودانی را از دست میدهد.
در اینجا به شدّت از این نهی شده که گفته کسی دیگر بر گرفته پیامبر مقّدم داشته شود، پس هرگاه سنّت و حدیث پیامبر مشخّص و واضح گردید پیروی از آن واجب است و باید بر گفته دیگران ـ هرکس که باشد ـ مقدّم داشته شود. سپس خداوند بهطور عام به تقوی فرمان داد و تقوی آنگونه که «طلق بن حبیب» گفته است یعنی اطاعت از خداوند در پرتو نور الهی به امید کسب پاداش او، و دوری از نافرمانی خداوند در پرتو نور الهی و ترس از کیفر او. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ﴾بیگمان خداوند همه صداها را در همه اوقات و در جاها و جهتهای پوشیده و پنهان میشنود. ﴿عَلِیمٞ﴾و خداوند به ظواهر و درونها و گذشته و آینده و امور واجب و محال و جایز آگاه است.
بعد از نهی کردن از پیشی گرفتن از خدا و پیامبر و فرمان دادن به تقوای الهی، دو اسم ارجمند خدا ذکر شدهاند و این در واقع تشویقی است در راستای عمل به این آداب مستحسن و برحذر بودن از ضد آن.
سپس خداوند متعال فرمود: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَرۡفَعُوٓاْ أَصۡوَٰتَکُمۡ فَوۡقَ صَوۡتِ ٱلنَّبِیِّ وَلَا تَجۡهَرُواْ لَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ﴾این ادبِ سخن گفتن با پیامبر است. یعنی فردی که با او سخن میگوید نباید صدایش را از صدای او بلندتر بکند و با آواز بلند با او سخن بگوید، بلکه باید صدایش را پایین بیاورد و با ادب و نزاکت و بزرگداشت و احترام او را مورد خطاب قرار دهد. و نباید پیامبر را مانند یکی از خودشان قرار دهند و همانگونه که با هم دیگر سخن میگویند با او سخن بگویند، بلک به هنگام سخن گفتن باید بین او و دیگران فرق بگذارند، همانطور که او در واجب بودن حقّش بر امّت و واجب بودن ایمان آوردنِ به او و داشتن محبّت نسبت به او محبّتی که ایمان جز با آن کامل نمیگردد با دیگران فرق میکند. زیرا اگر این ادب رعای نشود بیم آن میرود که عمل بنده ضایع گردد درحالیکه خودش نمیداند. همانطور که رعایت ادب در پیشگاه او یکی از اسباب پاداش و پذیرفته شدن اعمال است.
سپس خداوند کسانی را که صدای خود را نزد پیامبر پایین میآورند ستود و فرمود: «خداوند دلهایشان را برای پرهیزگاری امتحان کرده است، درنتیجه دلهایشان جایگاه پرهیزگاری گشته است. سپس آنها را به آمرزش گناهانشان و پاداشی بزرگ مژده داد که آمرزش گناهان متضمن دور شدن شر و ناگواری است، همانگونه که میفرماید: ﴿لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَأَجۡرٌ عَظِیمٌ﴾آنان آمرزش و پاداشی بزرگ دارند، پاداش بزرگی که جز خداوند متعال وصف و ویژگی آن را نمیداند. و در «پاداش بزرگ» هر آنچه که دل بطلبد و از آن راضی و خشنود باشد، وجود دارد. و این دلیلی است بر این که خداوند دلها را با امر و نهی و با مشکلات میآزماید، پس هرکس به امر و فرمان خدا پایبند باشد و از رضامندی او پیروی کند و بهسوی رضامندیاش بشتابد و خشنودی او را بر خواسته خود مقدّم بدارد از صفت پرهیزگاری برخوردار میگردد و دلش اصلاح میشود. و هرکس چنین نباشد معلوم است که شایستگی برخورداری از تقوی و پرهیزگاری را ندارد.
آیهی ۵-۴:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یُنَادُونَکَ مِن وَرَآءِ ٱلۡحُجُرَٰتِ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ٤﴾[الحجرات: ۴]. «بیگمان کسانیکه تو را از بیرون حجرهها فرا میخوانند بیشترشان نمیفهمند».
﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ صَبَرُواْ حَتَّىٰ تَخۡرُجَ إِلَیۡهِمۡ لَکَانَ خَیۡرٗا لَّهُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٥﴾[الحجرات: ۵]. «و اگر آنان صبر میکردند تا هنگامیکه بهسوی آنان بیرون آیی برایشان بهتر بود و خداوند آمرزنده مهربان است».
این آیات درباره مردمانی از عربهای بادیه نشین نازل شده که خداوند آنها را به سنگ دلی توصیف نموده و میفرماید: آنها سزاوارترند که حدود آنچه را خداوند بر پیامبرش نازل کرده است ندانند. این بادیهنشینان نزد پیامبرصآمدند و وقتی رسیدند، دیدند که او در خانه و اتاقهای همسرانش میباشد. پس صبر نکردند و ادب را رعایت ننمودند تا او بیرون بیاید، بلکه او را صدا زدند. ای محمّد! ای محمّد! یعنی بیا بیرون. خداوند آنها را به سبب نداشتن خرد و عقل مذّمت نمود چون آنها ادب را نسبت به پیامبر مراعات نکردند، که از نشانههای خردورزی و عقل رعایت ادب است.
پس ادب بنده نشانه عقل و خردمندی اوست، و اینکه خداوند نسبت به او اراده خیر دارد. بنابراین فرمود: ﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ صَبَرُواْ حَتَّىٰ تَخۡرُجَ إِلَیۡهِمۡ لَکَانَ خَیۡرٗا لَّهُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٥﴾و اگر آنان صبر میکردند تا تو بیرون بیایی و پیش ایشان بروی، برایشان بهتر بود و خداوند گناهان بندگان و بیادبی آنانرا میآمرزد و نسبت به آنها مهربان است و بلافاصله آنها را به سبب گناهانشان کیفر و عذاب مبتلا نمیکند.
آیهی ۶:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِن جَآءَکُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإٖ فَتَبَیَّنُوٓاْ أَن تُصِیبُواْ قَوۡمَۢا بِجَهَٰلَةٖ فَتُصۡبِحُواْ عَلَىٰ مَا فَعَلۡتُمۡ نَٰدِمِینَ٦﴾[الحجرات: ۶]. «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! اگر فاسقی برایتان آورد دربارۀ آن تحقیق کنید که (مبادا) از روی نادانی به گروهی زیان رسانید و آنگاه بر آنچه مرتکب شدهاید پشیمان شوید».
این نیز از آدابی است که خردمندان باید آنرا رعایت کنند. و آن این است که هرگاه فاسقی خبری به آنها رساند باید درباره آن خبر تحقیق کنند و به محض شنیدن آن باورش ندارند و اقدام نکنند، چون تحقیق نکردن و بسنده نمودن به شنیدنِ خبر خطر بزرگی دارد و سبب میشود تا انسان مرتکب گناه گردد، چون هرگاه خبر او همانند خبر فرد عادل و راستگو پذیرفته شود به موجب ومقتضای آن حکم میشود آنگاه جان و مالهایی به ناحق تلف و ضایع میگردد که باعث پشیمانی و ندامت میشود، بلکه باید به هنگام شنیدن خبر فرد فاسق، تحقیق و بررسی کرد، پس اگر دلایل و قرینهها بر صداقت او دلالت داشت به آن عمل شود و مورد تصدیق قرار گیرد، و اگر قرینهها و دلایل بر دروغگو بودن او دلالت میکرد باید تکذیب شود و به خبر او عمل نشود. پس این دلیلی است بر این که خبر فرد راستگو مقبول است و خبر دروغگو مردود میباشد و درباره خبر فاسق باید توقف کرد. بنابراین گذشتگان روایتهای بسیاری از خوارج را که به راستگویی معروف بودند پذیرفتند هرچند آنها گناهکار و مجرم بودند.
آیهی ۸-۷:
﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ فِیکُمۡ رَسُولَ ٱللَّهِۚ لَوۡ یُطِیعُکُمۡ فِی کَثِیرٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِ لَعَنِتُّمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ حَبَّبَ إِلَیۡکُمُ ٱلۡإِیمَٰنَ وَزَیَّنَهُۥ فِی قُلُوبِکُمۡ وَکَرَّهَ إِلَیۡکُمُ ٱلۡکُفۡرَ وَٱلۡفُسُوقَ وَٱلۡعِصۡیَانَۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلرَّٰشِدُونَ٧﴾[الحجرات: ۷]. «و بدانید که پیغمبر خدا درمیانتان است، اگر در بسیاری از کارها از شما اطاعت کند به مشقّت خواهید افتاد، ولی خداوند ایمان را در نظرتان محبوب گرداند. و آنرا در دلهایتان آراست و کفر و فسق و نافرمانی را در نظرتان زشت و ناپسند جلوه داد. ایناند که راه یافتهاند».
﴿فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَنِعۡمَةٗۚ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٨﴾[الحجرات: ۸]. «(این) به فضل و نعمتی از سوی خدا (میباشد) و خداوند دانای فرزانه است».
بدانید که پیامبر خداصدر میان شماست و او پیامبر بزرگوار و راهیافته است و خیر شما را میخواهد و دلسوز شماست، و شما برای خود زیان و شر را میخواهید که پیامبر در آن با شما موافقت نمیکند و اگر او در بسیاری کارها از شما اطاعت میکرد به مشّقت میافتادید ولی او شما را راهنمایی میکند. و خداوند با قرار دادن محبت حق و برگزیدن و ترجیح دادن آن در دلهایتان، نیز به وسیلهی آنکه دلایل و شواهدی دالّ بر صحت حق و پذیرش آن از سوی دلها و فطرتها قرار دادهاست و نیز به این طریق که شما را توفیق میدهد که به سوی او برگردید، ایمان را در دلهایتان میآراید. و کفر و فسوق (=گناهان بزرگ) و عصیان (گناهان کوچک) را در نظر شما ناپسند داشته است، آن هم به وسیلهی اینکه کراهت و تنفر از شرّ و عدم ارادهی آن را در دل شما به ودیعه نهاده است، نیز به وسیلهی اینکه دلایل و شواهدی که بر فاسد بودن شر دلالت مینمایند، و سبب میشوند که سرشت آنرا نپذیرد، و نیز به سبب کراهت و نفرتی که خداوند نسبت به شر و اصول و علل آن در دلها قرار دادهاست.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلرَّٰشِدُونَ﴾کسانیکه خداوند ایمان را در دلهایشان آراسته و آنرا محبوب ایشان قرار داده و کفر و نافرمانی و گناه را در نظرشان ناپسند داشت است راه یافتگانند. پس دانش و اعمالشان سامان یافته و بر دینِ استوار و راهِ راست استقامت ورزیدهاند. و غیر آنان گمراهانند که گناهان بزرگ و کوچک را برایشان محبوب و دوست داشتنی میگرداند به گونهای که ایمان را ناپسند میدارند. امّا گناه و تقصیر خودشان است، چون آنها وقتی گناه کردند خداوند بر دلهایشان مهر نهاد: ﴿فَلَمَّا زَاغُوٓاْ أَزَاغَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡ﴾[الصف: ۵]. «پس وقتی که منحرف شدند خداوند دلهایشان را منحرف گرداند». و وقتی به حق ایمان نیاوردند آن گاه که نخستین بار به نزدشان آمد خداوند دلهایشان را دگرگون ساخت.
﴿فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَنِعۡمَةٗ﴾خیری که آنها به دست آوردهاند ناشی از فضل و احسان خدا بر آنهاست، نه این که با قدرت و نیروی خویش به چنین چیزی دست یافته باشند. ﴿وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ﴾و خداوند میداند چه کسی شکر نعمت را بهجای میآورد، پس به او توفیق شکر میدهد، نیز میداند چه کسی شکر نعمت را بهجای نمیآورد، پس او فضل و لطف خود را در جایی قرار میدهد که حکمت او اقتضا میکند.
آیهی ۱۰-۹:
﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَٰتِلُواْ ٱلَّتِی تَبۡغِی حَتَّىٰ تَفِیٓءَ إِلَىٰٓ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ فَإِن فَآءَتۡ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ وَأَقۡسِطُوٓاْۖ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَ٩﴾[الحجرات: ۹]. «و هرگاه دو گروه از مؤمنان به جنگ با یکیگر پرداختند بین آن دو گروه آشتی برقرار کنید، پس اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تجاوز کرد با آن گروهی که تجاوز میکند بجنگید تا هنگامیکه به حکم خدا برگردد، پس هرگاه بازگشت درمیان ایشان دادگرانه صلح برقرار سازید وعدالت کنید، بیگمان خداوند عادلان را دوست دارد».
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَ أَخَوَیۡکُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ١٠﴾[الحجرات: ۱۰]. «هر آینه مؤمنان برادرانند میان برادرانتان آشتی بیفکنید و از خدا بترسید، باشد که بر شما رحمت آرد».
در اینجا مؤمنان از تجاوز و تعدّی بر هم دیگر و از اینکه یکدیگر را بکشند نهی شدهاند، و دستور داده شدهاند که هرگاه دو گروه از مومنان با یکدیگر به جنگ پرداختند دیگر مومنان باید جلوی این شرّ بزرگ را بگیرند و صلح و آشتی میان آنها برقرار کنند، و میان آنها میانجیگری نمایند تا صلح برقرار شود. و باید همه راههایی که به صلح میانجامد را در پیش بگیرند، پس اگر هر دو گروه صلح کردند چه بهتر، ﴿فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَٰتِلُواْ ٱلَّتِی تَبۡغِی حَتَّىٰ تَفِیٓءَ إِلَىٰٓ أَمۡرِ ٱللَّهِ﴾و اگر یکی از دو گروه بر دیگری ستم و تعدّی کرد با گروه متجاوز بجنگید تا اینکه بهسوی اطاعت از فرمان خدا باز گردد.
یعنی تا به سوی احکامی برگردند که خدا و رسولش آنرا تشریع نمودهاند، و آن عبارت است از انجام دادن کار خوب و ترک کار شر، که از بزرگترین آن جنگیدن با یکدیگر است. ﴿فَإِن فَآءَتۡ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ﴾و هرگاه بازگشتند و فرمان خدا را پذیرا شدند در میان ایشان دادگرانه صلح و رعایت عدالت در آن امر شده است، چون گاهی اوقات ممکن است صلح برقرار شود اما نه به طریق عدالت، بلکه به طریق ستم و تجاوز بر یکی از دو طرف پس این صلح نیست که بدان امر شده است. پس نباید به خاطر خویشاوندی یا هم وطنی یا به خاطر چیزهای دیگری که سبب میشود آدمی از دایره عدالت بیرون رود یکی از دو طرف مورد توجّه قرار گیرد.
﴿وَأَقۡسِطُوٓاْۖ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَ﴾و عدالت را بکار برید، بیگمان خداوند عادلان را دوست میدارد. یعنی خداوند کسانی را که در داوریشان میان مردم و در همه مسئولیتهایی که به عهده دارند به عدالت رفتار میکنند دوست میدارد. یعنی خداوند کسانی را که در داوریشان میان مردم و در همه مسئولیتهایی که به عهده دارند به عدالت رفتار میکنند دوست میدارد. و رفتار عادلانه مرد درمیان خانوادهاش و عدالت او در ادای حقوقشان در این داخل است.
و در حدیث صحیح آمده است: «دادگران نزد خداوند بر منبرهایی از نور هستند، کسانی که در داوریشان و در میان خانوادههایشان و در آنچه در اختیار دارند به عدالت و دادگری رفتار مینمایند». ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ﴾مؤمنان برادران یکدیگرند. این پیمانی است که خداوند میان مومنان بسته است و هر فردی که در مشرق یا مغرب باشد و به خدا و فرشتگان و کتابهای آسمانی و پیامبرانش و روز قیامت ایمان داشته باشد او برادر یا خواهر مؤمنان است. مؤمنان باید آن چه را برای خود میپسندند برای دیگران هم بپسندند و آن چه را که برای خود نمیپسندند برای دیگران نیز نپسندند. بنابراین، پیامبرصبا فرمان دادن به رعایت اخّوت ایمانی فرمود: «با یکدیگر حسد مورزید. و وقتی کسی میخواهد چیزی را بخرد به منظور بالا بردن قیمت آن، از آن تعریف نکنید و در حالی که قصد خرید آنرا ندارید بر بهای آن میافزایید. و با یکدیگر دشمنی نکنید درحالیکه او میخواهد کالای شخص دیگری بخرد تا مبادا این کار او را از خریدن آن کالا منصرف نمایید. و بندگان خدا و برادر باشید. مسلمان برادر مسلمان است، بر او ستم نمیکند و او را تنها نمیگذارد و او را کوچک نمیگرداند».
همچنین در صحیحن از پیامبرصروایت است که فرمود: «مثال مومن نسبت به مومن همانند ساختمانی است که اجزای آن یکدیگر را تقویت میکند. و پیامبر انگشتانش را در هم دیگر فرو برد». خدا و پیامبر فرمان دادهاند تا مومنان حقوق یکدیگر را ادا کنند و به آنچه که سبب همبستگی و محبّت و نزدیک شدن آنها به یکدیگر میشود پایبند باشند. این بیانگر آن است که مومنان بر یکدیگر حق دارند. از جمله این حقوق یکی این است که هرگاه جنگی میان مؤمنان درگرفت که سبب دور شدن دلها از هم دیگر و متنفر شدن آن از همدیگر میشود، مؤمنان باید میان برادرانشان صلح و صفا برقرار کنند و دشمنی آنها را از بین ببرند.
سپس بهطور عام به تقوی و پرهیزگاری امر نمود و برخورداری از رحمت خدا ونتیجه تقوی وادای حقوق مومنان قرار داد و فرمود: ﴿لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ﴾باشد که به شما رحم شود. و هرگاه آدمی رحمت خدا را به دست آورد خیر دنیا و آخرت را به دست میآورد و این دلالت مینماید که به جا نیاوردن حقوق مومنان از بزرگترین موانع رحمت است. غیر از آنچه گذشت در این دو آیه فواید دیگری وجود دارد که عبارتند از:
۱- جنگیدن مومنان با یکدیگر با اخّوت ایمانی منافات دارد بنابراین، یکی از بزرگترین گناهان کبیره است.
۲- ایمان و برادری ایمانی با جنگ و دعوا از بین نمیرود. همانطور که ایمان با گناهان کبیره غیر از شرک از میان نمیرود، و مذهب اهل سنّت و جماعت همین است.
۳- ایجاد صلح و سازش دادگرانه واجب است و باید با تجاوزگران جنگید تا اینکه به خدا برگردند، و اگر آنها به حکم غیر خدا برگشتند یعنی برگشتن آنها به نحوی بود که شرعاً جایز نباشد به آن اعتراف شود و بدان عمل گردد (اینکارِ) آنان جایز نیست.
۴- اموال متجاوزان مصون است، چون خداوند فقط خونهایشان را به هنگام ادامه دادن به تجاوزگری مباح قرار داده نه اموال و داراییهاشان را.
آیهی ۱۱:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا یَسۡخَرۡ قَوۡمٞ مِّن قَوۡمٍ عَسَىٰٓ أَن یَکُونُواْ خَیۡرٗا مِّنۡهُمۡ وَلَا نِسَآءٞ مِّن نِّسَآءٍ عَسَىٰٓ أَن یَکُنَّ خَیۡرٗا مِّنۡهُنَّۖ وَلَا تَلۡمِزُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ وَلَا تَنَابَزُواْ بِٱلۡأَلۡقَٰبِۖ بِئۡسَ ٱلِٱسۡمُ ٱلۡفُسُوقُ بَعۡدَ ٱلۡإِیمَٰنِۚ وَمَن لَّمۡ یَتُبۡ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ١١﴾[الحجرات: ۱۱]. «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! گروهی از شما گروهی دیگری را مسخره نکنند چه بسا که آنان از اینان بهتر باشند و نباید زنانی زنانی دیگر را مسخره کنند چه بسا که آنان از اینان بهتر باشند و همدیگر را مورد عیبجویی قرار ندهید. و یکدیگر را با لقبهای زشت مخوانید. چه بد است فسق بعد از ایمان! و کسانیکه توبه نکنند ایشان ستمگرند».
این نیز یکی از حقوق مومنان بر یکدیگر است و آن اینکه ﴿لَا یَسۡخَرۡ قَوۡمٞ مِّن قَوۡمٍ﴾هیچ گروهی، گروهی دیگر را با سخن و یا کرداری که بر تحقیر مسلمان دلالت میکند مورد استهزار و تمسخر قرار ندهد، چرا که این کار حرام و ناجایز است و نشانگر خودپسندی مسخرهگر میباشد. زیرا چه بسا فردی که مورد مسخره قرار گرفته میشود از مسخره کردن بهتر باشد، و اغلب چنین است، چون مسخره فقط از کسی سر میزند که قلبش سرشار از زشتیهای اخلاقی است. بنابراین پیامبرصفرمود: «برای بدی شخص همین کافی است که برادر مسلمانش را تحقیر کند». سپس فرمود: ﴿وَلَا تَلۡمِزُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ﴾و از یکدیگر عیبجویی نکنید. «لمز» یعنی عیبجویی با زبان، و «همز» عیبجویی با عمل و کردار، و از هر دو نهی شده و هر دو حرام هستند و کسی که چنین میکند وارد جهنّم خواهد شد. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَیۡلٞ لِّکُلِّ هُمَزَةٖ لُّمَزَةٍ١﴾[الهمزة: ۱]. وای به حال هرکس که عیبجو و طعنه زن باشد! و اینکه در فرمودهی خود ﴿أَنفُسَکُمۡ﴾از مومن به عنوان نفس برادر ایمانی نام برده است بدان جهت ا ست که مومنان باید همانند یک تن باشند، و هرگاه مومن، مومن دیگری را مورد عیبجویی قرار دهد این باعث میشود تا دیگری نیز او را مسخر کند. پس او سبب شده تا مورد عیبجویی و تمسخر قرار بگیرد. ﴿وَلَا تَنَابَزُواْ بِٱلۡأَلۡقَٰبِ﴾و هم دیگر را با القاب زشت مخوانید. یعنی هرکس برادرش را با لقبی که دوست ندارد طعنه نزند. امّا القابی که مذموم و زشت نیستند در این داخل نمیباشند.
﴿بِئۡسَ ٱلِٱسۡمُ ٱلۡفُسُوقُ بَعۡدَ ٱلۡإِیمَٰنِ﴾چه بد است که بهجای ایمان و عمل به شرائع آن به روی گردانی از اوامر و نواهی خدا و متّهم کردن یکدیگر به گناه و فسق و القاب زشت روی آورید ﴿وَمَن لَّمۡ یَتُبۡ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾و هرکس که توبه نکند ایشان ستمگرند. و بر بنده واجب است که به سوی خدا برگردد و توبه نماید و با حلّالیت خواستن از برادر مسلمانش و ستایش نمودن او در برابر مذمّت وی حق برادری را ادا کند.
﴿وَمَن لَّمۡ یَتُبۡ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾پس مردم دو دستهاند، دستهای که به خود ستم میکنند و توبه نمینمایند، دستهای که توبه میکنند و رستگار میشوند، و به غیر از اینها گروهی دیگر وجود ندارد.
آیهی ۱۲:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱجۡتَنِبُواْ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلظَّنِّ إِنَّ بَعۡضَ ٱلظَّنِّ إِثۡمٞۖ وَ لَا تَجَسَّسُواْ وَلَا یَغۡتَب بَّعۡضُکُم بَعۡضًاۚ أَیُحِبُّ أَحَدُکُمۡ أَن یَأۡکُلَ لَحۡمَ أَخِیهِ مَیۡتٗا فَکَرِهۡتُمُوهُۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ تَوَّابٞ رَّحِیمٞ١٢﴾[الحجرات: ۱۲]. «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید، بیشک برخی از گمانها گناه میباشند. و جاسوسی مکنید و برخی از شما برخی دیگر را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهاش را بخورد؟ به یقین که آنرا ناپسند میدارید، و از خداوند پروا دارید، بیگمان خداوند توبهپذیر و مهربان است».
خداوند از بسیاری از گمانهای بد نسبت به مومنان نهی کرده و میفرماید: ﴿إِنَّ بَعۡضَ ٱلظَّنِّ إِثۡمٞ﴾بیشک برخی از گمانها گناه هستند. مانند گمانی که عاری از حقیقت است و قرینهای هم بر صحّت آن وجود ندارد. و مانند گمان بد که با بسیاری از گفتهها و کارهای حرام و ناجایز همراه است، چرا که اگر گمان بد در دل بماند فقط به این بسنده نمیکند، بلکه همواره آن را میپرواند و سرانجام به گفتهها و کارهای ناروا روی میآورد، و در دل او نسبت به برادر مسلمانش بدگمانی و نفرت ودشمنی پدید میآید که همواره به خلاف آن امر شده است. ﴿وَ لَا تَجَسَّسُواْ﴾و جاسوسی نکنید و دنبال عیبهای مسلمانان نباشید و آنانرا به حال خود واگذارید و از لغزشهای آنان چشمپوشی کنید، لغزشهایی که اگر آشکار شوند چیزهایی ناشایست برملا میگردد. ﴿وَلَا یَغۡتَب بَّعۡضُکُم بَعۡضًا﴾و برخی از شما برخی دیگر را غیبت نکند. غیبت همانطور که پیامبرصمیفرماید یعنی «پشت سر برادرت چیزی بگویی که او را ناراحت میکند گرچه آن عیب در او باشد». سپس مثالی را بیان کرد که آدمی را از غیبت کردن متنّفر میکند. پس فرمود: ﴿أَیُحِبُّ أَحَدُکُمۡ أَن یَأۡکُلَ لَحۡمَ أَخِیهِ مَیۡتٗا فَکَرِهۡتُمُوهُ﴾آیا هیچیک از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهاش را بخورد؟ به یقین همه شما از مرده خواری بدتان میآید. غیبت کردن را به خوردن گوشت برادری که مرده است تشبیه کرده است، کاری که مردم به شدت از آن نفرت دارند. پس همانطور که شما خوردن گوشت برادر مردهتان را ناپسند میدارید، باید غیبت کردنِ برادر و خوردنِ گوشت او را درحالیکه زنده است ناپسند بدارید. ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ تَوَّابٞ رَّحِیمٞ﴾و از خدا پروا بدارید، بیگمان خداوند توبهپذیر مهربان است، «توّاب» یعنی خدایی که به بنده اجازه میدهد توبه کند و به ا و توفیق میدهد تا توبه نماید. و آنگاه با پذیرفتن توبهاش به سوی او باز میگردد. خداوند نسبت به بندگانش مهربان است و آنها را به چیزی فرا خوانده که به آنها فایده میدهد و توبه را از آنها میپذیرد. و این آیه دلیلی است بر پرهیز از غیبت و این که غیبت یکی از گناهان کبیره است چون خداوند آنرا با خوردن گوشت مرده تشبیه کرده و این کار از گناهان کبیره است.
آیهی ۱۳:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰکُم مِّن ذَکَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰکُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَکۡرَمَکُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٞ١٣﴾[الحجرات: ۱۳]. «ای مردم! ما شما را از مرد و زنی آفریدهایم و شما را گروهها و قبیلههایی گرداندهایم تا همدیگر را بشناسید. بیگمان گرامیترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. بیگمان خداوند آگاه و باخبر است».
خداوند خبر میدهد که او بنیآدم را از یک اصل و از یک جنس آفریده است، و همه از یک مرد و زن آفریده شدهاند و همه به آدم و حوا بر میگردند. ولی خداوند از آن دو، مردان و زنان بسیاری را پراکنده کرده و آنها را قبیلهها و گروههای گردانیده است. پس آنها را به طوایف کوچک و بزرگ تقسیم کرده تا هم دیگر را بشناسند. زیرا اگر هریک مستقل باشد و به قبیله و گروهی منسوب نباشد هم دیگر را نمیشناسند و با یکدیگر همکاری نمیکنند و حقوق خویشاوندی را به جای نمیآورند، چرا که این کارها در سایه شناخت انجام میشود، ولی خداوند آنها را قبیلهها و گروههای گردانیده تا این منافع و دیگر اموری که بستگی به شناخت دارند تحقق پذیرند و نسبها مشخص شوند امّا باید دانست که برتری به تقواست. پس گرامی ترین آنها نزد خداوند پرهیزگارترین آنان است، و آن کسی است که بیشتر از دیگران خداوند را اطاعت نماید و بیشتر از گناه دوری کند. نه کسی که قوم و خویش او بیشتر باشد یا نسبش بالاتر و شریفتر باشد. امّا خداوند دانا و با خبر است و کسی را که ظاهرا و باطنا پرهیزگاری مینماید میشناسد و هریک را به آن چه که سزاوارش است جزا میدهد. این آیه دلیلی است بر این که علم انساب از نظر شرعی مطلوب است، و خداوند به همین منظور آنها را قبیله قبیله و گروه گروه گردانیده است.
آیهی ۱۸-۱۴:
﴿قَالَتِ ٱلۡأَعۡرَابُ ءَامَنَّاۖ قُل لَّمۡ تُؤۡمِنُواْ وَلَٰکِن قُولُوٓاْ أَسۡلَمۡنَا وَلَمَّا یَدۡخُلِ ٱلۡإِیمَٰنُ فِی قُلُوبِکُمۡۖ وَإِن تُطِیعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ لَا یَلِتۡکُم مِّنۡ أَعۡمَٰلِکُمۡ شَیًۡٔاۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ١٤﴾[الحجرات: ۱۴]. «بادیهنشینان گفتند: ایمان آوردهایم، بگو: شما ایمان نیاوردهاید بلکه بگوئید: تسلیم شدهایم و ایمان هنوز به دلهایتان وارد نشده است، واگر از خدا و پیغمبرش فرمانبرداری کنید خدا از (پاداش) کارهایتان چیزی نمیکاهد، بیگمان خداوند آمرزنده مهربان است».
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ ثُمَّ لَمۡ یَرۡتَابُواْ وَجَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ١٥﴾[الحجرات: ۱۵]. «مؤمنان (واقعی) تنها کسانی هستند که به خدا و پیغمبرش ایمان آورده، سپس هرگز شک به دل راه نداده، و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کردهاند. اینان همان راستگویانند».
﴿قُلۡ أَتُعَلِّمُونَ ٱللَّهَ بِدِینِکُمۡ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۚ وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ١٦﴾[الحجرات: ۱۶]. «بگو: آیا خداوند را از دینتان باخبر میکنید حال آنکه خداوند آنچه را که در آسمانها و آنچه که در زمین است میداند و او به هر چیزی داناست».
﴿یَمُنُّونَ عَلَیۡکَ أَنۡ أَسۡلَمُواْۖ قُل لَّا تَمُنُّواْ عَلَیَّ إِسۡلَٰمَکُمۖ بَلِ ٱللَّهُ یَمُنُّ عَلَیۡکُمۡ أَنۡ هَدَىٰکُمۡ لِلۡإِیمَٰنِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ١٧﴾[الحجرات: ۱۷]. «بر تو منت میگذرند که اسلام آوردهاند. بگو: با اسلام خود بر من منّت مگذارید بلکه خدا بر شما منّت میگذراد که شما ره بهسوی ایمان رهنمود کرده است اگر راستگوئید».
﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ غَیۡبَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَٱللَّهُ بَصِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ١٨﴾[الحجرات: ۱۸]. «بیگمان خداوند غیب آسمانها و زمین را میداند و خداوند به آنچه میکند بیناست».
خداوند متعال از گفته برخی از بادیهنشینان خبر میدهد که در زمان پیامبر بدون بینش و بدون آنکه آنچه را ایما اقتضا مینماید انجام دهند، وارد اسلام شدند. آنها با این وجود ادّعا کردند و گفتند: «ایمان آوردهایم» یعنی انگار ایمان کامل آوردهاند که همهی امور ایمان را شامل میشود، زیرا این سخن مقتضی آن است که ایمان باید به این صورت باشد. خداوند به پیامبرش فرمان داد تا در پاسخ آنها بگوید: ﴿قُل لَّمۡ تُؤۡمِنُواْ﴾بگو: ادّعای ایمانِ کامل ظاهری و باطنی برای خود نکنید، ﴿وَلَٰکِن قُولُوٓاْ أَسۡلَمۡنَا﴾بلکه بگوئید: وارد اسلام شدهایم. و به این بسنده کنید، چون ﴿وَلَمَّا یَدۡخُلِ ٱلۡإِیمَٰنُ فِی قُلُوبِکُمۡ﴾هنوز ایمان به دلهای شما راه نیافت است، بلکه از ترس و یا از روی طمع و امثال آن مسلمان شدهاید، بنابراین، صفا و نور ایمان به دلهایتان وارد نشده است. ﴿وَلَمَّا یَدۡخُلِ ٱلۡإِیمَٰنُ فِی قُلُوبِکُمۡ﴾یعنی هنگامیکه این سخن را میگویید هنوز ایمان به دلهایتان راه نیافته است. در این بخش از آیه اشاره به حالات بعدی آنان است، چرا که خداوند با دادن ایمان حقیقی و توفیق جهاد و راه خدا بر بسیاری از آنها منّت گذارد. ﴿وَإِن تُطِیعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾و اگر با انجام کارهای خیر و ترک امور شر از خدا و پیغمبرش اطاعت کنید، ﴿لَا یَلِتۡکُم مِّنۡ أَعۡمَٰلِکُمۡ شَیًۡٔا﴾به اندازه ذرّهای از پاداش اعمالتان نمیکاهد، بلکه پاداشتان را به تمام و کمال میدهد و کوچکترین چیزی را از دست نمیدهید. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ﴾بیگمان خداوند آمرزنده و مهربان است. یعنی هرکس را که بهسوی او برگردد و توبه نماید میآمرزد و نسبت به او مهربان است و توبهاش را میپذیرد. ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ ثُمَّ لَمۡ یَرۡتَابُواْ وَجَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ﴾مومنان حقیقی تنها کسانی هستند که هم به خدا و پیغمبرش ایمان آورده و هم در راه خدا جهاد کردهاند، زیرا هرکس با کافران جهاد کند ایمان کامل در قلبش وجود دارد، چون کسی که با دیگران به خاطر اسلام و ایمان و انجام دادن دستورات خدا جهاد میکند به طریق اولی با خودش در این باره جهاد میکند، و هرکس جهاد نکند این دلیل ضعیف بودن ایمانش میباشد.
و خداوند صحت ایمان را مشروط به آن کرد که شک و گمانی در آن نباشد، زیرا ایمان سودمند عبارت است از یقین قطعی به تمامی اموری که خداوند به ایمان داشتن به آن دستور داده است، یقینی که هیچ شکّی به آن راه نمییابد.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ﴾اینان کسانی هستند که با کارهای زیبایشان ایمانشان را تصدیق کردند زیرا راست بودن ادّعای بزرگ، نیاز به دلیل و برهان دارد و بزرگ ترین مساله ادّعای ایمان میباشد که معیار خوشبختی و رستگاری همیشگی. پس هرکس ادّعای ایمان کند و واجبات و لوازم آن را انجام دهد، او راستگو و مومن حقیقی است. و هرکس چنین نباشد در ادعای خود صادق نیست و ادّعای او فایدهای ندارد. چون ایمان در قلب قرار دارد و فقط خداوند از آن آگاهی دارد.
پس اثبات ایمان یا نفی آن به معنی آگاه کردن خداوند از چیزی است که در دل میباشد و این بیادبی و بیگمانی در رابطه با خداوند است. بنابراین فرمود: ﴿قُلۡ أَتُعَلِّمُونَ ٱللَّهَ بِدِینِکُمۡ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۚ وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ١٦﴾بگو: آیا خداوند را از دین و ایمانتان با خبر میسازید درحالیکه خداوند همه آن چه را که در آسمانها میباشد و همه آن چه را که در زمین است میداند و او به هر چیزی داناست؟!.
این شامل همه چیز میشود که از جمله آن ایمان و کفر و نیکی و بدکاری است که در دل پنهان است. خداوند همه اینها را میداند و طبق آن سزا و جزا میدهد، اگر خوب باشد پاداش نیک و اگر بد باشد سزای بد میدهد. این حالتی است از حالات کسی که ادّعای ایمان میکند امّا در حقیقت ایمان ندارد. چنین کسی با این ادّعا یا میخواهد خداوند را آگاه سازد در صورتی که خداوند به هر چیزی داناست، و یا هدفش از این سخن و ادّعا منت گذاشتن بر پیغمبر خداست و این که آنها چیزی اتفاق نمودهاند که به سودشان نیست، بلکه از بهرههای دنیوی آنهاست، و این خود آرایی با چیزی است که زیبایی نمیآفریند، و افتخار کردن به چیزی است که شایسته نیست با آن بر پیامبر افتخار ورزند. پس در حقیقت خداوند بر آنها منّت میگذارد.
و همانطور که خداوند با آفریدن و روزی دادن و نعمتهای ظاهری و باطنی بر آنها منّت نهاده، با دادن ایمان و هدایت نمودن آنها به سوی اسلام بر آنها منّت بزرگتری گذارده که از همه چیز برتر است. بنابراین فرمود: ﴿یَمُنُّونَ عَلَیۡکَ أَنۡ أَسۡلَمُواْۖ قُل لَّا تَمُنُّواْ عَلَیَّ إِسۡلَٰمَکُمۖ بَلِ ٱللَّهُ یَمُنُّ عَلَیۡکُمۡ أَنۡ هَدَىٰکُمۡ لِلۡإِیمَٰنِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ١٧﴾بر تو منّت میگذارند که اسلام آوردهاند. بگو: با اسلام آوردن خود بر من منّت مگذارید بلکه خدا بر شما منّت میگذارد که شما را به سوی ایمان رهنمود کرده است اگر راستگوئید.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ غَیۡبَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾همانا خداوند پنهانیهای آسمانها و زمین را که بر مردم پوشیده هستند میداند مانند آن چه در ژرفای دریاهاست و در دل صحراهاست و آن چه که شب آن را پنهان نموده یا روز آن را پوشانده است، همه اینها را میداند و قطرههای باران و ذرّههای ریگ و آنچه در دلها پنهان است و امور پوشیده و پنهان را میداند: ﴿وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا یَعۡلَمُهَا وَلَا حَبَّةٖ فِی ظُلُمَٰتِ ٱلۡأَرۡضِ وَلَا رَطۡبٖ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٖ﴾[الأنعام: ۵۹]. «و هیچ برگی از درختی نمیافتد مگر این که خداوند آن را میداند، و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین نیست و هیچتر و خشکی نیست مگر این که در کتاب روشنگری ثبت و ضبط شده است». ﴿وَٱللَّهُ بَصِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ﴾و خداوند به آنچه میکنید بیناست، اعمالتان را بر میشمارد ثبت و ضبط مینماید و آنرا به تمام و کمال به شما میدهد و شما را طبق آن به اقتضای رحمت و حکمت رسایش سزا و جزا میدهد.
پایان تفسیر سورهی حجرات