مکی است؛ ترتیب آن 21؛ شمار آیات آن 112
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿ٱقۡتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمۡ وَهُمۡ فِی غَفۡلَةٖ مُّعۡرِضُونَ ١﴾.
برای مردم وقت حسابشان بر آنچه در دنیا کردهاند نزدیک شده است اما با وجود نزدیکی حساب، کافران از آمادگی برای این روز غافلند؛ آنها در رویگردانی و سرگرمیی تمام به سر میبرند.
﴿مَا یَأۡتِیهِم مِّن ذِکۡرٖ مِّن رَّبِّهِم مُّحۡدَثٍ إِلَّا ٱسۡتَمَعُوهُ وَهُمۡ یَلۡعَبُونَ ٢﴾.
هیچ چیز از قرآن که تجدیدگر اندرز است بر آنان خوانده نمیشود جز اینکه با بازی و استهزا به آن گوش میدهند نه با سکوتی باور مندانه و پذیرشی خردورزانه.
﴿لَاهِیَةٗ قُلُوبُهُمۡۗ وَأَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَى ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ هَلۡ هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡۖ أَفَتَأۡتُونَ ٱلسِّحۡرَ وَأَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ ٣﴾.
دلهای کافران از قرآن غافل، به باطل مشغول و از هوی پُر است چنانکه کافران قریش گردهم آمده و در میان خود پنهانی چنین نجوا کردند: محمد صلی الله علیه و آله و سلم بشری مانند سایر مردم است! تا با این سخن مردم را از پیروی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ایمان به وی باز دارند. سپس ادعا کردند که قرآن همراه وی نیز سحر است و افزودند: چگونه دیده و دانسته به سحر ایمان آورده و در حالی که او نیز بشری مانند شماست از وی پیروی میکنید؟
﴿قَالَ رَبِّی یَعۡلَمُ ٱلۡقَوۡلَ فِی ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ٤﴾.
اما پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفت: فرمان خدای راست؛ زیرا قفط اوست که سخن را در آسمان و زمین میداند و هم دانای آن چیزی است که کافران از نجواهایشان پنهان میدارند؛ او شنوای سخنانشان و دانای کارهایشان است. و این، تهدید و هشداری است سخت برای کافران.
﴿بَلۡ قَالُوٓاْ أَضۡغَٰثُ أَحۡلَٰمِۢ بَلِ ٱفۡتَرَىٰهُ بَلۡ هُوَ شَاعِرٞ فَلۡیَأۡتِنَا بَِٔایَةٖ کَمَآ أُرۡسِلَ ٱلۡأَوَّلُونَ ٥﴾.
بلکه کافران قرآن را دروغ انگاشته و بعضی از آنها گفتند: قرآن خوابهای شوریدهای است که هیچ حقیقتی ندارد. بعضی دیگر گفتند: قرآن دروغی است بربافته نه وحیی آسمانی. و بعضی گفتند: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خود شاعر و قرآن شعر است از این رو میخواهیم که بر راستگوییاش معجزهای مانند شتر صالح، عصای موسی و دیگر نشانههای محسوس که پیامبران پیشین آوردهاند، به ما نشان دهد.
﴿مَآ ءَامَنَتۡ قَبۡلَهُم مِّن قَرۡیَةٍ أَهۡلَکۡنَٰهَآۖ أَفَهُمۡ یُؤۡمِنُونَ ٦﴾.
مردم شهرهایی که پیامبران پیشین برایشان معجزات را آوردند، ایمان نیاورده و تصدیق نکردند، پس اگر محمد صلی الله علیه و آله و سلم معجزۀ محسوسی هم بیاورد، کافران مکه چگونه ایمان خواهند آورد؟ نه! هرگز؛ آنها نیز مانند پیشینیانشان تکذیبگر حق و منکر آیاتاند.
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَکَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِیٓ إِلَیۡهِمۡۖ فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّکۡرِ إِن کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٧﴾.
و خداوند عزوجل قبل از پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم نیز جز مردانی از انسانها را که برایشان وحی فرود آورد، نفرستاد بناءً فرستادگان فرشته نبودند. پس ای کافران مکه: اگر این حقیقت را نمیدانید و منکر آن هستید پس از اهل کتاب – یهود و نصاری – بپرسید.
﴿وَمَا جَعَلۡنَٰهُمۡ جَسَدٗا لَّا یَأۡکُلُونَ ٱلطَّعَامَ وَمَا کَانُواْ خَٰلِدِینَ ٨﴾.
همچنان خداوند عزوجل پیامبران را اجسامی خارج از چهار چوب طبیعت بشر نیافرید تا به غذا و نوشیدنیی نیازمند نباشند، بلکه ایشان در بشریت همانند سایر مردماند. همان طوری که خداوند عزوجل برای پیامبران در دنیا جاودانگی مقدر نکرده است بلکه آنها نیز میمیرند چنانکه سایر افراد بشر میمیرند.
﴿ثُمَّ صَدَقۡنَٰهُمُ ٱلۡوَعۡدَ فَأَنجَیۡنَٰهُمۡ وَمَن نَّشَآءُ وَأَهۡلَکۡنَا ٱلۡمُسۡرِفِینَ ٩﴾.
سپس حقتعالی وعدۀ خود به پیامبرانش را در مورد نصرت دهی دوستان و نابود ساختن دشمنانش که در گناهان زیاده روی کرده و در طغیان از حد گذشتهاند، راست گردانید و محقق ساخت.
﴿لَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکُمۡ کِتَٰبٗا فِیهِ ذِکۡرُکُمۡۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ١٠﴾.
ای مسلمانان! در حقیقت خداوند عزوجل این قرآن را که در آن عزت، شرف و رستگاری دنیا و آخرت شماست بر شما نازل کرد اما مشروط به اینکه در آن اندیشیده و به آن عمل نمایید؛ پس چرا در این فضل بزرگ تعقل و اندیشه نمیکنید؟!
﴿وَکَمۡ قَصَمۡنَا مِن قَرۡیَةٖ کَانَتۡ ظَالِمَةٗ وَأَنشَأۡنَا بَعۡدَهَا قَوۡمًا ءَاخَرِینَ ١١﴾.
و خداوند عزوجل چه بسیار شهرها را که مردمانش با کفر بر خویشتن ستمکار بودند، هلاک گردانید و در هم شکست و پس از آنها قومی دیگر آفرید که جانشین پیشینیان خویش گشتند.
﴿فَلَمَّآ أَحَسُّواْ بَأۡسَنَآ إِذَا هُم مِّنۡهَا یَرۡکُضُونَ ١٢﴾.
پس چون کفار احساس کردند که عذاب یگانۀ قهار همینک بر آنان در حال نزول است، به ناگاه از منازل خویش پا به فرار نهاده و از عذاب الله عزوجل میگریزند.
﴿لَا تَرۡکُضُواْ وَٱرۡجِعُوٓاْ إِلَىٰ مَآ أُتۡرِفۡتُمۡ فِیهِ وَمَسَٰکِنِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تُسَۡٔلُونَ ١٣﴾.
اما با تمسخر و استهزا، به آنان ندا در داده شد: به کجا میگریزید؛ بیایید به سوی دنیایتان و سرگمیها و سرمستیهایتان و قصرهای آراسته و کاخهای مجللتان؛ باشد که مورد پرسش قرار گیرید که چرا گریختید و چه چیز شما را سراسیمه ساخت؟
﴿قَالُواْ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ ١٤﴾.
پس با اعتراف به گناهان خود پاسخ دادند: ای مرگ بر ما! به راستی ما – با کفر و ناسپاسی و غفلت ازیاد حق – بر خویشتن ستمگر بودیم.
﴿فَمَا زَالَت تِّلۡکَ دَعۡوَىٰهُمۡ حَتَّىٰ جَعَلۡنَٰهُمۡ حَصِیدًا خَٰمِدِینَ ١٥﴾.
پس پیوسته عادتشان همین بود که علیه خود دعای نابودی نموده و به کفر خویش اعتراف کنند تا آنکه سرانجام خداوند عزوجل آنان را به وسیلۀ عذاب بسان کِشت دروشده، و با مرگ خاموش و بیجان گردانید. پس ای کافران! از اینکه بر شما نیز همان آید که بر آنان آمد، حذر کنید و دست بردارید.
﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَا لَٰعِبِینَ ١٦﴾.
و خداوند عزوجل آسمان و زمین و آنچه را که میان آن دو است بیهوده و بازیچه نیافرید، بلکه برای حکمتی عظیم خلق کرد که از آن جمله است: بر پاداشتن حجّت و اقامۀ برهان بر قدرت و یگانگی خویش؛ تا دانسته شود که خدایی جز الله یگانه و معبود بر حقی جز او وجود ندارد.
﴿لَوۡ أَرَدۡنَآ أَن نَّتَّخِذَ لَهۡوٗا لَّٱتَّخَذۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّآ إِن کُنَّا فَٰعِلِینَ ١٧﴾.
اگر خدا میخواست بازی و سرگرمیی اختیار کند قطعاً آن را از نزد خود اختیار میکرد نه از نزد خلق و خداوند عزوجل کنندۀ این کار نیست زیرا بازی و سرگرمی بر وی محال است چه او خود، حق است و هر چیزی که هم که از وی صدور یابد حق میباشد.
﴿بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَیَدۡمَغُهُۥ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞۚ وَلَکُمُ ٱلۡوَیۡلُ مِمَّا تَصِفُونَ ١٨﴾.
بلکه خداوند عزوجل حق را به باطل تصادم داده و بدینگونه حق باطل را از میان میبرد و آن را محو و نابود میسازد، به ناگاه باطل مضمحل و متلاشی میگردد. البته کافران به علت توصیف بد و نادرست از خدای یگانۀ قهار، به عذاب بد آتش دوزخ نیز گرفتار میشوند.
﴿وَلَهُۥ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَمَنۡ عِندَهُۥ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَلَا یَسۡتَحۡسِرُونَ ١٩﴾.
و همۀ کسانی که در آسمانها و زمیناند تنها از آن خداوند عزوجل میباشند زیرا آفرینندۀ تدبیرگر فقط اوست. و فرشتگانی که نزد او مقرباند هرگز از پرستش تکبر نورزیده، از خضوع برایش بزرگ منشی نکرده، نه از عبادت دلتنگ و خسته میشوند و نه از آن دست برمیدارند.
﴿یُسَبِّحُونَ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ لَا یَفۡتُرُونَ ٢٠﴾.
ایشان شبانه روز بیانقطاع حقتعالی را عبادت کرده او را ذکر و شکر میگویند و هرگز در این امر دچار ضعف، سستی و دلتنگی نمیشوند؛ زیرا در طاعت نیرومند و در عبادت از نشاط برخوردارند.
﴿أَمِ ٱتَّخَذُوٓاْ ءَالِهَةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ هُمۡ یُنشِرُونَ ٢١﴾.
چگونه برای کفار گرفتن خدایانی به جای خدای یگانۀ قهار رواست حال آنکه این خدایان نمیتوانند مردگان را زنده سازند؛ زیرا زنده کنندۀ میراننده فقط خدای یگانه است.
﴿لَوۡ کَانَ فِیهِمَآ ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَاۚ فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا یَصِفُونَ ٢٢﴾.
و اگر جز خدای متعال در آسمانها و زمین خدایان دیگری وجود میداشت که امور آنها را میچرخانید یقینا اختلاف واقع میشد؛ در نتیجه نظام خلقت مختل شده و هستی دچار آشفتگی میگشت. پاک و منزه است خداوند عزوجل از اینکه با وی خدایان دیگری وجود داشته باشد؛ والا و متعالی است پروردگار عرش عظیم از دروغ و افترایی که دشمنان کافرش او را بدان وصف میکنند.
﴿لَا یُسَۡٔلُ عَمَّا یَفۡعَلُ وَهُمۡ یُسَۡٔلُونَ ٢٣﴾.
از برهانهای یگانگی خدای سبحان در ربوبیت و الوهیت یکی این است که او از آنچه در خلقش انجام میدهد مورد پرسش قرار نمیگیرد؛ حال آنکه تمام خلق از آنچه میکنند مورد پرسش واقع شده و بر آن مورد محاسبه قرار میگیرند.
﴿أَمِ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗۖ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡۖ هَٰذَا ذِکۡرُ مَن مَّعِیَ وَذِکۡرُ مَن قَبۡلِیۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ ٱلۡحَقَّۖ فَهُم مُّعۡرِضُونَ ٢٤﴾.
آیا کافران جز الله عزوجل خدایانی اختیار کردهاند که میآفرینند و روزی میدهند، زنده میکنند و میمیرانند؟ ای پیامبر! به آنان بگو: بیایید بر راستی و درستی ادعای خود در مورد خداوندی این بتان دلیل استواری بیاورید، زیرا در این قرآنی که بر من نازل شده است و همچنان در کتابهای آسمانی پیشین، بر صحت این ادعا هیچ دلیلی وجود ندارد پس این ادا را از کجا آوردهاید؟ اما کافران فقط از روی جهل و تقلید، شرک آوردهاند بناءً از حق رویگردان و آن را منکراند. آری! هر کس نسبت به چیزی جاهل باشد با آن دشمنی میورزد و هر کس از جاهلی تقلید کند زیان میبیند.
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِیٓ إِلَیۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ ٢٥﴾.
ای پیامبر! و خداوند پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستاده است مگر اینکه به او وحی کرده که هیچکس جز خدای یگانۀ لاشریک سزاوار پرستش نیست. پس در حالی که دین را برای وی خالص گردانیدهاید فقط او را بپرستید.
﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۚ بَلۡ عِبَادٞ مُّکۡرَمُونَ ٢٦﴾.
و کافران گفتند: رحمان فرزندی برگرفته است. چون آنها فرشتگان را دختران خدا میپندراند؛ منزّه و متعالی است خدای سبحان از این پندار به برتری و تنزیهی بزرگ. بناءً فرشتگان بندگان خدایند نه چیزی دیگر، ایشان به خدا نزدیکاند و نزدش ارج و منزلتی والا و مرتبۀ عالی دارند.
﴿لَا یَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ وَهُم بِأَمۡرِهِۦ یَعۡمَلُونَ ٢٧﴾.
فرشتگان پروردگار خویش را فرمانبر و مطیعاند؛ جز به اجازۀ وی سخن نگفته و هیچ کاری را بدون فرمانش انجام نمیدهند.
﴿یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا یَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ وَهُم مِّنۡ خَشۡیَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ ٢٨﴾.
خداوند عزوجل اعمال پیشین و پسین فرشتگان را میداند و آن را برایشان برمیشمارد، آنان برای کسی از بندگان نزدش شفاعت نمیکنند تا آنگاه که حقتعالی خود به ایشان اذن شفاعت داده و از شخص مورد شفاعت راضی شود. فرشتگان از پروردگار خود بیمناکاند و از تدبیرش ایمن نیستند.
﴿۞وَمَن یَقُلۡ مِنۡهُمۡ إِنِّیٓ إِلَٰهٞ مِّن دُونِهِۦ فَذَٰلِکَ نَجۡزِیهِ جَهَنَّمَۚ کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلظَّٰلِمِینَ ٢٩﴾.
و اگر فرشتهای از فرشتگان بر فرض چنین ادعا کند که او خود جز خداوند عزوجل خدایی دیگر است، پس یقیناً حقتعالی او را در آتش جهنم عذاب میکند. این است جزای هر کسی که با شرک برخویشتن ستم نموده و مدعی چیزی برای خود شود که از آن بیبهره است.
﴿أَوَ لَمۡ یَرَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَنَّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ کَانَتَا رَتۡقٗا فَفَتَقۡنَٰهُمَاۖ وَجَعَلۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ کُلَّ شَیۡءٍ حَیٍّۚ أَفَلَا یُؤۡمِنُونَ ٣٠﴾.
آیا کافران ندانستهاند که آسمانها و زمین هردو به هم چسبیده بودند و هیچ فاصلهای میان آنها وجود نداشت؛ نه آسمان میبارانید و نه زمین میرویانید پس حقتعالی به قدرتش میان زمین و آسمان فاصله ایجاد کرد؛ باران را از آسمان نازل نمود، گیاه را از زمین رویانید و او هرچیز را از آب زنده ساخت؟ آیا این منکران کافر، به قدرت یگانگی حقتعالی باور ندارند تا به وی چنانکه باید ایمان آورده و پرستش را برایش خالص گردانند؟
﴿وَجَعَلۡنَا فِی ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِیَ أَن تَمِیدَ بِهِمۡ وَجَعَلۡنَا فِیهَا فِجَاجٗا سُبُلٗا لَّعَلَّهُمۡ یَهۡتَدُونَ ٣١﴾.
و خداوند عزوجل در زمین کوههایی استوار ایجاد کرد تا توازان زمین را نگه دارند و دچار جنبش و اضطراب نشود و او در زمین راههایی وسیع و فراخ پدید آورد، باشد که خلق به سوی آنچه که سامانبخش زندگیشان هست راهیافته و به سوی ایمان به پروردگار خود هدایت شوند.
﴿وَجَعَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ سَقۡفٗا مَّحۡفُوظٗاۖ وَهُمۡ عَنۡ ءَایَٰتِهَا مُعۡرِضُونَ ٣٢﴾.
و خداوند عزوجل آسمان را سقفی محفوظ برای زمین گردانید که با وجود ضخامت خود، بدون ستون برپاست و در حقیقت او آسمان را از سقوط و از نفوذ شیاطین به آن حفظ کرد؛ اما کافران از این نشانههای درخشان و برهانهای تابان غافلاند.
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ کُلّٞ فِی فَلَکٖ یَسۡبَحُونَ ٣٣﴾.
و خدای متعال است که شب را آفرید تا مردم در آن بخوابند و بیاسایند، روز را آفرید تا در آن گشت و گذار کرده و کار کنند، خورشید را آفرید که روز را روشنگر باشد، ماه را آفرید تا شب را منوّر گرداند و هریک از خوشید و ماه را مدار فلکیی است که در آن به حسابی دقیق سیر نموده، نه از مجرای خود منحرف میشوند و نه از مدار خود تجاوز میکنند.
﴿وَمَا جَعَلۡنَا لِبَشَرٖ مِّن قَبۡلِکَ ٱلۡخُلۡدَۖ أَفَإِیْن مِّتَّ فَهُمُ ٱلۡخَٰلِدُونَ ٣٤﴾.
و خداوند عزوجل از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای هیچکس در دنیا جاودانگی قرار نداده است پس اگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بمیرد آیا باز دشمنانش که در آرزوی مرگش به سر میبرند بعد از وی جاودان زندگی میکنند؟
این آیه دلیل بر مرگ خضر علیه السلام است؛ زیرا او نیز فردی از افراد بشر میباشد.
﴿کُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۗ وَنَبۡلُوکُم بِٱلشَّرِّ وَٱلۡخَیۡرِ فِتۡنَةٗۖ وَإِلَیۡنَا تُرۡجَعُونَ ٣٥﴾.
هر شخص لابد چشندۀ مرگ است هرچند عمرش در دنیا طولانی شود و باید دانست که بقای انسان در دنیا جز به منظور آزمایش وی نیست؛ این آزمایش در دو میدان نمود پیدا میکند: 1- با احکام شرعی در حوزۀ امر و نهی و حلال و حرام. 2- با احکام قدری در خیر و شرّ و آسانی و سختی. سپس باز گشت شما در روز قیامت تنها به سوی خدای یگانه است تا هر عمل کنندۀ را در برابر عملش جزا دهد.
﴿وَإِذَا رَءَاکَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِن یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُوًا أَهَٰذَا ٱلَّذِی یَذۡکُرُ ءَالِهَتَکُمۡ وَهُم بِذِکۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ هُمۡ کَٰفِرُونَ ٣٦﴾.
و چون کافران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را ببینند وی را به مسخره گرفته و میگویند: به سوی این مرد که خدایانتان را به بدی یاد میکند بنگرید! آنها آیات خدای رحمان را تکذیب کرده، از ایمان رویگردان و منکر قرآن گردیدند.
﴿خُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ مِنۡ عَجَلٖۚ سَأُوْرِیکُمۡ ءَایَٰتِی فَلَا تَسۡتَعۡجِلُونِ ٣٧﴾.
خداوند عزوجل انسان را بسیار شتابکار آفریده است بناءً او رویدادها را به شتاب میطلبد چرا که اندک شکیب و کم انتظار است، به همین جهت کافران عذاب خدا را به شتاب طلبیدند، پس خدای سبحان خبر داد که او به زودی عذابی را که به شتاب طلبیدند به آنان نشان خواهد داد. و چون هر امر آیندهای نزدیک است پس انگیزهای برای شتاب خواهی وجود ندارد.
﴿وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ٣٨﴾.
کافران مکه نیز عذاب را به شتاب طلب کرده و از روی تمسخر میگویند: ای محمد! این روزی که تو و همراهان مؤمنت به ما وعدهاش را میدهید چه وقت واقع خواهد شد؛ اگر در این ادعا که به زودی واقع خواهد شد راستگویید؟
﴿لَوۡ یَعۡلَمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ حِینَ لَا یَکُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ ٱلنَّارَ وَلَا عَن ظُهُورِهِمۡ وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ ٣٩﴾.
اگر کافران میدانستند که چه هول و هراسها، غل و زنجیرها، عذاب و نکبتها پیشرو دارند – آنگاه که نمیتوانند آتش را از چهرههای خود برگردانند – هرگز به عناد و تکذیب خود ادامه نداده و هیچگاه وقوع آن روز را به شتاب نمیخواستند.
﴿بَلۡ تَأۡتِیهِم بَغۡتَةٗ فَتَبۡهَتُهُمۡ فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمۡ یُنظَرُونَ ٤٠﴾.
بلکه به زودی قیامت به طور ناگهانی غافلگیرشان خواهد ساخت؛ وانگه در بُهت و حیرت فرو رفته نه میتوانند عذاب را از خود دفع کنند و نه مهلت داده میشوند تا توبه و استغفار نمایند.
﴿وَلَقَدِ ٱسۡتُهۡزِئَ بِرُسُلٖ مِّن قَبۡلِکَ فَحَاقَ بِٱلَّذِینَ سَخِرُواْ مِنۡهُم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ ٤١﴾.
قبل از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم کافران پیشین نیز پیامبران خود را مسخره نمودند، اما عذاب خدا که بدان تمسخر میکردند بر مسخره کنندگان فرود آمد.
﴿قُلۡ مَن یَکۡلَؤُکُم بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ مِنَ ٱلرَّحۡمَٰنِۚ بَلۡ هُمۡ عَن ذِکۡرِ رَبِّهِم مُّعۡرِضُونَ ٤٢﴾.
ای پیامبر! برای شتابخواهان عذاب الهی بگو: غیر از خدا نگهبانی ندارید که شما را در شب و روز و خواب و بیداری از عذاب رحمان – آنگاه که بر شما فرود آید – نگه دارد ولی با این حال کافران از عذاب خدای یگانۀ قهار در رویگردانی و انکار به سر میبرند.
﴿أَمۡ لَهُمۡ ءَالِهَةٞ تَمۡنَعُهُم مِّن دُونِنَاۚ لَا یَسۡتَطِیعُونَ نَصۡرَ أَنفُسِهِمۡ وَلَا هُم مِّنَّا یُصۡحَبُونَ ٤٣﴾.
مگر کافران خدایانی دارند که آنان را از عذاب خدا باز دارد؟ بیگمان آن خدایان پنداری زیان را از خویشتن خویش دفع نمیتوانند کرد، پس چگونه آن را از غیر خود دفع میکنند؟ آن خدایان دروغین نه میتوانند خود را نصرت داده و عذاب خدا عزوجل را از خود دفع کنند و نه هم از جانب خدا عزوجل یاری مییابند.
﴿بَلۡ مَتَّعۡنَا هَٰٓؤُلَآءِ وَءَابَآءَهُمۡ حَتَّىٰ طَالَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡعُمُرُۗ أَفَلَا یَرَوۡنَ أَنَّا نَأۡتِی ٱلۡأَرۡضَ نَنقُصُهَا مِنۡ أَطۡرَافِهَآۚ أَفَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ ٤٤﴾.
در حقیقت کافران به درازی عمر، فتنۀ جاه و قدرت و درهم و دینار فریفته شدهاند؛ از این رو بر تکذیب و رویگردانی از حق پای فشرده، عذاب و گرفت الله عزوجل را فراموش کردند. همچنان این سنّت نافذ وی را به دست فراموشی سپردند که او با عذاب و شکستهای سختی که بر کافران از همه جهت فرود میآورد زمین را از اطراف و جوانب آن میکاهد؛ پس آیا کافران میتوانند از دایرۀ قضا وقدر الهی خارج شده، خود را از نفوذ قدرتش باز دارند و از مرگ و دیدارش بگریزند؟ این امر هرگز و به هیچ روی اتفاق نخواهد افتاد.
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أُنذِرُکُم بِٱلۡوَحۡیِۚ وَلَا یَسۡمَعُ ٱلصُّمُّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا مَا یُنذَرُونَ ٤٥﴾.
ای پیامبر! به کافران بگو: من شما را جز به وحیی از جانب خدا عزوجل از عذابش بیم نمیدهم؛ این وحی همان کتاب بزرگ اوست ولی کافران وحی را به سمع قبول و اجابت نمیشنوند بناءً بدان ایمان نمیآورند.
﴿وَلَئِن مَّسَّتۡهُمۡ نَفۡحَةٞ مِّنۡ عَذَابِ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ ٤٦﴾.
و اگر شمّهای از عذاب خدای جبّار به کافران برسد آنگاه فرجام تکذیب و انکار خود را دانسته و از اینکه با پرستش بتان و سنگها بر خود ستم کردهاند، خود را به باد نفرین گرفته و میگویند: ای خاک هلاک بر سر ما باد!
﴿وَنَضَعُ ٱلۡمَوَٰزِینَ ٱلۡقِسۡطَ لِیَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ فَلَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَیۡٔٗاۖ وَإِن کَانَ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٍ أَتَیۡنَا بِهَاۗ وَکَفَىٰ بِنَا حَٰسِبِینَ ٤٧﴾.
خدای سبحان در روز قیامت برای سنجش نیکیها و بدیها ترازوی داد را مینهد و به هیچیک از بندگانش – با افزودن بر بدیها یا کاستن از نیکیها – هیچ ستم نمیکند چندان که اگر عمل به قدر ذرهای از خیر یا شر باشد آن را برای صاحبش نگه داشته و او را بدان جزا میدهد. کافی است که او حسابرس و شمارندۀ اعمال مردم و پاداش رسان کیفر بخش آنان باشد.
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ٱلۡفُرۡقَانَ وَضِیَآءٗ وَذِکۡرٗا لِّلۡمُتَّقِینَ ٤٨﴾.
و در حقیقت خداوند عزوجل به موسی و هارون حجتی روشن و پیروزیی آشکار داد و به ایشان تورات را بخشید که به وسیلۀ آن میان حق و باطل جدایی افکند و آن را نوری روشنگر گردانید که چراغ راه تقوا پیشهگان باشد؛ همانان که از هدایتش پیروی میکردند.
﴿ٱلَّذِینَ یَخۡشَوۡنَ رَبَّهُم بِٱلۡغَیۡبِ وَهُم مِّنَ ٱلسَّاعَةِ مُشۡفِقُونَ ٤٩﴾.
همان کسانی که از پروردگار خود پروا داشته از کیفرش میترسند و از روزی حذر دارند که بر خداوند عزوجل عرضه شوند؛ بناءً روزی که قیامت برپا شود آنان ایمناند.
﴿وَهَٰذَا ذِکۡرٞ مُّبَارَکٌ أَنزَلۡنَٰهُۚ أَفَأَنتُمۡ لَهُۥ مُنکِرُونَ ٥٠﴾.
این قرآنی که خداوند عزوجل به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وحی کرده است، پندی خجسته و یادآوری بایسته است؛ برای هر کس که بدان راه یابد. این کتاب بسیار سودمند و بسی با برکت است پس با آنکه بیانش کامل و برهانش روشن است بازهم آن را انکار میکنید؟
﴿۞وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَآ إِبۡرَٰهِیمَ رُشۡدَهُۥ مِن قَبۡلُ وَکُنَّا بِهِۦ عَٰلِمِینَ ٥١﴾.
و به راستی خداوند عزوجل پیش از موسی و هارون به ابراهیم علیه السلام رشد و هدایتش را عطا کرد، او را به موجبات رضای خویش توفیق داد و خداوند میدانست که او شایستۀ گزینش و انتخاب است.
﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا هَٰذِهِ ٱلتَّمَاثِیلُ ٱلَّتِیٓ أَنتُمۡ لَهَا عَٰکِفُونَ ٥٢﴾.
آنگاه که ابراهیم علیه السلام به پدرش و قومش گفت: این بتان و مجسمههایی که ساخته و تراشیدهاید، سپس پایبند عبادت آنها شده و پیوسته در آستان آنها معتکف ماندهاید، چیست؟!
﴿قَالُواْ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا لَهَا عَٰبِدِینَ ٥٣﴾.
قوم ابراهیم علیه السلام گفتند: وقتی ما به دنیا آمدیم پدران خود را بر پرستش آنها یافتیم بناءً ما نیز آنها را همانطور که ایشان میپرستیدند، به پرستش گرفتیم.
﴿قَالَ لَقَدۡ کُنتُمۡ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُمۡ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ ٥٤﴾.
ابراهیم علیه السلام به قومش گفت: شما و پدرانتان با پرستش این بتان به جای پروردگار رحمان، در گمراهی آشکار و خواری و خسران پیدایی قرار داشته و دارید.
﴿قَالُوٓاْ أَجِئۡتَنَا بِٱلۡحَقِّ أَمۡ أَنتَ مِنَ ٱللَّٰعِبِینَ ٥٥﴾.
قوم ابراهیم علیه السلام به وی گفتند: آیا این سخن که به ما میگویی حق و راست است یا دروغ و نارواست و تو بر سر آنی که ما را به تمسخر گرفته و با عقلهای ما بازی کنی؟!
﴿قَالَ بَل رَّبُّکُمۡ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلَّذِی فَطَرَهُنَّ وَأَنَا۠ عَلَىٰ ذَٰلِکُم مِّنَ ٱلشَّٰهِدِینَ ٥٦﴾.
ابراهیم علیه السلام به آنان گفت: سخنم آیینۀ صدق است و پیامم همه حق؛ آری! پروردگار شما همان خدایی است که معبودی جز او نیست، هموست که آسمانها و زمین را آفریده است و من بر راستی و درستی این امر گواهم.
﴿وَتَٱللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصۡنَٰمَکُم بَعۡدَ أَن تُوَلُّواْ مُدۡبِرِینَ ٥٧﴾.
سوگند به خدای ذوالجلال که در نهان با بتان شما خواهم جنگید، بر ضد آنها مگر و تدبیری به کار بسته و بعد از آنکه شما از نزدشان بروید و غایب شوید، آنها را در هم خواهم شکست.
﴿فَجَعَلَهُمۡ جُذَٰذًا إِلَّا کَبِیرٗا لَّهُمۡ لَعَلَّهُمۡ إِلَیۡهِ یَرۡجِعُونَ ٥٨﴾.
پس ابراهیم علیه السلام بتان را در هم شکست و آنها را ریز ریز کرد اما بت بزرگشان را باقی گذاشت تا قوم نزد وی بازگشته و از وی بپرسند؛ در نتیجه عجز بتان و اشتباه خودشان بر آنان آشکار شود و بر قبح و زشتی شرکی که انجام میدادند دلیلی عملی برپا گردد.
﴿قَالُواْ مَن فَعَلَ هَٰذَا بَِٔالِهَتِنَآ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ ٥٩﴾.
قومش باز گشته و بتان را در هم شکسته و خرد شده یافتند، پس در میان خود به پرسوجو پرداخته گفتند: چه کسی بتان ما را در هم شکسته است؟ بیگمان او تجاوزگر و ستمکار است؛ زیرا – از نظر آنان – او بدانچه مستحق تعظیم احترام بوده است، بیحرمتی و اهانت روا داشته است.
﴿قَالُواْ سَمِعۡنَا فَتٗى یَذۡکُرُهُمۡ یُقَالُ لَهُۥٓ إِبۡرَٰهِیمُ ٦٠﴾.
بعضی از کسانی که هشدار ابراهیم نسبت به بتان را قبلا شنیده بودند گفتند: شنیدیم جوانی به نام ابراهیم بتان را دشنام میدهد از این رو تهمت شکستن بتان به او میچسبد.
﴿قَالُواْ فَأۡتُواْ بِهِۦ عَلَىٰٓ أَعۡیُنِ ٱلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَشۡهَدُونَ ٦١﴾.
سرانشان گفتند: پس ابراهیم را در محضر مردم بیاورید تا بدانچه کرده است در پیش رویشان اعتراف کند؛ در نتیجه با شهادت شهود حجّت علیه وی اقامه گردد.
﴿قَالُوٓاْ ءَأَنتَ فَعَلۡتَ هَٰذَا بَِٔالِهَتِنَا یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُ ٦٢﴾.
ابراهیم را حاضر کردند و در حالی که از کارش سخت بر آشفته بودند از وی پرسیدند: آیا تو بودی که بتان ما را در هم شکستی؟
﴿قَالَ بَلۡ فَعَلَهُۥ کَبِیرُهُمۡ هَٰذَا فَسَۡٔلُوهُمۡ إِن کَانُواْ یَنطِقُونَ ٦٣﴾.
ابراهیم با نشان دادن حماقت و کودنی آنها در ملأ و محضر همگان، رسوایشان ساخت و گفت: بلکه آن کس که بتانتان را خرد و خراب کرده است این بت بزرگ است!! پس در این باره از بتانتان بپرسید چنانچه زندهاند و میتوانند سخن گویند!! در اینجا بود که قومش مبهوت و مغلوب شدند.
﴿فَرَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ فَقَالُوٓاْ إِنَّکُمۡ أَنتُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٦٤﴾.
پس در حیرت افتادند و گمراهی و بیخردیشان برایشان آشکار شد؛ زیرا بتی که حتی از خود زیان را دفع نتواند کرد چه جای دیگران، چسان مورد پرستش قرار میگیرد؟ و در حالی که آن بت پرسشگری را پاسخ نمیگوید چگونه از آن خواسته میشود که نیازها را بر آوَرَد؟ در اینجا بود که آنان به ستمکاری خویشتن اعتراف کردند.
﴿ثُمَّ نُکِسُواْ عَلَىٰ رُءُوسِهِمۡ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا هَٰٓؤُلَآءِ یَنطِقُونَ ٦٥﴾.
اما پس از آن به باطل خویش باز گشته راه عناد و لجاجت اختیار نمودند، قضیه را وارونه ساخته و با حجّت باطلی بر ابرهیم احتجاج نمودند که آن حجّت در واقع به زیانشان بود نه به نفعشان؛ پس گفتند: چگونه از بتان بپرسیم در حالی که سخن گفته نمیتوانند؟
﴿قَالَ أَفَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَنفَعُکُمۡ شَیۡٔٗا وَلَا یَضُرُّکُمۡ ٦٦﴾.
ابراهیم انکار گرانه گفت: حالا که به این بینوایی بتان معترفید پس چگونه آنها را جز خدا عزوجل میپرستید در صورتی که اگر پرستش شوند، سودی نمیرسانند و اگر فرو گذاشته شوند، زیانی نمیرسانند؟!
﴿أُفّٖ لَّکُمۡ وَلِمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٦٧﴾.
زیان و زشتی و اُفّ و ناکامی بر شما و بر بتانتان باد که آنها را جز الله عزوجل به خدایی گرفتهاید؛ آیا با عقلتان به زشتی و وقاحت این کار نمیاندیشید تا به رشدتان باز گردید؟!
﴿قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَٱنصُرُوٓاْ ءَالِهَتَکُمۡ إِن کُنتُمۡ فَٰعِلِینَ ٦٨﴾.
چون ابراهیم با حجّت و برهان بر آنان غالب شد، علیه وی از نیرو و سلطه کار گرفته و گفتند: در انتقام و یاری دهیبتان خود ابراهیم را به آتش بسوزانید. پس آتشی بزرگ افروخته و ابراهیم را در آن انداختند و او گفت: «حسبنا الله ونعم الوکیل – خدا ما را بس است و او نیکوکار سازی است».
﴿قُلۡنَا یَٰنَارُ کُونِی بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ ٦٩﴾.
اما خدای متعال ابراهیم را از آتش نجات داد و به آتش گفت: سرد و بیحرارت و سلامتیی بدون آسیب باش! در نتیجه به ابراهیم هیچ آسیبی نرسید.
﴿وَأَرَادُواْ بِهِۦ کَیۡدٗا فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَخۡسَرِینَ ٧٠﴾.
کافران به ابراهیم هلاکت را خواستند اما خداوند عزوجل نیرنگشان را باطل گردانید و خوار و مغلوبشان ساخت.
﴿وَنَجَّیۡنَٰهُ وَلُوطًا إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَا لِلۡعَٰلَمِینَ ٧١﴾.
و خداوند عزوجل ابراهیم و لوط را که از وی تصدیق و پیروی کرده بود نجات بخشید و ایشان را از عراق به شام انتقال داد؛ سرزمینی که با بسیاری میوهها و فراوانی خیر و نعمت؛ مبارک و خجسته است و این سرزمین، سرزمین انبیا علیهم السلاماست.
﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ نَافِلَةٗۖ وَکُلّٗا جَعَلۡنَا صَٰلِحِینَ ٧٢﴾.
و خداوند عزوجل به ابراهیم فرزندی عنایت کرد که اسحاق است و نوادهای عنایت کرد که یعقوب پسر اسحاق است؛ و هریک از پدر بزرگ، پدر و پسر شایستگانی بودند پروردگارشان را فرمانبردار، از پاکان با اعتبار و از گزیدگان ابرار.
﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ یَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡهِمۡ فِعۡلَ ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَإِقَامَ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءَ ٱلزَّکَوٰةِۖ وَکَانُواْ لَنَا عَٰبِدِینَ ٧٣﴾.
خداوند عزوجل ابراهیم! اسحاق و یعقوب را پیشوایانی برای بندگانش قرار داد که به طاعتش فرا میخواندند و به شریعتش عمل میکردند و خداوند عزوجل انجام دادن خوبیها – اعم از اعمال شایسته، برپا داشتن نماز به کاملترین وجه و دادن زکات – را به ایشان وحی کرد؛ به حق که آنها پروردگار خود را فرمانبردار و دستورش را منقاد بودند.
﴿وَلُوطًا ءَاتَیۡنَٰهُ حُکۡمٗا وَعِلۡمٗا وَنَجَّیۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡقَرۡیَةِ ٱلَّتِی کَانَت تَّعۡمَلُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمَ سَوۡءٖ فَٰسِقِینَ ٧٤﴾.
و خداوند عزوجل به لوط نبوت، دانش سودمند، حکمت و فرزانگی بخشید به طوری که در رفتار و گفتار و داوری میان مردم، به درستی و استواری عمل میکرد. حقتعالی وی را از شهر سدوم که مردمش به کارهای پلید آلوده بودند نجات داد. در حقیقت آنها با آلودگی به فحشا و منکر گروهی بدکار، شریر، پلید، از طاعت حقتعالی خارج و منحرف بودند.
﴿وَأَدۡخَلۡنَٰهُ فِی رَحۡمَتِنَآۖ إِنَّهُۥ مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ٧٥﴾.
خداوند عزوجل لوط را برگزید و نعمت خویش را بر وی کامل ساخته از عذاب نجاتش داد؛ زیرا او پروردگارش را فرمانبردار بود و به موجبات محبت و رضایش عمل میکرد.
﴿وَنُوحًا إِذۡ نَادَىٰ مِن قَبۡلُ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَنَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥ مِنَ ٱلۡکَرۡبِ ٱلۡعَظِیمِ ٧٦﴾.
ای پیامبر! و نبی خدا نوح علیه السلام را یاد کن آنگاه که پیش از تو و پیش از ابراهیم و لوط، پروردگارش را ندا کرد پس خداوند عزوجل دعایش را اجابت کرد و مؤمنان خانوادهاش را از غم بزرگ و خطر عظیم رهانید.
﴿وَنَصَرۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَآۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمَ سَوۡءٖ فَأَغۡرَقۡنَٰهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٧٧﴾.
و خداوند عزوجل نوح را بر قومش که تکذیبگر آیاتش بودند پیروز ساخت، زیرا آنها مردم بدکار و پلید بودند. پس خداوند عزوجل همگیشان را با طوفان غرق گردانید.
﴿وَدَاوُۥدَ وَسُلَیۡمَٰنَ إِذۡ یَحۡکُمَانِ فِی ٱلۡحَرۡثِ إِذۡ نَفَشَتۡ فِیهِ غَنَمُ ٱلۡقَوۡمِ وَکُنَّا لِحُکۡمِهِمۡ شَٰهِدِینَ ٧٨﴾.
ای پیامبر! و داود و پسرش سلیمان علیهما السلام را یاد کن؛ هنگامی که در قضیۀ گوسفندان مردی داوری میکردند که بر مزرعۀ شخص دیگری تجاوز کرده و شبانگاه کشتزارش را تلف ساخته بودند؛ داود چنین حکم کرد که گوسفندان در عوض کشت تلف شده از آن صاحب کشتزار باشد. و خداوند عزوجل شاهد داوری آنان بود.
﴿فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَیۡمَٰنَۚ وَکُلًّا ءَاتَیۡنَا حُکۡمٗا وَعِلۡمٗاۚ وَسَخَّرۡنَا مَعَ دَاوُۥدَ ٱلۡجِبَالَ یُسَبِّحۡنَ وَٱلطَّیۡرَۚ وَکُنَّا فَٰعِلِینَ ٧٩﴾.
اما خداوند عزوجل داوری عادلانه در مورد آن قضیه را به سلیمان فهماند، داوریی که در آن نه به صاحب گوسفندان زیانی بود و نه به صاحب مزرعه؛ بدینگونه که سلیمان حکم کرد تا صاحب گوسفندان دامهایش را به مالک کشتزار بسپارد تا از آنها بهره گیرد و خود مزرعۀ آن شخص را گرفته روی آن تا آنگاه که به حال نخستین قبل از تلف برگردد کار کند، سپس آن را به صاحبش برگردانیده گوسفندانش را – پس از آنکه صاحب مزرعه از شیر آنها در آن مدّت بهرهمند گردیده – باز پس گیرد. و خداوند عزوجل به هریک از داود و سلیمان علم سودمند، تخصّص داوری در مخاصمات و بینشی استوار عطا کرده بود. همچنان خداوند عزوجل کوهها و پرندگان را برای داود علیه السلام همآوا و رام ساخته بود به طوری که چون تسبیح میگفت، با او همراهی میکردند. و خداوند عزوجل با قدرت خود کنندۀ این کار بود.
﴿وَعَلَّمۡنَٰهُ صَنۡعَةَ لَبُوسٖ لَّکُمۡ لِتُحۡصِنَکُم مِّنۢ بَأۡسِکُمۡۖ فَهَلۡ أَنتُمۡ شَٰکِرُونَ ٨٠﴾.
و خداوند عزوجل به داود صنعت زرهسازی را آموخت لذا او میدانست که چگونه میخهای زره را براندازۀ حلقههای آن بسازد تا آن زره شما را از آزار دشمنان در هنگام جنگ حفظ کند. پس آیا شما این نعمت حقتعالی بر خود را سپاس میگذارید؟ زیرا او داود را بر شناخت و تولید آن فن توفیق داد و سپس این صنعت به فضل اوتعالی در میان مردم گسترش و انتشار یافت.
﴿وَلِسُلَیۡمَٰنَ ٱلرِّیحَ عَاصِفَةٗ تَجۡرِی بِأَمۡرِهِۦٓ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَاۚ وَکُنَّا بِکُلِّ شَیۡءٍ عَٰلِمِینَ ٨١﴾.
و خداوند عزوجل برای سلیمان تند باد را رام ساخت که به فرمانش جریان مییافت و او و همراهانش را به بیت المقدس در شام انتقال میداد؛ آنجا که سرزمینی حاصل خیز، پاکیزه و بسیار پر خیر و برکت است. البته علم حقتعالی به همۀ اشیاء احاطه دارد و هیچ چیز پنهانی در پیشگاه او علم او نهان نیست.
﴿وَمِنَ ٱلشَّیَٰطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُۥ وَیَعۡمَلُونَ عَمَلٗا دُونَ ذَٰلِکَۖ وَکُنَّا لَهُمۡ حَٰفِظِینَ ٨٢﴾.
همچنان خداوند عزوجل برای سلیمان شیاطین را رام ساخت که در کارهای سنگین مصروف بودند؛ کارهایی که دیگران از انجام آن عاجزاند، مانند غواصی در دریا و بیرون آوردن مروارید و مرجان از آن... دیوان فرمانش را اجرا میکردند و خداوند عزوجل به قوت و قدرت خود آنان را برای انجام این مأموریت نگهبان بود.
﴿۞وَأَیُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلضُّرُّ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِینَ ٨٣﴾.
ای پیامبر! و نبی خدا عزوجل ایوب علیه السلام را یاد کن؛ هنگام که خداوند عزوجل او را به از دست دادن خانواده، بیماری جسمی و از بین رفتن مال آزمود. پس او صبر کرد و آن مصیبت را به حیث سرمایۀ قرب پروردگار حساب کرد، او به پروردگارش پناه برد و از مولایش چنین خواست: پروردگارا! به من آسیب رسیده است پس آن را از من بر طرف کن که تویی مهربانترین مهربانان.
﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَکَشَفۡنَا مَا بِهِۦ مِن ضُرّٖۖ وَءَاتَیۡنَٰهُ أَهۡلَهُۥ وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا وَذِکۡرَىٰ لِلۡعَٰبِدِینَ ٨٤﴾.
پس خداوند عزوجل دعایش را اجابت نموده آسیب وارده را از وی برطرف کرد، در مصیبتش فَرَجی رونما ساخت و خانودهاش را به وی برگردانید، از بلای وارده عافیتش بخشید و به او از فضل و منت خویش مال بسیار و مضاعفی بخشید. و چنین شد تا ایوب الگویی برای همه مبتلایان باشد که صبر کنند، دعا نمایند و در انتظار فَرَج به سر برند تا خداوند عزوجل آسیب وارده را از ایشان دور گرداند.
﴿وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِدۡرِیسَ وَذَا ٱلۡکِفۡلِۖ کُلّٞ مِّنَ ٱلصَّٰبِرِینَ ٨٥﴾.
ای پیامبر! و اسماعیل، ادریس و ذالکفل را یاد کن که بر طاعات صابر بودند، از گناهان شکیبایی ورزیدند و بر گذر قضا نیز صابر بودند. پس سزاوار پاداش و نام نیک گردیدند.
﴿وَأَدۡخَلۡنَٰهُمۡ فِی رَحۡمَتِنَآۖ إِنَّهُم مِّنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ٨٦﴾.
و خداوند عزوجل این گروه انبیا را زیر چتر رحمت و رعایت خویش داخل نمود؛ زیرا ایشان میانۀ خود و پروردگار خویش را با عمل به طاعتش و ترک معصیتش، به سامان آروده و اصلاح نمودند.
﴿وَذَا ٱلنُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَٰضِبٗا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقۡدِرَ عَلَیۡهِ فَنَادَىٰ فِی ٱلظُّلُمَٰتِ أَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ ٨٧﴾.
و ذوالنون – یونس بن متی – را یاد کن؛ هنگامی که از میان قومش خشمگین بیرون رفت آنگاه که دعوتش را رد نمودند. او پنداشت که خداوند عزوجل هرگز عرصه را بر وی تنگ نخواهد گرفت و با این مخالفت مؤاخذهاش نخواهد کرد؛ اما حقتعالی در شکم ماهی وی را در مضیقه قرار داد پس او در ظلمت شب، تاریکی دریا و تاریکی شکم ماهی پروردگارش را با توبه و استغفار دعا کرد و گفت: «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» معبودی جز تو نیست منزهی تو! راستی که من از ستمکاران بودم».
﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَنَجَّیۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡغَمِّۚ وَکَذَٰلِکَ نُۨجِی ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٨٨﴾.
پس خدای متعال دعایش را اجابت کرد و او را از آن غم و سختی رهانید. و این سنّت خدا است در مورد هر مؤمن راستینی که پس از هر سختی، آسانیی و بعد از هر تنگنا، فَرج و گشایشی برایش قرار میدهد.
﴿وَزَکَرِیَّآ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ رَبِّ لَا تَذَرۡنِی فَرۡدٗا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡوَٰرِثِینَ ٨٩﴾.
و زکریا – آن پیامبر بزرگوار – را یاد کن؛ هنگامی که پروردگار خود را خواند و گفت: پروردگارا! مرا تنها بدون فرزندی که علم، حکمت و نبوت را از من به ارث بَرد مگذار و تو بهترین باقی ماندگان و بهترین کسی هستی که همۀ مردگان را جانشینی! زیرا حقتعالی بعد از فنای خلقش باقی است.
﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَوَهَبۡنَا لَهُۥ یَحۡیَىٰ وَأَصۡلَحۡنَا لَهُۥ زَوۡجَهُۥٓۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَیَدۡعُونَنَا رَغَبٗا وَرَهَبٗاۖ وَکَانُواْ لَنَا خَٰشِعِینَ ٩٠﴾.
پس خداوند عزوجل دعای زکریا علیه السلام را اجابت کرد و به او با وجود کهنسالیاش یحیی علیه السلام را بخشید و همسرش را آمادۀ آن ساخت که بتواند باردار شده و زایمان کند حال آنکه او زنی نازا و سالخورده بود. این همه فضل و نعمت برایشان به خاطر آن بود که ایشان به سوی خیر شتاب ورزیده و حقتعالی را از روی رغبت در نیل به ثوابش و بیم از گرفتاری به عذابش میخواندند، فرمان او را فروتن و منقاد بوده و برای بندگانش نیز تواضع میکردند.
﴿وَٱلَّتِیٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا فَنَفَخۡنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلۡنَٰهَا وَٱبۡنَهَآ ءَایَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ ٩١﴾.
و داستان مریم دختر عمران را یاد کن؛ همو که فرجش را از حرام نگه داشت پس خداوند عزوجل به جبرئیل دستور داد که در چاک پیرهنش بدمد، آن دَم به رحمش رسید و بدون شوهر به عیسی علیه السلام باردار شد. بناءً مریم و پسرش نشانهای آشکار بر قدرت حقتعالی بودند که بشر امتی پس از امّت دیگر از آن درس و آموزه برمیگیرند.
﴿إِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُکُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَأَنَا۠ رَبُّکُمۡ فَٱعۡبُدُونِ ٩٢﴾.
حقیقتاً دین تمام پیامبران اسلام است و آفرینندۀ روزی بخش تدبیر کننده تنها خداوند عزوجل میباشد؛ پس پرستش را برای وی خالص گردانید و چیزی را به وی شریک نیاورید.
﴿وَتَقَطَّعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَیۡنَهُمۡۖ کُلٌّ إِلَیۡنَا رَٰجِعُونَ ٩٣﴾.
اما مردم بر پیامبران منقسم و متفرق شده، پیروانشان به گروهها و دستههای مختلف تقسیم و پاره پاره شدند و بسیاری از آنها به پروردگار خود شریک آوردند. اما سرانجام همۀ آنان به سوی او باز خواهند گشت تا ایشان را بر آنچه کردهاند محاسبه و مؤاخذه نماید.
﴿فَمَن یَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا کُفۡرَانَ لِسَعۡیِهِۦ وَإِنَّا لَهُۥ کَٰتِبُونَ ٩٤﴾.
پس هر که به ایمان به خدا عزوجل و پیامبرش تمسک ورزد و با هدف کسب رضای الله عزوجل در حد توان کار شایسته انجام دهد هرگز خداوند عزوجل عملش راباطل نخواهد ساخت و تلاشش را بیثمر نخواهد گذاشت، بلکه عملش نزد الله عزوجل نوشته و محفوظ است؛ آن را روز قیامت مییابد.
﴿وَحَرَٰمٌ عَلَىٰ قَرۡیَةٍ أَهۡلَکۡنَٰهَآ أَنَّهُمۡ لَا یَرۡجِعُونَ ٩٥﴾.
و بر مردم شهرهایی که خداوند عزوجل به علت کفر هلاکشان ساخته، محال است که قبل از روز قیامت به دنیا برگشته و برآنچه کردهاند پشیمان و توبهکار شوند.
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فُتِحَتۡ یَأۡجُوجُ وَمَأۡجُوجُ وَهُم مِّن کُلِّ حَدَبٖ یَنسِلُونَ ٩٦﴾.
تا چون سد یأجوج گشوده شود آنها از محل مرتفعی بیرون آمده و در اماکن و مناطق روی زمین منتشر میشوند.
﴿وَٱقۡتَرَبَ ٱلۡوَعۡدُ ٱلۡحَقُّ فَإِذَا هِیَ شَٰخِصَةٌ أَبۡصَٰرُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یَٰوَیۡلَنَا قَدۡ کُنَّا فِی غَفۡلَةٖ مِّنۡ هَٰذَا بَلۡ کُنَّا ظَٰلِمِینَ ٩٧﴾.
و روز قیامت فرا میرسد پس از شدّت هول و وحشت آن، دیدگان کسانی که کفر ورزیدهاند، باز و خیره میماند به طوری که پلک بر هم نمیزنند؛ ای وای بر ما! ای خاک حسرت بر سرما که در دینا خود به بازی و سرگرمی مصروف بودیم.
﴿إِنَّکُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ ٩٨﴾.
ای کافران! شما و چوب و سنگهایی که پرستش میکنید هیزم دوزخید، شما همراه فجّار بدکار وارد آن میشوید.
﴿لَوۡ کَانَ هَٰٓؤُلَآءِ ءَالِهَةٗ مَّا وَرَدُوهَاۖ وَکُلّٞ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٩٩﴾.
ای کافران! اگر بتانی که میپرستید خدایانی سزاوار پرستش بودند، همراه شما به دوزخ داخل نمیشدند حال آنکه شما و خدایانی که به جای الله عزوجل به پرستش گرفتهاید همه در آتش جهنم جاودانید.
﴿لَهُمۡ فِیهَا زَفِیرٞ وَهُمۡ فِیهَا لَا یَسۡمَعُونَ ١٠٠﴾.
گروه کافران عذاب شده در دوزخ را از عذاب، آهها و نالههای زاری است که از سختی مصیبتها و تنگی حالات از سینههایشان برون میآید و آنان از سختیهای سخت عذاب و بسیاری وحشت و هراس، چیزی را نمیشنوند.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ أُوْلَٰٓئِکَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ ١٠١﴾.
بیگمان کسانی که از قبل در قضا و قَدَر الله عزوجل برایشان سعادت پیشی گرفته است از آتش نجات یابندهاند؛ نه به آن داخل میشوند و نه از سوی الله عزوجل آزاری به ایشان میرسد چرا که ایشان را به اسباب نجات توفیق بخشیده و به راه فوز و فلاح هدایت نموده است.
﴿لَا یَسۡمَعُونَ حَسِیسَهَاۖ وَهُمۡ فِی مَا ٱشۡتَهَتۡ أَنفُسُهُمۡ خَٰلِدُونَ ١٠٢﴾.
آنان صدای شعلههای آتش و آوازهای عذاب شدگان در آن را نمیشنوند زیرا در بهشت جنان در جوار خدای رحمان به رحمت و رضوان دست یافتهاند؛ نزدشان هرچه دلخواهشان است از هرچه گوارا، لذت بخش و پاکیزه است فراهم و مهیاست؛ از لباسهای فاخر، مناظر روح نواز و بهجت انگیز، بر خورداریها و بهرهوریهای لذت بخش، غذاها و شرابهای گونهگون و بیمانند همراه با اقامت جاویدان.
﴿لَا یَحۡزُنُهُمُ ٱلۡفَزَعُ ٱلۡأَکۡبَرُ وَتَتَلَقَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ هَٰذَا یَوۡمُکُمُ ٱلَّذِی کُنتُمۡ تُوعَدُونَ ١٠٣﴾.
از هول بزرگ دلهرۀ عظیم بیمی ندارند، در آن روز که همۀ مردم وحشت زدهاند ایشان را وحشتی نیست، به پاداش نایل شده و از عذاب ایمن گشتهاند، فرشتگان با مژدهها استقبالشان نموده و به آنان میگویند: این همان روزی است که پروردگارتان به شما رستگاری عظیم و کامیابی بزرگ را در آن وعده داده بود.
﴿یَوۡمَ نَطۡوِی ٱلسَّمَآءَ کَطَیِّ ٱلسِّجِلِّ لِلۡکُتُبِۚ کَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِیدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَیۡنَآۚ إِنَّا کُنَّا فَٰعِلِینَ ١٠٤﴾.
روزی که خداوند عزوجل آسمان را همچون در پیچیدن صفحۀ نامهها همراه با سطرهایش در هم میپیچد، او مردم را بر چهره نخستینشان که بر آن ایجادشان کرده بود برمیانگیزد؛ همانگونه که مادرانشان به دنیاشان آورده بودند. این وعدهای است از جانب الله عزوجل و او وعدهاش را خلاف نمیکند؛ زیرا او انجام دهندۀ وعدههای خویش است، برای آنچه اراده کرده، هیچ بر گردانندهای نیست.
﴿وَلَقَدۡ کَتَبۡنَا فِی ٱلزَّبُورِ مِنۢ بَعۡدِ ٱلذِّکۡرِ أَنَّ ٱلۡأَرۡضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ ٱلصَّٰلِحُونَ ١٠٥﴾.
در حقیقت خداوند عزوجل پس از نوشتن در لوح محفوظ در همه کتابهای نازل شده نوشت و مقدر کرد که زمین را بندگان شایستۀ من به ارث میبرند؛ همانان که من را آنگونه که شایستۀ پرستش و اطاعت من است؛ پرستش و اطاعت کردهاند و در نتیجه شایستۀ جانشینی در زمین گردیدند.
﴿إِنَّ فِی هَٰذَا لَبَلَٰغٗا لِّقَوۡمٍ عَٰبِدِینَ ١٠٦﴾.
به راستی در این آیات خوانده شده از کتاب الهی پیرامون این موضوع، اندرزی کافی است برای کسانی که پروردگار خویش را در چهار چوب شریعتش پرستش کرده، اوامر را انجام داد و از نواهی پرهیز نمودهاند.
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ ١٠٧﴾.
خدای متعالی پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله و سلم را جز رحمتی برای تمام خلق نیافریده است پس هر که از پیامبر پیروی کرده و به پیام و برنامهاش ایمان آورده باشد، به چنان سعادتی نایل میشود که بعد از آن هیچ شقاوت و تیرهبختیای نیست و او یقینا به خیر دنیا و آخرت نایل میگردد؛ ولی هر کس به پیامش ایمان نیاورد، ناکام و نگونبخت شده و در گمراهی آشکاری قرار میگیرد.
﴿قُلۡ إِنَّمَا یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٠٨﴾.
ای پیامبر! بگو: به من وحی شده است که خدای شایستۀ عبادت همانا الله یگانۀ لا شریک است، پس به الله عزوجل اسلام آورده، برای دینش منقاد شوید و از پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم پیروی نمایید.
﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُلۡ ءَاذَنتُکُمۡ عَلَىٰ سَوَآءٖۖ وَإِنۡ أَدۡرِیٓ أَقَرِیبٌ أَم بَعِیدٞ مَّا تُوعَدُونَ ١٠٩﴾.
پس اگر کافران از اسلام روی بر تافتند به آنان بگو: من آنچه را حقتعالی به من نازل نموده، به همۀ شما ابلاغ میکنم و حجّت را بر همۀ شما برپا میدارم تا آنکه من و شما در آگاهی از این پیام الهی یکسان باشیم و من نمیدانم که آیا نزول آن کیفری که خدای سبحان به شما وعده داده نزدیک است یا دور. بناءً علم آن نزد خداوند عزوجل است و من فقط هشدارگر عذاب هستم.
﴿إِنَّهُۥ یَعۡلَمُ ٱلۡجَهۡرَ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ وَیَعۡلَمُ مَا تَکۡتُمُونَ ١١٠﴾.
در حقیقت تنها خداوند عزوجل است که سخنان آشکار و نهان شما را میداند؛ هیچ امر پنهانی بر وی نهان نیست و به زودی شما را بر این سخنان جزا میدهد.
﴿وَإِنۡ أَدۡرِی لَعَلَّهُۥ فِتۡنَةٞ لَّکُمۡ وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِینٖ ١١١﴾.
و من نمیدانم؛ شاید به تأخیر انداختن مجازات شما، استدارجی برایتان باشد تا بر گناه خود بیفزایید و از بر خورداریهای دنیای ناپایدار تا میعادی معین بهرهور شوید.
﴿قَٰلَ رَبِّ ٱحۡکُم بِٱلۡحَقِّۗ وَرَبُّنَا ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلۡمُسۡتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ ١١٢﴾.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفت: پروردگارا! میان ما و کافران به عدل داوری کن؛ راستگو را گرامی بدار و دروغگو را مجازات کن. و تنها پروردگار ما همان ذات رحمانی است که در مقابله با افترا، نیرنگ و آزارهای شما از او یاری میجوییم.
سوره انبیاء
ٱقۡتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمۡ وَهُمۡ فِی غَفۡلَةٖ مُّعۡرِضُونَ
[زمان] حساب مردم نزدیک شده است و آنان در ناآگاهی [از بازخواستِ آخرت] رویگردانند.
مَا یَأۡتِیهِم مِّن ذِکۡرٖ مِّن رَّبِّهِم مُّحۡدَثٍ إِلَّا ٱسۡتَمَعُوهُ وَهُمۡ یَلۡعَبُونَ
هیچ پند تازهای از جانب پروردگارشان برای آنان نمیآید، مگر آنکه بازیکنان به آن گوش میدهند.
لَاهِیَةٗ قُلُوبُهُمۡۗ وَأَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَى ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ هَلۡ هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡۖ أَفَتَأۡتُونَ ٱلسِّحۡرَ وَأَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ
[پیام الهی را در حالی میشنوند که] دلهایشان غافل است؛ و کسانی که [کافر و] ستمکار بودند، نجواهایشان را پنهان کردند [و گفتند:] «آیا این [مدعى پیامبرى،] جز بشرى همچون شماست؟ آیا در حالی که [حقیقت را] میبینید، به جادو روی میآورید؟»
قَالَ رَبِّی یَعۡلَمُ ٱلۡقَوۡلَ فِی ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ
[پیامبر] گفت: «پروردگارم هر سخنی را که در آسمان و زمین باشد میداند و او شنوای داناست».
بَلۡ قَالُوٓاْ أَضۡغَٰثُ أَحۡلَٰمِۭ بَلِ ٱفۡتَرَىٰهُ بَلۡ هُوَ شَاعِرٞ فَلۡیَأۡتِنَا بِـَٔایَةٖ کَمَآ أُرۡسِلَ ٱلۡأَوَّلُونَ
بلکه [کافران در ستیز با قرآن] گفتند: «[آنچه محمد میگوید] خوابهایی آشفته است؛ بلکه آن را به دروغ [به الله] نسبت میدهد؛ [نه،] بلکه او شاعر است. پس [اگر راست میگوید،] معجزهای برایمان بیاورد، چنان که پیامبران پیشین [نیز با معجزات] فرستاده شدند».
مَآ ءَامَنَتۡ قَبۡلَهُم مِّن قَرۡیَةٍ أَهۡلَکۡنَٰهَآۖ أَفَهُمۡ یُؤۡمِنُونَ
پیش از آنان [نیز ساکنان هر] شهری که نابودش میکردیم [به آیات و معجزاتِ ما] ایمان نیاورده بودند. پس آیا [اینها] ایمان میآورند؟
وَمَآ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَکَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِیٓ إِلَیۡهِمۡۖ فَسۡـَٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّکۡرِ إِن کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ
و [ای پیامبر،] پیش از تو جز مردانی که به آنان وحی میکردیم [برای هدایت مردم] نفرستادیم؛ پس [ای کافران،] اگر نمیدانید، از اهل کتاب بپرسید.
وَمَا جَعَلۡنَٰهُمۡ جَسَدٗا لَّا یَأۡکُلُونَ ٱلطَّعَامَ وَمَا کَانُواْ خَٰلِدِینَ
و [ما] آنان را پیکرهایی [مخالف سرشت و طبیعت بشری] که غذا نخورند قرار ندادیم و [در دنیا نیز] جاودان نبودند.
ثُمَّ صَدَقۡنَٰهُمُ ٱلۡوَعۡدَ فَأَنجَیۡنَٰهُمۡ وَمَن نَّشَآءُ وَأَهۡلَکۡنَا ٱلۡمُسۡرِفِینَ
سپس وعدهای را که [دربارۀ پیروزی و نجات] به آنان داده بودیم تحقق بخشیدیم و آنان را به همراه هرکس که خواستیم نجات دادیم و اسرافکاران [کافر] را نابود کردیم.
لَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکُمۡ کِتَٰبٗا فِیهِ ذِکۡرُکُمۡۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ
بیتردید، کتابی به سویتان نازل کردیم که عزت [و شرف دنیا و آخرتِ] شما در آن است. آیا نمیاندیشید؟
وَکَمۡ قَصَمۡنَا مِن قَرۡیَةٖ کَانَتۡ ظَالِمَةٗ وَأَنشَأۡنَا بَعۡدَهَا قَوۡمًا ءَاخَرِینَ
چه بسیار شهرهایی را که [ساکنانش] ستمکار بودند در هم شکستیم و پس از آنان گروهی دیگر پدید آوردیم.
فَلَمَّآ أَحَسُّواْ بَأۡسَنَآ إِذَا هُم مِّنۡهَا یَرۡکُضُونَ
هنگامیکه عذاب ما را احساس میکردند [و به چشم میدیدند،] ناگاه از آنجا میگریختند.
لَا تَرۡکُضُواْ وَٱرۡجِعُوٓاْ إِلَىٰ مَآ أُتۡرِفۡتُمۡ فِیهِ وَمَسَٰکِنِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تُسۡـَٔلُونَ
[به تمسخر گفتیم:] «فرار نکنید. به سوی خانههایتان و نعمتهایی که در آن آسوده بودید بازگردید؛ باشد که [فقط دربارۀ امور دنیوی] بازخواست شوید».
قَالُواْ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ
گفتند: «وای بر ما [که] قطعاً ستمکار بودهایم!»
فَمَا زَالَت تِّلۡکَ دَعۡوَىٰهُمۡ حَتَّىٰ جَعَلۡنَٰهُمۡ حَصِیدًا خَٰمِدِینَ
پس گفتارشان پیوسته همین بود تا آنکه آنان را [چون گیاهی] درو شده [و] بیجان ساختیم.
وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَا لَٰعِبِینَ
و ما آسمان و زمین و آنچه را که میان آنهاست به بازیچه نیافریدهایم.
لَوۡ أَرَدۡنَآ أَن نَّتَّخِذَ لَهۡوٗا لَّٱتَّخَذۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّآ إِن کُنَّا فَٰعِلِینَ
اگر [به فرض] میخواستیم که سرگرمیای [مانند فرزند یا همصحبت برای خود] برگزینیم، آن را [نه از معبودهای شما بلکه] از نزد خویش برمیگزیدیم.
بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَیَدۡمَغُهُۥ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞۚ وَلَکُمُ ٱلۡوَیۡلُ مِمَّا تَصِفُونَ
بلکه ما حق را بر باطل میافکنیم؛ که آن را در هم میشکند و ناگاه آن [باطل] نابود میشود؛ و [ای کافران،] وای بر شما از آنچه توصیف میکنید!
وَلَهُۥ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَمَنۡ عِندَهُۥ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَلَا یَسۡتَحۡسِرُونَ
هر کس [و هر چه] در آسمانها و زمین است از آنِ اوست و کسانی که نزد او هستند [= فرشتگان] از عبادتش سرکشی نمیکنند و خسته نمیشوند.
یُسَبِّحُونَ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ لَا یَفۡتُرُونَ
آنان شب و روز [الله را] به پاکی میستایند و سستی نمیورزند.
أَمِ ٱتَّخَذُوٓاْ ءَالِهَةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ هُمۡ یُنشِرُونَ
آیا [این مشرکان] معبودانی از زمین برگزیدهاند که [مردگان را] زنده میکنند؟
لَوۡ کَانَ فِیهِمَآ ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَاۚ فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا یَصِفُونَ
اگر در آنها [= آسمان و زمین] معبودانی جز الله وجود داشت، [در اثر ناسازگاریِ آنها] قطعاً هر دو تباه مىشدند؛ پس الله ـ پروردگار عرش ـ از توصیفی که [مشرکان] میکنند پاک و منزه است.
لَا یُسۡـَٔلُ عَمَّا یَفۡعَلُ وَهُمۡ یُسۡـَٔلُونَ
[الله] به خاطر آنچه میکند بازخواست نمیشود؛ [ولی] آنان [در برابر رفتارشان] مسئولند.
أَمِ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗۖ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡۖ هَٰذَا ذِکۡرُ مَن مَّعِیَ وَذِکۡرُ مَن قَبۡلِیۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ ٱلۡحَقَّۖ فَهُم مُّعۡرِضُونَ
آیا [مشرکان] معبودانی جز او برگزیدهاند؟ [به آنان] بگو: «دلیلتان را بیاورید. این [قرآن] کتابی است که همراه من است و [اینها نیز] کتابهایی است [متعلق به پیامبرانی] که پیش از من بودند؛ [و در هیچ کدام دلیلی بر حقانیتِ شما وجود ندارد]»؛ بلکه بیشتر آنان [به جهل و تقلید استناد میکنند و] حق را نمیدانند و [از آن] رویگردانند.
وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِیٓ إِلَیۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ
و ما پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر آنکه به او وحی کردیم که [به مردم بگوید]: «معبودی [بهحق] جز من [= الله] نیست؛ پس تنها مرا عبادت کنید».
وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۚ بَلۡ عِبَادٞ مُّکۡرَمُونَ
[مشرکان با این تصور که فرشتگان دخترانِ الله هستند] گفتند: «[الله] رحمان فرزندی [برای خویش] برگزیده است». او منزّه است؛ [چنین نیست که میپندارند؛] بلکه [فرشتگان] بندگان گرامی[اش] هستند.
لَا یَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ وَهُم بِأَمۡرِهِۦ یَعۡمَلُونَ
آنان هرگز در سخن بر او پیشی نمیگیرند و [پیوسته] به فرمانش عمل میکنند.
یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا یَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ وَهُم مِّنۡ خَشۡیَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ
[الله] گذشته و آیندۀ آنان را مىداند و آنان جز براى کسى که [الله] بپسندد [و از او راضی باشد] شفاعت نمىکنند و خود از بیم او هراسانند.
۞وَمَن یَقُلۡ مِنۡهُمۡ إِنِّیٓ إِلَٰهٞ مِّن دُونِهِۦ فَذَٰلِکَ نَجۡزِیهِ جَهَنَّمَۚ کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلظَّـٰلِمِینَ
و هر یک از آنان بگوید: «جز او، من [نیز] معبود هستم»، وی را به دوزخ کیفر مىدهیم. [آرى،] ستمکاران را اینچنین کیفر مىدهیم.
أَوَلَمۡ یَرَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَنَّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ کَانَتَا رَتۡقٗا فَفَتَقۡنَٰهُمَاۖ وَجَعَلۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ کُلَّ شَیۡءٍ حَیٍّۚ أَفَلَا یُؤۡمِنُونَ
آیا کسانی که کفر ورزیدند، ندانستهاند که آسمانها و زمین به هم چسبیده بودند؛ [نه بارانی میبارید و نه گیاهی میرویید؛] سپس [ما] آن دو را [به قدرت خویش] از هم جدا کردیم و هر چیز زندهای را از آب پدید آوردیم؟ پس آیا [باز هم] ایمان نمیآورند؟
وَجَعَلۡنَا فِی ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِیَ أَن تَمِیدَ بِهِمۡ وَجَعَلۡنَا فِیهَا فِجَاجٗا سُبُلٗا لَّعَلَّهُمۡ یَهۡتَدُونَ
و کوههایی استوار در زمین نهادیم تا مبادا آنان را بلرزانَد و راههایی [وسیع] در آن پدید آوردیم؛ باشد که [در سفرهایشان، به مقصد] راه یابند.
وَجَعَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ سَقۡفٗا مَّحۡفُوظٗاۖ وَهُمۡ عَنۡ ءَایَٰتِهَا مُعۡرِضُونَ
و آسمان را سقفی محفوظ قرار دادیم و[لی] آنان [= مشرکان] از [تفکر در] نشانههایش رویگردانند.
وَهُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ کُلّٞ فِی فَلَکٖ یَسۡبَحُونَ
اوست که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید [و چنان منظم ساخت که] هر یک [از اینها] در مداری [معیّن] شناورند.
وَمَا جَعَلۡنَا لِبَشَرٖ مِّن قَبۡلِکَ ٱلۡخُلۡدَۖ أَفَإِیْن مِّتَّ فَهُمُ ٱلۡخَٰلِدُونَ
[ای پیامبر،] ما پیش از تو برای هیچ بشری جاودانگی [در دنیا] قرار ندادیم. آیا اگر تو بمیری، آنان جاودانند؟
کُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۗ وَنَبۡلُوکُم بِٱلشَّرِّ وَٱلۡخَیۡرِ فِتۡنَةٗۖ وَإِلَیۡنَا تُرۡجَعُونَ
هر کسی چشندۀ [طعم] مرگ است؛ و [ای مردم،] شما را با بدی و نیکی میآزماییم و [سرانجام] به سوی ما بازگردانده میشوید.
وَإِذَا رَءَاکَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِن یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُوًا أَهَٰذَا ٱلَّذِی یَذۡکُرُ ءَالِهَتَکُمۡ وَهُم بِذِکۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ هُمۡ کَٰفِرُونَ
کسانی که کفر ورزیدند، هر گاه که تو را میبینند، فقط به مسخرهات میگیرند [و می گویند:] «آیا این همان کسی است که از معبودانتان [به بدی] یاد میکند؟» و حال آنکه آنان خود یاد [الله] رحمان را انکار میکنند.
خُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ مِنۡ عَجَلٖۚ سَأُوْرِیکُمۡ ءَایَٰتِی فَلَا تَسۡتَعۡجِلُونِ
انسان [ذاتاً] عجول آفریده شده است [و همه چیز را پیش از زمان مقررش میخواهد]. به زودی نشانههای [عذابِ] خویش را به شما نشان خواهیم داد؛ پس [نزولِ عذاب را] به شتاب نخواهید.
وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ
[کافران] میگویند: «اگر راستگویید، این وعده[ی قیامت] کی خواهد بود؟»
لَوۡ یَعۡلَمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ حِینَ لَا یَکُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ ٱلنَّارَ وَلَا عَن ظُهُورِهِمۡ وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ
کسانی که کفر ورزیدند اگر میدانستند زمانی که [به دوزخ میافتند] نمیتوانند [شعلههای] آتش را از چهرهها و پشتهایشان بازدارند و [از سوی هیچ کس] یاری نمیشوند، [هرگز این گونه شتابان عذاب را نمیخواستند].
بَلۡ تَأۡتِیهِم بَغۡتَةٗ فَتَبۡهَتُهُمۡ فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمۡ یُنظَرُونَ
بلکه [آتش، چنان] ناگهانى به آنان مىرسد و آنان را [چنان سرگشته و] بهتزده مىکند که نه مىتوانند آن را [از خود] دفع کنند و نه مهلت [توبه] به آنان داده مىشود.
وَلَقَدِ ٱسۡتُهۡزِئَ بِرُسُلٖ مِّن قَبۡلِکَ فَحَاقَ بِٱلَّذِینَ سَخِرُواْ مِنۡهُم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ
یقیناً پیامبران پیش از تو [نیز] مورد تمسخر قرار گرفتند؛ آنگاه بر سرِ کسانی که آنها [= عذابهای الهی] را به ریشخند میگرفتند، همان چیزی آمد که آن را مسخره میکردند.
قُلۡ مَن یَکۡلَؤُکُم بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ مِنَ ٱلرَّحۡمَٰنِۚ بَلۡ هُمۡ عَن ذِکۡرِ رَبِّهِم مُّعۡرِضُونَ
[ای پیامبر، به کافران] بگو: «چه کسی شما را در شب و روز از [عذاب الله] رحمان محافظت میکند؟ بلکه [حق این است که] آنان از یاد پروردگارشان رویگردانند.
أَمۡ لَهُمۡ ءَالِهَةٞ تَمۡنَعُهُم مِّن دُونِنَاۚ لَا یَسۡتَطِیعُونَ نَصۡرَ أَنفُسِهِمۡ وَلَا هُم مِّنَّا یُصۡحَبُونَ
آیا آنان معبودانی دارند که [میتوانند] در برابر ما از آنان دفاع کنند؟ [هرگز!] آنان نه میتوانند خود را یاری دهند و نه از [عذاب] ما در امانند.
بَلۡ مَتَّعۡنَا هَـٰٓؤُلَآءِ وَءَابَآءَهُمۡ حَتَّىٰ طَالَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡعُمُرُۗ أَفَلَا یَرَوۡنَ أَنَّا نَأۡتِی ٱلۡأَرۡضَ نَنقُصُهَا مِنۡ أَطۡرَافِهَآۚ أَفَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ
بلکه [ما] آنان و پدرانشان را [از نعمتهای دنیوی] بهرهمند ساختیم تا عمرشان به درازا کشید [و مغرور شدند]. آیا نمىبینند که ما [همواره] به سراغ زمین مىآییم و آن را از هر طرف مىکاهیم [و مردمش را نابود میکنیم]؟ پس آیا آنان [بر قدرتِ الله] پیروزند؟
قُلۡ إِنَّمَآ أُنذِرُکُم بِٱلۡوَحۡیِۚ وَلَا یَسۡمَعُ ٱلصُّمُّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا مَا یُنذَرُونَ
بگو: «من فقط شما را به وسیلۀ وحی [از عذاب الهی] بیم میدهم» و[لى] چون به کران بیم داده شود، دعوت [حق] را نمىشنوند.
وَلَئِن مَّسَّتۡهُمۡ نَفۡحَةٞ مِّنۡ عَذَابِ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ
اگر اندکی از عذاب پروردگارت به آنان برسد، قطعاً میگویند: «ای وای بر ما [که] یقیناً ستمکار بودهایم!».
وَنَضَعُ ٱلۡمَوَٰزِینَ ٱلۡقِسۡطَ لِیَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ فَلَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَیۡـٔٗاۖ وَإِن کَانَ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٍ أَتَیۡنَا بِهَاۗ وَکَفَىٰ بِنَا حَٰسِبِینَ
روز قیامت، ما ترازوهای عدل را [برای حسابرسی در میان] مینهیم؛ آنگاه به هیچ کس [کمترین] ستمی نمیشود؛ و اگر [کردارشان] همسنگِ دانۀ خَردَلی باشد، آن را [به حساب] میآوریم؛ و کافی است که ما حسابرس باشیم.
وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ٱلۡفُرۡقَانَ وَضِیَآءٗ وَذِکۡرٗا لِّلۡمُتَّقِینَ
به راستی، ما به موسی و هارون فُرقان [= تورات] دادیم و [این کتاب] برای پرهیزگاران، روشنایی و اندرزی است.
ٱلَّذِینَ یَخۡشَوۡنَ رَبَّهُم بِٱلۡغَیۡبِ وَهُم مِّنَ ٱلسَّاعَةِ مُشۡفِقُونَ
[همان] کسانی که در نهان از پروردگارشان میترسند و از قیامت بیمناکند.
وَهَٰذَا ذِکۡرٞ مُّبَارَکٌ أَنزَلۡنَٰهُۚ أَفَأَنتُمۡ لَهُۥ مُنکِرُونَ
و این [قرآن،] پند مبارکی است که آن را نازل کردیم. آیا [باز هم] انکارش میکنید؟
۞وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَآ إِبۡرَٰهِیمَ رُشۡدَهُۥ مِن قَبۡلُ وَکُنَّا بِهِۦ عَٰلِمِینَ
و بیتردید، پیش از آن، ما به ابراهیم [رشد فکری و] هدایتش را عطا کردیم و به [شایستگیهای] او دانا بودیم؛
إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا هَٰذِهِ ٱلتَّمَاثِیلُ ٱلَّتِیٓ أَنتُمۡ لَهَا عَٰکِفُونَ
آنگاه که به پدر خود و قومش گفت: «این مجسمهها چیست که به عبادت آنها ایستادهاید؟»
قَالُواْ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا لَهَا عَٰبِدِینَ
آنان گفتند: «ما پدرانمان را دیدیم که آنها را عبادت میکردند».
قَالَ لَقَدۡ کُنتُمۡ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُمۡ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ
[ابراهیم] گفت: «قطعاً شما و پدرانتان در گمراهیِ آشکار بودهاید».
قَالُوٓاْ أَجِئۡتَنَا بِٱلۡحَقِّ أَمۡ أَنتَ مِنَ ٱللَّـٰعِبِینَ
آنان گفتند: «آیا [سخن] حق برایمان آوردهای یا شوخی میکنی؟»
قَالَ بَل رَّبُّکُمۡ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلَّذِی فَطَرَهُنَّ وَأَنَا۠ عَلَىٰ ذَٰلِکُم مِّنَ ٱلشَّـٰهِدِینَ
[ابراهیم] گفت: «[نه،] بلکه [سخنم حق است:] پروردگارتان، پروردگار آسمانها و زمین است؛ همان ذاتی که آنها را پدید آورده است و من بر این [سخن] گواهم».
وَتَٱللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصۡنَٰمَکُم بَعۡدَ أَن تُوَلُّواْ مُدۡبِرِینَ
و [با خود گفت:] «به الله سوگند، پس از آنکه پشت کردید و [به جشن] رفتید، برای [نابودی] بُتهایتان تدبیری میاندیشم».
فَجَعَلَهُمۡ جُذَٰذًا إِلَّا کَبِیرٗا لَّهُمۡ لَعَلَّهُمۡ إِلَیۡهِ یَرۡجِعُونَ
و [در غیابِ بتپرستان،] همۀ آنها جز [بُت] بزرگشان را خُرد کرد؛ شاید به سراغ آن بروند [تا حقایق را برایشان بازگو کند].
قَالُواْ مَن فَعَلَ هَٰذَا بِـَٔالِهَتِنَآ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلظَّـٰلِمِینَ
[وقتی آنان معبودان خویش را چنین دیدند] گفتند: «چه کسی با معبودان ما چنین کرده است؟ قطعاً او ستمکار است».
قَالُواْ سَمِعۡنَا فَتٗى یَذۡکُرُهُمۡ یُقَالُ لَهُۥٓ إِبۡرَٰهِیمُ
[برخی] گفتند: «ما شنیدیم جوانی که او را ابراهیم مینامند از آنها [به بدی] یاد میکند».
قَالُواْ فَأۡتُواْ بِهِۦ عَلَىٰٓ أَعۡیُنِ ٱلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَشۡهَدُونَ
گفتند: «پس او را در برابر دیدگان مردم بیاورید؛ باشد که [بر اعترافش به گناه] گواه باشند».
قَالُوٓاْ ءَأَنتَ فَعَلۡتَ هَٰذَا بِـَٔالِهَتِنَا یَـٰٓإِبۡرَٰهِیمُ
[وقتی ابراهیم را آوردند] گفتند: «ای ابراهیم، آیا تو این [کار] را با معبودان ما کردهای؟»
قَالَ بَلۡ فَعَلَهُۥ کَبِیرُهُمۡ هَٰذَا فَسۡـَٔلُوهُمۡ إِن کَانُواْ یَنطِقُونَ
[او] گفت: «بلکه بزرگشان چنین کرده است. اگر سخن میگویند، از آنها بپرسید».
فَرَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ فَقَالُوٓاْ إِنَّکُمۡ أَنتُمُ ٱلظَّـٰلِمُونَ
آنگاه [آنان] به خود آمدند و [به یکدیگر] گفتند: «واقعاً شما [مشرک و] ستمکارید».
ثُمَّ نُکِسُواْ عَلَىٰ رُءُوسِهِمۡ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا هَـٰٓؤُلَآءِ یَنطِقُونَ
سپس [باز هم] سر به دشمنی و انکار برداشتند [و گفتند:] «تو خوب میدانی که اینها سخن نمیگویند».
قَالَ أَفَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَنفَعُکُمۡ شَیۡـٔٗا وَلَا یَضُرُّکُمۡ
[ابراهیم] گفت: «آیا به جای الله چیزهایی را عبادت میکنید که نه سودی برایتان دارد و نه زیانی به شما میرساند؟
أُفّٖ لَّکُمۡ وَلِمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ
اُف بر شما و بر آنچه به جای الله عبادت میکنید! آیا نمیاندیشید؟»
قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَٱنصُرُوٓاْ ءَالِهَتَکُمۡ إِن کُنتُمۡ فَٰعِلِینَ
آنان گفتند: «اگر مىخواهید [برای مجازاتش] کارى کنید، او را بسوزانید و معبودانتان را یاری دهید».
قُلۡنَا یَٰنَارُ کُونِی بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ
[سرانجام او را در آتش انداختند؛ ولی ما] گفتیم: «ای آتش، بر ابراهیم سرد و سلامت باش».
وَأَرَادُواْ بِهِۦ کَیۡدٗا فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَخۡسَرِینَ
و خواستند برای [نابودی] او نیرنگی به کار برند؛ ولی ما آنان را زیانکارترین [مردم] ساختیم؛
وَنَجَّیۡنَٰهُ وَلُوطًا إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَا لِلۡعَٰلَمِینَ
و او و لوط را [با هجرت] به سرزمینی که برای جهانیان در آن برکت نهادهایم [= شام] نجات دادیم؛
وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ نَافِلَةٗۖ وَکُلّٗا جَعَلۡنَا صَٰلِحِینَ
و اسحاق و [نوهاش] یعقوب را [نیز به عنوان بخشش] افزونی به او بخشیدیم و همگیشان را [افرادی] شایسته گرداندیم؛
وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ یَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡهِمۡ فِعۡلَ ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَإِقَامَ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءَ ٱلزَّکَوٰةِۖ وَکَانُواْ لَنَا عَٰبِدِینَ
و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت میکردند و انجام کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنان وحی کردیم؛ و آنان [همه] عبادتکننده ما بودند.
وَلُوطًا ءَاتَیۡنَٰهُ حُکۡمٗا وَعِلۡمٗا وَنَجَّیۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡقَرۡیَةِ ٱلَّتِی کَانَت تَّعۡمَلُ ٱلۡخَبَـٰٓئِثَۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمَ سَوۡءٖ فَٰسِقِینَ
ما به لوط، [اجازۀ] قضاوت و علم [دین] دادیم و او را از شهری که [ساکنانش] اعمال زشت [و پلید] مرتکب میشدند نجات بخشیدیم. به راستی که آنان گروهی پلید و نافرمان بودند.
وَأَدۡخَلۡنَٰهُ فِی رَحۡمَتِنَآۖ إِنَّهُۥ مِنَ ٱلصَّـٰلِحِینَ
و او را در رحمت خود وارد کردیم. بیگمان، او از شایستگان بود.
وَنُوحًا إِذۡ نَادَىٰ مِن قَبۡلُ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَنَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥ مِنَ ٱلۡکَرۡبِ ٱلۡعَظِیمِ
و نوح را [یاد کن] هنگامی که پیشتر [از سایر پیامبران، ما را] ندا داد؛ ما [نیز دعای] وی را اجابت کردیم آنگاه او و خاندانش را از اندوهِ بزرگ نجات دادیم.
وَنَصَرۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِـَٔایَٰتِنَآۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمَ سَوۡءٖ فَأَغۡرَقۡنَٰهُمۡ أَجۡمَعِینَ
و در برابر قومی که آیات ما را تکذیب کرده بودند یاریاش کردیم. بیتردید، آنان گروه بدکاری بودند؛ پس همگیشان را غرق کردیم.
وَدَاوُۥدَ وَسُلَیۡمَٰنَ إِذۡ یَحۡکُمَانِ فِی ٱلۡحَرۡثِ إِذۡ نَفَشَتۡ فِیهِ غَنَمُ ٱلۡقَوۡمِ وَکُنَّا لِحُکۡمِهِمۡ شَٰهِدِینَ
و [یاد کن از] داود و سلیمان، آنگاه که دربارۀ کشتزاری داوری میکردند که گوسفندان قوم، شبانه در آن چریده بودند و ما بر داوری آنان گواه بودیم.
فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَیۡمَٰنَۚ وَکُلًّا ءَاتَیۡنَا حُکۡمٗا وَعِلۡمٗاۚ وَسَخَّرۡنَا مَعَ دَاوُۥدَ ٱلۡجِبَالَ یُسَبِّحۡنَ وَٱلطَّیۡرَۚ وَکُنَّا فَٰعِلِینَ
آن [حقیقت] را به سلیمان فهماندیم و به هر یک از آنان پیامبری و دانش [عمل به احکام دین] عطا کردیم؛ و کوهها و پرندگان را در خدمت داود گماشتیم که [همراه با او، پروردگار را] تسبیح میگفتند و ما بودیم که این [همه] را انجام دادیم.
وَعَلَّمۡنَٰهُ صَنۡعَةَ لَبُوسٖ لَّکُمۡ لِتُحۡصِنَکُم مِّنۢ بَأۡسِکُمۡۖ فَهَلۡ أَنتُمۡ شَٰکِرُونَ
و ساختن زره را به او [= داود] آموختیم تا شما را از [آسیب] جنگهایتان حفظ کند؛ پس آیا شکر میگزارید؟
وَلِسُلَیۡمَٰنَ ٱلرِّیحَ عَاصِفَةٗ تَجۡرِی بِأَمۡرِهِۦٓ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَاۚ وَکُنَّا بِکُلِّ شَیۡءٍ عَٰلِمِینَ
و تندباد را برای سلیمان [به خدمت گماشتیم] که به فرمانِ او به سوی سرزمینی که در آن برکت نهادهایم [= شام] روان بود؛ و ما همه چیز را میدانستیم.
وَمِنَ ٱلشَّیَٰطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُۥ وَیَعۡمَلُونَ عَمَلٗا دُونَ ذَٰلِکَۖ وَکُنَّا لَهُمۡ حَٰفِظِینَ
و [نیز] از شیاطین کسانی را [گماشتیم] که برایش غواصی میکردند [و جواهر استخراج مینمودند] و کارهایی غیر از این [نیز] انجام میدادند؛ و ما مراقب [رفتار و تعداد] آنان بودیم.
۞وَأَیُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلضُّرُّ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّـٰحِمِینَ
و ایوب را [یاد کن] آنگاه که پروردگارش را [چنین] ندا داد: «رنج [و بیماری] به من رسیده است و تو مهربانترینِ مهربانانی».
فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَکَشَفۡنَا مَا بِهِۦ مِن ضُرّٖۖ وَءَاتَیۡنَٰهُ أَهۡلَهُۥ وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا وَذِکۡرَىٰ لِلۡعَٰبِدِینَ
ما [دعای] او را اجابت کردیم و رنجی را که به او رسیده بود برطرف ساختیم و خانوادهاش و [نیز تعدادی] همانندشان را به همراه آنان به وی بازگرداندیم [تا] رحمتی از جانب ما و پندی برای عبادتکنندگان باشد.
وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِدۡرِیسَ وَذَا ٱلۡکِفۡلِۖ کُلّٞ مِّنَ ٱلصَّـٰبِرِینَ
و [یاد کن از] اسماعیل و ادریس و ذوالکِفل که همگی از شکیبایان بودند.
وَأَدۡخَلۡنَٰهُمۡ فِی رَحۡمَتِنَآۖ إِنَّهُم مِّنَ ٱلصَّـٰلِحِینَ
و [ما] آنان را در رحمت خویش وارد کردیم. بیتردید، آنان از شایستگان بودند.
وَذَا ٱلنُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَٰضِبٗا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقۡدِرَ عَلَیۡهِ فَنَادَىٰ فِی ٱلظُّلُمَٰتِ أَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّـٰلِمِینَ
و [یاد کن از] ذوالنون [= یونس] آنگاه که خشمگین [از میان قومش] رفت و چنین پنداشت که ما هرگز بر او سخت نمیگیریم [و به خاطر این کار مجازاتش نمیکنیم]؛ [وقتی ماهی او را بلعید] در تاریکیها ندا داد که: «[پروردگارا،] هیچ معبودی [بهحق] جز تو نیست. تو منزّهی. بیتردید، من از ستمکاران بودهام».
فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَنَجَّیۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡغَمِّۚ وَکَذَٰلِکَ نُـۨجِی ٱلۡمُؤۡمِنِینَ
دعایش را اجابت کردیم و او را از اندوه نجات دادیم و مؤمنان را [نیز] اینچنین نجات میدهیم.
وَزَکَرِیَّآ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ رَبِّ لَا تَذَرۡنِی فَرۡدٗا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡوَٰرِثِینَ
و [یاد کن از] زکریا، آنگاه که پروردگارش را [این گونه] ندا داد: «پروردگارا، مرا تنها [و بیفرزند] مگذار و تو بهترین وارثانی».
فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَوَهَبۡنَا لَهُۥ یَحۡیَىٰ وَأَصۡلَحۡنَا لَهُۥ زَوۡجَهُۥٓۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَیَدۡعُونَنَا رَغَبٗا وَرَهَبٗاۖ وَکَانُواْ لَنَا خَٰشِعِینَ
دعایش را اجابت کردیم و یحیی را به او بخشیدیم و همسرش را [که نازا بود] برایش شایسته [و آمادۀ بارداری] نمودیم. آنان همواره در کارهای خیر میشتافتند و در حال بیم و امید ما را میخواندند و پیوسته برای ما [فرمانبردار و] فروتن بودند.
وَٱلَّتِیٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا فَنَفَخۡنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلۡنَٰهَا وَٱبۡنَهَآ ءَایَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ
و [یاد کن از مریم،] زنی که دامانِ خود را پاک نگاه داشت و [ما] از روح[ی از جانب] خویش در [وجودِ] او دمیدیم و او و پسرش را برای جهانیان نشانهای [از قدرت الهی] قرار دادیم.
إِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُکُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَأَنَا۠ رَبُّکُمۡ فَٱعۡبُدُونِ
[ای مردم،] به راستی، این آیین شما، آیینی یگانه [و مبتنی بر یکتاپرستی] است و من پروردگارتان هستم؛ پس مرا عبادت کنید.
وَتَقَطَّعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَیۡنَهُمۡۖ کُلٌّ إِلَیۡنَا رَٰجِعُونَ
و[لی مردم] میان خود در امر [دین]شان فرقهفرقه شدند؛ [ولی سرانجام،] همگی به سوی ما بازمیگردند.
فَمَن یَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا کُفۡرَانَ لِسَعۡیِهِۦ وَإِنَّا لَهُۥ کَٰتِبُونَ
هر کس کارهای شایسته انجام دهد و مؤمن باشد، در برابر کوشش او ناسپاسی نخواهد شد و ما کارهایش را مینویسیم.
وَحَرَٰمٌ عَلَىٰ قَرۡیَةٍ أَهۡلَکۡنَٰهَآ أَنَّهُمۡ لَا یَرۡجِعُونَ
و [مردم] هر شهری را که [بر اثر کفر و گناه] نابودش کردیم، محال است که [بتوانند به قصدِ توبه به دنیا] بازگردند.
حَتَّىٰٓ إِذَا فُتِحَتۡ یَأۡجُوجُ وَمَأۡجُوجُ وَهُم مِّن کُلِّ حَدَبٖ یَنسِلُونَ
تا زمانی که [سدّ] یأجوج و مأجوج گشوده شود و آنان از هر بلندی [و تپهای] شتابان سرازیر گردند.
وَٱقۡتَرَبَ ٱلۡوَعۡدُ ٱلۡحَقُّ فَإِذَا هِیَ شَٰخِصَةٌ أَبۡصَٰرُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یَٰوَیۡلَنَا قَدۡ کُنَّا فِی غَفۡلَةٖ مِّنۡ هَٰذَا بَلۡ کُنَّا ظَٰلِمِینَ
و وعدۀ حق [= قیامت] نزدیک گردد؛ در آن هنگام، چشمهای کسانی که کفر ورزیدند [از شدت وحشت] خیره میمانَد [و میگویند:] «ای وای بر ما! قطعاً ما از این [حادثه] در غفلت بودیم! بلکه [کافر و] ستمکار بودیم».
إِنَّکُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ
[به آنان گفته میشود:] «قطعاً شما و آنچه که به جای الله عبادت میکنید، هیزمِ دوزخید [و همگی] در آن وارد خواهید شد».
لَوۡ کَانَ هَـٰٓؤُلَآءِ ءَالِهَةٗ مَّا وَرَدُوهَاۖ وَکُلّٞ فِیهَا خَٰلِدُونَ
اگر اینها معبودانی [بهحق] بودند، هرگز وارد آن نمیشدند؛ و حال آنکه همگی در آن [عذاب سوزان] جاودانند.
لَهُمۡ فِیهَا زَفِیرٞ وَهُمۡ فِیهَا لَا یَسۡمَعُونَ
در آنجا نالههایى [دردناک] دارند و [از شدت درد و ترس] چیزى نمىشنوند.
إِنَّ ٱلَّذِینَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ أُوْلَـٰٓئِکَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ
[امّا] کسانی که پیشتر، وعدۀ نیکو [= بهشت] از جانب ما به آنان داده شده است، یقیناً از آن [آتش جهنم] دور نگه داشته میشوند.
لَا یَسۡمَعُونَ حَسِیسَهَاۖ وَهُمۡ فِی مَا ٱشۡتَهَتۡ أَنفُسُهُمۡ خَٰلِدُونَ
آنان صدای آن [آتش هولناک و فریادهای دوزخیان] را نمیشنوند و در آنچه میل داشته باشند، جاودانه [در آسایش] هستند.
لَا یَحۡزُنُهُمُ ٱلۡفَزَعُ ٱلۡأَکۡبَرُ وَتَتَلَقَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَـٰٓئِکَةُ هَٰذَا یَوۡمُکُمُ ٱلَّذِی کُنتُمۡ تُوعَدُونَ
وحشت بزرگ [قیامت] آنان را اندوهگین نمیسازد و فرشتگان به استقبالشان میآیند [و به آنان میگویند:] «این همان روزی است که به شما وعده داده میشد».
یَوۡمَ نَطۡوِی ٱلسَّمَآءَ کَطَیِّ ٱلسِّجِلِّ لِلۡکُتُبِۚ کَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِیدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَیۡنَآۚ إِنَّا کُنَّا فَٰعِلِینَ
روزی که آسمان را در هم میپیچیم همانگونه که طومار نوشتهها را درهم میپیچد، [و] همان گونه که نخستین [بار] آفرینش را آغاز کردیم، [بار دیگر] آن را بازمیگردانیم. [این] وعدهای است بر عهدۀ ما که قطعاً انجامش خواهیم داد.
وَلَقَدۡ کَتَبۡنَا فِی ٱلزَّبُورِ مِنۢ بَعۡدِ ٱلذِّکۡرِ أَنَّ ٱلۡأَرۡضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ ٱلصَّـٰلِحُونَ
و به راستی پس [از اینکه در] لوح محفوظ [ثبت شده بود]، در [تمام] کتابهای [آسمانی] نوشتیم که: «زمین را بندگان شایستهام به ارث میبرند».
إِنَّ فِی هَٰذَا لَبَلَٰغٗا لِّقَوۡمٍ عَٰبِدِینَ
بیگمان، در این [سخن، عبرت و] پیام روشنی برای عبادتکنندگان است.
وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ
و [ای محمد،] تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.
قُلۡ إِنَّمَا یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ
بگو: «در حقیقت به من وحی میشود که: "بیتردید، معبود شما معبودی یگانه است؛ پس آیا تسلیم [دعوتِ حق] میشوید؟"»
فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُلۡ ءَاذَنتُکُمۡ عَلَىٰ سَوَآءٖۖ وَإِنۡ أَدۡرِیٓ أَقَرِیبٌ أَم بَعِیدٞ مَّا تُوعَدُونَ
اگر رویگردان شدند، بگو: «من [همۀ] شما را به طور یکسان آگاه کردم [و دربارۀ عذاب الهی هشدار دادم] و نمیدانم آنچه که به شما وعده داده میشود نزدیک است یا دور.
إِنَّهُۥ یَعۡلَمُ ٱلۡجَهۡرَ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ وَیَعۡلَمُ مَا تَکۡتُمُونَ
یقیناً او تعالی سخن آشکار را میداند و [نیز] آنچه را [در دل خویش] پنهان میکنید میداند.
وَإِنۡ أَدۡرِی لَعَلَّهُۥ فِتۡنَةٞ لَّکُمۡ وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِینٖ
و نمیدانم؛ شاید این [تأخیر عذاب، مایۀ] آزمایش و بهرهمندیِ شما تا مدتی [معیّن] باشد».
قَٰلَ رَبِّ ٱحۡکُم بِٱلۡحَقِّۗ وَرَبُّنَا ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلۡمُسۡتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ
[پیامبر] گفت: «پروردگارا، [بین ما و کافران] به حق داوری کن؛ و پروردگار ما، [الله] رحمان است که در برابر آنچه [از کفر و شرک] میگویید از او یاری میخواهیم».
Al-Anbiyā’
مکی و ۱۱۲ آیه است.
آیهی ۱-۴:
﴿ٱقۡتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمۡ وَهُمۡ فِی غَفۡلَةٖ مُّعۡرِضُونَ١﴾[الأنبیاء: ۱]. «برای مردم (هنگام) حسابشان نزدیک شده است، در حالی که آنان در غفلت و بیخبری روی گردانند».
﴿مَا یَأۡتِیهِم مِّن ذِکۡرٖ مِّن رَّبِّهِم مُّحۡدَثٍ إِلَّا ٱسۡتَمَعُوهُ وَهُمۡ یَلۡعَبُونَ٢﴾[الأنبیاء: ۲]. «هیچ پند تازهای بهسوی پروردگارشان بدیشان نمیرسد مگر آنکه بازی کنان به آن گوش میدهند».
﴿لَاهِیَةٗ قُلُوبُهُمۡۗ وَأَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَى ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ هَلۡ هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡۖ أَفَتَأۡتُونَ ٱلسِّحۡرَ وَأَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ٣﴾[الأنبیاء: ۳]. «(در حالیکه) دلهایشان غافل است و ستمکاران در نهان به نجوی و سخن در گوشی پرداختند که این (شخص) جز انسانی همچون شما نیست، آیا به سراغ جادو میروید؟ حال آنکه (حقیقت را) میبینید».
﴿قَالَ رَبِّی یَعۡلَمُ ٱلۡقَوۡلَ فِی ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٤﴾[الأنبیاء: ۴]. «بگو: پروردگارم هر سخنی را که در آسمان و زمین باشد، میداند، و او شنوای داناست».
این ابراز تعجب و شگفتی از حالت مردم است، و اینکه پند دادن آنها فایدهای ندارد، و به هشداردهنده توجه نمیکنند درحالیکه زمان محاسبه و مجازاتشان نزدیک شده است، اما آنان در غفلت روی گردانند، یعنی از هدفی که برای آن آفریده شدهاند غافلاند و از آنچه که با آن بیم داده شدهاند روی گردانند، آنگاه برای دنیا آفریده شدهاند و برای است،اده و بهرهمندی از ان به دنیا آمدهاند، خداوند همواره آنها را تذکر و پند میدهد اما آنان همچنان در غفلت و رویگردانی به سر میبرند.
بنابر این فرمود: ﴿مَا یَأۡتِیهِم مِّن ذِکۡرٖ مِّن رَّبِّهِم مُّحۡدَثٍ﴾هیچ پند و اندرز تازهای به آنها را به منافعشان راهنمایی کند و از مضار و مکروهائی برحذر دارد، به انان نمیرسید، ﴿إِلَّا ٱسۡتَمَعُوهُ﴾مگر اینکه به آن گوش میدادند و با شنیدن آن حجت را بر خود اقامه میکردند، ﴿وَهُمۡ یَلۡعَبُونَ٢ لَاهِیَةٗ قُلُوبُهُمۡ﴾و در حالی که به آن گوش میدادند که دلهایشان از آن غافل و روی گردان، و متوجه خواستههای دنیوی اشان بود و جسمهایشان مشغول بازی و سرگرمی. آنها به شهوت و باطل و گفتههای زشت و ناپسند مشغول بودند، در حالی نمیبایست چنین میبودند، بلکه میبایست دلهایشان به امر و نهی الهی روی میآورد و طوری به قران و پندهای خدا گوش میداند که دلهایشان منظور آن را درک میکرد، و اعضایشان برای عبادت پروردگار که برای آن آفریده شدهاند تلاش مینمودند، و قیامت و حساب و سزا و جزا را به خاطر میآوردند، آنگاه حال و احوالشان درست میشد و کارهایشان سامان مییافت. در مورد ﴿ٱقۡتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمۡ﴾دو قول وجود دارد:
یکی این که منظور از «ناس» آخرین امت است، و پیامبرش آخریت پیامبرهاست، و قیامت بر این امت برپا میشود. پس زمان محاسبۀ آنها از امتهای پیشین نزدیکتر است، چون پیامبر صفرموده است: من و قیامت چون این دو (به انگشت سبابه و انگشت کنار آن اشاره کرد) نزدیک هستیم.
دوم اینکه مراد از نزدیک شدن زمان محاسبه، مرگ است، و هرکس که بمیرد قیامت او برپا شده است و به جهانی وارد گشته که سزای اعمالش را میبیند. پس و اعجبا از فرد غافل و رویگردان که نمیداند چه وقت مرگ به سراغش میآید، صبح میآید یا شام؟! پس این حالت همۀ مردم است. مگر کسی که مرود عنایت خداوند باشد و خود را برای مرگ و محاسبۀ پس از آن آماده کند.
سپس به بیان عناد و سرکشی کافران ستمگر با حق پرداخت، و اینکه آنها با یکدیگر در گوشی و پنهانی گفتگو کردند و توافق نمدند تا در مورد پیامبر صبگویند: او نیز مانند شما یک انسان است، پس چه چیزی سبب شده تا خدا وی را بر شما برتری دهد و برگزیند؟! چرا که یک نفر از شما هم میتواند همان ادعای او را بکند! چه فرق میکند! زیرا هدف وی این است که خود را از شما برتر بداند و بر شما ریاست کند، بنابر این از او اطاعت نکنید و وی را تصدیق ننمایید، زیرا او یک جادوگر است و قرآنی که آورده است جادو میباشد، پس، از آن (قرآن) دور شوید و مردم را از آن بگریزانید و بگویید: ﴿أَفَتَأۡتُونَ ٱلسِّحۡرَ وَأَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ﴾آیا آگاهانه به جادو روی میآورید؟!.
این گفتهها در حالی بر زبان میآوردند که به سبب معجزات و نشانههای اشکاری که مشاهده میکردند و دیگران مشاهده نکرده بودند، میدانستند او پیامبر به حق خداوند است، اما شقاوت و ستمگری و عناد، آنها را به گفتن این چیزها واداشت، و خداوند به آنچه به صورت پنهانی و درگوشی میگفتند کاملاً آگاه است، و به زودی آنها را بر آن مجازات خواهد کرد. بنابر این فرمود:
﴿قَالَ رَبِّی یَعۡلَمُ ٱلۡقَوۡلَ فِی ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾بگو: پروردگارم هر سخن پنهان و آشکاری را که در هر جای زمین و آسمان گفته شود، میداند، ﴿وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ﴾و او همۀ صداها را به هر زبانی که با شد و با هر هدف و نیازی که گفته شود، میشنود و او به آنچه در دلها است آگاه میباشد.
آیهی ۵-۶:
﴿بَلۡ قَالُوٓاْ أَضۡغَٰثُ أَحۡلَٰمِۢ بَلِ ٱفۡتَرَىٰهُ بَلۡ هُوَ شَاعِرٞ فَلۡیَأۡتِنَا بَِٔایَةٖ کَمَآ أُرۡسِلَ ٱلۡأَوَّلُونَ٥﴾[الأنبیاء: ۵]. «بلکه گفتند: خوابهای آشفته و پراکندهای بیش نیست، بلکه آن را از پیش خود ساخته است بلکه او شاعری است، پس چنان که پیشینیان (با نشانههایی) فرستاده شدند باید نشانهای برای ما بیاورد».
﴿مَآ ءَامَنَتۡ قَبۡلَهُم مِّن قَرۡیَةٍ أَهۡلَکۡنَٰهَآۖ أَفَهُمۡ یُؤۡمِنُونَ٦﴾[الأنبیاء: ۶]. «پیش از آنان (نیز مردمِ) هیچ شهری که (اهلِ) آن را نابود کردیم ایمان نیاوردند، آیا اینان ایمان میآورند؟!».
خداوند متعال تهمت زدن تکذیب کنندگان را به محمد صو قرآنی که آورده است، بیان داشته و میفرماید: آنها در مورد او سخنان دروغینی گفتند، بلکه گفتههای پوچ گوناگونی در مورد وی قران بافتند. پس گاهی میگفتند: ﴿أَضۡغَٰثُ أَحۡلَٰمِۢ﴾قرآن خوابهای آشفته و پراکندهای بیش نیست، و مانند سخن کسی است که در خواب است و نمیداند چه میگوید. و گ اهی میگویند: ﴿ٱفۡتَرَىٰهُ﴾(محمد) قرآن را خود ساخته و پرداخته کرده است. و گاهی میگویند: او شاعری است و آنچه را آورده شعر میباشد.
و هرکس کوچکترین شناختی از وضعیت پیامبر داشته باشد و به پیامش بیاندیشد به طور قطع خواهد دانست که قرآن بزرگترین و بالاترین کلام است و از جانب خداست و هیچ انسانی نمیتواند همانند بخشی از آن را بیاورد. چنان که خداوند دشمنانش را به مبارزه طلبید تا همانند آن را بیاورند. و با اینکه انگیزههای مخالف و دشمنی با قرآن در وجود آنها زیاد و فراوان بود، اما نتوانستند چیزی مانند آن را بیاروند و با آن مبارزه کنند، و آنها خود را میدانستند و همین امر آرام و قرار را از آنها گرفتند و خواب را از چشمانشان ربوده و زبانهایشان را به یاوه گویی گشود. اما هیچ چیز نمیتواند در برابر حق بایستند آنها این سخنان را در مورد قرآن میگفتند، چون به آن ایمان نداشتند و میخواستند کسی را که با آن آشنایی ندارد از آن دور و گریزان کنند. قرآن بزرگترین معجزهای است که بر حت آنچه پیامبر صآورده و بر صداقت او دلالت مینماید، و همین امر برای تصدیق حقانیت پیامبر کافی است.
پس هرکس دلیلی غیر از قرآن بخواهد و معجزهای دیگر را پیشینهاد نماید نادان وستمگر است، و مانند این مخالفان کینه توز است که آن را تکذیب کردند و معجزاتی را طلب نمودند که خود پیشنهاد میکردند، معجزاتی که برایشان مضر بود و هیچ مصلحتی برای آنها در بر نداشت، چون اگر هدف آنها این بود که حق را همراه با دلیلش بشناسند، دلیل حق بدون معجزاتی که آنها پیشنهاد میکردند روشن شده بود، و اگر هدفشان این بود که پیامبر را ناتوان کنند، و چنانچه پیامبر معجزات و نشانههایی را که آنان پیشنهاد کردهاند ارائه ندهد خود را معذور بدانند، در این صورت نیز به فرض اینکه نشانههای مورد نظر آنان آورده شود به طور قطع ایمان نخواهند آورد. واگر نشانههای فراوانی نیز برایشان بیابد، تا وقتی که عذاب دردناک را نبینند ایمان نخواهند آورد. بنابر این خداوند متعال در مورد آنها فرموده است ﴿فَلۡیَأۡتِنَا بَِٔایَةٖ کَمَآ أُرۡسِلَ ٱلۡأَوَّلُونَ﴾پس چنان که پیشینیان با نشانههایی فرستاده شدند باید نشانهای برای ما بیاورد. یعنی چرا معجزهای مانند شتر صالح و عصای موسی و امثال آن را نمیآورد؟
خداوند متعال فرمود: ﴿مَآ ءَامَنَتۡ قَبۡلَهُم مِّن قَرۡیَةٍ أَهۡلَکۡنَٰهَآ﴾پیشینیان به این نشانهها و معجزاتی که پیشنهاد کردند ایمان نیاوردند، و سنت خداوند اینگونه است که هرکس مجزاتی را طلب کند سپس بدان ایمان نیاورد در این دنیا از گرفتار شدن به عذاب الهی ایمن نخواهد بود.
پس امتهای گذشته به این مجعزات ایمان نیاوردند، آیا اینها به آن ایمان میآوردند؟ اینها چه برتری بر آنان دارند! و چه خیری در اینهاست که آنان را به هنگام وجود معجزات به ایمان واردارد؟ این است،هام به معنی نفی است. یعنی هرگز ایمان نخواهند آورد.
آیهی ۷-۹:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَکَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِیٓ إِلَیۡهِمۡۖ فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّکۡرِ إِن کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٧﴾[الأنبیاء: ۷]. «و پیش از تو جز مردانی را نفرستادیم که به آنان وحی میکردیم، پس اگر شما نمیدانید از اهل کتاب بپرسید».
﴿وَمَا جَعَلۡنَٰهُمۡ جَسَدٗا لَّا یَأۡکُلُونَ ٱلطَّعَامَ وَمَا کَانُواْ خَٰلِدِینَ٨﴾[الأنبیاء: ۸]. «و ما پیامبران را به صورت پیکرهایی که غذا نخورند، و جاودانه نبودند».
﴿ثُمَّ صَدَقۡنَٰهُمُ ٱلۡوَعۡدَ فَأَنجَیۡنَٰهُمۡ وَمَن نَّشَآءُ وَأَهۡلَکۡنَا ٱلۡمُسۡرِفِینَ٩﴾[الأنبیاء: ۹]. «سپس وعدۀ (خویش) را (دربارۀ) آنان راست گردانیدیم، و آنان و همۀ کسانی را که خواستیم نجات دادیم، و اسرافکاران را نابود کردیم».
این پاسخ شبهۀ تکذیب کنندگان پیامبر است، آنهایی که میگفتند: چرا پیامبران فرشتگانی نبودهاند که به خوراک و نوشیدنی و خرید و فروش در بازارها نیازی نداشته باشند؟ و چرا پیامبر جادوانه نیست؟ پس وقتی که چنین نیست او پیامبر نمیباشد.
و این شبهه همواره در دل تکذیب کنندگان پیامبران وجود داشته است و آنها در کر ورزیدن همانند یکدیگرند. بنابر این گفتههایشان مشابه و همگون است، پس خداوند این شبهۀ تکذیب کنندگان را جواب میدهد ـ تکذیب کنندگان که به پیامبران پیش از پیامبر اسلام صاقرار داشتند، و اگر دیگر پیامبران را نپذیرند به نبوت ابراهیم ÷اقرار میکنند که همۀ طوائف به نبوت وی اقرار دارند. و مشرکان نیز گمان میبردند که آنها بر دین و آیین ابراهیم هستند ـ که همه پیامبران پیش از محمد صانسان بوده و غذا میخورده و در بازارها راه میرفتهاند، و آنها نیز دچار بیماری، مرگ و. . . شدهاند و خداوند آنها را بهسوی اقوام و امتهایشان فرستاد، پس افرادی آنها را تصدیق کردند و گروهی آنها را تکذیب نمودند و خداوند به عهد و پیمان خود که به آنها داده بود مبنی بر اینکه آنان و پیروانشان را نجات داده و خوشبخت خواهد کرد وفا نمود، و اسرافکاران تکذیب کننده را نابود ساخت.
پس چرا برای انکار رسالت محمد شبهات باطلی ایجاد میشود، در حالی که همین شبهات (باطلی که آنان اقامه میکنند) در رابطه با دیگر برادران پیامبرش که تکذیب کنندگان محمد به نبوت آنها اعتراف مینمایند وجود دارد؟ پس این امر به صورت بسیار واضح برای آنان الزام آور است، و اگر آنان به یکی از پیامبران که بشر بوده است ایمان بیاورند در حالی که به پیامبری که از غیر بشر باشد هرگز ایمان نمیآ ورند به درستی که شبههی آنان باطل است و خودشان با اقرار کردن به فساد آن، و با تناقض گوییشان در این رابطه، آن را باطل کردهاند. و اگر فرض کنیم که آنان از این موضوع به انکار قطعی نبوت بشر برسند و بگویند: رسول اگر فرشتهای نباشد که همیشه زنده بماند و نیاز به خوردن غذا نداشته باشد، نمیتواند پیامبر باشد، خداوند در جواب این شبه میفرماید: ﴿وَقَالُواْ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَیۡهِ مَلَکٞۖ وَلَوۡ أَنزَلۡنَا مَلَکٗا لَّقُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ ثُمَّ لَا یُنظَرُونَ٨ وَلَوۡ جَعَلۡنَٰهُ مَلَکٗا لَّجَعَلۡنَٰهُ رَجُلٗا وَلَلَبَسۡنَا عَلَیۡهِم مَّا یَلۡبِسُونَ٩﴾[الأنعام: ۸-۹]. «و میگویند: چرا فرشتهای بر او نازل نشده است؟ اگر ما فرشتهای را فرو میفرستادیم کار تمام میشد، و سپس به آن مهلت داده نمیشود. و اگر پیامبر را فرشتهای قرار میدادیم، او را مردی قرار میدادیم، و آنچه را که برایشان مشتبه است بر آنان مشتبه میکردیم».
و جواب دیگر اینکه انسانها نمیتوانند مفاهیم وحی را از فرشتگان فرا بگیرند. [الإسراء: ۹۵]. ﴿قُل لَّوۡ کَانَ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَلَٰٓئِکَةٞ یَمۡشُونَ مُطۡمَئِنِّینَ لَنَزَّلۡنَا عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَلَکٗا رَّسُولٗا٩٥﴾[الإسراء: ۹۵]. «بگو: اگر در زمین فرشتگانی بود که در آن راه میرفتند و سکونت میگزیدند، ما از آسمان فرشتهای را به عنوان پیامبر برایشان فرو میفرستادیم».
و اگر شما حالت پیامبران گذشته را نمیدانید و در آن شک دارید، ﴿فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّکۡرِ﴾از اهل کتاب بپرسید که به شما خبر میدهند و شما را خواهند گفت که همۀ پیامبران گذشته انسان بودهاند.
گرچه سبب نزول این آیه مخصوص سوال کردن از اهل کتابهای اسمانی (اهل علم و دانش) در رابطه با حالت پیامبران گذشته است، اما هر مسئلهای از مسائل دین را فرا میگیرد، اما هر مسئلهای از مسایل دین را فرا میگیرد، و شامل اصول و فروع آن میشود، و اگر انسان آنر ا نداند، باید از کسی بپرسد که اهل علم و دانش است. پس در این آیه به فرا گرفتن و پرسیدن از اهل علم دستور داده شده، و بدان جهت امر شده است که از آنان سوال شود که یاد دادن، و جواب دادن آنها طبق علمی که دارند واجب است.
و پرسیدن را به اهل علم و دانش اختصاص داد، و این بیانگر آن است که نباید از فردی سوال کرد که به جهالت و نادانی معروف است، و نباید چنین فردی درصدد پاسخ دادن بر آید. و این آیه دلیلی بر این است که هیچ زنی پیامبر نبوده است، نه مریم و نه غیر از اوف به دلیل اینکه فرمود: ﴿إِلَّا رِجَالٗا﴾مگر مردانی.
آیهی ۱۰:
﴿لَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکُمۡ کِتَٰبٗا فِیهِ ذِکۡرُکُمۡۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ١٠﴾[الأنبیاء: ۱۰]. «به راستی برایتان کتابی نازل کردهایم که آوازۀ شما در آن است، آیا خرد نمیورزید؟!».
ای کسانی که محمدبن عبدالله بن عبدالمطلب بهسوی آنها فرستاده شده است! ما برایتان کتاب بزرگ و قرآنی روشن فرو فرستادهایم که، ﴿فِیهِ ذِکۡرُکُمۡ﴾مایۀ شرافت و افتخار و وسیلۀ بزرگواری شماست، و اگر از اخبار راستینی که در آن هست پند پذیرند و به آن باور داشته باشید و به دستورات آن عمل کنید و از آنچه نهی کرده پرهیز نمایید، مقاماتتان بالا میرود و از جایگاهی مهم برخوردار خواهید شد. ﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾آیا آنچه را که به سود شماست و آنچه را که به زیانتان است نمیفهمید؟ و چگونه به آنچه که وسیلۀ بیداری و شرافت شما در دنیا و آخرت است عمل نمیکنید؟ پس اگر شما عقل دارید باید این راه را در پیش گیرید. و اگر آن را در پیش نگرفتید و راهی دیگر را انتخاب نمایید، در دنیا و آخرت زیانمند و بدبخت خواهید شد، و این بیانگر آن است که عقل درست و نظری شایسته ندارید.
و مصداق این آیه مشخص است، زیرا اصحاب و کسانی که بعد از آنها آمدند، زیرا اصحاب و کسانی که بعد از آنها پند پذیرفتند و به برتری و مقام و شهرت بزرگی دست یافتند و شرافت آنها از پادشاهان بیشتر شد، و این چیزی است که برای همه معلوم و مشخص است.
هم چنانکه زیان و بدبختی و فلاکت کسانی که به قرآن توجه نکردند و هدایت نشدند و خود را با قرآن پاک نگرداندند معلوم و مشخص است. پس چز پند گرفتن با این کتاب راهی برای سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت وجود ندارد.
آیهی ۱۱-۱۵:
﴿وَکَمۡ قَصَمۡنَا مِن قَرۡیَةٖ کَانَتۡ ظَالِمَةٗ وَأَنشَأۡنَا بَعۡدَهَا قَوۡمًا ءَاخَرِینَ١١﴾[الأنبیاء: ۱۱]. «و چه بسیار (اهالی) آبادیهای ستمگر را نابود کردیم، و پس از آنان گروهی دیگر پدید آوردیم!».
﴿فَلَمَّآ أَحَسُّواْ بَأۡسَنَآ إِذَا هُم مِّنۡهَا یَرۡکُضُونَ١٢﴾[الأنبیاء: ۱۲]. «پس چون عذاب ما را احساس کردند ناگهان پا به فرار گذاشتند».
﴿لَا تَرۡکُضُواْ وَٱرۡجِعُوٓاْ إِلَىٰ مَآ أُتۡرِفۡتُمۡ فِیهِ وَمَسَٰکِنِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تُسَۡٔلُونَ١٣﴾[الأنبیاء: ۱۳]. «(به آنان گفته میشود:) فرار نکیند! و به خانهها و آسایشگاهتان بازگردید، باشد که از شما (چیزی) خواسته شود».
﴿قَالُواْ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ١٤﴾[الأنبیاء: ۱۴]. «گفتند: وای بر ما! همانا ما ستمگر بودهایم».
﴿فَمَا زَالَت تِّلۡکَ دَعۡوَىٰهُمۡ حَتَّىٰ جَعَلۡنَٰهُمۡ حَصِیدًا خَٰمِدِینَ١٥﴾[الأنبیاء: ۱۵]. «و پیوسته این فریاد ایشان خواهد بود تا اینکه آنان را مانند گیاهانی درو شده میگردانیم».
خداوند متعال این تکذیب کنندگان ستمگر را از آنچه که با دیگر امتهای تکذیب کننده انجام شده است بر حذر میدارد: ( ﴿وَکَمۡ قَصَمۡنَا مِن قَرۡیَةٖ﴾و بسیار بودهاند آبادیهایی که به سبب کفر ساکنانش، آن را با عذابی ریشه کن کننده نابود کردهایم. به گونهای که به طور کامل تلف شده و از بین رفتهاند. ﴿وَأَنشَأۡنَا بَعۡدَهَا قَوۡمًا ءَاخَرِینَ﴾و پس از آنان گروهی دیگر پدید آوردیم و این هلاک شدگان وقتی عذاب و مجازات الهی را حس کردند و آنها را به طور مستقیم فرا گرفت، بازگشت برایشان ممکن نشد و راهی برای فرار نداشتند و به خاطر پشیمانی و اضطراب و حسرت بر کارهایی که کرده بودند پا به فرار گذاشتند.
به صورت تمسخر و استهزا بدیشان گفته میشود: ﴿لَا تَرۡکُضُواْ وَٱرۡجِعُوٓاْ إِلَىٰ مَآ أُتۡرِفۡتُمۡ فِیهِ وَمَسَٰکِنِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تُسَۡٔلُونَ١٣﴾نگریزید! به جایی که در آن آسایش یافتهاید و به خانههایتان باز گردید باشد که بازخواست شوید. یعنی گریختن و ندامت فایدهای به شما نمیرساند. اما اگر توانایی دارید بهسوی زندگانی پر ناز و نعمت خود و لذتها و شهوتهایی که در آن به سر میبردید و به قصرهای پر زرق و برق خود و بهسوی دنیا و معبودهایتان که شما را فریب داد، برگردید، و در آن قرار بگیرید و از لذتهای آن است،اده کنید و در خا نههایتان با آرامش و شکوه بنشینید، شاید برای انجام کارهایتان به شما نیاز باشد، آن طور که قبلاً چنین بودید. و شاید از خواستههای دنیا چیزی از شما خواسته شود. اما بسیار بعید است که آنها به آن برسند! زیرا وقت تمام شده و عذاب و خشم خدا آنها را فرا گرفته و عزت و شرافت و دنیایشان را از دست دادهاند، و ندامت و حسرت جانکاهی به آنها دست دادهاست.
بنابراین: ﴿قَالُواْ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ١٤ فَمَا زَالَت تِّلۡکَ دَعۡوَىٰهُمۡ حَتَّىٰ جَعَلۡنَٰهُمۡ حَصِیدًا خَٰمِدِینَ١٥﴾میگویند: وای بر ما! ما ستمگر بودهایم. و پیوسته این فریاد ایشان خواهد بود و همواره برای نابودی و از بین رفتن یکدیگر دعا خواهند کرد، و حسرت و پشیمانی آنان را فرا میگیرد و به ستم خود اقرار نموده و اعتراف میکنند عذابی را که خداوند آنها را به آن گرفتار نموده است عادلانه میباشد.
سپس آنان را همانند گیاهانی درو شده میگردانیم، بیحرکتاند و صدایی از آنها شنیده نمیشود. پس ای مخاطبان! از ادامه دادن تکذیب پیامبران بپرهیزید زیرا به عذابی گرفتار میشوید که آنها بدان گرفتار شند.
آیهی ۱۶-۱۷:
﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَا لَٰعِبِینَ١٦﴾[الأنبیاء: ۱۶]. «و آسمان و زمین و آنچه را که در میان آن دو است برای بازی و شوخی نیافریدهایم».
﴿لَوۡ أَرَدۡنَآ أَن نَّتَّخِذَ لَهۡوٗا لَّٱتَّخَذۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّآ إِن کُنَّا فَٰعِلِینَ١٧﴾[الأنبیاء: ۱۷]. «اگر میخواستیم بازیچهای بگیریم قطعاً چیزی مناسب خود انتخاب میکردیم».
خداوند متعال خبر میدهد که او آسمانها و زمین را بیهوده و بیفایده و برای بازی نیافریده بلکه آن را به حق و برای حق آفریده است تا بندگان از این طریق پی ببرند که او آفرینندۀ بزرگ و مدبر حکیم، بخشنده و مهربان است، کمال مطلق از آن اوست، و ستایش او را سزاست، و عزت همه از آن اوست، گفتارش راست است، و پیامبرانش در آنچه از او خبر میدهند راست میگویند. و خداوندی که آسمان و زمین را با آن همه عظمت و بزرگی آفریده است قطعاً میتاند انسانها را بعداز مرگشان زنده کند تا به نیکوکار پاداش نیک بدهد و بدکاری را به سزای بدیاش برساند.
﴿لَوۡ أَرَدۡنَآ أَن نَّتَّخِذَ لَهۡوٗا﴾و به فرض محال اگر میخواستیم سرگرمی انتخاب کنیم، ﴿لَّٱتَّخَذۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّآ إِن کُنَّا فَٰعِلِینَ﴾چیزی مناسب خود انتخاب میکردیم. و شما را از بازیچه بودن آن آگاه نمینمودیم، چون این نقص و کاستی است و دوست نداریم آن را به شما نشان دهیم. پس امکان ندارد که هدف از آفرینش آسمانه وزمینی که همواره آن را میبینید بازی و سرگرمی باشد. در مباحثی که گذشت خداوند عقلهای ضعیف را اقناع کرد و در حد و اندزاهای آن سخن گفت. پس پاک است خداوند بردبار و مهربان و فرزانه که هر چیزی را در جایش قرار دادهاست.
آیهی ۱۸-۲۰:
﴿بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَیَدۡمَغُهُۥ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞۚ وَلَکُمُ ٱلۡوَیۡلُ مِمَّا تَصِفُونَ١٨﴾[الأنبیاء: ۱۸]. «بلکه حق را بر باطل میافکنیم، پس آن را در هم میشکند، و به ناگاه باطل محو و نابود میشود. و وای بر شما به سبب توصیفی که میکنید».
﴿وَلَهُۥ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَمَنۡ عِندَهُۥ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَلَا یَسۡتَحۡسِرُونَ١٩﴾[الأنبیاء: ۱۹]. «و از اوست هر چه در آسمانها و زمین است، و آنان که در نزد وی هستند از پرستش او سرباز نمیزنند و خسته نمیشوند».
﴿یُسَبِّحُونَ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ لَا یَفۡتُرُونَ٢٠﴾[الأنبیاء: ۲۰]. «شب و روز تسبیح میگویند، و سستی نمیورزند».
خداوند متعال خبر میدهد که تثبیت نمودن حق و از بین بردن باطل را به عهده گرفته است، و اگر باطلی در میان باشد و در آن مجادلۀ شود، خداوند حق و علم و بیانی را میآورد که باطل را در هم شکند، پس باطل نابود شده و از بین میرود و بطلان آن برای هر کسی روشن میشود.
﴿فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞ﴾و ناگهان باطل محو و نابود میشود. و از بین میرود، و این عام است و همۀ مسائل دینی را شامل میشود. بنابر این چنانچه باطل گرایان شبههای عقلی یا نقلی برای احقاق باطل یا رد کردن حق وارد کنند دلایل قطعی و عقلی و نقلی خداوند این سخن باطل را از بین برده و ریشه کن مینماید، و به زودی باطل بودن آن برای همه روشن و آشکار میشود. و با بررسی یکایک مسائل میبینی که چنین است.
سپس فرموئد : ﴿وَلَکُمُ﴾ای کسانی که خداوند را آنگونه که شایستۀ او نیست توصیف میکنید، و میگویید او همسر و فرزند دارد، و شریکان و همتایانی برای او قرار میدهید! بهرهای که از این کار به شما میرسد، ﴿ٱلۡوَیۡلُ﴾هلاکت و زیان و ندامت است، و در آنچه که گفتهاید برایتان فایدهای نیست، و سودی که به آن امید دارید و برای رسیدن به آن میکوشید، به شما نمیرسد، آنچه که عاید شما میشود ناکامی و زیانمندی است.
سپس خبر داد که پادشاهی آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است از آن اوست، و همه بندگان و ملک اویند و هیچکس از انان بهرهای از فرمانروایی ندارد و خداوند را کمک و یاری نمیدهد، و هیچکس بدون اجازۀ او نمیتواند برای کسی شفاعت کند. پس چگونه اینها به خدایی گرفته شده و چگونه یکی از اینها فرزند خداوند قرار داده میشود؟!.
پس پاک و منزه و برتر است پادشاه و فرمانروای بزرگ که همه در برابرش گردن خم کرده و تمامی دشواریها در برابر عظمت او همواره شده، و فرشتگان مقرب در برابر او فروتن بوده و همواره به پرستش وی مشغولاند.
بنابراین فرمود: ﴿وَمَنۡ عِندَهُ﴾و آنان که در نزد او هستند، یعنی فرشتگان، ﴿لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَلَا یَسۡتَحۡسِرُونَ﴾از پرستش او سرباز نزده و خسته نمیشوند، چون به شدت به عبادت خداوند علاقه دارند و به خاطر کمال محبتشان و به دلیل قدرت بدنشان هرگز خسته نمیگردند. ﴿یُسَبِّحُونَ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ لَا یَفۡتُرُونَ﴾شب و روز تسبیح میگویند، و سستی نمیورزند. یعنی همواره و در همۀ اوقاتشان به عبادت و تسبیح مشغولاند، و هیچ بخشی از وقتشان خالی از عبادت و تسبیح نیست، و تمامی آنان اینگونهاند. و این بیان عظمت خداوند و بزرگی سلطنت او و کمال علم و حکمت اوست، که ایجاب میکند جز او کسی عبادت نشود و پرستش برای غیر او انجام نگیرد.
آیهی ۲۱-۲۵:
﴿أَمِ ٱتَّخَذُوٓاْ ءَالِهَةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ هُمۡ یُنشِرُونَ٢١﴾[الأنبیاء: ۲۱]. «آیا خدایانی از (موجودات) زمین را به خدایی گرفتهاند که (ایشان را) برانگیزند؟!».
﴿لَوۡ کَانَ فِیهِمَآ ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَاۚ فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا یَصِفُونَ٢٢﴾[الأنبیاء: ۲۲]. «اگر در آسمانها و زمین غیر از خداوند معبودها و خدایانی وجود داشت، قطعاً آسمانها و زمین تباه میشدند، پس پاک و منزه است خداوند پروردگار عرش و فراتر است از آنچه بیان میکنند».
﴿لَا یُسَۡٔلُ عَمَّا یَفۡعَلُ وَهُمۡ یُسَۡٔلُونَ٢٣﴾[الأنبیاء: ۲۳]. «(خداوند) در برابر آنچه انجام میدهد باز خواست نمیشود و آنها بازخواست میگردند».
﴿أَمِ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗۖ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡۖ هَٰذَا ذِکۡرُ مَن مَّعِیَ وَذِکۡرُ مَن قَبۡلِیۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ ٱلۡحَقَّۖ فَهُم مُّعۡرِضُونَ٢٤﴾[الأنبیاء: ۲۴]. «آیا غیر از او معبودانی را به خدایی گرفتهاند؟ بگو: دلیل خود را بیان دارید، این کتاب امت من و (اینها هم) کتابهای امتهای قبل از من است. بلکه بیشتر آنان حق را نمیدانند، این است که روی گردانند».
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِیٓ إِلَیۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ٢٥﴾[الأنبیاء: ۲۵]. «و هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم که هیچ معبود بر حقی جز من نیست. پس مرا بپرستید».
وقتی خداوند کمال توانایی و عظمت خویش، و فروتنی تمام پدیدهها را در مقابل عظمت خویش بیان کرد، بر مشرکانی که موجودات ناتوان زمین را عبادت کردند اعتراض نمود و فرمود: ﴿هُمۡ یُنشِرُونَ﴾آیا میتوانند به آنان زندگی دوباره ببخشند؟ استفهام به معنی نفی است. یعنی آنها توانایی برانگیختن و زنده کردنشان را ندارند. و این فرمودۀ الهی این آیه را تفسیر مینماید که فرموده است: ﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗ لَّا یَخۡلُقُونَ شَیۡٔٗا وَهُمۡ یُخۡلَقُونَ وَلَا یَمۡلِکُونَ لِأَنفُسِهِمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗا وَلَا یَمۡلِکُونَ مَوۡتٗا وَلَا حَیَوٰةٗ وَلَا نُشُورٗا٣﴾[الفرقان: ۳]. «و به جز خداوند معبودانی را عباد کردند که هیچ چیزی نمیآفرینند، و خودشان آفریده میشوند. و مالک هیچ سود و زیان و مرگ و زندگی و برانگیختنی نیستند». ﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لَّعَلَّهُمۡ یُنصَرُونَ٧٤ لَا یَسۡتَطِیعُونَ نَصۡرَهُمۡ وَهُمۡ لَهُمۡ جُندٞ مُّحۡضَرُونَ٧٥﴾[یس: ۷۴-۷۵]. «و به غیر از خداوند معبوداتی را عبادت کردند که شاید یاری کرده شوند، آنها نمیتوانند آنان را یاری نمایند، و اینان برایشان لشکر آمادهای هستند».
پس مشرک مخلوقی را عبادت میکند که نمیتواند فایده بدهد، و نمیتواند ضرری برساند، و اخلاص عبادت خداوندی که همۀ کمالات از آن اوست و فایده و زیان و همه چیز در دست اوست رها مینماید.
و این ناشی از عدم توفیق و بیبهره گی و جهالت فراوان و شدت ستمگری آنان است، زیرا شایسته نیست که جز مبعودی یگانه در آنها باشد، هم چنانکه جهان هستی توسط پروردگاری یگانه به وجود آمده است. بنابر این فرمود: ﴿لَوۡ کَانَ فِیهِمَآ﴾اگر در آسمانها و زمین، ﴿ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَا﴾غیر از خداوند معبودها و خدایانی بودند، آسمانها و زمین تباه میشدند، و از بین میرفتند، و مخلوقاتی که در آنهاست تباه و نابود میگشتند.
جهان بالا و پایین آنگونه که دیده میشود در کاملترین انتظام و ساختار قرار دارد، و خل و عیب و تضاد و تعارضی در آن وجود ندارد، پس این دلالت مینماید که مدبر و آفریننده و پروردگار و معبودش یکی است، و اگر دو آفریننده و خداوند داشت نظام آن مختل میشد و ارکان آن از هم میپاشید، زیرا اگر دو خدا بودند با یکدیگر مخالفت میکردند، و یکی آفریدن چیزی را اراده میکرد و دیگری نبودن آن را میخواست. و این غیر مکن است که خواستۀ هر دو محقق شود. و اگر خواستۀ یکی تحقق یابد و خواستۀ دیگری محقق نشود، این بر ناتوانی دیگر خدای دلالت میکند، و اتفاق کردن هر دو در همۀ کارها امکان پذیر نیست.
پس مشخص شد خداوند توانایی که تنها آنچه او میخواهد انجام میپذیرد و مخالفی ندارد و کسی نمیتواند از کارش جلوگیری نماید، پروردگار یگانه و تواناست. بنابر این خداوند متعال در این آیه دلیل تمانع را بیان کرده و میفرماید: ﴿مَا ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ مِن وَلَدٖ وَمَا کَانَ مَعَهُۥ مِنۡ إِلَٰهٍۚ إِذٗا لَّذَهَبَ کُلُّ إِلَٰهِۢ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ٩١﴾[المؤمنون: ۹۱]. «خداوند فرزندی برنگرفته است، وهمراه بااو معبودی نیست، زیراگر معبود دیگری بود هر خدایی آنچه را که آفریده است با خود میبرد، و برخی از خدایان بر برخی دیگر برتری میجستند. خداوند پاک و بسی برتر است از آنچه بیان میکنند».
و طبق یکی از تفسیرها این آیه نیز دلیل تمانع است: ﴿قُل لَّوۡ کَانَ مَعَهُۥٓ ءَالِهَةٞ کَمَا یَقُولُونَ إِذٗا لَّٱبۡتَغَوۡاْ إِلَىٰ ذِی ٱلۡعَرۡشِ سَبِیلٗا٤٢ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوّٗا کَبِیرٗا٤٣﴾[الإسراء: ۴۲-۴۳]. «بگو: اگر همراه او خدایانی بودند آنگونه که میگویند، آنگاه برای غلبه بر خداوند صاحب عرش عظیم راهی میجستند. پاک و منزه و بسی بالاتر است از آنچه میگویند».
بنابراین در اینجا فرمود: ﴿فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ﴾او مال مطلق است و از هرعیب و نقصی پاک و منزه و بسی برتر و بالاتر است، ﴿رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ﴾پروردگار عرش، عرشی که سقف همۀ مخلوقات بوده و بزرگترین و گستردهترین مخلوق میباشد، پس وقتی این پروردگار عرش است به طریق اولی پروردگار دیگر مخلوقات میباشد. ﴿عَمَّا یَصِفُونَ﴾پاک است پروردگار عرش از آنچه که منکران و کافران بیان کرده و میگویند فرزند و همسر دارد. و پاک است از اینکه شریکی داشته باشد.
﴿لَا یُسَۡٔلُ عَمَّا یَفۡعَلُ﴾خداوند به خاطر عظمت و عزت و کمال و قدرتش در مقابل آنچه انجام میدهد بازخواست نمیشود و هیچکس توانایی آن را ندارد که با او مخالفت نماید. و به خاطر کمال حکمتش و محکم ساختن هر چیزی به بهرتین صورت، کار او سوال برانگیز نخواهد بود، چون در آفرینش وی خلل یا کمبودی وجود ندارد. ﴿وَهُمۡ یُسَۡٔلُونَ﴾و همۀ آفریدهها به خاطر ناتوانی و نیازمند بودنشان در رابطه با کارها و گفتههایشان مورد بازخواست قرار میگیرند، چون همه بنده هستند و در رابطه با حرکت و کارهایشان بازخواست میشوند، آنها نه میتوانند در وجود خودشان تصرف کنند و نه میتوانند به اندازۀ ذرهای در دیگران تصرف نمایند.
سپس مجدداً به تقبیح مشرکین پرداخت و فرمود: آنها به غیر از خداوند معبودانی را به خدایی گرفتهاند، پس آنها را نکوهش و ملامت کن و به آنان بگو: ﴿أَمِ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗۖ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡ﴾آیا غیر از خداوند معبودانی را به خدایی گرفته اند؟ بگو: دلیل خود را بیاورند. یعنی حجت و دلیل خود را بر صحت آنچه بدان باور دارند، بیاورند و مسلماً حجت و دلیلی ندارند، بلکه بر باطل بودن عملشان حجت و براهین وجود دارد. بنابر این فرمود: ﴿هَٰذَا ذِکۡرُ مَن مَّعِیَ وَذِکۡرُ مَن قَبۡلِی﴾این کتاب امت من و (اینها هم) کتابهای امتهای قبل از من است. یعنی کتابها و شریعتها بر صحت آنچه به شما گفتهام مبنی بر این که شرکت باطل و بیاساس است اتفاق دارند. پس این کتاب خداست که در آن هر چیزی همراه با دلایل عقلی و نقلیاش بیان شده است، و همۀ کتابهای گذشته نیز دلایل و حجتهایی بر آنچه که گفتیم میباشند. پس معلوم شد که حجت بر آنها اقامه شده، و به طور یقین هیچ دلیلی توان مخالفت با آن دلایل را ندارد و هر دلیلی در مقابل آن شکست خواهد خورد. و اگر مخالفتهایی یافت شود شبهاتی است که نمیتواند جای حق و حقیقت را بگیرد.
﴿بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ ٱلۡحَقَّۖ فَهُم مُّعۡرِضُونَ﴾بلکه بیشتر آنان حق را نمیشناسند، و به علت تقلید از نیاکان خود بر باورهای پوچشان پافشاری میکنند، و بدون علم و دانش به مجادله میپردارند. آنها حق را نمیشناسند، اما این بدان خاطر نیست که حق پوشیده و پیچیده است، بلکه آنها خود از آن روی گردانند، وگرنه چنانچه اندکی به آن توجه کنند و بدان روی آورند به طور واضح و آشکار حق را از باطل تشخیص میدهند. بنابر این فرمود: ﴿فَهُم مُّعۡرِضُونَ﴾این است که آنها روی گردان هستند.
پس از آنکه خداوند متعال جهت روشن شدن این موضوع دستور داد که در سرگذشت امتهای پیشین اندیشه کنیم، خود به طور کامل قضیه را باز کرده و فرمود: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِیٓ إِلَیۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ٢٥﴾و هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم که معبود به حقی جز من نیست. پس مرا بپرستید. بنابر این همۀ پیامبران پیش از تو چکیده پیامشان این بوده است که تنها خداوند پرستش شود، خدایی که شریکی ندارد و او معبود راستین است، و پرستش دیگر چیزها باطل میشود.
آیهی ۲۶-۲۹:
﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۚ بَلۡ عِبَادٞ مُّکۡرَمُونَ٢٦﴾[الأنبیاء: ۲۶]. «و گفتند: خداوند فرزندی برگرفته است! خداوند پاک و منزه است (فرشتگان فرزندان خدا نبوده) بلکه بندگانی گرامی هستند».
﴿لَا یَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ وَهُم بِأَمۡرِهِۦ یَعۡمَلُونَ٢٧﴾[الأنبیاء: ۲۷]. «در سخن گفتن از او پیشی نمیگیرند، و آنان به فرمان وی کار میکنند».
﴿یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا یَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ وَهُم مِّنۡ خَشۡیَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ٢٨﴾[الأنبیاء: ۲۸]. «خداوند اعمال گذشته و حال و آیندۀ ایشان را میداند، و شفاعت نمیکنند مگر برای کسی که (خداوند) بپسندد، و آنان از بیم او ترسان و هراسانند».
﴿وَمَن یَقُلۡ مِنۡهُمۡ إِنِّیٓ إِلَٰهٞ مِّن دُونِهِۦ فَذَٰلِکَ نَجۡزِیهِ جَهَنَّمَۚ کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلظَّٰلِمِینَ٢٩﴾[الأنبیاء: ۲۹]. «و هرکس از آنان بگوید غیر از خدا من نیز معبود هستم، جهنم را سزای او میگردانیم، بدینسان به ستمکاران سزا میدهیم».
خداوند متعال از بیخردی مشرکان سخن به میان میآورد که پیامبر را تکذیب کرده و ادعا کردند خداوند خوارشان کند. پروردگار فرزندی برای خود بر گرفته است، پس گفتند: فرشتگان دختران خداوند هستند. بسی پاک و برتر است خداوند از گفتۀ آنان.
و خداوند خبر داد که فرشتگان فرزندان خدا نبوده، بلکه بندگانی هستند که آفریده شدهاند و اختیاری ندارند، و آنها نزد پروردگار محترو و گرامی هستند، چون آنها را با خوبیها و پاکیها آراسته و از زشتیها پاکیزه داشته است و آنان نهایت ادب را در مقابل با خداوند رعایت کرده و از فرمان او پیروی میکنند.
﴿لَا یَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ﴾از پیش خود سخنی در رابطه با ادارۀ امور نمیگویند مگر این که خداوند بگوید، چون در کمال ادب قرار دارند و به کمال حکمت و علم الهی آگاه هستند. ﴿وَهُم بِأَمۡرِهِۦ یَعۡمَلُونَ﴾آنها را به هر چیزی دستور بدهد، از فرمانش اطاعت میکنند، و به هر کاری آنها را بگمارد آن را انجام میدهند. پس آنها به اندازۀ یک چشم به هم زدن از فرمان وی سرپیچی نمیکنند، بدون فرمان الهی به دلخواه خود کاری را انجام نمیدهند، با وجود این، علم الهی آنها را احاطه کرده است.
﴿یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ﴾خداوند کارهای گذشته و آینده آنان را میداند، پس آنها نمیتوانند از دایرۀ علم الهی بیرون روند، چنان که نمیتوانند از فرمان و تدبیر او بیرون روند.
یکی دیگر از صفاتشان این است که آنها در سخن گفتن از او پیشی نمیگیرند، و برای هیچ کسی بدون اجازۀ خداوند شفاعت نمیکنند، و چون به آنها اجازه دهد، و کسی را که در مورد او شفاعت مینمایند بپسندد برایش شفاعت میکنند، اما خداوند هیچ گفتار و کرداری را نمیپسندد مگر آنچه که خالصانه برای وی انجام شده، ودر آن کار از پیامبر اطاعت شده باشد. و این آیه بیش از هر چیزی بر اثبات شفاعت دلالت مینماید و بیانگر آن است که فرشتگان شفاعت میکنند. ﴿وَهُم مِّنۡ خَشۡیَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ﴾و آنان از بیم خداوند ترسان و هراسانند و همه در برابر شکوه و عظمت وی فروتن بوده، و در برابر عزت و جمال الهی تسلیم میباشند.
وقتی تصریح کرد که آنان حقی در الوهیت ندارند و سزاوار هیچ بندگی و پرستشی نیستند، چون صفاتی که دارند چنین اقتضا مینماید، بیان نمود که آنها حتی حق چنین ادعایی هم ندارند، و چنانچه ـ فرض کنیم و کوتاه بیاییم ـ یکی از آنها بگوید، ﴿إِنِّیٓ إِلَٰهٞ مِّن دُونِهِ﴾من به جای او معبود هستم، ﴿کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلظَّٰلِمِینَ﴾چنین کسی جهنم را سزایش میگردانیم. بدینسان به ستمکاران سزا میدهیم و چه ستمی بزرگتر از این است که انسانی که از هر جهت محتاج خداوند است ادعا کند در الوهیت و ربوبیت با خداوند مشارکت دارد؟!.
آیهی ۳۰:
﴿أَوَ لَمۡ یَرَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَنَّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ کَانَتَا رَتۡقٗا فَفَتَقۡنَٰهُمَاۖ وَجَعَلۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ کُلَّ شَیۡءٍ حَیٍّۚ أَفَلَا یُؤۡمِنُونَ٣٠﴾[الأنبیاء: ۳۰]. «آیا کافران ننگریستهاند که آسمانها و زمین (ابتدا) صاف و فروبسته بودند، سپس آنها را از هم بازگشودیم، و هر چیز زندهای را از آب پدید آوردیم، آیا ایمان نمیآورند؟!».
آیا این کافران که به پروردگارشان کفر ورزیده و بندگی و عبادت را تنها برای او انجام نمیدهند به وضوح نمیبینند که خداوند پروردگار ستوده و بزرگوار و معبود راستین است؟ پس اگر بنگرند آسمان و زمین را مشاهده مینمایند، آسمان و زمین را به هم پیوسته میبینند، این یکی ابر و بارانی در آن نیست، و آن یکی خشک و پژمرده است و هیچ گیاهی در آن وجود ندارد، پس ما آسمان را میگشاییم (و از آن باران فرو میریزیم) و زمین را میشکافیم و از آن گیاهان زیادی بیرون میآوریم. آیا کسی که از آسمان صاف ابر پدید میورد، و بارانی فراوان از آن سرازیر میکند سپس آن را به سرزمینی خشکیده و قحطی زده میرساند و در آنجا میباراند، سپس به دنبال باران انواع گیاهان گوناگون سبز شده و رشد میکنند، آیا اینها دلیلی نیست و اینکه او حق است است و غیر از او باطل، و او زنده کنندۀ مردهها و بخشنده و مهربان است؟ بنابر این فرمود: ﴿أَفَلَا یُؤۡمِنُونَ﴾آیا ایمان نمیآورند، ایمانی درست که شرک و شکی در آن نباشد؟!.
سپس خداوند آیات و نشانههای موجود در جهان آفرینش و آفاق را بر شمرد و فرمود:
آیهی ۳۱-۳۳:
﴿وَجَعَلۡنَا فِی ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِیَ أَن تَمِیدَ بِهِمۡ وَجَعَلۡنَا فِیهَا فِجَاجٗا سُبُلٗا لَّعَلَّهُمۡ یَهۡتَدُونَ٣١﴾[الأنبیاء: ۳۱]. «و در زمین کوههای استوار و ریشهداری پدید آوردیم تا (مبادا) آنان را بجنباند، و درمیان کوهها راههای گشاده بوجود آوردیم تا که آنان راه یابند».
﴿وَجَعَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ سَقۡفٗا مَّحۡفُوظٗاۖ وَهُمۡ عَنۡ ءَایَٰتِهَا مُعۡرِضُونَ٣٢﴾[الأنبیاء: ۳۲]. «و آسمان را سقفی محفوظ قرار دادیم، (ولی) آنان از نشانههایش رویگردانند».
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ کُلّٞ فِی فَلَکٖ یَسۡبَحُونَ٣٣﴾[الأنبیاء: ۳۳]. «و او خدایی است که شب و روز و خورشید و ماه را آفریده است و هر یک در مداری (معین) شناورند».
یکی از دلایلی که بر قدرت و کمال و یگانگی و رحمت خدا دلالت مینماید این است که خداوند زمین را به وسیلۀ کوهها محکم و استوار گرداند و کوهها را به عنوان میخ بر آن کوبید تا انسانها را مضطرب نسازد و نجنباند، که در صورت اضطراب و جنبش، بندگان نمیتوانند در آن سکونت کنند، و نمیتوانند در آن کشاورزی نمایند و در آن استقرار یابند.
پس خداوند زمین را با کوهها استوار و پابرجا نمود و به وسیلۀ این عمل منافع زیادی برای انسانها فراهم آورد، و از آنجا که کوهها بسیار به هم پیوسته بودند، اگر به حالت قلهها و کوههای سر به فلک کشیدهای باقی میماندند، برقراری ارتباط میان بسیاری از شهرها غیر ممکن میشد، پس خداوند بنابر حکمت و رحمت خویش در لابلای این کوهها راههای هموار و فراخی را به وجود آورد تا انسانها برای رسیدن به شهرها مشکلی نداشته باشند و بتوانند به اهدافی که در دیگر مناطق دارند، برسند. و تا از این طریق یگانگی خداوند را دریابند و هدایت گردند.
﴿وَجَعَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ سَقۡفٗا مَّحۡفُوظٗا﴾و آسمان را سقف زمینی قرار دادیم که شما بر آن هستید و آن را از سقوط محفوظ داشتهایم: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُمۡسِکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ أَن تَزُولَا﴾[فاطر: ۴۱]. «همانا خداوند آسمانها و زمین را نگاه میدارد تا نیافتند». و نیز آسمان از استراق سمع شیطانها محفوظ قرار داده است. ﴿وَهُمۡ عَنۡ ءَایَٰتِهَا مُعۡرِضُونَ﴾و آنان از نشانههایش روی گرداند. یعنی غافل و بیخبر هستند. و این شامل همۀ نشانههای آسمان از قبیل بلند بودن و گسترده بودن و بزرگی و رنگ زیبای آن و ساختار محکم و شگفتانگیزش میباشد و از دیگر نشانههای آن از قبیل ستارگان و سیارهها و خورشید و ماه تابان و شب و روز که از پی یکدیگر میآیند، و نیز شناور بودن ماه و خورشید و ستارگان در این فضای بیکران، غافل و رویگردانند.
و بدین سبب منافعی از قبیل گرما و سرما و پیدایش فصلها برای بندگان پدید میآید و حساب عبادت و معادلاتشان را میدانند. در شب استراحت میکنند و آرام میگیرند و در روز پراکنده میشوند، و برای کسب معاش خود تلاش مینمایند.
گر فرد هوشیار و خردمند در این کارها بیاندیشد و خوب به آن بنگرد، به طور قطع باور مینماید که خداوند نظام هستی را تا وقت معینی قرار داده است، و بندگان فواید و خواستههایشان از آن بدست میآورند و از آن بهرهمند میشوند، سپس این انتظام از بین رفته و متلاشی میشود، و خداوندی که آنرا به وجود آورده است، همو آن را از بین میبرد و نابود میکند، و کسی که آن را به حرکت در آورده است از حرکت باز میدارد. و انسانها را به سرایی غیر از جهان منتقل میکند که در آنجا پاداش و سزای اعمالشان را به طور کامل مییابند و (فرد هوشیار) متوجه میشود که مقصود از این جهان آن است که مزرعهای برای آخرت باشد، نیز متوجه میشود که این دنیا سرای سفر است نه محل اقامت.
آیهی ۳۴-۳۵:
﴿وَمَا جَعَلۡنَا لِبَشَرٖ مِّن قَبۡلِکَ ٱلۡخُلۡدَۖ أَفَإِیْن مِّتَّ فَهُمُ ٱلۡخَٰلِدُونَ٣٤﴾[الأنبیاء: ۳۴]. «و پیش از تو برای هیچ انسانی جاودانگی مقرر نداشتهایم، آیا اگر تو بمیری ایشان جاودانه میمانند؟!».
﴿کُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۗ وَنَبۡلُوکُم بِٱلشَّرِّ وَٱلۡخَیۡرِ فِتۡنَةٗۖ وَإِلَیۡنَا تُرۡجَعُونَ٣٥﴾[الأنبیاء: ۳۵]. «و هر انسانی مزۀ مرگ را میچشد، و شما را به سختی و آسایش میآزماییم، و بهسوی ما بازگردانده میشوید».
از آنجا که دشمنان پیامبر میگفتند: ﴿نَّتَرَبَّصُ بِهِۦ رَیۡبَ ٱلۡمَنُونِ﴾[الطور: ۳۰]. منتظر پیامبر هستیم تا گرفتار حوادث تلخ روزگار شود و بمیرد، خداوند متعال فرمود: راه مرگ راهی است که هر انسانی باید آن را در پیش گیرد، ﴿وَمَا جَعَلۡنَا لِبَشَرٖ مِّن قَبۡلِکَ ٱلۡخُلۡدَ﴾و ای محمد! ما پیش از تو برای هیچ انسانی در دنیا جاودانگی مقرر نداشتهایم، پس اگر بمیری، مرگ راهی است که پیامبران و اولیاء و غیره آن را طی کردهاند. ﴿أَفَإِیْن مِّتَّ فَهُمُ ٱلۡخَٰلِدُونَ﴾آیا اگر بمیری ایشان بعد از تو جاودانه میمانند؟پس اگر چنین است، جاودانگی، آنها را مبارک باد! اما چنین نیست، بلکه هرکس روزی فنا میشود و از بین میرود. بنابر این فرمود: ﴿کُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِ﴾هر نفسی مرگ را میچشد. و این قانون همۀ خلائق را شامل میشود، و مرگ جامی است که هرکس آن را بنوشد، گرچه بنده مهلت زیاد و عمر طولانی داشته باشد. اما خداوند بندگانش را به وجود آورده و آنها را امر و نهی نموده، و با خیر و شر، و ثروتمندی و فقر، و عزت و ذلت، و زندگی و مرگ آزموده است. ﴿لِنَبۡلُوَهُمۡ أَیُّهُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا﴾[الکهف: ۷]. «تا آنها را بیازماییم، که کدام یک عمل بهتری انجام میدهد»، و چه کسی در مواقع آزمایش دچار فتنه میشود و چه کسی نجات مییابد؟ ﴿وَإِلَیۡنَا تُرۡجَعُونَ﴾و بهسوی ما بازگردانده میشوید. پس شما را به سبب اعمالتان مجازت میکنیم، اگر اعمالتان نیک و خوب باشد به شما پاداش نیک میدهیم. و اگر بد باشد سزای بد میدهیم. ﴿وَمَا رَبُّکَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِیدِ﴾[فصلت: ۴۶]. «و پروردگارت بر بندگان ستم نمیکند».
و این آیه بر باطل بودن سخن کسی دلالت مینماید که میگوید: خضر زنه است و در دنیا جاودان است. و این سخن که خضر برای همیشه زنده است سخن بیدلیلی است و با دلایل شرعی مخالف است.
آیهی ۳۶-۴۱:
﴿وَإِذَا رَءَاکَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِن یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُوًا أَهَٰذَا ٱلَّذِی یَذۡکُرُ ءَالِهَتَکُمۡ وَهُم بِذِکۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ هُمۡ کَٰفِرُونَ٣٦﴾[الأنبیاء: ۳۶]. «و هرگاه کافران تو را ببیند حتماً شما را مسخره و ریشخند میگیرند (و میگویند:) آیا این همان کسی است که معبودانتان را (به بدی) یاد میکند؟ و آنان یاد (خداوند) رحمان را انکار میکنند و به آن ایمان ندارند».
﴿خُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ مِنۡ عَجَلٖۚ سَأُوْرِیکُمۡ ءَایَٰتِی فَلَا تَسۡتَعۡجِلُونِ٣٧﴾[الأنبیاء: ۳۷]. «انسان از شتاب آفریده شده است. نشانههای خود را به شما خواهیم نمود، پس به شتابم نیاندازید و عجله نکنید».
﴿وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٣٨﴾[الأنبیاء: ۳۸]. «و میگویند: فرا رسیدن این وعده کی خواهد بود اگر راست میگویید؟».
﴿لَوۡ یَعۡلَمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ حِینَ لَا یَکُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ ٱلنَّارَ وَلَا عَن ظُهُورِهِمۡ وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ٣٩﴾[الأنبیاء: ۳۹]. «اگر کافران میدانستند هنگامی که نمیتوانند آتش را از پس و پیش خود باز دارند و آنان یاری نمیگردند، (در رابطه با آمدن عذاب شتاب نمیورزیدند)».
﴿بَلۡ تَأۡتِیهِم بَغۡتَةٗ فَتَبۡهَتُهُمۡ فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمۡ یُنظَرُونَ٤٠﴾[الأنبیاء: ۴۰]. «بلکه (آتش) ناگهان به سراغ ایشان میآید، و آنگاه حیرانشان میسازد، و نمیتوانند آن را دفع کنند، و بدیشان مهلت داده نمیشود».
﴿وَلَقَدِ ٱسۡتُهۡزِئَ بِرُسُلٖ مِّن قَبۡلِکَ فَحَاقَ بِٱلَّذِینَ سَخِرُواْ مِنۡهُم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ٤١﴾[الأنبیاء: ۴۱]. «و به راستی پیامبرانی پیش از تو مورد تمسخر قرار گرفتهاند، پس عذابی که مسخره کنندگان آن را به شوخی گرفته بودند ایشان را فرا گرفت».
و این ناشی از شدت کفرشان است، زیرا مشرکان وقتی پیامبر صرا میدیدند او را به استهزاء و تمسخر گرفته و میگفتند: ﴿أَهَٰذَا ٱلَّذِی یَذۡکُرُ ءَالِهَتَکُمۡ﴾آیا این همان کسی است که خدایان شما عیبجویی و بدگویی میکند؟ به گمان خود وی را ناچیز و حقیر میانگاشتند که خدایان آنان را مذمت میکند. پس توصیه میکردند که به او توجه نکنند.
اینگونه پیامبر را مسخره کرده و او را تحقیر میکردند، با اینکه پیامبر در اوج کمال و انسانیت قرار داشت، و او کاملترین و برترین انسان بود. یکی از خوبیها و فضیلتهایش این بود که یکتاپرست بود و عبادت را فقط برای خداوند انجام میداد و هر آنچه را که با خدا پرستش میشد مذمت و نکوهش کرده و جایگاه و مقام پست آن را بیان نموده است.
در حقیقت این کافران باید مورد تمسخر قرار بگیرند و تحقیر شوند که تمام رفتارها و عادتهای زشت و ناپسنتد را دارا هستند، و برای زشتی و فساد کاری آنان همین بس که به پروردگار جهانیان کفر ورزیدند و رسالت پیامبران را نپذیرفتند. آنان در بهترین حالتشان که عبارت از ذکر و یاد خداوند مهربان است، کفر میورزند، زیرا خداوند را یاد نمیکنند، و به او ایمان نمیآورند مگر اینکه چیزهایی را انباز و شریک او سازند، پس اگر ذ کر و یادشان کفر و شرک باشد دیگر احوالشان چگونه خواهد بود؟ بنابر این فرمود: ﴿وَهُم بِذِکۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ هُمۡ کَٰفِرُونَ﴾آنان از پیامبر صایراد میگیرند و او را مورد استهزا قرار میدهند، در حالی که آنان خداوند رحمان را یاد نمیکنند و به او و وحدانیتش کفر میورزند و اصلاً وی را باور ندارند.
و بیان اسم ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ﴾در اینجا مبین زشتی حالت کافران است، زیرا به خداوند مهربان که همۀ نعمتها را سرازیر نموده و بلاها را دور کرده است، و تمامی نعمات بندگان از جانب اوست و بدی را جز او کسی دور نمینماید کفر و شرک میورزند.
﴿خُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ مِنۡ عَجَلٖ﴾انسان آن چنان شتابگر است که انگار از شتاب آفریده شده است. آدمی موجود عجول است و با شتاب بهسوی هر کاری میرود و در انجام آن شتاب میورزد، پس مومنان در رسیدن عذاب خداوند به کافران عجله دارند، و احساس میکنند که خیلی دیر کافران گرفتار عذاب میشوند، و کافران نیز از روی عناد و تکذیب، عذاب را به شتاب میطلبند و میگویند: ﴿مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ﴾اگر راست میگویید فرا رسیدن این وعده کی خواهد بود؟
اما خداوند مهلت میدهد و بردباری مینماید ولی فراموش نمیکند و برای آنها وقت مقرری تعیین کرده است: ﴿فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ لَا یَسۡتَأۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا یَسۡتَقۡدِمُونَ﴾[الأعراف: ۳۴]. «و هر گاه مدت معین آنها فرا برسد یک لحظه پس و پیش نمیشوند». بنابر این فرمود: ﴿سَأُوْرِیکُمۡ ءَایَٰتِی﴾نشانههای خود را در انتقام گرفتن از کسانی که به من کفر ورزیده و نافرمانیام را روا داشتهاند به شما نشان خواهم داد، ﴿فَلَا تَسۡتَعۡجِلُونِ﴾پس در آمدن این کار شتاب نکنید. همچون کافران میگویند: ﴿مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ﴾این وعده کی خواهد بود اگر راست میگویید؟ آنها روی غرور و از آنجا که فریب خورده بودند این سخن را گفتند، اما ﴿لَوۡ یَعۡلَمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ﴾اگر کافران حالت وحشتناک و ناگوار خود را میدانستند، ﴿حِینَ لَا یَکُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ ٱلنَّارَ وَلَا عَن ظُهُورِهِمۡ﴾هنگامی که آنان نمیتوانند آتش را از چهرههایشان و از پشتهایشان باز دارند و آتشی از هر سو آنان را احاطه نموده و از هر جهت فرا گرفته است، ﴿وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ﴾و نه کسی آنها را یاری میکند، پس نه یاری میکنند و نه یاری میشوند. ﴿بَلۡ تَأۡتِیهِم بَغۡتَةٗ فَتَبۡهَتُهُمۡ﴾بلکه آتش جهنم آنها را ناگهان فرا میگیرد و از شدت ترس و وحشت مات و مبهوت میشوند، ﴿فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ رَدَّهَا﴾و نمیتوانند آن را دفع کنند و برگردانند چون آنها کوچکتر و ناتوانتر از آن هستند که بتوانند آن را از خود دور کنند. ﴿وَلَا هُمۡ یُنظَرُونَ﴾و مهلت داده نمیشوند و عذاب از آنها دور نخواهد شد. پس اگر کافران از این حالت واقعاً آگاهی داشتند، در رابطه با آمدن عذاب شتاب نمیورزیدند، و به شدت از عذاب میترسیدند اما چون این شناخت را ندارند، چنان سخنهای یاوه ای میگویند. و وقتی بیان نمود که آنها پیامبر را به تمسخر میگیرند و میگویند: ﴿أَهَٰذَا ٱلَّذِی یَذۡکُرُ ءَالِهَتَکُمۡ﴾آیا همین شخص است که از خدایان شما بدگویی میکند؟ پیامبر را دلجویی داد و فرمود: شیوۀ رفتار امتهای گذشته با پیامبرانشان همینگونه بوده است پس فرمود: ﴿وَلَقَدِ ٱسۡتُهۡزِئَ بِرُسُلٖ مِّن قَبۡلِکَ فَحَاقَ بِٱلَّذِینَ سَخِرُواْ مِنۡهُم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ٤١﴾و همانا پیامبرانی پیش از تو مورد تمسخر قرار گرفتند و سرانجام عذابی که مسخره کنندگان آنرا بازیچه و شوخی میدانستند ایشان را فرا گرفت. یعنی عذاب بر آنها فرود آمد و راه گریزی از آن نداشتند، پس اینها نیز باید از عذابی که به تکذیب کنندگان رسید برحذر باشند.
آیهی ۴۲-۴۴:
﴿قُلۡ مَن یَکۡلَؤُکُم بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ مِنَ ٱلرَّحۡمَٰنِۚ بَلۡ هُمۡ عَن ذِکۡرِ رَبِّهِم مُّعۡرِضُونَ٤٢﴾[الأنبیاء: ۴۲]. «بگو: چه کسی شما را درشب و روز (از عذاب خداوند رحمان) نگاه میدارد؟ بلکه آنان از یاد پروردگارشان رویگردانند».
﴿أَمۡ لَهُمۡ ءَالِهَةٞ تَمۡنَعُهُم مِّن دُونِنَاۚ لَا یَسۡتَطِیعُونَ نَصۡرَ أَنفُسِهِمۡ وَلَا هُم مِّنَّا یُصۡحَبُونَ٤٣﴾[الأنبیاء: ۴۳]. «یا اینکه آنان معبودانی دارند که آنها را در برابر (عذاب) ما حفظ میکنند؟! (این معبودان ساختگی) نه میتوانند خود را یاری کنند، و نه آنان یاری داده میشوند».
﴿بَلۡ مَتَّعۡنَا هَٰٓؤُلَآءِ وَءَابَآءَهُمۡ حَتَّىٰ طَالَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡعُمُرُۗ أَفَلَا یَرَوۡنَ أَنَّا نَأۡتِی ٱلۡأَرۡضَ نَنقُصُهَا مِنۡ أَطۡرَافِهَآۚ أَفَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ٤٤﴾[الأنبیاء: ۴۴]. «بلکه ما ایشان و پدرانشان را از انواع نعمتها بهرهمند ساختیم تا عمر بر آنان طولانی شد. آیا نمیبینند که ما آهنگ زمین میکنیم و از دامنههایش میکاهیم، آیا اینان پیروز خواهند شد».
خداوند با بیان ناتوانی کسانی که به جای او معبودانی را به خدایی گرفتهاند، و اینکه آنان به پروردگار مهربانشان نیازمندند، خداوندی که رحمت او هر فاسق و مومنی را در شب و روز فرا گرفته است، میفرماید: ﴿قُلۡ مَن یَکۡلَؤُکُم بِٱلَّیۡلِ﴾بگو: «چه کسی درشب، آنگاه که بر رخت خوابهایتان خوابیده و حواس و فکرتان در عالم رویا است، ﴿وَٱلنَّهَارِ﴾و در روز، آنگاه که بیرون میروید و غافل هستید، شما را ﴿مِنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ﴾از (عذاب) خداوند مهربان محفوظ و مصون میدارد؟ آیا کسی دیگر غیر از او شما را محافظت مینماید؟ هرگز، زیرا هیچ محافظ و نگهبانی جز او نیست.
﴿بَلۡ هُمۡ عَن ذِکۡرِ رَبِّهِم مُّعۡرِضُونَ﴾بلکه آنها از یاد پروردگارشان رویگردانند، بنابران به او شرک ورزیدهاند، وگرنه آنها به پروردگارشان روی میآوردند و اندرزهای او را میپذیرفتند و به راه راست هدایت میشدند و سر عقل میآمدند، و کارشان سامان مییافت.
﴿أَمۡ لَهُمۡ ءَالِهَةٞ تَمۡنَعُهُم مِّن دُونِنَا﴾اگر ما بخواهیم آنان را به عذابی گرفتار سازیم، آیا از معبودانشان کسی هست که آنها را از عذاب نجات بدهد. ﴿لَا یَسۡتَطِیعُونَ نَصۡرَ أَنفُسِهِمۡ وَلَا هُم مِّنَّا یُصۡحَبُونَ﴾این خدایان ساختگی نه میتوانند خود را یای کنند و نه بر کارهایشان از سوی ما کمک کرده میشوند. ووقتی از جانب خدا کمک کرده نشوند پس آنها در کارهایشان خوار و شکست خورده خواهند شد و نمیتوانند سودی را جلب کنند یا زیانی را دور نمایند.
و خداوند سببی را که موجب استمرار آنها بر کفر و شرکشان شد ذکر میکند و میفرماید: ﴿بَلۡ مَتَّعۡنَا هَٰٓؤُلَآءِ وَءَابَآءَهُمۡ حَتَّىٰ طَالَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡعُمُرُ﴾بلکه ما ایشان و پدرانشان را از انواع نعمتها بهرهمند ساختیم و عمر طولانی بر آنان ارزانی دادیم و با اموال دنیا بهرهمند شدند و بدان مشغول و سرگرم گشته و به سبب آن از غایت خلقت خویش غافل گردیدند. روزگار زیادی زیستند، پس سنگدل شده و سرکشی آنها فزونی گرفت و کفران و نا سپاسی آنان فراوانتر گردید. پس اگر به آنان که در چپ و راستشان در روی زمین قرار دارند، بنگرند جز نابود شدگان را نمییابند، و جز صدای ناله و درد چیزی را نمیشنوند، و جز نسلهایی که پی در پی هلاک شدند نمییابند، و خواهند دید که مرگ در هر راهی دامهایش را برای شکار جانداران و اشخاص پهن کرده است.
بنابراین فرمود: ﴿أَفَلَا یَرَوۡنَ أَنَّا نَأۡتِی ٱلۡأَرۡضَ نَنقُصُهَا مِنۡ أَطۡرَافِهَآ﴾آیا نمیبینند که ما با نابود کردن اهالی زمین کم کم از آن میکاهیم تا آنکه خداوند وارث زمین و ساکنان آن شود و او بهترین وارثان است؟ پس اگر این حالت را ببیند فریب نمیخورند و به کفر خود ادامه نمیدهند. ﴿أَفَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ﴾آیا ایشان غالب و پیروزند؟ و میتوانند از دایرۀ تقدیر الهی بیرون روند؟ و توانایی امتناع ورزیدن و نپذیرفتن مرگ را دارند؟ آیا چنین توانایی را دارند که فریب ماندگاری را بخورند؟ یا اینکه وقتی فرستادۀ پروردگارشان برای گرفتن جانشان به نزد آنها بیاید به یقین رسیده و خوار میشوند، و نمیتوانند کوچکترین مخالفتی اظهار نمایند.
آیهی ۴۵-۴۶:
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أُنذِرُکُم بِٱلۡوَحۡیِۚ وَلَا یَسۡمَعُ ٱلصُّمُّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا مَا یُنذَرُونَ٤٥﴾[الأنبیاء: ۴۵]. «بگو: شما را با وحی بیم میدهم، و اشخاص کر هنگامی که بیم داده شوند ندا را نمیشنوند».
﴿وَلَئِن مَّسَّتۡهُمۡ نَفۡحَةٞ مِّنۡ عَذَابِ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ٤٦﴾[الأنبیاء: ۴۶]. «و اگر شمّهای از عذاب پروردگارت بدیشان برسد خواهند گفت: وای بر ما! به راستی که ما ستمگر بودهایم».
﴿قُلۡ﴾ای پیامبر ص! به همۀ مردم بگو: ﴿إِنَّمَآ أُنذِرُکُم بِٱلۡوَحۡیِ﴾تنها شما را با وحی بیم میدهم، یعنی من فرستاده هستم و از طرف خود چیزی را برای شما نمیآورم، و نمیگویم که من فرشته هستم، و نمیگویم که گنجینهها و خزانههای زمین نزد من است، و غیب نمیدانم، بلکه فقط شما را با چیزی بیم میدهم که خداوند بر من وحی کرده است. پس اگر بپذیرید به راستی فرمان الهی را پذیرفته اید، و خداوند به شما پاداش خواهد داد و اگر روی بگردانید و مخالفت کنید من اختیاری ندارم و فرمان و اختیار و تقدیر همه از آن خداست. ﴿وَلَا یَسۡمَعُ ٱلصُّمُّ ٱلدُّعَآءَ﴾و شخصی که کر و ناشنوا است صدایی را نمیشنود، چون حس شنوایی او مختل شده و از کار افتاده است. و گوشی میشنود که قابلیت شنیدن را داشته باشد.
همچنین وحی سبب زندگی دلها و ارواح و بیدار شدن است، اما اگر دل قابلیت پذیرش هدایت را نداشته باشد، نسبت به هدایت و ایمان مانند شخص کری است که صداها را نمیشنود. پس این مشرکان از شنیدن هدیات کر هستند، به همین جهت هدایت نشدن اینها جای تعجب نیست، به خصوص در این حالت که عذاب به سراغشان نیامده و درد عذاب آنها را فرا نگرفته است.
﴿وَلَئِن مَّسَّتۡهُمۡ نَفۡحَةٞ مِّنۡ عَذَابِ رَبِّکَ﴾و اگر اندکی از عذاب پروردگارت بدیشان برسد، ﴿لَیَقُولُنَّ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ﴾میگویند: وای بر ما! به راستی که ما ستمگر بودیم. یعنی آنها جز اعتراف به ندامت و ستمکاری و کفر و سزاوار بودنشان به عذاب و دعا کردن برای هلاک شدن و نابود گشتن چیزی دیگر نخواهند گفت:
آیهی ۴۷:
﴿وَنَضَعُ ٱلۡمَوَٰزِینَ ٱلۡقِسۡطَ لِیَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ فَلَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَیۡٔٗاۖ وَإِن کَانَ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٍ أَتَیۡنَا بِهَاۗ وَکَفَىٰ بِنَا حَٰسِبِینَ٤٧﴾[الأنبیاء: ۴۷]. «و ما ترازوی عدل و داد را در روز قیامت خواهیم نهاد و کسی هیچ ستمی نمیبیند و اگر به اندازۀ دانۀ خردلی (عمل نیک یا بد انجام گرفته) باشد آن را (به میان) میآوریم، و بس است که ما حسابرس و حسابگر باشیم».
خداوند متعال از داوری عادلانه و قضاوت منصفانهاش در میان بندگان، وقتی که آنها را در روز قیامت گرد میآورد خبر داده و میفرماید: ترازوهای عادلانه مینهد که با آن هر ذرهای از عمل نیک و بد مشخص میشود، و با آن نیکیها و بدیها وزن میگردد. ﴿فَلَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَیۡٔٗا﴾و بر هیچ کسی، خواه مسلمان باشد یا کافر، کوچکترین ستمی نمیشود، به این صورت که از نیکیهایش کاسته، یا به بدیهایش اضافه شود. ﴿وَإِن کَانَ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٍ﴾و اگر به اندازۀ دانۀ خردل که کوچکترین چیز است، نیکی یا بدی انجام شده باشد، ﴿أَتَیۡنَا بِهَا﴾آن را در میان میآوریم، و حاضر و آماده میسازیم تا انجام دهندهاش را به آن اساس سزا و جزا دهیم. همچنان که میفرماید: ﴿فَمَن یَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَیۡرٗا یَرَهُۥ٧ وَمَن یَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا یَرَهُۥ٨﴾[الزلزلة: ۷-۸]. «پس هرکس به اندازۀ ذرهای نیکی کرده باشد آن را خواهد دید و هرکس به اندازۀ ذرهای بدی کرده باشد آن را خواهد دید».
﴿وَیَقُولُونَ یَٰوَیۡلَتَنَا مَالِ هَٰذَا ٱلۡکِتَٰبِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةٗ وَلَا کَبِیرَةً إِلَّآ أَحۡصَىٰهَاۚ وَوَجَدُواْ مَا عَمِلُواْ حَاضِرٗا﴾[الکهف: ۴۹]. «و میگویند: ای وای بر ما! چه شده این کتاب را که نه گناه کوچکی را گذاشته و نه گناه بزرگی را مگر اینکه آن را برشمرده است و آنچه را کردهاند حاضر و آماده میبینند». ﴿وَکَفَىٰ بِنَا حَٰسِبِینَ﴾خداوند میفرماید : ما حسابرسی را کفایت میکنیم، و بسنده خواهد بود که ما حسابگر و حسابرس باشیم. یعنی او تمامی اعمال بندگان را میداند و آنها را در کتابی ثبت و ضبط نموده است، و اندازۀ آن و مقدار پاداش سزای آن را میداند و جزای آن را به انجام دهندگان میدهد.
آیهی ۴۸-۵۰:
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ٱلۡفُرۡقَانَ وَضِیَآءٗ وَذِکۡرٗا لِّلۡمُتَّقِینَ٤٨﴾[الأنبیاء: ۴۸]. «و همانا به موسی و هارون فرقان و روشنایی و پندی برای پرهیزگاران دادیم».
﴿ٱلَّذِینَ یَخۡشَوۡنَ رَبَّهُم بِٱلۡغَیۡبِ وَهُم مِّنَ ٱلسَّاعَةِ مُشۡفِقُونَ٤٩﴾[الأنبیاء: ۴۹]. «کسانی که در نهان از خداوند میترسند و آنان از قیامت هراس کنند».
﴿وَهَٰذَا ذِکۡرٞ مُّبَارَکٌ أَنزَلۡنَٰهُۚ أَفَأَنتُمۡ لَهُۥ مُنکِرُونَ٥٠﴾[الأنبیاء: ۵۰]. «و این (قرآن) پند با برکتی است که آن را نازل کردهایم، آیا شما منکر آن هستید؟».
در بسیاری جاها خداوند این دو کتاب بزرگ «تورات و قرآن» را در کنار هم ذکر میکند که در دنیا کتابی بهتر و با برکتتر و هدایت کنندهتر از آنها وجود ندارد. پس خداوند خبر داد که او فرقان را در اصل به موسی و به تبع وی به هارون داده است و فرقان، تورات بود که حق را از باطل و هدایت را از گمراهی جدا مینمود. و تورات ﴿وَضِیَآءٗ﴾روشنایی و نوری بود که راهیافتگان با آن راهیاب میشدند، و سالکان راه به آن اقتدا مینمودند، و به وسیلۀ آن احکام شناخته میشد، و حلال و حرام از یکدیگر مشخص میگشت. و ﴿وَذِکۡرٗا لِّلۡمُتَّقِینَ﴾و پندی برای پرهیزگاران بود که آنچه را به سود و زیانشان بود از آن فرا میگرفتند، و در پرتو آن خیر و شر را از هم تشخیص میدادند. ﴿لِّلۡمُتَّقِینَ﴾پرهیزگاران را به طور ویژه بیان کرد، چون فقط آنها از این کتاب بهرهمند میشوند، و آن را میآموزند، و به آن عمل مینمایند. سپس متقین را چنین تفسیر نمود: «کسانی که در نهان از پروردگارشان میترسند»، پس در صورت مشاهدۀ مردم به طریق اولی از وی میترسند و از آنچه حرام نموده است پرهیز مینمایند، و آنچه را که واجب و لازم قرار داده است انجام میدهند.
﴿وَهُم مِّنَ ٱلسَّاعَةِ مُشۡفِقُونَ﴾و آنها از قیامت در ترس و هراس به سر میبرند، چون کاملاً پروردگارشان را میشناسند. پس هم نیکوکاری میکنند و هم از خداوند میترسند. عطف در اینجا از باب عطف صفتهای گوناگون میباشد که بر یک چیز و بر یک موصوف وارد میشوند.
﴿وَهَٰذَا﴾و این قرآن، ﴿ذِکۡرٞ مُّبَارَکٌ أَنزَلۡنَٰهُ﴾قرآن را به دو صفت بزرگ متصف نمود، یکی اینکه پندی است که یادآور همۀ خوبیها و چیزهایی است که برایتان مفید است از قبیل شناخت خداوند از طریق نامها و صفات و کارهایش، و شناخت پیامبران و اولیا و حالاتشان، همچنان که احکام شرع از قبیل عبادات و معاملات و غیره، و احکام پاداش و بهشت و جهنم به وسیلۀ این قرآن یادآور میشود. پس به وسیلۀ این قرآن مسایل و دلایل عقلی و نقلی یادآوری میشود. و پروردگار قرآن را ذکر نامید چون یادآور چیزهایی است که خداوند در عقلها و سرشتها به ودیعه نهاده است، از قبیل تصدیق اخبار راست و امر به آنچه که از نظر عقل خوب و نیکوست، و نهی از آنچه که از نظر عقل زشت ناپسند است و با برکت بودن قرآن مقتضی افزون شدن خیر و رشد یافتن آن میباشد، و هیچ چیزی با برکتتر از این قرآن نیست، زیرا هر خیر و نعمت دینی و دنیوی و اخروی در سایۀ تمسک به آن به دست میآید.
پس وقتی قرآن پندی با برکت است باید آن را پذیرفت و تسلیم آن شد و خداوند را به خاطر این بخشش بزرگ ستایش نمود، و دستورات آن را انجام داد، و با آموختن کلمات و معانیاش از برکت آن استفاده کرد. و روی گردانی از قرآن و انکار آن و ایمان نیاوردن به آن بزرگترین کفر و شدیدترین جهالت و ستم است. بنابر این خداوند بر کسانی که آن را انکار کردهاند، اعتراض نموده و میفرماید: ﴿أَفَأَنتُمۡ لَهُۥ مُنکِرُونَ﴾آیا شما منکر آن هستید.
آیهی ۵۱-۷۳:
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَآ إِبۡرَٰهِیمَ رُشۡدَهُۥ مِن قَبۡلُ وَکُنَّا بِهِۦ عَٰلِمِینَ٥١﴾[الأنبیاء: ۵۱]. «و بیگمان پیش از این به ابراهیم هدایت و راهیابی دادیم و به (حال او) دانا بودیم».
﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا هَٰذِهِ ٱلتَّمَاثِیلُ ٱلَّتِیٓ أَنتُمۡ لَهَا عَٰکِفُونَ٥٢﴾[الأنبیاء: ۵۲]. «آنگاه که به پدر و قومش گفت: این تندیسها چیست که همواره به عبادت آنها مشغول هستید؟».
﴿قَالُواْ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا لَهَا عَٰبِدِینَ٥٣﴾[الأنبیاء: ۵۳]. «گفتند: ما پدران خویش را دیدهایم که اینها را پرستش میکردند».
﴿قَالَ لَقَدۡ کُنتُمۡ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُمۡ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ٥٤﴾[الأنبیاء: ۵۴]. «گفت: به راستی شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بودهاید».
﴿قَالُوٓاْ أَجِئۡتَنَا بِٱلۡحَقِّ أَمۡ أَنتَ مِنَ ٱللَّٰعِبِینَ٥٥﴾[الأنبیاء: ۵۵]. «گفتند: آیا برایمان حق آوردهای یا از افراد شوخی کننده و بازیگر هستی؟».
﴿قَالَ بَل رَّبُّکُمۡ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلَّذِی فَطَرَهُنَّ وَأَنَا۠ عَلَىٰ ذَٰلِکُم مِّنَ ٱلشَّٰهِدِینَ٥٦﴾[الأنبیاء: ۵۶]. «گفت: بلکه پروردگارتان، پروردگار آسمانها و زمین است، همان پررودگاری که آنها را آفرید، و من بر این (سخن) گواهم».
﴿وَتَٱللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصۡنَٰمَکُم بَعۡدَ أَن تُوَلُّواْ مُدۡبِرِینَ٥٧﴾[الأنبیاء: ۵۷]. «و سوگند به خداوند پس از آنکه پشت کردید و رفتید نسبت به بتهایتان تدبیری خواهم اندیشید».
﴿فَجَعَلَهُمۡ جُذَٰذًا إِلَّا کَبِیرٗا لَّهُمۡ لَعَلَّهُمۡ إِلَیۡهِ یَرۡجِعُونَ٥٨﴾[الأنبیاء: ۵۸]. «آنگاه آنها را تکه تکه کرد، مگر بت بزرگشان را تا به پیش آن باز گردند».
﴿قَالُواْ مَن فَعَلَ هَٰذَا بَِٔالِهَتِنَآ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ٥٩﴾[الأنبیاء: ۵۹]. «گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کره است؟ بیگمان او از ستمکاران است».
﴿قَالُواْ سَمِعۡنَا فَتٗى یَذۡکُرُهُمۡ یُقَالُ لَهُۥٓ إِبۡرَٰهِیمُ٦٠﴾[الأنبیاء: ۶۰]. «گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم گفته میشود از آنها (به بدی) یاد میکرد».
﴿قَالُواْ فَأۡتُواْ بِهِۦ عَلَىٰٓ أَعۡیُنِ ٱلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَشۡهَدُونَ٦١﴾[الأنبیاء: ۶۱]. «گفتند: او را به حضور مردم بیاورید باشد که آنان گواهی دهند».
﴿قَالُوٓاْ ءَأَنتَ فَعَلۡتَ هَٰذَا بَِٔالِهَتِنَا یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُ٦٢﴾[الأنبیاء: ۶۲]. «گفتند: ای ابراهیم! آیا تو این کار را با خدایان ما کردهای؟».
﴿قَالَ بَلۡ فَعَلَهُۥ کَبِیرُهُمۡ هَٰذَا فَسَۡٔلُوهُمۡ إِن کَانُواْ یَنطِقُونَ٦٣﴾[الأنبیاء: ۶۳]. «(ابراهیم) گفت: بلکه این بت بزرگ چنین کاری را کرده است، پس اگر سخن میگویند از آنان بپرسید».
﴿فَرَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ فَقَالُوٓاْ إِنَّکُمۡ أَنتُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٦٤﴾[الأنبیاء: ۶۴]. «پس آنان به خود آمدند و گفتند: بیگمان شما ستمگرید».
﴿ثُمَّ نُکِسُواْ عَلَىٰ رُءُوسِهِمۡ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا هَٰٓؤُلَآءِ یَنطِقُونَ٦٥﴾[الأنبیاء: ۶۵]. «سپس سرافکنده شدند (و گفتند:) بیشک تو میدانی که آنها سخن نمیگویند».
﴿قَالَ أَفَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَنفَعُکُمۡ شَیۡٔٗا وَلَا یَضُرُّکُمۡ٦٦﴾[الأنبیاء: ۶۶]. «(ابراهیم) گفت: آیا به غیر از خداوند چیزی را میپرستید که هیچ سود و زیانی را به شما نمیرساند؟».
﴿أُفّٖ لَّکُمۡ وَلِمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ٦٧﴾[الأنبیاء: ۶۷]. «وای بر شما، و وای بر چیزهایی که به جای خدا میپرستید! آیا خرد نمیورزید؟!».
﴿قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَٱنصُرُوٓاْ ءَالِهَتَکُمۡ إِن کُنتُمۡ فَٰعِلِینَ٦٨﴾[الأنبیاء: ۶۸]. «گفتند: اگر میخواهید کاری کنید او را بسوزانید و خدایانتان را یاری دهید».
﴿قُلۡنَا یَٰنَارُ کُونِی بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ٦٩﴾[الأنبیاء: ۶۹]. «گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد و سلامت باش».
﴿وَأَرَادُواْ بِهِۦ کَیۡدٗا فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَخۡسَرِینَ٧٠﴾[الأنبیاء: ۷۰]. «و خواستند (در حق او) نیرنگ ورزند، پس ما آنان را زیباترین مردم نمودیم».
﴿وَنَجَّیۡنَٰهُ وَلُوطًا إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَا لِلۡعَٰلَمِینَ٧١﴾[الأنبیاء: ۷۱]. «و او و لوط را رهایی بخشیدیم و به سرزمینی بردیم که در آن برای جهانیان برکت نهادهایم».
﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ نَافِلَةٗۖ وَکُلّٗا جَعَلۡنَا صَٰلِحِینَ٧٢﴾[الأنبیاء: ۷۲]. «و اسحاق را به او بخشیدیم و (افزون بر خواستههایش) یعقوب را نیز به او بخشیدیم، و همه را شایسته قرار دادیم».
﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ یَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡهِمۡ فِعۡلَ ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَإِقَامَ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءَ ٱلزَّکَوٰةِۖ وَکَانُواْ لَنَا عَٰبِدِینَ٧٣﴾[الأنبیاء: ۷۳]. «و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما رهبری میکردند، و انجام دادن نیکیها و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات را به آنان وحی کردیم و آنان تنها ما را میپرستیدند».
وقتی که خداوند متعال از موسی و محمد صو کتابهایشان سخن به میان آورد، و فرمود: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَآ إِبۡرَٰهِیمَ رُشۡدَهُ﴾پیش از فرستادن موسی و محمد و نازل شدن کتابهایشان، وسیلۀ هدایت و راهیابی را به ابراهیم دادیم.
خداوند ملکوت آسمانها و زمین را به او نشان داد و به مقامی از هدایت و رشد رساند که با آن به کمال رسید و مردم را بهسوی آن فراخواند، هدایت و رشدی که خداوند جز محمد به هیچکس نداده است. خداوند متعال رشد و راهیابی را به ابراهیم نسبت داد چون بر حسب جایگاه بلندی که از آن برخوردار بود از رشد و هدایت بهرهمند بود، و هر مومنی بر حسب ایمانی که دارد از هدایت و رشد برخوردار است.
﴿وَکُنَّا بِهِۦ عَٰلِمِینَ﴾و ما به احوال او آگاه بودیم. یعنی وسیلۀ رشد و راهیابی را به او دادیم، و به ایشان رسالت بخشیدم و وی را دوست خویش قرار دادیمف و او را در دنیا و آخرت برگزیدیم، چون میدانستیم که او شایستۀ آن است، زیرا هشیاری و فهیمده و پاکیزه بود. بنابراین، به مجادلۀ ابراهیم با قومش، و نهی کردن آنها از شرک و شکستن بتها و محکوم کردنشان با دلیل و برهان پرداخت و فرمود: ﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا هَٰذِهِ ٱلتَّمَاثِیلُ ٱلَّتِیٓ أَنتُمۡ لَهَا عَٰکِفُونَ٥٢﴾آنگاه که به پدر و قومش گفت: این مجسمها که خودتان آنها را ساخته و با دستهایتان تراشیده و به شکل برخی از مخلوقات درآوردهاید چه هستند که همواره به عبادت آن مشغول هستید؟ و چه برتری دارند؟ عقلهایتان را از دست داده اید، چرا که اوقات خود را با رپستش این بتها ضایع نموده اید، حال آنکه خودتان با دستان خود آنها را ساخته و تراشیده اید، این بسیار چیز عجیبی است که آنچه را خود میسازید و میتراشید عبادت میکنید.
آنها مانند فرد درماندهای که کوچکترین شبهه و دلیلی ندارد، پاسخی بیدلیل آوردند و گفتند: ﴿وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا﴾ما پدران خویش را دیدهایم که چنین میکردند، پس ما هم راه آنها را در پیش گرفته و در عبادت بتها از آنها پیروی میکنیم.
مشخص است که کار کسی دیگر غیر از پیامبران حجت نبوده و جایز نیست الگو و اسوه قرار داده شود، به خصوص در اصل دین و توحید و یگانه دانستن پروردگار جهانیان، بنابر این ابراهیم بیان داشت که همه گمراه بوده و هستید: ﴿قَالَ لَقَدۡ کُنتُمۡ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُمۡ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ٥٤﴾قطعاً شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بوده و هستید، گمراهی آشکار و روشن! و چه گمراهی بالاتر از گمراه شدن آنها در شرک و ترک توحید است؟ یعنی آنچه شما گفتید مبنی بر این که پدران ما چنین میکردند نمیتواند مجوزی برای توجیه اعمالتان باشد، و شما و آنها در گمراهی روشن و آشکاری هستید. ﴿قَالُوٓاْ﴾با تعجب از گفتۀ ابراهیم و بزرگ جلوه دادن آن، و اینک چگونه آنها و پدرانشان بیخرد و نادان قرار میدهد، گفتند: ﴿أَجِئۡتَنَا بِٱلۡحَقِّ أَمۡ أَنتَ مِنَ ٱللَّٰعِبِینَ﴾آیا سخنی که برای ما آوردهای حقیقت دارد؟ یا اینکه شوخی و مسخره میکنی و نمیدانی چه میگویی؟ هدفشان از این گفته این بود که تو نمیدانی چه میگویی. و آنان دو محمل برای عمل ابراهیم قرار دادند، هر چند که آنها بر اساس گمان خود مطمئن بودند سخن ابراهیم سخن فرد نادانی است که نمیداند چه میگوید اما ابراهیم جوابی به آنها داد که بیخردی و کم عقلی آنها را مشخص کرد.
ابراهیم گفت: ﴿بَل رَّبُّکُمۡ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلَّذِی فَطَرَهُنَّ﴾من اهل شوخی و مزاح نیستم و آنچه میگویم حقیقت دارد، و این بتها خدایان نیستند، بلکه پروردگار شما پروردرگار آسمانها و زمین است، همان پروردگاری که آنها را آفریده است.
پس ابراهیم برای آنها هم دلیل عقلی ارائه داد و هم دلیل نقلی بیان کرد. دلیل عقلی این بود که هرکس حتی شما که با من مجادله میکنید، میدانید که تنها خداوند آفرینندۀ همۀ مخلوقات از قبیل انسانها و فرشتگان و جن و حیوانات و آسمانها و زمین میباشد، و او به تدبیر امورشان میپردازد، پس هر مخلوقی تحت تدبیر و تصرف او قرار دارد، و او آن را آفریده است، و همۀ چیزهایی که به غیر از خداوند پرستش میشوند د راین دایره داخلاند، پس کسانی که کمترین بهرهای از عقل و تشیخص دارند جایز نمیبینند که پرستش آفریننده، روزی دهنده و مدبر حقیقی را رها کنند و به عبادت مخلوقی بپردازند که نمیتواند سود و زیانی به کسی برساند، و مرگ و زندگانی و زنده شدن پس از مرگ در اختیار اوست.
اما دلیل نقلی مطالبی است که از پیامبران †نقل شده است، زیرا آنچه آوردهاند از اشتباه به دور میباشد و آنها حرف ناحق نمیگویند، و از جملۀ آن شهادت و گواهی دادن یکی از پیامبران بر این قضیه است. بنابر این ابراهیم گفت: ﴿وَأَنَا۠ عَلَىٰ ذَٰلِکُم﴾و من بر اینکه خداوند تنها معبود حقیقی است و پرستش غیر او باطل است، ﴿مِّنَ ٱلشَّٰهِدِینَ﴾از گواهانم. و بعد از گواهی خداوند چه شهادت و گواهی از شهادت و گواهی پیامبران بالاتر است؟ به خصوص گواهی پیامبران اوالعزم، و به خصوص گواهی خلیل الرحمان.
پس از آن که ابراهیم بیان کرد بتهای آنان هیچ کاری نمیتوانند انجام دهند، خواست به صورت عملی ناتوانی بتها را به آنان نشان بدهد، و چارهای بیاندیشد تا به ناتوانی و عدم کمک رسانی بتها اقرار نمایند. بنابر این گفت: ﴿وَتَٱللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصۡنَٰمَکُم﴾و سوگند به خدا برای نابودی بتهایتان چارهای خواهم اندیشید، یعنی آنها را میشکنم. ﴿بَعۡدَ أَن تُوَلُّواْ مُدۡبِرِینَ﴾آنگاه که پشت کردید و برای مراسم عید از شهر بیرون رفتید و از آنها دور شدید. وقتی آنها رفتند، ابراهیم به صورت پنهانی بهسوی بتها رفت.
﴿فَجَعَلَهُمۡ جُذَٰذًا﴾و آنها را تکه تکه کرد. مجموعۀ بتها در یک خانه بودند، و ابراهیم همۀ آنها را شکست. ﴿إِلَّا کَبِیرٗا لَّهُمۡ﴾به جز بت بزرگشان، که آن را به منظوری که به زودی بیان میشود سالم گذاشت.
در این احتراز و استثنای عجیب بیاندیشید! زیرا هر چیزی که مورد خشم خداوند باشد کلمات «کبیر» و بزرگ بر آن اطلاق نمیشود مگر به صورتی که به اصحاب و اهل آن نسبت داده شود، چنان که پیامبر صوقتی به پادشاهان مشرک دنیا نامه نوشت فرمود: «به بزرگ فارس»، «به بزرگ روم»، و امثال این، و نفرمود: «به بزرگوار». و در اینجا خداوند متعال فرمود ﴿إِلَّا کَبِیرٗا لَّهُمۡ﴾مگر بت بزرگشان، و نفرمود: «بزرگی از بتهایشان»، این چیزی است که باید به آن آگاه بود، و از تعظیم و بزرگداشت چیزی که خداوند آن را حقیر و ناچیز قرار داده است پرهیز کرد، مگر اینکه به کسانی نسبت داده شود که آن را تعظیم میکنند.
﴿لَعَلَّهُمۡ إِلَیۡهِ یَرۡجِعُونَ﴾باشد که بهسوی آن بازگردند. یعنی ابراهیم شکستن بت بزرگشان را به این خاطر ترک کرد تا بهسوی آن باز گردند، و به دلیل او توجه نمایند و از آن اعراض نکنند. بنابر این در آخر فرمود: ﴿فَرَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ﴾به خودشان باز آمدند.
ولی توهین و ذلتی را که بر بتهایشان رفته بود مشاهده کردند، ﴿قَالُواْ مَن فَعَلَ هَٰذَا بَِٔالِهَتِنَآ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ٥٩﴾گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کره است؟ بیگمان او از ستمکاران است». ابراهیم را به ستمگری متهم کردند، حال آنکه خود به این اتهام سزاوارتر بودند. آنها ابراهیم را به خاطر اینکه بتهای را شکسته بود به ستمگری متهم کردند و ندانستند که شکستن بتها از بهترین فضایل و دادگری و یگانه پرستی اوست، و ستمگر کسی است که بتها را به خدایی گرفته، و میبیند که چه بلایی بر سر بتها آمده است، اما باز آنها را به خدایی میگیرد.
﴿قَالُواْ سَمِعۡنَا فَتٗى یَذۡکُرُهُمۡ یُقَالُ لَهُۥٓ إِبۡرَٰهِیمُ٦٠﴾گفتند: شنیدیم جوانی که ابراهیم نامیده میشود از بتها عیبجویی میکرد، و آنها را مذمت مینمودو کسی که چنین گفته است باید همو بتها را شکسته باشد. یا اینکه بخری شنیده بودند که ابراهیم گفته بود: برای نابودی بتها چارهای خواهد اندیشید. وقتی ثابت کردند که ابراهیم بتها را شکسته است، ﴿قَالُواْ فَأۡتُواْ بِهِۦ عَلَىٰٓ أَعۡیُنِ ٱلنَّاسِ﴾گفتند: ابراهیم را به حضور مردم بیاورید و در جایی که مردم ببینند و بشنند حاضر کنید. ﴿لَعَلَّهُمۡ یَشۡهَدُونَ﴾تا آنها حضور داشته باشند و خود بینند با فردی که خدایان انها را شکسته است چگونه برخورد میشود و این چیزی بود که ابراهیم میخواست، زیرا هدفش این بود که در حضور مردم حق بیان شود، و مردم حق را مشاهده نمایند و حجت بر آنها اقامه گردد.
چنان که موسی وقتی با فرعون وعده کرد، گفت: ﴿مَوۡعِدُکُمۡ یَوۡمُ ٱلزِّینَةِ وَأَن یُحۡشَرَ ٱلنَّاسُ ضُحٗى﴾[طه: ۵۹]. «موعد شما روز جشن است، و اینکه مردم به هنگام چاشت گرد آورده شوند». پس هنگامی که مردم حضور یافتند و ابراهیم احظار گردید، به او گفتند: ﴿ءَأَنتَ فَعَلۡتَ هَٰذَا بَِٔالِهَتِنَا یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُ﴾آیا توای ابراهیم! بتها و خدایان ما را شکسته ای؟ و این استفهام برای تقریر و اثبات است، یعنی چه چیزی به تو جرأت داد تا چنین کاری را بکنی، و چه چیز باعث شد تا به این کار اقدام نمایی؟
در حالی که مردم نظارهگر بودند، ابراهیم گفت: ﴿بَلۡ فَعَلَهُۥ کَبِیرُهُمۡ هَٰذَا﴾نه، بلکه بت بزرگشان این کار را کرده است. یعنی بر بتهای کوچک خشم گرفته که چرا همراه او عبادت میشوند؟ و آنها را شکسته است تا شما فقط بت بزرگتان را پرستش کنید. هدف از این سخن ابراهیم محکوم کردن مخاطبان و اقامۀ حجت بر آنان بود. بنابر این گفت: ﴿فَسَۡٔلُوهُمۡ إِن کَانُواْ یَنطِقُونَ﴾پس اگر سخن میگویند از آنان بپرسید. منظورش این بود که از بتهای شکسته شده بپرسید که پرا شکسته شدهاند، از بتی که شکسته نشده است، بپرسید که چرا دیگر بتها را شکسته است؟ پس اگر حرف بزنند جواب شما را خواهند داد. اما همۀ ما میدانیم که بتها سخن نمیگویند، و فایده و ضرری نمیدهند، حتی اگر کسی بخواهد به آنها اسیبی برساند نمیتوانند از خود دفاع نمایند و خود را یاری کنند.
﴿فَرَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ﴾و آنان به خود آمدند و به عقلهایشان باز آمدند و دریافتند که در عبادت کردن بتها به بیراهه و اعتراف کردند که مشرک و ستمگرند. ﴿فَقَالُوٓاْ إِنَّکُمۡ أَنتُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾پس به (همدیگر) گفتند: حقیقتاً شما ستمگرید.
پس مقصود حاصل شد، و حجت بر آنها تمام گردید، زیرا خودشان اقرار و اعتراف کردند که آنچه بر آن هستند باطل بوده، و کارشان کفر و ستمگری است.
آنان در حالت اعتراف به گواهی خود باقی نماندند، بلکه ﴿ثُمَّ نُکِسُواْ عَلَىٰ رُءُوسِهِمۡ﴾چرخشی زدند به عقب برگشتند یعنی حالتشان دگرگون شد و عقلهایشان به جای اولیهاش برگشت و گمراه شدند و به ابراهیم گفتند: ﴿لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا هَٰٓؤُلَآءِ یَنطِقُونَ﴾تو میدانی که اینها سخن نمیگویند، پس چگونه ما را مسخره کرده و دستور میدهی که تا از آنها بپرسیم! حال آنکه میدانی بتها حرف نمیزنند؟
ابراهیم با نکوهش و سرزنش آنها، و با بیان اینکه دچار شرک شدهاند، و اینکه خدایانشان سزاوار پرستش نیستند، گفت: ﴿أَفَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَنفَعُکُمۡ شَیۡٔٗا وَلَا یَضُرُّکُمۡ﴾آیا به جای خداوند چیزهایی را میپرستید که کمترین سود و زیانی را به شما نمیرسانند؟ پس نمیتوانند سودی برسانند و نمیتوانند زیان و بلایی را از شما دور کنند.
﴿أُفّٖ لَّکُمۡ وَلِمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۚ﴾یعنی چقدر در زیان هستید و چه معاملۀ زیانمندی کرده اید؟ و چیزهایی که به جای خدا میپرستید چقدر حقیر هستند! ﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾آیا خرد نمیورزید تا به این حالت واقف شوید! پس چون عقل را از دست داده و از روی آگاهی مرتکب جهالت و گمراهی شدهاید حیوانات از شما بهترند.
وقتی ابراهیم آنها را جواب کوبنده داد، و ساکت کرد، و هیچ دلیلی برایشان باقی نماند، در سزا دادن او از قدرت خود استفاده کردند و ﴿قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَٱنصُرُوٓاْ ءَالِهَتَکُمۡ إِن کُنتُمۡ فَٰعِلِینَ٦٨﴾گفتند: ابراهیم را بسوزانید و خدایانتان را یاری کنید. یعنی او را به بدترین شیوه به قتل بر سانید، و اینگونه خدایانتان را یاری کنید. هلاک باشند! باز هم هلاک باشند، زیرا چیزی را عبادت کردند و به خدایی گرفتند که خودشان اعتراف نمودند به کمک آنها نیاز دارند.
پس خداوند از خلیل خود وقتی او را در آتش انداختند حمایت نمود و به آتش گفت: ﴿یَٰنَارُ کُونِی بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ﴾ای آتش! بر ابراهیم سرد و سلامت شو. پس آتش بر ابراهیم سرد و سلامت شد، و هیچ آسیبی به او نرسید و کمترین رنجی را احساس نکرد.
﴿وَأَرَادُواْ بِهِۦ کَیۡدٗا﴾و برای نابودی او نیرنگ ورزیدند و تصمیم گرفتند وی را بسوزانند، ﴿فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَخۡسَرِینَ﴾پس ما آنان را در آخرت زیبارترین مردم نمودیم، چنان که خلیل و پیروانش را رستگار و سودمند گردانید.
﴿وَنَجَّیۡنَٰهُ وَلُوطًا﴾و ایشان و لوط را رهایی بخشیدیم، چون از قومش کسی جز لوط ÷ایمان نیاورده بود. گفته شد که لوط برادرزادهاش بوده است. پس خداوند ابراهیم را نجات داد، ﴿إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَا لِلۡعَٰلَمِینَ﴾و او به سرزمینی هجرت نمود که در آن برای جهانیان خیر و برکت نهادهایم. یعنی به شام رفت و قومش را در بابل عراق رها کرد. ﴿وَقَالَ إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّیٓۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ﴾[العنکبوت: ۲۶]. «و گفت: همانا من دیار قومم را ترک خواهم کرد و به جایی میروم که پروردگارم را عبادت کنم».
یکی از برکتهای شام این است که بسیاری از پیامبران در شام سر بر آوردند، و خداوند آن را به عنوان محل هجرت خلیل خود انتخاب کرد، و یکی از سه خانۀ مقدس خداوند که بیت المقدس است در این سرزمین قرار دارد.
﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ نَافِلَةٗ﴾وقتی ابراهیم از قومش کنارهگیری کرد اسحاق را به او ببخشیدیم و یعقوب فرزند اسحاق را افزون بر خواستههایش در دوران پیری و نازایی هسمرش به او دادیم و فرشتگان او را به اسحاق مژده دادند: ﴿وَمِن وَرَآءِ إِسۡحَٰقَ یَعۡقُوبَ﴾[هود: ۷۱]. «و به دنبال اسحاق، یعقوب»، اسراییل است که امت بزرگی از نسل او پدید آمد و یکی از فرزند ابراهیم، اسماعیل بود که امت بزرگوار عرب از نسل اویند، و سردار گذشتگان وآیندگان محمد از فرزندان اوست.
﴿وَکُلّٗا جَعَلۡنَا صَٰلِحِینَ﴾و هر یک از ابراهیم و اسحاق و یعقوب را شایسته قرار دادهایم، چرا که حققو خدا و حقوق بندگانش را به جای میآوردند. و از جملۀ صلاحیت و شایستگی آنها این بود که خداوند آنان را پیشوایانی قرار داد که با فرمان او مردم را هدایت میکردند، و این از بزرگترین نعمتهای خدا بر بنده است که پیشوا باشد و راهیافتگان به وسیلۀ او راهیاب شوند و سالکان به دنبال او حرکت کنند. و این بدان سبب بود که آنها صبر کردند و به آیات الهی یقین داشتند.
﴿یَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا﴾مردم را برابر دستوراتمان به دین ما راهنمایی میکردند. آنها طبق امیال و هوای نفس خودشان دستور نمیدادند، بلکه به فرمان خدا و بهسوی دین خدا و پیروی از خشنودی الهی راهنمایی میکردند. و بنده پیشوا نمیشود تا وقتی که به فرمان خدا دعوت نکند. ﴿وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡهِمۡ فِعۡلَ ٱلۡخَیۡرَٰتِ﴾و انجام دادن خوبیها را به آنان وحی نمودیم، آن را انجام میدادند، و مردم را بهسوی آن فرا میخواندند. و این شامل همۀ خوبیهاست از قبیل انجام دادن حقوق خدا و حقوق بندگان خدا.
﴿وَإِقَامَ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءَ ٱلزَّکَوٰةِ﴾و بر پا داشتن نماز و پرداخت زکات را به آنها وحی کردیم. این از باب عطف خاص بر عام است، چون این دو عبادت شرافت و فضیلت بیشتری دارند، و چون هرکس نماز و زکات را به طور کامل انجام دهد آنگونه که خداوند دستور داده دینش را برپا داشته است. و هرکس نماز و زکات را ضایع کند دیگر امور دینی را نیز ضایع خواهد کرد. نماز برترین اعمال است، چرا که حق خداوند در آن است، و زکات (نیز) برترین اعمال است که در آن با مردم نیکی کرده میشود. ﴿وَکَانُواْ لَنَا عَٰبِدِینَ﴾و آنها فقط ما را میپرستیدند. یعنی همواره عبادتهای قلبی و قولی و بدنی را در بیشتر اوقاتشان انجام میدادند، پس عبادت و بندگی تبدیل به صفت و شخصیت آنها شده بود، و به آنچه خداوند مردم را بدان دستور داده و به خاطر آن آفریده است متصف بودند.
آیهی ۷۴-۷۵:
﴿وَلُوطًا ءَاتَیۡنَٰهُ حُکۡمٗا وَعِلۡمٗا وَنَجَّیۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡقَرۡیَةِ ٱلَّتِی کَانَت تَّعۡمَلُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمَ سَوۡءٖ فَٰسِقِینَ٧٤﴾[الأنبیاء: ۷۴]. «و به لوط حکمت و دانش عطا کردیم، و او را از شهر و دیاری که (مردمانش) کارهای زشت میکردند، رهایی بخشیدیم، بیگمان آنان مردمان گناهکاری بودند».
﴿وَأَدۡخَلۡنَٰهُ فِی رَحۡمَتِنَآۖ إِنَّهُۥ مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ٧٥﴾[الأنبیاء: ۷۵]. «و او را به رحمت خود درآوردیم، به راستی او از شایستگان بود».
در اینجاخداوند پیامبرش لوط را ستایش مینماید که دارای علم شرعی و حکم و داوری درست در میان مردم بود. خداوند او را بهسوی قومش فرستاد، و آنها را به عبادت پروردگار فرا خواند، و از کارهای زشتی که انجام میدادند نهی نمود. و د رمیان آنها ماند و آنان را دعوت کرد اما دعوتش را نپذیرفتند. بنابر این خداوند سرزمین آنها را زیر و رو کرد و همۀ آنان را عذاب داد، زیرا ﴿کَانُواْ قَوۡمَ سَوۡءٖ فَٰسِقِینَ﴾قومی بد و گناهکار بودند، دعوتگر را تکذیب کردند و او را به اخراج از شهر تهدید نمودند. و خداوند لوط و خانوادهاش را نجات داد و او را فرمان داد تا به همراه خانوادهاش شب هنگام حرکت نماید تا از آبادی دور شوند. پس لوط و خانوادهاش شب هنگام بیرون رفتند و نجات پید کردند و این از فضل خدا و منت الهی بر آنها بود.
﴿وَأَدۡخَلۡنَٰهُ فِی رَحۡمَتِنَآ﴾و او را به رحمت خود در آوردیم، رحمتی که هرکس وارد آن شود از نجات یافتگان خواهد بود، و از همۀ خطرها ایمن گشته و از کسانی میشود که هر خوبی و نیکی و شادی و سعادتی را به دست میآورند، و اعمالشان صالح گشته و احوالشان سامان یافته، و خداوند احوالشان را اصلاح مینماید. و صلاح و شایستگی سبب داخل شدن بنده و درآمدن او به رحمت الهی میگردد، همانطور که فساد و گناه سبب محروم شدن بنده از رحمت و خیر میشود. و پیامبران †از همه بیشتر دارای صلاحیت هستند، بنابر این خداوند آنها را به صلاح و شایستگی توصیف نموده است. وسلیمان گفت: ﴿وَأَدۡخِلۡنِی بِرَحۡمَتِکَ فِی عِبَادِکَ ٱلصَّٰلِحِینَ﴾[النمل: ۱۹]. «و مرا به رحمت خویش در میان بندگان شایستهات داخل کن».
آیهی ۷۶-۷۷:
﴿وَنُوحًا إِذۡ نَادَىٰ مِن قَبۡلُ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَنَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥ مِنَ ٱلۡکَرۡبِ ٱلۡعَظِیمِ٧٦﴾[الأنبیاء: ۷۶]. «و نوح را (به یادآور) آنگاه که پیشتر دعا کرد و ما هم دعای وی را پذیرفتیم، پس او و خانوادهاش را از اندوه بزرگ رهانیدیم».
﴿وَنَصَرۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَآۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمَ سَوۡءٖ فَأَغۡرَقۡنَٰهُمۡ أَجۡمَعِینَ٧٧﴾[الأنبیاء: ۷۷]. «و او برابر قومی که آیات ما را دروغ انگاشتند، یاری و مدد دادیم، بیگمان آنان گروهی بد بودند، بنابر این همۀ ایشان را غرق کردیم».
بنده و پیامبر ما نوح ÷را با ستایش و تمجید یاد کن. خداوند او را بهسوی قومش فرستاد، و نهصد و پنجاه سال در میانشان ماند و آنها را به عبادت خداوند دعوت کرد و از شرک ورزیدن به وی نهی نمود، و دعوت خود را بارها تکرار کرد، و آنان را پنهانی و آشکار، و شب و روز دعوت داد. پس وقتی متوجه شد که موعظه برای آنان مفید نیست و هشدار دادن فایدهای برای آنان دربر ندارد، پروردگارش را فراخواند و گفت: ﴿. . . لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ دَیَّارًا٢٦ إِنَّکَ إِن تَذَرۡهُمۡ یُضِلُّواْ عِبَادَکَ وَلَا یَلِدُوٓاْ إِلَّا فَاجِرٗا کَفَّارٗا٢٧﴾[نوح: ۲۶-۲۷]. «پروردگارا! کسی از کافران را روی زمین زنده مگذار، زیرا اگر آنها را زنده بگذاری بندگانت را گمراه میسازند، و جز فرزندان فاسق و کافر به دنیا نمیآورند».
پس خداوند دعای او را پذیرفت و آنها را غرق نمود،و هیچکس ا ز آنها را زنده نگذاشت. و خداوند نوح و خانوادهاش، و مومنای را که همراه او بودند در کشتی نجات داد، و فرزندان او باقی گذاشت، و او را بر قومش که وی را مسخره میکردند، یاری کرد.
آیهی ۷۸-۸۲:
﴿وَدَاوُۥدَ وَسُلَیۡمَٰنَ إِذۡ یَحۡکُمَانِ فِی ٱلۡحَرۡثِ إِذۡ نَفَشَتۡ فِیهِ غَنَمُ ٱلۡقَوۡمِ وَکُنَّا لِحُکۡمِهِمۡ شَٰهِدِینَ٧٨﴾[الأنبیاء: ۷۸]. «و (یاد کن) داود و سلیمان را هنگامی که دربارۀ کشتزاری که گوسفندان مردم شب هنگام در آن چریده بودند داوری کردند، و ما بر داوری آنان حاضر (و ناظر) بودیم».
﴿فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَیۡمَٰنَۚ وَکُلًّا ءَاتَیۡنَا حُکۡمٗا وَعِلۡمٗاۚ وَسَخَّرۡنَا مَعَ دَاوُۥدَ ٱلۡجِبَالَ یُسَبِّحۡنَ وَٱلطَّیۡرَۚ وَکُنَّا فَٰعِلِینَ٧٩﴾[الأنبیاء: ۷۹]. «پس آن (شیوۀ قضاوت درست را) به سلیمان فهماندیم، و هر یک از آن دو را داوری و دانش اموختیم، و کوهها را برای داود رام ساختیم که با او تسبیح میگفتند و مرغان را (نیز رام کردیم) و بر آن (کار) توانا بودیم».
﴿وَعَلَّمۡنَٰهُ صَنۡعَةَ لَبُوسٖ لَّکُمۡ لِتُحۡصِنَکُم مِّنۢ بَأۡسِکُمۡۖ فَهَلۡ أَنتُمۡ شَٰکِرُونَ٨٠﴾[الأنبیاء: ۸۰]. «و ساختن زره را به او آموختیم تا شما را از (آسیب) کارزارتان حفظ کند. آیا سپاسگذار هستید؟!».
﴿وَلِسُلَیۡمَٰنَ ٱلرِّیحَ عَاصِفَةٗ تَجۡرِی بِأَمۡرِهِۦٓ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَاۚ وَکُنَّا بِکُلِّ شَیۡءٍ عَٰلِمِینَ٨١﴾[الأنبیاء: ۸۱]. «و ما باد تند و سریع را فرمانبردار سلیمان نمودیم، و به فرمان او بهسوی سرزمینی روان میشد که در آن برکت نهاده بودیم، و همه چیز را میدانستیم».
﴿وَمِنَ ٱلشَّیَٰطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُۥ وَیَعۡمَلُونَ عَمَلٗا دُونَ ذَٰلِکَۖ وَکُنَّا لَهُمۡ حَٰفِظِینَ٨٢﴾[الأنبیاء: ۸۲]. «و از شیطانها کسانی را (نیز برای او رام ساختیم) که برای او غواصی میکردند، و (همچنین) کاری جز این انجام میدادند، و ما حافظ آنها بودیم».
سلیمان و داود این دو پیامبر بزرگوار را با ستایش و بزرگداشت یاد کن، چرا که خداوند به آنها دانش وسیع و داوری میان بندگان را عطا کرده بود. به دلیل اینکه فرمود: ﴿إِذۡ یَحۡکُمَانِ فِی ٱلۡحَرۡثِ إِذۡ نَفَشَتۡ فِیهِ غَنَمُ ٱلۡقَوۡمِ وَکُنَّا لِحُکۡمِهِمۡ شَٰهِدِینَ﴾آنگاه که صاحب کشتزاری که گوسفندان گروهی شب هنگام در کشتزارش چریده و آن را تباه کرده بودند و به درختان و کشتزارش آسیب رسانده بودند، برای داوری به نزد وی آمدند. پس داود ÷چنین قضاوت کرد که گوسفندان باید در مقابل از بین رفتن درختان و مزرعه به صاحب کشتزار داده شوند، چون صاحب گوسفندان سهل انگاری کرده است و این سزای اوست، و سلیمان در این قضیه داوری درستی نمود، به این صورت که صاحبان گوسفندان، گوسفندانشان را به صاحب کشتزار بدهند تا از شیر و پشم آن استفاده نماید و در باغ صاحب کشتزار مشغول کار شوند تا آن را به حالت اولیه برگردانند، و وقتی باغ به حالت اولیهاش برگشت صاحب کشتزار گوسفندان آنها را باز پس دهد، و آنها نیز باغ را تحویل داده و هر یک مال خودش را ببرد و این از کمال فهم و زیرکی سلیمان ÷بود. بنابر این فرمود: ﴿فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَیۡمَٰنَۚ﴾شیوۀ درست قضاوت را در این قضیه به سلیمان فهماندیم. و این بدان معنی نیست که در دیگر موارد به داود فهم و بینش نداده است، بلکه این را به طور ویژه بیان کرد، به دلیل اینکه فرمود: ﴿وَکُلًّا ءَاتَیۡنَا حُکۡمٗا وَعِلۡمٗا﴾و به هر یک از آن داود و سلیمان دانش و حکمت آموختیم، این بیانگر آن است که حاکم و قاضی گاهی درست قضاوت مینماید، و به حق میرسد، و گاهی اشتباه میکند، و اگر اشتباه کند مورد ملامت و سرزنش نیست، به شرطی که کوشش خود را کرده باشد.
سپس آنچه را که به هر یک از آنها اختصاص داد، بیان نمود و فرمود: ﴿وَسَخَّرۡنَا مَعَ دَاوُۥدَ ٱلۡجِبَالَ یُسَبِّحۡنَ وَٱلطَّیۡرَ﴾و کوهها را در ذکر و تسبیح با او همراه کردیم. و بیان نمود که داود بیش از همۀ مردم عبادت میکرد و ذکر و تسبیح و تمجید خدا را میگفت، و خداوند آنچنان صدای زیبا و دلکشی را به او داده بود که به هیچ یک از مردم نداده بود، پس وقتی تسبیح میگفت و ستایش خود را میکرد کوههای جامد و پرندگان زبان بسته را با او همصدا میشدند، و این فضل و احسان خدا بر او بود. بنابر این فرمود: ﴿وَکُنَّا فَٰعِلِینَ﴾وما این کار را میکردیم.
﴿وَعَلَّمۡنَٰهُ صَنۡعَةَ لَبُوسٖ لَّکُمۡ﴾و خداوند ساختن زره را به داود آموخت، و او اولین کسی بود که آن را ساخت، و دانش و شیوۀ ساخت آن به کسانی که بعد از او آمدند رسید، پس خداوند آهن را برای او نرم نمود و به او آموخت که چگونه آن را درست نماید. و فایدۀ آن فراوان است، ﴿لِتُحۡصِنَکُم مِّنۢ بَأۡسِکُمۡ﴾تا این لباس جنگی شما را در جنگها حفظ کند و به هنگام شدت گرفتن کارزار محافظ شما باشد. ﴿فَهَلۡ أَنتُمۡ شَٰکِرُونَ﴾آیا نعمتهای خداوند را که از داود برایتان فراهم نمود سپاسگذار هستید، آنگونه که خداوند متعال فرمود: ﴿وَجَعَلَ لَکُمۡ سَرَٰبِیلَ تَقِیکُمُ ٱلۡحَرَّ وَسَرَٰبِیلَ تَقِیکُم بَأۡسَکُمۡۚ کَذَٰلِکَ یُتِمُّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تُسۡلِمُونَ﴾[النحل: ۸۱]. «و برایتان لباسهایی قرار داد که شما را از گرما محافظت مینماید، و لباسهایی قرار داد که شما را در جنگ محافظت میکند. بدینسان نعمت خویش را بر شما کامل میگرداند، باشد که بپذیرید».
احتمال دارد که نحوۀ ساختن زره و نرم شدن آهن برای داود امری خارق العاده بوده باشد، و آن طور که مفسرین گفتهاند خداوند آهن را برای او نرم نموده، طوری که مانند خمیر و خاک و بدون اینکه آن را در اتش ذوب نماید آن را ببار میآورد.
و احتمال دارد که خداوند به صورت مرسوم به او آموخته، و آهن را از طریقی که خداوند به او نشان داده بود ذوب میکرد، و این چیزی است که از ظاهر آیه بر میآید. چون خداوند بر بندگان منت گذارده و آنها را به شکرگذاری دستور داده است، و اگر ساختن زره در توان بندگان نبود، خداوند بر آنها منت نمیگذاشت. و فایده زره را بیان مینماید، چون خداوند به خاطر عین زرههایی که داود ساخته است بر مردم منت نگذاشته بلکه به خاطر جنس زره بر بندگان منت گذارده است و جز این فرمودۀ خداوند هیچ توجیهی برای احتمالی که مفسرین بیان کردهاند وجود ندارد که میفرماید: ﴿وَأَلَنَّا لَهُ ٱلۡحَدِیدَ﴾[سبأ: ۱۰]. «و آهن را برای او نرم نمودیم»، و در این آیه چیزی نیست که بیانگر آن باشد او بدون سبب و وسیلۀ آهن را نرم کرده باشد.
﴿وَلِسُلَیۡمَٰنَ ٱلرِّیحَ عَاصِفَةٗ﴾و باد تند و سریع را برای سلیمان رام کردیم، به گونهای که ﴿تَجۡرِی بِأَمۡرِهِۦٓ﴾و به فرمان او روان میشد، و به هر سو که برگردانده میشد از فرمان او اطاعت میکرد، و در یک صبحگاه مسافت یک ماه را طی مینمود و مسافتی که در یک شامگاه طی میکرد نیز به اندازۀ یک ماه بود. ﴿إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَا﴾(و به فرمان او) و بهسوی سرزمینی که در آن برکت نهادهایم، یعنی سرزمین شام که مقر سلیمان بود، حرکت میکرد. پس سلیمان سوار بر تند باد رو به شرق و غرب میرفت و محل بازگشت او بهسوی سرزمین پر خیر و برکت بود.
﴿وَکُنَّا بِکُلِّ شَیۡءٍ عَٰلِمِینَ﴾و همه چیز را میدانستیم چرا که علم و آگاهی ما همه چیز را احاطه کرده است. و به داود و سیلمان چیزهایی آموختیم که آنها را به آنچه گفتیم: رساند.
﴿وَمِنَ ٱلشَّیَٰطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُۥ وَیَعۡمَلُونَ عَمَلٗا دُونَ ذَٰلِکَ﴾و از شیطانها کسانی را فرمانبردار سلیمان کرده بودیم که برایش غواصی میکردند و کارهایی غیر از این نیز انجام میدادند. این هم از خصوصیتهای سلیمان ÷بود که خداوند شیطانها و جنهای بزرگ را فرمانبردار او کرده و به او قدرت داده بود تا از شیطانها در بسیاری از کارهایی که غیر از آنان کسی نمیتوانست آن را انجام دهد استفاده نماید. بنابر این برخی از شیاطین در امر بیرون آوردن مرواردی و گوهر و لولو و غیره از دریا برای سلیمان و غواصی میکردند، و کارهایی دیگر نیز انجام میدادند.
﴿یَعۡمَلُونَ لَهُۥ مَا یَشَآءُ مِن مَّحَٰرِیبَ وَتَمَٰثِیلَ وَجِفَانٖ کَٱلۡجَوَابِ وَقُدُورٖ رَّاسِیَٰتٍ﴾[سبأ: ۱۳]. «آنان هر چه سلیمان که میخواست برایش درست میکردند از قبیل قلعهها و مجسمهها و کاسههای بزرگی چون حوضها و دیگهای ثابت». و گروهی را برای ساختن بیت المقدس گمارد، و سلیمان فوت کرد در حالی که آنها کار میکردند، و بعد از مرگ او تا یک سال کار کردند تا اینکه دانستند. او فوت کرده است. چنانکه خواهد آمد إن شا الله.
﴿وَکُنَّا لَهُمۡ حَٰفِظِینَ﴾و ما حافظ آنها بودمی. یعنی توانایی نافرمائی و سرباز زدن از دستور او را نداشتند، بلکه خداوند آنها را با قدرت و عزت و فرمانرواییاش برای او نگاه داشته بود.
آیهی ۸۳-۸۴:
﴿وَأَیُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلضُّرُّ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِینَ٨٣﴾[الأنبیاء: ۸۳]. «و ایوب را (یاد کن) بدانگاه که پروردگار خود را به فریاد خواند (و گفت): بیگمان بیماری به من رسیده است و تو مهربانترین مهربانان هستی».
﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَکَشَفۡنَا مَا بِهِۦ مِن ضُرّٖۖ وَءَاتَیۡنَٰهُ أَهۡلَهُۥ وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا وَذِکۡرَىٰ لِلۡعَٰبِدِینَ٨٤﴾[الأنبیاء: ۸۴]. «پس دعای او را پذیرفتیم و رنجی را که در خود داشت از او دور ساختیم، و خانوادهاش و (نیز) مانند آنان را همراه با آنان به او دادیم تا رحمتی از جانب خویش و پندی برای عبادت کنندگان باشد».
بنده و پیامبر ما ایوب را با ستایش و بزرگداشت و جایگاهی والا یاد کن، هنگامی که خداوند او را به بلا و بیماری سختی مبتلا نمود، و مورد آزمایش قرار داد. و خداوند او را بردبار و خشنود یافت. شیطان بر جسم او مسلط شده بود، و این آزمایشی از جانب خداوند بود، پس شیطان در جسم او دمید و بر اثر آن دملهای بزرگی بیرون میآمد، و تا مدتها ماند. بلا و مصیبت او شدت گرفت و خانوادهاش مردند، و مالش از دست رفت. پس پروردگارش را به فریاد خواند و گفت: پروردگارا! بیگمان بیماری به من رسیده است و تو مهربانترین مهربانان هستی. ﴿أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلضُّرُّ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِینَ﴾ایوب به رحمت گستردۀ خداوند متوسل شد و حالت خویش را برای وی بیان کرد، و اینکه بیماری و رنج همۀ وجود او را فرا گرفته است، و خداوند دعای او را پذیرفت و فرمود: ﴿ٱرۡکُضۡ بِرِجۡلِکَۖ هَٰذَا مُغۡتَسَلُۢ بَارِدٞ وَشَرَابٞ٤٢﴾[ص: ۴۲]. «با پایت (بر) زمین بزن، این محل شستن و نوشیدنی خنکی است».
پس او با پایش زمین را کوبید، و از کوبیدن او چشمهای سرد جوشید، پس او خود را در آن شست و از نوشید، در نتیجه خداوند بیماریاش را دور نمود.
﴿وَءَاتَیۡنَٰهُ أَهۡلَهُ﴾و خانواده و مالش را به او باز گردانیدیم، ﴿وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ﴾و به جای اموال و اولادی که از دست داده بود دو چندان به او دادیم، به این صورت که خداوند سلامتی و تندرستی به او بخشید و فرزند و مال فراوانی به او داد. ﴿رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا﴾و این مرحمت و مهربانی محض ما در حق ایوب بود که صبر کرد و خشنود بود. پس خداوند قبل از پاداش جهان آخرت در همین دنیا به او پاداش داد. ﴿وَذِکۡرَىٰ لِلۡعَٰبِدِینَ﴾و او مایۀ عبرت و پند عبادتگذاران نمودیم، کسانی که از صبر توشه بر میگیرند، بنابر وقتی آنها ایوب ÷را ببینند که به بلایی عظیم گرفتار امد و پس از مدتی آن بیماری و رنج از وی دور شد و خداوند به او پاداشی نیک داد، وقتی علت را نگاه کنند میبینند که به وضوح علت آن صبر و بردباری است. بنابر این وقتی خداوند ایوب را به خاطر صبر و بردباریاش ستایش نمود و فرمود: ﴿إِنَّا وَجَدۡنَٰهُ صَابِرٗاۚ نِّعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٞ﴾[ص: ۴۴]. «بدون شک ما او را بردبار یافتیم، بسیار بندۀ خوبی بود، او توبه کننده و رجوع کننده بهسوی خدا بود». پس عبادتگذاران به هنگام دچار شدن به مصایب او را اسوه و الگوی خود قرار دادند.
آیهی ۸۵-۸۶:
﴿وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِدۡرِیسَ وَذَا ٱلۡکِفۡلِۖ کُلّٞ مِّنَ ٱلصَّٰبِرِینَ٨٥﴾[الأنبیاء: ۸۵]. «و (نیز یاد کن) اسماعیل و ادریس و ذالکفل را که هر یک از بردباران بودند».
﴿وَأَدۡخَلۡنَٰهُمۡ فِی رَحۡمَتِنَآۖ إِنَّهُم مِّنَ ٱلصَّٰلِحِینَ٨٦﴾[الأنبیاء: ۸۶]. «و آنان را در رحمت خویش در آوردیم بیگمان آنان از شایستگان بودند».
بندگان برگزیده و پیامبران ما اسماعیل بن ابراهیم و ادریس و ذالکفل را به بهترین صورت یاد کن، و آنها را به کاملترین وجه ستایش کن. ادریس و ذالکفل از انبیای بنی اسرائیل بودند. ﴿کُلّٞ مِّنَ ٱلصَّٰبِرِینَ﴾هر یک از این افراد بردبار بودندو صبر یعنی کنترل نفس و بازداشتن آن از چیزی که به آن گرایش دارد، و این شامل انواع سه گانۀ صبر میشود: صبر بر طاعت خداوند، صبر بر بازداشتن نفس از ارتکاب نافرمانی خدا، و صبر در برابر تقدیرات دردناک الهی و مشکلات. پس بنده تا وقتی که از تمامی انواع صبر و بردباری به طور کامل برخوردار نباشد صابر به حساب نمیآید.
خداوند این پیامبران را به صبر و بردباری توصیف نموده است، و این دلالت مینماید که آنها به گونهای شایسته بردبار بودهاند و نیز آنها را به شایسته بودن توصیف نمود که شامل صلاح و شایستگی قلب، زبان و سایر اعضا میشود، چرا که قلبی داشتند سرشار از شناخت خداوندو محبت او و بازگشتن بهسوی او، و زبانی داشتند که همواره با آن ذکر و یاد خداوند را انجام میدادند، و سایر اعضا و جوارح را به اطاعت الهی و دوری از گناهان در آورده بودند. پس خداوند آنها را به سبب بردباری و شایستگی اشان به رحمت خویش در آورد و آنها را همراه با دیگر برادران پیامبرشان در دنیا و آخرت پاداش نیک داد. و اگر خداوند هیچ پاداشی نیز به آنها نمیداد، همین نام نیکی که از آنها بر جای مانده و در میان جهانیان زنده است برای آنان کافی بود، و این شرافت و افتخاری بس بزرگ است.
آیهی ۸۷-۸۸:
﴿وَذَا ٱلنُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَٰضِبٗا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقۡدِرَ عَلَیۡهِ فَنَادَىٰ فِی ٱلظُّلُمَٰتِ أَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ٨٧﴾[الأنبیاء: ۸۷]. «و (یاد کن) ذالنون را وقتی که خشمگین بیرون رفت و گمان برد که بر او سخت و تنگ نمیگیریم، و در تاریکیها ندا در داد که معبود (راستینی) جز تو نیست، تو پاک و منزهی، به راستی من از ستمکاران بودم».
﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَنَجَّیۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡغَمِّۚ وَکَذَٰلِکَ نُۨجِی ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٨٨﴾[الأنبیاء: ۸۸]. «پس دعایشان را پذیرفتیم و از غم رهاییاش دادیم، و ما اینگونه مؤمنان را نجات میدهیم».
و بنده و پیامبرمان ذالنون را به خوبی یاد کن و او یونس است. ذالنون یعنی صاحب ماهی. خداوند او را بهسوی قومش فرستاد، اما آنان ایمان نیاوردند، پس آنها را تهدید کرد که در فلان زمان عذاب به سراغشان خواهد آمد.
پس عذاب بر آنان فرود آمد و با چشمان خود آشکارا آن را مشاهده کردند، و با آه و ناله و زاری بهسوی خدا برگشتند و توبه کردند، و خداوند عذاب را از آنها دور نمود. چنان که فرموده است: ﴿فَلَوۡلَا کَانَتۡ قَرۡیَةٌ ءَامَنَتۡ فَنَفَعَهَآ إِیمَٰنُهَآ إِلَّا قَوۡمَ یُونُسَ لَمَّآ ءَامَنُواْ کَشَفۡنَا عَنۡهُمۡ عَذَابَ ٱلۡخِزۡیِ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِینٖ٩٨﴾[یونس: ۹۸]. «اهل هیچ آبادی نبوده که [مردمش] ایمان بیاورند و ایمانشان برایشان سودمند باشد به جز قوم یونس که وقتی ایمان آوردند، عذاب رسوایی را در زندگانی دنیا از آنان دور نمودیم، و تا مدت مقرری بهرهمندشان ساختیم». و فرموده است: ﴿وَأَرۡسَلۡنَٰهُ إِلَىٰ مِاْئَةِ أَلۡفٍ أَوۡ یَزِیدُونَ١٤٧ فََٔامَنُواْ فَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِینٖ١٤٨﴾[الصافات: ۱۴۷-۱۴۸]. «و او را بهسوی صد هزار نفر یا بیشتر فرستادیم، پس ایمان آوردند و آنان را تا مدت معینی بهرهمند ساختیم».
ایمان آوردن این ملت بزرگ به یونس از بزرگترین فضیلتهای اوست، اما وی خشمگین بیرون رفت و به خاطر گناهی که خداوند آن را در کتابش برای ما بیان نکرده است بدون دستور پروردگارش از آنجا فرار کرد و نیازی نیست که ما حتماً بدانیم چه گناهی را مرتکب شده بود،زیرا خداوند در رابطه با گناه ایشان فقط میفرماید: . ﴿إِذۡ أَبَقَ إِلَى ٱلۡفُلۡکِ. . . . وَهُوَ مُلِیمٞ﴾[الصافات: ۱۴۰]. «آنگاه که بهسوی کشتی گریخت. . . و او از ملامت شدگان بود». یعنی کاری کرده بود که بهخاطر آن مورد سرزنش قرار میگرفت. و از ظاهر امر چنان بر میآید که شتاب ورزیدن وی، وخشم گرفتنش بر قومش و خارج گشتن وی ازمیان آنان قبل از آن صورت گرفته است که خداوند او را بدان امر نماید. ﴿فَظَنَّ أَن لَّن نَّقۡدِرَ عَلَیۡهِ﴾و گمان برد که خداوند بر او سخت و تنگ نمیگیرد، و او را در شکم ماهی و در جایی تنگ قرار نمیدهد و یاگمان برد از دست خداوند در میرود. البته چنان گمانی برای بندگان کاملی چون یونس اشکالی ندارد، به شرطی که این گمان به صورت ناپایدار برایش پیش آید و پایدار نباشد.
پس از آنکه یونس خشمگین شد و تصمیم گرفت فرار نماید با گروهی از مردم سوار کشتی شد، آنها قرعه کشی کردند که چه کسی در دریا بیاندازند؟ چون میترسیدند اگر همه در کشتی باشند کشتی غرق شود، وتقی قرعه کشی کردند و قرعه به نام یونس افتاد او را به دریا انداختند و ماهی او را فرو بلعید، و وی را به اعماق تاریکیهای دریا برد و او در تاریکیها ندا داد که ﴿لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾هیچ معبودی به حق جز تو نیست، پاک و منزهی، به راستی من از ستمکاران بودهام.
پس او به کمال الوهیت خداوند و پاک بودن او از هر کمبود و عیبی اقرار نمود، و به ستمکاری و گناه خود اعتراف کرد. خداوند متعال میفرماید: ﴿فَلَوۡلَآ أَنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلۡمُسَبِّحِینَ١٤٣ لَلَبِثَ فِی بَطۡنِهِۦٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ١٤٤﴾[الصافات: ۱۴۳-۱۴۴]. «اگر از تسبیح گویان نبود تا روزی که برانگیخته میشود (یعنی تا روز قیامت) در شکم ماهی باقی میماند».
بنابراین فرمود: ﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَنَجَّیۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡغَمِّ﴾پس دعایشان را پذیرفتیم و او را از سختی و رنجی که در آن افتاده بود نجات دادیم، ﴿وَکَذَٰلِکَ نُۨجِی ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾و اینگونه مومنان را نجات میدهیم. و این نوید و مژدهای است برای هر مومنی که به خاطر ایمانش به سختی وا ندوه و گرفتار شده باشد، پس خداوند او را از آن نجات خواهد داد، و بلا را از وی دور مینماید، و یا آن را بر وی سبک میکند، چنانکه با یونس ÷کرد.
آیهی ۸۹-۹۰:
﴿وَزَکَرِیَّآ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ رَبِّ لَا تَذَرۡنِی فَرۡدٗا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡوَٰرِثِینَ٨٩﴾[الأنبیاء: ۸۹]. «و زکریا را (یاد کن) بدانگاه که پروردگارش را به فریاد خواند: پروردگارا! مرا تنها مگذار، و تو بهترین وارثانی».
﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَوَهَبۡنَا لَهُۥ یَحۡیَىٰ وَأَصۡلَحۡنَا لَهُۥ زَوۡجَهُۥٓۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَیَدۡعُونَنَا رَغَبٗا وَرَهَبٗاۖ وَکَانُواْ لَنَا خَٰشِعِینَ٩٠﴾[الأنبیاء: ۹۰]. «پس دعایش را اجابت کردیم و یحیی را به او بخشیدیم، و همسرش را برای او شایسته و اصلاح گردانیدیم، بیگمان آنان در (انجام) نیکوکاری میشتافتند و با امید و بیم ما را به فریاد میخواندند و برای ما فروتن بودند».
بنده و پیامبر ما، زکریا را یاد کن، و یادش را گرامی بدار، و فضیلتهای او را بیان کن، از جمله اینکه خیر خواه مردم بود و بدین سبب خداوند او را مورد مرحمت قرار داد. پس ﴿نَادَىٰ رَبَّهُۥ رَبِّ لَا تَذَرۡنِی فَرۡدٗا﴾پروردگارش را ندا داد و گفت: « پروردگارا! مرا تنها مگذار، یعنی گفت: ﴿رَبِّ إِنِّی وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّی وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَیۡبٗا وَلَمۡ أَکُنۢ بِدُعَآئِکَ رَبِّ شَقِیّٗا٤ وَإِنِّی خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِیَ مِن وَرَآءِی وَکَانَتِ ٱمۡرَأَتِی عَاقِرٗا فَهَبۡ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّٗا٥ یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنۡ ءَالِ یَعۡقُوبَۖ وَٱجۡعَلۡهُ رَبِّ رَضِیّٗا٦﴾[مریم: ۴-۶]. «پروردگارا! استخوانهای من سست شده، و شعلههای پیری (تمام موهای) سمر را فرا گرفته است. پروردگارا! من هرگز در دعاهایی که کردهام ناامید و محروم بازنگشتهام. و من از بستگانم بیمناکم، و همسرم نیز از اول نازا بوده است، پس، از فضل خدا جانشینی به من ببخش که از من میراث بر و نیز از آل یعقوب میراث ببرد، و پروردگارش او را پسندیده قرار ده».
از این آیهها در مییابیم که گفتۀ او ﴿رَبِّ لَا تَذَرۡنِی فَرۡدٗا﴾مبین آن است که وقتی اجل و زمان مرگش نزدیک شد ترسید که کسی بعد از او در خیر خواهی و اندرزگویی و فراخوانی بندگان بهسوی خدا جانشین او نباشد، و از این بیمناک بود که تنهاست و کسی را ندارد که او را در آنچه به آن بپا خواسته است یاری نماید. ﴿وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡوَٰرِثِینَ﴾و تو بهترین وارثانی. یعنی تو بهترین کسی هستی که بعد از من باقی میمانی، و از من به بندگانت مهربانتر هستی. اما میخواهم که دلم اطمینان یابد و آرام گیرد، و پاداش کار جانشین من در ترازوی اعمالم قرار بگیرد.
﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَوَهَبۡنَا لَهُۥ یَحۡیَىٰ﴾پس دعایش را پذیرفتم و یحیی را که پیامبری بزرگوار بود و پیشتر نام او را بر کسی ننهاده بودیم به او بخشیدیم. ﴿وَأَصۡلَحۡنَا لَهُۥ زَوۡجَهُ﴾و همسرش را بعد از آنکه نازا و عقیم بود و بچه دار نمیشد شایستۀ زاد و ولد گرداندیم. و خداوند به خاطر زکریا یا صلاحیت باردار شدن را به همسرش داد، و این از فواید همنشین و همراه صالح است که همنشینی و همراهی او با برکت است، پس خداوند به زکریا و همسرش یحیی را بخشید.
پس از اینکه همۀ این پیامبران را تک تک یاد کرد، به طور کلی همه را ستایش نمود و فرمود ﴿إِنَّهُمۡ کَانُواْ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِ﴾آنها به نیکوکاری اقدام نموده و در انجام دادن کارهای نیک میشتافتند و آن را در وقتهای با فضیلت انجام میدادند. و به صورت شایسته و مناسب آن را کامل میگرداندند، و فضیلتی را که بر آن توانایی داشتند ترک نمیکردند، بلکه فرصت را غنیمت شمرده و آن را انجام میدادند، ﴿وَیَدۡعُونَنَا رَغَبٗا وَرَهَبٗا﴾و چیزهای مورد علاقهاشان را از قبیل منافع دنیوی و اخروی از ما میخواستند و از امور ناگوار و چیزهایی که در هر دو جهان به انسان زیان میرساند به ما پناه میبردند. و آنها علاقهمند و امیدوار بودند و خدا را فراموش نمیکردند. ﴿وَکَانُواْ لَنَا خَٰشِعِینَ﴾و همواره برای ما فروتن بودند. و این به خاطر کمال شناختشان از پروردگار بود.
آیهی ۹۱-۹۴:
﴿وَٱلَّتِیٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا فَنَفَخۡنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلۡنَٰهَا وَٱبۡنَهَآ ءَایَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ٩١﴾[الأنبیاء: ۹۱]. «و (یاد کن) زنی را که پاکدامنی ورزید، آنگاه از روح خویش در آن دمیدیم، و او و فرزندش را نشانهای برای جهانیان قرار دادیم».
﴿إِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُکُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَأَنَا۠ رَبُّکُمۡ فَٱعۡبُدُونِ٩٢﴾[الأنبیاء: ۹۲]. «همانا این است امت شما که امت یگانهای است، و من پروردگار شما هستم، پس تنها مرا پرستش کنید».
﴿وَتَقَطَّعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَیۡنَهُمۡۖ کُلٌّ إِلَیۡنَا رَٰجِعُونَ٩٣﴾[الأنبیاء: ۹۳]. «و (آنان) کار خویش را درمیان خود پاره پاره نمودند، و همگی بهسوی ما بر میگردند».
﴿فَمَن یَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا کُفۡرَانَ لِسَعۡیِهِۦ وَإِنَّا لَهُۥ کَٰتِبُونَ٩٤﴾[الأنبیاء: ۹۴]. «پس هرکس از کارهای شایسته انجام دهد در حالیکه ایمان داشته باشد، برای کوشش او ناسپاسی نخواهد بود، و ما (نیکیهایش) را برای او مینویسیم».
مریم را یاد کن و پاکی و شرافت او را بیان نما، ﴿وَٱلَّتِیٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا﴾زنی که دامان خویش را از آلوده شدن و نزدیک شدن به حرام بلکه حتی از نزدیک شدن به حلال نیز پاک نگاه داشت. و به خاطر مشغول شدن به عبادت و خدمت به بندگان خدا ازدواج نکرد. و هنگامی که جبرئیل در شکل یک انسان کامل و خوش قیافه به نزد وی آمد، و گفت: ﴿إِنِّیٓ أَعُوذُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ مِنکَ إِن کُنتَ تَقِیّٗا﴾[مریم: ۱۸]. «من از تو به خداوند مهربان پناه میبرم، اگر پرهیزگار هستی». پس خداوند به پاداش پاکی و پاکدامنیاش فرزندی بدون پدر به او بخشید، چرا که جبرئیل ÷در او دمید و به فرمان الهی حامله شد.
﴿وَجَعَلۡنَٰهَا وَٱبۡنَهَآ ءَایَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ﴾و او و فرزندش را نشانۀ بزرگی برای جهانیان قرار دادیم، زیرا بدون اینکه کسی به او دست زده باشد باردار شد، و بچهاش را به دنیا آورد. و در گهواره سخن گفت، و او را از تهمت اتهام زنندگان تبرئه نمود. و فرزندش در حالی که در گهواره بود از خودش خبر داد و مردم را آگاه کرد و خداوند معجزات و امور خارق العادهای را که توسط او اجرا نمود. پس مریم و فرزندش نشانهای برای جهانیان شدند و نسل به نسل از آن سخن میگویند، و عبرت آموزان از آن عبرت میگیرند.
پس از اینکه از پیامبران سخن به میان آورد خطاب به مردم فرمود: ﴿إِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُکُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ﴾پیامبرانی که ذکر شدند امت و پیشوایان شما هستند، پس به آنها اقتدا کنید و از رهنمودهای آنان پیروی نمایید، زیرا همگی بر یک دین و بر یک راه بودهاند و نیز پروردگار همۀ آنان یکی است.
بنابراین فرمود: ﴿وَأَنَا۠ رَبُّکُمۡ﴾و من پروردگار شما هستم، شما را آفریده و با نعمتهای دینی و دنیوی خویش پرورش دادهام. پس چون پروردگار یکی است و پیامبر یکی است و دین یکی است و آن عبارت است از اینکه همۀ عبادتها تنها برای خدایی انجام شود که هیچ شریکی ندارد بنابراین، وظیفۀ شما است که عبادت خدا را انجام دهید، بنابر این فرمود: ﴿فَٱعۡبُدُونِ﴾پس تنها مرا بپرستید. و به وسیلۀ «فا» عبادت را بر آنچه که گذشت مترتب کرد، ه هم چنانکه مسبب بر سبب متقدم است.
و شایسته بود که آنها بر این امر (= دین خدا) جمع شوند، و در آن اختلاف نورزند. اما تجاوز و سرکشی، آنها از هم گسیختن و جدایی کشاند. بنابر این فرمود: ﴿وَتَقَطَّعُوٓاْ أَمۡرَهُم﴾احزاب و گروههایی که ادعای پیروی کردن از پیامبران را داشتند گروه گروه و پراکنده شدند، و هریک ادعا میکردند که حق با اوست و گروه دیگر باطل است. ﴿کُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَیۡهِمۡ فَرِحُونَ﴾[المؤمنون: ۵۳]. «و هر گروه به آنچه دارند شادمان هستند». و از این گروهها، گروهی بر حق است که دین درست و راه راست را در پیش بگیرد و از پیامبران تبعیت کند. و این زمانی است که پردهها کنار رود و پنهانیها آشکار، و مردم برای داوری قاطع الهی در روز قیامت راستگو و دروغگو مشخص میشوند، بنابر این فرمود: ﴿کُلٌّ إِلَیۡنَا رَٰجِعُونَ﴾گروههای متفرق شده و غیره همگی همگی بهسوی ما باز میگردند و به آنان سزا و جزای کامل میدهیم.
سپس با تصریح به آنچه که به صورت ضمنی فهمیده میشود، رفتار و جزای الهی را در مورد آنان به صورت مفصل بیان کرد و فرمود: ﴿فَمَن یَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾وهر کس از کارهای شایسته انجام دهد، یعنی کارهایی را انجام دهد که پیامبران مشورع کرده و کتابهای آسمانی مردم را به انجام آن واداشتهاند، ﴿وَهُوَ مُؤۡمِنٞ﴾در حالی که او به خدا و پیامبرانش، و آنچه که آنان آوردهاند ایمان داشته باشد، ﴿فَلَا کُفۡرَانَ لِسَعۡیِهِ﴾کوشش او مورد ناسپاسی نخواهد شد. یعنی تلاش او را ضایع نمیکنیم و آن را نادیده نمیگیریم، بلکه آنرا برایش چند برابر مینماییم.
﴿وَإِنَّا لَهُۥ کَٰتِبُونَ﴾و ما در لوح محفوظ، و در نامههایی که فرشتگان اعمال را در آن ثبت و ضبط مینمایند نیکیهایشان را مینویسیم. یعنی هرکس کارهای شایسته انجام ندهد و یا آنها را انجام دهد ولی ایمان نداشته باشد او محروم است و در دین و دنیایش زیانبار میباشد.
آیهی ۹۵:
﴿وَحَرَٰمٌ عَلَىٰ قَرۡیَةٍ أَهۡلَکۡنَٰهَآ أَنَّهُمۡ لَا یَرۡجِعُونَ٩٥﴾[الأنبیاء: ۹۵]. «و (مردم) شهری که آن را نابود ساختهایم محال است (به دنیا) بازگردند».
یعنی غیر ممکن است مردمان آبادیهای که نابود شده، و به عذاب (الهی) گرفتار شدهاند، به دنیا بازگردند تا تقصیرات خود را جبران نمایند، پس کسی که هلاک گشته و عذاب داده شده است راهی برای بازگشت به دنیا ندارد. بنابر این مخاطبان باید از چیزی که باعث نابود شدن آنها میگردد بپرهیزند، تا به عذاب گرفتار نشوند، زیرا هرگاه عذاب بر آنها فرود بیاید دور کردنش از آنان محال است. پس اکنون که میتوان گذشته را جبران کرد باید از گناهان دست بکشند.
آیهی ۹۶-۹۷:
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فُتِحَتۡ یَأۡجُوجُ وَمَأۡجُوجُ وَهُم مِّن کُلِّ حَدَبٖ یَنسِلُونَ٩٦﴾[الأنبیاء: ۹۶]«تا اینکه (راه) یاجوج و ماجوج گشوده شود و ایشان شتابان از هر بلندی و ارتفاعی بتازند».
﴿وَٱقۡتَرَبَ ٱلۡوَعۡدُ ٱلۡحَقُّ فَإِذَا هِیَ شَٰخِصَةٌ أَبۡصَٰرُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یَٰوَیۡلَنَا قَدۡ کُنَّا فِی غَفۡلَةٖ مِّنۡ هَٰذَا بَلۡ کُنَّا ظَٰلِمِینَ٩٧﴾[الأنبیاء: ۹۷]. «(در این هنگام) وعدۀ راستین نزدیک گردد، آنگاه یکباره چشمان کافران به بالا دوخته شود، ای وای بر ما! ما ازاین (روز) غافل بودیم، بلکه ما ستمکار بودیم».
خداوند مردم را برحذر میدارد که به کفر و گناهان ادامه ندهند، و میفرماید زمان رها شدن یاجوج و ماجوج که دو قبیله از انسانها هستند و روزگاری از فساد کاری آنها شکایت شد و ذوالقرنین در برابر آنها سدی را بست نزدیک شده است، و در آخر زمان سد شکسته میشود، و آنها آنچنان که خداوند بیان کرده است شتابان از هر سبلندی و راتفاعی میگذرند و بهسوی مردم میآیند. این آیه دلالت مینماید که آنها بسیار زیادند و در زمین با شتاب راه میروند. پس یا با سرعت راه میروند، یا اینکه به وسیلۀ اسباب و وسایلی که خداوند برای آنها آفریده است مسافتهای دور را در مینوردند و ناهمواریها و دشواریها را پشت سر میگذارند و با سرعت زبان راهها را طی میکنند، و آنها بر مردم چیره میشوند و هیچکس توان جنگیدن با آنها را ندارد.
﴿وَٱقۡتَرَبَ ٱلۡوَعۡدُ ٱلۡحَقُّ﴾و در این هنگام وعدۀ راستین نزدیک میگردد، و در روز قیامت که خداوند آمدن آن را وعده داده بود فرا میرسد، و وعدۀ الهی حق و راست است، پس در این روز چشمهای کافران از شدت وحشت و پریشانی از حرکت باز ایستاده و خیره میشوند، و فریادشان بلند گشته و میگویند: وای بر ما!کاش به دنیا نیامده بودیم! و بر گذشته حسرت میخوردند و پشیمان میشوند و میگویند: ﴿قَدۡ کُنَّا فِی غَفۡلَةٖ مِّنۡ هَٰذَا﴾ما ازاین روز بزرگ غافل بوده، و همواره در غفلت و بیخبری به سر میبردیم، و در سرگرمیهای دنیا غرق شده بودیم، تا اینکه مرگ به سراغ ما آمد و وارد قیامت شویم. و اگر کسی از پشیمانی و حسرت میمرد آنها میمردند. ﴿بَلۡ کُنَّا ظَٰلِمِینَ﴾بلکه ما ستمکار بودیم. آنها به ستم خویش و عدل الهی در مورد خویش اعتراف میکنند، پس در این هنگام دستور داده میشود تا آنها و آنچه را که میپرستیدند به جهنم برده شوند. بنابر این فرمود:
آیهی ۹۸-۱۰۳:
﴿إِنَّکُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ٩٨﴾[الأنبیاء: ۹۸]. «همان شما (هیزم جهنم هستید) و چیزهایی که به غیر از خدا میپرستید افزوزینۀ آتش جهنم است، شما به آن وارد خواهید شد».
﴿لَوۡ کَانَ هَٰٓؤُلَآءِ ءَالِهَةٗ مَّا وَرَدُوهَاۖ وَکُلّٞ فِیهَا خَٰلِدُونَ٩٩﴾[الأنبیاء: ۹۹]. «اگر اینها معبودها و خدایانی بودند هرگز وارد دوزخ نمیگشتند، و همگی در آن جا جاودانهاند».
﴿لَهُمۡ فِیهَا زَفِیرٞ وَهُمۡ فِیهَا لَا یَسۡمَعُونَ١٠٠﴾[الأنبیاء: ۱۰۰]. «برای آنان در جهنم نالۀ غمانگیز است و در آن جا چیزی را نمیشنوند».
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ أُوْلَٰٓئِکَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ١٠١﴾[الأنبیاء: ۱۰۱]. «بدون شک آنانی که بیشتر از (سوی) ما نیکویی برایشان مقرر شده است آنان از (دوزخ) دور نگاه داشته میشوند».
﴿لَا یَسۡمَعُونَ حَسِیسَهَاۖ وَهُمۡ فِی مَا ٱشۡتَهَتۡ أَنفُسُهُمۡ خَٰلِدُونَ١٠٢﴾[الأنبیاء: ۱۰۲]. «آنان حتی صدای اتش دوزخ را (هم) نمیشنوند و در میان (نعمتهای) دلخواهشان جاودانهاند».
﴿لَا یَحۡزُنُهُمُ ٱلۡفَزَعُ ٱلۡأَکۡبَرُ وَتَتَلَقَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ هَٰذَا یَوۡمُکُمُ ٱلَّذِی کُنتُمۡ تُوعَدُونَ١٠٣﴾[الأنبیاء: ۱۰۳]. «هراس بزرگ ایشان را غمگین نمیسازد، و فرشتگان به استقبالشان میآیند (و میگویند:) این همان روزی است که به شما وعده داده میشد».
و شما که چیزهایی دیگر به جای خداوند پرستش میکردید! ﴿حَصَبُ جَهَنَّمَ﴾هیزم دوزخ خواهید بود. ﴿أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ﴾شما و بتهایتان حتماً وارد آن میگردید. حکمت از وارد شدن بتهای جامد و بیجان به جهنم که چیزی نمیدانند و گناهی ندارند این است تا دروغگویی کسانی که بتها را به خدایی گرفتهاند روشن شود، و عذابشان بیشتر گردد. به همین جهت فرموده: ﴿لَوۡ کَانَ هَٰٓؤُلَآءِ ءَالِهَةٗ مَّا وَرَدُوهَا﴾اگر آنها معبودان راستین بودند هرگز وارد دوزخ نمیگشتند.
این مانند فرمودۀ الهی است که میفرماید. ﴿لِیُبَیِّنَ لَهُمُ ٱلَّذِی یَخۡتَلِفُونَ فِیهِ وَلِیَعۡلَمَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَنَّهُمۡ کَانُواْ کَٰذِبِینَ٣٩﴾[النحل: ۳۹]. «تا برای آنان آنچه را که در آن اختلاف میورزیدند بیان کند و کافران بدانند که آنها دروغگو بودهاند».
و هر یک از عبادت کنندگان و عبادت شوندگان در جهنم جاودانهاند و از آن بیرون آورده نشده و از آن به جایی دیگر برده نمیشوند. ﴿لَهُمۡ فِیهَا زَفِیرٞ﴾از شدت و سختی عذاب، آنان در جهنم نالۀ غمانگیز دارند، ﴿وَهُمۡ فِیهَا لَا یَسۡمَعُونَ﴾و آنها در آن جا چیزی را نمیشوند، و کر و لال و کور هستند. و یا اینکه صدایی جز صدای جهنم را نمیشنوند، چون جهم به شدت به جوش میآید و صدای آن بلند است. و معبودهای مشرکین که به جهنم وارد میشوند بتها هستند و یا کسانی میباشند که عبادت شده، و به معبود شدن خود راضی بودهاند.
و اما مسیح و عزیز و فرشتگان و اولیای که پرستش شدهاند آنان در جهنم عذاب داده نمیشوند، بلکه در این فرموده الهی داخل اند: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ﴾همانان کسانی که بیشتر (در علم الهی و در لوح محفوظ) سعادت برایشان مقرر گشته است. . . ، و خداوند مقرر داشته که آنها را برای انجام کارهای شایسته بگمارد و در این راه موفق نماید. ﴿أُوْلَٰٓئِکَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ﴾چنین کسانی از جهنم دور نگاه داشته میشوند و وارد آن نمیگردند، و به آن نزدیک نمیشوند، بلکه تا آخرین حد از آن دور نگاه داشته میشوند، تا جایی که حتی صدای جهنم را نمیشنوند و خود آن را نمیبینند.
﴿وَهُمۡ فِی مَا ٱشۡتَهَتۡ أَنفُسُهُمۡ خَٰلِدُونَ﴾و آنان در میان خوردنیها و نوشیدنیها و همسران و منظرههای دلخواه که هیچ چشمی مانند آن را ندیده و هیچ گوشی مانند آن ر ا نشنیده و به دل هیچ انسانی خطور نکرده است و جاودانهاند، و این ناز و نعمت همواره برایشان ادامه دارد و در طی روزگاران به زیبایی آن افزوده میشود.
﴿لَا یَحۡزُنُهُمُ ٱلۡفَزَعُ ٱلۡأَکۡبَرُ﴾در روز قیامت بدانگاه که جهنم نزدیک میگردد و بر کافران و گناهکاران خشم میگیرد و مردم را هراس بزرگ پریشان و اندوهگین میسازد، اینها اندوهگین نمیشوند، چون میدانند به کجا برده میشوند و خداوند آنها را از هر ترسی ایمن میدارد.
﴿وَتَتَلَقَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ﴾وقتی از قبرهایشان برانگیخته شده و به صورت سواره گروه گروه آورده میشوند، فرشتگان به استقبال آمده و با تبریک گفتن به آنها میگویند: ﴿هَٰذَا یَوۡمُکُمُ ٱلَّذِی کُنتُمۡ تُوعَدُونَ﴾این همان روزی است که به شما وعده داده میشد، پس آنچه را که خداوند به شما وعده داده است مبارکتان باد، و به خوبیهایی که در پیش دارید شاد شوید، و به خاطر اینکه خداوند شما را از ناگواریها در امان قرار داده است، شادی و سرورتان بیشتر باشد.
آیهی ۱۰۴-۱۰۵:
﴿یَوۡمَ نَطۡوِی ٱلسَّمَآءَ کَطَیِّ ٱلسِّجِلِّ لِلۡکُتُبِۚ کَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِیدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَیۡنَآۚ إِنَّا کُنَّا فَٰعِلِینَ١٠٤﴾[الأنبیاء: ۱۰۴]. «روزی که آسمان را همچون (صفحۀ) نامهها درهم میپیچیم، همانگونه که نخستین (بار) آفرینش را آغاز کردیم (دیگر بار) آن را تکرار میکنیم. و عدهای لازم بر ماست، بیگمان ما انجام دهندۀ (آن) میباشیم».
﴿وَلَقَدۡ کَتَبۡنَا فِی ٱلزَّبُورِ مِنۢ بَعۡدِ ٱلذِّکۡرِ أَنَّ ٱلۡأَرۡضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ ٱلصَّٰلِحُونَ١٠٥﴾[الأنبیاء: ۱۰۵]. «و به راستی در کتابهای نازل شده نوشتهایم ـ پس از آنکه در لوح المحفوظ نوشته شد ـ که همانا زمین، بندگان صالح و شایستۀ من آن را به ارث میبرند».
خداوند متعال خبر میدهد که در روز قیامت آسمانها را با این همه بزرگی و گستردگی، مانند طومار و نامهها در هم میپیچد، پس ستارگان پراکنده میشوند و خورشید و ماه درهم پیچیده میشود و از مدارشان خارج میشوند.
﴿کَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِیدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَیۡنَآۚ إِنَّا کُنَّا فَٰعِلِینَ﴾همانگونه که نخستین بار، سهل و ساده آفرینش را آغاز کردیم، آن را از نو باز میگردانیم. این وعده ایست بر ما، چرا که قدرت الهی بینهایت است و هیچ کاری برایش ناممکن نیست.
یعنی آفرینش دوبارۀ مردم از سوی ما همچون نخستین بار است که آنها را آفریدیم، پس همانطور که نخستین بار آنها را آفریدیم، در حالی که وجود نداشتند، پس از مرگشان نیز دوباره آنها را میآفرینیم.
﴿وَلَقَدۡ کَتَبۡنَا فِی ٱلزَّبُورِ﴾منظور از زبور کتابهای نازل شده چون تورات و امثال آن است. ﴿مِنۢ بَعۡدِ ٱلذِّکۡرِ﴾یعنی بعد از آنکه آن را در لوح محفوظ نوشتیم که همۀ تقدیرات الهی در آن نوشته شده است، در کتابهای نازل شده بر پیامبران نوشتیم که ﴿أَنَّ ٱلۡأَرۡضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ ٱلصَّٰلِحُونَ﴾بندگان شایستۀ من وارث سرزمین بهشت میشوند، کسانی که به آنچه خداوند دستور داده است عمل کرده و از آنچه نهی کرده است پرهیز نمودهاند. پس خداوند آنها را وارث بهشت میگردنند. مانند گفتۀ اهل بهشت که میگویند: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی صَدَقَنَا وَعۡدَهُۥ وَأَوۡرَثَنَا ٱلۡأَرۡضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ ٱلۡجَنَّةِ حَیۡثُ نَشَآءُ﴾[الزمر: ۷۴]. «سپاس خداوندی را که وعدهای که به ما داده بود راست گرداند و ما را وارث زمین نمود و در هر مکان از بهشت که بخواهیم جای میگیریم».
و احتمال دارد که منظور جانشین شدن و به دست گرفتن قدرت در زمین باشد، و اینکه خداوند صالحان را در زمین قدرت میدهد و آنان را حاکم میگرداند. مانند فرموده خداوند: ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَیَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ کَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ﴾[النور: ۵۵]. «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند وعده داده است که آنها را در زمین جانشین خواهد کرد، هم چنانکه کسانی را که پیش از ایشان بودهاند در زمین جانشین کرد».
آیهی ۱۰۶-۱۱۲:
﴿إِنَّ فِی هَٰذَا لَبَلَٰغٗا لِّقَوۡمٍ عَٰبِدِینَ١٠٦﴾[الأنبیاء: ۱۰۶]. «بیگمان در این، ابلاغی (کافی) برای عبادتگذاران است».
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ١٠٧﴾[الأنبیاء: ۱۰۷]. «و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم».
﴿قُلۡ إِنَّمَا یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ١٠٨﴾[الأنبیاء: ۱۰۸]. «بگو: جز این نیست که به من وحی میشود که خدای شما خدای یگانه است، پس آیا شما مسلمان هستید؟».
﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُلۡ ءَاذَنتُکُمۡ عَلَىٰ سَوَآءٖۖ وَإِنۡ أَدۡرِیٓ أَقَرِیبٌ أَم بَعِیدٞ مَّا تُوعَدُونَ١٠٩﴾[الأنبیاء: ۱۰۹]. «پس اگر پشت کردند (و رویگردان شدند)، بگو: همۀ شما را یکسان خبر دادم، و نمیدانم که آنچه به شما وعده داده میشود نزدیک است یا دور».
﴿إِنَّهُۥ یَعۡلَمُ ٱلۡجَهۡرَ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ وَیَعۡلَمُ مَا تَکۡتُمُونَ١١٠﴾[الأنبیاء: ۱۱۰]. «همانا خداوند میداند سخنانی را که آشکارا میگویید، و میداند آنچه را که پنهان میدارید».
﴿وَإِنۡ أَدۡرِی لَعَلَّهُۥ فِتۡنَةٞ لَّکُمۡ وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِینٖ١١١﴾[الأنبیاء: ۱۱۱]. «و نمیدانم، شاید آن را برایتان آزمودنی (بوده) و تا مدتی مایۀ بهرهمندیتان باشد».
﴿قَٰلَ رَبِّ ٱحۡکُم بِٱلۡحَقِّۗ وَرَبُّنَا ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلۡمُسۡتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ١١٢﴾[الأنبیاء: ۱۱۲]. «گفت: پروردگارا! به حق و راستی (میان ما و اینان) داوری کن، و پروردگار مهربانمان در آنچه بیان میکنید یاریگر ماست».
خداوند کتاب بزرگش قرآن را ستایش مینماید و بیان میدارد که (برای سعادت هر دو سرا) کافی است و (آدمی را) از هر چیزی بینیاز میکند و هرگز نمیتوان از آن بینیاز بود. پس فرمود: ﴿إِنَّ فِی هَٰذَا لَبَلَٰغٗا لِّقَوۡمٍ عَٰبِدِینَ١٠٦﴾آنها را کفایت میکند و با آن به پروردگارشان و بهشت میرسند، پس قرآن عبادت پیشه گان را به بزرگترین خواستهها و برترین آرزوها میرساند، به گونهای که عبادتگذاران که شریفترین مردم میباشند بالاتر از این هدفی ندارند، چون قرآن خداوند را به وسیلۀ ا سما و صفات و افعالش به آنها میشناساند. قرآن اخبار راستین غیب را برایشان بازگو میکند، و حقایق ایمان و شواهد رسیدن به یقین را بیان میدارد، و همۀ چیزهایی که به آن امر شده و همۀ آنچه که از آن نهی شده است بیان مینماید، و عیبهای نفس و نواقص عمل را معرفی میکند، و راههایی را که به آدمی نشان میدهد که در تمامی امورات دین باید آنها را در پیش گرفت. و انسان را از راههای شیطان بر حذر میدارد، و راه ورود شیطان را بیان میکند. پس هرکس به قرآن کفایت نکند خداوند او را به خودکفایی نرساند.
سپس خداوند پیامبرش را که مبلغ قرآن است ستایش نمود و فرمود: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ١٠٧﴾و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم. پس پیامبر رحمت الهی است که بندگان به وسیلۀ او هدایت میشوند. بنابر این کسانی که به او ایمان آورده این رحمت را پذیرفته و سپاس آن را به جای آوردهاند. اما دیگران نعمت خداوند را ناسپاسی کرده و رحمت او را نپذیرفتهاند.
﴿قُلۡ﴾ای محمد! بگو: ﴿إِنَّمَا یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ﴾جز این نیست که به من وحی میشود که معبودتان معبود یگانه است و هیچ چیزی جز او سزاوار پرستش نیست. بنابر این فرمود: ﴿فَهَلۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ﴾آیا شما تسلیم خداوند یگانه میگردید، و برای بندگی کردن او گردن مینهید؟ پس اگر چنین کردند پروردگارشان را به خاطر ارزانی کردن این نعمت که بزرگترین نعمتها است ستایش بگویند.
﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ﴾و اگر از تسلیم شدن و گردن نهادن برای بندگی خداوند روی گردان شدند، آنها را به گرفتار شدن به عذاب الهی هشدار بده و، ﴿فَقُلۡ ءَاذَنتُکُمۡ عَلَىٰ سَوَآءٖ﴾بگو: همۀ شما را به طور یکسان از عذاب خدا باخبر کردم، و آگاهی عذاب بر شما نازل شد، نگویید: ﴿مَا جَآءَنَا مِنۢ بَشِیرٖ وَلَا نَذِیرٖ﴾[المائدة: ۱۹]. «هیچ مژدهدهنده و بیمدهندهای به نزد ما نیامده است». و اکنون آگاهی من و شما برابر است چون شما را بیم داده و بر حذر داشتهام، و شما را از سرانجام و عاقبت کفر ورزیدنتان آگاه کردهام، و هیچ چیزی را از شما پنهان نساختهام.
﴿وَإِنۡ أَدۡرِیٓ أَقَرِیبٌ أَم بَعِیدٞ مَّا تُوعَدُونَ﴾و نمیدانم عذابی که به شما وعده داده میشود نزدیک است یا دور، چون علم آن نزد خداوند است و آمدن عذاب به دست اوست، و من هیچ اختیاری ندارم.
﴿وَإِنۡ أَدۡرِی لَعَلَّهُۥ فِتۡنَةٞ لَّکُمۡ وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِینٖ١١١﴾و شاید به تأخیر افتادن عذابی که شما برای آمدن آن شتاب دارید، برایتان بد باشد، و احتمالاً بدان علت باشد که تا مدت معینی در دنیا بهرهمند شوید و باعث شود عذابتان شدیدتر گردد.
﴿قَٰلَ رَبِّ ٱحۡکُم بِٱلۡحَقِّ﴾گفت: پروردگارا! میان ما و گروه کافران به حق داوری کن. خداوند این دعا را پذیرفت و در دنیا میانشان داوری کرد که در واقعۀ بدر و دیگر جاها کافران را مجازات نمود.
﴿وَرَبُّنَا ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلۡمُسۡتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ﴾و اینکه میگویید ما بر شما پیروز میشویم و دینتان را نابود میکنیم از پروردگار بخشایندۀ خود یاری میجوییم، و مغرور نشده و به قدرت و توانایی خود تکیه نمیکنیم، بلکه از خداوند مهربان یاری میجوییم که هر مخلوقی در اختیار اوست.
و امیدواریم آنچه را که از او خواستهایم انجام دهد، و خداوند چنین کرد. و سپاس خدای را.
پایان تفسیر سورهی أنبیاء
سورة الأنبیاء - سورة 21 - عدد آیاتها 112
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام الله بخشندة مهربان
اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ مُّعْرِضُونَ حساب مردم به آنها نزدیک شده است، در حالیکه آنها در غفلت روی گردانند. ﴿1﴾
مَا یَأْتِیهِم مِّن ذِکْرٍ مَّن رَّبِّهِم مُّحْدَثٍ إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ یَلْعَبُونَ هیچ پند تازهای از جانب پروردگارشان برای آنها نمیآید، مگر آنکه بازیکنان به آن گوش میدهند. ﴿2﴾
لاهِیَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّواْ النَّجْوَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ هَلْ هَذَا إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ (در حالی که) دلهای شان غافل (و در لهو سرگرم) است. و کسانیکه ستمکار بودند پنهانی نجوی کردند (و گفتند:) «آیا جز این است که او بشری مانند شماست؟! آیا به جادو روی میآورید، در حالیکه (حقیقت را) میبینید؟!» ﴿3﴾
قَالَ رَبِّی یَعْلَمُ الْقَوْلَ فِی السَّمَاء وَالأَرْضِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (پیامبر) گفت: «پروردگارم هر سخنی را که در آسمان و زمین باشد، میداند، و او شنوای داناست». ﴿4﴾
بَلْ قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْیَأْتِنَا بِآیَةٍ کَمَا أُرْسِلَ الأَوَّلُونَ بلکه (آنها) گفتند: «(آنچه او آورده) خوابهای آشفته است، بلکه آن را به دروغ (به الله) افترا بسته است، (نه) بلکه او شاعر است، پس (اگر راست میگوید) برای ما معجزهای بیاورد، چنانکه پیامبران پیشین (با معجزات) فرستاده شدند». ﴿5﴾
مَا آمَنَتْ قَبْلَهُم مِّن قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا أَفَهُمْ یُؤْمِنُونَ پیش از آنها هیچ (آبادی و) قریهای که آن را هلاک کردیم؛ ایمان نیاورده بودند، آیا اینها ایمان میآورند؟! ﴿6﴾
وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ و (ای پیامبر!) پیش از تو، جز مردانی را که به آنها وحی میکردیم؛ نفرستادیم، پس (ای مردم!) اگر نمیدانید از اهل کتاب بپرسید. ﴿7﴾
وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَدًا لّا یَأْکُلُونَ الطَّعَامَ وَمَا کَانُوا خَالِدِینَ و (ما) آنها را پیکرهایی که غذا نخورند، قرار ندادیم، و (در دنیا) جاوید هم نبودند. ﴿8﴾
ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنجَیْنَاهُمْ وَمَن نَّشَاء وَأَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ سپس وعدهای را که به آنها داده بودیم راست گردانیدیم (و وفا کردیم) پس آنها و هر که را خواستیم (از دشمنانشان) نجات دادیم، و مسرفان را هلاک کردیم. ﴿9﴾
لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلا تَعْقِلُونَ به راستی به سوی شما کتابی نازل کردیم که آوازه (و عزت) شما در آن است، آیا خرد نمیورزید؟ ﴿10﴾
وَکَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْیَةٍ کَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِینَ چه بسیار شهرهایی را که (ساکنانش) ستمکار بودند؛ درهم شکستیم، و بعد از آنها قوم دیگری را پدید آوردیم. ﴿11﴾
فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُم مِّنْهَا یَرْکُضُونَ پس چون عذاب ما را احساس کردند، ناگهان آنها ازآنجا میگریختند. ﴿12﴾
لا تَرْکُضُوا وَارْجِعُوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَمَسَاکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْأَلُونَ (گفتیم:) فرار نکنید، به سوی خانههایتان و نعمتهای که در آن آسوده بودید، باز گردید، باشد که باز خواست شوید. ﴿13﴾
قَالُوا یَا وَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ گفتند: «وای بر ما، یقیناً ما ستمکار بودیم». ﴿14﴾
فَمَا زَالَت تِّلْکَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلْنَاهُمْ حَصِیدًا خَامِدِینَ پس پیوسته فریاد شان این بود، تا آنکه آنها را (چون کشت) درو شده خاموش ساختیم. ﴿15﴾
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لاعِبِینَ و (ما) آسمان و زمین، و آنچه را که در میان آن دو است به بازیچه نیافریدیم. ﴿16﴾
لَوْ أَرَدْنَا أَن نَّتَّخِذَ لَهْوًا لّاتَّخَذْنَاهُ مِن لَّدُنَّا إِن کُنَّا فَاعِلِینَ (به فرض محال) اگر میخواستیم که سر گرمی بگیریم، همانا آن را از نزد خودمان بر میگرفتیم، اگر (چنین کاری) میکردیم. ﴿17﴾
بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَکُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ بلکه ما حق را بر باطل میافکنیم، پس آن را درهم میشکند و ناگاه آن (باطل) نابود میشود، و وای بر شما (ای کافران) از آنچه توصیف میکنید. ﴿18﴾
وَلَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَنْ عِندَهُ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلا یَسْتَحْسِرُونَ و هرکس که در آسمانها و زمین است، از آن اوست، و آنان که نزد او هستند، (هیچگاه) از عبادتش سرکشی نمیکنند، و (هرگز) خسته نمیشوند. ﴿19﴾
یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لا یَفْتُرُونَ شب و روز تسبیح میگویند، سستی نمیورزند. ﴿20﴾
أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِّنَ الأَرْضِ هُمْ یُنشِرُونَ آیا آنها معبودانی از زمین برگزیدهاند، که آنها (مردگان را) بر میانگیزند. ﴿21﴾
لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ اگر در این دو (= آسمان و زمین) معبودانی جز «الله» بود، مسلماً هر دو (= آسمان و زمین) تباه میشدند (و نظام هستی به هم میخورد) پس منزه است الله، پروردگار عرش، از آنچه آنها توصیف میکنند. ﴿22﴾
لا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْأَلُونَ (او) از آنچه میکند، باز خواست نمیشود، و آنان باز خواست میشوند. ﴿23﴾
أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ هَذَا ذِکْرُ مَن مَّعِیَ وَذِکْرُ مَن قَبْلِی بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُم مُّعْرِضُونَ آیا به جز او معبودانی را بر گزیدهاند؟! بگو: «دلیل تان را بیاورید، این پند کسانی است که با من هستند، و پند آنان که پیش از من بودند» بلکه بیشتر آنها حق را نمیدانند، لذا آنها (از آن) روی گردانند. ﴿24﴾
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلاَّ نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُونِ و (ما) پیش از توهیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر آنکه به او وحی کردیم که: «معبودی جز من نیست، پس تنها مرا عبادت کنید». ﴿25﴾
وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ و گفتند: «(الله) رحمان فززندی برگزیده است» او منزه است، بلکه آنان (= فرشتگان) بندگان گرامی (او) هستند، ﴿26﴾
لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ (هرگز) در سخن بر او پیشی نمیگیرند، و به فرمان او کار میکنند. ﴿27﴾
یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلا یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ (الله) آنچه که در پیش روی آنها است، و آنچه که پشت سر آنهاست میداند، و آنها جز برای کسیکه (الله از او خشنود باشد و) بپسندد، شفاعت نمیکنند، و آنها از ترس او بیمناک اند. ﴿28﴾
وَمَن یَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّی إِلَهٌ مِّن دُونِهِ فَذَلِکَ نَجْزِیهِ جَهَنَّمَ کَذَلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ و هر کس از آنها بگوید: «همانا من به جای او معبود هستم» پس سزای چنین کسی را جهنم میدهیم، و ستمکاران را این گونه سزا میدهیم. ﴿29﴾
أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلا یُؤْمِنُونَ آیا کسانیکه کافر شدند؛ ندیدند که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند، پس (ما) آنها را از یکدیگر باز کردیم، و هر چیز زندهای را از آب پدید آوردیم؟! آیا ایمان نمیآورند؟! ﴿30﴾
وَجَعَلْنَا فِی الأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِیهَا فِجَاجًا سُبُلا لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ و در زمین، کوهها (ی استوار) قرار دادیم، که (مبادا) آنها را بلرزاند، و در آن راههایی گشاده قرار دادیم؛ باشد که آنان راه یابند. ﴿31﴾
وَجَعَلْنَا السَّمَاء سَقْفًا مَّحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آیَاتِهَا مُعْرِضُونَ و آسمان را سقفی محفوظ قرار دادیم، و آنها از آیات آن روی گردانند. ﴿32﴾
وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ و او کسی است که شب و روز، و خورشید و ماه را آفرید، هر یک در مداری شناورند. ﴿33﴾
وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِّن قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَفَإِن مِّتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ و پیش از تو (ای پیامبر!) برای هیچ بشری جاودانگی قرار ندادیم، آیا اگرتو بمیری، پس آنها جاوید خواهند بود؟! ﴿34﴾
کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ هر کسی چشندهی مرگ است، و شما را به بدی و نیکی (کاملاٌ) آزمایش میکنیم، و به سوی ما باز گردانده میشوید. ﴿35﴾
وَإِذَا رَآکَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِن یَتَّخِذُونَکَ إِلاَّ هُزُوًا أَهَذَا الَّذِی یَذْکُرُ آلِهَتَکُمْ وَهُم بِذِکْرِ الرَّحْمَنِ هُمْ کَافِرُونَ و کسانیکه کافر شدند؛ هنگامیکه تو را ببینند، فقط تو را به ریشخند میگیرند، (و می گویند:) «آیا این همان کسی است که معبودان شما را (به بدی) یاد میکند؟!» در حالیکه خودشان یاد (الله) رحمان را انکار میکنند. ﴿36﴾
خُلِقَ الإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِیکُمْ آیَاتِی فَلا تَسْتَعْجِلُونِ انسان از شتاب آفریده شده، به زودی آیات خود را به شما نشان خواهیم داد، پس شتاب نکنید. ﴿37﴾
وَیَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ و میگویند: «اگر راست میگویید، این وعدهی (قیامت) کی خواهد بود؟!». ﴿38﴾
لَوْ یَعْلَمُ الَّذِینَ کَفَرُوا حِینَ لا یَکُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَلا عَن ظُهُورِهِمْ وَلا هُمْ یُنصَرُونَ اگر کسانیکه کافر شدند؛ میدانستند زمانی که (قیامت فرا رسد) نمیتوانند (شعلهها ی) آتش را از چهرههایشان و نه از پشتهایشان باز دارند، و نه کسی آنها را یاری میکند، (چنین نمیگفتند). ﴿39﴾
بَلْ تَأْتِیهِم بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلا یَسْتَطِیعُونَ رَدَّهَا وَلا هُمْ یُنظَرُونَ بلکه (حق این است که آن) ناگهانی به سراغشان میآید، پس مبهوتشان میکند، آنگاه نمیتوانند آن را دفع کنند، و نه به آنها مهلت داده شود. ﴿40﴾
وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِکَ فَحَاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُم مَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُون و به راستی به پیامبران پیش از تو (نیز) استهزاء شد (و مورد تمسخر قرار گرفتند)، پس آنچه را مسخره میکردند، (از عذاب الهی) دامان کسانی از آنها را که مسخره میکردند گرفت (و هلاک شدند). ﴿41﴾
قُلْ مَن یَکْلَؤُکُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ مِنَ الرَّحْمَنِ بَلْ هُمْ عَن ذِکْرِ رَبِّهِم مُّعْرِضُونَ (ای پیامبر!) بگو: «چه کسی شما را در شب و روز از (عذاب الله) رحمان نگاه میدارد؟ بلکه (حق این است که) آنها از یاد پروردگارشان روی گردانند. ﴿42﴾
أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُم مِّن دُونِنَا لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَ أَنفُسِهِمْ وَلا هُم مِّنَّا یُصْحَبُونَ آیا آنها معبودانی دارند که (می توانند) آنها را در برابر (عذاب) ما (حفظ کنند و) باز دارند. (آنها) نمیتوانند خودشان را یاری دهند، و نه آنها از (عذاب) ما محفوظ هستند. ﴿43﴾
بَلْ مَتَّعْنَا هَؤُلاء وَآبَاءَهُمْ حَتَّى طَالَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ أَفَلا یَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِی الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ بلکه، (ما) آنها و پدرانشان را (از نعمتهای دنیوی) بهرمند ساختیم، تا اینکه عمرشان به درازا کشید (و مغرور شدند) آیا نمیبینند که ما پیوسته به سراغ (سر) زمین (کفر) میآییم، که آن را از اطراف (و دامنههایش) میکاهیم؟! آیا آنها پیروزند، (یا ما)؟! ﴿44﴾
قُلْ إِنَّمَا أُنذِرُکُم بِالْوَحْیِ وَلا یَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعَاء إِذَا مَا یُنذَرُونَ (ای پیامبر!) بگو: «من تنها شما را به وحی هشدار میدهم» و کران هنگامیکه هشدار میشوند، ندا را نمیشنوند. ﴿45﴾
وَلَئِن مَّسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِّنْ عَذَابِ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ یَا وَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ اگر شمّهای از عذاب پروردگارت به آنها برسد، قطعاً خواهند گفت: «ای وای بر ما! بیگمان ما (همگی) ستمکار بودیم». ﴿46﴾
وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَإِن کَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَکَفَى بِنَا حَاسِبِینَ و (ما) در روز قیامت ترازوهای عدل را مینهیم، پس به هیچ کس، هیچ ستمی نمیشود، و اگر (عملی) به مقدار سنگینی یک دانهی خردل باشد، آن را (به حساب) میآوریم، و حسابرسی ما کافی است. ﴿47﴾
وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِیَاء وَذِکْرًا لِّلْمُتَّقِینَ و به راستی به موسی و هارون فرقان (= جدا کنندهی حق از باطل) و روشنی و پندی برای پرهیزگاران، دادیم. ﴿48﴾
الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ وَهُم مِّنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ (همانا) کسانیکه در نهان از پروردگارشان میترسند، و آنان از قیامت بیم دارند. ﴿49﴾
وَهَذَا ذِکْرٌ مُّبَارَکٌ أَنزَلْنَاهُ أَفَأَنتُمْ لَهُ مُنکِرُونَ و این (قرآن) پند مبارکی است که آن را نازل کردیم، آیا شما آن را انکار میکنید؟! ﴿50﴾
وَلَقَدْ آتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَکُنَّا بِه عَالِمِینَ به راستی (ما) پیش از این به ابراهیم رشد (و راه یابی اش) را دادیم، و به (حال) او آگاه بودیم. ﴿51﴾
إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِیلُ الَّتِی أَنتُمْ لَهَا عَاکِفُونَ چون به پدرش و قومش گفت: «این مجسمهها چیست که شما به (پرستش) آنها دل نهادهاید؟! ﴿52﴾
قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِینَ گفتند: «ما پدران خود را پرستش کنندگان آنها یافتهایم». ﴿53﴾
قَالَ لَقَدْ کُنتُمْ أَنتُمْ وَآبَاؤُکُمْ فِی ضَلالٍ مُّبِینٍ (ابراهیم) گفت: «به راستی شما و پدرانتان، در گمراهی آشکار بودهاید». ﴿54﴾
قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللاَّعِبِینَ گفتند: «آیا برای ما (سخن) حق را آوردهای، یا تو از بازی کنندگانی (و شوخی میکنی)؟!» ﴿55﴾
قَالَ بَل رَّبُّکُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الَّذِی فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِکُم مِّنَ الشَّاهِدِینَ گفت: «بلکه پروردگار شما، پروردگار آسمانها و زمین است، آن که آنها را پدید آورد، و من بر این (سخن) از گواهانم. ﴿56﴾
وَتَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنَامَکُم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ و (آهسته گفت:) به الله سوگند، بعد از آن که پشتکنان روی بگردانید برای (نابودی) بتهای شما تدبیری خواهم اندیشید. ﴿57﴾
فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلاَّ کَبِیرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ پس (در غیاب بتپرستان) همهی آنها - جز (بت) بزرگشان - را قطعه قطعه کرد، باشد که به سوی او باز گردند. ﴿58﴾
قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِینَ (و هنگامیکه به بت خانه آمدند و دیدند) گفتند: «هر کسیکه با معبودان ما چنین کرده است، مسلماً او از ستمکاران است». ﴿59﴾
قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِیمُ (عدهای) گفتند: «شنیدیم جوانی که او را ابراهیم میگویند، آنها (= بتها) را (به بدی) یاد میکرد». ﴿60﴾
قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْیُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَشْهَدُونَ گفتند: «پس او را در برابر دیدگان مردم بیاورید، باشد که آنها گواهی دهند». ﴿61﴾
قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا یَا إِبْرَاهِیمُ (هنگامیکه ابراهیم را حاضر کردند) گفتند: «ای ابراهیم! آیا تو این (کار) را با معبودان ما کردهای؟!» ﴿62﴾
قَالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن کَانُوا یَنطِقُونَ گفت: «بلکه این بزرگشان این (کار) را کرده است، پس از آنها بپرسید اگر سخن میگویند!». ﴿63﴾
فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّکُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ آنگاه (آنها) به خود باز گشتند، پس گفتند: «بیگمان شما خود ستمکار هستید». ﴿64﴾
ثُمَّ نُکِسُوا عَلَى رُؤُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلاء یَنطِقُونَ سپس (با شرمندگی) سر به زیر انداختند (و گفتند:) «مسلماً تو میدانی که اینها سخن نمیگویند». ﴿65﴾
قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لا یَنفَعُکُمْ شَیْئًا وَلا یَضُرُّکُمْ (ابراهیم) گفت: «آیا به جای الله چیزی را میپرستید که هیچ نفعی برای شما ندارد، و نه زیانی به شما میرساند؟! ﴿66﴾
أُفٍّ لَّکُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ اف برشما، و بر آنچه به جای الله میپرستید، آیا نمیاندیشید؟!» ﴿67﴾
قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِن کُنتُمْ فَاعِلِینَ گفتند: «او را بسوزانید، و معبودان خود را یاری کنید، اگر کنندهی (کاری) هستید». ﴿68﴾
قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلامًا عَلَى إِبْرَاهِیمَ (سر انجا م آنها او را به آتش انداختند، ولی ما) گفتیم: «ای آتش! بر ابراهیم سرد و سلامت باش». ﴿69﴾
وَأَرَادُوا بِهِ کَیْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الأَخْسَرِینَ و آنها خواستند برای (نابودی) او نیرنگ (خطرناکی) ورزند، پس آنها را زیانکارترین (مردم) قرار دادیم. ﴿70﴾
وَنَجَّیْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا لِلْعَالَمِینَ و او و لوط را به سرزمینی که در آن برای جهانیان برکت دادهایم، نجات دادیم. ﴿71﴾
وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ نَافِلَةً وَکُلا جَعَلْنَا صَالِحِینَ و اسحاق، و افزون (بر اونوهاش) یعقوب را به او بخشیدیم، و همهی آنان را شایسته قرار دادیم. ﴿72﴾
وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِیتَاء الزَّکَاةِ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ و (نیز) آنها را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت میکردند، و انجام کارهای نیک و بر پاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم، و آنها (همه) عبادتگزار ما بودند. ﴿73﴾
وَلُوطًا آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَعِلْمًا وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَت تَّعْمَلُ الْخَبَائِثَ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِینَ و لوط را حکمت (= نبوت) و دانش دادیم، و او را از شهری که (مردمانش) اعمال زشت (و پلید) انجام میدادند، نجات دادیم، بیشک آنها مردم بدِ فاسقی بودند. ﴿74﴾
وَأَدْخَلْنَاهُ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ و او را در رحمت خود داخل کردیم، بیگمان او از صالحان بود. ﴿75﴾
وَنُوحًا إِذْ نَادَى مِن قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ و (ای پیامبر!) نوح را (به یاد آور) هنگامیکه پیش از آن (ما را) ندا داد، پس ما (دعایش) را برای او اجابت کردیم، آنگاه او و خاندانش را از اندوه بزرگ نجات دادیم. ﴿76﴾
وَنَصَرْنَاهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِینَ و او را بر قومیکه آیات ما را تکذیب کرده بودند؛ یاری دادیم، بیگمان آنها قوم بدی بودند، پس همهی آنها را غرق کردیم. ﴿77﴾
وَدَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ إِذْ یَحْکُمَانِ فِی الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَکُنَّا لِحُکْمِهِمْ شَاهِدِینَ و داود و سلیمان را (به یاد آور) هنگامیکه در (بارهای) کشتزاری که گوسفندان قوم، شبانه در آن چریده بودند، داوری میکردند، و ما بر حکم (و قضاوت) آنها شاهد بودیم. ﴿78﴾
فَفَهَّمْنَاهَا سُلَیْمَانَ وَکُلا آتَیْنَا حُکْمًا وَعِلْمًا وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ یُسَبِّحْنَ وَالطَّیْرَ وَکُنَّا فَاعِلِینَ پس آن (شیوهی قضاوت عادلانه و درست) را به سلیمان فهماندیم، و به هر یک از آنان حکمت (= داوری) و دانش عطا کردیم، و کوهها و پرندگان را با داود مسخر ساختیم که (همراه او) تسبیح میگفتند، و ما این (همه) را انجام دادیم. ﴿79﴾
وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَّکُمْ لِتُحْصِنَکُم مِّن بَأْسِکُمْ فَهَلْ أَنتُمْ شَاکِرُونَ و ساختن زره را بخاطر شما به او آموختیم، تا شما را از (آسیب) جنگهای تان محفوظ دارد، پس آیا شکر گزار هستید؟!. ﴿80﴾
وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً تَجْرِی بِأَمْرِهِ إِلَى الأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَکُنَّا بِکُلِّ شَیْءٍ عَالِمِینَ و تند باد را مسخر (و مطیع) سلیمان کردیم، که به فرمان او به سوی سرزمینی که در آن برکت دادیم، حرکت میکرد، و ما بر هر چیز آگاهیم. ﴿81﴾
وَمِنَ الشَّیَاطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ وَیَعْمَلُونَ عَمَلا دُونَ ذَلِکَ وَکُنَّا لَهُمْ حَافِظِینَ و (نیز) از شیاطین کسانی را (مسخر کردیم) که برایش غواصی میکردند، و کارهایی غیر از این (نیز) انجام میدادند، و (ما) حافظ آنها بودیم. ﴿82﴾
وَأَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ و (ای پیامبر!) ایوب را (به یاد آور) هنگامیکه پروردگارش را ندا داد: «رنج و بیماری به من رسیده است، و تو مهربانترین مهربانانی». ﴿83﴾
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَکَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ وَآتَیْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَذِکْرَى لِلْعَابِدِینَ پس (ما) دعای او را اجابت کردیم، و رنج و ناراحتی که داشت بر طرف ساختیم، و خانوادهاش و (نیز) همانندشان را با آنها به او بازگرداندیم، (تا) رحمتی از جانب ما، و پندی برای عبادت کنندگان باشد. ﴿84﴾
وَإِسْمَاعِیلَ وَإِدْرِیسَ وَذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِّنَ الصَّابِرِینَ و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را (به یاد آور) که همگی از صابران بودند. ﴿85﴾
وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُم مِّنَ الصَّالِحِینَ و (ما) آنها را در رحمت خود وارد کردیم، بیگمان آنها از صالحان بودند. ﴿86﴾
وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَن لّا إِلَهَ إِلاَّ أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ و ذوالنون (= یونس) را (به یاد آور) هنگامیکه خشمگین (از میان قومش) رفت، پس چنین پنداشت که ما هرگز بر او تنگ نمیگیریم، پس (وقتی که در شکم ماهی فرو رفت) در تاریکیها ندا داد که: «(پروردگارا!) هیچ معبودی بر حق جز تو نیست، تو منزهی! بیگمان من از ستمکاران بودم». ﴿87﴾
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذَلِکَ نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ پس دعای او را اجابت کردیم، و از اندوه نجاتش دادیم، و این گونه مؤمنان را نجات میدهیم. ﴿88﴾
وَزَکَرِیَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْدًا وَأَنتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ و زکریا را (به یاد آور) هنگامیکه پروردگارش را ندا داد: «پروردگارا! مرا تنها مگذار، و تو بهترین وارثانی». ﴿89﴾
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ یَحْیَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَیَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَکَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ پس دعای او را اجابت کردیم، و یحیی را به او بخشیدیم، و همسرش را (بعد از آن که نازا بود) برایش شایسته (و آماده بار داری) گردانیدیم. بیگمان آنها همواره در کارهای خیر میشتافتند، و در حال بیم و امید ما را میخواندند، و پیوسته برای ما (خاشع و) فروتن بودند. ﴿90﴾
وَالَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آیَةً لِّلْعَالَمِینَ و (ای پیامبر! به یاد آور) زنی را که شرمگاهش را پاک نگاه داشت، پس (ما) از روح خود در آن دمیدیم([1])، و او و فرزندنش را نشانهای برای جهانیان قرار دادیم. ﴿91﴾
إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ بیتردید این است آیین شما که آیینی یگانه است، و من پروردگار شما هستم، پس مرا پرستش کنید. ﴿92﴾
وَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُم بَیْنَهُمْ کُلٌّ إِلَیْنَا رَاجِعُونَ و (گروهی از پیروان انبیا) در میان خود در امر (دین) شان فرقه فرقه شدند، همگی به سوی ما باز میگردند. ﴿93﴾
فَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلا کُفْرَانَ لِسَعْیِهِ وَإِنَّا لَهُ کَاتِبُونَ پس کسیکه از کارهای شایسته را انجام دهد در حالیکه مؤمن باشد، کوشش او ناسپاسی نخواهد شد، و بیگمان ما (اعمالش را) برایش مینویسیم. ﴿94﴾
وَحَرَامٌ عَلَى قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ و (مردم)هر شهری را که (بر اثر کفر و گناه) آن را هلاک کردیم، محال است که (به دنیا) بازگردند. ﴿95﴾
حَتَّى إِذَا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُم مِّن کُلِّ حَدَبٍ یَنسِلُونَ تا وقتیکه (سد) یأجوج و مأجوج گشوده شود، و آنها از هر (تبه و) بلندی شتابان سرازیر گردند. ﴿96﴾
وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِیَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِینَ کَفَرُوا یَا وَیْلَنَا قَدْ کُنَّا فِی غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا بَلْ کُنَّا ظَالِمِینَ و وعدهی حق (= قیامت) نزدیک شود، پس در آن هنگام چشمهای کسانیکه کافر شدند (از و حشت) خیره ماند (گویند:) ای وای بر ما که از این (واقعه) در غفلت بودیم، بلکه ما ستمکار بودیم! ﴿97﴾
إِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمْ لَهَا وَارِدُونَ یقیناً شما و آنچه به جای الله میپرستید، هیزم جهنم هستید، شما در آن وارد خواهید شد. ﴿98﴾
لَوْ کَانَ هَؤُلاء آلِهَةً مَّا وَرَدُوهَا وَکُلٌّ فِیهَا خَالِدُونَ اگر اینها (= بتها) معبودانی (برحق) بودند، هرگز وارد آن نمیشدند، و (آنها) همگی در آن جاودان خواهند ماند. ﴿99﴾
لَهُمْ فِیهَا زَفِیرٌ وَهُمْ فِیهَا لا یَسْمَعُونَ برای آنها در آن (= جهنم) نالههای (دردناکی) است، و آنها در آن (چیزی) نمیشنوند. ﴿100﴾
إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُم مِّنَّا الْحُسْنَى أُوْلَئِکَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ به راستی کسانیکه پیشتر از سوی ما (وعدهای) نیکوی برای آنها مقرر شده است، آنها از آن (= جهنم) دور نگاه داشته میشوند. ﴿101﴾
لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ آنها (حتی) صدایش را نمیشنوند، و در آنچه دلشان بخواهد جاودانه (متنعم) هستند. ﴿102﴾
لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الأَکْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ هَذَا یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ و حشت بزرگ (قیامت) آنها را اندوهگین نسازد، و فرشتگان به استقبالشان آیند (گویند:) «این همان روز تان است که به شما وعده داده میشد». ﴿103﴾
یَوْمَ نَطْوِی السَّمَاء کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِیدُهُ وَعْدًا عَلَیْنَا إِنَّا کُنَّا فَاعِلِینَ روزیکه آسمان را چون طوماری نوشته شده درهم میپیچیم، همانگونه که نخستین آفرینش را آغاز کردیم، (دیگر بار) آن را باز میگردانیم، (این) وعدهای بر ما است، قطعاً آن را انجام خواهیم داد. ﴿104﴾
وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ و به راستی بعد از ذکر (= تورات) در زبور نوشتیم که: «زمین را بندگان صالح من به ارث خواهند برد». ﴿105﴾
إِنَّ فِی هَذَا لَبَلاغًا لِّقَوْمٍ عَابِدِینَ بیگمان در این (امر) برای گروه عبادت کنندگان پیام روشنی است. ﴿106﴾
وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ و (ای پیامبر!) تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم. ﴿107﴾
قُلْ إِنَّمَا یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ بگو: «تنها به سوی من وحی میشود که همانا معبود شما، معبود یگانه است، پس آیا شما تسلیم میشوید؟!». ﴿108﴾
فَإِن تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنتُکُمْ عَلَى سَوَاء وَإِنْ أَدْرِی أَقَرِیبٌ أَم بَعِیدٌ مَّا تُوعَدُونَ پس اگر (باز) روی گردان شوند، بگو: «من شما را یکسان آگاه کردم (و اعلام خطر میکنم) و نمیدانم آنچه که به شما وعده داده میشود؛ نزدیک است یا دور؟! ﴿109﴾
إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَیَعْلَمُ مَا تَکْتُمُونَ بیشک او سخن آشکار را میداند، و (نیز) آنچه را (در دل خود) کتمان میکنید؛ میداند. ﴿110﴾
وَإِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَّکُمْ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ و من نمیدانم، شاید این (تأخیر عذاب) برای شما آزمایشی، و بهرهمندی تا مدتی (معین) باشد». ﴿111﴾
قَالَ رَبِّ احْکُم بِالْحَقِّ وَرَبُّنَا الرَّحْمَنُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ (و پیامبر) گفت: «ای پروردگارا! به حق داوری کن، و پروردگار ما (الله) رحمان است، که از او استمداد میشود در برابر آنچه شما بیان میکنید». ﴿112﴾
سورة انبیاء
[1]- گفته میشود که جبرئیل u در گریبان حضرت مریم‘ دمید، آنگاه به فرمان الله متعال حامله شد. (تفسیر قرطبی)
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
ٱقۡتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمۡ وَهُمۡ فِی غَفۡلَةٖ مُّعۡرِضُونَ ١ مَا یَأۡتِیهِم مِّن ذِکۡرٖ مِّن رَّبِّهِم مُّحۡدَثٍ إِلَّا ٱسۡتَمَعُوهُ وَهُمۡ یَلۡعَبُونَ ٢ لَاهِیَةٗ قُلُوبُهُمۡۗ وَأَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَى ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ هَلۡ هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡۖ أَفَتَأۡتُونَ ٱلسِّحۡرَ وَأَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ ٣ قَالَ رَبِّی یَعۡلَمُ ٱلۡقَوۡلَ فِی ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ٤ بَلۡ قَالُوٓاْ أَضۡغَٰثُ أَحۡلَٰمِۢ بَلِ ٱفۡتَرَىٰهُ بَلۡ هُوَ شَاعِرٞ فَلۡیَأۡتِنَا بَِٔایَةٖ کَمَآ أُرۡسِلَ ٱلۡأَوَّلُونَ ٥ مَآ ءَامَنَتۡ قَبۡلَهُم مِّن قَرۡیَةٍ أَهۡلَکۡنَٰهَآۖ أَفَهُمۡ یُؤۡمِنُونَ ٦ وَمَآ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَکَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِیٓ إِلَیۡهِمۡۖ فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّکۡرِ إِن کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٧ وَمَا جَعَلۡنَٰهُمۡ جَسَدٗا لَّا یَأۡکُلُونَ ٱلطَّعَامَ وَمَا کَانُواْ خَٰلِدِینَ ٨ ثُمَّ صَدَقۡنَٰهُمُ ٱلۡوَعۡدَ فَأَنجَیۡنَٰهُمۡ وَمَن نَّشَآءُ وَأَهۡلَکۡنَا ٱلۡمُسۡرِفِینَ ٩ لَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکُمۡ کِتَٰبٗا فِیهِ ذِکۡرُکُمۡۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ١٠
سوره أنبیاء
به نام خداوند بخشندة مهربان
برای مردم (هنگام) حسابشان نزدیک شده است، در حالی که آنان در غفلت و بیخبری روی گردانند. ﴿1﴾ هیچ پند تازهای بهسوی پروردگارشان بدیشان نمیرسد مگر آنکه بازی کنان به آن گوش میدهند. ﴿2﴾ (درحالیکه) دلهایشان غافل است و ستمکاران در نهان به نجوی و سخن در گوشی پرداختند که این (شخص) جز انسانی همچون شما نیست، آیا به سراغ جادو میروید؟ حال آنکه (حقیقت را) میبینید. ﴿3﴾ بگو: پروردگارم هر سخنی را که در آسمان و زمین باشد، میداند، و او شنوای داناست. ﴿4﴾ بلکه گفتند: خوابهای آشفته و پراکندهای بیش نیست، بلکه آن را از پیش خود ساخته است بلکه او شاعری است، پس چنان که پیشینیان (با نشانههایی) فرستاده شدند باید نشانهای برای ما بیاورد. ﴿5﴾ پیش از آنان (نیز مردمِ) هیچ شهری که (اهلِ) آن را نابود کردیم ایمان نیاوردند، آیا اینان ایمان میآورند؟!. ﴿6﴾ و پیش از تو جز مردانی را نفرستادیم که به آنان وحی میکردیم، پس اگر شما نمیدانید از اهل کتاب بپرسید. ﴿7﴾ ما پیامبران را به صورت پیکرهایی که غذا نخورند، و جاودانه نبودند. ﴿8﴾ سپس وعدۀ (خویش) را (دربارۀ) آنان راست گردانیدیم، و آنان و همۀ کسانی را که خواستیم نجات دادیم، و اسرافکاران را نابود کردیم. ﴿9﴾ به راستی برایتان کتابی نازل کردهایم که آوازۀ شما در آن است، آیا خرد نمیورزید؟!. ﴿10﴾
وَکَمۡ قَصَمۡنَا مِن قَرۡیَةٖ کَانَتۡ ظَالِمَةٗ وَأَنشَأۡنَا بَعۡدَهَا قَوۡمًا ءَاخَرِینَ ١١ فَلَمَّآ أَحَسُّواْ بَأۡسَنَآ إِذَا هُم مِّنۡهَا یَرۡکُضُونَ ١٢ لَا تَرۡکُضُواْ وَٱرۡجِعُوٓاْ إِلَىٰ مَآ أُتۡرِفۡتُمۡ فِیهِ وَمَسَٰکِنِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تُسَۡٔلُونَ ١٣ قَالُواْ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ ١٤ فَمَا زَالَت تِّلۡکَ دَعۡوَىٰهُمۡ حَتَّىٰ جَعَلۡنَٰهُمۡ حَصِیدًا خَٰمِدِینَ ١٥ وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَا لَٰعِبِینَ ١٦ لَوۡ أَرَدۡنَآ أَن نَّتَّخِذَ لَهۡوٗا لَّٱتَّخَذۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّآ إِن کُنَّا فَٰعِلِینَ ١٧ بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَیَدۡمَغُهُۥ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞۚ وَلَکُمُ ٱلۡوَیۡلُ مِمَّا تَصِفُونَ ١٨ وَلَهُۥ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَمَنۡ عِندَهُۥ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَلَا یَسۡتَحۡسِرُونَ ١٩ یُسَبِّحُونَ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ لَا یَفۡتُرُونَ ٢٠ أَمِ ٱتَّخَذُوٓاْ ءَالِهَةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ هُمۡ ُنشِرُونَ ٢١ لَوۡ کَانَ فِیهِمَآ ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَاۚ فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا یَصِفُونَ ٢٢ لَا یُسَۡٔلُ عَمَّا یَفۡعَلُ وَهُمۡ یُسَۡٔلُونَ ٢٣ أَمِ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗۖ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡۖ هَٰذَا ذِکۡرُ مَن مَّعِیَ وَذِکۡرُ مَن قَبۡلِیۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ ٱلۡحَقَّۖ فَهُم مُّعۡرِضُونَ 2٤
و چه بسیار (اهالی) آبادیهای ستمگر را نابود کردیم، و پس از آنان گروهی دیگر پدید آوردیم!. ﴿11﴾ پس چون عذاب ما را احساس کردند ناگهان پا به فرار گذاشتند. ﴿12﴾ (به آنان گفته میشود:) فرار نکیند! و به خانهها و آسایشگاهتان بازگردید، باشد که از شما (چیزی) خواسته شود. ﴿13﴾ گفتند: وای بر ما! همانا ما ستمگر بودهایم. ﴿14﴾ و پیوسته این فریاد ایشان خواهد بود تا اینکه آنان را مانند گیاهانی درو شده میگردانیم. ﴿15﴾ و آسمان و زمین و آنچه را که در میان آن دو است برای بازی و شوخی نیافریدهایم. ﴿16﴾ اگر میخواستیم بازیچهای بگیریم قطعاً چیزی مناسب خود انتخاب میکردیم. ﴿17﴾ بلکه حق را بر باطل میافکنیم، پس آن را در هم میشکند، و به ناگاه باطل محو و نابود میشود. و وای بر شما به سبب توصیفی که میکنید. ﴿18﴾ و از اوست هر چه در آسمانها و زمین است، و آنان که در نزد وی هستند از پرستش او سرباز نمیزنند و خسته نمیشوند. ﴿19﴾ شب و روز تسبیح میگویند، و سستی نمیورزند. ﴿20﴾ آیا خدایانی از (موجودات) زمین را به خدایی گرفتهاند که (ایشان را) برانگیزند؟!. ﴿21﴾ اگر در آسمانها و زمین غیر از خداوند معبودها و خدایانی وجود داشت، قطعاً آسمانها و زمین تباه میشدند، پس پاک و منزه است خداوند پروردگار عرش و فراتر است از آنچه بیان میکنند. ﴿22﴾ (خداوند) در برابر آنچه انجام میدهد باز خواست نمیشود و آنها بازخواست میگردند. ﴿23﴾ آیا غیر از او معبودانی را به خدایی گرفتهاند؟ بگو: دلیل خود را بیان دارید، این کتاب امت من و (اینها هم) کتابهای امتهای قبل از من است. بلکه بیشتر آنان حق را نمیدانند، این است که روی گردانند. ﴿24﴾
وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِیٓ إِلَیۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ ٢٥ وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۚ بَلۡ عِبَادٞ مُّکۡرَمُونَ ٢٦ لَا یَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ وَهُم بِأَمۡرِهِۦ یَعۡمَلُونَ ٢٧ یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا یَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ وَهُم مِّنۡ خَشۡیَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ ٢٨ ۞وَمَن یَقُلۡ مِنۡهُمۡ إِنِّیٓ إِلَٰهٞ مِّن دُونِهِۦ فَذَٰلِکَ نَجۡزِیهِ جَهَنَّمَۚ کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلظَّٰلِمِینَ ٢٩ أَوَ لَمۡ یَرَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَنَّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ کَانَتَا رَتۡقٗا فَفَتَقۡنَٰهُمَاۖ وَجَعَلۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ کُلَّ شَیۡءٍ حَیٍّۚ أَفَلَا یُؤۡمِنُونَ ٣٠ وَجَعَلۡنَا فِی ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِیَ أَن تَمِیدَ بِهِمۡ وَجَعَلۡنَا فِیهَا فِجَاجٗا سُبُلٗا لَّعَلَّهُمۡ یَهۡتَدُونَ ٣١ وَجَعَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ سَقۡفٗا مَّحۡفُوظٗاۖ وَهُمۡ عَنۡ ءَایَٰتِهَا مُعۡرِضُونَ ٣٢ وَهُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ کُلّٞ فِی فَلَکٖ یَسۡبَحُونَ ٣٣ وَمَا جَعَلۡنَا لِبَشَرٖ مِّن قَبۡلِکَ ٱلۡخُلۡدَۖ أَفَإِیْن مِّتَّ فَهُمُ ٱلۡخَٰلِدُونَ ٣٤ کُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۗ وَنَبۡلُوکُم بِٱلشَّرِّ وَٱلۡخَیۡرِ فِتۡنَةٗۖ وَإِلَیۡنَا تُرۡجَعُونَ ٣٥
و هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم که هیچ معبود بر حقی جز من نیست. پس مرا بپرستید. ﴿25﴾ و گفتند: خداوند فرزندی برگرفته است! خداوند پاک و منزه است (فرشتگان فرزندان خدا نبوده) بلکه بندگانی گرامی هستند. ﴿26﴾ در سخن گفتن از او پیشی نمیگیرند، و آنان به فرمان وی کار میکنند. ﴿27﴾ خداوند اعمال گذشته و حال و آیندۀ ایشان را میداند، و شفاعت نمیکنند مگر برای کسی که (خداوند) بپسندد، و آنان از بیم او ترسان و هراسانند. ﴿28﴾ و هرکس از آنان بگوید غیر از خدا من نیز معبود هستم، جهنم را سزای او میگردانیم، بدینسان به ستمکاران سزا میدهیم. ﴿29﴾ آیا کافران ننگریستهاند که آسمانها و زمین (ابتدا) صاف و فروبسته بودند، سپس آنها را از هم بازگشودیم، و هر چیز زندهای را از آب پدید آوردیم، آیا ایمان نمیآورند؟!. ﴿30﴾ و در زمین کوههای استوار و ریشهداری پدید آوردیم تا (مبادا) آنان را بجنباند، و درمیان کوهها راههای گشاده بوجود آوردیم تا که آنان راه یابند. ﴿31﴾ و آسمان را سقفی محفوظ قرار دادیم، (ولی) آنان از نشانههایش رویگردانند. ﴿32﴾ و او خدایی است که شب و روز و خورشید و ماه را آفریده است و هر یک در مداری (معین) شناورند. ﴿33﴾ و پیش از تو برای هیچ انسانی جاودانگی مقرر نداشتهایم، آیا اگر تو بمیری ایشان جاودانه میمانند؟!. ﴿34﴾ و هر انسانی مزۀ مرگ را میچشد، و شما را به سختی و آسایش میآزماییم، و بهسوی ما بازگردانده میشوید. ﴿35﴾
وَإِذَا رَءَاکَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِن یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُوًا أَهَٰذَا ٱلَّذِی یَذۡکُرُ ءَالِهَتَکُمۡ وَهُم بِذِکۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ هُمۡ کَٰفِرُونَ ٣٦ خُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ مِنۡ عَجَلٖۚ سَأُوْرِیکُمۡ ءَایَٰتِی فَلَا تَسۡتَعۡجِلُونِ ٣٧ وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ٣٨ لَوۡ یَعۡلَمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ حِینَ لَا یَکُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ ٱلنَّارَ وَلَا عَن ظُهُورِهِمۡ وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ ٣٩ بَلۡ تَأۡتِیهِم بَغۡتَةٗ فَتَبۡهَتُهُمۡ فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمۡ یُنظَرُونَ ٤٠ وَلَقَدِ ٱسۡتُهۡزِئَ بِرُسُلٖ مِّن قَبۡلِکَ فَحَاقَ بِٱلَّذِینَ سَخِرُواْ مِنۡهُم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ ٤١ قُلۡ مَن یَکۡلَؤُکُم بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ مِنَ ٱلرَّحۡمَٰنِۚ بَلۡ هُمۡ عَن ذِکۡرِ رَبِّهِم مُّعۡرِضُونَ ٤٢ أَمۡ لَهُمۡ ءَالِهَةٞ تَمۡنَعُهُم مِّن دُونِنَاۚ لَا یَسۡتَطِیعُونَ نَصۡرَ أَنفُسِهِمۡ وَلَا هُم مِّنَّا یُصۡحَبُونَ ٤٣ بَلۡ مَتَّعۡنَا هَٰٓؤُلَآءِ وَءَابَآءَهُمۡ حَتَّىٰ طَالَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡعُمُرُۗ أَفَلَا یَرَوۡنَ أَنَّا نَأۡتِی ٱلۡأَرۡضَ نَنقُصُهَا مِنۡ أَطۡرَافِهَآۚ أَفَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ ٤٤
و هرگاه کافران تو را ببیند حتماً شما را مسخره و ریشخند میگیرند (و میگویند:) آیا این همان کسی است که معبودانتان را (به بدی) یاد میکند؟ و آنان یاد (خداوند) رحمان را انکار میکنند و به آن ایمان ندارند. ﴿36﴾ انسان از شتاب آفریده شده است. نشانههای خود را به شما خواهیم نمود، پس به شتابم نیاندازید و عجله نکنید. ﴿37﴾ و میگویند: فرا رسیدن این وعده کی خواهد بود اگر راست میگویید؟. ﴿38﴾ اگر کافران میدانستند هنگامی که نمیتوانند آتش را از پس و پیش خود باز دارند و آنان یاری نمیگردند، (در رابطه با آمدن عذاب شتاب نمیورزیدند). ﴿39﴾ بلکه (آتش) ناگهان به سراغ ایشان میآید، و آنگاه حیرانشان میسازد، و نمیتوانند آن را دفع کنند، و بدیشان مهلت داده نمیشود. ﴿40﴾ و به راستی پیامبرانی پیش از تو مورد تمسخر قرار گرفتهاند، پس عذابی که مسخره کنندگان آن را به شوخی گرفته بودند ایشان را فرا گرفت. ﴿41﴾ بگو: چه کسی شما را درشب و روز (از عذاب خداوند رحمان) نگاه میدارد؟ بلکه آنان از یاد پروردگارشان رویگردانند. ﴿42﴾ یا اینکه آنان معبودانی دارند که آنها را در برابر (عذاب) ما حفظ میکنند؟! (این معبودان ساختگی) نه میتوانند خود را یاری کنند، و نه آنان یاری داده میشوند. ﴿43﴾ بلکه ما ایشان و پدرانشان را از انواع نعمتها بهرهمند ساختیم تا عمر بر آنان طولانی شد. آیا نمیبینند که ما آهنگ زمین میکنیم و از دامنههایش میکاهیم، آیا اینان پیروز خواهند شد. ﴿44﴾
قُلۡ إِنَّمَآ أُنذِرُکُم بِٱلۡوَحۡیِۚ وَلَا یَسۡمَعُ ٱلصُّمُّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا مَا یُنذَرُونَ ٤٥ وَلَئِن مَّسَّتۡهُمۡ نَفۡحَةٞ مِّنۡ عَذَابِ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ ٤٦ وَنَضَعُ ٱلۡمَوَٰزِینَ ٱلۡقِسۡطَ لِیَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ فَلَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَیۡٔٗاۖ وَإِن کَانَ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٍ أَتَیۡنَا بِهَاۗ وَکَفَىٰ بِنَا حَٰسِبِینَ ٤٧ وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ٱلۡفُرۡقَانَ وَضِیَآءٗ وَذِکۡرٗا لِّلۡمُتَّقِینَ ٤٨ ٱلَّذِینَ یَخۡشَوۡنَ رَبَّهُم بِٱلۡغَیۡبِ وَهُم مِّنَ ٱلسَّاعَةِ مُشۡفِقُونَ ٤٩ وَهَٰذَا ذِکۡرٞ مُّبَارَکٌ أَنزَلۡنَٰهُۚ أَفَأَنتُمۡ لَهُۥ مُنکِرُونَ ٥٠ ۞وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَآ إِبۡرَٰهِیمَ رُشۡدَهُۥ مِن قَبۡلُ وَکُنَّا بِهِۦ عَٰلِمِینَ ٥١ إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا هَٰذِهِ ٱلتَّمَاثِیلُ ٱلَّتِیٓ أَنتُمۡ لَهَا عَٰکِفُونَ ٥٢ قَالُواْ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا لَهَا عَٰبِدِینَ ٥٣ قَالَ لَقَدۡ کُنتُمۡ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُمۡ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ ٥٤ قَالُوٓاْ أَجِئۡتَنَا بِٱلۡحَقِّ أَمۡ أَنتَ مِنَ ٱللَّٰعِبِینَ ٥٥ قَالَ بَل رَّبُّکُمۡ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلَّذِی فَطَرَهُنَّ وَأَنَا۠ عَلَىٰ ذَٰلِکُم مِّنَ ٱلشَّٰهِدِینَ ٥٦ وَتَٱللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصۡنَٰمَکُم بَعۡدَ أَن تُوَلُّواْ مُدۡبِرِینَ ٥٧
بگو: شما را با وحی بیم میدهم، و اشخاص کر هنگامی که بیم داده شوند ندا را نمیشنوند. ﴿45﴾ و اگر شمّهای از عذاب پروردگارت بدیشان برسد خواهند گفت: وای بر ما! به راستی که ما ستمگر بودهایم. ﴿46﴾ و ما ترازوی عدل و داد را در روز قیامت خواهیم نهاد و کسی هیچ ستمی نمیبیند و اگر به اندازۀ دانۀ خردلی (عمل نیک یا بد انجام گرفته) باشد آن را (به میان) میآوریم، و بس است که ما حسابرس و حسابگر باشیم. ﴿47﴾ و همانا به موسی و هارون فرقان و روشنایی و پندی برای پرهیزگاران دادیم. ﴿48﴾ کسانی که در نهان از خداوند میترسند و آنان از قیامت هراس کنند. ﴿49﴾ و این (قرآن) پند با برکتی است که آن را نازل کردهایم، آیا شما منکر آن هستید؟. ﴿50﴾ و بیگمان پیش از این به ابراهیم هدایت و راهیابی دادیم و به (حال او) دانا بودیم. ﴿51﴾ آنگاه که به پدر و قومش گفت: این تندیسها چیست که همواره به عبادت آنها مشغول هستید؟. ﴿52﴾ گفتند: ما پدران خویش را دیدهایم که اینها را پرستش میکردند. ﴿53﴾ گفت: به راستی شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بودهاید. ﴿54﴾ گفتند: آیا برایمان حق آوردهای یا از افراد شوخی کننده و بازیگر هستی؟. ﴿55﴾ گفت: بلکه پروردگارتان، پروردگار آسمانها و زمین است، همان پررودگاری که آنها را آفرید، و من بر این (سخن) گواهم. ﴿56﴾ و سوگند به خداوند پس از آنکه پشت کردید و رفتید نسبت به بتهایتان تدبیری خواهم اندیشید. ﴿57﴾
فَجَعَلَهُمۡ جُذَٰذًا إِلَّا کَبِیرٗا لَّهُمۡ لَعَلَّهُمۡ إِلَیۡهِ یَرۡجِعُونَ ٥٨ قَالُواْ مَن فَعَلَ هَٰذَا بَِٔالِهَتِنَآ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ ٥٩ قَالُواْ سَمِعۡنَا فَتٗى یَذۡکُرُهُمۡ یُقَالُ لَهُۥٓ إِبۡرَٰهِیمُ ٦٠ قَالُواْ فَأۡتُواْ بِهِۦ عَلَىٰٓ أَعۡیُنِ ٱلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَشۡهَدُونَ ٦١ قَالُوٓاْ ءَأَنتَ فَعَلۡتَ هَٰذَا بَِٔالِهَتِنَا یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُ ٦٢ قَالَ بَلۡ فَعَلَهُۥ کَبِیرُهُمۡ هَٰذَا فَسَۡٔلُوهُمۡ إِن کَانُواْ یَنطِقُونَ ٦٣ فَرَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ فَقَالُوٓاْ إِنَّکُمۡ أَنتُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٦٤ ثُمَّ نُکِسُواْ عَلَىٰ رُءُوسِهِمۡ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا هَٰٓؤُلَآءِ یَنطِقُونَ ٦٥ قَالَ أَفَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَنفَعُکُمۡ شَیۡٔٗا وَلَا یَضُرُّکُمۡ ٦٦ أُفّٖ لَّکُمۡ وَلِمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٦٧ قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَٱنصُرُوٓاْ ءَالِهَتَکُمۡ إِن کُنتُمۡ فَٰعِلِینَ ٦٨ قُلۡنَا یَٰنَارُ کُونِی بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ ٦٩ وَأَرَادُواْ بِهِۦ کَیۡدٗا فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَخۡسَرِینَ ٧٠ وَنَجَّیۡنَٰهُ وَلُوطًا إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَا لِلۡعَٰلَمِینَ ٧١ وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ نَافِلَةٗۖ وَکُلّٗا جَعَلۡنَا صَٰلِحِینَ ٧٢
آنگاه آنها را تکه تکه کرد، مگر بت بزرگشان را تا به پیش آن باز گردند. ﴿58﴾ گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کره است؟ بیگمان او از ستمکاران است. ﴿59﴾ گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم گفته میشود از آنها (به بدی) یاد میکرد. ﴿60﴾ گفتند: او را به حضور مردم بیاورید باشد که آنان گواهی دهند. ﴿61﴾ گفتند: ای ابراهیم! آیا تو این کار را با خدایان ما کردهای؟. ﴿62﴾ (ابراهیم) گفت: بلکه این بت بزرگ چنین کاری را کرده است، پس اگر سخن میگویند از آنان بپرسید. ﴿63﴾ پس آنان به خود آمدند و گفتند: بیگمان شما ستمگرید. ﴿64﴾ سپس سرافکنده شدند (و گفتند:) بیشک تو میدانی که آنها سخن نمیگویند. ﴿65﴾ (ابراهیم) گفت: آیا به غیر از خداوند چیزی را میپرستید که هیچ سود و زیانی را به شما نمیرساند؟. ﴿66﴾ وای بر شما، و وای بر چیزهایی که به جای خدا میپرستید! آیا خرد نمیورزید؟!. ﴿67﴾ گفتند: اگر میخواهید کاری کنید او را بسوزانید و خدایانتان را یاری دهید. ﴿68﴾ گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد و سلامت باش. ﴿69﴾ و خواستند (در حق او) نیرنگ ورزند، پس ما آنان را زیباترین مردم نمودیم. ﴿70﴾ و او و لوط را رهایی بخشیدیم و به سرزمینی بردیم که در آن برای جهانیان برکت نهادهایم. ﴿71﴾ و اسحاق را به او بخشیدیم و (افزون بر خواستههایش) یعقوب را نیز به او بخشیدیم، و همه را شایسته قرار دادیم. ﴿72﴾
وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ یَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡهِمۡ فِعۡلَ ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَإِقَامَ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءَ ٱلزَّکَوٰةِۖ وَکَانُواْ لَنَا عَٰبِدِینَ ٧٣ وَلُوطًا ءَاتَیۡنَٰهُ حُکۡمٗا وَعِلۡمٗا وَنَجَّیۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡقَرۡیَةِ ٱلَّتِی کَانَت تَّعۡمَلُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمَ سَوۡءٖ فَٰسِقِینَ ٧٤ وَأَدۡخَلۡنَٰهُ فِی رَحۡمَتِنَآۖ إِنَّهُۥ مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ٧٥ وَنُوحًا إِذۡ نَادَىٰ مِن قَبۡلُ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَنَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥ مِنَ ٱلۡکَرۡبِ ٱلۡعَظِیمِ ٧٦ وَنَصَرۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَآۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمَ سَوۡءٖ فَأَغۡرَقۡنَٰهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٧٧ وَدَاوُۥدَ وَسُلَیۡمَٰنَ إِذۡ یَحۡکُمَانِ فِی ٱلۡحَرۡثِ إِذۡ نَفَشَتۡ فِیهِ غَنَمُ ٱلۡقَوۡمِ وَکُنَّا لِحُکۡمِهِمۡ شَٰهِدِینَ ٧٨ فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَیۡمَٰنَۚ وَکُلًّا ءَاتَیۡنَا حُکۡمٗا وَعِلۡمٗاۚ وَسَخَّرۡنَا مَعَ دَاوُۥدَ ٱلۡجِبَالَ یُسَبِّحۡنَ وَٱلطَّیۡرَۚ وَکُنَّا فَٰعِلِینَ ٧٩ وَعَلَّمۡنَٰهُ صَنۡعَةَ لَبُوسٖ لَّکُمۡ لِتُحۡصِنَکُم مِّنۢ بَأۡسِکُمۡۖ فَهَلۡ أَنتُمۡ شَٰکِرُونَ ٨٠ وَلِسُلَیۡمَٰنَ ٱلرِّیحَ عَاصِفَةٗ تَجۡرِی بِأَمۡرِهِۦٓ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَاۚ وَکُنَّا بِکُلِّ شَیۡءٍ عَٰلِمِینَ ٨١
و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما رهبری میکردند، و انجام دادن نیکیها و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات را به آنان وحی کردیم و آنان تنها ما را میپرستیدند. ﴿73﴾ و به لوط حکمت و دانش عطا کردیم، و او را از شهر و دیاری که (مردمانش) کارهای زشت میکردند، رهایی بخشیدیم، بیگمان آنان مردمان گناهکاری بودند. ﴿74﴾ و او را به رحمت خود درآوردیم، به راستی او از شایستگان بود. ﴿75﴾ و نوح را (به یادآور) آنگاه که پیشتر دعا کرد و ما هم دعای وی را پذیرفتیم، پس او و خانوادهاش را از اندوه بزرگ رهانیدیم. ﴿76﴾ و او برابر قومی که آیات ما را دروغ انگاشتند، یاری و مدد دادیم، بیگمان آنان گروهی بد بودند، بنابراین همۀ ایشان را غرق کردیم. ﴿77﴾ و (یاد کن) داود و سلیمان را هنگامی که دربارۀ کشتزاری که گوسفندان مردم شب هنگام در آن چریده بودند داوری کردند، و ما بر داوری آنان حاضر (و ناظر) بودیم. ﴿78﴾ پس آن (شیوۀ قضاوت درست را) به سلیمان فهماندیم، و هر یک از آن دو را داوری و دانش اموختیم، و کوهها را برای داود رام ساختیم که با او تسبیح میگفتند و مرغان را (نیز رام کردیم) و بر آن (کار) توانا بودیم. ﴿79﴾ و ساختن زره را به او آموختیم تا شما را از (آسیب) کارزارتان حفظ کند. آیا سپاسگذار هستید؟!. ﴿80﴾ و ما باد تند و سریع را فرمانبردار سلیمان نمودیم، و به فرمان او بهسوی سرزمینی روان میشد که در آن برکت نهاده بودیم، و همه چیز را میدانستیم. ﴿81﴾
وَمِنَ ٱلشَّیَٰطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُۥ وَیَعۡمَلُونَ عَمَلٗا دُونَ ذَٰلِکَۖ وَکُنَّا لَهُمۡ حَٰفِظِینَ ٨٢ ۞وَأَیُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلضُّرُّ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِینَ ٨٣ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَکَشَفۡنَا مَا بِهِۦ مِن ضُرّٖۖ وَءَاتَیۡنَٰهُ أَهۡلَهُۥ وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا وَذِکۡرَىٰ لِلۡعَٰبِدِینَ ٨٤ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِدۡرِیسَ وَذَا ٱلۡکِفۡلِۖ کُلّٞ مِّنَ ٱلصَّٰبِرِینَ ٨٥ وَأَدۡخَلۡنَٰهُمۡ فِی رَحۡمَتِنَآۖ إِنَّهُم مِّنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ٨٦ وَذَا ٱلنُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَٰضِبٗا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقۡدِرَ عَلَیۡهِ فَنَادَىٰ فِی ٱلظُّلُمَٰتِ أَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ ٨٧ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَنَجَّیۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡغَمِّۚ وَکَذَٰلِکَ نُۨجِی ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٨٨ وَزَکَرِیَّآ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ رَبِّ لَا تَذَرۡنِی فَرۡدٗا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡوَٰرِثِینَ ٨٩ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَوَهَبۡنَا لَهُۥ یَحۡیَىٰ وَأَصۡلَحۡنَا لَهُۥ زَوۡجَهُۥٓۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَیَدۡعُونَنَا رَغَبٗا وَرَهَبٗاۖ وَکَانُواْ لَنَا خَٰشِعِینَ ٩٠
و از شیطانها کسانی را (نیز برای او رام ساختیم) که برای او غواصی میکردند، و (همچنین) کاری جز این انجام میدادند، و ما حافظ آنها بودیم. ﴿82﴾ و ایوب را (یاد کن) بدانگاه که پروردگار خود را به فریاد خواند (و گفت): بیگمان بیماری به من رسیده است و تو مهربانترین مهربانان هستی. ﴿83﴾ پس دعای او را پذیرفتیم و رنجی را که در خود داشت از او دور ساختیم، و خانوادهاش و (نیز) مانند آنان را همراه با آنان به او دادیم تا رحمتی از جانب خویش و پندی برای عبادت کنندگان باشد. ﴿84﴾ و (نیز یاد کن) اسماعیل و ادریس و ذالکفل را که هر یک از بردباران بودند. ﴿85﴾ و آنان را در رحمت خویش در آوردیم بیگمان آنان از شایستگان بودند. ﴿86﴾ و (یاد کن) ذالنون را وقتی که خشمگین بیرون رفت و گمان برد که بر او سخت و تنگ نمیگیریم، و در تاریکیها ندا در داد که معبود (راستینی) جز تو نیست، تو پاک و منزهی، به راستی من از ستمکاران بودم. ﴿87﴾ پس دعایشان را پذیرفتیم و از غم رهاییاش دادیم، و ما اینگونه مؤمنان را نجات میدهیم. ﴿88﴾ و زکریا را (یاد کن) بدانگاه که پروردگارش را به فریاد خواند: پروردگارا! مرا تنها مگذار، و تو بهترین وارثانی. ﴿89﴾ پس دعایش را اجابت کردیم و یحیی را به او بخشیدیم، و همسرش را برای او شایسته و اصلاح گردانیدیم، بیگمان آنان در (انجام) نیکوکاری میشتافتند و با امید و بیم ما را به فریاد میخواندند و برای ما فروتن بودند. ﴿90﴾
وَٱلَّتِیٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا فَنَفَخۡنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلۡنَٰهَا وَٱبۡنَهَآ ءَایَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ ٩١ إِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُکُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَأَنَا۠ رَبُّکُمۡ فَٱعۡبُدُونِ ٩٢ وَتَقَطَّعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَیۡنَهُمۡۖ کُلٌّ إِلَیۡنَا رَٰجِعُونَ ٩٣ فَمَن یَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا کُفۡرَانَ لِسَعۡیِهِۦ وَإِنَّا لَهُۥ کَٰتِبُونَ ٩٤ وَحَرَٰمٌ عَلَىٰ قَرۡیَةٍ أَهۡلَکۡنَٰهَآ أَنَّهُمۡ لَا یَرۡجِعُونَ ٩٥ حَتَّىٰٓ إِذَا فُتِحَتۡ یَأۡجُوجُ وَمَأۡجُوجُ وَهُم مِّن کُلِّ حَدَبٖ یَنسِلُونَ ٩٦ وَٱقۡتَرَبَ ٱلۡوَعۡدُ ٱلۡحَقُّ فَإِذَا هِیَ شَٰخِصَةٌ أَبۡصَٰرُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یَٰوَیۡلَنَا قَدۡ کُنَّا فِی غَفۡلَةٖ مِّنۡ هَٰذَا بَلۡ کُنَّا ظَٰلِمِینَ ٩٧ إِنَّکُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ ٩٨ لَوۡ کَانَ هَٰٓؤُلَآءِ ءَالِهَةٗ مَّا وَرَدُوهَاۖ وَکُلّٞ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٩٩ لَهُمۡ فِیهَا زَفِیرٞ وَهُمۡ فِیهَا لَا یَسۡمَعُونَ ١٠٠ إِنَّ ٱلَّذِینَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ أُوْلَٰٓئِکَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ ١٠١
و (یاد کن) زنی را که پاکدامنی ورزید، آنگاه از روح خویش در آن دمیدیم، و او و فرزندش را نشانهای برای جهانیان قرار دادیم. ﴿91﴾ همانا این است امت شما که امت یگانهای است، و من پروردگار شما هستم، پس تنها مرا پرستش کنید. ﴿92﴾ و (آنان) کار خویش را درمیان خود پاره پاره نمودند، و همگی بهسوی ما بر میگردند. ﴿93﴾ پس هرکس از کارهای شایسته انجام دهد درحالیکه ایمان داشته باشد، برای کوشش او ناسپاسی نخواهد بود، و ما (نیکیهایش) را برای او مینویسیم. ﴿94﴾ و (مردم) شهری که آن را نابود ساختهایم محال است (به دنیا) بازگردند. ﴿95﴾ تا اینکه (راه) یاجوج و ماجوج گشوده شود و ایشان شتابان از هر بلندی و ارتفاعی بتازند. ﴿96﴾ (در این هنگام) وعدۀ راستین نزدیک گردد، آنگاه یکباره چشمان کافران به بالا دوخته شود، ای وای بر ما! ما ازاین (روز) غافل بودیم، بلکه ما ستمکار بودیم. ﴿97﴾ همان شما (هیزم جهنم هستید) و چیزهایی که به غیر از خدا میپرستید افزوزینۀ آتش جهنم است، شما به آن وارد خواهید شد. ﴿98﴾ اگر اینها معبودها و خدایانی بودند هرگز وارد دوزخ نمیگشتند، و همگی در آن جا جاودانهاند. ﴿99﴾ برای آنان در جهنم نالۀ غمانگیز است و در آن جا چیزی را نمیشنوند. ﴿100﴾ بدون شک آنانی که بیشتر از (سوی) ما نیکویی برایشان مقرر شده است آنان از (دوزخ) دور نگاه داشته میشوند. ﴿101﴾
لَا یَسۡمَعُونَ حَسِیسَهَاۖ وَهُمۡ فِی مَا ٱشۡتَهَتۡ أَنفُسُهُمۡ خَٰلِدُونَ ١٠٢ لَا یَحۡزُنُهُمُ ٱلۡفَزَعُ ٱلۡأَکۡبَرُ وَتَتَلَقَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ هَٰذَا یَوۡمُکُمُ ٱلَّذِی کُنتُمۡ تُوعَدُونَ ١٠٣ یَوۡمَ نَطۡوِی ٱلسَّمَآءَ کَطَیِّ ٱلسِّجِلِّ لِلۡکُتُبِۚ کَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِیدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَیۡنَآۚ إِنَّا کُنَّا فَٰعِلِینَ ١٠٤ وَلَقَدۡ کَتَبۡنَا فِی ٱلزَّبُورِ مِنۢ بَعۡدِ ٱلذِّکۡرِ أَنَّ ٱلۡأَرۡضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ ٱلصَّٰلِحُونَ ١٠٥ إِنَّ فِی هَٰذَا لَبَلَٰغٗا لِّقَوۡمٍ عَٰبِدِینَ ١٠٦ وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ ١٠٧ قُلۡ إِنَّمَا یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٠٨ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُلۡ ءَاذَنتُکُمۡ عَلَىٰ سَوَآءٖۖ وَإِنۡ أَدۡرِیٓ أَقَرِیبٌ أَم بَعِیدٞ مَّا تُوعَدُونَ ١٠٩ إِنَّهُۥ یَعۡلَمُ ٱلۡجَهۡرَ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ وَیَعۡلَمُ مَا تَکۡتُمُونَ ١١٠ وَإِنۡ أَدۡرِی لَعَلَّهُۥ فِتۡنَةٞ لَّکُمۡ وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِینٖ ١١١ قَٰلَ رَبِّ ٱحۡکُم بِٱلۡحَقِّۗ وَرَبُّنَا ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلۡمُسۡتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ ١١٢
آنان حتی صدای اتش دوزخ را (هم) نمیشنوند و در میان (نعمتهای) دلخواهشان جاودانهاند. ﴿102﴾ هراس بزرگ ایشان را غمگین نمیسازد، و فرشتگان به استقبالشان میآیند (و میگویند:) این همان روزی است که به شما وعده داده میشد. ﴿103﴾ روزی که آسمان را همچون (صفحۀ) نامهها درهم میپیچیم، همانگونه که نخستین (بار) آفرینش را آغاز کردیم (دیگر بار) آن را تکرار میکنیم. و عدهای لازم بر ماست، بیگمان ما انجام دهندۀ (آن) میباشیم. ﴿104﴾ و به راستی در کتابهای نازل شده نوشتهایم ـ پس از آنکه در لوح المحفوظ نوشته شد ـ که همانا زمین، بندگان صالح و شایستۀ من آن را به ارث میبرند. ﴿105﴾ بیگمان در این، ابلاغی (کافی) برای عبادتگذاران است. ﴿106﴾ و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم. ﴿107﴾ بگو: جز این نیست که به من وحی میشود که خدای شما خدای یگانه است، پس آیا شما مسلمان هستید؟. ﴿108﴾ پس اگر پشت کردند (و رویگردان شدند)، بگو: همة شما را یکسان خبر دادم، و نمیدانم که آنچه به شما وعده داده میشود نزدیک است یا دور. ﴿109﴾ همانا خداوند میداند سخنانی را که آشکارا میگویید، و میداند آنچه را که پنهان میدارید. ﴿110﴾ و نمیدانم، شاید آن را برایتان آزمودنی (بوده) و تا مدتی مایۀ بهرهمندیتان باشد. ﴿111﴾ گفت: پروردگارا! به حق و راستی (میان ما و اینان) داوری کن، و پروردگار مهربانمان در آنچه بیان میکنید یاریگر ماست. ﴿112﴾