مدنی است؛ ترتیب آن 2؛ شمار آیات آن 286
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿الٓمٓ ١﴾.
الف. لام. میم؛ پروردگار به مراد خویش از این حروف عربی آگاهتر است. با اینحال نزدیکترین قول به حقیقت این است که در حروف مقطعات، اظهار عجز معاندان از آوردن مانندی برای قرآن است در حالی که این کتاب آسمانی با همان حروف زبان عربی نازل شده که عربها به آن آشنایی کامل دارند.
﴿ذَٰلِکَ ٱلۡکِتَٰبُ لَا رَیۡبَۛ فِیهِۛ هُدٗى لِّلۡمُتَّقِینَ ٢﴾.
این قرآن بزرگ که در عظمت، صدق، برکت و بلاغتش هیچ کتابی شبیه آن نیست، شک و شبههای در آن نمیباشد؛ زیرا در حدّ کامل یقین قرار دارد، طوری که هرگونه تحیّر، شک و شبهه را از بین میبرد. این کتاب مرشد و راهنمای کسانی است که به سوی خیر و خوبی هردو سرای (دنیا و آخرت) هدایت میشوند، این کتاب آنها را بر امور هدایت رهنمایی و از فرومایگیها دور میسازد. با اینحال از این کتاب جز مؤمنان نفعی نمیبرند، اینان کسانیاند که با طاعت و عبادت، به رحمت خدا عزوجل نزدیک میشوند و با اجتناب از معصیت، خود را از عذاب اوتعالی دور میسازند.
﴿ٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَیۡبِ وَیُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ ٣﴾.
این پرهیزگاران تمام امور غیبی را که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم از آن خبر دادهاند تصدیق میکنند، اموری مانند: روز قیامت، بهشت و دوزخ، اخبار و اطلاعات گذشتگان و امور آینده. و نماز را در بهترین وجه آن ادا مینمایند.
در اینجا ملاحظه میشود که از ادای نماز با واژۀ: «یُقِیمُونَ» تعبیر شده نه «یصلون» زیرا منظور از اقامۀ نماز برپای داشتن آن با خشوع و فروتنی و مطابق به تمام مواصفات و امور مسنونۀ آن است، چنین نمازی آنها را از فحشا و منکر بازمیدارد. اینها از آنچه پروردگار به آنها روزی داده با دادن زکات و صدقات در راستای احسان و نزدیکان و وجوه خیر و در جهت تقرب به حقتعالی انفاق میکنند و در این زمینه دست به زَر اندوزی نمیزنند؛ زیرا تمام روزیها از سوی خداست نه از جانب آنها؛ البته این در حالی است که قسمتی از اموال خود را صدقه میدهند نه همه را.
﴿وَٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِکَ وَبِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ یُوقِنُونَ ٤﴾.
آنها کسانیاند که به تمام آنچه بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و بر پیامبران پیش از ایشان نازل شده یقین و باور کامل دارند و به این ترتیب در ایمان به تمام کتابها و پیامبران هیچ تفاوتی قایل نیستند. آنها با علم یقین میدانند که روز آخرت حق است و پروردگار مردم را در روزی که هیچ شکی در وقوع آن نیست جمع میکند تا همه را محاسبه نماید.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ عَلَىٰ هُدٗى مِّن رَّبِّهِمۡۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٥﴾.
آنها (کسانی که وصفشان رفت) بر هدایتی بزرگاند؛ زیرا اوامر خدای را اطاعت کرده و از نواهیش دوری جستند، پس هدایتی بزرگتر از هدایت آنها نیست. این هدایت از جانب خالق و رازقشان است از اینروی آنها رستگارانند، کسانی که به مطلوب و مراد خویش دست یافته و از آنچه مایۀ ترس و وحشت است رها شدند به این سبب که آنها راه نجات را طی کرده و از طریق هلاکت دوری گزیدند.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ سَوَآءٌ عَلَیۡهِمۡ ءَأَنذَرۡتَهُمۡ أَمۡ لَمۡ تُنذِرۡهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ ٦﴾.
آنانی که به خدا عزوجل و پیامبرش کافر شدند، چه آنها را بیم دهی یا ندهی نزدشان برابر و مساوی است؛ زیرا وعظ و ارشاد هیچ تأثیری در آنها ندارد و نمیتواند نفعی به حالشان داشته باشد. آنها ایمان نمیآورند و آنچه را آوردهای تصدیق نمیکنند چون چشمهایشان از ذکر خدا عزوجل در پرده و حجاب قرار گرفته است.
﴿خَتَمَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ وَعَلَىٰ سَمۡعِهِمۡۖ وَعَلَىٰٓ أَبۡصَٰرِهِمۡ غِشَٰوَةٞۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِیمٞ ٧﴾.
خداوند عزوجل قلبهایشان را در حجاب قرار داده از اینروی ایمان در آن قلبها داخل و کفر از آنها بیرون نمیشود و بر گوشها و چشمهایشان پرده نهاده، از اینروی تمامی دریچههای ورودی علم و دانش نزد آنها بسته است، پس حق را نمیفهمند، هدایت را نمیشنوند و رشد و رهنمود را نمیبینند. خداوند عزوجل برای آنها در دوزخ بنابر اعمالشان عذابی را آماده نموده که بسیار بزرگ و طاقت فرساست.
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَقُولُ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَبِٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَمَا هُم بِمُؤۡمِنِینَ ٨﴾.
و از میان مردم گروهی منافقاند، اینها اموری را اظهار میدارند که در باطنشان نیست. چنین کسی به زبان مسلمان و در دل کافر است ولی ادعا میکند که به خدا عزوجل و روز آخرت یقین و باور کامل داشته و تمام آنچه را از سوی اوست تصدیق میکند در حالی که دروغ میگوید؛ زیرا در نهاد خود تکذیب مینماید و ایمان دریچههای قلبهایش را نگشوده است.
﴿یُخَٰدِعُونَ ٱللَّهَ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَمَا یَخۡدَعُونَ إِلَّآ أَنفُسَهُمۡ وَمَا یَشۡعُرُونَ ٩﴾.
آنها گمان میکنند با چنین سخنانی با خدا عزوجل و بندگان صالح و خوب او حیله گری میکنند، چنین فریب کاریها در کوتاه مدّت موفق خواهد بود، ولی هیهات که اینها با خویشتن بازی میکنند و در راستای هلاکت خود گام برمیدارند. اینها بر نفسهای خود استخفاف مینمایند و رگهای قلب خود را قطع میکنند در حالی که نمیدانند. پس آنها بر قباحت و زشتی عملکرد خود واقف نیستند و از بدی صنع خویش غافل اند.
﴿فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَهُمُ ٱللَّهُ مَرَضٗاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمُۢ بِمَا کَانُواْ یَکۡذِبُونَ ١٠﴾.
در قلبهای چنین کسانی مرض شک و تکذیب قرار دارد و به سبب گمراهی که دارند خداوند عزوجل در حیرت، شک و اضطرابشان افزود؛ زیرا کیفر بدی، بدی، در دنیا و آخرت با انواع و اقسام عقوبتها بر آنان فرود خواهد آمد، زیرا آنها صدق و راستی را تکذیب کردند و در گفتار خود دروغ گفته و اعمال زشت انجام دادند و تکذیب اصل تمام گناهانشان است.
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ لَا تُفۡسِدُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ قَالُوٓاْ إِنَّمَا نَحۡنُ مُصۡلِحُونَ ١١﴾.
و هرگاه به این منافقان از باب نصیحت گفته شود در زمین فساد نکنید و اعمال زشت خود را کنار بگذارید؛ زیرا این اعمال موجب فساد در روی زمین است و این شما هستید که سبب نفاق، تفرقه افگنی و نمونۀ بدی اخلاقی و مایۀ تفرّق جمع مردم میباشید! آنها در پاسخ میگویند: ما اصلاح گریم و ادعا میکنند که ارادۀ خیر و منفعت عمومی را دارند، چنین ادعاهائی همواره از هر مفسد تبهکار سَر میزند.
﴿أَلَآ إِنَّهُمۡ هُمُ ٱلۡمُفۡسِدُونَ وَلَٰکِن لَّا یَشۡعُرُونَ ١٢﴾.
آگاه باشید که این منافقان فساد گرانی اند که فاسدتر از آنها کسی دیگر نیست. اینها در نهاد خود به علت وجود عقاید فاسد، فاسد اند چنانچه اعمال و افعالشان نیز مفسدانه است؛ زیرا به منظور ایجاد فتنه و فساد در بین مردم تلاش میکنند در حالی که متوجه فساد خود نیستند. نزد آنها موازین امور و مقاصد زندگی معکوس شده طوری که شر را خیر میانگارند و خیر را شر و باطل در نظر آنها در شکل حق جلوهگر شده است. کسی که متوجه فساد خود نباشد، طبیعی است که از حق دور میماند. در حق اینها همینقدر کافی است که باریتعالی آنها را تکذیب نموده است.
در مورد چنین حالتی مقولهای نیز وجود دارد با این مفهوم که: «در فضیحت دروغگو همین کافی است که در رویش گفته شود دروغ گفتی!».
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ ءَامِنُواْ کَمَآ ءَامَنَ ٱلنَّاسُ قَالُوٓاْ أَنُؤۡمِنُ کَمَآ ءَامَنَ ٱلسُّفَهَآءُۗ أَلَآ إِنَّهُمۡ هُمُ ٱلسُّفَهَآءُ وَلَٰکِن لَّا یَعۡلَمُونَ ١٣﴾.
اگر از این منافقان خواسته شود که داخل دین شوید و از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیروی کنید آنگونه که مردم ایمان آورده و از پیامبر پیروی کردهاند؛ در پاسخ میگویند: چگونه کاری را که این ابلهان انجام دادهاند انجام دهیم ـ منظورشان صحابۀ کرام بود ـ این سخن را از اینروی میگفتند که قربانی دادن در راه خدا عزوجل و تحمل اذیت به خاطر آن و همچنان مواجه شدن با انواع و اقسام خطرها، کاری است که مخالف عقل بزدلانه و معیشتگرای آنهاست، عقلی که همواره به دنبال لذت جوئی و پیروی از شهوات است. پروردگار پاسخشان را اینگونه داد که آنها خود جاهل و ابلهاند؛ زیرا مصلحت بزرگی را از دست داده و در بدترین انواع مهلکهها واقع و در وادی حسرت سرگردان شدند در حالی که زشتی عملکرد و بدی آنچه را مرتکب میشوند نمیدانند از اینروی امید رهیابیشان وجود ندارد.
﴿وَإِذَا لَقُواْ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَوۡاْ إِلَىٰ شَیَٰطِینِهِمۡ قَالُوٓاْ إِنَّا مَعَکُمۡ إِنَّمَا نَحۡنُ مُسۡتَهۡزِءُونَ ١٤﴾.
و هرگاه با مؤمنان یکجا شوند و با آنان ملاقات کنند به منظور حفظ جان و مال خویش بر زبان اظهار ایمان میکنند و کفر را در نهاد خویش پنهان میدارند و هرگاه به سوی پیروان خویش و کسانی بر گردند که مانند آنها در کفر بسر میبرند، میگویند ما در اعتقادی که شما دارید با شمائیم، همانا ما با مؤمنان فریبکاری نموده و بر آنان استهزا کردیم و الا ما هرگز با آنها نیستیم و به آنچه باور دارند باور نداریم. این گروه با چنین تعاملی خواستند بین معاشرت با کفار و مصاحبت با مؤمنان جمع کنند ولی در عملکرد خویش موفق نشدند؛ زیرا اجتماع دو ضد نا ممکن است.
﴿ٱللَّهُ یَسۡتَهۡزِئُ بِهِمۡ وَیَمُدُّهُمۡ فِی طُغۡیَٰنِهِمۡ یَعۡمَهُونَ ١٥﴾.
حقتعالی در پاسخ استهزا و تمسخری که نسبت به مؤمنان انجام میدهند به آنان استهزا میکند و مهلتشان میدهد تا در طغیان و سرکشی، ظلم، گمراهی و انحراف خویش همچنان دوام دهند در حالی که از فرجام عملکرد خویش در غفلت و کوری قرار دارند.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ٱشۡتَرَوُاْ ٱلضَّلَٰلَةَ بِٱلۡهُدَىٰ فَمَا رَبِحَت تِّجَٰرَتُهُمۡ وَمَا کَانُواْ مُهۡتَدِینَ ١٦﴾.
این منافقان کسانی اند که هدایت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را به عنوان ثمن گمراهی که خریده و به آن رغبت نشان دادهاند پرداختند و به این ترتیب پست و ردی را در بدل آنچه خیر و بهتر است به دست آوردند. به خدا سوگند که بد تجارتی است این و آنها در معاملۀ خویش سخت زیان کردهاند. کسی که چنین روشی داشته باشد هرگز هدایت نمیشود.
﴿مَثَلُهُمۡ کَمَثَلِ ٱلَّذِی ٱسۡتَوۡقَدَ نَارٗا فَلَمَّآ أَضَآءَتۡ مَا حَوۡلَهُۥ ذَهَبَ ٱللَّهُ بِنُورِهِمۡ وَتَرَکَهُمۡ فِی ظُلُمَٰتٖ لَّا یُبۡصِرُونَ ١٧﴾.
مَثَل و نمونۀ آنان مَثَل و مانند کسی است که در تاریکی شدیدی قرار دارد و آتش میافروزد و زمانی که اطراف خود را میبیند حقتعالی آن آتش را خاموش میکند و آنان را بعد از خاموش کردن آتش در تاریکی قرار میدهد که هیچ چیز را نمیبینند. اینها کسانی اند که در دنیا اسلام برای آنها پرتو افشانی کرد و به سبب آن جان و مالشان محفوظ ماند؛ ولی زمانی که حقتعالی آنان را میراند، خوار و ذلیلشان ساخت و دچار عذاب و ذلّت کرد.
﴿صُمُّۢ بُکۡمٌ عُمۡیٞ فَهُمۡ لَا یَرۡجِعُونَ ١٨﴾.
آنها کَر اند پس حق را نمیشنوند؛ گُنک اند پس سخن حق را بر زبان نمیآورند؛ کور اند از اینروی حق را نمیبینند، پس آنها از گمراهی که خریدهاند باز نمیگردند و به سوی هدایتی که فروختهاند رجعت نمینمایند.
﴿أَوۡ کَصَیِّبٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ فِیهِ ظُلُمَٰتٞ وَرَعۡدٞ وَبَرۡقٞ یَجۡعَلُونَ أَصَٰبِعَهُمۡ فِیٓ ءَاذَانِهِم مِّنَ ٱلصَّوَٰعِقِ حَذَرَ ٱلۡمَوۡتِۚ وَٱللَّهُ مُحِیطُۢ بِٱلۡکَٰفِرِینَ ١٩﴾.
یا مثَل و نمونۀ آنها مانند مثَل کسی است که به او بارانی بسیار از آسمان رسیده است که در آن هم تاریکی شب است و هم تاریکی ابر و باران. آواز رعد و دیدن برق آنان را نگران میسازد و میترساند. این منافقان هرگاه آیات قرآنی را بشنوند از وعید آن میترسند و از اوامر و تعالیم ارزشمندش فرار میکنند و هرگاه صدای آیات به گوششان برسد انگشتان خویش را در گوشهای خود فرو میبرند تا نشنوند، این کار را از بیم صاعقه و ترس مرگ انجام میدهند. با این حال حقتعالی بر آنان احاطه و قدرت کامل دارد از اینروی آنان نمیتوانند از اوتعالی فرار کنند و یا پروردگار را از نیل به خود عاجز سازند.
﴿یَکَادُ ٱلۡبَرۡقُ یَخۡطَفُ أَبۡصَٰرَهُمۡۖ کُلَّمَآ أَضَآءَ لَهُم مَّشَوۡاْ فِیهِ وَإِذَآ أَظۡلَمَ عَلَیۡهِمۡ قَامُواْۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمۡعِهِمۡ وَأَبۡصَٰرِهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ٢٠﴾.
آنگونه که برق نزدیک است دیدهگان کسانی را برُباید که آن را میبینند، اینگونه زواجر قرآن و باز دارندههایش نیز نزدیک است دیدگان کسانی را برُباید که با آن هدایت نمیشوند. این منافقان در اسلام بهرۀ اندک دنیوی و ظاهری را در حفظ جان و مال خویش میبَرند، مانند کسی که در روشنائی برق صاعقه مدتی کوتاه راه میرود و چون صاعقه خاموش شود میایستد، بدینسان منافقان نیز در حیرت و شک قرار دارند و سپس عذاب دائمی در آتش دوزخ به سراغ آنان میآید و اگر خدا عزوجل بخواهد گوش و چشمشان را از بین میبرد و این کاملاً واضح و آشکار است که حقتعالی بر کور کردن دیدگان منافقان و گرفتن گوشهایشان تواناست، همانا خداوند عزوجل بر همه چیز قدرت دارد و نظر به کمال قدرتش هیچ چیزی او را از کاری باز داشته نمیتواند.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱعۡبُدُواْ رَبَّکُمُ ٱلَّذِی خَلَقَکُمۡ وَٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ ٢١﴾.
مستحق عبادت، خدای یگانه است و جایز نیست کسی دیگر در الوهیتش با او شریک باشد؛ زیرا ربوبیت و پروردگاری فقط از آن اوست. او کسی است که همۀ مردم را آفریده و آنکه خالق و آفریدگار است سزاوار پرستش و بندگی است. در اینجا حقتعالی بندگان خویش را ندا میدهد ـ این اولین ندا در قرآن است ـ و امر میکند تا تنها او را عبادت کنند که او خالق و آفریدگار آنها و پیشینیانشان است و پروردگار شایسته است تا عبادت شود و بندگان عبادتش کنند تا با این عبادت خود را از خشم اوتعالی و عذاب دردناکش وقایه کنند. باید توجه داشت عبادت هدف و مقصود خلقت و آفرینش است و پروردگار به منظور اینکه عبادت شود خلایق را ایجاد نموده و جهت هدایت آنها پیامبران را فرستاده و کتابهای آسمانی را نازل فرموده؛ پس این هدف و مقصود بسیار بزرگ و ارزشمند است.
﴿ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ فِرَٰشٗا وَٱلسَّمَآءَ بِنَآءٗ وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ رِزۡقٗا لَّکُمۡۖ فَلَا تَجۡعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادٗا وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٢٢﴾.
آیا خدا عزوجل موجودی نیست که زمین را مانند فرش گسترانید تا مردم بر آن زندگی کنند و از انواع و اقسام نعمتهای آن بهره برند؟ و آسمان را سقفی برای زمین گردانید و در آن خورشید و ماه و ستارگان و سایر پدیدههایی که به انسانها نفع میرسانند را قرار داد و پروردگار آسمان آب را نازل فرمود و با آن آب از زمین انواع و اقسام حبوبات، سبزیجات و میوههای لذیذ که مایۀ لذت دهان و روشنی چشم است بیرون کرد، پس چون خدایتعالی روزی دهنده است همو سزاوار شکر میباشد و شما چگونه غیر خدا عزوجل را میپرستید در حالی که میدانید هیچ خالق و رازقی غیر از او نیست.
﴿وَإِن کُنتُمۡ فِی رَیۡبٖ مِّمَّا نَزَّلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّن مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ شُهَدَآءَکُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ٢٣﴾.
و اگر شما در وحی که بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل کردهایم در شک و شبهه قرار دارید پس سورهای مانند قرآن و در همان درجه از فصاحت و بلاغت بیاورید، چون خود شما نیز اهل فصاحت و بلاغت بوده و نیروی سخن نزد شما نیز موجود است و در این راستا از تمام یاران و مددگاران خویش بخواهید تا در معارضه با قرآن و آوردن سورهای مانند آن شما را یاری رسانند اگر شما راست میگوئید که توان معارضه با قرآن را دارید! ولی هیهات! آنها شدیداً دچار بیزبانی و گُنگی شده و به شدّت شکست خوردند.
﴿فَإِن لَّمۡ تَفۡعَلُواْ وَلَن تَفۡعَلُواْ فَٱتَّقُواْ ٱلنَّارَ ٱلَّتِی وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُۖ أُعِدَّتۡ لِلۡکَٰفِرِینَ ٢٤﴾.
اگر توان معارضه با قرآن را ندارید که هرگز نخواهید داشت؛ زیرا قرآن سخن موجودی حکیم و باخبر است، پس بر خود رحم نموده و با ایمان به خدایتعالی خویشتن را از آتش دوزخ وقایه کنید تا خداوند عزوجل شما را به سبب همین ایمان از آتشی شعلهور نجات دهد و بدانید که هیچ راهی نجاتی از عذاب اوتعالی جز از طریق ایمان و پیروی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیست. این آتش با هیزم مردمان و سنگها شعلهور است و شما طاقت و توان تحمل آن را ندارید. این آتش را حقتعالی برای کفار آماده نموده و جایگاه کسانی قرار داده است که به اوتعالی کفر میورزند.
در این باره روایتی نیز وجود دارد که مؤمن گنهکار اگر با آتش دوزخ عذاب شود در آن، مانند کافر جاودان نخواهد بود.
﴿وَبَشِّرِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ کُلَّمَا رُزِقُواْ مِنۡهَا مِن ثَمَرَةٖ رِّزۡقٗا قَالُواْ هَٰذَا ٱلَّذِی رُزِقۡنَا مِن قَبۡلُۖ وَأُتُواْ بِهِۦ مُتَشَٰبِهٗاۖ وَلَهُمۡ فِیهَآ أَزۡوَٰجٞ مُّطَهَّرَةٞۖ وَهُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٢٥﴾.
و بشارت ده ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم بندگان صالح و نیکوکار ما را که از تو پیروی میکنند، به آنان بشارت ده که برای آنان در برابر اعمال صالح و نیکشان مانند: یکتاپرستی، نماز، روزه، صدقه، حج و امثال اینها نعمتهایی است ماندگار و خیری است عام. برای آنها بهشتهایی است که از زیر آن جویها جاری است و آنها در این بهشتها بسر میبرند. هرگاه از میوههای آن روزی داده شوند از روی گمان میگویند این همان میوهای است که قبلاً به ما داده شده در حالی که میوههای یاد شده از لحاظ رنگ مشابه هماند ولی طعم و مزۀشان کاملاً متفاوت و مختلف است. و برای آنها در بهشت همسرانی است پاک که دچار پلیدیهای اخلاقی و غیر اخلاقی که معمولاً زنهای دنیا به آن دچار میشوند نمیگردند و آنها در سایۀ این نعمتها برای همیشه در بهشت باقی خواهند بود و هیچگاه این نعمت از آنها زایل نمیگردد و خوف زوال و تغییر آن نیز وجود نخواهد داشت.
﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَسۡتَحۡیِۦٓ أَن یَضۡرِبَ مَثَلٗا مَّا بَعُوضَةٗ فَمَا فَوۡقَهَاۚ فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ فَیَعۡلَمُونَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّهِمۡۖ وَأَمَّا ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فَیَقُولُونَ مَاذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلٗاۘ یُضِلُّ بِهِۦ کَثِیرٗا وَیَهۡدِی بِهِۦ کَثِیرٗاۚ وَمَا یُضِلُّ بِهِۦٓ إِلَّا ٱلۡفَٰسِقِینَ ٢٦﴾.
خداوند عزوجل از این حیا نمیکند که به آنچه بخواهد مثال بزند. این مثال خواه دربارۀ آفرینش پشه باشد یا بزرگتر از آن؛ زیرا حکمت عجیب پروردگار در آفرینش پشه و مورچه مانند حکمت عجیب او در آفرینش فیل و شتر است و حتی ترکیبی که حقتعالی در ایجاد موجودات کوچک انجام داده، ایبسا که بیشتر جلب توجه مینماید. مؤمن هنگام شنیدن چنین مثالهای در نهایت صدق و باورمندی و بدون هیچگونه شک و شبههای میپذیرد که از جانب خداست. ولی کافر حیران و متردد میگردد و در کمال تردد و شک میگویند: خداوند از این مثالها چه اراده دارد؟!
پروردگار با این مثالها بسیاری را گمراه میسازد و بسیاری دیگر را هدایت میکند و اینگونه هر مثالی موجب ازدیاد ایمان مؤمن و افزایش کفر کافر میگردد. روی این اساس ملاحظه میشود که معمولاً علما و دانشمندان آیات الهی، از حد بالایی از یقین برخوردار اند؛ زیرا آنها ادله و براهین بسیاری وجود دارد که نزد جاهل اعراضگر وجود ندارد و بدکاران را مییابی که هنگام شنیدن نشانهها و حجتهای واضح، در فسق و فجور خود میافزایند.
﴿ٱلَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهۡدَ ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مِیثَٰقِهِۦ وَیَقۡطَعُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن یُوصَلَ وَیُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ ٢٧﴾.
اینها کسانی اند که نقض میکنند عهدی را که بین آنها و پروردگارشان مبنی بر ایمان و اطاعت از پیامبر است و همچنان تمام مواثیق و پیمانهای را که بر خود لازم گرفته بودند مانند: ایمان، نذرها، معاهدات؛ زیرا این انسانها واقعاً فاجر و بد کارند. اینها همچنان قطع میکنند تمام آنچه را که خداوند عزوجل به آن امر فرموده از قبیل: نیکی به والدین، انجام صلۀ رحم، رعایت حقوق همسایگان و به این ترتیب نه با آفریدگار از دَر صداقت وارد شدند و نه با مخلوق از دَر وفا.
علاوه بر تمام آنچه گفته شد اینها در زمین دست به فساد میزنند و تلاش مینمایند فتنه، اختلاف، چند دستگی، و جنگ و جدال در بین مردم ایجاد کنند و علیه مسلمانان دسیسه چینی مینمایند. اینها واقعاً زیانکارانند، کسانی که خود، زندگی و سعادتشان را باختند. به این ترتیب هیچکس از اینها بیشتر و شدیدتر در هلاکت واقع نشده و در معامله زیان ندیده است؛ زیرا خسارت و زیان مالی جبران میشود ولی خسارت و زیان دین و ارزشها هرگز جبران نمیشود، همۀ اینها به این سبب است که خسارت این کافران دائمی و شامل هردو سرای (دنیا و آخرت) میشود و نظر به بزرگی و شدّت این زیان پروردگار خسارت را در آنها محصور دانسته و فرموده است: ﴿أَلَا ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡخُسۡرَانُ ٱلۡمُبِینُ﴾ آگاه باشید که این است زیان آشکار [الزمر: 15].
﴿کَیۡفَ تَکۡفُرُونَ بِٱللَّهِ وَکُنتُمۡ أَمۡوَٰتٗا فَأَحۡیَٰکُمۡۖ ثُمَّ یُمِیتُکُمۡ ثُمَّ یُحۡیِیکُمۡ ثُمَّ إِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ ٢٨﴾.
چگونه الوهیت پروردگار خویش را انکار میکنید حال آنکه شما در عالم عدم و نیستی قرار داشتید و او شما را ایجاد کرد؟! سپس اوتعالی بعد از این زندگانی شما را میمیراند و دوباره زنده میکند و از قبرها به منظور رسیدگی به حساب و کتابتان بیرون مینماید و شما به سوی او بازگردانیده میشوید. آیا کسی که دارای چنین مواصفاتی است سزاوار نمیباشد که تنها او پرستش شود؟ زیرا آفریدگار، زنده کننده و میرانندهای جز او نیست، پس چرا شما تنها او را نمیپرستید؟ در حالی که واجب و لازم، عبادت کسی است که مالک زندگی و مرگ و برانگیختن بعد از مرگ است ولی جای تعجب است که شما با همۀ اینها منکر حق شدید و این همه احسان را نا سپاسی نموده و عبادت را به غیر خدا عزوجل پیشکش کردید و به اوتعالی شریک آوردید، پس چه جرمی بزرگتر از این جرم است و چه گناهی بزرگتر از این گناه؟!
﴿هُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ فَسَوَّىٰهُنَّ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖۚ وَهُوَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ ٢٩﴾.
او کسی است که برای شما تمام آنچه را در زمین است، از قبیل، غذا، آب، هوا، دوا، نور و... آفرید و اصل در همۀ اینها را بر حلال بودن و طهارت گذاشت. سپس بعد از آفرینش همۀ این نعمتها قصد آسمان کرد و آنها را برابر ساخت و خلقتشان را نیکو و همه را محکوم بنا نمود و هفت آسمان قرار داد. چنین آفرینش و ابداعی بیانگر علم و دانش بیحدّ پروردگار است که بر همه چیز احاطه دارد، چنانچه تمامیت خلق او را نیز نشان میدهد. پس کسی که دارای چنین مواصفاتی باشد تنها او مستحق عبادت، شکرگزاری و امتثال اوامر و اجتناب از نواهی است.
﴿وَإِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٞ فِی ٱلۡأَرۡضِ خَلِیفَةٗۖ قَالُوٓاْ أَتَجۡعَلُ فِیهَا مَن یُفۡسِدُ فِیهَا وَیَسۡفِکُ ٱلدِّمَآءَ وَنَحۡنُ نُسَبِّحُ بِحَمۡدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَۖ قَالَ إِنِّیٓ أَعۡلَمُ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٣٠﴾.
در اینجا خداوند عزوجل به ما خبر میدهد که اوتعالی خطاب به ملائکه فرموده است به زودی در زمین خلیفهای را قرار میدهد که آبادش کند و آن را با ایمان زنده نماید. منظور از این خلیفه آدم علیه السلام و اولادش اند که برخی جانشین برخی دیگر میشوند تا مسألۀ اعمار زمین و احیای آن با ایمان، همچنان باقی بماند و سنّت ابتلا و حکمت آفرینش تمام گردد. ملائکه گفتند: آیا در زمین خلیفهای قرار میدهی که با نا فرمانی، ظلم و فتنه انگیزی دست به فساد بزند و خونهای معصوم و بیگناهان را به ناحق بریزد؟! و ما تو را با حمد تو تسبیح میگوئیم و تقدیس و تنزیه مینمائیم. این سخن را ملائکه از اینروی گفتند که آنها از هرگونه گناه، خطا، ظلم و عدوان پاک و منزهاند. در اینجا خداوند عزوجل به آنها خبر میدهد که اوتعالی از اسرار آفرینش و عواقب پدیدهها و حکمتهای عجیب، اموری را میداند که غیر او هرگز آنها را نمیدانند، اموری راجع به اقامۀ دین، دعوت به سوی خدا عزوجل وجود پیامبران، علما، اولیا، بندگان، زهّاد و کسان دیگری که صلاحیت اعمار زمین را پیدا میکنند.
﴿وَعَلَّمَ ءَادَمَ ٱلۡأَسۡمَآءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمۡ عَلَى ٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ فَقَالَ أَنۢبُِٔونِی بِأَسۡمَآءِ هَٰٓؤُلَآءِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ٣١﴾.
و حقتعالی به آدم نامهای تمام مخلوقات از قبیل: آسمان، زمین، کوه، درخت و امثال اینها را آموخت تا وی را با علم و دانش بر ملائکه برتری دهد، دانشی که بالاتر از هر شرف و هر بزرگی است، به خصوص زمانی که این دانش از سوی پروردگار متعال باشد مانند علم آدم علیه السلام و یا علم شرعی. سپس پدیدهها را بر ملائکه به هدف تحقق برتری آدم درپی یک آزمون و امتحان عرضه داشت و خطاب به ملائکه گفت: به من نامهای این مخلوقات را باز گوئید اگر حقیقتاً شما راست میگوئید که بر آدم علیه السلام و ذریهاش فضلیت و برتری دارید!
﴿قَالُواْ سُبۡحَٰنَکَ لَا عِلۡمَ لَنَآ إِلَّا مَا عَلَّمۡتَنَآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَلِیمُ ٱلۡحَکِیمُ ٣٢﴾.
ملائکه بعد از اینکه حقتعالی از آنها برخی مخلوقات را پرسید گفتند: پاک و منزهی بار الها تو و نامت بلند است! ما دانشی نسبت به نام این مخلوقات نداریم مگر اینکه تو به ما بیاموزانی. همانا تو ای خدا عزوجل دانا و با حکمتی؛ زیرا علم تو فراگیر و بر همه چیز احاطه دارد و این علم از جملۀ بزرگترین صفات کمال تو به شمار میرود.
از این بخش آیه دانسته میشود که «عالم حکیم» حقیقتاً عالم «ربانی» است و هر عالمی که یکی از این دو صفت را نداشته باشد نباید در امور دینی پیشوای مردم واقع شود. همچنان این نکته نیز برجسته میشود که آنها علم و حکمت را در حقتعالی منحصر دانستند؛ زیرا ذات پاک او از همه داناتر و با حکمتتر است.
﴿قَالَ یَٰٓـَٔادَمُ أَنۢبِئۡهُم بِأَسۡمَآئِهِمۡۖ فَلَمَّآ أَنۢبَأَهُم بِأَسۡمَآئِهِمۡ قَالَ أَلَمۡ أَقُل لَّکُمۡ إِنِّیٓ أَعۡلَمُ غَیۡبَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَأَعۡلَمُ مَا تُبۡدُونَ وَمَا کُنتُمۡ تَکۡتُمُونَ ٣٣﴾.
پس زمانی که ملائکه از گفتن نام مخلوقات عاجز ماندند، حقتعالی آدم علیه السلام را امر فرمود تا در حضور ملائکه نامهای مخلوقات یاد شده را ذکر کند تا از این طریق فضل و شرف آدم علیه السلام ظاهر شود و بیان گردد که اصطفای الهی از روی استحقاق صورت میگیرد. زمانی که آدم علیه السلام در برابر ملائکه شروع به ذکر نامها نمود پروردگار فرمود: آیا به شما نگفتهام که من دانای تمام پوشیدگیها آسمانها و زمینم و تمام آنچه از اعمال و گفتار را آشکار میکنید و یا عقاید و باورهایی که پنهان میدارید میدانم؟. در اینجا یکبار دیگر فضل و برتری علم به اثبات میرسد؛ زیرا آدم علیه السلام با این صفت بر تمام ملائکه برتری پیدا کرد چنانچه حقتعالی نیز خود را با داشتن این صفت مدح نمود.
در پی این نمایش قدرت علمی، ملائکه بر فضل آدم علیه السلام معترف شدند چون دانستند که شرف آدم بر آنها به سبب علم و دانشی است که پروردگار به او آموخته است و اینگونه هر کسی که ارادۀ بلندی و رفعت را دارد باید به دنبال طلب علم نافعی باشد که حقتعالی بر انبیای خود نازل فرموده؛ زیرا با چنین علم و دانشی فضیلت و برتری انسان واضح میگردد و انسان از دائره غفلت و نادانی بیرون میشود.
﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ أَبَىٰ وَٱسۡتَکۡبَرَ وَکَانَ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ ٣٤﴾.
زمانی که بر ملائکه فضل آدم علیه السلام نظر به علم و دانشی که داشت آشکار گشت، پروردگار عالم آنان را امر نمود تا از روی احترام بر آدم علیه السلام کنند؛ زیرا حقتعالی او را بر آنها با دانش نامهای پدیدهها ویژگی بخشیده بود و دیگر اینکه هیچ صفتی بهتر از صفت علم و دانش که آدم علیه السلام آن را دارا بود وجود ندارد.
ملائکه به امتثال امر پروردگار پرداختند و نظر به اینکه احترام برتر بر غیر برتر از روی اعتراف به حرمت لازم است، آنها بر آدم علیه السلام سجده کردند مگر ابلیس که بنابر تکبّر و شقاوت از سجده ابا ورزید و نهایت سرکشی را از خود به نمایش گذاشت، از اینروی حقتعالی او را خوار و ذلیل ساخت و طرد و لعن کرد. و اینگونه به چنین سرنوشتی تمام کسانی مواجه خواهند شد که از او پیروی میکنند و در برابر حق سر تسلیم فرو نمیآورند؛ زیرا بیماری شک و شبهه از بیماری شهوت انگیزی بسیار بدتر است. ابلیس دچار بیماری شک شده بود از اینروی طرد شد و آدم علیه السلام دچار بیماری اشتها ولی به خاطر آن توبه نمود و پروردگار توبهاش را قبول کرد.
روی این اساس بر بنده لازم است به مجرد اینکه امر میشود فوراً اطاعت کند و از هرگونه چانهزنی و اعتراض خودداری نماید، نشود که به سرنوشت ابلیس مواجه گردد. سجدۀ ملائکه بر آدم سجدۀ احترام و تعظیم بود نه سجدۀ عبادت؛ زیرا سجدۀ عبادت بر غیر خدا عزوجل جایز نیست.
﴿وَقُلۡنَا یَٰٓـَٔادَمُ ٱسۡکُنۡ أَنتَ وَزَوۡجُکَ ٱلۡجَنَّةَ وَکُلَا مِنۡهَا رَغَدًا حَیۡثُ شِئۡتُمَا وَلَا تَقۡرَبَا هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ ٣٥﴾.
سپس پروردگار عالم، آدم علیه السلام را امر نمود تا با همسرش در کمال آسایش و امنیت و بدون هیچگونه مشقت و مشکلی در بهشت سکنی گزین شود و از انواع و اقسام نعمتها، ملذّات و میوههای گوارا که دلانگیز است و مایۀ شادمانی دیدگان و آسودگی خاطر میشوند استفاده کند، ولی در کنار همۀ اینها او را از خوردن نوعی معین از درخت از روی ابتلا و آزمایش نهی نمود تا در پی این امتحان، میزان صبر آن دو و مجاهدۀ نفسشان ظاهر و آشکار شود و در این میان آنها را از قمار ارتکاب منهیات بر حذر داشت؛ زیرا کسی که بعد از بیان امور منهیه مرتکب آن شود در واقع بر خویشتن ظلم نموده و از پروردگار خویش نافرمانی نموده است.
﴿فَأَزَلَّهُمَا ٱلشَّیۡطَٰنُ عَنۡهَا فَأَخۡرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِۖ وَقُلۡنَا ٱهۡبِطُواْ بَعۡضُکُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوّٞۖ وَلَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُسۡتَقَرّٞ وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِینٖ ٣٦﴾.
پس شیطان بنابر حسادتی که نسبت به آدم علیه السلام داشت تلاش کرد آن دو را از بهشت خارج کند از اینروی امور را بر آنها ملتبس ساخت و آن دو در دام شیطان افتادند و به این ترتیب نبرد جهانی شیطان و بندگان خدا عزوجل شروع شد که تا روز قیامت ادامه خواهد داشت. زمانی که آدم علیه السلام و همسرش مرتکب امر ممنوع شدند از خورسندی و مقام بلندی که داشتند محروم شدند. چنین جزایی برای تمام کسانی خواهد بود که نافرمانی خدا عزوجل را مینمایند. هر کس مرتکب نافرمانی گردد مطابق نافرمانی خویش از درجات و امنیت از عذاب میافتد، پس چقدر بد است معصیت و چقدر زشت است عاقبت آن؟! سپس حقتعالی آدم، حوا و شیطان را امر نمود تا در زمین فرود آیند و در بینشان دشمنی و عداوت قرار داد تا به این ترتیب قانون ابتلا و آزمایش و همچنان جذب و دفع شیطان و آدم تحقق پیدا کند. پروردگار زمین را خانه و کاشانۀ آدمیان قرار داد و بهرهوری از آن را برای مدتی معلوم و تا زمانی که خداوند عزوجل اجازۀ برپائی قیامت را بدهد مشخص نمود و هیچ بقایی برای دنیا و اهل آن وجود ندارد و همه به زودی به سوی یکی از دو سرای خواهند رفت یا بهشت که سرای آدم علیه السلام است و یا دوزخ که قرارگاه شیطان است.
﴿فَتَلَقَّىٰٓ ءَادَمُ مِن رَّبِّهِۦ کَلِمَٰتٖ فَتَابَ عَلَیۡهِۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ ٣٧﴾.
از رحمت و لطف پروردگار بر آدم علیه السلام و ذریهاش آموزش کلماتی بود که وی با آن مستوجب رحمت و مغفرت خدایتعالی شد. این کلمات حاوی اعتراف به گناه، اعلان توبه و طلب عفو و آمرزش بود. این آیه دلالت بر فضل استغفار و این مطلب دارد که گاهی در گناه نیز مصالح بزرگی برای بندگان نهفته است، بشرط آنکه از آن گناه در نهایت انکسار و ندامت توبه صورت گیرد و در راستای طاعت و عبادت خداوند بزرگ و گریه و ترس از او و تواضح در برابر بندگانش تلاش و کوشش شود.
﴿قُلۡنَا ٱهۡبِطُواْ مِنۡهَا جَمِیعٗاۖ فَإِمَّا یَأۡتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدٗى فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ ٣٨﴾.
بعد از اینکه حقتعالی آنان را امر کرد تا در زمین فرود آیند برایشان بیان داشت که اوتعالی هیچگاه آنان را در زمین مهمل و بیسرنوشت رها نخواهد کرد، بلکه به منظور هدایتشان پیامبرانی را خواهد فرستاد و کتابهایی را نازل خواهد نمود و در این میان هر که به خدا عزوجل ایمان آورد و از پیامبران و هدایتی که میآورند پیروی کند، برای چنین کسانی از سوی اوتعالی امنیتی خواهد بود که با آن به هیچ وجه از آیندۀ خود ترس و بیم نخوهند داشت؛ زیرا حقتعالی حافظ و نگهبان آنان و برایشان کافی و بسنده است. چنانچه بر گذشتۀ خویش نیز حزین و غمگین نخواهند بود؛ چون پروردگار گناهان آنها را میبخشد و از سر تقصیراتشان دَرمیگذرد.
سعادت چنین کسانی مبتنی بر او دو اصل است: یکی نداشتن ترس و دیگری نداشتن غم و اندوه.
﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَآ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٣٩﴾.
اما کسی که از پذیرش و قبول هدایت حقتعالی سر باز زند و آنچه را پیامبران آوردهاند ردّ نماید و حق را پنهان کند، جزای چنین کسی یقیناً آتش دوزخ خواهد بود که در آن همیشه جاویدان است.
در اینجا ملاحظه میشود که حقتعالی مصیر و عاقبت بندگان خود را بیان مینماید تا این عاقبت برای آنها واضح و روشن باشد و در پرتو این بیان واضح، آنها برای آن آمادگی بگیرند و به این ترتیب حجّت و برهان برای خدا عزوجل و بر آنها باشد و تا آنها را پیش از تبلیغ و ارسال پیام دچار عذاب ننماید.
﴿یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتِیَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ وَأَوۡفُواْ بِعَهۡدِیٓ أُوفِ بِعَهۡدِکُمۡ وَإِیَّٰیَ فَٱرۡهَبُونِ ٤٠﴾.
سپس حقتعالی بنی اسرائیل را ندا نموده به آنها یادآوری مینماید که آنها از نسل پیامبر گرامی حضرت یعقوب علیه السلام اند. گویا پروردگار به آنها میگویند: شما در کجای کار از پدر خود قرار دارید، پدری که شکر گذار اوتعالی بود و حق مولایش را میدانست؟ شما را چه شده که به مخالفت از مسیر و روش پدر خود پرداختید و به خدا عزوجل کافر شده و با پیامبرش جنگیدید و اوامرش را نافرمانی نمودید؟
در ادامه باریتعالی آنها را به یاد نعمتهایی میاندازد که بر آنها ارزانی داشته تا با یادآوری این نعمتها بار دیگر به خویشتن رجوع و از پروردگار خویش حیا کنند. پس آیا پاداش چنین نعمتهایی نافرمانی و کشتن پیامبران و کتمان حق است؟!
همچنان خداوند عزوجل آنان را به یاد عهد و پیمانی میاندازد که براساس آن تعهد نموده بودند تا به خدا عزوجل ایمان آورند و از پیامبرش پیروی کنند و هرگاه چنین کنند حقتعالی آنان را نصرت، یاری، عزّت و در دنیا قدرت دهد و در آخرت با بهشت محترم و گرامی و خجسته سازد. چنانچه آنان را امر نمود تا هرگز از غیر خدا عزوجل نترسند، بلکه تمام ترس و خوفشان باید از حقتعالی باشد؛ زیرا مالک نفع و ضرر خداوند عزوجل بزرگ است و تمام کیفرها و پاداشها از سوی اوست.
﴿وَءَامِنُواْ بِمَآ أَنزَلۡتُ مُصَدِّقٗا لِّمَا مَعَکُمۡ وَلَا تَکُونُوٓاْ أَوَّلَ کَافِرِۢ بِهِۦۖ وَلَا تَشۡتَرُواْ بَِٔایَٰتِی ثَمَنٗا قَلِیلٗا وَإِیَّٰیَ فَٱتَّقُونِ ٤١﴾.
و از هدایت و رهنمود پیامبر امّی، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و از وحیی که آورده پیروی کنید؛ زیرا او تصدیق کنندۀ اموری است که موسی علیه السلام از طریق تورات ارائه نموده و حتی مؤیّد و تقویت کنندۀ آن نیز هست، پس چگونه شما بین این دو پیامبر و کتابهایشان تفاوت و جدایی قایل میشوید؟! و از این بر حذر باشید که اولین تکذیب کنندۀ پیامبر باشید و سایر مردم به شما اقتدا کنند و به این ترتیب الگوی شر و کلید فساد و مانع راه خدا عزوجل واقع گردید.
و بر حذر باشید از اینکه به آیات من که نزد شماست بهایی اندک را که عبارت از دنیای زود گذر است بخرید و بهخاطر آن، حق را بپوشانید و به ناحق شهادت دهید و در بدل اخذ رشوه یا هدف پلیدی دیگر دست به تکذیب پیامبر بزنید! اگاه باشید که همۀ دنیا به صورت کُل هم اگر باشد، بهایی اندک است چه رسد به بعضی از دنیا. پس بر شما لازم است تا از طریق اجرای اوامر و اجتناب از نواهی پروردگار تقوای او را رعایت کنید؛ زیرا آنچه بین شما و عذاب حقتعالی حائل واقع میشود تقوا و پرهیزگاری است.
﴿وَلَا تَلۡبِسُواْ ٱلۡحَقَّ بِٱلۡبَٰطِلِ وَتَکۡتُمُواْ ٱلۡحَقَّ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٤٢﴾.
و از این حذر باشید ای بنی اسرائیل که بین حق و باطل و راست و دروغ به منظور ترویج عقاید باطل خویش خلط کنید؛ زیرا برخی از بدکاران گاهی چیزی از حق را یاد آور میشوند تا مردم او را در باطلی که ارائه میکند باور کنند. و از این نیز بر حذر باشید که حق ظاهر و آشکاری که به دلائل و براهین واضح ثابت شده و بیانگر صدق نبوت و رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و حقانیت دین اوست را بپوشانید در حالی که میدانید او پیامبری است از جانب خدا أ؛ زیرا علائم و نشانهای حقانیتش نزد شما به صورت نوشته در کتابهایتان موجود است، پس چگونه شما آنچه را میدانید انکار میکنید؟!
﴿وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ وَٱرۡکَعُواْ مَعَ ٱلرَّٰکِعِینَ ٤٣﴾.
و بر شماست تا نماز را که حقتعالی بر ادای آن امر نموده ادا کنید؛ زیرا چنین نمازی شما را از فحشا و امور منکر و زشت بازمیدارد، البته در صورتی که به شکل درست ادا شود، نه نماز مجرد از خشوع و فروتنی، زکات مال خویش را نیز ادا کنید تا با آن به تزکیۀ نفسهای خود بپردازید و این زکات، گناهان شما را محو و موجبات رضایت حقتعالی را از شما فراهم نماید و قلبهای شما را پاک و از آن بخل را بزداید و نماز را نیز با نمازگزاران برپای دارید.
برخی از دانشمندان از طریق استدلال به این آیه، ادای نماز به جماعت را واجب دانستند در حالی که برخی دیگر آن را اینگونه معنی میکنند: در برابر پروردگار خود مانند بندگان صالح خدا عزوجل فروتنی کنید.
﴿۞أَتَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبِرِّ وَتَنسَوۡنَ أَنفُسَکُمۡ وَأَنتُمۡ تَتۡلُونَ ٱلۡکِتَٰبَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٤٤﴾.
شما را چه شده که مردم را با سخنان خود تزکیه میکنید در حالی که خودتان در تاریکیهای گناهان غوطه ورید؟! مردم را به معروف امر میکنید ولی امتثال امر نمینمائید و آنان را نهی میکنید در حالی که خودتان خویشتن را باز نمیدارید. نزد شما کتابی است که تلاوت میشود و در آن دلائل و نشانههای واضحی وجود دارد ولی با کمال تأسف که شما از پرتو این دلائل بهره نمیگیرید و به رهنمودهای آن ترتیب اثر نمیدهید! حال که دانشتان شما را به راه نمیآورد آیا عقل نیز چنین است؟ آخر عقل صحیح همواره انسان را به سوی اعمال نیکو رهنمایی میکند و از کردار بد و زشت بازمیدارد و مانع نادانی و سفاهت انسان میشود، از همین روست که قرآن در اخیر آیه فرمود: «أفلا تعقلون».
﴿وَٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى ٱلۡخَٰشِعِینَ ٤٥﴾.
و بر شماست تا در راستای ادای آنچه امر شدید و اجتناب از آنچه نهی شدید صبر و استقامت به خرج دهید. صبر نیرویی از نیروهایی ذاتی انسان است که در تمام امور زندگی نقش خود را دارد. بر ادای نماز نیز مداومت کنید؛ زیرا نماز انسان را در مشکلات بهترین معاون و مددگار است و او را در مصیبتهایش آرامش میبخشد. در حدیث شریف آمده است که «أَرِحْنَا بِالصَّلَاة یَا بِلَالُ» ای بلال ما را به نماز راحت کن. نماز مایۀ سرور دل و روشنی چشم انسان است، چنین نمازی بزرگ، سخت و طاقت فرساست مگر بر فروتنانی که قلبها و اعضایشان در برابر جبار عزوجل خاشع و فروتن است، بر چنین کسانی ادای آن هنگام خواب و استراحت و در سرما و گرما و سفر و حضر مشکل نیست ولی بر منافق سختترین کار است.
﴿ٱلَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَٰقُواْ رَبِّهِمۡ وَأَنَّهُمۡ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ ٤٦﴾.
این مؤمنان صادق و فروتن به زنده شدن بعد از مرگ و ملاقات با خدا عزوجل جهت تصفیۀ حساب و دریافت پاداش و جزا یقین کامل دارند. ایمان به روز آخرت از جملۀ ارکان عقاید اسلامی به شمار میرود، این ایمان انسان را وا میدارد تا همواره اعمال خوب و شایسته انجام دهد؛ زیرا چنین شخصی میداند به زودی و در روزی که هیچ شکی در آن نیست به ملاقات پروردگار خود میرود.
﴿یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتِیَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ وَأَنِّی فَضَّلۡتُکُمۡ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ ٤٧﴾.
ای فرزندان پیامبر گرامی و نیکوکار یعقوب علیه السلام ای آنانی که به او در پذیرش دعوت حق اقتدا نکردید، چرا به یاد نعمتهای ما که بر شما ارزانی داشتیم نمیافتید؟ آیا شما را از عذاب نجات نداده و ابر را سایبانتان قرار ندادیم؟ آیا نعمتهای خویش را بر شما پیاپی نفرستادیم و عذاب را از شما دفع نکردیم؟ آیا شما را با ارسال پیامبران بسیار و انزال کتابهای زیاد، بر مردمان زمانتان برتری ندادیم؟ آیا شما را بر دشمنانتان پیروز نساختیم؟ ای کاش شکر نعمتها را برجای آورده و از احسان پروردگار یادآوری میکردید!
﴿وَٱتَّقُواْ یَوۡمٗا لَّا تَجۡزِی نَفۡسٌ عَن نَّفۡسٖ شَیۡٔٗا وَلَا یُقۡبَلُ مِنۡهَا شَفَٰعَةٞ وَلَا یُؤۡخَذُ مِنۡهَا عَدۡلٞ وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ ٤٨﴾.
و از روزی بترسید که در آن بر خدا عزوجل عرضه میشوید. در آن روز هیچ کسی از دیگری شری را دفع کرده نمیتواند و خیری را جلب نمیکند. در آن روز برای کافر شفاعتگری نیست و نه هم در بدل عذاب فدیهای از او پذیرفته میشود، و برای کسی که عذاب در حقش محقق شود هیچ یاری دهندهای نمیباشد تا نجاتش دهد، پس هرگاه عذاب شروع شود نه شفاعتگری است نه یاریدهنده و نه هم پذیرش فدیه و به این ترتیب در حق کافر چهار نکته تبارز میکند: هیچ ذاتی در برابر عذاب کافر به عنوان فدیه قبول نمیشود؛ هیچ صاحب مقام و منزلتی به منظور نجات وی نمیتواند شفاعت کند؛ هیچ مالی نیست که شخص را از هلاکت مانع شود؛ هیچ مدافع دیگری که صاحب نیرو و قوت باشد وجود ندارد تا کافر را از عذاب بسنده کند.
﴿وَإِذۡ نَجَّیۡنَٰکُم مِّنۡ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ یَسُومُونَکُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ یُذَبِّحُونَ أَبۡنَآءَکُمۡ وَیَسۡتَحۡیُونَ نِسَآءَکُمۡۚ وَفِی ذَٰلِکُم بَلَآءٞ مِّن رَّبِّکُمۡ عَظِیمٞ ٤٩﴾.
و یاد آورید ای بنی اسرائیل نعمت ما را بر خویشتن زمانی که شما را از شر فرعون و قومش در آن هنگام که از خشم او فرار کردید و او شما را در ساحل دریا دریافت نجات دادیم و به این ترتیب بعد از اینکه او هر نوزاد پسر را میکُشت و نوزاد دختر را زنده نگه میداشت تا در خانههای فرعونیان خدمت کند، ما شما را صحیح و سالم رهایی بخشیدیم.
تمام این ابتلاءات و آزمایشهای توأم با نعمت و عذاب، امتحاناتی است بزرگ ولی شما همۀ نعمتها را کفران کرده و عذابها را فراموش نمودید و درس لازم را نگرفتید در حالی که بهترین درس و عامل سرکوب یک انسان فرومایه یادآوری نعمتهایی است که به او داده شده است.
﴿وَإِذۡ فَرَقۡنَا بِکُمُ ٱلۡبَحۡرَ فَأَنجَیۡنَٰکُمۡ وَأَغۡرَقۡنَآ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ وَأَنتُمۡ تَنظُرُونَ ٥٠﴾.
و یاد آورید ای بنی اسرائیل زمانی که دریا را بر شما شکافتیم، در آن هنگام که عرصه بر شما تنگ شده بود به گونهای که دریا پیش رو و دشمن پشت سرتان قرار داشت و در شُرُف هلاک قرار گرفتید، اینجا بود که ما به دادتان رسیده نجاتتان دادیم و فرعون و لشکرش را غرق کردیم. این وضعیت در حالتی بود که آنها طالب و شما مطلوب بودید، این ما بودیم که عقربه را علیه آنها دور داده و در مقابل دیدگانتان آنها را غرق کردیم. همۀ اینها را انجام دادیم تا منکر نعمتهای ما نباشید و در ضمن حجّت و برهان نیز بر شما تمام شود.
﴿وَإِذۡ وَٰعَدۡنَا مُوسَىٰٓ أَرۡبَعِینَ لَیۡلَةٗ ثُمَّ ٱتَّخَذۡتُمُ ٱلۡعِجۡلَ مِنۢ بَعۡدِهِۦ وَأَنتُمۡ ظَٰلِمُونَ ٥١﴾.
و یاد آورید زمانی را که پیش از سخن گفتن با موسی علیه السلام در «طور سینا» با او چهل شب را وعده گذاشتیم. تمام اینها به منظور هدایت و رهنمایی و اصلاح امورتان بوده است ولی شما این احسان را در بدل اینکه شکر گوئید کفران نموده و در مدّت غیاب موسی گوساله را به عنوان معبود قرار دادید! چه ظلم و سمتی بزرگتر از این ظلم و چه بغاوتی بزرگتر از این بغاوت و سرکشی است؟ چون شما دجل، دروغ و تزویر را تصدیق کرده و بر این اساس گوساله را پرستش کردید و در مقابل جهالت سر تسلیم فرو آوردید.
چقدر تفاوت بزرگی است بین امّت موسی علیه السلام و امّت محمد صلی الله علیه و آله و سلم که اولی با غیاب چهل روزۀ پیامبر خویش گوساله پرست شدند در حالی که دومی با وجود اینکه پیامبرشان وفات نموده با آنهم تا روز قیامت خیر و خوبی در بینشان وجود خواهد داشت.
﴿ثُمَّ عَفَوۡنَا عَنکُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ ٥٢﴾.
بعد از تمام این عملکردهای نادرست و زشتی که از شما سر زد، با همۀ اینها شما را عفو کردیم و از سر تقصیراتتان دَر گذشتیم تا از اشتباه خود باز گردید و به احسان و نیکی که با شما صورت گرفته اعتراف کنید و موجبات حفظ این احسان را فراهم نمائید.
﴿وَإِذۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡفُرۡقَانَ لَعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ ٥٣﴾.
و یاد آورید ای بنی اسرائیل زمانی که موسی علیه السلام را با فرستادن تورات و بیان حلال و حرام حرمت بخشیدیم تا این کتاب آسمانی مایۀ هدایت و رهنمایی شما باشد و شما با استفاده از آن به سوی خدا عزوجل هدایت شوید و بر اوامر او ثابت قدم و استوار گردید.
﴿وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦ یَٰقَوۡمِ إِنَّکُمۡ ظَلَمۡتُمۡ أَنفُسَکُم بِٱتِّخَاذِکُمُ ٱلۡعِجۡلَ فَتُوبُوٓاْ إِلَىٰ بَارِئِکُمۡ فَٱقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ عِندَ بَارِئِکُمۡ فَتَابَ عَلَیۡکُمۡۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ ٥٤﴾.
و زمانی را یاد آورید که موسی علیه السلام شما را از پرستش گوساله نهی کرد و این عملکرد زشت که گوساله دارای آواز را پرستش کردید زشت شمرد و از شما خواست تا توبه نموده و به سوی دین خدا عزوجل باز گردید؛ زیرا خالق، رازق و آفریدگارتان خداست، پروردگاری که غیر از او خدایی نیست و برای شما بیان داشت که این توبه مقتضی آنست تا بیگناهانتان مجرمانتان را بکشند؛ زیرا این عمل، شما را از گناه پاک میکند و در ضمن دلیلی بر قبول توبۀتان نیز میباشد و چون این عمل را انجام دادید حقتعالی از شما پذیرفت، چون پروردگار توبۀ کسی را که توبه کند میپذیرد و به آن کس که به سوی او رجوع کند رحم مینماید و بر این اساس توبه کنندگان را به گناهشان نمیگیرد بلکه بر عکس او را در کنف رحمت خود قرار میدهند.
﴿وَإِذۡ قُلۡتُمۡ یَٰمُوسَىٰ لَن نُّؤۡمِنَ لَکَ حَتَّىٰ نَرَى ٱللَّهَ جَهۡرَةٗ فَأَخَذَتۡکُمُ ٱلصَّٰعِقَةُ وَأَنتُمۡ تَنظُرُونَ ٥٥﴾.
و نظر به تمرد، کفران و سرکشی که داشتید، از موسی علیه السلام خواستید خدا عزوجل را به شما به صورت عیان نشان دهد تا او را با چشمان سرتان ببینید در حالی که حقتعالی بسیار بزرگتر از این است که در دنیا دیده شود. دیدن خداوند عزوجل کاری است که فقط در بهشت و برای دوستان او و بعد از آن صورت میگیرد که اوتعالی خود توانائی لازم چنین دینی را در آنها ایجاد نماید. چگونه شما چنین مطالبۀ گزافی را مینمائید حال آنکه وقوع آن از جمله محالات است و شما با این عمل در واقع به کتاب آسمانی کافر شده و دلیل و برهان واضح را رد کردید. زمانی که چنین مطالبهای نمودید شما را با صاعقهای از آسمان عذاب کردیم که قلبهایتان را بیرون افگند و اجسام شما را حریق نمود در حالی که برخی از شما نظاره گر بودید، پس آیا حیا دارید تا از این آزمون درس لازم را بگیرید و از این مناظر بزرگی که به منظور زجر گنهکاران صورت گرفته است استفاده کنید؟
﴿ثُمَّ بَعَثۡنَٰکُم مِّنۢ بَعۡدِ مَوۡتِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ ٥٦﴾.
و بعد از اینکه شما را با صایقه هلاک نمودیم دوباره به شما حیات بخشیدیم تا به خویشتن رجوع کنید و خدای را به یگانگی بپرستید و از پیامبر پیروی نمائید، ولی با کمال تأسف هیچکدام از این پندها نفعی به حال شما نبخشید؛ زیرا نفسهایتان شر و طبیعتهای شما خبیث و فطرت و اخلاقتان فاسده است.
﴿وَظَلَّلۡنَا عَلَیۡکُمُ ٱلۡغَمَامَ وَأَنزَلۡنَا عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَنَّ وَٱلسَّلۡوَىٰۖ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡۚ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَٰکِن کَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ ٥٧﴾.
و از نعمتهای زیاد ما بر شما یکی هم این است که ابرها را در خدمتتان قرار دادیم تا شما را از حرارت خورشید حفظ کنند و آب و هوا را بر شما مطبوع گردانند و در ضمن همین ابرها مایۀ نزول باران رحمت بر شما باشند.
و در همین راستا برای شما «منّ/ انگبین» یا همان شیرهای را که مانند عسل شیرین است و همچنان گوشتِ لذیذِ پرندۀ «سلوی» را نازل کرد و فرمود از این روزی پاک بخورید و اعمال شایسته انجام دهید و شکر گذار پروردگار آسمانها و زمین باشید، ولی هیهات که آنها احسان را با بدی پاسخ دادند و از هدایت روی گردانیده به سوی گمراهی تمایل نشان دادند و به این ترتیب بر خویشتن ظلم کردند؛ زیرا برای خداوند عزوجل از ناحیۀ معصیت گنهکاران هیچ ضرری و از ناحیۀ طاعت عبادت کنندگان هیچ نفعی نمیرسد چون او از همه چیز و همه کس بینیاز است و جز او خدایی وجود ندارد. این آیه دلالت بر اکتفا نمودن بر پدیدههای حلال و اجتناب از محرمات و خبائث مینماید.
﴿وَإِذۡ قُلۡنَا ٱدۡخُلُواْ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡیَةَ فَکُلُواْ مِنۡهَا حَیۡثُ شِئۡتُمۡ رَغَدٗا وَٱدۡخُلُواْ ٱلۡبَابَ سُجَّدٗا وَقُولُواْ حِطَّةٞ نَّغۡفِرۡ لَکُمۡ خَطَٰیَٰکُمۡۚ وَسَنَزِیدُ ٱلۡمُحۡسِنِینَ ٥٨﴾.
و شما را امر کردیم تا وارد فلسطین شوید چون خودتان چنین چیزی را خواستید و در آن برای شما معیشتی راحت و بدون مشقت فراهم نمودیم و روزی فراوان و طعام لذیذ در حالی دادیم که کاملاً آسوده خاطر بودید و شما را امر کردیم تا از دروازۀ قریه در حالتی داخل شوید که در برابر حقتعالی به نشانۀ شکر خاضع و فروتن باشید و نسبت به گناهان خود طالب استغفار و از اوتعالی عفو بخواهید. و شما را وعده نمودیم تا گناهانتان را در صورتی که توبه کنید ببخشیم و در صورت استغفار آنها را کفاره نمائیم و اگر کسی گناهکار نباشد و استغفار کند با اینکارش در حسنات و درجاتش میافزائیم. همچنان وعده دادیم که اگر کسی در مسیر حق از خود استقامت به خرج دهد، برای وی زندگی میمون و خوشبختی عطا کنیم و از سر تقصیراتش در گذریم و در عطیهاش بیفزائیم. این آیه دلالت بر وجوب استغفار از گناه توأم با رعایت تقوای قلب دارد.
﴿فَبَدَّلَ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ قَوۡلًا غَیۡرَ ٱلَّذِی قِیلَ لَهُمۡ فَأَنزَلۡنَا عَلَى ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ رِجۡزٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ بِمَا کَانُواْ یَفۡسُقُونَ ٥٩﴾.
این بود که بد کارانتان اوامر ما را مبنی بر استغفار رد کردند و از روی فسق و عناد سخن را تبدیل نموده و به جای «حطّه»، «حنطّة» گفتند. این عمل را از اینروی انجام دادند که تمردشان در برابر حقتعالی بسیار و خبث در نهادشان اصلیت یافته است. این بود که بر آنها از آسمان عذاب را فرو فرستادیم که این عذاب آنها را به جزای اعمالشان رسانید و پاسخ سخن زشتشان را داد. چقدر بلاها و نشانههای بسیار بر آنها گذشت، چقدر سختی و آسانی دیدند. ولی با تمام اینها کسی که مست بادۀ گناه باشد و در فتنۀ محبت دنیا گرفتار آید احساس درک چنین اموری را ندارد؛ زیرا گناه قلب را میمیراند و دانای پوشیدگیها آن قلب را دچار فراموشی میکند. چقدر گناه، بزرگ است که هیچ چیزی نمیتواند مانند آن زیرکی و هشیاری را از بین ببرد و برکت را از زندگی انسان برباید.
﴿۞وَإِذِ ٱسۡتَسۡقَىٰ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦ فَقُلۡنَا ٱضۡرِب بِّعَصَاکَ ٱلۡحَجَرَۖ فَٱنفَجَرَتۡ مِنۡهُ ٱثۡنَتَا عَشۡرَةَ عَیۡنٗاۖ قَدۡ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٖ مَّشۡرَبَهُمۡۖ کُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ مِن رِّزۡقِ ٱللَّهِ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِینَ ٦٠﴾.
و آنگاه که طعام شما را از آنچه لذیذ و خوشایند بود تأمین نمودیم، نوبت به آب رسید و چون موسی علیه السلام از ما خواست تا به شما آب خنک بدهیم خواستیم این کار را از طریق معجزه انجام دهیم تا با چشم سر قدرت حقتعالی و فضل او را مشاهده کنید و در نتیجه از او بترسید و شکرش را بر جای آورید و با مشاهدۀ سخاوت و لطف خدا عزوجل دوستش داشته باشید. ولی در میان آنها نه شکری بر نعمت بود و نه ترسی از انتقام و نه محبتی بر کرم و سخاوت.
اما موسی علیه السلام با عصایش بر صخره کوبید همانگونه که بر بحر زَد. از صخره آب فَوَران کرد و دریا به منظور نجاتشان شکافته شد و اینگونه براساس قدرت ما خشک و سخت نرم، و مایع جامد میشود، ولی قلبهای شما نرم نشد. ما به شما از صخره دوازده چشمه به تعداد قبائلتان منفجر کردیم تا ازدحام کمتر باشد و موجب خصومت و دشمنی نگردد. هر قبیله محل چشمۀ خاص خود را میدانست.
به این ترتیب برای شما هم غذا آماده شد و هم آب، همه اینها از فضل خداست، ای کاش شکر او را برجای میآوردید و عبادتش میکردید. در هر لقمهای نعمتی از سوی خداست و در هر قطره آبی نشانهای و در هر نسیمی عطایی برای اوست و ما شما را از قمار نافرمانی و عاقبت کفران نعمت که از طریق تلاش و منظور فساد در زمین و ریختن خون حرام و قطع روابط و گرفتن اموال مردم از روی باطل و شهادت زور صورت میدادید بر حذر داشتیم ولی شما اوامر ما را ترک کرده و مرتکب منهیات شدید و به مخالفت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست یازدیدید و از حق کناره گرفته، به دنبال هوی و هوس شتافتید.
﴿وَإِذۡ قُلۡتُمۡ یَٰمُوسَىٰ لَن نَّصۡبِرَ عَلَىٰ طَعَامٖ وَٰحِدٖ فَٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُخۡرِجۡ لَنَا مِمَّا تُنۢبِتُ ٱلۡأَرۡضُ مِنۢ بَقۡلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَاۖ قَالَ أَتَسۡتَبۡدِلُونَ ٱلَّذِی هُوَ أَدۡنَىٰ بِٱلَّذِی هُوَ خَیۡرٌۚ ٱهۡبِطُواْ مِصۡرٗا فَإِنَّ لَکُم مَّا سَأَلۡتُمۡۗ وَضُرِبَتۡ عَلَیۡهِمُ ٱلذِّلَّةُ وَٱلۡمَسۡکَنَةُ وَبَآءُو بِغَضَبٖ مِّنَ ٱللَّهِۗ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ کَانُواْ یَکۡفُرُونَ بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَیَقۡتُلُونَ ٱلنَّبِیِّۧنَ بِغَیۡرِ ٱلۡحَقِّۗ ذَٰلِکَ بِمَا عَصَواْ وَّکَانُواْ یَعۡتَدُونَ ٦١﴾.
و بعد از اینکه برای شما بهترین غذا را از قبیل گوشت، حلوا و نوشیدنی سرد فراهم کردیم، نظر به معکوس بودن فطرت و فساد قلبتان و همچنان نظر به ناسپاسی و محبت تبدیل و تغییر، حتی در غذا و نوشیدنی نیز شما دچار ملالت خاطر شده و بر موسی علیه السلام غذای دیگری را از انواع حبوبات و سبزیجات پیشنهاد کردید که در طعم و ارزش خود پائینتر از غذای اصلیتان بود. شما چگونه عالی را به دنی ولو در غذا و نوشیدنی تبدیل میکنید؟ روی این اساس هیچ معیار تمایز و تفاوتی نزد شما حتی در آنچه میخورید و میآشامید وجود ندارد. با آنهم ما به شما آنچه را خواستید دادیم و شما را وارد شهری نیکو کردیم تا در آن از انواع میوهها، حبوبات و سبزیجات بخورید.
و تا جزای سرکشی و عنادتان را داده باشیم، در دلهای شما خوف و ترس ایجاد کردیم و شما را دچار فقر نفس، خسیس بودن همت و انحطاط عزم و تصمیم نمودیم؛ زیرا شما خودتان به مادون راضی شده و در هر چیز به جستجوی دنی و پست رفتید و آنچه را ما به شما از قبیل بلندی، رفعت، طهارت نفس، سلامت اخلاق، صفای درون و صحت روش بر گزیده بودیم ردّ کردید، از اینروی بر شما در شدیدترین وجه غضب نمودیم چون شما بعد از اقامۀ حجّت و برهان با ما از در مخالفت و بد کارگی در آمدید؛ زیرا عالم گنهکار، غضب شده و جاهل نا فرمان، گمراه است.
سبب غضب خدا عزوجل بر یهود روی این اساس است که آنها به رسالت و پیامبری کافر شده، از ایمان سَر باز زده و پیامبران را کشتند، اینها همه جنایاتی بد، زشت و اشتباهاتی وحشتناک است. تمام این ذلت، خواری و غضبی که گریبانگر یهودیان شد، به سبب عصیانشان در ترک اوامر خدا عزوجل و تجاوز در ارتکاب منهیات اوتعالی بود. این امکان نیز وجود دارد که منظور از عصیان، ظلم بر خویشتن و مراد از عدوان، ظلم و ستم بر مردم باشد.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِینَ هَادُواْ وَٱلنَّصَٰرَىٰ وَٱلصَّٰبِِٔینَ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ ٦٢﴾.
این آیه دربارۀ آن دسته از اهل کتاب است که پیش از پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم میزیستند. معنی آیه اینگونه است که طوائف یهود، نصارا و صابئه (صائبه کسانیاند که بر ایمان فطری باقی ماندند بدون اینکه از دین مشخصی پیروی کنند؛ قولی نیز وجود دارد که منظور فرقهای از مسیحیاناند) که اعمال صالح و شایسته انجام دادهاند اینها در پیشگاه خداوند عزوجل مأجور اند و از امور هولناکی که در آینده واقع میشود دچار ترس و از آثار اعمال بد دچار حزن و اندوه نمیشوند، ولی بعد از بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ایمان هیچ مؤمنی صحیح نمیشود مگر اینکه به ایشان ایمان آورد.
در این آیه نوعی استثناء و احتزاز نیز وجود دارد؛ زیرا زمانی که حقتعالی به مذمت بنی اسرائیل پرداخت، در اینجا خبر داد که در میان آنها گروهی مؤمن نیز هستند. سپس از نصارا و «صابئه» یاد آورد شد تا این حکم عام و قاعدهمند باشد و در تمام کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند مصداق پیدا کند. حقتعالی بیان داشت که اجر و پاداش اینها نزد پروردگارشان است، این پاداش عبارت از داخل شدن به بهشت و نترسیدن از عذاب است و هیچگاه از ناحیۀ از دست دادن ثواب و پاداش نیکو، دچار حزن و اندوه نمیشوند؛ زیرا کسی که میترسد امنیت ندارد و کسی که حزن دارد راحت نیست. در این آیه بین ایمان و عمل صالح نوعی تقارن و نزدیکی صورت گرفته و إلا ایمان بدون عمل مجرد ادعایی است که به رستگاری نمیرساند و از هلاکت نجات نمیدهد.
﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَکُمۡ وَرَفَعۡنَا فَوۡقَکُمُ ٱلطُّورَ خُذُواْ مَآ ءَاتَیۡنَٰکُم بِقُوَّةٖ وَٱذۡکُرُواْ مَا فِیهِ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ ٦٣﴾.
و یاد آورید ای بنی اسرائیل زمانی را که عهدی سنگین از شما مبنی بر طاعت خدا عزوجل و پیروی از پیامبر گرفتیم و این میثاق را زمانی مورد تاکید قرار دادیم که کوه طور را بر شما بلند کردیم به گونهای که مانند ابری بالای سرتان قرار گرفت و شما در نتیجه دچار ترس شدید و ما شما را به گونۀ مؤکد امر کردیم تا در اخذ به تورات و عمل به اوامر و اجتناب نواهی آن کوشش و تلاش نموده از خود در این مسیر صبر و استقامت به خرج دهید و فرمان دادیم تا این کتاب را همیشه مورد بحث و مباحثه قرار داده در حافظههایتان بسپارید و در معانی آن تدبر کنید و آن را همواره تلاوت نمائید تا در ذهنتان همیشه باشد؛ زیرا هرگونه اهمال و سستی در این زمینه، راهی به سوی فراموشی آن است و دیگر اینکه تداوم تلاوت آن کاری است که منجر به رعایت تقوا و پرهیزگاری میشود؛ چنین چیزی مراد اصلی تحقیق در این کتاب است نه مجرد تلاوت خشک و خالی بدون عمل.
بنابر گرفتن کتاب به قوت و نیرومندی، مقتضی دریافت نیکو و صحت عمل به آن است روی این اساس نباید در دریافت و عمل به کتاب هیچگونه سستی و کسالتی صورت گیرد.
﴿ثُمَّ تَوَلَّیۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَۖ فَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ لَکُنتُم مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ ٦٤﴾.
و با وجود دریافت تمام این نشانهها و دلایل واضح و آشکار با آنهم از هدایت رویگردانیدید و گمراهی را بر گزیدید و اگر احسان و فضل حقتعالی بر شما نمیبود و به شما مهلت توبه نمیداد و در عذابتان عجله میکرد یقیناً هلاکت و نابودی به سراغتان میآمد و در آن هنگام هیچ یاری دهندهای برای شما نمیبود و نه هم شفاعتگری.
فضل حقتعالی شامل احسان بر نیکوکار است در حالی که رحمت وی بر گذشت از بدکار عمومیت دارد.
﴿وَلَقَدۡ عَلِمۡتُمُ ٱلَّذِینَ ٱعۡتَدَوۡاْ مِنکُمۡ فِی ٱلسَّبۡتِ فَقُلۡنَا لَهُمۡ کُونُواْ قِرَدَةً خَٰسِِٔینَ ٦٥﴾.
و شما داستان ساکنان قریۀ ساحلی «ایلات» را دانستید که حرمت روز شنبه را شکستند و در آن روز دست به شکار زدند، این بود که ما آنها را با تغییر چهره به گونهای که بوزینههای ذلیل و زشت روی گشتند عذاب نمودیم، پس کسی که متن کتاب و سورههای آن را تغییر دهد به تغییر شکل و صورت عذاب میشود، چنانچه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آیا کسی که سر خود را پیش از امام بلند میکند نمیترسد که حقتعالی چهرهاش را چهرۀ خر بگرداند». وجه اشتراک بین آنها و بوزینه ذلّت و قباحت چهره است.
﴿فَجَعَلۡنَٰهَا نَکَٰلٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهَا وَمَا خَلۡفَهَا وَمَوۡعِظَةٗ لِّلۡمُتَّقِینَ ٦٦﴾.
و ما این مجازاتی را که بر آنها نازل شد، موعظه و مایۀ عبرت کسانی قرار دادیم که آن را مشاهده نموده و یا در زمان خویش و یا تا روز قیامت شنیدهاند، تا این عذاب گناهکاران از گناه باز دارد و در خوف پرهیزگار بیفزاید و در ضمن حجّت و برهان نیز اقامه شود و عظمت و بزرگی انتقام اوتعالی از دشمنانش واضح گردد. خوشبخت کسی است که از غیر خود پند میگیرد، در مصیبت قومی فوائدی برای قومی دیگر است. هدف از ذکر تمام این آیات و نشانهها برای امّت محمد صلی الله علیه و آله و سلم این است تا از آن پند بگیرند و از مخالفت اوامر حقتعالی بر حذر باشند و یقیناً از این نشانهها جز پرهیزگار نفعی نمیبَرد؛ زیرا چنین کسی از بینش و ایمان کامل و حسن تدبیر برخوردار است.
﴿وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦٓ إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُکُمۡ أَن تَذۡبَحُواْ بَقَرَةٗۖ قَالُوٓاْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوٗاۖ قَالَ أَعُوذُ بِٱللَّهِ أَنۡ أَکُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِینَ ٦٧﴾.
و یاد آورید زمانی را که موسی علیه السلام هنگامی که کسی را کشته بودید و در مورد قاتل اختلاف کردید و نزدیک بود در فتنه افتید. برای شما گفت و امرتان کرد تا گاوی را بکشید و با یکی از اعضای گاو بر مقتول بکوبید تا خودش شما را در جریان قاتل خویش قرار دهد، ولی شما امر موسی علیه السلام را اطاعت نکرده و دچار تردید شدید و با سوالات مختلف دست به سختگیری زدید، این بود که حقتعالی نیز در مشخصات گاو مذکور بر شما سخت گرفت در حالی که اگر از همان وهلۀ اول، امر را اطاعت میکردید و هر گاوی را میکشتید از شما پذیرفته میشد.
زمانی که موسی علیه السلام امرشان کرد تا گاوی را ذبح کنند گمان کردند موسی علیه السلام آنان را مسخره میکند از اینروی گفتند ما از تو درباره قاتل میپرسیم و تو میگوئی گاوی را ذبح کنید؟! پناه بر خدا عزوجل اگر پیامبر او در اوامرش مسخرهگر باشد، سخن پیامبر همواره جدی و حق است نه باطل و مزاح، روی این موسی علیه السلام از جهلی که منجر به استهزای مردم و گفتن سخنان بیفائده و بازی با اوامر حقتعالی و مزاح در شریعت او میشود به خدا عزوجل پناه بُرد. پس کسی که با حق مزاح کند در واقع جاهل است و آنکه به مردم استهزا نماید در حقیقت زیان کرده است.
﴿قَالُواْ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَۚ قَالَ إِنَّهُۥ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٞ لَّا فَارِضٞ وَلَا بِکۡرٌ عَوَانُۢ بَیۡنَ ذَٰلِکَۖ فَٱفۡعَلُواْ مَا تُؤۡمَرُونَ ٦٨﴾.
پس زمانی که دانستید موسی علیه السلام در سخن خود جدی است بنابر تردیدی که داشتید و از روی تعجیز شروع به طرح سوال دربارهی اوصاف گاو نموده گفتند: ای موسی! از پروردگار خود بخواه تا به ما دربارهی سن و سال آن گاو خبر دهد، اینکه آیا بزرگ باشد یا کوچک؟ موسی علیه السلام گفت: پروردگار میگوید آن گاو باید از لحاظ سنی در حد وسط قرار داشته باشد به گونهای که نه پیر باشد و نه کوچک؛ زیرا چنین گاوی نیرومند؛ زیبا و از لحاظ نمو و رشد کاملتر است. پس در اجرای امر حقتعالی عجله کنید و از تشدد و تعنت دست بر دارید. {کسی که از امور مسکوت سوال کند جواب او ناخوش آیند خواهد بود}.
﴿قَالُواْ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا لَوۡنُهَاۚ قَالَ إِنَّهُۥ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٞ صَفۡرَآءُ فَاقِعٞ لَّوۡنُهَا تَسُرُّ ٱلنَّٰظِرِینَ ٦٩﴾.
بعد از اینکه از سن آن گاو سوال نموده و پاسخ خود را دریافت داشتند سوال دیگری دربارۀ رنگ گاو مطرح نمودند. موسی علیه السلام گفت: پروردگارم میگوید رنگ آن باید زَرد تیره باشد. چنین رنگی در چهارپایان از جمله بهترین رنگهاست و در دل شادمانی ایجاد میکند و چشمها را روشن میگرداند.
﴿قَالُواْ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَ إِنَّ ٱلۡبَقَرَ تَشَٰبَهَ عَلَیۡنَا وَإِنَّآ إِن شَآءَ ٱللَّهُ لَمُهۡتَدُونَ ٧٠﴾.
بعد از تمام این توضیحات بازهم در نظر آنها امر گاو پوشیده ماند از اینروی پرسیدند: ای موسی! از خدای خود بخواه برای ما شأن آن گاو را بیان کند و ما إنشاءالله از جملۀ هدایت شوندگان خواهیم بود. اگر إنشاءالله نمیگفتند هدایت نمیشدند.
﴿قَالَ إِنَّهُۥ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٞ لَّا ذَلُولٞ تُثِیرُ ٱلۡأَرۡضَ وَلَا تَسۡقِی ٱلۡحَرۡثَ مُسَلَّمَةٞ لَّا شِیَةَ فِیهَاۚ قَالُواْ ٱلۡـَٰٔنَ جِئۡتَ بِٱلۡحَقِّۚ فَذَبَحُوهَا وَمَا کَادُواْ یَفۡعَلُونَ ٧١﴾.
موسی علیه السلام خطاب به آنان گفت: این گاو به منظور کار بر روی زمین و خدمت و زراعت و آبیاری نیست و از انواع و اقسام عیبها از قبیل: معلولیت پا، کوری چشم و هرنوع بیماری پاک است و رنگ آن نیز به صورت یکدست زردی خالص میباشد نه رنگی دیگر.
چون از سوی خود آنها در این زمینه سختگیری صورت گرفت از اینروی حقتعالی نیز در حق آنها سختگیری کرد. آنها به موسی علیه السلام گفتند: بعد از تمام این اوصاف اینک ما آن گاو را شناختیم. و بعد از اینکه در پیدا کردن گاو مذکور دچار مشقت و سختی شدند آن را یافتند و ذبح کردند.
﴿وَإِذۡ قَتَلۡتُمۡ نَفۡسٗا فَٱدَّٰرَٰٔتُمۡ فِیهَاۖ وَٱللَّهُ مُخۡرِجٞ مَّا کُنتُمۡ تَکۡتُمُونَ ٧٢﴾.
و آنگاه که گروهی شخص بیگناهی را کشتند و شما دربارۀ قاتل دچار اختلاف شدید؛ زیرا قاتل هنگام ارتکاب جرم معمولاً مخفی کاری میکند و شهود نیز تلاش میکنند قضیه را پنهان دارند ولی خداوند نشانهای را ارائه کرد که با آن قاتل مشخص شد. این نشانه عبارت از آن بود که حقتعالی شما را امر کرد گاوی را ذبح نموده و عضوی از اعضای آن را بر مقتول بکوبید این بود که خالق متعال مقتول را حیاتی دوباره بخشید و از قاتل خود خبر داد. به این ترتیب پروردگار حقیقتی را که قاتل و شاهد پنهان داشته بودند آشکار ساخت.
﴿فَقُلۡنَا ٱضۡرِبُوهُ بِبَعۡضِهَاۚ کَذَٰلِکَ یُحۡیِ ٱللَّهُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَیُرِیکُمۡ ءَایَٰتِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ ٧٣﴾.
و چون شما را امر کردیم تا با یکی از اعضای گاو بر مقتول بکوبید و ما آن را زنده کردیم تا با مردم سخن بگوید و از قاتل خود خبر دهد و در ضمن چنین زنده کردنی نشانهای بر قدرت خدا عزوجل در زنده کردن مردگان باشد و شما با ملاحظه این مسأله به عقل خویش رجوع کنید، چون شما بعد از ارائۀ همۀ دلائل گذشته بازهم دچار گمراهی شدید.
﴿ثُمَّ قَسَتۡ قُلُوبُکُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ فَهِیَ کَٱلۡحِجَارَةِ أَوۡ أَشَدُّ قَسۡوَةٗۚ وَإِنَّ مِنَ ٱلۡحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنۡهُ ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ وَإِنَّ مِنۡهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخۡرُجُ مِنۡهُ ٱلۡمَآءُۚ وَإِنَّ مِنۡهَا لَمَا یَهۡبِطُ مِنۡ خَشۡیَةِ ٱللَّهِۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ ٧٤﴾.
بعد از ظهور این نشانهها قلبهای شما سخت گردید و بر کفر ادامه داد از اینروی موعظه و نصیحت در آنها تأثیر نکرد و نشانههای هدایت در قلبهای شما ولو بعد از ظهور آیات مشاهده نشد. بنابراین قلبهای شما در قساوت خویش مانند سنگ و بلکه سختتر از آن است؛ زیرا سنگها گاهی شکافته میشوند و از آنها آب جاری میشود در حالی که قلبهای شما بر هدایتی که از آسمان نازل شده شکافته نشد. سنگها از ترس خدا عزوجل میافتند ولی قلبهای شما از ترس حقتعالی نمیلرزد. چقدر این قلبها بعد از هجوم معصیت بر آنها سخت شد؟! ولی با این حال پروردگار به هیچ وجه از آنچه شما در زمینه تکذیب کتاب، تحریف و تبدیل آن انجام دادید غافل نیست؛ بلکه او میداند و به زودی شما را بر آنچه انجام میدهید کیفر میدهد.
﴿۞أَفَتَطۡمَعُونَ أَن یُؤۡمِنُواْ لَکُمۡ وَقَدۡ کَانَ فَرِیقٞ مِّنۡهُمۡ یَسۡمَعُونَ کَلَٰمَ ٱللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُۥ مِنۢ بَعۡدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمۡ یَعۡلَمُونَ ٧٥﴾.
شما را ای مؤمنان چه شده که طمع دارید تا یهود به کتاب شما ایمان آورند و از پیامبرتان پیروی کنند در حالی که آنها کتاب حاوی هدایت خود را تحریف و تبدیل نمودند؟ چنین توقعی از این امّت حیران و سرگردان بعید است. در چنین گیروداری که آنها کلام خدا عزوجل را که موسی علیه السلام آورده شنیدند و نزد آنها ثابت شد که از جانب خداست ولی با آنهم دست به تحریف کتاب زدند شما نباید در ایمان آنها طمع داشته باشید؛ زیرا اگر آنها ارادۀ ایمان میداشتند حتماً به آنچه موسی علیه السلام پیش از محمد صلی الله علیه و آله و سلم آورده بود ایمان میآوردند.
﴿وَإِذَا لَقُواْ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ قَالُوٓاْ أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ ٱللَّهُ عَلَیۡکُمۡ لِیُحَآجُّوکُم بِهِۦ عِندَ رَبِّکُمۡۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٧٦﴾.
بعضی از یهودیان هرگاه به مؤمنان ملاقات کنند به زبان ادعای ایمان مینمایند در حالی که قلبهایشان کافر است ولی هرگاه با هم کیشان خویش یکجا شوند میگویند نزد مسلمانان اظهار ایمان ننموده و شهادت ندهید که دین آنها حق و دین ما باطل است؛ زیرا اگر چنین کنید این امر در روز قیامت بر علیه ما به عنوان حجّت و دلیل استفاده میشود و به این ترتیب آنها بر گمراهی ما شهادت میدهند در حالی که ما بر ایمان آنها شهادت دادیم، آیا شما متوجه خطر این اقدام نیستید؟! پس آنها را در جریان آیات و نشانههایی که نزد ما بر صدق محمد دلالت دارند قرار ندهید و این دلایل را پنهان دارید و به آنها ایمان نیاورید.
﴿أَوَ لَا یَعۡلَمُونَ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعۡلِنُونَ ٧٧﴾.
چگونه این سرکشان و گنهکاران بنی اسرائیل نمیدانند که حقتعالی نهان و آشکار آنها را میداند این علم منجر به ایجاد خوف و ترس از خدایتعالی در آنها شود. آنها به منظور مدارا و ترسی که از مؤمنان دارند اموری را اظهار میکنند که در نهادشان نیست حال آنکه مناسب این است که از خدا عزوجل بترسند، زیرا پروردگار امور مخفی و پوشیده را میداند ولی دور شدن مراقبت از قلبها منجر به فساد قلب میشود و عمل نیز هرگاه از اخلاص تُهی گردد با کساد مواجه خواهد شد.
﴿وَمِنۡهُمۡ أُمِّیُّونَ لَا یَعۡلَمُونَ ٱلۡکِتَٰبَ إِلَّآ أَمَانِیَّ وَإِنۡ هُمۡ إِلَّا یَظُنُّونَ ٧٨﴾.
و از اهل کتاب گروهی عوام و مقلدند که بهرۀشان از تورات فقط تلاوت است بدون اینکه علم و دانشی نسبت به آن داشته باشند. به این ترتیب دانشمندان آنها فاسد و عوامشان تقلید مینمایند، این عوام از یقین کامل برخوردار نیستند بلکه در نهاد آنها شک و اوهامی قرار دارد که محکم و استوار نیست. علمی که در آن فهم و تلاوتی که در آن تدبر نباشد و عبادتی که بدون فهم و دانش انجام شود ارزشی ندارد و فساد این گروه از گمراهی و تقلیدشان به وجود آمده است.
﴿فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ یَکۡتُبُونَ ٱلۡکِتَٰبَ بِأَیۡدِیهِمۡ ثُمَّ یَقُولُونَ هَٰذَا مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ لِیَشۡتَرُواْ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِیلٗاۖ فَوَیۡلٞ لَّهُم مِّمَّا کَتَبَتۡ أَیۡدِیهِمۡ وَوَیۡلٞ لَّهُم مِّمَّا یَکۡسِبُونَ ٧٩﴾.
هلاکت و زیان بر کسی باد که با دست خود چیزهایی را مینویسد و با آن کتاب آسمانی را تحریف مینماید و از روی دروغ و بهتان ادعا میکند که نوشتههای او کلام خداست تا از این طریق بر چیزی از متاع ناچیز دنیای فانی و زائل دست یابد در حالی که دنیا با تمام طول و عرضش بهرهای است ناچیز و بیارزش.
این هلاکت بر آنها از دو جهت است: اول از جهت تحریف کتاب. دوم از جهت خوردن مال مردم بنابر باطل. آنها کلام خدا عزوجل را تحریف کرده و حرام خوردند؛ پس علمشان فاسد و طعامشان خبیث است و به این ترتیب قُوت ارواحشان غضب و قُوت اجسامشان حرام است.
﴿وَقَالُواْ لَن تَمَسَّنَا ٱلنَّارُ إِلَّآ أَیَّامٗا مَّعۡدُودَةٗۚ قُلۡ أَتَّخَذۡتُمۡ عِندَ ٱللَّهِ عَهۡدٗا فَلَن یُخۡلِفَ ٱللَّهُ عَهۡدَهُۥٓۖ أَمۡ تَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٨٠﴾.
و یهودیان به دوزخ گفتند حقتعالی ما را در آتش دوزخ -مگر چند روزی بیش- عذاب نخواهد کرد. پروردگار این ادعای آنها را رد نموده بیان داشت که برای این سخن آنها دو احتمال وجود دارد: یا آنها عهدی بین خود و خدایشان مانند ایمان به خدا عزوجل پیامبر و کتابش دارند که چنین چیزی موجود نیست و یا سخنی را میگویند که اصلاً حقیقت ندارد. واقعیت هم همین است، آنها در گفتار خود دروغ میگویند و در عملکرد خویش گنهکارند؛ زیرا عهد و پیمان را شکستند و بر خلاف وعده عمل نموده و به معبود بر حق کافر شدند از اینروی مستحق جاودانه ماندن در آتشی دارای شعله شدند.
﴿بَلَىٰۚ مَن کَسَبَ سَیِّئَةٗ وَأَحَٰطَتۡ بِهِۦ خَطِیَٓٔتُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٨١﴾.
حققت این است که هر که مرتکب گناه شرک بشود این گناه بر او احاطه مینماید؛ زیرا امکان این وجود دارد که خدایتعالی سایر گناهان را ببخشد. ولی هر که به خدا عزوجل شریک آورد این گناه موجب از بین رفتن عمل او شده و او را مستحق عذاب میسازد و چنین کسی قطعاً در آتش دوزخ جاودان خواهد بود. این قانون برای همه طائفهها و شامل تمام امتهاست و اگر بنده دارای گناهانی غیر از شرک باشد چنین گناهی بر او احاطه نمینماید.
آیۀ کریمه حاوی هیچ دلیل و برهانی نه بر کافر است و نه بر کسی که از ایمان خود را کنار بگیرد و یا مذبذب باشد بلکه حاوی ردّ هردو گروه است.
﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٨٢﴾.
سپس حقتعالی حکمی عام در مسألۀ نجات ذکر کرده و بیان داشته که هر که به خدا عزوجل ایمان آورد و از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیروی کند و اعمال صالحۀ توأم با اخلاص انجام دهد؛ چنین شخصی از آتش دوزخ نجات پیدا میکند و در بهشت برای همیشه جاودان خواهد بود. در این آیه و آیه گذشته حقتعالی فرجام اهل هلاک و اهل نجات را بیان نموده و مقرر داشته که راه ایمان و صلاح، راه رستگاری و فلاح است.
﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ لَا تَعۡبُدُونَ إِلَّا ٱللَّهَ وَبِٱلۡوَٰلِدَیۡنِ إِحۡسَانٗا وَذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡیَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰکِینِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسۡنٗا وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ ثُمَّ تَوَلَّیۡتُمۡ إِلَّا قَلِیلٗا مِّنکُمۡ وَأَنتُم مُّعۡرِضُونَ ٨٣﴾.
ما بنی اسرائیل را سوگند داده و از آنها تعهد گرفتیم که خدای را به یگانگی برستش کنند و به او شریک نیاورند و به والدین خویش نیکی نموده و صلۀ رحم را نیز برجای آورند و به یتیمها و مساکین احسان کنند و با مردم معامله نیکو داشته باشند و نماز را در وقت مقررهاش بر پای دارند و زکات را به مستحقان بدهند. اینها اصول عقاید، عبادات، اخلاق و معاملاتی است که در بین همۀ ادیان آسمانی یکسان است. با وجود همه این پیمانهای قوی و مستحکم و با وجود محاسن آنچه شما را بر آن امر کردیم و با وجود قبایح آنچه شما را از آن نهی کردیم، با همۀ اینها شما اعراض کردید، دست به تحریف کتاب زده و اوامر را ترک و نواهی را از روی ظلم و تجاوز انجام دادید ولی گروهی از شما چنین افعالی را مرتکب نشدند بلکه ایمان آورده، پیامبر را تصدیق نمودند و از ایشان پیروی کردند در حالی که اکثریت شما اعراض نموده و تکذیب کردید، خالق را به نیکوئی عبادت نکرده و با مخلوقاتش نیز رفتار نیکو نداشتید. چقدر بنی اسرائیل زیانمند شدند، چقدر عهد و پیمان شکستند و واجبات را ترک نموده و محرمات را مرتکب شدند و دانش خویش را فراموش کردند.
﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَکُمۡ لَا تَسۡفِکُونَ دِمَآءَکُمۡ وَلَا تُخۡرِجُونَ أَنفُسَکُم مِّن دِیَٰرِکُمۡ ثُمَّ أَقۡرَرۡتُمۡ وَأَنتُمۡ تَشۡهَدُونَ ٨٤﴾.
و یاد آورید روزی را که از شما پیمانهای سخت و تعهدات الزام آور مبنی بر این گرفتیم که هیچیک از شما نباید دیگری را به ناحق بکشد و یا او را از وطنش بیرون کند؛ زیرا کشتن انسان و بیرون کردن آن از وطن و محل سکونتش در یک درجه قرار دارد؛ نکشتن انسان موجب بقای زندگی و بیرون نکردن آن موجب دوام انس میشود. شما بر رعایت این عهدها و پیمانها اقرار کرده و بر التزام آن گواهی دادید و دانستید که همه اینها حق خداست ولی با آنهم شما همه اینها را با کشتن و طرد کردن انسانها نقض کردید. حالا باید پاسخ دهید که این همه پیمان و تعهد چه شد؟!
﴿ثُمَّ أَنتُمۡ هَٰٓؤُلَآءِ تَقۡتُلُونَ أَنفُسَکُمۡ وَتُخۡرِجُونَ فَرِیقٗا مِّنکُم مِّن دِیَٰرِهِمۡ تَظَٰهَرُونَ عَلَیۡهِم بِٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِ وَإِن یَأۡتُوکُمۡ أُسَٰرَىٰ تُفَٰدُوهُمۡ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیۡکُمۡ إِخۡرَاجُهُمۡۚ أَفَتُؤۡمِنُونَ بِبَعۡضِ ٱلۡکِتَٰبِ وَتَکۡفُرُونَ بِبَعۡضٖۚ فَمَا جَزَآءُ مَن یَفۡعَلُ ذَٰلِکَ مِنکُمۡ إِلَّا خِزۡیٞ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ یُرَدُّونَ إِلَىٰٓ أَشَدِّ ٱلۡعَذَابِۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ ٨٥﴾.
و شما اکنون در مدینه به گونهای هستید که یک قبیله از شما با قبیلۀ دیگر میجنگد، «بنو نضیر» با «بنی قریظه» و «بنوقینقاع». گروهی از شما گروهی دیگر را از خانه و کاشانۀشان بیرون میکنند در حالی که چنین عملکردی در شریعت شما حرام است. شما بر ارتکاب این افعال حرام همکاری میکنید و با قبایل عرف مانند «اوس» و «خزرج» ائتلاف مینمائید تا برادران یهودی دیگر خود را بکشید و یا از وطنشان بیرون کنید. پس شما مرتکب ترک اوامر حقتعالی شده و در انجام نواهی او متجاوزید.
و چون جنگ پایان یابد برای آزاد سازی اسیران خود فدیه میدهید در حالی که بیرون کردن مردم از کاشانۀشان در شریعت خود شما حرام است و فدیه دادن واجب و شما با این عمل در واقع به برخی از مسایل کتاب ایمان دارید و به برخی دیگر کافرید! چرا شما در بین احکام شریعت خدا عزوجل تفاوت قایل میشوید؟ حالت شما چقدر تعجب برانگیز است!! از یکسو ایمان آوردید و از سوی دیگر کافر شدُید! جزای چنین کسی این است که حقتعالی او را خوار و ذلیل سازد. این ذلّت و خواری بر یهودیان در زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد و طی آن گروهی از آنان کشته و گروهی دیگر از سرزمینشان اخراج شدند تا جزای پیمان شکنی خود را ببینند. بعد از آن نیز ذلّت و خواری و زیان بازهم با آنها بود. این سرنوشتشان است و در آخرت عذاب دردناک و دائمی آتش دوزخ به سراغ آنها خواهد آمد. جزای هر کس که از هدایت روی گرداند این است که در دنیا دچار سختی و عار شود و در آخرت دچار عذاب.
اما عاقبت و نهایت مؤمن به دست آوردن سعادت، پیروزی و عزّت دنیائی است و در آخرت نیز نعمت، نجات و جاودانگی را کمائی خواهد کرد. در ادامه حقتعالی خبر میدهد که او از عملکرد یهودیان غافل نیست و حیلهها و دسیسههایشان را از نظر دور ندارد بلکه همه این اعمال را آمار میگیرد و به حسابشان میرسد.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ٱشۡتَرَوُاْ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا بِٱلۡأٓخِرَةِۖ فَلَا یُخَفَّفُ عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابُ وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ ٨٦﴾.
این کفّار بدکار متاع ناچیز و زود گذر دنیا را بر نعمت آخرت ترجیح داند، از اینروی تحت شعار «ننگ» و «عار» با یکدیگر و بر گناه و تجاوز کمک و معاونت کردند. زبان حالشان میگوید که آخر کار آنها آتش است نه ننگ و عار؛ زیرا زمانی که موجبات غضب پروردگار جبار را فراهم کردند حقتعالی آنان را بیعار و بیننگ کرد و آتش دوزخ را برایشان آماده نمود.
اینها حاضر بیبها را بر غائب نیکو ترجیح دادند، از اینروی در آخرت حقتعالی در عذاب دوزخ که بر آنان فرود خواهد آمد تخفیف صورت نمیدهد. چنانچه یار و یاوری که از آنان عذاب را دفع کند نیز نخواهد بود. در چونان شرایطی عمل صالحی که نفع برساند انجام شده نمیتواند و نه دوستی برای آنها خواهد بود تا شفاعت کند.
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ وَقَفَّیۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ بِٱلرُّسُلِۖ وَءَاتَیۡنَا عِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَأَیَّدۡنَٰهُ بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِۗ أَفَکُلَّمَا جَآءَکُمۡ رَسُولُۢ بِمَا لَا تَهۡوَىٰٓ أَنفُسُکُمُ ٱسۡتَکۡبَرۡتُمۡ فَفَرِیقٗا کَذَّبۡتُمۡ وَفَرِیقٗا تَقۡتُلُونَ ٨٧﴾.
در اینجا خدایتعالی خبر میدهد که او بر موسی علیه السلام تورات را نازل فرموده تا مایۀ هدایت بنی اسرائیل باشد. سپس به منظور هدایت این قوم پیامبران دیگری را نیز به عنوان مبشّر و بیم دهنده فرستاد که از جملۀ آنها حضرت عیسی علیه السلام است، حقتعالی برایشان کتاب آسمانی انجیل را نازل فرمود و ایشان را با جبرئیل علیه السلام مؤیَّد ساخت، ولی یهودیان چون هوای نفس را بر هدایت مقدم کردند با پیامبران جنگیدند و آنان را تکذیب نموده آزار و اذیت کردند و حتی برخی را کشتند و به این ترتیب بر اوامر حقتعالی تکبر ورزیده، منکر آیات و نشانههای خدا عزوجل شدند. پس جزای مناسب برای آنها این است که شدیداً عذاب شوند.
﴿وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلۡفُۢۚ بَل لَّعَنَهُمُ ٱللَّهُ بِکُفۡرِهِمۡ فَقَلِیلٗا مَّا یُؤۡمِنُونَ ٨٨﴾.
این یهودیان از ایمان به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم معذرت خواسته گفتند: قلبهای ما پوشیده است، از اینروی آنچه را تو میگوئی ما نمیفهمیم، پس از ما درگذر که نمیتوانیم از تو پیروی کنیم، در ما توانائی شنیدن آنچه تو بر آن مبعوث شدی وجود ندارد؛ زیرا ما آنچه را میگوئی نمیدانیم.
حقتعالی خبر داد که این عذر، عذری است دروغین که پذیرفته نمیشود. سبب این است که پروردگار لعنت خویش را بر آنها فرو فرستاد در نتیجه از رحمت و هدایت او محروم شدند، و چون بر آنها شقاوت و بدبختی نازل شده آنها اراده پذیرش هدایت و رشد حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را ندارند؛ زیرا شخص ملعون فریب خورده است. اینکه آنها مستحق لعنت شدند از این روست که اکثر آنها به خدا عزوجل پیامبران و کتابهای آسمانی کافر شدند و تعداد بسیار کمی ایمان آوردند.
﴿وَلَمَّا جَآءَهُمۡ کِتَٰبٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٞ لِّمَا مَعَهُمۡ وَکَانُواْ مِن قَبۡلُ یَسۡتَفۡتِحُونَ عَلَى ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فَلَمَّا جَآءَهُم مَّا عَرَفُواْ کَفَرُواْ بِهِۦۚ فَلَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ ٨٩﴾.
و چون قرآنی که بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد در حالی به یهود رسید که تصدیق کننده تورات موسی علیه السلام بود و با آن توافق داشت و کتاب آسمانی آنها نیز از بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم قبلاً خبر داده و برخی از اوصاف ایشان را بیان کرده بود و آنها بر همین اساس ادعا میکردند که اگر پیامبر مبعوث شود در کنار آنها با مشرکان عرب خواهد جنگید و به آنها کمک خواهد کرد ولی بعد از اینکه رسالت بر ایشان نازل شد آنها کفر ورزیدند، پس لعنت خدا عزوجل بر کافران باد.
﴿بِئۡسَمَا ٱشۡتَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡ أَن یَکۡفُرُواْ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بَغۡیًا أَن یُنَزِّلَ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ عَلَىٰ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۖ فَبَآءُو بِغَضَبٍ عَلَىٰ غَضَبٖۚ وَلِلۡکَٰفِرِینَ عَذَابٞ مُّهِینٞ ٩٠﴾.
بسیار بد است آنچه اینها تبدیل کردند، اینها کفر را بر ایمان ترجیح دادند و هلاکت را بر نجات؛ زیرا حسادت و بغاوت، آنها را بر تکذیب و تکبر واداشته بود، از اینروی متابعت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را از روی عناد و حسادت و به این جهت که از میان یهود نبود رد کردند چنانچه قبلاً نیز به رسالت حضرت موسی علیه السلام کفر ورزیده بودند و به این ترتیب آنها نه به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ایمان آوردند و نه به حضرت موسی علیه السلام در حالی که میدانستند حق انتخاب و اختیار انسانها به رسالت و پیامبری مخصوص حقتعالی است، او هر که را که بخواهد خواه عرب باشد یا یهود و یا کسی دیگر به پیامبری مبعوث میکند؛ زیرا همه، مخلوقات اویند و حُکم حُکم اوست.
و چون آنها پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را تکذیب کردند با خشم خدا عزوجل مجازات شدند، این خشم بر خشم سابقهای که به علت تکذیب موسی علیه السلام بر آنها تحقق یافته بود علاوه شد پس برای اینها و هر کافری عذاب است دردناک و زیانبار چون از شیطان پیروی کردند و موجبات غضب الهی را فراهم نمودند.
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ ءَامِنُواْ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُواْ نُؤۡمِنُ بِمَآ أُنزِلَ عَلَیۡنَا وَیَکۡفُرُونَ بِمَا وَرَآءَهُۥ وَهُوَ ٱلۡحَقُّ مُصَدِّقٗا لِّمَا مَعَهُمۡۗ قُلۡ فَلِمَ تَقۡتُلُونَ أَنۢبِیَآءَ ٱللَّهِ مِن قَبۡلُ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ ٩١﴾.
و هرگاه برای یهود گفته شود که به آنچه بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده ایمان آورید، آنها میگویند ما ایمان نمیآوریم جز به آنچه بر ما یهودیان نازل شده است، اما آنچه بر دیگران نازل شده ما نه آن را میشنویم و نه از آن اطاعت میکنیم. این بود که حقتعالی این پندار آنان را ردّ نموده بیان فرمود که آنچه بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده حق، صدق و از جانب خدایی است که کتاب شما را نازل کرده است و به این ترتیب قرآن حجّت و برهانی برای آنان خواهد بود اگر به آن ایمان آورند. آنان چگونه به آنچه با رسالت آنها موافق و مطابق است کفر میورزند در حالی که تکذیب قرآن تکذیب تورات نیز هست؛ زیرا برخی از کتابهای آسمانی، برخی دیگر را تصدیق میکنند ولی چون یهودیان دچار حمق و بیخردی شده و دست به حسادت و تجاوز زدند چنین موقف گیری میکنند. و شما ای یهود اگر راست میگوئید که جز به پیامبران خود به دیگران ایمان نمیآورید پس چرا انبیای خود را کشتید؟! آیا قاتلان پیامبران به آنان ایمان دارند؟! چگونه از شما توقع داشت که به پیامبر عربی و امّی ایمان آورید در حالی که پیامبران خود را که از یهود بودند کشتید و تکذیب کردید.
﴿۞وَلَقَدۡ جَآءَکُم مُّوسَىٰ بِٱلۡبَیِّنَٰتِ ثُمَّ ٱتَّخَذۡتُمُ ٱلۡعِجۡلَ مِنۢ بَعۡدِهِۦ وَأَنتُمۡ ظَٰلِمُونَ ٩٢﴾.
همانا موسی علیه السلام با دلائل و براهینی واضح و آشکار مبنی بر وحدانیت خدا عزوجل به سراغ شما آمد ولی با وجود ارائه تمام این دلائل واضح و روشن شما گوساله را پرستش کردید، پس چه کسی ظالمتر از شماست؟ کسی که دلیل و برهان را رد کند و در مقابل حق از در تکبر و غرور در آید یقیناً که او ظالم و ستمگار است. شما با وجود اینکه موسی علیه السلام در میان شما بود با خدا عزوجل غیر او را عبادت کردید پس کسی که به حق کافر و منکر شود و آیات الهی را تکذیب کند چگونه از حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم پیروی میکند.
﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَکُمۡ وَرَفَعۡنَا فَوۡقَکُمُ ٱلطُّورَ خُذُواْ مَآ ءَاتَیۡنَٰکُم بِقُوَّةٖ وَٱسۡمَعُواْۖ قَالُواْ سَمِعۡنَا وَعَصَیۡنَا وَأُشۡرِبُواْ فِی قُلُوبِهِمُ ٱلۡعِجۡلَ بِکُفۡرِهِمۡۚ قُلۡ بِئۡسَمَا یَأۡمُرُکُم بِهِۦٓ إِیمَٰنُکُمۡ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ ٩٣﴾.
و یاد آورید زمانی را که از شما پیمانهای محکم و استوار مبنی بر ایمان به خویش گرفتیم و کوه طور را بر بالای شما قرار دادیم تو گوئی که ابری است از آسمان. اینکار را کردیم تا دلیلی بر قدرت ما باشد شاید که بترسید و ایمان آورید. و شما را امر کردیم تا پیام الهی را محکم و قاطعانه بگیرید و با تلاش و کوشش به آن عمل کنید نه با تمسخر، استهزا و تنبلی و سخن خدا عزوجل را با شنودن پذیرش و اطاعت بشنوید ولی پاسخ شما به همه این نداها بدترین پاسخ بود؛ زیرا شما گفتید با گوش شنیدیم و با دل تکذیب کردیم، این بود که بر شما حجّت اقامه گردید چون در غلاف قلبهای شما محبت پرستش گوساله داخل شد و اینگونه کسی که خدای را عبادت نکند پس غیر او را عبادت کرده است و آنکه خدا عزوجل را دوست نداشته باشد پس غیر او را دوست دارد. هلاک باشید شما! ای آنانی که منکر عبادت خدای عزیز و غفور شده و گاو را پرستش کردید. اگر منظور شما از ایمان این است پس چقدر بد است این ایمان و چقدر زیانبار!!. آیا انسان مؤمنی که در ایمان خود صداقت دارد چنین اعمال زشتی از قبیل تکذیب، تزویر، جهالت و عبادت گوساله را انجام میدهد؟!
اگر ایمان شما حقیقی و دین شما راست میبود، حتماً پروردگار جهان را پرستش مینمودید و از پیامبران پیروی میکردید، اینها همه دلالت بر آن دارد که شما کافر و بدکار، قاتل و جاهلید.
﴿قُلۡ إِن کَانَتۡ لَکُمُ ٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ عِندَ ٱللَّهِ خَالِصَةٗ مِّن دُونِ ٱلنَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ ٱلۡمَوۡتَ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ٩٤﴾.
برای این یهودیان بگو اگر شما بر این باورید که بهشت فقط از آن شماست و در آن داخل نمیشود مگر کسی که یهودی باشد، پس اگر میگوئید عجله کنید و مرگ را بطلبید تا به بهشت موعود خود داخل شوید؛ زیرا کسی که به چیزی دوست داشتنی و مرغوب وعده داده شود در حصول آن تلاش مینماید.
﴿وَلَن یَتَمَنَّوۡهُ أَبَدَۢا بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیهِمۡۚ وَٱللَّهُ عَلِیمُۢ بِٱلظَّٰلِمِینَ ٩٥﴾.
و این یهودیان هرگز آرزوی مرگ را نمیکنند زیرا از فرجام کار خود بیمناک اند و اگر آنها در این ادعای خود که بهشت از آن آنهاست صادق میبودند. حتماً آرزوی مرگ را میکردند ولی آنها دروغ میگویند؛ زیرا اعمال زشت، آنها را از طلب مرگ بازمیدارد و حقتعالی بر عملکرد ظالمان و ستمگاران آگاه است و به حساب آنها رسیدگی میکند.
﴿وَلَتَجِدَنَّهُمۡ أَحۡرَصَ ٱلنَّاسِ عَلَىٰ حَیَوٰةٖ وَمِنَ ٱلَّذِینَ أَشۡرَکُواْۚ یَوَدُّ أَحَدُهُمۡ لَوۡ یُعَمَّرُ أَلۡفَ سَنَةٖ وَمَا هُوَ بِمُزَحۡزِحِهِۦ مِنَ ٱلۡعَذَابِ أَن یُعَمَّرَۗ وَٱللَّهُ بَصِیرُۢ بِمَا یَعۡمَلُونَ ٩٦﴾.
آنها دروغ میگویند، آنها از همه مردم به زندگی دنیا دلبستهتر اند تا جائیکه حتی از مشرکان بتپرست نیز طمعشان بیشتر است. از میان آنها کسانی هستند که نظر به محبت بیش از حدی که به دنیا دارند آرزو میبرند تا هزار سال عمر کنند، چنین کسی نظر به حالت و اعمال بدی که دارد تعلق خاطر او به دنیاست و اگر هزار سال هم عمر کند بازهم بالاخره روزی به سوی خدا عزوجل بازمیگردد و اوتعالی در بدل اعمال زشت وی، او را مجازات میکند؛ زیرا حقتعالی بر همۀ اعمالی که انجام میشود آگاه است و آنها را آمار میگیرد.
﴿قُلۡ مَن کَانَ عَدُوّٗا لِّـجِبۡرِیلَ فَإِنَّهُۥ نَزَّلَهُۥ عَلَىٰ قَلۡبِکَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ وَهُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِینَ ٩٧﴾.
یهودیان میگویند از میان ملائکه جبرئیل علیه السلام دشمن ماست؛ زیرا او ویرانی و فرو رفتن در زمین را به ارمغان میآورد. برای آنها گفته شد که جبرئیل علیه السلام کسی است که حق و حقیقت را بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم که تصدیق کننده آن چیزی است که بر موسی علیه السلام فرو فرستاده شده نازل میکند، او اینکار را به امر و حکم خدا عزوجل انجام میدهد بنابراین نزول جبرئیل علیه السلام کلاً و تماماً مایۀ خیر و هدایت بشر و بشارت به کسانی است که به رحمت خدا عزوجل رضایت او و بهشتش ایمان دارند. چه خطایی از جبرئیل علیه السلام سر زده است که اینها با او دشمنی میکنند، دشمنی اینها فقط از روی بغاوت و تجاوز است و بس.
﴿مَن کَانَ عَدُوّٗا لِّلَّهِ وَمَلَٰٓئِکَتِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَجِبۡرِیلَ وَمِیکَىٰلَ فَإِنَّ ٱللَّهَ عَدُوّٞ لِّلۡکَٰفِرِینَ ٩٨﴾.
اینها با دشمنی کردن با جبرئیل و حقایقی که نازل نموده، در واقع با خدا عزوجل ملائکه و پیامبران دشمنی نمودند، روی این اساس آنها مستحق دشمنی خدا عزوجل شده و اوتعالی با هر کسی دشمنی کند، خوار و ذلیلش مینماید. پروردگار دشمن تمام کافران است، آنها را متفرق میسازد و کمرشان را میشکند.
﴿وَلَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ءَایَٰتِۢ بَیِّنَٰتٖۖ وَمَا یَکۡفُرُ بِهَآ إِلَّا ٱلۡفَٰسِقُونَ ٩٩﴾.
و ما ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم بر تو آیات واضح قرآن را نازل کردیم که حامل هدایت و رهنمود است و از تجاوز و گمراهی بازمیدارد، در چنین حالی، کسی این کتاب را تکذیب میکند که از طاعت خدا بیرون و مستوجب غضب اوتعالی است.
﴿أَوَ کُلَّمَا عَٰهَدُواْ عَهۡدٗا نَّبَذَهُۥ فَرِیقٞ مِّنۡهُمۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ ١٠٠﴾.
این یهودیان را چه شده که هرگاه با خدا عزوجل و خلقش پیمانی میبندند، گروهی از آنها پیمان شکنی میکنند و دست به خیانت میزنند در حالی که اکثرشان ایمان نمیآورند. کسی که به معبود باور نداشته باشد احترام عهد و پیمان را ندارد و اگر آنها در ایمان خود صادق میبودند عهد خویش را نمیشکستند، آنها به خالق متعال کافر شدند و با خلقش خیانت کردند.
﴿وَلَمَّا جَآءَهُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٞ لِّمَا مَعَهُمۡ نَبَذَ فَرِیقٞ مِّنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ کِتَٰبَ ٱللَّهِ وَرَآءَ ظُهُورِهِمۡ کَأَنَّهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ ١٠١﴾.
و چون این پیامبر امّی بزرگوار، نزد یهود با ایمان کتاب بزرگی که به سوی راه راست هدایت میکند در حالی آمد که تصدیق کننده تورات نیز بود، گروهی از آنها کتاب خویش را دور افکندند و از آن روی گردانیدند، چون زمانی که آنها پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را تکذیب کردند در واقع تمام آنچه نزد خود آنهاست را تکذیب کردند؛ زیرا کتابهای آسمانی تصدیق کننده یکدیگر اند. و از بسکه اعراض آنها از کتاب خدا عزوجل شدید بود گویا که آنها این کتاب را از روی اهانت و استخفاف پشت سر انداختند و او را گمرامی نداشتند. عملکرد اینها شبیه عملکرد کسی است که نمیداند این کتاب از سوی خداست و شبیه عملکرد نادانان و بیخردان است.
﴿وَٱتَّبَعُواْ مَا تَتۡلُواْ ٱلشَّیَٰطِینُ عَلَىٰ مُلۡکِ سُلَیۡمَٰنَۖ وَمَا کَفَرَ سُلَیۡمَٰنُ وَلَٰکِنَّ ٱلشَّیَٰطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ وَمَآ أُنزِلَ عَلَى ٱلۡمَلَکَیۡنِ بِبَابِلَ هَٰرُوتَ وَمَٰرُوتَۚ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ یَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَکۡفُرۡۖ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَیۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِۦۚ وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِۦ مِنۡ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمۡ وَلَا یَنفَعُهُمۡۚ وَلَقَدۡ عَلِمُواْ لَمَنِ ٱشۡتَرَىٰهُ مَا لَهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖۚ وَلَبِئۡسَ مَا شَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ ١٠٢﴾.
و چون آنان کتاب خدا عزوجل را پشت سر انداخته و از آن روی گردانیدند، حقتعالی آنان را به امور باطلی همچون سحر و امثال آن ابتلا نمود و آنان حق واضح و آشکار را ترک کردند و به دنبال دروغ سُست و بیبنیاد رفتند و از آنچه پیروی نمودند که شیاطین به حضرت سلیمان علیه السلام از قبیل سحر و جادو نسبت داده بودند در حالی که ایشان از همۀ این امور پاک و مبرا بوده و پیامبری معصوم و بیگناهاند که هرگز با ارتکاب سحر و امثال آن به خدای خود کفر نورزیده، بلکه این شیاطین اند که کافر شدهاند.
به این ترتیب یهودیان به دنبال سحر شیاطین رفته و از پیروی پیامبران سر باز زدند و از جادویی که «هاروت» و «ماروت» در سرزمین بابل تعلیم میدادند پیروی نمودند در حالی که میدانستند آنها به هر که سحر میآموختند او را نصیحت و توصیه میکردند تا از فریب سحر و جادو بر حذر باشند.
شیاطین به منظور گمراه کردن مردم به آموزش جادو میپردازند در حالی که آن دو فرشته بعد از نصحیت و هشدار و بیان اینکه سحر از جمله بدترین اعمال است به مردم آموزش سحر میدادند. یهودیان یاد خدا عزوجل را ترک میکردند و بدترین انواع سحر را که عبارت از تفرقه افگنی بین زن و شوهر است میآموختند و بر آن نام «صرف/تغییر» میگذاشتند؛ این در حالی بود که رابطۀ زن و شوهر رابطۀ محبت و مودّب است. با وجود این رابطه قوی و مستحکم با آنهم سحر و جادو حقیقت دارد و به اذن خدایتعالی تأثیر میگذارد و در بین زن و شوهر اختلاف ایجاد میکند.
یهودیان میدانستند هر کسی که به سحر و جادو رغبت داشته باشد و ایمان خود را در بدل سحر بفروشد، سهمی از رحمت و ثواب خدا عزوجل ندارد بلکه بر عکس دچار عذابی سخت و شدید نیز میشود. چقدر این خسارت و تحقیر بزرگ است که آنها ایمان و پیروی پیامبران را ترک کردند و به سحر و دجل دلبستند. آنها اصلاً علم و دانش سودمندی ندارند تا آنان را بر تمیز بین خوب و بد، مفید و مضر وا دارد.
﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَمَثُوبَةٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ خَیۡرٞۚ لَّوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ ١٠٣﴾.
و اگر یهودیان به خدا عزوجل ایمان آورند و از پیامبران پیروی کنند و خود را از عذاب پروردگار وقایه نمایند، حتماً ثواب و پاداش الهی برای آنها از این دنیای زود گذر فانی که از ناحیۀ سحر به دست میآورند بهتر است؛ زیرا ایمان انسان را تشویق میکند تا کارهای خوب انجام دهد و تقوی وی را از کارهای بد بازمیدارد. ولی دانش آنها دانش فاسدی است که آنان را به سوی رشد رهنمایی نمیکند و از گمراهی بازنمیدارد؛ چون علم نافع هرگاه در دل جای گیرد خوف خدا عزوجل و خشیت او را برجای میگذارد و منجر به رجوع به سوی خدا عزوجل میگردد. این در حالی است که دانش آنها فقط بر زبانشان بود نه بر قلبشان.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقُولُواْ رَٰعِنَا وَقُولُواْ ٱنظُرۡنَا وَٱسۡمَعُواْۗ وَلِلۡکَٰفِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٞ ١٠٤﴾.
یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به ایشان میگفتند «راعنا» یعنی حال ما را رعایت کن! یهودیان این واژه را به گونهی دیگری تفسیر نموده و میگفتند «راعنا» از «رعونه» گرفته شد که به معنی حماقت و نادانی است، این بود که حقتعالی مؤمنان را از استعمال این کلمه نهی نمود تا راه را بر کفار ببندد و این التباس را از میان بردارد، روی این اساس مؤمنان را امر کرد تا در عوض از واژۀ «انظرنا» به معنی به حال ما نظر کن استفاده کنند؛ زیرا این واژه سالمتر، بهتر و از سوء استفاده دورتر است. بر بندگان خدا عزوجل لازم است تا همواره از محل شبهات و الفاظ احتمالی دور باشند و پیوسته از کلمات واضح و نیکو که احتمال هیچ گمان بدی در آن نرود استفاده نمایند. در حدیث شریف آمده است که: «آنچه موجب شک توست را به آنچه موجب شک نیست ترک کن!».
و بر شماست تا همواره امور مفید را بشنوید و بپذیرید، اموری مانند آیات قرآنی و احادیث نبوی و علم و دانش. اما برای کافران در پیشگاه خداوند عزوجل نظر به گفتار بد و عملکرد زشتی که دارند عذابی است دردناک.
﴿مَّا یَوَدُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ وَلَا ٱلۡمُشۡرِکِینَ أَن یُنَزَّلَ عَلَیۡکُم مِّنۡ خَیۡرٖ مِّن رَّبِّکُمۡۚ وَٱللَّهُ یَخۡتَصُّ بِرَحۡمَتِهِۦ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِیمِ ١٠٥﴾.
یهودیان و مشرکان عرب نظر به حسادت، بغض و کینهای که نسبت به مسلمانان دارند نمیخواهند خداوند عزوجل بر پیامبر خود وحی آسمانی را نازل فرماید؛ زیرا وحی سبب تمام خوبیها و مصدر همۀ خوشبختیهاست. وحی از جمله بزرگترین نعمتهای الهی و بزرگترین هدیه و اکرام اوست که خداوند عزوجل کسانی را با آن ویژگی بخشیده که به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ایمان آوردهاند و دیگران را از این هدیۀ بزرگ محروم نموده است. بنابراین، فضل و مرحمت الهی و خیر او بسیار است به گونهای که قابل شمارش نیست. پس تمام ستایشها و سپاسها مخصوص اوست که پیروان وحی را که رحمت و فضل است از دچار شدن به عذاب وقایه نموده است.
﴿۞مَا نَنسَخۡ مِنۡ ءَایَةٍ أَوۡ نُنسِهَا نَأۡتِ بِخَیۡرٖ مِّنۡهَآ أَوۡ مِثۡلِهَآۗ أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ ١٠٦﴾.
اگر ما آیهای را از حُکمی به حُکمی دیگر سوق میدهیم به گونهای که حکم اول را بر داشته و حکم دوم را به جایش مقرر داریم و یا آن را از قلبها نیز محو کنیم، حتماً ما بهتر و نافعتر آن را چه دیر باشد یا زود و یا مماثل و شبیه آن را در نفع نازل میکنیم؛ زیرا کسی که وحی را نازل میکند قادر است احکام را مطابق احوال انسانها و تغییر روزگار نازل نماید، چون حکمت خدا عزوجل و علم او فراگیر و قدرتش همواره نافذ و جاری میباشد.
﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِیّٖ وَلَا نَصِیرٍ ١٠٧﴾.
و مادامی که حقتعالی بر آنچه بخواهد قادر و تواناست پس قدرت کامل تصرف در آیات شرعی از آن اوست همانگونه که حق تصرف در آیات هستی نیز مخصوص او میباشد. و خداوند عزوجل هرگاه در خلق تصرف کند در امر نیز تصرف مینماید: ﴿ألاَ لَهُ اْلخَلْقُ وَ اللأمْرُ﴾ آگاه باشید که برای اوست تصرف در آفریدهها و امر. اوتعالی دوستی هست که منفعت را برای بندگان خود جلب میکند و یاوری است که از بندگان خود ضرر را دفع مینماید و از جملۀ نهایت دوستی و ولایت اوست که مطابق عصر و زمان آیات بهتر و نیکوتر را نازل میفرماید و یا برخی را نسخ و به جای آن اولی و بهتر را فرو میفرستد. پس آیا ولی غیر از او که شما را سرپرستی نماید و با شما دوستی کند دارید؟
﴿أَمۡ تُرِیدُونَ أَن تَسَۡٔلُواْ رَسُولَکُمۡ کَمَا سُئِلَ مُوسَىٰ مِن قَبۡلُۗ وَمَن یَتَبَدَّلِ ٱلۡکُفۡرَ بِٱلۡإِیمَٰنِ فَقَدۡ ضَلَّ سَوَآءَ ٱلسَّبِیلِ ١٠٨﴾.
ای مؤمنان! آیا اراده دارید تا از روی اعتراض و سرکشی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم سوال کنید، درست مانند بنی اسرائیل که چنین سوالاتی را از موسی علیه السلام مطرح کردند، تا جائی که طرح چنین سوالاتی از سوی آنها منجر به کفر و تکذیبشان شد؟ کسی که کفر را بر ایمان ترجیح دهد یقیناً در تشخیص راه راست دچار خطا و اشتباه شده است. با این حال کسی که به منظور استفاده سوالی را مطرح کند چنین کسی یقیناً پاداش خود را دریافت میدارد؛ زیرا سوال او به منظور فهم و رفع توهم صورت میگیرد.
﴿وَدَّ کَثِیرٞ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ لَوۡ یَرُدُّونَکُم مِّنۢ بَعۡدِ إِیمَٰنِکُمۡ کُفَّارًا حَسَدٗا مِّنۡ عِندِ أَنفُسِهِم مِّنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ ٱلۡحَقُّۖ فَٱعۡفُواْ وَٱصۡفَحُواْ حَتَّىٰ یَأۡتِیَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦٓۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ١٠٩﴾.
بسیاری از اهل کتاب از روی حسادتی که دارند آرزو مینمایند تا شما از اسلام مرتد شده دوباره به سوی کفر باز گردید؛ زیرا در نظر آنها به طور یقین ثابت شده که شما بر حق و صوابید و دیگر اینکه دین شما سبب عزّت و سعادتتان است. پس بر دین خود ثابت قدم و استوار بمانید و بد رفتاری یهودیان را با بد رفتاری پاسخ ندهید بلکه با احسان، حلم، صبر و دوری از آزار و اذیت اعمال آنان را پاسخ دهید تا این عملکرد شما منجر به جذب دلهای آنها به سوی اسلام گردد و دین خود را در نظر مردم محبوب جلوه دهید. بر چنین تعاملی تا زمانی ادامه دهید که حقتعالی امر دیگری را مانند جنگ با آنها لازم ببیند و چون خداوند متعال دارای قدرت عظیم است که هیچ پدیدهای نمیتواند او را عاجز سازد پس بر او توکل و اعتماد کنید.
﴿وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَۚ وَمَا تُقَدِّمُواْ لِأَنفُسِکُم مِّنۡ خَیۡرٖ تَجِدُوهُ عِندَ ٱللَّهِۗ إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ ١١٠﴾.
و نماز بر پای دارید زیرا نماز سبب هر پیروزی و راهی به سوی سعادت است البته به شرط آنکه به نیکوئی اقامه گردد. و زکات را به مستحقان بدهید که زکات موجب پاک شدن قلبها و کفارۀ گناهان و جلب کنندۀ رضایت باریتعالی است. پس حق بدن نماز است و حق مال زکات و اگر چیزی را غیر از زکات به صورت نفلی بدهید همه اینها در نظر خداوند عزوجل محفوظ و مکتوب است و آنها را در صحائف اعمال خود میبینید و ثواب آن را در پیشگاه حقتعالی کمائی میکنید؛ زیرا پروردگار بر نیات شما بینا و اسرار و پوشیدهها را میداند و راستگویان را از دروغگویان و ریاکاران را از مخلصان تشخیص میدهد، پس مراقب اوامر حقتعالی باشید و تنها از او بترسید.
﴿وَقَالُواْ لَن یَدۡخُلَ ٱلۡجَنَّةَ إِلَّا مَن کَانَ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰۗ تِلۡکَ أَمَانِیُّهُمۡۗ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ١١١﴾.
یهودیان میگویند بهشت از آن آنهاست، مسیحیان نیز چنین میگویند، همۀ اینها مجرد ادعاهایی است که دلیلی بر آن وجود ندارد، کسی که ادعای باطل کند و یا بدون دلیل و برهان سخنی بگوید چنین کسی صرفاً یک مدعی و تهمتگر است. دلیل شما ای یهودیان و نصرانیان کجاست؟ آیا بر آنچه میگوئید برهانی مانند کتابی گویا و پیامبری صادق هست؟ چون چنین دلیل و برهانی ندارند پس ادعایشان یک دروغ و بهتان واضح و آشکار است.
﴿بَلَىٰۚ مَنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَلَهُۥٓ أَجۡرُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ ١١٢﴾.
خیر! مسأله آنگونه که گمان و ادعا میکنند نیست بلکه چنین است که هر کس خدا عزوجل را به یگانگی و در حال رجوع پرستش کند، چنین کسی با ایمان و اخلاصی که در عبادت دارد به گونهای که حقتعالی را مطابق شرع، نه بدعت عبادت مینماید برای وی نعمتی است ماندگار و جایگاهی است در کمال امن و آسایش و رستگاری بهشت است و هیچ ترس و اندوهی برای آنها در روزگاران آیندهشان نمیباشد؛ زیرا مؤمن بر آنچه انجام میدهد غمگین نیست. واقعاً خوشبخت کسی است که در آیندههای دور و نزدیک در امان باشد.
﴿وَقَالَتِ ٱلۡیَهُودُ لَیۡسَتِ ٱلنَّصَٰرَىٰ عَلَىٰ شَیۡءٖ وَقَالَتِ ٱلنَّصَٰرَىٰ لَیۡسَتِ ٱلۡیَهُودُ عَلَىٰ شَیۡءٖ وَهُمۡ یَتۡلُونَ ٱلۡکِتَٰبَۗ کَذَٰلِکَ قَالَ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ مِثۡلَ قَوۡلِهِمۡۚ فَٱللَّهُ یَحۡکُمُ بَیۡنَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فِیمَا کَانُواْ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ ١١٣﴾.
یهودیان نصرانیان را تکفیر کردند و نصرانیان یهودیان را در حالی که هرکدامشان گمراهی دیگر را میبینند و دارای کتابی اند که حق و باطل را برای آنان بیان میدارد ولی آنها به هدایت این کتابها رهنمود نشدند و صرفاً آن را تلاوت کردند بدون اینکه معنی و مفهوم آن را بفهمند و یا به آن عمل کنند. این عمل آنها شبیه به عمل جهّال امتهای گذشته و فرقههای منحرف و گروهای گمراه است که یکدیگر را گمراه میدانند و تکفیر میکنند.
این عمل آنگونه که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم خبر دادهاند در این امّت نیز واقع شده است، تنها حقتعالی در روز قیامت در بین آنها در آنچه اختلاف میکنند قضاوت میکند و بین مؤمن و کافر تشخیص میدهد.
﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ أَن یُذۡکَرَ فِیهَا ٱسۡمُهُۥ وَسَعَىٰ فِی خَرَابِهَآۚ أُوْلَٰٓئِکَ مَا کَانَ لَهُمۡ أَن یَدۡخُلُوهَآ إِلَّا خَآئِفِینَۚ لَهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا خِزۡیٞ وَلَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٞ ١١٤﴾.
هیچکس ظالمتر آن کس نیست که بندگان خدا عزوجل را از ذکر او، تلاوت قرآن و تسبیحش و یا تعلیم علم نافع در یکی از خانهها اوتعالی باز دارد و هیچکس ظالمتر از کسی نیست که مساجد را یا ویران میکند و یا بر بنای آن اعتراض مینماید. عقاب چنین اشخاصی این است که داخل این مساجد نشوند مگر خوار و ذلیل و بیمناک، این جزا موافق عملکردشان است؛ زیرا آنها مؤمنان را میترسانند. این کار با مشرکان زمانی صورت گرفت که در حال اسارت و ذلّت وارد مساجد شدند و در زمان حضرت ابوبکر صدیق س نیز چنین کاری با مرتدان زکات انجام شد.
این، جزای آنها در دنیا بود، در آخرت عذابی دردناک و طاقت فرسا به سراغ آنها خواهد رفت. طبیعی است هرگاه کسی ظالمتر از آنکه در راستای ویرانی مساجد تلاش میکند نباشد در همین راستا پاداشدارتر از کسی که در راستای آبادانی مساجد با طاعت و عبادت تلاش مینماید نیز نمیباشد.
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُۚ فَأَیۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ ١١٥﴾.
و تنها خداوند عزوجل مالک مشرق است، جایی که خورشید، ماه و ستارگان طلوع میکنند. او مالک مغرب نیز هست، جایی که این فلکها غروب میکنند. و آنکه مالک مشرق و مغرب میباشد مالک تمام پدیدهایی است که در بین آن دو قرار دارد. پس به هرسوی که روی آورید همانجا به امر حقتعالی وجهه و قبلۀ الهی است. حقتعالی در صفات و بخشش خود واسع است و از جمله وسعت او وسعتی است که در اوامر و نواهی خود ایجاد نموده و در این راستا بندگانش را مکلف به انجام امور سخت و طاقت فرسا نکرده است و اوتعالی بر تمام امور پوشیده و مخفی و آنچه در نهان انسان قرار دارد آگاه است و از جمله نشانههای علم او شریعتی است که به گونه آسان و مناسب با حالتان به شما فرستاده است.
﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۖ بَل لَّهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ کُلّٞ لَّهُۥ قَٰنِتُونَ ١١٦﴾.
و دشمنان خدا عزوجل از یهودیان، نصرانیان و مشرکان گفتند: حقتعالی برای خود فرزند بر گزیده است، او از چنین قول باطل و گناه آلودی پاک و منزه است. خدایتعالی قاهر تمام کسانی است که در آسمانها و زمین قرار دارند و همه مسخّر امر او و بندگانش میباشند، {اگر خداوند عزوجل برای خود فرزندی میگرفت حتماً فرزند از جنس پدر میبود و از صفات مخلوقات بیرون میشد در حالی که چنین کاری نشده است}. به اضافۀ آنچه گفته شد کسی که مالک تمام کسانی باشد که در آسمانها و زمین قرار دارد ضرورتی به فرزند ندارد؛ زیرا او از همه چیز و همه کس بینیاز است، پس او یگانۀ بینیازی است که نه زاده شده و نه کسی از او زائیده شده است و برای او هیچ شبیه و مانندی نیست و تمام پیدیدههایی که در آسمانها و زمین قرار دارند همه تحت تصرف، تدبیر و حکم او یا به گونه رضا از طریق عبادت و طاعت قرار دارند و یا به گونۀ اجبار.
﴿بَدِیعُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَإِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ ١١٧﴾.
حقتعالی ایجاد گر آسمانها و زمین است بدون اینکه نمونهای از قبل برای آنها وجود داشته باشد، این در مورد خلق؛ و اما در مورد امر باید گفت که خداوند عزوجل هرگاه ارادۀ کاری را بکند فقط برایش میگوید «شو» پس او میشود و هیچ چیزی او را از هیچ کاری عاجز ساخته نمیتواند و هیچ کاری بر او سخت و دشوار نیست، هیچ خدایی جز او نیست و ما جز او دیگر هیچکس را عبادت نمیکنیم.
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ لَوۡلَا یُکَلِّمُنَا ٱللَّهُ أَوۡ تَأۡتِینَآ ءَایَةٞۗ کَذَٰلِکَ قَالَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِم مِّثۡلَ قَوۡلِهِمۡۘ تَشَٰبَهَتۡ قُلُوبُهُمۡۗ قَدۡ بَیَّنَّا ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یُوقِنُونَ ١١٨﴾.
جهّال اهل کتاب و مشرکان گفتند چرا خداوند عزوجل آنگونه که با پیامبران سخن میگویند با ما سخن نمیگویند، یا یکی از پیشنهادات ما تحقق پیدا نمیکند، پیشنهاداتی مانند: اینکه خدای را به گونۀ عیان ببینیم، اینکه بر خود ما کتابی از آسمان نازل شود، اینکه بر ما فرشته فرستاده شود و یا گنجی فرو افتد، یا پیامبر دارای بهشتی باشد و یا برای ما از زمین چشمهای را فوران کند و از این قبیل. این سخنان را مشرکان و قبل از آنها یهودیان و نصرانیان نیز گفتند، از اینروی قلبهای آنها در گمراهی و کفر شبیه و نزدیک است؛ زیرا محل ایمان، کفر، صلاح و فساد، قلب است. این درخواست آنها به منظور سرکشی و تعجیز بوده نه به منظور فهم و استدلال و الا اگر هدفشان بیان و ایمان میبود از آیات شرعی ما که کاملاً واضح و آشکار است در این زمینه استفاده میکردند ولی این نشانهها مگر کسی که دارای ایمانی بزرگ و معرفتی عمیق و صادقانه باشد استفاده کرده نمیتواند.
﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ بَشِیرٗا وَنَذِیرٗاۖ وَلَا تُسَۡٔلُ عَنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلۡجَحِیمِ ١١٩﴾.
و از جملۀ بزرگترین آیات و نشانههای ما فرستادن پیامبر امّی عربی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است. ارسال ایشان نشانهای ظاهر و آشکار است؛ زیرا با خود معجزاتی را آورده که موجب شگفتی عقل است، خواه این معجزه در ذات پیامبر باشد یا در کتاب، سیرت و یا تمام شئون زندگیشان. همچنان حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم با حقیقتی مستدل فرستاده شده که نزد هر عاقل مؤمنی ثابت است. اینان مؤمنان را به پیروزی و بهشت بشارت دادند و کفار را به ذلّت و آتش دوزخ در حالی که هردوی اینها دقیقاً تحقق پیدا کرده است. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم هرگاه حجّت را بر مردم تمام کند دیگر مسئول گمراهی کسی نیست؛ زیرا خود گمراه، جرم مسئولیت خود را متحمل میشود و به جزای اعمال خود در آتش دوزخ میرسد؛ چون چنین شخصی عذری ندارد و برایش راه بیان شد و دلیل و برهان ارائه گردید. بر دعوتگر لازم است تا دعوت کند و حساب و کتاب نزد خداست که یا ثواب و پاداش میدهد و یا عذاب میکند.
﴿وَلَن تَرۡضَىٰ عَنکَ ٱلۡیَهُودُ وَلَا ٱلنَّصَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمۡۗ قُلۡ إِنَّ هُدَى ٱللَّهِ هُوَ ٱلۡهُدَىٰۗ وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم بَعۡدَ ٱلَّذِی جَآءَکَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَکَ مِنَ ٱللَّهِ مِن وَلِیّٖ وَلَا نَصِیرٍ ١٢٠﴾.
یهودیان و نصرانیان هرگز از تو راضی نمیشوند مگر اینکه دین خود را ترک کنی و به آئین آنها بگروی. آنها مردم را به سوی کیش باطل خود دعوت میکنند. ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم به یهود و نصارا خبر بده که با تو هدایت است و با آنها هوا و هوس؛ به آنها بگو هدایت خدا عزوجل و دینی که من با آن فرستاده شدهام، صحیح و حق است و با او هیچ دین دیگری همپایی کرده نمیتواند. تو از این بر حذر باش که از هوسها و باطلی که آنها ادعا میکنند پیروی کنی! به خصوص بعد از اینکه پروردگارت به تو در این زمینه علم و دانشی نافع و مبارک داده است.
بنابراین تو بر حقی و آنها بر باطل و اگر تو هم از دین آنها پیروی کنی، هیچ دوستی برایت نفعی نخواهد داشت و نخواهد توانست ضرری را از تو دفع کند و یا در برابر حقتعالی یاریات دهد، نفع و ضرر فقط از سوی خدای یگانه است.
حال که خداوند عزوجل پیامبر خود را چنین هشدار میدهد پس پیروانشان در این زمینه از چه وضعیتی برخوردار خواهند بود. این آیه دلالت بر تحریم موالات با یهودیان و نصرانیان و پیروی از دینشان و یا تشبه به آنها دارد و بیان میدارد که دشمنی آنها با یک مسلمان تا زمانی است که دین خود را ترک کند و وارد دین آنها شود.
﴿ٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ یَتۡلُونَهُۥ حَقَّ تِلَاوَتِهِۦٓ أُوْلَٰٓئِکَ یُؤۡمِنُونَ بِهِۦۗ وَمَن یَکۡفُرۡ بِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ ١٢١﴾.
آنانی که بر آنها کتاب نازل کردیم و آنها از این کتاب به گونۀ سزاوار پیروی کردند و با هدایت آن هدایت شدند و در این راستا حلالش را حلال و حرامش را حرام نمودند و به مُحکَمش عمل نمودند و به متشابه آن ایمان آوردند، اینها مؤمنان صادقآند؛ نه کسانی که بین کتابهای الهی و پیامبران فرق قایل شده و گفتند: به بعضی از کتابها ایمان میآوریم و به برخی دیگر کفر میورزیم. کسی که چنین عناد داشته باشد و کتاب را تکذیب کند از دایرۀ طاعت و عبادت ما خارج است و به عنوان انسانی متمرد بر شریعت ما شناخته میشود، جزای چنین کسی زیان، هلاکت و عذاب همیشگی است.
﴿یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتِیَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ وَأَنِّی فَضَّلۡتُکُمۡ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٢٢﴾.
ای بنی اسرائیل! نعمت من را که بر شما دادهایم یاد آورید، شاید این یادآوری شما را وادارد تا به مراجعه ذات خویش بپردازید و در پی آن شکر گذار نعمتهای پروردگار باشید؛ زیرا یادآوری از نعمتها، سپاس گفتن نعمت دهنده را یاد میآورد، چنانچه تفکر در نعمت، مقتضی داشتن حیا از خالق متعال و پروردگار زمین و آسمان است. آگاه باشید که تنها خدایتعالی نعمت میدهد نه دیگران. و یاد آورید ای فرزندان یعقوب علیه السلام این نکته را که من شما را بر جهانیان زمانتان با پیامبران و شریعت برتری دادیم، پس آیا جزای چنین فضیلت دادنیها نعمت نشناسی و تکذیب است؟!
﴿وَٱتَّقُواْ یَوۡمٗا لَّا تَجۡزِی نَفۡسٌ عَن نَّفۡسٖ شَیۡٔٗا وَلَا یُقۡبَلُ مِنۡهَا عَدۡلٞ وَلَا تَنفَعُهَا شَفَٰعَةٞ وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ ١٢٣﴾.
و با انجام طاعت و عبادت و دوری از معصیب و منکرات از روز قیامت بترسید، روزی که هیچکس برای کسی دیگر نفعی رسانیده نمیتواند و جهت دفع عذاب فدیهای نیز از کسی گرفته نمیشود و شفاعتگری نیز که منفعت برساند نیست و اگر کسی کافر شود این شفاعتگر نمیتواند او را وارد بهشت کند و یا دوزخ را از او دفع نماید. کسی که به یاد روز قیامت و تحولات ترسناک آن باشد از پروردگار دانای غیب میترسد و از گناهان دست برمیدارد.
﴿۞وَإِذِ ٱبۡتَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ رَبُّهُۥ بِکَلِمَٰتٖ فَأَتَمَّهُنَّۖ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامٗاۖ قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِیۖ قَالَ لَا یَنَالُ عَهۡدِی ٱلظَّٰلِمِینَ ١٢٤﴾.
خداوند عزوجل ابراهیم علیه السلام را با مجموعهای از اوامر، نواهی، فرائض و حدود مورد امتحان و آزمایش قرار داد. ابراهیم علیه السلام این مجموعه را به خوبی انجام داد و از این آزمون موفق بَدَر آمد، از اینروی با صبر و یقینی که داشت مستحق پیشوائی دین مردم گردید و برای جهانیان به عنوان امام برگزیده شد. اهل کتاب از روی ادعا خود را به ایشان و پیروی از دینشان نسبت میدهند.
ابراهیم علیه السلام امامی است برحق که سیرتشان خوانده میشود و مناقبشان سینه به سینه نقل میگردد و همواره مردم به نیکوئی از ایشان یاد میکنند. حضرت ابراهیم علیه السلام در هدایت و ارشاد مردم به تنهائی یک امّت بود و اسوه و قدوهای برای اهل علم و جهاد میباشد.
نظر به همه این خصوصیات بود که ابراهیم علیه السلام از پروردگار خود خواست از ذریهاش کسانی را به عنوان امام برگزیند تا اجر و پاداش و همچنان یاد نیکو در نسل وی بر قرار باشد. حقتعالی به ایشان خبر داد که امامت و پیشوائی فقط برای کسی داده میشود که عالِم باشد و به علم خود عمل نماید و کسی که ظالم و ستمگر باشد و اعمال گمراهانه انجام دهد، چنین کسی به هیچ وجه به پیشوائی در زمین نمیرسد. این آیه همچنان این نکته را نیز افاده میکند که قبل از تمکین در زمین ابتلا و قرار گرفتن در آزمون حتمی است. امامت مقتضی عمل به شریعت به صورت نهان و آشکار است و هر که عملش فاسد و عملش بد باشد هرگز به امامت نمیرسد.
﴿وَإِذۡ جَعَلۡنَا ٱلۡبَیۡتَ مَثَابَةٗ لِّلنَّاسِ وَأَمۡنٗا وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِۧمَ مُصَلّٗىۖ وَعَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیۡتِیَ لِلطَّآئِفِینَ وَٱلۡعَٰکِفِینَ وَٱلرُّکَّعِ ٱلسُّجُودِ ١٢٥﴾.
و همانگونه که ابراهیم علیه السلام را امام مردم و مقتدایشان ساختیم و آنها به ایشان اقتدا میکنند، همینگونه خانه کعبه را نیز به عنوان قبلۀ مردم برگزیدیم تا به سوی آن روی گردانند و مصالح دینی و دنیوی خود را به دست آورند. خانۀ کعبه محلی است امن طوری که هر کس داخل آن شود در امان خواهد بود حتی حیوانات و درختان نیز از اینکه شکار شوند و یا قطع گردند امنیت دارند.
در ادامه حقتعالی بندگان خود را امر مینماید تا از مقام ابراهیم علیه السلام به عنوان محلی برای نماز برگزینند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در تطبیق این امر بعد از انجام طواف دو رکعت نماز در مقام ابراهیم گذاردند. حقتعالی ابراهیم و اسماعیل ـ علیهما السلام ـ را امر فرمود تا خانۀ کعبه را از بتها و گناهان و هرگونه عمل آلوده به شرک و پلیدی پاک کنند تا برای پذیرش طواف کنندگان، معتکفان، رکوع و سجده کنندگان آماده باشد. حقتعالی خانۀ کعبه را از روی شرافت و حرمتی که دارد به خود نسبت داده تا به مردم لزوم نگهداشت و احترام آن را گوشزد کند.
﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِۧمُ رَبِّ ٱجۡعَلۡ هَٰذَا بَلَدًا ءَامِنٗا وَٱرۡزُقۡ أَهۡلَهُۥ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ مَنۡ ءَامَنَ مِنۡهُم بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ قَالَ وَمَن کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُۥ قَلِیلٗا ثُمَّ أَضۡطَرُّهُۥٓ إِلَىٰ عَذَابِ ٱلنَّارِۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِیرُ ١٢٦﴾.
ابراهیم علیه السلام دعا نمود و از پروردگارش خواست تا مکۀ را شهری امن قرار دهد و به اهلش روزی فراوان ارزانی دارد؛ زیرا اگر امنیت نباشد زندگی سالم و برابر نیز نخواهد بود و انسان گرسنه هیچگاه راحت نیست. روی این اساس حقتعالی مکّیان را از بیم و ترس در امان داشت و از گرسنگی نجات داد. ابراهیم علیه السلام در دعای خود قید «مؤمن» را در اهل مکه ذکر کرد، حقتعالی ایشان را از دعا کردن در مسألۀ امامت به صورت مطلق نهی فرمود بود ولی در خصوص رزق و روزی اوتعالی بیان داشت که این مسأله بر اطلاق خود باقی است و هردو گروه مؤمن و کافر را دربَر میگیرد و در این راستا برای مؤمن مددی در عبادت پروردگار است و برای کافر بهرهای تا مدتی معین و مشخص. و چون امامت مقام و جایگاهی است ربانی از اینروی جز به کسی که شریعت را بر پای دارد داده نمیشود.
و اگر حقتعالی برای کافر بسان حیوانات بهرهای کوچک از دنیا بدهد، یقین باید داشت که در آخرت او را به سوی عذابی دردناک در آتش دوزخ سوق میدهد؛ چقدر بد است این جایگاه و چه عاقبت ذلّت باری است برای کافران و ستمگران!!
﴿وَإِذۡ یَرۡفَعُ إِبۡرَٰهِۧمُ ٱلۡقَوَاعِدَ مِنَ ٱلۡبَیۡتِ وَإِسۡمَٰعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلۡ مِنَّآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ١٢٧﴾.
و یاد آور فضل خدا عزوجل را بر ابراهیم و اسماعیل ـ علیهما السلام ـ آنگاه که آن دو را در بنای خانۀ کعبه افتخار بخشید و ستونهای این خانه را بر اساسی محکم و استوار بنا نهاد. این دو بزرگوار با وجود این عمل نیکو و پسندیده با آنهم در بین خوف و رجا قرار داشتند، خوف عدم قبول عمل و رجای قبول آن، این بود که از حقتعالی با دست دعا و نیاز خواستند این عملشان را قبول درگاه خود بگرداند که او شنوای تمام گفتارها و دانای تمام اعمال و احوال است، به حدی که حتی نیتها نیز از او پوشیده و مخفی نیست، او میداند چه کسی در عمل خود اخلاص دارد و چه کسی ریا میکند، او میداند کی دروغ میگوید و چه کسی راستگوست.
﴿رَبَّنَا وَٱجۡعَلۡنَا مُسۡلِمَیۡنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَآ أُمَّةٗ مُّسۡلِمَةٗ لَّکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبۡ عَلَیۡنَآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ ١٢٨﴾.
سپس ابراهیم و اسماعیل ـ علیهما السلام ـ از خداوند عزوجل خواستند آن دو را بر دین اسلام ثابت قدم و استوار بدارد؛ زیرا این دین از جملۀ بزرگترین نعمتها و ارزشها و بهترین هدیه الهی است که متضمّن خضوع، فروتنی و تسلیم شدن در برابر حقتعالی است. آنها همچنان از درگاه ربّ العزت و الجلال مطالبه کردند تا ذریۀشان را نیز مردمانی نیکو کردار بگرداند تا بعد از آنها جانشینانی صالح و دعا گو باقی بمانند و همواره به یاد خدای متعال باشند. همچنان از باریتعالی خواستند تا به گونۀ عیان برای آنها مناسک حج را نشان دهد؛ زیرا مشاهدۀ عینی مناسک، در قلب بهتر باقی میماند و آموختن آن آسان است. در ادامه در دعای خود خواهان توبه شدند چون یک بندۀ مؤمن به هر درجه از صلاح و تقوا که برسد با آنهم در معرض گناه، تقصیر، غفلت، خطا و اشتباه قرار دارد و از سوی دیگر پروردگار اهل و شایستۀ قبولی توبۀ بندگان خویش هست چون او با توبۀ، گناهان بندگان خود را محو میکند و با معاف کردن از عذاب بر او رحم مینماید.
﴿رَبَّنَا وَٱبۡعَثۡ فِیهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ یَتۡلُواْ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَیُزَکِّیهِمۡۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ١٢٩﴾.
در ادامه از خداوند عزوجل خواستند در ذریۀشان پیامبری از میان خودشان ارسال دارد، این بود که حقتعالی دعای آن دو را قبول فرموده و سیّد و سردار اولاد آدم علیه السلام حضرت خاتم صلی الله علیه و آله و سلم را به عنوان بزرگترین نعمت بر بشریت فرستاد، پس ایشان آنگونه که خود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خبر دادهاند، نتیجه و ثمرۀ دعای ابراهیم علیه السلام اند. حقتعالی با ایشان بهترین کتاب آسمانی را نیز نازل فرمود که هدایتگر گمراهان است و حق و حقیقت را در بین جهانیان اقامه مینماید.
اینکه آنها دعا نمودند حقتعالی پیامبری را از میان خود آنها بفرستد روی این منظور بوده که تا اقتدا و انس و الفت به ایشان ممکن باشد و تا این کتاب بزرگ را به مردم بیاموزاند و آنها آیات آن را دریافت کنند و حفظ نمایند و تا پیامبر آنان را با اعمال صالح و اخلاق فاضل پاک گرداند و از اعمال زشت و بد باز دارد که خدایتعالی عزیز و حکیم است.
پروردگار چون عزیز و غالب است حکم مینماید و چون داناست میآموزاند و سنجش میکند. با وجودی که اوتعالی عزیز و غالب است و هیچکس نمیتواند با او در این زمینه همپائی کند با آنهم خداوند عزوجل حکیمی است که با حکمت خود به تدبیر امور میپردازد و در قضاوت و تنفیذ احکام به گونۀ دقیق عمل مینماید؛ زیرا عزّت بدون حکمت، تهور، ضعف و ناتوانی به شمار میرود.
﴿وَمَن یَرۡغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبۡرَٰهِۧمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفۡسَهُۥۚ وَلَقَدِ ٱصۡطَفَیۡنَٰهُ فِی ٱلدُّنۡیَاۖ وَإِنَّهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ لَمِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ١٣٠﴾.
از ملت ابراهیم علیه السلام که معتدل، با گذشت و رهیاب است جز جاهل بیخرد روی نمیگراند، جاهلی که در واقع به خود زیان میرساند؛ زیرا مصلحت خود را نمیداند و بر مبنای همین نادانی دنبال ملتی غیر از آنچه ابراهیم علیه السلام آورده میرود. ما ابراهیم علیه السلام را بر گزیدیم و او را به سوی راه راست هدایت کردیم و مقامش را با عهده داری امامت بالا بردیم، از اینروی بهترین ملت، ملت او و بهترین دین، دین اوست و او در آخرت از جملۀ ائمهای است که حقتعالی بر آنها انعام داده است. پس خوشا به حال ابراهیم و در میان جهانیان سلام بر او باد.
﴿إِذۡ قَالَ لَهُۥ رَبُّهُۥٓ أَسۡلِمۡۖ قَالَ أَسۡلَمۡتُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٣١﴾.
و چون حقتعالی امر فرمود تا ابراهیم علیه السلام در برابر اوامرش مطیع و فرمانبردار باشد و همواره طاعت و عبادتش کند، وی با تمام گفتار و کردار خود با اطاعت فرمان پروردگار پرداخت؛ زیرا میدانست این حق خداست تا اطاعت شود و انسانها پیوسته به یاد او باشند و فراموشش نکنند.
﴿وَوَصَّىٰ بِهَآ إِبۡرَٰهِۧمُ بَنِیهِ وَیَعۡقُوبُ یَٰبَنِیَّ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰ لَکُمُ ٱلدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٣٢﴾.
ابراهیم علیه السلام فرزندان و ذریۀ خویش را توصیه نمود تا ملتش را لازم گیرند.
و شما ای یهودیان! پدرتان یعقوب علیه السلام نیز فرزندان خود را بر لزوم پیروی از ملت ابراهیم علیه السلام وصیت کرد. چرا این وصیت را فرو گذاشتید در حالی که حقتعالی این ملت را برای پیامبری خود برگزیده است؟ پس تا دم مرگ به آن تمسک جوئید؛ زیرا اسلام دین تمام پیامبران است و پروردگار فقط به آن راضی است.
این آیه دلالت بر مشروعیت وصیت پدر به فرزندان و عالم به اتباع دارد و اینکه دین از جملۀ مهمترین اولویات به شمار میرود و یک انسان مسلمان باید در خصوص هدایت ذریۀ خود حریص باشد.
﴿أَمۡ کُنتُمۡ شُهَدَآءَ إِذۡ حَضَرَ یَعۡقُوبَ ٱلۡمَوۡتُ إِذۡ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعۡبُدُونَ مِنۢ بَعۡدِیۖ قَالُواْ نَعۡبُدُ إِلَٰهَکَ وَإِلَٰهَ ءَابَآئِکَ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗا وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ ١٣٣﴾.
یهودیان ملّت ابراهیم و یعقوب ـ علیهما السلام ـ را تغییر دادند از اینروی حقتعالی این عمل آنها را زشت شمرد و بیان داشت که یعقوب علیه السلام هنگامی که مرگ به سراغش رفت فرزندان خود را جمع نمود و آنها را وصیت کرد تا همواره یکتا پرستی که حق خدا عزوجل بر بندگان است را لازم گیرند و آنها را از شرک نهی نمود. فرزندان یعقوب علیه السلام به خدای یگانه اقرار و اعتراف کردند و به اوتعالی تسلیم شدند و به این ترتیب در خود، هم صحت عقیده را جمع کردند و هم صلاح عبادت را.
این آیه دلالت بر ضرورت سوال عالم از شاگردانش دارد و نشان دهندۀ بحث و مباحثۀ علمی نیز میباشد و اینکه در تقرر و تبیین مسایل باید از مهمترین آنها شروع شود و اینکه هنگام سَکَرَات مرگ، انسان باید به فکر توحید و یگانگی خدا باشد.
﴿تِلۡکَ أُمَّةٞ قَدۡ خَلَتۡۖ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَلَکُم مَّا کَسَبۡتُمۡۖ وَلَا تُسَۡٔلُونَ عَمَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ١٣٤﴾.
ابراهیم و یعقوب ـ علیماالسلام ـ و نیکو کارانی که با آنها بودند، امتی هستند که با صلاح و رستگاری خود گذشتند و رفتند و تعلق و انتساب شما ای یهودیان به آنها، بدون اینکه شیوه روششان را لازم گیرید و بدان عمل نمائید نفعی به حال شما ندارند؛ زیرا مجرد انتساب نمیتواند موجب نجات شود، چون علم نافع آنها برای خودشان و علم زشتتان تنها بر خودتان است و هیچگاه هیچ انسانی گناه دیگری را متحمل نمیشود و هر کس به تنهائی محاسبه شده و اعمال صالحۀ دیگران به او هدیه نمیگردد، چنانچه نتیجۀ گناهان دیگران نیز به او نرسیدۀ و به سبب آن دچار ظلم و ستم نمیشود و از او در این خصوص سوال نمیگردد.
﴿وَقَالُواْ کُونُواْ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰ تَهۡتَدُواْۗ قُلۡ بَلۡ مِلَّةَ إِبۡرَٰهِۧمَ حَنِیفٗاۖ وَمَا کَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ١٣٥﴾.
یهودیان برای مسلمانان گفتند یهودی باشید و نصرانیان گفتند نصرانی؛ زیرا هدایت با ماست. هر دوی این سخن کذب و دروغ و نادرست است. حقتعالی ما را رهنمایی فرموده تا در جواب آنها بگوئیم: بلکه ما ملّت ابراهیم خلیل علیه السلام را پیروی میکنیم که عبارت از دین اسلام معتدل، بردبار، باگذشت و دارای شریعتی میانه و وسط است.
ابراهیم علیه السلام یکتاپرست بود و از شرک اعراض میکرد ولی یهودیان گفتند «عزیر» فرزند خداست و نصرانیان عیسی مسیح را فرزند اوتعالی دانستند؟ با چنین پندارهایی توحید و یکتا پرستی در کجا قرار دارد؟! این آیه دلالت بر حرص یهود و نصارا بر دعوت به سوی دینشان دارد، حال که چنین است بر یک مسلمان اولی و بهتر است تا چنین حرصی داشته باشد.
﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَمَآ أُنزِلَ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَمَآ أُوتِیَ مُوسَىٰ وَعِیسَىٰ وَمَآ أُوتِیَ ٱلنَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمۡ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ ١٣٦﴾.
ای مسلمانان! بگوئید به ربوبیت خدا عزوجل الوهیت و اسما و صفاتش با زبان اقرار و اعراف و با قلب باور داریم و به مقتضای آن با جوارح خود عمل مینمائیم و به تمام آنچه در قرآن و سنّت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم آمده و بر آنچه بر سایر پیامبران نازل شده، به شمول ابراهیم علیه السلام که پدر پیامبران و صاحب این ملت است و به پیامبرانی که بعد از ابراهیم علیه السلام بودهاند، همه را به صورت یکسان ایمان داریم و هیچگاه در این ایمان مانند یهود و نصارا تفاوت قایل نیستیم بلکه به همه، از جمله کتابهایشان مانند: صحف ابراهیم علیه السلام ، زبور دارود علیه السلام ، تورات موسی علیه السلام و انجیل عیسی علیه السلام ایمان کامل داریم و بر این امر کاملاً منقادیم. ما التزام خود را بر این مبادی علناً اعلان میکنیم و ایمان ما به گونهای است که اگر در این زمینه، امری مجمل قرار دارد ما به گونۀ مجمل و اگر امری مفصل است به گونۀ مفصل یقین و باور داریم.
این آیه دلالت دارد بر: اعلان مبدأ و تصدیق تمامی پیامبران و کتابهای آسمانی؛ آنچه بر انبیای الهی نازل شده بزرگترین هدیه از جانب پروردگارشان است؛ از جملۀ لوازم ربوبیت اوتعالی یکی هم این است که او خلایق را هدایت میکند؛ هر کس منکر دعوت و رسالت یکی از پیامبران باشد کافر میگردد؛ اسلام دین تمام پیامبران است.
﴿فَإِنۡ ءَامَنُواْ بِمِثۡلِ مَآ ءَامَنتُم بِهِۦ فَقَدِ ٱهۡتَدَواْۖ وَّإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا هُمۡ فِی شِقَاقٖۖ فَسَیَکۡفِیکَهُمُ ٱللَّهُۚ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ١٣٧﴾.
اگر اهل کتاب به همۀ پیامبران از جمله حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و به همۀ کتابها از جملۀ قرآن کریم ایمان آورند محققاً که کار خوب و درستی انجام دادهاند ولی اگر روی گردانند پس آنها اهل تفرقه و فتنهاند که ارادۀ هدایت و اجتماع بر خیر و خوبی را ندارد. پس تو از آنها نترس و از حیلههایشان دچار دلهره نشو که حقتعالی تو را در برابر آذار و اذیتهای آنها کافی است و یاریت میدهد. پروردگار همۀ گفتارها را با تفاوتی که در لهجهها وجود دارد، خواه واضح و آشکار باشد یا مخفی و پوشیده، میداند، کسی که چنین مواصفاتی دارد یقیناً به عنوان یاری دهنده و محل توکّل کافی است.
﴿صِبۡغَةَ ٱللَّهِ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ صِبۡغَةٗۖ وَنَحۡنُ لَهُۥ عَٰبِدُونَ ١٣٨﴾.
این دین خدا عزوجل و راه اوست، آن را لازم گیرید و خود را طوری به رنگ آن در آورید که لباس خود را رنگ میدهید.
آیا هدایتی نیکوتر از هدایت حقتعالی هست؟ و آیا از دین خدا عزوجل دینی برابرتر هست؟ کسی که خود را متصف به دین سازد در واقع صداقت و نیکوئی نموده و دانسته و به دیگران نیز بیان کرده و در این راه دست به جهاد، صبر و استقامت زده و در برابر هر امری از امور زندگی خود، همواره متواضع و فروتن بوده است. و هر کس این هدایت را ترک کند حقیقتاً گمراه، خوار و ذیل شده و در زیان و تباهی قرار گرفته است.
و ما در برابر پروردگار خود کاملاً مطیع بوده، از او فرمان میبریم و در این زمینه از اخلاص کامل برخورداریم و مقتدای ما پیامبر گرامیاش صلی الله علیه و آله و سلم است و باور داریم که چنین عبادتی، انسان را به صورت واقعی و در آشکار و نهان بندۀ حقتعالی میسازد.
﴿قُلۡ أَتُحَآجُّونَنَا فِی ٱللَّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّکُمۡ وَلَنَآ أَعۡمَٰلُنَا وَلَکُمۡ أَعۡمَٰلُکُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُخۡلِصُونَ ١٣٩﴾.
و تو ای پیامبر! ـ و شما ای مسلمانان ـ برای اهل کتاب بگو آیا با دربارۀ پروردگار مجادله میکنید و گمان مینمائید که شما از ما بهترید؟! و اینکه اوتعالی فقط خدای شماست در حالی که هم ما را آفریده و هم شما را، هم ما را روزی داده و هم شما را؛ این چه تفاوتی است که شما قایلید در حالی که خداوند عزوجل پروردگار همه است؟! در ثانی صلاح و تقوای ما برای ما و گمراهی ما بر علیه ماست و حسنات شما برای شما و بدیهایتان بر خودتان است و ما در عبادت حقتعالی مخلصیم چون اخلاص در عبادت از اصلیترین اصول دین و در رأس همۀ امور قرار دارد و مانند شما اهل کتاب نیستیم که با خدا عزوجل دیگری را شریک میآورید. به این ترتیب ما با اهل کتاب در ربوبیت خدا عزوجل اتفاق و در الوهیتش اختلاف داریم؛ زیرا ما یکتاپرست و مخلصیم در حالی که آنها دروغ میگویند و از مسیر حق جدایند.
﴿أَمۡ تَقُولُونَ إِنَّ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطَ کَانُواْ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰۗ قُلۡ ءَأَنتُمۡ أَعۡلَمُ أَمِ ٱللَّهُۗ وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن کَتَمَ شَهَٰدَةً عِندَهُۥ مِنَ ٱللَّهِۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ ١٤٠﴾.
ای یهودیان! چرا به دروغ ادعا میکنید که ابراهیم علیه السلام و فرزندان و نوادگانش یهودی بودهاند در حالی که چنین پنداری دروغ و افتراست. و شما ای نصرانیان چرا ادعا میکنید که همۀ اینها نصرانیاند؟ چنین سخنی یک ادعا و دجل بدون دلیل و حجّت و برهان است. حقتعالی خبر میدهد که آنها بر ملت حنیف ابراهیم علیه السلام بوده و اسلام دین تمام پیامبران است در حالی که شما با این سخن مخالفید! آیا شما بهتر میدانید؟ پروردگاری که آنها را خلق و هدایت نموده و به پیامبری بر گزیده است؟!. خدا عزوجل داناتر و صادقتر است و شما نادانتر و دروغگوترین اید!
چه کسی از شما مجرمتر است در حالی که شهادت خدا عزوجل را بر خود مبنی بر ایمان به همۀ پیامبران و تمام کتابهای آسمانی را پنهان داشتید و همۀ اینها را تکذیب نمودید! شما حق را پنهان داشته و در شهادت دروغ گفتید! آگاه باشید که حقتعالی هرگز از این فعل بد شما غافل نیست بلکه او تمام این عملکردها را آمار میگیرد و بر آن برای شما بدترین کیفر را خواهد داد. و اینگونه هر که خدا عزوجل علیه او باشد پس امیدش به چه کسی خواهد بود و آنکه خدا عزوجل با او باشد از چه کسی خواهد ترسید؟
﴿تِلۡکَ أُمَّةٞ قَدۡ خَلَتۡۖ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَلَکُم مَّا کَسَبۡتُمۡۖ وَلَا تُسَۡٔلُونَ عَمَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ١٤١﴾.
این کسانی که ذکرشان رفت، امتی هستند که گذشتند و کارشان تمام شد. شما مسئول احسان نیکوکار و بدی بدکار نیستید، پس نتیجه و ثمرۀ صلاح نیکوکار برای خود اوست و به شما چیزی نمیرسد و فساد بد کارشان نیز بر علیه خود او میباشد و بازهم به شما ربطی ندارد ولی این شمائید که در کردار خود دست به تجاوز میزنید و ما به هیچکس حسنهای را که انجام نداده نمیبخشیم چنانچه گناهی را که انجام نداده بر او حمل نمینمائیم.
﴿۞سَیَقُولُ ٱلسُّفَهَآءُ مِنَ ٱلنَّاسِ مَا وَلَّىٰهُمۡ عَن قِبۡلَتِهِمُ ٱلَّتِی کَانُواْ عَلَیۡهَاۚ قُل لِّلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُۚ یَهۡدِی مَن یَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ١٤٢﴾.
به زودی جهّال یهود و نصاری خواهند گفت: چرا شما قبلۀ بیت المقدس را ترک کرده و به سوی خانۀ کعبه روی میآورید؟! آنها همچنان ادعا میکنند که این عمل نشانۀ تردید و تحیّر مسلمانان است. حقتعالی در پاسخ به این سوال و ادعای آنها بیان داشت که تمام جهات، مشرق باشد یا مغرب از آن خداست و پروردگار، خالق و آفریدگار همه است و به هر سویی که بخواهد بندگان خود را امر میکند تا به همان جهت روی آورند، پس چرا این جهّال چنین اعتراضاتی را از خود سر میدهند؟
توجیه مسلمانان به طرف خانه کعبه بنابر امر خدایتعالی صورت گرفته و او در این امر حکمتهایی را اراده دارد و چون کعبۀ مشرفه را ابراهیم علیه السلام صاحب ملت حنیف بنا نموده، بناء اولی و بهتر این است که مسلمانان هنگام نماز به طرف کعبه روی آورند. در ثانی، مسلمانان در هر حالی مطیع و فرمانبردار خداوند متعال عزوجل اند خواه به طرف بیت المقدس روی آورند و یا به سوی کعبه و در چون این منهج و روش مسلمانان از جانب خداست بناء صحیح و درست میباشد.
این آیه دلالت بر آن دارد که: هر کس بر شریعت خدا عزوجل اعراض کند در واقع سفیه و نادان است؛ آنکه چیزی را نداند با او از در دشمنی وارد میگردد؛ جاهل و نادان هرگاه پندار نادرست داشته باشد باید برایش راه درست و صحیح نشان داده شود؛ هر کس بر امور ثابت اعتراض کند، از لحاظ اعتقادی هلاک میگردد؛ تسلیم شدن در برابر اموری که حکمتش مخفی است نیز لازم و ضروری میباشد.
﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَٰکُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَیَکُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَیۡکُمۡ شَهِیدٗاۗ وَمَا جَعَلۡنَا ٱلۡقِبۡلَةَ ٱلَّتِی کُنتَ عَلَیۡهَآ إِلَّا لِنَعۡلَمَ مَن یَتَّبِعُ ٱلرَّسُولَ مِمَّن یَنقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَیۡهِۚ وَإِن کَانَتۡ لَکَبِیرَةً إِلَّا عَلَى ٱلَّذِینَ هَدَى ٱللَّهُۗ وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمَٰنَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِیمٞ ١٤٣﴾.
و ای مسلمانان! از جمله نعمتهای خداوند عزوجل این است که شما را امتی وسط و معتدل قرار داده، اعدالی که عادلانهترین راه و سالمترین آنست؛ در آن نه افراط است نه تفریط؛ نه بالاست و نه پائین. پس شما، هم از لحاظ اعتقادی در حد وسط قرار دارید و هم در عبادات، ایمان به پیامبران، اخلاق، آداب، سلوک و تمام شئون زندگی خود. در شما نه فسق یهود است نه رهبانیت نصارا؛ نه جنگ بر علیه پیامبران و نه پرستش آنها بلکه شما پیروان آنها میباشید. با توجه به همۀ اینها مسلمانان خوبانی هستند که در بین دو بدی قرار دارند و نجات یافتگانیاند که در بین دو هلاک شده واقع شدهاند.
حقتعالی مسلمانان را امتی وسط، مختار و معتدل قرار داده تا بر مردم گواه و شاهد باشند؛ زیرا سخن آنها پذیرفته شده و قضاوتشان نافذ است. آنها در آنچه میگویند صادق و راستگو بوده و در قضاوت خود عدالت دارند و به زودی در روز قیامت بر علیه امتهای که پیامبران را تکذیب کردهاند گواهی خواهند داد چون کسی که عادل باشد به علت دوری از موضع تهمت سخنش قبول و شهادتش پذیرفته میشود.
این امّت در حالت اجماع از خطا و اشتباه معصوم است از اینروی اجماع آن حجّت بوده و هرگونه مخالفت با آن گمراهی و بغاوت است.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم که عادلترین مردم و پیشوای تمام ائمهاند برای کسانی که از ایشان اطاعت کنند و همچنان بر علیه نافرمانان از امر خویش شهادت و گواهی خواهند داد، چنانچه این شهادت به روز پسین در حق سایر پیامبران و امتهایشان نیز صورت خواهد گرفت و آنگاه که حقتعالی پیامبرش را امر فرمود تا به سوی بیت المقدس روی آورد و بعد از آن به سوی کعبه، چنین امر و تغییر و تحولی در امر قبله روی این دلیل بوده تا دانسته شود هر که از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اطاعت کند ثواب میگیرد و هر که نافرمانی نماید عذاب میشود؛ زیرا به حدّ کافی دلیل و برهان بر حقّانیت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ارائه شده و با این تغییر و تحول دانسته خواهد شد چه کسی در روی آوردن به طرف هردو قبله از ایشان اطاعت میکند و چه کسی با ایشان از دَر مخالفت دَرمیآید و از هوی و هوس پیروی نموده، دلیل و برهان را ردّ مینماید.
تغییر جهت پیامبر از بیت المقدس به طرف کعبه دشواریهای را ایجاد نمود؛ زیرا حکمت اینکار برای برخی واضح نشد و گروهی دیگر با آن از دَر حسادت دَر آمدند ولی کسی را که حقتعالی هدایتش کند در کمال رضا و رغبت تسلیم پروردگار خود میشود و به هر سویی که او امر کند روی میآورد و دست به اعتراض نمیزند و دچار حیرت و تردید نیز نمیشود خواه حکمت این امر برایش واضح گردد یا نگردد.
خداوند عزوجل هیچگاه عمل مؤمنان و نمازشان را ضایع نمیسازد و سعی و تلاششان را بیموجب باطل نمیگرداند، او حافظ و نگهبان ایمان آنهاست و هرگاه طاعتی انجام دهند در هدایتشان میافزاید و اگر گناهی مرتکب شوند برایشان دروازۀ توبه را باز نموده و اگر کسی از آنان را به مصیبتی دچار سازد این مصیبت را موجب پاکی شخص از گناه میسازد.
پس بندگان خدا عزوجل همواره یا در نعمت باعث برشکر قرار دارند و یا بر گناهی که با استغفار زدوده میشود و یا بر مصیبتی که سبب محو گناهان خواهد بود و آنانی که به طرف بیت المقدس روی آوردهاند و قبل از تبدیل قبله به طرف کعبه جهان فانی را وداع گفتند ایمان، عبادات و تلاشهایشان محفوظ و مشکور است.
این آیه دلالت بر آن دارد که عمل در مفهوم ایمان داخل است، چنانچه مسألۀ نسخ و وجوب قبول آن را و همچنان مسألۀ رحمت و مهربانی خدای را بر بندگانش به اثبات میرساند، رحمت و مهربانی که براساس آن، این بندگان را به آنچه دوست دارند از کوتاهترین راه میرساند و مصیبتها را از آنان دفع میکند و از نشانههای مهربانی او یکی هم اینست که بر گناه کار با قبول توبه، بر بیمناک با ایمن ساختن، با مصیبت زده با فرج و گشایش و بر صاحب سختی با آسانی و عفو مهربانی میکند و بر چنین کسی عقاب و عتابی نیز نخواهد بود.
﴿قَدۡ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجۡهِکَ فِی ٱلسَّمَآءِۖ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبۡلَةٗ تَرۡضَىٰهَاۚ فَوَلِّ وَجۡهَکَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَحَیۡثُ مَا کُنتُمۡ فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ شَطۡرَهُۥۗ وَإِنَّ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ لَیَعۡلَمُونَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّهِمۡۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا یَعۡمَلُونَ ١٤٤﴾.
همانا خداوند عزوجل پیامبر خود را مشاهده نموده که به طرف شرق و غرب روی میآورد و در انتظار و مشتاق امر او در توجه به سوی خانۀ کعبه است؛ زیرا ایشان میخواهند از قبلۀ ابراهیم علیه السلام آنگونه که در ملت حنیف و معتدل ایشان بوده پیروی نمایند.
حالا تو را به سوی قبلهای توجیه مینمائیم که دوست داری و آروزی مینمائی! پس به طرف مسجد الحرام، خانه ابراهیم و شهر خود روی آور و بر ملت تو نیز لازم است به قدر توان در هر جایی که باشند به طرف این خانه روی آورند.
اهل کتاب میدانند که تو در روی آوردن به طرف کعبه بر حقی؛ زیرا در کتابهای آنها صادق معرّفی شدهای و صداقت تو از طریق پیامبرانشان به آنها بیان شده است ولی آنها بنابر سرکشی و حسادتی که داشند از دَر تکبر و برتر بینی در برابر این امر موضع گیری کردند، حقتعالی اعمال آنها را آمار میگیرد و تمام گفتار دروغین و اعمال بدشان را حفظ مینماید تا در سرای پاداش و عقاب به حسابشان رسیدگی کند و جزایشان را کف دستشان بگذارد.
﴿وَلَئِنۡ أَتَیۡتَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ بِکُلِّ ءَایَةٖ مَّا تَبِعُواْ قِبۡلَتَکَۚ وَمَآ أَنتَ بِتَابِعٖ قِبۡلَتَهُمۡۚ وَمَا بَعۡضُهُم بِتَابِعٖ قِبۡلَةَ بَعۡضٖۚ وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَکَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ إِنَّکَ إِذٗا لَّمِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ ١٤٥﴾.
و اگر هر دلیل و برهانی را بر اهل کتاب ارائه کنی تا از قبلهات پیروی کنند، آنها نخواهند پذیرفت، چون با تو و امّت تو حسادت دارند و آنها مردمی سرکش و مستکبر اند و همواره بر دلیل و برهان اعتراض مینمایند و در برابر آن از دَر عناد داخل میشوند و تو نیز ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هرگز قبلۀ آنان را پیروی نمینمائی؛ زیرا حق با توست و تو بندهای هستی که از جانب پروردگار خود مأموری و آنها اهل باطل، گمراهی و پیرو هوی و هوس اند. همچنان خود اهل کتاب نیز نظر به حسادت و سرکشی در برابر حق از قبلۀ یکدیگر خویش نیز پیروی نمینمایند چه رسد به قبلۀ تو، پس از هوی و هوسهای باطل آنان بر حذر باش؛ زیرا آنها حق را ترک کرده و از هوی پیروی نمودهاند و اما تو بر علم و دانش واضح و آشکار و یقینی راسخ از سوی پروردگار خویش هستی و اگر باطل را بر حق ترجیح دهی و هوی را بر هدایت و برهان برتری دهی! در چنین حالتی تو هم از زمرۀ کسانی خواهی بود که حقایق و براهین را تغییر میدهند و ردّ میکنند.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هرگز چنین کاری را نخواهند کرد ولی حالا که ایشان اینگونه هشدار میشوند پس به طریق اولی این تحذیر و هشدار بر پیروانشان نیز خواهد بود طوری که هر کس از چنین کسانی پیروی کند در زمزۀ آنها خواهد بود و با آنها محشور خواهد گردید.
﴿ٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ یَعۡرِفُونَهُۥ کَمَا یَعۡرِفُونَ أَبۡنَآءَهُمۡۖ وَإِنَّ فَرِیقٗا مِّنۡهُمۡ لَیَکۡتُمُونَ ٱلۡحَقَّ وَهُمۡ یَعۡلَمُونَ ١٤٦﴾.
یهودیان و نصرانیان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را آنگونه میشناسند که یک انسان فرزند خود را میشناسد، زیرا آنها در کتابهای خود اوصاف ایشان را خواندند ولی گروهی از روی سرکشی و حسادت ایشان را تکذیب کردند و اوصافشان را پنهان داشتند، در حالی که میدانند حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم پیامبری از جانب خداست و گروهی دیگر به ایشان ایمان آوردند و تصدیقشان نمودند، کسی که عالم باشد و علم خود را کتمان کند چنین شخصی گنهکار است زیرا قصداً از فهم حق سر باز زده است.
﴿ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُمۡتَرِینَ ١٤٧﴾.
ای محمد! وحیی که به سوی تو از سوی پروردگارت نازل شده حق است زیرا دلائل و براهین و بیان آن واضح و آشکار است پس به آن چنگ بزن و مردم را به سوی آن دعوت کن و هیچگاه شک به خود راه نده که تو بر حقی واضح و آشکاری و دشمنانت گمراهاند.
﴿وَلِکُلّٖ وِجۡهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَاۖ فَٱسۡتَبِقُواْ ٱلۡخَیۡرَٰتِۚ أَیۡنَ مَا تَکُونُواْ یَأۡتِ بِکُمُ ٱللَّهُ جَمِیعًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ١٤٨﴾.
و برای هر امتی قبلهای است که به سوی آن روی میآورد، این قبله گاهی با نسخ دستخوش تغییر و تبدیل میشود اما مسألۀ بزرگ و مهم وجود شریعتی است که حامل خوبیها و بازدارندۀ بدیهاست و باید در عمل به آن مسابقه صورت گیرد.
مسابقه در خوبیها عبارت از سرعت بخشیدن و رقابت در ادای شریعت بر وجهی است که تمام ارکان، شروط، سنن و آداب آن تحقق پیدا کند. واژۀ «خیرات» اسمی است که شامل هر عمل مشروع و انجام هر کار نیکو واخلاق بزرگ است، سپس حقتعالی ذکر نمود که به زودی همه آنها را از گوشه و کنار جمع میکند تا به جزای اعمالشان در سرای آخرت آنها برساند و او بر این اساس نیکوکاران را ثواب میدهد و بدکاران را عذاب مینماید؛ زیرا حقتعالی قادر و توانائی است که هیچ چیز نمیتواند او را از انجام کاری عاجز سازد، خداوند عزوجل موجودی برتر است که قهر میکند، قضاوت مینماید و تقدیر همه چیز از جانب اوست و اوتعالی بر تمام اسرار آگاه و داناست و پوشانندۀ آن است، خداوند عزیز و غالب است و گناهان را میبخشد.
﴿وَمِنۡ حَیۡثُ خَرَجۡتَ فَوَلِّ وَجۡهَکَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۖ وَإِنَّهُۥ لَلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ ١٤٩﴾.
در هر جائی که قرار داری، خواه در سفر یا اقامت، در نماز خود به سوی کعبۀ مشرفه روی آور؛ زیرا این امر خدا و حق است و باطل را در آن راه نیست، یقینی است که شکی در آن وجود ندارد و تو در این زمینه بر هدایتی چون به امتثال امر خالق متعال پرداختی و همانگونه که خدا عزوجل را در ظاهر از طریق روی آوردن به طرف کعبه اطاعت میکنید، همان سان او را در باطن از طریق مراقبت از او اطاعت کنید؛ زیرا حقتعالی از اعمال شما غافل نیست او به زودی شما را محاسبه خواهد کرد، اگر عملتان خوب و شایسته بود پاداش خوب به میدهد و اگر نه جزای بد دریافت خواهید داشت.
﴿وَمِنۡ حَیۡثُ خَرَجۡتَ فَوَلِّ وَجۡهَکَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَحَیۡثُ مَا کُنتُمۡ فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ شَطۡرَهُۥ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیۡکُمۡ حُجَّةٌ إِلَّا ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنۡهُمۡ فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِی وَلِأُتِمَّ نِعۡمَتِی عَلَیۡکُمۡ وَلَعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ ١٥٠﴾.
در اینجا حقتعالی به تکرار امر خویش مبنی بر لزوم روی آوری به طرف کعبه میپردازد تا از این طریق هرگونه شک، شبهه و حیرت را برطرف سازد؛ زیرا تغییر قبله کاری بود که در این زمینه دشواریهایی را برای بعضی ایجاد کرد و تا این تکرار ردّی باشد بر اهل کتاب و مشرکان که ادعا میکردند حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم از روی هوی و هوس دست به تغییر قبله زده است.
توجه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به سوی کعبه بر این استدلال یهودیان نیز نقطۀ پایان گذاشت که میگفتند: محمد با دین ما مخالفت میکند ولی از قبلۀ ما پیروی مینماید؛ چنانچه نقطۀ پایانی بر این استدلال مشرکان نیز هست که میگفتند: محمد به پیروی از ملت ابراهیم علیه السلام فرا میخواند ولی روی به سوی قبلهاش نمینماید. با اینحال ستمگرانی نیز هستند که بیموجب، دلیل و برهان را ردّ مینمایند، اینها پیروان هوای نفس اند که هیچ راهی به منظور اقناع آنها وجود ندارد، از چنین کسانی نباید ترسید چون اینها در باطل قرار دارند و اهل باطل به علت نداشتن دلیل و مخالفت با عقل و نقل همواره خوار و ذلیلاند.
حقتعالی در تغییر قبله ارادۀ اقامۀ حجّت و برهان را دارد و میخواهد با هدایت و ارشاد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به سوی قبلهای که تمایل دارد نعمت خود را کامل سازد همانگونه که ایشان را به سوی ملتی رهنمود کرد که به آن تمایل داشت. اینکه شما از امر خدا عزوجل اطاعت کردید نوعی هدایت برای شماست زیرا کسی که حق را بداند و به آن عمل کند حقتعالی در ایمانش میافزاید و او را با نعمت بهشت و رضوان خویش ویژگی میبخشد.
﴿کَمَآ أَرۡسَلۡنَا فِیکُمۡ رَسُولٗا مِّنکُمۡ یَتۡلُواْ عَلَیۡکُمۡ ءَایَٰتِنَا وَیُزَکِّیکُمۡ وَیُعَلِّمُکُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَیُعَلِّمُکُم مَّا لَمۡ تَکُونُواْ تَعۡلَمُونَ ١٥١﴾.
و همانگونه که بر شما با تغییر قبله نعمت دادیم، قبل از آن نیز نعمت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را برایتان ارزانی داشتیم، پیامبری که دارای شریعت است. شما صدقش را میدانید و او به شما وحی و حکمت را میآموزد و با دین خویش همۀتان را از هر پلیدی و نجاست پاک میکند و دلهایتان را از هر نوع شرک، شک، شبهه و شهوت تصفیه و اخلاقتان را تهذیب مینماید. او ضمن آموزش احکام کتاب و سنت، شما را در جریان برخی امور از دین و دنیا و امور پوشیدۀ گذشته و آینده قرار میدهد که قبلاً نمیدانستید.
﴿فَٱذۡکُرُونِیٓ أَذۡکُرۡکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِی وَلَا تَکۡفُرُونِ ١٥٢﴾.
و چون نعمت دهنده تنها منم پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم، هر که مرا در نهاد خود یاد کند من نیز با او چنین میکنم و اگر در ملأ عام یادم کند من نیز او را در ملأ عام بهتری یاد خواهم کرد.
اگر در فضیلت ذکر شرفی جز این نمیبود واقعاً همین حد کافی بود. در مفهوم ذکر، یاد خدا عزوجل در عبادت و در آسودگیها و آسایشها نیز داخل است که این یاد را اوتعالی با ثواب و باد یاد در سختیها و مشقتها پاسخ میدهد.
در ادامه پروردگار متعال بندگان خود را امر میکند تا او را به خاطر نعمتهایش از جمله هدایت که دارای لوازمی مانند علم نافع و عمل صالح و شایسته است شکر کنند، روی این اساس هر نعمتی خواه پوشیده باشد یا ظاهر و آشکار، بزرگ باشد یا کوچک از سوی خداست و اگر کسی او را در قلب، زبان و یا جوارح خود یاد کند مستحق ازدیاد نعمت میشود و هر که کفران کند زیانمند شده است، بنابراین، ذکر و شکر دو اصل بزرگ است که عبادت حقیقی بر آنها استوار میباشد و با همین ذکر، دوستی خدا با بندگانش بزرگ و رعایت او نسبت به آنها مداوم میگردد.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلصَّٰبِرِینَ ١٥٣﴾.
ای مؤمنان! بر طاعت خدای خود از صبر و نماز استعانت بجوئید تا سختیها بر شما آسان گردد، زیرا از طریق صبر انسان میتواند به محبوب و مطلوب خود دست یابد و با نماز هر گناهی دفع میشود. صبر انسان را به سوی اموری میکشاند که همهاش خوبی و نیکی است و نماز انسان را از فحشا و منکر بازمیدارد و بدانید که خداوند با صابران است، آنان را حفظ و تائید میکند و از خطا و اشتباه محفوظ میدارد، چقدر این معیت الهی و رعایت ربانی شریف و بزرگ است!!
﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَن یُقۡتَلُ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتُۢۚ بَلۡ أَحۡیَآءٞ وَلَٰکِن لَّا تَشۡعُرُونَ ١٥٤﴾.
و چون در آیۀ گذشته حقتعالی مؤمنان را امر به صبر نمود در اینجا آنان را به کاری امر میکند که بر انسان دشوار است، این کار جهاد در راه خداست، تا کلمهاش بلند باشد. کسی که در این راه کشته شود مرده نیست بلکه دارای زندگی مخصوص و در جوار پروردگار خود غرق نعمت است و با قرب او انس میگیرد و با رضوانش رستگار میگردد، چقدر این زندگی بزرگ و با عظمت است و چه عاقبتی نیکوست این؟!.
و اینگونه روح انسان باید در چنین راهی فدا شود، راهی که حقتعالی مرگ را به واسطه آن زندگی قرار داده است. مقدم شمشیر در راستای کسب رضای او خوش باد و شما ای مردم زندگی، نعمت و راحت چنین کسانی را نمیدانید، مرده آنست که قلبش با گناه بمیرد و از اطاعت حقتعالی منحرف شود.
﴿وَلَنَبۡلُوَنَّکُم بِشَیۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِینَ ١٥٥﴾.
شما را حتماً با مقداری از مصیبت و سختی آزمایش میکنیم تا راستگو از دروغگو تمیز شود، مصیبتهای مانند ترس از دشمن، کمبود مواد غذائی، از بین رفتن مال و سرمایه، سیه روزی، مردن دوستان و اقارب، از بین رفتن میوجات و درختان؛ همۀ اینها مایۀ آزمایش شما در سرای دنیوی است زیرا دنیا سرای قرار و ثبات نمیباشد. در چنین گیروداری جز صبر چیز دیگری به حال شما فایدهای ندارد، کسی که صبر کند پیروز خواهد بود و حقتعالی پاداشش را بدون حساب میدهد و به ثواب بلندی دست پیدا میکند و ملائکه از هر سوی و بری بر او وارد میشود.
﴿ٱلَّذِینَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِیبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ ١٥٦﴾.
این مؤمنان هرگاه بر آنان مصیبتی نازل شود میگویند ما بندگان خدا عزوجل و مملوک او هستیم، اوتعالی در ما به گونهای که بخواهد حکم میکند، سختی باشد یا آسانی! و ما تحت تدبیر، تصرّف و تقدیر او قرار داریم و به زودی به سوی حقتعالی بازمیگردیم تا با ما محاسبه کند، کسی که صبر کند مستوجب پاداش میشود و آنکه داد و فریاد و بیقراری کند عذاب خواهد شد، به این ترتیب صبر کننده مرحوم و بیصبر محروم میباشد.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ عَلَیۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةٞۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ ١٥٧﴾.
این صابران از سوی ستودۀ بزرگ، ستایش و تمجید میشوند و برایشان رحمت و رضوان خدا عزوجل است، زیرا اینها با شکر در برابر نعمت و صبر در برابر مشکلات به سوی پروردگار خود هدایت شدند. روی این اساس «صلوات» یا همان مغفرت و ستایش حقتعالی در حق آنان به عنوان تاج قبول و پذیرش است و «رحمت» ایمن شدن از زیان و خسران میباشد و هدایت توفیق رهنمون شدن به سوی راستترین راههاست.
﴿۞إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِۖ فَمَنۡ حَجَّ ٱلۡبَیۡتَ أَوِ ٱعۡتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِ أَن یَطَّوَّفَ بِهِمَاۚ وَمَن تَطَوَّعَ خَیۡرٗا فَإِنَّ ٱللَّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ ١٥٨﴾.
همانا صفا و مروه از جملۀ مناسک حج است بنابراین بر حجاج و معتمرین لازم است بین آن دو هفت بار سعی کنند. علت این امر پروردگار آنست که برخی از صحابه نظر به سعی مشرکان در بین صفا و مروه بیم مشابهت با آنان را داشتند.
حقتعالی در این آیه خبر میدهد که این سعی عملی مشروع است و بین عمل مؤمنان و مشرکان تفاوت بزرگی وجود دارد؛ زیرا مؤمنان به نیّت عبادت سعی میکنند در حالی که مشرکان به منظور عبادت بتها. اینکه سعی را مقید به حج و عمره نموده چون این عمل فقط در حج و عمره مشروع است در حالی که طواف چنین نیست و یک انسان مؤمن هر وقتی خواسته باشد میتواند طواف کند.
این آیه دلالت بر آن دارد که: اعمال انسان منوط به نیّت اوست؛ ما نباید چیزی از دین خود را بیم مشابهت با کفار ترک کنیم ولو آن عمل را کفار و مشرکان نیز انجام دهند؛ صحابه در دور بودن از اعمال جاهلیت حریص بودند؛ حقتعالی شکر گذار کسی است که عمل صالح انجام میدهد خواه کوچک باشد یا بزرگ؛ اوتعالی به مجرد نیّت پاداش میدهد و در حسنات انسان میافزاید و ثواب طاعات و عبادات را مضاعف میسازد و ثمرۀ این طاعات و عبادات را از طریق ایجاد فهم در ذهن، عافیت در بدن، نیکی در اخلاق، برکت در رزق و روزی مطابق با نیّت و سعی انسان اعاده مینماید؛ زیرا حقتعالی ارزش هر کسی و میزان استحقاقش را میداند، روی این اساس هر عطیهای بنابر حکمت صورت میگیرد.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَکۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَیَّنَّٰهُ لِلنَّاسِ فِی ٱلۡکِتَٰبِ أُوْلَٰٓئِکَ یَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَیَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ ١٥٩﴾.
هر کسی حق را پنهان کند خواه از اهل کتاب باشد یا از میان این امت، ملعون است. این حق شامل تمام نشانههایی نیز میشود که دلالت بر حق دارند، حقی که از سوی خدا عزوجل بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است.
یا منظور کتمان علم نافعی است که انتشار آن از طریق فتوا، قضاوت و یا شهادت واجب است. کسی که چنین کند از رحمت خدا عزوجل طرد میشود و لعنت خلایق نیز بر او صورت میگیرد؛ زیرا او به مولای خود خیانت کرده و هدیهاش را پنهان داشته و با بندگانش از دَر تزویر وارد و دلیل را پنهان و بهتان را آشکار ساخته و حق پوشی را شعار خود ساخته است. پس همانگونه که هر چیزی بر معلم خیر و خوبی درود میفرستد همانسان بر پنهان کنندۀ حق نیز هر چیزی لعنت میفرستد، این جزایی است کاملاً موافق و برابر.
﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ وَأَصۡلَحُواْ وَبَیَّنُواْ فَأُوْلَٰٓئِکَ أَتُوبُ عَلَیۡهِمۡ وَأَنَا ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ ١٦٠﴾.
مگر آنانی که از آنچه مرتکب شدند باز گردند و از اسراف توبه نموده بر عملکرد خویش نادم و پشیمان شوند و تصمیم قاطع بگیرند تا دو باره به چنین اعمالی مبادرت نکنند بلکه به درگاه حقتعالی عذر آورده فسادی را که مرتکب شدهاند اصلاح نمایند و حقایق را اظهار کنند، پروردگار توبۀ چنین کسانی را قبول میکند و از سر تقصیراتشان دَرمیگذرد؛ زیرا اوتعالی توبه پذیر است طوری که هرگاه بندگانش توبه کنند پاسخ آنان را با عفو و گذشت میدهد و اگر به سوی او رجوع کنند با آنها احسان میکند و چون پروردگار مهربان است کسی را که ببخشد عذاب نمیکند؛ بلکه با او احسان مینماید و او را غرق رحمت خویش میسازد.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَمَاتُواْ وَهُمۡ کُفَّارٌ أُوْلَٰٓئِکَ عَلَیۡهِمۡ لَعۡنَةُ ٱللَّهِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِینَ ١٦١﴾.
کسی که کافر شود و بر کفر بمیرد چنین شخصی مستوجب لعنت دائمی از سوی خدا، ملائکه، و تمام مردم است.
﴿خَٰلِدِینَ فِیهَا لَا یُخَفَّفُ عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابُ وَلَا هُمۡ یُنظَرُونَ ١٦٢﴾
کسی که کافر بمیرد بر او لعنت دائمی توأم با جاودانگی در دوزخ خواهد بود و به هیچ وجه در عذاب او تخفیف نخواهد بود؛ بلکه همواره بر عذابش افزوده میشود و این عذاب به تعویق نمیافتد. برای چنین کسی پروردگاری است منتظر. عذاب این شخص جاودانه و بدون انقطاع و بدون تخفیف است.
﴿وَإِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِیمُ ١٦٣﴾.
ای مردم! خدای شما خدائی است که در ذات، صفات، اسمها و افعال خود یکتاست و هیچ شبیه و مانندی برای او نیست: ﴿لَیۡسَ کَمِثۡلِهِۦ شَیۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ١١﴾ مانند او هیچ چیزی نیست و او شنوا و بیناست [الشوری: 11].
معبود حقیقی و خدایی که مستحق عبادت باشد جز او وجود ندارد و از جملۀ دلائل وحدانیت حقتعالی یکی هم این است که رحمان و رحیم است، رحمان بودن او تمام مخلوقات را دربر میگیرد چون او بخشندۀ تمام خوبیها و برکتها و دور کنندۀ تمام عذابهاست و رحیم بودنش مخصوص اولیا و دوستانش است، او هدایت خود را بر آنان ارزانی میدارند و آنها را در راستای جلب رضایت خویش موفق میسازد و آنچه را دوست ندارند از آنان دور مینماید. خدایی که دارای چنین مواصفاتی است تنها او مستحق این است که عبادت شود.
﴿إِنَّ فِی خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَٱلۡفُلۡکِ ٱلَّتِی تَجۡرِی فِی ٱلۡبَحۡرِ بِمَا یَنفَعُ ٱلنَّاسَ وَمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مِن مَّآءٖ فَأَحۡیَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَآبَّةٖ وَتَصۡرِیفِ ٱلرِّیَٰحِ وَٱلسَّحَابِ ٱلۡمُسَخَّرِ بَیۡنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ ١٦٤﴾.
همانا در آفرینش آسمانها، ارتفاع و وسعت آنها، خورشید، ماه، ستارگان و کهکشانها نشانههای واضح و آشکاری است بر عظمت آفریدگار متعال و حکمت او و شاهدی بر ربوبیتش میباشد. و در آفرینش زمین، گستردگی آن، کوهها، درهها و وادیهای آن دلیلی بر عجیب بودن صنعت خدایی است که لطیف و باخبر است.
همانا در اختلاف شب و روز اینکه پیدرپی میآیند و کوتاهی و بلندیی که دارند، پیامی رَسا برای هر عاقلی مبنی بر عظمت ایجادگر و بزرگی صانع آن میباشد.
همانا در کشتیهای بزرگ که وزن بسیاری از آهن، مردم و مواد عذائی را بر روی آب حمل میکنند، الهام شگفت انگیزی بر الوهیت خدای غالب و جبار است.
همانا در نازل شدن آب از آسمان و بارش آن بر زمین و بیرون شدن سبزه زارها و درختان دلیلی روشن و قاطع بر کامل بودن قدرت و حکمت پروردگار بزرگ و پادشاه مهربان است.
همانا تنوع مخلوقات اعم از انسان و تفاوت زبانی که دارند، حیوانات، پرندگان، جنبندگان با رنگها و اشکال گوناگونی که دارند کتابی است گشوده بر هر صاحب خرد و سیاحتی است مفصل برای هر متفکری.
همانا در وزیدن بادها از هر جهت، در حالت سرعت و آرامی، نافع و ضرر آلود، دارای رعد و برق و بدون آن، سرد و گرم، آگاهی الهام بخش و پیام مهمی برای کسی است که به عقل و خرد خود احترام دارد و قدر انسانیت خود را میداند، میداند چه کسی این پدیدهها را ایجاد نموئده و فرستاده است.
ابرهای کوه مانند حامل مقادیر زیادی از آب در بین آسمان و زمین قرار دارند، اینکه چگونه از این ابرها باران میبارد، اینها چگونه عبور و مرور میکنند، منتشر شده و متراکم میشوند، بالا و پائین میروند، در همۀ اینها بیانی واضح و آشکار بر حکمت پادشاه بر حق میباشد و بیان میدارد که تنها او مستحق عبادت و برستش است. تمام این نشانهها برای کسی است که دارای عقل عبرت پذیر است، جاهل منکر و تکذیبگر که بصیرتش کور و قلبش سقوط نموده از این نشانهها در پرده و حجاب قرار دارد.
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا یُحِبُّونَهُمۡ کَحُبِّ ٱللَّهِۖ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِۗ وَلَوۡ یَرَى ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ إِذۡ یَرَوۡنَ ٱلۡعَذَابَ أَنَّ ٱلۡقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعٗا وَأَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعَذَابِ ١٦٥﴾.
و از مردم کسانی هستند که نظر به کفر، جهل و نادانیی که دارند غیر خدا عزوجل را پرستش میکنند و آنها را شریک وی قرار داده و آنگونه دوست میدارند که خدای خالق و رازق را. این عملشان از روی عناد و الحاد است، ولی مؤمنانی که حقیقت را شناختند و در بهترین راه گام برداشتند، اینها خدا عزوجل را بیشتر از محبت کفار نسبت به بتها دوست دارند. این مؤمنان پیامبران را تصدیق نموده و به کتابهایشان ایمان آوردند و در راه خدا عزوجل جهاد کردند و اگر این کفار بدکار، عذاب را در آتش دوزخ ببینند، یقیناً پدیدۀ وحشتناکی را ملاحظه خواهند نمود و به عظمت خدایتعالی و سزاواریش هنگامی پَی میبرند که نه پَی بردن و نه پشیمانی سودی ندارند و در آن هنگام قوت و نیروی حقتعالی و عذاب و انتقامش را به خوبی مشاهده خواهند کرد.
﴿إِذۡ تَبَرَّأَ ٱلَّذِینَ ٱتُّبِعُواْ مِنَ ٱلَّذِینَ ٱتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَ وَتَقَطَّعَتۡ بِهِمُ ٱلۡأَسۡبَابُ ١٦٦﴾.
در آن زمان آنانی که پیروی شدند از پیروان جاهل خود تبرئه و بیزاری میجویند و به این ترتیب رؤسا، پیروان نادان و کودن خود را رها میکنند؛ زیرا آنها عذابی را مشاهده مینماید که هیچکس تاب و طاقت آن را ندارد و تمام اسباب مادی و حَسب و نَسب و منافع و روابطی که معمولاً در بین انسانها وجود دارد در آن روز از میان آنها کلاً و تماماً برچیده میشود.
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ ٱتَّبَعُواْ لَوۡ أَنَّ لَنَا کَرَّةٗ فَنَتَبَرَّأَ مِنۡهُمۡ کَمَا تَبَرَّءُواْ مِنَّاۗ کَذَٰلِکَ یُرِیهِمُ ٱللَّهُ أَعۡمَٰلَهُمۡ حَسَرَٰتٍ عَلَیۡهِمۡۖ وَمَا هُم بِخَٰرِجِینَ مِنَ ٱلنَّارِ ١٦٧﴾.
اینجاست که پیروان، آرزو میکنند ای کاش بار دیگر به دنیا بازمیگشتند تا از رهبران و زعمای گمراه خود کناره گیری مینمودند و از آنها بیزاری میجستند همانگونه که آنها در آن روز از آنها بیزاری جستند ولی هیهات که حساب و کتاب گذشته است و عذاب تحقق پیدا نموده تا از آن، هم رئیس گمراهگر جزای گمراهگری خود را بچشد و هم پیروان مقلد و نادان جزای تقلید کورکورانه خود را و به این ترتیب برای همه قبح و زشتی عملکردهایشان واضح و آشکار شود، اعمال بدی که همه مایۀ ندامت، حسرت، و داد و بیداد است.
در آن روز نه شفاعتگری است که شفاعتش نفعی داشته باشد و نه دوستی که بتواند از انسان چیزی را دفع کند بلکه عذاب دردناک و ذلّت دائم در جاودانگی ابدی و بقای همیشگی با انسان خواهد بود.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ کُلُواْ مِمَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ حَلَٰلٗا طَیِّبٗا وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِۚ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٌ ١٦٨﴾.
ای مردم! از روزیی که پروردگارتان به شما از زمین بیرون نموده است البته با به دست آوردن آن از راههای حلال بخورید، و آنچه را از راههای حرام مانند: غصب، سرقت، سود و رشوت و امثال اینها کسب کردید در حالی که در اسلام از آنها نهی به عمل آمده نخورید و به پلیدیهایی مانند خود مرده، خون، گوشت خوک و آنچه حقتعالی از آن بازداشته نزدیک نشوید، بلکه همواره به دنبال پاک و حلال باشید؛ زیرا گرفتن غذا به اندازۀ که حیاتتان حفظ شود واجب و لازم است و از این بر حذر باشید که در تحلیل و تحریم از روشهای شیطان پیروی کنید بلکه باید از آنچه استفاده کنید که خدای رحمان به شما مشروع نموده است؛ چون شیطان دشمنی است که انسان را جز به شر و فرومایگی امر نمیکند و جز از خیر نهی نمینماید.
عداوت شیطان و مکر و حیلهاش کاری است که کاملاً واضح و آشکار است.
﴿إِنَّمَا یَأۡمُرُکُم بِٱلسُّوٓءِ وَٱلۡفَحۡشَآءِ وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ١٦٩﴾
شیطان انسان را جز به بدی مانند: ظلم، تجاوز، سرکشی، فحشا و کارهای بدی مانند: زنا و شُرب خمر امر نمیکند. بَدی آنست که انسان را بَدکار سازد و فحشا آنست که در بین مردم بَد باشد و از عرف و قیاس آنها بیرون گردد. و از جمله اموری که شیطان شما را بر آن امر میکند سخن گفتن دربارۀ حقتعالی براساس جهل و نادانی است نه علم و دانش، مانند نسبت دادن همسر و فرزند به خدا عزوجل و بحث و مباحثه دربارۀ ذات او و تحریف اسمها و تأویل صفاتش و یا تغییر آیات الهی و حلال و حرام ساختن چیزی بدون یک مبنای علمی و علاوه کردن اموری در شرع که از جمله آن نیست.
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ ٱتَّبِعُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُواْ بَلۡ نَتَّبِعُ مَآ أَلۡفَیۡنَا عَلَیۡهِ ءَابَآءَنَآۚ أَوَلَوۡ کَانَ ءَابَآؤُهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ شَیۡٔٗا وَلَایَهۡتَدُونَ ١٧٠﴾.
و هرگاه برای این مشرکان از باب نصیحت گفته شوئد که از هدایت و ارشادی که بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده پیروی کنید آنها این نصیحت را رد مینمایند و نمیپذیرند و میگویند بلکه ما از اموری پیروی مینمائیم که پدران خود را بر آن یافتیم. برای آنها گفته میشود اگرچه پدرانتان مردمانی نادان و غبی باشند؟! و عقلی که آنها را از گمراهی باز دارد و هدایتی که آنها را به سوی طاعت خدای ذوالجلال رهنمون شود نداشته باشند؟!
این مشرکان راه درست مطابق عقل و در پَرتَو نقل را از دست دادهاند.
﴿وَمَثَلُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ کَمَثَلِ ٱلَّذِی یَنۡعِقُ بِمَا لَا یَسۡمَعُ إِلَّا دُعَآءٗ وَنِدَآءٗۚ صُمُّۢ بُکۡمٌ عُمۡیٞ فَهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ ١٧١﴾.
و مَثل این کفار در بهره نبردن از متون وحی و انوار شریعت مانند چوپانی است که بر گوسفندان خود فریاد میدارد در حالی که آنها آواز وی را میشنوند ولی مفهوم آن را درک نمینمایند. کفار نیز چنیناند، الفاظ را میشنوند ولی معنی را نمیفهمند، بصیرت از آنها گرفته شده از اینروی در حیرت و سرگردانی به سر میبرند، در آنها عامل بازدارندۀ عقل و نقل نیست، آنها از شنیدن هدایت کَر اند و از گفتن حق گنگ و از دیدن صواب و راه درست کور میباشند، از اینروی مانند چهارپایان زندگی میکنند و همچون پرندگان این طرف و آن طرف میپرند.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِلَّهِ إِن کُنتُمۡ إِیَّاهُ تَعۡبُدُونَ ١٧٢﴾.
مادامی که کفار در عبادت و طعام خویش به بیراهه رفته و بتها را پرستیدند و حرام خوردند پس شما ای مؤمنان از روزیهای پاکیزه بخورید و پروردگار زمین و آسمانها را شکر کنید.
در اینجا حقتعالی بندگان خود را امر میکند تا اگر او را عبادت و در برابر او سجده میکنند باید از پاکیزگیها بخورند و شکر نعمت دهنده را بر جای آورند.
این آیه دلالت بر اباحت پاکیزگیها و استعانت از آن بر طاعات و عبادات، بدون هرگونه اسراف و تجاوز دارد، چنانچه وجوب شکر و دوام آن، مسأله دیگری است که از این آیه به دست میآید.
﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَیۡتَةَ وَٱلدَّمَ وَلَحۡمَ ٱلۡخِنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ بِهِۦ لِغَیۡرِ ٱللَّهِۖ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ غَیۡرَ بَاغٖ وَلَا عَادٖ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ ١٧٣﴾.
سپس پروردگار محرمات را نظر به قلت آنها یادآور میشود و در خصوص مباحات سکوت مینماید؛ زیرا مباحات بسیار زیاد اند.
در این راستا مؤمنان را از خود مردهای که ذبح نشود، خون نظر به ضرری که بر انسان دارد، گوشت خوک چون نجس است و تأثیر بدی بر اخلاق دارد، هر چیزی که در پای بتها، اولیا و شیطان ذبح شود، نهی فرموده مگر در حالتی که انسان به چنین پدیدههایی نیاز مبرم و حیاتی داشته باشد که در چنین حالتی برای چنین شخصی مجاز است به اندازهای که جان خود را نجات دهد از این محرمات استفاده کند؛ زیرا ضرورتها محذورات را مباح میسازد.
حقتعالی در چنین حالتی استفاده از پدیدههای یاد شده را نظر به رحمت و مغفرتی که دارد مباح نموده، خدایی که از گناهان بدون عقاب دَرمیگذرد و پاسخ توبه کننده را با ثواب میدهد.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَکۡتُمُونَ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَیَشۡتَرُونَ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِیلًا أُوْلَٰٓئِکَ مَا یَأۡکُلُونَ فِی بُطُونِهِمۡ إِلَّا ٱلنَّارَ وَلَا یُکَلِّمُهُمُ ٱللَّهُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَلَا یُزَکِّیهِمۡ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ ١٧٤﴾.
آنانی که پنهان میدارند حقی را که خدا عزوجل نازل نموده و آن را به منظور به دست آوردن جیفۀ ناچیز دنیا و ملایمت با بتها و یا ترس از حُکّام و یا به منظور رسیدن به مقام و منزلت اعلان نمینمایند، جزای چنین کسانی لعنت و ذلّت است؛ زیرا آنچه آنها در بدل کتمان حق خوردهاند، حقتعالی در روز قیامت آن را در شکمهایشان تبدیل به آتش میکند، جزایی کاملاً مطابق با عملکردشان و به منظور اهانت بیشتر، پروردگار با آنها سخن نمیگوید و از آنها اعراض مینماید و گناهانشان را نمیزاید، چون آنها با چنین اعمالی باری از بدیها و عیبها را بر دوش خود حمل کردهاند از اینروی برای آنها عذابی است دردناک.
در این آیه اثبات صفت کلام به خداوند عزوجل نیز میباشد.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ٱشۡتَرَوُاْ ٱلضَّلَٰلَةَ بِٱلۡهُدَىٰ وَٱلۡعَذَابَ بِٱلۡمَغۡفِرَةِۚ فَمَآ أَصۡبَرَهُمۡ عَلَى ٱلنَّارِ ١٧٥﴾.
این کفار تکذیب کننده، هدایت را فروخته و در بدل آن گمراهی را خریدهاند؛ زیرا بر آنها جهالت و کودنی چیره شده، از اینروی عذاب دوزخ را بر مغفرت پروردگار بخشاینده ترجیح دادهاند. چه چیزی آنها را در برابر عذاب صبور میسازد؟! چگونه میتوانند عذابی را که در آن سوختن و سختی است و طاقت فرساست تحمل کنند.
﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ نَزَّلَ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّۗ وَإِنَّ ٱلَّذِینَ ٱخۡتَلَفُواْ فِی ٱلۡکِتَٰبِ لَفِی شِقَاقِۢ بَعِیدٖ ١٧٦﴾.
چنین عذابی را از اینروی میچشند که به کتاب واضح و آشکار کفر ورزیده و حقی را که از جانب پروردگار عالمیان آمده است را تکذیب کردهاند. و مادامی که خداوند عزوجل قرآن را به حق نازل فرموده پس کاملاً بر حق خواهد بود که برای نیکوکار ثواب دهد و برای بدکار عذاب. و آن دسته از یهودیان و نصرانیان که به بعضی از آیات کتاب ایمان آورده و به برخی دیگر کفر ورزیدهاند، از خدا عزوجل دور و در بین خویش همواره نزاع داشته و قلبهایشان نیز از هم جداست و در اختلاف به سر میبرد؛ زیرا زمانی که در بین آیات کتاب تفاوت ایجاد کردند حقتعالی نیز جمع آنها را از هم گسست و از حقیقت دورشان نمود، از اینروی مستحق عذاب شدند.
﴿۞لَّیۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَلَٰکِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ وَٱلۡکِتَٰبِ وَٱلنَّبِیِّۧنَ وَءَاتَى ٱلۡمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ ذَوِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡیَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰکِینَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِیلِ وَٱلسَّآئِلِینَ وَفِی ٱلرِّقَابِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّکَوٰةَ وَٱلۡمُوفُونَ بِعَهۡدِهِمۡ إِذَا عَٰهَدُواْۖ وَٱلصَّٰبِرِینَ فِی ٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَحِینَ ٱلۡبَأۡسِۗ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ صَدَقُواْۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُتَّقُونَ ١٧٧﴾.
مسأله، تنها موضوع توجه به طرف یکی از جهات در مشرق یا مغرب نیست، بلکه قضیه بزرگ، ایمان به خدا عزوجل به عنوان پروردگار و معبود، و اخلاص عبادت نسبت به اوست، چنانچه اصلاح عملکرد و ایمان به ملائکه مطابق وحی آسمانی و اینکه آنها بندگان مقرب خدایند و وظایف مشخصی از خود دارند و همچنان ایمان به کتابهای آسمانی و اینکه این کتابها حقایقی از سوی خداوند متعال است که بر پیامبران خود نازل فرموده مهم و اساسی میباشد.
همچنان قضیه، مربوط به ایمان به پیامبران و اعراف به رسالتشان است، چه آنانی که یادی از آنها صورت گرفته یا نگرفته است.
از نشانههای نیکو کاری یکی هم مصرف سخاوتمندانۀ مال و سرمایه در راه خدا به امید به دست آوردن ثواب و نجات از عقاب اوتعالی است و در این راستا باید ابتدا به اقربا و نزدیکان نظر به تعلقی که به انسان دارند و موجب تحکیم روابط میشود توجه صورت گیرد، بعداً به یتیمها چون سرپرست ندارند، پس از آنها تعهد بگیر تا با آنها نیکی کنند و به مساکین محروم نیز که باید گرسنۀ آنها سیر شود و عریانشان لباس پوشانیده شود و زندگیشان سر و سامان داده شود.
همچنان به وا ماندۀ در راه نیز که نه دوستی دارد و نه همراهی، باید کمک گردد و به نیازش پاسخ مثبت داده شود و بر گدایان تا سرور و خوشحالی در دلهایشان داخل شود و ضرر از آنها دفع گردد. و در راستای آزادی سازی اسیران از نزد کفار و کمک به قرض دار و بر طرف کردن مصیبت محتاج.
همچنان از جملۀ نیکی است: ادای نماز به گونه نیکو توأم با خشوع و خضوع؛ ادای زکات به منظور پاک کردن نفس و مال و کمک به همنوعان؛ اطاعت از خالق متعال و شکر او؛ وفای به عهد و پیمان؛ نیکی در التزام به اتفاقی که بین خالق و مخلوق است؛ صبر بر فقر و دردهای آن؛ داشتن قناعت؛ اخفای حاجت و نیاز با مجامله، فقر با تحمل؛ ترک داد و بیداد در مصیبتها؛ حرص تقوا و لزوم رعایت پرهیزگاری؛ صبر در برابر مصیبتهای از قبیل بیماری و بلیات؛ سپردن تمام امور به پروردگار آسمانها و زمین؛ اعتراض نکردن بر قضا و قدر الهی؛ رعایت صبر در سختیها و جنگ و جهاد، طوری که نباید از میدان جنگ فرار صورت گیرد بلکه به منظور به دست آوردن اجرا و پاداش باید استقامت و ایستادگی شود.
کسی که به چنین صفاتی متصف باشد حقیقتاً مؤمنی است نیکوکار و پرهیزگاری است که به نیکی و تقرب خود رستگار میشود. بنابراین، این «صادق» شامل انجام دهندۀ «طاعات» و «متقی» شامل ترک کنندۀ منهیات میشود.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡقِصَاصُ فِی ٱلۡقَتۡلَىۖ ٱلۡحُرُّ بِٱلۡحُرِّ وَٱلۡعَبۡدُ بِٱلۡعَبۡدِ وَٱلۡأُنثَىٰ بِٱلۡأُنثَىٰۚ فَمَنۡ عُفِیَ لَهُۥ مِنۡ أَخِیهِ شَیۡءٞ فَٱتِّبَاعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَأَدَآءٌ إِلَیۡهِ بِإِحۡسَٰنٖۗ ذَٰلِکَ تَخۡفِیفٞ مِّن رَّبِّکُمۡ وَرَحۡمَةٞۗ فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ بَعۡدَ ذَٰلِکَ فَلَهُۥ عَذَابٌ أَلِیمٞ ١٧٨﴾.
ای مؤمنان! بر شما فرض شده تا در بدل مقتول قاتل را در صورت نبودن موانع و لزوم قصاص، بکشید. آزاد در برابر آزاد، برده در برابر برده و زن در برابر زن کشته میشود. در این زمینه نباید که از حد تجاوز کنید و در بدل قاتل کسی دیگر را آنگونه که جهّال پیش از اسلام میکشتند بکشید یا خون ضعیف را مانند بتپرستان پایمال کنید، بلکه بر شما لازم است همواره در دیّت و قصاص عادل باشید، پس هرگاه حق کسی در قصاص ساقط شود و به دیت راضی گردد ولی ولیّ مقتول نباید در گرفتن دیت خویش از خشونت کار بگیرد و نه هم قاتل در دفع دیّت نباید بخالت نماید بلکه بر هردو لازم است در داد و ستد دیت به یکدیگر احسان کنند.
حقتعالی در این زمینه آسانگیری نموده و از روی ترحّم بر قاتل و اهل مقتول، دیّت را مشروع نموده است. با این حال اگر کسی دیت بگیرد و قاتل را هم بکشد، چنین شخصی قطعاً و یقیناً مترکب جهل و نادانی و ظلم شده است و پروردگار برای چنین کسی عذابی دردناک در بدل گناهش آماده نموده است.
﴿وَلَکُمۡ فِی ٱلۡقِصَاصِ حَیَوٰةٞ یَٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ ١٧٩﴾.
و برای شما ای مؤمنان! در قصاص قاتل مایۀ حیات است؛ زیرا اگر انسانی یقین داشته باشد در صورت ارتکاب جرم قتل کشته میشود چنین انسانی هیچگاه دست به کشتن کسی دیگر نمیزند و به این ترتیب امنیت جامعه حفظ میگردد و زندگی مردم سر و سامان و جانشان در امان قرار میگیرد و منجر به سعادت جامعه میشود. با این حال اسرار تشریع و حکمتهای خالق و محاسن دین مبین اسلام را کسی میداند که دارای عقل سالم و بصیرت بوده، وجدان پاک داشته باشد.
تشریع قصاص به منظور این است که بندۀ، تقوای خدای خود را رعایت کند و از بغاوت، تجاوز، ظلم به دیگران و شکستن حرمت خون آنها دوری گزیند.
﴿کُتِبَ عَلَیۡکُمۡ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ إِن تَرَکَ خَیۡرًا ٱلۡوَصِیَّةُ لِلۡوَٰلِدَیۡنِ وَٱلۡأَقۡرَبِینَ بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُتَّقِینَ ١٨٠﴾.
ای مؤمنان! ما بر شما واجب نمودیم هرگاه یکی از شما در شُرُف مرگ قرار میگیرد باید برای والدین و نزدیکان خود از میراث خویش وصیت کند. این وصیت به اندازۀ یک سوم و به گونهای باید باشد که به ورثه زیانی نرسد و از این طریق خود را از اجر و مزد کار نیکش محروم نسازد، چنانچه نباید نزدیکان خود را از نیکی و احسان فراموش کند و ضمناً در خصوص تقسیم اموال در بین ورثه نیز نباید مرتکب ظلم و ستم شود. چنین کاری بر یک انسان متقی که از خدای خود میترسد لازم و ضروری است.
بعداً این حکم با آیه میراث که سهم هر صاحب حقی را با درجه قرابت آن مشخص نموده، نسخ شد و از این میان کسانی که مستحق ارث نبودند نیز از دائرۀ میراثبَران بیرون شدند، پس پاک و منزه است پروردگار حق.
﴿فَمَنۢ بَدَّلَهُۥ بَعۡدَ مَا سَمِعَهُۥ فَإِنَّمَآ إِثۡمُهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ ١٨١﴾.
کسی که این وصیّت را تغییر دهد یا تحریف نماید و یا وصیّت وصی یا عمل کاتب و شهادت شاهد را کتمان کند، جرم چنین اعمالی فقط بر مجرم است؛ زیرا این شخص در امانت خیانت نموده و حقوق مردم را ضایع کرده است. و بر خدا عزوجل هیچ چیزی پوشیده نیست؛ زیرا او بر نیتها آگاه و تمام آوازها را میشنود و بر تمام اعمال و حالالت مطلع است پس وای بر کسی که وصیت را تبدیل کند و یا در آن تغییر و تحریفی صورت دهد.
﴿فَمَنۡ خَافَ مِن مُّوصٖ جَنَفًا أَوۡ إِثۡمٗا فَأَصۡلَحَ بَیۡنَهُمۡ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ١٨٢﴾.
اگر کسی از این بیم داشت که وصیت کننده در وصیت خود از طریق تمایل به طرف ورثه عدالت نکند و مرتکب ظلم شود و در میراث ضرری را روا دارد و موصیله را محروم نموده و از طریق ابطال حق، مرتکب گناه شود، در چنین حالتی بر کسی که اراده خیر دارد باکی نیست وصیت کننده را امر به عدالت و احسان و ترک ضرر رسانی و یا قبول آن را بکند تا بر وارث به گونه مناسبتر و بر موصیله با وجه بهتر وصیت نماید. حقتعالی از مجتهد دَرمیگذرد و بر خطا و اشتباهش او را مواخذه نمینماید بلکه در بدل تلاشش به او مزد میدهد؛ زیرا خداوند عزوجل بر بندگان خود مهربان است.
این آیه دلالت بر فضل اصلاح در بین مردم و جواز اجتهاد و پاداش مجتهد براساس نیتش دارد.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ ١٨٣﴾.
ای مؤمنان! همانا حقتعالی بر شما روزۀ ماه رمضان را فرض کرده است، درست همانگونه که بر امتهای گذشته فرض کرده بود، پس چونان که امتهای گذشته به امتثال خدا عزوجل پرداختند شما نیز چنین کنید؛ زیرا روزه موجب ایجاد تقوا در شما از طریق اجرای امر و شکستن نفس اماره و اجتناب از نواهی و مخالفت با هوای نفس میشود و در آن مبارزه با شیطان نیز نهفته است.
﴿أَیَّامٗا مَّعۡدُودَٰتٖۚ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَیَّامٍ أُخَرَۚ وَعَلَى ٱلَّذِینَ یُطِیقُونَهُۥ فِدۡیَةٞ طَعَامُ مِسۡکِینٖۖ فَمَن تَطَوَّعَ خَیۡرٗا فَهُوَ خَیۡرٞ لَّهُۥۚ وَأَن تَصُومُواْ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ١٨٤﴾.
صیام فرض، روزهای معدود و اندک است که نظر به رحمت و لطف پروردگار بعد از مدتی طولانی به شما میرسد و خوردن از روزه گرفتن به مراتب بیشتر است. اما مریضی که صیام بر او دشوار است و همچنان مسافر میتوانند روزه را در نهار رمضان بخورند و بعداً به تعداد روزهایی که خوردهاند روزه گرفته و قضا بیاورند.
کسی که توان روزه گرفتن دارد اما در آن دچار مشقت شدید میشود مانند پیر کهنسال، بر وی مجاز است تا روزه را بخورد ولی در بدل هر روز باید یک مسکین را طعام دهد. روزهای روزه از روزهای فطر برای شما بهتر است؛ زیرا روزه منجر به حصول اجر و پاداش الهی و تربیت شدن بر اعمال خیر و تلبیۀ امر و عادت گرفتن بر صبر و استقامت میشود و اگر شما منافع و فوائد آن را بدانید حتماً روزه میگیرید.
﴿شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ فِیهِ ٱلۡقُرۡءَانُ هُدٗى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَٰتٖ مِّنَ ٱلۡهُدَىٰ وَٱلۡفُرۡقَانِۚ فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ ٱلشَّهۡرَ فَلۡیَصُمۡهُۖ وَمَن کَانَ مَرِیضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَیَّامٍ أُخَرَۗ یُرِیدُ ٱللَّهُ بِکُمُ ٱلۡیُسۡرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ ٱلۡعُسۡرَ وَلِتُکۡمِلُواْ ٱلۡعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰکُمۡ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ ١٨٥﴾.
ماه رمضان دارای شرفی بزرگ، مقامی والا و منزلتی ستوده است و مناسبتی نیکو به شمار میرود. در همین ماه شما را با نزول تمام قرآن کریم از لوح محفوظ به آسمان دنیا، اکرام و احترام کردیم، قرآنی که سیِر سعادت، عزّت، مجد، نجات، پیروزی و رستگاریتان در هردو سراست، پس شکر خدا عزوجل را بر این نعمت، از طریق روزه این ماه بر جای آورید.
در قرآن کریم برای شما دلائل واضح و آشکاری از علم نافع و عمل صالح، بیان حلال از حرام، حق از باطل، خیر از شرّ و اطلاعات گذشتگان و امور آینده نهفته است. بر انسانهای سالم و مقیم که این ماه را درمیابند لازم است آن را روزه بگیرند؛ زیرا عذری در خوردن روزه ندارند؛ ولی مریض و مسافر تا زمان شفا یابی و اقامت معذور شمرده میشوند ولی روزهایی را که خوردهاند باید قضا بیاورند.
و چون حقتعالی ارادۀ آسانگیری دارد برای مریض و مسافر خوردن روزه را مباح نموده و آن را فقط یکماه و از صبح تا شب فرض گردانیده است و این آسانگیری را در حق تمام احکام شرعی به گونهای روا داشته در آنها هیچگونه تکلّف، مشقت و سختی نیست، چون خداوند عزوجل اراده ندارد ما را در سختی و مشکل قرار دهد بلکه از لطف و رحمت اوست که سختیها را از ما فرو گذاشته است پس حمد و سپاس و شکر بر او.
و هر کس روزه را بنابر عذر بخورد و سپس به تعداد روزهای افطار شده قضا آورد، در حقیقت عداد روزهای روزه را تکمیل نموده، اما بر کسی که توانائی دارد و معذور نباشد مجاز نیست تا بعضی از روزهای رمضان را روزه بگیرد و برخی دیگر را بخورد بلکه لازم است تمام روزها را تکمیل کند و هرگاه ماه رمضان پایان یابد و شما هلال فطر را دیدید باید که در پایان ماه و بعد از دیدن هلال فطر و انقضای روزهای عید تکبیر بگوئید؛ زیرا روزهای عید برای خوشحالی و جشن گرفتن است و تا از این طریق شکر مولی بر نعمتهایش برجای آورده شود که او صاحب تمام مواهب و حافظ عطایا و هدیه دهندۀ خیرات و برکات است.
﴿وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌۖ أُجِیبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡیَسۡتَجِیبُواْ لِی وَلۡیُؤۡمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمۡ یَرۡشُدُونَ ١٨٦﴾.
برخی از صحابه گفتند ای رسول صلی الله علیه و آله و سلم آیا پروردگار به ما نزدیک است که با او آهسته سخن بگوئیم و یا دور است که با آواز بلند؟ حقتعالی بندگان خود را خبر داد که اوتعالی شنوا، نزدیک و پاسخگوست و دعاهای آنها را میشنود و نیازها و مشکلاتشان را بر طرف مینماید، اوست که غم و اندوه را از آنان دور میسازد و بر احوال آنها آگاه است پس بر بندگان خدا عزوجل لازم است تا او را همواره بخوانند و هیچگاه ناامید نشوند که کرم خدا عزوجل وسیع و عطای او بسیار و فضلش عظیم است.
همچنان لازم است تا مؤمنان از طریق پیروی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خدای خود را عبادت کنند و به شریعتش عمل نمایند و به تمام آنچه در کتابش نازل شده باور داشته باشند. پذیرش قول خدا عزوجل عمل، ایمان اعتقاد، و دعا قول است به این ترتیب دین عبارت از قول، عمل و اعتقاد است و هر که خدا عزوجل را اطاعت کند حتماً رهیاب شده است؛ زیرا برای چنین کسی راه درست الهام شده و از خطا محافظت گردیده و با هوی و هوس مخالفت نموده است. پس ثمره و نتیجه عمل صالح زیادت ایمان و عاقبت طاعت زیادت در هدایت است.
﴿أُحِلَّ لَکُمۡ لَیۡلَةَ ٱلصِّیَامِ ٱلرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَآئِکُمۡۚ هُنَّ لِبَاسٞ لَّکُمۡ وَأَنتُمۡ لِبَاسٞ لَّهُنَّۗ عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّکُمۡ کُنتُمۡ تَخۡتَانُونَ أَنفُسَکُمۡ فَتَابَ عَلَیۡکُمۡ وَعَفَا عَنکُمۡۖ فَٱلۡـَٰٔنَ بَٰشِرُوهُنَّ وَٱبۡتَغُواْ مَا کَتَبَ ٱللَّهُ لَکُمۡۚ وَکُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَکُمُ ٱلۡخَیۡطُ ٱلۡأَبۡیَضُ مِنَ ٱلۡخَیۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ مِنَ ٱلۡفَجۡرِۖ ثُمَّ أَتِمُّواْ ٱلصِّیَامَ إِلَى ٱلَّیۡلِۚ وَلَا تُبَٰشِرُوهُنَّ وَأَنتُمۡ عَٰکِفُونَ فِی ٱلۡمَسَٰجِدِۗ تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَقۡرَبُوهَاۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ ءَایَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَتَّقُونَ ١٨٧﴾.
حقتعالی بعد از تحریمی که در نهار رمضان راجع به برخی اشیا صورت داد، اکنون بیان میدارد که برای شما مقاربت زنها در شبهای ماه رمضان حلال است؛ زیرا زنها مایۀ ستر و عفاف و آرامش شما مرداناند و بدیهایتان را میپوشانند و شما را در نگهداری چشمانتان از نا محرمان کمک و یاری میرسانند و موجب حفظ عورتهایتان میگردد، ضمن اینکه زن برای مرد مایۀ آرامش قلب و استقرار نفس است. مردان نیز لباس همسران خویش اند؛ چون مرد مایۀ زیبائی، ستر و عفت زن است و وی را از حرام حفظ مینماید.
چگونه عبارت قرآنی که این رابطه را بیان داشته لطیف و دارای چه اشارات نیکوئی است!!
سبب اباحت مقاربت در شبهای رمضان برمیگردد به این امر که حقتعالی میداند برخی از مسلمانان قبلاً اگر در شب رمضان با همسران خویش مقاربت مینمودند در معرض جزا و عقوبت قرار میگرفتند ولی نظر به رحمت و لطفی که خداوند عزوجل نسبت به بندگان خود دارد در این زمینه تخفیف ایجاد نمود و رخصت عطا کرد. بنابراین مقاربت با همسر در شبهای رمضان به اجماع تمام علمای امّت و بنابر این آیه مباح است.
خدایتعالی با قبول توبۀ بندگان بر آنها لطف نموده و آنان را بر آنچه گذشته مؤاخذه نمینماید و بعد از ارائه این رخصت و اذن، مقاربت به نیّت طلب فرزند و حفظ نفس و ادای حق اشکالی ندارد، از اینروی لازم است در مقاربت با همسر نیتهای خود را پاک سازید و مقاربت را به منظور لذتجوئی زود گذر انجام ندهید؛ زیرا ملذّات نیز با داشتن نیّت درست، عبادت میشود.
پس در شبهای رمضان بخورید و بیاشامید تا زمانی که صبح صادق طلوع کند و شما بتوانید خط سفید طناب گونی که در آسمان به صورت عرضی ظاهر میشود را از خط سیاه شب تشخیص دهید، و چون این حالت فرا رسید باید از خوردن و نوشیدن و مقاربت و تمام مفطرات تا غروب آفتاب خودداری کنید. و اگر کسی در مسجد معتکف است نباید با همسر خود حتی در شبهای رمضان نیز مقاربت کند؛ زیرا زمان و مکانی که در آن قرار دارد حرمت خاصی برخوردار است.
اینها محارم خدا عزوجل حدود، اوامر و نواهی اوست که نباید در آنها تجاوز و حرمت شکنی کنید. اینکه در آیه: «فلا تقربوها» به کار رفته برای بیان این امر است که انسان نباید حتی به اموری که منجر به چنین حرمت شکنیهایی میشود نیز نزدیک شود.
و اینگونه حقتعالی برای شما احکام خود را بیان میدارد تا از حرام اجتناب کنید و تقوای خدای علاّم را رعایت نمائید و از عذابش بر حذر باشید و ثوابش را بطلبید.
﴿وَلَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ وَتُدۡلُواْ بِهَآ إِلَى ٱلۡحُکَّامِ لِتَأۡکُلُواْ فَرِیقٗا مِّنۡ أَمۡوَٰلِ ٱلنَّاسِ بِٱلۡإِثۡمِ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ١٨٨﴾.
هیچیک از شما نباید اموال دیگری را بنابر حرام و رشوت بخورد در حالی که شما بطلان چنین چیزی را و نهیی که از آن صورت گرفته را میدانید. قرار گرفتن این آیه بعد از آیه روزه به منظور بیان این امر است که امتناع از طعام در این ماه موجب امتناع از محرمات در همۀ زمانهاست، چنین چیزی زمانی صورت میگیرد که انسان نفْس خود را بشکند و آن را تربیه و تهذیب نماید و یقیناً بهترین راه برای رسیدن به این هدف روزه است؛ زیرا صبر، استقامت و تأدیب نفس از ناحیۀ روزه به دست میآید. بنابراین، خوردن اموال مردم با ارتکاب گناه، خیانت، فریب و انواع و اقسام معاملات حرام، به هیچ وجه مجاز نیست، چنانچه نباید انسان بر اموال دیگران از طریق غصب، ظلم، سرقت، انکار عاریت و امانت تجاوز کند. سپس خدایی که ما را بر حفظ نفسهایمان امر نموده و از کشتن انسان نهی فرموده است و هدایت داده تا اموال را حفظ کنیم و از باطل اجتناب نمائیم و اَعراض و نوامیس مردم را جز به حدود و تعذیرات هَتْک نکنیم.
﴿۞یَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡأَهِلَّةِۖ قُلۡ هِیَ مَوَٰقِیتُ لِلنَّاسِ وَٱلۡحَجِّۗ وَلَیۡسَ ٱلۡبِرُّ بِأَن تَأۡتُواْ ٱلۡبُیُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَٰکِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنِ ٱتَّقَىٰۗ وَأۡتُواْ ٱلۡبُیُوتَ مِنۡ أَبۡوَٰبِهَاۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ ١٨٩﴾.
ای محمد ج! مردم از تو دربارۀ حکمت هلال میپرسند که چرا در آغاز کوچک و سپس رفته رفته بزرگ میشود؟ به آنها خبر بده که حقتعالی میخواهد از این طریق برای شما اوقات عبادات و طاعاتی همچون روزه، زکات، حج و غیره را مشخص سازد.
عمل شایسته این نیست که به خانههای خود از پشت آن داخل شوید چنانچه در جاهلیت چنین میکردید ولی طاعت و عبادت شرعی نه بدعتی و جاهلی، امتثال امر خدا عزوجل و داخل شدن به خانهها از دروازههایش است، البته این کار باید همگام و همراه با ترک منکرات و مخالفت نکردن اوامر باشد، زیرا رستگاری و پیروزی در چنین کاری است.
﴿وَقَٰتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ٱلَّذِینَ یُقَٰتِلُونَکُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ ١٩٠﴾.
و با کفار به منظور اعلای کلمۀ خدا عزوجل نه اغراض و اهداف دنیوی و جاهلی بجنگید و جز با کسی که با شما میجنگد، نجنگید و کسی که با شما صلح میکند یا معاهدهای منعقد مینماید و به موجب معاهدۀ خود عمل مینماید نیز نجنگید و هیچگاه تجاوز نکنید به خصوص در کشتن پیر مردان، زنان، کودکان، اسیران و کسانی که با شما معاهده دارند و کسانی که امانشان دادید؛ زیرا خداوند عزوجل تجاوز و تجاوزگران، ستم و ستمگران را دوست ندارد.
به میزان عدالت و رحمت خدا عزوجل حتی با دشمنانش بنگرید، راستی چقدر شریعت و دین بزرگ و با عظمتی دارد.
﴿وَٱقۡتُلُوهُمۡ حَیۡثُ ثَقِفۡتُمُوهُمۡ وَأَخۡرِجُوهُم مِّنۡ حَیۡثُ أَخۡرَجُوکُمۡۚ وَٱلۡفِتۡنَةُ أَشَدُّ مِنَ ٱلۡقَتۡلِۚ وَلَا تُقَٰتِلُوهُمۡ عِندَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ حَتَّىٰ یُقَٰتِلُوکُمۡ فِیهِۖ فَإِن قَٰتَلُوکُمۡ فَٱقۡتُلُوهُمۡۗ کَذَٰلِکَ جَزَآءُ ٱلۡکَٰفِرِینَ ١٩١﴾.
هرجای که کفار را یافتید بکشید خواه در ماههای حرام باشد یا حلال و آنها را از دیار خویش بیرون کنید؛ زیرا آنها با شما جنگیدند و شما را از خانههایتان بیرون کردند. به آنها طعم تلخ حرمان از امنیت و درد دوری وطن را بچشانید چون فتنه، آزار و اذیتی که در حق مؤمنان به خاطر دین و ممانعت آنها از مسجد الحرام اعمال میدارند بسیار ضرر آلودتر از جنگ با آنها در ماههای حرام است.
در مسجد الحرام نظر به عظمت و حرمتی که دارد شما آغازگر جنگ نباشید بلکه بگذارید آنها شروع کنند و چون این کار را کردند یقیناً شروع کننده ظالم و ستمگار است و ایستادگی در برابر تجاوز آنها واجب و ضروری میباشد، پس بر شما لازم است تا اذیت آنها را باز دارید و شمشیر را بر آنها از نیام بر کشید، این است جزای هر مجرم تجاوزگر تا که دین، ملت و شریعت محفوظ بماند و حق همیشه بلند باشد.
﴿فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ١٩٢﴾.
اگر آنها جنگ با مسلمانان را ترک کردند و به دین اسلام گرویدند پس هرگز با آنها نجنگید؛ زیرا حالت آنها متحول شده و خداوند عزوجل بر کسی که توبه پذیر است و بازگشت رجوع کنندگان را میپذیرد چنانچه این تعامل مایه سلامتی تمام کسانی است که به صلح و عدم تعرض میاندیشند.
﴿وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَکُونَ فِتۡنَةٞ وَیَکُونَ ٱلدِّینُ لِلَّهِۖ فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ فَلَا عُدۡوَٰنَ إِلَّا عَلَى ٱلظَّٰلِمِینَ ١٩٣﴾.
و با کسانی که با اسلام میجنگند و دست به بُتپرستی میزنند بجنگید تا شأن و شوکتشان از بین برود و دولت، نیرو و قوتی نداشته باشند و نتوانند از طریق قدرت خویش به شما آزار و اذیت برسانند. حق گاهی از طریق جلادان حفظ میشود و اسلام را نمیتوان گاهی جز از طریق جهاد و مبارزه یاری رسانید. پس اگر از شرک و جنگ با شما دست بر داشتند در چنین حالتی اگر کسی با آنها میجنگد یقیناً که تجاوز نموده در حالی که تجاوز جز بر ظالم و ستمگار نیست.
این آیه دلالت بر لزوم صلح با کسی دارد که با مسلمانان صلح میکند چنانچه دلالت بر وفای به عهد با کسی که با آنها عهد میبندد نیز دارد.
﴿ٱلشَّهۡرُ ٱلۡحَرَامُ بِٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَامِ وَٱلۡحُرُمَٰتُ قِصَاصٞۚ فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ عَلَیۡکُمۡ فَٱعۡتَدُواْ عَلَیۡهِ بِمِثۡلِ مَا ٱعۡتَدَىٰ عَلَیۡکُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِینَ ١٩٤﴾.
اگر با شما در ماههای حرام جنگیدند شما نیز با آنها در ماههای حرام بجنگید؛ زیرا کسی که مرتکب کار حرامی شود مطابق آن عذاب میگردد؛ به عنوان مثال اگر کسی بکشد کشته میشود و اگر زخمی کند زخمی میشود و اگر مالی را بدزدد از مالش به همان مقداری که دزدیده مصادره میگردد، چون عدالت چنین چیزی را ایجاب میکند. و هرگاه کسی بر شما تجاوز کند، هیچگاه از این تجاوز دست برنمیدارد مگر اینکه با او معامله بالمثل کنید ولی در این جنگ مراقب خدای خود باشید و هیچگاه شما آغازگر جنگ نباشید و جز با کسانی که با شما میجنگند نجنگید؛ زیرا حقتعالی کسی را که تقوا داشته باشد و حدود خدا عزوجل را رعایت کند دوست دارد و همواره اوتعالی چنین شخصی را نصرت و یاری میدهد و حمایتش مینماید، بنابراین معیت خدا عزوجل در این آیه به معنی قرب و ولایت و حفظ و رعایت است.
﴿وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَلَا تُلۡقُواْ بِأَیۡدِیکُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُکَةِ وَأَحۡسِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ ١٩٥﴾.
اموال خود را در راه اعلای کلمه خدا و نصرت دین انفاق کنید اگر چنین نکنید کفّار تقویت میشوند و بر شما تسلط پیدا میکنند و هلاکتان مینمایند. بنابراین هر کسی که جهاد در راه خدا عزوجل و انفاق مال در این راه را ترک کند در واقع خود را در معرض هلاکت قرار داده است. طی طریق سربلندی بدون مشکل نیست و مشقت دیدن در راه درست، پیروزی و رستگاری است، ای بسا راحتی که ندامت و پشیمانی و ذلّت به دنبال دارد و هر که به دنبال مرگ باشد زندگی برایش بخشیده میشود. بر شماست تا اعمال خود را با اخلاص و متابعت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و احسان از طریق مصرف مال و گفتن سخن نیکو و اتقان در عمل نیکو بسازید و حقتعالی کسانی که در اعمال خود نیکی میکنند را دوست دارد.
﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۖ وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَکُمۡ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡیُ مَحِلَّهُۥۚ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوۡ بِهِۦٓ أَذٗى مِّن رَّأۡسِهِۦ فَفِدۡیَةٞ مِّن صِیَامٍ أَوۡ صَدَقَةٍ أَوۡ نُسُکٖۚ فَإِذَآ أَمِنتُمۡ فَمَن تَمَتَّعَ بِٱلۡعُمۡرَةِ إِلَى ٱلۡحَجِّ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۚ فَمَن لَّمۡ یَجِدۡ فَصِیَامُ ثَلَٰثَةِ أَیَّامٖ فِی ٱلۡحَجِّ وَسَبۡعَةٍ إِذَا رَجَعۡتُمۡۗ تِلۡکَ عَشَرَةٞ کَامِلَةٞۗ ذَٰلِکَ لِمَن لَّمۡ یَکُنۡ أَهۡلُهُۥ حَاضِرِی ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ ١٩٦﴾.
هر کسی از شما که شروع به حج یا عمره میکند باید مناسک خود را تمام نماید و در هردو اخلاص را رعایت کنید و اگر بین شما و حج یا عمره مانعی مانند بیماری یا دشمن واقع شد یا از منیت راه بیم داشتید در این صورت از احرام خارج شده و آنچه در دسترس دارید از قبیل شتر، گاو یا گوسفند ذبح کنید و مجاز نیست که با تراشیدن موی یا کم کردن آن از احرام بیرون شوید مگر اینکه هدی خود را یا در حرم و یا در جایی که منع شدید ذبح کنید. اما محرمی که مجبور میشود به علت بیماری سر خود را بتراشد بر او لازم است که یا سه روز روزه بگیرد و یا شش تن مسکین را طعام دهد و یا گوسفندی را برای فقرا ذبح کند.
ولی اگر خوفی وجود نداشت و شما از خانه کعبه منع نشدید در چنین حالتی اگر در ماههای حج عمره کردید و بعد از آن مراسم حج را بر جای آوردید بر شما لازم است تا به شکرانۀ موفقیت در ادای حج که از سوی حقتعالی به شما اعطا شده گوسفندی را ذبح کنید. و اگر کسی توان خریداری هدی را نداشت بر او لازم است ده روز روزه بگیرد، سه روز را در حین مراسم حج و هفت روز را بعد از بازگشت به وطن خویش. این هدی بر کسی لازم است که از حرم دور باشد بنابراین بر اهل حرم ذبح لازم نیست و بر شماست تا همواره تقوای خدا عزوجل را در انجام مراسم حج و اجتناب از ممنوعات و ذبح و هدی رعایت کنید؛ زیرا حقتعالی کسی را که معصیت انجام دهد به عذاب شدید دچار میسازد پس باید انسان از خدا عزوجل حذر داشته باشد.
﴿ٱلۡحَجُّ أَشۡهُرٞ مَّعۡلُومَٰتٞۚ فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ ٱلۡحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِی ٱلۡحَجِّۗ وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَیۡرٖ یَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُۗ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیۡرَ ٱلزَّادِ ٱلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُونِ یَٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ ١٩٧﴾.
حج در ماههای محدود و معین انجام میشود، این ماهها عبارت اند از: شوال، ذوالقعده و ده روز از ذی الحجه. پس هر کسی نیّت حج کرد باید با همسر خویش مقاربت، با برادران خود مخاصمه و از خالق خود نافرمانی نکند. البته تنها ترک معاصی کافی نیست بلکه باید همواره تلاش کنید تا اعمال صالحه همچون سخن نیکو و ذکر بگوئید و صدقه بدهید و همواره از اخلاق نیکو و شایسته برخوردار باشید؛ زیرا حقتعالی اسرار و آنچه را در نهاد انسان وجود دارد میداند و جزای هر کسی را مطابق اعمالش میدهد. و بر شماست تا توشۀ سفر را در جریان مراسم حج با خود بگیرید و توشۀ آخرت را نیز فراموش ننمائید؛ زیرا این توشه بزرگترین بهره برای روز معاد و بازگشت است و ای صاحبان عقل و خرد از عذاب من با انجام طاعات و عبادات و دوری از معصیت بر حذر باشید.
﴿لَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّکُمۡۚ فَإِذَآ أَفَضۡتُم مِّنۡ عَرَفَٰتٖ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ عِندَ ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِۖ وَٱذۡکُرُوهُ کَمَا هَدَىٰکُمۡ وَإِن کُنتُم مِّن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلضَّآلِّینَ ١٩٨﴾.
بر شما گناهی نیست اگر در حین مراسم حج دست به تجارت بزنید؛ زیرا نظر به اینکه حج موسمی برای دنیا و آخرت است خرید و فروش در آن مباح میباشد، آگاه باشید که رازق خداوند متعال عزوجل است پس روزی را با رعایت اسباب از او طلبید.
و هرگاه از عرفات بازگشتید در کنار مشعرالحرام در مزدلفه بایستید و ذکر خداوند عزوجل را و دعای بسیار بگوئید و از اینکه حقتعالی شما را به راه راست هدایت نموده شکر گذار او باشید؛ زیرا شما قبل از هدایت او در گمراهی قرار داشتید و این پروردگار بود که شما را از گمراهی و جهالت نجات داد.
﴿ثُمَّ أَفِیضُواْ مِنۡ حَیۡثُ أَفَاضَ ٱلنَّاسُ وَٱسۡتَغۡفِرُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ١٩٩﴾.
و با مردم از عرفات پائین شوید نه از مزدلفه زیرا قریشیان برای خود در مزدلفه از سایر مردم امتیاز خاصی قایل بودند و بر شماست تا در جریان این پائین شدن استغفار کنید؛ زیرا اعمال انسان طبیعتاً خالی از نقصان و کوتاهی نیست و در ضمن تا عجب طاعت که احیاناً به آن دچار میشوید از شما زدوده شود و حقتعالی با ستر کردن گناه را میبخشد و به بندگان ضعیف و فقیر خویش رحم مینماید چون او بسیار بخشنده و مهربان است.
﴿فَإِذَا قَضَیۡتُم مَّنَٰسِکَکُمۡ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَذِکۡرِکُمۡ ءَابَآءَکُمۡ أَوۡ أَشَدَّ ذِکۡرٗاۗ فَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا وَمَا لَهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖ ٢٠٠﴾.
و هرگاه مناسک حج را کامل کردید بر شماست تا ذکر پروردگار خویش را به گونۀ بسیار بگوئید همانگونه که مفاخر پدران و اجداد خود را ذکر میکنید؛ زیرا حقتعالی به مدح و ستایش از همه کس سزاورتر است.
و از مردم گروهی هدفی جز دنیا ندارند و به خاطر آن سعی و کوشش میکنند و میخواهند به سرمایه و متاع فانی و زائل آن برسند، برای چنین کسانی در آخرت هیچ نصیبی از نعمتهای پروردگار نیست چون اینها آخرت خود را در بدل دنیا فروختهاند.
﴿وَمِنۡهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗ وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ٢٠١﴾.
و از مردم گروهی اند که از خدای خود خیر هردو دنیا را میخواهند، هم صحت، عافیت، ستر، مجد، پیروزی و غنامندی دنیا را و هم میخواهند تا آنان را به رستگاری و نعمتهای ماندگار آخرت در بهشت، در جایگاه صدق نزد پادشاه مقتدر برساند و آنان را از آتش دوزخ و غصب خدای جبار وقایه کند.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ نَصِیبٞ مِّمَّا کَسَبُواْۚ وَٱللَّهُ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ ٢٠٢﴾.
اینها رستگاران نیکوکار و سعادتمندان مختاریاند که دعای نیکو کردند پس برای آنها پاداش و ثواب بزرگی است، پاداشی مانند: روشنی چشم، خورسندی روحی و امنیت در جوار خدای رحمان؛ زیرا حقتعالی به زودی قیامت را به منظور مجازات دائر میکند و در آن روز هر کسی پاداش خود را دریافت میدارد و اوتعالی در حساب و کتاب بسیار سریع است و خیلی زود به حساب تعداد بسیاری رسیدگی مینماید و این کار بر او خیلی سهل و آسان است.
﴿۞وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ فِیٓ أَیَّامٖ مَّعۡدُودَٰتٖۚ فَمَن تَعَجَّلَ فِی یَوۡمَیۡنِ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِۖ لِمَنِ ٱتَّقَىٰۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّکُمۡ إِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَ ٢٠٣﴾.
و ذکر خدای را در ایام حج به کثرت بر جای آورید که این روزها معدود است و خیلی زود سپری میشود، پس قدرتش را بدانید و هر که از شما در خروج از منی بعد از روزهای یازده و دوازده عید قربان عجله کند بر او حرج و گناهی نیست و آنکه تا اکمال روز سیزدهم تأخیر کند برایش بهتر است، این حکم برای کسی است که از تهدید پروردگار خود میترسد و بر شماست تا از خدا عزوجل بترسید و مراقب حدودش باشید؛ زیرا همه شما نزد پروردگار خود به منظور حساب و کتاب جمع میشوید.
در این آیه به قضیه حشر یا جمع آوری مردم از اینروی اشاره شده که اجتماع مردم در حج انسان را به یاد حشر و نشر قیامت میاندازد.
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یُعۡجِبُکَ قَوۡلُهُۥ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَیُشۡهِدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا فِی قَلۡبِهِۦ وَهُوَ أَلَدُّ ٱلۡخِصَامِ ٢٠٤﴾.
قرآن کریم بعد از ذکر نیکوکاران به ذکر بدکاران فاسق میپردازد و خبر میدهد که از میان آنها کسانی نظر به فصاحت و بلاغتی که دارند در دل تو رخنه میکنند و قلب تو ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم از این ناحیه شادمان و خورسند میشود در حالی که او دروغگویی فاجر و بدکار و منافقی خیانتکار است و به منظور ازدیاد نفاق خویش خدا عزوجل را شاهد میگیرد که نسبت به اوتعالی و دین و پیامبرش محبت دارد در حالی که در مبارزه با دین از جملۀ دشمنان لدود است.
این حالت شأن تمام منافقین در تمام عصرها و زمانهاست.
﴿وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِی ٱلۡأَرۡضِ لِیُفۡسِدَ فِیهَا وَیُهۡلِکَ ٱلۡحَرۡثَ وَٱلنَّسۡلَۚ وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ ٱلۡفَسَادَ ٢٠٥﴾.
و هرگاه این شخص از محضر تو بیرون و متولی کاری از امور مردم شود، دست به فساد و ایجاد فتنه و نزاع در بین آنها میزند، کاری که منجر به اتلاف زراعت و کشتن انسانها و تباهی سرزمینها میشود در حالی که حقتعالی از هر تبه کار بدکار و هر حقیر خبیث بیزار است و فسادکاران در امور دین و دنیا نزد او مبغوضاند؛ زیرا اوتعالی همواره به اصلاح و آبادانی امر میکند.
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُ ٱتَّقِ ٱللَّهَ أَخَذَتۡهُ ٱلۡعِزَّةُ بِٱلۡإِثۡمِۚ فَحَسۡبُهُۥ جَهَنَّمُۖ وَلَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ ٢٠٦﴾.
و هرگاه این منافق را نصیحت کنند که از خدا عزوجل بترس! کبر و غروری که دارد او را بر ازدیاد گناه و جرم از روی عناد و استخفاف به دین وا میدارد، برای چنین کسی چز آتش دوزخ بهرهای نیست و همین آتش دوزخ برای او کافی است و در آن همیشه جاوید خواهد بود، چقدر بد جایگاهی دارد کسی که غضب خدا عزوجل را فراهم کند؟!
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَشۡرِی نَفۡسَهُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ رَءُوفُۢ بِٱلۡعِبَادِ ٢٠٧﴾.
در این میان گروهی دیگر از انسانها هستند که از منافقان تفاوت بسیار دارند، اینها نیکوکاران بر گزیده شده و کسانیاند که جان و مال خود را در راه یاری رسانیدن به دین خدا عزوجل سودا میکنند و در بدل رضوان خدا عزوجل و بهشت او را میخرند؛ نمونۀ عینی چنین کسانی صهیب رومی س یا همان صحابیی است که تمام دار و ندار خود را به مشرکین واگذاشت و با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه هجرت کرد.
آنچه مایۀ موفقیت اینان در انجام این عمل بزرگ و ارزشمند بوده، پروردگار عظیم الشأن است؛ زیرا اوتعالی بر بندگان خود رؤوف و مهربان است و آنان را به سوی روشهای رهنمایی میکند که بهتر است و از زیان نیز با بهترین وجه دور میسازد و برای کسی که رؤوف باشد او را در جهت کسب رضوان خود توفیق میدهد.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱدۡخُلُواْ فِی ٱلسِّلۡمِ کَآفَّةٗ وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِۚ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞ ٢٠٨﴾.
ای مؤمنان! همۀتان داخل اسلام شوید و تمام شرایع، احکام و سنن آن را بپذیرید و آن را تجزیه نکنید که برخی از احکام آن را بگیرید و حصهای دیگر را فرو گذارید و از قدم گذاشتن در مسیر بد شیطان بر حذر باشید و تا میتوانید از این راهها دور شوید؛ زیرا شیطان تلاش میکند شما را در آنچه مایۀ ضررتان است واقع گرداند و از آنچه مایۀ خوشحالیتان است دور کند، محققاً که دشمنی و عداوت او کاملاً واضح و آشکار شده است.
﴿فَإِن زَلَلۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡکُمُ ٱلۡبَیِّنَٰتُ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ٢٠٩﴾.
و اگر بعد از اینکه برای شما صدق پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و درستی رسالتش با دلائل و براهین روشن واضح شد و شما گمراهی را بر هدایت ترجیح دهید و از مسیر حق کنار روید، پس بدانید که خداوند عزوجل عزیز و غالب است و از سرکشان انتقام میگیرد و حکیمی است که عذاب را به غیر اهل آن نمیرساند. از جمله نشانههای عزّت او یکی هم این است که دیگران را تحت قهر و غضب خود قرار داده و از جمله حکمتهایش یکی هم این است که در قضا و قدر خود احسان نموده است.
﴿هَلۡ یَنظُرُونَ إِلَّآ أَن یَأۡتِیَهُمُ ٱللَّهُ فِی ظُلَلٖ مِّنَ ٱلۡغَمَامِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ وَقُضِیَ ٱلۡأَمۡرُۚ وَإِلَى ٱللَّهِ تُرۡجَعُ ٱلۡأُمُورُ ٢١٠﴾.
آیا این تکذیب کنندگان منتظر این نیستند که یگانه یکتا در روز جزا به منظور قضاوت در سایه ابرهای انبوه در حالی که ملائکۀ نیکوکار با او هستند بیاید؟ در آن روز حکم صورت گرفته بنابراین قبول توبهای برای هیچ توبه کننده و یا قبول عذری برای هیچ عذر آوری نیست و برای کفّار ندامت و پشیمانی و اظهار تأسف نفعی نخواهد داشت و همه آفریدگان به سوی خدا عزوجل بازمیگردند و اعمال همۀ مردم به سوی او منتهی میشود و اوست که نیکوکار را پاداش خوب و بدکار را جزای بد میدهد.
نحوۀ آمدن حقتعالی در روز قیامت بر ظاهر خویش و به گونهای که با شأن خدا عزوجل مناسب است حمل میشود.
﴿سَلۡ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ کَمۡ ءَاتَیۡنَٰهُم مِّنۡ ءَایَةِۢ بَیِّنَةٖۗ وَمَن یُبَدِّلۡ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُ فَإِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ ٢١١﴾.
ای پیامبر ج! از یهودیان در حالت توبیخ و سرزنش سوال کن چقدر معجزۀ آشکار به آنها دادیم؟ معجزاتی مانند بر افراشتن کوه بر سر آنها، شکافتن دریا، عصا و ید بیضا، ولی با وجود تمام این نشانهها آنها اعراض نموده و دست به تکذیب زدند. کسی که آیات و نشانههای خدا عزوجل را بعد از اقامۀ حجّت و برهان با تحریف، تغییر و یا تعطیل وارونه سازد باید بداند که گرفت حقتعالی و عذاب او برای سرکشان از امرش و برای پیروان هوی و هوس سخت و شدید است.
﴿زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَا وَیَسۡخَرُونَ مِنَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْۘ وَٱلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ فَوۡقَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۗ وَٱللَّهُ یَرۡزُقُ مَن یَشَآءُ بِغَیۡرِ حِسَابٖ ٢١٢﴾.
دنیا در نظر کافران نیکو جلوهگر شده از اینروی آن را دوست دارند و بر آخرت ترجیح میدهند و همواره به منظور به دست آوردن دنیا سعی و تلاش مینمایند و در حق مؤمنانی که به روز آخرت ایمان دارند و آن را بر دنیای زائل و فانی ترجیح میدهند استهزا میکنند؛ زیرا زبان کافر میگوید: چیزی را که میبینی بگیر نه چیزی را که میشنوی.
ولی نتیجه چنین است که هر که تقوای خدا عزوجل را رعایت نماید و از مولای خود اطاعت کند چنین کسی یقیناً در درجاتی بلند و زندگی گوارائی قرار دارد و برعکس جایگاه کفّار بدکار آتش دوزخ است و چه بد قرارگاهی است دوزخ.
داشتن رزق و روزی زیاد هیچگاه نشانه قبول بنده نیست؛ زیرا حقتعالی به هر کسی که بخواهد چه مسلمان باشد یا کافر بنابر تقدیر و حکمتی که اراده دارد روزی وافر میدهد پس کسی که در روزیاش دچار مشکل شده نباید گمان کند خداوند عزوجل بر او خشم دارد و نه هم کسی که روزی وافر دارد نباید گمان کند که حقتعالی او را دوست میدارد چون پروردگار عالم گاهی به کافر وسعت رزق میدهد و مؤمن را نظر به حکمتی که دارد در تنگنا قرار میدهد، حقتعالی فرمود: ﴿فَأَمَّا ٱلۡإِنسَٰنُ إِذَا مَا ٱبۡتَلَىٰهُ رَبُّهُۥ فَأَکۡرَمَهُۥ وَنَعَّمَهُۥ فَیَقُولُ رَبِّیٓ أَکۡرَمَنِ ١٥ وَأَمَّآ إِذَا مَا ٱبۡتَلَىٰهُ فَقَدَرَ عَلَیۡهِ رِزۡقَهُۥ فَیَقُولُ رَبِّیٓ أَهَٰنَنِ ١٦﴾. و اما انسان هرگاه که پروردگارش او را منزلت بخشید و نعمت دهد میگوید پروردگار من مرا منزلت بخشیده است و هرگاه او را ابتلا نماید و بر او روزیاش را سخت گیرد میگوید پروردگار من مرا اهانت نموده است. [الفجر:15-16]. خداوند در پاسخ هردو گروه میگوید: «کَلّا» نه، چنین نیست، نه گروه اول را بنابر محبت روزی دادیم و نه گروه دوم را بنابر خشم و توهین.
﴿کَانَ ٱلنَّاسُ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ فَبَعَثَ ٱللَّهُ ٱلنَّبِیِّۧنَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ لِیَحۡکُمَ بَیۡنَ ٱلنَّاسِ فِیمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِیهِۚ وَمَا ٱخۡتَلَفَ فِیهِ إِلَّا ٱلَّذِینَ أُوتُوهُ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡبَیِّنَٰتُ بَغۡیَۢا بَیۡنَهُمۡۖ فَهَدَى ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لِمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِیهِ مِنَ ٱلۡحَقِّ بِإِذۡنِهِۦۗ وَٱللَّهُ یَهۡدِی مَن یَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٍ ٢١٣﴾.
مردم پیش از اینکه به خدا عزوجل شریک آورند بر فطرت توحید و یکتاپرستی بودند سپس شیطان آنان را اغوا کرد و مشرک ساخت، اینبود که حقتعالی پیامبرانی را فرستاد تا آنها را به سوی ایمان دعوت کنند و نیکو کارشان را به ثواب و پاداش بشارت دهند و بدکارانشان را به عذاب بیم دهند و زمانی که خداوند عزوجل پیامبران خود را فرستاد با آنها کتابهای دارای بیان کافی در امور دین نیز نازل کرد تا مردم در وقت اختلاف خویش به آن کتابها رجوع کنند.
دربارۀ قرآن یهودیان و نصرانیان نظر به حسادت و سرکشی که داشتند دست به مخالفت زدند در حالی که دلائل و براهین واضح و آشکاری بر صدق پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز نازل شد، این بود که باریتعالی برای هدایت، بندگان مؤمن خود را برگزید، اینها قرآنی را که اهل کتاب تکذیب کردهاند پیروی نمودند، این هدایت توفیقی از جانب خدایتعالی برای بندگان مؤمنش است که آنان را در گام بر داشتن در مسیر راست که به سوی بهشت منتهی میشود و از دوزخ دور میگرداند توفیق میدهد.
﴿أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تَدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ وَلَمَّا یَأۡتِکُم مَّثَلُ ٱلَّذِینَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِکُمۖ مَّسَّتۡهُمُ ٱلۡبَأۡسَآءُ وَٱلضَّرَّآءُ وَزُلۡزِلُواْ حَتَّىٰ یَقُولَ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ مَتَىٰ نَصۡرُ ٱللَّهِۗ أَلَآ إِنَّ نَصۡرَ ٱللَّهِ قَرِیبٞ ٢١٤﴾.
ای مؤمنان! گمان نکنید که داخل شدن به بهشت کاری سهل و آسان است و بدون ابتلا و آزمایش انجام میشود. کسانی که پیش از شما نجات یافتند نجات آنها مرهون مواجهه با ابتلاء اتی همچون جهاد در راه خدا عزوجل قربانی دادن و تحمل مصیبتها بوده است. حقتعالی آنان را با فقر آزمایش نمود آنها صبر کردند، به بیماری مبتلا کرد شکر نمودند و همچنان با انواع و اقسام مشقتها ولی آنها استقامت کردند، شدّت این ابتلاءات به حدی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و برخی از پیروانشان از شدّت مشقتها میگفتند چه وقت فَرَج بعد از این شدّت فرا میرسد و چه وقت نصرت الهی بعد از این ذلّت نازل میشود؟ پس شما ای مؤمنان! بدانید که یاری و نصرت حقتعالی نزدیک است و فرج و گشایش او حتماً آمدنی است پس دچار یأس و نا امیدی نشوید و استقامت کنید.
﴿یَسَۡٔلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَۖ قُلۡ مَآ أَنفَقۡتُم مِّنۡ خَیۡرٖ فَلِلۡوَٰلِدَیۡنِ وَٱلۡأَقۡرَبِینَ وَٱلۡیَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰکِینِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِیلِۗ وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَیۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِیمٞ ٢١٥﴾.
مؤمنان از تو ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دربارهی اینکه چه چیزی را و به چه کسی باید صدقه دهند سوال میکنند، بگو هر چیزی را که صدقه دهید اندک باشد یا زیاد اولی به آن نزدیکانتان اند، و بعد از آنها به ترتیب: یتیمان، فقرا، و غریب وا مانده در راه قرار دارند. بدانید که عملکرد نیکتان کم باشد یا زیاد در پیشگاه خداوند عزوجل محفوظ است و اوتعالی داناست و همۀ این اعمال را آمار میگیرد و مخلص را از ریا کار جدا میسازد و به هر کسی مطابق عملش جزا و پاداش میدهد.
﴿کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡقِتَالُ وَهُوَ کُرۡهٞ لَّکُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تَکۡرَهُواْ شَیۡٔٗا وَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تُحِبُّواْ شَیۡٔٗا وَهُوَ شَرّٞ لَّکُمۡۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٢١٦﴾.
بر شما ای مؤمنان جهاد بر علیه کفار فرض شد در حالی که دلها نظر به مشقتها و دردها و خطرهایی که جنگ بر جان و مال دارد از آن بَد میبرد ولی چه بسیار است اموری که دل به آن راضی نیست ولی عاقبتی نیکو دارد، به عنوان مثال همین جهاد با وجود مشقتهایی که دارد با آنهم نتایج و ثمرات بسیار ارزندهای مانند عزت، کرامت، نصرت، غنیمت و از همه مهمتر شهادت در راه خدا عزوجل دارد و امکان این هست که شما امری از امور دنیا را از قبیل پیروی شهوات و ترک جهاد دوست داشته باشید در حالی که چنین اموری برای شما نتیجهای جز ذلت، خواری، عار و غضب خدای جبار در پی ندارد، چقدر بسیار است اموری که انسان آن را دوست ندارد در حالی که موجب رستگاری و بلندی است و ای بسا اموری که انسان آن را دوست دارد ولی آن امور منجر به هلاکت و زیان میگردد؛ زیرا انسانها اسرار و عاقبت امور و همچنان حکمتهای پوشیده آن را نمیدانند، دانش مسایلی نزد آفریدگار متعال است، خدایی که در تطبیق قضا و قدر خود قاطع و در برابر انتخاب و گزینش خود نرم است و در تدبیرش حکمتها و مصلحتهایی نهفته است.
﴿یَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَامِ قِتَالٖ فِیهِۖ قُلۡ قِتَالٞ فِیهِ کَبِیرٞۚ وَصَدٌّ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ وَکُفۡرُۢ بِهِۦ وَٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ وَإِخۡرَاجُ أَهۡلِهِۦ مِنۡهُ أَکۡبَرُ عِندَ ٱللَّهِۚ وَٱلۡفِتۡنَةُ أَکۡبَرُ مِنَ ٱلۡقَتۡلِۗ وَلَا یَزَالُونَ یُقَٰتِلُونَکُمۡ حَتَّىٰ یَرُدُّوکُمۡ عَن دِینِکُمۡ إِنِ ٱسۡتَطَٰعُواْۚ وَمَن یَرۡتَدِدۡ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَیَمُتۡ وَهُوَ کَافِرٞ فَأُوْلَٰٓئِکَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٢١٧﴾.
مردم از تو ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم دربارۀ جنگ در ماههای حرام میپرسند که آیا چنین جنگی حلال است یا حرام؟ به آنها بگو جنگ در این ماهها حرام و دارای گناهی بزرگ است و جنایتی زشت میباشد پس در این ماهها با کسانی که با شما نمیجنگند نجنگید ولی منع مردم از اسلام، دعوت آنها به سوی کفر، کثیف کردن مسجد الحرام، اخراج پیامبر و یارانش از مکه گناهی به مراتب بزرگتر از جنگ در ماههای حرام است و اگر کشتاری که در این ماهها در حق کفار روا میدارید گناهی بزرگ است کارهایی که آنها نسبت به شما و دین و پیامبر خدا انجام میدهند بزرگتر است.
کفار همچنان به جنگ خود با مؤمنان ادامه میدهند تا آنها را از دین اسلام بیرون کنند و هر کس دین خود را ترک کند و به کفر رغبت نشان دهد و بر این کفر تا زمانی که میمیرد ادامه دهد تمام اعمال صالح چنین کسی را حقتعالی ضایع میسازد و او را در آتش دوزخ جاودان میدارد.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِینَ هَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أُوْلَٰٓئِکَ یَرۡجُونَ رَحۡمَتَ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ٢١٨﴾.
همانا مؤمنان مهاجر و مجاهد، مستحق رحمت خدا عزوجل میباشند و به زودی به آرزوهای خود میرسند و ثمره و نتیجه اعمال صالح و نیک خود را دریافت میدارند؛ زیرا با ایمان خود خدای قهّار را راضی نموده و با هجرت خانه و کاشانۀ خویش را رها کردند و با جهاد بر علیه کفار جنگیدند، از اینروی مستحق رحمت خدا عزوجل شدند چون حقتعالی دارای عطای بسیار است و از خطا و اشتباه دَرمیگذرد.
﴿۞یَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَیۡسِرِۖ قُلۡ فِیهِمَآ إِثۡمٞ کَبِیرٞ وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ وَإِثۡمُهُمَآ أَکۡبَرُ مِن نَّفۡعِهِمَاۗ وَیَسَۡٔلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَۖ قُلِ ٱلۡعَفۡوَۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ لَعَلَّکُمۡ تَتَفَکَّرُونَ ٢١٩﴾.
از تو ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم دربارۀ حکم نوشیدن شراب و قمار سوال میکنند، بگو در این دو پدیده، گناهی بزرگ و ضرر زیاد نهفته است و اگر در شراب و قمار بهرۀ مادیی اند کی هم باشد این بهره در کنار ضرر بسیاری که دارند ناچیز است؛ زیرا نوشیدن شراب و بازی قمار منجر به زوال عقل میشود و ای بسا که انسان را هلاک میسازد و موجب جنگ و جدال و خونریزی و خراب شدن خانهها و خانوادهها و تجاوز به نوامیس و از این قبیل میشود.
و از تو دربارۀ اینکه چه چیزی را صدقه دهند و چه چیزی را برای خود نگهدارند میپرسند، به آنها بگو آنچه در توان دارید و از نیاز شما فزون است را صدقه دهید و همانگونه که حقتعالی شما را هدایت نموده به همانسان برای شما حلال و حرام، جائز و نا جائز، مفید و مضر را بیان کرده است، پس در امور خویش فکر کنید و دانش دین را بیاموزید تا خوشبخت و رستگار شوید.
﴿فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۗ وَیَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡیَتَٰمَىٰۖ قُلۡ إِصۡلَاحٞ لَّهُمۡ خَیۡرٞۖ وَإِن تُخَالِطُوهُمۡ فَإِخۡوَٰنُکُمۡۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ ٱلۡمُفۡسِدَ مِنَ ٱلۡمُصۡلِحِۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَأَعۡنَتَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٞ ٢٢٠﴾.
خداوند عزوجل برای شما در امور دنیا و آخرت نشانههای خود را بیان میدارد تا تفکر کنید و همواره نیکو و کاملتر را بر گزینید و در حال دنیا و اینکه فنا و زوال پذیر است و دربارۀ قیامت که باقی و نیکوست تدبر و نظر نمائید.
و از تو دربارۀ یکجا شدن با یتیمان و خوردن از اموال آنها میپرسند، به آنها جواب بده کسی که با یتیمان به منظور اصلاح امورشان یکجا میشود از کسی که از آنها کنارهگیری میکند بهتر است و اگر مال خود را با مال آنها به منظور ربح و دفع خسارت و از طریق شراکت یکجا کردید پس شما برادران دینی و دوستان یکدیگر خواهید بود و خداوند عزوجل بر کسی که ارادۀ فساد دارد و بر کسی که در راه خیر سعی و کوشش میکند و در حین شراکت از خدا عزوجل میترسد آگاه است و اگر خداوند عزوجل اراده سختی داشته باشد شما را از یکجائی با یتیمان بازمیدارد ولی اوتعالی امور را آسان نموده و شما را بر اعمالی که توان ندارید مکلف نکرده است؛ زیرا او غالب و عزیزی است که تصمیم خود را با قوّت و نیرومندی اجرا میکند و در قضای خود حکمت و در قدر خود رحمت دارد.
﴿وَلَا تَنکِحُواْ ٱلۡمُشۡرِکَٰتِ حَتَّىٰ یُؤۡمِنَّۚ وَلَأَمَةٞ مُّؤۡمِنَةٌ خَیۡرٞ مِّن مُّشۡرِکَةٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَتۡکُمۡۗ وَلَا تُنکِحُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ حَتَّىٰ یُؤۡمِنُواْۚ وَلَعَبۡدٞ مُّؤۡمِنٌ خَیۡرٞ مِّن مُّشۡرِکٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَکُمۡۗ أُوْلَٰٓئِکَ یَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِۖ وَٱللَّهُ یَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱلۡجَنَّةِ وَٱلۡمَغۡفِرَةِ بِإِذۡنِهِۦۖ وَیُبَیِّنُ ءَایَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ ٢٢١﴾.
با زنهای مشرک تا زمانی که مسلمان نشوند ازدواج نکنید و همانا کنیز مملوک و مسلمان از زن آزاد ولی مشرک بهتر است اگرچه شیفتۀ زیبائی آن زن مشرک شوید؛ زیرا جمال و زیبائی باطن خیلی از زیبائی ظاهر بهتر است.
همچنان دختران خود را به عقد مشرکان در نیاورید تا زمانی که مسلمان شوند همانا بردۀ مملوک و مسلمان از انسان آزاد مشرک بهتر است اگرچه از آن مشرک خوشتان بیاید و شیفتۀ سخنانش شوید؛ زیرا مسلمان پاکتر و گرامیتر است چون مشرک مردم را به طرف کفر میخوانند و این کفر به سوی آتش دوزخ منتهی میشود در حالی که حقتعالی شما را به سوی آنچه رهنمایی میکند که موجب سعادتتان در دنیاست و شما را به رستگاری بهشت در آخرت میرساند، او کسی است که حسنات را میپذیرد و از بدیها دَرمیگذرد و کسی که هدایت شود این هدایت مرهون توفیق اوست و اوتعالی دلائل و براهین زیادی را برای مخلوقات خود ارائه میکند تا آنها هدایت را از گمراهی تشخیص دهند و احسن و حق را بر گزینند.
﴿وَیَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡمَحِیضِۖ قُلۡ هُوَ أَذٗى فَٱعۡتَزِلُواْ ٱلنِّسَآءَ فِی ٱلۡمَحِیضِ وَلَا تَقۡرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ یَطۡهُرۡنَۖ فَإِذَا تَطَهَّرۡنَ فَأۡتُوهُنَّ مِنۡ حَیۡثُ أَمَرَکُمُ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِینَ وَیُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِینَ ٢٢٢﴾.
از تو ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم دربارۀ حِلّ و حرمت مقاربت با زنهایی میپرسند که در عادت ماهانۀ خویش قرار دارند، به آنها بگو چنین عملی حرام است؛ چون خون حیض نجس و موجب اذیت است. پس از مقاربت با زنها تا زمانی که پاک شوند خودداری کنید و چون از عادت پاک شدند و خودشان را با آب پاک شستند در چنین حالی میتوانید با آنها از ناحیه جلو مقاربت کنید؛ زیرا مقاربت از این ناحیه در شریعت اسلام مجاز است و اوتعالی توبه کنندگان از گناه و پاکان از نجاست را دوست میدارد. گناه پلیدیی است که روح و دل را آلوده میسازد و نجاست جسم را از این رو طهارت روح و جسم با ترک گناه و دوری از آلودگی میسّر است.
﴿نِسَآؤُکُمۡ حَرۡثٞ لَّکُمۡ فَأۡتُواْ حَرۡثَکُمۡ أَنَّىٰ شِئۡتُمۡۖ وَقَدِّمُواْ لِأَنفُسِکُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّکُم مُّلَٰقُوهُۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٢٢٣﴾.
همسران شما محل ولادت اولادتاناند پس به هر طریق و روشی که میخواهید با آنها مقاربت کنید به شرطی که در ناحیه جلو باشد و همواره بر انجام اعمال نیکو که به آخرتتان مفید است حریص باشید ولو این عمل نیکو مقاربت با همسر از طریق نیّت داشتن فرزند و حفظ نفس از ارتکاب گناه باشد نه مجرد قضای شهوت حیوانی و بر شماست تا تقوای خدا عزوجل را در اجتناب از نواهی او رعایت کنید، نواهیی مانند: مقاربت با زن در حالت عادت و مقاربت با او از ناحیه پُشت و یقین داشته باشید که شما با ملاقات خدا عزوجل خواهید رفت تا شما را مورد محاسبه قرار دهد پس به ملاقات او با امور افتضاح آمیز نروید و بشارت بهشت باد برای کسی که ایمان آورد.
این آیه به صورت جالب و نیکوئی احکام را به تقوای الهی ارتباط داده است.
﴿وَلَا تَجۡعَلُواْ ٱللَّهَ عُرۡضَةٗ لِّأَیۡمَٰنِکُمۡ أَن تَبَرُّواْ وَتَتَّقُواْ وَتُصۡلِحُواْ بَیۡنَ ٱلنَّاسِۚ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٞ ٢٢٤﴾.
هیچگاه سوگند به خدا عزوجل را مانع کارهای خیر نگردانید و سوگند یاد نکنید که هرگز کار خوبی انجام ندهید طوری که اگر از این شخص خواسته شود آن عمل را انجام دهد میگوید من به خدا عزوجل سوگند یاد کردهام و هیچگاه سوگند خود را نقض نمینمایم، گویا خداوند عزوجل مانع تو از کارهای خوب میشود؛ هرگز چنین نکن بلکه هرگاه سوگند یاد کردی کفّاره بده و آن عمل خوب را طاعت و عبادت باشد یا ترک معصیت و یا اصلاح در بین مردم انجام بده؛ زیرا حقتعالی گفتار شما را میشنود و بر اعمال و احوال شما آگاه است از اینروی سزاوار این است که از او بترسید و تقوایش را رعایت نمائید.
﴿لَّا یُؤَاخِذُکُمُ ٱللَّهُ بِٱللَّغۡوِ فِیٓ أَیۡمَٰنِکُمۡ وَلَٰکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا کَسَبَتۡ قُلُوبُکُمۡۗ وَٱللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٞ ٢٢٥﴾.
حقتعالی شما را بر سوگندهایی که بر زبانهای شما بدون نیّت و قصد جاری میشود مواخذه نمیکند مانند اینکه بگوئید: نه به خدا، یا بلی به خدا و از این قبیل. مؤاخذه بر کسی است که به قصد دروغ سوگند یاد کند؛ زیرا اعمال وابسته به نیات است و خداوند عزوجل بسیار بخشاینده و دارای رحمت بسیار است که توبۀ توبه کننده را و همچنان کسی را که به او رجوع کند میپذیرد و از بدکار دَرمیگذرد.
﴿لِّلَّذِینَ یُؤۡلُونَ مِن نِّسَآئِهِمۡ تَرَبُّصُ أَرۡبَعَةِ أَشۡهُرٖۖ فَإِن فَآءُو فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ٢٢٦﴾.
اگر کسی سوگند یاد کرد که با همسرش بنابر ایذا و ضرر رسانی به او مقاربت نکند، مدّت چهار ماه فرصت دارد تا از این کار دست بردارد و به سوی خدای خود توبه نماید، در چنین حالی حقتعالی گناهش را میبخشد به شرط آنکه کفاره بدهد و به همسر خود رجوع کند. اینجا ببینید حقتعالی چقدر لطف زیادی نسبت به زنان دارد.
﴿وَإِنۡ عَزَمُواْ ٱلطَّلَٰقَ فَإِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ ٢٢٧﴾.
ولی اگر شوهر همچنان بر سوگند خود ادامه دهد و از همسرش دوری گزیند، در چنین حالتی بر او لازم است تا همسرش را به منظور دفع ضرر و ایذایی که نسبت به او اعمال نموده طلاق دهد و اگر طلاق نداد حاکم باید چنین کند؛ زیرا در اسلام نه ضرر رسانی است و نه قبول ضرر و زندگی زنا شوئی برای الفت و معاشرت نیکوست و اگر چنین چیزی نبود غرض از آن بر طرف میشود و خداوند عزوجل هر قول و سخنی را میشنود و بر امور پوشیده آگاه میباشد پس مناسب این است که بندگان از او بترسند.
﴿وَٱلۡمُطَلَّقَٰتُ یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَٰثَةَ قُرُوٓءٖۚ وَلَا یَحِلُّ لَهُنَّ أَن یَکۡتُمۡنَ مَا خَلَقَ ٱللَّهُ فِیٓ أَرۡحَامِهِنَّ إِن کُنَّ یُؤۡمِنَّ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذَٰلِکَ إِنۡ أَرَادُوٓاْ إِصۡلَٰحٗاۚ وَلَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِی عَلَیۡهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ وَلِلرِّجَالِ عَلَیۡهِنَّ دَرَجَةٞۗ وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ٢٢٨﴾.
زن طلاق شده در صورتی که شوهر با او مقاربت انجام داده باشد به منظور پاک شدن رحمش مدّت سه دوره عادت ماهوار صبر کند سپس مجاز است تا ازدواج کند و جایز نیست چنین زنی اگر از خدای خود و محاسبهاش میترسد حمل خویش را از بیم بازگشت مجدد به شوهر و تمایل جدایی، پنهان دارد؛ زیرا انسان پرهیزگار همواره به احکام شرعی التزام دارد و آن کس با این احکام مخالفت کند در واقع شقاوت پیشه و بدبخت است.
شوهر حق دارد پیش از تکمیل عده به همسرش رجوع کند؛ زیرا تا این زمان او هنوز تحت سرپرستی و ولایت شوهر قرار دارد، البته اگر شوهر ارادۀ معاشرت نیکو با زن را دارد و نمیخواهد او را در مشقت قرار دهد چون از جمله حقوق زن معاشرت نیکو و نفقه است، چنانچه شوهر نیز حقوقی دارد از قبیل معاشرت نیکو از سوی همسر و خیانت نکردن.
با این حال شوهران بر همسران خود نظر به مصارفی که میکنند و همچنان ولایت و سرپرستی که دارند از ویژگی خاصی برخوردار میباشند، البته این ویژگی به معنی برتری مرد بر زن نیست زیرا بر تری انسانها در تقوا و پرهیزگاری است و حقتعالی از هر کسی که در حق و حقوق زوجین تجاوز کند انتقام میگیرد و در چیدن هر چیزی در جایی حکمتهایی دارد از جمله در روابط زناشوئی.
﴿ٱلطَّلَٰقُ مَرَّتَانِۖ فَإِمۡسَاکُۢ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ تَسۡرِیحُۢ بِإِحۡسَٰنٖۗ وَلَا یَحِلُّ لَکُمۡ أَن تَأۡخُذُواْ مِمَّآ ءَاتَیۡتُمُوهُنَّ شَیًۡٔا إِلَّآ أَن یَخَافَآ أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَا فِیمَا ٱفۡتَدَتۡ بِهِۦۗ تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَعۡتَدُوهَاۚ وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٢٢٩﴾.
طلاق صحیحی که برای شوهر در پی آن رجوع مجاز است دو طلاق میباشد که باید یکی بعد از دیگری واقع گردد، در چنین حالتی شوهر میتواند به همسر خود رجوع کند. بعد از آن اگر امکان صلح نبود شوهر میتواند بدون ظلم و تجاوز او را برای بار سوم طلاق دهد، با این طلاق زن به گونهای جدا میشود که برای شوهر حق رجوع نیست و برای او مجاز نمیباشد از مهر همسر چیزی را بکاهد مگر در حالت خلع که طی آن در صورتی که ضرری از سوی شوهر و یا معاشرت بدی از سوی همسر صورت گیرد، زن میتواند با پرداخت برخی از مهر خود از شوهر مطالبۀ طلاق کند.
اینها شریعت خدا عزوجل و سنن اوست، از مخالفت این شریعت و تجاوز از حدود اوتعالی بر حذر باشید؛ زیرا اگر کسی چنین کند خشم خدا عزوجل را علیه خود فراهم میکند و بر خویشتن ظلم و ستم روا میدارد و مرتکب فعل حرام میشود.
﴿فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدُ حَتَّىٰ تَنکِحَ زَوۡجًا غَیۡرَهُۥۗ فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَآ أَن یَتَرَاجَعَآ إِن ظَنَّآ أَن یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِۗ وَتِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ یُبَیِّنُهَا لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ ٢٣٠﴾.
اگر شوهر همسر خود را برای بار سوم طلاق داد در چنین حالتی همسر از او برای همیشه جدا میشود و حرام میگردد تا زمانی که با شوهری دیگر ازدواج کند و آن شوهر با او مقاربت انجام دهد که البته این ازدواج نباید به منظور حلاله باشد. این نوعی تنبیه شوهر است تا بار دیگر با طلاق و جدایی و رجوع بازی نکند. اگر شوهر دوم او را طلاق داد و عدّهاش گذشت در چنین حالتی برای شوهر اول مجاز است تا او را مجدداً با عقد و مهری جدید به نکاح بگیرد، البته در صورتی که بفهمند در سایۀ زندگی جدید میتوانند به اوامر خدا عزوجل رسیدگی کنند و از نواهی او اجتناب نمایند. حقتعالی این احکام را برای اهل بصیرت و فهم توضیح میدهد اما جاهلان و نادانان نه فهمی دارند و نه بصیرتی.
﴿وَإِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمۡسِکُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٖۚ وَلَا تُمۡسِکُوهُنَّ ضِرَارٗا لِّتَعۡتَدُواْۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ فَقَدۡ ظَلَمَ نَفۡسَهُۥۚ وَلَا تَتَّخِذُوٓاْ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ هُزُوٗاۚ وَٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَمَآ أَنزَلَ عَلَیۡکُم مِّنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَٱلۡحِکۡمَةِ یَعِظُکُم بِهِۦۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ ٢٣١﴾.
اگر زنها را در کمتر از سه، طلاق دادید و آنها در مرحلۀ رجعت قرار داشتند شما میتوانید قبل از اتمام عده اگر خواستید به همسران خود رجوع کنید بدون اینکه با آنها بد رفتاری نمائید، یا به آنها مهلت دهید تا عدۀشان تکمیل شود و به این ترتیب بائن شوند و شما در عوض، متاع نیکوئی به آنها بدهید و به زنها به منظور انتقام و یا بد رفتاری رجوع نکنید تا از این طریق آنان را وادار به پرداخت قسمتی از مهرشان نمائید اگر کسی چنین کند مرتکب ظلم و ستم شده و حقتعالی منتظر اوست و با احکام خدا عزوجل به این صورت بازی نکنید که قسمتی را بگیرید و بخش دیگری را رها کنید و فضل خدا عزوجل را بر خود یاد آورید که قرآن را برای شما نازل فرموده و محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به منظور آموزشتان فرستاده است و شما قبلاً در جهالت و گمراهی قرار داشتید. این وحی شما را به سوی آن چیزی هدایت میکند که خیر و فلاحتان است. پس از خدا عزوجل بترسید و از او در انجام اوامر و دوری از نواهیاش اطاعت کنید که اوتعالی بر همه چیز اگاه است و به زودی شما را بر عملکردتان خواه کم باشد یا زیاد محاسبه مینماید.
﴿وَإِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعۡضُلُوهُنَّ أَن یَنکِحۡنَ أَزۡوَٰجَهُنَّ إِذَا تَرَٰضَوۡاْ بَیۡنَهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ ذَٰلِکَ یُوعَظُ بِهِۦ مَن کَانَ مِنکُمۡ یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۗ ذَٰلِکُمۡ أَزۡکَىٰ لَکُمۡ وَأَطۡهَرُۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٢٣٢﴾.
و اگر شوهران همسران همسران خود را طلاق دادند و عدّهشان گذشت و شوهر رغبت داشت تا مجدداً به همسر خود رجوع کند، بر ولی زن لازم است مانع این کار نشود؛ زیرا با چنین کاری زن از زندگی زناشوئی محروم میشود. چنین کاری التزام به شرع خداست و از سوی کسی صورت میگیرد که به خدا عزوجل به عنوان پروردگار راضی است و از روبرو شدن با او میترسد. چنین اعمالی اعم از رجوع به معروف، ترس از خدا عزوجل و عدم منع ولی برای تزکیۀ قلبها و دوری آنها از گناهان بهتر است، چنانچه اجسام را نیز از طریق اجتناب از محرمات پاک میسازد؛ زیرا حقتعالی به مصالح بندگان خود آگاه است و میداند در چه چیزی خیر و سعادت آنهاست چون بشر دارای ضعف، نقص و ناتوانی است و غفلت همواره با او همراه است.
﴿۞وَٱلۡوَٰلِدَٰتُ یُرۡضِعۡنَ أَوۡلَٰدَهُنَّ حَوۡلَیۡنِ کَامِلَیۡنِۖ لِمَنۡ أَرَادَ أَن یُتِمَّ ٱلرَّضَاعَةَۚ وَعَلَى ٱلۡمَوۡلُودِ لَهُۥ رِزۡقُهُنَّ وَکِسۡوَتُهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ لَا تُکَلَّفُ نَفۡسٌ إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَا تُضَآرَّ وَٰلِدَةُۢ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوۡلُودٞ لَّهُۥ بِوَلَدِهِۦۚ وَعَلَى ٱلۡوَارِثِ مِثۡلُ ذَٰلِکَۗ فَإِنۡ أَرَادَا فِصَالًا عَن تَرَاضٖ مِّنۡهُمَا وَتَشَاوُرٖ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَاۗ وَإِنۡ أَرَدتُّمۡ أَن تَسۡتَرۡضِعُوٓاْ أَوۡلَٰدَکُمۡ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ إِذَا سَلَّمۡتُم مَّآ ءَاتَیۡتُم بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ ٢٣٣﴾.
بر مادران لازم است فرزندان خود را به مدّت دو سال کامل شیر دهند اگر والدین به آن رضایت داشتند. استفاده از واژه «والدات» به منظور جلب توجه مادران به سوی کودکانشان است تا این کودکان مورد بیتوجهی قرار نگیرند. بر پدر کودک لازم است نفقه مادر کودک و لباسش را در حدّ معروف و بدون اسراف و سختی تأمین کند. همچنان در این آیه از واژۀ «وعلى المولود له» استفاده شده و در عوض آن نگفته «وعلى الوالد» زیرا طفل به پدر خود نسبت داده میشود نه به سوی مادر خود.
جایز نیست طفل به علت جدایی و فراق متضرر شود، طوری که مادرش به منظور آزار پدر از دادن شیر به فرزند خودداری کند و یا پدر فرزند را بگیرد و او را از آغوش گرم مادرش محروم نماید و به این ترتیب هم به کودک ضرر برساند و هم به مادر کودک.
در اینجا حقتعالی از حقوق طفل حمایت به عمل آورده است، سپاس خدای حکیم و رحیم را که چقدر عادل و مهربان است. میراث بران طفل مانند پدر بزرگ، عمو و برادر، در نفقه مادر طفل، قائم مقام پدر در صورت وفاتشاند و اگر مادر و پدر طفل بر شیر ندادن وی قبل از اتمام دو سال اتفاق کردند اشکالی ندارد به شرط آنکه بنابر رضایت طرفین و بدون اختلاف صورت گیرد و به مصلحت کودک نیز باشد. و اگر پدر طفل رغبت داشت شیر دهندهای فرزندش را شیر دهد و در آن مصلحتی مرتب بود اشکالی ندارد البته در صورتیکه مادر طفل از شیر دادن عاجز باشد یا شیر ندهد که در این صورت باید اجرت شیرده به صورت کامل پرداخت شود. این است عدل و انصاف؛ بنابراین بر همگان لازم است تا از خدا عزوجل بترسند و پدر نیز نباید ضرری به طفل یا مادرش برساند و نباید در مزد شیرده بخالت کند، چنانچه مادر نیز نباید به کودک خود ضرر برساند و از این طریق از پدرش انتقام بگیرد؛ زیرا خداوند عزوجل بر همه اعمال آگاه است پس از او بترسید و به احکام شرعیاش التزام داشته باشید.
﴿وَٱلَّذِینَ یُتَوَفَّوۡنَ مِنکُمۡ وَیَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرۡبَعَةَ أَشۡهُرٖ وَعَشۡرٗاۖ فَإِذَا بَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ فِیمَا فَعَلۡنَ فِیٓ أَنفُسِهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ ٢٣٤﴾.
و اگر کسی از شما بمیرد در حالی که یک زن یا بیشتر دارد، بر زنانش لازم است به مدّت چهار ماه و ده روز در خانۀ شوهر و به منظور عزا بمانند مگر زن حامله که باید تا تولد نوزاد در خانۀ شوهر باشد تا از این طریق نسب اشخاص حفظ شود و به حق شوهر احترام گذاشته شود. زمانی که چنین شد بر زن مجاز است ازدواج مجدد کند و از مقدمات آن مانند تجمّل و آرایش در صورتی که موافق با شرع شریف باشد استفاده نماید و بر حقتعالی هیچ چیزی پوشیده نیست، او میداند چه کسی عمل نیکو انجام میدهد و چه کسی عمل بد. او هر کسی را مطابق عملش جزا و پاداش میدهد پس خدا عزوجل را در نظر داشته باشید که او شما را محاسبه مینماید.
﴿وَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ فِیمَا عَرَّضۡتُم بِهِۦ مِنۡ خِطۡبَةِ ٱلنِّسَآءِ أَوۡ أَکۡنَنتُمۡ فِیٓ أَنفُسِکُمۡۚ عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّکُمۡ سَتَذۡکُرُونَهُنَّ وَلَٰکِن لَّا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّآ أَن تَقُولُواْ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗاۚ وَلَا تَعۡزِمُواْ عُقۡدَةَ ٱلنِّکَاحِ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡکِتَٰبُ أَجَلَهُۥۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ فَٱحۡذَرُوهُۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٞ ٢٣٥﴾.
بر شما گناهی نیست اگر به زنی که در حالت شمارش عده است به صورت اشاره نه صریح بفهمانید که در ازدواج با او رغبت دارید و گناهی نیست اگر این هدف را در دل پنهان دارید. هدف از بیان این سخن این است که تا تو هم گناه در چنین کاری نباشد پس وعدۀ خویش را در نکاح آن زن پنهان ندارید که حقتعالی امور نهان و آشکار را میداند ولی لازم است این تمایل را به صورت اشاره و رمز ابراز دارید نه صریح؛ زیرا خواستگاری از چنین زنی مجاز نیست مگر بعد از انتهای عدهاش چنانچه عقد نکاح نیز مگر بعد از پایان عده جواز ندارد و بدانید که پروردگار بر اسرار، نیتها و اعمالتان آگاه است پس از خشم و غضب اوتعالی بر حذر باشید و از عقابش بترسید که خداوند عزوجل با وجود آنکه بر عذاب قادر است با آنهم برای کسی که توبه کند میبخشد و بر او رحم مینماید پس شما در بین خوف انتقام و امید رحمتش باشید.
﴿لَّا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ إِن طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ مَا لَمۡ تَمَسُّوهُنَّ أَوۡ تَفۡرِضُواْ لَهُنَّ فَرِیضَةٗۚ وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى ٱلۡمُوسِعِ قَدَرُهُۥ وَعَلَى ٱلۡمُقۡتِرِ قَدَرُهُۥ مَتَٰعَۢا بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُحۡسِنِینَ ٢٣٦﴾.
اگر زنها را پیش از مقاربت طلاق دادید و مهری را برایشان مشخص نکرده بودید برای آنها فقط متعه است و اگر مهری را مشخص کرده بودید در این صورت باید نصف مهرشان را بدهید و هنگام طلاق و قبل از مفارقت متعۀشان را به آنها بسپارید تا عتاب و خشم از دلهایشان بیرون شود.
متعه مقداری از مال است که به اندازۀ توان غنی و فقیر تعیین میشود، این عمل را انسان پرهیزگاری انجام میدهد که دوست دارد احسان کند و خداوند عزوجل آن را مشروع نموده تا پشیمانیهایی که به زن طلاق داده شده رسیده محو شود.
﴿وَإِن طَلَّقۡتُمُوهُنَّ مِن قَبۡلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدۡ فَرَضۡتُمۡ لَهُنَّ فَرِیضَةٗ فَنِصۡفُ مَا فَرَضۡتُمۡ إِلَّآ أَن یَعۡفُونَ أَوۡ یَعۡفُوَاْ ٱلَّذِی بِیَدِهِۦ عُقۡدَةُ ٱلنِّکَاحِۚ وَأَن تَعۡفُوٓاْ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰۚ وَلَا تَنسَوُاْ ٱلۡفَضۡلَ بَیۡنَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٌ ٢٣٧﴾.
و اگر طلاق قبل از دخول و در حالی بود که شوهر مهری را برای زن معین کرده بود، بر شوهر لازم است تا نصف مهر زن را بدهد مگر در صورتی که خود زن از حق خویش دَر گذرد یا شوهر از نیم دیگر مهر در صورتی که کل مهر را پرداخته بود بگذرد. در تمام این احوال، گذشت از هر طرفی که باشد نیکوست؛ زیرا عفو و گذشت دلالت بر سخاوت، نرمی طبع و اخلاق نیکوی شخص مینماید و به خواست و محبت خدا عزوجل نزدیکتر است؛ چون اوتعالی بخشاینده و سخاوتمند است و عفو، بخشش و سخاوتمندی را دوست میدارد و میپسندد.
و شما ای زنان و شوهران! حتی بعد از جدایی نیز باید عهد و پیمان یکدیگر خویش را نگهدارید و اسرار خود را بپوشانید و در صورت نیاز به یکدیگر کمک مالی کنید؛ زیرا قبل از جدایی بین شما احسان و نیکی بوده و باید این احسان و روابط نیک حتیالامکان حفظ شود و حقتعالی احسان نیکوکار و بدی بدکار را میداند و به زودی برای هر کسی پاداش عملش را میدهد.
﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِینَ ٢٣٨﴾.
بر نمازهای پنجگانه در اوقات معینه و با تمام شروط و مواصفات و خشوع و آداب محافظت کنید و اشتغال به امور دنیا شما را از نماز باز ندارد. این محافظت از ادای خشک و خالی نماز با عظمتتر است؛ زیرا نماز ستون دین و مایۀ روشنی و خنکی چشم یکتا پرستان و نشانۀ صداقت عبادت کنندگان است.
همچنان بر نماز «عصر» محافظت کنید؛ زیرا ملائکه شاهد این نماز اند و دیگر اینکه نماز عصر در وقتی واقع شده که معمولاً انسان از خستگی کار بازمیگردد و در زمستان در وقتی سرد قرار دارد و در نماز خویش خشوع داشته باشید و بر اطاعت پروردگار خود همچنان ادامه دهید.
﴿فَإِنۡ خِفۡتُمۡ فَرِجَالًا أَوۡ رُکۡبَانٗاۖ فَإِذَآ أَمِنتُمۡ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَمَا عَلَّمَکُم مَّا لَمۡ تَکُونُواْ تَعۡلَمُونَ ٢٣٩﴾.
نماز را در هیچ حالتی ترک نکنید اگرچه در حالت خوف از کفار قرار داشته باشید. نماز را هرگونه که میسّر است خواه پیاده یا سواره ادا نمائید و چون جنگ تمام شد و اوضاع و احوال آرام گردید نماز را مطابق با تمام ارکان و شروط آن و با کثرت ذکر خدای رحمان ادا کنید، درست همانگونه که پروردگار به شما در قرآن و سنّت پیامبر خویش تعلیم داده و تا شکر این عمل ادا شود در حالی که پیش از آن در گمراهی و جهالت بسر میبردید.
﴿وَٱلَّذِینَ یُتَوَفَّوۡنَ مِنکُمۡ وَیَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا وَصِیَّةٗ لِّأَزۡوَٰجِهِم مَّتَٰعًا إِلَى ٱلۡحَوۡلِ غَیۡرَ إِخۡرَاجٖۚ فَإِنۡ خَرَجۡنَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ فِی مَا فَعَلۡنَ فِیٓ أَنفُسِهِنَّ مِن مَّعۡرُوفٖۗ وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٞ ٢٤٠﴾.
بر شوهر پیش از آنکه بمیرد لازم است برای همسر خود بهرهای که برای یکسال کفاف کند و شامل نفقه و مسکن باشد وصیت کند و زن نباید در مدّت این یکسال از خانۀ شوهر بیرون شود. این عدۀ زنی بود که شوهرش وفات میکرد بعدها این حکم توسط عدۀ «چهار ماه و ده روز» نسخ شد. بنگرید که چگونه حقتعالی حقوق اشخاص را حفظ میکند و حدّ و حدود وضع مینماید. پس هرگاه همسر از خانه شوهر بعد از اتمام عدهاش بیرون شد، برای ولی مجاز است تا به زن اجازه تجمّل، استفاده از وسایل زینت و آرایش و عطر را در حدودی که خدا عزوجل تعیین نموده بدهد؛ زیرا خداوند عزوجل غالب است از اینروی امر میکند، حَکَم است و در حکم خود عدالت مینماید و از جمله نشانههای عزّت او امر و نهیی است که صورت میدهد و از جملۀ حکمتهایش نازل کردن احکام مطابق اوضاع و شرایط است.
﴿وَلِلۡمُطَلَّقَٰتِ مَتَٰعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُتَّقِینَ ٢٤١﴾.
برای زن طلاق داده شده بر شوهرش حقی که عبارت از متعه است میباشد. این متعه به اندازۀ توان و به منظور رفع کدورتها و جبران خاطر رنجی است که بر اثر طلاق به وجود میآید. این عمل توسط کسی انجام میشود که تقوای خدا عزوجل را رعایت مینماید از اینروی آنچه را که اوتعالی به آن راضی است انجام میدهد.
﴿کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمۡ ءَایَٰتِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ ٢٤٢﴾.
بیان همۀ این احکام از سوی خداست، شارع و قانونگذار اوتعالی میباشد و مشروعیت حکم فقط برای اوست، او بیان میکند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تبلیغ و بر شما ای مؤمنان عمل کردن است. حقتعالی شرائع خویش را از این جهت مشروع نموده که تا شما در آنها تدبر و تفکر کنید و احکامش را بفهمید. بیان علم و تدبر تعقل است و به این ترتیب بین منقول و معقول جمع میشود.
﴿۞أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِینَ خَرَجُواْ مِن دِیَٰرِهِمۡ وَهُمۡ أُلُوفٌ حَذَرَ ٱلۡمَوۡتِ فَقَالَ لَهُمُ ٱللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحۡیَٰهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلنَّاسِ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَشۡکُرُونَ ٢٤٣﴾.
آیا به تو داستان قومی نرسیده که تعدادشان بسیار بود و آنها از ترس مرگ از دیار خویش فرار کردند در حالی که از مرگ نمیشود فرار کرد و هیچ باز دارندهای برای آن نیست؛ زیرا مرگ همه کس را چه فرار کنند یا نکنند دَرمییابد، این بود که حقتعالی مرگ را بر آنان با یک کلمه مستولی کرد و با یک کلمه دوباره زندهشان نمود تا این دلیل اقامه شود که پروردگار توانا و با عظمت است.
گفته شده اینها از یهودیانی بودهاند که بر آنها جهاد فرض شد ولی آنها فرار کردند این بود که مرگ به سراغ آنها رفت و سپس بر آنگیخته شدند. پس ای آنانی که از جهاد فرار میکنید هیچ راه فراری از مرگ وجود ندارد و پروردگار مردم را به امور سخت مکلّف نکرده تا از قضا و قدر الهی فرار کنند، همانا شریعت خدا عزوجل رحمت و قضای او حکمت و عطایش فضل و گرفتش عدل و گذشتش احسان است؛ زیرا اوتعالی رحیم و مهربان است ولی اکثر مردم از طریق امتثال اوامر خدا عزوجل و ترک نواهی او شکرش را بر جای نمیآورند. طبیعت انکار و کفران نعمت در نهاد مردم پنهان است.
﴿وَقَٰتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ ٢٤٤﴾.
ای مؤمنان! همانند کسانی که از جنگ میگریزند و جهاد را ردّ مینمایند نباشید بلکه در راه خدا عزوجل و به منظور اعلای کلمه او جهاد کنید که پیروزی، عزت، پاداش، شهادت و رستگاری در انتظار شماست، حقتعالی میداند چه کسی در راه او مخلصانه جهاد میکند و چه کسی از روی ریا، چون پروردگار آوازها را میشنود و برنیّات و نهان مردم آگاه است.
﴿مَّن ذَا ٱلَّذِی یُقۡرِضُ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا فَیُضَٰعِفَهُۥ لَهُۥٓ أَضۡعَافٗا کَثِیرَةٗۚ وَٱللَّهُ یَقۡبِضُ وَیَبۡصُۜطُ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ ٢٤٥﴾.
چه کسی از شما در جهت رضای خدا عزوجل و یاری دادن دینش با بذل مال پیشی میجوید؟ چنین مالی هیچگاه هَدَر نمیرود بلکه قرضی چند برابر و حسناتی است بسیار که یک حسنه معادل ده تا هفتصد برابر یا تا آن حد که خدا عزوجل بخواهد میشود. دهندۀ واقعی خداست و تمام اموالتان از سوی اوست؛ زیرا حقتعالی نظر به حکمتهایی که دارد روزی کسی را کم و از دیگری را بسیار میسازد و کسی که روزیاش کم است بنابر حساب خود مصرف کند و آنکه بسیار بنابر بسیاری سرمایهای که دارد و به زودی در روز قیامت به سوی باریتعالی بازمیگردید و او سخاوتمند را ثواب و بخیل ممسک را کیفر میدهد.
﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلۡمَلَإِ مِنۢ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ مِنۢ بَعۡدِ مُوسَىٰٓ إِذۡ قَالُواْ لِنَبِیّٖ لَّهُمُ ٱبۡعَثۡ لَنَا مَلِکٗا نُّقَٰتِلۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِۖ قَالَ هَلۡ عَسَیۡتُمۡ إِن کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡقِتَالُ أَلَّا تُقَٰتِلُواْۖ قَالُواْ وَمَا لَنَآ أَلَّا نُقَٰتِلَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَقَدۡ أُخۡرِجۡنَا مِن دِیَٰرِنَا وَأَبۡنَآئِنَاۖ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقِتَالُ تَوَلَّوۡاْ إِلَّا قَلِیلٗا مِّنۡهُمۡۚ وَٱللَّهُ عَلِیمُۢ بِٱلظَّٰلِمِینَ ٢٤٦﴾.
آیا به تو خبر قومی از یهودیان نرسیده است که بعد از مرگ موسی علیه السلام به پیامبر خود شمعون علیه السلام گفتند ما به رهبری نیاز داریم که ما را در جنگ با کفار رهبری کند. شمعون گفت میترسم که اگر حقتعالی بر شما جهاد را فرض کند شما از این امر نافرمانی کنید، پس آرزوی مواجهه با دشمن را ننمائید و در نزول بلا و مصیبت عجله نکنید. آنها در پاسخ گفتند چگونه ما جهاد نکنیم در حالی که مظلوم واقع شده و از سرزمین خویش رانده شدهایم و تمام اموال ما به یغما برده شده و در بین ما و فرزندان ما جدایی افتاده است، ما میخواهیم از کسانی که با ما چنین اعمالی مرتکب شدهاند انتقام بگیریم.
و چون حقتعالی بنابر اصرار خودشان جهاد را بر آنان فرض نمود از دشمن ترسیدند و جهاد نکردند جز تعدادی اندک که با «طالوت» از رودخانه گذشتند و حقتعالی ظالم و ستمگار پیمان شکن را از متعهد به جهاد در راه خویش بازمیشناسد. اینها زمانی که جنگ واقع شد احساس ضعف نموده و شکست خوردند، چنین عملکردی از سوی آنها مخالفت با امر خداست، آنها چیزی را از خدا عزوجل خواستند که واجب و لازم نبود ولی وقتی واجب و لازم شد دست به فرار زدند.
﴿وَقَالَ لَهُمۡ نَبِیُّهُمۡ إِنَّ ٱللَّهَ قَدۡ بَعَثَ لَکُمۡ طَالُوتَ مَلِکٗاۚ قَالُوٓاْ أَنَّىٰ یَکُونُ لَهُ ٱلۡمُلۡکُ عَلَیۡنَا وَنَحۡنُ أَحَقُّ بِٱلۡمُلۡکِ مِنۡهُ وَلَمۡ یُؤۡتَ سَعَةٗ مِّنَ ٱلۡمَالِۚ قَالَ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰهُ عَلَیۡکُمۡ وَزَادَهُۥ بَسۡطَةٗ فِی ٱلۡعِلۡمِ وَٱلۡجِسۡمِۖ وَٱللَّهُ یُؤۡتِی مُلۡکَهُۥ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ ٢٤٧﴾.
پیامبرشان «شمعون» خطاب به آنان گفت: حقتعالی برای شما رهبری بنام «طالوت» بر گزیده است آنها در برابر این گزینش خدا عزوجل دست به اعتراض زده گفتند: چگونه رهبری و پادشاهی از طالوت است در حالی که او فقیر و بیسرمایه است و پادشاه ضرورت به پول و سرمایه دارد و براساس سرمایه و پول است که مردان در جنگ از خود گذری میکنند و جنگ برپای میشود و چون سرمایه و پول نزد ماست ما به پادشاهی سزاوارتریم. پیامبرشان پاسخ آنها را داد و گفت این انتخاب از سوی خداست و اوتعالی به مصالح، حکمتها و عاقبت امور آگاهتر است و اما طالوت اگرچه مال و سرمایه ندارد ولی توان علمی و نیروی جسمی دارد و با چنین توانائیهایی است که اداره جنگ صورت میگیرد، عالم دارای روحیۀ قوی است و آنکه توان جسمی دارد حتماً مهاجم خوبی است و چنین مواصفاتی برای ایجاد هیبت و قدرت لازم است. از سوی دیگر این خداست که پادشاهی و سلطنت را به هر کسی از بندگان خود که بخواهد میبخشد؛ زیرا پادشاه پادشاهان اوست و او میداند چه کسی صلاحیت پادشاهی را دارد و هیچکس حق اعتراض بر گزینش خدا عزوجل را ندارد؛ چون حقتعالی دارای فضل و احسان بسیار است و بر امور پوشیده و اسرار قضایا آگاه میباشد و بخشش او نظر به وسعتی است که هر کسی دارد و گزینش او از روی علم و دانش است.
﴿وَقَالَ لَهُمۡ نَبِیُّهُمۡ إِنَّ ءَایَةَ مُلۡکِهِۦٓ أَن یَأۡتِیَکُمُ ٱلتَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٞ مِّن رَّبِّکُمۡ وَبَقِیَّةٞ مِّمَّا تَرَکَ ءَالُ مُوسَىٰ وَءَالُ هَٰرُونَ تَحۡمِلُهُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لَّکُمۡ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ ٢٤٨﴾.
پیامبرشان شمعون خطاب به آنان گفت: نشانۀ انتخاب طالوت از سوی خدا این است که او با خود صندوقی را میآورد که در آن آرامشی از سوی خدا عزوجل و بقایای آثار موسی علیه السلام و هارون علیه السلام از جمله عصا و لباس اوست و بعضی از حصههای تورات نیز در آن قرار دارد؛ ملائکه این صندوق را میآورند و در مقابل طالوت به نشانۀ اثبات پادشاهی او میگذارند، نزول این صندوق نشانهای واضح و آشکار مبنی بر انتخاب طالوت به عنوان پادشاه از میان شماست اگر شما آیات و نشانههای خدا عزوجل را تصدیق میکنید.
﴿فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِٱلۡجُنُودِ قَالَ إِنَّ ٱللَّهَ مُبۡتَلِیکُم بِنَهَرٖ فَمَن شَرِبَ مِنۡهُ فَلَیۡسَ مِنِّی وَمَن لَّمۡ یَطۡعَمۡهُ فَإِنَّهُۥ مِنِّیٓ إِلَّا مَنِ ٱغۡتَرَفَ غُرۡفَةَۢ بِیَدِهِۦۚ فَشَرِبُواْ مِنۡهُ إِلَّا قَلِیلٗا مِّنۡهُمۡۚ فَلَمَّا جَاوَزَهُۥ هُوَ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ قَالُواْ لَا طَاقَةَ لَنَا ٱلۡیَوۡمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِۦۚ قَالَ ٱلَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَٰقُواْ ٱللَّهِ کَم مِّن فِئَةٖ قَلِیلَةٍ غَلَبَتۡ فِئَةٗ کَثِیرَةَۢ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ مَعَ ٱلصَّٰبِرِینَ ٢٤٩﴾.
و چون طالوت با لشکر خود از شهر بیرون شد و در صحرا در حالی اردو زد که نه سایهای بود و نه آبی بلکه گرمی و تشنگی بیداد میکرد، حقتعالی آنان را با رودخانهای که آب گوارا داشت مورد آزمایش قرار داد تا میزان صبر و استقامتشان مشخص شود، روی این اساس طالوت آنها را از نوشیدن آب رودخانه بر حذر داشت و گفت هر کسی از این آب بنوشد از لشکر من نیست؛ زیرا چنین کسی در جنگ صبر و استقامت نمیکند و آنکه ننوشد از لشکریانم خواهد بود. با این حال طالوت به آنها اجازه داد تا مقدار اندکی در حدود کف هردو دست بنوشند ولی بسیاری از آنها آب بسیار نوشیدند.
و چون طالوت از رودخانه با لشکریانش عبور کرد و چشمشان به دشمن افتاد ترس و وحشت بر لشکریان طالوت مستولی شد چون تعداد کفار بسیار بودند. آنها گفتند ای طالوت ما توان مقابله با دشمن را نداریم؛ زیرا تعداد ما اندک و تعداد آنها بسیار است، مؤمنان صادق و صابر در پاسخ آنها گفتند همانا پیروزی و نصرت در صبر و استقامت است و ای بسا که یک گروه اندک مؤمن بر گروهی کافر بزرگ پیروز میشوند؛ زیرا کسی که خدا عزوجل با او باشد هرگز مغلوب نمیشود و حقتعالی او را با پیروزی و آرامش تأیید میکند.
﴿وَلَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِۦ قَالُواْ رَبَّنَآ أَفۡرِغۡ عَلَیۡنَا صَبۡرٗا وَثَبِّتۡ أَقۡدَامَنَا وَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ ٢٥٠﴾.
و چون با لشکریان جالوت در افتادند از خدا عزوجل خواستند قلبهای آنان را صبور سازد تا داد و بیداد نکنند و گامهایشان را استوار سازد تا فرار نکنند و آنان را یاری دهد تا شکست نخورند؛ زیرا صبر بزدلی و جبن را از میان برمیدارد و ثبات اضطراب و نا آرامی را مانع میشود و یاری حقتعالی انسان را از ذلّت و خواری حمایت میکند. آنها همچنان از خدا عزوجل خواستند تا غلبه بر کفار را نصیب آنها بگرداند زیرا جهاد آنها به منظور اعلای دین بود.
﴿فَهَزَمُوهُم بِإِذۡنِ ٱللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُۥدُ جَالُوتَ وَءَاتَىٰهُ ٱللَّهُ ٱلۡمُلۡکَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَعَلَّمَهُۥ مِمَّا یَشَآءُۗ وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّفَسَدَتِ ٱلۡأَرۡضُ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ ذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢٥١﴾.
به کمک و یاری خدای یگانه لشکریان طالوت بر سربازان جالوت چیره شدند و داود جالوت را به قتل رساند این بود که حقتعالی مقام پادشاهی را به او ارزانی داشت تا به رهبری مردم بپردازد چنانچه او را به پیامبری نیز بر گزید تا به ارشاد و رهنمایی بندگان به سوی هدایت بپردازد و به او علم آموخت تا مردم را آموزش دهد. پادشاهی به منظور صلاح امور دنیا و پیامبری به منظور صلاح امور دین و علم به منظور صلاح انسان بکار میرود. و اگر حقتعالی شر کفار را با نیروی نیکو کران دفع نمیکرد شرارت پیشهگان حتماً تسلط پیدا میکردند و فساد و تباهی در زمین منتشر میشد ولی پروردگار به بشر لطف و احسان دارد و حق و اهل حق را همواره نصرت و یاری میدهد تا خیر پیوسته مستدام و امور مردم راست و برابر باشد و دنیا آباد گردد.
﴿تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱللَّهِ نَتۡلُوهَا عَلَیۡکَ بِٱلۡحَقِّۚ وَإِنَّکَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ٢٥٢﴾.
ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم تمام این اطلاعات راست و از سوی خداست که به حق بر تو نازل شده و بر تو تلاوت میشود چون تو از سوی خدا عزوجل مانند سایر پیامبران به پیامبری برگزیده شدهای! آنچه بر تو نازل کردیم برای تبلیغ مردم و رسانیدن پیام به آنهاست و این ما هستیم که منزلت پیامبری به تو بخشدیم.
﴿۞تِلۡکَ ٱلرُّسُلُ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۘ مِّنۡهُم مَّن کَلَّمَ ٱللَّهُۖ وَرَفَعَ بَعۡضَهُمۡ دَرَجَٰتٖۚ وَءَاتَیۡنَا عِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَأَیَّدۡنَٰهُ بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِۗ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا ٱقۡتَتَلَ ٱلَّذِینَ مِنۢ بَعۡدِهِم مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡبَیِّنَٰتُ وَلَٰکِنِ ٱخۡتَلَفُواْ فَمِنۡهُم مَّنۡ ءَامَنَ وَمِنۡهُم مَّن کَفَرَۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا ٱقۡتَتَلُواْ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَفۡعَلُ مَا یُرِیدُ ٢٥٣﴾.
این پیامبرانی که داستانهایشان را برای تو بازگو کردیم، پیامبرانیاند که در فضل و درجات خود متفاوتاند، برخی از آنان را حقتعالی به این صورت ویژگی بخشیده که با آنها سخن گفته است مانند حضرت موسی علیه السلام و برخی دیگر از جمله «اولی العزم» اند مانند نوح علیه السلام و ابراهیم علیه السلام و برخی دیگر را خداوند بزرگ بر همه حلایق برتری داده و پیامبری را با وی خاتمه بخشیده است مانند حضرت محمد ج.
اما عیسی علیه السلام پس برای او معجزاتی شگفت انگیز و نشانههای آشکار دادیم، او براساس این معجزات میتوانست کور را و همچنان بیمار «برص» و «پیس» را شفا بخشد و مرده را زنده کند و بیماریهای نا علاج را به اجازه خدا عزوجل شفا دهد و جبرئیل را برای او معاون و مددگار قرار دادیم تا در پیشبرد امور رسالت و تحمل تکالیف پیامبری یاریش رساند.
و اگر حقتعالی اراده میفرمود مردم بعد از پیامبران و حکمتها و موعظههایی که با خود آوردهاند با هم جنگ و اختلاف نمیکردند ولی زمانی که این انسانها در امر متابعت و پیروی پیامبران دچار چند دستگی شدند، حقتعالی مؤمنان را بر کافران مسلط ساخت تا از این طریق دین او را یاری دهند و اگر خدا عزوجل اراده میفرمود همه آنها را بر یک سخن و کلمه جمع مینمود و هرگز در بین آنها اختلافی بروز نمیکرد ولی نظر به مصلحت و حکمتی که خدا عزوجل اراده فرمود چنین مقدر نموده که آنها اختلاف نمیکرد ولی نظر به مصلحت و حکمتی که خدا عزوجل از دشمنانش متمایز شوند و جهاد بر پا شود و حقتعالی شهدایی را بر گزیند و اهل بهشت را از اهل دوزخ جدا سازد که اوتعالی صاحب حکمت مطلق و قدرت نافذ است و در قضا و قَدَر خود حکمت دارد و در ابتلاءات خود مهربان است.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰکُم مِّن قَبۡلِ أَن یَأۡتِیَ یَوۡمٞ لَّا بَیۡعٞ فِیهِ وَلَا خُلَّةٞ وَلَا شَفَٰعَةٞۗ وَٱلۡکَٰفِرُونَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٢٥٤﴾.
ای مؤمنان از فضل خدا عزوجل که بر شما ارزانی داشته تا زمانی که زندهاید و پیش از اینکه روح شما قبض شود و به ملاقات پروردگار خود در آن روز بزرگ بروید صدقه دهید که در آن روز نه معاملهای هست که در بدل جان فدیه داده شود و نه دوست و شفاعتگری که بتواند نفعی برساند؛ زیرا کافر از طریق جنگ با خدا عزوجل بر خویشتن ظلم نموده از اینروی از او هیچ فدیهای و دوستی و نه شفاعت اولیا پذیرفته نمیشود.
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞۚ لَّهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۗ مَن ذَا ٱلَّذِی یَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیۡءٖ مِّنۡ عِلۡمِهِۦٓ إِلَّا بِمَا شَآءَۚ وَسِعَ کُرۡسِیُّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۖ وَلَا یَُٔودُهُۥ حِفۡظُهُمَاۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡعَظِیمُ ٢٥٥﴾.
حقتعالی یگانه است که جز او خدای مستحق عبادت نیست؛ زیرا زندگی مطلق و کامل از آن اوست و او همیشه دائم و باقی است و هرگز نمیمیرد و فنا نمیشود و همواره بر تدبیر امور خلایق و هستی میپردازد و زندگی هر زندهجانی وابسته به اوست.
او را نظر به حیات کامل و قیومیتی که دارد نه خواب سبُک میگیرد و نه خواب سنگین؛ زیرا چنین خوابی نقص به شمار میرود و اوتعالی از هرگونه نقص پاک و مبراست. اوتعالی آسمانها و زمین را از اینکه متلاشی شوند نگه میدارد پس او خواب نمیشود چون نیازی به خواب شدن ندارد و هیچگاه خستگی و مشقتی به سراغ او نمیرود و دیگر اینکه هر کسی خواب شود میمیرد در حالی که خدایتعالی هرگز نمیمیرد. همه آنچه در هستی است تحت تصرف و مشیت او قرار دارد و در برابر قدرت و سلطۀ او خاضع و فروتناند و از خشم اوتعالی میترسند.
خلایق همه بندگان اویند و ملائکه سربازانش و نظر به هیبت، بزرگی و عظمتی که دارد هیچکس نمیتواند در حضور او برای کسی شفاعت کند مگر اینکه خود او اجازه دهد؛ زیرا صاحب عظمت و کبریا اوست و از هرگونه شریک و انباز پاک است و اوتعالی بر همۀ اموری که بشر در دنیا میبیند و یا اموری که از او پوشیده است به ویژه امور آخرت و امور ظاهر و باطن آگاه میباشد و هیچکس بر علمش مگر به مقداری که او بخواهد دانا نیست، بر این علم نه ملائکه مقرب واقفاند و نه نبی مرسل و نه دوستی و نه هم هیچیک از افراد انس و جن؛ زیرا علم پروردگار واسع، احاطه کننده و شامل است در حالی که علم سایرین محدود و اندک میباشد چون اوتعالی هم خود آنها را آفریده و هم علمشان را ﴿وَٱللَّهُ خَلَقَکُمۡ وَمَا تَعۡمَلُونَ ٩٦﴾ و حقتعالی شما و آنچه عمل میکنید را آفریده است. [الصافات: 96]. و از نشانههای عظمت خدا عزوجل یکی هم این است که کرسی خود را از آسمانها و زمین و عرش خود را از کرسی خود بزرگتر نموده در حالی که کرسی در مقایسه با عرض مانند حلقهای است که در یک صحرای وسیع و بزرگ افتاده است پس زمانی که آسمانها و زمین اینگونه وسیع باشد و کرسی بسیار بزرگتر و وسیعتر از این پدیدهها باشد عرش عظیم او چه وسعت و بزرگی خواهد داشت؟! پاک و منزه است خدایی که بر عرش خود به گونهای که سزاوار است استوا نمود.
در میان مخلوقات هیچکس نه در ذات و نه در صفات شبیه اوتعالی نیست ﴿لَیۡسَ کَمِثۡلِهِۦ شَیۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ ١١﴾. هیچکس شبیه و مثل او نیست و او شنوا و داناست. [الشورى: 11]. و بر خداوند عزوجل حفاظت آسمانها و زمین و آنچه در آنها قرار دارد دشوار نیست بلکه همۀ اینها را از تمام آفات و بلیات نگه میدارد. مخلوقاتش او را با زبانهایی متفاوت، لهجاتی گوناگون و صداهایی متنوع و به منظور بر آورده شدن تمام نیازمندی خود میخوانند وجود و کرم اوتعالی بر همه مخلوقات سرازیر و او بلند مرتبه است، این بلندی شامل بلندی ذات، قدر و قهر میشود پس او در بلندای تمام آسمانها و بر عرض خویش قرار دارد و منزلت او فوق همه منزلتهاست؛ زیرا صاحب امر و نهی اوست و اوتعالی نهان و آشکار را میداند و نفع و ضرر از اوست و او همه پدیدهها را مقهور خود ساخته و پروردگار و خدایی جز او نیست. اوتعالی بر پادشاهی خود تفرّد دارد و در خدایی خود یگانه است از اینروی مستحق عبادت فقط اوست و او بلند مرتبه با عظمت است؛ زیرا عظمت توأم با قدرت نشانۀ جبروت و کمال ملک و پادشاهی اوست.
این آیه بزرگترین آیۀ قرآن کریم است که در آن ستایش و تعظیم و تقدیس خدای کریم و رحیم به حدی است که پردههای قلب را یکی بعد از دیگری میگشاید و ستونهای هستی را با ثنا و ستایش پادشاه حق و آشکار میلرزاند.
﴿لَآ إِکۡرَاهَ فِی ٱلدِّینِۖ قَد تَّبَیَّنَ ٱلرُّشۡدُ مِنَ ٱلۡغَیِّۚ فَمَن یَکۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَیُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَکَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَاۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ٢٥٦﴾.
هیچکس را در دخول به اسلام مجبور نکنید بلکه او را به اسلام از طریق گفتگوی بهتر و با شیوه اقناع دعوت به اسلام کنید مسألۀ این دین کاملاً واضح و آشکار است و هدایت از گمراهی و کفر از ایمان مشخص شده است، پس کسی که خدای دیّان را یگانه بداند و به آنچه غیر از او از قبیل انسان و جن و شیطان و بت پرستش میگردد کافر شود، چنین کسی در واقع به ریسمان قوی ایمان و دین که هرگز پاره نمیشود چنگ زده است؛ زیرا این ریسمان به خدا متصل است و در آن تمام اسباب و وسایل نجات وجود دارد و حقتعالی بر نیتهای پنهان آگاه است و تمام آوازها را میشنود و همه حالات و اعمال را میداند از اینروی حق اوست که یگانه دانسته شده و تنها او پرستش شود و تمام تلاشها به خاطر او صورت بگیرد و همه کس او را تعظیم و به او سجده کند.
﴿ٱللَّهُ وَلِیُّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ یُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۖ وَٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَوۡلِیَآؤُهُمُ ٱلطَّٰغُوتُ یُخۡرِجُونَهُم مِّنَ ٱلنُّورِ إِلَى ٱلظُّلُمَٰتِۗ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٢٥٧﴾.
و تنها خداوند عزوجل ولی و دوستدار مؤمنان است که آنها را حفظ، سرپرستی هدایت میکند و غالب و پیروز میسازد. او کسی است که مؤمنان را از تاریکیهای کفر و گمراهی نجات داده و به سوی نور ایمان و هدایت رهنمون ساخته است چنانچه آنها را از تمامی مهلکههای شبهات و شهوات با آیات و نشانههای واضح و آشکار سالم نگهداشته و آنان را به سوی بهترین راههای هدایت و توفیق رهنمایی کرده است. و اما ولی و دوستدار کفار بدکار شیاطین رانده شدهاند که آنها را از دائره هدایت به سوی گمراهی و فرومایگی بیرون میکنند و آنها را از اسلام بازمیدارند و به سوی پرستش بتها میکشانند. این کفار برای همیشه در آتش دوزخ خالد و جاویدان اند و چه بد قرارگاهی است جایگاه آنها.
﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِی حَآجَّ إِبۡرَٰهِۧمَ فِی رَبِّهِۦٓ أَنۡ ءَاتَىٰهُ ٱللَّهُ ٱلۡمُلۡکَ إِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِۧمُ رَبِّیَ ٱلَّذِی یُحۡیِۦ وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا۠ أُحۡیِۦ وَأُمِیتُۖ قَالَ إِبۡرَٰهِۧمُ فَإِنَّ ٱللَّهَ یَأۡتِی بِٱلشَّمۡسِ مِنَ ٱلۡمَشۡرِقِ فَأۡتِ بِهَا مِنَ ٱلۡمَغۡرِبِ فَبُهِتَ ٱلَّذِی کَفَرَۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ ٢٥٨﴾.
آیا از عملکرد «نمرود بن کنعان» صاحب کفر و طغیان تعجب نمیکنی که با ابراهیم دربارۀ خدای رحیم و رحمان مجادله کرد و ندانست که وجود حقتعالی امری است معلوم و مطابق برهان که فطرت سلیم و نفسهای مستقیم به آن شهادت و گواهی میدهد؟ و دلائل زیادی در این زمینه اقامه شده و او خدایی است که به این «نمرود» خصومتگر پادشاهی داد ولی او منکر شد و دست به الحاد زد. و چون ابراهیم علیه السلام به او بیان داشت که حقتعالی خلق را از عدم ایجاد میکند سپس آنها را میمیراند و فنا میکند پس تنها او آفریدگار مرگ و زندگی، وجود و عدم، و بقا و فناست. نمرود این انسان کودن و سرکش در پاسخ گفت من نیز میمیرانم و زنده میکنم از اینروی دو تن از زندانیان را فرا خواند، یکی را کشت و دیگری را عفو کرد و گفت این مرگ است و این زندگی!! و چون ابراهیم علیه السلام بر عباوت و نادانی این پادشاه پَی بُرد دلیل و برهان روشن و قاطع ارائه کرد و گفت: از این سخن درگذر و ببین که این خورشید در آسمان واضح و آشکار میدرخشد و پروردگارم هر روز آن را از مشرق بیرون میکند تو اگر میتوانی ولو برای یکروز آن را از مغرب بیرون کن تا سخن تو را تصدیق کنیم!! به این ترتیب این کودن بدکار و کافر بدبخت مات و مبهوت شد؛ زیرا ابراهیم علیه السلام با دلیل و برهان او را سرکوب کرد و اینگونه است شأن هر ظالم ستمگار که حقتعالی او را به راه راست و دادن جواب درست هدایت نمیکند.
﴿أَوۡ کَٱلَّذِی مَرَّ عَلَىٰ قَرۡیَةٖ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىٰ یُحۡیِۦ هَٰذِهِ ٱللَّهُ بَعۡدَ مَوۡتِهَاۖ فَأَمَاتَهُ ٱللَّهُ مِاْئَةَ عَامٖ ثُمَّ بَعَثَهُۥۖ قَالَ کَمۡ لَبِثۡتَۖ قَالَ لَبِثۡتُ یَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ یَوۡمٖۖ قَالَ بَل لَّبِثۡتَ مِاْئَةَ عَامٖ فَٱنظُرۡ إِلَىٰ طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمۡ یَتَسَنَّهۡۖ وَٱنظُرۡ إِلَىٰ حِمَارِکَ وَلِنَجۡعَلَکَ ءَایَةٗ لِّلنَّاسِۖ وَٱنظُرۡ إِلَى ٱلۡعِظَامِ کَیۡفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکۡسُوهَا لَحۡمٗاۚ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُۥ قَالَ أَعۡلَمُ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ٢٥٩﴾.
یا عجیبتر داستان عزیر علیه السلام است زمانی که بر قریهای گذشت در حالی که اهل آن بعد از اینکه زنده بودند مردند و تمام خانهها، آبادیها، درختان و سبزهزارهایشان نیز بعد از اینکه آباد و سر سبز بود ویران شده بود، وی در کمال حیرت ایستاد و گفت چگونه حقتعالی زندگی را به این قریه بعد از همه ویرانی بازمیگرداند، این بود که خداوند عزوجل خواست به او توان خویش را در زنده کردن مردگان نشان دهد، از اینروی او و استرش را مدّت یکصد سال میراند و سپس زنده کرد و از او پرسید بر تو چه مقدار از زمان گذشته است؟ چون حقتعالی او را پیش از غروب خورشید زنده کرده بود گمان کرد که کمتر از یک روز بر او گذشته است، از اینروی گفت بر من یک روز یا بعضی از یک روز گذشته است. حقتعالی به او گفت بلکه یکصد سال است که تو مردهای! و به سوی غذای خود که بر استرت بوده بنگر هنوز فاسد نشده و بر حالت خویش باقی است و به سوی استر خود ببین که مرده است و تمام گوشت و استخوانهایش از هم متلاشی شده ما چگونه آن را زنده میکنیم و استخوانهایش را ترکیب مینمائیم و بر آن گوشت میپوشانیم و سپس در او روح میدمیم. بعد از اینکه همه اینها صورت گرفت استر به حرکت درآمد و بر پای خود راه رفت و فریاد کشید در حالی که «عزیر» در نهایت تعجب شاهد تمام این حالات بود، اینرو فریاد کشید که گواهی میدهم خداوند عزوجل بر همه چیز قادر و تواناست و تنها چقدر این دلائل و براهین عظیم و بزرگ است؟!
﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِۧمُ رَبِّ أَرِنِی کَیۡفَ تُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰۖ قَالَ أَوَ لَمۡ تُؤۡمِنۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰکِن لِّیَطۡمَئِنَّ قَلۡبِیۖ قَالَ فَخُذۡ أَرۡبَعَةٗ مِّنَ ٱلطَّیۡرِ فَصُرۡهُنَّ إِلَیۡکَ ثُمَّ ٱجۡعَلۡ عَلَىٰ کُلِّ جَبَلٖ مِّنۡهُنَّ جُزۡءٗا ثُمَّ ٱدۡعُهُنَّ یَأۡتِینَکَ سَعۡیٗاۚ وَٱعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٞ ٢٦٠﴾.
و ای محمد ج! یاد آور سوال ابراهیم علیه السلام را آنگاه که از پروردگار خود خواست تا نحوۀ زنده کردن مردگان را به او نشان دهد. پروردگار به او گفت: ای ابراهیم علیه السلام آیا باور نداری که من توان زنده کردن مردگان را دارم یا در این خصوص شک داری؟ ابراهیم علیه السلام گفت من کاملاً باور دارم که تو توانائی چنین کاری را داری ولی میخواهم کیفیت آن را مشاهده کنم زیرا شنیدن مانند دیدن نیست و تا یقین من زیادتر شود. حقتعالی او را امر کرد که چهار نوع پرنده را بگیر و آنها را بکش و گوشتهایشان را به هم مخلوط نما و سپس هر کوهی جزئی از این گوشتهای مخلوط را بگذار و هر کدام از این پرندگان را با نامش بخوان، خواهی دید بعد از اینکه پروردگار آنها را زنده نموده به سوی تو به سرعت میآیند. ابراهیم علیه السلام چگونگی زنده کردن مردگان را دید و بر این توان خدا عزوجل یقین کامل نمود.
و تو ای ابراهیم! بدان که خدای قادر بر زنده کردن را هیچ نمیتواند از هیچ کاری عاجز سازد یا بر او غلبه یابد، اوتعالی حکیمی است که هر چیزی را بنابر حکمت و حسابی خاص در جای مناسبش قرار میدهد.
﴿مَّثَلُ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتۡ سَبۡعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنۢبُلَةٖ مِّاْئَةُ حَبَّةٖۗ وَٱللَّهُ یُضَٰعِفُ لِمَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ ٢٦١﴾.
مثَل و حالت کسانی که اموال خویش را در راه خدا عزوجل صدقه میدهند مانند دانۀ گندمی است که در زمینی شورهزار کاشته شود و از آن دانه گندم هفت خوشه بروید و در هر خوشه یکصد دانه گندم باشد که به این ترتیب هفتصد دانه گندم از آن حاصل میشود، این مثال و نمونه کسی است که صدقه میدهد؛ زیرا حقتعالی حسنات او را تا هفتصد برابر و بیش از آن مضاعف میسازد. زمانی که یک زمین قابل کشت چنین افزایش محصول داشته باشد پس پروردگار زمین و آسمان چگونه در زمینه ازدیاد پاداش، عمل خواهد کرد در حالی که اوتعالی از همۀ اهل کرم و سخاوت سخیتر است و صدقات را برای صدقه دهنده به اندازۀ نیّت و صدقهاش چند برابر میسازد چون خدای بزرگ از روی غنامندی و وسعتی که در همه چیز دارد پاداش میدهد و او به کسی که مستحق عطا و پاداش است و همچنان به تمام چیزی که یک انسان پنهان میدارد آگاه و داناست.
﴿ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ثُمَّ لَا یُتۡبِعُونَ مَآ أَنفَقُواْ مَنّٗا وَلَآ أَذٗى لَّهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ ٢٦٢﴾.
این صدقه دهندگان کسانیاند که با صدقات خود رضای خدا عزوجل را میطلبند و آن را با منت گذاشتن، فخر فروشی بر فقرا و نیازمندان و آزار و اذیت گدایان از طریق توهین و تحقیر و بلند کردن آواز و از این قبیل همراه نمیسازند، بلکه خدای را از اینکه آنها را مرجع قرار داده نه رجوع کننده به ثروتمندان، و آنان را بینیاز ساخته نه نیازمند سپاس میگویند. این نعمت بزرگی است که مردم اندکی قدر آن را میدانند، روی این اساس کسی که از روی اخلاص و به منظور جلب رضای خدا عزوجل و بدون منت گذاشتن و آزار و اذیت صدقه دهد پاداش و مزد او بسیار بزرگ خواهد بود و از فرجام هولناک نخواهد ترسید؛ زیرا به علت تلاش نیکوئی که کرده در امان قرار دارد و هرگز از تبعات اعمال بدی که انجام داده نمیهراسد.
سرّ سعادت و خوشبختی در این است که انسان از آینده هولناک و غم آلود در امان باشد.
﴿۞قَوۡلٞ مَّعۡرُوفٞ وَمَغۡفِرَةٌ خَیۡرٞ مِّن صَدَقَةٖ یَتۡبَعُهَآ أَذٗىۗ وَٱللَّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٞ ٢٦٣﴾.
جواب رد دادن به گدایان با سخنی نرم و خطایی نیکو و گذشت در برابر اصراری که از خود تبارز میدهند بهتر از صدقهای است که با اهانت و توهین و بیادبی و آزار و اذیت همراه باشد ولو این صدقه چیز زیادی باشد و حقتعالی از همه آنچه نزد خلایق است بینیاز میباشد؛ زیرا اوتعالی بخشندۀ روزی است و اینکه به صدقه امر فرموده تا در بدل آن، برای صدقه دهنده مزد و پاداش نیک دهد و چون حقتعالی حلیم است در نزول عذاب بر گناهی که انسانها مرتکب میشوند عجله نمینماید.
و یقیناً واژۀ «غنی» در این آیه این پیام را با خود دارد که اوتعالی به ثروتمند ثروت داده و بر گدایان نیز لازم است تا از خدای خود بخواهند آنان را بینیاز سازد و واژه «حلیم» این پیام را دارد که ثروتمندان در برابر نیازمندان و گدایان باید از بردباری برخوردار باشند چنانچه این مفهوم را نیز دارد که اگر کسی در برابر اعمال بدی که مرتکب میشود استغفار کند حقتعالی او را عفو مینماید.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُبۡطِلُواْ صَدَقَٰتِکُم بِٱلۡمَنِّ وَٱلۡأَذَىٰ کَٱلَّذِی یُنفِقُ مَالَهُۥ رِئَآءَ ٱلنَّاسِ وَلَا یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۖ فَمَثَلُهُۥ کَمَثَلِ صَفۡوَانٍ عَلَیۡهِ تُرَابٞ فَأَصَابَهُۥ وَابِلٞ فَتَرَکَهُۥ صَلۡدٗاۖ لَّا یَقۡدِرُونَ عَلَىٰ شَیۡءٖ مِّمَّا کَسَبُواْۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡکَٰفِرِینَ ٢٦٤﴾.
ای مؤمنان! هرگاه صدقه میدهید اجر آن را با منت گذاشتن، ذلیل ساختن و پرخاشگری بر نیازمندان و یا عمل بد دیگری باطل نکنید که گناه چنین اعمالی ثواب صدقهتان را از بین میبرد و در چنین حالتی عمل شما در تباهی و بردباری خویش شبیه عمل منافقی میشود که دست به ریا میزند؛ زیرا ریا کار از عمل خود رضای خدا عزوجل را اراده ندارد بلکه میخواهد مردم او را ستایش کنند و از این طریق نزد آنها به مقام و منزلتی خاص برسد، چنین کسی منتظر آخرت نیست تا ثواب آن را انتظار داشته باشد و از عذاب آن بترسد. مثَل و حالت ریاکار مانند سنگی سخت و لغزان است که بر آن مقدار اندکی خاک وجود دارد، زمانی که باران ببارد این مقدار خاک را از بین میبرد و این سنگ به گونهای باقی میماند که هیچ خاکی بر آن نیست. حالت منافق نیز چنین است او حسنات خود را به مانند خاک روی این سنگ به مردم نشان میدهد ولی زمانی که ریاکاری و تظاهرش واضح شود همه مردم میدانند که او ریا کار منافقی است که ریا تمام مُزد او را از بین برده است و به این ترتیب او از اجر و مُزد مانند آن سنگ که خیر و برکتی ندارد محروم میشود و منافق هیچگاه ثمره و نتیجۀ عمل خود را دَرنمییابد. چنین منافقی در نهان به خدای خود کافر است پس چگونه اوتعالی او را هدایت میکند؟ زیرا حقتعالی فقط پرهیزگار را هدایت مینماید نه کافر بدبخت را.
﴿وَمَثَلُ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ وَتَثۡبِیتٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ کَمَثَلِ جَنَّةِۢ بِرَبۡوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٞ فََٔاتَتۡ أُکُلَهَا ضِعۡفَیۡنِ فَإِن لَّمۡ یُصِبۡهَا وَابِلٞ فَطَلّٞۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٌ ٢٦٥﴾.
و آنانی که اموال خود را به منظور رضای خدا عزوجل و به دست آوردن پاداش و افزونی هدایت و ثبات خویش بر هدایت صدقه میدهند و یا اینکه نفسهای آرام و مطمئنشان آنها را بر صدقه وامیدارد؛ مَثَل و حالت چنین کسانی مانند مَثَل و حالت بوستانی سبز و پُر درخت است که در مکانی مرتفع و بلند قرار دارد و دارای خاک نَرم و خوب نیز میباشد، چنین محلی بهترین زمین برای زراعت است که خورشید و هوا به قدر کافی به آن میرسد و هرگاه بر آن باران ببارد محصول آن چند برابر میشود و اگر بر آن باران هم نبارد با آنهم مقدار اندکی از شبنم با هوای لطیف برای به ثمر نشستن بذر آن کافی است؛ زیرا چنین زمینی محل مناسبی برای کشت و زراعت است و در محل بلندی قرار دارد که هوا و نور به حد کافی به آن میرسد. این مَثَل و حالت مؤمن صادق در صدقهاش است که حقتعالی نظر به اخلاص و سخاوتی که دارد صدقهاش را چند برابر میسازد و آنکه نیتها را تمیز میدهد و بر امور نهان آگاه است تنها خداوند متعال است؛ زیرا تنها او بر اعمال بینا و بر تمام احوال آگاه میباشد و میداند چه کسی در عمل خود اخلاص دارد و چه کسی ریا.
﴿أَیَوَدُّ أَحَدُکُمۡ أَن تَکُونَ لَهُۥ جَنَّةٞ مِّن نَّخِیلٖ وَأَعۡنَابٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ لَهُۥ فِیهَا مِن کُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِ وَأَصَابَهُ ٱلۡکِبَرُ وَلَهُۥ ذُرِّیَّةٞ ضُعَفَآءُ فَأَصَابَهَآ إِعۡصَارٞ فِیهِ نَارٞ فَٱحۡتَرَقَتۡۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ لَعَلَّکُمۡ تَتَفَکَّرُونَ ٢٦٦﴾.
آیا یکی از شما دوست دارد دارای بوستانی ثمر بخش از خرما و انگور که با برکتترین میوهها و درختان است باشد و در این بوستان انواع و اقسام میوههای دیگری نیز در کنار جویهای پُر آب موجود باشد که به دون زحمت بوستان را آبیاری کند و صاحب این بوستان پیرمردی کهن سال باشد که نتواند به منظور معیشت اهل و عیال خود کاری انجام دهد و فقط منتظر محصول این باغ باشد، در چنین حالتی ناگهان طوفانی سهمگین دارای آتش و ویرانی فرا رسد و تمام باغ را با درختانش بسوزاند و نابود کند.
این مثال در نهایت زیبائی و اشراف قرار دارد و حالت کسی را بیان مینماید که عمل صالحی را انجام میدهد ولی آن را با ریا و ارتکاب معاصی از بین میبرد و چون در روز فقر و نیازمندی بزرگ (روز قیامت) که به چنین اعمالی نیاز مبرم است فرا رسد ناگهان در برابر اعمالی قرار میگیرد که کلاً و تماماً از بین رفته و باطل شده است زیرا نیّت چنین شخصی فاسد و تلاشی که نموده باطل است. و اینگونه حقتعالی برای ما حالات و مثَلها را بیان میدارد تا در آنها تدبر و تفکر کنیم و در نتیجه از خدا عزوجل بترسیم و از خشم او بر حذر باشیم و در صدقات خود اخلاص داشته باشیم تسلط ریا بر عمل انسان، همانند تسلط آتش بر آن بوستان است.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا کَسَبۡتُمۡ وَمِمَّآ أَخۡرَجۡنَا لَکُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِۖ وَلَا تَیَمَّمُواْ ٱلۡخَبِیثَ مِنۡهُ تُنفِقُونَ وَلَسۡتُم بَِٔاخِذِیهِ إِلَّآ أَن تُغۡمِضُواْ فِیهِۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ٢٦٧﴾.
ای مؤمان! از مال حلال و نیکوئی که در حصول آن از راههای تجارت و کار مشروع استفاده کردهاید و همچنان از آنچه زمین برای شما میرویاند صدقه دهید و به مردم آنچه پَست و بیارزش است را صدقه ندهید در حالی که اگر همان مال به خود شما داده شود مگر با چشم پوشی و گذشت آن را قبول نمینمائید، پس چگونه به مردم چیزی را صدقه میدهید که برای خویش راضی نیستید؟
این آیه دلالت بر آن دارد که انسان باید با مردم به گونهای تعامل کند که با خود تعامل میکند و همچنان در صدقه باید مال سره و با ارزش را صدقه دهد.
و شما ای مؤمنان! یقین داشته باشید که حقتعالی از صدقات شما بینیاز است، و این صدقات مربوط به خودتان میباشد، خدایتعالی شکر گذار صدقه دهندگان و بیزار از بخیلان است.
﴿ٱلشَّیۡطَٰنُ یَعِدُکُمُ ٱلۡفَقۡرَ وَیَأۡمُرُکُم بِٱلۡفَحۡشَآءِۖ وَٱللَّهُ یَعِدُکُم مَّغۡفِرَةٗ مِّنۡهُ وَفَضۡلٗاۗ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ ٢٦٨﴾.
بر شماست تا در راههای خیر صدقه دهید و از اموال خود انفاق کنید و هیچگاه شیطان و سوسهگر را تصدیق نکنید که به بخل امرتان میکند و از اینکه با صدقه فقیر شوید شما را بر حذر میدارد. وعدۀ خدا عزوجل برای شما در بخشش گناهانتان راستتر است؛ زیرا صدقه، گناهان را کفاره میکند و دیگر اینکه حقتعالی عوض اموالی را که صدقه میدهید به شما میدهد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «هیچ صدقهای موجب نقصان مال کسی نشده بلکه مال او را زیاد میکند، زیاد میکند».
ببینید پروردگار چگونه وعدۀ شیطان را در فقیر شدن به وعدۀ غنامندی و امر او را در ارتکاب فحشا به وعدۀ مغفرت پاسخ میدهد. خیر و خوبی دنیا و آخرت نزد خداست، او دارای فضل بسیار است و هیچگاه پذیرش خواست تمام مردم موجب عجز و ناتوانی او نخواهد شد و خداوند عزوجل بر همۀ مردم احسان بسیار مینماید و او به محلی که باید پاداش عطا کند و به اینکه چه کسی مستحق ثواب و ستایش است آگاه میباشد.
﴿یُؤۡتِی ٱلۡحِکۡمَةَ مَن یَشَآءُۚ وَمَن یُؤۡتَ ٱلۡحِکۡمَةَ فَقَدۡ أُوتِیَ خَیۡرٗا کَثِیرٗاۗ وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّآ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٢٦٩﴾.
و خداوند عزوجل دانش دین و فهم مسایل را و همچنان توان عمل سودمند و بصیرت در امور و درست گفتاری و درست کرداری را برای کسی از بندگان خود ارزانی مینماید که به او ارادۀ خیر دارد و میخواهد برای او از میان خلایق خود فضل بسیار دهد. کسی که صاحب چنین مواهب الهی و ربانی شود در واقع خیر و فضل و حصۀ بسیاری را کمائی کرده است. از آیات و نشانههای خدا عزوجل و مَثَلهایش جز انسان صاحب بصیرت، دارای ضمیر و قلب بیدار و فهم درست پند نمیگیرد. اما کسی که دلش سیاه است و در ادراک خود کودن میباشد چنین کسی هیچگاه پند و اندرز نمیگیرد از اینروی نه صاحب علم سودمند میشود و نه هم صاحب عمل صالح.
﴿وَمَآ أَنفَقۡتُم مِّن نَّفَقَةٍ أَوۡ نَذَرۡتُم مِّن نَّذۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُهُۥۗ وَمَا لِلظَّٰلِمِینَ مِنۡ أَنصَارٍ ٢٧٠﴾.
و آنچه به خاطر رضای خدا عزوجل صدقه داده یا به منظور مصرف در راه او بر خود لازم گرفتهاید به زودی خدا عزوجل شما را بر آن ثواب و پاداش میدهد؛ زیرا اوتعالی آن را میداند و برای شما نگه میدارد تا، در زمانی که به آن شدیداً نیاز دارید واپس به شما باز گرداند. اما کسی که از طریق نپرداختن آنچه حقتعالی بر مالش از زکات و صدقات لازم نموده سَر باز زند و مرتکب ظلم شود، چنین کسی را در فردای قیامت هیچکس یاری نخواهد داد و عذاب حقتعالی را از او دفع نخواهد کرد و اینگونه برای هر ظالم و ستم پیشهای عاقبت و نهایت و خیمی است.
﴿إِن تُبۡدُواْ ٱلصَّدَقَٰتِ فَنِعِمَّا هِیَۖ وَإِن تُخۡفُوهَا وَتُؤۡتُوهَا ٱلۡفُقَرَآءَ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۚ وَیُکَفِّرُ عَنکُم مِّن سَیَِّٔاتِکُمۡۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ ٢٧١﴾.
اگر صدقات خود را بدون ریا و خودنمائی اعلان کنید کاری است نیکو و عملکردی است درست، شاید که دیگران نیز در این عمل به شما اقتدا کنند و اگر این کار را مخفیانه انجام دهید از ریا و خود نمائی دورتر و با حال کسی که به آنها صدقه میدهید مناسبتر است و حقتعالی به زودی با صدقه گناهان شما را محو میکند زیرا صدقه گناهان را کفار مینماید و پروردگار بر تمام امور نهان و به نیتها آگاه است، او میداند چه کسی عمل خود را به صورت ظاهر و آشکار انجام داده و چه کسی مخفی و پوشیده، کاری را صورت داده است.
﴿۞لَّیۡسَ عَلَیۡکَ هُدَىٰهُمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَهۡدِی مَن یَشَآءُۗ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ فَلِأَنفُسِکُمۡۚ وَمَا تُنفِقُونَ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ ٱللَّهِۚ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ یُوَفَّ إِلَیۡکُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تُظۡلَمُونَ ٢٧٢﴾.
بر تو ای محمد ج! هدایتشان نیست تو مبلغ دینی و این خداست که بر هدایت توفیق میدهد؛ زیرا اوتعالی میداند چه کسی مستحق هدایت است و چه کسی نیست. او به دین خود برمیگزیند و آنچه شما از اموال خود صدقه میدهید ثواب آن به خود شما باز میگردد، پس منت خدای را سزد.
شما با صدقات خود بر خویشتن احسان میکنید از اینروی در این عمل خدای را مد نظر داشته باشید و از ریا و خودنمائی بپرهیزید و بدانید آنچه را به منظور کسب رضای خدا عزوجل انفاق کنید، اوتعالی آن را برای شما چند برابر میسازد و در روز قیامت هیچ چیزی از آن را ضایع نمینماید؛ زیرا حقتعالی عادل است و هیچگاه در حق کسی ظلم روا نمیدارد.
﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلَّذِینَ أُحۡصِرُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ لَا یَسۡتَطِیعُونَ ضَرۡبٗا فِی ٱلۡأَرۡضِ یَحۡسَبُهُمُ ٱلۡجَاهِلُ أَغۡنِیَآءَ مِنَ ٱلتَّعَفُّفِ تَعۡرِفُهُم بِسِیمَٰهُمۡ لَا یَسَۡٔلُونَ ٱلنَّاسَ إِلۡحَافٗاۗ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِیمٌ ٢٧٣﴾.
بر فقرایی که جهاد در راه خدا عزوجل آنان را از کار و تلاش به منظور کسب معیشت بازمیدارد صدقه دهید؛ زیرا آنها خویشتن را برای انجام جهاد از چنین کارهایی باز داشتهاند. کسی که آنان را نمیشناسد از عفتی که آنها دارند گمان غنامندی در حق آنان مینماید در حالی که آنان فقیراند. پس تو ای صدقه دهنده میتوانی این گروه را با نشانههایشان بشناسی چون آثار فقر و نیاز بر انسان هشیار پوشیده نیست و آنان نظر به شدّت حیا و عفتی که دارند در تکدّی و تسوّل اصرار نمینمایند. و تو ای صدقه دهنده بدان که هر چیزی را در راه خدا عزوجل انفاق مینمائی در پیشگاه خداوند عزوجل محفوظ است پس از ضیاع آن هرگز بیم نداشته باش و حقتعالی بر نیّات انسانها و بر حال مخلص و ریاکار آگاه است.
﴿ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُم بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ سِرّٗا وَعَلَانِیَةٗ فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ ٢٧٤﴾.
این نیکوکاران صدقه دهنده، آنانی که اموال خود را در راه خدا عزوجل در هر وقتی از شب و روز و به صورت مخفیانه و آشکار صدقه میدهند پاداششان در پیشگاه خداوند عزوجل محفوظ است و آنان از امور هولناکی که در روز عرضۀ بزرگ (روز قیامت) صورت میگیرد در امان اند و بر آنچه در دنیا از دست دادهاند حزین و غمگین نخواهند بود؛ زیرا حقتعالی خوف و حزنشان را از بین برده است.
﴿ٱلَّذِینَ یَأۡکُلُونَ ٱلرِّبَوٰاْ لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ ٱلَّذِی یَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّیۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ قَالُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡبَیۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْۗ وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَیۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْۚ فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ فَٱنتَهَىٰ فَلَهُۥ مَا سَلَفَ وَأَمۡرُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِۖ وَمَنۡ عَادَ فَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٢٧٥﴾.
اهل ربا و سود زمانی که از قبرهای خویش بر انگیخته میشوند مانند کسانیاند که جن به آنها آسیب رسانیده و بر اثر آن حرکات و سکناتشان در اضطراب و اختلال قرار دارد؛ زیرا اثر حرام در شکمها و کسب بَد در اجسامشان وجود دارد، از اینروی حقتعالی آنان را با چنین عقابی عذاب میکند چون آنها نظر به بدکاری و جهلی که دارند گفتند بر ما در سود هیچ گناهی نیست؛ زیرا سود نیز مانند خرید و فروش است و در بدل عوض و با رضایت طرفین صورت میگیرد. اینها از روی عناد و استخفاف چنین سخنانی بر زبان آوردند روی این اساس حقتعالی بر انان این پندار نادرستشان را ردّ نموده فرمود که خرید و فروش، نظر به اینکه در آن مصلحتهایی نهفته است بدون فریبکاری و ایجاد ضرر حلال است در حالی که سود ضرر و زیان بیشمار بر اموال مردم دارد. در عملیۀ سود گروهی از مردم با نهایت مشقت به جمع آوری مال میپردازند و گروهی دیگر میآیند تا این اموال را از راههای حرام تصاحب کنند؛ در عملیۀ سود احتیاج و نیاز گروهی را واداشته تا قرض بگیرند و این قرض بر آنها بنابر ظلم و تجاوز چند برابر شده است. کسی که بعد از دریافت نهی خدا عزوجل و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از سود دست بر دارد و توبه کند خدایتعالی از تمام آنچه قبل از دریافت نهی انجام داده دَرمیگذرد و عاقبت او با خداست و پروردگار هرگونه که بخواهد دربارۀ او حکم میکند و هر کس سود را حلال بشمارد او کسی است که با پروردگار خود میجنگد، جزایش این است که در آتش دوزخ جاودان بماند.
﴿یَمۡحَقُ ٱللَّهُ ٱلرِّبَوٰاْ وَیُرۡبِی ٱلصَّدَقَٰتِۗ وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ ٢٧٦﴾.
و حقتعالی برکت سود را از بین میبرد و نهایت آن را در خسارت و زیان جان و مال قرار میدهد؛ زیرا سود بر حرام بنا شده است و در مقابل، خداوند عزوجل صدقه را ازدیاد میبخشد و در آن برکت میدهد.
سود در ظاهر موجب ازدیاد مال است ولی در حقیقت، نقصان مال را به دنبال دارد، چنانچه صدقه نیز در ظاهر موجب نقصان مال به نظر میرسد در حالی که مال را فزونی میبخشد. پروردگار کسانی را که در برابر آیاتش عناد دارند و بر شریعتش اعتراض مینمایند بد میبرد، کسانی که حرمتهای خدا عزوجل را میشکنند و دست به مخالفت میزنند و از خدای توبه پذیر روی میگردانند. به این ترتیب کافری که طاعت خدای را ترک میکند از اوامر او روی گردان است و همچنان گناهکاری که در گناهان سقوط نموده، مرتکب نواهی اوتعالی شده است.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ لَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ ٢٧٧﴾.
بعد از اینکه حقتعالی به یادآوری اهل ربا و سود پرداخت در اینجا به یادآوری از نیکوکاران رستگار میپردازد، آنانی که: اعتقادات و اعمال خود را نیکو ساختهاند؛ به خدا عزوجل ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند؛ بر نمازهای خویش مطابق شریعت محافظت نموده و آنها را به خوبی ادا نمودند؛ زکات اموال خود را پرداخت کردهاند؛ چنین کسانی نیکوکارانیاند که برایشان اجر عظیم و ثواب بسیاری از جانب خدای رحمان و رحیم است و از آنچه در انتظار گناهکاران است بیم و نگرانیی ندارند و از تبعات آنچه در دنیا انجام دادند غمگین نیستند بلکه برعکس در امنیت و سرور زائد الوصفی قرار دارند.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِیَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓاْ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ ٢٧٨﴾.
ای مؤمنان! از خدای بترسید و مراقب او باشید و آنچه از سود نزد مردم باقی مانده را ترک کنید اگر در توبۀ خود راست میگوئید و از اوامر حقتعالی اطاعت مینمائید؛ زیرا یک انسان مؤمن همواره آنچه به آن امر شده را انجام میدهد و از آنچه نهی شده اجتناب مینماید.
﴿فَإِن لَّمۡ تَفۡعَلُواْ فَأۡذَنُواْ بِحَرۡبٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۖ وَإِن تُبۡتُمۡ فَلَکُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِکُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ وَلَا تُظۡلَمُونَ ٢٧٩﴾.
اگر از ترک ربا ابا ورزیدید و از این عمل توبه نکردید پس منتظر جنگی از سوی خدا عزوجل و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باشید که این جنگ بر علیه شما در شکل بیماریها، بلیّات، فساد اولاد، فتنهها و نا فهمی در دنیا و عذاب در آخرت تبارز خواهد کرد و اگر از ربا توبه کنید پس برای شما رأس مال شما بدون هرگونه زیادت است و نباید اموال دیگران را از روی ظلم و ستم بگیرید و نگذارید رأس مال شما دچار زیان و ضرر شود.
﴿وَإِن کَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَیۡسَرَةٖۚ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٢٨٠﴾.
اگر قرض دار دچار مشکل شد به او تا زمانی که حقتعالی بینیازش سازد فرصت دهید و اگر مقداری از دین خود را به او ببخشید این کار بهتر و نیکوترست، به خصوص هنگامی که دانستید حقتعالی به زودی جزای احسان نیکوکار را میدهد و از او همانگونه که او از قرض دار دَر گذشته، درمیگذرد.
﴿وَٱتَّقُواْ یَوۡمٗا تُرۡجَعُونَ فِیهِ إِلَى ٱللَّهِۖ ثُمَّ تُوَفَّىٰ کُلُّ نَفۡسٖ مَّا کَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ ٢٨١﴾.
و از روزی بترسید که به سوی خدای خویش باز میگردید و اوتعالی جزای احسان نیکوکار و بدی بدکار را میدهد بدون اینکه بر کسی ظلم و ستمی روا داشته شود و یا حسنات کسی دچار کمبود و نقص گردد.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا تَدَایَنتُم بِدَیۡنٍ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى فَٱکۡتُبُوهُۚ وَلۡیَکۡتُب بَّیۡنَکُمۡ کَاتِبُۢ بِٱلۡعَدۡلِۚ وَلَا یَأۡبَ کَاتِبٌ أَن یَکۡتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ ٱللَّهُۚ فَلۡیَکۡتُبۡ وَلۡیُمۡلِلِ ٱلَّذِی عَلَیۡهِ ٱلۡحَقُّ وَلۡیَتَّقِ ٱللَّهَ رَبَّهُۥ وَلَا یَبۡخَسۡ مِنۡهُ شَیۡٔٗاۚ فَإِن کَانَ ٱلَّذِی عَلَیۡهِ ٱلۡحَقُّ سَفِیهًا أَوۡ ضَعِیفًا أَوۡ لَا یَسۡتَطِیعُ أَن یُمِلَّ هُوَ فَلۡیُمۡلِلۡ وَلِیُّهُۥ بِٱلۡعَدۡلِۚ وَٱسۡتَشۡهِدُواْ شَهِیدَیۡنِ مِن رِّجَالِکُمۡۖ فَإِن لَّمۡ یَکُونَا رَجُلَیۡنِ فَرَجُلٞ وَٱمۡرَأَتَانِ مِمَّن تَرۡضَوۡنَ مِنَ ٱلشُّهَدَآءِ أَن تَضِلَّ إِحۡدَىٰهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحۡدَىٰهُمَا ٱلۡأُخۡرَىٰۚ وَلَا یَأۡبَ ٱلشُّهَدَآءُ إِذَا مَا دُعُواْۚ وَلَا تَسَۡٔمُوٓاْ أَن تَکۡتُبُوهُ صَغِیرًا أَوۡ کَبِیرًا إِلَىٰٓ أَجَلِهِۦۚ ذَٰلِکُمۡ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِ وَأَقۡوَمُ لِلشَّهَٰدَةِ وَأَدۡنَىٰٓ أَلَّا تَرۡتَابُوٓاْ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً حَاضِرَةٗ تُدِیرُونَهَا بَیۡنَکُمۡ فَلَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَلَّا تَکۡتُبُوهَاۗ وَأَشۡهِدُوٓاْ إِذَا تَبَایَعۡتُمۡۚ وَلَا یُضَآرَّ کَاتِبٞ وَلَا شَهِیدٞۚ وَإِن تَفۡعَلُواْ فَإِنَّهُۥ فُسُوقُۢ بِکُمۡۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ وَیُعَلِّمُکُمُ ٱللَّهُۗ وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ ٢٨٢﴾.
ای مؤمنان! اگر نزد کسی تا زمانی معین مالی قرار دادید یا خرید و فروشی کردید باید که در بین خود سندی را بنویسید تا با آن حقوق را حفظ کنید و دچار اختلاف و چند دستگی نشوید و برای کتابت سند نویسندهای مسلمان، امین، عادل و ضابطهمند بر گزینید. و اگر از چنین نویسندهای تقاضا به عمل آمد باید که عذر آوری نکند بلکه به نیّت حصول اجر و پاداش باید پاسخ مثبت گوید؛ زیرا حقتعالی به او دانش نویسندگی را آموخته است، بناءً بر او لازم است تا به نوشتن سند مذکور مبادرت ورزد.
قرضدار کسی است که متن محتوای سند بر عهدۀ اوست تا براساس این سند محتوای آن را بر خویشتن اقرار و اعتراف کند و هنگام نوشتن شهودی نیز باید حاضر باشند و باید نویسنده در نوشتن خود از خدا عزوجل بترسد و دست به تزویر و جعل نزند، چنانچه قرض دار نیز نباید در قرضی که گرفته هنگام پرداخت آن، نقصان ایجاد کند. اگر قرض گیرنده از لحاظ عقلی ضعیف بود یا کودک، کهن سال و یا گنگ بود، در چنین حالتی هنگام نوشتن، ولیّش جانشین او میباشد که نباید افزونی در دَین ایجاد کند و نه هم از حق دائن چیزی بکاهد.
هنگام نوشتن این سند باید دو نفر شاهد عادل به منظور ضمانت حاضر باشند و اگر تنها یک مرد بود باید دوتا زن از اهل دیانت و امانت در کنار این مرد حضور داشته باشند. اینکه حقتعالی دو زن را به جای یک مرد قرار داده نظر به فراموشیی است که معمولاً در زنها نسبت به مردان بیشتر است و تا اینکه اگر یکی از این زنها فراموش کرد زن دیگر به یادش دهد، چون غالباً مردان بر امور مالی آگاهی بیشتر دارند. و هرگاه به شهادت نیاز شد بر شهود امتناع از شهادت حرام است تا که حقوق مردم ضایع نشود. و هیچگاه در کتابت دَین، خواه بسیار باشد یا کم دچار خستگی نشوید، زیرا نوشتن دَین موجب عدالت در حُکم و تحکیم شهادت شهود و دور ساختن شک از مقدار و زمان دَین میشود و تا اختلاف و نزاع ایجاد نگردد. ولی اگر کالا موجود و ثمن به صورت نقد بود، در این صورت اگر سندی نوشته نشود مشکلی نیست. با این حال شهود گرفتن در معاملات کلان مانند خریداری زمین، معاملات تجارتی، شراکت، مضاربت و امثال اینها الزامی است. همچنان صاحب حق نباید به نویسندۀ سند و شهود ضرری را روا دارد به عنوان مثال نباید آنها را به دنبال خود بدون مزد داخل دادگاهها این طرف و آن طرف بکشاند و یا هنگام مصروفیت و استراحت نباید آنها را وادارد تا شهادت دهند.
اگر کسی از شما به نویسنده یا شهود ضرری برساند و یا در ادای دَین، امروز و فردا کند و بر خلاف موجبات عقل عمل نماید، چنین کاری از سوی او عصیان و نافرمانی و مخالفت با خدای دیّان خواهد بود و اگر از خدایتعالی اطاعت کنید و از گناهان دوری گزینید، حقتعالی بر شما دروازههای دانش سودمند و علم دین را باز میکند که اوتعالی بر همۀ امور دقیق و آشکار عالم است و تمام امور کوچک و بزرگ را میداند و بر او هیچ امری پوشیده نیست.
﴿۞وَإِن کُنتُمۡ عَلَىٰ سَفَرٖ وَلَمۡ تَجِدُواْ کَاتِبٗا فَرِهَٰنٞ مَّقۡبُوضَةٞۖ فَإِنۡ أَمِنَ بَعۡضُکُم بَعۡضٗا فَلۡیُؤَدِّ ٱلَّذِی ٱؤۡتُمِنَ أَمَٰنَتَهُۥ وَلۡیَتَّقِ ٱللَّهَ رَبَّهُۥۗ وَلَا تَکۡتُمُواْ ٱلشَّهَٰدَةَۚ وَمَن یَکۡتُمۡهَا فَإِنَّهُۥٓ ءَاثِمٞ قَلۡبُهُۥۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِیمٞ ٢٨٣﴾.
و اگر سفر کردید و در اثنای سفر معاملهای انجام دادید و کسی را نیافتید تا سندی برای شما بنویسد باید که صاحب حق از قرضدار ضمانت اخذ کند تا این ضمانت قائم مقام و ثیقه و سند باشد و اگر صاحب حق دین خویش را بر ذمۀ قرضدار محکم کرد، ضرورتی به اخذ ضمانت نیست. بر قصدار لازم است تا در حفظ مال دائن از خدا عزوجل بترسد و در انتهای مدّت معینه دین خویش را ادا کند و اگر از شما خواسته شد تا شهادتی بدهید بر شما لازم است تا دربارۀ مسأله همانگونه شهادت دهید که بوده است بدون هیچکدام تغییر، تحریف، تبدیل و یا کتمانی و هر که شهادت را کتمان کند معلوم میشود که قلب بدکاری دارد و آدم تُهی و بیتقواست و به زودی حقتعالی از هرکدام مطابق عملکردش حساب و کتاب اخذ خواهد کرد؛ زیرا او بر تمام اسرار و نهانها و گفتار و کردار در همۀ احوال آگاه است.
﴿لِّلَّهِ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۗ وَإِن تُبۡدُواْ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ أَوۡ تُخۡفُوهُ یُحَاسِبۡکُم بِهِ ٱللَّهُۖ فَیَغۡفِرُ لِمَن یَشَآءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَآءُۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ ٢٨٤﴾.
همۀ آنچه در هستی هست ملک خدا أ، مخلوق و بندۀ اوست و اوتعالی خالق و رازقی است که تنها او به تدبیر و تنظیم امور و تصریف احوال آنها میپردازد. و هر که بدی را به صورت آشکار یا پنهان انجام دهد حقتعالی بر عمل او آگاه است؛ زیرا انجام کاری به صورت پنهان یا آشکار نزد او یکسان است و او هر کس را مطابق آنچه عمل نموده مؤاخذ و براساس علم و دانش، آنها را گرفتار میکند و در حق آنها عادلانه قضاوت مینماید.
و برای خدا عزوجل مشیت مطلق است، جرم هر کسی را که بخواهد میبخشد و هر که را بخواهد مؤاخذه مینماید و جزای عصیانش را میدهد همۀ اینها براساس حکمتهایی است که اوتعالی مقدر نموده، روی این اساس مغفرتش فضل و عذابش عدل است. قدرت او نافذ و امرش غالب و قصایش جریان دارد و هیچکس از او نمیپرسد و این آنها هستند که سوال میشوند.
﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ کُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِکَتِهِۦ وَکُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیۡکَ ٱلۡمَصِیرُ ٢٨٥﴾.
محمد صلی الله علیه و آله و سلم و یاران و پیروانش به تمام آنچه در قرآن و سنّت راجع به وحدانیت خدا عزوجل و الوهیت او آمده باور دارند، آنها ملائکه و کتابهای آسمانی و تمام پیامبران را نیز مطابق وحی تصدیق کردند و اینگونه نبوده که مانند اهل کتاب برخی از پیامبران را تصدیق و تعداد دیگری را تکذیب کنند بلکه همه را تصدیق نموده و گفتند پروردگارا! سخن تو را شنیدیم و امر تو را اطاعت نمودیم، اگر از ما تقصیر و کوتاهیی سر زده از تو آمرزش میطلبیم، آمرزشی که گناهان ما را محو کند؛ زیرا ما همه بندگان خطاکار توئیم و برای ما پروردگار و معبودی جز تو نیست و این تویی که به زودی ما را در روزی که هیچ شکی در آن نیست جمع میکنی و هیچ محل فرار و مشتکایی جز به سوی تو نیست.
﴿لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَعَلَیۡهَا مَا ٱکۡتَسَبَتۡۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِینَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَیۡنَآ إِصۡرٗا کَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ ٢٨٦﴾.
و چون آنها امر خدا عزوجل را اجابت کردند، حقتعالی به آنها بشارت نهاده شدن غلّ و زنجیر را از آنان داد و بیان داشت که پروردگار در اوامر و نواهی خود بر آنها سختگیری نمیکند بلکه نظر به توان و طاقتشان آنها را مکلّف میسازد. هر ذاتی به اندازۀ صلاح خود مزد میگیرد و به اندازۀ بدی خود کیفر میبیند بدون اینکه در جزایش زیادت و یا نقصی صورت گیرد.
آنها از خدای خود خواستند که پروردگارا! ما را بر خطا و نسیان ما محاسبه نفرما که ما بشری خطاکاریم و ما را بر آنچه مایۀ مشقت ماست مکلّف نکن تا از عمل به آن ناتوان نشویم و مانند امتهای گذشته نباشیم که شریعتهای خویش را پذیرفتند ولی بعداً آنها را ترک کردند. و ای پروردگار ما! از تو میخواهیم ما را با مصیبتها و بدیهایی که فوق توان و تحمل ماست ابتلا نکنی، نشود که صبر نکنیم زیرا ما بندگان ضعیف هستیم. و ای خدا أ! بر ما فرائض و حدودی را که توان نداریم واجب نگردان و گناهان ما را عفو کن و عیوب ما را بپوشان و فضل خود را بر ما نازل نما و بر ضعف و ناتوانی ما رحم کن که تو پروردگار و متولی امور مائی و متولی امور، دوست خود را یاری میدهد. تو قوی و ما بندگان مسکین و ضعیف توئیم پس ما را بر دشمنان خود و دشمنان ما پیروز گردان! دشمنانی که با تو جنگیدند و تکذیبت کردند و دین تو را ردّ نمودند مانند مشرکان و اهل کتاب. یاری از جانب توست و ما همه لشکریان توئیم و کسی که تو متولی امورش باشی هرگز شکست نمیخورد و مغلوب نمیشود.
سوره بقره
الٓمٓ
الم [= الف. لام. میم].
ذَٰلِکَ ٱلۡکِتَٰبُ لَا رَیۡبَۛ فِیهِۛ هُدٗى لِّلۡمُتَّقِینَ
این کتابی است که هیچ تردیدی در [الهی بودنِ] آن نیست و مایۀ هدایت پرهیزگاران است؛
ٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَیۡبِ وَیُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ
همان کسانی که به غیب ایمان دارند و نماز را برپا میدارند و از آنچه به آنان روزی دادهایم انفاق میکنند؛
وَٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِکَ وَبِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ یُوقِنُونَ
و آن کسانی که به آنچه بر تو و [بر پیامبران] پیش از تو نازل شده است ایمان میآورند و به روز رستاخیز یقین دارند.
أُوْلَـٰٓئِکَ عَلَىٰ هُدٗى مِّن رَّبِّهِمۡۖ وَأُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ
اینان از جانب پروردگارشان از هدایت برخوردارند و رستگاران [واقعی] همینها هستند.
إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ سَوَآءٌ عَلَیۡهِمۡ ءَأَنذَرۡتَهُمۡ أَمۡ لَمۡ تُنذِرۡهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ
قطعاً برای کسانی که [آگاهانه و از روی دشمنی] کفر میورزند، تفاوتی ندارد که آنان را بیم دهی یا بیم ندهی؛ [در هر حال] ایمان نمیآورند.
خَتَمَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ وَعَلَىٰ سَمۡعِهِمۡۖ وَعَلَىٰٓ أَبۡصَٰرِهِمۡ غِشَٰوَةٞۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِیمٞ
[چون] الله بر دلها و گوشهایشان مُهر [غفلت] زده و بر چشمهایشان پردهای است و عذاب بزرگی [در پیش] دارند.
وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَقُولُ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَبِٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَمَا هُم بِمُؤۡمِنِینَ
برخی از مردم [= منافقان] میگویند: «به الله و روز قیامت ایمان آوردهایم»؛ در حالی که ایمان ندارند.
یُخَٰدِعُونَ ٱللَّهَ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَمَا یَخۡدَعُونَ إِلَّآ أَنفُسَهُمۡ وَمَا یَشۡعُرُونَ
آنان [گمان میکنند] الله و مؤمنان را فریب میدهند؛ در حالی که فقط خود را فریب میدهند؛ ولی نمیفهمند.
فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَهُمُ ٱللَّهُ مَرَضٗاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمُۢ بِمَا کَانُواْ یَکۡذِبُونَ
در دلهایشان بیماری [= شکّ و نفاق] است و الله بر بیماری آنان افزوده است و به خاطر دروغهایی که میگفتند عذاب دردناکی [در پیش] دارند.
وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ لَا تُفۡسِدُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ قَالُوٓاْ إِنَّمَا نَحۡنُ مُصۡلِحُونَ
هر گاه به آنان گفته شود: «در زمین فساد نکنید» [به دروغ] میگویند: «ما خود اصلاحگریم».
أَلَآ إِنَّهُمۡ هُمُ ٱلۡمُفۡسِدُونَ وَلَٰکِن لَّا یَشۡعُرُونَ
آگاه باشید! که آنان [تبهکار و] مفسد هستند؛ ولی نمیفهمند.
وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ ءَامِنُواْ کَمَآ ءَامَنَ ٱلنَّاسُ قَالُوٓاْ أَنُؤۡمِنُ کَمَآ ءَامَنَ ٱلسُّفَهَآءُۗ أَلَآ إِنَّهُمۡ هُمُ ٱلسُّفَهَآءُ وَلَٰکِن لَّا یَعۡلَمُونَ
و هنگامی که به آنان گفته شود: «شما نیز همچون مردم [منصِف و واقعبین] ایمان بیاورید»، میگویند: «آیا [انتظار دارید] همچون کمخردان ایمان بیاوریم؟» آگاه باشید! خودشان کمخرد هستند؛ ولی [این را] نمیدانند.
وَإِذَا لَقُواْ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَوۡاْ إِلَىٰ شَیَٰطِینِهِمۡ قَالُوٓاْ إِنَّا مَعَکُمۡ إِنَّمَا نَحۡنُ مُسۡتَهۡزِءُونَ
و هنگام ملاقات با مؤمنان میگویند: «ما [نیز همچون شما] ایمان آوردهایم» و هنگامی که با بزرگان شیطانصفتِ خود خلوت میکنند میگویند: «ما با شما هستیم و فقط [آنان را] مسخره میکنیم».
ٱللَّهُ یَسۡتَهۡزِئُ بِهِمۡ وَیَمُدُّهُمۡ فِی طُغۡیَٰنِهِمۡ یَعۡمَهُونَ
الله آنان را مسخره مىکند و مهلتشان میدهد [تا] در طُغیانشان سرگشته بمانند.
أُوْلَـٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ٱشۡتَرَوُاْ ٱلضَّلَٰلَةَ بِٱلۡهُدَىٰ فَمَا رَبِحَت تِّجَٰرَتُهُمۡ وَمَا کَانُواْ مُهۡتَدِینَ
آنان کسانی هستند که گمراهی را به [بهایِ] هدایت خریدند؛ پس تجارتشان سودی نداد و هدایتیافته نبودند.
مَثَلُهُمۡ کَمَثَلِ ٱلَّذِی ٱسۡتَوۡقَدَ نَارٗا فَلَمَّآ أَضَآءَتۡ مَا حَوۡلَهُۥ ذَهَبَ ٱللَّهُ بِنُورِهِمۡ وَتَرَکَهُمۡ فِی ظُلُمَٰتٖ لَّا یُبۡصِرُونَ
داستان اینان [= منافقان] همانند داستان کسانی است که آتشی بیفروزند؛ و چون آتش، اطراف آنان را روشن سازد، الله نورشان را بگیرد و در تاریکیهایی که نمیبینند رهایشان کند.
صُمُّۢ بُکۡمٌ عُمۡیٞ فَهُمۡ لَا یَرۡجِعُونَ
[در برابر حقیقت] کر و لال و کورند و [از گمراهىِ خود] بازنمىگردند.
أَوۡ کَصَیِّبٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ فِیهِ ظُلُمَٰتٞ وَرَعۡدٞ وَبَرۡقٞ یَجۡعَلُونَ أَصَٰبِعَهُمۡ فِیٓ ءَاذَانِهِم مِّنَ ٱلصَّوَٰعِقِ حَذَرَ ٱلۡمَوۡتِۚ وَٱللَّهُ مُحِیطُۢ بِٱلۡکَٰفِرِینَ
یا [داستان آنان] همچون [داستان گرفتارشدگان در] بارانِ شدیدی است که از آسمان [فرو میریزد] و دارای تاریکیها و رعد و برق است و آنان از ترسِ مرگ، انگشتان خویش را در گوشهایشان فرو میبرند تا صدای صاعقه را نشنوند؛ و الله به کافران احاطه دارد [و آنان در قبضه قدرت الله متعال هستند].
یَکَادُ ٱلۡبَرۡقُ یَخۡطَفُ أَبۡصَٰرَهُمۡۖ کُلَّمَآ أَضَآءَ لَهُم مَّشَوۡاْ فِیهِ وَإِذَآ أَظۡلَمَ عَلَیۡهِمۡ قَامُواْۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمۡعِهِمۡ وَأَبۡصَٰرِهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ
نزدیک است که برق، چشمانشان را برباید؛ هرگاه که [برق مىزند و راه را] بر آنان روشن مىسازد، گامى در [پرتوِ] آن برمىدارند و چون تاریکى آنان را فراگیرد، [حیرتزده بر جای خود] بازمیایستند؛ و اگر الله بخواهد، شنوایی و بیناییشان را از بین میبرد؛ زیرا الله بر هر کاری تواناست.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱعۡبُدُواْ رَبَّکُمُ ٱلَّذِی خَلَقَکُمۡ وَٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ
ای مردم! پروردگار خویش را عبادت کنید؛ همان ذاتی که شما و پیشینیانتان را آفرید؛ باشد که پرهیزگار شوید.
ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ فِرَٰشٗا وَٱلسَّمَآءَ بِنَآءٗ وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ رِزۡقٗا لَّکُمۡۖ فَلَا تَجۡعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادٗا وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ
همان ذاتی که زمین را برای شما گستراند و آسمان را [همچون سقفی] بالای سرتان قرار داد و از آسمان، آبی فروفرستاد و به وسیلۀ آن، انواع میوهها را به وجود آورد تا روزیِ شما باشد؛ پس همتایانی برای الله قرار ندهید، در حالی که [حقیقت را] میدانید.
وَإِن کُنتُمۡ فِی رَیۡبٖ مِّمَّا نَزَّلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّن مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ شُهَدَآءَکُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ
و اگر دربارۀ آنچه بر بندۀ خود [محمد] نازل کردهایم در شک و تردید هستید، اگر راست میگویید، سورهای همانند آن بیاورید و گواهان [و یاوران] خود را ـ غیر از الله ـ فراخوانید.
فَإِن لَّمۡ تَفۡعَلُواْ وَلَن تَفۡعَلُواْ فَٱتَّقُواْ ٱلنَّارَ ٱلَّتِی وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُۖ أُعِدَّتۡ لِلۡکَٰفِرِینَ
پس اگر این کار را نکردید ـ و هرگز قادر بر انجام این کار نخواهید بود ـ از آتشی بترسید که هیزمِ آن، مردم و سنگها هستند و برای کافران آماده شده است.
وَبَشِّرِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ جَنَّـٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ کُلَّمَا رُزِقُواْ مِنۡهَا مِن ثَمَرَةٖ رِّزۡقٗا قَالُواْ هَٰذَا ٱلَّذِی رُزِقۡنَا مِن قَبۡلُۖ وَأُتُواْ بِهِۦ مُتَشَٰبِهٗاۖ وَلَهُمۡ فِیهَآ أَزۡوَٰجٞ مُّطَهَّرَةٞۖ وَهُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ
[ای پیامبر!] به کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، مژده بده که باغهایی [از بهشت] برایشان [در پیش] است که از زیر [درختان] آن جویبارها جاری است. هر زمان که میوهای از آن [باغها] به آنان داده شود، میگویند: «این همان است که پیش از این روزیِ ما شده بود»؛ در حالی که شبیهِ آن به آنان داده شده بود؛ و [در آنجا] همسرانی پاک دارند و جاودانه در آن خواهند ماند.
۞إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَسۡتَحۡیِۦٓ أَن یَضۡرِبَ مَثَلٗا مَّا بَعُوضَةٗ فَمَا فَوۡقَهَاۚ فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ فَیَعۡلَمُونَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّهِمۡۖ وَأَمَّا ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فَیَقُولُونَ مَاذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلٗاۘ یُضِلُّ بِهِۦ کَثِیرٗا وَیَهۡدِی بِهِۦ کَثِیرٗاۚ وَمَا یُضِلُّ بِهِۦٓ إِلَّا ٱلۡفَٰسِقِینَ
الله از اینکه به پشهای ـ یا بالاتر از آن [از نظر کوچکی] ـ مثال بزند، شرم نمیکند. کسانی که ایمان آوردهاند، میدانند که آن [مَثَل] حق و از جانب پروردگارشان است [و از آن پند مىگیرند]؛ و اما کافران میگویند: «هدف الله از این مَثَل چیست؟» [الله با بیان این مَثَلها] گروه بسیاری را [که در آنها تدبر نمیکنند، حیران و] گمراه و گروه بسیاری را هدایت میکند؛ و تنها [منافقان و] فاسقان را با آن گمراه میسازد.
ٱلَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهۡدَ ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مِیثَٰقِهِۦ وَیَقۡطَعُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن یُوصَلَ وَیُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِۚ أُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ
[همان] کسانی که پیمان الله را ـ پس از محکم ساختنش ـ میشکنند و روابط [نیکوى خویشاوندى] را که الله به برقرارىِ آن فرمان داده است قطع مىنمایند و در زمین فساد برپا میکنند. اینان [در دنیا و آخرت] زیانکارانند.
کَیۡفَ تَکۡفُرُونَ بِٱللَّهِ وَکُنتُمۡ أَمۡوَٰتٗا فَأَحۡیَٰکُمۡۖ ثُمَّ یُمِیتُکُمۡ ثُمَّ یُحۡیِیکُمۡ ثُمَّ إِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ
چگونه [یگانگیِ] الله را انکار میکنید در حالى که وجودی نداشتید و او به شما زندگی بخشید؛ سپس شما را دستخوش مرگ مىگردانَد و دوباره زنده خواهد کرد؛ آنگاه [برای حساب و جزا] به پیشگاهش بازگردانده مىشوید؟
هُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ فَسَوَّىٰهُنَّ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖۚ وَهُوَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ
اوست که همۀ آنچه را که در زمین است برایتان آفرید؛ آنگاه به [آفرینش] آسمان پرداخت و آنها را به صورت هفت آسمان سامان داد و او به همه چیز داناست.
وَإِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَـٰٓئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٞ فِی ٱلۡأَرۡضِ خَلِیفَةٗۖ قَالُوٓاْ أَتَجۡعَلُ فِیهَا مَن یُفۡسِدُ فِیهَا وَیَسۡفِکُ ٱلدِّمَآءَ وَنَحۡنُ نُسَبِّحُ بِحَمۡدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَۖ قَالَ إِنِّیٓ أَعۡلَمُ مَا لَا تَعۡلَمُونَ
و [یاد کن] هنگامی که پروردگارت به فرشتگان فرمود: «من در زمین جانشینى خواهم گماشت». [فرشتگان] گفتند: آیا کسى را در آنجا مىگمارى که تبهکارى و خونریزی به راه اندازد؛ در حالی که ما تو را با سپاس به پاکی میستاییم و مقدس میداریم؟ الله فرمود: «من [دربارۀ هدف و مصلحتِ آفرینشِ او] چیزهایی مىدانم که شما نمىدانید».
وَعَلَّمَ ءَادَمَ ٱلۡأَسۡمَآءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمۡ عَلَى ٱلۡمَلَـٰٓئِکَةِ فَقَالَ أَنۢبِـُٔونِی بِأَسۡمَآءِ هَـٰٓؤُلَآءِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ
آنگاه [الله] همۀ نامها[ی اشیا و موجودات] را به آدم آموخت؛ سپس آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست مىگویید، از نامهای اینها به من خبر دهید».
قَالُواْ سُبۡحَٰنَکَ لَا عِلۡمَ لَنَآ إِلَّا مَا عَلَّمۡتَنَآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَلِیمُ ٱلۡحَکِیمُ
[فرشتگان] گفتند: «منزّهی تو! ما چیزی جز آنچه [خود] به ما آموختهای نمیدانیم. تو دانای حکیمی».
قَالَ یَـٰٓـَٔادَمُ أَنۢبِئۡهُم بِأَسۡمَآئِهِمۡۖ فَلَمَّآ أَنۢبَأَهُم بِأَسۡمَآئِهِمۡ قَالَ أَلَمۡ أَقُل لَّکُمۡ إِنِّیٓ أَعۡلَمُ غَیۡبَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَأَعۡلَمُ مَا تُبۡدُونَ وَمَا کُنتُمۡ تَکۡتُمُونَ
فرمود: «ای آدم، آنان را از نامهایشان آگاه کن». هنگامی که وی [آدم] آنان را آگاه کرد، [الله خطاب به فرشتگان] فرمود: «آیا به شما نگفتم که من اسرار آسمانها و زمین را میدانم و [نیز] از آنچه که آشکار میکنید و پنهان میداشتید آگاهم؟»
وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَـٰٓئِکَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ أَبَىٰ وَٱسۡتَکۡبَرَ وَکَانَ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ
[یاد کن] هنگامی که به فرشتگان گفتیم: «برای [بزرگداشت و احترام، بر] آدم سجده کنید»؛ پس [همگی] سجده کردند جز ابلیس که خودداری کرد و تکبر ورزید و از کافران شد.
وَقُلۡنَا یَـٰٓـَٔادَمُ ٱسۡکُنۡ أَنتَ وَزَوۡجُکَ ٱلۡجَنَّةَ وَکُلَا مِنۡهَا رَغَدًا حَیۡثُ شِئۡتُمَا وَلَا تَقۡرَبَا هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ ٱلظَّـٰلِمِینَ
و گفتیم: «ای آدم! تو و همسرت [حوّا] در بهشت سکونت کنید و از [نعمتهای] آن ـ از هر جا که میخواهید ـ گوارا بخورید؛ اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید شد».
فَأَزَلَّهُمَا ٱلشَّیۡطَٰنُ عَنۡهَا فَأَخۡرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِۖ وَقُلۡنَا ٱهۡبِطُواْ بَعۡضُکُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوّٞۖ وَلَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُسۡتَقَرّٞ وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِینٖ
اما شیطان موجب لغزش [و سرپیچیِ] آن دو شد؛ سپس الله آنان را از آنچه در آن بودند [= بهشت] اخراج کرد؛ و [به آن دو و شیطان] گفتیم: «همگی [به زمین] فرود آیید در حالی که دشمن یکدیگر خواهید بود؛ و برایتان در زمین، تا مدتی معیّن قرارگاه و وسیلۀ بهرهبرداری وجود خواهد داشت».
فَتَلَقَّىٰٓ ءَادَمُ مِن رَّبِّهِۦ کَلِمَٰتٖ فَتَابَ عَلَیۡهِۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ
آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فراگرفت [و درخواستِ بخشایش نمود] و الله توبۀ او را پذیرفت؛ زیرا الله، توبهپذیرِ مهربان است.
قُلۡنَا ٱهۡبِطُواْ مِنۡهَا جَمِیعٗاۖ فَإِمَّا یَأۡتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدٗى فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ
گفتیم: «همگی از آن [= بهشت] فرود آیید و هر گاه از جانبِ من رهنمودی برایتان آمد، کسانی که از آن [هدایت] پیروی کنند، نه ترسی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند».
وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بِـَٔایَٰتِنَآ أُوْلَـٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ
و[لی] کسانی که کافر شدند و نشانههای [قدرت و یگانگیِ] ما را دروغ پنداشتند، آنان اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود.
یَٰبَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتِیَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ وَأَوۡفُواْ بِعَهۡدِیٓ أُوفِ بِعَهۡدِکُمۡ وَإِیَّـٰیَ فَٱرۡهَبُونِ
ای بنیاسرائیل [= فرزندانِ یعقوب] نعمتهایی را که به شما ارزانی داشتم به یاد آورید و به پیمانی که با من بستهاید وفا کنید تا من نیز به پیمانِ [خود با] شما [دربارۀ نعمتهای دنیا و آخرت] وفا کنم؛ و تنها از من بترسید.
وَءَامِنُواْ بِمَآ أَنزَلۡتُ مُصَدِّقٗا لِّمَا مَعَکُمۡ وَلَا تَکُونُوٓاْ أَوَّلَ کَافِرِۭ بِهِۦۖ وَلَا تَشۡتَرُواْ بِـَٔایَٰتِی ثَمَنٗا قَلِیلٗا وَإِیَّـٰیَ فَٱتَّقُونِ
و به آنچه نازل کردهام [= قرآن] ایمان بیاورید که تصدیقکنندۀ همان چیزی است که با شماست؛ و نخستین کافر به آن نباشید و آیات مرا به بهای ناچیز نفروشید و تنها از من بترسید.
وَلَا تَلۡبِسُواْ ٱلۡحَقَّ بِٱلۡبَٰطِلِ وَتَکۡتُمُواْ ٱلۡحَقَّ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ
و در حالی که [حقیقت را] میدانید، حق را با باطل نیامیزید و آن را کتمان نکنید.
وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ وَٱرۡکَعُواْ مَعَ ٱلرَّـٰکِعِینَ
و نماز برپا دارید و زکات بپردازید و با نمازگزاران نماز بخوانید.
۞أَتَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبِرِّ وَتَنسَوۡنَ أَنفُسَکُمۡ وَأَنتُمۡ تَتۡلُونَ ٱلۡکِتَٰبَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ
آیا در حالی که کتاب [تورات] را میخوانید، مردم را به نیکی فرمان میدهید و خود را فراموش میکنید؟ آیا نمیاندیشید؟
وَٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى ٱلۡخَٰشِعِینَ
و از شکیبایی و نماز یاری جویید؛ و به راستی که آن [= نماز] جز بر فروتنان، دشوار و گران است.
ٱلَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَٰقُواْ رَبِّهِمۡ وَأَنَّهُمۡ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ
همان کسانی که یقین دارند پروردگار خویش را [در آخرت] ملاقات خواهند کرد، و به پیشگاه او بازمیگردند.
یَٰبَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتِیَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ وَأَنِّی فَضَّلۡتُکُمۡ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ
ای بنیاسرائیل، نعمتهایی را که به شما ارزانی داشتم به یاد آورید و [نیز] اینکه شما را [با برخورداری از موهبتِ هدایت] بر جهانیان [زمان خودتان] برتری دادم.
وَٱتَّقُواْ یَوۡمٗا لَّا تَجۡزِی نَفۡسٌ عَن نَّفۡسٖ شَیۡـٔٗا وَلَا یُقۡبَلُ مِنۡهَا شَفَٰعَةٞ وَلَا یُؤۡخَذُ مِنۡهَا عَدۡلٞ وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ
و از روزی بترسید که کسی ذرهای [از عذاب الله] را از دیگری دفع نمىکند و از او نه شفاعتی پذیرفته میشود و نه غرامت و فِدیهای گرفته میشود و نه یاری میشوند.
وَإِذۡ نَجَّیۡنَٰکُم مِّنۡ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ یَسُومُونَکُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ یُذَبِّحُونَ أَبۡنَآءَکُمۡ وَیَسۡتَحۡیُونَ نِسَآءَکُمۡۚ وَفِی ذَٰلِکُم بَلَآءٞ مِّن رَّبِّکُمۡ عَظِیمٞ
و [نیز به یاد آورید] هنگامی که شما را از چنگال فرعونیان نجات دادیم. [آنان] بدترین [و خفتبارترین] عذاب را بر سرتان میآوردند: پسرانتان را میکشتند و زنانتان را [برای کنیزی] زنده نگه میداشتند؛ و در این امر، آزمایش بزرگی از جانب پروردگارتان برای شما بود.
وَإِذۡ فَرَقۡنَا بِکُمُ ٱلۡبَحۡرَ فَأَنجَیۡنَٰکُمۡ وَأَغۡرَقۡنَآ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ وَأَنتُمۡ تَنظُرُونَ
و [به یاد آورید] هنگامی که دریا را برایتان شکافتیم و شما را نجات دادیم و فرعونیان را ـ در حالی که [عذابِ آنان را به چشمِ خود] مینگریستیدـ غرق ساختیم.
وَإِذۡ وَٰعَدۡنَا مُوسَىٰٓ أَرۡبَعِینَ لَیۡلَةٗ ثُمَّ ٱتَّخَذۡتُمُ ٱلۡعِجۡلَ مِنۢ بَعۡدِهِۦ وَأَنتُمۡ ظَٰلِمُونَ
و [به یاد آورید] هنگامی را که [برای نزولِ تورات] چهل شب با موسی وعده گذاشتیم؛ آنگاه شما در غیابِ او، گوساله را [به عبادت] گرفتید، در حالی که [نسبت به خویشتن] ستمکار بودید.
ثُمَّ عَفَوۡنَا عَنکُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ
سپس شما را بعد از آن [گناه] بخشیدیم؛ باشد که سپاسگزاری کنید.
وَإِذۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡفُرۡقَانَ لَعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ
و [نیز به یاد آورید] هنگامی که به موسی کتاب [تورات] را که جداکنندۀ [حق از باطل] است عطا کردیم؛ باشد که هدایت شوید.
وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦ یَٰقَوۡمِ إِنَّکُمۡ ظَلَمۡتُمۡ أَنفُسَکُم بِٱتِّخَاذِکُمُ ٱلۡعِجۡلَ فَتُوبُوٓاْ إِلَىٰ بَارِئِکُمۡ فَٱقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ عِندَ بَارِئِکُمۡ فَتَابَ عَلَیۡکُمۡۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ
و [به یاد آورید] زمانی را که موسی به قوم خود گفت: «ای قوم من! شما با انتخاب گوساله [برای عبادت]، بر خویشتن ستم کردهاید؛ پس به سوی آفریدگار خود بازگردید و توبه کنید و [خطاکارانِ] خود را بکشید. این کار، در پیشگاه پروردگارتان برای شما بهتر است». آنگاه الله توبۀ شما را پذیرفت. به راستی که او توبهپذیرِ مهربان است.
وَإِذۡ قُلۡتُمۡ یَٰمُوسَىٰ لَن نُّؤۡمِنَ لَکَ حَتَّىٰ نَرَى ٱللَّهَ جَهۡرَةٗ فَأَخَذَتۡکُمُ ٱلصَّـٰعِقَةُ وَأَنتُمۡ تَنظُرُونَ
و [به یاد آورید] هنگامی را که گفتید: «ای موسی، ما هرگز به تو ایمان نمیآوریم مگر اینکه الله را آشکارا ببینیم»؛ پس صاعقه شما را در حالی گرفت که [عذابِ خود را به چشمِ خویش] مینگریستید.
ثُمَّ بَعَثۡنَٰکُم مِّنۢ بَعۡدِ مَوۡتِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ
سپس شما را پس از مرگتان برانگیختیم؛ باشد که سپاسگزاری کنید.
وَظَلَّلۡنَا عَلَیۡکُمُ ٱلۡغَمَامَ وَأَنزَلۡنَا عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَنَّ وَٱلسَّلۡوَىٰۖ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡۚ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَٰکِن کَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ
و ابر را بر شما سایبان قرار دادیم و تَرَنجَبین و بِلدرچین برایتان فروفرستادیم [و گفتیم]: «از نعمتهای پاکیزهای که به شما روزی دادهایم بخورید» [ولی کفر ورزیدید]. آنان [با ناسپاسى و نافرمانى] به ما ستم نکردند؛ بلکه به خود ستم روا میداشتند.
وَإِذۡ قُلۡنَا ٱدۡخُلُواْ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡیَةَ فَکُلُواْ مِنۡهَا حَیۡثُ شِئۡتُمۡ رَغَدٗا وَٱدۡخُلُواْ ٱلۡبَابَ سُجَّدٗا وَقُولُواْ حِطَّةٞ نَّغۡفِرۡ لَکُمۡ خَطَٰیَٰکُمۡۚ وَسَنَزِیدُ ٱلۡمُحۡسِنِینَ
و [به یاد آورید] آنگاه که گفتیم: «به این شهر [= بیتالمقدس] وارد شوید و از [نعمتهای] آن ـ از هر جا [و هر وقت] که خواستید ـ بخورید و با فروتنی از دروازه وارد شوید و بگویید: «[پروردگارا، گناهانمان را] فرو ریز»؛ تا گناهانتان را بیامرزیم و [یقیناً] بر [پاداش] نیکوکاران خواهیم افزود.
فَبَدَّلَ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ قَوۡلًا غَیۡرَ ٱلَّذِی قِیلَ لَهُمۡ فَأَنزَلۡنَا عَلَى ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ رِجۡزٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ بِمَا کَانُواْ یَفۡسُقُونَ
امّا ستمگران این سخن را که به آنها گفته شده بود تغییر دادند [و به جای آن، کلمات تمسخرآمیزی گفتند]؛ پس [ما نیز] به سزایِ این نافرمانی ستمگران، عذابی از آسمان بر آنان نازل کردیم.
۞وَإِذِ ٱسۡتَسۡقَىٰ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦ فَقُلۡنَا ٱضۡرِب بِّعَصَاکَ ٱلۡحَجَرَۖ فَٱنفَجَرَتۡ مِنۡهُ ٱثۡنَتَا عَشۡرَةَ عَیۡنٗاۖ قَدۡ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٖ مَّشۡرَبَهُمۡۖ کُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ مِن رِّزۡقِ ٱللَّهِ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِینَ
و [به یاد آورید] هنگامی را که موسی برای قومش آب خواست؛ [به او] گفتیم: «عصایت را بر سنگ بزن»؛ آنگاه دوازده چشمه از آن جوشید و هر گروهی آبشخورِ خود را دانست [و گفتیم]: «از روزیِ الله بخورید و بیاشامید و[لی] در زمین به فساد [و تباهی] نکوشید».
وَإِذۡ قُلۡتُمۡ یَٰمُوسَىٰ لَن نَّصۡبِرَ عَلَىٰ طَعَامٖ وَٰحِدٖ فَٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُخۡرِجۡ لَنَا مِمَّا تُنۢبِتُ ٱلۡأَرۡضُ مِنۢ بَقۡلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَاۖ قَالَ أَتَسۡتَبۡدِلُونَ ٱلَّذِی هُوَ أَدۡنَىٰ بِٱلَّذِی هُوَ خَیۡرٌۚ ٱهۡبِطُواْ مِصۡرٗا فَإِنَّ لَکُم مَّا سَأَلۡتُمۡۗ وَضُرِبَتۡ عَلَیۡهِمُ ٱلذِّلَّةُ وَٱلۡمَسۡکَنَةُ وَبَآءُو بِغَضَبٖ مِّنَ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ کَانُواْ یَکۡفُرُونَ بِـَٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَیَقۡتُلُونَ ٱلنَّبِیِّـۧنَ بِغَیۡرِ ٱلۡحَقِّۚ ذَٰلِکَ بِمَا عَصَواْ وَّکَانُواْ یَعۡتَدُونَ
و [به یاد آورید] زمانی را که گفتید: «ای موسی، ما هرگز تابِ تحملِ یک [نوع] غذا را نداریم؛ از پروردگار خویش برای ما بخواه تا از روییدنیهای زمین ـ از سبزی و خیار و گندم و عدس و پیاز ـ برایمان برویانَد». [موسی] گفت: «آیا چیزی را که پستتر است جایگزین چیز بهتر میکنید؟ پس به شهری فرود آیید که آنچه خواستید در آنجا برایتان وجود دارد»؛ و [اینچنین مُهرِ] ذلت و بینوایی بر آنان زده شد و سزاوار خشمِ الله گردیدند؛ چرا که آنان به آیات الله کفر میورزیدند و پیامبران را به ناحق میکشتند. این [کفرورزى و کشتن پیامبران] به این سبب بود که [از من] نافرمانی کردند و پیوسته [از حدود حق] تجاوز مىنمودند.
إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِینَ هَادُواْ وَٱلنَّصَٰرَىٰ وَٱلصَّـٰبِـِٔینَ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ
در حقیقت، کسانی که [به رسالت محمد صلی الله علیه وسلم] ایمان آورده و نیز کسانی [از امتهای پیشین، قبل از بعثت محمد صلی الله علیه وسلم از] یهود و نصاری و صابئان [= پیروان برخی پیامبران]؛ هر کس [از آنان] به الله و روز قیامت ایمان آورند و کارهای شایسته انجام دهند، پاداش آنان نزد پروردگارشان است؛ نه ترسی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند.
وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَکُمۡ وَرَفَعۡنَا فَوۡقَکُمُ ٱلطُّورَ خُذُواْ مَآ ءَاتَیۡنَٰکُم بِقُوَّةٖ وَٱذۡکُرُواْ مَا فِیهِ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ
و [به یاد آورید] زمانی را که از شما پیمان گرفتیم و [کوه] طور را بالای سرتان برافراشتیم [و گفتیم]: «آنچه [از احکام تورات] به شما دادهایم با جدیت بگیرید و آنچه را که در آن است به یاد داشته باشید [و به آن عمل کنید]؛ باشد که پرهیزگار شوید».
ثُمَّ تَوَلَّیۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَۖ فَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ لَکُنتُم مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ
ولى بعد [از آن همه عهد و پیمان] از این [فرمان] روى برتافتید و اگر فضل و بخشش الله بر شما نبود، یقیناً در زمرۀ زیانکاران بودید.
وَلَقَدۡ عَلِمۡتُمُ ٱلَّذِینَ ٱعۡتَدَوۡاْ مِنکُمۡ فِی ٱلسَّبۡتِ فَقُلۡنَا لَهُمۡ کُونُواْ قِرَدَةً خَٰسِـِٔینَ
مسلماً از [شرح حال] کسانى از خودتان آگاه شدهاید که در [مورد حکمِ حرمتِ صید ماهى در روز] شنبه تجاوز کردند؛ پس به آنها گفتیم: «بوزینههایی خوار و راندهشده باشید».
فَجَعَلۡنَٰهَا نَکَٰلٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهَا وَمَا خَلۡفَهَا وَمَوۡعِظَةٗ لِّلۡمُتَّقِینَ
پس آن [کیفر] را عبرتی برای مردم آن زمان و نسلهای پس از آنان و [همچنین] پند و اندرزی برای پرهیزگاران قرار دادیم.
وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦٓ إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُکُمۡ أَن تَذۡبَحُواْ بَقَرَةٗۖ قَالُوٓاْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوٗاۖ قَالَ أَعُوذُ بِٱللَّهِ أَنۡ أَکُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِینَ
و [به یاد آورید] هنگامی که موسی به قوم خود گفت: «الله به شما دستور میدهد که گاوی را ذبح کنید». آنان گفتند: «آیا ما را مسخره میکنی؟» [موسی] گفت: «[تمسخر کار جاهلان است و] به الله پناه میبرم از اینکه در زمرۀ جاهلان باشم».
قَالُواْ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَۚ قَالَ إِنَّهُۥ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٞ لَّا فَارِضٞ وَلَا بِکۡرٌ عَوَانُۢ بَیۡنَ ذَٰلِکَۖ فَٱفۡعَلُواْ مَا تُؤۡمَرُونَ
گفتند: «از پروردگارت بخواه تا برای ما روشن کند که آن چگونه [گاوی] است؟» [موسی] گفت: «[الله] میفرماید: "آن گاوی است نه پیر و نه جوان؛ بلکه میانسالی بین این دو است. پس [اکنون] آنچه را که دستور یافتهاید انجام دهید"».
قَالُواْ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا لَوۡنُهَاۚ قَالَ إِنَّهُۥ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٞ صَفۡرَآءُ فَاقِعٞ لَّوۡنُهَا تَسُرُّ ٱلنَّـٰظِرِینَ
گفتند: «از پروردگارت بخواه تا برای ما روشن سازد که رنگش چگونه است؟» [موسی] گفت: «[الله] میفرماید: "آن گاوِ زرد پررنگی است که [رنگش] بینندگان را خوش آید"».
قَالُواْ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَ إِنَّ ٱلۡبَقَرَ تَشَٰبَهَ عَلَیۡنَا وَإِنَّآ إِن شَآءَ ٱللَّهُ لَمُهۡتَدُونَ
گفتند: «از پروردگارت [باز هم] بخواه تا چگونگیِ آن گاو را [از هر جهت] برای ما روشن سازد؛ زیرا [ویژگیهای] این گاو [هنوز] بر ما مبهم است، و ان شاء الله [با توضیحاتِ تو] هدایت خواهیم شد».
قَالَ إِنَّهُۥ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٞ لَّا ذَلُولٞ تُثِیرُ ٱلۡأَرۡضَ وَلَا تَسۡقِی ٱلۡحَرۡثَ مُسَلَّمَةٞ لَّا شِیَةَ فِیهَاۚ قَالُواْ ٱلۡـَٰٔنَ جِئۡتَ بِٱلۡحَقِّۚ فَذَبَحُوهَا وَمَا کَادُواْ یَفۡعَلُونَ
[موسی] گفت: «الله میفرماید: "آن گاوی است نه چنان رام که زمین را شخم بزند و یا کشتزار آب بدهد؛ [اما] بیعیب و یکرنگ است، هیچ لکهاى در آن نیست"». آنان گفتند: «اینک سخن درستی آوردی»؛ سپس [چنان گاوی را پیدا کردند و] آن را سر بریدند و [البته] نزدیک بود این کار را انجام ندهند.
وَإِذۡ قَتَلۡتُمۡ نَفۡسٗا فَٱدَّـٰرَ ٰٔتُمۡ فِیهَاۖ وَٱللَّهُ مُخۡرِجٞ مَّا کُنتُمۡ تَکۡتُمُونَ
و [به یاد آورید] هنگامی که شخصی را کشتید و دربارۀ [قاتلِ] او به نزاع پرداختید و الله چیزی را که پنهان میکردید آشکار نمود.
فَقُلۡنَا ٱضۡرِبُوهُ بِبَعۡضِهَاۚ کَذَٰلِکَ یُحۡیِ ٱللَّهُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَیُرِیکُمۡ ءَایَٰتِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ
پس گفتیم: «قسمتی از آن [گاو سر بریده شده] را به آن [مقتول] بزنید[تا زنده شود و قاتل خویش را معرفى کند]. الله این گونه مردگان را زنده میکند و نشانههای [آشکار قدرتِ] خویش را به شما نشان میدهد؛ باشد که بیندیشید».
ثُمَّ قَسَتۡ قُلُوبُکُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ فَهِیَ کَٱلۡحِجَارَةِ أَوۡ أَشَدُّ قَسۡوَةٗۚ وَإِنَّ مِنَ ٱلۡحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنۡهُ ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ وَإِنَّ مِنۡهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخۡرُجُ مِنۡهُ ٱلۡمَآءُۚ وَإِنَّ مِنۡهَا لَمَا یَهۡبِطُ مِنۡ خَشۡیَةِ ٱللَّهِۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ
پس از آن، [با وجود این معجزه بزرگ] دلهای شما سخت شد؛ همچون سنگ، یا سختتر؛ زیرا [حال دلهایتان هرگز تغییر نمیکند؛ اما سنگها دچار تغییر و تحول میشوند؛ چنان که] برخی از سنگها میشکافند و جویبارهایی از آنها جاری میشود و برخی میشکافند و [چشمههاى] آب از آنها مىجوشد و برخی از ترسِ الله [از فرازِ کوهها] فرو میافتند؛ و الله از آنچه انجام میدهید غافل نیست.
۞أَفَتَطۡمَعُونَ أَن یُؤۡمِنُواْ لَکُمۡ وَقَدۡ کَانَ فَرِیقٞ مِّنۡهُمۡ یَسۡمَعُونَ کَلَٰمَ ٱللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُۥ مِنۢ بَعۡدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمۡ یَعۡلَمُونَ
[ای مؤمنان! حال که حقیقت دشمنیِ یهود برایتان آشکار گردید،] آیا امید دارید که به [آیین] شما ایمان بیاورند، با اینکه گروهی از [علمای] آنان سخنان الله را [در تورات] میشنیدند و پس از فهمیدنش [الفاظ و معانیِ] آن را تحریف میکردند؛ حال آنکه [از بزرگیِ گناه خویش] اطلاع داشتند؟!
وَإِذَا لَقُواْ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ قَالُوٓاْ أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ ٱللَّهُ عَلَیۡکُمۡ لِیُحَآجُّوکُم بِهِۦ عِندَ رَبِّکُمۡۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ
و [یک مورد از فریبکاریهایشان این است که] وقتی با مؤمنان روبرو میشوند میگویند: «[ما هم] ایمان آوردهایم»؛ ولی هنگامی که با یکدیگر خلوت میکنند میگویند: «چرا مطالبی را که [دربارۀ ویژگیهای پیامبر و حقانیتِ اسلام در تورات آمده و] الله برای شما بیان کرده است به مسلمانان بازگو میکنید تا [روز قیامت] در پیشگاه پروردگارتان علیه شما به آن استدلال کنند؟ آیا نمیفهمید؟»
أَوَلَا یَعۡلَمُونَ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعۡلِنُونَ
آیا نمیدانند که الله [تمام] آنچه را پنهان میدارند و آشکار میسازند [همه را] میداند؟
وَمِنۡهُمۡ أُمِّیُّونَ لَا یَعۡلَمُونَ ٱلۡکِتَٰبَ إِلَّآ أَمَانِیَّ وَإِنۡ هُمۡ إِلَّا یَظُنُّونَ
و برخی از آنان بیسوادانی هستند که [از] کتابِ [الله، تورات] جز [مُشتی از] دروغهای خود بافته، چیزی نمیدانند و تنها به پندارهای خویش [که از بزرگانشان فراگرفتهاند] دل بستهاند.
فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ یَکۡتُبُونَ ٱلۡکِتَٰبَ بِأَیۡدِیهِمۡ ثُمَّ یَقُولُونَ هَٰذَا مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ لِیَشۡتَرُواْ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِیلٗاۖ فَوَیۡلٞ لَّهُم مِّمَّا کَتَبَتۡ أَیۡدِیهِمۡ وَوَیۡلٞ لَّهُم مِّمَّا یَکۡسِبُونَ
پس وای بر کسانی که [کتابی تحریفشده] با دست خود مینویسند، سپس میگویند: «این از جانب الله است» تا آن را به بهای اندک بفروشند! پس وای بر آنها از آنچه دستهایشان نوشته است و وای بر آنان از آنچه [از این راه] به دست میآورند!
وَقَالُواْ لَن تَمَسَّنَا ٱلنَّارُ إِلَّآ أَیَّامٗا مَّعۡدُودَةٗۚ قُلۡ أَتَّخَذۡتُمۡ عِندَ ٱللَّهِ عَهۡدٗا فَلَن یُخۡلِفَ ٱللَّهُ عَهۡدَهُۥٓۖ أَمۡ تَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ
و [یهود] گفتند: «آتش دوزخ جز چند روز محدودی، هرگز به ما نخواهد رسید». بگو: «آیا از نزد الله پیمانی گرفتهاید؟! - و الله هرگز از پیمانش تخلف نمیورزد- یا چیزی را که نمیدانید به الله نسبت میدهید؟!»
بَلَىٰۚ مَن کَسَبَ سَیِّئَةٗ وَأَحَٰطَتۡ بِهِۦ خَطِیٓـَٔتُهُۥ فَأُوْلَـٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ
آری، هر کس مرتکب گناه [= کفر و شرک] شود و گناهانش او را احاطه کند، آنان اهل آتشند و جاودانه در آن خواهند بود.
وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ أُوْلَـٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ
و کسانی که ایمان آورند و کارهای شایسته انجام دهند، آنان اهل بهشتند و جاودانه در آن خواهند ماند.
وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَ بَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ لَا تَعۡبُدُونَ إِلَّا ٱللَّهَ وَبِٱلۡوَٰلِدَیۡنِ إِحۡسَانٗا وَذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡیَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰکِینِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسۡنٗا وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ ثُمَّ تَوَلَّیۡتُمۡ إِلَّا قَلِیلٗا مِّنکُمۡ وَأَنتُم مُّعۡرِضُونَ
و [به یاد آورید] هنگامی که از بنیاسرائیل پیمان گرفتیم که: «جز الله یگانه را عبادت نکنید و به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید و به مردم [سخن] نیک بگویید و نماز برپا دارید و زکات بپردازید»؛ ولی همۀ شما ـ جز عدۀ کمی ـ پشت کردید و رویگردان شدید.
وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَکُمۡ لَا تَسۡفِکُونَ دِمَآءَکُمۡ وَلَا تُخۡرِجُونَ أَنفُسَکُم مِّن دِیَٰرِکُمۡ ثُمَّ أَقۡرَرۡتُمۡ وَأَنتُمۡ تَشۡهَدُونَ
و [به یاد آورید] هنگامی که از شما پیمان گرفتیم که خون یکدیگر را نریزید و همدیگر را از سرزمینتان بیرون نکنید؛ سپس شما اقرار کردید و خود [بر آن پیمان] گواهی میدهید.
ثُمَّ أَنتُمۡ هَـٰٓؤُلَآءِ تَقۡتُلُونَ أَنفُسَکُمۡ وَتُخۡرِجُونَ فَرِیقٗا مِّنکُم مِّن دِیَٰرِهِمۡ تَظَٰهَرُونَ عَلَیۡهِم بِٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِ وَإِن یَأۡتُوکُمۡ أُسَٰرَىٰ تُفَٰدُوهُمۡ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیۡکُمۡ إِخۡرَاجُهُمۡۚ أَفَتُؤۡمِنُونَ بِبَعۡضِ ٱلۡکِتَٰبِ وَتَکۡفُرُونَ بِبَعۡضٖۚ فَمَا جَزَآءُ مَن یَفۡعَلُ ذَٰلِکَ مِنکُمۡ إِلَّا خِزۡیٞ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ یُرَدُّونَ إِلَىٰٓ أَشَدِّ ٱلۡعَذَابِۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ
[امّا] باز همین شما هستید که یکدیگر را میکشید و گروهی از خودتان را از سرزمینشان بیرون میکنید و به گناه و ستم علیه آنها به یکدیگر کمک میکنید؛ و اگر [بعضی از آنان در جنگ با همپیمانانِ عربِ شما گرفتار شوند و به صورت] اسیر نزدتان بیایند، [برای اینکه آنها از بنیاسرائیل و همدینِ شما هستند، در برابرِ آزادیشان میکوشید و] فدیه میدهید؛ حال آنکه آوارهکردن شان بر شما حرام بود. آیا به بخشی از [دستورات] کتاب [تورات در مورد فدیه دادن] ایمان میآورید و به بخشی [که شما را از کشتن و آوارهکردن همدینانتان منع میکند] کافر میشوید؟! پس جزای هر کس از شما که چنین [تبعیضی در آیات الله ایجاد] کند، جز رسوایی و خواری در زندگی دنیا نخواهد بود و در روز قیامت به سختترین عذاب گرفتار میشوند؛ و [یقین بدانید که] الله از آنچه انجام میدهید غافل نیست.
أُوْلَـٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ٱشۡتَرَوُاْ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا بِٱلۡأٓخِرَةِۖ فَلَا یُخَفَّفُ عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابُ وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ
اینان کسانی هستند که زندگانی دنیا را به بهای آخرت خریدند؛ پس عذاب آنها تخفیف داده نمیشود و کسی یاریشان نخواهد کرد.
وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ وَقَفَّیۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ بِٱلرُّسُلِۖ وَءَاتَیۡنَا عِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَأَیَّدۡنَٰهُ بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِۗ أَفَکُلَّمَا جَآءَکُمۡ رَسُولُۢ بِمَا لَا تَهۡوَىٰٓ أَنفُسُکُمُ ٱسۡتَکۡبَرۡتُمۡ فَفَرِیقٗا کَذَّبۡتُمۡ وَفَرِیقٗا تَقۡتُلُونَ
همانا به موسی کتاب [= تورات] دادیم و پس از او پیامبرانی پی در پی فرستادیم؛ و به عیسی ـ پسر مریم ـ معجزات و دلایل روشن دادیم و او را به وسیلۀ روحالقُدُس [= جبرئیل] تقویت کردیم. آیا چنین نیست که هر گاه پیامبری چیزی بر خلافِ هوای نفستان آورد، در برابرش تکبر نمودید و گروهی [از پیامبران] را تکذیب کردید و گروهی را کشتید؟
وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلۡفُۢۚ بَل لَّعَنَهُمُ ٱللَّهُ بِکُفۡرِهِمۡ فَقَلِیلٗا مَّا یُؤۡمِنُونَ
و [یهود برای پیروی نکردن از محمد صلی الله علیه وسلم، از روی تمسخر] گفتند: «دلهای ما پوشیده و در غلاف است»؛ [چنین نیست؛] بلکه الله آنان را به سزاى کفرشان لعنت کرده است؛ پس [به همین سبب است که] بسیار کم ایمان مىآورند.
وَلَمَّا جَآءَهُمۡ کِتَٰبٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٞ لِّمَا مَعَهُمۡ وَکَانُواْ مِن قَبۡلُ یَسۡتَفۡتِحُونَ عَلَى ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فَلَمَّا جَآءَهُم مَّا عَرَفُواْ کَفَرُواْ بِهِۦۚ فَلَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ
و هنگامی که از جانب الله کتابی [= قرآن] برای آنان آمد که تصدیقکنندۀ مطالبی [= تورات] بود که با خود داشتند و [به انتظار رسیدن این کتاب] از قبل به خود نوید پیروزی بر کافران را میدادند، با این همه، وقتی آن کسی را که از پیش شناخته بودند [= محمد صلی الله علیه وسلم] نزدشان آمد، انکارش کردند. پس لعنت الله بر کافران باد!
بِئۡسَمَا ٱشۡتَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡ أَن یَکۡفُرُواْ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بَغۡیًا أَن یُنَزِّلَ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ عَلَىٰ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۖ فَبَآءُو بِغَضَبٍ عَلَىٰ غَضَبٖۚ وَلِلۡکَٰفِرِینَ عَذَابٞ مُّهِینٞ
به چه بهای بدی خود را فروختند که از روی حسد [و برتریخواهی] به آنچه الله فرستاده بود کافر شدند که چرا الله از فضل خویش بر هر کس از بندگانش که میخواهد [وحی] نازل میکند. پس [به خاطرِ این حسادت] بیش از پیش به خشم [الهی] گرفتار شدند؛ و عذابی خفتبار برای کافران [در پیش] است.
وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ ءَامِنُواْ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُواْ نُؤۡمِنُ بِمَآ أُنزِلَ عَلَیۡنَا وَیَکۡفُرُونَ بِمَا وَرَآءَهُۥ وَهُوَ ٱلۡحَقُّ مُصَدِّقٗا لِّمَا مَعَهُمۡۗ قُلۡ فَلِمَ تَقۡتُلُونَ أَنۢبِیَآءَ ٱللَّهِ مِن قَبۡلُ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ
و چون به آنان گفته شود: «به آنچه الله نازل کرده است ایمان بیاورید»، میگویند: «ما به چیزی ایمان میآوریم که بر خودِ ما نازل شده است»، و به غیرِ آن، کافر میشوند، در حالی که آن [قرآن، سخنِ] حق و تصدیقکنندۀ مطالبی است که با خود دارند. [ای پیامبر، به آنان] بگو: «اگر [راست میگویید] و مؤمن هستید، پس چرا پیامبرانِ الله را پیش از این میکشتید؟».
۞وَلَقَدۡ جَآءَکُم مُّوسَىٰ بِٱلۡبَیِّنَٰتِ ثُمَّ ٱتَّخَذۡتُمُ ٱلۡعِجۡلَ مِنۢ بَعۡدِهِۦ وَأَنتُمۡ ظَٰلِمُونَ
و به راستی موسی معجزهها و نشانههای روشنی برایتان آورد؛ اما شما پس از وی، در حالی گوساله را [برای عبادت] برگزیدید که [به خاطر این شرکورزی، نسبت به خود] ستمکار بودید.
وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَکُمۡ وَرَفَعۡنَا فَوۡقَکُمُ ٱلطُّورَ خُذُواْ مَآ ءَاتَیۡنَٰکُم بِقُوَّةٖ وَٱسۡمَعُواْۖ قَالُواْ سَمِعۡنَا وَعَصَیۡنَا وَأُشۡرِبُواْ فِی قُلُوبِهِمُ ٱلۡعِجۡلَ بِکُفۡرِهِمۡۚ قُلۡ بِئۡسَمَا یَأۡمُرُکُم بِهِۦٓ إِیمَٰنُکُمۡ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ
و [به یاد آورید] هنگامی را که از شما پیمان گرفتیم [که از اوامر الهی و رهنمودهای موسی پیروی کنید] و [کوه] طور را بالای سرتان برافراشتیم [و گفتیم]: «آنچه [از احکام تورات] به شما دادهایم محکم بگیرید و [به کلام الله] گوش فرادهید». گفتند: «[با گوشهایمان] شنیدیم و[لی با رفتارمان] نافرمانی کردیم»؛ و به سبب کفرشان، [محبتِ] گوساله در دلهایشان جای گرفت. [ای پیامبر! به آنان] بگو: «اگر [واقعاً] مؤمن هستید، ایمانتان چه فرمان بدی به شما میدهد!».
قُلۡ إِن کَانَتۡ لَکُمُ ٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ عِندَ ٱللَّهِ خَالِصَةٗ مِّن دُونِ ٱلنَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ ٱلۡمَوۡتَ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ
بگو: «[ای قوم یهود!] اگر نزد الله، سرای آخرت ویژۀ شماست نه سایر مردم، پس اگر راست میگویید، آرزوی مرگ کنید [تا هر چه زودتر به این جایگاه دست یابید]».
وَلَن یَتَمَنَّوۡهُ أَبَدَۢا بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیهِمۡۚ وَٱللَّهُ عَلِیمُۢ بِٱلظَّـٰلِمِینَ
ولی آنان به خاطر آنچه [که از کفر و تکذیب و تحریف] پیش فرستادهاند هرگز آرزوی مرگ نخواهند کرد؛ و الله به [احوال] ستمکاران داناست.
وَلَتَجِدَنَّهُمۡ أَحۡرَصَ ٱلنَّاسِ عَلَىٰ حَیَوٰةٖ وَمِنَ ٱلَّذِینَ أَشۡرَکُواْۚ یَوَدُّ أَحَدُهُمۡ لَوۡ یُعَمَّرُ أَلۡفَ سَنَةٖ وَمَا هُوَ بِمُزَحۡزِحِهِۦ مِنَ ٱلۡعَذَابِ أَن یُعَمَّرَۗ وَٱللَّهُ بَصِیرُۢ بِمَا یَعۡمَلُونَ
[ای پیامبر!] قطعاً اینان [= یهود] را حریصترین مردم بر زندگی خواهی یافت؛ [حتی] حریصتر از مشرکان. هر یک از آنان دوست دارد هزار سال عمر کند؛ در حالی که [حتی] اگر این عمر [دراز] به او داده شود، [باز هم طول عمرش] او را از عذاب دور نمیکند؛ و الله به آنچه انجام میدهند بیناست.
قُلۡ مَن کَانَ عَدُوّٗا لِّـجِبۡرِیلَ فَإِنَّهُۥ نَزَّلَهُۥ عَلَىٰ قَلۡبِکَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ وَهُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِینَ
بگو: «کسی که دشمن جبرئیل باشد، [در حقیقت، دشمنِ الله است؛ زیرا] او به فرمان الله قرآن را بر قلب تو نازل کرده است که [کتابهای آسمانی] پیش از خود را تصدیق میکند و برای مؤمنان، هدایت و بشارت است».
مَن کَانَ عَدُوّٗا لِّلَّهِ وَمَلَـٰٓئِکَتِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَجِبۡرِیلَ وَمِیکَىٰلَ فَإِنَّ ٱللَّهَ عَدُوّٞ لِّلۡکَٰفِرِینَ
هر کس دشمنِ الله و فرشتگان او و پیامبرانش و جبرئیل و میکائیل باشد، [بداند که] الله دشمنِ کافران است.
وَلَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ءَایَٰتِۭ بَیِّنَٰتٖۖ وَمَا یَکۡفُرُ بِهَآ إِلَّا ٱلۡفَٰسِقُونَ
[ای پیامبر،] به راستی که ما نشانههای روشنی بر تو نازل کردیم و جز منحرفان [از دین،] کسی به آنها کفر نمیورزد.
أَوَکُلَّمَا عَٰهَدُواْ عَهۡدٗا نَّبَذَهُۥ فَرِیقٞ مِّنۡهُمۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ
آیا چنین نیست که هر گاه [یهود] پیمانی [با الله و رسول] بستند، گروهی از آنان آن را دور افکندند [و پیمان شکستند]؟ آری، بیشترشان ایمان نمیآورند.
وَلَمَّا جَآءَهُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٞ لِّمَا مَعَهُمۡ نَبَذَ فَرِیقٞ مِّنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ کِتَٰبَ ٱللَّهِ وَرَآءَ ظُهُورِهِمۡ کَأَنَّهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ
و وقتی فرستادهای از جانب الله برایشان آمد -که آنچه را با آنان بود تصدیق میکرد-، گروهی از کسانی که به آنها کتاب [= تورات] داده شده بود، کتابِ الله را پشت سر افکندند؛ گویی [از آن هیچ] نمیدانند.
وَٱتَّبَعُواْ مَا تَتۡلُواْ ٱلشَّیَٰطِینُ عَلَىٰ مُلۡکِ سُلَیۡمَٰنَۖ وَمَا کَفَرَ سُلَیۡمَٰنُ وَلَٰکِنَّ ٱلشَّیَٰطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ وَمَآ أُنزِلَ عَلَى ٱلۡمَلَکَیۡنِ بِبَابِلَ هَٰرُوتَ وَمَٰرُوتَۚ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ یَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَکۡفُرۡۖ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَیۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِۦۚ وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِۦ مِنۡ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمۡ وَلَا یَنفَعُهُمۡۚ وَلَقَدۡ عَلِمُواْ لَمَنِ ٱشۡتَرَىٰهُ مَا لَهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖۚ وَلَبِئۡسَ مَا شَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ
و [یهود] از آنچه شیاطین در [عهدِ] فرمانروایی سلیمان [از علم سحر بر مردم] میخواندند پیروی کردند [و مدعی شدند که سلیمان پادشاهی خویش را با سحر استوار کرده است]؛ و [حال آنکه] سلیمان [هرگز دست به سحر نیالود و] کافر نشد؛ ولی شیاطین [که] کفر ورزیدند، به مردم سحر میآموختند؛ و [نیز] از آنچه بر دو فرشته «هاروت» و «ماروت» در بابِل نازل شده بود [پیروی کردند]؛ و[لی آن دو فرشته] به هیچ کس چیزی نمیآموختند مگر اینکه [قبلاً از روی خیرخواهی به او] میگفتند: «ما وسیلۀ آزمایش هستیم؛ پس [با به کار بستن سحر] کافر نشو». [یهودیان] از آن دو [فرشته] چیزهایی میآموختند که [بتوانند] توسط آن میان مرد و همسرش جدایی افکنند؛ هر چند بدون اجازۀ الله نمیتوانستند به وسیلۀ آن به کسی زیان برسانند؛ و چیزی میآموختند که [فقط] به آنان زیان میرساند و [هیچ] سودی به آنان نمیبخشید؛ و قطعاً [یهودیان] میدانستند که هر کس [مشتاق و] خریدارِ آن [جادوها] باشد، در آخرت بهرهای نخواهد داشت. اگر [حقیقت را] میدانستند، [متوجه میشدند که] چه بد و زشت بود آنچه خود را به آن فروختند!
وَلَوۡ أَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَمَثُوبَةٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ خَیۡرٞۚ لَّوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ
و اگر آنها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میکردند، اگر آگاهی داشتند [درمییافتند که] پاداشی که نزد الله وجود دارد برایشان بهتر است.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقُولُواْ رَٰعِنَا وَقُولُواْ ٱنظُرۡنَا وَٱسۡمَعُواْۗ وَلِلۡکَٰفِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٞ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، [هنگامی که از پیامبر برای درک آیات قرآن درخواست مهلت میکنید] نگویید: «راعِنا» [زیرا علاوه بر معنای اصلیاش، مفهوم توهینآمیز «نادانی» را میرساند] بلکه بگویید: «اُنظُرنا» [= کمی به ما فرصت بده] و [آنگاه به آیات قرآن] گوش کنید و [یقین بدانید که] کافران [و تمسخرکنندگانِ پیامبر،] عذابى دردناک [در پیش] دارند.
مَّا یَوَدُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ وَلَا ٱلۡمُشۡرِکِینَ أَن یُنَزَّلَ عَلَیۡکُم مِّنۡ خَیۡرٖ مِّن رَّبِّکُمۡۚ وَٱللَّهُ یَخۡتَصُّ بِرَحۡمَتِهِۦ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِیمِ
کافران ـ چه اهل کتاب و چه مشرکان ـ دوست ندارند که از جانب پروردگارتان خیر و برکتی بر شما نازل گردد؛ در حالی که الله، رحمت خود را به هر کس که بخواهد اختصاص میدهد؛ و الله دارای فضل بزرگ است.
۞مَا نَنسَخۡ مِنۡ ءَایَةٍ أَوۡ نُنسِهَا نَأۡتِ بِخَیۡرٖ مِّنۡهَآ أَوۡ مِثۡلِهَآۗ أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ
هر آیهای را نسخ کنیم یا [از دل مردم بزداییم و] از یادها ببریم، بهتر از آن یا همانندش را میآوریم. [ای پیامبر،] آیا نمیدانی که الله بر هر چیزی تواناست؟
أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِیّٖ وَلَا نَصِیرٍ
آیا نمیدانی که فرمانرواییِ آسمانها و زمین از آنِ الله است و شما جز الله [هیچ] دوست و یاوری ندارید [که کارسازتان باشد]؟
أَمۡ تُرِیدُونَ أَن تَسۡـَٔلُواْ رَسُولَکُمۡ کَمَا سُئِلَ مُوسَىٰ مِن قَبۡلُۗ وَمَن یَتَبَدَّلِ ٱلۡکُفۡرَ بِٱلۡإِیمَٰنِ فَقَدۡ ضَلَّ سَوَآءَ ٱلسَّبِیلِ
[ای مؤمنان،] آیا میخواهید از پیامبر خود [موارد نامعقولی را] درخواست کنید که پیش از این از موسی خواسته شد؟ کسی که کفر را به [جای] ایمان برگزیند، مسلماً راهِ راست را گم کرده است.
وَدَّ کَثِیرٞ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ لَوۡ یَرُدُّونَکُم مِّنۢ بَعۡدِ إِیمَٰنِکُمۡ کُفَّارًا حَسَدٗا مِّنۡ عِندِ أَنفُسِهِم مِّنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ ٱلۡحَقُّۖ فَٱعۡفُواْ وَٱصۡفَحُواْ حَتَّىٰ یَأۡتِیَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦٓۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ
بسیاری از اهل کتاب پس از اینکه حق برایشان آشکار گردید، به خاطرِ حسادتی که در وجودشان است آرزو دارند که شما را بعد از ایمانتان به حالِ کفر بازگردانند؛ پس شما عفو کنید و [از آنان] درگذرید تا الله فرمان خویش را [برای جهاد با آنان] صادر نماید. همانا الله بر هر چیزی تواناست.
وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَۚ وَمَا تُقَدِّمُواْ لِأَنفُسِکُم مِّنۡ خَیۡرٖ تَجِدُوهُ عِندَ ٱللَّهِۗ إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ
و نماز برپا دارید و زکات بپردازید؛ و [بدانید که] هر کار نیکی که برای خود پیش میفرستید، [پاداشِ] آن را نزد الله خواهید یافت. یقیناً الله به آنچه انجام میدهید بیناست.
وَقَالُواْ لَن یَدۡخُلَ ٱلۡجَنَّةَ إِلَّا مَن کَانَ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰۗ تِلۡکَ أَمَانِیُّهُمۡۗ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ
[اهل کتاب] گفتند: «جز یهودی یا نصرانی، [هیچ کس] هرگز وارد بهشت نخواهد شد. این آرزوهای [واهی و باطلِ] آنهاست. [ای پیامبر، به آنان] بگو: «اگر راست میگویید، دلیل خود را بیاورید».
بَلَىٰۚ مَنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَلَهُۥٓ أَجۡرُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ
آری، کسی که روی خود را مخلصانه تسلیم الله کند و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش [محفوظ] است و [چنین کسانی] نه ترسی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند.
وَقَالَتِ ٱلۡیَهُودُ لَیۡسَتِ ٱلنَّصَٰرَىٰ عَلَىٰ شَیۡءٖ وَقَالَتِ ٱلنَّصَٰرَىٰ لَیۡسَتِ ٱلۡیَهُودُ عَلَىٰ شَیۡءٖ وَهُمۡ یَتۡلُونَ ٱلۡکِتَٰبَۗ کَذَٰلِکَ قَالَ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ مِثۡلَ قَوۡلِهِمۡۚ فَٱللَّهُ یَحۡکُمُ بَیۡنَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فِیمَا کَانُواْ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ
یهود گفتند: «نصاری بر حق نیستند [و آیین صحیحی ندارند]» و نصاری [نیز] گفتند: «یهود بر حق نیستند [و آیین صحیحی ندارند]»؛ در حالی که [هر دو گروهِ] آنان کتاب [آسمانی] را میخوانند؛ همچنین کسانی [مانند مشرکان] که [از پیام الهی هیچ] نمیدانند، [سخنی] همانند آنان گفتند. پس الله روز قیامت، در مورد آنچه با هم اختلاف داشتند، میانشان داوری خواهد کرد.
وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ أَن یُذۡکَرَ فِیهَا ٱسۡمُهُۥ وَسَعَىٰ فِی خَرَابِهَآۚ أُوْلَـٰٓئِکَ مَا کَانَ لَهُمۡ أَن یَدۡخُلُوهَآ إِلَّا خَآئِفِینَۚ لَهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا خِزۡیٞ وَلَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٞ
کیست ستمکارتر از آن کس که از بردنِ نام الله در مساجد جلوگیری کند و در ویرانی آنها بکوشد؟ شایسته نیست که آنان جز با حالِ وحشت و ترس وارد این مساجد شوند. بهرۀ آنان در دنیا، خواری و رسوایی است و در آخرت [نیز] عذاب بزرگی [در پیش] دارند.
وَلِلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُۚ فَأَیۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ
مشرق و مغرب، از آنِ الله است؛ پس به هر سو رو کنید، آنجا وجه الله [= قبله] است. همانا الله گشایشگرِ داناست.
وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۖ بَل لَّهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ کُلّٞ لَّهُۥ قَٰنِتُونَ
[اهل کتاب و مشرکان] گفتند: «الله [برای خود] فرزندی برگزیده است». او [از چنین نسبتهایی] منزّه است. [الله نه تنها نیازی به فرزند ندارد] بلکه [هر] آنچه در آسمانها و زمین است متعلق به اوست [و] همه فرمانبردارِ او هستند.
بَدِیعُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَإِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ
[او] پدیدآورندۀ آسمانها و زمین است و چون به کاری اراده فرماید، فقط به آن میگوید: «باش»؛ پس [بیدرنگ] به وجود میآید.
وَقَالَ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ لَوۡلَا یُکَلِّمُنَا ٱللَّهُ أَوۡ تَأۡتِینَآ ءَایَةٞۗ کَذَٰلِکَ قَالَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِم مِّثۡلَ قَوۡلِهِمۡۘ تَشَٰبَهَتۡ قُلُوبُهُمۡۗ قَدۡ بَیَّنَّا ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یُوقِنُونَ
کسانی که [از اهل کتاب و مشرکان هستند و از آیین الهی چیزی] نمیدانند گفتند: «چرا الله با ما سخن نمیگوید؟ یا [چرا] معجزه و نشانهای برای ما نمیآید؟» کسانی که پیش از اینان بودند [نیز] مانند همین سخن را میگفتند. [افکار و] دلهایشان، همانندِ یکدیگر است. بیتردید، ما نشانهها[ی یگانگی و قدرتِ خویش] را برای گروهی که یقین دارند، آشکار و روشن ساختهایم.
إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ بَشِیرٗا وَنَذِیرٗاۖ وَلَا تُسۡـَٔلُ عَنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلۡجَحِیمِ
[ای پیامبر،] ما تو را بهحق فرستادیم تا بشارتبخش و بیمدهنده باشی و [تو هرگز در آخرت] دربارۀ [کفر و بیدینیِ] دوزخیان بازخواست نخواهی شد.
وَلَن تَرۡضَىٰ عَنکَ ٱلۡیَهُودُ وَلَا ٱلنَّصَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمۡۗ قُلۡ إِنَّ هُدَى ٱللَّهِ هُوَ ٱلۡهُدَىٰۗ وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم بَعۡدَ ٱلَّذِی جَآءَکَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَکَ مِنَ ٱللَّهِ مِن وَلِیّٖ وَلَا نَصِیرٍ
یهود و نصاری هرگز از تو راضی نخواهند شد، مگر اینکه از آیین آنان پیروی کنی. بگو: «بیتردید، هدایت [راستین]، هدایتِ الله است»؛ و [یقین بدان] اگر پس از دانشی که به تو رسیده است از هوسهای آنان پیروی کنی، در برابرِ الله هیچ دوست و یاوری نخواهی داشت.
ٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ یَتۡلُونَهُۥ حَقَّ تِلَاوَتِهِۦٓ أُوْلَـٰٓئِکَ یُؤۡمِنُونَ بِهِۦۗ وَمَن یَکۡفُرۡ بِهِۦ فَأُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ
کسانی که کتاب آسمانی [= تورات و انجیل] به آنها دادهایم [و] آن را چنان که شایسته است میخوانند، به [مطالبِ] آن [که دربارۀ حقانیت محمد صلی الله علیه وسلم و رسالتش است] ایمان میآورند؛ و کسانی که به او [و آیینش] کافر شوند آنانند که زیانکارند.
یَٰبَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتِیَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ وَأَنِّی فَضَّلۡتُکُمۡ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ
ای بنیاسرائیل، نعمتم را که بر شما ارزانی داشتم به یاد آورید و اینکه شما را [به دلیل برخورداری از پیامبران متعدد و حقِ فرمانروایی،] بر مردم [زمان خودتان] برتری بخشیدم.
وَٱتَّقُواْ یَوۡمٗا لَّا تَجۡزِی نَفۡسٌ عَن نَّفۡسٖ شَیۡـٔٗا وَلَا یُقۡبَلُ مِنۡهَا عَدۡلٞ وَلَا تَنفَعُهَا شَفَٰعَةٞ وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ
از روزی بترسید که هیچ کس از دیگری دفاع نمیکند و هیچ تاوان و فدیهای از او پذیرفته نمیشود و هیچ شفاعتی سودی برایش ندارد و [انسانها] یاری نمیشوند.
۞وَإِذِ ٱبۡتَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِـۧمَ رَبُّهُۥ بِکَلِمَٰتٖ فَأَتَمَّهُنَّۖ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامٗاۖ قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِیۖ قَالَ لَا یَنَالُ عَهۡدِی ٱلظَّـٰلِمِینَ
و [ای پیامبر، یاد کن از] هنگامی که الله ابراهیم را با سخنانی [مشتمل بر احکام و تکالیف شرعی] آزمود و او همه را به خوبی به انجام رساند. [الله به وی] فرمود: «من تو را پیشوای مردم قرار میدهم». [ابراهیم] گفت: «[پروردگارا] از فرزندانم [نیز پیشوایانی قرار بده تا مردم به آنان اقتدا کنند]». [الله] فرمود: «عهد و پیمانِ من [با تو در مورد پیشواییِ دین]، به ستمکاران نمیرسد».
وَإِذۡ جَعَلۡنَا ٱلۡبَیۡتَ مَثَابَةٗ لِّلنَّاسِ وَأَمۡنٗا وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِـۧمَ مُصَلّٗىۖ وَعَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِـۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیۡتِیَ لِلطَّآئِفِینَ وَٱلۡعَٰکِفِینَ وَٱلرُّکَّعِ ٱلسُّجُودِ
و [یاد کن از] هنگامی که خانۀ [کعبه] را محلِ بازگشت [حاجیان مشتاق] و [مکانِ] امنی برای مردم قرار دادیم و [مقرر کردیم که] مقام ابراهیم را نمازگاهی برای خویش انتخاب کنید؛ و ما به ابراهیم و اسماعیل وحی کردیم که: «خانۀ مرا برای طوافکنندگان و مُعتکفان و رکوع و سجدهکنندگان [= نمازگزاران] پاک و پاکیزه کنید».
وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِـۧمُ رَبِّ ٱجۡعَلۡ هَٰذَا بَلَدًا ءَامِنٗا وَٱرۡزُقۡ أَهۡلَهُۥ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ مَنۡ ءَامَنَ مِنۡهُم بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ قَالَ وَمَن کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُۥ قَلِیلٗا ثُمَّ أَضۡطَرُّهُۥٓ إِلَىٰ عَذَابِ ٱلنَّارِۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِیرُ
و [یاد کن از] هنگامی که ابراهیم گفت: «پروردگارا، این [سرزمین مکه] را شهری امن بگردان و اهل آن را ـ [یعنی] کسانی از ایشان را که به الله و روز قیامت ایمان آوردهاند ـ از میوههای [گوناگون] روزی ده». [الله] فرمود: «هر کس کافر شود، اندکی بهرهمندش میسازم، سپس او را به عذابِ آتش [دوزخ] میکشانم؛ و چه بد سرانجامی است!».
وَإِذۡ یَرۡفَعُ إِبۡرَٰهِـۧمُ ٱلۡقَوَاعِدَ مِنَ ٱلۡبَیۡتِ وَإِسۡمَٰعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلۡ مِنَّآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ
و [یاد کن از] هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه [کعبه] را بالا میبردند [و میگفتند]: «پروردگارا، [اعمالِ نیک ما ـ از جمله بنای این خانۀ مقدس را] از ما بپذیر که بیتردید، تو شنوای دانایی.
رَبَّنَا وَٱجۡعَلۡنَا مُسۡلِمَیۡنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَآ أُمَّةٗ مُّسۡلِمَةٗ لَّکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبۡ عَلَیۡنَآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ
پروردگارا! ما را [تسلیم و] فرمانبردارِ خود قرار بده و از نسل ما [نیز] امتی فرمانبردارِ خود [پدید آور] و آداب عبادتمان را به ما نشان بده و توبۀ ما را بپذیر. حقا که تو توبهپذیرِ مهربانی.
رَبَّنَا وَٱبۡعَثۡ فِیهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ یَتۡلُواْ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَیُزَکِّیهِمۡۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ
پروردگارا، در میان آنان [= مردم مکه] پیامبری از خودشان [از نسلِ اسماعیل] برانگیز تا آیاتِ تو را بر آنان بخوانَد و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و [از شرک و نادانی] پاکیزهشان گردانَد. همانا که تو پیروزمندِ حکیمی».
وَمَن یَرۡغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبۡرَٰهِـۧمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفۡسَهُۥۚ وَلَقَدِ ٱصۡطَفَیۡنَٰهُ فِی ٱلدُّنۡیَاۖ وَإِنَّهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ لَمِنَ ٱلصَّـٰلِحِینَ
و چه کسی جز آن که خود را به [سبکسری و] نادانی میاندازد از آیین ابراهیم رویگردان میگردد؟ و به راستی که ما او را در دنیا برگزیدیم و بیتردید، در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود.
إِذۡ قَالَ لَهُۥ رَبُّهُۥٓ أَسۡلِمۡۖ قَالَ أَسۡلَمۡتُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ
آنگاه که پروردگارش به او فرمود: «[خالصانه] تسلیم شو» [و او در پاسخ] گفت: «تسلیمِ پروردگار جهانیان شدم».
وَوَصَّىٰ بِهَآ إِبۡرَٰهِـۧمُ بَنِیهِ وَیَعۡقُوبُ یَٰبَنِیَّ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰ لَکُمُ ٱلدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ
و ابراهیم و یعقوب فرزندانشان را به این [آیین] سفارش کردند [و هر یک به آنان میگفتند]: «ای فرزندان من، الله این آیین را برای شما برگزیده است [پس به آن بگروید] و از دنیا نروید مگر اینکه تسلیم [فرمانِ حق] باشید».
أَمۡ کُنتُمۡ شُهَدَآءَ إِذۡ حَضَرَ یَعۡقُوبَ ٱلۡمَوۡتُ إِذۡ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعۡبُدُونَ مِنۢ بَعۡدِیۖ قَالُواْ نَعۡبُدُ إِلَٰهَکَ وَإِلَٰهَ ءَابَآئِکَ إِبۡرَٰهِـۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗا وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ
آیا هنگامی که مرگِ یعقوب فرا رسید، شما حاضر بودید؟ آنگاه که به فرزندانش گفت: «بعد از من چه چیز را عبادت میکنید؟» گفتند: «معبودِ تو و معبودِ پدرانت ـ ابراهیم و اسماعیل و اسحاق ـ الله یکتا را عبادت میکنیم و ما تسلیم او هستیم».
تِلۡکَ أُمَّةٞ قَدۡ خَلَتۡۖ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَلَکُم مَّا کَسَبۡتُمۡۖ وَلَا تُسۡـَٔلُونَ عَمَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ
آنان امتی بودند که درگذشتند؛ آنچه که [از نتیجۀ اعمالشان] کسب کردهاند، از آنِ خودشان است و آنچه شما کسب کردهاید از آنِ خودتان است؛ و شما دربارۀ آنچه [آنان] انجام میدادند بازخواست نخواهید شد.
وَقَالُواْ کُونُواْ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰ تَهۡتَدُواْۗ قُلۡ بَلۡ مِلَّةَ إِبۡرَٰهِـۧمَ حَنِیفٗاۖ وَمَا کَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ
و [اهل کتاب] گفتند: «یهودی یا نصرانی شوید تا هدایت یابید». [ای پیامبر، به آنان] بگو: «[نه از آیین شما] بلکه از آیین ابراهیم [پیروی میکنیم] که حقگرا بود و هرگز در زمرۀ مشرکان نبود».
قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَمَآ أُنزِلَ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِـۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَمَآ أُوتِیَ مُوسَىٰ وَعِیسَىٰ وَمَآ أُوتِیَ ٱلنَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمۡ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ
[ای مؤمنان، به اهل کتاب] بگویید: «ما به الله ایمان آوردهایم و به آنچه بر ما نازل شده است و به آنچه که بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگان [یعقوب] نازل گردید و [همچنین] به آنچه که به موسی و عیسی داده شده است و به آنچه که به پیامبران [دیگر] از طرف پروردگارشان داده شده است؛ [آری به همۀ آنان ایمان میآوریم] و میان هیچ یک از ایشان تفاوت نمیگذاریم و ما [همگی] تسلیمِ الله هستیم».
فَإِنۡ ءَامَنُواْ بِمِثۡلِ مَآ ءَامَنتُم بِهِۦ فَقَدِ ٱهۡتَدَواْۖ وَّإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا هُمۡ فِی شِقَاقٖۖ فَسَیَکۡفِیکَهُمُ ٱللَّهُۚ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ
پس اگر آنان [نیز] به آنچه شما ایمان آوردهاید ایمان آوردند، قطعاً هدایت یافتهاند؛ و اگر پشت کنند، پس جز این نیست که قطعاً سرِ ستیز [و جدایی] دارند؛ پس [ای پیامبر، پروردگار یکتا برای حمایتِ تو کافی است و] به زودی الله [شرِّ] آنها را از تو دفع خواهد نمود و او شنوای داناست.
صِبۡغَةَ ٱللَّهِ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ صِبۡغَةٗۖ وَنَحۡنُ لَهُۥ عَٰبِدُونَ
رنگِ الهی [و دینِ او را بپذیرید و به آن پایبند باشید] و چه کسی خوشنگارتر از الله است؟ و ما تنها او را عبادت میکنیم.
قُلۡ أَتُحَآجُّونَنَا فِی ٱللَّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّکُمۡ وَلَنَآ أَعۡمَٰلُنَا وَلَکُمۡ أَعۡمَٰلُکُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُخۡلِصُونَ
[ای پیامبر، به اهل کتاب] بگو: «آیا دربارۀ الله با ما مجادله میکنید؟! در حالی که او پروردگارِ ما و شماست و کردار ما از آنِ ما و کردار شما از آنِ شماست؛ و ما او را با اخلاص عبادت میکنیم».
أَمۡ تَقُولُونَ إِنَّ إِبۡرَٰهِـۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطَ کَانُواْ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰۗ قُلۡ ءَأَنتُمۡ أَعۡلَمُ أَمِ ٱللَّهُۗ وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن کَتَمَ شَهَٰدَةً عِندَهُۥ مِنَ ٱللَّهِۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ
[آیا] میگویید: «ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگان [یعقوب] یهودی یا نصرانی بودند [در حالى که یهودیّت و نصرانیّت پس از این پیامبران بهوجود آمدهاند]؟» بگو: «شما داناترید یا الله؟» و کیست ستمکارتر از آن کس که شهادتی را که از [جانب] الله [در کتابهای آسمانی دربارۀ این پیامبران آمده و] نزد اوست کتمان میکند؟ و [یقین بدانید که] الله از آنچه میکنید غافل نیست.
تِلۡکَ أُمَّةٞ قَدۡ خَلَتۡۖ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَلَکُم مَّا کَسَبۡتُمۡۖ وَلَا تُسۡـَٔلُونَ عَمَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ
[به هر حال،] آنان امتی بودند که درگذشتند؛ آنچه که [از نتیجۀ اعمالشان] کسب کردهاند، از آنِ خودشان است و آنچه شما کسب کردهاید از آنِ خودتان است؛ و شما دربارۀ آنچه [آنان] انجام میدادند بازخواست نخواهید شد.
۞سَیَقُولُ ٱلسُّفَهَآءُ مِنَ ٱلنَّاسِ مَا وَلَّىٰهُمۡ عَن قِبۡلَتِهِمُ ٱلَّتِی کَانُواْ عَلَیۡهَاۚ قُل لِّلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُۚ یَهۡدِی مَن یَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ
به زودی گروهی از مردمِ کمخرد [یهودی] خواهند گفت: «چه چیزی آنها [=مسلمانان] را از قبلهشان [= بیتالمقدس] که بر آن بودند [به سوی کعبه] بازگردانْد؟» [ای پیامبر،] بگو: «مشرق و مغرب از آنِ الله است؛ هرکس را بخواهد، به راه راست هدایت میکند».
وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَٰکُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَیَکُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَیۡکُمۡ شَهِیدٗاۗ وَمَا جَعَلۡنَا ٱلۡقِبۡلَةَ ٱلَّتِی کُنتَ عَلَیۡهَآ إِلَّا لِنَعۡلَمَ مَن یَتَّبِعُ ٱلرَّسُولَ مِمَّن یَنقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَیۡهِۚ وَإِن کَانَتۡ لَکَبِیرَةً إِلَّا عَلَى ٱلَّذِینَ هَدَى ٱللَّهُۗ وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمَٰنَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِیمٞ
همانگونه [که قبلهای پسندیده برای شما برگزیدیم] شما را نیز، امتی میانه[رو و اهل اعتدال] قرار دادیم تا [در روز قیامت] بر مردم گواه باشید [که پیامبران الهی پیامشان را به درستی ابلاغ کردند]؛ و پیامبر بر شما گواه باشد [که کلام الله را به شما رسانده است]؛ و ما قبلهاى را که پیشتر بر آن بودى [= بیتالمقدس، قبله] قرار ندادیم، مگر به این هدف تا کسى را که از پیامبر پیروى مىکند، از کسى که به عقب بازمىگردد [و از اطاعت الله و رسولش رویگردان میشود] مشخص کنیم. مسلّماً این [حکم،] جز بر کسانی که الله هدایتشان کرده باشد، سنگین و دشوار است. الله هرگز ایمان [و نماز] شما را ضایع نمیگردانَد. به راستی که الله نسبت به مردم، دلسوز و مهربان است.
قَدۡ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجۡهِکَ فِی ٱلسَّمَآءِۖ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبۡلَةٗ تَرۡضَىٰهَاۚ فَوَلِّ وَجۡهَکَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَحَیۡثُ مَا کُنتُمۡ فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ شَطۡرَهُۥۗ وَإِنَّ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ لَیَعۡلَمُونَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّهِمۡۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا یَعۡمَلُونَ
[ای پیامبر،] به راستی که ما گرداندنِ رویت به [سوی] آسمان را [که در انتظار وحی الهی برای تغییر قبله هستی] میبینیم. اکنون تو را به [سوی] قبلهای بازمیگردانیم که به آن راضی شوی؛ پس روی خود را به سوی مسجدالحرام کن و [شما نیز ای مؤمنان، برای ادای نماز] هر جا بودید، روی خود را به سوی آن بگردانید. کسانی که کتاب [آسمانی] به آنها داده شد، به خوبی میدانند که این [تغییر قبله، فرمانی] حق [و] از جانب پروردگارشان است؛ و الله از آنچه میکنند غافل نیست.
وَلَئِنۡ أَتَیۡتَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ بِکُلِّ ءَایَةٖ مَّا تَبِعُواْ قِبۡلَتَکَۚ وَمَآ أَنتَ بِتَابِعٖ قِبۡلَتَهُمۡۚ وَمَا بَعۡضُهُم بِتَابِعٖ قِبۡلَةَ بَعۡضٖۚ وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَکَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ إِنَّکَ إِذٗا لَّمِنَ ٱلظَّـٰلِمِینَ
اگر برای کسانی که کتاب [آسمانی] به آنان داده شده است هر گونه نشانه [و دلیلی برای حقانیتِ تغییر قبله] بیاوری، [باز هم] از قبلۀ تو پیروی نمیکنند و تو [نیز] از قبلۀ آنان پیروی نخواهی کرد و برخی از آنان نیز از قبلۀ برخی دیگر پیروی نمیکنند؛ و اگر پس از آنکه علم و دانش به تو رسیده است، از خواستههای [نفسانیِ] آنان [در مورد قبله و سایر احکام] پیروی کنی، مسلماً از ستمکاران خواهی بود.
ٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ یَعۡرِفُونَهُۥ کَمَا یَعۡرِفُونَ أَبۡنَآءَهُمۡۖ وَإِنَّ فَرِیقٗا مِّنۡهُمۡ لَیَکۡتُمُونَ ٱلۡحَقَّ وَهُمۡ یَعۡلَمُونَ
کسانی که به آنان کتاب [آسمانی] دادهایم، او [= محمد صلی الله علیه وسلم] را چنان میشناسند که فرزندان خود را میشناسند [و میدانند که سخنش برحق است]؛ و[لی] گروهی از آنان ـ در حالی که خود نیز میدانند ـ حق را کتمان میکنند.
ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُمۡتَرِینَ
[ای پیامبر، آنچه بر تو نازل میگردد، حکمِ] حق از جانب پروردگارِ توست؛ پس هرگز از تردیدکنندگان مباش.
وَلِکُلّٖ وِجۡهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَاۖ فَٱسۡتَبِقُواْ ٱلۡخَیۡرَٰتِۚ أَیۡنَ مَا تَکُونُواْ یَأۡتِ بِکُمُ ٱللَّهُ جَمِیعًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ
هر [امتی] جهتی دارد که [هنگام نماز] به آن رو میکند؛ پس [شما ای مؤمنان] در نیکیها [بر یکدیگر] سبقت بگیرید. هر جا که باشید، الله [در روزِ قیامت،] همۀ شما را حاضر میکند. همانا الله بر هر چیزی تواناست.
وَمِنۡ حَیۡثُ خَرَجۡتَ فَوَلِّ وَجۡهَکَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۖ وَإِنَّهُۥ لَلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ
[ای پیامبر،] از هر مکانی که [به قصدِ سفر] خارج شدی، [هنگام نماز] روی خود را به سوی مسجدالحرام کن؛ و به درستی که این [قبله] حق [و] از جانب پروردگارت است؛ و الله از آنچه میکنید غافل نیست.
وَمِنۡ حَیۡثُ خَرَجۡتَ فَوَلِّ وَجۡهَکَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَحَیۡثُ مَا کُنتُمۡ فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ شَطۡرَهُۥ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیۡکُمۡ حُجَّةٌ إِلَّا ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنۡهُمۡ فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِی وَلِأُتِمَّ نِعۡمَتِی عَلَیۡکُمۡ وَلَعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ
و از هر مکانی که بیرون رفتی، [هنگام نماز] روی خود را به سوی مسجدالحرام کن و [شما ای مؤمنان،] هر جا که بودید، روی خود را به سوی آن [مسجد] کنید تا مردم علیه شما حجتی نداشته باشند [تا با استناد به آنها بهانهتراشی کنند]؛ مگر کسانی از آنان که ستم کردند [و همواره دشمنتان خواهند بود]؛ پس از آنان نترسید و از من بترسید [این تغییر قبله به این هدف بود] که نعمتم را بر شما تمام کنم [و شما را متمایز سازم]؛ باشد که هدایت شوید.
کَمَآ أَرۡسَلۡنَا فِیکُمۡ رَسُولٗا مِّنکُمۡ یَتۡلُواْ عَلَیۡکُمۡ ءَایَٰتِنَا وَیُزَکِّیکُمۡ وَیُعَلِّمُکُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَیُعَلِّمُکُم مَّا لَمۡ تَکُونُواْ تَعۡلَمُونَ
همچنان که [نعمت دیگری نیز به شما ارزانی داشتیم و] پیامبری از خودتان به میانتان فرستادیم که آیات ما را بر شما میخوانَد و شما را [با امر به معروف و نهی از منکر، از پلیدیها] پاک میگردانَد و کتاب [= قرآن] و حکمت به شما میآموزد و آنچه را [که از امور دین و دنیایتان که] نمیدانستید به شما آموزش میدهد.
فَٱذۡکُرُونِیٓ أَذۡکُرۡکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِی وَلَا تَکۡفُرُونِ
پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکر مرا به جای آورید و از من ناسپاسی نکنید.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلصَّـٰبِرِینَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، از شکیبایی و نماز یاری بجویید [که] بیتردید، الله با شکیبایان است.
وَلَا تَقُولُواْ لِمَن یُقۡتَلُ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتُۢۚ بَلۡ أَحۡیَآءٞ وَلَٰکِن لَّا تَشۡعُرُونَ
و به کسانی که در راه الله کشته میشوند، مُرده نگویید؛ بلکه آنان [نزد پروردگارشان] زندهاند؛ ولی شما نمیفهمید.
وَلَنَبۡلُوَنَّکُم بِشَیۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّـٰبِرِینَ
و قطعاً شما را با چیزی از [قبیل] ترس و گرسنگی [= قحطی] و زیان مالی [= نابودی یا دشواریِ کسبِ آن] و جانی [= مرگ و میر یا شهادت] و زیان محصولات [کشاورزی] میآزماییم؛ و [ای پیامبر،] شکیبایان را [به آنچه در دنیا و آخرت برایشان فراهم میآید] بشارت بده؛
ٱلَّذِینَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِیبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ
همان کسانی که هر گاه مصیبتی به ایشان میرسد [از روی رضایت و تسلیم] میگویند: «به راستی که ما از آنِ الله هستیم و به سوی او بازمیگردیم».
أُوْلَـٰٓئِکَ عَلَیۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةٞۖ وَأُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ
اینها هستند که درودها و رحمتی از پروردگارشان برایشان است و همینان هدایتیافتگانند.
۞إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِۖ فَمَنۡ حَجَّ ٱلۡبَیۡتَ أَوِ ٱعۡتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِ أَن یَطَّوَّفَ بِهِمَاۚ وَمَن تَطَوَّعَ خَیۡرٗا فَإِنَّ ٱللَّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ
«صفا» و «مروه» از نشانههای [ظاهریِ شریعتِ] الله است؛ پس هر کس که حج خانه [کعبه] یا عمره به جای میآورد بر او گناهی نیست که طواف [= سعی] بین آن دو را [نیز] انجام دهد [و این کار، از رفتارهای جاهلیت تلقی نمیگردد]؛ و کسی که به میلِ خود کارِ نیکی انجام دهد، [بداند که] بیتردید، الله سپاسگزار و داناست.
إِنَّ ٱلَّذِینَ یَکۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَیَّنَّـٰهُ لِلنَّاسِ فِی ٱلۡکِتَٰبِ أُوْلَـٰٓئِکَ یَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَیَلۡعَنُهُمُ ٱللَّـٰعِنُونَ
کسانی که دلایل روشن و هدایتی را که نازل کردهایم ـ پس از آنکه در کتاب [= تورات و انجیل] برای مردم بیان نمودیم ـ پنهان میدارند، الله آنان را لعنت میکند و لعنتکنندگان [ـ اعم از فرشتگان و مؤمنان ـ نیز] بر آنان لعنت میکنند؛
إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ وَأَصۡلَحُواْ وَبَیَّنُواْ فَأُوْلَـٰٓئِکَ أَتُوبُ عَلَیۡهِمۡ وَأَنَا ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ
مگر کسانی که توبه کنند و [کارهای ناشایستِ خود را] اصلاح نمایند و [حقیقت را] آشکار سازند؛ اینان هستند که توبهشان را میپذیرم و من توبهپذیرِ مهربانم.
إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَمَاتُواْ وَهُمۡ کُفَّارٌ أُوْلَـٰٓئِکَ عَلَیۡهِمۡ لَعۡنَةُ ٱللَّهِ وَٱلۡمَلَـٰٓئِکَةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِینَ
کسانی که کفر ورزیدند [و به انکار حق کوشیدند] و در حال کفر مُردند، لعنتِ الله و فرشتگان و همۀ مردم بر آنها خواهد بود.
خَٰلِدِینَ فِیهَا لَا یُخَفَّفُ عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابُ وَلَا هُمۡ یُنظَرُونَ
در آن [لعنت و عذاب] جاودانه باقی میمانند و نه از عذابشان کاسته میشود و نه مهلت [عذرخواهی] مییابند.
وَإِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِیمُ
[ای مردم،] معبودِ شما معبودی یگانه است [که] جز او [هیچ] معبودی [بهحق] نیست؛ [او] بخشندۀ مهربان است.
إِنَّ فِی خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَٱلۡفُلۡکِ ٱلَّتِی تَجۡرِی فِی ٱلۡبَحۡرِ بِمَا یَنفَعُ ٱلنَّاسَ وَمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مِن مَّآءٖ فَأَحۡیَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَآبَّةٖ وَتَصۡرِیفِ ٱلرِّیَٰحِ وَٱلسَّحَابِ ٱلۡمُسَخَّرِ بَیۡنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ
به راستی، در آفرینش آسمانها و زمین و گذرِ شب و روز و کشتیهایی که برای بهرهبرداریِ مردم در دریا روانند و آبی که الله از آسمان نازل نموده است که با آن زمین را پس از مردنش [و نابود شدن گیاه آن] زنده کرده و انواع جنبندگان را در آن پراکنده است و [همچنین] در تغییر مسیرِ بادها و ابرهایی که در میان آسمان و زمین به خدمت [انسان] گماشته شدهاند، برای کسانی که میاندیشند، نشانههایی [واضح از قدرت پروردگار] است.
وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا یُحِبُّونَهُمۡ کَحُبِّ ٱللَّهِۖ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِۗ وَلَوۡ یَرَى ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ إِذۡ یَرَوۡنَ ٱلۡعَذَابَ أَنَّ ٱلۡقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعٗا وَأَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعَذَابِ
[با وجود این آیات روشن،] برخی از مردم، همتایانی غیر از الله را [برای عبادت] برمیگزینند و آنها را همچون الله دوست میدارند؛ و[لی] کسانی که ایمان آوردهاند الله را بیشتر دوست دارند؛ و کسانی که [با ارتکاب شرک و گناهان، بر خود] ستم کردند، هنگامی که عذاب [قیامت] را ببینند، [خواهند دانست] که تمام قدرت از آنِ الله است و اینکه الله سختکیفر است.
إِذۡ تَبَرَّأَ ٱلَّذِینَ ٱتُّبِعُواْ مِنَ ٱلَّذِینَ ٱتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَ وَتَقَطَّعَتۡ بِهِمُ ٱلۡأَسۡبَابُ
آنگاه که رهبران [گمراهگر،] از پیروان خود بیزاری میجویند و عذاب را میبینند و اسباب [و تمام روابطی که موجب نجاتشان میشد، همگی] قطع شود.
وَقَالَ ٱلَّذِینَ ٱتَّبَعُواْ لَوۡ أَنَّ لَنَا کَرَّةٗ فَنَتَبَرَّأَ مِنۡهُمۡ کَمَا تَبَرَّءُواْ مِنَّاۗ کَذَٰلِکَ یُرِیهِمُ ٱللَّهُ أَعۡمَٰلَهُمۡ حَسَرَٰتٍ عَلَیۡهِمۡۖ وَمَا هُم بِخَٰرِجِینَ مِنَ ٱلنَّارِ
و [در آن هنگام،] کسانی که [در دنیا از رهبران گمراهگر] پیروی کرده بودند میگویند: «کاش بازگشتی [به دنیا] برای ما بود تا همان گونه که آنان از ما بیزاری جستند [ما نیز] از آنها بیزاری میجستیم». الله اینچنین رفتارشان را که مایۀ حسرتشان است به آنان نشان میدهد و [کافران] هرگز از آتش [دوزخ] بیرون نخواهند آمد.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ کُلُواْ مِمَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ حَلَٰلٗا طَیِّبٗا وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِۚ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٌ
ای مردم، از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه بخورید و از [راهها و] گامهای شیطان [که به وسیلۀ آنها به تدریج شما را به سوی عذاب میکشد] پیروی نکنید که به راستی او دشمن آشکارِ شماست.
إِنَّمَا یَأۡمُرُکُم بِٱلسُّوٓءِ وَٱلۡفَحۡشَآءِ وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ
[او] شما را فقط به بدی و زشتی فرمان میدهد و اینکه [بر آن میدارد تا] آنچه را که نمیدانید به الله نسبت دهید.
وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ ٱتَّبِعُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُواْ بَلۡ نَتَّبِعُ مَآ أَلۡفَیۡنَا عَلَیۡهِ ءَابَآءَنَآۚ أَوَلَوۡ کَانَ ءَابَآؤُهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ شَیۡـٔٗا وَلَا یَهۡتَدُونَ
و هنگامی که به آنان [= کافران] گفته شود: «از آنچه الله نازل کرده است پیروی کنید»، میگویند: [نه،] بلکه ما از چیزی که پدران خود را بر آن یافتیم پیروی میکنیم. آیا اگر پدرانشان [از حقیقت] چیزی نفهمیده و هدایت نیافته باشند [باز هم کورکورانه از آنان پیروی میکنند]؟
وَمَثَلُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ کَمَثَلِ ٱلَّذِی یَنۡعِقُ بِمَا لَا یَسۡمَعُ إِلَّا دُعَآءٗ وَنِدَآءٗۚ صُمُّۢ بُکۡمٌ عُمۡیٞ فَهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ
مَثَل [دعوت تو ـ ای محمد ـ برای هدایتِ این] کافران، همچون کسی است که چهارپایی را صدا میزند ولی آن [چهارپا] چیزی جز صدا و آوایی نمیشنود؛ [و حقیقت آن را درک نمیکند. این کافران نیز چنیناند که در مواجهه با حق،] کر و لال و کور هستند و از این رو نمیاندیشند.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِلَّهِ إِن کُنتُمۡ إِیَّاهُ تَعۡبُدُونَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، از نعمتهای پاکیزهای که روزیِ شما کردهایم بخورید و شکرِ الله را به جای آورید اگر تنها او را عبادت میکنید.
إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَیۡتَةَ وَٱلدَّمَ وَلَحۡمَ ٱلۡخِنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ بِهِۦ لِغَیۡرِ ٱللَّهِۖ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ غَیۡرَ بَاغٖ وَلَا عَادٖ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ
به تحقیق، [الله] مُردار و خون و گوشت خوک و آنچه را که [هنگام ذبح،] نامِ غیر الله بر آن برده شود بر شما حرام کرده است؛ پس هر کس [برای حفظ جان خود، به خوردن آنها] ناچار شود، در صورتی که سرکش و زیادهخواه نباشد، بر او گناهی نیست. به راستی که الله آمرزندۀ مهربان است.
إِنَّ ٱلَّذِینَ یَکۡتُمُونَ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَیَشۡتَرُونَ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِیلًا أُوْلَـٰٓئِکَ مَا یَأۡکُلُونَ فِی بُطُونِهِمۡ إِلَّا ٱلنَّارَ وَلَا یُکَلِّمُهُمُ ٱللَّهُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَلَا یُزَکِّیهِمۡ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ
کسانی که آنچه را الله در کتاب [تورات دربارۀ نبوت محمد صلی الله علیه وسلم] نازل کرده است کتمان میکنند و آن را [برای کسبِ مال و مقامِ دنیا] به بهای اندکی میفروشند، [در حقیقت] جز آتش در شکمهایشان فرو نمیبرند و الله روز قیامت با آنان سخن نمیگوید و [از پلیدیِ گناه] پاکشان نمیکند و عذاب دردناکی خواهند داشت.
أُوْلَـٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ٱشۡتَرَوُاْ ٱلضَّلَٰلَةَ بِٱلۡهُدَىٰ وَٱلۡعَذَابَ بِٱلۡمَغۡفِرَةِۚ فَمَآ أَصۡبَرَهُمۡ عَلَى ٱلنَّارِ
اینان همان کسانی هستند که گمراهی را به [بهای] هدایت و عذاب را به [بهای] آمرزش خریدند؛ پس بر [تحمّل] آتش [دوزخ] چه شکیبا هستند!
ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ نَزَّلَ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّۗ وَإِنَّ ٱلَّذِینَ ٱخۡتَلَفُواْ فِی ٱلۡکِتَٰبِ لَفِی شِقَاقِۭ بَعِیدٖ
این [مجازات بر کتمان حق،] به خاطر آن است که الله کتاب[های آسمانی] را بهحق نازل کرده است و کسانی که در آن اختلاف کردند، دشمنی بسیار دور و درازی [با حقیقت] دارند.
۞لَّیۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَلَٰکِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱلۡمَلَـٰٓئِکَةِ وَٱلۡکِتَٰبِ وَٱلنَّبِیِّـۧنَ وَءَاتَى ٱلۡمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ ذَوِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡیَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰکِینَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِیلِ وَٱلسَّآئِلِینَ وَفِی ٱلرِّقَابِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّکَوٰةَ وَٱلۡمُوفُونَ بِعَهۡدِهِمۡ إِذَا عَٰهَدُواْۖ وَٱلصَّـٰبِرِینَ فِی ٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَحِینَ ٱلۡبَأۡسِۗ أُوْلَـٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ صَدَقُواْۖ وَأُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُتَّقُونَ
نیکی [فقط] این نیست که [برای نماز] روی خود را به سوی مشرق و [یا] مغرب بگردانید؛ بلکه نیکى آن است که کسى به الله و روز قیامت و فرشتگان و کتاب [آسمانی] و پیامبران ایمان آورد و مال [خود] را ـ با وجود دوست داشتنشـ به خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و در راهماندگان و درخواستکنندگان [= گدایان] و در [راه آزادیِ] بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات بپردازد؛ و [نیز] کسانی که چون عهد میبندند به پیمانشان وفا میکنند و [کسانی که] در فقر و سختی و زیان و بیماری و به هنگام [شدت گرفتنِ] نبرد، [پایداری و] شکیبایی میکنند؛ آنان [که به این ویژگیها آراستهاند] کسانی هستند که راست گفتند و همانان پرهیزگارانند.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡقِصَاصُ فِی ٱلۡقَتۡلَىۖ ٱلۡحُرُّ بِٱلۡحُرِّ وَٱلۡعَبۡدُ بِٱلۡعَبۡدِ وَٱلۡأُنثَىٰ بِٱلۡأُنثَىٰۚ فَمَنۡ عُفِیَ لَهُۥ مِنۡ أَخِیهِ شَیۡءٞ فَٱتِّبَاعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَأَدَآءٌ إِلَیۡهِ بِإِحۡسَٰنٖۗ ذَٰلِکَ تَخۡفِیفٞ مِّن رَّبِّکُمۡ وَرَحۡمَةٞۗ فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ بَعۡدَ ذَٰلِکَ فَلَهُۥ عَذَابٌ أَلِیمٞ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، در [مورد] کشتگان[ی که از روی عمد به قتل رسیدهاند، حکمِ] قصاص بر شما مقرر گشته است: آزاد در برابرِ آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن. پس اگر کسی از جانب برادر [دینى]اش [یعنى ولىّ مقتول]، چیزى [از حق قصاص] به او گذشت شود، [از سوی عفو کننده] باید خوشرفتاری شود [و سختگیری و بدرفتاری نشود، و از سوی قاتل نیز به ولی مقتول] پرداختِ [دیه] با نیکی انجام گیرد [و در آن کم و کاست نباشد]. این [حکم،] تخفیف و رحمتی است از سوی پروردگارتان؛ پس اگر کسی بعد از آن [گذشت و قبول دیه] تجاوز کند، عذابی دردناک [در انتظار] دارد.
وَلَکُمۡ فِی ٱلۡقِصَاصِ حَیَوٰةٞ یَـٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ
ای خردمندان، در قصاص برای شما [تداومِ] زندگی است؛ باشد که تقوا پیشه کنید.
کُتِبَ عَلَیۡکُمۡ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ إِن تَرَکَ خَیۡرًا ٱلۡوَصِیَّةُ لِلۡوَٰلِدَیۡنِ وَٱلۡأَقۡرَبِینَ بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُتَّقِینَ
بر شما مقرر شده است که هر گاه زمانِ مرگِ یکی از شما فرا رسید، اگر مالی از خود به جای گذاشته است، برای پدر و مادر و خویشاوندان، به شیوهای شایسته وصیت کند. این [کار،] حقی است بر پرهیزگاران [که باید انجام دهند].
فَمَنۢ بَدَّلَهُۥ بَعۡدَ مَا سَمِعَهُۥ فَإِنَّمَآ إِثۡمُهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ
پس هر کس آن [وصیت] را پس از شنیدنش تغییر دهد، گناهش تنها بر [عهدۀ] کسانی است که آن را تغییر میدهند. به راستی که الله شنوای داناست.
فَمَنۡ خَافَ مِن مُّوصٖ جَنَفًا أَوۡ إِثۡمٗا فَأَصۡلَحَ بَیۡنَهُمۡ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ
اما کسی که از بیعدالتی [و تمایل بیجای] وصیتکننده [نسبت به بعضی ورثه] یا از گناه او [در وصیت نامشروع] بترسد و [با اصلاحِ وصیت] میان آنان [= وارثان]، سازش برقرار کند، بر او گناهی نیست [و مشمولِ حکم تبدیلِ وصیّت نمیباشد]. همانا الله آمرزندۀ مهربان است.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، روزه بر شما واجب شده است همانگونه که بر کسانی که پیش از شما بودند [نیز] واجب شده بود؛ باشد که پرهیزگار شوید.
أَیَّامٗا مَّعۡدُودَٰتٖۚ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَیَّامٍ أُخَرَۚ وَعَلَى ٱلَّذِینَ یُطِیقُونَهُۥ فِدۡیَةٞ طَعَامُ مِسۡکِینٖۖ فَمَن تَطَوَّعَ خَیۡرٗا فَهُوَ خَیۡرٞ لَّهُۥۚ وَأَن تَصُومُواْ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ
روزهایی معین [را روزهدارى کنید]؛ و هر کس از شما که بیمار یا مسافر باشد، [به اندازۀ آن روزهایی که نتوانسته است روزه بگیرد] تعدادی از روزهای دیگر [را روزه بگیرد]؛ و بر کسانی که توانایی آن را ندارند، لازم است فدیه بدهند [و آن، به ازای هر روز،] خوراکدادن به یک مسکین است؛ و هر کس به میلِ خود [بیشتر] نیکویی کند، آن [افزونبخشی، به سودِ اوست و] برایش بهتر است؛ و اگر [فضیلت روزهداری را] بدانید، روزه برایتان بهتر [از افطار و پرداختِ فدیه] است.
شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ فِیهِ ٱلۡقُرۡءَانُ هُدٗى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَٰتٖ مِّنَ ٱلۡهُدَىٰ وَٱلۡفُرۡقَانِۚ فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ ٱلشَّهۡرَ فَلۡیَصُمۡهُۖ وَمَن کَانَ مَرِیضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَیَّامٍ أُخَرَۗ یُرِیدُ ٱللَّهُ بِکُمُ ٱلۡیُسۡرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ ٱلۡعُسۡرَ وَلِتُکۡمِلُواْ ٱلۡعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰکُمۡ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ
ماه رمضان، [ماهی] است که قرآن در آن نازل شده است؛ [کتابی] که راهنمای مردم است و دلایل آشکاری از هدایت [با خود دارد] و جداکننده [حق از باطل] است. پس هر یک از شما [که مُقیم و سالم است و] این ماه را دریابد، باید آن را روزه بدارد و هر کس که بیمار یا در سفر باشد، [باید به تعداد روزهایی که روزه نگرفته است] روزهای دیگری [را روزه بگیرد]. الله [با بیان این احکام،] برایتان آسانی میخواهد و دشواری نمیخواهد تا [بتوانید روزه ماه رمضان] را کامل کنید و الله را برای آنکه شما را هدایت کرده است، به بزرگی یاد کنید؛ باشد که شکر گزارید.
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌۖ أُجِیبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡیَسۡتَجِیبُواْ لِی وَلۡیُؤۡمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمۡ یَرۡشُدُونَ
و [ای پیامبر،] هرگاه بندگانم دربارۀ من از تو بپرسند، [به آنان بگو] من نزدیکم و دعای دعاکننده را ـ هنگامی که مرا بخوانَد ـ اجابت میکنم؛ پس [آنان فقط] باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند؛ باشد که راه یابند.
أُحِلَّ لَکُمۡ لَیۡلَةَ ٱلصِّیَامِ ٱلرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَآئِکُمۡۚ هُنَّ لِبَاسٞ لَّکُمۡ وَأَنتُمۡ لِبَاسٞ لَّهُنَّۗ عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّکُمۡ کُنتُمۡ تَخۡتَانُونَ أَنفُسَکُمۡ فَتَابَ عَلَیۡکُمۡ وَعَفَا عَنکُمۡۖ فَٱلۡـَٰٔنَ بَٰشِرُوهُنَّ وَٱبۡتَغُواْ مَا کَتَبَ ٱللَّهُ لَکُمۡۚ وَکُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَکُمُ ٱلۡخَیۡطُ ٱلۡأَبۡیَضُ مِنَ ٱلۡخَیۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ مِنَ ٱلۡفَجۡرِۖ ثُمَّ أَتِمُّواْ ٱلصِّیَامَ إِلَى ٱلَّیۡلِۚ وَلَا تُبَٰشِرُوهُنَّ وَأَنتُمۡ عَٰکِفُونَ فِی ٱلۡمَسَٰجِدِۗ تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَقۡرَبُوهَاۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ ءَایَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَتَّقُونَ
[ای مؤمنان،] آمیزش با همسرانتان در شب[های] روزه، بر شما حلال گردیده است. آنان لباس شما هستند و شما لباس آنان [= مایه آرامش و سبب پاکدامنی یکدیگر] هستید. الله میدانست که شما به خود خیانت میکردید [و با آنکه در اوایل اسلام، آمیزش پس از نماز عشاء در شب روزه حرام بود، شما به آن بیتوجه بودید]؛ پس توبهتان را پذیرفت و از شما درگذشت؛ پس اکنون [در شبهای روزه میتوانید] با آنان آمیزش کنید و آنچه را که الله برایتان مقرر داشته است [از ایشان] طلب کنید. بخورید و بیاشامید تا رشتۀ سپیدِ صبح [= فجرِ صادق] از رشتۀ سیاه [شب] برایتان آشکار گردد؛ آنگاه روزه را تا شب به پایان برسانید؛ و در حالی که در مساجد معتکف هستید با زنان آمیزش نکنید. این مرزهای [احکامِ] الهی است؛ پس به آنها نزدیک نشوید. الله اینچنین آیات [و احکامِ] خود را برای مردم روشن میسازد؛ باشد که پرهیزگار شوند.
وَلَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ وَتُدۡلُواْ بِهَآ إِلَى ٱلۡحُکَّامِ لِتَأۡکُلُواْ فَرِیقٗا مِّنۡ أَمۡوَٰلِ ٱلنَّاسِ بِٱلۡإِثۡمِ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ
و اموالتان را بین خود به باطل [و ناحق] نخورید و برای آنکه بخشی از مال مردم را به گناه بخورید، قضیه را به حاکمان ارجاع ندهید، در حالی که خودتان میدانید [که این کار، گناه است].
۞یَسۡـَٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡأَهِلَّةِۖ قُلۡ هِیَ مَوَٰقِیتُ لِلنَّاسِ وَٱلۡحَجِّۗ وَلَیۡسَ ٱلۡبِرُّ بِأَن تَأۡتُواْ ٱلۡبُیُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَٰکِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنِ ٱتَّقَىٰۗ وَأۡتُواْ ٱلۡبُیُوتَ مِنۡ أَبۡوَٰبِهَاۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ
[ای پیامبر،] از تو دربارۀ هلالها[ی ماه] میپرسند؛ بگو: «آنها بیان اوقات [و تقویم طبیعی] برای مردم و [وسیلۀ تعیینِ وقتِ] حج هستند». نیکوکاری آن نیست که [مانند دوران جاهلیت، در حال احرام،] از پشت خانهها وارد شوید؛ بلکه نیکى آن است که شخص تقوا پیشه کند؛ [پس پرهیزگار باشید] و به خانهها از درهایشان وارد شوید و از الله بترسید؛ باشد که رستگار شوید.
وَقَٰتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ٱلَّذِینَ یُقَٰتِلُونَکُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ
و در راه الله با کسانی که با شما میجنگند، بجنگید و[لی با مُثلهکردن و کشتن کودکان و زنان و کهنسالان] از حد تجاوز نکنید [که] به راستی، الله تجاوزگران را دوست ندارد.
وَٱقۡتُلُوهُمۡ حَیۡثُ ثَقِفۡتُمُوهُمۡ وَأَخۡرِجُوهُم مِّنۡ حَیۡثُ أَخۡرَجُوکُمۡۚ وَٱلۡفِتۡنَةُ أَشَدُّ مِنَ ٱلۡقَتۡلِۚ وَلَا تُقَٰتِلُوهُمۡ عِندَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ حَتَّىٰ یُقَٰتِلُوکُمۡ فِیهِۖ فَإِن قَٰتَلُوکُمۡ فَٱقۡتُلُوهُمۡۗ کَذَٰلِکَ جَزَآءُ ٱلۡکَٰفِرِینَ
و آنان [= مشرکان] را هر کجا یافتید، بکشید و از آنجا [= مکه] که شما را بیرون کردهاند اخراجشان کنید؛ زیرا فتنه [کفر و شرک و آزار رساندن به مسلمانان،] بدتر از قتل است؛ و [با وجود این،] در کنار مسجدالحرام با آنان پیکار نکنید مگر اینکه در آنجا با شما بجنگند؛ پس اگر [در آنجا] با شما جنگیدند، آنان را بکشید [که] سزای کافران چنین است.
فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ
پس اگر [از کفرشان] دست برداشتند [از نبرد دست بکشید که] بیگمان، الله آمرزندۀ مهربان است.
وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَکُونَ فِتۡنَةٞ وَیَکُونَ ٱلدِّینُ لِلَّهِۖ فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ فَلَا عُدۡوَٰنَ إِلَّا عَلَى ٱلظَّـٰلِمِینَ
و با آنها بجنگید تا فتنه [= شرک] باقی نمانَد و دین، [خالصانه] از آنِ الله گردد. پس اگر دست برداشتند، [ستم نکنید که] ستم، جز بر ستمکاران روا نیست.
ٱلشَّهۡرُ ٱلۡحَرَامُ بِٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَامِ وَٱلۡحُرُمَٰتُ قِصَاصٞۚ فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ عَلَیۡکُمۡ فَٱعۡتَدُواْ عَلَیۡهِ بِمِثۡلِ مَا ٱعۡتَدَىٰ عَلَیۡکُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِینَ
[این] ماه حرام [(سال هفتم هجری) که امکان عمرهگزاردن یافتید]، در برابر ماه حرام [سال گذشته] است [که مشرکان شما را از ادای حج بازداشتند] و [هتکِ] حُرمتها[ی سرزمین و ماه حرام] قصاص دارد؛ پس هرکس که دشمنی کرد، همان گونه که بر شما دشمنی کرده است، با او دشمنی نمایید و از الله پروا کنید؛ و بدانید که الله با پرهیزگاران است.
وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَلَا تُلۡقُواْ بِأَیۡدِیکُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُکَةِ وَأَحۡسِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ
و در راه الله انفاق کنید و [با فرار از میدان جهاد و ترک انفاق،] خود را با دست خویشتن به هلاکت نیفکنید؛ و نیکی کنید [که] به راستی الله نیکوکاران را دوست دارد.
وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۖ وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَکُمۡ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡیُ مَحِلَّهُۥۚ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوۡ بِهِۦٓ أَذٗى مِّن رَّأۡسِهِۦ فَفِدۡیَةٞ مِّن صِیَامٍ أَوۡ صَدَقَةٍ أَوۡ نُسُکٖۚ فَإِذَآ أَمِنتُمۡ فَمَن تَمَتَّعَ بِٱلۡعُمۡرَةِ إِلَى ٱلۡحَجِّ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۚ فَمَن لَّمۡ یَجِدۡ فَصِیَامُ ثَلَٰثَةِ أَیَّامٖ فِی ٱلۡحَجِّ وَسَبۡعَةٍ إِذَا رَجَعۡتُمۡۗ تِلۡکَ عَشَرَةٞ کَامِلَةٞۗ ذَٰلِکَ لِمَن لَّمۡ یَکُنۡ أَهۡلُهُۥ حَاضِرِی ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ
و حج و عمره را برای الله به پایان رسانید و اگر [به سبب مانعی مانند ترس از دشمن یا ابتلا به بیماری از این کار] بازماندید، آنچه از قربانی [اعم از شتر، گاو یا گوسفند] میسر شد [ذبح کنید و آنگاه از احرام خارج شوید] و سرهایتان را نتراشید تا قربانی به جایگاهش [در قربانگاه] برسد؛ و اگر کسی از شما بیمار بود و یا ناراحتیای در سر داشت [که ناچار بود به سبب آن، در حال احرام سرش را بتراشد،] فدیه بدهد؛ از [قبیل: سه روز] روزه یا صدقه [= خوراک دادن به شش مسکینِ حرم] یا قربانی کردن گوسفندی [که میان فقرای حرم تقسیم شود]. پس هنگامی که در امان بودید، هر کس از عمره بهرهمند گردید و سپس [اعمال] حج را آغاز کرد، آنچه از قربانی [برایش] میسر شد [ذبح کند]؛ و هر کس [قربانی] نیافت، [باید] سه روز در [ایام] حج و هفت روز [دیگر] هنگامی که [به خانه] بازگشتید روزه بگیرد. این، ده [روزِ] کامل است. این [حکم] برای کسی است که خانوادهاش ساکن مسجدالحرام [= مکه و اطراف آن] نباشد؛ و از الله پروا کنید و بدانید که الله سختکیفر است.
ٱلۡحَجُّ أَشۡهُرٞ مَّعۡلُومَٰتٞۚ فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ ٱلۡحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِی ٱلۡحَجِّۗ وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَیۡرٖ یَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُۗ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیۡرَ ٱلزَّادِ ٱلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُونِ یَـٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ
[موسمِ] حج ماههای مشخصی است [از آغاز شوال تا دهم ذیحجه]؛ پس کسی که در این ماهها حج را [بر خود] واجب گردانَد، [باید بداند که] در حج، آمیزش جنسی و [ارتکابِ] گناه و درگیری [و جدال، روا] نیست؛ و هر کار نیکی که انجام دهید، الله آن را میداند؛ و [خوراک و پوشاک مورد نیاز حج را برای خود فراهم کنید و] توشه برگیرید [ولی به یاد داشته باشید که] به راستی، بهترین توشه، پرهیزگاری است؛ و ای خردمندان، از من پروا کنید.
لَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّکُمۡۚ فَإِذَآ أَفَضۡتُم مِّنۡ عَرَفَٰتٖ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ عِندَ ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِۖ وَٱذۡکُرُوهُ کَمَا هَدَىٰکُمۡ وَإِن کُنتُم مِّن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلضَّآلِّینَ
گناهی بر شما نیست که [در ایام حج، با خرید و فروش] از فضل پروردگارتان [منفعت و روزی] طلب کنید؛ و هنگامی که [روز نهم، پس از وقوف] از عرفات کوچ کردید، الله را در «مَشعَر الحرام» یاد کنید؛ و او را یاد کنید، زیرا شما را که پیشتر از گمراهان بودید [به ادای مناسک حج و دیگر اعمال عبادی] هدایت کرد.
ثُمَّ أَفِیضُواْ مِنۡ حَیۡثُ أَفَاضَ ٱلنَّاسُ وَٱسۡتَغۡفِرُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ
سپس از همانجا که مردم [= پیروان ابراهیم] روانه میشوند [شما نیز از عرفات به سوی مِنی] حرکت کنید و از الله آمرزش بخواهید [زیرا] بیتردید، الله آمرزندۀ مهربان است.
فَإِذَا قَضَیۡتُم مَّنَٰسِکَکُمۡ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَذِکۡرِکُمۡ ءَابَآءَکُمۡ أَوۡ أَشَدَّ ذِکۡرٗاۗ فَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا وَمَا لَهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖ
پس چون مناسک [حج] خود را به جای آوردید، همان گونه که پدرانتان را [با فخر و غرور] یاد میکردید ـ بلکه [بهتر و] بیشتر از آن ـ الله را یاد کنید؛ و برخی از مردم [کافرانی] هستند که میگویند: «پروردگارا، در دنیا [مال و فرزند] به ما عطا کن». این شخص در آخرت بهرهای [از نعمتهای الهی] ندارد.
وَمِنۡهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗ وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ
و برخی [دیگر] از ایشان [مؤمنانی] هستند که میگویند: «پروردگارا، در دنیا نیکی [= روزی، سلامتی، دانش و ایمان] به ما عطا کن و در آخرت [نیز] نیکی [عطا فرما] و ما را از عذاب آتش نگه دار».
أُوْلَـٰٓئِکَ لَهُمۡ نَصِیبٞ مِّمَّا کَسَبُواْۚ وَٱللَّهُ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ
اینانند که از دستاوردشان بهرهای دارند؛ و الله در حسابرسى، سریع است.
۞وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ فِیٓ أَیَّامٖ مَّعۡدُودَٰتٖۚ فَمَن تَعَجَّلَ فِی یَوۡمَیۡنِ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِۖ لِمَنِ ٱتَّقَىٰۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّکُمۡ إِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَ
الله را در روزهای معیّن [= سه روز ایام تَشریق (یازدهم تا سیزدهم ذیحجه)] یاد کنید؛ پس کسی که شتاب کند و طی دو روز [اعمال را انجام دهد،] گناهی بر او نیست؛ و کسی که تأخیر کند [و اعمال را در سه روز انجام دهد،] گناهی بر او نیست. [این حق اختیار،] برای کسی است که تقوا پیشه کند؛ و [ای مؤمنان،] از الله پروا کنید و بدانید که به سوی او محشور خواهید شد.
وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یُعۡجِبُکَ قَوۡلُهُۥ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَیُشۡهِدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا فِی قَلۡبِهِۦ وَهُوَ أَلَدُّ ٱلۡخِصَامِ
و [ای پیامبر،] از مردم کسی هست که گفتارش در [مورد] زندگی دنیا تو را به شگفت میاندازد و الله را بر [ایمان قلبی و] آنچه در دلش دارد گواه میگیرد [تا جایی که او را راستگو میپنداری] و حال آنکه او [در زمرۀ] سرسختترینِ دشمنان [و بدخواهانِ اسلام و مسلمین] است.
وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِی ٱلۡأَرۡضِ لِیُفۡسِدَ فِیهَا وَیُهۡلِکَ ٱلۡحَرۡثَ وَٱلنَّسۡلَۚ وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ ٱلۡفَسَادَ
او هنگامی که [از تو] روی برمیگردانَد و [از نزدت] میرود [یا به ریاستی میرسد،] در راهِ فساد در زمین میکوشد و [محصولات] کشاورزی و چهارپایان را نابود میسازد؛ و الله فساد و [تباهکاری] را دوست ندارد.
وَإِذَا قِیلَ لَهُ ٱتَّقِ ٱللَّهَ أَخَذَتۡهُ ٱلۡعِزَّةُ بِٱلۡإِثۡمِۚ فَحَسۡبُهُۥ جَهَنَّمُۖ وَلَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ
و هنگامی که به او گفته میشود: «از الله بترس»، خودبزرگبینی [و غرور] او را به [استمرار بر انجام] گناه میکشانَد؛ پس [آتش] جهنم برایش کافی است و چه بد جایگاهی است!
وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَشۡرِی نَفۡسَهُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ رَءُوفُۢ بِٱلۡعِبَادِ
و از مردم کسی [نیز] هست که جان خود را برای کسبِ خشنودی الله میفروشد؛ و الله نسبت به بندگان مهربان است.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱدۡخُلُواْ فِی ٱلسِّلۡمِ کَآفَّةٗ وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِۚ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، همگی به اسلام [و اطاعتِ الله] درآیید و از [راهها و] گامهای شیطان پیروی نکنید. به راستی که او دشمن آشکار شماست.
فَإِن زَلَلۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡکُمُ ٱلۡبَیِّنَٰتُ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ
و اگر پس از آنکه نشانههای روشن و آشکار برایتان آمد، لغزش کردید و [منحرف شدید]، بدانید که الله شکستناپذیرِ حکیم است.
هَلۡ یَنظُرُونَ إِلَّآ أَن یَأۡتِیَهُمُ ٱللَّهُ فِی ظُلَلٖ مِّنَ ٱلۡغَمَامِ وَٱلۡمَلَـٰٓئِکَةُ وَقُضِیَ ٱلۡأَمۡرُۚ وَإِلَى ٱللَّهِ تُرۡجَعُ ٱلۡأُمُورُ
آیا انتظارِ [پیروان شیطان] غیر از این است که الله [در روز قیامت، برای داوری] در سایبانهایی از ابر به سویشان بیاید و فرشتگان [نیز برای اجرای عذاب الهی آنان را احاطه کنند] و کار یکسره شود؟ و [آگاه باشید که همۀ] کارها به سوی الله بازگردانده میشود.
سَلۡ بَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ کَمۡ ءَاتَیۡنَٰهُم مِّنۡ ءَایَةِۭ بَیِّنَةٖۗ وَمَن یُبَدِّلۡ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُ فَإِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ
[ای پیامبر،] از بنیاسرائیل بپرس [که] چه اندازه نشانههای آشکار به آنها دادهایم؛ و کسی که نعمتِ الله را ـ پس از آنکه نصیبش شدـ [به کفر و ناسپاسی] تبدیل کند، [عذاب سختی خواهد داشت و باید بداند که] الله سختکیفر است.
زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَا وَیَسۡخَرُونَ مِنَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْۘ وَٱلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ فَوۡقَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۗ وَٱللَّهُ یَرۡزُقُ مَن یَشَآءُ بِغَیۡرِ حِسَابٖ
زندگی دنیا برای کافران آراسته شده است و [آنان] مؤمنان را مسخره میکنند؛ و [حال آنکه] پرهیزگاران در روز قیامت بالاتر از آنان هستند؛ [زیرا در بهشت جاودانند] و الله هر کس را بخواهد، بیشمار روزی میدهد.
کَانَ ٱلنَّاسُ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ فَبَعَثَ ٱللَّهُ ٱلنَّبِیِّـۧنَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ لِیَحۡکُمَ بَیۡنَ ٱلنَّاسِ فِیمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِیهِۚ وَمَا ٱخۡتَلَفَ فِیهِ إِلَّا ٱلَّذِینَ أُوتُوهُ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡبَیِّنَٰتُ بَغۡیَۢا بَیۡنَهُمۡۖ فَهَدَى ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لِمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِیهِ مِنَ ٱلۡحَقِّ بِإِذۡنِهِۦۗ وَٱللَّهُ یَهۡدِی مَن یَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٍ
[در آغاز،] مردم یک امت [و پیرو یک دین] بودند [اما پس از آنکه اختلاف کردند]؛ آنگاه الله پیامبران را بشارتبخش و بیمدهنده برانگیخت و همراه با آنان کتاب [آسمانی] را بهحق نازل کرد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کنند؛ و فقط کسانی که [تورات] به آنان داده شده بود ـ پس از آنکه نشانههای روشن به آنها رسیدـ به خاطر ستم و حسادتی که بینشان بود، در مورد آن اختلاف کردند؛ پس الله به فرمانِ خویش کسانی را که ایمان آورده بودند، به حقیقتی که در آن اختلاف داشتند هدایت نمود؛ و الله هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت میکند.
أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تَدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ وَلَمَّا یَأۡتِکُم مَّثَلُ ٱلَّذِینَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِکُمۖ مَّسَّتۡهُمُ ٱلۡبَأۡسَآءُ وَٱلضَّرَّآءُ وَزُلۡزِلُواْ حَتَّىٰ یَقُولَ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ مَتَىٰ نَصۡرُ ٱللَّهِۗ أَلَآ إِنَّ نَصۡرَ ٱللَّهِ قَرِیبٞ
[ای مؤمنان،] آیا پنداشتهاید که وارد بهشت میشوید و حال آنکه هنوز مانند آنچه بر [سرِ] پیشینیان شما آمد، بر [سرِ] شما نیامده است؟ دشواری و زیان به آنان رسید و [چنان سختی کشیدند و] به لرزه افتادند که پیامبر و کسانی که با او ایمان آورده بودند گفتند: «یاریِ الله کی فرا خواهد رسید؟» آگاه باشید! بیتردید، یاریِ الله نزدیک است.
یَسۡـَٔلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَۖ قُلۡ مَآ أَنفَقۡتُم مِّنۡ خَیۡرٖ فَلِلۡوَٰلِدَیۡنِ وَٱلۡأَقۡرَبِینَ وَٱلۡیَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰکِینِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِیلِۗ وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَیۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِیمٞ
[ای پیامبر، یارانت] از تو میپرسند چه چیزی انفاق کنند؛ بگو: «هر مالی که انفاق کردید، باید به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و نیازمندان و درراهماندگان باشد؛ و هر کار نیکی که میکنید، الله به آن داناست».
کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡقِتَالُ وَهُوَ کُرۡهٞ لَّکُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تَکۡرَهُواْ شَیۡـٔٗا وَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تُحِبُّواْ شَیۡـٔٗا وَهُوَ شَرّٞ لَّکُمۡۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ
[ای مؤمنان،] جهاد [در راه الله] بر شما واجب شده است، در حالی که [به سبب هزینۀ مالی و جانی] برایتان ناخوشایند است. چه بسا از چیزی خوشتان نیاید، حال آنکه برایتان بهتر است و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه برایتان شرّ است؛ و الله [خیر و شرِّ امور را] میداند و شما نمیدانید.
یَسۡـَٔلُونَکَ عَنِ ٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَامِ قِتَالٖ فِیهِۖ قُلۡ قِتَالٞ فِیهِ کَبِیرٞۚ وَصَدٌّ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ وَکُفۡرُۢ بِهِۦ وَٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ وَإِخۡرَاجُ أَهۡلِهِۦ مِنۡهُ أَکۡبَرُ عِندَ ٱللَّهِۚ وَٱلۡفِتۡنَةُ أَکۡبَرُ مِنَ ٱلۡقَتۡلِۗ وَلَا یَزَالُونَ یُقَٰتِلُونَکُمۡ حَتَّىٰ یَرُدُّوکُمۡ عَن دِینِکُمۡ إِنِ ٱسۡتَطَٰعُواْۚ وَمَن یَرۡتَدِدۡ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَیَمُتۡ وَهُوَ کَافِرٞ فَأُوْلَـٰٓئِکَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَأُوْلَـٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ
[ای پیامبر،] دربارۀ [حکم] جنگ در ماه حرام [= محرم، رجب، ذیقعده و ذیحجه] از تو میپرسند؛ بگو: «جنگ در این [ماهها، گناهی] بزرگ است و بازداشتن از راه الله و کفر ورزیدن به او و [جلوگیری از ورود مردم به] مسجدالحرام و بیرون راندن اهلش از آنجا، نزد الله [گناهی] بزرگتر است؛ و فتنه[ی شرک] از قتل بزرگتر است». و [ای مؤمنان، مشرکان] پیوسته با شما میجنگند تا اگر بتوانند، شما را از دینتان برگردانند؛ و کسانی از شما که از دینشان بازگردند و در حال کفر بمیرند، اعمالشان در دنیا و آخرت تباه میگردد و اینان اهلِ آتشند و همیشه در آن خواهند بود.
إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِینَ هَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أُوْلَـٰٓئِکَ یَرۡجُونَ رَحۡمَتَ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ
کسانی که ایمان آوردند و کسانی که [برای برپاییِ دین حق] هجرت نمودند و در راه الله جهاد کردند، آنان به رحمتِ الله امیدوارند و الله [نسبت به اینان] آمرزندۀ مهربان است.
۞یَسۡـَٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَیۡسِرِۖ قُلۡ فِیهِمَآ إِثۡمٞ کَبِیرٞ وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ وَإِثۡمُهُمَآ أَکۡبَرُ مِن نَّفۡعِهِمَاۗ وَیَسۡـَٔلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَۖ قُلِ ٱلۡعَفۡوَۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ لَعَلَّکُمۡ تَتَفَکَّرُونَ
[ای پیامبر، اصحابت] دربارۀ شراب و قمار، از تو میپرسند؛ بگو: «در آن دو، گناهی بزرگ و [نیز] سودهایی برای مردم وجود دارد؛ ولی گناهِ آن دو، از سودشان [بیشتر و] بزرگتر است»؛ و از تو میپرسند: چه چیزی انفاق کنند؟ بگو: «مازاد [از نیازمندی خود را]». الله اینچنین آیات [خود] را برای شما روشن میسازد؛ باشد که بیندیشید.
فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۗ وَیَسۡـَٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡیَتَٰمَىٰۖ قُلۡ إِصۡلَاحٞ لَّهُمۡ خَیۡرٞۖ وَإِن تُخَالِطُوهُمۡ فَإِخۡوَٰنُکُمۡۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ ٱلۡمُفۡسِدَ مِنَ ٱلۡمُصۡلِحِۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَأَعۡنَتَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٞ
دربارۀ دنیا و آخرت [بیندیشید]؛ و [ای پیامبر،] از تو در مورد [نحوۀ سرپرستیشان بر] یتیمان میپرسند؛ بگو: «اصلاحِ [کار و پرهیز از درآمیختن اموالِ] آنان بهتر است؛ و اگر با [تجمیع اموال آنان با داراییِ خود، در هزینههای زندگی و مسکن با] آنان همزیستی کنید، [ایرادی در این کار نیست؛ زیرا] آنها برادرانِ [دینی] شما هستند». و الله تبهکار را از درستکار میشناسد؛ و اگر الله میخواست، [در مورد یتیمان سختگیری میکرد و] شما را به زحمت میانداخت. به راستی که الله شکستناپذیرِ حکیم است.
وَلَا تَنکِحُواْ ٱلۡمُشۡرِکَٰتِ حَتَّىٰ یُؤۡمِنَّۚ وَلَأَمَةٞ مُّؤۡمِنَةٌ خَیۡرٞ مِّن مُّشۡرِکَةٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَتۡکُمۡۗ وَلَا تُنکِحُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ حَتَّىٰ یُؤۡمِنُواْۚ وَلَعَبۡدٞ مُّؤۡمِنٌ خَیۡرٞ مِّن مُّشۡرِکٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَکُمۡۗ أُوْلَـٰٓئِکَ یَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِۖ وَٱللَّهُ یَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱلۡجَنَّةِ وَٱلۡمَغۡفِرَةِ بِإِذۡنِهِۦۖ وَیُبَیِّنُ ءَایَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ
و [ای مؤمنان] با زنان مشرک تا ایمان نیاوردهاند ازدواج نکنید؛ و بیگمان، کنیزِ مؤمن، از زنِ [آزادِ] مشرک بهتر است؛ گرچه [زیبایی یا داراییاش] مورد پسندتان واقع گردد؛ و [زنان مسلمان را] به ازدواج مردان مشرک درنیاورید، مگر آنکه ایمان بیاورند؛ و قطعاً بردۀ مؤمن، از مردِ [آزاد] مشرک بهتر است؛ گرچه شیفتۀ [دارایی و موقعیتِ] او شده باشید. آنان به سوی آتش [دوزخ] فرا میخوانند و الله به فرمان [و توفیق] خویش به سوی بهشت و آمرزش دعوت میکند و آیات [و احکام] خویش را برای مردم روشن میسازد؛ باشد که پند گیرند.
وَیَسۡـَٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡمَحِیضِۖ قُلۡ هُوَ أَذٗى فَٱعۡتَزِلُواْ ٱلنِّسَآءَ فِی ٱلۡمَحِیضِ وَلَا تَقۡرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ یَطۡهُرۡنَۖ فَإِذَا تَطَهَّرۡنَ فَأۡتُوهُنَّ مِنۡ حَیۡثُ أَمَرَکُمُ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلتَّوَّـٰبِینَ وَیُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِینَ
و [ای پیامبر،] از تو دربارۀ حیض [= عادت ماهانۀ زنان] میپرسند؛ بگو: «آن پلید و زیانبار است؛ پس در حالت قاعدگی از [آمیزش با] زنان کنارهگیری کنید و با آنان نزدیکی نکنید تا پاک شوند. پس هنگامی که پاک شدند [و غسل کردند،] از همان جا که الله به شما فرمان داده است [یعنی از راه قُبُل و نه از راه دُبُر] با آنان آمیزش کنید. به راستی که الله توبهکنندگان را دوست دارد و پاکیزگان را [نیز] دوست دارد».
نِسَآؤُکُمۡ حَرۡثٞ لَّکُمۡ فَأۡتُواْ حَرۡثَکُمۡ أَنَّىٰ شِئۡتُمۡۖ وَقَدِّمُواْ لِأَنفُسِکُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّکُم مُّلَٰقُوهُۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ
زنان شما، [در حُکمِ] کشتزاری برای شما هستند؛ پس هر گونه که میخواهید به کشتزار [= رَحِمِ همسرِ] خود درآیید، و [توشهای همچون فرزند صالح] برای خود پیش بفرستید و از الله پروا کنید و بدانید که او را ملاقات خواهید کرد، و [ای پیامبر، دربارۀ نعمتهای الهی] به مؤمنان بشارت بده.
وَلَا تَجۡعَلُواْ ٱللَّهَ عُرۡضَةٗ لِّأَیۡمَٰنِکُمۡ أَن تَبَرُّواْ وَتَتَّقُواْ وَتُصۡلِحُواْ بَیۡنَ ٱلنَّاسِۚ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٞ
و الله را دستاویز سوگندهایتان قرار ندهید تا [به این بهانه] از نیکوکاری و پرهیزگاری و آشتیدادن میان مردم [دست بردارید]؛ و [بدانید که] الله شنوای داناست.
لَّا یُؤَاخِذُکُمُ ٱللَّهُ بِٱللَّغۡوِ فِیٓ أَیۡمَٰنِکُمۡ وَلَٰکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا کَسَبَتۡ قُلُوبُکُمۡۗ وَٱللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٞ
الله شما را به خاطر سوگندهایی که بیهوده و بدون قصد یاد میکنید، مؤاخذه نمیکند؛ ولی به خاطر آنچه دلهایتان [عمداً] کسب کرده است [و سوگندهای دروغی که آگاهانه بر زبان آوردهاید] بازخواست میکند؛ و [اگر توبه کنید،] الله آمرزندۀ بردبار است.
لِّلَّذِینَ یُؤۡلُونَ مِن نِّسَآئِهِمۡ تَرَبُّصُ أَرۡبَعَةِ أَشۡهُرٖۖ فَإِن فَآءُو فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ
براى کسانى که [به رسم جاهلیت] بر ترک آمیزش با زنان خود سوگند یاد کنند [= ایلاء میکنند] چهار ماه انتظار [و مهلت] است. پس اگر [در مدت چهار ماه یا کمتر، پشیمان شدند و به زنانشان] بازگشتند، [بدانند که] الله آمرزندۀ مهربان است.
وَإِنۡ عَزَمُواْ ٱلطَّلَٰقَ فَإِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ
و اگر [بر ترک زنانشان پافشاری کردند و] تصمیم به طلاق گرفتند، [بدانند که] همانا الله شنوای داناست.
وَٱلۡمُطَلَّقَٰتُ یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَٰثَةَ قُرُوٓءٖۚ وَلَا یَحِلُّ لَهُنَّ أَن یَکۡتُمۡنَ مَا خَلَقَ ٱللَّهُ فِیٓ أَرۡحَامِهِنَّ إِن کُنَّ یُؤۡمِنَّ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذَٰلِکَ إِنۡ أَرَادُوٓاْ إِصۡلَٰحٗاۚ وَلَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِی عَلَیۡهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ وَلِلرِّجَالِ عَلَیۡهِنَّ دَرَجَةٞۗ وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ
زنان مطلّقه [پیش از ازدواج مجدد] باید به مدت سه بار پاکی [= دیدن سه بار عادت ماهیانه] انتظار بکشند؛ و اگر به الله و روز قیامت ایمان دارند، بر آنان روا نیست که آنچه را الله در رحِمهایشان آفریده است کتمان کنند؛ و اگر شوهرانشان خواهان آشتی هستند، برای بازگرداندن آنان [به زندگی زناشویی] در این [مدت، از دیگران] سزاوارترند؛ و زنان حقوق شایستهای [بر عهده مردان] دارند همانند [و همسنگِ وظایفی] که بر عهده دارند و مردان [در سرپرستی و امرِ طلاق] بر آنان برتری دارند؛ و الله شکستناپذیرِ حکیم است.
ٱلطَّلَٰقُ مَرَّتَانِۖ فَإِمۡسَاکُۢ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ تَسۡرِیحُۢ بِإِحۡسَٰنٖۗ وَلَا یَحِلُّ لَکُمۡ أَن تَأۡخُذُواْ مِمَّآ ءَاتَیۡتُمُوهُنَّ شَیۡـًٔا إِلَّآ أَن یَخَافَآ أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَا فِیمَا ٱفۡتَدَتۡ بِهِۦۗ تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَعۡتَدُوهَاۚ وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَأُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّـٰلِمُونَ
طلاق [رجعی] دو بار است؛ پس [از آن، مرد یا باید همسرش را] به طرزی شایسته نگاه دارد یا به نیکی رها کند؛ و [ای مردان مسلمان،] برایتان حلال نیست که [ذرهای] از آنچه را به آنان دادهاید [= مهریه و مانند آن] پس بگیرید؛ مگر آنکه [زن و شوهر] بترسند که نتوانند [حقوق زناشویی و] حدود الهی را بر پا دارند؛ پس [حل اختلاف را به خویشاوندان یا دوستان خود میسپارند؛ و شما ای مؤمنان] اگر ترسیدید که [ممکن است زوجین] حدود الهی را برپا ندارند، گناهی بر آن دو نیست که زن [برای کسب رضایت مرد به طلاق و آزاد کردن خود، مهریهاش را ببخشد یا به او] فدیهای بپردازد [و طلاق خُلع بگیرد]. اینها حدودِ [احکامِ] الهی است؛ پس از آنها تجاوز نکنید؛ و هر کس از حدود الله تجاوز کند، ستمکار است.
فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدُ حَتَّىٰ تَنکِحَ زَوۡجًا غَیۡرَهُۥۗ فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَآ أَن یَتَرَاجَعَآ إِن ظَنَّآ أَن یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِۗ وَتِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ یُبَیِّنُهَا لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ
اگر [شوهر برای بار سوم] او را طلاق داد، پس از آن، [زن] برایش حلال نیست؛ مگر اینکه [به قصد ازدواج حقیقی و نه برای حلالشدن] با شوهری غیر از او ازدواج کند [و با وی همبستر شود. در این صورت،] اگر [شوهر دوم فوت کرد یا] او را طلاق داد، اگر [آن دو زوجِ سابق] میپندارند که حدود [احکامِ] الله را برپا میدارند، گناهی بر آن دو نیست که [با ازدواج مجدد،] به یکدیگر بازگردند. اینها حدود الله است که آنها را برای مردمی که میدانند [و به اسلام ایمان دارند] بیان میکند.
وَإِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمۡسِکُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٖۚ وَلَا تُمۡسِکُوهُنَّ ضِرَارٗا لِّتَعۡتَدُواْۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ فَقَدۡ ظَلَمَ نَفۡسَهُۥۚ وَلَا تَتَّخِذُوٓاْ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ هُزُوٗاۚ وَٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَمَآ أَنزَلَ عَلَیۡکُم مِّنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَٱلۡحِکۡمَةِ یَعِظُکُم بِهِۦۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ
و هنگامی که زنان را طلاق [رجعی] دادید و به پایان [روزهای] عدۀ خویش رسیدند، آنان را به شایستگی نگه دارید یا به نیکی و خوبی رهایشان سازید؛ و [همچون دوران جاهلیت،] آنان را به قصد [آزار و] زیانرساندن نگه ندارید تا [به حقوقشان] تجاوز کنید؛ و هر کس چنین کند، قطعاً بر خویشتن ستم کرده است؛ و آیات الله را به مسخره نگیرید و نعمتِ الله را بر خود و آنچه را که از کتاب [= قرآن] و حکمت بر شما نازل کرده است و شما را با آن پند میدهد به یاد بیاورید و از الله پروا داشته باشید و بدانید که الله به همه چیز داناست.
وَإِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعۡضُلُوهُنَّ أَن یَنکِحۡنَ أَزۡوَٰجَهُنَّ إِذَا تَرَٰضَوۡاْ بَیۡنَهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ ذَٰلِکَ یُوعَظُ بِهِۦ مَن کَانَ مِنکُمۡ یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۗ ذَٰلِکُمۡ أَزۡکَىٰ لَکُمۡ وَأَطۡهَرُۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ
و هنگامی که زنان را طلاق دادید و [مدت] عدّۀ خود را به پایان رساندند، [شما ای سرپرستان،] آنان را بازندارید که اگر [بر اساس موازین شرعی] به طرز پسندیدهای بین خویش به توافق رسیده بودند، با شوهران [سابق] خود ازدواج کنند. این [دستوری است] که هر یک از شما که به الله و روز قیامت ایمان دارد، به آن [حکم] پند داده میشود؛ و این [دستور،] برایتان پربرکتتر و پاکیزهتر است؛ و الله [خیر و صلاح شما را] میداند و شما نمیدانید.
۞وَٱلۡوَٰلِدَٰتُ یُرۡضِعۡنَ أَوۡلَٰدَهُنَّ حَوۡلَیۡنِ کَامِلَیۡنِۖ لِمَنۡ أَرَادَ أَن یُتِمَّ ٱلرَّضَاعَةَۚ وَعَلَى ٱلۡمَوۡلُودِ لَهُۥ رِزۡقُهُنَّ وَکِسۡوَتُهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ لَا تُکَلَّفُ نَفۡسٌ إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَا تُضَآرَّ وَٰلِدَةُۢ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوۡلُودٞ لَّهُۥ بِوَلَدِهِۦۚ وَعَلَى ٱلۡوَارِثِ مِثۡلُ ذَٰلِکَۗ فَإِنۡ أَرَادَا فِصَالًا عَن تَرَاضٖ مِّنۡهُمَا وَتَشَاوُرٖ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَاۗ وَإِنۡ أَرَدتُّمۡ أَن تَسۡتَرۡضِعُوٓاْ أَوۡلَٰدَکُمۡ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ إِذَا سَلَّمۡتُم مَّآ ءَاتَیۡتُم بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ
و مادران [باید] فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند. [این دستور،] برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی [فرزندش] را تکمیل کند؛ و بر صاحبِ فرزند [= پدر] لازم است خوراک و پوشاک آنان [= مادران] را [در مدت شیردادن] به طور شایستهای [فراهم کند]. هیچ کس جز به اندازۀ تواناییاش مکلف نمیشود؛ نه مادر باید به خاطر فرزندش زیان ببیند و نه پدر به سبب فرزندش. [اگر پدر کودک فوت کرده بود و مالی هم نداشت] مانند همین [تعهدات پدر] بر وارث [نیز] لازم است؛ پس اگر آن دو [= پدر و مادر] با رضایت و مشورت یکدیگر بخواهند [کودک را زودتر] از شیر بازگیرند، گناهی بر آنها نیست؛ و اگر خواستید که برای فرزندانتان دایهای بگیرید، گناهی بر شما نیست؛ به شرط اینکه آنچه [از حقوق و دستمزد] مقرر کردهاید، به طور شایسته بپردازید؛ و از الله پروا کنید و بدانید که الله به آنچه انجام میدهید بیناست.
وَٱلَّذِینَ یُتَوَفَّوۡنَ مِنکُمۡ وَیَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرۡبَعَةَ أَشۡهُرٖ وَعَشۡرٗاۖ فَإِذَا بَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ فِیمَا فَعَلۡنَ فِیٓ أَنفُسِهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ
و افرادی از شما که میمیرند و همسرانی [غیرباردار از خود] باقی میگذارند، [آن زنان برای ازدواج مجدد] باید چهار ماه و ده روز انتظار بکشند [و عده نگه دارند] و هنگامی که مدت عدۀ خود را به پایان رساندند، در مورد آنچه آنان به طور شایسته [و مشروع] دربارۀ [زندگیِ] خود انجام دهند، گناهی بر شما [سرپرستان] نیست؛ و الله به آنچه میکنید آگاه است.
وَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ فِیمَا عَرَّضۡتُم بِهِۦ مِنۡ خِطۡبَةِ ٱلنِّسَآءِ أَوۡ أَکۡنَنتُمۡ فِیٓ أَنفُسِکُمۡۚ عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّکُمۡ سَتَذۡکُرُونَهُنَّ وَلَٰکِن لَّا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّآ أَن تَقُولُواْ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗاۚ وَلَا تَعۡزِمُواْ عُقۡدَةَ ٱلنِّکَاحِ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡکِتَٰبُ أَجَلَهُۥۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ فَٱحۡذَرُوهُۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٞ
و گناهی بر شما نیست که به طور کنایه، از زنانی [که در عده وفات یا عده طلاق بائن قرار دارند] خواستگاری کنید و یا در دل [بر این کار] تصمیم بگیرید [بدون اینکه آن را بیان کنید]. الله میدانست که شما به زودی به یاد آنان خواهید افتاد؛ ولی پنهانی به آنها وعدۀ [زناشویی] ندهید مگر اینکه [به کنایه و اشاره] سخنی پسندیده بگویید و [همچنین] تصمیم به عقد ازدواج نگیرید تا مدت مقرر [= عدّه] به سرآید؛ و بدانید که الله آنچه را که در دلهای شماست میداند؛ پس از [مخالفت با] او پروا کنید و بدانید که به راستی الله آمرزندۀ بردبار است.
لَّا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ إِن طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ مَا لَمۡ تَمَسُّوهُنَّ أَوۡ تَفۡرِضُواْ لَهُنَّ فَرِیضَةٗۚ وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى ٱلۡمُوسِعِ قَدَرُهُۥ وَعَلَى ٱلۡمُقۡتِرِ قَدَرُهُۥ مَتَٰعَۢا بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُحۡسِنِینَ
اگر زنان را قبل از آمیزش و قبل از تعیین مهریه، [به دلایلی] طلاق دادید، گناهی بر شما نیست و [در این صورت، دلجویی کنید و] آنان را [با اهدای هدیهای مناسب] بهرهمند سازید؛ توانگر به اندازۀ توانش و تنگدست به اندازۀ توانش. [اجرای این حُکم،] بر نیکوکاران [حقی ثابت و] الزامی است.
وَإِن طَلَّقۡتُمُوهُنَّ مِن قَبۡلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدۡ فَرَضۡتُمۡ لَهُنَّ فَرِیضَةٗ فَنِصۡفُ مَا فَرَضۡتُمۡ إِلَّآ أَن یَعۡفُونَ أَوۡ یَعۡفُوَاْ ٱلَّذِی بِیَدِهِۦ عُقۡدَةُ ٱلنِّکَاحِۚ وَأَن تَعۡفُوٓاْ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰۚ وَلَا تَنسَوُاْ ٱلۡفَضۡلَ بَیۡنَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٌ
اگر پیش از نزدیکی با آنان، خواستید طلاقشان بدهید و مهریهای برایشان تعیین کرده بودید، نصف آنچه را که تعیین کردهاید [به آنان بپردازید]؛ مگر اینکه [حق خود را] ببخشند یا [شوهر، یعنی] کسی که [تصمیمگیری در مورد] پیوند ازدواج با اوست، گذشت کند [و تمام مهریه را بپردازد]. گذشتِ شما [و بخشیدن تمام مهریه به زنان] به پرهیزگاری نزدیکتر است. [ای مؤمنان، هنگام پرداخت حقوق، آسانگیری و] نیکی را میان خود فراموش نکنید [و بدانید که] به راستی الله به آنچه میکنید بیناست.
حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِینَ
[ای مسمانان،] بر [ادای] همه نمازها و [به خصوص] نماز عصر کوشا باشید و با فروتنی و فرمانبرداری برای الله به پا خیزید.
فَإِنۡ خِفۡتُمۡ فَرِجَالًا أَوۡ رُکۡبَانٗاۖ فَإِذَآ أَمِنتُمۡ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَمَا عَلَّمَکُم مَّا لَمۡ تَکُونُواْ تَعۡلَمُونَ
اگر [از خطر] ترسیدید، در حال پیاده یا سواره [یا حتی با ایما و اشاره نماز را به جای آورید] و چون ایمن شدید، الله را [چنان که به شما آموخته است] یاد کنید [و شکر او تعالی را به جای آورید] که آنچه را نمیدانستید به شما یاد داد.
وَٱلَّذِینَ یُتَوَفَّوۡنَ مِنکُمۡ وَیَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا وَصِیَّةٗ لِّأَزۡوَٰجِهِم مَّتَٰعًا إِلَى ٱلۡحَوۡلِ غَیۡرَ إِخۡرَاجٖۚ فَإِنۡ خَرَجۡنَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ فِی مَا فَعَلۡنَ فِیٓ أَنفُسِهِنَّ مِن مَّعۡرُوفٖۗ وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٞ
کسانی از شما که مرگشان فرامیرسد و همسرانی [از خود] به جا میگذارند، باید به نفع همسرانشان وصیت کنند که [وارثان] تا یک سال آنان را [با پرداختن هزینۀ زندگی] بهرهمند سازند، بدون آنکه [آنان را از خانۀ شوهر] بیرون کنند. اما اگر [به میل خود، پیش از پایان یک سال، خانه را ترک کنند و] بیرون بروند، دربارۀ آنچه که نسبت به [ظاهر و زندگی] خود به طور شایسته [و مشروع] انجام میدهند [از قبیل زینتکردن و ازدواج مجدد] گناهی بر شما نیست؛ و الله شکستناپذیرِ حکیم است.
وَلِلۡمُطَلَّقَٰتِ مَتَٰعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُتَّقِینَ
و برای زنان مطلّقه، هدیهای مناسب و شایسته لازم است [که از طرف شوهر پرداخت شود تا دلشکستگیاش جبران گردد. اجرای این حکم،] حقی است بر مردان پرهیزگار.
کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمۡ ءَایَٰتِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ
[ای مؤمنان،] الله اینچنین آیات خویش را [که مشتمل بر حدود و احکام است] به روشنی برایتان بیان میکند؛ باشد که بیندیشید.
۞أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِینَ خَرَجُواْ مِن دِیَٰرِهِمۡ وَهُمۡ أُلُوفٌ حَذَرَ ٱلۡمَوۡتِ فَقَالَ لَهُمُ ٱللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحۡیَٰهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلنَّاسِ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَشۡکُرُونَ
[ای پیامبر،] آیا نمیدانی [داستانِ] افرادی [از بنیاسرائیل] را که هزاران نفر بودند و از ترسِ [بیماری و] مرگ از خانههایشان فرار کردند؟ آنگاه الله به آنان فرمود: بمیرید؛ [پس مُردند.] سپس الله آنها را زنده کرد [تا برایشان روشن گرداند که تمام کارها به دست اوست]. به راستی که الله نسبت به بندگانش صاحب بخشایش است؛ ولی بیشتر مردم شُکر [نعمتهایش را] به جای نمیآورند.
وَقَٰتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ
و [ای مؤمنان،] در راه الله بجنگید و بدانید که بیتردید، الله شنوای داناست.
مَّن ذَا ٱلَّذِی یُقۡرِضُ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا فَیُضَٰعِفَهُۥ لَهُۥٓ أَضۡعَافٗا کَثِیرَةٗۚ وَٱللَّهُ یَقۡبِضُ وَیَبۡصُۜطُ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ
کیست که به الله قرض دهد؛ قرضی نیکو [و از اموالش در راه خشنودیِ پروردگار انفاق کند] تا [الله] آن را برایش چندین برابر کند؟ و الله است که [از روی حکمت و عدالت، در روزیِ بندگانش] تنگی و گشایش پدید میآورد؛ و [همگی در آخرت] به سوی او بازگردانده میشوید.
أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلۡمَلَإِ مِنۢ بَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ مِنۢ بَعۡدِ مُوسَىٰٓ إِذۡ قَالُواْ لِنَبِیّٖ لَّهُمُ ٱبۡعَثۡ لَنَا مَلِکٗا نُّقَٰتِلۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِۖ قَالَ هَلۡ عَسَیۡتُمۡ إِن کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡقِتَالُ أَلَّا تُقَٰتِلُواْۖ قَالُواْ وَمَا لَنَآ أَلَّا نُقَٰتِلَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَقَدۡ أُخۡرِجۡنَا مِن دِیَٰرِنَا وَأَبۡنَآئِنَاۖ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقِتَالُ تَوَلَّوۡاْ إِلَّا قَلِیلٗا مِّنۡهُمۡۚ وَٱللَّهُ عَلِیمُۢ بِٱلظَّـٰلِمِینَ
[ای پیامبر،] آیا [از داستان] گروهی از [اشراف و بزرگان] بنیاسرائیل پس از موسی خبر داری که به پیامبر خود گفتند: «فرمانروایی برایمان انتخاب کن تا [به دستورش] در راه الله بجنگیم»؟ [پیامبرشان] گفت: «شاید اگر جهاد بر شما مقرر شود، [سرپیچی کنید و] جهاد نکنید»؛ گفتند: «چرا در راه الله جهاد نکنیم، در حالی که از خانههایمان رانده شدهایم و پسرانمان [را به اسارت بردهاند]؟» اما هنگامی که جنگ بر آنان مقرر شد ـ جز عدۀ کمی از آنان ـ [همگی] سرپیچی کردند؛ و الله به [حالِ پیمانشکنان و] ستمکاران داناست.
وَقَالَ لَهُمۡ نَبِیُّهُمۡ إِنَّ ٱللَّهَ قَدۡ بَعَثَ لَکُمۡ طَالُوتَ مَلِکٗاۚ قَالُوٓاْ أَنَّىٰ یَکُونُ لَهُ ٱلۡمُلۡکُ عَلَیۡنَا وَنَحۡنُ أَحَقُّ بِٱلۡمُلۡکِ مِنۡهُ وَلَمۡ یُؤۡتَ سَعَةٗ مِّنَ ٱلۡمَالِۚ قَالَ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰهُ عَلَیۡکُمۡ وَزَادَهُۥ بَسۡطَةٗ فِی ٱلۡعِلۡمِ وَٱلۡجِسۡمِۖ وَٱللَّهُ یُؤۡتِی مُلۡکَهُۥ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ
پیامبرشان به آنان گفت: «الله طالوت را به فروانرواییِ شما برگزیده است». [آنان] گفتند: «چگونه او بر ما فرمانروایی کند در حالی که ما به فرمانروایی از او سزاوارتریم و از مال [دنیا نیز] بهرۀ چندانی [به وی] داده نشده است؟» [پیامبرشان] گفت: «به راستی که الله او را بر شما برگزیده و دانش و نیروى جسمىاش را فزونی بخشیده است؛ و الله فرمانرواییِ خود را به هر کس بخواهد میدهد و الله گشایشگرِ داناست».
وَقَالَ لَهُمۡ نَبِیُّهُمۡ إِنَّ ءَایَةَ مُلۡکِهِۦٓ أَن یَأۡتِیَکُمُ ٱلتَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٞ مِّن رَّبِّکُمۡ وَبَقِیَّةٞ مِّمَّا تَرَکَ ءَالُ مُوسَىٰ وَءَالُ هَٰرُونَ تَحۡمِلُهُ ٱلۡمَلَـٰٓئِکَةُۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لَّکُمۡ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ
پیامبرشان به آنها گفت: «نشانۀ [راستی و درستیِ] فرمانرواییِ او، این است که صندوق [عهد] به شما مىرسد که مایۀ آرامشی از سوی پروردگارتان است و بازماندۀ میراث خاندان موسی و هارون [همچون عصا و برخی الواح تورات] در آن قرار دارد و در حالى [مىرسد] که فرشتگان آن را حمل میکنند. اگر مؤمن باشید، مسلماً در این [امر،] نشانهای [در مورد حقانیتِ طالوت] برایتان وجود دارد».
فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِٱلۡجُنُودِ قَالَ إِنَّ ٱللَّهَ مُبۡتَلِیکُم بِنَهَرٖ فَمَن شَرِبَ مِنۡهُ فَلَیۡسَ مِنِّی وَمَن لَّمۡ یَطۡعَمۡهُ فَإِنَّهُۥ مِنِّیٓ إِلَّا مَنِ ٱغۡتَرَفَ غُرۡفَةَۢ بِیَدِهِۦۚ فَشَرِبُواْ مِنۡهُ إِلَّا قَلِیلٗا مِّنۡهُمۡۚ فَلَمَّا جَاوَزَهُۥ هُوَ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ قَالُواْ لَا طَاقَةَ لَنَا ٱلۡیَوۡمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِۦۚ قَالَ ٱلَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَٰقُواْ ٱللَّهِ کَم مِّن فِئَةٖ قَلِیلَةٍ غَلَبَتۡ فِئَةٗ کَثِیرَةَۢ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ مَعَ ٱلصَّـٰبِرِینَ
پس هنگامی که طالوت با لشکریان رهسپار شد، به آنان گفت: «الله [شکیباییِ] شما را به وسیلۀ یک نهر [آب] آزمایش میکند؛ هر کس از آن بنوشد، از [یاران] من نیست و هر کس از آن ننوشد، قطعاً از [یاران] من است؛ مگر کسى که با دست خود مُشتی [از آن آب] برگیرد [و به اندازۀ کف دستى بیاشامد]». پس جز عدۀ کمی، همگی از آن [آب] نوشیدند؛ و هنگامی که او و کسانی که با او ایمان آورده بودند از آن [نهر] گذشتند [از کمیِ افراد خود ناراحت شدند و برخی] گفتند: «امروز ما توانایی [مقابله] با جالوت و سپاهیانش را نداریم». [در این هنگام،] کسانی که به دیدار الله [در آخرت] یقین داشتند گفتند: «چه بسا گروه کوچکی که به فرمان الله بر گروهی بسیار پیروز شدند و [بدانید که همواره] الله همراه شکیبایان است».
وَلَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِۦ قَالُواْ رَبَّنَآ أَفۡرِغۡ عَلَیۡنَا صَبۡرٗا وَثَبِّتۡ أَقۡدَامَنَا وَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ
و هنگامی که [طالوت و همراهانش] برای [مبارزه] با جالوت و سپاهیانش به میدان آمدند، گفتند: «پروردگارا، بر [دلهای] ما صبر و شکیبایی فرو ریز و گامهایمان را استوار بدار و ما را بر گروه کافران پیروز گردان».
فَهَزَمُوهُم بِإِذۡنِ ٱللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُۥدُ جَالُوتَ وَءَاتَىٰهُ ٱللَّهُ ٱلۡمُلۡکَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَعَلَّمَهُۥ مِمَّا یَشَآءُۗ وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّفَسَدَتِ ٱلۡأَرۡضُ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ ذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ
پس به فرمان الله، آنها را شکست دادند و داود [= جوان نیرومند و شجاعی که در لشکر طالوت بود] جالوت را کشت و الله فرمانروایی و نبوت را به او بخشید و از آنچه میخواست به او آموخت؛ و اگر الله [فتنۀ] برخى از مردم را توسط برخى دیگر دفع نمیکرد، قطعاً زمین تباه میگردید؛ ولی الله نسبت به جهانیان فضل [و بخشش] دارد.
تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱللَّهِ نَتۡلُوهَا عَلَیۡکَ بِٱلۡحَقِّۚ وَإِنَّکَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ
[ای پیامبر،] اینها، آیات الله است که آن را بهحق بر تو میخوانیم و به راستی، تو از پیامبران هستی.
۞تِلۡکَ ٱلرُّسُلُ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۘ مِّنۡهُم مَّن کَلَّمَ ٱللَّهُۖ وَرَفَعَ بَعۡضَهُمۡ دَرَجَٰتٖۚ وَءَاتَیۡنَا عِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَأَیَّدۡنَٰهُ بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِۗ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا ٱقۡتَتَلَ ٱلَّذِینَ مِنۢ بَعۡدِهِم مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡبَیِّنَٰتُ وَلَٰکِنِ ٱخۡتَلَفُواْ فَمِنۡهُم مَّنۡ ءَامَنَ وَمِنۡهُم مَّن کَفَرَۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا ٱقۡتَتَلُواْ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَفۡعَلُ مَا یُرِیدُ
این پیامبران [که نام برخی از آنان گذشت] برخی از آنان را [در دریافت وحی و تعداد پیروان] بر برخی دیگر برتری دادیم. از [میان] اینان کسی [مانند موسی] بود که الله با او سخن گفت و درجات برخی [دیگر] از آنان را بالا برد؛ و به عیسی - پسر مریمـ نشانههای روشنی [بر اثبات نبوتش] دادیم و او را توسط روح القُدُس [= جبرئیل] تأیید [و تقویت] کردیم؛ و اگر الله میخواست، کسانی که بعد از آنها آمدند پس از آن [همه] نشانههای روشنی که برایشان آمد، با یکدیگر نمیجنگیدند؛ ولی [با هم] اختلاف کردند و برخی از آنان ایمان آوردند و برخی کفر ورزیدند؛ و اگر الله میخواست، [هرگز] با هم نمیجنگیدند؛ ولی الله آنچه را میخواهد، انجام میدهد.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰکُم مِّن قَبۡلِ أَن یَأۡتِیَ یَوۡمٞ لَّا بَیۡعٞ فِیهِ وَلَا خُلَّةٞ وَلَا شَفَٰعَةٞۗ وَٱلۡکَٰفِرُونَ هُمُ ٱلظَّـٰلِمُونَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، از آنچه به شما روزی دادهایم انفاق کنید، پیش از آنکه روزی فرارسد که در آن نه خرید و فروشی است و نه دوستی و شفاعتی؛ و کافران [به سببِ کفرشان] همان ستمکارانند.
ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞۚ لَّهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۗ مَن ذَا ٱلَّذِی یَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیۡءٖ مِّنۡ عِلۡمِهِۦٓ إِلَّا بِمَا شَآءَۚ وَسِعَ کُرۡسِیُّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۖ وَلَا یَـُٔودُهُۥ حِفۡظُهُمَاۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡعَظِیمُ
الله [معبودِ راستین است؛] هیچ معبودی [بهحق] جز او نیست؛ زندۀ پاینده [و قائم به ذات] است؛ نه خوابی سبک او را فرا میگیرد و نه خوابی سنگین؛ [و لحظهای از تدبیر جهان هستی، غافل نمیماند]؛ آنچه در آسمانها و زمین است، از آنِ اوست. کیست که نزد او جز به فرمانش شفاعت کند؟ گذشته و آیندۀ آنان [= بندگان] را میداند و [آنان] به چیزی از علم او احاطه [و آگاهی] نمییابند، مگر آنچه خود [الله] بخواهد. کرسیِ او آسمانها و زمین را در بر گرفته است و نگهداشتنِ آنها بر او [سنگین و] دشوار نیست و او بلندمرتبه [و] بزرگ است.
لَآ إِکۡرَاهَ فِی ٱلدِّینِۖ قَد تَّبَیَّنَ ٱلرُّشۡدُ مِنَ ٱلۡغَیِّۚ فَمَن یَکۡفُرۡ بِٱلطَّـٰغُوتِ وَیُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَکَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَاۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
در [پذیرش] دین، هیچ اجباری نیست؛ به راستی که راه راست [و هدایت] از راه انحراف [و گمراهی] روشن شده است؛ پس هر کس به طاغوت [= هر آنچه به جای الله عبادت میشود] کفر بورزد و به الله ایمان بیاورد، قطعاً به محکمترین دستاویز چنگ زده است که هرگز نخواهد گسست؛ و الله شنواى داناست.
ٱللَّهُ وَلِیُّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ یُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۖ وَٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَوۡلِیَآؤُهُمُ ٱلطَّـٰغُوتُ یُخۡرِجُونَهُم مِّنَ ٱلنُّورِ إِلَى ٱلظُّلُمَٰتِۗ أُوْلَـٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ
الله یاور [و کارسازِ] کسانی است که ایمان آوردهاند؛ آنان را از تاریکیها به سوی نور بیرون میبَرد؛ و کسانی که کافر شدند، [کارساز و] یاورشان طاغوت است [که] آنان را از نور [ایمان و علم] به سوی تاریکیها[ی کفر و نادانی] بیرون میبَرد. آنان اهل آتش هستند [و] در آن جاودانند.
أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِی حَآجَّ إِبۡرَٰهِـۧمَ فِی رَبِّهِۦٓ أَنۡ ءَاتَىٰهُ ٱللَّهُ ٱلۡمُلۡکَ إِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِـۧمُ رَبِّیَ ٱلَّذِی یُحۡیِۦ وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا۠ أُحۡیِۦ وَأُمِیتُۖ قَالَ إِبۡرَٰهِـۧمُ فَإِنَّ ٱللَّهَ یَأۡتِی بِٱلشَّمۡسِ مِنَ ٱلۡمَشۡرِقِ فَأۡتِ بِهَا مِنَ ٱلۡمَغۡرِبِ فَبُهِتَ ٱلَّذِی کَفَرَۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّـٰلِمِینَ
[ای پیامبر،] آیا [داستان] آن شخص [= نمرود] را ندانستهای که از [سرمستیِ] آنکه الله به او فرمانروایی بخشیده بود با ابراهیم دربارۀ پروردگارش مجادله میکرد؟ هنگامی که ابراهیم گفت: «پروردگار من ذاتی است که زنده میکند و میمیرانَد». [نمرود] گفت: «من [نیز] زنده میکنم و میمیرانم». ابراهیم گفت: «الله خورشید را از مشرق [بیرون] میآورَد؛ پس تو آن را از مغرب بیاور». [آنگاه] آن کس که کفر ورزیده بود، مبهوت شد [و از ارائه دلیل ناتوان ماند]؛ و الله ستمکاران را هدایت نمیکند.
أَوۡ کَٱلَّذِی مَرَّ عَلَىٰ قَرۡیَةٖ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىٰ یُحۡیِۦ هَٰذِهِ ٱللَّهُ بَعۡدَ مَوۡتِهَاۖ فَأَمَاتَهُ ٱللَّهُ مِاْئَةَ عَامٖ ثُمَّ بَعَثَهُۥۖ قَالَ کَمۡ لَبِثۡتَۖ قَالَ لَبِثۡتُ یَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ یَوۡمٖۖ قَالَ بَل لَّبِثۡتَ مِاْئَةَ عَامٖ فَٱنظُرۡ إِلَىٰ طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمۡ یَتَسَنَّهۡۖ وَٱنظُرۡ إِلَىٰ حِمَارِکَ وَلِنَجۡعَلَکَ ءَایَةٗ لِّلنَّاسِۖ وَٱنظُرۡ إِلَى ٱلۡعِظَامِ کَیۡفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکۡسُوهَا لَحۡمٗاۚ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُۥ قَالَ أَعۡلَمُ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ
یا همچون آن کس که از شهری [ویران و متروک] که سقفها و دیوارهایش فروریخته بود گذشت، [و با خود] گفت: «چگونه الله [اهالی] این [دیار] را پس از مرگشان زنده میکند؟» پس الله او را [به مدت] صد سال میراند سپس او را زنده کرد [و به او] فرمود: «چه مدت [در این حال] ماندهای؟» گفت: «یک روز یا بخشی از یک روز [در این حال] ماندهام». فرمود: «چنین نیست؛ صد سال [در چنین حالی] ماندهای. به خوردنی و نوشیدنیات بنگر که [رنگ و طعم آن] با گذشت زمان دگرگون نشده است و به اُلاغِ خود بنگر [که چگونه متلاشی شده است. ما چنین کردیم تا به سؤالت پاسخ گوییم] و تو را برای مردم نشانهای [در مورد معاد] قرار دهیم. [اکنون] به استخوانهای آن [مرکب سواری خود] نگاه کن که چگونه آنها را برداشته و به هم پیوند میدهیم و سپس گوشت بر آن میپوشانیم». پس هنگامی که [قدرت الهی بر زنده کردن مردگان] برایش آشکار شد، گفت: «[به یقین]میدانم که الله بر هر کاری تواناست».
وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِـۧمُ رَبِّ أَرِنِی کَیۡفَ تُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰۖ قَالَ أَوَلَمۡ تُؤۡمِنۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰکِن لِّیَطۡمَئِنَّ قَلۡبِیۖ قَالَ فَخُذۡ أَرۡبَعَةٗ مِّنَ ٱلطَّیۡرِ فَصُرۡهُنَّ إِلَیۡکَ ثُمَّ ٱجۡعَلۡ عَلَىٰ کُلِّ جَبَلٖ مِّنۡهُنَّ جُزۡءٗا ثُمَّ ٱدۡعُهُنَّ یَأۡتِینَکَ سَعۡیٗاۚ وَٱعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٞ
و [ای پیامبر، یاد کن از] هنگامی که ابراهیم گفت: «پروردگارا، به من نشان بده چگونه مردگان را زنده میکنی؟» [الله] فرمود: «مگر ایمان نیاوردهای؟» گفت: «بله؛ ولی [میخواهم] قلبم آرام بگیرد». فرمود: «پس چهار پرنده بگیر [و آنها را ذبح] و ریزهریزه کن [و درهم بیامیز]، سپس بر هر کوهى پارهاى از آنها را بگذار [و] آنگاه آنها را [به سوی خود] فراخوان؛ [خواهی دید که زنده میشوند و] شتابان به سوی تو میآیند؛ و [ای ابراهیم،] بدان که الله شکستناپذیرِ حکیم است».
مَّثَلُ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتۡ سَبۡعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنۢبُلَةٖ مِّاْئَةُ حَبَّةٖۗ وَٱللَّهُ یُضَٰعِفُ لِمَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ
مَثَل [اجر و ثواب] کسانی که اموال خود را در راه الله انفاق میکنند، همانند دانهای است که هفت خوشه میرویانَد که در هر خوشه یکصد دانه است؛ و الله برای هر کس بخواهد [پاداش او را] چند برابر میکند و الله گشایشگرِ داناست.
ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ثُمَّ لَا یُتۡبِعُونَ مَآ أَنفَقُواْ مَنّٗا وَلَآ أَذٗى لَّهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ
کسانی که اموالشان را در راه الله میبخشند و در پیِ بخشش خود، منّت و آزار روا نمیدارند، پاداش آنان نزد پروردگارشان [محفوظ] است؛ نه ترسی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند.
۞قَوۡلٞ مَّعۡرُوفٞ وَمَغۡفِرَةٌ خَیۡرٞ مِّن صَدَقَةٖ یَتۡبَعُهَآ أَذٗىۗ وَٱللَّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٞ
سخنی پسندیده [در برخورد با نیازمندان] و گذشت [از اصرار و تندیِ آنان]، بهتر از صدقهای است که آزاری در پی دارد؛ و الله بینیازِ بردبار است.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُبۡطِلُواْ صَدَقَٰتِکُم بِٱلۡمَنِّ وَٱلۡأَذَىٰ کَٱلَّذِی یُنفِقُ مَالَهُۥ رِئَآءَ ٱلنَّاسِ وَلَا یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۖ فَمَثَلُهُۥ کَمَثَلِ صَفۡوَانٍ عَلَیۡهِ تُرَابٞ فَأَصَابَهُۥ وَابِلٞ فَتَرَکَهُۥ صَلۡدٗاۖ لَّا یَقۡدِرُونَ عَلَىٰ شَیۡءٖ مِّمَّا کَسَبُواْۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡکَٰفِرِینَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، صدقههای خود را با منت و آزار باطل نکنید همچون کسی که مال خود را برای نمایش دادن به مردم انفاق میکند و به الله و روز قیامت ایمان ندارد؛ پس مَثَل او همچون مَثل سنگ صافی است که بر روی آن [اندکی] خاک نشسته است؛ آنگاه بارانِ تندی بر آن میزند [و همۀ خاکها را از سنگ میشوید] و آن را صاف [و بدون خاک] رها میکند. آنان [= ریاکاران] از آنچه که انجام دادهاند، چیزی به دست نمیآورند؛ و الله گروه کافران را هدایت نمیکند.
وَمَثَلُ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ وَتَثۡبِیتٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ کَمَثَلِ جَنَّةِۭ بِرَبۡوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٞ فَـَٔاتَتۡ أُکُلَهَا ضِعۡفَیۡنِ فَإِن لَّمۡ یُصِبۡهَا وَابِلٞ فَطَلّٞۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٌ
و مَثَل کسانی که اموال خود را در طلب رضایت الله و به خاطر باوری که در دلهایشان [به پاداشِ الله] دارند انفاق میکنند، همچون باغی بر بالای تپهاى است که باران فراوانی بر آن ببارد و حاصلی دو چندان دهد؛ و اگر باران فراوانی هم به آن نرسد، بارانی سبک [نیز برایش کافی است و زمین پاکش را پرثمر میسازد]؛ و الله از آنچه مىکنید آگاه است.
أَیَوَدُّ أَحَدُکُمۡ أَن تَکُونَ لَهُۥ جَنَّةٞ مِّن نَّخِیلٖ وَأَعۡنَابٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ لَهُۥ فِیهَا مِن کُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِ وَأَصَابَهُ ٱلۡکِبَرُ وَلَهُۥ ذُرِّیَّةٞ ضُعَفَآءُ فَأَصَابَهَآ إِعۡصَارٞ فِیهِ نَارٞ فَٱحۡتَرَقَتۡۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ لَعَلَّکُمۡ تَتَفَکَّرُونَ
آیا کسی از شما دوست دارد که باغی از درختان خرما و انگور داشته باشد که از زیر آنها جویبارها[ی گوارا] روان است و هر گونه میوه برایش به بار میآورَد و[لی] در حالی که به سن پیری رسیده و فرزندانی [خردسال] و ناتوان دارد، ناگهان گردبادی آتشین در آن زنَد و [همۀ باغ] بسوزد؟ [حالِ کسانی که صدقههای خود را با منت و آزار و ریا باطل میکنند نیز چنین است]. الله بدین گونه آیات [خود] را برای شما روشن میسازد؛ باشد که بیندیشید.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا کَسَبۡتُمۡ وَمِمَّآ أَخۡرَجۡنَا لَکُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِۖ وَلَا تَیَمَّمُواْ ٱلۡخَبِیثَ مِنۡهُ تُنفِقُونَ وَلَسۡتُم بِـَٔاخِذِیهِ إِلَّآ أَن تُغۡمِضُواْ فِیهِۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، از چیزهای پاکیزهای که به دست آوردهاید و از آنچه از زمین برای شما برآوردهایم، انفاق کنید؛ و به سراغ [مالِ] ناپاک نروید که از آن انفاق نمایید؛ در حالی که خودتان حاضر به پذیرفتنش نیستید، مگر با چشمپوشى [و بیمیلی] نسبت به آن؛ [پس چگونه چیزی را که برای خود نمیپسندید، برای الله روا میدارید؟] و بدانید که الله بىنیاز [و در ذات و صفات و افعالش] ستوده است.
ٱلشَّیۡطَٰنُ یَعِدُکُمُ ٱلۡفَقۡرَ وَیَأۡمُرُکُم بِٱلۡفَحۡشَآءِۖ وَٱللَّهُ یَعِدُکُم مَّغۡفِرَةٗ مِّنۡهُ وَفَضۡلٗاۗ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ
شیطان، شما را [به هنگام انفاق میترساند و] وعدۀ فقر [و تنگدستی] میدهد و شما را به زشتیها [= ارتکاب گناه] امر میکند؛ ولی الله از جانب خود به شما وعدۀ آمرزش و افزونی [نعمت] میدهد و الله گشایشگرِ داناست.
یُؤۡتِی ٱلۡحِکۡمَةَ مَن یَشَآءُۚ وَمَن یُؤۡتَ ٱلۡحِکۡمَةَ فَقَدۡ أُوتِیَ خَیۡرٗا کَثِیرٗاۗ وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّآ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ
[الله] به هر کس بخواهد حکمت [= راستی در گفتار و کردار] میدهد و بیتردید، به هر کس حکمت داده شود، یقیناً خیرِ فراوانی [به او] عطا شده است؛ و جز خردمندان، کسی [از آیات الهی] پند نمیگیرد.
وَمَآ أَنفَقۡتُم مِّن نَّفَقَةٍ أَوۡ نَذَرۡتُم مِّن نَّذۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُهُۥۗ وَمَا لِلظَّـٰلِمِینَ مِنۡ أَنصَارٍ
هر نفقهای [کم یا زیاد] انفاق کنید یا هر نذری که [با خود] عهد کنید، قطعاً الله آن را میداند. [هر کس از اجرای اوامر الهی جلوگیری کند، ستمکار است] و ستمکاران [در آخرت،] هیچ یاوری ندارند.
إِن تُبۡدُواْ ٱلصَّدَقَٰتِ فَنِعِمَّا هِیَۖ وَإِن تُخۡفُوهَا وَتُؤۡتُوهَا ٱلۡفُقَرَآءَ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۚ وَیُکَفِّرُ عَنکُم مِّن سَیِّـَٔاتِکُمۡۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ
اگر صدقهها را آشکار کنید، چه نیکوست! و اگر آنها را پنهان دارید و به نیازمندان بدهید، برایتان بهتر است و [این گونه صدقۀ خالصانه و پنهانی، بخشی] از گناهانتان را میزداید؛ و [بدانید که در هر حال،] الله به آنچه میکنید آگاه است.
۞لَّیۡسَ عَلَیۡکَ هُدَىٰهُمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَهۡدِی مَن یَشَآءُۗ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ فَلِأَنفُسِکُمۡۚ وَمَا تُنفِقُونَ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ ٱللَّهِۚ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ یُوَفَّ إِلَیۡکُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تُظۡلَمُونَ
[ای پیامبر،] هدایتِ آنان بر عهدۀ تو نیست؛ بلکه الله هر کس را بخواهد هدایت میکند؛ و [ای مؤمنان،] آنچه از مال [خود] انفاق میکنید، به سودِ خودتان است و [به یاد داشته باشید که] جز برای رضایت الله انفاق نکنید؛ و آنچه از مال انفاق میکنید، [پاداش آن] به طور کامل و تمام به شما داده میشود و [هرگز] به شما ستم نخواهد شد.
لِلۡفُقَرَآءِ ٱلَّذِینَ أُحۡصِرُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ لَا یَسۡتَطِیعُونَ ضَرۡبٗا فِی ٱلۡأَرۡضِ یَحۡسَبُهُمُ ٱلۡجَاهِلُ أَغۡنِیَآءَ مِنَ ٱلتَّعَفُّفِ تَعۡرِفُهُم بِسِیمَٰهُمۡ لَا یَسۡـَٔلُونَ ٱلنَّاسَ إِلۡحَافٗاۗ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِیمٌ
[صدقات شما] برای افراد تنگدستی است که خود را وقف [جهاد] در راه الله کردهاند و نمیتوانند [برای تأمین هزینههای زندگی] در زمین سفر کنند. از شدت [نجابت و] خویشتنداری، افرادِ بیاطلاع [از حالشان]، آنان را بینیاز میپندارند. اینان را از نشانههایشان [که در لباس و وضعیت ظاهریشان آشکار است، به وضوح] میشناسی [و آنان هرگز] با اصرار [چیزی] از مردم نمیخواهند؛ و آنچه از مال انفاق میکنید، قطعاً الله از آن آگاه است.
ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُم بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ سِرّٗا وَعَلَانِیَةٗ فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ
کسانی که اموال خود را شب و روز، پنهان و آشکار انفاق میکنند، پاداش آنان نزد پروردگارشان [محفوظ] است؛ نه ترسی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند.
ٱلَّذِینَ یَأۡکُلُونَ ٱلرِّبَوٰاْ لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ ٱلَّذِی یَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّیۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ قَالُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡبَیۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْۗ وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَیۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْۚ فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ فَٱنتَهَىٰ فَلَهُۥ مَا سَلَفَ وَأَمۡرُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِۖ وَمَنۡ عَادَ فَأُوْلَـٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ
کسانی که ربا میخورند [روز قیامت از قبر] برنمیخیزند؛ مگر مانند برخاستن کسی که بر اثر تماس شیطان، دیوانه شده است [و نمیتواند تعادل خود را حفظ کند]. این، به خاطر آن است که آنان [= رباخواران] گفتند: «داد و ستد نیز مانند رباست [و هر دو، مال را افزون میکند]»؛ در حالی که الله، داد و ستد را حلال و ربا را حرام نموده است. پس هر کس که از [جانب] پروردگارش پندی به او برسد و [از رباخواری] دست بردارد، آنچه گذشته و [سودهایی که قبل از نزولِ حکمِ ربا دریافت کرده است] از آنِ اوست و [در مورد آینده نیز] کارش به الله واگذار میشود؛ و[لی] کسانی که [به رباخواری] بازگردند، اهل آتش [دوزخ] هستند و در آن جاودانند [= مدت طولانی در آن خواهند بود].
یَمۡحَقُ ٱللَّهُ ٱلرِّبَوٰاْ وَیُرۡبِی ٱلصَّدَقَٰتِۗ وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ
الله ربا را نابود [و بیبرکت] میگردانَد و صدقات را [با افزودن بر ثوابش] افزایش و [برکت] میدهد؛ و الله هیچ کافرِ لجوج و گناهکاری را دوست ندارد.
إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ لَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ
کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند و نماز برپا داشتهاند و زکات پرداختهاند، پاداش آنان نزد پروردگارشان [محفوظ] است؛ نه ترسی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِیَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓاْ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، از الله پروا کنید و اگر مؤمن هستید، آنچه را که از [مطالبات] ربا باقی مانده است رها کنید.
فَإِن لَّمۡ تَفۡعَلُواْ فَأۡذَنُواْ بِحَرۡبٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۖ وَإِن تُبۡتُمۡ فَلَکُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِکُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ وَلَا تُظۡلَمُونَ
اگر [چنین] نکردید، بدانید که الله و رسولش با شما پیکار خواهند کرد؛ و اگر توبه کردید، اصلِ سرمایههایتان از آنِ شماست؛ نه [با گرفتنِ سودِ سرمایهتان به کسی] ستم میکنید و نه [با چشمپوشی از آن سودِ حرام] بر شما ستم میرود.
وَإِن کَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَیۡسَرَةٖۚ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ
و اگر [شخصِ بدهکار،] تنگدست بود، تا [هنگام] گشایش [و تواناییِ بازپرداخت، به او] مهلت دهید و [اگر توانایی پرداخت نداشت،] بخشیدن آن [بدهی] برایتان بهتر است، اگر [ثواب این کار را] بدانید.
وَٱتَّقُواْ یَوۡمٗا تُرۡجَعُونَ فِیهِ إِلَى ٱللَّهِۖ ثُمَّ تُوَفَّىٰ کُلُّ نَفۡسٖ مَّا کَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ
و از [عذابِ] روزی بترسید که در آن به سوی الله بازگردانده میشوید؛ سپس به هر کس [پاداش] آنچه انجام داده است به طور کامل داده میشود و به آنان ستم نخواهد شد.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا تَدَایَنتُم بِدَیۡنٍ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى فَٱکۡتُبُوهُۚ وَلۡیَکۡتُب بَّیۡنَکُمۡ کَاتِبُۢ بِٱلۡعَدۡلِۚ وَلَا یَأۡبَ کَاتِبٌ أَن یَکۡتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ ٱللَّهُۚ فَلۡیَکۡتُبۡ وَلۡیُمۡلِلِ ٱلَّذِی عَلَیۡهِ ٱلۡحَقُّ وَلۡیَتَّقِ ٱللَّهَ رَبَّهُۥ وَلَا یَبۡخَسۡ مِنۡهُ شَیۡـٔٗاۚ فَإِن کَانَ ٱلَّذِی عَلَیۡهِ ٱلۡحَقُّ سَفِیهًا أَوۡ ضَعِیفًا أَوۡ لَا یَسۡتَطِیعُ أَن یُمِلَّ هُوَ فَلۡیُمۡلِلۡ وَلِیُّهُۥ بِٱلۡعَدۡلِۚ وَٱسۡتَشۡهِدُواْ شَهِیدَیۡنِ مِن رِّجَالِکُمۡۖ فَإِن لَّمۡ یَکُونَا رَجُلَیۡنِ فَرَجُلٞ وَٱمۡرَأَتَانِ مِمَّن تَرۡضَوۡنَ مِنَ ٱلشُّهَدَآءِ أَن تَضِلَّ إِحۡدَىٰهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحۡدَىٰهُمَا ٱلۡأُخۡرَىٰۚ وَلَا یَأۡبَ ٱلشُّهَدَآءُ إِذَا مَا دُعُواْۚ وَلَا تَسۡـَٔمُوٓاْ أَن تَکۡتُبُوهُ صَغِیرًا أَوۡ کَبِیرًا إِلَىٰٓ أَجَلِهِۦۚ ذَٰلِکُمۡ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِ وَأَقۡوَمُ لِلشَّهَٰدَةِ وَأَدۡنَىٰٓ أَلَّا تَرۡتَابُوٓاْ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً حَاضِرَةٗ تُدِیرُونَهَا بَیۡنَکُمۡ فَلَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَلَّا تَکۡتُبُوهَاۗ وَأَشۡهِدُوٓاْ إِذَا تَبَایَعۡتُمۡۚ وَلَا یُضَآرَّ کَاتِبٞ وَلَا شَهِیدٞۚ وَإِن تَفۡعَلُواْ فَإِنَّهُۥ فُسُوقُۢ بِکُمۡۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ وَیُعَلِّمُکُمُ ٱللَّهُۗ وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر به یکدیگر وامی [پرداختید یا معاملۀ نسیهای انجام] دادید که سررسیدِ معیّنی داشت، آن را بنویسید؛ و باید نویسندهای [قراردادِ این کار را] بر اساسِ عدالت بین شما بنویسد و هیچ نویسندهای نباید از نوشتنش خودداری کند، همانگونه [و به شکرانۀ آن] که الله به او آموزش داده است؛ و کسی که وام بر عهدۀ اوست [= بدهکار] باید املا [و اقرار] کند و او [= نویسنده] بنویسد؛ و باید از الله، که پروردگارِ اوست، بترسد و از [مبلغ و مدتِ] آن [وام] چیزی نکاهد. اگر کسی که وام بر عهدۀ اوست سَفیه [=کمخرد]، یا [به سبب خردسالی یا بیماری یا پیری] ناتوان است، یا خود نمیتواند املا کند، باید قَیِّمِ او با [رعایت] عدالت املا کند و دو شاهد از مردانتان را [بر آن قرارداد] گواه بگیرید. اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن از میان گواهانی که [به عدالت آنان] رضایت دارید [گواه بگیرید] تا اگر یکی از آن دو [زن] فراموش کرد، دیگری به او یادآوری کند؛ و هنگامی که شاهدان [برای ادای شهادت] دعوت شدند، نباید [از آمدن] خودداری کنند. و از نوشتن [بدهی] تا سررسیدش [سستی نکنید و] دلگیر نشوید خواه [مبلغ آن] کم باشد خواه زیاد. این [کار،] در نزد الله به عدالت نزدیکتر و برای گواهیدادن، استوارتر است و برای آنکه [در مقدار و مدتِ وام] دچار تردید نشوید، [به احتیاط] نزدیکتر است؛ مگر اینکه داد و ستدی نقدی باشد که بین خود دست به دست میکنید. در این صورت، گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید؛ و هنگامی که داد و ستد [نقدی] کردید، گواه بگیرید و [در این میان] نباید به نویسنده و گواه [هیچ] رنج و زیانی برسد؛ و اگر [چنین] کنید بیشک [بیانگر] نافرمانیِ شما خواهد بود؛ و [ای مؤمنان،] از الله پروا کنید [و معاملات را به همان شکلی که امر میکند انجام دهید]. الله [آنچه را که برای دنیا و آخرتتان سودمند است] به شما آموزش میدهد و الله به همه چیز داناست.
۞وَإِن کُنتُمۡ عَلَىٰ سَفَرٖ وَلَمۡ تَجِدُواْ کَاتِبٗا فَرِهَٰنٞ مَّقۡبُوضَةٞۖ فَإِنۡ أَمِنَ بَعۡضُکُم بَعۡضٗا فَلۡیُؤَدِّ ٱلَّذِی ٱؤۡتُمِنَ أَمَٰنَتَهُۥ وَلۡیَتَّقِ ٱللَّهَ رَبَّهُۥۗ وَلَا تَکۡتُمُواْ ٱلشَّهَٰدَةَۚ وَمَن یَکۡتُمۡهَا فَإِنَّهُۥٓ ءَاثِمٞ قَلۡبُهُۥۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِیمٞ
اگر در سفر بودید و نویسندهای نیافتید [که سندِ وام را بنویسد، چیزی] گرو بگیرید و اگر یکی از شما دیگری را امین دانست [و چیزی گرو نگرفت و نوشته و گواه نیز نداشت]، آن که امین شمرده شده است، باید امانت [و بدهی] خود را بازپس دهد و باید از الله، که پروردگار اوست، پروا کند؛ و شهادت را کتمان نکنید و [بدانید که] هر کس آن را کتمان کند، بیشک، قلبش گناهکار است؛ و الله به آنچه میکنید، داناست.
لِّلَّهِ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۗ وَإِن تُبۡدُواْ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ أَوۡ تُخۡفُوهُ یُحَاسِبۡکُم بِهِ ٱللَّهُۖ فَیَغۡفِرُ لِمَن یَشَآءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَآءُۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ
آنچه در آسمانها و زمین است، از آنِ الله است. اگر آنچه را در دل خود دارید، آشکار کنید یا پنهانش نمایید، الله شما را بر [اساسِ] آن محاسبه میکند؛ آنگاه [بر اساس بخشش و رحمت خویش] هر کس را بخواهد میبخشد و [از روی عدالت و حکمتش نیز] هر کس را بخواهد عذاب میکند؛ و الله بر [انجام] هر کاری تواناست.
ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ کُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَـٰٓئِکَتِهِۦ وَکُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیۡکَ ٱلۡمَصِیرُ
رسول [الله] به آنچه از [سوی] پروردگارش بر او نازل شده ایمان آورده است و مؤمنان [نیز] همگی به الله و فرشتگان و کتابها و پیامبرانش ایمان آوردهاند؛ [و رسول و مؤمنان گفتند]: «میان هیچیک از پیامبرانش فرق نمیگذاریم [و به همه شان ایمان داریم]. و گفتند: «شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا، آمرزش تو را [خواهانیم] و بازگشت [تمام امور] به سوی توست».
لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَعَلَیۡهَا مَا ٱکۡتَسَبَتۡۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِینَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَیۡنَآ إِصۡرٗا کَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ
الله هیچ کس را جز به اندازۀ توانش مکلّف نمیکند. آنچه [از خوبی] به دست آورده است به سودِ اوست و آنچه [بدی] کسب کرده است به زیان اوست. [پیامبران و مؤمنان گفتند:] «پروردگارا، اگر فراموش یا خطا کردیم، ما را بازخواست نکن. پروردگارا، بارِ گران [و تکلیف سنگین] بر [دوش] ما مگذار؛ چنان که آن را [به مجازات گناه و سرکشی،] بر [دوش] کسانی که پیش از ما بودند [= یهودیان] نهادی. پروردگارا، آنچه که تاب تحملش را نداریم بر [دوش] ما مگذار و از ما درگذر و ما را بیامرز و به ما رحم کن. تو یار [و کارسازِ] مایی؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان».
Al-Baqarah
مدنی و ۲۸۶ آیه است.
آیه ۵-۱:
﴿الٓمٓ١ ذَٰلِکَ ٱلۡکِتَٰبُ لَا رَیۡبَۛ فِیهِۛ هُدٗى لِّلۡمُتَّقِینَ٢﴾«الف. لام. میم. این کتابی است که هیچ شکی در آن نیست و راهنمای پرهیزگاران است».
﴿ٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَیۡبِ وَیُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ٣﴾«آن کسانی که به جهان پنهان باور دارند و نماز را برپا میدارند و از آنچه به آنها روزی دادهایم میبخشند».
﴿وَٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِکَ وَبِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ یُوقِنُونَ٤﴾«و آن کسانی که به آنچه برتو فرو فرستاده شده است و به آنچه پیش از تو فرو فرستاده شدهاست باور داشته و به روز قیامت یقین دارند».
﴿أُوْلَٰٓئِکَ عَلَىٰ هُدٗى مِّن رَّبِّهِمۡۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٥﴾«این چنین کسانی از جانب پروردگارشان از هدایتی (عظیم) برخوردارند و آنها رستگارانند».
پیشتر درباره «بسم الله الرحمن الرحیم» سخن گفته شد. ﴿الٓمٓ١﴾جزو حروف مقطعه است. اما در مورد حروف مقطّعه که در آغاز برخی از سورهها آمدهاند، بهتر است سکوت کنیم و ( بدون در دست داشتن سند و مدرک شرع پسند) به بیان معانی آن نپردازیم، ضمن اینکه باید یقین داشت که خداوند این حروف را بیهوده نازل نکرده است، بلکه حکمت فراوانی در آن نهفته است ولی ما آن را نمیدانیم.
﴿ذَٰلِکَ ٱلۡکِتَٰبُ﴾یعنی این کتاب بزرگ کتابی حقیقی است و مشتمل بر دانشی گسترده و حقیقتی روشن میباشد که کتابهای گذشتگان و آیندگان از آن بیبهره بودهاند. پس ﴿لَا رَیۡبَۛ فِیهِۛ﴾یعنی هیچ شکی در آن نیست، و نفی شک مستلزم ضد آن است و ضد شک، و نفی شک پس این کتاب مشتمل بر علم یقینی است که شک و گمان را از بین میبرد. و این یک قاعده است که «هرگاه نفی به قصد مدح و ستایش بکار رفت باید متضم ضد خویش که همان کمال است، باشد. زیرا نفی به مثابه عدم است، و عدم محض هیچ مدحی در آن نمیباشد».
از آنجا که قرآن مشتمل بر یقین است و هدایت نیز جز با یقین حاصل نمیگردد، فرمود: ﴿هُدٗى لِّلۡمُتَّقِینَ﴾هدایت به معنی بینش و بصیرتی است که در پرتو آن گمراهی و سردرگمی را تشخیص دهیم (و از آن دوری جوییم) و راههای پرخیر و منفعت را در پیش بگیریم. و فرمود: ﴿هُدٗى﴾و معمول را حذف کرد، زیرا هدف از آن عموم است و اینکه قرآن هدایتی است برای دنیا و آخرت. پس این کتاب بندگان را در اصول و فروع راهنمایی کرده و حق را از باطل جدا میکند و صحیح را از خطا تمییز میدهد و چگونگی در پیش گرفتن راههایی که آنان را در دنیا و آخرت به سر منزل مقصود میرساند بیان میکند.
و در جایی دیگر فرموده است: ﴿هُدٗى لِّلنَّاسِ﴾و بهطور کلی و عام فرموده است قرآن عموم مردم را بهسوی خیر راهنمایی میکند. اما در اینجا و جاهای دیگری فرموده است: ﴿هُدٗى لِّلۡمُتَّقِینَ﴾یعنی راهنمای پرهیزگاران است.
زیرا ذات قرآن برای همه مردم مایه هدایت است اما بدبختان به آن توجه نکرده و رهنموده الهی را نمیپذیرند. این کتاب حجت را بر آنها اقامه کرده است اما آنها به سبب شقاوت خود از آن بهره نمیگیرند. ولی پرهیزگاران، همان کسانی که بزرگترین سبب هدایت را که تقوا و پرهیزگاری است بدست آوردهاند از آن بهره میگیرند. حقیقت تقوا و پرهیزگاری عبارت است از پیروی کردن از دستورات الهی و پرهیز از منهیات و محرمات، و در پیش گرفتن راه و شیوهای که انسان را از ناخشنودی و عذاب به وسیله قرآن هدایت شده و از آن نهایت بهره را میبرند. خداوند متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِن تَتَّقُواْ ٱللَّهَ یَجۡعَل لَّکُمۡ فُرۡقَانٗا﴾[الأنفال: ۲٩]. «ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر از خدا پروا دارید برای شما (قدرت) تشخیص (حق از باطل) قرار میدهد». پس این پرهیزگاران هستند که از آیات قرآنی و آیات آفرینش بهره میبرند.
و از آنجا که هدایت بر دو نوع است: هدایت بیان و هدایت توفیق، پرهیزگاران از هر دو نوع هدایت برخوردار میشوند، اما دیگران از هدایت توفیق محروم میشوند، اما دیگران از هدایت توفیق محروم میمانند، و مسلّم است که هدایت بیان و روشن شدن راه بدون برخورداری از هدایت توفیق، هدایتی حقیقی و کامل نیست.
سپس به بیان اوصاف پرهیزگاران و عقاید و اعمال باطنی و ظاهری آنان پرداخت، زیرا پرهیزگاری متضمن تمامی این ویژگیهاست. بنابر این فرمود: ﴿ٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَیۡبِ﴾آنهایی که به جهان غیب باور دارند. ایمان یعنی تصدیق کامل آنچه پیامبران از آن خبر دادهاند، تصدیقی که متضمن انقیاد اعضا و جوارح است. باور به محسوسات و مشهودات زیاد مهم نیست، زیرا با آن مسلمان از کافر جدا نمیگردد، بلکه آنچه مهم است باور به دنیای پنهان است که ما آن را ندیده و مشاهده نکردهایم اما به دلیل خبر دادن خدا و پیامبرش به آن ایمان داریم. پس چنین ایمانی است که مسلما را از کافر جدا مینماید، زیرا تصدیق محض خدا و پیامبرانش است. بنابر این فرد مومن به تمام آنچه که خدا و رسولش از آن خبر دادهاند ایمان میآورد خواه آن را مشاهده کرده و یا آن را مشاهده نکرده باشد، خواه آن را فهمیده و عقلش آن را درک کرده و یا آن را نفهمیده و عقلش به آن راه نیافته باشد. به خلاف زندیقها و کسانی که امور غیبی را تکذیب میکنند، زیرا عقل قاصر آنان به آن ایمان نمیآورد. بنابر این آنچه را که بدان علم ندارند تکذیب کرده در نتیجه عقلشان تباه شده است، اما عقل مومنانی که (حقیقت را) تصدیق مینمایند و به رهنمود الهی راه یافتهاند همیشه پویا و پاکیزه است.
ایمان به غیب شامل ایمان به تمام غیبیات و ناشناختههای گذشته و آینده، و احوال قیامت و حقائق اوصاف خداوند و کیفیت آن، و آنچه پیامبران در این مورد از آن خبر دادهاند، میشود.
بنابراین، مومنان به صفات خداوند به صورت قطع و یقین باور دارند گرچه کیفیت آن را درک نکنند.
سپس فرمود: ﴿وَیُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ﴾نگفت: نماز را انجام میدهند، یا آن را به جا میآورند، زیرا خواندن نماز به صورت ظاهری کافی نیست، پس برپا داشتن نماز یعنی کامل گرداندن ارکان و واجبات و شرایط آن. و اقامه نماز به معنی حضور قلب در نماز است. اقامه نماز یعنی اینکه نمازگزار در آنچه میگوید و انجام میدهد تامل کند. و این نمازی است که خداوند در مورد آن فرموده است: ﴿إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ﴾[العنکبوت: ۴۵]. «همانا نماز (آدمی را) از زشتیها و منکرات باز میدارد». و چنین نمازی است که ثواب و پاداش بر آن مترتب است. پس بنده فقط ثواب آن بخش از نماز را که فهمیده و با حضور قلب انجام داده است بدست میآورد.
و واژه «صلاۀ» که در اینجا به آن اشاره شده است شامل نمازهای فرض و نافله میباشد.
سپس فرمود: ﴿وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ﴾و از آنچه که به آنها روزی دادهایم میبخشند. این بخش از آیه متضمن نفقههای واجب مانند زکات، تامین نفقه همسران، خویشاوندان، بردگان و امثال آنها، و نیز شامل نفقههای مستحب و دیگر موارد خیر و احسان است.
اما کسانی را که باید بر آنها انفاق شود نام نبرده است، زیرا راههای خیر و نیکی و کسانی که باید با آنها نیکی شود فراوانند. و نفقه دادن عبادتی است که انسان از این طریق خود را به خدا نزدیک مینماید. و واژه (مِن) را که بر تبعیض دلالت مینماید، آورد تا آنها را آگاه کند که خداوند به جز قسمت اندکی از اموالشان را نخواسته است، و انفاق این بخش از مال و ثروت زیانی به آنها نمیرساند و بر آنها سنگینی نمیکند بلکه آنها با انفاق آن قسمت از اموال خود در روز قیامت بهره میبرند و برادرانشان در دنیا از آن بهرهمند میشوند.
و ﴿رَزَقۡنَٰهُم﴾بیانگر آن است مالهایی که در دست شما است با قدرت و توانایی شما بدست نیامده است بلکه روزی خداوند است که به شما ارزانی داشته است، پس همانطور که خداوند نعمات زیادی را به شما داده و شما را بر بسیاری از بندگانش برتری دادهاست، شما نیز باید با انفاق قسمتی از نعمتهایی که از آن برخوردار هستید شکر او را بجا آورید و با برادران فقیر و محتاج خود همدردی کنید.
خداوند بارها در قرآن نماز و زکات را در کنار هم آورده است، علت این امر این است که نماز متضمن اخلاص برای خداوند است و زکات و انفاق متضمن احسان ونیکی با بندگانش است.
و نشانه سعادت و خوشبختی بنده اخلاص برای معبود و تلاش برای بهرهمند کردن خلق است، همانگونه که نشان شقاوت بنده، عدم برخورداری او از اخلاص و نیکوکاری است.
سپس فرمود: ﴿وَٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ﴾و آن کسانیکه به آنچه بر تو نازل شده است ایمان دارند و آن قرآن و سنت است، خداوند متعال میفرماید: ﴿وَأَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ﴾[النساء: ۱۱۳]. «و ای پیامبر! خداوند برتو کتاب و حکمت را نازل فرموده است».
پس پرهیزگاران به تمام آنچه پیامبر صآورده است ایمان میآورند و بین آنچه بر او نازل شده است فرق نمیگذارند، به گونهای که به بعضی ایمان بیاورند و بعضی را انکار یا برخلاف منظور خدا و پیامبرش تاویل نمایند، همانطور که بعضی از اهل بدعت چنین میکنند و نصوصی را که باب طبع آنها نباشد تاویل میکنند، که حاصل آن تصدیق نکردن معانی آن نصوص است، هر چند که ظاهر آن را تصدیق میکنند. بنابر این به آن ایمان و باور حقیقی ندارند. ﴿وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِکَ﴾و به آنچه پیش از تو نازل شده است ایمان دارند. این بخش از آیه متضمن ایمان به همه کتابهای گذشته است و ایمان به کتابهای گذشته متضمن ایمان به پیامبران و محتویات آن کتابها میباشد، به ویژه تورات و انجیل و زبور. و این ویژگی مومنین است که به همه پیامبران ایمان دارندو بین هیچ یک از آنها فرقی قایل نیستند.
سپس فرمود: ﴿وَبِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ یُوقِنُونَ﴾و به روز قیامت یقین دارند. آخرت یعنی دنیای پس از مرگ. و علت اینکه روز آخرت را بطور خاص بعد از واژه «غیب» که عام است و همه امور غیبی را در بر میگیرد، ذکر نمود این است که ایمان به روز آخرت یکی از ارکان ایمان، و بزرگترین عامل برای رغبت در امور خیر و ایجاد هول و هراس در آدمی است. «یقین» یعنی شناختی که هیچ شکی به آن راه نمییابد و موجب عمل میگردد.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ﴾یعنی آنهایی که به این صفات پسندیده موصوف هستند، ﴿عَلَىٰ هُدٗى مِّن رَّبِّهِمۡۖ﴾از جانب پروردگارشان بر هدایتی هستند. یعنی بر هدایتی بزرگ، چون نکره برای تعظیم است. و چه هدایتی بزرگتر از متصف بودن به صفتهای مذکور میباشد که متضمن داشتن عقیده صحیح و اعمال درست است؟! و آیا جز هدایتی که آنان از آن برخوردارند هدایت حقیقی دیگری وجود دارد؟! بطور مسلّم میتوان گفت: نه، و هر چه غیر از این باشد گمراهی است.
و کلمه «عَلَی» در اینجا بر استعلا و بلندی دلالت مینماید. و برای بیان گمراهی از کلمه «فی» استفاده کرده است: ﴿وَإِنَّآ أَوۡ إِیَّاکُمۡ لَعَلَىٰ هُدًى أَوۡ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ﴾[سبأ: ۲۴]. «یکی از ما بر هدایت است و دیگری در گمراهی آشکاری به سر میبرد». زیرا صاحب هدایت در مرتبهای والا قرار میگیرد و صاحب گمراهی در گمراهی فرورفته و ذلیل میشود.
سپس فرمود: ﴿وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾فلاح یعنی دستیابی به مطلوب و نجات یافتن از آنچه که سبب ترس و هراس میگردد. خداوند متعال منحصرا این گروه را اهل فلاح و رستگاری نامیده است، زیرا برای رسیدن به رستگاری، راهی بهجز در پیش گرفتن راه آنان وجود ندارد و دیگر راهها به بدختی و هلاکت و زیان منتهی میگردد، به همین جهت پس از آنکه اوصاف مومنان حقیقی را بیان کرد، صفات کافرانی را که کفر خود را آشکار میسازند با پیامبر مخالفت میورزند بیان داشت و فرمود:
آیه ٧-۶:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ سَوَآءٌ عَلَیۡهِمۡ ءَأَنذَرۡتَهُمۡ أَمۡ لَمۡ تُنذِرۡهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ٦﴾[البقرة: ۶]. «همانا کسانی که کفر ورزیدهاند برایشان یکسان است، چه آنها را بترسانی و چه آنها را بیم ندهی، ایمان نمیآورند».
﴿خَتَمَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ وَعَلَىٰ سَمۡعِهِمۡۖ وَعَلَىٰٓ أَبۡصَٰرِهِمۡ غِشَٰوَةٞۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِیمٞ٧﴾.«خداوند بر دلها و گوشهایشان مهر زدهاست، و بر چشمهایشان پردهای است و برای آنها عذابی بزرگ است».
خداوند متعال خبر میدهد کسانی که کفر ورزیده و به کفر متصف شده و رنگ کفر به خود گرفته و کفر تبدیل به صفت آنها شده است، هیچ مانعی آنها را از کفر باز نمیدارد و هیچ بندهای برای آنها مفید نخواهد بود و آنها به کفر خود ادامه میدهند. پس برای آنها یکسان است آنها را بیم دهی یا بیم ندهی، چرا که ایمان نمیآورند. کفر یعنی انکار تمام آنچه پیامبر صآورده است و یا انکار بعضی از آن، پس دعوت و فراخوانی بهسوی دین برای کافران سودی ندارد، جز آنکه برآنان اتمام حجّت شود. این آیه طمع و امید پیامبر صرا به ایمان آوردنشان قطع میکند و به ایشان یادآور میشود که به حال آنها تاسف نخورد و در حسرت ایمان نیاوردن آنها خود را به رنج و مشقّت نیاندازد.
سپس موانعی را ذکر کرده است که آنها را از ایمان آوردن باز میدارد و میفرماید: ﴿خَتَمَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ وَعَلَىٰ سَمۡعِهِمۡ﴾یعنی خداوند طوری بر دلهایشان مهر زده که ایمان به آن راه نمییابد، بنابر این آنچه را که به آنها سود میرساند درک نمیکنند و آنچه را که برایشان مفید است نمیشنوند.
﴿وَعَلَىٰٓ أَبۡصَٰرِهِمۡ غِشَٰوَةٞ﴾یعنی پرده و پوششی بر چشمهایشان قرار دارد که آنها را از مشاهده آنچه که بر آنان فایده میرساند منع میکنند. و راههای شناخت و خوبی به روی آنها بسته میشود، پس طمع و امیدی به هدایت آنها نیست و امید خیری از آنان نمیرود و به سبب کفر و انکار و کینه توزی و مخالفتشان - پس از آنکه حق برایشان آشکار گشت - دروازههای ایمان به روی آنها بسته شده است، همانطور که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَنُقَلِّبُ أَفِۡٔدَتَهُمۡ وَأَبۡصَٰرَهُمۡ کَمَا لَمۡ یُؤۡمِنُواْ بِهِۦٓ أَوَّلَ مَرَّةٖ﴾[الأنعام: ۱۱۰]. «و دلها و چشمهایشان را بر میگردانیم چنانکه نخستین بار به آن ایمان نیاورند». و این سزای این دنیا است.
سپس سزای آن دنیا را بیان کرده و میفرماید:﴿وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِیمٞ﴾و برای آنان عذاب جهنم و ناخشنودی خداوند جبار است که همواره و همیشه بر آنها خواهد بود.
سپس در تعریف منافقانی که ظاهرا مسلمان و در باطن کافرند، میفرماید:
آیه ۱۰-۸:
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَقُولُ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَبِٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَمَا هُم بِمُؤۡمِنِینَ٨﴾«و از میان مردم هستند کسانی که میگویند: ما به خدا و روز قیامت ایمان آوردهایم اما آنها مومن نیستند».
﴿یُخَٰدِعُونَ ٱللَّهَ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَمَا یَخۡدَعُونَ إِلَّآ أَنفُسَهُمۡ وَمَا یَشۡعُرُونَ٩﴾«اینان خدا و کسانی را که ایمان آوردهاند فریب میدهند و در حقیقت آنها فریب نمیدهند مگر خودشان را ولی نمیفهمند».
﴿فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَهُمُ ٱللَّهُ مَرَضٗاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمُۢ بِمَا کَانُواْ یَکۡذِبُونَ١٠﴾«در دلهایشان بیماری است و خداوند بیماری آنان را افزون میگرداند و برای آنها به سبب روغی که میگفتند عذابی دردناک است».
بدان که نفاق یعنی ظهار نمودن خیر و پنهان داشتن شر و بدی در درون، و این تعریف شامل نفاق عقیدتی و نفاق عملی میشود. نفاق عملی آن است که پیامبر صبیان داشته است: «آیَةُ الْـمُنَافِقِ ثَلَاثٌ: إذَا حَدَّثَ کَذَبَ، وَإِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ، وَإِذَا ائْتُمِنَ خَانَ» و فَی رِوَایةٍ: «وَإِذَا خَاصَمَ فَجَرَ». یعنی: «نشان منافق سه چیز است، وقتی سخن گوید دروغ گوید، و هرگاه وعده دهد، خلاف وعده کند، و چون امانتی بدو سپرده شود در آن خیانت کند».
و در روایتی دیگر آمده است: «و هرگاه مخاصمه و مشاجره کند فحاشی و اسزاگویی کند». و اما نفاق عقیدتی که انسان را از دایره اسلام خارج میکند نفاقی است که خداوند منافقان را در این سوره و در جاهای دیگر بدان توصیف نموده است. نفاق قبل از هجرت پیامبر صاز مکه به مدینه وجود نداشت، اما پس از هجرت که جنگ بدر به وقوع پیوست و خداوند مومنان را پیروز گرداند و به آنها قدرت داد، کسانی که در مدینه مسلمان نشده بودند ذلیل گشتند. بنابر این بعضی از آنها از ترس و به خاطر فریب کاری و برای حفظ جان و اموال خود تظاهر به اسلام کردند. بنابر این آنها در میان مسلمین بودند و اینگونه نشان میدادند که گویا مسلمان هستند اما در حقیقت مسلمان نبودند. و یکی از الطاف خداوند بر مومنان این بود که حالات منافقان را برایشان روشن کرد و ویژگیهای آنها را برشمرد تا مومنان فریب آنها را نخورند و نیز از بسیاری از فسادهایشان دوری گزیده و خود را کنار بکشند. خداوند متعال میفرماید: ﴿یَحۡذَرُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَیۡهِمۡ سُورَةٞ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِی قُلُوبِهِمۡ﴾[التوبة: ۶۴]. «منافقان میترسند که سورهای درباره آنها نازل شود و آنها را از آنچه در دلشان هست خبر دهد». پس خداوند آنان را به نفاق توصیف کرد و فرمود: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَقُولُ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَبِٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَمَا هُم بِمُؤۡمِنِینَ٨﴾پس آنان با زبان، چیزهایی میگویند که در دلهایشان نیست. بنابراین، خداوند آنها را تکذیب نمود و فرمود: ﴿وَمَا هُم بِمُؤۡمِنِینَ﴾زیرا ایمان حقیقی آن است که بر زبان و قلب جاری شود و این کار آنان فریب دادن خدا و بندگان مومنش است. فریب دادن یعنی اینکه شخص چیزی را اظهار کند و خلاف آن را در درونش پنهان نماید تا به هدف ش برسد. منافقان این شیوه را با خدا و بندگانش بازگشت و این چیز عجیبی است، زیرا فریب کار یا به هدفش دست مییابد و یا اینکه فریبش سود یا ضرری به وی نمیرساند، اما منافقان فریبشان به خودشان بازگشت و انگار مکر و فریبی که آنها انجام دادند برای هلاک کردن و متضرر نمودن خویشتن طراحی کرده بودند، زیرا خداوند از فریب کاری آنها زیانی نمیبیند و مکر و دسیسه آنها ضرری به بندگان مومن خداوند نمیرساند.
بنابراین اگر منافقان به ایمان تظاهر کنند و جان و اموال آنها با این کار در امان بماند، مومنان زیانی نمیبینند، زیرا در نهایت مکر آنها به خودشان باز میگردد و بر اثر این کار در دنیا خوار و رسوا میگردند و به خاطر قدرت و پیروزی مسلمین به اندوهی جانکاه و دایمی مبتلا میشوند، سپس در آخرت عذاب دردناک و شدیدی به سبب دروغ و کفر و فسادشان در انتظار آنان خواهد بود، اما از بس که نادان و احمقند این را نمیفهمند.
در آیۀ ﴿فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ﴾منظور از «مرض»، بیماری شک و شبهه و نفاق است، زیرا دو بیماری بر قلب عارض میشود و آن را از سلامت و اعتدال خارج میکند، یکی بیماری شبهات و دیگری بیماری شهوات است. پس کفر و نفاق و شک و بدعت مصادیقی از بیماری شبهات هستند، و زنا و دوست داشتن زشتیها و گناهان و انجام آن زیر مجموعهای از بیماری شهوات میباشند. همانطور که خداوند متعال میفرماید: ﴿فَیَطۡمَعَ ٱلَّذِی فِی قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ﴾[الأحزاب: ۳۲]. پس آن کس که در دلش بیماری است طمع مینماید و آن شهوت زنا است، و نجات یافته کسی است که از این دو بیماری جان سالم به در بَرَد و یقین و ایمان حاصل کند و نفس خود را به گناه نیالاید و در لباس عا فیت و سلامت بیاساید.
خداوند متعال در مورد منافقان میفرماید: ﴿فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَهُمُ ٱللَّهُ مَرَضٗا﴾این آیه بیانگر گناهکاران است و اینکه خداوند به سبب گناهانی که در گذشته مرتکب شدهاند آنها را مرتکب گناهان دیگری میگرداند که عذاب اخروی را درپی دارد. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَنُقَلِّبُ أَفِۡٔدَتَهُمۡ وَأَبۡصَٰرَهُمۡ کَمَا لَمۡ یُؤۡمِنُواْ بِهِۦٓ أَوَّلَ مَرَّةٖ﴾[الأنعام: ۱۱۰]. «و دلها و چشمهایشان را دگرگون میکنیم آنگونه که در ابتدا به آن ایمان نیاوردند».
و خداوند متعال میفرماید: ﴿فَلَمَّا زَاغُوٓاْ أَزَاغَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡ﴾[الصف: ۵]. «و چون منحرف شدند خداوند دلهایشان را منحرف نمود». و میفرماید: ﴿وَأَمَّا ٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَتۡهُمۡ رِجۡسًا إِلَىٰ رِجۡسِهِمۡ﴾[التوبة: ۱۲۵]. «و آن کسانی که در دلهایشان پلیدی است خداوند بر پلیدیشان میافزاید». پس سزای معصیت آن است که بدنبال آن آدمی مرتکب گناه دیگری شود، همانطور که یکی از پاداشهای نیکی، نیکی کردن پس از آن است. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَیَزِیدُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ٱهۡتَدَوۡاْ هُدٗى﴾[مریم: ٧۶]. «و خداوند کسانی را که راه یافتهاند بیشتر راهنمایی مینماید».
آیه ۱۲-۱۱:
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ لَا تُفۡسِدُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ قَالُوٓاْ إِنَّمَا نَحۡنُ مُصۡلِحُونَ١١﴾«و هنگامی که به آنها گفته شود در زمین فساد نکنید، گویند: همانا ما اصلاحگر هستیم».
﴿أَلَآ إِنَّهُمۡ هُمُ ٱلۡمُفۡسِدُونَ وَلَٰکِن لَّا یَشۡعُرُونَ١٢﴾«هر آینه آنان فساد کنندگانند ولی نمیفهمند».
یعنی هرگاه منافقان از فسادانگیزی در زمین که همان کفر و گناه و آشکار کردن راز مومنان برایش دشمنانشان و دوستی کردن با کفار است، نهی شوند، میگویند: ﴿إِنَّمَا نَحۡنُ مُصۡلِحُونَ﴾ما اصلاحگر هستیم، پس آنها در زمین فساد میکنند و اعلام میدارند که کارشان فسادانگیزی نیست بلکه اصلاح است، آنان به این طریق حقایق را وارونه مینمایند و به باطل میگرایند و آن را حق میپندارند. مسلما گناه آنان بسیار بزرگتر از گناه کسی است که مرتکب جنایتی میشود و به جنایت بودن کارش اعتراف میکند، زیرا کسی که مرتکب گناهی میشود و به حرمت آن باور دارد، به عافیت نزدیکتر است و امید میرود که برگردد. اما منافقان که میگویند: ﴿إِنَّمَا نَحۡنُ مُصۡلِحُونَ﴾منحصرا خود را اصلاحگر میدانند و به صورت تلویحی ﴿أَلَآ إِنَّهُمۡ هُمُ ٱلۡمُفۡسِدُونَ﴾میگویند: مومنان اصلاحگر نیستند، بهمین جهت خداوند ادعای آنها را رد کرده و میفرماید: ﴿أَلَآ إِنَّهُمۡ هُمُ ٱلۡمُفۡسِدُونَ﴾زیرا هیچ فسادی بزرگتر از آن نیست که کسی به آیات الهی کفر ورزد و مردم را از راه خدا باز دارد و خدا و دوستانش را فریب دهد و با دشمنان خدا و پیامبرش دوستی کند، با وجود این گمان برد که اصلاحگر است. آیا فسادی بزرگتر از این وجود دارد؟! اما آنها علمی ندارند که به آنان سود برساند، گر چه شناخت و دانش آنان به حدی رسیده است که حجت الهی بر آنها اقامه شده است، اما این دانش و شناخت به آنها هیچ سودی نمیرساند.
علت اینکه گناه سبب فساد زمین محسوب شده این است که گناه و معصیت حتی دانهها و میوهها و درختان و گیاهان را نیز دچار تباهی میگرداند.
«اصلاح زمین» این است که به وسیله طاعت خداوند و ایمان به او، آن را آباد ساخت. خداوند متعال به خاطر هدفی بس والا مخلوقات را آفریده و در زمین اسکان دادهاست، روزیهای فراوان را به آنها ارزانی نموده است تا به طاعت و عبادت خداوند بپردازند، پس هرگاه در زمین عملی خلاف آنچه ذکر شد صورت پذیرد، فساد، تخریب و فاصله گرفتن از آن هدف تلقی خواهد شد.
آیهی ۱۳:
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ ءَامِنُواْ کَمَآ ءَامَنَ ٱلنَّاسُ قَالُوٓاْ أَنُؤۡمِنُ کَمَآ ءَامَنَ ٱلسُّفَهَآءُۗ أَلَآ إِنَّهُمۡ هُمُ ٱلسُّفَهَآءُ وَلَٰکِن لَّا یَعۡلَمُونَ١٣﴾«و هنگامیکه به آنها گفته شود: ایمان بیاورید همانگونه که مردم ایمان آوردهاند، گویند: آیا ایمان آوریم همانگونه که بیخردان ایمان آوردهاند؟! هان، ایشان بیخردانند ولی نمیدانند».
یعنی هرگاه به منافقان گفته شود: ایمان بیاورید، همانگونه که توده مردم ایمان آوردهاند، یعنی مانند اصحاب شایمان بیاورید، و آن ایمان آوردن با قلب و زبان است، منافقان به گمان باطل خود میگویند: آیا مانند بیخردان ایمان بیاوریم؟ هدفشان اصحاب شبود. زیرا آنها ادعا میکردند که بیخردی اصحاب آنها را وادار کرده است تا ایمان بیاورند و خانه و کاشانه خود را ترک گویند و با کفار دشمنی ورزند، و عقل نزد منافقان خلاق این را اقتضا مینماید، بنابراین، آنها را به بیخردی متهم کردند، و به صورت ضمنی میخواستند به این نکته اشاره کنند که آنها عاقلان و صاحبان درک و فهم هستند.
خداوند سخن آنها را رد نمود و خبر داد که در حقیقت خودشان بیخردانند زیرا بر خردی حقیقی آن است که انسان منافع خود را نشناسد و در پی چیزی باشد که به وی ضرر و آسیب برساند. و این ویژگی بر آنان صدق میکند و کاملا بر آنها منطبق میباشد. همانگونه که عقل و درایت آن است که انسان منافع خود را بشناسد، برای دستیابی به آن تلاش نماید و برای دفع آنچه که به او ضرر میرساند کوشش کند. و این صفت در اصحاب رسول خدا و مومنان موجود میباشد، پس آنچه که اعتبار دارد برخورداری از اوصاف و ویژگیهای خوب، و در دست داشتن دلایل و برهان است نه ادعاهای صرف و سخنان گزاف.
آیهی ۱۵-۱۴:
﴿وَإِذَا لَقُواْ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَوۡاْ إِلَىٰ شَیَٰطِینِهِمۡ قَالُوٓاْ إِنَّا مَعَکُمۡ إِنَّمَا نَحۡنُ مُسۡتَهۡزِءُونَ١٤﴾«و هرگاه با کسانی که ایمان آوردهاند روبرو شوند، میگویند: ما ایمان آوردهایم، و چون با شیطانهای خود خلوت گزینند، میگویند: ما با شما هستیم، بیگمان ما مسخرهکنندگان هستیم».
﴿ٱللَّهُ یَسۡتَهۡزِئُ بِهِمۡ وَیَمُدُّهُمۡ فِی طُغۡیَٰنِهِمۡ یَعۡمَهُونَ١٥﴾.«خداوند آنان را مسخره مینماید و سرکشی آنها را افزوده و آنها را رها میکند تا در فسق و فجور سرگردان بمانند».
این از جمله سخنانی است که آنها به زبان میآوردند و در دل به آن ایمان نداشتند، زیرا وقتی آنها با مومنان جمع میشدند اظهار میکردند که بر راه آنها قرار دارند و با آنها هستند، و هنگامی که با شیطانها یعنی بزرگان و سران شرور خود به خلوت نشستند، میگفتند: ما در حقیقت با شما هستیم اما با گفتههای خود مومنان را مسخره میکنیم. این است حالت باطنی و ظاهری آنان، و مکر بد جز دامن صاحبش را نگیرد.
خداوند متعال میفرماید: ﴿ٱللَّهُ یَسۡتَهۡزِئُ بِهِمۡ وَیَمُدُّهُمۡ فِی طُغۡیَٰنِهِمۡ یَعۡمَهُونَ١٥﴾و این جزای آنها است به خاطر مسخره کردن بندگان خدا. از جمله مسخرههایی که خداوند در حق آنان روا میدارد این است، شقاوت و احوال زشتی را که در آن قرار دارند برای آنها زیبا جلوه میدهد تا جایی که گمان میبرند با مومنان هستند. این وضعیت مربوط به دورانی است که خداوند مومنان را بر آنها مسلط نکرده است و اما مسخره شدن آنها در روز قیامت از سوی خدا این است که خداوند همراه با مومنان نوری به آنها میدهد، وقتی مومنین با نورشان بروند، نور منافقان خاموش میشود و در تاریکی و ظلمت باقی میمانند، ودچار یاس و ناامیدی شدیدی میگردند.
﴿یُنَادُونَهُمۡ أَلَمۡ نَکُن مَّعَکُمۡۖ قَالُواْ بَلَىٰ وَلَٰکِنَّکُمۡ فَتَنتُمۡ أَنفُسَکُمۡ وَتَرَبَّصۡتُمۡ وَٱرۡتَبۡتُمۡ﴾[الحدید: ۱۴]. «مومنان را صدا زده و میگویند: مگر ما با شما نبودیم؟ گویند: آری! ولی شما به فتنه مبتلا شدید و انتظار کشیدید و شک کردید».
﴿وَیَمُدُّهُمۡ فِی طُغۡیَٰنِهِمۡ یَعۡمَهُونَ﴾و آنان را در گمراهی و کفرشان فرو میگذارد تا حیران و سرگردان شوند. و این یکی دیگر از مصادیق تمسخر خداوند نسبت به آنان است.
آیهی ۱۶:
﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ٱشۡتَرَوُاْ ٱلضَّلَٰلَةَ بِٱلۡهُدَىٰ فَمَا رَبِحَت تِّجَٰرَتُهُمۡ وَمَا کَانُواْ مُهۡتَدِینَ١٦﴾«آنان کسانیاند که هدایت را به گمراهی فروختهاند پس تجارت آنها سودی ندارد و هدایت یافتگان نیستند».
سپس خداوند از حقیقت احوال آنها پرده برداشته و میفرماید: ﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ٱشۡتَرَوُاْ ٱلضَّلَٰلَةَ بِٱلۡهُدَىٰ فَمَا رَبِحَت تِّجَٰرَتُهُمۡ وَمَا کَانُواْ مُهۡتَدِینَ١٦﴾منافقان، ﴿ٱشۡتَرَوُاْ ٱلضَّلَٰلَةَ بِٱلۡهُدَىٰ﴾کسانی هستند که هدایت را به گمراهی فروختهاند. یعنی به گمراهی متمایل شدهاند، همانطور که مشتری و خریدار به کالای مورد نظرش علاقهمند است و اموال با ارزش خود را برای بدست آوردن آن خرج میکند. این مثال، بهترین مثال است، زیرا گمراهی را به کالا، و هدایت را به پول و بها تشبیه نموده است، پس آنها هدایت را خرج کرده و در برابر آن گمراهی را بدست آوردهاند. این است بازرگانی و تجارت شوم که بسیار تجارت بدی است، زیرا اگر کسی دیناری را در مقابل درهمی بدهد ضرر میکند، پس چگونه است کسی که گوهری را در مق ابل درهمی بفروشد؟ و چگونه خواهد بود کسی که هدایت را خرج کرده و گمراهی را خریداری کند، و شقاوت را بر سعادت برگزیده و به کارهای فرومایه علاقمند شود، و کارهای خوب و عالی را ترک نماید؟! مسلما تجارت و بازرگانی چنین کس سودی نخواهد داشت، بلکه در این کار بزرگترین ضرر را متحمل خواهد شد، ﴿قُلۡ إِنَّ ٱلۡخَٰسِرِینَ ٱلَّذِینَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَأَهۡلِیهِمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۗ أَلَا ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡخُسۡرَانُ ٱلۡمُبِینُ﴾[الزمر: ۱۵]. بگو: «همانا خسارتمندان (حقیقی) کسانی هستند که جان و اهلشان را در قیامت از دست داده اند». هان! این است زیان و خسارت آشکار.
این بخش از آیه ﴿وَمَا کَانُواْ مُهۡتَدِینَ﴾اثبات گمراهی منافقان است، و اینکه انها چیزی از هدایت بدست نیاوردهاند، پس این است صفتهای زشت آنها.
سپس خداوند مَثل آنها را بیان کرده و میفرماید:
آیهی ۲۰-۱٧:
﴿مَثَلُهُمۡ کَمَثَلِ ٱلَّذِی ٱسۡتَوۡقَدَ نَارٗا فَلَمَّآ أَضَآءَتۡ مَا حَوۡلَهُۥ ذَهَبَ ٱللَّهُ بِنُورِهِمۡ وَتَرَکَهُمۡ فِی ظُلُمَٰتٖ لَّا یُبۡصِرُونَ١٧﴾«مثال آنها مانند مثال کسانی است که آتشی برافروختند و وقتی اطراف آنان را روشن کرد خداوند روشنایی آنها را ببرد و آنان را در انبوهی از تاریکی رها نمود، به گونهای که نبینند».
﴿صُمُّۢ بُکۡمٌ عُمۡیٞ فَهُمۡ لَا یَرۡجِعُونَ١٨﴾«کرانند و لالانند و کورانند پس آنها باز نمیگردند».
﴿أَوۡ کَصَیِّبٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ فِیهِ ظُلُمَٰتٞ وَرَعۡدٞ وَبَرۡقٞ یَجۡعَلُونَ أَصَٰبِعَهُمۡ فِیٓ ءَاذَانِهِم مِّنَ ٱلصَّوَٰعِقِ حَذَرَ ٱلۡمَوۡتِۚ وَٱللَّهُ مُحِیطُۢ بِٱلۡکَٰفِرِینَ١٩﴾«و یا همچون کسانیاند که به باران تندی گرفتار آمده باشند که از آسمان فرو ریزد و در آن، تاریکیها و رعد و برق باشد و از ترس صدای صاعقهها و مرگ انگشتان خود را در گوشهایشان نهند و خداوند کافران را احاطه نموده است».
﴿یَکَادُ ٱلۡبَرۡقُ یَخۡطَفُ أَبۡصَٰرَهُمۡۖ کُلَّمَآ أَضَآءَ لَهُم مَّشَوۡاْ فِیهِ وَإِذَآ أَظۡلَمَ عَلَیۡهِمۡ قَامُواْۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمۡعِهِمۡ وَأَبۡصَٰرِهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ٢٠﴾«چنان است که گویی برق آسمان میخواهد چشمانشان را برباید. هر وقت که روشن میدارد به پیش میروند و چون تاریک میشود، میایستند و اگر خدا میخواست گوشها و چشمهایشان را از بین میبرد. همانا خداوند بر هر چیز توانا است».
مثالی که با حال آنها مطابق است مثال کسی است که آتشی بیافروزد. یعنی در تاریکی شدیدی بوده و نیاز مبرمی به آتش دارد و آن را با کمک کس دیگری میافرزود، چرا که او ساز و برگ لازم را در اختیار ندارد، و هنگامی که آتش اطراف او را روشن گرداند و جایی را که در آن قرار گرفته است مشاهده کرد و اماکن امن و خطرهایی که او را تهدید میکند ملاحظه نمود، و از آن آتش بهره برد و چشمانش روشن گردید و گمان برد که آتش در اختیار اوست، در آن حالت خداوند نور و روشناییاش را از میان ببرد و خوشحالیاش از بین برود و در تاریکی شدید و آتش سوزان باقی بماند، نورافشانی آتش از بین برود و حرارت آن باقی بماند. او در انبوهی از تاریکیها قرار دارد، تاریکی شب و تاریکی ابرها و تاریکی باران و تاریکی حاصل از خاموش شدن آتش، پس حال چنین فردی چگونه خواهد بود؟ منافقان نیز چنین حالتی دارند، نور ایمان را از مومنان برگرفتند و خود دارای صفت ایمان نبودند. بنابر این به طور موقت از نور آنان استفاده کردند و بدین وسیله جان و مالشان در امان ماند و به نوعی امنیت در دنیا دست یازیدند. در چنین حالتی ناگهان مرگ بر آنها یورش برده و استفاده از این نور را از آنان سلب نمودهاند و اندوه و غم و عذاب فراوانی آنها را فرا میگرد، و تاریکی قبر و تاریکی کفر و تاریکی نفاق و تاریکی گناهان بر آنها چیره میشود، و به دنبال این همه تاریکی، آتش جهنم که بد جایگاهی است آنها را در فرا خواهد گرفت.
بنابراین خداوند متعال در مورد آنها میفرماید: ﴿صُمُّۢ﴾کر هستند و خوبیها را نمیشنود، ﴿بُکۡمٌ﴾لالند و نمیتوانند سخن نیک بر زبان آورند ﴿عُمۡیٞ﴾و در مقابل حق کور هستند.
﴿فَهُمۡ لَا یَرۡجِعُونَ﴾پس آنها باز نمیگردند، چون پس از اینکه حق را شناختند آن را رها کردند، و بهسوی آن بر نمیگردند. به خلاف کسی که حق را از روی نادانی و گمراهی رها کرده است زیرا او از روی ناآگاهی چنین کرده است و بازگشت او به حق نزدیکتر است.
سپس خداوند متعال میفرماید: ﴿أَوۡ کَصَیِّبٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ﴾یا مثل او مانند کسی است که گرفتار باران تندی شده است، ﴿فِیهِ ظُلُمَٰتٞ﴾که در آن انبوهی از تاریکیها وجود دارد، تاریکی شب و تاریکی ابرها و تاریکی باران.
﴿وَرَعۡدٞ﴾که صدایی است از ابر به گوش میرسد. ﴿وَبَرۡقٞ﴾برق نور درخشندهای است که از (اصطکاک) ابر (ها بر میخیرد) و مشاهده میشود. ﴿کُلَّمَآ أَضَآءَ لَهُم﴾هر وقت که برق در میان این تاریکیها راه آنها را روشن گرداند، ﴿مَّشَوۡاْ فِیهِ﴾به پیش میروند، ﴿وَإِذَآ أَظۡلَمَ عَلَیۡهِمۡ قَامُواْۚ﴾و چون تاریک شود میایستند.
پس حالت منافقین چنین است، هنگامی که قرآن و اوامر و نواهی و وعد و وعید آن را میشنوند انگشتان خود را در گوشهایشان فرو میبرند و از امر و نهی قران و وعد و وعید آن روی بر میتابند، زیرا هشدارهای قرآن آنها را میترساند و وعدههایش آنها را پریشان مینماید. پس آنها تا آنجا که ممکن باشد از آن روی گردانی میکنند و همانگونه فردی که در زیر رگبار باران گرفتار آمده و از صدای رعد و برق ناراحت میشود و آن را دوست ندارد و از بیم مرگ انگشتانش را در گوشهایش فرو میبرد، منافقان نیز صدای قرآن و وعدهها و هشدارهای آن را دوست ندارند.
البته ممکن است فردی که گرفتار رگبار باران و صاعقه و رعد و برق شده است نجات یابد، اما منافقان نجات پیدا نمیکنند، چرا که خداوند از هر سو آنها را احاطه نموده است. پس آنها نمیتوانند از دست خدا فرار کنند و او را ناتوان و درمانده سازند بلکه خداوند اعمال آنها را ثبت کرده و آنان را به سزای اعمالشان خواهد رساند. و از آنجا که به کری و لالی و کوری معنوی مبتلا هستند و راههای ایمان به روی آنها بسته شده است خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمۡعِهِمۡ وَأَبۡصَٰرِهِمۡ﴾و اگر خدا میخواست، چشمها و گوشهای آنان را از میان میبرد. در این آیه خداوند آنان را به وسیلهی برخی از عقوبتهای دنیوی مورد تهدید قرار میدهد تا برحذر باشند و از برخی از شرارتها و نفاق خویش دست بردارند. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ﴾همانا خداوند بر هر چیزی توانا است. پس هیچ چیزی او را ناتوان نمیکند. و قدرت الهی چنین است که هرگاه چیزی را بخواهد بدون اینکه کسی بتواند جلوی او را بگیرد یا او مخالفت کند آن را انجام میدهد این آیه و امثال آن نظرات «قدریه» را رد میکند که معتقدند کارهایشان در گستره قدرت الهی داخل نیست. زیرا کارهایشان در چارچوب این آیه قرار میگیرد که میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ﴾همان خداوند بر هرچیزی توانا است.
آیهی ۲۲-۲۱:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱعۡبُدُواْ رَبَّکُمُ ٱلَّذِی خَلَقَکُمۡ وَٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ٢١﴾«ای مردم! پروردگارتان را پرستش کنید که شما و کسانی را که پیش از شما بودهاند آفریده است، باشد که پرهیزگار شوید».
﴿ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ فِرَٰشٗا وَٱلسَّمَآءَ بِنَآءٗ وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ رِزۡقٗا لَّکُمۡۖ فَلَا تَجۡعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادٗا وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٢٢﴾. «پروردگارتان ذاتی است که زمین را برایتان گستراند و آسمان را سقفی قرار داد واز آسمان آبی فرو فرستاد و با آن انواع میوهها را بوجود آورد تا روزیتان باشد، پس برای خداوند همتایانی قرار ندهید در حالی که شما میدانید».
این دستوری عام و کلی برای همه مردم است و آن عبادت و پرستش خدا است که شامل انجام دادن دستورات او و پرهیز از منهیات وی و تصدیق آنچه که از آن خبر دادهاست، میباشد. بنابراین، خداوند آنها را به انجام کاری مامور نموده که آنان را برای آن آفریده است. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِیَعۡبُدُونِ٥٦﴾[الذاریات: ۵۶]. «و من جن و انسان را نیافریدم مگر برای اینکه مرا عبادت کنند».
سپس بر واجب بودن پرستش محض خویش استدلال نموده و میفرماید: پروردگارتان شما را از انواع نعمتها برخوردار نمود و شما را هستی بخشید، و همو کسانی را که پیش از شما بودهاند آفریده و نعمتهای ظاهری و باطنی را به شما ارزانی داشته و زمین را برایتان گسترانده است تا بر آن استقرار یابید و با ساختن خانه، کشاورزی و شخم زدن، رفتن از جایی به جایی و با دیگر اشکال از آن بهرهمند شوید. و آسمان را برای شما سقفی قرار داد و در آن منافعی مانند خورشید و ماه و ستارگان به ودیعه نهاد که بدان نیازمندید.
﴿وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ﴾«سماء» یعنی هر آنچه که بالای سر شما باشد، بنابر این مفسران گفتهاند: منظور از آسمان در اینجا ابرها هستند و خداوند از ابرها آب فرو فرستاده است. ﴿فَأَخۡرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ﴾و با آن انواع ثمرات مانند دانهها و میوه خرما و دیگر میوهها و کشتزارها و غیره را بیرون آورده است. ﴿رِزۡقٗا لَّکُمۡ﴾تا روزیتان باشد و زندگی به سر کنید و تفریح نمایید ﴿فَلَا تَجۡعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادٗا﴾پس، از میان آفریدگان همانند و همتایانی برای خداوند قرار ندهید به گونهای که آنها را مانند خدا پرستش کنید و همانگونه که خداوند را دوست دارید آنها را دوست بدارید، در صورتی که آنها نیز مانند شما آفریدگانی هستند که به آنها روزی دادهشده و کارهایشان از سوی خدا اداره میشود و به اندازه ذرهای در زمین و آسمان اختیاری ندارند، و فایده و ضرری به شما نمیرسانند. ﴿وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ﴾و شما میدانید که خداوند شریک و همانندی ندارد، نه در آفریدن و نه در روزی دادن و تدبیر امور، و نه در الوهیت و ربوبیت. پس با اینکه شما این را میدانید چگونه همراه با خداوند معبودهای دیگری را پرستش میکنید؟ این چیزی عجیب و بدترین نوع بیخردی است.
این آیه از عبادت غیر خدا نهی بعمل میآورد وبر وجوب عبادت و پرستش خدا و باطل بودن عبادت غیر او دلیل ارائه داده و به بیان توحید ربوبیت میپردازد که متضمن یگانگی او در آفریدن و روزی دادن و تدبیر امور است، پس چون همه اقرار میکنند که خداوند در این امور شریکی ندارد نیز باید اقرار کنند که خداوند در عبادت هم شریکی ندارد. و این روشنترین دلیل عقلی بر وحدانیت و یگانگی باری تعالی و باطل بودن شرک است.
﴿لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ﴾احتمال دارد به این معنی باشد که اگر شما تنها خداوند را پرستش کنید از عذاب و ناخشنودی او نجات خواهید یافت، زیرا شما اسباب دفع عذاب و ناخشنودی خداوند را فراهم کردهاید. و احتمال دارد معنی آیه چنین باشد: اگر خداوند را عبادت کنید از پرهیزگارانی خواهید شد که به پرهیزگاری موصوفند و هردو معنی درست است و هردو لازم و م لزوم یکدیگرند، زیرا هرکس که عبادت را به طور کامل انجام دهد از پرهیزگاران میشود وهرکس که از پرهیزگاران باشد از عذاب و ناخشنودی خداوند نجات خواهد یافت.
آیهی ۲۴-۲۳:
﴿وَإِن کُنتُمۡ فِی رَیۡبٖ مِّمَّا نَزَّلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّن مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ شُهَدَآءَکُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٢٣﴾. «و اگر در آنچه بر بندۀ خود نازل کردهایم شک دارید پس سورهای همانند آن بیاورید و گواهانتان را فرا بخوانید غیر از خدا اگر راستگو هستید».
﴿فَإِن لَّمۡ تَفۡعَلُواْ وَلَن تَفۡعَلُواْ فَٱتَّقُواْ ٱلنَّارَ ٱلَّتِی وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُۖ أُعِدَّتۡ لِلۡکَٰفِرِینَ٢٤﴾«و اگر چنین نکردید و هرگز نخواهید توانست چنین کنید پس بپرهیزید از آتشی افروزینۀ آن مردم و سنگ هستند و برای کافران آماده شده است».
این دلیلی عقلی است بر راستگو بودن پیامبر صودرست بودن آنچه که آورده است. ﴿وَإِن کُنتُمۡ﴾و شما ای مخالفان پیامبر که دعوت او را رد میکنید و گمان میبرید او دروغ میگوید! اگر در مورد آنچه ما بر بنده خود نازل کردهایم دچار شک و تردید هستید که حق است یا نه؟ بدانید که او نیز مانند شما انسان است و در میان شما بزرگ شده و از همان دوران کودکی او را میشناسید، او نه میتواند بنویسد و نه خواندن و نوشتن بلد است اکنون کتابی برای شما آورده و میگوید از جانب خدا است، اما شما میگویید این کتاب ساخته و پرداخته خود او است. پس اگر مانند آن بسازید و از کسانی که دستتان به آنها میرسد کمک بگیرید. این برای شما کار آسانی است به ویژه که اهل فصاحت و بیان هستید و دشمنیتان با پیامبر بس بزرگ است. پس اگر سورهای مانند آن آوردید، آن کتاب همانطور است که شما گمان میبرید، و اگر سورهای مانند آن نیاوردید و از انجام این کار در ماندید پس این دلیل روشن و آشکاری بر راستگو بودن او و راست بودن آنچه که آورده است، میباشد. و شما باید از او پیروی کنید و از آتشی که افروزینه آن انسان و سنگ است خود را دور بدارید.
این آتش مانند آتش دنیا نیست که با هیزم افروخته شود، این آتش برای کافران و منکران خدا و پیامبرانش آماده شده است. پس، از کفر ورزیدن به پیامبر که روشن شده است او پیامبر خدا است بپرهیزید. این آیه و امثال آن را آیه «تحدی» و «به مبارزه طلبیدن» مینامند، یعنی ناتوان کردن مخلوق از اینکه همانندی برای قرآن بیاورد و با آن مخالفت و مبارزه کند. خداوند متعال میفرماید: ﴿قُل لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن یَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا یَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ کَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِیرٗا٨٨﴾[الإسراء: ۸۸]. «ای پیامبر! بگو: اگر انسانها و جن جمع شوند که مانند این قرآن را بسازند، نمیتوانند همانند آن را بسازند گرچه بعضی پشیبان بعقضی دیگر باشند».
چگونه سخن مخلوق خاکی مانند سخن پروردگار جهانیان است؟ و چگونه موجود نیازمندی که از هر نظر ناقص است و کمبود دارد میتواند سخن بیاورد که مانند سخن ذات مقدس خدا کامل باشد، خدایی که دارای کمال مطلق است و از هر جهت بینیاز است؟ این نه ممکن است و نه در توان انسان میباشد، و هرکس که کمترین شناختی نسبت به انواع کلام و گفتارها داشته باشد و این قرآن را با گفتار بلیغان و فصیحان بسنجد، تفاوت آشکار آن و دیگر سخنها را به وضوح مشاهده خواهد کرد.
آیۀ: ﴿وَإِن کُنتُمۡ فِی رَیۡبٖ﴾بیانگر آن است کسی که در شک و حیرت بسر میبرد و هنوز حق را از گمراهی تشخیص نداده است، به شرطی که صادقانه در پی حق باشد و حق برایش روشن شود امید هدایتش میرود. اما انسان مخالف و کینه توزی که حق را میشناسد و آن را رها میکند راه بازگشتی ندارد، زیرا او حق را از روی عناد و لجاجت رها کرده است، نه به سبب جهل و نادانی، پس هیچ راه بازگشتی برای وی وجود ندارد.
و همچنین فردی که دچار شک و تردید است اما صادقانه در پی کشف حقایق نیست بلکه از حق رویگردان است و برای رسیدن به آن تلاش نمیکند، غالبا چنین کسی موفق به یافتن حق نمیشود.
نیز در این آیات، پروردگار أصفت عبودیت را برای رسول گرامی اسلام ذکر میکند، و این بیانگر آن است که بزرگترین صفت او انجام بندگی است، صفتی که هیچ فردی از گذشتگان و آیندگان در این امر به پای او نمیرسند. در مقام «اسراء» نیز خداوند او را به عبودیت توصیف نموده و میفرماید: ﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِیٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَیۡلٗا﴾[الإسراء: ۱]. «پاک و منزه است خداوندی که شب هنگام بندهاش را برد». و در مقام نازل کردن قرآن بر او میفرماید: ﴿تَبَارَکَ ٱلَّذِی نَزَّلَ ٱلۡفُرۡقَانَ عَلَىٰ عَبۡدِهِ﴾[الفرقان: ۱]. «بزرگوار و والا مقام است ذاتی که فرقانی را بر بندهاش نازل کرد». آیۀ: ﴿أُعِدَّتۡ لِلۡکَٰفِرِینَ﴾و آیات دیگری که در این باب موجود هستند، بیانگر صحت مذهب اهل سنت و جماعت میباشند که معتقدند بهشت و جهنم در حال حاضر موجود میباشند. برخلاف معتزله. نیز این آیات بیانگر آنند که یکتاپرستان برای همیشه در جهنم باقی نخواهند ماند گرچه مرتکب بعضی از گناهان کبیره شده باشند، زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿أُعِدَّتۡ لِلۡکَٰفِرِینَ﴾برای کافران آماده شده است، پس اگر گناهکاران یکتاپرست برای همیشه در آن باقی میماندند جهنم تنها برای کافران آماده نمیشد، برخلاف خوارج و معتزله که خلاف این مطلب را باور دارند. نیز این آیات بیانگر آنند که انسان به وسیله فراهم نمودن اسباب عذاب مستحق آن میگردد، و اسباب عذاب، کفر وعصیان است.
آیهی ۲۵:
﴿وَبَشِّرِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ کُلَّمَا رُزِقُواْ مِنۡهَا مِن ثَمَرَةٖ رِّزۡقٗا قَالُواْ هَٰذَا ٱلَّذِی رُزِقۡنَا مِن قَبۡلُۖ وَأُتُواْ بِهِۦ مُتَشَٰبِهٗاۖ وَلَهُمۡ فِیهَآ أَزۡوَٰجٞ مُّطَهَّرَةٞۖ وَهُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٢٥﴾«و مژده بده کسانی را که ایمان آوردند و اعمال نیکو انجام دادند که برای آنها باغهایی است که از زیر آن رودهایی روانند، هرگاه به آنها میوهای داده شود، گویند: این همان است که پیشتر به ما داده شد، و همانند آن برای آنها آورده شود، و برای آنها در بهشت زنانی پاکیزه است و آنها در آن برای همیشه خواهند ماند».
وقتی سزای کافران را بیان کرد به بیان پاداش مومنان و کسانی پرداخت که اعمال و کردار شایسته انجام میدهند، زیرا شیوه الهی در کتابش چنین است، و در کنار تشویق، بیم میدهد تا بنده در حالت خوف و رجا بسر ببرد. بنابر این میفرماید: ﴿وَبَشِّرِ﴾ای پیامبر! و ای کسی که در جای پیامبر قرار داری! مژده بده ﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ﴾کسانی را که از صمیم قلب ایمان آوردهاند، ﴿وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾و با اعضا و جوارح خود کردار نیکو انجام داده و صداقت ایمانشان را با اعمال نیک خود به اثبات رساندهاند.
اعمال و کردار از آن جهت به «صالح» توصیف نموده که با آن احوال بنده و امور دین و دنیایش اصلاح میشود و به وسیله اعمال صالح، فساد وتباهی از او دور شده و در زمره صالحان قرار میگیرد، صالحانی که برای همنشینی با خداوند در بهشت صلاحیت و شایستگی دارند پس ای پیامبر! آنها را مژده بده ﴿أَنَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ﴾باغهایی برای آنان است که درختان عجیب و میوههای دلپذیر و سایههای طولانی و شاخه و بوتههای متنوعی را در بر دارد، بهشتی که هرکس به آن وارد شود به راحتی در آن بسر میبرد و متنعم میگردد.
﴿تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ﴾رودهای آب و شیر و عسل و شراب در زیر درختان آن روان است و اهل بهشت آن را هرگونه که بخواهند به هر سو که بخواهند جاری میگردانند، و وسیله آن درختان و باغهای بهشتی آبیاری شده و میوههای گوناگونی میدهند. ﴿کُلَّمَا رُزِقُواْ مِنۡهَا مِن ثَمَرَةٖ رِّزۡقٗا قَالُواْ هَٰذَا ٱلَّذِی رُزِقۡنَا مِن قَبۡلُ﴾میوههای بهشتی همه در زیبایی و طعم همسانند و در میان آن میوه مخصوصی وجود ندارد، و اهل بهشت همواره در ناز و نعمت بسر میبرند. پس آنها همواره با خوردن آن میوهها لذت میبرند. ﴿وَأُتُواْ بِهِۦ مُتَشَٰبِهٗا﴾عدهای میگویند میوههای بهشت تشابه اسمی دارند اما در مزّه با یکدیگر فرق میکنند. گروهی نیز میگویند در رنگ با یکدیگر متشابه هستند اما در اسم فرق میکنند. برخی نیز در این باورندکه در زیبایی و لذت تشابه دارند شاید این بهترین قول باشد.
به دنیال ذکر مسکن و غذا و نوشیدنی و میوههای اهل بهشت، از همسران آنها نیز سخن به میان آورد، و آنها را در یک تعریف مختصر و کامل چنین توصیف نمود: ﴿وَلَهُمۡ فِیهَآ أَزۡوَٰجٞ مُّطَهَّرَةٞ﴾نگفت از فلان عیب پاکند، تا شامل انواع پاکیها گردد. پس آنان در اخلاق و اندام وزبان هیچ عیبی ندارند، چشمهایشان پاک است و اخلاقشان نیکو است، آنها دوشیزه گانی هستند که با اخلاق زیبا و همسرداری زیبا و ادب در کردار و گفتار، و پاک بودن از حیض و نفاس و منی و ادرار و مدفوع و آب بینی و بوی دهان و بوی بد، برای همسرانشان دوست داشتنی میباشند و نیز در اندام و جسم خود کمال زیبایی را دارند و در آنها عیبی وجود ندارد و اخلاقشان نیز بسیار نیکو است. آنها همسرانی خوب و زیبا هستند، خوش زبان و خوش سخناند و چشمها و نگاهشان فقط بر شوهرانشان دوخته شده است، و زبانشان را از هر سخن زشتی منع مینمایند.
پس در این آیه کریمه از مژده دهنده و مژده داده شونده و چیزی که بدان مژده داده شده و نیز از اسباب و عوامل رسیدن به این خبر و نیکی سخن به میان آمده است. مژده دهنده همانا پیامبر صو جانشینان و وارثان آن حضرت هستند. مژده داده شدگان نیز مومنانی هستند که کردار نیکو انجام میدهند، و آنچه بدان مژده داده شدهاند باغهایی است که توصیف آن گذشت، و سببی که انسان را به این فلاح و نجاح میرساند ایمان و عمل صالح است. پس برای رسیدن به این مژده جز متصف بودن به «ایمان» و «عمل صالح» راهی وجود ندارد، و این بزرگترین مژدهای است که برترین انسان و مخلوق آن را دادهاست، مژدهی بزرگی که با فراهم آورده شدن اسباب و مقدمات (از سوی انسان) شامل حال او میشود.
نیز در این آیه اشاره شده است که تشویق کردن مومنان برای انجام دادن اعمال صالح و بیان پاداش و ثمرات آن مستحب است، زیرا انجام اعمال با این تشویقها آسانتر میشود. و بزرگترین مژده برای انسان توفیق یافتن او برای ایمان آوردن و انجام عمل صالح است. پس این نخستین مژده و اساس هر مژدهای است. دومین مژده نیز مژدهای است که مومنان به هنگام مرگ دریافت میدارند و به دنبال آن به نعمت پایدار و جاودان خواهند رسید. از خداوند متعال میطلبیم که ما را نیز با آنان محشور بگرداند.
آیهی ۲٧-۲۶:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَسۡتَحۡیِۦٓ أَن یَضۡرِبَ مَثَلٗا مَّا بَعُوضَةٗ فَمَا فَوۡقَهَاۚ فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ فَیَعۡلَمُونَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّهِمۡۖ وَأَمَّا ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فَیَقُولُونَ مَاذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلٗاۘ یُضِلُّ بِهِۦ کَثِیرٗا وَیَهۡدِی بِهِۦ کَثِیرٗاۚ وَمَا یُضِلُّ بِهِۦٓ إِلَّا ٱلۡفَٰسِقِینَ٢٦﴾«همانا خداوند شرم ندارد از اینکه به پشهای یا کوچکتر از آن مثال بزند، کسانی که ایمان آوردهاند میدانند که آن حق است و از جانب پروردگارشان است. و اما کسانی که کفر ورزیدهاند میگویند: خداوند از این مثال چه قصدی داشته است؟، (خدا) با آن بسیاری را گمراه کرده و با آن بسیاری را هدایت مینماید و جز فاسقان را با آن گمراه نمیکند».
﴿ٱلَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهۡدَ ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مِیثَٰقِهِۦ وَیَقۡطَعُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن یُوصَلَ وَیُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ٢٧﴾«آن کسانی که عهد خداوند را بعد از بستن آن میشکنند و آنچه را خداوند دستور به وصل کردن آن داده است قطع کرده و در زمین فساد میکنند، اینها زیان کارانند».
خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَسۡتَحۡیِۦٓ أَن یَضۡرِبَ مَثَلٗا﴾همانا خداوند از آوردن هر مثالی که باشد شرم نمیکند. ﴿بَعُوضَةٗ فَمَا فَوۡقَهَا﴾پشهای یا کوچکتر از آن، چون مثالها مشتمل بر حکمت بوده و روشنی بخش حق هستند و خداوند از تبیین حق شرم ندارد. انگار این، پاسخ به کسی است که مثال زدن به چیزهایی حقیر را زشت میداند و به خاطر این کار بر خداوند اعتراض میکند. اما این جای اعتراض نیست، بلکه خداوند اینگونه بندگانش را میآموزد و آنها را مشمول رحمت و عنایت خود قرار میدهد، پس لازم است اوامرش پذیرفته شده و شکر او به جا آورده شود. بنابر این میفرماید: ﴿فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ فَیَعۡلَمُونَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّهِمۡۖ﴾پس کسانی که ایمان آوردهاند، آن را درک کرد و با دیده تامل و اندیشه بدان مینگرند، بنابر این اگر محتوای آنرا بهطور مشروح و مفصل بدانند علم و ایمانشان افزوده میگردد. و اگر از آن نیز سر در نیاورند، میدانند که آن حق است و مضمون و محتوایش نیز حق میباشد، هرچند که حق برای آنان در آن مثال پوشیده باشد، چون آنها میدانند که خداوند بیهوده آن مثال را نزده است بلکه به خاطر حکمت بالغ خویش آن را ذکر کرده است.
﴿وَأَمَّا ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فَیَقُولُونَ مَاذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلٗا﴾و اما کسانی که کفر ورزیدهاند اعتراض نموده و حیران میشوند، بنابر این بر کفر خود میافزایند، همانطور که ایمان مومنان افزوده میگردد. بنابراین، فرمود: ﴿یُضِلُّ بِهِۦ کَثِیرٗا وَیَهۡدِی بِهِۦ کَثِیرٗاۚ﴾پس این است حال مومنان و کافران به هنگام نازل شدن آیات قرآن، خداوند متعال میفرماید: ﴿وَإِذَا مَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ فَمِنۡهُم مَّن یَقُولُ أَیُّکُمۡ زَادَتۡهُ هَٰذِهِۦٓ إِیمَٰنٗاۚ فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ فَزَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنٗا وَهُمۡ یَسۡتَبۡشِرُونَ١٢٤ وَأَمَّا ٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَتۡهُمۡ رِجۡسًا إِلَىٰ رِجۡسِهِمۡ وَمَاتُواْ وَهُمۡ کَٰفِرُونَ١٢٥﴾[التوبة: ۱۲۴-۱۲۵]. «و هنگامی که سورهای نازل شود دستهای از آنها میگویند: این سوره ایمان کدام یک از شما را افزوده است؟ اما کسانی که ایمان آوردهاند ایمانشان افزوده میگردد و آنها خوشحال میشوند، و اما کسانی که در دلهایشان بیماری هست، پلیدی به پلیدی گذشتهشان افزوده میشود و میمیرند در حالی که کافرند. پس هیچ نعمتی بزرگتر از نزول آیات قرآن نیست. اما با این وجود، آیات قرآن برای گروهی سبب سختی و حیرت و گمراهی و افزایش بدیهایشان میشود و برای گروهی سبب بخشش و رحمت و افزوده شدن خوبیهای آنان میگردد. پس پاک است خداوندی که بندگانش را گوناگون آفریده و تنها او است که هدایت میکند و گمراه میسازد».
سپس خداوند حکمت و عدل خویش را در گمراه کردن کسانی که گمراه میشوند بیان کرده و میفرماید: ﴿وَمَا یُضِلُّ بِهِۦٓ إِلَّا ٱلۡفَٰسِقِینَ﴾و جز فاسقان با آن گمراه نمیشود، یعنی کسانی که از طاعت خداوندی بیرون رفته و با پیامبران خدا عناد و مخالفت میورزند و «فسق» تبدیل به صفت آنها گردیده، و نمیخواهند آن را عوض کنند. پس حکمت الهی اقتضا مینماید تا آنها را گمراه سازد، زیرا شایسته هدایت نیستند، همانطور که فضل و حکمت او اقتضا نموده است تا کسانی را که به ایمان متصف هستند و با کردارهای نیکو خود را آراستهاند هدایت نماید.
فسق بر دو نوع است: یک نوع انسان را از دین و دایره ایمان خارج میکند، مانند فسقی که در این آیه و امثال آن ذکر شده است. نوع دوم فسقی است که انسان را از ایمان بیرون نمیکند همانطور که در فرموده الهی آمده است: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِن جَآءَکُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإٖ فَتَبَیَّنُوٓاْ﴾[الحجرات: ۶]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر فاسقی پیش شما خبری آورد تحقیق نمایید».
سپس فاسقان را توصیف کرده و میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهۡدَ ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مِیثَٰقِهِ﴾و این آیه شامل پیمانهایی است که بین آنان و خدا، و نیز پیمانی است که بین آنها و مردم منعقد شده است، پیمانهای است که بین آنها و مردم منعقد شده است، پیمانهای مستحکم و موکدی منعقد شده است، پیمانهای مستحکم و موکدی که با خدا خلق خدا منعقد مینمایند اما بیمبالات از کنار آنها میگذرند، آنها را نقض نموده و دستورات خداوند را ترک کرده و منهیاتش را مرتکب شده و پیمانهایی را که با مردم بستهاند نقض میکنند.
﴿وَیَقۡطَعُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن یُوصَلَ﴾و آنچه را خداوند دستور داده است از هم گسیخته نشود، میگسلند. و این شامل چیزهایی زیادی میشود. خداوند به ما دستور داده است که به وسیله ایمان و بندگی رابطه خود را با او مستحکم سازیم، و تکریم وی و انجام دستورات و فرامیشن، رابطه خویش را با ایشان نیز مستحکم نماییم. و خداوند به ما دستور داده است با بجا آوردن حقوق پدر و مادر و خویشاوندان و یاران و سایر مردم پیونده خود را با آنان محکم نگه داریم.
مومنان این وظایف را عملی نموده و آنرا به طور کمل انجام میدهند، و اما فاسقان آن را از هم گسیخته و پست سر انداختند و به فسق و فجور روی آورده و و روابط خویشاوندی را قطع نموده و مرتکب گناه میشوند. و این از مصادیق فساد و تباهی در زمین است.
پس ﴿أُوْلَٰٓئِکَ﴾کسانی که این طور باشند، ﴿هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ﴾در دنیا و آخرت زیان دیدگانند. منحصرا آنها را زیانمند معرفی کرده است چون زیان آنها در هر حال عام و کلّی است، و آنها هیچ نوعی سودی نمیبرند، زیرا شرط پذیرفته شدن هر عمل صالحی داشتن ایمان است. پس هرکس ایمان نداشته باشد عملش پذیرفته شدن هر عمل صالحی داشتن ایمان است. پس هرکس ایمان نداشته باشد عملش پذیرفته نمیشود، و انگار عملی ندارد. و این زیان، زیان کفر است. و اما زیانی که گاهی اوقات در قالب کافر شدن، و گاهی اوقات در قالب دچار گناه و معصیت گشتن، و گاهی اوقات به صورت کوتاهی نمودن در انجام یک امر مستحب نمود پیدا میکند و در فرموده الهی بیان شده است: ﴿إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِی خُسۡرٍ٢﴾[العصر: ۲]. چنین خسران و زیانی عام است و شامل هر مخلوقی میباشد، به جز کسی که ایمان داشته و عمل صالح انجام دهد و دیگران را به حق و صبر و شکیبایی توصیه نماید. و زیان حقیقی همانا از دست دادن عمل صالحی است که بنده حقیقی درصدد بدست آوردن آن است.
آیهی ۲۸:
﴿کَیۡفَ تَکۡفُرُونَ بِٱللَّهِ وَکُنتُمۡ أَمۡوَٰتٗا فَأَحۡیَٰکُمۡۖ ثُمَّ یُمِیتُکُمۡ ثُمَّ یُحۡیِیکُمۡ ثُمَّ إِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ٢٨﴾[البقرة: ۲۸].«چگونه به خداوند کفر میورزید در حالی که شما مرده بودید و شما را زنده گرداند، سپس شما را میمیراند (و) باز شما را زنده میکند و سپس بهسوی او برگردانده میشوید»؟!.
این استفهام به معنی تعجب و توبیخ و انکار است. یعنی چگونه شما به خداوند کفر میورزید، خداوندی که شما را از عدم آفرید و از انواع نعمتها برخوردارتان کرد، سپس به هنگام پایان یافتن اجلتان شما را میمیراند و در قبر مجازاتتان میکند، آنگاه در روز رستاخیز و حشر شما را زنده میگرداند سپس بهسوی او بازگردانده میشوید و جزای کامل را به شما میدهد؟! بنابر این شما در حیطه تصرف و تدبیر و احسان و اوامر او قرار دارید و سپس شما را به مجازات اعمالتان خواهد رساند. پس آیا شایسته است که به او کفر ورزید؟! و آیا این جز جهل و بیخردی چیز دیگری است؟ بلکه شایسته است از او بترسید و شکر او را به جا آورید و به او ایمان داشته باشید و از عذابش بترسید و به پاداشش امیدوار باشید.
آیهی ۲٩:
﴿هُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ فَسَوَّىٰهُنَّ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖۚ وَهُوَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ٢٩﴾[البقرة: ۲٩]. «او خداوند ذاتی است که تمامی آنچه در زمین وجود دارد برایتان آفرید، سپس قصد آفرینش آسمانها را نمود و آن را هفت آسمان آفرید و او به هر چیزی دانا است».
﴿هُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا﴾از آنجا که خدا نسبت به شما مهربان است همه آنچه را که در زمین است برایتان آفرید تا از آن بهرهمند شوید و از آن پند بگیرید. و این دلیلی است بر این که اصل در اشیاء مباح و پاک بودن آنها است، چون در این آیه به عنوان سنت و احسان خدا از آنها نام برده شده است. و نیز چیزهایی ناپاک خارج میشوند زیرا حرمت آنها از مفهوم آیه و بیان مقصد آن فهمیده میشود. نیز از این آیه میفهمیم که خداوند تمامی اشیاء را بخاطر استفاده ما آفریده است، پس هر چیزی که ضرر داشته باشد از این اصل کلی خارج است. و از کمال نعمت خداوند این است که به خاطر پاک بودن ما، ما را از چیزهای زشت و بدباز داشته است. ﴿ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ فَسَوَّىٰهُنَّ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖۚ وَهُوَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ﴾﴿ٱسۡتَوَىٰٓ﴾در قرآن به سه معنی بکار رفته است، گاهی متعدی است اما نه به وسیله حرف جر، پس آنگاه به معنی کمال خواهد بود، همانگونه که در قول خداوند در مورد موسی آمده است: ﴿وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُۥ وَٱسۡتَوَىٰٓ﴾[القصص: ۱۴]. «و هنگامی که به حالت رشد و کمال خویش رسید»، و گاهی به معنی بلندی و ارتفاع است و آن زمانی است که به وسیله «علی» متعدی شود، مانند: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ٥﴾[طه: ۵]. «خداوند بر عرش بلند و مرتفع گردید»، ﴿لِتَسۡتَوُۥاْ عَلَىٰ ظُهُورِهِ﴾[الزخرف: ۱۳]. «تا بر پشت آن مرتفع شوید». و گاهی به معنی «قصد» میآید و آن زمانی است که به وسیله «الی» متعدی شود. همانگونه که در آیه: ﴿ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ﴾آمده است. یعنی خداوند وقتی زمین را آفرید قصد آفرینش آسمانها را نمود و آن را هفت آسمان آفرید و محکم گرداند ﴿وَهُوَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ﴾و او به هر چیزی دانا است. ﴿یَعۡلَمُ مَا یَلِجُ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا یَخۡرُجُ مِنۡهَا وَمَا یَنزِلُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ وَمَا یَعۡرُجُ فِیهَا﴾[الحدید: ۴]. «پس او به آنچه در زمین فرو میرود و به آنچه که از زمین بیرون میآید و به آنچه که از آسمان پایین میآید و یا به آن بالا میرود، دانا میباشد».
﴿یَعۡلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعۡلِنُونَ﴾[النحل: ۱٩]. «میداند آنچه را پنهان میکنید و آنچه را که آشکار مینمایید، و به اسرار و نهانها آگاه است». خداوند در بسیاری جاها بین آفرینش مخلوقات و اثبات علم خود مقارنه ایجاد میکند، همانگونه که در این آیه آمده است:
﴿أَلَا یَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِیفُ ٱلۡخَبِیرُ١٤﴾[الملک: ۱۴]. «آیا کسی که آفریده است نمیداند در حالی که او باریک بین آگاه است؟». زیرا آفرینش مخلوقات از جانب خدا روشنترین دلیل بر عدم و حکمت و قدرت او میباشد.
آیهی ۳۴-۳۰:
﴿وَإِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٞ فِی ٱلۡأَرۡضِ خَلِیفَةٗۖ قَالُوٓاْ أَتَجۡعَلُ فِیهَا مَن یُفۡسِدُ فِیهَا وَیَسۡفِکُ ٱلدِّمَآءَ وَنَحۡنُ نُسَبِّحُ بِحَمۡدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَۖ قَالَ إِنِّیٓ أَعۡلَمُ مَا لَا تَعۡلَمُونَ٣٠﴾[البقرة: ۳۰].«و به یادآر آنگاه که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من در زمین جانشینی میگمارم، (فرشتگان) گفتند: آیا در آن کسی را میگماری که در آن فساد میکند و خونها را میریزد، در حالی که ما ستایش و پاکی تو را بیان میداریم؟! گفت: من چیزهایی میدانم که شما نمیدانید».
﴿وَعَلَّمَ ءَادَمَ ٱلۡأَسۡمَآءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمۡ عَلَى ٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ فَقَالَ أَنۢبُِٔونِی بِأَسۡمَآءِ هَٰٓؤُلَآءِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٣١﴾[البقرة: ۳۱].«و همه اشیاء را به آدم آموخت سپس آن را بر فرشتگان عرضه داشت و فرمود: مرا از نامهای این چیزها خبر دهید اگر راستگو هستید».
﴿قَالُواْ سُبۡحَٰنَکَ لَا عِلۡمَ لَنَآ إِلَّا مَا عَلَّمۡتَنَآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَلِیمُ ٱلۡحَکِیمُ٣٢﴾[البقرة: ۳۲]. «فرشتگان گفتند: منزهی تو، ما نمیدانیم جز آنچه به ما آموختهای، همانا تو دانا و حکیمی».
﴿قَالَ یَٰٓـَٔادَمُ أَنۢبِئۡهُم بِأَسۡمَآئِهِمۡۖ فَلَمَّآ أَنۢبَأَهُم بِأَسۡمَآئِهِمۡ قَالَ أَلَمۡ أَقُل لَّکُمۡ إِنِّیٓ أَعۡلَمُ غَیۡبَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَأَعۡلَمُ مَا تُبۡدُونَ وَمَا کُنتُمۡ تَکۡتُمُونَ٣٣﴾[البقرة: ۳۳].«خداوند فرمود: ای آدم! آنها را از نامهای این چیزها خبر ده. و چون آن نامهای اشیاء را برای آنان برشمرد، خداوند فرمود: آیا به شما نگفتم که من غیب آسمانها و زمین را میدانم و آنچه را آشکار میسازید و آنچه را پنهان میدارید، میدانم؟».
﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ أَبَىٰ وَٱسۡتَکۡبَرَ وَکَانَ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ٣٤﴾[البقرة: ۳۴]. «و به یادآر آنگاه که به فرشتگاه گفتیم: برای آدم سجده کنید، پس همه فرشتگان سجده کردند به جز ابلیس که سر باز زد و تکبر ورزید و از کافران شد».
﴿وَإِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٞ فِی ٱلۡأَرۡضِ خَلِیفَةٗ﴾این بیان فضیلت و بزرگواری آدم ÷«ابوالبشر» است. خداوند متعال وقتی که خواست او را بیافریند، ملائکه را از این کار آگاه کرد و به آنان گفت: میخواهم او را از زمین جانشین قرار دهم. فرشتگان گفتند: ﴿أَتَجۡعَلُ فِیهَا مَن یُفۡسِدُ فِیهَا﴾آیا در زمین کسی را قرار میدهی که با ارتکاب گناه و معاصی زمین را به تباهی میکشد و در آن فساد میکند؟! ﴿وَیَسۡفِکُ ٱلدِّمَآءَ﴾و خونها را میریزد. این ذکر خاص بعد از عام است، و منظور بیان شدت فساد قتل است. آنها گمان میکردند کسی که در زمین به عنوان جانشین قرار داده میشود به زودی این کارها از او سر میزند، پس خداوند را از این کارها پاک دانستند و او را تعظیم نموده و به او خبر دادند که آنها عبادت وی را به دور از هرگونه فساد انجام میدهند. بنابر این فرمودند: ﴿وَنَحۡنُ نُسَبِّحُ بِحَمۡدِکَ﴾حال آنکه ما آن چنانکه شایسته مقام کبریای شماست، تسبیح و تنزیه شما را به جای میآوریم و شما را از آنجه که شایستهات نیست مبرّا میدانیم.
﴿وَنُقَدِّسُ لَکَ﴾احتمال دارد که معنیاش اینگونه باشد: ما تورا پاک میدانیم و پاکیت را بیان میکنیم. در این صورت «لام» مفید تخصیص و اخلاص است. و احتمال دارد معنیاش اینگونه باشد: ما وجود خود را برایت پاکیزه میداریم. یعنی آن را با اخلاق زیبا از قبیل محبت و ترس و تعظیم پاکیزه میکنیم و از اخلاق زشت پاک میداریم.
خداوند متعال به فرشتگان گفت: ﴿إِنِّیٓ أَعۡلَمُ﴾من در مورد این جانشین حقایقی را میدانم، ﴿مَا لَا تَعۡلَمُونَ﴾که شما نمیدانید. زیرا سخنتان بر مبنای گمان است، و من امور ظاهر و باطن را میدانم، و میدانم که خیر و خوبی حاصل از آفرینش این جانشین به مراتب از بدی و شری که در آن است، بیشتر میباشد.
علاوه بر این خداوند خواسته است تا از نسل این انسان پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان را برگزیند و نشانههای خود را برای خلق اظهار نماید، و بندگی و عبودیت وی از قبیل جهاد و غیره انجام شود، که بدون آفریدن چنین جانشینی این عبودیت انجام نمیگیرد. نیز تا غریزههای خوب و بدی که در نهاد مکلفان قرار داده شده است به وسیلهی امتحان نمود نشان روشن شود، و دشمن و دوست خدا، و حزب او از مخالفانش مشخص گردد. و تا بدیی که در نهاد ابلیس نهفته است هویدا شود.
آنچه که ذکر گردید حکمتهای بزرگی است که در آفرینش این جانشین مدّنظر قرار گرفته است، حکمتهایی که تنها برخی از آنها برای بهانه قرار گرفتن «خلقت خلیقه» کافی است.
و چون سخن فرشتگان †بیانگر آن بود آنها از جانشینی که خداوند زمین قرار میدهد، بهتراند، خداوند خواسته برتری آدم را برای آنها بیان کند تا فضیلت را و کمال حکمت و علم الهی را بدانند. بنابر این فرمود: ﴿وَعَلَّمَ ءَادَمَ ٱلۡأَسۡمَآءَ کُلَّهَا﴾و نام همه اشیاء را به آدم آموخت. پس خداوند اسم و مسمّی، و کلمات و معانی آنها را به او آموخت، حتی به او آموخت که کاسه کوچک و بزرگ چه نامیده میشود. ﴿ثُمَّ عَرَضَهُمۡ﴾سپس این چیزها را عرضه داشت، ﴿عَلَى ٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ﴾بر ملائکه، تا آنها را امتحان کند که آیا آن را میدانند یا نه؟ ﴿فَقَالَ أَنۢبُِٔونِی بِأَسۡمَآءِ هَٰٓؤُلَآءِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ﴾پس وقتی شما گمان میبرید که از این جانشین برتر هستید، مرا از نامهای این چیزها خبر دهید اگر راستگو هستید.
﴿قَالُواْ سُبۡحَٰنَکَ﴾گفتند: پاکی خدایا، و تو را پاک میدانیم و اعتراضی نداریم و با دستور تو مخالفت نمیورزیم، ﴿لَا عِلۡمَ لَنَآ﴾هیچ چیزی نمیدانیم،﴿إِلَّا مَا عَلَّمۡتَنَآ﴾جز انچه از فضل خویش به ما آموختهای، ﴿إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَلِیمُ ٱلۡحَکِیمُ﴾همانا تو دانا و حکیمی. «علیم» کسی است که عملش همه چیز را فرا گرفته است، بنابر این به اندازه ذرهای در آسمانها و زمین و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن از او پنهان نمیشود. «حکیم» کسی است که دارای حکمت کامل است و هیچ مخلوق و ماموری از دایره حکمت او بیرون نیست، پس خدا هیچ چیزی را بدون حکمت نیافریده است، و به هیچ چیزی وجود دارد. «حکمت» یعنی گذاشتن هر چیز در محل مناسب آن. پس فرشتگان به علم و حکمت خداوند و به قصور خود اقرار و اعتراف کردند و به فضل خداوند، و اینکه به آنها چیزهایی آموخته است که نمیدانند اعتراف نمودند.
در این هنگام خداوند فرمود: ﴿یَٰٓـَٔادَمُ أَنۢبِئۡهُم بِأَسۡمَآئِهِمۡ﴾ای آدم! فرشتگان را از نام چیزهایی خبر ده که بر آنان عرضه داشتم و نتوانستند نام آنها را بگویند.
﴿فَلَمَّآ أَنۢبَأَهُم بِأَسۡمَآئِهِمۡ﴾پس وقتی آنها را از نام اشیاء آگاه کرد، فضیلت آدم بر آنها و حکمت خداوند و علم الهی در جانشین قرار دادن وی برای آنان روشن گردید، ﴿قَالَ أَلَمۡ أَقُل لَّکُمۡ إِنِّیٓ أَعۡلَمُ غَیۡبَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾خداوند فرمود: آیا به شما نگفتم که من غیب آسمانها و زمین را میدانم. غیب چیزی است که از ما پوشیده، و ما آن را مشاهده نکردهایم. پس وقتی خداوند عالم به غیب است و غیب را میداند، مشهود و حاضر را به طریق اولی میداند. ﴿وَأَعۡلَمُ مَا تُبۡدُونَ﴾و آنچه را آشکار میکنید، میدانم، ﴿وَمَا کُنتُمۡ تَکۡتُمُون﴾و نیز آنچه را که پنهان میکردید.
سپس خداوند متعال فرشتگان را دستور داد تا به منظور احترام و بزرگداشت آدم و انجام همه فرشتگان دستور خداوند را اجرا کردند و بلافاصله همه به سجده رفتند، ﴿إِلَّآ إِبۡلِیسَ﴾به جز شیطان که از سجده کردن امتناع ورزید و خود را از آدم و از دستور الهی بزرگتر و برتر دانست و تکبر ورزید و گفت: ﴿ءَأَسۡجُدُ لِمَنۡ خَلَقۡتَ طِینٗا﴾[الإسراء: ۶۱]. «آیا برای کسی سجده ببرم که او را از گل و خاک آفریدهای»؟! تکبر او نتیجه کفری بود که در وجودش قرار داشت، پس در این هنگام دشمنی او با خدا و آدم، و کفر و تکبر ورزیدنش روشن گردید.
نکته جالبی که از این آیات مستفاد میگردد ثابت شدن کلام برای خداوند است، و اینکه او همواره و همیشه متکلم بوده و هر چه بخواهد میگوید، و اینکه او دانا و با حکمت است.
نیز از این آیات در مییابیم مستفاد میگردد ثابت شدن کلام برای خداوند است، و اینکه او همواره و همیشه متکلم بوده و هرچه بخواهد میگوید، و اینکه او دانا و با حکمت است.
نیز از این آیات در مییابیم که هرچند بنده حکمت خداوند را در مورد بعضی از مخلوقات و در مورد بعضی از دستورات درک نکند، بر او لازم است که بپذیرد و سر تسلیم فرود آورد، و عقل خود را زیر سوال ببرد، و به حکمت خداوندی اقرار نماید. در این آیات عنایت خداوند به فرشتگان و یاد دادن چیزهایی که نمیدانستند، و آگاه کردنشان از اموری که آن را نمیدانستند، ثابت میشود.
نیز در این آیاتی از چند جهت فضیلت علم ثابت میگردد:
۱- خداوند در مقابل پرستشهایی که فرشتگان مطرح کردند، خویشتن را به علم و دانش ستود.
۲- خداوند برتری آدم بر فرشتگان را در علم وی دانست و بیان نمود که علم بهترین صفت و ویژگی بنده است.
۳- خداوند به فرشتگان دستور داد تا به منظور تکریم آدم سجده کنند، چرا که فضل و علم او روشن و نمایان بود.
۴- چنانچه آدمی کسی را با طرح پرسشهایی مورد امتحان قرار دهد، و سوالاتی را از روی بعمل آورد و او از پاسخ دادن به آن عاجز و ناتوان بماند، سپس سوالکننده از سرفضل و بزرگواری جواب آن سوالات را به او بگوید، این بهتر و کاملتر است از اینکه همان ابتدا پاسخ سوالات را به او امر بگوید.
۵- عبرت گرفتن از حال و وضع پدر انس و جن و بیان فضیلت آدم و برتری او بر جن و دشمنی ابلیس با او، و دیگر پند و آموختنیهایی که از این آیه فهمیده میشود.
آیهی ۳۶-۳۵:
﴿وَقُلۡنَا یَٰٓـَٔادَمُ ٱسۡکُنۡ أَنتَ وَزَوۡجُکَ ٱلۡجَنَّةَ وَکُلَا مِنۡهَا رَغَدًا حَیۡثُ شِئۡتُمَا وَلَا تَقۡرَبَا هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ٣٥﴾[البقرة: ۳۵].«و به آدم گفتیم: تو و همسرت در بهشت سکونت گیر(ید)، واز نعمتهای فراوان آن هر طور که میخواهید بخورید، اما به این درخت نزدیک نشوید، چه از ستمگران خواهید شد».
﴿فَأَزَلَّهُمَا ٱلشَّیۡطَٰنُ عَنۡهَا فَأَخۡرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِۖ وَقُلۡنَا ٱهۡبِطُواْ بَعۡضُکُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوّٞۖ وَلَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُسۡتَقَرّٞ وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِینٖ٣٦﴾[البقرة: ۳۶].«پس شیطان موجب لغزش آنها گردید و از آنچه در آن بودند آنها را بیرون کرد، و ما به آنها گفتیم: فرود آیید، بعضی از شما دشمن بعضی دیگر خواهید برد، و برای مدتی برایتان در زمین مسکن و قرارگاه و کالایی خواهد بود که از آن بهرهمند میشوید».
وقتی خداوند آدم را آفرید و او را برتری داد، نعمت خود را به طور کامل به وی عطا کرد و همسرش را نیز از وی آفرید تا در کنارش آرامش یابد و به او انس بگیرد، و آنها را دستور داد تا در بهشت سک ونت گزینند. ﴿رَغَدًا حَیۡثُ شِئۡتُمَا﴾یعنی از انواع میوهها و خوش و فراوان در آن بخورید و خداوند متعال به ایشان فرمود: ﴿إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعۡرَىٰ١١٨ وَأَنَّکَ لَا تَظۡمَؤُاْ فِیهَا وَلَا تَضۡحَىٰ١١٩﴾[طه: ۱۱۸-۱۱٩]. «و برای توست که در بهشت گرسنه و برهنه نباشی و همانا تو تشنگی و گرما نچشی».
﴿وَلَا تَقۡرَبَا هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةَ﴾و نزدیک این درخت نشوید. درخت مذکور نوعی از درختان بهشت است که خداوند آن را بهتر میداند. و به منظور امتحان و آزمایش و یا به خاطر حکمتی که برای ما مشخص نیست، آنها را از نزدیک شدن به آن درخت و خوردن از آن نهی کرد. ﴿فَتَکُونَا مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾این بخش از آیه بیانگر آن است که نهی برای تحریم است، زیرا به دنبال آن ظلم ذکر شده است.
آری! شیطان در دل آنها وسوسه انداخت و خوردن از آن درخت را برایشان آراست تا اینکه موجب لغزش آنها گردید: ﴿وَقَاسَمَهُمَآ﴾«و برای آنها به خداوند قسم خورد» که ﴿إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ ٱلنَّٰصِحِینَ٢١﴾[الأعراف: ۲۱]. «همانا من خیرخواه شما هستم». پس آدم و همسرش فریب او را خوردند و از او اطاعت کردند. بنابر این شیطان آنها را از آسودگی و نعمتی که در آن بودند بیرون کرد و به سرای خستگی و رنج و کار و تلاش درافتادند.
﴿بَعۡضُکُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوّٞ﴾آدم و فرزندانش دشمنان ابلیس و فرزندانش خواهند بود. و مشخص است که دشمن برای زیان رساندن به طرف مقابل خود و محروم کردن او از خیر و نیکی به هر راهی متوسّل میشود. پس در این آیه بصورت ضمنی فرزندان آدم از شیطان برحذر داشته شدهاند.
همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ لَکُمۡ عَدُوّٞ فَٱتَّخِذُوهُ عَدُوًّاۚ إِنَّمَا یَدۡعُواْ حِزۡبَهُۥ لِیَکُونُواْ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِیرِ٦﴾[فاطر: ۶]. «همانا شیطان دشمن شما است پس آن را دشمن خود قرار دهید، همانا او گروهش را فرا میخواند تا از اهل آتش جهنم شوند». ﴿أَفَتَتَّخِذُونَهُۥ وَذُرِّیَّتَهُۥٓ أَوۡلِیَآءَ مِن دُونِی وَهُمۡ لَکُمۡ عَدُوُّۢۚ بِئۡسَ لِلظَّٰلِمِینَ بَدَلٗا﴾[الکهف: ۵۰] «آیا مرا رها کرده و او و پیروانش را به دوستی میگیرد حال آنکه آنها دشمن شما هستند؟! ستمگران چه ولّی و سرپرست بدی دارند».
سپس به هبوط آدم و حوا بهسوی زمین اشاره کرده و میفرماید: ﴿وَلَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُسۡتَقَرّٞ﴾و برای شما تا مدتی در زمین مسکن و قرارگاهی است، ﴿وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِینٖ﴾تا وقت معین. یعنی تا پایان اجلهایتان از دنیا بهرهمند میشوید، سپس به سرا و جهانی منتقل میشوید که برای آن آفریده شده اید و آن نیز برای شما آفریده شده است. در این آیه به این مطلب اشاره شده است که زندگی دنیا موقت و عارضی است و دنیا مسکن حقیقی نمیباشد، بلکه راه عبوری است برای رسیدن به جهان و سرای آخرت.
آیهی ۳٧:
﴿فَتَلَقَّىٰٓ ءَادَمُ مِن رَّبِّهِۦ کَلِمَٰتٖ فَتَابَ عَلَیۡهِۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ٣٧﴾[البقرة: ۳٧].«سپس آدم از پروردگارش کلماتی را دریافت نمود، و (خداوند) توبه او را پذیرفت، همانا خداوند بسیار توبهپذیر و مهربان است».
﴿فَتَلَقَّىٰٓ ءَادَمُ﴾آدم دریافت کرد، و خداوند به او الهام نمود، ﴿مِن رَّبِّهِۦ کَلِمَٰتٖ﴾از جانب پروردگارش کلماتی را، و آن کلمات ﴿رَبَّنَا ظَلَمۡنَآ أَنفُسَنَا﴾[الأعراف: ۲۳]. است، که آدم به گناهش اعتراف نمود و از خداوند خواست او را بیامرزد، ﴿فَتَابَ عَلَیۡهِ﴾پس خداوند توبه او را پذیرفت و بر او رحم نمود، ﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلتَّوَّابُ﴾همانا خداوند توبهپذیر است.
و هر کس که بهسوی او بازگردد و توبه کند، توبهاش را میپذیرد. توبه پذیری خداوند بر دو نوع است: نخست اینکه به انسان توفیق توبه کردن میدهد، دوم اینکه چنانچه توبه واجد شرایط باشد آن را میپذیرد ﴿ٱلرَّحِیمُ﴾نسبت به بندگانش مهربان است. یکی از مظاهر مهربانی خداوند این است که به بندگان توفیق توبه داده و از گناهانشان در گذشته و آنها را میبخشد.
آیهی ۳٩-۳۸:
﴿قُلۡنَا ٱهۡبِطُواْ مِنۡهَا جَمِیعٗاۖ فَإِمَّا یَأۡتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدٗى فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٣٨﴾[البقرة: ۳۸].«گفتیم: همگی از آن (بهشت) پایین روید و چنانچه هدایتی از جانب من پیش شما آمد، کسانی که از راهنمایی من پیروی کنند نه ترسی بر آنان خواهد بود و نه غمگین میگردند».
﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَآ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٣٩﴾[البقرة: ۳٩].«و کسانی که کفر ورزیدند و آیات ما را تکذیب کردند اینها اهل دوزخند و آنها برای همیشه در آن خواهند بود».
«اهباط» را تکرار نمود تا مطلب بعدی بر آن مترتب گردد: ﴿فَإِمَّا یَأۡتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدٗى﴾یعنی ای انسان و جن! زمانی که از جانب من بهسوی شما رهنمودی آمد. یعنی پیامبر همراه با کتاب آمد و شما را بهسوی من و خشنودی من دعوت نمود، ﴿فَمَن تَبِعَ هُدَایَ﴾پس هر کس از شما که از رهنمود من پیروی کند و به پیامبران و کتابهایم ایمان بیاورد و اخبار پیرامون و کتابهایشان را تصدیق نماید، و دستور خد را بپذیرد و از آنچه نهی کرده است بپرهیزد، ﴿فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ﴾پس نه بر آنها ترسی هست ونه اندوهگین میشوند. در آیهای دیگر میفرماید: ﴿فَمَنِ ٱتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشۡقَىٰ﴾[طه: ۱۲۳]. «و هر کس از رهنمود من پیروی کند نه گمراه میشود و نه بدبخت میگردد». پس چهار چیز براساس پیروی از هدایت خداوند مترتب میگردد: ترس و اندوه از آدمی رخت بر میبندد. فرق ترس با اندوه این است که اگر امر ناپسندی در گذشته انجام شده باشد غم و اندوه بر جای میگذارد و اگر آدمی در انتظار امر ناگواری باشد در او ترس ایجاد میشود. خداوند ترس و اندوه را از کسی که از هدایت او پیروی نماید نفی کرده است و هرگاه این دو امر منتفی باشند ضد آن دو ثابت میگردد و آن امنیت و آسایش کامل است. همچنین خداوند گمراهی و بدبختی را از کسی که از هدایت او پیروی نماید، نفی کرده است، و هرگاه این دو امر منتفی باشند ضد آن دو ثابت میگردد و آن هدایت و سعادت است. بنابر این هرکس که از هدایت الهی پیروی نماید امنیت و هدایت و سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت بدست میآورد و هر امر ناگواری از قبیل ترس و اندوه و گمراهی و بدبختی از او دور میشود پس به اهداف دلخواه خود میرسد و ناگواریها از او دور میشود.
اما کسی که از هدایت خدا پیروی نکند و به آن کفر ورزد و آیات او را تکذیب نماید، ﴿أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِ﴾اینها یاران و همدمان جهنم هستند و همواره در آن و با آن خواهند بود، همانگونه که دوست همواره همراه دوستش است، و همانطور که طلبکار به دنبال بدهکار میباشد ﴿هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ﴾انان برای همیشه در آن خواهند بود، از آن بیرون نمیروند و عذاب آنها کم و کاستی نمییابد و هیچکس به کمک آنها نمیشتابد. در این آیات و آیات مشابه، مخلوقات از قبیل انسان و جن به دو گروه تقسیم شدهاند، اهل سعادت و اهل شقاوت، و در این آیات صفات هر دو گروه و اعمالی که موجب سعادت یا شقاوت میشود بیان شده است. نیز بیان شده است که جن در استحقاق برخورداری از پاداش یا عذاب مانند انسان هستند، همانطور که در امر و نهی نیز مانند او میباشند.
سپس خداوند متعال نعمات و برکاتی را که به بنیاسرائیل ارزانی داشته است، به آنها یاداور شد و میفرماید:
آیهی ۴۳-۴۰:
﴿یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتِیَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ وَأَوۡفُواْ بِعَهۡدِیٓ أُوفِ بِعَهۡدِکُمۡ وَإِیَّٰیَ فَٱرۡهَبُونِ٤٠﴾[البقرة: ۴۰].«ای بنیاسراییل! به یاد آورید نعمت من را که بر شما ارزانی داشتم، و به پیمان من وفا کنید تا به پیمان شما وفا کنم، و فقط از من بترسید».
﴿وَءَامِنُواْ بِمَآ أَنزَلۡتُ مُصَدِّقٗا لِّمَا مَعَکُمۡ وَلَا تَکُونُوٓاْ أَوَّلَ کَافِرِۢ بِهِۦۖ وَلَا تَشۡتَرُواْ بَِٔایَٰتِی ثَمَنٗا قَلِیلٗا وَإِیَّٰیَ فَٱتَّقُونِ٤١﴾[البقرة: ۴۱].«و به آنچه که من نازل کردهام و تصدیق کنندۀ چیزی است که با شما است، ایمان بیاورید، و نخستین کافر به آن نباشید، و آیات مرا به بهای اندکی نفروشید، و فقط از من بترسید».
﴿وَلَا تَلۡبِسُواْ ٱلۡحَقَّ بِٱلۡبَٰطِلِ وَتَکۡتُمُواْ ٱلۡحَقَّ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٤٢﴾[البقرة: ۴۲].«و حق را با باطل نیامیزید و حق را کتمان نکنید در حالی که شما میدانید».
﴿وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ وَٱرۡکَعُواْ مَعَ ٱلرَّٰکِعِینَ٤٣﴾[البقرة: ۴۳].«و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید و با نمازگذاران نماز بخوانید».
﴿یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ﴾منظور از اسراییل، یعقوب ÷است. در اینجا گروههایی از بنی اسرائیل که در مدینه و اطراف آن سکونت داشتند مورد خطاب خداوند میباشند، و کسانی که پس از آنها میآیند نیز شامل این خطاب میشوند. بنابر این خداوند به همه آنها یک دستور کلی و فراگیر داده و میفرماید: ﴿ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتِیَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ﴾به یاد آورید نعمت مرا که بر شما ارزانی داشتم. نعمتی که ذکر شده است شامل دیگر نعمتهایی نیز میشود که بعضی از آنها در این سوره ذکر میگرند. و به منظور از به یاد آوردن این است که قلبا آن را به خاطر بیاورند و به آن اعتراف نمایندو با زبان آن را سپاسگزار باشند و آن چنانکه پروردگار دوست دارد و میپسندد آنرا به کار گیرند.
﴿وَأَوۡفُواْ بِعَهۡدِیٓ﴾و به پیمان خداوند که از شما عهد گرفته بود مبنی بر اینکه به او و پیامبرانش ایمان بیاورید و شریعت و قانون وی را اجرا نمایید، وفا کنید. ﴿أُوفِ بِعَهۡدِکُمۡ﴾خداوند میفرماید من نیز به عهد خویش وفا خواهم کرد، و به شما پاداش خواهم داد. پیمانی را که خداوند از بنی اسرائیل گرفته بود در این آیه بیان شده است:
﴿وَلَقَدۡ أَخَذَ ٱللَّهُ مِیثَٰقَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَبَعَثۡنَا مِنۡهُمُ ٱثۡنَیۡ عَشَرَ نَقِیبٗاۖ وَقَالَ ٱللَّهُ إِنِّی مَعَکُمۡۖ لَئِنۡ أَقَمۡتُمُ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَیۡتُمُ ٱلزَّکَوٰةَ وَءَامَنتُم بِرُسُلِی وَعَزَّرۡتُمُوهُمۡ وَأَقۡرَضۡتُمُ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا لَّأُکَفِّرَنَّ عَنکُمۡ سَیَِّٔاتِکُمۡ وَلَأُدۡخِلَنَّکُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ فَمَن کَفَرَ بَعۡدَ ذَٰلِکَ مِنکُمۡ فَقَدۡ ضَلَّ سَوَآءَ ٱلسَّبِیلِ١٢﴾[المائدة: ۱۲]. «و بیگمان خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت و دوازده سردار برای آنان تعیین کرد، اگر نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید، و به پیامبران من ایمان بیاورید و آنان را یاری کنید و به خداوند قرض نیکو دهید، از گناهانتان در میگذرم و شما را وارد باغهایی (در بهشت) میکنم که رودها از زیر آن روان است، پس هرکس از شما بعد از این کفر بورزد به راست که راه راست را گم کرده است».
سپس خداوند آنها را امر کرد که اسباب وفای به عهد را فراهم کنند و ترس از خداوند یگانه است، زیرا ترس الهی باعث میشود که آدمی دستورات پروردگار را اطاعت کند و از نواهی او بپرهیزد.
سپس آنها را به چیزی امر نمود که ایمانشان جز با آن کامل نمیگردد، بنابر این فرمود: ﴿وَءَامِنُواْ بِمَآ أَنزَلۡتُ﴾و به آنچه فرو فرستادهام ایمان بیاورید. و آن قرآنی است که خداوند بر بنده و پیامبرش محمد صنازل کرده است. پس خداوند به آنها فرمان داد تا به فرمان ایمان بیاورند و از آن پیروی کنند و ایمان آوردن به قرآن مستلزم ایمان آوردن به کسی است که قرآن بر او نازل شده است.
سپس به ذکر مطلبی پرداخت که آنها را بهسوی ایمان فرا میخواند: ﴿مُصَدِّقٗا لِّمَا مَعَکُمۡ﴾یعنی (این قرآن) موافق است با آنچه نزد شما است، و با کتاب شما مخالف و متضاد نیست، پس وقتی با کتابهای شما موافق است و با آن مخالف نیست مانعی بر سر راه ایمان آوردنتان وجود ندارد، زیرا این پیامبر همان چیزی را آورده است که دیگر پیامبران آوردهاند، پس شما باید به طریق اولی به او ایمان بیاورید و او را تایید و تصدیق کنید، زیرا شما اهل کتاب و علم و دانش هستید.
و نیز گفته خداوند ﴿مُصَدِّقٗا لِّمَا مَعَکُمۡ﴾اشاره به این است که اگر شما به آن ایمان نیاورید به ضرر خودتان خواهد بود، زیرا ایمان نیاوردنتان به معنی تکذیب کتابی است که نزد شما است، چون آنچه محمد صآورده است همان چیزی است که موسی و عیسی و دیگر پیامبران آوردهاند، پس هرگاه شما قرآن را تکذیب کنید انگار کتابی را تکذیب کرده اید که نزد شما میباشد.
و نیز در کتابهایی که در دست شما است صفت این پیامبر که قرآن را آورده بیان شده است و به آمدن او در کتابهای شما مژده داده شده است. پس اگر به او ایمان نیاورید قسمتی از آنچه را که بهسوی شما فرو فرستاده شده است تکذیب کرده اید، و هرکس که قسمتی از آنچه بر آنها نازل کرده است تکذیب کند همه آن را تکذیب کرده است. همانطور اگر کسی به پیامبری کفر ورزد به همه پیامبران کفر ورزیده است. پس چون آنها را به ایمان آوردن به قرآن امر کرد، آنان را از کفر ورزیدن به آن نهی نموده و فرمود: ﴿وَلَا تَکُونُوٓاْ أَوَّلَ کَافِرِۢ بِهِ﴾و اولین کافر به پیامبر و قرآن نباشید.
و ﴿أَوَّلَ کَافِرِۢ بِهِ﴾از «لا تکفروا به» رساتر و بلیغتر است، زیرا وقتی نخستین کافر به آن باشند، بهسوی کفر شتافتهاند، و این شایسته آنها نیست و از آنان انتظار نمیرود که چنین کاری را مرتکب شوند، زیرا گناه کسانی که پس از آنها نیز میآیند و از آنان پیروی میکنند به گردنشان خواهد بود.
سپس مانعی که آنها را از ایمان باز میدارد، بیان کرد و آن انتخاب کالا و متاع فرومایه دنیا و ترجیح دادن آن بر سعادت جاودان و همیشگی است. بنابر این میفرماید: ﴿وَلَا تَشۡتَرُواْ بَِٔایَٰتِی ثَمَنٗا قَلِیلٗا﴾و آیات مرا به بهای اندکی نفروشید. بهایی که آنها در عوض آیات الهی به دست میآوردند پُست و مقام و برخورداری از امکانات رفاهی بود. آنها گمان میبردند که اگر به خدا و پیامبرش ایمان بیاورند آن را از دست خواهند داد. بنابر این آیات الهی را به آن فروخته و آن را بر ایمان ترجیح دادند. ﴿وَإِیَّٰیَ﴾و فقط از من، نه از کسی دیگر، ﴿فَٱتَّقُونِ﴾بترسید. زیرا وقتی فقط از خدا بترسید، ترس خداوند باعث میشود ایمان را بر بها و متاع اندک دنیا ترجیح بدهید، و چنانچه کالا و بهای اندک را انتخاب کنید تقوا و ترس الهی از دلهایتان رخت بر میبندد.
سپس میفرماید: ﴿وَلَا تَلۡبِسُواْ ٱلۡحَقَّ بِٱلۡبَٰطِلِ وَتَکۡتُمُواْ ٱلۡحَقَّ﴾خداوند آنها را از دو چیز نهی کرده است، اول در آمیختن حق با باطل، و دوم کتمان و پنهان کردن حق، زیرا آنچه از اهل کتاب و دانش انتظار میرود این است که حق را مشخص و جدا نمایند و آن را اظهار و آشکار کنند تا جویندگان حق به آن راه یافته و هدایت شوند و گمراهان بهسوی آن بازگردند، و حجت بر مخالفان اقامه شود، زیرا خداوند آیات خود را توضیح داده و دلایل خویش را واضح گردانده است تا حق از باطل مشخص شود و راه مجرم ان روشن گردد. پس هرکس از اهل علم به این موضوع عمل کند، جانشین پیامبران و هدایتکننده امتها خواهد بود، و هرکس حق را با باطل درآمیزد، و آن را بشناسد اما آن را انکار یا کتمان نماید، پس او از دعوتگران بهسوی جهنم است، زیرا مردم در امر دین خود جز از علمای خود پیروی نمیکنند. پس برای خود یکی از این دو راه و حالت را برگزینید.
سپس فرمود: ﴿وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ﴾و به صورت ظاهری و باطنی نماز را برپا دارید، ﴿وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ﴾و زکات اموال خود را به مستحقین بپردازید، ﴿وَٱرۡکَعُواْ مَعَ ٱلرَّٰکِعِینَ﴾و همراه نمازگذاران نماز بخوانید، که اگر به پیامبران و آیات خداوند ایمان بیاورید و این کارها را نیز انجام دهید به درستی که اعمال ظاهری و باطنی را با هم انجام داده اید و برای معبود خویش اخلاص داشته و به بندگانش نیکی نموده اید و عبادتهای قلبی و بدنی و مالی را همزمان انجام داده اید. ﴿وَٱرۡکَعُواْ مَعَ ٱلرَّٰکِعِینَ﴾و همراه با نمازگزاران نماز بخوانید. در این آیه به خواندن نماز جماعت و واج بودن جماعت امر شده است، نیز این آیه نشانگر آن است که رکوع رکنی از ارکان نماز است، زیرا نماز را به رکوع تعبیر کرده است و تعبیر از عبادت به نام قسمتی از آن بر این دلالت مینماید که آن قسمت در عبادت فرض است.
آیهی ۴۴:
﴿أَتَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبِرِّ وَتَنسَوۡنَ أَنفُسَکُمۡ وَأَنتُمۡ تَتۡلُونَ ٱلۡکِتَٰبَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ٤٤﴾[البقرة: ۴۴].«آیا مردم را به نیکوکاری امر کرده و خودتان را فراموش میکنید حال آنکه شما کتاب را میخوانید؟! آیا نمیاندیشید»؟!.
﴿أَتَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبِرِّ﴾آیا مردم را به نیکوکاری، یعنی به کارهای خوب و ایمن فرمن میدهید، ﴿وَتَنسَوۡنَ أَنفُسَکُمۡ﴾و خودتان را فراموش میکنید؟! یعنی خودتان این کارها را انجام نمیدهید، ﴿وَأَنتُمۡ تَتۡلُونَ ٱلۡکِتَٰبَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾در حالی که شما کتاب را میخوانید، آیا نمیاندیشید؟! تفکر و اندیشه، عقل نامیده شده است، چرا که به وسیله عقل نیکیها و فواید آن ادراک میگردد، و آنچه به آدمی زیان میرساند تشخیص داده میشود، چون عقل، صاحب خود را تحریک میکند قبل از دیگران کاری را انجام دهد که آنان را به انجام دادن آن امر میکند، و قبل از دیگران کاری را ترک کند که آنان را از انجام آن باز میدارد.
پس هرکس دیگری را به کار خوب فرمان دهد و خود آن کار را انجام ندهد، و یا کسی را از کار زشت باز دارد و خود آن کار را ترک نکند این عمل مبین بیعقلی و نادانی وی میباشد،به خصوص وقتی که به این امر آگاه باشد، پس حجت بر او تمام میشود این آیه گرچه در خصوص بنی اسرائیل نازل شده است اما هرکس را شامل میشود که دارای چنین ویژگی باشد، زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ٢ کَبُرَ مَقۡتًا عِندَ ٱللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفۡعَلُونَ٣﴾[الصف: ۲-۳]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا چیزی میگویید که خود انجام نمیدهید؟ نزد خداوند گناه بسیار بزرگی است که شما چیزی بگویید و آن را انجام ندهید».
اما در این آیه به این مطلب اشاره نشده است چنانچه انسان کاری را انجام ندهد که دیگران را به انجام دادن آن امر مینماید، باید امر به معروف و نهی از منکر را ترک کند. زیرا آیه بر توبیخ ک سانی دلالت میکند که چنین رویهای را در پیش میگیرند، یکی اینکه دیگران را به کار خوب امر کند و آنها را از زشتی باز دارد، دوم اینکه خودش یکی از این دو وظیفه مجوّزی برای ترک بخش دیگر وظیفه نمیشود، بلکه کمال واقعی این است که انسان هر دو وظیفه را انجام دهد و نقض واقعی نیز این است که انسان هر دو را ترک کند. و اما اگر کسی یکی از این دو مهم را انجام دهد و دیگری را ترک کند، در رتبه اول قرار نمیگیرد، اما رتبه او از فردی که هر دو وظیفه را ترک گفته، بالاتر است. و سرشت انسان چنان بنا نهاده شده از کسی که گفتار و کردارش مخالف یکدیگر است پیروی نکند، پس آدمی بیشتر از کردار پیروی میکند نه از گفتار.
آیهی ۴۸-۴۵:
﴿وَٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى ٱلۡخَٰشِعِینَ٤٥﴾[البقرة: ۴۵].«و از صبر و نماز یاری بجویید و به راستی که آن گران و دشوار آید جز بر فروتنان».
﴿ٱلَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَٰقُواْ رَبِّهِمۡ وَأَنَّهُمۡ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ٤٦﴾[البقرة: ۴۶]. «آن کسانی که یقین دارند پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد و یقین دارند بهسوی او باز میگردند».
﴿یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتِیَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ وَأَنِّی فَضَّلۡتُکُمۡ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ٤٧﴾[البقرة: ۴٧]. «ای بنیاسرائیل! بیاد آورید نعمت مرا که بر شما ارزانی داشتم و نیز اینکه شماره را بر جهانیان برتری دادم».
﴿وَٱتَّقُواْ یَوۡمٗا لَّا تَجۡزِی نَفۡسٌ عَن نَّفۡسٖ شَیۡٔٗا وَلَا یُقۡبَلُ مِنۡهَا شَفَٰعَةٞ وَلَا یُؤۡخَذُ مِنۡهَا عَدۡلٞ وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ٤٨﴾[البقرة: ۴۸].«و بترسید از روزی که کسی نمیتواند برای کسی کاری را انجام دهد، و از کسی شفاعتی پذیرفته نمیشود، و نه به جای او جایگزینی پذیرفته میشود، و نه یاری میشوند».
خداوند به آنها دستور داده است که در همه کارهایشان از تمامی انواع شکیبایی و صبر یاری بجویند، و آن صبر بر انجام دادن طاعت و عبادت خداست، به گونهای که آن را ادا نمایند، و اینکه در برابر سختی پرهیز از گناه و معصیت خدا صبر نمایند و آن را ترک کنند، و در برابر امور دردناکی که خداوند برای انسان مقدر نموده است صبر نمایند و ابراز نارضایتی نکنند، پس با صبر و خویشتنداری بر آنچه خداوند مقدر کرده است در همه کارها موفقیت زندگی حاصل میشود. و هر کس که از خداوند بطلبد که او را بر کسب صبر و شکیبایی توفیق دهد، خداوند صبوری و شکیبایی را بر او سهل و آسان میگرداند.
و همچنین در هر کاری باید از نماز که ترازوی ایمان است وانسان را از زشتی و منکر باز میدارد کمک گرفته شود.
﴿وَإِنَّهَا﴾و همانا نماز،﴿لَکَبِیرَةٌ﴾قطعا دشوار است ﴿إِلَّا عَلَى ٱلۡخَٰشِعِینَ﴾مگر بر فروتنان، که نماز خواندن برای آنها آسان است، زیرا فروتنی و ترس از خداوند و امید به نعمتهایی که نزد اوست باعث میشود بنده نماز را انجام دهد و خاطرش اطمینان یابد، چون او به پاداش خداوند چشم دوخته و از عذاب وی بیم دارد. به خلاف کسی که چنین نیست، زیرا انگیزهای ندارد که او را به نماز فرا بخواند، و هرگاه نماز بخواند، سنگینترین چیز بر او خواهد بود. خشوع یعنی خضوع، آرامش، فروتنی و آرام گرفتن دل با یاد خدا. خشوع یعنی تضرع و زاری به پیشگاه خداوند، و ابراز نیازمندی در بارگاه اقدسش، و ایمان داشتن به او و لقای او.
بنابراین فرمود: ﴿ٱلَّذِینَ یَظُنُّونَ﴾آنا ن که یقین دارند، ﴿أَنَّهُم مُّلَٰقُواْ رَبِّهِمۡ﴾به لقای پروردگارشان خواهند رفت و خداوند آنها را طبق اعمالشان پاداش خواهد داد، ﴿وَأَنَّهُمۡ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ﴾و اینکه بهسوی او باز میگردند.
پس چنین ایده و تفکری عبادت را برای آنان آسان نموده و باعث شده تا در برابر ناگواریها استقامت ورزند، و همین تفکر و اندیشه است که مشکلات و سختیها را از آنها دور کرده و آنها را از انجام دادن کارهای ناشایست باز داشته است. پس نعمت جاودان در خانهها و منازل رفیع بهشتی برای آنان است، و هرکس که به لقای پروردگارش ایمان نداشته باشد نماز و دیگر عبادات را دشوارترین امر خواهد یافت.
سپس بار دیگر بنی اسراییل را به نعمتهای خود یادآور میشود تا پند بپذیرند و از کارهای بد باز آیند و بر ایمان آوردن و انجام کارهای خیر تشویق شوند. و آنها را از روز قیامت ترسانده است که ﴿لَّا تَجۡزِی نَفۡسٌ﴾در روز قیامت از هیچ کسی برای دیگری کاری ساخته نیست گر چه آن کس، افراد بزرگواری مانند پیامبران و صالحان باشد. ﴿عَن نَّفۡسٖ﴾برای هیچ کس، گر چه از خویشاوندانِ نزدیک باشد. ﴿شَیۡٔٗا﴾هیچ چیزی ساخت نیست، بلکه فقط اعمالی که انسان از پیش فرستاده است به او فایده میرساند. ﴿وَلَا یُقۡبَلُ مِنۡهَا﴾و هیچ شفاعت و سفارشی بدون اذن و اجازه خدا از او پذیرفته نمیشود. و خداوند هیچ عملی را نمیپسندد مگر اینکه هدف از آن جلب رضای پروردگار بوده و طبق روش و سنت پیامبر صانجام شده باشد. ﴿وَلَا یُؤۡخَذُ مِنۡهَا عَدۡلٞ﴾و هیچ بدل و جایگزینی از وی گرفته نمیشود: ﴿وَلَوۡ أَنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُواْ مَا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا وَمِثۡلَهُۥ مَعَهُۥ لَٱفۡتَدَوۡاْ بِهِۦ مِن سُوٓءِ ٱلۡعَذَابِ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ﴾[الزمر: ۴٧]. «و اگر کسانی که ستم کردهاند همه آنچه که در زمین است و مانند آن را با آن داشته باشند، آن را برای نجات از عذاب سخت خدا خواهند داد اما از آنها پذیرفته نمیشود».
﴿وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ﴾و آنها یاری نمیشوند. یعنی هیچ امر ناگواری از آنها دور نمیشود. پس هرگونه ک مک و یاری رسانی را از طرف خلق تلقی کرده است. منظور از ﴿لَّا تَجۡزِی نَفۡسٌ عَن نَّفۡسٖ شَیۡٔٗا﴾بدست آوردن منافع است، و مراد از ﴿وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ﴾دفع ضرر میباشد. پس هیچ کس به غیر از خدا نمیتواند به طور مستقل ضرر و یا نفعی را برساند ﴿وَلَا یُقۡبَلُ مِنۡهَا شَفَٰعَةٞ وَلَا یُؤۡخَذُ مِنۡهَا عَدۡلٞ﴾و نه از او شفاعتی پذیرفته میشود و نه به جای وی بدلی گرفته میشود. این نفی شامل نفعی است که آدمی در برابر انجام کاری آن را از کسی طلب میکند که مالک آن نفع است، و یا به طریق شفاعت و بدون اینکه کار نیکی انجام داده باشد آن را طلب میکند. پس این بر بنده واجب میگرداند که قلب خود را از وابستگی به غیر خدا پاک نماید، زیرا هیچ احدی نمیتواند در پیشگاه احدیث نفعی به وی برساند و ضرری را از او دفع کند، بلکه آدمی باید به خدایی دل ببندد که هر خیر و منفعتی را برای او جلب میکند و هر شر و ضرری را از او دور میگرداند. پس باید فقط چنین خدایی پرستش کند که هیچ شریکی ندارد، و بر انجام عبادت و پرستش از وی یاری بطلبد.
آیهی ۵٧-۴٩:
﴿وَإِذۡ نَجَّیۡنَٰکُم مِّنۡ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ یَسُومُونَکُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ یُذَبِّحُونَ أَبۡنَآءَکُمۡ وَیَسۡتَحۡیُونَ نِسَآءَکُمۡۚ وَفِی ذَٰلِکُم بَلَآءٞ مِّن رَّبِّکُمۡ عَظِیمٞ٤٩﴾[البقرة: ۴٩].«و به یاد آورید هنگامی را که شما را از آل فرعون نجات دادیم که میچشاندند به شما عذابی سخت را، پسرانتان را میکشتند و زنانتان را زنده نگاه میداشتند و در این آزمایشی بزرگ از جانب پروردگارتان بود».
﴿وَإِذۡ فَرَقۡنَا بِکُمُ ٱلۡبَحۡرَ فَأَنجَیۡنَٰکُمۡ وَأَغۡرَقۡنَآ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ وَأَنتُمۡ تَنظُرُونَ٥٠﴾[البقرة: ۵۰].«و به یاد آورید هنگامی که دریا را برایتان شکافتیم و آل فرعون را غرق کردیم و شما نگاه میکردید».
﴿وَإِذۡ وَٰعَدۡنَا مُوسَىٰٓ أَرۡبَعِینَ لَیۡلَةٗ ثُمَّ ٱتَّخَذۡتُمُ ٱلۡعِجۡلَ مِنۢ بَعۡدِهِۦ وَأَنتُمۡ ظَٰلِمُونَ٥١﴾[البقرة: ۵۱].«و به یاد آورید هنگامی را که با موسی چهل شب وعده گذاشتیم سپس بعد از او گوساله را به عبادت گرفتید در حالیکه شما ستمکار بودید».
﴿ثُمَّ عَفَوۡنَا عَنکُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٥٢﴾[البقرة: ۵۲].«سپس از شما درگذشتیم تا شکرگذار باشید».
﴿وَإِذۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡفُرۡقَانَ لَعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ٥٣﴾[البقرة: ۵۳].«و به یاد آورید که موسی را کتاب آسمانی و فرقان دادیم تا هدایت شوید».
﴿وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦ یَٰقَوۡمِ إِنَّکُمۡ ظَلَمۡتُمۡ أَنفُسَکُم بِٱتِّخَاذِکُمُ ٱلۡعِجۡلَ فَتُوبُوٓاْ إِلَىٰ بَارِئِکُمۡ فَٱقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ عِندَ بَارِئِکُمۡ فَتَابَ عَلَیۡکُمۡۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ٥٤﴾[البقرة: ۵۴].«و هنگامی که موسی به قومش گفت: ای قوم من! شما با پرستش گوساله بر خود ستم کردهاید، بنابر این به درگاه آفریدگارتان توبه کنید، پس خودتان را بکشید، این نزد آفریدگارتان برایتان بهتر است، همانا او توبهپذیر و مهربان است».
﴿وَإِذۡ قُلۡتُمۡ یَٰمُوسَىٰ لَن نُّؤۡمِنَ لَکَ حَتَّىٰ نَرَى ٱللَّهَ جَهۡرَةٗ فَأَخَذَتۡکُمُ ٱلصَّٰعِقَةُ وَأَنتُمۡ تَنظُرُونَ٥٥﴾[البقرة: ۵۵].«و هنگامی که شما گفتید: ای موسی! تا خداوند را آشکارا نبینیم هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد، پس صاعقه شما را فرا گرفت در حالیکه شما نگاه میکردید».
﴿ثُمَّ بَعَثۡنَٰکُم مِّنۢ بَعۡدِ مَوۡتِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٥٦﴾[البقرة: ۵۶]. «سپس بعد از مرگتان شما را برانگیختیم تا سپاسگزار باشید».
﴿وَظَلَّلۡنَا عَلَیۡکُمُ ٱلۡغَمَامَ وَأَنزَلۡنَا عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَنَّ وَٱلسَّلۡوَىٰۖ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡۚ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَٰکِن کَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ٥٧﴾[البقرة: ۵٧].«و ابر را بر شما سایه گستر کردیم و برایتان «مَنّ» و «سلوا» فرو فرستادیم، از خوراکیهای پاکیزهای که به شما روزی دادهایم، بخورید، و بر ما ستم نکردند بلکه آنها بر خود ستم میکردند».
خداوند شروع به برشمردن نعمتهایش بر بنی اسرائیل نموده و میفرماید: ﴿وَإِذۡ نَجَّیۡنَٰکُم مِّنۡ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ﴾و به یاد آورید هنگامی که شما را از گزند فرعون لشکریانش نجات دادیم و آنها قبل از این ﴿یَسُومُونَکُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ﴾بر شما حکومت میکردند و شما را بکار میگرفتند و سختترین عذاب را به شما میچشاندند به گونهای که ﴿یُذَبِّحُونَ أَبۡنَآءَکُمۡ﴾پسرانتان را از ترس اینکه مبادا جمعیت شما رشد کند سر میبریدند. ﴿وَیَسۡتَحۡیُونَ نِسَآءَکُمۡ﴾و زنانتان را زنده نگاه میداشتند. یعنی آنها را نمیکشتند. پس شما یا کشته میشدید یا به وسیله انجام دادن کارهای سخت، ذلیل و خوار میگشتید، بر شما منت مینهادند و بر شما حکومت میکردند و این نهایت ذلت است. پس خداوند بر آنها منت گذاشت و آنان را به طور کامل نجات داد و دشمنشان را غرق نمود، و آنها این صحنه را نظاره میکردند تا چشمانشان روشن گردد. ﴿وَفِی ذَٰلِکُم بَلَآءٞ مِّن رَّبِّکُمۡ عَظِیمٞ﴾و در این نجات دادن احسان و نیکی بزرگی از جانب پروردگارتان برای شما مقرر است. و بر شما واجب میگرداند که نعمات وی را شاکر باشید و عبادت او را به جای آورید.
سپس خداوند احسان خود را به آنها یادآور میشود، آنگاه که به موسی وعده داد چهل شب باوی ملاقات کند و تورات را بر آنها نازل نماید که نعمتها و مصالح بزرگی را برای آنها در برداشت، اما آنها صبر نکردند تا مدت و میعاد کامل گردد، و به گوساله پرستی روی آوردند. ﴿وَأَنتُمۡ ظَٰلِمُونَ﴾حال آنکه شما ستمکاری و برستم خود واقفید، چرا که حجت بر شما اقامه شده است، پس گناهی که شما مرتکب شدهاید بزرگترین جنایت و زشتترین گناه است.
سپس خداوند از طریق پیامبرش موسی شما را فرمان داد که توبه کنید و یکدیگر را بکشید، تا خداوند از شما درگذرد، ﴿لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ﴾تا سپاسگزار خداوند باشید. ﴿وَإِذۡ قُلۡتُمۡ یَٰمُوسَىٰ لَن نُّؤۡمِنَ لَکَ حَتَّىٰ نَرَى ٱللَّهَ جَهۡرَةٗ﴾و به یاد آورید هنگامی که گفتید: ای موسی! هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد مگر اینکه خداوند را آشکارا ببینیم. و این نهایت جسارت و گستاخی در برابر خدا و پیامبرش است. ﴿فَأَخَذَتۡکُمُ ٱلصَّٰعِقَةُ﴾پس صاعقه، یعنی مرگ یا بیهوشی شما را فرا گرفت. ﴿وَأَنتُمۡ تَنظُرُونَ﴾در حالیکه به هنگام وقوع این امر هر یک از شما به همراهش نگاه میکرد.
﴿ثُمَّ بَعَثۡنَٰکُم مِّنۢ بَعۡدِ مَوۡتِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٥٦﴾سپس بعد از مرگتان شما را برانگیختیم تا سپاسگزار باشید.
سپس خداوند نعمتش را که در بیابان و دشت و برهوت به آنها ارزانی داشت یادآور شده و میفرماید: ﴿وَظَلَّلۡنَا عَلَیۡکُمُ ٱلۡغَمَامَ وَأَنزَلۡنَا عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَنَّ﴾و ابر را بر شما سایه گرداندیم و «مَنّ» را بر شما فرو فرستادیم. هر رزقی که بدون زحمت و خستگی بدست آید، «منّ» نامیده میشود، و زنجبیل و قارچ و نان از این نوع است. ﴿وَٱلسَّلۡوَىٰ﴾«سلوی» پرنده کوچکی است که در زبان عربی به آن «سُمَانَى»نیز گفته میشود و در فارسی آن را «بلدرچین» میگویند که دارای گوشتی خوش مزه است. پس «مَنّ و سلوی» به اندازهای که آنها را کفایت میکرد فرو فرستاده شد. ﴿کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ﴾از خوراکیهای پاکیزهای بخورید که روزی شما گرداندهایم، روزیی که اهالی شهرهای مرفّه نیز از آن برخوردار نبودند. اما آنها شکر این نعمت را بجا آوردند و همچنان به سنگدلی و ارتکاب گناه ادامه دادند، ﴿وَمَا ظَلَمُونَا﴾و بر ما ستم نکردند. یعنی با مخالفت با اوامر ما به ما ستم نکردند، چون معصیت گناهکاران زیانی به خداوند نمیرساند. همانطور که پرستش پرستشگران به او فایدهای نمیرساند، ﴿وَلَٰکِن کَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ﴾و لکن آنها بر خود ستم میکردند، پس ضرر کارهایشان به خودشان بر میگردد.
آیهی ۵٩-۵۸:
﴿وَإِذۡ قُلۡنَا ٱدۡخُلُواْ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡیَةَ فَکُلُواْ مِنۡهَا حَیۡثُ شِئۡتُمۡ رَغَدٗا وَٱدۡخُلُواْ ٱلۡبَابَ سُجَّدٗا وَقُولُواْ حِطَّةٞ نَّغۡفِرۡ لَکُمۡ خَطَٰیَٰکُمۡۚ وَسَنَزِیدُ ٱلۡمُحۡسِنِینَ٥٨﴾[البقرة: ۵۸]. «و به یاد آورید هنگامی را که گفتیم: وارد این شهر شوید و از هرکجای آن خواستید به خوشی و فراوانی بخورید و از دروازۀ آن با فروتنی وارد شوید و بگویید: خدایا گناهان ما را بیامرز، تا گناهان شما را بیامرزم و پاداش نیکوکاران را خواهیم افزود».
﴿فَبَدَّلَ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ قَوۡلًا غَیۡرَ ٱلَّذِی قِیلَ لَهُمۡ فَأَنزَلۡنَا عَلَى ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ رِجۡزٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ بِمَا کَانُواْ یَفۡسُقُونَ٥٩﴾[البقرة: ۵٩].«پس ستمگران آن سخن را به سخن دیگری غیر از آنچه به آنان گفته شده بود تبدیل کردند. پس بر کسانی که ستم نمودند به سبب سرپیچیشان عذابی از آسمان فرو فرستادیم».
این نیز بیان نعمتهایی است که خداوند بعد از اینکه بنی اسرائیل از فرمان او سرپیچی کردند بر آنها ارزانی داشت، پس آنها را فرمان داد وارد شهری شوند و در آن موطن و مسکن گزینند و دعوت و افتخار و روزی فراوان بدست آورند. و دستور داد که ﴿سُجَّدٗا﴾فروتنانه از دروازهی شهر داخل شوند، و بگویند: ﴿حِطَّةٞ﴾پروردگارا! از شما میطلبیم که گناهانمان را عفو نمایی و از اشتباهاتمان چشم پوشی کنی. ﴿نَّغۡفِرۡ لَکُمۡ خَطَٰیَٰکُمۡ﴾و چنانچه طلب مغفرت کنید ما گناهانتان را میبخشیم. ﴿وَسَنَزِیدُ ٱلۡمُحۡسِنِینَ﴾و پاداش نیکوکاران را اکنون و در آینده خواهیم افزود. ﴿فَبَدَّلَ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ﴾پس ستمگرانشان آن سخن را به سخن دیگری غیر از آنچه به آنها گفته شده بود تبدیل کردند. نگفت: «فَبَذَّلوا» چون همه آنان سخن را تغییر ندادند. ﴿قَوۡلًا غَیۡرَ ٱلَّذِی قِیلَ لَهُمۡ﴾یعنی سخن خدا را به سخنی غیر از آنچه که به آنها گفته شده بود، عوض کردند. پس به منظور اهانت به دستور خدا و به تمسخر گرفتن آن، به جای «حطّه» یعنی گناهان ما را بیامرز، گفتند: «حّبة فی حنطة»دانه گندم، پس وقتی که آنها سخن را تغییر بدهند عمل را به طریق اولی تغییر خواهند داد. بنابر این در حالی که به پشت میخزیدند، داخل شدند. و از آنجا که این سرکشی بزرگترین سبب گرفتار شدن آنها به عذاب خداوند بود، فرمود: ﴿فَأَنزَلۡنَا عَلَى ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ﴾پس فرو فرستادیم بر کسانی که ستم کردند، ﴿رِجۡزٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ بِمَا کَانُواْ یَفۡسُقُونَ﴾عذابی از آسمان به سبب تعدی و تباهی و فسادی که میکردند.
آیهی ۶۰:
﴿وَإِذِ ٱسۡتَسۡقَىٰ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦ فَقُلۡنَا ٱضۡرِب بِّعَصَاکَ ٱلۡحَجَرَۖ فَٱنفَجَرَتۡ مِنۡهُ ٱثۡنَتَا عَشۡرَةَ عَیۡنٗاۖ قَدۡ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٖ مَّشۡرَبَهُمۡۖ کُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ مِن رِّزۡقِ ٱللَّهِ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِینَ٦٠﴾[البقرة: ۶۰].«و یاد کنید هنگامی را که موسی برای قومش آب خواست، پس ما گفتیم: با عصایت به آن سنگ بزن، آنگاه از آن دوازده چشمه روان شد به گونهای که هر قبیلهای آبشخور خود را میدانست. بخورید و بیاشامید از روزی خدا، و همچون تباهکاران در زمین فساد و تباهی نکنید».
﴿وَإِذِ ٱسۡتَسۡقَىٰ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِ﴾و به یادآور زمانی را که موسی برای آنها آبی خواست که از آن بنوشند، ﴿فَقُلۡنَا ٱضۡرِب بِّعَصَاکَ ٱلۡحَجَرَ﴾پس ما گفتیم: با عصایت آن سنگ را بزن. مراد از «حجر» یا جنس مخصوصی است و یا جنس سنگ. ﴿فَٱنفَجَرَتۡ مِنۡهُ ٱثۡنَتَا عَشۡرَةَ عَیۡنٗا﴾پس، از آن دوازده، چشمه بجوشید. بنی اسرائیل نیز دوازده قبیله بودند. ﴿قَدۡ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٖ مَّشۡرَبَهُمۡ﴾و هر قبیلهای محل آبشخور خود را میدانست. بنابر این مزاحم یکدیگر نمیشدند، بلکه به راحتی و آسودگی آب مینوشیدند. به همین جهت فرمود: ﴿کُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ مِن رِّزۡقِ ٱللَّهِ﴾از روزی خداوند که بدون تلاش و خستگی به شما ارزنی داشته است بخورید و بیا شامید، ﴿وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِینَ﴾در زمین فساد و تباهی نکنید.
آیه ۶۱:
﴿وَإِذۡ قُلۡتُمۡ یَٰمُوسَىٰ لَن نَّصۡبِرَ عَلَىٰ طَعَامٖ وَٰحِدٖ فَٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُخۡرِجۡ لَنَا مِمَّا تُنۢبِتُ ٱلۡأَرۡضُ مِنۢ بَقۡلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَاۖ قَالَ أَتَسۡتَبۡدِلُونَ ٱلَّذِی هُوَ أَدۡنَىٰ بِٱلَّذِی هُوَ خَیۡرٌۚ ٱهۡبِطُواْ مِصۡرٗا فَإِنَّ لَکُم مَّا سَأَلۡتُمۡۗ وَضُرِبَتۡ عَلَیۡهِمُ ٱلذِّلَّةُ وَٱلۡمَسۡکَنَةُ وَبَآءُو بِغَضَبٖ مِّنَ ٱللَّهِۗ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ کَانُواْ یَکۡفُرُونَ بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَیَقۡتُلُونَ ٱلنَّبِیِّۧنَ بِغَیۡرِ ٱلۡحَقِّۗ ذَٰلِکَ بِمَا عَصَواْ وَّکَانُواْ یَعۡتَدُونَ٦١﴾[البقرة: ۶۱]. «و یاد کنید هنگامی را که گفتید: ای موسی! هرگز ما بر یک غذا و خوراک تاب نیاوریم، پس، از پروردگارت بخواه تا از آنچه زمین میرویاند از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز بر ایمان بیرون بیاورد. گفت: آیا چیزی را که پستتر است جانشین چیزی میکنید که بهتر است؟! به شهری فرود آیید که آنچه میخواهید در آنجا برایتان فراهم است. و مُهرخواری و فقر بر آنها زده شد و سزاوار خشم خداوند گردیدند. این بدان علت بود که آنها به آیات خداوند کفر میورزیدند، و پیامبران را به ناحق میکشتند، این بدان خاطر بود که آنها سرپیچی میکردند، و دست به تجاوز و تعدی میزدند».
﴿وَإِذۡ قُلۡتُمۡ یَٰمُوسَىٰ﴾و یاد کنید هنگامی را که به منظور تحقیر نعمتهای خداوند به موسی گفتید ﴿لَن نَّصۡبِرَ عَلَىٰ طَعَامٖ وَٰحِدٖ﴾هرگز تاب و تحمل یک نوع غذا را نداریم، البته هم چنانکه گذشت، هرچند که غذای آنان چند نوع یعنی «منّ» و «سلوی» بود، اما قابل تغییر نبود و از این نظر جذابیتی برای آنان نداشت. ﴿فَٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُخۡرِجۡ لَنَا مِمَّا تُنۢبِتُ ٱلۡأَرۡضُ مِنۢ بَقۡلِهَا﴾بنابر این از خدایت بخواه از سبزی که زمین میرویاند، ﴿وَقِثَّآئِهَا﴾و خیار ﴿وَفُومِهَا﴾و سیر ﴿وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا﴾و عدس و پیاز، برای ما برویاند.
موسی به آنها گفت: ﴿أَتَسۡتَبۡدِلُونَ ٱلَّذِی هُوَ أَدۡنَىٰ﴾آیا غذاهای مذکور را ﴿بِٱلَّذِی هُوَ خَیۡرٌ﴾به جای «منّ» و «سلوی» که بهترین مواد غذایی هستند قرار میدهید؟! شایسته نیست که اینگونه عمل کنید، زیرا خوارکیهایی را که طلب کرده اید به هر شهری فرود بیایید خواهید یافت اما خوراکیای که خداوند به شما ارزانی داشته است از بهترین خوراکیها و شریفترین آنها است، پس چگونه میخواهید آن را تغییر دهید و چون آنچه از آنها سر زد بزرگترین دلیل بر ناشکیبایی آنان و تحقیر دستورات خداوند و نعمتهایش بود به پاس عملشان پروردگار آنها را مجازات کرد. پس فرمود: ﴿وَضُرِبَتۡ عَلَیۡهِمُ ٱلذِّلَّةُ﴾و مُهر ذلّت بر آنها زده شد به گونهای که بر ظاهر بدن آنها مشاهده میشد، ﴿وَٱلۡمَسۡکَنَةُ﴾و نیازمندی و خ واری بر دلهایشان قرار گرفت، به گونهای که عزت و شرافت و همت خود را از دست داده و تبدیل به مردمانی ضعیف و سست عنصر شدند. ﴿وَبَآءُو بِغَضَبٖ مِّنَ ٱللَّهِ﴾بنابر این دستاورد و غنیمتی را که بدست آوردند چیزی جز خشم و غضب الهی نبود، پس چه بد است غنیمتی که آنان بدست آوردند، و چه زشت و بد است حالتی که آنان در آن افتادند! و مستحق غضب و ناخشنودی خداوند شدند و به سرنوشت بسیار بدی دچار گشتند. ﴿ذَٰلِکَ﴾علت ِ اینکه آنها مستحق خشم خداوند گردیدند این بود که ﴿بِأَنَّهُمۡ کَانُواْ یَکۡفُرُونَ بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ﴾آیات الهی را که مردمان را بهسوی حق راهنمایی مینمود و حق را روشن میکرد انکار میکردند، پس وقتی به آن کفر ورزیدند خداوند با خشم خود آنها را مجازت کرد. و نیز آنان ﴿وَیَقۡتُلُونَ ٱلنَّبِیِّۧنَ بِغَیۡرِ ٱلۡحَقِّ﴾پیامبران را به ناحق میکشتند. ﴿بِغَیۡرِ ٱلۡحَقِّۗ﴾بیانگر اوج زشتی کار آنها است، زیرا مشخص است که کشتن پیامبران به حق نخواهد بود، اما به خاطر اینکه گمان برده نشود آنها جاهل و ناآگاه بودند، فرمود: به ناحق آنها را میکشتند. ﴿ذَٰلِکَ بِمَا عَصَواْ﴾این از آن روی بود که با ارتکاب معصیت و نافرمانی خداوند سرکشی مینمودند. ﴿وَّکَانُواْ یَعۡتَدُونَ﴾و بر بندگان خدا تجاوز میکردند. زیرا هر گناهی که انسان مرتکب میشود او را بهسوی ارتکاب گناه دیگری سوق میدهد. مثلا از غفلت، گناه کوچکی پدید میآید، سپس از آن گناه کوچک گناهی بزرگ پدید میآید، سپس از آن گناه بزرگ بدعتها و کفر و دیگر گناهان کبیره پدید میآید. از خداوند میخواهیم که ما را از هر آفتی مصون بدارد.
و بدان که خطاب در این آیات متوجه آن دسته از بنی اسرائیل است که در زمان نازل شدن قرآن میزیستند، و کارهایی که به آنان نسبت داده شده است که گذشتگانشان انجام داده بودند، اما بنا به دلایل متعددی به آنها نسبت داده شده است، از جمله فواید این کار این است که آنها خود را ستایش میکردند و ادّعا میکردند از محمد صو کسانی که به او ایمان آوردهاند برتر هستند، بنابر این خداوند حالات گذشتگان آنها را بیان کرد تا برای آنان روشن شود که اهل صبر و فضایل اخلاقی و کارهای درست نیستند، پس وقتی که حالت گذشتگان آنها چنین است- با اینکه گمان میرود احوال و اوضاع گذشتگانشان خوبتر بوده باشد، کسانی که مخاطب قرآن بودند و در عصر نزول آن میزیستند چه حال و وضعیتی داشتهاند؟!.
و از جمله فواید نسبت دادن کارهای گذشتگان به یهودیانی که در عصر پیامبر صمیزیستند این است نعمتی را که خداوند بر پدران آنان ارزانی داشت به مثاّه متنعّم شدن فرزندان میباشد، پس آنها مورد خطاب قرار گرفتند چون این نعمات و برکات همه آنها را در بر گرفت.
و از جمله فواید نسبت دادن کارهای گذشتگان به آنان این است که همه آنان بر یک آیین بودند و برای مصالح و منافع مشترکی تلاش میکردند، انگار گذشتگان آنها و متاخرین در یک زمان زیسته و آنچه از بعضی از آنها سر زده از همه آنها سرزده است، زیرا منفعت کار خوبی که بعضی از آنها انجام میدهند به همه بر میگردد، و ضرر کار بدی که برخی انجام میدهند متوجه همه میگردد. و از جمله فواید نسبت دادن کارهای گذشتگان به آنان این است که بیشتر کارهای گذشتگان را مورد اعتراض قرار نمیدادند، و کسی که به گناه راضی باشد شریک گناهکار است. و حکمتهای دیگری نیز در این امر نهفته است که کسی جز خداوند آن را نمیداند.
سپس خداوند میان فرقههای اهل کتاب حکم کرده و میفرماید:
آیهی ۶۲:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِینَ هَادُواْ وَٱلنَّصَٰرَىٰ وَٱلصَّٰبِِٔینَ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٦٢﴾[البقرة: ۶۲].«بیگمان کسانی که ایمان آوردهاند «مسلمین» و کسانی که یهودی و صابئی و نصرانی بودهاند هر کس که به خدا و روز قیامت ایمان داشته و کردار شایسته انجام داده اجرشان نزد پروردگارشان است، نه ترسی بر آنها است و نه غمگین میگردند».
این حکم فقط برای اهل کتاب است، زیرا سخن درست این است که صابئین از جمله فرقههای نصارا هستند، پس خداوند خبر داده است که مومنانِ امت اسلام، و یهود نصارا و صابئین، هر کس از آنان که به خدا و روز قیامت ایمان داشته و پیامبران را تصدیق نموده، برای آنها پاداش بزرگی است، نه ترسی بر آنها است و نه اندوهگین میشوند. و اما کسانی از آنها که به خدا و پیامبران وروز قیامت کفر ورزیدهاند ترس و غم بر آنها مستولی میگردد.
و صحیح آن است که بگوییم این حکم مختص فِرَق و گروههای اهل کتاب است و ربطی به موضوع ایمان آوردن به حضرت محمد صندارد، زیرا این آیه از حالت آنها قبل از بعثت حضرت محمد صخبر میدهد، و این روش قرآن است که هرگاه در لابلای آیات ابهامی پدید آید حتما چیزی را مطرح میکند که این شک و ابهام را از بین ببرد، زیرا قرآن از طرف ذاتی نازل شده است که هر چیزی را قبل از پدید آمدن آن میداند، و رحمت او همه چیز را فرا گرفته است. خداوند که از بنی اسرائیل سخن به میان آورد و گناهان و زشتیهای آنان را بیان داشت، ممکن است در دل بعضی از مردم این تصور ایجاد شود که مذمت و نکوهش، همه بنی اسرائیل را فرا میگیرد. پس خداوند خواست آنهایی را که مذمومن نیستند جدا کند و نیز از آنجا که به طور خاص بنی اسرائیل ذکر شد گمان میرود که این امور به آنها اختصاص دارد. بنابر این خداوند حکم عامی را بیان فرمود که همه گروهها را در برگیرد و نیز حق روشن شود و توهم و ابهام از بین برود. پس پاک است خداوندی که در کتابش چیزهایی را قرار داده است که عقل جهانیان را حیرت میاندازد.
آیهی ۶۴-۶۳:
﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَکُمۡ وَرَفَعۡنَا فَوۡقَکُمُ ٱلطُّورَ خُذُواْ مَآ ءَاتَیۡنَٰکُم بِقُوَّةٖ وَٱذۡکُرُواْ مَا فِیهِ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ٦٣﴾[البقرة: ۶۳].«و به یاد آورید هنگامی را که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بر فرازتان برافراشتیم، آنچه را که به شما دادهایم یا جهد و جدیت بگیرید و به یاد آورید آنچه را که در آن است تا پرهیزگار شوید».
﴿ثُمَّ تَوَلَّیۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَۖ فَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ لَکُنتُم مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٦٤﴾[البقرة: ۶۴].«سپس از آن روی گرداندید، و اگر فضل و رحمت خدا نبود از زیانکاران بودید».
سپس خداوند بنیاسرائیل را به سبب کار گذشتگانشان سرزنش نمود و میفرماید: ﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَکُمۡ﴾و به یاد آورید هنگامی را که از شما پیمان گرفتیم. و میثاقی که خداوند از آنها گرفت با برافراشتن کوه طور بر بالای سر آنها و ایجاد رعب و وحشت در دلشان موکد گردید.
و به آنها گفته شد: ﴿خُذُواْ مَآ ءَاتَیۡنَٰکُم بِقُوَّةٖ﴾و آنچه از تورات که به شما دادهایم با جهد و تلاش، و صبر و شکیبایی بر انجام دستورات خداوند، بگیرید. ﴿وَٱذۡکُرُواْ مَا فِیهِ﴾و آنچه را که در کتابتان هست یاد کنید، آن را تلاوت نموده و مطالبش را درک کنید. ﴿لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ﴾شاید از عذاب خدا و ناخشنودی او رهایی یابید و یا پرهیزگار شوید.
﴿ثُمَّ﴾و پس از این تاکید بلیغ و رسا، ﴿تَوَلَّیۡتُم﴾شما روی گرداندید، و همین امر کافی بود که بزرگترین عذاب بر شما فرود آید، ﴿فَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ لَکُنتُم مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ﴾و اگر فضل و رحمت الهی بر شما نبود از زیان کاران میشدید.
آیهی ۶۶-۶۵:
﴿وَلَقَدۡ عَلِمۡتُمُ ٱلَّذِینَ ٱعۡتَدَوۡاْ مِنکُمۡ فِی ٱلسَّبۡتِ فَقُلۡنَا لَهُمۡ کُونُواْ قِرَدَةً خَٰسِِٔینَ٦٥﴾[البقرة: ۶۵].«و البته کسانی را از خودتان که روز شنبه تجاوز کردند خوب شناختید، پس ما به آنها گفتیم: بوزینگان خوار باشید».
﴿فَجَعَلۡنَٰهَا نَکَٰلٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهَا وَمَا خَلۡفَهَا وَمَوۡعِظَةٗ لِّلۡمُتَّقِینَ٦٦﴾[البقرة: ۶۶].«پس آنرا عبرتی برای حاضران و آیندگان و پندی برای پرهیزگاران قرار دادیم».
﴿وَلَقَدۡ عَلِمۡتُمُ ٱلَّذِینَ ٱعۡتَدَوۡاْ مِنکُمۡ فِی ٱلسَّبۡتِ﴾و کسانی از شما را که در روز شنبه تجاوز کردند خوب میشناسید. آنها کسانی هستند که خداوند داستانشان را در سوره اعراف به طور مفصل بیان کرده و میفرماید: ﴿وَسَۡٔلۡهُمۡ عَنِ ٱلۡقَرۡیَةِ ٱلَّتِی کَانَتۡ حَاضِرَةَ ٱلۡبَحۡرِ إِذۡ یَعۡدُونَ فِی ٱلسَّبۡتِ﴾[الأعراف: ۱۶۳]. «و بپرس آنها را از شهری که نزدیک دریا بود، هنگامی که آنها در روز شنبه تجاوز میکردند». پس این گناه بزرگ باعث شد تا خداوند بر آنها خشم گیرد و آنها را ﴿قِرَدَةً خَٰسِِٔینَ﴾بوزینگانی خوار و ذلیل قرار دهد.
خداوند این عقوبت را مایه عبرت کسانی قرار داد که در آن عصر زندگی میکردند: ﴿نَکَٰلٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهَا﴾یعنی امتهایی که حاضر بودند و کسانی که در زمان آنها بسر میبردند و خبر آنها به ایشان رسید. ﴿وَمَا خَلۡفَهَا﴾و کسانیکه بعد از آنان آمدند، پس بر بندگان خداوند حجت اقامه گردید تا از نافرمانی باز آیند، اما جز پرهیزگاران از آیات خدا بهره نمیبرند.
آیهی ٧۴-۶٧:
﴿وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦٓ إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُکُمۡ أَن تَذۡبَحُواْ بَقَرَةٗۖ قَالُوٓاْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوٗاۖ قَالَ أَعُوذُ بِٱللَّهِ أَنۡ أَکُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِینَ٦٧﴾[البقرة: ۶٧].«و به یاد آورید هنگامی که موسی به قومش گفت: همانا خداوند به شما دستور میدهد تا گاوی را سر ببرید، گفتند: آیا ما را مسخره میکنی؟ گفت: پناه میبرم به خدا از اینکه از نادانان باشم».
﴿قَالُواْ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَۚ قَالَ إِنَّهُۥ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٞ لَّا فَارِضٞ وَلَا بِکۡرٌ عَوَانُۢ بَیۡنَ ذَٰلِکَۖ فَٱفۡعَلُواْ مَا تُؤۡمَرُونَ٦٨﴾[البقرة: ۶۸].«گفتند: از پروردگارت بخواه که برای ما روشن کند آن چگونه است؟، گفت: او میگوید آن گاوی است نه پیر و نه جوان بلک میان آن دو است. پس آنچه به شما فرمان داده میشود، انجام دهید».
﴿قَالُواْ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا لَوۡنُهَاۚ قَالَ إِنَّهُۥ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٞ صَفۡرَآءُ فَاقِعٞ لَّوۡنُهَا تَسُرُّ ٱلنَّٰظِرِینَ٦٩﴾[البقرة: ۶٩].«گفتند: از پروردگارت بخواه که برای ما روشن کند رنگ آن چگونه است؟، گفت:او میفرماید: آن گاوی است زرد رنگ که نگاه کنندگان را شاد میکند».
﴿قَالُواْ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَ إِنَّ ٱلۡبَقَرَ تَشَٰبَهَ عَلَیۡنَا وَإِنَّآ إِن شَآءَ ٱللَّهُ لَمُهۡتَدُونَ٧٠﴾[البقرة: ٧۰].«گفتند: پروردگارت را برای ما فراخوان تا برای ما بیان کند که آن چگونه است، همانا گاو بر ما مشتبه شده است و ما اگر خدا بخواهد راه خواهیم برد».
﴿قَالَ إِنَّهُۥ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٞ لَّا ذَلُولٞ تُثِیرُ ٱلۡأَرۡضَ وَلَا تَسۡقِی ٱلۡحَرۡثَ مُسَلَّمَةٞ لَّا شِیَةَ فِیهَاۚ قَالُواْ ٱلۡـَٰٔنَ جِئۡتَ بِٱلۡحَقِّۚ فَذَبَحُوهَا وَمَا کَادُواْ یَفۡعَلُونَ٧١﴾[البقرة: ٧۱].«گفت: او میفرماید: آن گاوی است که نه رام است زمین را شخم بزند، و نه آبیاری کند کشتزار را، بینقص و یک رنگ است. گفتند: اکنون حقیقت را بیان داشتی، پس آن را سر بریدند و نزدیک بود این کار را نکنند».
﴿وَإِذۡ قَتَلۡتُمۡ نَفۡسٗا فَٱدَّٰرَٰٔتُمۡ فِیهَاۖ وَٱللَّهُ مُخۡرِجٞ مَّا کُنتُمۡ تَکۡتُمُونَ٧٢﴾[البقرة: ٧۲].«و به یاد آورید هنگامی که کسی را کشتید و در آن اختلاف کردید و خداوند بیرون آورنده است آنچه را پنهان میکردید».
﴿فَقُلۡنَا ٱضۡرِبُوهُ بِبَعۡضِهَاۚ کَذَٰلِکَ یُحۡیِ ٱللَّهُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَیُرِیکُمۡ ءَایَٰتِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ٧٣﴾[البقرة: ٧۳].«پس گفتیم: پارهای از آن (ماده گاو) را به آن (کشته) بزنید. خداوند این چنین مردگان را زنده میگرداند و نشانههای روشن (دالّ بر قدرت) خویش را به شما مینمایاند، باشد که تعقل ورزید».
﴿ثُمَّ قَسَتۡ قُلُوبُکُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ فَهِیَ کَٱلۡحِجَارَةِ أَوۡ أَشَدُّ قَسۡوَةٗۚ وَإِنَّ مِنَ ٱلۡحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنۡهُ ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ وَإِنَّ مِنۡهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخۡرُجُ مِنۡهُ ٱلۡمَآءُۚ وَإِنَّ مِنۡهَا لَمَا یَهۡبِطُ مِنۡ خَشۡیَةِ ٱللَّهِۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ٧٤﴾[البقرة: ٧۴].«پس از آن، دلهای شما سخت شد، همچون سنگ یا سختتر (از سنگ). و پارهای از سنگهاست که از آن نهرها میجوشد، و پارهای از آنها است که میشکافد و آب از آن بیرون میآید، و پارهای از آنها است که از ترس خدا فرو میریزد، و خدا از آنچه میکنید غافل نیست».
﴿وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِ﴾و به یاد آورید آنچه که برای شما با موسی پیش آمد، آنگاه که فردی را کشتید و در مورد قاتل آن با یکدیگر اختلاف و کشمکش وریدید تا اینکه مسئله در بین شما بزرگ شد، و اگر خداوند آن را برایتان روشن نمیکرد شر بزرگی پدید میآمد، پس موسی به منظور مشخص کردن قاتل به شما گفت: گاوی را سر ببرید. و میبایست بیدرنگ فرمان او اطاعت شود و اعتراضی صورت نگیرد اما آنها اعتراض کردند و گفتند: ﴿أَتَتَّخِذُنَا هُزُوٗا﴾آیا ما را مسخره میکنی؟ آنگاه موسی گفت: ﴿أَعُوذُ بِٱللَّهِ أَنۡ أَکُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِینَ﴾به خدا پناه میبرم از اینکه از جاهلان باشم، زیرا جاهل و نادان کسی است که سخن بیفایده میگوید و مردم را مسخره میکند. و اما عاقل میداند که بزرگترین عیب دین و عقل، مسخره کردن همنوع است، گرچه او بر آن برتری داشته باشد، زیرا برتری بر دیگران مستلزم آن است که شکر پروردگار را به جا آورد و با بندگانش مهربان بود. پس وقتی موسی این را گفت، دانستند که این راست است و گفتند: ﴿قَالُواْ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَ﴾از پروردگارت بخواه تا برای ما بیان کند که آن گاو چقدر سن دارد؟ ﴿قَالَ إِنَّهُۥ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٞ لَّا فَارِضٞ﴾گفت: خداوند میفرماید: آن ساده گاوی است نه بزرگ، ﴿وَلَا بِکۡرٌ﴾و نه کوچک، ﴿عَوَانُۢ بَیۡنَ ذَٰلِکَ﴾بلکه میانسالی است بین این دو. ﴿فَٱفۡعَلُواْ مَا تُؤۡمَرُونَ﴾پس آنچه را به آن فرمان داده میشوید بدون تکلف و سختگیری انجام دهید.
﴿قَالُواْ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا لَوۡنُهَاۚ قَالَ إِنَّهُۥ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٞ صَفۡرَآءُ فَاقِعٞ لَّوۡنُهَا﴾گفتند: از پروردگارت بخواه که رنگ آن چگونه است؟ گفت همانا او پروردگارم میفرماید: آن گاو زرد پررنگ است، ﴿تَسُرُّ ٱلنَّٰظِرِینَ﴾و رنگش آن قدر زیباست که نگاه کنندگان را شادمان مینماید. ﴿قَالُواْ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَ إِنَّ ٱلۡبَقَرَ تَشَٰبَهَ عَلَیۡنَا﴾گفتند: پروردگارت را فرا خوان تا برای ما بیان دارد که چگونه است، زیرا ماده گاو بر ما مشتبه شده است و ما به آنچه میخواهیم راه نبردهایم. ﴿وَإِنَّآ إِن شَآءَ ٱللَّهُ لَمُهۡتَدُونَ﴾و ما اگر خدا بخواهد هدایت خواهیم شد. ﴿قَالَ إِنَّهُۥ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٞ لَّا ذَلُولٞ﴾گفت: او میفرماید: آن ماده گاوی رام نشده است، ﴿تُثِیرُ ٱلۡأَرۡضَ﴾که زمین را شخم بزند ﴿وَلَا تَسۡقِی ٱلۡحَرۡثَ﴾و کشتزار را آبیاری نمیکند. ﴿مُسَلَّمَةٞ﴾مراد از این واژه دو چیز میتواند باشد، یا اینکه از عیب و عار سالم است، و یا اینکه کار نمیکند. ﴿لَّا شِیَةَ فِیهَا﴾و در آن هیچ لکهای غیر از رنگ خودش که قبلا از آن سخن به میان آمد و میان گاو را بدان متصف ساختیم وجود ندارد. ﴿قَالُواْ ٱلۡـَٰٔنَ جِئۡتَ بِٱلۡحَقِّ﴾گفتند: اکنون حقیقت را آوردی. یعنی بطور روشن و واضح حقیقت را گفتی. و این از نادانی آنان بود، و اگر آنها اعتراض نمیکردند که چه گاوی است، مقصود حاصل میشد، اما آنها با سوالهای زیاد سختگیری کردند. بنابراین، خداوند بر آنها سخت گرفت. و اگر نمیگفتند: «إِن شَاء اللَّه» هدایت نمیشدند و راه نمیبردند. ﴿فَذَبَحُوهَا﴾پس گاوی را با آن ویژگیها سر بریدند، ﴿وَمَا کَادُواْ یَفۡعَلُونَ﴾و به سبب سختگیری که از آنها سر زده نزدیک بود این کار را نکنند.
و هنگامی که گاو را سر بریدند به آنها گفتیم: بعضی از اعضای گاو را به بدن شخص مُرده بزنید. به عضو مشخصی یا به هر عضوی از آن، چرا که در تعیین آن فایدهای نیست، پس آنها بعضی از اعضای گاو را به بدن مرده زدند و خداوند فردی را که کشته شده بود زنده کرد و آنچه را آنها پنهان میکردند آشکار نمود. و فرد کشته شده خبر دادکه قاتل او کیست. و زنده کردن او دال بر آن است که خداوند مردگان را زنده مینماید تا شما بیاندیشید و از آنچه به ضررتان است باز آیید.
﴿ثُمَّ قَسَتۡ قُلُوبُکُم﴾سپس دلهایتان سخت شد، بنابر این موعظه در آن اثر نکرد، ﴿مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ﴾پس از اینکه خداوند نعمتهای بزرگی را به شما ارزانی داشت و معجزهها و آیات را به شما ارزانی داشت و معجزهها و آیات را به شما نشان داد، و شایسته نبود که دلهایتان سخت شود، زیرا آنچه شما مشاهده کرده اید باعث نرم شدن دل و انقیاد آن میگردد.
سپس سختی آن را چنین توصیف مینماید: ﴿کَٱلۡحِجَارَةِ﴾دلهایتان مانند سنگی است که از آهن سختتر است، زیرا آهن و سرب وقتی در آتش انداخته شوند ذوب میگردند، به خلاف سنگ که در آتش ذوب نمیشود.
﴿أَوۡ أَشَدُّ قَسۡوَةٗ﴾یا سفت و سختی دلهایشان چه بسا از سختی سنگ بیشتر است. ﴿أَوۡ﴾به معنی: بلکه نیست.
سپس فضیلت و برتری سنگها را بر دلهای آنان بیان کرده و میفرماید: ﴿وَإِنَّ مِنَ ٱلۡحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنۡهُ ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ وَإِنَّ مِنۡهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخۡرُجُ مِنۡهُ ٱلۡمَآءُۚ وَإِنَّ مِنۡهَا لَمَا یَهۡبِطُ مِنۡ خَشۡیَةِ ٱللَّهِ﴾و پارهای از سنگها، رودها از آن بیرون میآید، و پارهای از آنها میشکافند و آب از آن بیرون میزند و بعضی از ترس خداوند فرو میریزند، پس سنگها از دلهایتان بهتر هستند.
سپس خداوند شدیدا آنها را مورد تهدید قرار داده و میفرماید: ﴿وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ﴾و خداوند از آنچه میکنید بیخبر نیست، بلکه آن را میداند و کوچک و بزرگِ اعمالتان را زیر نظر دارد و شما را بر آن مجازات خواهد کرد.
بدان که بسیاری از مفسران – رحمهم الله- تفسیرهای خود را از داستانهای بنی اسرائیل انباشتهاند و این داستانها و سخنان دروغ را مبنای آیات قرآنی قرار داده و کتاب خدا را با آن تفسیر میکنند و به فرموده پیامبر صاستدلال میکنند که میفرماید: «حَدِّثُوا عَنْ بَنِى إِسْرَائِیلَ وَلاَ حَرَجَ». «از بنی اسراییل نقل قول کنید و اشکالی ندارد».
اما به نظر من- گر چه نقل کردن سخنان آنها جایز است – ولی باید اخبار آنها را جدا نقل کرد و نباید آن را مبنای کتاب خدا قرار داد، زیرا قطعا جایز نیست که قرآن با اخبار بنی اسرائیل تفسیر شود مادامی که در این زمینه چیزی از پیامبر صثابت نشده باشد، چون جایگاه سخنان بنی اسراییل همان است که پیامبر بیان نموده است: «نه اهل کتاب را تصدیق کنید و نه آنها را تکذیب نمایید». پس چون سخنان آنان مشکوک و مظنون است و ایمان آوردن به قرآن و کلمات و معانی آن واجب است، جایز نیست این داستانها که با روایات مجهول نقل شدهاند و غالبا دروغ هستند مفّسر و مبّین کتاب خدا قرار داده شوند. غفلت از این امر مشاکلی را به وجود آورده است.
آیهی ٧۸-٧۵:
﴿أَفَتَطۡمَعُونَ أَن یُؤۡمِنُواْ لَکُمۡ وَقَدۡ کَانَ فَرِیقٞ مِّنۡهُمۡ یَسۡمَعُونَ کَلَٰمَ ٱللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُۥ مِنۢ بَعۡدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمۡ یَعۡلَمُونَ٧٥﴾[البقرة: ٧۵]. «پس آیا طمع دارید که یهودیان به شما ایمان آورند حال آنکه گروهی از ایشان کلام خدا را میشنوند. سپس آن را پس از فهمیدن، آگاهانه دگرگون میکنند؟!».
﴿وَإِذَا لَقُواْ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ قَالُوٓاْ أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ ٱللَّهُ عَلَیۡکُمۡ لِیُحَآجُّوکُم بِهِۦ عِندَ رَبِّکُمۡۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ٧٦﴾[البقرة: ٧۶].«وهرگاه با مؤمنان روبرو شوند، گویند: ایمان آوردهایم و چون با همدیگر تنها شوند، گویند: آیا آنچه را خدا برایتان آشکار کرده است با آنان در میان میگذارید تا در پیشگاه خداوند با آن بر شما حجت آورند، آیا نمیاندیشید؟!».
﴿أَوَ لَا یَعۡلَمُونَ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعۡلِنُونَ٧٧﴾[البقرة: ٧٧].«آیا نمیدانند که خداوند میداند آنچه را پنهان میکنند و آنچه را آشکار میکنند؟».
﴿وَمِنۡهُمۡ أُمِّیُّونَ لَا یَعۡلَمُونَ ٱلۡکِتَٰبَ إِلَّآ أَمَانِیَّ وَإِنۡ هُمۡ إِلَّا یَظُنُّونَ٧٨﴾[البقرة: ٧۸].«و دستهای از آنان افراد بیسوادی هستند که از کتاب جز تلاوت (آن) نمیدانند و تنها به پندارشان دل بستهاند».
﴿أَفَتَطۡمَعُونَ﴾آیا طمع دارید؟ در اینجا خداوند میخواهد مومنان را از ایمان آوردن اهل کتاب ناامید کند. یعنی در ایمان آوردن آنها طمع نکنید، و نباید از آنها انتظار داشت که ایمان بیاورند. زیرا آنها کلام خدا را از روی شناخت و آگاهی دگرگون و تحریف میکنند و به دلخواه خود آنرا تعبیر و تفسیر مینمایند، تا مردم را دچار این توّهم کنند که این سخنان از جانب خداوند است، در صورتی که آن از جانب خدا نیست، پس وقتی که آنها با کتاب خودشان که آن را عین شرف و دین خود میدانند چنین رفتار کنند و مردم را از راه خدا باز دارند. چگونه امید میرود به شما ایمان بیاورند؟! این خیلی بعید است.
سپس حالت منافقان اهل کتاب را بیان کرده و میفرماید: ﴿وَإِذَا لَقُواْ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا﴾و چون با مومنان روبرو شوند، گویند: ایمان آوردهایم، و با زبان ایمان را اظهار میکنند ولی در دلهایشان ایمانی وجود ندارد. ﴿وَإِذَا خَلَا بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ قَالُوٓا﴾و هنگامی که با یکدیگر تنها شوند و کسی جز هم کیشانشان آنجا نباشد، به همدیگر میگویند: ﴿أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ ٱللَّهُ عَلَیۡکُمۡ لِیُحَآجُّوکُم بِهِۦ عِندَ رَبِّکُمۡ﴾آیا برایشان ایمان آشکار میکنید و به آنها خبر میدهید که شما نیز مانند آنها هستید؟! پس این به مثابه قرار حجت بر شما خواهد بود. میگویند: آنها اقرار میکنند که آنچه ما بر آن هستیم حق است و دینی که آنها بر آن قرار دارند باطل است، پس بدین وسیله نزد پروردگارشان احتجاج میکنند. ﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾آیا عقل ندارید و آنچه را که بر شما حجت است ترک میکنید؟ این چیزی است که به همدیگر میگویند.
﴿أَوَ لَا یَعۡلَمُونَ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعۡلِنُونَ٧٧﴾شما که اعتقادات قلبی خود را مخفی مینمایید و گمان میکنید با این کتمان، بر شما حجّت اقامه نمیشود، دچار جهل و اشتباه بزرگی شده اید، چرا که خداوند سر و آشکار شما را میداند و ماهّیت شما را برای بندگانش آشکار میکند.
﴿وَمِنۡهُمۡ﴾و عدهای از اهل کتاب، ﴿أُمِّیُّونَ﴾عوام و بیسواد هستند. ﴿لَا یَعۡلَمُونَ ٱلۡکِتَٰبَ إِلَّآ أَمَانِیَّ﴾و از کتاب خدا جز تلاوت آن بهرهای ندارند، و از علمی که نزد گذشتگانشان بود هیچ اطلاعی ندارند، آنان فقط دنباله روان کر و کور هستند.
در این آیات از علماء عوام، منافقان و غیر منافقان اهل کتاب سخن رفته است. عالمان آنان در گمراهی آشکار بسر میبرند، عوام نیز مقلد آنانند. پس نباید به هدایت این دو گروه چشم طمع دوخت.
آیهی ٧٩:
﴿فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ یَکۡتُبُونَ ٱلۡکِتَٰبَ بِأَیۡدِیهِمۡ ثُمَّ یَقُولُونَ هَٰذَا مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ لِیَشۡتَرُواْ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِیلٗاۖ فَوَیۡلٞ لَّهُم مِّمَّا کَتَبَتۡ أَیۡدِیهِمۡ وَوَیۡلٞ لَّهُم مِّمَّا یَکۡسِبُونَ٧٩﴾[البقرة: ٧٩].«پس وای بر کسانی که کتاب را با دستهای خود مینویسند سپس میگویند: این از جانب خداست، تا آن را به بهای اندکی بفروشند، پس وای برآنها چه چیزهایی را با دستهای خود نوشته و وای بر آنان چه چیزی را بدست میآورند».
﴿فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ﴾خداوند کسانی را که کتابش را تحریف میکنند مورد تهدید قرار میدهد، آنهایی که در خصوص عمل زشت خود میگویند: ﴿هَٰذَا مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ﴾این از جانب خدا است. و این کار اظهار باطل و کتمان حق است، و آنها از روی شناخت و بصیرت چنین کردند ﴿ٱللَّهِ لِیَشۡتَرُواْ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِیلٗا﴾تا آن را به بهای اندکی بفروشند. و دنیا از اول تا آخر بهای اندکی است. پس آنها باطل خود را دامی برای شکار داراییهای مردم قرار دارند و از دو جهت به مردم ستم کردند: یکی از جهت مشتبه کردن دین بر آنها و دیگر از جهت گرفتن اموالشان به ناحق، آنها به باطلترین وسیله اموال مردم را میگرفتند، و گناه این کار از گناه کسی که مال مردم را به صورت غصب و دزدی چپاول میکند، برگتر است. بزرگترین خداوند دو بار آنها را مورد تهدید قرار داده و میفرماید: ﴿فَوَیۡلٞ لَّهُم مِّمَّا کَتَبَتۡ أَیۡدِیهِمۡ﴾پس وای بر آنها به سبب تحریف و باطلی که مینویسند، ﴿وَوَیۡلٞ لَّهُم مِّمَّا یَکۡسِبُونَ﴾و وای بر آنها به سبب اموالی که جمع میکنند. ـویل» یعنی عذاب شدید و حسرت جانگاه، برای تهدید شدید به کار میرود. و ابوالعباس پس از آنکه آیات ﴿أَفَتَطۡمَعُونَ﴾را تا ﴿یَکۡسِبُونَ﴾ذکر کرد، فرمود: خداوند کسانی را مورد مذمت قرار داده است که کلام او را تحریف نموده و غلط تفسیر میکنند. این مذمت همچنین شامل حال کسانی میشود که «کتاب» و «سنت» را براساس بدعتهای باطل تفسیر میکنند.
خداوند کسانی را که از کتاب او (تورات) جز تلاوت نمیدانند، مذمت کرده است و این مذمت شامل کسی نیز میشودکه اندیشیدن و تدبر در قرآن را ترک نموده و جز خواندن کلماتش چیزی از آن نمیداند. نیز این مذمت شامل کسی میشود که با دستان خود چیزی مینویسد که با کتاب خدا م خالف است، تا به وسیله آن منافع دنیایی را به دست آورد، و ادعا کند این از جانب خدا است، مانند اینکه بگوید: چیزی که در این کتاب است عین شریعت و دین است، و این مفهوم کتاب و سنت است، و نزد سلف و ائمه معقول، و یکی از اصول دین است که اعتقاد به آن هم واجب عینی و هم کفائی است.
این آیات همچنین مذمت کسی را در بردارد که کتاب و سنت را پنهان میسازد تا مخالفِش با استفاده از آنچه که او میداند علیه وی استدلال نکند. و این خرافات و بدعت گذاری در میان هواپرستان بسیار زیاد به چشم میخورد و بسیاری از منتسبین به فقها نیز از چنین رویهای پیروی میکنند.
آیهی ۸۲-۸۰:
﴿وَقَالُواْ لَن تَمَسَّنَا ٱلنَّارُ إِلَّآ أَیَّامٗا مَّعۡدُودَةٗۚ قُلۡ أَتَّخَذۡتُمۡ عِندَ ٱللَّهِ عَهۡدٗا فَلَن یُخۡلِفَ ٱللَّهُ عَهۡدَهُۥٓۖ أَمۡ تَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ٨٠﴾[البقرة: ۸۰].«و گویند: آتش جهنم جز چند روزی به ما نمیرسد. بگو: آیا از خدا پیمانی گرفتهاید که خدا خلاف وعده نخواهد کرد یا اینکه بر خداوند چیزهایی میگویید که نمیدانید؟».
﴿بَلَىٰۚ مَن کَسَبَ سَیِّئَةٗ وَأَحَٰطَتۡ بِهِۦ خَطِیَٓٔتُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٨١﴾[البقرة: ۸۱].«آری! هر کس کار بدی انجام دهد و گناهش او را احاطه کند پس اینها باران دوزخند و آنان در آن جاودانه خواهند بود».
﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٨٢﴾[البقرة: ۸۲].«و کسانی که ایمان آوردند و کار شایسته انجام دادند ایشان یاران بهشتاند و در آن برای همیشه خواهند بود».
خداوند کارهای زشت آنان را بیان کرد و سپس بیان داشت که آنها خود را پاک میشمارند و گواهی میدهند که از عذاب خدا نجات یافته و به پاداش او دست مییابند، و میگویند: به جز چند روزی آتش جهنم به ما نمیرسد. یعنی: چند روز اندک و انگشت شمار. پس آنها هم کار بد انجام میدهند و هم احساس خطر نمیکنند. و از آنجا که این فقط یک ادعا بود، خداوند ادعایشان را رد کرد و فرمود: ﴿قُلۡ﴾ای پیامبر! به آنها بگو: ﴿أَتَّخَذۡتُمۡ عِندَ ٱللَّهِ عَهۡدٗا﴾آیا از خدا پیمانی گرفتهاید؟ یعنی آیا به خدا و پیامبران ایمان آورده و از دستورات خدا و رسولان اطاعت کردهاید؟! چرا که فقط این وعده باعث میشود آدمی از عذاب خدا رهایی یابد، و این وعده هرگز تغییر نمییابد. ﴿أَمۡ تَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ﴾یا چیزی را به خداوند نسبت میدهید که نمیدانید. خداوند متعال خبر داده است که راست بودنادعای آنها بر یکی از این دو چیز استوار است: پیمان گرفتن از خدا، و دروغ بستن بر او. آنها یا از خدا پیمانی گرفتهاند، پس آنگاه ادعایشان درست خواهد بود، و یا اینکه به دروغ خواهد بود و بیشتر مایه رسوایی و عذابشان خواهد بود. و از حال آنان پیدا است که از خداوند پیمانی نگرفتهاند، زیرا بسیاری از پیامبران را کشتند و از طاعت خداوند سر باز زدند و پیمانها را شکستند. پس مشخص است که آنها دروغگو هستند و از خود میسازند و میبافند و چیزهایی به خداوند نسبت میدهند که نمیدانند. و نستب دادن چیزی به خداوند، از بزرگترین امور حرام و از زشتترین زشتیها است.
سپس خداوند حکم عامی را بیان کرد که شامل بنیاسرائیل و دیگران میشود، و فقط آن حکم ارزش و اعتبار دارد، نه ادعاها و خیال پردازیهای بنی اسرائیل در مورد صفات نجات یافتگان و اهل هلاکت. و آن حکم چنین است: ﴿بَلَىٰ﴾یعنی آنگونه نیست که شما گفتید، و سخن شما حقیقت ندارد. بلکه ﴿مَن کَسَبَ سَیِّئَةٗ﴾هرکس کار بدی را انجام دهد.
نکره در سیاق شرط آمده است، بنابر این شرک و گناهانِ پایینتر از آن را نیز در بر میگیرد، و در اینجا منظور از «سیئة» شرک است، به دلیل ا ینکه میفرماید: ﴿وَأَحَٰطَتۡ بِهِۦ خَطِیَٓٔتُهُ﴾و گناهان او را احاطه کند. یعنی گناهی انجام دهد که او را احاطه نماید و راهیب رای وی باقی نگذارد، و این جز شرک چیزی دیگر نیست، زیرا کسی که ایمان داشته باشد گناهش او را از هر سو احاطه نمیکند.
﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ﴾پس اینها یاران دوزخند و جاودانه در آن هستند. خوارج با استفاده از این آیه بر کافر بودن گناهکار استدلال کردهاند، در حالی که این آیه حجتی علیه آنها است، زیرا این آیه در مورد شرک است. اما اهل باطل همیشه برای اثبات سخن پوچ و بیمحتوای خود به آیات و احادیث استدلال میکنند، غافل از اینکه همان آیهو یا حدیث بر ضد آنان بکار میرود. ﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ﴾و کسانی که به خدا و ملائکه و کتابهای آسمانی و پیامبران و روز قیامت ایمان آوردند. ﴿وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾و کار شایسته انجام دادند. عمل انسان زمانی صالح و شایست محسوب میشود که دو شرط داشته باشد: یکی اینکه خالص برای خدا انجام شود، و دوم اینکه در انجام آن از سنت و شیوه پیامبر صپیروی گردد.
آنچه که از این دو آیه استنباط میشود این است که کسانی رستگار میشوند که ایمان داشته باشند و عمل شایسته انجام دهند، و کفار و مشرکین به هلاکت میرسند و به آتش دوزخ نایل میگردند.
آیهی ۸۳:
﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ لَا تَعۡبُدُونَ إِلَّا ٱللَّهَ وَبِٱلۡوَٰلِدَیۡنِ إِحۡسَانٗا وَذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡیَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰکِینِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسۡنٗا وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ ثُمَّ تَوَلَّیۡتُمۡ إِلَّا قَلِیلٗا مِّنکُمۡ وَأَنتُم مُّعۡرِضُونَ٨٣﴾[البقرة: ۸۳]. «و به یاد آورید هنگامی را که از بنیاسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدا کسی را نپرستید و با پدر و مادر خود و خویشاوندان و یتیمان و بیچارگان به نیکی رفتار کنید و به مردم نیک بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید، سپس جز تعداد اندکی از شما همه روی گرداندید و سرپیچی کردید».
این توصیهها، از ارکان مهم دین بوده و خداوند در هر شریعتی به آن فرمان دادهاست، زیرا برای هر زمان و مکانی مفید و ضروری هستند، پس منسوخ نمیشوند، همانطور که یکی از اصول دین منسوخ نمیگردد. بنابر این خداوند ما را فرمان داده است که: ﴿وَٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُشۡرِکُواْ بِهِۦ شَیۡٔٗا﴾[النساء: ۳۶]. «خداوند را پرستش کنید و برای او انبازی نگیرید».
﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ﴾و هنگامی که از بنی اسراییل پیمان گرفتیم. این بیانگر سنگدلی آنها است، زیرا به هر امری که فرمان داده میشوند، سرپیچی میکردند، و آن را جز با قسم موکد و پیمانهایی محکم نمیپذیرفتند. ﴿لَا تَعۡبُدُونَ إِلَّا ٱللَّهَ﴾که جز خدا کسی را نپرستید. در این آیه پروردگار دستور میدهد تنها او را پرستش گردد و هیچ شریک و انبازی برای وی قرار داده نشود. این اصل دین است، و اگر اساس همه اعمال توحید نباشد، پذیرفته نمیشوند. پس این حق خداوند بر بندگانش است. سپس فرمود ﴿وَبِٱلۡوَٰلِدَیۡنِ إِحۡسَانٗا﴾و با پدر و مادرتان نیکی کنید. و این شامل هر نوع نیکی میشود، نیکی با زبان و نیکی با کردار. و نیز از بدرفتاری با پدر و مادر و نیکی نکردن و بدرفتاری ننمودن با آنان نهی شده است، زیرا نیکی کردن واجب است، و امر کردن به چیزی در واقع نهی کردن از ضد آن است. و نیکوکاری به دو صورت نقض میگردد، یکی با بدی کردن که بزرگترین جنایت است، و دیگری با نیکی نکردن و بدی نکردن که این حرام است، ولی به اندازه اولی زشت نیست. و همچنین در مورد خویشاوندان و یتیمان و بینوایان نیز توصیه شده است. البته نیکیها را نمیتوان برشمرد،بلکه فقط میتوان یک تعریف کلی برای آن ارائه داد.
سپس دستور داد تا با تمام مردم نیکی شود، پس فرمود: ﴿وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسۡنٗا﴾و به مردم نیک بگویید، و از جمله سخن نیک با مردم، امر کردن آنها به معروف و نهی کردنشان از منکر و آموختن علم به آنها و سلام کردن و خنده رویی و... است.
و از آنجا که انسان نمیتواند با همه مردم به وسیله مال خود نیکی نماید، خداوند روشی به ما یاد داده است که با اجرای آن میتواند با هر مخلوقی نیکی کرد، و آن نیکی کردن با گفتار است. پس این توصیه، مومنین را از گفتار زشت حتی در برابر کافران باز میدارد. بنابر این خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَا تُجَٰدِلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ إِلَّا بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ﴾[العنکبوت: ۴۶]. «و با اهل کتاب جز به نحو احسن مجادله نکنید». و از جمله آدابی که خداوند بندگانش را بدان امر نموده این است که انسان گفتار و کردارش خوب باشد، زشتگو و دشنام دهنده و جر و بحثکننده و مجادلهگر نباشد، بلکه خوش اخلاق و بردبار باشد و حقوق دیگران را رعایت کند، و در برابر اذیتی که مردم به او میرسانند صابر بوده، دستور الهی را امتثال نموده و به پاداش او امیدوار باشد.
سپس آنها را به برپاداشتن نماز و پرداختن زکات فرمان داد، زیرا نماز اخلاق برای معبود را در بردارد و زکات در بردارنده نیکی با بندگان است. ﴿ثُمَّ﴾پس از این که شما را به کارهای نیک فرمان داد، کارهای نیکی که چنانچه شخص عاقل در آن بنگرد در مییابد یکی از مظاهر رحمت خدا نسبت به بندگان همین اوامر و نواهی است. ﴿تَوَلَّیۡتُمۡ﴾روی برتافتید و پشت کردید. زیرا گاهی کسی روی میگرداند و نیت بازگشتن را دارد، اما اینها به این اوامر علاقه نداشتند و رفتند و بازنگشتند. ﴿إِلَّا قَلِیلٗا مِّنکُمۡ﴾به جز عده کمی از شما. این استثناء است تا گمان برده نشود که همه آنها روی برتافتند. بنابر این خبر داد که تعداد اندکی از آنها را خداوند مصون داشت و آنها را ثابت قدم کرد.
آیهی ۸۶-۸۴:
﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَکُمۡ لَا تَسۡفِکُونَ دِمَآءَکُمۡ وَلَا تُخۡرِجُونَ أَنفُسَکُم مِّن دِیَٰرِکُمۡ ثُمَّ أَقۡرَرۡتُمۡ وَأَنتُمۡ تَشۡهَدُونَ٨٤﴾[البقرة: ۸۴].«و به یاد آورید هنگامی را که از شما پیمان گرفتیم که خون یکدیگر را نریزید و یکدیگر را از سر زمینتان بیرون نکنید سپس اقرار کردید، و خود گواهید».
﴿ثُمَّ أَنتُمۡ هَٰٓؤُلَآءِ تَقۡتُلُونَ أَنفُسَکُمۡ وَتُخۡرِجُونَ فَرِیقٗا مِّنکُم مِّن دِیَٰرِهِمۡ تَظَٰهَرُونَ عَلَیۡهِم بِٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِ وَإِن یَأۡتُوکُمۡ أُسَٰرَىٰ تُفَٰدُوهُمۡ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیۡکُمۡ إِخۡرَاجُهُمۡۚ أَفَتُؤۡمِنُونَ بِبَعۡضِ ٱلۡکِتَٰبِ وَتَکۡفُرُونَ بِبَعۡضٖۚ فَمَا جَزَآءُ مَن یَفۡعَلُ ذَٰلِکَ مِنکُمۡ إِلَّا خِزۡیٞ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ یُرَدُّونَ إِلَىٰٓ أَشَدِّ ٱلۡعَذَابِۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ٨٥﴾[البقرة: ۸۵].«سپس این شما هستید که یکدیگر را میکشید و گروهی از خودتان را از سرزمین و خانههایشان بیرون میکنید و علیه آنها به گناه و دشمنی همدست میشوید. و اگر به اسارت پیش شما بیایند فدیه میدهید و آنان را آزاد میکنید حال آنکه بیرون کردن آنها بر شما حرام است. آیا به قسمتی از کتاب ایمان میآورید و به قسمتی کفر میورزید؟ برای کسی از شما که در دنیا چنین کند جز خواری و رسوایی نیست و روز قیامت به سختترین شکنجه و عذاب برگردانده میشوند، و خداوند از آنچه انجام میدهید غافل نیست».
﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ٱشۡتَرَوُاْ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا بِٱلۡأٓخِرَةِۖ فَلَا یُخَفَّفُ عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابُ وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ٨٦﴾[البقرة: ۸۶].«اینان همان کسانی هستند که زندگی دنیا را به بهای آخرت خریدند پس عذاب آنان تخفیف نمییابد و یاری نخواهند شد».
کاری که در این آیه از آن سخن به میان آمده است کار کسانی بود که در زمان پیامبر در مدینه میزیستند. قبایل اوس و خزرج «أنصار» قبل از بعثت پیامبر صمشرک بودند. سه گروه یهودی به نامهای بنو قریظه، بنو نضیر و بنو قینقاع بر آنها وارد شدند و هر گروهی از آنان با گروهی از اهل مدینه پیمان بستند، و هرگاه طرفهای مدینه با یکدیگر میجنگیدند گروهی از یهودیان، هم پیمانان خود را در برابر دشمنانش که آنها را گروهی دیگر از یهودیان حمایت و کمک میکردند، یاری مینمودند و یهودی، یهودی را میکشت. و اگر کار به آواره شدن میانجامید و غارتی پیش میآمد، یهودی، یهودی را از خانه و کاشانهاش بیرون میراند. سپس چون جنگ فروکش میکرد و هر دو گروه اسیرانی را میگرفتند، برای آزادی یکدیگر فدیه میدادند. در این راستا سه عمل بر آنها فرض بود، خون یکدیگر را نریزند، و یکدیگر را از سرزمینشان بیرون نرانند، و هرگاه اسیری از خود بیابند برای آزاد کردنش، فدیه بدهند.
اما آنها فقط به امر آخر عمل کردند و دو مورد قبلی را رها ساختند. خداوند بر این کارشان اعتراض نمود و فرمود: ﴿أَفَتُؤۡمِنُونَ بِبَعۡضِ ٱلۡکِتَٰبِ﴾آیا به بخشی از کتاب ایمان دارید که عبارت از «فدیه دادن برای آزاد کردن اسیر» است، ﴿وَتَکۡفُرُونَ بِبَعۡضٖ﴾و به بخشی دیگر از کتاب کفر میورزیدند که کشتن و بیرون راندن است؟! این آیه بیانگر آن است که ایمان، مقتضی انجام اوامر و دوری از نواهی است، و اینکه اطاعت از اوامر (خدا و رسولش) جزو ایمان است، خداوند متعال میفرماید: ﴿فَمَا جَزَآءُ مَن یَفۡعَلُ ذَٰلِکَ مِنکُمۡ إِلَّا خِزۡیٞ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا﴾سزای هر آن کس از شما که چنین میکند جز خواری و رسوایی در دنیا چیست؟ البته چنین خلاف و انحرافی از آنان سر زد، پس خداوند آنان را رسوا نمود، و پیامبرش را بر آنان مسلط گردانید، پس برخی از آنان را به قتل رساند و تعدادی را به اسارت درآورد و گروهی را نیز از خانه و کاشانهشان بیرون راند. ﴿وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ﴾و خداوند از آنچه میکنید غافل نیست.
سپس خداوند عواملی را که باعث شد آنها به بخشی از کتاب کفر ورزند و به بخشی از آن ایمان بیاورند مطرح نموده و میفرماید: ﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ٱشۡتَرَوُاْ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا بِٱلۡأٓخِرَةِ﴾اینها کسانی هستند که زندگی دنیا را به بهای آخرت خریدند و گمان بردند که چنانچه هم پیمانان خود را کمک نکنند ننگ بزرگی بر جبین آنان نقش میبندد، بنابر این آتش جهنم را بر عار و عیب دنیا ترجیح داده و آن را انتخاب کردند. پس فرمود: ﴿فَلَا یُخَفَّفُ عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابُ﴾عذاب آنها تخفیف داده نمیشود، بلکه به همان سختی و شدت خود باقی خواهد ماند، و در هیچ زمانی آسوده خاطر نمیشوند. ﴿وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ﴾و آنان یاری نخواهند شد. یعنی مصایب از آنها دور نخواهد شد.
آیهی ۸٧:
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ وَقَفَّیۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ بِٱلرُّسُلِۖ وَءَاتَیۡنَا عِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَأَیَّدۡنَٰهُ بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِۗ أَفَکُلَّمَا جَآءَکُمۡ رَسُولُۢ بِمَا لَا تَهۡوَىٰٓ أَنفُسُکُمُ ٱسۡتَکۡبَرۡتُمۡ فَفَرِیقٗا کَذَّبۡتُمۡ وَفَرِیقٗا تَقۡتُلُونَ٨٧﴾[البقرة: ۸٧]. «و به موسی کتاب دادیم و در پی او پیامبرانی را فرستادیم، و به عیسی پسر مریم معجزات و دلایل روشنی دادیم و او را به وسیلۀ روح القدس نیرو بخشیدیم، آیا هرگاه پیامبری پیش شما (احکامی) به خلاف میل و آرزویتان آورد سرکشی کردید، آنگاه گروهی را تکذیب و دروغگو قرار دادید و گروهی را کشتید؟».
خداوند بر بنیاسرائیل منت مینهد که موسی را برای آنها فرستاد و تورات را به او داد، سپس بعد از او پیامبرانی دیگر را فرستاد که به تورات حکم کردند، تا اینکه با آمدن عیسی ÷سلسله پیامبران را در آن زمان که با مشاهده چنان معجزاتی، انسان ایمان میآورد.
﴿وَأَیَّدۡنَٰهُ بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِ﴾و او را با روح القدس نیرو بخشیدیم. بیشتر مفسرین گفتهاند که روح القدس جبرئیل ÷است. و گفته شده، روح القدس نیروی ایمان است که خداوند به وسیله آن بندگانش را تقویت مینماید.
سپس همراه با این نعمتها که با مقیاس مادی اندازهگیری نمیشوند، پیامبرانی پیش شما آمدند، ﴿بِمَا لَا تَهۡوَىٰٓ أَنفُسُکُمُ ٱسۡتَکۡبَرۡتُمۡ﴾و احکامی را پیش شما آوردند که برخلاف میل شما بود، و شما از ایمان آوردن سرباز زدید. ﴿فَفَرِیقٗا﴾و گروهی از پیامبران را ﴿کَذَّبۡتُمۡ وَفَرِیقٗا تَقۡتُلُونَ﴾دروغگو نامیدید وگروهی را کشتید.
پس شما هوای نفس را بر هدایت مقدم داشتید، و دنیا را بر آخرت ترجیح دادید. در این کلمات توبیخ و سرزنش گزندهای نهفته است که بر هیچ عاقلی پوشیده نیست.
آیهی ۸۸:
﴿وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلۡفُۢۚ بَل لَّعَنَهُمُ ٱللَّهُ بِکُفۡرِهِمۡ فَقَلِیلٗا مَّا یُؤۡمِنُونَ٨٨﴾[البقرة: ۸۸].«و گفتند: دلهای ما در پرده است. بلکه خداوند آنها را به سبب کفرشان لعنت کرده است، پس بسیار کم ایمان میآورند».
﴿وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلۡفُ﴾و گفتند: دلهای ما در پوشش است. یعنی وقتی که آنها را بهسوی ایمان فرابخوانی، عذرخواهی نموده و میگویند: دلهایمان در پوشش است. یعنی بر دلهایشان پوشش و پردههایی قرار دارد. پس دلهایشان آنچه را تو میگویی نمیفهمد، و به گمانشان این عذر از آنها پذیرفته شده و جاهل و نادان و غیرمکلف قلمداد میشوند، در حالیکه آنان دروغ میگفتند.
بنابراین خداوند متعال فرمود ﴿بَل لَّعَنَهُمُ ٱللَّهُ بِکُفۡرِهِمۡ﴾بلکه خداوند به سبب کفرشان آنها را لعنت کرده است. یعنی آنها به سبب کفرشان ملعون و رانده شده هستند، پس تعداد کمی از آها ایمان میآورند. یا میتوان گفت معنی آیه چنین است: ایمانشان کم است و کفرشان زیاد.
آیهی ٩۰-۸٩:
﴿وَلَمَّا جَآءَهُمۡ کِتَٰبٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٞ لِّمَا مَعَهُمۡ وَکَانُواْ مِن قَبۡلُ یَسۡتَفۡتِحُونَ عَلَى ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فَلَمَّا جَآءَهُم مَّا عَرَفُواْ کَفَرُواْ بِهِۦۚ فَلَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ٨٩﴾[البقرة: ۸٩].«و آنگاه که کتابی از جانب خدا پیش آنها آمد که تصدیق کنندۀ کتابی بود که با خود داشتند و حال آنکه پیش از آن بر کافران یاری میجستند، پس وقتی پیش آنها آمد، آنچه را که از قبل شناخته بودند انکار کردند، پس لعنت خدا بر کافران باد».
﴿بِئۡسَمَا ٱشۡتَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡ أَن یَکۡفُرُواْ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بَغۡیًا أَن یُنَزِّلَ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ عَلَىٰ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۖ فَبَآءُو بِغَضَبٍ عَلَىٰ غَضَبٖۚ وَلِلۡکَٰفِرِینَ عَذَابٞ مُّهِینٞ٩٠﴾[البقرة: ٩۰].«خود را به بد چیزی فروختند، و آنچه را خداوند فرو فرستاده بود از روی حسد انکار کردند، (و این بدان خاطر بود که میگفتند:) چرا خداوند فضل خود را بر هرکس که بخواهد فرو میفرستد؟ پس خشم خدا یکی پس از دیگری آنها را فرا گرفت و برای کافران عذاب خوارکنندهای است».
وقتی که توسط برترین مخلوق و خاتم پیامبران، از جانب خدا کتابی نزد آنان آورده شد که تورات را تصدیق میکرد و آنها به حقیقت این موضوع واقف بودند- چون هرگاه میان آنها و مشرکین در زمان جاهلیت جنگی در میگرفت، میگفتند: اگر این پیامبر بیاید ما پیروز میشویم، و آنها را به سبب آمدن این پیامبر تهدید کرده و میگفتند: همراه با او با مشرکین میجنگیم- پس وقتی این پیامبر با این کتاب ظهور کرد از روی کینه، سرکشی و حسادت ورزی بر اینکه چرا خداوند فضل خود را بر هرکس که بخواهد فرو میفرستد، به آن کفر ورزیدند.
پس خداوند آنها را لعنت کرد و پی در پی بر آنها خشم گرفت، چون زیاد کفر میورزیدند و به شرک و تردید خود ادامه میدادند. و برای آنها در آخرت عذابی خوارکننده و دردناک است، و آن وارد شدن به جهنم و از دست دادن نعمت همیشگی بهشت است. پس بد چیزی است آنچه که آنها به جای ایمان به خدا و پیامبران و کتابهای آسمانی بدان چنگ زدهاند، زیرا آنان از روی شناخت، به خدا و کتابها و پیامبرانش کفر ورزیدهاند، پس عذابشان بزرگتر خواهد بود.
آیهی ٩۳-٩۱:
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ ءَامِنُواْ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُواْ نُؤۡمِنُ بِمَآ أُنزِلَ عَلَیۡنَا وَیَکۡفُرُونَ بِمَا وَرَآءَهُۥ وَهُوَ ٱلۡحَقُّ مُصَدِّقٗا لِّمَا مَعَهُمۡۗ قُلۡ فَلِمَ تَقۡتُلُونَ أَنۢبِیَآءَ ٱللَّهِ مِن قَبۡلُ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ٩١﴾[البقرة: ٩۱].«و هنگامی که به آنها گفته شد: به آنچه خدا فرو فرستاده است ایمان بیاورید، گفتند: به آنچه بر ما فرو فرستاده شده است ایمان میآوریم، و به غیر آن کفر میورزند، حال آنکه آن (چه خداوند بر پیامبر اسلام نازل کرده است) حق، و تصدیق کنندۀ چیزی است که با خود دارند. بگو: پس چرا پیش از این پیامبران خدا را میکشتید، اگر مومن هستید؟!».
﴿وَلَقَدۡ جَآءَکُم مُّوسَىٰ بِٱلۡبَیِّنَٰتِ ثُمَّ ٱتَّخَذۡتُمُ ٱلۡعِجۡلَ مِنۢ بَعۡدِهِۦ وَأَنتُمۡ ظَٰلِمُونَ٩٢﴾[البقرة: ٩۲].«و همانا موسی با معجزات روشن پیش شما آمد، سپس بعد از او گوساله را پرستیدید، در حالی که ستمکار بودید».
﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَکُمۡ وَرَفَعۡنَا فَوۡقَکُمُ ٱلطُّورَ خُذُواْ مَآ ءَاتَیۡنَٰکُم بِقُوَّةٖ وَٱسۡمَعُواْۖ قَالُواْ سَمِعۡنَا وَعَصَیۡنَا وَأُشۡرِبُواْ فِی قُلُوبِهِمُ ٱلۡعِجۡلَ بِکُفۡرِهِمۡۚ قُلۡ بِئۡسَمَا یَأۡمُرُکُم بِهِۦٓ إِیمَٰنُکُمۡ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ٩٣﴾[البقرة: ٩۳].«و به یاد آورید هنگامی را که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بر بالای سرتان نگاه داشتیم. آنچه را به شما دادهایم محکم بگیرید و گوش فرا دهید. گفتند: شنیدیم و نافرمانی کردیم و به سبب کفرشان دلهایشان با محبت گوساله آبیاری شده بود. بگو: ایمانتان شما را به بد چیزی دستور میدهد اگر مومن هستید».
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ ءَامِنُواْ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ﴾وقتی یهودیان فرا خوانده شوند تا به قرآنی که خداوند بر پیامبرش فرو فرستاده است، ایمان بیاورند، سرکشی کرده و سرباز میزنند، و ﴿قَالُواْ نُؤۡمِنُ بِمَآ أُنزِلَ عَلَیۡنَا وَیَکۡفُرُونَ بِمَا وَرَآءَهُ﴾و گویند: به آنچه بر ما نازل کرده است ایمان میآوریم، و به غیر خدا از آن کفر میورزند، با اینکه واجب بود به همه آنچه خداوند نازل کرده است ایمان بیاورند خواه آن را بر آنها فرو فرستاده باشد یا بر دیگران. و ایمان آوردن به آنچه خداوند بر پیامبرانش نازل کرده، ایمانی است نافع و به صاحبش سود فراوان میرساند. و فرق گذاشتن میان پیامبران و کتابها و ایمان آوردن به برخی از آنها و تکذیب برخی دیگر، ایمان نامیده نمیشود بلکه عین کفر است: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَکۡفُرُونَ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ وَیُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُواْ بَیۡنَ ٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ وَیَقُولُونَ نُؤۡمِنُ بِبَعۡضٖ وَنَکۡفُرُ بِبَعۡضٖ وَیُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُواْ بَیۡنَ ذَٰلِکَ سَبِیلًا١٥٠ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡکَٰفِرُونَ حَقّٗا...﴾[النساء: ۱۵۰-۱۵۱]. «همانا کسانی که به خدا و پیامبرانش کفر میورزند و میخواهند بین خدا و پیامبرانش فرق بگذارند و میگویند: به بعضی ایمان میآوریم و به بعضی کفر میورزیم، و میخواهند راهی میان این برگیرنده اینها کافران حقیقیاند».
بنابراین خداوند تبارک و تعالی منطق آنان را رد نموده و هیچ راه فراری را برایشان باقی نگذاشته است. پس خداوند کفر ورزیدن آنها به قرآن را به دو دلیل رد کرده و میفرماید: ﴿وَهُوَ ٱلۡحَقُّ﴾حال آنکه قرآن حق است، پس وقتی تمام اخبار و اوامر و نواهی قرآن حق است و از جانب پروردگارشان است کفر ورزیدن به آن، کفر ورزیدن به خدا و کفر ورزیدن به حقی است که او نازل کرده است.
سپس فرمود: ﴿مُصَدِّقٗا لِّمَا مَعَهُمۡ﴾و قرآن تصدیقکننده چیزی است که با خود دارند. پس چرا به آنچه بر شما نازل شده ایمان میآورید به مانند آن کفر میورزید؟! آیا این جز تعصب و پیروی از هوای نفس چیز دیگری است؟ قرآن کتابی است که تصدیقکننده کتابهای آنها میباشد و این امر حجتی است بر راست بودن کتابهایی که در دست آنها است، و آنها نمیتوانند راست بودن کتابهایشان را ثابت کنند مگر از طریق قرآن، پس وقتی به آن کفر بورزند و آن را انکار نمایند، مانند کسی خواهند بود که برای اثبات ادعای خود فقط یک دلیل داشته باشد، و ادعای او کامل نمیشود مگر در صورت سالم بودن دلیلش، سپس دلیلش را نقد کرده و آن را تکذیب کند. آیا این حماقت و دیوانگی نیست؟ پس کفر ورزیدن آنها به قرآن کفر ورزیدن به کتابی است که در دست آنها است.
سپس خداوند ادعای آنها را مبنی بر اینکه فقط به آنچه بر آنان نازل کرده است ایمان دارند، تقبیح نموده و میفرماید: ﴿قُلۡ﴾به آنها بگو: ﴿فَلِمَ تَقۡتُلُونَ أَنۢبِیَآءَ ٱللَّهِ مِن قَبۡلُ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ﴾پس چرا پیامبران خدا را پیش از این میکشتید اگر شما مومن هستید؟ ﴿وَلَقَدۡ جَآءَکُم مُّوسَىٰ بِٱلۡبَیِّنَٰتِ﴾و موسی با دلایل روشنی که حق را بیان میداشت پیش شما آمد. ﴿ثُمَّ ٱتَّخَذۡتُمُ ٱلۡعِجۡلَ مِنۢ بَعۡدِهِ﴾سپس بعد از آمدن او گوساله را پرستش نمودید. ﴿وَأَنتُمۡ ظَٰلِمُون﴾و شما ستمارید و در این مورد عذری ندارید.
﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَکُمۡ وَرَفَعۡنَا فَوۡقَکُمُ ٱلطُّورَ خُذُواْ مَآ ءَاتَیۡنَٰکُم بِقُوَّةٖ وَٱسۡمَعُواْ﴾و هنگامی که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بر فرازتان برافراشتیم، آنچه را به شما دادهایم محکم بگیرید و گوش فرا دهید و بپذیرد و اطاعت کنید.
﴿قَالُواْ سَمِعۡنَا وَعَصَیۡنَا﴾گفتند: شنیدیم و سرپیچی کردیم. یعنی آنان چنین حالتی داشتند: «حق را شنیدند و بدان عمل ننمودند و سرپیچی کردند». ﴿وَأُشۡرِبُواْ فِی قُلُوبِهِمُ ٱلۡعِجۡلَ﴾و محبت گوساله و عبادت آن در دلهایشان با محبت گوساله پرستی آبیاری شد. ﴿قُلۡ بِئۡسَمَا یَأۡمُرُکُم بِهِۦٓ إِیمَٰنُکُمۡ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ﴾بگو: بد چیزی است آنچه ایمانتان شما را به آن فرمان میدهد اگر مومن هستید. یعنی شما ادعای ایمان میکنید و به دین حق افتخار میورزید در حالی که پیامبران خدا را کشتید و گوساله را به خدایی گرفتید آنگاه که موسی به منظور ملاقات با خدا از پیش شما رفت، و دستورات و نواهی او را نپذیرفتید مگر بعد از تهدید و برافراشته شدن کوه طور بالای سرتان، آنگاه به زبان آن را پذیرفتید ولی در عمل آن را نقض نمودید.
پس این چه دین و ایمانی است که ادعای آنرا دارید؟! اگر به گمانتان این ایمان است، بدانید ایمانی که صاحبش را به کفر ورزیدن به پیامبر خدا و کثرت گناه وادار کند بد ایمانی است، زیرا ایمان واقعی صاحب خود را به نیکی امر میکند و او را از بدی باز میدارد، پس با این موضعگیری دروغ و تناقض و دوگانگی آنها مشخص شد.
آیهی ٩۶-٩۴:
﴿قُلۡ إِن کَانَتۡ لَکُمُ ٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ عِندَ ٱللَّهِ خَالِصَةٗ مِّن دُونِ ٱلنَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ ٱلۡمَوۡتَ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٩٤﴾[البقرة: ٩۴].«بگو: اگر سرای آخرت (بهشت) نزد خداوند فقط مخصوص شما است نه دیگر مردمان، پس آرزوی مرگ کنید اگر راست میگویید».
﴿وَلَن یَتَمَنَّوۡهُ أَبَدَۢا بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیهِمۡۚ وَٱللَّهُ عَلِیمُۢ بِٱلظَّٰلِمِینَ٩٥﴾[البقرة: ٩۵].«ولی آنان به سبب آنچه پیش از خود فرستادهاند هرگز آرزوی مرگ نخواهند کرد، و خداوند به حال ستمکاران دانا است».
﴿وَلَتَجِدَنَّهُمۡ أَحۡرَصَ ٱلنَّاسِ عَلَىٰ حَیَوٰةٖ وَمِنَ ٱلَّذِینَ أَشۡرَکُواْۚ یَوَدُّ أَحَدُهُمۡ لَوۡ یُعَمَّرُ أَلۡفَ سَنَةٖ وَمَا هُوَ بِمُزَحۡزِحِهِۦ مِنَ ٱلۡعَذَابِ أَن یُعَمَّرَۗ وَٱللَّهُ بَصِیرُۢ بِمَا یَعۡمَلُونَ٩٦﴾[البقرة: ٩۶].«و آنها را حریصترین مردم بر زندگی دنیا خواهی یافت، حتی حریصتر از مشرکین، هر یک از آنان دوست دارد که هزار سال عمر کند، با اینکه اگر چنین عمری به وی داده شود او را از عذاب نجات نمیدهد و خداوند به آنچه میکنند بینا است».
﴿قُلۡ﴾به آنها بگو: اگر راست میگویید و ادعایتان صحیح است ﴿إِن کَانَتۡ لَکُمُ ٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ عِندَ﴾و بهشت نزد خدا مخصوص شما است، ﴿خَالِصَةٗ مِّن دُونِ ٱلنَّاسِ﴾و دیگر مردمان آنگونه که گمان میبرید وارد آن نخواهند شد، و فقط یهودی و نصرانی از آن بهرهمند میگردد، و اگر راست میگویید که آتش جهنم به جز چند روز اندکی به شما نمیرسد، ﴿فَتَمَنَّوُاْ ٱلۡمَوۡتَ﴾پس آرزوی مرگ کنید. و این نوعی مباهله بین آنها و پیامبر صاست و آنها بعد از این اجبار و در تنگنا قرار گرفتن، پس از آنکه روی به عناد و سرکشی نهادند، فقط دو راه پیش رو داشتند: یا اینکه به خدا و پیامبرش ایمان بیاورند و یا اینکه مباهله کنند، و آن آرزوی مرگ است، مرگی که آنها را به سرایی میرساند که میگویند مخصوص آنها است، اما آنها سرباز زدند.
پس هریک از آنها به وضوح دریافت که در اوج مخالفت و کینه توزی با خدا و پیامبرش قرار دارد. بنابر این خداوند متعال فرمود: ﴿وَلَن یَتَمَنَّوۡهُ أَبَدَۢا بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیهِمۡ﴾و آنها به سبب کفر و گناهانی که دارند، هرگز آرزوی مرگ نمیکنند، چون میدانند که مردن، راهی بهسوی مجازاتشان است. پس مردن ناپسندترین چیز برای آنان است و آنها از تمام مردم بر زندگی حریصتر هستند، حتی از مشرکین، که به هیچ یک از پیامبران و به هیچ یک از کتابها ایمان ندارند.
سپس شدت دلبستگی آنان را به دنیا بیان کرده و میفرماید: ﴿یَوَدُّ أَحَدُهُمۡ لَوۡ یُعَمَّرُ أَلۡفَ سَنَةٖ﴾هر یک از آنان دوست دارد که هزار سال عمر کند، و این نهایت حرص است، چرا که آنها چیزی را آرزو میکنند که ممکن نیست. از سویی، چنانچه آنان این مقدار عمر کنند کاری از پیش نمیبرند و عذاب خدا را از خود دور نخواهند کرد.
﴿وَٱللَّهُ بَصِیرُۢ بِمَا یَعۡمَلُونَ﴾و خداوند به آنچه میکنند بینا است. این بخش از آیه متضمن تهدید میباشد، مبنی بر این که به سبب کارهایشان مجازات خواهند شد.
آیهی ٩۸-٩٧:
﴿قُلۡ مَن کَانَ عَدُوّٗا لِّـجِبۡرِیلَ فَإِنَّهُۥ نَزَّلَهُۥ عَلَىٰ قَلۡبِکَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ وَهُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِینَ٩٧﴾[البقرة: ٩٧]. «بگو: هرکس که دشمن جبرییل باشد، همانا او قرآن را به اذن خداوند بر قلب تو نازل کرده است، قرآنی که کتابهایش پیش از آن را تصدیق مینماید و برای مؤمنان هدایت و بشارت است».
﴿مَن کَانَ عَدُوّٗا لِّلَّهِ وَمَلَٰٓئِکَتِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَجِبۡرِیلَ وَمِیکَىٰلَ فَإِنَّ ٱللَّهَ عَدُوّٞ لِّلۡکَٰفِرِینَ٩٨﴾[البقرة: ٩۸].«هر کس که دشمن خدا و فرشتگان و پیامبران و جبرییل و میکاییل باشد پس همانا خداوند دشمن کافران است».
﴿قُلۡ مَن کَانَ عَدُوّٗا لِّـجِبۡرِیلَ﴾یهودیان ادعا میکنند آنچه آنها را از ایمان آوردن به تو باز داشته دوستت جبرئیل است، و اگر فرد دیگری از فرشتگان خدا نزد تو میآمد به تو ایمان میآوردند و تو را تصدیق میکردند. پس به آنان بگو: این ادعای شما تناقض و یاوه گویی و سرکشی در برابر خدا است، زیرا جبرییل ÷کسی است که قرآن را از جانب خدا بر قلب تو نازل کرده و پیش از تو پیام خدا را بر پیامبران فرود میآورده است، و خداوند او را به این کار فرمان دادهاست. پس او یک فرستاده است. از سوی دیگر کتابی که جبرییل آورده است کتابهای پیشین را تصدیق مینماید و با آنها مخالف و متضاد نیست، ضمن اینکه در این کتاب رهنمودهایی است که با تمسّک به آن آدمی از انواع گمراهی نجات مییابد، و در آن مومنان به برخورداری از نعمات دنیا و آخرت مژده داده شدهاند. پس دشمنی با جبرییل، کفر ورزیدن به خدا و آیات او و دشمنی با خدا و پیامبران و فرشتگانش است، زیرا اهل کتاب با جبرییل دشمن نبودند، بلکه با حقی که جبرییل از جانب خدا بر پیامبران نازل میکرد دشمن بودند. پس دشمنی با جبرئیل متضمن کفر ورزیدن به خدایی است که آن را نازل فرموده است، هم چنانکه متضمن دشمنی با کسی است که آن را از جانب خدا آورده است. و همچنین متضمن دشمنی با کسی است که جبرئیل بهسوی او فرستاده شده است. این است علت دشمنی آنها با جبرئیل.
آیهی ٩٩:
﴿وَلَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ءَایَٰتِۢ بَیِّنَٰتٖۖ وَمَا یَکۡفُرُ بِهَآ إِلَّا ٱلۡفَٰسِقُونَ٩٩﴾[البقرة: ٩٩].«و به راستی آیات روشنی را بهسوی تو فرو فرستادیم که جز فاسقان کسی به آن کفر نمیورزد».
خداوند به پیامبرش صمیفرماید: ﴿وَلَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ءَایَٰتِۢ بَیِّنَٰتٖ﴾و به راستی آیات روشنی بر تو نازل کردیم، که هرکس بخواهد هدایت شود، به وسیله آن هدایت میگردد. نیز این قرآن بر مخالفان خود حجت اقامه میکند. و آیاتش آنقدر روشن و واضح هستند که جز کسی که از دستور خدا سرپیچی کند، و از طاعت او بیرون رود و نهایت گردنکشی و تکبر ورزد از پذیرفتن آن امتناع نمیکند.
آیهی ۱۰۰:
﴿أَوَ کُلَّمَا عَٰهَدُواْ عَهۡدٗا نَّبَذَهُۥ فَرِیقٞ مِّنۡهُمۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ١٠٠﴾[البقرة: ۱۰۰].«مگر نه این بود که هرگاه پیمانی بستند گروهی از آنان را دور انداختند؟ بلکه بیشتر آنها ایمان ندارند».
در این آیه پروردگار ﻷمیخواهد به خاطر پیمانهای زیادی که آنان با خدا میبستند اما بدان عمل نمیکردند، ما را به تعجب وادارد. ﴿کُلَّمَا﴾مفید تکرار است. یعنی هرگاه پیمانی را میبستند آنرا نقض میکردند. چرا؟ چون بیشتر آنها ایمان نمیآورند، پس ایمان نیاوردن آنها باعث میشود تا پیمانها را بشکنند. و اگر آنها صادقانه ایمان میآوردند مانند کسانی میشدند که خداوند در موردشان گفته است: ﴿مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَیۡهِ﴾[الأحزاب: ۲۳]. «از مومنان مردانی هستند که در پیمانی که با خدا بستند راست گفتند».
آیهی ۱۰۳-۱۰۱:
﴿وَلَمَّا جَآءَهُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٞ لِّمَا مَعَهُمۡ نَبَذَ فَرِیقٞ مِّنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ کِتَٰبَ ٱللَّهِ وَرَآءَ ظُهُورِهِمۡ کَأَنَّهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ١٠١﴾[البقرة: ۱۰۱].«و زمانی که پیامبری از جانب خداوند نزد آنها آمد که تصدیق کنندۀ چیزی بود که با خود داشتند، گروهی از اهل کتاب، کتاب خدا را پشت سرشان انداختند گویی (از آن هیچ) نمیدانند».
﴿وَٱتَّبَعُواْ مَا تَتۡلُواْ ٱلشَّیَٰطِینُ عَلَىٰ مُلۡکِ سُلَیۡمَٰنَۖ وَمَا کَفَرَ سُلَیۡمَٰنُ وَلَٰکِنَّ ٱلشَّیَٰطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ وَمَآ أُنزِلَ عَلَى ٱلۡمَلَکَیۡنِ بِبَابِلَ هَٰرُوتَ وَمَٰرُوتَۚ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ یَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَکۡفُرۡۖ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَیۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِۦۚ وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِۦ مِنۡ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمۡ وَلَا یَنفَعُهُمۡۚ وَلَقَدۡ عَلِمُواْ لَمَنِ ٱشۡتَرَىٰهُ مَا لَهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖۚ وَلَبِئۡسَ مَا شَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ١٠٢﴾[البقرة: ۱۰۲].«و پیروی کردند از آنچه شیاطین دربارهی فرمانروایی سلیمان ساخته و پرداخته میکردند، و سلیمان کفر نورزید، (و سحر و جادو نیاموخت) بلکه شیاطین کفر ورزیدند که به مردم جادو میآموختند و (نیز از) آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت در بابل نازل شده بود پیروی میکردند. و این دو هیچ کسی را چیزی نمیآموختند مگر آنکه میگفتند: ما وسیلۀ آزمایش شما هستیم، پس کافر نشو. و مردم از آنان چیزی میآموختند که با آن بین مرد و همسرش جدایی میافکندند و آنان به کسی زیانی نمیرساندند مگر به اذن خداوند و چیزی را میآموختند که به آنها زیان میرساند و به آنها سودی نمیبخشید. و به خوبی میدانستند که هر کس خریدار آن باشد در آخرت بهرهای ندارد، و بد چیزی را به جان خریدهاند اگر میدانستند».
﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَمَثُوبَةٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ خَیۡرٞۚ لَّوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ١٠٣﴾[البقرة: ۱۰۳].«و اگر آنان ایمان میآوردند و پرهیزگاری میکردند پاداش خداوند بهتر است اگر میدانستند».
وقتی که پیامبری از جانب خداوند نزد آنها آمد و تصدیقکننده چیزی بود که با خود داشتند، گروهی از اهل کتاب، کتاب خدا را پشت سرشان انداختند گویی از آن هیچ نمیدانند. ﴿وَلَمَّا جَآءَهُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٞ لِّمَا مَعَهُمۡ﴾و هنگامی که پیامبر بزرگوار کتابی بزرگ با خود آورد که با آنچه نزدشان بود موافقت داشت و آن را تصدیق میکرد آنها گمان بردند که به کتابشان چنگ زدهاند. پس وقتی آنان به این پیامبر و آنچه آورده است کفر ورزیدند، ﴿نَبَذَ فَرِیقٞ مِّنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ کِتَٰبَ ٱللَّهِ وَرَآءَ ظُهُورِهِمۡ﴾گروهی از اهل کتاب، کتاب خدا را برای آنها فرستاده شده بود پشت سر انداختند، زیرا به آن علاقه نداشتند. عبارت ﴿وَرَآءَ ظُهُورِهِمۡ﴾بیانگر شدت رویگردانی آنها است، و انگار آنان این کار را از سرنادانی انجام میدهند، حال آنکه آنها راستگو بودن پیامبر و حقیقت آنچه را که آورده بود به وضوح میدانستند.
اکنون روشن شد که هیچ دلیلی برای این گروه از اهل کتاب باقی نمانده است، و چون به این پیامبر ایمان نیاوردند پس کفر ورزیدن آنها به مثابه کفر ورزیدن به کتابشان است، اما خود نیز از این حقیقت تلخ بیخبرند.
یکی از سنتهای جاری خداوند در جهان هستی این است که چنانچه آدمی چیزی را رها کند که به او فایده میرساند، و از آن استفاده نکند، حتما او را به چیزی مشغول میگرداند که وی را زیان رساند، پس هرکس پرستش خداوند را ترک گوید به پرستش بت مبتلا میشود، و هر کس محبت خدا و ترس از او و امید به وی را ترک کند به محبت غیر خدا و ترس از غیر خدا و امید به غیر او مبتلا میگردد. و هرکس که مالش را در راه خدا خرج نکند، آن را در راه شیطان خرج خواهد کرد، و هرکس که در برابر پروردگارش کزنش نبرد به ذلت و کرنش در برابر بندگان مبتلا خواهد شد. و هرکس که حق را ترک گوید به باطل گرفتار میشود.
همچنین یهودیان کتاب خدا را دور انداختند و از جادویی که شیاطین دربارهی فرمانروایی سلیمان ساخته و پرداخته میکردند، پیروی نمودند، شیاطین سحر را ترویج دادند و ا دعا کردند که سلیمان از جادو بهره گرفته و به وسیله جادو سلطنت و پادشاهی بزرگ را بدست آورده است، حال آنکه آنها در این مورد دروغ میگفتند وسلیمان از جادو بهره نگرفته بود. خداوند او را تبرئه نموده و میفرماید: ﴿وَمَا کَفَرَ سُلَیۡمَٰنُ﴾و سلیمان با آموختن سحر، کفر نورزید و آن را نیاموخت. ﴿وَلَٰکِنَّ ٱلشَّیَٰطِینَ کَفَرُواْ﴾بلکه شیاطین با آموختن سحر کفر ورزیدند، ﴿یُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ﴾و به مردم سحر میآموختند تا آنها را گمراه کنند و بر این امر حریص بودند.
﴿وَمَآ أُنزِلَ عَلَى ٱلۡمَلَکَیۡنِ بِبَابِلَ هَٰرُوتَ وَمَٰرُوتَ﴾همچنین یهودیان از جادویی که بر دو فرشته در سرزمین عراق نازل شده بود، پیروی کردند. علت اینکه در سرزمین بابل بر آن دو فرشته سحر فرو فرستاده شد، این بود که خداوند بندگانش را آزمایش نماید، بنابر این آنها به مردم جادو میآموختند، ﴿وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ یَقُولَآ﴾و آنها زمانی که جادو را به کسی میآموختند او را نصیحت کرده و میگفتند: ﴿إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَکۡفُرۡ﴾همانا ما وسیله آزمایش شما هستیم، پس کافر نشو. یعنی جادو را نیاموز، زیرا کفر است، پس آن دو فرشته او را از جادو نهی میکردند و وی را از جایگاه آن خبر میدادند. پس شیطانها جادو را به خاطر فریب دادن و گمراه کردن به مردم میآموختند، و برای توجیه عمل زشت خود میگفتند: سلیمان نیز از راه سحر و جادو به سلطنت و پادشاهی دست یافته است، در حالی که او از این عمل کاملا پاک و مبرّا بود.
هدف آن دو فرشته از آموزش دادن سحر امتحان نمودن مردم بود. با این وجود قبل از اینکه به تعلیم سحر بپردازند مخاطب خود را کامل ا اندرز میدادند و او را راهنمایی میکردند که سحر را نیاموزد. هدف آنان از توجیه نمودن و نصیحت کردن مخاطب این بود تا در روز قیامت هیچ عذر و بهانهای نداشته باشند، و نگویند: ما نمیدانستیم که یاد گرفتن سحر کفر است.
پس این یهودیان از جادویی پیروی نمودند که شیطانها و آن دو فرشته میآموختند، و علم پیامبران را ترک گفتند، و به علم شیاطین روی آوردند.
سپس مفاسد جادو را بیان کرده و میفرماید: ﴿فَیَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَیۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِ﴾پس آنها از آن دو فرشته چیزهایی میآموختند که به وسیله آن بین مرد و زنش جدایی میافکندند، هرچند که محبت زن و شوهر با محبت دیگران قابل مقایسه نیست، چون خداوند در مورد زن و شوهر فرموده است: ﴿وَجَعَلَ بَیۡنَکُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةً﴾[الروم: ۲۱]. و (خداوند در) میان شما دوستی و مهربانی قرار دادهاست، و این بیانگر آن است که جادو حقیقت دارد و به اذن خدا و اراده او زیان میرساند. اذن خدا بر دو نوع است: اذن قَدری و آن وابسته به خواست و مشیت خداوند است، همانطور که در این آیه بیان شد. و اذن شرعی همانگونه که در آیه قبلی آمده است: ﴿فَإِنَّهُۥ نَزَّلَهُۥ عَلَىٰ قَلۡبِکَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِ﴾پس همانا او آن را به اذن خدا بر قلب تو نازل کرده است. این آیه و امثال آن بیانگر آن هستند که اسباب هرچند تاثیرگذار باشند ولی تابع و پیرو قضا و قدر بوده و مستقل از تقدیر الهی تاثیری ندارند. در این خصوص جز فرقه «قدریه» که یکی از گروههای اسلامی میباشد با این مساله مخالفت نکرده است، آنان گمان میبرند که کارهای بندگان مستقل است و تابع خواست خداوند نیست. پس آنها کارهای بندگان را خارج از دایره قدرت خداوند قرار داده و با کتاب خدا و سنت پیامبر و اجماع اصحاب و تابعین مخالفت میکنند.
سپس خداوند متعال بیان کرد که علم جادو تماما ضرر و زیان است و در آن هیچ سود دینی و دنیوی وجود ندارد، هرچند که بعضی از گناهان، منافع قلیل دنیوی دارند. خداوند متعال در مورد شراب و قمار میفرماید: ﴿قُلۡ فِیهِمَآ إِثۡمٞ کَبِیرٞ وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ وَإِثۡمُهُمَآ أَکۡبَرُ مِن نَّفۡعِهِمَا﴾[البقرة: ۲۱٩]. «بگو: در آن دو گناه بزرگی است، و فایدههایی هم برای مردم دارند، ولی گناهشان از فایدهشان بزرگتر است».
اما جادو ضرر محض است و هیچ بهانهای برای انجام دادن آن وجود ندارد. بنابر این همه محرمات یا ضرر محضاند و یا اینکه شر آنها از خیرشان بیشتر است.
همانطور چیزهایی که بندگان به آن امر شدهاند یا مصلحت و منفعت محض هستند و یا خوبی آنها از بدیشان بیشتر است. ﴿وَلَقَدۡ عَلِمُواْ﴾و یهودیان دانستند که ﴿لَمَنِ ٱشۡتَرَىٰهُ﴾هر کس به سحر علاقمند شود آنگونه که مشتری به کالا علاقمند میگردد، ﴿مَا لَهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖ﴾در آخرت بهرهای از خیر و منفعت ندارد، زیرا سحر موجب سزا و مجازات الهی است. پس پرداختن یهودیان به فراگیری جادو از روی نادانی نبود بلکه آنها زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دادند ﴿وَلَبِئۡسَ مَا شَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ﴾و بد چیزی است آنچه که به جان خریدند، اگر میدانستند و برحسب دانش خود عمل میکردند. یعنی اگر میدانستند و به دانش خود عمل میکردند جادو نمیآموختند.
آیهی ۱۰۵-۱۰۴:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقُولُواْ رَٰعِنَا وَقُولُواْ ٱنظُرۡنَا وَٱسۡمَعُواْۗ وَلِلۡکَٰفِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٞ١٠٤﴾[البقرة: ۱۰۴]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید! مگویید؟ «رَعِنَا» و بگویید: «انظُرنَا» و گوش فرا دهید، و برای کافران عذاب دردناکی است».
﴿مَّا یَوَدُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ وَلَا ٱلۡمُشۡرِکِینَ أَن یُنَزَّلَ عَلَیۡکُم مِّنۡ خَیۡرٖ مِّن رَّبِّکُمۡۚ وَٱللَّهُ یَخۡتَصُّ بِرَحۡمَتِهِۦ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِیمِ١٠٥﴾[البقرة: ۱۰۵].«کافرانِ اهل کتاب و مشرکین دوست ندارند که خیری از جانب پروردگارتان بر شما نازل شود، و خداوند هر کسی را که بخواهد به رحمت خویش اختصاص میدهد و خداوند دارای فضل بزرگ است».
مسلمانان به هنگام فرا گرفتن امور دینی خود خطاب به پیامبر صمیگفتند: ﴿رَٰعِنَا﴾یعنی رعایت حال ما را بکن، و معنای درست و صحیحی را از این کلمه مد نظر داشتند. اما یهودیان از آن معنی فاسدی را اراده میکردند، بنابر این فرصت را غنیمت شمرده و پیامبر را با این کلمه خطاب میکردند و معنی نادرستی از آن مد نظر داشتند. از این روی خداوند مومنان را از بکار بردن این کلمه نهی نمود تا این راه بسته شود. در اینجا از یک امر جایزی که وسیلهای برای کار حرام باشد نهی شده است. نیز در این آیه مسلمانان به رعایت ادب و احترام سفارش شدهاند و اینکه از کلماتی استفاده کنند که جز معنی درست و نیکو در بر نداشته باشند، و کلمات زشت و رکیک را بکار نبرند، یا کلماتی را که موجب تجریح و تخریب روان و شخصیت دیگران شده و مفهوم زشت و قبیحی را در بر دارند و یا در بر گیرندهی مسایلی غیر جایز میباشند، و استفاده نکنند. بنابراین، خداوند آنها را به بکارگیری کلمات و جملاتی دستور داد که جز معنای نیکو از آن برداشت نمیشود و فرمود:
﴿وَقُولُواْ ٱنظُرۡنَا﴾و بگویید: مارا ملاحظه کن و بر ما شتاب مکن. و با این کلمه مقصود حاصل میشود، بدون اینکه آدمی مرتکب امر ممنوعی شود. ﴿وَٱسۡمَعُواْۗ﴾و گوش فرا دهید. نگفت چه چیزی گوش فرا دهید، تا همه آنچه را به گوش فرا دادنش دستور داده شده است دربرگیرد. پس در آن به گوش فرار دادن به قرآن و سنت امر شده است، سنتی که لفظا و معنا دارای حکمت میباشد. این بخش از آیه متضمن ادب و فرمانبرداری است.
سپس کافران را به عذاب دردناک تهدید نموده و از دشمنی یهودیان و مشرکین با مومنان خبر دادهاست، زیرا آنها دوست ﴿أَن یُنَزَّلَ عَلَیۡکُم مِّنۡ خَیۡرٖ﴾که هیچ خیری بر شما نازل شود، ﴿مِّن رَّبِّکُمۡ﴾از جانب پروردگارتان، چون آنان نسبت به شما حسادت میورزند، و از اینکه خداوند فضل و بخشش خود را به شما اختصاص دادهاست، کینه و بخشش خود را به شما اختصاص دادهاست، کینه و بغض شما را در دل دارند، غافل از اینکه ﴿وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِیمِ﴾خداوند دارای فضل و بخشش بزرگ است.
و از جمله فضل خداوند بر شما این است که کتاب را بر پیامبرتان فرو فرستاد تا شما را تزکیه نماید و کتاب و حکمت و آنچه را که نمیدانستید به شما بیامرزد. پس سپاس و ستایش سزاوار پروردگار است.
آیهی ۱۰٧-۱۰۶:
﴿مَا نَنسَخۡ مِنۡ ءَایَةٍ أَوۡ نُنسِهَا نَأۡتِ بِخَیۡرٖ مِّنۡهَآ أَوۡ مِثۡلِهَآۗ أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ١٠٦﴾[البقرة: ۱۰۶]. «هر آیهای را که نسخ کنیم یا آن را فراموش گردانیم بهتر از آن یا همسان آن را میآوریم، آیا نمیدانی که خداوند بر هر چیزی توانا است؟!».
﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِیّٖ وَلَا نَصِیرٍ١٠٧﴾[البقرة: ۱۰٧].«آیا نمیدانی که پادشاهی آسمانها و زمین از آن خداوند است و شما جز او سرور و یاوری ندارید؟!».
﴿مَا نَنسَخۡ مِنۡ ءَایَةٍ﴾نسخ یعنی نقل کردن. و حقیقت نسخ عبارت است از تغییر دادن یک حکم شرعی به حکمی دیگر، یا ساقط کردن آن حکم. یهودیان نسخ را انکار کرده و گمان میبردند که این عمل جایز نیست در حالی که این قضیه در تورات آنها موجود است. پس انکار نسخ از سوی آنها کفر و هواپرستی محض است، به همین جهت خداوند حکمت خویش را در نسخ آیات و احکام بیان کرده و میفرماید: ﴿مَا نَنسَخۡ مِنۡ ءَایَةٍ أَوۡ نُنسِهَا﴾هر آیهای را که نسخ کنیم یا آن را فراموش بگردانیم و آن را از دل بندگان و خاطر آنان بیرون کنیم، ﴿نَأۡتِ بِخَیۡرٖ مِّنۡهَآ﴾آیه بهتر و مفیدتری میآوریم، ﴿أَوۡ مِثۡلِهَآ﴾یا مانند آن را میآوریم. پس این آیه بیانگر آن است که فایده نسخ، از حکم اول کمتر نیست. چون فضل خداوند همواره افزون میشود، به ویژه بر این امت که پروردگار دین خود را برای آنان بسیار آسان کرده است.
خداوند خبر میدهد هرکس در موضوع «نسخ» اعتراض ورزد از پادشاهی و قدرت خداوند عیب جویی میکند. بنابر این فرمود: ﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ﴾آیا نمیدانی که خداوند بر هر چیزی توانا است؟! ﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾آیا نمیدانی که پادشاهی آسمانها و زمین از آن خدا است؟! پس وقتی خدا مالک شما است و در امورتان چون صاحبی نیکو و مهربان تصرف مینماید، شما را به انجام کارهایی امر میکند و از ارتکاب چیزهایی باز میدارد. و از آنجا که خداوند میتواند هر آنچه را که بخواهد بر بندگانش مقدر نماید و هیچ چیزی نمیتواند او را از این کار باز دارد، نیز هیچ کس نمیتواند او را به خاطر احکامی که بر بندگانش واجب میگرداند مورد اعتراض قرار دهد. بنابر این بنده تحت تدبیر و اوامر و دستورهای دینی تقدیری خداوند است. پس بنده نباید اعتراض کند، چرا که او سرور و کارساز و یاور بندگانش است و آنها را در بدست آوردن منافعشان و دور کردن چیزهایی که به آنان زیان میرساند کمک مینماید. از جمله یاوری خداوند نسبت به بندگان وضع احکامی است که سراسر حکمت و رحمت و مهربانی است.
و هرکس در نسخهایی که در قرآن و سنت صورت پذیرفته است بیاندیشد، حکمت خداوند و مهربانی او نسبت به بندگانش را در مییابد و متوجه خواهد شد و اینکه خداوند به روشی بسیار ظریف و لطیف آنان را بهسوی مصالح و منافعشان رهنمون میسازد.
آیهی ۱۱۰-۱۰۸:
﴿أَمۡ تُرِیدُونَ أَن تَسَۡٔلُواْ رَسُولَکُمۡ کَمَا سُئِلَ مُوسَىٰ مِن قَبۡلُۗ وَمَن یَتَبَدَّلِ ٱلۡکُفۡرَ بِٱلۡإِیمَٰنِ فَقَدۡ ضَلَّ سَوَآءَ ٱلسَّبِیلِ١٠٨﴾[البقرة: ۱۰۸].«آیا میخواهید از پیامبرتان همان را بخواهید که پیش از او از موسی درخواست شد؟ و هرکسی کفر را جانشین ایمان گرداند به راستی که از راه راست گمراه شده است».
﴿وَدَّ کَثِیرٞ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ لَوۡ یَرُدُّونَکُم مِّنۢ بَعۡدِ إِیمَٰنِکُمۡ کُفَّارًا حَسَدٗا مِّنۡ عِندِ أَنفُسِهِم مِّنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ ٱلۡحَقُّۖ فَٱعۡفُواْ وَٱصۡفَحُواْ حَتَّىٰ یَأۡتِیَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦٓۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ١٠٩﴾[البقرة: ۱۰٩]. «بسیاری از اهل کتاب پس از اینکه حق برایشان روشن گردید به خاطر حسدی که در دل دارند، دوست دارند که شما پس از ایمان آوردنتان کافر شوید، پس گذشت و چشم پوشی کنید تا خداوند فرمان خود را به میان آورد. همانا خداوند بر هر چیزی توانا است».
﴿وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَۚ وَمَا تُقَدِّمُواْ لِأَنفُسِکُم مِّنۡ خَیۡرٖ تَجِدُوهُ عِندَ ٱللَّهِۗ إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ١١٠﴾[البقرة: ۱۱۰].«و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید، و آنچه شما از خوبی و خیر برای خودتان پیش میفرستید آن را نزد خداوند خواهید یافت. همانا خداوند به آنچه میکنید بینا است».
خداوند مومنان یا یهودیان را نهی میکند از اینکه از پیامبرشان سوالهایی بپرسند، ﴿کَمَا سُئِلَ مُوسَىٰ مِن قَبۡلُ﴾آن طور که قبلا از موسی سوالهایی شد. منظور سوالهایی است که از روی لجاجت و خیره سری مطرح میشوند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿یَسَۡٔلُکَ أَهۡلُ ٱلۡکِتَٰبِ أَن تُنَزِّلَ عَلَیۡهِمۡ کِتَٰبٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِۚ فَقَدۡ سَأَلُواْ مُوسَىٰٓ أَکۡبَرَ مِن ذَٰلِکَ فَقَالُوٓاْ أَرِنَا ٱللَّهَ جَهۡرَةٗ﴾[النساء: ۱۵۳]. «اهل کتاب از تو میخواهند که کتابی از آسمان بر آنها فرو بیاوری، آنها از موسی بزرگتر از این را درخواست کردند و گفتند: خداوند را آشکارا به ما نشان بده».
و خداوند متعال فرموده است: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَسَۡٔلُواْ عَنۡ أَشۡیَآءَ إِن تُبۡدَ لَکُمۡ تَسُؤۡکُمۡ﴾[المائدة: ۱۰۱]. «ای کسانی که ایمان آوردید! از چیزهایی نپرسید که اگر برایتان آشکار شود شما را اندوهناک کند». پس از این سوالها و امثال آن نهی شده است. اما پرسشی که برای طلب راهنمایی و آموختن و یاد گرفتن باشد، سوال پسندیده است و خداوند به آن فرمان دادهاست. همانگونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّکۡرِ إِن کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾[النحل: ۴۳]. «از آگاهان بپرسید اگر نمیدانید». و خداوند این نوع سوالها را تایید نموده و میفرماید: ﴿یَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَیۡسِرِ﴾[البقرة: ۲۱٩]. «تو را در مورد شراب و قمار میپرسند». و ﴿وَیَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡیَتَٰمَىٰ﴾[البقرة: ۲۲۰]. «و از تو در مورد یتیمان و مسایل دیگر میپرسند».
سوالهایی که از آن نهی شده است مذموم، و گاهی سوالکننده را به کفر میرسانند. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَن یَتَبَدَّلِ ٱلۡکُفۡرَ بِٱلۡإِیمَٰنِ فَقَدۡ ضَلَّ سَوَآءَ ٱلسَّبِیلِ﴾و هر کس که کفر را جانشین ایمان نماید به راستی که از راه راست گمراه شده است.
سپس از حسد و کینه بسیاری از اهل کتاب خبر میدهد و اینکه انها به جایی رسیدهاند که دوست دارند ﴿لَوۡ یَرُدُّونَکُم مِّنۢ بَعۡدِ إِیمَٰنِکُمۡ کُفَّارًا﴾شما را پس از ایمان آوردنتان کافر کنند، و در این راه تلاش کرده و حیلهها سر هم میکنند، اما مکر و دسیسه آنها به خودشان باز میگردد. همانطور که خداوند متعال فرموده است:
﴿وَقَالَت طَّآئِفَةٞ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ ءَامِنُواْ بِٱلَّذِیٓ أُنزِلَ عَلَى ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَجۡهَ ٱلنَّهَارِ وَٱکۡفُرُوٓاْ ءَاخِرَهُۥ لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ٧٢﴾[آل عمران: ٧۲]. «و گروهی از اهل کتاب گفتند: به آنچه به مؤمنان نازل شده است اولِ روز ایمان بیاورید و در پایان روز به آن کافر شوید تا شاید آنها از دینشان برگردند».
این به سبب حسادت و کینهای است که در نهاد آنان ریشه دوانده است. پس خداوند به آنان دستور میدهد که با بد کرداران مقابله به مثل نکنند و از آنها درگذرند و به خدا محولشان کنند تا درباره آنان هر طور که میخواهد حکم کند. سپس فرمان خدا آمد و دستور داد با آنها جهاد کنند و خداوند خیال مومنان را از آنها راحت کرد، و مومنان بعضی را کشتند و بعضی را به بردگی گرفتند و بعضی را آواره کردند. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ﴾همانا خداوند بر هر چیزی توانا است.
سپس خداوند آنها را به بر پا داشتن نماز و پرداختن زکات و انجام امور خیر دستور داد و به آنها وعده نموده است که هر کار خیری انجام دهند نزد خداوند ضایع نخواهد شد، و آن را نزد خداوند به طور کامل خواهند یافت. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ﴾همانا خداوند به آنچه میکنید بینا است.
آیهی ۱۱۲-۱۱۱:
﴿وَقَالُواْ لَن یَدۡخُلَ ٱلۡجَنَّةَ إِلَّا مَن کَانَ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰۗ تِلۡکَ أَمَانِیُّهُمۡۗ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ١١١﴾[البقرة: ۱۱۱]. «و گفتند: هرگز وارد بهشت نمیشود مگر کسی که یهودی یا نصرانی باشد. این آرزوی آنهاست. بگو: اگر راست میگویید دلیلتان را بیاورید».
﴿بَلَىٰۚ مَنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَلَهُۥٓ أَجۡرُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ١١٢﴾[البقرة: ۱۱۲].«آری! هر کس که مخلصانه روی به خدا کند و نیکوکار باشد پاداش او نزد پروردگارش است، و نه ترسی بر آنها است و نه اندوهگین میگردند».
یهودیان گفتند: هرگز وارد بهشت نخواهد شد مگر کسی که یهودی باشد. و نصارا گفتند: به بهشت وارد میشود مگر کسی که نصرانی باشد. بنابر این برای خود حکم صادر کردند که تنها آنها بهشتی هستند، و این آرزوی باطلی است که جز با دلیل و برهان پذیرفته نمیشود پس اگر راستگو هستید دلیلتان را بیاورید. و هرکس ادعایی بکند باید برای صحت آن دلیل بیاورد، وگرنه ادعایش مورد پذیرش قرار نگیرد، و کسی بدون دلیل عکس ادعای او را مطرح کند، هیچ تفاوتی میان آن دو وجود نخواهد داشت. پس این برهان و دلیل است که این ادعا را تصدیق یا آن را تکذیب مینماید و از آنجا که انان برای اثبات ادعای خود دلیلی نداشتند معلوم شد که دروغگو هستند.
سپس خداوند دلیل روشن و کلی را بیان داشته و میفرماید: ﴿بَلَىٰ﴾یعنی طبق آرزو و ادعاهایتان نیست، بلکه ﴿مَنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ﴾هرکس اعمال خود را برای خدا خالص گرداند، ﴿وَهُوَ﴾و او در ضن مخلص بودنش ﴿مُحۡسِنٞ﴾در عبادت پروردگارش نیکوکار باشد، به گونهای که خدا را طبق شریعت او عبادت نماید، پس اینها اهل بهشت هستند. ﴿فَلَهُۥٓ أَجۡرُهُۥ عِندَ رَبِّهِ﴾و پاداش او نزد پروردگارش است، و پاداش آنها بهشت و نعمتهای آن میباشد، ﴿وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ﴾و نه ترسی بر آنها است و نه اندوهگین میگردند. پس به هر خیر و نیکی دست یافته و از هر امر ناگواری نجات مییابند. و از این آیه فهمیده میشود که هرکس چنین نباشد اهل جهنم و از هلاک کنندگان است. پس جز کسانی که مخلص بوده و از پیامبر صپیروی کردهاند هیچ احدی نجات نمییابد.
آیهی ۱۱۳:
﴿وَقَالَتِ ٱلۡیَهُودُ لَیۡسَتِ ٱلنَّصَٰرَىٰ عَلَىٰ شَیۡءٖ وَقَالَتِ ٱلنَّصَٰرَىٰ لَیۡسَتِ ٱلۡیَهُودُ عَلَىٰ شَیۡءٖ وَهُمۡ یَتۡلُونَ ٱلۡکِتَٰبَۗ کَذَٰلِکَ قَالَ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ مِثۡلَ قَوۡلِهِمۡۚ فَٱللَّهُ یَحۡکُمُ بَیۡنَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فِیمَا کَانُواْ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ١١٣﴾[البقرة: ۱۱۳]. «و یهودیان گفتند: نصارا بر حق نیستند، و نصارا گفتند: یهودیان بر حق نیستند، در حالیکه آنها کتاب را میخوانند، همچنین کسانی که نمیدانند سخنی مانند سخن آنها گفتند، پس خداوند روز قیامت میان آنها در آنچه اختلاف میکردند داوری میکند».
هوا پرستی و حسد و کینه، اهل کتاب را به جایی رساند که برخی، برخی دیگر را گمراه بپندارند و یکدیگر را کافر قلمداد کنند. همانطور که بیسوادانی از مشرکان عرب و غیره چنین بودند و همدیگر را گمراه به حساب میآوردند و خداوند در روز قیامت میان آنان عادلانه حکم مینماید. پس تنها کسانی راه مییابند که تمام پیامبران را تصدیق نمایند، و از دستورات پروردگار اطاعت کنند و از منهیات او بپرهیزند، و به جز این دسته همگی هلاک شوندگانند.
آیهی ۱۱۴:
﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ أَن یُذۡکَرَ فِیهَا ٱسۡمُهُۥ وَسَعَىٰ فِی خَرَابِهَآۚ أُوْلَٰٓئِکَ مَا کَانَ لَهُمۡ أَن یَدۡخُلُوهَآ إِلَّا خَآئِفِینَۚ لَهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا خِزۡیٞ وَلَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٞ١١٤﴾[البقرة: ۱۱۴]. «و کیست ستمگرتر از کسی که نگذارد در مسجد خدا نام او برده شود و در ویرانی آن بکوشد؟ آنان را نسزد که وارد آن شوند مگر اینکه ترسان باشند، خواری و رسوایی در دنیا برای آنها است و در آخرت عذاب بزرگی در پیش دارند».
هیچ کس ستمکارتر نیست و جنایتش سختتر از کسی نیست که نگذارد و در مساجد از خداوند یاد شود و نگذارد در آن نماز و دیگر عبادات انجام گیرد. ﴿وَسَعَىٰ﴾و تلاش نماید ﴿فِی خَرَابِهَآ﴾که آن را به صورت ظاهری یا معنوی ویران کند. ویرانی ظاهری یعنی منهدم کردن و تخریب و آلوده نمودن آن به نجاسات، و ویرانی معنوی عبارت از جلوگیری از کسانی است که خدا را در مساجد یاد میکنند. و این در مورد هر کسی که اینگونه باشد صادق است، پس این حکم شامل اصحاب فیل، و نیز قریش است که پیامبر صرا در سال حدیبیه از وارد شدن به مسجدالحرام جلوگیری کردند، و شامل نصارا نیز میشود که بیت المقدس را ویران کردند، و دیگر ستمکارانی که از سر مخالفت و مبارزه با خدا مساجد را ویران میکنند. پس خداوند آنها را مجازات میکند و شرعا و تقدیرا به آنان اجازه نداده است که جز لرزان و ترسان وارد آن شوند. پس چون آنان بندگان خدا را ترساندند، خداوند نیز آنان را تهدید میکند. بنابر این وقتی که مشرکان، پیامبر را از وارد شدن به مسجد الحرام باز داشتند، مدتی نگذشت که خداوند فتح مکه را نصیب او نمود و مشرکان را از وارد شدن آن منع کرد. خداوند متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِکُونَ نَجَسٞ فَلَا یَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَا﴾[التوبة: ۲۸]. «ای مومنان! بیگمان مشرکان پلید هستند، پس، بعد از این سال نزدیک مسجد الحرام نشوند». و خداوند ماجرای اصحاب فیل را بیان کرده است، و مومنان را بر نصارا پیروز گرداند به گونهای که آنها را از سرزمینشان بیرون راندند. و هر کس که مانند اینها باشد عذاب خدا او را فرا میگیرد و این از آیات بزرگی است که خداوند قبل از وقوعشان از آن خبر دادهاست. و علمای کرام با استفاده از این آیه استدلال کردهاند که جایز نیست به کافران اجازه داده شود وارد مساجد گردند. ﴿لَهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا خِزۡیٞ﴾ذلت و رسوایی در دنیا برای آنها است. ﴿وَلَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٞ﴾و در آخرت نیز عذابی بزرگ پیش روی دارند.
هیچ کس ستمکارتر از فردی نیست که نگذارد که در مساجد نام خدا برده شود، پس ایمان هیچ کسی بزرگتر از ایمان فردی نیست که در آبادانی ظاهری و معنوی مساجد تلاش نماید. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّمَا یَعۡمُرُ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ﴾[التوبة: ۱۸]. «همانا مساجد خدا را فقط کسی آباد میکند که به خدا و روز آخرت ایمان دارد».
بلکه خداوند دستور داده است که خانههایش مورد تعظیم و تکریم واقع شوند: ﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ ٱللَّهُ أَن تُرۡفَعَ وَیُذۡکَرَ فِیهَا ٱسۡمُهُ﴾[النور: ۳۶]. «در خانههایی که خداوند اجازه داده است رفعت یابند و نام خدا در آنها برده شود». مساجد احکام زیادی دارند که این آیه اساس آن را تشکیل میدهد.
آیهی ۱۱۵:
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُۚ فَأَیۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ١١٥﴾[البقرة: ۱۱۵]. «مشرق و مغرب از آن خدا است، پس به هر طرف که رو کنید روی خدا آنجا است، همانا خداوند گشایشگر و دانا است».
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُ﴾و مشرق و مغرب از آن خدا است. خداوند به طور خاص این دو جهت را نام برده است چون این دو مکان، محّلی برای تجّلی نشانههای بزرگ خداوندند که عبارت از طلوع و غروب خورشیدمی باشد، و هرکس که صاحب این دو جهت باشد مالک تمام اطراف و جهات است.
﴿فَأَیۡنَمَا تُوَلُّواْ﴾پس به هر جهتی که رو کنید مادامی که روکردنتان به آن سو به فرمان خدا باشد، یا از سر ناچاری و داشتن عذر باشد، مانند آنکه به شما دستور داد که به کعبه رو کنید پس از آنکه به شما دستور داده بود که در نمازهایتان رو بهسوی بیت المقدس بایستید، یا اگر در سفر بودید و خواستید بر پشت مرکب نماز سنت بخوانید، به شما امر شده است [۱].
بر سر همان مرکب نماز بخوانید و قبلهی شما همان جهتی است که مرکب شما رو بهسوی آن دارد. و یا اینکه چنانچه در جایی قرار گرفتید و ندانستید که جهت قبله کدام است، به شما دستور داده است که اجتهاد کنید و جهتی را انتخاب نمایید و بر این اساس که این همان جهت کعبه است، بدان رو کنید. و اگر بعدا مشخص شد که تشخیص شما اشتباه بوده است ایرادی ندارد.
و یا چنانچه به دلیل مریضی یا هر مانع دیگری نتوانستید رو بهسوی کعبه بایستید، در تمام این حالتها، که یا معذور هستید یا مامور به هر جهتی رو کنید، آن جهت از گسترهی فرمانروایی خدا خارج نیست. ﴿فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ﴾پس روی آنجا است، همانا خدا گشایشگر و دانا است.
در این آیه چهره برای خدا ثابت شده است، چهرهای که شایسته او است، و خداوند چهرهای دارد که هیچ چهرهای به آن نمیماند. و خداوند دارای فضل و صفاتی گسترده و عظیم است و به رازها و نیتها دانا است. پس به سبب گشایشگری و داناییاش مسئلهی روکردنتان را بهسوی کعبه برایتان وسیع گرداند و آنچه را که به شما دستور داده است انجام دهید از شما میپذیرد.
آیهی ۱۱٧-۱۱۶:
﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۖ بَل لَّهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ کُلّٞ لَّهُۥ قَٰنِتُونَ١١٦﴾[البقرة: ۱۱۶]. «و گفتند: خداوند فرزندی را برگزیده است، پاک است او بلکه آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست، و همه فرمانبردار او هستند».
﴿بَدِیعُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَإِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ١١٧﴾[البقرة: ۱۱٧].«پدید آورندۀ آسمانها و زمین است، و هرگاه فرمان چیزی را صادر کند به آن میگوید: «باش»، پس میشود».
﴿وَقَالُواْ﴾و یهود و نصارا و مشرکان گفتند: ﴿ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدٗا﴾خداوند فرزندی را برگزیده است. و آنها با این سخن چیزی را به خدا نسبت دادند که سزاوار بزرگی و عظمت او نیست، و آنها کار بینهایت بدی را مرتکب شدند و برخود ستم ورزیدند و خداوند، بر این کارشان شکیبا است و بر آنها بردبار است، و از آنها گذشت میکند و به آنان روزی میدهد با اینکه آنها در حق او کوتاهی کردند. ﴿سُبۡحَٰنَهُ﴾منزه و پاک است از هر آنچه مشرکان و ستمکاران او را بدان متصف میکنند و شایسته عظمت او نیست، پس پاک است خداوند که از همه وجود کامل است و نقصی در او راه نمییابد.
خداوند ضمن اینکه سخنانشان را رد نمود، بر پاک و منزه بودن خویش از آنچه که وی را بدان متصف میکردند حجت و برهان اقامه کرده و میفرماید: ﴿بَل لَّهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾بلکه آنچه در آسمانها و زمین است از آن او است. یعنی همه ملک و بنده او هستند و همانند مالک در زیر دستان خود تصرف مینماید، و آنها در برابر او فرمانبردار و رام هستند. و مادامی که همه بندگان به او نیازمندند و او از آنها بینیاز است چگونه یکی از آنها میتواند فرزند او باشد؟ زیرا فرزند باید از جنس پدر باشد، چون او بخشی از آن است. و خداوند پادشاه غالب و پیروزمند است و شما زیردستان مغلوب، واو بینیاز و شما نیازمند هستید. پس چگونه با این وصف خداوند فرزند دارد؟ و این باطلترین و یاوهترین سخن است.
فرمانبرداری بر دو نوع است: فرمانبرداری عام، و آن فرمانبرداری همه مخلوقات و مطیع بودن همه آنها و پذیرش تدبیر آفریننده است. و اطاعت و فرمانبرداری خاص، و آن انجام دادن عبادت است. پس نوع اول در این آیه آمده است، و نوع دوم در این فرموده الهی: ﴿وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِینَ﴾[البقرة: ۲۳۸]. «و خاضعانه برای خدا به اطاعت بایستید».
سپس فرمود: ﴿بَدِیعُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾پدیدآورنده آسمانها و زمین است، و آنها را محکم و زیبا آفریده است بدون اینکه از قبل مانند و نمونه داشته باشند. ﴿وَإِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ﴾و هرگاه به امری فرمان دهد، به آن میگوید: بشو، پس میشود و هیچ امری برای او سخت و ممتنع نیست و فرمان او ابا نمیورزد.
آیهی ۱۱٩-۱۱۸:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ لَوۡلَا یُکَلِّمُنَا ٱللَّهُ أَوۡ تَأۡتِینَآ ءَایَةٞۗ کَذَٰلِکَ قَالَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِم مِّثۡلَ قَوۡلِهِمۡۘ تَشَٰبَهَتۡ قُلُوبُهُمۡۗ قَدۡ بَیَّنَّا ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یُوقِنُونَ١١٨﴾[البقرة: ۱۱۸].«و کسانی که نمیدانند، گفتند: چرا خداوند با ما سخن نمیگوید یا آیۀ روشنی برای ما نمیفرستد؟، کسانی که پیش از آنها بودند مانند سخن آنها گفتند، دل و درونشان همسان است. به راستی که آیات را برای قومی روشن ساختهایم که یقین دارند».
﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ بَشِیرٗا وَنَذِیرٗاۖ وَلَا تُسَۡٔلُ عَنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلۡجَحِیمِ١١٩﴾[البقرة: ۱۱٩]. «همانا تو را به حق مژده دهنده و بیم دهنده فرستادهایم، و دربارۀ یاران جهنم از تو پرسشی نخواهد شد».
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ﴾و نادانان اهل کتاب و دیگران گفتند: چرا خداوند با ما سخن نمیگوید آنگونه که با پیامبران سخن گفته است؟ ﴿أَوۡ تَأۡتِینَآ ءَایَةٞ﴾یا چرا معجزه و نشانهای برای ما نمیآید؟! آنان با عقل فاسد و آرای ناقص خود و با این پیشنهادات بر آفریننده جرات کردند و در مق ابل پیامبران خداوند سرکشی نمودند. یکی از درخواستهای نامقعول آنان این بود که گفتند: ﴿لَن نُّؤۡمِنَ لَکَ حَتَّىٰ نَرَى ٱللَّهَ جَهۡرَةٗ﴾[البقرة: ۵۵]. «هرگز به تو ایمان نمیآوریم مگر اینکه خدا را آشکارا ببینیم»، ﴿یَسَۡٔلُکَ أَهۡلُ ٱلۡکِتَٰبِ أَن تُنَزِّلَ عَلَیۡهِمۡ کِتَٰبٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِۚ فَقَدۡ سَأَلُواْ مُوسَىٰٓ أَکۡبَرَ مِن ذَٰلِکَ﴾[النساء: ۱۵۳]. «اهل کتاب از تو میخواهند تا بر آنها کتابی از آسمان نازل کنی، به راستی که از موسی درخواست بزرگتری کردند»، ﴿وَقَالُواْ مَالِ هَٰذَا ٱلرَّسُولِ یَأۡکُلُ ٱلطَّعَامَ وَیَمۡشِی فِی ٱلۡأَسۡوَاقِ لَوۡلَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مَلَکٞ فَیَکُونَ مَعَهُۥ نَذِیرًا٧ أَوۡ یُلۡقَىٰٓ إِلَیۡهِ کَنزٌ أَوۡ تَکُونُ لَهُۥ جَنَّةٞ یَأۡکُلُ مِنۡهَا...﴾[الفرقان: ٧-۸]. «و گفتند: این چه پیامبری است که غذا میخورد و در بازارها راه میرود؟! چرا فرشتهای بهسوی او فرستاده نشده است که همراه او بیم دهنده باشد، یا خزانهای بهسوی او انداخته نشده است یا باغی ندارد که از آن بخورد»،
﴿وَقَالُواْ لَن نُّؤۡمِنَ لَکَ حَتَّىٰ تَفۡجُرَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَرۡضِ یَنۢبُوعًا٩٠﴾[الإسراء: ٩۰]. «و گفتند: هرگز به تو ایمان نمیآوریم مگر اینکه از زمین برای ما چشمهای بجوشانی».
پس آنها با پیامبر اینگونه برخورد کرده و از سر عناد و لجاجت نشانهها و معجزات عجیب و غریبی میطلبیدند، نه نشانهها و معجزاتی که با آن راه یابند. و هدف آنها روشن شدن حق نبود زیرا پیامبران به اندازهای که برای ایمان آوردن انسان کافی باشد، معجزات آوردند. بنابر این خداوند متعال فرمود: ﴿قَدۡ بَیَّنَّا ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یُوقِنُونَ﴾به راستی این نشانهها را روشن گرداندهایم برای قومی که یقین دارند.
پس اهل یقین با نشانههای روشن و دلیلهای آشکار خداوند که به وسیله آن یقین حاصل میشود و شک و تردید دفع میگردد آشنا هستند.
سپس خداوند متعال یک نشانه را که تمامی معجزات و نشانههای دال بر راستگویی پیامبر صو راست بودن آنچه او آورده است در بر میگیرد، بیان کرده و میفرماید: ﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ بَشِیرٗا وَنَذِیرٗا﴾همانا تو را به حق مژده دهنده و بیم دهنده فرستادهایم. پس این آیه مشتمل بر معجزاتی است که پیامبر آورده است. و آن در سه چیز خلاصه میگردد:
نخست در مبعوث شدن و فرستاده شدن او. دوم در سیره و رهنمودهای پیامبر سوم در شناخت و معرفت آنچه از قرآن و سنت بر جای گذاشته است. مورد اول و دوم از ﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰکَ﴾استنباط میشود، و مورد سوم از ﴿بِٱلۡحَقِّ﴾. مورد اول که مبعوث شدن پیامبر میباشد اینگونه است که مردم قبل از فرستاده شدن پیامبر صدر بت پرستی و آتش پرستی و شقاوت و سنگدلی بسر میبردند و ادیان را تحریف میکردند، و در تاریکی کفر دست و پا میزدند و جز تعداد اندکی از اهل کتاب که قبل از بعثت منقرض شده بودند از این آفت در امان نماندند.
از سویی نیز خداوند مخلوق خود را بیهوده نیافریده و آنها را بدون حساب و کتاب رها نکرده است، چون او حکیم و دانا، و توانا و مهربان است. از جمله حکمت و مهربانی او نسبت به بندگانش این است که این پیامبر بزرگ را بهسوی آنها فرستاده است که این پیامبر بزرگ را بهسوی آنها فرستاده است تا آنها را به پرستش خداوند یکتا که شریکی ندارد امر نماید. پس خداوند یکتا که شریکی ندارد امر نماید. پس به محض رسالت یافتن پیامبر فرد عاقل میداند که او راستگو میباشد و این نشانهای است بزرگ مبنی بر اینکه او پیامبر خدا میباشد.
و اما در رابطه با مورد دوم که عبارت از سیره و هدایت پیامبر است، هرکس پیامبر صرا به طور کامل بشناسد و سیره او را قبل از بعثت، و پرورش یافتنش بر کاملترین خصلتها و خوبیها و اخلاق بزرگ و کریمانه بداند و حالت او را بررسی کند، خواهد دانست که اخلاق هیچ کسی جز اخلاق پیامبران – که انسانهایی کامل هستند – چنین نیست، چون خداوند صفات و ویژگیها را بزرگترین دلیل بر شناخت دارندگان آن و راستگویی و دروغگوییشان قرار دادهاست.
و اما مورد سوم که عبارت از شناخت شریعت بزرگ، و قرآن کریم است، مشتمل بر خبرهای راست و دستورهای نیکو و نهی از هر زشتی و دربرگیرنده معجزات روشن و آشکار است. پس همه معجزات در این سه مورد داخل میشوند. ﴿بَشِیرٗا﴾مژده دهنده برای کسی که به منظور رسیدن به سعادت دنیا و آخرت از تو پیروی نماید. ﴿وَنَذِیرٗا﴾و بیم دهنده برای کسی که از تو سرپیچی کرده و شقاوت و هلاکت را در دنیا و آخرت انتخاب کرده است. ﴿وَلَا تُسَۡٔلُ عَنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلۡجَحِیمِ﴾و درباره اهل جهنم از تو سوال نمیشود. یعنی تو مسائل آنها نیستی، بلکه فقط رساندن پیام بر تو لازم است و حساب گرفتن با ماست.
آیهی ۱۲۰:
﴿وَلَن تَرۡضَىٰ عَنکَ ٱلۡیَهُودُ وَلَا ٱلنَّصَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمۡۗ قُلۡ إِنَّ هُدَى ٱللَّهِ هُوَ ٱلۡهُدَىٰۗ وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم بَعۡدَ ٱلَّذِی جَآءَکَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَکَ مِنَ ٱللَّهِ مِن وَلِیّٖ وَلَا نَصِیرٍ١٢٠﴾[البقرة: ۱۲۰].«و یهودیان و نصارا هرگز از تو خشنود نخواهند شد مگر اینکه از دینشان پیروی کنی. بگو: همانا هدایت خداوند هدایت حقیقی است. و اگر از خواستها و آرزوهایشان پیروی کنی پس از اینکه علم و آگاهی یافتهای، هیچ سرپرست و یاوری از جانب خدا برایت نخواهد بود».
خداوند خبر میدهد که یهودیان و نصارا از پیامبر راضی نمیشوند مگر اینکه از دینشان پیروی نماید، چون آنها مردم را به دینی که دارند دعوت میکنند و گمان میبرند که آن دین هدایت است، پس به آنها بگو: ﴿هُدَى ٱللَّهِ﴾تنها هدایت خداوند که با خود دارم ﴿هُوَ ٱلۡهُدَىٰ﴾هدایت حقیقی است. و اما آنچه شما بر آن هستید اموال و آرزویی باطل است. ﴿وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم بَعۡدَ ٱلَّذِی جَآءَکَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَکَ مِنَ ٱللَّهِ مِن وَلِیّٖ وَلَا نَصِیرٍ﴾و اگر بعد از علمی که تو را حاصل شده است از خواستههایشان پیروی کنی. از جانب خدا هیچ کارساز و یاوری نخواهی داشت. در این آیه از پیروی از خواستهای یهودیان و نصارا و تشابه و همانند سازی با آنها در چیزی که مخصوص دین آنان است به شدت نهی شده است. گر چه پیامبر صدر این زمینه مورد خطاب قرار گرفته است اما امتش را نیز شامل میشود، زیرا در نصوص شرع قاعده بر این میباشد که کلی بودن مفهوم و معنی مد نظر است نه یک مخاطب مخصوص همانطور که عمومیت لفظ مدّ نظر است نه خصوصیت سبب.
آیهی ۱۲۳-۱۲۱:
﴿ٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ یَتۡلُونَهُۥ حَقَّ تِلَاوَتِهِۦٓ أُوْلَٰٓئِکَ یُؤۡمِنُونَ بِهِۦۗ وَمَن یَکۡفُرۡ بِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ١٢١﴾[البقرة: ۱۲۱].«از کسانی که کتاب را به آنها دادهایم آنگونه که حق خواندنش است آن را میخوانند، ایشان به آن ایمان میآورند و هرکس به آن کفر ورزد آنان زیانکارانند».
﴿یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتِیَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ وَأَنِّی فَضَّلۡتُکُمۡ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ١٢٢﴾[البقرة: ۱۲۲].«ای بنیاسراییل! یاد کنید نعمت مرا که به شما ارزانی داشتم و اینکه شما را بر جهانیان برتری دادم».
﴿وَٱتَّقُواْ یَوۡمٗا لَّا تَجۡزِی نَفۡسٌ عَن نَّفۡسٖ شَیۡٔٗا وَلَا یُقۡبَلُ مِنۡهَا عَدۡلٞ وَلَا تَنفَعُهَا شَفَٰعَةٞ وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ١٢٣﴾[البقرة: ۱۲۳].«و بترسید از روزی که از دست کسی برای کسی کاری ساخته نیست و بدلی از آن پذیرفته نمیشود و شفاعت به او سودی نمیرساند، و نه آنها یاری خواهند شد».
خداوند متعال خبر میدهد کسانی که به آنها کتاب داده و به آنها احساس نموده است، آنان ﴿یَتۡلُونَهُۥ حَقَّ تِلَاوَتِهِ﴾آنگونه که شایسته است از آن پیروی میکنند. تلاوت یعنی پیروی کردن. پس آنان حلال قرآن را حلال میدانند و آنچه را قرآن حرام قرار داده است حرام میدانند، و به «محکم» قرآن عمل میکنند و به «متشابه» آن ایمان دارند و اینها رستگاران اهل کتاب هستند، کسانی که نعمت خداوند را شناخته و سپاس آن را به جا آورده و به همه پیامبران ایمان آورده و بین هیچ یک از آنان فرق نگذاشتهاند، پس ایشان مومنان حقیقی هستند، نه آن دسه که میگویند: ﴿نُؤۡمِنُ بِمَآ أُنزِلَ عَلَیۡنَا وَیَکۡفُرُونَ بِمَا وَرَآءَهُ﴾[البقرة: ٩۱]. «به آنچه بر ما نازل شده است ایمان میآوریم و به غیر از آن کفر میورزیم».
بنابر این خداوند آنها را تهدید نموده و فرموده است: ﴿وَمَن یَکۡفُرۡ بِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ﴾و هر کس که به آن کفر ورزد پس ایشان زیانکارانند. و تفسیر آیه بعدی پیش ذکر شد.
آیهی ۱۲۵-۱۲۴:
﴿وَإِذِ ٱبۡتَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ رَبُّهُۥ بِکَلِمَٰتٖ فَأَتَمَّهُنَّۖ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامٗاۖ قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِیۖ قَالَ لَا یَنَالُ عَهۡدِی ٱلظَّٰلِمِینَ١٢٤﴾[البقرة: ۱۲۴].«و هنگامی که ابراهیم را پروردگارش با کلماتی چند بیاموزد و آن را به طور کامل انجام داد. خداوند فرمود: تو را پیشوای مردم قرار میدهم، گفت: و از دودمان من؟، فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد».
﴿وَإِذۡ جَعَلۡنَا ٱلۡبَیۡتَ مَثَابَةٗ لِّلنَّاسِ وَأَمۡنٗا وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِۧمَ مُصَلّٗىۖ وَعَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیۡتِیَ لِلطَّآئِفِینَ وَٱلۡعَٰکِفِینَ وَٱلرُّکَّعِ ٱلسُّجُودِ١٢٥﴾[البقرة: ۱۲۵].«و باز یاد آورید وقتی که خانه کعبه را بازگشتگاه و مأوای امنی برای مردم قرار دادیم. و از مقام ابراهیم نماز گاهی برگیرید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم تا خانۀ مرا برای طوافکنندگان و معتکفین و رکوعکنندگان و سجدهکنندگان پاکیزه گردانید».
﴿وَإِذِ ٱبۡتَلَىٰٓ﴾خداوند از بنده و خلیلش ابراهیم ÷که بر پیشوا بودن و بزرگی او اتفاق نظر است و هر گروهی از اهل کتاب ادعای ابراهیمی بودن را میکنند و حتی مشرکان نیز ادعا میکنند که پیرو او هستند، خبر میدهد که او را سخنانی چند بیاموزد و امتحانش کرد. یعنی او را به وسیله نواهی و دستورهایی آزمایش نمود، زیرا عادت خداوند در آزمایش کردن بندگانش چنین است که آنها را به اوامر و نواهی میآزماید تا دروغگو که به هنگام امتحان و آزمایش نمیتواند ثابت قدم واستوار باشد، مشخص گردد، واز راستگو که مقامش همواره بالا میرود و ارزش او افزوده میشود و عملش پاکیزه میگردد، جدا شود. و بزرگترین راستگویان در این مقام ابراهیم خلیل ÷بود، و آنچه را خداوند او را بدان آزمایش کرد به صورت کامل و زیبا انجام داد. خداوند به پاس این کار وی را ستایش کرد و فرمود: ﴿إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامٗا﴾همانا تو را پیشوای مردم میگردانم، به گونهای که از تو پیروی کرده و به دنبال تو بهسوی سعادت جاودانه اشان حرکت میکنند. و همواره ستایش خواهی شد، و برای شما پاداش بزرگ و فراوانی است، و همه با دیده احترام به تو مینگرند. و سوگند به خدا این بزرگترین مقامی است که در آن رقابت کنندگان به رقابت میپردازند، و بالاترین مقامی است که فعالیت کنندگان آستین را برای رسیدن به آن بالا میزنند، و کاملترین حالتی است که پیامبران اولوالعزم و پیروان راستگوی آنها که مردم را بهسوی خدا دعوت میکنند، به آن دست یافتهاند.
پس وقتی که ابراهیم به این مقام رفیع چشم طمع دوخت و آن را دریافت، از خداوند خواست آن را به دودمانش هم بدهد، تا مقام دودمانش نیز رفیع باشد. و این نیز از امامت و خیرخواهی و محبت او برای بندگان خدا است که دوست داشت در میان فرزندان او مرشدان و راهنمایان زیاد شوند. آفرین بر این همت بلند ابراهیم و مبارکش باد این مقامات عالی!.
سپس خداوند مهربان به او جواب داد و وی را از آنچه که از رسیدن به این مقام منع میکند، آگاه ساخت و فرمود: ﴿لَا یَنَالُ عَهۡدِی ٱلظَّٰلِمِینَ﴾امامت در دین به ستمکاران نمیرسد، کسی که بر خود ستم کرده و آن را زیان رسانده و ارزش آن را کاسته است. زیرا ستم با این مقام متضاد است، و فقط با صبر و یقین میتوان به این مقام دست یافت، در نتیجه دارنده این مقام باید دارای ایمان و اعمال شایسته زیاد و اخلاقی زیبا و عادتهای درست و محبت کامل و ترس و توبه باشد. پس ستم کجا و این مقام کجا؟ و مفهوم آیه بیانگر آن است که هرکس ستمکار نباشد، میتواند این پیشوایی را کسب کند به شرطی که اسباب آن را فراهم نماید.
سپس خداوند نمونهای جاودان که بر امامت ابراهیم دلالت مینماید ذکر نمود، و آن بیت الحرام است که خداوند زیارت آن را رکنی از ارکان اسلام گردانیده و گناهان را با آن محو مینماید. در بیت الحرام آثاری از ابراهیم خلیل و دودمانش برجای مانده است که با آن امامت او دانسته میشود، و یاد و خاطره آنان همیشه در یادها باقی میماند. خداوند متعال در این زمینه میفرماید: ﴿وَإِذۡ جَعَلۡنَا ٱلۡبَیۡتَ مَثَابَةٗ لِّلنَّاسِ﴾و چون خانه کعبه را بازگشت گاهی برای مردم قرار دادیم. یعنی محلی که مردم بهسوی آن باز میگردند تا منافع دینی و دنیوی خود را حاصل کنند، بهسوی آن رفت و آمد میکنند و از آن سیر نمیشوند. و خداوند آن را ﴿أَمۡنٗا﴾امن گردانده است به گونهای که هر انسانی، حتی حیوانات وحشی و جمادات و نباتات از قبیل درختان، در کنار آن احساس امنیت و آرامش میکنند.
به همین جهت در دوران جاهلیت، مشرکان آن را به شدت احترام میکردند به گونهای که اگر یکی از آنها قاتل پدرش را در حرم میدید به او کاری نداشت. وقتی که اسلام آمد به احترام و تعظیم کعبه افزوده شد.
﴿وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِۧمَ مُصَلّٗى﴾احتمال دارد که منظور از این مقام همان مقام معروف ابراهیم باشد که اکنون در مقابل دروازه کعبه قرار دارد. و احتمال دارد منظور از «مصلی قرار دادن آن» دو رکعت نماز طواف باشد که مستحب است پشت مقام ابراهیم خوانده شود. و جمهور مفسرین بر همین باورند. و احتمال دارد که مقام، مفرد و مضاف باشد. پس آن وقت همه مقامات ابراهیم را در حج شامل میشود و آن تمام مشاعر است از قبیل طواف و سعی و وقوف در عرفه و مزدلفه و رمی جمرات و قربانی و دیگر افعال حج. پس در این صورت ﴿مُصَلّٗى﴾یعنی عبادتگاهی. یعنی در شعائر حج به ابراهیم اقتدا کنید، و شاید این معی بهتر باشد، چون معنی اول را نیز در بردارد و لفظ کلمه نیز چنین احتمال را جایز میداند.
﴿وَعَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیۡتِیَ﴾و به ابراهیم و اسماعیل وحی نمودیم که خانه خدا را شرک، کفر، معاصی و سایر پلیدیها و آلودگیها پاک بدارند، ﴿لِلطَّآئِفِینَ﴾تا برای طوافکنندگان ﴿وَٱلۡعَٰکِفِینَ وَٱلرُّکَّعِ ٱلسُّجُودِ﴾و معتکفین و نمازگذاران پاک شود. طواف را مقام نمود چون به مسجدالحرام اختصاص دارد، سپس اعتکاف را ذکر کرد چون یکی از شروط اعتکاف آن است که در مسجد صورت پذیرد، سپس نماز را ذکر کرد با اینکه نماز بهتر و برتر است.
و خداوند متعال خانه کعبه را به خود نسبت داد چون در این فوایدی هست، از جمله اینکه نسبت دادن خانه به خدا اقتضا مینماید ابراهیم و اسماعیل به پاک کردن آن بیشتر توجه نمایند، چون خانه خدا است، پس آنها نهایت تلاش و توان خود را برای پاک کردنش مبذول داشتند.
دیگر اینکه نسبت دادن خانه به خدا موجب احترام و بزرگداشت آن میباشد، پس به صورت ضمنی بندگانش را به بزرگداشت واحترام کعبه دستور میدهد. یکی دیگر از فواید این است که نسبت دادن خانه به خدا باعث میشود قلوب بندگان بهسوی آن جلب شود.
آیهی ۱۲۶:
﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِۧمُ رَبِّ ٱجۡعَلۡ هَٰذَا بَلَدًا ءَامِنٗا وَٱرۡزُقۡ أَهۡلَهُۥ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ مَنۡ ءَامَنَ مِنۡهُم بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ قَالَ وَمَن کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُۥ قَلِیلٗا ثُمَّ أَضۡطَرُّهُۥٓ إِلَىٰ عَذَابِ ٱلنَّارِۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِیرُ١٢٦﴾[البقرة: ۱۲۶]. «و چون ابراهیم گفت: پروردگارا! اینجا را شهر امن بگردان و از اهلش هر آن کس که به خدا و روز آخرت ایمان آورد از میوهها به او روزی ببخش. خداوند فرمود: و هر کس که کفر ورزد او را مدت اندکی بهرهمند میگردانم سپس او را به عذاب آتش ناچار میسازم که بد سرانجامی است».
و هنگامی که ابراهیم برای این خانه دعا کرد که خداوند آن را شهر امنی بگرداند و به ساکنان مومن آن از میوهها روزی ببخشید. سپس او ÷این دعا را به مومنان مقید نمود، ﴿مَنۡ ءَامَنَ مِنۡهُم﴾تا در برابر خداوند ادب را رعایت کرده باشد، زیرا درخواست اول به صورت مطلق بود و جواب آن مقید به غیر از ستمکار شد. پس وقتی برای روزی آنها دعا کرد و آن را مقید به مومن نمود در حالیکه روزی خدا شامل مومن و کافر و گناهکار و مطیع میشود، خداوند متعال فرمود: ﴿وَمَن کَفَر﴾به همه روزی میدهم، مسلمان و کافر، اما مسلمان از روی خدا برای انجام دادن عبادت او کمک میگیرد، سپس به نعمتهای بهشت منتقل میگردد، اما کافر مدت کمی از دنیا بهرهمند میشود، ﴿ثُمَّ أَضۡطَرُّهُۥٓ﴾سپس او را با اکراه بهسوی آتش جهنم میبرم ﴿إِلَىٰ عَذَابِ ٱلنَّارِۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِیرُ﴾بهسویعذاب آتش که بد سرانجامی است.
آیهی ۱۲٩-۱۲٧:
﴿وَإِذۡ یَرۡفَعُ إِبۡرَٰهِۧمُ ٱلۡقَوَاعِدَ مِنَ ٱلۡبَیۡتِ وَإِسۡمَٰعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلۡ مِنَّآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ١٢٧﴾[البقرة: ۱۲٧].«و به یاد آور هنگامی را که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانۀ کعبه را بالا بردند و (گفتند:) پروردگارا! از ما بپذیر، همانا تو شنوا و دانایی».
﴿رَبَّنَا وَٱجۡعَلۡنَا مُسۡلِمَیۡنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَآ أُمَّةٗ مُّسۡلِمَةٗ لَّکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبۡ عَلَیۡنَآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ١٢٨﴾[البقرة: ۱۲۸].«پروردگارا! چنان کن که ما دو نفر فرمانبردار تو باشیم و از فرزندان ما ملتی فرمانبردار پدید آور و به ما طرز عبادتمان را نشان بده و توبۀ ما را بپذیر، همانا تو توبهپذیر و مهربانی».
﴿رَبَّنَا وَٱبۡعَثۡ فِیهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ یَتۡلُواْ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَیُزَکِّیهِمۡۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ١٢٩﴾[البقرة: ۱۲٩].«پروردگارا! در میان آنها پیامبری مبعوث فرما که آیات تو را برای آنان تلاوت کند و کتاب و حکمت را به آنها بیاموزد و آنان را پاکیزه نماید، بیگمان تو عزیز و حکیمی».
و به یاد آور ابراهیم و اسماعیل را در حالیکه پایههای خانه کعبه را بالا برده و این کار بزرگ را انجام میدادند و آنان در حالتی از ترس و امید به سر میبرند و از خداوند میخواستند که عملشان را بپذیرد تا فایدهای فراوان به انان برسد.
و برای خود و فرزندانشان دعای مسلمان شدن و اسلام آوردن کردند که حقیقت اسلام فروتنی دل و انقیاد و فرمانبردار شدن برای پروردگار است، زیرا فرمانبری قلب، فرمانبرداری اعضا را در بردارد. ﴿وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا﴾و مناسکمان را به صورت عملی به ما بیاموز تا بهتر آن را اجرا نماییم. احتمال دارد منظور از مناسک همه اعمال حج باشد، همانطور که سیاق و مقام بر این امر دلالت مینماید.
و احتمال دارد منظور از آن فراتر از این و تمام دین و همه عبادتها باشد، همانطور که عموم لفظ بر این امر دلالت مینماید. زیرا «نُسک» به معنی عبادت و پرستش خدا میباشد، اما در اینجا بیشتر رنگ و بوی اعمالی را به خود گرفته است که در حج انجام داده میشوند. پس حاصل دعاوی آنها توفیق یافتن برای فراگیری علم مفید و عمل شایسته میباشد. و از آنجا که بنده هر که باشد به ناچار کوتاهیهایی دارد و باید توبه کند، گفتند: ﴿وَتُبۡ عَلَیۡنَآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ﴾و توبه ما را بپذیر، بیگمان شما توبهپذیر و مهربان هستی.
﴿رَبَّنَا وَٱبۡعَثۡ فِیهِمۡ﴾پروردگارا! در میانِ فرزندان ما مبعوث بدار، ﴿رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ﴾پیامبری از خودشان را تا مقامشان بالا رود و فرمانبردار آن پیامبر باشند و او را به خوبی بشناسند. ﴿یَتۡلُواْ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِکَ﴾آیات شما را بر آنان بخواند و به آنان یاد دهد. ﴿وَیُعَلِّمُهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ﴾و معانی کتاب و حکمت را به آنها بیاموزد. ﴿وَیُزَکِّیهِمۡ﴾و با تربیت کردن آنها بر کارهای شایسته و دور کردنشان از اعمال ناشایست که جز با آن نفس تزکیه نمیشود، آنها را پاکیزه بگرداند. ﴿إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ﴾بیگمان تو بر هر چیزی غالب هستی. «عزیز» یعنی توانا و غالب و نیرومند بر هر چیزی. عزیز یعنی کسی که بر هر چیزی غلبه و سیطره پیدا میکند، و هیچ چیزی نمیتواند در برابر قدرت و چیره گی او مانعی ایجاد کند. ﴿ٱلۡحَکِیمُ﴾کسی که هر چیز را در جای حقیقیاش قرار میدهد. پس بر مبنای عزت و حکمت خویش در میان آنها پیامبری را مبعوث فرما.
خداوند دعای آن دو را پذیرفت و این پیامبر بزرگوار را در میان آنان مبعوث گرداند و او را مایه برخورداری فرزندان آن دو و سایر مخلوقات از رحمت و برکات الهی قرار داد.
به همین خاطر پیامبر صفرمود: «أنا دعوة أبی إبراهیم». «من نتیجه دعای پدرم ابراهیم هستم».
و از آنجا که خداوند ابراهیم را تا این اندازه مورد تکریم قرار داد و از صفات کامل او خبر داد، فرمود:
آیهی ۱۳۴-۱۳۰:
﴿وَمَن یَرۡغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبۡرَٰهِۧمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفۡسَهُۥۚ وَلَقَدِ ٱصۡطَفَیۡنَٰهُ فِی ٱلدُّنۡیَاۖ وَإِنَّهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ لَمِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ١٣٠﴾[البقرة: ۱۳۰].«و چه کسی از آیین ابراهیم روی بر میتابد، مگر آن کس که خویشتن را خوار دانسته و نشناسد؟! و به راستی او را در دنیا برگزیدیم و او در آخرت از شایستگان است».
﴿إِذۡ قَالَ لَهُۥ رَبُّهُۥٓ أَسۡلِمۡۖ قَالَ أَسۡلَمۡتُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٣١﴾[البقرة: ۱۳۱].«آنگاه که پروردگارش به او فرمود: فرمانبر باشد، گفت: فرمانبرِ پروردگار جهانیانم».
﴿وَوَصَّىٰ بِهَآ إِبۡرَٰهِۧمُ بَنِیهِ وَیَعۡقُوبُ یَٰبَنِیَّ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰ لَکُمُ ٱلدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ١٣٢﴾[البقرة: ۱۳۲].«و ابراهیم و یعقوب فرزندانشان را بدان سفارش کردند که ای فرزندان! خداوند دین را برایتان برگزیده است پس شما نباید بمیرید مگر در حال مسلمانی».
﴿أَمۡ کُنتُمۡ شُهَدَآءَ إِذۡ حَضَرَ یَعۡقُوبَ ٱلۡمَوۡتُ إِذۡ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعۡبُدُونَ مِنۢ بَعۡدِیۖ قَالُواْ نَعۡبُدُ إِلَٰهَکَ وَإِلَٰهَ ءَابَآئِکَ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗا وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ١٣٣﴾[البقرة: ۱۳۳].«آیا شما حاضر بودید وقتی که مرگ یعقوب فرا رسید آنگاه که به فرزندانش گفت: پس از من چه چیزی را میپرستید؟، گفتند: معبودت را، و معبود پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را میپرستیم که معبودی یگانه است و ما فرمانبردار او هستیم».
﴿تِلۡکَ أُمَّةٞ قَدۡ خَلَتۡۖ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَلَکُم مَّا کَسَبۡتُمۡۖ وَلَا تُسَۡٔلُونَ عَمَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٣٤﴾[البقرة: ۱۳۴].«آن جماعت را روزگار به سرآمد، برای آنان است آنچه کردهاند و برای شما است آنچه کردهاید، و شما از آنچه آنان میکردهاند باز خواست میشوید».
روی برنمی تابد ﴿عَن مِّلَّةِ إِبۡرَٰهِۧمَ﴾از آیین ابراهیم پس از آنکه فضل و بزرگواری ابراهیم یا آیین وی را شناخت ﴿إِلَّا مَن سَفِهَ نَفۡسَهُ﴾مگر کسی که خویشتن را نشناسد و خود را خوار و کوچک بشمارد و به بهایی اندک بفروشد.
همانطور که راه یافتهتر و کاملتر از کسی که به آیین ابراهیم علاقهمند است وجود ندارد. سپس از حالت او در دنیا و آخرت خبر داد و فرمود: ﴿وَلَقَدِ ٱصۡطَفَیۡنَٰهُ فِی ٱلدُّنۡیَا﴾و او را برگزیدیم و به وی توفیق انجام کارهایی را دادیم که با انجام آن از برگزیدگان گردید. ﴿وَإِنَّهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ لَمِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ﴾و او در آخرت از شایستگان است، کسانی که مقامشان بسیار والا و رفیع است. ﴿إِذۡ قَالَ لَهُۥ رَبُّهُۥٓ أَسۡلِمۡ﴾آنگاه که پروردگارش به وی گفت: فرمانبر باش، او در جواب درخواست پروردگار ﴿قَالَ﴾گفت: ﴿أَسۡلَمۡتُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾با نهایت اخلاص پروردگار جهانیان را میپرستم و بهسوی او باز میگردم و تنها محبت وی را در دل جای میدهم. ابراهیم ÷به گونهای در توحید و یکتاپرستی غور کرده بود که یکتاپرستی به عنوان بزرگترین ویژگی در زندگی او جلوه میکرد. سپس یکتاپرستی را در میان فرزندانش بر جای گذاشت و آنها را بدان سفارش نمود و آن را سخنی ماندگار پس از خود باقی گذاشت، به گونهای که فرزندانش توحید را از یکدیگر به ارث بردند تا به یعقوب رسید و او فرزندانش را به آن سفارش کرد. پس ای فرزندان یعقوب! پدرتان شما را به صورت ویژه بدان سفارش کرد، پس لازم است که به طور کامل فرمان برید و از خاتم پیامبران پیروی کنید، و گفت: ﴿یَٰبَنِیَّ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰ لَکُمُ ٱلدِّینَ﴾ای فرزندانم! خداوند از آنجا که نسبت به شما مهربان است دین را برایتان برگزیده است، پس آن را بر پا دارید و شرایع و دستوراتش را اجرا کنیدو خویشتن را بدان متصف نمایید، و خود را به اخلاق دینی بیارایید و این را تا دم مرگ ادامه دهید، چون هرکس که بر حالتی زندگی کند بر همان حالت خواهد مرد، و هر کس که بر حالتی بمیرد بر همان حالت برانگیخته خواهد شد.
و از آنجا که یهودیان و نصارا ادعا میکردند بر دین ابراهیمو یعقوب هستند، خداوند ادعای آنان را منکر شد و فرمود: ﴿أَمۡ کُنتُمۡ شُهَدَآءَ﴾شما حاضر بودید ﴿إِذۡ حَضَرَ یَعۡقُوبَ ٱلۡمَوۡتُ﴾آنگاه که مقدمات و اسباب مرگ یعقوب فرا رسید؟! او به طور آزمایش و برای اینکه اطمینان یابد که آنچه فرزندانش را بدان وصیت کرده است از آن اطاعت میکنند، به فرزندانش گفت: ﴿مَا تَعۡبُدُونَ مِنۢ بَعۡدِی﴾پس از من چه چیزی را میپرستید؟ آنها پاسخی به او دادند که مایه چشم روشنی وی گردید، و گفتند: ﴿نَعۡبُدُ إِلَٰهَکَ وَإِلَٰهَ ءَابَآئِکَ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗا﴾معبود تو را و معبود پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را میپرستیم که معبودی یگانه است، و چیزی را شریک و همسان او قرار نمیدهیم. ﴿وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ﴾و ما فرمانبردار او هستیم. پس آنها توحید و عمل را با هم جمع کردند.
معلوم است که آنها در هنگام مردن یعقوب حاضر نبودند، چون در آن زمان هنوز به دنیا نیامده بودند، بنابر این آنان حضور داشتند. و خداوند از یعقوب خبر داده است که او فرزندش را به یکتاپرستی سفارش نمود، نه به یهودیت. سپس خداوند متعال فرمود: ﴿تِلۡکَ أُمَّةٞ قَدۡ خَلَتۡ﴾این جماعت روزگارشان به سرآمد، ﴿لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَلَکُم مَّا کَسَبۡتُمۡ﴾آنچه به دست آوردند متعلق به خودشان است و آنچه شما به دست میآورید برای شما است، یعنی هر کس براساس کاری که انجام داده است مجازات خواهد شد، و هیچ کسی به خاطر گناه کسی دیگر مواخذه نمیشود، و جز ایمان و پرهیزگاری هیچ چیزی به آدمی سود نمیرساند. پس مشغول شدنتان به آنان و ادعایتان که بر آیین آنها هستید، و اهل سخن بودن، یک کار پوچ و بیارزش است. بلکه بر شما واجب است به حالتی که بر آن قرار دارید، بنگرید که آیا با آن نجات مییابید یا نه؟
آیهی ۱۳۵:
﴿وَقَالُواْ کُونُواْ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰ تَهۡتَدُواْۗ قُلۡ بَلۡ مِلَّةَ إِبۡرَٰهِۧمَ حَنِیفٗاۖ وَمَا کَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ١٣٥﴾[البقرة: ۱۳۵].«و (اهل کتاب) گفتند: یهودی یا نصرانی باشید تا هدایت یابید، بگو: بلکه آیین ابراهیم (را انتخاب میکنم) که موحد و یکتاپرست بود و از مشرکان نبود».
هریک از یهودیان و نصارا شما را فرا میخوانند تا به دینشان داخل شوید، و گمان میبرند که آنها راه یافته و هدایت شدهاند و دیگران گمراه هستند. ﴿قُلۡ﴾جوابی قانعکننده و صریح به او بده و بگو: ﴿بَلۡ﴾بلکه پیروی میکنیم ﴿بَلۡ مِلَّةَ إِبۡرَٰهِۧمَ حَنِیفٗا﴾از آیین ابراهیم که روی به خدا آورده بود واز غیر خدا روی برگردانده و توحید و یکتاپرستی را بر پاداشته و شریک و همتا قرار دادن برای خدا را ترک کرده بود. پس پیروی کردن از او به هدایت میانجامد و روی گردانی از آیین او کفر و گمراهی است.
آیهی ۱۳۶:
﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَمَآ أُنزِلَ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَمَآ أُوتِیَ مُوسَىٰ وَعِیسَىٰ وَمَآ أُوتِیَ ٱلنَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمۡ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ١٣٦﴾[البقرة: ۱۳۶].«بگویید: ایمان آوردیم به خدا و به آنچه برای ما فرستاده شده و آنچه برای ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگان یعقوب نازل گشته، و آنچه به موسی و عیسی داده شده، و به آنچه پیامبران از جانب پروردگارشان دریافت کردهاند، و میان هیچ یک از آنان فرق نمیگذاریم و ما فرمانبردار او هستیم».
این آیه کریمه در برگیرنده تمام چیزهایی است که ایمان آوردن به آن واجب است. و ایمان عبارت است از اینکه از صمیم قلب این اصول و کلیات را تصدیق نمود و به آن باور داشت. و اعتقاد به ا ین اصول و کلیات متضمن برخورداری از اعمال قلوب از قبیل خوف، رجا، تعظیم و... است. هم چنانکه در عمل و رفتار نیز باید به خلاف آن ایمان و اعتقاد عمل ننمود. و ایمان به این اعتبار، اسلام و همه اعمال صالح را در بر میگیرد. بنابر این همه اعمال شایسته بخشی از ایمان و اثری از آثار آن هستند، پس هرجا ایمان اطلاق شود همه آنچه بیان شد در آن داخل است، و هرگاه اسلام اطلاق شود ایمان در آن داخل میباشد، و وقتی بین ایمان و اسلام مقارنهای صورت گیرد، ایمان به اقرار و تصدیق قلبی گفته میشود و اسلام به اعمال ظاهری. نیز هرگاه میان ایمان و اعمال شایسته مقارنهای صورت پذیرد، قضیه به همان منوال است.
﴿قُولُوٓاْ﴾با زبانهایتان بگویید، و قلب و زبانتان باید مطابق هم باشد چرا که پاداش و جزا بر گفتار همراه با عمل مترتب میشود.
پس همانطور که گفتار بدون اعتقاد قلبی نفاق و کفر است، سخن خالی از عمل نیز تاثیری ندارد و فایدهاش ناچیز است، گرچه بنده به خاطر آن پاداش مییابد، چنانچه سخن خیر باشد و از ایمان نشات گرفته باشد، اما میان سخن خالی و گفتاری که از قلب سرچشمه گرفته باشد تفاوت زیادی وجود دارد.
و ﴿قُولُوٓاْ﴾مبّین آن است که عقیده باید آشکارا بیان شود و دیگران را بهسوی آن دعوت نمود، چون عقیده اصل دین و پایه آن است. و در ﴿ءَامَنَّا﴾و موارد مشابه آن که صادر شدن فعل به تمام امت نسبت داده شده است به این نکته اشاره شده است که بر همه امت واجب است به ریسمان الهی چنگ بزنند و متحد و یکپارچه باشند و از وحدت رویه و وحدت عمل برخوردار شوند. ضمنا در این آیه از تفرقه و دو دستگی نهی و اشاره شده است که مومنین مانند جسدی واحد هستند.
و ﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا﴾بر این مطلب دلالت مینماید که جایز است انسان ایمان را به صورت مقید به خودش نسبت دهد، بلکه این امر، واجب است. یعنی واجب است که ایمان را به مشیت خدا مقّید نماید، آنگاه آن را به خود نسبت دهد. به خلاف اینکه بگوید «أنا مومن»و یا کلماتی دیگر از این قبیل را بر زبان بیاورد، زیرا این کلمه را نباید بگوید مگر اینکه آن را به مشیت الهی مقید نماید و بگوید: «من - اگر خدا بخواهد - مومن هستم»، زیرا در این کلمه ادعای پاک قرار دادن نفس و تزکیه آن وجود دارد. ﴿ءَامَنَّا بِٱللَّهِ﴾یعنی ایمان آوردهایم به خداوندِ یکتا و یگانه که به هر صفت کمالی متصف است و از هر عیب و نقصی پاک و منزه بوده و شایسته آن است که همه عبادتها تنها برای او انجام گیرد و در هیچ عبادتی به هیچ وجهی برای او شریکی گرفته نشود.
﴿وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا﴾شامل قرآن و سنت است، زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿وَأَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ﴾[النساء: ۱۱۳]. «و خداوند کتاب و حکمت (سنّت) را بر تو نازل فرموده است». پس در آن ایمان آوردن به همه آنچه کتاب خدا و سنت پیامبرش متضمن آن است از قبیل صفات خداوند و پیامبران و روز قیامت و امور پنهان گذشته و آینده، واجب است. نیز ایمان به احکام دستوری و احکام جزا که در قرآن و سنت وجود دارند واجب است. ﴿وَمَآ أُنزِلَ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ...﴾این آیه بیانگر آن است که باید به همهی کتابهای نازل شده بر پیامبران ایمان داشت. و ایمان داشتن به همهی پیامبران به طور عام، و ایمان داشتن به پیامبرانی که به صورت ویژه در این آیه از آنها نام برده شده است به خاطر شرافت آنان است، و اینکه شرایع بزرگی را آوردهاند.
و باید به همه پیامبران و کتابها به صورت عموم ایمان داشته باشیم، و آنچه به طور مشروح از آنها به ما رسیده است باید به صورت مفصل و مشروح به آن ایمان داشت. ﴿لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ﴾میان هیچکدام از آنان فرق و جدایی قایل نمیشویم بلکه به همه ایمان میآوریم. در میان تمام پیروان ادیان آسمانی این ویژگی مختص مسلمانان است، زیرا یهودیان و نصارا و صابئیها و دیگران - گرچه ادعا میکنند به پیامبران و کتابهایشان ایمان دارند - اما آنها به دیگر پیامبران و کتابها کفر میورزند و میان پیامبران و کتابها فرق میگذارند، به بعضی ایمان میآورند و به بعضی دیگر کفر میورزند، و تکذیب آنها، تصدیقشان را نقض میکند، زیرا پیامبری که آنها گمان میبرند به او ایمان دارند تمام پیامبران را تصدیق کرده است به خصوص محمد صرا، پس اگر محمد را تکذیب کنند بیگمان پیامبرشان را تکذیب کردهاند. پس این به معنی کفر ورزیدن به پیامبرشان است. ﴿وَمَآ أُوتِیَ ٱلنَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمۡ﴾بیانگرآن است که نعمت دین، سعادت دنیوی و اخروی را به همراه دارد. خداوند ما را فرمان نداده است تا به ملک و مالی که به پیامبران داده شده است ایمان بیاوریم، بلکه ما را دستور داده تا به کتابها و شریعتهایی که به پیامبران داده شده است ایمان بیاوریم، و این آیه بیانگر آن است که پیامبر سفیران خدا و واسطههایی بین او و بندگانش هستند که دین را تبلیغ میکنند و اختیاری از خود ندارند.
﴿مِن رَّبِّهِمۡ﴾در پرتو این آیه در مییابیم که بهترین جلوه ربوبیت خداوند برای بندگانش این است که بر آنها کتاب نازل نموده و پیامبران را بهسوی آنها فرستاده است. پس ربوبیت خداوند مقتضی آن است که بندگانش را بیهوده و بیکار رها نکند. و چون آنچه به پیامبران داده شده است از جانب پروردگارشان است پس میان پیامبران و میان کسانی که ادعای پیامبری میکنند تفاوت زیادی است، و به محض شناختن آنچه که مردم را به سویان دعوت میکنند تفاوت آنها مشخص میشود، پس پیامبران جز بهسوی خوبی و نیکی دعوت نکرده، و جز از بدی و زشتی نهی نمیکنند و همدیگر را تصدیق مینمایند و برای یکدیگر به حق گواهی میدهند، بدون اینکه میان آنان تضاد و اختلافی وجود داشته باشد، چون همه از جانب پروردگارشان آمدهاند. ﴿وَلَوۡ کَانَ مِنۡ عِندِ غَیۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ ٱخۡتِلَٰفٗا کَثِیرٗا﴾[النساء: ۸۲]. «و اگر قرآن از جانب خدا نبود اختلاف زیادی در آن مییافتند». و این برخلاف کسانی است که ادعای پیامبری میکنند، زیرا به ناچار آنها در اخبار و دستورها و نواهی خود دچار تناقض گویی میشوند، همانطور که این امر از بررسی حالات و محتوای پیام تمامی افرادی که هر چند که گفته و قول، آدمی را از عمل و کردار بینیاز نمیگرداند به دروغ ادعای پیامبری کردهاند معلوم میشود.
پس از اینکه خداوند همه آنچه را که باید به آن ایمان آورد به طور عام و خاص بیان کرد، فرمود: ﴿وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ﴾و ما در برابر عظمت خداوند فروتن بوده و در باطن و ظاهر فرمانبردار او هستیم، و عبادت را خالصانه برای او انجام میدهیم. به دلیل اینکه معمول ﴿لَهُۥ﴾بر عاملش که ﴿مُسۡلِمُونَ﴾است مقدم شده است.
و این آیه با اینکه مختصر و موجز است اما هر سه قسم از اقسام توحید را در بر گرفته است، توحید ربوبیت، توحید الوهیت، و توحید اسماء و صفات. و نیز در برگیرنده ایمان به همه پیامبران و همه کتابهای آسمانی است. نیز بعد از آنکه به طور عام از پیامبران سخن به میان آورد، به طور خاص نیز از حضرت ابراهیم و پیامبران دیگر ذکر به میان آورد، که ذکر خاص بعد از عام بیانگر فضل و بزرگواری آنان میباشد. و نیز تصدیق به قلب و زبان و جوارح، و اخلاص برای خدا را در بر گرفته است، و نیز فرق میان پیامبران راستین و مدعیان دروغین نبوت را بیان میکند. نیز در این آیه خداوند متعال بندگانش را آموخته است که چه و چگونه بگویند و نیز رحمت و احسان خداوند بر بندگان به ویژه به نعمتهای دینی که به سعادت دنیا و آخرت آنان منتهی میشود اشاره شده است. پس پاک است خداوندی که در کتابش هر چیزی را تبیین نموده و آن را مایه هدایت و رحمت قومی گردانده است که ایمان میآورند.
آیهی ۱۳٧:
﴿فَإِنۡ ءَامَنُواْ بِمِثۡلِ مَآ ءَامَنتُم بِهِۦ فَقَدِ ٱهۡتَدَواْۖ وَّإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا هُمۡ فِی شِقَاقٖۖ فَسَیَکۡفِیکَهُمُ ٱللَّهُۚ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ١٣٧﴾[البقرة: ۱۳٧].«پس اگر به آنچه شما بدان ایمان آوردهاید ایمان آوردند بیگمان هدایت شدهاند و اگر روی برتافتند پس همانا آنان در ستیزند و خدا تو را بسنده است و او شنوا و دانا است».
اگر اهل کتاب مانند شما مومنان به تمام پیامبران که برتر از همه آنان محمد صاست، و به تمام کتابهای آسمانی که برتر از همه آنها قرآن است ایمان بیاورند و فرمانبردار خداوند یکتا شدند و میان هیچ یک از پیامبران فرق نگذاشتند، ﴿فَقَدِ ٱهۡتَدَواْۖ﴾به راستی آنگاه به راه راست که انسان را به بهشت میرساند هدایت شدهاند. پس آنها راهی برای هدایت ندارند جز اینکه چنین ایمانی داشته باشند، نه آنگونه که گمان برده و گفتند: ﴿کُونُواْ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰ تَهۡتَدُواْ﴾[البقرة: ۱۳۵]. «یهودی یا نصرانی باشید تا هدایت شوید». آنها گمان بردند که هدایت تنها در سایه چیزی حاصل میشود که آنها بر آن هستند، در حالیکه هدایت عبارت است از شناخت حق و عمل کردن به آن، و ضد آن که گمراهی است عبارت است از جهل و عمل نکردن به اقتضای شناخت و علمی که حاصل شده است. و این همان ستیزی است که آنها در آن بودند بعد از اینکه روی برتافتند. «مُشاق» کسی است که خدا و یا پیامبرش جبههگیری کند. شقاق مستلزم عداوت و دشمنی شدید است، و آنان چنین بودند زیرا در راستای اذیت و آزار پیامبر صاز هیچ چیزی دریغ نکردند. بنابر این خداوند به پیامبرش وعده داد که او را بسنده است و از وی حمایت خواهد کرد، زیرا خداوند همه صداها را میشنود و پنهان و آشکار و ظاهر و باطن را میداند پس وقتی خداوند چنین است تو را از شر آنها محافظت خواهد کرد.
و خداوند وعدهای را که به پیامبرش داده بود محقق نمود و او را بر آنها مسلط کرد به گونهای که پیامبر بعضی از آنها را کشت و بعضی را اسیر کرد، و بعضی را از سرزمینشان آواره نموده و این معجزهای از معجزات قرآن است که از چیزی قبل از وقوع آن خبر میدهد و دقیقا همانگونه که از آن خبر داده است محقق شد.
آیهی ۱۳۸:
﴿صِبۡغَةَ ٱللَّهِ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ صِبۡغَةٗۖ وَنَحۡنُ لَهُۥ عَٰبِدُونَ١٣٨﴾[البقرة: ۱۳۸].«رنگ خدایی، و چه کسی از خدا زیباتر بیاراید؟ و ما پرستندگان او هستیم».
رنگ خدایی را بگیرید و آن دین خدا است، و در ظاهر و باطن کاملا آنرا برپا دارید و بااعتقاد کامل و در همه اوقات به آن پایبند باید تا تبدیل به رنگ شما شده و صفتی از صفات شما گردد. پس هرگاه دین در زندگی روزانه شما سریان پیدا کرد با رضایت و اختیار و محبت از دستورات آن پیروی میکنید، و دین تبدی ل به طبیعت و خوی شما میگردد و از شما جدا نمیشود، آن چنانکه رنگ پارچه یکی از صفات آن است و از آن جدا نمیشود، آنگاه سعادت دنیوی و اخروی را بدست میآورید، زیرا دین، انسان را بر متصف شدن به اخلاق نیک و انجام دادن کارهای خوب و عالی تحریک مینماید. بنابر این به منظور به تعجب واداشتن عقلهای پاکیزه فرمود: ﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ صِبۡغَةٗ﴾و هیچ رنگی زیباتر از رنگ خدا نیست.
و اگر میخواهی فرق بین رنگ خدا و دیگر رنگها را بدانی، هر چیزی را با ضد آن مقایسه کن. پس چه فکر میکنی در مورد بندهای که به طور درست به پروردگارش ایمان آورده و فروتنی قلب و فرمانبرداری جوارح داشته و به تمامی صفات نیکو و اخلاق کامل خود را آراسته و هر صفت زشت و اخلاق پستی را از خود میزداید؟! پس او که اینگونه است، در گفتار و کردارش صادق و شکیبا و بردبار و پاکدامن و شجاع است، و در سخن و عمل نیکوکار است، از خدا میترسد و به وی امیدوار است و او را از سر اخلاق عبادت میکند و با بندگانش نیکوکار میباشد.
چنین کسی را با بندهای مقایسه کن که به پروردگارش کفر ورزیده و از او گریخته و به کسی دیگر از مخلوقات وی روی آورده و به کفر و شرک و دروغ و خیانت و فریب و مکر و ارتکاب اعمال منافی عفت و بدرفتاری با مردم در سخن و کردار متصف است، پس نه برای خدا مخلص است و نه نسبت به بندگانش احسان مینماید.
اینجاست که فرق بزرگ این دو برایت روشن میگردد و در مییابی که هیچ رنگی بهتر و زیباتر از رنگ خدا نیست، و هیچ رنگی زشت از رنگ کسی نیست که خود را به غیر از رنگ خدا آراسته است.
﴿وَنَحۡنُ لَهُۥ عَٰبِدُونَ﴾این بخش از آیه بیانگر رنگ خدا است و آن انجام این دو اصل است، اول اخلاص، و دوم پیروی کردن، زیرا عبادت عبارت از اقوال و افعال ظاهری و باطنی است که خداوند آن را دوست دارد و آن را میپسندد، و هیچ چیزی مورد رضایت خدا قرار نمیگیرد مگر اینکه آن را بر زبان پیامبرش مشروع کرده باشد. و اخلاص یعنی این که قصد بنده از انجام این اعمال فقط رضای خدا باشد. و مقدم کردن معمول ﴿لَهُۥ﴾بر عامل که ﴿عَٰبِدُونَ﴾است، مفید حصر میباشد. ﴿وَنَحۡنُ لَهُۥ عَٰبِدُونَ﴾و آنان را با اسم فاعل (عابدون) متصف ساخت که بر ثبوت و پایداری دلالت مینماید، و بیانگر ان است که عبادت صفت آنهاست و آنها همواره بر آن ثابت قدم و استوارند.
آیهی ۱۳٩:
﴿قُلۡ أَتُحَآجُّونَنَا فِی ٱللَّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّکُمۡ وَلَنَآ أَعۡمَٰلُنَا وَلَکُمۡ أَعۡمَٰلُکُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُخۡلِصُونَ١٣٩﴾[البقرة: ۱۳٩].«بگو: آیا دربارۀ خدا با ما به مجادله میپردازید حال آنکه او پروردگار ما و پروردگار شما بوده و کردار ما از آن ما است و کردار شما از آن شما است؟ و ما برای او اخلاص میورزیم؟!».
«محاجه» به معنی مجادله بین دو یا چند نفر است. و مجادله بر سر مسائل اخلاقی صورت میگیرد، طوری که هریک از دو طرف میخواهد سخن خودش را تایید و تقویت نمایدو سخن مقابلش را باطل کند، پس هریک در ارائه و اقامه دلیل کوشش میکند. و مجادله باید به بهترین شیوه انجام شود و از نزدیکترین راه که بتوان گمراه را به حق بازگرداند و حجت را بر وی اقامه کرد و حق را روشن و باطل را بیان داشت، وارد شد. پس اگر مجادله از این حدود بیرون رفت آنگاه تبدیل به خصومت خواهد شد که خیری در آن نیست و فته وشری فراوان از آن ناشی خواهد شد. پس اهل کتاب ادعا میکردند که آنها پیش خداوند از مسلمین بهتر و به او نزدیکترند، و این فقط یک ادعا است که برای اثبات آن باید دلیل و برهان ارائه کرد. پس وقتی که پروردگارِ همه یکی است و او تنها پروردگار شما نیست بلکه پروردگار ما هم هست و هریک از ما عمل خودش را انجام میدهد، ما و شما در این قضیه یکسان هستیم و این باعث نمیشود که یکی از دو گروه از دیگری به خدا نزدیکتر باشد، زیرا تفاوت و قایل شدن در امری که هر دو گروه در آن اشتراک دارند، بدون اینکه تفاوت چندان موثر و محسوسی در میان باشد، ادعایی باطل، و تفاوت قایل شدن میان دو امر کاملا مشابه است، و یک نوع خود بزرگ بینی آشکار به حساب میآید. بلکه برتری با اخلاص برای خدا و انجام اعمال صالح حاصل میشود و آن فقط صفت مومنان است. پس مشخص شد که مومنان از دیگران به خدا نزدیکترند زیرا اخلاص راه رهایی و نجات است. و فرق اولیاء خدا و اولیاء شیطان به صفتهای حقیقی است که دوستان خدا از آن برخوردارند و اهل خرد و اندیشه آن را مشاهده کرده، و جز انسانی که خود بزرگ بین و نادان است در آن اختلاف و نزاع نمیکنند. پس در این آیه بسیار زیاد به روش مجادله اشاره شده است و اینکه باید میان دو چیز همسان، تلفیق و تقریب به وجود آورد و بین دو امر مختلف باید فرق گذاشت.
آیهی ۱۴۰:
﴿أَمۡ تَقُولُونَ إِنَّ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطَ کَانُواْ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰۗ قُلۡ ءَأَنتُمۡ أَعۡلَمُ أَمِ ٱللَّهُۗ وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن کَتَمَ شَهَٰدَةً عِندَهُۥ مِنَ ٱللَّهِۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ١٤٠﴾[البقرة: ۱۴۰].«آیا میگویید که ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و سباط (نوادگان یعقوب) یهودی و یا نصارا بودهاند؟ بگو: شما داناترید یا خدا؟، و کیست ستمگرتر از کسی که شهادتی را که از جانب خدا نزد او است کتمان کند؟، و خداوند از آنچه میکنید غافل نیست».
و این ادعایی دیگر از ادعاهای آنها، و مجادله آنان در مورد پیامبران خدا است. یهودیان ادعا میکردند که ایشان به پیامبران مذکور از مسلمین نزدیکترند، خداوند ادعای آنها را رد کرد و فرمود: ﴿ءَأَنتُمۡ أَعۡلَمُ أَمِ ٱللَّهُ﴾آیا شما داناترید یا خدا؟ پس خداوند میفرماید: ﴿مَا کَانَ إِبۡرَٰهِیمُ یَهُودِیّٗا وَلَا نَصۡرَانِیّٗا وَلَٰکِن کَانَ حَنِیفٗا مُّسۡلِمٗا وَمَا کَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ٦٧﴾[آل عمران: ۶٧]. «ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه فردی روی گردان از شرک بود و او از مشرکان نبود». اما آنها میگویند: بلکه او یهودی ونصرانی بوده است. پس یا آنها راستگو و دانا هستند یا خداوند، و به ناچار یکی از این دو چیز درست است. اما پاسخ ﴿قُلۡ ءَأَنتُمۡ أَعۡلَمُ أَمِ ٱللَّهُ﴾مبهم است در حالی که قضیه در نهایت روشنی و وضوح قرار دارد، به گونهای که نیاز نبود خداوند بگوید: «بلکه خداوند داناتر و راستگوتر است»، چون این پاسخ برای هرکسی روشن است. مانند اینکه گفته شود: شب روشنتر است یا روز؟ آتش داغتر است یا آب؟ و شرک بهتر است یا توحید؟ و امثال آن، و این را هرکسی که عقل کمی داشته باشد میداند، حتی آنها خودشان میدانند که ابراهیم و دیگر پیامبران یهودی و نصرانی نبودهاند، اما آنها این دانش و این گواهی دادن را پنهان کردند. بنابر این ستم آنها بزرگترین ستم و ظلم است. به همین جهت خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن کَتَمَ شَهَٰدَةً عِندَهُۥ مِنَ ٱللَّهِ﴾و چه کسی ستمکارتر از کسی است که شهادتی از خدا نزد خود دشته باشد و آن را کتمان نماید؟ و این شهادتی است که از سوی خدا به آنها سپرده شده است نه از جانب مردم، پس لازم است به این امر اهتمام داده شود، اما آنها آن را کتمان کردند و خلاف آن را اظهار نمودند حق را کتمان کرده و باطل را ترویج نموده و مردم را بهسوی آری! خداوند در آینده به شدیدترین وجه آنها را سزا میدهد. به همین جهت فرمود: ﴿وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ﴾خداوند از آنچه میکنند بیخبر نیست، بلکه خداوند کارهایشان را برشمرده و در آینده سزایشان را خواهد داد. پس سزای آنها بد سزایی است و آتش جهنم بد جایگاهی برای ستمگران است.
در قرآن همیشه به دنبال آیاتی که متضمن اعمالی هستند که (آدمی) بر آنها سزا داده میشود آیاتی ذکر میگردند که بیانگر علم و قدرت خداوند میباشند. پس این دسته از آیات که متضمن برخی از صفات و نامهای نیکوی خدا هستند، هم مفید وعد و وعید، و ترغیب و ترهیب بوده و هم بیانگر آنند که اومر دینی و جزائی بخی از آثار نامهای نیکوی خدا میباشند و این نامها چنین اوامری را اقتضا مینمایند.
آیهی ۱۴۱:
﴿تِلۡکَ أُمَّةٞ قَدۡ خَلَتۡۖ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَلَکُم مَّا کَسَبۡتُمۡۖ وَلَا تُسَۡٔلُونَ عَمَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٤١﴾[البقرة: ۱۴۱]. «قومی بودند که روزگار را سپری کردند و برای آنان است آنچه که انجام دادهاند، و برای شما است آنچه که کردهاید و دربارۀ آنچه آنها میکردهاند باز خواست نمیشوید».
تفسیر آیه گذشت، و خداوند آن را تکرار نموده است تا وابستگی آدمی به مخلوقات قطع شود. و باید دانست که مهم عملی است که انسان انجام میدهد، نه عمل گذشتگان و پدران، پس فایده حقیقی به اعمال است نه به انتساب مجرد به مردان.
آیهی ۱۴۳-۱۴۲:
﴿سَیَقُولُ ٱلسُّفَهَآءُ مِنَ ٱلنَّاسِ مَا وَلَّىٰهُمۡ عَن قِبۡلَتِهِمُ ٱلَّتِی کَانُواْ عَلَیۡهَاۚ قُل لِّلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُۚ یَهۡدِی مَن یَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ١٤٢﴾[البقرة: ۱۴۲].«مردمان بیخرد میگویند: چه چیز ایشان را از قبلهاشان که بر آن بودند برگرداند؟، بگو: مشرق و مغرب برای خدا است، هرکسی را که بخواهد به راه راست هدایت مینماید».
﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَٰکُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَیَکُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَیۡکُمۡ شَهِیدٗاۗ وَمَا جَعَلۡنَا ٱلۡقِبۡلَةَ ٱلَّتِی کُنتَ عَلَیۡهَآ إِلَّا لِنَعۡلَمَ مَن یَتَّبِعُ ٱلرَّسُولَ مِمَّن یَنقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَیۡهِۚ وَإِن کَانَتۡ لَکَبِیرَةً إِلَّا عَلَى ٱلَّذِینَ هَدَى ٱللَّهُۗ وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمَٰنَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِیمٞ١٤٣﴾[البقرة: ۱۴۳].«و اینگونه شما را امتی میانه و معتدل گردانیدیم تا گواهان ِ بر مردم باشید و پیامبر (نیز) بر شما گواه باشد. و ما قبلهای را که بر آن بودی قبله قرار ندادیم مگر برای اینکه بدانیم چه کسی از پیامبر پیروی میکند و چه کسی به عقب بر میگردد، وگرچه آن بسی دشوار است مگر بر کسانی که خداوند آنان را هدایت نموده، و خداوند ایمانتان را ضایع نمیگرداند، همانا خداوند نسبت به مردم رئوف و مهربان است».
آیۀ اول مشتمل بر معجزه، دلجویی، ایجاد اطمینان خاطر برای مومنان، اعتراض و پاسخ آن، ذکر ویژگیهای معترض، و نیز ذکر صفات کسی که فرمانبردار حکم خدا است، میباشد.
پس خداوند خبر داد که به زودی مردمان بیخرد نسبت به این عمل شما (رویگردانی از بیت المقدس) اعتراض خواهند کرد، و آنها کسانی هستند که منافع خود را تشخیص نداده و آن را ضایع کرده و به کمترین بها میفروشند. آنها عبارتند از یهودیان و نصرانیان و دیگر اعتراض کنندگان بر احکام و شریعت و قوانین خدا. مسلمین زمانی که در مکه مقیم بودند دستور داده شده بودند به هنگام نماز رو بهسوی بیت المقدس کنند. یک سال و نیم پس از هجرت به مدینه و به خاطر حکمتهایی که خداوند به بعضی از آنها اشاره مینماید، به آنان دستور داد که رو به کعبه نمایند. پس به آنها خبر داد که حتما مردمان بیخرد میگویند: ﴿مَا وَلَّىٰهُمۡ عَن قِبۡلَتِهِمُ ٱلَّتِی کَانُواْ عَلَیۡهَا﴾چه چیزی آنها را از قبلهای که بر آن بودند برگرداند؟ یعنی چه چیزی آنها را از روی کردن به بیت المقدس منصرف کرد؟ و این اعتراض به حکم خدا و شریعت و فضل و احسان او است. بنابر این خداوند از مسلمانان دلجویی به عمل آورد و به آنها خبر داد که چنین اعتراضی، از جانب کسانی صورت پذیرفته است که بیخرد و بیدین هستند، پس شما به آنها توجه نکنید، زیرا فرد عاقل نباید به اعتراض انسان بیخرد و سفیه توجه نماید و ذهن خود را بدان مشغول کند. و آیه بیانگر آن است که جز فرد بیخرد و جاهل و کینهتوز بر احکام خدا اعتراض نمیکند، و اما فرد فهمیده و مومن و عاقل احکام را پذیرفته و از آن اطاعت میکند. همانطور که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَا کَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ ٱلۡخِیَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡ﴾[الأحزاب: ۳۶]. «وقتی خدا و پیامبرش به چیزی فرمان دادند برای هیچ مرد و زن مومنی شایسته نیست که از خود اعتراض و اختیاری داشته باشند». ﴿فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیۡنَهُمۡ﴾[النساء: ۶۵]. «سوگند به پروردگارت آنها مؤمن نخواهند بود مگر اینکه تو را در اختلافی که میان آنها بروز کرده است حَکَم قرار دهند». ﴿إِنَّمَا کَانَ قَوۡلَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ إِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِیَحۡکُمَ بَیۡنَهُمۡ أَن یَقُولُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَا﴾[النور: ۵۱]. «و سخن مؤمنان وقتی که بهسوی خدا و پیامبرش فرا خوانده شوند تا میان آنها داوری کند، فقط این است که بگویند: شنیدیم و اطاعت کردیم».
و خداوند آنها را بیخرد نامید: ﴿ٱلسُّفَهَآءُ﴾که برای رد سخنشان و توجه نکردن به آن همین مقدار کافی است. با این وجود خداوند متعال به شبهه مذکور اشاره میکند، سپس به آن پاسخ داده و آن را دفع کرده و میفرماید: ﴿قُل﴾در جواب آنها بگو:﴿لِّلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُۚ یَهۡدِی مَن یَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ﴾مشرق و مغرب ملک خدا است، پس هیچ جهتی از جهتها خارج از گستره فرمانروایی او نیست و خداوند کسی را که بخواهد به راه راست هدایت میکند. از جمله خداوند شما را بهسوی این قبله هدایت کرد که از آیین پدرتان ابراهیم است، پس چرا به رو کردن شما به قبلهای که در حیطه فرمانروایی خدا است اعتراض کنند؟! شما که به جهتی رو نکرده اید که از گستره فرمانروایی خدا بیرون باشد؟ پس به محض فهمیدن این مطلب باید تسلیم فرمان خدا شد، چرا که خداوند متعال از سرِ فضل و هدایت و احسان خویش شما را بدان هدایت کرده است، و هرکس نسبت به فضلی که خداوند به شما داده است اعتراض کند، از روی کینه وحسد و ستم اعتراض مینماید.
و از آنجا که ﴿یَهۡدِی مَن یَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ﴾مطلق است، و مطلق بر مقید حمل میشود، هدایت و گمراهی اسبابی دارد که حکمت و ع دل الهی آن را ایجاب مینماید. خداوند در چندین جا از کتابش اسباب هدایت را بیان کرده است: ﴿یَهۡدِی بِهِ ٱللَّهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَٰمِ﴾[المائدة: ۱۶]. «خداوند به وسیلۀ آن (کتاب) کسی را که راه خشنودی او را در پیش گیرد به راههای سلامتی هدایت مینماید». در این آیه سببی را که موجب هدایت امت میشود به طور مطلق و همراه با همه انواع هدایت بیان کرده است. هم چنانکه این آیه یکی از آیاتی است که خداوند در آن بر بندگان خود منت میگذارد. به همین سبب فرمود: ﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَٰکُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا﴾و همچنین شما را امتی برگزیده و میانه رو قرار دادهایم. پس آنهایی که از حد ا عتدال و میانه روی خارج شوند خود را به هلاکت میاندازند. خداوند این امت را در همه امور دین میانه و معتدل قرار داده است. موضع امت اسلامی در قبال پیامبران یک موضع معتدل و میانه است، زیرا هستند کسانی که در اظهار محبت نسبت به پیامبران زیاده روی و مبالغه کردهاند مانند نصارا، هم چنانکه کسانی نیز هستند که بر پیامبران ستم روا داشتهاند مانند یهود، اما این امت در مورد پیامبران میانه رو است، زیرا به همه پیامبران به صورت شایسته ایمان آورده است. و در التزام به شریعت نیز میانه و معتدل است. پس نه مانند سختگیری یهودیان ونه مانند بیبندوباری و تساهل نصاری عمل میکند. و در باب پاکیزگی و خوراکیها نیز این امت میانه رو و معتدل است، پس نه مانند یهودیان است که نمازشان جز در عبادتگاههایشان درست نباشد، و آب، آنها را از آلودگیها پاک نمیکند، و خداوند چیزهای پاکیزه را به خاطر عقوبت و سزایشان بر آنها حرام کرده است، و نه مانند نصاری است، که هیچ چیزی را نجس و حرام ندانسته و و هرچیزی را مباح میدانند. اما پاکی مسلمین کاملترین طهارت و پاکیزگی است، و خداوند خوردنیها و نوشیدنیهای پاکیزه و لباسها و زنهای پاکیزه را برای آنان حلال نموده و خوردنیها و نوشیدنیهای آلوده را بر آنها حرام گردانیده است. پس دین این امت و برترین اعمال را به این امت داده و به آنها مبلغی از علم و بردباری و عدل و نیکوکاری بخشیده که به دیگر امتها نداده است.
بنابر این آنها امت وسط و معتدل و کال هستند ﴿شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ﴾تا به سبب انصاف و حکمت منصفانه خود بر مردم گواه باشند و بر سایر ادیان منصفانه خود بر مردم گواه باشند و بر سایر ادیان حکم کنند و کسی بر آنها حکم ننماید. پس این امت هر آنچه را بپذیرد پذیرفتنی است و هرچیز که نپذیرد مردود است. اگر گفته شود چگونه داوری این امت بر دیگران پذیرفته میشود در داوری این امت بر دیگران پذیرفته میشود. در صورتی که سخن هریک از طرفهای مخالف علیه دیگری پذیرفته نمیشود؟ در جواب باید گفت که سخن هر یک از دو طرف علیه دیگری به خاطر وجود «تهمت» پذیرفته نمیشود، اما وقتی که تهمت منتفی باشد و عدالت کامل حاصل شود آنگونه که حالت این امت چنین است، ایرادی وارد نمیشود، زیرا منظور داوری کردن به انصاف و حق است، و شرط آن علم عدالت است، و این دو شرط در میان این امت وجود دارد، پس سخن آنان پذیرفته میشود.
و اگر کسی در برتری و فضیلت این امت شک کند و در پی دلیلی باشد که این موضوع تایید نماید، آن دلیل، کاملترین مخلوق یعنی پیامبر این امت صاست. بنابر این خداوند متعال فرموده است: ﴿وَیَکُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَیۡکُمۡ شَهِیدٗا﴾و از جمله گواهی دادن این امت بر دیگران این است که در روز قیامت، انگاه که خداوند در خصوص تبلیغ و رساندن دستوراتش از پیامبران سوال میکند و از امتهایی که پیامبران را تکذیب کردهاند نیز در خصوص ابلاغ پیام خدا از سوی پیامبران سوال میکند و آن امتها انکار میکنند که پیامبران دستور خدا را به آنها رسانده باشند، پیامبرانشان این امت را گواه میگیرند، و سخن این امت را پیامبرش حضرت محمد صتایید میکند. این آیه بیانگر آن است که اجماع این امت حجت قطعی است و آنها از اشتباه در امانند، چون خداوند فرموده است: ﴿وَسَطٗا﴾پس اگر فرض شود که این امت بر امر نادرست اتفاق نظر و اجماع کنند، میانه و معتدل نخواهند بود مگر در برخی از کارها. نیز خداوند متعال فرموده است : ﴿لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ﴾که این آیه بیانگر آن است که آنان هرگاه بر حکمی شهادت دهند (و بگویند:) خداوند آن را حلال گردانده، یا حرام کرده و یا آن را واجب نموده است، همانا آنان در این شهادت و گواهی خود معصوم هستند و از خطا و اشتباه در امانند. همچنین از این آیه استنباط میشود که برای صدور حکم بایستی از عدالت و شهادت و فتوا و دیگر شروط لازم برخوردار بود.
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَا جَعَلۡنَا ٱلۡقِبۡلَةَ ٱلَّتِی کُنتَ عَلَیۡهَآ﴾و ما قبلهای را که بر آن بودی و آن بیت المقدس بود، قبله قرار ندادیم، ﴿إِلَّا لِنَعۡلَمَ﴾مگر اینکه بدانیم، دانستنی که ثواب و عقاب بر آن مترتب میگردد، وگرنه خداوند همه امور را قبل از پیدایش آن میداند.
اما پاداش و عقابی بر این علم و دانستن مترتب نمیشود، زیرا خداوند کاملا عادل است و حجت را بر بندگانش اقامه میکند. بلکه زمانی کارهایشان را انجام دهند پاداش و سزا بر آن مرتب میشود. یعنی رو کردن به این قبله را مشروع نمودیم تا بدانیم و بیازماییم ﴿مَن یَتَّبِعُ ٱلرَّسُولَ﴾چه کسی از پیامبر پیروی مینماید و به او ایمان میآورد، و در هر شرایطی از او تبعیت میکند، چون او بندهای است مامور و امورش از سوی خدا تدبیر میشود، و چون کتابهای پیشین خبر دادهاند که این پیامبر رو به خانه کعبه مینماید پس فرد با انصافی که منظورش یافتن حق است، تغییر قبله سبب افزایش ایمانش شده و بیشتر از گذشته از پیامبر اطاعت میکند. اما کسی که به عقب برگردد، و از حق روی بگرداند و از هوای نفس پیروی کند، کفرش افزون میگردد و به حیرتش افزوده میشود و حجت باطلی را که بر پایه شک و شبهه قرار داشته و هیچ حقیقتی ندارد، دستاویز خویش قرار میدهد. ﴿وَإِن کَانَتۡ﴾گرچه روی گرداندن تو از آن قبله ﴿لَکَبِیرَةً﴾بس دشوار است، ﴿إِلَّا عَلَى ٱلَّذِینَ هَدَى ٱللَّهُ﴾مگر بر کسانی که خداوند آنها را هدایت نموده است. پس آنها این موضوع را هدایت الهی و نعمت خداوند دانسته و شکر او را به جا آورده و به احسانش اقرار نموده و روی آوردن بهسوی این خانه بزرگ را یکی از عطایا و الطاف الهی تلقی کردند، خانهای که خداوند آن را بر تمام مناطق زمین برتری بخشیده و رفتن بهسوی آن را رکنی از ارکان اسلام قرار داده که گناهان را محو میکند. به همین جهت این کار برای آنها آسان، و برای دیگران سخت بود. سپس خداوند متعال فرمود: ﴿وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمَٰنَکُمۡ﴾برای خداوند شایسته نیست و سزاوارشان او تعالی نمیباشد که ایمانتان را ضایع کند، بلکه چنین کاری برای خداوند محال است. و در این مژده بزرگی است برای کسی که خداوند با دادن اسلام و ایمان بر او منت گذارده است، چرا که خداوند ایمانشان راحفظ خواهد کرد و آن را ضایع نمیگرداند. و حفظ کردن به دو نوع است: حفظ کردن از ضایع شدن و باطل گشتن، که خداوند آنها را از هر چیزی که ایمان را فاسد کند و از بین ببرد و در آن کم و کاستی ایجاد کند از قبیل آفتهای اضطراب آور و هوی و هوسهای بازدارنده، در امان قرار میدهد. و نوع دیگر آن است که ایمانشان را پرورش میدهد و آنها را به انجام کارهایی توفیق میدهد که بر ایمانشان میافزاید و یقینشان را کامل میگرداند، پس همانگونه که در آغاز شما را بهسوی ایمان رهنمود فرمود، آن را نیز برایتان حفظ خواهند نمود و با پرورش دادن ایمان و رشد مزد و پاداش آن، و حفظ ایمان از هر آلاینده و چیزی که صفای آن را مکدر و تیره نماید، نعمت خویش را بر شما کامل میگرداند. و هرگاه به منظور مشخص کردن مومن راستگو از مومن دروغین مصایب و فتنههایی پیش آید، چنین مشکلاتی مومنان را پالایش و تصفیه نموده و راستی آنان را آشکار مینماید.
و عدهای میگویند: آیه: ﴿وَمَا جَعَلۡنَا ٱلۡقِبۡلَةَ ٱلَّتِی کُنتَ عَلَیۡهَآ إِلَّا لِنَعۡلَمَ مَن یَتَّبِعُ ٱلرَّسُولَ مِمَّن یَنقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَیۡهِ﴾سبب میشود که بعضی از مومنان ایمانشان را رها کنند، اما خداوند این توهم را دور نمود و فرمود: ﴿وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمَٰنَکُمۡ﴾و خداوند با این آزمون ایمانان را ضایع نمیکند. و کسانی از مومنان که قبل از تحویل قبله مردهاند مشمول این حکم هستند، بنابر این خداوند ایمان آنها را ضایع نمیکند چون آنها در آن وقت دستور خدا را اطاعت کرده و از پیامبر اطاعت نمودهاند. و طاعت خدا این است که در هر وقت و زمانی برحسب شرایط آن زمان و مکان از دستور او اطاعت شود.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِیمٞ﴾همانا خداوند نسبت به مردم بسیار رئوف و مهربان است. از جمله مهربانی خداوند بر آنها این است نعمتی را که در ابتدا به آنها ارزانی داشت کامل گرداند و صف کس انی را که فقط با زبان ایمان آورده بودند، از صف آنان جدا نماید. و از جمله مهربانی خداوند نسبت به آنان این است که آنها را به آزمایشی آزمود که به وسیله آن ایمانشان افزوده شد، و مقامشان بالا رفت، و ارجمندترین خانه را قبله آنان نمود.
آیهی ۱۴۴:
﴿قَدۡ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجۡهِکَ فِی ٱلسَّمَآءِۖ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبۡلَةٗ تَرۡضَىٰهَاۚ فَوَلِّ وَجۡهَکَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَحَیۡثُ مَا کُنتُمۡ فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ شَطۡرَهُۥۗ وَإِنَّ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ لَیَعۡلَمُونَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّهِمۡۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا یَعۡمَلُونَ١٤٤﴾[البقرة: ۱۴۴].«ما رویگرداندن تو را بهسوی آسمان میبینیم، پس تو را بهسوی قبلهای متوجه میسازیم که از آن خوشنود خواهی شد، پس بهسوی مسجدالحرام روی بگردان و هرکجا که بودید روی خود را بدان سو بگردانید و همانا کسانی که کتاب را داده شدهاند، میدانند که آن حق و از جانب پروردگارشان است و خداوند از آنچه میکنند بیخبر نیست».
خداوند به پیامبرش میفرماید: ﴿قَدۡ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجۡهِکَ فِی ٱلسَّمَآءِ﴾ما چشم دوختن و نگاه کردن تو را به تمام جهتهای آسمان میبینیم، که همواره در انتظار آن هستی وحی نازل شود و تو را به روی کردن به سمت کعبه دستور دهد. ﴿وَجۡهِکَ﴾چهرهات. و نگفت: نگاهت را، زیرا پیامبر به این امر بسیار اهمیت میداد، و گرداندن چهره مستلزم گرداندن چشم است. ﴿فَلَنُوَلِّیَنَّکَ﴾پس چون سرپرست و مولایت هستیم، رویت را میگردانیم، ﴿قِبۡلَةٗ تَرۡضَىٰهَا﴾بهسوی قبلهای که آن را دوست داری، و آن کعبه است. و این بیان فضیلت و شرافت پیامبر صاست، زیرا خداوند به امری مبادرت میورزد که خشنودی پیامبر را در بر دارد. سپس به صراحت بیان میدارد که باید رو به کعبه کند: ﴿فَوَلِّ وَجۡهَکَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ﴾پس بهسوی مسجدالحرام روی بیاور، ﴿وَحَیۡثُ مَا کُنتُمۡ﴾و هر کجا که باشید، در دریا و خشکی و شرق و غرب و جنوب و شمال، و هرجا که هستید، ﴿فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ شَطۡرَهُ﴾روی بهسوی آن کنید. این آیه بیانگر آن است که استقبال و روکردن به کعبه در همه نمازهای فرض و نمازهای نفل شرط است، اگر ممکن باشد رو به خود کعبه نماید و اگر ممکن نباشد به سمت و جهت آن رو کند. و گرداندن بدن از جهت قبله نماز را باطل میکند چون امر کردن به چیزی در واقع به مثابه نهی کردن از ضد آن است.
در آیات قبلی خداوند متعال به اعتراض عدهای از اهل کتاب و غیره نسبت به تغییر جهت قبله از سوی پیامبر و مسلمانان اشاره کرد، و اعتراض آنان را نیز مردود اعلام نمود، در اینجا بیان مینماید که اهل کتاب و علمای آنها میدانند در این قضیه تو بر حق و حقیقتی روشن قرار داری، چون در کتابهای خودشان این حقیقت را با چشم سر میبینند اما از روی عناد و ستم اعتراض میکنند، پس وقتی آنها به اشتباه خود واقف هستند به اعتراضشان توجه نکنید، زیرا اعتراض کسی انسان را اندوهگین میگرداند که ممکن باشد حرف وی درست از آب درآید، اما این قضیه بسیار روشن و مبرهن است و هیچ شک و تردیدی در آن نیست.
اما وقتی یقین حاصل شد که حق با فردی است که بر او اعتراض میشود و به یقین دانسته شد که معترض، مخالف و کینه توز است در چنین صورتی نباید به آن توجه کرد، بلکه باید منتظر بود تا اعتراضکننده به سزای دنیوی و اخروی خود برسد. به همین جهت خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا یَعۡمَلُونَ﴾و خداوند از آنچه میکنند بیخبر نیست، بلکه اعمال آنها را ثبت میکند و آنها را بر آن اعمال مجازات خواهد کرد. و این تهدیدی است برای معترضین و تسلیت و دلجویی است برای مومنان.
آیهی ۱۴۵:
﴿وَلَئِنۡ أَتَیۡتَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ بِکُلِّ ءَایَةٖ مَّا تَبِعُواْ قِبۡلَتَکَۚ وَمَآ أَنتَ بِتَابِعٖ قِبۡلَتَهُمۡۚ وَمَا بَعۡضُهُم بِتَابِعٖ قِبۡلَةَ بَعۡضٖۚ وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَکَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ إِنَّکَ إِذٗا لَّمِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ١٤٥﴾[البقرة: ۱۴۵].«واگر برای کسانیکه کتاب به ایشان داده شده است هر دلیل و برهانی بیاوری از قبلۀ تو پیروی نمیکنند، و نه تو از قبلۀ آنها پیروی خواهی کرد و نه برخی از قبلۀ برخی پیروی مینمایند، و اگر پس از آگاهی و علمی که تو را حاصل آمده است از خواستههایشان پیروی کنی همانا آن وقت از ستمکاران خواهی بود».
پیامبر صبر هدایت شدن مردم بسیار حریص بود، به همین جهت نهایت نصیحت و خیرخواهی خود را صرف میکرد و از هدایت شدن آنها شاد میشد. و وقتی که مردم تسلیم امر خدا نمیشدند غمگین میگشت. بعضی از کافران از فرمان خدا سرپیچی کرده و سرکشی میکردند و بر پیامبران خدا میشوریدند و هدایت را به عمد و از روی دشمنی ترک میکردند. آنان همان یهودیان و نصرانیها بودند که از روی علم و یقین به محمد صکفر ورزیدند. بنابراین، خداوند متعال خبر داد که ﴿وَلَئِنۡ أَتَیۡتَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ بِکُلِّ ءَایَةٖ﴾اگر تو هر برهان و دلیلی بیاوری که سخنت را روشن کندو پیام و رسالتت را تبیین گرداند، ﴿مَّا تَبِعُواْ قِبۡلَتَکَ﴾آنها از تو پیروی نمیکنند، زیرا پیروی کردن از قبله دلیل بر پیروی کردن از پیامبر است.
و آنها معاند بودند و حق را از روی شناخت ترک کردند، چون معجزه و دلیل به کسی سود میرساند که جویای حق بوده و حق بر او مشتبه شده باشد، پس دلایل روشن، حق را برای او واضح میگرداند. اما کسی که تصمیم قطعی گرفته است از حق تبعیت نکند، راه چارهای ندارد.
و نیز آنها با یکدیگر اختلاف دارند و برخی، از قبله برخی پیروی نمیکنند، پس ای محمد ص! عجیب نیست که آنها از قبله تو پیروی نکنند در صورتی که آنان دشمنان کینه تور و واقعی تو هستند. ﴿وَمَآ أَنتَ بِتَابِعٖ قِبۡلَتَهُمۡ﴾این بخش از آیه بلیغتر از آن است که بگوید: «ولا تتبع» و پیروی نکن، چون این بیانگر آن است که پیامبر صنیز به مخالفت کردن با آنان عادت کرده و این امر تبدیل به یکی از ویژگیهای وی گشته است، بنابر این امکان ندارد که به قبله آنان روکند. و نگفت: «ولو أتوا بکل آیة» و چنانچه هر آیهای را نیز بیاورند، چون آنها دلیلی بر صحت ادعای خود ندارند.
و هرگاه حق با دلایل یقینی روشن شد، لازم نیست شبهاتی که بر آن وارد میشود پاسخ داده شود چرا که پایانی برای آن شبهات متصور نیست، زیرا باطل بودن آن آشکار است، و هر چیزی که با حق مخالف کند، باطل است. ﴿وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم﴾و اگر از خواستهایشان پیروی کنی. فرمود: ﴿أَهۡوَآءَهُم﴾و نگفت «دینهم» چون آنچه بر آن هستند فقط هوی و هوس است، حتی آنها در دلشان میدانند که آنچه بر آن هستند دین نیست، زیرا هرکس دین را ترک کند از خواست و هوای نفس پیروی خواهد کرد. خداوند متعال فرموده است: ﴿أَفَرَءَیۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ﴾[الجاثیة: ۲۳]. «آیا دیدهای کسی را که هوای نفس خود را معبود خویش قرار دادهاست؟!».
﴿مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَکَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ﴾بعد از علمی که تو را حاصل شده است مبنی بر اینکه تو بر حق هستی و آنها بر باطل. ﴿إِنَّکَ إِذٗا﴾یعنی اگر تو از آنها پیروی کنی. این احتراز است، تا این جمله از جمله قبل جدا نشود. ﴿لَّمِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾در زمرۀ ستمگران خواهی بود. و چه ستمی بزرگتر از ستم کسی است که حق و باطل را بشناسد سپس باطل را بر حق ترجیح دهد؟! اگر چه مخاطب این سخن پیامبر صاست، اما امت وی نیز در آن داخل است، پس اگر پیامبر صچنین کند - که از او بعید است- با وجود مقام بلند و نیکوکاریهای زیادش، ستمکار خواهد بود، پس دیگران به طریق اولی چنین خواهند بود. سپس خداوند متعال فرمود:
آیهی ۱۴٧- ۱۴۶:
﴿ٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ یَعۡرِفُونَهُۥ کَمَا یَعۡرِفُونَ أَبۡنَآءَهُمۡۖ وَإِنَّ فَرِیقٗا مِّنۡهُمۡ لَیَکۡتُمُونَ ٱلۡحَقَّ وَهُمۡ یَعۡلَمُونَ١٤٦﴾[البقرة: ۱۴۶]. «آن کسانیکه کتاب را به ایشان دادهایم، او (محمد) را میشناسند همانگونه که فرزندانشان را میشناسند، و همانا گروهی از آنان حق را پنهان میکنند در حالی که میدانند».
﴿ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُمۡتَرِینَ١٤٧﴾[البقرة: ۱۴٧].«حق (تنها) از سوی پروردگارت میباشد پس از شک کنندگان مباش».
اما گروهی از آنان - بیشتر آنها - به محمد کفر میورزند با اینکه به خوبی میدانند این گواهی را پنهان میکنند. ﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن کَتَمَ شَهَٰدَةً عِندَهُۥ مِنَ ٱللَّهِ﴾[البقرة: ۱۴۰]. «و کیست ستمگرتر از کسی گواهی از جانب خدا را که پیش اوست پنهان کند». در ضمن این نوعی دلجویی از پیامبر و مومنان، و برحذر داشتن پیامبر از شر و شبهات اهل کتاب است. همه اهل کتاب حق را پنهان نکردهاند. پس بعضی به آن کفر ورزیدند. پس بر عالم لازم است که حق را آشکار نماید و آنرا با هر عبارت و دلیل و برهانی که در توان دارد بیان کندو بیاراید و بر عالم لازم است که باطل را ابطال کند و آن را از حق جدا نماید و برای مردم زشت جلوه دهد. اما اینها که حق را پنهان کردند برعکس عمل نمودند چرا که خودشان نیز انسانهای عوضی بودند.
﴿ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَ﴾این قرآن که حق است از جانب پروردگارت میباشد و از هر چیزی سزاوارتر است که حق نامیده شود، چون شامل مطالب عالی و دستورهای نیکو است، و مشتمل بر پاکیزه گرداندن دل و جان، و تشویق نمودن انسان به تحصیل منافع و دفع مفاسد میباشد، زیرا از جانب پروردگارت نازل شده است. از جمله مصادیق تربیت او برای تو این است که این قرآن را بر تو نازل نموده که عقلها و جانها را مینوازد و همه منافع و مصالح دینی و دنیایی را در بردارد.
﴿فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُمۡتَرِینَ﴾بنابر این کوچکترین شک و تردیدی در آن نداشته باش، بلکه در آن بیاندیش تا به یقین برسی، چون اندیشیدن در آن به طور قطع شک را دور میزداید و انسان را به یقین میرساند.
آیهی ۱۴۸:
﴿وَلِکُلّٖ وِجۡهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَاۖ فَٱسۡتَبِقُواْ ٱلۡخَیۡرَٰتِۚ أَیۡنَ مَا تَکُونُواْ یَأۡتِ بِکُمُ ٱللَّهُ جَمِیعًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ١٤٨﴾[البقرة: ۱۴۸].«و برای هر یک جهتی است که بدان روی میکند، پس برای انجام خوبیها بشتابید. هرکجا که باشید خداوند همۀ شما را میآورد، همانا خداوند بر هر چیزی توانا است».
پیروان هر دین و ملتی دارای جهتی هستند که به هنگام عبادت خود به آن رو میکنند، و مهم رو به قبله کردن نیست، زیرا رو به قبله نمودن از قوانینی است که در زمانها و حالات مختلف تغییر میکند، و از جهتی به جهتی دیگر منتقل میشود. اما آنچه بسیار مهم است فرمان بردن از خدا و تقرب به او است، و این است نشان سعادت و منشور ولایت، که هرگاه انسان بدان متصف نباشد به زیان دنیا و آخرت دچار خواهد شد، اما هرگاه به آن متصف گردد سودمند حقیقی است.
و این امری است که درهمه آیینها و شریعتها بر آن اتفاق شده، و خداوند جهان هستی را به خاطر آن آفریده و همه را به آن دستور دادهاست. دستور دادن به عبادت وسبقت گرفتن در خوبیها بالاتر از دستور به انجام آن است، زیرا شتافتن بهسوی کارهای خیر، کامل کردن وانجام دادن آن به بهترین نحو را در بردارد، و هرکس که در دنیا پیش از همه بهسوی خوبیها بشتابد، در قیامت نیز پیشرو بهسوی بهشت است.
پس «سابقین» و پیشروان، مقامشان از همه خلق برتر است. «خیرات»، و همه فرائض و نوافل از قبیل نماز و روزه و زکات و حج و عمره و جهاد و فایده رساندن به دیگران و به خود را شامل میشود.
و قویترین چیزی که انسان را برای شتافتن بهسوی خیر و خوبی برانگیخته و او را در این زمینه سرزنده و با نشاط میکند پاداشی است که خداوند بر انجام کارهای خیر مترتب نموده است.
﴿أَیۡنَ مَا تَکُونُواْ یَأۡتِ بِکُمُ ٱللَّهُ جَمِیعًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ﴾هر کجا که باشید خداوند همه شما را میآورد، همانا خداوند بر هر چیزی توانا است. پس شما را در روز قیامت با قدرت خود جمع میکند و هر عملکنندهای را طبق عملش سزا و جزا میدهد: ﴿لِیَجۡزِیَ ٱلَّذِینَ أَسَٰٓـُٔواْ بِمَا عَمِلُواْ وَیَجۡزِیَ ٱلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ بِٱلۡحُسۡنَى﴾[النجم: ۳۱]. «تا کسانی را که بد کردهاند به سزای اعمالشان برساند و به کسانی که نیکی کردهاند پاداش نیک دهد». از این آیه کریمه ﴿فَٱسۡتَبِقُواْ ٱلۡخَیۡرَٰتِ﴾بر میآید هر عملی که دارای فضیلتی باشد باید آن را انجام داد، مانند خواندن نماز در اول وقت، و عجله کردن در گرفتن روزه، انجام دادن حج و عمره، و پرداختن زکات و انجام دادن عبادات مسنون و آداب آن. به درستی که این آیه مطالب زیبا و مفید زیادی را در خود جمع نموده است!.
آیهی ۱۵۰-۱۴٩:
﴿وَمِنۡ حَیۡثُ خَرَجۡتَ فَوَلِّ وَجۡهَکَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۖ وَإِنَّهُۥ لَلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ١٤٩﴾[البقرة: ۱۴٩].«و از هر جا که بیرون شدی رو بهسوی مسجدالحرام کن و همانا آن حق است و از جانب پروردگار تو است و خدا از آنچه میکنید بیخبر نیست».
﴿وَمِنۡ حَیۡثُ خَرَجۡتَ فَوَلِّ وَجۡهَکَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَحَیۡثُ مَا کُنتُمۡ فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ شَطۡرَهُۥ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیۡکُمۡ حُجَّةٌ إِلَّا ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنۡهُمۡ فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِی وَلِأُتِمَّ نِعۡمَتِی عَلَیۡکُمۡ وَلَعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ١٥٠﴾[البقرة: ۱۵۰].«و از هرجا که بیرون آمدی رو بهسوی مسجدالحرام کن و هرجا که بودید رو بهسوی آن کنید تا مردم بر شما حجتی نداشته باشند. مگر ستمگران که از آنان نترسید و از من بترسید تا نعمتم را بر شما کامل گردانم، و تا هدایت شوید».
یعنی در سفرهایت و هر کجا که بیرون شدی. (و این برای عموم است) ﴿فَوَلِّ وَجۡهَکَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ﴾بهسوی مسجدالحرام رو کن. سپس به طور عموم امت را خطاب نمود و فرمود: ﴿وَحَیۡثُ مَا کُنتُمۡ فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ شَطۡرَهُ﴾و هرجا که بودید رو بهسوی بیت الحرام کنید.
و فرمود: ﴿وَإِنَّهُۥ لَلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَ﴾با «إنّ» و «لام» آن را تاکید نمود تا کوچکترین شبههای در آن نباشد و گمان برده نشود رو کردن به کعبه یک امر دلخواه است، بلکه یک امر و دستور است و باید امتثال نمود. ﴿وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ﴾و خداوند از آنچه میکنید بیخبر نیست، بلکه نسبت به همه حالتهای شما اطلاع دارد، پس ادب را رعایت کنید و با اطاعت از دستورها و پرهیز از نواهیاش همواره وی را مراقب بدانید، زیرا خداوند از کارهایتان بیخبر نیست، بلکه شما را به طور کامل مجازات خواهد کرد، اگر عملتان خیر باشد پاداش شما خیر است و اگر عملتان بد باشد پاداش شما خیر است و اگر عملتان بد باشد جزای بد خواهید یافت. ﴿وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ﴾رو کردن به کعبه مشرّفه را برایتان مشروع نمودیم تا زبان اهل کتاب و مشرکین را نسبت به شما کوتاه کنیم. چون اگر پیامبر همچنان به بیت المقدس رو میکرد حجت علیه او اقامه میشد، زیرا اهل کتاب در کتابهایشان مییابند که قبله همیشگی و پایدار پیامبر بیت الحرام است، و مشرکین نیز آنرا میدانند، و اگر محمد صبه این قبله رو نکند بهانههای آنان شروع شده و میگویند: چگونه پیامبر صادعا میکند که بر دین ابراهیم و از فرزندان اوست، در صورتی که قبله او را ترک کرده است؟ پس با رو کردن به قبله حجت بر اهل کتاب و مشرکین اقامه شد وحجت و بهانه آنها بر پیامبر قطع گردید. ﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنۡهُمۡ﴾به جز کسانی از آنها که غیر منصفانه و ظالمانه استدلال کرده و برای اثبات ادعای خویش جز پیروی از خواستها و آرزوهای نفسانی خود، هیچ سندی ندارند. پس راهی برای قانع کردن چنین افرادی نیست. همچنین شبههای که آنان مطرح میکنند از وجاهت و جایگاهی برخوردار نیست و نباید به آن بها داد، بنابر این خداوند فرمود: ﴿فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ﴾پس، از آنها نترسید چون حجتهایشان باطل است و باطل خوار و بیارزش است، و اهل باطل نیز بیارزش و خوارند، به خلاف صاحب حق، زیرا حق، قدرت و عزتی دارد که موجب پیدایش خوف و خشیت در دل اهل آن میگردد. به همین جهت خداوند دستور داده است که مومنان از او بترسند، ترس از خدا اساس هر خیر و برکتی است، پس هر کس از خدا نترسد از سرپیچی و معصیت دست بر نمیدارد و از دستورات او اطاعت نمیکند.
در جریان تغییر قبله از بیت المقدس بهسوی کعبه از طرف مسلمانان، فتنه و آشوب بزرگی روی داد، و اهل کتاب، منافقان و مشرکان به آن دامن زدند و در آن سخنها گفتند و شبهات فراوانی پیرامون آن مطرح کردند، بنابر این خداوند آن را به کاملترین صورت بیان کرد و با بکار بردن تاکیدات فراوانی در این آیات، بر این موضوع تاکید کرد.
۱- از جملۀ این تاکیدها این است که خداوند سه بار فرمان داد رو بهسوی کعبه کنند با اینکه یک بار کافی بود.
۲- دستور و فرمان خدا یا برای پیامبر است و امت در آن داخل میباشد، و یا دستور به عموم امت است. اما در این آیه پیامبر را به صورت ویژه امر نمود و فرمود: ﴿فَوَلِّ وَجۡهَکَ﴾رو به آن کن. و در ﴿فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ﴾تمام امت را به استقبال کعبه امر نمود.
۳- خداوند همه بهانهها و دلایل باطلی را که اهل کینه و عناد ایراد کردند، رد نمود. و تمام شبهات مطرح شده را باطل کرد، همانطور که پیشتر توضیح آن گذشت.
۴- او اهل کتاب را مایوس کرد از اینکه پیامبر به قبله آنان رو کند.
۵- فرمود: ﴿وَإِنَّهُۥ لَلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَ﴾با اینکه فقط خبر دادنِ پیامبر راستگو و بزرگوار کافی بود.
۶- خداوند خبر داد -و او به امور پنهان آگاه است- که صحت و درست بودن این کار برای اهل کتاب ثابت است، اما آنها از روی علم و آگاهی این گواهی دادن را پنهان میکنند.
و از آنجا که تغییر جهت قبله بهسوی کعبه برای ما نعمتی بزرگ بود و لطف و مهربانی خداوند نسبت به این امت همواره رو به افزونی است و تمام احکام و قوانینی را که برای آنها مشروع کرده در راستای برخورداری امت اسلامی از الطاف و برکات خداوند منان است، فرمود: ﴿وَلِأُتِمَّ نِعۡمَتِی عَلَیۡکُمۡ﴾و تا نعمت خودم را بر شما کامل گردانم. نعمت اصلی عبارت است از هدایت بهسوی دین خدا از طریق فرستادن پیامبر و فرو فرستادن کتابش، سپس نعمتهای فراوان دیگرش که غیر قابل شمارشند این اصل را کامل میگردانند. زمانیکه خداوند پیامبرش را مبعوث کرد تا هنگامی که رحلتش از دنیا نزدیک شد حالات و نعمتهای فراوانی را به او ارزانی داشت و به امت او نعمتی داد که با آن، نعمت خویش را بر امت او نعمتی داد و کامل گردانید، و خداوند این آیه را بر او نازل فرمود: ﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗا﴾[المائدة: ۳]. «امروز دینتان را برایتان کامل نمودن و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برایتان پسندیدم». پس خداوند را بر فضل و بزرگواریاش سپاس و ستایش میکنیم، فضلی که نمیتوان آنرا به حساب و شماره درآورد تا چه رسد به اینکه بتوانیم شکر آن را بهجای آوریم.
﴿وَلَعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ﴾باشد که حق را بشناسید و به آن عمل کنید. پس خداوند متعال از سر مهربانی و لطفی که نسبت به بندگانش دارد اسباب هدایت را برای آنها بسیار سهل و آسان کرده، و آنها را به در پیش گرفتن راههای هدایت آگاه نموده و اسباب هدایت را برای آنان به طور کامل بیان فرموده است، به گونهای که خداوند مخالفان حق را بر میانگیزد تا در آن به مجادله بپردازند، و از این طریق حق روشن میشود و نشانهها و معجزات الهی نمایان میگردد، و باطل بودن باطل واضح گشته، و معلوم میشود که باطل حقیقتی ندارد. و اگر باطل به مقابله با حق بر نمیخواست چه بسا که برای بسیاری مردم بطلان باطل مشخص نمیگردید. زیرا از قدیم گفته شده است که هرچیز با مخالف و ضدش شناخته میشود. پس اگر شب نبود برتری روز دانست نمیشد، و اگر زتشی وجود نداشت ارزش «خوبی» درک نمیشد، و اگر تاریکی نبود فایده نور دانسته نمیشد، و اگر باطل نبود حق به صورت ظاهر، آشکار نمیگشت. پس خداوند را بر این نعمت بزرگ سپاس میگوییم».
آیهی ۱۵۲-۱۵۱:
﴿کَمَآ أَرۡسَلۡنَا فِیکُمۡ رَسُولٗا مِّنکُمۡ یَتۡلُواْ عَلَیۡکُمۡ ءَایَٰتِنَا وَیُزَکِّیکُمۡ وَیُعَلِّمُکُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَیُعَلِّمُکُم مَّا لَمۡ تَکُونُواْ تَعۡلَمُونَ١٥١﴾[البقرة: ۱۵۱].«همانگونه که پیامبری از خودتان به میانتان فرستادیم تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را پاکیزه گرداند. و به شما کتاب و حکمت میآموزد و آنچه که نمیدانستید آن را به شما میآموزد».
﴿فَٱذۡکُرُونِیٓ أَذۡکُرۡکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِی وَلَا تَکۡفُرُونِ١٥٢﴾[البقرة: ۱۵۲].«پس مرا یاد کنید تا من نیز شما را یاد کنم و شکر مرا به جا آورید و ناسپاسی نکنید».
خداوند متعال میفرماید : نعمتهایی را که با رو کردن به کعبه به شما ارزانی نمودیم و با شرایع و اعطای دیگر نعمتها آن را کامل گرداندیم، چیز نوظهوری نبود که سابقه نداشته باشد، بلکه ما اصل و اساس همه نعمتها را به شما دادیم سپس آن را با ارزانی داشتن نعمتهای دیگر کامل نمودیم. پس بهترین نعمتها این است که این پیامبر بزرگوار را که از خود شما است برایتان فرستادیم، پیامبری که نسب و راستگویی و امانت داری و کمال و خیرخواهی او را میدانید. ﴿یَتۡلُواْ عَلَیۡکُمۡ ءَایَٰتِنَا﴾و آیات ما را بر شما تلاوت میکند و این، آیههای قرآنی و غیر از آن را در بر میگیرد. پس پیامبر آیههایی که حق را از باطل، و هدایت را از گمراهی مشخص میکنند بر شما میخواند، آیههایی که ابتدا شما را به توحید و یگانه دانستن خداوند و کمال او راهنمایی کرد، سپس شما را بر راستگویی پیامبر خدا و وجوب ایمان به او و به همه آنچه پیامبر در رابطه با معاد و امور غیبی بیان کرد راهنمایی نمود، تا هدایت کامل و علم یقینی را بدست آورید. ﴿وَیُزَکِّیکُمۡ﴾و اخلاقتان را پاک میگرداند، و روح و روان شما را با بارآوردن آن بر اخلاق زیبا، و پالایش آن از اخلاق زشت، تزکیه و پاکسازی میکند. هم چنانکه شما را از شرک به توحید، و از ریا به اخلاص، و از دروغ به راستگویی، و از خیانت به امانت داری، و از تکبر به تواضع، و از بد اخلاقی به خوش رفتاری، و از قطع رابطه و کینه توزی به دوستی با یکدیگر و ایجاد صله رحم و دیگر موارد تزکیه منتقل نمود. ﴿وَیُعَلِّمُکُمُ ٱلۡکِتَٰبَ﴾و کلمات و معانی قرآن را به شما میآموزد.
﴿وَٱلۡحِکۡمَةَ﴾گفته شده که حکمت به معنی سنت است. و عدهای نیز میگویند: حکمت یعنی شناخت اسرار شریعت و آگاهی یافتن از آن، و قرار دادن هر چیزی در جایگاه مناسبش. بنابر این آموختن سنت در تعلیم کتاب داخل است، زیرا سنت، مبین و مفسّر قرآن است.
﴿وَیُعَلِّمُکُم مَّا لَمۡ تَکُونُواْ تَعۡلَمُونَ﴾و به شما چیزهایی را میآموزد که نمیدانستید. چون آنها قبل از بعثت پیامبر صدر گمراهی و آشکاری به سر میبردند، نه علمی داشتند و نه عملی. پس هر علم و عملی که این امت بدان دست یافته است در سایه برکت وجود پیامبر صبدست آورده است. بنابراین، این نعمتها و بزرگترین نعماتی هستند که خداوند به بندگانش ارزانی میدارد.
پس وظیفه بندگان به جا آوردن شکر خدا بر آن است. بنابراین، خداوند متعال فرمود: ﴿فَٱذۡکُرُونِیٓ أَذۡکُرۡکُمۡ﴾خداوند تعالی دستور داده است که از او یاد کنیم و وعده داده که بهترین پاداش را در برابر یاد کردن او به ما بدهد، و آن این است که هرکس خداوند را یاد کند، خداوند نیز او را یاد میکند. همانگونه که خداوند بر زبان پیامبرش گفته است: «مَنْ ذَکَرَنِى فِى نَفْسِهِ ذَکَرْتُهُ فِى نَفْسِى وَمَنْ ذَکرَنِى فِى مَلإٍ ذَکَرْتُهُ فِى مَلإٍ خَیرٍ مِنْهُمْ». «هر کس مرا در نفس خود (دلش) یاد کند او را در نفس خود یاد میکنم، و هر کس مرا در جمعی یاد کند او را در جمعی بهتر از آن یاد میکنم»، و ذکر خداوند بهترین چیزی است که قلب و زبان به آن مشغول شود، و نتیجه و ثمره ذکر خدا محبت و شناخت او و پاداش فراوان است. ذکر، اوج شکرگذاری است، بنابر این به طور ویژه به آن فرمان داده است، سپس بعد از آن به طور عموم به شکر دستور داده و میفرماید: ﴿وَٱشۡکُرُواْ لِی﴾و به پاس نعمتهایی که به شما دادهام و انواع رنجهایی که از شما دور ساختهام شکر مرا به جا آورید.
شکر خدا به سه طریق انجام میشود: قلب، زبان و اعضا. شکر قلبی عبارت از آن است که به نعمتهای خدا اعتراف نماید. شکر زبانی آن است که سپاس و ستایش خداوند را بر زبان جاری سازد. و شکر از طریق اعضا و جوارح آن است که منقاد فرامین خداوند باشد و از آنچه که از آنها نهی فرموده است پرهیز نماید. پس شکر باعث میشود تا نعمتی که وجود دارد باقی بماند و نعمتی که نیست افزوده شود. خداوند متعال فرموده است: ﴿لَئِن شَکَرۡتُمۡ لَأَزِیدَنَّکُمۡ﴾[إبراهیم: ٧]. اگر شکر کنید نعمت خود را برای شما بیشتر میکنم. علت اینکه پس از ذکر نعمتهای دینی از قبیل علم، تزکیه اخلاق، و توفیق انجام اعمال شایسته، به شکر کردن دستور داده شده آن است که نعمتهای دینی بزرگتری نعمت هستند، زیرا احتمال دارد دیگر نعمتها از بین بروند اما نعمتهای دینی از بین نمیروند و شایسته است کسانی که به فرا گرفتن علم با انجام دادن عملی توفیق یافتهاند خداوند را شکر بگویند تا از فضل خود بر این نعمتها بیافزاید. آنان باید از خودپسندی بپرهیزند و مردم به شکرگذاری مشغول شوند.
و از آنجا که کفر ضد شکر است، خداوند از آن نهی نمود و فرمود: ﴿وَلَا تَکۡفُرُونِ﴾در اینجا منظوراز کفر، ناسپاسی نعمتها و انکار آنها و انجام ندادن مسئولیتهایی است که برخورداری از این نعمات آن را بر آدمی واجب میدارد. و احتمال دارد که معنی آن عام باشد، پس در این صورت کفر دارای انواع زیادی است که بزرگترین آن کفر ورزیدن به خدا است، سپس انواع گناهان اعم از شرک و گناهان پایینتر را در بر میگیرد.
آیهی ۱۵۳:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلصَّٰبِرِینَ١٥٣﴾[البقرة: ۱۵۳]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید! از شکیبایی و نماز یاری بجویید که خداوند با صبر کنندگان است».
خداوند مؤمنان را فرمان داده است تا در کارهای دینی و دنیوی خود از صبر و نماز یاری بجویند: ﴿بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِ﴾صبر یعنی بازداشتن نفس و منع کردن آن از انجام اموری است که آن را نمیپسندد، و صبر سه نوع است: صبر طاعت خدا تا آن را به جا آورد، و صبر از ارتکاب گناه تا آن را ترک کند، و صبر بر تقدیرهای دردناک خداوند، به گونهای که او را خشمگین و ناراضی نگردانند. پس برای انجام دادن هرکاری باید از صبر کمک گرفت، و کسیکه صابر و شکیبا نباشد به آمال و آرزوهایش نمیرسد، به ویژه نمیتواند طاعات و عباداتی را که مشقّات و زحمات زیادی در پی دارند در طول سالهای متمادی انجام دهد، زیرا انجام چنین عباداتی مستلّزم صبر و تحّمل فراوان و استقامت در برابر سختیها و شداید است. پس هرگاه آدمی بر انجام عبادات صبر کرد و برآن مواظبت نمود موفق و کامیاب میشود، در غیر این صورت سودی نمییابد و محروم میشود و همچنین ترک گناه و معصیت که نفس آدمی نسبت به انجام آن انگیزه و گرایش زیادی دارد، جز در سایه صبر فراوان، و کنترل کشمکشهای قلبی در راستای جلب رضایت خدا ممکن نیست. ضمن اینکه باید از خداوند خواست تا آدمی را از شرّ نفس در امان دارد. به درستی که بدان دچار میشود. همچنین بلا و مصیبتهای سخت و طاقت فرسا که بر آدمی وارد میشوند اگر ادامه یابند، نیروهای جسمی و روحی را ضعیف میگردانند و به مقتضای ضعف روح و جسم، انسان فریاد نارضایتی از تقدیر الهی را سر میدهد. اما چنانچه آدمی صبر نماید و به خدا پناه ببرد و از وی کمک بطلبد، کلیهی آفات بر طرف میشوند.
پس معلوم شد که بنده به صبر نیاز دارد و در هیچ حالتی از آن مستغنی نیست. به همین جهت خداوند به صبر دستور داده و خبر داده است که او ﴿مَعَ ٱلصَّٰبِرِینَ﴾با کسانی است که به واسطهی کمک و توفیق خداوند صبر تبدیل به منش و اخلاق و سرشت آنها شده است. پس با صبر، و هرکار بزرگی سهل میشود وهر مشکلی از میان میرود. و «همراهی خداوند» همراهی خاصی است که مقتضی محبت و یاری کردن و نزدیکی او به بندهاش میباشد. و این فضیلت بزرگی برای صابران است. پس اگر برای صبرکنندگان فضیلتی جز همراهی خداوند نباشد همین فضیلت و شرافت آنها را بس است. و اما همراهی عام، همراهی علم و قدرت است. همانطور که خداوند فرموده است: ﴿وَهُوَ مَعَکُمۡ أَیۡنَ مَا کُنتُمۡ﴾[الحدید: ۴]. «و او با شما است هر کجا که باشید». یعنی علم و قدرت او همراه شما است و این برای همه مردم است.
و خداوند دستور داده است که مومنین از نماز یاری بجویند، چون نماز ست ون دین و نور مومنان و پل ارتباط بین بنده و پروردگار است. پس هرگاه نماز به صورت کامل ادا شود و مسنونات آن رعایت گردد و از حضور قلب که مغز نماز است برخوردار باشد، چنین نمازی نزد خداوند پذیرفته خواهد شد، و هرگاه بنده وارد آن شود احساس میکند وارد بارگاه پروردگارش شده است، و در مقابل پروردگارش چون بندهای خادم و مودب میایستد و همه آنچه را میگوید و انجام میدهد با حضور ذهن میگوید و انجام میدهد، و غرق در نیایش و مناجات پروردگارش میشود. بدون شک چنین نمازی بزرگترین یاور و معین و همه امور است، زیرا نماز، آدمی را از زشتی و منکرات باز میدارد. همچنین حضور قلب در نماز باعث میشود تا انگیزهی در بنده بوجود بیاید که او را به اطاعت از دستورات پروردگار و پرهیز از آنچه نهی کرده است فرا بخواند. این همان نمازی است که خداوند به ما دستور داده که در انجام هرکاری از آن یاری بجوییم.
آیهی ۱۵۴:
﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَن یُقۡتَلُ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتُۢۚ بَلۡ أَحۡیَآءٞ وَلَٰکِن لَّا تَشۡعُرُونَ١٥٤﴾[البقرة: ۱۵۴].«و کسانی را که در راه خدا کشته میشوند مرده نخوانید. بلکه آنان زندهاند ولی شما نمیدانید».
بعد از آنکه خداوند یاری جستن از صبر را در همه حالات بیان کرد، نمونهای را ذکر نمود که باید در انجام آن از صبر یاری طلبید و آن جهاد در راه خداست. جهاد بهترین عبادت بدنی و دشوارترین آن است، چون جهاد کار دشواری است، و بسیاری اوقات منجر به کشته شدن او دست رفتن زندگی میشود، امری که دنیاگرایان و دوستداران آن فقط به خاطر زنده ماندن و برخورداری از لذایذ آن بدان علاقمندند. به همین خاطر تمام سعی و تلاش آنان بر این است که از این اصل «زنده ماندن» پاسداری کنند و هرآنچه را که به آن ضرر وارد نماید، دور گردانند.
و معلوم است که فرد عاقل چیز دوست داشتنی را جز به خاطر محبوبی والاتر و بزرگوارتر ترک نمیکند، بنابر این خداوند خبر داده است هر کس در راه او بجنگد و کشته شود تا حکم ا و اجرا شود و دین او پیروز گردد، نه به خاطر اهدافی دیگر، چنین کسی اگر کشته شود، زندگی زیبا و دوست داشتنی را از دست نداده است بلکه به زندگی بزرگتر و کاملتری از آنچه شما گمان میبرید دست یافته است. پس شهیدان، ﴿...بَلۡ أَحۡیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ یُرۡزَقُونَ١٦٩ فَرِحِینَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ وَیَسۡتَبۡشِرُونَ بِٱلَّذِینَ لَمۡ یَلۡحَقُواْ بِهِم مِّنۡ خَلۡفِهِمۡ أَلَّا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ١٧٠ یَسۡتَبۡشِرُونَ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٧١﴾[آل عمران: ۱۶٩-۱٧۱]. «آنان پیش پروردگارشان زنده هستند و روزی داده میشوند و به آنچه خداوند از فضل خویش به آنها داده است شادمان هستند. به کسانی که هنوز به آنها نپیوستهاند مژده میدهند که هیچ ترسی بر آنها نیست و اندوهگین نمیشوند. به نعمت و فضل خداوند مژده میدهند و بیگمان خداوند پاداش مومنان را ضایع نمیکند».
پس آیا هیچ زندگی بزرگتر از این وجود دارد که نزدیکی خدای متعال و بهرهمندی از خوردنیها و نوشیدنیهای لذیذ را به همراه دارد؟! و این روزی جسمی آنهاست، و روزی روحی آنها خوشحالی و شادمانی، و از بین رفتن هر نوع ترس و اندوه است. آیا زندگی بالاتر این وجود دارد؟ و این زندگی برزخ است که از زندگی دنیا کاملتر است. پیامبر صخبر داده است که ارواح شهیدان در شکم پرندگان سبزی هستند که وارد نهرهای بهشت میشوند و میوههای بهشت میخورند و بهسوی چراغهایی که به عرض آویزان شدهاند، پر میکشند این آیه بزرگترین مشوّق و محرّک برای جهاد در راه خدا و صبر کردن بر آن است.
پس اگر بندگان پاداش کشته شدن در راه خدا را میدانستند، از جهاد باز نمیماندند اما نداشتن علمِ یقین به این حقایق ارادهها را سست نموده و انسان خوابیده را بیشتر در خواب غفلت فرو برده و پاداشهای بزرگ و غنیمتها را از دست آدمی میگیرد.
چرا چنین نباشد حال آنکه خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَۚ یُقَٰتِلُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ فَیَقۡتُلُونَ وَیُقۡتَلُونَ﴾[التوبة: ۱۱۱]. «خداوند از مؤمنان جان و مالشان را خریده است و در مقابل به آنان بهشت میدهد. همان کسانی که در راه خدا میجنگند پس میکشند و کشته میشوند».
سوگند به خدا اگر انسان هزار جان داشته باشد و یکی را پس از دیگری در راه خدا بدهد در مقابل این پاداش بزرگ، اندک است. بنابر این شهیدان پس از مشاهده پاداش خداوند و جزای خوب او چیزی آروز نمیکنند جز اینکه به دنیا برگردانده شوند تا دوباره در راه او کشته شوند.
این آیه دلیلی است بر وجود نعمت و عذاب در عالم برزخ، همانطور که در این مورد نصوص زیادی وارد شده است.
آیهی ۱۵٧-۱۵۵:
﴿وَلَنَبۡلُوَنَّکُم بِشَیۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِینَ١٥٥﴾[البقرة: ۱۵۵].«و البته شما را با چیزهایی از قبیل ترس و گرسنگی و زیان مالی و جانی و کمبود میوهها میآزماییم و مژده بده صابران را».
﴿ٱلَّذِینَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِیبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ١٥٦﴾[البقرة: ۱۵۶].«آن کسانی که چون مصیبتی به آنها برسد گویند: ما از آن خدا هستیم و بهسوی او باز میگردیم».
﴿أُوْلَٰٓئِکَ عَلَیۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةٞۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ١٥٧﴾[البقرة: ۱۵٧].«آنان درود و رحمت خدا شامل حالشان است و ایشاناند هدایت شوندگان».
خداوند متعال خبر داده است که حتما بندگانش را به مشکلاتی گرفتار مینماید و با مصایبی میآزماید تا راستگو از دروغگو، و ناشکیبا از شکیبا جدا شود. این سنت خداوند متعال در رابطه با بندگانش است، زیرا اگر خوشی و راحتی برای اهل ایمان ادامه یابد و مشکلی برای آنان پیش نیاید نیکی و بدی از هم تشخیص داده نخواهد شد و فساد و تباهی به وجود خواهد آمد. و حکمت الهی اقتضا مینماید تا اهل خیر از اهل شر جدا گردند. این است فایده مشکلات، نه اینکه ایمان مومنان را از بین ببرد و آنها را از دینشان باز دارد، زیرا پروردگار ایمان مومنان را ضایع نمیگرداند. پس خداوند در این آیه خبر داده است که به زودی بندگانش را آزمایش خواهد کرد، ﴿بِشَیۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ﴾به چیزی از قبیل ترس از دشمنان ﴿وَٱلۡجُوعِ﴾و اندکی از گرسنگی، زیرا اگر انها را به ترس یا گرسنگی کامل مبتلا نماید هلاک میشوند. مشکلات و بلایا انسان را تصفیه و پالایش کرده اما او را هلاک نمیکند. ﴿وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ﴾این بخش از آیه شامل تمام ضررهایی است که متوجه اموال میشود از قبیل آفتهای آسمانی، غرق شدن، ضایع شدن، و اموالی که پادشاهان ستمگر و راهزنان با زور و فشار میستانند. ﴿وَٱلۡأَنفُسِ﴾و از دست دادنِ دوستان و فرزندان و خویشاوند و یاران، و انواع بیماریهایی که آدمی یا دوستانش به ان مبتلا میشوند. ﴿وَٱلثَّمَرَٰتِ﴾و دانهها، خرما و همه درختان، و از بین رفتن سبزیها و گیاهان به علت سرما یا آتش سوزی یا به سبب آفتی آسمانی از قبیل ملخ و غیره. این چیزها باید به وقوع بپیوندد، چون خداوند دانا و آگاه از آن خبر دادهاست، و همانطور که او خبر داده، به وقوع پیوسته است. به هنگام بروز این مشکلات مردم به دو گروه تقسیم میشوند: گروهی داد و فریاد سر داده و بیصبری مینمایند، و گروهی صبر پیشه میکنند. کسی که بیصبری میکند به دو مصیبت گرفتار شده است، یکی از دست رفتن چیز دوست داشتنی و محبوب، و دیگری از دست دادن چیزی بزرگتر، و آن پاداشی ا ست که با صبر به دست میآید، که صبر اطاعت از دستور خداست. پس چنین فردی خسارتمند و محروم است، زیرا ایمانی را که با خود داشت، ناقص یافته وصبر، شکر و رضا به قضا را از دست داده و نارضایتی سراسر وجودش را در بر گرفته است، واین بر شدت کمبود و نقص ایمانش دلالت مینماید.
و اما کسی که به هنگام پیش آمدن چنین مشکلاتی خداوند به او توفیقِ صبر دهد و از نارضایتی و عصبانیت در سخن و رفتار بپرهیزد و به پاداش خداوندی چشم امید ببندد، و بداند پاداشی که به خاطر صبر بر مصیبت به او میرسد از مصیبتی که برای او پیش آمده، بزرگتر است، مصیبت در حق او نعمتی بس بزرگ است، مصیبت در حق او نعمتی بس بزرگ است، چرا که از این طریق به چیزی که برای او مفیدتر است دست یافته است. زیرا او از دستور خداوند اطاعت نموده و پاداش وی را به دست آورده است. بنابراین، خداوند متعال فرموده است: ﴿وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِینَ﴾و مژده بده صبر کنندگان را. یعنی به آنها مژده بده که مزدشان بدون حساب و کتاب و به طور کامل داده میشود. پس صبر کنندگان کسانی هستند که مژده و بخشش بزرگ را دریافتهاند.
سپس خداوند آنها را توصیف نموده و میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم﴾کسانی که هرگاه مصیبتی به آنان برسد. مصیبت بر آن چیزی است که قلب، جسم یا هر دو را به درد آورد، و آن همان چیزهایی هستند که پیشتر ذکر شدند.
﴿قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ﴾میگویند: ما ملک خدائیم، تحت امر و فرم ان او هستیم و جان و مالی که داریم از آن وی میباشد. پس هرگاه خداوند ما را در جان و مالمان بیازماید، صابر و راضی خواهیم بود، چرا که او «أرحم الراحمین» است و از سر لطف و محبت در ملک خویش تصّرف میکند. و نشانه کمال بندگی آن است که بنده اعتقاد داشته باشد خداوند حکیم و مهربان وی را به مصایب و بلایا میآزماید، پس باید به قضای او راضی و شاکر بود. چرا که او خیر و منفعت بندهاش را میخواهد، هرچند که بنده آن را درک ننماید.
و ما که بنده و مملوک خدا هستیم در روز قیامت در حضور ایشان رسیده و ما را بر اعمالمان پاداش خواهد داد. پس اگر صبر پیشه کنیم و به پاداش اخروی چشم بدوزیم، بدون شک اجر و پاداش وافر را خواهیم یافت. و اگر ناسپاسی کنیم، جز خسران و ندامت چیزی بدست نخواهیم آورد. بنابر این باید به هنگام مصایب خود را به خدا بسپاریم و صبر و استقامت داشته باشیم تا حداقل از اجر و ثواب اخروی محروم نمانیم.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ﴾آنهایی که دارای صفت «صبر» هستند، ﴿عَلَیۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ﴾از سوی خدا پاداش و درود، ﴿وَرَحۡمَةٞ﴾و رحمتی عظیم خواهند یافت. از جمله رحمت خداوند بر آنها این است که به آنان توفیق صبر داد و با صبر، پاداش کامل را دریافتند. ﴿وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ﴾و اینها راه یافتگانند، چرا که حق را شناختند و به یقین دانستند که از آنِ خدا هستند و بهسوی او بر میگردند، و به این دانش عمل نمودند و صبر پیشه کردند.
این آیه دلالت مینماید که هرکس صبر نکند از پاداش «صابران» محروم میماند. بنابر این ناشکیبا از جانب خداوند مذمت شده و به سزا و گمراهی و زیان گرفتار میشود. پس چقدر زیان است تفاوت بین این دو گروه! و چقدر ناچیز است رنج و خستگی صابران! و چقدر فراوان است رنج و زحمت ناشکیبایان!.
این دو آیه انسانها را برای رویارویی با مشکلات آماده میسازد، تا به هنگام بروز ناملایمات، تحمل آن آسان باشد. و در این آیهها از اسلحهای سخن به میان آمده است که باید با آن به جنگ مصایب رفت، و آن صبر است. و در این آیه آنچه انسان را بر صبر کردن کمک مینماید، بیان پاداش «صابران» است. این آزمایش و امتحان، سنت خداوند است که در گذشته نیز وجود داشته و برای سنت خداوند تغییری نخواهند بود. کما اینکه در این آیهها انواع مشکلات بیان شده است.
آیهی ۱۵۸:
﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِۖ فَمَنۡ حَجَّ ٱلۡبَیۡتَ أَوِ ٱعۡتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِ أَن یَطَّوَّفَ بِهِمَاۚ وَمَن تَطَوَّعَ خَیۡرٗا فَإِنَّ ٱللَّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ١٥٨﴾[البقرة: ۱۵۸].
«بیگمان صفا و مروه از نشانههای خدا هستند، پس هرکس که حج یا عمره بگذارد بر او گناهی نخواهد بود که آن دو را طواف کند، و هر کس که طاعتی را به دلخواه و مخلصانه انجام دهد پس همانا خداوند سپاسگذار و آگاه است».
خداوند متعال خبر میدهد صفا و مروه که دو کوه معروف هستند. ﴿مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِ﴾از نشانههای آشکار دین خدا میباشند که بندگان با حضور در این اماکن، خدا را میپرستند. این دو محل، اماکن پرستش خدا هستند، و خدا دستور داده است که شعایر وی گرامی داشته شود: ﴿وَمَن یُعَظِّمۡ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقۡوَى ٱلۡقُلُوبِ﴾[الحج: ۳۲]. «و هر کس نشانههای خدا را تعظیم کند همانا آن از پرهیزگاری دلهاست».
پس مجموع هر دو نص دلالت مینمایند که صفا و مروه از نشانههای خدا هستند و تعظیم و بزرگداشت نشانههای خداوند از پرهیزگاری دلهاست. و تقوا و پرهیزگاری بر هر مکلفی واجب است. و این دلالت مینماید که سعی بین صفا و مروه در حج و عمره فرض است، همانطور که جمهور بر این باورند و احادیث نبوی و عملکرد پیامبر صبر آن دلالت مینماید. پیامبر فرموده است: «خُذُوا عَنِّی مَنَاسِککُمْ». «مناسک خود را از من فرا گیرید».
﴿فَمَنۡ حَجَّ ٱلۡبَیۡتَ أَوِ ٱعۡتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِ أَن یَطَّوَّفَ بِهِمَا﴾این دفع توهمی است که بعضی از مسلمین دچار آن شدند و از سعی بین صفا و مروه خودداری کردند، چون در دوران جاهلیت در صفا و مروه بتها پرستش میشدند، خداوند به خاطر اینکه این توهم را دفع نماید، فرمود: سعی بین صفا و مروه اشکالی ندارد.
و مقید کردن «گناه نبودن» برای کسی که به حج و عمره میپردازد در این دلالت میکند که تنها «سعی» عبادت نیست، مگر اینکه با حج یا عمره همراه باشد. به خلاف طواف کردن خانه کعبه که با حج و عمره مشروع است، و بدون حج و عمره هم عبادت است. اما «سعی» و «وقوف در عرفه و مزدلفه» و «رمی جمرات» از مناسک حج است. و اگر در انجام این کارها از ارکان و اعمال حج تبعیت نشود، بدعت محسوب میگردند. چون بدعت در دین دو نوع است: نوعی که بنده، خداوند را با عبادتی پرستش نماید که خداوند آن عبادت را اصلا مشروع نکرده است، و نوعی دیگر آن است که خداوند عبادتی را با ویژگیهای خاصی مشروع نموده است و بنده آن را برخلاف آن صفت و حالت انجام دهد. و وقوف در عرفه و مزدلفه و رمی و.... در غیر ایام حج، از این نوع است.
﴿وَمَن تَطَوَّعَ﴾و هر کس که عبادتی را مخلصانه برای خدا انجام دهد. ﴿خَیۡرٗا﴾از قبیل حج و عمره و طواف نماز و روزه و دیگر عبادات، ﴿فَهُوَ خَیۡرٞ لَّهُ﴾این دلالت مینماید که هر اندازه بنده طاعت خدا را بیشتر انجام دهد خیر و کمالش بیشتر خواهد بود و مقامش نزد خداوند به خاطر زیاد شدن ایمانش بالاتر خواهد رفت.
و مقید نمودنِ انجام دادن عبادت به «خیر» بیانگر آن است که هرکس بدعتهایی را که خدا و پیامبرش مشروع نکرده است، انجام دهد، چیزی جز خستگی به دست نمیآورد و هیچ خیری برای وی در پی نخواهد داشت، بلکه اگر بداند که چنین کاری مشروع نیست و به عمد آن را انجام دهد، برای او شر خواهد بود.
﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ﴾همانا خداوند شکرگذار و داناست. «شاکر» و «شکور» از نامهای خداوند متعال هستند، خداوندی که کوچکترین عمل را از بندگانش میپذیرد و در برابر آن به آنها پاداش بزرگ میدهد.
خداوندی که هرگاه بنده دستورات او را اجرا نموده و بر این کار ستایش و تمجید میکند، قلبش ایجاد میکند و به جسمش نیرو و نشاط میبخشد و در هه حالاتش برکت و فزونی عطا میکند و به او در کارهایش بیشتر توفیق میدهد، سپس در آینده پاداش خود را به طور کامل مییابد و این چیزها از پاداش او نمیکاهند.
و از جمله شکر و سپاسگذاری خداوند از بنده این است که هر کس چیزی را به خاطر خدا ترک کند، خداوند در عوض به او چیزی بهتری میدهد، و هر کس یک وجب به خدا نزدیک شود خداوند یک ذراع به او نزدیک میشود. و هر کس به اندازه یک ذراع به او نزدیک شود خداوند به اندازه دو ذراع به او نزدیک میشود. و هرکس بهسوی خدا با حالت عادی راه برود، او به سویش دوان دوان میآید. و هرکس با او معامله کند خداوند به او چندین برابر سود میدهد. و با اینکه خداوند شاکر و سپاسگذار است، میداند چه کسی براساس نیت و ایمان و پرهیزگاریاش مستحق پاداش کامل است، و او به کارهای بندگان دانا است، پس اعمال آنها را ضایع نمیکند، بلکه اعمالشان را برحسب نیاتشان و کاملتر از آنچه که انجام دادهاند، پاداش میدهد.
آیهی ۱۶۲-۱۵٩:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَکۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَیَّنَّٰهُ لِلنَّاسِ فِی ٱلۡکِتَٰبِ أُوْلَٰٓئِکَ یَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَیَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ١٥٩﴾[البقرة: ۱۵٩].«بیگمان کسانی که دلایل روشن، و هدایتی را که ما فرو فرستادهایم پنهان میکنند، بعد از آن که آنرا در کتاب برای مردم بیان نمودهایم، خداوند و نفرین کنندگان ایشان را نفرین میکنند».
﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ وَأَصۡلَحُواْ وَبَیَّنُواْ فَأُوْلَٰٓئِکَ أَتُوبُ عَلَیۡهِمۡ وَأَنَا ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ١٦٠﴾[البقرة: ۱۶۰].«مگر کسانی که توبه کنند و به اصلاح (خویشتن) بپردازند و (حقیقت را) بیان کنند، پس توبۀ ایشان را میپذیرم و من بسیار توبه پذیر و مهربان هستم».
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَمَاتُواْ وَهُمۡ کُفَّارٌ أُوْلَٰٓئِکَ عَلَیۡهِمۡ لَعۡنَةُ ٱللَّهِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِینَ١٦١﴾[البقرة: ۱۶۱].«بیگمان کسانی که کفر ورزیدند و در حال کفر مردند، لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردم برایشان باد».
﴿خَٰلِدِینَ فِیهَا لَا یُخَفَّفُ عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابُ وَلَا هُمۡ یُنظَرُونَ١٦٢﴾[البقرة: ۱۶۲].«در آن نفرین جاودانه باقی میمانند، نه عذابِ آنها سبک میگردد و نه به آنان مهلتی داده میشود».
این آیات گرچه در مورد اهل کتاب و اینکه آنان شان و منزلت پیامبر صو صفات او را که در کتابشان آمده بود پنهان کردند، نازل شده است، اما حکم آن شامل هر کسی میشود که آنچه را خداوند نازل نموده است، کتمان نماید، زیرا خداوند آیات را برای مردم بیان میدارد، اما چنین کسی تلاش میکند که آیات او را از بین ببرد و آن را پنهان کند، پس این وعید و تهدید سختی است برای کسی که چنین کند.
﴿مِنَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ﴾یعنی نشانههای واضح و آشکار خدا را که بیانگر حق و حقیقتاند، کتمان نماید.
﴿وَٱلۡهُدَىٰ﴾هدایت یعنی علم و شناختی که به وسیله آن میتوان «صراط المستقیم» را پیدا کرد، و در پرتو آن راه بهشتیان را از راه دوزخیان تشخیص داد. همانا خداوند از اهل علم پیمان گرفته که آنچه را به آنان آموخته است به مردم یاد بدهند و برای آنان تبیین نمایند، کتاب خدا را برای مردم تشریح کرده و آن را کتمان نکنند.
پس هرکس این پیمان را نقض کند و به دو آفت «کتمان ما انزل الله» و «فریفتن بندگان خدا» مبتلا شود، ﴿یَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ﴾خداوند آنان را از ساحتِ مقدس خویش طرد نموده و از رحمت خود محروم مینماید. ﴿وَیَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ﴾و تمام لعنت کنندگان آنها را نفرین میکنند. یعنی تمام خلایق، پس همه مخلوقات آنان را لعنت میکنند، چرا که آنان مکّار و حیلهگر بودند و دین خدا را به فساد و تباهی کشاندند و در آن تغییر و تبدیل به وجود آوردند. به همین خاطر سزای آنان از جنس کردارشان بود، و چون آنان مردم را از رحمت خدا دور ساختند خدا هم آنها را از رحمت خود دور ساخت. از سوی دیگر، کسی که خیر و نیکی را به مردم یاد بدهد، خداوند و فرشتگان و حتی ماهیهای اقیانوسها و دریاها بر وی درود میفرستند، چرا که وی در مسیر مصلحت و منفعت مردم و اصلاح دین آنان گام برداشته و مردمان را به خدا نزدیک کرده است. اما کسی که آیات خدا را کتمان کند، در واقع با امر و فرمان خدا عناد و تضاد دارد، زیرا خداوند آیات خود را برای مردم بیان میکند، اما او آن را مخفی و مستور میدارد. پس چنین کسی بسیار به جا است که این چنین مورد تهدید قرار گیرد.
﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ﴾به جز کسانی که از گناهانی که انجام دادهاند پشیمان شده و از آن دست کشیده و بازگشته و تصمیم گرفتهاند که دوباره آن را تکرار کنند. ﴿وَأَصۡلَحُواْ﴾و اعمال فاسد خود را اصلاح کردهاند. پس تنها ترک کردن کار زشت کافی نیست مادامی که عمل نیکو انجام نشود.
و نیز برای کسی که آیات خدا را پنهان کرده است تنها دست کشیدن از پنهان کاری کافی نیست بلکه باید آنچه را که پنهان کرده است بیان دارد، و خداوند توبه چنین فردی را میپذیرد، زیرا باب توبه همیشه باز است و هرکس که اسباب توبه را فراهم کند خداوند توبهاش را میپذیرد. ﴿أَتُوبُ﴾یعنی توبه پذیر. پس چنانچه بندگانش توبه کنند، گناهان آنانرا عفو میکند. و خداوند همراه با احسان و نعمتهایش بسوی بنده باز میگردد. پس چنانچه بنده بهسوی او باز گردد، خداوند متعال دوباره نعمتهایش را به وی ارزانی خواهد داشت.
﴿ٱلرَّحِیمُ﴾یعنی کسیکه مهربانی و رحمت فراوان دارد. رحمت خدا همه چیز را فرا گرفته است. از جمله رحمت او این است که بندگان را به توبه و بازگشتن توفیق داده و آنها توبه کرده و باز میگردند، سپس بر آنها رحم نموده و با لطف و احسان خویش توبه آنها را میپذیرد. این است حکم توبهکننده از گناه.
اما کسی که کفر ورزیده و تا زمان مرگ به کفرش ادامه داده و بهسوی خدایش بازنگشته و توبه نکرده است، ﴿عَلَیۡهِمۡ لَعۡنَةُ ٱللَّهِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِینَ﴾لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر آنان خواهد بود، چون از آنجا که کفر تبدیل به صفت و حالت ثابت آنها گشته است ملعون واقع شدن نیز تبدیل به صفت ثابت آنها میگردد و از آنان دور نمیشود، چون حکم همراه و ملازم علت خویش است و هرگاه علت وجود داشته باشد حکم نیز خواهد بود، وهرگاه علت وجود نداشته باشد حکم نیز وجود نخواهد داشت.
﴿خَٰلِدِینَ فِیهَا﴾در لعنت یا عذابی که لازم و ملزوم یکدیگرند برای همیشه خواهند بود. ﴿لَا یُخَفَّفُ عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابُ﴾بلکه عذاب آنها همیشگی و به صورت شدید ادامه خواهد داشت. ﴿وَلَا هُمۡ یُنظَرُونَ﴾و بدیشان مهلت داده نمیشود، چون وقت مهلت دادن که دنیاست، گذشته است، پس عذری برای آنان باقی نمانده است که به آن اعتذار جویند.
آیهی ۱۶۳:
﴿وَإِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِیمُ١٦٣﴾[البقرة: ۱۶۳].«و معبود شما معبودی یگانه ا ست، معبود به حقی جز او وجود ندارد، بخشنده و مهربان است».
خداوند متعال خبر میدهد - و او راستگوترین گویندگان است - که خداوند ﴿إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ﴾در ذات و اسماء و صفات و کارهایش یکتا و یگانه است، پس او شریک و همتا و مثیل و نظیری نداشته، و جز او آفریننده و مدبری وجود ندارد. پس وقتی خداوند چنین است سزاوار است که معبود قرار داده شده و با انواع عبادتها پرستش شود و هیچ چیزی از آفریدههایش با او شریک گرفته نشود. چون او ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِیمُ﴾دارای آنچنان رحمت فراوان است که مهربانی هیچ کسی به اندازه مهربانی او نیست و رحمت او همه چیز را فرا گرفته و هر موجود زندهای از آن برخوردار است.
پس خداوند با رحمت خویش همه آفریدهها را به وجود آورده است و آنها را از انواع کمالات برخوردار نموده، و هر رنج و کاستی را از آنها دور کرده است. و نیز رحمت خداوند باعث شده است که پروردگار صفات و نعمتهایش به بندگانش بشناساند و همه منافع دینی و دنیوی آنها را که به آن نیاز دارند بوسیله فرستادن پیامبران و نازل کردن کتاب برای آنها بیان نماید. پس وقتی معلوم شد هر نعمتی که بندگان دارند از جانب خداست، و هیچ یک از آفریدهها به دیگری فایدهای نمیرساند، در مییابد که فقط خداوند سزاوار هر نوع عبادت و پرستشی است، و تنها او باید مورد محبت قرار گیرد، و تنها باید از او ترسید، و فقط باید به او امیدوار بود و بر او توکل نمود، و دیگر عبادات را فقط برای او انجام داد.
و بزرگترین ستم و زشتترین زشتی آن است که بنده از عبادت و پرستش خدا روی گرداند و پرستش بندگان روی آورد و آفریدههای خاکی را با پروردگار جهانیان شریک قرار دهد، و یا مخلوقی را که امورش از سوی خداوند تدبیر میشود و از همه جهات ناتوان است، همراه با آفریننده توانا و قوی که بر همه چیز غالب است و هر چیزی در برابر او سرخم کرده است پرستش کند.
پس این آیه بیانگر یگانگی خداوند متعال و معبود بودن او و تاکید بر یگانگی و الوهیتوی و نفی الوهیت از دیگر مخلوقات است. و اینکه وجود همه نعمتها و دور شدن همه رنجها و کاستیها از آثار رحمت او میباشد. پس این آیه دلیلی اجمالی است بر یگانگی او. سپس دلایل تفصیلی و مشروح را بیان کرده و میفرماید:
آیهی ۱۶۴:
﴿إِنَّ فِی خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَٱلۡفُلۡکِ ٱلَّتِی تَجۡرِی فِی ٱلۡبَحۡرِ بِمَا یَنفَعُ ٱلنَّاسَ وَمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مِن مَّآءٖ فَأَحۡیَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَآبَّةٖ وَتَصۡرِیفِ ٱلرِّیَٰحِ وَٱلسَّحَابِ ٱلۡمُسَخَّرِ بَیۡنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ١٦٤﴾[البقرة: ۱۶۴].«همانا در آفرینش آسمانها و زمین و در پی یکدیگر آمدن شب و روز و کشتیهایی که در دریا برای بهرهوری مردم در حرکتاند، و آبی که خداوند از آسمان فرو میفرستد و با آن زمین را پس از مرگش زند گردانده، و در زمین هر جنبدهای را پخش نموده، و در گردش بادها و ابر مسخّر بین آسمان و زمین نشانههایی است برای قومی که میاندیشند».
﴿إِنَّ فِی خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾خداوند متعال خبر میدهد که در این آفریدههای بزرگ نشانههای فراوانی است. یعنی نشانههایی دال بر یگانگی خداوند و الوهیت و فرمانروایی و رحمت و سایر صفاتش. اما این نشانهها ﴿لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ﴾برای کسانی هستند که عقل دارند و از عقل خود برای تفکر در آفریدهها استفاده مینمایند.
پس آدمی برحسب اندیشه و عقلی که خداوند بر او ارزانی داشته است باید از آیهها و نشانههایش بهرهمند شود و آن را با فکر و عقل و تدبیرش حلاّجی کند. پس در ﴿خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ﴾آفرینش آسمانها و بلندی و گستردگی خورشید و ماه و استواری آنها، ودر آفرینش خورشید و ماه و ستارگانی که خداوند برای منافع بندگان در آسمان قرار داده.
و آفرینش ﴿ٱلۡأَرۡضَ﴾زمین نیز که آن را برای مردم گهواره قرار داده تا بر آن بیاسایند و از آنچه که در آن وجود دارد بهره برند و از آیات و نشانههایش عبرت بگیرند، بیانگر آن است که خداوند در «خلق» و «تدبیر» منفرد بوده و از قدرت و توانایی فراوانی برخوردار است. نیز بیانگر حکمت خداوند است، حکمتی که بر اساس آن این نشانهها را محکم و زیبا آفریده و آنها را نظم دادهاست. نیز بیانگر علم خداوند و رحمت اوست، و اینکه با این نشانهها منافع و نیازهای آفریدهها را برطرف مینماید.
و این آیات بزرگترین دلیل بر کمال خداوند است و اینکه او سزاوار هر نوع پرستشی میباشد، زیرا در آفریدن، و تدبیر و انجام امور بندگان یگانه و تنهاست.
﴿وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ﴾در پی یکدیگر آمدن شب و روز به صورت همیشگی، به گونهای که هرگاه یکی برود دیگری جای آنرا میگیرد، و گرمی و سردی و میانه و کوتاه و طولانی بودن، و فصلهایی که پدید میآیند و منافع انسانها و حیوانات و همه آنچه امور با نظم و تدبیری انجام میشود که عقلها از آن حیرانند و فرزانگان از درک آن عاجزند. این تغییرات بر قدرت و علم و حکمت و رحمت گسترده و لطف فراگیر گرداننده آن، و بر کارسازی و تدبیر و عظمت و فرمانروایی او دلالت میکند. همه این موارد ایجاب میکند که تنها او پرستش شود و تنها او مورد محبت و تعظیم قرار گیرد و تنها از او بیم داشت و به او امیدوار بود، و در راستای خشنودی او تلاش نمود.
﴿وَٱلۡفُلۡکِ ٱلَّتِی تَجۡرِی فِی ٱلۡبَحۡرِ﴾و در کشتیهایی که در دریا روان هستند. خداوند ساختن این کشتیها را به بندگانش الهام نموده و ابزار و اسباب لازم جهت ساختن آن را در اختیار آنان قرار دادهاست. سپس دریای بیکران و بادهایی را برای شما مسخر نموده است که با آن کشتیهای مملو از مسافر و کالای تجاری که آدمها مصالح و منافع زندگیاشان را با آن تامین میکنند به حرکت در میآورد. پس چه کسی ساختن این کشتی را به آنها الهام نمود؟ و چه کسی به آنها توانایی داد تا آن را بسازند؟ و چه کسی ابزار و اسباب ساختن کشتی را در اختیار آنان قرار داد؟ چه کسی دریا را برای آنها رام گرداند؟ و چه کسی برای ماشینهای آبی و خشکی، سوختنی را آفریده است که بوسیله آن انسانها و کالاها را حمل نمایند؟
آیا این چیزها به طور اتفاقی درست شدهاند، یا این مخلوق ضعیف و ناتوان که به هنگام تولد نه دانشی است و نه توانایی و قدرتی، به تنهایی آنرا ساخته و به راه انداخته است؟! مخلوقی که بدون علم و قدرت به دنیا آمده، سپس خداوند به او توانایی بخشیده، و آنچه را که میخواست به او یاد دادهاست. آیا او رامکننده این چیزهاست یا پروردگار واحدی که حکیم و داناست و هیچ چیزی وی را ناتوان و ضعیف نمیکند و انجام هیچ کاری برای او غیر ممکن نیست؟ آری! همه چیز در بر ابر ربوبیت و عظمت او سر تعظیم فرود میآورد، و بنده ضعیف فقط جزئی از اجزای اسباب و عواملی است که خداوند بوسیله آن عوامل، این امور را به وجود آورده است. پس این بیانگر رحمت خداوند و عنایت او به آفریدههایش است، و ایجاب میکند که محبت و ترس و امید و عبادات و کرنش و تعظیم برای او انجام شود.
﴿وَمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مِن مَّآءٖ﴾و آن بارانی است که از ابرها فرود میآید. ﴿فَأَحۡیَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا﴾و در نتیجه انواع حبوبات و گیاهان را میرویاند که مورد نیاز خلائق است و بدون آن نمیتوانند زندگی کنند.
آیا این بیانگر قدرت و توانایی خدایی نیست که آن را فرو فرستاده و بوسیله آن چیزهای زیادی را از زمین بیرون آورده است؟! و آیا بیانگر رحمت و لطف او نسبت به بندگان و تهیه منافع آنها و شدت نیازمندی بندگان به خدا نیست؟!.
آری! همین امر ایجاب میکند که خداوند معبود و خدای آنها باشد، و مردگان را زنده کند و آنها را بر اعمالشان پاداش یا کیفر دهد. ﴿وَبَثَّ فِیهَا﴾و در مناطق مختلف زمین گسترانده است ﴿مِن کُلِّ دَآبَّةٖ﴾جنبندگان گوناگونی را، که بر قدرت و عظمت و یگانگی و فرمانروایی بزرگ او دلیل میباشند. خداوند همه این جنبدگانِ روی زمین را برای انسان مسخّر و رام نموده است تا از آن استفاده کنند.
انسانها از گوشت بعضی از جنبدگان روی زمین استفاده میکنند و از شیر آن مینوشند، و بر بعضی از آنها سوار میشوند، و از بعضی از آنها برای تهیه منافع و محافظت از خویشت ن بهره میبرند. و بعضی هستند که از آن عبرت و پند گرفته میشود. خداوند هر نوع جنبندهای را در زمین پخش نموده و کفیل روزیشان است. پس هیچ جنبندهای در روی زمین نیست مگر اینکه روزی آن بر عهده خداست و او قرارگاه و محل رفت و آمدش را میداند.
﴿وَتَصۡرِیفِ ٱلرِّیَٰحِ﴾و در گردش بادها و سرد و گرم شدن، و وزیدن آن بهسوی جنوب و شمال و شرق و دیگر جهات، و اینکه خداوند گاهی به وسیله آن، ابرها را به حرکت در میآورد و گاهی بوسیله آن ابرها را به هم در میآمیزد، و گاهی بادها را ابزار تلقیح گیاهان و گاهی آن را سبب بارش باران قرار میدهد، و گاهی از شدت و زیان آن میکاهد، و گاهی بادها موجب رحمت شده و گاهی بشارت دهنده عذاب خواهند بود.
پس چه کسی این کارها را میکند، و چه کسی در این بادها منافعی برای بندگان به ودیعه نهاده است؟! و چه کسی باد را مسخر نموده تا همه حیوانات با آن زنده بمانند و جسمها و درختان و دانهها و گیاهان را رشد دهد؟ آری! خداوند عزیز و حکیم و مهربان که نسبت به بندگانش لطف دارد، این بادها را مسخر نموده است. خداوندی که شایسته و سزاوار هر نوع کرنش و فروتنی و محبت و پرستش است و همه بهسوی او باز خواهند گشت. خداوند ابرها را که آب زیاد با خود دارند میان آسمان و زمین مسخّر میسازد و به هرجا که بخواهد میبرد و بوسیله آن شهرها و بندگان را زنده میگرداند و تپهها و درهها را سیر آب میکند. و به هنگام نیاز آب آنرا بر بندگان فرو میفرستد، و هرگاه آب باران به آنها زیان برساند، خداوند آن را نگاه میدارد، پس آن را از سر رحمت و لطف فرو میفرستد و نیز از سر مهربانی و عنایت باز میدارد. پس چقدر بزرگ است فرمانروایی و قدرت او! و چقدر احسان او فراوان و منت او مهربانانه است!.
و چقدر زشت است که بندگان از روزی وی بهره برند و با احسان او زندگی کنند، سپس این روزی و احسان را در راه عصیان و سرپیچی از اوامر خداوند صرف نمایند؟ آیا این دلیلی بر بردباری و عفو و گذشت و لطف عظیم او نیست؟ پس در همه حال سپاس از آن خداست.
خلاصه مطلب اینکه هرگاه انسان عاقل در جهان هستی و در امور شگفتانگیز آفریدهها بیاندیشد و در صنعت و دقت و الطاف و حکمتی که در آن به ودیعه نهاده شده است فکر نماید به این نتیجه میرسد که جهان و پدیدههای آن به حق و برای حق آفریده شدهاند، و خواهد دانست که این مخلوقات، نشانهها و کتابهای هدایتی هستند که انسان را بهسوی حق و یگانگی خدا راهنمایی میکنند. و میداند که این پدیدهها انسان را به آنچه پیامبران از روز آخرت خبر دادهاند راهنمایی میکنند. و میداند که این آفریدهها تسلیم فرمان خدا هستند و از خود تدبیری ندارند و نمیتوانند از مدبر خود سرپیچی کنند.
پس معلوم شد که همه جهان هستی نیازمند و محتاج اوست و او از همه آفریدهها بینیاز است. پس هیچ معبود و پروردگار به حقّی جز او نیست.
آیهی ۱۶٧-۱۶۵:
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا یُحِبُّونَهُمۡ کَحُبِّ ٱللَّهِۖ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِۗ وَلَوۡ یَرَى ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ إِذۡ یَرَوۡنَ ٱلۡعَذَابَ أَنَّ ٱلۡقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعٗا وَأَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعَذَابِ١٦٥﴾[البقرة: ۱۶۵].«و دستهای از مردم هستند که همتایانی برای خدا میگیرند و آنها را مانند خدا دوست میدارند، و آنانکه ایمان دارند خداوند را بیشتر و سختتر دوست دارند. و اگر کسانی که ستم کردهاند عذاب را ببینند، دریابند که همه قدرت از آن خداست و خداوند سخت کیفر است».
﴿إِذۡ تَبَرَّأَ ٱلَّذِینَ ٱتُّبِعُواْ مِنَ ٱلَّذِینَ ٱتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَ وَتَقَطَّعَتۡ بِهِمُ ٱلۡأَسۡبَابُ١٦٦﴾[البقرة: ۱۶۶].«کسانی که پیروی شدهاند از کسانی که پیروی کردهاند بیزاری جویند و عذاب را مشاهده کنند و پیوند میانشان گسسته شود».
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ ٱتَّبَعُواْ لَوۡ أَنَّ لَنَا کَرَّةٗ فَنَتَبَرَّأَ مِنۡهُمۡ کَمَا تَبَرَّءُواْ مِنَّاۗ کَذَٰلِکَ یُرِیهِمُ ٱللَّهُ أَعۡمَٰلَهُمۡ حَسَرَٰتٍ عَلَیۡهِمۡۖ وَمَا هُم بِخَٰرِجِینَ مِنَ ٱلنَّارِ١٦٧﴾[البقرة: ۱۶٧].«و کسانی که پیروی کردهاند، میگویند: اگر برای ما بازگشتی بود از آنها بیزای میجستیم، همانگونه که از ما بیزازی جستند این چنین خداوند کردارهایشان را به گونهای حسرت زا به ایشان نشان میدهد و آنان بیرون روندگانِ از آتش نیستند».
این آیه ارتباط بسیار زیبایی با آیه پیش دارد، زیرا خداوند متعال در آیه قبل یگانگی خود و دلایل قاطع و روشن آن را که آدمی را به علم یقین میرساند بیان داشت. و در اینجا ذکر نمود: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ﴾و دستهای مردم هستند که با وجود این بیان کامل، ﴿مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا﴾برای خداوند همتایان و همگونانی بر میگیرند و در عبادت و محبت و طاعت و تعظیم، آنها را با خدا برابر قرار میدهند. و هرکس بعد از اقامه حجت و بیان توحید اینگونه باشد بداند که مخالف خداست و با او مبارزه میکند و از اندیشیدن در آیات او و تامل در آفریدههایش روی گردان است. پس او کوچکترین عذری در این مورد ندارد و کیفر و عذاب شدید برای اوست. اینها کسانی هستند که برای خدا همتایانی قرار میدهند و آنها را در آفریدن و روزی دادن و تدبیر امور و در عبادت با خداوند برابر قرار میدهند، و آنها را عبادت میکنند تا آنان را به خود نزدیک نمایند.
و ﴿مَن یَتَّخِذُ﴾دلیلی است بر اینکه خداوند هیچ همتایی ندارد، بلکه مشرکان بعضی از مخلوقات را همتایان او قرار میدهند، همتایانی دروغین، و اسمهایی بدون مسمّی و محتوا. همانگونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَجَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَکَآءَ قُلۡ سَمُّوهُمۡۚ أَمۡ تُنَبُِّٔونَهُۥ بِمَا لَا یَعۡلَمُ فِی ٱلۡأَرۡضِ أَم بِظَٰهِرٖ مِّنَ ٱلۡقَوۡلِ﴾[الرعد: ۳۳]. «و برای خداوند انبازانی قرار دادند، بگو:آنها را نام ببرید. آیا خداوند را از چیزی آگاه میکنید که در زمین است و او نمیداند؟ یا سخنی سطحی (پوچ) میگویید»؟!. ﴿إِنۡ هِیَ إِلَّآ أَسۡمَآءٞ سَمَّیۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍۚ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ﴾[النجم: ۲۳]. «این بتها نامهایی بیش نیستند که شما و پدرانتان نامگذاری کردهاید و خداوند دلیلی بر حقّانیت آنها نازل نفرموده است. آنان پیروی نمیکنند مگر از گمان». پس مخلوق، همتای خداوند نیست چون خداوند آفریننده است و غیر از او مخلوق و آفریده، پروردگار روزی دهنده است و غیر او روزی داده میشوند.
خداوند بینیاز است و بندگان از هر نظر ناقص. خداوند نفع دهنده و ضرر دهنده است و مخلوق نمیتواند سود یا زیانی برساند، و هیچ چیزی در اختیار او نیست. پس، باطل بودن سخن کسی که معبود و همتایانی برای خدا قرار میدهد، معلوم شد، و فرق نمیکند که آن معبود و همتا چه چیز و چه کسی باشد، خواه فرشته یا پیامبری باشد و یا فردی صالح و شایسته یا بتی، و یا هرچیز دیگری. و به یقین دانسته شد که خداوند سزاوار محبت کامل و کرنش کامل است.
بنابراین خداوند مومنان را ستایش نموده و میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِ﴾یعنی محبت مومنان برای خدا بیشتر از دوست داشتن کسانی است که با خداوند همتایانی قرار میدهند و آنان را دوست میدارند، چون مومنان دوستی خود را خالص برای خداوند قرار دادهاند اما آنها در دوستی خود شریک گرفتهاند. مومنان کسی را دوست دارند که به حقیقت شایسته محبت است، کسی که محبت او عین صلاح بنده و سعادت و رستگاری اوست. اما مشرکان کسی را به دوستی گرفتهاند که سزاوار هیچ محبتی نیست و محبت آن عین بدبختی و فساد و از هم پاشیدن امور میباشد.
بنابراین خداوند مشرکان را تهدید نموده و میفرماید: ﴿وَلَوۡ یَرَى ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ﴾و اگر کسانی که با قرار دادن همتا برای خدا و فرود آمدن سر تسلیم در برابر غیر او به خود ستم کرده، و از طریق بازداشتن مردم از راه خدا و تلاش برای زیان رساندن به مردم، به آنان ستم کردهاند، ﴿إِذۡ یَرَوۡنَ ٱلۡعَذَابَ﴾آنگاه که روز قیامت عذاب را با چشمهایشان مشاهده میکنند، ﴿أَنَّ ٱلۡقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعٗا وَأَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعَذَابِ﴾به یقین خواهند دانست که تمام قدرت و تواناییها از آن خداست، و همتایانی که آنها برای خدا گرفتهاند هیچ قدرتی ندارند. پس در آن روز ناتوانی و عجز چیزهایی که با خدا شریک گرفتهاند برای آنها روشن میشود، نه آنگونه که در دنیا بر آنان مشتبه شده بود و گمان میبردند که اینها اختیاری دارند و آنان را به خدا نزدیک میکنند. اما گمانشان نادرست از آب در آمد باعث ناکامی آنها شد، و تلاش آنان باطل گردید و کیفر شدید بر آنان قرار دارند نه تنها چیزی را از آنها دور نکرده و به اندازه ذرهای به آنها سودی نرساندند، بلکه آنها را متضرر ساختند.
و پیروی شدگان از پیروی کنندگان بیزاری جویند و پیوندِ میان آنها قطع گردد، چون پیوند و ارتباط آنها به خاطرغیر خدا و برخلاف دستورات او، و پیوندی باطل بود. بنابر این اعمالشان که امید آن را داشتند نفع و نتیجهای برای آنان در بر داشته باشد نابود گشته و احوالشان از هم پاشیده شده و در مییابند که دروغگو بودهاند. و کارهایی که انجام میدادند مایه حسرت و پشیمانی آنان شده و برای همیشه در جهنم خواهند ماند و هرگز از آن بیرون ماند و هرگز از آن بیرون نمیآیند.آیا زیانی بزرگتر از این وجود دارد؟!.
این بدان سبب است که آنها از باطل پیروی کردند و به چیزی امید بستند که امیدی در آن نیست، و به جایی چنگ زدند که متمسک خوبی نبود، پس اعمال آنها باطل گردید. و چون اعمالشان باطل گردید انگشت حسرت به دهان گرفتند و بسیار متضرر شدند. به خلاف کسانی که به خداوند، پادشاه حق و آشکار دل بستند و اعمال خود را خالصانه برای او انجام دادند و به نفع و سود او امید بستند، پس به راستی چنین کسانی حق را در جای خود قرار دادند. بنابر این اعمال آنان حق و صحیح و استوار است و نتیجه اعمال خود را کسب نموده و پاداش خویش را نزد پروردگارشان بدون هیچ کم و کاستی دریافت میدارند.
خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ أَضَلَّ أَعۡمَٰلَهُمۡ١ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَءَامَنُواْ بِمَا نُزِّلَ عَلَىٰ مُحَمَّدٖ وَهُوَ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّهِمۡ کَفَّرَ عَنۡهُمۡ سَیَِّٔاتِهِمۡ وَأَصۡلَحَ بَالَهُمۡ٢ ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ ٱتَّبَعُواْ ٱلۡبَٰطِلَ وَأَنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّبَعُواْ ٱلۡحَقَّ مِن رَّبِّهِمۡۚ کَذَٰلِکَ یَضۡرِبُ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ أَمۡثَٰلَهُمۡ٣﴾[محمد: ۱-۳]. «آن کسانی که کفر ورزیدند و مردم را از راه خدا باز داشتند، خدا اعمال آنها را نابود خواهد کرد. و آنان به که ایمان آوردند و کردار شایسته انجام دادند و به آنچه بر محمد فرو فرستاده شده ایمان آورند، که آن حق و از جانب پروردگارشان میباشد، خداوند گناهانشان را محو میسازد و حالشان اصلاح مینماید. این بدان جهت است کسانی که کفر ورزیدند از باطل پیروی کردند و کسانی که ایمان آوردند از همان حق که از جانب پروردگارشان است پیروی کردند. این چنین خداوند برای مردم مثالهایشان را بیان میدارد».
و در این هنگام پیروان آروز میکنند به دنیا بازگردانده شوند، تا به خدا شریک نورزند و خالصانه خدا را بپرستند و از پیروی شدگان بیزاری بجویند. اما این بسیار بعید است، چرا که فرصت از دست رفته است و اکنون مهلت و فرصتی وجود ندارد. اما با این وجود آنها دروغ میگویند، و اگر به دنیا باز گردانده شوند دوباره به آنچه از آن نهی شدهاند روی میآورند: ﴿کَلَّآۚ إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَا﴾[المؤمنون: ۱۰۰]. «نه، چنین نیست، بلکه این سخنی است که آنها گوینده آن هستند». و آرزویی است که از روی خشم و نفرت از پیروی شدگان که از آنان و گناهشان بیزاری جستهاند آرزو میکنند. و شیطان که در راس پیروی شدگان است وقتی کار به پایان میرسد، میگوید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَعَدَکُمۡ وَعۡدَ ٱلۡحَقِّ وَوَعَدتُّکُمۡ فَأَخۡلَفۡتُکُمۡۖ وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیۡکُم مِّن سُلۡطَٰنٍ إِلَّآ أَن دَعَوۡتُکُمۡ فَٱسۡتَجَبۡتُمۡ لِیۖ فَلَا تَلُومُونِی وَلُومُوٓاْ أَنفُسَکُم﴾[إبراهیم: ۲۲]. «همانا خداوند به شما وعده راستین و حق داد و من هم به شما وعده دادم اما خلاف وعده کردم، و من قدرتی بر شما نداشتم جز اینکه شما را فرا خواندم و شما اجابت کردید. پس من را سرزنش نکنید بلکه خودتان را سرزنش کنید».
آیهی ۱٧۰-۱۶۸:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ کُلُواْ مِمَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ حَلَٰلٗا طَیِّبٗا وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِۚ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٌ١٦٨﴾[البقرة: ۱۶۸].«ای مردم! از آنچه در زمین حلال و پاکیزه است بخورید و از گامهای شیطان پیروی نکنید همانا او دشمن آشکار شماست».
﴿إِنَّمَا یَأۡمُرُکُم بِٱلسُّوٓءِ وَٱلۡفَحۡشَآءِ وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ١٦٩﴾[البقرة: ۱۶٩].«همانا شیطان شما را به بدی و زشتی فرمان میدهد و اینکه آنچه را که نمیدانید به خدا نسبت دهید».
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ ٱتَّبِعُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُواْ بَلۡ نَتَّبِعُ مَآ أَلۡفَیۡنَا عَلَیۡهِ ءَابَآءَنَآۚ أَوَلَوۡ کَانَ ءَابَآؤُهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ شَیۡٔٗا وَلَایَهۡتَدُونَ١٧٠﴾[البقرة: ۱٧۰].«و هنگامی که به آنان گفته شود: از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید، گویند: بلکه از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم، آیا چنان چه پدرانشان چیزی را درک نکرده و به راه صواب نرفته باشند، (باز هم شایسته پیروی هستند؟!)».
این خطاب متوجه همه مردم اعم از مومن و کافر است. پس خداوند بر آنها منت گذاشته که آنها را فرمان داده تا از تمام آنچه در زمین است، از دانهها و میوهها و حیوانات بخورند، به شرطی که ﴿حَلَٰلٗا﴾استفاده از آن برایتان حلال باشد و آن چیز به زور گرفته نشود و مال دزدی نباشد و بوسیله معاملهای حرام یا به صورت نامشروع به دست نیامده باشد.
﴿طَیِّبٗا﴾یعنی پاکیزه باشد و ناپاک و آلوده نباشد، مانند مردار و خون، و گوشت خوک و چیزهای نجس و ناپاک. این آیه بیانگر آن است که ا صل در هرچیزی مباح بودن آن است و اینکه خوردن و بهره بردن از آن جایز است. نیز از این آیه استنباط میشود که حرام بر دو نوع است: یا آن چیز ذاتا حرام بر دو نوع است: یا آن چیز ذاتا حرام است، و آن آلوده و ناپاک است، و یا به سبب چیزی که بر آن عارض گردیده حرام است، و آن حرامی است که به خاطر تعلق گرفتن حق خدا یا حق بندگان به آن حرام شده است.
این آیه نیز بیانگر آن است که خوردن به اندازهای که جسم انسان را تقویت کند واجب است و ترککننده آن گناهکار محسوب میشود، چرا که فرمان خدا را سرپیچی کرده است.
خداوند آنها را دستور داد تا از آنچه آنان را بدان مامور کرده و صلاح و نیکی آنها را در بردارد، پیروی کنند، و از پیروی کردن از گامهای شیطان پرهیز نمایند: ﴿خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِ﴾یعنی راههایی که شیطان به در پیش گرفتن آن امر میکند، و آن راه گناهان و کفر و فسق و ستم میباشد. این آیه مطرح شده است «سوائب» [۲]و «حام» [۳]و دیگر خوردنیهای حرام را در بر میگیرد.
﴿إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٌ﴾همانان او دشمن آشکار شماست. یعنی دشمنیاش آشکار است و از فرمان دادن شما هدفی جز فریب دادنتان و اینکه اهل جهنم باشید، ندارد، و پروردگار أفقط به این بسنده نکرد که ما را از پیروی نمودن از گامهای شیطان نهی کند، بلکه ما را از دشمنی او مطلع نمود تا از وی بپرهیزیم. سپس به این اکتفا نکرد و ما را به صورت مشروح از آنچه شیطان به آن فرمان میدهد مطلع نمود و بیان داشت که آنچه شیطان بدان فرمان میدهد زشتترین و بزرگترین فساد را در پی دارد. به همین جهت فرمود: ﴿إِنَّمَا یَأۡمُرُکُم بِٱلسُّوٓءِ﴾همانا شیطان شما را به بدی فرمان میدهد و انجام دهنده آن را دچار شر و بدی میکند. و همه گناهان در این داخلاند.﴿وَٱلۡفَحۡشَآءِ﴾از باب عطف خاص بر عام است، زیرا «فحشاء» یعنی گناهانی که زشتی آنها به نهایت رسیده است. مانند زنا و نوشیدن شراب و قتل و تهمت و بخل و سایر موارد، که هرکس عقل داشته باشد آنها را زشت میداند.
﴿وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ﴾و اینکه آنچه را نمیدانید به خدا نسبت دهید. نسبت دادن امورات شرعی و تقدیری به خداوند بدون علم و آگاهی، در این مورد داخل است. پس هر کس خداوند را به غیر از آنچه او خود را به آن متصف نموده است توصیف کند، و یا به غیر از آنچه پیامبرش او را بدان متصف نموده است، متصف نماید، و یا چیزی را از خداوند نفی کند که آن را برای خود ثابت کرده است، و یا چیزی را برای خداوند ثابت نماید که آن را از خویشتن نفی کرده است، به راستی که بدون علم به خداوند چیزهایی نسبت داده و در مورد او بدون شناخت و آگاهی سخن گفته است.
و هر کس ادّعا کند که خداوند همتایی دارد و تصور کند که با پرستش بتها به خدا نزدیک میشود، بیگمان بدون علم در مورد خداوند سخن گفته است. و هرکس بگوید خداوند فلان چیز را حلال نموده و فلان چیز را حرام کرده است، یا به فلان چیز دستور داده و از فلان چیز نهی کرده است و بدون آگاهی این چیزها را بگوید، همانا او بدون علم بر خداوند سخن بسته است.
و هرکس بگوید خداوند این نوع را مخلوقات را به خاطر فلان علت آفریده است، و برای اثبت سخن خود دلیلی نداشته باشد، به راستی که بدون علم چیزهایی را به خداوند نسبت دادهاست. و بزرگترین دروغی که به خداوند نسبت داده میشود این است که کلام خدا و پیامبر طبق مفاهیمی را مصطلح کردهاند، سپس گفته شود: منظور خدا از کلامش همین بوده است. پس نسبت دادن سخن به خدا بدون علم او از بزرگترین امور حرام و منحرفترین راه شیطان است. این است راههای شیطان که او و لشکریانش مردم را بهسوی آن فرا میخوانند. آری! آنان برای گمراه کردن خلق آنچه از مکر و فریب که در توان دارند، مبذول میدارند. اما خداوند متعال به عدل، نیکوکاری، و بخشش به خویشاوندان فرمان میدهد و از زشتی و منکر و تجاوز نهی میکند. پس انسان باید فکر کند و تجاوز نهی میکند. پس انسان باید فکر کند و بنگرد که با کدام یک از این دو دعوتگر همراه است؟ آیا از دعوت خداوند پیروی میکند که خیر و سعادت دنیا و آخرت او را میخواهد؟ خداوندی که رستگاری کامل در اطاعت اوست و موفقیت آن است که آدمی در خدمت او باشد و همه سودها در معامله کردن با خداوندی است که نعمتهایش ظاهری و باطنی را به انسان ارزانی داشته است، خداوندی که جز به خیر و خوبی فرمان نمیدهد و جز از شر و بدی نهی نمیکند.
یا اینکه از شیطان که دشمن انسان است و او را به بدی فرا میخواند و برای هلاک کردن او در دنیا و آخرت تلاش میکند، پیروی مینماید؟! شیطانی که شر مطلق در اطاعت از اوست، و زیان کامل در ولایت و دوستی او. شیطانی که جز به بدی فرمان نمیدهد و جز از خوبی نهی نمیکند.
سپس خداوند از حالت مشرکان خبر دادهاست، همانهایی که هر وقت به پیروی کردن از آنچه خداوند بر پیامبرش نازل کرده است امر شوند، روی بر تافته و میگویند: ﴿بَلۡ نَتَّبِعُ مَآ أَلۡفَیۡنَا عَلَیۡهِ ءَابَآءَنَآ﴾پس آنان به تقلید از پدرانشان اکتفا کرده و نسبت به ایمان آوردن به پیامبران تمایلی از خودشان نمیدهند. در صورتی که پدرانشان جاهلترین و گمراهترین مردم بودهاند. و این مستمسکی است ضعیف برای رد کردن حق و روی گردانی از حقیقت و اظهار بیعلاقگی نسبت به آن، و دلیلی بر عدم انصاف آنهاست. پس اگر آنها راه هدایت را در پیش میگرفتند و نیت پاکی داشتند، میبایست از حق پیروی کنند. و هرکس که حق را هدف خویش قرار دهد و آن را باطل مقایسه کند قطعا حقیقت برای او روشن میشود، و اگر انصاف داشته باشد از آن پیروی مینماید.
آیهی ۱٧۱:
﴿وَمَثَلُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ کَمَثَلِ ٱلَّذِی یَنۡعِقُ بِمَا لَا یَسۡمَعُ إِلَّا دُعَآءٗ وَنِدَآءٗۚ صُمُّۢ بُکۡمٌ عُمۡیٞ فَهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ١٧١﴾[البقرة: ۱٧۱].«و مثال کسانی که کفر ورزیدهاند مانند کسی است که گوسفندانی را صدا میزند که جز سر و صدا چیزی را نمیشنوند، لالند، کورند و آنها نمیاندیشند».
بعد از آنکه خداوند متعال پیروی نکردن آنها از پیامبران و پیامهایشان را بیان کرد و اینکه آنها تقلید از پدرانشان را بر تبعیت از کتابهای نازل شده بر پیامبران را ترجیح دادند، بیان داشت که آنها به حق روی نمیآورند و هرگز از کینه و مخالفت خود دست بر نمیدارند. سپس خبر داد که آنها به هنگام فراخوانی دعوتگر راه ایمان، مانند حیوانهایی هستند که چوپانشان آنها را صدا میزند و آنان نمیدانند که چوپانشان چه میگوید. پس حیوانات فقط صدایی را میشنوند، اما آن صدا را طوری که به آنها فایده برساند، نمیفهمند. بنابراین، آنان کر هستند و حق را به منظور فهمیدن و پذیرفتن نمیشنوند، و کور هستند و به دیده عبرت به آن نگاه نمیکنند، و لالند و چیزی را که به سود آنها باشد بر زبان نمیآورند.
و سبب این همه عناد و لجاجت آن است که آنها عقلی درست ندارند، بلکه بیخردترین بیخردان و نادانترین نادانها هستند. پس اگر کسی بهسوی نیکی و هدایت فراخوانده شده و از فساد دور گردانده شود، و از فرو رفتن وی در عذاب ممانعت به عمل آید و به چیزهایی دستور داده شود که صلاح و رستگاری و موفقیت و دستیابی به نعمتها را در پی داشته باشد، اما او از فرمان خیرخواه سرپیچی کند و از دستور و حق را دور بیاندازد، شکی نیست که چنین فردی بهرهای از عقل ندارد. و چنین فردی گرچه دارای مکر و فریب و خدعه باشد اما در حقیقت بیخردترینِ بیخردان است.
آیهی ۱٧۳-۱٧۲:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِلَّهِ إِن کُنتُمۡ إِیَّاهُ تَعۡبُدُونَ١٧٢﴾[البقرة: ۱٧۲].«ای کسانی که ایمان آوردهاید! از پاکیزههایی که به شما روزی دادهایم بخورید و شکر خدا را به جا آورید اگر شما فقط او را میپرستید».
﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَیۡتَةَ وَٱلدَّمَ وَلَحۡمَ ٱلۡخِنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ بِهِۦ لِغَیۡرِ ٱللَّهِۖ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ غَیۡرَ بَاغٖ وَلَا عَادٖ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ١٧٣﴾[البقرة: ۱٧۳].«بیگمان خداوند مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را که (هنگام سربریدن) نام غیر خدا بر آن برده شده باشد بر شما حرام کرده است، و هرکس که مجبور به خوردن آن شود بیآنکه علاقهمند و تجاوزکار باشد، پس گناهی بر او نیست. همانا خداوند بخشنده و مهربان است».
بعد از آنکه خداوند به صورت عمومی فرمانی را صادر کرد، در این آیه به طور خاص مومنان را فرمان میدهد، زیرا در حقیقت مومنان از اوامر و نواهی خدا بهرهمند میشوند. پس آنها ایمان دارند، پس خداوند متعال به آنان دستور داده است که از روزی حلال بخورند و خدا را بر این نعمتها سپاس گویند، و شکر خدا بر این نعمتها یعنی اینکه از این نعمتها در راستای اطاعت از خدا استفاده شود، و از آنها بهره گرفت و انرژی کسب کرد، تا آدمی قدرت و نیرو بگیرد و بتواند کارهایی را انجام دهد که مایهی رسیدن به خداوند متعال هستند.
پس خداوند مومنان را به چیزی دستور داد که پیامبران را به آن دستور داده است و فرمود: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلرُّسُلُ کُلُواْ مِنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًا﴾[المؤمنون: ۵۱]. «ای پیامبران! از چیزهایی پاک بخورید و کردار شایسته انجام دهید».
شکر در این آیه به معنی عمل صالح است. و نفرمود از چیزهای حلال بخورید، چون خداوند روزیهای پاکیزه و خالص دیگر را نیز برای مومن مباح نموده است، روزیهایی که با ناپاکیها و حرام آلوده نشدهاند، و چون ایمانش او را از خوردن آنچه که مال او نیست باز میدارد. ﴿إِن کُنتُمۡ إِیَّاهُ تَعۡبُدُونَ﴾شکر او را به جا آوردید اگر او را میپرستید. این بیانگر آن است که هرکس شکر و سپاس خدا را به جا نیاورد خداوند را به یگانگی نپرستیده است، و کسی که شکر خدا را به جا آورد او را پرستش نموده و به آنچه دستور داده عمل کرده است. نیز بیانگر آن است که خوردن روزی پاک موجب عمل صالح و سبب پذیرفته شدن آن میگردد. و پس از بیان نعمتها به شکر کردن فرمان داده شده است، چون شکر، نعمتهای موجود را حفظ مینماید و نعمتهایی را که در دست نیست نعمتهایی را که در دست نیست دورتر میکند و نعمتهای موجود را از بین میبرد.
بعد از آن که خداوند متعال مباح بودند پاکیها را بیان داشت، حرام بودن چیزهای ناپاک را هم بیان کرد و فرمود: ﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَیۡتَةَ﴾و بر شما مردار را حرام کرده است، و آن چیزی است که مرده باشد و به صورت شرعی ذبح نشده باشد، زیرا مرده ناپاک و مضر است، چون ذاتا آلوده است، و چون اغلب مردارها به سبب بیماری میمیرند. پس خوردن آن، بیماری را از افزودن میکند. و شارع از این قاعده کلی، مردارِ ملخ و ماهی را استثنا کرده و آن را حلال و پاک معرفی نموده است. ﴿وَٱلدَّمَ﴾یعنی خون جاری. همانطور که در آیهای دیگر به خون جاری مقید شده است.
﴿وَمَآ أُهِلَّ بِهِۦ لِغَیۡرِ ٱللَّهِ﴾مانند حیوانی که برای بتها و سنگها و قبور و امثال آن سربریده میشود. آنچه که ذکر شد شامل تمامی انواع محرمات نیست، بلکه بیان چند نوع ناپاکی است که از مفهوم ﴿طَیِّبَٰت﴾مستفاد میگردد. پس عموم چیزهایی حرام از آیه گذشت که ﴿حَلَٰلٗا طَیِّبٗا﴾بود استنباط میشود و علت اینکه خداوند متعال چیزهای ناپاک و امثال آن را بر ما حرام کرده این است که نسبت به ما مهربان است، و تا از هر چیز زیان آوری دور باشیم. با وجود این ﴿فَمَنِ ٱضۡطُرَّ﴾اگر کسی به سبب گرسنگی و یا نداشتن خوراک حلال یا به سبب اجبار و اکراه مجبور به خوردن حلال یا به سبب اجبار و اکراه مجبور به خوردن حرام شد، ﴿غَیۡرَ بَاغٖ﴾به آن شرط زمانی که به حلال دسترسی دارد، طالب و جوینده حرام نباشد، و یا اینکه اصلا گرسنه نباشد. ﴿وَلَا عَادٖ﴾و در خوردن آنچه برای او به صورت اضطراری حلال قرار داده شده است، تجاوز نکند. ﴿فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِ﴾هیچ گناهی بر او نیست.
و چون گناه مرتفع شد مسئله به حالت قبلی باز میگردد و انسان در این حالت به خوردن مامور است و نباید خود را به هلاکت بیاندازد و خودکشی کند. پس در این هنگام خوردن به او واجب است، و اگر در اثر نخوردنِ مواردی که به عنوان حرام از آنها یاد شد، بمیرد، گناهکار محسوب میشود، و او در واقع خودکشی کرده است. و این تساهل و تسامح در رابطه با خوردن محرمات مذکور، ناشی از مهربانی و رحمت خداوند نسبت به بندگانش میباشد. سپس خداوند متعال آیه را با دو اسم بزرگواراز اسماء زیبای خود که با این حال و مقام بسیار تناسب دارند، پایان داد و فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ﴾همانا خداوند بخشنده و مهربان است.
و از آنجا که حلال بودن محرمات مشروط به این دو شرط بود، و احتمالا انسان در رابطه با محقق شدن این شرایط دقت عمل به خرج ندهد، به همین جهت خداوند متعال خبر داد که او بخشنده است، و چنانچه در این زمینه اشتباهی از بنده سرزند آن را میآمرزد، به ویژه که ضرورت و نیاز بر بنده غالب آمده و سختی شرایط، حواس او را پرت کرده باشد.
این آیه معرّف آن قاعده معروف است که میفرماید: «ضرورتها، محرمات را مباح میگردانند». و هرکار ممنوعی که انسان مجبور به انجام آن شده باشد، خداوند مهربان آنرا جایز قرار دادهاست. پس خداوند را در هر حال و در همه جا سپاسگزاریم.
آیهی ۱٧۶-۱٧۴:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَکۡتُمُونَ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَیَشۡتَرُونَ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِیلًا أُوْلَٰٓئِکَ مَا یَأۡکُلُونَ فِی بُطُونِهِمۡ إِلَّا ٱلنَّارَ وَلَا یُکَلِّمُهُمُ ٱللَّهُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَلَا یُزَکِّیهِمۡ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ١٧٤﴾[البقرة: ۱٧۴].«همانا کسانی که آنچه را خدا از کتاب نازل کرده، پنهان میدارند و آن را به بهای اندکی میفروشند، در شکمهایشان جز آتش چیزی را فرو نمیبرند و خداوند در روز قیامت با آنها سخن نمیگوید و آنها را پاکیزه نمیگرداند و برای آنها عذابی دردناک است».
﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ٱشۡتَرَوُاْ ٱلضَّلَٰلَةَ بِٱلۡهُدَىٰ وَٱلۡعَذَابَ بِٱلۡمَغۡفِرَةِۚ فَمَآ أَصۡبَرَهُمۡ عَلَى ٱلنَّارِ١٧٥﴾[البقرة: ۱٧۵].«ایشان همان کسانی هستند که گمراهی را به هدایت و عذاب را به (ازای) آمرزش خریدند، پس چقدر در برابر آتش بردبارند!».
﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ نَزَّلَ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّۗ وَإِنَّ ٱلَّذِینَ ٱخۡتَلَفُواْ فِی ٱلۡکِتَٰبِ لَفِی شِقَاقِۢ بَعِیدٖ١٧٦﴾[البقرة: ۱٧۶].«این بدان سبب است که خداوند کتاب را به حق نازل کرده است و کسانی که در کتاب اختلاف کردند در ستیزی بسیار دور قرار دارند».
این تهدید سختی است برای کسی که آنچه را خداوند بر پیامبرانش فرو فرستاده است پنهان میکند، از قبیل علمی که خداوند از صاحبان آن پیمان گرفت تا آن را پنهان ندارند، پس کسانی که آن را با بهره و کالایی از دنیا عوض کنند و دستور خداوند را دور اندازند، ﴿مَا یَأۡکُلُونَ فِی بُطُونِهِمۡ إِلَّا ٱلنَّارَ﴾جز آتش در شکم خود فرو نمیبرند، چون قیمتی که آنان به دست آوردهاند با زشتترین معامله و بزرگترین حرام به دست آوردهاند. پس سزای آنها از نوع کردارشان است. ﴿وَلَا یُکَلِّمُهُمُ ٱللَّهُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ﴾و خداوند روز قیامت با آنها سخن نمیگوید، بلکه از آنها خشمناک گشته و از آنان روی بر میگرداند، و این از عذاب جهنم برای آنان سختتر است. ﴿وَلَا یُزَکِّیهِمۡ﴾و آنها را از اخلاق زشت پاکیزه نمیگرداند، و آنها کرداری نخواهند داشت که قابل ستایش و خشنودی خداوند باشد، و بر آن پاداش داده شوند. و خداوند آنها را تزکیه نمیکند، چون آنان اسباب عدم تزکیه را اختیار کردند، وبزرگترین سب تزکیه، عمل به کتاب خدا و پیروی کردن از آن و فرا خواندن مردم بهسوی آن است.
اما آنان کتاب خدا را دور انداختند و از آن روی برتافتند و گمراهی را بر هدایت و عذاب را بر آمرزش برگزیدند. بنابر این چیزی جز آتش آنان را نشاید. پس چگونه بر آن صبر میکنند و چگونه آن را تحمل مینمایند؟
﴿ذَٰلِکَ﴾آنچه که ذکر شد از مجازات عادلانه خدا، و منع کردن اسباب هدایت از کسی که هدایت را انکار کرده و ضلالت را پذیرفته است،﴿بِأَنَّ ٱللَّهَ نَزَّلَ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ﴾بیانگر آن است که خداوند کتاب را برای هدایت آفریدگانش و روشن شدن حق از باطل، و هدایت از گمراهی نازل فرموده است. پس هرکس آن را از مقصود و مرام حقیقیاش به سویی دیگر برگرداند سزاوار آن است که به شدیدترین عقوبت و سزا مجازات گردد. ﴿وَإِنَّ ٱلَّذِینَ ٱخۡتَلَفُواْ فِی ٱلۡکِتَٰبِ﴾و همانا کسانی که در کتاب خدا اختلاف کردند و به بخشی از آن ایمان آورده و به بخشی از آن کفر ورزیدند، و یا کسانی که کتاب را تحریف کردند و آن را طبق خواست خویش برگرداندند.﴿لَفِی شِقَاقِۢ بَعِیدٖ﴾اینان در مخالفت و دشمنانگی دور و دراز قرار دارند، چون آنها با کتابی که حق را به همراه آورده بود و اتفاق و اتحاد آنان را در پی داشت، مخالفت کردند. پس دچار دو دستگی شدیدی شدند و اختلاف و تفرق سختی در میان آنان به وجود آمد. اما کسانی از اهل کتاب به آن ایمان آوردند و در هر چیزی به حکم آن عمل کردند و با یکدیگر متحد و متفق شده و با محبت و مهربانی با یکدیگر معاشرت نمودند.
این آیات متضمن تهدید کسانی است که آنچه را خداوند نازل فرموده است پنهان میدارند، و کالای دنیا را بر آن ترجیح میدهند. خداوند آنان را مورد تهدید قرار داده است که نه آنان را پاکیزه میگرداند و نه آنان را میآمرزد. و سبب این امر را بیان کرده و فرموده است: آنها گمراهی را بر هدایت ترجیح دادند، در نتیجه عذاب خدا را به بهای مغفرت او خریدند.
سپس، از شدت بردباری آنها بر شدت جهنم ابراز تعجب نموده و با این کار بیشتر آنان را متالم میگرداند چون آنها کارهایی را انجام میدهند که آنان را به آتش جهنم میرساند. و نیز فرمود: کتاب (ما) مشتمل بر حق است و اتفاق و اتحاد مومنان را در پی دارد، و هرکس با آن مخالفت ورزد از حق دور شده و با آن در ستیز است.
آیهی ۱٧٧:
﴿لَّیۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَلَٰکِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ وَٱلۡکِتَٰبِ وَٱلنَّبِیِّۧنَ وَءَاتَى ٱلۡمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ ذَوِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡیَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰکِینَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِیلِ وَٱلسَّآئِلِینَ وَفِی ٱلرِّقَابِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّکَوٰةَ وَٱلۡمُوفُونَ بِعَهۡدِهِمۡ إِذَا عَٰهَدُواْۖ وَٱلصَّٰبِرِینَ فِی ٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَحِینَ ٱلۡبَأۡسِۗ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ صَدَقُواْۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُتَّقُونَ١٧٧﴾[البقرة: ۱٧٧]. «نیکی آن نیست که روی خود را بهسوی مشرق و مغرب بگردانید، بلکه نیکوکار کسی است که به خدا و روز آخرت و ملائکه و کتابها و پیامبران ایمان داشته باشد، و مال (خود را) علی رغم دوست داشتنش به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه و نیازمندان و برای آزادی بردگان ببخشد، و نماز را برپا دارد، و زکات را بپردازد، و وفا کنندگان به پیمانشان آنگاه که پیمان بستند، و صبر کنندگان در هنگام فقر و بیماری و هنگام جنگ، ایشان راستگویانند و ایشان پرهیزگاران هستند».
خداوند متعال میفرماید: ﴿لَّیۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ﴾یعنی نیکی آن نیست که روی بهسوی مشرق و مغرب کنید. پس بحث و مجادله زیاد در این مورد جز خستگی و اختلاف و دو دستگی در بر ندارد. این مانند سخن پیامبر صاست که میفرماید: «لَیْسَ الشَّدِیدُ بِالصُّرَعَةِ إِنَّمَا الشَّدِیدُ الَّذِى یَمْلِکُ نَفْسَهُ عِنْدَ الْغَضَبِ». «قوی آن کس نیست که هنگام کشتی گرفتن طرف را خاک کند، بلکه قوی کسی است که هنگام خشم، خود را کنترل نماید».
﴿وَلَٰکِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ﴾بلکه نیکوکار کسی است که به خدا ایمان داشته باشد، و اینکه او معبودی به حق و یگانه است، معبود به حقی که به هر صفت کمالی متصف است، و از هر نقص و کمبودی مبرا است. ﴿وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ﴾و به روز آخرت ایمان بیاورد، و پیامبر از آن خبر دادهاند که پس از مرگ اتفاق میافتد. ﴿وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ﴾و به فرشتگان ایمان داشته باشد، موجودات فرمانبری که خداوند در کتابش و پیامبر صدر احادیث خود برای ما توصیف نمودهاند. ﴿وَٱلۡکِتَٰب﴾و کتابهایی که خداوند بر پیامبرانش نازل کرده است، که بزرگترین آن قرآن است. پس به اخبار و احکامی که قرآن در بردارد ایمان داشته باشد. ﴿وَٱلنَّبِیِّۧنَ﴾و به پیامبران به طور عموم، و به ویژه به آخرین و بهترین آنها که محمد صاست ایمان داشته باشد. ﴿وَءَاتَى ٱلۡمَالَ﴾و این شامل هر چیزی است که انسان میاندوزد، کم باشد یا زیاد. یعنی مال را ببخشد، ﴿عَلَىٰ حُبِّهِ﴾با اینکه آن را دوست میدارد. این بیانگر آن است که مردم مال را دوست دارند، و بخشش آن دشوار است. پس هرکس مالش را به منظور نزدیکی جستن به خدا ببخشاید نشانه ایمان است.
یکی از مصادیق ﴿ءَاتَى ٱلۡمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِ﴾آن است که صدقه بدهد در حالی که آزمند است، امید ثروتمند شدن را دارد و از فقر و تنگدستی میترسد. و اگر صدقه از مال قلیل باشد بهتر است، چون او در این حالت نگاه داشتن مال را دوست دارد، زیرا همواره فقر و تنگدستی خیال او را آواز میدهد. و همچنین بخشیدن مال گرانبها و ارزشمند و مالی که آن را دوست دارد، بسیار مهم است. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ﴾[آل عمران: ٩۲]. «هرگز به نیکی نخواهید رسید مگر اینکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید».
پس نیکی حقیقی از آن کسانی است که مال دوست داشتنی را میبخشند. سپس خداوند از کسانی نام برد که باید صدقه را به آنان داد، همانهایی که از همه مردم به نیکوکاری و احسان شایستهترند، از قبیل ﴿ذَوِی ٱلۡقُرۡبَىٰ﴾خویشاوندان، آنهایی که به خاطر مشکلات و گرفتاریهایشان دردمند و ناراحت میشوی، و به خاطر شادی آنها شادمان میگردی، و به هنگام بروز حوادث به یاری شما میآیند و حتی در این مواقع بخشی از هزینههای مالی شما را تقبل میکنند. پس بهترین نیکی، کمک کردن به خویشاوندان است برحسب نزدیکی و نیازشان.
﴿وَٱلۡیَتَٰمَىٰ﴾و یتیمان، آنهایی که کسی را ندارند برایشان کار کند و پول در بیاورد، و سرمایهای ندارند که به وسیله آن از دیگران بینیاز شوند.
و این بیانگر رحمت خداوند نسبت به بندگانش میباشد، و اینکه او نسبت به آنها از پدر به فرزندش مهربانتر است. خداوند بندگان را توصیه نموده و بر آنها فرض گردانید، به کسانی که پدرانشان را از دست دادهاند نیکی کنند، تا همواره سایه پدران خود را بر سر یتیمی مهربانی کند، یتیم او مورد مهربانی قرار خواهد گرفت.
﴿وَٱلۡمَسَٰکِینَ﴾و بینوایان. آنان کسانی هستند که فقر و نیازمندی آنها را زمین گیر و خانه نشین کرده است. بنابراین، آنها بر ثروتمندان حق دارند به اندازهای که بینوایی آنها را برطرف کند یا آن را تقلیل نماید، به آنها کمک نمایند. ﴿وَٱبۡنَ ٱلسَّبِیلِ﴾و مسافری که دور از شهر و دیار خود در راه مانده است. خداوند بندگانش را تشویق نموده است تا به چنین کسی کمک کنند، به گونهای که بتواند به خانه و کاشانه خود برسد. چون او در این حالت نیازمند است. پس کسی که خداوند به او در وطنش نعمت ارزانی نموده است، بر اوست که با برادر مسافرش مهربانی کند، و به اندازه توانش او را کمک نماید، برای او توشه تهیه کند، یا وسیله سفر به او بدهد، یا ستمهایی که بر او میرود، از وی دور کند.
﴿وَٱلسَّآئِلِینَ﴾و کسانی که نیازی برای آنها پیش آمده و موجب شده است گدائی کنند. مانند کسی که باید دیه بپردازد، یا از طرف حکام جریمه شده است. و یا مانند کسی که به منظور تعمیر و بازسازی اماکن عمومی از قبیل مساجد و مدارس و پل و امثال آن از مردم کمک میطلبد. پس چنین فردی بر ثروتمندان حق دارد گرچه ثروتمند نیز باشد.
﴿وَفِی ٱلرِّقَابِ﴾و در راستای آزاد شدن بردگان. این بخش از آیه شامل آزاد کردن برده، یاری دادن او، و دادن مال به «مُکاتب» و فدیه دادن برای آزادی اسیرانی که در دست کفار هستند. ﴿وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّکَوٰةَ﴾قبل از این نیز چندین بار خداوند متعال نماز و زکات را در کنار یکدیگر ذکر نموده است، چون هر دو از بهترین عبادتها و کاملترین آن هستند. نماز و روزه عبادات قلبی، بدنی و مالی هستند، و ایمان و یقین با این دو وزن میشوند. ﴿وَٱلۡمُوفُونَ بِعَهۡدِهِمۡ إِذَا عَٰهَدُواْۖ﴾عهد یعنی پایبندی به آنچه خداوند، یابنده بر خود لازم گردانده است. پس این تمامی حقوق خداوند را شامل میشود، چون خداوند بندگانش را به اجرای آن ملزم گردانده و بندگان نیز این پیمان را پذیرفتهاند. و ادای حقوق بندگان را نیز شامل میشود، چرا که خداوند آن را بر آنها واجب کرده است، و نیز حقوقی را شامل میشود که بنده به گردن گرفته است، مانند کفاره قسمها، و نذرها و امثال آن. ﴿وَٱلصَّٰبِرِینَ فِی ٱلۡبَأۡسَآءِ﴾و صبر کنندگان در حالت فقر، چون فقیر از چند جهت نیاز به صبر و شکیبایی دارد، زیرا بر اثر فقر همواره دچار دردهای قلبی و جسمی میشود، اما ثروتمند این ناراحتیها را ندارد، زیرا هنگامیکه میبیند ثروتمندان در ناز و تنعم زندگی میکنند، و چنین معیشتی برای او مقدور نیست این موضوع اورا ناراحت میکند. و اگر گرسنه شود یا فرزندانش گرسنه شوند ناراحت و دردمند میگردد. و اگر بر اثر فقر عذابی برخلاف میل و خواستهاش بخورد، ناراحت و دردمند میشود. و اگر پوشاک مناسبی نداشته باشد دردمند میشود، و اگر دچار سرمایی گردد که توان دفع آن را نداشت باشد دردمند میگردد. پس در همه این حالات باید صبر کند و به پاداش و ثواب الهی چشم بدوزد. ﴿وَٱلضَّرَّآءِ﴾و بیماریهای مختلف، از قبیل تب و زخم، نفخ و درد عضو، حتی درد دندان و انگشت و امثال آن. باید بر این بیماریها صبر نمود، چون جسم ضعیف میگردد و متالم میشود. و این بسیار بر انسان دشوار است، به خصوص وقتی که بیماری به درازا بکشد، پس فرد مبتلا شده به صبر توصیه میشود تا از پاداش خداوند بهرهمند گردد. ﴿وَحِینَ ٱلۡبَأۡسِ﴾و هنگام جنگ و کارزار با دشمنانی که به جنگ و مبارزهی با آنان دستور داده شده است، چون جهاد بینهایت بر انسان دشوار است، و آدمی از کشته یا زخمی شدن، یا به اسارت در آمدن متنفر است. پس در این مورد به صبر نیاز دارد تا خداوند به او پاداش دهد، زیرا پیروزی و کمکی که خداوند به صبرکنندگان وعده داده است و از صبر به دست میآید. ﴿أُوْلَٰٓئِکَ﴾آنهایی که به چنین عقایدی نیکو و کردارهایی که نشانه ایمان هستند، و اخلاقی که مایه زیبایی انسان و بیانگر حقیقت انسانیت است، متصف هستند، ﴿ٱلَّذِینَ صَدَقُواْۖ﴾کسانیاند که در ایمانشان صادق هستند، چون اعمالشان ایمان آنها را تصدیق مینماید. ﴿وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُتَّقُونَ﴾و اینها پرهیزگاران هستند، چون آنها آنچه را از آن منع شده بودند ترک نموده، و آنچه را به انجام آن مامور شده بودند انجام دادند. این اوامر و نواهی مشتمل بر تمام خصلتها و عادات خوب میباشند، زیرا وفای به عهد همه دین را در بر میگیرد، و عباداتی که در این آیه به آنها اشاره شده است بزرگترین عبادت هستند، و هرکس این عبادتها را انجام دهد دیگر عبادتها را بهتر انجام داد. پس اینها نیکان و راستگویان و پرهیزگارانند. و شما میدانید که خداوند چه پاداشهایی را در دنیا و آخرت بر این سه کار مترتب نموده است، در پاداشهایی که اینجا نمیتوان آن را به تفصیل بیان کرد.
آیهی ۱٧٩-۱٧۸:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡقِصَاصُ فِی ٱلۡقَتۡلَىۖ ٱلۡحُرُّ بِٱلۡحُرِّ وَٱلۡعَبۡدُ بِٱلۡعَبۡدِ وَٱلۡأُنثَىٰ بِٱلۡأُنثَىٰۚ فَمَنۡ عُفِیَ لَهُۥ مِنۡ أَخِیهِ شَیۡءٞ فَٱتِّبَاعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَأَدَآءٌ إِلَیۡهِ بِإِحۡسَٰنٖۗ ذَٰلِکَ تَخۡفِیفٞ مِّن رَّبِّکُمۡ وَرَحۡمَةٞۗ فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ بَعۡدَ ذَٰلِکَ فَلَهُۥ عَذَابٌ أَلِیمٞ١٧٨﴾[البقرة: ۱٧۸]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید! در مورد کشته شدگان قصاص بر شما مقرر شده است، آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن، پس هر کسی که از جانب برادرش برای او چیزی بخشوده شد، به خوبی پیروی کند و به نیکی دیه را به او بپردازد. این تخفیف و رحمتی از جانب پروردگارتان برای شماست، پس هرکس بعد از این تجاوز کرد برای او عذابی دردناک است».
﴿وَلَکُمۡ فِی ٱلۡقِصَاصِ حَیَوٰةٞ یَٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ١٧٩﴾[البقرة: ۱٧٩].«و برایتان در قصاص زندگانی است ای خردمندان تا پرهیزگار باشید».
خداوند بر بندگان مومن خویش منت مینهد که ﴿ٱلۡقِصَاصُ فِی ٱلۡقَتۡلَى﴾برابری در قصاص را بر آنها فرض گردانیده است و این که قاتل به همان صورتی کشته شود که مقتول کشته شده است. این عمل در واقع اقامه عدل و انصاف بین بندگان است. و مخاطب قرار دادن عموم مومنان دلیل بر این است که بر همه آنها، حتی بر وارثان قاتل و برخود قاتل واجب است تا به ولی مقتول کمک کنند، به نحوی که اگر خواست قصاص نماید باید قاتل واجب است تا به ولی مقتول کمک کنند، به نحوی که اگر خواست قصاص نماید باید قاتل را در دسترس او قرار دهند، و برای آنها جایز نیست که از اجرای این حسد جلوگیری کنند، و ولّی را از قصاص گرفتن باز دارند، آنگونه که رسم جاهلیت و کسانی که مانند آنها بودند، بر آن جاری بود.
سپس خداوند متعال به صورت مفصل به بیان «قصاص» پرداخت و فرمود: ﴿ٱلۡحُرُّ بِٱلۡحُرِّ﴾آزاد در برابر آزاد. «منطوق» آیه بیانگر آن است که باید مرد در برابر مرد کشته شود. ﴿وَٱلۡأُنثَىٰ بِٱلۡأُنثَىٰ﴾و زن در برابر زن، و نیز قصاص زن در برابر مرد، و مرد در برابر زن از مفهوم آیه برداشت میشود.
پس منطوق آیه مقدم است بر مفهوم آن. و در سنت هم آمده است که مرد به خاطر کشتن زن کشته میشود. اما پدر و مادر هر اندازه مرتبهی آنان بالا رود، (مانند: پدر بزرگ و پدرِ پدر بزرگ، و مادر بزرگ و مادرِ مادر بزرگ و....). از این حکم خارج هستند، پس آنها به سبب کشتن فرزندشان قصاص نمیشوند، چون در حدیث چنین آمده است. و فرموده خداوند ﴿ٱلۡقِصَاصُ﴾بیانگر آن است که عادلانه نیست پدر به سبب کشتن فرزندش کشته شود چون در قلب پدر چنان مهربانی و شفقتی وجود دارد که او را از کشتن فرزندش منع میکند. مگر اینکه در عقلش اختلال به وجود آمده باشد، و یا اینکه فرزندش او را به شدت اذیت کند. همچنین در سنت وارد شده است که مسلمان به خاطر کشتن کافر وارد شده است که مسلمان به خاطر کشتن کافر کشته نمیشود، پس این نیز از عموم آیه خارج میباشد. ضمن اینکه آیه فقط خطاب به مومنان است. ضمن اینکه آیا فقط خطاب به مومنان است. و نیز عادلانه نیست که دوست خدا به سبب کشتن دشمن خدا کشته شود. ﴿وَٱلۡعَبۡدُ بِٱلۡعَبۡدِ﴾و برده در برابر برده کشته میشود چه مرد باشد چه زن، قیمتشان برابر باشد یا متفاوت.
و مفهوم آیه بیانگر آن است که آزاد در برابر برده کشته نمیشود، چون آزاد با برده برابر نیست. برخی از علما با استناد به مفهوم ﴿وَٱلۡأُنثَىٰ بِٱلۡأُنثَىٰ﴾گفتهاند: کشتن مرد در برابر زن جایز نیست. و قبلا گفتیم که در سنت وارد شده است که مرد به سبب کشتن زن کشته میشود.
این آیه بیانگر آن است که اصل، واجب بودن قصاص قاتل است، و دیه بدل قتل است. بنابر این فرمود:﴿فَمَنۡ عُفِیَ لَهُۥ مِنۡ أَخِیهِ شَیۡءٞ﴾چنانچه ولی مقتول از کشتن قاتل گذشت نمود وبه دیه روی آورد، یا اینکه بعضی از اولیای مقتول از کشتن قاتل صرف نظر کردند، قصاص ساقط میگردد یا دیه گرفتن اختیار و انتخاب با ولّی مقتول است. پس وقتی ولی مقتول از قاتل گذشت نمود، بر او واجب میگردد که قضیه را ﴿بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾به خوبی دنبال نماید بدون اینکه بر قاتل سخت بگیرد، و نباید او را به چیزی وادار نماید که در توانش نیست، بلکه باید به خوبی از او دیه بگیرد و او را در تنگنا قرار ندهد. و بر قاتل لازم است ﴿وَأَدَآءٌ إِلَیۡهِ بِإِحۡسَٰنٖ﴾که بدون تاخیر، و بدون کم و کاست، و با ادب و متانت کامل دیه را بپردازد.
پس آیا جزای کار نیکی که ولّی مقتول با او کرده و وی را بخشوده است جز پرداخت دیه به نحو احسن چیز دیگری است؟ و در رابطه با ادای همه حقوقی که بر ذمه آدمی تعلق میگیرد، به نیک رفتاری دستور داده شده است، به صاحب حق دستور داده شده است که به خوبی حقش را پیگیری نماید، و به کسی که حق بر گردن اوست دستور داده شده است به نیکی آن را ادا نماید. و خداوند متعال در این بخش از آیه: ﴿فَمَنۡ عُفِیَ لَهُۥ مِنۡ أَخِیهِ﴾مسلمانان را به صرف نظر کردن از کشتن قاتل و گرفتن دیه تشویق کرده است، و بهتر آن است که قاتل را بدون گرفتن دیه آزاد کرد. و سخن خداوند که میفرماید: ﴿أَخِیهِ﴾بیانگر آن است که قاتل، کافر نیست، چون منظور از برادر در اینجا برادر ایمانی است، پس او با ارتکاب قتل از دایره ایمان بیرون نمیرود، و به طریق اولی کسی که مرتکب گناهانی میشود که از کفر پایینترند کافر نمیشود، بلکه به سبب ارتکاب گناه، ایمانش دچار نقص و کمبود میگردد. و هرگاه اولیای مقتول گذشت کردند یا بعضی از آنها گذشت نمودند، خون قاتل مصون خواهد بود. پس ﴿فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ بَعۡدَ ذَٰلِکَ﴾هرکس بعد از گذشت کردن، تجاوز کرد. ﴿فَلَهُۥ عَذَابٌ أَلِیمٞ﴾در آخرت برای او عذابی دردناک است. و اما حکم کشته شدن متجاوز از آیههای گذشته فهم میشود، چون او یک نفر همانند خود را کشته است، پس بدین سبب کشتن او واجب میشود. و عدهای «عذاب دردناک» را به «قتل» تفسیر نموده و گفتنهاند: آیه بیانگر آن است که کشتن او تعیین میگردد و جایز نیست او را عفو نمود. و بعضی از علما نیز چنین گفتهاند. صحیح قول اول است، چون جنایت او از جنایت دیگران بزرگتر و فراتر نیست.
سپس خداوند حکمت والای خویش را در مشروعیت قصاص بیان کرده و میفرماید: ﴿وَلَکُمۡ فِی ٱلۡقِصَاصِ حَیَوٰةٞ﴾و خون شما با قصاص مصون میماند و جنایتکاران از ارتکاب قتل باز میآیند، چون وقتی کسی بداند اگر کسی را بکشد کشته میشود، به ندرت مبادرت به قتل میکند. و هرگاه یقین حاصل شود که قاتل کشته میشود، دیگران میترسند و از قتل دوری میگزینند.
پس اگر عقوبت و سزای قاتل غیر از کشته شدن باشد، مردم آنگونه که به سبب قصاص قاتل از شرارت باز میآیند، به سبب دیگر مجازاتها از شرارت باز نمیآیند. نیز سایر مجازاتهای شرعی باعث عبرت آمیزی و بازآمدن از جنایت است، و این بیانگر حکمت خداوند حکیم و بخشنده است. و ﴿حَیَوٰةٞ﴾را به صورت «نکره» ذکر کرد، تا مفید تعظیم و تکثیر باشد.
و از آنجا که حقیقت این حکم را جز کسانی که دارای عقل کامل و درک عمیق هستند، نمیدانند، فقط آنها را مورد خطاب قرار دادهاست. و این دلالت مینماید که خداوند دوست دارد بندگانش از افکار و عقلهایشان بهره بگیرند و در حکمتهای احکام الهی و مصالحی که بر کمال خداوند و کمال حکمت و عدل و رحمت گستردهاش دلالت مینمایند، بیندیشند. و از این آیه استنباط میشود که هرکس در راستای فهم حکمت و تدبیر خدا در جهان هستی از عقل و خرد خویش بهره بگیرد سزاوار ستایش است و از خردمندانی است که خطاب الهی متوجه فضیلت و شرافت برای قومی که میاندیشند کافی است. ﴿لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ﴾باشد که تقوی پیشه کنید. چون هرکس که پروردگارش را بشناسد، اسرار بزرگ و حکمتهای شگفتانگیز و نشانههای والایی را که در دین و شریعت الهی است میشناسد، و این باعث میشود تا تسلیم فرمان خدا شود و گناهانش را بزرگ بپندارد و آنها را ترک نماید. پس با داشتن چنین اوصافی سزاوار است که از پرهیزگاران باشد.
آیهی ۱۸۲-۱۸۰:
﴿کُتِبَ عَلَیۡکُمۡ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ إِن تَرَکَ خَیۡرًا ٱلۡوَصِیَّةُ لِلۡوَٰلِدَیۡنِ وَٱلۡأَقۡرَبِینَ بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُتَّقِینَ١٨٠﴾[البقرة: ۱۸۰]. «بر شما فرض شده است که هرگاه مرگِ یکی از شما فرا رسید اگر مالی باقی گذارد، برای پدر و مادر و خویشاوندان به نیکی وصیت کند، و این حقی بر پرهیزگاران است».
﴿فَمَنۢ بَدَّلَهُۥ بَعۡدَ مَا سَمِعَهُۥ فَإِنَّمَآ إِثۡمُهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ١٨١﴾[البقرة: ۱۸۱].«و هر کس آن را پس از اینکه شنید تغییر داد، پس همانا گناهش بر کسانی است که آن را دگرگون میکنند. بیگمان خداوند شنوا و داناست».
﴿فَمَنۡ خَافَ مِن مُّوصٖ جَنَفًا أَوۡ إِثۡمٗا فَأَصۡلَحَ بَیۡنَهُمۡ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ١٨٢﴾[البقرة: ۱۸۲].«پس هر کس بیم داشته باشد که وصیتکنندهای (نسبت به ورثهاش) مرتکب انحراف یا گناهی شود، پس میان آنها اصلاح نمود، بر او گناهی نیست، بیگمان خداوند آمرزگارِ مهربان است».
خداوند بر شما گروه مومنان فرض گردانیده است که ﴿إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ﴾هرگاه اسباب مرگ یکی از شما فرا رسید، مانند بیماری و مرضی که انسان را در آستانه مرگ قرار میدهد، و یا دیگر اسباب از بین رفتن. ﴿إِن تَرَکَ خَیۡرًا﴾اگر مالی را که از نظر عرف زیاد شمرده میشود از خود برجای گذاشت، بر اوست که برای پدر و مادر و نزدیکترین مردم به او، به اندازه توانش وصیت کند، بدون اینکه زیاده روی نماید، و بدون اینکه به خویشاوندان دور بسنده نماید و خویشاوندان نزدیک را ترک گوید، بلکه به ترتیب خویشاوندی و نزدیکی و نیازمندی، برای آنها وصیت نماید. و علت اینکه اسم تفضیل «أقربین» را بکار برده است، اشاره به همین مطلب است. و ﴿حَقًّا عَلَى ٱلۡمُتَّقِینَ﴾دلالت بر واجب بودن «وصّیت» مینماید، و خداوند آن را از علایم پرهیزگاری قرار دادهاست.
بدان که جمهور مفسرین بر این باورند که این آیه بوسیله آن «مواریث» منسوخ شده است. و بعضی از مفسران گفتهاند که در حق پدر و مادر، و خویشاوندانی است که ارث نمیبرند. با اینکه دلیلی بر این تخصیص وجود ندارد و بهتر است که در این مورد گفته شود: وصیتی که در این آیه در رابطه با پدر و مادر و خویشاوندان مطرح شده است مجمل بوده و خداوند آنرا به عرف موجود در میان جوامع ارجاع شده است. سپس خداوند اندازه و مقدار این «وصیت پسندیده» را برای پدر و مادر و دیگر خویشاوندانی که ارث میبرند در آیه مواریث بیان کرد، چرا که این حکم در اینجا بطور مختصر بیان شده است. و اما حکم این آیه منحصرا مربوط به پدر و مادری است که از ارث محروماند، و نیز دیگر کسانی که به خاطر وجود فردی دیگر یا داشتن حالتی خاص، از ارث محروم میمانند. پس آدمی مامور است تا برای اینها وصیت نماید و آنان از همه مردم به احسان او سزاوارترند. و تمام امت بر این رای اتفاق نظر دارد، چرا که هر دو قولی را که به آنها اشاره شده در خود جمع مینماید، چون گویندگان هریک از دو قول بخشی از موضوع را ملاحظه نموده است. پس بدین ترتیب اتفاق به دست میآید و جمع بین آیات حاصل میشود. بنابر این جمع بهتر است از اینکه ادعای نسخ شود، در حالی که دلیلی هم برای توجیه آن وجود نداشته باشد.
گاهی وصیتکننده از وصیتکننده امتناع میورزد، چون گمان میبرد کسانی که پس از او هستند چه بسا وصیت او را دگرگون کنند.
به همین جهت خداوند متعال فرمود: ﴿فَمَنۢ بَدَّلَهُ﴾هرکس وصیتی را که برای افراد مذکور یا دیگران صورت گرفته است دگرگون کند، ﴿بَعۡدَ مَا سَمِعَهُ﴾پس از اینکه آن را فهمید و راههای اجرای آن را دانست، ﴿فَإِنَّمَآ إِثۡمُهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ﴾گناهش به گردن کسانی است که آن را دگرگون میکنند، و وصیتکننده از جانب خدا مستحق پاداش میباشد، و گناه بر عهده تبدیلکننده و تغییر دهنده است. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ﴾همانا خداوند شنواست و تمام صداها، و گفتار وصیتکننده، و وصیت او را میشنود. پس شایسته است خدایی را مراقب بداند که سخن او را میشنود و او را میبیند، و در وصیت خود ستم نکند. ﴿عَلِیمٞ﴾و خداوند به نیت و قصد او داناست، و کار و عمل کسی را که برای او وصیت شده است، میداند. پس وقتی وصیتکننده تلاش خود را کرد و خداوند از نیت او مطلّع شد، به او پاداش میدهد، گرچه اشتباه کرده باشد. در این آیه فردی که برای او وصیت صورت گرفته است از تغییر دادن وصیت برحذر داشته شده است، زیرا خداوند بر او و کارش مطلع است، پس باید از خدا بترسد. این است وصیت منصفانه.
کسی که هنگام وصیت در کنار وصیتکننده حضور دارد و میتواند که در وصیت وی اجحاف، انحراف و گناهی رفته است، باید او را به آنچه که بهتر و منصفانهتر است سفارش نماید، و از ستم باز دارد. و «جنف» یعنی انحراف از روی خطا و بدون قصد. «اثم» یعنی انحراف از روی قصد. اگر چنین نکرد باید میان کسانی که برایشان وصیت شده است به اصلاح بپردازد و آنها را به توافق و خشنودی برساند، و آنها را سفارش کند که ذمه مژده خود را آزار کنند. او با این عمل کار بسیار خوب و بزرگی را انجام دادهاست، و دیگر گناهی بر او نیست، بلکه گناه متوجه کسانی است که وصیت را تغییر میدهند. بنابر این فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ﴾همانا خداوند همه لغزشها را میآموزد و از اشتباهات کسی که توبه کند، میگذرد. و خداوند کسی را که از حق خود به نفع برادرش صرف نظر کند، میآمرزد، و خداوند مرده آنها را که در وصیت کردنش ستم نموده است، میبخشد، به شرطی که آنها خاطر آزاد کردن ذمه مرده خود از یکدیگر چشمپوشی کنند. و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است، و راههای مهربان بودن و مهر ورزیدن را به آنان یاد دادهاست. پس این آیات، مسلمانان را بر «وصیت نمودن» تحریک و تشویق مینمایند و نیز بر ذکر کسانی میپردازد که وصیت برای آنهاست. و همچنین کسانی را مورد تهدید قرار میدهد که وصیت را تغییر میدهند و در آخر مسلمانان را به اصلاحِ وصتیی که انحراف و ستم در آن راه یافته است، تشویق مینمایند.
آیهی ۱۸۵-۱۸۳:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ١٨٣﴾[البقرة: ۱۸۳].«ای کسانی که ایمان آوردهاید! روزه بر شما فرض شده است همانگونه که بر کسانی که پیش از شما بودند فرض شده بود، تا پرهیزگار شوید».
﴿أَیَّامٗا مَّعۡدُودَٰتٖۚ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَیَّامٍ أُخَرَۚ وَعَلَى ٱلَّذِینَ یُطِیقُونَهُۥ فِدۡیَةٞ طَعَامُ مِسۡکِینٖۖ فَمَن تَطَوَّعَ خَیۡرٗا فَهُوَ خَیۡرٞ لَّهُۥۚ وَأَن تَصُومُواْ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ١٨٤﴾[البقرة: ۱۸۴].«(روزه در) روزهای معدودی (بر شما فرض شده است) پس هر کس از شما بیمار یا در سفر باشد، تعدادی از روزهای دیگر را روزه بگیرد، و بر کسانی که توانایی روزه گرفتن را ندارند، فدیه است که غذا دادن به مستمندی است، و هرکس به دلخواه خودش فدیه را بیشتر کند برای او بهتر است، و روزه گرفتن برایتان بهتر است اگر بدانید».
﴿شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ فِیهِ ٱلۡقُرۡءَانُ هُدٗى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَٰتٖ مِّنَ ٱلۡهُدَىٰ وَٱلۡفُرۡقَانِۚ فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ ٱلشَّهۡرَ فَلۡیَصُمۡهُۖ وَمَن کَانَ مَرِیضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَیَّامٍ أُخَرَۗ یُرِیدُ ٱللَّهُ بِکُمُ ٱلۡیُسۡرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ ٱلۡعُسۡرَ وَلِتُکۡمِلُواْ ٱلۡعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰکُمۡ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ١٨٥﴾[البقرة: ۱۸۵].«ماه رمضان ماهی است که در آن قرآن نازل شده است، کتابی که هدایتگر مردم است و متضمن نشانههای آشکار هدایت و فرقان است. پس هر کس از شما در ماه رمضان حاضر و مقیم باشد، آن را روزه بگیرد، و هرکس که بیمار یا مسافر باشد، پس تعدادی از روزهای دیگر را روزه بگیرد، خداوند برای شما آسانی میخواهد، و نمیخواهد به شما سختی روا بدارد، تا شمار روزها را کامل کنید و خدا را به پاس آنکه شما را هدایت کرده است به بزرگی یاد کنید، و باشد که سپاسگزار باشید».
خداوند متعال از احسانی که بر بندگانش روا داشته است خبر داده و میگوید: روزه را بر آنها فرض گرداندهام همانطور که آنرا بر امتهای گذشته فرض گردانیده بودم، چون روزه از شرایع و دستوراتی است که همیشه و هر زمان به مصلحت مردم است. نیز در این آیه خداوند امت اسلامی را تشویق نموده که در انجام اعمال صالح از دیگران گوی سبقت ببرند، و به انجام کارهای خوب بشتابند. نیز بیان داشته است که روزه جزو آن دسته از اعمال و عبادتهای سنگینی نیست که فقط به شما اختصاص داده شده باشد.
سپس خداوند حکمت خویش را در مشروع نمودن روزه بیان کرده و میفرماید: ﴿لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ﴾تا پرهیزگار شوید، زیرا روزه از بزرگترین اسباب پرهیزگاری است، چون روزه مصداق فرمان بردن از دستور خدا و پرهیز از منهیات او میباشد.
از جمله درسهای پرهیزگاری که انسان مسلمان از دانشگاه روزه و رمضان میآموزد این است که روزه دار آنچه را که خداوند بر او حرام نموده از قبیل خوردن و آشامیدن و آمیزش جنسی و سایر مواردی که دلش میخواهد انجام دهد، ترک میکندو با این کار به خداوند نزدیکی میجوید، و پاداش وی را میطلبد. پس این پرهیزگاری است. و از جمله درسهای پرهیزگاری که روزه به ما یاد میدهد این است که روزه دار در طول ماه رمضان تمرین میکند که خداوند مراقب اوست، پس آنچه را که نفسش میطلبد، هر چند که بر انجام دادن آن قادر است، ترک میکند، چون میداند خداوند از او اطلاع دارد. همچنین روزه راههای ورود شیطان به نفس آدمی را تنگ کرده و میبندد، زیرا شیطان در وجود انسان مانند خون جریان مییابد. پس با روزه گرفتن نفوذ شیطان ضعیف میشود و گناهان کاهش مییابند. و یکی از برکات روزه این است که روزه دار غالبا عبادت زیاد انجام میدهد و انجام عبادت از علایم پرهیزگاری است. نیز از برکات روزه این است که ثروتمند، درد گرسنگی را میچشد و این کار باعث میشود تا با فقرا و مستمندان ابراز همدردی کرده وبه آنان کمک کند. و این از خصلتهای پرهیزگاری است.
پس از آنکه بیان داشت که روزه را بر اهل ایمان فرض گردانیده است، خبر داد که ایام روزه معدود و محدود است، یعنی روزگار روزه کم، و انجام این فریضه بسیار آسان است. سپس آن را بیشتر آسان نمود و فرمود : ﴿فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَیَّامٍ أُخَرَ﴾از آنجا که غالبا بیماری و سفر موجبات مشقت و دشواری را فراهم میکنند، به بیمار و مسافر اجازه داده است که روزه نگیرند. و از آنجا که به دست آوردن منفعت روزه بر هر مومنی لازم است، خداوند به مسافر و مریض دستور داد تا در روزهای دیگر، آنگاه که بیماری از بین رفت و سفر تمام شد روزه بگیرند.
و ﴿فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَیَّامٍ أُخَرَ﴾بیانگر آن است که مریض یا مسافر باید به تعداد روزهای ماه رمضان روزه بگیرد، و اینکه میتواند روزه روزهای گرم و طولانی را در روزهای سرد و کوتاه قضا کند. ﴿وَعَلَى ٱلَّذِینَ یُطِیقُونَهُ﴾و برکسانی که میتوانند روزه بگیرند، ﴿فِدۡیَة﴾کفاّرهای است، و به عوض هر روزی که روزه نمیگیرند باید فدیه بدهند، ﴿طَعَامُ مِسۡکِینٖ﴾خوراک یا فقیر.
و این در آغاز فرض شدن روزه بود، آنگاه که هنوز بر روزه گرفتن عادت نکرده بودند، و فرض شدن روزه بر آنها سخت بود، به همین جهت خداوند آسانترین راه را پیش روی آنها قرار داد، به گونهای که هر کس میتوانست روزه بگیرد، مختار بود روزه بگیرد و آن بهتر است و یا اینکه به جای ان به مستمندان خوراک بدهد. به همین جهت فرمود: ﴿وَأَن تَصُومُواْ خَیۡرٞ لَّکُمۡ﴾و روزه گرفتن برایتان بهتر است. سپس روزه را بر کسی که توانایی روزه گرفتن را دارد به طور وجوب و قطعی فرض گردانید. اما کسی که در ماه رمضان نمیتواند روزه بگیرد، قضای آن را در روزهای دیگر به جای میآورد. و گفته شده: ﴿وَعَلَى ٱلَّذِینَ یُطِیقُونَهُ﴾یعنی کسانی که روزه گرفتن برای آنها دشوار و سخت است و نمیتوانند روزه بگیرند، مانند پیره مرد و پیره زن که بر آنها لازم است در مقابل هر روز به یک فقیر خوراک بدهند، و این رای صحیح است.
﴿شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ فِیهِ ٱلۡقُرۡءَانُ﴾روزهای که بر شما فرض شده است روزه ماه رمضان است، ماه بزرگی که در آن از جانب خدا فضل فراوانی به شما رسیده است، و آن قرآن کریم است که مشتمل بر هدایت و منافع دینی و دنیوی شما است، و حق را به روشنترین صورت بیان میدارد، و جداکننده حق از باطل و هدایت از گمراهی و اهل سعادت از اهل شقاوت است.
پس ماهی که چنین فضیلتی دارد، واحسان خدا در آن بر شما نازل میشود، شایسته است موسم عبادت باشد و روزه در آن فرض شود. پس از آنکه خداوند متعال فضیلت این ماه مبارک، و حکمت وجوب روزه این ماه را بیان کرد، فرمود: ﴿فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ ٱلشَّهۡرَ فَلۡیَصُمۡهُ﴾در این بخش از آیه مقرر شده است فردی که توانایی دارد و تندرست و مقیم است باید روزه بگیرد. و از آنجه که مختار بودن بین روزه گرفتن و فدیه دادن منسوخ شد، رخصت مریض و مسافر در امر روزه نگرفتن را دوباره تکرار کرد، تا این توهم حاصل نشود که رخصت آنان نیز منسوخ شده است. به همین جهت فرمود: ﴿یُرِیدُ ٱللَّهُ بِکُمُ ٱلۡیُسۡرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ ٱلۡعُسۡرَ وَلِتُکۡمِلُواْ﴾خداوند میخواهد راههایی را که به خشنودی او منتهی میشوند برایتان بسیار هموار و میسر بگرداند. بنابر این آنچه که خداوند بندگانش را به انجام آن فرمان داده است بسیار ساده و آسان است. و چنانچه وجود شرایط و مسایل خاصی موجب دشواری آن گردد، خداوند آن را به صورتی دیگر آسان مینماید، به گونهای که یا آن را ساقط میگرداند و یا آن را با روشهای مختلف تخفیف میدهد. این ویژگی به صورت مجمل بیان شده و امکان باز کردن آن وجود ندارد، چرا که تفاصیل آن شامل تمامی احکام شرع میگردد و همهی انواع رخصتها و تخفیفاتی که در شرع به آنها پرداخته شده است در این مجمل داخل است. ﴿وَلِتُکۡمِلُواْ ٱلۡعِدَّةَ﴾و این خداوند بهتر میداند بدان سبب است که کسی گمان نبرد با روزه گرفتن قسمتی از ماه رمضان، روزه آن از ذمه او ساقط گشته و مقصود حاصل شده است. خداوند این گمان را با امر به کامل کردن روزههای ماه رمضان رد نموده و گفته است: ماه رمضان را باید بطور کامل روزه گرفت، و هنگام اتمام ماه مبارک رمضان باید به خاطر توفیق گرفتن روزه و تسهیل آن بر بندگانش از خدا سپاسگزار بود، و او را به بزرگی یاد نمود. و هنگام رویت هلال ماه شوال تا پایان یافتن خطبه نماز عید «تکبیر» گفت.
آیهی ۱۸۶:
﴿وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌۖ أُجِیبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡیَسۡتَجِیبُواْ لِی وَلۡیُؤۡمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمۡ یَرۡشُدُونَ١٨٦﴾[البقرة: ۱۸۶].«و هرگاه بندگانم از تو دربارۀ من سؤال کنند، (بگو) من نزدیک هستم، و دعای دعاکننده را هرگاه مرا بخواند اجابت میکنم، پس باید فرمان مرا اجابت کنند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند».
این پاسخ پرسشی است که بعضی از اصحاب پیامبر صاز او پرسیدند وگفتند: ای پیامبر خدا! آیا پروردگار ما نزدیک است تا با او مناجات کرده و با او در گوشی صحبت کنیم، یا دور است و باید او را صدا بزنیم؟ پس این آیه نازل شد: ﴿وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ﴾چون خداوند متعال مراقب و حاضر است، و بر امور پنهان و پوشیده اطلاع دارد، و خیانت چشمها و آنچه سینهها در خود پنهان میدارند، را میداند. پس او به کسی که وی را میخواند نزدیک است، و او را اجابت مینماید. به همین جهت فرمود: ﴿أُجِیبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِ﴾دعای دعاکننده را هرگاه که مرا بخواند اجابت میکنم.
دعا و فراخوان دو نوع است، دعای عبادت و دعای درخواست کردن. و نزدیکی خداوند دو نوع است: یکی نزدیکی به وسیله علم و شناختی که نسبت به همه مخلوقات دارد، ودیگری نزدیکی خداوند از پرستندگان و خوانندگانش با اجابت و یاری کردن و توفیق دادن آن. پس هر کس که پروردگارش را با قلبی آگاه و حاضر و دعایی مشروع بخواند و مانعی برای پذیرفته شدن دعایش وجود نداشته باشد، مانند خوردن روزی حرام و امثال آن، خداوند وعده داده است که دعایش را اجابت کند، به ویژه وقتی که اسباب اجابت دعا را فراهم نماید، از قبیل استجابت خدا و اطاعت از دستورهای او، و باز آمدن از آنچه که ما را از گفتن آن وانجام دادن آن نهی کرده است. و ایمان به خداوند نیز یکی از اسباب استجابت دعا میباشد. به همین جهت فرمود: ﴿فَلۡیَسۡتَجِیبُواْ لِی وَلۡیُؤۡمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمۡ یَرۡشُدُونَ﴾پس فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند و رشد را به دست آورند. رشد یعنی راه یافتن به ایمان و اعمال صالح و دور شدن از فساد و اعمالی که منافعی ایمان و عمل صالح است. ایمان به خدا و پذیرفتن واستجابت فرمان او سبب حصول علم است، همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِن تَتَّقُواْ ٱللَّهَ یَجۡعَل لَّکُمۡ فُرۡقَانٗا﴾[الأنفال: ۲٩]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر از خدا بترسید و پرهیزگار باشید برای شما نیروی تشخیص حق از باطل قرار میدهد».
آیهی ۱۸٧:
﴿أُحِلَّ لَکُمۡ لَیۡلَةَ ٱلصِّیَامِ ٱلرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَآئِکُمۡۚ هُنَّ لِبَاسٞ لَّکُمۡ وَأَنتُمۡ لِبَاسٞ لَّهُنَّۗ عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّکُمۡ کُنتُمۡ تَخۡتَانُونَ أَنفُسَکُمۡ فَتَابَ عَلَیۡکُمۡ وَعَفَا عَنکُمۡۖ فَٱلۡـَٰٔنَ بَٰشِرُوهُنَّ وَٱبۡتَغُواْ مَا کَتَبَ ٱللَّهُ لَکُمۡۚ وَکُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَکُمُ ٱلۡخَیۡطُ ٱلۡأَبۡیَضُ مِنَ ٱلۡخَیۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ مِنَ ٱلۡفَجۡرِۖ ثُمَّ أَتِمُّواْ ٱلصِّیَامَ إِلَى ٱلَّیۡلِۚ وَلَا تُبَٰشِرُوهُنَّ وَأَنتُمۡ عَٰکِفُونَ فِی ٱلۡمَسَٰجِدِۗ تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَقۡرَبُوهَاۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ ءَایَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَتَّقُونَ١٨٧﴾[البقرة: ۱۸٧].«آمیزش با زنانتان در شب روزه برای شما حلال شد، شما لباس آنها هستید و آنها لباس شما هستند، خداوند میدانست که شما به خود خیانت میکردید، پس آنگاه توبۀ شما را پذیرفت و از شما درگذشت. پس اکنون با آنها آمیزش کنید و آنچه را که خداوند برایتان مقرر نموده طلب نمایید، و بخورید و بیاشامید تا رشتۀ سفید از رشتۀ سیاه برایتان روشن شود، سپس روزه را تا شب کامل کنید، و زمانی که در مساجد به اعتکاف نشستهاید با زنان آمیزش نکنید. این حدود خداست، پس به آن نزدیک نشوید. این چنین خداوند آیات خود را برای مردم بیان میدارد تا پرهیزگار شوند».
در آغازِ فرض شدن روزه بر مسلمانان، خوردن و نوشیدن و آمیزش جنسی در شب حرام بود، بنابر این بعضی دچار مشقت گردیند، آنگاه خداوند این سختی را برای آنها آسان نمود و در تمام شبهای رمضان خوردن و نوشیدن و آمیزش را جایز قرار داد، خواه خوابیده باشند یا نخوابیده باشند، چون آنها با ترک کردن بعضی از آنچه بدان دستور داده شده بودند، به خود خیانت میکردند. ﴿فَتَابَ عَلَیۡکُمۡ﴾خداوند توبه شما را پذیرفت. به گونهای که در این امر برایتان وسعت و فراخی قرار داد، که اگر در این امر در تنگنا قرار داده میشدید، مرتکب گناه میشدید. ﴿وَعَفَا عَنکُمۡ﴾و خیانتهای گذشته شما را بخشید. ﴿فَٱلۡـَٰٔنَ﴾بعد از این رخصت و گشایش از جانب خداوند، اکنون ﴿بَٰشِرُوهُنَّ﴾با زنانتان آمیزش کنید، آنها را ببوسید، و هرطور که خواستید با آنان معاشرت کنید، که برایتان جایز است. ﴿وَٱبۡتَغُواْ مَا کَتَبَ ٱللَّهُ لَکُمۡ﴾و قصد و نیت شما از مباشرت با همسرانتان نزدیکی جستن به خدا باشد و بزرگترین هدف از آمیزش به وجود آمدن ذریه و نسل، و پاکدامنی شوهر و همسر و حاصل شدن مقاصد نکاح است.
و خداوند شب قدر را در ماه رمضان قرار داده و شایسته نیست با مشغول شدن به لذت محسوس، آن را فراموش کرده و از دست بدهید، زیرا لذت را میتوان به دست آورد، اما شب قدر چنانچه از دست برود به آسانی نمیتوان آن را به دست آورد. ﴿وَکُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَکُمُ ٱلۡخَیۡطُ ٱلۡأَبۡیَضُ مِنَ ٱلۡخَیۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ مِنَ ٱلۡفَجۡرِ﴾این، پایان زمان خوردن و نوشیدن و آمیزش است. و بیانگر آن است که اگر کسی چیزی را خورد مستحب است، چون به آن امر شده است، ونیز به تاخیر انداختن آن مستحب است، زیرا خداوند دراین زمینه رخصت داده و امور را برای بندگانش آسان کرده است.
و همچنین از این آیه استنباط میشود اگر چنانچه کسی پس از طلوع فجر غسل جنابت انجام دهد اشکالی ندارد و روزه او صحیح است، چون اگر آمیزش تا طلوع فجر جایز باشد لازمهاش آن است که جنابت تا بعد از طلوع فجر باقی میماند، و معلوم است که لازمهی حق نیز حق است.
﴿ثُمَّ﴾سپس، وقتی که فجر طلوع کرد ﴿أَتِمُّواْ ٱلصِّیَامَ﴾روزه، یعنی اجتناب از چیزهایی که روزه را باطل میکند ﴿إِلَى ٱلَّیۡلِ﴾تا شب که خورشید غروب میکند، کامل کنید. و از آنجا که جایز بودن آمیزش با همسر در شبهای رمضان برای همه جایز نیست، چون برای معتکف این کار جایز نمیباشد، معتکف را استثنا کرد و فرمود: ﴿وَلَا تُبَٰشِرُوهُنَّ وَأَنتُمۡ عَٰکِفُونَ فِی ٱلۡمَسَٰجِدِ﴾و در حالی که در مساجد معتکف هستید با زنانتان آمیزش نکنید. این آیه بر مشروعیت اعتکاف دلالت میکند. اعتکاف یعنی ماندن در مسجد به قصد عبادت خداوند متعال و گوشهگیری و بریدن از هر چیز،و روی آوردن به پروردگار. اعتکاف جز در مسجد درست نیست.
و از معرفه آوردن ﴿ٱلۡمَسَٰجِدِ﴾چنین بر میآید که آن مساجد عبارت از مساجد معروفی است که در آن نمازهای پنجگانه اقامه میشود. و این بیانگر آن است که آمیزش، اعتکاف را فاسد میکند. ﴿تِلۡکَ﴾چیزهایی که ذکر شد، اعم از حرام بودن خوردن و نوشیدن و آمیزش و دیگر چیزهایی که روزه را باطل میکند، و حرام بودن روزه نگرفتن برای کسی که معذور نیست، و حرام بودن آمیزش جنسی برای فردی که به اعتکاف نشسته است، و دیگر چیزهای حرام، ﴿حُدُودُ ٱللَّهِ﴾مرزها و حدود خداوند و خطوط قرمزی است که برای بندگانش قرار دادهاست، و آنها را از نزدیک شدن به آن نهی کرده و فرموده است: ﴿فَلَا تَقۡرَبُوهَا﴾به آن نزدیک نشوید. این کلمه بلیغتر از فلا تفعلوها میباشد، زیرا نهی از نزدیک شدن، هم شامل نهی از ذات فعل حرام و هم شامل نهی از اتخاذ اسباب و وسائلی است که انسان را به آن کار میرساند. و انسان مسلمان امر شده است که از ارتکاب امور حرام، و اتخاذ هر وسیله و سببی که وی را بهسوی حرام بکشاند، به شدت بپرهیزد. اما خداوند در مورد دستورات و اوامر فرموده است: ﴿تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَعۡتَدُوهَا﴾[البقرة: ۲۲٩]. «پس، از گذشتن از آن مرزها نهی کرده است». ﴿کَذَٰلِکَ﴾خداوند این چنین برای بندگانش احکام را به صورت کامل بیان میدارد و آن را به روشنترین صورت، تبیین مینماید. ﴿یُبَیِّنُ ٱللَّهُ ءَایَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَتَّقُونَ﴾پس، چون حق برایشان روشن گردد، از آن پیروی میکنند، و چون باطل برایشان روشن شود از آن پرهیز مینمایند. زیر انسان گاهی بر اثر نادانی کار حرامی را انجام میدهد، و چنانچه حرام بودن آنرا بداند آن را انجام نمیدهد، پس خداوند آیاتش را برای مردم بیان کرد و عذر و دلیلی برای آنها باقی نگذاشت، و این به تقوی و پرهیزگاری میانجامد.
آیهی ۱۸۸:
﴿وَلَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ وَتُدۡلُواْ بِهَآ إِلَى ٱلۡحُکَّامِ لِتَأۡکُلُواْ فَرِیقٗا مِّنۡ أَمۡوَٰلِ ٱلنَّاسِ بِٱلۡإِثۡمِ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ١٨٨﴾[البقرة: ۱۸۸].«و اموال خود را در میانتان به ناحق نخورید و آن را به حکام تقدیم نکنید تا پارهای از اموال مردم را از روی گناه بخورید، در حالیکه شما (هم خوب) میدانید».
اموال دیگران را نگیرید. اموال دیگران را به آنها نسبت داد و فرمود: مالهایتان را، چون مسلمان باید آنچه را برای خود دوست دارد برای برادرش نیز دوست بدارد، و همچنان که مال خود را پاس میدارد باید مال برادرش را نیز پاس بدارد، زیرا اگر او مال کسی را بخورد دیگران نیز جرات خوردن مال او را پیدا میکنند، و هرگاه قدرت داشته باشند آن را میخورند. و از آنجا که خوردن مال به دو صورت است، یک صورت خوردن ِ به حق و دیگری خوردنِ به ناحق، و خوردن آن به ناحق و باطل حرام است، خداوند خوردن مال را به ناحق مقید نمود.
و این آیه شامل خوردن مال به صورت غصب، دزدی، خیانتِ در امانت و امثال آن و معاوضه حرام از قبیل معامله ربا و قمار میباشد، و خوردن اموال و بدست آوردن آن از این طرق باطل و ناحق میباشد، چون از راه مباحی بدست نیامده است. و گرفتن مال با فریب دادن طرف در خرید و فروش و اجاره و امثال آن، نیز شامل خوردن مال به ناحق است. نیز به کار گرفتن کارگران و خوردن مزدشان، و گرفتن مزد کارگرانی که به کاری گماشته شدهاند اما آن را به نحو احسان انجام ندادهاند، از زمره خوردن مال به ناحق است. و گرفتن مُزد و اجرت بر انجام دادن مزد و اجرتی دریافت نمود نیز شامل خوردن مال به باطل است، و چنین عباداتی صحیح و مقبول واقع نخواهند شد مگر اینکه هدف از انجام آن کسب رضای خدا باشد. و گرفتن زکات و صدقات و اوقاف و وصیت از سوی کسی که مستحق نیست، یا مستحق است ولی بیش از حق خود بر میدارد، در خوردن مال به ناحق داخل است.
پس همۀ این موارد در دایره خوردن مال به ناحق جای میگیرند. بنابراین، خوردن آن به هیچ صورتی حلال نیست، حتی اگر در آن اختلاف شود، و مسئله به حاکم شرع ارجاع داده شده و حاکم شرع به نفع کسی که در صدد خوردن چنین مالی است، حکم صادر کند، زیرا حکم حاکم حرامی را حلال نمیکند، چون حاکم طبق آنچه میشنود حکم مینماید، و حق به قوت خود باقی است. پس کسی که میخواهد مال مردم را به ناحق بخورد، نباید با آن اطمینان حاصل کند. پس هرکسی که دلیل باطلی به نفع او حکم نمود، خوردن آن مال برای او حلال نیست، و اگر آن مال را بخورد مال کسی دیگر را به ناحق و گناه خورده است، در حالی که میداند و این کار عقوبت او را بیشتر و سزای او را سختتر مینماید. بنابر این وکیل اگر بداند که موکّل او در ادعای خود بر باطل است، برای او جایز نیست که از خائن دفاع کند، همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَا تَکُن لِّلۡخَآئِنِینَ خَصِیمٗا﴾[النساء: ۱۰۵]. «و دفاعکننده از خیانت کنندگان مباش».
آیهی ۱۸٩:
﴿یَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡأَهِلَّةِۖ قُلۡ هِیَ مَوَٰقِیتُ لِلنَّاسِ وَٱلۡحَجِّۗ وَلَیۡسَ ٱلۡبِرُّ بِأَن تَأۡتُواْ ٱلۡبُیُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَٰکِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنِ ٱتَّقَىٰۗ وَأۡتُواْ ٱلۡبُیُوتَ مِنۡ أَبۡوَٰبِهَاۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ١٨٩﴾[البقرة: ۱۸٩].«دربارۀ هلالهای ماه از تو میپرسند، بگو: آنها وقت نما و «تقویم طبیعی» مردم و حج میباشند. و نیکی آن نیست که از پشت به خانهها در آیید بلکه نیکوکار کسی است که تقوا پیشه کند، و از درهای خانهها وارد شوید، و از خدا بترسید تا رستگار شوید».
خداوند متعال میفرماید: ﴿یَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡأَهِلَّةِ﴾در رابطه با هلالها از تو میپرسند که فایده و حکمت آنها چیست؟ یا اینکه در رابطه با خود هلالها از تو میپرسند. ﴿قُلۡ هِیَ مَوَٰقِیتُ لِلنَّاسِ﴾خداوند به لطف و رحمت خویش هلال را در اول ماه باریک گردانده، سپس تا به نیمه ماه میرسد به تدریج اندازه آن بزرگ میشود، تا فرض آن کامل گردد سپس به تدریج باریک میشود تا مردم بدین طریق اوقات عبادتهایشان، از قبیل روزه، زکات، کفارهها، و اوقات حج را بدانند. و از آنجا که فریضه حج در ماههای معلوی صورت میپذیرد و وقت زیادی را میبرد، فرمود: ﴿وَٱلۡحَجِّ﴾.
همچنین از طریق هلال ماهها زمان پرداخت وامها و اجارهها، و مدت عده طلاق و حمل، و دیگر چیزهایی که مردم به آنها نیاز دارند، دانسته میشود. پس خداوند هلالها را وسیله محاسبات قرار داده، و هرکس اعم از کوچک و بزرگف و عالم و جاهل آن را میداند. و اگر محاسبات از طریق سال خورشیدی صورت گیرد جز تعداد کمی از مردم آنرا نمیدانند.
﴿وَلَیۡسَ ٱلۡبِرُّ بِأَن تَأۡتُواْ ٱلۡبُیُوتَ مِن ظُهُورِهَا﴾انصار و دیگر عربها وقتی که احرام میبستند، از دروازه خانهها وارد نمیشدند، و این را یک امر عبادی دانسته و گمان میبردند که کاری نیک است، بنابراین، خداوند خبر داد که این، نیکوکای نیست، چون خداوند این کار را مشروع نکرده است، و هرکس عبادتی را انجام دهد که خدا و پیامبرش آن را مشروع نکرده باشد، بدعت و نوآوری در دین است. و خداوند آنها را دستور داد تا از درها وارد خانهها شوند، که برای آنها آسانتر است و قاعدهای از قواعد شریعت است.
و از این آیه فهمیده میشود که مناسب است انسان هر کاری را از راهی که آسان و نزدیک است انجام دهد، راهی که برای آن مقرر شده است. پس امر به معروف و ناهی از منکر باید به وضعیت فردی که به او امر میکند، بنگرد و با نرمی و سیاست با او رفتار نماید، که با نرمی و سیاست کل هدف یا قسمتی از آن به دست میآید. و آموزگار و دانش آموز باید نزدیکترین و آسانترین راه را انخاب نمایند تا به هدفشان برسند. و همچنین هرکس که برای انجام کاری تلاش نماید و از راه طبیعی آن وارد شود و بر آن استقامت ورزد حتما به یاری خداوند به هدفش میرسد. ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ﴾این همان نیکوکاری است که خداوند به آن دستور دادهاست. «تقوی» یعنی داشتن ترس همیشگی از خداوند همراه با اطاعت از دستورات او و پرهیز از آنچه از آن نهی کرده است، زیرا «تقوی» سبب رستگاری است. رستگاری و سعادت از اهداف عالیهای است که همگی در پی آنند، و آن عبارت از رسیدن به «مطلوب» و نجات از ترس و اضطراب است، پس هرکس از خداوند نترسد و پرهیزگار نباشد راهی بهسوی رستگاری ندارد، و هرکس از خداوند بترسد و پرهیزگار باشد به رستگاری و موفقیت دست مییابد.
آیهی ۱٩۳-۱٩۰:
﴿وَقَٰتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ٱلَّذِینَ یُقَٰتِلُونَکُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ١٩٠﴾[البقرة: ۱٩۰].«و در راه خدا با کسانی که با شما میجنگند، بجنگید و تجاوز مکنید، همانا خداوند تجاوز کنندگان را دوست ندارد».
﴿وَٱقۡتُلُوهُمۡ حَیۡثُ ثَقِفۡتُمُوهُمۡ وَأَخۡرِجُوهُم مِّنۡ حَیۡثُ أَخۡرَجُوکُمۡۚ وَٱلۡفِتۡنَةُ أَشَدُّ مِنَ ٱلۡقَتۡلِۚ وَلَا تُقَٰتِلُوهُمۡ عِندَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ حَتَّىٰ یُقَٰتِلُوکُمۡ فِیهِۖ فَإِن قَٰتَلُوکُمۡ فَٱقۡتُلُوهُمۡۗ کَذَٰلِکَ جَزَآءُ ٱلۡکَٰفِرِینَ١٩١﴾[البقرة: ۱٩۱].«و هرجا آنان را یافتید آنها را بکشید، و بیرون کنید آنان را از همانجا که شما را بیرون کردند و فتنه (شرک) از کشتن بدتر است، و با آنها در کنار مسجدالحرام پیکار نکنید، مگر اینکه با شما در کنار مسجدالحرام پیکار کنند، پس اگر با شما جنگیدند آنها را بکشید. این چنین است سزای کافران».
﴿فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ١٩٢﴾[البقرة: ۱٩۲].«پس اگر باز آمدند، بیگمان خداوند آمرزگار و مهربان است».
﴿وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَکُونَ فِتۡنَةٞ وَیَکُونَ ٱلدِّینُ لِلَّهِۖ فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ فَلَا عُدۡوَٰنَ إِلَّا عَلَى ٱلظَّٰلِمِینَ١٩٣﴾[البقرة: ۱٩۳].«و با آنها بجنگید تا فتنهای باقی نماند و دین همه برای خدا باشد، پس اگر باز آمدند تجاوزی نیست مگر بر ستمکاران».
این آیات متضمن دستور به کار زار در راه خدا هستند، و این بعد از هجرت به مدینه بود، آنگاه که مسلمانان قدرت جنگیدن یافتند، پس خداوند به آنها دستور داد که با دشمن بجنگند، در حالیکه پیشتر به آنان دستور داده بود که از جنگیدن پرهیز نموده و خود را کنترل کنند. و جنگیدن را به راه خدا اختصاص داد و فرمود: ﴿فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ﴾که با این عمل میخواهد مسلمانان را برداشتن اخلاص تشویق، و آنها را از جنگیدن با یکدیگر برحذر دارد. ﴿ٱلَّذِینَ یُقَٰتِلُونَکُمۡ﴾(بجنگد با) کسانی که با شما میجنگند. و آنها مردان مکلف هستند، نه پیره مردانی که نه رای و نظری دارند، و نه با شما میجنگند. و نهی از تجاوز شامل انواع تجاوزات است از قبیل کشتن کسی که با مسلمانان نمیجنگد، مانند زنان و دیوانگان و کودکان و راهبان، و مُثله کردن کشته شدگان و کشتن حیوانات، و قطع کردن درختان بدون اینکه اینکار مصلحتی برای مسلمانان در برداشته باشد، ونیز جنگیدن با کسانی که حاضرند جزیه بپردازند.
﴿وَٱقۡتُلُوهُمۡ حَیۡثُ ثَقِفۡتُمُوهُمۡ﴾این دستورِ پیکار با محاربان مسلمانان است، هرجا و هر زمان یافت شوند. به جنگ تهاجمی و تدافعی دستور داده شده است. سپس خداوند پیکار با آنها در مسجدالحرام را از این امر کلّی مستثنی کرد و فرمود: ﴿عِندَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ﴾جنگیدن با آنها در کنار مسجدالحرام جایز نیست، مگر اینکه خودشان جنگ را آغاز کنند، پس اگر خود جنگ را آغاز کنند، با آنها بجنگید، و این سزای تجاوزشان است. و این یک حکم فراگیر است و همیشه ادامه دارد، مگر اینکه آنها از کفر خود دست بردارند و مسلمان شوند، آنگاه خداوند توبه آنها را میپذیرد هرچند که از آنها در مسجدالحرام کفر و شرکی سر زده باشد. و پیامبر و مومنان را از مسجدالحرام منع کرده باشند، و این رحمت و احسان خداوند نسبت به بندگانش میباشد.
و از آنجا که گمان میرود جنگ در مسجدالحرام فسادانگیزی در این سرزمین است، خداوند خبر داد که فتنهی شرک ورزیدن و بازداشتن مردم از دین خدا، از قتل بزرگتر و سختتر است. پس ای مسلمانها! اشکالی نیست که شما با آنان پیکار کنید. و از این آیه قاعده مشهوری بدست آمده است، و آن اینکه هنگام وجود دو فسا د، آنکه سبکتر است انجام شود تا فساد بزرگتر دفع گردد.
سپس خداوند هدف از جنگ در راه خدا را بیان کرد و فرمود: منظور از آن ریختن خون کافران و گرفتن مالهایشان نیست، بلکه منظور از آن این است که ﴿وَیَکُونَ ٱلدِّینُ لِلَّهِ﴾دین خالصانه از آن خداوند گردد، و دین خداوند متعال بر همه ادیان چیره و غالب شود، و هر آنچه از قبیل شرک و غیره که با دین الهی در تضاد است، از میان برداشته شود. منظور از «فتنه»، شرک است، پس چنانچه این منظور حاصل شد، نه کشتنی هست ونه پیکاری. ﴿فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ﴾پس اگر آنها از جنگیدن با شما در مسجدالحرام باز آمدند، ﴿فَلَا عُدۡوَٰنَ إِلَّا عَلَى ٱلظَّٰلِمِینَ﴾شما به آنها تجاوز نکنید، به جز کسانی از آنها که ستم کردهاند، و هرکس که ستم کرده باشد به اندازه ستمی که روا داشته است مجازات میشود.
آیهی ۱٩۴:
﴿ٱلشَّهۡرُ ٱلۡحَرَامُ بِٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَامِ وَٱلۡحُرُمَٰتُ قِصَاصٞۚ فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ عَلَیۡکُمۡ فَٱعۡتَدُواْ عَلَیۡهِ بِمِثۡلِ مَا ٱعۡتَدَىٰ عَلَیۡکُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِینَ١٩٤﴾[البقرة: ۱٩۴].«ماه حرام در مقابل ماه حرام است، و (شکستن) حرمت (مقدسات) دارای قصاص است، پس هرکس به شما تجاوز کرد به مانند آنچه به شما تجاوز کرده است، به او تجاوز کنید، و از خدا بترسید و بدانید که خداند با پرهیزگاران است».
احتمال دارد منظور از این آیه بیان جلوگیری مشرکین از ورود پیامبر صو اصحابش به مکه در سال «حدیبیه» باشد. مشرکین در این سال از ورود پیامبر و اصحابش به این شهر جلوگیری کردند، و با آنها قرار داد بستند که در سال آینده وارد مکه شوند. این موضوع در ماه ذی القعده که یکی از ماههای حرام است، اتفاق افتاد.
پس این عمل در مقابل عمل آنان است، و با این مقابله به مثل دلهای اصحاب خرسند گردید. و احتمال دارد معنی آن چنین باشد: اگر شما با آنها در ماه حرام بجنگد، اشکالی ندارد، زیار آنها هم با شما در ماه حرام جنگیدهاند، و آنها تجاوزگراناند، و در این مورد گناهی بر شما نیست.
بنابراین، فرموده خداوند: ﴿وَٱلۡحُرُمَٰتُ قِصَاصٞ﴾از باب عطف عام بر خاص است، یعنی هر چیزی که مورد احترام قرار گیرد از قبیل ماه حرام، شهر حرام، بستن احرام، و تمام چیزهایی که شریعت به تکریم آن امر کرده است. پس هرکس به این مقدسات و محرمات اهانت کند، از او قصاص گرفته میشود. بنابر این هر کس در ماه حرام بجنگد با او جنگ خواهد شد، و هرکس حرمت شهر حرام را بشکند، مجازات میشود و حرمتی نخواهد داشت، و هرکس هم نوع خود را بکشد در عوض کشته میشود، واگر آن را زخمی کند یا عضوی از اعضایش را قطع نماید قصاص میشود و هرکس مال کسی را بستاند معادل آن از او گرفته میشود. اما کسی که حقی از او ضایع شده است، آیا میتواند به اندازه حقی که از وی ضایع کردهاند، بگیرد؟
علما در این مورد اختلاف دارند، قول راجح این است که اگر سبب حق ظاهر باشد مانند میهمانی که از او پذیرایی نکنند، و همسر و خویشاوندی که نفقهاش بر دیگری واجب است اما بر آنها انفاق نمیکنند، اینان میتوانند از مال او بگیرند. ما اگر سبب پوشیده باشد، مانند کسی که وام کسی دیگری را انکار کند، یا در امانتش خیانت نماید، یا مال دیگری را بدزدد، وی نمیتواند از مال او به اندازه مال خود بردارد. آنچه که ذکر شد به خاطر ایجاد توفیق میان ادله است، که در دلیل او گفته شد جایز است و در دومی گفته شد جایز نیست. بنابر این خداوند متعال به منظور تاکید بر آنچه گذشت، میفرماید: ﴿فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ عَلَیۡکُمۡ فَٱعۡتَدُواْ عَلَیۡهِ بِمِثۡلِ مَا ٱعۡتَدَىٰ عَلَیۡکُمۡ﴾این بیان صفت قصاص گرفتن است، و اینکه باید با تجاوزگر مقابله به مثل نمود.
و از آنجا که اغلب مردم چنانچه به آنها حق مجازات کردن داده شود، از حد میگذرند تا به آرامش برسند، خداوند دستور داد که از او بترسند. ترس از خدا یعنی زیر پا گذاشتن مرزهای الهی. و خداوند خبر داد که او ﴿مَعَ ٱلۡمُتَّقِینَ﴾است. یعنی یاری و کمک و تایید و توفیق خداوند با پرهیزگاران است، و هرکس که خداوند با او باشد، به سعادت جاودانگی دست مییابد، و هرکس که پرهیزگار نباشد مولایش او را رها میکند، و او را به خودش میسپارد، در نتیجه در معرض هلاکت قرار میگیرد.
آیهی ۱٩۵:
﴿وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَلَا تُلۡقُواْ بِأَیۡدِیکُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُکَةِ وَأَحۡسِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ١٩٥﴾[البقرة: ۱٩۵].«و در راه خدا انفاق کنید و خود را با دستهایتان به هلاکت نیاندازید، و نیکی کنید همانا خداوند نیکوکاران را دوست دارد».
در این آیه خداوند به بندگانش دستور میدهد تا در راه او انفاق کنند. انفاق یعنی صرف کردن مال در راههایی که انسان را به خدا میرساند، این شامل تمام راههای خیر میشود از قبیل صدقه دادن به بینوا یا خویشاوند، یا انفاق کردن بر کسی که مخارج او به گردن شماست. و بزرگترین انفاق، تامین هزینه جهاد در راه خداست، زیرا انفاق در این مورد، جهاد با مال است، و جهاد با مال مانند جهاد با بدن فرض است و مصالح و منافع بسیار بزرگی از قبیل تقویت مسلمانان، و تضعیف شرک و مشرکین، و فراهم کردن زمینه برای اقامه دین خدا، در بردارد، و جهاد در راه خدا جز با انفاق مال استوار نمیگردد. پس خرج کردن مال برای تامین هزینههای جهاد، روح جهاد محسوب میشود وجهاد بدون آن ممکن نیست. و چنانچه اتفاقی در راه خدا صورت نگیرد جهاد تعطیل میگردد و دشمنان مسلط میشوند و ما را مورد تهاجم خویش قرار میدهند. پس خداوند که میفرماید: ﴿وَلَا تُلۡقُواْ بِأَیۡدِیکُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُکَةِ﴾علت آن را بیان کرده است. و انسان با دو چیز خودش را به هلاکت میاندازد: یکی با ترک کردن انچه که به انجام آن مامور شده است و ترکش باعث هلاکت جسم یا روح میگردد، و دیگری با انجام دادن چیزی که سبب تلف شدن روح یا جسم میگردد. و کارهای زیادی در این دایره جای میگیرند، از جمله ترک جهاد در راه خدا، یا تامین نکردند هزینههای جهاد که باعث مسلّط شدن دشمنان میشوند. و از جمله مواردی که سبب میشود آدمی با دست خود خویشتن را به مهلکه اندازد این است که به جنگ یا سفری خطرناک مبادرت ورزد، یا به محلی که پر از درندگان یا مارهای سمی است پای نهد، یا از درخت و ساختمان خطرناکی بالا رود. این کارها انسان را به هلاکت میاندازند.
و از جمله چیزهایی که انسان را به هلاکت میاندازد این است که همچنان به گناه ادامه دهد و از توبه ناامید شود. و از جمله مهلکات ترک کردن اموری است که خداوند به آن فرمان داده است و ترک آن باعث هلاکت روح و دین میگردد.
و از آنجا که انفاق در راه خدا نوعی احسان و نیکوکاری است، خداوند به طور کلی به احسان فرمان داد و فرمود: ﴿وَأَحۡسِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ﴾و این، هر نوع نیکوکاری را شامل میشود، زیرا آن را به هیچ مقید نکرده است. و همانطور که قبلا گذشت، نیکوکاری با استفاده از جاه و مقام و امر به معروف و نهی از منکر، و آموختن علم مفید، برآورده ساختن نیازهای مردم، حل مشکلات آنان، دور کردن سختیهایشان، عیادت از بیمارهایشان، شرکت در تشییع جنازههایشان، راهنمایی گمراهان آنها، کمک کردن به کسی که کاری را انجام میدهد، و کار کردن برای کسی که کاری را بلد نیست، در دایره این امر کلی قرار میگیرند و خداوند به همه این موارد فرمان دادهاست. و همچنین احسان در عبادت را نیز دربر میگیرد. احسان در عبادت آنگونه که پیامبر صبیان کرده، چنین است: «أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ ، فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ». «خداوند را طوری عبادت کن که گویا او را میبینی، و اگر او را نبینی وی ترا میبیند».
پس هر کس دارای این صفات باشد، از کسانی است که خداوند در مورد آنها فرموده است: ﴿لِّلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾[یونس: ۲۶]. «برای کسانی که نیکوکاری کردهاند، پاداش نیک بهشت و افزون بر آن هست». و خداوند با اوست، او را ثابت و استوار نگه میدارد، رهنمونش میگرداند وی را اصلاح نموده، و در همه کارها به یاریاش میشتابد.
آیهی ۱٩۶:
﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۖ وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَکُمۡ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡیُ مَحِلَّهُۥۚ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوۡ بِهِۦٓ أَذٗى مِّن رَّأۡسِهِۦ فَفِدۡیَةٞ مِّن صِیَامٍ أَوۡ صَدَقَةٍ أَوۡ نُسُکٖۚ فَإِذَآ أَمِنتُمۡ فَمَن تَمَتَّعَ بِٱلۡعُمۡرَةِ إِلَى ٱلۡحَجِّ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۚ فَمَن لَّمۡ یَجِدۡ فَصِیَامُ ثَلَٰثَةِ أَیَّامٖ فِی ٱلۡحَجِّ وَسَبۡعَةٍ إِذَا رَجَعۡتُمۡۗ تِلۡکَ عَشَرَةٞ کَامِلَةٞۗ ذَٰلِکَ لِمَن لَّمۡ یَکُنۡ أَهۡلُهُۥ حَاضِرِی ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ١٩٦﴾[البقرة: ۱٩۶]. «و حج و عمره را برای خدا به پایان برسانید، و اگر بازداشته شدید، هر آنچه از قربانی میسر است، ذبح کنید و سرهایتان را نتراشید تا وقتی که قربانی به جایگاه خود برسد، و هرکس از شما بیمار باشد یا آزاری در سر داشته باشد، و سر خود را بتراشد بر اوست که فدیهای بدهد، از قبیل روزه یا صدقه یا قربانی، و چون امنیت و آسایش یافتید، پس هرکس پس از عمره قصد حج کند بر اوست که هر آنچه میسّر است قربانی کند و کسی که قربانی نیافت سه روز در حج روزه بگیرد، و هفت روز وقتی که برگشتید روزه بگیرید، این ده روز کاملی است. این (حج تمتع) برای کسی است که خانوادۀ او اهل مسجدالحرام نباشد. (یعنی ساکن مکه باشد). و از خدا بترسید و بدانید که خداوند دارای کیفر سختی است».
وقتی که خداوند از بیان احکام روزه و جهاد فارغ شد، به بیان احکام حج پرداخت و فرمود: ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِ﴾که چندین موضوع به قرار زیر از آن استنباط میشود:
اول: واجب و فرض بودن حج و عمره.
دوم: وجوب به پایان رساندن ارکان و واجبات حج و عمره. که عمل و فرمایش پیامبر صبر آن دلالت مینماید، آنجا که فرمود: «خُذُوا عَنِّی مَنَاسِککُمْ». «مناسک و اعمال حجَتان را از من فرار بگیرید».
سوم: آنهایی که به واجب بودن «عمره» اعتقاد دارند، به این آیه استدلال میکنند.
چهارم: با آغاز حج و عمره، به پایان رساندن آن دو نیز واجب میشود، گرچه حج یا عمرهای که آغاز شده است، حج یا عمره غیرواجب باشد.
پنجم: علاوه بر انجام دادن واجبات و ارکان حج وعمره باید آنها را به نحو احسن انجام داد.
ششم: باید حج و عمره خالصانه برای خدا انجام شود.
هفتم: کسی که احرام حج یا عمره بسته است. تا وقتی که حج یا عمره را کامل نکرده است از آن خارج نمیشود. به جز موردی که خداوند استثناء نموده است. بنابر این فرمود: ﴿فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ﴾یعنی: اگر به سبب بیماری یا گم کردن راه یا به علت وجود دشمن و دیگر موانع برای تکمیل حج یا عمره از رسیدن به کعبه باز داشته شدید، ﴿فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِ﴾آنچه از قربانی که برایتان میسر است، ذبح کنید. و آن یک هفتم شتر، یا یک هفتم گاو، و یا گوسفندی است که آن را ذبح میکند، و سر خود را میتراشد و از احرام بیرون میآید. همانطور که پیامبر صو اصحابش در سال حدیبیه که مشرکین آنها را از انجام عمره بازداشتند چنین کردند. و اگر قربانی نیافت، به جای آن ده روز روزه بگیرد، همانطور که حاجی متمتع چنین میکند، سپس از احرام بیرون بیاید.
سپس خداوند متعال فرمود: ﴿وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَکُمۡ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡیُ مَحِلَّهُ﴾و تا قربانی به قربانگاه نرسیده است سر خود را متراشید، چرا که این عمل در حال احرام از امور ممنوع است، ومنظور کوتاه کردن یا تراشیدن موی سر یا بدن است، و هدف از این کار ژولیده شدن مو و جلوگیری از آرایش و زیبایی از طریق تراشیدن آن است، و این حکم شامل موی دیگر اعضای بدن نیز میباشد.
بسیاری از علما کوتاه کردن ناخن را بر کوتاه کردن و تراشین مو قیاس کردهاند، چون هر دو عمل به منظور آسایش و راحتی انجام میشود و نباید این کارها را بکند تا وقتی که قربانی در روز قربانی به جایگاهش برسد. و بهتر آن است که تراشیدن سر بعد از ذبح قربانی انجام شود، همانطور که آیه بر این نکت دلالت مینماید. و از این آیه استنباط میشود که حاجی متمتع وقتی قربانی را همراه خود برد، نمیتواند پیش از روز قربانی از احرام عمره خارج شود، س وقتی به منظور حج عمره، طواف و سعی نمود، به حج احرام میبندد، و او به سبب بردن قربانی نمیتواند خود را حلال کند، و خداوند آدمی را از این عمل (خروج از احرام) منع کرده است.
علت چنین منعی این ا ست که این امر ابراز فروتنی و تواضع در برابر خداست، و تواضع عین مصلحتِ بنده است. ضمن اینکه باقی ماندن مُحرِم در حال احرام، ضرری را متوجه او نمیکند و چنانچه متضرر شود، به این صورت که وی از یک بیماری پوستی رنج ببرد با تراشیدن سر از آن نارحتی رهایی مییابد. یا اگر سرش زخم یا شپش داشته باشد، پس برای او جایز است که سر خود را بتراشد، اما بر او لازم است که فدیه بدهد، و فدیهاش سه روز روزه گرفتن یا غذا دادن به شش مسکین، و یا کشتن حیوانی است که برای قربانی جایز است، و او از میان این چیزها یکی را انتخاب مینماید. اما قربانی کردن بهتر است، و پس از آن صدقه دادن و پس از آن روزه گرفتن.
و همه آنچه که مشابه مورد فوق باشد از قبیل کوتاه کردن ناخنها، پوشاندن سر، پوشیدن لباس دوخته شده یا استفاده از مواد خوشبوکننده، در صورت نیاز و ضرورت جایز است، و فدیه مذکور را به همراه دارد، چون با همه این چیزها راحتی و آسایش و رفاه بدست میآید.
سپس خداوند متعال فرمود: ﴿فَإِذَآ أَمِنتُمۡ﴾وقتی که توانستید به خانه کعبه برسید، بدون اینکه مانعی از قبیل دشمن یا چیزی دیگر بر سر راه شما وجود داشته باشد. ﴿فَمَن تَمَتَّعَ بِٱلۡعُمۡرَةِ إِلَى ٱلۡحَجِّ﴾پس هرکس پس از اعمال عمره به حج پرداخت، ﴿فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِ﴾باید آنچه از قربانی (برایش) میسر است، ذبح کند، و آن چیزی است که برای قربانی جایز است، و این قربانی کردن، عبادت است و به پاس اینکه توانسته است در یک سفر دو عبادت را ادا کند، انجام میشود، و اینکه خداوند این نعمت را به او ارزانی داشته است که بعد از انجام عمره و قبل از شروع حج، تمتع یابد. و «حج قرآن» هم مانند «حج تمتع» است، زیرا هر دو نوع از عبادت برای وی قابل حصول و دسترسی خواهد بود.
مفهوم این آیه دلالت مینماید بر کسی که تنها احرام حج را بسته باشد قربانی لازم نیست، و آیه بر جایز بودن، بلکه رجحان حج تمتع دلالت مینماید و اینکه انجام آن در ماههای حج جایز است. ﴿فَمَن لَّمۡ یَجِدۡ﴾پس اگر کسی قربانی را نیافته یا قیمت آن را نداشت، ﴿فَصِیَامُ ثَلَٰثَةِ أَیَّامٖ فِی ٱلۡحَجِّ﴾(باید) در هنگام حج سه روز روزه (بگیرد). ابتدای آن زمانی است که برای عمره احرام میبندد و آخر آن سه روز بعد از قربانی است، یعنی روزهایی که رمی جمرات انجام میشود و شبهایی که در منا سپری میکند، اما بهتر آن است که روز هفتم و هشتم و نهم را روزه بگیرد. ﴿وَسَبۡعَةٍ إِذَا رَجَعۡتُمۡ﴾و هفت روز پس از آنکه برگشتید. یعنی وقتی که از اعمال حج فارغ شدید. پس انجام آن در مکه و در راه و هنگام رسیدن به خانه جایز است. ﴿ذَٰلِکَ﴾واجب بودن قربانی بر حاجی متمتع، ﴿لِمَن لَّمۡ یَکُنۡ أَهۡلُهُۥ حَاضِرِی ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ﴾برای کسی است که ساکن مکه نباشد. یعنی از مسافتی بیاید که در آن نماز قصر خوانده میشود، یا بیشتر از آن، و یا عرفا دور باشد. پس قربانی کردن بر چنین کسی واجب است، چون او در یک سفر موفق به انجام دو عبادت شده است. و اما کسی که خانوادهاش ساکن مکّه باشد، بر او قربانی واجب نیست چون سبب آن وجود ندارد.
﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ﴾و در همه کارهایتان با اطاعت از دستورات خدا و پرهیز از منهیاتش، از خدا بترسید. و اطاعت از دستوراتی که خداوند در این آیه بیان کرده، و پرهیز از آنچه وی در این آیه از آن نهی کرده است، یکی از مصادیق«تقوی» میباشد. ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾و بدانید که کیفر خداوند سخت است. یعنی کیفر خداوند برای کسی که از فرمان او سرپیچی کند بسیار سخت است. و این امر آدمی را به رعایت پرهیزگاری وا میدارد، زیرا هرکس که از سزا و کیفر خداوند بترسد، از آنچه که باعث کیفرش شود دست بر میدارد. نیز کسی که امید به پاداش خداوند داشته باشد کارهایی را انجام میدهد که او را به پاداش الهی برساند. و هرکس از کیفر خداوند نترسد، و به پاداش وی امید نداشته باشد، مرتکب کارهای حرامی میشود که از خداوند از آنها نهی نموده است. و امور واجبی را که خداوند همه را به انجام آن دستور دادهاست، ترک میکند.
آیهی ۱٩٧:
﴿ٱلۡحَجُّ أَشۡهُرٞ مَّعۡلُومَٰتٞۚ فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ ٱلۡحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِی ٱلۡحَجِّۗ وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَیۡرٖ یَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُۗ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیۡرَ ٱلزَّادِ ٱلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُونِ یَٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩٧﴾[البقرة: ۱٩٧].«حج در ماههای معینی انجام میشود، پس هر کس در این ماهها (با احرام بستن یا تلبیه) حج را (برخورد) فرض گردانید، (بدانید که) آمیزش جنسی و گناه و نافرمانی و جدال در (اثنای) حج روا نیست، و هرآنچه از خیر انجام دهید خداوند آن را میداند. و توشه برگیرید، و بهترین توشه پرهیزگاری است. و ای خردمندان! از من بترسید».
خداوند متعال خبر میدهد که حج در ماههای معینی صورت میگیرد، ﴿أَشۡهُرٞ مَّعۡلُومَٰتٞ﴾که برای مخاطبان مشخص و معروف هستند، طوری که به تخصیص احتیاج ندارند، آنگونه که روزه به تعیین ماه آن نیاز داریم، و آن طور که خداوند اوقات نمازهای پنجگانه را بیان کرده است. اما حج (یادگار) آیین ابراهیم است و همواره در میان فرزندان ابراهیم ادامه داشت و برای آنان معروف است. و جمهور علما معتقدند که منظور از ماههای معلوم، شوال، ذوالقعده و ده روز از ماه ذی الحجه است که غالبا احرام حج در آنها بسته میشود. ﴿فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ ٱلۡحَجَّ﴾پس هرکس در این ماههای معلوم برای حج احرام بست. چون شروع احرام به حج، آن را فرض میگرداند، گر چه نَفَل هم باشد. و شافعی پیروان ا و از این آیه استنباط کرده ا ند که احرام بستن برای حج قبل از ماههای حج جایز نیست. من میگویم این آیه بر قول جمهور که میگویند احرام بستن برای حج قبل از ماههای حج جایز است دلالت مینماید، و این به حق نزدیکتر است. و ﴿فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ ٱلۡحَجَّ﴾بیانگر آن است که فرض گرداندن حج گاهی اوقات در ماههای مذکور انجام میپذیرد، و گاهی در این ماهها انجام نمیپذیرد، وگرنه آن را به این ماهها مقید نمیکرد. ﴿فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِی ٱلۡحَجِّ﴾یعنی واجب است که احرام به حج را ارج نهید، به خصوص احرامی که در ماههای حج بسته میشود، و شما باید آن را از هر آنچه که فاسد یا ناقصش مینماید، از قبیل آمیزش جنسی و مقدمات عملی و زبانی آن، دور نگه دارید. و «فسوق» یعنی همه گناهان، و از جمله آن اموری است که در حالت احرام انجام دادنش ممنوع است. و «جدال» یعنی جر و بحث و بگو مگو، چون جر و بحث و جدال باعث کینه و دشمنی میشود.
و مقصود از «حج» اظهار فروتنی و عجز در برابر خدا و نزدیکی جستن به او با انجام عبادات، و دوری جستن از ارتکاب گناهان و بدیها میباشد. حجی که با این نیت صورت پذیرد، حج مبارک و مبرور است، و حج مبرور پاداشی جز بهشت ندارد. این چیزها گرچه در هرجا و در هر وقت ممنوع هستند اما ممنوعیت آن در حج شدیدتر است. و بدان که نزدیکی جستن به خدا فقط با ترک گناهان به دست نمیآید بلکه باید اوامر خداوند هم انجام شود.
بنابراین پروردگار متعال فرمود: ﴿وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَیۡرٖ یَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُ﴾واژه ﴿مِنۡ﴾بر عموم دلالت مینماید، پس هر کار خوب و هر عبادتی را شامل میشود. یعنی خداوند آن را میداند و این در واقع ایجاد انگیزه برای انجام دادن کار خیر است، به ویژه در آن سرزمین محترم و اماکن مقدس. پس شایسته است هر کار خیری از قبیل نماز، روزه، صدقه، طواف و نیکوکاری با زبان و عمل، در ان سرزمین انجام شود.
سپس خداوند دستور داد که بندگان برای این سفر مبارک توشه برگیرند، زیرا توشه برداشتن به معنی بینیازی از مردم و دست دراز نکردن بهسوی آنان و چشم ندوختن به اموالشان است. و برداشتن توشه بیشتر سبب میشود که آدمی به همسفرانش کمک کند و بیشتر به پروردگار که وسیله سواری برای رسیدن به آنجا آماده کند و کالای مورد نیاز را همراه خود ببرد. و اما توشه حقیقی که همواره در دنیا و آخرت به آدمی فایده میرساند، توشه تقوا و پرهیزگاری است. این توشه انسان را به کاملترین لذت و بزرگترین نعمت و سعادت همیشگی میرساند، و هرکس این توشه را نداشته باشد از این نعمت محروم میماند، و در معرض هر شری قرار میگیرد، و از رسیدن به سرای پرهیزگاران باز میماند. پس این بیانگر مکانت و جایگاه رفیع پرهیزگاری است.
سپس خداوند سبحان خردمندان را به آن فرمان داد و فرمود: ﴿وَٱتَّقُونِ یَٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾و ای دارندگان عقلهای متین! از پروردگارتان بترسید، پروردگاری که عقلها به پرهیزگاری او فرمان میدهند. و ترک پرهیزگاری دلیلی بر جهل و نادانی و فساد فکر است.
آیهها ۲۰۲-۱٩۸:
﴿لَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّکُمۡۚ فَإِذَآ أَفَضۡتُم مِّنۡ عَرَفَٰتٖ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ عِندَ ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِۖ وَٱذۡکُرُوهُ کَمَا هَدَىٰکُمۡ وَإِن کُنتُم مِّن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلضَّآلِّینَ١٩٨﴾[البقرة: ۱٩۸].«بر شما گناهی نیست که (در سفر حج) فضل پروردگارتان را بجویید، پس چون از عرفات برگشتید خداوند را در مشعرالحرام یاد کنید، و او را یاد کنید آنگونه که شما را راهنمایی کرده است، گرچه قبل از آن از گمراهان بودید».
﴿ثُمَّ أَفِیضُواْ مِنۡ حَیۡثُ أَفَاضَ ٱلنَّاسُ وَٱسۡتَغۡفِرُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ١٩٩﴾[البقرة: ۱٩٩].«سپس بازگردید از آنجا که مردم باز میگردند، و از خداوند طلب آمرزش کنید، بیگمان خداوند آمرزگار و مهربان است».
﴿فَإِذَا قَضَیۡتُم مَّنَٰسِکَکُمۡ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَذِکۡرِکُمۡ ءَابَآءَکُمۡ أَوۡ أَشَدَّ ذِکۡرٗاۗ فَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا وَمَا لَهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖ٢٠٠﴾[البقرة: ۲۰۰].«و چون اعمال حجتان را به جا آوردید پس یاد کنید خدا را، همانگونه که پدرانتان را یاد میکنید بیشتر (خدا را به یاد آورید)، و دستهای از مردم میگویند: پروردگارا! به ما در همین دنیا عطا کن و در آخرت هیچ بهرهای ندارند».
﴿وَمِنۡهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗ وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ٢٠١﴾[البقرة: ۲۰۱].«و دستهای هستندکه میگویند: پروردگارا! در دنیا به ما نیکی عطا کن، و در آخرت (نیز) به ما نیکی بده، و از عذاب آتش ما را (دور) نگه دار».
﴿أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ نَصِیبٞ مِّمَّا کَسَبُواْۚ وَٱللَّهُ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ٢٠٢﴾[البقرة: ۲۰۲].«ایشان از آنچه فراچنگ آوردهاند بهرهای دارند و خداوند سریع الحساب است».
پس از آنکه خداوند متعال به پرهیزگاری دستور داد، بیان کرد که طلب فضل خداوند از طریق تجارت و معامله در موسم حج و دیگر وقتها گناهی ندارد، به شرطی که واجبات حج را به خوبی انجام دهد و آنها را اهمال ننماید و حج را مقصود اصلی به حساب آورد. و کسب حلال به فضل خدا نسبت داده شده است، نه به مهارت بنده. زیرا توجه به سبب و فراموش کردن مسبّب عین گناه است. و ﴿فَإِذَآ أَفَضۡتُم مِّنۡ عَرَفَٰتٖ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ عِندَ ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِ﴾بیانگر نکاتی چند است:
اول: وقوف در عرفه، که یکی از ارکان حج است. پس، (افاضه) سرازیر شدن از عرفات باید پس از وقوف در عرفه صورت گیرد.
دوم: دستور به یاد کردن خداوند در مشعرالحرام، و آن مزدلفه است. این نیز یکی از ارکان معروف حج است و حاجی باید شبی را که فردای آن قربانی است در آنجا بگذارند، و بعد از نماز صبح در مزدلفه بایستد، و تا وقتی که هوا روشن میشود دعا کند. انجام نمازهای فرض و نفل در مزدلفه، ذکر خدا محسوب میشود.
سوم: وقوف در مزدلفه پس از وقوف در عرفه است، زیرا حرف فاء ترتیب بر آن دلالت مینماید.
چهارم و پنجم: عرفات و مزدلفه هر دو از مشاعر حج هستند و باید واجبات آنان را انجام داد.
ششم: مزدلفه در محدوده حرم قرار دارد، به همین جهت آن را مقید به «حرام» نموده است.
هفتم: عرفه در محدوده حرم قرار ندارد، و این مطلب از مقید شدن مزدلفه به «حرام» فهمیده میشود.
﴿وَٱذۡکُرُوهُ کَمَا هَدَىٰکُمۡ وَإِن کُنتُم مِّن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلضَّآلِّینَ﴾و خداوند را یاد کنید، زیرا بر شما منت گذاشت و با وجود اینکه قبلا گمراه بودید، شما را هدایت نمود و به شما چیزهایی آموخت که نمیدانستید. این بزرگترین نعمتی است که به جا آوردن شکرش واجب است و باید در مقابل آن خدا را با قلب و زبان یاد کرد. ﴿ثُمَّ أَفِیضُواْ مِنۡ حَیۡثُ أَفَاضَ ٱلنَّاسُ﴾سپس از مزدلفه، همانجا که مردم از زمان ابراهیم تاکنون از آن باز میگرداند، باز گردید. منظور از این (افاضه) برگشتن نزد آنان معروف و شناخت شده بود، و آن عبارت است از رمی جمرات و ذبح قربانی و طواف و سعی و گذراندن شبهای تشریق در «منی» و کامل کردن دیگر اعمال حج است. و از آنجا که منظور از این «افاضه» بازگشت، این امور مذکور است که آخرین اعمال حج میباشد، خداوند متعال دستور داد بعد از انجام دادن این اعمال، مغفرت و آمرزش خداوند را بطلبند و او را بسیار یاد کنند. پس، طلب آمرزش از انجام عبادتش دچار کوتاهی شده باشد. و ذکر خداوند برای این است که نعمت ِ توفیقِ انجام این عبادت بزرگ را به وی ارزانی داشته است و باید شکر او به جا آورده شود.
شایسته است بنده هرگاه از انجام عباداتی فارغ شد، از خداوند آمرزش بطلبد، چرا که احتمال دارد در انجام آن از او کوتاهی سرزده باشد، و باید شکر خدا را به جا آورد زیرا به او توفیق انجام عبادات را دادهاست.
و نباید گمان کند عبادت را به صورت کامل انجام دادهاست، و بر خداوند منت نهد، و تصور کند که عبادتش او را به مقام و جایگاه والایی میرساند. چنین فردی سزاوار است که مورد نفرت قرار گیرد، و کارش مردود شود. همانطور که اولی سزاوار آن است خداوند عملش را بپذیرد، و به او توفیق دهد تا اعمال دیگری را نیز انجام دهد.
سپس خداوند ما را مطلع مینماید که مردم خواستههایشان را میجویند و آنچه را که به آنها ضرر میرساند از خود دور میکنند، اما اهدافشان متفاوت است، بعضی میگویند: ﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا﴾یعنی خواستههایش دنیا و شهوات را طلب مینمایند و در آخرت بهرهای ندارند، چون به آخرت علاقهای نداشته و تلاش و همت خود را مصروف دنیا ساختهاند. اما گروهی از مردم مصلحت هر دو دنیا را از خداوند میطلبند، و در امور دنیا و آخرت خود دست نیاز بهسوی او دراز میکنند، و هر یک از این دو گروه بهرهای از اعمال خود دارند، و خداوند آنها را برحسب اعمال و نیاتشان یا سزا میدهد، پاداش و سزایی که آکنده از عدل و فضل است و خداوند بر آن ستایش میشود.
این آیه بیانگر آن است که خداوند دعای هر دعاکنندهای را میپذیرد، خواه مسلمان باشد، یا کافر و فاسق. اما این بدان معنا نیست که خداوند او را دوست دارد، و او به خداوند نزدیک است. به جز کسی که خواستههای آخرت و امور دینی را از خداوند میطلبد.
خوشبختی و سعادتی که همگی در دنیا به دنبال آن میباشند، در داشتن روزی فراوان و حلال، همسر شایسته، فرزندی که باعث روشنایی چشم گردد، رفاه و آسایش، علم مفید و عمل صالح و دیگر خواستهها و مطالبات محبوب و جایز تجلی پیدا میکند.
و اما خوشبختی آخرت در سالم ماندن از کیفر و سزای قبر و آتش جهنم، به دست آوردن خشنودی خدا، دست یازیدن به نعمت جاودانگی، و نزدیک شدن به پروردگار مهربان است.
پس این دعا کاملترین و جامعترین و بهترین دعایی است که باید انجام شود، و پیامبر صاین دعا را زیاد میخواند و دیگران را بر آن تشویق میکرد.
آیهی ۲۰۳:
﴿وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ فِیٓ أَیَّامٖ مَّعۡدُودَٰتٖۚ فَمَن تَعَجَّلَ فِی یَوۡمَیۡنِ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِۖ لِمَنِ ٱتَّقَىٰۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّکُمۡ إِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَ٢٠٣﴾[البقرة: ۲۰۳].«و یاد کنید خدا را در روزهای معینی، پس هرکسی شتاب کند (و اعمال را) در دو روز انجام دهد بر او گناهی نیست، و هرکس که تاخیر کند بر او گناهی نیست، این برای کسی است که پرهیزگاری کند و از خدا بترسد، و بدانید که شما در پیشگاه او جمع میشوید».
خداوند متعال دستور میدهد بندگانش او را در روزهای معینی یاد کنند و آن ایام تشریق یعنی سه روز بعد از عید است، چون این روزها دارای ویژگی و شرافت خاصی بوده و بقیه مناسک در این روزها انجام میشود، و مردم در این روزها میهمان خدا هستند. بنابر این روزه گرفتن در این روزها حرام است. پس «ذکر خدا» در این روزها از آنچنان ویژگی برخوردار است که دیگر روزها فاقد آن میباشند. بنابر این پیامبر صفرموده است: «أَیَّامُ التَّشْرِیقِ أَیَّامُ أَکْلٍ وَشُرْبٍ، وَذِکْرِ اللَّهِ». «روزهای تشریق، روزهای خوردن و نوشیدن و یاد خداست». یاد کردن خداوند به «رمی جمرات»، ذبح قربانی، و ذکرِ پس از نمازهای فرض در دایره «ذکر ایام تشریق» قرار میگیرد. بلکه بعضی از علما گفتهاند: تکبیر گفتن در آن روزها همانند ده روز «ذی الحجه» مستحب است، و این قول به صحت نزدیک است.
﴿فَمَن تَعَجَّلَ فِی یَوۡمَیۡنِ﴾پس کسی که در روز دوم قبل از غروب خورشید از «منی» بیرون آمد، ﴿فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِ وَمَن تَأَخَّرَ﴾بر او گناهی نیست، و هرکس که تاخیر کرد و شب سوم را در منی گذراند، و فردا رمی جمره کرد، ﴿فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِ﴾بر او گناهی نیست، و این تخفیفی از جانب خدا بر بندگانش است، چرا که هر دو کار را جایز قرار دادهاست. اما مشخص است که تاخیر بهتر است چون عبادت بیشتری صورت میگیرد.
و از آنجا که ممکن است از نفی گناه از امر مذکور، نفی گناه در غیر آن نیز فهمیده شود، در حالی که گناه فقط برکسی نیست که دو روز میماند و یا دیر میکند نفی گناه را به ﴿لِمَنِ ٱتَّقَىٰ﴾مقید کرد، یعنی بر کسی گناهی نیست که در تمام کارهایش و به ویژه در احوال حج از خدا بترسد، پس هرکس که در تمام کارهایش از خدا بترسد، گناهی بر او نیست، و هر کس که در چیزی از خدا بترسد و در چیزی از وی نترسد، جزایش از نوع عملش خواهد بود.
﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ﴾و با اطاعت از فرمانهای خدا و پرهیز از نافرمانیاش از وی بترسید. ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّکُمۡ إِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَ﴾و بدانید که بهسوی خداوند بر میگردید و شما را برحسب اعمالتان مجازات مینماید، و هر کس که از او بترسد پاداش تقوا را پیش او خواهد یافت، و هرکس که از وی نترسد خداوند او را به شدت سزا میدهد. پس دانستن اینکه خداوند سزا و پاداش میدهد از بزرگترین انگیزههای پرهیزگاری و ترس از وی میباشد، بنابر این خداوند ما را تشویق نموده است که این نکته را به خوبی بدانیم.
آیهی ۲۰۶-۲۰۴:
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یُعۡجِبُکَ قَوۡلُهُۥ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَیُشۡهِدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا فِی قَلۡبِهِۦ وَهُوَ أَلَدُّ ٱلۡخِصَامِ٢٠٤﴾[البقرة: ۲۰۴].«و از میان مردم کسی هست که سخن او در رابطه با زندگی دنیا ترا به شگفتی میاندازد، و خداوند را بر آنچه در دل دارد گواه میگیرد، و او سر سختترین دشمنان است».
﴿وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِی ٱلۡأَرۡضِ لِیُفۡسِدَ فِیهَا وَیُهۡلِکَ ٱلۡحَرۡثَ وَٱلنَّسۡلَۚ وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ ٱلۡفَسَادَ٢٠٥﴾[البقرة: ۲۰۵].«و چون قدرت یابد سعی میکند که در زمین فساد و تباهی ورزد، و تلاش مینماید کشتزار و دام را نابود کند، و خداوند فساد را دوست ندارد».
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُ ٱتَّقِ ٱللَّهَ أَخَذَتۡهُ ٱلۡعِزَّةُ بِٱلۡإِثۡمِۚ فَحَسۡبُهُۥ جَهَنَّمُۖ وَلَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ٢٠٦﴾[البقرة: ۲۰۶].«و چون به او گفته شود: از خدا بترس، غرور و تکبر او را فرا میگیرد و به گناه وادارش میکند، پس جهنم او را کافی است، و بد آرامگاهی است».
پس از آنکه خداوند دستور داد بندگانش او را زیاد یاد کنند، و به ویژه در اوقات برتر و دارای فضیلت، از حالت کسی خبر داد که کار و سخنش با هم مخالفند، زیرا سخن یا جایگاه انسان را بالا میبرد و یا آن را پایین میآورد.پس فرمود: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یُعۡجِبُکَ قَوۡلُهُۥ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا﴾و سخنان گروهی از مردم تو را به شگفت وا میدارد، وقتی سخن میگویند، با نرمی و جذابیت صحبت میکنند و آدمی گمان میبرد که سخنانشان مفید است. و با گواه گرفتن خدا گفتارشان را تاکید مینمایند، ﴿وَیُشۡهِدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا فِی قَلۡبِهِ﴾به گونهای که بگوید: همانا خداوند میداند که آنچه در دارم با آنچه که بر زبان میآورم موافق میباشد. اما در حقیقت دروغ میگویند، چون سخن و کارشان با هم مخالف است. پس اگر آنان راست میگفتند، میبایست قول و عملشا ن با هم مطابق باشد، مانند مومن که سخن و کردارش با یکدیگر موافق است. بنابر این فرمود: ﴿وَهُوَ أَلَدُّ ٱلۡخِصَامِ﴾یعنی هرگاه با آنان مجادله کنی، سختی و تعصب و دیگر صفات زشت را در آنان میبینی، و اخلاق آنان مانند اخلاق مومنان نیست که آسانگیری و تسلیم شدن در برابر حق و چشم پوشی و گذشت خصلت آنان است.
﴿سَعَىٰ فِی ٱلۡأَرۡضِ لِیُفۡسِدَ فِیهَا﴾تمام سعی و تلاش خود را بر آن مبذول میدارد که گناه و معاصی را انجام دهد، و این همان فساد در زمین است. ﴿وَیُهۡلِکَ ٱلۡحَرۡثَ وَٱلنَّسۡلَ﴾و تلاش مینماید کشتزار و دام را نابود کند. پس به واسطهی ارتکاب گناه و معاصی کشتزار و میوهها و چهارپایان تلف شده و برکت آنها ناقص و کم میشود. ﴿وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ ٱلۡفَسَادَ﴾و چون خداوند فساد را دوست ندارد، از بندهای که در زمین فساد میکند بینهایت متنفر است، گرچه آن بنده سخن خوبی را بر زبانش بیاورد. این آیه بیانگر آن است سخنانی که بر زبان افراد بیرون میآید دلیلی بر راستی، دروغ، نیکی یا فساد آنان نیست، تا زمانی که کرداری انجام دهند که آن سخنان را تصدیق نماید. نیز این آیه بیانگر آن است که باید حالات گواهان آزموده شود، و اهل حق و دروغگویان با کارهای نیکشان آزموده شوند، و حالاتشان سنجیده شود، و نباید با ظاهرسازی و جرب زبانی آنها فریب خورد.
سپس بیان کرد کسی که با انجام گناه و نافرمانی خدا در زمین فساد میکند، هرگاه به تقوا دستور داده شود، تکبر میورزد، ﴿أَخَذَتۡهُ ٱلۡعِزَّةُ بِٱلۡإِثۡمِ﴾پس هم گناه انجام میدهند و هم بر خیر خواهان و نصیحت کنندگان تکبر میورزند. ﴿فَحَسۡبُهُۥ جَهَنَّمُ﴾پس جهنم برای او بس است که سرای گناهکاران و متکبران است. ﴿وَلَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ﴾و بد قرارگاه و جایگاهی است، عذاب آن همیشگی است، و اندوهش به پایان نمیرسد، و در آن یاس و ناامیدی برای همیشه بر انسان مستولی شده و عذاب آنها تخفیف داده نمیشود، و امید پاداش ندارند، و این سزای جنایت آنهاست، و در مقابل اعمالشان باید آن را تحمل کنند. پناه به خداوند از حالت آنها.
آیهی ۲۰٧:
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَشۡرِی نَفۡسَهُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ رَءُوفُۢ بِٱلۡعِبَادِ٢٠٧﴾[البقرة: ۲۰٧].«و دستهای از مردم هستند که جان خود را در طلب رضای خدا میفروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است».
گروهی از مردم جان خود را در راه رضای خدا میفروشند، و آنان کسانی هستند که توفیق یافتهاند تا جان خویش را بخاطر رضای خدا و به امید پاداش و ثواب او فدا نمایند. اینان جان را به ذاتی بخشیدند که بسیار غنی و وفاکننده است و با بندگان خود بسیار رئوف و مهربان است. از جمله مهربانی و رحمت او این است که آنها را به انجام این جانبازی و جانفشایی توفیق داده و وعده پاداش را به آنان داده و میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَ﴾[التوبة: ۱۱۱]. «خداوند جان و مال مومنین را در برابر بهشت خریداری کرده است». تا آخر آیه. در این آیه نیز خبر داده است که مومنان جان خود را فروخته و در راه او نثار کردهاند. همچنین در این آیه از لطف و مرحمتی که موجب میشود آنچه را که طلب کردند به دست آورند، و آنچه را بدان رغبت داشتند مبذول نمایند و از دادن آن دریغ نکنند. دیگر مپرس از تکریم و احترامی که در نزد پروردگار بدست میآورند!.
آیهی ۲۰٩- ۲۰۸:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱدۡخُلُواْ فِی ٱلسِّلۡمِ کَآفَّةٗ وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِۚ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞ٢٠٨﴾[البقرة: ۲۰۸].«ای کسانی که ایمان آوردهاید! به طور کامل در اسلام داخل شوید، و از گامهای شیطان پیروی نکنید، همانا او برای شما دشمنی آشکار است».
﴿فَإِن زَلَلۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡکُمُ ٱلۡبَیِّنَٰتُ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ٢٠٩﴾[البقرة: ۲۰٩].«پس اگر بعد از آنکه برای شما نشانههای آشکار آمد، دچار لغزش شدید، بدانید که خداوند عزیز و حکیم است».
این دستوری است از جانب پروردگار که در آن از مومنان میخواهد ﴿ٱدۡخُلُواْ فِی ٱلسِّلۡمِ کَآفَّةٗ﴾کاملا وارد دین اسلام شوند، به گونهای که همه اوامر آن را بجا آورند و هیچ چیزی از آن را ترک ننمایند، و هوی و هوس خویش را پروردگار و معبود قرار ندهند، به این صورت امری که شرع آن را واجب کرده است چنانچه با تمنّیات نفسانی آنان سازگار باشد، آن را امتثال نموده و اگر با آرزوهایشان سازگار نباشد آن را ترک کنند، زیرا واجب است که هواهای نفس تابع و پیرو دستورات دین باشد. و باید به اندازه قدرت و توانایی خویش اعمال خیر را انجام دهند، و آنچه را که در توان ندارند با نیت و قلب بدان بپردازند تا از اجر و پاداش آن بینصیب نمانند.
و از آنجا که داخل شدن کامل و همه جانبه در اسلام جز با مخالفت با شیطان ممکن و قابل تصوب نیست، فرمود: ﴿وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِ﴾و با انجام گناه و نافرمانی خدا از گامهای شیطان پیروی مکنید، ﴿إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞ﴾همانا او دشمن و آشکار شماست. دشمنیاش آشکار است و دشمن آشکار جز به بدی و زشتی و آنچه که به ضررتان است، به چیز دیگری فرمان نمیدهد.
و چون حتما از بنده اشتباه سر میزند و دچار لغزش میگردد، فرمود: ﴿فَإِن زَلَلۡتُم﴾و اگر اشتباه کردید و مرتکب گناه شدید، ﴿مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡکُمُ ٱلۡبَیِّنَٰتُ﴾پس از آنکه نشانههای آشکار پیش شما آمد و یقین حاصل کردید، ﴿فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ﴾پس بدانید که خداوند عزیز و حکیم است. و این وعید و هشدار سختی است که باعث میشود گناه و معاصی ترک شوند، زیرا خداوند عزیز و حکیم، هرگاه گناه کار از فرمانش سرپیچی کند، با قدرت خود بر او چیره میشود، و به مقتضای حکمت خویش او را عذاب میدهد، چرا که از جمله حکمت او این است که گناهکاران و جنایتکاران را عذاب دهد.
آیهی ۲۱۰:
﴿هَلۡ یَنظُرُونَ إِلَّآ أَن یَأۡتِیَهُمُ ٱللَّهُ فِی ظُلَلٖ مِّنَ ٱلۡغَمَامِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ وَقُضِیَ ٱلۡأَمۡرُۚ وَإِلَى ٱللَّهِ تُرۡجَعُ ٱلۡأُمُورُ٢١٠﴾[البقرة: ۲۱۰].«آیا انتظار آنان غیر از این است که خداوند و فرشتگان در سایبانهایی از ابر بیایند و کار (قضاوت) یکسره شود؟ و کارها بهسوی خدا بازگردانده میشوند».
این هشدار و تهدید سختی است که دلها را تکان داده و بر میکند. خداوند متعال میفرماید: آیا کسانی که برای تباهی و فساد در زمین تلاش کرده و از گامهای شیطان پیروی میکنند، و کسانی که دستورات خداوند را دور انداختهاند، انتظار روزی را نمیکشند که در آن انسانها طبق اعمالشان پاداش و سزا داده میشوند؟! روزیکه سرشار از وحشت و سختی و هراسهایی است که دلهای ستمکاران را به شدّت مضطرب میکند، و در آن روز فساد کنندگان سزای بد اعمالشان را مییابند. در آن روز، خداوند آسمان و زمین را در هم میپیچد، و ستارگان فرو میریزند، و خورشید و ماه به تاریکی میگرایند و فرشتگان مکرّم فرود آمده تاریکی میگرایند و فرشتگان مکّرم فرود آمده و مخلوقات را احاطه مینمایند، و خداوند تبارک و تعالی نازل میشود، ﴿فِی ظُلَلٖ مِّنَ ٱلۡغَمَامِ﴾در سایبانهایی از ابر تا به عدل و انصاف میان بندگانش داوری نماید. و ترازوها گذاشته شده و پروندهها گشوده میشوند، و چهره نیک بختان و اهل سعادت مفید شده، و چهره بدبختان و اهل سعادت سفید شده، و چهره بدبختان سیاه میگردد، و اهل خیر از اهل شر جدا شده و هر یک مطابق اعمالشان مجازات میشوند. پس در اینجاست که ستمگر از شدت حسرت و تاسف انگشت خود را گاز میگیرد و حقیقت امر را در مییابد.
برخلاف «معطلۀ» از قبیل «جهیمه» و «معتزله» و امثال آنها که این صفات را نفی میکنند و یا آنها را به نحوی تاویل و تفسیر میکنند که خداوند دلیلی بر آن نازل نکرده است، و آنها با این تاویلات عجیب و غریب خود، به خدا و پیامبرش معترض و متعرّض میشوند. آنها گمان میبرند که در این مورد سخن آنها حقیقت دارد و مردمان در سایه آن هدایت میگردند. این گروه هیچ دلیلی نقلی بر صحت تاویلات خود ندارند، حتی دلیل عقلی هم ندارند. اما در مورد دلیل نقلی، آنها اعتراف کردهاند که ظاهر نصوصِ وارده در کتاب و سنت به صراحت بر صحت مذهب اهل سنت و جماعت دلالت مینماید، و اعتراف میکنند که این نصوص برای اینکه بر صحت مذهب آنها دلالت نماید باید از ظاهر خود خارج شده، چیزهایی به آنها افزوده گردد یا چیزهایی از آن کاسته شود، آنگاه بر صحت مذهب آنها دلالت خواهد کرد.
و اما در مورد دلیل عقلی باید گفت: عقل به نفی این صفات رای نمیدهد، بلکه حکم میکند که انجام دهنده کار کاملتر است از کسی که نمیتواند کاری را انجام دهد، و کارهای خداوند، چه آنهایی که به خودش تعلق دارد و چه آنهایی که به آفریدههایش، نهایت کمال است، و اگر آنها گمان برند که اثبات این صفات برای خداوند موجب تشبیه وی به آفریدههایش میگردد، به آنها گفته میشود: سخن گفتن درباره صفات تابع سخن گفتن از ذات است، پس همانطور که خداوند ذاتی دارد و دیگر ذاتها مانند آن نیستند، نیز صفاتی دارد که دیگر صفات مشابه آن نمیباشند. پس صفات خداوند تابع ذات الهیاند، و صفات آفریدههایش تابع ذات آنها میباشد. پس اثبات صفات برای خداوند به هیچ وجه مقتضی تشبیه او نمیباشد.
و به کسی که بعضی از صفات را ثابت مینماید و بعضی را نفی میکند، یا اسمها را ثابت و صفات را نفی میکند، گفته میشود: شما یا باید همه را ثابت کنید، همانگونه که خداوند همه صفات را برای خویش ثابت گردانیده و پیامبر صنیز این صفات را برای خداوند ثابت نموده است، و یا باید همه را نفی کنید، و منکر پروردگار جهانیان گردید.
اما اینکه بعضی را بپذیرد و بعضی را نفی کنید، این تناقض است، چون میان آنچه که ثابت نموده اید و آنچه که نفی کرده اید، فرق گذاشته اید، در حالیکه هیچ دلیلی بر این کار وجود ندارد. و اگر بگویید: صفاتی را که برای خداوند ثابت کردهایم، مقتضی تشبیه نیست، اهل سنت در جواب میگویند: آنچه نیز که نفی کرده اید متضمن تشبیه نیست. اگر بگویید: با نفی بعضی از صفات، تشبیه را از خداوند نفی کردهایم، آنان که صفات را نفی میکنند نیز میگویند: ما معتقدیم، هر صفتی را که برای خدا ثابت کنید مقتضی تشبیه است. پس هر جوابی را که به نفی کنندگان صفات بدهید، اهل سنت نیز در برابر آنچه که نفی کرده اید همان جواب را به شما میدهند. خلاصه مطلب اینکه هرکس چیزی از آنچه کتاب و سنت اثبات مینمایند، نفی کند دچار تناقض گردیده و هیچ دلیل شرعی و عقلی بر صحت ادعای خود ندارد و با معقول و منقول مخالفت ورزیده است.
آیهی ۲۱۱:
﴿سَلۡ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ کَمۡ ءَاتَیۡنَٰهُم مِّنۡ ءَایَةِۢ بَیِّنَةٖۗ وَمَن یُبَدِّلۡ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُ فَإِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ٢١١﴾[البقرة: ۲۱۱].«از فرزندان اسرائیل بپرس که چه بسیار نشانههای روشن به آنها دادیم. و هر کس که نعمت خدا را - پس از آنکه پیش او آمد - (به کفران) بدل کند، پس همانا خداوند سخت کیفر است».
خداوند متعال میفرماید: ﴿سَلۡ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ کَمۡ ءَاتَیۡنَٰهُم مِّنۡ ءَایَةِۢ بَیِّنَةٖ﴾از بنیاسرائل بپرس که چه نشانههای زیادی بر آنان دادیم! نشانههایی که برحق و راستگویی پیامبران دلالت کرده و آن را از نزدیک لمس نموده و با چشم مشاهده کردند، اما شکر این نعمتها را به جا نیاورند، که میبایست شکر آن را به جا آورند. آنها بدان کفر ورزیدند و نعمت خدا را ناسپاسی کردند، و خود را در معرض عذاب وی قرار دادند، و خداوند آنها را از پاداش خویش محروم گرداند. خداوند ناسپاسی را تبدیل نعمت نامید، زیرا هر کس که از نعمتی دینی یا دنیوی برخوردار شود و شکر آن را به جا نیاورد و وظیفه خود را در برابر آن انجام ندهد، آن نعمت را از دست داده و به ناسپاسی و گنا مبدل میگرداند. پس کفران، جانشین نعمت میشود. و اما چنانچه کسی سپاس خداوند را به جا آوَرَد و حقِ نعمت را ادا کند، آن نعمت باقی مانده، و ادامه پیدا میکند و خداوند آنرا افزون میگرداند.
آیهی ۲۱۲:
﴿زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَا وَیَسۡخَرُونَ مِنَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْۘ وَٱلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ فَوۡقَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۗ وَٱللَّهُ یَرۡزُقُ مَن یَشَآءُ بِغَیۡرِ حِسَابٖ٢١٢﴾[البقرة: ۲۱۲].«برای آنانی که کفر ورزیدهاند زندگی دنیا آراسته شده است، و مؤمنان را مسخره میکنند. و کسانی که تقوا پیشه کردهاند روز قیامت از آنها برترند، و خداوند کسی را که بخواهد بدون حساب روزی میدهد».
خداوند متعال خبر میدهد کسانی که به خدا و آیات او و پیامبرانش کفر ورزیدند و از شریعت او فرمان نبردند، زندگی دنیا برای آنها آراسته شده و در برابر دیدگان و دلشان مزین و زیبا جلوه داده شده است به گونهای که به آن راضی و خشنود میگردند، و به آن اطمینان پیدا میکنند، و تمام همّ و غمّ آنان برای دنیا خواهد بود.
پس به آن روی آورده و برای بدست آوردنش دست و پا میزنند و آن را بزرگ میپندارند، و هرکس را نیز که در این امر با آنان مشارکت نماید بزرگوار و ارجمند جلوه میدهند.
و مؤمنان را تحقیر نموده و آنها را مسخره کرده، و میگویند: آیا اینانند که خداوند از میان ما به آنها احسان کرده است؟ واین ناشی از ضعف عقل و کوری دیدگان آنان میباشد، زیرا دنیا سرای آزمایش و بلاست، و در دنیا هم برای کافران و هم برای مومنان گرفتاریهایی پیش میآید، اما مومن چنانچه در دنیا به مشکل و امر ناگواری گرفتار آید، صبر میکند و امید پاداش خداوند را دارد، و خداوند به سبب ایمان و صبرش مشکل او را آسان مینماید، و این فقط برای مومن است. و آنچه مهم است برتری و فضیلتی است که در سرای جاودان و همیشگی آخرت به دست میآید. بنابر این خداوند متعال فرمود: ﴿وَٱلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ فَوۡقَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ﴾پس پرهیزگاران در بالاترین مقام هستند، و از انواع نعمت و شادیها و فضاهای سبز و خرم بهرهمند میشوند. و کافران در پایینترین طبقات جهنم جای میگیرند و با انواع عذاب و اهانت و بدبختی بیپایان شکنجه میشوند. پس این آیه دلجویی است برای مومنان و سرزنش است برای کافران. و از آنجا که رزق و روزی دنیوی و اخروی هرگز بدون تقدیر و خواست خدا حاصل نمیشود، خداوند متعال فرمود: ﴿وَٱللَّهُ یَرۡزُقُ مَن یَشَآءُ بِغَیۡرِ حِسَابٖ﴾پس روزی دنیا را هم مؤمن به دست میآورد، و هم کافر، و اما روزی دلها از قبیل علم و ایمان، محبت خدا، ترس از خدا و امید به او و امثال آن را خداوند جز به کسانی که آنها را دوست دارد، نمیبخشد.
آیهی ۲۱۳:
﴿کَانَ ٱلنَّاسُ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ فَبَعَثَ ٱللَّهُ ٱلنَّبِیِّۧنَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ لِیَحۡکُمَ بَیۡنَ ٱلنَّاسِ فِیمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِیهِۚ وَمَا ٱخۡتَلَفَ فِیهِ إِلَّا ٱلَّذِینَ أُوتُوهُ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡبَیِّنَٰتُ بَغۡیَۢا بَیۡنَهُمۡۖ فَهَدَى ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لِمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِیهِ مِنَ ٱلۡحَقِّ بِإِذۡنِهِۦۗ وَٱللَّهُ یَهۡدِی مَن یَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٍ٢١٣﴾[البقرة: ۲۱۳].«مردم (در آغاز) امتی یگانه بودند، پس خداوند پیامبرانِ مژده دهنده و بیم دهنده را فرستاد، و با آنها کتاب خود را (به حق) نازل کرد تا در میان مردم در آنچه اختلاف کردند به حق داوری نماید، و در آن اختلاف نورزیدند جز کسانی که کتاب را داده شده بودند. و به دنبال دریافت نشانههای روشن، از روی ستمکاری و کینه توزی در آن اختلاف ورزیدند، پس خداوند به فرمان خویش مؤمنان را در آنچه اختلاف کردند به حق هدایت نمود، وخداوند هرکس را که بخواهد، به راه راست هدایت میکند».
مردم در طول ده قرن بعد از نوح ÷بر هدایت بودند، اما هنگامیکه در دین اختلاف ورزیدند، گروهی از آنها کافر شدند و گروهی بر دین ماندند، و کشمکش بوجود آمد، و خداوند پیامبران را فرستاد تا اختلاف آنها را فیصله دهند و برآنان حجت اقامه نمایند.
و گفته میوشدکه مردم در کفر و گمراهی و اختلاف بسر میبرند. و نور و ایمانی نداشتند، و خداوند با فرستادن پیامبران بهسوی آنها بر آنان رحم نمود. ﴿مُبَشِّرِینَ﴾پیامبرانی که مومنان و مطیعان را به نتیجه طاعات و عباداتشان که همانا برخورداری از روزی خدا، داشتن جسم و روح سالم، زندگی پاکیزه، و بالاتر از همه خشنودی خداوند و سکونت در بهشت است مژده میدهند. ﴿وَمُنذِرِینَ﴾و کسی را که از فرمان خداوند سرپیچی کند از نتیجه گناهش که همانا محروم شدند از رزق طیب و ناتوانی و ذلت، و زندگی دشوار، و سختتر از همه از خشم خداوند و آتش جهنم، برحذر میدارند.
﴿وَأَنزَلَ مَعَهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ﴾و آن خبرهای راستین و دستورات و فرامین عادلانه خداست. پس محتوای کتابهای الهی حق است و میان کسانی که در اصول و فروع اختلاف دارند، داوری مینمایند. و در هنگام اختلاف و تنازع، واجب است که اختلاف به خدا و پیامبر ارجاع شود. و چنانچه در کتاب و سنت پیامبر صدر این زمینه حکمی وجود نداشت خداوند دستور نمیداد که اختلاف را به کتاب و سنت برگردانید.
و چون نعمت بزرگ خود را در قالب فرستادن کتاب بر اهل کتاب بیان کرد، و این اقتضا مینماید که شکر این نعمت را بجا آورند و بر آن اتفاق نمایند، خداوند متعال خبر داد که آنها بر یکدیگر تجاوز کردند، و در کتابی که میبایست بیش ازهمه بر آن اتفاق نمایند، اختلاف ورزیدند. و این اختلاف پس از آن حاصل شد که صحت کتاب را با نشانههای روشن و دلایل قاطع دریافتند و به آن یقین کردند، و آنها با این کار دچار گمراهی دور و درازی شدند.
﴿فَهَدَى ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ﴾پس خداوند کسانی را از این امت که ایمان آوردند، هدایت نمود، ﴿لِمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِیهِ مِنَ ٱلۡحَقِّ﴾به آنچه که اهل کتاب در آن اختلاف کردند و در تشخیص حق از باطل به بیراهه رفتند، اما خداوند این امت را به حق رهنمون شد. ﴿بِإِذۡنِهِ﴾خداوند به اذن خویش، و با آسان کردن امور آنان، و از سرِ مهربانی خویش آنان را هدایت کرد.
﴿وَٱللَّهُ یَهۡدِی مَن یَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٍ﴾و خداوند همه مردم را به راه راست فرا میخواند، و این ناشی از عدل وی بوده، و پروردگار میخواهد با این روش بر مردم حجت اقامه کند، تا نگویند: ﴿مَا جَآءَنَا مِنۢ بَشِیرٖ وَلَا نَذِیرٖ﴾[المائدة: ۱٩]. هیچ مژده دهنده و بیم دهندهای نزد ما نیامده است. و خداوند به فضل و رحمت خویش هر کس از بندگانش را که بخواهد هدایت مینماید و این همان عدل و حکمت خداوند تبارک و تعالی است.
آیهی ۲۱۴:
﴿أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تَدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ وَلَمَّا یَأۡتِکُم مَّثَلُ ٱلَّذِینَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِکُمۖ مَّسَّتۡهُمُ ٱلۡبَأۡسَآءُ وَٱلضَّرَّآءُ وَزُلۡزِلُواْ حَتَّىٰ یَقُولَ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ مَتَىٰ نَصۡرُ ٱللَّهِۗ أَلَآ إِنَّ نَصۡرَ ٱللَّهِ قَرِیبٞ٢١٤﴾[البقرة: ۲۱۴].
«آیا گمان بردهاید که وارد بهشت شوید حال آنکه هنوز آنچه بر سر گذشتگان آمد بر سر شما نیامده است؟ آنان دچار سختی و زیان شدند و پریشان گشتند تا آنجا که پیامبر و کسانی که همراه او بودند، گفتند: پس یاری خدا کی خواهد رسید؟ بدانید که نصرت الهی نزدیک است».
خداوند متعال خبر میدهد که بندگانش را به خوشی و ناخوشی و مشقت میآزماید، همانطور که نسلهای پیش از آنها را آزموده است. پس این سنت جاری خداوند است وتغییر نمیکند، و مجریان دین و شریعت الهی باید مورد آزمایش قرار گیرند. پس اگر بر حکم و فرمان خدا صبر نمایند و به سختیهایی که در راه آنان قرار دارد توجه نکنند، راستگویانند و کمال سعادت و سروری را دریافتهاند. و هرکس فتنه مردم را چون عذاب الهی قرار دهد و سختیها و مشکلات او را از رسیدن به هدفش متوقف نمایند، پس او در ادعای ایمان دروغ میگوید، زیرا ایمان به آراستن و آرزو کردن و ادعای تو خالی نیست، بلکه این اعمال است که آنرا تصدیق یا تکذیب میکند.
و بر امتهای پیشین چنین گذشته است: ﴿مَّسَّتۡهُمُ ٱلۡبَأۡسَآءُ وَٱلضَّرَّآءُ﴾فقر و بیماریهای جسمی آنها را فرا گرفت. ﴿وَزُلۡزِلُواْ﴾و با انواع ترس، از قبیل تهدید به قتل، تبعید، ضبط شدن اموالشان و کشته شدن دوستانشان، و انواع زیان مواجه شدند، و متزلزل گشتند. و با این که به نصرت و کمک الهی یقین داشتند، احساس کردند که نصرت خداوند به تاخیر افتاده، و انتظار داشتند خداوند هرچه زودتر به داد آنان برسد. اما به خاطر شدت و دشواری موقعیتی که در آن قرار گرفته بودند، ﴿یَقُولَ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ مَتَىٰ نَصۡرُ ٱللَّهِ﴾پیامبر صو کسانی که همراه او ایمان آورده بودند، میگفتند: یاری و نصرت خداوند کی میآید؟! و از آنجا که کسانی به دنبال سختی میآید، و نیز پایان شب سیه سپید است، خداوند متعال فرمود: ﴿أَلَآ إِنَّ نَصۡرَ ٱللَّهِ قَرِیبٞ﴾آگاه باشید که یاری خدا نزدیک است. پس هر کس که طرفدار حق یا مجری آن باشد مورد آزمایش قرار میگیرد. و معلوم است که چنین کسانی در سختترین شرایط بسر میبرند، اما اگر صبر داشت و برآن استقامت ورزند، رنج و مشکل آنان به بخشش و بهرهای الهی تبدیل میگردد، و سختیهایشان به راحتی تبدیل شده و به دنبال آن بر دشمنان پیروز میشوند و تمامی زخمها و دل شکستگیهایشان شفا مییابد. خداوند متعال در همین رابطه در جایی دیگر از قرآن میفرماید: ﴿أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تَدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ وَلَمَّا یَعۡلَمِ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ جَٰهَدُواْ مِنکُمۡ وَیَعۡلَمَ ٱلصَّٰبِرِینَ١٤٢﴾[آل عمران: ۱۴۲]. «آیا گمان بردهاید که وارد بهشت شوید و هنوز خداوند از میان شما کسانی را که جهاد کردهاند و صبر نمودهاند مشخص نکرده است»؟! و در جایی دیگر میفرماید: ﴿الٓمٓ١ أَحَسِبَ ٱلنَّاسُ أَن یُتۡرَکُوٓاْ أَن یَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا وَهُمۡ لَا یُفۡتَنُونَ٢ وَلَقَدۡ فَتَنَّا ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَلَیَعۡلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ صَدَقُواْ وَلَیَعۡلَمَنَّ ٱلۡکَٰذِبِینَ٣﴾[العنکبوت: ۱-۳]. «ألف لام میم. آیا مردم گمان بردهاند که اگر بگویند: ایمان آوردهایم، رها میشوند، و آنها مورد آزمایش قرار نمیگیرند؟! به راستی کسانی را که پیش از آنها بودند، آزمودیم، پس باید خداوند کسانی را که راست گفتهاند و کسانی را که دروغ گفتهاند مشخص کند. پس به هنگام امتحان، فرد یا مورد احترام قرار میگیرد و یا ذلیل میشود».
آیهی ۲۱۵:
﴿یَسَۡٔلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَۖ قُلۡ مَآ أَنفَقۡتُم مِّنۡ خَیۡرٖ فَلِلۡوَٰلِدَیۡنِ وَٱلۡأَقۡرَبِینَ وَٱلۡیَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰکِینِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِیلِۗ وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَیۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِیمٞ٢١٥﴾[البقرة: ۲۱۵]. «از تو میپرسند: چه چیزی را انفاق کنید: (و به چه کسی بدهند)؟ بگو: مالی را که انفاق میکنید برای پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان است، و هرگونه نیکی که انجام دهید خداوند به آن داناست».
در رابطه با انفاق از تو سوال میکنند. و این شامل پرسیدن از نوع انفاق است و کسانی که انفاق به آنها تعلق میگیرد. خداوند در پاسخ فرمود: ﴿قُلۡ مَآ أَنفَقۡتُم مِّنۡ خَیۡرٖ﴾بگو: مال کم یا زیادی را که انفاق میکنید قبل از هرکس باید به کسانی داده شود که حق بیشتری بر گردن شما دارند، و آنها پدر و مادر هستند که نکیی کردن با آنها واجب و نافرمانی آنها حرام است.
و بزرگترین نیکی با آنان، نفقه دادن به آنها، و بزرگترین نافرمانی، انفاق نکردن به آنهاست. بنابر این نفقه دادن به پدر و مادر، بر فرزندی که توانگر است واجب میباشد.
بعد از پدر و مادر، در میان خویشاوندان، آنان که نزدیکترند برحسب نزدیکی و نیازمندیشان باید مورد تفقّد قرار گیرند. پس انفاق بر خویشاوند صدقه و صله رحم است. ﴿وَٱلۡیَتَٰمَىٰ﴾و آنها کودکانی هستندکه کسی را ندارند برای آنها کار کند، پس آنها نیازمند و محتاجند، چون خودشان نمیتوانند کارهایشان را انجام دهند، و کسی را نیز ندارند که برای آنها کار کند. بنابر این خداوند بندگانش را سفارش نموده تا به آنها رسیدگی نمایند، چون خداوند نسبت به یتیمان لطیف و مهربان است. ﴿وَٱلۡمَسَٰکِینِ﴾و آنها نیازمندان هستند، کسانی که نیازمندی، آنها را خانه نشین و زمین گیر نموده است. پس باید بر آنها انفاق شود تا نیازشان برطرف گردد. ﴿وَٱبۡنِ ٱلسَّبِیلِ﴾و مسافریکه در شهر دیگری گیر کرده و به مال و منال و دارایی خود دسترسی ندارد، پس باید به او کمک شود تا به مقصد خود برسد.
بعد از آنکه خداوند این گروهها را به دلیل شدت نیازشان ذکر نمود و سفارش کرد که باید آنها را مورد تفقد قرار داد، به طور عموم فرمود: ﴿وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَیۡرٖ﴾هر کار خیری از قبیل صدقه دادن به اینها و به دیگران و یا هر طاعت و عباداتی که انجام دهید، ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِیمٞ﴾همانا خداوند به آن داناست، و شما را بر آن پاداش میدهد، و آن را برایتان نگاه میدارد و هر یک را برحسب نیت و اخلاص خود، و براساس زیاد و کمی نفقه، و شدت نیاز و بزرگی فایده آن پاداش میدهد.
آیه ۲۱۶:
﴿کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡقِتَالُ وَهُوَ کُرۡهٞ لَّکُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تَکۡرَهُواْ شَیۡٔٗا وَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تُحِبُّواْ شَیۡٔٗا وَهُوَ شَرّٞ لَّکُمۡۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٢١٦﴾[البقرة: ۲۱۶].«پیکار بر شما فرض شده است و آن برایتان ناگوار است، و بسا شما چیزی را نمیپسندید در حالی که به نفع شماست، و بسا چیزی را دوست میدارید و آن به زیانتان است، و خداوند میداند و شما نمیدانید».
در این آیه بیان شده است که جنگ در راه خدا فرض میباشد. و فرض بودن پیکار پس از آن بیان شده است که مومنان از جنگیدن بر حذر داشته شده بودند، زیرا ضعیف بودند و توانایی آن را نداشتند. وقتی که پیامبر صبه مدین هجرت نمود، و مسلمانان زیاد و قوی گشتند، خداوند متعال به آنها دستور داد که بجنگند، و خبر داد که جنگ برای انسان ناگوار است، چون در آن خستگی و سختی است و انواع وحشت و ترس به انسان دست داده و در معرض تلف شدن قرار میگیرد. با وجود این، جنگ در راه خدا خیر محض است، چون پاداش بزرگی دارد و آدمی بوسیله آن از عذاب دردناک نجات یافته و بر دشمنان پیروز شده و به غنیمت دست مییابد، و فواید فراوان دیگری را نیز بدست میآورد.
﴿وَعَسَىٰٓ أَن تُحِبُّواْ شَیۡٔٗا وَهُوَ شَرّٞ لَّکُمۡ﴾و چه بسا چیزهایی را دوست داشته باشید از قبیل نشستن و نرفتن به جهاد که آسایش و راحتی را در پی دارد، اما این کار شر و زیان است، چون رسوایی، و تسلط دشمنان بر اسلام و خانواده، و ذلت و حقارت و از دست دادن مزد بزرگ خدا و قرار گرفتن در معرض عذاب را در پی دارد.
این آیه عام بوده و بیانگر یک قاعدهی کلی است و آن عبارت است از اینکه همه ک ارهای خیری که انسان به خاطر مشقت و زحمتی که به همراه دارند از آنها متنفر است، برای وی خیر و برکت میباشد. و کارهای شری که نفس به دلیل آسان بودن و لذتی که دارند، به آنها رغبت میورزد، بدون شک زیان و شر هستند.
اما در رابطه با احوال دنیا و کارهای دنیوی قاعدهی مذکور، ساری وجاری نیست، بلکه غالبا اگر بندهی مومن چیزی از امور دنیا را دوست داشت، و خداوند اسبابی را فراهم نمود که وی را از رسیدن به آن باز دارد، بداند که این برایش خیر است. پس بهتر است که شکر خداوند را به جا آورد، و اعتقاد داشته باشد خیر در کاری است که پیش آمده است، چون او میداند که خداوند نسبت به بنده از خودش مهربانتر است، و از خود بنده بهتر میتواند منفعت او را تامین کند، و خداوند نفع بنده و مصلحت او را از خود بنده بهتر میداند. همانطور که فرموده است: ﴿وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾و خداوند میداند و شما نمیدانید، پس شایسته است با تقدیرات خداوند همگام شوید، خواه تقدیر خداوندی شما را شاد کند، یا ناراحت.
آیهی ۲۱٧:
﴿یَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَامِ قِتَالٖ فِیهِۖ قُلۡ قِتَالٞ فِیهِ کَبِیرٞۚ وَصَدٌّ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ وَکُفۡرُۢ بِهِۦ وَٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ وَإِخۡرَاجُ أَهۡلِهِۦ مِنۡهُ أَکۡبَرُ عِندَ ٱللَّهِۚ وَٱلۡفِتۡنَةُ أَکۡبَرُ مِنَ ٱلۡقَتۡلِۗ وَلَا یَزَالُونَ یُقَٰتِلُونَکُمۡ حَتَّىٰ یَرُدُّوکُمۡ عَن دِینِکُمۡ إِنِ ٱسۡتَطَٰعُواْۚ وَمَن یَرۡتَدِدۡ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَیَمُتۡ وَهُوَ کَافِرٞ فَأُوْلَٰٓئِکَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٢١٧﴾[البقرة: ۲۱٧].«ترا از جنگیدن در ماه حرام میپرسند، بگو: جنگ در ماه حرام گناه بزرگی است اما بازداشتن از راه خدا و از مسجدالحرام، و بیرون راندن اهل مسجدالحرام از آن، و کفر ورزیدن به خدا، از جنگ در ماه حرام نزد خدا (گناه) بزرگتری است، و فتنه (شرک و شکنجه کردن مسلمانان) از کشتن بدتر و بزرگتر است، و آنان همواره با شما خواهند جنگید تا - اگر نتوانستند - شما را از دینتان برگردانند، و هرکس از شما که از دینش برگردد و در حال کفر بمیرد، پس اعمالشان در دنیا و آخرت تباه شده و ایشان اهل دوزخاند و در آن برای همیشه خواهند ماند».
«پیکار با دشمنان» که در آیه قبل آمده بود، ماههای حرام و دیگر ماهها را در بر میگرفت، بنابر این خداوند جنگ را در ماههای حرام استثنا نمود، و فرمود: ﴿یَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَامِ...﴾جمهور بر این باورند که حرام بودن جنگ در ماههای حرام، با دستور به «جنگ کردن با مشرکان هر جاکه یافت شدند» نسخ شده است.
و بعضی از مفسرین گفتهاند: حرام بودن جنگ در ماههای حرام منسوخ نشده است، چون مطلق بر مقید حمل میشود، و این آیه مقیدکنندهی امر عامی است که بطور مطلق به کشتن و جنگ با مشرکان دستور دادهاست، و اینکه یکی از مزیتهای ماههای حرام، بلکه بزرگترین مزیت آن تحریم جنگ در آن میباشد. و حرمت جنگ در این ماهها در مورد جنگ تهاجمی است، و اما جنگ تدافعی در ماههای حرام جایز است، همانطور که در سرزمین حرم جایز است. سبب نزول این آیه ماجرایی بود که برای سریه عبدالله بن حجش پیش آمد، آنها عمروبن حضرمی را کشتند، و اموالش را گرفتند.
این واقعه آن طور که گفته شده، در ماه رجب روی داد، به همین خاطر مشرکین به عیب جویی از مسلمین پرداختند و گفتند: آنها در ماههای حرام میجنگند. و آنها در این عیب جویی ستمکار بودند، چون زشتیهایی در وجود آنان بود که از آنچه به سبب آن از مسلمین عیب جویی میکردند، بزرگتر بود. خداوند متعال در این رابطه فرمود: ﴿وَصَدٌّ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ﴾و باز داشتن مشرکین کسی را که میخ واهد به خدا و پیامبرش ایمن بیاورد، و شکنجه کردنش، و تلاش مشرکین برای بازگرداندن او از دینش، و کفری که در ماه حرام و سرزمین حرام از آنها سر میزند بزرگترین گناه و زشتترین عمل است. پس مسلم است که این کارهای زشت چنانچه در ماه حرام و سرزمین حرام انجام شوند، زشتی آن چندین برابر خواهد بود.
﴿وَإِخۡرَاجُ أَهۡلِهِ﴾و اخراج اهل مسجدالحرام، و اهل آن پیامبر صو اصحابش میباشند، چون آنها از مشرکین به مسجدالحرام شایستهترند. و در حقیقت آبادکننده آن پیامبر و یارانش هستند، اما مشرکین آنها را ﴿مِنۡهُ﴾از آن بیرون کردند، و به آنها اجازه رسین به مسجدالحرام را ندادند، در صورتی که مقیم مکه و بادیه نشین و کسانی که از راه دور میآیند، در رابطه با کعبه از حقوقی مساوی برخوردارند.
پس هریک از این کارها ﴿أَکۡبَرُ مِنَ ٱلۡقَتۡلِ﴾از کشتارِ در ماه حرام بزرگتر است. اما آنان همه این کارها را در ماه حرام انجام دادند. پس معلوم شد که آنها در عیب جویی از مسلمین به خطا رفته و فاسق و ستمکارند.
سپس خداوند متعال خبر داد که آنها همواره با مومنان خواهند جنگید و هدفشان گرفتن اموال مؤمنان و کشتن آنها نیست، بلکه میخواهند مومنان را از دینشان بازدارند و آنها را به کفر و کافری برگردانند تا از یاران آتش باشند. پس مشرکین تمام قدرت و توان خود را دراین راه خرج میکنند، اما خداوند جز این نمیپذیرد که نورش را کامل گرداند، گرچه کافران نپسندد.
و این صفت همه کافران است، آنها همواره با دیگران میجنگند تا آنان را از دینشان بازگردانند. به ویژه اهل کتاب، از قبیل یهود و نصاری، که جمعیتهایی را تاسیس نموده و دعوتگرانی را پخش کرده، و پزشکانی را به این سو و آن سو فرستاده، و مدارسی را ساختهاند تا ملتها را بهسوی آیین خود جذب کنند و آنان را در دینشان دچار شک و شبهه کنند. و از خداوندی که اسلام را بر مومنین ارزانی داشته و به عنوان آیینی ارزشمند برگزیده، و برای آنها کامل گردانیده است میطلبیم که با استوار نمودنشان بر دین اسلام، نعمت را به بهترین صورت بر آنها کامل بگرداند. و از بارگاه اقدسش میطلبیم هرکس را که میخواهد نور او را خاموش کند ذلیل و خوار کند، و مکر آنها را به خودشان برگرداند، و دینش را نصرت نماید، و کلمه خود را بلند گرداند.
این آیه بر کفار معاصر نیز صدق میکند، چنانچه بر کفار گذشته نیز صدق کرده است، که میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ لِیَصُدُّواْ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۚ فَسَیُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَکُونُ عَلَیۡهِمۡ حَسۡرَةٗ ثُمَّ یُغۡلَبُونَۗ وَٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِلَىٰ جَهَنَّمَ یُحۡشَرُونَ٣٦﴾[الأنفال: ۳۶]. «بیگمان کسانی که کفر ورزیدند، مالهای خود را برای اینکه مردم را از راه خدا باز دارند، خرج میکنند، آنها مالهای خود را خرج میکنند، سپس برای آنها مایه حسرت خواهد بود و پس از آن مغلوب میشوند، و کسانی که کفر ورزیدند بهسوی جهنم حشر میشون».
سپس خداوند متعال خبر داد که هرکس از اسلام برگردد و کفر را برگزیند، و در حال کفر بمیرد، ﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِ﴾ایشان اعمالشان در دنیا و آخرت تباه میشود. چون شرط پذیرفته شدن اعمال که اسلام است، در آنان وجود ندارد. ﴿وَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ﴾مفهوم آیه دلالت مینماید ک هرکس مرتد شود سپس به اسلام باز گردد، اعمالی را که قبل از مرتد شدن انجام دادهاست، به او باز گردانده میشود. همچنین کسی که از گناه توبه کند، اعمال گذشتهاش به او باز گردانده میشود.
آیهی ۲۱۸:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِینَ هَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أُوْلَٰٓئِکَ یَرۡجُونَ رَحۡمَتَ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٢١٨﴾[البقرة: ۲۱۸].«همانا کسانی که ایمان آوردند و آنانی که در راه خدا جهاد کردند وهجرت نمودند ایشان امید رحمت الهی را دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است».
این سه کار رمز سعادت و محور بندگی است، و زیان و فایده انسان با آن مشخص میگردد. اما ایمان، از فضیلت آن مپرس! چرا که اهل سعادت را از اهل شقاوت، و اهل بهشت را از اهل جهنم جدا میکند! ایمان چیزی است که هرگاه بنده از آن برخوردار باشد اعمال خیرش پذیرفته میشود، و اگر آن را از دست بدهد هیچ فدیه و فرض و نفلی از او قبول نخواهد شد.
و اما هجرت، یعنی جدا شدن، و ترک چیز دوست داشتنی و محبوب به خاطر خشنودی و رضای خداوند متعال. پس هجرتکننده، وطن و اموال و خانواده و دوستانش را برای نزدیکی جستن به خدا و برای یاری دادن دینش ترک میکند.
و اما جهاد، یعنی مبارزه با دشمنان، و یاری کردن دین خدا، و ریشه کن کردن آیین شیطان. جهاد قّلّه اعمال صالح است، و پاداش آن بهترین پاداش. جهاد بزرگترین عامل برای توسعه دایره اسلام، و رسوایی و سرشکستگی بت پرستها و بزرگترین سبب برای تامین امنین جانی و مالی مسلمانان است.
بنابراین هرکس این سه کار را انجام دهد، با اینکه سخت و دشوارند، دیگر چیزها را بهتر انجام میدهد و به نحو احسن کامل میگرداند. پس اینها سزاوارند که به رحمت خدا امیدوار باشند، چون آنها اسباب رحمت خدا را فراهم کردهاند. و این بیانگر آن است که تنها زمانی باید به عفو کرم الهی امید داشته باشیم که اسباب سعادت و خوشبختی را فراهم نماییم. و اما امیدی که با تنبلی و فراهم نکردن اسباب سعادت همراه است، ناتوانی و آرزوی باطل و غرور است و بر ضعف اراده و نقص عقل صاحبش دلالت مینماید. مانند کسی که امید داشتن فرزندی را دارد بدون اینکه ازدواج کند. و مانند کسی که امید دارد گندم داشته باشد، بدون اینکه بذری بکارد و مزرعهای را آبیاری کند.
و ﴿أُوْلَٰٓئِکَ یَرۡجُونَ رَحۡمَتَ ٱللَّهِ﴾اشاره به این است که بنده هر اندازه اعمال صالح انجام دهد نباید به آن اعتماد کند، بلکه باید به رحمت پروردگارش امید داشته باشد، واین که خداوند اعمال او را بپذیرد، و گناهانش را بیامرزد و عیبهایش را بپوشاند. به همین جهت فرمود: ﴿وَٱللَّهُ غَفُورٞ﴾و خدا نسبت به کسی که توبه واقعی کند آمرزنده است. ﴿رَّحِیمٞ﴾و رحمت او همه چیز را فرا گرفته و بخشش و احسانش هر موجود زندهای را در برگرفته است.
و این بیانگر آن است که هر کس این کارها را انجام دهد مغفرت الهی را در مییابد، زیرا نیکیها، بدیها را از بین میبرند، و او رحمت خداوند را بدست میآورد. و چون به آمرزش الهی دست یابد، عقوبتهای دنیا و آخرت که آثار طبیعی گناهان هستند از او دور میشوند.
گناهانی که آثار آنها از بین رفته و بخشوده شدهاند. و چون رحمت الهی شامل حال او شود خیر و برکت دنیا و آخرت را به دست میآورد. خداوند اعمال سه گانه «ایمان، هجرت و جهاد» را از سرِ رحمت خویش به آنها نسبت دادهاست، چرا که اگر توفیق خداوندی نبود نمیتوانستند این اعمال را انجام دهند، واگر احسان الهی نبود این اعمال را کامل نمیگرداند، و آن را از آنها نمیپذیرفت. پس در همه حال ستایش و برتری از آن اوست، زیرا هم سبب و هم مسَّبب را برای ما فراهم کرده است.
آیهی ۲۱٩:
﴿یَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَیۡسِرِۖ قُلۡ فِیهِمَآ إِثۡمٞ کَبِیرٞ وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ وَإِثۡمُهُمَآ أَکۡبَرُ مِن نَّفۡعِهِمَاۗ وَیَسَۡٔلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَۖ قُلِ ٱلۡعَفۡوَۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ لَعَلَّکُمۡ تَتَفَکَّرُونَ٢١٩﴾[البقرة: ۲۱٩]. «ترا از شراب و قمار میپرسند، بگو: در این دو، گناهی بزرگ است، و برای مردم منافعی هم دارند، و گناهشان از نفعشان بیشتر است. و ترا میپرسند که چه چیزی را انفاق کنند؟ بگو: افزون بر نیاز را انفاق کنید. این چنین خداوند آیات را برای شما بیان میکند تا بیاندیشید».
سپس خداوند متعال فرمود: ﴿یَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡخَمۡرِ﴾ای پیامبر! مؤمنان ترا از احکام شراب و قمار میپرسند. شراب و قمار در دوران جاهلیت و در ابتدای اسلام رواج داشت، اما آنها در آن اشکال میدیدند به همین دلیل مومنان از حکم شراب و قمار پرسیدند، پس خداوند پیامبرش را دستور داد که منافع و زیانهای آن را برایشان بیان کند تا مقدمهای برای تحریم قطعی آن باشد.
پس خداوند خبر داد که گناهِ شراب و قمار و زیانی که از این کارها ناشی میشود از قبیل از دست دادن عقل، دشمنی و کینه، از فایدهای که آنها به گمان خود از آن میبرند از قبیل به دست آوردن مال از راه تجارت شراب، و به دست آوردن مال بوسیله قمار، و لذت بردن به هنگام انجام این دو کار، بیشتر و بزرگتر است. و این آیه آنان را از آن دو بازداشت. زیرا فرد عاقل آنچه را که مصلحت و منفعتش رجحان داشته باشد ترجیح میدهد، و از آنچه که زیانش مرجّح باشد پرهیز میکند.
ولی از آن جاکه مسلمانان به شراب و قمار انس گرفته بودند، و ترک قطعی آن در مرحله اول مشکل بود، خداوند متعال این آیه را به عنوان مقدمه تحریم بیان کرد، و طی چند مرحله آن را بطور قطعی تحریم کرد و فرمود: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَیۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٩٠﴾[المائدة: ٩۰]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید! بیگمان شراب و قمار و بتها و تیرهای قرعه، پلید و از عمل شیطان هستند پس، از آنها بپرهیزید باشد که رستگار شوید». ﴿إِنَّمَا یُرِیدُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَن یُوقِعَ بَیۡنَکُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِی ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَیۡسِرِ وَیَصُدَّکُمۡ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ٩١﴾[المائدة: ٩۱]. «همانا شیطان میخواهد با شراب و قمار، میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند، و شما را از یاد خدا و از نماز بازدارد. پس آیا شما دست بر میدارید»؟.
و این ناشی از لطف و مهربانی و حکمت خداوند است. به همین جهت وقتی این آیه نازل شد، حضرت عمر سفرمود: دست برداشتیم، دست برداشتیم. اما شراب هر مستکنندهای است که عقل را میپوشاند، و فرق نمیکند از چه نوعی باشد. و اما قمار مسابقهای میباشد که طرف بازنده باید عوضی بپردازد، از قبیل نرد و شطرنج و هر نوع مسابقه قولی و فعلی. اما مسابقه اسب سواری و شترسواری و تیراندازی جایز است، چون این کارها انسان را در امر جهاد کمک مینماید، بنابر این شریعت اسلام انجام این مسابقات را جایز شمرده است.
﴿وَیَسَۡٔلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَ﴾و این سوالی است در رابطه با مقدار اموالی که باید انفاق کنند، پس خداوند کار را بر آنها آسان نمود، و آنها را دستور داد آنچه از اموالشان را که به آن نیازی ندارند انفاق کنند، و این بستگی به میزان توانایی افراد دارد، پس توانگر و فقیر و متوسط هریک میتواند انچه را که از نیازش افزونتر است انفاق کند، گرچه نصف یک دانه خرما باشد.
بنابراین به پیامبرش صدستور داد که اموال مازاد بر مصرف و صدقههای مردم را بگیرد و آنها را به انجام آنچه بر آنان دشوار است مکلف ننماید، زیرا خداوند به آنچه ما را به آن دستور میدهد نیازی ندارد، و نمیخواهد ما را به انجام امور سخت و طاقت فرسا مکلف سازد، بلکه ما را به چیزی دستور داده است که سعادت و خوشبختی ما را در برداشته و انجام آن برای ما آسان است، و برای ما و برادرانمان سودمند است. پس خداوند شاسته کاملترین ستایش است.
پس از آنکه خداوند این مطلب را به صورت کامل بیان داشت و بندگان را بر اسرار شریعت آگاه نمود، فرمود: ﴿کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ﴾این چنین خداوند نشانههای دال بر حق و حقیقت، و علم مفید، و جداکننده حق از باطل را برای شما بیان میکند.
﴿لَعَلَّکُمۡ تَتَفَکَّرُونَ٢١٩ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِ﴾باشد که اندیشهها و افکار خود را در اسرار شریعت او به کار بگیرید، و بدانید که منافع دنیا و آخرت در دستورهای اوست. و نیز تا در دنیا و پایان یافتن سریع آن اندیشه کنید و آن را نپذیرید، و در آخرت و بقای آن، و اینکه آخرت خانه سزا و پاداش است و باید آن را آباد کنید، بیاندیشید.
آیهی ۲۲۰:
﴿فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۗ وَیَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡیَتَٰمَىٰۖ قُلۡ إِصۡلَاحٞ لَّهُمۡ خَیۡرٞۖ وَإِن تُخَالِطُوهُمۡ فَإِخۡوَٰنُکُمۡۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ ٱلۡمُفۡسِدَ مِنَ ٱلۡمُصۡلِحِۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَأَعۡنَتَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٞ٢٢٠﴾[البقرة: ۲۲۰].«(این چنین) خداوند نشانهها را برای شما بیان میکند تا در دنیا و آخرت بیاندیشید و ترا از یتیمان میپرسند، بگو: اصلاح برای آنها بهتر است، و اگر با آنان همزیستی کنید پس برادرانتان هستند، و خداوند فساد کار را از اصلاحگر باز میشناسد، و اگر خداوند میخواست، بر شما سخت میگرفت، همانا خداوند عزیز و حکیم است».
هنگامی که آیۀ: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَأۡکُلُونَ أَمۡوَٰلَ ٱلۡیَتَٰمَىٰ ظُلۡمًا إِنَّمَا یَأۡکُلُونَ فِی بُطُونِهِمۡ نَارٗاۖ وَسَیَصۡلَوۡنَ سَعِیرٗا١٠﴾[النساء: ۱۰]. «همانا کسانی که از روی ستم اموال یتیمان را میخورند آتش جهنم را در شرکم خود فرو میبرند و به زودی وارد جهنم خواهند شد نازل شد»، این موضوع بر مسلمین دشوار آمد و خ وراک خود را از خوراک یتیمان جدا کردند، از ترس اینکه مبادا غذای آنها را بخورند. هرچند که به این امر عادت کرده بودند و معمولا در آن با ایتام مشارکت مینمودند. پس در این رابطه از پیامبر صسوال کردند. خداوند آنها را خبر داد که منظور اصلاح اموال یتیمان و حفظ و صیانت آن، و تجارت کردن با آن است، و جایز است با آنها در غذا خوردن یا چیزی دیگر اختلاط کنید به شرطی که یتیم زیان نبیند، چون آنها برادران شما هستند، و برادر با برادرش همزیستی و مخالطت میکند. و اصل در این باره نیت و عمل است، پس هرکسی با نیتی پاک به اصلاح حال یتیم بپردازد و طمعی در خوردن مال او نداشته باشد ایرادی ندارد، و چنانچه با نیت اصلاح با آنان اختلاط نماید و بدون اینکه قصد و تعمدی در کار باشد چیزی از اموال آنان نزد وی بماند و یا آن را بخورد باز هم اشکالی بر او وارد نمیشود.
و هرکس قصدش از همزیستی و اختلاط با یتیم دست یابی به مال او باشد مرتکب گناه شده است، چرا که وسایل، حکم اهداف را دارند. و این آیه دلیلی است بر جایز بودن همزیستی و اختلاط در خوردنیها و نوشیدنیها و معاملهها و غیره، و این رخصت و اجازه، لطف و احسانی است از جانب خ دای متعال و گشادگی است از جانب خدای متعال و گشادگی است برای مومنان، ﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَأَعۡنَتَکُمۡ﴾و اگر خدا میخواست در این کار بر شما سخت بگیرد و به شما اجازه اختلاط و همزیستی را ندهد، شما دچار مشکل میشدید و کار بر شما دشوار میآمد و گناه کار میشدید ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٞ﴾همانا خداوند دارای قدرت کافی است و بر هر چیزی غالب است.
اما با وجود این ﴿حَکِیمٞ﴾با حکمت است و هیچ کاری را جز براساس حکمت کامل و عنایت تام انجام نمیدهد. پس قدرت خداوند با حکمت او منافی نیست، و نباید گفت او هرچه را بخواهد انجام میدهد، چه با حکمت موافق باشد چه مخالف بلکه کارها و احکام او تابع حکمت است، پس او چیزی را بیهوده نمیآفریند، بلکه حتما آفرینش آن حکمتی دارد، چه ما آن را حکمت بدانیم یا از آن سر در نیاوریم. همچنین چیزی را بر بندگانش واجب نکرده است که خالی از حکمت باشد پس او فرمان نمیدهد مگر به چیزی که صد در صد برای بندگان مصلحت و منفعت است، یا نفع آن از ضررش بیشتر است. و نهی نمیکند مگر از چیزی که کاملا فساد است یا فساد آن بیشتر است، چرا که حکمت و رحمت او کامل و بدون عیب و نقص است.
آیهی ۲۲۱:
﴿وَلَا تَنکِحُواْ ٱلۡمُشۡرِکَٰتِ حَتَّىٰ یُؤۡمِنَّۚ وَلَأَمَةٞ مُّؤۡمِنَةٌ خَیۡرٞ مِّن مُّشۡرِکَةٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَتۡکُمۡۗ وَلَا تُنکِحُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ حَتَّىٰ یُؤۡمِنُواْۚ وَلَعَبۡدٞ مُّؤۡمِنٌ خَیۡرٞ مِّن مُّشۡرِکٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَکُمۡۗ أُوْلَٰٓئِکَ یَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِۖ وَٱللَّهُ یَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱلۡجَنَّةِ وَٱلۡمَغۡفِرَةِ بِإِذۡنِهِۦۖ وَیُبَیِّنُ ءَایَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ٢٢١﴾[البقرة: ۲۲۱].«و با زنان مشرک ازدواج نکنید مگر اینکه ایمان بیاورند. قطعاً کنیز مؤمن از زن (آزاد و) مشرک بهتر است گرچه شما را به تعجب آوَرَد و به مردان مشرک زن ندهید مگر اینکه ایمان بیاورند، و قطعا برده مؤمن بهتر از مرد (آزاد و) مشرک است، گرچه شما را بهسوی تعجب آوَرَد. ایشان به جهنم فرا میخوانند، و خداوند (با فرمان خود شما را) بهسوی بهشت و مغفرت فرا میخواند و آیاتش را برای مردم بیان میکند تا متذکر شوند».
﴿وَلَا تَنکِحُواْ﴾و با زنان مشرک مادامیکه بر شرک خود هستند ازدواج نکنید، ﴿حَتَّىٰ یُؤۡمِنَّ﴾چون زن مومن هرچند ناچیز و حقیر باشد، از زن مشرک بهتر است، هرچند که زن مشرک زیبا باشد، و این یک قاعده کلی و عام در مورد همه زنان مشرک است، و این امر کلی را آیه سوره مائده که ازدواج با زنان اهل کتاب را مباح قرار میدهد، تخصیص کرده است، آنجا که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَٱلۡمُحۡصَنَٰتُ مِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ﴾[المائدة: ۵]. «و بر شما حلال است ازدواج با زنان پاکدامن اهل کتاب».
﴿وَلَا تُنکِحُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ حَتَّىٰ یُؤۡمِنُواْۚ﴾و این یک حکم کلّی است و در آن تخصیص و استثنایی نیست.
سپس خداوند حکمت حرام بودن ازدواج مرد و زن مسلمان را با کسی که در دین با آنها موافق نیست بیان نمود و فرمود: ﴿أُوْلَٰٓئِکَ یَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِ﴾آنها در گفتار و کردار و حالات خود مردم را به جهنم فرا میخوانند، پس همزیستی و مخالطت با آنها خطرناک است، و آن خطر دنیوی نیست بلکه بدبختی و شقاوت همیشگی است. از علت و سببی که آیه برای حرمت ازدواج با مشرک بیان کرده است، فهمیده میشود که همزیستی با هر مشرک و بدعت گذاری حرام است، زیرا از آنجا که ازدواج با او جایز نیست با اینکه در ازدواج منافع و مصلحتهای زیادی وجود دارد همزیستی صرف نیز به طریق اولی جایز نیست، به خصوص همزیستی و اختلاطی که در آن مشرک در رتبه بالاتری قرار گیرد، مانند این که مسلمان برای مشرک خدمتگزاری کند. و ﴿وَلَا تُنکِحُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ﴾دلیلی است بر اینکه ولّی و سرپرست، نظرش در نکاح اعتبار دارد. ﴿وَٱللَّهُ یَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱلۡجَنَّةِ وَٱلۡمَغۡفِرَةِ﴾و خداوند بندگانش را برای بدست آوردن بهشت و آمرزش خویش که یکی از آثارش دور شدن عقوبتهاست فرا میخواند، و آن به این صورت است که خداوند بندگانش را فرا میخواند تا اسباب بهشت و مغفرت را از قبیل توبه حقیقی و علم مفید و عمل شایسته کسب کنند. ﴿وَیُبَیِّنُ ءَایَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ﴾احکامش را برای مردم بیان میکند، ﴿لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ﴾زیرا بیان احکام باعث میشود تا مردم آنچه را که فراموش کردهاند به یاد آورند، و آنچه را که نمیدانند، بدانند. و اگر تاکنون از فرمان خدا سرپیچی کردهاند، دیگر فرمان ببرند.
آیهی ۲۳۳-۲۲۲:
﴿وَیَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡمَحِیضِۖ قُلۡ هُوَ أَذٗى فَٱعۡتَزِلُواْ ٱلنِّسَآءَ فِی ٱلۡمَحِیضِ وَلَا تَقۡرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ یَطۡهُرۡنَۖ فَإِذَا تَطَهَّرۡنَ فَأۡتُوهُنَّ مِنۡ حَیۡثُ أَمَرَکُمُ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِینَ وَیُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِینَ٢٢٢﴾[البقرة: ۲۲۲].«و ترا از حیض میپرسند، بگو: آن زیان است، پس به هنگام حیض از زنان کنارهگیری کنید و با آنان نزدیکی نکنید تا پاک شوند، پس هرگاه پاک شدند با آنان نزدیکی کنید، از آنجا که خدا شما را دستور دادهاست. همانا خداوند توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد».
﴿نِسَآؤُکُمۡ حَرۡثٞ لَّکُمۡ فَأۡتُواْ حَرۡثَکُمۡ أَنَّىٰ شِئۡتُمۡۖ وَقَدِّمُواْ لِأَنفُسِکُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّکُم مُّلَٰقُوهُۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٢٢٣﴾[البقرة: ۲۲۳].«زنانتان کشتزار شما هستند، پس هرگونه که میخواهید به کشتزارتان در آیید و برای خود (توشهای) از پیش بفرستید و از خدا بترسید. و بدانید که شما او را ملاقات خواهید کرد، و مژده بده مؤمنان را».
سپس خداوند متعال فرمود: ﴿وَیَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡمَحِیضِ﴾و آنها از حیض میترسند، که آیا زن پس از حیض همان حالت قبلی خود را دارد، یا اینکه به طور مطلق باید از وی پرهیز شود، آنگونه که یهودیان میکنند؟ پس خداوند خبر داد که حیض بیماری و زیان است، و چون بیماری است حکمت آن است که خداوند بندگانش را فقط از همان زیان و بیماری منع کند، بنابر این فرمود: ﴿فَٱعۡتَزِلُواْ ٱلنِّسَآءَ فِی ٱلۡمَحِیضِ﴾و از محلی که حیض میآید دوری کنید، و آن آمیزش با زن است، پس آنچه به اجماع حرام است آمیزش در حالت حیض است، و مختص کردن اعتزال و دوری کردن از زن به حالت حیض بیانگر آن است که دست زدن و خوابیدن با زنی که در حالت حیض به سر میبرد جایز است، به شرطی که با او آمیزش نکنید.
اما سخن خداوند که میفرماید: ﴿وَلَا تَقۡرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ یَطۡهُرۡنَ﴾بر این دلالت میکند که نزدیکی با آنها در محلهای نزدیک شرمگاه نیز حرام است، و آن عبارت است از زیر ناف تا زانوها. پس لازم است که در حالت حیض مباشرت در محل مذکور ترک شود، همانطور که پیامبر صوقتی که میخواست با زنش مباشرت نماید و او در حالت حیض به سر میبرد، زن را دستور میداد تا با پارچهای بلند خود را بپوشاند، سپس با او میخوابید.
و این کنارهگیری تا وقتی است که زنها پاک شوند، ﴿حَتَّىٰ یَطۡهُرۡنَ﴾یعنی تا خونشان قطع شود، پس وقتی که خون قطع شد ممنوعیتی که به هنگام جریان خود وجود داشت از بین میرود، ممنوعیتی که رفع آن مشروط به دو شرط بود: قطع شدن خون و غسل کردن. پس وقتی که خون قطع شود، شرط اول حاصل میگردد، و شرط دوم باقی میماند، بنابر این فرمود:﴿فَإِذَا تَطَهَّرۡنَ﴾و هنگامی که غسل کردند، ﴿فَأۡتُوهُنَّ مِنۡ حَیۡثُ أَمَرَکُمُ ٱللَّهُ﴾با آنان نزدیکی کنید از آنجا که خداوند شما را دستور دادهاست، یعنی از جلو نه از پشت، چون جلو کشتزار است. و این آیه دلیلی است بر واجب بودن غسل برای حائض، و نیز دلیلی است بر اینکه قطع شدن خون شرط صحت غسل است.
و از آنجا که این ممنوعیت لطفی است از جانب خدا نسبت به بندگانش، و از این طریق آنها را از شر و زیان مصون میدارد، فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِینَ﴾همانا خداوند کسانی را که همواره از گناهانشان توبه میکنند، دوست دارد، ﴿وَیُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِینَ﴾و کسانی را دوست میدارد که خود را از گناهان دور و پاک میگردانند. و این، پاکیزگی حسی از قبیل دوری از نجاسات، نداشتن وضو، و جُنب بودن را نیز شامل میشود. پس این اشاره ایست به مشروعیت طهارت مطلق، چون خداوند کسی را که پاک است دوست دارد، بنابر این طهارت مطلق برای صحّت نماز و طواف و جایز بودن دست زدن به قرآن یک شرط اساسی است. و شامل پاکیزگی معنوی از قبیل نداشتن اخلاق و صفات و کارهای فرومایه و زشت نیز میشود.
﴿نِسَآؤُکُمۡ حَرۡثٞ لَّکُمۡ فَأۡتُواْ حَرۡثَکُمۡ أَنَّىٰ شِئۡتُمۡ﴾زنانتان کشتزار شما هستند، پس هر طور که دوست دارید با زنانتان آمیزش کنید، از جلو، و از پشت اما آمیز باید از راه جلو باشد، چون جلو کشتزار است و آن محلی است که از آن فرزند به دنیا میآید. و این دلیلی است بر حرام بودن آمیزش از راه پشت، چون خداوند آمیزش با زنان را حلال نکرده، است مگر در جایی که محل کشت است. و احادیث زیادی درباره حرام بودن آمیزش از راه پشت از پیامبر صوارد شده و پیامبر فاعل آن را لعنت کرده است.
﴿وَقَدِّمُواْ لِأَنفُسِکُمۡ﴾و با انجام کارهای خوب به خدا تقرب جویید. از جمله این کارها این است که مرد با زنش برای قربت به خدا و با چشمداشت پاداش او، و تکثیر نسل و به وجود آمدن فرزندان صلاحی که مایه خیر و برکت جامعه است آمیزش کند. ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ﴾و در همه حالات از خداوند پروا دارید، و برای برخورداری از علم و آگاهی، از تقوی مدد بطلبید. ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّکُم مُّلَٰقُوهُ﴾و بدانید که حتما شما او خدا را ملاقات خواهید کرد و شما را بر اعمالتان مجازات میکند. ﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾نوع مژده را بیان نکرد تا بر عموم دلالت نماید، و اینکه آنها در زندگی دنیا و آخرت از خیر و برکت برخوردارند. پس برخورداری از هر خیری، و دور شدن هر زیانی که به برکت ایمان حاصل میآید در این مژده داخل است . و در این آیه محبت خدا نسبت به مومنان و محبوب بودن آنچه مومنان را شاد میکند به چشم میخورد، و اینکه مستحب است مومنان را به وسیله یاد آوری چیزهایی از قبیل پاداش معنوی دنیوی و اخروی که خداوند برای آنها آماده کرده است شادمان کرد.
آیهی ۲۲۴:
﴿وَلَا تَجۡعَلُواْ ٱللَّهَ عُرۡضَةٗ لِّأَیۡمَٰنِکُمۡ أَن تَبَرُّواْ وَتَتَّقُواْ وَتُصۡلِحُواْ بَیۡنَ ٱلنَّاسِۚ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٞ٢٢٤﴾[البقرة: ۲۲۴].«و خدا را دستاویز سوگندهای خود قرار مدهید، تا (با این بهانه) از نیکوکاری و پرهیزگاری و اصلاح بین مردم (باز ایستید) و خداوند شنوا و داناست».
منظور از سوگند و قسم، بزرگداشت و تعظیم چیز یا کسی است که به آن سوگند یاد میشود. فردی که قسم یاد میکند میخواهد بر مطلبی تاکید نماید. و خداوند متعال به حفظ سوگندها دستور دادهاست، و این اقتضا میکند در هر موردی آن را حفظ نمود. اما خداوند یک مورد را استثنا کرده و آن زمانی است که عمل کردن به قسم، ترک چیزی را در برداشته باشد که آن چیز پیش خداوند پسندیدهتر است، پس خداوند بندگانش را از اینکه سوگندهای خود را مانع نیکوکاری قرار دهند، منع کرده است. یعنی نباید قسمهای آنان مانعی برای انجام کارهای خوب، و پرهیزاز کار بد و اصلاح بین مردم باشد.
پس هر کس بر ترک واجبی قسم خورد، بر او واجب است که قسم خود را بشکند، و پافشاری بر این نوع قسم حرام است. و هرکس قسم بخورد که کار مستحبی را ترک کند، مستحب است که سوگند خود را بشکند، و هرکس قسم خورد کار حرامی را انجام دهد واجب است که سوگند خود را بشکند، و هرکس سوگند خورد کار مکروهی را انجام دهد، مستحب است که قسم خود را بشکند، اما در امر مباحث و جایز، حفظ سوگند واجب است.
و از این آیۀ قاعده معروفی استنباط شده است که هرگاه چند منفعت و مصلحت در یک جا جمع شوند آنچه که مهمتر است، مقدم میگردد. در اینجا کامل کردن سوگند یک مصلحت است، و فرمان بردن از دستورهای خدا مصلحت بزرگتری را در بردارد، پس به این خاطر اطاعت از دستورهای خدا مقدم میگردد.
سپس خداوند آیه را با دو اسم بزرگوار خود به پایان رسانید: ﴿وَٱللَّهُ سَمِیعٌ﴾یعنی همه صداها را میشنود ﴿عَلِیمٞ﴾و به مقاصد و نیتها داناست . و سخنان سوگند خورندگان را میشنود و اهداف آنها را میداند، که اهداف آنها خیر است یا شر. و در ضمن مردمان را از مجازات خداوند برحذر داشته و میفرماید: خداوند اعمال و نیتهایتان را میداند.
آیهی ۲۲۵:
﴿لَّا یُؤَاخِذُکُمُ ٱللَّهُ بِٱللَّغۡوِ فِیٓ أَیۡمَٰنِکُمۡ وَلَٰکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا کَسَبَتۡ قُلُوبُکُمۡۗ وَٱللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٞ٢٢٥﴾[البقرة: ۲۲۵].«خداوند شما را به سبب سوگندهای بیهودهیتان بازخواست نمیکند بلکه شما را به آنچه دلهایتان قصد کرده است بازخواست میکند، و خداوند آمرزنده و بردبار است».
سپس خداوند متعال فرمود: شما را به سبب سوگندهای لغو بیهودهای که بر زبانتان میآید بازخواست نمیکند، سوگندهایی که بنده بدون هدف و بدون اراده قلبی، آن را بر زبان میآورد مانند اینکه هنگام سخن گفتن بگوید: «نه، سوگند به خدا» و «بله، سوگند به خدا» و مانند اینکه بر کار گذشتهای قسم بخورد که گمان میبرد راست است. بلکه انسان به سبب چیزی بازخواست میشود که قلب آهنگ آنرا کرده است. و این دلیلی است بر اینکه در سخن گفتن اهداف و نیت اعتبار دارد همانطور که در هر کاری نیت معتبر است.
و خداوند ﴿غَفُورٌ﴾است یعنی کسی را که توبه کند، میآمرزد. ﴿حَلِیمٞ﴾است و نسبت به کسی که از فرمان او سرپیچی کند بردبار است، طوری که او را فورا مجازات نمیکند. بلکه از او در میگذرد و عیب وی را میپوشاند، و با وجود اینکه بر او قدرت دارد و در دست راست از وی گذشت میکند.
آیهی ۲۲٧-۲۲۶:
﴿لِّلَّذِینَ یُؤۡلُونَ مِن نِّسَآئِهِمۡ تَرَبُّصُ أَرۡبَعَةِ أَشۡهُرٖۖ فَإِن فَآءُو فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٢٢٦﴾[البقرة: ۲۲۶].«کسانی که سوگند میخورند با زنان خود نزدیکی نکنند، باید چهار ماه انتظار بکشند و اگر بازگشتند خداوند آمرزگار و مهربان است».
﴿وَإِنۡ عَزَمُواْ ٱلطَّلَٰقَ فَإِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ٢٢٧﴾[البقرة: ۲۲٧].«و اگر قصد طلاق کردند، پس همانا خداوند شنوا و داناست».
«ایلاء» از قسمهای خاص به زن در امر خاصی است، و آن این است که مرد به طور مطلق قسم بخورد که با زنش آمیزش نکند، یا به صورت مقید قسم بخورد که در مدت کمتر از چهار ماه، یا بیشتر از چهار ماه با وی نزدیکی نکند. پس هر کسی چنین سوگند بخورد، اگر برای کمتر از چهار ماه سوگند خورد، پس این مثل سایر قسمهاست، و اگر سوگند خود را نشکست، پس چیزی بر او نیست و همسرش به او راهی ندارد، چون آن را به چهار ماه مقید کرده است.
و اگر سوگند او برای همیشه بود یا برای مدتی بیش از چهار ماه، اگر همسرش بخواهد چهار ماه سوگند او منعقد میشود، چون حق اوست، و چون چهار ماه تکمیل میشود، چون حق اوست، و چون چهار ماه تکمیل شد به او دستور داده میشود تا به زنش رجوع کند، و آن آمیزش است، پس اگر آمیزش کرد بر او چیزی جز کفاره سوگند نیست، و اگر از رجوع کردن آمیزش امتناع ورزید، او را مجبور میکنند که زنش را طلاق بدهد، و اگر از طلاق دادن امتناع ورزید حاکم آنها را جدا مینماید و طلاق را برای او صادر میکند. اما بازگشتن بهسوی همسر، نزد خداوند پسندیدهتر است. بنابر این خداوند متعال فرمود: ﴿فَإِن فَآءُو﴾اگر بازگشتند به آنچه که بر آن سوگند خورده بودند که آن را ترک نمایند، و آن آمیزش است ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ﴾پس همانا خداوند آمرزنده است، و آنها را به خاطر سوگندی که خوردهاند و آن را شکستهاند، میآمرزد. ﴿رَّحِیمٞ﴾مهربان است، چرا که برای سوگندهایشان کفاره و حلال کردنی قرار دادهاست، و خداوند آن را بر آنها طوری لازم قرار نداده که قابل شکستن نباشد، و نیز با آنها مهربان است، به شرطی که پیش همسرانشان بازگردند و با همسران خود به مهربانی رفتار نمایند.
﴿وَإِنۡ عَزَمُواْ ٱلطَّلَٰقَ﴾و اگر از بازگشتن به نزد همسران امتناع ورزیدند، این بدان معنی است که آنان نسبت به همسران خود بیعلاقه هستند، و نمیخواهند با آنان زندگی کنند، و این چیزی جز اراده طلاق نیست، پس اگر خودش به طور مستقیم این حق واجب را ادا کرد چه بهتر، وگرنه حاکم او را مجبور به طلاق دادن مینماید. ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ﴾این هشدار و تهدید برای کسی است که چنین سوگندی میخورد و هدفش از آن زیان رساندن، و مردم را به سختی افکندن است. و از این آیه استدلال میشود که «ایلاء» مخصوص زن است، چون خداوند متعال فرموده است: ﴿مِن نِّسَآئِهِمۡ﴾و نیز دلالت مینماید که آمیزش با همسر هر چهار ماه یکبار واجب است، چون بعد از چهار ماه مرد مجبور میگردد که با زنش آمیزش کند، و اگر امتناع ورزد باید او را طلاق دهد، و چنین حکمی بدان سبب است که امر واجبی را ترک کرده است.
آیهی ۲۲۸:
﴿وَٱلۡمُطَلَّقَٰتُ یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَٰثَةَ قُرُوٓءٖۚ وَلَا یَحِلُّ لَهُنَّ أَن یَکۡتُمۡنَ مَا خَلَقَ ٱللَّهُ فِیٓ أَرۡحَامِهِنَّ إِن کُنَّ یُؤۡمِنَّ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذَٰلِکَ إِنۡ أَرَادُوٓاْ إِصۡلَٰحٗاۚ وَلَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِی عَلَیۡهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ وَلِلرِّجَالِ عَلَیۡهِنَّ دَرَجَةٞۗ وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ٢٢٨﴾[البقرة: ۲۲۸].«و زنان طلاق داده شده باید به مدت سه بار عادت ماهانه انتظار بکشند، و اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارند، برای آنان جایز نیست آنچه را خداوند در رحمهایشان آفریده است پنهان کنند، و شوهرانشان اگر قصد اصلاح دارند به بازگرداندن آنها در این مدت سزاوارترند و برای زنان حقی است (که مردان باید ادا بکنند) همچنان که مردان بر زنان حقی دارند که باید بگونۀ شایسته ادا نمایند، و مردان بر زنان درجه برتری دارند، و خداوند عزیز و حکیم است».
زنانی که شوهرانشان آنها را طلاق دادند ﴿یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ﴾انتظار بکشند، و مدت انتظار ﴿ثَلَٰثَةَ قُرُوٓءٖ﴾سه حیض، یا سه پاکی است، طبق اختلاف علما در مورد کلمه «قروء». اما صحیح آن است که منظور از «قرء» حیض است. و این عادت چند حکمت دارد، از آن جمله اینکه وقتی سه حیض بر زن بگذرد دانسته میشود که در رحم او فرزندی نیست، پس به اختلاط نسب نمیانجامد. بنابر این خداوند بر زنها واجب کرده تا ﴿مَا خَلَقَ ٱللَّهُ فِیٓ أَرۡحَامِهِنَّ﴾از آنچه خداوند در شکم آنها قرار داده است خبر دهند. و خداوند بر آنها حرام کرده است که فرزند یا حیضی که در رحم دارند پنهان کنند، چون پنهان داشتن آن به فسادهای زیادی منجر میشود، بنابر این پنهان داشتن حاملگی باعث میشود فرزند را به کسی دیگر نسبت دهد که یا از روی علاقه به آن فرد چنین میکند، یا اینکه برای سپری شدن عادت شتاب میورزد. پس وقتی آن را به غیر از پدرش نسبت دهد باعث قطع رحم و محرومیت از ارث و محروم شدن محارم و خویشاوندان از ارث او میگردد. و چه بسا ممکن است که با محارم خویش ازدواج کند و در نتیجهی این عمل به غیر از پدرش نسبت داده شود، و تبعاتی از قبیل اینکه از وی ارث داده شود، و تبعاتی از قبیل اینکه از وی ارث ببرند یا وی از دیگران ارث ببرد، به وجود آید، و یا اینکه خویشاوندان کسی را که گویا پدرش میباشد خویشاوند وی قرار داده شود. و این باعث شر و فسادی میگردد که فقط پرودگار اندازه آنرا میداند. برای بیان قباحت این کار همین کافی است که او به نکاح کسی درآید یا کسی را به نکاح خود درآورد که نکاحش با او یا برای او باطل است، و اینکار اصرار بر گناه کبیره زنا محسوب میشود.
و اما پنهان کردن حیض، به این صورت که عجله کند و خبر دهد که در عادت ماهانه به سر میبرد، در حالی که دروغ میگوید، این کار زیر پانهادن حق شوهر است، و با این عمل، خود را برای دیگری مباح قرار میدهد، و گناه و زشتیهای دیگری نیز از این کار پدید میآید و برخی را بیان کردیم، و اگر دروغ گفته و بگوید در حالت حیض به سر نمیبرم، تا عادت ماهانه او طولانی شود و از شوهرش نفقهای بگیرد که بر گردن او واجب نیست، این نفقه از دو جهت برای او حرام است، یکی این که او مستحق این نفقه نیست، و دیگر اینکه این مسئله را به شرع نسبت داده است در حالی که دروغ میگوید. چون شاید شوهرش پس از تمام شدن عادت ماهانهاش به او رجوع کند، و این زنا شمرده میشود، چون آن زن نسبت به شوهرش بیگانه است. بنابر این خداوند متعال فرمود: ﴿وَلَا یَحِلُّ لَهُنَّ أَن یَکۡتُمۡنَ مَا خَلَقَ ٱللَّهُ فِیٓ أَرۡحَامِهِنَّ إِن کُنَّ یُؤۡمِنَّ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ﴾پس پنهان کردن از جانب زنان دلیلی است بر اینکه آنها به خدا و روز قیامت ایمان ندارند، و اگر به خدا و روز قیامت ایمان داشتند و میدانستند که آنها طبق اعمالشان مجازات خواهند شد، چنین چیزی از آنها سر نمیزد. و این بیانگر آن است که خبر دادن زن در مورد خودش که جز او کسی دیگر از آن آگاهی پیدا نمیکند، مانند حاملگی و حیض و امثال آن پذیرفته میشود.
سپس خداوند متعال فرمود: ﴿وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذَٰلِکَ﴾و تا زمانی که زن در دوران عادت انتظار میکشد، شوهرانشان سزاوارترند که آنها را به زندگی زناشویی خود بازگردانند، ﴿إِنۡ أَرَادُوٓاْ إِصۡلَٰحٗا﴾اگر هدفشان دوستی و محبت و علاقهمندی بود. و مفهوم آیه این است که اگر شوهران هدفشان اصلاح نباشد برای بازگرداندن زنان به زندگی زناشویی سزاوارتر نیستن، و برای آن حلال نیست که زنان را بازگردانند، چون در این صورت هدف آنان متضرر کردن زن و طولانی نمودن عادت ماهانه آنها میباشد. و آیا شوهر با چنین هدفی میتواند زن را باز گرداند؟
در این مورد دو قول وجود دارد: جمهور بر این باورند که او میتواند این کار را انجام دهد هرچند که مرتکب کاری حرام شده است. اما صحیح آن است که اگر شوهر هدفش اصلاح نباشد، نمیتواند این کار را بکند، همانطور که ظاهر آیه شریفه بیانگر آن است. و حکمتی دیگر در این انتظار کشیدن موجود است، و آن این که چه بسا شوهر از جدایی و طلاق پشیمان گردد، پس این مدت برای شوهر مقرر گشته است تا فکر کند و تصمیم قطعی بگیرد.
و این بیانگر آن است که خداوند توافق و محبت زن و شوهر را دوست دارد و جدایی آنها را نمیپسندد. همانطور که پیامبر صفرموده است: «أَبْغَضُ الْحـَلَالِ إلَى اللَّهِ الطَّلَاقُ». «ناپسندترین و منفورترین چیزی که خداوند آن را حلال کرده است، طلاق میباشد».
و این مخصوص طلاق رجعی است، و اما در طلاق بائن، شوهر به بازگرداندن زن سزاوارتر نیست، بلکه اگر زن و شوهر بر بازگشتن به زندگی زناشویی توافق کردند باید عقد جدیدی که همه شرایط نکاح را دارا باشد، اجرا شود.
سپس خداوند متعال فرمود: ﴿وَلَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِی عَلَیۡهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾یعنی زنان بر شوهران خود حقوقی دارند، و مرجع حقوق میان زن و شوهر انصاف و نیکی است، و انصاف و نیکی را با عرف و عادتی که در آن دیار جریان دارد میتوان سنجید. البته عرف و عادت با توجه به اختلاف زمان و مکان و حالات و اشخاص فرق میکند. و این بیانگر آن است که نفقه، و پوشاک، و معاشرت، و مسکن، و همچنین آمیزش باید به نحو احسن انجام پذیرد، و این چیزها با عقد مطلق به نحو احسن انجام پذیرد، و این چیزها با عقد مطلق بر مرد واجب میشود، و اما عقدی که در آن شرایطی مطرح شده است اجرا شود، مگر اینکه شرطی باشد که کار حرامی را حلال نماید یا حلالی را حرام کند، که چنین شرطی اعتبار ندارد.
﴿وَلِلرِّجَالِ عَلَیۡهِنَّ دَرَجَةٞ﴾و مردان بر زنان مقام برتری دارند، و بیشتر بر زنان حق دارند، همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ وَبِمَآ أَنفَقُواْ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ﴾[النساء: ۳۴]. «مردان قیم زنانند، به سبب اینکه خداوند برخی را بر برخی دیگر برتری دادهاست، و به سبب اینکه مردان از اموالشان نفقه زنان را میدهند».
و مقام پیامبری و قضاوت و امامت صغری و کبری، و سایر مقامها از آن مردان بوده و مرد در بسیاری از امور دو برابر زن حق دارد، مانند ارث و غیره. ﴿وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ﴾و خداوند دارای قدرت چیره و فرمانروایی بزرگ است و همه در برابر او سرتسلیم فرود میآورند، اما خدا با اینکه قدرت دارد در کارهایش حیکم است.
از عموم این آیه، «عده» زنان باردار مشخص میگردد، پس عده آنها وضع حمل آنها است. و زنانی که شوهرانشان با آنان آمیزش نکردهاند، عدّه ندارند، و عدّه کنیزان دو حیض است، همین طور که اصحاب ش چنین گفتهاند و سیاق و عبارت آیه دلالت مینماید که منظور از زن، زن آزاد است.
آیهی ۲۲٩:
﴿ٱلطَّلَٰقُ مَرَّتَانِۖ فَإِمۡسَاکُۢ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ تَسۡرِیحُۢ بِإِحۡسَٰنٖۗ وَلَا یَحِلُّ لَکُمۡ أَن تَأۡخُذُواْ مِمَّآ ءَاتَیۡتُمُوهُنَّ شَیًۡٔا إِلَّآ أَن یَخَافَآ أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَا فِیمَا ٱفۡتَدَتۡ بِهِۦۗ تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَعۡتَدُوهَاۚ وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٢٢٩﴾[البقرة: ۲۲٩].«طلاق دوبار است، پس از آن یا به خوبی نگاه داشتن، یا به نیکی رها کردن. و برای شما حلال نیست که از آنچه بدیشان دادهاید باز پس گیرید، مگر اینکه (دو طرف) بترسند که نتواند حدود خداوندی را برپا دارند، پس اگر شما ترسیدید که (آن دو) نتوانند حدود خداوند را برپا دارند، پس گناهی بر آنها نیست که زن فدیه و عوضی بپردازد، این حدود الهی است، پس، از آن تجاوز نکنید و هرکسی از حدود الهی تجاوز کند پس ایشان ستمکاراناند».
طلاق در زمان جاهلیت موجود بود و تا ابتدای ظهور اسلام استمرار داشت. به گونهای که مرد زنش را طلاق میداد و نهایتی برای این کار وجود نداشت، و هرگاه مرد میخواست زن را اذیت کند، او را طلاق میداد و چون عده او نزدیک به تمام شدن میگشت باز به او رجوع میکرد، سپس او را طلاق میداد و چون عده او نزدیک به تمام شدن میگشت باز به او رجوع میکرد، سپس او را طلاق میداد، و همیشه این کار دچار به زیانی میگردید! بنابر این خداوند متعال خبر داد: ﴿ٱلطَّلَٰقُ﴾طلاقی که مرد به آن میتواند به شوهرش مراجعت کند ﴿مَرَّتَانِ﴾دو بار است، تا شوهر بتواند، اگر هدفش اذیت زن نباشد، زن را به زندگی زناشویی باز گرداند، و در این مدت فکر کند. اما بیشتر از دو بار نمیتواند به او مراجعت نماید، چون کسی که بیش از دو بار زنش را طلاق دهد از دو حالت خارج نیست، یا بر ارتکاب امر حرام جرات پیدا کرده، یا اینکه علاقهای به نگاهداری آن زن ندارد، بلکه هدف او آزار وی است. بنابر این خداوند متعال شوهر را فرمان داد که همسرش را نگاهدارد، ﴿بِمَعۡرُوفٍ﴾و به خوبی با او زندگی میکنند، و این بهتر است، و گرنه باید زن را به نیکی رها کند واز او جدا شود. ﴿بِإِحۡسَٰنٖ﴾و از جمله جملههایی نیکو این است که به خاطر جدایی از زن چیزی از او نگیرد، چون این ظلم است، و گرفتن مالِ بدونِ عوض است. بنابر این فرمود: ﴿وَلَا یَحِلُّ لَکُمۡ أَن تَأۡخُذُواْ مِمَّآ ءَاتَیۡتُمُوهُنَّ شَیًۡٔا إِلَّآ أَن یَخَافَآ أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِ﴾و آن خلع نیکو است، به این صورت که زن، شوهر خود را به سبب اخلاق بدش یا به سبب نقصی که در اندام و آفرینش جسمی او وجود دارد، یا اینکه از نظر اعتقادی کمبود داشته، و بیم دارد که نتواند به این روش فرمان خدا را در رندگی اجرا کند، آنگاه فدیهای به شوهر میدهد و طلاق میگیرد.
﴿فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَا فِیمَا ٱفۡتَدَتۡ بِهِ﴾پس اگر بیم داریدکه آن دو، حدود خدا را بر پا نمیدارند، چنانچه که زن برای آزاد کردن خود، فدیهای دهد، گناهی برایشان نیست، چون فدیهای که زن میپردازد عوض مفارقهای است که زن میپردازد عوض مفارقهای است که خودخواهان آن است. از این آیه مشروعیت خلع ثابت میگردد، و آن زمانی است که ترس از عدم اقامه حدود الهی یافت شود.
﴿تِلۡکَ﴾و آنچه از احکام شرعی که پیشتر بیان شد، ﴿حُدُودُ ٱللَّهِ﴾احکام خداوندی هستند که آنرا برای شما مشروع نموده و دستور داده است از آن تجاوز نکنید. ﴿وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾و هر کس از مرزهای الهی تجاوز کند، پس ایشان ستمکارانند. و چه ستمی بزرگتر از این که کسی حلال را زیر پا بگذارد و وارد قلمرو حرام شود و آنچه را خداوند برایش حلال نموده است وی را کفایت نکند؟!.
و ستم و ظلم بر سه قسم است:
۱- ستمی که بنده در میان خود و خدای خویش مرتکب میشود.
۲- شرک که بزرگترین ستم است.
۳- ستمی که بنده میان خود و مردم مرتکب میشود. و شرک را خداوند جز با توبه کردن و باز آمدن از آن نمیبخشد، و خداوند همه حقوق بندگان را میگیرد و چیزی را از آن رها نمیکند، و ستمی که میان بنده و خداست پایینتر از شرک است، تحت خواست و حکمت الهی است که اگر بخواهد آن را میبخشد.
آیهی ۲۳۱-۲۳۰:
﴿فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدُ حَتَّىٰ تَنکِحَ زَوۡجًا غَیۡرَهُۥۗ فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَآ أَن یَتَرَاجَعَآ إِن ظَنَّآ أَن یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِۗ وَتِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ یُبَیِّنُهَا لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ٢٣٠﴾[البقرة: ۲۳۰].«و اگر آن را طلاق داد، پس برای او حلال نیست مگر اینکه با شوهری دیگر ازدواج کند، پس اگر (شوهر دوم) او را طلاق داد، گناهی بر آنها نیست که دوباره به یکدیگر باز گرداند، اگر بدانند به احکام الهی را بر پا میدارند، این حدود خداوند است، آنرا برای قومی که میدانند بیان میکند».
﴿وَإِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمۡسِکُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٖۚ وَلَا تُمۡسِکُوهُنَّ ضِرَارٗا لِّتَعۡتَدُواْۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ فَقَدۡ ظَلَمَ نَفۡسَهُۥۚ وَلَا تَتَّخِذُوٓاْ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ هُزُوٗاۚ وَٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَمَآ أَنزَلَ عَلَیۡکُم مِّنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَٱلۡحِکۡمَةِ یَعِظُکُم بِهِۦۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ٢٣١﴾[البقرة: ۲۳۱].«و چون زنان را طلاق دادید و به پایان عدۀ خود نزدیک شدند، پس یا آنها را به خوبی نگاه دارید، و یا به خوبی رها کنید، و هرگز آنان را برای زیان رساندن به آنها نگاه ندارید تا از حد تجاوز کنید، و هر کسی چنین کند بر خود ستم کرده است. و آیات خداوندی را به تمسخر نگیرید، و نعمتهای خدا را و آنچه از کتاب و سنت بر شما نازل کرده است و شما را به آن پند میدهد، به یاد آورید، و از خدا بترسید، و بدانید که خداوند به هر چیزی داناست».
خداوند متعال میفرماید: ﴿فَإِن طَلَّقَهَا﴾یعنی اگر طلاق سوم را داد، ﴿فَلَا تَحِلُّ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدُ حَتَّىٰ تَنکِحَ زَوۡجًا غَیۡرَهُ﴾آن زن برای او حلال نیست مگر اینکه با مردی دیگر به صورت صحیح ازدواج کند، و باید آن مرد با او آمیزش نماید. و نکاح شرعی بطور قطع یک نکاح صحیح است و عقد و آمیزش هر دو در آن داخلاند. و باید ازدواج دوم از روی علاقه باشد، و اگر هدف از ازدواج دوم از روی علاقه باشد، و اگر هدف از ازدواج دوم این باشد که زن برای شوهر اول حلال گردد، چنین نکاحی صحیح نیست، و زن برای شوهر اول حلال نمیگردد. و اگر زن کنیز بود و پس از طلاق، صاحبش با او آمیزش کرد برای شوهر اول حلال نمیگردد، چون مولا و صاحب کنیز، شوهر نیست. پس اگر شوهر دوم از روی علاقه با زن ازدواج نمود و با او آمیزش کرد، سپس از او جدا شد و عدّه زن تمام گردید، ﴿فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَآ﴾برای شوهر اول و زن گناهی نیست، ﴿أَن یَتَرَاجَعَآ﴾که باز به زندگی زناشویی برگردند، و عقد جدید را میان خود ببندند، و چون بازگشتن را به هر دو نسبت داده است باید هر دو خشنود شوند.
اما در بازگشتن، شرط این است که هر دو تصور میکنند که ﴿أَن یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِ﴾میتوانند حق یکدیگر را به جا آورند، و این وقتی است که زن و شوهر را به جا آورند، و این وقتی است که زن و شوهر از رفتارهای گذشته خود که باعث جدایی آنها گردیده است، پشیمان نشوند، و تصمیم بگیرند زندگی گذشته را به زندگی خوبی تبدیل کنند، پس در اینجا بر آنان گناهی نیست که بهسوی یکدیگر بر گردند.
و مفهوم آیه شریفه این است که اگر آنها دانستند که نمیتوانند حدود الهی را پابرجا دارند، به این صورت که گمان غالب آنها این بود که همان حالت گذشته باقی است، و نمیتوانند زندگی درستی را پایه ریزی کنند، در این صورت اگر آنها باز به زندگی گذشته برگردند و با هم ازدواج کنند، گناهکار میشوند، چون هیچ کاری که در آن دستور خدا اجرا نشود و از او فرمان برده نشود جایز نیست. و این دلالت مینماید که شایسته است انسان هرگاه خواست در کاری وارد شود به ویژه در ریاستها و سرپرستیهای کوچک و بزرگ، باید به خودش بنگرد، اگر دید که او توانایی چنین کاری را دارد، و اطمینان داشت که از عهده آن بر میآید، اقدام کند، وگرنه باید دست نگه دارد.
وقتی که خداوند متعال این احکام بزرگ را بیان کرد، فرمود: ﴿وَتِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ﴾و اینها حدود آیینهای خداوند است، که آن را مشخص نموده، و توضیح دادهاست، ﴿یُبَیِّنُهَا لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ﴾و آن را برای کسانی بیان مینماید که میدانند، چون آنهایی که میدانند، از قوانین الهی بهرهمند میشوند، و دیگران را نیز بهرهمند میسازند. و این بیانگر فضیلت اهل علم است، که برکسی پوشیده نیست، چون خداوند فرموده است:آیین و قوانین خود را مخصوصا برای اهل علم بیان میدارد، و اساسا این آیینها برای اهل علم است. ونیز این آیه بیانگر آن است که خداوند متعال دوست دارد بندگانش قوانین و پیامهایی را که بر پیامبرش نازل کرده است، بدانند و در آن آگاهی حاصل کنند.
سپس خداوند متعال فرمود: ﴿وَإِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ﴾و هرگاه زنان را یک یا دو طلاق رجعی دادید، ﴿فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ﴾و آنها به پایان دوران عدّه خود نزدیک شدند، ﴿فَأَمۡسِکُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٖ﴾پس یا آنها را بازگردانید در حالی که نیت شما تامین حقوق آنان باشد، و یا اینکه آنها را بدون رجوع و زیان رساندن به آنها رها کنید. بنابر این فرمود: ﴿وَلَا تُمۡسِکُوهُنَّ ضِرَارٗا﴾و آنها را به قصد زیان رساندن به ایشان نگاه ندارید، ﴿لِّتَعۡتَدُواْۚ﴾زیرا در این کارتان از حلال تجاوز کرده و وارد حرام میشوید، پس نگاه داشتن زن به گونه شایسته حلال است، و زیان رساندن به وی حرام میباشد.
﴿وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ فَقَدۡ ظَلَمَ نَفۡسَهُ﴾و هرکس چنین کند به خویشتن ستم کرده است، و ضرر به کسی بر میگردد که قصد ضرر رساندن را داشته است. ﴿وَلَا تَتَّخِذُوٓاْ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ هُزُوٗا﴾خداوند آیت خود را بیان نمود، و هدف از آن این بود که مردم آن را بدانند و بدان عمل نمایند، و مرزها و حدود الهی را زیر پا ننهاده، و از آن تجاوز نکنند، چون خداوند این قوانین و حدود را بیهوده وضع نکرده است، بلکه آنرا به حق نازل کرده، و از تمسخر به آن نهی نموده است. یعنی پروردگار از بازیچه قرار دادن آن، و فرمان نبردن از دستورات واجب نهی کرده است، مانند زیان رساندن در نگاهداری زن، جدایی، کثرت طلاق دادن، یا هر سه طلاق را یکجا دادن، که همه تجاوز از حدود الهی است.
و خداوند از سر ِ مهربانی و رحمت خویش طلاق را یکی پس از دیگری قرار دادهاست. و خداوند از آنجا که نسبت به بنده مهربان است و مصلحت او را میخواهد چنین حکم نموده است. ﴿وَٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ﴾و به طور عموم نعمتهای خداوند را با ستایش و تمجید به زبان و با اعتراف و اقرار قلبی و با به کار گرفتن اعضا در طاعت خداوند، به خاطر آورید. ﴿وَمَآ أَنزَلَ عَلَیۡکُم مِّنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَٱلۡحِکۡمَةِ﴾و آنچه خداوند از کتاب و سنت بر شما نازل کرده است، به یاد آورید، که کتاب و سنت برای شما راههای خیر را بیان مینمایند، و شما را بر آن تشویق میکنند. و بیراههها را برایتان بیان نموده و شما را از آن برحذر میدارند، و خداوند خودش را به شما معرفی میکند، و آنچه او برای دوستان و دشمنانش پیش آورده است به شما میشناساند، و خداوند به شما چیزهایی آموخت که نمیدانستید.
و گفته شده که منظور از حکمت اسرار شریعت است، پس در کتاب خدا رازها و حکمتهایی وجود دارد، و آن بیان حکمت الهی در رابطه با اوامر و نواهی خدا میباشد، و هر دو مفهوم درست است، بنابر این فرمود: ﴿یَعِظُکُم بِهِ﴾شما را به وسیله آنچه فرو فرستاده پند میدهد. این موید این نظریه است که منظور از حکمت، اسرار شریعت است، چون پند دادن با بیان حُکم و حکمت و تشویق یا ترساندن حاصل میشود. پس با حکم، جهل از بین میرود، و حکمت و تشویق سبب علاقهمندی میگردد، و حکمت و ترهیب باعث بازآمدن و ترسیدن میشود. ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ﴾و در همه کارهایتان از خدا بترسید، ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ﴾به همین خاطر این احکام را بطور کامل برای شما بیان کرد، که این احکام را بطور کامل برای شما بیان کرد، که این احکام در هر زمان و مکانی به نفع مردم است. پس در هر وقت و هر حال او را سپاس میگوییم.
آیهی ۲۳۲:
﴿وَإِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعۡضُلُوهُنَّ أَن یَنکِحۡنَ أَزۡوَٰجَهُنَّ إِذَا تَرَٰضَوۡاْ بَیۡنَهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ ذَٰلِکَ یُوعَظُ بِهِۦ مَن کَانَ مِنکُمۡ یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۗ ذَٰلِکُمۡ أَزۡکَىٰ لَکُمۡ وَأَطۡهَرُۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٢٣٢﴾[البقرة: ۲۳۲].«و چون زنان را طلاق دادید و به پایان عدّۀ خود رسیدند، آنها را از اینکه با شوهران (قبلی) خود ازدواج کنند - چنانچه در میانشان به طرز پسندیدهای توافق برقرار گردید - منع نکنید، این همان چیزی است که هرکس از شما که به خدا و روز آخرت ایمان داشته باشد، به آن پند داده میشود. آن برایتان پاکتر و بهتر است، و خداوند میداند و شما نمیدانید».
این، خطاب به اولیای زنی است که کمتر از سه طلاق داده شده است، که وقتی از عده بیرون شد و شوهرش خواست با او ازدواج کند و زن هم با این کار موافق بود، برای سرپرست زن از قبیل پدر و غیره جایز نیست که به سبب خشمگین بودن بر شوهر و ناراحتی از او به خاطر طلاقی که دادهاست، زن را از ادواج با او منع کنند. به همین خاطر فرمود: ﴿مَن کَانَ مِنکُمۡ یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ﴾یعنی هرکس که به خدا و روز اخرت ایمان دارد، ایمانش باید او را از منع کردن باز دارد. ﴿ذَٰلِکُمۡ أَزۡکَىٰ لَکُمۡ وَأَطۡهَرُ﴾این برایتان بهتر و پاکتر است از آنچه که گمان میبرید جلوگیری از ازدواج بهتر و شایستهتر میباشد و اینکه با ازدواج مجدد آن دو مخالفت کرد. همانطور که عادت افراد متکبر و خود بزرگ بین چنین است. ﴿وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾پس، از دستور کسی فرمان برید که او منافع شما را میداند، و مصلحت شما را میخواهد و به روشهای گوناگون آن را برایتان سهل و میسر میگرداند.
و این آیه دلیلی است بر اینکه وجود «ولّی» در نکاح شرط است، چون خداوند اولیا را نهی کرده است از اینکه مانع ازدواج شوند، واین بیانگر آن است که وجود «ولّی» در نکاح موثر است. و خداوند آنها را باز نمیدارد مگر از کاری که در اختیارشان است و در آن حقی دارند.
آیهی ۲۳۳:
﴿وَٱلۡوَٰلِدَٰتُ یُرۡضِعۡنَ أَوۡلَٰدَهُنَّ حَوۡلَیۡنِ کَامِلَیۡنِۖ لِمَنۡ أَرَادَ أَن یُتِمَّ ٱلرَّضَاعَةَۚ وَعَلَى ٱلۡمَوۡلُودِ لَهُۥ رِزۡقُهُنَّ وَکِسۡوَتُهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ لَا تُکَلَّفُ نَفۡسٌ إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَا تُضَآرَّ وَٰلِدَةُۢ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوۡلُودٞ لَّهُۥ بِوَلَدِهِۦۚ وَعَلَى ٱلۡوَارِثِ مِثۡلُ ذَٰلِکَۗ فَإِنۡ أَرَادَا فِصَالًا عَن تَرَاضٖ مِّنۡهُمَا وَتَشَاوُرٖ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَاۗ وَإِنۡ أَرَدتُّمۡ أَن تَسۡتَرۡضِعُوٓاْ أَوۡلَٰدَکُمۡ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ إِذَا سَلَّمۡتُم مَّآ ءَاتَیۡتُم بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ٢٣٣﴾[البقرة: ۲۳۳].«و مادران، فرزندان خود را دو سال کامل شیر دهند، این برای کسی است که بخواهد مدت شیرخوارگی را کامل نماید. و بر کسی که فرزند برای او متولد شده (پدر) لازم است خوراک و پوشاک مادران را به گونهای شایسته فراهم کند، هیچکس جز به اندازۀ توانش مکلف نمیشود. هیچ مادری نباید به خاطر فرزندش زیان ببیند، و هیچ پدری نیز نباید به خاطر فرزندش زیان ببیند، و بر وارث فرزند چنین چیزی (نفقه) لازم است، و اگر پدر و مادر با رضایت و مشورت همدیگر خواستند فرزند را از شیر بگیرند، گناهی بر آنها نیست، و اگر خواستید دایۀ شیر دهی برای فرزندان خود بگیرید گناهی بر شما نیست به شرط اینکه آنچه را که متعهد شدهاید پرداخت کنید به خوبی بپردازید، از خداوند بترسید و بدانید که خداوند به آنچه میکنید بیناست».
سپس خداوند متعال فرمود: ﴿وَٱلۡوَٰلِدَٰتُ یُرۡضِعۡنَ﴾این خبر به معنی امر و دستور است، چون به جای چیزی قرار داده شده که ثابت و مقرر است و احتیاجی به دستور دادن ندارد.
خدا فرمان میدهد که ﴿یُرۡضِعۡنَ أَوۡلَٰدَهُنَّ حَوۡلَیۡنِ﴾مادران دو سال به فرزندان خود شیر دهند، و از آنجا که منظور از سال، سال کامل است، و نیز به بخش اعظم سال هم سال گفته میشود، بنابر این فرمود: ﴿کَامِلَیۡنِۖ لِمَنۡ أَرَادَ أَن یُتِمَّ ٱلرَّضَاعَةَ﴾یعنی دو سال کامل برای کسی که میخواهد دوران شیرخوارگی را کامل کند، و چون شیرخوار دو سالش تمام شد، دوران شیرخوارگی دو سالش تمام شد، دوران شیرخوارگی او به پایان رسیده است، و شیر پس از این مدت مانند سایر غذاهاست، بنابر این شیر دادن بعد از دو سال اعتباری ندارد و سبب حرمت نمیشود.
و از این نص، و از فرموده خداوند که میفرماید: ﴿وَحَمۡلُهُۥ وَفِصَٰلُهُۥ ثَلَٰثُونَ شَهۡرًا﴾[الأحقاف: ۱۵]. استنباط میشود که کمترین مدت بارداری شش ماه است و ممکن است بچه شش ماهه نیز به دنیا بیاید. ﴿وَعَلَى ٱلۡمَوۡلُودِ لَهُۥ﴾و بر پدر است، ﴿رِزۡقُهُنَّ وَکِسۡوَتُهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾و این شامل زنی است که تحت نکاح مرد میباشد، کما اینکه زنی را طلاق داده شده است نیز شامل میشود. پس خوراک و پوشاک آن زن بر پدر لازم است، و این مزد شیردهی است. و این دلالت مینماید که اگر زن در قید نکاح او باشد، غیر از نفقه و پوشاک بر او واجب نیست. و هر شوهری به اندازه توانی که دارد خوراک و پوشاک زن را تهیه نماید. بنابر این فرمود: ﴿لَا تُکَلَّفُ نَفۡسٌ إِلَّا وُسۡعَهَا﴾پس فقیر موظف نیست که به اندازۀ توانگر انفاق کند، و نیز کسی که چیزی ندارد مکلف نمیشود که نفقه بپردازد تا زمانی که دارا گردد. ﴿لَا تُضَآرَّ وَٰلِدَةُۢ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوۡلُودٞ لَّهُۥ بِوَلَدِهِ﴾یعنی حلال نیست که مادر به خاطر فرزندش زیان ببیند، به این صورت که از شیر دادن به فرزندش جلوگیری شود، و یا نفقه و پوشاک و مزد او داده نشود. ﴿وَلَا مَوۡلُودٞ لَّهُۥ بِوَلَدِهِ﴾و پدر نیز نباید به خاطر فرزندش ضرر ببیند. به این صورت که مادر به خاطر زین رساندن به پدر از شیر دادن امتناع ورزد و یا شیر دهنده بیش از مقدار واجب، نفقه و خوراک از او طلب کند، و امثال این. و ﴿مَوۡلُودٞ لَّهُ﴾دلالت مینماید که فرزند از آن پدر است و به او داده میشود، زیرا حاصل تلاش است و به او داده میشود، زیرا حاصل تلاش اوست، بنابراین، پدر میتواند از مال فرزند برای خود بردارد، خواه فرزند راضی باشد یا ناراضی، به خلاف مادر.
﴿وَعَلَى ٱلۡوَارِثِ مِثۡلُ ذَٰلِکَ﴾و اگر کودک پدر نداشته باشد، و مال نداشته باشد همان خوراک و پوشاکی که بر پدر لازم است، بر وارث کودک لازم است تا به شیر دهنده بپردازد. پس این بخش از آیه دلالت مینماید که نفقه خویشاوندان مستمند بر عهده خویشاوند وارث و توانگر است، ﴿فَإِنۡ أَرَادَا﴾و اگر پدر و مادر خواستند، ﴿فِصَالًا﴾فرزند را قبل از کامل شدن دو سال از شیر بگیرند، ﴿عَن تَرَاضٖ مِّنۡهُمَا﴾و هر دو راضی باشند، ﴿وَتَشَاوُرٖ﴾و با یکدیگر مشورت کنند که آیا گرفتن وی از شیر به مصلحت بچه است یا نه؟ پس اگر مصلحت بود و هر دو راضی شدند، ﴿فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَا﴾به خاطر از شیر گرفتن بچه قبل از کامل شدن دو سال بر آنان گناهی نیست. پس مفهوم آیه دلالت مینماید که اگر یکی از پدر و مادر راضی بود و دیگری راضی نبود و یا مصلحت بچه در ان نبود، گرفتن وی از شیر جایز نیست. ﴿وَإِنۡ أَرَدتُّمۡ أَن تَسۡتَرۡضِعُوٓاْ أَوۡلَٰدَکُمۡ﴾و اگر خواستید برای فرندان خود شیر دهندگانی غیر از مادرانشان بگیرید، و قصد زیان رساندن به دیگران نداشتید، ﴿فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ إِذَا سَلَّمۡتُم مَّآ ءَاتَیۡتُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾گناهی بر شما نیست، به شرطی که حقوق شیردهندگان به خوبی بپردازید. ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ﴾و بدانید که خداوند به آنچه میکنید بیناست و شما را بر آن مجازات خواهد کرد و پاداش خیر یا شر به شما خواهد داد.
آیهی ۲۳۴:
﴿وَٱلَّذِینَ یُتَوَفَّوۡنَ مِنکُمۡ وَیَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرۡبَعَةَ أَشۡهُرٖ وَعَشۡرٗاۖ فَإِذَا بَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ فِیمَا فَعَلۡنَ فِیٓ أَنفُسِهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ٢٣٤﴾[البقرة: ۲۳۴].«و کسانی از شما که میمیرند و زنانی را بر جای میگذارند، (همسران) چهارده ماه و ده روز انتظار بکشند، و چون عدّۀ خود را به پایان رساندند بر شما گناهی نیست در آنچه که آنان به طور شایسته دربارۀ خود انجام دهند، و خداوند به آنچه میکنید اگاه است».
هرگاه شوهر درگذشت واجب است که زنش چهارماه و ده روز انتظار بکشد، و حکمت آن این است که بارداری در مدت چهار ماه مشخص میشود، و بچه در آغاز ماه پنجم در شکم حرکت میکند، و زنان حامله و باردار از شکم حرکت میکنند، و زنان حامله و باردار از این قاعده کلی استثنا هستند، زیرا عده آنها وضع حمل آنان است، و همچنین عده کنیز نصف عده زن آزاد است، یعنی دو ماه و پنج روز. ﴿فَإِذَا بَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ﴾و هنگامی که عده آنها به پایان رسید، ﴿فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ فِیمَا فَعَلۡنَ فِیٓ أَنفُسِهِنَّ﴾پس بعد از عده اگر انان به آرایش خود بپردازند، بر شما گناهی نیست. ﴿بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾یعنی به صورتی که حرام و مکروه نباشد. و از این ثابت میشود که سوگواری در مدت عده برای زنی که شوهرش مرده است واجب میباشد، و برای زنانی که طلاق داده شده و از همدیگر جدا شدهاند، جایز نیست که در سوگ بنشینند، و علما بر این موضوع اجماع کردهاند. ﴿وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ﴾و خداوند ظاهر و باطن کارهایتان، و کارهای آشکار و پوشیده شده را میداند، و شما را بر آن مجازات خواهد کرد. و خداوند که خطاب به اولیاء زن میفرماید: ﴿فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ فِیمَا فَعَلۡنَ فِیٓ أَنفُسِهِنَّ﴾بیانگر آن است که «ولّی» باید بر زن نظارت نماید، و زن را از آنچه که انجام دادنش جایز نیست منع کند، و او را بر انجام انچه واجب است وادار نماید، چرا که وی ر اینجا مورد خطاب قرار گرفته است و این امر بر او واجب است.
آیهی ۲۳۵:
﴿وَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ فِیمَا عَرَّضۡتُم بِهِۦ مِنۡ خِطۡبَةِ ٱلنِّسَآءِ أَوۡ أَکۡنَنتُمۡ فِیٓ أَنفُسِکُمۡۚ عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّکُمۡ سَتَذۡکُرُونَهُنَّ وَلَٰکِن لَّا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّآ أَن تَقُولُواْ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗاۚ وَلَا تَعۡزِمُواْ عُقۡدَةَ ٱلنِّکَاحِ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡکِتَٰبُ أَجَلَهُۥۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ فَٱحۡذَرُوهُۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٞ٢٣٥﴾[البقرة: ۲۳۵].«و بر شما گناهی نیست که به طور کنایه از زنان خواستگاری کنید، و یا در دلهایتان پنهان نمایید، خداوند میداند که شما آنها را یاد میکنید، ولی به آنها وعدۀ پنهانی ندهید مگر اینکه سخن نیکویی بگویید، و تصمیم به عقد نکاح نگیرید تا وقتی که عده به پایان برسد، و بدانید که خداوند میداند آنچه را که در دلتان است، پس از او بترسید و بدانید که خداوند آمرزگار و مهربان است».
این حکم زنی است که پس از وفات شوهرش در حال گذراندن عده است، یا اینکه شوهرش زنده است، و از او جدا شده است، پس حرام است که در دوران عده به صراحت از او خواستگاری شود مگر اینکه خواستگار همان مردی باشد که او را طلاق دادهاست. و منظور از ﴿وَلَٰکِن لَّا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا﴾همین است، اما خواستگاری با اشاره و به صورت کنایه گناه نیست.
و فرق این دو مساله در این است که خواستگاری صریح جز قصد نکاح و ازدواج احتمال دیگری ندارد، بنابر این حرام است، زیرا بیم آن میرود زن عجله کند، و چون علاقمند به ازدواج است احتمال دارد در سپری شدن عده دروغ بگوید. این بیانگر آن است که مقدمات کار حرام نیز حرام میباشد. در ضمن، این عمل ستمی است در حق شوهر اول، چرا که در مدت عده، زن نباید به کسی دیگر وعده ازدواج بدهد.
اما اشاره کردن، و به صورت کنایه خواستگاری نمودن، همه احتمال ازدواج را دارد و هم احتمال چیزی دیگر، پس در رابطه با خواستگاری از زنی که طلاق طلاق بائن است [۴]جایز است گفته شود: من میخواهم ازدواج کنم، و دوست دارم بعد از پایان عدهات به من مشورت کنی و امثال آن.
این عمل جایز است چون به منزله خواستگاری صریح نیست. و همچنین گناه نیست که انسان در دل خود پنهان کند با زنی که در حال گذراندن عده است پس از تمام شدن عدهاش ازدواج کند. بنابر این فرمود: ﴿أَوۡ أَکۡنَنتُمۡ فِیٓ أَنفُسِکُمۡۚ عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّکُمۡ سَتَذۡکُرُونَهُنَّ﴾تمام این تفاصیل در مورد مقدمات عقد است. اما نکاح حلال نیست ﴿حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡکِتَٰبُ أَجَلَهُ﴾تا اینکه عده تمام شود.
﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ﴾و بدانید که خداوند آنچه را که در دل دارید میداند، پس نیت خیر داشته باشید و قصد بد مکنید و از عذاب او بترسید، و به پاداش او امید داشته باشید. ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ﴾و بدانید که خداوند آمرزنده است، برای کسی که گناهی از او سر میزند اما توبه میکند و بهسوی پروردگارش باز میگردد ﴿حَلِیمٞ﴾بردبار است و گناهکاران را به سبب گناهانشان زود مواخذه نمیکند، با اینکه بر آنها قدرت دارد.
آیهی ۲۳۶:
﴿لَّا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ إِن طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ مَا لَمۡ تَمَسُّوهُنَّ أَوۡ تَفۡرِضُواْ لَهُنَّ فَرِیضَةٗۚ وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى ٱلۡمُوسِعِ قَدَرُهُۥ وَعَلَى ٱلۡمُقۡتِرِ قَدَرُهُۥ مَتَٰعَۢا بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُحۡسِنِینَ٢٣٦﴾[البقرة: ۲۳۶].«اگر زنان را قبل از اینکه با آنان آمیزش جنسی کنید و قبل از اینکه برای آنان مهریهای تعیین نمایید، طلاق دهید، بر شما گناهی نیست. آنان را به طور پسندیده، به نوعی بهرهمند سازید، توانگر به اندازۀ خودش و تنگدست به اندازه خودش، (این کاری است) شایستۀ نیکوکاران».
بر شما ای گروه شوهران گناهی نیست که زنان را قبل از آمیزش و قبل از تعیین مهریه طلاق دهید، گرچه این کار باعث سرشکستگی و خرد شدن شخصیت زن میگردد، اما با دادن متعه جبران میشود. پس بر شما لازم است که چیزی بدهید تا رنجش خاطرشان جبران شود.
﴿عَلَى ٱلۡمُوسِعِ قَدَرُهُۥ وَعَلَى ٱلۡمُقۡتِرِ قَدَرُهُ﴾بر توانگر به اندازه توانش و بر فقیر به اندازه وسعش. و این به عرف بر میگردد، و با اختلاف حالات فرق میکند. بنابر این فرمود: ﴿مَتَٰعَۢا بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾پس این حق الزامی است، ﴿عَلَى ٱلۡمُحۡسِنِینَ﴾بر نیکوکاران، و آنها نباید زنان را تحقیر کنند وچون آنان باعث شدند تا زنان چشم بدوزند و علاقه پیدا کنند و دلهایشان به آنان وابسته شود، سپس چیزی را که به آن علاقه پیدا کردند به آنان ندادند، بر مردان لازم است در مقابل این کار به آنان متعه بدهند. چقدر زیباست این حکم خدوند! و چقدر حکمت و رحمت پروردگار را در بردارد! و چه کسی زیباتر از خدا برای قومی که یقین دارند حکم صادر مینماید؟! پس این حکم زنانی است که قبل از آمیزش و قبل از تعیین مهریه طلاق داده میشوند.
آیهی ۲۳٧:
﴿وَإِن طَلَّقۡتُمُوهُنَّ مِن قَبۡلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدۡ فَرَضۡتُمۡ لَهُنَّ فَرِیضَةٗ فَنِصۡفُ مَا فَرَضۡتُمۡ إِلَّآ أَن یَعۡفُونَ أَوۡ یَعۡفُوَاْ ٱلَّذِی بِیَدِهِۦ عُقۡدَةُ ٱلنِّکَاحِۚ وَأَن تَعۡفُوٓاْ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰۚ وَلَا تَنسَوُاْ ٱلۡفَضۡلَ بَیۡنَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٌ٢٣٧﴾[البقرة: ۲۳٧].«و اگر زنان را قبل از ایکه با آنان آمیزش جنسی کنید، طلاق دادید، در حالی که برای آنها مهریه تعیین کردهاید، پس نصف آنچه تعیین کردهاید را بپردازید. مگر اینکه (آن را به شما) ببخشند یا کسی که عقد ازدواج در دست اوست (آن را) ببخشد، و اگر ببخشید، به پرهیزگاری نزدیکتر است، و نیکوکاری را در میان خود فراموش نکنید همانا خداوند به آنچه میکنید بیناست».
سپس حکم زنانی را بیان کرد که مهریه آنها تعیین گردیده است، پس فرمود: ﴿وَإِن طَلَّقۡتُمُوهُنَّ﴾و اگر زنان را قبل از آمیزش و بعد از اینکه مهریه تعیین گردید طلاق دادی، پس نصف مهریه تعیین شده را به آنان بدهید، و نصف آن مال شماست، و این واجب است به شرطی که گذشت و بخششی در میان نباشد و زن نصف مهریه را به شوهر نبخشد، البته به شرطی که بخشیدن زن درست باشد. ﴿أَوۡ یَعۡفُوَاْ ٱلَّذِی بِیَدِهِۦ عُقۡدَةُ ٱلنِّکَاحِ﴾طبق قول صحیح، منظور شوهر است. یعنی یا کسی که پیوند نکاح در دست اوست، ببخشد، چون باز کردن گره ازدواج در دست شوهر است، و نیز برای ولی درست نیست که حق زن را ببخشد چون او نه مالک است و نه وکیل.
سپس خداوند متعال به گذشت تشویق نمود و بیان کرد که گذشت کردن به پرهیزگاری نزدیکتر است، چون گذشت احسان است و موجب شرح صدر میگردد، و انسان نباید از نیکوکاری دوری نماید و آنرا فراموش کند، که بالاترین رتبه در معاملات نیکوکاری است، زیرا تعامل و رفتار مردم در میان خودشان دو گونه است: یا عدل و انصاف است که واجب میباشد، و آن گرفتن واجب و دادن واجب است، و یا فضل و احسان است، که به معنی تسامح و چشم پوشی از حقوق و دادن چیزی است که بر آدمی لازم نیست. پس انسان نباید هیچ گاه این مقام را فراموش کند، به خصوص در مورد کسی که بین تو و او معامله و همزیستی است. همانا خداوند نیکوکاران را در عوض این عمل نیک از فضل و کرم خویش بهرهمند میسازد. بنابر این فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٌ﴾همانا خداوند به آنچه میکنید آگاه است.
آیهی ۲۳٩-۲۳۸:
﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِینَ٢٣٨﴾[البقرة: ۲۳۸]. «بر ادای نمازها و نماز میانه محافظت کنید، و فروتنانه برای خدا بایستید».
﴿فَإِنۡ خِفۡتُمۡ فَرِجَالًا أَوۡ رُکۡبَانٗاۖ فَإِذَآ أَمِنتُمۡ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَمَا عَلَّمَکُم مَّا لَمۡ تَکُونُواْ تَعۡلَمُونَ٢٣٩﴾[البقرة: ۲۳٩].«پس اگر ترسیدید، پیاده یا سواره نماز را ادا کنید، و چون ایمن شدید پس خدا را یاد کنید، که به شما چیزهایی آموخت که نمیدانستید».
﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ﴾خداوند فرمان میدهد تا بر ادای نمازها به طور عموم مواظبت شود و بر ادای نماز وسطی، ﴿وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ﴾که نماز عصر است، محاظفت شود. محافظت بر نماز یعنی ادا کردن آن در وقتش، و با شرایط و ارکانش، و با فروتنی، و ادا کردن تمام واجبات و مستحبات آن. و با محافظت کردن بر نمازها بر سایر عبادات نیز محافظت میشود. و نماز انسان را از کارهای زشت و منکر باز میدارد، به خصوص زمانی که نماز بطور کامل ادا شود. همانطور که خداوند دستور دادهاست: ﴿وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِینَ﴾و فروتنانه برای خدا بایستید. در این آیه به ایستادن و فروتنی در آرامش در نماز و پرهیز از صحبت کردن امر شده است.
﴿فَإِنۡ خِفۡتُمۡ﴾و اگر ترسیدید. منابع ترس را ذکر نکرد، تا شامل ترس از کافر، ستمگر، درنده و دیگر موارد ترسناک گردد، پس در این صورت، ﴿فَرِجَالًا﴾پیاده نماز بخوانید، ﴿أَوۡ رُکۡبَانٗا﴾یا در حالیکه بر اسب و شتر و سایر سواریها سوار هستید. و در این حالت بر نماز گذار لازم نیست که رویش حتما بهسوی قبله باشد، چون در حالت سواری گاهی اوقات اسب یا شتر رو بهسوی قبله حرکت میکند و گاهی نیز به آن پشت مینماید. انچه که از این آیه استنباط میشود تاکید بر محافظت از نماز است، چرا که خداوند به خواندن نماز دستور داده است هر چند که به بسیاری از ارکان و شروط آن خلل وارد شود. نیز از این آیه استنباط میشود که به تاخیر انداختن نماز در سختترین حالت جایز نیست. بنابر این خواندن نماز با این وضعیت بهتر و برتر از نمازی ا ست که با اطمینان و آرامش اما خارج از وقتش خوانده شود.
﴿فَإِذَآ أَمِنتُمۡ﴾و هرگاه ترس شما برطرف شد، ﴿فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ﴾خدا را یاد کنید. این شامل انواع ذکر میشود که نماز کامل و بدون عیب و نقص یکی از مصادیق آن است. ﴿کَمَا عَلَّمَکُم مَّا لَمۡ تَکُونُواْ تَعۡلَمُونَ﴾امنیت و آسایش نعمت بسیار بزرگ و مهمی است که در مقابل آن باید خدا را یاد کرد و شکر او را به جای آورد چرا که شکر نعمت، نعمت را افزون کند و آن را ماندگار خواهد کرد.
آیهی ۲۴۰:
﴿وَٱلَّذِینَ یُتَوَفَّوۡنَ مِنکُمۡ وَیَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا وَصِیَّةٗ لِّأَزۡوَٰجِهِم مَّتَٰعًا إِلَى ٱلۡحَوۡلِ غَیۡرَ إِخۡرَاجٖۚ فَإِنۡ خَرَجۡنَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ فِی مَا فَعَلۡنَ فِیٓ أَنفُسِهِنَّ مِن مَّعۡرُوفٖۗ وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٞ٢٤٠﴾[البقرة: ۲۴۰].«و کسانی از شما که میمیرند و زنانی را بر جای میگذارند (باید) برای همسران خود سفارش کنند که (وارثان شوهر) آنها را تا یکسال بهرهمند سازند و آنها را از خانه بیرون نکنند، و اگر خودشان بیرون رفتند پس در آنچه آنها به گونۀ شایسته دربارۀ خود انجام میدهند گناهی بر شما نیست، و خداوند عزیز و حکیم است».
سپس خداوند متعال فرمود: ﴿وَٱلَّذِینَ یُتَوَفَّوۡنَ مِنکُمۡ﴾بسیاری از مفسرین بر این باورند که این آیه کریمه به وسیله آیهای که قبل از آن آمده است منسوخ شده است. و آن فرموده الهی است که میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ یُتَوَفَّوۡنَ مِنکُمۡ وَیَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرۡبَعَةَ أَشۡهُرٖ وَعَشۡرٗا﴾پیشتر مقرر بود که زن باید یک سال کامل انتظار بکشد، سپس یک سال منسوخ شد و تبدیل به چهار ماه و ده روز گردید. البته در اینجا این سوال مطرح میشود که چرا آیه نسخکننده از آیه منسوخ شده قرار دارد؟ که در پاسخ گفتهاند: آن آیه در محل مقدم است نه در نزول، زیرا شرط ناسخ آن است که بعد از منسوخ نازل شده باشد. و این قول دلیلی ندارد، زیرا هر کس در این دو آیه تامل کند در مییابد که قول آخر در مورد این آیه درست است، و آیه اول در مورد واجب بودن انتظار کشیدن در مدت چهار ماه و ده روز است، که زن به صورت وجوب و قطعی باید این مدت را در عده بگذراند. اما در این آیه وارثان مرده سفارش شده ا ند که زن را یک سال کامل پیش خود نگاه دارند تا روحیه پژمرده شده و قلب شکستهاش بهبود یابد و با این کار نسبت به مردهشان نیکویی کرده باشند.
بنابراین فرمود: ﴿وَصِیَّةٗ لِّأَزۡوَٰجِهِم﴾سفارشی است از جانب خدا به اهل میت، تا به همسر مرده نیکی نمایند و او را بهرهمند سازند و از خانه بیرون نکنند، پس اگر زن علاقه داشته باشد، میماند، و اگر دوست داشته باشد بیرون میرود، و بر او گناهی نیست. بنابر این فرمود: ﴿فَإِنۡ خَرَجۡنَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ فِی مَا فَعَلۡنَ فِیٓ أَنفُسِهِنَّ﴾و اگر بیرون رفتند، به خاطر آنچه آنان با خود میکنند، از قبیل آرایش، و لباس پوشیدن، بر شما گناهی نیست، اما به شرطی که این آرایش به صورت پسندیدهای باشد، و زن از حدود دین و دایره ارزشها خارج نشود. و پروردگار ایه را با ذکر دو اسم بزرگ از اسماء زیبای خود به پایان رساند، که بر کمال عزت و قدرت، و کمال حکمت وی دلالت مینمایند، چون این احکام از سرچشمه قدرت و حکمت الهی صادر شده، و بر کمال حکمت او دلالت مینمایند، چرا که خداوند این احکام را در جایگاه شایستۀ آن قرار دادهاست.
آیهی ۲۴۲-۲۴۱:
﴿وَلِلۡمُطَلَّقَٰتِ مَتَٰعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُتَّقِینَ٢٤١﴾[البقرة: ۲۴۱].«و برای زنان طلاق داده شده هدیهای شایستهایست، و این حقی است بر مردان پرهیزگار».
﴿کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمۡ ءَایَٰتِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ٢٤٢﴾[البقرة: ۲۴۲].«این چنین خداوند آیاتش را برای شما بیان میکند تا بیاندیشید».
در آیه گذشته بیان کرد زنی که به سبب مرگ شوهرش جدا شده است، باید او را با هدیهای بهرهمند سازند، اینجا نیز ذکر کرد هر زنی که طلاق داده شود بر شوهرش لازم است که به گونهای شایسته و برحسب تواناییاش او را بهرهمند سازد، و این حقی است که مردان پرهیزگار انجام میدهند، چنین کاری مستحب و از عادتهای پرهیزگاران است.
پس اگر مهریهای برای زن تعیین نشده بود، و شوهر او را قبل از آمیزش طلاق داد، پیشتر گذشت که بر شوهر لازم است برحسب توانگری خود به او هدیهای بدهد. و اگر برای زن مهریهای تعیین شده بود، نصف مهریه را به او بپردازد، و اگر با زن آمیزش شده بود، هدیه دادن نزد جمهور علما مستحب است، و بعضی از علما این را با استناد به ﴿حَقًّا عَلَى ٱلۡمُتَّقِینَ﴾واجب دانستهاند. و اصل در «حق» آن است که واجب است، به ویژه آنکه آن را به پرهیزگاران نسبت داده و پرهیزگاری نیز واجب است.
پس از آنکه خداوند متعال احکام بزرگ و مهمی را در رابطه با زن و شوهر بیان کرد، و خداوند احکامش را و اسلوب زیبایی که برای تبیین مسایل و واقعیتها در پیش میگیرد، ستود و بیان نمود که این احکام با عقلهای سالم همخوانی دارد، و از آن تمجید کرد و فرمود: هدف از بیان آن برای بندگان این است که آن را بفهمند، و در آن بیاندیشند و به آن عمل نمایند. و تعقل و خردورزی کامل همین است (که آدمی در آیات خدا بیاندیشد و بدان عمل نماید).
آیهی ۲۴۵-۲۴۳:
﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِینَ خَرَجُواْ مِن دِیَٰرِهِمۡ وَهُمۡ أُلُوفٌ حَذَرَ ٱلۡمَوۡتِ فَقَالَ لَهُمُ ٱللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحۡیَٰهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلنَّاسِ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَشۡکُرُونَ٢٤٣﴾[البقرة: ۲۴۳].«آیا داستان کسانی را نشنیدهای که از بیم مرگ از خانههایشان بیرون آمدند، و آنان هزاران نفر بودند پس خداوند به آنها گفت: بمیرید (مردند) سپس آنها را زنده کرد، همانا خداوند بر مردم کرم و بخشایش دارد اما بیشتر مردم سپاسگزاری نمیکنند».
﴿وَقَٰتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ٢٤٤﴾[البقرة: ۲۴۴].«و در راه خدا پیکار کنید و بدانید که خداوند شنوا و داناست».
﴿مَّن ذَا ٱلَّذِی یُقۡرِضُ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا فَیُضَٰعِفَهُۥ لَهُۥٓ أَضۡعَافٗا کَثِیرَةٗۚ وَٱللَّهُ یَقۡبِضُ وَیَبۡصُۜطُ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ٢٤٥﴾[البقرة: ۲۴۵]. «کیست که به خداوند قرضی نیکو دهد و (خدا) آنرا برای او چندین برابر کند؟ و خداوند است که (در معیشت بندگان) تنگی و گشایش پدید میآورد و بهسوی او باز میگردد».
آیا این داستان عجیب را که برای گذشتگان شما پیش آمد شنیده ای؟ آنگاه که «وبا» سرزمین آنها را فرا گرفت و آنان با این که هزاران نفر بودند برای اینکه از دست مرگ فرار کنند از سرزمین خود بیرون رفتند، اما فرار، آنان را نجات نداد و نتوانست چیزی را که از وقوع آن میترسیدند از آنها دور نماید و خداوند برخلاف مقصودشان با آنها برخورد کرد و همه را هلاک گرداند، سپس بر آنان منت گذارد و آنگونه که بسیاری از مفسران گفتهاند خداوند آنها را به سبب دعای یکی از پیامبران، و یا به سببی دیگر زنده گرداند. آری! خداوند آنها را به سبب فضل و احسان خود زنده گردانید، و او همواره بر مردم احسان و فضل دارد. و آنها میبایست شکر نعمتهای الهی را به جا آورند، و به آن اعتراف کرده و آن نعمتها را در راه خشنودی خداوند صرف نمایند، اما بیشترشان در انجام فریضه شکرگذاری کوتاهی ورزیدند.
در این داستان عبرتی بس بزرگ نهفته است مبنی بر اینکه خداوند بر هر چیزی تواناست و نشانه آشکاری است بر صحت رستاخیز. این داستان نزد بنی اسرائیل و کسانی که با آنها ارتباط داشتند معروف و به صورت متواتر نقل شده بود، و چون این موضوع نزد مخاطبان ثابت و مقرر بود خداوند آن را در قالب و اسلوب «امر» بیا ن نمود.
و احتمال دارد کسانی که از ترس دشمنان و برخورد با آنها از سرزمین خودشان بیرون رفتند همان بنی اسرائیل باشند موید این مطلب آن است که خداوند پس از ذکر این داستان به پیکار دستور داده و از بنی اسرائیل خبر داده است که آنها سرزمین و فرزندانشان را ترک کردند. به هرحال این داستان تشویقی است برای جهاد و برحذر داشتن مسلمانان از ترک آن، و اینکه این امر مرگ را از آدمی دور نمیکند: ﴿قُل لَّوۡ کُنتُمۡ فِی بُیُوتِکُمۡ لَبَرَزَ ٱلَّذِینَ کُتِبَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقَتۡلُ إِلَىٰ مَضَاجِعِهِمۡ﴾[آل عمران: ۱۵۴]. «بگو: اگر شما در خانههایتان هم بودید، کسانی که مردن بر آنها مقرر گشته، قطعا به جایی که محل مردن آنهاست بیرون میرفتند».
خداوند به مومنان دستور داده است تا با مال و جان در راه او جهاد کنند، چون جهاد بر پا داشته نمیشود مگر با این دو چیز. و این آیه مسلمانان را تحریک میکند تا در جهاد اخلاص داشته باشند و برای این بجنگند که کلمه خدا بلند گردد، زیرا خدا ﴿سَمِیعٌ﴾است و سخنها را گرچه پنهانی باشند میشنود، و ﴿عَلِیم﴾است و نیتهای خوب و بدی را که در دلهاست میداند.
و اگر مجاهد به یقین بداند که خداوند شنوای داناست، و کسانی که در این راه دشواریها را تحمل میکنند زیر نظر خدا هستند و حتما خداوند آنها را یاری و لطف خویش کمک مینماید، جهاد بر او آسان میگردد.
در این تشویق زیبا و ظریف در خصوص انفاق کردن فکر کنید، و اینکه کسی که در راه خدا انفاق نماید، خداوند فرمانروای همهی هستی و خداوند بخشایشگر را قرض داده است، و خداوند به او وعده داده است که پاداش او را چندین برابر نماید! همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿مَّثَلُ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتۡ سَبۡعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنۢبُلَةٖ مِّاْئَةُ حَبَّةٖۗ وَٱللَّهُ یُضَٰعِفُ لِمَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ٢٦١﴾[البقرة: ۲۶۱]. «مثال کسانی که مالهایشان را در راه خدا انفاق میکنند، مانند دانه ایست که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه صد دانه باشد، و خداوند برای کسی که بخواهد (آن را) چندین برابر مینماید و خداوند گشایشگر و داناست».
و از آنجا که بزرگترین مانعِ انفاق در راه خدا ترس از فقر و تنگدستی است، خداوند خبر داد که ثروت و فقر در دست خداست، و خداوند روزی هرکس را که بخواهد میبندد و روزی ِ هرکس را که بخواهد میگشاید. پس ترس از فقر نباید مانع انفاق شود و آدمی نباید گمان برد اموالی را که انفاق نموده ضایع گردانده است بلکه بازگشت همه بندگان بهسوی خداست، و انفاق کنندگان و عمل کنندگان مزدشان را نزد خداوند مییابند، امری که بسیار بدان نیازمندند، و خداوند به آنها پاداشی میدهد که قابل تعبیر نیست. و منظور از «قرض نیکو» آن است که صفتهای نیکو را در برداشته باشد از قبیل نیت درست، گذشت و ایثار، دادنِ آن به نیازمندان واقعی و اینکه نباید انفاقکننده به خاطر انفاق، منّت و آزاری را روا بدارد، و نباید کاری انجام دهد که نفقه را باطل گرداند، یا پاداش آن را کم کند.
آیهی ۲۴۸-۲۴۶:
﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلۡمَلَإِ مِنۢ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ مِنۢ بَعۡدِ مُوسَىٰٓ إِذۡ قَالُواْ لِنَبِیّٖ لَّهُمُ ٱبۡعَثۡ لَنَا مَلِکٗا نُّقَٰتِلۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِۖ قَالَ هَلۡ عَسَیۡتُمۡ إِن کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡقِتَالُ أَلَّا تُقَٰتِلُواْۖ قَالُواْ وَمَا لَنَآ أَلَّا نُقَٰتِلَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَقَدۡ أُخۡرِجۡنَا مِن دِیَٰرِنَا وَأَبۡنَآئِنَاۖ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقِتَالُ تَوَلَّوۡاْ إِلَّا قَلِیلٗا مِّنۡهُمۡۚ وَٱللَّهُ عَلِیمُۢ بِٱلظَّٰلِمِینَ٢٤٦﴾[البقرة: ۲۴۶].«آیا از (داستان) بزرگان بنیاسرائیل پس از موسی خبر نیافتی آنگاه که به پیامبر خودشان گفتند: برای ما فرمانراوایی بگمار تا در راه خدا پیکار کنیم، گفت: شاید اگر جنگیدن بر شما فرض گردد پیکار نکنید، گفتند: چرا در راه خدا جنگ نکنیم در حالی که از سرزمین و فرزندانمان بیرون رانده شدهایم؟ پس وقتی پیکار بر آنها مقرر شد روی بر تافتند، به جز افراد اندکی از آنها، و خداوند به ستمکاران داناست».
﴿وَقَالَ لَهُمۡ نَبِیُّهُمۡ إِنَّ ٱللَّهَ قَدۡ بَعَثَ لَکُمۡ طَالُوتَ مَلِکٗاۚ قَالُوٓاْ أَنَّىٰ یَکُونُ لَهُ ٱلۡمُلۡکُ عَلَیۡنَا وَنَحۡنُ أَحَقُّ بِٱلۡمُلۡکِ مِنۡهُ وَلَمۡ یُؤۡتَ سَعَةٗ مِّنَ ٱلۡمَالِۚ قَالَ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰهُ عَلَیۡکُمۡ وَزَادَهُۥ بَسۡطَةٗ فِی ٱلۡعِلۡمِ وَٱلۡجِسۡمِۖ وَٱللَّهُ یُؤۡتِی مُلۡکَهُۥ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ٢٤٧﴾[البقرة: ۲۴٧]. «و پیامبرشان به آنها گفت: همانا خداوند طالوت را به فرمانروایی شما برانگیخته است. گفتند: چگونه او فرمانروای ما باشد در حالی که ما از او به فرمانروایی سزاوارتریم و به او مال فراوانی داده نشده است؟ گفت: همانا خداوند او را بر شما برتری داده و در جسم و دانش بر شما برتری بخشیده است، و خداوند فرمانروایی خویش را به هر کس که بخواهد میدهد. و خداند گشایشگر داناست».
﴿وَقَالَ لَهُمۡ نَبِیُّهُمۡ إِنَّ ءَایَةَ مُلۡکِهِۦٓ أَن یَأۡتِیَکُمُ ٱلتَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٞ مِّن رَّبِّکُمۡ وَبَقِیَّةٞ مِّمَّا تَرَکَ ءَالُ مُوسَىٰ وَءَالُ هَٰرُونَ تَحۡمِلُهُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لَّکُمۡ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ٢٤٨﴾[البقرة: ۲۴۸].«و پیامبرشان به آنها گفت: همانا نشانی فرمانروایی او این است که آن صندوقِ (عهد) پیش شما بیاید، که در آن آرامش خاطری از جانب پروردگارتان میباشد، و یادگاری است از آنچه آل موسی و آلهارون بر جای گذاشتهاند، در حالی که فرشتگان آن را حمل میکنند، بیگمان در آن نشانی برای شماست اگر مؤمن باشید».
خداوند این داستان را برای امت اسلام بیان میدارد تا عبرت بگیرند، و به جهاد علاقمند شوند و از آن امتناع نورزند، زیرا صبرکنندگان نتیجه پسندیدهای در دنیا و آخرت کسب خواهند کرد، و کسانی که از جهاد امتناع ورزند هر دو سرا را از دست میدهند. پس خداوند متعال خبر داد که اهل فکر و صاحب نظران و متنفذین بنی اسرائیل در مسئله جهاد اظهار علاقه و شیفتگی نموده و متفقا از پیامبرشان خواستند که برای آنها فرمانروایی معین کند تا اختلاف بر سر تعیین فرمانروایی به اتمام برسد و همه به طور کامل از وی اطاعت نموده و کسی حق اعتراض نداشته باشد. پیامبرشان ترسید که در خواست آنان فقط یک ادعا باشد و هیچ عملی را در پی نداشته باشد. پس آنها در پاسخ پیامبرشان قاطعانه گفتند: ما به طور کامل به اوامر شما پایبند هستیم و هیچ گریزی از جنگ نیست چرا که پیکار وسیلهای است برای بازپس گرفتن سرزمینهایمان، و سبب بازگشت به مقر و وطنمان خواهد بود.
و پیامبرشان طالوت را به عنوان فرمانروای آنها تعیین کرد تا در این کار آنها را فرماندهی نماید، کسی که فرماندهی و رهبری را خوب انجام میدهد. قوم بنی اسرائیل از اینکه طالوت به عنوان فرمانده تعیین شده است تعجب کردند، زیرا معتقد بودند افرادی هستند که او سزاوارترند و دارای مال و ثروت بیشتری میباشند. پیامبرشان به آنان پاسخ داد که خداوند طالوت را به سبب نیروی دانش و سیاست و قدرت جسمانی که وسیله شجاعت و فرزانگی و حسن تدبیر است بر شما برگزیده است، و به آنها گفت که فرمانروایی با فزونی مال نیست، و فرمانروا کسی نیست که پادشاهی و سرداری را از خاندانش به ارث برده باشد، زیرا خداوند پادشاهی و فرمانروایی را به هرکس که بخواهد میدهد.
سپس آن پیامبر بزرگوار برای قانع کردن آنها، فقط به بیان کفایت و شایستگی و صفتهای خوبی که در او بود، بسنده نکرد، بلکه به آنها گفت: ﴿إِنَّ ءَایَةَ مُلۡکِهِۦٓ أَن یَأۡتِیَکُمُ ٱلتَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٞ مِّن رَّبِّکُمۡ وَبَقِیَّةٞ مِّمَّا تَرَکَ ءَالُ مُوسَىٰ وَءَالُ هَٰرُونَ﴾و این تابوت به دست دشمنان افتاده بود. اما صفات خوبی که در طالوت موجود بود آنها را قانع نکرد. و علی رغم اینکه خداوند طالوت را بر زبان پیامبرش به عنوان فرمانده آنها تعیین کرده بود اما باز قانع نشدند و خواستار معجزهای بودند که فرماندهی او را تایید نماید. بنابر این خداوند فرمود: ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لَّکُمۡ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ﴾در این هنگام تسلیم شدند و فرمان بردند.
آیهی ۲۵۲-۲۴٩:
﴿فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِٱلۡجُنُودِ قَالَ إِنَّ ٱللَّهَ مُبۡتَلِیکُم بِنَهَرٖ فَمَن شَرِبَ مِنۡهُ فَلَیۡسَ مِنِّی وَمَن لَّمۡ یَطۡعَمۡهُ فَإِنَّهُۥ مِنِّیٓ إِلَّا مَنِ ٱغۡتَرَفَ غُرۡفَةَۢ بِیَدِهِۦۚ فَشَرِبُواْ مِنۡهُ إِلَّا قَلِیلٗا مِّنۡهُمۡۚ فَلَمَّا جَاوَزَهُۥ هُوَ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ قَالُواْ لَا طَاقَةَ لَنَا ٱلۡیَوۡمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِۦۚ قَالَ ٱلَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَٰقُواْ ٱللَّهِ کَم مِّن فِئَةٖ قَلِیلَةٍ غَلَبَتۡ فِئَةٗ کَثِیرَةَۢ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ مَعَ ٱلصَّٰبِرِینَ٢٤٩﴾[البقرة: ۲۴٩].«و هنگامی که طالوت با سپاهیان از شهر بیرون آمد، گفت: همانا خداوند شما را با رود خانهای آزمایش میکند، پس هرکس از آن بنوشد از من نیست، و هر کس از آن ننوشد از من است، مگر کسی که مشتی از آن با دست خود بردارد، پس جز تعداد اندکی همه از آن نوشیدند، و وقتی که او و همراهانش از آن رود خانه گذشتند، گفتند: امروز توان مقابله با جالوت و لشکریانش را نداریم، کسانی که یقین داشتند خداوند را ملاقات خواهند کرد، گفتند: چه بسا گروه اندگی به اذن خدا بر گروه زیادی پیروز شود، و خداوند با بردباران است».
﴿وَلَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِۦ قَالُواْ رَبَّنَآ أَفۡرِغۡ عَلَیۡنَا صَبۡرٗا وَثَبِّتۡ أَقۡدَامَنَا وَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ٢٥٠﴾[البقرة: ۲۵۰].«و هنگامیکه در برابر جالوت قرار گرفتند، گفتند: پروردگارا! بر ما صبر و شکیبایی فروریز و گامهای ما را استوار کن و ما را بر قوم کافر پیروز بگردان».
﴿فَهَزَمُوهُم بِإِذۡنِ ٱللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُۥدُ جَالُوتَ وَءَاتَىٰهُ ٱللَّهُ ٱلۡمُلۡکَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَعَلَّمَهُۥ مِمَّا یَشَآءُۗ وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّفَسَدَتِ ٱلۡأَرۡضُ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ ذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ٢٥١﴾[البقرة: ۲۵۱].«پس آنها را به یاری شکست دادند و داود، جالوت را کشت و خداوند به او پادشاهی و پیامبری داد، و به او از آنچه میخواست چیزهایی آموخت. و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیلۀ بعضی دیگر دفع نمیکرد، قطعا زمین تباه میشد، اما خداوند بر جهانیان بخشش دارد».
﴿تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱللَّهِ نَتۡلُوهَا عَلَیۡکَ بِٱلۡحَقِّۚ وَإِنَّکَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ٢٥٢﴾[البقرة: ۲۵۲].«این آیات خداوند است که آن را به حق بر تو میخوانیم و بیگمان تو از فرستاده شدگان هستی».
وقتی طالوت رئیس آنها شد، و آنان را در قالب سپاه و لشکر بسیج کرد، و همراه با آنان برای پیکار با دشمن بیرون آمد، و ضعف و سستی اراده آنان را مشاهده کرد، میبایست صابر و ناشکیبا را مشخص نماید، گفت: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ مُبۡتَلِیکُم بِنَهَرٖ﴾خداوند شما را با نهر آبی میآزماید که هنگام تشنگی از کنار آن میگذرید ﴿فَمَن شَرِبَ مِنۡهُ فَلَیۡسَ مِنِّی﴾پس هر کس از آن نوشید به دنبال من نیاید، چون این کار دلیل بر بیصبری و ناتوانی اوست. ﴿وَمَن لَّمۡ یَطۡعَمۡهُ فَإِنَّهُۥ مِنِّیٓ﴾و هرکس از آن بخورد به دنبال من بیاید، چون او صادق و صبور است. ﴿إِلَّا مَنِ ٱغۡتَرَفَ غُرۡفَةَۢ بِیَدِهِ﴾مگر کسی که با دست خود مشتی از آن بنوشد، که اشکالی ندارد و تا این اندازه جایز است.
وقتی آنها به این آب رسیدند، چون به آن نیاز داشتند، همه از آن نوشیدند، ﴿إِلَّا قَلِیلٗا مِّنۡهُمۡ﴾به جز افراد اندکی از آنها که صبر کردند و آب ننوشیدند. ﴿فَلَمَّا جَاوَزَهُۥ هُوَ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ قَالُواْ﴾و آنها که به عقب بازگشته یا کسانی که عبور کرده بودند، گفتند: ﴿لَا طَاقَةَ لَنَا ٱلۡیَوۡمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ﴾امروز توانایی مقابله با جالوت و لشکریانش را نداریم، پس اگر گوینده این سخن کسانی بودهاند که به عقب برگشته بودند، با این سخن خواستند که عقب گرد خود را توجیه کنند، و اگر گویندگان این سخن کسانی بودهاند که همراه با طالوت از رودخانه گذشتند، بیانگر آن است که نوعی احساس ضعف و ناتوانی به آنها دست داده است، اما مومنان کامل آنها را به پایداری و اقدام به جهاد تشویق کرده و گفتند: ﴿کَم مِّن فِئَةٖ قَلِیلَةٍ غَلَبَتۡ فِئَةٗ کَثِیرَةَۢ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ مَعَ ٱلصَّٰبِرِینَ﴾چه بسیارند گروههای اندکی که به یاری و تایید خداوند بر گروههای فراوانی پیروز شده اند! و آنها پایداری کردند و در پیکار با جالوت و سپاهیانش صبر نمودند. ﴿وَقَتَلَ دَاوُۥدُ جَالُوتَ﴾و داود ÷جالوت را کشت و بر دشمن خود پیروز شدند. ﴿وَءَاتَىٰهُ ٱللَّهُ ٱلۡمُلۡکَ وَٱلۡحِکۡمَةَ﴾و خداوند پیامبری و پادشاهی و دانشهای مفید را به داود بخشید و به او حکمت و قاطعیت بیان داد.
سپس خداوند متعال فواید جهاد را بیان کرد و فرمود: ﴿وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّفَسَدَتِ ٱلۡأَرۡضُ﴾و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر دفع نمیکرد، زمین با چیرگی کافران و فاسقان و اهل شر و فساد تباه میشد.
﴿وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ ذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾اما خدا بر مومنان لطف نموده، و براساس دین و شریعتی که برای آنان تعیین کرده است از آنها و از دینشان دفاع مینماید.
وقتی خداوند این داستان را بیان کرد، به پیامبرش صفرمود: ﴿تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱللَّهِ نَتۡلُوهَا عَلَیۡکَ بِٱلۡحَقِّۚ وَإِنَّکَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ٢٥٢﴾از جمله دلایل رسالت پیامبر اسلام صاین داستان است، که آن را به صورت وحی و بطور واقعی و بدون هیچ کم و کاستی برای مردم بیان کرد. در این داستان درسهای آموزنده فراوانی برای امت اسلامی وجود دارد که در زیر به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱- فضیلت جهاد در راه خدا، و فواید و نتیجههای آن، و اینکه جهاد تنها راه حفظ دین، و حفاظت از تمامیت ارضی، و حفاظت از جان و مال مسلمانان است، و اینکه مجاهدین گرچه دشواریهای فراوانی را متحمل میشوند اما سرانجام آنان نیکوست، هم چنانکه آنهایی که از جهاد سرباز میزنند، گرچه ممکن است اندکی استراحت کنند، اما بدون شک مدتی طولانی در رنج و خستگی خواهند بود.
۲- از این داستان میآموزیم کسی که مسئولیتی را متقبل میشود باید کفایت داشته باشد، و کفایت به دو چیز بر میگردد: یکی به دانش و آن دانش سیاست و تدبیر امور است، و دوم نیرو، که بوسیله آن حق اجرا میگردد، و هر کس که دارای این دو ویژگی باشد از دیگران به ریاست سزاوارتر است.
۳- علما با استناد به مضمون این داستان استدلال کردهاند که فرمانده باید به هنگام بیرون آمدن لشکر به بررسی و تفقّد آن بپردازد، و افراد ناتوانی را که در پیاده نظام و سواره نظام قرار گرفته و صبر و تحمل ندارند و یا از گمراهی آنان بیم ضرر میرود و برای جنگیدن صلاحیت ندارند، از آمدن به جنگ منع کند.
۴- هنگام فرا رسیدن جنگ شایسته است که مجاهدین تقویت و تشویق گردند، و نیروی انسانی و اعتماد بر خداوند متعال در آنان برانگیخته شود، از خداوند بخواهند که آنها را ثابت قدم بگرداند، و به آنها کمک کند، تا صبر کنند و در برابر دشمنان، آنها را پیروز نماید.
۵- داشتن عزم جهاد غیر از جهاد است، زیرا گاهی انسان اراده جنگ را میکند، اما هنگام جنگ اراده سست میشود، به همین جهت پیامبر صدعا میکرد: «خدایا! پابر جایی در کار و عزیمت بر رشد را از تو میخواهم».
پس اینها که عزم پیکار را کردند، و سخنی را بر زبان آوردند که بیانگر قاطعیتشان در امر جنگ بود، وقتی که زمان جنگ فرا رسید بیشترشان عقب کشیدند. و این مشابه سخن پیامبر صاست که فرمود: «وَأَسْأَلُکَ الرِّضَا بَعْدَ الْقَضَا» «خدایا از تو میخواهم که مرا به آنچه که مقدر نمودهای راضی بگردانی». زیرا خشنودی حقیقی آن است که آدمی به قضای ناگوار الهی خشنود باشد.
آیهی ۲۵۳:
﴿تِلۡکَ ٱلرُّسُلُ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۘ مِّنۡهُم مَّن کَلَّمَ ٱللَّهُۖ وَرَفَعَ بَعۡضَهُمۡ دَرَجَٰتٖۚ وَءَاتَیۡنَا عِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَأَیَّدۡنَٰهُ بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِۗ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا ٱقۡتَتَلَ ٱلَّذِینَ مِنۢ بَعۡدِهِم مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡبَیِّنَٰتُ وَلَٰکِنِ ٱخۡتَلَفُواْ فَمِنۡهُم مَّنۡ ءَامَنَ وَمِنۡهُم مَّن کَفَرَۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا ٱقۡتَتَلُواْ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَفۡعَلُ مَا یُرِیدُ٢٥٣﴾[البقرة: ۲۵۳].«اینان پیامبرانی هستند که بعضی را بر بعضی دیگر برتری دادهایم، و از آنان کسی هست که خداوند با او سخن گفته و مراتب برخی را بلند کرده است. و به عیسی پسر مریم نشانههای روشن دادیم، و او را به وسیلۀ روح القدس یاری نمودیم، و اگر خداوند میخواست کسانی که پس از آنها بودند بعد از اینکه نشانههای روشنگر پیش آنان آمد، با یکدیگر جنگ نمیکردند، ولی آنان اختلاف ورزیدند پس بعضی ایمان آوردند، و برخی کفر پیشه کردند، و اگر خداوند میخواست آنها با یکدیگر جنگ نمیکردند، اما خداوند آنچه بخواهد انجام میدهد».
خداوند خبر میدهد که پیامبران را برحسب آنچه پروردگار از ایمان کامل و یقین راسخ، و اخلاق و آداب والا و دعوت و تعلیم و نفع فراگیر به آنها ارزانی نموده، در فضیلت ویژگیهای زیبایی که داشتهاند، متفاوت قرار دادهاست. خداوند برخی از پیامبران را به عنوان خلیل و دوست خود برگزیده و با عدهای سخن گفته است، و مقام بعضی را بر دیگر خلایق رفیع گردانده است.
و هیچ انسانی نمیتواند به مقام والای آنها دست یابد. و به طور ویژه عیسی پسر مریم را یاد کرد، که به او معجزاتی بخشیده که بیانگر آن است او پیامبر بر حق خدا و بنده راستین او بوده و آنچه که از جانب خدا آورده است سخن حق است. پس خداوند او را از چنان قدرتی برخوردار ساخت که کور مادرزاد و فرد مبتلا به بیماری پیسی را شفا دهد، مردگان را به فرمن خدا زنده نماید، در کودکی و در گهواره با مردم سخن بگوید. و خداوند او را به وسیله روح القدس یعنی روح ایمان یاری نمود.
پس روحانیت او از روحانیت دیگر پیامبران بالاتر بود و او را بدین وسیله نیرو بخشید و تایید نمود. گرچه مومنان عموما به وسیله این «روح» تایید میشوند، و هر مومنی برحسب ایمانش از آن برخوردار است. همانطور که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَأَیَّدَهُم بِرُوحٖ مِّنۡهُ﴾[المجادلة: ۲۲]. اما روحانیت عیسی از روحانیت دیگران برتر بود، بنابر این به طور ویژه او را نام برد. و گفته شده است که «روح القدس» در اینجا به معنی جبرئیل است که خداوند عیسی را با همکاری و یاری جبرئیل کمک نمود، اما معنی درست همان معنای اول است.
مطرح کردن کمال شخصیتی پیامبران و بیان برتری و ویژگیهایی که خداوند به آنان بخشیده و اینکه دین آنها یکی بوده و همگی مردم را به یک سو فرا خواندهاند، مقتضی آن است که همه امتها آنان را تصدیق نمایند و از آنها فرمان برند، چون خداوند به پیامبران معجزاتی داده است که در پرتو چنین معجزاتی انسان ایمان میآورد، اما بیشتر مردم از راه راست منحرف شدند.
و در میان امتها اختلاف و تفرقه پدید آمد. بعضی ایمان آوردند، و بعضی کفر ورزیدند، به همین سبب جنگ و پیکار پیش آمد که سبب اختلاف و دشمنی گردید، و اگر خداوند میخواست آنها را بر هدایت جمع مینمود و اختلاف نمیکردند. و نیز اگر خدا میخواست دچار اختلاف نشده و به جنگ و پیکار با یکدیگر نمیپرداختند، اما حکمت الهی اقتضا مینماید که کارها بر نظام اسباب و مسببات جریان پیدا کند. پس این آیه بزرگترین دلیل است بر این که خداوند متعال در همه اسباب و مسببات تصرف مینماید، اگر بخواهد اسباب را باقی میگذارد و اگر بخواهد از آنها جلوگیری میکند، و این موضوع از حکمت خدای یگانه سرچشمه میگیرد، زیرا هر آنچه را بخواهد انجام میدهد، پس هیچکس نمیتواند مانع خواست و اراده خداوند گردد، و هیچ چیز و هیچکس را یارای آن نیست که با او مخالفت نماید.
آیهی ۲۵۴:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰکُم مِّن قَبۡلِ أَن یَأۡتِیَ یَوۡمٞ لَّا بَیۡعٞ فِیهِ وَلَا خُلَّةٞ وَلَا شَفَٰعَةٞۗ وَٱلۡکَٰفِرُونَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٢٥٤﴾[البقرة: ۲۵۴].«ای کسانی که ایمان آوردهاید! از آنچه به شما روزی دادهایم انفاق کنید قبل از اینکه روزی بیاید که در آن نه خرید و فروشی هست، و نه دوستی و نه سفارشی، کافران ستمکارانند».
خداوند مومنین را به انفاق در تمام راههای خیر تشویق مینماید، چون حذف معمول، مفید کلّیت و تعمیم است. و خداوند نعمتهایی را که به آنها ارزانی داشته است، به آنان یادآوری میکند. نیز یادآوری مینماید که اوست آنها را روزی داده و انواع نعمتها را بخشیده است. و نیز یادآور میشویم که آنها را دستور نداده است تا تمام آنچه را که در دست دارند انفاق کنند، بلکه خداوند کلمه «مِن» را به کار گرفته که بیانگر آن است قسمتی از مالهایتان را انفاق کنید. و خداوند در ضمن اینکه آنها را به انفاق فرا میخواند به آنها خبر میدهد مالهایی را که در راه خدا خرج میکنند پیش خداوند مییابند، روزی که مبادلات و خرید و فروش فایدهای ندارد، و هدیه دادن و بخشش و سفارشات پذیرفته نمیشود، بلکه هرکس میگوید: ای کاش که چیزی را پیش میفرستادم! پس در آن روز همه اسباب قطع میگردند، مگر طاعت خدا و ایمان به ذات مقدس او که هرگز گسسته نمیشود: ﴿یَوۡمَ لَا یَنفَعُ مَالٞ وَلَا بَنُونَ٨٨ إِلَّا مَنۡ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلۡبٖ سَلِیمٖ٨٩﴾[الشعراء: ۸۸-۸٩]. «روزی که هیچ مال و فرزند سودی نمیبخشند، مگر کسی که با قلبی سالم نزد خدا آمده باشد». ﴿وَمَآ أَمۡوَٰلُکُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُکُم بِٱلَّتِی تُقَرِّبُکُمۡ عِندَنَا زُلۡفَىٰٓ إِلَّا مَنۡ ءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ جَزَآءُ ٱلضِّعۡفِ بِمَا عَمِلُواْ وَهُمۡ فِی ٱلۡغُرُفَٰتِ ءَامِنُونَ٣٧﴾[سبأ: ۳٧]. «و فرزندان و اموالتان شما را به ما نزدیک نمیکنند، مگر کسی که ایمان آورد و کار شایسته انجام دهد پس ایشان پاداش آنچه انجام دادهاند چند برابر خواهند یافت، و آنها در اتاقهای بهشت در امنیت و آسایش بسر خواهند برد».
﴿وَمَا تُقَدِّمُواْ لِأَنفُسِکُم مِّنۡ خَیۡرٖ تَجِدُوهُ عِندَ ٱللَّهِ هُوَ خَیۡرٗا وَأَعۡظَمَ أَجۡرٗا﴾[المزمل: ۲۰]. «و آنچه برای خودتان از کار خیر پیش بفرستید نزد خداوند خواهید یافت، و آن بهتر و پاداش آن بزرگتر است».
سپس خداوند متعال فرمود: ﴿وَٱلۡکَٰفِرُونَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾و کافرن ستمکارانند، چون خداوند آنها را برای عبادت خویش آفرید، و به آنها روزی داد و آنها را تندرست نمود، تا آن را در راستای اطاعت الهی یاری جویند، اما از هدفی که خداوند آنانرا بدان منظور آفریده بود منحرف شدند، و چیزهایی را با خدا شریک قرار دادند که خداوند دلیلی بر مقبوّلیت آنان نازل نکرده است، و از نعمتهای خداوند در مسیر کفر و فسق و گناه کمک جستند، پس آنها جایی برای عدل و انصاف نگذاشتند، از این روی منحصرا آنان را ستمکار نامید.
آیهی ۲۵۵:
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞۚ لَّهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۗ مَن ذَا ٱلَّذِی یَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیۡءٖ مِّنۡ عِلۡمِهِۦٓ إِلَّا بِمَا شَآءَۚ وَسِعَ کُرۡسِیُّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۖ وَلَا یَُٔودُهُۥ حِفۡظُهُمَاۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡعَظِیمُ٢٥٥﴾[البقرة: ۲۵۵].«معبود به حقی جز «الله» وجود ندارد، زنده و پایدار است، چُرت و خواب او را فرا نمیگیرد، آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست، کیست که نزد او شفاعت کند مگر باذن او؟ گذشته و آیندۀ ایشان را میداند، و از علم او آگاهی نمییابند (و به دانش او احاطه پیدا نخواهند کرد) مگر آن مقدار که او بخواهد، کرسی او آسمانها و زمین را فرا گرفته است. و نگاهداری آنها برای او مشکل نیست، و او والاتر و بزرگتر است».
پیامبر صخبر داده است که این آیه بزرگترین آیه قرآن است، چون مفاهیم توحید و عظمت و گستردگی صفات باری تعالی را در بردارد. و پروردگار خبر داد که او ﴿ٱللَّهُ﴾خداوندی است که تمام معانی الوهیت را داراست و کسی جز او سزاوار الوهیت و شایسته پرستش نیست، پس الوهیت کسی دیگر و پرستش غیر او باطل است.
﴿ٱلۡحَیُّ﴾خداوندی که دارای تمام معانی حیات کامل، از قبیل شنوایی، بینایی، قدرت، اراده و دیگر صفات ذاتی است.
همانطور که او ﴿ٱلۡقَیُّومُ﴾پایدار است. همه صفات افعال در این صفت داخلاند چون او پابرجاست و بر قدرت خودش قایم است، و از تمام آفریدههایش بینیاز است و همه آفریدهها را به وجود آورده است، پس او همه آفریدهها را به وجود آورده و همه را زنده باقی گذارده، و همه آنچه را موجودات برای وجود بقای خود به آن نیاز دارند به آنها ارزانی داشته است.
و از کمال حیات و پابرجایی او این است که ﴿لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞ﴾نه چُرت و نه خواب او را فرا نمیگیرد، زیرا چُرت و خواب برای مخلوقی پیش میآید که دچار ضعف و ناتوانی و فروپاشی میشود، و چرت و خواب برای خداوند با عظمت و با شکوه نیست. و خداوند خبر داد که پادشاه و فرمانروای آسمانها و زمین است. پس همه مخلوقات، بندگان و مملوک او هستند و هیچ یک از آنها از این محور بیرون نمیروند. ﴿إِن کُلُّ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِی ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا٩٣﴾[مریم: ٩۳]. «همه آنچه در آسمانها و زمین هستند بنده وار پیش خداوند میآیند». پس او صاحب همه ممالک است، و او خداوندی است که دارای صفات فرمانروایی و تصرف و پادشاهی و بزرگی است. و از کمال فرمانروایی او این است که ﴿یَشۡفَعُ عِندَهُ﴾کسی نزد او سفارش نمیکند ﴿إِلَّا بِإِذۡنِهِ﴾مگر به اجازه و فرمان او، پس همه شفاعت کنندگان و آنهایی که از وجاهت و جایگاهی برخوردارند بنده خداوند هستند، و به سفارشی اقدام نمیکنند مگر اینکه خداوند به آنها اجازه دهد: ﴿قُل لِّلَّهِ ٱلشَّفَٰعَةُ جَمِیعٗاۖ لَّهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾[الزمر: ۴۴]. «بگو: شفاعت همه از آن خداست، برای اوست پادشاهی آسمانها و زمین». و خداوند به هیچ کس اجازه نمیدهد که شفاعت کند مگر برای کسی که از او راضی باشد. و خداوند جز توحید و یگانگی خویش، و پیروی از پیامبرانش را نمیپسندد، پس هر کس اینگونه نباشد بهرهای از شفاعت نخواهد داشت.
سپس خداوند از علم فراگیر خویش خبر داد و فرمود: آنچه را که فرا روی آفریدهها قرار دارد، میداند، ﴿وَمَا خَلۡفَهُمۡ﴾و از گذشتههای بسیار دور و بیابتدا مطلع است و هیچ چیز پنهانی بر او پنهان نمیماند: ﴿یَعۡلَمُ خَآئِنَةَ ٱلۡأَعۡیُنِ وَمَا تُخۡفِی ٱلصُّدُورُ١٩﴾[غافر: ۱٩]. «او خیانت چشمها و آنچه را سینهها پنهان میکنند»، میداند. و هیچ یک از آفریدههای خداوند به چیزی از علم و معلومات الهی احاطه نمییابد، ﴿إِلَّا بِمَا شَآءَ﴾مگر آنچه خودش بخواهد، که از آن جمله امور شرعی و قدری است که خداوند آنها را بدان آگاه ساخته است و آن قطره بسیار اندکی است از دریای بیکران معلومات باری تعالی. همانطور که داناترین مخلوقات خداوند که پیامبران و فرشتگان هستند،گفتند: ﴿سُبۡحَٰنَکَ لَا عِلۡمَ لَنَآ إِلَّا مَا عَلَّمۡتَنَآ﴾[البقرة: ۳۲]. «تو پاک و منزهی، دانشی نداریم جز آنچه به ما آموختهای».
سپس خداوند از بزرگی و شکوه خویش سخن به میان آورد و خبر داد که کرسی او آسمانها و زمین را فرا گرفته است، و آسمانها و زمین و دنیاهایی که در بین آن دو است، به وسیله اسباب و سیستمی که خداوند در جهان هستی به ودیعه نهاده است حفظ میکند، با وجود این ﴿وَلَا یَُٔودُهُ﴾حفاظت آسمانها و زمین برای او سنگین و دشوار نیست، چرا که او از کمال عظمت و اقتدار، و حکمتی گسترده برخوردار است. ﴿وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ﴾و ذات خداوند بر تمام مخلوقات والایی دارد، هم چنانکه صفاتش نیز بر صفات سایر مخلوقات والا است. او والا است و بر همه مخلوقات چیره است، و موجودات در برابر او ذلیل و تسلیم هستند، و مشکلات و سختیها در برابر او فروتناند، و گردنها در برابر او خوار و ذلیل. ﴿ٱلۡعَظِیمُ﴾سراسر عظمت و بزرگی و مجد و افتخار است، دلها شیفته او هستند و ارواح او را تعظیم مینمایند، و عارفان میدانند که هر موجود با عظمت و بزرگی در مقابل عظمت خداوند بزرگ ناچیز است. پس چون این آیه مفاهیم بسیار والایی را در بردارد، شایسته است که بزرگترین آیه قرآن باشد. و هر کس که آنرا میخواند باید در آن تفکر و اندیشه کند تا قلبش از یقین و عرفان و ایمان سرشار گردد، و از شرارت شیطان محفوظ بماند.
آیهی ۲۵٧-۲۵۶:
﴿لَآ إِکۡرَاهَ فِی ٱلدِّینِۖ قَد تَّبَیَّنَ ٱلرُّشۡدُ مِنَ ٱلۡغَیِّۚ فَمَن یَکۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَیُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَکَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَاۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ٢٥٦﴾[البقرة: ۲۵۶].«در دین اجباری نیست، به راستی که هدایت از گمراهی جدا شده است. پس هر کس که به طاغوت کفر ورزد، و به خدا ایمان بیاورد، به راستی که به دستاویز محکمی چنگ زده است که گسستنی نیست و خداوند شنوای داناست».
﴿ٱللَّهُ وَلِیُّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ یُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۖ وَٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَوۡلِیَآؤُهُمُ ٱلطَّٰغُوتُ یُخۡرِجُونَهُم مِّنَ ٱلنُّورِ إِلَى ٱلظُّلُمَٰتِۗ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٢٥٧﴾[البقرة: ۲۵٧].«خداوند سرپرست و کارساز مؤمنان است آنان را از تاریکیها بهسوی نور بیرون میبرد و کسانی که کفر ورزیدهاند سرپرستشان طاغوت است که آنان را از روشنایی بهسوی تاریکی میکشانند. ایشان یاران آتشاند و در آن جاودانه خواهند بود».
این بیانگر آن است که دین اسلام دینی کامل است، چون دلایل آن کامل و نشانههای آن روشناند. اسلام دین عقل و دانش و فطرت و حکمت، و دین صلاح و اصلاح و دین حق و هدایت است، پس به خاطر کامل بودن آن و اینکه سرشت و فطرت آن را میپذیرد، نیازی نیست که کسی مجبور گردد تا دین اسلام را بپذیرد، زیرا انسان بر انجام چیزی اجبار میشود که از آن متنفر است، و اجبار و اکراه با حقیقت در تضاد است، ضمن اینکه انسان بر پذیرفتن آیینی اجبار میشود که دلایل و نشانههای آن پوشیده باشد، در حالی که هر کس این دین را رد کرده و نپذیرفته باشد به خاطر عناد و کینه ورزی بوده است، زیرا هدایت از گمراهی مشخص گردیده و برای کسی عذر و دلیلی باقی نمانده است.
بین این مطلب و آیات زیادی که جهاد را واجب میگردانند تضادی نیست، زیرا خداوند به پیکار و جنگ دستور داده است تا دین کاملا از آن او باشد، تا تجاوزِ تجاوزگران دفع گردد.
و مسلمین اجماع کردهاند که جهاد در رکاب رهبر نیک و فاسق ادامه دارد، و نیز اجماع نمودهاند که جهاد تبلیغی و عملی از فرایضی است که تا ابد ادامه دارد، پس هر مفسری که گمان برده باشد این آیه با آیات جهاد تضاد دارد، و بر این باور باشد که این آیه منسوخ است، سخن او سطحی و ضعیف است. و هر کس در این آیه شریفه بیاندیشید این موضوع را آنگونه که ما یادآور شدیم به وضوح در مییابد.
سپس خداوند بیان کرد که مردم به دو گروه تقسیم میشوند: گروهی که به خداوند یگانه و بیشریک ایمان آورده و به طاغوت کفر وریدهاند. و طاغوت به هر آن چیزی گفت میشود که با ایمان به خدا متضاد است از قبیل شرک و غیره. این گروه بیتردید به دستاویز محکم و ناگسستنی چنگ زدهاند و بر دین درست قرار دارند و در نهایت به خدا و سرای بهشت میرسند.
و گروه دوم کسانی هستند که به خدا ایمان نیاورده و به او کفر ورزیده و به طاغوت ایمان آوردهاند و برای همیش هلاک گردیده و به عذاب جاودانگی مبتلا میشوند.
﴿وَٱللَّهُ سَمِیعٌ﴾و خداوند همه صداها را علی رغم اختلاف زبانها و تفاوت نیازها میشنود، و دعای دعاکنندگان و شیونِ زاری کنندگان را میشنود. ﴿عَلِیمٌ﴾به آنچه سینهها پنهان داشتهاند، و نیز به دیگر امور پنهان داناست، پس خداوند هرکس را برحسب کار و نیتش مجازات مینماید.
آیۀ: ﴿ٱللَّهُ وَلِیُّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ...﴾بر آیه قبلی مترتب میباشد، پس آن، اساس و پایه، این نتیجه است.
پروردگار خبر داد کسانی که ایمان آوردند و با انجام واجبات و ترک همه آنچه با ایمان منافی است صداقت ایمانشان را نشان دادند، خداوند ولّی و سرپرست آنهاست، و با ولایت ویژه خود آنها را سرپرستی مینماید، و تربیت آنها را بر عهده میگیرد، پس آنان را از تاریکیهای جهل و کفر و گناهان و غفلت و رویگردانی بهسوی نورِ علم و یقین و ایمان و اطاعت و روی آوردن کامل به پروردگارشان میبرد، و دلهایشان را با نور وحی و ایمان که در قلب آنها میاندازد روشن مینماید، و آن را برایشان آسان میگرداند، و آنها را از سختی دور میکند. و اما کسانی که کفر ورزیدهاند، پس چون سرپرستی غیر از سرپرست واقعی خود اختیار کردهاند آنها را به خودشان واگذار نموده و رسوایشان میکند، و آنها را به کسی واگذار مینماید که سرپرستی و ولایت وی را پذیرفته بودند، حال آنکه وی نمیتواند فایدهای به آنها برساند، و زیانی را از آنها دفع کند. پس این سرپرستان آنها را گمراه و بدبخت کرده و از هدایتِ و علم مفید و عمل صالح و از سعادت محروم مینماید، و آتش جهنم جایگاه آنان خواهد بود و در آن برای همیشه خواهند ماند. بار خدایا ما را از زمره کسانی قرار ده که ولّی و سرپرستشان هستی.
آیهی ۲۵۸:
﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِی حَآجَّ إِبۡرَٰهِۧمَ فِی رَبِّهِۦٓ أَنۡ ءَاتَىٰهُ ٱللَّهُ ٱلۡمُلۡکَ إِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِۧمُ رَبِّیَ ٱلَّذِی یُحۡیِۦ وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا۠ أُحۡیِۦ وَأُمِیتُۖ قَالَ إِبۡرَٰهِۧمُ فَإِنَّ ٱللَّهَ یَأۡتِی بِٱلشَّمۡسِ مِنَ ٱلۡمَشۡرِقِ فَأۡتِ بِهَا مِنَ ٱلۡمَغۡرِبِ فَبُهِتَ ٱلَّذِی کَفَرَۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ٢٥٨﴾[البقرة: ۲۵۸].«آیا از (حال) کسی که خداوند به او پادشاهی بخشیده بود و با ابراهیم در مورد پروردگارش مجادله کرد خبرداری؟ آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من کسی است که زنده میکند و میمیراند. گفت: من (نیز) زنده میگردانم و میمیرانم، ابراهیم گفت: خداوند خورشید را از مشرق بر میآورد، تو آن را از مغرب برآور، پس کسی که کفر ورزیده بود حیران شد و خداوند قوم ستمکار را هدایت نمیکند».
خداوند از اخبار پیامبران گذشته چیزهایی برای ما بیان میکند که بوسیله آن حقایق روشن میشود، و دلیلهای گوناگونی بر یگانگی و توحید خویش اقامه مینماید. پس خداوند از خلیل خود، ابراهیم ÷خبر میدهد که با آن پادشاه ستمگر «نمرود بابلی» که منکر پروردگار جهانیان بود مجادله کرد، و اینکه وی خود را برای مجادله و مقابله با ابراهیم خلیل کاندیدا نمود، امری که هیچ اشکال و تردیدی در آن جای نداشت، و آن توحید خدا و ربوبیت او بود که از آشکارترین و واضحترین امور است، اما این پادشاه مغرور و ستمگر پادشاهیاش او را مغرور و سرکش کرده و به جایی رسانده بود که وجود خداوند را انکار میکرد، و با ابراهیم، به مجادله پرداخت آن پیامبر بزرگی که خداوند علم و یقنی به او داد که به هیچ یک از پیامبران به جز محمد صنبخشیده بود. ابراهیم در حالی که با او مناظره میکرد، گفت: ﴿رَبِّیَ ٱلَّذِی یُحۡیِۦ وَیُمِیتُ﴾پروردگارم ذاتی است که تنها او میآفریند و تدبیر مینماید، و زنده گرداندن و میراندن تنها از آن اوست، و ابراهیم به آشکارترین مطلب در این زمینه که زنده گرداندن و میراندن است اشاره کرد. پس آن پادشاه ستمگر با حالتی از تکبر گفت: ﴿أَنَا۠ أُحۡیِۦ وَأُمِیتُ﴾من هم زنده میگردانم و میمیرانم. و منظورش این بود که من هرکس را بخواهم بکشم، میکشم و هر کس را بخواهم زنده نگاه دارم، زنده نگاه میدارم. و معلوم است که این فریب و تزویر است و فرار از مقصود، زیرا منظور ابراهیم این بود خداوند کسی است که حیات را از نیستی به وجود آورده و به چیزهای بیجان زندگی دادهاست. و اوست که بندگان و حیوانات را در مدت مقرر و هنگام فرا رسیدن اجلشان، با اسبابی که زندگی آنها بدان مرتبط است یا بدون سلب میمیراند.
و وقتی خلیل دید که او سفسطه میکند و ممکن است مردمان ساده لوح و کوتاه فکر فریبش را بخورند، گفت: اگر آنگونه است که تو گمان میبری ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ یَأۡتِی بِٱلشَّمۡسِ مِنَ ٱلۡمَشۡرِقِ فَأۡتِ بِهَا مِنَ ٱلۡمَغۡرِبِ فَبُهِتَ ٱلَّذِی کَفَرَ﴾همانا خداوند خورشید را از مشرق بر میآید، تو آن را از مغرب برآور، پس مرد کافر مبهوت شد. یعنی ایستاد و دلیلش تمام شد، و شبهه او از بین رفت. و این عمل حضرت خلیل فرار از دلیلی به دلیلی دیگر نیست، بلکه ایشان میخواستند نمرود را محکوم نمایند، و اساس را بر آن نهاده بودند که ادعای نمرود صحیح باشد. در حالیک ادعاهای او کاملا باطل بود.
پس همه دلایل سمعی و عقلی و فطری به توحید خداوند گواهی میدهند و اینکه خداوند چنین باشد فقط او سزاوار عبادت است. و تمام پیامبران بر این اصل بزرگ اتفاق نظر دارند، و جز انسان کینه تور و متکبر و ستمگری که همانند آن پادشاه ستمگر و سرسخت (یعنی نمرود) باشد آن را انکار نکرده است. این دلایل اثبات توحید است.
آیهی ۲۶۰-۲۵٩:
﴿أَوۡ کَٱلَّذِی مَرَّ عَلَىٰ قَرۡیَةٖ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىٰ یُحۡیِۦ هَٰذِهِ ٱللَّهُ بَعۡدَ مَوۡتِهَاۖ فَأَمَاتَهُ ٱللَّهُ مِاْئَةَ عَامٖ ثُمَّ بَعَثَهُۥۖ قَالَ کَمۡ لَبِثۡتَۖ قَالَ لَبِثۡتُ یَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ یَوۡمٖۖ قَالَ بَل لَّبِثۡتَ مِاْئَةَ عَامٖ فَٱنظُرۡ إِلَىٰ طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمۡ یَتَسَنَّهۡۖ وَٱنظُرۡ إِلَىٰ حِمَارِکَ وَلِنَجۡعَلَکَ ءَایَةٗ لِّلنَّاسِۖ وَٱنظُرۡ إِلَى ٱلۡعِظَامِ کَیۡفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکۡسُوهَا لَحۡمٗاۚ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُۥ قَالَ أَعۡلَمُ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ٢٥٩﴾[البقرة: ۲۵٩].«یا همچون کسی که از کنار دهکدهای گذر کرد که سقفها و دیوارها بر پایههایش فرو ریخته بود، گفت: چگونه خداوند این را پس از مردنش زنده میگرداند؟ پس خدا او را صد سال میراند، سپس او را زنده کرد و گفت: چقدر ماندهای؟ گفت: یک روز یا بخشی از روز را (در این حال ماندهام) گفت: بلکه صد سال در این حال ماندهای، پس به خوراک و نوشیدنیت نگاه کن تغییر نیافته است، و به خرت بنگر، و تا تو را نشانهای برای مردم قرار دهیم، و به استخوانها بنگر که چگونه آنها را پیوند میدهیم، سپس بر آن گوشت میپوشانیم، پس وقتی برای او روشن شد، گفت: میدانم که خداوند بر هر چیزی تواناست».
﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِۧمُ رَبِّ أَرِنِی کَیۡفَ تُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰۖ قَالَ أَوَ لَمۡ تُؤۡمِنۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰکِن لِّیَطۡمَئِنَّ قَلۡبِیۖ قَالَ فَخُذۡ أَرۡبَعَةٗ مِّنَ ٱلطَّیۡرِ فَصُرۡهُنَّ إِلَیۡکَ ثُمَّ ٱجۡعَلۡ عَلَىٰ کُلِّ جَبَلٖ مِّنۡهُنَّ جُزۡءٗا ثُمَّ ٱدۡعُهُنَّ یَأۡتِینَکَ سَعۡیٗاۚ وَٱعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٞ٢٦٠﴾[البقرة: ۲۶۰].«و به یادآور هنگامی را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من نشان ده که چگونه مردگان را زنده میکنی، فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: آری! ایمان دارم ولی برای اینکه دلم اطمینان پیدا کند. فرمود: چهار تا از پرندگان را بگیر و آنها را نزد خود تکه تکه کن، سپس هر قسمت از آنها را بر کوهی قرار بده، سپس آنها را بخوان (که) شتابان بهسوی تو آیند، و بدان که خداوند عزیز و حکیم است».
سپس دلایل کمال قدرت خویش و دلایل حشر و جزا را بیان نمود و فرمود: ﴿أَوۡ کَٱلَّذِی مَرَّ عَلَىٰ قَرۡیَةٖ﴾این دو دلیل بزرگ در دنیا و قبل از آخرت مشاهده شده و بر وجود رستاخیز و سزا و جزا دلالت مینمایند.
طبق قول صحیح یکی از آن را خداوند به دست کسی اجرا نمود که در رستاخیز تردید داشت، همانطور که آیه کریمه بر صحت این مطلب دلالت مینماید. و دلیل دیگر را بر دست خلیل خود، ابراهیم اجرا نمود، همانطور که دلیل گذشته توحید را بر دست او اجرا نمود. پس این مرد از کنار دهکدهای گذر کرد که ویران شده، و سقف خانهها بر پایههای آن واژگون شده بود، و ساکنان آن مرده بودند. و آثاری از آبادانی در آن دیده نمیشد. پس او در حالتی که شک و تردید وی را فرا گرفته بود، گفت: ﴿أَنَّىٰ یُحۡیِۦ هَٰذِهِ ٱللَّهُ بَعۡدَ مَوۡتِهَا﴾چگونه خداوند (اهل) این (ویرانه) را زنده میگرداند؟! چرا که او بعید میدانست چنین چیزی صورت بگیرد. یعنی ایشان زنده شدن آن روستا و اهالی آن را با آن حالتی که در آن بسر میبردند بعید میدانست، و در آن لحظه به قلبش خطور کرد که زنده شدن هر چیز دیگری که حالتی مانند حالت روستای مذکور و اهالی آن را داشته باشد بعید میباشد. و خداوند خواست نسبت به او و سایر مردم مهربانی نماید، پس او را صد سال میراند، و او الاغی را به همراه داشت و خداوند خویش را هم همراه او میراند، و خوراک و نوشیدنی رانیز به همران داشت که خداوند خوراک و نوشیدنی او را به همان حالت در این مدت طولانی نگاه داشت. پس وقتی که صد سال گذشت خداوند او را برانگیخت، و زنده گرداند و فرمود: ﴿کَمۡ لَبِثۡتَۖ قَالَ لَبِثۡتُ یَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ یَوۡمٖ﴾چقدر ماندهای؟ گفت: یک روز یا قسمتی از یک روز در این حالت ماندهام، و این برحسب گمان او بود. خداوند فرمود: ﴿بَل لَّبِثۡتَ مِاْئَةَ عَامٖ﴾بلکه صد سال در این حالت مانده ای. و ظاهرا این سوال و جوابها توسط یکی از پیامبران ارائه شده است.
و از کمال رحمت و مهربانی خدا به او و بر مردم این بود که معجزه را به طور عیان به وی نشان داد، تا قانع شود. و بعد از این که دانست او مرده است و خدا او را زنده گردانده است، به او گفته شد: ﴿فَٱنظُرۡ إِلَىٰ طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمۡ یَتَسَنَّهۡ﴾به غذا و نوشیدنیت بنگر که تغییر نکرده است. یعنی در این مدت طولانی تغییر نکرده است، و این از نشانههای قدرت خداست، زیرا مفسرین بیان کردهاند که غذا و نوشیدنیاش میوه و آب میوه بوده است که دیری نمیپاید تغییر میکند، اما خداوند آنرا صد سال محافظت کرد. و به او گفته شد: ﴿وَٱنظُرۡ إِلَىٰ حِمَارِکَ﴾به خرت بنگر، که تکه تکه و متلاشی شده است و استخوانهایش پودر گشته است. ﴿وَٱنظُرۡ إِلَى ٱلۡعِظَامِ کَیۡفَ نُنشِزُهَا﴾و به استخوانها بنگر که چگونه بعضی را بر بالای بعضی قرار داده و برخی را با برخی دیگر پیوند میدهیم، پس از اینکه از هم جدا شده بودند. ﴿ثُمَّ نَکۡسُوهَا لَحۡمٗا﴾و پس از پیوند دادن، آنرا با گوشت میپوشانیم، سپس زندگی را به آن باز میگردانیم. ﴿فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ﴾پس وقتی با چشم خود دید به طوری که هیچ شک و تردیدی در آن راه نمییافت، ﴿قَالَ أَعۡلَمُ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ﴾گفت : میدانم که خداوند بر هر چیزی تواناست. پس او به توانایی بیحد و مرز خداوند اعتراف کرد، و نشانهای نیز برای مردم گردید، چون آنها مرگ او و مردن خرش را دیدند، سپس درست در مورد آن مرد. بسیاری از مفسران میگویند: «آن مرد، مرد مومنی بوده، و یا یکی از پیامبران بوده است، «عزیز» یا پیامبری دیگر بوده است. و ﴿أَنَّىٰ یُحۡیِۦ هَٰذِهِ ٱللَّهُ بَعۡدَ مَوۡتِهَا﴾یعنی این روستا بعد از آنکه ویران شده است چگونه آباد میگردد؟! و خداوند او را میراند تا به وی نشان دهد که چگونه آن را به وسیلهی مردم آباد میگرداند، و در طول صد سال، بعد از آن که ویران شده بود مردم به آن بازگشتند و آبادش کردند» . البته نه لفظ این آیه بر این سخن دلالت میکند، بلکه منافی آن نیز میباشد، و نه معنی آیه بر آن دلالت مینماید.
زیرا چه نشانه و دلیلی در آباد شدن شهرهای ویران وجود دارد؟ و این چیزی است که همواره مشاهده میشود و شهرها و مسکنهایی آباد میگردند، و شهرها و مسکنهای دیگری ویران میشوند، بلکه نشانه و معجزه بزرگ در این است که آن مرد پس از مرگ زنده شد و الاغش نیز زنده گردید، و خوراک و نوشیدنی او بدون اینکه متعفن شود و تغییر کند سالم باقی ماند. سپس سخن خداوند که میفرماید: ﴿فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ﴾بیانگرآن است که موضوع برای او روشن نگردید مگر پس از اینکه این حالت را مشاهده کرد که بر کمال قدرت خدا دلالت نمود.
و اما دلیل دیگر، این بود که ابراهیم از خداوند خواست تا به او نشان دهد مردگان را چگونه زنده میگرداند. خداوند به او فرمود: ﴿أَوَ لَمۡ تُؤۡمِن﴾آیا ایمان نداری؟ این پرسش بدان جهت بود تا شبهه را از خلیل خود دور نماید. ﴿قَالَ﴾ابراهیم گفت: ﴿بَلَىٰ﴾آری، این پروردگار! من ایمان دارم که تو بر هر چیزی توان هستی، و مردگان را زنده میگردانی، و بندگان را سزا و جزا میدهی، اما میخواهم دلم آرام بگیرد. و به یقین محض برسم. خداوند به منظور تکریم او و از روی رحمت خود نسبت به بندگان دعای او را پذیرفت. ﴿قَالَ فَخُذۡ أَرۡبَعَةٗ مِّنَ ٱلطَّیۡرِ﴾گفت: چهار تا از پرندگان را بگیرد. و بیان نکرد که چه پرندگانی باشند، پس معجزه با هر نوعی از پرندگان حاصل میشود، و مقصود حصول معجزه است. ﴿فَصُرۡهُنَّ إِلَیۡکَ﴾و آنها را ذبح و تکه تکه کن و با یکدیگر مخلوط نما. ﴿ثُمَّ ٱجۡعَلۡ عَلَىٰ کُلِّ جَبَلٖ مِّنۡهُنَّ جُزۡءٗا ثُمَّ ٱدۡعُهُنَّ یَأۡتِینَکَ سَعۡیٗاۚ وَٱعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٞ﴾و ابراهیم چنین کرد، و اجزای آنها را جدا جدا بر سر کوههایی که اطراف او بود، گذاشت، و هر پرندهای را به اسمش صدا زد، و پرندگان بهسوی او آمدند. یعنی با شتاب بهسوی او آمدند، بلکه پرندگان با پاهایشان بهسوی او آمدند، بلکه پرندگان در حالی که پرواز میکردند بهسوی او آمدند. یعنی به کاملترین صورتِ زنده بودن (به نزدش آمدند). و پرندگان را برای این منظور انتخاب نمود، چون زنده کردن آنها کاملتر و روشنتر از دیگر حیوانات است، و نیز هر شک و گمانی را که بسا برای انسانهایی باطل اندیش و پوچ گرا پیش میآید، از بین میبرد.
پس چهار پرندهی متنوع را تکه تکه کرد و آنها را بر سر کوههایی قرار داد، و او پرندگان را از خودش زیاد دور کرد، تا کسی گمان نبرد که حیلهای به کار برده است، و نیز خداوند به او دستور داد تا آنها را صدا کند، و پرندگان با شتاب بهسوی او آمدند. پس این بزرگترین دلیل بر کمال قدرت حکمت الهی است. و نیز بیانگر آن است که کمال قدرت خداوند حکمت و عظمت و گستردگی فرانروایی او و کمال عدل و فضل او در رستاخیز برای بندگان آشکار میشود.
آیهی ۲۶۲-۲۶۱:
﴿مَّثَلُ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتۡ سَبۡعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنۢبُلَةٖ مِّاْئَةُ حَبَّةٖۗ وَٱللَّهُ یُضَٰعِفُ لِمَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ٢٦١﴾[البقرة: ۲۶۱].«مثال کسانی که مالهایشان را در راه خدا صرف میکنند مثل دانهایست که هفت خوشه میرویاند و در هر خوشه صد دانه است و خداوند برای هرکس که بخواهد (آن را) چندین برابر مینماید و خداوند گشایشگر داناست».
﴿ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ثُمَّ لَا یُتۡبِعُونَ مَآ أَنفَقُواْ مَنّٗا وَلَآ أَذٗى لَّهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٢٦٢﴾[البقرة: ۲۶۲].«کسانی که مالهایشان را در راه خدا انفاق میکنند سپس به دنبال آن منت نمیگذارند، و آزار نمیرسانند، پاداششان نزد پروردگارشان است، و نه ترسی بر آنهاست و نه اندوهگین میگردند».
این تحریک و تشویق بزرگی است از جانب خدا برای بندگان، تا مالهایشان را در راه او صرف نمایند، و اینکه صرف کردن اموال، راه رسیدن به خداست. و این شامل صرف اموال برای پیشرفت علوم مفید، و کسب آمادگی برای جهاد، مجهز کردن مجاهدین، و تمام پروژه و طرحهای خیریهای است که برای مسلمین مفیداند. و انفاق کردن بر نیازمندان و فقرا و بینوایان در راه خدا هر دو کار انجام میشود، زیرا چنین انفاقی هم باعث رفع نیازمندیها میگردد و هم باعث انجام امر خیر و طاعت میگردد و هم باعث انجام امر خیر و طاعت پروردگار.
پس پاداش اینگونه نفقات هفتصد برابر و یا بیشتر از آن است. بنابر این فرمود: ﴿یُضَٰعِفُ لِمَن یَشَآءُ﴾و این بر حسب ایمان و اخلاص کاملی است که در قلب انفاقکننده و در ثمرات و فواید انفاق او قرار دارد، زیرا انفاق در بعضی از راههای خیر منافع و مصالح گوناگونی را در پی دارند، و پاداش از نوع عمل خواهد بود.
سپس پاداشی دیگر را برای کسانی که در راه خدا انفاق کردهاند، بیان میکند. انفاقی که همراه با تمام شرایط آن انجام گرفته و موانع آن منتفی شده است. و آنها پس از انفاق، بر کسی منت نمینهند و نعمتها را بر نمیشمارند و کسی را با زبان و کردار آزار نمیدهند. این گروه ﴿لَّهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ﴾براساس نفقه و بخششهایی که انجام میدهند، و براساس سود و منفعتی که میرساند، و براساس فضل خدا که ما فوق نفقات و فضل آنان است، پاداششان نزد پروردگارشان (محفوظ) است، ﴿وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ﴾و آنان بر گذشته غم نمیخورند و نسبت به آینده هم ترس و واهمهای ندارند. پس به مطلوب و مقصود خود دست یافته و مکروهات و ناگواریها از آنان دور میگردد.
آیهی ۲۶۳:
﴿قَوۡلٞ مَّعۡرُوفٞ وَمَغۡفِرَةٌ خَیۡرٞ مِّن صَدَقَةٖ یَتۡبَعُهَآ أَذٗىۗ وَٱللَّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٞ٢٦٣﴾[البقرة: ۲۶۳].«گفتار نیکو و گذشت از صدقهای که به دنبال آن آزار باشد بهتر است، و خداوند بینیازِ بردبار است».
خداوند برای احسان چهار مرتبه بیان کرد، بالاترین مقام احسان انفاقی است که از نیت صالح سرچشمه گرفته باشد و انفاقکننده به دنبال آن منت نگذارد، و اذیت نکند.
پس از آن سخن نیکو را قرار دارد، و آن نیکوکاری با زبان در ابعاد مختلف آن است، که باعث خوشحالی مسلمان میگردد، و اگر چیزی نداشته باشد از سائل عذرخواهی میکند. و سوم نیکوکاری از طریق گذشت، و بخشیدن کسی است که با زبان یا با عمل با آدمی بدی کرده است. و مراحل دوم و سوم از مرحله چهارم بهتر و سودمندترند، مرحلهی چهارمی که عبارت است از اینکه صدقه دهنده به دنبال صدقه دادن، صدقه گیرنده را اذیت کند و با این نیکوکاری خود را مکّدر نموده و خوب و بد را با هم در آمیزد.
پس خیر خالص – گر چه در سطح پایینتری باشد - از کار خیری که با کار بد مخلوط شده باشد بهتر است، گرچه آن کار خیر که با کار بد مخلوط شده است برتر و مهمتر باشد. و این بر حذر داشتن بزرگی است برای کسی که صدقه میدهد، اما صدقهاش اذیت و آزار را در پی دارد.
همانطور که افراد احمق و نادان وقتی که به کسی صدقهای بدهند او را اذیت میکنند. ﴿وَٱللَّهُ﴾و خداوند تعالی، ﴿غَنِیٌّ﴾از تمام بندگانش و از صدقههایشان بینیاز است. ﴿حَلِیمٞ﴾و علی رغم کمال غنا و بینیازی و فراوانی بخششهایش، نسبت به گناهکاران بردبار است، و فوری آنها را به سزای اعمالشان گرفتار نمیکند، بلکه از آنها میگذرد و به آنها روزی میدهد و خیر خویش را بر آنان ارزانی میدارد، در حالی که آنها با انجام گناه و معصیت با او مبارزه میکنند.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُبۡطِلُواْ صَدَقَٰتِکُم بِٱلۡمَنِّ وَٱلۡأَذَىٰ کَٱلَّذِی یُنفِقُ مَالَهُۥ رِئَآءَ ٱلنَّاسِ وَلَا یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۖ فَمَثَلُهُۥ کَمَثَلِ صَفۡوَانٍ عَلَیۡهِ تُرَابٞ فَأَصَابَهُۥ وَابِلٞ فَتَرَکَهُۥ صَلۡدٗاۖ لَّا یَقۡدِرُونَ عَلَىٰ شَیۡءٖ مِّمَّا کَسَبُواْۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡکَٰفِرِینَ٢٦٤﴾[البقرة: ۲۶۴].«ای کسانی که ایمان آوردهاید! صدقات خود را با منّت نهادن و آزار رساندن باطل مکنید، همچون کسی که مالش را به منظور تظاهر و خودنمایی در مقابل مردم انفاق میکند و به خدا و روز آخرت ایمان ندارد. پس مَثَل او همچون مَثَل سنگ صاف و بزرگی است که بر روی آن خاکی (نشسته) است، و بارانی شدید بر آن باریده، و آن (سنگ خارا) را سخت و صاف بر جای نهاده باشد. (ریاکاران) نیز از آنچه به دست آوردهاند، سودی نمیبرند، و خداوند کافران را هدایت نمیکند».
﴿وَمَثَلُ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ وَتَثۡبِیتٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ کَمَثَلِ جَنَّةِۢ بِرَبۡوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٞ فََٔاتَتۡ أُکُلَهَا ضِعۡفَیۡنِ فَإِن لَّمۡ یُصِبۡهَا وَابِلٞ فَطَلّٞۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٌ٢٦٥﴾[البقرة: ۲۶۵]. «و مثَل کسانی که اموال خود را برای طلب خشنودی خدا و به خاطر یقین و باوری که دارند انفاق میکنند، مانند مَثل باغی است که در تپهای قرار دارد، و بر آن باران تندی ببارد، و دو برابر میوه دهد، و اگر باران تندی بر ان نبارد باران خفیفی بر آن ببارد، و خداوند به آنچه میکنید بیناست».
﴿أَیَوَدُّ أَحَدُکُمۡ أَن تَکُونَ لَهُۥ جَنَّةٞ مِّن نَّخِیلٖ وَأَعۡنَابٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ لَهُۥ فِیهَا مِن کُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِ وَأَصَابَهُ ٱلۡکِبَرُ وَلَهُۥ ذُرِّیَّةٞ ضُعَفَآءُ فَأَصَابَهَآ إِعۡصَارٞ فِیهِ نَارٞ فَٱحۡتَرَقَتۡۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ لَعَلَّکُمۡ تَتَفَکَّرُونَ٢٦٦﴾[البقرة: ۲۶۶]. «آیا کسی از شما دوست دارد که باغی از درختان خرما و انگور داشته باشد و از زیر آن رودها روان باشد، و هرگونه میوه برایش ببار آوَرد، و در حالی که پیری او را فراگرفته و فرزندانی ضعیف و ناتوان دارد ناگهان گردباری که آتشی در آن است بر آن بوزد و باغ بسوزد؟ این چنین خداوند آیات را برای شما بیان میکند تا بیاندیشید».
سپس به شدت از منت نهادن و اذیت کردن نهی کرد، و برای آن مثالی بیان نمود و فرمود: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُبۡطِلُواْ صَدَقَٰتِکُم بِٱلۡمَنِّ وَٱلۡأَذَىٰ...﴾خداوند در آیات سه مثال زده است، مثالی برای کسی که مال خود را در جهت طلب رضای خدا انفاق مینماید، و به دنبال انفاق بر کسی منت میگذارد و کسی را اذیت نمیکند. و مثالی برای کسی که به دنبال انفاق خود منت مینهد، و آزار میرساند، و مثالی برای ریاکاران.
اما گروه اول از آنجا که انفاقشان مقبول واقع شده است چندین برابر پاداش داده میشوند، چون انفاق آنها از ایمان و اخلاص کامل سرچشمه گرفته است: ﴿ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ وَتَثۡبِیتٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ﴾یعنی برای طلب خشنودی خدا و در حالی که بر بخشندگی و نیکوکاری و صداقت پر برجا هستند انفاق میکنند، پس این کار ﴿کَمَثَلِ جَنَّةِۢ بِرَبۡوَةٍ﴾مانند باغی است که در جای بلندی قرار دارد و خورشید به آن میتابد و باد به خوبی بر آن میوزد و از آب فراوانی برخوردار است. و اگر باران فراوان و رگبار به آن نرسد باران خفیفی به آن میرسد، و این برای باروری باغ کافی است، چون زمین آن خوب و حاصلخیز است و تمام اسباب برای رشد و شکوفایی و میوه دادن آن موجود است. بنابر این ﴿فََٔاتَتۡ أُکُلَهَا ضِعۡفَیۡنِ﴾دو برابر میوه میدهد. و باغی که اینگونه باشد همه مردم در طلب آنند. بنابر این کار خوب در برترین جایگاه قرار دارد.
و اما کسی که انفاق نماید سپس به دنبال بخشیدن دارایی خود منت نهد و آزار رساند، یا کاری کند که آن عمل را باطل نماید، چنین فردی مانند صاحب این باغ است که گردبادی بر آن بوزد، ﴿فِیهِ نَارٞ فَٱحۡتَرَقَتۡ﴾که در آن آتشی باشد و باغ را بسوزاند، و صاحب باغ دارای فرزندانی ضعیف باشد، و خودش نیز بر اثر پیری، ناتوان باشد، پس چنین حالتی از بدترین حالتهاست. بنابراین، این مثال را چنین آغاز کرد: ﴿أَیَوَدُّ أَحَدُکُمۡ﴾استفهام، ناگواری آن حالت را برای مخاطبان بیشتر روشن میکند. یعنی آیا کسی از شما دوست دارد که چنین باشد؟ زیرا تلاف شدن ناگهانی باغ بعد از اینکه درختان آن شکوفا شده و میوههای آن رسیده باشند مصیبت بزرگی است.
پس این فاجعه- در حالی که صاحب باغ ضعیف و ناتوان است و دارای فرزندانی کوچک و ضعیف است و نمیتوانند او را یاری کنند، بلکه خود باید مخارج فرزندان را متقبل شود- با دیگر مصایب تفاوت دارد. پس کسی که عملی را برای خدا انجام داده سپس عمل خود را با امری که با آن منافی است باطل نماید، مانند صاحب باغ است که در اوج نیازمندی چنین چیزی برای او پیش آید.
مثال سوم، مثال کسی است که عملی را به منظور تظاهر و خودنمایی انجام میدهد، و به خدا ایمان ندارد و به ثواب و پاداش او چشم ندوخته است، خداوند قلب او را به سنگ سخت و لغزندهای تشبیه کرده است که بر آن خاک قرار دارد و بیننده گمان میبرد اگر بر این سنگ باران ببارد مانند زمینهای حاصلخیز سبز میشود، اما وقتی باران شدیدی بر آن سنگ ببارد، خاکهایی که روی آن قرار دارد شسته شده و فقط سنگ صاف و سخت باقی میماند.
و این مثالی است برای قلب ریاکار که در آن ایمان وجود ندارد و همچون سنگ خارایی است که نرم نمیشود. و فروتن نمیگردد. پس اعمال و نفقههای او اساس و زیر ساختی ندارد که بر آن قرار گیرد، و پایانی ندارد که به آن منتهی شود، بلکه هرکاری را که میکند باطل است، چون شرایط پذیرفته شدن در آن وجود ندارد. و در مثال قبل، هرچند که شرط پذیرفته شدن عمل موجود بود، اما عمل مورد قبول واقع نمیشود، چرا که مانعی بر سر راه پذیرفته شدن آن وجود دارد. مثال اول مثال عملی مقبول است و چندین برابر به آن پاداش داده میشود، چون شرط پذیرفته شدن که ایمان و اخلاص و ثبات است در آن وجود دارد، و موانعی که عمل را فاسد میگرداند در آن منتفی هستند.
و این مثالهایی سه گانه بر تمام انجام دهندگان اعمال انطباق پیدا مینمایند، پس بنده باید خود و دیگران با این میزانهای عادلانه و با این مثالها بسنجد. ﴿وَتِلۡکَ ٱلۡأَمۡثَٰلُ نَضۡرِبُهَا لِلنَّاسِۖ وَمَا یَعۡقِلُهَآ إِلَّا ٱلۡعَٰلِمُونَ٤٣﴾[العنکبوت: ۴۳]. و این مثالها را برای مردم بیا میداریم و جز دانایان آن را نمیفهمند.
آیهی ۲۶۸-۲۶٧:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا کَسَبۡتُمۡ وَمِمَّآ أَخۡرَجۡنَا لَکُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِۖ وَلَا تَیَمَّمُواْ ٱلۡخَبِیثَ مِنۡهُ تُنفِقُونَ وَلَسۡتُم بَِٔاخِذِیهِ إِلَّآ أَن تُغۡمِضُواْ فِیهِۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ٢٦٧﴾[البقرة: ۲۶٧].«ای کسانی که ایمان آوردهاید! از چیزهای پاکیزهای که بدست آوردهاید، و از آنچه ما از زمین برایتان رویاندهایم انفاق کنید، و به سراغ چیزهای ناپاک نروید، تا از آن ببخشید، در حالی که شما آن چیز ناپاک را نمیگیرید، مگر آنکه از بدی آن چشم بپوشید، و بدانید که خداوند بینیاز و ستوده است».
﴿ٱلشَّیۡطَٰنُ یَعِدُکُمُ ٱلۡفَقۡرَ وَیَأۡمُرُکُم بِٱلۡفَحۡشَآءِۖ وَٱللَّهُ یَعِدُکُم مَّغۡفِرَةٗ مِّنۡهُ وَفَضۡلٗاۗ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ٢٦٨﴾[البقرة: ۲۶۸].«شیطان شما را وعدۀ فقر و تهیدستی میدهد، و شما را به زشتی فرمان میدهد، و خداوند به شما نوید آمرزش و بخشش میدهد و خداوند گشایشگر داناست».
خداوند متعال بندگانش را برای انفاق کردن، و بخشیدن از داراییهایی که از طریق تجارت به دست میآورند، و بخشیدن از آنچه خداوند برای آنها از زمین میرویاند تشویق مینماید، و این شامل زکات طلا و نقره و همه کالاهایی است که خرید و فروش میشوند، و از زمین میرویند از قبیل حبوبات و میوهها، و صدقات فرض و نفل را نیز در بر میگیرد.
و خداوند متعال دستور داده است که بندگانش برای انفاق کردن به سراغ داراییهایی پاکیزه خود بروند، و داراییهای نامرغوب را در راه خدا انفاق نکنند، زیرا اگر آنان حقی را از دیگران طلبکار باشند و در مقابلش جنس نامرغوب را در راه خدا انفاق نکنند، زیرا اگر آنان حقی را از دیگران طلبکار باشند و در مقابلش جنس نامرغوبی را به آنها بدهند آن را نپسندیده و نمیپذیرند مگر اینکه چشم پوشی کنند. پس واجب است آنچه میانه است برای خدا داده شود، و کمال در این است که عالیترین و بهترین چیز در راه خدا پرداخت گردد. و پرداخت چیزهای نامرغوب ممنوع است، و اگر کسی آن را بپرداز، جای زکات واجب را پر میکند، واگر صدقه نفلی باشد پاداش کامل به او نمیرسد.
﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ﴾و بدانید که خداوند بینیاز و ستوده است، از همه آفریدهها و از نفقه انفاق کنندگان و از طاعت و عبادت عبادت کنندگان بینیاز است، و خداوند فقط به خاطر فوایدی که این اعمال برای آنها در بردارد، نیز به منظور برخورداری آنان از فضل و کرم الهی، آنان را بدان امر نموده است. و او بینیاز است و بخششهایی گسترده است و احکامی را برای بندگانش مشروع نموده که آنها را به دارالسلام و بهشت میرساند. پس باید چنین پروردگاری را ستود و در برابر جبروت و عظمتش سر تعظیم فرود آورد. کارهایش از دایره فضل و عدل و حکمت بیرون نیستند و دارای صفات ستوده و پسندیده است، و بندگان حقیقت و کیفیت آن را درک نمیکنند.
خداوند بندگانش را به انفاق که برایشان سودمند است تشویق نمود، و آنها را از بخل که به حالشان مضر است، نهی کرد. سپس بیان نمود که آنها میان دو دعوتگر قرار دارند، دعوتگری که خداوند رحمان است و آنها را به خیر و خوبی فرا میخواند و به آنها نوید خیر و بخشش و پاداشِ دنیا و آخرت و پر کردن جای اموال انفاق شده را میدهد، و دعوتگری که شیطان است و آنها را به بخل ورزیدن و انفاق نکردن تشویق مینماید، و آنها را میترساند که اگر در راه خدا انفاق کنند تهی دست میشوند، پس هرکس دعوت خداوند رحمان را اجابت نماید، و از آنچه خدا به او روزی داده است انفاق کند، مژده باد که گناهانش آمرزیده شده و به تمام خواستههایش میرسد. و هرکس که دعوت شیطان را اجابت کند، بداند که شیطان گروه خود را فرا میخواند تا از اهل جهنم باشند. پس بنده از این دو چیز یکی را که برایش شایستهتر است انتخاب کند.
و آیه را اینگونه به پایان میرساند: ﴿وَٰسِعٌ عَلِیمٞ﴾خداوند گشایشگر و داناست. یعنی صفات رفیع و بخشش فراوانی دارد، و میداند چه کسی سزاوار آن است که پاداش مضاعف را دریافت دارد. و به احوال انسانهای شایسته آگاه است و آنها را بر انجام کارهای خیر و ترک منکرات توفیق میدهد.
آیهی ۲۶٩:
﴿یُؤۡتِی ٱلۡحِکۡمَةَ مَن یَشَآءُۚ وَمَن یُؤۡتَ ٱلۡحِکۡمَةَ فَقَدۡ أُوتِیَ خَیۡرٗا کَثِیرٗاۗ وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّآ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ٢٦٩﴾[البقرة: ۲۶٩].«حکمت را به کسی که بخواهد، میبخشد و هر کس که حکمت به او داده شود به راستی که خیر بسیاری به او داده شده است و جز خردمندان پند نمیگیرند».
وقتی خداوند حالات انفاق کنندگان را بیان کرد و اینکه اموالی را به آنها ارزانی نمود که بوسیله آن در راههای خیر انفاق میکنند و مقامهای بلند و والا را در مییابند، مطلبی را بیان نمود که از این نیز بهتر است، و آن این که خداوند به هرکس از بندگانش که بخواهد و به او اراده خیر داشته باشد حکمت میدهد. حکمت یعنی علوم مفید و معارف درست و اندیشه سالم و خرد متین، و درستکاری در گفتار و کردار. و این بهترین و برترین بخششها و بزرگترین آن است. بنابر این فرمود: ﴿وَمَن یُؤۡتَ ٱلۡحِکۡمَةَ فَقَدۡ أُوتِیَ خَیۡرٗا کَثِیرٗا﴾زیرا چنین کسی از تاریکی نادانی بهسوی نور و هدایت بیرون آمده، و از حماقت و انحراف در گفتار و کردار به کارها و سخنان درست و راست راه برده، و به خیر بزرگی نایل آمده و برای رساندن بزرگترین فایده به دین و دنیای مردم آمادگی پیدا کرده است. و هیچ کاری جز با حکمت سامان نمییابد. حکمت یعنی قرار دادن هر چیزی در جایگاهش، اقدام به انجام کاری در جایی که باید اقدام کرد، و دست نگاه داشتن از انجام کاری در جایی که باید دست نگاه داشت. اما ارزش این بخشش گرانبها را جز خردمندان نمیدانند: ﴿إِلَّآ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾و آنها کسانی هستند که دارای عقلها و اندیشههای کامل هستند، پس آنها کار نیک را میشناسند و آنرا ترک مینماید، و این دو کار، یعنی صرف کردن دارایی در راه خدا و صرف کردن حکمت، بالاترین چیزی است که نزدیکی جویندگان به خدا، بدین وسیله خود را به او نزدیک مینمایند، و بوسیله آن به بالاترین و بزرگترین کرامتها میرسند.
و این همان چیزی است که پیامبر صچنین از آن یاد کرده است: «لاَ حَسَدَ إِلاَّ فِى اثْنَیْنِ رَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ مَالاً فَسَلَّطَهُ عَلَى هَلَکَتِهِ فِى الْحَقِّ وَرَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ حِکْمَةً فَهُوَ یَقْضِى بِهَا وَیُعَلِّمُهَا النَّاسَ». «حسد نیست مگر در دو چیز، یکی مردی که خداوند به او مالی داده است و او آنرا در راه حق صرف مینماید، و مردی که خداوند به او حکمت بخشیده و او آنرا به مردم میآموزد».
آیهی ۲٧۰:
﴿وَمَآ أَنفَقۡتُم مِّن نَّفَقَةٍ أَوۡ نَذَرۡتُم مِّن نَّذۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُهُۥۗ وَمَا لِلظَّٰلِمِینَ مِنۡ أَنصَارٍ٢٧٠﴾[البقرة: ۲٧۰].«و هر مالی را که در راه خدا انفاق کنید و یا نذری را که به گردن بگیرید خداوند آن را میداند و برای ستمکاران یاوری نیست».
خداوند متعال خبر میدهد که هر چه انفاق کنندگان انفاق کنند. و بخشایشگران ببخشند، یا نذر کنندگان نذر نمایند، آن را میداند. و خبر دادن خداوند از علم خویش بدان مفهوم است که وی پاداش آنها را میدهد هرچند که عمل نیک به اندازه ذرهای باشد، و پاداش آن نزد وی ضایع نمیشود، و خداوند نیتهای نیک و بد آنان را میداند، و ستمکاران که از انجام واجبات الهی امتناع میورزند و آنچه را خداوند بر آنان حرام کرده است مرتکب میشوند، یاورانی نخواهند داشت که آنها را یاری و حمایت کنند، و حتما گرفتار عقاب شدید وی خواهند شد.
آیهی ۲٧۱:
﴿إِن تُبۡدُواْ ٱلصَّدَقَٰتِ فَنِعِمَّا هِیَۖ وَإِن تُخۡفُوهَا وَتُؤۡتُوهَا ٱلۡفُقَرَآءَ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۚ وَیُکَفِّرُ عَنکُم مِّن سَیَِّٔاتِکُمۡۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ٢٧١﴾[البقرة: ۲٧۱].«اگر صدقات و بخششها را آشکار کنید کار خوبی است، و اگر آن را پنهان نمایید و به نیازمندان بدهید برایتان بهتر است، و خداوند گناهانتان را میپوشاند و خداوند به آنچه میکنید آگاه است».
خداوند خبر داده است که اگر صدقهکننده صدقه را آشکارا بدهد خوب است، و اگر آن را پنهان نماید و به فقرا بدهد بهتر است، چون پنهان کاری در امر صدقه دادن برای او احسانی دیگر محسوب میشود. و نیز دادن صدقه به صورت پنهانی بر قوّت اخلاق دلالت مینماید، و کسی که صدقه را به صورت پنهانی میدهد جزو یکی از هفت گروهی است که خداوند آنها را زیر سایه خود جای میدهد: «مَن تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فَأَخْفَاهَا حَتَّى لَا تَعْلَمَ شِمَـالُهُ مَا تُنْفِقُ یَمِینُهُ». «کسی که صدقهای بدهد و آن را پنهان بدارد، طوری که دست چپش از آنچه دست راستش انفاق مینماید خبر ندارد». در ﴿وَإِن تُخۡفُوهَا وَتُؤۡتُوهَا ٱلۡفُقَرَآءَ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡ﴾اشارهای زیبا وجود دارد مبنی بر اینکه چنانچه به حالت پنهانی صدقه به فقیر داده شود از اظهار کردن آن بهتر است.
اما وقتی صدقه در طرحی خیریه صرف شود، آیه بر فضیلت پنهان کردن آن دلالت نمیکند، بلکه در اینجا قواعد شریعت چنین دلالت مینماید که باید مصلحت را دید و طبق آن عمل کرد، و چه بسا در چنین شرایطی آشکار کردن صدقه بهتر باشد، تا دیگران در این کار، او را الگو و اسوه خویش قرار دهند و بر انجام کارهای خیر تشویق شوند.
﴿وَیُکَفِّرُ عَنکُم مِّن سَیَِّٔاتِکُمۡ﴾این بخش از آیه بیانگر آن است که در صدقهها دو چیز بدست میآید، یکی به دست آمدن خیر، و آن کثرت نیکیها و زیاد شدن پاداش و مزد است، و دوم دور شدن بدی و بلای دنیوی و اخروی از طریق زدوده شدن یا پوشاندن بدیها.
﴿وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ﴾و خداوند از آنچه انجا میدهید با خبر است، پس هرکس طبق حکمت خدا براساس عمل خویش مجازات میشود.
آیهی ۲٧۴-۲٧۲:
﴿لَّیۡسَ عَلَیۡکَ هُدَىٰهُمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَهۡدِی مَن یَشَآءُۗ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ فَلِأَنفُسِکُمۡۚ وَمَا تُنفِقُونَ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ ٱللَّهِۚ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ یُوَفَّ إِلَیۡکُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تُظۡلَمُونَ٢٧٢﴾[البقرة: ۲٧۲].«هدایت آنها بر تو لازم نیست بلکه خداوند هرکس را که بخواهد هدایت مینماید و هر آنچه انفاق کنید برای خودتان است. و انفاق نمیکنید مگر برای طلب رضای خدا، و هر چیز خوب و نیکی که انفاق کنید به طور کامل به شما بازگردانده میشود و به شما ستمی نمیشود».
﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلَّذِینَ أُحۡصِرُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ لَا یَسۡتَطِیعُونَ ضَرۡبٗا فِی ٱلۡأَرۡضِ یَحۡسَبُهُمُ ٱلۡجَاهِلُ أَغۡنِیَآءَ مِنَ ٱلتَّعَفُّفِ تَعۡرِفُهُم بِسِیمَٰهُمۡ لَا یَسَۡٔلُونَ ٱلنَّاسَ إِلۡحَافٗاۗ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِیمٌ٢٧٣﴾[البقرة: ۲٧۳].«(این صدقات) برای نیازمندانی است که در راه خدا بازماندهاند و نمیتوانند در زمین مسافرت کنند. به علت خویشتن داری و مناعت طبع، نادان آنها را توانگر میپندارد، آنها را از سیمایشان میشناسی، با اصرار چیزی از مردم نمیخواهند. و هرچه از خوبی انفاق کنید خداوند به آن داناست».
﴿ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُم بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ سِرّٗا وَعَلَانِیَةٗ فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٢٧٤﴾[البقرة: ۲٧۴].«کسانی که شب و روز و پنهان و آشکار اموال خود را انفاق میکنند پاداششان نزد پروردگارشان است و نه ترسی بر آنهاست، و نه اندوهگین میشوند».
ای پیامبر! وظیفه شما فقط رساندن پیام الهی به گوش مردم و تشویق آنان بر کار خیر و بازداشتن آنها از کار بد است، اما هدایت مردم به دست خداست. و خداوند از مومنان حقیقی و راستین خود خبر میدهد که آنها جز برای طلب رضای خدا و چشمداشت ِ پاداش او اموال خود را انفاق نمیکنند، زیرا ایمانشان آنها را به این کار فرا میخواند، و این چیز خوبی است و سبب تزکیه مومنین است، و به صورت ضمنی آنهار را یادآور میشود که در کارهایشان اخلاص داشته باشند.
و باز خداوند تکرار مینماید که به آنچه آنها انفاق میکنند آگاه است، چون خداوند به آنها اعلام کرده است که نیکی هرچند به اندازه ذرهای هم باشد، نزد وی ضایع نمیشود: ﴿تَکُ حَسَنَةٗ یُضَٰعِفۡهَا وَیُؤۡتِ مِن لَّدُنۡهُ أَجۡرًا عَظِیمٗا﴾[النساء: ۴۰]. «و اگر نیکی به اندازه ذرّهای باشد آن را چندین برابر مینماید، و از جانب خود بر آن پاداشی بزرگ میدهد».
شایسته است صدقههایتان را به نیازمندانی بدهید که خود را در راه خدا و طاعت الهی وقف کردهاند، و در پی کار و کسب نیستند، یا توانایی کار و کسب را ندارند، و آنها خویشتن داری مینمایند، به گونهای که هر گاه فرد نادان آنها را ببیند گمان میبرد که آنان توانگراند. ﴿لَا یَسَۡٔلُونَ ٱلنَّاسَ إِلۡحَافٗا﴾و آنها اصلا از مردم چیزی نمیخواهند و اگر مجبور شوند که چیزی بخواهند، در این زمینه اصرار نمیکنند. پس این گروه از نیازمندان بهترین افراد برای گرفتن صدقات هستند، تا از این طریق نیازهایشان برطرف گردد، و به اهداف خیرشان برسند، و در مسیر خیری که در پیش گرفتهاند آنها را یاریگر بوده، و پاداشی باشد بر صبر و استقامتی که دارند و توکلی که به خدا کردهاند.
با وجود این، انفاق و صدقه دادن در راههای خیر و دادن آن به نیازمندان در هر جا که باشد خوب است و پیش خدا پاداش دارد. بنابر این خداوند متعال فرمود: ﴿ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُم بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ سِرّٗا وَعَلَانِیَةٗ...﴾«کسانی که اموال خود را شب و روز و آشکار و پنهان انفاق میکنند»، خداوند آنها را در زیر سایه خود جای میدهد، آن هم در روزی که سایهای جز سایه او وجود ندارد و خداوند خوبیها را به آنان میبخشد و غم و ترس و ناگواریها را از آنان دور مینماید ﴿فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ﴾یعنی هرکس برحسب اعمالش نزد خداوند بزرگ پاداش مییابد. و این که به طور خاص بیان نمود پاداش آنها نزد پروردگارشان است، بر شرافت این حالت و جایگاه والای آن دلالت مینماید، همانطور که در حدیث صحیح آمده است: «إن العبد لیتصدق بالتمرة من الکسب الطیب فیضعها فی حقها فیقبلها الله تبارک وتعالى بیمینه ثم لا یزال یربیها کأحسن ما یربی أحدکم فلوه حتى تکون مثل الجبل أو أکثر». «همانا بنده دانه خرمایی را که از کسب حلال به دست آورده است صدقه میکند، و خداوند جبار آن را با دست خودش میپذیرد، و آن را برایتان پرورش میدهد همانطور که فردی از شما کُره است خود را پرورش میدهد، و خداوند صدقه او را چنان پرورش میدهد تا اینکه مانند کوهی بزرگ میگردد».
آیهی ۲۸۱-۲٧۵:
﴿ٱلَّذِینَ یَأۡکُلُونَ ٱلرِّبَوٰاْ لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ ٱلَّذِی یَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّیۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ قَالُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡبَیۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْۗ وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَیۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْۚ فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ فَٱنتَهَىٰ فَلَهُۥ مَا سَلَفَ وَأَمۡرُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِۖ وَمَنۡ عَادَ فَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٢٧٥﴾[البقرة: ۲٧۵].«کسانی که ربا میخورند، (از قبر) بر نمیخیزند مگر مانند کسی که شیطان او را دچار دیوانگی کرده است، این بدان جهت است که گفتند: خرید و فروش صرفاً مانند ربا است، در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال نموده و ربا راحرام کرده است، پس هر کس که اندرزی از جانب پروردگارش به او رسیده و از رباخواری دست کشید، آنچه در گذشته به دست آورده است از آن او میباشد و کار او با خداست، و هر آن کس که به رباخواری باز گردد، پس ایشان اهل آتشاند، و در آن جاودانه خواهند بود».
﴿یَمۡحَقُ ٱللَّهُ ٱلرِّبَوٰاْ وَیُرۡبِی ٱلصَّدَقَٰتِۗ وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ٢٧٦﴾[البقرة: ۲٧۶].
«خداوند ربا را تباه میسازد، و صدقات را افزایش میدهد، و خداوند هیچ ناسپاسِ گناهکاری را دوست ندارد».
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ لَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٢٧٧﴾[البقرة: ۲٧٧].«بیگمان کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده و نماز را بر پا داشته و زکات پرداختهاند پاداششان نزد پروردگارشان است، و نه ترسی بر آنهاست و نه اندوهگین میشوند».
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِیَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓاْ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ٢٧٨﴾[البقرة: ۲٧۸].«ای کسانی که ایمان آوردهاید! از خدا بترسید و باقی مانده ربا را رها کنید اگر شما مؤمن هستید».
﴿فَإِن لَّمۡ تَفۡعَلُواْ فَأۡذَنُواْ بِحَرۡبٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۖ وَإِن تُبۡتُمۡ فَلَکُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِکُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ وَلَا تُظۡلَمُونَ٢٧٩﴾[البقرة: ۲٧٩].«و اگر چنین نکردید بدانید که به جنگ با خدا و پیامبرش برخاستهاید، و اگر توبه کردید، سرمایههایتان از آن خودتان است، نه ستم میکنید و نه بر شما ستم میشود».
﴿وَإِن کَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَیۡسَرَةٖۚ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٢٨٠﴾[البقرة: ۲۸۰].«و اگر (بدهکارتان) تنگدست بود، تا فرا رسیدن گشایش، مهلت داده میشود، و اگر ببخشید برایتان بهتر است اگر میدانید».
﴿وَٱتَّقُواْ یَوۡمٗا تُرۡجَعُونَ فِیهِ إِلَى ٱللَّهِۖ ثُمَّ تُوَفَّىٰ کُلُّ نَفۡسٖ مَّا کَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ٢٨١﴾[البقرة: ۲۸۱].«و از روزی بترسید که در آن روز بهسوی خدا بازگردانده میشوید، سپس هر کس هر آنچه را که کسب کرده است به صورت کامل دریافت میکند و بر آنان ستم نمیشود».
وقتی که خداوند از حالت انفاق کنندگان و پاداش آنها از جانب خود، و خوبیهایی که به آنان میدهد، و اینکه گناهانشان را دور مینماید سخن گفت، به دنبال آن به بیان حال ستمکاران رباخوار و کسانی که معاملات ناشایسته انجام میدهند، پرداخت و خبر داد که آنها برحسب کارهایشان مجازات میشوند، پس همانطور که در دنیا مانند دیوانهها به دنبال درآمدهای ناپاک بودند، به سزای این کار، در برزخ و قیامت از قبرهایشان بر نمیخیزند مگر مانند کسی که دچار دیوانگی شده است. و در روز رستاخیز و حشر نمیایستند و بر نمیخیزند، ﴿إِلَّا کَمَا یَقُومُ ٱلَّذِی یَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّیۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّ﴾مگر مانند کسی که شیطان او را آشفته و دیوانه ساخته است.
و این سزای رباخواری آنها و سزای آن است که آشکارا میگفتند: ﴿إِنَّمَا ٱلۡبَیۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْۗ﴾خرید و فروش صرفا مانند ربا است، پس آنها بر جسارت و بیشرمی آنچه را خداوند حلال کرده و آنچه را که حرام کرده بود مشابه میدانستند با این قیاس غلط ربا را جایز و مشروع قلمداد میکردند.سپس خداوند عقوبت و سزای رباخواری و دیگران را بیان نمود و فرمود: ﴿فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِ﴾هشدار و نوید درهم آمیختهاند. یعنی هرکس از جانب خدا اندرزی به وی رسد، ﴿فَٱنتَهَىٰ﴾و از رباخواری باز آید، ﴿فَلَهُۥ مَا سَلَفَ﴾آنچه در گذشته بدست آورده است از قبیل آنچه که بر انجامش جرأت پیدا کرده و از آن توبه نموده است از آن اوست، ﴿وَأَمۡرُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ﴾و خداوند آینده او را میداند، پس اگر همچنان بر توبهاش ماندگار باشد، خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکند. ﴿وَمَنۡ عَادَ﴾و هر کس پس از تذکر و هشدار خداوند، به رباخواری باز آید ﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ﴾این آیه اشاره مینماید که ربا سبب وارد شدن به جهنم و جاودانگی در آن است، و این به خاطر زشتی و قباحت رباست.
و رباخوار برای همیشه در جهنم خواهد بود، مگر اینکه ایمانش مانع جاودانه ماندن وی در جهنم گردد.
و این حکم از جمله احکامی است که بر وجود شرایط و اقتضای موانع آن موقوف است. و خوارج نمیتوانند از این آیه و دیگر آیات در راستای اثبات ایده و نظر خود خودداری کنند. واجب است که به تمام نصوص کتاب و سنت ایمان داشته باشیم، و باید به نصوص متواتری که وارد شدهاند مبنی بر این که هر کس به اندازه دانه خردلی در قلبش ایمان وجود داشته باشد از جهنم بیرون میرود، ایمان داشته و معتقد باشیم که این گناهان به شرطی که از آن توبه نکند باعث داخل شدن به جهنم میشوند.
سپس خداوند متعال خبر میدهد که درآمد رباخواران را افزایش میدهد، برعکس آنچه به ذهن بسیاری از مردم خطور میکند مبنی بر اینکه انفاق و بخشش، مال را کم مینماید و ربا آن را میافزاید، زیرا روزی و افزون شدن آن از جانب خداوند متعال است و چیزی که نزد خداوند است جز با طاعت خداوند و فرمان بردن از دستور او به دست نمیآید، پس کسی که بر خوردن سود و ربا جرات پیدا کند، خداوند او را به هدفش نخواهد رساند، و این با تجربه م شاهه شده است. ﴿وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ قِیلٗا﴾[النساء: ۱۲۲]. «و سخن چه کسی از سخن خداوند راستتر است». ﴿وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ﴾و کفار اثیم کسی است که نعمت خدا و احسان پروردگارش را انکار نموده و ناسپاسی میکند و به خاطر اصرار و رزیدنش بر گناهانش انکار میگردد. مفهوم آیه بیانگر آن است که خداوند هرکس را که سپاسگزار باشد و از گناهانش توبه کند، دوست میدارد.
سپس این آیه را در میان آیات ربا قرار داد: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ﴾که بیانگر آن است که بزرگترین سبب برای پرهیز از آنچه خداوند حرام کرده است از قبیل کسب و معاملات ربوی، کامل کردن ایمان و عمل به مقتضای آن است. به ویژه برپا داشتن نماز، و پرداختن زکات، زیرا نماز، آدمی را از کارهای زشت و منکر باز میدارد، و زکات، احسان و نیکوکاری با مردم است و با ربا که ستمی است در حق مردم منافات دارد.
سپس مومنان را مخاطب قرار داده و به آنها دستور میدهد تا از او بترسند، و پس مانده معاملههای ربوی را که پیشتر انجام دادهاند، رها کنند، و اگر از معامله ربوی دست نکشند، پس آنها به مبارزه با خدا و پیامبرش برخاستهاند. و این بیانگر اوج زشتی و قباحت ریا است، زیرا پروردگار کسی را که بر آن اصرار میورزد به جنگِ با خدا و پیامبرش فرا خوانده است.
سپس فرمود: ﴿وَإِن تُبۡتُمۡ﴾و اگر از معاملات ربوی توبه کردید، ﴿فَلَکُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِکُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ وَلَا تُظۡلَمُونَ﴾اصل سرمایههایتان از آن شماست، و شما با گرفتن ربا بر مردم ستم نمیکنید، ﴿وَلَا تُظۡلَمُونَ﴾و با کاسته شدن از سرمایههایتان، بر شما ستم میشود، پس هر کس از ربا توبه کند، اگر پیشتر معاملات ربوی انجام دادهاست، آنچه بدست آورده از آن اوست، و کار وی بهسوی خدا بر میگردد. و اگر در حال حاضر به انجام معاملات ربوی اقدام کند بر او واجب است که به اصل سرمایه خود اکتفا نماید، و اگر بیشتر از آن برگیرد همانا او مرتکب خوردن ربا شده است.
این آیه حکمت حرام بودن ربا را بیان نموده و متذکر میشود که ربا بدان سبب حرام است که موجب گرفتن مبلغی اضافی و چند برابر شدن ربا بر نیازمندان است، در حالی که باید بر آنان سخت نگرفت و به آنها مهلت داد.
بنابراین فرمود: ﴿وَإِن کَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَیۡسَرَةٖ﴾و اگر کسی که بدهکار است تنگدست بود و نمیتوانست طلب را بپردازد، بر طلبکار واجب است که او را تا زمان حصول فراخی مهلت بدهد، و بر بدهکار واجب است که هرگاه توانست وام را بپردازد، آن را پرداخت نماید. و اگر طلبکار تمام وام یا قسمتی از آنرا به فرد مقروض صدقه داد، برایش بهتر است، و باید بر وی آسان بگیرد و به موازین شرعی پایبند باشد و از معاملات ربوی پرهیز کند و بدهکار و تنگدست به نیکی رفتار نماید. که روزی بهسوی خدا باز میگردد و خداوند پاداش او را به طور کامل میدهد و به اندازه ذرهای بر او ستم نمیکند.
خداوند متعال آیه را با این سخن به پایان میرساند: ﴿وَٱتَّقُواْ یَوۡمٗا تُرۡجَعُونَ فِیهِ إِلَى ٱللَّهِۖ ثُمَّ تُوَفَّىٰ کُلُّ نَفۡسٖ مَّا کَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ٢٨١﴾این آیه آخرین آیه از قرآن است که نازل شده و مُهر ختمی است بر این احکام و اوامر و نواهی، و مسلمانان در آن بر انجام کار خیر تشویق شده و بر انجام کار شر مورد تهدید قرار گرفتهاند. و کسی که بداند بهسوی خداوند باز میگردد و او را بر کارهای کوچک و بزرگ و آشکار و پنهانش مجازات میکند. و نیز بداند که خداوند به اندازه مثقال ذرهای به او ستم نمیکند، به پاداشش امیدوار شده و عذابش بیمناک میشود، و این کار بدون آگاهی و شناخت قبلی حاصل نمیشود.
آیهی ۲۸۳-۲۸۲:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا تَدَایَنتُم بِدَیۡنٍ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى فَٱکۡتُبُوهُۚ وَلۡیَکۡتُب بَّیۡنَکُمۡ کَاتِبُۢ بِٱلۡعَدۡلِۚ وَلَا یَأۡبَ کَاتِبٌ أَن یَکۡتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ ٱللَّهُۚ فَلۡیَکۡتُبۡ وَلۡیُمۡلِلِ ٱلَّذِی عَلَیۡهِ ٱلۡحَقُّ وَلۡیَتَّقِ ٱللَّهَ رَبَّهُۥ وَلَا یَبۡخَسۡ مِنۡهُ شَیۡٔٗاۚ فَإِن کَانَ ٱلَّذِی عَلَیۡهِ ٱلۡحَقُّ سَفِیهًا أَوۡ ضَعِیفًا أَوۡ لَا یَسۡتَطِیعُ أَن یُمِلَّ هُوَ فَلۡیُمۡلِلۡ وَلِیُّهُۥ بِٱلۡعَدۡلِۚ وَٱسۡتَشۡهِدُواْ شَهِیدَیۡنِ مِن رِّجَالِکُمۡۖ فَإِن لَّمۡ یَکُونَا رَجُلَیۡنِ فَرَجُلٞ وَٱمۡرَأَتَانِ مِمَّن تَرۡضَوۡنَ مِنَ ٱلشُّهَدَآءِ أَن تَضِلَّ إِحۡدَىٰهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحۡدَىٰهُمَا ٱلۡأُخۡرَىٰۚ وَلَا یَأۡبَ ٱلشُّهَدَآءُ إِذَا مَا دُعُواْۚ وَلَا تَسَۡٔمُوٓاْ أَن تَکۡتُبُوهُ صَغِیرًا أَوۡ کَبِیرًا إِلَىٰٓ أَجَلِهِۦۚ ذَٰلِکُمۡ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِ وَأَقۡوَمُ لِلشَّهَٰدَةِ وَأَدۡنَىٰٓ أَلَّا تَرۡتَابُوٓاْ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً حَاضِرَةٗ تُدِیرُونَهَا بَیۡنَکُمۡ فَلَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَلَّا تَکۡتُبُوهَاۗ وَأَشۡهِدُوٓاْ إِذَا تَبَایَعۡتُمۡۚ وَلَا یُضَآرَّ کَاتِبٞ وَلَا شَهِیدٞۚ وَإِن تَفۡعَلُواْ فَإِنَّهُۥ فُسُوقُۢ بِکُمۡۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ وَیُعَلِّمُکُمُ ٱللَّهُۗ وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ٢٨٢﴾[البقرة: ۲۸۲].«ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر به همدیگر تا مدت معینی وامی دادید آن را بنویسید، و باید نویسنده دادگرانه آنرا بنویسد، و هیچ نویسندهای نباید از نوشتن آن، آنگونه که خدا به او آموخته است ابا ورزد، پس باید بنویسد و کسی که حق بر اوست املا کند و از پروردگارش بترسد، و چیزی از آن کم نکند. پس اگر کسی که حق بر اوست سفیه و نادان یا ناتوان بود، یا نمیتوانست املا کند، باید ولیاش به دادگری املا کند، و دو گواه از مردانتان گواه بگیرید، و اگر دو مرد نبودند پس یک مرد و دو زن از گواهانی که میپسندید، تا اگر یکی از آن دو (زن) فراموش کرد دیگری به او یادآوری کند. و هرگاه گواهان برای گواهی دادن خوانده شوند نباید سرباز زنند. و از نوشتن وام طبق موعدش خواه کم باشد یا زیاد خسته نشوید. این نزد خداوند عادلانهتر است، و برای گواهی دادن استوارتر، و برای دین که دچار شک نشوید (به احتیاط) نزدیکتر است، مگر اینکه تجارتی نقدی باشد که در میان خود دست به دست میکنید، پس در اینصورت بر شما گناهی نیست که آن را ننویسید. و چون خرید و فروش کردید باید گواه بگیرید، و نباید نویسنده و شاهد زیان ببینند، و اگر چنین کاری کنید از فرمان خدا سرپیچی کردهاید. و از خدا بترسید و خداوند به شما میآموزد و خداوند به هر چیزی داناست».
﴿وَإِن کُنتُمۡ عَلَىٰ سَفَرٖ وَلَمۡ تَجِدُواْ کَاتِبٗا فَرِهَٰنٞ مَّقۡبُوضَةٞۖ فَإِنۡ أَمِنَ بَعۡضُکُم بَعۡضٗا فَلۡیُؤَدِّ ٱلَّذِی ٱؤۡتُمِنَ أَمَٰنَتَهُۥ وَلۡیَتَّقِ ٱللَّهَ رَبَّهُۥۗ وَلَا تَکۡتُمُواْ ٱلشَّهَٰدَةَۚ وَمَن یَکۡتُمۡهَا فَإِنَّهُۥٓ ءَاثِمٞ قَلۡبُهُۥۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِیمٞ٢٨٣﴾[البقرة: ۲۸۳].«و اگر در مسافرت بودید و نویسندهای نیافتید پس گروی بستانید، و اگر کسی از شما دیگری را امین دانست، باید کسی که امین قرار داده شده است امانتش را باز پس بدهد، و از پروردگارش بترسد، و شهادت را پنهان نکنید، و هر کس که آن را پنهان کند دلش گناهکار است، و خداوند به آنچه میکنید داناست».
در این دو آیه خداوند بندگانش را راهنمایی مینماید تا در معاملات خود حقوق یکدیگر را به شیوه مفید حفظ نمایند، و آنها را به آداب و قواعدی راهنمایی کرده است که عُقَلا نمیتوانند بالاتر و کاملتر از آن را پیشنهاد نمایند. در این دو آیه فواید زیادی نهفته است که در زیر به پارهای از آنها اشاره میکنیم:
۱- جاز بودن معاملات قرضی، خواه قرض شکل «سَلَم» داشته باشد، یا این که پول آن پس از مدتی پرداخت شود، زیرا خداوند متعال خبر داده است که مومنان این نوع معامله را انجام میدهند، و هر چیزی را که خداوند به عنوان عمل و کردار مومنان معرفی کند از مقتضیان ایمان است، و خداند، آن پادشاه پاداش دهنده آن معامله را برای آنان قرار دادهاست.
۲- در تمامی معاملات قرضی باید مدت و زمان پرداخت بدهی و اجاره معلوم و مشخص باشد.
۳- اگر مدت بازپرداخت وام نامعلوم باشد، چنین کاری حلال نیست، چون این کار معامله «غرر» محسوب شده و خطرناک است و قمار به حساب میآید.
۴- خداوند دستور داده است وام و دیون نوشته شوند، و این کار بعضی اوقات واجب است، و آن زمانی است که حفظ حق واجب باشد، مانند مالی که سرپرستی آن بر عهده آدمی است، از قبیل اموال یتیمان و اوقاف، و یا مانند وکلا و امنا که متصدی حفظ و حراست اموال هستند. گاهی مساله کتابت وام و دیون بر حسب شرایط و اوضاع مختلف حالت وجوب و گاهی حالت استحباب به خود میگیرد. به هر حال نوشتن بزرگترین چیزی است که بوسیله آن معاملاتِ دارای مدت، حفظ میشوند، زیرا انسان به نسیان نزدیک است، پس برای جلوگیری از اشتباه و خیانت کسانی که از خدا نمیترسند، حتما باید این کار را انجام داد.
۵- خداوند به نویسنده دستور داده است تا عدالت را در میان دو طرف معامله رعایت کند، و نویسنده نباید به خاطر خویشاوندی و یا چیزی دیگر به یکی از آنها تمایل بیشتری نشان دهد. و نباید به خاطر دشمنی با یکی، بر ضد طرف دیگر بنویسد.
۶- نوشته و سند مکتوب در بین دو طرف معامله از بهترین کارهاست، و نیکوکاری نسبت به دو طرف معامله است، چرا که باعث حفظ حقوق آن دو میگردد، و ذمه هر دو آنگونه که خداوند به آن دستور داده است تبرئه میشود، پس نویسنده باید چشمداشت پاداش را از خداند داشته باشد، تا از پاداش حقیقی عمل خویش بهرهمند شود.
٧- نویسنده باید به دادگری معروف باشد، چون اگر دادگر و معتبر نبوده و پیش مردم عادل و پسندیده نباشد، نوشتن او اعتباری نخواهد داشت، و هدف که حفظ حقوق است، حاصل نمیشود.
۸- نویسنده باید در نوشتن مهارت کامل داشته باشد، و کلمات و اصطلاحات معتبر را در هر معامله برحسب آن بکار ببرد، و در این مورد عرف از اعتبار بزرگی برخوردار است.
٩- نوشتن از جمله نعمتهای خداوند بر بندگان است که امور دینی و دنیوی جز با آن سامان مییابد، و هرکس که از نعمت خواندن و نوشتن برخوردار باشد خداوند بخشش بزرگی به او عطا کرده است، پس شکر کامل این نعمت آن است که با نوشتنهای خود نیازهای بندگان را برآورده نماید و از نوشتن امتناع نورزد. بنابر این فرمود: ﴿وَلَا یَأۡبَ کَاتِبٌ أَن یَکۡتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ ٱللَّهُ﴾.
۱۰- آنچه نویسنده مینویسد اعتراف کسی است که حقی را بر عهده دارد، پس اگر او به خاطر کوچک یا سفیه بودنش، یا به خاطر دیوانگی یا لال بودن یا ناتوانیاش نمیتوانست املا کند، ولّی و سرپرست او باید املا نماید، و سرپرست او به جای وی قرار میگیرد.
۱۱- اعتراف از بزرگترین راههایی است که حقوق بوسیله آن ثابت میشود، زیرا خداوند دستور داده است که نویسنده آنچه بر او املا میشود، بنویسد.
۱۲- ولایت و سرپرستی بر کوچکترها، دیوانگان، بیخردان و امثال آنها ثابت است.
۱۳- ولّی و سرپرست در تمام اعترافات متعلق به حقوقش به جای کسی است که سرپرست اوست.
۱۴- هر کس را که در معاملهای امین دانستی و در آن معامله به او تفویض اختیار کردی، سخنش در آن مورد پذیرفتنی است و او جانشین تو است، زیرا وقتی که ولی به جای کسانی که کوتاهی دارند قرار میگیرد، کسی را که سرپرست خودت قرار داده و اختیار خودت را به او واگذار کرده و کار را به او سپردهای به طریق اولی قابل قبول است، و به طریق اولی سخن او به هنگام اختلاف بر سخن تو مقدم داشته میشود.
۱۵- کسی که باید حقی را ادا کند- وقتی که بر نویسنده املا میکند- باید از خدا بترسد، و کم نکند، و هیچ شرطی از شرایط آن یا قیدی از قیود آنرا نباید حذف کند، بلکه بر او واجب است به تمام جزئیات حقی که بر واجب است اعتراف کند، همانطور که اگر حق او بر کسی دیگر باشد چنین چیزی برطرف واجب است.
پس اگر کسی چنین نکند از زمره «مطّففین» خواهد بودکه در خرید و فروش حق مردم را کامل نمیدهند و از آن میکاهند.
۱۶- اعتراف به حقوق آشکار و پنهان واجب است، و این از بزرگترین عادتهای پرهیزگاری است، همانطور که اعتراف نکردن به آن از اموری است که پرهیزگاری و تقوی را نقض میکند و آن را میکاهد.
۱٧- بندگان راهنمایی شدهاند تا در خرید و فروش گواه بگیرند، پس اگر شاهد گرفتن برای قضیه وام دادن باشد، حکم آن همان حکم نوشتن است، که پیشتر بیان شد، زیرا منظور از نوشتن، نوشتن شهادت و گواهی است. و اگر خرید و فروش در قالب معامله نقدی باشد، مناسب است که در آن گواه گرفته شود، و ترک نوشتن اشکالی ندارد، چون خرید و فروش زیاد صورت میگیرد، و نوشتن آن دشوار است.
۱۸- خداوند ما را راهنمایی نموده است که دو مرد عادل را گواه بگیریم، و اگر دو مرد عادل وجود نداشت یا گواه گرفتن دو مرد عادل مشکل یا سخت بود پس یک مرد و دو زن را گواه بگیریم. و این همه معاملات را از قبیل خرید و فروشهای که مبتنی بر مدیریت است مانند اینکه کسی تعدادی گوسفند و یا قطعهای زمین کشاورزی به دیگری بدهد که آن را برایش مدیریت کند. و یا معاملات وامها و توابع آن از قبیل شرطهها و وثیقه و اسناد و غیره را در بر میگیرد. و اگر گفته شود که ثابت شده است پیامبر صبا گواهی دادن یک گواه همراه با قسم قضاوت نموده است، و در آیه شریفه آمده که دو مرد یا یک مرد و دو زن گواه باشند، در پاسخ گفته میشود: خداوند باری تعالی بندگانش را در این آیه به حفظ حقوق یکدیگر راهنمایی کرده است، بنابر این کاملترین و قویترین راهِ حفظ حقوق را بیان داشته است، و این با آنچه که پیامبر صبا یک گواه و قسم قضاوت کرده است منافی و مخالف نیست. پس در مورد حفظ حقوق، بنده باید پرهیزگار باشد و از حقوق دیگران بطور کامل پاسداری بعمل آورد. و در رابطه با حکم نمودن بین دو نفر که با یکدیگر اختلاف دارند، به امور ترجیحدهنده از اسناد و مدارک موجود نگاه کند.
۱٩- در رابطه با حقوق دنیوی، گواهی دادن دو زن به جای گواهی دادن یک مرد است، اما در امور دینی مانند روایت و فتوا زن همانند مرد است، و تفاوت این دو مورد کاملا مشخص است.
۲۰- حکمت اینکه خداوند گواهی دو زن را مانند گواهی یک مرد قلمداد کرده، این است که غالبا حافظهی زن ضعیفتر از حافظهی مرد است و غالبا حافظهی مرد از حافظهی زن قویتر است.
۲۱- اگر یکی از گواهان گواهیاش را فراموش کرد و گواه دیگر او را یادآور شد، این فراموشی که با یادآوری از بین میرود اشکالی ندارد، زیرا فرموده است: ﴿أَن تَضِلَّ إِحۡدَىٰهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحۡدَىٰهُمَا ٱلۡأُخۡرَىٰ﴾و اگر شاهد فراموش کرد، سپس بدون یادآوری، خود آنرا به خاطر آورد، به طریق اولی اشکالی ندارد، زیرا گواهی دادن باید براساس علم و یقین باشد.
۲۲- گواهی باید از روی علم و یقین باشد، نه از روی شک، پس هرگاه شاهد در گواهیاش دچار شک شد، برای او جایز نیست گواهی بدهد هرچند که گمانش غالب باشد مگر به آنچه که بر آن علم و یقین دارد.
۲۳- اگر شاهدی برای گواهی دادن فراخوانده شد نباید امتناع ورزد، خواه برای تحمل گواهی خوانده شود یا برای ادای شهادت، زیرا ادای شهادت هم چنانکه خداوند متعال از آن سخن به میان آورده و از منافع و مصالح آن خبر داده است بهترین مصداق عمل صالح است.
۲۴- و از جمله فوایدی که در این دو آیه نهفته این است که جایز نیست به «مکاتب» و «شاهد» ضرر رسانده شود، به این صورت که آنان را زمانی یا حالتی برای نوشتن و شهادت دادن فرا بخوانند که به آنان ضرر برساند. و هم چنانکه نهی شده است که دارندگان حقوق و طرفین معامله به «کاتب» و «شاهد» ضرر برسانند، نیز «کاتب» و «شهید» نهی شدهاند از اینکه به طرفین معامله و یا یکی از آنها ضرر برسانند. نیز از این دو آیه برداشت میشود که هرگاه «کاتب» و «شاهد» به سبب کتابت و شهادتشان ضرری متوجه آنان شود و جوب این کار از آنان ساقط میگردد. نیز از این دو آیه استنباط میشود که زیان رساندن به نیکوکاران و کسانی که خوبی میکنند، و گذاشتن چیزی بر دوش آنها که توان آن را ندارند، جایز نیست. ﴿هَلۡ جَزَآءُ ٱلۡإِحۡسَٰنِ إِلَّا ٱلۡإِحۡسَٰنُ٦٠﴾[الرحمن: ۶۰]. «آیا پاداش نیکوکاری جز نیکوکاری چیز دیگری است؟». همچنین بر کسی که کار نیکی انجام میدهد لازم است که نیکوکاری خود را با دوری جستن از زیان رساندن قولی و عملی به کسی که کار خوب را برای او انجام دادهاست، کامل گرداند، زیرا نیکوکاری کامل نمیشود.
۲۵- مزد گرفتن برای نوشتن و گواهی دادن جایز نیست، چرا که انجام این عمل از واجبات است، زیرا نوشتن و گواهی دادن حقی است که خداوند بر نویسنده و گواه واجب گردانیده است، و مزد گرفتن به مثابه ضرر رساندن به دو طرف معامله است.
۲۶- در این آیه به مصالح و فوایدی که در سایه عمل به این راهنماییهای گرانقدر به دست میآید، اشاره شده است و آن اینکه به عمل به این راهنماییها اخت لاف و نزاع قطع شده و حقوق و انصاف حاکم میشود، و مردمان از فراموشی و نسیان سالم میمانند. بنابر این فرمود: ﴿ذَٰلِکُمۡ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِ وَأَقۡوَمُ لِلشَّهَٰدَةِ وَأَدۡنَىٰٓ أَلَّا تَرۡتَابُوٓاْ﴾و این مصالح برای بندگان ضروری و لازم هستند.
۲٧- آموختن نوشتن از امور دینی است، چون نوشتن وسیلهای برای حفظ دین و دنیا و سبب نیکوکاری است.
۲۸- هر کس که خداوند به او نعمتی بخشیده که مردم به آن نیاز دارند، شکر کامل آن نعمت این است که آنرا به مردم بگرداند و بوسیله آن نیازهای مردم را بر آورده سازد، زیرا خداوند علت نهی کردن نویسنده از امتناع ورزیدن از نوشتن را چنین بیان کرده است: ﴿کَمَا عَلَّمَهُ ٱللَّهُ﴾و هر کس نیاز برادرش را برآورده کند خداوند نیاز او را برطرف مینماید.
۲٩- زیان رساندن به گواهان و نویسندگان فسق است، و فسق یعنی بیرون رفتن از طاعت خداوندی بهسوی نافرمانی او. فسق اضافه و کم میشود، و به بخشهای مختلفی تقسیم میشود، بنابر این نفرمود: «فانتم فساق»یا «فاسقون»شما فاسق هستید، بلکه فرمود: ﴿فَإِنَّهُۥ فُسُوقُۢ بِکُمۡ﴾پس هر اندازه بنده از دایره طاعت خدا خارج شود به همان اندازه به فسق مبتلا میگردد. و از فرموده الهی که میفرماید: ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ وَیُعَلِّمُکُمُ ٱللَّهُ﴾استنباط میشود که تقوی و پرهیزگاری وسیلهای است برای حاصل کردن علم و دانش. و واضحتر از این آیه فرموده الهی است که میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِن تَتَّقُواْ ٱللَّهَ یَجۡعَل لَّکُمۡ فُرۡقَانٗا﴾[الأنفال: ۲٩]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر از خدا بترسید، و پرهیزگاری (پیشه) کنید به شما علمی میبخشد که به وسیله آن حق و باطل را از یکدیگر تشخیص میدهید».
۳۰- همانطور که آموختن امور دینی متعلق به عبادات از نوع علم مفید میباشد، آموختن امور دنیوی ِ متعلق به معاملات نیز از علوم مفید به حساب میاید. زیرا خداوند امور دینی و دنیوی بندگان را حفظ نموده است. و کتاب بزرگ خداوند روشنگر و بیانکننده هر چیزی است.
آیهی «۲۸۳» نیز جمله فوایدی را در بردارد که به آنها اشاره میکنیم:
۱- مشروّعیت وثیقه گرفتن در مقابل حقوقی که به دیگران واگذار میشود. وثیقه و ضمانت ضامن رسیدن حق بنده میباشند، خواه با فرد نیکوکار معامله کند و یا با فرد فاسق، و خواه طرف معامله امانتدار باشد یا خائن. بنابراین، وثیقهها باعث حفظ حقوق و قطع اختلافات میگردند.
۲- وثیقه و گِرو کامل آن است که در دسترس باشد، اما این بدان معنی نیست که اگر رهن قابل تصرف و در دسترس نباشد درست نیست، بلکه مقید کردن «رهن» به ﴿مَّقۡبُوضَةٞ﴾بر این دلالت مینماید که گاهی گرو در دسترس میباشد و وثیقه و گرو کامل میگردد، و گاهی در دسترس نخواهد بود، و آن زمان وثیقه ناقص خواهد بود.
۳- از مفاد ﴿فَرِهَٰنٞ مَّقۡبُوضَةٞ﴾برمیآید که هرگاه راهن و مرتهن، یعنی گرودهنده و گرو گیرنده در رابطه با مقدار مبلغی که رهن گرفته میشود اختلاف پیدا کردند، قول رهن گیرنده که صاحب حق است، اعتبار دارد، چون خداوند رهن و گرو را وثیقهای برای حفظ حق او قرار دادهاست، و اگر سخن رهن گیرنده در این زمینه پذیرفته نمیشد، وثیقه به حساب نمیآمد چرا که نوشتن و گواهی وجود ندارد.
۴- معامله بدون گرفتن وثیقه و گواه جایز است، زیرا خداوند فرموده است: ﴿فَإِنۡ أَمِنَ بَعۡضُکُم بَعۡضٗا فَلۡیُؤَدِّ ٱلَّذِی ٱؤۡتُمِنَ أَمَٰنَتَهُ﴾اما در این حالت باید پرهیزگار بود و از خدا ترسید، زیرا صاحب حق در معرض خطر قرار دارد و احتمالا حقش را از دست بدهد، بنابر این خداوند در این حالت به کسی که حق بر گردن اوست دستور داده است تا از خدا بترسد، و امانت خود را باز پس بدهد.
۵- هر کس که معاملهکننده او را امین شمارد به راستی که با او خوبی و نیکی کرده و به دینداری و امانتداری او راضی شده است، پس کسی که حق بر گردن اوست باید از دو جهت امانت را پس بدهد، یکی این که حق خدا است و باید آنرا بپردازد، و از فرمان خدا اطاعت کند، و دوم اینکه باید حق را به صاحبش که به او اعتماد کرده است، به طور کامل باز پس بدهد.
۶- کتمام گواهی حرام است، و کسی که گواهی را کتمان کند گناهکار میشود، زیرا کتمان گواهی از قبیل گواهی به ناحق و دروغ است، و کتمان شهادت باعث ضایع شدن حقوق و فساد معاملات میگردد. و شاهد، و کسی که حق بر ذمه اوست گناهکار میشوند. و علت اینکه رهن را به سفر مقید کرد- با اینکه رهن گرفتن در سفر و غیره جایز است این است که در سفر به رهن گرفتن نیاز است. زیرا شاهد و نویسندهای احتمالا وجود نداشته باشد. و آیه را با ﴿عَلِیمٞ﴾به پایان رساند، یعنی خداوند به همه آنچه بندگان انجام میدهند داناست. و از این طریق آنها را به انجام معاملات نیکو تشویق و از معاملات حرام برحذر میدارد.
آیهی ۲۸۴:
﴿لِّلَّهِ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۗ وَإِن تُبۡدُواْ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ أَوۡ تُخۡفُوهُ یُحَاسِبۡکُم بِهِ ٱللَّهُۖ فَیَغۡفِرُ لِمَن یَشَآءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَآءُۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ٢٨٤﴾[البقرة: ۲۸۴].«آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداست، و اگر آنچه را در دل دارید آشکار کنید یا آن را را پنهان نمایید خداوند شما را بر آن محاسبه میکند، پس هرکس را که بخواهد میآمرزد، و هر کس را که بخواهد عذاب میدهد، و خداوند بر هر چیزی تواناست».
خداوند از فرمانروایی فراگیر خود بر اهل آسمانها و زمین، و احاطه عملش به آنچه بندگان آشکار میکنند، و آنچه در دلهای خودشان پنهان میدارند، خبر داده و میفرماید: «آنها را بر آنچه آشکار میکنند و آنچه در دلهایشان است محاسبه میکند، و هرکس را که بخواهد میآمرزد، و آن کسی است که بهسوی خدا باز میگردد، و توبه میکند. ﴿فَإِنَّهُۥ کَانَ لِلۡأَوَّٰبِینَ غَفُورٗا﴾[الإسراء: ۲۵]. «و او کسانی را که به سویش باز میگردند میآمرزد». و هر کس را که بخواهد عذاب میدهد، و آن کسی است که بخواهد عذاب میدهد، و آن کسی است که در باطن و ظاهر بر گناهانش اصرار میورزد.
این آیه با احادیثی که در این مورد وارد شدهاند مبنی بر این که آدمی به سبب آنچه در دل نگه میدارد تا آن را انجام ندهد، و یا آن را بر زبان نیاورد مواخذه نمیشود، مخالف نیست، زیرا منظور از آن چیزهایی است که بر دل انسان خطور میکند، اما تبدیل به خصلت وی نشده و تصمیم قطعی بر انجا آن کارها را نگرفته است. در اینجا منظور تصمیمهای قطعی و حالتهای ثابت خوب و بد در وجود انسان میباشد، بنابر این فرمود: ﴿مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ﴾یعنی تصمیمها و حالاتی که در وجود انسان ثابت و پا برجا هستند. و خداوند خبر داده است که او ﴿َلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ﴾بر هر چیزی تواناست، پس، کمال قدرت او در این است که بندگان را محاسبه کند، و به آنها پاداش یا سزایی بدهد که سزاوار آن هستند.
آیهی ۲۸۶-۲۸۵:
﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ کُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِکَتِهِۦ وَکُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیۡکَ ٱلۡمَصِیرُ٢٨٥﴾[البقرة: ۲۸۵].
«پیامبر به آنچه از جانب پروردگارش بر او نازل شد ایمان آورد، و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبرانش ایمان آوردند (و گفتند:) بین هیچ یک از پیامبرانش فرق نمیگذاریم و گفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! آمرزش ترا میخواهیم، و بازگشت بهسوی توست».
﴿لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَعَلَیۡهَا مَا ٱکۡتَسَبَتۡۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِینَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَیۡنَآ إِصۡرٗا کَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ٢٨٦﴾[البقرة: ۲۸۶].«خداوند هیچکس را جز به اندازه توانش مکلف نمیکند، هر کار نیکی که انجام دهد به سود خود کرده، و هرکار بدی که انجام دهد به زیان خود کرده است. پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم، ما را مگیر. پروردگارا! بار سنگین بر ما مگذار آن چنان که بر کسانی که پیش از ما بودند گذاشتهای. پروردگارا! آنچه تاب و توانش را نداریم بر دوش ما مگذار و از ما درگذر، و ما را بیامرز، و بر ما رحم فرما، تو سرور ما هستی، پس ما را بر قوم کافران پیروز گردان».
از پیامبر صروایت است که هر کس این دو آیه را در شب بخواند او را کافی است، یعنی او را در مقابل بدیها مصون میداردو این به خاطر مفاهیم بزرگی است که این دو آیه در بردارند. زیرا خداوند در آغاز این سوره، مردم را به ایما آوردن به همه اصولش دستور دادهاست: ﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا﴾[البقرة: ۱۳۶]. «بگویید: به خدا و آنچه بر ما نازل شده است ایمان آوردیم». خداوند در این آیه خبر داده است که پیامبر و مومنانی که همراه او هستند به این اصول والا و به همه پیامبران و همه کتابهای آسمانی ایمان دارند، و همانند کسانی عمل نمیکنند که به پارهای از آن ایمان آوردند و به پارهای از آن کفر ورزیدند، مانند منحرفین ادیان تحریف شده.
و نام بردن از مومنان همراه با پیامبر صو اینکه همه به آنچه که از سوی پروردگار نازل شده است ایمان دارند، شرافت و افتخار بزرگی برای آنان است. نیز بیانگر آن است که پیامبر صدر خطاب شرعی خود و انجام کامل اوامر و نواهی الهی با مومنان شریک است، و از همه مومنان، بلکه از همه پیامبران در ایمان آوردن و ایفای حقوق پیشی گرفته، و از همه بالاتر است.
﴿وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَا﴾این بیانگر آن است که مومنان همه آنچه را که پیامبرصاز کتاب و سنت آورده است با گوش دل شنیدند و در برابر آن تسلیم شدند. و مفهوم این بخش از آیه این است که آنها در انجام فرامین کتاب و سنت با تضرّع و زاری از خداوند یاری طلب میکنند، و اینکه خداوند کوتاهیهایی که در انجام واجبات از آنان سر زده و کارهای حرامی را که مرتکب شدهاند میآمرزد. آنان تمامی این درخواست نافع را با تضرع و زاری از خداوند طلب میکنند.
و خداوند دعای آنها را بر زبان پیامبرش صپاسخ داد و فرمود: «قَد فَعَلتُ» چنین کردم و دعای شما را پذیرفتم. پس این دعاها از آحاد مومنین پذیرفته میشود، به شرطی که مانعی در میان نباشد. و خداوند آنها را در حالت اشتباه و فراموشی مواخذه نمیکند، و خداوند شریعت خود را برای آنان بینهایت آسان نموده است، و چیزهای دشوار و آنچه از توانایی آنان بیرون است از قبیل مشقتها و کارهای دشوار و قید و بندهایی که بر گذشتگان تحمیل کرده بود بر دوش آنها نگذاشته، و آنها را بخشیده و بر آنان رحم فرموده، و آنانرا بر جمعیت کافران پیروز گردانده است.
پس خداوند را به اسماء و صفاتش و به آنچه از پایبندی به دینش بر ما ارزانی نموده است، میخوانیم، و از او مسئلت مینماییم که این امور را برای ما محقق نماید، و آنچه را که بر زبان پیامبرش به ما وعده داده است عملی نماید، و حالات مومنان را اصلاح گرداند.
و از اینجا قاعده «آسانگیری و نفی عسر و حرج در همه امور دین» و قاعده «عدم مواخذه به سبب فراموشی و اشتباه در عبادات و حقوق خداوند متعال» استنباط میشود.
و همچنین از این آیه استنباط میگردد که فراموشی یا اشتباه در مورد حقوق مردم گناه محسوب نشده و فرد بر آن نکوهش نمیشود. اما چنانچه بر اثر خطا و نسیان جان و مال مردم تلف شود، فرد فراموش کار یا خطا کار باید آنرا جبران نماید چرا که در دایره «اتلاف ناحق» قرار میگیرد و باید عوض یا دیه آن پرداخت گردد.
تفسیر سورهی بقره تمام شد. پس حمد و ثنا برای خدا و درود و سلام بر محمد مصطفی ص.
[۱] مراد از این امر، امری نیست که برای وجوب است، بلکه مراد امری است که برای ندب باشد. [۲] «سوائب» جمع «سائبه» است و به شتری گفته میشود که به منظور شفا یافتن بیماری و یا پایان یافتن جنگ رها میشود. [۳] «حام» بر شتری اطلاق میشود که بر پشتش سوار نمیشوند و بر آن بار نمینهند، و آن شتری است که ده نسل از وی متولد میشود. [۴] طلاق بائن یعنی طلاقی که رجوع در آن ممکن نیست.
سورة البقرة - سورة 2 - عدد آیاتها 286
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام الله بخشندة مهربان
الم الف. لام. میم([1]). ﴿1﴾
ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ این کتابی است که هیچ شکی در آن نیست و مایه هدایت پرهیزگاران([2]) است. ﴿2﴾
الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ آن کسانیکه به غیب([3]) ایمان میآورند و نماز را بر پا میدارند و از آنچه روزیشان دادهایم انفاق میکنند([4]). ﴿3﴾
وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ و آنان که به آنچه بر تو نازل شده و آنچه (بر پیامبران) پیش از تو نازل شده، ایمان میآورند، و به روز رستاخیز یقین دارند. ﴿4﴾
أُوْلَئِکَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ آنان بر هدایت از جانب پروردگارشانند و آنان رستگارانند. ﴿5﴾
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ کسانیکه کافر شدند، برایشان یکسان است که آنان را بترسانی یا نترسانی، ایمان نمیآورند([5]). ﴿6﴾
خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ الله بر دلها و گوشهایشان مهر زده است و بر چشمهایشان پردهای است، و برای آنها عذاب بزرگی است. ﴿7﴾
وَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِینَ گروهی از مردم هستند که میگویند: به الله و روز رستاخیز ایمان آوردهایم، در حالیکه ایمان ندارند. ﴿8﴾
یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا یَشْعُرُونَ آنان (به نظرشان) الله و مومنان را فریب میدهند، در حالیکه جز خودشان را فریب نمیدهند ولی نمیفهمند. ﴿9﴾
فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ در دلهای آنان بیماری است و الله بر بیماری آنان افزوده، و بخاطر دروغهایی که میگفتند، برایشان عذاب دردناکی است. ﴿10﴾
وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ و هنگامیکه به آنها گفته شود: «در زمین فساد نکنید» میگویند: «ما فقط اصلاحکنندهایم». ﴿11﴾
أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِن لاَّ یَشْعُرُونَ آگاه باشید! آنها همان مفسدانند؛ ولی نمیفهمند. ﴿12﴾
وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُواْ کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَکِن لاَّ یَعْلَمُونَ و هنگامیکه به آنان گفته شود: «ایمان بیاورید؛ چنانکه مردم ایمان آوردهاند» میگویند: «آیا ایمان بیاوریم چنانکه بیخردان ایمان آوردند؟» آگاه باشید، آنها همان نابخردانند؛ ولی نمیدانند. ﴿13﴾
وَإِذَا لَقُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ و هنگامیکه افراد با ایمان را ملاقات میکنند، میگویند: «ما ایمان آوردهایم»، و هنگامیکه با شیطانهای خود خلوت میکنند، میگویند: «ما با شماییم، ما فقط (آنها را) مسخره میکنیم». ﴿14﴾
اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَیَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ الله آنان را مسخره میکند، و آنها را در طغیانشان نگه میدارد تا سرگردان شوند. ﴿15﴾
أُوْلَئِکَ الَّذِینَ اشْتَرُوُاْ الضَّلالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَمَا کَانُواْ مُهْتَدِینَ آنان کسانی هستند که گمراهی را به هدایت خریدند، پس تجارت آنها سودی نداد، و هدایت نیافتند. ﴿16﴾
مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لاَّ یُبْصِرُونَ داستان اینان همانند داستان کسی است که آتشی افروخته پس چون آتش اطراف او را روشن ساخت، الله نورشان را بگرفت و در تاریکیهای که نمیبینند رهایشان کرد. ﴿17﴾
صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ کرانند، گنگانند، کورانند، پس باز نمیگردند. ﴿18﴾
أَوْ کَصَیِّبٍ مِّنَ السَّمَاء فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکَافِرِینَ یا همچون بارانی است که از آسمان (فرو ریزد) و در آن تاریکیها و رعد و برق باشد، و آنها از ترس مرگ، انگشتان خود را در گوشهایشان فرو میبرند تا صدای صاعقه را نشنوند، و الله به کافران احاطه دارد. ﴿19﴾
یَکَادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ کُلَّمَا أَضَاء لَهُم مَّشَوْا فِیهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قَامُواْ وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّه عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ نزدیک است که برق چشمانشان را برباید، هرگاه که برای آنها روشن شود در (روشنائی) آن راه میروند و چون تاریک شود (در جای خود) بایستند. و اگر الله بخواهد گوش و چشمانشان را از بین میبرد، چرا که الله بر هر چیز توانا است. ﴿20﴾
یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ای مردم، پروردگار خود را پرستش کنید، آن کسیکه شما و کسانی را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزگار شوید. ﴿21﴾
الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ فِرَاشاً وَالسَّمَاء بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّکُمْ فَلاَ تَجْعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادًا وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ آن کسکه زمین را برای شما بگسترد و آسمان را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد. و از آسمان آبی فرو فرستاد و بوسیلة آن انواع میوهها را بوجود آورد تا روزی شما باشد. بنا براین برای الله همتایانی قرار ندهید([6])، در حالیکه میدانید. ﴿22﴾
وَإِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنتُمْ صَادِقِینَ و اگر دربارة آنچه بر بنده خود (محمد صلی الله علیه و آله و سلم ) نازل کردهایم؛ در شک و تردید هستید، سوره ای همانند آن بیاورید و گواهان خود را - غیر از الله- فرا خوانید؛ اگر راست میگویید. ﴿23﴾
فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ پس اگر چنین نکردید - و هرگز نتوانید کرد- از آتشی بترسید که هیزم آن مردم و سنگها است، و برای کافران آماده شده است. ﴿24﴾
وَبَشِّرِ الَّذِین آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ کُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقًا قَالُواْ هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ به کسانیکه ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام دادهاند مژده ده که باغهایی از بهشت برای آنهاست که نهرها از زیر (درختان) آن جاری است. هر زمان که میوة از آن به آنان داده شود گویند: «این همان است که قبلاً به ما روزی داده شده بود» و میوههایی همانند آورده شود، و برای آنان همسرانی پاکیزه است و جاودانه در آن خواهند بود([7]). ﴿25﴾
إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَن یَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُواْ فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُواْ فَیَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَیَهْدِی بِهِ کَثِیرًا وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ به راستی الله از اینکه به پشة یا بالاتر از آن مثال بزند شرم نمیکند. آنان که ایمان آوردهاند میدانند که آن (مثل) حق است از طرف پروردگارشان و اما آنهای که کافرند میگویند: الله از این مثل چه خواسته است؟ الله بسیاری را با آن گمراه، و گروه بسیاری را هدایت میکند، و تنها فاسقان را با آن گمراه میسازد. ﴿26﴾
الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ أُوْلَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ کسانیکه پیمان الله را، پس از محکم ساختن آن میشکنند، و آنچه را که الله دستور داده بر قرار سازند، قطع نموده، و در روی زمین فساد میکنند، اینها زیانکارانند. ﴿27﴾
کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ چگونه به الله کافر میشوید؟ در حالیکه شما مردگان بودید، و او شما را زنده کرد، سپس شما را میمیراند، سپس شما را زنده میکند، آنگاه به سوی او باز گردانده میشوید. ﴿28﴾
هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ او (الله) است که همه آنچه را که در زمین است برای شما آفرید، آنگاه آهنگ آسمان کرد و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود، و او به هر چیز آگاه است. ﴿29﴾
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ و (بیاد بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در زمین جانشینی قرار خواهم داد». گفتند: «آیا کسی را در آن قرار میدهی که در آن فساد و خونریزی کند؟ ما تسبیح و حمد تو را به جا میآوریم و تو را تقدیس میکنیم». پروردگار فرمود: «یقیناً من میدانم آنچه را که شما نمیدانید». ﴿30﴾
وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ و نامها را همگی به آدم آموخت. سپس آنها را به فرشتگان عرضه داشت، و فرمود: «اگر راستگویید، نامهای اینها را به من خبر دهید». ﴿31﴾
قَالُواْ سُبْحَانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ (فرشتگان) گفتند: «منزهی تو!. ما چیزی جز آنچه به ما آموختة نمیدانیم، تو دانای حکیمی». ﴿32﴾
قَالَ یَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ فرمود: «ای آدم! آنان را از نامهایشان آگاه کن» هنگامیکه آنان را آگاه کرد (الله) فرمود: «آیا به شما نگفتم که من غیب آسمانها و زمین را میدانم؟! و نیز میدانم آنچه را که آشکار میکنید، و آنچه را پنهان میداشتید». ﴿33﴾
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ (یاد بیاور) هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده کنید» پس (همگی) سجده کردند، جز ابلیس که سرباز زد، و تکبر ورزید، و از کافران شد. ﴿34﴾
وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلاَ مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ و گفتیم: «ای آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن، و از (میوههای) آن هرجا میخواهید، گوارا بخورید، و لیکن به این درخت نزدیک نشوید، که از ستمگران خواهید شد». ﴿35﴾
فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ پس شیطان موجب لغزش آن دو شد، سپس آنان را از آنچه در آن بودند (= بهشت) بیرون کرد. و گفتیم: «همگی (به زمین) فرود آیید در حالیکه بعضی دشمن بعضی خواهید بود. و برای شما در زمین تا مدت معینی قرارگاه و وسیلة بهره برداری خواهد بود». ﴿36﴾
فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی([8]) فرا گرفت و الله توبه او را پذیرفت، چرا که الله توبهپذیر مهربان است. ﴿37﴾
قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِیعًا فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ گفتیم: «همگی از آن فرود آیید! پس هر گاه هدایتی از طرف من برای شما آمد، کسانیکه از آن پیروی کنند، نه ترسی بر آنان خواهد بود و نه غمگین خواهند شد». ﴿38﴾
وَالَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ و کسانیکه کافر شدند و نشانههای ما را دروغ پنداشتند آنان اهل دوزخند، و همیشه در آن خواهند بود. ﴿39﴾
یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُواْ نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ ای فرزندان اسرائیل (= یعقوب)! نعمت مرا که به شما ارزانی داشتم به یاد آورید، و به پیمانی که با من بسته اید وفا کنید، تا من نیز به پیمان شما وفا کنم و تنها از من بترسید. ﴿40﴾
وَآمِنُواْ بِمَا أَنزَلْتُ مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَکُمْ وَلاَ تَکُونُواْ أَوَّلَ کَافِرٍ بِهِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلاً وَإِیَّایَ فَاتَّقُونِ و به آنچه نازل کردهام (= قرآن) ایمان بیاورید که تصدیقکننده چیزی است که با شما است، و نخستین کافر به آن نباشید، و آیات مرا به بهای ناچیز نفروشید، و تنها از من بترسید. ﴿41﴾
وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ و حق را با باطل نیامیزید، و حق را پنهان نکنید، در حالیکه میدانید. ﴿42﴾
وَأَقِیمُواْ الصَّلاةَ وَآتُواْ الزَّکَاةَ وَارْکَعُواْ مَعَ الرَّاکِعِینَ و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید، و با نماز گزاران نماز بخوانید. ﴿43﴾
أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ آیا مردم را به نیکی فرمان میدهید، و خودتان را فراموش میکنید، در حالیکه شما کتاب (آسمانی) را میخوانید؟! آیا نمیاندیشید؟! ﴿44﴾
وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ و از شکیبائی و نماز یاری جویید، و نماز؛ جز بر فروتنان، دشوار و گران است. ﴿45﴾
الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاقُوا رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ آن کسانیکه یقینا میدانند دیدار کنندة پروردگار خویش اند و به سوی او باز میگردند. ﴿46﴾
یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُواْ نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ ای فرزندان اسرائیل (= یعقوب)! نعمت مرا که به شما ارزانی داشتم به یاد آورید، و (نیز) اینکه من شما را بر جهانیان برتری دادم. ﴿47﴾
وَاتَّقُواْ یَوْمًا لاَّ تَجْزِی نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَیْئًا وَلاَ یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ یُنصَرُونَ و از روزی بترسید که کسی از کسی کفایتی نکند، و از او شفاعت پذیرفته نمیشود، و نه از او تاوان و فدیه گرفته میشود، و نه یاری میشوند. ﴿48﴾
وَإِذْ نَجَّیْنَاکُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءکُمْ وَفِی ذَلِکُم بَلاء مِّن رَّبِّکُمْ عَظِیمٌ و (نیز به یاد آورید) هنگامیکه شما را از چنگال فرعونیان نجات دادیم، (آنان) شما را به بدترین صورت آزار و شکنجه میدادند، پسران شما را سر میبریدند، و زنان شما را زنده نگه میداشتند، و در اینها آزمایش بزرگی از جانب پروردگارتان برای شما بود. ﴿49﴾
وَإِذْ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنجَیْنَاکُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ و (به یاد آورید) هنگامی را که دریا را برای شما شکافتیم، و شما را نجات دادیم، و فرعونیان را غرق ساختیم، در حالیکه شما مینگریستید. ﴿50﴾
وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ و (به یاد آورید) هنگامی را که با موسی چهل شب وعده گذاردیم، آنگاه شما بعد از او گوساله را (به پرستش) گرفتید، در حالیکه ستمکار بودید. ﴿51﴾
ثُمَّ عَفَوْنَا عَنکُمِ مِّن بَعْدِ ذَلِکَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ سپس شما را بعد از آن بخشیدیم، شاید سپاسگزاری کنید. ﴿52﴾
وَإِذْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ و (نیز به یاد آورید) هنگامی را که به موسی کتاب (تورات) و فرقان (معجزههای جداکننده میان حق و باطل) را عطا کردیم، تا اینکه هدایت شوید. ﴿53﴾
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُواْ إِلَى بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ عِندَ بَارِئِکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ و (به یاد آورید) زمانی را که موسی به قوم خود گفت: «ای قوم من! شما با (به پرستش) گرفتن گوساله به خود ستم کردهاید، پس بسوی آفریدگار خود باز گردید و توبه کنید، و خود را (همدیگر را) بکشید، این کار برای شما در پیشگاه پروردگارتان بهتر است». آنگاه الله توبه شما را پذیرفت، زیرا که او توبهپذیر مهربان است. ﴿54﴾
وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ و (به یاد آورید) هنگامی را که گفتید: «ای موسی! ما هرگز به تو ایمان نمیآوریم، مگر اینکه الله را آشکارا ببینیم». پس صاعقه شما را گرفت، در حالیکه مینگریستید. ﴿55﴾
ثُمَّ بَعَثْنَاکُم مِّن بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ سپس شما را پس از مردنتان بر انگیختیم، شاید سپاسگزاری کنید. ﴿56﴾
وَظَلَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى کُلُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَکِن کَانُواْ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ و ابر را بر شما سایبان قرار دادیم، و «من» (ترنجبین) و «سلوی» (بلدرچین) را بر شما فرو فرستادیم، (و گفتیم): «از پاکیزههای که به شما روزی دادهایم؛ بخورید» (ولی شما کفر ورزیدید). آنها به ما ستم نکردند؛ بلکه به خود ستم مینمودند. ﴿57﴾
وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُواْ هَذِهِ الْقَرْیَةَ فَکُلُواْ مِنْهَا حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُواْ حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَکُمْ خَطَایَاکُمْ وَسَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ و (به یاد آورید) هنگامی را که گفتیم: «به این شهر (= بیتالمقدس) وارد شوید، و از نعمتهای آن از هر جا که میخواهید به فراوانی بخورید، و با خشوع و فروتنی به دروازه در آیید و بگویید: «خواسته ما آمرزش گناهان است» تا گناهان شما را ببخشیم، و به نیکو کاران فزونتر میبخشیم». ﴿58﴾
فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُواْ قَوْلاً غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ فَأَنزَلْنَا عَلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاء بِمَا کَانُواْ یَفْسُقُونَ آنگاه ستمگران این سخن را که به آنها گفته شده بود، تغییر دادند([9]) (و به جای آن کلمة مسخرهآمیزی گفتند) لذا بر ستمگران در برابر این نافرمانی شان، عذابی از آسمان نازل کردیم. ﴿59﴾
وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْنًا قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ کُلُواْ وَاشْرَبُواْ مِن رِّزْقِ اللَّهِ وَلاَ تَعْثَوْا فِی الأَرْضِ مُفْسِدِینَ و (به یاد آورید) هنگامی را که موسی برای قوم خویش، آب خواست، پس گفتیم: «عصای خود را بر سنگ بزن» آنگاه دوازده چشمة آب از آن جوشید، و هر گروهی آبشخور خود را دانست، (و گفتیم): «از روزی الله بخورید و بیاشامید، و در زمین به تباهی مکوشید». ﴿60﴾
وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَن نَّصْبِرَ عَلَىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُواْ مِصْراً فَإِنَّ لَکُم مَّا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَاؤُواْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُواْ یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذَلِکَ بِمَا عَصَواْ وَّکَانُواْ یَعْتَدُونَ و (به یاد آورید) زمانی را که گفتید: «ای موسی! ما هرگز بر یک نوع غذا شکیبائی نداریم، پس پروردگار خویش را بخوان، تا از آنچه زمین میرویاند، از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیازش برای ما بیرون آورد». (موسی) گفت: «آیا چیزی را که پستتر است به جای چیز بهتر جایگزین میکنید؟ به شهری فرود آیید، زیرا آنچه را خواستید در آنجا برای شما هست» و (مهر) ذلت و بینوا ئی بر آنان زده شد، و سزاوار خشم الله گردیدند، چرا که آنان به آیات الله کفر میورزیدند، و پیامبران را به ناحق میکشتند. اینها بخاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند. ﴿61﴾
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ بدرستی کسانیکه ایمان آوردهاند، و کسانیکه یهودی شدند و نصاری و صابئان (= ستاره پرستان) آنان که به الله و روز قیامت ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان است، و نه ترسی بر آنان خواهد بود و نه غمگین خواهند شد. ﴿62﴾
وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَیْنَاکُم بِقُوَّةٍ وَاذْکُرُواْ مَا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ و (به یاد آورید) زمانی را که از شما پیمان گرفتیم، و (کوه) طور را بالای سر شما بر افراشتیم، (و به شما گفتیم): «آنچه را به شما دادهایم، با قدرت بگیرید، و آنچه را در آن است یاد کنید، شاید پرهیزگار شوید». ﴿63﴾
ثُمَّ تَوَلَّیْتُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ فَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَکُنتُم مِّنَ الْخَاسِرِینَ سپس شما بعد از این روی گرداندید، پس اگر فضل و رحمت الله بر شما نبود، از زیانکاران بودید. ﴿64﴾
وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ کُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِینَ بیگمان شما از حال کسانی از شما که در روز شنبه نافرمانی و تجاوز کردند، آگاه شدهاید، پس ما به آنها گفتیم: «بوزینههای خوار و رانده شده باشید». ﴿65﴾
فَجَعَلْنَاهَا نَکَالاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ پس ما این (کیفر) را عبرتی برای مردم آن زمان و نسلهای بعد از آنان، و پند و اندرزی برای پرهیزگاران قرار دادیم. ﴿66﴾
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَةً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ و (به یاد آورید) زمانی را که موسی به قوم خود گفت: «الله به شما دستور میدهد که گاوی را ذبح کنید» گفتند: «آیا ما را مسخره میکنی؟» (موسی) گفت: «به الله پناه میبرم از اینکه از نادانان باشم». ﴿67﴾
قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَّ فَارِضٌ وَلاَ بِکْرٌ عَوَانٌ بَیْنَ ذَلِکَ فَافْعَلُواْ مَا تُؤْمَرُونَ گفتند: «از الله خود بخواه که برای ما روشن کند که آن چگونه (گاوی) است؟» (موسی) گفت: (الله) میفرماید: «آن گاوی است که نه پیر و نه جوان، بلکه میان سالی بین این دو باشد، پس آنچه به شما دستور داده شده است؛ انجام دهید». ﴿68﴾
قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاء فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ گفتند: «از پروردگارت بخواه تا برای ما روشن سازد، رنگ آن چگونه است؟» (موسی) گفت: (الله) میفرماید: «آن گاو زرد پر رنگی است که بینندگان را شاد میکند». ﴿69﴾
قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَیْنَا وَإِنَّا إِن شَاء اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ گفتند: «از پروردگارت بخواه تا برای ما روشن سازد که آن چگونه (گاوی) است؟ براستی این گاو بر ما مشتبه شده، و اگر الله بخواهد ما هدایت خواهیم شد». ﴿70﴾
قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَّ ذَلُولٌ تُثِیرُ الأَرْضَ وَلاَ تَسْقِی الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لاَّ شِیَةَ فِیهَا قَالُواْ الآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا کَادُواْ یَفْعَلُونَ (موسی) گفت: (الله) میفرماید: «آن گاوی است که نه برای شخم زدن رام شده، و نه برای زراعت آبکشی کند، بی عیب است و یک رنگ و در آن خالی نیست» گفتند: «اینک سخن درست آوردی» پس گاو را سر بریدند، و نزدیک بود که این کار نکنند. ﴿71﴾
وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِیهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَّا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ و (به یاد آورید) هنگامی را که فردی را کشتید، آنگاه در بارة او به نزاع پرداختید، و الله آشکار کننده آن چیزی است که پنهان میکردید. ﴿72﴾
فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا کَذَلِکَ یُحْیِی اللَّهُ الْمَوْتَى وَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ پس گفتیم: «پارة از گاو را به مقتول بزنید، الله این گونه مردگان را زنده میکند، و نشانههای خود را به شما مینمایاند، شاید اندیشه کنید». ﴿73﴾
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ سپس بعد از این دلهای شما سخت شد، همچون سنگ، یا سختتر! زیرا که پارهای از سنگها میشکافد، و از آنها نهرها جاری میشود، و پارة از ترس الله فرو میافتد، و الله از آنچه میکنید؛ غافل نیست. ﴿74﴾
أَفَتَطْمَعُونَ أَن یُؤْمِنُواْ لَکُمْ وَقَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِّنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یَعْلَمُونَ آیا امید دارید که (یهودیان) به (آیین) شما ایمان بیاورند، با اینکه گروهی از آنان سخنان الله (تورات) را میشنیدند و پس از فهمیدنش آن را تحریف میکردند، و حال آنکه علم و اطلاع داشتند؟! ﴿75﴾
وَإِذَا لَقُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلاَ بَعْضُهُمْ إِلَىَ بَعْضٍ قَالُواْ أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَاجُّوکُم بِهِ عِندَ رَبِّکُمْ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ و چون با مؤمنان ملاقات کنند؛ گویند: «ایمان آوردهایم» ولی هنگامیکه با یکدیگر خلوت میکنند، میگویند: «چرا مطالبی را که الله برای شما بیان کرده، برای مسلمانان بازگو میکنید تا (روز قیامت) در پیشگاه پروردگارتان بر ضد شما به آن استدلال کنند؟ آیا نمیفهمید؟» ﴿76﴾
أَوَلاَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعْلِنُونَ آیا نمیدانند که آنچه را پنهان میدارند، و آنچه را آشکار میکنند؛ الله میداند؟! ﴿77﴾
وَمِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لاَ یَعْلَمُونَ الْکِتَابَ إِلاَّ أَمَانِیَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ و برخی از آنان بیسوادانی هستند که کتاب الله (تورات) را جز یک مشت خیالات و آرزوها نمیدانند، و تنها به پندارهایشان دل بستهاند. ﴿78﴾
فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ لِیَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِیلاً فَوَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا یَکْسِبُونَ پس و ای بر کسانیکه با دست خود مینویسند، سپس میگویند: «این از جانب الله است » تا آن را به بهای اندک بفروشند، پس و ای بر آنها از آنچه دستهایشان نوشته، و وای بر آنان از آنچه از این راه به دست میآورند! ﴿79﴾
وَقَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّامًا مَّعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِندَ اللَّهِ عَهْدًا فَلَن یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ و گفتند: «آتش دوزخ؛ جز چند روز محدودی، هرگز به ما نخواهد رسید. بگو: «آیا از نزد الله پیمانی گرفته اید؟! که الله هرگز خلاف پیمانش نکند؟ یا چیزی را که نمیدانید به الله نسبت میدهید؟!» ﴿80﴾
بَلَى مَن کَسَبَ سَیِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ آری هر کس که مرتکب گناه شود، و گناهانش او را احاطه کنند، آنها اهل آتشند، و جاودانه در آن خواهند بود. ﴿81﴾
وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ و کسانیکه ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، آنان اهل بهشتند، و جاودانه در آن خواهند ماند. ﴿82﴾
وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِیمُواْ الصَّلاةَ وَآتُواْ الزَّکَاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلِیلاً مِّنکُمْ وَأَنتُم مُّعْرِضُونَ و (به یاد آورید) زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز الله یگانه را پرستش نکنید، و به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان([10]) نیکی کنید، و به مردم (سخن) نیک بگویید، و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید، سپس همة شما؛ جز عدة کمی پشت کردید و رویگردان شدید. ﴿83﴾
وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ لاَ تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَلاَ تُخْرِجُونَ أَنفُسَکُم مِّن دِیَارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ و (به یاد آورید) هنگامی را که از شما پیمان گرفتیم که خون های همدیگر را نریزید و یکدیگر را از سرزمین خود، بیرون نکنید. سپس شما اقرار کردید، و شما (بر آن پیمان) گواهی میدهید. ﴿84﴾
ثُمَّ أَنتُمْ هَؤُلاء تَقْتُلُونَ أَنفُسَکُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِیقًا مِّنکُم مِّن دِیَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَیْهِم بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِن یَأْتُوکُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن یَفْعَلُ ذَلِکَ مِنکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ پس از آن این شما هستید که یکدیگر را میکشید و گروهی از خودتان را از سرزمین شان بیرون میکنید و علیه آنها به گناه و ستم یکدیگر را کمک میکنید. و اگر (بعضی از آنان به صورت) اسیران نزد شما آیند، فدیه میدهید (و آنان را آزاد میکنید) و حال اینکه بیرون کردن آنان بر شما حرام بود. آیا به بخشی از (دستورات) کتاب (آسمانی) ایمان میآورید، و به بخشی کافر میشوید؟! ([11]) پس جزای کسی از شما که چنین کند چیست، جز رسوایی و خواری در این جهان، و در روز قیامت به شدیدترین عذاب بر گردانیده میشوند، و الله از آنچه انجام میدهید غافل نیست. ﴿85﴾
أُوْلَئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُاْ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالآخِرَةِ فَلاَ یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ یُنصَرُونَ اینان کسانی هستند که زندگانی دنیا را به بهای آخرت خریدند، پس عذاب آنها تخفیف داده نمیشود، و کسی آنها را یاری نخواهد کرد. ﴿86﴾
وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَقَفَّیْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَکُلَّمَا جَاءَکُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقاً کَذَّبْتُمْ وَفَرِیقًا تَقْتُلُونَ بدرستی که به موسی کتاب (تورات) دادیم، و بعد از او، پیامبرانی پشت سر هم فرستادیم، و به عیسی پسر مریم معجزهها و دلایل روشن دادیم، و او را به وسیله روح القدس (= جبریل) تأیید کردیم، آیا هر زمان؛ پیامبری چیزی بر خلاف هوای نفس شما آورد، در برابر او تکبّر کردید، پس گروهی را تکذیب کرده و گروهی را کشتید. ﴿87﴾
وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَل لَّعَنَهُمُ اللَّه بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلاً مَّا یُؤْمِنُونَ و گفتند: «دلهای ما در پرده است»، بلکه الله آنان را به خاطر کفر شان نفرین کرده است، پس اندکی ایمان میآورند. ﴿88﴾
وَلَمَّا جَاءَهُمْ کِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَکَانُواْ مِن قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُواْ کَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَى الْکَافِرِینَ و هنگامیکه از طرف الله کتابی (= قرآن) برای آنها آمد که تصدیقکننده چیزهائی بود که با خود داشتند، و پیش از این بر کافران خواستار پیروزی بودند، پس چون آن چه را که (از قبل) شناخته بودند، نزد آنها آمد، به او کافر شدند، پس لعنت الله بر کافران باد. ﴿89﴾
بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ أَن یَکْفُرُواْ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ بَغْیًا أَن یُنَزِّلُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ عَلَى مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ فَبَاؤُواْ بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ مُّهِینٌ چه بد است چیزی که خود را به بهای آن فروختند. و از روی حسد به آن چه الله فرستاده بود کافر شوند، که چرا الله از فضل خویش برهر کس از بندگانش که بخواهد نازل میکند؟!پس سزاوار خشمی بر خشمی دیگر شدند، و برای کافران عذاب خوار کننده است. ﴿90﴾
وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُواْ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُواْ نُؤْمِنُ بِمَا أُنزِلَ عَلَیْنَا وَیَکْفُرُونَ بِمَا وَرَاءهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنبِیَاء اللَّهِ مِن قَبْلُ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ و چون به آنها گفته شود: «به آنچه الله نازل کرده، ایمان بیاورید» میگویند: «ما به چیزی ایمان میآوریم که بر خود ما نازل شده است» و به غیر آن، کافر میشوند، در حالیکه آن حق است و تصدیقکننده چیزی است که با خود دارند. بگو: «اگر (راست میگویید) و مؤمنید پس چرا پیامبران الله را پیش از این میکشتید؟!». ﴿91﴾
وَلَقَدْ جَاءَکُم مُّوسَى بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ و به راستی موسی معجزهها و نشانههای روشنی برای شما آورد، و آنگاه شما پس از وی، گوساله را به پرستش گرفتید، در حالیکه ستمگر بودید. ﴿92﴾
وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَیْنَاکُم بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُواْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَأُشْرِبُواْ فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمَانُکُمْ إِن کُنتُمْ مُّؤْمِنِینَ و (به یاد آورید) هنگامی را که از شما پیمان گرفتیم، و (کوه) طور را بالای سر شما برافراشتیم، (و گفتیم): «آنچه را به شما دادهایم محکم بگیرید و بشنوید». گفتند: «شنیدیم و نا فرمانی کردیم» و دلهای شان بر اثر کفرشان، با (محبت) گوساله آمیخته شد. بگو: «ایمانتان چه فرمان بدی به شما میدهد، اگر شما مؤمن هستید!». ﴿93﴾
قُلْ إِن کَانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الآخِرَةُ عِندَ اللَّهِ خَالِصَةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ بگو: «اگر سرای آخرت در نزد خدا، مخصوص شماست، نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید؛ اگر راستگوئید». ﴿94﴾
وَلَن یَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ ولی آنها، بخاطر آنچه دستهایشان پیش فرستاده است، هرگز آرزوی مرگ نخواهند کرد، و الله به ستمگران داناست. ﴿95﴾
وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَیَاةٍ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُواْ یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن یُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ و هر آینه آنان را حریص ترین مردم - (حتی) حریص تر از مشرکان - بر زندگی خواهی یافت، هر یک از آنان دوست دارد هزار سال عمر کند، در حالیکه اگر این عمر (دراز)، به او داده شود، او را از عذاب دور نمیکند، و الله به آنچه میکنند بیناست. ﴿96﴾
قُلْ مَن کَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ بگو: «کسیکه دشمن جبرئیل باشد، (در حقیقت دشمن الله است) زیرا که او به فرمان الله قرآن را بر قلب تو نازل کرده است، در حالیکه تصدیقکننده آنچه پیش از آن است، و برای مؤمنان راهنما و مژده است». ﴿97﴾
مَن کَانَ عَدُوًّا لِّلَّهِ وَمَلائِکَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِیلَ وَمِیکَالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِّلْکَافِرِینَ کسیکه دشمن الله و فرشتگان و پیامبران او، و جبرئیل و میکائیل باشد، پس بدرستی که الله دشمن کافران است. ﴿98﴾
وَلَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکَ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ وَمَا یَکْفُرُ بِهَا إِلاَّ الْفَاسِقُونَ و هر آینه که ما نشانههای روشنی بر تو نازل کردیم، و جز فاسقان کسی به آنها کفر نمیورزد. ﴿99﴾
أَوَکُلَّمَا عَاهَدُواْ عَهْدًا نَّبَذَهُ فَرِیقٌ مِّنْهُم بَلْ أَکْثَرُهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ آیا (چنین نیست) هر گاه آنها پیمانی بستند گروهی از آنان آن را دور افکندند؟! بلکه بیشترشان ایمان نمیآورند. ﴿100﴾
وَلَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِّنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ کِتَابَ اللَّهِ وَرَاء ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ و هنگامیکه فرستادهای از جانب الله به سوی شان آمد، که تصدیقکننده آنچه با خود داشتند است، گروهی از آنان که به آنها کتاب داده شده بود، کتاب الله را پشت سرشان افکندند، گویی آنان نمیدانند. ﴿101﴾
وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ و از آنچه شیاطین در (عهد) فرمانروایی سلیمان (بر مردم) میخواندند پیروی کردند، و درحالیکه سلیمان (هرگز دست به سحر نیالود) و کافر نشد، و لیکن شیاطین کفر ورزیدند، به مردم سحر آموختند. و (نیز)از آنچه بر دو فرشته «هاروت» و «ماروت» در بابل نازل شده بود (پیروی کردند). و (آن دو فرشته) به هیچ کس چیزی یاد نمیدادند، مگر اینکه (از پیش به او) میگفتند: «ما وسیله آزمایشیم، پس کافر نشو» پس از آن دو (فرشته) چیزهایی میآموختند که به وسیلة آن، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند، و حال آنکه بدون اجازه الله نمیتوانند به وسیلة آن به کسی زیانی برسانند. و چیزی میآموختند که به آنان زیان میرسانید، و به آنان سودی نمیداد. و قطعاً میدانستند که هرکس خریدار آن باشد، در آخرت بهرة نخواهد داشت. و چه بد و زشت است آنچه خود را به آن فروختند، اگر میدانستند!. ﴿102﴾
وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُواْ وَاتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِّنْ عِندِ اللَّه خَیْرٌ لَّوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ و اگر آنها ایمان میآوردند، و پرهیزگاری میکردند، همانا پاداشی از نزد الله بهتر بود، اگر میدانستند!. ﴿103﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقُولُواْ رَاعِنَا وَقُولُواْ انظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ ای کسانیکه ایمان آوردهاید (در گفتگو با پیامبرr) نگویید: «راعنا» (یعنی رعایتمان کن) بلکه بگویید: «انظرنا» (یعنی: به ما بنگر، ملاحظه ما کن، زیرا که کلمه اول دو معنی دارد که معنای دیگر آن، یعنی: حماقت، و یهود هدفشان این معنی بود). و بشنوید، و برای کافران عذاب دردناکی است. ﴿104﴾
مَّا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَلاَ الْمُشْرِکِینَ أَن یُنَزَّلَ عَلَیْکُم مِّنْ خَیْرٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَاللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن یَشَاء وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ کافران از اهل کتاب و مشرکان دوست ندارند که از جانب پروردگارتان خیر و برکتی بر شما نازل گردد، در حالیکه الله رحمت خود را به هر کس بخواهد اختصاص میدهد، و الله دارای فضل بزرگ است. ﴿105﴾
مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىَ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ هر آیه ای را نسخ کنیم، یا (از دل مردم بزدائیم) و فراموشش گردانیم، بهتر از آن یا همانند آن را میآوریم([12])، آیا نمیدانی که الله بر هر چیز تواناست؟ ﴿106﴾
أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ آیا نمیدانی که فرمانروایی آسمانها و زمین، از آن الله است، و جز الله سرپرست و یاوری برای شما نیست. ﴿107﴾
أَمْ تُرِیدُونَ أَن تَسْأَلُواْ رَسُولَکُمْ کَمَا سُئِلَ مُوسَى مِن قَبْلُ وَمَن یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالإِیمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیلِ آیا میخواهید از پیامبر خود، (همان چیزی را) در خواست کنید که پیش از این از موسی خواسته شد؟ و کسیکه کفر را به (جای) ایمان برگزیند، مسلماً راه راست را گم کرده است. ﴿108﴾
وَدَّ کَثِیرٌ مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُم مِّن بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّاراً حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ بسیاری از اهل کتاب، از روی حسدی که در وجودشان است، آرزو دارند که شما را بعد از ایمانتان به حال کفر باز گردانند، پس از اینکه حق برای آنها روشن شده است، پس شما عفو کنید و در گذرید، تا الله فرمان خویش را (برای جهاد با آنها) صادر نماید، همانا الله بر هر چیزی تواناست. ﴿109﴾
وَأَقِیمُواْ الصَّلاةَ وَآتُواْ الزَّکَاةَ وَمَا تُقَدِّمُواْ لأَنفُسِکُم مِّنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ و نماز را بر پا دارید و زکات را ادا کنید، و هر کار نیکی را که برای خود از پیش میفرستید، آن را نزد الله خواهید یافت، یقیناً الله به آنچه میکنید بینا است. ﴿110﴾
وَقَالُواْ لَن یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن کَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْکَ أَمَانِیُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ و گفتند: «هرگز داخل بهشت نخواهد شد، جز کسیکه یهودی یا مسیحی باشد، این آرزوهای (باطل) آنهاست. بگو: «اگر راستگویید دلیل خود را بیاورید!». ﴿111﴾
بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ آری، کسیکه مخلصانه روی خود را تسلیم الله کند، و نیکوکار باشد، پس پاداش و ی نزد پروردگارش (محفوظ) است، و نه ترسی بر آنهاست و نه اندوهگین میشوند. ﴿112﴾
وَقَالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصَارَى عَلَىَ شَیْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلَى شَیْءٍ وَهُمْ یَتْلُونَ الْکِتَابَ کَذَلِکَ قَالَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کَانُواْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ یهودیان گفتند: «مسیحیان بر چیزی نیستند» و مسیحیان (نیز) گفتند: «یهودیان بر چیزی نیستند» در حالیکه آنان کتاب (آسمانی) را میخوانند. همچنین کسانیکه نمیدانند (سخنی) همانند آنان گفتند. پس الله روز قیامت، در آنچه که در آن اختلاف داشتند میان آنان داوری میکند. ﴿113﴾
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَن یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِی خَرَابِهَا أُوْلَئِکَ مَا کَانَ لَهُمْ أَن یَدْخُلُوهَا إِلاَّ خَائِفِینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ و کیست ستمکارتر از آن کس که مسجدهای الله را باز داشت که در آن نام الله برده شود، و در ویرانی آنها کوشید؟! شایسته آنان نیست، جز به حال ترس وارد این مساجد شوند، بهره آنان در دنیا خواری و رسوائی، و در آخرت عذاب بزرگی است. ﴿114﴾
وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ مشرق و مغرب از آن الله است، پس به هر سو رو کنید، روی الله آنجاست. همانا الله گشایشگر داناست. ﴿115﴾
وَقَالُواْ اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَل لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ کُلٌّ لَّهُ قَانِتُونَ و (یهود و نصاری و مشرکان) گفتند: «الله فرزندی (برای خود) بر گزیده است»([13]) - منزّه است او- بلکه آنچه در آسمانها و زمین است، از آن اوست، (و)همه فرمانبردار اویند. ﴿116﴾
بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ پدید آورنده آسمانها و زمین است، و چون به کاری اراده فرماید، تنها به آن میگوید: «باش»، پس میشود. ﴿117﴾
وَقَالَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ لَوْلاَ یُکَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِیَنَا آیَةٌ کَذَلِکَ قَالَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِم مِّثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَیَّنَّا الآیَاتِ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ و آنانکه نمیدانند گفتند: «چرا الله با ما سخن نمیگوید؟! و یا (چرا) معجزه و نشانة برای ما نمیآید؟!» کسانیکه پیش از آنان بودند نیز همین گونه سخن میگفتند، دلهای شان به یکدیگر همانند است. همانا ما آیات و نشانهها را برای گروهی که یقین دارند، آشکار و روشن ساخته ایم. ﴿118﴾
إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَلاَ تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِیمِ همانا ما تو را به حق مژده رسان و بیمدهنده فرستادیم. و در باره دوزخیان از تو پرسیده نخواهد شد. ﴿119﴾
وَلَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِی جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ و هرگز یهود و نصاری از تو خشنود نخواهند شد، تا اینکه از آیین آنان، پیروی کنی. بگو: «همانا هدایت الله، تنها هدایت است»، و اگر از خواستهها و آرزوهای آنان پیروی کنی، بعد از اینکه دانشی به تو رسیده است، هیچ سر پرست و یاوری از سوی الله برای تو نخواهد بود. ﴿120﴾
الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُوْلَئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن یَکْفُرْ بِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ کسانیکه کتاب آسمانی، (تورات) به آنها دادهایم، آن را چنان که شایستة آن است میخوانند، آنها به آن (هدایت) ایمان میآورند، و کسانیکه به او کافر شوند پس بیگمان ایشان زیانکارانند. ﴿121﴾
یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُواْ نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ ای بنی اسرائیل! نعمت مرا، که بر شما ارزانی داشتم به یاد آورید، و (نیز) آنکه من شما را بر جهانیان (معاصرتان) برتری بخشیدم. ﴿122﴾
وَاتَّقُواْ یَوْمًا لاَّ تَجْزِی نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَیْئًا وَلاَ یُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ تَنفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ هُمْ یُنصَرُونَ و از روزی بترسید که کسی از کسی هیچ کفایتی نکند و هیچ گونه تاوان و فدیه از او پذیرفته نمیشود، و شفاعت او را سود نمیدهد، و یاری نمیشوند. ﴿123﴾
وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ و (به یاد آورید) هنگامیکه الله، ابراهیم را با سخنانی (مشتمل بر اوامر و نواهی و تکالیف) آزمود، پس او همه را بخوبی به انجام رسانید. (الله به او) فرمود: «بدرستی که من تو را پیشوای مردم قرار میدهم». (ابراهیم) گفت: «و از فرزندانم (نیز پیشوایانی قرار بده)». (الله) فرمود: «پیمان و عهد من به ستمکاران نمیرسد». ﴿124﴾
وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ و (به یاد آورید) هنگامیکه خانة (کعبه) را محل بازگشت، و (جای) امنی برای مردم قرار دادیم. و از مقام ابراهیم نماز گاهی برای خود برگیرید. و ما به ابراهیم و اسماعیل وحی کردیم که: «خانه مرا برای طواف کنندگان و مقیمان و رکوع و سجود کنندگان (= نماز گزاران) پاک و پاکیزه کنید». ﴿125﴾
وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ قَالَ وَمَن کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ و (به یاد آورید) هنگامی را که ابراهیم گفت: «پروردگارا! این (سر زمین) را شهری امن بگردان، و اهل آن را - کسانیکه از ایشان به الله و روز قیامت، ایمان آوردهاند- از میوههای (گوناگون) روزی ده». (الله) فرمود: «و هر کس که کافر شود، اندکی بهرهمندش میسازم، سپس او را به عذاب آتش میکشانم، و بد سرانجامی است!». ﴿126﴾
وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ و (به یاد آورید) هنگامی را که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه (کعبه) را بالا میبردند، (و میگفتند): «پروردگارا! از ما بپذیر، همانا که تویی شنوای دانا. ﴿127﴾
رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبْ عَلَیْنَا إِنَّکَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ پروردگارا! ما را فرمانبردار خودت قرار ده، و از فرزندانمان امتی فرمانبردار خود (پدید آور) و طرز عبادتمان را به ما نشان ده، و توبه ما را بپذیر، بدرستی که تو توبهپذیر مهربانی. ﴿128﴾
رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ پروردگارا! در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد، و آنان را پاکیزه کند، همانا که تو پیروزمند حکیمی». ﴿129﴾
وَمَن یَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَیْنَاهُ فِی الدُّنْیَا وَإِنَّهُ فِی الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ و چه کسی از آیین ابراهیم روی گردان خواهد شد؟! جز کسیکه خود رابه نادانی و سبکسری افکند، و بدرستی که ما او را در دنیا برگزیدیم، و همانا او در آخرت از شایستگان است. ﴿130﴾
إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ آنگاه که پروردگارش به او فرمود: «تسلیم شو» گفت: «برای پروردگار جهانیان تسلیم شدم». ﴿131﴾
وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَیَعْقُوبُ یَا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَکُمُ الدِّینَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ و ابراهیم و یعقوب، فرزندان خود را به این آیین سفارش کردند، (و هر کدام به فرزندان خویش گفتند): «ای فرزندان من! الله این آیین را برای شمابرگزیده است، پس نمیرید جزاینکه مسلمان باشید». ﴿132﴾
أَمْ کُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِی قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَهَکَ وَإِلَهَ آبَائِکَ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ آیا هنگامیکه مرگ یعقوب فرا رسید، شما حاضر بودید؟ آنگاه که به فرزندان خود گفت: «پس از من چه چیز را میپرستید؟» گفتند: معبود تو، و معبود پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، الله یکتا را، میپرستیم، و ما تسلیم او هستیم». ﴿133﴾
تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُم مَّا کَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ آنها امتی بودند که در گذشتند، برای آنها است آنچه که کسب کردهاند، و برای شماست آنچه کسب کردهاید. و از آنچه (آنان) میکردند، شما پرسیده نمیشوید. ﴿134﴾
وَقَالُواْ کُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ و (اهل کتاب) گفتند: «یهودی یا مسیحی شوید، تا راه یابید». بگو: «بلکه از آیین ابراهیم که یکتا پرست بود و هرگز از مشرکان نبود (پیروی میکنیم)». ﴿135﴾
قُولُواْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَیْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِیَ مُوسَى وَعِیسَى وَمَا أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ بگویید: «ما به الله ایمان آوردیم، و به آنچه بر ما نازل شده، و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل، و اسحاق و یعقوب و نوادگان یعقوب نازل گردید، و به آنچه که به موسی و عیسی داده شده، و به آنچه که پیامبران (دیگر) از طرف پروردگارشان داده شده است، و در میان هیچ یک از آنها جدایی نمیاندازیم و ما تسلیم الله هستیم». ﴿136﴾
فَإِنْ آمَنُواْ بِمِثْلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِی شِقَاقٍ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ پس اگر آنها (نیز) به مانند آنچه شما ایمان آوردهاید، ایمان بیاورند، قطعاً هدایت یافتهاند. و اگر پشت کنند، پس جز این نیست که آنان در ستیزند، پس بزودی الله تو را از (شر) آنها کفایت کند، و او ست شنوای دانا. ﴿137﴾
صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ رنگ الهی (را بپذیرید) و چه کس در رنگ کردن از الله نیکوتر است؟! و ما تنها او را میپرستیم. ﴿138﴾
قُلْ أَتُحَاجُّونَنَا فِی اللَّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّکُمْ وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ بگو: «آیا در (باره) الله با ما مجادله میکنید؟! در حالیکه او، پروردگار ما و شماست، و کردار ما از آن ما، و کردار شما از آن شماست، و ما او را با اخلاص پرستش میکنیم». ﴿139﴾
أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطَ کَانُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کَتَمَ شَهَادَةً عِندَهُ مِنَ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ یا میگویید: «که همانا ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط (= نوادگان یعقوب) یهودی یا نصرانی بودند؟!» بگو: «شما داناترید یا خدا؟!» و چه کسی ستمکارتر است از آن کسیکه گواهی و شهادتی را که از (جانب) الله نزد اوست، کتمان میکند؟! و الله از آنچه میکنید غافل نیست. ﴿140﴾
تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُم مَّا کَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا کَانُواْ یَعْمَلُونَ (به هر حال) آنها امتی بودند که در گذشتند، برای ایشان است آنچه بدست آوردهاند، و برای شماست آنچه به دست آوردهاید، و از آنچه آنان میکردهاند شما پرسیده نمیشوید. ﴿141﴾
سَیَقُولُ السُّفَهَاء مِنَ النَّاسِ مَا وَلاَّهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کَانُواْ عَلَیْهَا قُل لِّلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ یَهْدِی مَن یَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ بزودی بیخردان از مردم میگویند: «چه چیز آنها را از قبله شان که بر آن بودند باز گردانید؟» بگو: مشرق و مغرب از آن الله است هر کس را بخواهد به راه راست هدایت میکند. ﴿142﴾
وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کُنتَ عَلَیْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن یَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَیْهِ وَإِن کَانَتْ لَکَبِیرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمَانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِیمٌ و همچنین شما را امت میانه قرار دادیم، تا بر مردم گواه باشید([14])، و پیامبر هم بر شما گواه باشد، و ما آن قبله ای را که بر آن بودی (قبله) قرار دادیم. مگر برای اینکه بدانیم کسی را که از پیامبر پیروی مینماید از کسیکه بر پاشنههای خود به عقب باز میگردد. و اگر چه این (حکم) جز بر کسانیکه الله آنها را هدایت کرده دشوار است. و الله هرگز ایمان (= نماز) شما را ضایع نمیگرداند، همانا الله نسبت به مردم رؤوف مهربان است. ﴿143﴾
قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاء فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَیْثُ مَا کُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ به تحقیق ما گرداندن روی تو را به (سوی) آسمان میبینیم، اکنون تو را به (سوی) قبله ای که به آن خشنود شوی باز میگردانیم، پس روی خود را به سوی مسجد الحرام کن، و هر جا باشید، روی خود را به سوی آن بگردانید، و کسانیکه کتاب (آسمانی) به آنها داده شد، بخوبی میدانند این (تغییر قبله) حق است (و) از جانب پروردگارشان میباشد، و الله از آنچه میکنند؛ غافل نیست. ﴿144﴾
وَلَئِنْ أَتَیْتَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ بِکُلِّ آیَةٍ مَّا تَبِعُواْ قِبْلَتَکَ وَمَا أَنتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَمَا بَعْضُهُم بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّکَ إِذَاً لَّمِنَ الظَّالِمِینَ و اگر برای آنان که کتاب بدیشان داده شده، هر گونه نشانه و (حجتی) بیاوری، از قبله تو پیروی نمیکنند، و تو (نیز) از قبله آنان پیروی نخواهی کرد، و برخی از آنان هم قبله برخی دیگر پیروی نمیکنند. و اگر بعد از آنکه علم و دانش به تو رسیده است از خواستهها و آرزوهای آنان پیروی کنی، در این صورت مسلماً از ستمکاران خواهی بود. ﴿145﴾
الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِیقًا مِّنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ کسانیکه به آنان کتاب (آسمانی) دادهایم او (پیامبرr) را میشناسند، چنانکه فرزندان خود را میشناسند، و همانا گروهی از آنان در حالیکه میدانند حق را کتمان میکنند. ﴿146﴾
الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ حق از جانب پروردگار تو است، پس هرگز از شک کنندگان مباش. ﴿147﴾
وَلِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَا فَاسْتَبِقُواْ الْخَیْرَاتِ أَیْنَ مَا تَکُونُواْ یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ و برای هر یک جهتی است که (هنگام نماز) بدان رو میکند پس در نیکیها بر یکدیگر سبقت بگیرید. هر جا که باشید، الله همه شما را حاضر میکند، همانا الله بر هر چیزی تواناست. ﴿148﴾
وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِنَّهُ لَلْحَقُّ مِن رَّبِّکَ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ و از هر جا که بیرون شدی، پس (به هنگام نماز) روی خود را بسوی مسجد الحرام کن. و بدرستی که این (رو کردنت) حقی از جانب پروردگارت است و الله از آنچه میکنید غافل نیست. ﴿149﴾
وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَیْثُ مَا کُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنْهُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِی وَلأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ و از هر جا که بیرون شدی پس روی خود را بسوی مسجد الحرام کن، و (ای مؤمنان) هر جا که بودید روی خود را به سوی آن کنید، تا مردم؛- جز کسانی از ایشان که ستم کردند - بر شما حجتی نداشته باشند. پس از آنها نترسید، و از من بترسید، و تا نعمت خود را بر شما تمام کنم، و باشد که هدایت شوید. ﴿150﴾
کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِّنکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُونَ چنانکه پیامبری از خودتان در میان شما فرستادیم، که آیات ما را بر شما میخواند، و شما را پاک میگرداند، و به شما کتاب (قرآن) و حکمت میآموزد، و آنچه نمیدانستید به شما یاد میدهد. ﴿151﴾
فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُواْ لِی وَلاَ تَکْفُرُونِ پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و سپاس مرا گویید و ناسپاسی من نکنید. ﴿152﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ ای کسانیکه ایمان آوردهاید، از شکیبائی و نماز یاری بجویید، که همانا الله با شکیبایان است. ﴿153﴾
وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاء وَلَکِن لاَّ تَشْعُرُونَ و به آنها که در راه الله کشته میشوند، مرده نگویید، بلکه آنان زندهاند، ولی شما نمیفهمید. ﴿154﴾
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوْفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمْوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ و قطعاً شما را با چیزی از ترس و گرسنگی و کاهش مالها و جانها و میوهها آزمایش میکنیم. و مژده بده به صبر کنندگان. ﴿155﴾
الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ آنها که هرگاه مصیبتی به ایشان برسد میگویند: ما از آنِ الله هستیم، و به سوی او باز میگردیم. ﴿156﴾
أُوْلَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ اینها هستند که درودها و رحمتی از پروردگارشان بر ایشان است و اینانند هدایت یافتگان. ﴿157﴾
إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِ أَن یَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَیْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ همانا«صفا» و «مروه» از شعائر (نشانههای) الله است، پس هر که حج خانه (خدا) کند و یا عمره انجام دهد، بر او گناهی نیست که میان آن دو طواف (سعی) کند، و کسیکه به رغبت خود کار نیکی را انجام دهد پس بدرستی که الله سپاسگزار داناست. ﴿158﴾
إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُوْلَئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ همانا کسانیکه آنچه را که از دلائل روشن و هدایت نازل کردهایم؛ بعد از آنکه آن را در کتاب (تورات) برای مردم بیان نمودیم، کتمان میکنند، الله آنها را لعنت میکند، و لعنتکنندگان (از مؤمنان و فرشتگان نیز) آنها را لعنت میکنند. ﴿159﴾
إِلاَّ الَّذِینَ تَابُواْ وَأَصْلَحُواْ وَبَیَّنُواْ فَأُولَئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ مگر کسانیکه توبه کردند و (اعمال خود را) اصلاح نمودند (و آنچه را کتمان کرده بودند) آشکار ساختند، پس اینانند که توبه ایشان را میپذیرم، و من توبهپذیر مهربانم. ﴿160﴾
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ کُفَّارٌ أُوْلَئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلائِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ همانا کسانیکه کافر شدند، و در حالیکه کافر بودند مردند، لعنت الله و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود. ﴿161﴾
خَالِدِینَ فِیهَا لاَ یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ یُنظَرُونَ در آن (لعنت) جاودانه باقی میمانند، و نه عذاب آنان تخفیف داده میشود، و نه ایشان مهلت داده میشوند. ﴿162﴾
وَإِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ و الله شما الله یگانه است که غیر از او معبودی نیست؛ بخشندهی مهربان است. ﴿163﴾
إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّیْلِ
وَالنَّهَارِ وَالْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنفَعُ
النَّاسَ وَمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاء مِن مَّاء فَأَحْیَا بِهِ
الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِیفِ
الرِّیَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ
لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ
همانا
در
آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز، و کشتیهایی که در دریا
روانند با
آنچه به مردم سود میرساند و آبی که الله از آسمان نازل کرده که با آن زمین
را پس
از مردنش زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن پراکنده کرده و (در) تغییر
مسیر
بادها و ابرهایی که در میان زمین و آسمانها مسخرند؛ بیگمان نشانههایی
است برای
مردمی که تعقل میکند و میاندیشند. ﴿164﴾
وَمِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ وَلَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ و از مردم کسانی هستند غیر از الله همتایانی را انتخاب میکنند، و آنها را مانند دوست داشتن الله دوست میدارند، و کسانیکه ایمان آورد هاند الله را بیشتر دوست میدارند، و کسانیکه ستم کردند اگر میدیدند هنگامیکه عذاب (روز قیامت) را مشاهده میکنند (خواهند دانست) که تمام قدرت از آنِ الله است و اینکه الله سختکیفر است. ﴿165﴾
إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُواْ مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأَسْبَابُ هنگامیکه رهبران (گمراه کننده) از پیروان خود، بیزاری میجویند و عذاب را مشاهده میکنند، و روابط و پیوندشان گسیخته شود. ﴿166﴾
وَقَالَ الَّذِینَ اتَّبَعُواْ لَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَمَا تَبَرَّؤُواْ مِنَّا کَذَلِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَیْهِمْ وَمَا هُم بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ و (در این هنگام) پیروان میگویند: «کاش برای ما بازگشتی (به دنیا) بود، تا از آنها بیزاری جوییم؛ همان گونه که آنان از ما بیزاری جستند، این چنین الله کردارهایشان را به صورت حسرت زایی به آنان نشان میدهد، و هرگز از آتش (دوزخ) بیرون نخواهند آمد. ﴿167﴾
یَا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُواْ مِمَّا فِی الأَرْضِ حَلالاً طَیِّبًا وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ای مردم از آنچه در زمین است؛ حلال و پاکیزه را بخورید، و از گامهای شیطان پیروی نکنید، چرا که او دشمن آشکار شماست. ﴿168﴾
إِنَّمَا یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاء وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (او) شما را فقط به بدی و زشتی فرمان میدهد و اینکه به الله نسبت دهید آنچه را که نمیدانید. ﴿169﴾
وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلاَ یَهْتَدُونَ و هنگامیکه به آنها گفته شود: از آنچه الله نازل کرده است پیروی کنید میگویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم پیروی میکنیم. آیا اگر پدران آنها چیزی نمیفهمیدند و هدایت نیافتند (باز هم کور کورانه از آنها پیروی میکنند؟) ﴿170﴾
وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُواْ کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لاَ یَسْمَعُ إِلاَّ دُعَاء وَنِدَاء صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ مثل (دعوتکنندهی) کسانیکه کافر شدند، همچون مثل کسی است که چیزی را که جز صدا و ندایی نمیشنود، بانگ میزند، (این کافران) کر، گنگ، و نابینا هستند، و از این رو نمیاندیشند. ﴿171﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَاشْکُرُواْ لِلَّهِ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! از چیزهای پاکیزهای که روزی شما کردهایم بخورید و شکر الله را به جای آورید اگر تنها او را میپرستید. ﴿172﴾
إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (الله) تنها مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را که (هنگام ذبح) نام غیر الله بر آن برده شده، بر شما حرام کرده است. و اگر کسی (برای حفظ جان خود به خوردن آنها) ناچار شود، در صورتی که ستمگر و متجاوز نباشد، پس گناهی بر او نیست. همانا الله آمرزندهی مهربان است. ﴿173﴾
إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتَابِ وَیَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِیلاً أُوْلَئِکَ مَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَلاَ یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَلاَ یُزَکِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ به راستی کسانیکه کتمان میکنند آنچه را الله از کتاب (آسمانی) نازل کرده و آن را به بهای اندکی میفروشند، آنها جز آتش چیزی نمیخوردند، و الله روز قیامت با آنها سخن نمیگوید و آنان را پاکیزه نمیکند، برای آنها عذاب دردناکی است. ﴿174﴾
أُوْلَئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُاْ الضَّلالَةَ بِالْهُدَى وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ اینان کسانی هستند که گمراهی را به (بهای) هدایت و عذاب را به (بهای) آمرزش خریدند، پس بر آتش (دوزخ) چه شکیبا هستند! ﴿175﴾
ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُواْ فِی الْکِتَابِ لَفِی شِقَاقٍ بَعِیدٍ این بخاطر آن است که الله کتاب (آسمانی) را به حق نازل کرده است، و کسانیکه در آن اختلاف کردند در ستیزی دور (از حق و حقیقت) هستند. ﴿176﴾
لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِکَةِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّائِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّکَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَحِینَ الْبَأْسِ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ نیکی این نیست که روی خود را به سوی مشرق و مغرب کنید، بلکه نیکی (و نیکوکار)کسی است که به الله و روز قیامت و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران، ایمان آورده باشد، و مال (خود) را با وجود دوست داشتنش به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و گدایان و در (راه آزادی) بردگان بدهد، و نماز را بر پای دارد و زکات را بدهد، و وفاکنندگان به پیمانشان چون پیمان بندند و (کسانی که) در فقر و سختی و زیان و بیماری و به هنگام نبرد؛ شکیبایند. اینها کسانی هستند که راست گفتند، و آنها پرهیزگارانند. ﴿177﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأُنثَى بِالأُنثَى فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاء إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِکَ تَخْفِیفٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! در (مورد) کشتگان (حکم) قصاص بر شما نوشته شده است، آزاد به آزاد، و برده به برده، و زن به زن (کشته میشوند). پس اگر کسی از سوی برادر (دینی)اش (یعنی ولی مقتول) چیزی به او بخشیده شد، (و حکم قصاص تبدیل به خون بهاء گردید) باید (ولی مقتول) از راه پسندیده پیروی کند و (قاتل نیز) به نیکی (دیه) به او بپردازد، این (حکم) تخفیف و رحمتی است از سوی پروردگارتان پس اگر کسی بعد از آن (گذشت و عفو) تجاوز کند؛ او را عذاب درد ناکی است. ﴿178﴾
وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَاْ أُولِیْ الأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ و ای صاحبان خرد! برای شما در قصاص حیات و زندگی است، باشد که شما تقوا پیشه کنید. ﴿179﴾
کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَکَ خَیْرًا الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ بر شما نوشته شده هنگامیکه یکی شما را مرگ فرا رسد، اگر مالی از خود به جای گذارده، برای پدر و مادر و خویشاوندان به نیکی وصیت کند. این حقی است بر پرهیزگاران. ﴿180﴾
فَمَن بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ پس هر کس که بعد از شنیدنش آن را تغییر دهد، بدرستی که گناهش بر کسانی است که آن (وصیت) را تغییر میدهند، همانا الله شنوای داناست. ﴿181﴾
فَمَنْ خَافَ مِن مُّوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ فَلاَ إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ پس کسیکه از بی عدالتی (و میل بی جای) وصیتکننده (نسبت به ورثه) یا از گناه او (در وصیت به کار خلاف) بترسد، آنگاه میان آنها را اصلاح نمود، پس گناهی بر او نیست بدرستی که الله آمرزندهی مهربان است. ﴿182﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! روزه بر شما فرض شده است همان گونه که بر کسیکه پیش از شما بودند؛ فرض شده بود، تا پرهیزگار شوید. ﴿183﴾
أَیَّامًا مَّعْدُودَاتٍ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَیْرًا فَهُوَ خَیْرٌ لَّهُ وَأَن تَصُومُواْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ (روزه) در روزهایی معدود و اندکی است، پس هر کس از شما که بیمار یا مسافر باشد، (بهاندازه آن روزهای که افطار کرده) تعدادی از روزهای دیگر (روزه بگیرید). و بر کسانیکه توانائی آن را ندارند؛ لازم است کفاره بدهند، (و آن) خوراک دادن به مسکینی است، و هر کس که رغبت خود (بیشتر) نیکی انجام دهد پس آن برای او بهتر است، و اگر بدانید روزه گرفتن برای شما بهتر است. ﴿184﴾
شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَن کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (آن چند روز محدود و اندک) ماه رمضان است (ماهی) که قرآن در آن نازل شده است، (کتابی) که راهنمای مردم است، و (در بردارنده) نشانهها و دلایل آشکار و روشن از هدایت و جدا کننده حق از باطل است. پس هر کس از شما این ماه را (در حضر) دریابد، باید که آن را روزه بدارد، و هر کس که بیمار یا در سفر بود، پس (باید به تعداد روزهای که افطار کرده) روزهای دیگر را (روزه بگیرید). الله برای شما آسانی میخواهد، و برای شما دشواری نمیخواهد، و تا شمار (روزهای رمضان) را کامل کنید، و الله را بر اینکه شما را هدایت کرده، بزرگ بدارید، و باشد که شکر گزاری کنید. ﴿185﴾
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ و چون بندگانم، از تو درباره من بپرسند، بگو: به راستی که من نزدیکم، دعای دعاکننده را هنگامیکه مرا بخواند؛ اجابت میکنم. پس (آنان) باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، باشد که راهیابند. ﴿186﴾
أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِکُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنتُمْ تَخْتَانُونَ أَنفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ وَعَفَا عَنکُمْ فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُواْ مَا کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَکُلُواْ وَاشْرَبُواْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّواْ الصِّیَامَ إِلَى اللَّیْلِ وَلاَ تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلاَ تَقْرَبُوهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ آمیزش و نزدیکی با همسرانتان در شبِ روز بر شما حلال گردیده است، آنان لباس شما هستند و شما لباس آنها، الله میدانست که شما به خودتان خیانت میکردید، پس توبهی شما را پذیرفت و شما را بخشید، پس اکنون (در شبهای رمضان میتوانید) با آنان آمیزش کنید، و آنچه را الله برای شما مقرر داشته طلب کنید. و بخورید و بیاشامید، تا رشتهی سپید صبح از رشتهی سیاه (شب) برای شما آشکار شود، سپس روزه را تا شب به پایان رسانید، و در حالیکه در مساجد معتکف هستید با زنان آمیزش نکنید، این مرزهای الهی است پس به آن نزدیک نشوید. الله این چنین آیات خود را برای مردم روشن میسازد؛ باشد که پرهیزگار شوند. ﴿187﴾
وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُواْ بِهَا إِلَى الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُواْ فَرِیقًا مِّنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالإِثْمِ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ و اموالتان را در بین خود بباطل (و ناحق) نخورید، و (به عنوان رشوه قسمتی از) آن را به حاکمان (و قضات) ندهید؛ تا بخشی از اموال مردم را به گناه بخورید، در حالیکه شما میدانید (این کار گناه است.) ﴿188﴾
یَسْأَلُونَکَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْا الْبُیُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ درباره هلالهای (ماه) از تو سؤال میکنند، بگو آنها بیان اوقات برای مردم و (تعیین وقت) حج است. و نیکوکاری آن نیست که (در حال احرام) از پشت خانهها وارد شوید، بلکه نیکوکار کسی است که تقوا پیشه کند، و به خانهها از در هایشان وارد شوید، و از الله بترسید تا رستگار شوید. ﴿189﴾
وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ و در راه الله با کسانیکه با شما میجنگند، جنگ کنید([15])، و از حد تجاوز نکنید، که الله تجاوزگران را دوست نمیدارد. ﴿190﴾
وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِن قَاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذَلِکَ جَزَاء الْکَافِرِینَ و آنها را هر کجا یافتید، بکشید، و از آنجا (مکه) که شما را بیرون کردهاند؛ آنها را بیرون کنید، و فتنه (شرک) از کشتن بدتر است. و با آنها در نزد مسجد الحرام جنگ نکنید، تا اینکه با شما در آنجا بجنگند، پس اگر (در آنجا) با شما جنگیدند، ایشان را بکشید، سزای کافران چنین است. ﴿191﴾
فَإِنِ انتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ پس اگر دست برداشتند، بیگمان الله آمرزندهی مهربان است. ﴿192﴾
وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَإِنِ انتَهَوْا فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِینَ و با آنها جنگ کنید؛ تا فتنه (شرک) باقی نماند، و دین (خالصانه) از آن الله گردد. پس اگر دست برداشتند؛ تجاوز جز بر ستمکاران روا نیست. ﴿193﴾
الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیْکُمْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ ماه حرام در برابر ماه حرام است، و حرمت (شکنیها) دارای قصاص است، پس هر کس تعدی و تجاوز کرد، همان گونه که بر شما تعدی کرده؛ بر او تعدی کنید، و از الله بترسید و بدانید که الله با پرهیزگاران است. ﴿194﴾
وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَأَحْسِنُواْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ و در راه الله انفاق کنید و (با ترک انفاق) خود را با دست خویش به هلاکت نیفکنید، و نیکی کنید که الله نیکوکاران را دوست میدارد. ﴿195﴾
وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ وَلاَ تَحْلِقُواْ رُؤُوسَکُمْ حَتَّى یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْیَةٌ مِّن صِیَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُکٍ فَإِذَا أَمِنتُمْ فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ فِی الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْکَ عَشَرَةٌ کَامِلَةٌ ذَلِکَ لِمَن لَّمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ و حج و عمره را برای الله به اتمام برسانید، و اگر باز داشته شدید (بوسیله دشمن یا بیماری و غیره) پس آنچه از قربانی فراهم شود (ذبح کنید، و آنگاه از احرام بیرون شوید) و سرهای خود را نتراشید تا قربانی به جایگاهش برسد، و اگر کسی از شما بیمار بود، و یا ناراحتی در سر داشت، (و ناچار شود در حال احرام سر خود را بتراشد) پس فدیه دهد از (قبیل: سه روز) روزه یا صدقه (خوراک دادن به شش مسکین) یا قربانی کردن گوسفندی (که میان فقرا تقسیم شود) پس هنگامیکه در امان بودید، هر کس از عمره بهرهمند گردد؛ سپس (اعمال) حج را آغاز کند، آنچه از قربانی (برای او) میسر شد (ذبح میکند) و هر کس نیافت سه روز در (ایام) حج و هفت روز هنگامیکه باز گشتید روزه بگیرید. این ده (روز) کامل است، این (حکم) برای کسی است که خانواده او ساکن مسجد الحرام (= مکه و اطراف آن) نباشد، و از الله بترسید و بدانید که الله سختکیفر است. ﴿196﴾
الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِی الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ یَا أُولِی الأَلْبَابِ حج در ماههای معلوم و معینی است، پس کسیکه در این ماهها حج را (بر خود) فرض گرداند. (باید بداند که) در حج آمیزش جنسی و گناه و جدال (روا) نیست، و آنچه از کارهای نیک انجام دهید؛ الله آن را میداند، و توشه بر گیرید؛ که بهترین توشه پرهیزگاری است، و ای خردمندان، از من بپرهیزید (بترسید). ﴿197﴾
لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّکُمْ فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَاتٍ فَاذْکُرُواْ اللَّهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْکُرُوهُ کَمَا هَدَاکُمْ وَإِن کُنتُم مِّن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّینَ گناهی بر شما نیست که (در ایام حج با خرید و فروش) از فضل پروردگارتان (روزی) طلب کنید، و هنگامیکه از عرفات کوچ کردید؛ الله را نزد مشعر الحرام یاد کنید، و او را یاد کنید همچنان که شما را هدایت کرد، و اگر چه پیش از آن از گمراهان بودید. ﴿198﴾
ثُمَّ أَفِیضُواْ مِنْ حَیْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ پس از آنجا که مردم کوچ میکنند؛ کوچ کنید([16])، و از الله آمرزش بخواهید همانا الله آمرزندهی مهربان است. ﴿199﴾
فَإِذَا قَضَیْتُم مَّنَاسِکَکُمْ فَاذْکُرُواْ اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ آبَاءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا وَمَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ پس چون مناسک (حج) خود را به جای آورید، الله را یاد کنید همانند یاد کردن پدرانتان بلکه بیشتر از آن، از مردم کسانی هستند که میگویند «پروردگارا! به ما در دنیا عطا کن» و او را در آخرت بهرهای نیست. ﴿200﴾
وَمِنْهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ و از آنان کسانی هستند که میگویند: «پروردگارا! به ما در دنیا نیکی عطا کن، و در آخرت (نیز) نیکی (عطا فرما) و ما را از عذاب آتش نگه دار» ﴿201﴾
أُوْلَئِکَ لَهُمْ نَصِیبٌ مِّمَّا کَسَبُواْ وَاللَّهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ اینانند که از آنچه بدست آوردهاند، بهرهای دارند. و الله سریع الحساب (زود شمار) است. ﴿202﴾
وَاذْکُرُواْ اللَّهَ فِی أَیَّامٍ مَّعْدُودَاتٍ فَمَن تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلاَ إِثْمَ عَلَیْهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ لِمَنِ اتَّقَى وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ و الله را در روزهای معین و شمرده (که سه روز ایام تشریق: 11و12و13 ماه ذیحجه است) یاد کنید. پس کسیکه شتاب کند؛ و در دو روز (اعمال را انجام دهد) گناهی بر او نیست. و کسیکه تأخیر کند (و اعمال را در سه روز انجام دهد) گناهی بر او نیست (این رخصت) برای کسیکه تقوا پیشه کند، و از الله بترسید، و بدانید که شما به سوی او محشور خواهید شد. ﴿203﴾
وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ و از مردم کسی هست که گفتارش در (باره) زندگی دنیا تو را به شگفت میاندازد و الله را بر آنچه در دل خود دارد؛ گواه میگیرد، و حال آنکه او سرسخت ترین دشمنان است. ﴿204﴾
وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِی الأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لاَ یُحِبُّ الْفَسَادَ او هنگامیکه روی بر میگرداند و میرود (و یا به ریاستی میرسد) در راه فساد در زمین کوشش میکند و کشت و نسل را نابود میسازد، و الله فساد و (تباهکاری) را دوست نمیدارد. ﴿205﴾
وَإِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ و چون به او گفته شود: «از الله بترس» خود بزرگبینی و (تکبر) او را به گناه میکشاند. پس (آتش) جهنم او را کافی است و چه بد آرامگاهی است. ﴿206﴾
وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ و از مردمان کسی هست که جان خود را برای به دست آوردن خشنودی الله میفروشد، و الله نسبت به بندگان مهربان است. ﴿207﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! همگی به اسلام (و اطاعت خدا) در آیید و گامهای شیطان را پیروی نکنید، بدرستی که او برای شما دشمن آشکار است. ﴿208﴾
فَإِن زَلَلْتُمْ مِّن بَعْدِ مَا جَاءَتْکُمُ الْبَیِّنَاتُ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ پس اگر بعد از آنکه نشانههای روشن و آشکار برای شما آمد؛ لغزش کردید و (منحرف شدید)، بدانید که الله توانمند حکیم است. ﴿209﴾
هَلْ یَنظُرُونَ إِلاَّ أَن یَأْتِیَهُمُ اللَّهُ فِی ظُلَلٍ مِّنَ الْغَمَامِ وَالْمَلائِکَةُ وَقُضِیَ الأَمْرُ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ آیا (کسانیکه راه اسلام نمیپویند و در زمین فساد میکنند) جز این انتظار ندارند، که الله (برای داوری و قضاوت میان بندگان) در سایههایی از ابرها به سوی آنان بیاید. و (نیز) فرشتگان (برای اجرا فرمان الهی بیایند) و کار یکسره شود؟! و کارها به سوی الله برگردانده میشود. ﴿210﴾
سَلْ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَمْ آتَیْنَاهُم مِّنْ آیَةٍ بَیِّنَةٍ وَمَن یُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ از بنی اسرائیل بپرس: «چه اندازه نشانههای روشن و آشکار به آنها دادهایم؟» (ولی آنها نعمتها را نادیده گرفته و ناسپاس شدند) و کسیکه نعمت الله را پس از آنکه برایش آمد دگرگون کند (عذاب سختی خواهد داشت) همانا الله سختکیفر است. ﴿211﴾
زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَیَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ اتَّقَواْ فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاء بِغَیْرِ حِسَابٍ زندگی دنیا برای کافران آراسته شده است، و مؤمنان را مسخره میکنند، و (حال آنکه) پرهیزگاران در روز قیامت بالاتر از آنان هستند، و الله هر کس را بخواهد بی شمار روزی میدهد. ﴿212﴾
کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ یَهْدِی مَن یَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ (در آغاز) مردم یک امت بودند، آنگاه الله پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده بر انگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را بحق نازل کرد، تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کنند، و تنها کسانیکه (کتاب) به آنان داده شده بود، پس از آنکه نشانههای روشن به آنها رسیده بود، بخاطر ستم و حسادتی که در میانشان بود، در آن اختلاف کردند، پس الله به فرمان خویش کسانی را که ایمان آورده بودند؛ به آن حق و (حقیقتی) که در آن اختلاف داشتند، هدایت کرد. و الله هر کس را بخواهد به راه راست هدایت میکند. ﴿213﴾
أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلِکُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ آیا گمان کردهاید که داخل بهشت میشوید و حال آنکه هنوز بر (سر) شما نیامده است، مانند آنچه که بر (سر) پیشینیان شما آمد؟ سختی و زیان به آنها رسید، و (آنچنان) تکان خوردند تا که پیامبر و کسانیکه با او ایمان آورده بودند، گفتند: «یاری الله کی خواهد بود؟» آگاه باشید که یاری الله نزدیک است. ﴿214﴾
یَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَ قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَیْرٍ فَلِلْوَالِدَیْنِ وَالأَقْرَبِینَ وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ از تو میپرسند چه چیزی انفاق کنند؟ بگو: «هر مالی که انفاق کردید، پس برای پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است. و هر کار نیکی که انجام دهید، بدرستی که الله به آن آگاه است.» ﴿215﴾
کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ جهاد (در راه خدا) بر شما واجب شده است، در حالیکه برای شما ناگوار است، چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آنکه آن برای شما بهتر باشد، و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه آن برای شما بد باشد، و الله میداند، و شما نمیدانید. ﴿216﴾
یَسْأَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کَبِیرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَکُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِندَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّىَ یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ وَمَن یَرْتَدِدْ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُولَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَأُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ از تو درباره جنگ کردن در ماه حرام، میپرسند. بگو: «جنگ در آن (گناهی) بزرگ؛ است، و بازداشتن از راه الله و کفر ورزیدن به او و (باز داشتن از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهلش از آن؛ نزد الله (گناهی) بزرگتر، و فتنه([17]) (=شرک و شکنجه مؤمنان) از کشتار بزرگتر است.» و پیوسته با شما میجنگند، تا آنکه اگر بتوانند شما را از دینتان برگردانند، و هر کس از شما که از دینش بر گردد و در حال کفر بمیرد، پس آنان اعمالشان در دنیا و آخرت تباه شده است، و آنان اهل آتش (دوزخ) اند، و همیشه در آن خواهند بود. ﴿217﴾
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ بدرستی کسانیکه ایمان آوردند و کسانیکه هجرت کردند و در راه الله جهاد نمودند، آنان به رحمت الله امیدوارند، و الله آمرزندهی مهربان است. ﴿218﴾
یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا وَیَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ از تو درباره شراب و قمار میپرسند بگو: «در آن دو، گناهی بزرگ است و سودهایی برای مردم در بر دارد، و گناه هر دو از سودشان بزرگتر است». و از تو میپرسند«چه چیزی انفاق کنند؟» بگو: مازاد (نیازمندی خود) اینچنین الله آیات را برای شما روشن میسازد، باشد که اندیشه کنید. ﴿219﴾
فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْیَتَامَى قُلْ إِصْلاحٌ لَّهُمْ خَیْرٌ وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَلَوْ شَاء اللَّهُ لأعْنَتَکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ در دنیا و آخرت، و از تو درباره یتیمان میپرسند، بگو: «اصلاح کردن (کار) آنان بهتراست، و اگر با آنان همزیستی کنید؛ آنها برادران (دینی) شما هستند». و الله تباهکار را از درستکار میشناسد، و اگر الله میخواست شما را به زحمت میانداخت، به راستی که الله توانمند حکیم است. ﴿220﴾
وَلاَ تَنکِحُواْ الْمُشْرِکَاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَلاَ تُنکِحُواْ الْمُشْرِکِینَ حَتَّى یُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکٍ وَلَوْ أَعْجَبَکُمْ أُوْلَئِکَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهُ یَدْعُوَ إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَیُبَیِّنُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ و با زنان مشرک تا ایمان نیاوردهاند؛ ازدواج نکنید، و بیگمان کنیز با ایمان از زن (آزاد) مشرک بهتر است، اگر چه (زیبایی یا دارائی او) شما را به شگفت آورد. و (زنان با ایمان را) به ازدواج مردان مشرک در نیاورید؛ تا ایمان بیاورند. و قطعاً بردهی با ایمان از مرد (آزاد) مشرک؛ بهتر است، اگر چه (زیبائی یا دارائی و موقعیت او) شما را به شگفت آورد. آنان به سوی آتش (دوزخ) دعوت میکنند و الله به فرمان و (توفیق) خویش به سوی بهشت و آمرزش دعوت میکند، و آیات و (احکام) خود را برای مردم روشن میسازد، باشد که متذکّر (و یادآور) شوند. ﴿221﴾
وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء فِی الْمَحِیضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىَ یَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ و از تو دربارهی حیض (عادت ماهانه زنان) میپرسند، بگو «آن پلید و زیانبار است، پس در حالت قاعدگی از زنان کناره گیری کنید، و با آنها نزدیکی نکنید؛ تا پاک شوند، پس هنگامیکه پاک شدند و غسل کردند. از همان جا که الله به شما فرمان داده، با آنها آمیزش کنید، به راستی که الله توبه کنندگان را دوست میدارد و (نیز) پاکان را دوست میدارد». ﴿222﴾
نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ فَأْتُواْ حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِکُمْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّکُم مُّلاقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ زنان شما کشتزار شما هستند، پس هر گونه که بخواهید به کشتزار خود درآیید، و (توشهای) برای خود از پیش بفرستید، و از الله بترسید، و بدانید که شما او را ملاقات خواهید کرد، و به مؤمنان بشارت ده. ﴿223﴾
وَلاَ تَجْعَلُواْ اللَّهَ عُرْضَةً لِّأَیْمَانِکُمْ أَن تَبَرُّواْ وَتَتَّقُواْ وَتُصْلِحُواْ بَیْنَ النَّاسِ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ و الله را دستاویز سوگندهای خود قرار ندهید، برای اینکه نیکی کنید و تقوا پیشه سازید، و در میان مردم آشتی دهید (قسم یاد نکنید) و الله شنوای داناست. ﴿224﴾
لاَّ یُؤَاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِیَ أَیْمَانِکُمْ وَلَکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ الله شما را بخاطر سوگند هایی که بیهوده و بدون قصد یاد میکنید، مؤاخذه نمیکند، ولی شما را به آنچه دلهای تان کسب کرده (از روی اختیار و قصد بوده) مؤاخذه میکند و الله آمرزندهی بردبار است. ﴿225﴾
لِّلَّذِینَ یُؤْلُونَ مِن نِّسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فَاءوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ برای کسانیکه سوگند میخورند با زنان خود آمیزش نکنند (ایلاء) چهار ماه انتظار و (مهلت) است. پس اگر (سوگند خود را نادیده گرفتند) و بازگشتند، همانا الله آمرزندهی مهربان است. ﴿226﴾
وَإِنْ عَزَمُواْ الطَّلاقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ و اگر تصمیم طلاق گرفتند، به راستی که الله شنوای داناست. ﴿227﴾
وَالْمُطَلَّقَاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ وَلاَ یَحِلُّ لَهُنَّ أَن یَکْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحَامِهِنَّ إِن کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذَلِکَ إِنْ أَرَادُواْ إِصْلاحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ و زنان مطلقه باید مدت سه پاکی (یا دیدن سه بار عادت ماهانه) انتظار بکشند، و اگر به الله و روز قیامت ایمان دارند؛ برای آنها روا نیست که آنچه را الله در رحمهایشان آفریده، کتمان کنند. و شوهرانشان اگر خواهان آشتی هستند، برای بازگرداند آنها (به زندگی زناشوئی) در این (مدت از دیگران) سزاوارترند. و برای زنان حقوق شایسته ای است همانند (حقوق و و ظایفی) که بر عهده آنهاست، و مردان بر آنان برتری دارند، و الله توانمند حکیم است. ﴿228﴾
الطَّلاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ وَلاَ یَحِلُّ لَکُمْ أَن تَأْخُذُواْ مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئًا إِلاَّ أَن یَخَافَا أَلاَّ یُقِیمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ یُقِیمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا فِیمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلاَ تَعْتَدُوهَا وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ طلاق (رجعی) دوبار است پس (از آن یا باید همسر را) بطور شایسته نگاه داشتن، یا با نیکی رها کردن. و برای شما روا نیست که از آنچه به آنان دادهاید، چیزی پس بگیرید، مگر آنکه (زن و شوهر) بترسند که نتوانند حدود الهی را بر پا دارند، پس (ای مؤمنان) اگر ترسیدید که حدود الهی را بر پا ندارند، گناهی بر آن دو نیست، که زن فدیه و عوضی بپردازد (و طلاق بگیرد) اینها حدود الهی است، پس از آنها تجاوز نکنید و هر کس از حدود الله تجاوز کند، پس اینانند که ستمگرند. ﴿229﴾
فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّىَ تَنکِحَ زَوْجًا غَیْرَهُ فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا أَن یَتَرَاجَعَا إِن ظَنَّا أَن یُقِیمَا حُدُودَ اللَّهِ وَتِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ یُبَیِّنُهَا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ پس اگر (شوهر برای بار سوم) او را طلاق داد، پس از آن (زن) برای او حلال نیست تا اینکه شوهری غیر از او ازدواج کند (و با او آمیزش جنسی نماید) پس اگر (شوهر بعدی) او را طلاق داد، گناهی برآن دو نیست که (با ازدواج مجدد) به یکدیگر بازگردند، اگرآن دو پندارند که حدود الله را بر پا میدارند، اینها حدود الله است که آنها را برای مردمی که میدانند بیان مینماید. ﴿230﴾
وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاء فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلاَ تُمْسِکُوهُنَّ ضِرَارًا لِّتَعْتَدُواْ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلاَ تَتَّخِذُواْ آیَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَاذْکُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَمَا أَنزَلَ عَلَیْکُمْ مِّنَ الْکِتَابِ وَالْحِکْمَةِ یَعِظُکُم بِهِ وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ و هنگامیکه زنان را طلاق (رجعی) دادید، آنگاه به پایان (روزهای) عده خویش رسیدند. پس به شایستگی آنها را نگه دارید و یا به نیکی و خوبی آنها را رها سازید، و آنان را بخاطر زیان رساندن نگاه ندارید تا (به حقوق شان) تعدی و تجاوز کنید، و کسیکه چنین کند قطعاً به خود ستم کرده است، و آیات الله را به مسخره نگیرید. و نعمت الله را بر خود و آ نچه را که از کتاب (قرآن) و حکمت (سنت و اسرار شریعت) بر شما نازل کرده و شما را با آن پند میدهد، به یاد بیاورید و از الله بترسید و بدانید که الله به همه چیز داناست. ﴿231﴾
وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاء فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ تَعْضُلُوهُنَّ أَن یَنکِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَیْنَهُم بِالْمَعْرُوفِ ذَلِکَ یُوعَظُ بِهِ مَن کَانَ مِنکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکُمْ أَزْکَى لَکُمْ وَأَطْهَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ و هنگامیکه زنان را طلاق دادید، آنگاه (مدت) عده خود را به پایان رساندند، آنان را از ازدواج با شوهران (سابق) خود باز ندارید، وقتی که بطرز پسندیدهای در بین خویش تراضی کنند. این (دستوری است) که هر کس از شما که به الله و روز قیامت ایمان دارد؛ به آن پند داده میشود، و این (دستور) برای شما پر برکت تر و پاکیزهتر است، و الله میداند و شما نمیدانید. ﴿232﴾
وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن یُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لاَ تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَهَا لاَ تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلاَ مَوْلُودٌ لَّهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِکَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَن تَرَاضٍ مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا وَإِنْ أَرَدتُّمْ أَن تَسْتَرْضِعُواْ أَوْلادَکُمْ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِذَا سَلَّمْتُم مَّا آتَیْتُم بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ و مادران (باید) فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند. (این دستور) برای کسی است که بخواهد دوران شیر خوارگی را تکمیل کند. و بر آن کس که فرزند برای او متولد شده (پدر) لازم است خوراک و پوشاک آنان (= مادران) را بطور شایسته (در مدت شیر دادن بپردازد) هیچ کس جز بهاندازه توانایی اش مکلف نمیشود. نه مادر به خاطر فرزندش و نه پدر به سبب فرزندش باید زیان ببیند. و مانند همین (احکام) بر وارث (نیز) لازم است، پس اگر آن دو با رضایت و مشورت یکدیگر بخواهند. (کودک را زودتر) از شیر بازگیرند، گناهی بر آنها نیست، و اگر خواستید که برای فرزندان خود دایه ای بگیرید، گناهی بر شما نیست؛ به شرط اینکه آنچه را که مقرر کردهاید، بطور شایسته بپردازید. و از الله بترسید، و بدانید که الله به آنچه انجام میدهید؛ بیناست. ﴿233﴾
وَالَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنکُمْ وَیَذَرُونَ أَزْوَاجًا یَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا فَعَلْنَ فِی أَنفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ و کسانی از شما که میمیرند و همسرانی باقی میگذارند؛ باید چهار ماه و ده روز انتظار بکشند (وعده نگه دارند) پس هنگامیکه مدت عدت خود را به پایان رساندند، در آنچه آنان به طور شایسته درباره خود انجام دهند؛ گناهی بر شما نیست، و الله به آنچه میکنید آگاه است. ﴿234﴾
وَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا عَرَّضْتُم بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاء أَوْ أَکْنَنتُمْ فِی أَنفُسِکُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ سَتَذْکُرُونَهُنَّ وَلَکِن لاَّ تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلاَّ أَن تَقُولُواْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا وَلاَ تَعْزِمُواْ عُقْدَةَ النِّکَاحِ حَتَّىَ یَبْلُغَ الْکِتَابُ أَجَلَهُ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی أَنفُسِکُمْ فَاحْذَرُوهُ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ و گناهی بر شما نیست در آنچه که بطور کنایه از خواستگاری زنانی (که در عدت اند) بر زبان آورید، یا در دلهای خود پنهان دارید. الله دانست که شما به زودی به یاد آنان خواهید افتاد، ولی پنهانی با آنها وعده (زناشوئی) ندهید، مگر اینکه سخنی پسندیده (بطور کنایه) بگویید، و تصمیم به عقد ازدواج نگیرید تا مدت مقرر (عده) به سرآید، و بدانید که الله آنچه را که در دلهای شماست میداند، پس از (مخالفت) او بترسید، و بدانید که الله آمرزندهی بردبار است. ﴿235﴾
لاَّ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِن طَلَّقْتُمُ النِّسَاء مَا لَمْ تَمَسُّوهُنُّ أَوْ تَفْرِضُواْ لَهُنَّ فَرِیضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِینَ اگر زنان را مادامی که با آنان آمیزش جنسی نکردهاید و مهری برایشان معین نکردهاید طلاق دادید؛ گناهی بر شما نیست، و (در این حالت) آنها را (با هدیهای مناسب) بهرمند سازید، بر توانگر بهاندازه توانش، و بر تنگدست بهاندازه توانش هدیهای شایسته است (و این حکم) بر نیکو کاران الزامی است. ﴿236﴾
وَإِن طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِیضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلاَّ أَن یَعْفُونَ أَوْ یَعْفُوَ الَّذِی بِیَدِهِ عُقْدَةُ النِّکَاحِ وَأَن تَعْفُواْ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلاَ تَنسَوُاْ الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ اگر زنان را پیش از آنکه با آنان نزدیکی کنید، طلاق دادید در حالیکه برای آنها مهری تعیین کردهاید؛ پس نصف آنچه را تعیین کردهاید (به آنها بدهید) مگر اینکه آنان (حق خود را) ببخشند. یا کسیکه پیوند نکاح به دست اوست (شوهر) ببخشد (و تمام مهر را بدهد) و آنکه ببخشید به پرهیزگاری نزدیکتر است. و بزرگواری و نیکی را در میان خود فراموش نکنید، به راستی الله به آنچه میکنید؛ بیناست. ﴿237﴾
حَافِظُواْ عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى وَقُومُواْ لِلَّهِ قَانِتِینَ بر (بجا آوردن) نمازها و (بخصوص) نماز میانه (نماز عصر) محافظت کنید، و فروتنانه برای الله به پا خیزید. ﴿238﴾
فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُکْبَانًا فَإِذَا أَمِنتُمْ فَاذْکُرُواْ اللَّهَ کَمَا عَلَّمَکُم مَّا لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُونَ پس اگر (از دشمن و غیره) ترسیدید، در حال پیاده یاسواره (نماز را بجای آورید) پس هنگامیکه ایمن شدید، الله را یاد کنید. (و نمازها را به تمام و کمال بجای آورید) همانگونه که چیزهای را که نمیدانستید به شما یاد داد. ﴿239﴾
وَالَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنکُمْ وَیَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِیَّةً لِّأَزْوَاجِهِم مَّتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَیْرَ إِخْرَاجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِی مَا فَعَلْنَ فِیَ أَنفُسِهِنَّ مِن مَّعْرُوفٍ وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ و کسانی از شما که میمیرند و همسرانی به جا میگذارند، باید برای همسران خود وصیت کنند که تا یک سال آنها را (با پرداختن هزینه زندگی) بهرهمند سازند بدون آنکه (از خانه شوهر) بیرون کنند. پس اگر بیرون روند، درباره آنچه که آنان نسبت بخود بطور شایسته انجام میدهند (از قبیل زینت دادن خود و ازدواج مجدد) گناهی بر شما نیست، و الله توانمند حکیم است. ﴿240﴾
وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ و برای زنان طلاق داده شده، هدیهای مناسب و شایسته (بر شوهر) لازم است؛ این حقی است بر پرهیزگاران. ﴿241﴾
کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ این چنین الله آیات خود را برای شما روشن میسازد؛ باشد که بیندیشید. ﴿242﴾
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُواْ مِن دِیَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْیَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَشْکُرُونَ آیا ندیدی کسانی را که از ترس مرگ از خانههای خود بیرون شدند در حالیکه هزاران نفر بودند؟ پس الله به آنان گفت: «بمیرید» سپس آنها را زنده کرد، همانا الله بر مردم بخشش و فضل دارد، ولی بیشتر مردم شکر بجا نمیآورند. ﴿243﴾
وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ و در راه الله بجنگید و بدانید که الله شنوای داناست. ﴿244﴾
مَّن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَةً وَاللَّهُ یَقْبِضُ وَیَبْسُطُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ کیست که به الله قرض دهد قرض نیکو ([18]) تا آن را برای او چندین برابر کند؟ و الله است که (روزی بندگان را) تنگ و گشاده میسازد، و به سوی او باز گردانده میشوید. ﴿245﴾
أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإِ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ مِن بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُواْ لِنَبِیٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُّقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِن کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُواْ قَالُواْ وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلِیلاً مِّنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ آیا ندیدی جمعی از بنی اسرائیل را بعد از موسی هنگامیکه به پیامبر خود گفتند: پادشاهی برای ما انتخاب کن؛ تا در راه الله جنگ کنیم (پیامبر آنها) گفت: شاید اگر جهاد بر شما مقرر شود (سر پیچی کنید و) در راه الله جهاد نکنید. گفتند: چرا در راه الله جهاد نکنیم در حالیکه از خانهها و فرزندانمان بیرون رانده شدهایم. پس هنگامیکه جنگ بر آنان مقرر شد، جز عده کمی از آنان همه (سر پیچی) و روی گردانی کردند، و الله به ستمکاران آگاه است. ﴿246﴾
وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا قَالُواْ أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَن یَشَاء وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ و پیامبرشان به آنها گفت: همانا الله «طالوت» را (به عنوان) پادشاه برای شما مبعوث (و انتخاب) کرده است، گفتند: چگونه او بر ما پادشاهی کند با اینکه ما به پادشاهی از او سزاوارتریم، و از مال (دنیا) بهره چندانی داده نشده است؟ گفت: به راستی الله او را بر شما برگزیده است، و او را در علم و (نیروی) بدن و سعت و برتری بخشیده است. و الله پادشاهی خود را به هر کس که بخواهد میدهد، و الله گشایشگر داناست. ﴿247﴾
وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَن یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَبَقِیَّةٌ مِّمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ و پیامبرشان به آنها گفت: همانا نشانه پادشاهی او این است که تابوت (عهد) که در آن آرامشی از پروردگار شما و باقیمانده از آنچه آل موسی و آل هارون بر جای گذشتهاند (قرار دارد) در حالیکه فرشتگان آن را حمل میکنند به سوی شما خواهد آمد، مسلماً در این نشانهای برای شماست، اگر مؤمن باشید. ﴿248﴾
فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَمَن لَّمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِیلاً مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاقُوا اللَّهِ کَم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ پس هنگامیکه طالوت با لشکریان رهسپار شد، به آنها گفت: همانا الله شما را بوسیله یک جوی (آب) آزمایش میکند. پس هر کس از آن بنوشد از (یاران) من نیست. و هر کس از آن نخورد، قطعاً او از (یاران) من است، مگر کسیکه با دست خویش کفی (از آب) برگیرد. پس جز عدهی کمی؛ همگی از آن (آب) نوشیدند. و هنگامیکه او و کسانیکه با او ایمان آورده بودند، از آن (نهر) گذشتند. (از کمی افراد خود ناراحت شدند و عدهای) گفتند: «امروز ما توانایی (مقابله) با جالوت و سپاهیانش را نداریم». (اما) آنانی که به دیدار الله یقین داشتند، گفتند: «چه بسا گروه کوچکی که به فرمان الله بر گروهی بسیار پیروز شدند و الله با بردباران است». ﴿249﴾
وَلَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُواْ رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ و هنگامیکه برای (مبارزه) با جالوت و سپاهیانش به میدان آمدند، گفتند: «پرودگارا! بر (دلهای) ما صبر و شکیبائی فرو ریز و گامهای ما را استوار و ثابت بدار، و ما را بر گروه کافران پیروز بگردان». ﴿250﴾
فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاء وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِینَ پس به فرمان خدا، آنها را شکست دادند، و داوود (جوان نیرومند و شجاعی که در لشکر طالوت بود) جالوت را کشت، و الله پادشاهی و نبوت را به او بخشید و از آنچه میخواست به او آموخت، و اگر الله برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمیکرد، قطعاً زمین تباه میگردید. ولی الله بر جهانیان فضل و بخشش دارد. ﴿251﴾
تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَإِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ اینها، آیات الله است که ما آن را بحق بر تو میخوانیم و به راستی تو از پیامبران هستی([19]). ﴿252﴾
تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن کَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاء اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَلَکِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن کَفَرَ وَلَوْ شَاء اللَّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَکِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ این پیامبران (که نام برخی از آنان گذشت) بعضی از ایشان را بر بعضی ایشان برتری دادیم، از آنان کسی بود که الله با او سخن گفت و درجات بعضی از آنان را بالا برد. و به عیسی بن مریم نشانههای روشن دادیم و او را بوسیلهی روح القدس (= جبرئیل) تأیید کردیم. و اگر الله میخواست کسانیکه بعد از آنها بودند، پس از آن (همه) نشانههای روشن که برایشان آمد با یکدیگر جنگ نمیکردند. ولی (آنان با هم) اختلاف کردند، پس برخی از آنان ایمان آورد، و برخی از آنان کفر ورزید، و اگر الله میخواست با هم جنگ نمیکردند. ولی الله آنچه را میخواهد انجام میدهد. ﴿253﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاکُم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ یَوْمٌ لاَّ بَیْعٌ فِیهِ وَلاَ خُلَّةٌ وَلاَ شَفَاعَةٌ وَالْکَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! از آنچه به شما روزی دادهایم؛ انفاق کنید پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن نه خرید و فروش است و نه دوستی و نه شفاعتی، و کافران خود ستمکارانند. ﴿254﴾
اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِندَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ الله (معبود بر حق است) هیچ معبودی بحق جز او نیست، زنده (و جهان هستی را) نگه دار و مدبر است، نه چرت او را فرا گیرد و نه خواب، آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست کیست که در نزد اوجز به فرمان او شفاعت کند؟ آنچه در پیش روی آنان و آنچه در پشت سرشان است میداند. و به چیزی از علم او، جز به آنچه بخواهد احاطه نمییابد، کرسی او آسمانها و زمین را در بر گرفته، و نگاهداری آن دو (زمین و آسمان) بر او گران و دشوار نیاید، و او بلند مرتبه و بزرگ است. ﴿255﴾
لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ در (قبول) دین هیچ اجباری نیست، به راستی که راه راست (و هدایت) از راه انحراف (و گمراهی) روشن شده است. پس هر کس به طاغوت (شیطان و بت و انسانهای گمراه و طغیانگر) کفر ورزد و به الله ایمان آورد، پس به راستی که به دستگیره محکمی چنگ زده است، که آن را گسستن نیست، و الله شنوای داناست. ﴿256﴾
اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ الله یاور و (سر پرست) کسانی است که ایمان آوردهاند، آنها را از تاریکیها به سوی نور بیرون میبرد. و کسانیکه کافر شدند یاور و سر پرست آنها طاغوت است که آنان را از نور، به سوی تاریکیها بیرون میبرد، آنها اهل آتشند و جاودان در آن خواهند ماند. ﴿257﴾
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ آیا ندیدی و (آ گاهی نداری از) کسی (= نمرود پادشاه بابل) که با ابراهیم دربارهی پروردگارش به مجادله و گفتگو پرداخت؟بدان خاطر که الله به او پادشاهی داده بود. و (از کبر و غرور سرمست شده بود،) هنگامیکه ابراهیم گفت: «پروردگار من کسی است که زنده میکند و میمیراند» (نمرود) گفت: « من (نیز) زنده میکنم و میمیرانم». ابراهیم گفت: «همانا الله، خورشید را از مشرق میآورد، پس تو آن را از مغرب بیاور!» (در اینجا) آن کسیکه کفر ورزیده بود مبهوت شد. و الله قوم ستمگر را هدایت نمیکند. ﴿258﴾
أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَى قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ یُحْیِی هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى الْعِظَامِ کَیْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ یا همانند آن کسیکه بردهی گذشت، در حالیکه دیوارهای آن به روی سقفها فرو ریخته بود. (او با خود) گفت: چگونه الله (اهل) این (ده) را پس از مرگشان زنده میکند؟!پس الله او را (به مدت) صد سال میراند، پس زنده اش کرد (و به او) فرمود: «چه قدر درنگ کردی؟» گفت: «یک روز، یا بخشی از یک روز را درنگ کردم». فرمود: «(نه) بلکه صد سال درنگ کردی، پس به غذا و نوشیدنی خود نگاه کن (که طعم و رنگ آن) تغییر نکرده است، و به الاغ خود نگاه کن (که چگونه متلاشی شده است ما چنین کردیم تا به تو پاسخ گوییم) و (هم) تو را نشانهای برای مردم (در مورد معاد) قرار دهیم و (اکنون) به استخوانهای (الاغ خود) نگاه کن (که) چگونه آنها را برداشته به هم پیوند میدهیم، سپس گوشت بر آن میپوشانیم» پس هنگامیکه (قدرت الهی بر زنده کردن مردگان) برایش آشکار شد، گفت: «میدانم که الله بر هر چیزی تواناست». ﴿259﴾
وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَکِن لِّیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى کُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ و (به یاد بیاور) هنگامی را که ابراهیم گفت: «پروردگارا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده میکنی؟»فرمود: «مگر ایمان نیاوردهای؟!»گفت: «چرا، ولی (میخواهم) که قلبم آرام بگیرد» فرمود: «پس چهار پرنده را برگیر، آنگاه آنها را پیش خود قطعه قطعه کن (و در هم بیامیز) سپس بر هر کوهی قسمتی از آن را بگذار، آنگاه آنها را بخوان؛ شتابان به سوی تو میآیند، و بدان که الله توانمند حکیم است. ﴿260﴾
مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنبُلَةٍ مِّائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاء وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ مثل کسانیکه اموال خود را در راه الله انفاق میکنند، همانند دانهای است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه یکصد دانه باشد، و الله برای هر کس که بخواهد چند برابر میکند و الله گشایشگر داناست. ﴿261﴾
الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ لاَ یُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُواُ مَنًّا وَلاَ أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ کسانیکه اموال خود را در راه الله انفاق میکنند سپس در پی آنچه اتفاق کردهاند، منت نمیگذارند و آزاری نمیرسانند، پاداش آنها برایشان نزد پروردگارشان (محفوظ) است. و ترسی بر آنان نیست و نه ایشان اندوهگین شوند. ﴿262﴾
قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِّن صَدَقَةٍ یَتْبَعُهَا أَذًى وَاللَّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٌ سخن پسندیده و گذشت بهتر از صدقهای است که آزاری به دنبال آن باشد، و الله بینیاز (و) بردبار است. ﴿263﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِکُم بِالْمَنِّ وَالأَذَى کَالَّذِی یُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَیْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْدًا لاَّ یَقْدِرُونَ عَلَى شَیْءٍ مِّمَّا کَسَبُواْ وَاللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! صدقههای خود را با منت و آزار، باطل مکنید، مانند کسیکه مالش را برای نشان دادن به مردم، انفاق میکند، و به الله و روز قیامت ایمان ندارد، پس مثل او همچون مثل سنگ صافی است که برروی آن (اندکی) خاک باشد. آنگاه باران تندی به آن برسد، و آن را صاف و سخت بر جای گذارد. آنان (ریا کاران) از آنچه که انجام دادهاند چیزی به دست نمیآورند، و الله گروه کافران را هدایت نمیکند. ﴿264﴾
وَمَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِیتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَهَا ضِعْفَیْنِ فَإِن لَّمْ یُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ و مثل کسانیکه اموال خود را برای طلب خشنودی خدا، و بخاطر یقین و باوری که در دلهای شان (به پاداش خدا) دارند، انفاق میکنند؛ همچون مثل باغی است که بر پشتهای قرار دارد، و باران (زیاد و) تندی به آن برسد. پس میوههای خود را دو چندان دهد. و اگر باران تند به آن نرسد، باران خفیف و اندکی (برای آن کافی است). و الله به آنچه میکنید؛ بیناست. ﴿265﴾
أَیَوَدُّ أَحَدُکُمْ أَن تَکُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِّن نَّخِیلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ لَهُ فِیهَا مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْکِبَرُ وَلَهُ ذُرِّیَّةٌ ضُعَفَاء فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِیهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ آیا کسی از شما دوست دارد که باغی از درختان خرما و انگور داشته باشد که از زیر آنها نهرها روان است. و برای او در آن باغ از هر گونه میوهای (فراهم) باشد. و در حالیکه به سن پیری رسیده و فرزندانی (خرد سال) و ناتوان دارد. آنگاه گردبادی که در آن آتش (سوزانی) است، به آن بر خورد کند و (یکسره) بسوزد؟! (همین طور است، حال کسانیکه صدقههای خود را با منت و آزار و ریا باطل میکنند). این چنین الله آیات (خود) را برای شما روشن میسازد، شاید که شما بیندیشید. ﴿266﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُم مِّنَ الأَرْضِ وَلاَ تَیَمَّمُواْ الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِیهِ إِلاَّ أَن تُغْمِضُواْ فِیهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! از چیزهای پاکیزهای که به دست آوردهاید، و از آنچه از زمین برای شما بیرون آوردهایم، انفاق کنید، و برای انفاق کردن قصد نا پاک آن را نکنید، در حالیکه خود شما حاضر نیستید آنها را بپذیرید، مگر آنکه در آن چشم پوشی کنید. و بدانید که الله بینیاز ستوده است. ﴿267﴾
الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاء وَاللَّهُ یَعِدُکُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ شیطان شما را (به هنگام انفاق میترساند و) وعده تهی دستی میدهد، و شما را به زشتیها امر میکند. و در حالیکه الله از جانب خود به شما وعده آمرزش و فزونی (نعمت) میدهد، و الله گشایشگر داناست. ﴿268﴾
یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَن یَشَاء وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ (الله) به هر کس که بخواهد حکمت و (دانش) میدهد، و به هر کس حکمت داده شود، بیشک خیر فراوانی داده شده است، و جز خردمندان پند نمیگیرد. ﴿269﴾
وَمَا أَنفَقْتُم مِّن نَّفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُم مِّن نَّذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُهُ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنصَارٍ و هر چیزی را که انفاق کنید یا هر نذری که ببندید، قطعاً الله آن را میداند، و برای ستمگران هیچ یاوری نیست. ﴿270﴾
إِن تُبْدُواْ الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِیَ وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاء فَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَیُکَفِّرُ عَنکُم مِّن سَیِّئَاتِکُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ اگر صدقهها را آشکار کنید چه نیکوست، و اگر آنها را پنهان دارید و به تهی دستان بدهید، پس این برای شما بهتر است، و برخی از گناهان شما را میزداید، و الله به آنچه میکنید، آگاه است. ﴿271﴾
لَّیْسَ عَلَیْکَ هُدَاهُمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَن یَشَاء وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَیْرٍ فَلأنفُسِکُمْ وَمَا تُنفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغَاء وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ هدایت آنان بر عهدة تو نیست، و لیکن الله هر که را بخواهد هدایت میکند. و آنچه از مال انفاق میکنید، برای خودتان است، و جز برای طلب خشنودی الله انفاق نکنید، و آنچه از مال انفاق میکنید، (پاداش آن) بطور کامل و تمام به شما داده میشود، و به شما ستم نخواهد شد. ﴿272﴾
لِلْفُقَرَاء الَّذِینَ أُحْصِرُواْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لاَ یَسْتَطِیعُونَ ضَرْبًا فِی الأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاء مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِیمَاهُمْ لاَ یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ (صدقات شما) برای تهی دستانی است که در راه الله محصور و بازداشته شدهاند، و نمیتوانند (برای تأمین هزینه زندگی) در زمین سفر کنند. از شدّت خویشتن داری، افراد ناگاه آنها را بینیاز میپندارد، آنها را از چهرههایشان میشناسی، با اصرار (چیزی) از مردم نمیخواهند([20]) و آنچه از مال انفاق میکنید، قطعاً الله به آن آگاه است. ﴿273﴾
الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ کسانیکه اموال خود را، در شب و روز پنهان و آشکار انفاق میکنند، مزد آنها نزد پروردگارشان برایشان (محفوظ) است؛ و نه ترسی بر آنهاست، و نه ایشان اندوهگین میشوند. ﴿274﴾
الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لاَ یَقُومُونَ إِلاَّ کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىَ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ کسانیکه ربا میخورند (روز قیامت از گور) بر نمیخیزند؛ مگر مانند برخاستن کسیکه بر اثر تماس شیطان دیوانه شده و (نمیتواند تعادل خود را حفظ کند) این بدان سبب است که آنان گفتند: «همانا داد و ستد هم مثل ربا است» و در حالیکه الله داد و ستد را حلال کرده و ربا را حرام نموده است. پس همانا هر کس که از (جانب) پروردگارش پندی به او برسد، آنگاه (از ربا خواری) باز ایستاد، آنچه گذشته و (قبل از نزول حکم دریافت کرده است) از آن اوست. و کارش به الله و اگذار میشود، و کسیکه (به ربا خواری) باز گردد، آنان اهل آتشند و در آن جاویدان خواهند بود. ﴿275﴾
یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لاَ یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ الله ربا را نابود میکند و صدقات را افزایش و (برکت) میدهد. و الله هیچ (انسان) ناسپاس گنهکاری را دوست نمیدارد. ﴿276﴾
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُواْ الصَّلاةَ وَآتَوُاْ الزَّکَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ به راستی کسانیکه ایمان آوردهاند و اعمال شایسته انجام دادهاند، و نماز را بر پا داشتهاند و زکات را پرداختهاند؛ پاداش آنان نزد پروردگارشان برایشان (محفوظ) است، و نه ترسی بر آنهاست و نه ایشان اندوهگین میشوند. ﴿277﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! از الله بترسید و آنچه از (مطالبات) ربا باقی مانده است رها کنید؛ اگر مؤمن هستید. ﴿278﴾
فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِکُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ پس اگر (چنین) نکردید، یقین داشته باشید که الله و رسولش با شما جنگ خواهند کرد. و اگر توبه کردید اصل سرمایههایتان از آن شماست، نه ستم میکنید و نه بر شما ستم وارد میشود. ﴿279﴾
وَإِن کَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَیْسَرَةٍ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ و اگر (بدهکار) تنگدست بود، پس تا (هنگام) گشایش (و توانایی) مهلت دهید، و (اگر توانایی پرداخت ندارد) بخشیدن آن برای شما بهتر است؛ اگر بدانید. ﴿280﴾
وَاتَّقُواْ یَوْمًا تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ مَّا کَسَبَتْ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ و از روزی بترسید که در آن (روز) به سوی الله باز گردانده میشوید، سپس به هر کس (پاداش) آنچه انجام داده؛ تمام و کامل داده میشود، و به آنان ستم نخواهد شد. ﴿281﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا تَدَایَنتُم بِدَیْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاکْتُبُوهُ وَلْیَکْتُب بَّیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ یَأْبَ کَاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیَکْتُبْ وَلْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلاَ یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئًا فَإِن کَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لاَ یَسْتَطِیعُ أَن یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِیدَیْنِ مِن رِّجَالِکُمْ فَإِن لَّمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ یَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْا أَن تَکْتُبُوهُ صَغِیرًا أَو کَبِیرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِکُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَکْتُبُوهَا وَأَشْهِدُواْ إِذَا تَبَایَعْتُمْ وَلاَ یُضَارَّ کَاتِبٌ وَلاَ شَهِیدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! هر گاه به همدیگر تا مدت معینی و امی دادید (یا معاملۀ نسیهای انجام دادید). آن را بنویسید، و باید نویسندهای (آن را) دادگرانه بین شما بنویسد، و هیچ نویسندهای نباید از نوشتن همانگونه که الله به او آموزش داده، خود داری کند. پس باید بنویسد و (آن) کسیکه حق بر ذمۀ اوست (= بدهکار) باید املا کند، و باید از الله که پروردگار اوست بپرهیزد، و از آن چیزی نکاهد، پس اگر کسیکه حق بر ذمۀ اوست سفیه یا ناتوان باشد، یا خود نمیتواند املا کند، پس باید ولی او با (رعایت) عدالت؛ املا کند، و دو شاهد از مردان تان را گواه بگیرید، پس اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن از میان گواهانی که (به عدالت آنان) رضایت دارید (گواه بگیرید). تا اگر یکی از آن دو (زن) فراموش کرد، دیگری به او یاد آوری کند. و گواهان نباید به هنگامیکه آنها را (برای گواهی) دعوت میکنند؛ خود داری کنند. و از نوشتن (بدهی) تا سر رسیدش چه کوچک باشد یا بزرگ ملول نشوید. این (نوشتن شما) در نزد الله به عدالت نزدیکتر، و برای گواهی دادن استوارتر، و برای آنکه دچار شک و تردید نشوید؛ بهتر میباشد. مگر اینکه داد و ستدی نقدی باشد که بین خود دست به دست میکنید. پس در این صورت گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید. و هنگامیکه داد و ستد (نقدی) کردید؛ گواه بگیرید. و نباید به نویسنده و شاهد زیانی برسد و اگر (چنین) کنید؛ بیشک (بیانگر) نافرمانی شما خواهد بود. و از الله بترسید. و (آنچه که برای شما مفید است) الله به شما آموزش میدهد، و الله به همه چیز داناست. ﴿282﴾
وَإِن کُنتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُواْ کَاتِبًا فَرِهَانٌ مَّقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُم بَعْضًا فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلاَ تَکْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ و اگر در سفر بودید و نویسندهای نیافتید، پس (چیزی) گروگان بگیرید (گروی که در دست طلبکار قرار گیرد). و اگر برخی از شما برخی دیگر را امین دانست، پس آن کس که امین شمرده شده، باید امانت (بدهی) خود را باز پس دهد و باید از الله که پروردگار اوست بترسد، و شهادت را کتمان نکنید، و هر کس آن را کتمان کند، بیشک قلبش گناهکار است. و الله به آنچه میکنید، داناست. ﴿283﴾
لِّلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ وَإِن تُبْدُواْ مَا فِی أَنفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُم بِهِ اللَّهُ فَیَغْفِرُ لِمَن یَشَاء وَیُعَذِّبُ مَن یَشَاء وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ آنچه در آسمانها و زمین است، از آن الله است. و اگر آنچه را در دل خود دارید، آشکار کنید یا آن را پنهان نمایید، الله شما را به آن محاسبه میکند. پس هر کس را بخواهد میبخشد، و هر کس را بخواهد؛ عذاب میکند، و الله بر هر چیزی تواناست. ﴿284﴾
آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است، و مؤمنان (نیز) همه به الله و فرشتگان او و کتابهایش و پیامبرانش ایمان آوردهاند. (و گفتند): «میان هیچ یک از پیامبرانش فرق نمیگذاریم» و گفتند: «شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! آمرزش تو را (خواهانیم) و بازگشت به سوی توست». ﴿285﴾
لاَ یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنتَ مَوْلانَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ الله هیچ کس را جز بهاندازه توانش تکلیف نمیکند. آنچه (از خوبی) بدست آورده به سود او، و آنچه (از بدی) به دست آورده به زیان اوست. پروردگارا! اگر فراموش یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه نکن، پروردگارا! بارگران (و تکلیف سنگین) را بر (دوش) ما مگذار، چنانکه آن را بر (دوش) کسانیکه پیش از ما بودند؛ گذاشتی، پروردگارا! آنچه را که طاقت تحمل آن را نداریم بر (دوش) ما مگذار، و ما را بیامرز و به ما رحم فرمای. تو مولا و سرور مایی پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان([21]). ﴿286﴾
سورة بقره
[1]- الف. لام. میم، حروف مقطعه هستند که در اوایل برخی از سورههای قرآن آمده است، که معانی آنها را تنها الله متعال میداند. (تفسیر ابن کثیر)
[2]- مراد از پرهیزگاران کسانیاند که فقط از الله متعال میترسند و احکام او را به جای میآورند و از چیزهای منعشده دوری میجویند.
[3]- مراد از غیب، تمام آن چیزهایی است که عقل و حواس نتواند آن را در دنیا درک کند مانند: وجود الله متعال، فرشتگان، حیات بعد از مرگ و غیره، و در اینجا مراد از ایمان به غیب، یقینداشتن به تمام آن مسایل ماورای عقل و حواس که الله و رسول ما را از آن خبر دادهاند میباشد مانند: ایمان به الله متعال، اعتقاد داشتن به فرشتگان، کتابهای آسمانی، پیامبران، روز رستاخیز و قضا و قدر.
[4]- این آیه اشاره به ارکان اساسی اسلام دارد همچنانکه در حدیث نبوی آمده است: «اسلام بر پنج چیز بنا شده است 1- گواهیدادن بر این که الله یکی است و جز او معبودی بر حق نیست و محمد صلی الله علیه و آله و سلم رسول الله است 2- اقامۀ نماز 3- دادن زکات 4- ادای حج 5- گرفتن روزۀ ماه رمضان». (صحیح بخاری: 8)
[5]- در اینجا علت ایماننیاوردن آنها بیان شده که چگونه ارتکاب کفر و تکرار معصیت، دل را از پذیرفتن حق باز میدارد.
[6]- عبدالله ابن مسعود رضی الله عنه میگوید: از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدم: بزرگترین گناه کدام است؟ فرمود: «اینکه برای الله شریک قرار دهی در حالیکه او تو را آفریده است». عرض کردم: بیگمان این گناه بزرگی است، بعد از آن کدام است؟ فرمود: «این که فرزندت را از ترس فقر و گرسنگی به قتل برسانی». پرسیدم: بعد از آن کدام (گناه بزرگتر) است؟ فرمود: «این که با زن همسایهات زنا کنی». (صحیح بخاری: 4477)
[7]- رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «اولین گروهی که وارد بهشت میشوند، چهرههایشان مانند ماه شب چهارده است، در آنجا آب دهان و بینی نمیاندازند و ادرار و مدفوعی نیز وجود ندارد، ظروفشان از طلا، شانۀ موهایشان از طلا و نقره، و آتشدانهایشان از عود میباشد، عرقشان مشک است، هر یک از آنان دو همسر دارد که از شدت زیبایی، مغز ساقهایشان از پشت گوش دیده میشود، آنان هیچگونه اختلاف و بغض و کینه نسبت به یکدیگر ندارند، دلهایشان دل واحدی است، و صبح و شام الله را تسبیح میگویند» (صحیح بخاری: 3245)
[8]- مراد از «کلمات» سخنانی است که حضرت آدم u با آن دعا و استغفار نمود و در سورۀ اعراف آیه 23 بیان شده است. (تفسیر ابن کثیر)
[9]- ابوهریره رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم روایت میکند که فرمود: «به بنی اسرائیل گفته شد: وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُوا حِطَّةٌ آنگاه آنان با نشیمنگاههایشان خزیدند و عقب عقب وارد شدند، و به جای (حِطَّةٌ) (گناهان ما را ببخش) گفتند: (حِنّطَةٌ) حَبَّةٌ فَی شَعْرَةٍ، دانهای در جو». (صحیح بخاری: 4479)
[10]- در حدیث بینوا را چنین معرفی کرده است: «بینوا کسی نیست که به در خانههای مردم میرود و یکی دو لقمه نان و یا یکی دو عدد خرما، دریافت میکند و برمیگردد، بلکه بینوا کسی است که چیزی ندارد و مردم از حال او آگاه نیستند تا به او صدقه دهند و خودش هم از کسی سوال نمیکند». (صحیح بخاری: 1479)
[11]- در ایام رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم انصار (که قبل از اسلام مشرک بودند) متشکل از دو قبیله به نام اوس و خزرج بودند. در میان این دو قبیله همیشه جنگ و ستیز بود. و یهود مدینه» به سه قبیله بنو قینقاع، بنو نضیر، و بنو قریظه تقسیم شده بودند، در میان اینها نیز اختلافات و کشمکش بود. بنو قریظه همپیمان اوس، و بنو قینقاع و بنو نضیر همپیمان خزرج بودند. اینها در جنگ همپیمان خود را کمک میکردند و هم مذهب خود یهودیان را به قتل میرساندند، اموال و دار ایشان را غارت میکردند و از وطنشان بیرون میراندند، در حالیکه مطابق احکام تورات چنین طرز عملی تماماً حرام بود، ولی هنگامیکه یک یهودی به اسارت میافتاد، آن را به وسیلۀ فدیه آزاد میکردند و میگفتند: تورات ما را چنین حکم داده است. در این آیات کردار یهودیان را بیان نموده که چگونه شریعت خودشان را به بازی میگرفتند که طبق میل خود بعضی از احکام را عملی میساختند و به برخی توجهی نمیدادند. (تفسیر ابن کثیر)
[12]- نسخ یعنی نقلکردن، لیکن در اصطلاح شرعی یعنی نازلکردن حکمی به جای حکم دیگر. البته نسخکردن از سوی الله متعال میباشد، همانگونه که در زمان آدم ازدواج بین خواهر و برادر جایز بود سپس حرام قرار گرفت. بدین گونه الله متعال در قرآن کریم برخی از آیات را منسوخ نموده و به جای آن، آیه یا حکم دیگری مقرر ساخته است.
[13]- در حدیث قدسی الله جل جلاله میفرماید: «فرزند آدم مرا تکذیب کرد و این کار شایستۀ او نبود، و فرزند آدم مرا دشمنان داد در حالیکه این کار شایستۀ او نبود، اما تکذیبش این است که میگوید: من نمیتوانم دوباره او را زنده کنم، و دشنامش این است که میگوید: من فرزند دارم، در حالیکه من از داشتن زن و فرزند پاک و منزه هستم». (صحیح بخاری: 4482)
[14]- ابوسعید خدری رضی الله عنه میگوید: رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «روز قیامت، حضرت نوح علیه السلام فرا خوانده میشود، میگوید: لبیک ای پروردگارم! آمادۀ خدمتم. الله میفرماید: آیا (پیام ما را) ابلاغ کردی؟ میگوید: بله، سپس از امتش میپرسد: آیا (نوح) به شما ابلاغ کرد؟ میگویند: هیچ ترسانندهای نزد ما نیامده است؛ الله به نوح میفرماید: چه کسی گواهتر است؟ میگوید: محمد r و امتش، پس شما گواهی میدهید که او ابلاغ نموده است و پیامبر نیز گواه است، این همان است که الله فرموده: وکذلک جعلناکم أمة وسطا لتکونوا شهداء. (صحیح بخاری: 4487)
[15]- ابوهریره رضی الله عنه میگوید: شنیدم که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «مثال مجاهد در راه الله- و الله بهتر میداند که چه کسی در راه او جهاد میکند- مانند کسی است که همیشه در حال روزه و نماز بسر میبرد. و الله تعهد نموده است که اگر مجاهد راهش را بمیراند، او را وارد بهشت سازد و (اگر زنده نگه دارد) سالم و تندرست، همراه پاداش یا غنیمت (به خانه) برگرداند». (صحیح بخاری: 2787)
[16]- حضرت عایشه ام المؤمنین رضی الله عنها میفرماید: قریش و هم کیشانشان در مزدلفه وقوف میکردند، و به آنها «حُمس» (متعصب) میگفتند، اما سایر عربها در عرفات وقوف میکردند، پس هنگامیکه اسلام آمد، الله به پیامبرش دستور داد که به عرفات برود سپس در آنجا وقوف کند، بعد از آنجا روانۀ (مزدلفه) شود. (صحیح بخاری: 4520)
[17]- مراد از «فتنه» شرک است، یعنی کسی را با الله متعال شریکساختن و نیز به آزمایش و تکلیفی که از سوی الله متعال به بندۀ خویش وارد میشود فتنه گفته میشود.
[18]- مراد از قرض نیکو، خرچکردن دارایی در راه الله و جهاد میباشد یعنی مانند جان، در قربانیکردن مال نیز ذرهای تأخیر نکن. افزایش و کاهش مال به دست الله متعال است و به وسیلۀ آن دو انسان را مورد آزمایش قرار میدهد چنانچه بعضی اوقات آن را کم میکند و بعضی اوقات به آن میافزاید. و اصلاً خرچکردن در راه الله متعال سبب کاهش مال نمیگردد، بلکه الله متعال آن را چندین برابر میافزاید.
[19]- در این اثبات و دلیلی است بر رسالت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و این که رسالت ایشان برای تمام انسانها تا روز قیامت میباشد و ایشان آخرین پیامبر هستند و پس از ایشان نبی یا رسولی نخواهد آمد.
[20]- ابوهریره رضی الله عنه میگوید: رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «مسکین کسی نیست که یک یا دو دانه خرما و یک یا دو لقمه او را (از در خانهها) باز گرداند، بلکه مسکین (حقیقی) کسی است که از خواستن خودداری مینماید اگر خواستید میتوانید این آیه را بخوانید لَا یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا». (صحیح بخاری: 4539)
[21]- ابومسعد بدری رضی الله عنه میگوید: رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هرکس دو آیه آخر سورۀ بقره را در شب بخواند، او را کفایت میکنند». (صحیح بخاری: 4008)
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
الٓمٓ ١ ذَٰلِکَ ٱلۡکِتَٰبُ لَا رَیۡبَۛ فِیهِۛ هُدٗى لِّلۡمُتَّقِینَ ٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَیۡبِ وَیُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ ٣ وَٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِکَ وَبِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ یُوقِنُونَ ٤ أُوْلَٰٓئِکَ عَلَىٰ هُدٗى مِّن رَّبِّهِمۡۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٥
سوره بقره
به نام خداوند بخشندة مهربان
الف. لام. میم. ﴿1﴾ این کتابی است که هیچ شکی در آن نیست و راهنمای پرهیزگاران است ﴿2﴾ آن کسانیکه به جهان پنهان باور دارند و نماز را برپا میدارند و از آنچه به آنها روزی دادهایم میبخشند ﴿3﴾ و آن کسانیکه به آنچه برتو فرو فرستاده شدهاست و به آنچه پیش از تو فرو فرستاده شدهاست باور داشته و به روز قیامت یقین دارند. ﴿4﴾ اینچنین کسانی از جانب پروردگارشان از هدایتی (عظیم) برخوردارند و آنها رستگارانند ﴿5﴾
إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ سَوَآءٌ عَلَیۡهِمۡ ءَأَنذَرۡتَهُمۡ أَمۡ لَمۡ تُنذِرۡهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ ٦ خَتَمَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ وَعَلَىٰ سَمۡعِهِمۡۖ وَعَلَىٰٓ أَبۡصَٰرِهِمۡ غِشَٰوَةٞۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِیمٞ ٧ وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَقُولُ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَبِٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَمَا هُم بِمُؤۡمِنِینَ ٨ یُخَٰدِعُونَ ٱللَّهَ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَمَا یَخۡدَعُونَ إِلَّآ أَنفُسَهُمۡ وَمَا یَشۡعُرُونَ ٩ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَهُمُ ٱللَّهُ مَرَضٗاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمُۢ بِمَا کَانُواْ یَکۡذِبُونَ ١٠ وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ لَا تُفۡسِدُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ قَالُوٓاْ إِنَّمَا نَحۡنُ مُصۡلِحُونَ ١١ أَلَآ إِنَّهُمۡ هُمُ ٱلۡمُفۡسِدُونَ وَلَٰکِن لَّا یَشۡعُرُونَ ١٢ وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ ءَامِنُواْ کَمَآ ءَامَنَ ٱلنَّاسُ قَالُوٓاْ أَنُؤۡمِنُ کَمَآ ءَامَنَ ٱلسُّفَهَآءُۗ أَلَآ إِنَّهُمۡ هُمُ ٱلسُّفَهَآءُ وَلَٰکِن لَّا یَعۡلَمُونَ ١٣ وَإِذَا لَقُواْ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَوۡاْ إِلَىٰ شَیَٰطِینِهِمۡ قَالُوٓاْ إِنَّا مَعَکُمۡ إِنَّمَا نَحۡنُ مُسۡتَهۡزِءُونَ ١٤ ٱللَّهُ یَسۡتَهۡزِئُ بِهِمۡ وَیَمُدُّهُمۡ فِی طُغۡیَٰنِهِمۡ یَعۡمَهُونَ ١٥ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ٱشۡتَرَوُاْ ٱلضَّلَٰلَةَ بِٱلۡهُدَىٰ فَمَا رَبِحَت تِّجَٰرَتُهُمۡ وَمَا کَانُواْ مُهۡتَدِینَ ١٦
همانا کسانیکه کفر ورزیدهاند برایشان یکسان است، چه آنها را بترسانی و چه آنها را بیم ندهی، ایمان نمیآورند. ﴿6﴾ خداوند بر دلها و گوشهایشان مهر زدهاست، و بر چشمهایشان پردهای است و برای آنها عذابی بزرگ است. ﴿7﴾ و از میان مردم هستند کسانیکه میگویند: ما به خدا و روز قیامت ایمان آوردهایم اما آنها مومن نیستند. ﴿8﴾ اینان خدا و کسانی را که ایمان آوردهاند فریب میدهند و در حقیقت آنها فریب نمیدهند مگر خودشان را ولی نمیفهمند.﴿9﴾ در دلهایشان بیماری است و خداوند بیماری آنان را افزون میگرداند و برای آنها به سبب دروغی که میگفتند عذابی دردناک است. ﴿10﴾ و هنگامیکه به آنها گفته شود در زمین فساد نکنید، گویند: همانا ما اصلاحگر هستیم. ﴿11﴾ هر آینه آنان فساد کنندگانند ولی نمیفهمند. ﴿12﴾ و هنگامیکه به آنها گفته شود: ایمان بیاورید همانگونه که مردم ایمان آوردهاند، گویند: آیا ایمان آوریم همانگونه که بیخردان ایمان آوردهاند؟! هان، ایشان بیخردانند ولی نمیدانند. ﴿13﴾ و هرگاه با کسانی که ایمان آوردهاند روبرو شوند، میگویند: ما ایمان آوردهایم، و چون با شیطانهای خود خلوت گزینند، میگویند: ما با شما هستیم، بیگمان ما مسخرهکنندگان هستیم. ﴿14﴾ خداوند آنانرا مسخره مینماید و سرکشی آنها را افزوده و آنها را رها میکند تا در فسق و فجور سرگردان بمانند. ﴿15﴾ آنان کسانیاند که هدایت را به گمراهی فروختهاند پس تجارت آنها سودی ندارد و هدایت یافتگان نیستند. ﴿16﴾
مَثَلُهُمۡ کَمَثَلِ ٱلَّذِی ٱسۡتَوۡقَدَ نَارٗا فَلَمَّآ أَضَآءَتۡ مَا حَوۡلَهُۥ ذَهَبَ ٱللَّهُ بِنُورِهِمۡ وَتَرَکَهُمۡ فِی ظُلُمَٰتٖ لَّا یُبۡصِرُونَ ١٧ صُمُّۢ بُکۡمٌ عُمۡیٞ فَهُمۡ لَا یَرۡجِعُونَ ١٨ أَوۡ کَصَیِّبٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ فِیهِ ظُلُمَٰتٞ وَرَعۡدٞ وَبَرۡقٞ یَجۡعَلُونَ أَصَٰبِعَهُمۡ فِیٓ ءَاذَانِهِم مِّنَ ٱلصَّوَٰعِقِ حَذَرَ ٱلۡمَوۡتِۚ وَٱللَّهُ مُحِیطُۢ بِٱلۡکَٰفِرِینَ ١٩ یَکَادُ ٱلۡبَرۡقُ یَخۡطَفُ أَبۡصَٰرَهُمۡۖ کُلَّمَآ أَضَآءَ لَهُم مَّشَوۡاْ فِیهِ وَإِذَآ أَظۡلَمَ عَلَیۡهِمۡ قَامُواْۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمۡعِهِمۡ وَأَبۡصَٰرِهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ٢٠ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱعۡبُدُواْ رَبَّکُمُ ٱلَّذِی خَلَقَکُمۡ وَٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ ٢١ ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ فِرَٰشٗا وَٱلسَّمَآءَ بِنَآءٗ وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ رِزۡقٗا لَّکُمۡۖ فَلَا تَجۡعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادٗا وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٢٢ وَإِن کُنتُمۡ فِی رَیۡبٖ مِّمَّا نَزَّلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّن مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ شُهَدَآءَکُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ٢٣ فَإِن لَّمۡ تَفۡعَلُواْ وَلَن تَفۡعَلُواْ فَٱتَّقُواْ ٱلنَّارَ ٱلَّتِی وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُۖ أُعِدَّتۡ لِلۡکَٰفِرِینَ ٢٤
مثال آنها مانند مثال کسانی است که آتشی برافروختند و وقتی اطراف آنان را روشن کرد خداوند روشنایی آنها را ببرد و آنانرا در انبوهی از تاریکی رها نمود، به گونهای که نبینند. ﴿17﴾ کرانند و لالانند و کورانند پس آنها باز نمیگردند. ﴿18﴾ و یا همچون کسانیاند که به باران تندی گرفتار آمده باشند که از آسمان فرو ریزد و در آن، تاریکیها و رعد و برق باشد و از ترس صدای صاعقهها و مرگ انگشتان خود را در گوشهایشان نهند و خداوند کافران را احاطه نموده است. ﴿19﴾ چنان است که گویی برق آسمان میخواهد چشمانشان را برباید. هر وقت که روشن میدارد به پیش میروند و چون تاریک میشود، میایستند و اگر خدا میخواست گوشها و چشمهایشان را از بین میبرد. همانا خداوند بر هرچیز توانا است. ﴿20﴾ ای مردم! پروردگارتان را پرستش کنید که شما و کسانی را که پیش از شما بودهاند آفریده است، باشد که پرهیزگار شوید. ﴿21﴾ پروردگارتان ذاتی است که زمین را برایتان گستراند و آسمان را سقفی قرار داد واز آسمان آبی فرو فرستاد و با آن انواع میوهها را بوجود آورد تا روزیتان باشد، پس برای خداوند همتایانی قرار ندهید درحالیکه شما میدانید. ﴿22﴾ و اگر در آنچه بر بندة خود نازل کردهایم شک دارید پس سورهای همانند آن بیاورید و گواهانتان را فرا بخوانید غیر از خدا اگر راستگو هستید. ﴿23﴾ و اگر چنین نکردید و هرگز نخواهید توانست چنین کنید پس بپرهیزید از آتشی افروزینة آن مردم و سنگ هستند و برای کافران آماده شده است. ﴿24﴾
وَبَشِّرِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ کُلَّمَا رُزِقُواْ مِنۡهَا مِن ثَمَرَةٖ رِّزۡقٗا قَالُواْ هَٰذَا ٱلَّذِی رُزِقۡنَا مِن قَبۡلُۖ وَأُتُواْ بِهِۦ مُتَشَٰبِهٗاۖ وَلَهُمۡ فِیهَآ أَزۡوَٰجٞ مُّطَهَّرَةٞۖ وَهُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٢٥ ۞إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَسۡتَحۡیِۦٓ أَن یَضۡرِبَ مَثَلٗا مَّا بَعُوضَةٗ فَمَا فَوۡقَهَاۚ فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ فَیَعۡلَمُونَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّهِمۡۖ وَأَمَّا ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فَیَقُولُونَ مَاذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلٗاۘ یُضِلُّ بِهِۦ کَثِیرٗا وَیَهۡدِی بِهِۦ کَثِیرٗاۚ وَمَا یُضِلُّ بِهِۦٓ إِلَّا ٱلۡفَٰسِقِینَ ٢٦ ٱلَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهۡدَ ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مِیثَٰقِهِۦ وَیَقۡطَعُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن یُوصَلَ وَیُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ ٢٧ کَیۡفَ تَکۡفُرُونَ بِٱللَّهِ وَکُنتُمۡ أَمۡوَٰتٗا فَأَحۡیَٰکُمۡۖ ثُمَّ یُمِیتُکُمۡ ثُمَّ یُحۡیِیکُمۡ ثُمَّ إِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ ٢٨ هُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ فَسَوَّىٰهُنَّ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖۚ وَهُوَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ ٢٩
و مژده بده کسانی را که ایمان آوردند و اعمال نیکو انجام دادند که برای آنها باغهایی است که از زیر آن رودهایی روانند، هرگاه به آنها میوهای داده شود، گویند: این همان است که پیشتر به ما داده شد، و همانند آن برای آنها آورده شود، و برای آنها در بهشت زنانی پاکیزه است و آنها در آن برای همیشه خواهند ماند. ﴿25﴾ همانا خداوند شرم ندارد از اینکه به پشهای یا کوچکتر از آن مثال بزند، کسانی که ایمان آوردهاند میدانند که آن حق است و از جانب پروردگارشان است. و اما کسانیکه کفر ورزیدهاند میگویند: خداوند از این مثال چه قصدی داشته است؟، (خدا) با آن بسیاری را گمراه کرده و با آن بسیاری را هدایت مینماید و جز فاسقان را با آن گمراه نمیکند. ﴿26﴾ آن کسانیکه عهد خداوند را بعد از بستن آن میشکنند و آنچه را خداوند دستور به وصل کردن آن دادهاست قطع کرده و در زمین فساد میکنند، اینها زیان کارانند. ﴿27﴾ چگونه به خداوند کفر میورزید درحالیکه شما مرده بودید و شما را زنده گرداند، سپس شما را میمیراند (و) باز شما را زنده میکند و سپس بهسوی او برگردانده میشوید؟!. ﴿28﴾ او خداوند ذاتی است که تمامی آنچه در زمین وجود دارد برایتان آفرید، سپس قصد آفرینش آسمانها را نمود و آن را هفت آسمان آفرید و او به هر چیزی دانا است. ﴿29﴾
وَإِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٞ فِی ٱلۡأَرۡضِ خَلِیفَةٗۖ قَالُوٓاْ أَتَجۡعَلُ فِیهَا مَن یُفۡسِدُ فِیهَا وَیَسۡفِکُ ٱلدِّمَآءَ وَنَحۡنُ نُسَبِّحُ بِحَمۡدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَۖ قَالَ إِنِّیٓ أَعۡلَمُ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٣٠ وَعَلَّمَ ءَادَمَ ٱلۡأَسۡمَآءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمۡ عَلَى ٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ فَقَالَ أَنۢبُِٔونِی بِأَسۡمَآءِ هَٰٓؤُلَآءِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ٣١ قَالُواْ سُبۡحَٰنَکَ لَا عِلۡمَ لَنَآ إِلَّا مَا عَلَّمۡتَنَآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَلِیمُ ٱلۡحَکِیمُ ٣٢ قَالَ یَٰٓـَٔادَمُ أَنۢبِئۡهُم بِأَسۡمَآئِهِمۡۖ فَلَمَّآ أَنۢبَأَهُم بِأَسۡمَآئِهِمۡ قَالَ أَلَمۡ أَقُل لَّکُمۡ إِنِّیٓ أَعۡلَمُ غَیۡبَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَأَعۡلَمُ مَا تُبۡدُونَ وَمَا کُنتُمۡ تَکۡتُمُونَ ٣٣ وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ أَبَىٰ وَٱسۡتَکۡبَرَ وَکَانَ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ ٣٤ وَقُلۡنَا یَٰٓـَٔادَمُ ٱسۡکُنۡ أَنتَ وَزَوۡجُکَ ٱلۡجَنَّةَ وَکُلَا مِنۡهَا رَغَدًا حَیۡثُ شِئۡتُمَا وَلَا تَقۡرَبَا هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ ٣٥ فَأَزَلَّهُمَا ٱلشَّیۡطَٰنُ عَنۡهَا فَأَخۡرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِۖ وَقُلۡنَا ٱهۡبِطُواْ بَعۡضُکُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوّٞۖ وَلَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُسۡتَقَرّٞ وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِینٖ ٣٦ فَتَلَقَّىٰٓ ءَادَمُ مِن رَّبِّهِۦ کَلِمَٰتٖ فَتَابَ عَلَیۡهِۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ ٣٧
و به یادآر آنگاه که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من در زمین جانشینی میگمارم، (فرشتگان) گفتند: آیا در آن کسی را میگماری که در آن فساد میکند و خونها را میریزد، در حالی که ما ستایش و پاکی تو را بیان میداریم؟! گفت: من چیزهایی میدانم که شما نمیدانید. ﴿30﴾ و همة اشیاء را به آدم آموخت سپس آنرا بر فرشتگان عرضه داشت و فرمود: مرا از نامهای این چیزها خبر دهید اگر راستگو هستید. ﴿31﴾ فرشتگان گفتند: منزهی تو، ما نمیدانیم جز آنچه به ما آموختهای، همانا تو دانا و حکیمی. ﴿32﴾ خداوند فرمود: ای آدم! آنها را از نامهای این چیزها خبر ده. و چون آن نامهای اشیاء را برای آنان برشمرد، خداوند فرمود: آیا به شما نگفتم که من غیب آسمانها و زمین را میدانم و آنچه را آشکار میسازید و آنچه را پنهان میدارید، میدانم؟ ﴿33﴾ و به یادآر آنگاه که به فرشتگاه گفتیم: برای آدم سجده کنید، پس همه فرشتگان سجده کردند به جز ابلیس که سر باز زد و تکبر ورزید و از کافران شد. ﴿34﴾ و به آدم گفتیم: تو و همسرت در بهشت سکونت گیر(ید)، واز نعمتهای فراوان آن هر طور که میخواهید بخورید، اما به این درخت نزدیک نشوید، چه از ستمگران خواهید شد. ﴿35﴾ پس شیطان موجب لغزش آنها گردید و از آنچه در آن بودند آنها را بیرون کرد، و ما به آنها گفتیم: فرود آیید، بعضی از شما دشمن بعضی دیگر خواهید برد، و برای مدتی برایتان در زمین مسکن و قرارگاه و کالایی خواهد بود که از آن بهرهمند میشوید. ﴿36﴾ سپس آدم از پروردگارش کلماتی را دریافت نمود، و (خداوند) توبه او را پذیرفت، همانا خداوند بسیار توبهپذیر و مهربان است. ﴿37﴾
قُلۡنَا ٱهۡبِطُواْ مِنۡهَا جَمِیعٗاۖ فَإِمَّا یَأۡتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدٗى فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ ٣٨ وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَآ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٣٩ یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتِیَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ وَأَوۡفُواْ بِعَهۡدِیٓ أُوفِ بِعَهۡدِکُمۡ وَإِیَّٰیَ فَٱرۡهَبُونِ ٤٠ وَءَامِنُواْ بِمَآ أَنزَلۡتُ مُصَدِّقٗا لِّمَا مَعَکُمۡ وَلَا تَکُونُوٓاْ أَوَّلَ کَافِرِۢ بِهِۦۖ وَلَا تَشۡتَرُواْ بَِٔایَٰتِی ثَمَنٗا قَلِیلٗا وَإِیَّٰیَ فَٱتَّقُونِ ٤١ وَلَا تَلۡبِسُواْ ٱلۡحَقَّ بِٱلۡبَٰطِلِ وَتَکۡتُمُواْ ٱلۡحَقَّ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٤٢ وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ وَٱرۡکَعُواْ مَعَ ٱلرَّٰکِعِینَ ٤٣ ۞أَتَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبِرِّ وَتَنسَوۡنَ أَنفُسَکُمۡ وَأَنتُمۡ تَتۡلُونَ ٱلۡکِتَٰبَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٤٤ وَٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى ٱلۡخَٰشِعِینَ ٤٥ ٱلَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَٰقُواْ رَبِّهِمۡ وَأَنَّهُمۡ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ ٤٦ یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتِیَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ وَأَنِّی فَضَّلۡتُکُمۡ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ ٤٧ وَٱتَّقُواْ یَوۡمٗا لَّا تَجۡزِی نَفۡسٌ عَن نَّفۡسٖ شَیۡٔٗا وَلَا یُقۡبَلُ مِنۡهَا شَفَٰعَةٞ وَلَا یُؤۡخَذُ مِنۡهَا عَدۡلٞ وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ ٤٨
گفتیم: همگی از آن (بهشت) پایین روید و چنانچه هدایتی از جانب من پیش شما آمد، کسانی که از راهنمایی من پیروی کنند نه ترسی بر آنان خواهد بود و نه غمگین میگردند. ﴿38﴾ و کسانی که کفر ورزیدند و آیات ما را تکذیب کردند اینها اهل دوزخند و آنها برای همیشه در آن خواهند بود. ﴿39﴾ ای بنیاسراییل! به یاد آورید نعمت من را که بر شما ارزانی داشتم، و به پیمان من وفا کنید تا به پیمان شما وفا کنم، و فقط از من بترسید. ﴿40﴾ و به آنچه که من نازل کردهام و تصدیق کنندة چیزی است که با شما است، ایمان بیاورید، و نخستین کافر به آن نباشید، و آیات مرا به بهای اندکی نفروشید، و فقط از من بترسید. ﴿41﴾ و حق را با باطل نیامیزید و حق را کتمان نکنید در حالی که شما میدانید. ﴿42﴾ و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید و با نمازگذاران نماز بخوانید. ﴿43﴾ آیا مردم را به نیکوکاری امر کرده و خودتان را فراموش میکنید حال آنکه شما کتاب را میخوانید؟! آیا نمیاندیشید؟!. ﴿44﴾ و از صبر و نماز یاری بجویید و به راستی که آن گران و دشوار آید جز بر فروتنان. ﴿45﴾ آن کسانی که یقین دارند پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد و یقین دارند بهسوی او باز میگردند. ﴿46﴾ ای بنیاسرائیل! بیاد آورید نعمت مرا که بر شما ارزانی داشتم و نیز اینکه شماره را بر جهانیان برتری دادم. ﴿47﴾ و بترسید از روزی که کسی نمیتواند برای کسی کاری را انجام دهد، و از کسی شفاعتی پذیرفته نمیشود، و نه به جای او جایگزینی پذیرفته میشود، و نه یاری میشوند. ﴿48﴾
وَإِذۡ نَجَّیۡنَٰکُم مِّنۡ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ یَسُومُونَکُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ یُذَبِّحُونَ أَبۡنَآءَکُمۡ وَیَسۡتَحۡیُونَ نِسَآءَکُمۡۚ وَفِی ذَٰلِکُم بَلَآءٞ مِّن رَّبِّکُمۡ عَظِیمٞ ٤٩ وَإِذۡ فَرَقۡنَا بِکُمُ ٱلۡبَحۡرَ فَأَنجَیۡنَٰکُمۡ وَأَغۡرَقۡنَآ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ وَأَنتُمۡ تَنظُرُونَ ٥٠ وَإِذۡ وَٰعَدۡنَا مُوسَىٰٓ أَرۡبَعِینَ لَیۡلَةٗ ثُمَّ ٱتَّخَذۡتُمُ ٱلۡعِجۡلَ مِنۢ بَعۡدِهِۦ وَأَنتُمۡ ظَٰلِمُونَ ٥١ ثُمَّ عَفَوۡنَا عَنکُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ ٥٢ وَإِذۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡفُرۡقَانَ لَعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ ٥٣ وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦ یَٰقَوۡمِ إِنَّکُمۡ ظَلَمۡتُمۡ أَنفُسَکُم بِٱتِّخَاذِکُمُ ٱلۡعِجۡلَ فَتُوبُوٓاْ إِلَىٰ بَارِئِکُمۡ فَٱقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ عِندَ بَارِئِکُمۡ فَتَابَ عَلَیۡکُمۡۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ ٥٤ وَإِذۡ قُلۡتُمۡ یَٰمُوسَىٰ لَن نُّؤۡمِنَ لَکَ حَتَّىٰ نَرَى ٱللَّهَ جَهۡرَةٗ فَأَخَذَتۡکُمُ ٱلصَّٰعِقَةُ وَأَنتُمۡ تَنظُرُونَ ٥٥ ثُمَّ بَعَثۡنَٰکُم مِّنۢ بَعۡدِ مَوۡتِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ ٥٦ وَظَلَّلۡنَا عَلَیۡکُمُ ٱلۡغَمَامَ وَأَنزَلۡنَا عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَنَّ وَٱلسَّلۡوَىٰۖ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡۚ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَٰکِن کَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ ٥٧
و به یاد آورید هنگامی را که شما را از آل فرعون نجات دادیم که میچشاندند به شما عذابی سخت را، پسرانتان را میکشتند و زنانتان را زنده نگاه میداشتند و در این آزمایشی بزرگ از جانب پروردگارتان بود. ﴿49﴾ و به یاد آورید هنگامی که دریا را برایتان شکافتیم و آل فرعون را غرق کردیم و شما نگاه میکردید. ﴿50﴾ و به یاد آورید هنگامی را که با موسی چهل شب وعده گذاشتیم سپس بعد از او گوساله را به عبادت گرفتید درحالیکه شما ستمکار بودید. ﴿51﴾ سپس از شما درگذشتیم تا شکرگذار باشید. ﴿52﴾ و به یاد آورید که موسی را کتاب آسمانی و فرقان دادیم تا هدایت شوید. ﴿53﴾ و هنگامیکه موسی به قومش گفت: ای قوم من! شما با پرستش گوساله بر خود ستم کردهاید، بنابراین به درگاه آفریدگارتان توبه کنید، پس خودتان را بکشید، این نزد آفریدگارتان برایتان بهتر است، همانا او توبهپذیر و مهربان است. ﴿54﴾ و هنگامیکه شما گفتید: ای موسی! تا خداوند را آشکارا نبینیم هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد، پس صاعقه شما را فرا گرفت در حالیکه شما نگاه میکردید. ﴿55﴾ سپس بعد از مرگتان شما را برانگیختیم تا سپاسگزار باشید. ﴿56﴾ و ابر را بر شما سایه گستر کردیم و برایتان «مَنّ» و «سلوا» فرو فرستادیم، از خوراکیهای پاکیزهای که به شما روزی دادهایم، بخورید، و بر ما ستم نکردند بلکه آنها بر خود ستم میکردند. ﴿57﴾
وَإِذۡ قُلۡنَا ٱدۡخُلُواْ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡیَةَ فَکُلُواْ مِنۡهَا حَیۡثُ شِئۡتُمۡ رَغَدٗا وَٱدۡخُلُواْ ٱلۡبَابَ سُجَّدٗا وَقُولُواْ حِطَّةٞ نَّغۡفِرۡ لَکُمۡ خَطَٰیَٰکُمۡۚ وَسَنَزِیدُ ٱلۡمُحۡسِنِینَ ٥٨ فَبَدَّلَ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ قَوۡلًا غَیۡرَ ٱلَّذِی قِیلَ لَهُمۡ فَأَنزَلۡنَا عَلَى ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ رِجۡزٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ بِمَا کَانُواْ یَفۡسُقُونَ ٥٩ ۞وَإِذِ ٱسۡتَسۡقَىٰ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦ فَقُلۡنَا ٱضۡرِب بِّعَصَاکَ ٱلۡحَجَرَۖ فَٱنفَجَرَتۡ مِنۡهُ ٱثۡنَتَا عَشۡرَةَ عَیۡنٗاۖ قَدۡ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٖ مَّشۡرَبَهُمۡۖ کُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ مِن رِّزۡقِ ٱللَّهِ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِینَ ٦٠ وَإِذۡ قُلۡتُمۡ یَٰمُوسَىٰ لَن نَّصۡبِرَ عَلَىٰ طَعَامٖ وَٰحِدٖ فَٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُخۡرِجۡ لَنَا مِمَّا تُنۢبِتُ ٱلۡأَرۡضُ مِنۢ بَقۡلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَاۖ قَالَ أَتَسۡتَبۡدِلُونَ ٱلَّذِی هُوَ أَدۡنَىٰ بِٱلَّذِی هُوَ خَیۡرٌۚ ٱهۡبِطُواْ مِصۡرٗا فَإِنَّ لَکُم مَّا سَأَلۡتُمۡۗ وَضُرِبَتۡ عَلَیۡهِمُ ٱلذِّلَّةُ وَٱلۡمَسۡکَنَةُ وَبَآءُو بِغَضَبٖ مِّنَ ٱللَّهِۗ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ کَانُواْ یَکۡفُرُونَ بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَیَقۡتُلُونَ ٱلنَّبِیِّۧنَ بِغَیۡرِ ٱلۡحَقِّۗ ذَٰلِکَ بِمَا عَصَواْ وَّکَانُواْ یَعۡتَدُونَ ٦١
و به یاد آورید هنگامی را که گفتیم: وارد این شهر شوید و از هرکجای آن خواستید به خوشی و فراوانی بخورید و از دروازة آن با فروتنی وارد شوید و بگویید: خدایا گناهان ما را بیامرز، تا گناهان شما را بیامرزم و پاداش نیکوکاران را خواهیم افزود. ﴿58﴾ پس ستمگران آن سخن را به سخن دیگری غیر از آنچه به آنان گفته شده بود تبدیل کردند. پس بر کسانی که ستم نمودند به سبب سرپیچیشان عذابی از آسمان فرو فرستادیم. ﴿59﴾ و یاد کنید هنگامی را که موسی برای قومش آب خواست، پس ما گفتیم: با عصایت به آن سنگ بزن، آنگاه از آن دوازده چشمه روان شد به گونهای که هر قبیلهای آبشخور خود را میدانست. بخورید و بیاشامید از روزی خدا، و همچون تباهکاران در زمین فساد و تباهی نکنید. ﴿60﴾ و یاد کنید هنگامی را که گفتید: ای موسی! هرگز ما بر یک غذا و خوراک تاب نیاوریم، پس، از پروردگارت بخواه تا از آنچه زمین میرویاند از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز برایمان بیرون بیاورد. گفت: آیا چیزی را که پستتر است جانشین چیزی میکنید که بهتر است؟! به شهری فرود آیید که آنچه میخواهید در آنجا برایتان فراهم است. ومُهرخواری و فقر بر آنها زده شد و سزاوار خشم خداوند گردیدند. این بدان علت بود که آنها به آیات خداوند کفر میورزیدند، و پیامبران را به ناحق میکشتند، این بدان خاطر بود که آنها سرپیچی میکردند، و دست به تجاوز و تعدی میزدند. ﴿61﴾
إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِینَ هَادُواْ وَٱلنَّصَٰرَىٰ وَٱلصَّٰبِِٔینَ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ ٦٢ وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَکُمۡ وَرَفَعۡنَا فَوۡقَکُمُ ٱلطُّورَ خُذُواْ مَآ ءَاتَیۡنَٰکُم بِقُوَّةٖ وَٱذۡکُرُواْ مَا فِیهِ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ ٦٣ ثُمَّ تَوَلَّیۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَۖ فَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ لَکُنتُم مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ ٦٤ وَلَقَدۡ عَلِمۡتُمُ ٱلَّذِینَ ٱعۡتَدَوۡاْ مِنکُمۡ فِی ٱلسَّبۡتِ فَقُلۡنَا لَهُمۡ کُونُواْ قِرَدَةً خَٰسِِٔینَ ٦٥ فَجَعَلۡنَٰهَا نَکَٰلٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهَا وَمَا خَلۡفَهَا وَمَوۡعِظَةٗ لِّلۡمُتَّقِینَ ٦٦ وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦٓ إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُکُمۡ أَن تَذۡبَحُواْ بَقَرَةٗۖ قَالُوٓاْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوٗاۖ قَالَ أَعُوذُ بِٱللَّهِ أَنۡ أَکُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِینَ ٦٧ قَالُواْ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَۚ قَالَ إِنَّهُۥ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٞ لَّا فَارِضٞ وَلَا بِکۡرٌ عَوَانُۢ بَیۡنَ ذَٰلِکَۖ فَٱفۡعَلُواْ مَا تُؤۡمَرُونَ ٦٨ قَالُواْ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا لَوۡنُهَاۚ قَالَ إِنَّهُۥ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٞ صَفۡرَآءُ فَاقِعٞ لَّوۡنُهَا تَسُرُّ ٱلنَّٰظِرِینَ ٦٩
بیگمان کسانیکه ایمان آوردهاند «مسلمین» و کسانیکه یهودی و صابئی و نصرانی بودهاند هر کس که به خدا و روز قیامت ایمان داشته و کردار شایسته انجام داده اجرشان نزد پروردگارشان است، نه ترسی بر آنها است و نه غمگین میگردند. ﴿62﴾ و به یاد آورید هنگامی را که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بر فرازتان برافراشتیم، آنچه را که به شما دادهایم یا جهد و جدیت بگیرید و به یاد آورید آنچه را که در آن است تا پرهیزگار شوید. ﴿63﴾ سپس از آن روی گرداندید، و اگر فضل و رحمت خدا نبود از زیانکاران بودید. ﴿64﴾ و البته کسانی را از خودتان که روز شنبه تجاوز کردند خوب شناختید، پس ما به آنها گفتیم: بوزینگانِ خوار باشید. ﴿65﴾ پس آنرا عبرتی برای حاضران و آیندگان و پندی برای پرهیزگاران قرار دادیم. ﴿66﴾ و به یاد آورید هنگامی که موسی به قومش گفت: همانا خداوند به شما دستور میدهد تا گاوی را سر ببرید، گفتند: آیا ما را مسخره میکنی؟ گفت: پناه میبرم به خدا از اینکه از نادانان باشم. ﴿67﴾ گفتند: از پروردگارت بخواه که برای ما روشن کند آن چگونه است؟، گفت: او میگوید آن گاوی است نه پیر و نه جوان بلک میان آن دو است. پس آنچه به شما فرمان داده میشود، انجام دهید. ﴿68﴾ گفتند: از پروردگارت بخواه که برای ما روشن کند رنگ آن چگونه است؟، گفت:او میفرماید: آن گاوی است زرد رنگ که نگاه کنندگان را شاد میکند. ﴿69﴾
قَالُواْ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَ إِنَّ ٱلۡبَقَرَ تَشَٰبَهَ عَلَیۡنَا وَإِنَّآ إِن شَآءَ ٱللَّهُ لَمُهۡتَدُونَ ٧٠ قَالَ إِنَّهُۥ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٞ لَّا ذَلُولٞ تُثِیرُ ٱلۡأَرۡضَ وَلَا تَسۡقِی ٱلۡحَرۡثَ مُسَلَّمَةٞ لَّا شِیَةَ فِیهَاۚ قَالُواْ ٱلۡـَٰٔنَ جِئۡتَ بِٱلۡحَقِّۚ فَذَبَحُوهَا وَمَا کَادُواْ یَفۡعَلُونَ ٧١ وَإِذۡ قَتَلۡتُمۡ نَفۡسٗا فَٱدَّٰرَٰٔتُمۡ فِیهَاۖ وَٱللَّهُ مُخۡرِجٞ مَّا کُنتُمۡ تَکۡتُمُونَ ٧٢ فَقُلۡنَا ٱضۡرِبُوهُ بِبَعۡضِهَاۚ کَذَٰلِکَ یُحۡیِ ٱللَّهُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَیُرِیکُمۡ ءَایَٰتِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ ٧٣ ثُمَّ قَسَتۡ قُلُوبُکُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ فَهِیَ کَٱلۡحِجَارَةِ أَوۡ أَشَدُّ قَسۡوَةٗۚ وَإِنَّ مِنَ ٱلۡحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنۡهُ ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ وَإِنَّ مِنۡهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخۡرُجُ مِنۡهُ ٱلۡمَآءُۚ وَإِنَّ مِنۡهَا لَمَا یَهۡبِطُ مِنۡ خَشۡیَةِ ٱللَّهِۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ ٧٤ ۞أَفَتَطۡمَعُونَ أَن یُؤۡمِنُواْ لَکُمۡ وَقَدۡ کَانَ فَرِیقٞ مِّنۡهُمۡ یَسۡمَعُونَ کَلَٰمَ ٱللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُۥ مِنۢ بَعۡدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمۡ یَعۡلَمُونَ ٧٥ وَإِذَا لَقُواْ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ قَالُوٓاْ أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ ٱللَّهُ عَلَیۡکُمۡ لِیُحَآجُّوکُم بِهِۦ عِندَ رَبِّکُمۡۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٧٦
گفتند: پروردگارت را برای ما فراخوان تا برای ما بیان کند که آن چگونه است، همانا گاو بر ما مشتبه شده است و ما اگر خدا بخواهد راه خواهیم برد. ﴿70﴾ گفت: او میفرماید: آن گاوی است که نه رام است زمین را شخم بزند، و نه آبیاری کند کشتزار را، بینقص و یک رنگ است. گفتند: اکنون حقیقت را بیان داشتی، پس آن را سر بریدند و نزدیک بود این کار را نکنند. ﴿71﴾ و به یاد آورید هنگامیکه کسی را کشتید و در آن اختلاف کردید و خداوند بیرون آورنده است آنچه را پنهان میکردید. ﴿72﴾ پس گفتیم: پارهای از آن (ماده گاو) را به آن (کشته) بزنید. خداوند اینچنین مردگان را زنده میگرداندو نشانههای روشن (دالّ بر قدرت) خویش را به شما مینمایاند، باشد که تعقل ورزید. ﴿73﴾ پس از آن، دلهای شما سخت شد، همچون سنگ یا سختتر (از سنگ). و پارهای از سنگهاست که از آن نهرها میجوشد، و پارهای از آنها است که میشکافد و آب از آن بیرون میآید، و پارهای از آنها است که از ترس خدا فرو میریزد، و خدا از آنچه میکنید غافل نیست. ﴿74﴾ پس آیا طمع دارید که یهودیان به شما ایمان آورند حال آنکه گروهی از ایشان کلام خدا را میشنوند. سپس آن را پس از فهمیدن، آگاهانه دگرگون میکنند؟!. ﴿75﴾ وهرگاه با مؤمنان روبرو شوند، گویند: ایمان آوردهایم و چون با همدیگر تنها شوند، گویند: آیا آنچه را خدا برایتان آشکار کرده است با آنان در میان میگذارید تا در پیشگاه خداوند با آن بر شما حجت آورند، آیا نمیاندیشید؟!. ﴿76﴾
أَوَ لَا یَعۡلَمُونَ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعۡلِنُونَ ٧٧ وَمِنۡهُمۡ أُمِّیُّونَ لَا یَعۡلَمُونَ ٱلۡکِتَٰبَ إِلَّآ أَمَانِیَّ وَإِنۡ هُمۡ إِلَّا یَظُنُّونَ ٧٨ فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ یَکۡتُبُونَ ٱلۡکِتَٰبَ بِأَیۡدِیهِمۡ ثُمَّ یَقُولُونَ هَٰذَا مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ لِیَشۡتَرُواْ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِیلٗاۖ فَوَیۡلٞ لَّهُم مِّمَّا کَتَبَتۡ أَیۡدِیهِمۡ وَوَیۡلٞ لَّهُم مِّمَّا یَکۡسِبُونَ ٧٩ وَقَالُواْ لَن تَمَسَّنَا ٱلنَّارُ إِلَّآ أَیَّامٗا مَّعۡدُودَةٗۚ قُلۡ أَتَّخَذۡتُمۡ عِندَ ٱللَّهِ عَهۡدٗا فَلَن یُخۡلِفَ ٱللَّهُ عَهۡدَهُۥٓۖ أَمۡ تَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٨٠ بَلَىٰۚ مَن کَسَبَ سَیِّئَةٗ وَأَحَٰطَتۡ بِهِۦ خَطِیَٓٔتُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٨١ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٨٢ وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ لَا تَعۡبُدُونَ إِلَّا ٱللَّهَ وَبِٱلۡوَٰلِدَیۡنِ إِحۡسَانٗا وَذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡیَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰکِینِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسۡنٗا وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ ثُمَّ تَوَلَّیۡتُمۡ إِلَّا قَلِیلٗا مِّنکُمۡ وَأَنتُم مُّعۡرِضُونَ ٨٣
آیا نمیدانند که خداوند میداند آنچه را پنهان میکنند و آنچه را آشکار میکنند؟. ﴿77﴾ و دستهای از آنان افراد بیسوادی هستند که از کتاب جز تلاوت (آن) نمیدانند و تنها به پندارشان دل بستهاند. ﴿78﴾ پس وای برکسانی که کتاب را با دستهای خود مینویسند سپس میگویند: این از جانب خداست، تا آن را به بهای اندکی بفروشند، پس وای برآنها چه چیزهایی را با دستهای خود نوشته و وای بر آنان چه چیزی را بدست میآورند. ﴿79﴾ و گویند: آتش جهنم جز چند روزی به ما نمیرسد. بگو: آیا از خدا پیمانی گرفتهاید که خدا خلاف وعده نخواهد کرد یا اینکه بر خداوند چیزهایی میگویید که نمیدانید؟. ﴿80﴾ آری! هرکس کار بدی انجام دهد و گناهش او را احاطه کند پس اینها باران دوزخند و آنان در آن جاودانه خواهند بود. ﴿81﴾ و کسانیکه ایمان آوردند و کار شایسته انجام دادند ایشان یاران بهشتاند و در آن برای همیشه خواهند بود. ﴿82﴾ و به یاد آورید هنگامی را که از بنیاسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدا کسی را نپرستید و با پدر و مادر خود و خویشاوندان و یتیمان و بیچارگان به نیکی رفتار کنید و به مردم نیک بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید، سپس جز تعداد اندکی از شما همه روی گرداندید و سرپیچی کردید. ﴿83﴾
وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَکُمۡ لَا تَسۡفِکُونَ دِمَآءَکُمۡ وَلَا تُخۡرِجُونَ أَنفُسَکُم مِّن دِیَٰرِکُمۡ ثُمَّ أَقۡرَرۡتُمۡ وَأَنتُمۡ تَشۡهَدُونَ ٨٤ ثُمَّ أَنتُمۡ هَٰٓؤُلَآءِ تَقۡتُلُونَ أَنفُسَکُمۡ وَتُخۡرِجُونَ فَرِیقٗا مِّنکُم مِّن دِیَٰرِهِمۡ تَظَٰهَرُونَ عَلَیۡهِم بِٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِ وَإِن یَأۡتُوکُمۡ أُسَٰرَىٰ تُفَٰدُوهُمۡ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیۡکُمۡ إِخۡرَاجُهُمۡۚ أَفَتُؤۡمِنُونَ بِبَعۡضِ ٱلۡکِتَٰبِ وَتَکۡفُرُونَ بِبَعۡضٖۚ فَمَا جَزَآءُ مَن یَفۡعَلُ ذَٰلِکَ مِنکُمۡ إِلَّا خِزۡیٞ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ یُرَدُّونَ إِلَىٰٓ أَشَدِّ ٱلۡعَذَابِۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ ٨٥ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ٱشۡتَرَوُاْ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا بِٱلۡأٓخِرَةِۖ فَلَا یُخَفَّفُ عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابُ وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ ٨٦ وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ وَقَفَّیۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ بِٱلرُّسُلِۖ وَءَاتَیۡنَا عِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَأَیَّدۡنَٰهُ بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِۗ أَفَکُلَّمَا جَآءَکُمۡ رَسُولُۢ بِمَا لَا تَهۡوَىٰٓ أَنفُسُکُمُ ٱسۡتَکۡبَرۡتُمۡ فَفَرِیقٗا کَذَّبۡتُمۡ وَفَرِیقٗا تَقۡتُلُونَ ٨٧ وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلۡفُۢۚ بَل لَّعَنَهُمُ ٱللَّهُ بِکُفۡرِهِمۡ فَقَلِیلٗا مَّا یُؤۡمِنُونَ ٨٨
و به یاد آورید هنگامی را که از شما پیمان گرفتیم که خون یکدیگر را نریزید و یکدیگر را از سر زمینتان بیرون نکنید سپس اقرار کردید، و خود گواهید. ﴿84﴾ سپس این شما هستید که یکدیگر را میکشید و گروهی از خودتان را از سرزمین و خانههایشان بیرون میکنید و علیه آنها به گناه و دشمنی همدست میشوید. و اگر به اسارت پیش شما بیایند فدیه میدهید و آنان را آزاد میکنید حال آنکه بیرون کردن آنها بر شما حرام است. آیا به قسمتی از کتاب ایمان میآورید و به قسمتی کفر میورزید؟ برای کسی از شما که در دنیا چنین کند جز خواری و رسوایی نیست و روز قیامت به سختترین شکنجه و عذاب برگردانده میشوند، و خداوند از آنچه انجام میدهید غافل نیست. ﴿85﴾ اینان همان کسانی هستند که زندگی دنیا را به بهای آخرت خریدند پس عذاب آنان تخفیف نمییابد و یاری نخواهند شد. ﴿86﴾ و به موسی کتاب دادیم و در پی او پیامبرانی را فرستادیم، و به عیسی پسر مریم معجزات و دلایل روشنی دادیم و او را به وسیلة روح القدس نیرو بخشیدیم، آیا هرگاه پیامبری پیش شما (احکامی) به خلاف میل و آرزویتان آورد سرکشی کردید، آنگاه گروهی را تکذیب و دروغگو قرار دادید و گروهی را کشتید؟. ﴿87﴾ و گفتند: دلهای ما در پرده است، بلکه خداوند آنها را به سبب کفرشان لعنت کرده است، پس بسیار کم ایمان میآورند ﴿88﴾
وَلَمَّا جَآءَهُمۡ کِتَٰبٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٞ لِّمَا مَعَهُمۡ وَکَانُواْ مِن قَبۡلُ یَسۡتَفۡتِحُونَ عَلَى ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فَلَمَّا جَآءَهُم مَّا عَرَفُواْ کَفَرُواْ بِهِۦۚ فَلَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ ٨٩ بِئۡسَمَا ٱشۡتَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡ أَن یَکۡفُرُواْ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بَغۡیًا أَن یُنَزِّلَ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ عَلَىٰ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۖ فَبَآءُو بِغَضَبٍ عَلَىٰ غَضَبٖۚ وَلِلۡکَٰفِرِینَ عَذَابٞ مُّهِینٞ ٩٠ وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ ءَامِنُواْ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُواْ نُؤۡمِنُ بِمَآ أُنزِلَ عَلَیۡنَا وَیَکۡفُرُونَ بِمَا وَرَآءَهُۥ وَهُوَ ٱلۡحَقُّ مُصَدِّقٗا لِّمَا مَعَهُمۡۗ قُلۡ فَلِمَ تَقۡتُلُونَ أَنۢبِیَآءَ ٱللَّهِ مِن قَبۡلُ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ ٩١ ۞وَلَقَدۡ جَآءَکُم مُّوسَىٰ بِٱلۡبَیِّنَٰتِ ثُمَّ ٱتَّخَذۡتُمُ ٱلۡعِجۡلَ مِنۢ بَعۡدِهِۦ وَأَنتُمۡ ظَٰلِمُونَ ٩٢ وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَکُمۡ وَرَفَعۡنَا فَوۡقَکُمُ ٱلطُّورَ خُذُواْ مَآ ءَاتَیۡنَٰکُم بِقُوَّةٖ وَٱسۡمَعُواْۖ قَالُواْ سَمِعۡنَا وَعَصَیۡنَا وَأُشۡرِبُواْ فِی قُلُوبِهِمُ ٱلۡعِجۡلَ بِکُفۡرِهِمۡۚ قُلۡ بِئۡسَمَا یَأۡمُرُکُم بِهِۦٓ إِیمَٰنُکُمۡ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ ٩٣
و آنگاه که کتابی از جانب خدا پیش آنها آمد که تصدیق کنندة کتابی بود که با خود داشتند و حال آنکه پیش از آن بر کافران یاری میجستند، پس وقتی پیش آنها آمد، آنچه را که از قبل شناخته بودند انکار کردند، پس لعنت خدا بر کافران باد. ﴿89﴾ خود را به بد چیزی فروختند، و آنچه را خداوند فرو فرستاده بود از روی حسد انکار کردند، (و این بدان خاطر بود که میگفتند:) چرا خداوند فضل خود را بر هرکس که بخواهد فرو میفرستد؟ پس خشم خدا یکی پس از دیگری آنها را فرا گرفت و برای کافران عذاب خوارکنندهای است. ﴿90﴾ و هنگامیکه به آنها گفته شد: به آنچه خدا فرو فرستاده است ایمان بیاورید، گفتند: به آنچه بر ما فرو فرستاده شده است ایمان میآوریم، و به غیر آن کفر میورزند، حال آنکه آن (چه خداوند بر پیامبر اسلام نازل کرده است) حق، و تصدیق کنندة چیزی است که با خود دارند. بگو: پس چرا پیش از این پیامبران خدا را میکشتید، اگر مومن هستید؟!. ﴿91﴾ و همانا موسی با معجزات روشن پیش شما آمد، سپس بعد از او گوساله را پرستیدید، در حالی که ستمکار بودید. ﴿92﴾ و به یاد آورید هنگامی را که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بر بالای سرتان نگاه داشتیم. آنچه را به شما دادهایم محکم بگیرید و گوش فرا دهید. گفتند: شنیدیم و نافرمانی کردیم و به سبب کفرشان دلهایشان با محبت گوساله آبیاری شده بود. بگو: ایمانتان شما را به بد چیزی دستور میدهد اگر مؤمن هستید. ﴿93﴾
قُلۡ إِن کَانَتۡ لَکُمُ ٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ عِندَ ٱللَّهِ خَالِصَةٗ مِّن دُونِ ٱلنَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ ٱلۡمَوۡتَ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ٩٤ وَلَن یَتَمَنَّوۡهُ أَبَدَۢا بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیهِمۡۚ وَٱللَّهُ عَلِیمُۢ بِٱلظَّٰلِمِینَ ٩٥ وَلَتَجِدَنَّهُمۡ أَحۡرَصَ ٱلنَّاسِ عَلَىٰ حَیَوٰةٖ وَمِنَ ٱلَّذِینَ أَشۡرَکُواْۚ یَوَدُّ أَحَدُهُمۡ لَوۡ یُعَمَّرُ أَلۡفَ سَنَةٖ وَمَا هُوَ بِمُزَحۡزِحِهِۦ مِنَ ٱلۡعَذَابِ أَن یُعَمَّرَۗ وَٱللَّهُ بَصِیرُۢ بِمَا یَعۡمَلُونَ ٩٦ قُلۡ مَن کَانَ عَدُوّٗا لِّـجِبۡرِیلَ فَإِنَّهُۥ نَزَّلَهُۥ عَلَىٰ قَلۡبِکَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ وَهُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِینَ ٩٧ مَن کَانَ عَدُوّٗا لِّلَّهِ وَمَلَٰٓئِکَتِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَجِبۡرِیلَ وَمِیکَىٰلَ فَإِنَّ ٱللَّهَ عَدُوّٞ لِّلۡکَٰفِرِینَ ٩٨ وَلَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ءَایَٰتِۢ بَیِّنَٰتٖۖ وَمَا یَکۡفُرُ بِهَآ إِلَّا ٱلۡفَٰسِقُونَ ٩٩ أَوَ کُلَّمَا عَٰهَدُواْ عَهۡدٗا نَّبَذَهُۥ فَرِیقٞ مِّنۡهُمۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ ١٠٠ وَلَمَّا جَآءَهُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٞ لِّمَا مَعَهُمۡ نَبَذَ فَرِیقٞ مِّنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ کِتَٰبَ ٱللَّهِ وَرَآءَ ظُهُورِهِمۡ کَأَنَّهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ ١٠١
بگو: اگر سرای آخرت (بهشت) نزد خداوند فقط مخصوص شما است نه دیگر مردمان، پس آرزوی مرگ کنید اگر راست میگویید. ﴿94﴾ ولی آنان به سبب آنچه پیش از خود فرستادهاند هرگز آرزوی مرگ نخواهند کرد، و خداوند به حال ستمکاران دانا است. ﴿95﴾ و آنها را حریصترین مردم بر زندگی دنیا خواهی یافت، حتی حریصتر از مشرکین، هر یک از آنان دوست دارد که هزار سال عمر کند، با اینکه اگر چنین عمری به وی داده شود او را از عذاب نجات نمیدهد و خداوند به آنچه میکنند بینا است. ﴿96﴾ بگو: هرکس که دشمن جبرییل باشد، همانا او قرآن را به اذن خداوند بر قلب تو نازل کرده است، قرآنی که کتابهایش پیش از آن را تصدیق مینماید و برای مؤمنان هدایت و بشارت است. ﴿97﴾ هرکس که دشمن خدا و فرشتگان و پیامبران و جبرییل و میکاییل باشد پس همانا خداوند دشمن کافران است. ﴿98﴾ و به راستی آیات روشنی را بهسوی تو فرو فرستادیم که جز فاسقان کسی به آن کفر نمیورزد. ﴿99﴾ مگر نه این بود که هرگاه پیمانی بستند گروهی از آنان را دور انداختند؟ بلکه بیشتر آنها ایمان ندارند. ﴿100﴾ و زمانی که پیامبری از جانب خداوند نزد آنها آمد که تصدیق کنندة چیزی بود که با خود داشتند، گروهی از اهل کتاب، کتاب خدا را پشت سرشان انداختند گویی (از آن هیچ) نمیدانند. ﴿101﴾
وَٱتَّبَعُواْ مَا تَتۡلُواْ ٱلشَّیَٰطِینُ عَلَىٰ مُلۡکِ سُلَیۡمَٰنَۖ وَمَا کَفَرَ سُلَیۡمَٰنُ وَلَٰکِنَّ ٱلشَّیَٰطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ وَمَآ أُنزِلَ عَلَى ٱلۡمَلَکَیۡنِ بِبَابِلَ هَٰرُوتَ وَمَٰرُوتَۚ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ یَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَکۡفُرۡۖ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَیۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِۦۚ وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِۦ مِنۡ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمۡ وَلَا یَنفَعُهُمۡۚ وَلَقَدۡ عَلِمُواْ لَمَنِ ٱشۡتَرَىٰهُ مَا لَهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖۚ وَلَبِئۡسَ مَا شَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ ١٠٢ وَلَوۡ أَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَمَثُوبَةٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ خَیۡرٞۚ لَّوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ ١٠٣ یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقُولُواْ رَٰعِنَا وَقُولُواْ ٱنظُرۡنَا وَٱسۡمَعُواْۗ وَلِلۡکَٰفِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٞ ١٠٤ مَّا یَوَدُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ وَلَا ٱلۡمُشۡرِکِینَ أَن یُنَزَّلَ عَلَیۡکُم مِّنۡ خَیۡرٖ مِّن رَّبِّکُمۡۚ وَٱللَّهُ یَخۡتَصُّ بِرَحۡمَتِهِۦ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِیمِ ١٠٥
و پیروی کردند از آنچه شیاطین دربارهی فرمانروایی سلیمان ساخته و پرداخته میکردند، و سلیمان کفر نورزید، (و سحر و جادو نیاموخت) بلکه شیاطین کفر ورزیدند که به مردم جادو میآموختند و (نیز از) آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت در بابل نازل شده بود پیروی میکردند. و این دو هیچ کسی را چیزی نمیآموختند مگر آنکه میگفتند: ما وسیلة آزمایش شما هستیم، پس کافر نشو. و مردم از آنان چیزی میآموختند که با آن بین مرد و همسرش جدایی میافکندند و آنان به کسی زیانی نمیرساندند مگر به اذن خداوند و چیزی را میآموختند که به آنها زیان میرساند و به آنها سودی نمیبخشید. و به خوبی میدانستند که هرکس خریدار آن باشد در آخرت بهرهای ندارد، و بد چیزی را به جان خریدهاند اگر میدانستند. ﴿102﴾ و اگر آنان ایمان میآوردند و پرهیزگاری میکردند پاداش خداوند بهتر است اگر میدانستند. ﴿103﴾ ای کسانی که ایمان آوردهاید! مگویید؟ «رَعِنَا» و بگویید: «انظُرنَا» و گوش فرا دهید، و برای کافران عذاب دردناکی است. ﴿104﴾ کافرانِ اهل کتاب و مشرکین دوست ندارند که خیری از جانب پروردگارتان بر شما نازل شود، و خداوند هرکسی را که بخواهد به رحمت خویش اختصاص میدهد و خداوند دارای فضل بزرگ است. ﴿105﴾
۞مَا نَنسَخۡ مِنۡ ءَایَةٍ أَوۡ نُنسِهَا نَأۡتِ بِخَیۡرٖ مِّنۡهَآ أَوۡ مِثۡلِهَآۗ أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ ١٠٦ أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِیّٖ وَلَا نَصِیرٍ ١٠٧ أَمۡ تُرِیدُونَ أَن تَسَۡٔلُواْ رَسُولَکُمۡ کَمَا سُئِلَ مُوسَىٰ مِن قَبۡلُۗ وَمَن یَتَبَدَّلِ ٱلۡکُفۡرَ بِٱلۡإِیمَٰنِ فَقَدۡ ضَلَّ سَوَآءَ ٱلسَّبِیلِ ١٠٨ وَدَّ کَثِیرٞ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ لَوۡ یَرُدُّونَکُم مِّنۢ بَعۡدِ إِیمَٰنِکُمۡ کُفَّارًا حَسَدٗا مِّنۡ عِندِ أَنفُسِهِم مِّنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ ٱلۡحَقُّۖ فَٱعۡفُواْ وَٱصۡفَحُواْ حَتَّىٰ یَأۡتِیَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦٓۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ١٠٩ وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَۚ وَمَا تُقَدِّمُواْ لِأَنفُسِکُم مِّنۡ خَیۡرٖ تَجِدُوهُ عِندَ ٱللَّهِۗ إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ ١١٠ وَقَالُواْ لَن یَدۡخُلَ ٱلۡجَنَّةَ إِلَّا مَن کَانَ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰۗ تِلۡکَ أَمَانِیُّهُمۡۗ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ١١١ بَلَىٰۚ مَنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَلَهُۥٓ أَجۡرُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ ١١٢
هر آیهای را که نسخ کنیم یا آن را فراموش گردانیم بهتر از آن یا همسان آن را میآوریم، آیا نمیدانی که خداوند بر هر چیزی توانا است؟!. ﴿106﴾ آیا نمیدانی که پادشاهی آسمانها و زمین از آن خداوند است و شما جز او سرور و یاوری ندارید؟!. ﴿107﴾ آیا میخواهید از پیامبرتان همان را بخواهید که پیش از او از موسی درخواست شد؟ و هرکسی کفر را جانشین ایمان گرداند به راستی که از راه راست گمراه شده است. ﴿108﴾ بسیاری از اهل کتاب پس از اینکه حق برایشان روشن گردید به خاطر حسدی که در دل دارند، دوست دارند که شما پس از ایمان آوردنتان کافر شوید، پس گذشت و چشمپوشی کنید تا خداوند فرمان خود را به میان آورد. همانا خداوند بر هر چیزی توانا است. ﴿109﴾ و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید، و آنچه شما از خوبی و خیر برای خودتان پیش میفرستید آن را نزد خداوند خواهید یافت. همانا خداوند به آنچه میکنید بینا است. ﴿110﴾ و گفتند: هرگز وارد بهشت نمیشود مگر کسی که یهودی یا نصرانی باشد. این آرزوی آنهاست. بگو: اگر راست میگویید دلیلتان را بیاورید. ﴿111﴾ آری! هرکس که مخلصانه روی به خدا کند و نیکوکار باشد پاداش او نزد پروردگارش است، و نه ترسی بر آنها است و نه اندوهگین میگردند. ﴿112﴾
وَقَالَتِ ٱلۡیَهُودُ لَیۡسَتِ ٱلنَّصَٰرَىٰ عَلَىٰ شَیۡءٖ وَقَالَتِ ٱلنَّصَٰرَىٰ لَیۡسَتِ ٱلۡیَهُودُ عَلَىٰ شَیۡءٖ وَهُمۡ یَتۡلُونَ ٱلۡکِتَٰبَۗ کَذَٰلِکَ قَالَ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ مِثۡلَ قَوۡلِهِمۡۚ فَٱللَّهُ یَحۡکُمُ بَیۡنَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فِیمَا کَانُواْ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ ١١٣ وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ أَن یُذۡکَرَ فِیهَا ٱسۡمُهُۥ وَسَعَىٰ فِی خَرَابِهَآۚ أُوْلَٰٓئِکَ مَا کَانَ لَهُمۡ أَن یَدۡخُلُوهَآ إِلَّا خَآئِفِینَۚ لَهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا خِزۡیٞ وَلَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٞ ١١٤ وَلِلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُۚ فَأَیۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ ١١٥ وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۖ بَل لَّهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ کُلّٞ لَّهُۥ قَٰنِتُونَ ١١٦ بَدِیعُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَإِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ ١١٧ وَقَالَ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ لَوۡلَا یُکَلِّمُنَا ٱللَّهُ أَوۡ تَأۡتِینَآ َایَةٞۗ کَذَٰلِکَ قَالَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِم مِّثۡلَ قَوۡلِهِمۡۘ َشَٰبَهَتۡ قُلُوبُهُمۡۗ قَدۡ بَیَّنَّا ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یُوقِنُونَ ١١٨ إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ بَشِیرٗا وَنَذِیرٗاۖ وَلَا تُسَۡٔلُ عَنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلۡجَحِیمِ ١١٩
و یهودیان گفتند: نصارا بر حق نیستند، و نصارا گفتند: یهودیان بر حق نیستند، در حالیکه آنها کتاب را میخوانند، همچنین کسانی که نمیدانند سخنی مانند سخن آنها گفتند، پس خداوند روز قیامت میان آنها در آنچه اختلاف میکردند داوری میکند. ﴿113﴾ و کیست ستمگرتر از کسی که نگذارد در مسجد خدا نام او برده شود و در ویرانی آن بکوشد؟ آنان را نسزد که وارد آن شوند مگر اینکه ترسان باشند، خواری و رسوایی در دنیا برای آنها است و در آخرت عذاب بزرگی در پیش دارند. ﴿114﴾ مشرق و مغرب از آن خدا است، پس به هر طرف که رو کنید روی خدا آنجا است، همانا خداوند گشایشگر و دانا است. ﴿115﴾ و گفتند: خداوند فرزندی را برگزیده است، پاک است او بلکه آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست، و همه فرمانبردار او هستند. ﴿116﴾ پدید آورندة آسمانها و زمین است، وهرگاه فرمان چیزی را صادر کند به آن میگوید: «باش»، پس میشود. ﴿117﴾ و کسانیکه نمیدانند، گفتند: چرا خداوند با ما سخن نمیگوید یا آیة روشنی برای ما نمیفرستد؟، کسانی که پیش از آنها بودند مانند سخن آنها گفتند، دل و درونشان همسان است. به راستی که آیات را برای قومی روشن ساختهایم که یقین دارند. ﴿118﴾ همانا تو را به حق مژده دهنده و بیم دهنده فرستادهایم، و دربارة یاران جهنم از تو پرسشی نخواهد شد. ﴿119﴾
وَلَن تَرۡضَىٰ عَنکَ ٱلۡیَهُودُ وَلَا ٱلنَّصَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمۡۗ قُلۡ إِنَّ هُدَى ٱللَّهِ هُوَ ٱلۡهُدَىٰۗ وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم بَعۡدَ ٱلَّذِی جَآءَکَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَکَ مِنَ ٱللَّهِ مِن وَلِیّٖ وَلَا نَصِیرٍ ١٢٠ ٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ یَتۡلُونَهُۥ حَقَّ تِلَاوَتِهِۦٓ أُوْلَٰٓئِکَ یُؤۡمِنُونَ بِهِۦۗ وَمَن یَکۡفُرۡ بِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ ١٢١ یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتِیَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ وَأَنِّی فَضَّلۡتُکُمۡ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٢٢ وَٱتَّقُواْ یَوۡمٗا لَّا تَجۡزِی نَفۡسٌ عَن نَّفۡسٖ شَیۡٔٗا وَلَا یُقۡبَلُ مِنۡهَا عَدۡلٞ وَلَا تَنفَعُهَا شَفَٰعَةٞ وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ ١٢٣ ۞وَإِذِ ٱبۡتَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ رَبُّهُۥ بِکَلِمَٰتٖ فَأَتَمَّهُنَّۖ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامٗاۖ قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِیۖ قَالَ لَا یَنَالُ عَهۡدِی ٱلظَّٰلِمِینَ ١٢٤ وَإِذۡ جَعَلۡنَا ٱلۡبَیۡتَ مَثَابَةٗ لِّلنَّاسِ وَأَمۡنٗا وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِۧمَ مُصَلّٗىۖ وَعَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیۡتِیَ لِلطَّآئِفِینَ وَٱلۡعَٰکِفِینَ وَٱلرُّکَّعِ ٱلسُّجُودِ ١٢٥ وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِۧمُ رَبِّ ٱجۡعَلۡ هَٰذَا بَلَدًا ءَامِنٗا وَٱرۡزُقۡ أَهۡلَهُۥ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ مَنۡ ءَامَنَ مِنۡهُم بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ قَالَ وَمَن کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُۥ قَلِیلٗا ثُمَّ أَضۡطَرُّهُۥٓ إِلَىٰ عَذَابِ ٱلنَّارِۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِیرُ ١٢٦
و یهودیان و نصارا هرگز از تو خشنود نخواهند شد مگر اینکه از دینشان پیروی کنی. بگو: همانا هدایت خداوند هدایت حقیقی است. و اگر از خواستها و آرزوهایشان پیروی کنی پس از اینکه علم و آگاهی یافتهای، هیچ سرپرست و یاوری از جانب خدا برایت نخواهد بود. ﴿120﴾ از کسانیکه کتاب را به آنها دادهایم آنگونه که حق خواندنش است آن را میخوانند، ایشان به آن ایمان میآورند و هرکس به آن کفر ورزد آنان زیانکارانند. ﴿121﴾ ای بنیاسراییل! یاد کنید نعمت مرا که به شما ارزانی داشتم و اینکه شما را بر جهانیان برتری دادم. ﴿122﴾ و بترسید از روزی که از دست کسی برای کسی کاری ساخته نیست و بدلی از آن پذیرفته نمیشود و شفاعت به او سودی نمیرساند، و نه آنها یاری خواهند شد. ﴿123﴾ و هنگامی که ابراهیم را پروردگارش با کلماتی چند بیاموزد و آن را به طور کامل انجام داد. خداوند فرمود: تو را پیشوای مردم قرار میدهم، گفت: و از دودمان من؟، فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد. ﴿124﴾ و باز یاد آورید وقتی که خانه کعبه را بازگشتگاه و مأوای امنی برای مردم قرار دادیم. و از مقام ابراهیم نماز گاهی برگیرید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم تا خانة مرا برای طواف کنندگان و معتکفین و رکوع کنندگان و سجدهکنندگان پاکیزه گردانید. ﴿125﴾ و چون ابراهیم گفت: پروردگارا! اینجا را شهر امن بگردان و از اهلش هر آن کس که به خدا و روز آخرت ایمان آورد از میوهها به او روزی ببخش. خداوند فرمود: و هرکس که کفر ورزد او را مدت اندکی بهرهمند میگردانم سپس او را به عذاب آتش ناچار میسازم که بد سرانجامی است. ﴿126﴾
وَإِذۡ یَرۡفَعُ إِبۡرَٰهِۧمُ ٱلۡقَوَاعِدَ مِنَ ٱلۡبَیۡتِ وَإِسۡمَٰعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلۡ مِنَّآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ١٢٧ رَبَّنَا وَٱجۡعَلۡنَا مُسۡلِمَیۡنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَآ أُمَّةٗ مُّسۡلِمَةٗ لَّکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبۡ عَلَیۡنَآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ ١٢٨ رَبَّنَا وَٱبۡعَثۡ فِیهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ یَتۡلُواْ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَیُزَکِّیهِمۡۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ١٢٩ وَمَن یَرۡغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبۡرَٰهِۧمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفۡسَهُۥۚ وَلَقَدِ ٱصۡطَفَیۡنَٰهُ فِی ٱلدُّنۡیَاۖ وَإِنَّهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ لَمِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ١٣٠ إِذۡ قَالَ لَهُۥ رَبُّهُۥٓ أَسۡلِمۡۖ قَالَ أَسۡلَمۡتُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٣١ وَوَصَّىٰ بِهَآ إِبۡرَٰهِۧمُ بَنِیهِ وَیَعۡقُوبُ یَٰبَنِیَّ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰ لَکُمُ ٱلدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٣٢ أَمۡ کُنتُمۡ شُهَدَآءَ إِذۡ حَضَرَ یَعۡقُوبَ ٱلۡمَوۡتُ إِذۡ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعۡبُدُونَ مِنۢ بَعۡدِیۖ قَالُواْ نَعۡبُدُ إِلَٰهَکَ وَإِلَٰهَ ءَابَآئِکَ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗا وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ ١٣٣ تِلۡکَ أُمَّةٞ قَدۡ خَلَتۡۖ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَلَکُم مَّا کَسَبۡتُمۡۖ وَلَا تُسَۡٔلُونَ عَمَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ١٣٤
و به یاد آور هنگامی را که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانة کعبه را بالا بردند و (گفتند:) پروردگارا! از ما بپذیر، همانا تو شنوا و دانایی. ﴿127﴾ پروردگارا! چنان کن که ما دو نفر فرمانبردار تو باشیم و از فرزندان ما ملتی فرمانبردار پدید آور و به ما طرز عبادتمان را نشان بده و توبة ما را بپذیر، همانا تو توبهپذیر و مهربانی. ﴿128﴾ پروردگارا! در میان آنها پیامبری مبعوث فرما که آیات تو را برای آنان تلاوت کند و کتاب و حکمت را به آنها بیاموزد و آنان را پاکیزه نماید، بیگمان تو عزیز و حکیمی. ﴿129﴾ و چه کسی از آیین ابراهیم روی بر میتابد، مگر آن کس که خویشتن را خوار دانسته و نشناسد؟! و به راستی او را در دنیا برگزیدیم و او در آخرت از شایستگان است. ﴿130﴾ آنگاه که پروردگارش به او فرمود: فرمانبر باشد، گفت: فرمانبرِ پروردگار جهانیانم. ﴿131﴾ و ابراهیم و یعقوب فرزندانشان را بدان سفارش کردند که ای فرزندان! خداوند دین را برایتان برگزیده است پس شما نباید بمیرید مگر در حال مسلمانی. ﴿132﴾ آیا شما حاضر بودید وقتی که مرگ یعقوب فرا رسید آنگاه که به فرزندانش گفت: پس از من چه چیزی را میپرستید؟، گفتند: معبودت را، و معبود پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را میپرستیم که معبودی یگانه است و ما فرمانبردار او هستیم. ﴿133﴾ آن جماعت را روزگار به سرآمد، برای آنان است آنچه کردهاند و برای شما است آنچه کردهاید، و شما از آنچه آنان میکردهاند باز خواست نمیشوید. ﴿134﴾
وَقَالُواْ کُونُواْ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰ تَهۡتَدُواْۗ قُلۡ بَلۡ مِلَّةَ إِبۡرَٰهِۧمَ حَنِیفٗاۖ وَمَا کَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ١٣٥ قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَمَآ أُنزِلَ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَمَآ أُوتِیَ مُوسَىٰ وَعِیسَىٰ وَمَآ أُوتِیَ ٱلنَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمۡ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ ١٣٦ فَإِنۡ ءَامَنُواْ بِمِثۡلِ مَآ ءَامَنتُم بِهِۦ فَقَدِ ٱهۡتَدَواْۖ وَّإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا هُمۡ فِی شِقَاقٖۖ فَسَیَکۡفِیکَهُمُ ٱللَّهُۚ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ١٣٧ صِبۡغَةَ ٱللَّهِ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ صِبۡغَةٗۖ وَنَحۡنُ لَهُۥ عَٰبِدُونَ ١٣٨ قُلۡ أَتُحَآجُّونَنَا فِی ٱللَّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّکُمۡ وَلَنَآ أَعۡمَٰلُنَا وَلَکُمۡ أَعۡمَٰلُکُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُخۡلِصُونَ ١٣٩ أَمۡ تَقُولُونَ إِنَّ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطَ کَانُواْ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰۗ قُلۡ ءَأَنتُمۡ أَعۡلَمُ أَمِ ٱللَّهُۗ وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن کَتَمَ شَهَٰدَةً عِندَهُۥ مِنَ ٱللَّهِۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ ١٤٠ تِلۡکَ أُمَّةٞ قَدۡ خَلَتۡۖ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَلَکُم مَّا کَسَبۡتُمۡۖ وَلَا تُسَۡٔلُونَ عَمَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ٤١
و (اهل کتاب) گفتند: یهودی یا نصرانی باشید تا هدایت یابید، بگو: بلکه آیین ابراهیم (را انتخاب میکنم) که موحد و یکتاپرست بود و از مشرکان نبود. ﴿135﴾ بگویید: ایمان آوردیم به خدا و به آنچه برای ما فرستاده شده و آنچه برای ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگان یعقوب نازل گشته، و آنچه به موسی و عیسی داده شده، و به آنچه پیامبران از جانب پروردگارشان دریافت کردهاند، و میان هیچ یک از آنان فرق نمیگذاریم و ما فرمانبردار او هستیم. ﴿136﴾ پس اگر به آنچه شما بدان ایمان آوردهاید ایمان آوردند بیگمان هدایت شدهاند و اگر روی برتافتند پس همانا آنان در ستیزند و خدا تو را بسنده است و او شنوا و دانا است. ﴿137﴾ رنگ خدایی، و چه کسی از خدا زیباتر بیاراید؟ و ما پرستندگان او هستیم. ﴿138﴾ بگو: آیا دربارة خدا با ما به مجادله میپردازید حال آنکه او پروردگار ما و پروردگار شما بوده و کردار ما از آن ما است و کردار شما از آن شما است؟ و ما برای او اخلاص میورزیم؟!. ﴿139﴾ آیا میگویید که ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و سباط (نوادگان یعقوب) یهودی و یا نصارا بودهاند؟ بگو: شما داناترید یا خدا؟، و کیست ستمگرتر از کسی که شهادتی را که از جانب خدا نزد او است کتمان کند؟، و خداوند از آنچه میکنید غافل نیست. ﴿140﴾ آنان قومی بودند که روزگار را سپری کردند و برای آنان است آنچه که انجام دادهاند، و برای شما است آنچه که کردهاید و دربارة آنچه آنها میکردهاند باز خواست نمیشوید. ﴿141﴾
۞سَیَقُولُ ٱلسُّفَهَآءُ مِنَ ٱلنَّاسِ مَا وَلَّىٰهُمۡ عَن قِبۡلَتِهِمُ ٱلَّتِی کَانُواْ عَلَیۡهَاۚ قُل لِّلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُۚ یَهۡدِی مَن یَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ١٤٢ وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَٰکُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَیَکُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَیۡکُمۡ شَهِیدٗاۗ وَمَا جَعَلۡنَا ٱلۡقِبۡلَةَ ٱلَّتِی کُنتَ عَلَیۡهَآ إِلَّا لِنَعۡلَمَ مَن یَتَّبِعُ ٱلرَّسُولَ مِمَّن یَنقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَیۡهِۚ وَإِن کَانَتۡ لَکَبِیرَةً إِلَّا عَلَى ٱلَّذِینَ هَدَى ٱللَّهُۗ وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمَٰنَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِیمٞ ١٤٣ قَدۡ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجۡهِکَ فِی ٱلسَّمَآءِۖ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبۡلَةٗ تَرۡضَىٰهَاۚ فَوَلِّ وَجۡهَکَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَحَیۡثُ مَا کُنتُمۡ فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ شَطۡرَهُۥۗ وَإِنَّ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ لَیَعۡلَمُونَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّهِمۡۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا یَعۡمَلُونَ ١٤٤ وَلَئِنۡ أَتَیۡتَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ بِکُلِّ ءَایَةٖ مَّا تَبِعُواْ قِبۡلَتَکَۚ وَمَآ أَنتَ بِتَابِعٖ قِبۡلَتَهُمۡۚ وَمَا بَعۡضُهُم بِتَابِعٖ قِبۡلَةَ بَعۡضٖۚ وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَکَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ إِنَّکَ إِذٗا لَّمِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ ١٤٥
مردمان بیخرد میگویند: چه چیز ایشان را از قبلهاشان که بر آن بودند برگرداند؟، بگو: مشرق و مغرب برای خدا است، هرکسی را که بخواهد به راه راست هدایت مینماید. ﴿142﴾ و اینگونه شما را امتی میانه و معتدل گردانیدیم تا گواهان ِ بر مردم باشید و پیامبر (نیز) بر شما گواه باشد. و ما قبلهای را که بر آن بودی قبله قرار ندادیم مگر برای اینکه بدانیم چه کسی از پیامبر پیروی میکند و چه کسی به عقب بر میگردد، وگرچه آن بسی دشوار است مگر بر کسانی که خداوند آنان را هدایت نموده، و خداوند ایمانتان را ضایع نمیگرداند، همانا خداوند نسبت به مردم رئوف و مهربان است. ﴿143﴾ ما رویگرداندن تو را بهسوی آسمان میبینیم، پس تو را بهسوی قبلهای متوجه میسازیم که از آن خوشنود خواهی شد، پس بهسوی مسجدالحرام روی بگردان و هرکجا که بودید روی خود را بدان سو بگردانید و همانا کسانی که کتاب را داده شدهاند، میدانند که آن حق و از جانب پروردگارشان است و خداوند از آنچه میکنند بیخبر نیست. ﴿144﴾ واگر برای کسانیکه کتاب به ایشان داده شده است هر دلیل و برهانی بیاوری از قبلة تو پیروی نمیکنند، و نه تو از قبلة آنها پیروی خواهی کرد و نه برخی از قبلة برخی پیروی مینمایند، و اگر پس از آگاهی و علمی که تو را حاصل آمده است از خواستههایشان پیروی کنی همانا آن وقت از ستمکاران خواهی بود. ﴿145﴾
ٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ یَعۡرِفُونَهُۥ کَمَا یَعۡرِفُونَ أَبۡنَآءَهُمۡۖ وَإِنَّ فَرِیقٗا مِّنۡهُمۡ لَیَکۡتُمُونَ ٱلۡحَقَّ وَهُمۡ یَعۡلَمُونَ ١٤٦ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُمۡتَرِینَ ١٤٧ وَلِکُلّٖ وِجۡهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَاۖ فَٱسۡتَبِقُواْ ٱلۡخَیۡرَٰتِۚ أَیۡنَ مَا تَکُونُواْ یَأۡتِ بِکُمُ ٱللَّهُ جَمِیعًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ١٤٨ وَمِنۡ حَیۡثُ خَرَجۡتَ فَوَلِّ وَجۡهَکَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۖ وَإِنَّهُۥ لَلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ ١٤٩ وَمِنۡ حَیۡثُ خَرَجۡتَ فَوَلِّ وَجۡهَکَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَحَیۡثُ مَا کُنتُمۡ فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ شَطۡرَهُۥ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیۡکُمۡ حُجَّةٌ إِلَّا ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنۡهُمۡ فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِی وَلِأُتِمَّ نِعۡمَتِی عَلَیۡکُمۡ وَلَعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ ١٥٠ کَمَآ أَرۡسَلۡنَا فِیکُمۡ رَسُولٗا مِّنکُمۡ یَتۡلُواْ عَلَیۡکُمۡ ءَایَٰتِنَا وَیُزَکِّیکُمۡ وَیُعَلِّمُکُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَیُعَلِّمُکُم مَّا لَمۡ تَکُونُواْ تَعۡلَمُونَ ١٥١ فَٱذۡکُرُونِیٓ أَذۡکُرۡکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِی وَلَا تَکۡفُرُونِ ١٥٢ یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلصَّٰبِرِینَ ١٥٣
آن کسانیکه کتاب را به ایشان دادهایم، او (محمد) را میشناسند همانگونه که فرزندانشان را میشناسند، و همانا گروهی از آنان حق را پنهان میکنند در حالی که میدانند. ﴿146﴾ حق (تنها) از سوی پروردگارت میباشد پس از شک کنندگان مباش. ﴿147﴾ و برای هریک جهتی است که بدان روی میکند، پس برای انجام خوبیها بشتابید. هرکجا که باشید خداوند همة شما را میآورد، همانا خداوند بر هر چیزی توانا است. ﴿148﴾ و از هرجا که بیرون شدی رو بهسوی مسجدالحرام کن و همانا آن حق است و از جانب پروردگار تو است و خدا از آنچه میکنید بیخبر نیست. ﴿149﴾ و از هرجا که بیرون آمدی رو بهسوی مسجدالحرام کن و هرجا که بودید رو بهسوی آن کنید تا مردم بر شما حجتی نداشته باشند. مگر ستمگران که از آنان نترسید و از من بترسید تا نعمتم را بر شما کامل گردانم، و تا هدایت شوید. ﴿150﴾ همانگونه که پیامبری از خودتان به میانتان فرستادیم تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را پاکیزه گرداند. و به شما کتاب و حکمت میآموزد و آنچه که نمیدانستید آن را به شما میآموزد. ﴿151﴾ پس مرا یاد کنید تا من نیز شما را یاد کنم و شکر مرا به جا آورید و ناسپاسی نکنید. ﴿152﴾ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! از شکیبایی و نماز یاری بجویید که خداوند با صبر کنندگان است. ﴿153﴾
وَلَا تَقُولُواْ لِمَن یُقۡتَلُ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتُۢۚ بَلۡ أَحۡیَآءٞ وَلَٰکِن لَّا تَشۡعُرُونَ ١٥٤ وَلَنَبۡلُوَنَّکُم بِشَیۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ لصَّٰبِرِینَ ١٥٥ ٱلَّذِینَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِیبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ ١٥٦ أُوْلَٰٓئِکَ عَلَیۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةٞۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ ١٥٧ ۞إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِۖ فَمَنۡ حَجَّ ٱلۡبَیۡتَ أَوِ ٱعۡتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِ أَن یَطَّوَّفَ بِهِمَاۚ وَمَن تَطَوَّعَ خَیۡرٗا فَإِنَّ ٱللَّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ ١٥٨ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَکۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَیَّنَّٰهُ لِلنَّاسِ فِی ٱلۡکِتَٰبِ أُوْلَٰٓئِکَ یَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَیَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ ١٥٩ إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ وَأَصۡلَحُواْ وَبَیَّنُواْ فَأُوْلَٰٓئِکَ أَتُوبُ عَلَیۡهِمۡ وَأَنَا ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ ١٦٠ إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَمَاتُواْ وَهُمۡ کُفَّارٌ أُوْلَٰٓئِکَ عَلَیۡهِمۡ لَعۡنَةُ ٱللَّهِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِینَ ١٦١ خَٰلِدِینَ فِیهَا لَا یُخَفَّفُ عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابُ وَلَا هُمۡ یُنظَرُونَ ١٦٢ وَإِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِیمُ ١٦٣
و کسانی را که در راه خدا کشته میشوند مرده نخوانید. بلکه آنان زندهاند ولی شما نمیدانید. ﴿154﴾ و البته شما را با چیزهایی از قبیل ترس و گرسنگی و زیان مالی و جانی و کمبود میوهها میآزماییم و مژده بده صابران را. ﴿155﴾ آن کسانی که چون مصیبتی به آنها برسد گویند: ما از آن خدا هستیم و بهسوی او باز میگردیم. ﴿156﴾ آنان درود و رحمت خدا شامل حالشان است و ایشاناند هدایت شوندگان. ﴿157﴾ بیگمان صفا و مروه از نشانههای خدا هستند، پس هرکس که حج یا عمره بگذارد بر او گناهی نخواهد بود که آن دو را طواف کند، و هرکس که طاعتی را به دلخواه و مخلصانه انجام دهد پس همانا خداوند سپاسگذار و آگاه است. ﴿158﴾ بیگمان کسانی که دلایل روشن، و هدایتی را که ما فرو فرستادهایم پنهان میکنند، بعد از آن که آنرا در کتاب برای مردم بیان نمودهایم، خداوند و نفرین کنندگان ایشان را نفرین میکنند. ﴿159﴾ مگر کسانی که توبه کنند و به اصلاح (خویشتن) بپردازند و (حقیقت را) بیان کنند، پس توبة ایشان را میپذیرم و من بسیار توبهپذیر و مهربان هستم. ﴿160﴾ بیگمان کسانی که کفر ورزیدند و در حال کفر مردند، لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردم برایشان باد. ﴿161﴾ در آن نفرین جاودانه باقی میمانند، نه عذابِ آنها سبک میگردد و نه به آنان مهلتی داده میشود. ﴿162﴾ و معبود شما معبودی یگانه است، معبود به حقی جز او وجود ندارد، بخشنده و مهربان است. ﴿163﴾
إِنَّ فِی خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَٱلۡفُلۡکِ ٱلَّتِی تَجۡرِی فِی ٱلۡبَحۡرِ بِمَا یَنفَعُ ٱلنَّاسَ وَمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مِن مَّآءٖ فَأَحۡیَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَآبَّةٖ وَتَصۡرِیفِ ٱلرِّیَٰحِ وَٱلسَّحَابِ ٱلۡمُسَخَّرِ بَیۡنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ ١٦٤ وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا یُحِبُّونَهُمۡ کَحُبِّ ٱللَّهِۖ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِۗ وَلَوۡ یَرَى ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ إِذۡ یَرَوۡنَ ٱلۡعَذَابَ أَنَّ ٱلۡقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعٗا وَأَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعَذَابِ ١٦٥ إِذۡ تَبَرَّأَ ٱلَّذِینَ ٱتُّبِعُواْ مِنَ ٱلَّذِینَ ٱتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَ وَتَقَطَّعَتۡ بِهِمُ ٱلۡأَسۡبَابُ ١٦٦ وَقَالَ ٱلَّذِینَ ٱتَّبَعُواْ لَوۡ أَنَّ لَنَا کَرَّةٗ فَنَتَبَرَّأَ مِنۡهُمۡ کَمَا تَبَرَّءُواْ مِنَّاۗ کَذَٰلِکَ یُرِیهِمُ ٱللَّهُ أَعۡمَٰلَهُمۡ حَسَرَٰتٍ عَلَیۡهِمۡۖ وَمَا هُم بِخَٰرِجِینَ مِنَ ٱلنَّارِ ١٦٧ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ کُلُواْ مِمَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ حَلَٰلٗا طَیِّبٗا وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِۚ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٌ ١٦٨ إِنَّمَا یَأۡمُرُکُم بِٱلسُّوٓءِ وَٱلۡفَحۡشَآءِ وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ١٦٩
همانا در آفرینش آسمانها و زمین و در پی یکدیگر آمدن شب و روز و کشتیهایی که در دریا برای بهرهوری مردم در حرکتاند، و آبی که خداوند از آسمان فرو میفرستد و با آن زمین را پس از مرگش زند گردانده، و در زمین هر جنبدهای را پخش نموده، و در گردش بادها و ابر مسخّر بین آسمان و زمین نشانههایی است برای قومی که میاندیشند. ﴿164﴾ و دستهای از مردم هستند که همتایانی برای خدا میگیرند و آنها را مانند خدا دوست میدارند، و آنانکه ایمان دارند خداوند را بیشتر و سختتر دوست دارند. و اگر کسانی که ستم کردهاند عذاب را ببینند، دریابند که همه قدرت از آن خداست و خداوند سخت کیفر است. ﴿165﴾ آنگاه کسانیکه پیروی شدهاند از کسانی که پیروی کردهاند بیزاری جویند و عذاب را مشاهده کنند و پیوند میانشان گسسته شود. ﴿166﴾ و کسانیکه پیروی کردهاند، میگویند: اگر برای ما بازگشتی بود از آنها بیزای میجستیم، همانگونه که از ما بیزازی جستند این چنین خداوند کردارهایشان را به گونهای حسرت زا به ایشان نشان میدهد و آنان بیرون روندگانِ از آتش نیستند. ﴿167﴾ ای مردم! از آنچه در زمین حلال و پاکیزه است بخورید و از گامهای شیطان پیروی نکنید همانا او دشمن آشکار شماست. ﴿168﴾ همانا شیطان شما را به بدی و زشتی فرمان میدهد و اینکه آنچه را که نمیدانید به خدا نسبت دهید. ﴿169﴾
وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ ٱتَّبِعُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُواْ بَلۡ نَتَّبِعُ مَآ أَلۡفَیۡنَا عَلَیۡهِ ءَابَآءَنَآۚ أَوَلَوۡ کَانَ ءَابَآؤُهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ شَیۡٔٗا وَلَایَهۡتَدُونَ ١٧٠ وَمَثَلُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ کَمَثَلِ ٱلَّذِی یَنۡعِقُ بِمَا لَا یَسۡمَعُ إِلَّا دُعَآءٗ وَنِدَآءٗۚ صُمُّۢ بُکۡمٌ عُمۡیٞ فَهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ ١٧١ یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِلَّهِ إِن کُنتُمۡ إِیَّاهُ تَعۡبُدُونَ ١٧٢ إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَیۡتَةَ وَٱلدَّمَ وَلَحۡمَ ٱلۡخِنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ بِهِۦ لِغَیۡرِ ٱللَّهِۖ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ غَیۡرَ بَاغٖ وَلَا عَادٖ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ ١٧٣ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَکۡتُمُونَ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَیَشۡتَرُونَ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِیلًا أُوْلَٰٓئِکَ مَا یَأۡکُلُونَ فِی بُطُونِهِمۡ إِلَّا ٱلنَّارَ وَلَا یُکَلِّمُهُمُ ٱللَّهُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَلَا یُزَکِّیهِمۡ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ ١٧٤ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ٱشۡتَرَوُاْ ٱلضَّلَٰلَةَ بِٱلۡهُدَىٰ وَٱلۡعَذَابَ بِٱلۡمَغۡفِرَةِۚ فَمَآ أَصۡبَرَهُمۡ عَلَى ٱلنَّارِ ١٧٥ ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ نَزَّلَ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّۗ وَإِنَّ ٱلَّذِینَ ٱخۡتَلَفُواْ فِی ٱلۡکِتَٰبِ لَفِی شِقَاقِۢ بَعِیدٖ ١٧٦
و هنگامیکه به آنان گفته شود: از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید، گویند: بلکه از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم، آیا چنان چه پدرانشان چیزی را درک نکرده و به راه صواب نرفته باشند، (باز هم شایسته پیروی هستند؟!). ﴿170﴾ و مثال کسانیکه کفر ورزیدهاند مانند کسی است که گوسفندانی را صدا میزند که جز سر و صدا چیزی را نمیشنوند، لالند، کورند و آنها نمیاندیشند. ﴿171﴾ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! از پاکیزههایی که به شما روزی دادهایم بخورید و شکر خدا را به جا آورید اگر شما فقط او را میپرستید. ﴿172﴾ بیگمان خداوند مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را که (هنگام سربریدن) نام غیر خدا بر آن برده شده باشد بر شما حرام کرده است، و هرکس که مجبور به خوردن آن شود بیآنکه علاقهمند و تجاوزکار باشد، پس گناهی بر او نیست. همانا خداوند بخشنده و مهربان است. ﴿173﴾ همانا کسانیکه آنچه را خدا از کتاب نازل کرده، پنهان میدارند و آن را به بهای اندکی میفروشند، در شکمهایشان جز آتش چیزی را فرو نمیبرند و خداوند در روز قیامت با آنها سخن نمیگوید و آنها را پاکیزه نمیگرداند و برای آنها عذابی دردناک است. ﴿174﴾ ایشان همان کسانی هستند که گمراهی را به هدایت و عذاب را به (ازای) آمرزش خریدند، پس چقدر در برابر آتش بردبارند!. ﴿175﴾ این بدان سبب است که خداوند کتاب را به حق نازل کرده است و کسانی که در کتاب اختلاف کردند در ستیزی بسیار دور قرار دارند. ﴿176﴾
۞لَّیۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَلَٰکِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ وَٱلۡکِتَٰبِ وَٱلنَّبِیِّۧنَ وَءَاتَى ٱلۡمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ ذَوِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡیَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰکِینَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِیلِ وَٱلسَّآئِلِینَ وَفِی ٱلرِّقَابِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّکَوٰةَ وَٱلۡمُوفُونَ بِعَهۡدِهِمۡ إِذَا عَٰهَدُواْۖ وَٱلصَّٰبِرِینَ فِی ٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَحِینَ ٱلۡبَأۡسِۗ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ صَدَقُواْۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُتَّقُونَ ١٧٧ یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡقِصَاصُ فِی ٱلۡقَتۡلَىۖ ٱلۡحُرُّ بِٱلۡحُرِّ وَٱلۡعَبۡدُ بِٱلۡعَبۡدِ وَٱلۡأُنثَىٰ بِٱلۡأُنثَىٰۚ فَمَنۡ عُفِیَ لَهُۥ مِنۡ أَخِیهِ شَیۡءٞ فَٱتِّبَاعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَأَدَآءٌ إِلَیۡهِ بِإِحۡسَٰنٖۗ ذَٰلِکَ تَخۡفِیفٞ مِّن رَّبِّکُمۡ وَرَحۡمَةٞۗ فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ بَعۡدَ ذَٰلِکَ فَلَهُۥ عَذَابٌ أَلِیمٞ ١٧٨ وَلَکُمۡ فِی ٱلۡقِصَاصِ حَیَوٰةٞ یَٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ ١٧٩ کُتِبَ عَلَیۡکُمۡ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ إِن تَرَکَ خَیۡرًا ٱلۡوَصِیَّةُ لِلۡوَٰلِدَیۡنِ وَٱلۡأَقۡرَبِینَ بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُتَّقِینَ ١٨٠ فَمَنۢ بَدَّلَهُۥ بَعۡدَ مَا سَمِعَهُۥ فَإِنَّمَآ إِثۡمُهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ ١٨١
نیکی آن نیست که روی خود را بهسوی مشرق و مغرب بگردانید، بلکه نیکوکار کسی است که به خدا و روز آخرت و ملائکه و کتابها و پیامبران ایمان داشته باشد، و مال (خود را) علی رغم دوست داشتنش به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه و نیازمندان و برای آزادی بردگان ببخشد، و نماز را برپا دارد، و زکات را بپردازد، و وفا کنندگان به پیمانشان آنگاه که پیمان بستند، و صبر کنندگان در هنگام فقر و بیماری و هنگام جنگ، ایشان راستگویانند و ایشان پرهیزگاران هستند. ﴿177﴾ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! در مورد کشته شدگان قصاص بر شما مقرر شده است، آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن، پس هرکسی که از جانب برادرش برای او چیزی بخشوده شد، به خوبی پیروی کند و به نیکی دیه را به او بپردازد. این تخفیف و رحمتی از جانب پروردگارتان برای شماست، پس هرکس بعد از این تجاوز کرد برای او عذابی دردناک است. ﴿178﴾ و برایتان در قصاص زندگانی است ای خردمندان تا پرهیزگار باشید. ﴿179﴾ بر شما فرض شده است که هرگاه مرگِ یکی از شما فرا رسید اگر مالی باقی گذارد، برای پدر و مادر و خویشاوندان به نیکی وصیت کند، و این حقی بر پرهیزگاران است. ﴿180﴾ و هرکس آن را پس از اینکه شنید تغییر داد، پس همانا گناهش بر کسانی است که آن را دگرگون میکنند. بیگمان خداوند شنوا و داناست. ﴿181﴾
فَمَنۡ خَافَ مِن مُّوصٖ جَنَفًا أَوۡ إِثۡمٗا فَأَصۡلَحَ بَیۡنَهُمۡ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ١٨٢ یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ ١٨٣ أَیَّامٗا مَّعۡدُودَٰتٖۚ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَیَّامٍ أُخَرَۚ وَعَلَى ٱلَّذِینَ یُطِیقُونَهُۥ فِدۡیَةٞ طَعَامُ مِسۡکِینٖۖ فَمَن تَطَوَّعَ خَیۡرٗا فَهُوَ خَیۡرٞ لَّهُۥۚ وَأَن تَصُومُواْ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ١٨٤ شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ فِیهِ ٱلۡقُرۡءَانُ هُدٗى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَٰتٖ مِّنَ ٱلۡهُدَىٰ وَٱلۡفُرۡقَانِۚ فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ ٱلشَّهۡرَ فَلۡیَصُمۡهُۖ وَمَن کَانَ مَرِیضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَیَّامٍ أُخَرَۗ یُرِیدُ ٱللَّهُ بِکُمُ ٱلۡیُسۡرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ ٱلۡعُسۡرَ وَلِتُکۡمِلُواْ ٱلۡعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰکُمۡ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ ١٨٥ وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌۖ أُجِیبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡیَسۡتَجِیبُواْ لِی وَلۡیُؤۡمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمۡ یَرۡشُدُونَ ١٨٦
پس هرکس بیم داشته باشد که وصیتکنندهای (نسبت به ورثهاش) مرتکب انحراف یا گناهی شود، پس میان آنها اصلاح نمود، بر او گناهی نیست، بیگمان خداوند آمرزگارِ مهربان است. ﴿182﴾ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! روزه بر شما فرض شده است همانگونه که بر کسانی که پیش از شما بودند فرض شده بود، تا پرهیزگار شوید. ﴿183﴾ (روزه در) روزهای معدودی (بر شما فرض شده است) پس هر کس از شما بیمار یا در سفر باشد، تعدادی از روزهای دیگر را روزه بگیرد، و بر کسانی که توانایی روزه گرفتن را ندارند، فدیه است که غذا دادن به مستمندی است، و هرکس به دلخواه خودش فدیه را بیشتر کند برای او بهتر است، و روزه گرفتن برایتان بهتر است اگر بدانید. ﴿184﴾ ماه رمضان ماهی است که در آن قرآن نازل شده است، کتابی که هدایتگر مردم است و متضمن نشانههای آشکار هدایت و فرقان است. پس هر کس از شما در ماه رمضان حاضر و مقیم باشد، آن را روزه بگیرد، و هرکس که بیمار یا مسافر باشد، پس تعدادی از روزهای دیگر را روزه بگیرد، خداوند برای شما آسانی میخواهد، و نمیخواهد به شما سختی روا بدارد، تا شمار روزها را کامل کنید و خدا را به پاس آنکه شما را هدایت کرده است به بزرگی یاد کنید، و باشد که سپاسگزار باشید. ﴿185﴾ و هرگاه بندگانم از تو دربارة من سؤال کنند، (بگو) من نزدیک هستم، و دعای دعاکننده را هرگاه مرا بخواند اجابت میکنم، پس باید فرمان مرا اجابت کنند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند. ﴿186﴾
أُحِلَّ لَکُمۡ لَیۡلَةَ ٱلصِّیَامِ ٱلرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَآئِکُمۡۚ هُنَّ لِبَاسٞ لَّکُمۡ وَأَنتُمۡ لِبَاسٞ لَّهُنَّۗ عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّکُمۡ کُنتُمۡ تَخۡتَانُونَ أَنفُسَکُمۡ فَتَابَ عَلَیۡکُمۡ وَعَفَا عَنکُمۡۖ فَٱلۡـَٰٔنَ بَٰشِرُوهُنَّ وَٱبۡتَغُواْ مَا کَتَبَ ٱللَّهُ لَکُمۡۚ وَکُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَکُمُ ٱلۡخَیۡطُ ٱلۡأَبۡیَضُ مِنَ ٱلۡخَیۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ مِنَ ٱلۡفَجۡرِۖ ثُمَّ أَتِمُّواْ ٱلصِّیَامَ إِلَى ٱلَّیۡلِۚ وَلَا تُبَٰشِرُوهُنَّ وَأَنتُمۡ عَٰکِفُونَ فِی ٱلۡمَسَٰجِدِۗ تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَقۡرَبُوهَاۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ ءَایَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَتَّقُونَ ١٨٧ وَلَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ وَتُدۡلُواْ بِهَآ إِلَى ٱلۡحُکَّامِ لِتَأۡکُلُواْ فَرِیقٗا مِّنۡ أَمۡوَٰلِ ٱلنَّاسِ بِٱلۡإِثۡمِ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ١٨٨ ۞یَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡأَهِلَّةِۖ قُلۡ هِیَ مَوَٰقِیتُ لِلنَّاسِ وَٱلۡحَجِّۗ وَلَیۡسَ ٱلۡبِرُّ بِأَن تَأۡتُواْ ٱلۡبُیُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَٰکِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنِ ٱتَّقَىٰۗ وَأۡتُواْ ٱلۡبُیُوتَ مِنۡ أَبۡوَٰبِهَاۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ ١٨٩ وَقَٰتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ٱلَّذِینَ یُقَٰتِلُونَکُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ ١٩٠
آمیزش با زنانتان در شب روزه برای شما حلال شد، شما لباس آنها هستید و آنها لباس شما هستند، خداوند میدانست که شما به خود خیانت میکردید، پس آنگاه توبة شما را پذیرفت و از شما درگذشت. پس اکنون با آنها آمیزش کنید و آنچه را که خداوند برایتان مقرر نموده طلب نمایید، و بخورید و بیاشامید تا رشتة سفید از رشتة سیاه برایتان روشن شود، سپس روزه را تا شب کامل کنید، و زمانی که در مساجد به اعتکاف نشستهاید با زنان آمیزش نکنید. این حدود خداست، پس به آن نزدیک نشوید. این چنین خداوند آیات خود را برای مردم بیان میدارد تا پرهیزگار شوند. ﴿187﴾ و اموال خود را در میانتان به ناحق نخورید و آن را به حکام تقدیم نکنید تا پارهای از اموال مردم را از روی گناه بخورید، در حالیکه شما (هم خوب) میدانید. ﴿188﴾ دربارة هلالهای ماه از تو میپرسند، بگو: آنها وقت نما و «تقویم طبیعی» مردم و حج میباشند. و نیکی آن نیست که از پشت به خانهها در آیید بلکه نیکوکار کسی است که تقوا پیشه کند، و از درهای خانهها وارد شوید، و از خدا بترسید تا رستگار شوید. ﴿189﴾ و در راه خدا با کسانی که با شما میجنگند، بجنگید و تجاوز مکنید، همانا خداوند تجاوز کنندگان را دوست ندارد. ﴿190﴾
وَٱقۡتُلُوهُمۡ حَیۡثُ ثَقِفۡتُمُوهُمۡ وَأَخۡرِجُوهُم مِّنۡ حَیۡثُ أَخۡرَجُوکُمۡۚ وَٱلۡفِتۡنَةُ أَشَدُّ مِنَ ٱلۡقَتۡلِۚ وَلَا تُقَٰتِلُوهُمۡ عِندَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ حَتَّىٰ یُقَٰتِلُوکُمۡ فِیهِۖ فَإِن قَٰتَلُوکُمۡ فَٱقۡتُلُوهُمۡۗ کَذَٰلِکَ جَزَآءُ ٱلۡکَٰفِرِینَ ١٩١ فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ١٩٢ وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَکُونَ فِتۡنَةٞ وَیَکُونَ ٱلدِّینُ لِلَّهِۖ فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ فَلَا عُدۡوَٰنَ إِلَّا عَلَى ٱلظَّٰلِمِینَ ٩٣ ٱلشَّهۡرُ ٱلۡحَرَامُ بِٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَامِ وَٱلۡحُرُمَٰتُ قِصَاصٞۚ فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ عَلَیۡکُمۡ فَٱعۡتَدُواْ عَلَیۡهِ بِمِثۡلِ مَا ٱعۡتَدَىٰ عَلَیۡکُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِینَ ١٩٤ وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَلَا تُلۡقُواْ بِأَیۡدِیکُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُکَةِ وَأَحۡسِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ ١٩٥ وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۖ وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَکُمۡ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡیُ مَحِلَّهُۥۚ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوۡ بِهِۦٓ أَذٗى مِّن رَّأۡسِهِۦ فَفِدۡیَةٞ مِّن صِیَامٍ أَوۡ صَدَقَةٍ أَوۡ نُسُکٖۚ فَإِذَآ أَمِنتُمۡ فَمَن تَمَتَّعَ بِٱلۡعُمۡرَةِ إِلَى ٱلۡحَجِّ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۚ فَمَن لَّمۡ یَجِدۡ فَصِیَامُ ثَلَٰثَةِ أَیَّامٖ فِی ٱلۡحَجِّ وَسَبۡعَةٍ إِذَا رَجَعۡتُمۡۗ تِلۡکَ عَشَرَةٞ کَامِلَةٞۗ ذَٰلِکَ لِمَن لَّمۡ یَکُنۡ أَهۡلُهُۥ حَاضِرِی ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ ١٩٦
و هرجا آنان را یافتید آنها را بکشید، و بیرون کنید آنان را از همانجا که شما را بیرون کردند و فتنه (شرک) از کشتن بدتر است، و با آنها در کنار مسجدالحرام پیکار نکنید، مگر اینکه با شما در کنار مسجدالحرام پیکار کنند، پس اگر با شما جنگیدند آنها را بکشید. این چنین است سزای کافران. ﴿191﴾ پس اگر باز آمدند، بیگمان خداوند آمرزگار و مهربان است. ﴿192﴾ و با آنها بجنگید تا فتنهای باقی نماند و دین همه برای خدا باشد، پس اگر باز آمدند تجاوزی نیست مگر بر ستمکاران. ﴿193﴾ ماه حرام در مقابل ماه حرام است، و (شکستن) حرمت (مقدسات) دارای قصاص است، پس هرکس به شما تجاوز کرد به مانند آنچه به شما تجاوز کرده است، به او تجاوز کنید، و از خدا بترسید و بدانید که خداند با پرهیزگاران است. ﴿194﴾ و در راه خدا انفاق کنید و خود را با دستهایتان به هلاکت نیاندازید، و نیکی کنید همانا خداوند نیکوکاران را دوست دارد. ﴿195﴾ و حج و عمره را برای خدا به پایان برسانید، و اگر بازداشته شدید، هر آنچه از قربانی میسر است، ذبح کنید و سرهایتان را نتراشید تا وقتی که قربانی به جایگاه خود برسد، و هرکس از شما بیمار باشد یا آزاری در سر داشته باشد، و سر خود را بتراشد بر اوست که فدیهای بدهد، از قبیل روزه یا صدقه یا قربانی، و چون امنیت و آسایش یافتید، پس هرکس پس از عمره قصد حج کند بر اوست که هر آنچه میسّر است قربانی کند و کسی که قربانی نیافت سه روز در حج روزه بگیرد، و هفت روز وقتی که برگشتید روزه بگیرید، این ده روز کاملی است. این (حج تمتع) برای کسی است که خانوادة او اهل مسجدالحرام نباشد. (یعنی ساکن مکه باشد). و از خدا بترسید و بدانید که خداوند دارای کیفر سختی است. ﴿196﴾
ٱلۡحَجُّ أَشۡهُرٞ مَّعۡلُومَٰتٞۚ فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ ٱلۡحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِی ٱلۡحَجِّۗ وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَیۡرٖ یَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُۗ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیۡرَ ٱلزَّادِ ٱلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُونِ یَٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ ١٩٧ لَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّکُمۡۚ فَإِذَآ أَفَضۡتُم مِّنۡ عَرَفَٰتٖ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ عِندَ ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِۖ وَٱذۡکُرُوهُ کَمَا هَدَىٰکُمۡ وَإِن کُنتُم مِّن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلضَّآلِّینَ ١٩٨ ثُمَّ أَفِیضُواْ مِنۡ حَیۡثُ أَفَاضَ ٱلنَّاسُ وَٱسۡتَغۡفِرُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ١٩٩ فَإِذَا قَضَیۡتُم مَّنَٰسِکَکُمۡ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَذِکۡرِکُمۡ ءَابَآءَکُمۡ أَوۡ أَشَدَّ ذِکۡرٗاۗ فَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا وَمَا لَهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖ ٢٠٠ وَمِنۡهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗ وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ٢٠١ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ نَصِیبٞ مِّمَّا کَسَبُواْۚ وَٱللَّهُ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ ٢٠٢
حج در ماههای معینی انجام میشود، پس هرکس در این ماهها (با احرام بستن یا تلبیه) حج را (برخورد) فرض گردانید، (بدانید که) آمیزش جنسی و گناه و نافرمانی و جدال در (اثنای) حج روا نیست، و هرآنچه از خیر انجام دهید خداوند آن را میداند. و توشه برگیرید، و بهترین توشه پرهیزگاری است. و ای خردمندان! از من بترسید. ﴿197﴾ بر شما گناهی نیست که (در سفر حج) فضل پروردگارتان را بجویید، پس چون از عرفات برگشتید خداوند را در مشعرالحرام یاد کنید، و او را یاد کنید آنگونه که شما را راهنمایی کرده است، گرچه قبل از آن از گمراهان بودید. ﴿198﴾ سپس بازگردید از آنجا که مردم باز میگردند، و از خداوند طلب آمرزش کنید، بیگمان خداوند آمرزگار و مهربان است. ﴿199﴾ و چون اعمال حجتان را به جا آوردید پس یاد کنید خدا را، همانگونه که پدرانتان را یاد میکنید بیشتر (خدا را به یاد آورید)، و دستهای از مردم میگویند: پروردگارا! به ما در همین دنیا عطا کن و در آخرت هیچ بهرهای ندارند. ﴿200﴾ و دستهای هستندکه میگویند: پروردگارا! در دنیا به ما نیکی عطا کن، و در آخرت (نیز) به ما نیکی بده، و از عذاب آتش ما را (دور) نگهدار. ﴿201﴾ ایشان از آنچه فراچنگ آوردهاند بهرهای دارند و خداوند سریع الحساب است. ﴿202﴾
۞وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ فِیٓ أَیَّامٖ مَّعۡدُودَٰتٖۚ فَمَن تَعَجَّلَ فِی یَوۡمَیۡنِ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِۖ لِمَنِ ٱتَّقَىٰۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّکُمۡ إِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَ ٢٠٣ وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یُعۡجِبُکَ قَوۡلُهُۥ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَیُشۡهِدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا فِی قَلۡبِهِۦ وَهُوَ أَلَدُّ ٱلۡخِصَامِ ٢٠٤ وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِی ٱلۡأَرۡضِ لِیُفۡسِدَ فِیهَا وَیُهۡلِکَ ٱلۡحَرۡثَ وَٱلنَّسۡلَۚ وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ ٱلۡفَسَادَ ٢٠٥ وَإِذَا قِیلَ لَهُ ٱتَّقِ ٱللَّهَ أَخَذَتۡهُ ٱلۡعِزَّةُ بِٱلۡإِثۡمِۚ فَحَسۡبُهُۥ جَهَنَّمُۖ وَلَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ ٢٠٦ وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَشۡرِی نَفۡسَهُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ رَءُوفُۢ بِٱلۡعِبَادِ ٢٠٧ یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱدۡخُلُواْ فِی ٱلسِّلۡمِ کَآفَّةٗ وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِۚ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞ ٢٠٨ فَإِن زَلَلۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡکُمُ ٱلۡبَیِّنَٰتُ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ٢٠٩ هَلۡ یَنظُرُونَ إِلَّآ أَن یَأۡتِیَهُمُ ٱللَّهُ فِی ظُلَلٖ مِّنَ ٱلۡغَمَامِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ وَقُضِیَ ٱلۡأَمۡرُۚ وَإِلَى ٱللَّهِ تُرۡجَعُ ٱلۡأُمُورُ ٢١٠
و یاد کنید خدا را در روزهای معینی، پس هرکسی شتاب کند (و اعمال را) در دو روز انجام دهد بر او گناهی نیست، و هرکس که تاخیر کند بر او گناهی نیست، این برای کسی است که پرهیزگاری کند و از خدا بترسد، و بدانید که شما در پیشگاه او جمع میشوید. ﴿203﴾ و از میان مردم کسی هست که سخن او در رابطه با زندگی دنیا ترا به شگفتی میاندازد، و خداوند را بر آنچه در دل دارد گواه میگیرد، و او سر سختترین دشمنان است. ﴿204﴾ و چون قدرت یابد سعی میکند که در زمین فساد و تباهی ورزد، و تلاش مینماید کشتزار و دام را نابود کند، و خداوند فساد را دوست ندارد. ﴿205﴾ و چون به او گفته شود: از خدا بترس، غرور و تکبر او را فرا میگیرد و به گناه وادارش میکند، پس جهنم او را کافی است، و بد آرامگاهی است. ﴿206﴾ و دستهای از مردم هستند که جان خود را در طلب رضای خدا میفروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است. ﴿207﴾ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! به طور کامل در اسلام داخل شوید، و از گامهای شیطان پیروی نکنید، همانا او برای شما دشمنی آشکار است. ﴿208﴾ پس اگر بعد از آنکه برای شما نشانههای آشکار آمد، دچار لغزش شدید، بدانید که خداوند عزیز و حکیم است. ﴿209﴾ آیا انتظار آنان غیر از این است که خداوند و فرشتگان در سایبانهایی از ابر بیایند و کار (قضاوت) یکسره شود؟ و کارها بهسوی خدا بازگردانده میشوند. ﴿210﴾
سَلۡ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ کَمۡ ءَاتَیۡنَٰهُم مِّنۡ ءَایَةِۢ بَیِّنَةٖۗ وَمَن یُبَدِّلۡ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُ فَإِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ ٢١١ زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَا وَیَسۡخَرُونَ مِنَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْۘ وَٱلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ فَوۡقَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۗ وَٱللَّهُ یَرۡزُقُ مَن یَشَآءُ بِغَیۡرِ حِسَابٖ ٢١٢ کَانَ ٱلنَّاسُ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ فَبَعَثَ ٱللَّهُ ٱلنَّبِیِّۧنَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ لِیَحۡکُمَ بَیۡنَ ٱلنَّاسِ فِیمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِیهِۚ وَمَا ٱخۡتَلَفَ فِیهِ إِلَّا ٱلَّذِینَ أُوتُوهُ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡبَیِّنَٰتُ بَغۡیَۢا بَیۡنَهُمۡۖ فَهَدَى ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لِمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِیهِ مِنَ ٱلۡحَقِّ بِإِذۡنِهِۦۗ وَٱللَّهُ یَهۡدِی مَن یَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٍ ٢١٣ أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تَدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ وَلَمَّا یَأۡتِکُم مَّثَلُ ٱلَّذِینَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِکُمۖ مَّسَّتۡهُمُ ٱلۡبَأۡسَآءُ وَٱلضَّرَّآءُ وَزُلۡزِلُواْ حَتَّىٰ یَقُولَ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ مَتَىٰ نَصۡرُ ٱللَّهِۗ أَلَآ إِنَّ نَصۡرَ ٱللَّهِ قَرِیبٞ ٢١٤ یَسَۡٔلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَۖ قُلۡ مَآ أَنفَقۡتُم مِّنۡ خَیۡرٖ فَلِلۡوَٰلِدَیۡنِ وَٱلۡأَقۡرَبِینَ وَٱلۡیَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰکِینِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِیلِۗ وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَیۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِیمٞ ٢١٥
از فرزندان اسرائیل بپرس که چه بسیار نشانههای روشن به آنها دادیم. و هرکس که نعمت خدا را - پس از آنکه پیش او آمد - (به کفران) بدل کند، پس همانا خداوند سخت کیفر است. ﴿211﴾ برای آنانی که کفر ورزیدهاند زندگی دنیا آراسته شده است، و مؤمنان را مسخره میکنند. و کسانی که تقوا پیشه کردهاند روز قیامت از آنها برترند، و خداوند کسی را که بخواهد بدون حساب روزی میدهد. ﴿212﴾ مردم (در آغاز) امتی یگانه بودند، پس خداوند پیامبرانِ مژده دهنده و بیم دهنده را فرستاد، و با آنها کتاب خود را (به حق) نازل کرد تا در میان مردم در آنچه اختلاف کردند به حق داوری نماید، و در آن اختلاف نورزیدند جز کسانیکه کتاب را داده شده بودند. و به دنبال دریافت نشانههای روشن، از روی ستمکاری و کینه توزی در آن اختلاف ورزیدند، پس خداوند به فرمان خویش مؤمنان را در آنچه اختلاف کردند به حق هدایت نمود، وخداوند هرکس را که بخواهد، به راه راست هدایت میکند. ﴿213﴾ آیا گمان بردهاید که وارد بهشت شوید حال آنکه هنوز آنچه بر سر گذشتگان آمد بر سر شما نیامده است؟ آنان دچار سختی و زیان شدند و پریشان گشتند تا آنجا که پیامبر و کسانی که همراه او بودند، گفتند: پس یاری خدا کی خواهد رسید؟ بدانید که نصرت الهی نزدیک است. ﴿214﴾ از تو میپرسند: چه چیزی را انفاق کنید: (و به چه کسی بدهند)؟ بگو: مالی را که انفاق میکنید برای پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان است، و هرگونه نیکی که انجام دهید خداوند به آن داناست. ﴿215﴾
کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡقِتَالُ وَهُوَ کُرۡهٞ لَّکُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تَکۡرَهُواْ شَیۡٔٗا وَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تُحِبُّواْ شَیۡٔٗا وَهُوَ شَرّٞ لَّکُمۡۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٢١٦ یَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَامِ قِتَالٖ فِیهِۖ قُلۡ قِتَالٞ فِیهِ کَبِیرٞۚ وَصَدٌّ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ وَکُفۡرُۢ بِهِۦ وَٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ وَإِخۡرَاجُ أَهۡلِهِۦ مِنۡهُ أَکۡبَرُ عِندَ ٱللَّهِۚ وَٱلۡفِتۡنَةُ أَکۡبَرُ مِنَ ٱلۡقَتۡلِۗ وَلَا یَزَالُونَ یُقَٰتِلُونَکُمۡ حَتَّىٰ یَرُدُّوکُمۡ عَن دِینِکُمۡ إِنِ ٱسۡتَطَٰعُواْۚ وَمَن یَرۡتَدِدۡ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَیَمُتۡ وَهُوَ کَافِرٞ فَأُوْلَٰٓئِکَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٢١٧ إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِینَ هَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أُوْلَٰٓئِکَ یَرۡجُونَ رَحۡمَتَ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ٢١٨ ۞یَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَیۡسِرِۖ قُلۡ فِیهِمَآ إِثۡمٞ کَبِیرٞ وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ وَإِثۡمُهُمَآ أَکۡبَرُ مِن نَّفۡعِهِمَاۗ وَیَسَۡٔلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَۖ قُلِ ٱلۡعَفۡوَۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ لَعَلَّکُمۡ تَتَفَکَّرُونَ ٢١٩
پیکار بر شما فرض شده است و آن برایتان ناگوار است، و بسا شما چیزی را نمیپسندید در حالی که به نفع شماست، و بسا چیزی را دوست میدارید و آن به زیانتان است، و خداوند میداند و شما نمیدانید. ﴿216﴾ ترا از جنگیدن در ماه حرام میپرسند، بگو: جنگ در ماه حرام گناه بزرگی است اما بازداشتن از راه خدا و از مسجدالحرام، و بیرون راندن اهل مسجدالحرام از آن، و کفر ورزیدن به خدا، از جنگ در ماه حرام نزد خدا (گناه) بزرگتری است، و فتنه (شرک و شکنجه کردن مسلمانان) از کشتن بدتر و بزرگتر است، و آنان همواره با شما خواهند جنگید تا - اگر نتوانستند - شما را از دینتان برگردانند، و هرکس از شما که از دینش برگردد و در حال کفر بمیرد، پس اعمالشان در دنیا و آخرت تباه شده و ایشان اهل دوزخاند و در آن برای همیشه خواهند ماند. ﴿217﴾ همانا کسانیکه ایمان آوردند و آنانی که در راه خدا جهاد کردند وهجرت نمودند ایشان امید رحمت الهی را دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است. ﴿218﴾ ترا از شراب و قمار میپرسند، بگو: در این دو، گناهی بزرگ است، و برای مردم منافعی هم دارند، و گناهشان از نفعشان بیشتر است. و ترا میپرسند که چه چیزی را انفاق کنند؟ بگو: افزون بر نیاز را انفاق کنید. این چنین خداوند آیات را برای شما بیان میکند تا بیاندیشید. ﴿219﴾
فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۗ وَیَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡیَتَٰمَىٰۖ قُلۡ إِصۡلَاحٞ لَّهُمۡ خَیۡرٞۖ وَإِن تُخَالِطُوهُمۡ فَإِخۡوَٰنُکُمۡۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ ٱلۡمُفۡسِدَ مِنَ ٱلۡمُصۡلِحِۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَأَعۡنَتَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٞ ٢٢٠ وَلَا تَنکِحُواْ ٱلۡمُشۡرِکَٰتِ حَتَّىٰ یُؤۡمِنَّۚ وَلَأَمَةٞ مُّؤۡمِنَةٌ خَیۡرٞ مِّن مُّشۡرِکَةٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَتۡکُمۡۗ وَلَا تُنکِحُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ حَتَّىٰ یُؤۡمِنُواْۚ وَلَعَبۡدٞ مُّؤۡمِنٌ خَیۡرٞ مِّن مُّشۡرِکٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَکُمۡۗ أُوْلَٰٓئِکَ یَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِۖ وَٱللَّهُ یَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱلۡجَنَّةِ وَٱلۡمَغۡفِرَةِ بِإِذۡنِهِۦۖ وَیُبَیِّنُ ءَایَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ ٢٢١ وَیَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡمَحِیضِۖ قُلۡ هُوَ أَذٗى فَٱعۡتَزِلُواْ ٱلنِّسَآءَ فِی ٱلۡمَحِیضِ وَلَا تَقۡرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ یَطۡهُرۡنَۖ فَإِذَا تَطَهَّرۡنَ فَأۡتُوهُنَّ مِنۡ حَیۡثُ أَمَرَکُمُ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِینَ وَیُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِینَ ٢٢٢ نِسَآؤُکُمۡ حَرۡثٞ لَّکُمۡ فَأۡتُواْ حَرۡثَکُمۡ أَنَّىٰ شِئۡتُمۡۖ وَقَدِّمُواْ لِأَنفُسِکُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّکُم مُّلَٰقُوهُۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٢٢٣ وَلَا تَجۡعَلُواْ ٱللَّهَ عُرۡضَةٗ لِّأَیۡمَٰنِکُمۡ أَن تَبَرُّواْ وَتَتَّقُواْ وَتُصۡلِحُواْ بَیۡنَ ٱلنَّاسِۚ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٞ ٢٢٤
(این چنین) خداوند نشانهها را برای شما بیان میکند تا در دنیا و آخرت بیاندیشید و ترا از یتیمان میپرسند، بگو: اصلاح برای آنها بهتر است، و اگر با آنان همزیستی کنید پس برادرانتان هستند، و خداوند فساد کار را از اصلاحگر باز میشناسد، و اگر خداوند میخواست، بر شما سخت میگرفت، همانا خداوند عزیز و حکیم است. ﴿220﴾ و با زنان مشرک ازدواج نکنید مگر اینکه ایمان بیاورند. قطعاً کنیز مؤمن از زن (آزاد و) مشرک بهتر است گرچه شما را به تعجب آوَرَد و به مردان مشرک زن ندهید مگر اینکه ایمان بیاورند، و قطعا برده مؤمن بهتر از مرد (آزاد و) مشرک است، گرچه شما را بهسوی تعجب آوَرَد. ایشان به جهنم فرا میخوانند، و خداوند (با فرمان خود شما را) بهسوی بهشت و مغفرت فرا میخواند و آیاتش را برای مردم بیان میکند تا متذکر شوند. ﴿221﴾ و ترا از حیض میپرسند، بگو: آن زیان است، پس به هنگام حیض از زنان کنارهگیری کنید و با آنان نزدیکی نکنید تا پاک شوند، پس هرگاه پاک شدند با آنان نزدیکی کنید، از آنجا که خدا شما را دستور دادهاست. همانا خداوند توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد. ﴿222﴾ زنانتان کشتزار شما هستند، پس هرگونه که میخواهید به کشتزارتان در آیید و برای خود (توشهای) از پیش بفرستید و از خدا بترسید. و بدانید که شما او را ملاقات خواهید کرد، و مژده بده مؤمنان را. ﴿223﴾ و خدا را دستاویز سوگندهای خود قرار مدهید، تا (با این بهانه) از نیکوکاری و پرهیزگاری و اصلاح بین مردم (باز ایستید) و خداوند شنوا و داناست. ﴿224﴾
لَّا یُؤَاخِذُکُمُ ٱللَّهُ بِٱللَّغۡوِ فِیٓ أَیۡمَٰنِکُمۡ وَلَٰکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا کَسَبَتۡ قُلُوبُکُمۡۗ وَٱللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٞ ٢٢٥ لِّلَّذِینَ یُؤۡلُونَ مِن نِّسَآئِهِمۡ تَرَبُّصُ أَرۡبَعَةِ أَشۡهُرٖۖ فَإِن فَآءُو فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ٢٢٦ وَإِنۡ عَزَمُواْ ٱلطَّلَٰقَ فَإِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ ٢٢٧ وَٱلۡمُطَلَّقَٰتُ یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَٰثَةَ قُرُوٓءٖۚ وَلَا یَحِلُّ لَهُنَّ أَن یَکۡتُمۡنَ مَا خَلَقَ ٱللَّهُ فِیٓ أَرۡحَامِهِنَّ إِن کُنَّ یُؤۡمِنَّ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذَٰلِکَ إِنۡ أَرَادُوٓاْ إِصۡلَٰحٗاۚ وَلَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِی عَلَیۡهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ وَلِلرِّجَالِ عَلَیۡهِنَّ دَرَجَةٞۗ وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ٢٢٨ ٱلطَّلَٰقُ مَرَّتَانِۖ فَإِمۡسَاکُۢ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ تَسۡرِیحُۢ بِإِحۡسَٰنٖۗ وَلَا یَحِلُّ لَکُمۡ أَن تَأۡخُذُواْ مِمَّآ ءَاتَیۡتُمُوهُنَّ شَیًۡٔا إِلَّآ أَن یَخَافَآ أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَا فِیمَا ٱفۡتَدَتۡ بِهِۦۗ تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَعۡتَدُوهَاۚ وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٢٢٩ فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدُ حَتَّىٰ تَنکِحَ زَوۡجًا غَیۡرَهُۥۗ فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَآ أَن یَتَرَاجَعَآ إِن ظَنَّآ أَن یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِۗ وَتِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ یُبَیِّنُهَا لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ ٢٣٠
خداوند شما را به سبب سوگندهای بیهودهیتان بازخواست نمیکند بلکه شما را به آنچه دلهایتان قصد کرده است بازخواست میکند، و خداوند آمرزنده و بردبار است. ﴿225﴾ کسانیکه سوگند میخورند با زنان خود نزدیکی نکنند، باید چهار ماه انتظار بکشند و اگر بازگشتند خداوند آمرزگار و مهربان است. ﴿226﴾ و اگر قصد طلاق کردند، پس همانا خداوند شنوا و داناست. ﴿227﴾ و زنان طلاق داده شده باید به مدت سه بار عادت ماهانه انتظار بکشند، و اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارند، برای آنان جایز نیست آنچه را خداوند در رحمهایشان آفریده است پنهان کنند، و شوهرانشان اگر قصد اصلاح دارند به بازگرداندن آنها در این مدت سزاوارترند و برای زنان حقی است (که مردان باید ادا بکنند) همچنان که مردان بر زنان حقی دارند که باید بگونة شایسته ادا نمایند، و مردان بر زنان درجه برتری دارند، و خداوند عزیز و حکیم است. ﴿228﴾ طلاق دوبار است، پس از آن یا به خوبی نگاه داشتن، یا به نیکی رها کردن. و برای شما حلال نیست که از آنچه بدیشان دادهاید باز پس گیرید، مگر اینکه (دو طرف) بترسند که نتواند حدود خداوندی را برپا دارند، پس اگر شما ترسیدید که (آن دو) نتوانند حدود خداوند را برپا دارند، پس گناهی بر آنها نیست که زن فدیه و عوضی بپردازد، این حدود الهی است، پس، از آن تجاوز نکنید و هرکسی از حدود الهی تجاوز کند پس ایشان ستمکاراناند. ﴿229﴾ و اگر آن را طلاق داد، پس برای او حلال نیست مگر اینکه با شوهری دیگر ازدواج کند، پس اگر (شوهر دوم) او را طلاق داد، گناهی بر آنها نیست که دوباره به یکدیگر باز گرداند، اگر بدانند به احکام الهی را بر پا میدارند، این حدود خداوند است، آنرا برای قومی که میدانند بیان میکند. ﴿230﴾
وَإِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمۡسِکُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٖۚ وَلَا تُمۡسِکُوهُنَّ ضِرَارٗا لِّتَعۡتَدُواْۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ فَقَدۡ ظَلَمَ نَفۡسَهُۥۚ وَلَا تَتَّخِذُوٓاْ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ هُزُوٗاۚ وَٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَمَآ أَنزَلَ عَلَیۡکُم مِّنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَٱلۡحِکۡمَةِ یَعِظُکُم بِهِۦۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ ٢٣1 وَإِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعۡضُلُوهُنَّ أَن یَنکِحۡنَ أَزۡوَٰجَهُنَّ إِذَا تَرَٰضَوۡاْ بَیۡنَهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ ذَٰلِکَ یُوعَظُ بِهِۦ مَن کَانَ مِنکُمۡ یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۗ ذَٰلِکُمۡ أَزۡکَىٰ لَکُمۡ وَأَطۡهَرُۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٢٣٢ ۞وَٱلۡوَٰلِدَٰتُ یُرۡضِعۡنَ أَوۡلَٰدَهُنَّ حَوۡلَیۡنِ کَامِلَیۡنِۖ لِمَنۡ أَرَادَ أَن یُتِمَّ ٱلرَّضَاعَةَۚ وَعَلَى ٱلۡمَوۡلُودِ لَهُۥ رِزۡقُهُنَّ وَکِسۡوَتُهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ لَا تُکَلَّفُ نَفۡسٌ إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَا تُضَآرَّ وَٰلِدَةُۢ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوۡلُودٞ لَّهُۥ بِوَلَدِهِۦۚ وَعَلَى ٱلۡوَارِثِ مِثۡلُ ذَٰلِکَۗ فَإِنۡ أَرَادَا فِصَالًا عَن تَرَاضٖ مِّنۡهُمَا وَتَشَاوُرٖ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَاۗ وَإِنۡ أَرَدتُّمۡ أَن تَسۡتَرۡضِعُوٓاْ أَوۡلَٰدَکُمۡ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ إِذَا سَلَّمۡتُم مَّآ ءَاتَیۡتُم بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ ٢٣٣
و چون زنان را طلاق دادید و به پایان عدة خود نزدیک شدند، پس یا آنها را به خوبی نگاه دارید، و یا به خوبی رها کنید، و هرگز آنان را برای زیان رساندن به آنها نگاه ندارید تا از حد تجاوز کنید، و هرکسی چنین کند بر خود ستم کرده است. و آیات خداوندی را به تمسخر نگیرید، و نعمتهای خدا را و آنچه از کتاب و سنت بر شما نازل کرده است و شما را به آن پند میدهد، به یاد آورید، و از خدا بترسید، و بدانید که خداوند به هر چیزی داناست. ﴿231﴾ و چون زنان را طلاق دادید و به پایان عدّة خود رسیدند، آنها را از اینکه با شوهران (قبلی) خود ازدواج کنند - چنانچه در میانشان به طرز پسندیدهای توافق برقرار گردید - منع نکنید، این همان چیزی است که هرکس از شما که به خدا و روز آخرت ایمان داشته باشد، به آن پند داده میشود. آن برایتان پاکتر و بهتر است، و خداوند میداند و شما نمیدانید. ﴿232﴾ و مادران، فرزندان خود را دو سال کامل شیر دهند، این برای کسی است که بخواهد مدت شیرخوارگی را کامل نماید. و بر کسی که فرزند برای او متولد شده (پدر) لازم است خوراک و پوشاک مادران را به گونهای شایسته فراهم کند، هیچکس جز به اندازة توانش مکلف نمیشود. هیچ مادری نباید به خاطر فرزندش زیان ببیند، و هیچ پدری نیز نباید به خاطر فرزندش زیان ببیند، و بر وارث فرزند چنین چیزی (نفقه) لازم است، و اگر پدر و مادر با رضایت و مشورت همدیگر خواستند فرزند را از شیر بگیرند، گناهی بر آنها نیست، و اگر خواستید دایة شیر دهی برای فرزندان خود بگیرید گناهی بر شما نیست به شرط اینکه آنچه را که متعهد شدهاید پرداخت کنید به خوبی بپردازید، از خداوند بترسید و بدانید که خداوند به آنچه میکنید بیناست. ﴿233﴾
وَٱلَّذِینَ یُتَوَفَّوۡنَ مِنکُمۡ وَیَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرۡبَعَةَ أَشۡهُرٖ وَعَشۡرٗاۖ فَإِذَا بَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ فِیمَا فَعَلۡنَ فِیٓ أَنفُسِهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ ٢٣٤ وَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ فِیمَا عَرَّضۡتُم بِهِۦ مِنۡ خِطۡبَةِ ٱلنِّسَآءِ أَوۡ أَکۡنَنتُمۡ فِیٓ أَنفُسِکُمۡۚ عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّکُمۡ سَتَذۡکُرُونَهُنَّ وَلَٰکِن لَّا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّآ أَن تَقُولُواْ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗاۚ وَلَا تَعۡزِمُواْ عُقۡدَةَ ٱلنِّکَاحِ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡکِتَٰبُ أَجَلَهُۥۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ فَٱحۡذَرُوهُۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٞ ٢٣٥ لَّا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ إِن طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ مَا لَمۡ تَمَسُّوهُنَّ أَوۡ تَفۡرِضُواْ لَهُنَّ فَرِیضَةٗۚ وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى ٱلۡمُوسِعِ قَدَرُهُۥ وَعَلَى ٱلۡمُقۡتِرِ قَدَرُهُۥ مَتَٰعَۢا بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُحۡسِنِینَ ٢٣٦ وَإِن طَلَّقۡتُمُوهُنَّ مِن قَبۡلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدۡ فَرَضۡتُمۡ لَهُنَّ فَرِیضَةٗ فَنِصۡفُ مَا فَرَضۡتُمۡ إِلَّآ أَن یَعۡفُونَ أَوۡ یَعۡفُوَاْ ٱلَّذِی بِیَدِهِۦ عُقۡدَةُ ٱلنِّکَاحِۚ وَأَن تَعۡفُوٓاْ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰۚ وَلَا تَنسَوُاْ ٱلۡفَضۡلَ بَیۡنَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٌ ٢٣٧
و کسانی از شما که میمیرند و زنانی را بر جای میگذارند، (همسران) چهارده ماه و ده روز انتظار بکشند، و چون عدّة خود را به پایان رساندند بر شما گناهی نیست در آنچه که آنان به طور شایسته دربارة خود انجام دهند، و خداوند به آنچه میکنید اگاه است. ﴿234﴾ و بر شما گناهی نیست که بهطور کنایه از زنان خواستگاری کنید، و یا در دلهایتان پنهان نمایید، خداوند میداند که شما آنها را یاد میکنید، ولی به آنها وعدة پنهانی ندهید مگر اینکه سخن نیکویی بگویید، و تصمیم به عقد نکاح نگیرید تا وقتی که عده به پایان برسد، و بدانید که خداوند میداند آنچه را که در دلتان است، پس از او بترسید و بدانید که خداوند آمرزگار و مهربان است. ﴿235﴾ اگر زنان را قبل از اینکه با آنان آمیزش جنسی کنید و قبل از اینکه برای آنان مهریهای تعیین نمایید، طلاق دهید، بر شما گناهی نیست. آنان را به طور پسندیده، به نوعی بهرهمند سازید، توانگر به اندازة خودش و تنگدست به اندازه خودش، (این کاری است) شایستة نیکوکاران. ﴿236﴾ و اگر زنان را قبل از ایکه با آنان آمیزش جنسی کنید، طلاق دادید، در حالی که برای آنها مهریه تعیین کردهاید، پس نصف آنچه تعیین کردهاید را بپردازید. مگر اینکه (آن را به شما) ببخشند یا کسی که عقد ازدواج در دست اوست (آن را) ببخشد، و اگر ببخشید، به پرهیزگاری نزدیکتر است، و نیکوکاری را در میان خود فراموش نکنید همانا خداوند به آنچه میکنید بیناست. ﴿237﴾
حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِینَ ٢٣٨ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ فَرِجَالًا أَوۡ رُکۡبَانٗاۖ فَإِذَآ أَمِنتُمۡ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَمَا عَلَّمَکُم مَّا لَمۡ تَکُونُواْ تَعۡلَمُونَ ٢٣٩ وَٱلَّذِینَ یُتَوَفَّوۡنَ مِنکُمۡ وَیَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا وَصِیَّةٗ لِّأَزۡوَٰجِهِم مَّتَٰعًا إِلَى ٱلۡحَوۡلِ غَیۡرَ إِخۡرَاجٖۚ فَإِنۡ خَرَجۡنَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ فِی مَا فَعَلۡنَ فِیٓ أَنفُسِهِنَّ مِن مَّعۡرُوفٖۗ وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٞ ٢٤٠ وَلِلۡمُطَلَّقَٰتِ مَتَٰعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُتَّقِینَ ٢٤١ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمۡ ءَایَٰتِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ ٢٤٢ ۞أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِینَ خَرَجُواْ مِن دِیَٰرِهِمۡ وَهُمۡ أُلُوفٌ حَذَرَ ٱلۡمَوۡتِ فَقَالَ لَهُمُ ٱللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحۡیَٰهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلنَّاسِ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَشۡکُرُونَ ٢٤٣ وَقَٰتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ ٢٤٤ مَّن ذَا ٱلَّذِی یُقۡرِضُ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا فَیُضَٰعِفَهُۥ لَهُۥٓ أَضۡعَافٗا کَثِیرَةٗۚ وَٱللَّهُ یَقۡبِضُ وَیَبۡصُۜطُ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ ٢٤٥
بر ادای نمازها و نماز میانه محافظت کنید، و فروتنانه برای خدا بایستید. ﴿238﴾ پس اگر ترسیدید، پیاده یا سواره نماز را ادا کنید، و چون ایمن شدید پس خدا را یاد کنید، که به شما چیزهایی آموخت که نمیدانستید. ﴿239﴾ و کسانی از شما که میمیرند و زنانی را بر جای میگذارند (باید) برای همسران خود سفارش کنند که (وارثان شوهر) آنها را تا یکسال بهرهمند سازند و آنها را از خانه بیرون نکنند، و اگر خودشان بیرون رفتند پس در آنچه آنها به گونة شایسته دربارة خود انجام میدهند گناهی بر شما نیست، و خداوند عزیز و حکیم است. ﴿240﴾ و برای زنان طلاق داده شده هدیهای شایستهایست، و این حقی است بر مردان پرهیزگار. ﴿241﴾ این چنین خداوند آیاتش را برای شما بیان میکند تا بیاندیشید. ﴿242﴾ آیا داستان کسانی را نشنیدهای که از بیم مرگ از خانههایشان بیرون آمدند، و آنان هزاران نفر بودند پس خداوند به آنها گفت: بمیرید (مردند) سپس آنها را زنده کرد، همانا خداوند بر مردم کرم و بخشایش دارد اما بیشتر مردم سپاسگزاری نمیکنند. ﴿243﴾ و در راه خدا پیکار کنید و بدانید که خداوند شنوا و داناست. ﴿244﴾ کیست که به خداوند قرضی نیکو دهد و (خدا) آنرا برای او چندین برابر کند؟ و خداوند است که (در معیشت بندگان) تنگی و گشایش پدید میآورد و بهسوی او باز میگردید. ﴿245﴾
أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلۡمَلَإِ مِنۢ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ مِنۢ بَعۡدِ مُوسَىٰٓ إِذۡ قَالُواْ لِنَبِیّٖ لَّهُمُ ٱبۡعَثۡ لَنَا مَلِکٗا نُّقَٰتِلۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِۖ قَالَ هَلۡ عَسَیۡتُمۡ إِن کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡقِتَالُ أَلَّا تُقَٰتِلُواْۖ قَالُواْ وَمَا لَنَآ أَلَّا نُقَٰتِلَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَقَدۡ أُخۡرِجۡنَا مِن دِیَٰرِنَا وَأَبۡنَآئِنَاۖ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقِتَالُ تَوَلَّوۡاْ إِلَّا قَلِیلٗا مِّنۡهُمۡۚ وَٱللَّهُ عَلِیمُۢ بِٱلظَّٰلِمِینَ ٢٤٦ وَقَالَ لَهُمۡ نَبِیُّهُمۡ إِنَّ ٱللَّهَ قَدۡ بَعَثَ لَکُمۡ طَالُوتَ مَلِکٗاۚ قَالُوٓاْ أَنَّىٰ یَکُونُ لَهُ ٱلۡمُلۡکُ عَلَیۡنَا وَنَحۡنُ أَحَقُّ بِٱلۡمُلۡکِ مِنۡهُ وَلَمۡ یُؤۡتَ سَعَةٗ مِّنَ ٱلۡمَالِۚ قَالَ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰهُ عَلَیۡکُمۡ وَزَادَهُۥ بَسۡطَةٗ فِی ٱلۡعِلۡمِ وَٱلۡجِسۡمِۖ وَٱللَّهُ یُؤۡتِی مُلۡکَهُۥ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ ٢٤٧ وَقَالَ لَهُمۡ نَبِیُّهُمۡ إِنَّ ءَایَةَ مُلۡکِهِۦٓ أَن یَأۡتِیَکُمُ ٱلتَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٞ مِّن رَّبِّکُمۡ وَبَقِیَّةٞ مِّمَّا تَرَکَ ءَالُ مُوسَىٰ وَءَالُ هَٰرُونَ تَحۡمِلُهُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لَّکُمۡ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ ٢٤٨
آیا از (داستان) بزرگان بنیاسرائیل پس از موسی خبر نیافتی آنگاه که به پیامبر خودشان گفتند: برای ما فرمانراوایی بگمار تا در راه خدا پیکار کنیم، گفت: شاید اگر جنگیدن بر شما فرض گردد پیکار نکنید، گفتند: چرا در راه خدا جنگ نکنیم درحالیکه از سرزمین و فرزندانمان بیرون رانده شدهایم؟ پس وقتی پیکار بر آنها مقرر شد روی بر تافتند، به جز افراد اندکی از آنها، و خداوند به ستمکاران داناست. ﴿246﴾ و پیامبرشان به آنها گفت: همانا خداوند طالوت را به فرمانروایی شما برانگیخته است. گفتند: چگونه او فرمانروای ما باشد در حالی که ما از او به فرمانروایی سزاوارتریم و به او مال فراوانی داده نشده است؟ گفت: همانا خداوند او را بر شما برتری داده و در جسم و دانش بر شما برتری بخشیده است، و خداوند فرمانروایی خویش را به هرکس که بخواهد میدهد. و خداند گشایشگر داناست. ﴿247﴾ و پیامبرشان به آنها گفت: همانا نشانی فرمانروایی او این است که آن صندوقِ (عهد) پیش شما بیاید، که در آن آرامش خاطری از جانب پروردگارتان میباشد، و یادگاری است از آنچه آل موسی و آلهارون بر جای گذاشتهاند، درحالیکه فرشتگان آن را حمل میکنند، بیگمان در آن نشانی برای شماست اگر مؤمن باشید. ﴿248﴾
فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِٱلۡجُنُودِ قَالَ إِنَّ ٱللَّهَ مُبۡتَلِیکُم بِنَهَرٖ فَمَن شَرِبَ مِنۡهُ فَلَیۡسَ مِنِّی وَمَن لَّمۡ یَطۡعَمۡهُ فَإِنَّهُۥ مِنِّیٓ إِلَّا مَنِ ٱغۡتَرَفَ غُرۡفَةَۢ بِیَدِهِۦۚ فَشَرِبُواْ مِنۡهُ إِلَّا قَلِیلٗا مِّنۡهُمۡۚ فَلَمَّا جَاوَزَهُۥ هُوَ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ قَالُواْ لَا طَاقَةَ لَنَا ٱلۡیَوۡمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِۦۚ قَالَ ٱلَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَٰقُواْ ٱللَّهِ کَم مِّن فِئَةٖ قَلِیلَةٍ غَلَبَتۡ فِئَةٗ کَثِیرَةَۢ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ مَعَ ٱلصَّٰبِرِینَ ٢٤٩ وَلَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِۦ قَالُواْ رَبَّنَآ أَفۡرِغۡ عَلَیۡنَا صَبۡرٗا وَثَبِّتۡ أَقۡدَامَنَا وَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ ٢٥٠ فَهَزَمُوهُم بِإِذۡنِ ٱللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُۥدُ جَالُوتَ وَءَاتَىٰهُ ٱللَّهُ ٱلۡمُلۡکَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَعَلَّمَهُۥ مِمَّا یَشَآءُۗ وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّفَسَدَتِ ٱلۡأَرۡضُ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ ذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢٥١ تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱللَّهِ نَتۡلُوهَا عَلَیۡکَ بِٱلۡحَقِّۚ وَإِنَّکَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ٢٥٢
و هنگامیکه طالوت با سپاهیان از شهر بیرون آمد، گفت: همانا خداوند شما را با رود خانهای آزمایش میکند، پس هرکس از آن بنوشد از من نیست، و هر کس از آن ننوشد از من است، مگر کسی که مشتی از آن با دست خود بردارد، پس جز تعداد اندکی همه از آن نوشیدند، و وقتی که او و همراهانش از آن رود خانه گذشتند، گفتند: امروز توان مقابله با جالوت و لشکریانش را نداریم، کسانی که یقین داشتند خداوند را ملاقات خواهند کرد، گفتند: چه بسا گروه اندگی به اذن خدا بر گروه زیادی پیروز شود، و خداوند با بردباران است. ﴿249﴾ و هنگامیکه در برابر جالوت قرار گرفتند، گفتند: پروردگارا! بر ما صبر و شکیبایی فروریز و گامهای ما را استوار کن و ما را بر قوم کافر پیروز بگردان. ﴿250﴾ پس آنها را به یاری شکست دادند و داود، جالوت را کشت و خداوند به او پادشاهی و پیامبری داد، و به او از آنچه میخواست چیزهایی آموخت. و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیلة بعضی دیگر دفع نمیکرد، قطعا زمین تباه میشد، اما خداوند بر جهانیان بخشش دارد. ﴿251﴾ این آیات خداوند است که آن را به حق بر تو میخوانیم و بیگمان تو از فرستاده شدگان هستی. ﴿252﴾
۞تِلۡکَ ٱلرُّسُلُ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۘ مِّنۡهُم مَّن کَلَّمَ ٱللَّهُۖ وَرَفَعَ بَعۡضَهُمۡ دَرَجَٰتٖۚ وَءَاتَیۡنَا عِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَأَیَّدۡنَٰهُ بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِۗ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا ٱقۡتَتَلَ ٱلَّذِینَ مِنۢ بَعۡدِهِم مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡبَیِّنَٰتُ وَلَٰکِنِ ٱخۡتَلَفُواْ فَمِنۡهُم مَّنۡ ءَامَنَ وَمِنۡهُم مَّن کَفَرَۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا ٱقۡتَتَلُواْ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَفۡعَلُ مَا یُرِیدُ ٢٥٣ یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰکُم مِّن قَبۡلِ أَن یَأۡتِیَ یَوۡمٞ لَّا بَیۡعٞ فِیهِ وَلَا خُلَّةٞ وَلَا شَفَٰعَةٞۗ وَٱلۡکَٰفِرُونَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٢٥٤ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞۚ لَّهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۗ مَن ذَا ٱلَّذِی یَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیۡءٖ مِّنۡ عِلۡمِهِۦٓ إِلَّا بِمَا شَآءَۚ وَسِعَ کُرۡسِیُّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۖ وَلَا یَُٔودُهُۥ حِفۡظُهُمَاۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡعَظِیمُ ٢٥٥ لَآ إِکۡرَاهَ فِی ٱلدِّینِۖ قَد تَّبَیَّنَ ٱلرُّشۡدُ مِنَ ٱلۡغَیِّۚ فَمَن یَکۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَیُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَکَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَاۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ٢٥٦
اینان پیامبرانی هستند که بعضی را بر بعضی دیگر برتری دادهایم، و از آنان کسی هست که خداوند با او سخن گفته و مراتب برخی را بلند کرده است. و به عیسی پسر مریم نشانههای روشن دادیم، و او را به وسیلة روح القدس یاری نمودیم، و اگر خداوند میخواست کسانی که پس از آنها بودند بعد از اینکه نشانههای روشنگر پیش آنان آمد، با یکدیگر جنگ نمیکردند، ولی آنان اختلاف ورزیدند پس بعضی ایمان آوردند، و برخی کفر پیشه کردند، و اگر خداوند میخواست آنها با یکدیگر جنگ نمیکردند، اما خداوند آنچه بخواهد انجام میدهد. ﴿253﴾ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! از آنچه به شما روزی دادهایم انفاق کنید قبل از اینکه روزی بیاید که در آن نه خرید و فروشی هست، و نه دوستی و نه سفارشی، کافران ستمکارانند. ﴿254﴾ معبود به حقی جز «الله» وجود ندارد، زنده و پایدار است، چُرت و خواب او را فرا نمیگیرد، آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست، کیست که نزد او شفاعت کند مگر باذن او؟ گذشته و آیندة ایشان را میداند، و از علم او آگاهی نمییابند (و به دانش او احاطه پیدا نخواهند کرد) مگر آن مقدار که او بخواهد، کرسی او آسمانها و زمین را فرا گرفته است. و نگاهداری آنها برای او مشکل نیست، و او والاتر و بزرگتر است. ﴿255﴾ ر دین اجباری نیست، به راستی که هدایت از گمراهی جدا شده است. پس هرکس که به طاغوت کفر ورزد، و به خدا ایمان بیاورد، به راستی که به دستاویز محکمی چنگ زده است که گسستنی نیست و خداوند شنوای داناست. ﴿256﴾
ٱللَّهُ وَلِیُّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ یُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۖ وَٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَوۡلِیَآؤُهُمُ ٱلطَّٰغُوتُ یُخۡرِجُونَهُم مِّنَ ٱلنُّورِ إِلَى ٱلظُّلُمَٰتِۗ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٢٥٧ أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِی حَآجَّ إِبۡرَٰهِۧمَ فِی رَبِّهِۦٓ أَنۡ ءَاتَىٰهُ ٱللَّهُ ٱلۡمُلۡکَ إِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِۧمُ رَبِّیَ ٱلَّذِی یُحۡیِۦ وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا۠ أُحۡیِۦ وَأُمِیتُۖ قَالَ إِبۡرَٰهِۧمُ فَإِنَّ ٱللَّهَ یَأۡتِی بِٱلشَّمۡسِ مِنَ ٱلۡمَشۡرِقِ فَأۡتِ بِهَا مِنَ ٱلۡمَغۡرِبِ فَبُهِتَ ٱلَّذِی کَفَرَۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ ٢٥٨ أَوۡ کَٱلَّذِی مَرَّ عَلَىٰ قَرۡیَةٖ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىٰ یُحۡیِۦ هَٰذِهِ ٱللَّهُ بَعۡدَ مَوۡتِهَاۖ فَأَمَاتَهُ ٱللَّهُ مِاْئَةَ عَامٖ ثُمَّ بَعَثَهُۥۖ قَالَ کَمۡ لَبِثۡتَۖ قَالَ لَبِثۡتُ یَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ یَوۡمٖۖ قَالَ بَل لَّبِثۡتَ مِاْئَةَ عَامٖ فَٱنظُرۡ إِلَىٰ طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمۡ یَتَسَنَّهۡۖ وَٱنظُرۡ إِلَىٰ حِمَارِکَ وَلِنَجۡعَلَکَ ءَایَةٗ لِّلنَّاسِۖ وَٱنظُرۡ إِلَى ٱلۡعِظَامِ کَیۡفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکۡسُوهَا لَحۡمٗاۚ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُۥ قَالَ أَعۡلَمُ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ٢٥٩
خداوند سرپرست و کارساز مؤمنان است آنان را از تاریکیها بهسوی نور بیرون میبرد و کسانی که کفر ورزیدهاند سرپرستشان طاغوت است که آنانرا از روشنایی بهسوی تاریکی میکشانند. ایشان یاران آتشاند و در آن جاودانه خواهند بود. ﴿257﴾ آیا از (حال) کسی که خداوند به او پادشاهی بخشیده بود و با ابراهیم در مورد پروردگارش مجادله کرد خبرداری؟ آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من کسی است که زنده میکند و میمیراند. گفت: من (نیز) زنده میگردانم و میمیرانم، ابراهیم گفت: خداوند خورشید را از مشرق بر میآورد، تو آن را از مغرب برآور، پس کسی که کفر ورزیده بود حیران شد و خداوند قوم ستمکار را هدایت نمیکند. ﴿258﴾ یا همچون کسی که از کنار دهکدهای گذر کرد که سقفها و دیوارها بر پایههایش فرو ریخته بود، گفت: چگونه خداوند این را پس از مردنش زنده میگرداند؟ پس خدا او را صد سال میراند، سپس او را زنده کرد و گفت: چقدر ماندهای؟ گفت: یک روز یا بخشی از روز را (در این حال ماندهام) گفت: بلکه صد سال در این حال ماندهای، پس به خوراک و نوشیدنیت نگاه کن تغییر نیافته است، و به خرت بنگر، و تا تو را نشانهای برای مردم قرار دهیم، و به استخوانها بنگر که چگونه آنها را پیوند میدهیم، سپس بر آن گوشت میپوشانیم، پس وقتی برای او روشن شد، گفت: میدانم که خداوند بر هر چیزی تواناست. ﴿259﴾
وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِۧمُ رَبِّ أَرِنِی کَیۡفَ تُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰۖ قَالَ أَوَ لَمۡ تُؤۡمِنۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰکِن لِّیَطۡمَئِنَّ قَلۡبِیۖ قَالَ فَخُذۡ أَرۡبَعَةٗ مِّنَ ٱلطَّیۡرِ فَصُرۡهُنَّ إِلَیۡکَ ثُمَّ ٱجۡعَلۡ عَلَىٰ کُلِّ جَبَلٖ مِّنۡهُنَّ جُزۡءٗا ثُمَّ ٱدۡعُهُنَّ یَأۡتِینَکَ سَعۡیٗاۚ وَٱعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٞ ٢٦٠ مَّثَلُ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتۡ سَبۡعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنۢبُلَةٖ مِّاْئَةُ حَبَّةٖۗ وَٱللَّهُ یُضَٰعِفُ لِمَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ ٢٦١ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ثُمَّ لَا یُتۡبِعُونَ مَآ أَنفَقُواْ مَنّٗا وَلَآ أَذٗى لَّهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ ٢٦٢ ۞قَوۡلٞ مَّعۡرُوفٞ وَمَغۡفِرَةٌ خَیۡرٞ مِّن صَدَقَةٖ یَتۡبَعُهَآ أَذٗىۗ وَٱللَّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٞ ٢٦٣ یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُبۡطِلُواْ صَدَقَٰتِکُم بِٱلۡمَنِّ وَٱلۡأَذَىٰ کَٱلَّذِی یُنفِقُ مَالَهُۥ رِئَآءَ ٱلنَّاسِ وَلَا یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۖ فَمَثَلُهُۥ کَمَثَلِ صَفۡوَانٍ عَلَیۡهِ تُرَابٞ فَأَصَابَهُۥ وَابِلٞ فَتَرَکَهُۥ صَلۡدٗاۖ لَّا یَقۡدِرُونَ عَلَىٰ شَیۡءٖ مِّمَّا کَسَبُواْۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡکَٰفِرِینَ ٢٦٤
و به یادآور هنگامی را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من نشان ده که چگونه مردگان را زنده میکنی، فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: آری! ایمان دارم ولی برای اینکه دلم اطمینان پیدا کند. فرمود: چهار تا از پرندگان را بگیر و آنها را نزد خود تکه تکه کن، سپس هر قسمت از آنها را بر کوهی قرار بده، سپس آنها را بخوان (که) شتابان بهسوی تو آیند، و بدان که خداوند عزیز و حکیم است. ﴿260﴾ مثال کسانی که مالهایشان را در راه خدا صرف میکنند مثل دانهایست که هفت خوشه میرویاند و در هر خوشه صد دانه است و خداوند برای هرکس که بخواهد (آن را) چندین برابر مینماید و خداوند گشایشگر داناست. ﴿261﴾ کسانیکه مالهایشان را در راه خدا انفاق میکنند سپس به دنبال آن منت نمیگذارند، و آزار نمیرسانند، پاداششان نزد پروردگارشان است، و نه ترسی بر آنهاست و نه اندوهگین میگردند. ﴿262﴾ گفتار نیکو و گذشت از صدقهای که به دنبال آن آزار باشد بهتر است، و خداوند بینیازِ بردبار است. ﴿263﴾ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! صدقات خود را با منّت نهادن و آزار رساندن باطل مکنید، همچون کسی که مالش را به منظور تظاهر و خودنمایی در مقابل مردم انفاق میکند و به خدا و روز آخرت ایمان ندارد. پس مَثَل او همچون مَثَل سنگ صاف و بزرگی است که بر روی آن خاکی (نشسته) است، و بارانی شدید بر آن باریده، و آن (سنگ خارا) را سخت و صاف بر جای نهاده باشد. (ریاکاران) نیز از آنچه به دست آوردهاند، سودی نمیبرند، و خداوند کافران را هدایت نمیکند. ﴿264﴾
وَمَثَلُ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ وَتَثۡبِیتٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ کَمَثَلِ جَنَّةِۢ بِرَبۡوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٞ فََٔاتَتۡ أُکُلَهَا ضِعۡفَیۡنِ فَإِن لَّمۡ یُصِبۡهَا وَابِلٞ فَطَلّٞۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٌ ٢٦٥ أَیَوَدُّ أَحَدُکُمۡ أَن تَکُونَ لَهُۥ جَنَّةٞ مِّن نَّخِیلٖ وَأَعۡنَابٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ لَهُۥ فِیهَا مِن کُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِ وَأَصَابَهُ ٱلۡکِبَرُ وَلَهُۥ ذُرِّیَّةٞ ضُعَفَآءُ فَأَصَابَهَآ إِعۡصَارٞ فِیهِ نَارٞ فَٱحۡتَرَقَتۡۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ لَعَلَّکُمۡ تَتَفَکَّرُونَ ٢٦٦ یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا کَسَبۡتُمۡ وَمِمَّآ أَخۡرَجۡنَا لَکُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِۖ وَلَا تَیَمَّمُواْ ٱلۡخَبِیثَ مِنۡهُ تُنفِقُونَ وَلَسۡتُم بَِٔاخِذِیهِ إِلَّآ أَن تُغۡمِضُواْ فِیهِۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ٢٦٧ ٱلشَّیۡطَٰنُ یَعِدُکُمُ ٱلۡفَقۡرَ وَیَأۡمُرُکُم بِٱلۡفَحۡشَآءِۖ وَٱللَّهُ یَعِدُکُم مَّغۡفِرَةٗ مِّنۡهُ وَفَضۡلٗاۗ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ ٢٦٨ یُؤۡتِی ٱلۡحِکۡمَةَ مَن یَشَآءُۚ وَمَن یُؤۡتَ ٱلۡحِکۡمَةَ فَقَدۡ أُوتِیَ خَیۡرٗا کَثِیرٗاۗ وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّآ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٢٦٩
و مثَل کسانیکه اموال خود را برای طلب خشنودی خدا و به خاطر یقین و باوری که دارند انفاق میکنند، مانند مَثل باغی است که در تپهای قرار دارد، و بر آن باران تندی ببارد، و دو برابر میوه دهد، و اگر باران تندی بر ان نبارد باران خفیفی بر آن ببارد، و خداوند به آنچه میکنید بیناست. ﴿265﴾ آیا کسی از شما دوست دارد که باغی از درختان خرما و انگور داشته باشد و از زیر آن رودها روان باشد، و هرگونه میوه برایش ببار آوَرد، و در حالی که پیری او را فراگرفته و فرزندانی ضعیف و ناتوان دارد ناگهان گردباری که آتشی در آن است بر آن بوزد و باغ بسوزد؟ این چنین خداوند آیات را برای شما بیان میکند تا بیاندیشید. ﴿266﴾ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! از چیزهای پاکیزهای که بدست آوردهاید، و از آنچه ما از زمین برایتان رویاندهایم انفاق کنید، و به سراغ چیزهای ناپاک نروید، تا از آن ببخشید، در حالی که شما آن چیز ناپاک را نمیگیرید، مگر آنکه از بدی آن چشم بپوشید، و بدانید که خداوند بینیاز و ستوده است. ﴿267﴾ شیطان شما را وعدة فقر و تهیدستی میدهد، و شما را به زشتی فرمان میدهد، و خداوند به شما نوید آمرزش و بخشش میدهد و خداوند گشایشگر داناست. ﴿268﴾ حکمت را به کسی که بخواهد، میبخشد و هرکس که حکمت به او داده شود به راستی که خیر بسیاری به او داده شده است و جز خردمندان پند نمیگیرند. ﴿269﴾
وَمَآ أَنفَقۡتُم مِّن نَّفَقَةٍ أَوۡ نَذَرۡتُم مِّن نَّذۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُهُۥۗ وَمَا لِلظَّٰلِمِینَ مِنۡ أَنصَارٍ ٢٧٠ إِن تُبۡدُواْ ٱلصَّدَقَٰتِ فَنِعِمَّا هِیَۖ وَإِن تُخۡفُوهَا وَتُؤۡتُوهَا ٱلۡفُقَرَآءَ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۚ وَیُکَفِّرُ عَنکُم مِّن سَیَِّٔاتِکُمۡۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ ٢٧١ ۞لَّیۡسَ عَلَیۡکَ هُدَىٰهُمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَهۡدِی مَن یَشَآءُۗ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ فَلِأَنفُسِکُمۡۚ وَمَا تُنفِقُونَ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ ٱللَّهِۚ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ یُوَفَّ إِلَیۡکُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تُظۡلَمُونَ ٢٧٢ لِلۡفُقَرَآءِ ٱلَّذِینَ أُحۡصِرُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ لَا یَسۡتَطِیعُونَ ضَرۡبٗا فِی ٱلۡأَرۡضِ یَحۡسَبُهُمُ ٱلۡجَاهِلُ أَغۡنِیَآءَ مِنَ ٱلتَّعَفُّفِ تَعۡرِفُهُم بِسِیمَٰهُمۡ لَا یَسَۡٔلُونَ ٱلنَّاسَ إِلۡحَافٗاۗ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِیمٌ ٢٧٣ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُم بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ سِرّٗا وَعَلَانِیَةٗ فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ ٢٧٤
و هر مالی را که در راه خدا انفاق کنید و یا نذری را که به گردن بگیرید خداوند آن را میداند و برای ستمکاران یاوری نیست. ﴿270﴾ اگر صدقات و بخششها را آشکار کنید کار خوبی است، و اگر آن را پنهان نمایید و به نیازمندان بدهید برایتان بهتر است، و خداوند گناهانتان را میپوشاند و خداوند به آنچه میکنید آگاه است. ﴿271﴾ هدایت آنها بر تو لازم نیست بلکه خداوند هرکس را که بخواهد هدایت مینماید و هر آنچه انفاق کنید برای خودتان است. و انفاق نمیکنید مگر برای طلب رضای خدا، و هر چیز خوب و نیکی که انفاق کنید به طور کامل به شما بازگردانده میشود و به شما ستمی نمیشود. ﴿272﴾ (این صدقات) برای نیازمندانی است که در راه خدا بازماندهاند و نمیتوانند در زمین مسافرت کنند. به علت خویشتن داری و مناعت طبع، نادان آنها را توانگر میپندارد، آنها را از سیمایشان میشناسی، با اصرار چیزی از مردم نمیخواهند. و هرچه از خوبی انفاق کنید خداوند به آن داناست. ﴿273﴾ کسانیکه شب و روز و پنهان و آشکار اموال خود را انفاق میکنند پاداششان نزد پروردگارشان است و نه ترسی بر آنهاست، و نه اندوهگین میشوند. ﴿274﴾
ٱلَّذِینَ یَأۡکُلُونَ ٱلرِّبَوٰاْ لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ ٱلَّذِی یَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّیۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ قَالُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡبَیۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْۗ وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَیۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْۚ فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ فَٱنتَهَىٰ فَلَهُۥ مَا سَلَفَ وَأَمۡرُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِۖ وَمَنۡ عَادَ فَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٢٧٥ یَمۡحَقُ ٱللَّهُ ٱلرِّبَوٰاْ وَیُرۡبِی ٱلصَّدَقَٰتِۗ وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ ٢٧٦ إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ لَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ َلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ ٢٧٧ یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِیَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓاْ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ ٢٧٨ فَإِن لَّمۡ تَفۡعَلُواْ فَأۡذَنُواْ بِحَرۡبٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۖ وَإِن تُبۡتُمۡ فَلَکُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِکُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ وَلَا تُظۡلَمُونَ ٢٧٩ وَإِن کَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَیۡسَرَةٖۚ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٢٨٠ وَٱتَّقُواْ یَوۡمٗا تُرۡجَعُونَ فِیهِ إِلَى ٱللَّهِۖ ثُمَّ تُوَفَّىٰ کُلُّ نَفۡسٖ مَّا کَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ ٢٨١
کسانیکه ربا میخورند، (از قبر) بر نمیخیزند مگر مانند کسی که شیطان او را دچار دیوانگی کرده است، این بدان جهت است که گفتند: خرید و فروش صرفاً مانند ربا است، درحالیکه خداوند خرید و فروش را حلال نموده و ربا راحرام کرده است، پس هرکس که اندرزی از جانب پروردگارش به او رسیده و از رباخواری دست کشید، آنچه در گذشته به دست آورده است از آن او میباشد و کار او با خداست، و هر آن کس که به رباخواری باز گردد، پس ایشان اهل آتشاند، و در آن جاودانه خواهند بود. ﴿275﴾ خداوند ربا را تباه میسازد، و صدقات را افزایش میدهد، و خداوند هیچ ناسپاسِ گناهکاری را دوست ندارد. ﴿276﴾ بیگمان کسانیکه ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده و نماز را بر پا داشته و زکات پرداختهاند پاداششان نزد پروردگارشان است، و نه ترسی بر آنهاست و نه اندوهگین میشوند. ﴿277﴾ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! از خدا بترسید و باقی مانده ربا را رها کنید اگر شما مؤمن هستید. ﴿278﴾ و اگر چنین نکردید بدانید که به جنگ با خدا و پیامبرش برخاستهاید، و اگر توبه کردید، سرمایههایتان از آن خودتان است، نه ستم میکنید و نه بر شما ستم میشود. ﴿279﴾ و اگر (بدهکارتان) تنگدست بود، تا فرا رسیدن گشایش، مهلت داده میشود، و اگر ببخشید برایتان بهتر است اگر میدانید. ﴿280﴾ و از روزی بترسید که در آن روز بهسوی خدا بازگردانده میشوید، سپس هرکس هر آنچه را که کسب کرده است به صورت کامل دریافت میکند و بر آنان ستم نمیشود. ﴿281﴾
یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا تَدَایَنتُم بِدَیۡنٍ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى فَٱکۡتُبُوهُۚ وَلۡیَکۡتُب بَّیۡنَکُمۡ کَاتِبُۢ بِٱلۡعَدۡلِۚ وَلَا یَأۡبَ کَاتِبٌ أَن یَکۡتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ ٱللَّهُۚ فَلۡیَکۡتُبۡ وَلۡیُمۡلِلِ ٱلَّذِی عَلَیۡهِ ٱلۡحَقُّ وَلۡیَتَّقِ ٱللَّهَ رَبَّهُۥ وَلَا یَبۡخَسۡ مِنۡهُ شَیۡٔٗاۚ فَإِن کَانَ ٱلَّذِی عَلَیۡهِ ٱلۡحَقُّ سَفِیهًا أَوۡ ضَعِیفًا أَوۡ لَا یَسۡتَطِیعُ أَن یُمِلَّ هُوَ فَلۡیُمۡلِلۡ وَلِیُّهُۥ بِٱلۡعَدۡلِۚ وَٱسۡتَشۡهِدُواْ شَهِیدَیۡنِ مِن رِّجَالِکُمۡۖ فَإِن لَّمۡ یَکُونَا رَجُلَیۡنِ فَرَجُلٞ وَٱمۡرَأَتَانِ مِمَّن تَرۡضَوۡنَ مِنَ ٱلشُّهَدَآءِ أَن تَضِلَّ إِحۡدَىٰهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحۡدَىٰهُمَا ٱلۡأُخۡرَىٰۚ وَلَا یَأۡبَ ٱلشُّهَدَآءُ إِذَا مَا دُعُواْۚ وَلَا تَسَۡٔمُوٓاْ أَن تَکۡتُبُوهُ صَغِیرًا أَوۡ کَبِیرًا إِلَىٰٓ أَجَلِهِۦۚ ذَٰلِکُمۡ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِ وَأَقۡوَمُ لِلشَّهَٰدَةِ وَأَدۡنَىٰٓ أَلَّا تَرۡتَابُوٓاْ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً حَاضِرَةٗ تُدِیرُونَهَا بَیۡنَکُمۡ فَلَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَلَّا تَکۡتُبُوهَاۗ وَأَشۡهِدُوٓاْ إِذَا تَبَایَعۡتُمۡۚ وَلَا یُضَآرَّ کَاتِبٞ وَلَا شَهِیدٞۚ وَإِن تَفۡعَلُواْ فَإِنَّهُۥ فُسُوقُۢ بِکُمۡۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ وَیُعَلِّمُکُمُ ٱللَّهُۗ وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ ٢٨٢
ای کسانیکه ایمان آوردهاید! اگر به همدیگر تا مدت معینی وامی دادید آن را بنویسید، و باید نویسنده دادگرانه آنرا بنویسد، و هیچ نویسندهای نباید از نوشتن آن، آنگونه که خدا به او آموخته است ابا ورزد، پس باید بنویسد و کسی که حق بر اوست املا کند و از پروردگارش بترسد، و چیزی از آن کم نکند. پس اگر کسی که حق بر اوست سفیه و نادان یا ناتوان بود، یا نمیتوانست املا کند، باید ولیاش به دادگری املا کند، و دو گواه از مردانتان گواه بگیرید، و اگر دو مرد نبودند پس یک مرد و دو زن از گواهانی که میپسندید، تا اگر یکی از آن دو (زن) فراموش کرد دیگری به او یادآوری کند. و هرگاه گواهان برای گواهی دادن خوانده شوند نباید سرباز زنند. و از نوشتن وام طبق موعدش خواه کم باشد یا زیاد خسته نشوید. این نزد خداوند عادلانهتر است، و برای گواهی دادن استوارتر، و برای دین که دچار شک نشوید (به احتیاط) نزدیکتر است، مگر اینکه تجارتی نقدی باشد که در میان خود دست به دست میکنید، پس در اینصورت بر شما گناهی نیست که آن را ننویسید. و چون خرید و فروش کردید باید گواه بگیرید، و نباید نویسنده و شاهد زیان ببینند، و اگر چنین کاری کنید از فرمان خدا سرپیچی کردهاید. و از خدا بترسید و خداوند به شما میآموزد و خداوند به هر چیزی داناست. ﴿282﴾
۞وَإِن کُنتُمۡ عَلَىٰ سَفَرٖ وَلَمۡ تَجِدُواْ کَاتِبٗا فَرِهَٰنٞ مَّقۡبُوضَةٞۖ فَإِنۡ أَمِنَ بَعۡضُکُم بَعۡضٗا فَلۡیُؤَدِّ ٱلَّذِی ٱؤۡتُمِنَ أَمَٰنَتَهُۥ وَلۡیَتَّقِ ٱللَّهَ رَبَّهُۥۗ وَلَا تَکۡتُمُواْ ٱلشَّهَٰدَةَۚ وَمَن یَکۡتُمۡهَا فَإِنَّهُۥٓ ءَاثِمٞ قَلۡبُهُۥۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِیمٞ ٢٨٣ لِّلَّهِ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۗ وَإِن تُبۡدُواْ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ أَوۡ تُخۡفُوهُ یُحَاسِبۡکُم بِهِ ٱللَّهُۖ فَیَغۡفِرُ لِمَن یَشَآءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَآءُۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ ٢٨٤ ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ کُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِکَتِهِۦ وَکُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیۡکَ ٱلۡمَصِیرُ ٢٨٥ لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَعَلَیۡهَا مَا ٱکۡتَسَبَتۡۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِینَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَیۡنَآ إِصۡرٗا کَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ ٢٨٦
و اگر در مسافرت بودید و نویسندهای نیافتید پس گروی بستانید، و اگر کسی از شما دیگری را امین دانست، باید کسی که امین قرار داده شده است امانتش را باز پس بدهد، و از پروردگارش بترسد، و شهادت را پنهان نکنید، و هرکس که آن را پنهان کند دلش گناهکار است، و خداوند به آنچه میکنید داناست. ﴿283﴾ آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداست، و اگر آنچه را در دل دارید آشکار کنید یا آن را را پنهان نمایید خداوند شما را بر آن محاسبه میکند، پس هرکس را که بخواهد میآمرزد، و هرکس را که بخواهد عذاب میدهد، و خداوند بر هر چیزی تواناست. ﴿284﴾ پیامبر به آنچه از جانب پروردگارش بر او نازل شد ایمان آورد، و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبرانش ایمان آوردند (و گفتند:) بین هیچ یک از پیامبرانش فرق نمیگذاریم و گفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! آمرزش ترا میخواهیم، و بازگشت بهسوی توست. ﴿285﴾ خداوند هیچکس را جز به اندازه توانش مکلف نمیکند، هر کار نیکی که انجام دهد به سود خود کرده، و هرکار بدی که انجام دهد به زیان خود کرده است. پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم، ما را مگیر. پروردگارا! بار سنگین بر ما مگذار آن چنان که بر کسانی که پیش از ما بودند گذاشتهای. پروردگارا! آنچه تاب و توانش را نداریم بر دوش ما مگذار و از ما درگذر، و ما را بیامرز، و بر ما رحم فرما، تو سرور ما هستی، پس ما را بر قوم کافران پیروز گردان. ﴿286﴾