ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
مکی است؛ ترتیب آن 68؛ شمار آیات آن 52
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿نٓۚ وَٱلۡقَلَمِ وَمَا یَسۡطُرُونَ ١﴾.
نون؛ الله تعالی به مراد خویش از آوردن آن که از حروف مقطّعات میباشد داناتر است؛ هرچند میدانیم که این حروف معانی بزرگ و مقاصد ارزشمندی دارد. حقتعالی به قلم که فرشتگان و انسانها بدان مینویسند سوگند یاد کرده است؛ زیرا قلم منزلت بزرگ، نفعی عظیم و مقام والا دارد. به همینگونه به خبرهای فایدهبخش، احکام سودمند، علوم مبارک و آثار جاودانیی که به وسیلۀ قلم مینویسند سوگند یاد نموده است.
﴿مَآ أَنتَ بِنِعۡمَةِ رَبِّکَ بِمَجۡنُونٖ ٢﴾.
ای پیامبر! تو با نعمتی که پروردگار برایت عطا کرده دیوانه، سبکاندیش و فاقد رأی نیستی، بلکه پیامبر معصومی هستی که به تو الهام میشود، محفوظ از خطاها و با استقامت میباشی، رشد و ادراک کامل داری و هدایت ربّانی و عنایت الهی همراه توست.
﴿وَإِنَّ لَکَ لَأَجۡرًا غَیۡرَ مَمۡنُونٖ ٣﴾.
یقیناً به خاطر رسالت و رهنمایی مردم از گمراهی به سوی راهیابی، مزد بزرگی در نزد خداوند عزوجل برایت مهیّاست؛ مزد و پاداشی که کم نمیشود و قطع نمیگردد.
﴿وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٖ ٤﴾.
ای محمّد! سوگند به خداوند سبحان که تو از اخلاق عظیمی چون شمایل نیکو، فضایل پسندیده، مناقب برتر و مواهب بزرگ برخوردار میباشی. مسلّم است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نمونه و مثال همه اخلاق نیک و روشهای بزرگ زندگی بودند؛ زیرا مصدر اخلاق و روشهای حیات آنحضرت قرآن کریم بود، چنانکه اوامرش را به کار میبستند و از نواهیاش دوری میجستند.
﴿فَسَتُبۡصِرُ وَیُبۡصِرُونَ ٥﴾.
ای محمّد! زود است که برای تو و دشمنانت آشکار شود که کدامتان بر راه هدایت روان هستید، طریق درستتری را در پیش گرفتید و روش نیکوتر دارید و این کار در عاقبت امور و سرانجام کارها تحقّق خواهد یافت.
﴿بِأَییِّکُمُ ٱلۡمَفۡتُونُ ٦﴾.
ای محمّد! به زودی تو و دشمنانت خواهید دانست که کدام گروهتان در دینش زیانمند شده و عقلش ناقص است؛ آنگاه که گرفتاران عذاب الهی شناخته شوند و دیوانگان واضح گردند.
﴿إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِۦ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِینَ ٧﴾.
همانا حقتعالی بدکار را از پرهیزگار و گمراه را از هدایتشده باز میشناسد؛ زیرا هیچ رازی از او پوشیده نیست، هیچ امری از او غایب نیست، به محتوای ضمایر داناست و به مکنونات سرایر آگاه است.
﴿فَلَا تُطِعِ ٱلۡمُکَذِّبِینَ ٨﴾.
بر هدایتت ادامه بده و بر دینت ثابت قدم باش؛ زیرا تو بر حق هستی و آنان بر باطل میباشند. بنابراین از آرای آنان اطاعت مکن و از خواهشهایشان پیروی منما.
﴿وَدُّواْ لَوۡ تُدۡهِنُ فَیُدۡهِنُونَ ٩﴾.
آرزو میبرند که با ترک چیزی از امور دین خویش با آنان مدارا داشته باشی و با اندیشههایشان موافقت و سازگاری کنی. آنان نیز به برخی امور با تو موافقت میکنند به امید آنکه تو هم با آنان موافقت داشته باشی؛ زیرا برهان و گواهی برای روش خویش ندارند.
﴿وَلَا تُطِعۡ کُلَّ حَلَّافٖ مَّهِینٍ ١٠﴾.
امّا تو ای پیامبر! از هر بدکار سوگندخورنده به بهتان و ناحق، از هر دروغگوی سبکمغز و از هر بیشخصیت ناجوانمرد پیروی مکن.
﴿هَمَّازٖ مَّشَّآءِۢ بِنَمِیمٖ ١١﴾.
از غیبتگری که به آبروی مردم دست میزند و با انتقال سخنانی که گناه آشکار است به جستجوی عیبهایشان میپردازد تا فتنه و فساد را در میان مردم کشت نماید. او هم خود فاسد است و هم در میان مردم فساد ایجاد میکند و بر قطع رابطهها و تفریق میان مؤمنان بسیار حریص است.
﴿مَّنَّاعٖ لِّلۡخَیۡرِ مُعۡتَدٍ أَثِیمٍ ١٢﴾.
به موجودیت خیر و خوبیها مانند مال، جاه و اخلاق نیک بخالت میورزد، بر حقوق الله عزوجل و حقوق مخلوقاتش تجاوز میکند، تقوایی ندارد تا او را از گناه باز دارد و با خصومت، خوردنحرام و اذیت مخلوقات گناه بسیاری را مرتکب میشود.
﴿عُتُلِّۢ بَعۡدَ ذَٰلِکَ زَنِیمٍ ١٣﴾.
در کفرش بسیار پایبند و دارای مکری قوی است، در بدکاری فرو میرود و اعمال زشت انجام میدهد، خصلتهای ناپسند دارد و به پدرش نسبت داده نمیشود. بنابراین جوانمردی، حسب، شهامت و ادبی ندارد.
﴿أَن کَانَ ذَا مَالٖ وَبَنِینَ ١٤﴾.
این بدان سبب است که او مال و فرزندان بسیاری دارد و در فساد و کفر به پروردگار زیادهروی میکند، در حالی که برایش بهتر است شکرگزاری کند و به کفران نپردازد؛ تواضع در پیش گیرد و تکبّر ننماید.
﴿إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِ ءَایَٰتُنَا قَالَ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ ١٥﴾.
آنگاه که قرآن کریم بر او خوانده میشود میگوید: این همان افسانهها و خرافات پیشینیان است که ارزشی ندارد.
﴿سَنَسِمُهُۥ عَلَى ٱلۡخُرۡطُومِ ١٦﴾.
زود است که بر بینیاش نشانهای از خواری، ننگ و ملامت بگذاریم، تا بدان علّت در پیش روی مردم بیآبرو شود.
﴿إِنَّا بَلَوۡنَٰهُمۡ کَمَا بَلَوۡنَآ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ إِذۡ أَقۡسَمُواْ لَیَصۡرِمُنَّهَا مُصۡبِحِینَ ١٧﴾.
همانا ما این کافران را به گرسنگی، قحطی و کمبود میوهها مبتلا نمودیم؛ همچنان که صاحبان باغ را مورد امتحان و آزمایش قرار دادیم. آنانکه سوگند خوردند تا میوههای باغ خویش را در صبحگاهان وقت و در هنگام بیخبری مسکینان بچینند تا برایشان چیزی ندهند.
﴿وَلَا یَسۡتَثۡنُونَ ١٨﴾.
آنان سوگند خوردند؛ امّا در سوگند خود هیچ استثنایی به کار نبردند، به انجام کارشان جز اندیشی نمودند؛ ولی آن را به خواست حقتعالی مربوط ندانستند.
﴿فَطَافَ عَلَیۡهَا طَآئِفٞ مِّن رَّبِّکَ وَهُمۡ نَآئِمُونَ ١٩﴾.
در حالی که خود در خواب فرو رفته بودند، الله عزوجل بر باغشان آتش سوزیی را نازل نمود و مقرّر داشت. میوۀ باغ در بیخبری از آنان گرفته شد تا جزای عملشان باشد که میخواستند میوههایش را در بیخبری از فقیران و مسکینان برچینند.
﴿فَأَصۡبَحَتۡ کَٱلصَّرِیمِ ٢٠﴾.
در نتیجه باغ بعد از سوختنش مانند شبی تاریک، خراب و سیاه شد؛ چنانکه در آن یک درخت سبزی هم باقی نماند.
﴿فَتَنَادَوۡاْ مُصۡبِحِینَ ٢١﴾.
آنگاه در هنگام صبح یکدیگر را صدا زدند تا در اوّل روز پیش از آنکه مسکینی آنان را ببیند یا فقیری باخبر شود بروند و این شأن هر بخیل است که از چشم مردم خود را میپوشاند.
﴿أَنِ ٱغۡدُواْ عَلَىٰ حَرۡثِکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰرِمِینَ ٢٢﴾.
از یکدیگر خواستند تا به منظور چیدن میوه صبح وقت به باغ خویش بروند؛ پیش از اینکه نیازمندی آنان را دریابد. آن رو که در دادن میوه به فقیران بخالت میورزیدند و در نتیجه برای چیدن میوهها اول وقت اقدام کردند.
﴿فَٱنطَلَقُواْ وَهُمۡ یَتَخَٰفَتُونَ ٢٣﴾.
با شتاب به سوی باغ خود رفتند و آهسته سخن میگفتند تا کسی از اهل شهر سخن آنان را نشنود، چنانکه شأن هر بخیلی همین است که به خاطر بخالت بر مال و طعامش خود و آوازش را پنهان میسازد.
﴿أَن لَّا یَدۡخُلَنَّهَا ٱلۡیَوۡمَ عَلَیۡکُم مِّسۡکِینٞ ٢٤﴾.
بر منع کردن هر مسکینی از داخلشدن به باغ اتفاق و اجماع کردند و برای تحقّق این امر، وقت حرکت نمودند، خود را در تاریکی از مردم مخفی داشتند، آهسته سخن میگفتند و در چیدن میوهها شتاب میورزیدند.
﴿وَغَدَوۡاْ عَلَىٰ حَرۡدٖ قَٰدِرِینَ ٢٥﴾.
آنان در هنگام اوّل صبح حرکت نمودند، در حالی که کینۀ مساکین و نیّت بد بخل بر نیازمندان را در دل میپروراندند و اعتقاد داشتند که قدرت دارند ارادۀ خود را انجام دهند و فقیران را از پذیرایی در باغ باز دارند.
﴿فَلَمَّا رَأَوۡهَا قَالُوٓاْ إِنَّا لَضَآلُّونَ ٢٦﴾.
وقتی باغ را دیدند که سوخته، خرابه و سیاه شده گفتند: شاید ما راه خود را گم کردهایم و این باغ ما نخواهد بود؛ زیرا نشانههای آن نیز گم شده بود.
﴿بَلۡ نَحۡنُ مَحۡرُومُونَ ٢٧﴾.
امّا وقتی شناختند که این باغ آنان است گفتند: واقعیت این است که ما به علّت نیّت بد منع مسکینان از میوههایش از خیر آن محروم ساخته شدیم و این جزای عمل ماست که بدان مؤاخذه میشویم.
﴿قَالَ أَوۡسَطُهُمۡ أَلَمۡ أَقُل لَّکُمۡ لَوۡلَا تُسَبِّحُونَ ٢٨﴾.
بهترین و عالیترین آنان گفتند: آیا شما را در هنگام سوگندتان به استثنا و ردّ امر به پروردگار جهانیان نصیحت ننمودم.
﴿قَالُواْ سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ ٢٩﴾.
بعد از آنکه به خود آمدند و بر کردۀشان پشیمان شدند گفتند: خداوند عزوجل منزّه است از اینکه بر ما ستمی روا داشته باشد، بلکه خود ما با انجام عمل بد یعنی ترک استثنا، منع فقیران و بخل در عطای مال بر خود ستم نمودیم.
﴿فَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ یَتَلَٰوَمُونَ ٣٠﴾.
آنگاه بعد از تأسّف و ندامت به ملامت یکدیگر پرداختند و از عمل بد و نیّت بد خویش در بخلورزیدن حسرت خوردند.
﴿قَالُواْ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا طَٰغِینَ ٣١﴾.
گفتند: وای به حال ما باد! ما در معصیت پروردگار خویش از حد گذشتیم که فقیران را از صدقه باز داشتیم و جز به خاطر گناهان خود مورد مجازات قرار نگرفتیم؛ زیرا طغیان، منع از حقّ و از حدگذری است.
﴿عَسَىٰ رَبُّنَآ أَن یُبۡدِلَنَا خَیۡرٗا مِّنۡهَآ إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا رَٰغِبُونَ ٣٢﴾.
شاید حقتعالی به سبب توبه از گناهان برای ما باغی بهتر از باغ ما عوض دهد؛ زیرا ما به سوی خداوند یگانه باز گشتیم، امیدوار پاداش اوییم و از عذابش میترسیم.
﴿کَذَٰلِکَ ٱلۡعَذَابُۖ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَکۡبَرُۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ ٣٣﴾.
همچنان که صاحبان باغ را مجازات نمودیم، همه کسانی را که از راه حق میل نمایند و در نعمتها بخل ورزند، به انواع عذابها در دنیا مجازات مینماییم. امّا عذاب آخرت از عذاب دنیا سختتر است. اگر این حقیقت را بدانند همه اسباب موجب را ترک میکنند، اما نادانی است که اهلش را به هلاکت میاندازد.
﴿إِنَّ لِلۡمُتَّقِینَ عِندَ رَبِّهِمۡ جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ ٣٤﴾.
همانا برای کسانی که با انجام اوامر و اجتناب از ممنوعات، از پروردگارشان ترسیدند بهشتهایی در جوار پروردگار مهربانشان مهیّا شده که در آن نعمتهای جاودان و پاداش بزرگی وجود دارد.
﴿أَفَنَجۡعَلُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ کَٱلۡمُجۡرِمِینَ ٣٥﴾.
آیا کسی را که از پروردگارش اطاعت کند و مطیع اوامرش باشد مانند کسی مقرّر میداریم که به حقتعالی کافر شود و از حدودش تجاوز نماید؟ چنین نمیباشد؛ زیرا شخص مسلمان دارای مزد و پاداش است، در حالی که مجرم شکست خورده و ناکام است.
﴿مَا لَکُمۡ کَیۡفَ تَحۡکُمُونَ ٣٦﴾.
شما را چه شده که به ناحق حکم میکنید و مؤمن و کافر را در فضیلت و ثواب برابر میدانید، حال آنکه در عمل خویش برابر نیستند.
﴿أَمۡ لَکُمۡ کِتَٰبٞ فِیهِ تَدۡرُسُونَ ٣٧﴾.
آیا در نزدتان کتابی است که از نزد خداوند عزوجل فرود آمده و شما این حکم ناروا را که پرهیزگار و بدکار را با هم برابر میداند در آن خوانده و آموختهاید؟ نه عقل در این حکم با شما موافقت میکند و نه در این زمینه از نقلی پیروی نمویدی.
﴿إِنَّ لَکُمۡ فِیهِ لَمَا تَخَیَّرُونَ ٣٨﴾.
در چنین صورتی این کتاب مملو از آرزوهای شماست و موافق خواهشهای بد نفسانیتان خواهد بود. امّا درست این است که چنین چیزی وجود ندارد؛ نه در نزدتان کتابی است و نه دلیلی وجود دارد که شما را تأیید کند.
﴿أَمۡ لَکُمۡ أَیۡمَٰنٌ عَلَیۡنَا بَٰلِغَةٌ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ إِنَّ لَکُمۡ لَمَا تَحۡکُمُونَ ٣٩﴾.
آیا برایتان بر ذمّۀ ما پیمانهایی مؤکد و ثابتی وجود دارد؛ مبنی بر اینکه به زودی آنچه را دوست دارید و آرزو میبرید به دست میآورید؟ چنین نیست، بلکه اینها آرزوهایی است که تحقّق نخواهد یافت.
﴿سَلۡهُمۡ أَیُّهُم بِذَٰلِکَ زَعِیمٌ ٤٠﴾.
ای پیامبر! از کافران بپرس که کدام یک کفیل این حکم است و ضمانت میکند که امور موافق ارادۀشان میباشد؟ برای تحقّق گمانهای آنان کفیلی وجود ندارد و دلیلی ندارند که ادّعایشان را ثابت سازد.
﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَکَآءُ فَلۡیَأۡتُواْ بِشُرَکَآئِهِمۡ إِن کَانُواْ صَٰدِقِینَ ٤١﴾.
آیا خدایانی دارند که ادّعای آنان را ضمانت میکند و بر مطالباتشان کمک مینماید؟ اگر چنین است و در گفتههای خود راستگو اند باید آنها را حاضر آورند.
﴿یَوۡمَ یُکۡشَفُ عَن سَاقٖ وَیُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ ٤٢﴾.
در روز قیامت وضعیت بسیار سختی است، دشواریهای بزرگی وجود دارد، پروردگار سبحان برای فیصله میان مردم حضور دارد و ساق بزرگوار بلا کیفش که به هیچ چیزی همانندی ندارد آشکار میشود. مردم در میدان محشر به سجدهکردن مأمور میشوند. در این هنگام مؤمنان که در دنیا به حقتعالی سجده نمودند در آخرت نیز میتوانند سجده کنند. امّا سجده بر کافران و منافقان دشوار میآید، چنانکه پشت هرکدام آنان یک پارچه میماند و خم نمیشود؛ زیرا در دنیا سجده برای خداوند عزوجل را ترک نموده بودند.
﴿خَٰشِعَةً أَبۡصَٰرُهُمۡ تَرۡهَقُهُمۡ ذِلَّةٞۖ وَقَدۡ کَانُواْ یُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ وَهُمۡ سَٰلِمُونَ ٤٣﴾.
چشمهای فرو افتاده دارند و ذلّت شدیدی آنان را فرا گرفته است. آنان در دنیا مأمور شدند که در نماز برای خدا سجده کنند، در حالی که تندرست و توانا هستند، امّا با کبر و ستیزهجویی سجده نمیکنند. از اینرو با محرومیت از سجده در روز قیامت مجازات میشوند.
﴿فَذَرۡنِی وَمَن یُکَذِّبُ بِهَٰذَا ٱلۡحَدِیثِۖ سَنَسۡتَدۡرِجُهُم مِّنۡ حَیۡثُ لَا یَعۡلَمُونَ ٤٤﴾.
ای پیامبر! مرا با تکذیب کنندگان قرآن رها بگذار، به زودی از آنان انتقام خواهم گرفت و عذابشان خواهم کرد. اکنون با نعمتها آنان را مهلت میدهیم و دنیا را نصب العین و مطلوب آنان قرار میدهیم. نهایت آنان را به گونهای هلاک مینماییم که نه به خطر آگاهی دارند و نه سبب هلاکت را میدانند؛ یعنی که به ناگهانی مؤاخذه میشوند.
﴿وَأُمۡلِی لَهُمۡۚ إِنَّ کَیۡدِی مَتِینٌ ٤٥﴾.
آنان را مهلت میدهم تا گناهان زیادی انجام دهند و عُمرهایشان را طولانی میسازیم تا در لهو و بازی مصروف شوند. به یقین که مکر و تدبیر من در برابر دشمنان شدید است؛ زیرا تا عصیانگران را گرفتار نسازم بدان آگاهی ندارند.
﴿أَمۡ تَسَۡٔلُهُمۡ أَجۡرٗا فَهُم مِّن مَّغۡرَمٖ مُّثۡقَلُونَ ٤٦﴾.
ای پیامبر! آیا در برابر تبلیغ رسالت و دعوت به سوی خداوند عزوجل از کافران مزدی را خواستار شدهای؟ و از اینرو تاوان اجرت بر آنان گران آمده و بار سنگینی را به دوش کشیدهاند؟ درست این است که تو آنان را به جهت خدا فرا میخوانی و مزد و پاداش تو بر خداوند عزوجل است. پس به چه دلیل از دعوت تو قطع علاقه میکنند؟
﴿أَمۡ عِندَهُمُ ٱلۡغَیۡبُ فَهُمۡ یَکۡتُبُونَ ٤٧﴾.
آیا به علم غیب آگاهی دارند، از روی دانش مینویسند و بر مبنای عدل حکم مینمایند که میپندارند از اهل ایمان بهتر اند؟ در حالی که در حقیقت جاهلانی بیش نیستند که بتها را پرستش میکنند، نه دانشی دارند و نه دلیلی در نزدشان وجود دارد.
﴿فَٱصۡبِرۡ لِحُکۡمِ رَبِّکَ وَلَا تَکُن کَصَاحِبِ ٱلۡحُوتِ إِذۡ نَادَىٰ وَهُوَ مَکۡظُومٞ ٤٨﴾.
ای پیامبر! به حکم پروردگارت که مهلت کافران را مقدّر کرده و کامیابی و پیروزیتان را به تأخیر انداخته صبر نما و مانند یونس علیه السلام مباش که به فرمان پروردگارش شتاب ورزید، بر قومش خشم نمود، از نزد آنان گریخت و در نهایت او را ماهی بلعید. بعد از اینکه به غم و اندوه و مشقّت گرفتار آمد، پروردگارش را دعا کرد و با توبه و استغفار درخواست گشایش نمود و در نتیجه حقتعالی او را نجات بخشید.
﴿لَّوۡلَآ أَن تَدَٰرَکَهُۥ نِعۡمَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ لَنُبِذَ بِٱلۡعَرَآءِ وَهُوَ مَذۡمُومٞ ٤٩﴾.
اگر خداوند منّان او را به لطفش نجات نمیداد و بعد از اعلان توبهاش رعایت حقتعالی او را درنمییافت، به سبب ملامتی و تقصیرش، از شکم ماهی بدون غذا، آب و پوشاکی در بیابان هلاکتباری افگنده میشد.
﴿فَٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُۥ فَجَعَلَهُۥ مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ٥٠﴾.
حقتعالی او را به رسالت به سوی قومش برگزید، واپس به وطنش بر گشتاند و صالح و مصلح ساخت. احوال، اعمال و اقوالش را نیکو ساخت تا به سوی راه خدا دعوت نماید.
﴿وَإِن یَکَادُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَیُزۡلِقُونَکَ بِأَبۡصَٰرِهِمۡ لَمَّا سَمِعُواْ ٱلذِّکۡرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُۥ لَمَجۡنُونٞ ٥١﴾.
نزدیک است که کافران وقتی کلام خداوند یگانۀ قهّار را میشنوند، از روی عداوت و کینهتوزی، تو را با نگاه چشمان خود بر زمین افگنند. آنان تو را به دیوانگی متّهم میکنند تا شخصیت بزرگوارت را خدشهدار کنند و به این طریق دعوتت به سوی راه راست را باطل و بینتیجه سازند.
﴿وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِینَ ٥٢﴾.
امّا قرآن کریم تنها و تنها موعظه و نصیحتی برای انسانها، یادآوری و پندی برای پندپذیران و نصیحتهایی برای اهل اعتبار است. هر که میخواهد ایمان آورد و هر که میخواهد کافر شود.
سوره قلم
نٓۚ وَٱلۡقَلَمِ وَمَا یَسۡطُرُونَ
نون. سوگند به قلم و آنچه مینویسند،
مَآ أَنتَ بِنِعۡمَةِ رَبِّکَ بِمَجۡنُونٖ
که تو [ای پیامبر،] به نعمت [و فضلِ] پروردگارت، دیوانه نیستی،
وَإِنَّ لَکَ لَأَجۡرًا غَیۡرَ مَمۡنُونٖ
و پاداشی بیپایان برای تو [درپیش] است؛
وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٖ
و یقیناً تو اخلاقِ بسیار نیکو و والایی داری.
فَسَتُبۡصِرُ وَیُبۡصِرُونَ
به زودی خواهی دید و آنها [نیز] خواهند دید
بِأَییِّکُمُ ٱلۡمَفۡتُونُ
که کدام یک از شما دیوانه است.
إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِۦ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِینَ
پروردگارت بهتر میداند چه کسی از راه او گمراه گشته، و او به هدایتیافتگان [نیز] داناتر است.
فَلَا تُطِعِ ٱلۡمُکَذِّبِینَ
پس از تکذیبکنندگان اطاعت مکن.
وَدُّواْ لَوۡ تُدۡهِنُ فَیُدۡهِنُونَ
آنها دوست دارند [و میخواهند] که نرمی [و مدارا] کنی، تا آنان [نیز] نرمی [و مدارا] کنند.
وَلَا تُطِعۡ کُلَّ حَلَّافٖ مَّهِینٍ
و از هر فرومایهای که بسیار سوگند [دروغ] یاد میکند، اطاعت مکن.
هَمَّازٖ مَّشَّآءِۭ بِنَمِیمٖ
[همان کسی که] بسیار عیبجوست و به سخنچینی آمد و شد میکند.
مَّنَّاعٖ لِّلۡخَیۡرِ مُعۡتَدٍ أَثِیمٍ
و بسیار مانع کار خیر، و متجاوز و گناهکار است.
عُتُلِّۭ بَعۡدَ ذَٰلِکَ زَنِیمٍ
به علاوه، خشن و بیتبار و بدنام است.
أَن کَانَ ذَا مَالٖ وَبَنِینَ
به خاطر آن که صاحب مال و فرزندان بسیار است.
إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِ ءَایَٰتُنَا قَالَ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ
هنگامی که آیات ما بر او خوانده میشود، میگوید: «[اینها] افسانههای [خیالی] گذشتگان است».
سَنَسِمُهُۥ عَلَى ٱلۡخُرۡطُومِ
به زودی داغ [ننگ و رسوایی] بر بینی او مینهیم.
إِنَّا بَلَوۡنَٰهُمۡ کَمَا بَلَوۡنَآ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ إِذۡ أَقۡسَمُواْ لَیَصۡرِمُنَّهَا مُصۡبِحِینَ
ما آنها را آزمایش کردیم، همانگونه که صاحبان باغ را آزمودیم؛ هنگامی که سوگند یاد کردند که صبحگاهان [که مستمندان نباشند،] میوههای باغ را بچینند.
وَلَا یَسۡتَثۡنُونَ
و[لی] «ان شاء الله» نگفتند.
فَطَافَ عَلَیۡهَا طَآئِفٞ مِّن رَّبِّکَ وَهُمۡ نَآئِمُونَ
عذابی [فراگیر] از سوی پروردگارت بر [باغِ] آنها فرود آمد، در حالی که همه در خواب بودند.
فَأَصۡبَحَتۡ کَٱلصَّرِیمِ
و آن باغ [سبز و خرم، پس از آتشسوزی] همچون شبِ سیاه شد.
فَتَنَادَوۡاْ مُصۡبِحِینَ
آنگاه صبحگاهان یکدیگر را ندا دادند
أَنِ ٱغۡدُواْ عَلَىٰ حَرۡثِکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰرِمِینَ
که اگر میخواهید میوه بچینید، به سوی کشتزار [و باغ] خویش بروید.
فَٱنطَلَقُواْ وَهُمۡ یَتَخَٰفَتُونَ
آنگاه [به سوی کشتزار] حرکت کردند، در حالی که آهسته با هم میگفتند:
أَن لَّا یَدۡخُلَنَّهَا ٱلۡیَوۡمَ عَلَیۡکُم مِّسۡکِینٞ
«[مراقب باشید] که امروز هیچ [نیازمند و] بینوایی در آن [باغ] وارد نشود!»
وَغَدَوۡاْ عَلَىٰ حَرۡدٖ قَٰدِرِینَ
و صبحگاهان با تصمیم جدی بر جلوگیری [از ورود مستمندان، به سمتِ باغ] بیرون شدند.
فَلَمَّا رَأَوۡهَا قَالُوٓاْ إِنَّا لَضَآلُّونَ
اما هنگامی که آن [باغ] را دیدند، گفتند: «یقیناً ما [اشتباه آمدهایم و] راه را گم کردهایم؛
بَلۡ نَحۡنُ مَحۡرُومُونَ
[نه؛] بلکه ما [از حاصلِ آن] بیبهره و محروم هستیم».
قَالَ أَوۡسَطُهُمۡ أَلَمۡ أَقُل لَّکُمۡ لَوۡلَا تُسَبِّحُونَ
بهترین [و خردمندترین] آنان گفت: «آیا به شما نگفتم چرا [شکر و] تسبیح [الله را] نمیگویید؟».
قَالُواْ سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ
گفتند: «پروردگار ما پاک و منزّه است؛ مسلّماً ما ستمکار بودیم».
فَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ یَتَلَٰوَمُونَ
آنگاه ملامتکنان به یکدیگر روی آوردند
قَالُواْ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا طَٰغِینَ
[و] گفتند: «وای بر ما که طغیانگر [و سرکش] بودیم!
عَسَىٰ رَبُّنَآ أَن یُبۡدِلَنَا خَیۡرٗا مِّنۡهَآ إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا رَٰغِبُونَ
امیدواریم که پروردگارمان [ما را ببخشد و] در عوض، چیزی بهتر از آن [باغ] به ما دهد؛ [چرا که] بیگمان، ما به سوی پروردگار خود روی آوردهایم».
کَذَٰلِکَ ٱلۡعَذَابُۖ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَکۡبَرُۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ
عذاب [الله در دنیا] اینچنین است؛ و اگر میدانستند، عذاب آخرت مسلماً بزرگتر [و بیشتر] است.
إِنَّ لِلۡمُتَّقِینَ عِندَ رَبِّهِمۡ جَنَّـٰتِ ٱلنَّعِیمِ
به راستی برای پرهیزگاران نزد پروردگارشان باغهای پرنعمت است.
أَفَنَجۡعَلُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ کَٱلۡمُجۡرِمِینَ
آیا ما مسلمانان را همچون مجرمان [و گناهکاران] قرار میدهیم؟
مَا لَکُمۡ کَیۡفَ تَحۡکُمُونَ
شما را چه شده است؟ چگونه داوری میکنید؟
أَمۡ لَکُمۡ کِتَٰبٞ فِیهِ تَدۡرُسُونَ
آیا شما کتابی [آسمانی] دارید که در آن [میخوانید و] فرامیگیرید؟
إِنَّ لَکُمۡ فِیهِ لَمَا تَخَیَّرُونَ
و [آیا] آنچه را انتخاب میکنید، در آن [کتاب] برای شما [نوشته شده] است؟
أَمۡ لَکُمۡ أَیۡمَٰنٌ عَلَیۡنَا بَٰلِغَةٌ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ إِنَّ لَکُمۡ لَمَا تَحۡکُمُونَ
یا اینکه بر [عهدۀ] ما عهد و پیمان استواری تا روز قیامت دارید که هر چه را حکم کنید، [حق] برای شما باشد؟
سَلۡهُمۡ أَیُّهُم بِذَٰلِکَ زَعِیمٌ
[ای پیامبر،] از آنها بپرس کدامیک از آنان در برابر این [ادعاها] متعهد است؟
أَمۡ لَهُمۡ شُرَکَآءُ فَلۡیَأۡتُواْ بِشُرَکَآئِهِمۡ إِن کَانُواْ صَٰدِقِینَ
و یا اینکه [معبودان و] شریکانی دارند؟ اگر راست میگویند، باید شریکان [و معبودان] خویش را بیاورند.
یَوۡمَ یُکۡشَفُ عَن سَاقٖ وَیُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ
روزی که [الله متعال برای داوری میان خلایق بیاید،] ساق [او تعالی که هیچ چیز مانند آن نیست] آشکار میگردد و [مردم] به سجده فراخوانده میشوند؛ ولی [کافران و منافقان] نمیتوانند [سجده کنند].
خَٰشِعَةً أَبۡصَٰرُهُمۡ تَرۡهَقُهُمۡ ذِلَّةٞۖ وَقَدۡ کَانُواْ یُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ وَهُمۡ سَٰلِمُونَ
[در حالی که] دیدگانشان [از ترس و ندامت] فرو افتاده و ذلت و خواری وجودشان را فراگرفته است؛ و یقیناً پیش از این [در دنیا] در حالی که تندرست بودند، به سجده فراخوانده میشدند.
فَذَرۡنِی وَمَن یُکَذِّبُ بِهَٰذَا ٱلۡحَدِیثِۖ سَنَسۡتَدۡرِجُهُم مِّنۡ حَیۡثُ لَا یَعۡلَمُونَ
[ای پیامبر،] مرا با آن کسی که این سخن [= قرآن] را تکذیب میکند واگذار. ما آنان را اندکاندک [و] به گونهای که درنیابند [و از جاییکه متوجه نگردند]، به سوی عذاب خواهیم کشاند.
وَأُمۡلِی لَهُمۡۚ إِنَّ کَیۡدِی مَتِینٌ
و به آنها مهلت میدهم. بیگمان، مکر [و تدبیرِ] من استوار [و محکم] است.
أَمۡ تَسۡـَٔلُهُمۡ أَجۡرٗا فَهُم مِّن مَّغۡرَمٖ مُّثۡقَلُونَ
[ای پیامبر،] مگر تو از آنان مزدی درخواست میکنی که [از ادایِ آن در رنجند و] برایشان سنگین است؟
أَمۡ عِندَهُمُ ٱلۡغَیۡبُ فَهُمۡ یَکۡتُبُونَ
یا [اسرار] غیب نزد آنهاست و آنان [آنچه را میگویند از روی آن] مینویسند.
فَٱصۡبِرۡ لِحُکۡمِ رَبِّکَ وَلَا تَکُن کَصَاحِبِ ٱلۡحُوتِ إِذۡ نَادَىٰ وَهُوَ مَکۡظُومٞ
[ای پیامبر،] در برابر فرمان [و حکم] پروردگارت صبر کن، و مانند صاحبِ ماهی [= یونس] مباش که با دلی سرشار از خشم و اندوه، [الله را] ندا داد.
لَّوۡلَآ أَن تَدَٰرَکَهُۥ نِعۡمَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ لَنُبِذَ بِٱلۡعَرَآءِ وَهُوَ مَذۡمُومٞ
اگر نعمت [و رحمتی] از سوی پروردگارش به یاری او نیامده بود، یقیناً در حالی که نکوهیده بود، [از شکم ماهی،] به صحرای خشکیده بیرون افکنده میشد.
فَٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُۥ فَجَعَلَهُۥ مِنَ ٱلصَّـٰلِحِینَ
آنگاه پروردگارش او را برگُزید و از صالحان قرار داد.
وَإِن یَکَادُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَیُزۡلِقُونَکَ بِأَبۡصَٰرِهِمۡ لَمَّا سَمِعُواْ ٱلذِّکۡرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُۥ لَمَجۡنُونٞ
و [ای پیامبر،] نزدیک است کسانی که کافر شدند، هنگامی که آیات قرآن را میشنوند، تو را چشمزخم زنند؛ و [به خاطر خشم و حسدشان] میگویند: «قطعاً او دیوانه است»؛
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِینَ
در حالی که این [قرآن] جز پندی برای جهانیان نیست.
Al-Qalam
مدنی و ۵۲آیه است.
آیهی ۷-۱:
﴿نٓۚ وَٱلۡقَلَمِ وَمَا یَسۡطُرُونَ١﴾[القلم: ۱]. «نون. سوگند به قلم و آنچه مینویسند».
﴿مَآ أَنتَ بِنِعۡمَةِ رَبِّکَ بِمَجۡنُونٖ٢﴾[القلم: ۲]. «(که) تو به فضل پروردگارت دیوانه نیستی».
﴿وَإِنَّ لَکَ لَأَجۡرًا غَیۡرَ مَمۡنُونٖ٣﴾[القلم: ۳]. «و بیگمان تو پاداشی پاین ناپذیر داری».
﴿وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٖ٤﴾[القلم: ۴]. «و همانا تو از خوی سترگی برخوردار هستی».
﴿فَسَتُبۡصِرُ وَیُبۡصِرُونَ٥﴾[القلم: ۵]. «پس خواهی دید و (آنان) هم خواهند دید».
﴿بِأَییِّکُمُ ٱلۡمَفۡتُونُ٦﴾[القلم: ۶]. «که کدام یک از شما دیوانه است»؟.
﴿إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِۦ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِینَ٧﴾[القلم: ۷]. «بیگمان پروردگارت به کسیکه از راهش بیراه شده داناتر است و او به راهیافتگان (هم) داناتر میباشد».
خداوند متعال به قلم سوگند میخورد. قلم اسم جنس است و همه قلمها را شامل میشود، قلمهایی که با آنها انواع علوم و انواع سخنهایی که با آن نوشته میشود از آیات خداوند میباشد و سزاوار است که برای اثبات برائت پیامبر اسلام حضرت محمّدصاز دیوانگی و غیره که دشمنانش به او نسبت میدادند بدان سوگند خورده شود.
پس خداوند بیان نمود که بر پیامبر انعام کرده و به او عقل کامل و رأی پسندیده و سخن قاطع ارزانی نموده است، و این بهترین چیزی است که قلمها نگاشتهاند و این بهترین سعادت دنیا برای آدمی است. به همین خاطر اتّهام دیوانگی را از پیامبر نفی نمود. سپس سعادت و خوشبختی پیامبر را در آخرت بیان کرد و فرمود: ﴿وَإِنَّ لَکَ لَأَجۡرًا غَیۡرَ مَمۡنُونٖ٣﴾و همانا تو پاداشی بزرگ داری. همانطور که نکره بودن «اجر» این مطلب را میرساند. این پاداش تمام شدنی نیست بلکه همیشگی است. و این پاداش بزرگ به خاطر کارهای شایسته و اخلاق و رهنمود شدن به هر خیر و خوبی است که پیامبر برای خود پیش فرستاده است.
بنابراین فرمود: ﴿وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٖ٤﴾و بیگمان تو از اخلاقی بزرگ برخوردار هستی و با این اخلاق که خداوند به تو ارزانی نموده است والا و برتر هستی. اخلاق بزرگ پیامبر آن است که عایشهلآن را تفسیر کرده و میفرماید: «اخلاق پیامبر قرآن بود» و این مانند آن است که خداوند متعال فرموده است:
﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِینَ١٩٩﴾[الأعراف: ۱۹۹]. «گذشت را پیشهکن و به کار خوب امر نما و از جاهلان روی گردان». ﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡ...﴾[آل عمران: ۱۵۹]. «پس به سبب رحمتی از جانب خدا برایشان مهربان ونرم گشتی». ﴿لَقَدۡ جَآءَکُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ عَزِیزٌ عَلَیۡهِ مَا عَنِتُّمۡ ...﴾[التوبة: ۱۲۸]. «پیامبری از خودتان به نزد شما آمده که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید». و دیگر آیاتی که بر این دلالت مینماید پیامبر به فضایل اخلاقی متصف است، وآیاتی که بر خوی و رفتار زیبا تشویق دلالت میکنند.
پیامبر کاملترین و بزرگترین اخلاق را دارا بوده و او در هر خصلتی در آخرین حد بوده است. پس پیامبرصنرم خو مهربان بود، به مردم نزدیک بود و هرکس او را دعوت میکرد دعوتش را میپذیرفت و نیازهای مردم را برطرف میساخت ودل هرکس را که از او چیزی میخواست شاد میکرد و او را محروم نمینمود و او را ناکام بر نمیگرداند. وهرگاه یارانش از او چیزی میخواستند با آنها بر آن چیز توافق میکرد و اگر در آن کار ممنوعّیتی شرعی وجود نداشت از نظر آنها پیروی میکرد.
و اگر تصمیم کاری را میگرفت به خودکامگی عمل نمیکرد بلکه با آنها مشورت میکرد. او نیکی ِ نیکوکارانشان را میپذیرفت و از بدکارانشان گذشت میکرد و با هرکس که همنشین میشد به بهترین صورت با وی همنشینی میکرد. او چهرهاش را در هم نمیکشید و به همنشین خود سخنان تندی نمیگفت و از لغزش زبان همنشین خود خرده نمیگرفت.
و اگر جفا میکرد او را مواخذه نمینمود بلکه با او به نیکی رفتار میکرد و همنشین خود را تا آخرین حد مورد تکریم قرار میداد. وقتی خداوند پیامبرش محمدصرا در بالاترین جایگاه قرار داد، دشمنانش او را متهم کردند که دیوانه است، به همین خاطر خداوند متعال فرمود: ﴿فَسَتُبۡصِرُ وَیُبۡصِرُونَ٥ بِأَییِّکُمُ ٱلۡمَفۡتُونُ٦﴾پس خواهی دید و آنان هم خواهند دید که کدام یک از شما دیوانه است؟ و روشن گردیده است که پیامبر از همه مردم راهیافتهتر و در راستای رساندن سود و منفعت به خودش و دیگران کاملترین انسان است. و مشّخص است که دشمنان پیامبر گمراهترین مردم و برای دیگران بدترین مردم هستند، زیرا بندگان خدا را به فتنه مبتلا کرده و مردم را از راه خدا گمراه کردهاند و همین کافی است که خداوند به این امور آگاه است و او حسابرس و مجازات کننده است.
﴿إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِۦ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِینَ٧﴾در اینجا گمراهان تهدید شدهاند و به هدایت یافتگان نوید داده شده است. نیز بیان حکمت الهی است که کسی را هدایت میکند که شایستهی هدایت است.
آیهی ۱۶-۸:
﴿فَلَا تُطِعِ ٱلۡمُکَذِّبِینَ٨﴾[القلم: ۸]. «پس، از تکذیبکنندگان پیروی مکن».
﴿وَدُّواْ لَوۡ تُدۡهِنُ فَیُدۡهِنُونَ٩﴾[القلم: ۹]. «آنان دوست میدارند که نرمش و سازششان دهی تا آنا هم نرمش و سازش از خود نشان دهند».
﴿وَلَا تُطِعۡ کُلَّ حَلَّافٖ مَّهِینٍ١٠﴾[القلم: ۱۰]. «و از هر فرومایهای که بسیار سوگند میخورد پیروی مکن».
﴿هَمَّازٖ مَّشَّآءِۢ بِنَمِیمٖ١١﴾[القلم: ۱۱]. «بسیار عیبجوئی که دائما سخنچینی میکند».
﴿مَّنَّاعٖ لِّلۡخَیۡرِ مُعۡتَدٍ أَثِیمٍ١٢﴾[القلم: ۱۲]. «بسیار مانع کار خیر (و) تجاوزگر گناهکار است».
﴿عُتُلِّۢ بَعۡدَ ذَٰلِکَ زَنِیمٍ١٣﴾[القلم: ۱۳]. «سخت روی، گذشته از این که بیاصل و نسب است».
﴿أَن کَانَ ذَا مَالٖ وَبَنِینَ١٤﴾[القلم: ۱۴]. «از آن روی که دارای مال و فرزند است».
﴿إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِ ءَایَٰتُنَا قَالَ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ١٥﴾[القلم: ۱۵]. «هنگامیکه آیههای ما بر او خوانده میشود میگوید: افسانههای پیشینیان است».
﴿سَنَسِمُهُۥ عَلَى ٱلۡخُرۡطُومِ١٦﴾[القلم: ۱۶]. «ما بر بینی او داغ خواهیم نهاد».
خداوند متعال به پیامبرشصمیفرماید: ﴿فَلَا تُطِعِ ٱلۡمُکَذِّبِینَ٨﴾از کسانیکه تو را تکذیب کرده و با حق به مخالفت برخاستهاند پیروی مکن چون آنها سزاوار نیستندکه از آنان پیروی شود زیرا جز به آنچه که مطابق خواستههایشان باشد فرمان نمیدهند و جز باطل چیزی را نمیخواهند و کسیکه از آنها اطاعت کند به کاری روی آورده که به زیانش میباشد. و این عام است در مورد هر تکذیب کننده و هر طاعتی که از تکذیب نشأت گرفته باشد گرچه آیه درباره مورد خاصّی بیان گردیده است و آن این که مشرکان از پیامبر خواستند تا از طعنه زدن به معبودان و دینشان دست بردارد تا آنها نیز او را عیبجویی نکنند.
بنابراین فرمود: ﴿وَدُّواْ لَوۡ تُدۡهِنُ فَیُدۡهِنُونَ٩﴾مشرکان دوست دارند که با آنها سازش کنی. یعنی در رابطه با برخی از آنچه که بر آن هستند با آنها در سخن یا در عمل موافقت کنی و یا در جایی که باید سخن بگویی ساکت شوی، و آن هم با تو سازش کنند. اما فرمان خداوند را آشکارا بیان کن و دین اسلام را اظهار بدار و کمال اظهار دین این است که آنچه با دین مخالف و متضاد است نقض شود و مورد عیبجویی قرار گیرد.
﴿وَلَا تُطِعۡ کُلَّ حَلَّافٖ مَّهِینٍ١٠﴾کسی که بسیار سوگند میخورد دروغگوست. بنابراین، از او پیروی مکن و هرکس که دروغگو باشد فرومایه و فاقد فرزانگی است و به خیر و خوبی علاقهای ندارد بلکه فقط به دنبال شهوتهای فرومایه خودش میباشد. ﴿هَمَّازٖ﴾زیاد از مردم عیب میگیرد و با غیبت کردن و تمسخر به مردم طعنه میزند. ﴿مَّشَّآءِۢ بِنَمِیمٖ﴾سخن چین است و سخن بعضی از مردم را به بعضی دیگر میرساند تا بین آنها فساد و دشمنی به وجود بیاورد.
﴿مَّنَّاعٖ لِّلۡخَیۡرِ﴾کارهای خیر و آنچه بر او واجب است از قبیل نفقات واجب و کفارهها و زکات و غیره را نمیدهد. ﴿مُعۡتَدٍ﴾به مردم تجاوز میکند. یعنی با ستم کردن و حمله به خون و مال و آبروی مردم بر آنها تجاوز میکند. ﴿أَثِیمٍ﴾گناهان زیادی در حق خدا مرتکب میشود.
﴿عُتُلِّۢ بَعۡدَ ذَٰلِکَ﴾درشت خو و سنگدل و نافرمان است. ﴿زَنِیمٍ﴾یعنی اصل و نسبی ندارد که از آن خیر و خوبی برآید بلکه اخلاق او زشتترین اخلاق است و امید هیچ رستگاری از او نمیرود و دارای نشانهای در شر و بدی است که با آن شناخته میشود. خداوند متعال ما را از پیروی کردن کسیکه بسیار سوگند میخورد و فرومایه و بداخلاق میباشد نهی کرده است خصوصا اخلاق بدی که همراه با خودپسندی و تکبّر در برار حق و مردم باشد، و مردم را با غیبت و سخن چینی و عیبجویی تحقیر نماید و گناهان زیادی مرتکب شود. خداوند ما را از اطاعت از چنین کسی نهی کرده است.
این آیات در مورد بعضی از مشرکین مانند ولید بن مغیره و غیره نازل شده است که خداوند دربارهی او میفرماید: ﴿أَن کَانَ ذَا مَالٖ وَبَنِینَ١٤ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِ ءَایَٰتُنَا قَالَ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ١٥﴾به خاطر مال و فرزندانش سرکشی کرد و با خود بزرگبینی از پذیرفتن حق سرباز زد.
و وقتی حق نزد او آمد آنرا نپذیرفت و آن را از افسانههای پیشینیان برشمرد، افسانههایی که صدق و کذب آن محتمل است. گرچه این آیات در مورد ولید است، اما هرکس را که چنین حالتی داشته باشد شامل میگردد، چون قرآن برای هدایت همه مردم نازل شده است. و اول و آخر امت در آن داخل است. و شاید بعضی از آیهها به سبب امری و یا فردی از افراد نازل شده باشند تا به وسیله آن قاعده کلی روشن گردد و به وسیله آن امثال جزئیاتی که در قضایای کلی داخلاند شناخته شوند. سپس خداوند چنین کسی را تهدید کرد که بر بینیاش داغ مینهد و به او عذاب آشکاری خواهد داد و بر صورت او که مهمترین عضو اوست نشانهای خواهد گذاشت.
آیهی ۳۳-۱۷:
﴿إِنَّا بَلَوۡنَٰهُمۡ کَمَا بَلَوۡنَآ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ إِذۡ أَقۡسَمُواْ لَیَصۡرِمُنَّهَا مُصۡبِحِینَ١٧﴾[القلم: ۱۷]. «بیگمان ما آنانرا آزمودیم چنانکه صاحبان آن باغ را آزمودیم، هنگامیکه سوگند یاد کردند که میوههای باغ را بامدادن بچینند».
﴿وَلَا یَسۡتَثۡنُونَ١٨﴾[القلم: ۱۸]. «و نگفتند: إن شاء الله».
﴿فَطَافَ عَلَیۡهَا طَآئِفٞ مِّن رَّبِّکَ وَهُمۡ نَآئِمُونَ١٩﴾[القلم: ۱۹]. «پس بر آن باغ بلایی از سوی پروردگارت فرود آمد درحالیکه آنان خفته بودند».
﴿فَأَصۡبَحَتۡ کَٱلصَّرِیمِ٢٠﴾[القلم: ۲۰]. «آنگاه مانند شب تاریک گردید».
﴿فَتَنَادَوۡاْ مُصۡبِحِینَ٢١﴾[القلم: ۲۱]. «آنگاه صبحگاهان همدیگر را ندا دادند».
﴿أَنِ ٱغۡدُواْ عَلَىٰ حَرۡثِکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰرِمِینَ٢٢﴾[القلم: ۲۲]. «اگر میخواهید میوههای خود را بچینید صبحِ زود حرکت کنید و خویشتن را به کشتزار خود برسانید».
﴿فَٱنطَلَقُواْ وَهُمۡ یَتَخَٰفَتُونَ٢٣﴾[القلم: ۲۳]. «آنگاه پج پچکنان به راه افتادند».
﴿أَن لَّا یَدۡخُلَنَّهَا ٱلۡیَوۡمَ عَلَیۡکُم مِّسۡکِینٞ٢٤﴾[القلم: ۲۴]. «که نباید امروز بینوائی در باغ پیش شما بیاید».
﴿وَغَدَوۡاْ عَلَىٰ حَرۡدٖ قَٰدِرِینَ٢٥﴾[القلم: ۲۵]. «و بامدادن بدین قصد که میتوانند (از ورود فقرا) جلوگیری کنند و (ایشان را) بازدارند (بهسوی باغ) روان شدند».
﴿فَلَمَّا رَأَوۡهَا قَالُوٓاْ إِنَّا لَضَآلُّونَ٢٦﴾[القلم: ۲۶]. « و هنگامیکه باغ را دیدند، گفتند: ما راه را گم کردهایم».
﴿بَلۡ نَحۡنُ مَحۡرُومُونَ٢٧﴾[القلم: ۲۷]. «بلکه ما محروم هستیم».
﴿قَالَ أَوۡسَطُهُمۡ أَلَمۡ أَقُل لَّکُمۡ لَوۡلَا تُسَبِّحُونَ٢٨﴾[القلم: ۲۸]. «بهترین آنان گفت: آیا به شما نگفته بودیم که چرا خداوند را به پاکی یاد نمیکنید».
﴿قَالُواْ سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ٢٩﴾[القلم: ۲۹]. «گفتند: پروردگارمان پاک و منزّه است، ما ستمکار بودهایم».
﴿فَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ یَتَلَٰوَمُونَ٣٠﴾[القلم: ۳۰]. «پس سرزنشکنان روی به یکدیگر آوردند».
﴿قَالُواْ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا طَٰغِینَ٣١﴾[القلم: ۳۱]. «گفتند: وای بر ما بهراستی که ما طغیانگر بودهایم».
﴿عَسَىٰ رَبُّنَآ أَن یُبۡدِلَنَا خَیۡرٗا مِّنۡهَآ إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا رَٰغِبُونَ٣٢﴾[القلم: ۳۲]. «امیدواریم پروردگارمان بهتر از آنرا برای ما جایگزین کند، همانا ما رو بهسوی پروردگارمان داریم».
﴿کَذَٰلِکَ ٱلۡعَذَابُۖ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَکۡبَرُۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ٣٣﴾[القلم: ۳۳]. «عذاب این چنین است و عذاب آخرت بزرگتر میباشد اگر میدانستند».
خداوند متعال میفرماید: ما کسانی را که خیر را تکذیب کردند آزمودیم و مهلتشان دادیم و به آنها مال و فرزند و طول عمر و آنچه خواستند دادیم و این بدان خاطر نیست که آنها نزد ما گرامی و با ارزش هستند بلکه آنها را از آنجا که نمیدانند دچار استدراج میکنیم. پس فریب خوردن آنها به مال و دارایی مانند فریب خوردن صاحبان آن باغ است که در باغ شریک بودند و زمانی که میوههای باغ رسید و زمان چیدن میوهها فرا سید یقین کردند که اینک میوهها در دستشان است و مانعی نیست که آنها را از برداشت میوهها باز دارد.
بنابراین، انشاءالله نگفتند و سوگند خوردند که آنها به هنگام صبح زود میوههای آن را خواهند چید و و ندانستند که خداوند در کمین آنهاست و عذاب به سراغشان خواهد آمد.
﴿فَطَافَ عَلَیۡهَا طَآئِفٞ مِّن رَّبِّکَ وَهُمۡ نَآئِمُونَ١٩﴾شب هنگام که آنها خوابیده بودند عذابی بر باغ فرود آمد و آن را نابود کرد. ﴿فَأَصۡبَحَتۡ کَٱلصَّرِیمِ٢٠﴾و باغ مانند شب تاریک و سیاه گردید و درختان و میوهها از بین رفت. این در حالی بود که آنها این واقعیت دردناک را درک نمیکردند. بنابراین، وقتی از خواب بیدار شدند یکدیگر را صدا زدند و به یکدیگر گفتند: ﴿أَنِ ٱغۡدُواْ عَلَىٰ حَرۡثِکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰرِمِینَ٢٢﴾اگر میخواهید میوههای باغ خود را بچینید صبح زود حرکت کنید و خویشتن را به کشتزار خود برسانید. ﴿فَٱنطَلَقُواْ وَهُمۡ یَتَخَٰفَتُونَ٢٣﴾سپس آنها بهسوی باغ به راه افتادند درحالیکه با همدیگر آهسته صحبت میکردند که حق خدا را بر این باغ ندهند و میگفتند: ﴿أَن لَّا یَدۡخُلَنَّهَا ٱلۡیَوۡمَ عَلَیۡکُم مِّسۡکِینٞ٢٤﴾نباید امروز بینوایی در باغ پیش شما بیاید. یعنی و صبح زود قبل از آن که مردم پخش شوند و حرکت کنند به راه افتادند و یکدیگر را توصیه کردند که بینوایان و مستمندان را به باغ راه ندهند و از بس که آزمند و بخیل بودند این سخن را آهسته با همدیگر میگفتند تا هیچکس آن را نشنود و آن را به فقیران و بینوایان برساند.
﴿وَغَدَوۡاْ﴾و با این حالت زشت و سنگدلی و بیمهری، ﴿عَلَىٰ حَرۡدٖ قَٰدِرِینَ﴾و با این قصد که خواهند توانست حق خداوند را از رسیدن به مستحقان دریغ دارند و به قدرت و توانایی خود یقین داشتند، بهسوی باغ حرکت کردند.
﴿فَلَمَّا رَأَوۡهَا﴾وقتی باغ را نابود و همانند شب سیاه و تاریک دیدند، ﴿قَالُوٓاْ﴾از حیرت و پریشانی گفتند: ﴿إِنَّا لَضَآلُّونَ﴾ما راه را گم کردهایم و شاید این باغ نباشد. وقتی دانستند که این باغ خودشان است و عقلشان سر جایش آمد و گفتند: ﴿بَلۡ نَحۡنُ مَحۡرُومُونَ٢٧﴾بلکه ما از باغ بیبهره هستیم. پس در این هنگام دانستند که این عقوبت و بلایی است.
﴿قَالَ أَوۡسَطُهُمۡ﴾نیک مردترین و بهترین آنها گفت: ﴿أَلَمۡ أَقُل لَّکُمۡ لَوۡلَا تُسَبِّحُونَ﴾آیا به شما نگفته بودم که چرا خداوند را از آنچه شایسته او نیست منزه نمیدارید؟!.
و از جمله آنچه که شایسته خداوند نیست این است که شما گمان بردید قدرت و توانایی شما مستقل است. پس اگر شما «إن شاء الله» میگفتید و خواست خود را تابع خواست خداوند میدانستید چنین چیزی اتفاق نمیافتاد».
﴿قَالُواْ سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ٢٩﴾سپس متوجه شدند، ولی بعد از آن که عذابی به سراغشان آمد که برطرف نمیشد. گفتند: «پاک است پروردگار ما، قطعا ما ستمکار بودهایم» و آنان خدا را به پاکی یاد کردند و اعتراف نمودند که ستم کردهاند، شاید این امر گناه آنها را سبکتر نماید و توبهای باشد، بنابراین، آنها به شدت پشیمان شدند.
﴿فَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ یَتَلَٰوَمُونَ٣٠﴾پس به خاطر کاری که کرده بودند رو به همدیگر نموده و یکدیگر را سرزنش کردند. ﴿قَالُواْ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا طَٰغِینَ٣١﴾امیدواریم پروردگارمان بهتر از این باغ را به ما بدهد، همانا ما رو بهسوی پروردگارمان کردهایم. آنها به خدا امیدوار شدند که بهتر از این باغ را به آنان بدهد و وعده کردند که رو بهسوی خدا نهند. پس اگر آنطور باشند که گفتند ظاهر امر چنین است که خداوند در دنیا بهتر از آن باغ را به آنها دادهاست چون هرکس صادقانه خدا را به فریاد بخواند و رو بهسوی او کند و به او امید ببندد خداوند خواستهاش را به او میدهد.
خداوند متعال با بزرگ شمردن آنچه اتفاق افتاد فرمود: ﴿کَذَٰلِکَ ٱلۡعَذَابُ﴾عذاب دنیوی اینگونه است برای کسی که اسباب عذاب را فراهم نماید آنگاه خداوند چیزی را که سبب سرکشی و تجاوز او شده و باعث شده تا زندگانی دنیا را برآخرت ترجیح دهد از دست او میگیرد و آنچه را که بیش از همه بدان نیاز دارد از دست او خارج میسازد.
﴿وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَکۡبَرُۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ﴾و عذاب آخرت از عذاب دنیا بزرگتر است اگر میدانستند. دانستن این حقیقت باعث میشود تا آدمی از هر سببی که باعث نزول عذاب میشود و انسان را از پاداش محروم میکند دوری گزیند.
آیهی ۴۱-۳۴:
﴿إِنَّ لِلۡمُتَّقِینَ عِندَ رَبِّهِمۡ جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ٣٤﴾[القلم: ۳۴]. «همانا پرهیزگارشان نزد پروردگارشان باغهای پر ناز و نعمت دارند».
﴿أَفَنَجۡعَلُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ کَٱلۡمُجۡرِمِینَ٣٥﴾[القلم: ۳۵]. «آیا فرمانبرداران را همچون گناهکاران یکسان قرار میدهیم»؟!.
﴿مَا لَکُمۡ کَیۡفَ تَحۡکُمُونَ٣٦﴾[القلم: ۳۶]. «شما را چه شده است! چگونه حکم میکنید»؟.
﴿أَمۡ لَکُمۡ کِتَٰبٞ فِیهِ تَدۡرُسُونَ٣٧﴾[القلم: ۳۷]. «آیا شما کتابی دارید که در آن میخوانید».
﴿إِنَّ لَکُمۡ فِیهِ لَمَا تَخَیَّرُونَ٣٨﴾[القلم: ۳۸]. «و شما آنچه را که برمیگزینید در آن است»؟.
﴿أَمۡ لَکُمۡ أَیۡمَٰنٌ عَلَیۡنَا بَٰلِغَةٌ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ إِنَّ لَکُمۡ لَمَا تَحۡکُمُونَ٣٩﴾[القلم: ۳۹]. «آیا شما بر (عهدۀ) ما تا به قیامت عهدهایی استوار دارید؟ که هرچه حکم کنید خواهید داشت»؟.
﴿سَلۡهُمۡ أَیُّهُم بِذَٰلِکَ زَعِیمٌ٤٠﴾[القلم: ۴۰]. «از آن بپرس کدام یک از ایشان ضامن چنین پیمانهایی است»؟!.
﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَکَآءُ فَلۡیَأۡتُواْ بِشُرَکَآئِهِمۡ إِن کَانُواْ صَٰدِقِینَ٤١﴾[القلم: ۴۱]. «یا اینکه شریکهائی دارند، اگر راست میگویند شریکان خود را بیاورند».
خداوند متعال از آنچه که برای پرهیزگاران و دوری کنندگان از کفر و گناهان آماده کرده است خبر میدهد، و آن انواع نعمتها و زندگی سالم در کنار خداوند بزرگوار میباشد. پرهیزگارانی که فرمانبردار پروردگارشان بوده و از دستورات او اطاعت کرده و به دنبال خشنودی او بودهاند.
پروردگار متعال میفرماید: «حکمت من اقتضا نمیکند که چنین کسانی را مانند مجرمانی قرار دهم که مرتکب گناه و نافرمانی و کفر ورزیدن به آیات خدا و مخالفت با پیامبران و جنگ با دوستانش شدهاند».
و هرکس گمان برد که خداوند در امان پاداش، مجرمان را با پرهیزگاران برابر قرار میدهد به راستی که بد حکم و قضاوتی کرده است و حکم او باطل و نظرش فاسد است. مجرمان که چنین ادعایی میکنند هیچ مستند و دلیلی ندارند، کتابی ندارند که در آن بخوانند که آنها اهل بهشت هستند و هرچه بخواهند و برگزینند به آنان خواهد رسید.
آیا آنها عهد و سوگندی تا روز قیامت بر ما دارند که هرچه حکم کنند مال آنان باشند؟! خیر، آنان شریکان و یاورانی ندارند که آنها را برای دریافت آنچه خواستهاند یاری کنند و اگر شریکان و یاورانی دارند آنها را بیاورند اگر راست میگویند. و مشخص است که همهی اینها منتفی است. پس آنها نیز نه کتابی دارند و نه با خدا پیمانی بستهاند که آنها را نجات دهد، و نه شریکانی دارند که آنها را یاری نمایند. پس معلوم شد که ادعای آنها و باطل و فاسد است. ﴿سَلۡهُمۡ أَیُّهُم بِذَٰلِکَ زَعِیمٌ٤٠﴾از آنان بپرس که کدام یک از آنها ضامن این ادعا است که باطل بودن آن مشخص گردید؟! هیچکس نمیتواند این کار را بکند و ضامن و کفیل این کار باشد.
آیهی ۴۳-۴۲:
﴿یَوۡمَ یُکۡشَفُ عَن سَاقٖ وَیُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ٤٢﴾[القلم: ۴۲]. «روزی که ساق آشکار میشود و به سجده فراخوانده میشوند ولی نمیتوانند».
﴿خَٰشِعَةً أَبۡصَٰرُهُمۡ تَرۡهَقُهُمۡ ذِلَّةٞۖ وَقَدۡ کَانُواْ یُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ وَهُمۡ سَٰلِمُونَ٤٣﴾[القلم: ۴۳]. «این در حالی است که چشمانشان بهزیر افتاده و خواری و پستی وجودشان را فرا گرفته است، این در حالی است هنگامیکه سالم و تندرست بودند به سجده فراخوانده شدند».
وقتی روز قیامت فرا میرسد و زلزلهها و هولها و آشفتگیهای که در تصور نمیگنجد آشکار میگردد و خداوند برای قضاوت میان بندگانش و برای مجازات آنها میآید و سیاق خود را که هیچ چیزی مانند آن نیست آشکار مینماید و مردم چیزهایی از عظمت و شکوه خداوند مشاهده میکنند که نمیتوان آن را بر زبان آورد، در این هنگام مردم به سجده فراخوانده میشوند.
سپس مؤمنانی که با اختیار خود در دنیا برای خدا سجده کردهاند به سجده میروند و فاسقانِ منافق نیز درصدد برخواهند آمد تا سجده نمایند اما نمیتوانند سجده کنند و پشتهایشان چون پشت و کمر گاو میگردد و نمیتوانند خم شوند.
این جزا از نوع عملشان است، آنها در دنیا به سجده کردن برای خدا و به یگانه دانستن خدا و به عبادت او فراخوانده میشدند در حالی که سالم و تندرست بودند و هیچ اشکالی در وجود و سلامتی آنها نبود اما از سجده کردن ابا میورزیدند و خود را برتر میدانستند. پس امروز از حالت و سرانجام بد آنها مپرس چون خداوند بر آنها خشم گرفته و فرمان عذاب بر آنها قطعی شده است و هیچ راه چارهای ندارند و پشیمانی و عذرخواستن در روز قیامت برای آنها سودی ندارد. بیان این مطلب دلها را از این که آدمی بر گناهان باقی بماند برحذر میدارد و باعث میشود تا هرچه زودتر گذشته را جبران نماید. بنابراین فرمود:
آیهی ۵۲-۴۴:
﴿فَذَرۡنِی وَمَن یُکَذِّبُ بِهَٰذَا ٱلۡحَدِیثِۖ سَنَسۡتَدۡرِجُهُم مِّنۡ حَیۡثُ لَا یَعۡلَمُونَ٤٤﴾[القلم: ۴۴]. «پس مرا با کسیکه این سخن را دروغ میانگارد رها کن، به تدریج آنانرا از جایی که نمیدانند خواهیم گرفت».
﴿وَأُمۡلِی لَهُمۡۚ إِنَّ کَیۡدِی مَتِینٌ٤٥﴾[القلم: ۴۵]. «و به آنان مهلت میدهم بیگمان چارهجوئی من استوار است».
﴿أَمۡ تَسَۡٔلُهُمۡ أَجۡرٗا فَهُم مِّن مَّغۡرَمٖ مُّثۡقَلُونَ٤٦﴾[القلم: ۴۶]. «آیا از آنان مزدی درخواست میکنی و آنان زیر بار تاوان گرانبارند»؟.
﴿أَمۡ عِندَهُمُ ٱلۡغَیۡبُ فَهُمۡ یَکۡتُبُونَ٤٧﴾[القلم: ۴۷]. «یا اینکه نزدشان علم غیب وجود دارد و آنان (از روی آن) مینویسند».
﴿فَٱصۡبِرۡ لِحُکۡمِ رَبِّکَ وَلَا تَکُن کَصَاحِبِ ٱلۡحُوتِ إِذۡ نَادَىٰ وَهُوَ مَکۡظُومٞ٤٨﴾[القلم: ۴۸]. «پس در راستای فرا رسیدن حکم پروردگارت شکیبایی ورز و مانند قرین ماهی مباش که با دلی سرشار از غم دعا کرد».
﴿لَّوۡلَآ أَن تَدَٰرَکَهُۥ نِعۡمَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ لَنُبِذَ بِٱلۡعَرَآءِ وَهُوَ مَذۡمُومٞ٤٩﴾[القلم: ۴۹]. «اگر نعمت و رحمتی از سوی پروردگارش او را درنمییافت به یقین نکوهش شده در زمین بیآب و علف افکنده میشد».
﴿فَٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُۥ فَجَعَلَهُۥ مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ٥٠﴾[القلم: ۵۰]. «آنگاه پروردگارش او را برگزید و او را از درستکاران قرار داد».
﴿وَإِن یَکَادُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَیُزۡلِقُونَکَ بِأَبۡصَٰرِهِمۡ لَمَّا سَمِعُواْ ٱلذِّکۡرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُۥ لَمَجۡنُونٞ٥١﴾[القلم: ۵۱]. «و به یقین نزدیک بود کافران چون قرآن را شنیدند تو را با چشمهای خود بلغزانند و میگویند: او دیوانه است».
﴿وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِینَ٥٢﴾[القلم: ۵۲]. «حال آنکه آن (قرآن) جز پندی برای جهانیان است».
﴿فَذَرۡنِی وَمَن یُکَذِّبُ بِهَٰذَا ٱلۡحَدِیثِ﴾مرا با کسانیکه قرآن بزرگ را تکذیب میکنند رها کن، به راستی که سزای آنها بر عهده من است، و برای عذاب دادنِ آنان شتاب مکن.
﴿سَنَسۡتَدۡرِجُهُم مِّنۡ حَیۡثُ لَا یَعۡلَمُونَ﴾ما آنانرا اندک اندک و به گونهای که در نیابند بهسوی عذاب خواهیم کشاند. پس به آنان اموال و فرزندان میدهیم و روزیهای فراوان میبخشیم تا فریب بخورند و مغرور شوند و به آنچه که به زیانشان است ادامه دهند. این است چارهجویی و نقشه کشی خدا برای آنها، و نقشه کشی و تدبیر الهی برای دشمانش قوی و محکم است و به آنان سزا و کیفری کامل خواهد داد.
﴿أَمۡ تَسَۡٔلُهُمۡ أَجۡرٗا فَهُم مِّن مَّغۡرَمٖ مُّثۡقَلُونَ٤٦﴾یعنی سببی برای گریزان بودنشان از تو و تصدیق نکردن آنچه که آوردهای وجود ندارد، چرا که آنها را فقط در راستای منفعت خودشان تعلیم میدهی و بهسوی خدا فرا میخوانی بدون این که از اموالشان چیزی را به عنوان پاداش بخواهی که آنان از تحمل چنین تاوانی گرانبار باشند.
﴿أَمۡ عِندَهُمُ ٱلۡغَیۡبُ فَهُمۡ یَکۡتُبُونَ٤٧﴾یا این که اسرار غیب پیش از ایشان است و آنچه میگویند از روی آن مینویسند؟ و از روی اسرار غیب دریافتهاند که آنها بر حق نیستند و نزد خدا پاداش دارند؟ نه چنین نیست، بلکه آنها ستمگر و لجوج هستند. پس باید در برابر آزار و اذیت آنها شکیبایی بورزی و آنچه را که از آنها سر میزند تحمل نمایی و به دعوتشان ادامه دهی. بنابراین فرمود:
﴿فَٱصۡبِرۡ لِحُکۡمِ رَبِّکَ﴾در برابر آنچه که پروردگارت به صورت شعری یا تقدیری بدان حکم مینماید شکیبایی کن، و در برابر فرمانی که مقدر شده و با آن مورد آزار قرار میگیری شکیبا باش و با ناخشنودی و داد و فریاد با آن حکم تقدیری برخورد نکن. نیز باید با پذیرفتن و تسلیم و اطاعت، با حکم شرعی خدا روبرو شوی.
﴿وَلَا تَکُن کَصَاحِبِ ٱلۡحُوتِ﴾و مانند صاحب ماهی مباش. منظور از صاحب ماهی یونس بن متی÷است. یعنی حالتی چون حالت او اختیار نکن که باعث شد تا در شکم ماهی زندانی شود. و آن حالت این بود که در برابر قومش شکیبایی نورزید و و آن شکیبایی را که از او انتظار میرفت به اتمام نرساند و در حالی بیرون رفت که پروردگارش را خشمگین کرده بود، تا اینکه سوار کشتی شد. پس هنگامیکه کشتی به دلیل وجود مسافران زیاد، سنگین شد، اهل کشتی قرعه کشی کردند و قرعه به نام یونس درآمد و او را در دریا انداختند و آنگاه ماهی او را فرو بلعید درحالیکه سزاوار نکوهش بود.
﴿إِذۡ نَادَىٰ وَهُوَ مَکۡظُومٞ﴾یعنی یونس در شکم ماهی با دلی سرشار از غم و اندوه فریاد زد یا به این معنی است در حالی که ماهی او را فرو بلعیده بود فریاد زد. ﴿لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾[الأنبیاء: ۸۷]. «هیچ معبود به حقی جز تو نیست بیگمان تو از ستمگران بودهام». پس خداوند دعای او را پذیرفت و ماهی او را از شکم خود به بیرون از دریا انداخت در حالی که او مریض بود و خداوند درختی از کدو رویاند تا در سایه آن بیارامد. بنابراین فرمود:
﴿لَّوۡلَآ أَن تَدَٰرَکَهُۥ نِعۡمَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ لَنُبِذَ بِٱلۡعَرَآءِ وَهُوَ مَذۡمُومٞ٤٩﴾اگر نعمت و رحمتی از سوی پروردگارش او را در نمییافت در سرزمینی بیآب و علف، و نکوهش شده بیرون افکنده میشد ولی خداوند او را با رحمت خویش فروپوشاند و او به بیرون افکنده شد در حالی که حالت او بهتر بود و مورد ستایش قرار گرفت.
﴿فَٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُ﴾و پروردگارش او را برگزید و وی را از هر آلودگی پاک کرد. ﴿فَجَعَلَهُۥ مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ﴾واو را از کسانی قرار داد که گفته و کارها و نیتها و حالاتشان شایسته و درست است. و پیامبر ما محمدصاز فرمان خداوند اطاعت نمود و در برابر حکم پروردگارش چنان صبر و شکیبایی از خود نشان داد که هیچیک از جهانیان نمیتواند چنان صبر و شکیبایی بورزد. و خداوند سرانجام کار را برای او رقم زد. ﴿وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِینَ﴾[القصص: ۸۳]. و سرانجام نیک از آن پرهیزگاران است و دشمنان پیامبر نتوانستند به او گزندی برسانند و هرچه کردند به زیان خودشان تمام شد.
حتی کافران کوشیدند با چشمهای خود به او بلایی برسانند، زیرا نسبت به او کینه و دشمنی داشتند. این نهایت آزار عملی بود که میتوانستند به او برسانند، حال آنکه خداوند نگهبان و یاور پیامبر بود. و با سخنان و حرفهای خود نیز به او آزار میرساندند و در مورد او سخنانی برحسب آنچه دردلهایشان بود میگفتند. پس گاهی میگفتند: «دیوانه» است و گاهی میگفتند: «شاعر» است و گاهی او را «جادوگر» میگفتند.
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِینَ٥٢﴾این قرآن بزرگ و با حکمت جز اندرز و پندی برای جهانیان نیست که به وسیله آن منافع دنیوی و منافع دینشان را به یاد میآورند. و ستایش از آن خداست.
پایان تفسیر سورهی قلم
سورة القلم - سورة 68 - عدد آیاتها 52
بسم الله الرحمن الرحیم
ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ
مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ
وَإِنَّ لَکَ لأَجْرًا غَیْرَ مَمْنُونٍ
وَإِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ
فَسَتُبْصِرُ وَیُبْصِرُونَ
بِأَییِّکُمُ الْمَفْتُونُ
إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ
فَلا تُطِعِ الْمُکَذِّبِینَ
وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ
وَلا تُطِعْ کُلَّ حَلاَّفٍ مَّهِینٍ
هَمَّازٍ مَّشَّاء بِنَمِیمٍ
مَنَّاعٍ لِّلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ
عُتُلٍّ بَعْدَ ذَلِکَ زَنِیمٍ
أَن کَانَ ذَا مَالٍ وَبَنِینَ
إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِ آیَاتُنَا قَالَ أَسَاطِیرُ الأَوَّلِینَ
سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ
إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ کَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِینَ
وَلا یَسْتَثْنُونَ
فَطَافَ عَلَیْهَا طَائِفٌ مِّن رَّبِّکَ وَهُمْ نَائِمُونَ
فَأَصْبَحَتْ کَالصَّرِیمِ
فَتَنَادَوا مُصْبِحِینَ
أَنِ اغْدُوا عَلَى حَرْثِکُمْ إِن کُنتُمْ صَارِمِینَ
فَانطَلَقُوا وَهُمْ یَتَخَافَتُونَ
أَن لّا یَدْخُلَنَّهَا الْیَوْمَ عَلَیْکُم مِّسْکِینٌ
وَغَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِینَ
فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ
بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ
قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّکُمْ لَوْلا تُسَبِّحُونَ
قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَلاوَمُونَ
قَالُوا یَا وَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا طَاغِینَ
عَسَى رَبُّنَا أَن یُبْدِلَنَا خَیْرًا مِّنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ
کَذَلِکَ الْعَذَابُ وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ
إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِیمِ
أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ
مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ
أَمْ لَکُمْ کِتَابٌ فِیهِ تَدْرُسُونَ
إِنَّ لَکُمْ فِیهِ لَمَا تَخَیَّرُونَ
أَمْ لَکُمْ أَیْمَانٌ عَلَیْنَا بَالِغَةٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ إِنَّ لَکُمْ لَمَا تَحْکُمُونَ
سَلْهُم أَیُّهُم بِذَلِکَ زَعِیمٌ
أَمْ لَهُمْ شُرَکَاء فَلْیَأْتُوا بِشُرَکَائِهِمْ إِن کَانُوا صَادِقِینَ
یَوْمَ یُکْشَفُ عَن سَاقٍ وَیُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا یَسْتَطِیعُونَ
خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ کَانُوا یُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ
فَذَرْنِی وَمَن یُکَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ
وَأُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ
أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُم مِّن مَّغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ
أَمْ عِندَهُمُ الْغَیْبُ فَهُمْ یَکْتُبُونَ
فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَلا تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَکْظُومٌ
لَوْلا أَن تَدَارَکَهُ نِعْمَةٌ مِّن رَّبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاء وَهُوَ مَذْمُومٌ
فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِینَ
وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ
سورة قلم
به نام الله بخشندة مهربان
نون، سوگند به قلم و آنچه مینویسند. ﴿1﴾ که تو (ای پیامبر) به نعمت (و فضل) پروردگارت دیوانه نیستی. ﴿2﴾ و بیگمان برای تو (ای پیامبر) پاداشی بیپایان (و عظیم) است. ﴿3﴾ و یقیناً تو (ای محمد) بر اخلاق و خوی بسیار عظیم و والایی هستی. ﴿4﴾ پس تو بزودی خواهی دید و آنها (نیز) خواهند دید. ﴿5﴾ که کدام یک از شما دیوانه است! ﴿6﴾ همانا پروردگارت بهتر میداند چه کسی از راه او گمراه گشته است، و (نیز) او به هدایت یافتگان داناتر است. ﴿7﴾ پس از تکذیب کنندگان اطاعت مکن. ﴿8﴾ آنها دوست دارند (و میخواهند) که نرمی (و مدارا) کنی، پس آنها (نیز) نرمی (و مدارا) کنند. ﴿9﴾ و از هر فرومایة که بسیار سوگند (دروغ) یاد میکند، اطاعت مکن. ﴿10﴾ (آن) بسیار عیبجویی که به سخنچینی آمد و رفت میکند. ﴿11﴾ و بسیار بازدارندة (کار) خیر، و متجاوز و گناهکار است. ﴿12﴾ خشن (و کینهتوز) و (بدتر) از آن (بینسب و) حرام زاده است. ﴿13﴾ بدان خاطر که صاحب مال و فرزندان بسیار است (مبادا از او اطاعت کنی!). ﴿14﴾ هنگامیکه آیات ما بر او خواند شود، گوید: «(اینها) افسانههای گذشتگان است. ﴿15﴾ به زودی بر بینی او داغ میگذاریم. ﴿16﴾ ما آنها را آزمایش کردیم، همانگونه که صاحبان باغ را آز مودیم، هنگامیکه سوگند یاد کردند که صبحگاهان (که مستندان نباشند) میوههای باغ را بچینند. ﴿17﴾ و ان شاء الله (اگر الله بخواهد) نگفتند. ﴿18﴾ پس عذابی (فراگیر) از سوی پروردگارت بر (باغ) آنها فرو آمد، در حالیکه همه در خواب بودند. ﴿19﴾ پس آن باغ (سبز و خرم) همچون شب سیاه شد. ﴿20﴾ آنگاه صبحگاهان یکدیگر را ندا دادند. ﴿21﴾ که اگر میخواهید درو کنید، به سوی کشتزار (و باغ) خویش بروید. ﴿22﴾ پس آنها (به سوی کشتزار) حرکت کردند. در حالیکه آهسته باهم میگفتند: ﴿23﴾ «(مراقب باشید) که امروز هیچ بینوا (و مسکینی) در آن (باغ) وارد نشود». ﴿24﴾ و صبحگاهان با تصمیم جدی بر منع و جلوگیری (از مستنمدان) بیرون شدند. ﴿25﴾ پس هنگامیکه آن (باغ) را دیدند، گفتند: «یقیناً ما راه گم کردهایم، ﴿26﴾ نه، بلکه ما (از حاصلان) بیبهره و محروم هستیم». ﴿27﴾ یکی از بهترین آنها گفت: «آیا به شما نگفتم، چرا (شکر و) تسبیح (الله را) نمیگوئید؟!». ﴿28﴾ گفتند: «پروردگار ما پاک و منزه است، مسلّماً ما ستمکار بودیم». ﴿29﴾ آنگاه ملامت کنان به یکدیگر رو آوردند. ﴿30﴾ گفتند: «وای بر ما که طغیانگر (و سرکش) بودیم، ﴿31﴾ امیدواریم که پروردگارمان (مارا ببخشد و) در عوض چیزی بهتر از آن (باغ) به ما بدهد، بیگمان ما به سوی پروردگار خود روی آوردهایم». ﴿32﴾ عذاب (الله در دنیا) این چنین است، و عذاب آخرت مسلماً بزرگتر (و بیشتر) است، اگر آنها میدانستند. ﴿33﴾ به راستی برای پرهیزگاران نزد پروردگارشان باغهای پر نعمت است. ﴿34﴾ آیا ما مسلمانان را همچون مجرمان (و گناهکاران) قرار میدهیم؟!. ﴿35﴾ شما را چه شده است، چگونه داوری میکنید؟! ﴿36﴾ آیا شما کتابی (آسمانی) دارید که در آن میخوانید؟! ﴿37﴾ و در آن (کتاب) آنچه را انتخاب کنید، برای شما (نوشته شده) است؟! ﴿38﴾ یا اینکه شما بر (عهدۀ) ما عهد و بیمان استواری تا روز قیامت دارید، که هر چه را حکم کنید، (حق) برای شما باشد؟! ﴿39﴾ (ای پیامبر) از آنها بیرس، کدام یک از آنان در برابر این (ادعاها) متعهد است؟! ﴿40﴾ و یا اینکه آنها (معبودان و) شریکانی دارند، پس اگر است میگویند باید شریکان (و معبودان) خویش را بیاورند. ﴿41﴾ روزیکه (کار بالا گیرد و الله متعال برای داوری میان خلائق بیاید) ساق برهنه و مکشوف گردد، و (مشرکان) دعوت به سجود میشوند، ولی نمیتوانند (سجده کنند). ﴿42﴾(در حالیکه) دیدگانشان (از ندامت و خجالت) فرو افتاده و ذلّت و خواری وجودشان را در بر گرفته است، و یقیناً که پیش از آن (در دنیا) در حالیکه سالم بودند به سجود فرا خوانده میشدند. ﴿43﴾ پس (ای پیامبر) مرا با آن کسیکه این سخن (قرآن) را تکذیب میکند وا گذار، ما آنان را از آنجایکه نمیدانند بتدریج خواهیم گرفت. ﴿44﴾ و به آنها مهلت میدهم، بیگمان مکر (و تدبیر) من استوار (و محکم) است. ﴿45﴾ (ای پیامبر) آیا تو از آنها مزدی درخواست میکنی، که (آنها از ادای آن در رنجند، و) برایشان سنگین است؟! ﴿46﴾ یا (اسرار) غیب نزد آنهاست، پس آنان (از آن) مینویسند. ﴿47﴾ پس (ای پیامبر) برای فرمان (و حکم) پروردگارت صبر کن، و مانند صاحب ماهی (= یونس بن متی) مباش، هنگامیکه سرشار از غم و اندوه بود (الله را) نداد کرد. ﴿48﴾ اگر نعمت (و رحمتی) از سوی پروردگارش او را در نمییافت، یقیناً (از شکم ماهی) به صحرای بی آب و علف بیرون افکنده میشد، در حالیکه او بدحال (و نکوهیده) بود. ﴿49﴾ پس پروردگارش او را برگزید، و او را از صالحان قرار داد. ﴿50﴾ و (ای پیامبر) نزدیک است کسانیکه کافر شدند، هنگامیکه آیات قرآن را میشنوند، با چشمهای خود تو را چشم زخم بزنند (و بلغزانند) و میگویند: «قطعاً او دیوانه است». ﴿51﴾ در حالیکه این (قرآن) جز پندی برای جهانیان نیست. ﴿52﴾
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
نٓۚ وَٱلۡقَلَمِ وَمَا یَسۡطُرُونَ ١ مَآ أَنتَ بِنِعۡمَةِ رَبِّکَ بِمَجۡنُونٖ ٢ وَإِنَّ لَکَ لَأَجۡرًا غَیۡرَ مَمۡنُونٖ ٣ وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٖ ٤ فَسَتُبۡصِرُ وَیُبۡصِرُونَ ٥ بِأَییِّکُمُ ٱلۡمَفۡتُونُ ٦ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِۦ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِینَ ٧ فَلَا تُطِعِ ٱلۡمُکَذِّبِینَ ٨ وَدُّواْ لَوۡ تُدۡهِنُ فَیُدۡهِنُونَ ٩ وَلَا تُطِعۡ کُلَّ حَلَّافٖ مَّهِینٍ ١٠ هَمَّازٖ مَّشَّآءِۢ بِنَمِیمٖ ١١ مَّنَّاعٖ لِّلۡخَیۡرِ مُعۡتَدٍ أَثِیمٍ ١٢ عُتُلِّۢ بَعۡدَ ذَٰلِکَ زَنِیمٍ ١٣ أَن کَانَ ذَا مَالٖ وَبَنِینَ ١٤ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِ ءَایَٰتُنَا قَالَ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ ١٥سَنَسِمُهُۥ عَلَى ٱلۡخُرۡطُومِ ١٦ إِنَّا بَلَوۡنَٰهُمۡ کَمَا بَلَوۡنَآ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ إِذۡ أَقۡسَمُواْ لَیَصۡرِمُنَّهَا مُصۡبِحِینَ ١٧ وَلَا یَسۡتَثۡنُونَ ١٨ فَطَافَ عَلَیۡهَا طَآئِفٞ مِّن رَّبِّکَ وَهُمۡ نَآئِمُونَ ١٩ فَأَصۡبَحَتۡ کَٱلصَّرِیمِ ٢٠ فَتَنَادَوۡاْ مُصۡبِحِینَ ٢١ أَنِ ٱغۡدُواْ عَلَىٰ حَرۡثِکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰرِمِینَ ٢٢ فَٱنطَلَقُواْ وَهُمۡ یَتَخَٰفَتُونَ ٢٣ أَن لَّا یَدۡخُلَنَّهَا ٱلۡیَوۡمَ عَلَیۡکُم مِّسۡکِینٞ ٢٤ وَغَدَوۡاْ عَلَىٰ حَرۡدٖ قَٰدِرِینَ ٢٥ فَلَمَّا رَأَوۡهَا قَالُوٓاْ إِنَّا لَضَآلُّونَ ٢٦ بَلۡ نَحۡنُ مَحۡرُومُونَ ٢٧ قَالَ أَوۡسَطُهُمۡ أَلَمۡ أَقُل لَّکُمۡ لَوۡلَا تُسَبِّحُونَ ٢٨ قَالُواْ سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ ٢٩ فَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ یَتَلَٰوَمُونَ ٣٠ قَالُواْ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا طَٰغِینَ ٣١ عَسَىٰ رَبُّنَآ أَن یُبۡدِلَنَا خَیۡرٗا مِّنۡهَآ إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا رَٰغِبُونَ ٣٢ کَذَٰلِکَ ٱلۡعَذَابُۖ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَکۡبَرُۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ ٣٣ إِنَّ لِلۡمُتَّقِینَ عِندَ رَبِّهِمۡ جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ ٣٤ أَفَنَجۡعَلُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ کَٱلۡمُجۡرِمِینَ ٣٥ مَا لَکُمۡ کَیۡفَ تَحۡکُمُونَ ٣٦ أَمۡ لَکُمۡ کِتَٰبٞ فِیهِ تَدۡرُسُونَ ٣٧ إِنَّ لَکُمۡ فِیهِ لَمَا تَخَیَّرُونَ ٣٨ أَمۡ لَکُمۡ أَیۡمَٰنٌ عَلَیۡنَا بَٰلِغَةٌ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ إِنَّ لَکُمۡ لَمَا تَحۡکُمُونَ ٣٩ سَلۡهُمۡ أَیُّهُم بِذَٰلِکَ زَعِیمٌ ٤٠ أَمۡ لَهُمۡ شُرَکَآءُ فَلۡیَأۡتُواْ بِشُرَکَآئِهِمۡ إِن کَانُواْ صَٰدِقِینَ ٤١ یَوۡمَ یُکۡشَفُ عَن سَاقٖ وَیُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ ٤٢خَٰشِعَةً أَبۡصَٰرُهُمۡ تَرۡهَقُهُمۡ ذِلَّةٞۖ وَقَدۡ کَانُواْ یُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ وَهُمۡ سَٰلِمُونَ ٤٣ فَذَرۡنِی وَمَن یُکَذِّبُ بِهَٰذَا ٱلۡحَدِیثِۖ سَنَسۡتَدۡرِجُهُم مِّنۡ حَیۡثُ لَا یَعۡلَمُونَ ٤٤ وَأُمۡلِی لَهُمۡۚ إِنَّ کَیۡدِی مَتِینٌ ٤٥ أَمۡ تَسَۡٔلُهُمۡ أَجۡرٗا فَهُم مِّن مَّغۡرَمٖ مُّثۡقَلُونَ ٤٦ أَمۡ عِندَهُمُ ٱلۡغَیۡبُ فَهُمۡ یَکۡتُبُونَ ٤٧ فَٱصۡبِرۡ لِحُکۡمِ رَبِّکَ وَلَا تَکُن کَصَاحِبِ ٱلۡحُوتِ إِذۡ نَادَىٰ وَهُوَ مَکۡظُومٞ ٤٨ لَّوۡلَآ أَن تَدَٰرَکَهُۥ نِعۡمَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ لَنُبِذَ بِٱلۡعَرَآءِ وَهُوَ مَذۡمُومٞ ٤٩ فَٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُۥ فَجَعَلَهُۥ مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ٥٠ وَإِن یَکَادُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَیُزۡلِقُونَکَ بِأَبۡصَٰرِهِمۡ لَمَّا سَمِعُواْ ٱلذِّکۡرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُۥ لَمَجۡنُونٞ ٥١ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِینَ ٥٢
سوره قلم
به نام خداوند بخشندة مهربان
نون. سوگند به قلم و آنچه مینویسند. ﴿1﴾ (که) تو به فضل پروردگارت دیوانه نیستی. ﴿2﴾ و بیگمان تو پاداشی پاین ناپذیر داری. ﴿3﴾ و همانا تو از خوی سترگی برخوردار هستی. ﴿4﴾ پس خواهی دید و (آنان) هم خواهند دید. ﴿5﴾ که کدام یک از شما دیوانه است؟. ﴿6﴾ بیگمان پروردگارت به کسیکه از راهش بیراه شده داناتر است و او به راهیافتگان (هم) داناتر میباشد. ﴿7﴾ پس، از تکذیبکنندگان پیروی مکن. ﴿8﴾ آنان دوست میدارند که نرمش و سازششان دهی تا آنا هم نرمش و سازش از خود نشان دهند. ﴿9﴾ و از هر فرومایهای که بسیار سوگند میخورد پیروی مکن. ﴿10﴾ بسیار عیبجوئی که دائما سخنچینی میکند. ﴿11﴾ بسیار مانع کار خیر (و) تجاوزگر گناهکار است. ﴿12﴾ سخت روی، گذشته از این که بیاصل و نسب است. ﴿13﴾ از آن روی که دارای مال و فرزند است. ﴿14﴾ هنگامیکه آیههای ما بر او خوانده میشود میگوید: افسانههای پیشینیان است. ﴿15﴾ما بر بینی او داغ خواهیم نهاد. ﴿16﴾ بیگمان ما آنانرا آزمودیم چنانکه صاحبان آن باغ را آزمودیم، هنگامیکه سوگند یاد کردند که میوههای باغ را بامدادن بچینند. ﴿17﴾ و نگفتند: إن شاء الله. ﴿18﴾ پس بر آن باغ بلایی از سوی پروردگارت فرود آمد درحالیکه آنان خفته بودند. ﴿19﴾ آنگاه مانند شب تاریک گردید. ﴿20﴾ آنگاه صبحگاهان همدیگر را ندا دادند. ﴿21﴾ اگر میخواهید میوههای خود را بچینید صبحِ زود حرکت کنید و خویشتن را به کشتزار خود برسانید. ﴿22﴾ آنگاه پج پچکنان به راه افتادند. ﴿23﴾ که نباید امروز بینوائی در باغ پیش شما بیاید. ﴿24﴾ و بامدادن بدین قصد که میتوانند (از ورود فقرا) جلوگیری کنند و (ایشان را) بازدارند (بهسوی باغ) روان شدند. ﴿25﴾ و هنگامیکه باغ را دیدند، گفتند: ما راه را گم کردهایم. ﴿26﴾ بلکه ما محروم هستیم. ﴿27﴾ بهترین آنان گفت: آیا به شما نگفته بودیم که چرا خداوند را به پاکی یاد نمیکنید. ﴿28﴾ گفتند: پروردگارمان پاک و منزّه است، ما ستمکار بودهایم. ﴿29﴾ پس سرزنشکنان روی به یکدیگر آوردند. ﴿30﴾ گفتند: وای بر ما بهراستی که ما طغیانگر بودهایم. ﴿31﴾ امیدواریم پروردگارمان بهتر از آنرا برای ما جایگزین کند، همانا ما رو بهسوی پروردگارمان داریم. ﴿32﴾ عذاب این چنین است و عذاب آخرت بزرگتر میباشد اگر میدانستند. ﴿33﴾ همانا پرهیزگارشان نزد پروردگارشان باغهای پر ناز و نعمت دارند. ﴿34﴾ آیا فرمانبرداران را همچون گناهکاران یکسان قرار میدهیم؟!. ﴿35﴾ شما را چه شده است! چگونه حکم میکنید؟. ﴿36﴾ آیا شما کتابی دارید که در آن میخوانید؟. ﴿37﴾ و شما آنچه را که برمیگزینید در آن است؟. ﴿38﴾ آیا شما بر (عهدة) ما تا به قیامت عهدهایی استوار دارید؟ که هرچه حکم کنید خواهید داشت؟. ﴿39﴾ از آن بپرس کدام یک از ایشان ضامن چنین پیمانهایی است؟!. ﴿40﴾ یا اینکه شریکهائی دارند، اگر راست میگویند شریکان خود را بیاورند. ﴿41﴾ روزی که ساق آشکار میشود و به سجده فراخوانده میشوند ولی نمیتوانند. ﴿42﴾این در حالی است که چشمانشان بهزیر افتاده و خواری و پستی وجودشان را فرا گرفته است، این در حالی است هنگامیکه سالم و تندرست بودند به سجده فراخوانده شدند. ﴿43﴾ پس مرا با کسیکه این سخن را دروغ میانگارد رها کن، به تدریج آنانرا از جایی که نمیدانند خواهیم گرفت. ﴿44﴾ و به آنان مهلت میدهم بیگمان چارهجوئی من استوار است. ﴿45﴾ آیا از آنان مزدی درخواست میکنی و آنان زیر بار تاوان گرانبارند؟. ﴿46﴾ یا اینکه نزدشان علم غیب وجود دارد و آنان (از روی آن) مینویسند. ﴿47﴾ پس در راستای فرا رسیدن حکم پروردگارت شکیبایی ورز و مانند قرین ماهی مباش که با دلی سرشار از غم دعا کرد. ﴿48﴾ اگر نعمت و رحمتی از سوی پروردگارش او را درنمییافت به یقین نکوهش شده در زمین بیآب و علف افکنده میشد. ﴿49﴾ آنگاه پروردگارش او را برگزید و او را از درستکاران قرار داد. ﴿50﴾ و به یقین نزدیک بود کافران چون قرآن را شنیدند تو را با چشمهای خود بلغزانند و میگویند: او دیوانه است. ﴿51﴾ حال آنکه آن (=قرآن) جز پندی برای جهانیان است. ﴿52﴾