ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
مکی است؛ ترتیب آن 69؛ شمار آیات آن 52
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿ٱلۡحَآقَّةُ ١﴾.
حاقّه، عبارت از قیامت است که در آن حقّ و باطل ثابت میشود، وعده و وعید با پاداش و جزا تحقّق مییابد.
﴿مَا ٱلۡحَآقَّةُ ٢﴾.
قیامت که وقوع آن حقّ است دارای چه صفات، هولناکیها، خطرها و احوالی است. استفهام در آیه برای بزرگی، و ابهام برای تعظیم به کار رفته است.
﴿وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا ٱلۡحَآقَّةُ ٣﴾.
ای پیامبر! به حقیقت قیامت چه دانایی داری؛ یعنی قیامت بالاتر از توصیف و بزرگتر از تصوّر است، خبری هولانگیزی دارد و حادثهای عظیم است.
﴿کَذَّبَتۡ ثَمُودُ وَعَادُۢ بِٱلۡقَارِعَةِ ٤﴾.
قبیلۀ ثمود یعنی قوم صالح علیه السلام و قبیلۀ عاد یعنی قوم هود علیه السلام به قیامت که دلها را با وحشتش میکوبد تکذیب کردند. ای پیامبر! این اقوام پیش از قوم تو به تکذیب پرداختند. بنابراین تو هم مانند پیامبران پیشین که صبر نمودند صبر و استقامت پیشه کن.
﴿فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهۡلِکُواْ بِٱلطَّاغِیَةِ ٥﴾.
در نتیجه خداوند سبحان قبیلۀ ثمود را با آوازی هلاکت ساخت که دلهای آنان را کشید، ارواحشان را تباه نمود و با شدّت خود جایگاههای آنان را نابود نمود.
﴿وَأَمَّا عَادٞ فَأُهۡلِکُواْ بِرِیحٖ صَرۡصَرٍ عَاتِیَةٖ ٦﴾.
امّا قبیلۀ عاد را با باد سخت و نیرومندی هلاکت ساخت که آواز هولناک و سرعت دهشتآور داشت و همه چیزها را به فرمان خدا نابود کرد.
﴿سَخَّرَهَا عَلَیۡهِمۡ سَبۡعَ لَیَالٖ وَثَمَٰنِیَةَ أَیَّامٍ حُسُومٗاۖ فَتَرَى ٱلۡقَوۡمَ فِیهَا صَرۡعَىٰ کَأَنَّهُمۡ أَعۡجَازُ نَخۡلٍ خَاوِیَةٖ ٧﴾.
پروردگار بزرگ، باد را هفت شب و هشت روز پیدرپی، بدون سستی و انقطاع بر آنان مسلّط ساخت و در نتیجه به هلاکت رسیدند؛ طوری که جسدهای آنان بعد از مردن مانند تنههای درخت بریدۀ افتاده بر روی زمین نمایان بود.
﴿فَهَلۡ تَرَىٰ لَهُم مِّنۢ بَاقِیَةٖ ٨﴾.
آیا بعد از هلاکت آنان اثری باقی مانده که دیده شود، یا بعد از نابودی آنان زندهجانی را مشاهده میکنی. بلکه همه نابود شدند و هیچکس از آنان باقی نماند.
﴿وَجَآءَ فِرۡعَوۡنُ وَمَن قَبۡلَهُۥ وَٱلۡمُؤۡتَفِکَٰتُ بِٱلۡخَاطِئَةِ ٩﴾.
فرعون و امّتهای تکذیب کنندۀ پیش از او از جمله قوم لوط با اعمال زشت و گناهان بسیار ناپسندی چون کفر به خداوند متعال، خطاها و گناهان آمدند.
﴿فَعَصَوۡاْ رَسُولَ رَبِّهِمۡ فَأَخَذَهُمۡ أَخۡذَةٗ رَّابِیَةً ١٠﴾.
هر یک از این امّتها به نافرمانی و تکذیب پیامبران خویش پرداختند و اذیتشان کردند. در نهایت خداوند عزوجل آنان را به قوّت و شدّت گرفت و با عقوبت سختی مجازات کرد.
﴿إِنَّا لَمَّا طَغَا ٱلۡمَآءُ حَمَلۡنَٰکُمۡ فِی ٱلۡجَارِیَةِ ١١﴾.
وقتی در دورۀ (نوح علیه السلام ) طوفان زیاد شد و از حد گذشت پدران شما را با نوح علیه السلام در کشتی حمل نمودیم و از غرقشدن نجات دادیم.
﴿لِنَجۡعَلَهَا لَکُمۡ تَذۡکِرَةٗ وَتَعِیَهَآ أُذُنٞ وَٰعِیَةٞ ١٢﴾.
تا این واقعه که نمایانگر هلاکت کافران و نجات مسلمانان بود پند و نصیحتی باشد و آن را گوشهایی که شنوا و پندپذیر اند و در شنیدهها تعقّل مینمایند به حفاظه سپارند.
﴿فَإِذَا نُفِخَ فِی ٱلصُّورِ نَفۡخَةٞ وَٰحِدَةٞ ١٣﴾.
آنگاه که فرشته در صور (شاخ) برای بار نخست بدمد، با یک دمیدنش همه زندگان بمیرند، همه عالم فنا شود و به سببش زمین و آسمان تغییر یابد.
﴿وَحُمِلَتِ ٱلۡأَرۡضُ وَٱلۡجِبَالُ فَدُکَّتَا دَکَّةٗ وَٰحِدَةٗ ١٤﴾.
در آن وقت زمین و کوهها از جای برکنده و بالا برده میشوند، به جنبش درمیآیند، به سختی تکان میخورند و با یک تکان شدید و هولناک چون غباری در هوا پراکنده میشوند.
﴿فَیَوۡمَئِذٖ وَقَعَتِ ٱلۡوَاقِعَةُ ١٥﴾.
در آن روز که قیامت برپا شود، لحظهای است که بزرگترین حادثه پدید آمده و آن را انسان در عالم کون میشناسد.
﴿وَٱنشَقَّتِ ٱلسَّمَآءُ فَهِیَ یَوۡمَئِذٖ وَاهِیَةٞ ١٦﴾.
آسمان شکافته میشود و انشقاق مییابد و بعد از استحکام و سختی، نرم و ملایم میشود و متانت و استحکامش را از دست میدهد.
﴿وَٱلۡمَلَکُ عَلَىٰٓ أَرۡجَآئِهَاۚ وَیَحۡمِلُ عَرۡشَ رَبِّکَ فَوۡقَهُمۡ یَوۡمَئِذٖ ثَمَٰنِیَةٞ ١٧﴾.
فرشتگان در اطراف و گوشههای آسمان ایستادهاند و عرش پروردگارت را هشت تن از فرشتگان بزرگ برمیدارند؛ همان فرشتگانی که نیرومندیشان را جز خداوند دانا کسی نمیداند.
﴿یَوۡمَئِذٖ تُعۡرَضُونَ لَا تَخۡفَىٰ مِنکُمۡ خَافِیَةٞ ١٨﴾.
در آن هنگام برای حساب و دریافت پاداش و جزا، به پیشگاه خداوند عزوجل عرضه میشوید. هیچ چیزی از اعمالتان بر الله تعالی پوشیده نیست، او به رازها دانا و به محتوای ضمیرها آگاه است.
﴿فَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِیَمِینِهِۦ فَیَقُولُ هَآؤُمُ ٱقۡرَءُواْ کِتَٰبِیَهۡ ١٩﴾.
امّا کسی که خداوند عزوجل نامۀ اعمالش را به خاطر ایمان و یقینش به دست راست وی بدهد، این را مایۀ خورسندی و روشنی چشم او را فراهم میسازد و با سرور و شادمانی میگوید: بگیرید نامهام را مطالعه کنید و من به حساب اعمالم یقین داشتم. از اینرو اعمال نیکی را انجام دادم تا خداوند عزوجل به من جزای نیکو دهد.
﴿إِنِّی ظَنَنتُ أَنِّی مُلَٰقٍ حِسَابِیَهۡ ٢٠﴾.
من به لقای پروردگار خود در روز حساب ایمان آوردم و به زندهشدن بعد از مرگ یقین داشتم. بنابراین برای عرضهشدن به محضر اوتعالی آمادگی و توشه گرفتم.
﴿فَهُوَ فِی عِیشَةٖ رَّاضِیَةٖ ٢١﴾.
اکنون او در زندگی گوارا و حیات رضایتبخش، با شادمانی نفس و خورسندی، در نعمتهای جاودان و مقام با کرامتی قرار دارد.
﴿فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٖ ٢٢﴾.
در بهشت بلند مرتبهای مسرور و شادمان، در روح و ریحان، با کرامت و رضوان در جوار خداوند رحمن قرار دارد که در آن همه چیزهایی که انسان اشتها داشته باشد موجود است.
﴿قُطُوفُهَا دَانِیَةٞ ٢٣﴾.
در بهشتی که میوههایش نزدیک و شاخههای درختانش نرم و آویزان است، چنانکه به آسانی و سهولت به اهل بهشت میرسد.
﴿کُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ هَنِیَٓٔۢا بِمَآ أَسۡلَفۡتُمۡ فِی ٱلۡأَیَّامِ ٱلۡخَالِیَةِ ٢٤﴾.
از نعمتهای بهشت بدون امتنان و آزار، کدورت و دلگرفتگی، با امن و سلامتی، در نیکوترین مقام، بهترین اکرام و بزرگترین انعام بخورید و بیاشامید. این جزای اعمال نیک شماست که در دنیا انجام دادهاید.
﴿وَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِشِمَالِهِۦ فَیَقُولُ یَٰلَیۡتَنِی لَمۡ أُوتَ کِتَٰبِیَهۡ ٢٥﴾.
امّا کسی که به خاطر اعمال بد و افعال زشتش، نامۀ اعمال وی به دست چپش داده شود، با تحسّر و تأسّف آواز میدهد: ای کاش نامهام به من داده نمیشد؛ از آنرو که حساب بدی در پیش دارد.
﴿وَلَمۡ أَدۡرِ مَا حِسَابِیَهۡ ٢٦﴾.
ای کاش به جزای اعمالم که در این نامه است نمیدانستم؛ زیرا عذاب دردآور و جزای سختی است که به اعمال آنان مترتّب شده است.
﴿یَٰلَیۡتَهَا کَانَتِ ٱلۡقَاضِیَةَ ٢٧﴾.
ای کاش مرگی که آن را چشیدهام نهایت سرنوشتم میبود، از قبرم زنده نمیشدم و در میدان محشر ایستاده نمیشدم.
﴿مَآ أَغۡنَىٰ عَنِّی مَالِیَهۡۜ ٢٨﴾.
ثروتی که جمع آورده بودم و اموالی را که ذخیره نموده بودم به من فایده نرساند، هرچند آنها را ذخیره و محافظت کردم امّا مرا رها کرد.
﴿هَلَکَ عَنِّی سُلۡطَٰنِیَهۡ ٢٩﴾.
حجّتم نابود شد و امروز حجّتی برای ارائه نمودن ندارم. جاه و سلطهام با لشکر و همکارانم ناپدید شدند و برادرانم مرا به حالم واگذاشتند.
﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٣٠﴾.
خداوند جبّار برای موظفان دوزخ میگوید: این مجرم ستیزهجو و بدکار هلاکشده را بگیرید، دستهایش را به گردنش ببندید و او را با خواری و شکست در دوزخ اندازید.
﴿ثُمَّ ٱلۡجَحِیمَ صَلُّوهُ ٣١﴾.
بعد از آن او را در آتش داخل کنید تا به گرمیاش وصل شود، از دردهایش بچشد، اندازهاش را سنجش نماید و زنجیرهایش را معاینه کند.
﴿ثُمَّ فِی سِلۡسِلَةٖ ذَرۡعُهَا سَبۡعُونَ ذِرَاعٗا فَٱسۡلُکُوهُ ٣٢﴾.
بعد از آن زنجیر آهنینی را در بدنش داخل سازید که طول آن هفتاد گز است؛ طوری که از دهنش داخل شود و از دبرش بیرون شود و این نهایت عذاب و مجازات است.
﴿إِنَّهُۥ کَانَ لَا یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ ٱلۡعَظِیمِ ٣٣﴾.
هر آینه او به الوهیت خداوند بزرگ تصدیق نمیکرد، به بندگیاش یقین نداشت و به یگانگی وی اعتراف نمینمود؛ در حالی که الله عزوجل سزاوار عبادت و ذات و صفات بزرگ دارد.
﴿وَلَا یَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ ٱلۡمِسۡکِینِ ٣٤﴾.
همچنان دیگران را نیز به دادن طعام به مسکینان و نیازمندان تشویق نمیکرد؛ یعنی هم خود بخیل بود و هم مردم را به بخل امر مینمود.
﴿فَلَیۡسَ لَهُ ٱلۡیَوۡمَ هَٰهُنَا حَمِیمٞ ٣٥﴾.
در روز قیامت خویشاوندی ندارد تا به او فایده رساند، دوستانی نیست که شفاعتش کنند و یاوری ندارد که از او دفاع کند.
﴿وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنۡ غِسۡلِینٖ ٣٦﴾.
طعامی برای او وجود ندارد، مگر اینکه از زردآب اهل دوزخ، چرکهای بدن بدکاران و بدبویی کافران استفاده نماید.
﴿لَّا یَأۡکُلُهُۥٓ إِلَّا ٱلۡخَٰطُِٔونَ ٣٧﴾.
این طعام را هیچ کسی نمیخورد، مگر آنکه بر گناهان اصرار ورزیده، از جرمها توبه نکرده و به اسلام کافر شده باشد.
﴿فَلَآ أُقۡسِمُ بِمَا تُبۡصِرُونَ ٣٨﴾.
به چیزهایی که در محدودۀ دید شما قرار دارد و به مخلوقاتی که مشاهده میکنید سوگند یاد میکنم.
﴿وَمَا لَا تُبۡصِرُونَ ٣٩﴾.
و نیز به چیزهای نادیده از جملۀ کائنات و به سایر موجوداتی که از حیطۀ دید شما بیروناند سوگند یاد میکنم.
﴿إِنَّهُۥ لَقَوۡلُ رَسُولٖ کَرِیمٖ ٤٠﴾.
به راستی که قرآن عظیم را پیامبر بزرگواری میخواند که دارای سخنان راستین، کردار نیکو و فضایل بزرگی است.
﴿وَمَا هُوَ بِقَوۡلِ شَاعِرٖۚ قَلِیلٗا مَّا تُؤۡمِنُونَ ٤١﴾.
قرآن کریم طوری که شما میپندارید سخن کدام شاعر نیست. بسیار اندک به حق تصدیق میکنید، چه قدر ایمانتان اندک و کفر شما زیاد است.
﴿وَلَا بِقَوۡلِ کَاهِنٖۚ قَلِیلٗا مَّا تَذَکَّرُونَ ٤٢﴾.
قرآن کریم سخن مُسَجّع هیچ کاهنی نمیباشد، بلکه کلام پروردگار است. شما کم میاندیشید و تفکّر و اندیشۀتان دربارۀ فرق میان قرآن و کلام کاهنان بسیار اندک است.
﴿تَنزِیلٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٤٣﴾.
قرآن کریم کلام پروردگار جهانیان است، آن را جبرئیل امین بر قلب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرود آورده تا از بیمدهندگان باشد.
﴿وَلَوۡ تَقَوَّلَ عَلَیۡنَا بَعۡضَ ٱلۡأَقَاوِیلِ ٤٤﴾.
اگر محمّد صلی الله علیه و آله و سلم چیزی را بر ما ادّعا نماید که ما نگفته باشیم و سخنی را به ما نسبت دهد که بدان تکلم نکرده باشیم، حال آنکه این کار از وی بسیار بعید است و این یک فرضیه و امر ذهنی است.
﴿لَأَخَذۡنَا مِنۡهُ بِٱلۡیَمِینِ ٤٥﴾.
اگر محمّد صلی الله علیه و آله و سلم بر ما سخنی را از خود بسازد از او انتقام میگیریم و از جانب راستش مؤاخذهاش میکنیم. آری! این وعیدی شدید و ترساندن از عذاب دشواری است؛ هرچند چنین کاری بسیار دور است.
﴿ثُمَّ لَقَطَعۡنَا مِنۡهُ ٱلۡوَتِینَ ٤٦﴾.
بعد از آن شاهرگ دلش را که مصدر حفظ و حیات است قطع میکنیم و دیگر زندگی کرده نمیتواند. آری! زندگی و مرگ به دست خداست.
﴿فَمَا مِنکُم مِّنۡ أَحَدٍ عَنۡهُ حَٰجِزِینَ ٤٧﴾.
آنگاه هیچ کسی نمیتواند عذاب ما را از او مانع شود و او را از ما باز دارد؛ زیرا میان بنده و خداوند عزوجل کسی از مخلوقاتش درآمده نمیتواند.
﴿وَإِنَّهُۥ لَتَذۡکِرَةٞ لِّلۡمُتَّقِینَ ٤٨﴾.
هر آینه قرآن کریم پند و موعظۀ بزرگی است. البته برای کسانی که تقوا داشته باشند، از حقتعالی بترسند، اوامرش را به جا آورند و از نواهیاش اجتناب نمایند.
﴿وَإِنَّا لَنَعۡلَمُ أَنَّ مِنکُم مُّکَذِّبِینَ ٤٩﴾.
یقیناً ما میدانیم که کسانی از شما بعد از روشنی بیان قرآن کریم، ظهور برهان و بزرگی سلطهاش بدان تکذیب میکنند.
﴿وَإِنَّهُۥ لَحَسۡرَةٌ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ ٥٠﴾.
بدون شک تکذیب به قرآن کریم ندامتی برای کافران و عبادتگران بتهاست، آنگاه که خود در آتش دوزخ داخل شوند و مؤمنان را در بهشت جاودان ببینند.
﴿وَإِنَّهُۥ لَحَقُّ ٱلۡیَقِینِ ٥١﴾.
هر آینه قرآن کریم حقّ و ثابت است، یقینی است که در آن شکّی وجود ندارد، به حقّانیت فرود آمده و با راستی بر محمّد صلی الله علیه و آله و سلم وحی فرستاده شده است.
﴿فَسَبِّحۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلۡعَظِیمِ ٥٢﴾.
پس الله عزوجل را از آنچه سزاوار او نیست منزّه بدان. آنچه دشمنانش به او نسبت میدهند، یا به کتاب و پیامبرش تکذیب میکنند از عظمتش نمیکاهد؛ زیرا اوتعالی در ذات، نامها، صفات و افعالش بزرگ است. بنابراین تسبیح، نفی نقایص است و تعظیم، اثبات کمال.