مدنی است؛ ترتیب آن 4؛ شمار آیات آن 176
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّکُمُ ٱلَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا کَثِیرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِی تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلَیۡکُمۡ رَقِیبٗا ١﴾.
ای مردم! از پروردگار خود بترسید و مراقب او باشید. او شما را از یک انسان که همان آدم است آفرید و سپس از آدم همسرش حوّا را خلق کرد، سپاس خدایی را که زنده را از مرده و مرده را از زنده آفرید. بنابراین شما فرزندان یک پدر و مادرید، پس مراقب این برادری انسانی و نسبتی که بین شما یکرنگی ایجاد میکند باشید. خدایتعالی از آدم و حوّا بشری بسیار و انسانهایی بیشمار به وجود آورد.
بر شما لازم است تا تقوای خدا عزوجل را در تمام شؤون زندگی خود و در صلۀ رحم رعایت کنید و هرگز صلۀ رحم را قطع ننمائید، زیرا خدای سبحان اعمال شما را میداند و بر او هیچ امری از امورتان پوشیده نیست. او سخنانتان را میشنود و بر امور نهان و آنچه در نهاد شماست آگاه میباشد و مراقب همۀ امورتان هست.
در اینجا حقتعالی بندگان خود را از تفریط و سهل انگاری در رعایت تقوا که آنان را به منزلۀ کمال انسانی بالا میبرد و همچنان در مورد صلۀ رحم که موجب تقویت کمال انسانی است بر حذر میدارد.
﴿وَءَاتُواْ ٱلۡیَتَٰمَىٰٓ أَمۡوَٰلَهُمۡۖ وَلَا تَتَبَدَّلُواْ ٱلۡخَبِیثَ بِٱلطَّیِّبِۖ وَلَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَهُمۡ إِلَىٰٓ أَمۡوَٰلِکُمۡۚ إِنَّهُۥ کَانَ حُوبٗا کَبِیرٗا ٢﴾.
و بر شما لازم است تا اموال ایتام را بعد از اینکه به سن رشد برسند بدهید و این اموال را نخورید که بر شما حرام است در حالی که اموال خود را که خدا عزوجل برای شما حلال نموده به یک سو بگذارید و آز و طمع و حرص شما را وادارد تا بر اموال این ناتوانان و ضعیفان و مساکین تسلط پیدا کنید و به این ترتیب حرام را بخورید و مباح را بگذارید اگر چنین کردید شما در واقع مرتکب گناه و ستمی بزرگ شده و عمل بسیار بدی انجام دادهاید.
﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِی ٱلۡیَتَٰمَىٰ فَٱنکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تَعۡدِلُواْ فَوَٰحِدَةً أَوۡ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡۚ ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَلَّا تَعُولُواْ ٣﴾.
و اگر این امر بیم داشتید که نتوانید در مهریۀ یتیمها عدالت کنید به این صورت که هرگاه با یکی از آنها ازدواج کنید و مهری را که به امثال آنها داده میشود نپردازید در این صورت از ازدواج با آنها صرف نظر نموده و با سایر زنها ازدواج کنید.
و اگر مردی خواسته باشد دو، سه و یا چهار زن آزاد به نکاح بگیرد میتواند چنین کند؛ زیرا حقتعالی تعدد ازدواجها را تا چهار زن مباح نموده است ولی اگر انسانی از این بیم داشت که نتواند در مسکن، نفقه و امثال اینها در بین همسران خود عدالت کند و این بیعدالتی منجر به ارتکاب ظلم در حق یکی از آنها میشد در این صورت چنین مردی باید یک زن به نکاح بگیرد که به عدالت نزدیکتر است.
اما اگر نمیتوانست عدالت کند و در عین حال نمیتوانست بر یک زن اکتفا نماید در چنین حالی برای او مجاز است تا از کنیزها به اندازهای که میخواهد به نکاح بگیرد؛ زیرا چنین کاری نیکوتر و دورتر از جور و ظلم است.
﴿وَءَاتُواْ ٱلنِّسَآءَ صَدُقَٰتِهِنَّ نِحۡلَةٗۚ فَإِن طِبۡنَ لَکُمۡ عَن شَیۡءٖ مِّنۡهُ نَفۡسٗا فَکُلُوهُ هَنِیٓٔٗا مَّرِیٓٔٗا ٤﴾.
بر مسلمان لازم است تا مهریه زن را بپردازد و در این زمینه بر او برتری جوئی نکند زیرا مهریه حق زن و کوچکترین وظیفۀ مرد در قبال زن است ولی اگر خود زن میخواست تا مقداری از مهریه خود را به عنوان هدیه به شوهر ببخشد در چنین حالتی بر شوهر گناهی نیست تا این هدیۀ حلال و پاک را بپذیرد.
﴿وَلَا تُؤۡتُواْ ٱلسُّفَهَآءَ أَمۡوَٰلَکُمُ ٱلَّتِی جَعَلَ ٱللَّهُ لَکُمۡ قِیَٰمٗا وَٱرۡزُقُوهُمۡ فِیهَا وَٱکۡسُوهُمۡ وَقُولُواْ لَهُمۡ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا ٥﴾.
برای اسرافگران چه یتیم باشند یا زن یا مرد اموالشان را که نگهداری میکنید و همچنان اموال خویش را که قوام زندگی شما بر آن است ندهید، زیرا آنها به زودی این اموال را به علت سفاهت و نادانی و تدبیر غلطی که دارند تلف مینمایند، ولی از همین اموال به مقدار کفایه به آنها بدهید و لباسی که آنان را بپوشاند و موجب زیبائیشان شود بپوشانید و با آنان به نرمی سخن گوئید و قناعت آنان را با الفاظی نیکو و گفتاری شایسته حاصل و از آنان خاطر داری کنید.
این آیه دلالت بر ایجاد نفرت نسبت به اسراف و بیان خطرات آن است و اینکه اسراف عملی است که آن را معمولاً انسانهای نادان انجام میدهند.
﴿وَٱبۡتَلُواْ ٱلۡیَتَٰمَىٰ حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغُواْ ٱلنِّکَاحَ فَإِنۡ ءَانَسۡتُم مِّنۡهُمۡ رُشۡدٗا فَٱدۡفَعُوٓاْ إِلَیۡهِمۡ أَمۡوَٰلَهُمۡۖ وَلَا تَأۡکُلُوهَآ إِسۡرَافٗا وَبِدَارًا أَن یَکۡبَرُواْۚ وَمَن کَانَ غَنِیّٗا فَلۡیَسۡتَعۡفِفۡۖ وَمَن کَانَ فَقِیرٗا فَلۡیَأۡکُلۡ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ فَإِذَا دَفَعۡتُمۡ إِلَیۡهِمۡ أَمۡوَٰلَهُمۡ فَأَشۡهِدُواْ عَلَیۡهِمۡۚ وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ حَسِیبٗا ٦﴾.
و یتیمها را هنگامی که به سن رشد میرسند امتحان کنید، اگر از آنها خَرد، حسن تدبیر و تصرف نیکو مشاهده نمودید اشکالی ندارد تا اموالشان را به آنها بدون هرگونه تأخیر بدهید و به هیچ وجه تصاحب مال یتیم از طریق حیله و فریب و پیش از اینکه به سن رشد برسند مجاز نیست، زیرا بعضی از انسانها مال یتیم را پیش از اینکه به سن رشد برسند به مصرف میرسانند و زمانی که یتیم مطالبۀ حق وحقوق میکند، این شخص باقیماندۀ اموال او را نیز تلف مینماید.
اگر ولیِّ یتیم ثروتمند بود، چون ثروت دارد باید از خوردن مال یتیم به عنوان مُرد و بهره اجتناب کند، زیرا حقتعالی او را از خوردن چنین اموالی بینیاز ساخته است. ولی اگر فقیر بود میتواند به اندازۀ مُرد یک کارگر و به قدر نیاز و ضرورت خود بر دارد. و هرگاه ولی اموال یتیم را بعد از اینکه به سن رُشد رسید به او داد باید از یتیم شاهد بگیرد تا بعدها نزاع و کشمکشی در زمینه به وجود نیاید. این کافی است که حقتعالی حساب کنندۀ مردم و مراقب اعمال و احاوال آنهاست، او تمام تصرفات انسانها را آمار میگیرد تا به آنها جزای عطا کند بنابراین تنها او شایستگی مراقبه، خوف و تقوا را دارد.
﴿لِّلرِّجَالِ نَصِیبٞ مِّمَّا تَرَکَ ٱلۡوَٰلِدَانِ وَٱلۡأَقۡرَبُونَ وَلِلنِّسَآءِ نَصِیبٞ مِّمَّا تَرَکَ ٱلۡوَٰلِدَانِ وَٱلۡأَقۡرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنۡهُ أَوۡ کَثُرَۚ نَصِیبٗا مَّفۡرُوضٗا ٧﴾.
برای فرزندان پسر و دختر از آنچه پدران و نزدیکانشان به ارث میگذارند حقی هست، خواه ارثیه کم باشد یا زیاد، خواه از جملۀ وسایل و آلاتی باشد که مرد به آن نیاز دارد مانند وسایل جنگی یا از جملۀ اشیایی باشد که زن به آن نیاز دارد مانند زیورات و از این قبیل. این حکم شریعت اسلام در واقع ردّی بر شرائع جاهلی است که زنها را به حکم اینکه در معرکه شرکت نمیکنند و با هیئتها ملاقات نمینمایند از ارث محروم میکردند این بود که حقتعالی آنان را تکذیب نمود و این پندارشان را ردّ کرد و برای زن حصه و نصیبی ثابت و مشخص مقرر داشت که به هیچ وجه نباید در این حق برای زن ظلمی صورت گیرد و یا در این زمینه کوتاهی شود.
﴿وَإِذَا حَضَرَ ٱلۡقِسۡمَةَ أُوْلُواْ ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡیَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰکِینُ فَٱرۡزُقُوهُم مِّنۡهُ وَقُولُواْ لَهُمۡ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا ٨﴾.
و اگر هنگام تقسیم میراث بعضی از نزدیکانی که حقی در ارث ندارند یا برخی از یتیمها و ضعفایی که چیزی ندارند حاضر باشند برای آنها نیز چیزی از ترکه به منظور خورسند ساختن آنها بدهید و به آنها سخن نیکو بگوئید.
﴿وَلۡیَخۡشَ ٱلَّذِینَ لَوۡ تَرَکُواْ مِنۡ خَلۡفِهِمۡ ذُرِّیَّةٗ ضِعَٰفًا خَافُواْ عَلَیۡهِمۡ فَلۡیَتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلۡیَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِیدًا ٩﴾.
وصی یتیم هنگام وصایت بر ما، باید فرزندان خود را در حالتی در نظر بگیرد که او مرده است و فرزندان او یتیم و ضعیف و بیسرپرست اند، در چنین حالتی آیا وی راضی است تا فرزندانش خوار و ذلیل باشند و اموالشان ضایع گردد؟! پس چنین وصیی باید از خدا عزوجل بترسد و با یتیمها به نرمی و لطف سخن بگوید درست همانگونه که با فرزندان خود سخن میگوید.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَأۡکُلُونَ أَمۡوَٰلَ ٱلۡیَتَٰمَىٰ ظُلۡمًا إِنَّمَا یَأۡکُلُونَ فِی بُطُونِهِمۡ نَارٗاۖ وَسَیَصۡلَوۡنَ سَعِیرٗا ١٠﴾.
آنانی که بر اموال یتیمها تجاوز میکنند و بدون کدام حق شرعی و بیموجب برای خویش مباح میسازند اینها با انجام این عمل در واقع خود را به سوی آتش دوزخ که شعلهور است میکشانند. اینها مال حرام و حاصل شده از طریق ظلم و ستم را میخورند و طبیعی است چنین مالی آنها را به سوی آتش دوزخ میکشاند آتشی که هرگز قابل تحمل نیست. در این آتش هولناک و شعلهور جز انسان بدبخت داخل نمیشود پس بر آنان لازم است تا از خوردن مال یتیمان توبه کنند و این اموال را واپس به خود آنان مسترد کنند و از خدا عزوجل در مورد این مستضعفان بترسند.
﴿یُوصِیکُمُ ٱللَّهُ فِیٓ أَوۡلَٰدِکُمۡۖ لِلذَّکَرِ مِثۡلُ حَظِّ ٱلۡأُنثَیَیۡنِۚ فَإِن کُنَّ نِسَآءٗ فَوۡقَ ٱثۡنَتَیۡنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَکَۖ وَإِن کَانَتۡ وَٰحِدَةٗ فَلَهَا ٱلنِّصۡفُۚ وَلِأَبَوَیۡهِ لِکُلِّ وَٰحِدٖ مِّنۡهُمَا ٱلسُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِن کَانَ لَهُۥ وَلَدٞۚ فَإِن لَّمۡ یَکُن لَّهُۥ وَلَدٞ وَوَرِثَهُۥٓ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ ٱلثُّلُثُۚ فَإِن کَانَ لَهُۥٓ إِخۡوَةٞ فَلِأُمِّهِ ٱلسُّدُسُۚ مِنۢ بَعۡدِ وَصِیَّةٖ یُوصِی بِهَآ أَوۡ دَیۡنٍۗ ءَابَآؤُکُمۡ وَأَبۡنَآؤُکُمۡ لَا تَدۡرُونَ أَیُّهُمۡ أَقۡرَبُ لَکُمۡ نَفۡعٗاۚ فَرِیضَةٗ مِّنَ ٱللَّهِۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمٗا ١١﴾.
در این آیه حقتعالی به تفصیل احکام میراث میپردازد که در آیۀ هفتم همین سوره به صورت اجمال بیان شد. یعنی خداوند عزوجل شما را امر میکند و از شما تعهد میگیرد تا دربارۀ میراث فرزندان خود خواه مرد باشند یا زن عدالت کنید. بنابراین اگر مرده دارای فرزندان دختر و پسر بود برای فرزند پسر دو برابر میراث دختر است ولی اگر تنها فرزند دختر داشت و تعداد آنها دوتن یا زیاده از دو تن بودند در این صورت برای آنان دو سوم ترکه است و اگر تعداد آنها یکی بود رد این صورت برای وی نصف ترکۀ پدرش میباشد.
سبب میراث بردن فرزند پسر به اندازۀ دو اندازۀ دو برابر فرزند دختر در این است که مسئولیت اجتماعی پسر نسبت به دختر بیشتر است، زیرا بر پسر لازم است تا مهر بپردازد و نفقه کل اعضای فامیل را بدهد در حالی که بر دختر هیچکدام از این مصارف لازم نیست.
همچنان برای پدر و مادر یک ششم ترکه است البته درصورتی که میّت فرزند پسر یا دختر داشته باشد و اگر وارثی جز مادر و پدر نداشت در این صورت یک سوم ترکه از آن مادر و باقی از آن پدر است و اگر میت دو برادر داشت در این صورت برای مادر یک ششم ترکه است.
ترکۀ میت آنگونه که خدایتعالی فرض نموده در بین ورثه بعد از اجرای وصیت میّت و ادای دینش تقسیم میگردد. حقتعالی خود امر تقسیم میراث را بر عهده گرفته تا در این زمینه هیچ ظلم و حیف و میلی صورت نگیرد، اگر این امر بر عهدۀ بشر قرار میگرفت حتماً حقوق انسانها ضایع میگردید. از اینروی لازم است تا شما نیز این مسأله را به خدای بزرگ واگذار شوید زیرا اوتعالی به مصالح بشر آگاهتر است.
﴿۞وَلَکُمۡ نِصۡفُ مَا تَرَکَ أَزۡوَٰجُکُمۡ إِن لَّمۡ یَکُن لَّهُنَّ وَلَدٞۚ فَإِن کَانَ لَهُنَّ وَلَدٞ فَلَکُمُ ٱلرُّبُعُ مِمَّا تَرَکۡنَۚ مِنۢ بَعۡدِ وَصِیَّةٖ یُوصِینَ بِهَآ أَوۡ دَیۡنٖۚ وَلَهُنَّ ٱلرُّبُعُ مِمَّا تَرَکۡتُمۡ إِن لَّمۡ یَکُن لَّکُمۡ وَلَدٞۚ فَإِن کَانَ لَکُمۡ وَلَدٞ فَلَهُنَّ ٱلثُّمُنُ مِمَّا تَرَکۡتُمۚ مِّنۢ بَعۡدِ وَصِیَّةٖ تُوصُونَ بِهَآ أَوۡ دَیۡنٖۗ وَإِن کَانَ رَجُلٞ یُورَثُ کَلَٰلَةً أَوِ ٱمۡرَأَةٞ وَلَهُۥٓ أَخٌ أَوۡ أُخۡتٞ فَلِکُلِّ وَٰحِدٖ مِّنۡهُمَا ٱلسُّدُسُۚ فَإِن کَانُوٓاْ أَکۡثَرَ مِن ذَٰلِکَ فَهُمۡ شُرَکَآءُ فِی ٱلثُّلُثِۚ مِنۢ بَعۡدِ وَصِیَّةٖ یُوصَىٰ بِهَآ أَوۡ دَیۡنٍ غَیۡرَ مُضَآرّٖۚ وَصِیَّةٗ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَلِیمٞ ١٢﴾.
و برای شما ای شوهران نصف ترکۀ همسرانتان است البته اگر فرزندی از شما یا غیر شما نداشته باشند و اگر فرزند داشتند در این صورت برای شما یک چهارم ترکه بعد از اجرای وصیّت و ادای دین وی است. و اگر یکی از شما مُرد در حالی که فرزندی ندارد در این صورت برای همسرانتان یک هشتم ترکه بعد از اجرای وصیّت و ادای دین میباشد. اگر میّت نه پدرانی داشت و نه فرزندانی – منظور از کلاله چنین حالتی است – ولی اقارب دیگری داشت که از وی میراث میبردند مانند برادر، یا برادر از مادر، در این صورت برای هرکدام از آنان یک ششم ترکه است ولی اگر برادر و خواهری از مادر داشت که تعداد آنها از یک تن بیشتر بود در چنین حالی اینها باید یک سوم را در بین خود مساویانه تقسیم کنند، بدون اینکه در بین زن و مرد تفاوتی در ارث باشد چرا که خدایتعالی از حقوق آنها با واژۀ «شرکا» تعبیر کرده که شرکت خواهش تساوی دارد، البته این ارث بعد از اجرای وصیّت و ادای دین صورت میگیرد. در وصیت شرط است که بنابر مصلحت باشد نه بنابر حرمان ورثه یا ضرر رسانیدن به آنها مانند حالتی که شخص در بیشتر از یک سوم مال خویش وصیت کند.
این توصیۀ خدا عزوجل برای شماست و از جملۀ رحمت و مهربانی اوتعالی یکی هم این است که در کیفر کسی که از اوامرش سرپیچی میکند عجله نمینماید.
﴿تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِۚ وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ یُدۡخِلۡهُ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ وَذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ ١٣﴾.
احکام و مسائلی که ذکر شد فرائض و اوامر الهی است و به هیچ وجه مجاز نیست تا از آن مخالفت شود و بر آن تجاوز صورت گیرد و هر که از اوامر الهی با رعایت تقوا و از اوامر پیامبر با تبعیت پیروی کند پاداش او نزد حقتعالی این است که او را به بهشتی که به اولیا و دوستان خود ذخیره کرد گرامی میدارد این بهشت عبارت از باغها و بوستانهای زیبا و شگفت انگیز است که از زیر قصرها و ساختمانهای آن جویهای آب شیرین و گوارا جاری است و اینها در این بهشتها برای همیشه باقی خواهند ماند بدون اینکه دچار فنا شوند. آنها در این بهشتها در کمال صحت و برای همیشه باقیاند بدون اینکه دچار بیماری و یا کدورتی شوند، زندگی آنان بدون پیری است و ثروت آنها عدم نمیشناسد و امنیت آنها به گونهای است که از هیچ چیزی نه میترسند و نه دچار غم و اندوه میشوند.
﴿وَمَن یَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُۥ یُدۡخِلۡهُ نَارًا خَٰلِدٗا فِیهَا وَلَهُۥ عَذَابٞ مُّهِینٞ ١٤﴾.
ولی کسی که به مخالفت امر الهی و پیامبرش بپردازد و مرتکب امور منهیه شود و احکامی را که حقتعالی به عنوان شریعت و قانون برای بندگان خود فرستاده را اجرا نکند به کیفر آتش دوزخ گرفتار میشود که در آن در کمال اهانت، ذلّت و خواری و در غلّ و زنجیر وارد میشود و برای همیشه باقی و جاودان خواهد بود بدون اینکه از او عذاب الهی زایل و یا از شدّت آن کاسته شود.
﴿وَٱلَّٰتِی یَأۡتِینَ ٱلۡفَٰحِشَةَ مِن نِّسَآئِکُمۡ فَٱسۡتَشۡهِدُواْ عَلَیۡهِنَّ أَرۡبَعَةٗ مِّنکُمۡۖ فَإِن شَهِدُواْ فَأَمۡسِکُوهُنَّ فِی ٱلۡبُیُوتِ حَتَّىٰ یَتَوَفَّىٰهُنَّ ٱلۡمَوۡتُ أَوۡ یَجۡعَلَ ٱللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلٗا ١٥﴾.
و زنهایی که مرتکب عمل زنا میشوند بر شما مردان لازم است تا بر آنان چهار شاهد عادل و مورد اعتماد بگیرید به گونهای که در شهادت هیچ نوع گناه و ستمی نباشد پس هرگاه شاهدان شهادتی واضح و بدون هیچگونه التباس ادا کردند بر شما لازم است تا زنها را در خانهها تا هنگام مرگشان حبس کنید این کیفری برای آنها و تأدیبی بر عملکردشان است یا تا زمانی که خدایتعالی برای آنها راهی دیگر مقرر دارد.
خداوند عزوجل این آیه را نسخ نمود و حکم چنین زنی را در اول سورۀ بیان داشت.
﴿وَٱلَّذَانِ یَأۡتِیَٰنِهَا مِنکُمۡ فََٔاذُوهُمَاۖ فَإِن تَابَا وَأَصۡلَحَا فَأَعۡرِضُواْ عَنۡهُمَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ تَوَّابٗا رَّحِیمًا ١٦﴾.
مرد و زن هرگاه مرتکب عمل بد زنا شدند بر شما لازم است تا آنان را توبیخ و سرزنش نموده تأدیبشان کنید و آنها را شلّاق بزنید اگر از این عمل دست بر داشتند و توبه نموده به اصلاح اعمال خویش پرداختند بر شما لازم است تا آنان را به یاد گناهشان نیندازید و از آزار و اذیت آنها دست بردارید ولو به هر اندازه که مرتکب گناه کبیره شده باشند؛ زیرا حقتعالی بر کسی که توبه کند توبه پذیر است و اوتعالی به لطف و احسان خود به سوی کسی مینگرد که به سویش رجوع نماید و پروردگار دارای رحمتی واسع است.
﴿إِنَّمَا ٱلتَّوۡبَةُ عَلَى ٱللَّهِ لِلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلسُّوٓءَ بِجَهَٰلَةٖ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٖ فَأُوْلَٰٓئِکَ یَتُوبُ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمۡۗ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمٗا ١٧﴾.
همانا توبه صحیح و قبول شده توبۀ قومی است که بنابر جهالت و نادانی مرتکب گناهی شده و سپس متوجه گناه خود شدند و نهایت پشیمان، متأسف و سر افکنده گردیده و به سوی خدای رجوع کردهاند و دست از گناه کشیده و از حقتعالی عذر خواهی نمودهاند. نه کسی که از روی عمد، سخریه و با داشتن دانش و بیتوجهی در برابر امر مولای خویش مرتکب گناه شده است.
پس کسی که از روی جهالت و نادانی مرتکب گناهی شود و سپس از خدایتعالی طالب مغفرت و بخشش گردد، پروردگار گناهش را میبخشد و او را در مقامی ارزشمند گرامی میدارد؛ زیرا خدای بزرگ میداند چه کسی در توبۀ خود صادق است و مخلصانه به خدای خود رجوع نموده است.
اوتعالی حکیمی است که هر چیزی را در محل خاص خودش قرار میدهد بنابراین جز کسی که مستحق عذاب باشد دیگری را کیفر نمیدهد، او پاداش و کیفر هر کسی را از روی حکمتی بیمنتها و قدرتی بیانتها میدهد.
﴿وَلَیۡسَتِ ٱلتَّوۡبَةُ لِلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلسَّیَِّٔاتِ حَتَّىٰٓ إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ إِنِّی تُبۡتُ ٱلۡـَٰٔنَ وَلَا ٱلَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمۡ کُفَّارٌۚ أُوْلَٰٓئِکَ أَعۡتَدۡنَا لَهُمۡ عَذَابًا أَلِیمٗا ١٨﴾.
توبۀ پذیرفته شده و صحیح برای کسی نخواهد بود که در گناه اسراف نموده و بر ارتکاب محرمات از روی عمد، کوتاهی و استهزا به وعده خدا عزوجل مداومت بخشیده و چون زمان مرگش فرا رسیده شروع به اعتذار از گناه خود نموده است، چنین کسی به هیچ وجه مستحق قبول توبه نیست؛ چون دست به استکبار زده و بر ارتکاب محرمات الهی جرئت پیدا کرده است و توبۀ خویش را عمداً به تأخیر انداخته است.
همچنان توبۀ کسی که بر کفر مرده نیز قبول نمیشود، چنین کسی برای همیشه در آتش دوزخ جاودان خواهد بود، حقتعالی از کافر هیچ عمل و شفاعتی را قبول نمیکند و هیچ عذابی را از او در روز قیامت دفع نمینماید، پروردگار برای چنین عذابی دردناک و ماندگار آماده کرده است.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا یَحِلُّ لَکُمۡ أَن تَرِثُواْ ٱلنِّسَآءَ کَرۡهٗاۖ وَلَا تَعۡضُلُوهُنَّ لِتَذۡهَبُواْ بِبَعۡضِ مَآ ءَاتَیۡتُمُوهُنَّ إِلَّآ أَن یَأۡتِینَ بِفَٰحِشَةٖ مُّبَیِّنَةٖۚ وَعَاشِرُوهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ فَإِن کَرِهۡتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰٓ أَن تَکۡرَهُواْ شَیۡٔٗا وَیَجۡعَلَ ٱللَّهُ فِیهِ خَیۡرٗا کَثِیرٗا ١٩﴾.
ای مؤمنان! برای شما مجاز نیست تا بر میراث زن بازی کنید درست آنگونه که با یک متاع بازی میشود. بر شما حلال و جایز نیست تا زن را از میراثش محروم کنید یا خود زن را بعد از فوت شوهرش به جبر و اکراه و بدون رغبت او به ارث ببرید. همچنان برای شما شوهران مجاز نیست تا زن را بعد از اینکه طلاق میدهید از ازدواج مجدد با دیگری به خاطر به دست آوردن ظالمانه و تجاوز کارانۀ مهر باز دارید مگر در یک حالت و آن زمانی که زن مرتکب عمل بَد زنا شود که در این صورت برای مرد مجاز است تا بر او سخت بگیرد و او را تعذیر و تأدیب کند تا بعضی از مال خود را فدیه دهد، چنانچه برخی از علما و اندیشمندان سَلَف بر این نظراند.
لیکن به صورت عموم بر شما لازم است تا با زنها معاشرت نیکو و مهربانی داشته باشید و برخی نارسائیهای آنان را تحمل کنید و در مورد آنها تقوای خدا عزوجل را رعایت نموده هیچگاه به آنان ضرری روا ندارید؛ زیرا زن موجودی ضعیف و ناتوان است که نمیتواند با مرد مبارزه کند.
همچنان بر شما لازم است تا در برابر زنان از صبر و حوصله کار بگیرید ای بسا که بودن با آن زن از جدا شدن بهتر باشد و از همان زن خدایتعالی به شما اولادی نیکو و فرزندانی سعادتمند بدهد که به این ترتیب صبر در برابر آنها از روی حکمت خواهد بود و پایانی نیکو خواهد داشت، چون خدایتعالی کسی را که صبر کند و از بردباری کار گیرد پاداش نیکو میدهد.
این آیه دلالت بر استمرار بر زندگی زنا شوئی و جبران اشتباهاتی دارد که از دو طرف سَر میزند همچنانی که دلالت بر لزوم معاشرت نیکو و التزام لطف و مهربانی در زندگی زناشوئی و استمرار بر این پیوند دارد ولو از زن خطاها و اشتباهاتی سَر زند؛ زیرا در طلاق و جدایی کیان خانواده از هم میپاشد و قلبهای زیادی میشکند و منجز به ایجاد کینه و عداوت در دلها میگردد.
بنابراین از طلاق باید به عنوان آخرین راه حل و در حالتی استفاده شود که انسان مجبور باشد و چارۀ دیگری نداشته باشد.
﴿وَإِنۡ أَرَدتُّمُ ٱسۡتِبۡدَالَ زَوۡجٖ مَّکَانَ زَوۡجٖ وَءَاتَیۡتُمۡ إِحۡدَىٰهُنَّ قِنطَارٗا فَلَا تَأۡخُذُواْ مِنۡهُ شَیًۡٔاۚ أَتَأۡخُذُونَهُۥ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِینٗا ٢٠﴾.
و هرگاه یکی از شما ای مؤمنان اراده کرد تا با همسری دیگر ازدواج کند و به سببی شرعی همسر اولی را طلاق دهد در حالی که به او سرمایۀ بیشماری داده باشد برای این مرد مجاز نیست تا این مهر را از آن زن مطالبه کند، نه کلّ مهر و نه جزئی از آن را؛ زیرا این مال حق مخصوص زن میباشد و گرفتن آن ظلم، تجاوز و سرکشی به شمار میرود و کسانی که مرتکب چنین عملی میشوند انسانهای ظالم و ستمگاریاند که از مولای خود نمیهراسند، چون استحقاق زن بر مهر به علت استمتاع و معاشرتی است که مرد با او انجام داده است.
﴿وَکَیۡفَ تَأۡخُذُونَهُۥ وَقَدۡ أَفۡضَىٰ بَعۡضُکُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ وَأَخَذۡنَ مِنکُم مِّیثَٰقًا غَلِیظٗا ٢١﴾.
آیا برای شما مجاز است تا مهر زن را مجدداً و بنابر ظلم و غصیب بگیرید در حالی که میدانید بین شما و همسرتان خلوت و معاشرت خاص و بهرهجوئی جسمی به اندازهای صورت گرفته که ارزش آن چندین برابر مهر است. چرا شما قدر این روابط خصوصی را نمیدانید در حالی که ارزش فراوانی دارد و حقتعالی نیز از شما راجع به این عقد شرعی پیمان گرفته است، عقدی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم آن را سنّت نهاده و راجع به آن فرموده است: دربارۀ زنها از خدا عزوجل بترسید زیرا شما آنها را به عنوان امانت اوتعالی گرفتهاید و عورتهایشان را با کلمۀ خدا عزوجل حلال ساختید». پس بر بنده لازم است تا مراقب پروردگار خود در خصوص این عهد و پیمان باشد.
﴿وَلَا تَنکِحُواْ مَا نَکَحَ ءَابَآؤُکُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ إِلَّا مَا قَدۡ سَلَفَۚ إِنَّهُۥ کَانَ فَٰحِشَةٗ وَمَقۡتٗا وَسَآءَ سَبِیلًا ٢٢﴾.
با همسران پدرانتان بعد از مرگشان ازدواج نکنید مگر آنچه در جاهلیت گذشته است که حقتعالی آن را عفو نموده چون قبول اسلام گناهانی را که پیش از آن واقع شده را محو و نابود میکند. این ازدواج از اینروی حرام است که کاری است زشت و بینهایت شنیع و قبیح و چنین ازدواجی بدترین راه پاسخ گوئی به غریزۀ شهوت است و یک انسان عاقل چگونه میتواند بپذیرد که با همسر پدر خویش که مانند مادرش است مقاربت جنسی انجام دهد.
در جاهلیت چنین رواج بوده که هرگاه پدر کسی وفات مینمود او از دیگران به همسر پدر خویش – همسری که غیر از مادرش است – سزوارتر بود طوری که اگر میخواست آن را به نکاح خود میگرفت و یا اگر تمایل داشت او را به دیگری به نکاح میداد و مهرش را مالک میشد.
در روایات آمده است: زمانی که «ابوقیس بن الاسلت» وفات کرد فرزندش خواست با همسرش ازدواج کند. همسر ابوقیس خطاب به فرزند ابوقیس گفت من تو را فرزند خود میدانم و هرگز با این عمل موافق نیستم. فرزند ابوقیس نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و در این خصوص سوال کرد، این بود که این آیۀ کریمه نازل شد و بعد از آن محرمات نکاح ذکر گردید.
﴿حُرِّمَتۡ عَلَیۡکُمۡ أُمَّهَٰتُکُمۡ وَبَنَاتُکُمۡ وَأَخَوَٰتُکُمۡ وَعَمَّٰتُکُمۡ وَخَٰلَٰتُکُمۡ وَبَنَاتُ ٱلۡأَخِ وَبَنَاتُ ٱلۡأُخۡتِ وَأُمَّهَٰتُکُمُ ٱلَّٰتِیٓ أَرۡضَعۡنَکُمۡ وَأَخَوَٰتُکُم مِّنَ ٱلرَّضَٰعَةِ وَأُمَّهَٰتُ نِسَآئِکُمۡ وَرَبَٰٓئِبُکُمُ ٱلَّٰتِی فِی حُجُورِکُم مِّن نِّسَآئِکُمُ ٱلَّٰتِی دَخَلۡتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمۡ تَکُونُواْ دَخَلۡتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ وَحَلَٰٓئِلُ أَبۡنَآئِکُمُ ٱلَّذِینَ مِنۡ أَصۡلَٰبِکُمۡ وَأَن تَجۡمَعُواْ بَیۡنَ ٱلۡأُخۡتَیۡنِ إِلَّا مَا قَدۡ سَلَفَۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ غَفُورٗا رَّحِیمٗا ٢٣﴾.
در اینجا حقتعالی محرمات نکاح را یاد آور میشود و ابتدا به محرمات نسبی میپردازد که تعدادشان هفت تن اند: مادران، دختران، خواهران، عمهها، خالهها، دختران برادر، دختران خواهر. ازدواج با همۀ اینها به سبب نسب و قرابت بر انسان حرام است. در بخش مادران مادر بزرگان، در بخش دختران دختران آنها، در بخش خواهران هم خواهر شقیق که از یک پدر و مادراند و هم خواهرانی که از یک پدر و دو مادر اند و خواهرانی که از یک مادر و دو پدر باشند از هر طرفی که باشد مشمول حرمتاند چنانچه در بخش عمهها خواهران پدران و خواهران اجداد و در بخش خالهها خواهران مادران و خواران مادر بزرگان در بخش دختران برادر و دختران خواهر دختران آنها نیز شامل میشوند.
سپس خداوند متعال محرمات شیرخوارگی را ذکر نموده بیان داشت که بر شما مادران رضاعیتان که شما را قبل از رسیدن به سن دو سال شیر دادهاند و خواهرانتان که با شما شیر خوردهاند حرام است. در بخش شیرخوارگی حقتعالی جز مادران و خواهران را یاد آور نشده است ولی سنّت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم سایر محرمات را بیان داشته که تعداد آنها نیز مانند محرمات نسبی به هفت میرسد. بخاری و مسلم از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم روایت نمودهاند که ایشان فرمود: «در بخش شیر خوارگی تمام کسانی حرام است که در بخش حرمت نسب حرام شده اند».
در ادامه حقتعالی محرمات به سبب خویشاوندی را چنین بیان نمود که بر شما مادران همسرانتان به مجرد بسته شدن عقد نکاح حرام میشود همچنان دختری که تربیت شدۀ زن، ولی از شوهری دیگر باشد حرام است، البته در صورتی که با مادرش مقاربت جنسی انجام داده باشد اگر مقاربت انجام نداده باشد در صورتی که از آن زن جدا شود برایش مجاز است تا با تربیت شدۀ خانهاش که از شوهری دیگر است ازدواج کند.
قاعدۀ فقهی در این خصوص چنین است که عقد دختران موجب حرمت مادران و مقاربت با مادران موجب حرمت دختران است.
همچنان بر شما نکاح همسر فرزند صُلبی شما نیز حرام است نه فرزندی که آن را به فرزندی گرفته باشید. و مجاز نیست در نکاح بین دو خواهر جمع کنید چنانچه در سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمده است که برای یک انسان مسلمان مجاز نیست تا بین همسر خویش و عمه یا خالهاش جمع کند. «مسلم» به سند خود از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم روایت نموده که ایشان از اینکه یک مرد بین نکاح زن با عمه یا خالهاش جمع کند نهی کرده است.
در جاهلیت چنین پدیدۀ زشتی رواج داشت و مردم دو خواهر را هم زمان به عقد نکاح خویش درمیآوردند. در اینجا قرآن میگوید کوتاهیهایی که در جاهلیت واقع شده را خداوند عزوجل عفو نموده است؛ زیرا او به بندگان خود مهربان است و گناهانشان را میپوشاند.
﴿۞وَٱلۡمُحۡصَنَٰتُ مِنَ ٱلنِّسَآءِ إِلَّا مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡۖ کِتَٰبَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡۚ وَأُحِلَّ لَکُم مَّا وَرَآءَ ذَٰلِکُمۡ أَن تَبۡتَغُواْ بِأَمۡوَٰلِکُم مُّحۡصِنِینَ غَیۡرَ مُسَٰفِحِینَۚ فَمَا ٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِهِۦ مِنۡهُنَّ فََٔاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةٗۚ وَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ فِیمَا تَرَٰضَیۡتُم بِهِۦ مِنۢ بَعۡدِ ٱلۡفَرِیضَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمٗا ٢٤﴾.
و بر شما زنهای شوهر دار نیز حرام است مگر آن دسته زنان شوهر داری که آنها را در میدان جنگ اسیر میگیرید که در این صورت بر شما مقاربت با آنها مجاز است البته بعد از اینکه با گذشتن یک عادت ماهوار رحم خویش را از وجود فرزند پاک کنند.
برای شما تحریم تمام زنهایی که یادآور شدیم به حیث یک سند مکتوب و فرض حرام شده و نکاح سایر زنهایی که از این دست نباشند مباح است به شرطی که نکاح شما با آنها بر اساسات شرعی و دینی بنا شده باشد به این صورت که به آن زن مهر بدهید و او را به خود نکاح نموده باشید نه اینکه زنا کنید.
در این آیه از عمل زنا با واژۀ «سفاح» تعبیر شده، زیرا هدف زنا کار از این عمل ریختن «منی» و بر آورده ساختن شهوت حیوانی است. منظور از «استمتاح» بهره جوئی و لذت بردن از زنها به واسطۀ نکاح شرعی میباشد نه نکاح متعه؛ زیرا روافض نکاح متعه را مباح میدانند در حالی که این نکاح نظر به احادیث قاطعی حرام شده و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم آن را در دو موقف بزرگ یکی در روز خیبر و دیگری در روز فتح مکه حرام اعلان نموده است.
از امام جعفر صادق / که از جملۀ ائمه اهل بیت است دربارۀ متعه سوال شد ایشان گفتند که متعه خود زناست.
نکتۀ دیگری که دلالت بر این امر دارد این است که خداوند عزوجل بعد از اینکه محرمات را ذکر نموده در پی آن زنهایی را یاد آور شد که نکاح آنها مجاز است البته به شرط اینکه این نکاح دوامدار و مستمر باشد و مهریۀ زن نیز پرداخت گردد. معنی آیه کریمه چنین است: هرگاه که از جماع با زن از طریق نکاح شرعی لذت بردید پس در این صورت مهر آنها را بپردازید که پرداخت این مهر فریضهای است که خدایتعالی بر شما فرض کرده است و بر شما ای مؤمنان گناه و مشکلی نیست اگر بخشی از مهر را در صورت رضایت زن ندهید. خدایتعالی به مصالح بندگان خویش آگاه است و در آنچه به عنوان شریعت مقرر داشته حکمت دارد.
﴿وَمَن لَّمۡ یَسۡتَطِعۡ مِنکُمۡ طَوۡلًا أَن یَنکِحَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ فَمِن مَّا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُم مِّن فَتَیَٰتِکُمُ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۚ وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِإِیمَٰنِکُمۚ بَعۡضُکُم مِّنۢ بَعۡضٖۚ فَٱنکِحُوهُنَّ بِإِذۡنِ أَهۡلِهِنَّ وَءَاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِ مُحۡصَنَٰتٍ غَیۡرَ مُسَٰفِحَٰتٖ وَلَا مُتَّخِذَٰتِ أَخۡدَانٖۚ فَإِذَآ أُحۡصِنَّ فَإِنۡ أَتَیۡنَ بِفَٰحِشَةٖ فَعَلَیۡهِنَّ نِصۡفُ مَا عَلَى ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ مِنَ ٱلۡعَذَابِۚ ذَٰلِکَ لِمَنۡ خَشِیَ ٱلۡعَنَتَ مِنکُمۡۚ وَأَن تَصۡبِرُواْ خَیۡرٞ لَّکُمۡۗ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ٢٥﴾.
اگر کسی از شما توان مالی ازدواج با زن آزاد را نداشت اگر بر خویشتن از ارتکاب زنا بیم داشت میتواند کنیز مؤمنهای را به نکاح بگیرد و با او بعد از اخذ اذن صاحبش و بنابر ضرورت ازدواج کند. ﴿وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِإِیمَٰنِکُمۚ بَعۡضُکُم مِّنۢ بَعۡضٖ﴾ جملۀ اعتراضیه و مبین این امر است که در شناخت ایمان معرفت ظاهر کافی است و این خداست که اسرار نهان دلها را میداند. بنابراین شما ای مؤمنان نباید از نکاح کنیزها سر باز زنید؛ زیرا همۀ شما فرزندان آدم و از یک ذات میباشید و ای بسا کنیزی که از آزاد بهتر است پس با کنیزها بعد از اخذ اذن و موافقۀ مالکانشان ازدواج کنید و به آنان مطابق عدل و انصاف مهرشان را بدهید. در چنین کنیزهایی شرط این است که پاکدامن باشند و مرتکب زنا نشوند و با سایر مردان رفاقت و قشق بازی نداشته باشند. منظور از «خدان» که در این آیه آمده دوست زن است که با او زنا میکند و هرگاه چنین کنیزان با ازدواج، خود را از زنا محفوظ دارند ولی با آنهم مرتکب این عمل شوند. در چنین حالتی کیفر آنها نصف کیفر مردان است یعنی فقط پنجاه ضربه شلاق در حق آنها کافی است و سنگساری در حق کنیز نمیباشد؛ زیرا حقتعالی کیفر کنیز را نیم کیفر مردان قرار داده است و مسألۀ رجم را نمیتوان نیم کرد.
موضوع نکاح را که برای شما ای مؤمنان بیان داشتیم برای کسی است که بر خویش از ارتکاب فسق و فجور بیم دارد. آیه نیز بیان داشته که نکاح با کنیزان بنابر ضرورت است از اینروی در ادامۀ آیه فرمود: ﴿وَأَن تَصۡبِرُواْ خَیۡرٞ لَّکُمۡۗ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ﴾ یعنی امتناع از نکاح کنیزان برای شما از نکاح آنها بهتر است تا فرزندتان نیز برده نباشند و اوتعالی دارای مغفرتی واسع و رحمتی بزرگ است.
﴿یُرِیدُ ٱللَّهُ لِیُبَیِّنَ لَکُمۡ وَیَهۡدِیَکُمۡ سُنَنَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ وَیَتُوبَ عَلَیۡکُمۡۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ ٢٦﴾.
و حقتعالی از خلال احکامی که بر شما مشروع ساخته اراده دارد تا امور پوشیدۀ مصالح شما و امور دینتان را بیان و شما را به سوی منهج و روش پیامبران رهنمایی کند تا به آنان اقتدا کنید و در ضمن شما را بر انجام توبه نیز موفق سازد و اوتعالی بر احوال بندگان خود داناست و در تشریعات خود حکمت دارد.
﴿وَٱللَّهُ یُرِیدُ أَن یَتُوبَ عَلَیۡکُمۡ وَیُرِیدُ ٱلَّذِینَ یَتَّبِعُونَ ٱلشَّهَوَٰتِ أَن تَمِیلُواْ مَیۡلًا عَظِیمٗا ٢٧﴾.
و خداوند متعال عزوجل اراده دارد تا شما را از گناهان و بدیها پاک کند ولی بدکاران فاجر، آنانی که از هوی و هوس خویش پیروی میکنند اراده دارند تا شما را از تقوی به سوی بدکاری و از ایمان به سوی گمراهی بکشانند تا شما نیز مانند آنان باشید.
﴿یُرِیدُ ٱللَّهُ أَن یُخَفِّفَ عَنکُمۡۚ وَخُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ ضَعِیفٗا ٢٨﴾.
و خدایتعالی اراده دارد تا در امر تکالیف شرعی آسانگیری کند از اینروی از شما مشقتها را دفع نمود و بر دین حنیف و معتدل قرار دارد. این تعامل در واقع رحمت و فضلی از جانب خداست زیرا شما واقعاً ضعیف و ناتوانید چون طبیعت انسان چنین است که در برابر خواهشات نفس صبور و بردبار نیست.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنکُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا ٢٩﴾.
ای مؤمنان! هیچکس از شما نباید مال دیگری را به طور بخورد، مانند تعاملات ربوی، دزدی، رشوت و انواع و اقسام داد و ستدهای تجارتی حرام، زیرا چنین اعمالی را خدایتعالی هم در قرآن کریم و هم در سنّت پیامبر خوش حرام قرار داده است. و از این نیز بر حذر باشید که گروهی از شما خون گروهی دیگر را بریزید یا بر دیگران تجاوز کنید؛ زیرا تمام مسلمانان مانند یک پیکرند که اگر کسی فردی را بکشد گویا که تمام مردم را کشته است. اینکه حقتعالی از یکسو ریختن خونهای معصوم و خوردن اموال دیگران را حرام نموده نظر به این امر است که اوتعالی به مؤمنان مهربان است، چون اموال مسلمانان را معصوم دانسته و اموال آنان را حرام قرار داده تا تمام مسلمانان بتوانند در امنیت و سعادت کامل باهم زندگی کنند.
﴿وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ عُدۡوَٰنٗا وَظُلۡمٗا فَسَوۡفَ نُصۡلِیهِ نَارٗاۚ وَکَانَ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرًا ٣٠﴾.
و هر کس اقدام به چنین اعمال زشتی از قبیل کشتن و خوردن اموال مردم بنابر باطل کند یقیناً که تجاوز نموده و مرتکب ظلم و ستم شده است. چنین کسی بر خود ظلم نموده و به دیگران تجاوز کرده است بنابراین کیفر وی این خواهد بود که وارد آتش دوزخ شود، چه، بر خداوند عزوجل کیفر دادن اعراض گران و ستمگران سهل و آسان است و حقتعالی را هیچ چیزی از هیچ کاری عاجز ساخته نمیتواند و انجام هیچ امری از حیطۀ قدرت او خارج نیست و هیچ نیرویی نمیتواند بر او غلبه یابد چون خداوند عزوجل هرگاه ارادۀ کاری را بکند بر آن کار علم و احاطۀ کامل دارد و هیچ مانعی برای فضل و امرش نیست ولی اکثر مردم نمیدانند.
﴿إِن تَجۡتَنِبُواْ کَبَآئِرَ مَا تُنۡهَوۡنَ عَنۡهُ نُکَفِّرۡ عَنکُمۡ سَیَِّٔاتِکُمۡ وَنُدۡخِلۡکُم مُّدۡخَلٗا کَرِیمٗا ٣١﴾.
ای مؤمنان! هرگاه امور فحشا و گناهان کبیرهای مانند شرک به خدا أ، جادوگری، کشتن نفسی که خدا عزوجل حرام نموده مگر به حق، سود خواری، خوردن مال یتیم، فرار از میدان جنگ، افترا بر زنهای مؤمن و پاکدامن و از این قبیل را فرو گذارید حقتعالی گناهان صغیرۀتان را میبخشد و شما را غرق رحمت خود میسازد و از شما راضی میشود و وارد بهشتی مینماید که در آن خوشی، سرور و مقامی ارزشمند و گرامی و جایگاه صدق و راستی و خوبی عمومی و نعمت ماندگار است.
﴿وَلَا تَتَمَنَّوۡاْ مَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بِهِۦ بَعۡضَکُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ لِّلرِّجَالِ نَصِیبٞ مِّمَّا ٱکۡتَسَبُواْۖ وَلِلنِّسَآءِ نَصِیبٞ مِّمَّا ٱکۡتَسَبۡنَۚ وَسَۡٔلُواْ ٱللَّهَ مِن فَضۡلِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٗا ٣٢﴾.
هیچیک از شما نباید با دیگری حسادت کند و آرزوی به دست آوردن فضلی را بنماید که حقتعالی به برادرش ارزانی داشته؛ زیرا تمام ارزاق تقسیم شده است و این خداست که برای هر کسی که بخواهد مطابق حکمت و علم خود چیزی را میبخشد. پس حسادت با دیگران در آنچه خدایتعالی به آنان از قبیل مال، فرزند، مقام و منصب یا صحت و سلامتی داده کار مناسبی نیست. هر کس میخواهد چیزی داشته باشد باید از خدایتعالی بخواهد تا از کرم و لطف خود به او نیز مانند آنچه به آن یکی عطا نموده بدهد چون خداوند بزرگ، بخشنده و دهندۀ است و هر قسمتی براساس حکمت و هر بخششی براساس علم و هر عطیهای براساس تقدیر اوست؛ زیرا حقتعالی دانا، حکیم، توانا و مدبّری است که عطیهاش به کس تعلق میگیرد که صلاحیت بخشش و عطا را داشته باشد و از دیگری مطابق علم و دانش خود چیزی را بازمیدارد که در حقش بهتر و سزاوارتر است.
﴿وَلِکُلّٖ جَعَلۡنَا مَوَٰلِیَ مِمَّا تَرَکَ ٱلۡوَٰلِدَانِ وَٱلۡأَقۡرَبُونَۚ وَٱلَّذِینَ عَقَدَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡ فََٔاتُوهُمۡ نَصِیبَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ شَهِیدًا ٣٣﴾.
برای هر مردهای گروهی است که از وی ارث میبرند، اینان از آنچه والدین و نزدیکانشان بر جای گذاشتهاند مستحق ارثاند و همچنان کسانی که با آنها در جاهلیت پیمان و حلف نصرت و یاری و ارث بستید پس نصیب و قسمت اینان از ارث را نیز به آنان بدهید.
این حکم در اوائل رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم معمول بود ولی بعدها با این آیه: ﴿وَأُوْلُواْ ٱلۡأَرۡحَامِ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلَىٰ بِبَعۡضٖ﴾ نسخ شد که منظور آیه این است که ذوی الارحام به میراث از دیگران سزاوار تراند. و خدایتعالی بر همۀ آنچه در نهان انسان قرار دارد آگاه است و بر او هیچ امری پوشیده و مخفی نیست و هیچ غائبی از نظر او غائب نمیباشد. در اینجا ملاحظه میشود که قرآن کریم هنگام یادآوری از حدود، اوامر و احکام خدا عزوجل در حق اوتعالی از صفاتی مانند: رقیب، شهید و حسیب کار میگیرد تا به بندگان این آگاهی را بدهد که حقتعالی در کمین کسانی قرار دارد که به مخالفت امرش میپردازند و اینکه او به کسانی که از اوامرش اطاعت و از پیامبرش پیروی کنند ثواب و پاداش میدهد.
﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ وَبِمَآ أَنفَقُواْ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡۚ فَٱلصَّٰلِحَٰتُ قَٰنِتَٰتٌ حَٰفِظَٰتٞ لِّلۡغَیۡبِ بِمَا حَفِظَ ٱللَّهُۚ وَٱلَّٰتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَٱهۡجُرُوهُنَّ فِی ٱلۡمَضَاجِعِ وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ فَإِنۡ أَطَعۡنَکُمۡ فَلَا تَبۡغُواْ عَلَیۡهِنَّ سَبِیلًاۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلِیّٗا کَبِیرٗا ٣٤﴾.
حقتعالی نظر به دو مسأله رعایت، اشراف و ادارۀ زن را بر عهدۀ مرد گذاشته است:
اول: چون خدایتعالی به مرد عقل کامل و قدرت تصرف نیکو و تدبیر عالی و توان شخصیتی ارزانی داشته است.
دوم: چون مرد نفقۀ همسر خود را میدهد و در راه معیشت کار و تلاش مینماید و تمام امور مالی و حقوق زن بر عهدۀ مرد قرار دارد از اینروی مناسب چنین است که رعایت، اشراف و امر و نهی در خانه بر عهدۀ او باشد. سپس خدایتعالی به ستایش زنان نیکو کاری میپردازد که از خدای خویش با اکمال عبودیت و مراقبت اوتعالی و ترس از او اطاعت میکنند و همچنان از شوهران خود نیز در اموری که موجب طاعت الهی است فرمانبرداری مینمایند و علاوه بر اینها به شوهر خویش در ذات خود خیانت نمیکنند و شرف خانه، مقام و نسب فرزندان وی را نیز نگه میدارند.
و اگر مردی از همسر خود تمرد و سرپیچی احساس کرد بر او لازم است تا او را موعظه کند و از عملکرد نادرستش بر حذر داشته رهنماییش نماید و اشتباهاتش را بیان نموده حتی الإمکان از نصیحت و گفتگو کار بگیرد ولی اگر به تمرد خود همچنان ادامه داد شوهر میتواند از تنبیه بدنی کار گیرد به شرط آنکه این تنبیه موذی نباشد به این صورت که باید از زدن بر روی، شکم و سایر اعضای حسّاس بدن او خودداری نماید. البته این زدن نوعی تأدیب و تعزیر است نه تعذیب و شکنجه. همه اینها راه حلهای مناسب و آداب نیکوئی است که قانونگذار حکیم به عنوان شریعت نازل نموده تا خدای ناکرده کار زن به طلاق و جدایی نکشد و تا کانون خانواده همچنان گرم باقی بماند. این علاج شبیه علاج طبیب است که احیاناً معالجه با اموری صورت میگیرد که برای انسان ناخوشایند است و ای بسا که برخی از اجسام با بیماریها و علتها صحت یاب میشوند.
به هر حال اگر زن از شوهر اطاعت نمود در چنین حالی باید هرگونه آزار و اذیت از وی دور شود و با او با مهربانی و معاشرت نیکو رفتار شود؛ زیرا مقتضی تعزیر و تأذیب از وی دور شده است و شما ای مؤمنان بدانید که حقتعالی بزرگ و بلند مرتبه است و او بر آفریدههای خود برتری داشته و رعایت امور بندگانش و تصرف مطلق در مخلوقات از آن اوست. اوتعالی در ملک، قدرت، علم و دانش خود بزرگ است از اینروی در این آیه بندگان خود را متوجه این امر نموده تا خوف و خشیت از او باشد نه از دیگران و هیچکس نباید از رعایت و قیمومیت خدا عزوجل بر هستی در تعجب واقع شود و لازم است تا انسان تنها مراقب او باشند و ترس تنها از او صورت گیرد.
﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ شِقَاقَ بَیۡنِهِمَا فَٱبۡعَثُواْ حَکَمٗا مِّنۡ أَهۡلِهِۦ وَحَکَمٗا مِّنۡ أَهۡلِهَآ إِن یُرِیدَآ إِصۡلَٰحٗا یُوَفِّقِ ٱللَّهُ بَیۡنَهُمَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلِیمًا خَبِیرٗا ٣٥﴾.
و اگر قاضی از کثرت اختلاف در بین زن و شوهر هراس داشت بر او لازم است تا مردی عاقل، عادل و مورد اعتماد از نزدیکان شوهر و مردی دیگر با عین مواصفات از اقارب زن بر گزیند و این دو را مکلف به اصلاح روابط زن و شوهر بگرداند.
در توصیف هیئت اصلاحی قرابت و نزدیکی از اینروی شرط شده که نزدیکان زن و مرد بر اسرار قضیه و علاج مناسب آن آگاهی دارند و هرگاه این هیأت در عمل خویش اخلاص داشته باشند و صادقانه عمل کنند یقیناً حقتعالی آنان را در وظیفۀ مهم و خطیرشان موفق میسازد؛ زیرا خدایتعالی بر تمام اسرار آگاهی دارد، او میداند چه کسی در نیّت خود صادق است و چه کسی دروغ میگوید، او اخلاصمندان را از دیگران بهتر میشناسد. حقتعالی جز به عدل حکم نمیکند و جز مطابق با حکمت مقدّر نمینماید و تمام تدبیر او براساس علم و دانشی است که دارد.
﴿۞وَٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُشۡرِکُواْ بِهِۦ شَیۡٔٗاۖ وَبِٱلۡوَٰلِدَیۡنِ إِحۡسَٰنٗا وَبِذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡیَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰکِینِ وَٱلۡجَارِ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡجَارِ ٱلۡجُنُبِ وَٱلصَّاحِبِ بِٱلۡجَنۢبِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِیلِ وَمَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ مَن کَانَ مُخۡتَالٗا فَخُورًا ٣٦﴾.
سپس حقتعالی مردم را امر نمود تا عبادت خدای یگانه را انجام دهند و به او هیچکس یا هیچ چیزی را شریک و انباز قرار ندهند و در عبادتی که نسبت به او انجام میدهند همواره اخلاص داشته و از اوامر اوتعالی اطاعت و پیامبرش را تصدیق و به کتاب او و سنّت پیامبرش عمل کنند.
همچنان خداوند عزوجل امر نمود تا به والدین خویش به نیکوئی رفتار نمائیم و هرگز با آنها سخن درشت نگوئیم و از آنها در اموری که طاعت خداست اطاعت کنیم و به آنها بینهایت مهربان باشیم. در پی آن پروردگار امر نمود تا با اقربا و نزدیکان خود نیز به نیکوئی رفتار کنیم، اقاربی که بین او و انسان نسب، حسب و یا ارتباط دیگری است. رفتار شایسته با نزدیکان و صبر کردن بر آزار و اذیت آنها موجب حصول ثواب و پاداشی بزرگ است. چنانچه با یتیمان نیز باید رفتار نیکو داشته و به آنها مهربانانه رفتار نمائیم و امورشان را به گونۀ درست نیکو رعایت و سرپرستی کنیم؛ زیرا نفع رساندن به یتیمان قلبهای آنها را نرم میسازد و انسان را به خدایتعالی نزدیک مینماید.
عین چنین رفتاری را باید با مسکینان داشته باشیم کسانی که به قَدر معیشت خود توان مالی ندارند که باید به چنین کسانی به اندازۀ نیازشان خیر برسانیم و همچنان با همسایهای که با انسان قرابت و نزدیکی دارد، چنین همسایه دارای دو حق است: یکی حق همسایگی و دیگری حق قرابت و نزدیکی و همسایهای که صرفاً همسایه است و بین انسان و آنها هیچگونه قرابت و نزدیکیی نیست با هردو همسایۀ یاد شده باید احسان کنیم و رفتار شایسته داشته باشیم و هیچگاه آزار و اذیتی به آنان نرسانیم. با همسفران و همکاران نیز باید رفتار حسنه و نیکو داشته باشیم زیرا بین شما و چنین کسانی صداقت و دوستی ایجاد شده و باید به حق صداقت و دوستی رسیدگی نمائید. همچنان باید با مسافری که در راه باز مانده و توان مالی بازگشت به خانه و کاشانهاش را ندارد به چنین مسافری باید خیر برسانیم؛ زیرا حقتعالی اجر و مزد هیچ نیکوکاری را ضایع نمیسازد. با کسانی که در استخدام انسان قرار دارند نیز باید به نیکی و لطف رفتار کنیم و به آنها احسان نمائیم زیرا چنین کسانی ضعیف و ناتوانند و این حقتعالی است که برای ما قیمومیت و فرمان دادن بر آنان را اعطا نموده است خدایتعالی خیال پردازانی که دچار کبر و غرور شدهاند را و همچنان کسانی که با زبان خویش خود را ستایش میکنند و در وصف خود از حد پا را فراتر میگذارند دوست ندارد؛ زیرا چنین مواصفات اخلاقیی مذموم و نکوهیده و از جملۀ اخلاقیات ابلیس است، او که از اجرای اوامر حقتعالی سر باز زد، از اینروی بر یک بنده لازم است تا همواره در دل خویش تواضع و فروتنی داشته باشد و هیچگونه قدر و منزلتی برای خود قایل نشود و هیچگاه افزون طلبی نکند و به زبان خویش افتخار ننماید؛ بلکه همواره باید حمد و سایش حقتعالی را به سبب نعمتهایی که داده بر جای آورد و متوجه گناهان و تقصیرات خود باشد و یاد گناهان باید او را در برابر مولا و خالقش متواضع و فروتن کند.
﴿ٱلَّذِینَ یَبۡخَلُونَ وَیَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبُخۡلِ وَیَکۡتُمُونَ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦۗ وَأَعۡتَدۡنَا لِلۡکَٰفِرِینَ عَذَابٗا مُّهِینٗا ٣٧﴾.
بر این خیال پردازانی که بر خویشتن میبالند و افتخار میکنند مَثَل و حالت یهودیان مطابقت دارد که در آنچه حقتعالی به آنها از فضل خود از قبیل علم و مال داده بخالت روا میدارند و حتی از مردم نیز میخواهند تا بخیل و ممسک باشند. آنها علمی را که خدایتعالی به آنها بخشیده نیز کتمان میکنند و در این راستا اوصاف پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را که در کتابهایشان آمده و امر به معروف و نهی از منکر را پنهان میدارند.
به این حالت کسان دیگری نیز از امّت اسلام شباهت دارند؛ زیرا در میان اینها برخی در مال خود بخالت دارند و گروهی دیگر در علم خود، اینان بدترین مخلوقات خدایند. بر یک بنده لازم است تا در آنچه حقتعالی به او از علم و مال عطا فرموده مراقب خدایتعالی باشد، این مراقبت به این صورت خواهد بود که انسان مال خود را در وجوه خیر به مصرف برساند و علم خود را به دیگران بیاموزاند و کتمان نکند که اگر چنین کرد در واقع نافرمانی خدای خود را نموده است.
در ادامه حقتعالی خبر میدهد که او برای دشمنان خود و تکذیب کنندگان پیامبر عذاب، ذلت، عار و خواری آتش دوزخ را مهیا نموده است جایی که محل جاودان و دائمی توأم با عذاب و کیفر است.
﴿وَٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ رِئَآءَ ٱلنَّاسِ وَلَا یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَلَا بِٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۗ وَمَن یَکُنِ ٱلشَّیۡطَٰنُ لَهُۥ قَرِینٗا فَسَآءَ قَرِینٗا ٣٨﴾.
سپس حقتعالی به یادآوری گروهی دیگر از مردم میپردازد که اموال خود را از روی ریا و خود نمائی و به خاطر ستایش مردم انفاق میکند، سعی و عمل چنین کسی باطل و مردود است. اینکه چنین شخصی ریا کند نظر به این است که به لقای خدایتعالی و ثواب و عقاب او ایمان ندارد ورنه اگر به محاسبۀ خدا در روزی که هیچ شکی در وقوع آن نیست ایمان میداشت، حتماً در تمام اعمال خود اخلاص میداشت و در گفتار و کردار خود از صداقت و راستی کار میگرفت ولی شیطان او را به خود دوست گرفته و قرینش شده است و چقدر بد و زشت است چنین قرین و دوستی که جز به بدی و شرّ امر نمیکند و جز از خوبی نهی نمینماید.
﴿وَمَاذَا عَلَیۡهِمۡ لَوۡ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقَهُمُ ٱللَّهُۚ وَکَانَ ٱللَّهُ بِهِمۡ عَلِیمًا ٣٩﴾.
به چنین کسانی چه ضرر و زیانی خواهد رسید اگر کتاب خدا و پیامبرش را تصدیق کنند و اعمال خود را به خاطر روز آخرت انجام دهند و در گفتار خویش صادق و در اعمال خویش صالح باشند، در حالی که برای آنها ستایش نیکو و بازگشتی خوب در پیشگاه پروردگار و مولایشان است؟ به آنها چه ضرری خواهد رسید اگر از آنچه خدایتعالی به آنان عطا کرده صدقه دهند و این صدقه مایۀ تزکیه نفسها و پاکدامنی و موجب نما و زیادت اموالشان باشد در حالی که حقتعالی به آنان از لطف و کرم و از فضل واسع خود ارزانی داشته؛ زیرا حقتعالی دانایی است که هیچ امری بر او پوشیده نیست.
در اینجا چون بحث از نیتها و مقاصد بود مناسب چنین است که حقتعالی از علم و دانش خود یاد آور شود زیرا اوتعالی بر همۀ امور مخفی و پوشیده آگاه است و خدایی جز او نیست.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَظۡلِمُ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖۖ وَإِن تَکُ حَسَنَةٗ یُضَٰعِفۡهَا وَیُؤۡتِ مِن لَّدُنۡهُ أَجۡرًا عَظِیمٗا ٤٠﴾.
و حقتعالی بر بندگان خود ستمگار نیست و او با هیچ کسی به اندازۀ یک ذره از خاک هم که شده بخالت روا نمیدارد و اگر این ذره از اعمال خیر و شایسته باشد خداوند عزوجل آن را چند برابر میسازد تا اینکه به اندازۀ کوه اُحُد میگردد چنانچه این مطلب در حدیث صحیح آمده است.
و اوتعالی از عطای بسیار خود میدهد و کم را میپذیرد و در بدل آن بسیار و اجر فراوانی که نزد او ذخیره شده است ارزانی میدارد، این هدیه برای کسی خواهد بود که عمل بهتر را انجام میدهد، هدیهای که مشتمل بر رستگاری توأم با حصول رضای الهی و داخل شدن به بهشت در جایگاهی امن و مجلس صدق و راستی خواهد بود.
﴿فَکَیۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن کُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِیدٖ وَجِئۡنَا بِکَ عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ شَهِیدٗا ٤١﴾.
چگونه و سخن بر چه منوالی خواهد بود در آن روزی که حقتعالی اولینها را جمع میکند و شاهدان بر امتهای خود بر این امر شهادت میدهند که آنها امتهای خود را نصیحت نموده به آنان امور حق و حقیقت را بیان کردند و سپس بر همگان یک تن شهادت دهد که همان حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است. چقدر موفقی بزرگ، سخت و ترسناک خواهد بود و چه حادثهای هولناک و شگفت انگیزی؟! از اینروی بر بندگان لازم است پیدا کنند.
زمانی که این آیه نزد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم تلاوت شد ایشان از روی شفقت بر امّت خود و بنابر رحمت و مهربانی، گنهکاران امّت گریه فرمود.
﴿یَوۡمَئِذٖ یَوَدُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَعَصَوُاْ ٱلرَّسُولَ لَوۡ تُسَوَّىٰ بِهِمُ ٱلۡأَرۡضُ وَلَا یَکۡتُمُونَ ٱللَّهَ حَدِیثٗا ٤٢﴾.
زمانی که این روز فرا رسد کفاری که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را تکذیب نموده و از ایشان پیروی نکردند آرزو مینمایند که ای کاش خدایتعالی آنها و زمین را یکی میساخت و آنها نیز خاک میشدند تا به سوی حساب و کتاب الهی باز نمیگردیدند. آنها توان این را ندارند که چیزی را مخفی دارند از اینروی بر همه چیز اقرار و اعتراف مینمایند به خصوص زمانی که حقتعالی بر زبانهای آنها مُهر سکوت نهد و دستها و پاهایشان به آنچه در دنیا انجام دادهاند سخن بگوید.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡرَبُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنتُمۡ سُکَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَعۡلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِی سَبِیلٍ حَتَّىٰ تَغۡتَسِلُواْۚ وَإِن کُنتُم مَّرۡضَىٰٓ أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوۡ جَآءَ أَحَدٞ مِّنکُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدٗا طَیِّبٗا فَٱمۡسَحُواْ بِوُجُوهِکُمۡ وَأَیۡدِیکُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَفُوًّا غَفُورًا ٤٣﴾.
ای مؤمنان! در حال مستی نماز نگذارید تا در نماز آنچه را نمیدانید و همچنان هزیان نگوئید، ولی صبر کنید تا زمانی که مستیتان زائل شود، چون چنین شد آنگاه نماز بگذارید.
این آیه پیش از حرمت شراب نازل شده بود. همچنان در حالت جنابت نماز نگذارید تا زمانی که غسل شرعی نمائید و هر که از شما مسافر بود و آبی جهت غسل نیافت میتواند تیمم کند و آنکه مریض باشد و بر استفاده از آب توان نداشته باشد، او نیز میتواند با خاک پاک تیمم کند و براساس این تیمم بر روی و دستان خود مسح کند. این امر نشانۀ رحمت الهی، عفو و لطف او نسبت به امّت اسلامی است؛ زیرا بر آنها آسان گرفته و سختیها و مشکلاتی را که بر سایر امم بوده از این امّت برداشته است، از اینروی حقتعالی این آیه را با بیان این امر پایان بخشیده است که اوتعالی عفو کننده و بخشاینده است و او هیچگاه بعد از عفو و گذشت کسی را نمیگیرد و اشتباهات را میپوشاند و هیچگاه مرتکب آن را بعد از گذشت نمیگیرد.
در اینجا ملاحظه میشود که خدایتعالی از جماع و مقاربت جنسی با همسر با واژه «ملامست» تعبیر نموده؛ زیرا پروردگار کریم و گرامی است.
﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِینَ أُوتُواْ نَصِیبٗا مِّنَ ٱلۡکِتَٰبِ یَشۡتَرُونَ ٱلضَّلَٰلَةَ وَیُرِیدُونَ أَن تَضِلُّواْ ٱلسَّبِیلَ ٤٤﴾.
آیا از این یهودیان در شگفت نیست؟! آنانی که حقتعالی به آنان بعضی از علم کتاب تورات را داد در حالی که در همین کتاب گواهی پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و بیان هر چیزی است ولی با همۀ اینها یهودیان هدایت را فروختند و به جای آن گمراهی و انحراف از منهج الهی را خریدند و علاوه بر این بر گمراهی خود اکتفا نکرده، بلکه تلاش نمودند تا مسلمانان را نیز دچار گمراهی کنند و از هدایتی که حقتعالی آنان را به آن مشرف ساخته باز دارند، روی این اساس آنها هم گمراهاند و هم گمراهگر؛ زیرا قلبهای آنها پُر از خباثت و نفسهایشان پُر از حیله و مکر است.
﴿وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِأَعۡدَآئِکُمۡۚ وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ وَلِیّٗا وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ نَصِیرٗا ٤٥﴾.
و لیکن خدایتعالی تمام برنامه ریزیهای این دشمنان را میداند و به زودی پرده از حیلههایشان بیرون میافکند و همه را برای مؤمنان واضح و آشکار میسازد تا کجی و کوری آنها بر ملا و هویدا گردد.
برای مؤمنان همین کافی است که حقتعالی ولی و دوستدارشان است. او به آنها آنچه مایۀ نفعشان است ارزانی میدارد و متولی امور و مدبر شؤونشان است و به آنها نیکی میکند و همین کافی است که خدایتعالی یاری دهندۀ آنهاست و از آنها دفاع مینماید و دشمنانشان را خوار و ذلیل میسازد. چقدر بزرگ است این شرف که پروردگار ولی، دوستدار و یاری دهندۀ این مؤمنان باشد.
﴿مِّنَ ٱلَّذِینَ هَادُواْ یُحَرِّفُونَ ٱلۡکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِۦ وَیَقُولُونَ سَمِعۡنَا وَعَصَیۡنَا وَٱسۡمَعۡ غَیۡرَ مُسۡمَعٖ وَرَٰعِنَا لَیَّۢا بِأَلۡسِنَتِهِمۡ وَطَعۡنٗا فِی ٱلدِّینِۚ وَلَوۡ أَنَّهُمۡ قَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَا وَٱسۡمَعۡ وَٱنظُرۡنَا لَکَانَ خَیۡرٗا لَّهُمۡ وَأَقۡوَمَ وَلَٰکِن لَّعَنَهُمُ ٱللَّهُ بِکُفۡرِهِمۡ فَلَا یُؤۡمِنُونَ إِلَّا قَلِیلٗا ٤٦﴾.
گروهی از یهودیان کلام خدا عزوجل را تحریف نموده و معانی آن را تبدیل کردند و در آیات الهی دست به الحاد زده و سخن را بر غیر معنی آن حمل نمودند و چون نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمدند گفتند با گوشهای خود شنیدیم و با قلبها و اعمال خود نافرمانی کردیم. این عمل را از روی مکر و حیله انجام دادند. آنها برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میگویند: ﴿وَٱسۡمَعۡ غَیۡرَ مُسۡمَعٖ﴾ یعنی بشنو از ما که هیچ سخن بدی را نمیشنوی. ظاهر سخن چنین است ولی آنها از مکر و حیله و خباثت خود این مفهوم را اراده داشتند که: بشنو خداوند عزوجل تو را نشنواند. یا بشنو خداوند عزوجل تو را به کَری مبتلا کند.
آنها از روی جهالت و نادانی میگویند «راعنا» که ظاهر آنچنین است: به سوی ما بنگر تا سخن بگوئیم. در حالی که باطن آن از «رعونت» گرفته شده که به معنی حماقت و کودنی است. همۀ اینها را بنابر تحریف زبانی، خباثت قلبی و عمل فریبکارانه انجام دادند و منظورشان استهزا و تمسخر به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و دین و توهین به مردم بود و اگر این کفّار بدکار از راه و مسیر درست و بهتر پیروی میکردند باید میگفتند: سخنت را شنیدیم و از امر تو اطاعت نمودیم و از ما بشنو و به سوی ما نظر کن و هیچگاه به دنبال الفاظ و کلماتی که میشود آنها را حمل بر معانی بَد کرد نمیرفتند، کلماتی که تشویش آفرین است و میشود با آن دست به پنهانکاری زد. اگر اینان چنین میکردند برای دنیایشان در به دست آوردن پیروزی و نصرت و در آخرت جهت به دست آوردن اجر و ثواب بزرگ بهتر بود ولی این قوم را خدای لعنت کرد و آنکه مورد لعنت اوتعالی قرار گیرد هیچگاه به سوی دلیل و برهان هدایت نمیشود و هیچگاه حجّت و برهان را نمیفهمد و دین را درک نمیکند؛ زیرا چنین شخصی دارای قلبی کور و دور از اماکن رحمت الهی است، اماکنی که حقتعالی همواره در آنجا برکات خود را نازل مینماید. روی این اساس آنها ایمان نمیآورند و کسانی که از میان آنها ایمان آوردهاند بسیار اندکاند، مانند عبدالله بن سلام و ای بسا که گروهی از آنان به برخی از آنچه بر محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده ایمان آوردند و به بسیاری دیگر کفر و رزیدند.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ ءَامِنُواْ بِمَا نَزَّلۡنَا مُصَدِّقٗا لِّمَا مَعَکُم مِّن قَبۡلِ أَن نَّطۡمِسَ وُجُوهٗا فَنَرُدَّهَا عَلَىٰٓ أَدۡبَارِهَآ أَوۡ نَلۡعَنَهُمۡ کَمَا لَعَنَّآ أَصۡحَٰبَ ٱلسَّبۡتِۚ وَکَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ مَفۡعُولًا ٤٧﴾.
ای یهودیان! محمد صلی الله علیه و آله و سلم را تصدیق کنید زیرا آنچه را آورده تصدیق کنندۀ رسالت شما در تورات و آنچه بر موسی علیه السلام نازل شده میباشد، پس قبل از اینکه خشم خدا عزوجل بر شما نازل شود به او ایمان آورید؛ زیرا هرگاه این خشم نازل شود خدایتعالی رویهای شما را محو و محاسنش را از بین میبرد و شما را از رحمت خود دور میسازد، درست همانگونه که اجداد شما را به سبب شکار در روز شنبه از رحمت خویش دور کرد. امر خدا عزوجل حتماً تحقق مییابد و در وقوع آن هیچ شک و شبههای نیست. هرگاه خدایتعالی ارادۀ کاری را بکند هیچ بازدارندهای برای آن نیست.
این مطلب تهدید شدیدی در حق یهودیان است که در دنیا و آخرت به کیفر الهی گرفتار میشوند.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَغۡفِرُ أَن یُشۡرَکَ بِهِۦ وَیَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَآءُۚ وَمَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱفۡتَرَىٰٓ إِثۡمًا عَظِیمًا ٤٨﴾.
خدایتعالی خبر میدهد که او هیچگاه کسی را که به اوتعالی شریک و انباز قرار دهد نمیبخشد و او را وارد بهشت نمیسازد و علاوه بر اینها او را برای همیشه در آتش دوزخ قرار میدهد. سایر گناهان غیر از شرک را امید میرود که حقتعالی ببخشد. کسی که مرتکب سایر گناهان غیر از شرک شود تحت مشیت الهی قرار دارد، اگر حقتعالی خواست او را میبخشد و اگر خواست عذابش مینماید. کسی که به خدا عزوجل شریک آورد در واقع جرمی زشت و گناهی بزرگ مرتکب شده که سایر گناهان در برابر آن ناچیز است؛ زیرا شریک قرار دادن به خدایتعالی بزرگترین گناه و خطا به شمار میرود و مرتکب آن با کیفر دوزخ هلاک میشود و هیچگاه شفاعت هیچ شفاعتگری نفعی به حال او ندارد و برای او هیچ دوست، مدافع و یاری دهندهای نیست؛ چنانچه از او هیچ فدیهای پذیرفته نمیشود. خداوند عزوجل ما را از گناه شرک ایمن دارد.
﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِینَ یُزَکُّونَ أَنفُسَهُمۚ بَلِ ٱللَّهُ یُزَکِّی مَن یَشَآءُ وَلَا یُظۡلَمُونَ فَتِیلًا ٤٩﴾.
به سوی این یهودیان بنگر که چگونه خویشتن را ستایش و با زبان پاک میکنند، اینها میپندارند که فرزندان خدا عزوجل و دوستدارانشاند از اینروی در حضور مردم و به عنوان ستایش خود ادعا میکنند که آنها انسانهای برگزیدۀ خدا عزوجل و بهترین امتها هستند در حالی که تعیین این مسأله به آنها مربوط نیست؛ زیرا مدح خداوند عزوجل مدح، و ذمّ او مذمت است و مسألۀ تزکیۀ بندگان و ستایش آنها بنابر علم و دانش و مبتنی بر واقعیت و حقیقت نیز مربوط به اوست. و اگر اینها حسنات و خوبیهایی هم داشته باشند حقتعالی در این خوبیها و حسنات، ظلم و ستمی در حق آنها روا نمیدارد چون پروردگار بر هیچکس ولو به اندازۀ شکاف هستۀ خرما هم که شده ستم نمینماید و اوتعالی از هرگونه ظلم پاک و مبراست و اوست که همواره ما را بر اجرای عدالت فرمان میدهد.
﴿ٱنظُرۡ کَیۡفَ یَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَۖ وَکَفَىٰ بِهِۦٓ إِثۡمٗا مُّبِینًا ٥٠﴾.
آیا از این یهودیان در شگفت نیستی که چگونه به خود جرئت میدهند تا بر خدا عزوجل دروغ بر بندند و بر دین و پیامبرش افترا کنند و بپندارند که آنها بهترین امتها و فرزندان خدا عزوجل و دوستانش هستند و آنها در دوزخ مگر برای مدتی کوتاه عذاب نمیشوند و اینکه حقتعالی از آنها تعهد گرفته تا به هیچ پیامبری ایمان نیاورند تا زمانی که قربانیی را ارائه کنند که آتشی از آسمان آن را بخورد و از این قبیل افتراءات و دروغهای بزرگ دیگر؛ هلاک باشند اینان آیا عقل و دین ندارند تا آنها را از این امر باز دارد؟ اینان آیا حیا نمیکنند؟ این همه دروغ و افترائی که اینها انجام میدهند جنایت و اشتباهی واضح و آشکار و گناهی مشهور است که براساس آن آنها مستحق شدیدترین عذاب در سرای ذلّت و خواری و در آتش دوزخ میشوند.
﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِینَ أُوتُواْ نَصِیبٗا مِّنَ ٱلۡکِتَٰبِ یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡجِبۡتِ وَٱلطَّٰغُوتِ وَیَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ هَٰٓؤُلَآءِ أَهۡدَىٰ مِنَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ سَبِیلًا ٥١﴾.
آیا از این یهودیان که به آنان بهرهای از دانش تورات دادهایم در شگفت نیستی؟! ما که به آنها پیامبر گرامی حضرت موسی علیه السلام را فرستادیم ولی با تمام اینها آنها به جادو ایمان میآورند و طاغوت را عبادت میکنند و با خدا عزوجل دیگری را شریک و انباز قرار میدهند تا جائی که یکی از علمای آنها به نام کعب بن اشرف در میان قریشیان بر خواست و سوگند یاد کرد که منهج و روش آنها از دین محمد صلی الله علیه و آله و سلم و یارانش بهتر و رهیابتر است. اینها اهل خیانتاند که بسیار کم امانتها را نگه میدارند. اینها اهل انحراف در دین و اهل ایمان به سحر و جادویند، از اینروی خدایتعالی آنان را به ذلّت و خواری مبتلا نمود.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ لَعَنَهُمُ ٱللَّهُۖ وَمَن یَلۡعَنِ ٱللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُۥ نَصِیرًا ٥٢﴾.
اینهایی که مرتکب چنین اعمال بد و زشتی شدند و به خدا عزوجل کافر شده و به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و یارانش استهزا نمودند و بر علیه مؤمنان و برای کفّار شهادت زور دادند، اینها را حقتعالی از رحمت خود طرد نمود و بر آنها خشم شدید گرفت و آنان را خوار و ذلیل ساخت، از اینروی برای آنها هیچ یاری دهنده و مدافعی نیست و نه هم دوست و ولیی که منفعت را برای آنان جلب کند دارند.
﴿أَمۡ لَهُمۡ نَصِیبٞ مِّنَ ٱلۡمُلۡکِ فَإِذٗا لَّا یُؤۡتُونَ ٱلنَّاسَ نَقِیرًا ٥٣﴾.
اینها ادعا میکنند که پادشاهی و حکومت آخرالزمان از آن آنان خواهد بود، درست آنگونه که پادشاهی برای گذشتگانشان بود، اگر این پادشاهی چونان که ادعا میکنند از آنها باشد در حالی دروغی بیش نیست، خواهید دید که آنان بینهایت در حق مردم بخل روا میدارند و به آنان چیزی نمیدهند؛ زیرا حسادت و بخل در طبیعتشان عجین شده تا جائی که حتی به اندازۀ فرورفتگی پشت هستۀ خرما هم چیزی به کس نمیدهند.
﴿أَمۡ یَحۡسُدُونَ ٱلنَّاسَ عَلَىٰ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦۖ فَقَدۡ ءَاتَیۡنَآ ءَالَ إِبۡرَٰهِیمَ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَءَاتَیۡنَٰهُم مُّلۡکًا عَظِیمٗا ٥٤﴾.
اینان در کنار بخلی که دارند حسود نیز هستند زیرا به مؤمنان در اینکه حقتعالی آنان را با ارسال محمد صلی الله علیه و آله و سلم و نازل نمودند قرآن گرامی داشته حسادت میورزدند. چرا اینان با بندگان خدا عزوجل بر کتاب خدا عزوجل و پیامبرش حسادت میورزند در حالی که خدایتعالی بر خود آنها کتابهای بسیار و پیامبران متعددی را فرستاده است مانند ابراهیم علیه السلام و سایر پیامبرانی که بعد از ایشان آمدهاند همچون: اسماعیل، اسحاق و یعقوب که برگزیده شدههای خداوند اند و حقتعالی به آنان نبوّت و کتاب را ارزانی داشته است. یعقوب اسرائیل نیز پدرشان است که خداوند در میان اولادش نبوّت و پیامبری قرار دارد. ای کاش اینان قدر این نعمتها را میدانستند و طاعت خدا و شکرش را به شایستگی بر جای میآوردند. همچنان ما به آنها پادشاهی بزرگ نیز مانند پادشاهی داود و سلیمان دادیم ولی با همۀ این نعمتها اینان شکر خدا عزوجل را برجای نیاورده و حتی پیامبران را کشتند و به پیامبری کافر شدند و در کتاب آسمانی دست به الحاد زدند.
﴿فَمِنۡهُم مَّنۡ ءَامَنَ بِهِۦ وَمِنۡهُم مَّن صَدَّ عَنۡهُۚ وَکَفَىٰ بِجَهَنَّمَ سَعِیرًا ٥٥﴾.
از یهودیان گروهی اند که به رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ایمان آورده و کتابش را تصدیق نمودند در حالی که اکثرشان از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روی گردانیده به رسالتشان استهزا نمودند و به این ترتیب بین بخل در اموال، حسادت در نفس و ممانعت از راه خدا عزوجل و کفر به رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم جمع نمودند. کیفر اینها آتشی است شعلهور که رویها و اجسامشان را میسوزاند و کباب میکند، این کیفر کاملاً مطابق عملکرد ناشایست و خباثت نهانشان است و پاسخی مناسب به تمام حیلهها و مکرهای آنهاست.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بَِٔایَٰتِنَا سَوۡفَ نُصۡلِیهِمۡ نَارٗا کُلَّمَا نَضِجَتۡ جُلُودُهُم بَدَّلۡنَٰهُمۡ جُلُودًا غَیۡرَهَا لِیَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیمٗا ٥٦﴾.
برای کفار از اهل کتاب و مشرکان عرب در پیشگاه خدایتعالی آتشی است که اجسام آنها را میسوزاند و پوستهایشان را کباب مینماید، هرگاه این پوست که محل آزار و اذیت در جسم است بسوزد، حقتعالی به جای آن پوستی دیگر قرار میدهد تا عذابشان همچنان دوامدار باشد.
چقدر حال بدی خواهند داشت اینان!! و چقدر قبیح است محل بازگشتشان!! خداوندی که این عذاب را در حق آنان مقدر فرموده عزیز غالبی است که هیچ چیزی بر او غالب شده نمیتواند. او در الوهیت و ربوبیت خود یکتا و یگانه است و هیچگاه شریک، انباز و ندّی ندارد و نیرو و توان مطلق نیز از آن اوست. علاوه بر اینها او حکیمی است که عذاب و کیفر را به غیر مستحق آن نمیرساند و هرچیز او مطابق حکمت و عدل است.
﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَنُدۡخِلُهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدٗاۖ لَّهُمۡ فِیهَآ أَزۡوَٰجٞ مُّطَهَّرَةٞۖ وَنُدۡخِلُهُمۡ ظِلّٗا ظَلِیلًا ٥٧﴾.
اما مؤمنان صادق آنانی که اعمال خوب بسیار انجام دادند و از امور بد دوری گزیدند پس تو آنان را به بهشت بشارت ده، بهشتی که در آن جویهایی از عسل، شراب و شیر است. در بهشت سخن بیهوده نمیشنوند. این نعمت برای آنها ماندگار و برای همیشه است و هیچگاه از آنان قطع نمیشود. آنها دچار پیری، بیماری و عدم نیز نمیشوند و در کنار همۀ اینها برایشان همسرانی پاک از هرگونه پلیدی و کثافات است. این همسران هرگز دچار آنچه بر زنها صورت میگیرد مانند عادت ماهوار و بیماری ولادت و از این قبیل نمیشوند. همچنان حقتعالی این مؤمنان را در بهشت در سایۀ دائمی و همیشگی داخل میکند. اینان هیچگاه در آن خورشید و «زمهریر/ مکانی سرد» نمییابند بلکه در مقامی امن و آسایشی مرفه و زندگی سعادتمند و شادمانی چشم و دل قرار دارند.
﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُکُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا وَإِذَا حَکَمۡتُم بَیۡنَ ٱلنَّاسِ أَن تَحۡکُمُواْ بِٱلۡعَدۡلِۚ إِنَّ ٱللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُم بِهِۦٓۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ سَمِیعَۢا بَصِیرٗا ٥٨﴾.
ای مؤمنان! حقتعالی شما را امر میکند تا امانتها را به صاحب آن بسپارید. هم امانتی که بین شما و خدایتان مبنی بر اطاعت از اوامر و اجتناب از نواهی است و هم امانتی که در بین شما و مردم در خصوص ادای سپردهها و سایر حقوق مالی و عهد و پیمانها و نقض نکردن سوگندهاست. و هرگاه وظیفۀ حکمیت در منازعات یا صلح در بین بندگان خدا عزوجل به شما واگذار شد بر شما لازم است تا انصاف و عدالت را همواره رعایت کنید و در این مورد از خدای خود بترسید و هیچکس نباید بر دیگری ظلمی روا دارد و یا خیانتی کند و یا از حق عدول نماید.
سوگند به خدا عزوجل که این وصیت از جمله و صیتهای بزرگ و نصیحتهای ارزشمند است که در آن هم خیر و سعادت دنیاست و هم خیر و سعادت آخرت. این وصیت مایۀ رهیابی و سدّی در برابر گناهان به شمار میرود. کسی که ما را بر آن امر فرموده خدایی است شنوا که هیچ آوازی برای او ناشنوا نمیباشد، او بیناست که دانش هیچ پدیدهای از او غایب نیست، او بر همۀ احوال اطلاع دارد و هیچ امر نهان و پوشیدهای بر او مخفی نیست.
و تو ای آنکه به خدا عزوجل ایمان آورده و پیامبرش را تصدیق نمودهای! بر تو لازم است همواره از خدای خود در آنچه امر یا نهی فرموده و همچنان از پیامبرش با پیروی سنّت او اطاعت کنی و شریعتش را در نهان و آشکار بر پای داری و از زمامداران نیز در طاعت خدا عزوجل اطاعت کنی البته تا وقتی که آنها از اوتعالی اطاعت کنند و مسلمان و مؤمن باشند و شما را به کارهای خوب امر نمایند نه در معصیت و نافرمانی خداوند عزوجل و هرگاه در مسألهای اختلاف کردید باید آن مسأله را به کتاب خدا و سنّت پیامبرش رجعت دهید و به حکم اوتعالی و پیامبرش راضی باشید؛ زیرا در این حکم انصاف به صورت بینهایت رعایت شده و در آن عدالت کامل وجود دارد و کاملاً مطابق حق و اول آخر آن صدق و راستی است.
کسانی چنین تعاملی مینماید که از خدا عزوجل میترسند و تقوای او را رعایت مینماید و خود را به ملاقات او آماده میسازند و امید رحمتش را دارند و از عذابش میهراسند. تمام این امور نیک منتج به خیر دنیا مانند عزّت و سربلندی و وحدت کلمه میشود. باید توجه داشت که عاقبت برتر و نیکو نزد خدایتعالی است که پاداش و نعمت ماندگار و بزرگ دارد.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِی ٱلۡأَمۡرِ مِنکُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِی شَیۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن کُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِکَ خَیۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِیلًا ٥٩﴾.
ای آنانی که به من و پیامبرم ایمان آوردهاید! از من، از پیامبرم و از کسانی که متولی امور شمایند و در بین شما مطابق حق و عدالت و شریعت خدا عزوجل حکومت میکنند اطاعت کنید و هرگاه با آنان در امری از امور دچار اختلاف شدید آن را بر کتاب خدا و سنّت پیامبرش عرضه بدارید؛ زیرا در این دو منبع، فیصلۀ آنچه در آن اختلاف دارید وجود دارد. اگر چنین کنید این کار نشانۀ ایمان شما به خدا عزوجل و روز آخرت است و به شما نیز بهتر خواهد بود؛ زیرا با آن به سوی حق و عدالت رهیاب میشوید و از اختلافی که منجر به تنازع، کشمکش و گمراهی است شما را بازمیدارد.
﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِینَ یَزۡعُمُونَ أَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِکَ یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاکَمُوٓاْ إِلَى ٱلطَّٰغُوتِ وَقَدۡ أُمِرُوٓاْ أَن یَکۡفُرُواْ بِهِۦۖ وَیُرِیدُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَن یُضِلَّهُمۡ ضَلَٰلَۢا بَعِیدٗا ٦٠﴾.
آیا از این منافقان در شگفت نیستی؟! آنانی که از مشرکان بدتر و از کفار گمراهتر اند، اینان در ظاهر میگویند به خدا عزوجل و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و به آنچه از کتابها و پیامبران که پیش از وی نازل شده ایمان داریم ولی هرگاه دچار خصومتی شوند نزد بزرگان کفر و رهبران طاغوت که به غیر آنچه خدا عزوجل نازل نموده حکم میکنند میروند تا در بینشان فیصله صورت گیرد. آنها این عمل را از روی تمسخر و استهزا به شریعت خدا عزوجل انجام میدهند در حالی که در اصل به توحید و یکتا پرستی امر شدند و شرک و بتپرستی و کیفرخواهی از غیر خدایتعالی بر آنان حرام شده است. ولی شیطان امور را بر آن خلط نموده و آنها از او اطاعت کردند، شیطان آنان را فرا خوانده و آنها به این فراخون پاسخ مثبت دادند، او آنان را بر گمراهی رهنمایی نموده و آنها از او پیروی کردند. شیطان از خلال همۀ اینها اراده دارد تا در سرکشی و دوریشان از خدا عزوجل و در کفرشان بیفزاید زیرا او متولی امور و پیشوایشان است.
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَإِلَى ٱلرَّسُولِ رَأَیۡتَ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ یَصُدُّونَ عَنکَ صُدُودٗا ٦١﴾.
و هرگاه برای منافقان گفته شود بیائید تا کتاب خدا عزوجل و سنّت پیامبرش را هنگام اختلاف و در خصومتها داور و حَکَم قرار دهیم، آنها از این امر روی میگردانند و اظهار نفرت میکنند؛ زیرا در دلهای آنها بیماری نفاق و بد بردن از شریعت و دین قرار دارد، از اینروی نظر به خباثت و دشمنیی که دارند به هیچ وجه حاضر نیستند تا خدا عزوجل و شریعتش را داور بگیرند و پیامبرش را به عنوان قانونگذار بپذیرند.
﴿فَکَیۡفَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِیبَةُۢ بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیهِمۡ ثُمَّ جَآءُوکَ یَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ إِنۡ أَرَدۡنَآ إِلَّآ إِحۡسَٰنٗا وَتَوۡفِیقًا ٦٢﴾.
حالت آنها چگونه خواهد بود هنگامی که خدایتعالی حال آنها و زشتی آنچه را پنهان میدارند آشکار سازد و سپس به عنوان عذاب، مؤمنان را بر آنان مسلط سازد تا بدترین کیفر را بر آنان بچشانند و آنها بعد از آن ذلیل و سر افکنده بیایند در حالی که تلاش میکنند عملکرد خود را با سوگندهای دروغین و گناه آلود بپوشانند و مدعی شوند که رفتن آنها نزد طاغوتها به منظور تحکیم و داور ساختن غیر شریعت اسلام نبوده و اینها در این عملکرد نیّت پاک داشتند و به منظور رعایت برخی مصالح اجتهادی و حالات به خصوصی چنین کردند در حالی که کاملاً دروغ میگویند.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ یَعۡلَمُ ٱللَّهُ مَا فِی قُلُوبِهِمۡ فَأَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ وَعِظۡهُمۡ وَقُل لَّهُمۡ فِیٓ أَنفُسِهِمۡ قَوۡلَۢا بَلِیغٗا ٦٣﴾.
این دشمنان بدکار در آنچه میگویند صادق نیستند، خدایتعالی میداند که آنها غیر شریعت را حَکَم و داور ساختند چون از شریعت بَد میبرند و نسبت به پیروان آن کینه و خشم دارند. تو به خاطر رعایت برخی مصالح شرعی نباید آنها را کیفر دهی! بلکه بر تو لازم است تا آنان را نصیحت کنی و باز داری و با سخن بترسانی به امید اینکه از این اعمال بد و زشت دست بردارند. روی این اساس در تعامل با آنها نباید از شمشیر و شلّاق کار گرفته شود بلکه بهتر آنست تا با سخن مفید و مؤثر آنان را به راه آوری.
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَلَوۡ أَنَّهُمۡ إِذ ظَّلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ جَآءُوکَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡتَغۡفَرَ لَهُمُ ٱلرَّسُولُ لَوَجَدُواْ ٱللَّهَ تَوَّابٗا رَّحِیمٗا ٦٤﴾.
خداوند عزوجل پیامبران خود را نفرستاد مگر اینکه مؤمنان از آنها در انجام آنچه امر میکنند و در ترک آنچه نهی میکنند به توفیق خدا عزوجل اطاعت کنند. اگر این منافقان روزی که در نفاق واقع شدند پشیمان میشدند و از عملکرد خود توبه مینمودند و نزد تو میآمدند و از پروردگار طالب مغفرت میشدند و از تو نیز میخواستند تا برای آنها مغفرت بطلبی، حقتعالی حتماً گناهانشان را میبخشید، عیبهایشان را میپوشانید و از اشتباهاتشان دَرمیگذشت؛ زیرا حقتعالی بر هر که پشیمان شود و از گناه دست بر دارد توبه پذیر است و برای کسی که توبه و استغفار کند رحیم و مهربان است و او توبه کنندگان را دوست میدارد.
﴿فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا یَجِدُواْ فِیٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَیۡتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسۡلِیمٗا ٦٥﴾.
سوگند به پروردگارت ای محمد که ایمان صادقانه وارد قلبهای آنها نمیشود و آنها هرگز حلاوت ایمان را نمیچشند مگر اینکه به حُکم تو که در بین خصومتهایشان مطابق شریعت خدا عزوجل انجام میدهی راضی و تسلیم شوند و در نهاد خویش هیچگونه بیزاری و احساس خستگی نکنند و از تو در نهان و آشکار اطاعت کنند.
﴿وَلَوۡ أَنَّا کَتَبۡنَا عَلَیۡهِمۡ أَنِ ٱقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ أَوِ ٱخۡرُجُواْ مِن دِیَٰرِکُم مَّا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِیلٞ مِّنۡهُمۡۖ وَلَوۡ أَنَّهُمۡ فَعَلُواْ مَا یُوعَظُونَ بِهِۦ لَکَانَ خَیۡرٗا لَّهُمۡ وَأَشَدَّ تَثۡبِیتٗا ٦٦﴾.
و اگر بر این منافقان لازم میگردانیدیم تا خویشتن را به عنوان کفاره بکشند درست همانگونه که بر یهودیان هنگامی که گوساله را پرستیدند لازم گردانیدیم یا بر آنها الزام میآوردیم تا به منظور هجرت و جهاد یا تعزیر و تأدیب از خانه و کاشانۀ خویش بیرون شوند، جز گروه اندکی از آنان این امر اطاعت نمیکردند و اکثرشان سرکش باقی میماندند. اگر آنها اوامر را میپذیرفتند برکت بزرگ در دنیا توأم با نصرت و عزّت و در آخرت با رستگاری به بهشت برای آنها میبود و ایمان در قلبهایشان ثابت میماند و نفاق رخت برمیبست.
﴿وَإِذٗا لَّأٓتَیۡنَٰهُم مِّن لَّدُنَّآ أَجۡرًا عَظِیمٗا ٦٧﴾.
و اگر آنها امر ما را استجابت میکردند و از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اطاعت و به حکم ایشان راضی میشدند حتماً برای آنها در آخرت ثواب بسیار از طریق سکونت در بهشت و رسیدن به درجات بلند و گرامیداشتی عظیم میبخشیدیم.
﴿وَلَهَدَیۡنَٰهُمۡ صِرَٰطٗا مُّسۡتَقِیمٗا ٦٨﴾.
و آنان را بر راه راست ثابت قدم و استوار میساختیم و در هدایت و رهیافتشان بر دین راست و برابر که آنان را رضوان الهی و نعمت ماندگار میرساند میافزودیم.
﴿وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ فَأُوْلَٰٓئِکَ مَعَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِیِّۧنَ وَٱلصِّدِّیقِینَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَٱلصَّٰلِحِینَۚ وَحَسُنَ أُوْلَٰٓئِکَ رَفِیقٗا ٦٩﴾.
و هر که به امتثال و اجرای امر خدا عزوجل و پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم بپردازد حتماً مصیر او به سوی بهشتهایی بلند مرتبه در کنار پیامبران برگزیده و راستگویان باوفا و شهدای شرافتمند و اولیای صالح میبود و از مصاحبت و همراهی آنها بهرهمند میگردید. چقدر سعادت بزرگی برای کسی است که با آنان باشد و چقدر دچار سرور و شادمانی خواهد شد؟!
﴿ذَٰلِکَ ٱلۡفَضۡلُ مِنَ ٱللَّهِۚ وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ عَلِیمٗا ٧٠﴾.
این بخشش مبارک و این گرامیداشت بزرگ و فضل وسیع فقط از جانب خداست که با آن بر بندگان برگزیدۀ خود منّت مینهد و کافی است که حقتعالی میداند چه کسی مستحق این گرامیداشت و نعمت بزرگ است.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ خُذُواْ حِذۡرَکُمۡ فَٱنفِرُواْ ثُبَاتٍ أَوِ ٱنفِرُواْ جَمِیعٗا ٧١﴾.
ای مؤمنان! مراقب و مترصد دشمنان کافر خویش باشید و برای نبرد با آنها آمادگی بگیرید و جهت جنگ با آنها گروه و یا در لشکری قوی و هولناک بیرون شوید و هیچگاه هیچیک از شما نباید تنها به سوی آنها بیرون شود و یا مسلح نباشد.
این آیه دلالت بر اخذ به اسباب و وسایل و جمع بین توکل و آماده گیری و مراقب بودن از دشمن میکند.
﴿وَإِنَّ مِنکُمۡ لَمَن لَّیُبَطِّئَنَّ فَإِنۡ أَصَٰبَتۡکُم مُّصِیبَةٞ قَالَ قَدۡ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیَّ إِذۡ لَمۡ أَکُن مَّعَهُمۡ شَهِیدٗا ٧٢﴾.
ای مؤمنان! در میان شما برخی از نفوذیهای منافق وجود دارند که نظر به نفاقی که دارند به جهاد بیرون نمیشوند و اگر شما مغلوب و یا کشته شوید آنها این امر را که با شما بیرون نشدند از جملۀ کرامات قلمداد میکنند به این حجّت که گویا خداوند عزوجل آنها را از طریق مخالفت با شما سالم نگهداشته از اینروی خوشحالند که با شما شاهد معرکه نبودند.
﴿وَلَئِنۡ أَصَٰبَکُمۡ فَضۡلٞ مِّنَ ٱللَّهِ لَیَقُولَنَّ کَأَن لَّمۡ تَکُنۢ بَیۡنَکُمۡ وَبَیۡنَهُۥ مَوَدَّةٞ یَٰلَیۡتَنِی کُنتُ مَعَهُمۡ فَأَفُوزَ فَوۡزًا عَظِیمٗا ٧٣﴾.
و اگر به شما پیروزی و یا بهرهای از غنیمت برسد این منافقان را میبینی که بر عدم اشتراک خود در جهاد اظهار تأسف میکنند و به خاطر به دست آوردن بهرۀ خویش از دنیا نزد مؤمنان حاضر میشوند و از طریق یادآوری دوستی و قرابتهای خویش، تلاش میکنند قلبهای مؤمنان را نسبت به خود نرم سازند تا به این بهره برسند و در نهایت اشتیاق میگویند: ایکاش در این معرکه حاضر میشدیم و حصۀ خویش را از غنیمت به دست میآوردیم. چنین کسی تمام هدف و مقصد او دنیا و به دست آوردن مال است. چنین شخصی آنچه را خدا عزوجل برای بندگان صادق خود آماده نموده فراموش کرده است پس هلاک بادا چنین کسانی.
﴿۞فَلۡیُقَٰتِلۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ٱلَّذِینَ یَشۡرُونَ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا بِٱلۡأٓخِرَةِۚ وَمَن یُقَٰتِلۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ فَیُقۡتَلۡ أَوۡ یَغۡلِبۡ فَسَوۡفَ نُؤۡتِیهِ أَجۡرًا عَظِیمٗا ٧٤﴾.
پس هرگاه منافقان از جهاد سر باز زدند باید که دوستان خدا عزوجل از اهل ایمان، با دشمنانش از اهل کفر جهاد کنند؛ زیرا مؤمنان صادق زندگی دنیا را فروخته و در بدل آن بهشت را کمائی نمودند و هر که به منظور اعلای کلمۀ خدا عزوجل جهاد کند و کشته شود چنین کسی در پیشگاه حقتعالی شهید خواهد بود و اگر بر دشمنان پیروز گردد به عزت، سربلندی و سیادت میرسد بنابراین چنین شخصی بین دو حسنه قرار دارد: یکی پیروزی آنی و دیگری ثواب و پاداشی که در آینده و در پَی خواهد آمد... پیروزی دنیا و نعمت آخرت.
﴿وَمَا لَکُمۡ لَا تُقَٰتِلُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱلۡمُسۡتَضۡعَفِینَ مِنَ ٱلرِّجَالِ وَٱلنِّسَآءِ وَٱلۡوِلۡدَٰنِ ٱلَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَآ أَخۡرِجۡنَا مِنۡ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡیَةِ ٱلظَّالِمِ أَهۡلُهَا وَٱجۡعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ وَلِیّٗا وَٱجۡعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ نَصِیرًا ٧٥﴾.
چه چیزی شما را از جهاد در راه خدا عزوجل و در راستای شکستن زنجیرهای اسارت مستضعفان و کسانی که تحت قهر و جبروت کفّار مکه اعم از کهن سالان، زنان و کودکان قرار دارند، بازمیدارد؟ کسانی که شب و روز دعا میکنند تا پروردگار آنان را از شر کفّار مکه نجات دهد و صحیح و سالم بیرون کند، کسانی که از خدا عزوجل میخواهند به آنان دوستی را بدهد که به حمایتشان بپردازد و بر دشمنانشان یاری دهد.
این بود که خدایتعالی متولی امور آنها شد و پیامبر رحمت و هدایت را فرستاد، و ایشان مکه را فتح کرد و شأن و شوکت کفّار را شکست.
﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ یُقَٰتِلُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِۖ وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یُقَٰتِلُونَ فِی سَبِیلِ ٱلطَّٰغُوتِ فَقَٰتِلُوٓاْ أَوۡلِیَآءَ ٱلشَّیۡطَٰنِۖ إِنَّ کَیۡدَ ٱلشَّیۡطَٰنِ کَانَ ضَعِیفًا ٧٦﴾.
از جمله صفات مؤمنان این است که به منظور اعلای کلمۀ خدا عزوجل جهاد میکنند و از جمله صفات کافران این است که در راه شیطان، طغیان و بتها سعی و تلاش میکنند، پس ای مؤمنان! با کفر و اهل کفر و با شیطان و حزبش بجنگید که مکر و حیلۀ آنها ضعیف و پایههایشان ویران و امورشان در تباهی است و اینگونه هر کسی با خدا عزوجل بجنگد شکست خورده، خوار و ذلیل است.
﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِینَ قِیلَ لَهُمۡ کُفُّوٓاْ أَیۡدِیَکُمۡ وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقِتَالُ إِذَا فَرِیقٞ مِّنۡهُمۡ یَخۡشَوۡنَ ٱلنَّاسَ کَخَشۡیَةِ ٱللَّهِ أَوۡ أَشَدَّ خَشۡیَةٗۚ وَقَالُواْ رَبَّنَا لِمَ کَتَبۡتَ عَلَیۡنَا ٱلۡقِتَالَ لَوۡلَآ أَخَّرۡتَنَآ إِلَىٰٓ أَجَلٖ قَرِیبٖۗ قُلۡ مَتَٰعُ ٱلدُّنۡیَا قَلِیلٞ وَٱلۡأٓخِرَةُ خَیۡرٞ لِّمَنِ ٱتَّقَىٰ وَلَا تُظۡلَمُونَ فَتِیلًا ٧٧﴾.
آیا مردمانی از مسلمانان تو را به شگفت وانمیدارند که از جنگ با کفار در مکه نهی شدند و به آنها امر شد تا به تزکیه نفس و تربیۀ روح با نماز و زکات بپردازند، ولی زمانی که هجرت کردند و به جنگ با کفار امر شدند حالتشان متغیر شد و دچار بزدلی و جبن شده و محبت زندگی دنیا وارد دلهای آنها شد، بدین سبب از کفار به گونهای ترسیدند که از خدای ملک جبّار میترسیدند و حتی بیشتر از آن، چون به سرای دنیا علاقمند شدند از اینروی از شدّت ترس و وحشت گفتند: ای پروردگار ما! کاش جنگ را بر ما فرض نمینمودی تا به اجل خود میمردیم.
پس تو ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم به آنان خبر بده که دنیا دارای عمری کوتاه است و تمام بهرهاش ناچیز، حقیر و زائل شدنی است، آنچه باقی میماند آخرت است که برای پرهیزگاران باقیتر و بهتر است، چون اهل تقوا در جایگاه راستی و محلی امن و سرای رضوان و رشنی چشم و سرور دل قرار دارند در حالی که تمام اعمالشان در پیشگاه خدایتعالی محفوظ است و براساس آن جزا و پاداش دریافت دارید. پس در بدیهای خود چیزی نیفزائید و از حسنات خود چیزی ولو به اندازۀ شکاف هستۀ خرما نکاهید و چون تمام اعمال و تلاشها محفوظ و ذخیره شده است بنابراین بر شما لازم است تا همواره احسان و نیکی کنید و این احسان موجب سنگینی میزان اعمال خوبتان گردد.
﴿أَیۡنَمَا تَکُونُواْ یُدۡرِککُّمُ ٱلۡمَوۡتُ وَلَوۡ کُنتُمۡ فِی بُرُوجٖ مُّشَیَّدَةٖۗ وَإِن تُصِبۡهُمۡ حَسَنَةٞ یَقُولُواْ هَٰذِهِۦ مِنۡ عِندِ ٱللَّهِۖ وَإِن تُصِبۡهُمۡ سَیِّئَةٞ یَقُولُواْ هَٰذِهِۦ مِنۡ عِندِکَۚ قُلۡ کُلّٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِۖ فَمَالِ هَٰٓؤُلَآءِ ٱلۡقَوۡمِ لَا یَکَادُونَ یَفۡقَهُونَ حَدِیثٗا ٧٨﴾.
به هر اندازۀ که از مرگ فرار کنید با آنهم این مرگ به زودی به شما خواهد رسید ولو در بُر جهایی محکم و بلند داخل شوید بازهم به شما میرسد و ارواح شما را میگیرد، بنابراین هیچ حیله و مکری برای نجات از مرگ نیست و هیچ دارویی وجود ندارد تا مرگ را از انسان دور کند.
سپس خبر بده که منافقان هرگاه در زندگی خود پیروزیها و بهرههایی از اموال و فرزندان و غنائم به دست آورند میگویند این به سبب این است که ما در پیشگاه خدایتعالی منزلتی عالی و بلند داریم و این اوست که ما را با این نعمتها ویژگی بخشیده است، ولی هرگاه به آنها مصیبتهایی مانند مرگ، بیماری، فقر و شکست برسد میگویند این از بَدشگونی رسالت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است و زمانی که از این رسالت پیروی کردیم دچار این بلاها و مصائب شدیم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم امر شد تا در پاسخ آنها بگوید که ای نادانان! همۀ این امور خواه خیر باشد یا شَر به قضا و قدر الهی است. چرا اینان معانی و ارزشهای این دین و اسرار شریعت را درک نمینمایند؟ منافق همواره دارای دانش کمی از دین و در فهم و درک شریعت پروردگار بیمار است.
﴿مَّآ أَصَابَکَ مِنۡ حَسَنَةٖ فَمِنَ ٱللَّهِۖ وَمَآ أَصَابَکَ مِن سَیِّئَةٖ فَمِن نَّفۡسِکَۚ وَأَرۡسَلۡنَٰکَ لِلنَّاسِ رَسُولٗاۚ وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِیدٗا ٧٩﴾.
ای بنده! هر نعمتی که به تو میرسد مطابق قضا و قدری از جانب پروردگار توست و هر بلایی که دریافت میداری به سبب گناهانی است که مرتکب میشوی در حالی که همه این امور هم، به قضا و قدر الهی است چنانچه هر طاعت و عبادتی نیز به توفیق خدا عزوجل و هر گناه به کسب انسان است. سپس حقتعالی خبر داد که رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم جهانی و برای تمام امتهاست و هیچ قومی مخصوص به آن نیست. همینقدر کافی است که خدایتعالی بر صحّت نبوت و عموم رسالت اوتعالی شاهد است.
﴿مَّن یُطِعِ ٱلرَّسُولَ فَقَدۡ أَطَاعَ ٱللَّهَۖ وَمَن تَوَلَّىٰ فَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ عَلَیۡهِمۡ حَفِیظٗا ٨٠﴾.
هر کس از امر پیامبر اطاعت کند محققاً که از امر خدا عزوجل اطاعت نموده، زیرا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم تبلیغ کنندهای از جانب پروردگار خویش است و هر که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را تکذیب کند اوتعالی تمام اعمالش را آمار میگیرد و او را براساس این اعمال محاسبه مینماید. این کار منوط به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نیست زیرا ایشان صرفاً پیامبری است که از جانب خدا عزوجل تبلیغ میکند و پاداش و کیفر هر عملی از جانب خداوند متعال است.
﴿وَیَقُولُونَ طَاعَةٞ فَإِذَا بَرَزُواْ مِنۡ عِندِکَ بَیَّتَ طَآئِفَةٞ مِّنۡهُمۡ غَیۡرَ ٱلَّذِی تَقُولُۖ وَٱللَّهُ یَکۡتُبُ مَا یُبَیِّتُونَۖ فَأَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ وَکِیلًا ٨١﴾.
منافقان هرگاه در حضور تو قرار دارند از روی حیله و فریب میگویند ای محمد ما از تو در تمام آنچه فرمان میدهی اطاعت میکنیم اما وقتی که از مجلس تو غائب میشوند گروهی از آنان تصمیم قاطع بر مخالفت تو میگیرند. خدایتعالی تمام آنچه را انجام میدهند آمار میگیرد و بر تمام حیلههایشان آگاهی دارد تا آنها را در برابر عملکردهایشان کیفر دهد پس تو نیز کیفر آنها را بگذار که خداوند عزوجل تو را از انتقام آنها بینیاز میسازد و یقیناً حقتعالی به تمام کسانی که بر او توکل و اعتماد کنند و امور خود را به او بسپارند کافی و بسنده است.
﴿أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَۚ وَلَوۡ کَانَ مِنۡ عِندِ غَیۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ ٱخۡتِلَٰفٗا کَثِیرٗا ٨٢﴾.
اینها را چه شده که در این کتاب اعجازآور و این قرآن عجیب و شگفتانگیز تفکر نمیکنند تا اسراری را که مایۀ دهشت عقلشان است ببینند.
اگر قرآن از سوی کسانی غیر از خدایتعالی یعنی از جانب مخلوقات قاصر میبود، در آن تناقض و اختلاف بسیاری ملاحظه میکردند و در ترکیب آن خلل و در معانی آن اضطراب مشاهده مینمودند در حالی که قرآن کتابی محکم و هماهنگ است و این امر دلالت بر آن دارد که از جانب خداست.
﴿وَإِذَا جَآءَهُمۡ أَمۡرٞ مِّنَ ٱلۡأَمۡنِ أَوِ ٱلۡخَوۡفِ أَذَاعُواْ بِهِۦۖ وَلَوۡ رَدُّوهُ إِلَى ٱلرَّسُولِ وَإِلَىٰٓ أُوْلِی ٱلۡأَمۡرِ مِنۡهُمۡ لَعَلِمَهُ ٱلَّذِینَ یَسۡتَنۢبِطُونَهُۥ مِنۡهُمۡۗ وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ لَٱتَّبَعۡتُمُ ٱلشَّیۡطَٰنَ إِلَّا قَلِیلٗا ٨٣﴾.
و هرگاه این منافقان خبری از اخبار پیروزی یا شکست و یا خیر و شرّ را بشنوند، فوراً آن را در بین مردم شایع میکنند در حالی که چنین اخباری ایجاب آن را دارد تا فقط خواص بر آن اطلاع حاصل کنند. این عمل آنها افشای اسرار مسلمانان است که موجب ضرر بسیاری میگردد و اگر این منافقان چنین اطلاعاتی را به پیامبر و اعیان مسلمانان، کسانی که اهل بصیرت و فقه در دیناند واگذار کنند و به اطلاع عموم مسلمانان و جهّال نرسانند این امور نظر به مصلحتی بزرگ همچنان پنهان و پوشیده باقی میماند و هیچگاه در این اطلاعات کسانی که شایستگی دانستن امور خطرناک را ندارند داخل نمیشود و اگر خدایتعالی بر شما با ارسال پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم منّت نمیگذاشت تا شما را به سوی راه راست هدایت و رهنمایی کند حتماً از ابلیس اطاعت میکردید و او شما را به سرکشی امر و نسبت به انجام گناه در شما وسوسه ایجاد مینمود و شما را به سوی فحشا فرا میخواند و در این گیرودار بسیاری از شما به دنبال او میرفتید جز اهل تقوا، ایمان و اعتصام به شریعت که حقتعالی آنان را از ارتکاب گناه بازداشته و با رحمت خود از گمراهی حفظ نموده است.
﴿فَقَٰتِلۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ لَا تُکَلَّفُ إِلَّا نَفۡسَکَۚ وَحَرِّضِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَۖ عَسَى ٱللَّهُ أَن یَکُفَّ بَأۡسَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۚ وَٱللَّهُ أَشَدُّ بَأۡسٗا وَأَشَدُّ تَنکِیلٗا ٨٤﴾.
پس تو ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم جهاد کن! ولو تنها بمانی. هیچگاه به کسانی که از اشتراک در جهاد ابا آوردند اهمیت نده تو خود به جهاد بیرون شو و بر خدا عزوجل توکل کن که تنها او برای تو کافی و بسنده است. این اوست که به زودی تو را پیروز میگرداند اگرچه تمام اهل زمین در برابر تو بایستند. اگر منافقان جهاد را ترک میکنند بر تو گناهی نیست، تو پیروزی! و عاقبت از آن توست ولی تمام اینها تو را از این امر بازندارد که مؤمنان را به منظور کسب اجر و پاداش، رستگاری و شهادت بر جهاد تشویق و ترغیب نمائی. به زودی حقتعالی شأن و شوکت اهل باطل را میشکند و آنان را خوار و ذلیل میسازد و شکست را نصیبشان میگرداند؛ زیرا گرفت پروردگار از گرفت آنها سختتر و شدیدتر است و جنود خدا عزوجل قویتراند و او توان این را دارد که در حق آنها سختترین کیفر را نازل کند.
﴿مَّن یَشۡفَعۡ شَفَٰعَةً حَسَنَةٗ یَکُن لَّهُۥ نَصِیبٞ مِّنۡهَاۖ وَمَن یَشۡفَعۡ شَفَٰعَةٗ سَیِّئَةٗ یَکُن لَّهُۥ کِفۡلٞ مِّنۡهَاۗ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ مُّقِیتٗا ٨٥﴾.
هر کسی در راه خیر تلاشی انجام دهد و سبب حصول نفع و یا رسانیدن حقی به مستحق آن باشد و یا کمکی به مسکینی بنماید، یا با مظلومی در برابر ظالم بایستد، چنین کسی بهرۀ بزرگی از ثواب را در برابر عملکرد خود دریافت میدارد و برعکس اگر کسی که در مسیر باطل تلاش کند و حق را از صاحب حق باز دارد و مانع اعمال خیر شود و یا حدّی از حدود را معطل قرار دهد، برای چنین کسی بهرهای بزرگ از گناه است و اوتعالی برهر چیزی که اراده که اراده کند توان دارد. او برهر نفسی حسابگر است، او هر کسی را مطابق عملش جزا میدهد، انسان خیّر را پاداش مناسب و شرور را کیفری مناسب مطابق عدالت، علم و حکمت میدهد.
﴿وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٖ فَحَیُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٍ حَسِیبًا ٨٦﴾.
هرگاه بر شما سلام شد شما نیز سلام بگوئید. جواب سلام واجب است و زیادت بر آن نوعی فضل به شمار میرود. پس «وعلیکم السلام» برای کسی است که بگوید «السلام علیکم» در حالی که «وعلیکم السلام و رحمت الله» بهتر است. نیکوکار سپاسگذاری میشود و مقصر گناهکار است و به زودی حقتعالی بندگان را بر گفتار و کردارشان محاسبه میکند و بر او هیچ امری پوشیده نیست و هیچ ذرهای پنهان نمیباشد. علم او برهر معلومی احاطه دارد و سمع او برهر مسموعی، او تمام خلق را فراگیر رحمت خود قرار داده و هستی را بنابر حکمتی ایجاد نموده و آفرینش فضل و نعمتی از جانب اوست.
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ لَیَجۡمَعَنَّکُمۡ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ لَا رَیۡبَ فِیهِۗ وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ حَدِیثٗا ٨٧﴾.
سوگند به کسی که خدا و معبودی جز او نیست که پروردگار شما همۀتان را در روز رستاخیز بزرگ در روز برانگیختهشدن بعد از مرگ جمع میکند تا هریکی را مطابق آنچه انجام داده جزا دهد و هر انسانی را براساس عملکردش محاسبه نماید. هیچ شکی در این روز نیست، این روز حتماً واقع میشود. هیچکس راستگوتر از خدا عزوجل و وفادارتر به وعدهاش نیست چنانچه هیچکس مانند خدا عزوجل در انفاذ وعدۀ خود نمیباشد. سخن خدا عزوجل فیصله کن و عطایش فضل و عذابش عین عدالت و اوتعالی اهل و شایستۀ تمام خوبیهاست.
﴿۞فَمَا لَکُمۡ فِی ٱلۡمُنَٰفِقِینَ فِئَتَیۡنِ وَٱللَّهُ أَرۡکَسَهُم بِمَا کَسَبُوٓاْۚ أَتُرِیدُونَ أَن تَهۡدُواْ مَنۡ أَضَلَّ ٱللَّهُۖ وَمَن یُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُۥ سَبِیلٗا ٨٨﴾.
ای مؤمنان! شما را چه شده که دربارۀ منافقان به دو دسته تقسیم شدهاید و بر این اساس گروهی میگوئید آنها مسلماناند و گروهی دیگر قایل به کفر آنهایید در حالی که خدایتعالی آنها را خوار و ذلیل و با کفر هلاک شاخته و به عقب عودت داده است، چون آنها کفر را پنهان داشته و در مسیرهای شیطان گام برداشتند. آیا شما اراده دارید تا کسی را که خداوند عزوجل بر او گمراهی را نوشته هدایت کنید و یا کسی را که ذلیل شده رهیاب سازید؟ کسی که حقتعالی در حق او بدبختی و گمراهی را مقدر فرموده باشد هیچ راهی برای اصلاحش و هیچ وسیلهای برای هدایتش نیست؛ زیرا بصیرتش کور شده و نور آن از بین رفته است.
﴿وَدُّواْ لَوۡ تَکۡفُرُونَ کَمَا کَفَرُواْ فَتَکُونُونَ سَوَآءٗۖ فَلَا تَتَّخِذُواْ مِنۡهُمۡ أَوۡلِیَآءَ حَتَّىٰ یُهَاجِرُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِۚ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَخُذُوهُمۡ وَٱقۡتُلُوهُمۡ حَیۡثُ وَجَدتُّمُوهُمۡۖ وَلَا تَتَّخِذُواْ مِنۡهُمۡ وَلِیّٗا وَلَا نَصِیرًا ٨٩﴾.
این منافقان اراده دارند تا به هر وسیلهای شده شما را از دینتان برگردانند تا شما نیز مانند آنها کافر و منافق شوید، وای بر شما اگر با آنان دوستی و اعتماد کنید مگر زمانی که با شما هجرت کنند و در راه خدا عزوجل جهاد و از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیروی نمایند، اما اگر آنها بازهم کفر و نفاق را برگزیدند و ایمان را ردّ کردند بر شماست تا آنها را در هر زمان و مکانی بکشید هم در سرزمین حرم و هم در غیر آن و بر آنها تکیه نکرده در هیچ امری کمک نگیرید. آنها دشمنان شمایند پس از آنها برحذر باشید و هیچگاه به ظاهرشان فریب نخورید و سخن نرم و مسالمتآمیز آنها شما را نفریبد که در قلبهایشان خباثت و در نفسهایشان کفر مخفی است.
﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ یَصِلُونَ إِلَىٰ قَوۡمِۢ بَیۡنَکُمۡ وَبَیۡنَهُم مِّیثَٰقٌ أَوۡ جَآءُوکُمۡ حَصِرَتۡ صُدُورُهُمۡ أَن یُقَٰتِلُوکُمۡ أَوۡ یُقَٰتِلُواْ قَوۡمَهُمۡۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَسَلَّطَهُمۡ عَلَیۡکُمۡ فَلَقَٰتَلُوکُمۡۚ فَإِنِ ٱعۡتَزَلُوکُمۡ فَلَمۡ یُقَٰتِلُوکُمۡ وَأَلۡقَوۡاْ إِلَیۡکُمُ ٱلسَّلَمَ فَمَا جَعَلَ ٱللَّهُ لَکُمۡ عَلَیۡهِمۡ سَبِیلٗا ٩٠﴾.
مگر آنانی که به سوی قومی میروند که بین شما و آنها پیمان امنیت بسته شده که در این صورت نباید با آنها بجنگید، زیرا آنها تحت ولایت و سرپرستی کفار معاهد قرار دارند. و همچنان کسانی که متحیر شده و در حرج و سختی شدید قرار گرفتند طوری که نه میتوانند در کنار شما بر علیه قوم خود بجنگند و نه با قوم خود علیه شما. و حقتعالی توان این را دارد تا نیتهای آنان را متحول سازد و آنها با شما بجنگند. پس تا وقتی که آنان روشی مسالمتآمیز دارند و علیه شما نمیجنگند و شما از ناحیۀ آنها در امنیت قرار دارید نباید علیه آنها وارد جنگ شوید و برای شما چنین عملی مجاز و در آن رخصت نیست.
﴿سَتَجِدُونَ ءَاخَرِینَ یُرِیدُونَ أَن یَأۡمَنُوکُمۡ وَیَأۡمَنُواْ قَوۡمَهُمۡ کُلَّ مَا رُدُّوٓاْ إِلَى ٱلۡفِتۡنَةِ أُرۡکِسُواْ فِیهَاۚ فَإِن لَّمۡ یَعۡتَزِلُوکُمۡ وَیُلۡقُوٓاْ إِلَیۡکُمُ ٱلسَّلَمَ وَیَکُفُّوٓاْ أَیۡدِیَهُمۡ فَخُذُوهُمۡ وَٱقۡتُلُوهُمۡ حَیۡثُ ثَقِفۡتُمُوهُمۡۚ وَأُوْلَٰٓئِکُمۡ جَعَلۡنَا لَکُمۡ عَلَیۡهِمۡ سُلۡطَٰنٗا مُّبِینٗا ٩١﴾.
گروهی دیگر از منافقان، فریبکارانیاند که به منظور دست یافتن به صلح و سلامتی نزد شما اظهار اسلام و ایمان میکنند، اما زمانی که نزد قوم خود بروند ضمن کمک به آنها اظهار بودن با آنان را مینمایند و هرگاه از آنان خواسته شود تا با مسلمانان بجنگند در این راه سعی و تلاش فراوان میکنند و به تحریک مردم میپردازند. حقتعالی قلبهای آنان را متحول ساخته از اینروی به فتنه و فساد ادامه دادند، پس اگر از شما دست برنداشته و تعرض بر شما را کنار نگذاشتند و تسلیم نشدند در چنین حالی هرجایی که آنان را یافتید بکُشید و با شمشیرهایتان آنها را بدروید و طبیعی است که در چنین حالی برای شما در کشتار آنها عذری معقول و دلیلی روشن و قاطع وجود دارد، زیرا آنها به شما خیانت نموده راه نفاق را در پیش گرفتند و از جمله بدترین دشمنان شما به شمار میآیند.
به این ترتیب منافقان در سه گروه دسته بندی میشوند: گروهی صلح جویند و از جنگ با شما کنار رفتند که نباید تعرضی علیهشان داشته باشید. گروهی دیگر تحت اداره و تسلط برخی از کفار قرار دارند که بین شما و آنها پیمان عدم تعرض بسته شده با اینها نیز باید جنگی صورت گیرد. گروه سوم از حیله و نیرنگ کار گرفتند و از طریق مکرگاهی با شما و زمانی با دشمنان شما علیه شما وارد جنگ میشوند با این گروه باید بجنگید.
﴿وَمَا کَانَ لِمُؤۡمِنٍ أَن یَقۡتُلَ مُؤۡمِنًا إِلَّا خَطَٔٗاۚ وَمَن قَتَلَ مُؤۡمِنًا خَطَٔٗا فَتَحۡرِیرُ رَقَبَةٖ مُّؤۡمِنَةٖ وَدِیَةٞ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦٓ إِلَّآ أَن یَصَّدَّقُواْۚ فَإِن کَانَ مِن قَوۡمٍ عَدُوّٖ لَّکُمۡ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَتَحۡرِیرُ رَقَبَةٖ مُّؤۡمِنَةٖۖ وَإِن کَانَ مِن قَوۡمِۢ بَیۡنَکُمۡ وَبَیۡنَهُم مِّیثَٰقٞ فَدِیَةٞ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ وَتَحۡرِیرُ رَقَبَةٖ مُّؤۡمِنَةٖۖ فَمَن لَّمۡ یَجِدۡ فَصِیَامُ شَهۡرَیۡنِ مُتَتَابِعَیۡنِ تَوۡبَةٗ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمٗا ٩٢﴾.
برای هیچ مؤمنی سزاوار نیست که مؤمن دیگری را بکشد؛ زیرا ایمان وی را از چنین کاری بازمیدارد. ولی اگر کسی بنابر خطا و بدون قصد مرتکب قتل شد بر او لازم است تا بردهای را از ذلّت بردگی برهاند و آزادش کند؛ زیرا آزاد سازی برده مانند زنده ساختن است و در کنار این، باید دیتی را نیز به اهل مقتول بدهد مگر اینکه اهل مقتول این دیت را بخشند که در چنین حالی دیت ساقط میگردد. و اگر مقتول در زمرۀ کفار محارب بود، بر قاتل لازم است تا فقط بردۀ مؤمنی را آزاد کند بدون اینکه دیتی به اهل آن بپردازد؛ زیرا اهل مقتول از این دیت در جنگ با مسلمانان استفاده میکنند. و اگر مقتول از جملۀ کفاری بود که بین آنها و مسلمانان عهد و پیمان بود در چنین حالی بر قاتل لازم است تا ضمن آزاد سازی برده، دیت او را نیز به اهلش بپردازد و اگر توان آزادسازی برده را نداشت باید که دوماه پیدرپی روزه بگیرد و با این روزه به تزکیۀ نفس بپردازد و او را از کارهای زشت باز دارد و در عین زمان که دچار انکسار و فرو تنی شده باید توبه و استغفار نماید. خدایتعالی بر تمام آنچه بندگان پنهان میدارند آگاه است او بر تمام اعمالشان اطلاع دارد و در آنچه به عنوان آزاد سازی برده و دیت و ترتیب کفاره مشروع ساخته حکمت دارد. اینها همه از الطاف الهی است، خدا عزوجل معبودی است که جز او خدایی نیست.
﴿وَمَن یَقۡتُلۡ مُؤۡمِنٗا مُّتَعَمِّدٗا فَجَزَآؤُهُۥ جَهَنَّمُ خَٰلِدٗا فِیهَا وَغَضِبَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ وَلَعَنَهُۥ وَأَعَدَّ لَهُۥ عَذَابًا عَظِیمٗا ٩٣﴾.
و هر کسی مؤمنی را به طور عمد و قصد بکُشد جزای چنین کسی این است که در آتش دوزخ ماندگار باشد و به سوی غضب و خشم الهی بازگردد چون کار بسیار بَد و جُرمی بسیار زشت مرتکب شده و بر او لعنت خداست که براساس آن او را رحمت خود طرد میکند و از عفو و رضوان خود دور مینمایند و برای او عذابی دردناک و کیفری مناسب عملکرد زشتش آماده نموده؛ زیرا او انسان معصومی را کشته است.
در حدیثی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «همانا زوال دنیا در پیشگاه خدا از کشتن مردی مسلمان آسانتر است».
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا ضَرَبۡتُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ فَتَبَیَّنُواْ وَلَا تَقُولُواْ لِمَنۡ أَلۡقَىٰٓ إِلَیۡکُمُ ٱلسَّلَٰمَ لَسۡتَ مُؤۡمِنٗا تَبۡتَغُونَ عَرَضَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا فَعِندَ ٱللَّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَةٞۚ کَذَٰلِکَ کُنتُم مِّن قَبۡلُ فَمَنَّ ٱللَّهُ عَلَیۡکُمۡ فَتَبَیَّنُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٗا ٩٤﴾.
ای مؤمنان! هرگاه به سوی جهاد در راه خدا عزوجل بیرون شدید باید دربارۀ کسی که با او میجنگید تحرّی و جستجو کنید و بر شماست تا در خصوص آنها تحقیق و هیچگاه در حق کسی که با شما صلح میکند نگوئید که او قصد فریب دارد تا از این طریق به غنیمت دست یابید و سلاح و مالش را بگیرید و آنچه خداوند برای شما در آخرت از اجر و پاداش نیکو و جایگاه دائمی آماده نموده از تمام بهرۀ دنیا بهتر است.
و یاد آورید زمانی را که شما پیش از اینکه مسلمان شوید در چنین حالی و در کفر قرار داشتید پس سپاس خدایی که شما را هدایت نموده بر جای آورید و حال این مرد را به حال خویش در گذشته مقایسه کنید، چنین تعاملی را به تحقیق بیشتر وا میدارد و هر کس به مخالفت امر خدا عزوجل بپردازد و از اوتعالی نافرمانی کند حقتعالی بر عملکرد او آگاه است و به زودی او را در مخالفتی که نسبت به شریعتش انجام داده مورد بازپرسی قرار میدهد.
﴿لَّا یَسۡتَوِی ٱلۡقَٰعِدُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ غَیۡرُ أُوْلِی ٱلضَّرَرِ وَٱلۡمُجَٰهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡۚ فَضَّلَ ٱللَّهُ ٱلۡمُجَٰهِدِینَ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ عَلَى ٱلۡقَٰعِدِینَ دَرَجَةٗۚ وَکُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ وَفَضَّلَ ٱللَّهُ ٱلۡمُجَٰهِدِینَ عَلَى ٱلۡقَٰعِدِینَ أَجۡرًا عَظِیمٗا ٩٥﴾.
امکان ندارد در اجر و پاداش، دو گروه باهم مساوی باشند یکی مؤمنانی که از اشتراک در جهاد بدون عذر سر باز زدند و دیگری مؤمنانی که نظر به عذرهای معقول مانند: کوری، لنگی، بیماری و از این قبیل از اشتراک در جهاد خودداری نمودند. هرگز کسی که معذور نیست و در جهاد شرکت نمیکند با کسی یقیناً اجر و پاداش عظیم دارد و در پیشگاه خداوند عزوجل از مقامات و درجات بلندی بر خوردار است و خدایتعالی مجاهدان را درجات بیشتری از کسانی عطا نموده که از جهاد نظر به عذری معقول دست کشیدند و هردو گروه راخداوند عزوجل وعدۀ نیکو داده است، با این حال خدایتعالی مجاهد را بر کسی که از جهاد نشسته پاداشی عظیم و ثوابی بزرگ و کرمی واسع به اندازۀ یکصد درجه ارزانی داشته است که هر درجه بنابر حدیث نبوی به اندازۀ فاصلۀ آسمانها از زمین است.
﴿دَرَجَٰتٖ مِّنۡهُ وَمَغۡفِرَةٗ وَرَحۡمَةٗۚ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمًا ٩٦﴾.
این درجات بلند، این مغفرت و این رحمت از جانب خدایتعالی گرامی داشتی برای مجاهدان است. درجات بلند به خاطر بذل جان و مالی که از سوی آنها در راه خدا عزوجل صورت گرفته است. مغفرت به خاطر گناهانشان؛ زیرا با اولین قطره خونی که از شهید بر زمین میچکد بخشیده میشود و رحمت به خاطر آنکه حقتعالی میخواهد او را تحت پوشش رحمت خود قرار دهد و هر غم و اندوهی را از یادش ببرد و خدایتعالی تمام گناهان بزرگ را چون حلیم و بخشیده است میبخشد و او برای بندگانی که به سوی او بازگردند و طالب رحمتش شوند مهربان است.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ تَوَفَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ ظَالِمِیٓ أَنفُسِهِمۡ قَالُواْ فِیمَ کُنتُمۡۖ قَالُواْ کُنَّا مُسۡتَضۡعَفِینَ فِی ٱلۡأَرۡضِۚ قَالُوٓاْ أَلَمۡ تَکُنۡ أَرۡضُ ٱللَّهِ وَٰسِعَةٗ فَتُهَاجِرُواْ فِیهَاۚ فَأُوْلَٰٓئِکَ مَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ وَسَآءَتۡ مَصِیرًا ٩٧﴾.
و آن دسته از مسلمانان که میمیرند و ملائکه ارواحشان را قبض میکنند در حالی که با باقی ماندن در زیر پرچم کفر بر خویشتن ظلم کردند و با مؤمنان به دیار اسلام هجرت نکردند، ملائکه از اینگروه هنگام مرگشان سوال میکنند که چرا به خاطر دین خود هجرت نکردید؟ آنها خواهند گفت چون ما تحت تسلط کفار قرار داشتیم. ملائکه میگویند: آیا زمین خدا عزوجل وسیع نبود تا به آن هجرت میکردید و به اظهار شعائر دین خدا عزوجل میپرداختید و پروردگار عالمیان را پرستش میکردید؟ پس آنانی که هجرت نمیکنند و باقی میمانند در حالی که توان هجرت را دارند جایگاهشان آتش دوزخ است؛ زیرا آنها به تسلط کافر در حالی راضی شدند که خداوند عزوجل برای آنها در زمین وسعت و فراخی قرار داده بود ولی آنها در حال اختیار و توانائی چنین نکردند. به خدا عزوجل سوگند که مرجع و مآل آنها در آتش دوزخ بَد و زشت است.
﴿إِلَّا ٱلۡمُسۡتَضۡعَفِینَ مِنَ ٱلرِّجَالِ وَٱلنِّسَآءِ وَٱلۡوِلۡدَٰنِ لَا یَسۡتَطِیعُونَ حِیلَةٗ وَلَا یَهۡتَدُونَ سَبِیلٗا ٩٨﴾.
ولی کسانی که توان و وسیلۀ هجرت و فرار را ندارند در حالی که مستضعفاند مانند: کهن سلان، زنان ضعیف و اطفال، و توان مالی چنین کاری را هم ندارند، توان جسمی و معنوی نیز در آنها سراغ نمیرود، اینها حقیقتاً در پیشگاه خدا عزوجل معذور به شمار میروند.
﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ عَسَى ٱللَّهُ أَن یَعۡفُوَ عَنۡهُمۡۚ وَکَانَ ٱللَّهُ عَفُوًّا غَفُورٗا ٩٩﴾.
این ناتوانان از طبقۀ کهن سالان، زنان و اطفال، حقتعالی از سَر تقصیراتشان دَرمیگذرد و آنان را به خاطر هجرت نکردنشان عفو مینماید، چون واقعاً عذر دارند و نمیتواند از دیار خود بیرون شوند و خدایتعالی دوست دارد تا از بندگان خود درگذرد و اوتعالی گناهان آنها را به هر اندازه که بزرگ هم باشد میبخشد و هیچگاه بخشش کسی که صادقانه به سوی او روی میآورد، بر او سخت و دشوار نیست.
﴿۞وَمَن یُهَاجِرۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ یَجِدۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُرَٰغَمٗا کَثِیرٗا وَسَعَةٗۚ وَمَن یَخۡرُجۡ مِنۢ بَیۡتِهِۦ مُهَاجِرًا إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ ثُمَّ یُدۡرِکۡهُ ٱلۡمَوۡتُ فَقَدۡ وَقَعَ أَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِۗ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا ١٠٠﴾.
و آنکه به هدف هجرت از دیار کفر به دیار اسلام هجرت کند بر رغم انف کفّار چیزهایی را به دست خواهد آورد که موجب خشم وغیظ آنها میشود، مانند: یکجا شدن با مؤمنان و اظهار شرائع دینی، و زمین خدا عزوجل برای کسی که به دنبال سرزمینی باشد که در آن به عبادت خدایتعالی بپردازد واسع است و هر کس به سوی سرزمینهای اسلامی در حالی بیرون میشود که نیّتی پاک و صادق دارد و در مسیر راه، قبل از رسیدن به دیار اسلام میمیرد، اجر و پاداش چنین کسی بر خدا عزوجل ثابت است و ثواب و پاداش او بدون شک به او خواهد رسید و اوتعالی به او به خاطر عملکردش پاداش میدهد که او بخشندۀ تمام گناهان بندگان است و عیوبشان را میپوشاند و اوتعالی مهربان و دارای رحمتی واسع و فضلی بزرگ و خیری عمومی است.
﴿وَإِذَا ضَرَبۡتُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَلَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَقۡصُرُواْ مِنَ ٱلصَّلَوٰةِ إِنۡ خِفۡتُمۡ أَن یَفۡتِنَکُمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْۚ إِنَّ ٱلۡکَٰفِرِینَ کَانُواْ لَکُمۡ عَدُوّٗا مُّبِینٗا ١٠١﴾.
و هرگاه به منظور جهاد در راه خدا عزوجل و یا تجارت و از این قبیل بیرون شدید بر شما گناهی نیست اگر نماز خود را کوتاه کنید، چنین اجازهای رخصتی از جانب خدا برای شماست، پس رخصتش را بپذیرید و نمازهای چهار رکعتی را هنگام ترس از کفار دو رکعت بسازید و حتی اگر خوف و ترسی هم نبود چنین کنید؛ زیرا پیامبر اسلام عزوجل فرموده است که این رخصت «صدقهای از جانب خداست پس صدقهاش را بپذیرید» و چون کفّار دشمنان شمایند پس جهاد علیه آنها با دست، زبان، قلم، نیّت و به هر وسیلۀ ممکن واجب است. این دشمنی ابدی و تا زمانی است که به دین شما داخل شوند و شما بر این عداوت، از خدا عزوجل اجر و پاداش دریافت خواهید داشت.
﴿وَإِذَا کُنتَ فِیهِمۡ فَأَقَمۡتَ لَهُمُ ٱلصَّلَوٰةَ فَلۡتَقُمۡ طَآئِفَةٞ مِّنۡهُم مَّعَکَ وَلۡیَأۡخُذُوٓاْ أَسۡلِحَتَهُمۡۖ فَإِذَا سَجَدُواْ فَلۡیَکُونُواْ مِن وَرَآئِکُمۡ وَلۡتَأۡتِ طَآئِفَةٌ أُخۡرَىٰ لَمۡ یُصَلُّواْ فَلۡیُصَلُّواْ مَعَکَ وَلۡیَأۡخُذُواْ حِذۡرَهُمۡ وَأَسۡلِحَتَهُمۡۗ وَدَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَوۡ تَغۡفُلُونَ عَنۡ أَسۡلِحَتِکُمۡ وَأَمۡتِعَتِکُمۡ فَیَمِیلُونَ عَلَیۡکُم مَّیۡلَةٗ وَٰحِدَةٗۚ وَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ إِن کَانَ بِکُمۡ أَذٗى مِّن مَّطَرٍ أَوۡ کُنتُم مَّرۡضَىٰٓ أَن تَضَعُوٓاْ أَسۡلِحَتَکُمۡۖ وَخُذُواْ حِذۡرَکُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ أَعَدَّ لِلۡکَٰفِرِینَ عَذَابٗا مُّهِینٗا ١٠٢﴾.
در اینجا حقتعالی به پیامبر خود از چگونۀ ادای نماز خوف خبر میدهد، به این صورت که هرگاه ایشان با مؤمنان مجاهد در راه خدا عزوجل باشند و بخواهند با مجاهدان نماز بگذارند باید آنها را به دو گروه تقسیم کنند: گروه اول در حالی با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نماز بخوانند که تمام سلاح خود را با خود داشته و ملبس به لباس رزم باشند و گروه دیگر در برابر دشمن بایستند و چون گروه اول از نماز خود فارغ شدند گروه دوم بیابند و نماز خویش را ادا نمایند، در حالی که کاملاً در حالت آمادهباش نظامی قرار داشته باشند، زیرا کفار میخواهند تا مؤمنان از سلاح و متاع خویش غافل باشند و آنها ناگهان بر مسلمانان هجوم آورند. البته هیچ گناهی بر اهل عذر از بیماران و مسلمانان نیست اگر در حالت نماز سلاح خویش را با خود نگیرند ولی به هر حال باید در حالت آماده باش کامل قرار داشته باشند. اوتعالی به کفار کیفر ذلتبار و خواری و خشم و آتشی را آماده نموده که خداوند عزوجل به آن بهتر داناست، این کیفر مطابق اعمالشان است.
﴿فَإِذَا قَضَیۡتُمُ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ قِیَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِکُمۡۚ فَإِذَا ٱطۡمَأۡنَنتُمۡ فَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَۚ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ کَانَتۡ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ کِتَٰبٗا مَّوۡقُوتٗا ١٠٣﴾.
و هرگاه ای مؤمنان از نماز فراغت حاصل کردید باید که ذکر خدای را به وفور بگوئید چه در حالت نشسته یا ایستاده و یا در سایر اعمال و مشاغل خویش، و چه در مسیر راهها و سفر قرار داشته باشید، چنانچه باید ذکر خدا عزوجل را به وفور در مجالس و کلاسهای درس و نشست و بر خواستهای خویش و در حالتی که به پهلو افتادهاید باید بگوئید.
این همه تأکید دربارۀ ذکر روی اهمیتی است که این عمل با خود دارد و چون خوف و ترس از هجوم کفّار از شما دور شد، باید که نماز را به گونۀ طبیعی و عادی و مشتمل بر تمام آداب و سنن، توأم با ادای تمام رکعات با خشوع و خضوع ادا کنید که نماز فریضهای است دارای وقت و زمانی مخصوص و به هیچ وجه مجاز نیست تا از وقت معینه بدون ادا بگذرد و نباید از رکعات آن حذف شود مگر در زمان عذر مانند سفر و جنگ که از این حالت مستثنی است. همۀ اینها به این منظور است که نماز ستون اسلام و مهمترین رکن بعد از گفتن کلمۀ شهادت است.
﴿وَلَا تَهِنُواْ فِی ٱبۡتِغَآءِ ٱلۡقَوۡمِۖ إِن تَکُونُواْ تَأۡلَمُونَ فَإِنَّهُمۡ یَأۡلَمُونَ کَمَا تَأۡلَمُونَۖ وَتَرۡجُونَ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا یَرۡجُونَۗ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا ١٠٤﴾.
هیچگاه در مبارزه با کفار و روبرو شدن با آنها نباید به شما سستی و شکست دست دهد؛ زیرا اگر شما در جنگ دچار درد و ضرر میشوید آنها نیز به حکم اینکه انساناند، دچار چنین درد و ضرری میشوند ولی تفاوت کلّی میان شما و آنها در این است که شما به امید ثواب و پاداش عظیم الهی و بازگشت به زندگی بهتر این عمل را انجام میدهید در حالی که برای آنها هیچ ولایت و دوستیی از جانب خدا عزوجل نیست و چون آنها با خدا عزوجل جنگیدهاند امید ثواب و پاداش اوتعالی را ندارند و خداوند عزوجل میداند چه کسی در نیّت و جهاد خود صادق است و اخلاص دارد و اوتعالی در تمام اوامر خود حکمت دارد، حکمتی که آن را با عدل و لطف خویش و مطابق احوال و مقامات و مشکلات تنظیم نموده است.
﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ لِتَحۡکُمَ بَیۡنَ ٱلنَّاسِ بِمَآ أَرَىٰکَ ٱللَّهُۚ وَلَا تَکُن لِّلۡخَآئِنِینَ خَصِیمٗا ١٠٥﴾.
ای پیامبر ج! ما بر تو قرآن را نازل کردیم که به حق سخن میگوید و براساس عدالت حکم مینماید تا تو شریعت خدا عزوجل را در میان بندگانش پیاده نمائی و در متون آن مطابق به فهمی که او به تو داده، جدّ و جهد کنی و مطابق آن در بین مردم و براساس عدالت حُکم نمائی و از این برحذر باش که از خائنان، دفاع و یا حمایت نمائی و به خاطر آنها مجادله کنی!
﴿وَٱسۡتَغۡفِرِ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ غَفُورٗا رَّحِیمٗا ١٠٦﴾.
هرگاه قصد نمودی تا از خائنان دفاع و به خاطر یک منافق مجادله کنی، بر توست تا از پروردگارت طالب مغفرت شوی که حقتعالی از خطای تو درمیگذرد و تو را میبخشد و مشمول رحمت خود قرار میدهد، چنانچه تمام گناهان گذشته و آیندهات را بخشیده است.
این آیه دلالت بر آن دارد که هرگاه کسی چنین عملی انجام دهد، باید از خدای خود طالب مغفرت شود و به سوی او توبه و رجوع نماید.
﴿وَلَا تُجَٰدِلۡ عَنِ ٱلَّذِینَ یَخۡتَانُونَ أَنفُسَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ مَن کَانَ خَوَّانًا أَثِیمٗا ١٠٧﴾.
و از حمایت خائنانی که خیانت خویش را به بیگناهان و مخلصان نسبت میدهند برحذر باش. اینها کسانیاند که جنایت کردهاند ولی جنایت خود را از روی حیله و فریب به دیگران نسبت دادهاند و خدایتعالی هیچگاه پیمان شکنان را که همواره به دنبال گناهان و معاصیاند و بر معصیت عادت کرده و توبه نمیکنند دوست ندارد، آنانی که در شکستن مرزهای حدود الهی سرعت به خرج میدهد و هیچ پدیدهای آنان را از ارتکاب گناه بازنمیدارد، اینها به زودی به سوی خشم خدا عزوجل برمیگردند.
این آیه دربارۀ گروهی از منافقان نازل شد که دزدی کرده بودند و سرقت خویش را به دیگران نسبت دادند، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بنابر ظاهر حال، از آنان حمایت نمود این بود که این آیه نازل شد.
﴿یَسۡتَخۡفُونَ مِنَ ٱلنَّاسِ وَلَا یَسۡتَخۡفُونَ مِنَ ٱللَّهِ وَهُوَ مَعَهُمۡ إِذۡ یُبَیِّتُونَ مَا لَا یَرۡضَىٰ مِنَ ٱلۡقَوۡلِۚ وَکَانَ ٱللَّهُ بِمَا یَعۡمَلُونَ مُحِیطًا ١٠٨﴾.
این منافقان از بندگان پنهانکاری میکنند ولی از خدا عزوجل پنهانکاری نمینمایند و از خلق حیا میکنند ولی از خالق حیا نمینمایند، از کیفر مردم میترسند ولی از کیفر خدای مردم نمیهراسند، خدایی که هیچ چیزی بر او پنهان و مخفی نیست و هیچ امری از او پوشیده نمیباشد. او بر تمام آنچه در نهان مردم است آگاه است. این منافقان در شب طرح دزدی میریزند و در بین خویش دسیسه میچینند تا این عمل را به دیگران نسبت دهند. خدایتعالی هرگز از چنین اقوال و کرداری راضی نیست و اوتعالی به همۀ آنچه انجام دادهاند اگاه میباشد و سخنانشان را میشنود. او به زودی آنان را محاسبه مینماید و به خاطر اعمالشان به آنان جزا و کیفر میدهد.
﴿هَٰٓأَنتُمۡ هَٰٓؤُلَآءِ جَٰدَلۡتُمۡ عَنۡهُمۡ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا فَمَن یُجَٰدِلُ ٱللَّهَ عَنۡهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ أَم مَّن یَکُونُ عَلَیۡهِمۡ وَکِیلٗا ١٠٩﴾.
اما شما ای اقربا و نزدیکان منافقان! بر فرض اینکه بر اینها در زندگی دنیا و در محضر قاضی و حاکم حمایت و تلاش کنید تا کیفر را از آنان دور سازید! چه کسی از آنان در پیشگاه خدای یگانهای که از او هیچ امری پوشیده و مخفی نیست حمایت مینماید؟ چه کسی در روز رستاخیز در کنار آنها میایستد؟ و چه کسی آنان را از آن همه مقامات هولناک نجات میدهد؟ یا چه کسی ممکن است عذاب را از آنان رفع کند؟ هیچکس نمیتواند چنین کند.
این مطلب تهدید سختی به تمام قاضیان، و کلای مدافع و هر مسئولی است که باید مراقب خدای خود باشد و هیچگاه مدافع ستمگران و دشمنان بدکار خدا عزوجل نباشد.
﴿وَمَن یَعۡمَلۡ سُوٓءًا أَوۡ یَظۡلِمۡ نَفۡسَهُۥ ثُمَّ یَسۡتَغۡفِرِ ٱللَّهَ یَجِدِ ٱللَّهَ غَفُورٗا رَّحِیمٗا ١١٠﴾.
ولی یک انسان مسلمان اگر مرتکب عملی بد شود و یا بر خویشتن با انجام گناه ظلم کند و در پی آن استغفار نموده توبه کند و بر کردۀ خویش نادم شود و به سوی خدای خود با طلب مغفرت رجوع کند، چنین کسی حقتعالی را صاحب کرم خواهد یافت، زیرا اوتعالی از بندگان کریمتر است، او مهربانی است که از گناهان درمیگذرد و همواره بدی را با نیکی و گناه را با مغفرت پاسخ میدهد و توبه کنندگان را تحت پوشش رضوان خود قرار میدهد و وارد بهشت میکند، از اینروی هیچکاری نزد خدا عزوجل از توبه و استغفار بهتر نیست.
﴿وَمَن یَکۡسِبۡ إِثۡمٗا فَإِنَّمَا یَکۡسِبُهُۥ عَلَىٰ نَفۡسِهِۦۚ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمٗا ١١١﴾.
هر کسی مرتکب جنایت و یا گناهی شود، گناه آن معصیت بر عهدۀ خود او خواهد بود نه دیگران، زیرا هیچکس مسئولیت اعمال دیگری را متحمل نمیشود، بلکه خود او مسئول خواهد بود و خدایتعالی فقط او را کیفر میدهد و از جملۀ حکمتهای الهی است که هیچ کسی را تا مستحق عذاب نباشد عذاب نمیکند چنانچه بر گناه هیچکس چیزی را نمیافزاید بلکه نزد او همه چیز براساس علم و حکمت است، علمی که بر همۀ آنچه واقع میشود احاطه دارد و حکمتی که کیفر را بر هر کسی مطابق با جرمش اعمال مینماید.
﴿وَمَن یَکۡسِبۡ خَطِیَٓٔةً أَوۡ إِثۡمٗا ثُمَّ یَرۡمِ بِهِۦ بَرِیٓٔٗا فَقَدِ ٱحۡتَمَلَ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِینٗا ١١٢﴾.
و هر کس گناه کوچک یا بزرگ مرتکب شود و آن را به دیگران نسبت دهد در واقع خطا و اشتباهی بزرگ مرتکب شده است، زیرا با این عمل دو گناه انجام داده یکی در حق خویش و دیگری در حق دیگران. چنین گناهی عظیم و بزرگ است و به زودی حقتعالی او را بر عملکرد بَدَش کیفر میدهد.
﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکَ وَرَحۡمَتُهُۥ لَهَمَّت طَّآئِفَةٞ مِّنۡهُمۡ أَن یُضِلُّوکَ وَمَا یُضِلُّونَ إِلَّآ أَنفُسَهُمۡۖ وَمَا یَضُرُّونَکَ مِن شَیۡءٖۚ وَأَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَعَلَّمَکَ مَا لَمۡ تَکُن تَعۡلَمُۚ وَکَانَ فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکَ عَظِیمٗا ١١٣﴾.
و اگر بر تو ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم خداوند عزوجل رحم و فضل نمیکرد، گروهی از مردم تو را از شناخت حق باز میگردانیدند و چنین وانمود میکردند که مجرم بیگناه است و از این طریق حکم شرعی را بر تو پوشیده و پنهان مینمودند ولی خدایتعالی اراده کرد تا تو را با نبوّت معصوم دارد، از اینروی برخی از علم غیب را به تو آموخت. اینهایی که همواره در گمراهی و گمراهگری تلاش میکند در واقع خویشتن را گمراه میسازند نه تو را، چون تو پیامبری برگزیده شده که نبوّت و عصمت با توست و حقتعالی تو را با قرآن و سنّت نبوی گرامی داشته و برخی از اسرار غیب و دین و احکام شرعی را به تو واضح ساخته است، زیرا منزلتی را که به تو بخشیده به هیچکس نداده و این خود فضل خدا عزوجل و رحمت او بر توست.
﴿۞لَّا خَیۡرَ فِی کَثِیرٖ مِّن نَّجۡوَىٰهُمۡ إِلَّا مَنۡ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوۡ مَعۡرُوفٍ أَوۡ إِصۡلَٰحِۢ بَیۡنَ ٱلنَّاسِۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ فَسَوۡفَ نُؤۡتِیهِ أَجۡرًا عَظِیمٗا ١١٤﴾.
در بیشتر آنچه مردم پنهان میدارند و یا در بین خود راجع به آن گفتگو میکنند خیری نیست، ولی کسی که راجع صدقه در راه خدا عزوجل صحبت کند و یا دربارۀ اموری که به خود او و دیگران نفع داشته باشد و یا در راستای اصلاح مخاصمات مردم سخنی بگوید و حصول رضای الهی را مد نظر داشته باشد، یقیناً حقتعالی به او اجر و مزدی بزرگ میدهد و به زودی به او پاداشی عظیم بر عملکردش عطا خواهد کرد.
﴿وَمَن یُشَاقِقِ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ ٱلۡهُدَىٰ وَیَتَّبِعۡ غَیۡرَ سَبِیلِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ نُوَلِّهِۦ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصۡلِهِۦ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِیرًا ١١٥﴾.
و هر کسی با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بعد از اینکه دلائل قاطعی بر صحّت نبوّت ایشان اقامه شده به مخالفت بپردازد و راهی غیر از راه مؤمنان برگزیند، حقتعالی چنین کسی را در گمراهیاش رها مینماید و سپس در روز قیامت او را با آتش دوزخ و انواع عذابها کیفر میدهد و چه بد مصیر و قرار گاهی است دوزخ.
این آیه دلالت بر آن دارد که اجماع امّت حجتی قاطع است و مخالفت با اجماع به هیچ وجه مجاز نیست.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَغۡفِرُ أَن یُشۡرَکَ بِهِۦ وَیَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَآءُۚ وَمَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلَۢا بَعِیدًا ١١٦﴾.
خدایتعالی کسی را که به او شریک و انباز قرار دهد هرگز نمیبخشد ولی گناه غیر از شرک تحت مشیت الهی قرار دارد که اگر خواست مرتکب آن را میبخشد و اگر خواست عذابش مینماید. علت این امر این است که مشرک در حقیقت مرتکب گناهی واضح و بزرگ شده و دست به سرکشیی زده که بالاتر از آن هیچ سرکشیی نیست. چنین کسی از رحمت خدا عزوجل دور و بنابر اینکه بزرگترین گناه را مرتکب شده مستحق خشم و غضب الهی گردیده است.
﴿إِن یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ إِنَٰثٗا وَإِن یَدۡعُونَ إِلَّا شَیۡطَٰنٗا مَّرِیدٗا ١١٧﴾.
اینهایی که غیر از خدا عزوجل خدای دیگری را میخوانند، اینها خدایانی را میخوانند که نزد آنها مألوف است، خدایانی مانند: «لات» «عزّی» و «منات» را و همچنان شیطانی را میخوانند که بر خدا عزوجل تمرّد نموده و در سرکشی به حد اعلا و در بدکاری به آخر خط رسیده و الگوی بدی برای دیگران قرار گرفته است.
﴿لَّعَنَهُ ٱللَّهُۘ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنۡ عِبَادِکَ نَصِیبٗا مَّفۡرُوضٗا ١١٨﴾.
خدایتعالی شیطان سرکش را از رحمت خود طرد نموده و بر او بدبختی دنیا و آخرت را مقدر کرده است. در آن روزی که خدایتعالی چنین کرد شیطان سوگند یاد نمود که من بخش بزرگی از بندگان تو را گمراه خواهم نمود و گروه زیادی از آنان را با گمراه کردنشان و پیروی شهوات و شبهات به آتش دوزخ خواهم کشانید.
﴿وَلَأُضِلَّنَّهُمۡ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمۡ وَلَأٓمُرَنَّهُمۡ فَلَیُبَتِّکُنَّ ءَاذَانَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ وَلَأٓمُرَنَّهُمۡ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلۡقَ ٱللَّهِۚ وَمَن یَتَّخِذِ ٱلشَّیۡطَٰنَ وَلِیّٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ فَقَدۡ خَسِرَ خُسۡرَانٗا مُّبِینٗا ١١٩﴾.
و همچنان در گمراه ساختن و ارائۀ وعدههای دروغین به آنها با استفاده از انواع و اقسام فریبها و حیلهها ادامه خواهم داد و پیوسته به آنان امر خواهم کرد و آنها اوامر من را مبنی بر انحراف دل، ارتکاب جرم و محبت گناه اطاعت خواهند نمود. از جمله اوامر من یکی هم این خواهد بود که گوشهای شتر، گاو و گوسفند را قطع کنند و آنان را «بحیره» «سائبه» و «وصیله» گویند. و آنها را امر خواهم کرد تا اشکال خود و حیوانات خویش را از روی سرکشی بیشتر تغییر دهند و بردگان را خصی و حیوانات را شکنجه کنند و مردها خود را به زنها به مردان شبیه سازند و اعمال دیگری از قبیل: چیدن ابرو، وصل کردن موی، فاصله ایجاد کردن بین دندانها و... اموری که خدایتعالی آنها را حرام نموده است انجام دهند. ولیکن کسی که شیطان را ولی و دوست بگیرد و اوامرش را اطاعت کند، چنین کسی در واقع در دنیا و آخرت زیان نموده و خود را در معرض خشم پروردگار قرار داده است، چنین کسی از دوستی خدا عزوجل بیرون شده و تمام و تلاشش از بین رفته است.
﴿یَعِدُهُمۡ وَیُمَنِّیهِمۡۖ وَمَا یَعِدُهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ إِلَّا غُرُورًا ١٢٠﴾.
شیطان به پیروان خود با حیله و نیرنگ وعدههای دروغین و آروزهای فریبنده، وَهْم و دَجل میدهد و چنین وانمود میکند که: لذّت در گناه، راحتی در جنایت، و خیر در مخالفت امر خداست در حالی که همۀ اینها دروغ است و حقیقت ندارد، زیرا تمام خوبیها و امور خیر در اطاعت از خدا و پیامبرش نهفته است.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ مَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُ وَلَا یَجِدُونَ عَنۡهَا مَحِیصٗا ١٢١﴾.
و آنانی که از شیطان پیروی میکنند و به منهج و روش او راضی میشوند، سرایشان در آخرت دوزخ خواهد بود که هیچ امکان فراری از آن وجود ندارد و نه هم محلی که بتوان به سوی آن پناه برد، زیرا آتش از هرسو بر اهل دوزخ احاطه دارد چون اینها اعمال بسیار بد و زشتی مرتکب شدهاند.
﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَنُدۡخِلُهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدٗاۖ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٗاۚ وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ قِیلٗا ١٢٢﴾.
لیکن آنانی که به خدا عزوجل ایمان آورده و از پیامبرش پیروی نمودند و اعمال خوب و شایسته انجام دادند، پاداش آنها در پیشگاه خداوند این خواهد بود که آنان را در بوستانهای غنی که در آنها جویها جاری است و انواع و اقسام درختان و گلهای رنگارنگ وجود دارد، جای دهد. اینها در این بوستانها اقامتی نیکو خواهند داشت و در سرای گرامی توأم با نعمت همیشگی و در جایگاه خجسته در جوار پروردگار خویش قرار خواهند داشت و برای همیشه در این نعمت میباشند. این وعدۀ لازمی و قولی حق و قاطع است و هیچکس از خدایتعالی در تنفیذ وعدۀ خود صادقتر نیست و قول خدا عزوجل بر تمامی اقوال مقدم است و او هیچگاه بر خلاف وعدهاش عمل نمینماید و پیمان خویش را نمیشکند. این شیطان متولی و سرپرست کفار است که در وعدۀهای خود دروغ میگوید و تمام عهدها و پیمانهایش مستعجل و باطل و وسوسههای فریبنده است.
﴿لَّیۡسَ بِأَمَانِیِّکُمۡ وَلَآ أَمَانِیِّ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِۗ مَن یَعۡمَلۡ سُوٓءٗا یُجۡزَ بِهِۦ وَلَا یَجِدۡ لَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلِیّٗا وَلَا نَصِیرٗا ١٢٣﴾.
نجات از دوزخ و داخل شدن به بهشت و به دست آوردن رضای الهی نه به آرزوهای شما مسلمانان بسته است و نه هم به آروزهای اهل کتاب. چنین امری از طریق ادعای مجرد از دلیل و یا انجام ندادن عمل صالح و عدم اجرای فرامین الهی به دست نمیآید، بلکه این آرزوها را عمل صالح به واقع تبدیل میکند ورنه مجرد دعوا کاری سهل و آسان است و هر کسی میتواند چنین ادعاهایی داشته باشد، ولی مناط و محک این امر عمل صالح او اجرای اوامر خداست و اوتعالی میداند چه کسی در امتثال اوامر صادق است و چه کسی کاذب و هر که از امر خدا عزوجل مخالفت کند و مرتکب عمل بد شود، حقتعالی او را یا در دنیا و یا در آخرت کیفر میدهد و هیچ کسی را نخواهد یافت که یاریش دهد و یا او را سرپرستی کند و از خطا و اشتباه بازدارد.
﴿وَمَن یَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِن ذَکَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَأُوْلَٰٓئِکَ یَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ وَلَا یُظۡلَمُونَ نَقِیرٗا ١٢٤﴾.
و هر کسی که عمل خوب و شایسته انجام دهد و بر خویشتن در عوض ظلم، نیکی کند خواه مرد باشد یا زن، در حالی که به خدا عزوجل ایمان دارد و از پیامبرش اطاعت میکند، بازگشت چنین کسی به سوی بهشتهای نعمت و مقامی ارزشمند است و هرگز حقتعالی در حق او از طریق فرو گذاشتن چیزی از حسناتش ظلم نمیکند ولو این حسنه اندک، ناچیز و به اندازۀ فرو رفتگی شکاف هستۀ خرما باشد، حقتعالی هیچگاه سعی و تلاش چنین کسی را ظایع نمیسازد، زیرا تمام اعمال او محفوظ خواهد بود.
﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ دِینٗا مِّمَّنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ وَٱتَّبَعَ مِلَّةَ إِبۡرَٰهِیمَ حَنِیفٗاۗ وَٱتَّخَذَ ٱللَّهُ إِبۡرَٰهِیمَ خَلِیلٗا ١٢٥﴾.
هیچکس از لحاظ دیانت و داشتن منهج و روشی سالم، نیکوتر از کسی که به حکم خدا عزوجل تسلیم شود و از مولای خود اطاعت کند و از نواهیش بپرهیزد نیست، در حالی که این شخص در طاعت حقتعالی و پیروی سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مداومت میکند و در این زمینه سعی و تلاش فراوان از خود مبذول میدارد. چنین شخصی در عین حال از بهترین ملتها که ملت اسلام است پیروی مینماید، دینی که دارای اعتدال و آسانی است؛ زیرا خدایتعالی ابراهیم علیه السلام را برگزید و او را از میان سایر خلایق به محبت و قرب خود مخصوص نمود و در همین راستا بهترین ملتها و ادیان را برایش داد.
﴿وَلِلَّهِ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۚ وَکَانَ ٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٖ مُّحِیطٗا ١٢٦﴾.
همۀ آنچه در آسمانها و زمین است از قبیل ملائکه، جن، انسان و سایر مخلوقات و موجودات، ملک خالق متعال است. او در همۀ اینها به گونهای که بخواهد تصرف میکند و آنگونه که بخواهد آنها را اداره مینماید و با همۀ اینها، او بر همۀ امور آگاهی کامل دارد و هیچ امری از او پوشیده و پنهان نیست.
در اینجا حقتعالی بین ملک و علم جمع کرد تا این پیام را بدهد که هر کس دارای چنین حالتی باشد سزاوار این است تا از او ترس صورت گیرد و امید برده شود و انسان برای خود دینی را برگزیند که صحیح باشد، دین ابراهیم، دین اسلام که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم به خاطر تبلیغ آن فرستاده شده است.
﴿وَیَسۡتَفۡتُونَکَ فِی ٱلنِّسَآءِۖ قُلِ ٱللَّهُ یُفۡتِیکُمۡ فِیهِنَّ وَمَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ فِی یَتَٰمَى ٱلنِّسَآءِ ٱلَّٰتِی لَا تُؤۡتُونَهُنَّ مَا کُتِبَ لَهُنَّ وَتَرۡغَبُونَ أَن تَنکِحُوهُنَّ وَٱلۡمُسۡتَضۡعَفِینَ مِنَ ٱلۡوِلۡدَٰنِ وَأَن تَقُومُواْ لِلۡیَتَٰمَىٰ بِٱلۡقِسۡطِۚ وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَیۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِهِۦ عَلِیمٗا ١٢٧﴾.
از تو ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم دربارۀ زنها سوال میکنند بگو حقتعالی شما را در جریان احکام مخصوص آنها در کتاب خود و همچنان در سنّت پیامبر خود قرار میدهد، چنانچه شما را در جریان احکام زنهای دیگری نیز قرار میدهد که ضعیف و یا یتیماند و شما با آنها ازدواج میکنید و مهرشان را نمیپردازید. خدایتعالی شما را به عدالت و انصاف امر میکند و اینکه دربارۀ دادن حق زنها خواه یتیم باشند یا نباشند از خدا عزوجل بترسید و مهرهایشان را به آنها به صورت مکمل بدهید.
همچنان به شما خبر خواهد داد که باید دربارۀ اطفال بیسرپناه و یتیم نیز از خدا عزوجل بترسید و حقوق آنها را اعم از میراث وغیره ادا کنید و همواره میراث آنها را در بینشان به صورت عادلانه و بدون ارتکاب ظلم و ستم تقسیم کنید و متوجه وصیتی که به آنها شده باشید و از حقتعالی در اینکه اموال آنها را بنابر باطل بخورید بترسید و بدانید آنچه را که به مستضعفان، یتیمان، فقرا و مساکین انجام میدهید خداوند عزوجل بر آن آگاهی دارد و به زودی این اعمال را میپذیرد و در بدل آن به شما پاداش نیکو میدهد، البته اگر صادقانه عمل کنید و اخلاص داشته باشید.
﴿وَإِنِ ٱمۡرَأَةٌ خَافَتۡ مِنۢ بَعۡلِهَا نُشُوزًا أَوۡ إِعۡرَاضٗا فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَآ أَن یُصۡلِحَا بَیۡنَهُمَا صُلۡحٗاۚ وَٱلصُّلۡحُ خَیۡرٞۗ وَأُحۡضِرَتِ ٱلۡأَنفُسُ ٱلشُّحَّۚ وَإِن تُحۡسِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٗا ١٢٨﴾.
و اگر زنی از شوهر خود بیم اعراض یا جدایی داشت در حالی که تمایل دارد با آن شوهر باشد، در چنین حالتی برای این زن مجاز است تا با شوهر از طریق اسقاط برخی از حقوق خود مانند شب گذرانیدن یا بهرۀ جنسی و از این قبیل صلح کند و به توافق برسد، زیرا از چیزی که همهاش به دست نمیآید نباید آن مقدار که به دست میآید فرو گذاشته شود.
اینکه حقتعالی به صلح در بین زن و شوهر امر میکند از این روست که در چنین صلحی خیر و خوبی فراوانی نهفته است. موافقت و تنازل از بعضی حقوق و ادامۀ معاشرت، از مطالبۀ تمام حقوق توأم با طلاق و جدایی بهتر است. و دیگر اینکه در صلح، وفاق و همدلی است و تمام پلیدیهای نفس را، نفسی که بر بخل و امساک خوی گرفته از بین میبرد و در این گیرودار شوهر در به دست آوردن تمام بهره یا جدایی از همسر حریص است چنانچه زن نیز در به دست آوردن تمام حقوق خود حرص دارد اگرچه در به دست آوردن آن دچار مشقت شود. از اینروی لازم است تا طرفین از تنازل کار گیرند و در برابر برخی جفاها و کوتاهیها به منظور دوام روابط زنا شوئی صبر و حوصله کنند، زیرا چنین کاری در پیشگاه خدا عزوجل بهتر است و اوتعالی این احسان و فعل خیر و تقوا و ترک معصیت را میداند و به زودی حقتعالی به کسی از زوجین که احسان کند، ثواب و پاداش نیکو و بزرگ میدهد.
﴿وَلَن تَسۡتَطِیعُوٓاْ أَن تَعۡدِلُواْ بَیۡنَ ٱلنِّسَآءِ وَلَوۡ حَرَصۡتُمۡۖ فَلَا تَمِیلُواْ کُلَّ ٱلۡمَیۡلِ فَتَذَرُوهَا کَٱلۡمُعَلَّقَةِۚ وَإِن تُصۡلِحُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ کَانَ غَفُورٗا رَّحِیمٗا ١٢٩﴾.
و هرگز ای مردان توانائی عدالت کامل و مطلق را در بین همسران خود ندارید ولو در این راه بسیار تلاش کنید زیرا عدالت امری است دقیق و مشکل، از اینروی هیچکس نمیتواند در محبت، معاشرت نیکو، لطف و قرب در بین همسران خود عدالت کند، چون این امر فوق توان و قدرت اوست، ولی بر او لازم تا در این زمینه تلاش و کوشش بسیار به خرج دهد و هیچگاه بر همسران خود ظلم و ستم روا ندارد و اینگونه نباشد که به سوی یکی بسیار میل کند و دیگری را فراموش کند طوری که نه او را طلاق دهد و نه همسرش بداند مانند چیزی که در بین زمین و آسمان معلق باشد. بر انسان مسلمان لازم است تا در این زمینه تلاش و کوشش کند و از خدای خود بترسد.
در ادامه خدایتعالی از برخی کوتاهیها و تقصیراتی خبر میدهد که به صورت ناچار واقع میشود، خدایتعالی میفرماید که او بخشنده و مهربان است و از خطاها و اشتباهات کسانی که در تطبیق عدالت تلاش میکنند درمیگذرد و برای کسی که مطالت مغفرت باشد میبخشد و او را مشمول رحمت خود میسازد. اوتعالی در تشریعات خود دارای فضل و احسان است و توبه کسانی را که توبه کنند میپذیرد.
﴿وَإِن یَتَفَرَّقَا یُغۡنِ ٱللَّهُ کُلّٗا مِّن سَعَتِهِۦۚ وَکَانَ ٱللَّهُ وَٰسِعًا حَکِیمٗا ١٣٠﴾.
لیکن اگر توافقی صورت نگرفت و طرفین بر جدایی مصمم بودند، حقتعالی طرفین را با فضل خویش بینیاز میسازد به این صورت که به شوهر زنی دیگری میدهد که برای او از زن اولی بهتر است و به زن، شوهر دیگری که از شوهر اولی بهتر باشد ارزانی میدارد؛ زیرا خداوند عزوجل دارای فضل و احسانی واسع است و تمام خوبیها نزد اوست و او به دست آوردن بهرۀ بهتر را آسان میسازد و هر که خود را به خدا بسپارد، اوتعالی او را کافی و بسنده است.
﴿وَلِلَّهِ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۗ وَلَقَدۡ وَصَّیۡنَا ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ مِن قَبۡلِکُمۡ وَإِیَّاکُمۡ أَنِ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ وَإِن تَکۡفُرُواْ فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۚ وَکَانَ ٱللَّهُ غَنِیًّا حَمِیدٗا ١٣١﴾.
همۀ آنچه در آسمانها و زمین است ملک خداست. او به تدبیر امور همه میپردازد و در آنها تصرف مینماید و انجام هیچ امری او را عاجز ساخته نمیتواند، چنانچه هیچ پدیدهای او را مغلوب نمیتواند. حقتعالی یهودیان، نصرانیان، امتهای پیش از آنها، و شما را امر نمود تا تقوای خدا عزوجل را رعایت نموده و از او بترسید و به اوامرش عمل نمائید و از نواهیاش دوری گزینید. در این امر برای شما مصلحتی بزرگ و خیری عمومی در دنیا و آخرت نهفته است ولی اگر این امر را ترک کنید و به خدا عزوجل کافر شوید و به او شریک آورده و به مخالفت پیامبرش بپردازید و منکر آیات او شوید، خدایتعالی تصرف کننده در هستی است و هیچگاه کفر کافر به او ضرری نمیرساند، چنانچه شرک مشرک هیچ چیزی را از ملک او نمیکاهد. اوتعالی در ذات، اسمها و صفات خود محمود و ستوده است چنانچه از این ناحیه نیز ستوده است که بازگشت کنندکان به سوی خود را، کسانی که به او ایمان میآورند و تقوای او را رعایت میکنند میستاید.
﴿وَلِلَّهِ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۚ وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ وَکِیلًا ١٣٢﴾.
ملکیت خدا عزوجل بر آنچه در آسمانها و زمین است ملکیت قهر، قدرت، احاطه و علم است. خدایتعالی در اینجا مفهوم ملکیت خود را بار دیگر اعاده نموده تا کمال استغنا و نیازمندی خود را از خلایق و قدرت ملک و نفوذ امر خود را بیان کند و این کافی است که اوتعالی اعمال بندگان را آمار میگیرد و بر آنها آگاهی دارد و حافظ آنهاست و بر آنها جزا و پاداش میدهد.
﴿إِن یَشَأۡ یُذۡهِبۡکُمۡ أَیُّهَا ٱلنَّاسُ وَیَأۡتِ بَِٔاخَرِینَۚ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ ذَٰلِکَ قَدِیرٗا ١٣٣﴾.
اگر خدایتعالی اراده کند تا شما را تباه و برباد کند و به جای شما دیگران را بیاورد، چه کسی خدا عزوجل را از این عمل بازمیدارد؟ چه کسی میتواند او را این امر عاجز سازد؟ قدرت خدا عزوجل نافذ و جاری است و حکمت او شگفتانگیز و امرش واقع است و ملک او بزرگ میباشد و او از همه کس و همه چیز بینیاز است، خواه رفته باشد یا باقی بماند، و خواه اطاعت کند و ایمان آورد و یا نافرمانی نماید و کفر ورزد و هیچ خدایی جز او نیست و چقدر بزرگ است او؟!
﴿مَّن کَانَ یُرِیدُ ثَوَابَ ٱلدُّنۡیَا فَعِندَ ٱللَّهِ ثَوَابُ ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۚ وَکَانَ ٱللَّهُ سَمِیعَۢا بَصِیرٗا ١٣٤﴾.
اگر کسی از عمل خود ارادۀ دنیا را داشته باشد پاداش دنیا و آخرت نزد خداست. چرا این بنده متاع بیارزش و بیبها را میطلبد و با ارزشتر، نیکوتر و بلند مربتهتر و رضوان و رستگاری بهشت و مغفرت را ترک میکند؟! خداوند عزوجل بر همۀ اعمال این مردم آگاهی دارد و تمام گفتارها را میشنود و تمام افعال را میداند و بر او هیچ امری مخفی و پوشیده نیست. اوتعالی مخلص و ریا کار، صادق و کاذب را میداند و هر که نیتی را پنهان کند خدایتعالی او را میداند و به ظهور میرساند.
﴿۞یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُونُواْ قَوَّٰمِینَ بِٱلۡقِسۡطِ شُهَدَآءَ لِلَّهِ وَلَوۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ أَوِ ٱلۡوَٰلِدَیۡنِ وَٱلۡأَقۡرَبِینَۚ إِن یَکُنۡ غَنِیًّا أَوۡ فَقِیرٗا فَٱللَّهُ أَوۡلَىٰ بِهِمَاۖ فَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلۡهَوَىٰٓ أَن تَعۡدِلُواْۚ وَإِن تَلۡوُۥٓاْ أَوۡ تُعۡرِضُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٗا ١٣٥﴾.
ای مؤمنان! از خدا عزوجل بترسید و همواره براساس عدالت و حق شهاد دهید و این شهادت را ولو بر علیه خود شما یا اقاربتان باشد بهگونۀ درست بدهید و هیچگاه نباید قرابت و نزدیکی، شما را از گفتن کلمۀ حق و شهادت صادقانه بازدارد، زیرا هیچکس غیر از خدا عزوجل صلاحیت این را ندارد تا از او ترسی صورت گیرد. هنگام شهادت نباید ثروت و غنامندی، قدرت و منصب شخصی، شما را از شهادت حق بازدارد چنانچه نباید عواطف، مهربانی و لطف بر فقرا شما را از شهادت دادن بر علیه فقیر باز دارد و آگاه باشید که خدا عزوجل بر فقیر و غنی سزاوارتر است و او بر این امر که چه چیزی به مصلحت فقیر یا غنی است آگاه میباشد و کفالت روزیی هردو بر عهدۀ خداست، پس بر شماست تا از واردات نفس ظالم و ستمگر که همواره به دنبال ارضای مردم و غضب ساختن خدای مردم است پیروی نکنید بلکه همواره کلمۀ حق را بگوئید خواه موجب رضایت کسی شود و یا موجب خشن او.
منظور این است که شما صادق باشید و اگر شهادت را تحریف کنید و یا بپوشید به زودی خدایتعالی آن را میداند و آمار میگیرد تا براساس آن شما را محاسبه نماید؛ چون او بر عملکرد همه آگاهی دارد و هریکی را بنابر عملکردش جزا و پاداش میدهد.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ ءَامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَٱلۡکِتَٰبِ ٱلَّذِی نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَٱلۡکِتَٰبِ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ مِن قَبۡلُۚ وَمَن یَکۡفُرۡ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِکَتِهِۦ وَکُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلَۢا بَعِیدًا ١٣٦﴾.
ای مؤمنان! بر ایمان دوام دهید و بر یقین و پیروی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ثابتقدم و استوار باشید و بر شماست تا به قرآنی که بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به صورت مفصل و مجمل نازل شده و به کتابهایی که بر پیامبران گذشته فرو فرستاده شده ایمان آورید و هر کسی که از پذیرش هدایت سر باز زند و با پروردگار و مولای خود محاربه کند و به الوهیت او کافر شود و منکر ملائکه، کتابهای آسمانی، پیامبران و روز آخرت شود چنین کسی یقیناً از حق بسیار دور شده و مرتکب گمراهی عظیم و بزرگی شده است و سخت اشتباه کرده و در زبان و خسرانی باز گشته که بعد از آن زیان و خسرانی نیست.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ثُمَّ کَفَرُواْ ثُمَّ ءَامَنُواْ ثُمَّ کَفَرُواْ ثُمَّ ٱزۡدَادُواْ کُفۡرٗا لَّمۡ یَکُنِ ٱللَّهُ لِیَغۡفِرَ لَهُمۡ وَلَا لِیَهۡدِیَهُمۡ سَبِیلَۢا ١٣٧﴾.
منافقانی که به خدا عزوجل و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در ظاهر ایمان آورده و سپس به دنبال خویش برگشته و کافر شوند و دوباره ایمان آورند و بار دیگر کافر شوند و در کفر خویش دوام دهند و با اعمال و افعالی بد ازدیار بخشند اینهایی که بر ارتداد خوی گرفتهاند حقتعالی هرگز از گناهان آنها درنمیگذرد و هرگز گناهانشان را نمیبخشد و عذرشان را نمیپذیرد و آنها را به توبه موفق نمینماید، زیرا بصیرتهایشان تاریک و منافذ خیر قلبهای آنها کور شده از اینروی تصور غلط و نادرست دارند. روی این اساس کسی که به گناهان معتاد شود و از گناه خود توبه نماید و دوباره به سوی گناه باز گردد، این نگردانی در حق او وجود دارد که خدا توبهاش را قبول نکند.
﴿بَشِّرِ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ بِأَنَّ لَهُمۡ عَذَابًا أَلِیمًا ١٣٨﴾.
ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم منافقان را بر سیل تمسخر و استهزا به عذابی دردناک و کیفری شدید بشارت ده، زیرا آنها به مؤمنان تمسخر و استهزا میکنند، این عذاب به آنها بنابر اعمال زشتی میرسد که مرتکب شدهاند.
﴿ٱلَّذِینَ یَتَّخِذُونَ ٱلۡکَٰفِرِینَ أَوۡلِیَآءَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَۚ أَیَبۡتَغُونَ عِندَهُمُ ٱلۡعِزَّةَ فَإِنَّ ٱلۡعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعٗا ١٣٩﴾.
این منافقان، کافران را در عوض مؤمنان دوست میگیرند و با دوستان خدا عزوجل میجنگند و کفار را تصدیق و با مؤمنان دشمنی میکنند، عجیب است کار اینها!! اراده نصرت و پیروزی و مقام و منزلت را از کفار میجویند در حالی که کافر مالک چنین چیزی نیست. چگونه این امر را از کسی که مالک آنست نمیطلبند، مالک آن خدای متعال است خدایی که هیچکس عزیزتر از او نیست، از اینروی عزّت برای او و پیامبر و مؤمنان است چنانچه کرامت، پیروزی و ثواب و نعمت ماندگار نیز نزد آنهاست، چرا اینها از کسی که مالک این امور است نمیخواهند.
﴿وَقَدۡ نَزَّلَ عَلَیۡکُمۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ أَنۡ إِذَا سَمِعۡتُمۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ یُکۡفَرُ بِهَا وَیُسۡتَهۡزَأُ بِهَا فَلَا تَقۡعُدُواْ مَعَهُمۡ حَتَّىٰ یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیۡرِهِۦٓ إِنَّکُمۡ إِذٗا مِّثۡلُهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ جَامِعُ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ وَٱلۡکَٰفِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعًا ١٤٠﴾.
ای مؤمنان! برای شما در قرآن بیان شده که هرگاه استهزا و تمسخری نسبت به آیات خدا عزوجل از جانب کفار صورت گیرد و شما در مجلس آنها حاضر باشید از آن مجلس برخیزید و با آن مقاطحه نموده و در آن سخنی نگوئید تا کفار از سخنان توهینآمیز خود دست بردارند و به موضوعی دیگر بپردازند و اگر شما در آن مجلس باقی بمانید و به استهزای آنان راضی شوید چنانچه منافقان چنین میکنند و با آنها بنشینید و سخنان آنان را شنیده و با آنها در سخن همنوا شوید، در چنین حالی شما با آنها در گناه همراه خواهید بود.
امّا منافقی که با کافر مینشیند و با او در استهزای به دین مشارکت مینماید، حقتعالی به زودی او را در آتش دوزخ با همان کافر همراه میسازد، زیرا او در دنیا کافر را به خود دوست گرفته و با او مصاحبت و همراهی نموده از اینرو با کافر حشر میشود.
﴿ٱلَّذِینَ یَتَرَبَّصُونَ بِکُمۡ فَإِن کَانَ لَکُمۡ فَتۡحٞ مِّنَ ٱللَّهِ قَالُوٓاْ أَلَمۡ نَکُن مَّعَکُمۡ وَإِن کَانَ لِلۡکَٰفِرِینَ نَصِیبٞ قَالُوٓاْ أَلَمۡ نَسۡتَحۡوِذۡ عَلَیۡکُمۡ وَنَمۡنَعۡکُم مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَۚ فَٱللَّهُ یَحۡکُمُ بَیۡنَکُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۗ وَلَن یَجۡعَلَ ٱللَّهُ لِلۡکَٰفِرِینَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ سَبِیلًا ١٤١﴾.
این منافقان دربارۀ مؤمنان منتظر گردش روزگار و نزول شکستها و مصیبتها بر آناناند و هرگاه معرکهای صورت گیرد و پیروزی از آن مسلمانان باشد منافقان به مسلمانان میگویند ما با شما در معرکه مشارکت کردیم از اینروی سهم خویش را از غنیمت میخواهیم ولی اگر پیروزی از آن کفار باشد خطاب به کافر میگویند: آیا با نبودیم که از نبرد بر علیه شما خود را کنار کشیدیم پس حصۀ ما را از غنیمت بدهید، زیرا ما سبب منع مؤمنان و شکست صف آنها شدیم.
حقتعالی خبر میدهد که او به زودی در روز رستاخیز بزرگ مؤمنان، کافران و منافقان را جمع میکند و او بر عملکرد همه آگاه میباشد. خدای متعالی بشارت میدهد که کافران هرگز بر رقاب مؤمنان تسلط پیدا نخواهند کرد تا آنان را ریشهکن سازند و از روی زمین برچینند، چنین کاری هرگز صورت نخواهد گرفت و اگر برای کافران گاهی پیروزی و غلبهای هم باشد عاقبت و نهایت به اذن خدا عزوجل از آن مؤمنان و پیروزی از بندگان خوب خدا عزوجل خواهد بود.
﴿إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ یُخَٰدِعُونَ ٱللَّهَ وَهُوَ خَٰدِعُهُمۡ وَإِذَا قَامُوٓاْ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ قَامُواْ کُسَالَىٰ یُرَآءُونَ ٱلنَّاسَ وَلَا یَذۡکُرُونَ ٱللَّهَ إِلَّا قَلِیلٗا ١٤٢﴾.
این منافقان با دین خویش بازی میکنند و میپندارند که با خدا عزوجل فریبکاری مینمایند در حالی که خدایتعالی با آنها مخادعه میکند به این صورت که خونهایشان را در دنیا حفظ میکند ولی در آخرت برای آنها کیفری سخت در آتش دوزخ ارزانی میدارد. اینها گمان میکنند که امور را بر خالق و مولای خود مشتبه میسازند در حالی که حقتعالی بر آنها امور را مشتبه ساخته و بصیرتهای آنان را پوشیده و فهم را از عقلهای آنان دَر ربوده است.
و از جملۀ صفات اینها یکی هم این است که در ادای نماز کسلاند، از اینروی نماز را بدون نیّت و محبت و بدون خشوع ادا میکنند، زیرا امید و اجر و پاداش را ندارند و از گناه و کیفر نمیهراسند؛ بلکه میخواهند با این نماز خون خویش را حفظ کنند و در ظاهر گفته شود که آنها مسلماناند.
و از جملۀ صفات دیگر آنها یکی هم این است که خدای را بسیار کم یاد میکنند، هم به زبان و هم به قلب خویش و هر که خدای را دوست داشته باشد زیاد یادش مینماید در حالی که منافق خدای خود را دوست ندارد از اینروی به یاد اوتعالی نیست و هر که ذکر خدا عزوجل را به بسیاری انجام دهد از نفاق بریء خواهد بود و اگر ذکر فایدهای هم نمیداشت همین بهره در حق آن کافی بود.
﴿مُّذَبۡذَبِینَ بَیۡنَ ذَٰلِکَ لَآ إِلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ وَلَآ إِلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِۚ وَمَن یُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُۥ سَبِیلٗا ١٤٣﴾.
این منافقان حیران و مترددند، گاهی با مؤمناناند و زمانی با کافران. اینها بر هیچ رأی و نظری ثابت و استوار نیستند و بریک مبدأ قرار ندارند، هر روزی جامهای نو میپوشند و در شکلی خاص مطابق مصالح و مطالب دنیوی خویش به ظهور میرسند، طوری که اگر مصلحت با مؤمنان باشد در صف آنها داخل میشوند و اگر با کافران باشد با آنها سیر میکنند. حقتعالی اینها را گمراه نموده و کسی را که خدا عزوجل توأم با علم گمراهش کند هرگز راهنمایی نخواهد یافت و نه کسی برایش طریق را نشان میدهد و نه دستش را میگیرد، بلکه این شخص در طغیان و سرکشی همچنان باقی میماند.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلۡکَٰفِرِینَ أَوۡلِیَآءَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَۚ أَتُرِیدُونَ أَن تَجۡعَلُواْ لِلَّهِ عَلَیۡکُمۡ سُلۡطَٰنٗا مُّبِینًا ١٤٤﴾.
ای مؤمنان! مانند منافقانی که غیر از خدا عزوجل و کفار را دوست میگیرند نباشید، منافقانی که صحبت نیکوکاران را رها میکنند و با بدکاران همراه میشوند، شما با اینها در مسیرشان گام برندارید و بر شماست تا خدا عزوجل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و مؤمنان را دوست بگیرید و هرگاه غیر از مؤمنان و کفار را دوست بگیرید در واقع برای خدا عزوجل حجتی در عذاب خود قرار دادهاید و او حتماً از شما میگیرد و شدیداً عذاب میکند.
﴿إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ فِی ٱلدَّرۡکِ ٱلۡأَسۡفَلِ مِنَ ٱلنَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمۡ نَصِیرًا ١٤٥﴾.
همانا منافقان در طبقۀ زیرین دوزخ قرار دارند، زیرا عملکرد آنها از عملکرد کفار بدتر است. آنها به دین استهزا و با مؤمنان فریبکاری و تمسخر میکنند و با اولیا و دوستان خدا عزوجل از دَر مکر و حیله وارد میشوند و مشرکان را از لابلای صف مؤمنان یاری میرسانند. چنانچه مؤمنان را در میدانهای جهاد و نصرت تنها گذاشتند، روی همۀ اینها کیفرشان این خواهد بود که حقتعالی سختترین عذاب را بر آنها نازل کند بدون اینکه کسی تواند این عذاب را از آنان دفع نماید و یا آنها را از کیفر سخت خدای یگانه و یکتا حمایت کند.
﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ وَأَصۡلَحُواْ وَٱعۡتَصَمُواْ بِٱللَّهِ وَأَخۡلَصُواْ دِینَهُمۡ لِلَّهِ فَأُوْلَٰٓئِکَ مَعَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَۖ وَسَوۡفَ یُؤۡتِ ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَجۡرًا عَظِیمٗا ١٤٦﴾.
ولی هر که از این منافقان توبه کند و به سوی خدا عزوجل بازگردد و بر عملکرد خویش پشیمان شود و اعمال خویش را بعد از افسادی که کرده اصلاح سازد و به کتاب خدا عزوجل و سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چنگ زند و عمل به شریعت را با جنگ و دندان لازم گیرد و در اعمال خویش اخلاص داشته، ریا و خودنمائی را کنار بگذارد و در طاعت مولای خویش صادق باشد، مصیر چنین کسی در ثواب و اجر عظیم همچون مؤمنان خواهد بود و خدایتعالی وعده نموده تا به مؤمنان اجر عظیم و ثواب بسیار و جایگاه امن عطا کند.
﴿مَّا یَفۡعَلُ ٱللَّهُ بِعَذَابِکُمۡ إِن شَکَرۡتُمۡ وَءَامَنتُمۡۚ وَکَانَ ٱللَّهُ شَاکِرًا عَلِیمٗا ١٤٧﴾.
چه مصلحتی برای خدا عزوجل در تعذیب بندگانش نهفته است؟ چه منفعتی برای خالق در کیفر دهی مخلوق است؟ خدایتعالی چه خیری را از نزول عذاب شدید بر بندگان خود اراده دارد؟ آیا خدا عزوجل میخواهد خشم خود را فرو کشد؟ یا ارادۀ انتقام دارد؟ یا میخواهد از خلال این کیفر برای خویش نفعی به دست آورد یا ضرری را دفع کند؟ چنین اموری هرگز نخواهد بود، زیرا خدایتعالی از همه چیز و همه کسی بینیاز است.
او کسی است که در امور همه تصرف مینماید و هر که خدا عزوجل را شکر کند و به شریعتش ایمان آورد هرگز دچار عذاب الهی نخواهد شد و اوتعالی هرگز به کیفر کسی و یا طاعت وی نیاز ندارد ولی چون او بر انجام این امور امر نموده از اینروی شکرگذار کسی است که عمل شایسته انجام دهد، چنانچه بر بدکاریهای بدکاران نیز واقف است و بر این اساس احسان را پاسخ نیکو و بدی را کیفر میدهد.
﴿۞لَّا یُحِبُّ ٱللَّهُ ٱلۡجَهۡرَ بِٱلسُّوٓءِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ إِلَّا مَن ظُلِمَۚ وَکَانَ ٱللَّهُ سَمِیعًا عَلِیمًا ١٤٨﴾.
خداوند متعال دوست ندارد تا اسرار افشا شود و پرده از کارهای بد برافتد. او دوست ندارد قبائح و زشتیها منتشر شود و انسان سخن زشت بر زبان آورد و کسی را به زبان خود بیازارد. مگر مظلوم که برایش مجاز است بدیهای ظالم و ستمکار را و همچنان ظلم و ستمی که بر او صورت گرفته را بگوید. حقتعالی تمام اقوال و سخنان را میشنود خواه بر بدی باشد یا خوبی و خواه گویندۀ سخن در آنچه میگوید راه صواب را طی نموده باشد یا راه خطا را و اوتعالی به زودی همه را محاسبه خواهد کرد که خدایی جز او نیست.
﴿إِن تُبۡدُواْ خَیۡرًا أَوۡ تُخۡفُوهُ أَوۡ تَعۡفُواْ عَن سُوٓءٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَفُوّٗا قَدِیرًا ١٤٩﴾.
ای مردم! اگر کار خوبی را ظاهر یا پنهان سازید یا از بدی بدکاران درگذرید حقتعالی آن را میداند و بر آن اطلاع دارد. در اینجا عفو از بدکار بعد از جواز ذکر ظلم قرار گرفته تا این پیام را ارائه دهد که هر کسی عفو کند و دربارۀ ظلمی که بر او شده سخن بد و زشت نگوید بهتر است، زیرا خدایتعالی از تمام بدکاران در حالی که توان کیفر دهی را دارد درمیگذرد، او توان آن را دارد تا برای برخی آفریدههای خود از برخی دیگر داد خواهی کند و انسانها نیز محتاج آنند تا به نفع یکدیگر بگذرند.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَکۡفُرُونَ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ وَیُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُواْ بَیۡنَ ٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ وَیَقُولُونَ نُؤۡمِنُ بِبَعۡضٖ وَنَکۡفُرُ بِبَعۡضٖ وَیُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُواْ بَیۡنَ ذَٰلِکَ سَبِیلًا ١٥٠﴾.
آنانی که به خدا عزوجل و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کافر شده و اراده دارند بین ایمان به خدا عزوجل و پیامبرانش تفاوت قایل شوند مانند یهودیان که به موسی علیه السلام و تورات ایمان آوردند و به عیسی علیه السلام و انجیل و محمد صلی الله علیه و آله و سلم و قرآن کافر شدند و یا نصرانیان که به عیسی علیه السلام و انجیل ایمان آورده و به موسی علیه السلام و تورات و محمد صلی الله علیه و آله و سلم و قرآن کافر شدند. ولی مؤمنان هم به محمد صلی الله علیه و آله و سلم و قرآن ایمان آوردند و هم به عیسی علیه السلام و انجیل و موسی علیه السلام و تورات.
برخی از کفار اراده دارند بین خدا عزوجل و پیامبرانش تفاوت شوند از اینروی به خدای یگانه ایمان میآورند و از روی حسادت و تجاوز به پیامبرانش ایمان نمیآورند و میگویند ما به برخی از انبیا ایمان میآوریم و به برخی دیگر کافر میشویم و در این خصوص روش میانه و وسط را برمیگزینیم در حالی که این منهج باطل و منحرف است که هیچ خیری در آن نیست و حقتعالی آن را قبول نمیکند.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡکَٰفِرُونَ حَقّٗاۚ وَأَعۡتَدۡنَا لِلۡکَٰفِرِینَ عَذَابٗا مُّهِینٗا ١٥١﴾.
اینهایی که چنین میکنند و در بین ایمان به خدا عزوجل و پیامبرانش تفاوت قایل میشوند، اینها حقیقتاً کافراند و در کفرشان هیچ شکی نیست. اینها از ملت اسلام خارجاند و برای همیشه در آتش دوزخ جاودان خواهند بود و خدایتعالی در آخرت عذابی را به عنوان کیفر عملکردهای زشتشان آماده نموده که تنها او بر آن آگاه است.
﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ وَلَمۡ یُفَرِّقُواْ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ أُوْلَٰٓئِکَ سَوۡفَ یُؤۡتِیهِمۡ أُجُورَهُمۡۚ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا ١٥٢﴾.
اما مؤمنان صادق، آنانی که به خدا عزوجل و کتابش ایمان آورده و از محمد صلی الله علیه و آله و سلم پیروی کردند و در بین پیامبران الهی تفاوتی قایل نشدند، بلکه به همه به طور یکسان ایمان آوردند، اینها در پیشگاه خدای یگانه ثواب و پاداش بزرگی دارند، زیرا خدایتعالی دارای فضل، احسان و امتنان بسیار است و او عفو و گذشت از خطا و اشتباهات را دوست دارد و در برابر بدکار از حلم کار میگیرد و هر که به سویش بیاید او را مشمول فضل و رحمت وسیع خود میسازد.
﴿یَسَۡٔلُکَ أَهۡلُ ٱلۡکِتَٰبِ أَن تُنَزِّلَ عَلَیۡهِمۡ کِتَٰبٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِۚ فَقَدۡ سَأَلُواْ مُوسَىٰٓ أَکۡبَرَ مِن ذَٰلِکَ فَقَالُوٓاْ أَرِنَا ٱللَّهَ جَهۡرَةٗ فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّٰعِقَةُ بِظُلۡمِهِمۡۚ ثُمَّ ٱتَّخَذُواْ ٱلۡعِجۡلَ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡبَیِّنَٰتُ فَعَفَوۡنَا عَن ذَٰلِکَۚ وَءَاتَیۡنَا مُوسَىٰ سُلۡطَٰنٗا مُّبِینٗا ١٥٣﴾.
ای محمد ج! یهودیان از تو میخواهند به آنها کتابی را از آسمان به یکبارگی بیاوری. تو از این سخن تعجب نکن چون آنها از موسی علیه السلام امور بزرگتری را طلب نمودند چنانچه تقاضا کردند تا خدا را به صورت عیان و آشکار نشانشان دهد تا آنها به سویش بنگرند.
نظر به قباحتی که این تقاضا داشت حقتعالی آنان را با صاعقه بسوزانید، چون در برابر خدا عزوجل از ادب کار نگرفته و بدتر از آن به سوی عبادت گوساله روی آوردند آنهم بعد از اینکه معجزات و نشانههای واضح از سوی موسی علیه السلام برای آنها ارائه شد، نشانههایی مانند عصا، ید بیضا، شکافته شدن دریا و از این قبیل. سپس حقتعالی توبۀ آنها را بعد از این عملکرد زشت پذیرفت و مهلتشان داد و موسی علیه السلام را بر آنان پیروز نمود.
﴿وَرَفَعۡنَا فَوۡقَهُمُ ٱلطُّورَ بِمِیثَٰقِهِمۡ وَقُلۡنَا لَهُمُ ٱدۡخُلُواْ ٱلۡبَابَ سُجَّدٗا وَقُلۡنَا لَهُمۡ لَا تَعۡدُواْ فِی ٱلسَّبۡتِ وَأَخَذۡنَا مِنۡهُم مِّیثَٰقًا غَلِیظٗا ١٥٤﴾.
زمانی که از یهودیان پیمان گرفتیم بر فراز سرهایشان کوه را بلند نموده تهدید کردیم که اگر به این پیمان پایبند نباشند کوه را برسر آنان بکوبیم، آنها پذیرفتند ولی دوباره پیمان شکنی نمودند.
و آنان را امر کردیم تا از دروازه وارد بیت المقدس شوند و بگویند: «حطه / اشتباهات ما را محو کند» اما آنها در حالت استهزا و تمسخر وارد بیت المقدس شده و در عوض «حطه» یعنی «دانۀ گندم در جو یا موی» گفتند، همچنان آنها را امر کردیم تا در روز شنبه شکار نکنند ولی آنها امر ما را یکسو نهاده، به مخالفت نهی پرداخته و در روز شنبه شکار کردند. ما در گذشته این پیمانها را از آنان گرفتیم ولی آنها همه را نقض نموده و به خیانت در تعهدات و وعدههای خویش پرداختند.
﴿فَبِمَا نَقۡضِهِم مِّیثَٰقَهُمۡ وَکُفۡرِهِم بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَقَتۡلِهِمُ ٱلۡأَنۢبِیَآءَ بِغَیۡرِ حَقّٖ وَقَوۡلِهِمۡ قُلُوبُنَا غُلۡفُۢۚ بَلۡ طَبَعَ ٱللَّهُ عَلَیۡهَا بِکُفۡرِهِمۡ فَلَا یُؤۡمِنُونَ إِلَّا قَلِیلٗا ١٥٥﴾.
پس به سبب پیمان شکنی، انکار آیات الهی و کشتن پیامبران، حقتعالی آنان را مسخ نمود و دیدگانشان را ربود. آنها به خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله و سلم گفتند قلبهای ما در پردۀ قرار دارد و هیچ مسألهای را از آنچه تو میگوئی نمیفهمد. خداوند عزوجل در پاسخ آنها گفت، بلکه در آنچه میگویند دروغ گفتند ولی خدایتعالی بر قلبهای آنها به سبب کفر، جرائم و اعمال زشتشان مهر نهاد، از اینروی جز گروه اندکی از آنان ایمان نمیآورند و بیشترشان کافر و از ملت اسلام خارج اند.
﴿وَبِکُفۡرِهِمۡ وَقَوۡلِهِمۡ عَلَىٰ مَرۡیَمَ بُهۡتَٰنًا عَظِیمٗا ١٥٦﴾.
و به سبب کفرشان به خدا عزوجل و تکذیب آیات الهی که بر پیامبران خود نازل نموده و به سبب افترای بزرگ و بهتان زشتشان بر مریم پاک و صدیقه هنگامی که او را به زنا متهم نموده و گفتند عیسی علیه السلام والعیاذ بالله فرزند زناست.
﴿وَقَوۡلِهِمۡ إِنَّا قَتَلۡنَا ٱلۡمَسِیحَ عِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ رَسُولَ ٱللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَٰکِن شُبِّهَ لَهُمۡۚ وَإِنَّ ٱلَّذِینَ ٱخۡتَلَفُواْ فِیهِ لَفِی شَکّٖ مِّنۡهُۚ مَا لَهُم بِهِۦ مِنۡ عِلۡمٍ إِلَّا ٱتِّبَاعَ ٱلظَّنِّۚ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینَۢا ١٥٧﴾.
و از جمله جرائم، حیله و مکر آنها ادعای کشتن عیسی مسیح علیه السلام فرزند مریم است در حالی که حقیقت چنین است که آنها عیسی علیه السلام را نکشته و به صلیب نکشیدهاند ولی بر آنها مرد دیگری که خدا عزوجل اورا شبیه عیسی علیه السلام ساخته بود مشتبه شد و آنها این مرد را به گمان عیسی علیه السلام کشتند و درپی آن دچار شک و تردید شده گفتند اگر مقتول عیسی علیه السلام است پس رفیق و دوست ما چه شد و اگر دوست و رفیق ما کشته شده پس عیسی علیه السلام چه شد؟! این در حالی است که یهودیان و نصرانیان اصلاً در کشته شدن عیسی علیه السلام در شک و حیرت قرار دارند، زیرا یهودیان میپندارند آنها عیسی علیه السلام را کشتهاند در حالی که دلیلی بر این امر ندارند و نصرانیان نیز میپندارد که یهودیان عیسی علیه السلام را کشتهاند ولی با این هم آنها ادعای الوهیت عیسی علیه السلام را مینمایند. چگونه ادعای الوهیت عیسی علیه السلام را مینمایند در حالی که طبق پندار آنها او کشته شده است، خدا که نمیمیرد و کشته نمیشود، زیرا از خویشتن دفاع میکند.
با این حال در کنار این شک، یهودیان و نصرانیان هیچ یقینی در این زمینه ندارند. نظر آنها مبتنی بر شک و گمانهاست و حقیقت این است که آنها عیسی علیه السلام را نکشته و به صلیب نیز نکشانیدهاند چون حقتعالی او را با جسد و روحش به آسمان بلند برد و در آنجا وفات کرد.
﴿بَل رَّفَعَهُ ٱللَّهُ إِلَیۡهِۚ وَکَانَ ٱللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمٗا ١٥٨﴾.
حقتعالی عیسی علیه السلام را به آسمان بلند برد و از آنچه به ایشان و مادرشان نسبت دادند خدایتعالی آنها را پاک و مبرا اعلان نمود و مورد حمایت قرار داد و خداوند عزوجل موجود توانائی است که هیچکس نمیتواند بر او غلبه یابد یا مقهورش سازد و در تمام تصرفات خود و در تدبیر امور خلق و امر و نهی خویش نیز حکمت دارد.
﴿وَإِن مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ إِلَّا لَیُؤۡمِنَنَّ بِهِۦ قَبۡلَ مَوۡتِهِۦۖ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ یَکُونُ عَلَیۡهِمۡ شَهِیدٗا ١٥٩﴾.
هیچ یهودی و نصرانیی در آخرالزمان نیست مگر اینکه بعد از نزول عیسی علیه السلام به این باور خواهد رسید که وی خدا نسبت و به صلیب نیز کشیده نشده است. زمانی که عیسی علیه السلام نازل شود صلیب را میشکند و خوک را میکشد و جزیه را فرو مینهد، در آن وقت یهودیانی که میپنداشتند او را کشتهاند و همچنان نصرانیانی که پندار خدائی در حقش روا داشتند خواهند فهمید که او پیامبر خداست، آنگاه به او به عنوان پیامبر ایمان خواهند آورد و اینکه او هرگز کشته نشده و به صلیب کشانیده نشده است. و در آن روز که خدای تبارک و تعالی اولین و آخرین مردمان را در صحرای محشر گرد آورد عیسی علیه السلام شهادت خواهد داد که چه کسانی به او ایمان آورده و چه کسانی کفر ورزیده است.
﴿فَبِظُلۡمٖ مِّنَ ٱلَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمۡنَا عَلَیۡهِمۡ طَیِّبَٰتٍ أُحِلَّتۡ لَهُمۡ وَبِصَدِّهِمۡ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ کَثِیرٗا ١٦٠﴾.
و به سبب انحراف یهود و ظلم و تکذیبگریشان نسبت به کتاب خدا عزوجل و پیامبرش، حقتعالی آنان را کیفر داد و بر آنها برخی از پاکیزهها را حرام ساخت، این کیفر به علت مخالفتی بود که آنها از اوامر خدایتعالی نموده و جنایتی است که در ممانعت بسیاری از مردم از داخل شدن به اسلام انجام دادهاند و بر آنها ستم نموده و مانع هدایتشان شدند.
﴿وَأَخۡذِهِمُ ٱلرِّبَوٰاْ وَقَدۡ نُهُواْ عَنۡهُ وَأَکۡلِهِمۡ أَمۡوَٰلَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡبَٰطِلِۚ وَأَعۡتَدۡنَا لِلۡکَٰفِرِینَ مِنۡهُمۡ عَذَابًا أَلِیمٗا ١٦١﴾.
و از جمله گناهانی که موجب نزول عذاب بر آنها شده، سودخواریشان است در حالی که این امر در شریعت آنها نیز حرام بوده است و همچنان گرفتن اموال مردم بدون کدام سبب شرعی یا قانونی از طریق سرقت، بخل و داد ستدهای حرام و خدایتعالی برای آنها وسایر کفار عذابی دردناک در آخرت و در آتش دوزخ آماده نموده است.
﴿لَّٰکِنِ ٱلرَّٰسِخُونَ فِی ٱلۡعِلۡمِ مِنۡهُمۡ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ یُؤۡمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِکَۚ وَٱلۡمُقِیمِینَ ٱلصَّلَوٰةَۚ وَٱلۡمُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ أُوْلَٰٓئِکَ سَنُؤۡتِیهِمۡ أَجۡرًا عَظِیمًا ١٦٢﴾.
لیکن از این یهودیان کسانی مستثنی هستند که علم نافع را به دست آورده و بر ایمان پایدار ماندند و حقایق دین را درک کردند. اینها به آنچه بر خود آنها و بر تو از کتاب و سنّت نازل شده ایمان دارند و از این میان ما در ستایش، کسانی را پیش قدم میدانیم که نماز برپای میدارند چون نماز بعد از کلمۀ شهادت بزرگترین رکن اسلام است و زکات میدهند و به ملاقات خدا و زنده شدن بعد از مرگ و حشر و نشر یقین و باور کامل دارند. حقتعالی برای اینان ثواب و پاداشی بزرگ ذخیره مینماید و جایگاه امنی را به آنان اختصاص میدهد چنانچه به زودی آنها را به خاطر نمازها، زکاتها و سایر اعمال خوبشان با بهشت گرامی میدارد.
﴿۞إِنَّآ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ کَمَآ أَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ نُوحٖ وَٱلنَّبِیِّۧنَ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَعِیسَىٰ وَأَیُّوبَ وَیُونُسَ وَهَٰرُونَ وَسُلَیۡمَٰنَۚ وَءَاتَیۡنَا دَاوُۥدَ زَبُورٗا ١٦٣﴾.
بر تو ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم وحی را نازل کردیم همانگونه که بر پیامبران گذشته نازل کردیم، کسانی مانند پدر پیامبران نوح علیه السلام و آنانی که بعد از وی آمدهاند مثل شیخ یکتاپرست و پیشوای ملت ابراهیم و فرزندش اسماعیل و فرزند دیگرش اسحاق و فرزندش یعقوب که همان اسرائیل است و فرزندانش از اسباط و عیسی که از جملۀ بزرگترین انبیای بنی اسرائیل است و ایوب آن بندۀ صابر و یونس بن متی که از مصیبت رهائی یافت و هارون برادر موسی و سلیمان صاحب پادشاهی بزرگ آن بندۀ کریم و حکیم، و داود صاحب زبور – علیهم السلام–.
در اینجا حقتعالی به منظور سرزنش بیشتر از انبیای بنی اسرائیل یاد مینماید، انبیایی که تعداد آنها زیاد است و به همان پیمانه اعراض یهودیان نیز بسیار بوده است. و اینکه خدایتعالی بر آنها اقامۀ حجّت نموده و آنها را به رسالت و پیامبری و انزال کتابهای آسمانی گرامی داشته است ولی با همۀ اینها، یهودیان با مردم از در حسادت وارد شده و سرکش و کافر شدند و پیامبران خویش را کشتند.
﴿وَرُسُلٗا قَدۡ قَصَصۡنَٰهُمۡ عَلَیۡکَ مِن قَبۡلُ وَرُسُلٗا لَّمۡ نَقۡصُصۡهُمۡ عَلَیۡکَۚ وَکَلَّمَ ٱللَّهُ مُوسَىٰ تَکۡلِیمٗا ١٦٤﴾.
و پیامبران دیگری غیر از آنانی که نام گرفتیم و بر تو ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم قصههایشان را خواهیم گفت چون پیامبران بسیار و گروهی انبوهاند، روی این اساس بر انسان مسلمان لازم است تا به همه بهگونۀ اجمال و تفصیل ایمان داشته باشد، خواه آنانی که نامهایشان ذکر شده یا نشده و از این میان حقتعالی موسی علیه السلام را با سخن گفتن خود مخصوص گردانید و به عنوان گرامی داشت این منزلت و نعمت را به او عطا کرد.
﴿رُّسُلٗا مُّبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِۚ وَکَانَ ٱللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمٗا ١٦٥﴾.
این پیامبران کسانی را که از خدا عزوجل اطاعت کنند به بهشت بشارت میدهند و نافرمانان را از آتش دوزخ برحذر میدارند. حقتعالی تمام این پیامبران را فرستاد تا مردم با عدم ارسال پیامبران معذور نباشند و تا که حجّت بر آنها تمام شود و آنها نتوانند حجتی بر خدا عزوجل قرار دهند و کافر چنین ادعا نکند که نه پیامبری فرستاده شده و نه کتابی نازل شده تا ما را به حقیقت رهنمایی کنند.
و از جمله نشانههای توانائی خدایتعالی یکی هم اینست که او پیامبران را فرستاد و کتابها را نازل نمود و به کسی که اطاعتش کند ثواب و پاداش داد و کسانی را که نافرمانی کنند عذاب نمود. و از جمله حکمتهایش یکی هم این است که او ثواب و پاداش را جز به مستحقش نمیدهد و عذاب را جز بر اهل آن نازل نمینماید و همه چیز بنابر حکمت، تصرف و تدبیر نیکوی اوست.
﴿لَّٰکِنِ ٱللَّهُ یَشۡهَدُ بِمَآ أَنزَلَ إِلَیۡکَۖ أَنزَلَهُۥ بِعِلۡمِهِۦۖ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ یَشۡهَدُونَۚ وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِیدًا ١٦٦﴾.
و اگر اینها به نبوت و رسالت تو شهادت ندادند، خدای یکتا و یگانه این شهادت را میدهد. شهادت میدهد که اوتعالی قرآن را به سوی تو با علم و اطلاع خویش نازل نموده و با او ملائکه نیز بر راستی تو و نزول قرآن گواهند و اگر هیچیک از انسانها در این زمینه شهادت هم ندهد بازهم شهادت خدای یکتا و یگانه کافی است که او بهترین شاهدان است و بر همۀ امور اطلاع دارد.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ قَدۡ ضَلُّواْ ضَلَٰلَۢا بَعِیدًا ١٦٧﴾.
اهل کتاب از میان یهودیان و نصرانیان و امثال آنها از کافران و کسانی که مردم را از داخل شدن به دین خدا عزوجل و پیروی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باز داشتند، اینها بین فساد خود و افساد دیگران جمع نموده و از حق به اندازۀ زیادی دور شدند و اشتباه واضحی مرتکب شده و به گونهای سرکشی کردند که بعد از آن سرکشیی نیست و در عصیان و نافرمانی اسراف نمودند.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَظَلَمُواْ لَمۡ یَکُنِ ٱللَّهُ لِیَغۡفِرَ لَهُمۡ وَلَا لِیَهۡدِیَهُمۡ طَرِیقًا ١٦٨﴾.
این کفار بین دو مسأله جمع نمودهاند: بین انکار آیت الهی و ستم بر بندگان خدا عزوجل از طریق ممانعت آنها از طاعت الهی با شبهه و وهم. حقتعالی هرگز از بدیهایشان نخواهد گذشت و گناهانشان را نخواهد بخشید و آنها را هرگز هدایت نخواهد کرد و دانش دین را به آنها نخواهد داد و بینش آنها نیز روشن نخواهد شد، زیرا آنها در کفر و در بازداشتن مردم از طاعت خدا عزوجل غرق شدهاند، از اینروی آنها، هم گمراهاند و هم گمراهگر.
﴿إِلَّا طَرِیقَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدٗاۚ وَکَانَ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرٗا ١٦٩﴾.
خداوند عزوجل چنین کسانی را هیچگاه به سوی راه خیر و خوبی و بهشت و عمل به خاطر رسیدن به آن هدایت نمیکند. آنها را به سوی راهی هدایت میکند که به آتش دوزخ منتهی میشود، زیرا آنها خدای جبار را به خشم آورده از اینروی به زودی و برای همیشه وارد آتش دوزخ میشوند. برای خداوند عزوجل بسیار آسان است تا از نافرمانان انتقام بگیرد، آنانی که به مخالفت اوامر او میپردازند و از پذیرفتن کتاب خدا و سنّت رسولش ابا میآورند. هیچ چیزی در هستی نمیتواند مانع امر خدا عزوجل شود و یا او را مغلوب خویش سازد.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَکُمُ ٱلرَّسُولُ بِٱلۡحَقِّ مِن رَّبِّکُمۡ فََٔامِنُواْ خَیۡرٗا لَّکُمۡۚ وَإِن تَکۡفُرُواْ فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمٗا ١٧٠﴾.
ای مردم! خدایتعالی به سوی شما محمد صلی الله علیه و آله و سلم را فرستاده که با او قرآن نیز هست. این قرآن کتاب آسمانیی است که از جانب خدا عزوجل به سوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده و بر این اساس ایشان شما را نصیحت و توصیه مینماید تا از این کتاب پیروی کنید و محتویانش را تصدیق نمائید.
سوگند به خدا عزوجل که این کتاب خود خیر و خوبی است و تمام خوبیها در اتباع و پیروی از آنست و این کتاب منهج و روشی سالمتر برای شما در دنیا و آخرت است، ولی اگر به انکار آیات الهی بپردازید و از اوامر اوتعالی سرپیچی کنید خداوند عزوجل از شما بینیاز است زیرا پادشاهی آسمانها و زمین از لحاظ تدبیر، خلق، رزق وغیره از آن اوست. چه ضرری بر خدا عزوجل خواهد رسید اگر شما از طاعت اوتعالی روی گردانید در حالی که خداوند عزوجل بر همۀ امور پوشیده و مخفی اطلاع دارد و در تمام تدبیر خویش حکمت دارد. پس اوتعالی بین علمی که عبارت از اطلاع بر تمام مواضع قضا و احکام است اطلاع دارد و در تنفیذ آنچه علم دارد در محل مناسب آن حکیم است.
﴿یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ لَا تَغۡلُواْ فِی دِینِکُمۡ وَلَا تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡحَقَّۚ إِنَّمَا ٱلۡمَسِیحُ عِیسَى ٱبۡنُ مَرۡیَمَ رَسُولُ ٱللَّهِ وَکَلِمَتُهُۥٓ أَلۡقَىٰهَآ إِلَىٰ مَرۡیَمَ وَرُوحٞ مِّنۡهُۖ فََٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦۖ وَلَا تَقُولُواْ ثَلَٰثَةٌۚ ٱنتَهُواْ خَیۡرٗا لَّکُمۡۚ إِنَّمَا ٱللَّهُ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ سُبۡحَٰنَهُۥٓ أَن یَکُونَ لَهُۥ وَلَدٞۘ لَّهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۗ وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ وَکِیلٗا ١٧١﴾.
ای گروه نصاری! در دین خویش از حد تجاوز نکنید طوری که ادعای الوهیت عیسی علیه السلام را بنمائید در حالی که ایشان بندۀ خدا عزوجل و پیامبرش است. چرا در این مسأله سخن حقی که خدا را آن خبر داده نمیگوئید؟ چرا بهتان و باطل و سخن ناحق میگوئید؟ همانا عیسی مسیح علیه السلام بندۀ خدا عزوجل و پیامبرش است. او کلمهای از جانب خداست که آن را به سوی جبرئیل القا نموده و جبرئیل هم به نوبۀ خود آن را در جسم مریم علیها السلام آن زن با عفت و طاهره دمیده است. پس به آنچه خدا عزوجل خبر داده ایمان آورید و تمام پیامبرانش را مانند موسی علیه السلام عیسی علیه السلام و محمد صلی الله علیه و آله و سلم تصدیق کنید و هرگز نگوئید که خدا سه است یکی خدا دیگری مسیح و سومی مریم. هرگز نگوئید که این سه باهم یکی شده و خدای یگانه را تشکیل دادهاند، این سخن کاملاً دروغ و باطل است پس چنین سخنان بد و دروغین را کنار بگذارید، زیرا خدا عزوجل یکی است و هیچ خدایی جز او نمیباشد، تنها او مستحق عبادت، سزاوار الوهیت، و خالق و رازق است و تمام پدیدههای دیگر مانند مریم علیها السلام و عیسی علیه السلام مخلوق اویند. پس خدایتعالی از آنچه شما نسبت میدهید بسیار بلند مرتبهتر است.
خداوند عزوجل از اینکه برای خود فرزندی بگیرد و یا به آن نیاز داشته باشد بسیار بلندتر و بینیاز است. او خدایی است که در الوهیت و ربوبیت خود یکتا و یگانه بوده و هرگز همسری که از او کسی بزاید ندارد و اگر بر فرض محال فرزندی هم میداشت حتماً در صفات خود شبیه پدر میبود در حالی که هیچکس شبیه خدا نیست نه در ذات او و نه در صفاتش. همۀ آنچه در آسمانها و زمین قرار دارد از آن اوست و هر که مالک تمام آنچه در آسمانها و زمین است باشد به فرزند نیازی ندارد. او هرگونه که بخواهد در آفریدههای خود تصرف میکند و همه، بندگان و مقهور او و تحت قدرت و ملکش قرار دارند و این کافی است که خدایتعالی آنها را مورد محاسبه قرار میدهد و بر تمام امور نهان آنها آگاهی داشته، همۀ اعمال آنان را محفوظ نگه میدارد تا آنها را بر عملکرد زشتشان و آنچه گفتهاند مورد محاسبه قرار دهد.
﴿لَّن یَسۡتَنکِفَ ٱلۡمَسِیحُ أَن یَکُونَ عَبۡدٗا لِّلَّهِ وَلَا ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ ٱلۡمُقَرَّبُونَۚ وَمَن یَسۡتَنکِفۡ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَیَسۡتَکۡبِرۡ فَسَیَحۡشُرُهُمۡ إِلَیۡهِ جَمِیعٗا ١٧٢﴾.
عیسی مسیح علیه السلام هرگز از عبادت پروردگار خود سرباز نمیزند، بلکه آن را برای خود یک شرف میداند و بر عبودیت خدا عزوجل و تسلیم شدن در برابر او افتخار میکند. همچنان است ملائکۀ مقرب الهی، آنها نیز از این کار ابا ندارند، همۀ آنها خدای را عبادت میکنند و شب و روز تسبیح او را میگویند و در این راه نه خسته میشوند و نه دست به افترا میزنند. و اگر برخی از بندگان از عبادت خدا عزوجل سر باز زنند و ابا ورزند به زودی خدایتعالی آنها را در روز قیامت اعاده میکند تا آنها را مورد محاسبه قرار دهد، از اینروی مرجع، مراد و مقصود اوست و او کسی است که باید از او خوف صورت گیرد و امید برده شود و خدایی جز او نیست.
﴿فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَیُوَفِّیهِمۡ أُجُورَهُمۡ وَیَزِیدُهُم مِّن فَضۡلِهِۦۖ وَأَمَّا ٱلَّذِینَ ٱسۡتَنکَفُواْ وَٱسۡتَکۡبَرُواْ فَیُعَذِّبُهُمۡ عَذَابًا أَلِیمٗا وَلَا یَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَلِیّٗا وَلَا نَصِیرٗا ١٧٣﴾.
اما مؤمنان صادق، آنانی که به خدا عزوجل ایمان آورده و از پیامبرش پیروی نمودهاند و انواع و اقسام اعمال صالح انجام دادهاند حقتعالی به زودی پاداش سعی و تلاش آنها را میدهد و هیچ چیزی را از مزدشان نه تنها که کم نمیکند، بلکه زیاد هم مینماید، اما آنانی که ابا ورزیده و دست به تکبّر زده و از عبادت خدایتعالی سر باز زدند جزای آنها عذاب دردناک و گرفت شدید است و برای آنها هیچ دوستی نیست تا نفعی برساند و از عذاب حفظ کند و برای آنها هیچ یاری دهنده و وکیل مدافعی نمیباشد، بلکه خداوند عزوجل خود متولی کیفر آنهاست و خدای بر حقی جز او وجود ندارد.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَکُم بُرۡهَٰنٞ مِّن رَّبِّکُمۡ وَأَنزَلۡنَآ إِلَیۡکُمۡ نُورٗا مُّبِینٗا ١٧٤﴾.
ای بشر! همانا به سوی شما نشانهای قاطع و مشهور و رسالتی ستوده از جانب خدایی که متکفل خلق و روزی شماست آمده و اوتعالی شما را با فرستادن این پیامبر عربی و ناخوان محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم که از جمله بزرگترین پیامبران است گرامی داشته است. رسالت او ظاهر و آشکار شده و براهین آن میدرخشد. خداوند با وی کتابی را نیز نازل نموده که محکم و استوار است و در آن مجموعه بزرگی از نشانهها، موعظهها، پندها، احکام و حرام، آداب و اخلاق است و به گونهای که خوبیها و مدح آن را نمیتوان گفت. این قرآن نوری است که حقتعالی با آن در تاریکیهای زندگی، مردم را هدایت میکند و راه کسانی که در آن دست به تفکر و تدبر میزنند و به آن عمل مینمایند را روشن مینماید.
﴿فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَٱعۡتَصَمُواْ بِهِۦ فَسَیُدۡخِلُهُمۡ فِی رَحۡمَةٖ مِّنۡهُ وَفَضۡلٖ وَیَهۡدِیهِمۡ إِلَیۡهِ صِرَٰطٗا مُّسۡتَقِیمٗا ١٧٥﴾.
اما آنانی که الوهیت و وحدانیت پروردگار خویش را تصدیق نموده و خالصانه او را عبادت کردند و از شریعت و سنّت پیامبرش پیروی نمودند پاداش اینها این خواهد بود که حقتعالی آنان را با رحمت خود گرامی میدارد و این رحمت بر تمام گناهان آنها احاطه مینماید و آنان را منزلتی بزرگ میبخشد و به پاداش و ثوابی عظیم منتهی مینماید و خداوند عزوجل متولی امور آنها در دنیا و آخرت است و توفیق سیر در بهترین راهها را برای آنها خواهد داد و آنان را وارث سعادت ابدی و خیر سرمدی خواهد نمود.
﴿یَسۡتَفۡتُونَکَ قُلِ ٱللَّهُ یُفۡتِیکُمۡ فِی ٱلۡکَلَٰلَةِۚ إِنِ ٱمۡرُؤٌاْ هَلَکَ لَیۡسَ لَهُۥ وَلَدٞ وَلَهُۥٓ أُخۡتٞ فَلَهَا نِصۡفُ مَا تَرَکَۚ وَهُوَ یَرِثُهَآ إِن لَّمۡ یَکُن لَّهَا وَلَدٞۚ فَإِن کَانَتَا ٱثۡنَتَیۡنِ فَلَهُمَا ٱلثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَکَۚ وَإِن کَانُوٓاْ إِخۡوَةٗ رِّجَالٗا وَنِسَآءٗ فَلِلذَّکَرِ مِثۡلُ حَظِّ ٱلۡأُنثَیَیۡنِۗ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمۡ أَن تَضِلُّواْۗ وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمُۢ ١٧٦﴾.
مردم از تو ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم ! دربارۀ مسأله «کلاله» سوال میکنند. در این مسأله مردی میمیرد در حالی که نه پدر دارد و نه فرزند پس چه کسی از او ارث خواهد برد، برادرش یا خواهرش؟ در اینجا خبر داده شدند که این مرده اگر یک خواهر داشت و برایش پدران و فرزندانی هم نبود برای خواهر تنی یا ناتنیاش نصف میراث از تر که است و برادر تنی و ناتنیاش اگر پدر و فرزند نداشت تمامتر که را به ارث میبرد. و اگر خواهرانش دوتن یا زیاده از دوتن بودند در چنین حالی برای آنها دو سومتر که خواهد بود و اگر ورثه برادران و خواهران بودند در چنین حالی برای مردان آنها دو برابر حصه خواهران است.
و اینگونه خداوند عزوجل احکام خویش را بیان میدارد تا مردم در تقسیم ارثیه دچار خطا و اشتباه نشوند و در این زمینه ظلم نکنند طوری که بعضی ورثه از جمله یتیمها، مسکینها و دختران را محروم کنند. از همین روست که حقتعالی این سوره را با بیان احکام زنها، دختران، یتیمان و خواهران خاتمه بخشید و باید که بندگان متوجه حقوقی که حفاظت آن لازم است باشند و حقوق این طبقات را به صورت مکمل به آنها ادا کنند.