ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
مکی است؛ ترتیب آن 69؛ شمار آیات آن 52
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿ٱلۡحَآقَّةُ ١﴾.
حاقّه، عبارت از قیامت است که در آن حقّ و باطل ثابت میشود، وعده و وعید با پاداش و جزا تحقّق مییابد.
﴿مَا ٱلۡحَآقَّةُ ٢﴾.
قیامت که وقوع آن حقّ است دارای چه صفات، هولناکیها، خطرها و احوالی است. استفهام در آیه برای بزرگی، و ابهام برای تعظیم به کار رفته است.
﴿وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا ٱلۡحَآقَّةُ ٣﴾.
ای پیامبر! به حقیقت قیامت چه دانایی داری؛ یعنی قیامت بالاتر از توصیف و بزرگتر از تصوّر است، خبری هولانگیزی دارد و حادثهای عظیم است.
﴿کَذَّبَتۡ ثَمُودُ وَعَادُۢ بِٱلۡقَارِعَةِ ٤﴾.
قبیلۀ ثمود یعنی قوم صالح علیه السلام و قبیلۀ عاد یعنی قوم هود علیه السلام به قیامت که دلها را با وحشتش میکوبد تکذیب کردند. ای پیامبر! این اقوام پیش از قوم تو به تکذیب پرداختند. بنابراین تو هم مانند پیامبران پیشین که صبر نمودند صبر و استقامت پیشه کن.
﴿فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهۡلِکُواْ بِٱلطَّاغِیَةِ ٥﴾.
در نتیجه خداوند سبحان قبیلۀ ثمود را با آوازی هلاکت ساخت که دلهای آنان را کشید، ارواحشان را تباه نمود و با شدّت خود جایگاههای آنان را نابود نمود.
﴿وَأَمَّا عَادٞ فَأُهۡلِکُواْ بِرِیحٖ صَرۡصَرٍ عَاتِیَةٖ ٦﴾.
امّا قبیلۀ عاد را با باد سخت و نیرومندی هلاکت ساخت که آواز هولناک و سرعت دهشتآور داشت و همه چیزها را به فرمان خدا نابود کرد.
﴿سَخَّرَهَا عَلَیۡهِمۡ سَبۡعَ لَیَالٖ وَثَمَٰنِیَةَ أَیَّامٍ حُسُومٗاۖ فَتَرَى ٱلۡقَوۡمَ فِیهَا صَرۡعَىٰ کَأَنَّهُمۡ أَعۡجَازُ نَخۡلٍ خَاوِیَةٖ ٧﴾.
پروردگار بزرگ، باد را هفت شب و هشت روز پیدرپی، بدون سستی و انقطاع بر آنان مسلّط ساخت و در نتیجه به هلاکت رسیدند؛ طوری که جسدهای آنان بعد از مردن مانند تنههای درخت بریدۀ افتاده بر روی زمین نمایان بود.
﴿فَهَلۡ تَرَىٰ لَهُم مِّنۢ بَاقِیَةٖ ٨﴾.
آیا بعد از هلاکت آنان اثری باقی مانده که دیده شود، یا بعد از نابودی آنان زندهجانی را مشاهده میکنی. بلکه همه نابود شدند و هیچکس از آنان باقی نماند.
﴿وَجَآءَ فِرۡعَوۡنُ وَمَن قَبۡلَهُۥ وَٱلۡمُؤۡتَفِکَٰتُ بِٱلۡخَاطِئَةِ ٩﴾.
فرعون و امّتهای تکذیب کنندۀ پیش از او از جمله قوم لوط با اعمال زشت و گناهان بسیار ناپسندی چون کفر به خداوند متعال، خطاها و گناهان آمدند.
﴿فَعَصَوۡاْ رَسُولَ رَبِّهِمۡ فَأَخَذَهُمۡ أَخۡذَةٗ رَّابِیَةً ١٠﴾.
هر یک از این امّتها به نافرمانی و تکذیب پیامبران خویش پرداختند و اذیتشان کردند. در نهایت خداوند عزوجل آنان را به قوّت و شدّت گرفت و با عقوبت سختی مجازات کرد.
﴿إِنَّا لَمَّا طَغَا ٱلۡمَآءُ حَمَلۡنَٰکُمۡ فِی ٱلۡجَارِیَةِ ١١﴾.
وقتی در دورۀ (نوح علیه السلام ) طوفان زیاد شد و از حد گذشت پدران شما را با نوح علیه السلام در کشتی حمل نمودیم و از غرقشدن نجات دادیم.
﴿لِنَجۡعَلَهَا لَکُمۡ تَذۡکِرَةٗ وَتَعِیَهَآ أُذُنٞ وَٰعِیَةٞ ١٢﴾.
تا این واقعه که نمایانگر هلاکت کافران و نجات مسلمانان بود پند و نصیحتی باشد و آن را گوشهایی که شنوا و پندپذیر اند و در شنیدهها تعقّل مینمایند به حفاظه سپارند.
﴿فَإِذَا نُفِخَ فِی ٱلصُّورِ نَفۡخَةٞ وَٰحِدَةٞ ١٣﴾.
آنگاه که فرشته در صور (شاخ) برای بار نخست بدمد، با یک دمیدنش همه زندگان بمیرند، همه عالم فنا شود و به سببش زمین و آسمان تغییر یابد.
﴿وَحُمِلَتِ ٱلۡأَرۡضُ وَٱلۡجِبَالُ فَدُکَّتَا دَکَّةٗ وَٰحِدَةٗ ١٤﴾.
در آن وقت زمین و کوهها از جای برکنده و بالا برده میشوند، به جنبش درمیآیند، به سختی تکان میخورند و با یک تکان شدید و هولناک چون غباری در هوا پراکنده میشوند.
﴿فَیَوۡمَئِذٖ وَقَعَتِ ٱلۡوَاقِعَةُ ١٥﴾.
در آن روز که قیامت برپا شود، لحظهای است که بزرگترین حادثه پدید آمده و آن را انسان در عالم کون میشناسد.
﴿وَٱنشَقَّتِ ٱلسَّمَآءُ فَهِیَ یَوۡمَئِذٖ وَاهِیَةٞ ١٦﴾.
آسمان شکافته میشود و انشقاق مییابد و بعد از استحکام و سختی، نرم و ملایم میشود و متانت و استحکامش را از دست میدهد.
﴿وَٱلۡمَلَکُ عَلَىٰٓ أَرۡجَآئِهَاۚ وَیَحۡمِلُ عَرۡشَ رَبِّکَ فَوۡقَهُمۡ یَوۡمَئِذٖ ثَمَٰنِیَةٞ ١٧﴾.
فرشتگان در اطراف و گوشههای آسمان ایستادهاند و عرش پروردگارت را هشت تن از فرشتگان بزرگ برمیدارند؛ همان فرشتگانی که نیرومندیشان را جز خداوند دانا کسی نمیداند.
﴿یَوۡمَئِذٖ تُعۡرَضُونَ لَا تَخۡفَىٰ مِنکُمۡ خَافِیَةٞ ١٨﴾.
در آن هنگام برای حساب و دریافت پاداش و جزا، به پیشگاه خداوند عزوجل عرضه میشوید. هیچ چیزی از اعمالتان بر الله تعالی پوشیده نیست، او به رازها دانا و به محتوای ضمیرها آگاه است.
﴿فَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِیَمِینِهِۦ فَیَقُولُ هَآؤُمُ ٱقۡرَءُواْ کِتَٰبِیَهۡ ١٩﴾.
امّا کسی که خداوند عزوجل نامۀ اعمالش را به خاطر ایمان و یقینش به دست راست وی بدهد، این را مایۀ خورسندی و روشنی چشم او را فراهم میسازد و با سرور و شادمانی میگوید: بگیرید نامهام را مطالعه کنید و من به حساب اعمالم یقین داشتم. از اینرو اعمال نیکی را انجام دادم تا خداوند عزوجل به من جزای نیکو دهد.
﴿إِنِّی ظَنَنتُ أَنِّی مُلَٰقٍ حِسَابِیَهۡ ٢٠﴾.
من به لقای پروردگار خود در روز حساب ایمان آوردم و به زندهشدن بعد از مرگ یقین داشتم. بنابراین برای عرضهشدن به محضر اوتعالی آمادگی و توشه گرفتم.
﴿فَهُوَ فِی عِیشَةٖ رَّاضِیَةٖ ٢١﴾.
اکنون او در زندگی گوارا و حیات رضایتبخش، با شادمانی نفس و خورسندی، در نعمتهای جاودان و مقام با کرامتی قرار دارد.
﴿فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٖ ٢٢﴾.
در بهشت بلند مرتبهای مسرور و شادمان، در روح و ریحان، با کرامت و رضوان در جوار خداوند رحمن قرار دارد که در آن همه چیزهایی که انسان اشتها داشته باشد موجود است.
﴿قُطُوفُهَا دَانِیَةٞ ٢٣﴾.
در بهشتی که میوههایش نزدیک و شاخههای درختانش نرم و آویزان است، چنانکه به آسانی و سهولت به اهل بهشت میرسد.
﴿کُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ هَنِیَٓٔۢا بِمَآ أَسۡلَفۡتُمۡ فِی ٱلۡأَیَّامِ ٱلۡخَالِیَةِ ٢٤﴾.
از نعمتهای بهشت بدون امتنان و آزار، کدورت و دلگرفتگی، با امن و سلامتی، در نیکوترین مقام، بهترین اکرام و بزرگترین انعام بخورید و بیاشامید. این جزای اعمال نیک شماست که در دنیا انجام دادهاید.
﴿وَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِشِمَالِهِۦ فَیَقُولُ یَٰلَیۡتَنِی لَمۡ أُوتَ کِتَٰبِیَهۡ ٢٥﴾.
امّا کسی که به خاطر اعمال بد و افعال زشتش، نامۀ اعمال وی به دست چپش داده شود، با تحسّر و تأسّف آواز میدهد: ای کاش نامهام به من داده نمیشد؛ از آنرو که حساب بدی در پیش دارد.
﴿وَلَمۡ أَدۡرِ مَا حِسَابِیَهۡ ٢٦﴾.
ای کاش به جزای اعمالم که در این نامه است نمیدانستم؛ زیرا عذاب دردآور و جزای سختی است که به اعمال آنان مترتّب شده است.
﴿یَٰلَیۡتَهَا کَانَتِ ٱلۡقَاضِیَةَ ٢٧﴾.
ای کاش مرگی که آن را چشیدهام نهایت سرنوشتم میبود، از قبرم زنده نمیشدم و در میدان محشر ایستاده نمیشدم.
﴿مَآ أَغۡنَىٰ عَنِّی مَالِیَهۡۜ ٢٨﴾.
ثروتی که جمع آورده بودم و اموالی را که ذخیره نموده بودم به من فایده نرساند، هرچند آنها را ذخیره و محافظت کردم امّا مرا رها کرد.
﴿هَلَکَ عَنِّی سُلۡطَٰنِیَهۡ ٢٩﴾.
حجّتم نابود شد و امروز حجّتی برای ارائه نمودن ندارم. جاه و سلطهام با لشکر و همکارانم ناپدید شدند و برادرانم مرا به حالم واگذاشتند.
﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٣٠﴾.
خداوند جبّار برای موظفان دوزخ میگوید: این مجرم ستیزهجو و بدکار هلاکشده را بگیرید، دستهایش را به گردنش ببندید و او را با خواری و شکست در دوزخ اندازید.
﴿ثُمَّ ٱلۡجَحِیمَ صَلُّوهُ ٣١﴾.
بعد از آن او را در آتش داخل کنید تا به گرمیاش وصل شود، از دردهایش بچشد، اندازهاش را سنجش نماید و زنجیرهایش را معاینه کند.
﴿ثُمَّ فِی سِلۡسِلَةٖ ذَرۡعُهَا سَبۡعُونَ ذِرَاعٗا فَٱسۡلُکُوهُ ٣٢﴾.
بعد از آن زنجیر آهنینی را در بدنش داخل سازید که طول آن هفتاد گز است؛ طوری که از دهنش داخل شود و از دبرش بیرون شود و این نهایت عذاب و مجازات است.
﴿إِنَّهُۥ کَانَ لَا یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ ٱلۡعَظِیمِ ٣٣﴾.
هر آینه او به الوهیت خداوند بزرگ تصدیق نمیکرد، به بندگیاش یقین نداشت و به یگانگی وی اعتراف نمینمود؛ در حالی که الله عزوجل سزاوار عبادت و ذات و صفات بزرگ دارد.
﴿وَلَا یَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ ٱلۡمِسۡکِینِ ٣٤﴾.
همچنان دیگران را نیز به دادن طعام به مسکینان و نیازمندان تشویق نمیکرد؛ یعنی هم خود بخیل بود و هم مردم را به بخل امر مینمود.
﴿فَلَیۡسَ لَهُ ٱلۡیَوۡمَ هَٰهُنَا حَمِیمٞ ٣٥﴾.
در روز قیامت خویشاوندی ندارد تا به او فایده رساند، دوستانی نیست که شفاعتش کنند و یاوری ندارد که از او دفاع کند.
﴿وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنۡ غِسۡلِینٖ ٣٦﴾.
طعامی برای او وجود ندارد، مگر اینکه از زردآب اهل دوزخ، چرکهای بدن بدکاران و بدبویی کافران استفاده نماید.
﴿لَّا یَأۡکُلُهُۥٓ إِلَّا ٱلۡخَٰطُِٔونَ ٣٧﴾.
این طعام را هیچ کسی نمیخورد، مگر آنکه بر گناهان اصرار ورزیده، از جرمها توبه نکرده و به اسلام کافر شده باشد.
﴿فَلَآ أُقۡسِمُ بِمَا تُبۡصِرُونَ ٣٨﴾.
به چیزهایی که در محدودۀ دید شما قرار دارد و به مخلوقاتی که مشاهده میکنید سوگند یاد میکنم.
﴿وَمَا لَا تُبۡصِرُونَ ٣٩﴾.
و نیز به چیزهای نادیده از جملۀ کائنات و به سایر موجوداتی که از حیطۀ دید شما بیروناند سوگند یاد میکنم.
﴿إِنَّهُۥ لَقَوۡلُ رَسُولٖ کَرِیمٖ ٤٠﴾.
به راستی که قرآن عظیم را پیامبر بزرگواری میخواند که دارای سخنان راستین، کردار نیکو و فضایل بزرگی است.
﴿وَمَا هُوَ بِقَوۡلِ شَاعِرٖۚ قَلِیلٗا مَّا تُؤۡمِنُونَ ٤١﴾.
قرآن کریم طوری که شما میپندارید سخن کدام شاعر نیست. بسیار اندک به حق تصدیق میکنید، چه قدر ایمانتان اندک و کفر شما زیاد است.
﴿وَلَا بِقَوۡلِ کَاهِنٖۚ قَلِیلٗا مَّا تَذَکَّرُونَ ٤٢﴾.
قرآن کریم سخن مُسَجّع هیچ کاهنی نمیباشد، بلکه کلام پروردگار است. شما کم میاندیشید و تفکّر و اندیشۀتان دربارۀ فرق میان قرآن و کلام کاهنان بسیار اندک است.
﴿تَنزِیلٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٤٣﴾.
قرآن کریم کلام پروردگار جهانیان است، آن را جبرئیل امین بر قلب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرود آورده تا از بیمدهندگان باشد.
﴿وَلَوۡ تَقَوَّلَ عَلَیۡنَا بَعۡضَ ٱلۡأَقَاوِیلِ ٤٤﴾.
اگر محمّد صلی الله علیه و آله و سلم چیزی را بر ما ادّعا نماید که ما نگفته باشیم و سخنی را به ما نسبت دهد که بدان تکلم نکرده باشیم، حال آنکه این کار از وی بسیار بعید است و این یک فرضیه و امر ذهنی است.
﴿لَأَخَذۡنَا مِنۡهُ بِٱلۡیَمِینِ ٤٥﴾.
اگر محمّد صلی الله علیه و آله و سلم بر ما سخنی را از خود بسازد از او انتقام میگیریم و از جانب راستش مؤاخذهاش میکنیم. آری! این وعیدی شدید و ترساندن از عذاب دشواری است؛ هرچند چنین کاری بسیار دور است.
﴿ثُمَّ لَقَطَعۡنَا مِنۡهُ ٱلۡوَتِینَ ٤٦﴾.
بعد از آن شاهرگ دلش را که مصدر حفظ و حیات است قطع میکنیم و دیگر زندگی کرده نمیتواند. آری! زندگی و مرگ به دست خداست.
﴿فَمَا مِنکُم مِّنۡ أَحَدٍ عَنۡهُ حَٰجِزِینَ ٤٧﴾.
آنگاه هیچ کسی نمیتواند عذاب ما را از او مانع شود و او را از ما باز دارد؛ زیرا میان بنده و خداوند عزوجل کسی از مخلوقاتش درآمده نمیتواند.
﴿وَإِنَّهُۥ لَتَذۡکِرَةٞ لِّلۡمُتَّقِینَ ٤٨﴾.
هر آینه قرآن کریم پند و موعظۀ بزرگی است. البته برای کسانی که تقوا داشته باشند، از حقتعالی بترسند، اوامرش را به جا آورند و از نواهیاش اجتناب نمایند.
﴿وَإِنَّا لَنَعۡلَمُ أَنَّ مِنکُم مُّکَذِّبِینَ ٤٩﴾.
یقیناً ما میدانیم که کسانی از شما بعد از روشنی بیان قرآن کریم، ظهور برهان و بزرگی سلطهاش بدان تکذیب میکنند.
﴿وَإِنَّهُۥ لَحَسۡرَةٌ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ ٥٠﴾.
بدون شک تکذیب به قرآن کریم ندامتی برای کافران و عبادتگران بتهاست، آنگاه که خود در آتش دوزخ داخل شوند و مؤمنان را در بهشت جاودان ببینند.
﴿وَإِنَّهُۥ لَحَقُّ ٱلۡیَقِینِ ٥١﴾.
هر آینه قرآن کریم حقّ و ثابت است، یقینی است که در آن شکّی وجود ندارد، به حقّانیت فرود آمده و با راستی بر محمّد صلی الله علیه و آله و سلم وحی فرستاده شده است.
﴿فَسَبِّحۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلۡعَظِیمِ ٥٢﴾.
پس الله عزوجل را از آنچه سزاوار او نیست منزّه بدان. آنچه دشمنانش به او نسبت میدهند، یا به کتاب و پیامبرش تکذیب میکنند از عظمتش نمیکاهد؛ زیرا اوتعالی در ذات، نامها، صفات و افعالش بزرگ است. بنابراین تسبیح، نفی نقایص است و تعظیم، اثبات کمال.
سوره حاقه
ٱلۡحَآقَّةُ
[روزِ] واقعشدنیِ [رستاخیز]
مَا ٱلۡحَآقَّةُ
آن واقعشدنی چیست؟
وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا ٱلۡحَآقَّةُ
و تو چه دانی آن واقعشدنی چیست [و چگونه است]؟
کَذَّبَتۡ ثَمُودُ وَعَادُۢ بِٱلۡقَارِعَةِ
[قوم] ثمود و [قوم] عاد، [قیامتِ] درهمکوبنده را تکذیب کردند.
فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهۡلِکُواْ بِٱلطَّاغِیَةِ
و اما [قوم] ثمود، به بانگِ سهمگین هلاک شدند.
وَأَمَّا عَادٞ فَأُهۡلِکُواْ بِرِیحٖ صَرۡصَرٍ عَاتِیَةٖ
و اما [قوم] عاد، با تندبادی سرکش و سرد به هلاکت رسیدند.
سَخَّرَهَا عَلَیۡهِمۡ سَبۡعَ لَیَالٖ وَثَمَٰنِیَةَ أَیَّامٍ حُسُومٗاۖ فَتَرَى ٱلۡقَوۡمَ فِیهَا صَرۡعَىٰ کَأَنَّهُمۡ أَعۡجَازُ نَخۡلٍ خَاوِیَةٖ
[الله] هفت شب و هشت روز پیاپی آن [عذاب] را بر آنها مسلط نمود؛ پس [اگر آنجا بودی، آن] قوم را [در اثرِ آن تندباد،] مانند تنههای پوسیده و توخالی درختان خرما، بر زمینافتاده [و هلاکشده] میدیدی.
فَهَلۡ تَرَىٰ لَهُم مِّنۢ بَاقِیَةٖ
آیا کسی از آنها را میبینی که باقی مانده باشد؟
وَجَآءَ فِرۡعَوۡنُ وَمَن قَبۡلَهُۥ وَٱلۡمُؤۡتَفِکَٰتُ بِٱلۡخَاطِئَةِ
و فرعون و کسانی که پیش از او بودند و [مردم] شهرهای ویران شده [= قوم لوط،] مرتکب گناهان [بزرگ] شدند.
فَعَصَوۡاْ رَسُولَ رَبِّهِمۡ فَأَخَذَهُمۡ أَخۡذَةٗ رَّابِیَةً
آنها از [فرمان] فرستادۀ پروردگارشان سرپیچی کردند، آنگاه [الله] آنان را به عذاب بینهایت سختی گرفتار کرد.
إِنَّا لَمَّا طَغَا ٱلۡمَآءُ حَمَلۡنَٰکُمۡ فِی ٱلۡجَارِیَةِ
هنگامی که آب طغیان کرد، ما شما را در کشتی سوار کردیم،
لِنَجۡعَلَهَا لَکُمۡ تَذۡکِرَةٗ وَتَعِیَهَآ أُذُنٞ وَٰعِیَةٞ
تا پندی برای شما قرار دهیم و گوشهای شنوا آن را بشنوند و به یاد بسپارند.
فَإِذَا نُفِخَ فِی ٱلصُّورِ نَفۡخَةٞ وَٰحِدَةٞ
آنگاه که یک بار در صور دمیده شود،
وَحُمِلَتِ ٱلۡأَرۡضُ وَٱلۡجِبَالُ فَدُکَّتَا دَکَّةٗ وَٰحِدَةٗ
و زمین و کوهها از جا کنده شده و یکباره درهمکوبیده [و متلاشی] شوند.
فَیَوۡمَئِذٖ وَقَعَتِ ٱلۡوَاقِعَةُ
در آن روز، واقعۀ [عظیمِ] قیامت به وقوع میپیوندد
وَٱنشَقَّتِ ٱلسَّمَآءُ فَهِیَ یَوۡمَئِذٖ وَاهِیَةٞ
و آسمان شکافته میشود و در آن روز، سست میگردد [و فرو میریزد].
وَٱلۡمَلَکُ عَلَىٰٓ أَرۡجَآئِهَاۚ وَیَحۡمِلُ عَرۡشَ رَبِّکَ فَوۡقَهُمۡ یَوۡمَئِذٖ ثَمَٰنِیَةٞ
و فرشتگان بر کنارههای آن [= آسمان] قرار میگیرند؛ و آن روز، هشت [فرشته] عرش پروردگارت را بر سرِ خود حمل میکنند.
یَوۡمَئِذٖ تُعۡرَضُونَ لَا تَخۡفَىٰ مِنکُمۡ خَافِیَةٞ
در آن روز، شما [همگی برای حسابرسی، به پیشگاه الله] عرضه میشوید و هیچ چیز از [کارهای] شما پنهان نخواهد ماند.
فَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِیَمِینِهِۦ فَیَقُولُ هَآؤُمُ ٱقۡرَءُواْ کِتَٰبِیَهۡ
اما کسی که نامۀ [اعمالش] را به دست راستش دهند، میگوید: «بیایید نامۀ [اعمال] مرا بخوانید.
إِنِّی ظَنَنتُ أَنِّی مُلَٰقٍ حِسَابِیَهۡ
من یقین داشتم که با حساب [اعمال] خود مواجه خواهم شد».
فَهُوَ فِی عِیشَةٖ رَّاضِیَةٖ
پس او در یک زندگی پسندیده [و رضایتبخش] خواهد بود؛
فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٖ
در بهشتی برین
قُطُوفُهَا دَانِیَةٞ
که میوههایش [برای چیدن] در دسترس است.
کُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ هَنِیٓـَٔۢا بِمَآ أَسۡلَفۡتُمۡ فِی ٱلۡأَیَّامِ ٱلۡخَالِیَةِ
[و به آنها گفته میشود: «به [پاداش] آنچه در ایام گذشته پیش فرستادهاید، بخورید و بیاشامید؛ گوارایتان باد».
وَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِشِمَالِهِۦ فَیَقُولُ یَٰلَیۡتَنِی لَمۡ أُوتَ کِتَٰبِیَهۡ
و اما کسی که نامۀ [اعمالش] را به دست چپش دهند، میگوید: «ای کاش هرگز نامه[ی اعمالم] را به من نمیدادند،
وَلَمۡ أَدۡرِ مَا حِسَابِیَهۡ
و نمیدانستم حسابم چیست!
یَٰلَیۡتَهَا کَانَتِ ٱلۡقَاضِیَةَ
ای کاش [با مرگ،] همه چیز تمام میشد [و پایان کار بود]!
مَآ أَغۡنَىٰ عَنِّی مَالِیَهۡۜ
مال و داراییام مرا بینیاز نکرد [و سودی نبخشید].
هَلَکَ عَنِّی سُلۡطَٰنِیَهۡ
قدرت و فرمانرواییام [نیز] از [دست] من رفت [و به کلی نابود شد]».
خُذُوهُ فَغُلُّوهُ
[به فرشتگان گفته میشود:] «او را بگیرید و در بند و زنجیر کنید.
ثُمَّ ٱلۡجَحِیمَ صَلُّوهُ
سپس او را به [آتش] دوزخ بیفکنید.
ثُمَّ فِی سِلۡسِلَةٖ ذَرۡعُهَا سَبۡعُونَ ذِرَاعٗا فَٱسۡلُکُوهُ
آنگاه وی را در زنجیری ببندید که طولش هفتاد ذِراع است.
إِنَّهُۥ کَانَ لَا یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ ٱلۡعَظِیمِ
بیگمان، او هرگز به الله بزرگ ایمان نمیآورد،
وَلَا یَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ ٱلۡمِسۡکِینِ
و هرگز [مردم را] بر اطعام بینوا[یان] تشویق نمیکرد.
فَلَیۡسَ لَهُ ٱلۡیَوۡمَ هَٰهُنَا حَمِیمٞ
بنابر این، امروز دوست صمیمی [و مهربانی] در اینجا ندارد [که یاریاش کند]،
وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنۡ غِسۡلِینٖ
و غذایی جز چرک و خون [جهنمیان] ندارد؛
لَّا یَأۡکُلُهُۥٓ إِلَّا ٱلۡخَٰطِـُٔونَ
[غذایی که] جز گناهکاران آن را نمیخورند».
فَلَآ أُقۡسِمُ بِمَا تُبۡصِرُونَ
سوگند به آنچه میبینید
وَمَا لَا تُبۡصِرُونَ
و به آنچه نمیبینید.
إِنَّهُۥ لَقَوۡلُ رَسُولٖ کَرِیمٖ
بیتردید، این [قرآن، سخن الله است که ابلاغش به پیامبر، بر عهدۀ] فرستادهای بزرگوار [=جبرئیل] است.
وَمَا هُوَ بِقَوۡلِ شَاعِرٖۚ قَلِیلٗا مَّا تُؤۡمِنُونَ
و اینها گفتار شاعری نیست؛ [اما شما کافران] کمتر ایمان میآورید.
وَلَا بِقَوۡلِ کَاهِنٖۚ قَلِیلٗا مَّا تَذَکَّرُونَ
و [نیز] گفتار کاهنی نیست؛ [اما شما] کمتر پند میگیرید.
تَنزِیلٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ
[این قرآن،] از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است.
وَلَوۡ تَقَوَّلَ عَلَیۡنَا بَعۡضَ ٱلۡأَقَاوِیلِ
اگر [پیامبر] سخنانی [به دروغ] بر ما میبست،
لَأَخَذۡنَا مِنۡهُ بِٱلۡیَمِینِ
مسلّماً ما دست راست او را میگرفتیم،
ثُمَّ لَقَطَعۡنَا مِنۡهُ ٱلۡوَتِینَ
سپس [شاه]رگِ قلبش را قطع میکردیم،
فَمَا مِنکُم مِّنۡ أَحَدٍ عَنۡهُ حَٰجِزِینَ
و هیچیک از شما نمیتوانست مانع [عذابِ] او گردد.
وَإِنَّهُۥ لَتَذۡکِرَةٞ لِّلۡمُتَّقِینَ
یقیناً این [قرآن،] پند و تذکری برای پرهیزگاران است.
وَإِنَّا لَنَعۡلَمُ أَنَّ مِنکُم مُّکَذِّبِینَ
و ما یقیناً میدانیم که برخی از شما، تکذیبکنندگان [این کلام الهی] هستید.
وَإِنَّهُۥ لَحَسۡرَةٌ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ
و همانا این [قرآن،] بر کافران مایۀ حسرت و ندامت است.
وَإِنَّهُۥ لَحَقُّ ٱلۡیَقِینِ
و بیگمان، این [قرآن،] حقیقتِ راستین است.
فَسَبِّحۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلۡعَظِیمِ
پس [ای پیامبر،] با [ذکرِ] نامِ پروردگار بزرگت [او را] تسبیح گوی.
Al-Hāqqah
مکی و ۵۲ آیه است.
آیهی ۸-۱:
﴿ٱلۡحَآقَّةُ١﴾[الحاقة: ۱]. «رخداد راستین».
﴿مَا ٱلۡحَآقَّةُ٢﴾[الحاقة: ۲]. «رخداد راستین چگونه رخدادی است».
﴿وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا ٱلۡحَآقَّةُ٣﴾[الحاقة: ۳]. «و تو چه میدانی رخداد راستین چیست»؟.
﴿کَذَّبَتۡ ثَمُودُ وَعَادُۢ بِٱلۡقَارِعَةِ٤﴾[الحاقة: ۴]. «ثمود و عاد قیامت را دروغ انگاشتند».
﴿فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهۡلِکُواْ بِٱلطَّاغِیَةِ٥﴾[الحاقة: ۵]. «پس امّا ثمود به (وسیلۀ) فریادی مرگبار نابود شدند».
﴿وَأَمَّا عَادٞ فَأُهۡلِکُواْ بِرِیحٖ صَرۡصَرٍ عَاتِیَةٖ٦﴾[الحاقة: ۶]. «و امّا عاد به (وسیلۀ) تندبادی سرکش نابود شدند».
﴿سَخَّرَهَا عَلَیۡهِمۡ سَبۡعَ لَیَالٖ وَثَمَٰنِیَةَ أَیَّامٍ حُسُومٗاۖ فَتَرَى ٱلۡقَوۡمَ فِیهَا صَرۡعَىٰ کَأَنَّهُمۡ أَعۡجَازُ نَخۡلٍ خَاوِیَةٖ٧﴾[الحاقة: ۷]. «(خداوند) آنرا هفت شب و هفت روز به غایت نحس بر آنان گماشت آنگاه مردمان را میدیدی که روی زمین افتادهاند و انگار تنههای پوک و توخالی درختان خرمایند».
﴿فَهَلۡ تَرَىٰ لَهُم مِّنۢ بَاقِیَةٖ٨﴾[الحاقة: ۸]. «پس آیا میبینی که اثری از آنها باقی مانده باشد»؟!.
﴿ٱلۡحَآقَّةُ﴾یکی از نامهای قیامت است چون قطعا فرا میرسد و مردم را فرا میگیرد و در آن حقائق امور و رازهای دلها آشکار میگردد. پس خداوند با تکرار کردن آن قیامت را مهم خواند: ﴿ٱلۡحَآقَّةُ١ مَا ٱلۡحَآقَّةُ٢ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا ٱلۡحَآقَّةُ٣﴾رخداد راستین. رخداد راستین چگونه رخدادی است. و تو چه میدانی رخداد راستین چیست؟ حاقه و رخداد راستین بسیار مهم و عظیم است. سپس نمونهای از حالات موجود قیامت را که در دنیا مشاهده میشود بیان کرد، و آن عقوبتها و عذابهای خطرناکی است که خداوند امتهای سرکش را بدان گرفتار کرده است. پس فرمود: ﴿کَذَّبَتۡ ثَمُودُ﴾ثمود قبیله معروفی بود که در حجر سکونت داشتند و خداوند پیامبرش صالح÷را بهسوی آنها فرستاد. صالح آنان را از شرکی که بر آن بودند نهی کرد و آنان را به یکتاپرستی فرا خواند اما آنان دعوت او را نپذیرفتند و وی را تکذیب کردند، و وقتی که از آمدن قیامت خبر داد او را تکذیب کردند، حال آنکه حوادث و احوال قیامت مردمان را فرا میگیرد و آنان را در هم میکوبد.
همچنین قبیله عاد نخستین که ساکنان حضرموت بودند وقتی که خداوند پیامبرش هود÷را بهسوی آنها فرستاد و آنانرا به عبادت خداوند یگانه فرا خواند، او را تکذیب کردند و رستاخیزی را که او از آن خبر میداد انکار کردند، آنگاه خداوند هر دو گروه عاد و ثمود را دردنیا هلاک کرد.
﴿فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهۡلِکُواْ بِٱلطَّاغِیَةِ٥﴾و اما قبیله ثمود با صدای بزرگ و وحشتناکی که دلهایشان را پاره پاره کرد و روحشان را از تن به درآورد هلاک شدند، و چیزی جز خانهها و اجسادشان از آنان باقی نماند. ﴿وَأَمَّا عَادٞ فَأُهۡلِکُواْ بِرِیحٖ صَرۡصَرٍ عَاتِیَةٖ٦﴾و قبیلهی عاد به وسیلهی تندبادی شدید که صدای تندتری از رعد داشت هلاک شدند. ﴿عَاتِیَةٖ﴾به گفتهی بسیاری از مفسران عبارت از تندبادی است که بر نگهبانانش از حد معمول در گذرد و سرکشی کند. و صحیح آن است که به معنی بادی است که بیش از حد بر عاد تجاوز کرد.
﴿سَخَّرَهَا عَلَیۡهِمۡ سَبۡعَ لَیَالٖ وَثَمَٰنِیَةَ أَیَّامٍ حُسُومٗا﴾خداوند آن تندباد را هفت شب و روز بر آنها گمارد و این روزهای شوم و بدی برای آنان بود و تندباد آنها را هلاک و نابود کرد. ﴿فَتَرَى ٱلۡقَوۡمَ فِیهَا صَرۡعَىٰ﴾پس مردمان را میدیدی که نابود شده و مرده بودند.
﴿کَأَنَّهُمۡ أَعۡجَازُ نَخۡلٍ خَاوِیَةٖ﴾انگار آنها تنههای درختان خرما هستند که سرهایشان قطع شده و روی هم افتادند. ﴿فَهَلۡ تَرَىٰ لَهُم مِّنۢ بَاقِیَةٖ﴾آیا میبینی که اثری از آنها باقی مانده باشد. این استفهام به معنی نفی موکد است. یعنی چیزی و کسی از آنها باقی نماند.
آیهی ۱۲-۹:
﴿وَجَآءَ فِرۡعَوۡنُ وَمَن قَبۡلَهُۥ وَٱلۡمُؤۡتَفِکَٰتُ بِٱلۡخَاطِئَةِ٩﴾[الحاقة: ۹]. «و فرعون و کسانیکه پیش از او بودند و همچنین اهالی شهرهای زیر و رو شده مرتکب گناه شدند».
﴿فَعَصَوۡاْ رَسُولَ رَبِّهِمۡ فَأَخَذَهُمۡ أَخۡذَةٗ رَّابِیَةً١٠﴾[الحاقة: ۱۰]. «آنان از (فرمان) فرستادۀ پروردگارشان سرپیچی کردند، و خداوند ایشان را به سختی فرو گرفت».
﴿إِنَّا لَمَّا طَغَا ٱلۡمَآءُ حَمَلۡنَٰکُمۡ فِی ٱلۡجَارِیَةِ١١﴾[الحاقة: ۱۱]. «همانا ما هنگامیکه آب طغیان کرد شما را بر کشتی روان سوار کردیم».
﴿لِنَجۡعَلَهَا لَکُمۡ تَذۡکِرَةٗ وَتَعِیَهَآ أُذُنٞ وَٰعِیَةٞ١٢﴾[الحاقة: ۱۲]. «تا آنرا برایتان پندی قرار دهیم و گوشهایی فراگیر آنرا به خاطر بسپارند».
همچنین غیر از این دو گروه سرکش عاد و ثمود سرکشان و متجاوزان دیگری نیز آمدهاند، همانند فرعون مصر که خداوند بنده و پیامبرش موسی بن عمران÷را بهسوی او فرستاد و معجزات روشنی به آنها ارائه داد که به وسیله آن حق را به یقین شناختند اما از روی ستمگری و برتری جوئی آن را انکار کردند و بدان کفر ورزیدند. و دیگر تکذیب کنندگانی که پیش از او بودند.
﴿وَٱلۡمُؤۡتَفِکَٰتُ بِٱلۡخَاطِئَةِ﴾و اهل آبادیهای زیر و رو شده. یعنی همهی آبادیهایی که قوم لوط در آن میزیستند مرتکب کفر و تکذیب و ستمگری و مخالفت و انواع گناهان و فساد گشتند.
﴿فَعَصَوۡاْ رَسُولَ رَبِّهِمۡ فَأَخَذَهُمۡ أَخۡذَةٗ رَّابِیَةً١٠﴾این اسم جنس است. یعنی هرکدام از این قوم و دستهها پیامبری را تکذیب کردند که خداوند بهسوی آنان فرستاده بود، و خداوند همهی آنان را با عذاب فرو گرفت و به شدت آنها را مواخذه کرد و هلاک ساخت.
از جمله کسانیکه خداوند آنها را گرفتار عذاب نمود قوم نوح هستند که خداوند آنها را در طوفان غرق کرد. ﴿لَمَّا طَغَا ٱلۡمَآءُ﴾وقتی که آب روی زمین طغیان کرد و از جاهای بلند زمین فراتر رفت. اما خداوند بر مردمانی که مانده بودند منّت گذارد و آنها را در کشتی روان سوار کرد درحالیکه در کمرهای پدران و مادرانشان بودند و خداوند پدران و مادران آنها را نجات داد. پس خداوند را ستایش کنید و او را سپاس گزارید، خداوندی که شما را نجات داد آنگاه که سرکشان راهلاک و نابود ساخت.
و از آیات الهی که بر یگانگی او دلالت مینمایند درس عبرت بیاموزید. بنابراین فرمود: ﴿لِنَجۡعَلَهَا لَکُمۡ تَذۡکِرَةٗ﴾تا جنس کشتی را برایتان پندی قرار دهیم که شما را یادآوری نماید که اولین کشتی ساخته شده چگونه ساخته شد و حکایت آن چگونه بود و خداوند چگونه کسانی را که به او ایمان آورده و از پیامبرش پیروی کرده بودند به وسیلهی آن کشتی نجات داد و تمام اهل زمین را هلاک کرد! چون نوع هر چیزی انسان را به یاد اصل و اساس آن میاندازد.
﴿وَتَعِیَهَآ أُذُنٞ وَٰعِیَةٞ﴾و این را خردمندان میفهمند و منظور از آن را درک مینمایند. به خلاف کسانی که غافل و روی گردان میباشند و کودن هستند، چنین کسانیکه از آیات الهی سود نمیبرند چون آنها نمیفهمند و در آیات الهی نمیاندیشند.
آیهی ۱۸-۱۳:
﴿فَإِذَا نُفِخَ فِی ٱلصُّورِ نَفۡخَةٞ وَٰحِدَةٞ١٣﴾[الحاقة: ۱۳]. «و هنگامیکه یک بار در صور دمیده شود».
﴿وَحُمِلَتِ ٱلۡأَرۡضُ وَٱلۡجِبَالُ فَدُکَّتَا دَکَّةٗ وَٰحِدَةٗ١٤﴾[الحاقة: ۱۴]. «و زمین و کوهها برداشته شوند، سپس یکباره درهم کوبیده شوند».
﴿فَیَوۡمَئِذٖ وَقَعَتِ ٱلۡوَاقِعَةُ١٥﴾[الحاقة: ۱۵]. «پس در آن روز واقعه رخ میدهد».
﴿وَٱنشَقَّتِ ٱلسَّمَآءُ فَهِیَ یَوۡمَئِذٖ وَاهِیَةٞ١٦﴾[الحاقة: ۱۶]. «و آسمان از هم میشکافد و در آن روز سست و نااستوار است».
﴿وَٱلۡمَلَکُ عَلَىٰٓ أَرۡجَآئِهَاۚ وَیَحۡمِلُ عَرۡشَ رَبِّکَ فَوۡقَهُمۡ یَوۡمَئِذٖ ثَمَٰنِیَةٞ١٧﴾[الحاقة: ۱۷]. «و فرشتگان بر کنارههای آن خواهند بود و هشت تن (از ملائکه) عرش پروردگارت را در آن روز بر فرازشان برمیدارند».
﴿یَوۡمَئِذٖ تُعۡرَضُونَ لَا تَخۡفَىٰ مِنکُمۡ خَافِیَةٞ١٨﴾[الحاقة: ۱۸]. «در آن روز پیش آورده میشوید، از (کارهای) شما هیچ نهفتهای نهان نمیماند».
وقتی خداوند آنچه را که با تکذیب کنندگان کرده بود بیان کرد و فرمود که «چگونه آنها را مجازت کرده و آنها را در دنیا به سزای اعمالشان رسانده و خداوند پیامبران و پیروان آنها را نجات دادهاست»، این مقدمهای بود برای بیان جزای جهان آخرت که در آن روز پاداش اعمالِ به تمام و کمال داده میشود.
پس خداوند چیزهای خطرناکی را که پیش از وقوع قیامت اتفاق میافتد بیان کرد و فرمود: اولین چیزی که اتفاق میافتد این است که اسرافیل در صور میدمد، آنگاه که اجساد از نو زنده میشوند. ﴿نَفۡخَةٞ وَٰحِدَةٞ﴾یک بار در صور دمیده میشود و ارواح بیرون میآیند و هر روحی در جسد خودش داخل میشود و ناگهان مردم میایستند و نگاه میکنند.
﴿وَحُمِلَتِ ٱلۡأَرۡضُ وَٱلۡجِبَالُ فَدُکَّتَا دَکَّةٗ وَٰحِدَةٗ١٤﴾و زمین و کوهها برداشته میشوند و کوهها در هم کوبیده و نابود میگردند و با زمین مخلوط میشوند. و زمین از بین رفته و به میدانی صاف و هموار تبدیل میگردد که هیچ فراز و نشینبی در آن دیده نمیشود. این کاری است که با زمین و اهل زمین میشود.
و آنچه با آسمان میشود این است که آسمان به تکان و جنبش در میآید و پاره میگردد و رنگ آن تغییر میکند و بعد از این صلابت و قدرت بزرگ، سست و نااستوار میگردد. به راستی که امر بزرگی آن را آشفته میکند و اندوه خطرناکی آن را سست و ضعیف میگرداند.
﴿وَٱلۡمَلَکُ عَلَىٰٓ أَرۡجَآئِهَا﴾و فرشتگان بزرگوار بر کنارههای آسمان خواهند بود در حالی که در برابر عظمت خداوند فروتناند. ﴿وَیَحۡمِلُ عَرۡشَ رَبِّکَ فَوۡقَهُمۡ یَوۡمَئِذٖ ثَمَٰنِیَةٞ﴾و هشت تن از فرشتگان که بینهایت قوی هستند در آن روز عرش پروردگار را حمل میکنند، آنگاه که خداوند برای قضاوت و داوری با عدالت و فضل خویش میآید.
بنابراین فرمود: ﴿یَوۡمَئِذٖ تُعۡرَضُونَ﴾در آن روز پیش خدا آورده میشوید ﴿لَا تَخۡفَىٰ مِنکُمۡ خَافِیَةٞ﴾و هیچ چیزی از اجساد و کارها و حالات شما نهان نمیماند، چون خداوند دانای پیدا و پنهان است. و بندگان را در آن روز با سر و پای برهنه و به صورت ختنه نشده، در زمینی هموار و صاف حشر میگرداند، که صدای صدا کننده به آنها میرسد و همه با چشم دیده میشوند. در این هنگام که آنها را طبق کارهایی که کردهاند جزا و سزا میدهد. بنابراین، کیفیت جزا را بیان کرد و فرمود:
آیهی ۲۴-۱۹:
﴿فَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِیَمِینِهِۦ فَیَقُولُ هَآؤُمُ ٱقۡرَءُواْ کِتَٰبِیَهۡ١٩﴾[الحاقة: ۱۹]. «پس امّا کسیکه کارنامهاش به دست راست او داده شود میگوید: بگیرید، کارنامهام را بخوانید».
﴿إِنِّی ظَنَنتُ أَنِّی مُلَٰقٍ حِسَابِیَهۡ٢٠﴾[الحاقة: ۲۰]. «من یقین داشتم که همانا من به حسابم خواهم رسید».
﴿فَهُوَ فِی عِیشَةٖ رَّاضِیَةٖ٢١﴾[الحاقة: ۲۱]. «پس او در زندگانی پسندیدهای خواهد بود».
﴿فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٖ٢٢﴾[الحاقة: ۲۲]. «در بهشتی (بسیار) بلند خواهد بود».
﴿قُطُوفُهَا دَانِیَةٞ٢٣﴾[الحاقة: ۲۳]. «که میوهاش در دسترس است».
﴿کُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ هَنِیَٓٔۢا بِمَآ أَسۡلَفۡتُمۡ فِی ٱلۡأَیَّامِ ٱلۡخَالِیَةِ٢٤﴾[الحاقة: ۲۴]. «گوارا بخورید و بیاشامید به (پاداش) آنچه در روزگاران گذشته انجام میدادید».
اینها اهل سعادت و خوشبختی هستند و نامههای اعمالشان که در آن کارهای درستشان ثبت شده به دست راستشان داده میشود تا از دیگران مشخص گردند و بیانگر این باشد که آنها گرامی و بزرگوار هستند. هرکدام از اینها در این هنگام از سر شادی و از آنجا که دوست دارد مردم از احسانی که خداوند به او نموده آگاه شوند، میگوید: ﴿هَآؤُمُ ٱقۡرَءُواْ کِتَٰبِیَهۡ﴾بگیرید نامهی اعمال مرا بخوانید، نامه اعمال من به باغهای بهشت و انواع خوبیها و بخشوده شدن گناهان و پوشیده شدن عیبها مژده میدهد.
و آنچه مرا به اینجا رساند، ایمان به زنده شدن پس از مرگ و کسب آمادگی برای آن با انجام دادن اعمالی بود که میتوانستم آنها را انجام دهم. ﴿إِنِّی ظَنَنتُ أَنِّی مُلَٰقٍ حِسَابِیَهۡ٢٠﴾من یقین داشتم که با حساب و کتاب خود روبرو میشود.
﴿فَهُوَ فِی عِیشَةٖ رَّاضِیَةٖ٢١﴾او در زندگانیای خواهد بود که همه آنچه را دلها دوست دارند و چشمها ازدیدن آن لذّت میبرند دربر دارد، درحالیکه آنرا پسندیده است و حاضر نیست چیزی دیگر را به جای آن انتخاب کند. ﴿فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٖ٢٢﴾در منازل و کاخهای بلند و مرتفع خواهد بود.
﴿قُطُوفُهَا دَانِیَةٞ٢٣﴾میوههای متنوّع این باغها به راحتی در دسترس است و اهل بهشت آن را در حال نشسته و ایستاده و درحالیکه لمیدهاند میتوانند بچینند و بردارند.
و به صورت گرامیداشت به آنها گفته میشود: ﴿کُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ﴾از هر نوع غذای لذیذ بخورید و از هر نوشیدنی گوارا بنوشید. ﴿هَنِیَٓٔۢا﴾کامل و بدون آن که آلایندهای در این خوردنیها و نوشیدنیها باشد. ﴿بِمَآ أَسۡلَفۡتُمۡ فِی ٱلۡأَیَّامِ ٱلۡخَالِیَةِ﴾این به پاداش کارهای شایسته است است که انجام میدادید.
از قیبل نماز و روزه و صدقه و حج و نیکی کردن با مردم و ذکر خدا و روی آوردن به او و ترک کردن کارهای بد. پس خداوند اعمال را سببی برای ورود به بهشت گردانده و آن را اساس نعمتها و سعادت قرار دادهاست.
آیهی ۳۷-۲۵:
﴿وَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِشِمَالِهِۦ فَیَقُولُ یَٰلَیۡتَنِی لَمۡ أُوتَ کِتَٰبِیَهۡ٢٥﴾[الحاقة: ۲۵]. «و امّا کسیکه کارنامهاش به دست چپ او داده شود میگوید: ای کاش! کارنامهام به من داده نمیشد».
﴿وَلَمۡ أَدۡرِ مَا حِسَابِیَهۡ٢٦﴾[الحاقة: ۲۶]. «و (ای کاش!) نمیدانستم که حساب من چیست».
﴿یَٰلَیۡتَهَا کَانَتِ ٱلۡقَاضِیَةَ٢٧﴾[الحاقة: ۲۷]. «ای کاش مرگ یکسره کننده(ی کار من) بود».
﴿مَآ أَغۡنَىٰ عَنِّی مَالِیَهۡۜ٢٨﴾[الحاقة: ۲۸]. «دارائی من مرا سودی نبخشید».
﴿هَلَکَ عَنِّی سُلۡطَٰنِیَهۡ٢٩﴾[الحاقة: ۲۹]. «قدرت من از دست من برفت».
﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ٣٠﴾[الحاقة: ۳۰]. «(خداوند به فرشتگان دستور میدهد که) او را بگیرید و به بند و زنجیرش کشید».
﴿ثُمَّ ٱلۡجَحِیمَ صَلُّوهُ٣١﴾[الحاقة: ۳۱]. «سپس او را به دوزخ افکنید».
﴿ثُمَّ فِی سِلۡسِلَةٖ ذَرۡعُهَا سَبۡعُونَ ذِرَاعٗا فَٱسۡلُکُوهُ٣٢﴾[الحاقة: ۳۲]. «آنگاه او را در زنجیری که طولش هفتاد گز است در بند کشید».
﴿إِنَّهُۥ کَانَ لَا یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ ٱلۡعَظِیمِ٣٣﴾[الحاقة: ۳۳]. «بیگمان او به خداوند بزرگ ایمان نمیآورد».
﴿وَلَا یَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ ٱلۡمِسۡکِینِ٣٤﴾[الحاقة: ۳۴]. «و (مردم را) بر خوراک دادن بینوا ترغیب نمیکرد».
﴿فَلَیۡسَ لَهُ ٱلۡیَوۡمَ هَٰهُنَا حَمِیمٞ٣٥﴾[الحاقة: ۳۵]. «پس او امروز در اینجا یار مهربانی ندارد».
﴿وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنۡ غِسۡلِینٖ٣٦﴾[الحاقة: ۳۶]. «و خوراکی هم جز زردابه ندارند».
﴿لَّا یَأۡکُلُهُۥٓ إِلَّا ٱلۡخَٰطُِٔونَ٣٧﴾[الحاقة: ۳۷]. «جز گناهکاران آنرا نمیخورند».
اینها اهل شقاوت و بدبختی هستند که نامه اعمال آنان که کارهای بدشان در آنها ثبت شده است به دست چپشان داده میشود تا مشخّص گردند و خوار و رسوا شوند. پس هرکدام از آنها به خاطر غم و اندوه و ناراحتی میگوید: ﴿یَٰلَیۡتَنِی لَمۡ أُوتَ کِتَٰبِیَهۡ﴾ای کاش کارنامهام به من داده نمیشد! چون این کارنامه به وارد شدن به دوزخ و زیانمندی همیشگی مژده میدهد.
﴿وَلَمۡ أَدۡرِ مَا حِسَابِیَهۡ٢٦﴾کاش چیزی نمیبودم و برانگیخته نمیشدم و مورد حساب و بازخواست قرار نمیگرفتم. بنابراین میگوید: ﴿یَٰلَیۡتَهَا کَانَتِ ٱلۡقَاضِیَةَ٢٧﴾ای کاش مرگ من پایان بخش عمرم بود و بعد از آن دوباره زنده نمیشدم!.
سپس متوجه دارایی و قدرت خویش میشود و ناگهان میبینید که مال و قدرت او آفت جانش گشته، چون او از این مال و قدرت برای آخرت خود استفاده نکرده است و برای او در روز قیامت سودی ندارد، و اگر بخواهد مال خود را به عنوان بلاگردان خویش بدهد به او فایده نمیرساند. پس میگوید: ﴿مَآ أَغۡنَىٰ عَنِّی مَالِیَهۡۜ٢٨﴾مال و دارائیام در دنیا به من سودی نرساند چون من از آن چیزی برای آخرت خود پیش نفرستادم. همچنین در آخرت به من سودی نبخشید چون زمان فایده رساندن آن گذشته است.
﴿هَلَکَ عَنِّی سُلۡطَٰنِیَهۡ٢٩﴾فرمانروایی و قدرت من از دستم رفت و نابود گشت، پس لشکریان و کثرت ساز و برگ و مقام و جایگاه بزرگ به من سودی نرساند بلکه همه از بین رفتند و به سبب همین مال و مقام سود (واقعی) را از دست دادم و به جای آن غمها و رنجها مرا فرا گرفت. پس در این وقت دستور داده میشود که او را عذاب دهند و به نگهبانان تندخو و سخت گیر جهنّم گفته میشود: ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ٣٠﴾او را بگیرید و در گردنش طوقی بیندازید که او را خفه کند.
﴿ثُمَّ ٱلۡجَحِیمَ صَلُّوهُ٣١﴾سپس او را بر اخگرها و شعلههای آتش بغلطانید. ﴿ثُمَّ فِی سِلۡسِلَةٖ ذَرۡعُهَا سَبۡعُونَ ذِرَاعٗا فَٱسۡلُکُوهُ٣٢﴾سپس او را در زنجیری از زنجیرهای بسیار داغ جهنّم که طولش هفتاد گز است به بند کشید. یعنی زنجیر را از مقعد او فروبرید و از دهانش بیرون کنید تا در آن به بند کشیده شود و آویزان گردد.
و او همواره به این عذاب وحشتناک گرفتار میشود. چه بد عذاب و چه بد کیفری است! و چقدر جای حسرت و تأسّف است. چون سببی که او را به اینجا رسانده این است که او:
﴿إِنَّهُۥ کَانَ لَا یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ ٱلۡعَظِیمِ٣٣﴾بیگمان من خداوند بزرگ ایمان نمیآورد و به پروردگارش کفر میورزید و با پیامبران خدا به مخالفت بر میخواست و حقّی را که آنها با خود آورده بودند رد کرد.
﴿وَلَا یَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ ٱلۡمِسۡکِینِ٣٤﴾و مردم را بر خوراک دادن به بینوا ترغیب نمیکرد. یعنی در دلش مهربانی و رحم نبود که بر فقرا و بینوایان رحم کند. پس او آنها را از مال خود خوراک نمیداد و دیگران را نیز تشویق نمیکرد که به آنها خوراک دهند چون انگیزهای در دلش برای این کار وجود نداشت.
باید دانست که مدار خوشبختی دو چیز است: یکی اخلاص برای خدا که اصل آن ایمان آوردن به خداست، و دیگری نیکی کردن با مردم است، و بزرگترین نیکی برآورده کردن نیاز مستمندان و دادن غذا به آنهاست. اما اینها نه اخلاص داشتند و نه نیکوکاری کردند، بنابراین، سزاوار چیزی میگردند که مستحق آن هستند.
﴿فَلَیۡسَ لَهُ ٱلۡیَوۡمَ هَٰهُنَا حَمِیمٞ٣٥﴾او در روز قیامت خویشاوند یا دوستی ندارد که برایش سفارش کند تا از عذاب خدا نجات یابد و یا به پاداش الهی دست یازد. ﴿وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ عِندَهُۥٓ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُ﴾[سبأ: ۲۳]. «و شفاعت نزد او (خدا) برای هیچ کسی فایده نخواهد داشت، مگر شفاعت کسی که خداوند به او اجازه دهد». ﴿مَا لِلظَّٰلِمِینَ مِنۡ حَمِیمٖ وَلَا شَفِیعٖ یُطَاعُ﴾[غافر: ۱۸]. «ستمگران هیچ یار مهربان و شفاعت کنندهای ندارند که اطاعت شود».
﴿وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنۡ غِسۡلِینٖ٣٦﴾و خوراکی جز خون و چرکی که از بدن دوزخیان بیرون میآید ندارند. این چرک و خونابه به شدت داغ و تلخ و بدبو و مزه است. این خوراک زشت را ﴿إِلَّا ٱلۡخَٰطُِٔونَ﴾جز کسانی که از راه راست منحرف شده و راههایی را در پیش گرفتهاند که آنها را به جهنم میرساند نمیخورند، بنابراین، مستحق عذاب دردناک شدهاند.
آیهی ۵۲-۳۸:
﴿فَلَآ أُقۡسِمُ بِمَا تُبۡصِرُونَ٣٨﴾[الحاقة: ۳۸]. «پس به آنچه میبینید سوگند میخورم».
﴿وَمَا لَا تُبۡصِرُونَ٣٩﴾[الحاقة: ۳۹]. «و (نیز به) آنچه که نمیبینید».
﴿إِنَّهُۥ لَقَوۡلُ رَسُولٖ کَرِیمٖ٤٠﴾[الحاقة: ۴۰]. «این (قرآن) گفتار فرستادهای گرانقدر است».
﴿وَمَا هُوَ بِقَوۡلِ شَاعِرٖۚ قَلِیلٗا مَّا تُؤۡمِنُونَ٤١﴾[الحاقة: ۴۱]. «و آن گفتۀ شاعری نیست، اندکی ایمان میآورید».
﴿وَلَا بِقَوۡلِ کَاهِنٖۚ قَلِیلٗا مَّا تَذَکَّرُونَ٤٢﴾[الحاقة: ۴۲]. «و گفتۀ هیچ غیبگو و کاهی نیست، اندکی پند میپذیرید».
﴿تَنزِیلٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٤٣﴾[الحاقة: ۴۳]. «از سوی پروردگار جهانیان فرو فرستاده شده است».
﴿وَلَوۡ تَقَوَّلَ عَلَیۡنَا بَعۡضَ ٱلۡأَقَاوِیلِ٤٤﴾[الحاقة: ۴۴]. «و اگر پیغمبر پارهای از سخنان را به دروغ بر ما میبست».
﴿لَأَخَذۡنَا مِنۡهُ بِٱلۡیَمِینِ٤٥﴾[الحاقة: ۴۵]. «بیگمان از او به سختی انتقام میگرفتیم».
﴿ثُمَّ لَقَطَعۡنَا مِنۡهُ ٱلۡوَتِینَ٤٦﴾[الحاقة: ۴۶]. «سپس رگ دلش را پاره میکردیم».
﴿فَمَا مِنکُم مِّنۡ أَحَدٍ عَنۡهُ حَٰجِزِینَ٤٧﴾[الحاقة: ۴۷]. «پس هیچکس از شما بازدارندۀ (کیفر ما) از او نیست».
﴿وَإِنَّهُۥ لَتَذۡکِرَةٞ لِّلۡمُتَّقِینَ٤٨﴾[الحاقة: ۴۸]. «و بیگمان آن پندی برای پرهیزگاران است».
﴿وَإِنَّا لَنَعۡلَمُ أَنَّ مِنکُم مُّکَذِّبِینَ٤٩﴾[الحاقة: ۴۹]. «و ما به یقین میدانیم که برخی از شما تکذیب کنندهاید».
﴿وَإِنَّهُۥ لَحَسۡرَةٌ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ٥٠﴾[الحاقة: ۵۰]. «و آن بر کافران مایۀ حسرتی است».
﴿وَإِنَّهُۥ لَحَقُّ ٱلۡیَقِینِ٥١﴾[الحاقة: ۵۱]. «و این (قرآن) حقیقتی راستین است».
﴿فَسَبِّحۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلۡعَظِیمِ٥٢﴾[الحاقة: ۵۲]. «پس نام پروردگار بزرگت را به پاکی یاد کن».
خداوند متعال به همهی آنچه مردم میبینند و به آنچه که نمیبینند سوگند میخورد.
پس همهی خلق در این داخلاند و ذات مقدّس خدا هم داخل است که مردم آنرا نمیبینند. خداوند بر آنچه مردم میبینند و بر آنچه که نمیبینند بر صداقت پیامبر و در خصوص قرآنی که آورده است سوگند خورده و اینکه پیامبر بزرگوار آن را از جانب خدا به مردم رسانده است. و خداوند پیامبرش را از آنچه دشمنانش او را به شاعر یا جادوگر بودن متهم کردند منزه و پاک قرار داد و بیان داشت که آنچه آنها را به این اتهام واداشت عدم ایمان آوردن و پندپذیرفتن آنهاست. پس اگر ایمان میآوردند و پند میپذیرفتند آنچه را که به سود و زیان آنهاست میدانستند.
آنها باید به حالت محمدصو اوصاف و اخلاق او بنگرند تا چیزی را مثل خورشیدِ آشکار مشاهده کنند که آنها را راهنمایی میکند که محمد پیامبر بر حق خداوند است. و آنچه او با خود آورده است ﴿تَنزِیلٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٤٣﴾از سوی پروردگار جهانیان فرو فرستاده شده است و شایسته نیست که سخن انسانی باشد، بلکه سخنی است که بر عظمت و بزرگی اوصاف و کمال و رفعت مقام کسی دلالت مینماید که این سخنان را گفته است. نیز این محصول گمان آنهاست و هرگز شایستهی خدا و حکمت او نیست.
﴿وَلَوۡ تَقَوَّلَ عَلَیۡنَا بَعۡضَ ٱلۡأَقَاوِیلِ٤٤ لَأَخَذۡنَا مِنۡهُ بِٱلۡیَمِینِ٤٥ ثُمَّ لَقَطَعۡنَا مِنۡهُ ٱلۡوَتِینَ٤٦﴾و اگر پیغمبر پارهای از سخنان را به دروغ بر ما میبست، با دست راست او را میگرفتیم و رگ دلش را پاره میکردیم، «وتین» رگی است که به قلب متصل است و هرگاه قطع شود انسان میمیرد و هلاک میگردد.
پس به فرض این که پیغمبر سخنانی را به دروغ به خداوند نسبت میداد خداوند بلافاصله او را عذاب میداد و به سختی او را مواخذه میکرد چون خداوند با حکمت و بر هر چیزی تواناست.
و حکمت او اقتضا میکند که به کسی مهلت ندهد که بر او دروغ میبندد و ادعا میکند خداوند خون و مالِ مخالفانش را برای او مباح قرار داده و او و پیروانش نجات یافتهاند و مخالفانش هلاک شوندگانند.
خداوند پیغمبرش را به وسیله معجزات تأیید نمود و بر راست بودن آنچه او آورده نشانههای روشنگر را دلیل قرار داد، و او را بر دشمنانش پیروز گرداند، و به او قدرت داد تا آنها را تسلیم کند، و این بزرگترین گواه از جانب خدا بر رسالت اوست.
﴿فَمَا مِنکُم مِّنۡ أَحَدٍ عَنۡهُ حَٰجِزِینَ٤٧﴾و اگر خداوند پیغمبر را هلاک کند او نمیتواند خودش را نجات دهد و نه کسی دیگر میتواند او را از عذب خدا برهاند. ﴿وَإِنَّهُۥ لَتَذۡکِرَةٞ لِّلۡمُتَّقِینَ٤٨﴾و این قرآن کریم پندی است برای پرهیزگاران که به وسیله آن منافع دینی و دنیوی خود را به یاد میآورند و آن را میشناسند و به آن عمل مینمایند. قرآن عقائد و باورهای دینی و اخلاق پسندیده و احکام شرعی را به آنها تذکر میدهد و آنگاه آنان از علمای ربانی و عبادت کنندگان عارف و پیشوایان هدایت یافته خواهند شد.
﴿وَإِنَّا لَنَعۡلَمُ أَنَّ مِنکُم مُّکَذِّبِینَ٤٩﴾و ما به یقین میدانیم که برخی از شما، آنرا تکذیب میکنید در اینجا تکذیب کنندگان تهدید شدهاند و به آنها هشدار داده شده است که خداوند آنان را به علت تکذیبشان کیفری سخت خواهد داد.
﴿وَإِنَّهُۥ لَحَسۡرَةٌ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ٥٠﴾و این قرآن برای کافران، مایه حسرت است. چون آنها وقتی بدان کفر ورزند و آنچه را که خداوند به آنها وعده دادهاست مشاهده کنند حسرت میخورند که چرا به وسیله قرآن راهیاب نشدند و از فرامین آن اطاعت نکردند، در نتیجه به علت اطاعت نکردن، پاداش خدا را از دست داده و به سختترین عذاب گرفتار آمدهاند.
﴿وَإِنَّهُۥ لَحَقُّ ٱلۡیَقِینِ٥١﴾قرآن بالاترین مراتب دانش و آگاهی است، چون بالاترین مراتب علم، یقین است. و یقین علم و دانش ثابت و استواری که متزلزل نمیشود و از بین نمیرود. یقین سه مرحله دارد که هریک از قبلی بالاتر است:
اول: علم الیقین و آن دانشی است که از خبر و آگاهی میآید.
دوم: عین الیقین و آن علم و دانشی است که به وسیله حس بینایی به دست میآید.
سوم: حق الیقین و آن آگاهی و دانشی است که به وسیله حس چشایی و لامسه به دست آید. این قرآن ارجمند که دارای اوصاف بسیار عالی و عظیمی است، به واسطهی علومی که در بر دارد و مستند به براهین و دلایل قطعی است، نیز به واسطهی حقایق و معارف ایمانی ای که دارد، برای هرکسی «حق الیقین» حاصل میگردد، به شرط آن که لذت این علوم و حقایق را چشیده باشد.
﴿فَسَبِّحۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلۡعَظِیمِ٥٢﴾پس پروردگارت را از آنچه شایسته شکوه او نیست پاک و منزه بدان و با ذکر اوصاف شکوه و جمال و کمالش وی را تقدیس کن.
پایان تفسیر سورهی حاقه
سورة الحاقة - سورة 69 - عدد آیاتها 52
بسم الله الرحمن الرحیم
الْحَاقَّةُ
مَا الْحَاقَّةُ
وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْحَاقَّةُ
کَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ
فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِکُوا بِالطَّاغِیَةِ
وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِکُوا بِرِیحٍ صَرْصَرٍ عَاتِیَةٍ
سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِیهَا صَرْعَى کَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِیَةٍ
فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِیَةٍ
وَجَاءَ فِرْعَوْنُ وَمَن قَبْلَهُ وَالْمُؤْتَفِکَاتُ بِالْخَاطِئَةِ
فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَّابِیَةً
إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاء حَمَلْنَاکُمْ فِی الْجَارِیَةِ
لِنَجْعَلَهَا لَکُمْ تَذْکِرَةً وَتَعِیَهَا أُذُنٌ وَاعِیَةٌ
فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ نَفْخَةٌ وَاحِدَةٌ
وَحُمِلَتِ الأَرْضُ وَالْجِبَالُ فَدُکَّتَا دَکَّةً وَاحِدَةً
فَیَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ
وَانشَقَّتِ السَّمَاء فَهِیَ یَوْمَئِذٍ وَاهِیَةٌ
وَالْمَلَکُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَیَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمَانِیَةٌ
یَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لا تَخْفَى مِنکُمْ خَافِیَةٌ
فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَیَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَؤُوا کِتَابِیَهْ
إِنِّی ظَنَنتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسَابِیَهْ
فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَّاضِیَةٍ
فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٍ
قُطُوفُهَا دَانِیَةٌ
کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِی الأَیَّامِ الْخَالِیَةِ
وَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتَابِیَهْ
وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِیَهْ
یَا لَیْتَهَا کَانَتِ الْقَاضِیَةَ
مَا أَغْنَى عَنِّی مَالِیَهْ
هَلَکَ عَنِّی سُلْطَانِیَهْ
خُذُوهُ فَغُلُّوهُ
ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ
ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُکُوهُ
إِنَّهُ کَانَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ
وَلا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ
فَلَیْسَ لَهُ الْیَوْمَ هَاهُنَا حَمِیمٌ
وَلا طَعَامٌ إِلاَّ مِنْ غِسْلِینٍ
لا یَأْکُلُهُ إِلاَّ الْخَاطِؤُونَ
فَلا أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ
وَمَا لا تُبْصِرُونَ
إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ
وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِیلا مَا تُؤْمِنُونَ
وَلا بِقَوْلِ کَاهِنٍ قَلِیلا مَا تَذَکَّرُونَ
تَنزِیلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ
وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الأَقَاوِیلِ
لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ
ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ
فَمَا مِنکُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ
وَإِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِّلْمُتَّقِینَ
وَإِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنکُم مُّکَذِّبِینَ
وَإِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْکَافِرِینَ
وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِینِ
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ
سورة حاقه
به نام الله بخشندة مهربان
(روز) واقع شدنی (رستاخیز) ﴿1﴾ آن واقع شدنی چیست؟ ﴿2﴾ و تو چه دانی آن واقع شدنی چیست (و چگونه است)؟! ﴿3﴾ (قوم) ثمود و (قوم) عاد (قیامت) درهم کوبنده را تکذیب کردند. ﴿4﴾ پس اما (قوم) ثمود، به بانگ سهمگین هلاک شدند. ﴿5﴾ و اما (قوم) عاد با تند بادی سرکش و سرد به هلاکت رسیدند. ﴿6﴾ (الله) هفت شب و هشت روز پی در پی آن را بر آنها مسلط نمود، پس (اگر آنجا میبودی) (آن) قوم را آن (تند باد) مانند تنههای پوسیدۀ تو خالی درختان خرما، بر زمین افتاده (و هلاک شده) میدیدی. ﴿7﴾ پس آیا از آنها کسی را میبینی که باقی مانده باشد؟! ﴿8﴾ و فرعون و کسانیکه پیش از او بودند، و (مردم) شهرهای ویران شده (قوم لوط) مرتکب گناهان (بزرگ) شدند. ﴿9﴾ پس آنها از (فرمان) فرستادۀ پروردگارشان سرپیچی کردند، آنگاه (الله) آنها را به عذاب سختی گرفتارشان کرد. ﴿10﴾ همانا هنگامیکه آب طغیان کرد، شما را در کشتی سوار کردیم. ﴿11﴾ تا که پندی برای شما قرار دهیم، و گوشهای شنوا آن را بشنوند و به یاد بسپارند. ﴿12﴾ پس هنگامیکه یک بار در «صور» دمیده شود. ﴿13﴾ و زمین و کوهها از جا کنده شود، پس یکباره درهم کوبیده (و متلاشی) شوند. ﴿14﴾ پس در آن روز واقعۀ (عظیم) قیامت به و قوع میپیوندد. ﴿15﴾ و آسمان شکافته میشود، پس در آن روز سست میگردد (و فرو میریزد). ﴿16﴾ و فرشتگان بر کنارههای آن (= آسمان) قرار میگیرند، و آن روز هشت (فرشنه) عرش پروردگارت را بر فرازشان حمل میکنند. ﴿17﴾ در آن روز شما (همگی برای حسابرسی، به پشیگاه الله) عرضه میشوید، و هیچ چیز از (کارهای) شما پنهان نخواهد ماند. ﴿18﴾ پس اما کسیکه نامۀ (اعمالش) را به دست راستش دهند، گوید: «بیایید نامۀ (اعمال) مرا بخوانید! ﴿19﴾ من یقین داشتم که به حساب (اعمال) خودم خواهم رسید». ﴿20﴾ پس او در یک زندگی پسندیده (و رضایت بخشی) خواهد بود. ﴿21﴾ در بهشتی برین. ﴿22﴾ که میوههایش (برای چیده شدن) در دسترس است. ﴿23﴾ (و به آنها گفته میشود (: «بخورید و بیاشامید، گوارایتان باد، به (خاطر) آنچه در ایام گذشته پیش فرستادهاید». ﴿24﴾ و اما کسیکه نامۀ (اعمالش) را به دست چیش دهند، گوید: «ای کاش هرگز نامۀ (اعمال) مرا به من داده نمیشد، ﴿25﴾ و نمی دانستم حسابم چیست. ﴿26﴾ ای کاش (با مرگ) همه چیز تمام میشد (و پایان کار بود). ﴿27﴾ مال و دارایی ام مرا بینیاز نکرد (و سودی نبخشید). ﴿28﴾ قدرت و فرمانروایی ام (نیز) از (دست) من رفت (و بکلی نابودشد)». ﴿29﴾ (به فرشتگان گفته میشود:) «او را بگیرید، پس طوق (به گردن) او اندازید. ﴿30﴾ سپس او را به (آتش) دوزخ بیفکنید. ﴿31﴾ آنگاه او را در زنجیری که طول آن هفتاد ذراع است، ببندید، ﴿32﴾ بیگمان او هرگز به الله بزرگ ایمان نمیآورد، ﴿33﴾ و هرگز (مردم را) بر اطعام بینوا(یان) تشویق نمیکرد. ﴿34﴾
پس امروز در این جا دوست صمیمی (و مهربانی) ندارد (که کمکش کند). ﴿35﴾ و غذایی جز از چرک و خون ندارد. ﴿36﴾ (غذاییکه) گناهکاران آن را نخورند». ﴿37﴾ پس سوگند به آنچه میبینید، ﴿38﴾ و به آنچه نمیبینید. ﴿39﴾ بیتردید این (قرآن) گفتار رسول بزرگوار است. ﴿40﴾ و اینها گفتار شاعری نیست، (اما شما) اندکی ایمان میآورید. ﴿41﴾ و (نیز) گفتار کاهنی نیست، (لیکن شما) کمتر پند میگیرید. ﴿42﴾ (این قرآن) از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است. ﴿43﴾ و اگر (پیامبر) سخنانی (به دروغ) بر ما میبست. ﴿44﴾ مسلّماً ما دست راست او را میگرفتیم. ﴿45﴾ سپس (شاه) رگ قلبش را قطع میکردیم. ﴿46﴾ پس هیچ کس از شما نمیتوانست از (عذاب) او مانع شود. ﴿47﴾ و یقیناً این (قرآن) پند و تذکری برای پرهیزگاران است. ﴿48﴾ و ما محققاً میدانیم که برخی از شما تکذیب کنندگان (این کلام الهی) هستید. ﴿49﴾ و همانا این (قرآن) بر کافران مایۀ حسرت و ندامت است. ﴿50﴾ و بیگمان این (قرآن) حق الیقین است. ﴿51﴾ پس (ای پیامبر) به نام پروردگار بزرگت تسبیح گوی. ﴿52﴾
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
ٱلۡحَآقَّةُ ١ مَا ٱلۡحَآقَّةُ ٢ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا ٱلۡحَآقَّةُ ٣ کَذَّبَتۡ ثَمُودُ وَعَادُۢ بِٱلۡقَارِعَةِ ٤ فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهۡلِکُواْ بِٱلطَّاغِیَةِ ٥ وَأَمَّا عَادٞ فَأُهۡلِکُواْ بِرِیحٖ صَرۡصَرٍ عَاتِیَةٖ ٦ سَخَّرَهَا عَلَیۡهِمۡ سَبۡعَ لَیَالٖ وَثَمَٰنِیَةَ أَیَّامٍ حُسُومٗاۖ فَتَرَى ٱلۡقَوۡمَ فِیهَا صَرۡعَىٰ کَأَنَّهُمۡ أَعۡجَازُ نَخۡلٍ خَاوِیَةٖ ٧ فَهَلۡ تَرَىٰ لَهُم مِّنۢ بَاقِیَةٖ ٨وَجَآءَ فِرۡعَوۡنُ وَمَن قَبۡلَهُۥ وَٱلۡمُؤۡتَفِکَٰتُ بِٱلۡخَاطِئَةِ ٩ فَعَصَوۡاْ رَسُولَ رَبِّهِمۡ فَأَخَذَهُمۡ أَخۡذَةٗ رَّابِیَةً ١٠ إِنَّا لَمَّا طَغَا ٱلۡمَآءُ حَمَلۡنَٰکُمۡ فِی ٱلۡجَارِیَةِ ١١ لِنَجۡعَلَهَا لَکُمۡ تَذۡکِرَةٗ وَتَعِیَهَآ أُذُنٞ وَٰعِیَةٞ ١٢ فَإِذَا نُفِخَ فِی ٱلصُّورِ نَفۡخَةٞ وَٰحِدَةٞ ١٣ وَحُمِلَتِ ٱلۡأَرۡضُ وَٱلۡجِبَالُ فَدُکَّتَا دَکَّةٗ وَٰحِدَةٗ ١٤ فَیَوۡمَئِذٖ وَقَعَتِ ٱلۡوَاقِعَةُ ١٥ وَٱنشَقَّتِ ٱلسَّمَآءُ فَهِیَ یَوۡمَئِذٖ وَاهِیَةٞ ١٦ وَٱلۡمَلَکُ عَلَىٰٓ أَرۡجَآئِهَاۚ وَیَحۡمِلُ عَرۡشَ رَبِّکَ فَوۡقَهُمۡ یَوۡمَئِذٖ ثَمَٰنِیَةٞ ١٧ یَوۡمَئِذٖ تُعۡرَضُونَ لَا تَخۡفَىٰ مِنکُمۡ خَافِیَةٞ ١٨ فَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِیَمِینِهِۦ فَیَقُولُ هَآؤُمُ ٱقۡرَءُواْ کِتَٰبِیَهۡ ١٩ إِنِّی ظَنَنتُ أَنِّی مُلَٰقٍ حِسَابِیَهۡ ٢٠ فَهُوَ فِی عِیشَةٖ رَّاضِیَةٖ ٢١ فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٖ ٢٢ قُطُوفُهَا دَانِیَةٞ ٢٣ کُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ هَنِیَٓٔۢا بِمَآ أَسۡلَفۡتُمۡ فِی ٱلۡأَیَّامِ ٱلۡخَالِیَةِ ٢٤ وَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِشِمَالِهِۦ فَیَقُولُ یَٰلَیۡتَنِی لَمۡ أُوتَ کِتَٰبِیَهۡ ٢٥ وَلَمۡ أَدۡرِ مَا حِسَابِیَهۡ ٢٦ یَٰلَیۡتَهَا کَانَتِ ٱلۡقَاضِیَةَ ٢٧ مَآ أَغۡنَىٰ عَنِّی مَالِیَهۡۜ ٢٨ هَلَکَ عَنِّی سُلۡطَٰنِیَهۡ ٢٩ خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٣٠ ثُمَّ ٱلۡجَحِیمَ صَلُّوهُ ٣١ ثُمَّ فِی سِلۡسِلَةٖ ذَرۡعُهَا سَبۡعُونَ ذِرَاعٗا فَٱسۡلُکُوهُ ٣٢ إِنَّهُۥ کَانَ لَا یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ ٱلۡعَظِیمِ ٣٣ وَلَا یَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ ٱلۡمِسۡکِینِ ٣٤ فَلَیۡسَ لَهُ ٱلۡیَوۡمَ هَٰهُنَا حَمِیمٞ ٣٥ وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنۡ غِسۡلِینٖ ٣٦ لَّا یَأۡکُلُهُۥٓ إِلَّا ٱلۡخَٰطُِٔونَ ٣٧ فَلَآ أُقۡسِمُ بِمَا تُبۡصِرُونَ ٣٨ وَمَا لَا تُبۡصِرُونَ ٣٩ إِنَّهُۥ لَقَوۡلُ رَسُولٖ کَرِیمٖ ٤٠ وَمَا هُوَ بِقَوۡلِ شَاعِرٖۚ قَلِیلٗا مَّا تُؤۡمِنُونَ ٤١ وَلَا بِقَوۡلِ کَاهِنٖۚ قَلِیلٗا مَّا تَذَکَّرُونَ ٤٢ تَنزِیلٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٤٣ وَلَوۡ تَقَوَّلَ عَلَیۡنَا بَعۡضَ ٱلۡأَقَاوِیلِ ٤٤ لَأَخَذۡنَا مِنۡهُ بِٱلۡیَمِینِ ٤٥ ثُمَّ لَقَطَعۡنَا مِنۡهُ ٱلۡوَتِینَ ٤٦ فَمَا مِنکُم مِّنۡ أَحَدٍ عَنۡهُ حَٰجِزِینَ ٤٧ وَإِنَّهُۥ لَتَذۡکِرَةٞ لِّلۡمُتَّقِینَ ٤٨ وَإِنَّا لَنَعۡلَمُ أَنَّ مِنکُم مُّکَذِّبِینَ ٤٩ وَإِنَّهُۥ لَحَسۡرَةٌ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ ٥٠ وَإِنَّهُۥ لَحَقُّ ٱلۡیَقِینِ ٥١ فَسَبِّحۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلۡعَظِیمِ ٥٢
سوره حاقه
به نام خداوند بخشندة مهربان
رخداد راستین. ﴿1﴾ رخداد راستین چگونه رخدادی است. ﴿2﴾ و تو چه میدانی رخداد راستین چیست؟. ﴿3﴾ ثمود و عاد قیامت را دروغ انگاشتند. ﴿4﴾ پس امّا ثمود به (وسیلة) فریادی مرگبار نابود شدند. ﴿5﴾ و امّا عاد به (وسیلة) تندبادی سرکش نابود شدند. ﴿6﴾ (خداوند) آنرا هفت شب و هفت روز به غایت نحس بر آنان گماشت آنگاه مردمان را میدیدی که روی زمین افتادهاند و انگار تنههای پوک و توخالی درختان خرمایند. ﴿7﴾ پس آیا میبینی که اثری از آنها باقی مانده باشد؟!. ﴿8﴾و فرعون و کسانیکه پیش از او بودند و همچنین اهالی شهرهای زیر و رو شده مرتکب گناه شدند. ﴿9﴾ آنان از (فرمان) فرستادة پروردگارشان سرپیچی کردند، و خداوند ایشان را به سختی فرو گرفت. ﴿10﴾ همانا ما هنگامیکه آب طغیان کرد شما را بر کشتی روان سوار کردیم. ﴿11﴾ تا آنرا برایتان پندی قرار دهیم و گوشهایی فراگیر آنرا به خاطر بسپارند. ﴿12﴾ و هنگامیکه یک بار در صور دمیده شود. ﴿13﴾ و زمین و کوهها برداشته شوند، سپس یکباره درهم کوبیده شوند. ﴿14﴾ پس در آن روز واقعه رخ میدهد. ﴿15﴾ و آسمان از هم میشکافد و در آن روز سست و نااستوار است. ﴿16﴾ و فرشتگان بر کنارههای آن خواهند بود و هشت تن (از ملائکه) عرش پروردگارت را در آن روز بر فرازشان برمیدارند. ﴿17﴾ در آن روز پیش آورده میشوید، از (کارهای) شما هیچ نهفتهای نهان نمیماند. ﴿18﴾ پس امّا کسیکه کارنامهاش به دست راست او داده شود میگوید: بگیرید، کارنامهام را بخوانید. ﴿19﴾ من یقین داشتم که همانا من به حسابم خواهم رسید. ﴿20﴾ پس او در زندگانی پسندیدهای خواهد بود. ﴿21﴾ در بهشتی (بسیار) بلند خواهد بود. ﴿22﴾ که میوهاش در دسترس است. ﴿23﴾ گوارا بخورید و بیاشامید به (پاداش) آنچه در روزگاران گذشته انجام میدادید. ﴿24﴾ و امّا کسیکه کارنامهاش به دست چپ او داده شود میگوید: ای کاش! کارنامهام به من داده نمیشد. ﴿25﴾ و (ای کاش!) نمیدانستم که حساب من چیست. ﴿26﴾ ای کاش مرگ یکسره کننده(ی کار من) بود. ﴿27﴾ دارائی من مرا سودی نبخشید. ﴿28﴾ قدرت من از دست من برفت. ﴿29﴾ (خداوند به فرشتگان دستور میدهد که) او را بگیرید و به بند و زنجیرش کشید. ﴿30﴾ سپس او را به دوزخ افکنید. ﴿31﴾ آنگاه او را در زنجیری که طولش هفتاد گز است در بند کشید. ﴿32﴾ بیگمان او به خداوند بزرگ ایمان نمیآورد. ﴿33﴾ و (مردم را) بر خوراک دادن بینوا ترغیب نمیکرد. ﴿34﴾پس او امروز در اینجا یار مهربانی ندارد. ﴿35﴾ و خوراکی هم جز زردابه ندارند. ﴿36﴾ جز گناهکاران آنرا نمیخورند. ﴿37﴾ پس به آنچه میبینید سوگند میخورم. ﴿38﴾ و (نیز به) آنچه که نمیبینید. ﴿39﴾ این (قرآن) گفتار فرستادهای گرانقدر است. ﴿40﴾ و آن گفتة شاعری نیست، اندکی ایمان میآورید. ﴿41﴾ و گفتة هیچ غیبگو و کاهی نیست، اندکی پند میپذیرید. ﴿42﴾ از سوی پروردگار جهانیان فرو فرستاده شده است. ﴿43﴾ و اگر پیغمبر پارهای از سخنان را به دروغ بر ما میبست. ﴿44﴾ بیگمان از او به سختی انتقام میگرفتیم. ﴿45﴾ سپس رگ دلش را پاره میکردیم. ﴿46﴾ پس هیچکس از شما بازدارندة (کیفر ما) از او نیست. ﴿47﴾ و بیگمان آن پندی برای پرهیزگاران است. ﴿48﴾ و ما به یقین میدانیم که برخی از شما تکذیب کنندهاید. ﴿49﴾ و آن بر کافران مایة حسرتی است. ﴿50﴾ و این (قرآن) حقیقتی راستین است. ﴿51﴾ پس نام پروردگار بزرگت را به پاکی یاد کن. ﴿52﴾