سوره یس
یسٓ
یس [= یا. سین]
وَٱلۡقُرۡءَانِ ٱلۡحَکِیمِ
سوگند به قرآن حکیم!
إِنَّکَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ
[که] قطعاً تو از پیامبران [ما] هستی
عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ
[و] بر راه راست [اسلام قرار داری]
تَنزِیلَ ٱلۡعَزِیزِ ٱلرَّحِیمِ
[این قرآن] فروفرستادۀ [پروردگار] شکستناپذیر مهربان است
لِتُنذِرَ قَوۡمٗا مَّآ أُنذِرَ ءَابَآؤُهُمۡ فَهُمۡ غَٰفِلُونَ
تا مردمی را [دربارۀ عذاب قیامت] بیم دهى که پدرانشان هشدار نیافتهاند و [به این سبب] آنها نیز غافلند.
لَقَدۡ حَقَّ ٱلۡقَوۡلُ عَلَىٰٓ أَکۡثَرِهِمۡ فَهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ
یقیناً فرمان [عذاب الهی] بر بیشتر آنان تحقق یافته است؛ پس [لجاجت میکنند و] ایمان نمیآورند.
إِنَّا جَعَلۡنَا فِیٓ أَعۡنَٰقِهِمۡ أَغۡلَٰلٗا فَهِیَ إِلَى ٱلۡأَذۡقَانِ فَهُم مُّقۡمَحُونَ
[مثال گمراهیِ کافران، چنان است که گویی] ما زنجیرهایی بر گردنهایشان نهادهایم که تا زیر چانههایشان [پیچیده شده] است، چنان که سرهایشان بالا مانده است [و از انجام هر خیری عاجزند و راه هدایت را نمییابند].
وَجَعَلۡنَا مِنۢ بَیۡنِ أَیۡدِیهِمۡ سَدّٗا وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ سَدّٗا فَأَغۡشَیۡنَٰهُمۡ فَهُمۡ لَا یُبۡصِرُونَ
و از پیش رویشان دیواری و از پشت سرشان نیز دیواری نهادهایم و چشمانشان را با پردهای پوشاندهایم؛ از این روست که [حقیقت را] نمیبینند.
وَسَوَآءٌ عَلَیۡهِمۡ ءَأَنذَرۡتَهُمۡ أَمۡ لَمۡ تُنذِرۡهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ
[ای پیامبر،] برایشان یکسان است که آنان را بیم دهی یا بیم ندهی؛ [در هر حال،] ایمان نمیآورند.
إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ ٱتَّبَعَ ٱلذِّکۡرَ وَخَشِیَ ٱلرَّحۡمَٰنَ بِٱلۡغَیۡبِۖ فَبَشِّرۡهُ بِمَغۡفِرَةٖ وَأَجۡرٖ کَرِیمٍ
جز این نیست که تو به کسى بیم میدهى [و این کار برای کسی سود دارد] که پیرو قرآن باشد و در نهان از [پروردگار] رحمان بترسد؛ پس او را [که چنین است] به آمرزش و پاداشى ارجمند بشارت بده.
إِنَّا نَحۡنُ نُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَنَکۡتُبُ مَا قَدَّمُواْ وَءَاثَٰرَهُمۡۚ وَکُلَّ شَیۡءٍ أَحۡصَیۡنَٰهُ فِیٓ إِمَامٖ مُّبِینٖ
یقیناً ماییم که مردگان را زنده میکنیم و آنچه [از اعمال خیر و شر] را که از پیش فرستادهاند و آثار [به جایمانده از] آنان را مینویسیم؛ و همه چیز را در کتابی روشن [= لوح محفوظ] به شمار آوردهایم.
وَٱضۡرِبۡ لَهُم مَّثَلًا أَصۡحَٰبَ ٱلۡقَرۡیَةِ إِذۡ جَآءَهَا ٱلۡمُرۡسَلُونَ
[ای پیامبر، ماجرای] مردم آن شهر را برایشان مثال بزن، آنگاه که پیامبران نزدشان رفتند.
إِذۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَیۡهِمُ ٱثۡنَیۡنِ فَکَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزۡنَا بِثَالِثٖ فَقَالُوٓاْ إِنَّآ إِلَیۡکُم مُّرۡسَلُونَ
وقتی دو نفر از پیامبران را به سویشان فرستادیم؛ اما [مردم] آنان را تکذیب کردند؛ سپس آن دو را با فرستادن پیامبر سوم، [تأیید و] تقویت کردیم. آنان [به اهالی شهر] میگفتند: «ما رسولان [الهی] به سوی شما هستیم».
قَالُواْ مَآ أَنتُمۡ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا وَمَآ أَنزَلَ ٱلرَّحۡمَٰنُ مِن شَیۡءٍ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا تَکۡذِبُونَ
[اهالی شهر در پاسخ] گفتند: «شما جز بشری همانند ما نیستید و [پروردگار] رحمان، چیزی [از وحی] نازل نکرده است. شما جز دروغ نمیگویید».
قَالُواْ رَبُّنَا یَعۡلَمُ إِنَّآ إِلَیۡکُمۡ لَمُرۡسَلُونَ
[پیامبران] گفتند: «پروردگارمان میداند که قطعاً به سوی شما فرستاده شدهایم.
وَمَا عَلَیۡنَآ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِینُ
و ما وظیفهای جز رساندن آشکار [وحی] نداریم».
قَالُوٓاْ إِنَّا تَطَیَّرۡنَا بِکُمۡۖ لَئِن لَّمۡ تَنتَهُواْ لَنَرۡجُمَنَّکُمۡ وَلَیَمَسَّنَّکُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٞ
[مردم] گفتند: «ما شما را به شگون بد گرفتهایم. اگر [از تبلیغ] دست برندارید، حتماً سنگسارتان مىکنیم و بیتردید، عذابی دردناک از [جانب] ما به شما خواهد رسید».
قَالُواْ طَـٰٓئِرُکُم مَّعَکُمۡ أَئِن ذُکِّرۡتُمۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ مُّسۡرِفُونَ
[پیامبران] گفتند: «شومیِ شما با خودتان [و ناشی از کفر و گناه] است. آیا اگر پندتان دهند [آن را شوم میپندارید؟] بلکه [حقیقت این است که شما در ارتکاب گناه،] مردمی اسرافکارید».
وَجَآءَ مِنۡ أَقۡصَا ٱلۡمَدِینَةِ رَجُلٞ یَسۡعَىٰ قَالَ یَٰقَوۡمِ ٱتَّبِعُواْ ٱلۡمُرۡسَلِینَ
و مردی از دورترین نقطۀ شهر شتابان آمد [و] گفت: «ای قوم من، از این پیامبران پیروی کنید.
ٱتَّبِعُواْ مَن لَّا یَسۡـَٔلُکُمۡ أَجۡرٗا وَهُم مُّهۡتَدُونَ
پیرو کسانی باشید که از شما پاداشی نمیخواهند و خود هدایتیافتهاند.
وَمَالِیَ لَآ أَعۡبُدُ ٱلَّذِی فَطَرَنِی وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ
و چرا معبودی را عبادت نکنم که مرا آفریده است و [شما نیز] به سویش بازگردانده میشوید؟
ءَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةً إِن یُرِدۡنِ ٱلرَّحۡمَٰنُ بِضُرّٖ لَّا تُغۡنِ عَنِّی شَفَٰعَتُهُمۡ شَیۡـٔٗا وَلَا یُنقِذُونِ
آیا به جاى او معبودانى برگزینم که اگر [پروردگار] رحمان بخواهد گزندی به من برساند، نه شفاعتشان برایم سودی دارد و نه مىتوانند مرا [از عذاب الهی] نجات دهند؟
إِنِّیٓ إِذٗا لَّفِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٍ
در آن صورت، یقیناً در گمراهی آشکاری خواهم بود.
إِنِّیٓ ءَامَنتُ بِرَبِّکُمۡ فَٱسۡمَعُونِ
من به پروردگارتان ایمان آوردهام [و از مرگ هراسی ندارم؛] پس سخنانم را بشنوید.
قِیلَ ٱدۡخُلِ ٱلۡجَنَّةَۖ قَالَ یَٰلَیۡتَ قَوۡمِی یَعۡلَمُونَ
[پس از اینکه آن مرد به دست قومش به شهادت رسید،] به وی گفته شد: «وارد بهشت شو». او گفت: «ای کاش قوم من میدانستند
بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ ٱلۡمُکۡرَمِینَ
که پروردگارم مرا آمرزیده و گرامی داشته است».
۞وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَىٰ قَوۡمِهِۦ مِنۢ بَعۡدِهِۦ مِن جُندٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَمَا کُنَّا مُنزِلِینَ
پس از [شهادت] او، هیچ سپاهى از آسمان بر قومش نفرستادیم و [پیش از این نیز] فروفرستنده نبودیم.
إِن کَانَتۡ إِلَّا صَیۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ فَإِذَا هُمۡ خَٰمِدُونَ
[کیفرشان] جز یک بانگ مرگبار نبود؛ بهناگاه همگی [مرده و] خاموش گشتند.
یَٰحَسۡرَةً عَلَى ٱلۡعِبَادِۚ مَا یَأۡتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ
ای افسوس بر این بندگان! هیچ پیامبری به سویشان نیامد، مگر آنکه او را مسخره میکردند.
أَلَمۡ یَرَوۡاْ کَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّنَ ٱلۡقُرُونِ أَنَّهُمۡ إِلَیۡهِمۡ لَا یَرۡجِعُونَ
آیا ندیدهاند [و نمىدانند] که قبل از آنان چه بسیار نسلها را هلاک کردهایم که دیگر نزد اینها [به دنیا] بازنمىگردند؟
وَإِن کُلّٞ لَّمَّا جَمِیعٞ لَّدَیۡنَا مُحۡضَرُونَ
و [روز قیامت] هیچ کس نیست، مگر آنکه همگی [برای حسابرسی و جزادهی] نزد ما احضار میشوند.
وَءَایَةٞ لَّهُمُ ٱلۡأَرۡضُ ٱلۡمَیۡتَةُ أَحۡیَیۡنَٰهَا وَأَخۡرَجۡنَا مِنۡهَا حَبّٗا فَمِنۡهُ یَأۡکُلُونَ
برای آنان [که قیامت را باور ندارند،] زمین خشک نشانهای [عبرتآموز] است: ما آن [زمین] را زنده کردیم و از [خاک] آن دانههایی رویاندیم که [مخلوقات الهی] از آن میخورند.
وَجَعَلۡنَا فِیهَا جَنَّـٰتٖ مِّن نَّخِیلٖ وَأَعۡنَٰبٖ وَفَجَّرۡنَا فِیهَا مِنَ ٱلۡعُیُونِ
و در آن [زمین] باغهایی از نخل و انگور پدید آوردیم و چشمهها در آن جاری ساختیم.
لِیَأۡکُلُواْ مِن ثَمَرِهِۦ وَمَا عَمِلَتۡهُ أَیۡدِیهِمۡۚ أَفَلَا یَشۡکُرُونَ
تا [مردم] از میوهاش بخورند در حالی که این [محصولات، حاصل تلاش آنها نیست و آنها] را با دستان خود به عمل نیاوردهاند [بلکه به رحمتی از جانب الله از آنها برخوردار شدهاند]. پس آیا شکر به جای نمیآورند؟
سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡأَزۡوَٰجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنۢبِتُ ٱلۡأَرۡضُ وَمِنۡ أَنفُسِهِمۡ وَمِمَّا لَا یَعۡلَمُونَ
پاک و منزه است آن [پروردگاری] که همۀ گونهها را آفریده است؛ از آنچه زمین میرویانَد [= گیاهان و درختان] و از خودشان [=انسانها] و از آنچه نمیدانند.
وَءَایَةٞ لَّهُمُ ٱلَّیۡلُ نَسۡلَخُ مِنۡهُ ٱلنَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظۡلِمُونَ
و شب نشانهای [دیگر از قدرت الهی] برایشان است [که] روز را از آن برکنار مىکنیم و ناگهان [همه] در تاریکى فرومىروند.
وَٱلشَّمۡسُ تَجۡرِی لِمُسۡتَقَرّٖ لَّهَاۚ ذَٰلِکَ تَقۡدِیرُ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡعَلِیمِ
و خورشید [نیز پیوسته] به سوی قرارگاهش در حرکت است. این تقدیرِ [پروردگارِ] شکستناپذیرِ داناست.
وَٱلۡقَمَرَ قَدَّرۡنَٰهُ مَنَازِلَ حَتَّىٰ عَادَ کَٱلۡعُرۡجُونِ ٱلۡقَدِیمِ
و براى ماه [نیز] منزلگاههایی مقرر نمودهایم تا [سرانجام از قرص کامل به هلال و] به شکل شاخۀ خشک خرما بازگردد.
لَا ٱلشَّمۡسُ یَنۢبَغِی لَهَآ أَن تُدۡرِکَ ٱلۡقَمَرَ وَلَا ٱلَّیۡلُ سَابِقُ ٱلنَّهَارِۚ وَکُلّٞ فِی فَلَکٖ یَسۡبَحُونَ
نه خورشید را سزاوار است که [در سیر خود] به ماه برسد و نه شب بر روز پیشی میگیرد؛ و هر یک از [کُرات و سیارات] در مداری شناورند.
وَءَایَةٞ لَّهُمۡ أَنَّا حَمَلۡنَا ذُرِّیَّتَهُمۡ فِی ٱلۡفُلۡکِ ٱلۡمَشۡحُونِ
نشانهاى [دیگر از قدرت پروردگار] برای آنان، این است که پدرانشان را در کشتی انباشته [از سرنشین و بار] حمل کردیم.
وَخَلَقۡنَا لَهُم مِّن مِّثۡلِهِۦ مَا یَرۡکَبُونَ
همچنین، چیزی همانند آن [کشتى] برایشان آفریدهایم که بر آن سوار شوند.
وَإِن نَّشَأۡ نُغۡرِقۡهُمۡ فَلَا صَرِیخَ لَهُمۡ وَلَا هُمۡ یُنقَذُونَ
اگر بخواهیم، غرقشان میکنیم؛ در این صورت، نه فریادرسی دارند و نه [از تقدیر الهی] رهایی مییابند؛
إِلَّا رَحۡمَةٗ مِّنَّا وَمَتَٰعًا إِلَىٰ حِینٖ
مگر اینکه رحمتی از جانب ما [بینند] و بهرهمندی [از نعمتهای دنیا] تا زمانی [معیّن شامل حالشان شود].
وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ ٱتَّقُواْ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیکُمۡ وَمَا خَلۡفَکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ
و چون به آنان [= مشرکان] گفته میشود: «از آنچه [عذاب و سختی دنیا و آخرت] پیش رو و پشت سر دارید، پروا کنید؛ باشد که مورد رحمت قرار گیرید»، [هیچ اعتنا نمیکنند].
وَمَا تَأۡتِیهِم مِّنۡ ءَایَةٖ مِّنۡ ءَایَٰتِ رَبِّهِمۡ إِلَّا کَانُواْ عَنۡهَا مُعۡرِضِینَ
هیچ یک از نشانههای [قدرت و بزرگی] پروردگارشان بر آنان عرضه نمیگردد، مگر اینکه از آن روی میگردانند.
وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ ٱللَّهُ قَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَنُطۡعِمُ مَن لَّوۡ یَشَآءُ ٱللَّهُ أَطۡعَمَهُۥٓ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ
و چون به آنان گفته میشود: «از آنچه الله روزیتان کرده است انفاق کنید»، کسانی که کفر ورزیدهاند به کسانی که ایمان آوردهاند میگویند: «آیا به کسی غذا بدهیم که اگر الله میخواست، [خود] به او غذا میداد؟ شما جز در گمراهی آشکار نیستید».
وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ
و [با تمسخر به مؤمنان] میگویند: «اگر راستگویید، این وعده [قیامت] کی خواهد بود؟»
مَا یَنظُرُونَ إِلَّا صَیۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ تَأۡخُذُهُمۡ وَهُمۡ یَخِصِّمُونَ
[این منکران قیامت] جز در انتظار یک بانگ مرگبار نیستند که ناگهان، در حالی که سرگرم جدال [در امور دنیا] هستند، آنان را فراگیرد.
فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ تَوۡصِیَةٗ وَلَآ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِمۡ یَرۡجِعُونَ
[در آن هنگام] نه میتوانند [به کسی] وصیت کنند و نه به سوی خانوادۀ خود بازگردند.
وَنُفِخَ فِی ٱلصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ ٱلۡأَجۡدَاثِ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ یَنسِلُونَ
و [هنگامی که برای دومین بار] در صور دمیده شود و ناگهان از قبرهایشان [بیرون میآیند و] به سوی پروردگارشان میشتابند.
قَالُواْ یَٰوَیۡلَنَا مَنۢ بَعَثَنَا مِن مَّرۡقَدِنَاۜۗ هَٰذَا مَا وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَصَدَقَ ٱلۡمُرۡسَلُونَ
[و با ناباوری] میگویند: «وای بر ما! چه کسی ما را از قبرهایمان برانگیخت؟» [به آنان گفته میشود:] «این همان [روزی] است که [پروردگار] رحمان وعده داده بود؛ و پیامبران [در این باره] راست میگفتند.
إِن کَانَتۡ إِلَّا صَیۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ فَإِذَا هُمۡ جَمِیعٞ لَّدَیۡنَا مُحۡضَرُونَ
[برانگیختن مردگان از گور،] جز یک بانگ هولناک [= دومین دمیدنِ صور] نیست و ناگهان همه را نزد ما حاضر میکنند.
فَٱلۡیَوۡمَ لَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَیۡـٔٗا وَلَا تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ
[بدانید که] امروز، به هیچ کس ستمی نمیشود و جز در برابرِ آنچه [در دنیا] کردهاید، جزا نمیبینید.
إِنَّ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ ٱلۡیَوۡمَ فِی شُغُلٖ فَٰکِهُونَ
بیتردید، اهل بهشت امروز با شادمانی سرگرم [نعمتهای الهی] هستند.
هُمۡ وَأَزۡوَٰجُهُمۡ فِی ظِلَٰلٍ عَلَى ٱلۡأَرَآئِکِ مُتَّکِـُٔونَ
آنان و همسرانشان در سایهها[ی گستردۀ بهشتی] بر تختها تکیه زدهاند.
لَهُمۡ فِیهَا فَٰکِهَةٞ وَلَهُم مَّا یَدَّعُونَ
در آنجا [هر گونه] میوه و هر چه بخواهند برایشان [فراهم] است.
سَلَٰمٞ قَوۡلٗا مِّن رَّبّٖ رَّحِیمٖ
[برتر از این نعمتها] سلامی است که سخن پروردگار مهربان است.
وَٱمۡتَٰزُواْ ٱلۡیَوۡمَ أَیُّهَا ٱلۡمُجۡرِمُونَ
[آنگاه به مشرکان خطاب میشود:] «ای گناهکاران، امروز [از مؤمنان] جدا شوید.
۞أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَیۡکُمۡ یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّیۡطَٰنَۖ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞ
ای فرزندان آدم، آیا با شما پیمان نبستم [و فرمان ندادم] که شیطان را عبادت نکنید [که] قطعاً او دشمن آشکارِ شماست؟
وَأَنِ ٱعۡبُدُونِیۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ
و اینکه [تنها] مرا عبادت کنید [که] راه راست همین است؟
وَلَقَدۡ أَضَلَّ مِنکُمۡ جِبِلّٗا کَثِیرًاۖ أَفَلَمۡ تَکُونُواْ تَعۡقِلُونَ
و بیتردید، شیطان بسیاری از شما را گمراه ساخت. آیا اندیشه نمیکردید؟
هَٰذِهِۦ جَهَنَّمُ ٱلَّتِی کُنتُمۡ تُوعَدُونَ
این [همان] دوزخی است که به شما وعده داده میشد.
ٱصۡلَوۡهَا ٱلۡیَوۡمَ بِمَا کُنتُمۡ تَکۡفُرُونَ
امروز به سزای آنکه کفر میورزیدید به آن [آتش] وارد شوید».
ٱلۡیَوۡمَ نَخۡتِمُ عَلَىٰٓ أَفۡوَٰهِهِمۡ وَتُکَلِّمُنَآ أَیۡدِیهِمۡ وَتَشۡهَدُ أَرۡجُلُهُم بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ
امروز بر دهانهایشان مُهر مینهیم و دستهایشان با ما سخن میگویند و پاهایشان به آنچه میکردند گواهی میدهند.
وَلَوۡ نَشَآءُ لَطَمَسۡنَا عَلَىٰٓ أَعۡیُنِهِمۡ فَٱسۡتَبَقُواْ ٱلصِّرَٰطَ فَأَنَّىٰ یُبۡصِرُونَ
و اگر بخواهیم، بىتردید چشمانشان را محو مىکنیم، آنگاه [با چشم بسته] به سوی [پل] صراط [از یکدیگر] پیشی مىگیرند [تا به بهشت راه یابند]؛ اما مگر کجا را مىبینند؟
وَلَوۡ نَشَآءُ لَمَسَخۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ مَکَانَتِهِمۡ فَمَا ٱسۡتَطَٰعُواْ مُضِیّٗا وَلَا یَرۡجِعُونَ
و اگر بخواهیم، [ظاهرشان را تغییر میدهیم و چنان] آنان را در جای خود مسخ [و زمینگیر] میکنیم که نه بتوانند پیش بروند و نه به عقب بازگردند.
وَمَن نُّعَمِّرۡهُ نُنَکِّسۡهُ فِی ٱلۡخَلۡقِۚ أَفَلَا یَعۡقِلُونَ
و ما به هر کس که عمر طولانی بدهیم، در آفرینش دگرگونش میکنیم [و او را به ناتوانی ذهنی و بدنیِ دوران کودکی برمیگردانیم]. پس آیا [دربارۀ قدرت پروردگار] نمیاندیشند؟
وَمَا عَلَّمۡنَٰهُ ٱلشِّعۡرَ وَمَا یَنۢبَغِی لَهُۥٓۚ إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ وَقُرۡءَانٞ مُّبِینٞ
و ما به او [= محمد] شعر نیاموختهایم و [شاعری،] شایستۀ او نیست. این [که آموختهایم، چیزی] نیست مگر اندرز و قرآنی روشن.
لِّیُنذِرَ مَن کَانَ حَیّٗا وَیَحِقَّ ٱلۡقَوۡلُ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ
تا هر کس را که زنده[دل] باشد، بیم دهد و فرمان [عذاب الهی] بر کافران محقَّق گردد.
أَوَلَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّا خَلَقۡنَا لَهُم مِّمَّا عَمِلَتۡ أَیۡدِینَآ أَنۡعَٰمٗا فَهُمۡ لَهَا مَٰلِکُونَ
آیا ندیدهاند که ما از آنچه دستهایمان ساخته است، چهارپایانی برایشان آفریدهایم که مالک آنها هستند؟
وَذَلَّلۡنَٰهَا لَهُمۡ فَمِنۡهَا رَکُوبُهُمۡ وَمِنۡهَا یَأۡکُلُونَ
و آنها را برایشان رام کردیم تا بر برخی سوار شوند و از [گوشت] برخی تغدیه کنند.
وَلَهُمۡ فِیهَا مَنَٰفِعُ وَمَشَارِبُۚ أَفَلَا یَشۡکُرُونَ
و از آن [حیوانات،] بهرههای دیگر و نوشیدنیهایی [= شیر] دارند. پس آیا شکر به جای نمیآورند؟
وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لَّعَلَّهُمۡ یُنصَرُونَ
[با این همه نعمت، مشرکان] به جای الله معبودانی برگزیدهاند؛ به این امید که [از سوی آنها] یاری شوند.
لَا یَسۡتَطِیعُونَ نَصۡرَهُمۡ وَهُمۡ لَهُمۡ جُندٞ مُّحۡضَرُونَ
آن [معبودهای باطل] قادر به یاریشان نیستند و این [مشرکان نیز در قیامت] لشکری برای آنها [= معبودهای باطل] خواهند بود که [همگی به آتش دوزخ] فراخوانده میشوند.
فَلَا یَحۡزُنکَ قَوۡلُهُمۡۘ إِنَّا نَعۡلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعۡلِنُونَ
[ای پیامبر،] سخن آنان تو را غمگین نسازد. بیتردید، ما آنچه را پنهان میکنند و آنچه را آشکار میسازند، [به خوبی] میدانیم.
أَوَلَمۡ یَرَ ٱلۡإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقۡنَٰهُ مِن نُّطۡفَةٖ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٞ مُّبِینٞ
آیا انسان ندیده است که ما او را از نطفهای آفریدهایم؛ [آنگاه مراحل رشد را طی کرد و] سپس دشمنی آشکار شد؟
وَضَرَبَ لَنَا مَثَلٗا وَنَسِیَ خَلۡقَهُۥۖ قَالَ مَن یُحۡیِ ٱلۡعِظَٰمَ وَهِیَ رَمِیمٞ
و برای ما مثالی زد و آفرینش خویش را فراموش کرد [و] گفت: «چه کسی این استخوانها را [دوباره] زنده میکند در حالی که پوسیده است؟»
قُلۡ یُحۡیِیهَا ٱلَّذِیٓ أَنشَأَهَآ أَوَّلَ مَرَّةٖۖ وَهُوَ بِکُلِّ خَلۡقٍ عَلِیمٌ
بگو: «همان ذاتی زندهاش میکند که نخستین بار آن را پدید آورد و او به هر آفرینشی داناست.
ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُم مِّنَ ٱلشَّجَرِ ٱلۡأَخۡضَرِ نَارٗا فَإِذَآ أَنتُم مِّنۡهُ تُوقِدُونَ
همان ذاتی که از درخت سبز، آتشی برایتان پدید آورد و شما [در صورت نیاز،] خود از آن [درخت] آتش میافروزید».
أَوَلَیۡسَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِقَٰدِرٍ عَلَىٰٓ أَن یَخۡلُقَ مِثۡلَهُمۚ بَلَىٰ وَهُوَ ٱلۡخَلَّـٰقُ ٱلۡعَلِیمُ
آیا ذاتی که آسمانها و زمین را آفریده است، نمیتواند همانند اینها را [پس از مرگشان دوباره] بیافریند؟ آری [میتواند] و او آفرینندۀ داناست.
إِنَّمَآ أَمۡرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَیۡـًٔا أَن یَقُولَ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ
فرمان او چون چیزی را اراده کند تنها این است که به آن میگوید: «موجود شو»؛ پس [بیدرنگ] موجود میشود.
فَسُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی بِیَدِهِۦ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیۡءٖ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ
پس پاک و منزه است پروردگاری که [حاکمیت و] اختیارِ همه چیز به دست اوست و [همگی] به سوی او بازگردانده میشوید.
Yā-Sīn
سورة یس - سورة 36 - عدد آیاتها 83
بسم الله الرحمن الرحیم
یس
وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ
إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ
عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ
تَنزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ
لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ
لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ
إِنَّا جَعَلْنَا فِی أَعْنَاقِهِمْ أَغْلالاً فَهِیَ إِلَى الأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ
وَجَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ
وَسَوَاء عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ
إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ کَرِیمٍ
إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ
وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ
إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَیْکُم مُّرْسَلُونَ
قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَمَا أَنزَلَ الرَّحْمَن مِن شَیْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَکْذِبُونَ
قَالُوا رَبُّنَا یَعْلَمُ إِنَّا إِلَیْکُمْ لَمُرْسَلُونَ
وَمَا عَلَیْنَا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ
قَالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنَا بِکُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَلَیَمَسَّنَّکُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ
قَالُوا طَائِرُکُمْ مَعَکُمْ أَئِن ذُکِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ
وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَى قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ
اتَّبِعُوا مَن لاَّ یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ
وَمَا لِی لاَ أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ
أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن یُرِدْنِ الرَّحْمَن بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئًا وَلاَ یُنقِذُونِ
إِنِّی إِذًا لَّفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ
إِنِّی آمَنتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ
قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ
بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ
وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِن بَعْدِهِ مِنْ جُندٍ مِّنَ السَّمَاء وَمَا کُنَّا مُنزِلِینَ
إِن کَانَتْ إِلاَّ صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ
یَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُون
أَلَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّنْ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لاَ یَرْجِعُونَ
وَإِن کُلٌّ لَّمَّا جَمِیعٌ لَّدَیْنَا مُحْضَرُونَ
وَآیَةٌ لَّهُمُ الأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبًّا فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ
وَجَعَلْنَا فِیهَا جَنَّاتٍ مِن نَّخِیلٍ وَأَعْنَابٍ وَفَجَّرْنَا فِیهَا مِنْ الْعُیُونِ
لِیَأْکُلُوا مِن ثَمَرِهِ وَمَا عَمِلَتْهُ أَیْدِیهِمْ أَفَلا یَشْکُرُونَ
سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الأَزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لا یَعْلَمُونَ
وَآیَةٌ لَّهُمْ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ
وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ
وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ
لا الشَّمْسُ یَنبَغِی لَهَا أَن تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ
وَآیَةٌ لَّهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ
وَخَلَقْنَا لَهُم مِّن مِّثْلِهِ مَا یَرْکَبُونَ
وَإِن نَّشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَرِیخَ لَهُمْ وَلا هُمْ یُنقَذُونَ
إِلاَّ رَحْمَةً مِّنَّا وَمَتَاعًا إِلَى حِینٍ
وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَمَا خَلْفَکُمْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ
وَمَا تَأْتِیهِم مِّنْ آیَةٍ مِّنْ آیَاتِ رَبِّهِمْ إِلاَّ کَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِینَ
وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمْ اللَّهُ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ یَشَاء اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ فِی ضَلالٍ مُّبِینٍ
وَیَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ
مَا یَنظُرُونَ إِلاَّ صَیْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ یَخِصِّمُونَ
فَلا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَةً وَلا إِلَى أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ
وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ یَنسِلُونَ
قَالُوا یَا وَیْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ
إِن کَانَتْ إِلاَّ صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَّدَیْنَا مُحْضَرُونَ
فَالْیَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَلا تُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ
إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ فَاکِهُونَ
هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِی ظِلالٍ عَلَى الأَرَائِکِ مُتَّکِؤُونَ
لَهُمْ فِیهَا فَاکِهَةٌ وَلَهُم مَّا یَدَّعُونَ
سَلامٌ قَوْلا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ
وَامْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ
وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ
وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنکُمْ جِبِلًّا کَثِیرًا أَفَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ
هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ
اصْلَوْهَا الْیَوْمَ بِمَا کُنتُمْ تَکْفُرُونَ
الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ
وَلَوْ نَشَاء لَطَمَسْنَا عَلَى أَعْیُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّى یُبْصِرُونَ
وَلَوْ نَشَاء لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَى مَکَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِیًّا وَلا یَرْجِعُونَ
وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَفَلا یَعْقِلُونَ
وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا یَنبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِینٌ
لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیًّا وَیَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْکَافِرِینَ
أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِکُونَ
وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَکُوبُهُمْ وَمِنْهَا یَأْکُلُونَ
وَلَهُمْ فِیهَا مَنَافِعُ وَمَشَارِبُ أَفَلا یَشْکُرُونَ
وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ یُنصَرُونَ
لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَهُمْ وَهُمْ لَهُمْ جُندٌ مُّحْضَرُونَ
فَلا یَحْزُنکَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعْلِنُونَ
أَوَلَمْ یَرَ الإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُّبِینٌ
وَضَرَبَ لَنَا مَثَلا وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ
قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ
الَّذِی جَعَلَ لَکُم مِّنَ الشَّجَرِ الأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ
أَوَلَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَى وَهُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِیمُ
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ
سورة یس
به نام الله بخشندة مهربان
یس (یا. سین) ﴿1﴾ سوگند به قرآن حکیم ﴿2﴾ که تو قطعاً از پیامبران (ما) هستی. ﴿3﴾ بر راه راست (قرار داری). ﴿4﴾ (این قرآن) فرو فرستادة (الله) پیروزمند مهربان (است). ﴿5﴾ تا گروهی را هشدار دهی که نیاکانشان هشدار نیافتهاند، پس آنان غافلند. ﴿6﴾ به راستی فرمان (الهی) بر بیشتر آنان تحقق یافته است، پس آنان ایمان نمیآورند. ﴿7﴾ بیگمان ما در گردنهای آنان غلهایی قرار دادیم پس آن (غلها) تا چانهها است، لذا سرهایشان را بالا نگاه داشته است. ﴿8﴾ و پیش روی آنان سدی (= دیواری) و از پشت سرشان (نیز) سدی قراردادیم، آنگاه (دیدگان) آنان را پوشاندیم، لذا آنان نمیبینند. ﴿9﴾ و (ای پیامبر) بر آنان یکسان است، چه آنها را هشدار دهی و یا هشدارشان ندهی، ایمان نمیآورند. ﴿10﴾ (ای پیامبر) تو تنها کسی را هشدار میدهی که از (این) پند پیروی کند، و در نهان از (الله) رحمان بترسد، پس او را به آمرزش و پاداشی گرامی بشارت ده. ﴿11﴾ یقیناً ماییم که مردگان را زنده میکنیم، و آنچه را (از اعمال نیک و بد) که از پیش فرستادهاند، و آثار (و گامهای) شان را مینویسیم، و همه چیز را در کتاب روشنگر (لوح محفوظ) شمار کردهایم. ﴿12﴾ و (ای پیامبر) برای آنها مثال (و داستان) مردم آن قریه (انطاکیه) را بزن، چون رسولان (ما) بدان جا آمدند. ﴿13﴾ آنگاه که دو نفر (از رسولان) را به سوی آنها فرستادیم، پس آنان را تکذیب کردند، سپس با (فرستادن) سومی (آن دو را) تقویت کردیم، پس گفتند: «همانا ما به سوی شما فرستاده شدهایم». ﴿14﴾ (آنها در پاسخ) گفتند: شما جز بشری همانند ما نیستید، و (الله) رحمان چیزی را نازل نکرده است، شما فقط دروغ میگویید. ﴿15﴾ (پیامبران) گفتند: «پروردگار ما میداند که ما قطعاً به سوی شما فرستاده شدهایم. ﴿16﴾ و بر (عهدة) ما جز رساندن (پیام) آشکار نیست». ﴿17﴾ (آنها) گفتند: «بیگمان ما شما را به فال بد گرفتهایم، اگر دست بر ندارید البته سنگسارتان خواهیم کرد، و ازسوی ما عذاب (و شکنجة) دردناکی به شما خواهد رسید». ﴿18﴾ (پیامبران) گفتند: «شومی (و فال بد) تان با خود شماست، اگر به شما پند داده شود (چنین میگویید، و به فال بد میگیرید؟!) بلکه (حقیقت این است که) شما مردمی اسرافکار هستید». ﴿19﴾ و مرد (مؤمنی) از دورترین نقطة شهر شتابان آمد، (و خطاب به مردم) گفت: «ای قوم من! پیامبران (الله) را پیروی کنید. ﴿20﴾ کسانی را پیروی کنید که از شما مزدی طلب نمیکنند، و خودشان هدایت یافتهاند. ﴿21﴾ و چه شده است مرا که پرستش نکنم کسی را که مرا آفریده است، (همه) به سوی او باز گردانده میشوید؟ ﴿22﴾ آیا غیر از او معبودهایی را بر گزینم که اگر (الله) رحمان بخواهد به من زیانی برساند، شفاعت آنها چیزی را از من دفع نمیکند (و کمترین فایدة برایم ندارد) و مرا نجات نخواهند داد؟! ﴿23﴾ (اگر چنین کنم) یقیناً آنگاه من در گمراهی آشکاری خواهم بود. ﴿24﴾ من به پروردگارتان ایمان آوردهام، پس (سخنان) مرا بشنوید. ﴿25﴾ (پس او را شهید کردند) به او گفته شد: «وارد بهشت شو» گفت: ای کاش قوم من میدانستند ([1])، ﴿26﴾ که پروردگارم مرا آمرزیده و از گرامی شدگان قرار داده است! ﴿27﴾و بعد از او بر قومش هیچ لشکری از آسمان فرو نفرستادیم و ما فرو فرستنده نبودیم. ﴿28﴾ (بلکه کیفر آنها) جز یک بانگ مرگبار نبود، پس ناگاه همه خاموش (=هلاک) شدند. ﴿29﴾ ای افسوس بر (این) بندگان، هیچ پیامبری به سوی آنها نمیآمد مگر اینکه او را استهزاء میکردند! ﴿30﴾ آیا ندیدند که پیش از آنها چه بسیار نسلها را نابود کردیم، که آنها هرگز به سوی ایشان باز نمیگردند؟! ﴿31﴾ و همة آنها (برای حساب) نزد ما جمع و احضار میشوند. ﴿32﴾ و زمین مرده برایشان نشانه (و عبرتی) است که ما آن را زنده گردانیدیم، و دانة (غذایی) که از آن میخورند، بیرون آوردیم. ﴿33﴾ و در آن باغهایی از نخلها و انگورها قرار دادیم، و در آن چشمههای جاری ساختیم. ﴿34﴾ تا از میوة آن بخورند در حالیکه دست آنان (در تولید آنها) هیچ دخالتی نداشته است ([2])، آیا سپاس نمیگویند. ﴿35﴾ منزه است کسیکه همة جفتها را آفرید، از آنچه زمین میرویاند، و از (جنس) خودشان، و از آنچه نمیدانند. ﴿36﴾ و شب (نیز) برای آنها نشانه (و عبرتی) است ما روز را از آن بر میکشیم، پس آنگاه همه در تاریکی فرو میروند. ﴿37﴾ و خورشید (نیز که) پیوسته به سوی قرارگاهش([3]) در حرکت است، این تقدیر (الله) پیروزمند داناست. ﴿38﴾ و برای ماه منزلگاههای مقدر کردهایم، تا چون شاخة (خشک و) کهنة خرما باز گردد. ﴿39﴾ نه خورشید را سزد که به ماه رسد، و نه شب بر روز پیشی میگیرد، و هر یک در مدار خود شناورند. ﴿40﴾نشانة (دیگر) برای آنان این است که فرزندانشان را بر کشتی پر بار سوار کردیم. ﴿41﴾ و (مرکبهای دیگری) همانند آن برای آنها آفریدیم، که سوار میشوند. ﴿42﴾ و اگر بخواهیم آنها را غرق میکنیم، پس آنها را هیچ فریاد رسی نباشد، و نه آنها رهایی یابند. ﴿43﴾ مگر اینکه رحمتی از سوی ما (شامل حال آنها شود) و تا زمان معینی (از دنیا) بهره بگیرند. ﴿44﴾ و هنگامیکه به آنها گفته شود: «از آنچه پیش روی شماست، و از آنچه پشت سر شماست، بترسید، شاید مورد رحمت قرار گیرید» (اعراض میکنند). ﴿45﴾ و هیچ آیة از آیات پروردگارشان برای آنها نیاید مگر آنکه از آن روی بگردانند. ﴿46﴾ و هنگامیکه به آنها گفته شود: از آنچه الله به شما روزی داده، انفاق کنید، کسانیکه کافر شدند، به کسانیکه ایمان آوردند میگویند: آیا ما کسی را طعام بدهیم که اگر الله میخواست، (خود) به او طعام میداد و شما جز در گمراهی آشکار نیستید. ﴿47﴾ و میگویند: «اگر راست میگویید، این وعده (عذاب) کی خواهد بود؟!» ﴿48﴾ آنها جز انتظار یک بانگ مرگبار نمیکشند، که آنها را فرو گیرد در حالیکه سرگرم جدال (و دشمنی) هستند. ﴿49﴾ پس (در آن وقت) نمیتوانند وصیتی کنند، و نه به سوی خانوادة خود باز گردند. ﴿50﴾ و (چون بار دیگر) در صور دمیده شود، پس ناگهان آنها از قبرها (بیرون آیند) شتابان به سوی پروردگارشان میروند. ﴿51﴾ گویند: «وای بر ما چه کسی ما را از خوابگاهمان بر انگیخت؟!» (به آنها گفته شود:) این همان است که (الله) رحمان وعده داده بود، و پیامبران (الله) راست گفتند. ﴿52﴾ (آن) جز یک بانگ مرگبار نخواهد بود، پس ناگهان همه نزد ما جمع و احضار میشوند. ﴿53﴾ پس امروز به هیچ کس ذرة ستم نخواهند شد، و جز به آنچه عمل میکردید، جزا داده نمیشوید. ﴿54﴾ بی گمان اهل بهشت امروز در کاری (لذت بخش) مشغولند (و) شادمان هستند. ﴿55﴾ آنها و همسرانشان در سایههایی (گستردة بهشتی) بر تختها تکیه زدهاند. ﴿56﴾ برای آنها در آن (= بهشت، انواع) میوه است، و هر چه که بخواهند برایشان (فراهم) است. ﴿57﴾ (به آنها گفته میشود) سلام (بر شما باد) این سخنی است از جانب پروردگار مهربان. ﴿58﴾ ای گنهکاران امروز (از نیکان) جدا شوید. ﴿59﴾ ای فرزندان آدم! آیا با شما پیمان نبستم که شیطان را نپرستید، که او برای شما دشمن آشکار است؟! ﴿60﴾ و اینکه مرا بپرستید، این راه مستقیم است. ﴿61﴾ و به راستی او گروه زیادی از شما را گمراه ساخت آیا اندیشه نکردید؟! ﴿62﴾ این (همان) جهنمی است که به شما وعده داده میشد. ﴿63﴾ امروز به سزای کفری که ورزیدهاید به آن در آیید. ﴿64﴾ امروز بر دهآنها یشان مُهر مینهیم، و دستهایشان با ما سخن میگویند، و پاهایشان به آنچه میکردند گواهی میدهند. ﴿65﴾ و اگر بخواهیم چشمانشان را محو (و نابود) میکنیم، پس شتابان قصد راه میکنند، اما چگونه میتوانند ببینند؟! ﴿66﴾ و اگر بخواهیم آنها را در جایگاهشان مسخ (و میخ کوب) میکنیم، پس نتوانند که به پیش قدم بردارند، و نه به عقب باز گردند. ﴿67﴾ و هر کس را طول عمر دهیم، در آفرینش دگرگونش کنیم، (و به حالت ناتوانی کودکی بر میگردانیم) آیا اندیشه نمیکنند؟! ﴿68﴾ ما (هرگز) شعر به او (= رسول) نیاموختهایم و شایستة او نیست، این (کتاب چیزی) جز اندرز، و قرآنی روشنگر نیست. ﴿69﴾ تا هر کس را که زنده (دل) باشد، بیم دهد و سخن حق بر کافران ثابت شود. ﴿70﴾ آیا ندیدند که ما برای آنها از آنچه ساختة دستهای ماست، چهار پایانی را آفریدهایم، پس آنان مالک آن هستند. ﴿71﴾ و آنها را برایشان رام کردیم، پس بر بعضی سوار میشوند، و از (گوشت) بعضی میخورند. ﴿72﴾ و برای آنها بهرههای دیگر، و نوشیدنیها در آن (حیوانات) است، آیا سپاس نمیگویند؟! ﴿73﴾ و آنها غیر از الله معبودانی (برای خود) بر گزیدند، (به این امید) شاید که یاری شوند. ﴿74﴾ آنها قادر به یاری ایشان نیستند، و آنان (= مشرکان) برای اینها (= معبودان) لشکری احضار شده (و آماده) هستند. ﴿75﴾ پس (ای پیامبر) سخن آنان تو را غمگین نسازد، بیگمان ما آنچه را که پنهان میدارند و آنچه را که آشکار میکنند، میدانیم. ﴿76﴾ آیا انسان ندیده است که ما او را از نطفة آفریدهایم، پس او ستیزه جویی آشکار شده است. ﴿77﴾ و برای ما مَثَلی زد، و آفرینش خود را فراموش کرد، گفت: «چه کسی (این) استخوانها را (دوباره) زنده میکند در حالیکه پوسیده است؟!»([4]). ﴿78﴾ بگو: «(همان) کسی آن را زنده میکند که نخستین بار آن را پدید آورد، و او به هر آفرینشی داناست، ﴿79﴾ (همان) کسیکه از درخت سبز برای شما آتش پدید آورد، پس آنگاه شما از آن (آتش) میافروزید». ﴿80﴾ آیا کسیکه آسمانها و زمین را آفریده است، نمیتواند همانند آنها (= انسانها) را بیافریند؟! آری (میتواند) و او آفرینندة داناست. ﴿81﴾ جز این نیست که فرمان او، چون چیزی را اراده کند، (این است) که به آن میگوید: «موجود شو» پس (بی درنگ) موجود میشود. ﴿82﴾ پس منزه است، کسیکه پادشاهی همه چیز در دست اوست، و (همه) به سوی او باز گردانده میشوید. ﴿83﴾
([1])- نجات تنها در فرمانبرداری از الله و رسولش میباشد، و راه هدایت و راهی که به بهشت منتهی میشود نیز همین است.
ابو موسی اشعری رضی الله عنه میگوید: رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «مثال من و آنچه که الله مرا بدان فرستاده است، مانند مردی است که نزد قومی میآید و میگوید: من با چشمان خودم، سپاه دشمن را دیدم، و به شما اعلام خطر میکنم، بشتابید، بشتابید، پس گروهی از آنها از او اطاعت کردند، پس شبانه بدون عجله حرکت کردند، و سر انجام نجات یافتند، اما گروهی دیگر او را تکذیب کردند، بنابراین سپاه دشمن ناگهانی به آنها حمله کرد، و انها را نابود ساخت». (صحیح بخاری 6482 و مسلم 2283).
([2])- و یا: «از دست آورد خود (و آنچه که با دست خود ساخته اند) بخورند».
([3])- ابوذر رضی الله عنه میگوید: هنگام غروب آفتاب همراه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در مسجد بودم رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از من پرسید: «ای ابوذر! آیا میدانی این آفتاب کجا غروب میکند؟!» عرض کردم: الله و رسولش داناتر اند.
فرمود: «این خورشید میرود تا اینکه در زیر عرش سجده میکند، و این مقصود از آیه ﴿ وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ﴾ است». (صحیح بخاری 4802).
و روایت دیگر آمده: ابوذر رضی الله عنه میگوید: دربارة آیه ﴿وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ﴾ از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم سؤال کردم؟ فرمود: «مستقر (و قرارگاهش) زیر عرش است». (صحیح بخاری4803)
[4]- گویند: عاص بن و ائل سهمی ـ و در روایتی أبی بن خلف ـ نزد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آمد در حالی استخوانی در دست داشت، سپس آن را ریزه ریزه کرد، و گفت: آیا الله این استخوان را بعد از اینکه پوسیده و ریزه ریزه شده دوباره زنده میکند؟
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آری و تو را میمیراند، سپس تو را زنده میگرداند، آنگا تو را به جهنم و ارد میکند». بعد این آیات نازل شد. (تفسیر طبری و ابن کثیر).
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿ یسٓ ١ وَٱلۡقُرۡءَانِ ٱلۡحَکِیمِ ٢ إِنَّکَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ٣ عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ٤ تَنزِیلَ ٱلۡعَزِیزِ ٱلرَّحِیمِ ٥ لِتُنذِرَ قَوۡمٗا مَّآ أُنذِرَ ءَابَآؤُهُمۡ فَهُمۡ غَٰفِلُونَ ٦ لَقَدۡ حَقَّ ٱلۡقَوۡلُ عَلَىٰٓ أَکۡثَرِهِمۡ فَهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ ٧ إِنَّا جَعَلۡنَا فِیٓ أَعۡنَٰقِهِمۡ أَغۡلَٰلٗا فَهِیَ إِلَى ٱلۡأَذۡقَانِ فَهُم مُّقۡمَحُونَ ٨ وَجَعَلۡنَا مِنۢ بَیۡنِ أَیۡدِیهِمۡ سَدّٗا وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ سَدّٗا فَأَغۡشَیۡنَٰهُمۡ فَهُمۡ لَا یُبۡصِرُونَ ٩ وَسَوَآءٌ عَلَیۡهِمۡ ءَأَنذَرۡتَهُمۡ أَمۡ لَمۡ تُنذِرۡهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ ١٠ إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ ٱتَّبَعَ ٱلذِّکۡرَ وَخَشِیَ ٱلرَّحۡمَٰنَ بِٱلۡغَیۡبِۖ فَبَشِّرۡهُ بِمَغۡفِرَةٖ وَأَجۡرٖ کَرِیمٍ ١١ إِنَّا نَحۡنُ نُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَنَکۡتُبُ مَا قَدَّمُواْ وَءَاثَٰرَهُمۡۚ وَکُلَّ شَیۡءٍ أَحۡصَیۡنَٰهُ فِیٓ إِمَامٖ مُّبِینٖ ١٢﴾
به نام خداوند بخشندۀ مهربان
یس. ﴿1﴾قسم به قرآن با حکمت. ﴿2﴾هرآیینه تو از پیغامبرانى. ﴿3﴾بر راه راستى. ﴿4﴾مراد دارم فروفرستادنِ غالب مهربان. ﴿5﴾تا بترسانى قومى را که ترسانیده نشدهاند پدران ایشان، پس ایشان غافلانند [958]. ﴿6﴾هرآیینه ثابت شد وعدۀ عذاب بر اکثر ایشان، پس اکثر ایشان ایمان نمىآرند. ﴿7﴾هرآیینه ما ساختیم در گردن ایشان طوقها، پس آن طوقها تا زنخ باشند، پس ایشان سر بالا کردگانند. ﴿8﴾و ساختیم پیش روى ایشان دیوارى و پسِ پشت ایشان دیوارى، باز پوشیدیم ایشان را، پس ایشان هیچ نبینند [959]. ﴿9﴾و برابرست بر ایشان که بیم کنى ایشان را یا بیم نکنى ایشان را، ایمان نیاورند. ﴿10﴾جز این نیست که میترسانى کسى را که پیروىِ پند کند و ترسد از خدا غایبانه، پس بشارت ده او را به آمرزش و مزدگرامى. ﴿11﴾هرآیینه ما زنده میگردانیم مردگان را و مىنویسیم آنچه پیش فرستادند [960]و مىنویسیم نقش اقدام ایشان را و هر چیزی را احاطه کردیم در کتاب ظاهر [961]. ﴿12﴾
﴿ وَٱضۡرِبۡ لَهُم مَّثَلًا أَصۡحَٰبَ ٱلۡقَرۡیَةِ إِذۡ جَآءَهَا ٱلۡمُرۡسَلُونَ ١٣ إِذۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَیۡهِمُ ٱثۡنَیۡنِ فَکَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزۡنَا بِثَالِثٖ فَقَالُوٓاْ إِنَّآ إِلَیۡکُم مُّرۡسَلُونَ ١٤ قَالُواْ مَآ أَنتُمۡ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا وَمَآ أَنزَلَ ٱلرَّحۡمَٰنُ مِن شَیۡءٍ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا تَکۡذِبُونَ ١٥ قَالُواْ رَبُّنَا یَعۡلَمُ إِنَّآ إِلَیۡکُمۡ لَمُرۡسَلُونَ ١٦ وَمَا عَلَیۡنَآ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِینُ ١٧ قَالُوٓاْ إِنَّا تَطَیَّرۡنَا بِکُمۡۖ لَئِن لَّمۡ تَنتَهُواْ لَنَرۡجُمَنَّکُمۡ وَلَیَمَسَّنَّکُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٞ ١٨ قَالُواْ طَٰٓئِرُکُم مَّعَکُمۡ أَئِن ذُکِّرۡتُمۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ مُّسۡرِفُونَ ١٩ وَجَآءَ مِنۡ أَقۡصَا ٱلۡمَدِینَةِ رَجُلٞ یَسۡعَىٰ قَالَ یَٰقَوۡمِ ٱتَّبِعُواْ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ٢٠ ٱتَّبِعُواْ مَن لَّا یَسَۡٔلُکُمۡ أَجۡرٗا وَهُم مُّهۡتَدُونَ ٢١ وَمَا لِیَ لَآ أَعۡبُدُ ٱلَّذِی فَطَرَنِی وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ ٢٢ ءَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةً إِن یُرِدۡنِ ٱلرَّحۡمَٰنُ بِضُرّٖ لَّا تُغۡنِ عَنِّی شَفَٰعَتُهُمۡ شَیۡٔٗا وَلَا یُنقِذُونِ ٢٣ إِنِّیٓ إِذٗا لَّفِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٍ ٢٤ إِنِّیٓ ءَامَنتُ بِرَبِّکُمۡ فَٱسۡمَعُونِ ٢٥ قِیلَ ٱدۡخُلِ ٱلۡجَنَّةَۖ قَالَ یَٰلَیۡتَ قَوۡمِی یَعۡلَمُونَ ٢٦ بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ ٱلۡمُکۡرَمِینَ ٢٧۞﴾
و بیان کن براى ایشان، داستانى قصّه اهل دیه، چون آمد به آن دیه پیغامبران. ﴿13﴾آنگاه که فرستادیم به سوى ایشان دو کس را، پس به دروغ نسبت کردند ایشان را، پس قوّت دادیم به سوّمى. پس به هر سه کس گفتند: هرآیینه به سوى شما فرستادگانیم. ﴿14﴾اهل ده گفتند: نیستید شما مگر آدمى مانند ما و نه فروفرستاده است خدا هیچ چیز، نیستید شما مگر دروغگو. ﴿15﴾گفتند: پروردگار ما میداند که هرآیینه ما به سوى شما فرستادگانیم. ﴿16﴾و نیست بر ما مگر پیغام رسانیدن ظاهر. ﴿17﴾گفتند: هرآیینه ما شگون بد گرفتیم به شما، اگر باز نمایند سنگسار کنیم شما را و البته برسد به شما از جانب ما عقوبت درد دهنده. ﴿18﴾گفتند: شگون بد شما همراه شما است. آیا اگر پند داده شود شما را بر شگون بد حمل کنید؟ بلکه شما گروهى از حد گذشتهاید. ﴿19﴾و آمد از دورترین محلهاى آن شهر مردى شتابان. گفت: اى قوم من! پیروى کنید پیغامبران را. ﴿20﴾پیروى کنید کسى را که نمىطلبد از شما هیچ مزدى و ایشان راه یافتگانند. ﴿21﴾و چیست مرا که عبادت نکنم معبودى را که بیافرید مرا و به سوى وى بازگردانیده خواهید شد؟. ﴿22﴾آیا بجز وى خدایان گیرم که اگر بخواهد خداى تعالى در حقّ من زیانى، دفع نکند از من شفاعت ایشان، چیزی را و ایشان خلاص نکنند مرا؟. ﴿23﴾هرآیینه من آنگاه در گمراهى ظاهر باشم. ﴿24﴾هرآیینه من ایمان آوردم به پروردگار شما، پس بشنوید از من [962]. ﴿25﴾گفته شد او را: درآى به بهشت. گفت: اى کاش! قوم من بدانند. ﴿26﴾که به چه چیز بیامرزید مرا پروردگار من و ساخت مرا از نواختگان. ﴿27﴾
﴿ وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَىٰ قَوۡمِهِۦ مِنۢ بَعۡدِهِۦ مِن جُندٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَمَا کُنَّا مُنزِلِینَ ٢٨ إِن کَانَتۡ إِلَّا صَیۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ فَإِذَا هُمۡ خَٰمِدُونَ ٢٩ یَٰحَسۡرَةً عَلَى ٱلۡعِبَادِۚ مَا یَأۡتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ ٣٠ أَلَمۡ یَرَوۡاْ کَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّنَ ٱلۡقُرُونِ أَنَّهُمۡ إِلَیۡهِمۡ لَا یَرۡجِعُونَ ٣١ وَإِن کُلّٞ لَّمَّا جَمِیعٞ لَّدَیۡنَا مُحۡضَرُونَ ٣٢ وَءَایَةٞ لَّهُمُ ٱلۡأَرۡضُ ٱلۡمَیۡتَةُ أَحۡیَیۡنَٰهَا وَأَخۡرَجۡنَا مِنۡهَا حَبّٗا فَمِنۡهُ یَأۡکُلُونَ ٣٣ وَجَعَلۡنَا فِیهَا جَنَّٰتٖ مِّن نَّخِیلٖ وَأَعۡنَٰبٖ وَفَجَّرۡنَا فِیهَا مِنَ ٱلۡعُیُونِ ٣٤ لِیَأۡکُلُواْ مِن ثَمَرِهِۦ وَمَا عَمِلَتۡهُ أَیۡدِیهِمۡۚ أَفَلَا یَشۡکُرُونَ ٣٥ سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡأَزۡوَٰجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنۢبِتُ ٱلۡأَرۡضُ وَمِنۡ أَنفُسِهِمۡ وَمِمَّا لَا یَعۡلَمُونَ ٣٦ وَءَایَةٞ لَّهُمُ ٱلَّیۡلُ نَسۡلَخُ مِنۡهُ ٱلنَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظۡلِمُونَ ٣٧ وَٱلشَّمۡسُ تَجۡرِی لِمُسۡتَقَرّٖ لَّهَاۚ ذَٰلِکَ تَقۡدِیرُ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡعَلِیمِ ٣٨ وَٱلۡقَمَرَ قَدَّرۡنَٰهُ مَنَازِلَ حَتَّىٰ عَادَ کَٱلۡعُرۡجُونِ ٱلۡقَدِیمِ ٣٩ لَا ٱلشَّمۡسُ یَنۢبَغِی لَهَآ أَن تُدۡرِکَ ٱلۡقَمَرَ وَلَا ٱلَّیۡلُ سَابِقُ ٱلنَّهَارِۚ وَکُلّٞ فِی فَلَکٖ یَسۡبَحُونَ ٤٠ ﴾
و فرود نیاوردیم بر قوم او بعد ازو هیچ لشکرى از آسمان و نیستیم ما فرود آرندۀ لشکر. ﴿28﴾نبود عقوبت ایشان مگر یک فریاد تند، پس ناگهان ایشان چون آتش فرو مرده شدند. ﴿29﴾اى واى بر بندگان! نمىآید بدیشان هیچ فرستادهای مگر به او تمسخر میکردند. ﴿30﴾آیا ندیدند چقدر هلاک ساختیم پیش از ایشان طبقات مردمان را؟ آیا ندیدند که آن جماعت به سوى ایشان باز نمىآیند؟. ﴿31﴾و نیست هر طبقه مگر جمع آوردۀ نزدیک ما حاضر کرده شده. ﴿32﴾و نشانهای هست براى ایشان زمین مرده، زنده گردانیدیم آن را و برآوردیم از آن دانه، پس از آن دانه میخورند. ﴿33﴾و آفریدیم در زمین بوستانها از درختان خرما و درختان انگور و روان ساختیم در آن بوستان چشمهها. ﴿34﴾تا بخورند از میوۀ آنچه مذکوره شد و نساخته است میوه را دست ایشان. آیا پس شکر نمیکنند؟. ﴿35﴾پاک است آن که آفرید اجناس را تمام آن، از آنچه میرویاندش زمین و از جنس آدمیان و از آنچه ایشان نمیدانند. ﴿36﴾و نشانهای هست ایشان را شب. مانند پوست مىکشیم از وى روز را، پس ناگهان ایشان در تاریکى آیندگان باشند. ﴿37﴾و آفتاب میرود به راهى که قرارگاه وى است. این است اندازۀ خداى غالب دانا. ﴿38﴾و ماه، مقرر کردیم براى او منزلها تا آنکه باز گردد به شکل شاخ کهنه. ﴿39﴾نه آفتاب مىسزدش که دریابد ماه را و نه شب سبقت کننده است به روز [963]و هر یکى از آفتاب و ماه و ستارهها در آسمانى سیر میکنند. ﴿40﴾
﴿ وَءَایَةٞ لَّهُمۡ أَنَّا حَمَلۡنَا ذُرِّیَّتَهُمۡ فِی ٱلۡفُلۡکِ ٱلۡمَشۡحُونِ ٤١ وَخَلَقۡنَا لَهُم مِّن مِّثۡلِهِۦ مَا یَرۡکَبُونَ ٤٢ وَإِن نَّشَأۡ نُغۡرِقۡهُمۡ فَلَا صَرِیخَ لَهُمۡ وَلَا هُمۡ یُنقَذُونَ ٤٣ إِلَّا رَحۡمَةٗ مِّنَّا وَمَتَٰعًا إِلَىٰ حِینٖ ٤٤ وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ ٱتَّقُواْ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیکُمۡ وَمَا خَلۡفَکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ ٤٥ وَمَا تَأۡتِیهِم مِّنۡ ءَایَةٖ مِّنۡ ءَایَٰتِ رَبِّهِمۡ إِلَّا کَانُواْ عَنۡهَا مُعۡرِضِینَ ٤٦ وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ ٱللَّهُ قَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَنُطۡعِمُ مَن لَّوۡ یَشَآءُ ٱللَّهُ أَطۡعَمَهُۥٓ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ ٤٧ وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ٤٨ مَا یَنظُرُونَ إِلَّا صَیۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ تَأۡخُذُهُمۡ وَهُمۡ یَخِصِّمُونَ ٤٩ فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ تَوۡصِیَةٗ وَلَآ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِمۡ یَرۡجِعُونَ ٥٠ وَنُفِخَ فِی ٱلصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ ٱلۡأَجۡدَاثِ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ یَنسِلُونَ ٥١ قَالُواْ یَٰوَیۡلَنَا مَنۢ بَعَثَنَا مِن مَّرۡقَدِنَاۜۗ هَٰذَا مَا وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَصَدَقَ ٱلۡمُرۡسَلُونَ ٥٢ إِن کَانَتۡ إِلَّا صَیۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ فَإِذَا هُمۡ جَمِیعٞ لَّدَیۡنَا مُحۡضَرُونَ ٥٣ فَٱلۡیَوۡمَ لَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَیۡٔٗا وَلَا تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٥٤ ﴾
و نشانهای هست ایشان را که ما برداشتیم قومى بنى آدم را در کشتى پر کرده شده. ﴿41﴾و آفریدیم براى ایشان مانند کشتى آنچه سوار میشوند بر آن [964]. ﴿42﴾و اگر خواهیم غرق کنیم ایشان را، پس هیچ فریادرس نباشد براى ایشان و نه ایشان رها کرده شوند. ﴿43﴾لیکن رحمت کردیم از جانب خود و بهرهمند ساختیم تا مدّتى. ﴿44﴾و چون گفته شود به ایشان که بترسید از عقوبتى که پیش دو دست شما باشد و عقوبتى که پس پشت شما باشد، بود که بر شما رحم کرده شود. ﴿45﴾و نمىآید بدیشان هیچ نشانهای از نشانههاى پروردگار ایشان، الاّ از آن روگردان باشند. ﴿46﴾و چون گفته شود به ایشان که: خرج کنید از آنچه رزق داده است شما را خداى تعالى، گویند این کافران به مسلمانان: آیا طعام دهیم کسى را که اگر خداى تعالى میخواست طعام دادى او را؟ نیستید شما مگر در گمراهى ظاهر. ﴿47﴾و میگویند کافران: کى باشد این وعده اگر راستگویید؟. ﴿48﴾انتظار نمىکشند مگر یک نعرۀ تند راکه بگیرد ایشان را و ایشان خصومت کنان باشند. ﴿49﴾پس نتوانند وصیت کردن و نه به اهل خود بازگردند. ﴿50﴾و دمیده شود در صور. پس ناگهان ایشان از قبرها به سوى پروردگار خویش بشتابند. ﴿51﴾گویند: اى واى بر ما! که برخیزانید ما را از خوابگاه ما؟ آرى! این همان است که وعده داده بود خداى تعالى و راست گفتند پیغامبران. ﴿52﴾نباشد این واقعه مگر نعرۀ تندى، پس ناگهان ایشان جمع آورده نزدیک ما حاضر کرده شده باشند. ﴿53﴾پس امروز ستم کرده نخواهد شد بر هیچکس، هیچ ستمى و جزا داده نخواهید شد الاّ به حسب آنچه میکردید. ﴿54﴾
﴿ إِنَّ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ ٱلۡیَوۡمَ فِی شُغُلٖ فَٰکِهُونَ ٥٥ هُمۡ وَأَزۡوَٰجُهُمۡ فِی ظِلَٰلٍ عَلَى ٱلۡأَرَآئِکِ مُتَّکُِٔونَ ٥٦ لَهُمۡ فِیهَا فَٰکِهَةٞ وَلَهُم مَّا یَدَّعُونَ ٥٧ سَلَٰمٞ قَوۡلٗا مِّن رَّبّٖ رَّحِیمٖ ٥٨ وَٱمۡتَٰزُواْ ٱلۡیَوۡمَ أَیُّهَا ٱلۡمُجۡرِمُونَ ٥٩ ۞أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَیۡکُمۡ یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّیۡطَٰنَۖ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞ ٦٠ وَأَنِ ٱعۡبُدُونِیۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ ٦١ وَلَقَدۡ أَضَلَّ مِنکُمۡ جِبِلّٗا کَثِیرًاۖ أَفَلَمۡ تَکُونُواْ تَعۡقِلُونَ ٦٢ هَٰذِهِۦ جَهَنَّمُ ٱلَّتِی کُنتُمۡ تُوعَدُونَ ٦٣ ٱصۡلَوۡهَا ٱلۡیَوۡمَ بِمَا کُنتُمۡ تَکۡفُرُونَ ٦٤ ٱلۡیَوۡمَ نَخۡتِمُ عَلَىٰٓ أَفۡوَٰهِهِمۡ وَتُکَلِّمُنَآ أَیۡدِیهِمۡ وَتَشۡهَدُ أَرۡجُلُهُم بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ ٦٥ وَلَوۡ نَشَآءُ لَطَمَسۡنَا عَلَىٰٓ أَعۡیُنِهِمۡ فَٱسۡتَبَقُواْ ٱلصِّرَٰطَ فَأَنَّىٰ یُبۡصِرُونَ ٦٦ وَلَوۡ نَشَآءُ لَمَسَخۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ مَکَانَتِهِمۡ فَمَا ٱسۡتَطَٰعُواْ مُضِیّٗا وَلَا یَرۡجِعُونَ ٦٧ وَمَن نُّعَمِّرۡهُ نُنَکِّسۡهُ فِی ٱلۡخَلۡقِۚ أَفَلَا یَعۡقِلُونَ ٦٨ وَمَا عَلَّمۡنَٰهُ ٱلشِّعۡرَ وَمَا یَنۢبَغِی لَهُۥٓۚ إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ وَقُرۡءَانٞ مُّبِینٞ ٦٩ لِّیُنذِرَ مَن کَانَ حَیّٗا وَیَحِقَّ ٱلۡقَوۡلُ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ ٧٠ ﴾
هرآیینه اهل بهشت امروز در کارى هستند شادانند. ﴿55﴾ایشان و زنان ایشان در سایهها بر تختها نشینند. ﴿56﴾ایشان راست در بهشت میوه و ایشان راست، آنچه طلب کنند. ﴿57﴾گفته شود: سلام باد از جانب پروردگار مهربان. ﴿58﴾و بگوییم جدا شوید امروز اى گناهکاران!. ﴿59﴾آیا حکم نفرستاده بودم به سوى شما اى اولاد آدم، که مپرستید شیطان را، هرآیینه وى شما را دشمن آشکارا است؟!. ﴿60﴾و آن که بپرستید مرا این است راه راست. ﴿61﴾و هرآیینه گمراه ساخت شیطان از قوم شما خلق بسیار را. آیا نمىدانستید؟. ﴿62﴾این آن دوزخ است که وعده داده مىشد شما را. ﴿63﴾درآیید به آن امروز به سبب کافر بودن خود. ﴿64﴾امروز مُهر نهیم بر دهان ایشان و سخن گوید ما با دستهاى ایشان و گواهى دهد پاهاى ایشان به آنچه میکردند. ﴿65﴾و اگر خواهیم نابود کنیم چشم ایشان، پس سبقت کنند به سوى راه، پس از کجا ببینند. ﴿66﴾و اگر خواهیم مسخ کنیم ایشان را بر جاى ایشان، پس نتواند گذشتن از آنجا و باز نگردند. ﴿67﴾و هر که را عمر دراز مىدهیم، نگونسار میکنیمش در آفرینش. آیا در نمىیابند؟. ﴿68﴾و نیاموختیم این پیغامبر را شعر و لایق نیست او را، نیست این مگر پند و قرآن آشکار. ﴿69﴾تا بترساند هر که زنده باشد [965]و ثابت شود حجت بر کافران. ﴿70﴾
﴿ أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّا خَلَقۡنَا لَهُم مِّمَّا عَمِلَتۡ أَیۡدِینَآ أَنۡعَٰمٗا فَهُمۡ لَهَا مَٰلِکُونَ ٧١ وَذَلَّلۡنَٰهَا لَهُمۡ فَمِنۡهَا رَکُوبُهُمۡ وَمِنۡهَا یَأۡکُلُونَ ٧٢ وَلَهُمۡ فِیهَا مَنَٰفِعُ وَمَشَارِبُۚ أَفَلَا یَشۡکُرُونَ ٧٣ وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لَّعَلَّهُمۡ یُنصَرُونَ ٧٤ لَا یَسۡتَطِیعُونَ نَصۡرَهُمۡ وَهُمۡ لَهُمۡ جُندٞ مُّحۡضَرُونَ ٧٥ فَلَا یَحۡزُنکَ قَوۡلُهُمۡۘ إِنَّا نَعۡلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعۡلِنُونَ ٧٦ أَوَ لَمۡ یَرَ ٱلۡإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقۡنَٰهُ مِن نُّطۡفَةٖ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٞ مُّبِینٞ ٧٧ وَضَرَبَ لَنَا مَثَلٗا وَنَسِیَ خَلۡقَهُۥۖ قَالَ مَن یُحۡیِ ٱلۡعِظَٰمَ وَهِیَ رَمِیمٞ ٧٨ قُلۡ یُحۡیِیهَا ٱلَّذِیٓ أَنشَأَهَآ أَوَّلَ مَرَّةٖۖ وَهُوَ بِکُلِّ خَلۡقٍ عَلِیمٌ ٧٩ ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُم مِّنَ ٱلشَّجَرِ ٱلۡأَخۡضَرِ نَارٗا فَإِذَآ أَنتُم مِّنۡهُ تُوقِدُونَ ٨٠ أَوَ لَیۡسَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِقَٰدِرٍ عَلَىٰٓ أَن یَخۡلُقَ مِثۡلَهُمۚ بَلَىٰ وَهُوَ ٱلۡخَلَّٰقُ ٱلۡعَلِیمُ ٨١ إِنَّمَآ أَمۡرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَیًۡٔا أَن یَقُولَ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ ٨٢ فَسُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی بِیَدِهِۦ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیۡءٖ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ ٨٣﴾
آیا ندیدند که ما آفریدیم براى ایشان از آنچه ساخته است دست ما چهارپایان را، پس ایشان آن را مالکانند؟. ﴿71﴾و رام ساختیم چهارپایان را براى ایشان، پس بعض از آن سوارى ایشان است و بعض از آن مىخورند. ﴿72﴾و ایشان راست در چهارپایان منفعتها و آشامیدنها. آیا شکر نمیگذارند؟. ﴿73﴾و گرفتند سواى خدا معبودان را تا بود که ایشان یارى داده شوند. ﴿74﴾نتوانند یارى کردن ایشان و این بتان براى ایشان لشکرى حاضر کرده شدهاند. ﴿75﴾پس اندوهگین نکند تو را سخن ایشان، هرآیینه ما میدانیم آنچه پنهان مىکنند و آنچه آشکار مىنمایند. ﴿76﴾آیا ندیده است آدمى که ما آفریدیم او را از نطفه پس ناگهان او خصومت کنندۀ آشکارا شد؟. ﴿77﴾و پدید آورد براى ما داستانى و فراموش کرد آفرینش خود را. گفت: که زنده کند استخوانها در حالتى که آن کهنه شده باشند؟. ﴿78﴾بگو: زنده کندش آن که آفرید او را اول بار و او به هر قسم آفرینش داناست. ﴿79﴾آن که پیداکرد برای شما از درخت سبز آتش را، پس ناگهان شما از آن درخت آتش مىافروزید. ﴿80﴾آیا نیست آن که آفرید آسمانها و زمین را، توانا بر آنکه آفریند مانند ایشان؟ بلى! و هم اوست آفرینندۀ دانا. ﴿81﴾جز این نیست که فرمان خدا چون بخواهد آفریدن چیزى، این است که گویدش شو! پس مىشود. ﴿82﴾پس پاک است آن که به دست اوست پادشاهى هر چیز و به سوى او بازگردانیده شوید. ﴿83﴾
[958] یعنی در بنی اسماعیل هیچ پیغمبری مبعوث نشده بود. [959] مترجم گوید: این هر دو آیت تمثیل و تصویر است یأس ایشان را از شناختن حق. [960] یعنی اعمال خیر و شر. [961] یعنی لوحِ محفوظ. [962] مترجم گوید: اهل دیه آن را شهید ساختند، والله اعلم. [963] یعنی پیش از انقضای روز نمیآید. [964] یعنی شتر و کرگدن. [965] یعنی صاحب فهم باشد.
تفسیر نور:
سوره یس آیه 1
متن آیه :
یس
ترجمه :
یا ، سین .
توضیحات :
« یس » : از حروف مقطّعه است ( نگا : بقره / 1 ) .
سوره یس آیه 2
متن آیه :
وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ
ترجمه :
سوگند به قرآن حکیم !
توضیحات :
« الْحَکِیمِ » : دارای حکمت و دانش سودمند .
سوره یس آیه 3
متن آیه :
إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ
ترجمه :
قطعاً تو از زمره فرستادگان ( یزدان ) هستی .
توضیحات :
. . . .
سوره یس آیه 4
متن آیه :
عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ
ترجمه :
و بر راه راست ( خداشناسی ) قرار داری ( که دین اسلام است ) .
توضیحات :
« صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ » : ( نگا : فاتحه / 6 ) . « عَلی صِراطٍ مُّسْتَقِیمٍ »
: خبر دوم ( إِنَّ ) است .
سوره یس آیه 5
متن آیه :
تَنزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ
ترجمه :
( این قرآن را ) فرو فرستاده است خداوند چیره و مهربان .
توضیحات :
« تَنزِیلَ » : فرو فرستادن . در اینجا به معنی فرو فرستاده بوده و مفعول مطلق
است . برای مبالغه ، قرآن وصف به مصدر شده است ( نگا : سجده / 2 ) .
سوره یس آیه 6
متن آیه :
لِتُنذِرَ قَوْماً مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ
غَافِلُونَ
ترجمه :
( آن را برای تو فرو فرستاده است ) تا قومی را بیم دهی که پدران و نیاکان ( نزدیک
) ایشان ( توسّط پیغمبران ) بیم داده نشدهاند ، و به همین علّت است که غافل و بیخبر
( از قانون آسمانی ، نسبت به خدا و خود و مردمان ) هستند .
توضیحات :
« قَوْماً » : مراد کفّار مکّه در آغاز نبوّت پیغمبر اسلام است . « مَآ أُنذِرَ »
: بیم داده نشده است ( نگا : سجده / 3 ) . « ءَابَآؤُهُمْ » : مراد پدران و
نیاکان قریب قریش همعصر پیغمبر است ، والاّ پدران و نیاکان بعید ایشان توسّط
انبیاء ، از جمله ابراهیم و اسماعیل بیم داده شده است ( نگا : فاطر / 24 و 25 ) .
سوره یس آیه 7
متن آیه :
لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا
یُؤْمِنُونَ
ترجمه :
( ایشان مستحقّ عذاب گشتهاند و ) سخن ( خدا مبنی بر پر کردن جهنّم از چنین
افرادی ) درباره بیشتر آنان به حقیقت پیوسته است ، و آنان دیگر ایمان نمیآورند .
توضیحات :
« لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ . . . » : ( نگا : اسراء / 16 ، قصص / 63 ، سجده / 13
) . « الْقَوْلُ » : مراد فرموده خدا : لأَمْلأَنَّ جَهَنَّمَ مِنکَ وَ مِمَّن
تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ ، در ( ص / 85 ، و نظیر آن در حجر / 43 ، اعراف /
18 ، هود / 119 ، سجده / 13 ) میباشد .
سوره یس آیه 8
متن آیه :
إِنَّا جَعَلْنَا فِی أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً فَهِیَ
إِلَى الأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ
ترجمه :
ما به گردنهایشان غلّهائی میاندازیم که تا چانههایشان میرسد و سرهای ایشان (
بر اثر آن ) رو به بالا نگاه داشته میشود ( و نه میتوانند به زیر پاهای خود
بنگرند ، و نه میتوانند سرهایشان را بدین سو و آن سو حرکت دهند ) .
توضیحات :
« أَغْلالاً » : ( نگا : اعراف / 157 ، رعد / 5 ، سبأ / 33 ) . « الأذْقَانِ » :
جمع ذَقَن ، چانهها . زنخها ( نگا : اسراء / 107 و 109 ) . « مُقْمَحُونَ » : سر
در هوا ماندگان . کسانی که سرهایشان رو به بالا شق و رق مانده باشد .
سوره یس آیه 9
متن آیه :
وَجَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ
خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ
ترجمه :
ما در پیش روی آنان سدّی ، و در پشت سر ایشان سدّی قرار دادهایم ( و لذا به
کسانی میمانند که در میان دو سدّ ، گیر کرده باشند ، و پیش رو و پشت سر خود را
مشاهده نکنند ) و بدین وسیله جلو چشمان ایشان را گرفتهایم و دیگر نمیبینند .
توضیحات :
« بَیْنَ أَیْدِیهِمْ » : جلو ایشان . « مَا خَلْفَهُمْ » : پشت سر آنان . «
سَدّاً . . . » : خداوند کسانی را که به آینده ننگرند و مستقبل را فراموش سازند ،
و به گذشته ننگرند و احوال ملّتهای پیشین را پیش چشم ندارند ، به افرادی تشبیه
فرموده است که میان دو سدّ عظیم گیر کرده باشند و روبرو و پشت سر خود را نبینند ،
و همگون و همسان کوران ، راه پیشروی و راه پَسروی خود را پیدا نکنند . «
فَأَغْشَیْنَاهُمْ » : بر چشمانشان پردهای کشیدهایم ( نگا : بقره / 7 ) .
سوره یس آیه 10
متن آیه :
وَسَوَاء عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ
تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ
ترجمه :
چه آنان را بترسانی و چه ایشان را نترسانی ، برایشان یکسان است ایمان نمیآورند
.
توضیحات :
« سَوَآءٌ عَلَیْهِمْ . . . » : ( نگا : بقره / 6 ) .
سوره یس آیه 11
متن آیه :
إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ
الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ کَرِیمٍ
ترجمه :
تو تنها کسی را میترسانی ( و با بیم دادنت بدو سود میرسانی ) که از قرآن پیروی
کند ، و پنهانی از ( خداوند ) مهربان هراس داشته باشد . چنین کسی را به گذشت و
پاداش ارزشمندی مژده بده .
توضیحات :
« إِنَّمَا تُنذِرُ مَنْ . . . » : تو تنها کسی را بیم خواهی داد . مراد این است
که تنها کسی از بیم دادن تو سود میبرد و از آن استفاده میکند که . « بِالْغَیْبِ
» : در نهان . در خلوت ( نگا : فاطر / 18 ) .
سوره یس آیه 12
متن آیه :
إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى وَنَکْتُبُ مَا
قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَکُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ
ترجمه :
ما خودمان مردگان را زنده میگردانیم ، و چیزهائی را که ( در دنیا ) پیشاپیش
فرستادهاند و ( کارهائی را که کردهاند ، و همچنین ) چیزهائی را که ( در آن )
برجای نهادهاند ( و کارهائی را که نکردهاند ، ثبت و ضبط میکنیم و ) مینویسیم .
و ما همه چیز را در کتاب آشکار ( لوح محفوظ ) سرشماری مینمائیم و مینگاریم .
توضیحات :
« مَا قَدَّمُوا » : اعمال خوب و بدی که در دنیا انجام دادهاند و پیشاپیش به
آخرت فرستادهاند . « ءَاثَارَهُمْ » : چیزهائی را که باقی گذاردهاند و بر جای
نهادهاند ، اعم از آثار خیری همچون مسجد و مدرسه و بیمارستان و دیگر موقوفات ، و
آثار بدی همچون غصب املاک و بنای میخانهها و کتابهای گمراه کننده و طرحهای
استعمارگرانه و پروژههای خانمانسوز و ستمگرانه . یا عبادات و کارهای نیکی که میبایست
بکنند ، ولی نکردهاند ، و معاصی و کارهای بدی که میبایست نکنند ، ولی کردهاند .
« أَحْصَیْنَاهُ » : سرشماری کردهایم . ضبط و ثبت نمودهایم . « إِمَامٍ مُّبِینٍ
» : کتاب آشکار . کتاب روشنگر . مراد لوح محفوظ است که کتاب جامع و عمومی است و
همه اعمال و همه حوادث و همه موجودات این جهان در آن ثبت و ضبط میگردد ، و به
منزله کتاب اصلی یا دفتر کلّ برای نامه اعمال شخصی بندگان ( نگا : اسراء / 14 ،
کهف / 49 ، حاقّه / 19 و 25 ) و نامه اعمال عمومی ملّتها ( نگا : جاثیه / 28 )
است .
سوره یس آیه 13
متن آیه :
وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْیَةِ إِذْ
جَاءهَا الْمُرْسَلُونَ
ترجمه :
( ای پیغمبر ! از آنجا که داستان قریشیان همچون داستان ساکنان انطاکیه در
روزگاران گذشته است ) برای ایشان سرگذشت ساکنان شهر ( انطاکیه ) را مثال بزن ،
بدان گاه که فرستادگان ( خدا ) به سوی آنان آمدند .
توضیحات :
« الْقَرْیَةِ » : شهر ( نگا : بقره / 58 و 259 ، نساء / 75 ، انعام / 123 ) .
مراد از آن ، انطاکیه یکی از شهرهای ترکیه فعلی است که سابقاً از شهرهای معروف روم
بوده است . « أَصْحَابَ » : بدل از ( مَثَلاً ) است .
سوره یس آیه 14
متن آیه :
إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُمَا
فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَیْکُم مُّرْسَلُونَ
ترجمه :
وقتی ( از اوقات ) دو نفر ( از فرستادگان خود ) را به سوی ایشان روانه کردیم و
آنان آن دو را تکذیب کردند . سپس آنان را ( با ارسال فرد ) سومی تقویت نمودیم .
آنان ( سه نفری بدیشان ) گفتند : ما فرستادگانی هستیم که به سوی شما روانه شدهایم
.
توضیحات :
« فَعَزَّزْنَا » : تقویت کردیم . تأیید کردیم .
سوره یس آیه 15
متن آیه :
قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَمَا
أَنزَلَ الرَّحْمن مِن شَیْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَکْذِبُونَ
ترجمه :
( در پاسخ ایشان ، بدانان ) گفتند : شما انسانهائی همچون ما بیش نیستید ، و
خداوند مهربان چیزی را ( از وحی آسمانی برای کسی ) فرو نفرستاده است ، و شما جز
دروغ نمیگوئید .
توضیحات :
« إِنْ أَنتُمْ إِلاّ . . . » : ( نگا : ابراهیم / 10 ) .
سوره یس آیه 16
متن آیه :
قَالُوا رَبُّنَا یَعْلَمُ إِنَّا إِلَیْکُمْ
لَمُرْسَلُونَ
ترجمه :
گفتند : به خدا ! پروردگارتان میداند که ما به سوی شما فرستاده شدهایم . ( مهمّ
نیست شما بپذیرید یا نپذیرید . ما که به وظیفه خود عمل کردهایم . چرا که . . . )
.
توضیحات :
« رَبُّنَا یَعْلَمُ إِنَّا . . . » : عربها گاهی جمله ( رَبُّنا یَعْلَمُ ) را
به عنوان قَسَم به کار میبرند ، این است که بعد از ماده « علم » همزه « إِنّا »
که باید مفتوح باشد ، در اینجا چون مراد قَسَم است ، مکسور خوانده شده است ( نگا :
تفسیر روحالمعانی ، و المصحف المیسّر ) .
سوره یس آیه 17
متن آیه :
وَمَا عَلَیْنَا إِلاَّ الْبَلاَغُ الْمُبِینُ
ترجمه :
بر ما جز تبلیغ روشن و روشنگر نمیباشد .
توضیحات :
« الْبَلاغُ الْمُبِینُ » : ( نگا : مائده / 92 و 110 ، نحل / 35 و 82 ) .
سوره یس آیه 18
متن آیه :
قَالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنَا بِکُمْ لَئِن لَّمْ
تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَلَیَمَسَّنَّکُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ
ترجمه :
گفتند : ما شما را به فال بد گرفتهایم . ( وجود شما شوم است و مایه بدبختی شهر و
دیار ما است . سوگند میخوریم که از این سخنان ) اگر دست برندارید ، قطعاً شما را
سنگسار خواهیم کرد و شکنجه دردناکی از ما خواهید دید .
توضیحات :
« تَطَیَّرْنَا بِکُمْ » : شما را به فال بد گرفتهایم . وجود شما را شوم میدانیم
( نگا : نمل / 47 ، اعراف / 131 ) . « لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا » : اگر پایان
ندهید . اگر دست نکشید ( نگا : بقره / 192 و 193 و 275 ، مریم / 46 ) .
سوره یس آیه 19
متن آیه :
قَالُوا طَائِرُکُمْ مَعَکُمْ أَئِن ذُکِّرْتُم بَلْ
أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ
ترجمه :
گفتند : شومی خودتان ( که ناشی از کفرتان است ) با خودتان همراه است ( و اگر درست
بیندیشید ، به این حقیقت واقف خواهید شد که تیرهروزی شما ناشی از افکار منحطّ و
اعمال زشت و عقیده پلشتی است که دارید ، نه این که به سبب دعوت ما به خداپرستی و
انجام نیکیها و ترک بدیها باشد ) آیا اگر یادآور گردید ( به خدا و اوامر و نواهی
او و چیزهائی که سعادت شما در آنها است ، باید ما دعوتکنندگان را شکنجه دهید و
بکشید ؟ ! ) اصلاً شما گروهی هستید که ( در سرکشی و کفر از حدّ درمیگذرید ، و در
معاصی و زشتکاریها ) اسرافکار و متجاوزید .
توضیحات :
« طَآئِرُکُمْ » : شوم و نحوست شما . بدبختی و تیرهروزیتان ( نگا : نمل / 47 ،
اعراف / 131 ) . « أَئِن ذُکِّرْتُمْ » : آیا اگر پند داده شدید و خدا و نیکیها و
بدیها را به شما گوشزد کردند ؟ جواب شرط محذوف است و تقدیر چنین است : أَئِن
ذُکِّرْتُمْ ، تَلَقَّیْتُمُ التَّذْکِیرَ وَ الإِنذَارَ بِالْکُفْرِ وَ
الإِنکَارِ ؟ « مُسْرِفُونَ » : اسراف پیشگان ، متجاوزین از حدّ در طغیان و کفر و
معاصی .
سوره یس آیه 20
متن آیه :
وَجَاء مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَى قَالَ
یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ
ترجمه :
مردی از دورترین نقطه شهر با شتاب بیامد ، گفت : ای قوم من ! از فرستادگان ( خدا
) پیروی کنید ( که سعادت هر دو جهان شما در آن است ) .
توضیحات :
« أَقْصی » : دورترین نقطه . « الْمَدِینَةِ » : شهر . مراد همان ( الْقَرْیَةِ
) در آیه سیزده است که انطاکیه است . « رَجُلٌ » : مردی که مؤمن بود و ایمان خود
را پنهان میکرد ، و در این لحظه حسّاس به یاری پیغمبران شتافت . گویا نام او (
حبیب نجّار ) بوده است . « یَسْعی » : جمله وصفیه و صفت ( رَجُلٌ ) است .
سوره یس آیه 21
متن آیه :
اتَّبِعُوا مَن لاَّ یَسْأَلُکُمْ أَجْراً وَهُم
مُّهْتَدُونَ
ترجمه :
پیروی کنید از کسانی که پاداشی ( در برابر تبلیغ خود ) از شما نمیخواهند و آنان
( از کردار و گفتارشان پیدا است که ) افرادی راهیاب و هدایت یافتهاند .
توضیحات :
« لا یَسْأَلُُکُمْ . . . هُمْ . . . . » : مفرد آمدن فعل ( لا یَسْأَلُ ) و ذکر
ضمیر جمع ( هُمْ ) در آیه ، با توجّه به لفظ و معنی موصول ( مَنْ ) است .
سوره یس آیه 22
متن آیه :
وَمَا لِی لاَ أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَإِلَیْهِ
تُرْجَعُونَ
ترجمه :
من چرا کسی را پرستش نکنم که مرا آفریده است و به سوی او برگردانده میشوید ؟
توضیحات :
« مَا لِیَ . . . » : چرا من نباید ؟ مرا نسزد و نرسد که . این آیه تا آخر آیه 25
سخن مرد مؤمن است و مخاطب او فرستادگان خدا ( نگا : المختصر فی تفسیر القرآن ) و
یا این که ساکنان شهر است و آنچه را برای خود میپسندد ، برای ایشان هم میپسندد .
« فَطَرَنِی » : مرا آفریده است ( نگا : هود / 51 ، انعام / 79 ) .
سوره یس آیه 23
متن آیه :
أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن یُرِدْنِ
الرَّحْمَن بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئاً وَلاَ یُنقِذُونِ
ترجمه :
آیا غیر از خدا ، معبودهائی را برگزینم ( و پرستش نمایم ) که اگر خداوند مهربان
بخواهد زیانی به من برساند ، میانجیگری ایشان کمترین سودی برای من ندارد و مرا (
از زیان وارده ) نجات نمیدهند ؟
توضیحات :
« أَأَتَّخِذُ . . . » : ( نگا : انعام / 14 ، فرقان / 28 ) . « إِن یُرِدْنِ
بِضُرٍّ » : اگر بخواهد به من زیانی برساند . « لا تُغْنی عَنّی . . . » : ( نگا :
آلعمران / 10 ، توبه / 25 ) . « لا یُنقِذُونِی » : مرا نجات نمیدهند و رها
نمیسازند .
سوره یس آیه 24
متن آیه :
إِنِّی إِذاً لَّفِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ
ترجمه :
( هر گاه چنین کاری را بکنم و انبازهائی را پرستش نمایم ) در این صورت من در
گمراهی آشکاری خواهم بود .
توضیحات :
. . .
سوره یس آیه 25
متن آیه :
إِنِّی آمَنتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ
ترجمه :
من به پروردگار شما ایمان آوردهام ، پس بشنوید ، ( و بدانید که من دعوت این
فرستادگان خدا را پذیرفتهام . شما نیز دعوت ایشان را پذیرا شوید که سعادتتان در
پذیرش فرمودهها و رهنمودهای آنان است ) .
توضیحات :
« فَاسْمَعُونِ » : پس از من بشنوید . اگر مخاطب فرستادگان خدا باشد ، مراد این
است که فردای قیامت شاهد ایمان آوردن وی باشند . و اگر مخاطب سائر مردم باشد ،
مراد این است که بشنوند و گواه جرأت او باشند ، و یا این که سخن وی را بپذیرند و
همچون او از پیغمبران پیروی کنند که به سود ایشان است .
سوره یس آیه 26
متن آیه :
قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی
یَعْلَمُونَ
ترجمه :
( مردمان بر او شوریدند و شهیدش کردند . از سوی خدا ) بدو گفته شد : وارد بهشت شو
. ( وقتی که آن همه نعمت و کرامت دید ) گفت : ای کاش ! قوم من میدانستند .
توضیحات :
« قِیلَ » : این سخن ، از طرف فرشتگان یا مستقیماً از سوی خدای جهان است . «
أُدْخُلِ الْجَنَّةً » : بیشتر آیات قرآن بیانگر این واقعیّت است ، شهادت و مرگ
مؤمن همان است و داخل شدن به بهشت همان . انگار فاصلهای میان بدرود زندگی دنیوی و
دخول به بهشت اخروی نیست ( نگا : آلعمران / 169 ، واقعه / 89 ) .
سوره یس آیه 27
متن آیه :
بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ
الْمُکْرَمِینَ
ترجمه :
( ای کاش ! میدانستند ) که پروردگارم مرا آمرزیده است و از زمره گرامیانم قلمداد
فرموده است .
توضیحات :
« بِمَا غَفَرَ لِی » : به چه سبب و در برابر چه کاری مرا بخشیده است ؟ مراد
تحقیر عمل خود و تعظیم مغفرت خدا است . چه غفرانی نصیبم کرده است . مراد اظهار
تعجّب از الطاف بیحدّ پروردگاری است . بدانچه خدا مرا بخشیده است . خلاصه « مَا »
میتواند موصوله و استفهامیّه و مصدریّه باشد .
سوره یس آیه 28
متن آیه :
وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِن بَعْدِهِ مِنْ
جُندٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَمَا کُنَّا مُنزِلِینَ
ترجمه :
ما بعد از ( قتل ) او ، اصلاً لشکری از آسمان فرو نفرستادیم ، و حکمت ما اقتضاء
نمیکرد که ( برای نابودی ایشان ) سپاهی از فرشتگان روانه سازیم .
توضیحات :
« مَا کُنَّا مُنزِلِینَ » : ما فرو نفرستادیم . مراد این است که حکمت ما اقتضاء
نمیکرد ، یا ایشان در خور این نبودند که فرشتگانی برای نابودیشان نازل کنیم .
سوره یس آیه 29
متن آیه :
إِن کَانَتْ إِلاَّ صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ
خَامِدُونَ
ترجمه :
تنها یک صدا بود و بس که ( موج انفجارش کار ایشان را بساخت و ) ناگهان جملگی
خاموش شدند ( و بر جای سرد گشتند و مردند ) .
توضیحات :
« صَیْحَةً » : صدای شدید . فریاد توفنده . خبر ( کَانَتْ ) است و اسم آن محذوف (
نگا : هود / 67 ) . « فَإِذَا . . . » : واژه ( إِذا ) بر سرعت حصول مابعد خود به
دنبال حصول ماقبل خود دلالت دارد . « خَامِدُونَ » : خاموش شدگان . مراد مردگان
است .
سوره یس آیه 30
متن آیه :
یَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِّن
رَّسُولٍ إِلاَّ کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون
ترجمه :
فسوسا و اسفا بندگان را ! هیچ پیغمبری به سوی ایشان نمیآید مگر این که او را
مسخره میکنند و به باد استهزاء میگیرند .
توضیحات :
« یَا حَسْرَةً » : دردا و فسوسا ! این عبارت بیانگر تعجّب از کار بندگان است .
آن بندگان تیرهروزی که نه تنها گوش هوش به ندای پیغمبران و رهبران آسمانی نمیدهند
، بلکه ایشان را به تمسخر میگیرند .
سوره یس آیه 31
متن آیه :
أَلَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّنْ
الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لاَ یَرْجِعُونَ
ترجمه :
مگر نمیدانند که در روزگاران پیش از ایشان چه ملّتهای فراوانی را ( به گناهانشان
گرفتهایم و ) نابودشان نمودهایم ، که هرگز به سویشان باز نمیگردند ( و دیگر به
دنیا گام نمیگذارند ؟ ! ) .
توضیحات :
« أَلَمْ یَرَوْا » : آیا ندیدهاند ؟ مراد از دیدن در اینجا دانستن است ( نگا :
انعام / 6 ، اعراف / 148 ) . « الْقُرُونِ » : ملّتها و نژادها ( نگا : انعام /
6 ، یونس / 13 ، اسراء / 17 ) .
سوره یس آیه 32
متن آیه :
وَإِن کُلٌّ لَّمَّا جَمِیعٌ لَّدَیْنَا مُحْضَرُونَ
ترجمه :
همه آنان ( بدون استثناء در روز قیامت ) نزد ما گرد میآیند و حاضر میگردند .
توضیحات :
« إِنْ » : حرف نفی است . « لَمَّا » : به معنی إِلاّ است . « جَمِیعٌ » : فعیل
به معنی مفعول یعنی مجموع است . « جَمِیعٌ . . . . مُحْضَرُونَ » : خبر اوّل و
دوّم ( کُلٌّ ) است . یا این که ( مُحْضَرُونَ ) صفت ( جَمیْعٌ ) است .
سوره یس آیه 33
متن آیه :
وَآیَةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْنَاهَا
وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبّاً فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ
ترجمه :
نشانهای ( از قدرت خدا بر رستاخیز ) برای آنان ، زمین مرده است که آن را حیات
بخشیدهایم و از آن دانههائی را بیرون آوردهایم که ایشان از آن تغذیه میکنند .
توضیحات :
« أَلأرْضُ الْمَیْتَةُ » : مراد زمین خشک کره زمین ، پیش از پیدایش حیات ، و
اشاره به معمّای فوقالعاده مرموز و پیچیده و شگفتانگیز شروع حیات است که کسی به
درستی نمیداند تحت تأثیر چه عواملی در روز نخست موجودات بیجان تبدیل به سلولهای
زنده شده است . یا این که اشاره به زمینهای خشک کنونی و مسأله حیات در جهان گیاهان
و حیوانات و زنده شدن زمینهای مرده است که از یک سو دلیل روشنی است بر این که علم
و دانش عظیمی در آفرینش این جهان به کار رفته است ، و از سوی دیگر نشانه آشکاری از
رستاخیز است .
سوره یس آیه 34
متن آیه :
وَجَعَلْنَا فِیهَا جَنَّاتٍ مِن نَّخِیلٍ وَأَعْنَابٍ
وَفَجَّرْنَا فِیهَا مِنْ الْعُیُونِ
ترجمه :
و در زمین باغهای خرما و انگور ( و سایر درختان و گیاهان دیگر ) پدیدار کردیم ، و
چشمهسارانی از آن بیرون آوردیم .
توضیحات :
« الْعُیُونِ » : چشمهها .
سوره یس آیه 35
متن آیه :
لِیَأْکُلُوا مِن ثَمَرِهِ وَمَا عَمِلَتْهُ
أَیْدِیهِمْ أَفَلَا یَشْکُرُونَ
ترجمه :
تا از میوههای آن درختان که ( به صورتِ غذای آماده و بستهبندی شده بر شاخسارها
ظاهر میشوند و ) دست انسانها در ساختن آنها کمترین دخالتی نداشته است ، تناول
کنند . آیا انسانها ( در برابر این همه خوراکیهای لذیذ و بینیاز از پخت و پز )
سپاسگزاری نخواهند کرد ؟ !
توضیحات :
« ثَمَرِهِ » : مرجع ضمیر ( ه ) میتواند ( الله ) باشد . یعنی تا از ساختار خداوندی
بخورند . یا مرجع آن شیء مجهول یا مذکور بوده که باغها است . برخی هم مرجع ضمیر
را ( نخیل ) دانستهاند که مذکّر است ، و بدان اکتفا شده است چون بر اثر عطف (
اعناب ) را نیز شامل میشود . « وَ مَا عَمِلَتْهُ أَیْدِیهِمْ » : این جمله میتواند
حالیّه و ( ما ) نافیه باشد که معنی چنین خواهد بود : در حالی که دست آنان در آن
کمترین دخالتی نداشته است . و یا این که واو حرف عطف و ( ما ) موصوله باشد که معنی
چنین خواهد شد : و چیزی که خود میسازند . یعنی در آیه ، هم اشاره به میوههائی
است که بدون تغییر مورد استفاده انسانها قرار میگیرد ، و هم اشاره به میوههائی
است که با انجام عملی روی آنها چون پخت و پز و کنسرو به غذاهای مختلف تبدیل میگردند
.
سوره یس آیه 36
متن آیه :
سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا
تُنبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا یَعْلَمُونَ
ترجمه :
تسبیح و تقدیس خداوندی را سزا است که همه نرها و مادهها را آفریده است ، اعم از
آنچه از زمین میروید ، و از خود آنان ، و از چیزهائی که ایشان نمیدانند .
توضیحات :
« سُبْحَانَ الَّذِی » : ( نگا : اسراء / 1 ) . « الأزْوَاجَ » : زوجها . یعنی
جنس نر و ماده . این آیه بیانگر زوجیّت در گیاهان و انسانها و همه موجودات دیگر
است ( نگا : رعد / 3 ، ذاریات / 49 ، طه / 53 ) .
سوره یس آیه 37
متن آیه :
وَآیَةٌ لَّهُمْ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ
فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ
ترجمه :
و نشانهای ( دالّ بر قدرت ما ) شب است . ما روز را از آن برمیگیریم ، ناگهان
تاریکی آنان را فرا میگیرد .
توضیحات :
« نَسْلَخُ » : بیرون میکشیم . برمیگیریم . سلخ در اصل به معنی کندن پوست حیوان
است . در اینجا انگار روشنائی روز را از پیکر سیاه شب میکنند ، و ظلمت موجود در
جو زمین ، هویدا میگردد . « مُظْلِمُونَ » : به تاریکی افتادگان . ظلمت زدگان .
سوره یس آیه 38
متن آیه :
وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِکَ
تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ
ترجمه :
و ( نشانه دیگری بر قدرت خدا ، این است که ) خورشید به سوی قرارگاه خود در حرکت
است . این ، محاسبه و اندازهگیری و تعیین خدای بس چیره و توانا و آگاه و دانا است
.
توضیحات :
« الشَّمْسُ تَجْرِی » : خورشید در حرکت است . مراد حرکت خورشید با مجموعه
منظومه شمسی در وسط کهکشان ما به سوی یک سمت معیّن و ستاره دوردستی به نام « وِگا
» است با سرعت 700 کیلومتر در ثانیه . البتّه خورشید حرکت وضعی به دور خود نیز
دارد ( نگا : تفسیر نمونه و تفسیر المنتخب ، ذیل آیه ، کتاب نجوم به زبان ساده ،
جلد دوم ، صفحه 174 ، تألیف مایردگانی ، ترجمه محمّد رضا خواجهپور ) . «
لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا » : به سوی قرارگاه خود . تا زمان استقرار نهائی خود که
قیامت است . اگر مراد از جریان خورشید ، گردش آن برگرد محور خود باشد ، حرف ( لام
) به معنی ( فی ) بوده و معنی چنین میشود : در محلّ و مدار خود . « تَقْدِیرُ » :
معیّن کردن . مقدّر نمودن . محاسبه و اندازهگیری ( نگا : انعام / 96 ، فرقان /
2 ) .
سوره یس آیه 39
متن آیه :
وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ
کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ
ترجمه :
برای ماه نیز منزلگاههائی تعیین کردهایم که ( پس از طی کردن آنها ) به صورت ته
مانده کهنه ( خوشه خرما بر درخت ) در میآید ( قوسی شکل و زرد رنگ ) .
توضیحات :
« مَنَازِلَ » : ماه در فاصله گردش به دور زمین ، و گردش زمین به دور خورشید ، از
کنار مجموعههائی از ستارگان میگذرد که منزلگاههای ماه نامیده میشود . « عَادَ »
: درمیآید . این فعل به معنی ( صَارَ ) است ، برمیگردد . « الْعُرْجُونِ » :
پایه خوشه خرما که پس از چیدن خوشه بر درخت میماند و زرد رنگ و قوسی شکل است . «
عَادَ کَالْعُرْجُونِ . . . » : به شکل عرجون در میآید . دوباره همچون عرجون برمیگردد
. مراد هلال آخر ماه است که در جانب مشرِق نزدیک صبحگاهان ظاهر میشود ، خمیده و
پژمرده و زردرنگ و نوکهای آن رو به پائین . هلال در ربع اوّل و ربع آخر ماه به
همین شکل است .
سوره یس آیه 40
متن آیه :
لَا الشَّمْسُ یَنبَغِی لَهَا أَن تُدْرِکَ الْقَمَرَ
وَلَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ
ترجمه :
نه خورشید را سزد ( در مدار خود سریعتر شود و ) به ( مدار ) ماه رسد ، و نه شب را
سزد که بر روز پیشی گیرد ( و مانع پیدایش آن شود ) . هر یک در مداری شناورند ( و
مسیر خود را بدون کمترین تغییر ادامه میدهند ) .
توضیحات :
« یَنبَغِی لَهَا » : آن را سزد . سزاوار آن است . « أَن تُدْرِکَ » : برسد .
ملحق شود . « یَسْبَحُونَ » : شناورند . مراد حرکت آرام خورشید و ماه بر حسب ظاهر
و مطابق حسّ بینائی ما ، و یا حرکت هر یک در فلک مربوط است که متوازی یکدیگرند .
سوره یس آیه 41
متن آیه :
وَآیَةٌ لَّهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی
الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ
ترجمه :
و ( نشانه دیگری بر قدرت ما ، این که برابر وزن مخصوص اجسام و خواصّ ویژه آب ) ما
آدمیزادگان را در کشتی مملوّ ( از ایشان و کالاهایشان ) حمل میکنیم . ( کشتیهائی
که حرکت آنها در دل اقیانوسها ، بیشباهت به حرکت کواکب در گستره آسمانها نیست )
.
توضیحات :
« الْفُلْکِ » : ( نگا : ابراهیم / 32 ، نحل / 14 ، اسراء / 66 ) . «
الْمَشْحُونِ » : ( نگا : شعراء / 119 ) .
سوره یس آیه 42
متن آیه :
وَخَلَقْنَا لَهُم مِّن مِّثْلِهِ مَا یَرْکَبُونَ
ترجمه :
و برای ایشان همسان کشتی چیزهائی را آفریدهایم که بر آنها سوار میشوند .
توضیحات :
« خَلَقْنَا » : تعبیر از انواع مرکبها بدین واژه ، بدان خاطر است که خالق موادّ
خام و وسائل اوّلیّه آنها خدا است . « مَا » : این واژه مفهوم وسیعی را ترسیم میکند
که شامل هر نوع وسیله سواری زمینی و هوائی و دریائی است .
سوره یس آیه 43
متن آیه :
وَإِن نَّشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلَا صَرِیخَ لَهُمْ وَلَا
هُمْ یُنقَذُونَ
ترجمه :
و اگر بخواهیم آنان را غرق خواهیم کرد ، به گونهای که هیچ فریادرسی نداشته باشند
، و اصلاً نجات داده نشوند .
توضیحات :
« صَرِیخَ » : فریادرس . فریاد خواه . در این صورت مصدر به معنی اسم فاعل یعنی
صارِخ است . صدا و فریاد . در این صورت معنی « فَلا صَرِیخَ لَهُمْ » : چنین است :
اصلاً صدا و فریادی نخواهند داشت تا کمک و یاری طلب کنند . یعنی فوراً غرق و در
حال میمیرند .
سوره یس آیه 44
متن آیه :
إِلَّا رَحْمَةً مِّنَّا وَمَتَاعاً إِلَى حِینٍ
ترجمه :
مگر این که رحمت ما باشد ( و نسیم لطف ما وزیدن گیرد ) و تازمانی ( که اجل ایشان
در میرسد ، آنان را از زندگی ) بهرهمند سازیم .
توضیحات :
« إِلاّ رَحْمَةً . . . » : لکن رحمت ما ایشان را درمییابد و تا وقت اجل مقدّر
آنان را از زندگی بهرهمند میسازیم ( نگا : تفسیر المنتخب ) . واژه ( رَحْمَة )
مفعول له ، یا منصوب به نزع خافض است و تقدیر چنین است : بِرَحْمَةٍ .
سوره یس آیه 45
متن آیه :
وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَیْنَ أَیْدِیکُمْ
وَمَا خَلْفَکُمْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ
ترجمه :
هنگامی که بدانان گفته شود : بپرهیزید از عذاب و مجازات دنیوی که پیش رو دارید ،
و از عذاب و مجازات اخروی که در پشت سر دارید ، تا به شما رحم شود ، ( اعتناء نمیکنند
) .
توضیحات :
« مَا بَیْنَ أَیْدِیکُمْ » : آنچه در پیش رو دارید . مراد کیفر و مجازات دنیوی
است . « مَا خَلْفَکُمْ » : آنچه در پشت سر دارید . مراد عذاب و عقاب اخروی است .
« إِذَا قِیلَ لَهُمْ . . . » : جمله شرطیّه است و جزاء آن محذوف است که از آیه
بعد استفاده میشود ، و تقدیر چنین است : إِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا . . .
أَعْرَضُوا . . .
سوره یس آیه 46
متن آیه :
وَمَا تَأْتِیهِم مِّنْ آیَةٍ مِّنْ آیَاتِ رَبِّهِمْ
إِلَّا کَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِینَ
ترجمه :
هیچ آیهای از آیات پروردگارشان برای آنان نمیآید ، مگر این که از آن روی گردان
میشوند .
توضیحات :
« ءَایَاتِ » : آیههای کتابهای آسمانی و تعلیمات پیغمبران . دلائل و براهین
توحید خدا و صدق پیامبران . « مُعْرِضِینَ » : رویگردانان .
سوره یس آیه 47
متن آیه :
وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمْ
اللَّهُ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ
یَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ
ترجمه :
و هنگامی که به آنان گفته شود : از چیزهائی که خدا به شما داده است ، انفاق و
احسان کنید ، کافران به مؤمنان میگویند : آیا به کسی خوراک بدهیم که اگر خدا میخواست
خوراک بدو میداد ( و فقیرش نمیکرد ؟ مگر مشیّت الهی چنین نخواسته است ؟ ما با
مشیّت الهی مخالفت نمیورزیم ) شما در گمراهی آشکار و روشنی هستید .
توضیحات :
« أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ یَشَآءُ اللهُ أَطْعَمَهُ » : کافران از راه تمسخر به
مؤمنان میگفتند : اگر رازق خداوند است ، پس چرا از ما میخواهید که به فقیران
خوراک دهیم ؟ و اگر خدا خواسته است که آنان محروم بمانند ، پس چرا ما کسانی را از
دارائی خود بهرهمند سازیم که خداوند ایشان را محروم ساخته است ؟ این منطق
جاهلانه ، علاوه از تمسخر مؤمنان ، به آن میماند که افرادی بگویند : چه ضرورتی
دارد که ما درس بخوانیم ، و یا به دیگری درس بدهیم ؟ اگر خدا میخواست همه را
عالم و باسواد میکرد .
سوره یس آیه 48
متن آیه :
وَیَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ
صَادِقِینَ
ترجمه :
و خواهند گفت : اگر راست میگوئید ( که رستاخیز و قیامتی در میان است ) این وعده
کی تحقّق مییابد ؟ !
توضیحات :
« مَتی هذَا لْوَعْدُ ؟ » : این وعده کی خواهد بود ؟ ! تاریخی برای رستاخیز تعیین
نمیکنند ؟ چرا هم اینک فرا نمیرسد ؟
سوره یس آیه 49
متن آیه :
مَا یَنظُرُونَ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ
وَهُمْ یَخِصِّمُونَ
ترجمه :
( پاسخ استهزاء ایشان ، این است که آنان ، چندان ) انتظار نمیکشند مگر صدائی را
که ( ناگهان طنینانداز میگردد و موج آن ) ایشان را در بر میگیرد ( و نابودشان
میگرداند ) در حالی که با یکدیگر ( به معامله و کار و بار روزمرّه زندگی ، سرگرم
و ) درگیرند .
توضیحات :
« مَا یَنظُرُونَ » : انتظار ندارند . توقّع ندارند . ماده « نظر » بدون « إِلی
» بیشتر به معنی انتظار و توجّه و توقّع و تدبّر است ( نگا : بقره / 210 ، انعام
/ 158 ، اعراف / 53 ، نحل / 33 ، فاطر / 43 ) . « یَخِصِّمُونَ » : به نزاع و
جدال مشغول ، و سرگرم گیر و دارند . اصل آن یختصمون و از باب افتعال است .
سوره یس آیه 50
متن آیه :
فَلَا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَةً وَلَا إِلَى
أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ
ترجمه :
( این حادثه به قدری سریع و برقآسا و غافلگیرانه است که ) حتّی توانائی وصیّت
نمودن و سفارش کردن نخواهند داشت ، و حتّی فرصت مراجعت به سوی خانواده و
فرزندانشان را پیدا نخواهند کرد .
توضیحات :
« تَوْصِیَةً » : سفارش . نکره آمدن آن ، بیانگر این واقعیّت است که حتّی فرصت یک
سفارش یا کمترین وصیّتی در میان نخواهد بود .
سوره یس آیه 51
متن آیه :
وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ
إِلَى رَبِّهِمْ یَنسِلُونَ
ترجمه :
( برای بار دوم ) در صور دمیده میشود و به ناگاه همه آنان از گورها بیرون آمده و
به سوی ( دادگاه حساب و کتاب ) پروردگارشان شتابان رهسپار میگردند .
توضیحات :
« نُفِخَ » : دمیده شد . مراد نفخه ثانی است که دیگر باره صور برای زندهشدن
مردگان زده میشود . « الأجْدَاثِ » : جمع جَدَث ، قبر . گور . ( نگا : قمر / 7 ، معارج
/ 43 ) . « یَنسِلُونَ » : میشتابند ( نگا : انبیاء / 96 ) .
سوره یس آیه 52
متن آیه :
قَالُوا یَا وَیْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا
هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ
ترجمه :
خواهند گفت : ای وای بر ما ! چه کسی ما را از خوابمان ( بیدار کرد و ) برانگیخت
؟ ! این همان چیزی است که خداوند مهربان وعده داده بود ، و فرستادگان ( خدا در
سخنها و پیامهای خود ) راست گفته بودند .
توضیحات :
« یَا وَیْلَنَا » : ای وای بر ما ! واویلا به حال ما ! ( نگا : انبیاء / 14 و 46
و 97 ) . « بَعَثَنَا » : ما را دوباره زنده کرد . ما را برانگیخت . « مَرْقَدِ »
: مصدر میمی و به معنی خواب است ، و یا این که اسم مکان و به معنی خوابگاه است .
عقاب و عذاب قبر ، در برابر کیفر و مجازات قیامت ، خوابه گونهای بیش نمیباشد . «
مَن بَعَثَنَا » : این سؤال بدان خاطر است که کافران با دیدن آن همه هول و هراس و
دهشت و وحشت ، اختلاط عقول و اختلال حواسّ پیدا میکنند و ناخودآگاه چنین سؤالی بر
زبانشان جاری میگردد . همان گونه که در دنیا معمول است که انسان به هنگام انجام
کار بدی و یا رویاروی شدن با کیفر آن میگوید : وای چه کار کردم ؟ ! چنین کاری را
من کردم ؟ آیا این بلا را من بر سر خود آوردم ؟ « هذَا مَا . . . » : این بخش ،
پاسخ کافران به سؤال خودشان است . برخی هم آن را پاسخ آفریدگار ، یا فرشتگان ، و
یا مؤمنان به کافران میدانند .
سوره یس آیه 53
متن آیه :
إِن کَانَتْ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ
جَمِیعٌ لَّدَیْنَا مُحْضَرُونَ
ترجمه :
صدای واحدی بیش نخواهد بود ( که ایشان را دعوت به خروج از گورها میکند ) و
ناگهان ایشان در پیشگاهمان ( برای دادگاهی ) گرد آورده میشوند و حاضر میگردند .
توضیحات :
« إِن کَانَتْ إِلاّ صَیْحَةً . . . » : ( نگا : یس / 29 ) . مراد نفخه ثانی است
. « جَمِیعٌ » : جمع آمده . گرد آورده شده . فعیل به معنی مفعول ، یعنی مجموع است
. خبر اوّل ( هُمْ ) و واژه ( مُحْضَرُونَ ) خبر دوم یا صفت بشمار است ( نگا : یس
/ 32 ) .
سوره یس آیه 54
متن آیه :
فَالْیَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَلَا
تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ
ترجمه :
در چنین روزی به هیچ کس کمترین ستمی نمیگردد ، و به شما جز پاداش و پادافره
کارهائی که در دنیا میکردهاید داده نمیشود .
توضیحات :
« شَیْئاً » : چیزی از ظلم . مفعول مطلق است . چیزی از چیزها . مفعول به است (
نگا : یونس / 44 ، مریم / 60 ) .
سوره یس آیه 55
متن آیه :
إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ
فَاکِهُونَ
ترجمه :
بهشتیان در چنین روزی ، سخت سرگرم خوشی ، و شادانند ( و بیخبر از غم و اندوه
دیگران ، و خندان از نعمتهای یزدانند ) .
توضیحات :
« شُغُلٍ » : سرگرمی عظیم . هر چیز که انسان را به خود مشغول سازد و بیخبر از
دیگران کند و موجب فراموشی غم و اندوه شود . تنکیر آن برای تعظیم است . « فِی
شُغُلٍ » : سرگرم سُرور و شادمانی ، و بهرهمند از نعمتهای الهی هستند . «
فَاکِهُونَ » ، جمع فَاکِهٌ ، خوشحال و خندان . بهرهمند از نعمت و سرگرم لذّت .
سرگرم شوخی و مزاح .
سوره یس آیه 56
متن آیه :
هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِی ظِلَالٍ عَلَى الْأَرَائِکِ
مُتَّکِؤُونَ
ترجمه :
آنان و همسرانشان در زیر سایههای پر و فراخ ، بر تختها تکیه زدهاند .
توضیحات :
« ظِلال » : جمع ظِلّ ، سایه . تنکیر آن برای تعظیم است . « الأرَآئِکِ » : جمع
اَریکة ، تخت . اورنگ ( نگا : کهف / 31 ، انسان / 13 ، مطفّفین / 23 و 35 ) . «
مُتَّکِئُونَ » : تکیهکنندگان . لمدهندگان ( نگا : کهف / 31 ، زخرف / 34 ) .
سوره یس آیه 57
متن آیه :
لَهُمْ فِیهَا فَاکِهَةٌ وَلَهُم مَّا یَدَّعُونَ
ترجمه :
برای آنان در بهشت ، میوههای لذّتبخش و فراوانی است . و هر چه بخواهند در
اختیار ایشان خواهد بود .
توضیحات :
« فَاکِهَةٌ » : میوه . مراد انواع میوهها است . تنکیر آن برای تفخیم است که
بیانگر مرغوبیّت و کثرت میوهها است . « یَدَّعُونَ » : طلب میکنند . درخواست مینمایند
. دلشان بخواهد .
سوره یس آیه 58
متن آیه :
سَلَامٌ قَوْلاً مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ
ترجمه :
از سوی پروردگاری مهربان ، بدیشان درود و تهنیّت گفته میشود .
توضیحات :
« سَلامٌ » : درود ( نگا : اعراف / 46 ، یونس / 10 ، رعد / 24 ، ابراهیم / 23
) . بدل ( ما ) یا مبتدا و خبر آن محذوف است : سَلامٌ عَلَیْکُمْ . « قَوْلاً » :
مفعول مطلق فعل محذوف است .
سوره یس آیه 59
متن آیه :
وَامْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ
ترجمه :
( این سرگذشت شوقانگیز و پرافتخار بهشتیان بود ، و امّا با خطابی تحقیرآمیز به
گناهکاران گفته میشود : ) ای بزهکاران ! امروز ( از مؤمنان ) جدا و به دور شوید
.
توضیحات :
« إِمْتَازُوا » : جدا گردید . به کنار روید .
سوره یس آیه 60
متن آیه :
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا
تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ
ترجمه :
ای آدمیزادگان ! مگر من به شما سفارش ننمودم و امر نکردم که اهریمن را پرستش
نکنید ، چرا که او دشمن آشکار شما است ؟
توضیحات :
« أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ ؟ » : آیا با شما پیمان نبستم ؟ آیا به شما توصیه
نکردم ؟ مراد فرمان دادن است ( نگا : طه / 115 ) . چنین عهد و پیمان و توصیه و
دستوری ، از طرق مختلف با انسان بسته شده و بدو فرمان داده شده است . یکم : توسّط
پیغمبران ( نگا : بقره / 168 ، اعراف / 27 ، یونس / 2 ، زخرف / 62 ) . دوم :
توسّط عقل . چرا که دلائل و براهین عقلی با زبان گویائی به انسانها میفهمانند که
نباید جز خدا را پرستید و اطاعت کرد . سوم : از راه فطرت . چرا که انسان ذاتاً
یکتاپرست بوده و فطرت سالم ، طاعت و عبادت را منحصر به ذات پاک پروردگار میداند .
« لا تَعبُدُوا » : مراد از عبادت در اینجا ، اطاعت است . چرا که یکی از صورتهای
عبادت اطاعت میباشد ( نگا : توبه / 31 ، مؤمنون / 47 ) .
سوره یس آیه 61
متن آیه :
وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ
ترجمه :
و ( آیا به شما دستور ندادم ) این که مرا بپرستید و بس که راه راست همین است .
توضیحات :
« وَ أَنِ اعْبُدُونِی . . . » : عطف بر ( لا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ ) است و
واژه ( أَنْ ) تفسیریّه است .
سوره یس آیه 62
متن آیه :
وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنکُمْ جِبِلّاً کَثِیراً أَفَلَمْ
تَکُونُوا تَعْقِلُونَ
ترجمه :
اهریمن گروههای فراوانی از شما انسانها را گمراه کرده است . آیا ( تاریخ جبّاران
گمراه پیشین را خواندید ، و آثار سرنوشت گول خوردگان ابلیس را دیدید و )
نیندیشیدید ؟
توضیحات :
« جِبِلاًّ » : گروه . ملّت . ( نگا : شعراء / 184 ) .
سوره یس آیه 63
متن آیه :
هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ
ترجمه :
این ( که در پیش رو دارید و بدان مینگرید ) همان دوزخی است که به شما وعده داده
میشد .
توضیحات :
« هذِهِ جَهَنَّمُ . . . » : وقتی بدانان چنین خطابی میگردد که دادگاهی به پایان
آمده و در کنار دوزخ گرد آورده شدهاند .
سوره یس آیه 64
متن آیه :
اصْلَوْهَا الْیَوْمَ بِمَا کُنتُمْ تَکْفُرُونَ
ترجمه :
به سبب کفری که میورزیدید ، امروز به دوزخ وارد شوید و بدان بسوزید .
توضیحات :
« إِصْلَوْهَا » : با دوزخ بسوزید و سوزش آن را بچشید . بدان وارد شوید ( نگا :
المختصر فی تفسیر القرآن ، تفسیر نمونه ، تفسیر صفوة البیان ) .
سوره یس آیه 65
متن آیه :
الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا
أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ
ترجمه :
امروزه بر دهانهایشان مهر مینهیم ، و دستهایشان با ما سخن میگویند ، و پاهایشان
بر ( کارهائی که انجام میدادهاند و ) چیزهائی که فرا چنگ میآوردهاند ، گواهی
میدهند .
توضیحات :
« نَخْتِمُ . . . » : ( نگا : بقره / 7 ، انعام / 46 ) . « أَفْوَاهِهِمْ » : (
نگا : آلعمران / 118 و 167 ) . « تَشْهَدُ » : گواهی اعضاء در قیامت مسلّم است (
نگا : فصّلت / 20 و 21 ، نور / 24 ) .
سوره یس آیه 66
متن آیه :
وَلَوْ نَشَاء لَطَمَسْنَا عَلَى أَعْیُنِهِمْ
فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّى یُبْصِرُونَ
ترجمه :
اگر ما بخواهیم ایشان را ( در دنیا مجازات کنیم ، میتوانیم . از جمله ) کورشان
مینمائیم ، به گونهای که اگر آنان بخواهند در راه بر یکدیگر پیشی گیرند ، به هیچ
وجه نتوانند راه را ببینند .
توضیحات :
« لَطَمَسْنَا » : محو میکردیم . از بین میبردیم ( نگا : نساء / 47 ، یونس /
88 ، مرسلات / 8 ) . در اینجا مراد کور کردن و از میان بردن بینائی دیدگان است .
« فَاسْتَبِقُوا » : ( نگا : بقره / 148 ، یوسف / 17 و 25 ) . « فَأَنّی » :
چگونه ؟ « فَأَنّی یُبْصِرُونَ ؟ » : چگونه میتوانند ببینند ؟ یعنی به هیچ وجه
نمیتوانند مسیر خود را ببینند . « الصِّرَاطَ » : مفعول به ، یا منصوب به نزع
خافض است .
سوره یس آیه 67
متن آیه :
وَلَوْ نَشَاء لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَى مَکَانَتِهِمْ
فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِیّاً وَلَا یَرْجِعُونَ
ترجمه :
و اگر ما بخواهیم ، ایشان را با وجود مکانت و منزلتشان ، در جای خود مسخ مینمائیم
و ( آنان را به شکل انسان افلیج یا زمینگیر در میآوریم . ) به گونهای که نه
بتوانند به جلو حرکت کنند و نه به عقب برگردند .
توضیحات :
« لَمَسَخْنَاهُمْ » : ایشان را مسخ میکردیم . مراد از مسخ ، دگرگون کردن و حال
به حال نمودن است ، یعنی به صورتهای بسیار زشت و پست و ناتوان و ناجور درآوردن .
در اینجا بیشتر مراد تغییر و تبدیل انسان زیبا و توانا ، به انسان نازیبا و
درمانده و زار و نزار است . امّا مراد از مسخ میتواند تبدیل به حیوانات و مجسّمههای
بیروح نیز باشد . « عَلی مَکَانَتِهِمْ » : بر جای خود . در محلّ توقّف خود . با
وجود قوّت و قدرت و عظمت و منزلتی که ایشان دارند . ( نگا : اضواء البیان ،
المنتخب ) . « مُضِیّاً » : رفتن . مصدر ثلاثی مجرّد ( مَضی ، یَمْضی ) است ( نگا
: معجم الفاظ القرآن الکریم ) . با ضم و کسر میم آمده است ، همچون ( عُتِیّ و
عِتِیّ ) ( نگا : روحالمعانی ) .
سوره یس آیه 68
متن آیه :
وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَفَلَا
یَعْقِلُونَ
ترجمه :
به هر کس که طول عمر بدهیم ، او را از لحاظ خلقت و آفرینش وارونه و واژگونه میکنیم
. آیا متوجّه نیستند ( که سیر صعودی ، سیر نزولی به دنبال دارد ، و این جهان سرای
فنا است نه سرای بقا ؟ ) .
توضیحات :
« نُنَکِّسْهُ » : او را واژگونه و وارونه میکنیم . مراد عقبگرد قوای جسمانی و
روحانی انسان است ، تا بدانجا که بازگشت کامل انسان به حالات طفولیّت انجام میپذیرد
، و حرکات و روحیّات کودکان در پیران پدیدار میگردد . به عبارت دیگر : پیران ،
کودکان میشوند ( نگا : حجّ / 5 ، روم / 54 ) . « الْخَلْقِ » : خلقت . آفرینش .
مراد وضع جسمی و روحی است .
سوره یس آیه 69
متن آیه :
وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا یَنبَغِی لَهُ إِنْ
هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِینٌ
ترجمه :
ما به پیغمبر ( اسلام سرودن ) چکامه نیاموختهایم و چامهسرائی او را نسزد . این
( کتاب هم که بر او نازل کردهایم ) جز یادآوری ( عاقلان به قانون و فرمان یزدان
جهان ) و کتاب خواندنی روشنگر ( حقائق برای مؤمنان ) نیست .
توضیحات :
« الشِّعْرَ » : چکامه . چامه . « مَا یَنبَغِی » : نسزد . در خور نیست . لازم
نیست . « إِنْ » : نیست . « هُوَ » : کتاب منزل قرآن . « ذِکْرٌ » : پند و اندرز .
یاد و یادآوری . « قُرْءَانٌ » : قرآن . کتاب خواندنی . « مُبِینٌ » : روشن و واضح
. روشنگر و بیانگر .
سوره یس آیه 70
متن آیه :
لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیّاً وَیَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى
الْکَافِرِینَ
ترجمه :
( هدف از فرو فرستادن آن ، این است که ) تا افراد زنده ( بیدار دل ) را با آن بیم
دهد ، و بر کافران ( اتمام حجّت شود و ) فرمان عذاب مسلّم گردد .
توضیحات :
« حَیّاً » : مراد زنده معنوی است که شخص عاقل و اندیشمند و بیدار دل است ( نگا :
انعام / 122 ، فاطر / 22 ) . « یَحِقَّ » : واجب شود . مسلّم گردد . « الْقَوْلُ
» : فرمان عذاب . عذاب . « یَحِقَّ الْقَوْلُ » : ( نگا : اسراء / 16 ، قصص / 63
، یس / 7 ) .
سوره یس آیه 71
متن آیه :
أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا
عَمِلَتْ أَیْدِینَا أَنْعَاماً فَهُمْ لَهَا مَالِکُونَ
ترجمه :
مگر نمیبینند که برخی از آن چیزهائی که قدرت ما آفریده است ، چهارپایانی است که
برای انسانها خلق کردهایم و ایشان صاحب آنهایند ؟
توضیحات :
« أَوَلَمْ یَرَوْا » : ( نگا : انعام / 6 ، رعد / 41 ، نحل / 48 و 79 ) .
سوره یس آیه 72
متن آیه :
وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَکُوبُهُمْ
وَمِنْهَا یَأْکُلُونَ
ترجمه :
و چهارپایان را رام ایشان ساختهایم . برخی از آنها را مرکب خود میسازند ، و از
برخی دیگر تغذیه میکنند .
توضیحات :
« ذَلَّلْنَاهَا » : آنها را منقاد و رام کردهایم . « رَکُوبُهُمْ » : رکوب به
معنی مرکب ، یعنی وسیله سواری است . فَعول به معنی مفعول ، یعنی : رَکوب به معنی
مَرکوب است و مانند : حَلوب به معنی محلوب .
سوره یس آیه 73
متن آیه :
وَلَهُمْ فِیهَا مَنَافِعُ وَمَشَارِبُ أَفَلَا
یَشْکُرُونَ
ترجمه :
و از برخی از آنها استفادههائی میکنند و ( از پشم و کرک و مو و پوست و
استخوانشان فایدهها میبرند ، و از شیر برخی ) از آنها نوشیدنیها و فرآوردههای
شیری به دست میآورند . آیا نباید شکرگزار ( این همه نعمت خدا ) باشند ؟
توضیحات :
« مَشَارِبُ » : جمع مَشْرَب به معنی مشروب ؛ مانند مَأْکل به معنی مَأْکُول ؛
نوشیدنیها . مراد شیرها است .
سوره یس آیه 74
متن آیه :
وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ
یُنصَرُونَ
ترجمه :
آنان گذشته از خدا ، معبودهائی برای خود برگزیدهاند ، بدین امید که ( از سوی
ایشان ) یاری شوند .
توضیحات :
« مِن دُونِ » : غیر از . بجز .
سوره یس آیه 75
متن آیه :
لَا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَهُمْ وَهُمْ لَهُمْ جُندٌ
مُّحْضَرُونَ
ترجمه :
معبودها ( ی دروغین ) نمیتوانند پرستندگان خود را کمک کنند و یاری دهند ، و بلکه
پرستندگان ، سپاههای آماده معبودها ( ی عاجز خود ) هستند ( و از آنها مواظبت مینمایند
و از بلاها و گزندها به دور میدارند ) .
توضیحات :
« لا یَسْتَطِیعُونَ » : معبودها نمیتوانند ( نگا : اعراف / 192 ، یونس / 18 )
. « جُندٌ » : سپاه . لشکر . « مُحْضَرُونَ » : آماده .
سوره یس آیه 76
متن آیه :
فَلَا یَحْزُنکَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ مَا
یُسِرُّونَ وَمَا یُعْلِنُونَ
ترجمه :
پس ( حالا که چنین است ) سخنان آنان تو را غمگین نکند ، ما میدانیم آنچه را که
مخفی میدارند و آنچه را که آشکار میسازند .
توضیحات :
« قَوْلُهُمْ » : مراد سخنان مبنی بر الحاد و انکار خدا ، و تکذیب و تقبیح پیغمبر
است .
سوره یس آیه 77
متن آیه :
أَوَلَمْ یَرَ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن
نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُّبِینٌ
ترجمه :
آیا انسان ( با چشم عقل و دیده بینش ننگریسته است و ) ندیده است که ما او را از
نطفه ناچیزی آفریدهایم و هم اینک او پرخاشگری است که آشکارا به پرخاش برمیخیزد ؟
! ( زهی بیخبری و خیرهسری ! ) .
توضیحات :
« أَوَلَمْ یَرَ ؟ » : ( نگا : انعام / 6 ، رعد / 41 ، نحل / 48 و 79 ) . «
خَصِیمٌ مُبِینٌ » : ( نگا : نحل / 4 ) .
سوره یس آیه 78
متن آیه :
وَضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ
یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ
ترجمه :
برای ما مثالی میزند و آفرینش خود را ( از خاک ) فراموش میکند و میگوید : چه
کسی میتواند این استخوانهائی را که پوسیده و فرسودهاند زنده گرداند ؟ !
توضیحات :
« الْعِظَامَ » : جمع عَظْم ، استخوانها . « رَمِیمٌ » : پوسیده و فرسوده . «
نَسِیَ خَلْقَهُ » : جمله کوتاهی است که پاسخ کاملی برای پرسش هر فرد بیخبری است
که قدرت خدا را با قدرت مردم همسان بداند و درباره آفرینش خود از خاک نیندیشد .
سوره یس آیه 79
متن آیه :
قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ
وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ
ترجمه :
بگو : کسی آنها را زنده میگرداند که آنها را نخستین بار ( از نیستی به هستی
آورده است و آنها را بدون الگو و مدل ) آفریده است ، و او بس آگاه از ( احوال و
اوضاع و چگونگی و ویژگی ) همه آفریدگان است .
توضیحات :
« أَنشَأَهَا » : آنها را آفرید و پدیدار کرد ( نگا : انعام / 98 ، عنکبوت / 20
) . « هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ » : خدا بسیار آگاه از اعمال و اقوال هر مخلوقی
است . خدا هر نوع آفرینشی را بسیار خوب میداند ، و در بازآفرینی کسی در نمیماند
.
سوره یس آیه 80
متن آیه :
الَّذِی جَعَلَ لَکُم مِّنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ
نَاراً فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ
ترجمه :
آن کسی که از درخت سبز ، برای شما آتش بیافریده است ، و شما با آن ، آتش روشن میکنید
. ( او که قادر بر رستاخیز انرژیها است ، قادر بر برانگیختن مردگان و بازگرداندن
به زندگی دوباره ایشان است ) .
توضیحات :
« الشَّجَرِ الأخْضَرِ » : درخت سبز . این تعبیر بیانگر این واقعیّت است که تنها
درختان سبز و زنده میتوانند عمل کربنگیری و ذخیرهکردن نور آفتاب را انجام دهند
. « نَاراً » : مراد انرژی ذخیره شده آفتاب بر اثر فتوسنتز در چوبهای درختان است
که بر اثر اصطکاک و مالش ، به صورت جرقّه الکتریسیته ظاهر میشود و باعث روشن شدن
آتش میگردد ، یا با سوزاندن چوبها ، انرژی نهان در آنها آزاد میشود ، و نور و
حرارت اندوخته و پنهان در ذرّات پیکره درختان ، دیگر بار به صورت روشنائی و گرما
جلوهگر میآید ( نگا : تفسیر نمونه . تفسیر المنتخب ) . « تُوقِدُونَ » : آتش را
برمیافروزید . از مصدر ایقاد ، به معنی افروختن آتش .
سوره یس آیه 81
متن آیه :
أَوَلَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ
بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ
ترجمه :
آیا کسی که آسمانها و زمین را آفریده است ، قدرت ندارد ( انسانهای خاک شده را
دوباره ) به گونه خودشان بیافریند ؟ آری ! ( میتواند چنین کند ) چرا که او
آفریدگار بس آگاه و دانا است .
توضیحات :
« أَن یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ » : این که به گونه سابق و به شکل پیشین بسازد و
بیافریند . « الْخَلاّق » : صیغه مبالغه خالق است . آفریدگار .
سوره یس آیه 82
متن آیه :
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ
لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
ترجمه :
هر گاه خدا چیزی را بخواهد که بشود ، کار او تنها این است که خطاب بدان بگوید :
بشو ! و آن هم میشود .
توضیحات :
« أَمْرُهُ » : کارش . ( نگا : بقره / 109 ، یوسف / 21 ) . فرمانش ( نگا : نحل
/ 40 ، انبیاء / 27 ، حجّ / 65 ) .
سوره یس آیه 83
متن آیه :
فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ
وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ
ترجمه :
پاکا خداوندی که مالکیّت و حاکمیّت همه چیز در دست او است . و شما به سوی او
برگردانده میشوید ( و به حساب و کتابتان رسیدگی میگردد ) .
توضیحات :
« مَلَکُوتُ » : مالکیّت و حاکمیّت . کشور عظیم . قدرت تصرّف فراوان .
سورهی یس آیهی 29-1
فی ظلال القرآن جزء
بیست و سوم
سورۀ یس، سورۀ صافات و سورۀ ص
سورۀ یس مکّی و هشتاد و سه آیه است
بسم الله الرحمن الرحیم
(یس (1) وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ (2) إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ (3) عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ (4) تَنزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ (5) لِتُنذِرَ قَوْماً مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ (6) لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ (7) إِنَّا جَعَلْنَا فِی أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً فَهِیَ إِلَى الأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ (8) وَجَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ (9) وَسَوَاء عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ (10) إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ کَرِیمٍ (11) إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَکُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ (12) وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جَاءهَا الْمُرْسَلُونَ (13) إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَیْکُم مُّرْسَلُونَ (14) قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَمَا أَنزَلَ الرَّحْمن مِن شَیْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَکْذِبُونَ (15) قَالُوا رَبُّنَا یَعْلَمُ إِنَّا إِلَیْکُمْ لَمُرْسَلُونَ (16) وَمَا عَلَیْنَا إِلاَّ الْبَلاَغُ الْمُبِینُ (17) قَالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنَا بِکُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَلَیَمَسَّنَّکُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ (18) قَالُوا طَائِرُکُمْ مَعَکُمْ أَئِن ذُکِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ (19) وَجَاء مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَى قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ (20) اتَّبِعُوا مَن لاَّ یَسْأَلُکُمْ أَجْراً وَهُم مُّهْتَدُونَ (21) وَمَا لِی لاَ أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (22) أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن یُرِدْنِ الرَّحْمَن بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئاً وَلاَ یُنقِذُونِ (23) إِنِّی إِذاً لَّفِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ (24) إِنِّی آمَنتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ (25) قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ (26) بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ (27) وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِن بَعْدِهِ مِنْ جُندٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَمَا کُنَّا مُنزِلِینَ (28) إِن کَانَتْ إِلاَّ صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ) (29)
این سورۀ مکّی دارای فاصلههای کوتاه، و آهنگهای سریع است. بدین خاطر آیات آن هشتاد و سه تا گردیده است، هر چند این سوره کوچکتر و کوتاهتر از سورۀ پیشین خود - سورۀ فاطر - است که تعداد آیـات آن چهل و پنج تا بود.
کوتاه بودن فاصلهها همراه با سرعت آهنگها این سوره را با قالب خاصّی قالبگیری می کند و سیمای ویژهای را بدان میدهد. آهنگهای آن پیاپی و متّصل مـیآیند، و مضرابهای متوالی بر حسّ و شعور آشنا میکنند. ایـن کار تأثیر سوره را دو چندان می سازد با تصویرها و سایه روشنهائی که صحنههای پشت سر هم از آغاز سوره تا پایان سوره با خود دارند، صـحنههای گوناگون و الهامگرانهای که تأثیرات ژرفی به سوره میبخشند.
مـوضوعهای اصـلی ایـن سوره هـمان مـوضوعهای سورههای مکّی است. نخستین هـدف موضوعها هـم ساختن و استوار داشتن پایههای عـقیده و باور است. این سوره از همان آغاز به سـرشت وحی و صـدق رسالت میپردازد:
(یس (1) وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ (2) إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ (3) عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ (4) تَنزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ) (5)
یـا.سـین. سـوگند بـه قرآن حکیم! تـو قطعاً از زمـرۀ فرستادگان (یـــزدان) هســتی، و بـــر راه راست (خداشناسی) قرار داری (که دین اسلام است) ... .
آن گاه داستان ساکنان شهر (انطاکیه) را به پیش میکشد بدان هنگام که پیغمبران بدانجا آمدند تا مـردمان را از سرانجام تکذیب کردن وحی و رسالت بترسانند. ایـن سرانجام را نیز در داستانی بیان میدارد بدان گونه که شـیوۀ قـرآن در استفاده از داسـتانها برای استحکام مسألهها و قضیّهها است. این سوره نزدیک به پایان خود، به خود موضوع اصلی برمیگردد:
(وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا یَنبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِینٌ (69) لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیّاً وَیَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْکَافِرِینَ) (70)
ما به پیغمبر (اسلام سرودن) چکامه نـیاموختهایـم - و چامهسرائی او را نسزد - این (کتاب هم که بر او نـازل کردهایم) جز یادآوری (عاقلان به قانون و فرمان یزدان جهان) و کتاب خواندنی روشنگر (حقائق برای مؤمنان) نیست. (هدف از فرو فرستادن آن، این است که) تا افراد زندۀ (بیدار دل) را با آن بیم دهـد، و بر کـافران (اتمام حجّت شود و) فرمان عذاب مسلّم گردد. (یس/69و70)
این سوره همچنین به مسألۀ الوهیّت و وحدانـیّت میپردازد. زشت شمردن و پلشت داشتن شرک و انباز بر زبان مرد مؤمنی میرود که از دورترین نقطۀ شهر آمده است تا با قوم خود با دلیل و برهان به جدال و ستیز بنشیند و از کار پیغمبران به دفاع بپردازد. آنجا که میگوید:
(وَمَا لِی لاَ أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (22) أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن یُرِدْنِ الرَّحْمَن بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئاً وَلاَ یُنقِذُونِ (23) إِنِّی إِذاً لَّفِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ) (24)
من چرا کسی را پرستش نکنم که مرا آفریده است و بـه ســوی او برگردانده مـیشوید؟ آیــا غیر از خدا، مــعبودهائی را بـرگزینم (و پرستش نـمایم) کـه اگر خـداونـد مــهربان بـخـواهـد زیانی بـه مـن برساند، میانجیگری ایشان کمترین سودی برای من ندارد و مرا (از زیان وارده) نجات نمیدهند؟ (هر گاه چنین کاری را بکنم و انبازهائی را پرستش نمایم) در این صورت مـن در گمراهی آشکاری خواهم بود. (یس/22-24)
نزدیک به نهایت سوره، دیگر باره ذکر این موضوع به میان میآید:
(وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ یُنصَرُونَ (74) لَا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَهُمْ وَهُمْ لَهُمْ جُندٌ مُّحْضَرُونَ) (75)
آنان گذشته از خدا، معبودهائی برای خود برگزیدهاند. بدین امید که (از سوی ایشان) یاری شوند. معبودها(ی دروغین) نمیتوانند پرستندگان خود را کمک کـنند و یـاری دهـند، و بلکه پــرستندگان، سپاههای آمادۀ معبودها(ی عاجز خود) هسـتند (و از آنـها مواظبت مینمایند و از بلاها و گزندها بدور میدارند).(یس/74و75)
مسألهای که در این سوره بر آن تکیه میشود، مسألۀ رستاخیز و زندگی دوباره است. این مسأله در جاهای زیادی از سوره تکرار میگردد. در سرآغاز این مسأله .
(إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَکُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ) (12)
ما خودمان مردگان را زنده میگردانیم، و چیزهائی را کـه (در دنیا) پـیشاپیش فرستادهانـد و (کـارهائی که کردهاند، و همچنین) چیزهائی را کـه (در آن) بـرجای نـهادهانـد (و کارهائی را کـه نکـردهانـد، ثبت و ضبط میکنیم و) مینویسیم. و ما همه چیز را در کتاب آشکار (لوح محفوظ) سرشماری مینمائیم و مینگاریـم.(یس/12)
این مسأله در داستان ساکنان شـهر (انـطاکیه) ذکر میگردد، بدان هنگام که از چیزهائی صحبت میشود که بر سر مرد مؤمن آمده است، و کیفر زودرس هـمین جهان ساکنان شهر چه بوده است، کیفری که روند سخن بدان پرداخته است:
(قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ (26) بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ) (27)
(مردمان بر او شوریدند و شـهیدش کردند. از سـوی خدا) بدو گفته شد: وارد بهشت شو. (وقتی که آن هـمه نعمت و کرامت دید) گفت: ای کاش! قوم من میدانستند که پروردگارم مرا آمرزیده است و از زمـرۀ گـرامـیانم قلمداد فرموده است. (یس/26و27)
آن گاه این مسأله در وسّط سوره تکرار میشود:
(وَیَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ (48) مَا یَنظُرُونَ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ یَخِصِّمُونَ (49) فَلَا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَةً وَلَا إِلَى أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ) (50)
و خواهند گفت: اگر راست میگوئید (که رسـتاخیز و قیامتی در میان است) این وعده کـی تحقّق مـییابد؟! (پاسخ استهراء ایشان، این است که آنان، چندان) انتظار نمیکشند مگر صدائی را که (ناگهان طنینانداز میگردد و موج آن) ایشــان را دربــر میگیرد (و نـابودشان میگرداند) در حالی که با یکدیگر (به معامله و کار و بار روزمرۀ زندگی، سرگرم و) درگیرند. (ایـن حـادثه بـه قدری سریع و بـرقآسا و غافلگیرانه است که) حتّی توانـائی وصـیّت نـمودن و سـفارش کـردن نـخواهند داشت. و حتّی فرصت مراجـعت بـه سـوی خـانواده و فرزندانشان را پیدا نخواهند کرد.(یس/48-50)
سپس روند سوره استمرار می یابد و به سـوی صـحنۀ کاملی از صحنههای قیامت، خیز برمیدارد. در پـایان سوره این مسأله به شکل گفتگو تکرار میگردد:
(وَضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ (78) قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ) (79)
بـرای مـا مـثالی مـیزند و آفرینش خود را (از خـاک) فراموش میکند و مـیگوید: چـه کسـی مـیتوانـد ایـن اسـتخوانــهائی را کــه پـوسیده و فرسودهانـد زنـده گرداند؟! بگو: کسی آنها را زنده میگرداند که آنـها را نخستین بار (از نیستی به هستی آورده است و آنها را بدون الگو و مدل) آفریده است، و او بس آگاه از (احوال و اوضاع و چگونگی و ویژگی) همۀ آفریدگان است. (یس/78و79)
این مسألهها که به بنیاد ساختار عقیده و باور متعلّق هستند، در سورههای مکّی تکرار میگردند، و لیکن هر بار از زاویۀ معیّنی آن را عرضه میدارند، و در پرتو ویژهای بدان مینگرند، همراه با انگیـزههائی که با فضای سوره میخوانند، و با آهنگها و تـصویرها و سایهروشنهای سوره همآوائی دارند.
این انگیزهها در این سوره از صحنههای قیامت - به شکل ویژهای - و از صحنههای داستان و موقعیّتهای و گفتگوهای آن، و از جایگاههای نقش زمـین شدنها و هلاک گردیدنهای گذشتگان در طول قرون و اعصار، برگرفته شدهاند. گذشته از اینها این انگیزهها بـرگرفته شده از صحنههای فراوان و الهامانگیز جهانی، از قبیل: صحنۀ زمین مردهای که زندگی بدان میخزد، شبی که روز از آن بیرون کشیده میشود و نـاگهان تـاریکی فراگیر میگردد، خورشیدی که به سوی جایگاه خود حرکت مـیکند، ماه که آهسته و آرام مـنزلگاهها و برجهای نجومی خود را میپیماید و سپری مینماید تا بدان هنگام که بسان خوشۀ کهن درخت خرما درمیآید، کشتی پری که فرزندان پـیشین انسانها را در خود برمیدارد، چهارپایانی که به تسـخیر آدمیزادگان درآورده شدهاند، نطفه، انسانی که دشمن آشکاری میگردد، و صحنۀ درخت سبزی که آتشی در آن نهان میگردد و آن را میسوزانند و برافروخته میدارنـد و رستاخیز انرژیها جلوهگر میآید!
در کنار این صحنهها انگیزههای دیگری است که وجدان بشری را میپسایند و آن را بیدار مینمایند، از جمله: تصویر تکذیب کنندگانی که فرمان خدا در بارۀ کفرشان صادر گردیده است و برایشان قطعی و حتمی شـده است، و این است که دیگر آیـهها و انـدرزها سودی بدیشان نمیرساند:
(إِنَّا جَعَلْنَا فِی أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً فَهِیَ إِلَى الأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ (8) وَجَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ) (9)
ما به گردنهایشان غلهائی میاندازیم که تا چانههایشان میرسد و سرهای ایشان (بر اثـر آن) رو بـه بـالا نگاه داشته میشود (و نـه مـیتوانـند به زیر پـاهای خود بنگرند، و نه میتوانند سرهایشان را بدین سو و آن سو حرکت دهند). ما در پیش روی آنان سـدّی، و در پشت سر ایشان سدّی قرار دادهایم (و لذا به کسانی میمانند که در میان دو سدّ، گیر کرده باشند، و پیش رو و پشت سر خود را مشاهده نکنند) و بدین وسیله جلو چشمان ایشان را گرفتهایم و دیگر نمیبینند. (یس/8و9)
انگیزۀ دیگری پیش چشم داشتن درونهایشان است، درونهائی که پنهان و آشکار آنها برای علم خدا پیدا و هویدا است و هیچ پرده و مانعی آن درونها را از خدا پوشیده نمیدارد . . . انگیزۀ دیگری هم ترسیم ابزار آفرینش است با یک واژه نه بیشتر:
(إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ) (82)
هر گاه خدا چیزی را بخواهد که بشود، کار او تنها ایـن است کـه خطاب بدان بگوید: بشو! و آن هم میشود. (یس/82)
همۀ این انگیزهها دل انسـان را میپسایند، و انسـان مصداق آنها را در واقعیّت هستی میبیند.
*
روند سوره برای عرضۀ موضوعهای خود، در سـه مرحله به پیش میرود:
مرحلۀ اوّل با سوگند خوردن به دو حرف «یا. سین» و سوگند خوردن به قرآن حکیم، یعنی دارای حکمت و دانش سودمند، میآغازد، سوگند خوردن بر رسالت پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم و بر ایـن کـه او در راسـتای راه راست است. به دنبال آن، پرده از فرجام تباه و ناکار غافلانی کنار میرود که حقائق را تکذبب میکند. این فرجـام تباه و ناگوار نتیجۀ فرمان یزدان دربارۀ ایشان است، مبنی بر این که آنان راهی به سوی هدایت نمییابند و راهیاب نمیشوند، و میان آنان و هدایت برای همیشه حائل و مانع ایجاد میگردد. آن گاه بیان میشود که بیم دادن تنها به کسی سود میرساند که از قرآن پیروی کند و نهانی از خدا بترسد، و دل خود را برای پذیرش دلائل هدایت و الهامهای ایمان آماده بسازد . . .
پس از آن پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم رهنمود میگردد به این که برای ایشان مثالی را ذکر کـند. آن مـثال مـربوط به ساکنان شهر (انطاکیه) است. در ایـن راسـتا داسـتان تکذیب و عاقبت تکذیب کنندگان را روایت میکند، و سرشت ایمان در دل شخص مؤمن و تأثیر آن در فرجام ایمان و تصدیق را ذکر مینماید.
بدین جهت مرحلۀ دوم با فریاد حسرت بر بندگانی میآغازد که پیوسته هر پیغمبری را تکذیب میکنند و او را تمسخر مینمایند، و از جایگاههای نابودی و نقش زمین شدنهای تکذیب کنندگان درس عبرت نمیآموزند و پند نمیگیرند، و برای دیـدن و خـوانـدن آیـههای بیشمار یـزدان در گسترۀ جهان بیدار و هوشیار نمیشوند . . . در اینجا آن صحنههای حهانی را نمایش میدهد که در سرآغاز سوره بدانها اشاره گردیده است. همچنین صحنۀ دور و درازی از صحنههای قیامت را نشان میدهد. در این صحنه تفصیل زیادی است.
مرحلۀ سوم تقریباً همه موضوعهای سوره را خلاصه میکند. در سرآغاز آن شعر بودن آنچه محمّد صلّی الله علیه وآله وسلّم با خود به ارمغان آورده است را نفی میکند، و هر گونه پیوند پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم با شعر را از بنیاد مردود اعلام مینماید. بعد از آن برخی از صحنهها و پسودههائی را عرضه میدارد که دالّ بر الوهیّت یگانه است. انـتخاب خدایـانی بجز یـزدان را بر آنـان زشت میشمارد، خدایانی که از آنها پیروزی و بهروزی میخواهند، در حالی که آنـان خودشان از خـدایـانشان مواظبت و محافظت میکنند و از آن معبودهای خیالی مراقبت و نگاهداری مینمایند! . . از مسألۀ رستاخیز و زنـدگی دوباره سخن میراند، و ایشـان را به یـاد پـیدایش نخستین خودشان از نطفه مـیانـدازد تـا دقّت کـنند و ببینند که زنده گرداندن استخوانهای پوسیده بسان پدید آوردن انسانها از نطفه است و جای شگـفتی نـیست. درخت سبز را برایشان مثال میزند که چگونه آتش در آن نـهان میگردد. به ظاهر ایـن دو مثال دور از یکدیگرند! آفرینش آسمانها و زمین را برایشان بیان میدارد که گواه بر توانائی و قدرت خدا بـر آفـرینش انسانهائی همچون ایشان در پیدایش نخستین و واپسین است. . . سـرانجام واپسیـن آهـنگ در ایـن سوره طنینانداز میگردد:
(إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (82) فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ) (83)
هر گاه خدا چیزی را بخواهد که بشود، کار او تنها ایـن است که خطاب بدان بگوید: بشو! و آن هم میشود پاکا خداوندی که مالکیّت و حاکمیّت هـمه چیز در دست او است. و شما به سـوی او برگردانده مـیشوید (و به حساب و کتابتان رسیدگی میگردد). (یس/82و83)
هم اینک پس از این عرضۀ کوتاه به تـفصیل سخن میپردازیم .
*
(یس (1) وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ (2) إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ (3) عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ (4) تَنزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ (5) لِتُنذِرَ قَوْماً مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ (6) لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ (7) إِنَّا جَعَلْنَا فِی أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً فَهِیَ إِلَى الأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ (8) وَجَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ (9) وَسَوَاء عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ (10) إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ کَرِیمٍ (11) إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَکُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ) (12)
یا. سـین. سوگند بـه قرآن حکـیم! قطعاً تـو از زمـرۀ فرستادگان (یـــزدان) هســتی، و بــر راه راست (خداشناسی) قرار داری (کـه دین اسـلام است). این قرآن را فرو فرستاده است خداونـد چیره و مـهربان. (آن را برای تو فرو فرستاده است). تا قومی را بیم دهی که پدران و نیاکان (نزدیک) ایشـان (تـوسّط پـیغمبران) بیم داده نشدهاند، و بـه همین علّت است کـه غـافل و بـیخبر (از قانون آسـمانی، نسبت بـه خدا و خود و مردمان) هستند. (ایشان مسـتحقّ عذاب گشتهاند و) سخن (خدا مبنی بر پر کردن جهنّم از چنین افرادی) دربارۀ بیشتر آنـان بـه حقیقت پـیوسته است، و آنـان دیگر ایـمان نـمیآورند. مـا بـه گردنهایشان غـلهائی میاندازیم که با چانههایشان میرسد و سرهای ایشان (بـر اثـر آن) رو بـه بـالا نگاه داشـته مـیشود (و نه میتوانند به زیر پاهای خود بنگرند، و نـه میتوانند سرهایشان را بدین سو و آن سو حرکت دهند). مـا در پیش روی آنان سدّی و در پشت سر ایشان سدّی قرار دادهایم (و لذا به کسانی میمانند که در مـیان دو سـدّ، گیر کرده باشند، و پیش رو و پشت سر خود را مشاهده نکنند) و بدین وسیله جلو چشمان ایشان را گرفتهایم و دیگر نـمیبینند. چـه آنان را بـترسانی چه ایشان را نترسانی، برایشان یکسان است ایـمان نمیآورند. تـو تنها کسـی را میترسانی (و بـا بیم دادنت بـدو سـود مـیرسانی) کـه از قـرآن پــیروی کـند، و پـنهانی از (خداوند) مهربان هراس داشته باشد. چنین کسی را به گذشت و پاداش ارزشمندی مژده بده. ما خودمان زنده مــیگردانـیم، و چیزهائی را که (در دنـیا) پـیشاپیش فرستادهانـد و (کارهائی را کـه کردهانـد، و هـمچنین) چیزهائی را ک (در آن) برجای نهادهاند (و کـارهائی را که نکردهاند، ثبت و صبط میکنیم و) مـینویسیم و مـا همه چیز را در کتاب آشکار (لوح محفوظ) سـرشماری مینمائیم و مینگاریم.
یزدان سبحان به این دو حرف «یا. سین» و به قرآن حکیم سوگند میخورد. یکجا جمع آوردن میان این دو حـروف مقطّعه و میان قرآن، ترجیحی را رجحان میدهد که ما در تفسیر این حروف که در اوائـل برخی از سورهها آمدهاند برگزیدهایم و در پیش گرفتهایـم و از رابطۀ این حروف با قرآن سـخن گفتهایـم، و بیان نمودهایم که نشانۀ خدائی بودن این قرآن و نزول آن از سوی یزدان، نشانهای که دربارۀ آن نـمیاندیشند و قرآن ایشان را به سوی آن برمیگرداند و آنـان را به اندیشه و پژوهش آن میخواند، این است که این قرآن از جنس همین حروف که سهل و ساده در دسترس ایشان است فراهم آمده است، و لیکن شـیوۀ تـفکیر و تعبیر آن بالاتر از ساختاری است که آنـان از همین حروف میسازند و تهیّه میبینند.
یزدان بدان هنگام که بدین قرآن سوگند میخورد، آن را توصیف میکند بدین امر که:
(الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ) (2)
قرآن حکیم (یعنی دارای حکمت و دانش سودمند).
حکمت صفت انسان خردمند است. تعبیر سخن بدین روال و بر این منوال، صفت حیات و قصد و اراده را به قرآن میدهد. این صفت از مقتضیات کسی است که حکیم باشد. هر چند این امر مجاز است، و لیکن حقیقتی را به تـصویر مـیکشد و آن را به ذهن نـزدیک میگرداند. چه این قرآن روحی دارد، و دارای صفات موجود زندهای است! قرآن با تو مهر و محبّت میورزد و تو با او مهر و محبّت میورزی، زمانی که دلت را صاف و صادق به قرآن بدهی و گوش جانت را بدو فرا داری! هر زمان که دریچۀ دلت را رو به قرآن باز کنی، و آئینۀ روحت را پاک و پاکیزه رو به قرآن نگاه داری، تو با رازها و رمزهائی از قرآن آشنا میگردی که نگو! تو در پرتو قرآن مشتاق سیماها و نشانههائی میگردی، هم بدان سان که مشتاق سیماها و نشانههائی از دوست میشوی. این عشق و عاشقی وقتی دست میدهد که مدّتی با قرآن همدم شوی و دمی در سایۀ آن بغنوی و بدان انس و الفت گـیری! پـیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم دوست میداشت تلاوت قرآن را از دیگران بشنود. اگر از دم دری میگذشت که از داخل آن صدای قرآن به گـوش میرسید میایستاد و به تلاوت قرآن گوش فرا میداد، بدان گونه که دوست برای شنیدن شرح حال دوست خود میایستد و خاموشی میگزیند.
قرآن حکیم است. هر کسی را به اندازه توانش مخاطب قرار میدهد، و بر تار حسّاس دلش ضربه آشنا میکند و نغمه مینوازد، و به اندازۀ لازم با او سخن میگوید، و با حکمتی با او صحبت مـیکند که او را اصلاح و روبراه و رهنمود گرداند.
قرآن حکیم است. با حکمت تربیت میکند، مطابق با برنامۀ عقلانی و روحانی راست و درستی. برنامهای که همۀ نیروها و انرژیهای بشر را آزاد میسازد و آنها را به راه پسندیده و درست رهنمود می گردانـد، و برای زندگی نیز نظم و نظام مقرّر و معیّن میکند، نـظم و نظامی که به همۀ تلاشها و کوششهای انسـانها اجازه میدهد در محدودۀ قوانـین و مقرّرات آن برنامۀ حکیمانه به گشت و گذار بپردازند و جنب و جوش داشته باشند.
یزدان سبحان به یاء و سین، و به قرآن حکیم سوگند میخورد بر حقیقت وحـی و پیامی که به پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم بزرگوار میشود، و بر حقیقت نبوّت و رسالتی که بدو واگذار میگردد:
(إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ (3) عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ) (4)
قطعاً تو از زمرۀ فرستادگان (یزدان) هسـتی، و بـر راه راست (خداشناسی) قرار داری (که دین اسلام است).
خدا که نیازی به سوگند خوردن ندارد، ولی این سوگند یزدان سبحان به قرآن و حروف آن، بدان چیزی که سوگند بر آن یاد شده است عظمت و جلالت میبخشد. چه خداوند جز به چیز بزرگ و امـر سـترگی سوگند نمیخورد که به پایه و پلّۀ سزاوار قسم یـاد کردن بدو رسیده باشد!
(إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ).
قطعاً تو از زمرۀ فرستادگان (یزدان) هستی.
تعبیر سخن بدین شیوه، الهامبخش این است که روانه کردن پیغمبران کار مقرّر و مشخّصی است، و سوابق معیّنی دارد. پس مـراد اثبات روانه کردن پـیغمبران نیست، بلکه مراد این است که ثابت شود محمّد صلّی الله علیه وآله وسلّم از زمرۀ آن پیغمبران است. این سوگند هم خطاب خدا به پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم است، نه خطاب به انکار کنندگان تکذیب کننده. این هم بدان خـاطر است کـه سـوگند و پیغمبر و رسالت، والاتر از آن گرفته شوند که مورد
جدال و ستیز قرار گیرند. بلکه این کار بیانگر خبر دادن مستقیم خدا به پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم است.
(إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ (3) عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ) (4)
قطعاً تو از زمرۀ فرستادگان (یزدان) هسـتی، و بر راه راست (خداشناسی) قرار داری (که دین اسلام است).
این هم بیان سرشت رسالت، به دنبال بیان حقیقت پیغمبر است. سرشت این رسالت راست و درست بودن است. چه این رسالت راست و درست بسان لبۀ شمشیر است. هیچ گونه کجی و کژی در آن نیست. نه پیچ و خمی پیدا میکند، نه کجی و کژی میشناسد. حقّ در آن آشکار است و هیچ گونه پیچیدگی در آن نـیست و با چیزی آمیخته نمیشود. با هوا و هوس بدین سو و آن سو نمیگراید، و با هیچ گونه مصلحتی به انحراف نمیافتد و نمیگراید. هر کس به دنبال آن برود و جسـتجویش نماید، سهل و سـاده و دقـیق و ظریف و خـالصانه و مخلصانه آن را مییابد.
رسـالت چون راست و درست است ساده و بدون پیچیدگی است، و در راستای راه آن پیچ و خمی نیست. کارها را گره خورده و پیچیده نمیکند، و آنــان را به اشکالات قضیّهها و جـهانبینیها و انـدیشهها و انواع جدالها دچار نمیسازد. بلکه حقّ را روشـن و آشکار بیان میدارد، و به سـادهترین صورت، پـیراسته از شائبهها و آمیزهها، بینیاز از هر گونه شرح و تفصیلی، دور از عبارت پردازیها و واژه تراشیها، و بدون کشاندن معانی و مفاهیم به راههای گوناگون و پیچ و خمهای جوراجور، حقّ را ذکر میکند و بیپرده پیش چشـم میدارد. به گونهای که شهری و روستائی، بیسواد و باسواد، دانا و نادان، و کوخ نشین و کاخنشین، با آن و بدان میزید، هر یک از آنان نیاز خود را در آن مییابد، و از آن درک و فهم میکند چیزی را که زندگی و نظم و نظام و روابط او سهل و ساده بدان راست و ریز میگردد.
رسالت راست و درست است با سرشت جـهان و با قوانین و سنن کیهان، و با سرشت چیزها و زندههای پیرامون انسان. این است که با سرشت چیزها برخورد ندارد، و انسان را بر آن نمیدارد که با سرشت چیزها برخورد داشته باشد. بلکه رسالت راست و درست بر برنامۀ خویش است، و هماهنگ با خویش است، و همچنین هماهنگ با تمام قوانینی است که بر این هستی و بر همۀ چیزها و بر همۀ کسانی که در گسترۀ هسـتی هستند حکومت و فرمانروائی میکند.
رسالت بدین خاطر بر راستای راه رسیدن به خدا است. رسالت خود به خدا میرسد و دیگران را نیز به خدا میرساند. کسی که از رسالت پیروی کند نمیترسد که سرگشته شود و خدای خویش را گـم کند. همچنین نمیترسد از راه منتهی به خدا منحرف شود و به کژراه رود. چرا که او رهرو راه درستی است که به خدا منتهی مـیگردد و او را بـه رضـایت آفریدگار بزرگوار میرساند.
قرآن راهنمای ایـن راه راست و درست است. هر کجا انسان با قرآن برود ایـن راستی و درسـتی را در به تصویر کشیدن حقّ، و در رهنمود و رهنمون بدان، و در احکامی که میان معیارها و مقیاسها و ارزشها داوری میکند، و در قرار دادن هر ارزشـی در جـای خود، مشاهده مینماید.
(تَنزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ) (5)
(ایــن قرآن را) فـرو فرستاده است خداونـد چیره و مهربان.
خداوند در همچون مواردی خود را به بندگانش معرّفی میکند و میشناساند، تا حقّانیّت چیزی را درک و فهم کنند که بر آنان نازل گردیده است. خدا چیره و نیرومند است و هر چه را بخواهد انجام میدهد. خدا نسبت به بندگانش مهربان است و هر چه را بخواهد در حقّ ایشان روا میدارد، امّا آنـچه مـیخواهد بدیشان روا دارد رحمت است و بس.
حکمت و فلسفۀ نازل کردن قرآن بیم دادن و پیام رسانی است:
(لِتُنذِرَ قَوْماً مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ) (6)
(آن را برای تو من و فرستاده است) تا قومی را بیم دهی که پدران و نیاکان (نزدیک) ایشـان (تـوسّط پیغمبران) بیم داده نشدهاند، و بـه همین علّت است کـه غـافل و بـیخبر (از قـانون آسـمانی، نسـبت بـه خدا و خود و مردمان) هستند.
بدترین چیزی که دل را تباه میگرداند غفلت است. حه دل غـافل دلی است که به وظیفه و تکلیف خـود نمیپردازد. دریافت نمیدارد و متأثّر نمیشود و پاسخ نمی گوید. دلائل هدایت از کنار او میگذرد یا او از کنار دلائل هدایت میگذرد بدون ایـن که آن دلائـل را احساس کند یا درک و فهم نماید. بدون این که تکان بخورد یا پذیرا گردد. به همین علّت سزاوارترین چیزی که درخـور غفلتی باشد که مردمان بدان گرفتار بودهاند، آن کسانی که نسلها گذشته است و بیم دهندهای ایشان را بیم نداده است، یا آنـان را بیدارکـنندهای بیدار و هـوشیار نکرده است، بیم دادن است. آنـان از نسـل اسماعیل هستند و بعد از اسماعیل پیغمبری به سویشان نیامده است. پس بیم دادن غافلان غرق غفلت را بیدار میگرداند، آن کسانی که بیمدهندهای به سوی ایشان و به سوی پدران و نیاکان آنان نیامده است.
آن گاه از سرنوشت این غافلان، و از قضا و قدر الهی که بر سرشان میآید، مطابق آنچه خدا از دلهایشان و از کار و بارشان سراغ دارد، و بوده است و خواهد بود، پرده برمیدارد:
(لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ) (7)
(ایشان مستحقّ عذاب گشتهاند و) سخن (خدا مبنی بـر پر کردن جهنّم از چنین افرادی) در بارۀ بیشتر آنان به حقیقت پیوسته است، و آنان دیگر ایمان نمیآورند. در بارۀ کار و بارشان داوری شده است و فرمان صادر گردیده است، و قضا و قدر خدا بر بیشتر ایشان رفته است و به حقیقت پیوسته است، برابر آنچه خدا از حقیقت کار و بارشان و اوضاع و احـوالشـان دانسـته است، و به سرشت احساسها و ادراکهایشان پـی برده است. آنان دیگر ایمان نمیآورند. این هم فرجام واپسین بسیاری از مردمان است. جه دلها و جانهایشان از هدایت در پس پرده است، و از دیدن دلائل هدایت یا پی بردن بدانها، سربسته است.
قرآن در اینجا صحنۀ محتوی از این حالت روانی را ترسیم میکند، همان گونه که ایشان را هم بدان گونه به تصویر میکشد که انگار به غل و زنجیر کشیده شدهاند و زورکی از دیدن و مشاهده کردن بازداشته شدهاند، و میان آنان و میان هدایت و ایمان سدّها و مانعها ایجاد کردهاند، و بر چشمانشان پردهها کشیدهاند و این است که نمیبینند:
(إِنَّا جَعَلْنَا فِی أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً فَهِیَ إِلَى الأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ (8) وَجَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ) (9)
ما به گردنهایشان غلهائی میانذازیم که تا چانههایشان میرسد و سرهای ایشان (بر اثر آن) رو بـه بـالا نگاه داشته میشود (و نـه مـیتوانـند بـه زیـر پـاهای خود بنگرند، و نه میتوانند سرهایشان را بدین سو و آن سو حرکت دهند). ما در پیش روی آنان سـدّی، و در پشت سر ایشان سدّی قرار دادهایم (و لذا به کسانی میمانند که در میان دو سدّ، گیر کرده باشند، و پیش رو و پشت سر خود را مشاهده نکنند) و بدین وسیله جلو چشمان ایشان را گرفتهایم و دیگر نمیبینند.
دستهایشان با غل و زنجیر به گردنهایشان بسته شـده است، و به زیر چانههایشان گذاشته شده است. بدین جهت به ناچار سرهایشان رو به بالا مانده است، و با همچون سرهای شق و رقی نمیتوانند به جلو بنگرند! و بدین سبب آنان آزادانه نمیتوانند بنگرند و ببینند، در حالی که آنان در این صحنۀ نابهنجار و رنجآور قرار دارند! بدین خاطر میان ایشان و میان حقّ و هـدایت سدّی در جلوشان و سدّی در پشت سرشان زده شـده است. اگر هـم غلها و زنجیرها انـدکی شل گردند نمیتوانند بنگرند و ببینند و با چشمانشان فراسوی این سدّها را مشاهده کنند! چه راه دیدن بر آنان بسته شده است، و با پردۀ رنج و خستگی چشمانشان از دیدن بازمانده است!
با وجود این صحنۀ محسوس نابهنجار و دارای شدّت و حدّت فراتر از انتطار، انسان کسانی از این نوع مردمان را میتواند ببیند. انسان گمان میبرد که آنـان حقّ روشن و آشکار را نمیبینند، و درک و فهـم نمیکنند چون حائل و مانعی بسان چنین حائل و مانع سخت و ستبری میان ایشان و میان حـقّ قـرار دارد. اگـر هـم همچون غلها و زنجیرهائی بر دستهایشان نباشد، و اگر سرهایشان شق و رق رو به بالا نگاه داشته نشده باشد، جانها و بینشهایشان نیز زورکی از هدایت بازداشته شده است، و از حقّ کاملاً برگردانده شده است و پیچ داده شده است، و میان جـانها و بینشهایشان و میان دلائل و براهین هدایت، در اینجا و آنجا سدّها و مانعها ایجاد گردیده است. آن گونه مردمان که با این قرآن با چنان عدم پذیرشی و با چنان انکاری رویـاروی گردیدند از این دست مردمان بودند. در حالی که قرآن حجّت و برهان را آشکار و روشن بیان مـیداشت، و حجّت و برهان را بدون پرده پیش میکشید، آنان حقّ و حقیقت را نمیدیدند و دلیل و برهان را نمیشنیدند. این قسم روشن و آشکار حـجّت و بـرهان گفتن و پـیش کشیدن، خودش حجّت و برهان قوی است و هیچ انسانی در برابر آن قادر به ایستادگی نیست و خویشتن را نگاه نمیدارد.
(وَسَوَاء عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ) (10)
چه آنان را بترسانی و چه ایشان را نترسانی، برایشان یکسان است ایمان نمیآورند.
خداوند فرمان خود را در بارۀ ایشان به اجراء درآورده است، به سبب آنچه از سرشت دلهـایشان مـیدانسته است، دلهائی که ایمان بدانها راه نمییابد. بیم دادن به دلی سود نمیرساند که برای اینان آماده نباشد، و دریچۀ آن بر ایمان بسته شده باشد، و میان آن و میان ایمان سدّها و مانعها ایجاد شده باشد. زیرا بیم دادن دلها را نمیآفریند، بلکه دل را بیدار میگرداند که زنده و آمادۀ دریافت باشد:
(إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ کَرِیمٍ) (11)
تو تنها کسی را میترسانی (و با بیم دادنت بدو سود مـیرسانی) کـه از قـرآن پـیروی کند، و پـنهانی از (خداوند) مهربان هراس داشته باشد. چنین کسی را به گذشت و پاداش ارزشمندی مژده بده.
مراد از «ذکْر» در اینجا قران است - بنا به ارجح اقوال - کسی هم که از قرآن پیروی کند، و از خدا بترسد بدون این که او را دیده باشد، او از بیم دادن سـود میبرد. انگار تنها او است که بیم دادن خطاب بدو شده است، و انگار تنها پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم او را به بیم دادن اختصاص داده است، هر چند بیم دادن را به طور عام فرموده است. امّا میان همگان و میان دریافت بیم دادن حائل و مانع ایجاد گردیده است، و این است که بیم دادن منحصر به کسی شده است که از قران پیروی کرده است و پـنهانی از یزدان مهربان ترسیده است. این چنین کسی هم پس از سود بردن از بیم دادن، شایان مژده دادن بدو گردیده است:
(فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ کَرِیمٍ) .
چنین کسی را به گذشت و پاداش ارزشمندی مژده بده. گذشت از اشتباهها و لغزشهائی که انسان بدانها دچار مـیآید ولی در آنـها پـافشاری نمیکند و اصـرار نمیورزد. پاداش ارزشمند هم در برابر ایـن است کـه پنهانی از خدا میترسد، و در برابر پیروی او از آیاتی است که یزدان مهربان از قرآن نازل میفرماید. ترس از یزدان مهربان و پیروی از قرآن لازم و ملزوم یکدیگر در دل هستند. چه همین که ترس از خدا به دل وارد شود، عمل به چیزی به دنبال آن میآید که خدا نـازل کرده است، و قرار گرفتن بر راستای برنامهای در میرسد که خدا خواسته است:
(إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَکُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ) (12)
ما خودمان مردگان را زنده میگردانیم، و چیزهائی را که (در دنـیا) پـیشاپیش فرستادهاند و (کارهائی کـه کردهاند، و همچنین) چیزهائی را که (در آن) بـرجـای نهادهانـد (و کـارهائی را که نکردهانـد، ثـبت و ضبط میکنیم و) مینویسیم. و ما همه چیز را در کتاب آشکار (لوح محفوظ) سرشماری مینمائیم و مینگاریم.
زنده کردن مردگان. یکی از مسائلی است که جدال و ستیز زیادی را برانگیخته است. از ایـن نوع جدال و ستیز نمونههای گوناکونی در این سوره خواهد آمـد. زنده گرداندن مردگان ایشان را بیم میدهد از این که هر عـملی را که کردهانـد و پـیشاپیش فرستادهانـد، و کارهایشان هر اثری را برجای نهاده است و به دنبال داشته است، همۀ آنـها نوشته میشود و سرشماری میگردد، و چیزی از آنها کنار نمیافتد و فراموش نمیشود. خداوند سـبحان است که مردگان را زنـده میگرداند. او است که چیزهائی را مینویسد که پیشاپیش فرستادهاند و چیزهائی را که برجای نهادهاند. او است که هر چیزی را سرشماری میکند و ثبت و ضبط مینماید. در این صورت باید همۀ این چیزها به شکلی انجام پذیرد که شایان کاری باشد که دست یزدان عهدهدار آن میگردد.
دربارۀ امامٍ مُبینٍ (کتاب آشکار) و لَوح محفوظ، و امثال اینها نزدیکترین تفسیر به ذهن و شعور این است که علم ازلی و قدیم خدا معنی شود، علم ازلی و قدیمی که محیط بر همه چیز است و همه چیز را در بر گرفته است.
*
بعد از عرضه کردن مسألۀ وحی و رسالت، و مسألۀ رستاخیز و زندگی دوباره و حساب و کتاب، بدین شکل بیان، روند قرآنی برمیگردد تـا ایـن دو مسأله را به شکل داستان عرضه کند. شکل داستان دل را میپساید و لمس مینماید با موقعیّتهای تکذیب و ایمان و فرجام آن دو امر، موقعیّتهائی که به گونهای از آنها سخن رفته است که انگار دیده میشوند و عیان هستند و نیازی به بیان بیشتر دربارۀ آنها نیست:
(وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جَاءهَا الْمُرْسَلُونَ (13) إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَیْکُم مُّرْسَلُونَ (14) قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَمَا أَنزَلَ الرَّحْمن مِن شَیْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَکْذِبُونَ (15) قَالُوا رَبُّنَا یَعْلَمُ إِنَّا إِلَیْکُمْ لَمُرْسَلُونَ (16) وَمَا عَلَیْنَا إِلاَّ الْبَلاَغُ الْمُبِینُ (17) قَالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنَا بِکُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَلَیَمَسَّنَّکُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ (18) قَالُوا طَائِرُکُمْ مَعَکُمْ أَئِن ذُکِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ) (19)
(ای پـیغمبر! از آنجـا که داستان قریشیان همچون داستان ساکنان انطاکیه که در روزگاران گذشته است) برای ایشان سرگذشت ساکنان شهر (انطاکیه) را مـثال بزن، بدان گاه که فرستادگان (خدا) به سوی آنان آمدند. وقتی (از اوقـات) دو نفر (از فرستادگان خود) را بـه سـوی ایشـان روانه کـردیم و آنـان آن دو را تکذیب کردند. سپس آنان را (بـا ارسـال فرد) سـومی تـقویت نمودیم. آنان (سه نفری بدیشان) گفتند: ما فرستادگانی هستیم که بـه سـوی شما روانـه شـدهایـم. (در پـاسخ ایشان، بدانان) گفتند: شما انسانهائی همچون مـا بـیش نیستید، و خداوند مهربان چیزی را (از وحـی آسـمانی بـرای کسـی) فرو نـفرستاده است، و شـما جز دروغ نمیگوئید. گفتند: به خدا! پروردگارمان میداند که ما به سوی شما فرستاده شدهایم. (مهمّ نیست شما بپذیرید یا نپذیرید. ما که به وظیفۀ خود عمل کردهایم. چرا که) بر ما جز تبلیغ روشن و روشنگر نمیباشد. گفتند: مـا شما را به فال بد گرفتهایم. (وجود شـما شـوم است و مایۀ بدبختی شهر و دیار ما است. سوگند میخوریم که از ایـن ســخنان) اگر دست بـرنداریـد، قطعاً شما را سنگسار خواهیم کرد و شکنجۀ دردناکی از ما خواهید دید. گفتند: شومی خودتان (که ناشی از کـفرتان است) با خودتان همراه است (و اگر درست بیندیشید، به ایـن حقیقت واقف خواهید شد که تیرهروزی شما ناشی از افکار منحط و اعمال زشت و عقیدۀ پـلشتی است کـه دارید، نه این که به سبب دعوت مـا بـه خداپـرستی و انجام نیکیها و ترک بدیها باشد) آیا اگر یادآور گردید (به خدا و اوامر و نواهی او و چیزهائی که سعادت شما در آنها است، باید ما دعوت کنندکان را شکنجه دهـید و بکشید؟!) اصلاً شما گروهی هستید که (در سرکشی و کفر از حدّ درمـیگذرید، و در مـعاصی و زشـتکاریها) اسرافکار و متجاوزید.
قرآن نفرموده است که ساکنان آن شهر چه کسـانی بودهاند، و آن شهر کدام شهر بوده است. روایتها دربارۀ آن کسان و آن مکان مختلف است. به دنبال آن روایتها رفتن هیچ سودی دربر ندارد.
چون قرآن از آن کسان و از آن مکان نام نـبرده است دلیل بر این است که روشن و مشخّص کردن نامهای آن کسان و آن مکان بر رهنمود و رهنمون و الهام و پیام داستان چیزی نمیافزاید و سودی در بر نـدارد. بدین جهت است که قرآن از نام بردن و مشخّص کـردن آن کسان و آن مکان صرف نظر کرده است، و به اصل عبرت و مغز آن پرداخته است. آنجا شهری بوده است و خداوند دو پیغمبر را بـدانـجا گسـیل فـرموده است. همان گونه که موسی علیه السّلام و برادرش هارون علیه السّلام را با بکدیگر به سوی فرعون و فرعونیان ارسال نموده است. اهالی شهر آن دو پیغمبر را تکذیب کردهاند، و خداوند با ارسال پیغمبر سومی آن دو پیغمبر را تقویت و پشتیبانی فرموده است. آن پیغمبر بدیشان تأکید میکند که من و آن دو نفر از سوی خدا به پیش شما فرستاده شدهایم. هر سه نفر دوباره به دعوت خود میپردازند و مردمان را به سوی پـرستش یـزدان فرامیخوانند:
(فَقَالُوا إِنَّا إِلَیْکُم مُّرْسَلُونَ) (14)
آنان (سـه نفری بدیشان) گفتند: ما فرستادگانی هستیم که به سوی شما روانه شدهایم.
در اینجا اهالی شهر بدیشان پرخاش میکنند و اعتراض مینمایند، و همان اعتراضهائی را دارنـد که در طـول تاریخ زندگانی پیغمبران و پیغمبریها تکرار گردیدهاند:
(قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا ).
گفتند: شما انسانهائی همچون ما بیش نیستید.
(وَمَا أَنزَلَ الرَّحْمن مِن شَیْءٍ ).
و خداوند مهربان چیزی را (از وحـی آسـمانی بـرای کسی) فرو نفرستاده است.
(إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَکْذِبُونَ) (15)
شما جز دروغ نمیگوئید.
این اعتراض مکرّر بر انسـان بودن پـیغمبران بیانگر سادگی جهانبینی و ابتدائی بودن درک و فـهم ایشان است. همچنین پیدا است که وظیفۀ پیغمبر را نمیدانند. همیشه همچون افرادی انتظار داشـتهاند که باید در شخصیّت و زندگی پیغمبر راز پیچیده و ناگشودهای بوده و در پشت سر او اوهام و اساطیر نهفته باشد . . . آیا پیغمبر پیامرسان آسمان به سرنشینان زمین نیست؟ پس چگونه باید اوهام و اسـاطیر او را احاطه نکند؟ چگونه شخصیّت پیغمبر آشکار و سـاده و بیپیرایه است، و هیچ گونه رازها و چیستانهائی پیرامون او وجود ندارد؟! مگر میشود شخصیّت پـیغمبر یک شخصیّت بشری از جملۀ شخصیّتهای عادی باشد، شخصیّتهائی که بازارها و خانهها از آنها لبریز است؟!
این سادگی جهانبینی و ابتدائی بودن اندیشه است. چه رازها و رمزها و لغزها و چیستانها صفتی بشمار نمیآیند که ملازم نـبوّت و رسـالت باشد. نبوّت و رسالت بدین شکل سادۀ کودکانه نیست. بلی راز و رمز بزرگ و سترگ در میان است، و لیکن در حقیقت سادۀ واقعی جلوهگر می آید، حقیقت این که در پیغمبران که از آدمـیان هسـتند اسـتعداد آسمانی به ودیـعت نـهاده میشود، و با آن استعداد وحی آسـمان را دریـافت میدارند، بدان هنگام که خدا ایشان را برای دریـافت این وحی شگفت برمیگزیند. این حقیقت شگرفتر از این است که خدا فرشتگان را پیغمبر سازد، همان گونه که پیشنهاد میکردهاند!
رسالت برنامۀ الهی است و انسـانها با آن زندگی میکنند. زندگی پیغمبر نمونۀ واقعی زندگی برابر آن برنامۀ الهی است، نمونهای که پیغمبر قوم خود را برای پیروی از آن دعوت میکند. آنان هم انسانند. پس باید پیغمبرشان نیز از انسانها باشد تا نمونهای از زندگی را پیاده کند و تحقّق بخشد و ایشان بتوانند از او پیروی کنند.
بدین خاطر بود که زندگی پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به دیدگان امّتش نشان داده میشد. قرآن - کتاب جاویدان یزدان - نشانههای اصلی زندگانی او را با کوچکترین تفصیلها و رخدادها ثبت و ضبط کرده است، و آن را به عـنوان صفحۀ گشودهای فراچشم دیدگان امّت او در طول سالها و قرنها داشته است. از جملۀ ایـن تفصیلهای کوتاه، زندگی خانوادگی و شـخصی او است. حتّی قرآن در برخی موارد چیزهائی را نگاشته است که بر دل مبارک او گذشته است، تا نسلها بر آنها اطّلاع پیدا کنند و از لابلای آنها دل آن پیغمبر انسان را ببینند.
این حقیقت آشکار و زود فهم، همیشه مورد اعتراض انسانها بوده است!
اهالی آن شهر به پیغمبران سه گانۀ خود گفتند:
(مَا أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا ).
شما انسانهائی همچون ما بیش نیستید.
هدفشان این بود که شما پیغمبر نیستید.
(مَا أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا ).
و خداونـد مـهربان چیزی را (از وحـی آسمانی بـرای کسی) فرو نفرستاده است.
خداوند مهربان چیزی را از چیزهائی کـه شــا ادّعـاء میکنید که آن را بر شما نازل کرده است و ما را به سوی آن دعوت میکنید، نازل نکرده است.
(إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَکْذِبُونَ) (15)
شما جز دروغ نمیگوئید.
شما دروغ میگوئید در این که ادّعاء میکنید پیغمبران خدا هستید!
پیغمبران با اطمینان به صدق خود، و آگاه از حدود وظیفۀ خویش، بدیشان پاسخ دادند:
(قَالُوا رَبُّنَا یَعْلَمُ إِنَّا إِلَیْکُمْ لَمُرْسَلُونَ (16) وَمَا عَلَیْنَا إِلاَّ الْبَلاَغُ الْمُبِینُ) (17)
گفتند: به خدا! پروردگارمان میداند که ما به سوی شما فرستاده شدهایم. (مهمّ نیست شما بپذیرید یا نـپذیرید. ما که به وظیفۀ خود عمل کردهایم. چرا که) بـر مـا جز تبلیغ روشن و روشنگر نمیباشد.
خدا میداند، و این بس است. وظیفۀ پیغمبران تبلیغ و رساندن پیام است. این وظیفه را هم اداء کردهاند و کار خود را انجام دادهانـد. مـردمان بعد از آن آزادنـد در انتخاب چیزی که برای خود میخـواهند و در کاری که میخواهند در پیش بگیرند، و آزادند بار چه کارهائی را بر دوش بکشند و مسؤولیّت چه عملکردهائی را بر عهده بگیرند. کاری که مشترک میان پیغمبران و میان مردمان است کار تبلیغ فـرمان یـزدان بدیشان است. هر وقت پیغمبران تبلیغ فرمان یزدان را بجای آوردند و آن را به گوش مردمان رساندند، همۀ کارهای بعد از آن بر عهدۀ یزدان است و واگذار به خدای سبحان است. و لیکن تکذیب کنندگان گمراه کارها را این گونه سـهل و ساده و پیدا و هویدا وارسی و بررسی نـمیکنند و در پیش نمیگیرند، و وجود دعوت کنندگان به سوی هدایت را تحمّل نمیکنند. بلکه عزّت بزهکارانه و غرور گناه ایشان را فراگیرد، و کبریا و نخوت دروغین آنان را به انجام گناه بیشتر میکشاند، و به شیوۀ تندخوئی و بد عنقی میگرایند و سرسختانه در برابر دلیـل و حجّت میایستند. چرا که باطل کم حوصله و بداخلاق و زشتخو است:
(قَالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنَا بِکُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَلَیَمَسَّنَّکُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ) (18)
گفتند: ما شما را به فال بد گرفتهایم. (وجود شما شـوم است و مــایۀ بـدبختی شهر و دیار مـا است. سوگند میخوریم که از این سخنان) اگر دست برندارید، قطعاً شما را سنگسار خواهیم کرد و شکنجۀ دردناکی از مـا خواهید دید.
گفتند: ما شما را به فال بد گرفتهایم، و در دعوت شما شرّ و بلا میبینیم. اگر دست از سر ما بـرندارید، ما ساکت نمینشینیم و در برابرتان خاموش نـمیمانیم، و شما را به حال خود وا نمیگذاریم تا به دعوت خود ادامه دهید:
(لَنَرْجُمَنَّکُمْ، وَلَیَمَسَّنَّکُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ ) .
قطعاً شما را سنگسار خواهیم کرد و شکنجه دردناکی از ما خواهید دید.
باطل بدین شیوه از ظلم و جهل خود پرده برداشته است، و تیر بیم و تهدید خود را به سوی راهنمایان نشانه رفته است، و در تعبیر و تفکیر، ظلم و جور در پیشگرفته است!
ولیکن وظیفهایکه بر دوش پیغمبران انداخته شده است از ایشان میخواهد در راه خویش به پیش روند:
(قَالُوا طَائِرُکُمْ مَعَکُمْ).
گفتند: شومی خودتان (که نـاشی از کفرتان است) بـا خودتان همراه است.
سخن از شومی و نحوست دعوتی یا روشی، خرافهای از خرافات جاهلی است. پیغمبران برای قوم خود روشن میسازند همچون باورداشتی مـرافه و یـاوه است، و بهره و نصیب ایشان از خیر و شر، از خارج از نـفوس آنان نـمیآید. بلکه همراه بـا خودشان، و از سوی خودشان است. مرتبط با نـیتهای درونشـان و اعمال بیرونشان است. منوط بهکـسب وکارشان و متوقف بر کردار و رفتارشان است. آنان میتوانند بهره خود را و نصیب خود را خوب ونیک کنند یا آن را بد و زشت گردانند. چه خواست خدا در حق بنده از لابلای نـفس بنده، و از لابلای رویکرد او، و از لابلای کردار او، به مرحله اجراء در میآید. انسـان شومی و نـحوست و بدبختی و تیرهروزی خود را با خود برمیدارد. این حقیقت ثابتی است و برجا بر پایه سالم و اساس درستی است. ولی شومی و نحوست و بدبختی و تیرهروزی را از چهرهها یا جاها و یا واژهها دانستن و دیدن، خرافه و یاوه است، و بر اصل معلوم و قاعده مفهومی استوار و پایدار میگردد.
بدیشان گفتند:
« أإن ذُکِّرْتُم ؟ ».
آیا یادآور گردیدید؟.
یعنی آیا ما را سنگسار میکنید و شکنجه و عذاب میدهید، بدان علتکه ما شما را پند دادهایم و خدا و نیکیها و بدیها را به شما گوشزد کردهایـم؟) آیـا ایـن پاداش پند دادن و خدا و نیکیها و بدیها راگوشزدکردن است؟ا
( بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ) .
اصلا شما گروهی هستید که (در سرکشـی و کفر از حد درمیگذرید، و در معاصی و زشتکاریها) اسرافکار و متجاوزید.
در تفکیر و تقدیر و اندیشه و سنجش، از حدود و ثغور درمیگذرید، و پند و اندرز را با تهدیدکردن و بیم دادن، سزا و جزا میدهید) و دعوت را بـا سنگـسار نمودن و عذاب دادن پاسخ میگوئید!
*
این بود پاسخ دلهای بسته به دعوت پیغمبران. اینگونه دلها نمونه دلهائی استکه ایـن سـوره در چرخش و گردش نخستین از آنها سخن راند، و شکل واقعی آن نمونه بشری است که در آنجا ترسیم و تصویر شده بود:
(وَجَاء مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَى قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ اتَّبِعُوا مَن لاَّ یَسْأَلُکُمْ أَجْراً وَهُم مُّهْتَدُونَ وَمَا لِی لاَ أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ؟ أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن یُرِدْنِ الرَّحْمَن بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئاً وَلاَ یُنقِذُونِ إِنِّی إِذاً لَّفِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ إِنِّی آمَنتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ).
مردی از دورترین نقطه شهر با شتاب بیامد، گفت: ای قوم من! از فرستادگان (خدا) پیروی کنید (که سـعادت هر دو جهان شما در آن است). پیروی کنید از کسـانی که پاداشی (در برابر تبلیغ خود) از شما نمیخواهند و آبان (ار کـردار و گفتارشان پیدا است که) افـرادی راهیاب و هدایت یافتهاند. من چرا کسی را پرستش نکنم که مرا آفریده است و به سوی او برگردانده میشوید؟ آیـا غیر از خدا، معبودهائی را برگزینم (و پرستش نمایم) که اگر خداوند مهربان بـخواهد زیانی به مـن برساند، میانجیگری ایشان کمترین سـودی برای مـن ندارد و مرا (از زیانی وارده) نجات نمیدهند؟ (هرگاه چنین کاری را بکنم و انبازهائی را پرستش نمایم) در این صورت من در گمراهی آشکاری خواهم بود. من به پروردگار شما ایمان آوردهام، پس بشنوید، (و بدانـید که من دعوت این فرستادگان خدا را پذیرفتهام. شما نیز دعوت ایشان را پذیرا شوید که سـعادتتان در پـذیرش فرمودهها و رهنمودهای آنان است).
این هم پاسخ فطرت سالم به دعوت راست و درست حق است. در ایـن پـاسخ، صـداقت، سـادگی، گرمی، استواری درک و فهم، و پذیرش آهنگ نیرومند به حق روشن و روشنگر است.
این مرد دعوت را شنید و بدان پاسخگفت، بعد از آنکه دلائل حق و براهین منطقی را مشاهدهکردکه در پایان سخنش به قومش از آن صحبتکرده است. وقتیکه این مرد دلش حقیقت ایمان را احساسکرد، این حقیقت در دلش به جنبش و تکان درآمد، و دیگر نتوانست بر آن خاموش بماند. وقتیکه او گمراهی را و کفر و فساد و تباهی و بزهکاری را پیرامون خود دید، نتوانست در خانهاش چهار زانو بنشیند و عقیده خود را مصون و محفوظ در خانه نگاه دارد. بلکه او حقی را شتابان به میدان مبارزه برد که در دلش جایگزین شده بود و در ذهن و شعورش استقرار پذیرفته بود. حق را شتابان به مبارزه قومش برد، در آن حال که آنـان به تکذیب پرداخته بودند و بهکفر و زندقه نشسته بودند و تهدید میکردند و بیم میدادند. از دورترین نقطه شهر آمد و شتابان در قبال قوم به وظیفه خود پرداخت که دعوت ایشان به سوی حق، و بازداشتن آنان از ظلم و ستم، و مبارزه با تجاوز و تعدّی بزهکارانهای بود که داشتند تازیانه آن را بر پیغمبران فرود میآوردند.
پیدا استکه این مرد دارای جاه و مـقام و سـلطه و قدرتی نبوده است، و با آن مردمان نسبتی نداشته است یا در پناه قوم و عشیرهای نزیسته است و سایه ایشان را بر سر نداشته است. بلکه تنها عقیده زندهایکه در درونش بوده است او را برانگیخته است و به پـیکار کشانده است و وی را از دورترین نقطه شهر به میدان
مبارزه دوانده است:
(قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ اتَّبِعُوا مَن لاَّ یَسْأَلُکُمْ أَجْراً وَهُم مُّهْتَدُونَ) .
گفت: ای قوم من! از فرستادگان (خدا) پیروی کنید (که سعادت هر دو جهان شما در آن است). پیروی کنید از کسـانی که پـاداشـی (در برابر تبلیغ خود) از شـما نمیخواهند و آنان (از کردار و گفتارشان پیدا است که) افرادی راهیاب و هدایت یافتهاند.
کسیکه این چنین دعوتی داشته باشد و پاداشی نخواهد و غنیمتی نجو ید، او صادق و راست است. اگر ایـن نباشد چه چیز او را بر آن میدارد که هـمچون رنـج و زحمتی را بر خود هموار بکند؟ جز این نمیماند که او فرمان یزدان را لبیک میگوید و به انجام وظیفه الهی خود میپردازد. اگر پاسخ فرمان یزدان نباشد چه چیز او را بر آن میدارد که غم و اندوه دعوت را پذیرا گردد؟ جز پاسخ به فرمان یزدان چه چیز او را بر آن میداردکه عقیدهای را با آنان در میان بگذاردکه بدان انس و الفت ندارند؟
( اتَّبِعُوا مَن لاَّ یَسْأَلُکُمْ أَجْراً ) .
پیروی کنید از کسانی که پاداشی (در برابر تبلیغ خود) از شما نمیخواهند.
(وَهُم مُّهْتَدُونَ) .
و آنان (از کردار و گفتارشان پیدا است که) افرادی راهیاب و هدایت یافتهاند.
راهیابی و هدایت ایشان از سرشت و شیوه دعوتشان پیدا و هویدا است. چه آنان دیگران را به سوی معبود یگانهای، و به سوی برنامه روشنی، و به سوی عقیده بدون خرافه و پـیچیدگی، دعوت میکنند. لذا آنـان هدایتدهندگان به سوی برنامه سالمی، و راه راست و درستی هستند.
آنگاه به خود برمیگردد و از خویش سخن میگوید و از علل ایمان خویشتن صحبت میکند. همان فطرتی را در ایشان جستجو میکند که در خودش بیدار گردیده
است و در پرتو برهان فطری سالم قانع شده است:
(وَمَا لِی لاَ أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ؟ أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن یُرِدْنِ الرَّحْمَن بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئاً وَلاَ یُنقِذُونِ ؟ إِنِّی إِذاً لَّفِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ).
من چرا کسی را پرستش نکنم که مرا آفریده است و به سـوی او برگردانده مـیشوید؟ آیــا غیر از خدا، مــعبودهائی را برگزینم (و پـرستش نـمایم) که اگر خـداونـد مـهربان بـخواهد زیـانی به من برساند، میانجیگری ایشان کمترین سودی برای من ندارد و مرا (از زیان وارده) نجات نمیدهند؟ (هرگاه چنین کاری را بکنم و انبازهائی را پرستش نمایم) در این صورت من در گمراهی آشکاری خواهم بود.
این پرسش فطرتی استکه با آفریدگار خود آشنا است، و با سرچشمه یگانه وجودش در ارتباط است:
(وَمَا لِی لاَ أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی) .
من چرا کسی را پرستش نکنم که مرا آفریده است.
چه چیز مرا به دور میدارد از این برنامه طبیعیایکه پیش از هر چیز دیگری بـر دل میگذرد و پسـند دل است؟ فطرتها قطعاً مجذوبکسی میشوندکه آنها را آفریده است. پیش از هر چیز دیگری بدو میگرایند، و از او روی نمیگردانند مگر به وسیله انگیزه دیگریکه بر فطرتها بشورد. فطرتها بهکـژراهه نـمیروند و منحرف نمیشوند مگر بر اثر موثر دیگری که جزو سرشت فطرتها نیست. رو به آفریدگار کردن نـخستین چیز و برترین چیز است. همچون جـهتی، نـیازی به عنـصری خارج از سرشت نفس وکشش فطری نـدارد. شخص مومن این را در ژرفای درون خود احسـاس میکند، و بدون برخود فشار آوردن و پیج دادن وگره زدن، آن را به رشـته سخن میکشد و آن را فریاد میدارد.
مرد مومن همچنین با فطرت راست و پاک خود احساس مـیکندکه سرانـجام آفریده به سوی آفـریدگار برمیگردد، بدانگونهکه هر چیزی به منبع اصلی خود برمیگردد. در این راستا میگوید:
( وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ) .
و به سوی او برگردانده میشوید.
او میپرسد: چرا نباید خدائی را بپرستمکه مرا آفریده است و از نیستی به هستی آورده است، و به سوی او سرانجام بازگشت همگان است و در پیشگاه او همایش مردمان است؟ مرد مومن با ایشان از بازگـشتشان به سوی یزدان سخن میگوید. یزدان آفـریدگار ایشـان است، و از زمره حقوق یزدان بر بندگان این استکه او را بپرستند و بندگیکنند.
سپس برنامه دیگری را بدیشان نشـان میدهدکه مخالف با برنامه فطری راست و درست است. و آن را گمراهی آشکاری میبیند و میشمارد:
«أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن یُرِدْنِ الرَّحْمَن بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئاً وَلاَ یُنقِذُونِ ؟ » .
آیـا غیر از خدا، مـعبودهائی را برگزینم (و پرستش نمایم) که اگر خداوند مهربان بخواهد زیـانی به من برساند، میانجیگری ایشان کمترین سودی برای من ندارد و مرا (از زیان وارده) نجات نمیدهند؟.
آیاگمراهتر ازکسی وجود داردکه منطق فطرت را رها میکند، منطقیکه آفریده را به پرستش آفریدگارش فرا میخواند، آن کسیکه از پرستش خدا به پرستش غیر خدا میگراید، بدون اینکه ضرورتی و انگیزهای در میان باشد! آیا گمراهتر از کسی یافته مـیشود که از آفریدگار جهان میبرد و منحرف میشود و به خدایان ضعیفی میگرایدکه نه او را حمایت میکنند و نه از او ضرر و زیـانی را بازمیدارنـد، ضـرر و زیـانیکه آفریدگارش به سبب انحراف وگمراهیش بخواهد بدو برساند و او را بدان مبتلاگرداند؟
(إِنِّی إِذاً لَّفِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ) .
(هـرگاه چنین کاری را بکنم و انبازهائی را پرستش نمایم) در این صورت من در گمراهی آشکاری خواهم بود.
هم اینک آن مرد مومن با زبان فطرت راست و آگاه و آشکار، آخرین قرار و مدار خود را رو در روی تکذیبکنندگان تهدیدکننده و بیمدهنده میگوید:
صدای فطرت در دل او نیرومندتر از هر تهدیدکردنی و بیم دادنی، و از هر تکذیب نمودنی و دروغ نامیدنی است:
« إِنِّی آمَنتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ».
من به پروردگار شما ایمان آوردهام، پس بشنوید (و بدانید که من دعوت این فرستادگان خدا را پذیرفتهام. شما نیز دعوت ایشان را پذیرا شوید که سعادتتان در پذیرش فرمودهها و رهنمودهای آنان است.
مرد مومن اینگونه سخن راست و اطمینانبخش خود را بیان داشت، و ایشان را بر آن سخن گواه کرد، و بدانان الهام نمود و اشارهکردکه آنان هم آن را بگویند بدان گونهکه او آن راگفته است. یا خیر بدیشان الهام ننموده است و اشاره نکرده است، بلکه بدانان اعلام میدارد که برای او مهم نیست آنان هرچه بگویند!
*
روند داستان بعد ازآن، الهام مینماید و اشاره میکند که آنان بدو مهلت و فرصت ندادند و او راکشتند، هرچند روند داستان آشکارا چیزی در این بـاره بیان نکرده است. بلکه روند سخن پرده را بر دنیا و آنچه در آن است، و بر مردمان و آنچه در صدد انجام آن هستند، فرو میاندازد، و بعد پرده راکنار میزند تا ما صحنه شهادت این شهید را ببینیم، شهیدیکه سخن حق را آشکاراگفته است، و با پیروی از صـدای فـطرت به سخن حق زبانگشوده است و بلند آن را سر داده است روی در رویکسانیکه میتوانند تهدیدکنند و بیم دهند و به غل و زنجیر بکشتند و توبیخ و شکنجه نمایند. مـا او را در جهان دیگری مییابیم، و بر توشه و ذخیرهای اطلاع پیدا میکنیم که خدا برای او اندوخته است و بدو چه بزرگواری و لطف وکرمی فرموده است، اندوخته و بزرگواری و لطف وکرمیکه سزاوار مقام و منزلت مرد مومن و شجاع و مخلص وشهید است:
(قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ ) .
(مردمان بر او شوریدند و شهیدش کردند. از سوی خدا) بدو گفته شد: وارد بهشت شو. (وقتی که آن همه نعمت و کرامت دید) گفت: ای کاش! قوم من میدانستند که پروردگارم مرا آمرزیده است و از زمره گرامیانم قلمداد فرموده است.
زندگی دنیا با زندگی آخرت به هم میآمیزد. مرگ را میبینیم که کوچی است از جهان فنا به جهان بقا. گامی است که مومن با برداشتن آن، از تنگای زمین نجات پیدا میکند و به فراخی وگستره بعثت پای مینهد. از گردنکشی باطل به آرامش حق میرسد. از تهدید ظلم و جور، به سلامت و رحمت جهان پرنعمت منتقل میشود. از تاریکیهای جاهلیت به نور یقین بار سفر برمیبندد.
مرد مومن را میبینیمکه ورانداز میکند چیزهائی راکه خدا در بهشت بدو داده است، و مشاهده میکند مغفرت و مکرمتیکه خدا بدو بخشیده است. از قوم خود خوشدل و خشنود یاد میکند. آرزو مینماید کاش قوم او میدیدند و مشاهده میکردندکـه پروردگارش چگونه از او خشنود گردیده است و چه بزرگواری و کرامتی بهره او نموده است، تا حق را با یقین و اطمینان میشناختند و آن را آشکار و عیان میدیدند.
*
این پاداش ایمان بود. و امّا طغیان و سرکشی، در نزد خدا خوارتر و ناچیزتر از آن استکه فرشتگان را برای نیستی و نابودی آن روانه دارد. چه طغیان و سرکشی بسی ضعیف است:
(وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِن بَعْدِهِ مِنْ جُندٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَمَا کُنَّا مُنزِلِینَ إِن کَانَتْ إِلاَّ صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ).
ما بـعد از (قتل) او، اصلاً لشکـری از آسمان فرو نفرستادیم، و حکمت ما اقتضاء نمیکرد که (برای نابودی ایشان) سپاهی از فرشتگان روانه سازیم. تنها یک صدا بود و بس که (موج انفجارش کار ایشان را ساخت و) ناگهان جملگی خاموش شدند (و برجای سرد گشتند و مردند).
روند قرآنی در اینجا در شناسائی جایگاه نقش زمین شدن و نابود گردیدن قوم، سخن را به درازا نمیکشاند تا شان و مقام ایشان را خوار دارد، و منزلت و مرتبت آنان را کوچک شمارد. تنها یک صدا بود و بس و نفسشان بند آمد و رفتند و انگار که نبودند آنگاه پرده بر صحنه بدبیارانه و رسواگرانه و خوارشان فرو افتد .
*