سوره مائده
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَوۡفُواْ بِٱلۡعُقُودِۚ أُحِلَّتۡ لَکُم بَهِیمَةُ ٱلۡأَنۡعَٰمِ إِلَّا مَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡ غَیۡرَ مُحِلِّی ٱلصَّیۡدِ وَأَنتُمۡ حُرُمٌۗ إِنَّ ٱللَّهَ یَحۡکُمُ مَا یُرِیدُ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، به پیمانها[یتان] وفا کنید. [خوردن گوشت] چهارپایان بر شما حلال است، مگر آنچه [حکمش] بر شما خوانده شود و [به شرط آنکه] در حال احرام [حج یا عمره] شکار را حلال نشمارید. همانا الله هر چه بخواهد حکم میکند.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُحِلُّواْ شَعَـٰٓئِرَ ٱللَّهِ وَلَا ٱلشَّهۡرَ ٱلۡحَرَامَ وَلَا ٱلۡهَدۡیَ وَلَا ٱلۡقَلَـٰٓئِدَ وَلَآ ءَآمِّینَ ٱلۡبَیۡتَ ٱلۡحَرَامَ یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّهِمۡ وَرِضۡوَٰنٗاۚ وَإِذَا حَلَلۡتُمۡ فَٱصۡطَادُواْۚ وَلَا یَجۡرِمَنَّکُمۡ شَنَـَٔانُ قَوۡمٍ أَن صَدُّوکُمۡ عَنِ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ أَن تَعۡتَدُواْۘ وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، [حرمت] شعایر الهی و ماه حرام [را نگه دارید] و [همچنین حرمتِ] قربانى بىنشان و قربانیهای قلادهدار و راهیان بیت الحرام که فضل و رضایتِ پروردگارشان را مىطلبند؛ و چون از احرام [و سرزمین حرم] خارج شدید، [میتوانید آزادانه] به شکار بپردازید؛ و [مبادا کینهتوزی و] دشمنی گروهی که شما را از مسجد الحرام بازداشتند، شما را به تعدّی و تجاوز وادار کند؛ و در نیکوکارى و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و در گناه و تجاوز دستیار هم نشوید و از الله پروا کنید [چرا که] بیتردید، الله سختکیفر است.
حُرِّمَتۡ عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَیۡتَةُ وَٱلدَّمُ وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَیۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦ وَٱلۡمُنۡخَنِقَةُ وَٱلۡمَوۡقُوذَةُ وَٱلۡمُتَرَدِّیَةُ وَٱلنَّطِیحَةُ وَمَآ أَکَلَ ٱلسَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیۡتُمۡ وَمَا ذُبِحَ عَلَى ٱلنُّصُبِ وَأَن تَسۡتَقۡسِمُواْ بِٱلۡأَزۡلَٰمِۚ ذَٰلِکُمۡ فِسۡقٌۗ ٱلۡیَوۡمَ یَئِسَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمۡ فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِۚ ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗاۚ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ فِی مَخۡمَصَةٍ غَیۡرَ مُتَجَانِفٖ لِّإِثۡمٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ
[اینها همه] بر شما حرام شده است: [گوشت] مُردار و خون و گوشت خوک و آنچه [هنگام ذبح] نام غیر الله بر آن برده شود و [حیوانات حلالگوشتِ] خفهشده و به ضرب [چوب و سنگ و...] مُرده و از بلندی افتاده [و مُرده] و [آنها که از حیوانی دیگر] شاخخورده [و مُردهاند] و نیمخوردۀ [حیواناتِ] درنده ـ مگر آنچه [پیش از مردن] ذبح [شرعی] کرده باشید ـ و [همچنین] آنچه در برابر نشانههای معبودان باطل ذبح میشود و [همچنان بر شما حرام است که] باتیرهای بختآزمایی تصمیمگیری و اقدام کنید؛ و [به یقین بدانید که روی آوردن به تمام] اینها نافرمانی [از الله] است. امروز کافران از دین شما [و بازگشتتان به کفر] ناامید شدهاند؛ پس از آنان نترسید و از من بترسید. امروز دینتان را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را [به عنوان بهترین] دین برایتان برگزیدم. اما هر کس [برای حفظ جان خود و] بدون آنکه به گناه متمایل باشد، [به خوردن گوشتهای ممنوعه] ناچار شود [گناهی بر او نیست]. به راستی که الله آمرزندۀ مهربان است.
یَسۡـَٔلُونَکَ مَاذَآ أُحِلَّ لَهُمۡۖ قُلۡ أُحِلَّ لَکُمُ ٱلطَّیِّبَٰتُ وَمَا عَلَّمۡتُم مِّنَ ٱلۡجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ ٱللَّهُۖ فَکُلُواْ مِمَّآ أَمۡسَکۡنَ عَلَیۡکُمۡ وَٱذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَیۡهِۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ
[ای پیامبر، اصحابت] از تو میپرسند چه چیز برایشان حلال شده است. بگو: «چیزهاى پاکیزه و [شکارِ] حیوانات شکاری که از آنچه الله به شما تعلیم داده، به آنها آموختهاید، برایتان حلال شده است. پس، از آنچه [این حیوانات] برای شما گرفتهاند [و خود از آن نخوردهاند] بخورید. و [به هنگام ذبح یا فرستادن حیوانات شکاری] نام الله را بر آن ببرید و از الله پروا کنید. بیگمان الله، حسابرسی سریع است».
ٱلۡیَوۡمَ أُحِلَّ لَکُمُ ٱلطَّیِّبَٰتُۖ وَطَعَامُ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ حِلّٞ لَّکُمۡ وَطَعَامُکُمۡ حِلّٞ لَّهُمۡۖ وَٱلۡمُحۡصَنَٰتُ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ وَٱلۡمُحۡصَنَٰتُ مِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ مِن قَبۡلِکُمۡ إِذَآ ءَاتَیۡتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحۡصِنِینَ غَیۡرَ مُسَٰفِحِینَ وَلَا مُتَّخِذِیٓ أَخۡدَانٖۗ وَمَن یَکۡفُرۡ بِٱلۡإِیمَٰنِ فَقَدۡ حَبِطَ عَمَلُهُۥ وَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ
[ای مسلمانان،] امروز خوراکیهای پاکیزه برایتان حلال شده است و [ذبایح و] غذای اهل کتاب برای شما حلال است و غذای شما [نیز] برای آنان حلال است؛ و [همچنین ازدواج با] زنان پاکدامن مسلمان و زنان پاکدامن از [اهل کتاب، یعنی] کسانی که پیش از شما به آنان کتاب [آسمانی] داده شده است [حلال است]؛ به شرط آنکه مهریههای آنان را بپردازید، در حالی که خود پاکدامن باشید، نه زناکار باشید و نه [زنان را] پنهانى به دوستی بگیرید؛ و هر کس به [ارکان] ایمان کفر بورزد، قطعاً عملش تباه شده است و در آخرت از زیانکاران خواهد بود.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَکُمۡ وَأَیۡدِیَکُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِکُمۡ وَأَرۡجُلَکُمۡ إِلَى ٱلۡکَعۡبَیۡنِۚ وَإِن کُنتُمۡ جُنُبٗا فَٱطَّهَّرُواْۚ وَإِن کُنتُم مَّرۡضَىٰٓ أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوۡ جَآءَ أَحَدٞ مِّنکُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدٗا طَیِّبٗا فَٱمۡسَحُواْ بِوُجُوهِکُمۡ وَأَیۡدِیکُم مِّنۡهُۚ مَا یُرِیدُ ٱللَّهُ لِیَجۡعَلَ عَلَیۡکُم مِّنۡ حَرَجٖ وَلَٰکِن یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمۡ وَلِیُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، چون به [قصدِ] نماز برخاستید، صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید و سرتان را مسح کنید و پاهایتان را تا دو قوزک [بشویید] و اگر جُنُب بودید، خود را [با غسل کردن] پاک سازید؛ و اگر بیمار یا مسافرید یا هر یک از شما از محل قضای حاجت آمده است یا با زنان آمیزش کردهاید و آب نمییابید، با خاکی پاک تیمم کنید و از آن بر صورت و دستهایتان بکشید. الله نمیخواهد شما را به سختی بیندازد؛ بلکه میخواهد شما را پاک سازد و نعمت خویش را بر شما تمام کند؛ باشد که شکر به جای آورید.
وَٱذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَمِیثَٰقَهُ ٱلَّذِی وَاثَقَکُم بِهِۦٓ إِذۡ قُلۡتُمۡ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ
و به یاد آورید نعمت الله را بر خویش و [نیز] پیمانى که شما را به [انجام] آن متعهد گردانده است آنگاه که [دربارۀ دعوت به فرمانبرداری از پیامبر] گفتید: «شنیدیم و اطاعت کردیم»؛ و از الله پروا کنید [که] بیتردید، الله به آنچه درون سینههاست داناست.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُونُواْ قَوَّـٰمِینَ لِلَّهِ شُهَدَآءَ بِٱلۡقِسۡطِۖ وَلَا یَجۡرِمَنَّکُمۡ شَنَـَٔانُ قَوۡمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعۡدِلُواْۚ ٱعۡدِلُواْ هُوَ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ
اى کسانى که ایمان آوردهاید، براى الله به عدل برخیزید [و] به عدالت گواهی دهید؛ و البته نباید دشمنى یک گروه، شما را بر آن دارد که عدالت نکنید. عدالت کنید که این [کار] به پرهیزگاری نزدیکتر است؛ و از الله پروا دارید [که] بیتردید، الله به آنچه انجام مىدهید، آگاه است.
وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَأَجۡرٌ عَظِیمٞ
الله به کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، وعدۀ آمرزش و پاداش بزرگی داده است.
وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بِـَٔایَٰتِنَآ أُوْلَـٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ
و کسانی که کفر ورزیدند و آیات ما را تکذیب کردند، آنان اهل دوزخند.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ إِذۡ هَمَّ قَوۡمٌ أَن یَبۡسُطُوٓاْ إِلَیۡکُمۡ أَیۡدِیَهُمۡ فَکَفَّ أَیۡدِیَهُمۡ عَنکُمۡۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، نعمتِ الله را بر خود به یاد آورید، آنگاه که گروهی [از دشمنان] قصد کردند به سویتان دستدرازی کنند، اما [الله] دستشان را از شما بازداشت؛ و از الله پروا کنید؛ و مؤمنان باید تنها بر الله توکل کنند.
۞وَلَقَدۡ أَخَذَ ٱللَّهُ مِیثَٰقَ بَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ وَبَعَثۡنَا مِنۡهُمُ ٱثۡنَیۡ عَشَرَ نَقِیبٗاۖ وَقَالَ ٱللَّهُ إِنِّی مَعَکُمۡۖ لَئِنۡ أَقَمۡتُمُ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَیۡتُمُ ٱلزَّکَوٰةَ وَءَامَنتُم بِرُسُلِی وَعَزَّرۡتُمُوهُمۡ وَأَقۡرَضۡتُمُ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا لَّأُکَفِّرَنَّ عَنکُمۡ سَیِّـَٔاتِکُمۡ وَلَأُدۡخِلَنَّکُمۡ جَنَّـٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ فَمَن کَفَرَ بَعۡدَ ذَٰلِکَ مِنکُمۡ فَقَدۡ ضَلَّ سَوَآءَ ٱلسَّبِیلِ
و بیتردید، الله از بنیاسرائیل پیمان گرفت و از میان آنان [به تعداد قبایلشان] دوازده سالار برگماشتیم و الله فرمود: «من با شما هستم. اگر نماز برپا دارید و زکات بپردازید و به پیامبران من ایمان آورید و آنان را یاری کنید و در راه الله قرضی نیکو دهید، گناهانتان را میزدایم و شما را به باغهایی [از بهشت] وارد میکنم که جویبارها از زیر [درختان] آن جاری است. اما هر یک از شما که بعد از این کافر شود، مسلماً راه راست را گم کرده است».
فَبِمَا نَقۡضِهِم مِّیثَٰقَهُمۡ لَعَنَّـٰهُمۡ وَجَعَلۡنَا قُلُوبَهُمۡ قَٰسِیَةٗۖ یُحَرِّفُونَ ٱلۡکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِۦ وَنَسُواْ حَظّٗا مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِۦۚ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَآئِنَةٖ مِّنۡهُمۡ إِلَّا قَلِیلٗا مِّنۡهُمۡۖ فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱصۡفَحۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ
پس به [سزای] پیمانشکنیشان، آنان را از رحمت خویش دور ساختیم و دلهایشان را سخت گرداندیم؛ [زیرا با تغییرِ لفظ و تأویلِ معنا] سخنان [الله] را از جایگاهش تحریف میکنند و بخشى از آنچه را به آن پند داده شدند فراموش کردند؛ و [ای پیامبر،] تو پیوسته دربارۀ خیانتى از سوی آنان آگاه مىشوى، مگر [شمارى] اندک از اینان [که خیانتکار نیستند]؛ پس از آنان درگذر و چشمپوشى کن [که] بیتردید، الله نیکوکاران را دوست دارد.
وَمِنَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّا نَصَٰرَىٰٓ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَهُمۡ فَنَسُواْ حَظّٗا مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِۦ فَأَغۡرَیۡنَا بَیۡنَهُمُ ٱلۡعَدَاوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِۚ وَسَوۡفَ یُنَبِّئُهُمُ ٱللَّهُ بِمَا کَانُواْ یَصۡنَعُونَ
و [همچنین] از کسانی که گفتند: «ما نصرانی هستیم» پیمان گرفتیم، [که پیرو قرآن و رسول الله باشند] و[لى دینشان را تحریف نمودند و] بخشى از آنچه را که به آن پند داده شدند به فراموشی سپردند و ما [نیز] تا روز قیامت میانشان دشمنى و کینه افکندیم؛ و [در آن روز] الله آنان را [از نتیجۀ] آنچه کردهاند آگاه خواهد ساخت.
یَـٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ قَدۡ جَآءَکُمۡ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمۡ کَثِیرٗا مِّمَّا کُنتُمۡ تُخۡفُونَ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَیَعۡفُواْ عَن کَثِیرٖۚ قَدۡ جَآءَکُم مِّنَ ٱللَّهِ نُورٞ وَکِتَٰبٞ مُّبِینٞ
ای اهل کتاب، همانا پیامبر ما به سوى شما آمده است که بسیارى از [مطالب و آموزههای] کتاب [آسمانى خود] را که پنهان میکردید، برایتان به روشنی بیان کند و از [بیان موارد] بسیاری درگذرد. قطعاً از جانب الله برایتان نور و کتابى روشنگر آمده است.
یَهۡدِی بِهِ ٱللَّهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَٰمِ وَیُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِهِۦ وَیَهۡدِیهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ
الله به وسیلۀ این [کتاب،] کسانی را که به دنبال رضایتش باشند به راههای [امنیت و] سلامت هدایت میکند و به فرمان خویش آنان را از تاریکیها به سوی روشنایی میبَرد و به راهی راست هدایتشان میکند.
لَّقَدۡ کَفَرَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ مَرۡیَمَۚ قُلۡ فَمَن یَمۡلِکُ مِنَ ٱللَّهِ شَیۡـًٔا إِنۡ أَرَادَ أَن یُهۡلِکَ ٱلۡمَسِیحَ ٱبۡنَ مَرۡیَمَ وَأُمَّهُۥ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗاۗ وَلِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَاۚ یَخۡلُقُ مَا یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ
کسانی که گفتند: «الله همان مسیح ـ پسر مریم ـ است» یقیناً کافر شدند. [ای پیامبر، به آنان] بگو: «اگر الله بخواهد که مسیح ـ پسر مریم ـ و مادرش و همۀ کسانی را که روی زمین هستند نابود کند، چه کسى در برابر الله اختیارى دارد [که مانع شود]؟ فرمانرواییِ آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو قرار دارد از آنِ الله است؛ هر چه بخواهد میآفریند؛ و الله بر همه چیز تواناست».
وَقَالَتِ ٱلۡیَهُودُ وَٱلنَّصَٰرَىٰ نَحۡنُ أَبۡنَـٰٓؤُاْ ٱللَّهِ وَأَحِبَّـٰٓؤُهُۥۚ قُلۡ فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُمۖ بَلۡ أَنتُم بَشَرٞ مِّمَّنۡ خَلَقَۚ یَغۡفِرُ لِمَن یَشَآءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَآءُۚ وَلِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَاۖ وَإِلَیۡهِ ٱلۡمَصِیرُ
یهود و نصاری گفتند: «ما پسران و دوستان الله هستیم». [ای پیامبر، در پاسخ به آنان] بگو: «پس چرا او شما را به کیفر گناهانتان عذاب میکند؟! [هرگز چنین نیست] بلکه شما [نیز] بشری هستید از جمله افرادی که آفریده است؛ هر کس را بخواهد میآمرزد و هر کس را بخواهد عذاب میکند؛ و فرمانروایی آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو قرار دارد، از آنِ الله است و بازگشت [همه] به سوی اوست».
یَـٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ قَدۡ جَآءَکُمۡ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمۡ عَلَىٰ فَتۡرَةٖ مِّنَ ٱلرُّسُلِ أَن تَقُولُواْ مَا جَآءَنَا مِنۢ بَشِیرٖ وَلَا نَذِیرٖۖ فَقَدۡ جَآءَکُم بَشِیرٞ وَنَذِیرٞۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ
ای اهل کتاب، پیامبر ما، پس از [انقطاع وحی، و] فترتی از پیامبران [=فاصله بین بعثت عیسی و محمد علیهما السلام]، به سوی شما آمد که [احکام و آموزههای الهی را] به روشنی برایتان بیان کند تا مبادا [روز قیامت] بگویید: «نه بشارتدهندهای به سراغمان آمد، نه بیمدهندهای». یقیناً [اینک] پیامبر بشارتدهنده و بیمدهنده به سویتان آمده است؛ و الله بر همه چیز تواناست.
وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦ یَٰقَوۡمِ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ إِذۡ جَعَلَ فِیکُمۡ أَنۢبِیَآءَ وَجَعَلَکُم مُّلُوکٗا وَءَاتَىٰکُم مَّا لَمۡ یُؤۡتِ أَحَدٗا مِّنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ
و [ای پیامبر، یاد کن از] هنگامی که موسی به قومش گفت: «ای قوم من، نعمت الله را بر خود به یاد آورید، آنگاه که پیامبرانی میان شما برانگیخت و [پس از بردگیِ فرعون، افرادی از] شما را فرمانروایان [خودتان] ساخت و چیزهایی به شما بخشید که به هیچ یک از جهانیان [معاصرتان] نداده بود.
یَٰقَوۡمِ ٱدۡخُلُواْ ٱلۡأَرۡضَ ٱلۡمُقَدَّسَةَ ٱلَّتِی کَتَبَ ٱللَّهُ لَکُمۡ وَلَا تَرۡتَدُّواْ عَلَىٰٓ أَدۡبَارِکُمۡ فَتَنقَلِبُواْ خَٰسِرِینَ
ای قوم من، به سرزمین مقدسی که الله برایتان مقرر نموده است وارد شوید و به عقب بازنگردید [و از دینتان دست نکشید] که زیانکار خواهید شد».
قَالُواْ یَٰمُوسَىٰٓ إِنَّ فِیهَا قَوۡمٗا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَن نَّدۡخُلَهَا حَتَّىٰ یَخۡرُجُواْ مِنۡهَا فَإِن یَخۡرُجُواْ مِنۡهَا فَإِنَّا دَٰخِلُونَ
[آنان] گفتند: «ای موسی، بیگمان آنجا قومی زورمند هستند [و] تا آنان از آنجا بیرون نروند، ما هرگز در آن وارد نمىشویم؛ اگر از آنجا بیرون بروند، ما وارد خواهیم شد».
قَالَ رَجُلَانِ مِنَ ٱلَّذِینَ یَخَافُونَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمَا ٱدۡخُلُواْ عَلَیۡهِمُ ٱلۡبَابَ فَإِذَا دَخَلۡتُمُوهُ فَإِنَّکُمۡ غَٰلِبُونَۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَتَوَکَّلُوٓاْ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ
دو تن از مردانی که [از نافرمانی و عذاب الهی] میترسیدند و الله به آنان نعمت [اطاعت و بندگی] داده بود گفتند: «از آن دروازه بر آنان [هجوم برید و] وارد شوید که اگر از آن درآمدید، قطعاً پیروز خواهید شد؛ و اگر مؤمنید، بر الله توکل کنید».
قَالُواْ یَٰمُوسَىٰٓ إِنَّا لَن نَّدۡخُلَهَآ أَبَدٗا مَّا دَامُواْ فِیهَا فَٱذۡهَبۡ أَنتَ وَرَبُّکَ فَقَٰتِلَآ إِنَّا هَٰهُنَا قَٰعِدُونَ
[بنیاسرائیل] گفتند: «ای موسی، تا زمانی که آنان در آن [شهر] هستند ما هرگز وارد نمیشویم. تو و پروردگارت بروید و بجنگید. ما همینجا نشستهایم».
قَالَ رَبِّ إِنِّی لَآ أَمۡلِکُ إِلَّا نَفۡسِی وَأَخِیۖ فَٱفۡرُقۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِینَ
[موسی] گفت: «پروردگارا، من جز اختیار خودم و برادرم [اختیار کس دیگری] را ندارم؛ پس میان ما و این گروهِ نافرمان جدایی بینداز».
قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیۡهِمۡۛ أَرۡبَعِینَ سَنَةٗۛ یَتِیهُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِۚ فَلَا تَأۡسَ عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِینَ
[الله] فرمود: «در این صورت، [ورود به] آن [سرزمین مقدس] تا چهل سال بر آنان حرام شده است؛ [و پیوسته] در زمین سرگردان خواهند بود؛ پس بر این گروهِ نافرمان افسوس مخور».
۞وَٱتۡلُ عَلَیۡهِمۡ نَبَأَ ٱبۡنَیۡ ءَادَمَ بِٱلۡحَقِّ إِذۡ قَرَّبَا قُرۡبَانٗا فَتُقُبِّلَ مِنۡ أَحَدِهِمَا وَلَمۡ یُتَقَبَّلۡ مِنَ ٱلۡأٓخَرِ قَالَ لَأَقۡتُلَنَّکَۖ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡمُتَّقِینَ
و [ای پیامبر،] داستان دو پسر آدم [= هابیل و قابیل] را بهحق برایشان بخوان: هنگامی که [هر کدام] برای نزدیکیجستن [به درگاه الله] یک قربانی تقدیم کردند؛ اما از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. [قابیل به هابیل] گفت: «قطعاً تو را خواهم کشت». [هابیل] گفت: «الله [قربانی را] فقط از پرهیزگاران میپذیرد.
لَئِنۢ بَسَطتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقۡتُلَنِی مَآ أَنَا۠ بِبَاسِطٖ یَدِیَ إِلَیۡکَ لِأَقۡتُلَکَۖ إِنِّیٓ أَخَافُ ٱللَّهَ رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِینَ
اگر تو دستت را برای کشتن من دراز کنی، من هرگز دستم را برای کشتن به سویت دراز نخواهم کرد؛ [زیرا] بیتردید، من از الله ـ پروردگار جهانیانـ میترسم.
إِنِّیٓ أُرِیدُ أَن تَبُوٓأَ بِإِثۡمِی وَإِثۡمِکَ فَتَکُونَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلنَّارِۚ وَذَٰلِکَ جَزَـٰٓؤُاْ ٱلظَّـٰلِمِینَ
[آنگاه برای آنکه او را بترساند گفت:] من میخواهم که تو با گناه [قتلِ] من و گناه [اعمال] خودت [به سوی الله] بازگردی و از اهل دوزخ باشی؛ و این است سزای ستمکاران».
فَطَوَّعَتۡ لَهُۥ نَفۡسُهُۥ قَتۡلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُۥ فَأَصۡبَحَ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ
پس نفسِ [سرکشِ] او کشتن برادرش را برایش آراست [و موجّه و آسان جلوه داد]؛ پس او را کشت و از زیانکاران شد.
فَبَعَثَ ٱللَّهُ غُرَابٗا یَبۡحَثُ فِی ٱلۡأَرۡضِ لِیُرِیَهُۥ کَیۡفَ یُوَٰرِی سَوۡءَةَ أَخِیهِۚ قَالَ یَٰوَیۡلَتَىٰٓ أَعَجَزۡتُ أَنۡ أَکُونَ مِثۡلَ هَٰذَا ٱلۡغُرَابِ فَأُوَٰرِیَ سَوۡءَةَ أَخِیۖ فَأَصۡبَحَ مِنَ ٱلنَّـٰدِمِینَ
آنگاه الله کلاغی را فرستاد که زمین را میکاوید تا [کلاغ مردهای را دفن کند و این گونه] به وی نشان دهد که چگونه جسد برادرش را بپوشاند. [قابیل] گفت: «وای بر من! آیا ناتوان بودم از اینکه همچون این کلاغ باشم و جسد برادرم را بپوشانم؟» آنگاه [به شدّت از کارِ زشت خویش] پشیمان شد.
مِنۡ أَجۡلِ ذَٰلِکَ کَتَبۡنَا عَلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ أَنَّهُۥ مَن قَتَلَ نَفۡسَۢا بِغَیۡرِ نَفۡسٍ أَوۡ فَسَادٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ ٱلنَّاسَ جَمِیعٗا وَمَنۡ أَحۡیَاهَا فَکَأَنَّمَآ أَحۡیَا ٱلنَّاسَ جَمِیعٗاۚ وَلَقَدۡ جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُنَا بِٱلۡبَیِّنَٰتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُم بَعۡدَ ذَٰلِکَ فِی ٱلۡأَرۡضِ لَمُسۡرِفُونَ
به همین سبب، بر بنیاسرائیل مقرر داشتیم که هر کس انسانی را جز برای [قصاص] کسی یا [به کیفر] فسادی [که] در زمین [مرتکب شده است] به قتل برسانَد، چنان است که گویی همۀ مردم را کشته است و هر کس [با خودداری از قتلهای خودسرانه و بیهوده،] انسانی را زنده بدارد، چنان است که همۀ مردم را زنده کرده است؛ و بیگمان، پیامبران ما با دلایل روشن نزد آنان [= بنیاسرائیل] آمدند، [ولی] باز هم بسیاری از آنان پس از آن [با ارتکاب گناه] در زمین [پا از حدود الهی فراتر گذاشتند و] زیادهروی کردند.
إِنَّمَا جَزَـٰٓؤُاْ ٱلَّذِینَ یُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَیَسۡعَوۡنَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُوٓاْ أَوۡ یُصَلَّبُوٓاْ أَوۡ تُقَطَّعَ أَیۡدِیهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم مِّنۡ خِلَٰفٍ أَوۡ یُنفَوۡاْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِۚ ذَٰلِکَ لَهُمۡ خِزۡیٞ فِی ٱلدُّنۡیَاۖ وَلَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ
سزای کسانی که با الله و پیامبرش میجنگند و [با قتل و دزدی و فحشا] در زمین به فساد میکوشند، جز این نیست که کشته شوند یا به دار آویخته شوند یا دست [راست] و پای [چپ] آنها در خلاف [جهت یکدیگر] قطع شود یا از سرزمین [خود] تبعید گردند. این [مجازات، مایۀ] رسوایی آنها در دنیاست و در آخرت [نیز] عذابی بزرگ [در پیش] دارند.
إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ مِن قَبۡلِ أَن تَقۡدِرُواْ عَلَیۡهِمۡۖ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ
مگر کسانی که [شما حاکمان] پیش از آنکه بر آنان دست یابید توبه کنند؛ پس [اگر چنین کردند، از آنان درگذرید و] بدانید که الله آمرزندۀ مهربان است.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱبۡتَغُوٓاْ إِلَیۡهِ ٱلۡوَسِیلَةَ وَجَٰهِدُواْ فِی سَبِیلِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، از الله پروا کنید و [با انجام کارهای نیک، برای تقرب] به سوی او وسیله بجویید و در راهش جهاد کنید؛ باشد که رستگار شوید.
إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَوۡ أَنَّ لَهُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا وَمِثۡلَهُۥ مَعَهُۥ لِیَفۡتَدُواْ بِهِۦ مِنۡ عَذَابِ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ مَا تُقُبِّلَ مِنۡهُمۡۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ
در حقیقت، کسانى که کفر ورزیدند، اگر تمام آنچه در زمین است براى آنان باشد و همانندش [نیز] با آن [در اختیار شان باشد و بخواهند] به وسیله آن خود را از عذاب روز قیامت بازخرند، از آنان پذیرفته نمىشود و عذابى دردناک [در پیش] دارند.
یُرِیدُونَ أَن یَخۡرُجُواْ مِنَ ٱلنَّارِ وَمَا هُم بِخَٰرِجِینَ مِنۡهَاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ مُّقِیمٞ
[این کافران] میخواهند از آتش [دوزخ] بیرون روند؛ و[لی] از آن [عذاب] خارجشدنی نیستند و برایشان عذابی پایدار [مهیا] است.
وَٱلسَّارِقُ وَٱلسَّارِقَةُ فَٱقۡطَعُوٓاْ أَیۡدِیَهُمَا جَزَآءَۢ بِمَا کَسَبَا نَکَٰلٗا مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٞ
دست مرد و زن دزد را به سزای عملی که مرتکب شدهاند، به عنوان مجازاتی از جانب الله قطع کنید و [بدانید که] الله شکستناپذیرِ حکیم است.
فَمَن تَابَ مِنۢ بَعۡدِ ظُلۡمِهِۦ وَأَصۡلَحَ فَإِنَّ ٱللَّهَ یَتُوبُ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ
اما هر کس بعد از [گناه و] ستمکردنش توبه کند و [اعمال خود را جبران و] اصلاح نماید، بیتردید الله توبهاش را میپذیرد. به راستی که الله آمرزندۀ مهربان است.
أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ یُعَذِّبُ مَن یَشَآءُ وَیَغۡفِرُ لِمَن یَشَآءُۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ
آیا نمیدانی که فرمانروایی آسمانها و زمین از آنِ الله است [و] هر کس را بخواهد عذاب میکند و هر کس را بخواهد میبخشد؟ و الله بر هر چیزی تواناست.
۞یَـٰٓأَیُّهَا ٱلرَّسُولُ لَا یَحۡزُنکَ ٱلَّذِینَ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡکُفۡرِ مِنَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَلَمۡ تُؤۡمِن قُلُوبُهُمۡۛ وَمِنَ ٱلَّذِینَ هَادُواْۛ سَمَّـٰعُونَ لِلۡکَذِبِ سَمَّـٰعُونَ لِقَوۡمٍ ءَاخَرِینَ لَمۡ یَأۡتُوکَۖ یُحَرِّفُونَ ٱلۡکَلِمَ مِنۢ بَعۡدِ مَوَاضِعِهِۦۖ یَقُولُونَ إِنۡ أُوتِیتُمۡ هَٰذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمۡ تُؤۡتَوۡهُ فَٱحۡذَرُواْۚ وَمَن یُرِدِ ٱللَّهُ فِتۡنَتَهُۥ فَلَن تَمۡلِکَ لَهُۥ مِنَ ٱللَّهِ شَیۡـًٔاۚ أُوْلَـٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ لَمۡ یُرِدِ ٱللَّهُ أَن یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمۡۚ لَهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا خِزۡیٞۖ وَلَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٞ
ای پیامبر، کسانی که در [راه] کفر شتاب میکنند؛ تو را غمگین نسازند ـ [خواه] از کسانی که به زبانشان میگویند: «ایمان آوردیم» و قلبشان ایمان نیاورده است و [خواه] از یهودیانی باشند که به سخنان دروغ گوش مىسپارند و از گروهی که خودشان [از روی کبر و حسد] نزد تو نیامدهاند، میشنوند [و از آنها فرمان میبرند]. آنان سخنان [الله] را [بر اساس میل و منفعتِ خود] از جایگاهشان تحریف میکنند و [به یکدیگر] میگویند: «اگر این [حکم از سوی محمد] به شما داده شد، [از او] بپذیرید و اگر آن [چیزی که دلخواهتان است] به شما داده نشد، [از او] دوری کنید». و [ای پیامبر،] هر کس که الله گمراهیاش را خواسته باشد، تو هرگز در برابر الله برایش اختیاری نداری [و نمیتوانی از او دفاع کنی]. آنان [= یهود و منافقان] کسانی هستند که الله نخواسته است دلهایشان را [از پلیدیِ کفر] پاک کند. آنان در دنیا رسوایی [و خواری در انتظار] دارند و در آخرت برایشان عذاب بزرگی [در پیش] است.
سَمَّـٰعُونَ لِلۡکَذِبِ أَکَّـٰلُونَ لِلسُّحۡتِۚ فَإِن جَآءُوکَ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُمۡ أَوۡ أَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡۖ وَإِن تُعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ فَلَن یَضُرُّوکَ شَیۡـٔٗاۖ وَإِنۡ حَکَمۡتَ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِٱلۡقِسۡطِۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَ
آنان [= یهود] بسیار به دروغ گوش میسپارند [و] مال حرام فراوان میخورند؛ پس [ای پیامبر،] اگر [برای داوری] نزدت آمدند، میانشان داوری کن یا از آنان روی بگردان؛ و [یقین بدان که] اگر از آنان روی بگردانی، هیچ زیانی به تو نمیرسانند؛ و[لی] اگر داوری کردی، با عدالت میانشان داوری کن. بیتردید، الله دادگران را دوست دارد.
وَکَیۡفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِندَهُمُ ٱلتَّوۡرَىٰةُ فِیهَا حُکۡمُ ٱللَّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوۡنَ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَۚ وَمَآ أُوْلَـٰٓئِکَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ
و آنان چگونه تو را به داوری میطلبند در حالی که تورات نزدشان است [و] حکم الله در آن وجود دارد؟ سپس بعد از آن [داوری، اگر سخنی خلاف میلشان بگویی، از دستور تورات و حکمِ تو] روی میگردانند؛ و اینان مؤمن نیستند.
إِنَّآ أَنزَلۡنَا ٱلتَّوۡرَىٰةَ فِیهَا هُدٗى وَنُورٞۚ یَحۡکُمُ بِهَا ٱلنَّبِیُّونَ ٱلَّذِینَ أَسۡلَمُواْ لِلَّذِینَ هَادُواْ وَٱلرَّبَّـٰنِیُّونَ وَٱلۡأَحۡبَارُ بِمَا ٱسۡتُحۡفِظُواْ مِن کِتَٰبِ ٱللَّهِ وَکَانُواْ عَلَیۡهِ شُهَدَآءَۚ فَلَا تَخۡشَوُاْ ٱلنَّاسَ وَٱخۡشَوۡنِ وَلَا تَشۡتَرُواْ بِـَٔایَٰتِی ثَمَنٗا قَلِیلٗاۚ وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡکَٰفِرُونَ
به راستی ما تورات را نازل کردیم که در آن هدایت و نور است. پیامبرانی که [در برابر فرمان الله] تسلیم بودند، بر اساس [آموزههای] آن برای یهود داوری میکردند و [نیز] مصلحان و دانشمندان [یهود] که پاسداری از کتاب الله [و جلوگیری از تحریف تورات] به آنان سپرده شده بود و بر [حقانیتِ] آن گواه بودند [و بنا به دستورهایش حکم میکردند]؛ پس [ای یهود، در اجرای احکام الهی] از مردم نترسید و از من بترسید و آیاتم را به بهایی ناچیز نفروشید؛ و هر کس بر [اساس قوانین و] احکامی که الله نازل کرده است داوری [و حکم] نکند، کافر است.
وَکَتَبۡنَا عَلَیۡهِمۡ فِیهَآ أَنَّ ٱلنَّفۡسَ بِٱلنَّفۡسِ وَٱلۡعَیۡنَ بِٱلۡعَیۡنِ وَٱلۡأَنفَ بِٱلۡأَنفِ وَٱلۡأُذُنَ بِٱلۡأُذُنِ وَٱلسِّنَّ بِٱلسِّنِّ وَٱلۡجُرُوحَ قِصَاصٞۚ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِۦ فَهُوَ کَفَّارَةٞ لَّهُۥۚ وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّـٰلِمُونَ
و در آن [= تورات] بر آنان [= بنیاسرائیل] مقرر داشتیم که: «جان در برابر جان و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است؛ و [حتی] زخمها قصاص دارند». اما هر کس از آن [قصاص] گذشت نماید، آن [بخشش،] کفارۀ [گناهان] اوست؛ و هر کس بر [اساس قوانین و] احکامی که الله نازل کرده است داوری [و حکم] نکند، ستمکار است.
وَقَفَّیۡنَا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم بِعِیسَى ٱبۡنِ مَرۡیَمَ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ مِنَ ٱلتَّوۡرَىٰةِۖ وَءَاتَیۡنَٰهُ ٱلۡإِنجِیلَ فِیهِ هُدٗى وَنُورٞ وَمُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ مِنَ ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَهُدٗى وَمَوۡعِظَةٗ لِّلۡمُتَّقِینَ
و به دنبال آنان [= پیامبران بنیاسرائیل] عیسی پسر مریم را فرستادیم که تصدیقکنندۀ تورات بود که پیش از او فرستاده بودیم؛ و انجیل را که در آن هدایت و نور بود به او دادیم که تصدیقکنندۀ توراتِ پیش از وی بود و هدایت و اندرزی برای پرهیزگاران بود.
وَلۡیَحۡکُمۡ أَهۡلُ ٱلۡإِنجِیلِ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فِیهِۚ وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ
و پیروان انجیل باید به آنچه الله در آن [کتاب] نازل کرده است حکم کنند؛ و هر کس بر [اساس قوانین و] احکامی که الله نازل کرده است داوری [و حکم] نکند، فاسق است.
وَأَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَمُهَیۡمِنًا عَلَیۡهِۖ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُۖ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ عَمَّا جَآءَکَ مِنَ ٱلۡحَقِّۚ لِکُلّٖ جَعَلۡنَا مِنکُمۡ شِرۡعَةٗ وَمِنۡهَاجٗاۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَعَلَکُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَلَٰکِن لِّیَبۡلُوَکُمۡ فِی مَآ ءَاتَىٰکُمۡۖ فَٱسۡتَبِقُواْ ٱلۡخَیۡرَٰتِۚ إِلَى ٱللَّهِ مَرۡجِعُکُمۡ جَمِیعٗا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ فِیهِ تَخۡتَلِفُونَ
و [ای پیامبر، ما این] کتاب را بهحق بر تو نازل کردیم [که] تصدیقکنندۀ کتابهای پیشین و نگهبان و گواه بر آنهاست. پس بین آنان بر اساس آنچه الله نازل کرده است حکم کن و به جای حقیقتی که [از جانب قرآن] به تو رسیده است، از هوسهای آنان پیروی نکن. [ای مردم،] ما برای هر یک از شما [امتها] آیین و راهی روشن قرار دادیم؛ و اگر الله میخواست، همۀ شما را امتی واحد قرار میداد؛ ولی [الله میخواهد] شما را در [مورد] آنچه به شما بخشیده است بیازماید؛ پس در نیکیها بر یکدیگر پیشی گیرید. بازگشت همگی شما به سوی الله است؛ آنگاه او تعالی شما را از آنچه در آن اختلاف میکردید، آگاه میسازد.
وَأَنِ ٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن یَفۡتِنُوکَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَیۡکَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا یُرِیدُ ٱللَّهُ أَن یُصِیبَهُم بِبَعۡضِ ذُنُوبِهِمۡۗ وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ لَفَٰسِقُونَ
و [ای پیامبر،] میان آنان [= یهود] بر اساس آنچه الله [در قرآن] نازل کرده است حکم کن و از هوسهایشان پیروی مکن و بر حذر باش از اینکه تو را از برخی از آنچه الله بر تو نازل کرده است منحرف کنند؛ پس اگر [از پذیرشِ داوریِ تو] روی گردانند، بدان که الله میخواهد آنان را به [خاطر] برخی از گناهانشان مجازات کند؛ و به راستی که بسیاری از مردم نافرمانند.
أَفَحُکۡمَ ٱلۡجَٰهِلِیَّةِ یَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُکۡمٗا لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ
آیا آنان حکم [و داوری بر اساس موازین] جاهلیت را میخواهند؟ و براى اهل یقین، حکم [و داورىِ] چه کسى بهتر از الله است؟
۞یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلۡیَهُودَ وَٱلنَّصَٰرَىٰٓ أَوۡلِیَآءَۘ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖۚ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّـٰلِمِینَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، یهود و نصاری را به دوستی نگیرید. آنان دوستان یکدیگرند؛ و هر یک از شما که با آنان دوستی [و همکاری] کنند، حتماً از آنهاست. بیتردید، الله گروه ستمکاران را [به خاطر دوستی با کافران] هدایت نمیکند.
فَتَرَى ٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ یُسَٰرِعُونَ فِیهِمۡ یَقُولُونَ نَخۡشَىٰٓ أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٞۚ فَعَسَى ٱللَّهُ أَن یَأۡتِیَ بِٱلۡفَتۡحِ أَوۡ أَمۡرٖ مِّنۡ عِندِهِۦ فَیُصۡبِحُواْ عَلَىٰ مَآ أَسَرُّواْ فِیٓ أَنفُسِهِمۡ نَٰدِمِینَ
پس [ای پیامبر،] کسانی را که در دلهایشان بیماری [نفاق] است میبینی که در [دوستی با] آنان میشتابند [و] میگویند: «میترسیم که [اگر پیروز شوند، از جانب آنان] آسیبی به ما برسد». امید است که الله [برای مسلمانان] از جانب خود فتح [و پیروزی] یا امر [دیگری] را پیش آورَد، آنگاه [این منافقان] از آنچه در دل خود پنهان میداشتند پشیمان شوند.
وَیَقُولُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَهَـٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِینَ أَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَیۡمَٰنِهِمۡ إِنَّهُمۡ لَمَعَکُمۡۚ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فَأَصۡبَحُواْ خَٰسِرِینَ
و کسانی که ایمان آوردهاند میگویند: «آیا اینها [= منافقان] همان کسانی هستند که با بیشترین تأکید به الله سوگند مىخوردند که با شما هستند؟» اعمالشان تباه گشت و زیانکار شدند.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرۡتَدَّ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَسَوۡفَ یَأۡتِی ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ یُحِبُّهُمۡ وَیُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ یُجَٰهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖۚ ذَٰلِکَ فَضۡلُ ٱللَّهِ یُؤۡتِیهِ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، هر یک از شما که از دین خود برگردد [به الله زیانی نمیرساند]، الله به زودی گروهی را میآورد که آنان را دوست دارد و آنها [نیز] او تعالی را دوست دارند، [آنان] نسبت به مؤمنان فروتن [و مهربان] و در برابر کافران سرسخت هستند، در راه الله جهاد میکنند و از سرزنش هیچ ملامتگری نمیهراسند. این فضل الله است که به هر کس بخواهد میبخشد؛ و الله گشایشگرِ داناست.
إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَهُمۡ رَٰکِعُونَ
[ای مؤمنان،] بیتردید، [یاور و] دوست شما فقط الله و پیامبرش و [همچنین] افرادی هستند که ایمان آوردهاند؛ [همان] کسانی که نماز برپا میدارند و با فروتنی [و رضایت کامل] زکات میپردازند.
وَمَن یَتَوَلَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ
و هر کس الله و پیامبرش و مؤمنان را به دوستی بگیرد، [از گروه الله است و] یقیناً گروه الله پیروزند.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ دِینَکُمۡ هُزُوٗا وَلَعِبٗا مِّنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ مِن قَبۡلِکُمۡ وَٱلۡکُفَّارَ أَوۡلِیَآءَۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، کسانی را که دینتان را به تمسخر و بازی گرفتهاند دوستان [خود] مگیرید؛ [خواه] از کسانى [باشند] که پیش از شما به آنان کتاب داده شده است و [خواه از] کافران؛ و اگر ایمان دارید، از الله پروا کنید.
وَإِذَا نَادَیۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ ٱتَّخَذُوهَا هُزُوٗا وَلَعِبٗاۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا یَعۡقِلُونَ
و [این افراد کسانی هستند که] وقتی [توسط اذان، مردم را] به نماز مىخوانید، آن را به مسخره و بازى مىگیرند؛ زیرا آنان گروهی هستند که نمىاندیشند.
قُلۡ یَـٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ هَلۡ تَنقِمُونَ مِنَّآ إِلَّآ أَنۡ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلُ وَأَنَّ أَکۡثَرَکُمۡ فَٰسِقُونَ
[ای پیامبر،] بگو: «ای اهل کتاب، آیا [علت اینکه] بر ما خرده مىگیرید جز این است که ما به الله و آنچه بر ما نازل شده و [به] آنچه پیش از ما نازل گردیده است ایمان آوردهایم و [همچنین بر این باوریم] که اغلب شما نافرمانید؟»
قُلۡ هَلۡ أُنَبِّئُکُم بِشَرّٖ مِّن ذَٰلِکَ مَثُوبَةً عِندَ ٱللَّهِۚ مَن لَّعَنَهُ ٱللَّهُ وَغَضِبَ عَلَیۡهِ وَجَعَلَ مِنۡهُمُ ٱلۡقِرَدَةَ وَٱلۡخَنَازِیرَ وَعَبَدَ ٱلطَّـٰغُوتَۚ أُوْلَـٰٓئِکَ شَرّٞ مَّکَانٗا وَأَضَلُّ عَن سَوَآءِ ٱلسَّبِیلِ
بگو: «آیا [میخواهید] شما را از [حال] کسانی آگاه کنم که کیفری از این بدتر نزد الله دارند؟ [آنان] کسانی [هستند] که الله لعنتشان کرد و بر آنان خشم گرفت و برخى از آنان را [مسخ نمود و به شکل] بوزینه و خوک درآورد و [نیز] کسانى که [به جاى الله،] طاغوت [=معبودان باطل] را عبادت [و بندگی] کردند. اینان [از همه] بدمقامتر و از راه راست گمگشتهترند.
وَإِذَا جَآءُوکُمۡ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَقَد دَّخَلُواْ بِٱلۡکُفۡرِ وَهُمۡ قَدۡ خَرَجُواْ بِهِۦۚ وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا کَانُواْ یَکۡتُمُونَ
و [ای پیامبر،] وقتی [یهودیان منافق] نزدتان میآیند، میگویند: «ایمان آوردهایم»؛ حال آنکه با کفر وارد شدند و قطعاً با همان [کفر] بیرون رفتهاند؛ و الله به آنچه پنهان میکردند داناتر است.
وَتَرَىٰ کَثِیرٗا مِّنۡهُمۡ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِ وَأَکۡلِهِمُ ٱلسُّحۡتَۚ لَبِئۡسَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ
و بسیاری از آنان را میبینی که در گناه و تجاوز [به حقوق دیگران] و حرامخواری شتاب میکنند. چه بد است آنچه میکنند.
لَوۡلَا یَنۡهَىٰهُمُ ٱلرَّبَّـٰنِیُّونَ وَٱلۡأَحۡبَارُ عَن قَوۡلِهِمُ ٱلۡإِثۡمَ وَأَکۡلِهِمُ ٱلسُّحۡتَۚ لَبِئۡسَ مَا کَانُواْ یَصۡنَعُونَ
چرا دانشمندان و فقهای [یهود] آنان را از گفتارِ گناه[آلود] و حرامخوارگیشان بازنمىدارند؟ راستى چه بد است آنچه انجام مىدهند!
وَقَالَتِ ٱلۡیَهُودُ یَدُ ٱللَّهِ مَغۡلُولَةٌۚ غُلَّتۡ أَیۡدِیهِمۡ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْۘ بَلۡ یَدَاهُ مَبۡسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیۡفَ یَشَآءُۚ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُم مَّآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَ طُغۡیَٰنٗا وَکُفۡرٗاۚ وَأَلۡقَیۡنَا بَیۡنَهُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِۚ کُلَّمَآ أَوۡقَدُواْ نَارٗا لِّلۡحَرۡبِ أَطۡفَأَهَا ٱللَّهُۚ وَیَسۡعَوۡنَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَسَادٗاۚ وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُفۡسِدِینَ
و یهود [هنگام سختی و تنگدستی] گفتند: «دست الله [از خیر و بخشش] بسته است». دستهایشان بسته باد و به سزاى آنچه گفتند لعنت بر آنان باد! [هرگز چنین نیست؛] بلکه هر دو دستِ او گشاده است [و] هر گونه که بخواهد، میبخشد. [ای پیامبر،] این آیات که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، بر سرکشی و کفرِ بسیاری از آنان میافزاید. ما در میان آنان تا روز قیامت دشمنی و کینه افکندیم. هر زمان آتش جنگ برافروختند، الله آن را خاموش کرد. آنان [پیوسته] در زمین به تبهکاری [و فساد] میکوشند؛ و الله تبهکاران را دوست ندارد.
وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَکَفَّرۡنَا عَنۡهُمۡ سَیِّـَٔاتِهِمۡ وَلَأَدۡخَلۡنَٰهُمۡ جَنَّـٰتِ ٱلنَّعِیمِ
و اگر اهل کتاب ایمان میآوردند و پرهیزگاری میکردند، یقیناً گناهانشان را میزدودیم و آنان را به باغهای پرنعمت [بهشت] وارد میکردیم.
وَلَوۡ أَنَّهُمۡ أَقَامُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِیلَ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِم مِّن رَّبِّهِمۡ لَأَکَلُواْ مِن فَوۡقِهِمۡ وَمِن تَحۡتِ أَرۡجُلِهِمۚ مِّنۡهُمۡ أُمَّةٞ مُّقۡتَصِدَةٞۖ وَکَثِیرٞ مِّنۡهُمۡ سَآءَ مَا یَعۡمَلُونَ
و اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه از سوی پروردگارشان بر آنها نازل شده است [= قرآن] عمل میکردند، قطعاً از [برکات آسمانِ] بالای سرشان و از [نعمتهای زمینِ] زیر پایشان برخوردار میشدند. برخی از آنان میانهرو [و بر حق، پایدار] هستند و[لی] بسیاری از آنان [به سبب بیایمانی] کارهای بدی مرتکب میشوند.
۞یَـٰٓأَیُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥۚ وَٱللَّهُ یَعۡصِمُکَ مِنَ ٱلنَّاسِۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡکَٰفِرِینَ
ای پیامبر، آنچه را از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است ابلاغ کن؛ و اگر [چنین] نکنی، رسالت او را [به انجام] نرساندهای؛ و الله تو را از [گزندِ] مردم حفظ میکند. بیتردید، الله گروه کافران را هدایت نمیکند.
قُلۡ یَـٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ لَسۡتُمۡ عَلَىٰ شَیۡءٍ حَتَّىٰ تُقِیمُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِیلَ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکُم مِّن رَّبِّکُمۡۗ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُم مَّآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَ طُغۡیَٰنٗا وَکُفۡرٗاۖ فَلَا تَأۡسَ عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ
بگو: «ای اهل کتاب، شما بر هیچ [آیین درستی] نیستید؛ مگر اینکه تورات و انجیل و آنچه را که از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده است برپا دارید». و [ای پیامبر،] بیتردید آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است، بر سرکشی و کفرِ بسیاری از آنان میافزاید؛ پس بر [این] گروه کافران، افسوس مخور.
إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِینَ هَادُواْ وَٱلصَّـٰبِـُٔونَ وَٱلنَّصَٰرَىٰ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ
در حقیقت، کسانی که [به رسالت محمد صلی الله علیه وسلم] ایمان آوردهاند و نیز کسانی [از امتهای پیشین، قبل از بعثت محمد صلی الله علیه وسلم از] یهود و صابئان [= پیروان برخی پیامبران]، و نصاری؛ هر کس [از آنان] به الله و روز قیامت ایمان آورند و کارهای شایسته انجام دهند، پاداش آنان نزد پروردگارشان است؛ نه ترسی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند.
لَقَدۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَ بَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ وَأَرۡسَلۡنَآ إِلَیۡهِمۡ رُسُلٗاۖ کُلَّمَا جَآءَهُمۡ رَسُولُۢ بِمَا لَا تَهۡوَىٰٓ أَنفُسُهُمۡ فَرِیقٗا کَذَّبُواْ وَفَرِیقٗا یَقۡتُلُونَ
یقیناً ما از بنیاسرائیل [در مورد اطاعت از فرمان حق] پیمان گرفتیم و پیامبرانی به سویشان فرستادیم؛ هر گاه پیامبری چیزی آورد که هوای نفسشان نمیپسندید، گروهی را دروغگو خواندند و گروهی را کشتند.
وَحَسِبُوٓاْ أَلَّا تَکُونَ فِتۡنَةٞ فَعَمُواْ وَصَمُّواْ ثُمَّ تَابَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمۡ ثُمَّ عَمُواْ وَصَمُّواْ کَثِیرٞ مِّنۡهُمۡۚ وَٱللَّهُ بَصِیرُۢ بِمَا یَعۡمَلُونَ
[آری، یهود پیمان شکستند] و پنداشتند که [عذاب و] مجازاتی در کار نیست؛ پس کور گشتند [و حق را ندیدند] و کر شدند [و حق را نشنیدند]؛ آنگاه [توبه کردند و] الله توبهشان را پذیرفت. سپس بسیاری از آنان [باز هم در برابرِ هدایت] کور و کر شدند؛ و الله به آنچه انجام میدهند بیناست.
لَقَدۡ کَفَرَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ مَرۡیَمَۖ وَقَالَ ٱلۡمَسِیحُ یَٰبَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمۡۖ إِنَّهُۥ مَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّـٰلِمِینَ مِنۡ أَنصَارٖ
کسانی که گفتند: «الله همان مسیح پسر مریم است» یقیناً کافر شدند؛ در حالی که [خودِ] مسیح گفت: «ای بنیاسرائیل، الله را عبادت کنید که پروردگار من و پروردگار شماست. بیتردید، هر کس به الله شرک ورزد، الله بهشت را بر او حرام کرده است و جایگاهش دوزخ است؛ و ستمکاران هیچ یاوری ندارند».
لَّقَدۡ کَفَرَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ ثَالِثُ ثَلَٰثَةٖۘ وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّآ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۚ وَإِن لَّمۡ یَنتَهُواْ عَمَّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ
کسانى که [به تثلیث قائل شدند و معبود حقیقی را مجموعۀ پدر، پسر و روح القُدُس دانستند و] گفتند: «الله، یکی از [این] سه تاست [پدر، پسر، روحالقدس]» قطعاً کافر شدند. معبودی [بهحق] جز معبود یگانه نیست؛ و اگر از آنچه میگویند بازنایستند، قطعاً به افرادی از آنان که کفر ورزیدند عذاب دردناکی خواهد رسید.
أَفَلَا یَتُوبُونَ إِلَى ٱللَّهِ وَیَسۡتَغۡفِرُونَهُۥۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ
آیا به سوی الله بازنمیگردند و از او طلب آمرزش نمیکنند؟ حال آنکه الله آمرزندۀ مهربان است.
مَّا ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ مَرۡیَمَ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُ وَأُمُّهُۥ صِدِّیقَةٞۖ کَانَا یَأۡکُلَانِ ٱلطَّعَامَۗ ٱنظُرۡ کَیۡفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ ثُمَّ ٱنظُرۡ أَنَّىٰ یُؤۡفَکُونَ
مسیح پسر مریم، جز پیامبری نیست که پیش از او [نیز] پیامبران دیگری بودند و مادرش زن بسیار راستگو [و درستکار] بود؛ هر دو [مانند انسانهای دیگر] غذا میخوردند. [ای پیامبر] بنگر که چگونه آیات [خود] را برایشان روشن میسازیم و باز بنگر که چگونه [از حقیقت] رویگردان میشوند.
قُلۡ أَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَمۡلِکُ لَکُمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗاۚ وَٱللَّهُ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ
[ای پیامبر،] بگو: «آیا چیزی را به جای الله عبادت میکنید که سود و زیانی برایتان ندارد؟ و [حال آنکه] الله شنوای داناست».
قُلۡ یَـٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ لَا تَغۡلُواْ فِی دِینِکُمۡ غَیۡرَ ٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوٓاْ أَهۡوَآءَ قَوۡمٖ قَدۡ ضَلُّواْ مِن قَبۡلُ وَأَضَلُّواْ کَثِیرٗا وَضَلُّواْ عَن سَوَآءِ ٱلسَّبِیلِ
بگو: «ای اهل کتاب، در دین خود به ناحق غلو [و زیادهروی] نکنید و از هوسهای گروهی پیروی نکنید که پیشتر گمراه شدند و بسیاری [از پیروانشان] را گمراه کردند و [خودشان] از راه راست منحرف گشتند».
لُعِنَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۢ بَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُۥدَ وَعِیسَى ٱبۡنِ مَرۡیَمَۚ ذَٰلِکَ بِمَا عَصَواْ وَّکَانُواْ یَعۡتَدُونَ
[افرادی] از بنیاسرائیل که کفر ورزیدند، از زبان داوود [در زبور] و [از قول] عیسی پسر مریم [در انجیل] مورد لعن قرار گرفتند. این [نفرین،] به خاطر آن بود که نافرمانی کردند و [از حدود الهی] تجاوز مینمودند.
کَانُواْ لَا یَتَنَاهَوۡنَ عَن مُّنکَرٖ فَعَلُوهُۚ لَبِئۡسَ مَا کَانُواْ یَفۡعَلُونَ
آنان یکدیگر را از [گناهان و] کار[های] زشتی که انجام میدادند نهی نمیکردند. به راستى، چه بد بود آنچه انجام میدادند!
تَرَىٰ کَثِیرٗا مِّنۡهُمۡ یَتَوَلَّوۡنَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۚ لَبِئۡسَ مَا قَدَّمَتۡ لَهُمۡ أَنفُسُهُمۡ أَن سَخِطَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمۡ وَفِی ٱلۡعَذَابِ هُمۡ خَٰلِدُونَ
[ای پیامبر،] بسیاری از آنان را میبینی که با کافران دوستی [و همکاری] میکنند. به راستى چه زشت است آنچه براى خود پیش فرستادند که [در نتیجۀ آن نیز] الله بر آنان خشم گرفت و جاودانه در عذاب مىمانند.
وَلَوۡ کَانُواْ یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلنَّبِیِّ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مَا ٱتَّخَذُوهُمۡ أَوۡلِیَآءَ وَلَٰکِنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ
و اگر [یهود] به الله و پیامبر و آنچه بر او نازل شده است ایمان میآوردند، آنان [= کافران] را به دوستی نمیگرفتند؛ ولی بسیاری از آنان نافرمانند.
۞لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةٗ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلۡیَهُودَ وَٱلَّذِینَ أَشۡرَکُواْۖ وَلَتَجِدَنَّ أَقۡرَبَهُم مَّوَدَّةٗ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّا نَصَٰرَىٰۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّ مِنۡهُمۡ قِسِّیسِینَ وَرُهۡبَانٗا وَأَنَّهُمۡ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ
[ای پیامبر،] یقیناً یهود و کسانى را که شرک ورزیدهاند، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان خواهى یافت؛ و نزدیکترین دوستان به مؤمنان را کسانی خواهى یافت که میگویند: «ما نَصرانی هستیم». این به سبب آن است که در میان آنان کشیشان و راهبانی [حقپرست] هستند و [نیز] از آن روست که تکبر نمیورزند.
وَإِذَا سَمِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَى ٱلرَّسُولِ تَرَىٰٓ أَعۡیُنَهُمۡ تَفِیضُ مِنَ ٱلدَّمۡعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ ٱلۡحَقِّۖ یَقُولُونَ رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱکۡتُبۡنَا مَعَ ٱلشَّـٰهِدِینَ
و چون آیاتی را که بر پیامبر نازل شده است میشنوند، مىبینى بر اثر آنچه از حق شناختهاند، چشمانشان اشک میبارد و میگویند: «پروردگارا، ایمان آوردیم؛ پس ما را در زمرۀ [مسلمانان و] گواهان بنویس.
وَمَا لَنَا لَا نُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَمَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡحَقِّ وَنَطۡمَعُ أَن یُدۡخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلصَّـٰلِحِینَ
چرا به الله و آنچه از حق به ما رسیده است ایمان نیاوریم؛ حال آنکه امید داریم پروردگارمان ما را با گروه شایستگان [به بهشت] درآورد؟»
فَأَثَٰبَهُمُ ٱللَّهُ بِمَا قَالُواْ جَنَّـٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ وَذَٰلِکَ جَزَآءُ ٱلۡمُحۡسِنِینَ
پس الله به پاس آنچه گفتند، به آنان باغهایی [از بهشت] پاداش داد که از زیر [درختان] آن جویبارها جاری است و جاودانه در آن خواهند ماند؛ و این است جزای نیکوکاران.
وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بِـَٔایَٰتِنَآ أُوْلَـٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ
و کسانی که کفر ورزیدند و آیات ما را تکذیب کردند، آنان اهل دوزخند.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَیِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَکُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، چیزهای پاکیزهای را که الله برای [استفادۀ] شما حلال کرده است، [به بهانۀ زهد و دینداری بر خود] حرام نکنید و [از حد] تجاوز ننمایید. به راستی که الله متجاوزان [از حدود الهی] را دوست ندارد.
وَکُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ ٱللَّهُ حَلَٰلٗا طَیِّبٗاۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِیٓ أَنتُم بِهِۦ مُؤۡمِنُونَ
و از چیزهای حلال [و] پاکیزهای که الله به شما روزی داده است بخورید، و از الله که به او ایمان دارید پروا کنید.
لَا یُؤَاخِذُکُمُ ٱللَّهُ بِٱللَّغۡوِ فِیٓ أَیۡمَٰنِکُمۡ وَلَٰکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُّمُ ٱلۡأَیۡمَٰنَۖ فَکَفَّـٰرَتُهُۥٓ إِطۡعَامُ عَشَرَةِ مَسَٰکِینَ مِنۡ أَوۡسَطِ مَا تُطۡعِمُونَ أَهۡلِیکُمۡ أَوۡ کِسۡوَتُهُمۡ أَوۡ تَحۡرِیرُ رَقَبَةٖۖ فَمَن لَّمۡ یَجِدۡ فَصِیَامُ ثَلَٰثَةِ أَیَّامٖۚ ذَٰلِکَ کَفَّـٰرَةُ أَیۡمَٰنِکُمۡ إِذَا حَلَفۡتُمۡۚ وَٱحۡفَظُوٓاْ أَیۡمَٰنَکُمۡۚ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمۡ ءَایَٰتِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ
الله شما را به خاطر سوگندهای بیهوده [و بیاختیارتان] بازخواست نمیکند؛ ولی در سوگندهایی که [آگاهانه] میخورید [و میشکنید] مؤاخذه میکند. پس کفارۀ آن، خوراک دادن به ده مستمند از غذاهای [معمولی و] متوسطِ مردم شهرتان است یا لباس دادن به ده نفر [از مستمندان] یا آزاد کردن یک برده. اگر کسی [توانایی مالی ندارد یا هیچ یک از اینها را] نمییابد، [باید] سه روز روزه [بگیرد]. این، کفارۀ سوگندهای شماست [برای] هر زمان که سوگند یاد کردید [و آن را شکستید]؛ و سوگندهایتان را حفظ کنید [و نشکنید]. الله اینچنین آیات خود را برای شما بیان میکند؛ باشد که شکر به جای آورید.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَیۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، بیتردید، شراب و قمار و نشانههای معبودان باطل و تیرهای قرعهکشی [برای فالگیری]، پلید [و] از کار[های] شیطان هستند؛ پس از آنها دوری کنید؛ باشد که رستگار شوید.
إِنَّمَا یُرِیدُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَن یُوقِعَ بَیۡنَکُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِی ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَیۡسِرِ وَیَصُدَّکُمۡ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ
در حقیقت، شیطان میخواهد با شراب و قمار، در میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند و شما را از یاد الله و از نماز بازدارد؛ پس [ای مؤمنان، حال که حقیقت را دانستید،] آیا از آنها دست برمیدارید؟
وَأَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَٱحۡذَرُواْۚ فَإِن تَوَلَّیۡتُمۡ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا عَلَىٰ رَسُولِنَا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِینُ
و از الله اطاعت کنید و فرمانبرِ پیامبر باشید و [از گناه و نافرمانی] پرهیز کنید. اما اگر روی گرداندید، بدانید که وظیفۀ پیامبر ما [چیزی] جز ابلاغ آشکار نیست.
لَیۡسَ عَلَى ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ جُنَاحٞ فِیمَا طَعِمُوٓاْ إِذَا مَا ٱتَّقَواْ وَّءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ ثُمَّ ٱتَّقَواْ وَّءَامَنُواْ ثُمَّ ٱتَّقَواْ وَّأَحۡسَنُواْۚ وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ
بر کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، [ایراد و] گناهی در آنچه [پیش از حکم تحریم شراب] خوردهاند نیست؛ [البته] در صورتى که [از محرّمات] پروا کنند و ایمان بیاورند و کارهاى شایسته انجام دهند؛ سپس پرهیزگاری کنند و ایمان بیاورند؛ آنگاه [بیش از پیش] پرهیزگاری کنند و نیکی نمایند؛ و الله نیکوکاران را دوست دارد.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَیَبۡلُوَنَّکُمُ ٱللَّهُ بِشَیۡءٖ مِّنَ ٱلصَّیۡدِ تَنَالُهُۥٓ أَیۡدِیکُمۡ وَرِمَاحُکُمۡ لِیَعۡلَمَ ٱللَّهُ مَن یَخَافُهُۥ بِٱلۡغَیۡبِۚ فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ بَعۡدَ ذَٰلِکَ فَلَهُۥ عَذَابٌ أَلِیمٞ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، الله شما را [در حالی که مُحرِم هستید] به چیزى از شکار [صحرایی] که در دسترس شما و نیزههایتان باشد میآزماید تا معلوم دارد چه کسى در نهان از او مىترسد. پس هر کس بعد از این [آزمون] از حد درگذرد [و در حال حج یا عمره شکار کند]، عذابی دردناک [در پیش] دارد.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡتُلُواْ ٱلصَّیۡدَ وَأَنتُمۡ حُرُمٞۚ وَمَن قَتَلَهُۥ مِنکُم مُّتَعَمِّدٗا فَجَزَآءٞ مِّثۡلُ مَا قَتَلَ مِنَ ٱلنَّعَمِ یَحۡکُمُ بِهِۦ ذَوَا عَدۡلٖ مِّنکُمۡ هَدۡیَۢا بَٰلِغَ ٱلۡکَعۡبَةِ أَوۡ کَفَّـٰرَةٞ طَعَامُ مَسَٰکِینَ أَوۡ عَدۡلُ ذَٰلِکَ صِیَامٗا لِّیَذُوقَ وَبَالَ أَمۡرِهِۦۗ عَفَا ٱللَّهُ عَمَّا سَلَفَۚ وَمَنۡ عَادَ فَیَنتَقِمُ ٱللَّهُ مِنۡهُۚ وَٱللَّهُ عَزِیزٞ ذُو ٱنتِقَامٍ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، در حال احرام، شکار را نکشید؛ و هر یک از شما که به عمد آن را بکشد، باید همانند آنچه که کشته است، کفارهای از چهارپایان بدهد؛ [به شرطی] که دو نفر عادل از شما [برابریِ ارزشِ] آن را تأیید کنند و [آنگاه آن کفاره را به صورت] قربانی به [مستمندان پیرامون] کعبه برساند؛ یا [معادلِ بهای آن را] به مستمندان [حرم] غذا دهد یا [اگر توان مالى نداشت] معادل آن را [به ازای هر فقیر، یک روز] روزه بگیرد تا کیفر عمل خود را بچشد. الله آنچه را که [پیش از این تحریم] گذشته است عفو نمود؛ و[لی] هر کس [به این گناه] بازگردد، [بداند که] الله از او انتقام میگیرد؛ و الله شکستناپذیرِ انتقامگیرنده است.
أُحِلَّ لَکُمۡ صَیۡدُ ٱلۡبَحۡرِ وَطَعَامُهُۥ مَتَٰعٗا لَّکُمۡ وَلِلسَّیَّارَةِۖ وَحُرِّمَ عَلَیۡکُمۡ صَیۡدُ ٱلۡبَرِّ مَا دُمۡتُمۡ حُرُمٗاۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِیٓ إِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَ
[ای مسلمانان، در حال احرام] صید دریایی و خوراک آن برای شما حلال شده است تا شما [که در مکه مقیم هستید] و کاروانیان [که مسافرند، همگی] از آن برخوردار شوید؛ و[لی] تا زمانی که مُحرِم هستید، صید صحرایی بر شما حرام است؛ و از الله که [روز قیامت] نزد او جمع میشوید، پروا کنید.
۞جَعَلَ ٱللَّهُ ٱلۡکَعۡبَةَ ٱلۡبَیۡتَ ٱلۡحَرَامَ قِیَٰمٗا لِّلنَّاسِ وَٱلشَّهۡرَ ٱلۡحَرَامَ وَٱلۡهَدۡیَ وَٱلۡقَلَـٰٓئِدَۚ ذَٰلِکَ لِتَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَأَنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٌ
الله کعبۀ بیت الحرام را وسیلهای برای استواری [و سامان بخشیدن به کار] مردم قرار داد و [همچنین حرمتِ جنگ و درگیری در] ماه حرام و [کشتنِ] قربانی [بینشان] و قربانی قلادهدار [را برای آسایش مردم وضع کرد]. این [گونه احکام،] برای آن است که بدانید الله آنچه را که در آسمانها و زمین است میداند و اینکه الله به همه چیز داناست.
ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ وَأَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ
[ای مردم،] بدانید که الله سختکیفر است و [در عین حال،] الله آمرزندۀ مهربان است.
مَّا عَلَى ٱلرَّسُولِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُۗ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا تُبۡدُونَ وَمَا تَکۡتُمُونَ
پیامبر وظیفهای جز رساندن [وحی] ندارد؛ و الله آنچه را که آشکار میکنید و پنهان میدارید [همه را] میداند.
قُل لَّا یَسۡتَوِی ٱلۡخَبِیثُ وَٱلطَّیِّبُ وَلَوۡ أَعۡجَبَکَ کَثۡرَةُ ٱلۡخَبِیثِۚ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ یَـٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ
[ای پیامبر،] بگو: «پلید و پاک یکسان نیستند؛ هر چند که فراوانیِ پلید[ی] تو را به شگفت آورَد. پس اى خردمندان، از الله پروا کنید؛ باشد که رستگار شوید».
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَسۡـَٔلُواْ عَنۡ أَشۡیَآءَ إِن تُبۡدَ لَکُمۡ تَسُؤۡکُمۡ وَإِن تَسۡـَٔلُواْ عَنۡهَا حِینَ یُنَزَّلُ ٱلۡقُرۡءَانُ تُبۡدَ لَکُمۡ عَفَا ٱللَّهُ عَنۡهَاۗ وَٱللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٞ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، از چیزهایی نپرسید که اگر [پاسخِ حقیقیاش] برایتان آشکار گردد، شما را اندوهگین میکند و اگر زمانی که قرآن نازل میگردد پرسوجو کنید، [حکم و پاسخِ پرسشهایتان] بر شما آشکار میگردد. الله از آن [سوالات نابجای قبلی و پاسخ به آنها] درگذشت؛ و الله آمرزندۀ بردبار است.
قَدۡ سَأَلَهَا قَوۡمٞ مِّن قَبۡلِکُمۡ ثُمَّ أَصۡبَحُواْ بِهَا کَٰفِرِینَ
در حقیقت، گروهی [که] پیش از شما [بودند نیز] از این [گونه] سؤالها پرسیدند؛ سپس [وقتی که جوابی ناگوار برایشان آمد،] به آن [عمل نکردند و] کفر ورزیدند.
مَا جَعَلَ ٱللَّهُ مِنۢ بَحِیرَةٖ وَلَا سَآئِبَةٖ وَلَا وَصِیلَةٖ وَلَا حَامٖ وَلَٰکِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَۖ وَأَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ
الله هیچ گونه «بَحیره» و «سائِبه» و «وَصیله» و «حام» [= انواع شترهای مختلفی که مشرکان وقف معبودهایشان میکردند] را [برای خود] قرار نداده است؛ ولی کسانی که کفر ورزیدند، [با ادعای حرمتِ این حیوانات] بر الله دروغ میبندند؛ و بیشتر آنان نمیاندیشند.
وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَإِلَى ٱلرَّسُولِ قَالُواْ حَسۡبُنَا مَا وَجَدۡنَا عَلَیۡهِ ءَابَآءَنَآۚ أَوَلَوۡ کَانَ ءَابَآؤُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ شَیۡـٔٗا وَلَا یَهۡتَدُونَ
و هنگامی که به آنان گفته شود: «به سوی آنچه الله نازل کرده است و به سوی پیامبر بیایید» میگویند: «آنچه نیاکانمان را بر آن یافتهایم، برایمان کافی است». آیا اگر نیاکانشان چیزی نمیدانستند و هدایت نیافته بودند [باز هم از آنان پیروی میکنند]؟
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ عَلَیۡکُمۡ أَنفُسَکُمۡۖ لَا یَضُرُّکُم مَّن ضَلَّ إِذَا ٱهۡتَدَیۡتُمۡۚ إِلَى ٱللَّهِ مَرۡجِعُکُمۡ جَمِیعٗا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، مراقب [ایمان و طاعت] خود باشید. اگر هدایت یافته باشید، گمراهیِ کسانی که گمراه شدهاند [چنانچه به امر به معروف و نهی از منکر پایبند باشید] زیانی به شما نمیرساند. بازگشت همۀ شما به سوی الله است؛ آنگاه شما را از آنچه میکردید، آگاه میسازد.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ شَهَٰدَةُ بَیۡنِکُمۡ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ حِینَ ٱلۡوَصِیَّةِ ٱثۡنَانِ ذَوَا عَدۡلٖ مِّنکُمۡ أَوۡ ءَاخَرَانِ مِنۡ غَیۡرِکُمۡ إِنۡ أَنتُمۡ ضَرَبۡتُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَأَصَٰبَتۡکُم مُّصِیبَةُ ٱلۡمَوۡتِۚ تَحۡبِسُونَهُمَا مِنۢ بَعۡدِ ٱلصَّلَوٰةِ فَیُقۡسِمَانِ بِٱللَّهِ إِنِ ٱرۡتَبۡتُمۡ لَا نَشۡتَرِی بِهِۦ ثَمَنٗا وَلَوۡ کَانَ ذَا قُرۡبَىٰ وَلَا نَکۡتُمُ شَهَٰدَةَ ٱللَّهِ إِنَّآ إِذٗا لَّمِنَ ٱلۡأٓثِمِینَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که [نشانههای] مرگ یکی از شما فرا رسید، در هنگام وصیت، باید از میان خودتان دو نفر عادل را گواه بگیرید یا اگر به سفر رفتید و پیشامدِ مرگ به شما رسید [و شاهد مسلمان نیافتید،] دو نفر از غیر خود [= غیرمسلمانان] را به گواهی بطلبید؛ و اگر [در راستگویی آنها] تردید داشتید، آن دو را بعد از نماز نگاه دارید تا به الله سوگند بخورند که: «ما حاضر نیستیم آن [وصیت] را به چیزی بفروشیم، اگرچه [به سودِ] خویشانمان باشد؛ و گواهیِ الله را کتمان نمیکنیم که در این صورت قطعاً از گناهکاران خواهیم بود».
فَإِنۡ عُثِرَ عَلَىٰٓ أَنَّهُمَا ٱسۡتَحَقَّآ إِثۡمٗا فَـَٔاخَرَانِ یَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ ٱلَّذِینَ ٱسۡتَحَقَّ عَلَیۡهِمُ ٱلۡأَوۡلَیَٰنِ فَیُقۡسِمَانِ بِٱللَّهِ لَشَهَٰدَتُنَآ أَحَقُّ مِن شَهَٰدَتِهِمَا وَمَا ٱعۡتَدَیۡنَآ إِنَّآ إِذٗا لَّمِنَ ٱلظَّـٰلِمِینَ
پس اگر مشخص شد که آن دو مرتکب گناه [خیانت و دروغگویی] شدهاند، دو تن از کسانی که مورد جفای گواهان قرار گرفتهاند و از نزدیکان [متوفی] هستند، به جای آنان برخیزند و به الله سوگند بخورند که: «گواهیِ ما از گواهیِ آن دو درستتر است و ما [از حق] تجاوز نمیکنیم و در غیر این صورت، از ستمکاران خواهیم بود».
ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَن یَأۡتُواْ بِٱلشَّهَٰدَةِ عَلَىٰ وَجۡهِهَآ أَوۡ یَخَافُوٓاْ أَن تُرَدَّ أَیۡمَٰنُۢ بَعۡدَ أَیۡمَٰنِهِمۡۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡمَعُواْۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِینَ
این [روش،] نزدیکتر است به آنکه شهادت به صورت درست آن ادا شود یا شاهدان بترسند که پس از سوگند آنان [= ورثه] سوگندهایشان رد شود [و خیانتشان آشکار گردد]؛ و از الله پروا کنید و [این پندها را] بشنوید و [بدانید که] الله مردم [بدکار و] نافرمان را هدایت نمیکند.
۞یَوۡمَ یَجۡمَعُ ٱللَّهُ ٱلرُّسُلَ فَیَقُولُ مَاذَآ أُجِبۡتُمۡۖ قَالُواْ لَا عِلۡمَ لَنَآۖ إِنَّکَ أَنتَ عَلَّـٰمُ ٱلۡغُیُوبِ
روزی [خواهد رسید] که الله پیامبران را گرد میآورد و میپرسد: «[امتهایتان] چه پاسخی به [دعوت] شما دادند؟» آنان گویند: «ما دانشی [به حقیقتِ امر] نداریم. بیتردید، تویی که دانای رازهای نهانی».
إِذۡ قَالَ ٱللَّهُ یَٰعِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ٱذۡکُرۡ نِعۡمَتِی عَلَیۡکَ وَعَلَىٰ وَٰلِدَتِکَ إِذۡ أَیَّدتُّکَ بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِ تُکَلِّمُ ٱلنَّاسَ فِی ٱلۡمَهۡدِ وَکَهۡلٗاۖ وَإِذۡ عَلَّمۡتُکَ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِیلَۖ وَإِذۡ تَخۡلُقُ مِنَ ٱلطِّینِ کَهَیۡـَٔةِ ٱلطَّیۡرِ بِإِذۡنِی فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیۡرَۢا بِإِذۡنِیۖ وَتُبۡرِئُ ٱلۡأَکۡمَهَ وَٱلۡأَبۡرَصَ بِإِذۡنِیۖ وَإِذۡ تُخۡرِجُ ٱلۡمَوۡتَىٰ بِإِذۡنِیۖ وَإِذۡ کَفَفۡتُ بَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ عَنکَ إِذۡ جِئۡتَهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ فَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡهُمۡ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِینٞ
[ای پیامبر، یاد کن از] هنگامى که الله فرمود: «اى عیسى پسر مریم، نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور؛ آنگاه که تو را با روح القُدُس [= جبرئیل] تأیید [و یاری] کردم که در گهواره [به اعجاز،] و در میانسالی [به وحى] با مردم سخن میگفتى؛ و آنگاه که به تو نوشتن و حکمت و تورات و انجیل آموختم؛ و آنگاه که به فرمان من، از گِل، [چیزی] به شکل پرنده مىساختى و در آن مىدمیدى و به فرمان من پرندهاى مىشد؛ و کورِ مادرزاد و بیمار مبتلا به پیسی را به فرمان من شفا مىدادى؛ و آنگاه که مردگان را به فرمان من [زنده از قبر] بیرون مىآوردى؛ و آنگاه که [آزارِ] بنىاسرائیل را ـ وقتی معجزات آشکار برایشان آورده بودى ـ از تو بازداشتم. پس کسانى از آنان که کفر ورزیده بودند گفتند: «این [کارها چیزى] نیست مگر افسونى آشکار».
وَإِذۡ أَوۡحَیۡتُ إِلَى ٱلۡحَوَارِیِّـۧنَ أَنۡ ءَامِنُواْ بِی وَبِرَسُولِی قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَٱشۡهَدۡ بِأَنَّنَا مُسۡلِمُونَ
و [ای عیسی، به یاد آور] زمانی که به حواریون وحی فرستادم که: «به من و به فرستادهام ایمان بیاورید». آنان گفتند: «ایمان آوردیم و گواه باش که ما تسلیم [فرمانت] شدهایم».
إِذۡ قَالَ ٱلۡحَوَارِیُّونَ یَٰعِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ هَلۡ یَسۡتَطِیعُ رَبُّکَ أَن یُنَزِّلَ عَلَیۡنَا مَآئِدَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِۖ قَالَ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ
و [یاد کن از] آنگاه که حواریون گفتند: «ای عیسی پسر مریم، آیا پروردگارت میتواند سفرهای [پر از غذا] از آسمان بر ما نازل کند؟». [عیسی در پاسخ] گفت: «اگر مؤمن هستید، از الله پروا کنید».
قَالُواْ نُرِیدُ أَن نَّأۡکُلَ مِنۡهَا وَتَطۡمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعۡلَمَ أَن قَدۡ صَدَقۡتَنَا وَنَکُونَ عَلَیۡهَا مِنَ ٱلشَّـٰهِدِینَ
آنان گفتند: «میخواهیم از آن بخوریم و دلهایمان [به رسالت تو] اطمینان یابد و بدانیم که به ما راست گفتهای و خود از گواهانِ آن باشیم».
قَالَ عِیسَى ٱبۡنُ مَرۡیَمَ ٱللَّهُمَّ رَبَّنَآ أَنزِلۡ عَلَیۡنَا مَآئِدَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ تَکُونُ لَنَا عِیدٗا لِّأَوَّلِنَا وَءَاخِرِنَا وَءَایَةٗ مِّنکَۖ وَٱرۡزُقۡنَا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّـٰزِقِینَ
عیسی ـ پسر مریم ـ [دعا کرد و] گفت: «بار الها، ای پروردگار ما، سفرهای [پرغذا] از آسمان بر ما بفرست تا عیدی برای امروزیان و آیندگانمان باشد و [همچنین] معجزهای از جانب تو باشد؛ و به ما روزی ده که تو بهترین روزیدهندهای».
قَالَ ٱللَّهُ إِنِّی مُنَزِّلُهَا عَلَیۡکُمۡۖ فَمَن یَکۡفُرۡ بَعۡدُ مِنکُمۡ فَإِنِّیٓ أُعَذِّبُهُۥ عَذَابٗا لَّآ أُعَذِّبُهُۥٓ أَحَدٗا مِّنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ
الله [دعای او را اجابت کرد و] فرمود: «من آن [سفره] را بر شما نازل میکنم؛ اما هر یک از شما که پس از آن کفر بورزد، او را به چنان عذابی [سخت] دچار میکنم که هیچ یک از جهانیان را آنچنان، عذاب نکرده باشم».
وَإِذۡ قَالَ ٱللَّهُ یَٰعِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ءَأَنتَ قُلۡتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَٰهَیۡنِ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالَ سُبۡحَٰنَکَ مَا یَکُونُ لِیٓ أَنۡ أَقُولَ مَا لَیۡسَ لِی بِحَقٍّۚ إِن کُنتُ قُلۡتُهُۥ فَقَدۡ عَلِمۡتَهُۥۚ تَعۡلَمُ مَا فِی نَفۡسِی وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِی نَفۡسِکَۚ إِنَّکَ أَنتَ عَلَّـٰمُ ٱلۡغُیُوبِ
و [یاد کن از] هنگامی که [روز قیامت] الله میفرماید: «ای عیسی ـ پسر مریم، آیا تو به مردم گفتی که: «من و مادرم را [همچون] دو معبود به جای الله برگزینید؟» [عیسی] میگوید: «[بار الها،] تو منزّهی. شایسته نیست که من [دربارۀ خویشتن] چیزى که حقم نیست بگویم. اگر چنین [سخنی] گفته باشم، بیگمان، تو میدانی. تو آنچه را که در نفْس من است مىدانى و[لی] من آنچه را که در ذات [پاکِ] توست نمىدانم. بیتردید، تو خود داناى رازهاى نهانى.
مَا قُلۡتُ لَهُمۡ إِلَّا مَآ أَمَرۡتَنِی بِهِۦٓ أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمۡۚ وَکُنتُ عَلَیۡهِمۡ شَهِیدٗا مَّا دُمۡتُ فِیهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّیۡتَنِی کُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِیبَ عَلَیۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ شَهِیدٌ
جز آنچه مرا به آن فرمان دادی چیزی به آنان نگفتم. [بلکه گفتم که:] «الله را عبادت کنید که پروردگار من و شماست»؛ و تا زمانی که در میان آنان به سر میبردم، بر [سخنان] آنان گواه بودم؛ و چون مرا [به سوی خویش] برگرفتی، تو خود مراقبشان بودی؛ و تو بر هر چیز گواهی.
إِن تُعَذِّبۡهُمۡ فَإِنَّهُمۡ عِبَادُکَۖ وَإِن تَغۡفِرۡ لَهُمۡ فَإِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ
اگر آنان را [با عدالت خویش] عذاب کنی، بندگان تو هستند؛ و اگر آنان را [با رحمت خود] ببخشایی، تویی که شکستناپذیرِ حکیمی».
قَالَ ٱللَّهُ هَٰذَا یَوۡمُ یَنفَعُ ٱلصَّـٰدِقِینَ صِدۡقُهُمۡۚ لَهُمۡ جَنَّـٰتٞ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدٗاۖ رَّضِیَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُۚ ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ
الله میفرماید: «امروز روزی است که راستیِ راستگویان به آنان سود میبخشد. آنان باغهایی [در بهشت] دارند که جویبارها از زیر [درختان] آن جاری است و تا ابد جاودانه در آن میمانند. الله از [اعمال] آنان راضی است و آنان [نیز] از [پاداشِ] او راضی هستند. این همان رستگاری بزرگ است».
لِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا فِیهِنَّۚ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرُۢ
فرمانرواییِ آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست از آنِ الله است و او بر هر چیزی تواناست.
Al-Mā’idah
سورة المائدة - سورة 5 - عدد آیاتها 120
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام الله بخشندة مهربان
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُم بَهِیمَةُ الأَنْعَامِ إِلاَّ مَا یُتْلَى عَلَیْکُمْ غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَأَنتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ مَا یُرِیدُ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! به پیمانها (و قرار دادهای خود) وفا کنید، (گوشت) چهار پایان برای شما حلال شده است، مگر آنچه بر شما خوانده میشود، و در حال احرام شکار را حلال نشمارید، همانا الله هر چه بخواهد حکم میکند. ﴿1﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُحِلُّواْ شَعَائِرَ اللَّهِ وَلاَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلاَ الْهَدْیَ وَلاَ الْقَلائِدَ وَلا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّن رَّبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُواْ وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبَرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! (حرمت) شعائر الهی (را نگه دارید و بی حرمتی به آنها) را حلال ندانید، و نه ماه حرام را، و نه قربانیهای بی نشان و نشاندار را، و نه قاصدان خانه الله را که فضل و خشنودی پروردگارشان را میطلبند. و چون از احرام بیرون آمدید، پس شکار کنید، و دشمنی گروهی که شما از مسجد الحرام باز داشتند، نباید شما را به تعدی و تجاوز وا دار کند. و در راه نیکو کاری و پرهیزگاری با همدیگر همکاری کنید و (هرگز) در راه گناه و تجاوز همکاری نکنید، و از الله بترسید، بیگمان الله سخت کیفر است. ﴿2﴾
حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلامِ ذَلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلامَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (گوشت) مردار، و خون و گوشت خوک و آنچه (هنگام ذبح) نام غیر الله بر آن برده شود، و (حیوانات) خفه شده، و با ضربه مرده، و از بلندی افتاده، و به ضرب شاخ (حیوان دیگری) مرده، و آنچه درندگان خورده باشند، - مگر آنکه ذبح (شرعی) کرده باشید-، و آنچه برای بتها ذبح شده، و آنکه با تیرهای فال؛ بخت و قسمت طلب کنید (همه) بر شما حرام شده، و (روی آوردن به تمام) اینها فسق و نافرمانی است. امروز کافران از آیین شما مأیوس شدند، بنابر این از آنها نترسید و از من بترسید، امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را (بعنوان) دین برای شما بر گزیدم. اما هر کس که از گرسنگی درمانده شود و مایل به گناه نباشد (مانعی ندارد که از گوشتهای ممنوع بخورد) پس (بداند که) الله آمرزندهی مهربان است. ﴿3﴾
یَسْأَلُونَکَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُم مِّنَ الْجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللَّهُ فَکُلُواْ مِمَّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ وَاذْکُرُواْ اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهِ وَاتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ از تو میپرسند چه چیز برای آنها حلال شده است؟ بگو: پاکیزهها برای شما حلال گردیده و (نیز) آنچه از (صید) حیوانات شکاری و سگهای آموخته (و تربیت شده) که از آنچه الله به شما آموخته است به آنها آموختهاید (بر شما حلال است) پس آنچه برای شما (صید میکنند و) نگاه میدارند، بخورید، و نام الله را (به هنگام فرستادن حیوان برای شکار) بر آن ببرید، و از الله بترسید، بیگمان الله زود شمار است. ﴿4﴾
الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حِلٌّ لَّکُمْ وَطَعَامُکُمْ حِلُّ لَّهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ إِذَا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ وَلاَ مُتَّخِذِی أَخْدَانٍ وَمَن یَکْفُرْ بِالإِیمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ امروز پاکیزهها برای شما حلال شده، و (همچنین) طعام اهل کتاب برای شما حلال است، و طعام شما برای آنها حلال است و (نیز) زنان پاکدامن از مسلمانان و زنان پاکدامن از کسانیکه پیش از شما به آنها کتاب (آسمانی) داده شده، هر گاه که مهر آنها را بپردازید، در حالیکه پاکدامن باشید، نه زنا کار و نه دوست پنهانی گیرنده (برای شما حلال است) و کسیکه به (ارکان) ایمان کفر ورزد، همانا عملش تباه شده است و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود. ﴿5﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُواْ وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ وَإِن کُنتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُواْ وَإِن کُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِّنکُم مِّنَ الْغَائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِکُمْ وَأَیْدِیکُم مِّنْهُ مَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَکِن یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَلِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! چون به نماز برخاستید؛ پس صورت خود و دستهایتان را تا آرنج بشویید([1]) و سرتان را مسح کنید، و پاهایتان را تا دو قوزک (بشویید) و اگر جنب بودید؛ پس خود را پاک سازید (و غسل کنید)، و اگر بیمار یا مسافر هستید، یا یکی از شما از محل قضای حاجت آمده (= قضای حاجت کرده) یا با زنان (تماس گرفته و) آمیزش کرده باشید، آنگاه آب نیابید؛ پس با خاک پاکی تیمم کنید. و از آن بر صورتتان و دستهایتان بکشید([2]). الله نمیخواهد بر شما دشواری قرار دهد، بلکه میخواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام کند، باشد که شکر گزارید. ﴿6﴾
وَاذْکُرُواْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَمِیثَاقَهُ الَّذِی وَاثَقَکُم بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ و به یاد آورید نعمت الله را بر خویش، و (به یاد آورید) پیمانی را که با تأکید از شما گرفت، آن هنگام که گفتید: «شنیدیم و اطاعت کردیم» و از الله بترسید، بیگمان الله از آنچه درون سینههاست آگاه است. ﴿7﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! همواره برای الله قیام کنید و به عدالت گواهی دهید، دشمنی با گروهی شما را بر آن ندارد که عدالت نکنید؛ عدالت کنید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از الله بترسید، همانا الله به آنچه میکنید؛ آگاه است. ﴿8﴾
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ الله به آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و عدهی آمرزش و پاداش بزرگی داده است. ﴿9﴾
وَالَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ و کسانیکه کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند؛ آنان اهل دوزخند. ﴿10﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اذْکُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَن یَبْسُطُواْ إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنکُمْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! نعمت الله را بر خود به یاد آورید، آنگاه که گروهی (از دشمنان) قصد کردند که به سوی شما دست دراز کنند، پس (الله) دست آنها را از شما باز داشت و از الله بترسید، و مومنان باید تنها بر الله توکل کنند. ﴿11﴾
وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیبًا وَقَالَ اللَّهُ إِنِّی مَعَکُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَآتَیْتُمُ الزَّکَاةَ وَآمَنتُم بِرُسُلِی وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا لّأُکَفِّرَنَّ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَلأُدْخِلَنَّکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ فَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیلِ همانا الله از بنی اسرائیل پیمان گرفت و از آنها دوازده نقیب (= سرپرست) بر انگیختیم. و الله (به آنان) فرمود: «من با شما هستم اگر نماز را بر پاداشتید و زکات را پرداختید و به پیامبران من ایمان آوردید و آنها را یاری نمودید و به الله قرضالحسنه دادید (در راه او انفاق نمودید) یقیناً گناهانتان را از شما میزدایم و شما را به باغهایی (از بهشت) وارد میکنم که نهرها از زیر (درختان) آن جاری است، پس هر کس از شما بعد از این کافر شود؛ مسلماً از راه راست منحرف گردیده است». ﴿12﴾
فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِ وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىَ خَائِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلاَّ قَلِیلاً مِّنْهُمُ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ پس به خاطر پیمان شکنی شان آنها را از رحمت خویش دور ساختیم و دلهای شان را سخت گردانیدیم سخنان (خدا) را از موردش تحریف میکنند و بخشی از آنچه را که به آن پند داده شده بودند؛ فراموش کردند، و پیوسته تو به خیانت (تازهای) از آنها آگاه میشوی؛ مگر عده کمی از آنان، پس از آنها درگذرو روی بگردان، بیگمان الله نیکو کاران را دوست میدارد. ﴿13﴾
وَمِنَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّا نَصَارَى أَخَذْنَا مِیثَاقَهُمْ فَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِ فَأَغْرَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَسَوْفَ یُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِمَا کَانُواْ یَصْنَعُونَ و از کسانیکه گفتند: ما نصرانی هستیم؛ پیمان گرفتیم([3])، پس بخشی از آنچه را که به آنان پند داده شده بودند؛ فراموش کردند، لذا ما (نیز) بین آنان تا روز قیامت عداوت و دشمنی افکندیم، و الله بزودی آنها را از آنچه انجام میدادند؛ آگاه خواهد ساخت. ﴿14﴾
یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرًا مِّمَّا کُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ قَدْ جَاءَکُم مِّنَ اللَّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُّبِینٌ ای اهل کتاب! بتحقیق پیامبر ما به سوی شما آمد تا بسیاری از حقایق از کتاب (آسمان) را که کتمان کردهاید برای شما روشن سازد و از بسیاری درگذرد، به راستی از جانب الله نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد. ﴿15﴾
یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَیُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ الله بوسیلهی آن کسانی را که از خشنودی او پیروی کنند به راههای سلامت هدایت میکند و به فرمان خود آنها را از تاریکیها به سوی روشنایی میبرد و آنها را به راه راست هدایت میکند. ﴿16﴾
لَّقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ قُلْ فَمَن یَمْلِکُ مِنَ اللَّهِ شَیْئًا إِنْ أَرَادَ أَن یُهْلِکَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَأُمَّهُ وَمَن فِی الأَرْضِ جَمِیعًا وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا یَخْلُقُ مَا یَشَاء وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ کسانیکه گفتند: «خدا، همان مسیح پسر مریم است» یقیناً کافر شدند. بگو: «اگر الله بخواهد مسیح پسر مریم و مادرش و همهی کسانی را که روی زمین هستند؛ هلاک کند، چه کسی قدرت بر جلوگیری دارد؟ فرمانروایی آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است از آن الله است، هر چه بخواهد میآفریند و الله بر هر چیز تواناست»([4]). ﴿17﴾
وَقَالَتِ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاء اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُم بَلْ أَنتُم بَشَرٌ مِّمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَن یَشَاء وَیُعَذِّبُ مَن یَشَاء وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ یهود و نصاری گفتند: «ما فرزندان الله و دوستان او هستیم». بگو: «پس چرا شما را به کیفر گناهانتان عذاب میکند؟ بلکه شما (هم) بشری هستید از آنچه آفریده است، هر کس را بخواهد میآمرزد و هر کس را بخواهد عذاب میکند و فرمانروایی آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است از آن الله است و بازگشت (همه) به سوی اوست» ﴿18﴾
یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلَى فَتْرَةٍ مِّنَ الرُّسُلِ أَن تَقُولُواْ مَا جَاءَنَا مِن بَشِیرٍ وَلاَ نَذِیرٍ فَقَدْ جَاءَکُم بَشِیرٌ وَنَذِیرٌ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ای اهل کتاب! پیامبر ما پس از (انقطاع وحی و) فترتی از پیامبران به سوی شما آمد، که حقایق را برایتان بیان کند، تا مبادا (روز قیامت) بگویید: «نه بشارتدهندهای به سوی ما آمد و نه بیم دهندای» پس بتحقیق (اینک) پیامبر بشارتدهنده و بیمدهنده به سوی شما آمده است. و الله بر همه چیز تواناست. ﴿19﴾
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ اذْکُرُواْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنبِیَاء وَجَعَلَکُم مُّلُوکًا وَآتَاکُم مَّا لَمْ یُؤْتِ أَحَدًا مِّن الْعَالَمِینَ (به یاد آورید) هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: «ای قوم من، نعمت الله را بر خود بیاد آورید، آنگاه که در میان شما، پیامبرانی قرار داد و شما را فرمانروا (و شاهان) قرار داد و چیزهایی به شما بخشید که به هیچ یک از جهانیان نداده بود. ﴿20﴾
یَا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ المُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَلاَ تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِکُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِینَ ای قوم! به سرزمین مقدس که الله برایتان مقرر نموده است، وارد شوید، و به پشت سر خود باز نگردید (و عقب گرد نکنید) که زیانکار خواهید شد». ﴿21﴾
قَالُوا یَا مُوسَى إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا حَتَّىَ یَخْرُجُواْ مِنْهَا فَإِن یَخْرُجُواْ مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ گفتند: «ای موسی! بیگمان در آنجا قومی (زورمند و) ستمگرند، و ما هرگز وارد آن نمیشویم تا آنها از آن بیرون شوند، پس اگر آنها از آن بیرون شوند، قطعاً ما وارد خواهیم شد». ﴿22﴾
قَالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذِینَ یَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا ادْخُلُواْ عَلَیْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَکَّلُواْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ دو تن از مردانی که (از الله) میترسیدند و الله به آنها نعمت ارزانی داشته بود گفتند: «شما از دروازه بر آنان وارد شوید پس هنگامیکه وارد شدید، قطعاً شما پیروز خواهید شد، و بر الله توکل کنید؛ اگر ایمان دارید». ﴿23﴾
قَالُواْ یَا مُوسَى إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدًا مَّا دَامُواْ فِیهَا فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّکَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ (بنی اسرائیل) گفتند: «ای موسی! تا زمانی که آنها در آنجا هستند؛ ما هرگز وارد نخواهیم شد، تو و پروردگارت بروید و بجنگید؛ ما همین جا نشستهایم». ﴿24﴾
قَالَ رَبِّ إِنِّی لا أَمْلِکُ إِلاَّ نَفْسِی وَأَخِی فَافْرُقْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ (موسی) گفت: «پروردگارا! من تنها اختیار خودم و برادرم (هارون) را دارم؛ پس میان ما و این گروه نافرمان جدایی بیفکن». ﴿25﴾
قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی الأَرْضِ فَلاَ تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ (الله) فرمود: «آن (سرزمین مقدس) تا چهل سال بر آنها حرام شده است پیوسته در زمین سر گردان خواهند بود، پس بر این گروه نافرمان غمگین مباش». ﴿26﴾
وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ و (ای پیامبر ما) داستان دو فرزندان آدم (هابیل و قابیل) به حق بر آنها بخوان: هنگامیکه (هر کدام) برای تقرب (الهی) قربانی تقدیم کردند؛ پس از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد (او) گفت: «قطعاً تو را خواهم کشت» (برادرش) گفت: «الله فقط از پرهیزگاران میپذیرد (من تقصیری ندارم) ﴿27﴾
لَئِن بَسَطتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ اگر تو دستت برای کشتن من دراز کنی من هرگز دست خود را به سوی تو دراز نخواهم کرد تا تو را بکشم، زیرا من از الله پروردگار جهانیان میترسم. ﴿28﴾
إِنِّی أُرِیدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِی وَإِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِکَ جَزَاء الظَّالِمِینَ من میخواهم که تو با گناه من و گناه خودت باز گردی (و بار هر دو را بر دوش کشی) و از اهل دوزخ باشی و این است سزای ستمکاران». ﴿29﴾
فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِینَ پس نفس (سرکش) او؛ کشتن برادرش را برایش آراسته (و موجه و آسان) جلوه داد، و او را کشت و از زیانکاران شد. ﴿30﴾
فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا یَبْحَثُ فِی الأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءَةَ أَخِیهِ قَالَ یَا وَیْلَتَى أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءَةَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ آنگاه الله کلاغی را فرستاد که در زمین جستجو (و کاوش) میکرد تا به او نشان دهد چگونه جسد برادرش را بپوشاند او گفت: «وای بر من! آیا من آنقدر درماندهام که همچون این کلاغ باشم و جسد برادرم را بپوشانم؟» و سرانجام (از کار زشت خود) پشیمان شد. ﴿31﴾
مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ کَتَبْنَا عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِکَ فِی الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ به همین سبب بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس انسانی را بدون اینکه مرتکب قتل نفس([5]) یا فسادی در زمین شده باشد؛ بکشد، چنان است که گویی همهی مردم را کشته باشد و هر کس انسانی را از مرگ نجات دهد؛ چنان است که گویی همهی مردم را زنده کرده است، و بیگمان پیامبران ما، با دلایل روشن برای آنها آمدند، بازهم بسیاری از آنها پس از آن در روی زمین تجاوز و اسراف کردند. ﴿32﴾
إِنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْا مِنَ الأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ سزای کسانیکه با الله و پیامبرش میجنگند، و در زمین به فساد میکوشند، فقط این است که کشته شوند، یا به دار آویخته شوند، یا دست (راست) و پای (چپ) آنها بعکس یکدیگر بریده شود، و یا از سر زمین خود تبعید گردند، این رسوایی آنها در دنیاست، و در آخرت عذاب بزرگی خواهند داشت. ﴿33﴾
إِلاَّ الَّذِینَ تَابُواْ مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُواْ عَلَیْهِمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ مگر کسانیکه پیش ازآنکه بر آنان دست یابید، توبه کنند، پس بدانید که همانا الله آمرزندهی مهربان است. ﴿34﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! ازخدا بترسید، و به سوی او تقرب جویید و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید. ﴿35﴾
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْ أَنَّ لَهُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لِیَفْتَدُواْ بِهِ مِنْ عَذَابِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَا تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ یقینا کسانیکه کافر شدند، اگر تمام آنچه در روی زمین است و همانند آن، متعلق به آنها باشد، و همهی آن را برای نجات از عذاب روز قیامت فدیه بدهند، از آنان یذیرفته نخواهد شد، و عذاب دردناکی خواهند داشت.﴿36﴾
یُرِیدُونَ أَن یَخْرُجُواْ مِنَ النَّارِ وَمَا هُم بِخَارِجِینَ مِنْهَا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّقِیمٌ می خواهند از آتش (جهنم) بیرون شوند، ولی نمیتوانند از آن بیرون شوند (و راه گریزی نیست) و برای آنها عذابی پایدار است. ﴿37﴾
وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَیْدِیَهُمَا جَزَاء بِمَا کَسَبَا نَکَالاً مِّنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ دست مرد دزد و زن دزد را به سزای عملی که مرتکب شدهاند؛ بعنوان یک عقوبتی از جانب الله؛ قطع کنید([6])، و الله نیرومند حکیم است. ﴿38﴾
فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ پس هر کس که بعد از (گناه و) ستمش توبه کند و (اعمال خود را) اصلاح و جبران نماید، همانا الله توبه او را میپذیرد، بیگمان الله آمرزندهی مهربان است. ﴿39﴾
أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ یُعَذِّبُ مَن یَشَاء وَیَغْفِرُ لِمَن یَشَاء وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ آیا نمیدانی که فرمانروایی آسمانها و زمین از آن الله است؟! هر کس را بخواهد عذاب میکند و هر کس را بخواهد میبخشد، و الله بر هر چیزی قادر است. ﴿40﴾
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ لاَ یَحْزُنکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قَالُواْ آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِینَ هَادُواْ سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُواْ وَمَن یُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئًا أُوْلَئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللَّهُ أَن یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ ای پیامبر! کسانیکه در (راه) کفر شتاب میکنند؛ تو را اندوهگین نسازند، (چه) از کسانیکه به زبانشان میگویند: «ایمان آوردیم» و قلب آنها ایمان نیاورده است، و (چه) از کسانیکه یهودی هستند؛ گوش سپردگان به دروغند، و برای گروهی که نزد تو نیامدهاند (برای جاسوسی) گوش فرا میدهند، آنها سخنان (خدا) را از جایگاهشان تحریف میکنند. و (به یکدیگر) میگویند: «اگر این (حکم تحریف شده) به شما داده شد، پس بپذیرید، و اگر آن را به شما داده نشد (از او) دوری کنید». و هر کس که الله گمراهی اش را خواسته باشد، هرگز در برابر الله برای او اختیار نداری (و نمیتوانی از او دفاع نمانی) آنها کسانی هستند که الله نخواسته دلهای شان را پاک کند، برای آنان در دنیا رسوایی، و در آخرت برایشان عذاب بزرگی است.﴿41﴾
سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِن جَاؤُوکَ فَاحْکُم بَیْنَهُم أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِن تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَن یَضُرُّوکَ شَیْئًا وَإِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُم بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ آنان گوش سپردگان دروغند (و) مال حرام فراوان میخورند، پس اگر نزد تو آمدند در میان آنان داوری کن، یا از آنان روی بگردان، و اگر از آنان روی گردانی به تو هیچ زیانی نمیرسانند، و اگر داوری کردی، با عدالت در میان آنها داوری کن، یقیناً الله عادلان را دوست دارد. ﴿42﴾
وَکَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِندَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُکْمُ اللَّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِن بَعْدِ ذَلِکَ وَمَا أُوْلَئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ و چگونه تو را به داوری میطلبند؟ در حالیکه تورات نزد ایشان است، (و) حکم الله در آن است، سپس بعد از آن (از حکم تو) روی میگردانند، و اینان مؤمن نیستند. ﴿43﴾
إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدًى وَنُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِینَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن کِتَابِ اللَّهِ وَکَانُواْ عَلَیْهِ شُهَدَاء فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلاً وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ ما تورات را نازل کردیم که در آن هدایت و نور است، پیامبرانی که (در برابر فرمان خدا) تسلیم بودند، بر اساس آن برای یهود حکم میکردند و (همچنین) الله پرستان و دانشمندان، که حفاظت و پاسداری کتاب الله به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند، (به آن حکم میکردند) پس از مردم نترسید، و از من بترسید، و آیات مرا به بهای ناچیز نفروشید، و هر کس به احکامی که الله نازل کرده است حکم نکند؛ کافر است. ﴿44﴾
وَکَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَّهُ وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ و در آن (= تورات) بر آنها (= بنی اسرائیل) مقرر داشتیم که جان در برابر جان، و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی، و گوش در برابر گوش، و دندان در برابر دندان میباشد، و (نیز) زخمها را قصاص است. پس هر کس که از آن در گذرد (و ببخشد) آن کفاره (گناهان) او است، و هر کس به احکامی که الله نازل کرده است حکم نکند؛ ستمگر است. ﴿45﴾
وَقَفَّیْنَا عَلَى آثَارِهِم بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَیْنَاهُ الإِنجِیلَ فِیهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ و در پی آنها (= پیامبران پیشین) عیسی پسر مریم را فرستادیم که تصدیقکنندهی توراتی بود که پیش از او فرستاده شده بود، و انجیل را که در آن هدایت و نور بود به او دادیم که تصدیقکنندهی تورات پیش از او بود، و هدایت و موعظهای برای پرهیزگاران بود. ﴿46﴾
وَلْیَحْکُمْ أَهْلُ الإِنجِیلِ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فِیهِ وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ و اهل انجیل باید به آنچه الله در آن نازل کرده حکم کنند، و هر کس به آنچه الله نازل کرده حکم نکند؛ نافرمانند. ﴿47﴾
وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُم فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ إِلَى اللَّه مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ و (این) کتاب (= قرآن) را به حق بر تو نازل کردیم در حالیکه تصدیقکنندهی کتابهای که پیش از آن است و بر آنها شاهد و نگاهبان است، پس به آنچه الله نازل کرده است در میان آنها حکم کن و از هوی و هوسهای آنان به جای آنچه از حق که به تو رسیده است، پیروی نکن (و از احکام الهی روی مگردان) ما برای هر کدام از شما، آیین و طریقه روشنی قرار دادیم و اگر الله میخواست همهی شما را یک امت قرار میداد، ولی (خدا میخواهد) شما در آنچه به شما داده است بیازماید، پس در نیکیها بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همهی شما به سوی الله است، آنگاه از آنچه در آن اختلاف میکردید به شما خبر میهد. ﴿48﴾
وَأَنِ احْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن یَفْتِنُوکَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللَّهُ إِلَیْکَ فَإِن تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ أَن یُصِیبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ و در میان آنها (= یهود) بر اساس آنچه الله (در قرآن) نازل کرده حکم کن، و از هوسهای آنان پیروی مکن، و از آنان بر حذر باش، مبادا تو را از بعضی از چیزهایی که الله بر تو نازل کرده منحرف کنند، و اگر آنها (از حکم تو) روی گردانند، پس بدان که الله میخواهد آنان را به (خاطر) پارهای از گناهانشان مجازات کند، و بیگمان بسیاری از مردم نافرمانند. ﴿49﴾
أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْمًا لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ آیا آنها حکم جاهلیت را میخواهند؟!چه کسی بهتر از الله، برای گروهی که یقین دارند، حکم میکند؟! ﴿50﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ای کسانیکه ایمان آوردید! یهود و نصاری را به دوستی بر نگزینید، آنان دوستان یکدیگرند، و کسانیکه از شما با آنها دوستی کنند، از آنها هستند، همانا الله گروه ستمکار را هدایت نمیکند. ﴿51﴾
فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِیبَنَا دَائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَن یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَیُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِی أَنفُسِهِمْ نَادِمِینَ پس کسانی را که در دلهای شان بیماری (= نفاق) است میبینی که در (دوستی با) آنان میشتابتند (و) میگویند: «می ترسیم که آسیبی به ما برسد» پس نزدیک است که الله پیروزی یا چیزی (دیگر) از سوی خود (برای مسلمانان) پیش آورد، آنگاه (این افراد) از آنچه در دل خود پنهان داشتند، پشیمان گردند. ﴿52﴾
وَیَقُولُ الَّذِینَ آمَنُواْ أَهَؤُلاء الَّذِینَ أَقْسَمُواْ بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَکُمْ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُواْ خَاسِرِینَ و آنهای که ایمان آوردهاند میگویند: «آیا اینها (= منافقان) همان کسانی هستند که با نهایت تأکید به الله سوگند یاد میکردند، که آنان با شما هستند؟!» اعمالشان تباه شد، و زیانکار شدند. ﴿53﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاء وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! هر کس از شما که از دین خود برگردد (به الله زیانی نمیرساند) الله بزودی گروهی را میآورد که آنها را دوست دارد و آنها (نیز) او را دوست دارند، (آنان) در برابر مؤمنان فروتن و در برابر کافران سر سخت و گردان فراز هستند، در راه الله جهاد میکنند و از سرزنش هیچ سرزنش کنندهای نمیهراسند، این فضل الله است که به هر کس بخواهد میدهد، و الله گشایشگر داناست. ﴿54﴾
إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ یار و ولی شما تنها الله است، و پیامبراش و آنها که ایمان آوردهاند، (همان)کسانیکه نماز را بر پا میدارند و آنان با خشوع و فروتنی زکات را میدهند. ﴿55﴾
وَمَن یَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ و هر کس الله و پیامبر او و کسانیکه ایمان آوردهاند، دوست بدارد، (او از حزب الله است و) یقیناً حزب الله پیروز است. ﴿56﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَکُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِّنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَالْکُفَّارَ أَوْلِیَاء وَاتَّقُواْ اللَّهَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! آنان که دین شما را به تمسخر و بازی گرفتهاند؛ از (اهل کتاب) کسانیکه پیش از شما کتاب داده شدهاند و (همچنین) کفار را؛ دوست نگیرید. و اگر ایمان دارید از الله بترسید. ﴿57﴾
وَإِذَا نَادَیْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَعْقِلُونَ و چون به نماز ندا دهید آن را به مسخره و بازی میگیرند، این بخاطر آن است که آنها مردمی نابخردند. ﴿58﴾
قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ هَلْ تَنقِمُونَ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَیْنَا وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلُ وَأَنَّ أَکْثَرَکُمْ فَاسِقُونَ بگو: «ای اهل کتاب! آیا از ما خرده و عیب میگیرید؟! (مگر ما چه کردهایم؟) جز اینکه به الله و آنچه بر ما نازل شده و آنچه پیش از این نازل شده است؛ ایمان آوردهایم، و حال آنکه بیشتر شما نافرمان (و از راه حق منحرف) هستید؟!» ﴿59﴾
قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُم بِشَرٍّ مِّن ذَلِکَ مَثُوبَةً عِندَ اللَّهِ مَن لَّعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَیْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِیرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُوْلَئِکَ شَرٌّ مَّکَانًا وَأَضَلُّ عَن سَوَاء السَّبِیلِ بگو: «آیا شما را خبر بدهم از کسانیکه نزد الله کیفرشان بدتر از این است. کسانیکه الله آنها را از رحمت خود دور ساخته و بر آنها خشم گرفته و بعضی از آنها را بوزینهها و خوکها گردانیده و بت (= طاغوت) را پرستیدهاند، اینان بد جایگاهتر و از راه راست گم گشتهترند». ﴿60﴾
وَإِذَا جَاؤُوکُمْ قَالُواْ آمَنَّا وَقَد دَّخَلُواْ بِالْکُفْرِ وَهُمْ قَدْ خَرَجُواْ بِهِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا کَانُواْ یَکْتُمُونَ و چون نزد شما میآیند، میگویند: «ایمان آوردهایم». حال آنکه باکفر وارد شدند و با کفر خارج گشتند، و الله به آنچه کتمان میکنند، آگاهتر است. ﴿61﴾
وَتَرَى کَثِیرًا مِّنْهُمْ یُسَارِعُونَ فِی الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ و بسیاری از آنها را میبینی که در گناه و تجاوز، و خوردن مال حرام، شتاب میکنند، چه بد است عملی که انجام میدادند. ﴿62﴾
لَوْلاَ یَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَالأَحْبَارُ عَن قَوْلِهِمُ الإِثْمَ وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کَانُواْ یَصْنَعُونَ چرا الله پرستان و دانشمندان آنها را از سخنان گناهآلود، و خوردن مال حرام، نهی نمیکنند؟! چه بد است کاری که انجام میدادند. ﴿63﴾
وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاء وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ طُغْیَانًا وَکُفْرًا وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ کُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ و یهود گفتند: «دست الله بسته است» دستهایشان بسته باد! و بخاطر آنچه گفتند، لعنت شدند. بلکه دو دست او گشاده است، هر گونه بخواهد میبخشد، و این آیات که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده بر سر کشی و کفر بسیاری از آنها میافزاید، و ما در میان آنان تا روز قیامت دشمنی و کینه افکندیم، و هر زمان آتش جنگی افروختند، الله آن را خاموش کرد، و آنان برای فساد در زمین میکوشند، و الله مفسدان را دوست ندارد. ﴿64﴾
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتَابِ آمَنُواْ وَاتَّقَوْا لَکَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلأدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِیمِ و اگر اهل کتاب ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند، یقیناً گناهانشان را خواهیم زدود و آنها را به باغهایی پر نعمت (بهشت) وارد خواهیم کرد. ﴿65﴾
وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَیْهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأَکَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم مِّنْهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَکَثِیرٌ مِّنْهُمْ سَاء مَا یَعْمَلُونَ و اگر آنان تورات و انجیل، و آنچه را که از سوی پروردگارشان بر آنها نازل شده (از کتابهای آسمانی و قرآن) بر پا دارند (و به آن عمل نمایند) از فراز و فرود پاهایشان (= از آسمان و زمین) روزی خواهند خورد، گروهی از آنها معتدل و میانه رو هستند، و بسیاری از آنان اعمال بدی انجام میدهند. ﴿66﴾
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است، (به مردم) برسان، و اگر (این کار) نکنی، رسالت او را نرساندهای، و الله تو را از (شر) مردم حفظ میکند، همانا الله گروه کافران را هدایت نمیکند. ﴿67﴾
قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَیْءٍ حَتَّىَ تُقِیمُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَیْکُم مِّن رَّبِّکُمْ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ طُغْیَانًا وَکُفْرًا فَلاَ تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ بگو: «ای اهل کتاب! شما بر هیچ (آیین درستی) نیستید، مگر اینکه تورات و انجیل و آنچه را که از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده است، بر پا دارید». و بتحقیق آنچه بر تو از سوی پروردگارت نازل شده، بر سرکشی و کفر بسیاری از آنها میافزاید، پس بر (این) گروه کافران، غمگین مباش. ﴿68﴾
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَادُواْ وَالصَّابِؤُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ همانا کسانیکه ایمان آوردهاند، و کسانیکه یهودی هستند، و صابئان و نصاری، هر کس که به الله و روز قیامت ایمان بیاورد و کارهای شایسته انجام دهد، نه ترسی بر آنها خواهد بود و نه آنان اندوهگین شوند. ﴿69﴾
لَقَدْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَیْهِمْ رُسُلاً کُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُهُمْ فَرِیقًا کَذَّبُواْ وَفَرِیقًا یَقْتُلُونَ یقیناً ما از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم، و رسولانی به سوی آنها فرستادیم، هر گاه که پیامبری چیزی بر خلاف دلخواه آنها میآورد، گروهی را تکذیب میکردند و گروهی را میکشتند. ﴿70﴾
وَحَسِبُواْ أَلاَّ تَکُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُواْ وَصَمُّواْ ثُمَّ تَابَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ ثُمَّ عَمُواْ وَصَمُّواْ کَثِیرٌ مِّنْهُمْ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ و پنداشتند که آزمایش (و مجازاتی) در کار نیست، لذا کور و کر شدند. سپس (توبه کردند و) الله توبهی آنها را پذیرفت، باز بسیاری از آنها کور و کر شدند، و الله به آنچه انجام میدهند؛ بیناست. ﴿71﴾
لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ وَقَالَ الْمَسِیحُ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اعْبُدُواْ اللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمْ إِنَّهُ مَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنصَارٍ آنها که گفتند: «الله، همان مسیح پسر مریم است» یقیناً کافر شدند، در حالیکه (خود) مسیح گفت: «ای بنی اسرائیل! الله را که پروردگار من و پروردگار شما است؛ پرستش کنید، همانا هر کس به الله شرک آورد، الله بهشت را بر او حرام کرده است، و جایگاه او دوزخ است، و ستمکاران را یاوری نیست». ﴿72﴾
لَّقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ یَنتَهُواْ عَمَّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ آنها که گفتند: «الله سومین (اقنوم) ثلاثه است» به یقین کافر شدند، معبودی (به حق) جز معبود یگانه نیست، و اگر از آنچه میگویند باز نایستند، قطعاً به کافران شان عذاب دردناکی خواهد رسید. ﴿73﴾
أَفَلاَ یَتُوبُونَ إِلَى اللَّهِ وَیَسْتَغْفِرُونَهُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ آیا به سوی الله باز نمیگردند، و از او طلب آمرزش نمیکنند؟! و الله آمرزندهی مهربان است([7]). ﴿74﴾
مَّا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّیقَةٌ کَانَا یَأْکُلانِ الطَّعَامَ انظُرْ کَیْفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ الآیَاتِ ثُمَّ انظُرْ أَنَّى یُؤْفَکُونَ مسیح پسر مریم فرستادهای بیش نیست که پیش از او (نیز) فرستادگان دیگری بودند، و مادرش زنی راستگوی بود، هر دو غذا میخوردند، بنگر چگونه نشانهها را برای آنها روشن میسازیم، پس بنگر چگونه (از حق) باز گردانده میشوند! ﴿75﴾
قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لاَ یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَلاَ نَفْعًا وَاللَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ بگو: «آیا چیزی را به جای الله میپرستید که دارای سود و زیانی برای شما نیست؟! و الله شنوای داناست». ﴿76﴾
قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَأَضَلُّواْ کَثِیرًا وَضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبِیلِ بگو: «ای اهل کتاب! در دین خود به ناحق غلو (و زیاده روی) نکنید، و از هوسهای گروهی که از پیش گمراه شدند و بسیاری را گمراه کردند و از راه راست منحرف گشتند؛ پیروی نکنید». ﴿77﴾
لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذَلِکَ بِمَا عَصَوا وَّکَانُواْ یَعْتَدُونَ کافران بنی اسرائیل، بر زبان داوود و عیسی پسر مریم لعنت شدند، این بخاطر آن بود که نافرمانی (و گناه) کردند و (از حد) تجاوز مینمودند. ﴿78﴾
کَانُواْ لاَ یَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا کَانُواْ یَفْعَلُونَ آنها از کار زشتی که انجام میدادند، یکدیگر را نهی نمیکردند، قطعاً بد کاری انجام میدادند! ﴿79﴾
تَرَى کَثِیرًا مِّنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَفِی الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ بسیاری از آنها را میبینی که با کافران (و بتپرستان) دوستی میکنند، چه بد است آنچه نفسهایشان برای آنان پیش فرستاده است، که الله بر آنها خشم بیاورد، و آنان در عذاب جاودانه خواهند ماند([8]). ﴿80﴾
وَلَوْ کَانُوا یُؤْمِنُونَ بِاللَّه وَالنَّبِیِّ وَمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِیَاء وَلَکِنَّ کَثِیرًا مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ و اگربه الله و پیا مبر و آنچه براو نازل شده، ایمان میآوردند (هرگز) آنان (کافران) را به دوستی برنمی گزیدند، ولی بسیاری از آنها فاسقند. ﴿81﴾
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُواْ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّا نَصَارَى ذَلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ به یقین دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را؛ یهود و مشرکان([9]) خواهی یافت، و نزدیکترین دوستان به مؤمنان را؛ کسانی مییابی که میگویند: «ما نصاری هستیم». این بخاطر آن است که از (میان) آنها کشیشان و تارکان دنیا هستند، و آنها تکبّر نمیورزند. ﴿82﴾
وَإِذَا سَمِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ و چون آیاتی را که بر پیامبر نازل شده بشنوند، چشمهای آنها را میبینی که اشک ریزان میشود، بخاطر حقیقتی که در یافتهاند، و میگویند: «پروردگارا! ایمان آوردیم، پس ما را در زمره گواهان بنویس. ﴿83﴾
وَمَا لَنَا لاَ نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَن یُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِینَ چرا به الله و آنچه از حق به ما رسیده است، ایمان نیاوریم، در حالیکه آرزو داریم پروردگارمان ما را در زمره صالحان در آورد». ﴿84﴾
فَأَثَابَهُمُ اللَّهُ بِمَا قَالُواْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِکَ جَزَاء الْمُحْسِنِینَ پس الله به خاطر این سخن که گفتند، به آنها باغهایی (از بهشت) پاداش داد که از زیر (درختان) آن نهرها جاری است، و جاودانه در آن خواهند ماند، و این است جزای نیکو کاران. ﴿85﴾
وَالَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ و کسانیکه کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، آنها اهل دوزخند. ﴿86﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُحَرِّمُواْ طَیِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! چیزهای پاکیزهای را که الله برای شما حلال کرده است (بر خود) حرام نکنید، و از حد تجاوز ننمایید، همانا الله متجاوزان را دوست نمیدارد. ﴿87﴾
وَکُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالاً طَیِّبًا وَاتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِیَ أَنتُم بِهِ مُؤْمِنُونَ و از چیزهای حلال (و) پاکیزهای که الله به شما روزی داده است؛ بخورید، و از الله که به او ایمان دارید؛ بترسید. ﴿88﴾
لاَ یُؤَاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِکُمْ وَلَکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الأَیْمَانَ فَکَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ ذَلِکَ کَفَّارَةُ أَیْمَانِکُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُواْ أَیْمَانَکُمْ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ الله شما را بخاطر سوگندهای لغو (و بیهوده) تان مؤاخذه نمیکند، ولی شما را بخاطر سوگندهایی که (از روی قصد) محکم کردهاید؛ مؤاخده میکند، پس کفارهی آن اطعام ده مسکین است از غذاهای متوسطی که به خانوادهی خود میخورانید، یا لباس پوشانیدن آنها، و یا آزاد کردن یک برده، پس اگر کسی (هیچ یک از اینها) نیابد، سه روز روزه بگیرد، این کفارهی سوگندهای شماست، هر گاه که سوگند یاد کردید (و به آن وفا نکردید) و سوگندهای خود را حفظ کنید (و نشکنید) این چنین الله آیات خود را برای شما بیان میکند، باشد که شکر گزارید. ﴿89﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! همانا شراب و قمار و بتها، و تیرهای قرعه، پلید و از عمل شیطان است. پس از آنها دوری کنید، تا رستگار شوید. ﴿90﴾
إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ همانا شیطان میخواهد با شراب و قمار در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند و شما را از یاد الله و از نماز باز دارد؛ پس آیا شما خودداری خواهید کرد؟! ﴿91﴾
وَأَطِیعُواْ اللَّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَاحْذَرُواْ فَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ و الله را اطاعت کنید و (نیز) پیامبر را اطاعت کنید و (از نافرمانی) برحذرباشید، پس اگر روی گرداندید؛ بدانید که بر پیامبر ما جز ابلاغ آشکار چیز دیگری نیست. ﴿92﴾
لَیْسَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِیمَا طَعِمُواْ إِذَا مَا اتَّقَواْ وَّآمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّآمَنُواْ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّأَحْسَنُواْ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ بر کسانیکه ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند گناهی در آنچه خوردهاند نیست؛ اگر پرهیزکاری کنند و ایمان آورند و کارهای شایسته انجام دهند، سپس پرهیزکاری کنند و ایمان آورند، سپس پرهیزکاری کنند و نیکی نمایند، و الله نیکوکاران را دوست میدارد. ﴿93﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللَّهُ بِشَیْءٍ مِّنَ الصَّیْدِ تَنَالُهُ أَیْدِیکُمْ وَرِمَاحُکُمْ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یَخَافُهُ بِالْغَیْبِ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! الله شما را به چیزی از شکار که دستها و نیزههایتان به آن میرسد؛ آزمایش میکند تا الله معلوم بدارد چه کسی در نهان از او میترسد، پس هر کس بعد از آن تجاوز کند؛ برایش عذاب دردناکی خواهد بود. ﴿94﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْتُلُواْ الصَّیْدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ وَمَن قَتَلَهُ مِنکُم مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاء مِّثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یَحْکُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنکُمْ هَدْیًا بَالِغَ الْکَعْبَةِ أَوْ کَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاکِینَ أَو عَدْلُ ذَلِکَ صِیَامًا لِّیَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَف وَمَنْ عَادَ فَیَنتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَاللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انتِقَامٍ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! در حال احرام شکار را نکشید، و هر کس از شما به عمد آن را بکشد؛ باید کفارهای همانند آن از چهارپایان بدهد (بشرطی) که دو نفر عادل از شما (برابر بودن) آن را تصدیق کنند و (بصورت) قربانی به کعبه برساند یا (به جای قربانی) اطعام مساکین کند یا معادل آن روزه بگیرد تا کیفر عمل خود را بچشد، الله از آنچه گذشته در گذشت، و هر کس که (به این گناه) باز گردد؛ الله از او انتقام میگیرد، و الله نیرومند (و) انتقامگیر است. ﴿95﴾
أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَطَعَامُهُ مَتَاعًا لَّکُمْ وَلِلسَّیَّارَةِ وَحُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُمًا وَاتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِیَ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ شکار دریا و طعام آن برای شما حلال شده است تا برای شما و کاروانیان بهرهای باشد، و شکار بیابان تا موقعی که در احرام هستید، بر شما حرام است، و از الله که بسوی او محشور میشوید؛ بترسید.﴿96﴾
جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَامًا لِّلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْیَ وَالْقَلائِدَ ذَلِکَ لِتَعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ وَأَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ الله کعبه - بیتالحرام-، و ماه حرام و قربانی (بینشان) و قربانی نشاندار را وسیلهای برای استواری و سامان بخشیدن (به کار) مردم قرار داد، این (گونه احکام برای اینست که) بدانید بتحقیق الله آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است میداند، و مسلماً الله به هر چیز داناست. ﴿97﴾
اعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ وَأَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ بدانید که الله سخت کیفر است و (در عین حال) الله آمرزندهی مهربان است. ﴿98﴾
مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَکْتُمُونَ بر پیامبر (وظیفهای) جز رسانیدن (پیام الهی) نیست، و الله آنچه را که آشکار میکنید و آنچه را که پنهان میدارید؛ میداند. ﴿99﴾
قُل لاَّ یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبِیثِ فَاتَّقُواْ اللَّهَ یَا أُولِی الأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ بگو: «ناپاک و پاک یکسان نیست. و اگر چه کثرت ناپاکها، تو را به شگفتی اندازد»، پس ای خردمندان، از الله بترسید تا رستگار شوید. ﴿100﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْیَاء إِن تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ وَإِن تَسْأَلُواْ عَنْهَا حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْهَا وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! از چیزهای نپرسید که اگر برای شما آشکار گردد، شما را اندوهگین کند، و اگر به هنگام نزول قرآن، از آنها سؤال کنید برای شما آشکار میشود الله از آنها عفو کرده است، و الله آمرزندهی بردبار است. ﴿101﴾
قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ مِّن قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُواْ بِهَا کَافِرِینَ به راستی گروهی قبل از شما از آن سؤال کردند، سپس (وقتی که جواشان آمد) بدان کافر شدند([10]). ﴿102﴾
مَا جَعَلَ اللَّهُ مِن بَحِیرَةٍ وَلاَ سَائِبَةٍ وَلاَ وَصِیلَةٍ وَلاَ حَامٍ وَلَکِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَأَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ الله هیچ گونه «بحیره» و نه«سائبه» و نه«وصیله» و نه«حام» را قرار نداده است، ولی کسانیکه کافر شدند، بر الله دروغ میبندند، و بیشترشان در نمییابند. ﴿103﴾
وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُواْ حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ شَیْئًا وَلاَ یَهْتَدُونَ و هنگامیکه به آنها گفته شود: «به سوی آنچه الله نازل کرده و به سوی پیامبر بیایید» گویند: «آنچه نیاکانمان را بر آن یافتهایم، ما را بس است». آیا اگر نیاکان آنها چیزی نمیدانستند و هدایت نیافته بودند (باز هم از آنها پیروی میکنند)؟. ﴿104﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ لاَ یَضُرُّکُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! مراقب خود باشید اگر شما هدایت یافته باشید، گمراهی کسانیکه گمراه شدهاند به شما زیانی نمیرساند، بازگشت همهی شما به سوی الله است، آنگاه شما را از آنچه عمل میکردید؛ آگاه میسازد. ﴿105﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ شَهَادَةُ بَیْنِکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنکُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الأَرْضِ فَأَصَابَتْکُم مُّصِیبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِن بَعْدِ الصَّلاةِ فَیُقْسِمَانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لاَ نَشْتَرِی بِهِ ثَمَنًا وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى وَلاَ نَکْتُمُ شَهَادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذًا لَّمِنَ الآثِمِینَ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! چون مرگ یکی از شما فرا رسد در موقع وصیت باید از میان شما دو نفر عادل را گواه بگیرید یا اگر مسافرت کردید و مصیبت مرگ به شما رسید (و مسلمانی را نیافتید) دو نفر از غیر خودتان را به گواهی بطلبید و اگر (هنگام ادای شهادت در صدق آنها) شک کردید آن دو را بعد از نماز نگاه دارید تا به الله سوگند بخورند که: «ما حاضر نیستیم حق را به چیزی بفروشیم اگر چه خویشانمان باشند و شهادت الله را کتمان نمیکنیم که در این صورت از گناهکاران خواهیم بود». ﴿106﴾
فَإِنْ عُثِرَ عَلَى أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْمًا فَآخَرَانِ یَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ الَّذِینَ اسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ الأَوْلَیَانِ فَیُقْسِمَانِ بِاللَّهِ لَشَهَادَتُنَا أَحَقُّ مِن شَهَادَتِهِمَا وَمَا اعْتَدَیْنَا إِنَّا إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِینَ پس اگر معلوم شد که آن دو مرتکب گناه (خیانت) شدهاند (و حق را کتمان نمودهاند) دو نفر از کسانیکه ستم دیدهاند و نسبت به میت أولی هستند جای آنها را خواهند گرفت، آنگاه به الله سوگند یاد کنند که: «گواهی ما از گواهی آن دو درستتر است؛ و ما تجاوزی نکردهایم، و اگر چنین کرده باشیم از ستمکاران خواهیم بود». ﴿107﴾
ذَلِکَ أَدْنَى أَن یَأْتُواْ بِالشَّهَادَةِ عَلَى وَجْهِهَا أَوْ یَخَافُواْ أَن تُرَدَّ أَیْمَانٌ بَعْدَ أَیْمَانِهِمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاسْمَعُواْ وَاللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ این (روش) به آنکه گواهی را به گونهی درستش ادا کنند؛ نزدیکتر است، و یا بترسند که بعد از سوگندها (ی و رثه) سوگندهایشان رد شود؛ و از الله بترسید، و گوش فرا دهید و (بدانید که) الله گروه فاسقان را هدایت نمیکند. ﴿108﴾
یَوْمَ یَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُواْ لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّکَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ روزیکه الله پیامبران را گرد آورد؛ آنگاه بگوید: «(دربرابر دعوت حق) چه پاسخی به شما داده شد؟» گویند: «ما را علمی نیست؛ بیگمان تو خود دانای رازهای نهانی». ﴿109﴾
إِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَعَلَى وَالِدَتِکَ إِذْ أَیَّدتُّکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلاً وَإِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِی وَتُبْرِئُ الأَکْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِی وَإِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِینٌ (به یاد بیاور) هنگامی را که الله (به عیسی پسر مریم) میفرماید: «ای عیسی پسر مریم! نعمتی را که به تو و مادرت بخشیدم به یاد آور؛ زمانی که تو را با «روح القدس» (جبرئیل) تقویت کردم، در گهواره و بزرگی با مردم سخن گفتی، و هنگامیکه کتاب و حکمت، و تورات و انجیل را به تو آموختم، و هنگامیکه به فرمان من از گل چیزی مانند شکل پرندهای ساختی؛ پس در آن میدمیدی و به فرمان من پرندهای میشد، و کور مادر زاد و مبتلا به بیماری پیسی را به فرمان من شفا میدادی، و آنگاه که مردگان را به فرمان من (زنده) بیرون میآوردی، و هنگامیکه بنیاسرائیل را از آسیب رساندن به تو بازداشتم، آنگاه که دلایل روشن برای آنها آوردی، پس کسانی که از آنها کافر شدند؛ گفتند: «اینها جز جادوی آشکار (چیزی دیگر) نیست». ﴿110﴾
وَإِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوَارِیِّینَ أَنْ آمِنُواْ بِی وَبِرَسُولِی قَالُواْ آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ و (به یادآور) زمانی را که به حواریون وحی فرستادم که: «به من و فرستاده من، ایمان بیاورید» گفتند: «ایمان آوردیم، و گواه باش که ما تسلیم شدهایم». ﴿111﴾
إِذْ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ هَلْ یَسْتَطِیعُ رَبُّکَ أَن یُنَزِّلَ عَلَیْنَا مَائِدَةً مِّنَ السَّمَاء قَالَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ (و به یاد آور) چون حواریون گفتند: «ای عیسی پسر مریم! آیا پروردگارت میتواند سفرهای از آسمان بر ما نازل کند؟». (عیسی در پاسخ) گفت: «اگر مؤمن هستید از الله بترسید». ﴿112﴾
قَالُواْ نُرِیدُ أَن نَّأْکُلَ مِنْهَا وَتَطْمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعْلَمَ أَن قَدْ صَدَقْتَنَا وَنَکُونَ عَلَیْهَا مِنَ الشَّاهِدِینَ گفتند: «میخواهیم از آن بخوریم و دلهای مان آرام گیرد و بدانیم که به ما راست گفتهای و بر آن از گواهان باشیم». ﴿113﴾
قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَیْنَا مَائِدَةً مِّنَ السَّمَاء تَکُونُ لَنَا عِیداً لِّأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآیَةً مِّنکَ وَارْزُقْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ عیسی پسر مریم (دعا کرد و) گفت: بارالها، ای پروردگار ما، از آسمان سفرهای بر ما بفرست تا برای اول و آخر ما عیدی باشد و نشانههای از تو، و به ما روزی ده که تو بهترین روزی دهندگانی». ﴿114﴾
قَالَ اللَّهُ إِنِّی مُنَزِّلُهَا عَلَیْکُمْ فَمَن یَکْفُرْ بَعْدُ مِنکُمْ فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لاَّ أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِّنَ الْعَالَمِینَ الله (دعای او را اجابت کرد و) فرمود: «من آن را بر شما نازل میکنم؛ اما هر یک از شما که بعد از آن کافر شود، او را چنان عذابی میکنم که هیچ کس از جهانیان را چنان عذاب نکرده باشم!». ﴿115﴾
وَإِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَأَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَهَیْنِ مِن دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَکَ مَا یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ مَا لَیْسَ لِی بِحَقٍّ إِن کُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ و (بیاد بیاور) که الله میفرماید: «ای عیسی پسر مریم! آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را به عنوان دو معبود به جای الله انتخاب کنید؟» (عیسی) گوید: «تو منزهی! من حق ندارم آنچه را که شایسته من نیست بگویم! اگر چنین سخنی را گفته باشم؛ بیگمان تو میدانی، تو از آنچه در ضمیر من است آگاهی و من از آنچه در ذات (پاک) توست؛ نمیدانم، یقیناً تو خود دانای رازهای نهانی. ﴿116﴾
مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ مَا أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمْ وَکُنتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا مَّا دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنتَ أَنتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَأَنتَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ من چیزی جز آنچه مرا به آن فرمان دادی به آنها نگفتم (به آنها گفتم:) الله را بپرستید که پروردگار من و پروردگار شماست و تا زمانی که در میان آنها بودم مراقب و گواهشان بودم و چون مرا بر گرفتی تو خودت مراقب آنها بودی و تو بر هر چیز گواهی. ﴿117﴾
إِن تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُکَ وَإِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ اگر آنها را عذاب کنی آنان بندگان تو هستند و اگر آنها را بیامرزی تو نیرومند حکیمی». ﴿118﴾
قَالَ اللَّهُ هَذَا یَوْمُ یَنفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا رَّضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ الله فرمود: «امروز؛ روزی است که راستی راستگویان به آنها سود میبخشد، برای آنها باغهای (از بهشت) است که نهرها از زیر (درختان) آن جاری است و تا ابد، جاودانه در آن میمانند، الله از آنها خشنود است و آنها از او خشنودند، این رستگاری بزرگ است». ﴿119﴾
لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا فِیهِنَّ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ فرمانروایی آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست از آنِ الله است؛ و او بر هر چیز تواناست. ﴿120﴾
سورة مائده
[1]- این آیه وجوب وضوگرفتن و کیفیت آن را بیان میکند و در روز قیامت یکی از ویژگیهای امت محمد این است که اعضای وضوی آنان میدرخشد، چنانکه در حدیث آمده است: «همانا امت من روز قیامت فرا خوانده میشوند، در حالیکه اعضای وضوی آنها بر اثر وضو میدرخشد. بنابراین، هرکس که میتواند این نور و درخشش را بیشتر گرداند، پس چنین کند (یعنی به خوبی و کامل وضو بگیرد)». (صحیح بخاری: 5984)
[2]- رسول الله در حدیث، کیفیت تیمم را چنین بیان کردهاند : «کافی است که چنین کنی»: آنگاه دستهایش را یکبار بر زمین زد، پس آنها را فوت کرد، آنگاه چهره و دستهایش را مسح نمود. (صحیح بخاری: 347) و در حدیث دیگر به عمار بن یاسر نیز چنین فرمود: «این گونه برای تو کافی بود» آنگاه دستهایش را بر زمین زد و آنها را فوت کرد، و سپس چهره و دستهایش را مسح نمود. (صحیح بخاری: 338)
[3]- در کتاب انجیل به نصاری این حکم داده شده که هنگامیکه محمد رسولاللهr به عنوان پیامبر از طرف الله متعال برای جهانیان برگزیده شد، به او ایمان بیاورید و از او پیروی کنید.
[4]- الله متعال قدرت و ملکیت کامل خود را بیان فرموده است که در حقیقت ردی میباشد بر بطلان عقیدۀ نصاری که عیسی بن مریم را اِله میدانند.
[5]- در حدیث آمده که رسول الله فرمود: «بزرگترین گناهان: 1- شرک به الله 2- کشتن ناحق 3- نافرمانی والدین 4- گواهی دروغ میباشد». (صحیح بخاری: 6871)
2- ملاحظه شود حاشیه (سورۀ آل عمران: 3/ 85).
[6]- برخی از فقهای ظاهری حکم این دزدی را عام میدانند یعنی مقدار دزدی شده چه کم باشد چه زیاد و چه از حرزش (جای مخصوص به خود) دزدی شده باشد یا از غیر از حرزش به هر صورت عقوبت دزدی را خواهد گرفت، ولی بعضی از فقها حرز و نصاب را شرط عقوبت قرار دادهاند. محدثین نصاب دزدی را رُبع دینار یا سه درهم (یا مبلغ مساوی به آن) قرار دادهاند و در غیر این صورت دست قطع نخواهد شد و نیز از مچ دست قطع میشود نه از بغل که برخی به آن معتقدند.
[7]- الله متعال از توبه و استغفار بندهاش بسیار خوشنود میشود، میتوان قدر و اندازۀ آن را از این حدیث سنجید: «الله متعال از توبۀ بندهاش از شخصی که شتر گمشدهاش را در بیابان یابد زیادتر خوشنود میگردد». (صحیح بخاری: 6309)
[8]- این است نتیجۀ دوستی با اهل کفر که سبب خشم الله متعال میگردد و سرانجام به عذاب دایمی دوزخ مبتلا میگردد.
[9]- مراد از مشرکین آنانی اند که معتقد به معبودان متعدد هستند و نیز بتپرستها و کسانیکه منکر وحدانیت الله متعال و رسالت محمد میباشند.
[10]- روزی رسول الله فرمود: «الله متعال حج را بر شما فرض نموده است». شخصی پرسید: آیا هر سال؟ رسول الله خاموش ماند، او سه بار سوال را تکرار کرد، رسول اللهr فرمود: «اگر بلی میگفتم حتماً سالانه حج فرض میشد و اگر چنین میشد شما توان آن را نمیداشتید». (صحیح مسلم: 1337)
سوره مائده
مدنی است و دارای (120) آیه است.
وجه تسمیه: این سوره را بهسبب آن که دربرگیرنده داستان مائده است، سوره «مائده» نامیدند. بهنام سوره «عقود» و سوره «منقذه» نیز نامیده میشود.
سوره مائده دربرگیرنده احکام تشریعی و سه داستان است. از عائشه رضی الله عنها روایت شدهاست که فرمود: «مائده آخرین سورهای است که نازلشد پس آنچه که در آن از حلال مییابید؛ حلال بشمارید و آنچه که در آن ازحرام مییابید؛ حرام بشناسید». بعضی گفتهاند: مراد عائشه رضی الله عنها از سخنفوق این است که: هیچ آیه منسوخهای در این سوره وجود ندارد. اما ابنعباس رضی الله عنه برآن است که دو آیه در آن منسوخ میباشد ـ که در جای خود بیانخواهیم کرد.
صاحب تفسیر «فیظلالالقرآن» میگوید: «در این سوره با موضوعات مختلفی روبرو میشویم اما آنچه که همه آنها را به هم مربوط میسازد، هدف یگانهای است که قرآن کریم برای به ثمر رساندن آن آمده است، این هدف عبارت است از: به وجودآوردن امت، برپاساختن دولت و شیرازه ساختن جامعهای ویژه، بر اساس عقیده، جهانبینی و ساختاری مخصوص که در آنیگانگی خدای عزوجل درالوهیت، ربوبیت و حاکمیت، اصل و اساس امور است، خداوندی که انسان مؤمن، راه و رسم زندگی، نظامنامهها، معیارها و ملاکهای ارزشی خود را فقط از او میگیرد...».
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَوۡفُواْ بِٱلۡعُقُودِۚ أُحِلَّتۡ لَکُم بَهِیمَةُ ٱلۡأَنۡعَٰمِ إِلَّا مَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡ غَیۡرَ مُحِلِّی ٱلصَّیۡدِ وَأَنتُمۡ حُرُمٌۗ إِنَّ ٱللَّهَ یَحۡکُمُ مَا یُرِیدُ١﴾ [المائدة: 1].
«ای مؤمنان» نقل است که شخصی نزد عبدالله بنمسعود رضی الله عنه آمد و به او گفت: به من اندرزی ده! ابنمسعود رضی الله عنه فرمود: «چون شنیدی که خداوند متعال میفرماید: (یا ایهاالذین آمنوا: ای مؤمنان!) پس خوب گوش فراده زیرا یا خیری است که حق تعالی به آن امر میکند، یا شری است که از آن نهی مینماید». آری! ای مؤمنان! «به عقود وفا کنید» مراد از عقود: عهدها و پیمانهایی است کهخداوند عزوجل در مورد اجرای احکام و قوانین خویش از بندگانش گرفته و آن پیمانها را بر ذمهشان لازم گردانیده و ایشان نیز آنها را به گردن گرفتهاند و با اینسخن خود: (سمعنا واطعنا: شنیدیم و اطاعت کردیم)، یا مانند آن از تعبیرات، بهآن متعهد شدهاند چنانکه این عقدها شامل پیمانها و معاهداتی که مؤمنان در میان همدیگر استوار میکنند نیز میشود، از جمله، قراردادها، معاهدات و معاملاتیکه از دوران جاهلیت در میان مردم باقی مانده بود. پس معنای اجمالی آیه کریمهاین است: به عهدها و قراردادهایی که با خدا و خلقش بستهاید وفا کنید. درحدیث شریف آمدهاست: «هر حلف و پیمانی که در جاهلیت بود، اسلام جز محکمی بیشتر چیز دیگری بر آن نیفزود اما در اسلام حلفی نیست». گفتنی استکه وفاکردن به پیمانهای بجا مانده از دوران جاهلیت، به آن معاهدات و پیمانهایی محدود میشود که در حوزه تعاون و همیاری بر امور خیر قرارداشته باشد، نه پیمانها و قراردادهای مبتنی بر گناه و تجاوز.
«بر شما چارپایان از قسم انعام حلال گردیده» انعام: اسمی است که بر شتر و گاو و گوسفند اطلاق میشود «جز آنچه حکمش بر شما خوانده خواهد شد» و آنعبارت از محرماتی است که خدای سبحان در آیه (3) از همین سوره بیان کردهاست «در حالیکه نباید شکار را در حال احرام، حلال بشمارید» این جمله استثنا از (بهیمه الانعام) است، یعنی: برشما چارپایان مذکور حلال گردیده، جز حیوانی که در حال احرام شکار میکنید زیرا شکار خشکی و خوردن از گوشت آن برای شخص محرم (در حال احرام) حرام است، همچنین شکار حرم مکه بر محرم وغیرآن حرام میباشد. مراد از (حرم): کسی است که به حج، یا عمره، یا به هردو احرام بسته باشد. «خداوند هر حکمی که بخواهد مقرر میدارد» از احکامی که مخالف با عادات و رسوم اعراب است زیرا فقط اوست که حق حلال ساختن وحرام ساختن و قانونگذاری را دارد، چرا که او پروردگار شماست بنابراین، به مصالح بندگان خویش داناتر است.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُحِلُّواْ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ وَلَا ٱلشَّهۡرَ ٱلۡحَرَامَ وَلَا ٱلۡهَدۡیَ وَلَا ٱلۡقَلَٰٓئِدَ وَلَآ ءَآمِّینَ ٱلۡبَیۡتَ ٱلۡحَرَامَ یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّهِمۡ وَرِضۡوَٰنٗاۚ وَإِذَا حَلَلۡتُمۡ فَٱصۡطَادُواْۚ وَلَا یَجۡرِمَنَّکُمۡ شَنََٔانُ قَوۡمٍ أَن صَدُّوکُمۡ عَنِ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ أَن تَعۡتَدُواْۘ وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ٢﴾ [المائدة: 2].
«ای مؤمنان! شعائر الله را هتک حرمت نکنید» با اخلال وارد کردن به چیزی از مناسک حج، یا با ایجاد مانع میان این شعائر و میان کسانی که میخواهند به بزرگداشت آنها پرداخته و عبادت خدای عزوجل را در آنها به جای آورند. شعائر: جمع شعیره؛ عبارت از هر چیزی است که به مثابه شعار و نشانه قرار دادهشده باشد اما مراد از آن در اینجا، پاسداشت و رعایت حرمت اماکن اعمال حج؛ اعم از صفا و مروه و غیر آن است. یا مراد از شعائر در اینجا: فرایض و مقدسات الهی است «و هتک حرمت نکنید ماه حرام را» یعنی: حرمت ماههای چهارگانه حرام را که عبارتاند از: ذیالقعده، ذیالحجه، محرم و رجب، با جنگیدن در آنها و بازداشتن حاجیان و عمرهگزاران از بیتالله الحرام، در هم نشکنید و حلال نشمارید.
اجماع علما بر آن است که خدای عزوجل جنگیدن با مشرکان و کافران را در ماههای حرام و غیر آن از ماههای سال، حلال گردانیده است بنابراین، حکم این بخش از آیه منسوخ است. اما به قولی دیگر معنی آیه این است: در ماههای حج اعمالی را انجام ندهید که سبب بازداشتن مردم از انجام حج گردد. بنابراین تفسیر، نسخی در کار نیست. «و نه» هتک حرمت کنید «هدی را» هدی: جمع هدیه، بهمعنی قربانیای است که به بیتالله الحرام اهدا میشود؛ اعم از شتر، یا گاو، یاگوسفند. پس حق تعالی مؤمنان را نهی میکند از اینکه حرمت حیوانات اهدایی را رعایت نکنند، به اینکه مثلا آن را از صاحبش بگیرند، یا میان هدیه و میان رسیدن آن به بیتالحرام مانع ایجاد کنند «و نه» هتک حرمت کنید «آنچه را که در گردن آن قلاده میاندازند» و آن عبارت از چهارپایانی است که در هنگام اهدای آنها به بیتالحرام، بر آنها گردنبند مینهند و هتک حرمت آنها، گرفتن آنها بهغصب است. عطف (قربانیهای قلادهدار) بر (هدی)، از باب عطف خاص بهعام و به منظور سفارش بیشتر مؤمنان به رعایت حرمت قربانی است. خاطر نشان میشود که نهادن گردنبند (قلاده) بر گردن حیوانات قربانی، سنت ابراهیمی است که اسلام نیز آن را ابقا کرد. ابنکثیر در معنی آیه کریمه میگوید: «افگندن قلاده برگردن حیوانات هدیه را ترک نکنید تا بدینوسیله، حیوانات هدیه از چهارپایان دیگر متمایز گردند و این امر شناخته شود که آنها به کعبه اهدا گردیدهاند تا اگر کسی قصد تعرض به آنها را دارد، از این کار دست بردارد». «و نه» هتکحرمت کنید «قصدکنندگان بیتالحرام را که فضل و خشنودی پروردگار خویش را میطلبند» یعنی: حرمت زائران و راهیان بیتالحرام را نیز نگه دارید، به این معنی که ایشان را از رفتن به بیتالحرام به منظور ادای حج، یا عمره، یا سکونت درحریم آن، یا تجارت در آن منع نکنید، همانان که در گشایش معاش و بدستآوردن منافع تجارت، جویای فضل پروردگار خویش و با انجام دادن مناسک حج، جویای خشنودی و رضای وی هستند. پس مراد از فضل در اینجا: تجارت، یا ثواب است.
بنا به روایتی، سبب نزول آیه کریمه این بود که: مشرکان بنا بر آیین خود، به حج و عمره میآمدند و قربانی اهدا میکردند، در این میان مسلمانان خواستند تا برآنها حمله برند، همان بود که آیه: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُحِلُّواْ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ...﴾ نازل شد و تجاوز به آنان را حرام گردانید. اما بعد از آن حق تعالی با این فرمودهاش: ﴿فَلَا یَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَا﴾ [التوبة: 28]. «مشرکان بعد از این سال، دیگر نباید بهمسجدالحرام نزدیک شوند».، این حکم را منسوخ کرد. ابنجریر نقلکرده است: اجماع بر آن است که قتل مشرک ـ چنانچه به وی امان داده نشده بود ـ جواز دارد، هرچند قصد بیتالحرام یا بیتالمقدس را هم کرده باشد. علمامیگویند: حتی اگر مشرک، برگردن یا بازوهای خویش تماما پوست درختان حرم را هم آویخته باشد، کشته میشود، در صورتیکه پیمان یا امانی از سویمسلمانان نداشته باشد. ولی جمعی بر آنند که آیه کریمه منسوخ نیست بلکه از محکمات است و حکم آن مربوط به حجاج و زوار مسلمان میباشد. «و چون از احرام خود بیرون آمدید پس» میتوانید «شکار کنید» در بیرون از سرزمین حرم.
از زیدبن اسلم رضی الله عنه در بیان سبب نزول روایت شده است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با یارانشان در حدیبیه بودند که مشرکان ایشان را از ورود به حرم بازداشتند و این برمسلمانان بسیار سخت و ناگوار بود، در این میان، گروهی از مشرکان اهالی مشرق که قصد انجام عمره را داشتند، از راه رسیدند. اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم موقع را مغتنم شمرده گفتند: اینک نوبت ماست، ما نیز اینان را از ورود به حرم بازمیداریم چنانکه یارانشان ما را از آن بازداشتند! پس خدای عزوجل نازل فرمود: «و البته کینهتوزی سخت گروهی که شما را از مسجدالحرام بازداشتند، نباید شما را به تعدی وادارد» یعنی: بغض و دشمنی شما با آنان ـ بهسبب آن که شما را از مسجدالحرام بازداشتند ـ نباید شما را به تجاوز برآنان وا دارد. برخی از سلف گفتهاند: نیکوترین شیوه برخورد با کسیکه خدای عزوجل را در مورد تو نافرمانیکرده، این است که: تو حق تعالی را در مورد وی فرمان بری. پس فقط تعامل به این شیوه است که تحسین برانگیز میباشد.
«و در بر و پرهیزگاری با یکدیگر همکاری کنید» یعنی: باید برخی از شما در نیکوکاری و پرهیزگاری، با برخیدیگر همکار و مددکار باشید. بر: کلمه فراگیری است که «آیه بر» در سوره «بقره» آن را تفسیر کرده است. همچنان اینحدیث شریف: «البر ما اطمأنت الیه النفس...: بر چیزی است که روان انسان به آنآرام گیرد...». از سیاق آیه دانسته میشود که مراد از (بر) در اینجا، عفو وگذشت و پرهیز از انتقامگیری است. همچنین در حدیث شریف آمده است: «الدال علی الخیر کفاعله». «کسی که بر کار خیر راهنمایی میکند، همچون انجامدهنده آنکار خیر است». «و با یکدیگر بر اثم و عدوان همکاری نکنید» اثم: نافرمانیخداوند عزوجل ، و عدوان: تعدی بر مردم به ستم و نارواست. گفتنی است که این نهیالهی شامل هزاران شکل از اشکال عمل بشری میگردد زیرا روابط اجتماعی غالبا از دوحال خارج نیست؛ یا تعاون بر نیکوکاری و بر و تقوی است، یا تعاون بر گناه و تجاوز «و از خدا پروا دارید که خدا» بر نافرمانان بیتقوی و معاونان بر گناه وتجاوز «سخت کیفر است».
صاحب تفسیر «معارف القرآن» میگوید: «در این جمله اخیر از این آیه، قرآنکریم در باره یک مسئله اصولی و اساسی که روح کل نظام عالم بوده و صلاح و فلاح و زندگی و بقای انسان به آن بستگی دارد که همان مسأله تعاون و همیاری با یکدیگر است، قضاوت حکیمانهای فرموده است زیرا هر انسان هوشیارو دانایی به این مسأله واقف است که انتظام کامل جهان بر تعاون و همکاری استوارگردیده و هیچ فرد دانشمند، یا ثروتمند و یا قدرتمندی به تنهایی قادر به تهیه لوازمزندگی خویش نمیباشد مثلا انسان قادر نیست جهت تهیه نان خود از کشت گندم گرفته تا بهرهگیری از آن و یا جهت آماده کردن لباس از کشت پنبه تا درست شدن پارچههای مورد نظر تمام مراحل را به تنهایی طی نماید.
منظور این است که انسان در هر قسمتی از زندگی خویش به همیاری هزارها وشاید صدهاهزار انسان دیگر نیازمند است. زیرا نظام کل جهان بر این تعاون متکیاست. با اندکی تأمل معلوم میشود، انسان نه تنها در مورد زندگی دنیوی خویش به همیاری و همبستگی دیگران احتیاج دارد بلکه در مرحله مردن تا دفن در قبر وحتی بعد از آن به دعای مغفرت و ایصال ثواب بازماندگان محتاج است.
خداوند جل شأنه از حکمت بالغه و قدرت کامله خویش برای این جهان نظام محکمی ساخته، هر انسان را محتاج دیگری قرار دادهاست. مستمند را به ثروتمند، ثروتمند را جهت انجام کارش به کارگر، تاجر را به مشتری، مشتری را به تاجر، معمار را به آهنگر... محتاج ساخته و همه آنان نیازمند به خداوند عزوجل هستند. اگر این احتیاج همگانی نمیبود و تعاون تنها بر برتری اخلاقی قرار میداشت چه کسی کار دیگری را انجام میداد؟ عاقبت چنین وضعی مانند سرانجام ارزشهای اخلاقی موجود در این دنیا میشد. چنانچه این تقسیم کار ازطرف سازمان دولتی یا بینالمللیای بهصورت یک قانون مطرح میگردید امروزدر سراسر جهان همانند دیگر قانونهای بینالمللی که دچار چالش اند، با مشکل روبرو میشد. پس این تنها نظام الهی قادر مطلق و حکیمالحکما است که در قلوب مردمان مختلف آرزو و استعداد کارهای گوناگون را پدید آورده تا آنان محورزندگی خویش را بر این شیوه زنجیرهای از تعاون قرار دهند.
هریکی را بهر کاری ساختند *** میل او را در دلش انداختند
آری! اگر یک اداره بین المللی یا دولتی در میان مردم تقسیم کار انجام میداد و گروهی را برای آب رسانی، بعضی را برای تهیه غذا مقرر میکرد، چه کسی ازچنین دستوراتی اطاعت میکرد که مثلا راحتی و خواب خوش شب خود را ترک کرده و در این کار مشغول باشد. الله تعالی هر انسانی را برای انجام کار خاصی خلق کرده و رغبت آن امور را در قلبش ایجاد کرده تا بدون اجبار قانونی به آن مشغول بوده و از آن طریق ارتزاق نماید.
نتیجه این نظم است که انسان با مصرف مقداری پول قادر است لوازم زندگیخویش را به آسانی فراهم نماید. مثلا خوراک پخته و لباس دوخته شده و اثاثیه ساخته شده منزل و خانههای آماده با پول به آسانی تهیه میگردد. و اگر چنین نظمی وجود نمیداشت یک انسان میلیاردر با خرج تمام ثروتش قادر به تهیه یک دانه گندم نبود.
بر اثر همین نظام خداوندی است که اگر شما در هتل باشید و غذای مورد استفاده خویش را خوب مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهید پی خواهید بردکه آرد آن از جایی، روغن آن از جایی، گوشت از جایی، ادویه از جاهای مختلف، ظروف و میز و صندلی از کشورهای دیگر، کارگر و آشپز از شهرهای مختلف است و لقمهای که به دهان شما میرسد و سبب ترشح بزاق میگردد نتیجه کار و فعالیت صدها انسان و کارخانه و حیوان میباشد.
چنانچه صبح از خانه بیرون آیید و بخواهید یکی دو فرسخ راه را طی کنید از تاکسی و یا اتوبوس و غیره جهت کار خویش استفاده میکنید در صورتی که آهن آن مثلا از استرالیا، چوب از برمه، موتور از آمریکا، راننده از جایی و کمک راننده از جایی دیگر است، این همه وسایل خلق خدا از کجا و چرا آن هم برایمبلغی ناچیز در خدمت شما هستند، آیا دولت موظف و مجبورشان کرده تا چنینآمادگی را داشته باشند؟ با اندکی تأمل در خواهید یافت که این یک قانون الهی است که خداوند عزوجل بهطور تکوینی در دلها ایجاد و به مرحله اجرا درآورده است»[1].
﴿حُرِّمَتۡ عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَیۡتَةُ وَٱلدَّمُ وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَیۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦ وَٱلۡمُنۡخَنِقَةُ وَٱلۡمَوۡقُوذَةُ وَٱلۡمُتَرَدِّیَةُ وَٱلنَّطِیحَةُ وَمَآ أَکَلَ ٱلسَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیۡتُمۡ وَمَا ذُبِحَ عَلَى ٱلنُّصُبِ وَأَن تَسۡتَقۡسِمُواْ بِٱلۡأَزۡلَٰمِۚ ذَٰلِکُمۡ فِسۡقٌۗ ٱلۡیَوۡمَ یَئِسَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمۡ فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِۚ ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗاۚ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ فِی مَخۡمَصَةٍ غَیۡرَ مُتَجَانِفٖ لِّإِثۡمٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٣﴾ [المائدة: 3].
«بر شما حرام شده است مردار» یعنی: حیوانی که خود ـ بدون ذبحشرعی ـ میمیرد.
«و» بر شما حرام شده است «خون» یعنی: خون ریخته سیال اما خوردن خون کبد، سپرز (طحال) و خونی که بعد از ذبح در عروق حیوان باقی میماند، مباح است.
«و» بر شما حرام شده است «گوشت خوک و» بر شما حرام شده است «آنچه نامی جز خدا به هنگام ذبحش برده باشند» علما درباره مذبوحهای که بردن نامخدا عزوجل عمدا یا سهوا درآن ترک شده باشد، اختلاف نظر دارند، که بیان آرایشان در سوره «انعام» خواهد آمد. تفسیر محرمات یاد شده، در آیه (173) سوره «بقره» نیز گذشت.
«و» بر شما حرام شده است «آنچه به خفهکردن مرده باشد» براثر فعل خود حیوان، یا براثر فعل آدمی، یا به غیر آن از علل؛ فیالمثل ریسمان در گردن آن بپیچد تا بمیرد. یادآور میشویم که اهل جاهلیت گوسفند را خفه میکردند و چون میمرد آن را میخوردند.
«و» بر شما حرام شده است «آنچه به سنگ یا چوب مرده باشد» بی آن که ذبح شود. در حدیث شریف آمده است که عدیبنحاتم رضی الله عنه گفت: یا رسولالله! منشکار را با معراض[2] هدف قرار میدهم و شکارش میکنم. فرمودند: «اگر شکار را با معراض زدی و تیر در بدنش فرو رفت، آن را بخور و اگر با پهنا به نشانه اصابت کرد، بدانکه آن (وقیذ) است پس آن را نخور». اجماع فقها نیز بر مفاد این حدیث شریف منعقد شدهاست.
«و» بر شما حرام شده است «آنچه از بلندی افتاده باشد» مثلا به چاهی افتاده باشد، یا از کوهی به پایین افتاده و بر اثر آن مرده باشد.
«و» بر شما حرام شده است «آنچه به شاخ زدن حیوان دیگری مرده باشد» بدون ذبح، هرچند شاخ آن حیوان او را خونی کرده و حتی از ذبحگاهش هم خون خارج شده باشد.
«و» بر شما حرام شده است «آنچه درنده از آن خورده باشد» یعنی: آنچه را که درنده نیشداری چون شیر و پلنگ و گرگ، از هم دریده، برخی از آن را بخورد و حیوان بر اثر آن جراحت، بدون ذبح بمیرد «مگر آنچه» که بعد از این آفتها «ذبح کرده باشید» یعنی: آنچه را که قبل از مردن آنها بهموقع ذبح شرعی کرده باشید و هنوز در آنها آثار و نشانههای حیات باقی مانده باشد به طوری که در هنگام ذبح، از خود اضطراب و عکسالعمل نشان دهند؛ بر شما حلالند. گفتنی است که این استثنا بر حیوان خفه کرده و مابعد آن جاری میشود نه بر ماقبل آن زیرا استثنا از (منخنقه: حیوان خفه کرده) شروع میشود و این مذهب جمهورفقها (ابوحنیفه، شافعی و احمد) است.
«و آنچه برای نصب ذبح شده است» بهمنظور تعظیم و بزرگداشت آنها «بر شما حرام است» نصب: سنگهایی بود که در جاهلیت نصب میشد و مورد پرستش قرار میگرفت و بتپرستان خون حیوانات ذبحشده را بر آنها میریختند. مجاهد میگوید: «نصب، سنگهایی بود در حوالی مکه که مشرکان حیوانات را بر روی آنها ذبح میکردند».
«و» بر شما حرام شده است «این که شناخت قسمت و نصیب خود را به تیرهای ازلام طلب کنید» ازلام: تیرهای مخصوصی بود که اعراب به وسیله آنها فال میگرفتند وآنها را به سه قسمت تقسیم کرده در دسته اول جمله «بکن» و در دسته دوم جمله «نکن» را مینوشتند و دسته سوم سفید بود و هیچچیز بر آنها نوشته نشده بود و چون کسی از مشرکان میخواست تا شانس و قسمت خود را ـ مثلا در ازدواج یا سفر یا امر مهم دیگری ـ بشناسد، آن تیرهای شبیه به هم را در کیسهای میانداخت، سپس دستش را به آن کیسه داخل میکرد و یکی از آنها را بیرون میآورد، اگر از تیرهای «بکن» بیرون میآمد، آن کاری را که برآن تصمیمگرفته بود انجام میداد، اگر از تیرهای «نکن» بیرون میآمد، آن کار را انجام نمیداد و اگر از تیرهای سفید بیرون میآمد، فال زدن را تکرار میکرد تا یکی ازتیرهای دسته اول یا دوم بیرون آید. پس خدای عزوجل این کار را حرام گردانید زیرا این کار نوعی ادعای علم غیب و از «تکهن» است.
«اینها همه فسق است» یعنی: این محرمات یاد شده، یا این تیرهای ازلام، خروج از طاعت حق تعالی است. (فسق) در اینجا، شدیدتر از کفر است «امروز کافران از دین شما ناامید گردیدهاند» یعنی: امروز آنها از نابودکردن دینتان و اینکه شما رابه دین خویش برگردانند، ناامید شدهاند. خاطر نشان میشود که این آیه، در روز عرفه سال دهم هجری در حجهالوداع نازل شد. ابنعباس رضی الله عنه در تفسیر این آیه میگوید: «اهل مکه از این امر که شما مسلمانان به دینشان ـ یعنی پرستش بتان ـ بازگردید، مأیوس شدهاند». در حدیث شریف آمده است: «شیطان از اینکه نمازگزاران در جزیرهالعرب او را پرستش کنند، مأیوس شده است و به این راضیشده که در غیر این از اموری که آن را حقیر میپندارید، مورد اطاعت قرار گیرد...». «پس از آنان نترسید» از اینکه بر شما غلبه کنند، یا دینتان را نابود گردانند «و از من بترسید» بهطور خالصانه تا شما را همیشه برآنان نصرت بخشیده و در دنیا و آخرت از آنان برتر گردانم «امروز دین شما را برایتان کامل گردانیدم» با غالب ساختن آن بر همه ادیان و با کامل ساختن احکامی که مورد نیازتان است؛ اعم از حلال و حرام و غیره.
این آیه در روز جمعه ـ که روز عرفه نیز بود ـ بر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم درحالی نازل شد که خدای عزوجل اسلام را پیروز ساخته و پیامبرش را نصرت داده بود. روایت شدهاست که مردی از یهودیان نزد عمربن خطاب رضی الله عنه آمد و گفت: ای امیرالمؤمنین! شما آیهای را در کتاب خویش میخوانید که اگر بر ما جماعت یهود نازل میشد، قطعا روز نزول آن را عید میگرفتیم. عمر رضی الله عنه پرسید: کدام آیه؟ یهودی گفت: آیه: ﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ﴾ عمر رضی الله عنه فرمود: «بهخدا سوگند که من به روز و ساعتی که این آیه بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد، دانایم و آن ساعت، شبانگاه روز عرفه و روز جمعه بود». «و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم» باکامل ساختن دین، فتح مکه، سرکوب کفار و نا امید کردنشان از غلبه و پیروزی بر شما همان طوری که کامل ساختن نعمت را با این فرمودهام به شما وعده داده بودم: ﴿وَلِأُتِمَّ نِعۡمَتِی عَلَیۡکُمۡ﴾ [البقرة: 150]. «و دین اسلام را برای شما پسندیدم» همین دینی را که شما امروز برآنید، به عنوان دین پسندیده و آیین برگزیده خویش تا واپسین دم از عمر دنیا برگزیدم. ابنجریر میگوید: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پس از این تاریخ، فقط هشتاد و یک روز زنده بودند، سپس بهسوی رفیق اعلی شتافتند».
بیان نعمت کامل ساختن دین در سیاق بیان حکم این محرمات، نشاندهنده این حقیقت است که تحریم پلیدیهای یاد شده، از کمال این دین میباشد.
«و هرکس در مخمصهای ناچار شود» یعنی: هرکس بهحکم ضرورت و اضطرار گرسنگی، مجبور به خوردن گوشت مردار و دیگر محرماتی که بعد ازآن ذکرشد، گردد «بی آن که به گناه متمایل باشد» یعنی: بیآن که این محرمات را به قصد لذتجویی یا تجاوز از حدود الهی و نافرمانی وی تناول کند «بیتردید خدا آمرزنده مهربان است» بر آن فرد مضطر میآمرزد و نسبت به وی مهربان است، چرا که آن چیزهای حرام را بر وی مباح گردانیده است.
ابنکثیر میگوید: «فقها برآنند که تناول گوشت مردار ـ بر حسب حالات مختلف ـ گاهی واجب، گاهی مستحب و گاهی مباح است؛ و وجوب تناول آن در زمانی است که شخص بیم هلاک داشته و چیز دیگری غیراز آن را برایخوردن نیابد». همچنان ابنکثیر میگوید: «در جواز تناول گوشت مردار، این امرشرط نیست که بر شخص سه روز بگذرد و او غذای حلالی برای خوردن نیابد ـ چنانکه بسیاری از مردم عوام و غیرآنان چنین میپندارند ـ بلکه هرگاه که ناچار شد، خوردن آن برایش جایز است». در حدیث شریف به روایت ابنعمر رضی الله عنه از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمده است که فرمودند: «قطعا خدای عزوجل دوست دارد که رخصتهایش عملی گردد، همانگونه که از انجام معصیت خود بد میبرد».
این آیه بنابر قول محققان، آخرین آیه نازل شده قرآن نیست بلکه آخرین آیه؛ آیه کریمه: ﴿وَٱتَّقُواْ یَوۡمٗا تُرۡجَعُونَ فِیهِ إِلَى ٱللَّهِ﴾ [البقرة: 281]. میباشد.
﴿یَسَۡٔلُونَکَ مَاذَآ أُحِلَّ لَهُمۡۖ قُلۡ أُحِلَّ لَکُمُ ٱلطَّیِّبَٰتُ وَمَا عَلَّمۡتُم مِّنَ ٱلۡجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ ٱللَّهُۖ فَکُلُواْ مِمَّآ أَمۡسَکۡنَ عَلَیۡکُمۡ وَٱذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَیۡهِۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ٤﴾ [المائدة: 4].
در بیان سبب نزول آمدهاست: عدیبنحاتم و زیدبنمهلهل از رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم سؤال کردند: یارسولالله! حق تعالی گوشت مردار را حرام گردانیده پس بفرمایید که از خوردنیها چهچیزهایی برما حلال است؟ همان بود که نازل شد: «از تومیپرسند چهچیز» از خوراکیها «برایشان حلال شده است؟ بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «برای شما همه پاکیزهها حلال گردیده» یعنی: هرآنچه که پلید نیست بر شما حلال است. آری! این پاکیزهها، شامل همه چیزهایی میشود که حکم تحریم آنها درکتاب خدا عزوجل ، یا سنت پیامبرش، یا اجماع امت، یا قیاس اثبات نشده است.برخی (طیبات) را به حیوانات ذبحشدهای که به هنگام ذبح آنها نام خدا عزوجل بردهمیشود، تفسیر کردهاند «و آنچه دستآموز کرده باشید از حیوانات شکاری در حالتی که شکار تعلیمدهندگانید» مکلب: مربی سگهای شکاری است که کیفیت شکارکردن را به آنها تعلیم میدهد و مربی سایر حیوانات و پرندگان شکاری را نیز مکلب مینامند. پس مکلب کسی است که انواع فوتوفنهای شکار را به جانوران شکاری آموزش میدهد. یعنی: همچنین خداوند متعال بر شما صید حیوانات شکاری دستآموزتان را حلال گردانیده است، که این حیواناتشکاری عبارتاند از: سگها تازیها و سایر درندگان و پرندگان شکاری، همچون چرغ و باز که انسان بهکمک آنها شکار میکند. قرطبی میگوید: «اگرسگ از شکاری که آن را صید میکند چیزی نخورد و در شکار از زخم یا نیشخود اثری بجا گذاشت و مسلمان شکارچی در هنگام فرستادن آن به شکار نامخدا عزوجل را بر آن برد، قطعا شکار آن درست است و بی هیچ خلافی خوردهمیشود». «که با آنچه خدا به شما آموخته است» یعنی: با آنچه که خداوند عزوجل درشما آفریده است، از عقل و خردی که راهکارها و روشهای آموزش و تمرین دادن حیوانات شکاری را به وسیله آن فرامیگیرید «آنها را دستآموز میکنید» و در نتیجه آن آموزشهاست که این حیوانات، شکاری میشوند. نشانه شکاری بودن حرفهای سگ بعد از آموزش دادن آن این است که: صید را بهطور مکرر وحداقل تا سهبار متوالی بگیرد و از آن صید چیزی هم نخورد. «پس» اگر حیوانات شکاری با این شرایط برای شما شکار کردند «از آنچه برای شما نگهداشتهاند بخورید» اما اگر خودآنها از شکار خوردند، این دلیل بر آن است که صید را برای خود شکار کرده و برای خود نگهداشتهاند پس خوردن آن برای شما حلال نیست. که این حدیث شریف رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در خطاب به عدیبن حاتم نیز دلیل بر حرمت آن است: «چون سگ دستآموز خویش را به شکار فرستادی و نام خدا عزوجل را بر آن بردی، از آنچه برای تو میگیرد و نگه میدارد بخور ولی اگرخودش از آن صید خورد، تو دیگر از آن نخور زیرا از آن بیم دارم که آن را فقط برای خودش نگهداشته باشد».
ولی برخی از فقها گفتهاند: اگر پرنده شکاری از شکار خویش خورد، خوردن آن، شکار را حرام نمیگرداند زیرا صرف انس گرفتن پرنده شکاری به صاحبش وبرگشتن وی نزدش همراه با شکار، نشانه آموزشدیدگی وی است. «و نام خدا را بر آن ببرید» یعنی: بر حیوان شکاری در هنگام فرستادن آن به شکار، نام خدا عزوجل را ببرید و اگر صیاد نام خدا عزوجل را بر آن نبرد، آن شکار در نزد جمهور فقها ـ بجز شافعی ـ حلال نیست، مگر اینکه نام خدا عزوجل را به فراموشی ترک کرده باشد. و اگر صیاد شکار را درحالی دریافت که صید دارای حیات یقینی بود، باید آن را ذبح کند و نام خدا عزوجل را بر آن ببرد. گفتنی است که صید تیر نیز همانند صید حیوان است و چنانکه در حدیث شریف آمدهاست، باید در هنگام شلیککردن تیر بهسوی صید، نام خدا عزوجل برده شود. «و از خداوند پروا کنید» یعنی: از مخالفت امر وی در تمام احکام فوق بپرهیزید «که الله زود حساب کننده است» و از شما در برابر افعالتان حساب میگیرد.
﴿ٱلۡیَوۡمَ أُحِلَّ لَکُمُ ٱلطَّیِّبَٰتُۖ وَطَعَامُ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ حِلّٞ لَّکُمۡ وَطَعَامُکُمۡ حِلّٞ لَّهُمۡۖ وَٱلۡمُحۡصَنَٰتُ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ وَٱلۡمُحۡصَنَٰتُ مِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ مِن قَبۡلِکُمۡ إِذَآ ءَاتَیۡتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحۡصِنِینَ غَیۡرَ مُسَٰفِحِینَ وَلَا مُتَّخِذِیٓ أَخۡدَانٖۗ وَمَن یَکۡفُرۡ بِٱلۡإِیمَٰنِ فَقَدۡ حَبِطَ عَمَلُهُۥ وَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٥﴾ [المائدة: 5].
«امروز چیزهای پاکیزه برای شما حلال شده» حق تعالی این حکم را به عنوان تأکیدی بر احسان و منت خویش، تکرار فرمود «و طعام اهل کتاب برای شما حلال است» طعام: نام هرچیزی است که خورده میشود، که مذبوحه اهل کتاب از آن جمله است. لذا تمام خوراکیهای پاکیزه یهود و نصاری ـ بدون فرق میان گوشت و غیرآن ـ برای مسلمین حلال است. اما در اینجا مراد آیه از طعام ـ از باب ذکر عام و اراده خاص ـ مذبوحه اهل کتاب است. علی، عائشه و ابنعمر رضی الله عنهم گفتهاند: «اگر میشنوی که شخص کتابیای نام غیرخدا عزوجل را در هنگام ذبح حیوان برآن میبرد، از گوشت آن حیوان نخور». ولی مالک رحمه الله گفته است: «بردن نام غیرخدا عزوجل از سوی اهل کتاب در هنگام ذبح حیوان، سبب کراهیت خوردن از آن میشود نه سبب حرمت آن». ولی درصورتیکه مسلمان از این امر آگاهی نداشت که شخص کتابی در هنگام ذبح حیوان چه گفته است، در آن صورت، خوردن مذبوحه وی بیهیچ خلافی حلال است زیرا این خبر به صحت رسیدهاست که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از گوسفند به زهرآلودهای که زن یهودی به ایشان اهدا کرد، تناول کردند. لیکن مذبوحه مجوس (آتشپرستان) حلال نیست، همچنین مذبوحه ملحدان و بتپرستان و هر کافر دیگری غیر از یهود و نصاری حلال نیست. نکاح زنانشان نیز جایز نیست زیرا آنها اهل کتاب نیستند. اما بجز حیوانات مذبوحه، سایر غذاهایشان به اجماع حلال است، چرا که این غذاها برای عموم مردم مباح میباشد و هیچ دلیلی بر تخصیص و تبعیض آنها وجود ندارد «وطعام شما برای آنان حلال است» یعنی: طعام مسلمین برای اهل کتاب حلال است بنابراین، هیچ گناهی بر مسلمانان نیست که اهل کتاب را از حیوانات مذبوحه خویش اطعام کنند چنانکه ایشان از حیوانات مذبوحه آنها میخورند و این از باب پاداشدهی و مقابله بهمثل و مبادله نیکوییهاست.
«و» نیز ای مؤمنان! برای شما حلال است «ازدواج با زنان عفیفه مؤمن» نه زنان زناکار. نسفی میگوید: «عفیف بودن، یا آزاد بودن زن مؤمن، شرط صحت نکاح نیست بلکه از این ارشاد الهی استحباب برمیآید نه وجوب بنابراین، نکاح کنیز مسلمان و نکاح زنان غیرپاکدامن نیز برای مسلمان حلال است». فقها نیز ـ بجز امام احمدبنحنبل ـ عفت را شرط صحت عقد ازدواج میان مرد و زن مسلمان قرار ندادهاند «و زنان پاکدامن از کسانی که پیش از شما به آنان کتاب داده شده» نیز برای شما با ازدواج حلالند.
ملاحظه میکنیم که آیه کریمه از این مسأله که طعام ما مسلمین برای اهل کتاب حلال است یاد کرد اما از این امر که زنان مسلمان برای مردان اهل کتاب حلالند، ذکری بهمیان نیاورد، که این خود، دلیل حرمت زنان مسلمان بر آنان است. شرط حلال بودن زن کتابی برای ما ـ در نزد جمهور فقها ـ پاکدامنی اوست بنابراین، در تحت این آیهکریمه زنان آزاد عفیفه یهودی و نصرانی داخل میشوند، نه زنان زناکار و بدکاره آنها «به شرط اینکه مهرهای آنان را به آنان بپردازید» این قید دلیلبر آن است که مهر، حق زن است ـ چه مسلمان باشد و چه غیرمسلمان ـ بنابراین، مهر گرفتن از زن حرام میباشد چنانکه بعضی از غربیها چنینمیکنند بلکه عکس آن که همانا دادن مهر به زن باشد، واجب است «و» به شرط اینکه «عفت جوینده باشید» یعنی: انگیزه شما از ازدواج با زنان کتابی، طلب پاکدامنی و عفت برای خودتان باشد «نه شهوت رانان» یعنی: نه به زنای آشکارروآورندگان «و نه آن که زنان را پنهانی دوست خویش بگیرید» با هدف شهوترانی و زناکاری با آنان. خدن: در اینجا به معنای دوست و معشوقه است و بر مرد و زن هردو اطلاق میشود.
ملاحظه میکنیم که خدای عزوجل؛ عفتجویی، عدم روآوردن به زنای آشکار و عدم گرفتن دوستان پنهانی را در ازدواج مردان مسلمان با زنان کتابی شرط قرار داد چنانکه در زنان اهل کتاب نیز، عفیفه بودن آنها را شرط قرارداد «وهر کس به ایمان کفر ورزد» یعنی: هرکس مرتد گردیده و به شرایع و قوانین اسلام کفر ورزد «قطعا عمل» نیک سابق «وی تباه شده و او در آخرت از زیانکاران است» زیرا بهشت را باخته و به جای آن جاودانگی ابدی در دوزخ را خریده استپس چه زیانی از این بزرگتر میباشد؟!
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَکُمۡ وَأَیۡدِیَکُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِکُمۡ وَأَرۡجُلَکُمۡ إِلَى ٱلۡکَعۡبَیۡنِۚ وَإِن کُنتُمۡ جُنُبٗا فَٱطَّهَّرُواْۚ وَإِن کُنتُم مَّرۡضَىٰٓ أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوۡ جَآءَ أَحَدٞ مِّنکُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدٗا طَیِّبٗا فَٱمۡسَحُواْ بِوُجُوهِکُمۡ وَأَیۡدِیکُم مِّنۡهُۚ مَا یُرِیدُ ٱللَّهُ لِیَجۡعَلَ عَلَیۡکُم مِّنۡ حَرَجٖ وَلَٰکِن یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمۡ وَلِیُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٦﴾ [المائدة: 6].
«ای مؤمنان! چون به نماز برخاستید» و بیوضو بودید «پس روهای خود را بشویید» با آب و وضو بگیرید. فریضه وضو قبلا با فرضیت نماز در مکه فرض گردیده بود و در اینجا بر فرضیت آن تأکید میشود تا جزء آیات تلاوت شده قرآن قرار گیرد. یادآور میشویم که وضوگرفتن برای هر وقت نمازی مستحب است و فقط آنگاه فرض میشود که انسان بیوضو بوده و قصد نماز گزاردن را داشته باشد. انسبن مالک رضی الله عنه فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به هنگام ادای هر نماز، وضویی جدید میگرفتند. از وی پرسیدهشد: شما چگونه عمل میکردید؟ فرمود: ما نمازها را ـ تا آنگاه که بیوضو نمیشدیم ـ با یک وضو میخواندیم». بنابراین، وضو بالای وضو فقط یک امر مستحبی است، اما فضیلت زیادی دارد، چنانکه در حدیث شریف آمده است: «وضو بالای وضو، نوری بر بالای نور است». نقل است که: «هر کس بر بالای وضو، وضو کند برایش ده حسنه نوشته میشود». همچنین در حدیث شریف آمده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در روز فتح مکه همه نمازها را با یک وضو خواندند، عمر رضی الله عنه از ایشان پرسید: امروز شما کاری کردید که تاکنون نمیکردید. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «ای عمر! من قصدا این کار راکردم»، یعنی: تا چنین تصور نشود که وضو کردن برای هر نماز، واجب است.
فقها گفتهاند: مضمضمه و استنشاق (آب در دهان و بینی کردن) نیز جزء شستن روی است چنانکه بر خلالکردن ریش نیز دلیل شرعی آمده و در صورتی که ریش انبوه باشد، خلال کردن آن مستحب است. در مذهب مالک و شافعی، مضمضه و استنشاق در وضو و غسل مستحب، در مذهب احمدبن حنبل واجب و در مذهب ابوحنیفه در غسل فرض و در وضو مستحب است. «و» بشویید «دستهای خود را تا مرفق» مرفق: مفصلی است میان مچ دست و بازو که آرنج نامیده میشود. و چون نمازگزار وضو میکند، باید آب را بر هردو آرنج خویش نیز سرازیر نماید «و سرهای خود را مسح کنید» با آب. فرض مسح در نزد احناف؛ مقدار یکچهارم سر، در نزد حنبلیها و مالکیها؛ کل سر و در نزد شافعی؛ حداقل آنچه که اسم مسح بر آن اطلاق میشود، در اینباره کافی است حتی اگر بخشی جزئی از موی سرش را هم مسح کرد. همچنین در مذهب شافعی، تکرار مسح تا سهبار مستحب است، در مذهب احناف، سهبار مسح با یک آب مستحب است ودر مذهب احمدبن حنبل، یک بار مسحکردن کافی است «و پاهای خود را تاشتالنگ بشویید» شتالنگ: قوزک پاهاست و قوزکها عبارت از دو استخوان مدورمانند برآمده در پایینترین قسمت استخوان ساق پایند. خاطر نشان میشود که احادیث درباره شستن پا بسیار است، از آن جمله در حدیث شریف آمده است کهرسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وضو گرفته و هردو پایشان را شستند و فرمودند: «این وضویی است که خداوند عزوجل نماز را جز با آن قبول نمیکند». مسح بر موزهها نیز به احادیث متواتر ثابت شدهاست.
«و اگر جنب بودید پس غسل کنید» یعنی: تمام بدن خود را با آب بشویید، طوری که چیزی از آن ناشسته باقی نماند «و اگر بیمار یا در سفر بودید، یا یکی از شما از قضای حاجت آمد، یا با زنان نزدیکی کرده باشید و آبی نیافتید پس با خاک پاک تیممکنید و از آن به چهره و دستهایتان بکشید» تفسیر نظیر این مقطع از آیه، در سورهنساء (آیه/43) بهطور شافی و کافی بیان شد، همچنین سخن درباره ملامست زنان و تیمم بر خاک پاک در آنجا گذشت. «خداوند نمیخواهد برای شما دشواری قرار دهد» در باب طهارت، بههمین سبب است که به شما در هنگام بیماری وفقدان آب ـ به عنوان گشایش و رحمتی از سوی خویش ـ رخصت تیمم داد «لیکن میخواهد تا شما را پاک سازد» از گناهان، یا میخواهد شما را با خاک، پاک سازد زیرا پاکسازی با آب برای شما مقدور نبود. پس انسان مسلمان به وسیله وضو از پلیدیهای حسی و معنوی هردو پاک شده و در نماز پاک و مصفا بهمحضر پروردگارش قرار میگیرد. در حدیث شریف آمدهاست: گناهان همراه با قطرات آب وضو از اعضای بدن انسان فرومیریزند. «و» خداوند عزوجل میخواهدکه «نعمت خود را بر شما تمام کند» با رخصت دادن تیمم برای شما در هنگام نبودن آب. یا میخواهد که نعمت خود را بر شما تمام کند؛ به وسیله مشروع کردن احکام شرعیای که به سبب آنها شما را شامل ثواب گردانیده است «باشد که شکرگزاری کنید» نعمتهای پروردگار را بر خود و با شکرگزاری، مستحق ثواب شکرگزاران گردید.
در حدیث شریف آمده است: «کلید بهشت نماز و کلید نماز وضوء است». همچنین در حدیث شریف آمده است: «کسی از شما نیست که وضو کند و وضویش را کامل سازد و بعد از آن بگوید: «أشهد أن لا إله إلا الله وأن محمداً عبده ورسوله»؛ «مگر اینکه درهای هشتگانه بهشت برایش گشوده میشود که از هر دری میخواهد بهآن درآید». در حدیث شریف دیگری آمدهاست که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وضوکنندگان را تشویق کردند که بعد از وضوی خود بگویند: «اللهم اجعلنی من التوابین واجعلنی من الـمـتطهرین». «خدایا! مرا از توبهکاران و پاک شدگان قرارده».
﴿وَٱذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَمِیثَٰقَهُ ٱلَّذِی وَاثَقَکُم بِهِۦٓ إِذۡ قُلۡتُمۡ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ٧﴾ [المائدة: 7].
«و نعمت الله را بر خود بهیاد آورید» مراد؛ نعمت والای اسلام عزیز است «و» بهیادآورید «میثاق الله را که به آن با شما عهد بسته است، آنگاه که گفتید: شنیدیم و فرمانبرداری کردیم» یعنی: بهیاد آورید پیمان خود را هنگامی که اینسخن را گفتید و با گفتن آن در حقیقت با خدا عزوجل عهدی محکم بستید. به قولی: مراد از این پیمان، عهدی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در شب عقبه از مسلمانانگرفتند، به این مضمون که: در سختی و آسانی از ایشان بشنوند و فرمان برند. بعد از آن، هرکس دیگری هم که به اسلام مشرف میشد، با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر این شرط بیعت میکرد. این خود دلالت میکند بر اینکه سخن مؤمنان: «سمعنا وأطعنا».(شنیدیم و اطاعت کردیم)؛ عهد و میثاقی با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز هست.
خدای عزوجل این پیمان را به این دلیل به خود منسوب ساخت که عقد آن در «عقبه»[3]، به امر و اذن او بود چنانکه میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ ٱللَّهَ﴾ [الفتح: 10].: «ای پیامبر! همانا کسانیکه با تو بیعت میکنند، جز این نیست که با خدا بیعتمیکنند...». بایسته یادآوری است که این آیه با آیه اول این سوره: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَوۡفُواْ بِٱلۡعُقُودِۚ﴾[مائده:1] در معنی بههم پیوسته است. در کتب حدیث آمده است که صیغه بیعت مؤمنان با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چنین بود: «بایعنا رسول الله علی السمع و الطاعه، فی منشطنا ومکرهنا، وأثره علینا، وأن لا ننازع الامر أهله». بارسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر شنیدن و فرمان بردن در همه اوامر و در آسانی و سختی بیعت کردیم، بهعنوان یک انتخاب و گزینشی که ما برای خود برگزیدهایم و بر اینکه در کار (حکومت) با اهل آن کشمکش نکنیم». به قولی دیگر: مراد از میثاق الهی در این آیه، عهدی است که حق تعالی در روز (الست) از بنیآدم گرفت، عهدی که آیه کریمه: ﴿وَإِذۡ أَخَذَ رَبُّکَ مِنۢ بَنِیٓ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمۡ...﴾ [الأعراف: 172]. ، از آن خبر داده است. مجاهد میگوید: «هرچند که ما آن پیمان را به یاد نمیآوریم اما همین که خدای عزوجل از آن به ما خبر داده، کافیاست». «و از خدا پروا دارید» در شکستن پیمان «که خداوند به راز دلها» یعنی: به آنچه که دلها از خیر و شر پنهان میدارند «آگاه است» این جمله، هم وعده و هم وعید است.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُونُواْ قَوَّٰمِینَ لِلَّهِ شُهَدَآءَ بِٱلۡقِسۡطِۖ وَلَا یَجۡرِمَنَّکُمۡ شَنََٔانُ قَوۡمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعۡدِلُواْۚ ٱعۡدِلُواْ هُوَ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ٨﴾ [المائدة: 8].
«ای مؤمنان! به داد برخیزید برای خدا» یعنی: به برپاداشتن حق الله عزوجل متعهد باشید و برآن بپاخیزید؛ به منظور کسب رضا و تعظیم امر وی و به انگیزه طمع در ثواب و بیم از عقاب وی، نه برای رضای مردم و کسب نام نیک در میان آنان.تفسیر نظیر آن در سوره نساء (آیه/135) نیز گذشت. تعبیر (قوامین) به صیغه مبالغه، مفید آن است که مؤمنان مأمورند تا به بهترین شکل به برپاداشتن حق الهی بپاخیزند «گواهیدهندگان به قسط باشید» نه به ستم. قسط: عدل است «و دشمنی قومی، شما را بر ترک عدالت واندارد» در حق آنان تا گواهیای را که به نفع آنان است، پنهان کنید «عدالت کنید که آن» یعنی عدالت «به تقوا نزدیکتر است» همان تقوایی که نه یکبار بلکه همیشه به آن مأمور شدهاید. یا عدالت کنید که عدالت به پرهیزنمودنتان از آتش دوزخ نزدیکتر است «و از خدا پروا دارید» در اوامر ونواهی وی «که خدا به آنچه میکنید، آگاه است» این جمله نیز، هم وعده و هم وعید است. رعایت مساوات میان فرزندان و عدم تبعیض میان آنها نیز، از عدالت میباشد.
﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَأَجۡرٌ عَظِیمٞ٩﴾ [المائدة: 9].
«خدا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، به آمرزش و پاداشی بزرگ وعده دادهاست» این پاداش بزرگ بهشت است، وه! چه بزرگ است این پاداش!.
﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَآ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ١٠﴾ [المائدة: 10].
«و کسانی که کافر شدند و آیات» تشریعی و تکوینی «ما را تکذیب کردند، ایشانند اهل دوزخ» که هرگز از آن جدایی ندارند.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ إِذۡ هَمَّ قَوۡمٌ أَن یَبۡسُطُوٓاْ إِلَیۡکُمۡ أَیۡدِیَهُمۡ فَکَفَّ أَیۡدِیَهُمۡ عَنکُمۡۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١١﴾ [المائدة: 11].
«ای مؤمنان! نعمت الله را بر خود یاد کنید، آنگاه که قومی آهنگ آن کردند که بر شما دست یازند» و به قتلتان برسانند «و خدا دستانشان را از شما کوتاه داشت و از خدا پروادارید و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند» زیرا اوست که مصائب و بلیات را از ایشان دفع میکند و هماو ایشان را کافی است. آری! این نعمت الهی، نعمتی است مکرر که صحابه رضی الله عنهم آن را بارها مشاهده کردند و مسلمانان در هر عصر و زمانی آن را لمس میکنند.
از ابنعباس رضی الله عنه در بیان سبب نزول روایت شده است: یهودیان بنینضیر خواستند تا در یک سوء قصد برنامهریزی شده علیه جان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، سنگی بزرگ را از فراز قلعه خویش بر سر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و همراهانشان که به منظور فیصله دادن قضیهای به آنجارفته بودند، بیفگنند. جبرئیل علیه السلام آمد و پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم از این توطئه باخبر ساخت، همان بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و یاران همراهشان بیدرنگ از آنجا برخاستند و به مدینه پیوستند، آنگاه این آیه نازل شد. بعضی برآنند که سبب نزول آیه کریمه، این روایت جابربن عبدالله رضی الله عنه است: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در یکی ازسفرها به محلی فرود آمدند و یارانشان برای دور ماندن از آزار گرمای سوزانآفتاب، به سایه درختان بیابانی پناه بردند، خود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز شمشیر خویش را به درختی آویخته بودند. در این اثنا اعرابیای برجست و شمشیر آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم را برگرفته از غلاف کشید و تهدیدکنان بهسوی ایشان رو آورد وگفت: چهکسی تو را از دست من نجات میدهد؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با آرامش واطمینان کاملی فرمودند: خداوند! اعرابی دو، یا سهبار همین تهدیدش را تکرار کرد و رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با کمال خونسردی فرمودند: خداوند! در اینجا بود که آن اعرابی شمشیر را در غلاف کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم یاران خویش را فراخوانده و ایشان را از کار آن اعرابی آگاه ساختند در حالیکه او در کنار ایشان نشسته بود اما او را مجازات نکردند».
با تأمل در این مقطع از آیات، ملاحظه میکنیم که خدای عزوجل ندای (ایمؤمنان) را پنج بار تکرار نموده است؛ بار اول: در امر به وفا به عهدها و پیمانها. بار دوم: در کار حلال ساختن امور معینی بر ایشان. بار سوم: در امر به طهارت. بار چهارم: در امر به عدالت. و بار پنجم: در یادآوری از نعمتها. همچنان ملاحظه میکنیم که در خلال این نداها، امر به رعایت تقوا نیز بسیار تکرار میشود. پس مؤمن باید همیشه در قلب، زبان و دیگر اعضای خویش به خدای سبحان تسلیم بوده و پیوسته عهد خود با خدای خویش را بهیاد داشته باشد. و از مقتضای آن این است که: خود را از پلیدیهای حسی و معنوی برکنار داشته و به نماز پایبند باشد و از مقتضای پاکیزگی و نماز این است که: در شکم و شهوت مرتکب حرام نگردد، از محرمات الهی اجتناب کند، به کسی در گناه و تجاوز دست یاری و کمک ندهد، بر نیکوکاری و تقوا یار و یاور باشد و نعمتهای الهی را بر خود بهیاد آورد. پس این اوامر همه در یک تسلسل منطقی و در یک انسجام و هماهنگی کاملی، باهم مرتبط و بههم پیوسته میباشند.
﴿وَلَقَدۡ أَخَذَ ٱللَّهُ مِیثَٰقَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَبَعَثۡنَا مِنۡهُمُ ٱثۡنَیۡ عَشَرَ نَقِیبٗاۖ وَقَالَ ٱللَّهُ إِنِّی مَعَکُمۡۖ لَئِنۡ أَقَمۡتُمُ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَیۡتُمُ ٱلزَّکَوٰةَ وَءَامَنتُم بِرُسُلِی وَعَزَّرۡتُمُوهُمۡ وَأَقۡرَضۡتُمُ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا لَّأُکَفِّرَنَّ عَنکُمۡ سَیَِّٔاتِکُمۡ وَلَأُدۡخِلَنَّکُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ فَمَن کَفَرَ بَعۡدَ ذَٰلِکَ مِنکُمۡ فَقَدۡ ضَلَّ سَوَآءَ ٱلسَّبِیلِ١٢﴾ [المائدة: 12].
«و همانا خداوند از بنیاسرائیل پیمان گرفت» بهطور مؤکد و محکم، در رابطه با آنچه که در آخر همین آیه میآید «و از میان آنان دوازده نقیب برانگیختیم» نقیب: سالار و سرکرده قوم است ـ چون به ساماندهی و تدبیر امورشان برگزیده شود. به قولی: مراد از برانگیختن این سرکردگان این است که هریک از آنها به نمایندگیاز یک «سبط» و در مجموع دوازده نقیب از دوازده سبط، بهعنوان پیشاهنگ برگزیده شدند تا اخبار و اوضاع سرزمین شام و فلسطین و مردم ستمگر آن را به بررسی و تحقیق گرفته و نیرو و توان جنگیشان را مورد سنجش قراردهند؛ نقبای یاد شده پس از مطالعه اوضاع دریافتند که ستمگران آن دیار از نیرویی بس عظیم برخوردارند لذا این تصور برآنان چیره شد که بنیاسرائیل توان رویارویی با فلسطینیان را ندارند. ولی آنان در میان خود عهد بستند که این راز را از بنیاسرائیل مخفی نگهداشته و آن را فقط با موسی علیه السلام در میان گذارند. اما پس از برگشت از آن سفر مطالعاتی، دهتن از آنان خیانت کردند و کسان و نزدیکان خویش را از اوضاع مطلع ساختند. همان بود که این خبر شایع شد تا بدانجا که حمله بنیاسرائیل به فلسطین کلا خنثی گردید و بنیاسرائیل به موسی علیه السلام گفتند: تو و پروردگارت بروید بجنگید، ما همینجا نظارهگریم! به قولی دیگر: آن نقبا و سرکردگان، مأموریت دیگری داشتند و آن این بود که: هر نقیبی کفیل و ضامن سبط خویش بوده و از سبط خویش بر ایمان و خداترسی بیعت بگیرد و این است معنای برانگیختنشان.
«و خداوند گفت» به بنیاسرائیل. و این همان مضمون پیمانی است که از آنان گرفت: «من با شما هستم» با نصرت و یاری و حمایت خود «اگر نماز را برپا داشتید» به شیوه درست آن، همانگونه که آن را مشروع ساختهایم «و اگر زکات را دادید» مراد صدقاتی است که حق تعالی بر ایشان فرض گردانیده بود «واگر به پیامبران من ایمان آوردید» بدون فرق نهادن میان احدی از آنان «و ایشان را تقویت کردید» یعنی: اگر ایشان را گرامی داشتید، یا دشمنانشان را از ایشان دفع کردید و نصرت و یاریشان دادید «و اگر الله را وام دادید وامی نیک» یعنی: اگر در راههای خیر بی هیچ منت و آزاری انفاق کردید؛ آری! اگر این کارها را کردید: «البته از شما گناهان شما را نابود سازم و البته شما را به باغهایی که جویباران از فرودست آنها جاری است درآورم اما اگر پس از این» میثاق «کسی از شما کفر ورزد، قطعا راه راست را گم کرده است» یعنی: از راهی که مقصد نهایی آن رسیدن به خشنودی خدا عزوجل است، خارج گردیده است.
همچنین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در شب عقبه ـ در آستانه هجرت به مدینه ـ که قبایل اوس و خزرج به دعوت ایشان لبیک گفته بودند، دوازده تن نقیب از آنان برگزیدند، سه تن از اوس و نه تن از خزرج و از آنان پیمان گرفتند که: به خدای عزوجل چیزی را شریک نیاورند، شرایع و قوانین اسلام را برپادارند و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را حمایت کنند و یاری دهند و در قبال وفا به این پیمان، پاداش ایشان بهشت است لذا آن دوازدهتن نمایندگان اوس و خزرج، به نمایندگی از قوم خود با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیعت کردند و پیمان بستند. چنانکه تفصیل این واقعه در کتب سیرت آمده است.
ملاحظه میکنیم که از بنیاسرائیل در پنج چیز میثاق گرفته شد ولی آنها پیمان را شکستند و به کیفر این پیمانشکنی به قسوت قلب و لعنت دچار شدند چنانکه در آیه بعدی میخوانیم. پس هرکس در دل خویش قسوت و سختیای یافت، باید بنگرد که در کدامیک از این امور یا سایر اوامر الهی کوتاهی نموده است.
در عصر ما دلهای مردم بسیار سخت شده است پس باید به دنبال راهی باشیم که دلهایمان را نرم گرداند و این راه چیزی جز برگشت به دین خدا عزوجل نیست.
﴿فَبِمَا نَقۡضِهِم مِّیثَٰقَهُمۡ لَعَنَّٰهُمۡ وَجَعَلۡنَا قُلُوبَهُمۡ قَٰسِیَةٗۖ یُحَرِّفُونَ ٱلۡکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِۦ وَنَسُواْ حَظّٗا مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِۦۚ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَآئِنَةٖ مِّنۡهُمۡ إِلَّا قَلِیلٗا مِّنۡهُمۡۖ فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱصۡفَحۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ١٣﴾ [المائدة: 13].
«پس به سبب پیمانشکنیشان، لعنتشان کردیم» یعنی: یهودیان را به این سبب، از رحمت خویش طرد نمودیم و دور ساختیم «و دلهایشان را سخت گردانیدیم» چنانکه خیری را فرانمیگیرند و دربرابر سخن خیر و حرکت خیر، هیچ نرمش و رقت و انعطافی از خود نشان نمیدهند تا بدانجا که «کلمات را از مواضع آنها تحریف میکنند» یعنی: آنها را تغییر میدهند، یا برخلاف تأویل حقیقی آنها تأویلمیکنند[4] و قطعا سنگدلیای سختتر از افترا بستن بر خدای عزوجل و تغییردادن وحی اش وجود ندارد «و بخشی از آنچه را که بدان اندرز داده شده بودند، به فراموشی سپردند» یعنی: آنان بخش بزرگی از تورات را ترک نموده، یا آن را به غفلت و فراموشی سپردند «و تو همواره بر خائنهای از آنان آگاه میشوی» خائنه: خیانت، دروغ، نافرمانی، بدکارگی، نیرنگ و توطئه است که یهودیان پیوسته با پیامبران الهی بهکار میبردند و ای رسول ما! با تو نیز همین شیوه را بهکار میبرند «مگر عدهاندکی از آنان» آنان مؤمنان ایشان ـ چون عبدالله بن سلام و یارانش ـ هستند لذا از ایشان بیم خیانت نداشته باش «پس از آنان درگذر و اعراض کن که خدا نیکوکاران را دوست میدارد» یعنی: از خیانتکاران بنیاسرائیل در گذر و از کردار ناشایستشان چشمپوشی کن و فعلا از جنگیدن با آنان صرف نظر نما. سپسحق تعالی این حکم را در (آیه/29) از سوره «توبه» منسوخ گردانید و فرمود: ﴿قَٰتِلُواْ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَلَا بِٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ﴾ [التوبة: 29]. ؛ و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به جنگیدن با آنان تا هنگامی که در کمال ذلت و حقارت به دست خویش جزیه بپردازند، فرمان داد.
﴿وَمِنَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّا نَصَٰرَىٰٓ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَهُمۡ فَنَسُواْ حَظّٗا مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِۦ فَأَغۡرَیۡنَا بَیۡنَهُمُ ٱلۡعَدَاوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِۚ وَسَوۡفَ یُنَبِّئُهُمُ ٱللَّهُ بِمَا کَانُواْ یَصۡنَعُونَ١٤﴾ [المائدة: 14].
«و از کسانی که گفتند: ما نصاراییم؛ میثاق آنان را گرفتیم» یعنی: از کسانی که به ادعای نصرت دادن حق تعالی خود را نصاری نامیدند، نیز مانند پیشینیانشان از بنیاسرائیل ـ که قبلا ذکرشان رفت ـ پیمان گرفتیم «پس بخشی از آنچه را که بدان اندرز داده شده بودند، فراموش کردند» یعنی: بخش بزرگی از میثاقی را که از آنان گرفته شده بود، بیدرنگ پس از گرفتن آن نادیده گرفته و پشتپا افگندند «پس ما هم تا روز قیامت میانشان» یعنی: میان یهود و نصاری، یا مخصوصا میان نصاری «دشمنی و کینه افگندیم» که به فرقههای متعددی ـ چون یعقوبیه، نسطوریه وملکانیه ـ تقسیم و تجزیه شده، همدیگر را تکفیر کرده و آشکارا در میان خویش به دشمنی پرداختند، که این دشمنی همچنان تا روز قیامت ادامه دارد «و خداوند بهزودی آنان را از آنچه میکردند، خبر میدهد» یعنی: به زودی جزای پیمانشکنیشان را در روز قیامت در مییابند.
آیه کریمه دلالت میکند بر این که: بهفراموشی سپردن بخشی از وحی الهی و فروگذاشتن عملی آن، به دشمنی و کشمکش میان یک امت میانجامد پس ما امت اسلام نیز که عملا بخشهایی از وحی الهی را ترک کردهایم، باید به دین مبین خویش رو آوریم؛ باشد که خدای عزوجل میان دلهایمان الفت افگند.
﴿یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ قَدۡ جَآءَکُمۡ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمۡ کَثِیرٗا مِّمَّا کُنتُمۡ تُخۡفُونَ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَیَعۡفُواْ عَن کَثِیرٖۚ قَدۡ جَآءَکُم مِّنَ ٱللَّهِ نُورٞ وَکِتَٰبٞ مُّبِینٞ١٥﴾ [المائدة: 15].
«ای اهل کتاب! پیامبر ما» یعنی: حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم «بهسوی شما آمدهاست تا بسیاری از آنچه از کتاب آسمانی» تورات و انجیل که بر شما نازل شده بود «پنهان داشتهاید» چون آیه «رجم»، داستان «اصحاب شنبه» که به بوزینه مسخ شدند و اوصاف پیامبر آخرالزمان «را بر شما روشن کند و از بسیاری» دیگر از اموری که پنهان داشتهاید «در میگذرد» و آن را بیان نمیکند زیرا انسانیت دیگر به بیان آنها نیازی ندارد. یا معنی این است: از بسیاری از شما درمیگذرد و بنابراین، شما رادر قبال خطاهایی که از شما سر میزند، مؤاخذه نمیکند «هرآینه از جانب الله نوری و کتاب روشنی برای شما آمده است» مراد از نور: حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم اند. بعضی گفتهاند: مراد از نور، اسلام یا قرآن است.
﴿یَهۡدِی بِهِ ٱللَّهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَٰمِ وَیُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِهِۦ وَیَهۡدِیهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ١٦﴾ [المائدة: 16].
«که خداوند بهسبب آن» نور و کتاب روشن «کسانی را که از رضای او پیروی میکنند» یعنی: از آنچه که او پسندیده و به آن راضی است «بهسوی راههای سلامت» و نجات از عذاب «رهنمون میگردد» راههایی که به «دارالسلام» که همانا بهشتبرین است منتهی میشود؛ بهشتی که از هرگونه آفتی پاک و مبراست «و آنان را به اراده» و توفیق «خویش از تاریکیها» ی کفر و شرک و شک و نفاق و فسق و فجور «بهسوی نور» اسلام «بیرون میبرد و به راهی راست هدایتشان میکند».
از عکرمه در بیان سبب نزول روایت شده است که گفت: یهودیان نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمده و حکم «رجم» را از ایشان پرسیدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به آنان فرمودند: داناترین شما کیست؟ آنها بهسوی «ابنصوریا» اشاره کردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ابنصوریا را به خداوندی که تورات را بر موسی علیه السلام نازل کرد و طور را بر بالای سرشان برافراشت و پیمانهایی از آنان گرفت، سوگند دادند که: حقیقت را پنهان نکند و بگوید که آیا ادعای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در بودن آیه رجم در تورات، با واقع امر منطبق نیست؟ ابنصوریا از سوگندهای جدی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به لرزه درآمد و از بیم عذاب، حقیقت را افشا نمود و گفت: واقعیت این است کهچون عمل زنا در میان ما رایج شد، آیه رجم را کنار نهادیم و مرتکبان زنا را صد تازیانه زده و به جای رجم، سر مجرم را تراشیدیم. همان بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بهرجم زناکار یهودی حکم کردند و این آیه کریمه نازل شد.
﴿لَّقَدۡ کَفَرَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ مَرۡیَمَۚ قُلۡ فَمَن یَمۡلِکُ مِنَ ٱللَّهِ شَیًۡٔا إِنۡ أَرَادَ أَن یُهۡلِکَ ٱلۡمَسِیحَ ٱبۡنَ مَرۡیَمَ وَأُمَّهُۥ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗاۗ وَلِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَاۚ یَخۡلُقُ مَا یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ١٧﴾ [المائدة: 17].
«کسانی که گفتند: خدا همان مسیح پسر مریم است، مسلما کافر شدهاند» یعنی: با این سخنشان از کافران شدهاند و چه کفری زشتتر از آن است که به بشری نسبت خدایی دهند «بگو: اگر خدا اراده کند که مسیح پسر مریم و مادرش و هرکه را که در زمین است، جملگی به هلاکت رساند، چه کسی در مقابل خدا اختیاری دارد»؟ یعنی: چهکسی قادر است که حق تعالی را از این کار بازدارد؟ پس هرگاه کسی قادر به بازداشتن خداوند عزوجل از این کار نیست، نتیجه طبیعی چنین امری این است که جز آن ذات یگانه، هیچ خدا و رب و معبود برحقی وجود ندارد و اگر چنانکه نصاری میپندارند، مسیح خدا میبود، قطعا باید قدرت و سلطهای در اختیارمیداشت، در نتیجه باید قادر میبود که هر نیرنگ و توطئهای را از خود دفع نماید. درحالیکه به پندار شما او به دار آویخته شده و به قتل رسیدهاست پس اگر او بهراستی خدا بود، چرا این حمله ـ به ظن شما ـ نابودکننده را از خود دفع نکرد و چرا قادر نشد که مرگ را از مادرش به هنگام در رسیدن اجل وی دفع کند؟ پس هرگاه او توان دفع مرگ را از مادر ـ این گرامیترین موجود برای خود ـ نداشته، مسلما از دفع نمودن چیزی از عذاب خدا عزوجل از شما، عاجزتر و ناتوانتر است «وفرمانروایی آسمانها و زمین و آنچه مابین آنهاست، از آن خداست، هرچه بخواهد، میآفریند» چنانکه عیسی را بدون واسطه پدر از مادری آفرید لذا قدرت حق تعالی مطلق است بنابراین، از مرد و زن هردو فرزند میآفریند؛ چون عموم انسانها، از زن بدون مرد فرزند میآفریند؛ چون آفرینش عیسی علیه السلام و بدون مرد و زن هم انسان میآفریند؛ چون آفرینش آدم علیه السلام «و خدا بر هر چیزی تواناست» واینها همه دلایل روشن عظمت و نشانههای کمال قدرت وی است پس چگونه به چیزی از اینها، بر خدایی غیر وی استدلال میکنید.
سیاق آیات همه در رد بر نصاری است.
﴿وَقَالَتِ ٱلۡیَهُودُ وَٱلنَّصَٰرَىٰ نَحۡنُ أَبۡنَٰٓؤُاْ ٱللَّهِ وَأَحِبَّٰٓؤُهُۥۚ قُلۡ فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُمۖ بَلۡ أَنتُم بَشَرٞ مِّمَّنۡ خَلَقَۚ یَغۡفِرُ لِمَن یَشَآءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَآءُ﴿وَقَالَتِ ٱلۡیَهُودُ وَٱلنَّصَٰرَىٰ نَحۡنُ أَبۡنَٰٓؤُاْ ٱللَّهِ وَأَحِبَّٰٓؤُهُ﴾ۚ وَلِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَاۖ وَإِلَیۡهِ ٱلۡمَصِیرُ١٨﴾ [المائدة: 18].
«و یهودیان و مسیحیان گفتند: ما پسران خدا و دوستان اوییم» یهودیان همان چیزی را برای خودشان ادعا کردند که برای «عزیر» ادعا کرده بودند، آنجا که گفتند: (عزیر پسر خداست)! نصاری نیز آنچه را که برای مسیح میپنداشتند ـ آنجا که گفتند: (مسیح پسر خداست)! ـ به خود نیز منسوب ساختند پس خود را ـ بهصرف ادعاهای باطل و آرزوهای لاطائل و بیهوده ـ دوستان خدا عزوجل وپسران وی پنداشتند «بگو» اگر به راستی شما در این جایگاه و منزلت قرار دارید «پس چرا» خداوند عزوجل «شما را بر گناهانتان عذاب میکند» با کشتن و مسخ کردتتان در دنیا و با آتش دوزخ در آخرت؟ که خود نیز به این عذاب معترفید. ای بیخردان! آیا نمیدانید که پسر از جنس پدر خویش است و چیزی که صدور آن از پدرش محال باشد، از او سر نمیزند درحالی که از شما گناه صادر میشود؟! آیا نمیدانید که دوست؛ دوست خویش را عذاب نمیکند درحالی که شما مورد عذاب قرار میگیرید؟! پس این خود، دلیل بر آن است که شما در این ادعایتان دروغ گویید «بلکه شما هم بشری هستید از جمله کسانی که» حق تعالی «آفریده است» همچون سایر بندگان خویش پس از جنس بشر هستید نه فرزندان وی پس بدانید که حق تعالی بر تمام بندگان خویش حاکم است: «هرکه را بخواهد، میآمرزد و هرکه را بخواهد، عذاب میکند» یعنی: بندگان خود را در برابر خیر و شر محاسبه میکند و هرکس را در برابر عملش جزا میدهد پس او خواسته است که هرکه را بر کفر میمیراند، به عدل خویش عذاب کند و بر کسانی که از کفر توبه کردهاند، به فضل خویش بیامرزد و گنهکاران را ـ اگر بخواهد عفو و اگر بخواهد، عذاب کند «و فرمانروایی آسمانها و زمین و آنچه در میان آنهاست، از آن خداوند است و بازگشت همه بهسوی اوست».
از ابنعباس رضی الله عنه در بیان سبب نزول آیه کریمه روایت شده است که فرمود: نعمانبن اضاء، بحریبنعمرو و شاسبن عدی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمدند و با آنحضرت صلی الله علیه و آله و سلم گفتوگو کردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آنان را بهسوی خدای عزوجل دعوت نموده و از عذابش بیم دادند ولی آن سیهرویان گفتند: ای محمد! تو ما را از چهچیز میترسانی؟ آیا نمیدانی که: (ما پسران خدا و دوستان وی هستیم؟) همان بود که پروردگار متعال آیه: ﴿وَقَالَتِ ٱلۡیَهُودُ وَٱلنَّصَٰرَىٰ نَحۡنُ أَبۡنَٰٓؤُاْ ٱللَّهِ وَأَحِبَّٰٓؤُهُ﴾ را نازلفرمود.
﴿یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ قَدۡ جَآءَکُمۡ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمۡ عَلَىٰ فَتۡرَةٖ مِّنَ ٱلرُّسُلِ أَن تَقُولُواْ مَا جَآءَنَا مِنۢ بَشِیرٖ وَلَا نَذِیرٖۖ فَقَدۡ جَآءَکُم بَشِیرٞ وَنَذِیرٞۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ١٩﴾ [المائدة: 19].
«ای اهل کتاب! هرآینه پیامبر ما» حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم «به سوی شما آمده است که برای شما بیان میکند» حقایق و معارف الهی، احکام و قوانین شرعی و آنچه را که پنهان میکردید و آنچه را که در آن دچار اختلاف شده بودید «در دوران فترت رسولان» زیرا قبل از بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ، رسالت آسمانی مدت مدیدی انقطاع یافته بود. روایت شده است که ابنعباس رضی الله عنه فرمود: «میان میلاد عیسی علیه السلام و محمد صلی الله علیه و آله و سلم پانصد و شصت و نه سال فاصله بود». ابنکثیر میگوید: «بنابراین، نعمت بعثت آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم در آن برهه از زمان، از کاملترین نعمتها بود و نیاز به این بعثت هم، نیازی بود عام و فراگیر زیرا فساد بر همه بلاد دامن گسترده و طغیان وجهل بر همه بندگان ـ بجز اندکی از احبار یهود و زهاد نصاری که بر بقایایی از دین حق متمسک باقی مانده بودند ـ خیمه فروهشته بود».
آری! پیامبر ما بهسوی شما آمده است: «تا نگویید» در روز قیامت «که هیچ مژده دهنده و بیم دهندهای نزد ما نیامد» یعنی: ما پیامبر خود را فرستادیم تا مبادا درمقام عذرخواهی از کوتاهی و تقصیر خویش، در روز قیامت چنین سخنی بگویید «پس قطعا برای شما مژدهدهنده و بیمدهندهای آمده است» یعنی: راه این عذر و بهانه بر شما مسدود شد زیرا اینک پیامبر مژدهبخش و هشداردهندهای نزد شما آمدهاست که مؤمنان را بشارت و کفار را بیم میدهد «و خدا بر هر چیزی تواناست» پس از کمال قدرت وی است که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را با اینهمه کمالات به رسالت فرستاد، مطیعان را در راه حق ثابتقدم و استوار و نافرمانان را در گمراهی و فلاکت نگونسار گردانید.
﴿وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦ یَٰقَوۡمِ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ إِذۡ جَعَلَ فِیکُمۡ أَنۢبِیَآءَ وَجَعَلَکُم مُّلُوکٗا وَءَاتَىٰکُم مَّا لَمۡ یُؤۡتِ أَحَدٗا مِّنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢٠﴾ [المائدة: 20].
«و یادکن زمانی را که موسی بهقوم خود گفت: ای قوم من! نعمت خدا را بر خود یاد کنید» در آغاز از آنها خواست که نعمت خدا عزوجل را اجمالا بر خود بهیاد آورند، آنگاه ـ بهطور خاص ـ سه نعمت از این نعمتها را به تفصیل اینگونه یادآوریکرد: «آنگاه که در میان شما پیامبرانی قرار داد و شما را پادشاهانی ساخت» یعنی: درمیان شما پیامبرانی برانگیخت و برخی از شما را پادشاه ساخت. اطلاق پادشاهان بهآنان از این باب است که مثلا نزدیکان شاه میگویند: ما پادشاهانیم! بعضیگفتهاند: مراد از (ملوکا) این است که: آنان مالک امر و صاحب اختیار خویش شدند، بعد از آن که مملوکانی در قبضه تصرف فرعون و قبطیان بیش نبودند. مجاهد میگوید: (وجعلکم ملوکا) به این معنی است: شما را صاحب خانهها، همسران و خدمتکاران گردانید». به تأیید این دیدگاه تفسیری، روایت شده استکه: «مردی از عبدالله بنعمروبنعاص رضی الله عنه پرسید: مگر ما از فقرای مهاجرین نیستیم؟ عبدالله به وی گفت: آیا زنی داری که نزد وی قرار و آرام یابی؟ مرد پاسخ داد: آری! گفت: آیا مسکنی داری که در آن سکونت گزینی؟ مرد پاسخ داد: آری! گفت: پس تو از اغنیا هستی. آن مرد گفت: خدمتکاری نیز دارم. عبدالله گفت: در این صورت از پادشاهان هستی». «و داد به شما» یهودیان «آنچه که به هیچیک از عالمیان نداد» چون نعمت من و سلوی، سنگ چشمهبار، ابر سایهبان در صحرای سینا، کثرت انبیا علیهم السلام ، کثرت شاهان و غیر این از نعمتها. یامعنی این است: داد به شما آنچه که به هیچیک از عالمیان زمانتان نداد زیرا بنیاسرائیل در زمان خویش نسبت به یونانیان و قبطیان و سایر تیرههای بنیآدم، شریفترین مردم بودند. ابنکثیر نیز این معنی دوم را ترجیح داده است.
﴿یَٰقَوۡمِ ٱدۡخُلُواْ ٱلۡأَرۡضَ ٱلۡمُقَدَّسَةَ ٱلَّتِی کَتَبَ ٱللَّهُ لَکُمۡ وَلَا تَرۡتَدُّواْ عَلَىٰٓ أَدۡبَارِکُمۡ فَتَنقَلِبُواْ خَٰسِرِینَ٢١﴾ [المائدة: 21].
آنگاه موسی علیه السلام بر یادکرد نعمت، یک امر و یک نهی را بنیان نهاد، امر اینبود: «ای قوم من! به سرزمین مقدس» فلسطین «درآیید» مقدس: یعنی پاکشده، یا مبارک «که خداوند برای شما مقرر داشته است» یعنی: خداوند عزوجل آن سرزمین را در علم ازلی خویش قسمت و تقدیر شما کرده و مسکن و مأوای شما گردانیده است. اما باید دانست که این قسمت و تقدیر مربوط به زمانی بود که بنیاسرائیل نیکوکار بودند و چون فاسد شدند و به فسادگری روی آوردند، خداوند عزوجل به وسیله بندگان شایستهاش آنها را از آن سرزمین اخراج کرد و امروز نیز که یهودیان تبهکارترین قوم روی زمین هستند، هرگز شایستگی حضور در آن را ندارند.
و نهی موسی به آنان این بود: «و بر پشت خود روگردان نشوید» یعنی: از فرمان من رونگردانید و به عقب باز نگردید و دستور من در مورد جنگ با ستمگران را بهسبب ترسویی و ضعف، بر زمین نگذارید «که» در آن صورت «زیانکار میشوید» و خیر دنیا و آخرت را از دست میدهید.
﴿قَالُواْ یَٰمُوسَىٰٓ إِنَّ فِیهَا قَوۡمٗا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَن نَّدۡخُلَهَا حَتَّىٰ یَخۡرُجُواْ مِنۡهَا فَإِن یَخۡرُجُواْ مِنۡهَا فَإِنَّا دَٰخِلُونَ٢٢﴾ [المائدة: 22].
«گفتند: ای موسی! در آنجا قومی زورآور هستند» یعنی: در فلسطین مردمی هستند زورآور با قامتهای بلند و پیکرهای تنومند که مردم را بر آنچه که بخواهند، مجبور میگردانند. مراد از آنان: قوم «عمالقه»اند «و تا آنان از آنجا بیرون نروند، ما هرگز وارد آن نمیشویم» یعنی: با جنگ وارد آن نمیشویم «پس اگر از آنجا بیرون روند» بدون جنگ «ما وارد میشویم». این بیان صریح علت امتناعشان از ورود به فلسطین است، یعنی: عدم ورود ما به آن، علتی جز این ندارد.
﴿قَالَ رَجُلَانِ مِنَ ٱلَّذِینَ یَخَافُونَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمَا ٱدۡخُلُواْ عَلَیۡهِمُ ٱلۡبَابَ فَإِذَا دَخَلۡتُمُوهُ فَإِنَّکُمۡ غَٰلِبُونَۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَتَوَکَّلُوٓاْ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ٢٣﴾ [المائدة: 23].
«دو مرد از آنان که میترسیدند و خداوند بر آنان انعام کرده بود گفتند» آن دو مرد، یوشعبننون و کالببنیوفنا از نقبای دوازدهگانه بنیاسرائیل و از خداترسان ومتقیان بودند. یا آنها از ضعف و جبن بنیاسرائیل میترسیدند. و خداوند عزوجل با پایدارساختنشان در ایمان و دادن یقین به وعدههای نصرت و پیروزی خویش، بر آنان نعمت داده بود. آری! آن دو گفتند: «ای قوم! از راه دروازه بر آنان وارد شوید» یعنی: از دروازه شهر بر ستمگران عمالقه وارد شوید «که اگر از آن درآمدید، قطعا پیروز خواهید شد» آن دو این سخن را با ایمان و اطمینانی که به وعدههای الهی داشتند، گفتند چنانکه در پایان سخنشان افزودند: «و اگر مؤمنید، به خدا توکل کنید» زیرا ایمان به خداوند متعال، مقتضی توکل است. توکل: عبارت است از: قطع علایق و پیوندهای قلبی از غیر خدا عزوجل و ترک کرنش و تملق ناروا در برابر مخلوقات وی.
﴿قَالُواْ یَٰمُوسَىٰٓ إِنَّا لَن نَّدۡخُلَهَآ أَبَدٗا مَّا دَامُواْ فِیهَا فَٱذۡهَبۡ أَنتَ وَرَبُّکَ فَقَٰتِلَآ إِنَّا هَٰهُنَا قَٰعِدُونَ٢٤﴾ [المائدة: 24].
«گفتند» بنیاسرائیل به حضرت موسی علیه السلام «ای موسی! ما ابدا در آن وارد نمیشویم مادام که آنان» یعنی: عمالقه «در آنجا هستند» این سخنشان از روی جبن و بزدلی، یا به انگیزه عناد و جسارت بر خدای عزوجل و رسول وی بود. بهاینترتیب، آنها ورود به شهر بیتالمقدس را نفی کرده و سپس این نفی را با ذکر (ابدا) مؤکد ساختند، آنگاه ورود به آن را به بیرون رفتن جباران از آن مشروط ساختند «پس تو و پروردگارت بروید و بجنگید، ما همین جا مینشینیم» یعنی: ماپیوسته در این مکان میمانیم، نه با تو پیش میرویم و نه به عقب برمیگردیم. اینسخن را از روی نادانی نسبت به خدای عزوجل و صفات وی و به انگیزه کفر بهحقایق و واجبات مربوط به ذات و صفات الهی گفتند. نقل است که: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در روز بدر، از باب کسب رأی اصحابشان با ایشان مشورت نموده فرمودند: اینک جنگ حتمی است پس چه باید کرد؟ مقدادبنعمرو رضی الله عنه به نمایندگی از دیگر اصحاب برخاست و گفت: سوگند به ذات اقدس الهی که ما چون بنیاسرائیل نیستیم که بگوییم: تو و پروردگارت بروید و بجنگید، ما همینجا نشستهایم! بلکه ما از سمت راست، از سمت چپ، از پیش رو و ازپشت سر شما با آنان میجنگیم. یاران دیگر نیز با تعابیری از این دست، اعلام آمادگی کردند... عبدالله ابن مسعود رضی الله عنه میگوید: آنگاه دیدم که چهره مبارک آنحضرت صلی الله علیه و آله و سلم از این سخنان شکفت و ایشان بسیار شادمان شدند.
﴿قَالَ رَبِّ إِنِّی لَآ أَمۡلِکُ إِلَّا نَفۡسِی وَأَخِیۖ فَٱفۡرُقۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِینَ٢٥﴾ [المائدة: 25].
«گفت» موسی علیه السلام از باب شکوی بهسوی پروردگار خویش: «پروردگارا! من» در راه یاری دادن دینت «جز اختیار شخص خود و برادرم را ندارم» اما قوم من که از فرمانم سرپیچیدند و تو خود شاهد هستی! «پس میان ما و میان این قوم نافرمان جدایی بینداز» ما را از آنان متمایز گردان و در مجازات به آنان نپیوندان. یا معنی این است: تو خود میان ما و آنان فیصله کن.
﴿قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیۡهِمۡۛ أَرۡبَعِینَ سَنَةٗۛ یَتِیهُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِۚ فَلَا تَأۡسَ عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِینَ٢٦﴾ [المائدة: 26].
«فرمود» خداوند متعال به موسی «پس آن سرزمین» یعنی: سرزمین مقدس «چهل سال» نه بیشتر از آن «بر آنان» یعنی: بر آن گروه سرکش و نافرمان «حرام شده است» بهسبب سر باززدنشان از جنگ با ستمگران «در زمین سرگردان میشوند» و حیران و سرگشته این سو و آن سو میروند و میآیند، بی آن که راه ومقصد روشنی در پیش داشته باشند. سعیدبن جبیر میگوید: «بنی اسرائیل در طول این چهل سال، هر روز بامداد بهراه افتاده سرگشته و حیران در بیابانها راه میپیمودند و هیچ وقت قرار و آرام نداشتند. این سرزمین حیرانی و پریشانی، سرزمین سینا بود که قرآن آن را «تیه» یعنی محل سرگردانی و گمگشتگی نامید وموسی علیه السلام نیز در دشت تیه با آنان بود». ابنعباس رضی الله عنه میگوید: «آنان چهل سال تمام، گمگشته و سرگردان بودند چنان که موسی و هارون و نیز همه کسانی کهعمرشان از چهلسال متجاوز بود، در تیه در گذشتند و چون آن چهل سال گذشت، یوشعبننون که بعد از موسی علیه السلام رهبر قوم گردید، آنان را به خیزش وجهاد فراخواند و با بهره گیری از توان معنوی نسل نوپایی که بهدست موسی علیه السلام برمبانی ایمان و جهاد و دانش و پایداری، تربیت و پرورش یافته بودند، قیام کرد وفلسطین را فتح کرد». مفسران نقل کردهاند: احدی از کسانی که گفته بودند: (ما وارد آن شهر نمیشویم مادام که آن جباران در آن هستند...)، در آن چهل سال، وارد سرزمین فلسطین نشد. «پس» ای موسی! «بر گروه فاسق ستمگر اندوهگین نباش» بدینسان خدای عزوجل بهسبب ترک جهاد فرض، دوبار آن گروه از بنیاسرائیل را «فاسق» نامید.
ملاحظه میکنیم که این داستان، متضمن سرزنش یهود و بیان رسوائیهایشان و نیز مخالفتهایشان با خدای عزوجل و پیامبر وی است.
﴿وَٱتۡلُ عَلَیۡهِمۡ نَبَأَ ٱبۡنَیۡ ءَادَمَ بِٱلۡحَقِّ إِذۡ قَرَّبَا قُرۡبَانٗا فَتُقُبِّلَ مِنۡ أَحَدِهِمَا وَلَمۡ یُتَقَبَّلۡ مِنَ ٱلۡأٓخَرِ قَالَ لَأَقۡتُلَنَّکَۖ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡمُتَّقِینَ٢٧﴾ [المائدة: 27].
«و» ای پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم ! «بر آنان داستان دو پسر آدم را به راستی بخوان، هنگامی که هریک از آندو قربانیای عرضه داشت» قربان: آنچه که به وسیله آن به خدای عزوجل تقرب جسته میشود؛ از ذبح حیوان یا تقدیم صدقهای «پس، از یکی از آن دو» قربانیاش «پذیرفته شد» او هابیل بود «و از دیگری پذیرفته نشد» که او قابیل بود.
ابنکثیر در شرح داستان قابیل و هابیل میگوید: «درآن زمان سنت چنان بود که حوا در یک شکم دو فرزند توأمان به دنیا میآورد که یکی از آنها پسر و دیگری دختر بود. آدم به ضرورت حال، دخترانش را به پسرانش تزویج میکرد؛ به این نحو که دختر این شکم را به عقد پسر شکم دیگر در میآورد. و این کار در آن زمان روا بود. از قضا خواهر هابیل از جمال بیبهره و خواهر قابیل زیبا بود. آدم علیه السلام طبق سنت و قانون آن زمان، خواست تا خواهر هابیل را به عقد قابیل و خواهر قابیل را به عقد هابیل در آورد اما قابیل نپسندید و گفت: من با خواهر خودم عقد میکنم! آدم علیه السلام گفت: حال که تو نمیپسندی پس هر دویتان قربانیای تقدیم کنید، قربانی هرکس که پذیرفته شد، آن دختر زیبا از آن وی باشد. قربانی قابیل دستهای از خوشه گندم بود زیرا او شغل کشاورزی داشت و او آن را از پستترین محصول گندم خویش انتخاب کرد ولی هابیل که صاحب گوسفندانی بود، گوسفندی از بهترین آنها را برای قربانی برگزید. پس خدای عزوجل قربانی هابیل را پذیرفت و آن را به بهشت بالا برد اما قربانی قابیل مورد قبول قرار نگرفت و در اینجا بود که قابیل با هابیل حسد ورزید» «گفت» قابیل به هابیل «حتما تو را خواهم کشت» انگیزه وی از این سخن، غیرت و رشک بود «هابیل گفت: خدا فقط از متقیان میپذیرد» گویی او به برادرش گفت: آنچه دیدی از خودت دیدی، نه ازمن زیرا سبب عدم پذیرش قربانیت، همانا بیتقوایی خودت بود. آنگاه افزود:
﴿لَئِنۢ بَسَطتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقۡتُلَنِی مَآ أَنَا۠ بِبَاسِطٖ یَدِیَ إِلَیۡکَ لِأَقۡتُلَکَۖ إِنِّیٓ أَخَافُ ٱللَّهَ رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢٨﴾ [المائدة: 28].
«اگر دست به سوی من دراز کنی تا مرا بکشی» یعنی: اگر قصد قتلم را بکنی «من دستم را بهسوی تو دراز نمیکنم تا تو را بکشم، چرا که من از خداوند، پروردگار جهانیان میترسم» یعنی: من عمل تبهکارانه تو را با عملی همانند آن، پاسخ نمیدهم زیرا در آن صورت من و تو هردو در ارتکاب گناه باهم برابر میشویم و بدان که علت اقدام نکردن من به قتل، همانا ترس از ربالعالمین است.
این سخن هابیل بهمعنی تسلیمشدن وی به قتل است. در حدیث شریف آمدهاست: «آنگاه که فتنه برخاست، مانند بهترین دو فرزند آدم باش». ایوب سختیانیمیگوید: «درحقیقت اولین کسیکه به این آیه عمل کرد، عثمانبن عفان رضی الله عنه بود». چنان که سعدبنابیوقاص رضی الله عنه به هنگام فتنه زمان عثمان رضی الله عنه گفت: گواهی میدهم که این حدیث شریف را از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدهام که فرمودند: «همانا بهزودی فتنهای روی خواهدداد که در آن شخص نشسته بهتر از شخص ایستاده، شخص ایستاده بهتر از شخص رونده و شخص رونده بهتر از شخص شتابنده است». گفتم: یارسول الله! اگر کار چنان بود که شخص مهاجم بر من در خانهام وارد شد و خواست تا مرا به قتل رساند؟ فرمودند: «در آن صورت همانند فرزندآدم (هابیل) باش».
هر چند در شریعت ما دفاع از نفس ـ اجماعا ـ جایز است و کسیکه به ناحق مورد هجوم قرار میگیرد، مأمور به دفاع از خود میباشد اما در اینکه این دفاع بروی واجب است یا خیر؟ میان علما اختلاف نظر وجود دارد اما قول صحیحتر، وجوب دفاع از نفس است زیرا در آن معنای نهی از منکر وجود دارد و نیز به دلیل این فرموده خداوند متعال: ﴿وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّفَسَدَتِ ٱلۡأَرۡضُ﴾ [البقرة: 251]. «واگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نمیکرد، همانا فساد زمین را فرا میگرفت». گفتنی است که ارجحیت دفاع از نفس، در شرایطی است که فتنه و شبههای در میان نباشد ولی آنگاه که فتنه بهپا خاسته بود و هریک از طرفین چنین میپنداشت که در راه خدا عزوجل میجنگد پس از نظر برخی؛ در چنین شرایطی، ترک دفاع از نفس ـ بهدلیل همین آیات ـ اولی و ارجح است.
﴿إِنِّیٓ أُرِیدُ أَن تَبُوٓأَ بِإِثۡمِی وَإِثۡمِکَ فَتَکُونَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلنَّارِۚ وَذَٰلِکَ جَزَٰٓؤُاْ ٱلظَّٰلِمِینَ٢٩﴾ [المائدة: 29].
هابیل در ادامه گفت: «من میخواهم که گناه مرا ببری» یعنی: گناه کشتن مرا «وگناه خود را» یعنی: گناهانی را که قبل از کشتنم مرتکب شدهای، نیز برداری، و بهسبب همین گناهان هم بود که قربانیت پذیرفته نشد. یادآور میشویم که آن گناهان قابیل عبارت بود از: نافرمانی والدین، کینه و حسد «پس در نتیجه از اهل دوزخ باشی و این است سزای ستمگران» یعنی: دوزخ سزای ستمگران است.
﴿فَطَوَّعَتۡ لَهُۥ نَفۡسُهُۥ قَتۡلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُۥ فَأَصۡبَحَ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٣٠﴾ [المائدة: 30].
«پس نفس وی کشتن برادرش را در نظرش سهل و آسان نمود» یعنی: نفس «اماره باالسوء» قابیل، کشتن برادر را بر وی آسان نمایان ساخت و او را بدان ترغیب کرد و این تصور را در او القا نمود که قتل برادر بسیار سهل و گواراست و او از آن شرف و دستاوردی خواهد داشت «پس» با آهنی که در دست داشت «او را کشت و از زیانکاران شد» با ریختن خون بهناحق برادر.
﴿فَبَعَثَ ٱللَّهُ غُرَابٗا یَبۡحَثُ فِی ٱلۡأَرۡضِ لِیُرِیَهُۥ کَیۡفَ یُوَٰرِی سَوۡءَةَ أَخِیهِۚ قَالَ یَٰوَیۡلَتَىٰٓ أَعَجَزۡتُ أَنۡ أَکُونَ مِثۡلَ هَٰذَا ٱلۡغُرَابِ فَأُوَٰرِیَ سَوۡءَةَ أَخِیۖ فَأَصۡبَحَ مِنَ ٱلنَّٰدِمِینَ٣١﴾ [المائدة: 31].
«پس خداوند زاغی را فرستاد که زمین را» با چنگال و منقارش «میکاوید تا بدینوسیله به او بنمایاند که چگونه جسد برادرش را پنهان کند» آری! چون قابیل برادرش هابیل را کشت، نمیدانست که چگونه جسدش را پنهان کند زیرا هابیل اولین کس از اولاد آدم بود که جان باخته بود پس خداوند عزوجل دو زاغ را فرستاد وآن دو زاغ در پیش چشم قابیل باهم جنگیدند و درنهایت یکی از آنها دیگری را کشت، آنگاه با چنگ و منقار برایش گودالی حفر کرده جسدش را در آن افگند و سپس بر آن خاک پاشید، قابیل که این صحنه را دید «گفت: ای ویل بر من»! ویل: کلمهای ناشی از حسرت و حزن و به معنی هلاکت است، یعنی: ای خاک نابودی بر سرم باد! «آیا ناتوان هستم از آن که مانند این زاغ باشم و سوأت برادر خود رابپوشم» سوأت: یعنی پیکر جان باخته قابیل را. «پس از پشیمانشدگان شد» آنگاه با افسوس و اندوه جسد برادر را به خاک سپرد. در حدیث شریف به روایت ابنمسعود رضی الله عنه از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمده است که فرمودند: «هیچ شخصی به ستم کشته نمیشود، مگر اینکه اولین قاتل فرزند آدم نیز از خون وی سهمی دارد زیرا قابیل اولین کسی بود که شیوه کشتن را بنیان گذاشت».
﴿مِنۡ أَجۡلِ ذَٰلِکَ کَتَبۡنَا عَلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ أَنَّهُۥ مَن قَتَلَ نَفۡسَۢا بِغَیۡرِ نَفۡسٍ أَوۡ فَسَادٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ ٱلنَّاسَ جَمِیعٗا وَمَنۡ أَحۡیَاهَا فَکَأَنَّمَآ أَحۡیَا ٱلنَّاسَ جَمِیعٗاۚ وَلَقَدۡ جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُنَا بِٱلۡبَیِّنَٰتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُم بَعۡدَ ذَٰلِکَ فِی ٱلۡأَرۡضِ لَمُسۡرِفُونَ٣٢﴾ [المائدة: 32].
«به این جهت» یعنی: بهسبب قتل یادشده بود که «بر بنیاسرائیل حکم کردیم» یعنی: حادثه پدیدآمده در میان دو فرزند آدم و انواع مفاسد برآمده از قتل عمد بود که سبب مشروع ساختن این حکم بر بنیاسرائیل گردید: «که هرکس کسی را به غیر عوض کسی» یعنی: به غیرعوض کشتن کسیکه موجب قصاص است «یا به غیرفساد در روی زمین» که همانا شرک به خدای عزوجل میباشد «بکشد پس چنان است که همه مردم را کشته باشد» مجاهد میگوید: «یعنی: خدای عزوجل جزای کسی را که انسان مؤمنی را به عمد میکشد، جهنم قرارداده، بر او خشم گرفته، او را لعنت کرده و عذابی بزرگ را برایش آماده ساخته است پس اگر او بر فرض تمام مردم را هم میکشت، جزای وی بیش از این نبود».
برخی در تفسیر (فساد در زمین) گفتهاند: فساد در زمین عام است در شرک و غیر آن و برخی از مظاهر فساد عبارت است از: راهزنی، خونریزی، دریدن و پایمالکردن مقدسات و نوامیس و ارزشها، غارت و چپاول اموال، تجاوز بر بندگان خدا عزوجل بهناحق، ویرانکردن آبادیها، قطع درختان، از بین بردن و خشکاندن نهرها و هرگونه فساد دیگری که موجب کشتن فاعل آن باشد. «و هر کس، کسی را زنده بدارد» یعنی: هرکس از کسیکه قتلش واجب شده، درگذرد. مجاهد میگوید: «زنده داشتن نفس، نجات دادن وی از غرق، یا از آتش سوزی، یا از زیر آوار، یا از ورطه نابودی است» «پس چنان است که همه مردم را زنده داشته است» یعنی: سپاسگزاری از وی بر همه مردم لازم است. برخی در معنی آن گفتهاند: یعنی: پاداش وی چنان عظیم است که گویی همه مردم را زنده داشتهاست. با توجه به اینکه حکم فوق در همه ادیان عام و مشترک است، شاید دلیل تخصیص بنیاسرائیل به این حکم در این آیه، که از عبارت: (بر بنیاسرائیل حکمکردیم) بر میآید، این باشد که: آنان اولین امتی بودند که وعید الهی در مورد قتل نفس، بر ایشان نازل شد چنانکه عامل دیگر این تخصیص، کثرت خونریزی وکشتن پیامبران علیهم السلام از سوی آنان است. «و هرآینه پیامبران ما برای بنیاسرائیل نشانههای روشنی آوردند پس از آن، بسیاری از آنان در زمین زیادهروی میکنند» در کشتار و خونریزی تا بدانجا که آنان پیامبران علیهم السلام را کشتند.
﴿إِنَّمَا جَزَٰٓؤُاْ ٱلَّذِینَ یُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَیَسۡعَوۡنَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُوٓاْ أَوۡ یُصَلَّبُوٓاْ أَوۡ تُقَطَّعَ أَیۡدِیهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم مِّنۡ خِلَٰفٍ أَوۡ یُنفَوۡاْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِۚ ذَٰلِکَ لَهُمۡ خِزۡیٞ فِی ٱلدُّنۡیَاۖ وَلَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ٣٣﴾ [المائدة: 33].
این آیه کریمه درباره حد «حرابه» یا حکم راهزنان (قطاعالطریق) و کسانی از مسلمانان نازل شد که به فسادافگنی در روی زمین میپردازند.
«همانا جزای کسانی که با خدا و پیامبر وی به محاربه برمیخیزند» با ستیز علیه دینخدا عزوجل و کتاب و شریعت و دوستان وی. محاربه با خدا عزوجل ؛ عصیان و گردنکشی علیه وی، محاربه با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ؛ حمل سلاح برضد ایشان است و جنگیدن با مسلمانان در عصر پیامبر و بعد از آن همانند آن میباشد؛ چنانچه محاربان با اسلحه بر مردم حمله کنند و راهها را به منظور غصب اموال مردم و کشتن آنها بدون وجود شبهه، یا اراده اصلاح، یا دفع فسادی قطع نمایند. باید دانست که حکم آیهکریمه در مورد مشرکان و غیر آنان از کسانیکه مرتکب این جنایت بزرگ میگردند، عام است. امام ابوحنیفه و یارانشان میگویند: «محاربه، فقط شامل راهزنیاست و حمله به دیگران در شهرها شامل این مضمون نمیشود زیرا در شهرها برای فریادگر امکان فریادرسی هست، برخلاف راهها که از چنین امکانی بهدور میباشد». «و» همانا جزای کسانی که «در زمین به قصد فساد میشتابند» یعنی: در آن فساد افروزی میکنند «این است که کشته شوند» بدونبه دار آویختن و قطع دست و پا، چنانچه فقط نفس بیگناهی را بهقتل رسانده بودند «یا بر دار کرده شوند» چنانچه هم مال را گرفته و هم کشتار کرده بودند. بهدارآویختن فقط بعد از کشتن است پس جایز نیست که محارب قبل از کشته شدن به دار آویخته شود «یا دستها و پاهایشان در خلاف جهت یکدیگر بریدهشود» چنانچه فقط مال را گرفته و مرتکب کشتار نشده بودند. مراد ازآن: فقط بریدن دست راست و پای چپ است «یا از وطن تبعید شوند» چنانچه نه مرتکب قتل نفس شده و نه مالی را گرفته باشند بلکه با راهزنی مسلحانه فقط به ارعاب مردم پرداخته باشند زیرا راهزن مسلح و دارای نیرو مورد تعقیب قرار داده میشود تا آن که دستگیر شود و حد بر وی اقامه گردد، یا به تعقیب وی تا بدانجا ادامه داده میشود که از دار اسلام بگریزد و دیگر امکانی برای تعقیب وی وجود نداشته باشد.
فقها در تفسیر «نفی» یعنی تبعید، آرای متعددی دارند. شافعی رحمه الله در معنی آنمیگوید: «از شهری به شهری و از سرزمینی به سرزمینی گریزانده میشوند و مورد تعقیب و جستوجو قرار داده میشوند تا حد بر آنان اقامه گردد». مالک رحمه الله میگوید: «راهزن از سرزمینی که این جنایت را در آن مرتکب شده، به محل دیگری تبعید میگردد و در آنجا زندانی میشود، همانند زناکار». احمدبنحنبل رحمه الله میگوید: «معنای نفی این است که محاربان تارومار شوند و به آنان امکان اقامت در هیچ سرزمینی داده نشود». ابوحنیفه و یارانش ـ رحمهم الله ـ میگویند: «مراد از نفی در اینجا، زندانیکردن راهزن است». اما از ظاهر آیه چنین استنباط میشودکه: راهزن فقط از آن سرزمینی که در آن مرتکب این عمل شده، طرد میشود، بدون اینکه زندان یا مجازات دیگری بر وی اعمال شود. برخی دیگر از علما گفتهاند: امام (حاکم) در میان به کار بردن این مجازاتهای چهارگانه مخیراست پس هرچه از آنها را که میخواهد، اعمال نماید.
بنابراین، مجازات راهزنان مسلح (قطاعالطریق) مجموعا دارای چهار حالت است:
1- کشتن آنان؛ درصورتیکه فقط مرتکب قتل شده باشند.
2- به دار آویختن آنان؛ چنانچه مرتکب قتل و چپاول اموال ـ هردو ـ گردیده باشند.
3- بریدن دست و پای آنان به کیفیتی که ذکر شد؛ چنانچه فقط مال را چپاول کرده و مرتکب قتل نشده باشند.
4- نفی و تبعیدشان از وطن ـ با تفصیلی که فقها به آن نگریستهاند.
باید دانست که در «محاربان» سه شرط باید تحقق یابد:
1- این که: محاربان دارای قوت و شوکت و اسلحه باشند، چه محارب یک تن باشد، یا بیشتر از آن تا از دزدان متمایز گردند.
2- این که: عمل راهزنی در دار اسلام انجام گرفته باشد.
3- ـ این که: محاربان مال را علنا بگیرند زیرا اگر آن را پنهانی بگیرند، دزد به شمارمیروند نه محارب، که در آن صورت حد آنها حد سرقت است.
«این» مجازات هایی که ذکرشد «خزیی برای آنان در دنیاست» خزی: ذلت و رسوایی است «و در آخرت هم برای آنان عذابی بزرگ است» که همانا آتش دوزخ میباشد.
در بیان سبب نزول آیه «حرابه» از انسبن مالک رضی الله عنه روایت شده است که فرمود: گروهی هشت نفره از قبیله «عکل» به مدینه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمده و بر اسلام بیعت کردند اما آبوهوای مدینه بر آنان سازگار نیفتاد و بیمار شدند پس از اینحالت نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شکایت کردند، آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «آیا با ساربان به صحرا بیرون نمیروید تا از شیر و ادرار شتران وی بنوشید (و بهبود یابید)»؟ گفتند: چرا! بیرون میرویم. پس بیرون رفتند و از شیر و ادرار شتران نوشیدند و بهبود یافتند، آنگاه ساربان را به قتل رسانده و شتران را ربودند. خبر به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسید، آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم به تعقیب آنان فرستادند. سرانجام مأموران گماشته تعقیب، دستگیرشان کرده نزد آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم آوردند. آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم دستور دادند تا دستها و پاهایشان را بریده و بر چشمهایشان میخ آهنین بکوبند، سپس آنان را در آفتاب افگنند تا به ذلت بمیرند. و چنان کردند.
﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ مِن قَبۡلِ أَن تَقۡدِرُواْ عَلَیۡهِمۡۖ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٣٤﴾ [المائدة: 34].
«مگر کسانی که پیش از آن که بر آنان دست یابید، توبه کرده باشند» یعنی: در این صورت، حدود یاد شده از آنان ساقط میشود، جز آنچه که به حق بندگان (حقالعباد) مربوط باشد «پس بدانید که الله آمرزنده مهربان است» اگر توبه کنند، آنان را میآمرزد و بر آنان رحمت آورده و عذابشان نمیکند.
لذا آیه کریمه آن محاربانی را که قبل از دست یافتن بدیشان توبه میکنند، از مجازات استثنا کرده است بنابراین، محاربی که قبل از قدرتیافتن بر وی توبه میکند، به هیچ بندی از بندهای مجازات یاد شده در آیه قبل، مورد مجازات قرارنمیگیرد. ولی بعضی از اهل علم، ازجمله احناف برآنند که: توبه محارب قبل از قدرتیافتن به وی، مجازات قصاص و سایر حقوق بندگان را از وی ساقط نمیگرداند. حکم دیگری که در مورد «محارب» وجود دارد، این است که: طالب خون (ولیدم) هیچ سلطه و اختیاری در مورد مجازات محارب قاتل ندارد و عفوش در مورد وی جایز و نافذ نیست بلکه قضیه موکول به امام (حاکم) است که در محدودده اختیاراتش در قبال وی تصمیم بگیرد.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱبۡتَغُوٓاْ إِلَیۡهِ ٱلۡوَسِیلَةَ وَجَٰهِدُواْ فِی سَبِیلِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٣٥﴾ [المائدة: 35].
«ای مؤمنان! از خداوند پروا دارید» با پرهیز از نواهی وی «و بهسوی او طلب وسیله کنید» یعنی: چیزی را طلب کنید که شما را به او نزدیک سازد. پس «وسیله» بهاتفاق و اجماع مفسران، عبارت است از: عمل قربت و طاعتی که به آن قرب الهی خواسته میشود و از مصادیق آن تقوا و دیگر صفات نیکی است که بندگان با توسل به آن به پروردگارشان تقرب میجویند. اما توسل به مخلوق، اگر به معنی طلب دعا از وی باشد، در جایز بودن آن شکی نیست؛ در صورتی که آن مخلوق زنده باشد، همانگونه که عمر رضی الله عنه در هنگام استسقا (دعای طلب باران) به حضرت عباس رضی الله عنه عموی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم توسل جست. ولی اگر آن مخلوق مرده باشد، توسل به وی جایز نیست و این گونه توسل از بدعتهایی است که هیچیک از سلف صالح آن را انجام ندادهاند. امام ابوحنیفه رحمه الله نیز توسلجستن به یکی ازبندگان و قسم دادن خداوند متعال را به حق یکی از مخلوقات وی، ناجایز دانسته ورأی ابنتیمیه نیز همین است. بایزید بسطامی میگوید: «استغاثه مخلوق به مخلوق مانند استغاثه زندانی به زندانی دیگر است». لیکن علامه «الوسی» در تفسیر«روح المعانی» با آن که توسل به اسماءالله را ترجیح میدهد اما توسل بهرسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را در زندگی و مرگشان نیز جایز میداند.
«و در راه او جهاد کنید» یعنی: علیه کسانی که دین و آیینشان مورد قبول حقتعالی نیست، با مالها، جانها و زبانهایتان جهاد کنید «باشد که رستگار شوید» بنابراین؛ تقوی، عمل صالح و جهاد، راه رستگاری است پس کسیکه در یکی از اینها کوتاهی کرد، قطعا در حرکت بهسوی رستگاری کوتاهی کرده است.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَوۡ أَنَّ لَهُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا وَمِثۡلَهُۥ مَعَهُۥ لِیَفۡتَدُواْ بِهِۦ مِنۡ عَذَابِ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ مَا تُقُبِّلَ مِنۡهُمۡۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ٣٦﴾. [المائدة: 36].
«در حقیقت، اگر تمام آنچه در زمین است برای کافران باشد و مثل آن را نیز با آن داشته باشند تا به وسیله آن خود را از عذاب روز قیامت باز خرند، هرگز از آنان قبول نمیشود و برای آنان است عذابی دردناک» پس هیچ راه نجاتی فرارویشان نیست.
﴿یُرِیدُونَ أَن یَخۡرُجُواْ مِنَ ٱلنَّارِ وَمَا هُم بِخَٰرِجِینَ مِنۡهَاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ مُّقِیمٞ٣٧﴾ [المائدة: 37].
«میخواهند که از دوزخ بیرون آیند، در حالیکه از آن بیرون آمدنی نیستند و برای آنان عذابی پایدار است» این عذاب دائم و پایدار، برای کفار است نه برای گنهکاران مسلمین زیرا گنهکاران مسلمین بعد از معذب شدن در دوزخ بهاندازه گناهانشان، از آن بیرون آوردهشده و به بهشت وارد ساخته میشوند چنانکه در احادیث شریف آمده است.
﴿وَٱلسَّارِقُ وَٱلسَّارِقَةُ فَٱقۡطَعُوٓاْ أَیۡدِیَهُمَا جَزَآءَۢ بِمَا کَسَبَا نَکَٰلٗا مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٞ٣٨﴾ [المائدة: 38].
چون خدای سبحان حکم «محارب» را که به زورگیری علنی اموال مردم و راهزنی آشکار میپردازد، بیان داشت، اکنون به دنبال آن، حکم دزد (سارق) را که به ربودن پنهانی مال مردم میپردازد، بیان مینماید: «و مرد دزد و زن دزد؛ دست آنان را ببرید» یعنی: حد شرعی مرد و زن دزد این است که دست راست هریک از آنان را از بند ببرید «به کیفر آنچه کردهاند» از عمل دزدی. این مجازات «نکالی است» یعنی: عذابی است بازدارنده و عبرتانگیز «از جانب الله» پس بر آنان اندوهگین نباشید «و خداوند عزیز حکیم است» یعنی: حق تعالی غالبی است که در حکم خویش مورد معارضه قرار نمیگیرد، همان گونه که در حکم خویش بر بریدن دست مرد و زن دزد، صاحب حکمت نیز هست. سرقت: گرفتن چیزیاست که دارای حفاظ یا نگهبان (حرز) باشد بهطور پنهانی از چشم دیگران. مال دارای حرز؛ یعنی مال دارای حریم حفاظتی بر دو نوع است: یکی آن مالی استکه خود دارای حرز میباشد، چون مال نهاده شده در خانه یا صندوق کسی. دیگری مالی است که دارای حرز بیرونی است، چون اماکنی که پاسبان و نگهبان دارد.
مال مسروقه باید چهار صفت داشته باشد:
1- باید به مقدار نصاب شرعی باشد. لازم به ذکر است که نصاب سرقت در نزد احناف، یک دینار یا ده درهم شرعی است و در کمتر از ده درهم حدی جاری نمیشود. اما نصاب سرقت در نزد جمهور فقها، ربع دینار، یا سه درهم است.
2- مال مسروقه باید از نظر شرعی، مالیت و ملکیت داشته و فروش آن جایز باشد. پس اگر شراب و خوک ـ مثلا ـ که مالیت ندارند، مورد دستبرد قرار گیرند، مال مسروقه به شمار نمیروند.
3- سارق در مال مسروقه، ملکیت یا شبهه ملکیت نداشته باشد.
4- مال مسروقه باید از جمله اموالی باشد که سرقت در آن موضوعیت داشته باشد، نه ـ مثلا ـ برده بزرگسال که سرقت آن موضوعیت ندارد.
اما شرایط معتبر در سارق عبارت است از:
1 ـ بلوغ. 2 ـ عقل. 3 ـ عدم ملکیت مال مسروقه. 4 ـ عدم ولایت وی بر کسیکه مالی را از او میدزدد.
باید دانست که حدود به شبهات دفع میشوند چنانکه در حدیث شریف آمده است: «ادراوا الحدود باالشبهات: حدود را با شبههها دفع کنید».
﴿فَمَن تَابَ مِنۢ بَعۡدِ ظُلۡمِهِۦ وَأَصۡلَحَ فَإِنَّ ٱللَّهَ یَتُوبُ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ٣٩﴾ [المائدة: 39].
«پس هرکه بعد از ستم کردنش» یعنی: بعد از بریدن دستش بهسبب دزدی «توبه کند و به صلاح آورد» عمل خویش را با برگرداندن مال دزدی شده «خدا توبه او را میپذیرد زیرا خداوند آمرزنده مهربان است» از در رحمت به سوی وی باز میگردد و توبه وی را میپذیرد. در حدیث شریف آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بعد از قطع دست سارقی به وی فرمودند: «بهسوی خدا توبه کن». سارق گفت: توبه کردم. فرمودند: «خداوند توبهات را پذیرفت».
در سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دلایلی وجود دارد بر این که: اگر حدود بهسوی ائمه (حکام) ارجاع شد، اجرای آنها واجب و لازم و اسقاط آنها ممتنع است اما اگر قبل از ارجاع بهسوی حاکم، سارق مورد عفو قرار گرفت، یا توبه کرد، حد از وی ساقط میگردد.
﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ یُعَذِّبُ مَن یَشَآءُ وَیَغۡفِرُ لِمَن یَشَآءُۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ٤٠﴾ [المائدة: 40].
«آیا ندانستهای» ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم ! یا ای انسان! «که فرمانروایی آسمانها و زمین از آن خداست، هرکه را بخواهد عذاب میکند» پس او خواستهاست تا کسانی را که برکفر مردهاند، عذاب نماید «و هرکه را بخواهد، میبخشد» و او وعده داده است کهتوبهکاران را بیامرزد «و خدا بر هرچیزی تواناست» از جمله بر عفو و بر عذاب.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلرَّسُولُ لَا یَحۡزُنکَ ٱلَّذِینَ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡکُفۡرِ مِنَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَلَمۡ تُؤۡمِن قُلُوبُهُمۡۛ وَمِنَ ٱلَّذِینَ هَادُواْۛ سَمَّٰعُونَ لِلۡکَذِبِ سَمَّٰعُونَ لِقَوۡمٍ ءَاخَرِینَ لَمۡ یَأۡتُوکَۖ یُحَرِّفُونَ ٱلۡکَلِمَ مِنۢ بَعۡدِ مَوَاضِعِهِۦۖ یَقُولُونَ إِنۡ أُوتِیتُمۡ هَٰذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمۡ تُؤۡتَوۡهُ فَٱحۡذَرُواْۚ وَمَن یُرِدِ ٱللَّهُ فِتۡنَتَهُۥ فَلَن تَمۡلِکَ لَهُۥ مِنَ ٱللَّهِ شَیًۡٔاۚ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ لَمۡ یُرِدِ ٱللَّهُ أَن یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمۡۚ لَهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا خِزۡیٞۖ وَلَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٞ٤١﴾ [المائدة: 41].
مفسران در بیان سبب نزول گفتهاند: این آیات درباره مرد و زن یهودیای نازلشد که زنا کرده بودند و یهودیان که حکم سنگسار (رجم) زناکاران را لغو کرده ومجازاتی سبک را جانشین آن ساخته بودند، در آن قضیه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمدند، بدین منظور که ایشان نیز برآن مرد و زن یهودی همچون خود یهودیان حکم کنند تا بدینوسیله بتوانند در پیشگاه خداوند عزوجل بر تغییر دادن حکم تورات در مورد رجم، حجتی بهدست آورند. اما رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به رجم آن دو فرمان دادند[5].
«ای پیامبر! کسانی که در کفر شتاب میورزند» به هنگام وجود هر فرصت و به اندک بهانهای «تو را اندوهگین نسازند؛ از آنانکه به زبان خود گفتند: ایمان آوردیم!حال آن که دلهایشان ایمان نیاوردهاست» و آنها منافقاناند «و از آنان که یهودیشدند» گروهی هستند که: «به سخن دروغ گوش میسپارند» یعنی: سخنان دروغ رؤسای تحریفگرشان را که به تحریف تورات پرداختهاند، میپذیرند. یا معنی این است: شنوای سخن تو هستند تا بر تو دروغ بسته، سخنت را تحریف نمایند «برای گروه دیگری خبرچینی میکنند» که این گروه دیگر «هنوز پیش تو نیامدهاند» و به مجلست حاضر نشدهاند. آنها طایفهای از یهودیان بودند که به انگیزه تکبر و تمرد، خودشان به مجلس رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حاضر نمیشدند اما از میان خود جاسوسانی را به مجلس آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم فرستاده و آنها را با تعلیمات خود توجیه میکردند «اینان کلمات» کتاب آسمانی «را از جاهای خود بعد از ثبوت آنها در مواضع آنها تحریف میکنند» یعنی: از جمله اوصاف گروه یادشده این است که: کلمات خدا عزوجل را از مواضع آن که حق تعالی در آن نهادهاست، از حیث لفظ یا از حیث معنی تغییر میدهند. شاید مراد این باشد که: آنها تورات را تحریف میکنند و از جمله این تحریفاتشان، حکم رجم (سنگسارکردن) مرد و زن زناکار بود که بجای آن، حکم سیاه کردن روی و رسواکردن زناکاران را نهادند.
«میگویند» این تحریفگران به پیروان خود «اگر این» حکم تحریف شده «به شما داده شد، آن را بپذیرید» و بدانید که آن حق است «و اگر این به شما داده نشد پس دوری کنید» یعنی: اگر محمد صلی الله علیه و آله و سلم این سخن تحریف شده ما را به شما تحویل داد، آن را بگیرید و بدان عمل کنید اما اگر غیر آن را به شما گفت، از پذیرفتن آن و عمل به آن بپرهیزید «و هرکه الله فتنه او را» یعنی: گمراهی او را «اراده کند، هرگز برای او در برابر خداوند ازدست تو چیزی برنمیآید» یعنی: تو هرگز نمیتوانی آن فتنه و گمراهی را از او دفع کنی و قادر نیستی که به او نفعی رسانده و او را به راه راست هدایت کنی. این عبارت، قطع کننده امید آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم از ایمان آوردن آنهاست «اینان کسانی هستند که خداوند نخواسته است دلهایشان را پاک کند» از پلیدیهای کفر و نفاق چنان که دلهای مؤمنان را پاک ساخت زیرا آنها خود کفر و نفاق را برگزیدهاند «در دنیا برای آنان رسواییای است» از سوی خداوند متعال، باآشکار کردن نفاق منافقان، تحمیل جزیه بر کافران یهود و برملا کردن تحریفها وپنهانکاریهای آنان در مورد احکام منزله الهی در تورات «و برای آنان در آخرت عذاب بزرگی است» که همانا جاودانگی در دوزخ میباشد.
﴿سَمَّٰعُونَ لِلۡکَذِبِ أَکَّٰلُونَ لِلسُّحۡتِۚ فَإِن جَآءُوکَ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُمۡ أَوۡ أَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡۖ وَإِن تُعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ فَلَن یَضُرُّوکَ شَیۡٔٗاۖ وَإِنۡ حَکَمۡتَ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِٱلۡقِسۡطِۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَ٤٢﴾ [المائدة: 42].
«آنان پذیرا و شنوای سخن دروغ و خورنده سحت اند» سحت: هر مال حرامی است و به معنی زایل شدن است، چرا که حرام طاعات را ازبین برده و پاداش آنرا محو میکند. بعضی گفتهاند: مراد از سحت در اینجا رشوه است زیرا آیه کریمه درباره یهودیان نازل شد که چون مجرم و مقصر با رشوه نزد حکامشان میرفت، سخن وی شنیده میشد و به قول خصم محق وی، هیچ توجهی بهعمل نمیآمد «پس اگر نزد تو آمدند، میان آنان حکم کن، یا از آنان روی بگردان» یعنی: ای رسول ما صلی الله علیه و آله و سلم ! تو در قبال آنان مخیری، که در میانشان حکم کنی یا از آنان روی برگردانی.
علما اجماع دارند بر اینکه اگر مسلمان و ذمیای نزد حکام مسلمین در قضیهای دادخواهی کردند، بر آنها واجب است تا میان آنان حکم نمایند اما در مورد دادخواهی اهل ذمه نزد حکام مسلمان در قضایای داخلیشان، میان علما اختلاف نظر وجود دارد؛ به قولی: حکمنمودن میان آنان جایز است، یعنی حاکم مسلمان میتواند میانشان حکم کند و هم میتواند آنان را برگردانده و در میانشان حکم نکند. به قولی دیگر: حکم کردن میان آنان واجب است. بنابراین قول، جمعی از مفسران برآنند که مخیرکردن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و حکام مسلمان بعد از ایشان در این مورد، منسوخ شده است به این فرموده حق تعالی: ﴿وَأَنِ ٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ...﴾ [المائدة: 49]. «و در میان آنان بر حسب آنچه خداوند نازل کرده است، حکمکن». «و اگر از آنان روی برتابی، هرگز زیانی به تو نمیرسانند» یعنی: اگر انتخاب تو اعراض و روی گردانی از آنان و حکم نکردن در میانشان باشد، آنها هیچ راهی بهسوی سلطهگری و زیان رسانی بر تو ندارند «و اگر حکم کردی» یعنی: اگر انتخابت، داوری کردن در میانشان بود «پس در میانشان به قسط حکمکن» یعنی: به عدالت و انصافی که حق تعالی تو را بدان فرمان داده و آن را بر تو نازل کرده است «هرآینه الله عدالتکنندگان» در همه امور «را دوست میدارد».
﴿وَکَیۡفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِندَهُمُ ٱلتَّوۡرَىٰةُ فِیهَا حُکۡمُ ٱللَّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوۡنَ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَۚ وَمَآ أُوْلَٰٓئِکَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ٤٣﴾ [المائدة: 43].
«و چگونه تو را داور قرار میدهند و حال آن که تورات در نزد آنان است که در آن حکم خدا آمده است» در این آیه، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از این امر که از سوی یهودیان به حکمیت برگزیده شوند، به تعجب درافگنده میشوند، چنین امری از آن رو شگفت برانگیز است که یهودیان نه به آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم ایمان دارند و نه به کتاب نازل شده بر ایشان، از سوی دیگر، آنچه که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را در مورد آن بهداوری فرامیخوانند، نزد خودشان در کتابشان تورات موجود است ـ چون حکم رجم و نظایر آن ـ بنابراین، فراخواندن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به داوری از سوی آنها، فقط میتواند از یک عامل ناشی شده باشد و آن طمع آنها به موافقت و همراهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با تحریفگریها و هوسبازیهای آنان است و بس اما هنگامی که پیامبرخدا صلی الله علیه و آله و سلم با اهداف ناپاکشان همراه و همآوا نشدند «آنگاه آنان بعد از این» داوری خواهی، از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم «پشت میکنند و واقعا آنان مؤمن نیستند» نه به تو و نه به کتاب خودشان.
﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَا ٱلتَّوۡرَىٰةَ فِیهَا هُدٗى وَنُورٞۚ یَحۡکُمُ بِهَا ٱلنَّبِیُّونَ ٱلَّذِینَ أَسۡلَمُواْ لِلَّذِینَ هَادُواْ وَٱلرَّبَّٰنِیُّونَ وَٱلۡأَحۡبَارُ بِمَا ٱسۡتُحۡفِظُواْ مِن کِتَٰبِ ٱللَّهِ وَکَانُواْ عَلَیۡهِ شُهَدَآءَۚ فَلَا تَخۡشَوُاْ ٱلنَّاسَ وَٱخۡشَوۡنِ وَلَا تَشۡتَرُواْ بَِٔایَٰتِی ثَمَنٗا قَلِیلٗاۚ وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡکَٰفِرُونَ٤٤﴾ [المائدة: 44].
«همانا ما تورات را فرود آوردیم، در آن هدایت و نوری است» آن هدایت و نور عبارت است از: بیان احکام شرعی، مژده بعثت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و وجوب پیروی ازایشان «که به موجب آن» یعنی: به موجب تورات «پیامبرانی که مسلم اند» یعنی: انبیای بنیاسرائیل که مسلمان و منقاد فرمان خدا عزوجل بودند «برای یهود حکم میکردند» ﴿ٱلَّذِینَ أَسۡلَمُواْ﴾: (آنانکه مسلمان بودند)؛ صفتی است در مدح پیامبران بنیاسرائیل علیهم السلام که پروردگار عزوجل با این توصیف، پوزه یهود را به خاک میمالد، چرا که در واقع به آنها میگوید: ای نگونبختان! پیامبرانتان پیرو و منقاد دین اسلامی بودهاند که اکنون محمد صلی الله علیه و آله و سلم برای احیای آن برانگیخته شدهاست، در حالیکه شما در ورطههای هلاک دستوپا میزنید! آری! به هیچ پیامبری ازپیامبران، یهودی یا نصرانی گفته نمیشود بلکه تمام آنها مسلمان بودهاند «وهمچنین ربانیون» به تورات حکم میکنند. ربانیون: علمای برخوردار از حکمت و بینش و آگاه به سیاست مردم و تدبیر امور آناناند. همچنین «احبار» یعنی: دانشمندان فهیم و خبره یهود به تورات حکم میکنند. آری! همه آنها به تورات حکم میکردند و حکم میکنند «بهسبب آنچه از کتاب خدا به آنان سپرده شدهبود» یعنی: انبیای بنی اسرائیل، آن علمای ربانی را به نگهداری تورات از هرگونه تغییر و تبدیلی امر کرده و آن را به عنوان امانتی به ایشان سپرده بودند «و بر آن، شهدا بودند» شهدا: یعنی: ایشان مراقبان و نگهبانانی بودند که با نظارت خویش، تورات را از تغییر و تبدیل حفظ میکردند و بر کتاب الله عزوجل گواه بودند. «پس» ای رؤسای یهود! «از مردم نترسید و از من بترسید و آیات مرا به بهای ناچیزی نفروشید» یعنی: حکم کردن به کتاب نازل شده الهی را به سبب ترس از دیگران، یا بهانگیزه تمایل به منفعت، یا بهدست آوردن رشوهای، کنار نگذارید «و کسانی که بر وفق آنچه خداوند نازل کرده حکم نکنند، آنان خود کافرند» حکم اینآیه شامل همه کسانی نیز میشود که عهدهدار امر حاکمیت جامعه اسلامی میشوند اما به کتاب خدا عزوجل حکم نمیکنند. بعضی برآنند که این آیه محمول برآن است که فروگذاشتن (حکم بما انزل الله)؛ از روی استخفاف، یا حلال شمردن، یا انکار احکام منزله الهی باشد.
از ابنعباس رضی الله عنه روایت شدهاست که فرمود: «هر کس منکر حکم کردن بهآنچه که خدا عزوجل نازل کرده، گردد، قطعا کافر شده است ولی کسیکه به (ما انزل الله) معترف و مؤمن بود اما به آن حکم نکرد، قطعا ظالم و فاسق است». همچنان از ابنعباس رضی الله عنه روایت شده است که فرمود: «مراد از این کفر؛ کفری نیست که حاکم مسلمان را از آیین اسلام خارج سازد بلکه کفر مراتبی دارد و این کفری است در مرتبهای پایینتر چنانکه ظلم هم مراتبی دارد و ظلمی است فروتر از ظلمی دیگر، همانطوری که فسق نیز مراتبی دارد و فسقی است فروتر ازفسقی دیگر پس کفر و ظلم و فسق دارای پلهها و مراتبی است».
باید یادآور شد که: در اینجا در خصوص حکم نکردن به (ما انزل الله) سه آیه داریم که عبارتند از: آیات (44، 45 و 47). در آیه (44) آمدهاست: ﴿وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡکَٰفِرُونَ﴾ : «و کسانی که بر وفق آنچه خداوند نازلکرده، حکم نکنند پس آنان کافرند». در آیه (45) آمده است: ﴿وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾ : «و کسانی که بر وفق آنچه خداوند نازل کرده، حکم نکنند پس آنان ستمگرند» و در آیه (47) آمدهاست: ﴿وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ٤٧﴾: «و کسانی که بر وفق آنچه خداوند نازل کرده، حکم نکنند پس آنان فاسق اند». ابنجریرطبری میگوید: «آیه اول درباره مسلمین، آیه دوم درباره یهود و آیه سوم درباره نصاری است».
﴿وَکَتَبۡنَا عَلَیۡهِمۡ فِیهَآ أَنَّ ٱلنَّفۡسَ بِٱلنَّفۡسِ وَٱلۡعَیۡنَ بِٱلۡعَیۡنِ وَٱلۡأَنفَ بِٱلۡأَنفِ وَٱلۡأُذُنَ بِٱلۡأُذُنِ وَٱلسِّنَّ بِٱلسِّنِّ وَٱلۡجُرُوحَ قِصَاصٞۚ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِۦ فَهُوَ کَفَّارَةٞ لَّهُۥۚ وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٤٥﴾ [المائدة: 45].
«و در آن» یعنی: در تورات «بر آنان» یعنی: بر یهود «مقرر داشتیم که جان در برابر جان است» یعنی: در تورات قصاص را ـ با کشتن نفس دربرابر نفس ـ بر یهود لازم گردانیدیم، چه مقتول بزرگسال باشد چه خردسال، چه مرد باشد و چه زن. یادآور میشویم که شریعت پیشینیان ما ـ اگر منسوخ نشده باشد ـ شریعت ما نیز هست بنابراین، حکم قصاص بر ما نیز لازم است.
امام ابوحنیفه رحمه الله با استدلال به عام بودن این آیه برآن است که: مسلمان در برابر کافر ذمی و آزاد در برابر برده کشته میشود. اما رأی جمهور فقها در این دو حکم، مخالف با رأی ایشان است. لیکن جمهور فقها در حکم قصاص مرد در برابر زن، متفقالقولاند «و چشم در برابر چشم است» یعنی: اگر چشم انسانی توسط انسان دیگری به عمد کور ساخته شد، یا از حدقه در آورده شد و در آن هیچ امکانی برای بینایی باقی نماند، در این صورت، چشم شخص جنایتکار در برابر آن کور ساخته میشود یا برکنده میشود «و بینی در برابر بینی است» یعنی: اگر کسی بینی کسی را تماما برید، بینی جنایت پیشه در برابر آن بریده میشود «و گوش دربرابر گوش است» یعنی: اگر کسی گوش کسی را تماما برید، گوش وی در برابر آن بریده میشود «و دندان در برابر دندان است» یعنی: اگر دندان کسی به عمد کنده یا شکسته شد، مقابلتا با دندان جانی همان گونه عمل میشود و در همه دندانها بهطور برابر عمل میشود و بعضی بر بعضی دیگر برتری ندارند پس هیچ فرقی میان دندانهای پسین، دندانهای نیش، دندانهای آسیاب و... نیست. همچنان لازم است تا قصاص گرفتن از جانی با آنچه که بر مجنی علیه رفته است، همانند باشد، مثلا دربرابر گوش راست باید گوش راست قصاص شود، نه گوش چپ «و زخمها نیز» به همان ترتیب «قصاص دارند» لذا، از جانی همانند زخمی که بر مجنی علیه وارد نموده، قصاص گرفته میشود؛ چنانچه از قصاص گرفتن زخم، بیم اتلاف نفس نمیرفت و در عین حال، مقدار زخم از نظر عمق یا طول یا عرض شناخته میشد، در غیرآن، از جانی ارش (دیه جراحت) گرفته میشود.
بایسته یادآوری است که ائمه فقه، ارش هر زخمی را به مقادیری مشخص، تعیین کردهاند. ابنکثیر میگوید: «زخم گاهی در مفصل است: چون قطع دست، پا و مانند آن، که اجماعا قصاص در آن واجب است. گاهی در مفصل نیست بلکه در استخوان است، که فقها در این بخش اختلافنظر دارند. ابوحنیفه رحمه الله و یارانشمیگویند: بجز دندان، در سایر استخوانها قصاص واجب نیست. شافعی رحمه الله میگوید: قصاص گرفتن از استخوانها، مطلقا در هیچ موردی واجب نیست. مشهور از مذهب امام احمد رحمه الله نیز همین است». اینها همه درصورتی است که جنایات فوق بهگونه عمدی صادر شده باشد اما جنایت درحال خطا موجب دیه یا تعویض قضائی است «و هرکه از آن قصاص درگذرد پس آن، کفاره گناهان اوست» که خدای عزوجل با درگذشت از وی، گناهانش را محو میکند. در حدیث شریف به روایت ابودرداء رضی الله عنه از رسولاکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمده است که فرمودند: «هیچ مسلمانینیست که در چیزی از جسمش به وی عمدا زخم و جراحت وارد گردد و از آن درگذرد، مگر اینکه خداوند عزوجل با آن، درجهای به وی برتری داده و گناهی را از وی کم میکند».
«و کسانی که بر وفق آنچه خداوند نازل کرده حکم نکنند، آنان خود ستمگرند» یعنی: قطعا ستمی که از آنان سرزده، ستمی به غایت بزرگ است زیرا تحقق عدالت جز با حکم خدای عزوجل متصور نیست لذا هرکس از حکم وی روی برتابد، یقینا مرتکب ستم بزرگی شده است.
﴿وَقَفَّیۡنَا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم بِعِیسَى ٱبۡنِ مَرۡیَمَ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ مِنَ ٱلتَّوۡرَىٰةِۖ وَءَاتَیۡنَٰهُ ٱلۡإِنجِیلَ فِیهِ هُدٗى وَنُورٞ وَمُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ مِنَ ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَهُدٗى وَمَوۡعِظَةٗ لِّلۡمُتَّقِینَ٤٦﴾ [المائدة: 46].
«و به دنبال این پیامبران» مسلمان که قبلا وصفشان گذشت «عیسی پسر مریم را فرستادیم درحالی که تورات را که پیش از او بود، مصدق بود» یعنی: عیسی پسر مریم را ادامه دهنده و دنبالکننده راه پیامبران بنیاسرائیل گردانیدیم درحالی که او به تورات مؤمن بود، به مفاد آن حکم میکرد و آن را اساس دین و دعوت خویش قرار داده بود «و به او انجیل را عطا کردیم که در آن هدایت و نوری است و تصدیقکننده تورات قبل از آن است» لذا حقایق آن را تأیید و تثبیت میکند، نه اینکه ناقض آن باشد «و» انجیل همچنان «هدایت و موعظهای برای متقیان است» زیرا فقط آناناند که از اندرزها و هدایات آن پند میگیرند.
﴿وَلۡیَحۡکُمۡ أَهۡلُ ٱلۡإِنجِیلِ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فِیهِۚ وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ٤٧﴾ [المائدة: 47].
«و باید که اهل انجیل به آنچه که خدا در آن نازل کرده، حکم کنند» یعنی: به اهل انجیل فرمان دادیم که به آن حکم کنند «و کسانی که بر وفق آنچه خداوند نازل کردهحکم نکنند، آنان خود فاسقند» یعنی: از دایره طاعت حق تعالی خارجند. پس دستور الهی به مسیحیان این بود که نباید به انگیزه رغبت در دنیا، یا بیم و هراس ازمردم، احکام انجیل را ترک کنند. آری! حکم کردن به انجیل قبل از بعثت محمدی صلی الله علیه و آله و سلم حق بود اما بعد از آن؛ این حقیقت روشن است که پیروان انجیل در چندینجا از کتاب خودشان به عمل بر آنچه که خداوند عزوجل در قرآن بر محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل کرده، مأمور شدهاند زیرا قرآن ناسخ آن بخش از احکام کتابهای نازل شده قبلی است که با احکام آن مخالف باشد.
شیخ ابومنصور ماتریدی میگوید: «جایز است که هرسه آیه (47، 45 و44) را بر منکران حکم (بمـا انزل الله) حمل کنیم، یعنی منکران حکم (بمـا انزل الله)؛ هم کافر، هم ظالم و هم فاسقاند زیرا ظالم و فاسق مطلق، کافر است، نه شخص مسلمان». قول دیگر در تفسیر: ﴿وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ﴾ در هرسه آیه این است: هرکس به آنچه خداوند عزوجل نازل کرده حکم نکند، او به نعمت حق تعالی کافر، در حکم خود ظالم و در فعل خود فاسق است.
﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَمُهَیۡمِنًا عَلَیۡهِۖ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُۖ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ عَمَّا جَآءَکَ مِنَ ٱلۡحَقِّۚ لِکُلّٖ جَعَلۡنَا مِنکُمۡ شِرۡعَةٗ وَمِنۡهَاجٗاۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَعَلَکُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَلَٰکِن لِّیَبۡلُوَکُمۡ فِی مَآ ءَاتَىٰکُمۡۖ فَٱسۡتَبِقُواْ ٱلۡخَیۡرَٰتِۚ إِلَى ٱللَّهِ مَرۡجِعُکُمۡ جَمِیعٗا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ فِیهِ تَخۡتَلِفُونَ٤٨﴾ [المائدة: 48].
آنگاه خداوند متعال خطاب به پیامبرش حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «و ما این کتاب» یعنی: قرآن «را بهحق بهسوی تو نازل کردیم درحالی که تصدیقکننده کتابهای پیشین» یعنی: کتابهایی است که حق تعالی بر انبیای پیشین نازل کرده «است» زیرا قرآن دربرگیرنده دعوت بهسوی الله عزوجل ، امر به خیر و نهی از شر است چنانکه کتابهای پیشین مشتمل بر اینهاست «و» به علاوه آن، قرآن «بر آنها مهیمن است» یعنی: قرآن شاهد صحت و درستی کتابهای نازل شده پیشین و تثبیتکننده آن بخش از آیات و احکام آنهاست که منسوخ نگردیدهاند و ناسخ آن بخش است که مخالف آیات آن میباشد. پس با توجه به معنای (هیمنه)، باید گفت که:
1- قرآن بر کتب پیشین مراقب و ناظر است.
2- قرآن نگهبان اصول قوانین و برنامههای دینی آنهاست.
3- قرآن بر آنها حاکم و غالب است زیرا قرآن تنها مرجع شناخت محکم و منسوخ آنها میباشد.
4- قرآن بر آنها امین و مؤتمن است زیرا مشتمل بر احکام و آیاتی از کتب پیشین است که مورد عمل قرار میگیرند، یا منسوخ و متروک گردیدهاند.
5- و نهایتا اینکه قرآن بیانکننده بسیاری از امور و احکامیاست که علمای یهود و نصاری آنها را تحریف کرده و در آنها دست بردهاند. و لفظ (مهیمن) در آیه کریمه، شامل همه این معانی است.
«پس در میان آنان بر وفق آنچه خدا نازل کرده» در قرآن «حکم کن». جمهور علما بر آنند که این آیه، مخیر گذاشتن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در امر حکم کردن یا حکم نکردن میان اهل کتاب را که در آیه «مائده/43» آمده است، منسوخ میکند. «و از هواهایشان» یعنی: از هوسها و خواهشهای امتهای پیشین «پیروی نکن، با دور شدن از حقی که بهسوی تو آمده» یعنی: با دورشدن از حقی که خدا عزوجل بر تو نازل کرده زیرا پیروان هر دین و آیینی در این اندیشه هستند که کار بر وفق مراد آنان و مطابق با اعتقادات و احکام و قوانینی باشد که از پیشینیان خود دریافت کردهاند، هرچند آن قوانین، باطل و منسوخ گشته یا از حکم حقیقیای که خداوند بر انبیا علیهم السلام نازل کرده، با دستبردها و تحریفات بشری فاصله گرفته باشد. چنانکه یهود احکامی چون سنگسار (رجم) زناکار و نظایر آن را در تورات تحریف نمودند پس تو ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم ! با پیروی از هوسهایشان، از راه حق عدول یا انحراف نکن «برای هریک از شما» امتها «شریعت و راه روشنی قراردادهایم» یعنی: تورات، انجیل و قرآن را برای پیروانشان، شریعت و برنامه روشنی قرار دادهایم. گفتنی است که این حکم قبل از منسوخ شدن شریعتهای پیشین به وسیله قرآن بود اما بعد از آن، دیگر جز آنچه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم با خود آوردهاند، هیچ شریعت و راه حقی در میان نیست «و اگر خدا میخواست شما را یک امت میگردانید» با داشتن یک شریعت، یک کتاب و یک پیامبر «ولی چنین نکرد تا شما را در آنچه به شما بخشیده است» یعنی: از شریعتهای مختلف برشما نازل کرده است «بیازماید» با اختلاف شریعتها؛ تا میزان متابعت و فرمانبرداری هر امت از شریعت آن، در عمل نمایان گردد که آیا بدان پایبند هست و بدان اذعان و باور دارد، یا اینکه آن را ترک کرده و به هواها و هوسهایش متمایل گشته و خریدار گمراهی در برابر هدایت گردیده است.
این آیه دلیل بر آن است که یکی از حکمتهای اختلاف شریعتها، به علاوه رعایت مصالح بندگان که با اختلاف زمانها و اشخاص مختلف میشود، ابتلا و آزمایش امتهاست «پس در انجام کارهای نیک سبقت بگیرید» یعنی: ای مسلمانان! بر غیرخود از اصحاب شریعتهایی که بر اساس شریعت خودشان بهسوی طاعت الله عزوجل شتافتهاند، سبقت گرفته و براساس شریعت خود، به طاعت الله عزوجل عمل کنید «بازگشت همه شما یکجا بهسوی خداست، سپس درباره آنچه که درآن اختلاف میکردید، شما را آگاه خواهد ساخت» با جزادادنتان به آنچه که مناسب حال شماست، امری که میان اهل حق و اهل باطل از شما جدایی افگنده و این دو گروه را از یکدیگر متمایز میگرداند. این جمله علت سفارش به سبقت گرفتن درکارهای نیک را بیان میکند.
﴿وَأَنِ ٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن یَفۡتِنُوکَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَیۡکَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا یُرِیدُ ٱللَّهُ أَن یُصِیبَهُم بِبَعۡضِ ذُنُوبِهِمۡۗ وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ لَفَٰسِقُونَ٤٩﴾ [المائدة: 49].
«و میان آنان بر وفق آنچه خدا نازل کرده، حکم کن» این تأکید مجددی بر وجوب حکم کردن به احکام منزله الهی است «و از خواهشهای آنان پیروی نکن» یعنی: اگر اهل کتاب نزد تو آمدند تا در میانشان حکم کنی و تو هم میخواستی که میانشان حکم کنی پس باید حکمت موافق با آن چیزی باشد که بر تو نازل کردهایم، نه طبق آنچه که هواها و هوسهای آنان میطلبد، یا طبق آنچه که در کتابهای تحریفشده آنهاست «و از آنان برحذر باش؛ مبادا که تو را در بخشی از آنچه خدا بر تو نازل کرده، به فتنه دراندازند» یعنی: مبادا تورا از آن به بیراهه برند. ملاحظه میکنیم که خدای عزوجل پیامبرش را ـ با آن که معصوم و امینبودند ـ نسبت به فتنه کفار هشدار داد تا امت ایشان به ایشان اقتدا کنند و تا طمع اهل هوا و هوس از این امت بهکلی قطع گردد «پس اگر اعراض کردند» از پذیرفتنحکمت «بدان که خدا میخواهد آنان را به کیفر بعضی از گناهانشان برساند» یعنی: بدون شک این اعراضشان بدان جهت است که خداوند عزوجل اراده کرده تا آنان را بهکیفر برخی از گناهانشان برساند که این گناهشان عبارت است از: روگردانی از تو و پشت نمودن به آنچه که به همراه آوردهای، «و هرآینه بسیاری از مردم نافرمانند».
آیه کریمه دلالت میکند بر این که: هیچ انسان یا امت یا گروه یا حکومتی، از حکم خداوند متعال روبر نمیتابد، مگر اینکه خداوند عزوجل بهسبب این روگردانی، مصیبت دنیویای را بر او نازل خواهد کرد. ابنعباس رضی الله عنه در بیان سبب نزول آیه کریمه میگوید: کعببن اسد، ابنصلوبا، عبدالله بن صوریا و شاسبن قیس یهودیبا یک دیگر گفتند: بیاییم نزد محمد برویم، شاید بتوانیم او را از دینش رویگردان کنیم! پس نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمدند و گفتند: ای محمد! تو میدانی که ما دانشمندان یهود و اشراف و رهبران ایشان هستیم لذا اگر ما از تو پیروی کنیم، تمام یهودیان از ما پیروی میکنند و با ما مخالفت نمیورزند پس اینک به تو پیشنهادیمیدهیم؛ آن پیشنهاد این است که میان ما و قوممان خصومتی است و ما در این خصومت تو را به داوری خواهیم طلبید، آن وقت تو به نفع ما علیه آنان حکم کن، که در این صورت به تو ایمان میآوریم و از تو پیروی میکنیم! همان بود که آیهکریمه نازل شد.
﴿أَفَحُکۡمَ ٱلۡجَٰهِلِیَّةِ یَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُکۡمٗا لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ٥٠﴾ [المائدة: 50].
«آیا خواستار حکم جاهلیتاند»؟ یعنی: ای پیامبر! آیا از حکم تو که مبتنی بر آیات الهی است رو برگردانده به آن پشت میکنند و حکم دوران جاهلیت را که برآیند جهل، کوتهفکری و هوسهای آنان است میطلبند؟!. در حدیث شریف به روایت ابنعباس رضی الله عنه از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمده است که فرمودند: «منفورترین مردم نزد خدای عزوجل دوکساند؛ اول: کسیکه در اسلام سنت جاهلیت را میطلبد. دوم: کسیکه خون شخصی را به ناحق میطلبد تا آن را بر زمین بریزد». «و برایمردمی که یقین دارند، داوری چه کسی از خدا بهتر است«؟ یعنی: در نزد اهل یقین، حکمی بهتر از حکم خداوند عزوجل وجود ندارد، برخلاف اهل جهل و هوا که فقط همان حکمی را میپسندند که با هوسهایشان سازگار باشد، ولو اینکه آن حکم، باطل و بیاساس هم باشد.
این آیه بر فضیلت یقین دلالت میکند و نشان میدهد که تجدید حیات امت اسلامی بر مبنای قرآن و شریعت، جز با پرورش یقین در نهاد مسلمانان امکان پذیر نیست.
ابنکثیر در تعلیقی بر این آیه میگوید: «در زمان ما، تاتارها کتابی بهنام (یاسا) را که برساخته سیاستهای پادشاهشان چنگیزخان و آمیزهای از احکام برگرفته از شریعتهای یهودی، نصرانی، اسلام و غیره است و بسیاری از احکام آن بر هواهای خود آن پادشاه مبتنی است، حاکم ساخته و آن را بر کتاب خدا عزوجل وسنت رسول وی صلی الله علیه و آله و سلم مقدم میگردانند پس هرکس از آنان چنین کند، کافر است و جنگیدن با وی واجب میباشد تا آنگاه که به حکم خدا عزوجل و رسول وی صلی الله علیه و آله و سلم برگردد».
شیخ سعید حوی در تفسیر «الاساس» میگوید: «آنچه که ابنکثیر آن را نمونه قابل استشهاد در عصر و زمان خودش دیده، ما هماکنون در بسیاری از کشورهای اسلامی بهصورت حاکمیت قوانین غیراسلامی مشاهده میکنیم و به همان فتوایی نیز فتوا میدهیم که ابنکثیر به آن فتوا دادهاست». سپس میافزاید: «ما هرحکومتی را که مجموعه برنامهها و قوانین حاکم برآن، ناقض شهادتین شمرده شود، کافر میشناسیم، همین گونه مؤیدان و پشتیبانان آن حکومت را ولی اضافه میکنیم که: حکم تکفیر یک نظام حاکم، به این معنی نیست که بر هر فردی از افرادی که در آن نظام کار میکنند، به کفر حکم شود بلکه گاهی ممکن است یک نظام، نظامی کافر شناخته شود ولی رئیس خود آن نظام مسلمان باشد پس حکم کفر بر افراد ـ بنابر تعین ـ تابع فتوای شخص آگاه و بابصیرتی است».
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلۡیَهُودَ وَٱلنَّصَٰرَىٰٓ أَوۡلِیَآءَۘ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖۚ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ٥١﴾ [المائدة: 51].
در بیان سبب نزول این آیات روایات متعددی آمدهاست. به روایت سدی این آیات درباره دو مردی نازل شد که یکی از آنان بعد از غزوه احد به رفیقش گفت: اما من نزد فلان یهودی میروم و به آیین وی درمیآیم تا اگر حادثهای روی داد، یا خطری پدید آمد، این کار برایم سودمند باشد. آن دیگر نیز گفت: من هم نزد فلان نصرانی در شام رفته به آیین وی درمیآیم و به وی پناه میگیرم.
«ای مؤمنان! یهود و نصاری را دوست نگیرید» بجای خدا عزوجل تا با آنان همیاری و همپیمانی کنید. به قولی: مخاطب این سخن منافقاناند که با یهود و نصاری موالات و دوستی برقرار میکردند و وصفشان به ایمان، به اعتبار ظاهر حالشان است. سپس حق تعالی علت نهی از موالات با یهود و نصاری را ذکر نموده میفرماید: «بعضی از آنان دوستان بعضی دیگرند» یعنی: یهودیان دوستان یکدیگر و نصاری نیز دوستان یکدیگرند پس اگر با شما اظهار دوستی نمایند هرگز در اینامر صادق نخواهند بود. به قولی دیگر: مراد آیه این است که یهودیان در دشمنیبا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و دشمنی با دعوت ایشان، دوستان و پشتیبانان نصاری و نصاری دوستان و پشتیبانان آنانند، هرچند که در میان خود نیز درگیر دشمنی و تضاد میباشند لذا کفار در برابر اسلام و مسلمین ملت واحدهای هستند «و هرکس از شما آنان را دوست گیرد، جزو آنان است» یعنی: او از جمله آنان و در شمار آنان است.این جمله، وعید و هشدار سختی است به مسلمانانی که در برقرارساختن پیوند دوستی با یهود و نصاری متساهلاند «همانا الله گروه ستمکاران را» یعنی: کسانی راکه با موالات و دوستی با کفار، بر خود ستم میکنند «هدایت نمیکند» به سوی راهراست.
﴿فَتَرَى ٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ یُسَٰرِعُونَ فِیهِمۡ یَقُولُونَ نَخۡشَىٰٓ أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٞۚ فَعَسَى ٱللَّهُ أَن یَأۡتِیَ بِٱلۡفَتۡحِ أَوۡ أَمۡرٖ مِّنۡ عِندِهِۦ فَیُصۡبِحُواْ عَلَىٰ مَآ أَسَرُّواْ فِیٓ أَنفُسِهِمۡ نَٰدِمِینَ٥٢﴾ [المائدة: 52].
«پس کسانی را که در دلهایشان بیماری است» یعنی: بیماری نفاق و شک در دین است «میبینی که در» دوستی و همپیمانی با «یهود و نصاری میشتابند» وآنگاه در توجیه همپیمانی با آنان «میگویند: میترسیم به ما حادثه ناگواری برسد» یعنی: بیماردلان، دوستی و موالات خود با یهود و نصاری را اینگونه توجیه میکنند: میترسیم کفار بر محمد صلی الله علیه و آله و سلم غلبه کنند، آنگاه دولت و شوکت ازآن ایشان گردد و دولت محمد صلی الله علیه و آله و سلم برافتد و در آن صورت از سوی آنان بر سرما بلایی بیاید. در زمان ما نیز منافقان به آستان کفار و به خدمت آنان میشتابند و به وسایل و شیوههایی پناه میبرند که آنهارا به کفار نزدیک گرداند «پس نزدیک است که الله فتح را بیاورد» که همانا غلبه و پیروزی محمد صلی الله علیه و آله و سلم بر کافران است. که للهالحمد این وعده به زودی هم تحقق یافت زیرا طوایف یهود از مدینه تارومارگردیدند؛ بدینسان که جنگندگان طایفه بنیقریظه کشته شده و زنان و کودکانشان به اسارت درآمدند و طایفه بنینضیر از سرزمین خود تبعید گردیدند. به قولیدیگر: مراد، فتح سرزمینهای مشرکان و پدیدآوردن گشایش و رهایشی در کار مسلمانان است. «یا» زودا که خداوند عزوجل «امر دیگری را از جانب خود» بیاورد، چنان امری که شکوه و شوکت یهود و همراهان و همپیمانانشان را درهم شکند. بهقولی: مراد از آوردن امر دیگر، افشای حال منافقان و آگاهانیدن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از اندیشههای پنهانی درون آنها و صادرنمودن فرمان قتل آنهاست «تا سرانجام ازآنچه در دل خود پنهان داشتهاند» از نفاقی که آنها را بر دوستی و موالات با کفار واداشت «پشیمان گردند» به سبب آشکار گشتن بطلان اسباب و عللی که برای موالاتشان با کفار تصور میکردند و ثبوت خلاف آن در عرصه واقعیت. بنابراین، اصلی را که باید دریابیم این است که: نفاق، بیماریای است در قلب، همچون بیماری کفر یا حسد یا کینه یا کبر و غیره، که نمود و مظهر اصلی آن، ولایت ودوستی با کافران و منافقان است؛ این ولایت گاهی پنهانی است و گاهی آشکار،گاهی به شکل و شیوهای است و زمانی به شیوهای دیگر پس انسان مؤمن باید همیشه بههوش بوده و در جهت پاکسازی نهاد خویش از شائبههای نفاق و مظاهر ولایت و دوستی با کفار و منافقان، تلاش ورزد.
﴿وَیَقُولُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَهَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِینَ أَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَیۡمَٰنِهِمۡ إِنَّهُمۡ لَمَعَکُمۡۚ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فَأَصۡبَحُواْ خَٰسِرِینَ٥٣﴾ [المائدة: 53].
«و مؤمنان میگویند: آیا اینان» یعنی: منافقان، که در آیه کریمه از آنان به اشاره (أهؤلاء) تعبیر شده. آری! چون نفاق منافقان آشکار گردد، مؤمنان به یکدیگر میگویند، یا مؤمنان یهودیان را مخاطب ساخته و در حالیکه به سوی منافقان اشاره میکنند، میگویند: آیا اینان «بودند که سختترین سوگندهایشان را بهنام خدا میخوردند که جدا همراه و همدست شمایند» با یاریکردن و پشتیبانی ازشما در جنگ. «جهد ایمان»: غلیظترین سوگند هاست. «امروز اعمال آنان نابودشد» یعنی: امروز اعمالی که منافقان در موالات با کفار و یهود و نصاری انجام دادند، تباه گشت. یا هر عملی که انجام داده بودند، تباه گشت. این از سخن خدای عزوجل به عنوان گواهیای بر هدر رفتن اعمالشان است «پس زیانکار گشتند» در دنیا و آخرت.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرۡتَدَّ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَسَوۡفَ یَأۡتِی ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ یُحِبُّهُمۡ وَیُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ یُجَٰهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖۚ ذَٰلِکَ فَضۡلُ ٱللَّهِ یُؤۡتِیهِ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ٥٤﴾ [المائدة: 54].
بعد از بیان این حقیقت که موالات با کفار از سوی مسلمانان، کفر و نوعی از انواع ارتداد است، حق تعالی در این آیه به بیان احکام مرتدان میپردازد: «ایمؤمنان! هرکس از شما از دین خود برگردد پس به زودی خدا قومی را به عرصه میآورد که ایشان را دوست میدارد و ایشان نیز او را دوست میدارند» مراد از این قوم کهخدای سبحان آوردنشان را به عرصه وعده داده است، ابوبکر صدیق رضی الله عنه و لشکرش از صحابه و تابعیناند که بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با اهل رده (مرتدان) جنگیدند. همچنان آیه کریمه همه مؤمنانی را در بر میگیرد که بعد ازایشان میآیند و با مرتدان میجنگند؛ در همه زمانها. پس این مؤمنانی که با مرتدان جنگیدند، یا در آینده میجنگند، همگی دارای اوصاف عظیمی هستند که در مدح و ستایش پروردگار متعال از ایشان جلوهگر شده است، چون این وصف که: ایشان خدای عزوجل را دوست میدارند و او نیز دوستشان میدارد و این کهآنان: «با مؤمنان مهربان و فروتن و بر کافران درشتطبع و سختگیرند» یعنی: در برابر مؤمنان عاطفه و شفقت و فروتنی و در برابر کفار، شدت و غلظت وگردنفرازی را به نمایش میگذارند و چون این وصف بزرگ که: «در راه الله جهاد میکنند و از ملامت هیچ ملامتگری نمیترسند» یعنی: آنان به حدی در عقیده و عمل خویش راسخ و پایدار و سرسخت هستند که اصلا به نیرنگهای دشمنان حق و حزب شیطان که به انگیزه حسد و بغض و نفرت از حق و اهل آن، مؤمنان را مورد تحقیر و تمسخر قرارداده و خوبیها و زیباییهایشان را زشت و کارنامهها ومفاخرشان را معیوب جلوهگر میسازند، هیچ ارزش و اهمیتی نمیدهند.
در حدیث شریف به روایت ابوذر رضی الله عنه آمده است که فرمود: «خلیل من رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مرا به هفتچیز فرمان داد:
1- این که با مساکین دوستی و نزدیکی کنم.
2- این که همیشه به فرودست خود بنگرم، نه به فرادست خود.
3- این که صله رحم (پیوند با نزدیکان) را بجا آورم، هرچند آنان به من پشت کنند.
4- این که از کسی چیزی درخواست نکنم.
5- این که سخن حق را بگویم، هرچند تلخ باشد.
6- این که در راه خدا عزوجل از سرزنش و ملامت هیچ ملامتگری نترسم.
7- و اینکه (لا حول ولا قوه الا باالله) را بسیار بگویم زیرا این کلمات از گنجی در زیر عرش خدای سبحان است».
«این» اوصافی که ذکر شد: «فضل الهی است که آن را به هرکه بخواهد میدهد وخداوند گشایشگر داناست» از گشایشگری وی است که فضل و رحمتش بسیار است و از دانایی وی است که این اوصاف را به کسانی میبخشد که شایستگی آنرا داشته باشند.
باید دانست که این آیه کریمه، نمایانگر بعدی از ابعاد اعجاز قرآن کریم است زیرا درحالی از ارتداد اعراب خبر میدهد که هنوز این پدیده در میانشان ظهور نکرده بود و یک امر غیبی بهشمار میرفت. آری! بعد از مدتی پدیده ارتداد ظهور کرد و در عهد ابوبکر صدیق رضی الله عنه به شکل گستردهای خود را نشان داد به طوری که قبایل بزرگی از اعراب، چون «غطفان» و «فزاره» و «بنیسلیم» و در مجموع یازده گروه مرتد شدند.
﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَهُمۡ رَٰکِعُونَ٥٥﴾ [المائدة: 55].
«جز این نیست که ولی شما، تنها الله است» یعنی: خداوند تبارک و تعالی ولی و یاوری است که دوست داشتن و موالات با وی فرض عین ذمه هر مسلمانی است «و» جز این نیست که ولی شما «رسول اوست و کسانی که ایمانآوردهاند؛ همانکسانی که نماز را برپا میدارند و زکات را میدهند در حالیکه در رکوعاند» مراد از رکوع: خشوع و خضوع برای الله عزوجل است. یعنی: نماز را درحالی که خاشع و خاضعاند برپا میدارند و زکات را در حالیکه بر فقرا تکبر نورزیده و بر آنان برتری نمیجویند، میپردازند پس ایشان پیوسته فروتناند. خداوند متعال (ولی) رادر آیه کریمه به صیغه مفرد آورد درحالی که از ولایت یک جمع یاد شده است؛ تا به این حقیقت توجه دهد که ولایت وی اصل و ولایت غیر وی تبع است و اگر به صیغه جمع «اولیاؤکم...» میفرمود؛ دیگر در سخن، اصل و تبعی مطرح نبود.
﴿وَمَن یَتَوَلَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ٥٦﴾ [المائدة: 56].
«و هرکس که خدا و پیامبر او و مؤمنان را ولی خود بداند» پیروز است، چرا که «حزب خدا همان پیروزمندانند» حزب خدا عزوجل : مؤمنانی هستند که به یاری شریعتخدا عزوجل برخاسته اند. به این ترتیب، خدای عزوجل به کسانی وعده پیروزی بر دشمنانشان میدهد که او و پیامبرش و مؤمنان را به دوستی بگیرند.
در بیان سبب نزول این آیه کریمه روایت شدهاست: چون طایفه یهودی بنیقینقاع با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم جنگیدند، عبدالله بنابی منافق بر اساس پیمانی که با آنان داشت، از یاری مسلمانان سر باز زد درحالی که میگفت: من مردی هستم که از روز بد میترسم و از اتحاد با دوستانم دست بر نمیدارم! اما عبادهبنصامت رضی الله عنه که او نیز دوستان و همپیمانان زیادی از یهودیان داشت، نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رفت و از حلف و دوستی با یهودیان برائت جست و از تمام تعهداتی که با آنها داشت، خلعید کرد و گفت: از همسوگندی و ولایت و دوستی با این کافران به بارگاه خدا عزوجل و پیامبرش بیزاری میجویم.
این سه آیه، اوصاف حزب الله را بیان کردهاند پس بر هر فرد و هر جمع مسلمانی است که به خود بنگرد و نیک بیندیشد که آیا این اوصاف در او هست یاخیر؟.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ دِینَکُمۡ هُزُوٗا وَلَعِبٗا مِّنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ مِن قَبۡلِکُمۡ وَٱلۡکُفَّارَ أَوۡلِیَآءَۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ٥٧﴾ [المائدة: 57].
«ای مؤمنان! کسانی را که دین شما را به ریشخند و بازی گرفتهاند، چه از کسانی که پیش از شما به آنان کتاب داده شده و چه از کافران، دوستان خود نگیرید» این آیه از موالات و همپیمانی با کسانی نهی میکند که دین خدا عزوجل را به تمسخر و ریشخند میگیرند و این معنی عام است در تمام کسانی که به ورطه مخالفت با دینخدا عزوجل درمیافتند؛ اعم از مشرکان، اهل کتاب و اهل بدعتهایی که به اسلام منتسباند «و اگر به راستی مؤمنید، از خداوند پروا کنید» و گرد دوستی و یاری و همپیمانی با گروههای دشمن با خدا عزوجل و رسولش نگردید، چنان نباشد که آنان دینتان را به مسخره بگیرند اما شما در مقابل، آنان را به دوستی بگیرید بلکه باید این کار آنها با انکار و دشمنی از جانب شما، مقابله شود.
ملاحظه میکنیم که اگر آیه (51) از موالات با یهود و نصاری نهی کرد، این آیه، نهی از موالات با همه کفار، اعم از ملحدان، مشرکان، آتشپرستان، هنود، بوداییها و دیگر فرقههای معاند با اسلام را دربر میگیرد.
﴿وَإِذَا نَادَیۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ ٱتَّخَذُوهَا هُزُوٗا وَلَعِبٗاۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا یَعۡقِلُونَ٥٨﴾ [المائدة: 58].
«و چون بهسوی نماز ندا میکنید، آن را به مسخره و بازی میگیرند» برخی ازیهودیان به هنگامی که صدای أذان را میشنیدند، آن را به مسخره گرفته و میگفتند: خدا دروغگو را لعنت کند! و چون مسلمانان به نماز برمیخاستند و رکوع و سجده میکردند، به مسلمانان میخندیدند و ایشان را مسخره میکردند «این بهسبب آن است که آنان مردمیاند که نمیاندیشند» زیرا نفس عادت استهزا و تمسخر، شأن و شیوه نابخردان و سبک مغزان است، چه رسد به آن که شعائر دین حق مورد تمسخره قرارگیرد.
در روایات آمده است که: أذان بعد از هجرت به هنگام تحویل قبله بهسوی کعبه مشروع شد و أذان از شعائر اسلام و نشانه جداکننده میان «دارحرب» و «داراسلام» است چنانکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چون گروه جنگی (سریه) ای را به جهاد میفرستادند، به آنان دستور میدادند که اگر در محله و سرزمینی صدای أذان را شنیدند، دست به سلاح نبرند و اگر در آن صدای أذان را نشنیدند، حمله برند.
﴿قُلۡ یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ هَلۡ تَنقِمُونَ مِنَّآ إِلَّآ أَنۡ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلُ وَأَنَّ أَکۡثَرَکُمۡ فَٰسِقُونَ٥٩﴾ [المائدة: 59].
«بگو: ای اهل کتاب! آیا جز به خاطر این بر ما عیب میگیرید» یا با ما ستیزه میکنید، یا انکار میورزید، یا نسبت به ما بدبین هستید: «که به خدا و آنچه بر ما و آنچه پیش از ما نازل شدهاست، ایمان داریم» درحالیکه به خوبی میدانید که ما برحق هستیم؟ «و آیا» این شیوه رفتار شما با ما «جز به خاطر آن است که بیشتر شما فاسقید»؟ با ترک ایمان و بیرون رفتن از حوزه امتثال اوامر الله عزوجل ؟ آری! عیبجویی و انکار شما ناشی از فسق و نافرمانی شماست.
﴿قُلۡ هَلۡ أُنَبِّئُکُم بِشَرّٖ مِّن ذَٰلِکَ مَثُوبَةً عِندَ ٱللَّهِۚ مَن لَّعَنَهُ ٱللَّهُ وَغَضِبَ عَلَیۡهِ وَجَعَلَ مِنۡهُمُ ٱلۡقِرَدَةَ وَٱلۡخَنَازِیرَ وَعَبَدَ ٱلطَّٰغُوتَۚ أُوْلَٰٓئِکَ شَرّٞ مَّکَانٗا وَأَضَلُّ عَن سَوَآءِ ٱلسَّبِیلِ٦٠﴾ [المائدة: 60].
آنگاه خدای سبحان این حقیقت را به پیامبرش روشن میکند که در اینجا مردمی هستند نکوهیده و دارای عیب که بهواقع باید آن را عیب گفت و آن کفرشان است که موجب لعنت خدایسبحان و خشم وی بر آنان گردید تا بدانجا که این لعنت و خشم به فرجام نامیمون مسخ آنان انجامید: «بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «آیا شما را به بدتر از این به اعتبار مثوبت» یعنی: به اعتبار کیفر ثابت و غیر قابل برگشت «در پیشگاه الله خبر دهم«؟ اینک شما را از این مردم بد عاقبتتر خبر میدهم: «همانان که خدا لعنتشان کرده» یعنی: از رحمت خویش طردشان نموده «و برآنان خشم گرفته و آنان را بوزینگان و خوکان گردانید» یعنی: برخی را به صورت بوزینه و برخی را به صورت خوک مسخ کرد. مراد قوم یهودند زیرا خدای سبحان حرمتشکنان روز شنبه را به بوزینه مسخ کرد ـ چنانکه تفصیل داستان آن در سوره «اعراف» میآید ـ و از نصاری نیز، منکران مائده نازل شده بر عیسی علیه السلام رابه خوک مسخ کرد. (مثوبت): غالبا در مورد احسان و نیکی بهکار میرود اما در این آیه به معنای کیفر و مجازات بهکار رفته. «و» نیز گردانید از آنان «پرستشگران طاغوت» یعنی: کسانی که طاغوت را میپرستند. طاغوت: شیطانیا کاهن است «اینانند که از نظر منزلت» و جایگاه در روز قیامت «بدتر و از راهراست گمراهترند» پس آنچه در مورد گمراهی مسلمانان میپندارند، ناروا و بیاساس است بلکه این وصفالحال خودشان میباشد.
﴿وَإِذَا جَآءُوکُمۡ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَقَد دَّخَلُواْ بِٱلۡکُفۡرِ وَهُمۡ قَدۡ خَرَجُواْ بِهِۦۚ وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا کَانُواْ یَکۡتُمُونَ٦١﴾ [المائدة: 61].
«و چون نزد شما میآیند، میگویند: ایمان آوردیم» یعنی: اظهار اسلام میکنند «و حال آن که با کفر وارد شده و قطعا با کفر بیرون رفتهاند» یعنی: ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ! نزد تو در حال کفر وارد شدند و باز با کفر از نزد تو بیرون رفتند پس آنچه از تو شنیدند؛ قطعا در آنان هیچ تأثیری نکرد بلکه همان طوری که وارد شده بودند، به همان وضع هم بیرون رفتند «و الله داناتر است به آنچه پنهان میداشتند» در نزد تو از کفر و اظهار میداشتند از اسلام، همراه با آشکار کردن شادمانی ظاهری برای تو.
﴿وَتَرَىٰ کَثِیرٗا مِّنۡهُمۡ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِ وَأَکۡلِهِمُ ٱلسُّحۡتَۚ لَبِئۡسَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٦٢﴾ [المائدة: 62].
«و بسیاری از آنان را» یعنی: از منافقان، یا از یهود، یا جمعا از هردو گروه را «میبینی که در گناه شتاب میکنند» یعنی: بهسوی دروغ، یا بهسوی شرک میشتابند «و» میشتابند بهسوی «تعدی» یعنی: ستمی که به دیگران متعدی میشود، یا بهسوی در گذشتن از حد در ارتکاب گناهان «و» نیز شتاب میورزند بهسوی «حرامخواری خویش» سحت: مال حرام و مخصوصا رشوه است «واقعا چه اعمال بدی انجام میدادند».
﴿لَوۡلَا یَنۡهَىٰهُمُ ٱلرَّبَّٰنِیُّونَ وَٱلۡأَحۡبَارُ عَن قَوۡلِهِمُ ٱلۡإِثۡمَ وَأَکۡلِهِمُ ٱلسُّحۡتَۚ لَبِئۡسَ مَا کَانُواْ یَصۡنَعُونَ٦٣﴾ [المائدة: 63].
«چرا خداپرستان و دانشمندان، آنان را از دروغگفتنشان و حرامخوارگی شان نهی نمیکنند»؟ یعنی: چرا علمایشان مردم را از منکراتی چون دروغگویی، حرامخواری و رشوت و ظلم که در میانشان شیوع یافته، نهی نمیکنند و نهی ازمنکر را فروگذاشتهاند؟ «راستی چه بد است آنچه انجام میدادند» یعنی: چه بد است این کار و کردار علمایشان که قوم و مردم خویش را میبینند که در حرام و گناه فرورفتهاند ولی با وجود آن، آنها را بهحال خود وا میگذارند، بی آن که هیچ اهمیتی به این امر بدهند، یا در صدد تغییر این حالت برآیند، یا از مشاهده اینمنکرات چهره درهم کشند.
ملاحظه میکنیم که خدای سبحان در این آیه، «خواص» را که علمای تارک «امربهمعروف» و «نهیازمنکر» اند، به شدیدترین وجه و حتی سختتر از توبیخی که در حق انجامدهندگان این گناهان روا داشته، توبیخ و سرزنش میکند زیرا این علما از آن جاهلان به گناه و ستم و حرام آلوده، بدبختتر و تیره روزتر و بد فرجامتر و مجرمترند. پس خدای سبحان ببخشاید و نگه دارد آن عالمی را که در موضوع فریضه امر به معروف و نهی از منکر، به مسؤولیت خود قیام میکند. در صحیح ترمذی آمده است: «آنگاه که مردم ظالم را ببینند اما دست وی را از ارتکاب ظلم نگیرند، نزدیک است که خداوند عزوجل آنان را به عذابی عام از نزد خود درافگند». از ابنعباس رضی الله عنه روایت شده است که فرمود: «این آیه شدیدترین آیه قرآن در رابطه با توبیخ علما میباشد».
﴿وَقَالَتِ ٱلۡیَهُودُ یَدُ ٱللَّهِ مَغۡلُولَةٌۚ غُلَّتۡ أَیۡدِیهِمۡ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْۘ بَلۡ یَدَاهُ مَبۡسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیۡفَ یَشَآءُۚ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُم مَّآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَ طُغۡیَٰنٗا وَکُفۡرٗاۚ وَأَلۡقَیۡنَا بَیۡنَهُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِۚ کُلَّمَآ أَوۡقَدُواْ نَارٗا لِّلۡحَرۡبِ أَطۡفَأَهَا ٱللَّهُۚ وَیَسۡعَوۡنَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَسَادٗاۚ وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُفۡسِدِینَ٦٤﴾ [المائدة: 64].
دربیان سبب نزول آمده است که این آیه درباره «فنحاص» یهودی نازل شد که گفت: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ فَقِیرٞ وَنَحۡنُ أَغۡنِیَآءُ﴾ [آل عمران: 181]. «خدا فقیر و ما بینیاز و ثروتمند هستیم». ، در این هنگام ابوبکر صدیق رضی الله عنه بر او سیلیای زد.[6] به قولی دیگر: این آیه درباره یهودی دیگری نازل شد که گفت: ای محمد! پروردگارت بخیل است و انفاق نمیکند.
«و یهودیان گفتند: دست خدا بسته است» مراد یهودیان ـ لعنهالله علیهم ـ در اینجا این است که خداوند ـ العیاذ باالله ـ بخیل است «به گردن بسته باد دستهای آنان» این نفرینی است علیه آنان که: به بخل گرفتار گردند. همچنان جایز است مراد آیه این باشد که: دستهای آنان با اسارت در دنیا، یا با عذاب در آخرت، بسته میشود «و بهسبب آنچه گفتند، لعنت شدند» یعنی: بهسبب آن که گفتند: دست خدا عزوجل بسته است، از رحمت خداوند عزوجل دور ساخته شدند. «بلکه هردو دست او گشاده است» یعنی: چنان نیست که شما یهودیان ملعون میپندارید بلکه حق تعالی در منتهای جود و سخا و بخشش و گشاده دستی قراردارد، آیا اینهمه نعمتهایی که در آسمانها و زمین است، جز ثمره فضل دستان بلاکیف اوست؟ سپاس و ثنا بر وی باد! ملاحظه میکنیم که یهودیان به صیغه مفرد گفتند: (دستخدا بستهاست)! اما خدای سبحان در پاسخ آنان به صیغه تثنیه فرمود: (بلکه هردو دست او گشاده است) تا منتهای جود و سخای خویش را نشان دهد، چرا که اوج جود و سخای یک جواد در آن است که با هردو دست خود ببخشد «هرگونه که بخواهد انفاق میکند» یعنی: بخشش و انفاق خدای سبحان به مقتضای مشیت اوست پس اگر بخواهد رزق و روزی را گشاده میدارد و اگر هم بخواهد آن راتنگ میگرداند زیرا پدیدآورنده گشایش و تنگدستی اوست لذا اگر روزی ونعمت را تنگ گرداند، این نیز به مقتضای حکمت بالغه او میباشد. در حدیث شریف به روایت ابوهریره رضی الله عنه از رسولاکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمده است که فرمودند: «همانا دست خدا پر است و بخشش و انفاق، از آن چیزی کم نمیکند...». «و قطعا آنچه بهسوی تو از جانب پروردگار تو فرو فرستاده شده» از قرآن که دربرگیرنده احکام نیکوست «بر طغیان و کفر بسیاری از آنان» یعنی: بسیاری از یهود و نصاری «میافزاید» یعنی: آیات منزله برتو، بر کفر و طغیان آنان میافزاید، بهسبب رشک و حسدی که در نهادشان است «و در میان آنان» یعنی: در میان یهود، یا در میان یهود و نصاری «تا روز قیامت دشمنی و کینه افگندیم» که این دشمنی و کینه هرگز انقطاع نمیپذیرد و اگر اتفاق و همپیمانیای هم در میانشان مشاهده شود، این فقط یک پدیده ظاهری و نمایشی است «هربار که آتشی را برای جنگبرافروختند، خداوند آن را خاموش ساخت» یعنی: هربار که جمعی را به جنگ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بسیج کردند و برای آن سازوبرگ و نیرو آماده نمودند، خدایسبحان جمعشان را پراکنده و نیرویشان را متلاشی ساخت پس نه کاری ازپیش بردند و نه سودی به چنگ آوردند. آری! آنها پیوسته علیه اسلام جنگافروزی کرده و برای آن ساز و برگ و نیرو گرد میآورند اما خدای عزوجل این تلاشها و تکاپوهایشان را بیاثر و بیسرانجام میگذارد. در عصر ما نیز یهود ونصاری در برخی از نبردها بر مسلمانان پیروز نگشتند، مگر بدین سبب که در برابر پرچمهایی میجنگیدند که بهنام اسلام برافراشته نشده بود «و در زمین به فساد میکوشند» یعنی: در ارتکاب اعمالی که فسادبار و فسادانگیز است جد و جهد میورزند، که تلاش در جهت نابودی اسلام و توطئه علیه اهل اسلام از بزرگترین مصادیق فسادانگیزیهایشان است چنانکه انتشار فحشا و نابودی اخلاق ملتها نیز از مفاسد بزرگشان میباشد «و خداوند مفسدان را دوست نمیدارد».
﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَکَفَّرۡنَا عَنۡهُمۡ سَیَِّٔاتِهِمۡ وَلَأَدۡخَلۡنَٰهُمۡ جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ٦٥﴾ [المائدة: 65].
«و اگر اهل کتاب ایمان میآوردند» به آنچه که محمد صلی الله علیه و آله و سلم به همراه آورده است، همانطوری که در کتابهای نازل شده الهی بر خود به این کار مأمور شدهاند «و» اگر «پرهیزگاری میکردند» از گناهان، که شرک به خداوند متعال و انکار دعوت رسولاکرم صلی الله علیه و آله و سلم از بزرگترین آنهاست «قطعا گناهانشان را» که مرتکب شدهاند، هرچند هم بسیار و گوناگون است «میزدودیم و آنان را به بوستانهای» بهشتی «پرنعمت درمیآوردیم» چرا که دیگر در شمار مسلمانان درآمده بودند.
﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ أَقَامُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِیلَ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِم مِّن رَّبِّهِمۡ لَأَکَلُواْ مِن فَوۡقِهِمۡ وَمِن تَحۡتِ أَرۡجُلِهِمۚ مِّنۡهُمۡ أُمَّةٞ مُّقۡتَصِدَةٞۖ وَکَثِیرٞ مِّنۡهُمۡ سَآءَ مَا یَعۡمَلُونَ٦٦﴾ [المائدة: 66].
«و اگر آنان تورات و انجیل را بر پا میداشتند» یعنی: اگر احکام مندرج در آنها را که ایمان به رسالت محمد صلی الله علیه و آله و سلم از جمله آن است، بر پا میداشتند «و» اگر آنان «آنچه را که از سوی پروردگارشان بر آنها نازل شدهاست» از دیگر کتب الهی، برپامیداشتند «قطعا از بالای سرشان» از برکات آسمانی «و از زیر پاهایشان» ازبرکات زمینی «برخوردار میشدند» با فراهمشدن اسباب رزق و روزی و کثرت وتعدد انواع آن بر ایشان. آیه کریمه دلالت میکند بر اینکه عمل به طاعت خدای عزوجل سبب گشایش رزق است «از میان آنان گروهی میانهرو هستند» و آنانمؤمنانشان ـ چون عبدالله بنسلام و پیروانش و طایفهای از نصاری هستند. ابنکثیرمیگوید: «حق تعالی اقتصاد و میانهروی را بلندترین مقامات یهود و نصاری ذکرکرد درحالی که میانهروی از مقامات متوسط این امت است و مرتبه (سابقین) فوق آن میباشد»، چنانکه در سوره «فاطر/32» آمدهاست: ﴿ثُمَّ أَوۡرَثۡنَا ٱلۡکِتَٰبَ ٱلَّذِینَ ٱصۡطَفَیۡنَا مِنۡ عِبَادِنَاۖ فَمِنۡهُمۡ ظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ وَمِنۡهُم مُّقۡتَصِدٞ وَمِنۡهُمۡ سَابِقُۢ بِٱلۡخَیۡرَٰتِ بِإِذۡنِ ٱللَّهِ﴾ [فاطر: 32]. که ترجمه و تفسیر آن خواهد آمد. «و بسیاری از آنان چه بدکردارند» آنان کسانیاند که بر کفرشان اصرار ورزیده و از اجابت دعوت محمد صلی الله علیه و آله و سلم وایمانآوردن به رسالت ایشان سربر میتابند.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥۚ وَٱللَّهُ یَعۡصِمُکَ مِنَ ٱلنَّاسِۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡکَٰفِرِینَ٦٧﴾ [المائدة: 67].
«ای پیامبر! آنچه را از جانب پروردگارت بهسویت نازل شده، ابلاغ کن» در ایندستور، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم مأمور شدند تا تمام آنچه را که از سوی خدای عزوجل بهایشان نازل شده، به مردم برسانند و چیزی از آن را پنهان نکنند و هیچ چیز از احکام و معارف منزله الهی بر خود را، با احدی بهعنوان راز در میان نگذارند بلکه آن را به همگان ابلاغ کنند. و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم این مأموریت را به شایستهترین شکلآن انجام دادند. بخاری از عائشه رضی الله عنها روایت میکند که فرمود: «هر کس به تو بگوید: محمد صلی الله علیه و آله و سلم چیزی از احکام و امور منزله الهی را پنهان ساخته در حالیکه خدای عزوجل به او چنین مأموریت داده است که: ﴿بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ﴾ ؛ بدانکه او دروغگوست». همچنان از عائشه رضی الله عنها روایت شدهاست که فرمود: «اگر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم پنهانکننده چیزی از قرآن میبود، باید این آیه را که درمورد ازدواج ایشان با زینب است پنهان میکرد: ﴿وَتُخۡفِی فِی نَفۡسِکَ مَا ٱللَّهُ مُبۡدِیهِ﴾ [الأحزاب: 37].: «و چیزی را که خدا آشکارکننده آن بود، تو در دل خود پنهان میکردی و از مردم میترسیدی، با آن که خدا سزاوارتر بود که از وی بترسی...». «و اگر چنین نکنی» یعنی: اگر برخی از این آیات منزله را، هرچند تا مدتی پنهان سازی «پیامش را نرساندهای». و بهخاطر اهمیت امر تبلیغ بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بعد از رساندن پیام الهی به مردم، در چندینجا آنان را گواه گرفتند و فرمودند: «هل بلغت؟ آیا پیام الهی را به شما رساندهام»؟. و مردم بهابلاغ رسالت از سوی ایشان گواهی دادند. «و خدا تو را از گزند مردم نگاه میدارد» مراد از مردم در اینجا، کفاراند، بهدلیل مابعد آن: «هرآینه خداوند گروه کافران را هدایت نمیکند» زیرا آنان خود راه هدایت را انتخاب نکردهاند، همینگونه، آنان را بر رساندن آسیب و گزندی به تو راه نمینماید زیرا از امروز به بعد خدای منان تو را بیهیچ وسیلهای از کید و توطئه کسانی که خواسته باشند به توآسیبی برسانند، نگاه میدارد پس دیگر هیچ مانعی فراروی تو در ابلاغ همه آنچه که از جانب حق تعالی به سویت وحی میشود، وجود ندارد لذا چیزی از آن راپنهان نکن.
خدای سبحان در این آیه به رسولش ازآن رو وعده حفظ و حمایت میدهد تا این توهم دشمنان را که گویا مصلحتاندیشی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در امر نگهداشت خود از آسیب مردم، ایشان را به پنهان کردن پیام الهی وا میدارد، دفع نماید. از عائشه رضی الله عنها روایت شده است که فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از سوی اصحابشان مورد حراست قرار میگرفتند و چون آیه ﴿وَٱللَّهُ یَعۡصِمُکَ مِنَ ٱلنَّاسِ﴾ نازل شد، سر خویش را از قبه بیرون آورده و خطاب به نگهبانان فرمودند: ای مردم! بازگردید زیرا خدای عزوجل مرا در پناه نگهبانی خویش گرفت». و هر کستوطئهها و سوءقصدهای فراوان علیه جان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را از جانب قریش، یهود وغیر آنان را مورد بررسی قراردهد و به رغم اینها، سالم ماندن آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم را از آسیب این توطئهها ملاحظه نماید؛ کمال این معجزه را درمییابد.
﴿قُلۡ یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ لَسۡتُمۡ عَلَىٰ شَیۡءٍ حَتَّىٰ تُقِیمُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِیلَ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکُم مِّن رَّبِّکُمۡۗ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُم مَّآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَ طُغۡیَٰنٗا وَکُفۡرٗاۖ فَلَا تَأۡسَ عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ٦٨﴾ [المائدة: 68].
از ابنعباس رضی الله عنه در بیان سبب نزول آیه کریمه روایت شدهاست که فرمود: نافع بن حارثه، سلام بن مشکم، مالک بن صیف و رافع بن حرمله از یهود، نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمدند و گفتند: ای محمد! آیا تو نمیپنداری که به دین و آیین ابراهیم هستی و به آنچه که از تورات نزد ما است ایمان داری و گواهی میدهی که اینها به راستی از سوی خداوند متعال است؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «آری! چنان است که میگویید ولی شما بدعتها پدید آوردید و آنچه را که در تورات در مورد گرفتن پیمان از شما در امر تصدیق من آمده است، انکار کردید و به آنچه که مأمور تبیین آن به مردم شده بودید، کفر ورزیدید لذا من نیز از این بدعتهایتان برائت جستم». گفتند: حال که چنین است، بدان که ما بر حق و هدایت قرارداریم و به آنچه در دست ما است، تمسک میجوییم، لذا نه به توایمان میآوریم و نه از تو پیروی میکنیم! همان بود که خدای عزوجل در رد اینپندارهایشان نازل نمود: «بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «ای اهل کتاب! شما بر چیزی» ازحق و هدایت «نیستید تا» آنگاه که «به تورات و انجیل عمل نکردهاید» یعنی: تا آنگاه که به تمام اوامر و نواهیای که در تورات و انجیل وجود دارد ـ و از جمله دستور به پیروی از محمد صلی الله علیه و آله و سلم و پرهیز از مخالفت با وی ـ عمل نکردهاید «و» نیزتا برپا ندارید «آنچه را که به شما از سوی پروردگارتان نازل شدهاست» که قرآن است، چرا که عمل به آن دو کتاب، بدون عمل به این کتاب اخیر، صحت پیدا نمیکند «و قطعا آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، بر طغیان و کفر بسیاری از آنان میافزاید» یعنی: نزول قرآن، کفری بر کفرشان و طغیانی بر طغیانشان میافزاید «پس بر قوم کافر اندوه مخور» یعنی: دیگر دریغ وافسوسخوردن بر این گروه را بس کن و بدان که با وجود پیروان مؤمنت، تو را بهآنها و ایمانشان هیچ نیازی نیست.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِینَ هَادُواْ وَٱلصَّٰبُِٔونَ وَٱلنَّصَٰرَىٰ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٦٩﴾ [المائدة: 69].
«کسانی که ایمان آوردند و کسانی که یهودی شدند، و صابئین» بیان معنای (صابئین) در سوره «بقره/62» گذشت «و نصاری» یعنی: حاملان انجیل «هرکس» از آنان «که به خدا و روز آخرت ایمان آورد و کار نیکو کند پس نه ترسی بر آنان است» در هنگام لقاءالله «و نه اندوهگین میشوند» بنابراین، هرکسی از آن طوایف که به این باورها ایمانی راستین و خالصانه داشته باشد و کارهای شایسته انجام دهد، البته بر او هیچ بیم و اندوهی نیست، یعنی اندیشه و اعتقاد سابقش به او هیچ زیانی نمیرساند.
بایسته یادآوری است که اجماع مسلمانان منعقد است براین که: یهودیان، نصرانیان و صابئیانی که دعوت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به آنان رسیده اما مسلمان نشدهاند، از اهل دوزخ میباشند.
﴿لَقَدۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَأَرۡسَلۡنَآ إِلَیۡهِمۡ رُسُلٗاۖ کُلَّمَا جَآءَهُمۡ رَسُولُۢ بِمَا لَا تَهۡوَىٰٓ أَنفُسُهُمۡ فَرِیقٗا کَذَّبُواْ وَفَرِیقٗا یَقۡتُلُونَ٧٠﴾ [المائدة: 70].
«همانا ما از بنیاسرائیل پیمان گرفتیم» بر توحید و یکتاپرستی «و بهسوی آنان پیامبرانی را فرستادیم» تا برنامهها و قوانین دین را به آنان بشناسانند و از مخالفتها بیمشان دهند اما «هرگاه که پیامبری احکامی برخلاف دلخواهشان آورد، گروهی را به دروغ نسبت دادند و گروهی را کشتند» یعنی: برخی از آن پیامبران را دروغگو انگاشته و برخی را هم کشتند، که از جمله تکذیب شدگان، عیسی و امثال وی از انبیا هستند و از شمار کشته شدگان، زکریا و یحیی علیهما السلام.
﴿وَحَسِبُوٓاْ أَلَّا تَکُونَ فِتۡنَةٞ فَعَمُواْ وَصَمُّواْ ثُمَّ تَابَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمۡ ثُمَّ عَمُواْ وَصَمُّواْ کَثِیرٞ مِّنۡهُمۡۚ وَٱللَّهُ بَصِیرُۢ بِمَا یَعۡمَلُونَ٧١﴾ [المائدة: 71].
«و پنداشتند که فتنهای در کار نیست» یعنی: بنیاسرائیل پنداشتند که آزمایش وامتحانی ـ با انواع سختیها ـ در کار نخواهد بود تا میزان پایبندیشان به پیمان مذکور در عرصه واقعیت آشکار شود. گفتنی است که این پندارشان به خاطر اینبود که میگفتند: (ما فرزندان خدا و دوستان وی هستیم) «مائده/18» بنابراین ازسودای امتحان آسوده خاطر میباشیم. «پس کور و کر شدند» یعنی: از دیدن راه هدایت کور و از شنیدن حق کر شدند، آنگاه که با احکام تورات مخالفت ورزیده و «اشعیاء» پیامبر را کشتند «سپس» بعد از آن که توبه کردند «خدا توبه آنان را پذیرفت» و قحطی را از آنان برداشت؛ «دیگربار بسیاری از آنان کور و کر شدند» اشاره به اعمالی است که بعد از توبه مرتکب شدند؛ چون کشتن یحیی فرزند زکریا و سوء قصد به جان حضرت عیسی علیه السلام «و خداوند به آنچه میکنند، بیناست» پس آنان را بر حسب اعمالشان جزا میدهد.
﴿لَقَدۡ کَفَرَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ مَرۡیَمَۖ وَقَالَ ٱلۡمَسِیحُ یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمۡۖ إِنَّهُۥ مَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِینَ مِنۡ أَنصَارٖ٧٢﴾ [المائدة: 72].
«قطعا کسانی که گفتند: الله همان مسیح پسر مریم است، کافر شدند» گویندگان این سخن، فرقهای از نصاری بهنام «یعقوبیه»، و به قولی: فرقه دیگر بهنام «ملکانیه»[7] بودند که گفتند: خداوند عزوجل در ذات عیسی حلول کرده است! اماخدای سبحان این پندار غلطشان را با این فرمودهاش رد میکند: «حال آن که مسیحمیگفت: ای بنیاسرائیل! الله را بپرستید؛ پروردگار من و پروردگار شما» پس در حالیکه مسیح خود دعوتگر راه توحید بود، آنها چگونه به خود اجازه میدهند که در حق کسی ادعای الوهیت کنند که خودش به بندگی اعتراف میکند ومیگوید: من هم بندهای همچون یکی از شما هستم؟ همان مسیحی که گفت: «هر کس به خدا شریک ورزد، قطعا او بهشت را بر وی حرام کرده است و جایگاه وی دوزخ است و برای ستمکاران هیچ یاریدهندهای نیست» آری! این سخن نیز، حکایت ادامه سخن عیسی علیه السلام است. اما به قولی دیگر: این سخنخداوند عزوجل است.
﴿لَّقَدۡ کَفَرَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ ثَالِثُ ثَلَٰثَةٖۘ وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّآ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۚ وَإِن لَّمۡ یَنتَهُواْ عَمَّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ٧٣﴾ [المائدة: 73].
«هرآینه کسانی که گفتند: الله سوم سه کس است، کافر شدند» مراد از سه کس: خدای سبحان، عیسی و مریماند. به قولیدیگر: مراد این سخنشان است که گفتند: خداوند از حیث شخصیت سهگانه است، در عین اینکه طبیعت یا ذات اویگانه میباشد. این سه شخصیت یا سه «اقنوم»، عبارتند از: «اقنوم پدر»، «اقنوم پسر» و «اقنوم روحالقدس». «و حال آن که خدایی جز خدای یکتا نیست» یعنی: در دایره هستی، معبود برحقی جز خدای سبحان نیست. به قولی: این دنباله سخن نصاری است. یعنی گفتند: خدایان سه شخصاند، در عینحال آن سه خدا، یکتا و یگانهاند «و اگر از آنچه میگویند» که سراسر کفر است «باز نایستند» و آن راترک نکنند «به کافرانشان عذابی دردناک خواهد رسید» اما کسانی که اسلام آوردند، یا اسلام میآورند، از این حکم مستثنا هستند.
﴿أَفَلَا یَتُوبُونَ إِلَى ٱللَّهِ وَیَسۡتَغۡفِرُونَهُۥۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٧٤﴾ [المائدة: 74].
«آیا توبه نمیکنند» و رجوع نمینمایند «به سوی الله و از وی آمرزش نمیخواهند» از بستن چنان افترایی که خدای عزوجل را بر سر خشم میآورد وآنان را در برابر مجازات سخت و سنگین وی قرار میدهد؟ «و خدا آمرزنده مهربان است» و این از منتهای کرم و جود و لطف و رحمت وی بر خلقش میباشد که با وصف ارتکاب این افترا و بهتان عظیم، باز هم آنان را به سوی توبه و مغفرت فرامیخواند.
﴿مَّا ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ مَرۡیَمَ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُ وَأُمُّهُۥ صِدِّیقَةٞۖ کَانَا یَأۡکُلَانِ ٱلطَّعَامَۗ ٱنظُرۡ کَیۡفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ ثُمَّ ٱنظُرۡ أَنَّىٰ یُؤۡفَکُونَ٧٥﴾ [المائدة: 75].
«عیسی پسر مریم جز پیامبری که پیش از او نیز پیامبرانی گذشته اند، نیست» یعنی: عیسی علیه السلام فقط در مقام پیامبری قرار دارد و هرگز مقام او از این محدوده فراتر نرفته و نمیرود تا به پندار باطلشان به مرتبه الوهیت یا فرزندی خدای ﴿لَمۡ یَلِدۡ وَلَمۡ یُولَدۡ٣﴾ [الإخلاص: 3]. برسد بلکه او از جنس پیامبرانی است که قبل از وی آمده بودند و معجزاتی هم که خدای سبحان بهدست وی پدیدار ساخت، موجب الوهیت وی نمیشود زیرا پیامبران قبل از وی نیز، نظیر این معجزات را آوردهاند چنانکه حق تعالی عصا را در دست موسی زنده گردانید و آدم را بدون پدر آفرید لذا اگر طبق پندار آنان، عیسی علیه السلام به خاطر این معجزات، خدا یا فرزند خدا گردیده پس پیامبران قبل از وی نیز ـ العیاذ باالله ـ خدا بودهاند!! «و مادرش زنی صدیقه بود» یعنی: مریم زنی صادق و راستگو، یا تصدیقکننده فرزندش عیسی علیه السلام دررسالت وی بود لذا این امر که او مادر عیسی بود، مستلزم الوهیت وی نیست بلکهاو هم در وصف زن بودنش، زنی مانند دیگر زنان است چنانکه تصدیق عیسی علیه السلام از سوی مادرش مریم، دلیل بر آن است که مریم پیامبر نیز نبود. پس نظر ابنحزم وجمعی دیگر مبنای محکمی ندارد که مادر عیسی، مادر موسی و ساره زن ابراهیم: را پیامبر میدانند، با استدلال به اینکه فرشتگان با ساره و مریم سخن گفتهاند و پروردگار متعال درباره مادر موسی فرموده است: (و به مادر موسی وحی کردیم که موسی را شیر بده) «قصص/7».
آری! رأی جمهور علما بر آن است که خداوند عزوجل جز از جنس مردان، پیامبری برای بشر برنینگیخت. حتی شیخ ابوالحسن اشعری میگوید: «مسلمین بر این امر اجماع دارند». «هر دو غذا میخوردند» یعنی: عیسی و مریم همچون سایر افراد بشر غذا میخوردند پس کسیکه چون سایر آفریدگان غذا بخورد، قطعا پروردگار نیست زیرا فقط کسی غذا میخورد که به غذا نیازمند باشد و اگر غذا خوردن را ترک نماید، هلاک گردد. همچنان، کسیکه غذا بخورد، برای قضای حاجت به مستراح میرود درحالی که پروردگار سبحان نه به غذا نیازی دارد و نه میمیرد ـ پاک و برتر است پروردگار سبحان از این افتراها به پاکی و برتریی بزرگ «بنگر چگونه آیات خود را برای آنان روشن میسازیم» و بطلانپندارهای بیبنیادشان را برملا میگردانیم؟ و این عبارت، مخاطبان را از حال اینگروهی که بشری را بر مسند خدایی مینشانند، به تعجب در میافگند. «باز بنگر چگونه رویگردان میشوند» از شنیدن حق و تأمل در آن، بعد از این بیان روشن؟ عجبا بر حال این گروه!.
﴿قُلۡ أَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَمۡلِکُ لَکُمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗاۚ وَٱللَّهُ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٧٦﴾ [المائدة: 76].
«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «آیا غیر از خدا چیزی را میپرستید که اختیار زیان و سودی را برای شما ندارد»؟ پس کسیکه نه میتواند بهشما سودی برساند و نه میتواند زیانی را از شما باز دارد، چگونه از سوی شما مورد پرستش قرارمیگیرد؟ مراد، مسیح ومادرش مریم علیهما السلاماند «و همانا خداوند شنوای داناست» و هرکس چنین باشد، فقط او به رساندن نفع و بازداشتن زیان تواناست، بدان جهت که او بر هر شنیدنی ودانستنیای احاطه دارد بنابراین، فقط او خدای برحق است نه غیر وی.
﴿قُلۡ یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ لَا تَغۡلُواْ فِی دِینِکُمۡ غَیۡرَ ٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوٓاْ أَهۡوَآءَ قَوۡمٖ قَدۡ ضَلُّواْ مِن قَبۡلُ وَأَضَلُّواْ کَثِیرٗا وَضَلُّواْ عَن سَوَآءِ ٱلسَّبِیلِ٧٧﴾ [المائدة: 77].
«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «ای اهل کتاب! در دین خود به ناحق از حد نگذرید» یعنی: افراط گرایی و گزافهگویی و تجاوز از حد ـ چون ادعای الوهیت عیسی و در پیشگرفتن روشهای افراطی ناروا ـ را کنار بگذارید. ولی باید دانست که غلو و افراط در حق، یعنی به کارگرفتن تمام سعی و کوشش بشری در جستوجوی حق وحقیقت و کشف آن، مطلوب است و چنین افراطی مذموم نیست «و خواهشهای نفسی قومی را که پیش از این گمراه شدند و بسیاری» از مردمان «را گمراه کردند وخود از راه راست منحرف شدند، پیروی نکنید» آنان، پیشینیان و پیشوایان یهود ونصاری قبل از بعثت محمدی صلی الله علیه و آله و سلم بودند. مراد این است که اسلاف یهود و نصاری خود قبل از بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم گمراه شده و بسیاری از مردم را در آن دورانگمراه ساختند و آیندگانشان نیز بعد از بعثت آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم به روش گمراه سازی مردم ادامه دادند زیرا روش گمراهی را برای پسینیان خود بنیان گذاشته و خط انحراف را ترسیم کردند.
﴿لُعِنَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۢ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُۥدَ وَعِیسَى ٱبۡنِ مَرۡیَمَۚ ذَٰلِکَ بِمَا عَصَواْ وَّکَانُواْ یَعۡتَدُونَ٧٨﴾ [المائدة: 78].
«کسانی از بنیاسرائیل که کفر ورزیدند، به زبان داوود و عیسیبن مریم» یعنی: درتورات و انجیل «مورد لعنت قرار گرفتند، این بدان سبب بود که عصیان ورزیده و از حد میگذشتند» مانند از حدگذشتنشان در شکستن حرمت روز شنبه و کفرشان بهعیسی علیه السلام . یعنی: سبب این لعنت و نفرین، نافرمانی و تجاوزشان بود، نه چیزدیگری.
آنگاه در تفسیر بیشتر این عصیان میفرماید:
﴿کَانُواْ لَا یَتَنَاهَوۡنَ عَن مُّنکَرٖ فَعَلُوهُۚ لَبِئۡسَ مَا کَانُواْ یَفۡعَلُونَ٧٩﴾ [المائدة: 79].
«آنان یکدیگر را از عمل زشتی که مرتکب آن میشدند، منع نمیکردند» یعنی: آنلعنتشدگان بنی اسرائیل، انسانهای گنهکار و متجاوز را از تکرار گناهی که انجام داده بودند، یا از ارتکاب گناهی که برای انجام دادن آن آماده میشدند، نهی نمیکردند.
لازم به یادآوری است که امربه معروف و نهی از منکر، از مهمترین قواعد اسلام و بزرگترین فرایض شرعی آن است. ابنعطیه میگوید: «اجماع مسلمانان بر این است که نهی از منکر بر کسیکه توان آن را دارد و در صورت انجام دادن آن، از رسیدن زیان بر خود و بر مسلمانان ایمن است، فرض میباشد اما اگر بیمچنین زیانی متصور بود، باید در دلش منکر را انکار نموده و مرتکب منکر را ترک نماید و با وی آمیزش نکند». «چه بد است آنچه میکردند» از ترک انکار آنچه که انکارش بر آنان فرض بود. در حدیث شریف به روایت ابنمسعود رضی الله عنه ازرسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمده است که فرمودند: «همانا اولین نقصی که در کار بنیاسرائیل وارد آمد، از آنجا ناشی شد که چون مردی با مرد دیگری روبرو میشد و وی را در منکری میدید، به او میگفت: ای مرد! از خدا پروا کن و از این منکر دست بردار زیرا این کار بر تو جایز نیست اما همینکه فردای آن بار دیگر با همان شخص ملاقات میکرد، ارتکاب منکر از سوی او، وی را از اینکه با او در یکجا بخورد و بیاشامد و همنشینی کند، بازنمیداشت پس وقتی چنین کردند، خداوند دلهای بعضی از آنها را به بعضی دیگر زد (یعنی در میانشان بغض و دشمنیافگند) و سپس لعنتشان کرد». همچنان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حدیث شریف فرمودند: «همانا خداوند عامه مردم را به عمل خاصه آنان (یعنی اندکی از آنان که مرتکب منکرات میشوند) عذاب نمیکند تا آنگاه که منکر را در میان خویش ببینند و با وجود آن که بر انکار آن قادرند، آن را انکار نکنند پس وقتی چنین کردند، خداوند (خشک وتر را باهم میسوزاند) و خاصه و عامه هردو را عذابمیکند».
﴿تَرَىٰ کَثِیرٗا مِّنۡهُمۡ یَتَوَلَّوۡنَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۚ لَبِئۡسَ مَا قَدَّمَتۡ لَهُمۡ أَنفُسُهُمۡ أَن سَخِطَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمۡ وَفِی ٱلۡعَذَابِ هُمۡ خَٰلِدُونَ٨٠﴾ [المائدة: 80].
«بسیاری از آنان را» یعنی: از یهودیان را «میبینی که با کافران» یعنی: با مشرکان «دوستی میکنند» درحالیکه مشرکان بر دین استوار و حقی قرار ندارند «راستی چه زشت است آنچه نفسهای آنان برای آنان پیش فرستاده است» از کارنامه ننگینی که با آن به عرصهگاه قیامت وارد میشوند «آن چیز خشمگرفتن الله بر آنان است و آنان در عذاب جاودانند» یعنی: آنها در واقع برای خود خشمخداوند عزوجل در آخرت را پیش فرستادهاند پس چون در روز قیامت برانگیخته شوند، در جایگاه خشم الهی فرود میآیند و این، جایگاه حتمی آنهاست.
﴿وَلَوۡ کَانُواْ یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلنَّبِیِّ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مَا ٱتَّخَذُوهُمۡ أَوۡلِیَآءَ وَلَٰکِنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ٨١﴾ [المائدة: 81].
«و اگر به خدا و پیامبر» یعنی: پیامبر خود، یا پیامبر آخرالزمان «و آنچه کهبهسوی او فرود آمده» از کتاب «ایمان میآوردند» به ایمانی خالصانه بدون هیچ آمیزهای از نفاق، در این صورت «آنان را» یعنی: مشرکان را «به دوستی نمیگرفتند» زیرا خدا عزوجل و پیامبرش آنها را از دوستی با مشرکان نهی کردهاند پس دوستی با مشرکان خود دلیل نفاق است «ولی بسیاری از آنان فاسقند» یعنی: ازدایره ولایت و طاعت الله عزوجل خارج گردیده و به کفر و نفاق خویش استمرار میدهند.
﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةٗ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلۡیَهُودَ وَٱلَّذِینَ أَشۡرَکُواْۖ وَلَتَجِدَنَّ أَقۡرَبَهُم مَّوَدَّةٗ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّا نَصَٰرَىٰۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّ مِنۡهُمۡ قِسِّیسِینَ وَرُهۡبَانٗا وَأَنَّهُمۡ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ٨٢﴾ [المائدة: 82].
ای مخاطب! «مسلما یهودیان و مشرکان را دشمنترین مردم نسبت به مسلمانان مییابی» پس، خطاب متوجه هرکسیاست که صلاحیت مخاطب شدن با آن رادارد. یعنی: یهودیان و مشرکان ـ لعنهمالله ـ سرسختترین همه مردم در دشمنی با مؤمنان اند.
صاحب تفسیر «فی ظلال القرآن» در بیان دشمنی تاریخی یهودیان با مؤمنان میگوید: «کسی که جنگ احزاب را علیه مسلمانان برانگیخت، یهودیبود... کسیکه در فتنه زمان عثمان رضی الله عنه عوام را برانگیخت، گروهها را برشوراند و شایعات را پراکند، یهودی بود... کسیکه حرکت وضع احادیث دروغین از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و وضع روایات جعلی را در تاریخ و سیر رهبری کرد، یهودیبود... کسیکه نعرههای قومی را در آخرین خلافت مسلمانان (دوران عثمانی) برانگیخت، آتاتورک یهودی بود... و شما در پشت سر هر فتنه و توطئهای علیه مسلمین، دست یهودیان را میبینید. از اینکه بگذریم؛ در پشت سر اندیشه مادی الحادی، یک یهودی است... در ورای اندیشه ویرانگر محوری بودن غریزهجنسی در زندگی انسان، یک یهودی قراردارد... و بالاخره در پشت سر همه مکاتب و اندیشههای ویرانگر، یهودیان قرار دارند». «و قطعا مهربانترین مردم نسبت به مؤمنان کسانی را مییابی که گفتند: ما نصاراییم، این بدان سبب است که از آنان کشیشان و راهبانی هستند» یعنی: نصاری را به دوستی و مودت با مؤمنان ازآن رو نزدیکتر مییابی که در میان نصاری، کشیشان دانشمند و راهبان حقپرستی هستند که فروتنی برای خداوند عزوجل ، رحم، سودرسانی به مردم و حقجویی را بهآنان آموزش میدهند. مراد از کشیشان در آیهکریمه، نیایشگران حقپرست وپیروان دانشمندان دینی هستند. رهبانیت و ترهب: عبارت است از: تعبد در صومعهها و کلیساها «و نیز» دوستی و محبت نصاری با مؤمنان «به سبب آن است که آنان کبر نمیورزند» از پذیرفتن سخن حق بلکه در برابر آن متواضعند، بر خلاف یهودیان که از این وصف بهدور میباشند زیرا کفرشان، کفر عناد و انکار است. نسفی میگوید: «آیه کریمه دلیل برآن است که علم سودمندترین چیزهاست، هرچند علم کشیشان باشد. همینطور بیزاری از کبر، سودمندترین چیزهاست؛ هرچند این بیزاری از سوی نصرانیای باشد».
﴿وَإِذَا سَمِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَى ٱلرَّسُولِ تَرَىٰٓ أَعۡیُنَهُمۡ تَفِیضُ مِنَ ٱلدَّمۡعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ ٱلۡحَقِّۖ یَقُولُونَ رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱکۡتُبۡنَا مَعَ ٱلشَّٰهِدِینَ٨٣﴾ [المائدة: 83].
«و چون اینان» یعنی: این دسته از نصاری که وصفشان گذشت «آنچه را بر اینپیامبر نازل شده است بشنوند، میبینی که چشمانشان از اشک لبریز میشود» یعنی: آنها در هنگام شنیدن قرآن، به پری چشمانشان اشک میریزند «به سبب آنچه ازحق شناختهاند» یعنی: بهسبب آنچه که از قرآن شنیدهاند زیرا دریافتهاند که این شنیدههایشان حق و حقیقت است زیرا این حقایق را در کتاب خود (انجیل) نیزیافتهاند «میگویند: پروردگارا! ما ایمان آوردهایم» به این کتابی که از سوی تو برمحمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است و نیز ایمان آوردهایم به پیامبری که این کتاب را بر وی نازل کردهای «پس ما را در زمره گواهان بنویس» یعنی: ما را در شمار امت محمد صلی الله علیه و آله و سلم قرار ده، همانان که بر مردم در روز قیامت گواهی میدهند. یا ما را در زمره گواهان بر صدق و راستگویی محمد صلی الله علیه و آله و سلم و اینکه او فرستاده برحقت بهسوی مردم است، بنویس.
﴿وَمَا لَنَا لَا نُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَمَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡحَقِّ وَنَطۡمَعُ أَن یُدۡخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلصَّٰلِحِینَ٨٤﴾ [المائدة: 84].
«و ما را چه شده است که به خدا و آنچه از حق که به ما رسیده، ایمان نیاوریم» یعنی: چه سد و مانعی در میان ما و ایمان بهحقیقت ـ که همانا رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است ـ میتواند حایل شود درحالی که مقتضی ایمان موجود است و آن طمعما به دریافت انعام الهی است: «و حال آن که طمع داریم کهپروردگارمان ما را با قوم صالحان همراه و وارد کند» یعنی: در حالیکه ما چشم داریم تا در مصاحبت صالحان ـ از انبیا علیهم السلام و پیروان فرمانبردارشان ـ به بهشت وارد شویم زیرا دیگر هرگز به عواملی که ما را بر کفر به خداوند عزوجل و پیامبرش وادارد، التفاتی نمیکنیم.
﴿فَأَثَٰبَهُمُ ٱللَّهُ بِمَا قَالُواْ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ وَذَٰلِکَ جَزَآءُ ٱلۡمُحۡسِنِینَ٨٥﴾ [المائدة: 85].
«پس به پاس آنچه گفتند، خدا به آنان باغهایی پاداش داد که از زیر درختان آن نهرها جاری است، در آن جاودانه میمانند و این پاداش نیکوکاران است» آری! خدای عزوجل در برابر این سخنشان که آن را به اخلاص گفتند و به مضمون آن نیز معتقد و باورمند بودند، چنین پاداش شایستهای به ایشان داد.
در بیان سبب نزول آمدهاست: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عمروبنامیه ضمری را همراه با نامهای بهسوی نجاشی پادشاه حبشه فرستاده او را به دین حق دعوت کردند پسنجاشی به دنبال راهبان و کشیشان فرستاده همه آنان را گرد آورد، سپس از جعفربنابیطالب رضی الله عنه خواست تا بر آنان قرآن بخواند، جعفر رضی الله عنه بر ایشان سوره «مریم» را قرائت کرد پس همه آنان ایمان آوردند و چشمانشان از اشک لبریز شد و هماناناند که خداوند عزوجل آیه: ﴿وَلَتَجِدَنَّ أَقۡرَبَهُم مَّوَدَّةٗ﴾ را تا ﴿فَٱکۡتُبۡنَا مَعَ ٱلشَّٰهِدِینَ﴾ در شأن ایشان نازل کرد.
﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَآ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ٨٦﴾ [المائدة: 86].
و برای اینکه کسی از آیات قبل چنین برداشت نکند که ستایش یادشده، شامل همه نصاری است، خداوند متعال میفرماید: «و کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، آنان اهل دوزخ اند» پس بدانید که ثنا و ستایش ذکر شده، از آن گروه خاصی از نصاری است که اوصاف فوق در آنها یکجا شده است؛ که پذیرفتن اسلام از سوی ایشان در رأس آن اوصاف است.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَیِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَکُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ٨٧﴾ [المائدة: 87].
از ابن عباس رضی الله عنه دربیان سبب نزول آیه کریمه روایت شدهاست: گروهی ازصحابه ـ که عثمان بن مظعون رضی الله عنه یکی از ایشان بود ـ گفتند: آلتهای تناسلیخود را قطع میکنیم و شهوات دنیا را ترک نموده فقط به عبادت و نیایشحق تعالی مشغول میشویم و همانند راهبان به منظور عبرتگرفتن و عبادت، در زمین به سیر و سفر میپردازیم! چون این خبر به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسید، آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم بهدنبال ایشان فرستاده و شنیدههای خود را در این باره با آنها در میان گذاشتند. آنان خبر رسیده را تصدیق کردند و گفتند: آری! چنین گفتیم و قصد چنین کاری را داریم! رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «ولی من روزه میگیرم ومیخورم، نماز میخوانم و میخوابم و با زنان ازدواج میکنم پس هرکس بهسنت من چنگ زند، او از من است و هرکس به سنت من چنگ نزند، او از مننیست». همان بود که درباره این گروه از صحابه نازل شد:
«ای مؤمنان! طیباتی را که الله برای شما حلال ساخته است حرام نشمارید» طیبات: لذایذی است که خدای عزوجل آنها را به بندگانش حلال ساخته است. بنابراین، خداوند متعال مؤمنان را نهی میکند از اینکه چیزی از پاکیزگیها را برمبنای این پندار بر خود حرام سازند که حرام کردن پاکیزگیها، بهمعنای طاعت و تقرب به حق تعالیاست و از مقوله زهد و رویگردانی از دنیا میباشد، یا به هر بهانه دیگری نباید حلالی از حلالهای خداوند عزوجل را بر خود حرام گردانند. چنانکه برخی از عوامالناس در هر عصر و زمانی چنین میکنند؛ مثلا میگویند: این چیز بر من حرام است! آن چیز را بر خود حرام ساختم! و الفاظی مانند اینها ـ که نهی قرآنی شامل آن میشود «و از حد در نگذرید» با حلالکردن آنچه که حق تعالی آن را بر شما حرام گردانیده. یعنی: در اعمال رخصتها و فرورفتن در تساهل و آسانگیری، کار را به آنجا نرسانید که حرامی را بر خود حلال گردانید زیرا این کار نیز بر شما نارواست، همانگونه که سختگیریهای بیمورد، چون حرامکردن حلالها ناجایز میباشد «همانا الله ازحدگذرندگان را دوست نمیدارد».
امام ابوحنیفه، امام احمدبن حنبل و پیروانشان برآنند که: هرکس چیزی را تناول کرد که آن را بر خود حرام ساخته بود، بر وی کفاره یمین (سوگند شکنی) لازم میشود.
﴿وَکُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ ٱللَّهُ حَلَٰلٗا طَیِّبٗاۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِیٓ أَنتُم بِهِۦ مُؤۡمِنُونَ٨٨﴾ [المائدة: 88].
«و آنچه الله به شما روزی دادهاست؛ حلال و پاکیزه بخورید» لذا نه آنها را بر خود حرام بشمارید و نه پلید و نجس «و از آن خدایی که به او ایمان دارید پروا دارید» یعنی: در همه امور از خداوند متعال پروا دارید، از جمله در حلال و حرام وی. این آیه دلالت میکند بر اینکه ایمان به خداوند عزوجل ، موجب تقوا و پرواداشتن از وی در امر و نهی وی است.
و از آنجاییکه حرام کردن پاکیزگیها بر خود، غالبا با سوگند همراه است پس بیان حکم سوگند در اینجا مناسب مینمود، به همین جهت فرمود:
﴿لَا یُؤَاخِذُکُمُ ٱللَّهُ بِٱللَّغۡوِ فِیٓ أَیۡمَٰنِکُمۡ وَلَٰکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُّمُ ٱلۡأَیۡمَٰنَۖ فَکَفَّٰرَتُهُۥٓ إِطۡعَامُ عَشَرَةِ مَسَٰکِینَ مِنۡ أَوۡسَطِ مَا تُطۡعِمُونَ أَهۡلِیکُمۡ أَوۡ کِسۡوَتُهُمۡ أَوۡ تَحۡرِیرُ رَقَبَةٖۖ فَمَن لَّمۡ یَجِدۡ فَصِیَامُ ثَلَٰثَةِ أَیَّامٖۚ ذَٰلِکَ کَفَّٰرَةُ أَیۡمَٰنِکُمۡ إِذَا حَلَفۡتُمۡۚ وَٱحۡفَظُوٓاْ أَیۡمَٰنَکُمۡۚ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمۡ ءَایَٰتِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٨٩﴾ [المائدة: 89].
«خداوند شما را به سوگندهای لغو بازخواست نمیکند» یعنی: سوگندهای لغو، بازپرسی و مؤاخذهای ندارند و پرداخت کفاره هم در آنها واجب نیست. سوگند لغو: در مذهب شافعی رحمه الله این است که شخص در اثنای سخنش بگوید: نه والله! آری والله!، بیآن که از آن قصد قسم خوردن را داشتهباشد، که این نوع ازسوگندهای بیهوده، اغلب بهطریق عادت از انسان صادر میشود. اما از نظر جمهور فقها: سوگند لغو آن است که شخص در خبردادن از گذشته یا از حال، گمان خویش را بر مبنای وقوع مفاد آن خبر قرار داده و بر وقوع آن امر پنداری سوگند بخورد؛ درحالیکه واقعیت امر برخلاف آن باشد. بیان حکم سوگند لغو درسوره «بقره» نیز گذشت. «ولی شمارا بهسبب محکم کردن سوگندها بهقصد مؤاخذه میکند» یعنی: شما را به سوگندهای محکم و منعقدهای که از روی قصد و اراده یاد میکنید، مؤاخذه میکند، در صورتی که این سوگندها را بشکنید.
پس سوگندها عموما بر دو نوع اند:
1ـ سوگندهای لغو. 2ـ سوگندهای محکم و از روی اراده. اما در اینجا نوع سومی از سوگند است که آن را «یمین غموس» مینامند. سوگند غموس در نزد احناف عبارت است از: سوگندخوردن قصدی بر وقوع امری در گذشته یا حال که واقع نشده است. احناف برآنند که سوگند «غموس» کفارهای ندارد زیرا سزای آن فروغلتیدن و غوطهور شدن در جهنم است چنانکه از نام آن پیداست. «پسکفاره آن» یعنی: کفاره سوگند منعقده، از کسیکه با اراده و آگاهانه سوگند میخورد و سوگند خود را میشکند: «طعام دادن ده مسکین است از جنس میانه آنچه که خانواده خود را میخورانید» یعنی: آن ده مسکین را از میانگین آنچه که عادتا به کسان و خانواده خود میخورانید، اطعام کنید و طعام دادن ایشان ازغذاهای اعلا بر شما واجب نیست، همانگونه که خوراندن به مسکین از طعام ادنی و پست نیز جایز نمیباشد و اطعام آنها تا سرحد سیرکردن آنهاست. احناف میگویند: اطعام بهطور اعلی؛ سه نوبت غذا دادن با نانخورش، اطعام بهطور ادنی؛ یکبار غذادادن از خرما یا جو و اطعام به طور اوسط؛ دو نوبت غذادادن در نهار و شام است. عمر و عائشه رضی الله عنه گفتهاند: برای هریک از ده مسکین، نیم صاع از گندم یا خرما بپردازد. رأی احناف نیز همین است. اما شافعیمیگوید: برای هر مسکین یک «مد»[8] بپردازد. «یا» کفاره سوگند قصدی «پوشانیدن آنان است» یعنی: پوشانیدن لباسی به آن ده مسکین است که بدنشان رابپوشاند، هرچند یک قواره لباس باشد. به قولی: مراد از (کسوت)، آن مقدار ازلباس است که با پوشیدن آن، خواندن نماز جایز باشد. ولی احناف برآنند که حد ادنای لباس، لباسیاست که تمام بدن را بپوشاند، از این جهت، دادن فقط یک ازار و عمامه کافی نیست. «یا» کفاره سوگند قصدی «آزاد کردن بردهای است» ازقید بردگی. شافعی شرط کرده است که آن برده باید مؤمن باشد اما احناف، مؤمنبودن وی را شرط نکردهاند. بنابراین، کسیکه سوگند میخورد و باز سوگند میشکند، در میان سه کار یاد شده مخیر است و هریک از آنها را که میخواهد، میتواند انجام دهد.
«پس هرکه اینها را نیافت، بر اوست که سه روز روزه بگیرد» یعنی: هرکس یکی از سه چیز یادشده را نیافت، روزه گرفتن سه روز پیاپی، کفاره وی است. و این رأی جمهور فقهاست. اما مالکیها میگویند: گرفتن سه روز روزه بهطور متفرق نیز درست است. «این است کفاره سوگندهای شما هنگامیکه سوگند خوردید» و بعداز آن سوگند شکسته و حانث گردیدید زیرا دادن کفاره قبل ازسوگندشکنی ـ چنانکه احناف گفتهاند ـ جایز نیست «و سوگندهای خود را نگاه دارید» این عبارت به سه معنی است:
1- سوگندهای خود را نگاهدارید و به سوگندخوردن شتاب نورزید.
2- سوگندهایی را که خوردهاید نگاهدارید و به شکستن آنها نشتابید.
3- چنانچه سوگندهای خود را شکستید، در پرداخت کفاره سهلانگاری نکنید.
«اینگونه خداوند برای شما آیات خود را بیان میکند» با اینچنین بیان روشنی «باشد که شکر کنید» این نعمتهایی را که او بر شما منت نهادهاست، چون نعمت بیان شریعت و روشنساختن احکام خود.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَیۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٩٠﴾ [المائدة: 90].
«ای مسلمانان! جز این نیست که خمر و میسر» تفسیر خمر و میسر (شراب وقمار) در سوره «بقره» گذشت. از ابنعباس رضی الله عنه روایت شده است که فرمود: تمام انواع قمار از «میسر» است، حتی بازی بچهها با گردو و مهرههای نرد. «و» جزاین نیست که «انصاب» یعنی: بتانی که برای پرستش نصب شده بودند «و ازلام» یعنی: تیرهای قرعه، که تفسیر آن در اوایل این سوره گذشت «رجساست» رجس: بر پلیدیها و نجاستها اطلاق میشود «و از عمل شیطان است» زیرا این شیطان است که اعمال یادشده را برای شما نیکو جلوه داده و آنها را آرایشمیدهد «پس، از آن پرهیز کنید» یعنی: از پلیدی، یا از عمل شیطان پرهیز کنید؛ ودر هردو صورت معنی یکی است. «باشد که رستگار شوید» و به فیض رستگاری نایل گردید.
ملاحظه میکنیم که حق تعالی با چندین تأکید، شراب و قمار را حرام اعلام کرد: تأکید اول این که: آنها را در ردیف پرستش بتان قرار داد. تأکید دوم این که: آنها را رجس، یعنی نجس معنوی معرفی کرد، هرچند به قول بعضی: در شراب نجاست حسی نیز هست. تأکید سوم این که: آن دو را از عمل شیطان نامید و روشن است که از شیطان جز شر خالص سر نمیزند. تأکید چهارم این که: مؤمنان را دستور داد تا از آن بپرهیزند، که این تعبیر در نهی، از معنای (ترککردن) بلیغتر است. و نهایتا این که: پرهیز از آنها را موجب رستگاری اعلام کرد پس هرگاه پرهیز از آنها رستگاری باشد، روشن است که ارتکاب آنها، سراسر زیان و خسارت است.
از ابنعمر رضی الله عنه روایت شدهاست که فرمود: درباره شراب سه آیه نازل شده است، اولین آنها آیه: ﴿یَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَیۡسِرِ﴾ [البقرة: 219]. است و بعد از نزول آن، برخی از اصحاب رضی الله عنهم چنین تبصره کردند که شراب حرام گشته لذا به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گفتند: اجازه بدهید تا چنانکه خداوند متعال در این آیه فرموده، از منافع شراب بهره گیریم! رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در قبال این درخواست آنها سکوت نمودند. بعد از آن آیه: ﴿لَا تَقۡرَبُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنتُمۡ سُکَٰرَىٰ﴾ [النساء: 43]. نازل شد، باز برخی چنین تبصره کردند که شراب حرام شده است لذا اصحاب رضی الله عنهم گفتند: یا رسولالله! بسیار خوب؛ در نزدیک اوقات نماز شراب نمینوشیم. باز هم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سکوت نمودند. سپس آیه: ﴿إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَیۡسِرُ...﴾ نازل شد. در این هنگام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: اکنون دیگر شراب (بهطور قطع) حرام گردید.
در حدیث شریف آمده است: «کل مسکر خـمـر، وکل مسکر حرام، ومن شرب الخمر فمات وهو یدمنها لـم یتب، لم یشربها فی الآخرة». «هر چیز مستیآوری شراب است وهر مستیآوری حرام است پس هر کس شراب نوشید و در حالی مرد که هنوز به آن معتاد بود و از آن توبه نکرده بود، آن را در آخرت نمینوشد».
﴿إِنَّمَا یُرِیدُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَن یُوقِعَ بَیۡنَکُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِی ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَیۡسِرِ وَیَصُدَّکُمۡ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ٩١﴾ [المائدة: 91].
بعد از آن که حق تعالی در آیه سابق حکم تحریم شراب و قمار را اعلام کرد، اکنون در این آیه حکمت تحریم آنها را بیان میکند: «همانا شیطان میخواهد با شراب و قمار، میان شما دشمنی و کینه بیندازد» این از مفاسد دنیوی شراب و قماراست «و» از مفاسد دینی نیز در آنها بسیار است، از جمله اینکه شیطان میخواهد: «شما را از یاد الله و از نماز بازدارد پس آیا شما دست برمیدارید»؟ و ازآنها بهطور نهایی بازمیایستید؟ یعنی: دیگر بس است، بازایستید! عمر رضی الله عنه چون این آیه را شنید، فرمود: بازایستادیم پروردگارا!
احناف برآنند که: بازی با نرد، شطرنج، قاب قمار، منقل چینی، ورق و مانند اینها مکروه تحریمی است، هرچند که با قمار همراه نباشد اما امام ابویوسف بازی با شطرنج را مباح دانسته، مشروط به این شرایط که:
1- بازی شطرنج با قمار همراه نباشد.
2- شخص بهطور دایم به آن پایبند نباشد.
3- به واجبی از واجبات وی خلل وارد نسازد.
4- بر آن بسیار سوگند نخورد.
﴿وَأَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَٱحۡذَرُواْۚ فَإِن تَوَلَّیۡتُمۡ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا عَلَىٰ رَسُولِنَا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِینُ٩٢﴾ [المائدة: 92]
«و از خدا و پیامبر اطاعت کنید و برحذر باشید» از نافرمانی خدا عزوجل و پیامبرش، یعنی: ترس و حذر از مخالفت را با طاعت خدا عزوجل و رسولش یکجا گردانید «پس اگر رو گردانیدید» از فرمانبرداری و ترس از خدا عزوجل و اطاعت رسولش صلی الله علیه و آله و سلم «بدانید که بر پیامبر ما جز پیام رساندن آشکار نیست» یعنی: در آن صورت، شما بر پیامبر هیچ زیانی وارد نساختهاید زیرا مأموریت وی فقط ابلاغ آیات است و بس بلکه برخود زیان رساندهاید؛ چرا که از تکلیف خویش روی برتافتهاید.
﴿لَیۡسَ عَلَى ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جُنَاحٞ فِیمَا طَعِمُوٓاْ إِذَا مَا ٱتَّقَواْ وَّءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ ثُمَّ ٱتَّقَواْ وَّءَامَنُواْ ثُمَّ ٱتَّقَواْ وَّأَحۡسَنُواْۚ وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ٩٣﴾ [المائدة: 93].
«بر کسانی که ایمان آوردند و اعمال شایسته کردند، در آنچه خوردند» قبل ازتحریم شراب، از هر نوع خوراکی و نوشیدنیای که میل داشتند «گناهی نیست، چون تقوا پیشه کردند» یعنی: چرا که از آنچه بر آنان حرام گشته بود؛ چون شرک وغیره، پرهیز کردند «و ایمان آوردند و اعمال شایسته کردند و باز تقوا پیشه کردند» وپرهیزگاری کردند از آنچه که بعدا بر آنان حرام شد، با وجود آن که قبلا برآنان مباح بود «و ایمان آوردند» به تحریم آن «و باز تقوا پیشه کردند» و پرهیزگاریکردند از آنچه که بعد از آن تحریم، بر آنان حرام شد و قبلا بر آنان مباح بود «و نیکوکاری کردند» یعنی: اعمال نیک انجام دادند.
مراد از تقوا و ایمانی که در اول ذکر شد؛ تحقق اصل تقوا و اصل ایمان در آنان است، مراد از تقوا و ایمانی که بار دوم ذکر شد؛ ثبات و دوام ایشان بر تقوا و ایمان است و مراد از تقوای سوم؛ پرهیز از ظلم بر بندگان و احسان و مواسات با آنان است. یا مراد از تقوای اول؛ خودداری از شرک، مراد از تقوای دوم؛ خودداری از محرمات و مراد از تقوای سوم؛ خودداری از شبهات است «و الله نیکوکاران را دوست میدارد».
سبب نزول: چون آیه تحریم شراب و قمار نازل شد، گروهی از صحابه گفتند: چگونه خواهد بود سرانجام کار کسانی از ما که قبل از تحریم درگذشتند درحالی که تا دم مرگ شراب مینوشیدند و تا دم مرگ اموال به دست آمده از قمار را میخوردند و درحالی مردند که این غذاهای حرام در شکمشان بود؟ پسآیه کریمه نازل شد و روشن ساخت که چون آنها قبل از تحریم شراب و قمار درگذشتهاند لذا بر آنان گناهی نیست درحالی که پرهیزگار هم بودهاند.
بایسته یادآوری است که حد شراب، بنابر رأی جمهور فقها هشتاد شلاق (دره) است.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَیَبۡلُوَنَّکُمُ ٱللَّهُ بِشَیۡءٖ مِّنَ ٱلصَّیۡدِ تَنَالُهُۥٓ أَیۡدِیکُمۡ وَرِمَاحُکُمۡ لِیَعۡلَمَ ٱللَّهُ مَن یَخَافُهُۥ بِٱلۡغَیۡبِۚ فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ بَعۡدَ ذَٰلِکَ فَلَهُۥ عَذَابٌ أَلِیمٞ٩٤﴾ [المائدة: 94].
«ای مؤمنان! هرآینه خداوند شما را به چیزی از شکار که در دسترس شما و نیزههای شما باشد خواهد آزمود» یعنی: شما را به چنان شکار آمادهای میآزماید که در آن بهتیراندازی، راندن حیوانات شکاری و تعقیب و دنبال نمودن آنها نیازی نباشد بلکه آن شکارها ـ به منظور آزمایشتان ـ همه در دسترس و در برد نیزههایتان قرارداشته باشد. آری! شکار یکی از موارد تأمین زندگی مادی اعراب بود و خدای عزوجل ایشان را با تحریم آن در حال احرام و در سرزمین حرم، مورد آزمایشقرار داد چنانکه بنیاسرائیل را با عدم تجاوز از حدود مقرره در روز شنبه، موردآزمایش قرار داد «تا معلوم بدارد که چهکسی غایبانه از وی میترسد» یعنی: خدای عزوجل این آزمایش را ترتیب خواهد داد تا به علم ظهور معلوم بدارد که چهکسی از شما پنهان از چشم مردم، از او پروا میدارد، همانگونه که از او در پیش چشم و گوش مردم پروا میدارد زیرا پروا داشتن ازخداوند عزوجل بهطور غایبانه و نهان ازچشم و گوش مردم، خود برهان ایمان است «پس هرکس بعد از آن تجاوز کند، برای اوست عذاب دردناک» بهجهت مخالفت وی با امر و شرع الهی.
مقاتل در بیان سبب نزول میگوید: این آیه در عمره حدیبیه نازل شد، آنگاه که انبوهی از جانوران و پرندگان بر مسلمانان در محل اردویشان درآمده و آن محل را پوشانیدند، بهگونهای که ایشان در گذشته چنین جمع انبوهی از حیوانات وپرندگان شکاری را هرگز ندیده بودند. همان بود که خدای عزوجل ایشان را ازکشتن شکار در حال احرام نهی کرد.
بایسته یادآوری است که این آزمایش برای مؤمنان تا روز قیامت استمرار دارد چنانکه میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡتُلُواْ ٱلصَّیۡدَ وَأَنتُمۡ حُرُمٞۚ وَمَن قَتَلَهُۥ مِنکُم مُّتَعَمِّدٗا فَجَزَآءٞ مِّثۡلُ مَا قَتَلَ مِنَ ٱلنَّعَمِ یَحۡکُمُ بِهِۦ ذَوَا عَدۡلٖ مِّنکُمۡ هَدۡیَۢا بَٰلِغَ ٱلۡکَعۡبَةِ أَوۡ کَفَّٰرَةٞ طَعَامُ مَسَٰکِینَ أَوۡ عَدۡلُ ذَٰلِکَ صِیَامٗا لِّیَذُوقَ وَبَالَ أَمۡرِهِۦۗ عَفَا ٱللَّهُ عَمَّا سَلَفَۚ وَمَنۡ عَادَ فَیَنتَقِمُ ٱللَّهُ مِنۡهُۚ وَٱللَّهُ عَزِیزٞ ذُو ٱنتِقَامٍ٩٥﴾ [المائدة: 95].
«ای مؤمنان! درحالیکه محرمید» یعنی: درحالی که جهت انجام حج یا عمره یا هر دو، احرام بستهاید «شکار را نکشید و هرکس از شما عمدا آن را بکشد» یعنی: درحالی آن را بکشد که بهیادآورنده احرام خویش است، یا از حرمت کشتن آن آگاه است «باید نظیر آنچه کشته است کفارهای بدهد» یعنی: بر وی تحمل کیفر و پرداخت کفارهای همانند با آنچه کشته؛ واجب است «از چهارپایان» یعنی: از شتر، یا گاو، یا گوسفند «که حکم کند به آن» یعنی: به آن جزا و کیفر، یا به همانند بودن آنچه که کشته است «دو تن عادل از میان شما» یعنی: دو مرد معروف به عدالت از میان مسلمانان به آن حکم کنند پس چون آن دو به آن حکم کردند، آن کفاره بر وی لازم میشود «و به صورت هدی به کعبه برسد» یعنی: اگر دو تن حکم عادل به کفاره حکم کردند، با آن حیوان کفاره، همان کاری انجام میشود که باقربانی انجام میشود؛ از فرستادن آن بهسوی مکه و ذبح نمودن آن در آنجا. البته مراد آیه عین کعبه نیست زیرا قربانی در خود کعبه ذبح نمیشود بلکه مراد سرزمین حرم است و هیچ خلافی در این نیست «یا باید کفارهای بدهد که عبارت است از: طعام دادن مساکین، یا برابر آن روزه بگیرد» اما بر کسیکه بدون عمد شکار را میکشد، کفارهای نیست. برخی گفتهاند: بر وی نیز کفاره است.
بایسته یاد آوری است که علما مقدار کفاره در هرگونه صیدی را مقرر داشتهاند. شاه ولیالله دهلوی میگوید: «جزای صید یکی از سه چیز تواند بود:
1- همانند صید را در حرم ذبح کند. این همانندی در نزد شافعی به خلقت و هیأت و در نزد ابوحنیفه به قیمت است زیرا مماثلت به خلقت و هیأت متعذر میباشد پس مراد مماثلت معنوی است و داوران باید قیمت آن را بسنجند نه حیوانی مانند آن را.
2- به قیمت صید، خوراکیای خریده و آن را به مسکینان بدهد. در نزد شافعی باید به هر مسکین مدی از طعام و در نزد ابوحنیفه به هر مسکین نیم صاع از گندم یایک صاع از جو بدهد[9].
3- بجای اطعام هر نفر مسکین به شمار مسکینان یک روز روزه بدارد. پس جانی در میان سه نوع کفاره یادشده مخیر است «تا وبال کردار خود را بچشد» وبال: یعنی: سرانجام بد و جزای کشتن شکار را «الله از آنچه گذشت» از جانب شما، درمورد شکارکردن صید حرم قبل از نزول حکم کفاره «عفو کرده است ولی هر کسکه بازگردد» بهسوی کشتن شکار، بعد از این بیان قاطع «پس خدا از او انتقام میگیرد» در آخرت و او را بهسبب گناهانش عذاب میکند «و خداوند غالب و صاحب انتقام است» بر کسیکه از حدود اسلام تجاوز کند. برخی گفتهاند: معنیاین است که خداوند عزوجل از او با وضع نمودن کفاره انتقام میگیرد چنانکه جمهور فقها از جمله امام ابوحنیفه، پرداخت کفاره را بر تکرارکننده این جنایت، واجبشناختهاند بنابراین، در نزد آنان جزا با تکرار شکار تکرار میشود زیرا جزایآخرت مانع وجوب جزای دنیا بر وی نیست. اما شریح و سعیدبن جبیر گفتهاند: او در اولینباری که مرتکب این عملشد، باید کفاره بدهد، ولی اگر این عمل را تکرار کرد، بار دوم بر وی به کفاره حکم نمیشود بلکه به وی گفته میشود: برو که خدای عزوجل از تو انتقام میگیرد! یعنی: گناه تو بزرگتر از آن است که با کفاره جبران شود.
خاطر نشان میشود که بر مبنای احادیث شریف، حیوانات و حشرات موذی ذیل از حکم قتل صید در حالت احرام مستثنا هستند: 1 ـ کلاغ. 2 ـ زغن (غلیواج). 3 ـ عقرب. 4 ـ موش. 5 ـ سگ درنده. و گرگ نیز به سگ ملحق میشود. پس در کشتن آنها گناه و کفارهای نیست.
﴿أُحِلَّ لَکُمۡ صَیۡدُ ٱلۡبَحۡرِ وَطَعَامُهُۥ مَتَٰعٗا لَّکُمۡ وَلِلسَّیَّارَةِۖ وَحُرِّمَ عَلَیۡکُمۡ صَیۡدُ ٱلۡبَرِّ مَا دُمۡتُمۡ حُرُمٗاۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِیٓ إِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَ٩٦﴾ [المائدة: 96].
«برای شما» حتی در حال احرام نیز «شکار دریا حلال شده است» شکار دریا: شکار حیوانات آبی (آبزیان) است. مراد از دریا در اینجا: هر آبی است که درآن شکار دریایی یافت میشود، هرچند آن آب، آب نهر یا چاهی باشد «و» همچنین برای شما حلال شده «طعام دریا» طعام دریا: خوردنیای از خوردنیهای آن است که دریا به بیرون افگند، یا بر روی آب آید. اما در نزد ابوحنیفه، ماهی مردهای که بر روی آب دریا میآید، خورده نمیشود و بجز ماهی، خوردن سایر حیوانات دریایی نیز در نزد احناف روا نیست. ولی غیر احناف، (صید) را در آیه کریمه به شکاری که از دریا زنده گرفته میشود و (طعام) را به آنچه که دریا بعد از مردن آن را به بیرون میافگند، تفسیر کردهاند. آری! شکار و طعام دریا را برای شما حلال گردانیدیم «تا برای شما منفعتی باشد» و مقیمانی که آن را به طور تازه مصرف میکنند، از آن نیرو برگیرند «و برای قافله» یعنی: منفعتی باشد برای مسافران شما که از آن توشه برمیگیرند و گوشت حیوان شکارشده را خشک میکنند، یا آن را در یخچالها نگهداری میکنند ـ چون عصر حاضر ـ «ولی شکار بیابان بر شما حرام گردیده است، مادام که محرم باشید» یعنی: تا آنگاه که لباس احرام بر تن داشته باشید. همچنان شکار غیر محرم بر محرم حرام است، اگر غیر محرم آن را جهت استفاده محرم شکار کرده بود، مگر در رأی احناف که خوردن شکار خشکی را که به وسیله غیرمحرم صید شده باشد؛ در هرحال برای محرم جایز میدانند، چه به منظور استفاده وی شکار شده باشد، چه در غیر آن. شکار خشکی شامل هر حیوانی میشود که در خشکی تخمگذاری و تولید نسل نماید، هرچند پارهای از اوقات در دریا زندگیکند، چون مرغابی «و از خدایی که نزد او محشور میشوید پروا دارید» زیرا او شما را در برابر اعمالتان جزا میدهد.
﴿جَعَلَ ٱللَّهُ ٱلۡکَعۡبَةَ ٱلۡبَیۡتَ ٱلۡحَرَامَ قِیَٰمٗا لِّلنَّاسِ وَٱلشَّهۡرَ ٱلۡحَرَامَ وَٱلۡهَدۡیَ وَٱلۡقَلَٰٓئِدَۚ ذَٰلِکَ لِتَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَأَنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٌ٩٧﴾ [المائدة: 97].
«خداوند کعبه را که بیت الحرام است، سبب قوام امور مردمان» یعنی: مایه و مدار سامانیابی و انتظام امور معاش و معاد و دین و دنیایشان «گردانید» زیرا در حج، منافع و مصالحی نهفته است که سبب رونق دین و دنیایشان میشود؛ آری! در حج نیایشگرانشان به اوج عبودیت واصل میشوند، خائف و هراسناکشان ایمن میشود، ضعیفشان نصرت داده میشود، تجارشان در آن سود میبرند، فقرایشان در آن اطعام میشوند و اخیرا اینکه خداوند عزوجل مناسک حج را سبب آبادانی وادیای غیرمزروع گردانید، وگرنه در آن هیچ کسی اقامت نمیگزید «و» خداوند عزوجل «ماه حرام را» نیز سبب انتظام و سامان یافتن امور مردم گردانید، طوریکه مردم در ماههای «حرام ـ ذوالقعده، ذوالحجه، محرم ورجب »ـ نه خونی را میطلبند، نه با دشمنی میجنگند و نه به امر مقدس و ارزش مورداحترامی بیحرمتی میکنند پس ماههای حرام ـ از این حیث ـ نیز مایه قوام وانتظام امور مردم است. ولی باید گفت که: حرمت قتل و قتال عادلانه در ماههای حرام، در شریعت ما منسوخ شده است «و» خداوند عزوجل «هدی را» یعنی: حیواناتی را که به مکه اهدا میشود «و قربانیهای قلادهدار را» نیز سبب انتظام امور مردم گردانید زیرا بجز منافع دیگری که در آنهاست، وقتی کسی حیوان دارای گردنبند (قلاده) را با خود همراه کند، فهمیده میشود که او عزم حج یا عمره را دارد و بنابراین، کسی متعرض وی نمیگردد. و قربانی قلاده دار را مخصوصا یاد کرد درحالی که این نوع قربانی نیز از (هدی) است، به خاطر آن که ثواب آن بیشتر و شکوه حج با آن جلوهگرتر است «این بیان برای آن است تا بدانید که الله آنچه را که در آسمانهاست و آنچه را که در زمین است میداند و تا بدانید که الله به همه چیز داناست» پس براساس حکمت و علم مطلق خویش، احکام را مشروع میگرداند.
﴿ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ وَأَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٩٨﴾ [المائدة: 98].
«بدانید که عقوبت الله سخت است» بر کسیکه احکام وی، حرم قدسی وی و حرمت احرام را سبک انگارد و به مقدسات و ارزشهای وی بیحرمتی کند «وبدانید که خدا آمرزنده مهربان است» بر تائبان و بازگشتکنندگانی که به آستان عفو و رحمت وی باز میآیند.
﴿مَّا عَلَى ٱلرَّسُولِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُۗ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا تُبۡدُونَ وَمَا تَکۡتُمُونَ٩٩﴾ [المائدة: 99].
«بر عهده پیامبر جز رساندن پیغام» برای شما «نیست» پس اگر امتثال و اطاعت نکردید، مسلما جز بهخودتان زیان نرسانده و جز در حق خودتان جنایت نکردهاید اما تا جاییکه به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مربوط است؛ ایشان به تکلیف خود عمل کرده، دستور خدای عزوجل را انجام داده و به واجب تبلیغ قیام کرده است پسبرای شما در کوتاهیها و تقصیرهایتان هیچ عذری نیست «و خداوند آنچه را آشکار میکنید و آنچه را پنهان میدارید، میداند» لذا نفاق یا وفاق شما بر او پنهان نمیماند.
﴿قُل لَّا یَسۡتَوِی ٱلۡخَبِیثُ وَٱلطَّیِّبُ وَلَوۡ أَعۡجَبَکَ کَثۡرَةُ ٱلۡخَبِیثِۚ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ یَٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ١٠٠﴾ [المائدة: 100].
«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «خبیث و طیب» یعنی: پلید و پاک «برابر نیست» مراد از خبیث: حرام و مراد از طیب: حلال است. یا مراد؛ انسانهای بد و شرور و مردمان خوب و پاکند. یا مراد؛ اعمال بد و اعمال نیک است. قرطبی میگوید: «لفظ، عام است و همه این معانی را دربر میگیرد». آری! این دو برابر نیستند «هرچند کثرت پلیدیها تو را به شگفت آورد» زیرا پلیدی یک چیز، سود و ثمر آن را از بینبرده و برکت آن را نابود میکند «پس ای صاحبان خرد! از الله پروا کنید» و اعمال صالحه را بر کردارهای ناشایست برگزینید و از پاکان و نیکان مردم باشید، نه از تبهکاران و پلیدان آنها «تا رستگار شوید».
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَسَۡٔلُواْ عَنۡ أَشۡیَآءَ إِن تُبۡدَ لَکُمۡ تَسُؤۡکُمۡ وَإِن تَسَۡٔلُواْ عَنۡهَا حِینَ یُنَزَّلُ ٱلۡقُرۡءَانُ تُبۡدَ لَکُمۡ عَفَا ٱللَّهُ عَنۡهَاۗ وَٱللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٞ١٠١﴾ [المائدة: 101].
پس از آن که خداوند عزوجل حکم شکار در حال احرام را بیان کرد، در اینجا مؤمنان را از مطرح کردن پرسشهایی که به انگیزه گرایش به تحریم اشیا عنوان میشود، نهی کرده و به آنان چنین ادب میآموزد: «ای مؤمنان! از آن چیزهایینپرسید» که به پرسیدن از آنها نیازی ندارید و به شما در امر دینتان مدد نمیرسانند. آری! از پیامبر خدا عزوجل در چنین مواردی سؤال نکنید «زیرا اگر حقیقت آنها برای شما آشکار شود، شما را غمگین میکند» و بر شما ناخوش میآید. از جهتی دیگر، سؤالکردن از امور بیفایده و از آنچه که بدان نیازی نیست، ممکن است سبب وجوب آن امر بر سؤالکننده و بر دیگران شود چنانکه یکی ازروایات وارده در بیان سبب نزول این آیه، دال بر این امر است. در این روایت آمدهاست؛ یکی از اصحاب از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: آیا حج در هر سال فرض است؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خشمگین شدند و فرمودند: اگر بگویم: آری! بیگمان بر شما واجب میشود. همان بود که آیه کریمه نازل شد. «و اگر از آنها هنگامی که قرآن نازل میشود سؤال کنید» بدانید که با وجود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در میانتان و نزول وحیبر وی؛ «البته برای شما روشن ساخته میشود» جواب آن سؤالتان؛ با پاسخ رسولاکرم صلی الله علیه و آله و سلم یا با نزول وحی در باره آن موضوع «خدا از آنها گذشت» یعنی: خدا عزوجل از آنچه در گذشته سؤال کردید درگذشت پس دیگربار به این شیوه بازنگردید. یا خدا عزوجل از مکلف کردنتان به آن تکالیف درگذشت «و خداوند آمرزنده بردبار است» و از بردباری وی است که شما را ـ جز بعد از هشداردادنتان ـ مجازات نمیکند.
حاصل معنی این است: در پیرامونتان اموری است که قرآن از آنها سکوت کرده و شما را در مورد آنها به چیزی مکلف نکرده است پس، از آن چیزها سؤال نکنید ولی اگر بهرغم این سؤال کردید، حکم آن بر شما نازل میشود، هرچند که شما را غمگین کند. در حدیث شریف آمده است: «بزرگترین مسلمانان در میان مسلمانان از نظر جرم، کسی است که از چیزی سؤال میکند که حرام نشده است اما بهسبب سؤال وی حرام میشود».
بعد از نزول این آیه، صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به این ادب پایبند شدند به طوری که از طرح سؤالات بیفایده پرهیز کرده و فقط به آنچه که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم به ایشان ابلاغ مینمود، اکتفا میکردند. اما بعد از عصر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ، طرح سؤالات در مورد امور شرعی جایز است زیرا امروزه دیگر بیم آن نمیرود که حلال یا حرامی نازل شود.
﴿قَدۡ سَأَلَهَا قَوۡمٞ مِّن قَبۡلِکُمۡ ثُمَّ أَصۡبَحُواْ بِهَا کَٰفِرِینَ١٠٢﴾ [المائدة: 102].
«همانا قومی پیش از شما، از مانند آنها سؤال کردند، باز به آن کافر شدند» یعنی: کسانی از امتهای پیشین، سؤالهایی مطرح کردند که نیازی به طرح آنها نبود و ضرورتی دینی طرح آنها را ایجاب نمیکرد اما چون بر اساس پرسشهای خود به تکالیفی مکلف شدند، به آن تکالیف عمل نکردند، که نمونه اینچنین اموری در آیینهای یهود و نصاری فراوان است.
پس قاعدهای که از این آیات برمیآید این است: از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ابتدائا چیز نوی را نپرسید اما جایز است که درباره آنچه نازل شده، به قصد فهمیدن و عملکردن به آن، توضیح بخواهید.
﴿مَا جَعَلَ ٱللَّهُ مِنۢ بَحِیرَةٖ وَلَا سَآئِبَةٖ وَلَا وَصِیلَةٖ وَلَا حَامٖ وَلَٰکِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَۖ وَأَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ١٠٣﴾ [المائدة: 103].
«الله هیچ بحیره و سائبه و وصیله و حامیای را مشروع نگردانیده است» بحیره: مادهشتری بود که اهل جاهلیت گوش آن را میشگافتند و شیر آن را به بتان اختصاص میدادند پس کسی حق دوشیدن آن را برای خود نداشت و شگافتن گوش آن نشانهای بر این امر بود. سائبه: مادهشتری بود که نذر بتان میکردند ورهایش میساختند، یا شتر نری بود که کسی به این نیت مشروط نذر بتان میکردکه اگر مثلا خداوند عزوجل او را از بیماریای بهسلامت برهاند، یا او را از سفر به منزل و مأوایش برگرداند، در این صورت آن شتر را آزاد بگذارد که در هر جایی میخواهد به چرا و آب برود و کسی بر آن سوار نشود. وصیله: ماده شتری بود که اگر دوشکم مادینه میزایید، به خودشان تعلق میگرفت اما اگر نرینهای میزایید، به بتان اختصاص مییافت. حامی: شتر نری بود که چون از پشت وی ده فرزند بهوجود میآمد، میگفتند: حالا دیگر پشتش داغ شده پس رهایش میکردند ودیگر نه کسی بر آن سوار میشد، نه او را از آب و علفی باز میداشتند. اینها اموری چند بود که اهل جاهلیت آنها را اختراع کرده و در آنها به روش پیشینیانشان تمسک میجستند. «ولی کافران بر الله دروغ میبندند» زیرا آنها اینچیزها را به انگیزه تدین و تعبد بر خود حرام کرده و این تحریم را به خدای سبحان نسبت میدادند؛ درحالیکه خدای عزوجل آنها را حرام نکرده بود «و بیشترشان تعقل نمیکنند» زیرا افعال و دیدگاه آنان از عقل و فهم نشأت نمیگیرد. چنانکه آیه بعدی، نمونه دیگری از جهل و بیخردی آنان را این گونه معرفی میکند:
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَإِلَى ٱلرَّسُولِ قَالُواْ حَسۡبُنَا مَا وَجَدۡنَا عَلَیۡهِ ءَابَآءَنَآۚ أَوَلَوۡ کَانَ ءَابَآؤُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ شَیۡٔٗا وَلَا یَهۡتَدُونَ١٠٤﴾ [المائدة: 104].
«و چون به آنان گفته شود: بهسوی آنچه خدا نازل کرده و بهسوی پیامبرش بیایید؛ میگویند: آنچه پدران خود را بر آن یافتهایم ما را بس است» یعنی: هرگز به قرآن و به پیامبر ایمان نمیآوریم زیرا دین پدرانمان برای ما کافی است «آیا هرچند پدرانشان چیزی نمیدانسته و هدایت نیافته بودند» یعنی: حتی اگر هم پدرانشان جاهلانی گمراه بوده باشند، باز هم بر دین آنان باقی میمانند؟ حال آن که سزاوار نیست کسی فقط بهخاطر اینکه پیشینیانش در راهی روان بودهاند، به کیش و آیین آنان باقی بماند، بویژه آن گاه که فساد شیوههای پیشینیان آشکار باشد، یا راه و روشآنان با کتاب خدا عزوجل و سنت پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم در مخالفت قرار داشته باشد. بنابراین، اگر اقتدا به کسی لازم است؛ آنکس باید عالمی راهیافته باشد درحالی که پدرانشان نه علمی داشتند و نه از هدایتی برخوردار بودند.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ عَلَیۡکُمۡ أَنفُسَکُمۡۖ لَا یَضُرُّکُم مَّن ضَلَّ إِذَا ٱهۡتَدَیۡتُمۡۚ إِلَى ٱللَّهِ مَرۡجِعُکُمۡ جَمِیعٗا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ١٠٥﴾ [المائدة: 105].
«ای مؤمنان! به خودتان بپردازید» یعنی: شما در قبال خودتان مسؤول هستید پس خودتان را بپایید، یا خودتان را نگاه دارید «هرگاه شما راهیافته باشید، کسیکه گمراه شدهاست، به شما زیان نمیرساند» یعنی: چنانچه شما خود در حدود مسؤولیت نفس خویش، بهسوی حق راهیاب و هدایتشده باشید، گمراهی کسانی از مردم که گمراه شدهاند، به شما زیانی نمیرساند.
باید دانست که این آیه به معنای نفی وجوب امر به معروف و نهی از منکر نیست زیرا آیات قرآنی و احادیث نبوی بسیاری، بر وجوب حتمی و قطعی امربهمعروف و نهیازمنکر دلالت میکنند. پس این آیه کریمه که بر مسؤولیت شخصی تأکید میکند، بر کسانی حمل میشود که توانایی قیام به واجب «امر به معروف و نهی ازمنکر» را ندارند، یا بر کسانی حمل میشود که گمان نمیکنند امربهمعروف و نهیازمنکر به هیچ حالی از احوال در مخاطبشان تأثیری بجا گذارد، یا از آن بیم دارند که از امربهمعروف و نهیازمنکر با چنان زیانی روبرو شوند که صرف تصور وقوع آن، ترک آن را به آنان توجیه میکند. در حدیث شریف به روایت ابوبکرصدیق رضی الله عنه آمده است که فرمود: شما این آیه را میخوانید و آن را در غیر جایگاه آن مینهید... (یعنی آن را بر ترک امر به معروف و نهی از منکر حملمیکنید) درحالی که من از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمودند: «آنگاه که مردم منکر را دیدند و آن را تغییر ندادند، نزدیک است که خدای عزوجل همه آنان رابه عذاب خویش گرفتار کند». از ابوثعلبه خشنی نیز روایت شدهاست که فرمود: درباره این آیه از شخص بسیار آگاهی سؤال کردم، آری! درباره آن ازرسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سؤال کردم پس در حدیث شریف فرمودند: «بلکه باید به معروف امر و از منکر نهی کنید تا آنگاه که چون [در زمانی قرار گرفتید که فقط] از بخل وحرص اطاعت و از هوای نفس پیروی میشد و خودپرستی و دنیامحوری مدار اعتبار بود و هر صاحب رأی و نظری فقط به رأی خویش دلخوش و فریفته میگردید پس در آن وقت بر شما مخصوصا مسئولیت نفس خود شماست...». «بازگشت همگی شما بهسوی خداوند است، آنگاه شما را از آنچه انجام میدادید، آگاه میسازد» یعنی: راهیافتگان و گمراهان هردو به سوی خدا عزوجل باز میگردند و او بهزودی تمام آنها را از اعمالشان خبر داده و در برابر عملشان محاسبهشان خواهد کرد، سپس همگی را در برابر اعمالشان جزا خواهد داد.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ شَهَٰدَةُ بَیۡنِکُمۡ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ حِینَ ٱلۡوَصِیَّةِ ٱثۡنَانِ ذَوَا عَدۡلٖ مِّنکُمۡ أَوۡ ءَاخَرَانِ مِنۡ غَیۡرِکُمۡ إِنۡ أَنتُمۡ ضَرَبۡتُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَأَصَٰبَتۡکُم مُّصِیبَةُ ٱلۡمَوۡتِۚ تَحۡبِسُونَهُمَا مِنۢ بَعۡدِ ٱلصَّلَوٰةِ فَیُقۡسِمَانِ بِٱللَّهِ إِنِ ٱرۡتَبۡتُمۡ لَا نَشۡتَرِی بِهِۦ ثَمَنٗا وَلَوۡ کَانَ ذَا قُرۡبَىٰ وَلَا نَکۡتُمُ شَهَٰدَةَ ٱللَّهِ إِنَّآ إِذٗا لَّمِنَ ٱلۡأٓثِمِینَ١٠٦﴾ [المائدة: 106].
آیات سهگانه زیر از نظر اعراب، لفظ و حکم، از دشوارترین آیات قرآنی است:
«ای مؤمنان! نصاب شهادت در میان شما» شهادت در اینجا: عبارت از گواهیای است که از سوی شهود ارائه میشود. آری! نصاب شهادت در میان شما «هنگامی که مرگ یکی از شما حاضر آید» حضور مرگ: حضور علائم و نشانههای آن است «این است که در موقع وصیت باید از میان خود دو تن را» یعنی: دو تن از مردان مسلمان را «به گواهی در میان خود فراخوانید که عادل باشند» یعنی: این دو تن شاهد مسلمان باید عادل باشند «یا دو تن از غیرتان را» یعنی: از کفار را «به گواهی فراخوانید، اگر در زمین سفر کرده باشید» و گواه مسلمانی موجود نبود «ومصیبت مرگ شما را فرارسید» یعنی: نشانههای مرگتان در رسید. پس در چنینشرایطی میتوانید دو تن کافر را به گواهی فراخوانید که بعد از مرگتان حامل وصیتتان بهسوی ورثهتان گردند و نیز حامل مال بجامانده از شما بهسوی آنان باشند.
آیه کریمه دلیل جایز بودن گواهی اهل ذمه بر مسلمانان در سفر و در مورد وصایا میباشد. یعنی: جواز گواه گرفتن کافر، مقید به دو شرط یاد شده است. واگر به گواهان کافر مشکوک شده و علیه آنها ادعای خیانت کردید: «آنان را» برای ادای سوگند «بعد از نماز» عصر، یا غیرآن از نمازها «بازدارید». خاطرنشان میشود که ادای سوگند و فیصله قضایا بعد از نماز عصر در میان مسلمانان مرسوم بود. و حکمت در سوگند دادن بعد از نماز، تغلیظ و به تکان واداشتن وجدان و ضمیر سوگندخورنده است «پس اگر در صداقت آنان شک کردید» و مردد بودید «به الله قسم خورند» آن دو تن شاهد، به این مضمون «که: ما این حق را به هیچ قیمتی نمیفروشیم» یعنی: ما بهرهمان از سوی خداوند عزوجل را به این متاع ناچیز دنیا نمیفروشیم تا بهخاطر دستیابی به مال دنیا، بهنام مقدس او سوگند دروغ یادکنیم! «هرچند کسیکه بهنفع او گواهی میدهیم، صاحب قرابت باشد» یعنی: هرچندفرد (مشهودله) از نزدیکان ما باشد، ما قطعا حق و راستی را بر رضای وی ترجیحمیدهیم «و گواهی الله را پنهان نمیکنیم» یعنی: گواهیای را که خدای عزوجل به نگهداری و بزرگداشت آن امر کرده، پنهان نمیکنیم «که در غیر این صورت، از گناهکاران خواهیم بود» این جمله نیز در حکم قسم داخل است.
﴿فَإِنۡ عُثِرَ عَلَىٰٓ أَنَّهُمَا ٱسۡتَحَقَّآ إِثۡمٗا فََٔاخَرَانِ یَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ ٱلَّذِینَٱسۡتَحَقَّ عَلَیۡهِمُ ٱلۡأَوۡلَیَٰنِ فَیُقۡسِمَانِ بِٱللَّهِ لَشَهَٰدَتُنَآ أَحَقُّ مِن شَهَٰدَتِهِمَا وَمَا ٱعۡتَدَیۡنَآ إِنَّآ إِذٗا لَّمِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ١٠٧﴾ [المائدة: 107].
«و اگر معلوم شد که آندو دستخوش گناه شدهاند» یعنی: اگر بعد از اجرای مراسم تحلیف، آگاهی حاصل شد که آن دو شاهد، یا آن دو وصی، با دروغ گفتن درشهادت یا در سوگند، یا با ظهور خیانتی دیگر مرتکب گناهی گردیدهاند؛ «پس دوکس دیگر بجای آنها بایستند که قرابت نزدیکتری به متوفی داشته باشند» یعنی: دوتن دیگر که از نزدیکان متوفی باشند، بجای آن دو، جهت ادای سوگند علیه آنها بپا ایستند و بر آنچه که حق و حقیقت است؛ شهادت بدهند یا سوگند بخورند «از گروهی که هریک از دو گواه دروغ به زبردستی بر آنان، مال را حق خود ساخت» یعنی: این دو تن شاهد نزدیک به متوفی، از کسانی باشند که از سوی آن دو شاهد اول، بر آنان جفا رفته و ستم شده است «پس به الله سوگند خورند که گواهی ما درستتر ازگواهی آن دو است» یعنی: علیه دو شاهد کافر سوگند یاد کنند که: شهادت ما ازشهادت آنها درستتر است و آنها دروغگو و خائن هستند و ما امانتدار وراستگو «و ما از حد تجاوز نکردهایم» یعنی: ما این سوگند را علیه آنها به دروغ و بهتان نخوردهایم «و در غیر این صورت از ستمکاران باشیم» اگر در کارمان دروغ و دغلی وجود داشته باشد.
﴿ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَن یَأۡتُواْ بِٱلشَّهَٰدَةِ عَلَىٰ وَجۡهِهَآ أَوۡ یَخَافُوٓاْ أَن تُرَدَّ أَیۡمَٰنُۢ بَعۡدَ أَیۡمَٰنِهِمۡۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡمَعُواْۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِینَ١٠٨﴾ [المائدة: 108].
«این» روش «نزدیکتر است به آن که شهادت را بر وجه آن ادا کنند» یعنی: این روش نزدیکتر به آن است که گواهان بردارنده گواهی وصیت، گواهی را بر وجه درست و بهطور شاید و باید آن ادا کنند و آن را تحریف و تبدیل نکرده و در آن خیانت نورزند «یا از آن بترسند که سوگندها بعد از سوگندهای آنان برگردانده شود» یعنی: این روش نزدیکتر به آن است که گواهان وصیت ایمن باشند از این ترس که سوگندها به ورثه برگردانده شده و آنها برخلاف گواهی آنان سوگند بخورند زیرا اگر کسی بداند که بعد از سوگند وی، سوگند دیگری از جانب مدعی نخواهد بود، سوگند دروغ میخورد لذا سوگند ورثه بعد از سوگند شهود وصیت، سبب میشود تا شهود وصیت از سوگند خوردن بهدروغ، پرهیز و احتیاط کنند «و از خدا پروا دارید» در امر خیانت و سوگند دروغ «و حکم او را بشنوید» به شنیدن پذیرش و اجابت «و الله گروه فاسقان را راه نمینماید» یعنی: بیرونروندگان از دایره اطاعت خود را به حق راهیاب نمیگرداند.
حاصل معنای دو آیه کریمه فوق این است: اگر به کسی نشانههای مرگ دررسد، باید وصیت کند و دو تن شاهد عادل مسلمان را بر وصیت خود گواه بگیرد و چنانچه در سفر بود و جز کافران کس دیگری در حولوحوش وی نبود و دو تن شاهد مسلمان نیافت، جایز است تا دو تن شاهد کافر را بر وصیت خویش گواه بگیرد. سپس اگر ورثه شخص وصیتکننده، در گواهی آن دو تن شک کردند، باید آن دو کافر به خداوند عزوجل سوگند بخورند بر این که: بهحق شهادت داده و چیزی از شهادت را کتمان نکردهاند و در مال متروکه متوفی که به آنها سپرده، خیانت ننمودهاند. آنگاه اگر بعد از این سوگند، در عمل خلاف سوگندشان بهظهور رسید، یا تصور میرفت که چیزی از ترکه متوفی به وجهی از وجوه در ملکیت آن دو تن درآمده است، در این هنگام، دو تن از مردان ورثه متوفی، علیه آن دو گواه کافر سوگند بخورند و بعد از آن به مفاد این سوگند عملمیشود.
از ابنعباس رضی الله عنه دربیان سبب نزول این آیه کریمه روایت شده است که فرمود: «تمیم داری و عدیبن بداء دو تن از نصرانیانی بودند که در مکه تجارت میکردند... و چون رسولاکرم صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه هجرت کردند، آنان مرکز تجاری خویش را به مدینه انتقال دادند. در مدینه، یک تن از مسلمانان بهنام بدیل سهمییکجا با آنان بهقصد تجارت عازم شام گردید، بدیل در راه بیمار شد و احساس کرد که از آن بیماری جان بهسلامت نخواهد برد پس بهدست خویش وصیتی نوشته و آن را در درون کالای تجارتیاش پنهان نمود، آنگاه وصیت کرد و آنهارا بر وصیت خویش گواه گرفت. و چون درگذشت، آنها از میان کالای تجارتیاش ظرفی را که با طلا نقشونگار یافته بود، برای خود برداشتند و چون بهمدینه آمدند، ماجرای بیماری و مرگ بدیل را به خانوادهاش بازگفته و اموالش رابه آنان سپردند. هنگامیکه خانواده بدیل کالایش را گشودند، وصیتنامه او را کهصورت اموال خود را نیز درآن نوشته بود، یافتند اما از آن ظرف خبری نبود. لذا نزد رسولاکرم صلی الله علیه و آله و سلم شکایت نمودند، همان بود که آیات مبارکه نازل شد...».
ابنجریر طبری میگوید: «ترجیح این است که حکم آیه منسوخ نیست بلکه محکم است».
﴿یَوۡمَ یَجۡمَعُ ٱللَّهُ ٱلرُّسُلَ فَیَقُولُ مَاذَآ أُجِبۡتُمۡۖ قَالُواْ لَا عِلۡمَ لَنَآۖ إِنَّکَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُیُوبِ١٠٩﴾ [المائدة: 109].
«روزی که خدا، پیامبران را گرد میآورد» که همانا روز قیامت است. مخاطب آیه مؤمنانند که باید این روز را بهیاد آورند، یا از آن حذر کنند. آری! روزی کهخداوند عزوجل پیامبران را گرد میآورد «پس میفرماید: چه پاسخی به شما داده شد»؟ یعنی: امتهایتان که خدای عزوجل شما را به سوی آنان برانگیخت، بهشما چه پاسخی دادند؟ «میگویند: ما علمی نداریم، تویی که دانای رازهای نهانی» باآن که پیامبران علیهم السلام به چگونگی پاسخی که امتهایشان به ایشان دادهاند دانا بودند ولی بهمنظور اظهار عجز و ناتوانی خود در پیشگاه خدای علامالغیوب، چنین گفته و پاسخ این سؤال حق تعالی را به خود وی تفویض کردند. به قولیدیگر:پیامبران علیهم السلام از هول و وحشت عرصه محشر، پاسخ امتهایشان را از یاد بردند. واین قولی است که میتواند یکجا کننده این سخنشان با گواهیای باشد که بعدا درباره امتهایشان میدهند. به قولیدیگر: محتمل است که مراد پیامبران علیهم السلام اینباشد که: ما به اخلاص امتهایمان علمی نداریم زیرا فقط تویی که دانای آشکار و نهان هستی.
﴿إِذۡ قَالَ ٱللَّهُ یَٰعِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ٱذۡکُرۡ نِعۡمَتِی عَلَیۡکَ وَعَلَىٰ وَٰلِدَتِکَ إِذۡ أَیَّدتُّکَ بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِ تُکَلِّمُ ٱلنَّاسَ فِی ٱلۡمَهۡدِ وَکَهۡلٗاۖ وَإِذۡ عَلَّمۡتُکَ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِیلَۖ وَإِذۡ تَخۡلُقُ مِنَ ٱلطِّینِ کَهَیَۡٔةِ ٱلطَّیۡرِ بِإِذۡنِی فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیۡرَۢا بِإِذۡنِیۖ وَتُبۡرِئُ ٱلۡأَکۡمَهَ وَٱلۡأَبۡرَصَ بِإِذۡنِیۖ وَإِذۡ تُخۡرِجُ ٱلۡمَوۡتَىٰ بِإِذۡنِیۖ وَإِذۡ کَفَفۡتُ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ عَنکَ إِذۡ جِئۡتَهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ فَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡهُمۡ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِینٞ١١٠﴾ [المائدة: 110].
«هنگامی که خداوند گفت: ای عیسی پسرم مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت بهیاد آور» ابنکثیر میگوید: «یادآوری این نعمت به عیسی علیه السلام بعد از بالابردن وی بهسوی آسمان بود. یا این یادآوری به وی در روز قیامت است و تعبیر از آن بهصیغه ماضی، برای آن است که بر وقوع حتمی آن دلالت کند». هدف از یادآوری نعمت براو و بر مادرش، همانا آشنا ساختن امتها به کرامت، علو مقام و رفعت شأنی است که خداوند عزوجل آندو را بدان مفتخر، معزز و ممتاز گردانید چنانکه این یادآوری، دربرگیرنده توبیخ کسانی نیز هست که آن دو را به خدایی گرفتند زیرا آنان در واقع از این حقیقت غفلت کردهاند که این انعامها بر عیسی و مادرش همه از جانب خدای سبحان بوده و آندو، بندگانی از زمره بندگان ویاند که از این نعمتهایش برخوردار شدهاند پس عیسی و مریم هیچ صلاحیت وقدرتی، افزون برآنچه که خدای سبحان به آنها عنایت کرده، ندارند. آری! نعمت مرا بر خود و بر مادرت بهیاد آور «آنگاه که تو را تأیید کردم» یعنی: نیرو دادم «به روحالقدس» یعنی: روح پاکی که خداوند عزوجل عیسی علیه السلام را به آن مخصوص گردانید. به قولی: روحالقدس، جبرئیل علیه السلام است. یعنی: تو را به وسیله جبرئیل تأیید و تقویت کردم «با مردمان در گهواره» به اعجاز «سخنمیگفتی» در حال کودکی «و در میانسالی» نیز سخن میگفتی، و سخن گفتنت در هردو حالت، هیچ تفاوتی باهم نداشت «و آنگاه که به تو کتاب را آموختم» یعنی: خط و سواد، یا مطلق کتاب ـ یعنی جنس آن را «و حکمت» یعنی: سخن محکم و استوار را «و تورات» یعنی: کتاب موسی علیه السلام را «و انجیل را» یعنی: کتابی را که بر خودت وحی کردم «و آنگاه که به اذن من از گل بهشکل پرنده میساختی، آنگاه در آن میدمیدی پس بهاذن من پرندهای میشد» متحرک و زنده، مانند سایر پرندگان «و کور مادرزاد و پیس را بهاذن من شفا میدادی و آنگاه که مردگان را بیرون میآوردی» زنده از قبرهایشان و این برای تو معجزهای بزرگ بود؛ «به اذن من» همه اینها به حکم و فرمان الهی بود و عیسی علیه السلام در همه اینها هیچ نقشی جز این نداشت که فقط از امر الهی پیروی کند «و هنگامی که بازداشتم» یعنی: دفعکردم و برگردانیدم «از تو شر بنیاسرائیل را» وقتی قصد کشتن تو را کردند «آنگاه که برای آنان حجتهای آشکار» یعنی: معجزههای روشن «آوردی پس کسانی از آنانکه کافر شدهبودند گفتند: اینها جز سحر آشکار نیست» چون در برابر درخشش این معجزات بزرگ خیره ماندند و تجلی آنها، چشم و روانشان را پر ساخت، قادر بهانکار کلی آنها نشده بلکه آنها را به سحر و جادو نسبت دادند.
﴿وَإِذۡ أَوۡحَیۡتُ إِلَى ٱلۡحَوَارِیِّۧنَ أَنۡ ءَامِنُواْ بِی وَبِرَسُولِی قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَٱشۡهَدۡ بِأَنَّنَا مُسۡلِمُونَ١١١﴾ [المائدة: 111].
«و چون وحی کردم» یعنی: الهام کردم «بهسوی حواریون، که به من و پیامبرم ایمان آورید» پس نور توحید و اخلاص را در دلهایشان افگندم. به قولی دیگر معنیاین است: به حواریون بر زبان پیامبرم عیسی علیه السلام دستور دادم که به من و رسالت پیامبرم ایمان آورید. حواریون: شاگردان و پیروان راستین عیسی علیه السلام بودند «گفتند: ایمان آوردیم» یعنی: آنها دعوت عیسی علیه السلام را اجابت کردند «و» گفتند: «گواه باش که ما مسلمانیم» یعنی: پروردگارا! گواه باش به اینکه ما در ایمان خویشکاملا مخلص و به تو کاملا تسلیم هستیم.
﴿إِذۡ قَالَ ٱلۡحَوَارِیُّونَ یَٰعِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ هَلۡ یَسۡتَطِیعُ رَبُّکَ أَن یُنَزِّلَ عَلَیۡنَا مَآئِدَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِۖ قَالَ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ١١٢﴾ [المائدة: 112].
این آیه بیانگر داستان «مائده» است، داستانی که این سوره نسبت خود را ازآن بر گرفته.
«هنگامی که حواریون گفتند: ای عیسی پسر مریم! آیا پروردگار تو میتواند که بر ما مائدهای از آسمان فرو فرستد»؟ به قولی: این درخواست حواریون ازآنرو نبود که در توانایی خداوند متعال شک کرده باشند زیرا آنها به قدرت حق تعالی باور راسخ داشتند بلکه به سبب نیاز آنها به خوراکی بود. به قولیدیگر: آنها با درخواست مائده، خواستار طمأنینه و آرامش قلبی شدند چنانکه ابراهیم علیه السلام گفت: (پروردگارا! به من بنمایان که مردگان را چگونه زنده میکنی...) «بقره/260». و آیه بعد، گواه هردو قول است زیرا نیاز به خوراک و اطمینان قلبیهردو در آن مطرح شده است. مائده: سفرهای است که بر آن غذا نهاده شده باشد. عیسی علیه السلام در پاسخ حواریون «گفت: اگر مؤمنید، از خدا پروا کنید» یعنی: چنانچه در ایمان خود راستگویید، از خدا پروا کنید و از این درخواست و امثال آن صرفنظر نمایید زیرا از شأن مؤمن بهدور است که چنین پیشنهاداتی را به حق تعالی ارائه کند.
﴿قَالُواْ نُرِیدُ أَن نَّأۡکُلَ مِنۡهَا وَتَطۡمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعۡلَمَ أَن قَدۡ صَدَقۡتَنَا وَنَکُونَ عَلَیۡهَا مِنَ ٱلشَّٰهِدِینَ١١٣﴾ [المائدة: 113].
«گفتند: میخواهیم که از آن بخوریم» زیرا جمع بزرگی با عیسی علیه السلام همراه بودند که غذای کافی برای خوردن نداشتند «و دلهای ما آرام گیرد» با مشاهده کمال قدرت خداوند عزوجل ، یا به این امر که خداوند متعال درخواست ما را مورد اجابت قرار داده است «و بدانیم که به ما راست گفتهای» یعنی: به عین الیقین بدانیم که تو در ادعای نبوتت به ما راست گفتهای «و در نزول آن» یعنی: در فرود آمدن مائده از آسمان «از گواهان باشیم» در نزد کسانی از بنیاسرائیل یا از سایر مردم که شاهد فرودآمدن آن نیستند.
﴿قَالَ عِیسَى ٱبۡنُ مَرۡیَمَ ٱللَّهُمَّ رَبَّنَآ أَنزِلۡ عَلَیۡنَا مَآئِدَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ تَکُونُ لَنَا عِیدٗا لِّأَوَّلِنَا وَءَاخِرِنَا وَءَایَةٗ مِّنکَۖ وَٱرۡزُقۡنَا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰزِقِینَ١١٤﴾ [المائدة: 114].
چون «عیسیبن مریم» این سخنان آنها را که بیانگر هدفشان از فرود آوردن مائده بود، شنید «گفت: بارالها! پروردگارا! از آسمان خوانی» پر از غذا «بر ما نازل فرما تا عیدی برای ما باشد» یعنی: تا روز فرودآمدن آن برای ما عیدی باشد «برای اول و آخر» امت «ما» یعنی: هم برای آنانکه در عصر ما زندگی میکنند و هم برای کسانی که بعد از ما میآیند. به قولی: نزول مائده بر آنان در روز یکشنبه بود و از این جهت نصاری آن روز را عید خود قرار دادند «و» تا «نشانهای از جانب تو» باشد. یعنی: دلالت و حجت روشنی باشد بر کمال قدرتت و درستی ادعای کسیکه به رسالتش فرستادهای «و ما را روزی ده» که با آن بر عبادتت نیروگیریم «و تو بهترین روزیدهندگانی» بلکه در حقیقت، غیر از تو روزیدهندهای نیست.
﴿قَالَ ٱللَّهُ إِنِّی مُنَزِّلُهَا عَلَیۡکُمۡۖ فَمَن یَکۡفُرۡ بَعۡدُ مِنکُمۡ فَإِنِّیٓ أُعَذِّبُهُۥ عَذَابٗا لَّآ أُعَذِّبُهُۥٓ أَحَدٗا مِّنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ١١٥﴾ [المائدة: 115].
«خدای سبحان» خواسته عیسی علیه السلام را اجابت کرد و «فرمود: من فرو فرستنده آن بر شما هستم» و وعده من حق است و من خلف وعده نمیکنم «ولی پس از آن» یعنی: پس از فرودآوردن مائده «اگر کسی از شما کافر شود» و انکار ورزد «پس او را به عذابی تعذیب کنم که به آن» یعنی: به مانند آن «هیچیک از اهل عالم را عذاب نکرده باشم» چرا که آنها در آن صورت، معجزهای را تکذیب کردهاند که محسوس است و آن را به چشم سر دیدهاند پس عذابشان نیز عذابی سنگین و بیمانند خواهد بود.
جمهور مفسران بر آنند که مائده بر آنان نازل شد، برخلاف قولی که میگوید: وقتی آنها به عذاب تهدید شدند، گفتند: به نزول مائده نیازی نداریم. از ابنعباس رضی الله عنه روایت شده است که فرمود: «مائده، بر عیسی علیه السلام و حواریون نازل شد و آن خوانی آماده از ماهی و نان بود که از آن در هرجایی که میرفتند و در هر زمانی که میخواستند، میخوردند». ابنکثیر بر اساس روایت عماربن یاسر رضی الله عنه میگوید: «... آنها مأمور بودند که خیانت نکرده و غذای امروز را برای فرداذخیره نکنند اما خیانت نموده و ذخیره کردند پس پروردگار به کیفر آن، به خوک و بوزینه مسخشان کرد».
ابنعباس رضی الله عنه روایت کردهاست که قریش نیز به رسولاکرم صلی الله علیه و آله و سلم گفتند: از پروردگارت بخواه تا کوه صفا را برای ما طلا گرداند و آن وقت به تو ایمان میآوریم...! رسولاکرم صلی الله علیه و آله و سلم دعا کردند و جبرئیل علیه السلام فرود آمد و گفت: پروردگارت بر تو سلام میگوید و میفرماید: اگر میخواهی، کوه صفا را برای آنان به طلا تبدیل میکنم اما اگر کسی بعد از آن کفر ورزید، او را چنان عذاب کنم که احدی از جهانیان را عذاب نکرده باشم. و اگرهم میخواهی، در توبه و رحمت را بهروی آنان گشاده بدارم [و کوه صفا را به طلا تبدیل نکنم].رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گفتند: «بلکه در توبه و رحمت را [برکوه طلا] ترجیح میدهم».
صاحب تفسیر «فیظلال القرآن» میگوید: «این گفتوگو میان عیسی علیه السلام و حواریون، ما را به طبیعت قوم عیسی علیه السلام و برگزیدهترینهایشان آشنا میسازد.. ملاحظه میکنیم که میان آنها و اصحاب رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرقی است بزرگ زیرا حواریون با آنهمه معجزات حسی آشکاری که از عیسی علیه السلام دیدند، باز هم خواستار معجزهای دیگر شدند درحالی که اصحاب محمد صلی الله علیه و آله و سلم بعد از آن که اسلام آوردند، حتی یک معجزه هم درخواست نکردند... این است تفاوت عظیم حواریون عیسی علیه السلام با حواریون محمد صلی الله علیه و آله و سلم ».
﴿وَإِذۡ قَالَ ٱللَّهُ یَٰعِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ءَأَنتَ قُلۡتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَٰهَیۡنِ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالَ سُبۡحَٰنَکَ مَا یَکُونُ لِیٓ أَنۡ أَقُولَ مَا لَیۡسَ لِی بِحَقٍّۚ إِن کُنتُ قُلۡتُهُۥ فَقَدۡ عَلِمۡتَهُۥۚ تَعۡلَمُ مَا فِی نَفۡسِی وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِی نَفۡسِکَۚ إِنَّکَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُیُوبِ١١٦﴾ [المائدة: 116].
«و یاد کن هنگامی را که خداوند گوید: ای عیسی بن مریم! آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را بجز خداوند به خدایی گیرید»؟ یعنی: ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم ! روز قیامت را به یادآور که حق تعالی در آن روز این سخن را به عیسی علیه السلام میگوید. این رأی جمهورمفسران در تفسیر آیه کریمه است. ولی به قولی دیگر: خداوند متعال این سخن را به هنگام بالابردن عیسی علیه السلام به آسمان، جهت رد پندارهای نصاری در باره وی بعد از بالابردنش به آسمان به وی گفت. و با آن که خداوند عزوجل میدانست که عیسی علیه السلام چنین سخنی به نصاری نگفته است اما به منظور توبیخ نصاری و قطع حجتشان، از عیسی علیه السلام در این باره سؤال کرد. به قولی: حق تعالی این سخن را بدان جهت نیز عنوان کرد تا به مسیح علیه السلام بیاگاهاند که قومش بعد از او منحرف گردیده و به او پندارهایی دروغین بستهاند؛ چون گرفتنش به خدایی و پرستش وی و مادرش درحالی که خداوند متعال او را بهسویشان برای این فرستاد که آنان را بهیگانگی پرستی دعوت نماید. «عیسی گفت: تو را بهپاکی یاد میکنم» یعنی: پروردگارا! تو منزهی و من تو را از این بهتانها تنزیه میکنم «مرا نسزد که آنچه را از حق من نیست بگویم» یعنی: سزاوار من نیست که به خود چیزی را که از حق و حد من نیست، ادعا کنم. سپس عیسی علیه السلام این امر را به علم الهی ارجاع داد وگفت: «اگر این سخن را گفته باشم پس بیشک تو آن را دانستهای» یعنی: منبهسوی تو چه عذری پیش آورم درحالی که تو خود به حقیقت امر دانایی «میدانی آنچه را در ضمیر من است» و آن را از مردم پنهان میدارم «و نمیدانم آنچه را در ضمیر توست» لیکن من به علم نهان تو و آنچه که میخواهی انجام دهی، هیچ آگاهیی ندارم «این فقط تو هستی که دانای رازهای نهانی» یعنی: تو فقط دانای هر چیزی هستی که از دسترس حواس و ادراک بنیآدم دور است.
﴿مَا قُلۡتُ لَهُمۡ إِلَّا مَآ أَمَرۡتَنِی بِهِۦٓ أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمۡۚ وَکُنتُ عَلَیۡهِمۡ شَهِیدٗا مَّا دُمۡتُ فِیهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّیۡتَنِی کُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِیبَ عَلَیۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ شَهِیدٌ١١٧﴾ [المائدة: 117].
«جز آنچه خود مرا به آن فرمان داده بودی، به آنان نگفتهام» یعنی: به آنان جز آنچه را که تو خود به من فرمان داده بودی، فرمان ندادهام بنابراین، من به آنان گفتهام: «که خداوند را که پروردگار من و پروردگار شماست، بپرستید و مادام که در میانآنان بودم، بر آنان شاهد بودم» یعنی: بر آنان نگهبان و ناظر بودم و احوالشان را تحت اشراف و مراقبت خود داشتم و آنان را از مخالفت فرمانت بازمیداشتم «پس آنگاه که مرا متوفی کردی، تو خود بر آنان نگهبان بودهای» یعنی: چون مرا بهآسمان بردی، تو خود بر آنان نگهبان و به آنان دانا و گواه بودهای. پس (وفات) در اینجا بهمعنی مرگ نیست زیرا عیسی علیه السلام در آسمان بر همان حیاتی که در دنیا داشت، باقی است تا آن که در آخرالزمان به زمین فرود آید «و تو بر همه چیز نگهبانی» هم بر سخن و عمل من و هم بر سخن و عمل آنان.
﴿إِن تُعَذِّبۡهُمۡ فَإِنَّهُمۡ عِبَادُکَۖ وَإِن تَغۡفِرۡ لَهُمۡ فَإِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ١١٨﴾ [المائدة: 118].
«اگر آنان را عذاب کنی، آنان بندگان تواند» پس با آنان هرآنچه خواهی، میکنی «و اگر بر آنان بیامرزی پس تویی عزیز» یعنی: قادر و توانا بر این کار «حکیم» و فرزانه هستی در افعال خویش.
عیسی علیه السلام این سخن را بر وجه استعطاف، یعنی درخواست مهربانی از حق تعالی برای آنان، مطرح کرد چنانکه مولی در حق غلام خویش مورد این درخواست قرار میگیرد. همچنان ملاحظه میکنیم که عیسی علیه السلام در این سخن، از تواناییحکم کردن در مورد امتش در روز قیامت بیزاری میجوید بلکه حکمکردن در باره آنان را فقط به خداوند یگانه متعال مربوط میداند که هرچه خواهد با آنان میکند. در حدیث شریف به روایت ابوذر رضی الله عنه آمدهاست که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شبی تا بامداد این آیه را تلاوت نموده و با همین یک آیه، رکوع و سجده میکردند پسچون صبح دمید، گفتم: یا رسولالله! شما تمام شب پیوسته تا بامداد این آیه را میخواندید و با آن رکوع و سجده میکردید، راز این کار در چیست؟ فرمودند: «من [در این شب] برای امت خود از پروردگار عزوجل درخواست شفاعت نمودم و او این شفاعت را به من عطا کرد. امت من به این شفاعت دست مییابد ـ انشاءالله ـ اما این شفاعت مخصوص کسی است که به خدای عزوجل چیزی را شریک نیاورد».
﴿قَالَ ٱللَّهُ هَٰذَا یَوۡمُ یَنفَعُ ٱلصَّٰدِقِینَ صِدۡقُهُمۡۚ لَهُمۡ جَنَّٰتٞ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدٗاۖ رَّضِیَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُۚ ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ١١٩﴾ [المائدة: 119].
«خداوند فرمود: این روزی است که در آن راستگویان را راستیشان» یعنی: راستگوییشان در دنیا، یا: راستگوییشان در آخرت «نفع میرساند» و ممکن است هردو قول را جمع کرد و گفت: یعنی راستگویی پیوستهشان در دنیا وآخرت به آنان در روز قیامت نفع میرساند. «برای آنان باغهایی است» یعنی: دربهشت «که از فرودست آن جویباران جاری است، جاودانه درآنند، خدا از آنان خشنود شد» با طاعات خالصانهای که برای وی انجام دادند «و آنان نیز از او خشنود شدند» با پاداشی که دریافت کردند، پاداشی فراوان که اصلا به خیالشان خطورنمیکرد و عقلهایشان از تصور آن عاجز بود «این است فوز عظیم» زیرا این رستگاری، باقی و ماندگار است درحالی که رستگاری دنیا ناپایدار میباشد. فوز: دستیافتن به مطلوب به کاملترین و عالیترین شکل آن است.
﴿لِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا فِیهِنَّۚ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرُۢ١٢٠﴾ [المائدة: 120].
«فرمانروایی آسمانها و زمین برای الله است» پس این فرمانروایی نه ازآن عیسی علیه السلام است، نه از آن مادرش، نه از آن سایر کسانی که به دروغ به پروردگاری نسبت داده شدهاند و نه هم از دیگر مخلوقات خدای سبحان «و» برای الله است «فرمانروایی آنچه در آنهاست» یعنی: فرمانروایی آنچه در آسمانها و زمین است از تمام خلایق، همگی تماما ملک خداوند متعالاند، از آن رو که او از داشتن فرزند و پدر منزه است «و او بر همهچیز تواناست» پس هرگز به یاری دادن یاریگری از آنان محتاج نیست.
[1] - به نقل از تفسیر «معارف القرآن» با تلخیص ـ ترجمه علامه محمد یوسف حسین پور.
[2]- معراض: تیر بیپر و ستبرمیانی است که به پهنا به نشانه برسد، نه به نوک.
[3] - داستان بیعت عقبه در کتابهای سیرت آمده است.
[4]- نگاه کنید به تفسیر آیه (46) از سوره «نساء».
[5]- داستان در کتب حدیث به تفصیل آمده است.
[6] - نگاه کنید به آیه «181/آل عمران».
[7] - اصطلاح رایج معاصر در مورد این دو فرقه، «کاتولیک» و «ارتودکس» میباشد.
[8]- صاع: عبارت از (2751) گرم، و مد: یکچهارم صاع است.
[9] - یک صاع (2751) گرم است، و مد یکچهارم صاع است.
تفسیر نور:
سوره مائدة آیه 1
متن آیه :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ
آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُم بَهِیمَةُ الأَنْعَامِ
إِلاَّ مَا یُتْلَى عَلَیْکُمْ غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَأَنتُمْ حُرُمٌ
إِنَّ اللّهَ یَحْکُمُ مَا یُرِیدُ
ترجمه :
ای
مؤمنان ! به پیمانها و قراردادها وفا کنید ( اعمّ از عقدها و عهدهای مشروع
انسان با انسان ، یا انسان با خدا . بعد از ذبح ، خوردن گوشتِ ) چهارپایان
برای شما حلال است مگر آنهائی که ( در این سوره مستثنی میگردد ) و بر شما
خوانده میشود . هنگامی که در حالت احرام هستید ( یا این که در سرزمین حرم
بسر میبرید ) شکار ( بَرّی ) را حلال ندانید . خداوند هرچه بخواهد ( و
مصلحت بداند ) حکم میکند .
توضیحات :
« أَوْفُوا » :
وفا کنید . « بَهِیمَةِ الأنْعَامِ » : چهارپایان . جنین چهارپایان .
بَهیمَة به معنی گنگ و أَنْعام به معنی بز و گوسفند و شتر و گاو است .
بنابه معنی نخستین ، اضافه بهیمه به انعام ، اضافه بیانیّه ، و بنا به معنی
دوم اضافه لامیّه است . « غَیْرَ » : حال است . « مُحِلِّی » : در اصل
مُحِلِّینَ ، به معنی حلالکنندگان است که نون آن در حالت اضافه حذف شده
است . « الصَّیْدِ » : شکار . میتواند به معنی اسم مفعول یا مصدر باشد . «
حُرُمٌ » : جمع حَرام به معنی مُحْرِم است ، یعنی احرامبستگان . کسانی که
در سرزمین حرم هستند ( نگا : مائده / 95 و 96 ) . « یَحْکُمُ » : حکم
میکند . این واژه متضمّن ( یَفْعَلُ ) است ، به معنی : انجام میدهد .
سوره مائدة آیه 2
متن آیه :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُحِلُّواْ شَعَآئِرَ اللّهِ وَلاَ
الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلاَ الْهَدْیَ وَلاَ الْقَلآئِدَ وَلا آمِّینَ
الْبَیْتَ الْحَرَامَ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّن رَّبِّهِمْ وَرِضْوَاناً
وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ
أَن صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُواْ
وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى
الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِیدُ
الْعِقَابِ
ترجمه :
ای مؤمنان ! ( حرمتشکنی )
شعائر ( دین ) خدا را برای خود حلال ندانید ( بدین صورت که هرگونه که
بخواهید بدان دست ببرید و در آن تصرّف کنید ) و نه ماه حرام را ( بدین معنی
که در آن بجنگید ) ، و نه قربانیهای بینشان و نه قربانیهای نشانداری را (
که به بیتالله هدیّه میگردند ، بدین گونه که متعرّض چنین حیواناتی یا
صاحبان آنها بشوید ) و نه کسانی را که آهنگِ آمدن به خانه خدا را دارند و
به دنبال لطف و خوشنودی خدایند ( بدین معنی که آنان را از آمدن بدانجا
بازدارید و یا این که با ایشان بجنگید ) . هر وقت که از احرام به در آمدید و
از سرزمین حرم خارج شدید ، شکار کنید ( و شکار کردن برای شما بلامانع
خواهد بود ) . دشمنیِ قومی که شما را از آمدن به مسجدالحرام باز داشتند ،
شما را بر آن ندارد که تعدّی و تجاوز کنید . در راه نیکی و پرهیزگاری
همدیگر را یاری و پشتیبانی نمائید ، و همدیگر را در راه تجاوز و ستمکاری
یاری و پشتیبانی مکنید . از خدا بترسید . بیگمان خداوند دارای مجازات شدیدی
است .
توضیحات :
« لا تُحِلُّوا » : حلال مکنید .
مباح ندانید . « شَعَآئِرَ » : جمع شَعِیرَة ، علائم . مراد خود عبادات است
که انجام آنها نشانه خوشنودی خدا از انجامدهندگان عبادات است ، و
نشانههائی هستند که بدانها راه هدایت از ضلالت باز شناخته میشود . از
قبیل : مناسک حجّ و سائر فرائض و احکام شریعت . « الشَّهْرَ الْحَرَامَ » :
ماه حرام . مراد هر چهار ماه حرام است ، یعنی : ذوالقعده ، ذوالحجّه ،
محرّم ، رجب ( نگا : توبه / 36 ) . « الْهَدْیَ » : حیوانات بینشانی که به
بیتالله هدیّه میشود . « ءَآمِّینَ » : قصدکنندگان . روندگان . « لا
یَجْرِمَنَّکُمْ » : شما را وادار نسازد . « شَنَئَانُ » : بغض . دشمنانگی .
« الْعُدْوَانِ » : تعدّی و تجاوز . ظلم و ستم .
سوره مائدة آیه 3
متن آیه :
حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ
وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ
وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا
ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ
بِالأَزْلاَمِ ذَلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن
دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ
دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ
دِیناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ
فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ
ترجمه :
( ای
مؤمنان ! ) بر شما حرام است ( خوردن گوشت ) مردار ، خون ( جاری ) ، گوشت
خوک ، حیواناتی که به هنگام ذبح نام غیر خدا بر آنها برده شود و به نام
دیگران سر بریده شود ، حیواناتی که خفه شدهاند ، حیواناتی که با شکنجه و
کتک کشته شدهاند ، آنهائی که از بلندی پرت شده و مردهاند ، آنهائی که بر
اثر شاخزدن حیوانات دیگر مردهاند ، حیواناتی که درندگان از بدن آنها چیزی
خورده و بدان سبب مردهاند ، مگر این که ( قبل از مرگ بدانها رسیده و )
آنها را سر بریده باشید ، حیواناتی که برای نزدیکی به بتان قربانی شدهاند ،
و بر شما حرام است که با چوبههای تیر به پیشگوئی پردازید و از غیب سخن
گوئید ، همه اینها برای شما گناه بزرگ و خروج از فرمان یزدان است . از
امروز کافران از ( نابودن کردن ) دین شما مأیوس گشتهاند ( و میدانند این
دین ماندگار و جاودانه است ) ، پس از آنان نترسید و از من بترسید . امروز (
احکام ) دین شما را برایتان کامل کردم و ( با عزّت بخشیدن به شما و استوار
داشتن گامهایتان ) نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان
آئین خداپسند برای شما برگزیدم . امّا کسی که در حال گرسنگی ناچار شود ( از
محرّمات سابق چیزی بخورد تا هلاک نشود ) و متمایل به گناه نباشد ( و عمداً
نخواهد چنین کند ، مانعی ندارد ) چرا که خداوند بخشنده مهربان است ( و از
مضطرّ صرف نظر میکند و برای او مقدار نیاز را مباح مینماید ) .
توضیحات :
«
مَآ أُهِلَّ لِغَیْرِ اللهِ بِهِ » : حیوانی که به هنگام ذبح نام جز خدا
بر آن برده شود . یعنی به نام دیگران و به خاطر تقرّب بدانان سر بریده شود .
( أُهِلَّ ) از مصدر ( إهْلال ) به معنی بلندکردن صدا است به نام چیزی .
مانند : لات ، عزّی ، یا به نام کسی . مانند : انبیاء و اولیاء ، به هنگام
ذبح حیوان . « الْمُنْخَنِقَةُ » : خفهشده . « الْمَوْقُوذَةُ » :
کتکخورده . « الْمَتَرَدِّیَةُ » : پرتشده . « ذَکَّیْتُمْ » : ذبح کردید
. « النُّصُبِ » : جمع آن ( أَنصاب ) ، سنگهائی که در اطراف کعبه نصب کرده
بودند و آنها را میپرستیدند و بر روی چنین سنگهائی یا در کنار آنها
حیوانات خود را برای تقرّب بدانها سر میبریدند . « الأزْلام » : جمع
زَلَم ، چوبههای تیر . عربها وقتی که میخواستند راهیِ سفری یا جنگی یا
تجارتی شوند ، و یا کار مهمّی - از قبیل ازدواج - انجام دهند ، سه تیر
برمی گرفتند و بر روی یکی : خدایم بدان فرمان داده است ، و بر روی دومی :
خدایم از آن نهی کرده است ، مینوشتند ، و بر روی سومی چیزی نمینوشتند ،
آنها را بهم میزدند ، سپس اگر اوّلی به دستشان میرسید ، کار را انجام
میدادند ، و اگر دومی بیرون میآمد ، کار را انجام نمیدادند ، و اگر سومی
به دستشان میافتاد ، دوباره فال را از سر میگرفتند . امروزه به جای این
چوبهها ، از دانههای تسبیح ، مهرههای نرد ، جام قهوه ، اوراق پاسور ، و
چیزهای نامشروع دیگر استفاده مینمایند و فرمان قرآن را فراموش میکنند . «
مَخْمَصَةٍ » : گرسنگی . « مُتَجَانِفٍ » : متمایل ، گراینده .
سوره مائدة آیه 4
متن آیه :
یَسْأَلُونَکَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ
وَمَا عَلَّمْتُم مِّنَ الْجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ
مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللّهُ فَکُلُواْ مِمَّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ
وَاذْکُرُواْ اسْمَ اللّهِ عَلَیْهِ وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ
سَرِیعُ الْحِسَابِ
ترجمه :
از تو میپرسند که چه
چیز ( از خوردنیها و نوشیدنیها ) بر آنان حلال شده است ؟ بگو : بر شما
چیزهای پاکیزه حلال شده است ، و ( نیز شکاری که ) حیوانات شکاری صید
میکنند و شما بدانها آموختهاید از آنچه خدا به شما آموخته است . از
نخجیری که چنین حیوانانی برای شما ( شکار میکنند و خود از آن نمیخورند و
سالم ) نگاه میدارند بخورید ، و ( به هنگام فرستادن حیوان به سوی شکار )
نام خدا را بر آن ببرید ، و از خدا بترسید ، چرا که خداوند سریعالحساب است
.
توضیحات :
« الْجَوارِحِ » : جمع جارحه ، حیوانات
و پرندگان شکاری . « مُکَلِّبِینَ » : تعلیمدهندگان سگهای شکاری و غیره .
حال ضمیر ( تُمْ ) در فعل ( عَلَّمْتُمْ ) است . « فَکُلُوا مِمَّآ
أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ » : بخورید از نخجیری که حیوانات شکاری برای شما
شکار میکنند و خود از آن چیزی نمیخورند . با این توضیح که حیوان شکاری
باید تعلیم دیده باشد و به هنگام روانهکردن به سوی نخجیر نام خدا برده شود
. در این صورت اگر نخجیر را بکشد ، کشتن آن به جای سربریدن است . اگر
حیوان شکاری چیزی را از نخجیر بخورد ، باقیمانده حرام خواهد بود .
سوره مائدة آیه 5
متن آیه :
الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِینَ أُوتُواْ
الْکِتَابَ حِلٌّ لَّکُمْ وَطَعَامُکُمْ حِلُّ لَّهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ
مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ
مِن قَبْلِکُمْ إِذَا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِینَ غَیْرَ
مُسَافِحِینَ وَلاَ مُتَّخِذِی أَخْدَانٍ وَمَن یَکْفُرْ بِالإِیمَانِ
فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ
ترجمه :
امروزه
( با نزول این آیه ) برای شما همه چیزهای پاکیزه ( طبع سالم پسند ) حلال
گردید ، و ( ذبائح و ) خوراک اهل کتاب ( جز آنچه با آیات دیگر تحریم شده
است ) برای شما حلال است و خوراک شما برای آنان حلال است ، و ( ازدواج با )
زنان پاکدامن مؤمن ، و زنان پاکدامن اهل کتاب پیش از شما ، حلال است ،
هرگاه که مهریّه آنان را بپردازید و قصد ازدواج داشته باشید و منظورتان
زناکاری یا انتخاب دوست نباشد . هر کس که انکار کند آنچه را که باید بدان
ایمان داشته باشد ( از جمله ایمان به احکام حلال و حرام برخی از خوراکیها و
ازدواجهای مذکور در اینجا ) اعمال او باطل و بیفایده میگردد و در آخرت از
زمره زیانکاران خواهد بود .
توضیحات :
«
الْمُحْصَنَاتُ » : زنان پاکدامن . « أُجُور » : مهریّهها . « مُحْصِنِینَ
» : مردان پاکدامن . « غَیْرَ مُسَافِحِینَ » : مردانی که زناکار نیستند .
« أَخْدَان » : جمع خِدْن ، رفیقه ( نگا : نساء / 25 ) . « الإِیمَان » :
آنچه باید بدان باور داشت . مراد احکام شریعت است .
سوره مائدة آیه 6
متن آیه :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ
فاغْسِلُواْ وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ
بِرُؤُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَینِ وَإِن کُنتُمْ جُنُباً
فَاطَّهَّرُواْ وَإِن کُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ
مَّنکُم مِّنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ
مَاء فَتَیَمَّمُواْ صَعِیداً طَیِّباً فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِکُمْ
وَأَیْدِیکُم مِّنْهُ مَا یُرِیدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُم مِّنْ
حَرَجٍ وَلَکِن یُرِیدُ لِیُطَهَّرَکُمْ وَلِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ
لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
ترجمه :
ای مؤمنان !
هنگامی که برای نماز بپاخاستید ( و وضو نداشتید ) ، صورتها و دستهای خود را
همراه با آرنجها بشوئید ، و سرهای خود ( همه یا قسمتی از آنها ) را مسح
کنید ، و پاهای خود را همراه با قوزکهای آنها بشوئید . و اگر جنب بودید ( و
خواستید نماز بخوانید ، همه بدن ) خود را بشوئید . و اگر بیمار بودید ( و
بیماری مانع از استعمال آب بود ) یا این که مسافر باشید ( و یافتن آب
برایتان دشوار بود ) یا این که یکی از شما از پیشاب برگشت ، یا با زنان
مجامعه کردید ، و ( در همه این صورتها ، آب برای غسل یا وضو ) نیافتید ، با
خاک پاک تیمّم کنید ، ( بدین شکل که دو بار کف دست بر خاک زده و ) با آن
بر صورتها و دستهای خود ( تا مچ یا آرنج ) بکشید . خداوند نمیخواهد شما را
به تنگ آورد و به مشقّت اندازد ، و بلکه میخواهد شما را ( از حیث ظاهر و
باطن ) پاکیزه دارد و ( با بیان احکام اسلامی ) نعمت خود را بر شما تمام
نماید ، شاید که شکر ( انعام و الطاف ) او را ( با دوام بر طاعت و عبادت )
به جای آورید .
توضیحات :
« أَرْجُلَکُمْ » : پاهای
خود . عطف بر ( وُجُوهَ ) و ( أَیْدِیَ ) یعنی اندامهای شستنی است ، و ذکر
آن بعد از ( رُؤُوسِ ) یعنی اندامی که مسح میشود ، به خاطر ترتیب اعضاء
وضو است . « الْغَآئِطِ » : مکان گود ، مراد قضای حاجت است . « صَعِیداً » :
سطح زمین . زمین . خاک ( نگا : نساء / 43 ) . « لامَسْتُمْ » : مجامعه
کردید . آمیزش جنسی کردید . « حَرَجٍ » : تنگنا . مشقّت .
سوره مائدة آیه 7
متن آیه :
وَاذْکُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَمِیثَاقَهُ الَّذِی
وَاثَقَکُم بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاتَّقُواْ اللّهَ
إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ
ترجمه :
و
( ای مؤمنان ! ) به یاد آورید نعمت ( هدایت دین ) خدای را بر خود ، و به
یاد آورید پیمانی را که ( توسّط پیغمبر در عَقَبه دوم ) با شما بست ، بدان
گاه که گفتید : شنیدیم و اطاعت کردیم ( و در خوشی و ناخوشی و گنج و رنج ،
ای پیغمبر با تو همراهیم ! ) . و از خدا بترسید که خدا از درون سینهها
آگاه است .
توضیحات :
« نِعْمَةَ اللهِ » : مراد
نعمت اسلام یا هر نعمت دیگری است . « مِیثَاقَهُ » : مراد پیمان عَقَبه
اوّل یا دوم و یا این که بیعت رضوان است و تمام پیمانهای تکوینی و تشریعی
را نیز میتواند شامل شود . « ذَاتِ الصُّدُورِ » : خودِ سینهها . مراد
اَسرار درون سینهها است ، از قبیل : کینهها و نیّات خوب یا بد .
سوره مائدة آیه 8
متن آیه :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاء
بِالْقِسْطِ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ
تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ
إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ
ترجمه :
ای
مؤمنان ! بر ادای واجبات خدا مواظبت داشته باشید و از روی دادگری گواهی
دهید ، و دشمنانگی قومی شما را بر آن ندارد که ( با ایشان ) دادگری نکنید .
دادگری کنید که دادگری ( به ویژه با دشمنان ) به پرهیزگاری نزدیکتر ( و
کوتاهترین راه به تقوا و بهترین وسیله برای دوری از خشم خدا ) است . از
خدا بترسید که خدا آگاه از هر آن چیزی است که انجام میدهید .
توضیحات :
«
قَوَّامِینَ » : کسانی که مجدّانه در انجام واجبات میکوشند و بر آنها
دوام دارند . تلاشگران راه عدل و داد . « شُهَدَآءَ بِالْقِسْطِ » :
گواهانی که دادگرانه گواهی میدهند و از این و از آن جانبداری نمیکنند . «
لا یَجْرِمَنَّکُمْ » : شما را بر آن ندارد . « شَنَئَانُ » : دشمنانگی .
بغض .
سوره مائدة آیه 9
متن آیه :
وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ
ترجمه :
خداوند
به کسانی که ایمان بیاورند و کارهای شایسته انجام دهند ، وعده میدهد که
آمرزش ( او گناهانشان را دریابد ) و پاداش بزرگی ( و ثواب فراوانی ) از آن
ایشان باشد .
توضیحات :
. . .
سوره مائدة آیه 10
متن آیه :
وَالَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ
ترجمه :
و کسانی که کافر شوند و آیات ( قرآنی و جهانی ) ما را تکذیب کنند ، آنان اهل دوزخ هستند .
توضیحات :
« الْجَحِیمِ » : آتش فروزان . اسمی از اسماء دوزخ است .
سوره مائدة آیه 11
متن آیه :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اذْکُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ
إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَن یَبْسُطُواْ إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ فَکَفَّ
أَیْدِیَهُمْ عَنکُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَعَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ
الْمُؤْمِنُونَ
ترجمه :
ای مؤمنان ! نعمتی را که
خدا به شما بخشیده است به یاد آورید . بدان گاه که جمعی خواستند به سوی شما
دستدرازی کنند ( و شما را از میان بردارند ) امّا خدا دست آنان را از شما
باز داشت ( و شر آنان را از سر شما کوتاه کرد ) . از خدا بترسید ، و باید
که مؤمنان تنها بر خدا تکیه کنند .
توضیحات :
«
هَمَّ » : قصد کرد . خواست . « قَوْمٌ » : قومی . جمعی . شاید مراد کفّار
قریش باشد که قبل از هجرت خواستند پیغمبر و بسیاری از یاران او را بکشند (
نگا : انفال / 30 ) .
سوره مائدة آیه 12
متن آیه :
وَلَقَدْ أَخَذَ اللّهُ مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَبَعَثْنَا مِنهُمُ
اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً وَقَالَ اللّهُ إِنِّی مَعَکُمْ لَئِنْ
أَقَمْتُمُ الصَّلاَةَ وَآتَیْتُمُ الزَّکَاةَ وَآمَنتُم بِرُسُلِی
وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً لَّأُکَفِّرَنَّ
عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَلأُدْخِلَنَّکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن
تَحْتِهَا الأَنْهَارُ فَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ
سَوَاء السَّبِیلِ
ترجمه :
بیگمان خداوند از
بنیاسرائیل پیمان گرفت و دوازده رهبر برای آنان تعیین کرد و بدیشان گفت :
من با شمایم ( و یاری و مددتان مینمایم ) اگر نماز را بگزارید و زکات مال
بدر کنید و به پیغمبرانم ایمان بیاورید وآنان را یاری کنید و ( با انفاق
دارائی در راه خیر ، از جمله کمک به نیازمندان ) به خدا قرض نیکوئی دهید .
( با انجام همه اینها ) از گناهان شما چشمپوشی مینمایم و شما را به
باغهائی ( از بهشت ) وارد میگردانم که رودبارها از زیر ( درختان ) آنها
جاری است . امّا کسی که از شما بعد از این کافر شود ( و نقض عهد کند ) راه
راست را گم کرده است ( و منحرف گشته است ) .
توضیحات :
«
نَقِیباً » : سردار . رئیس . « اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً » : ( نگا : بقره
/ 136 ، و اعراف / 160 ) . « إِنِّی مَعَکُمْ » : من با شمایم . مراد : من
شما را کمک و یاری میکنم . « عَزَّرْتُمُوهُمْ » : اگر آنان را کمک کنید و
گرامیشان دارید و از دشمنان و گرفتاریها به دورشان نمائید . «
أَقْرَضْتُمُ اللهَ » : به خدا قرض دادید . مراد انفاق مال در راه خیرات و
دستگیری از بینوایان است . « سَوَآءَ السَّبِیل » : راستای راه . راه راست .
مراد راه نجات است . یادآوری : معنی آیه بدین صورت نیز میتواند باشد :
خدا با شما است اگر نماز بخوانید و . . . ، در این صورت خداوند گناهان شما
را میبخشاید ، و . . .
سوره مائدة آیه 13
متن آیه :
فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ
قَاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظّاً
مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِ وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىَ خَآئِنَةٍ
مِّنْهُمْ إِلاَّ قَلِیلاً مِّنْهُمُ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ
اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ
ترجمه :
امّا به سبب
پیمانشکنی ایشان ، آنان را نفرین کردیم و از رحمت خود محروم داشتیم و
دلهایشان را سخت نمودیم ( به گونهای که دلیل و اندرز بدان راه نمییافت ) .
آنان سخنان را تحریف و بخش فراوانی از آنچه ( در تورات بود و ) بدیشان
تذکّر داده شده بود ، ترک کردند . ( این خوی پلید هنوز هم در چنین قومی
وجود دارد و تو ) همیشه میتوانی خیانتی ( تازه ) از آنان ببینی ، مگر عدّه
کمی از ایشان ( که به تو ایمان آوردهاند و خیانتپیشه نیستند ) . پس از
آنان درگذر و ( بدسگالیها و دوروئیهایشان را ) نادیده بگیر ، که خداوند
نیکوکاران را دوست میدارد .
توضیحات :
« قَاسِیَةً »
: سخت . سنگین . « الکَلِمَ » : اسم جنس جمعی کلمه ، سخنان . «
یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ » : سخنان را از موارد خود منحرف
میسازند و مطالب را دگرگون میسازند ( نگا : بقره / 75 و 79 ، و آلعمران /
78 ) . « خَآئِنَةٍ » : خیانت . « إِصْفَحْ » : صرف نظر کن . از مؤاخذه
چشمپوشی کن ( نگا : بقره / 109 ) .
سوره مائدة آیه 14
متن آیه :
وَمِنَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّا نَصَارَى أَخَذْنَا مِیثَاقَهُمْ
فَنَسُواْ حَظّاً مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِ فَأَغْرَیْنَا بَیْنَهُمُ
الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَسَوْفَ
یُنَبِّئُهُمُ اللّهُ بِمَا کَانُواْ یَصْنَعُونَ
ترجمه :
و
از کسانی که میگویند : ما مسیحی هستیم ( و ادّعا دارند که یاران مسیح
میباشند نیز ) پیمان گرفتیم ( که به انجیل عمل کنند و خدای را به یگانگی
بستایند و محمّد را پیغمبر واپسین بدانند ) امّا آنان قسمت قابل ملاحظهای
از آنچه بدانان تذکّر داده شده بود به دست فراموشی سپردند ؛ لذا به پاداش
آن تا دامنه قیامت ، میان ( گروههای مختلف ) ایشان کینه و دشمنی افکندیم ( و
تا روز رستاخیز پیوسته فرقههای مسیحی همدیگر را کافر و ملعون مینامند و
یکدیگر را دشمن میدارند ) و خداوند ( در آن روز ) ایشان را از آنچه
کردهاند آگاه خواهد ساخت ( و پاداش اعمالشان را خواهد داد ) .
توضیحات :
« أَغْرَیْنَا » : افکندیم . به راه انداختیم . « الْبَغْضَآءَ » : کینهتوزی شدید . « یُنَبِّئُهُمْ » : باخبرشان میسازد .
سوره مائدة آیه 15
متن آیه :
یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ
کَثِیراً مِّمَّا کُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ
قَدْ جَاءکُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُّبِینٌ
ترجمه :
ای
اهل کتاب ! پیغمبر ما ( محمّد ) به سوی شما آمده است . بسیاری از چیزهائی
را برایتان روشن میسازد که از کتاب ( تورات و انجیل ) پنهان نمودهاید ، و
از بسیاری از چیزها ( و مطالبی که پنهان ساختهاید و فعلاً مورد نیاز نیست
) صرف نظر مینماید . از سوی خدا نوری ( که پیغمبر است و بینشها را روشنی
میبخشد ) و کتاب روشنگری ( که قرآن است و هدایتبخش مردمان است ) به پیش
شما آمده است .
توضیحات :
« یَعْفُو » : چشمپوشی
میکند . در رسمالخطّ قرآنی الف زائدی در آخر دارد . « نُورٌ » : مراد
پیغمبر است که بصیرتها را روشن میسازد ( نگا : نساء / 174 ) یا مراد قرآن
است و عطف ( کِتَابٌ ) بر ( نُورٌ ) عطفِ تفسیر است ( نگا : تغابن / 8 ) . «
مُبِینٌ » : روشن . روشنگر . قرآن خود روشن است و روشنگر چیزهائی است که
مردمان برای رسیدن به هدایت ، بدانها نیازمندند .
سوره مائدة آیه 16
متن آیه :
یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ
وَیُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ
إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ
ترجمه :
خداوند با آن (
کتاب ) کسانی را به راههای امن و امان ( از ترس و هراس دنیا و آخرت )
هدایت میکند که جویای خوشنودی او باشند ، و با مشیّت و فرمان خود ، آنان
را از تاریکیهای ( کفر و جهل ) بیرون میآورد و به سوی نور ( ایمان و علم )
میبرد ، و ایشان را به راه راست رهنمود میشود .
توضیحات :
«
رِضْوَانَهُ » : خوشنودی کامل خود . « سُبُلَ السَّلامِ » : راههای امن و
امان . راه نجات . « بِإِذْنِهِ » : برابر خواست و فرمان خود .
سوره مائدة آیه 17
متن آیه :
لَّقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَآلُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ
مَرْیَمَ قُلْ فَمَن یَمْلِکُ مِنَ اللّهِ شَیْئاً إِنْ أَرَادَ أَن
یُهْلِکَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَأُمَّهُ وَمَن فِی الأَرْضِ جَمِیعاً
وَلِلّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا یَخْلُقُ مَا
یَشَاءُ وَاللّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
ترجمه :
به
طور مسلم ، کسانی که میگویند : خدا ، مسیح پسر مریم است ! کافرند . بگو :
اگر خداوند بخواهد مسیحِ پسرِ مریم و مادر او و همه کسانی را که در روی
زمین هستند هلاک کند ، چه کسی میتواند ( کوچکترین ) کاری بکند ( و جلو دست
خدا را بگیرد ) ؟ از آن خدا است آنچه در آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو
است . هر چه بخواهد میآفریند ؛ و خدا بر هر چیزی توانا است .
توضیحات :
« فَمَن یَمْلِکُ مِنَ اللهِ شَیْئاً » : چه کسی میتواند در مقابل خدا کاری بکند ؟
سوره مائدة آیه 18
متن آیه :
وَقَالَتِ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاء اللّهِ
وَأَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُم بَلْ أَنتُم بَشَرٌ
مِّمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَن یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَاءُ وَلِلّهِ
مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ
ترجمه :
یهودیان
و مسیحیان میگویند : ما پسران و عزیزان خدائیم ! بگو : پس چرا شما را در
برابر گناهانتان عذاب میدهد ؟ بلکه شما انسانهائی همچون سائر انسانهائی
هستید که خدا آنان را آفریده است . خداوند هر که را بخواهد عذاب میدهد . و
سلطنت آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است ، متعلّق به خدا است ( و
همهچیز از آن او است ) و برگشت ( همگان ) به سوی او است ( و به حساب و
کتاب هرکسی رسیدگی میکند ) .
توضیحات :
« الْمَصِیرُ » : سرانجام کار . برگشت .
سوره مائدة آیه 19
متن آیه :
یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلَى
فَتْرَةٍ مِّنَ الرُّسُلِ أَن تَقُولُواْ مَا جَاءنَا مِن بَشِیرٍ وَلاَ
نَذِیرٍ فَقَدْ جَاءکُم بَشِیرٌ وَنَذِیرٌ وَاللّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ
قَدِیرٌ
ترجمه :
ای اهل کتاب ! پیغمبر ما ( محمّد )
به سوی شما آمده است و به دنبال انقطاع مدّت زمانی که میان پیغمبران بوده
است ، ( حقائق را دیگرباره ) بیان میکند ، تا این که ( در روز رستاخیز )
نگوئید : مژدهدهنده و بیمدهندهای ( از پیغمبران ) به سوی ما نیامده است (
تا فرمان خدا را به ما برسانند . هم اینک پیغمبر ) مژدهدهنده و
بیمدهندهای ( محمّد نام ) به سوی شما آمده است ( و عذری برای شما نمانده
است ) . و خداوند بر همه چیز توانا است .
توضیحات :
«
عَلَیا فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ » : مدّت زمانی که میان ارسال پیغمبران
فاصله افتاده است . « فَتْرَةٍ » : مدّت انقطاع نبوّت پیغمبری تا پیغمبری
دیگر .
سوره مائدة آیه 20
متن آیه :
وَإِذْ
قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ اذْکُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ
إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنبِیَاء وَجَعَلَکُم مُّلُوکاً وَآتَاکُم مَّا لَمْ
یُؤْتِ أَحَداً مِّن الْعَالَمِینَ
ترجمه :
( به
یاد آورید ) هنگامی را که موسی به قوم خود گفت : ای قوم من ! نعمت خدا را
بر خود متذکّر شوید ، و زمانی را به یاد آورید که خداوند پیغمبرانی در میان
شما برانگیخت و شاهانی از شما به سلطنت رسانید ( و در واقع همه شما را با
رهائی از ظلم و ستم فرعون و فرعونیان و بخشیدن دارائی و آزادی ، شاهِ خانه
خود گردانید ) ، و به شما آن داد که به کس دیگری از جهانیان نداده است .
توضیحات :
«
جَعَلَکُم مُّلُوکاً » : شما را شاه نمود . یعنی به سبب کثرت شاهان ، گوئی
همه شما را شاه گردانده است . یا این که مراد رسیدن بنیاسرائیل به حرّیّت
و ثروت و رفاه نسبی است ، و استعمال شاه جنبه مَثَل دارد ، همان گونه که
درباره شخص دارا و بینیازی میگوئیم : فلانی شاهِ زمان خود است ( نگا :
غافر / 29 ) .
سوره مائدة آیه 21
متن آیه :
یَا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ المُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ
وَلاَ تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِکُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِینَ
ترجمه :
ای
قوم من ! به سرزمین مقدّسی وارد شوید که خداوند دخول بدانجا را برای شما
مقدّر کرده است ، و ( در برابر دشمنِ سرسختی که در آنجا بسر میبرد پای به
فرار نگذارید و ) پشت مکنید ، تا زیانکارانه برنگردید ( و یاری و خوشنودی
خدا را از دست ندهید ) .
توضیحات :
« الأرْضَ
الْمُقَدَّسَةَ » : سرزمین مقدّس که از عریش تا فرات را دربر دارد . آنجا
را سرزمین پاک از آن نظر میگویند که انبیاء بیشماری در آن مبعوث شدهاند و
از لوث بتپرستی زدوده شده است . « کَتَبَ اللهُ لَکُمْ » : خداوند مقدّر
کرده است که اگر مطیع فرمان او باشید ، بدانجا وارد میشوید و سکونت
میکنید .
سوره مائدة آیه 22
متن آیه :
قَالُوا یَا مُوسَى إِنَّ فِیهَا قَوْماً جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَن
نَّدْخُلَهَا حَتَّىَ یَخْرُجُواْ مِنْهَا فَإِن یَخْرُجُواْ مِنْهَا
فَإِنَّا دَاخِلُونَ
ترجمه :
گفتند : ای موسی ! در
آنجا قوم زورمند و قلدری زندگی میکنند و ما هرگز بدانجا وارد نمیشویم
مادام که آنان از آنجا بیرون نروند . در صورتی که آنان از آن سرزمین بیرون
رفتند ، ما بدانجا خواهیم رفت .
توضیحات :
« جَبَّارِینَ » : جمع جبّار ، زورمندِ بلند بالا و سرکش . قلدرِ قویهیکل .
سوره مائدة آیه 23
متن آیه :
قَالَ رَجُلاَنِ مِنَ الَّذِینَ یَخَافُونَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمَا
ادْخُلُواْ عَلَیْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ
غَالِبُونَ وَعَلَى اللّهِ فَتَوَکَّلُواْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ
ترجمه :
دو
نفر ( سردار ) از مردان خداترس که خداوند بدیشان نعمت ( عقل و ایمان و
شهامت ) داده بود ، گفتند : شما ( از قیافه درشت این مردمان نترسید و
ناگهانی یورش برید و ) از دروازه بر آنان وارد شوید . اگر وارد دروازه شوید
( به سبب دل ضعیفی که دارند ) شما پیروز خواهید شد . اگر مؤمن هستید ، بر
خدا توکّل کنید .
توضیحات :
. . .
سوره مائدة آیه 24
متن آیه :
قَالُواْ یَا مُوسَى إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَداً مَّا دَامُواْ
فِیهَا فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّکَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ
ترجمه :
گفتند
: ای موسی ! ما هرگز بدان سرزمین مقدّس پای نمینهیم مادام که آنان در
آنجا بسر برند . پس ( دست از سر ما بردار و ) تو و پروردگارت بروید و ( با
آن زورمندان قوی هیکل ) بجنگید ؛ ما در اینجا نشستهایم ( و منتظر پیروزی
شما هستیم ! ) .
توضیحات :
« قَاعِدُونَ » : نشستگان .
سوره مائدة آیه 25
متن آیه :
قَالَ رَبِّ إِنِّی لا أَمْلِکُ إِلاَّ نَفْسِی وَأَخِی فَافْرُقْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ
ترجمه :
(
بدین هنگام موسی رو به درگاه کردگار کرد و عاجزانه ) گفت : پروردگارا ! من
تنها اختیار خود و برادرم ( هارون ) را دارم ؛ میان من و این قوم
ستمپیشه ، ( با عدالت خداوندی خود ) داوری کن ( و حساب ما را از حساب
ایشان جدا فرما ، و ما را به عذاب آنان گرفتار منما ) .
توضیحات :
«
فَافْرُقْ بَیْنَنَا » : میان ما فرق بگذار و حساب ما را از یکدیگر جدا
بدار . ما را از همدیگر دور بدار و میان ما و ایشان فاصله بینداز . میان ما
و ایشان داوری کن .
سوره مائدة آیه 26
متن آیه :
قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ
فِی الأَرْضِ فَلاَ تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ
ترجمه :
(
خدا به موسی ) گفت : این سرزمین تا چهل سال بر آنان ممنوع است ( و بدان
پای نخواهند گذاشت ، و ) در سرزمین ( خشک بیابان ) سرگردان ( بدین سو و آن
سو ) میگردند ( و راه به جائی نمیبرند ) و بر قوم ستمپیشه و نافرمان
غمگین مباش .
توضیحات :
« یَتِیهُونَ » : راه گم میکنند . سرگردان میمانند . « فَلا تَأْسَ » : غم مخور . غمگین مباش . از ماده ( أسی ) است .
سوره مائدة آیه 27
متن آیه :
وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا
قُرْبَاناً فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ
قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ
الْمُتَّقِینَ
ترجمه :
داستان دو پسر آدم ( قابیل و
هابیل ) را چنان که هست برای یهودیان و دیگر مردمان بخوان ( تا بدانند
عاقبت گناهکاری و سرانجام پرهیزگاری چیست ) . زمانی که هر کدام عملی را
برای تقرّب ( به خدا ) انجام دادند . امّا از یکی ( که مخلص بود و هابیل
نام داشت ) پذیرفته شد ، ولی از دیگری ( که مخلص نبود و قابیل نام داشت )
پذیرفته نشد . ( قابیل به هابیل ) گفت : بیگمان تو را خواهم کشت ! (
هابیل بدو ) گفت : ( من چه گناهی دارم ) خدا ( کار را ) تنها از
پرهیزگاران میپذیرد ! .
توضیحات :
« نَبَأَ » : خبر
. « بِالْحَقِّ » : متلبّس به حق و حقیقت . این واژه میتواند صفت مصدر
محذوف ( تِلاوَة ) ، یا حال فاعل فعل ( أُتْلُ ) ، و یا حال مفعول ( نَبَأَ
) باشد . یعنی ؛ خواندن راستین ، یا تو که بر حقی ، و یا خبری که راست
است و با واقعیّت وفق دارد ( نگا : اسراء / 105 ) . « قرباناً » : چیزی که
بدان وسیله میتوان به خدا نزدیک شد ؛ از قبیل حیوان قربانی و غیره ( نگا :
آل عمران / 183 ) . مصدر است و مفرد و تثنیه و جمع و مذکّر و مؤنّث در آن
یکسان است .
سوره مائدة آیه 28
متن آیه :
لَئِن بَسَطتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ یَدِیَ
إِلَیْکَ لَأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخَافُ اللّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ
ترجمه :
اگر
تو برای کشتن من دست دراز کنی ، من دست به سوی تو دراز نمیکنم تا تو را
بکشم . آخر من از خدا ( یعنی ) پروردگار جهانیان میترسم .
توضیحات :
« بَسَطتَّ » : گشودی . دراز کردی .
سوره مائدة آیه 29
متن آیه :
إِنِّی أُرِیدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِی وَإِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِکَ جَزَاء الظَّالِمِینَ
ترجمه :
من
میخواهم با ( کولهبار ) گناه من و گناه خود ( در روز رستاخیز به سوی
پروردگار ) برگردی و از دوزخیان باشی ، و این سزای ( عادلانه خدا برای )
ستمگران است .
توضیحات :
« تَبُوأَ » : برگردی . « تَبُوأَ بِإِثْمِی وَ إِثْمِکَ » : مراد این است که گناه کشتن مرا بر گناهان اصلی خود بیفزائی .
سوره مائدة آیه 30
متن آیه :
فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِینَ
ترجمه :
پس
نفس ( سرکش ) او تدریجاً کشتن برادرش را در نظرش آراست و او را مصمم به
کشتن کرد ، و ( عاقبت به ندای وجدان گوش فرا نداد و ) او را کشت ! و از
زیانکاران شد ( و هم ایمان خود را و هم برادرش را از دست داد ) .
توضیحات :
« فَطَوَّعَتْ » : کمکم بیاراست و سهل و ساده جلوه داد .
سوره مائدة آیه 31
متن آیه :
فَبَعَثَ اللّهُ غُرَاباً یَبْحَثُ فِی الأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ
یُوَارِی سَوْءةَ أَخِیهِ قَالَ یَا وَیْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ
مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءةَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ
النَّادِمِینَ
ترجمه :
( بعد از کشتن ، نمیدانست
جسد او را چه کار کند ) پس خداوند زاغی را فرستاد ( که زاغ دیگری را کشته
بود ) تا زمین را بکاود و بدو نشان دهد چگونه جسد برادرش را دفن کند . (
هنگامی که دید که آن زاغ چگونه زاغِ مرده را در گودالی که کند پنهان کرد )
گفت : وای بر من ! آیا من نمیتوانم مثل این کلاغ باشم و جسد برادرم را دفن
کنم ؟ ! پس ( سرانجام از ترس رسوائی و بر اثر فشار وجدان ، از کرده خود
پشیمان شد و ) از زمره افراد پشیمان گردید .
توضیحات :
«
یَبْحَثُ » : جستجو و تکاپو میکند . « یُوَارِی » : پنهان میکند و مخفی
میدارد . « سَوْأَةَ » : عورت . در اینجا مراد جسد انسان بعد از مرگ است .
« یَا وَیْلَتَیا » : وای بر من ! دردا و حسرتا ! . « فَأَصْبَحَ مِنَ
النَّادِمِینَ » : مراد این که پشیمان گردید ، امّا پشیمانی او به خاطر
ترسِ از خدا و ندامتِ بر کار زشت نبود تا توبه بشمار آید ؛ بلکه پشیمانی او
بدان خاطر بود که سرزنش پدر و مادر و احتمالاً برادران را پیش چشم میداشت
، و این که تا آنجا درمانده است که نمیتواند جسد برادر خود را دفن و او
را از دیده دیگران پنهان دارد .
سوره مائدة آیه 32
متن آیه :
مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ کَتَبْنَا عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَن
قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا
قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ
جَمِیعاً وَلَقَدْ جَاءتْهُمْ رُسُلُنَا بِالبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ
کَثِیراً مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِکَ فِی الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ
ترجمه :
به
همین جهت بر بنیاسرائیل مقرّر داشتیم که ( متجاوز کشته شود . چرا که )
هرکس انسانی را بدون ارتکاب قتل ، یا فساد در زمین بکشد ، چنان است که گوئی
همه انسانها را کشته است ، و هرکس انسانی را از مرگ رهائی بخشد ، چنان است
که گوئی همه مردم را زنده کرده است ؛ ( زیرا فرد نماینده جمع و عضوی از
اعضاء جامعه است ) . و پیغمبران ما همراه با معجزات آشکار و آیات روشن به
پیش ایشان آمدند و امّا بسیاری از آنان ( احکام خدا را نادیده گرفتند و )
پس از آن در روی زمین راه اسراف ( در قتل و جنایت ) پیش گرفتند .
توضیحات :
«
مِنْ أَجْلِ ذلِکَ » : بدان خاطر . به خاطر حادثه هابیل و قابیل . « مَن
قَتَلَ نَفْساً . . . وَ مَنْ أَحْیَاهَا » : مراد این است که بدی در حق
کسی ، بدی در حق جامعه است . و نیکی در حق کسی ، نیکی در حق جامعه است . و .
. .
سوره مائدة آیه 33
متن آیه :
إِنَّمَا
جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی
الأَرْضِ فَسَاداً أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ
أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ
ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ
عَظِیمٌ
ترجمه :
کیفر کسانی که ( بر حکومت اسلامی
میشورند و بر احکام شریعت میتازند و بدینوسیله ) با خدا و پیغمبرش
میجنگند ، و در روی زمین ( با تهدید امنیّت مردم و سلب حقوق انسانها ،
مثلاً از راه راهزنی و غارت کاروانها ) دست به فساد میزنند ، این است که (
در برابر کشتن مردم ) کشته شوند ، یا ( در برابر کشتن مردم و غصب اموال )
به دار زده شوند ، یا ( در برابر راهزنی و غصب اموال ، تنها ) دست و پای
آنان در جهت عکس یکدیگر بریده شود ، و یا این که ( در برابر قطع طریق و
تهدید ، تنها ) از جائی به جائی تبعید گردند و یا زندانی شوند . این رسوائی
آنان در دنیا است ، و برای ایشان در آخرت مجازات بزرگی است .
توضیحات :
«
یُحَارِبُونَ » : میجنگند . « فَسَاداً » : حال است و به جای (
مُفْسِدِینَ ) به کار رفته است و یا این که مفعولٌله است . « یُصَلَّبُوا »
: به دار زده شوند . « مِنْ خِلافٍ » : عکس یکدیگر ؛ یعنی دست راست و پای
چپ ، و اگر جنایت تکرار شد ، دست چپ و پای راستِ باقیمانده . « یُنفَوْا » :
تبعید شوند . زندانی شوند . « خِزْیٌ » : خواری . رسوائی .
سوره مائدة آیه 34
متن آیه :
إِلاَّ الَّذِینَ تَابُواْ مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُواْ عَلَیْهِمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ
ترجمه :
مگر
کسانی ( از این محاربین با حکومت اسلامی و راهزنان و مفسدانی ) که پیش از
دستیافتن شما بر آنان از کرده خود پشیمان شوند و توبه کنند ( که مجازات
مذکور یزدان از آنان سلب ، ولی حقوق مردمان به جای خود باقی میماند ) . چه
بدانید که خداوند دارای مغفرت و رحمت فراوان است ( و توبهکاران را
میبخشد و بدیشان رحم میکند ) .
توضیحات :
« مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ » : پیش از این که بر آنان چیره شوید و دسترسی پیدا کنید .
سوره مائدة آیه 35
متن آیه :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ
الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
ترجمه :
ای
مؤمنان ! از خدا بترسید ( و از اوامر او اطاعت کنید و از نواهی او اجتناب
ورزید ) و برای تقرّب به خدا وسیله بجوئید ( که عبارت از طاعت و عبادت و
اعمال شایسته و بایسته است ) ، و در راه او جهاد کنید تا این که رستگار
شوید .
توضیحات :
« إِبْتَغُوا » : بطلبید . « الْوَسیلَةَ » : وسیله ، هر نوع عمل صالحی است که موجب رضایت خدا و تقرّب بدو میگردد .
سوره مائدة آیه 36
متن آیه :
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْ أَنَّ لَهُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً
وَمِثْلَهُ مَعَهُ لِیَفْتَدُواْ بِهِ مِنْ عَذَابِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ
مَا تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ
ترجمه :
بیگمان
اگر همه آنچه در زمین است و همانند آن ، مال کافران باشد و ( یکایک آنان
در آخرت ) آن را برای نجات خود از عذاب روز قیامت بپردازند و بخواهند
خویشتن را بدان بازخرید کنند ، از ایشان پذیرفته نمیگردد ( و راهی برای
نجاتشان وجود ندارد و ) دارای عذاب دردناکی میباشند .
توضیحات :
« لِیَفْتَدُوا بِهِ » : تا آن را فدیه خود کنند . خویشتن را با دادن آن رها کنند .
سوره مائدة آیه 37
متن آیه :
یُرِیدُونَ أَن یَخْرُجُواْ مِنَ النَّارِ وَمَا هُم بِخَارِجِینَ مِنْهَا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّقِیمٌ
ترجمه :
آنان پیوسته میخواهند از آتش دوزخ بیرون بیایند ، ولی ایشان نمیتوانند از آن بیرون بیایند ، و دارای عذاب دائم و مستمرّند .
توضیحات :
« مُقِیمٌ » : دائم . ناگسستنی .
سوره مائدة آیه 38
متن آیه :
وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَیْدِیَهُمَا جَزَاء بِمَا کَسَبَا نَکَالاً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ
ترجمه :
دست
مرد دزد و زن دزد را به کیفر عملی که انجام دادهاند به عنوان یک مجازات
الهی قطع کنید ، و خداوند ( بر کار خود ) چیره و ( در قانونگذاری خویش )
حکیم است ( و برای هر جنایتی عقوبت مناسبی وضع میکند تا مانع پخش آن گردد )
.
توضیحات :
« جَزَآءً » : مفعولٌله است . «
نَکَالاً » : عقوبت . مجازات . بدل از ( جَزَآءً ) یا مفعولٌله است .
یادآوری : برای قطع دست دزد شرائطی است . از جمله : دزدی برابر نقشه قبلی و
با پیروی از امیال نفسانی باشد و کالا اهمّیّت داشته و در انبار یا جای
محکمی گذاشته شده باشد ، و قحطی و فقر و فاقه انگیزه دزدی نبوده باشد .
سوره مائدة آیه 39
متن آیه :
فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ
ترجمه :
امّا
کسی که پس از ارتکاب ستم ( دزدی ) پشیمان شود و ( از دزدی ) توبه کند و (
با انجام اعمال نیکو و پسدادن اموال مسروقه یا قیمت آنها ) به اصلاح ( حال
خود ) پردازد ، خداوند توبه او را میپذیرد ، بیگمان خداوند بس آمرزنده و
مهربان است .
توضیحات :
. . .
سوره مائدة آیه 40
متن آیه :
أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ
یُعَذِّبُ مَن یَشَاءُ وَیَغْفِرُ لِمَن یَشَاءُ وَاللّهُ عَلَى کُلِّ
شَیْءٍ قَدِیرٌ
ترجمه :
مگر نمیدانی که سلطنت
آسمانها و زمین ( و هر چه در آنها است ) از آن او است ؟ هرکس را بخواهد (
برابر حکمت و قدرت خود ) مجازات میکند ، و هرکس را بخواهد ( برابر حکمت و
رحمت خود ) میبخشد . و خدا بر هر چیزی توانا است .
توضیحات :
« أَلَمْ تَعْلَمْ » : مگر ای مخاطب مکلّف ندانستهای و اطّلاع کامل نداری ؟ . « مُلْکُ » : فرمانروائی . مملکت .
سوره مائدة آیه 41
متن آیه :
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ لاَ یَحْزُنکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی
الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قَالُواْ آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِن
قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِینَ هِادُواْ سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ
سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِن
بَعْدِ مَوَاضِعِهِ یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِن
لَّمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُواْ وَمَن یُرِدِ اللّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن
تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللّهِ شَیْئاً أُوْلَئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ
اللّهُ أَن یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَلَهُمْ
فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ
ترجمه :
ای پیغمبر !
مایه اندوه تو نشود ( کار کافرانی که ) در کفر بر یکدیگر سبقت میگیرند .
کسانی ( از منافقان گولخوردهای ) که به زبان میگویند مؤمن هستیم ، ولی
از دل مؤمن نمیباشند ( و گفتارشان با کردارشان و بیرونشان با درونشان
همخوانی ندارد ) ، و کسانی که خویشتن را یهودی میدانند و پیوسته گوش به
دروغ فرا میدارند ( و اکاذیب و اباطیل اَحبار را باور مینمایند و سخنان
یاوه ) گروه دیگری ( از خود ) را میپذیرند که ( به سبب کبر و غرور و بغض و
حسد ) به پیش تو نمیآیند و سخنان ( آسمانی تورات ) را از جاهای خود به
دور و تحریف میکنند ( و به پیروان خود ) میگویند : اگر این ( چیزهائی را
که ما میگوئیم ، توسّط محمّد ) به شما گفته شد ، آن را بپذیرید ، و اگر
چنین به شما گفته نشد ( از پذیرش هرگونه سخن دیگری ) خویشتن را برحذر دارید
. اگر خداوند ( بر اثر گناهان پی در پی ) بلای کسی را بخواهد ، تو
نمیتوانی اصلاً برای او کاری بکنی . آنان کسانیند که ( در ضلال و عناد
اسراف کردهاند و ) خداوند نمیخواهد دلهایشان را ( از کثافت کفر و شرک )
پاک گرداند . بهره ایشان در دنیا خواری و رسوائی ، و در آخرت عذاب بزرگی
است .
توضیحات :
« یُسَارِعُونَ » : بر همدیگر سرعت و
سبقت میگیرند . « سَمَّاعُونَ » : شنوندگان . پذیرندگان . « سَمَّاعُونَ
لِلْکَذِبِ » : گوش به دروغ فرا میدارند و آن را میپذیرند . برای
دروغپردازی و یاوهسرائی و تکذیب حقائق ، گوش به دروغ فرا میدارند و آن
را میپذیرند . برای دروغپردازی و یاوهسرائی و تکذیب حقائق ، گوش به سخن
فرا میدارند . « سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ ءَاخَرِینَ » : سخنان کسان دیگری را
میشنوند و میپذیرند . برای کسان دیگری گوش به سخن فرا میدارند ، یعنی
جاسوس دیگرانند و شنیدنیهای خود را به سمع آنان میرسانند . « فِتْنَة » :
بلا و محنت . ضلالت .
سوره مائدة آیه 42
متن آیه :
سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِن جَآؤُوکَ فَاحْکُم
بَیْنَهُم أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِن تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَن
یَضُرُّوکَ شَیْئاً وَإِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُم بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ
اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ
ترجمه :
آنان بسی
دروغ را میشنوند و میپذیرند ، و بسیار مال حرام را میخورند . اگر ایشان
نزد تو آمدند ( و داوری از تو خواستند ) در میانشان داوری کن یا از ایشان
روی بگردان و ( کاری به داوری آنان نداشته باش و مترس که ) اگر از آنان روی
بگردانی ، هیچ زیانی نمیتوانند به تو برسانند . ولی اگر در میانشان داوری
کردی ، دادگرانه داوری کن . ( چرا که ) بیگمان خداوند دادگران را دوست
میدارد .
توضیحات :
« أَکَّالُونَ » : بسیارخورندگان . « سُحْت » : مال حرام . « الْقِسْطِ » : عدل و داد . « الْمُقْسِطِینَ » : دادگران .
سوره مائدة آیه 43
متن آیه :
وَکَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِندَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُکْمُ اللّهِ
ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِن بَعْدِ ذَلِکَ وَمَا أُوْلَئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ
ترجمه :
شگفتا
چگونه تو را به داوری میخوانند ، در حالی که تورات دارند و حکم خدا در آن
( به ویژه درباره زنا به روشنی ) آمده است ؟ ( وانگهی ) پس از داوری ،
پشت میکنند و ( از حکم تو ) روی میگردانند ! ( چرا که آن را هرچند موافق
با حکم کتابشان میدانند ، موافق با خواست دلشان نمییابند ! ) و آنان
مؤمن نیستند ( و حق را باور نمیدارند ) .
توضیحات :
« کَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ » : چگونه شما را به داوری میطلبند ؟ !
سوره مائدة آیه 44
متن آیه :
إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدًى وَنُورٌ یَحْکُمُ بِهَا
النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِینَ هَادُواْ
وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن کِتَابِ
اللّهِ وَکَانُواْ عَلَیْهِ شُهَدَاء فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ
وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآیَاتِی ثَمَناً قَلِیلاً وَمَن لَّمْ
یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ
ترجمه :
ما
تورات را ( بر موسی ) نازل کردیم که در آن رهنمودی ( به سوی حق ) و نوری (
زداینده تاریکیهای جهل و نادانی ، و پرتوانداز بر احکام الهی ) بود .
پیغمبرانی که تسلیم فرمان خدا بودند بدان برای یهودیان حکم میکردند ، و
نیز خداپرستان و دانشمندانی بدان حکم میکردند که امانتداران و پاسداران
کتاب خدا بودند . پس ( ای علماء یهودیان ، و شما ای مؤمنان ! ) از مردم
نهراسید و بلکه از من بهراسید ( و همچون سلف صالح خود محافظان و مراقبان
کتاب خدا و مجریان احکام آسمانی باشید ) و آیات مرا به بهای ناچیز ( دنیا ،
همچون رشوه و جاه و مقام ) نفروشید و ( بدانید که ) هرکس برابر آن چیزی
حکم نکند که خداوند نازل کرده است ( و قصد توهین به احکام الهی را داشته
باشد ) او و امثال او بیگمان کافرند .
توضیحات :
«
الرَّبَّانِیُّونَ » : خداپرستان پرهیزگار . مردان خدا . مراد پیشوایان
دینی مسیح است ( نگا : مائده / 63 ) . « الأحْبَار » : جمع حِبْر ،
فرزانگان . پیشوایان دین یهود . « بِمَا » : به سبب چیزی که . «
اسْتُحْفِظُوا » : بدانان سپرده شده بود تا در حفظ آن بکوشند و پاسش دارند .
« شُهَدَآءَ » : نگهبانان و پاسداران .
سوره مائدة آیه 45
متن آیه :
وَکَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَیْنَ
بِالْعَیْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ
بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ
لَّهُ وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ
الظَّالِمُونَ
ترجمه :
و در آن ( کتاب آسمانی ،
تورات نام ) بر آنان مقرّر داشتیم که انسان در برابر انسان ( کشته میشود )
و چشم در برابر چشم ( کور میشود ) و بینی در برابر بینی ( قطع میشود ) و
گوش در برابر گوش ( بریده میشود ) و دندان در برابر دندان ( کشیده میشود
) و جراحتها قصاص دارد ( و جانی بدان اندازه و به همان منوال زخمی میگردد
که جراحت وارد کرده است اگر مثل آن جراحات ممکن گردد و خوف جان در میان
نباشد ) . و اگر کسی آن را ببخشد ( و از قصاص صرف نظر کند ) ، این کار باعث
بخشش ( برخی از گناهان ) او میگردد . و کسی که بدانچه خداوند نازل کرده
است حکم نکند ( اعم از قصاص و غیره ) او و امثال او ستمگر بشمارند .
توضیحات :
« کَتَبْنَا عَلَیْهِمْ » : بر آنان واجب کردیم . « النَّفْسَ » : جان . شخص . « الْجُرُوحَ » : مفرد آن جُرْح ، زخمها . جراحات .
سوره مائدة آیه 46
متن آیه :
وَقَفَّیْنَا عَلَى آثَارِهِم بِعَیسَى ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقاً لِّمَا
بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَیْنَاهُ الإِنجِیلَ فِیهِ هُدًى
وَنُورٌ وَمُصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى
وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ
ترجمه :
و به دنبال
آنان ( یعنی پیغمبران پیشین ) ، عیسی پسر مریم را بر راه و روش ایشان
فرستادیم که تصدیقکننده توراتی بود که پیش از او فرستاده شده بود ، و برای
او انجیل نازل کردیم که در آن رهنمودی ( به سوی حق ) و نوری ( زداینده
تاریکیهای جهل و نادانی ، و پرتوانداز بر احکام الهی ) بود ، و تورات را
تصدیق میکرد که پیش از آن نازل شده بود ، و برای پرهیزگاران راهنما و
پنددهنده بود .
توضیحات :
« قَفَّیْنا » : به دنبال
آوردیم . در پی آوردیم . « ءَاثَارِهِمْ » : گامهایشان . راه و روش ایشان .
« وَ قَفَّیْنَا عَلَیا ءَاثارِهِمْ بِعِیسَیا . . . » : به دنبال ایشان ،
عیسی را فرستادیم تا راه و روش ایشان را در پیش گیرد و همچون آنان به
ارشاد و راهنمائی پردازد . « بَیْنَ یَدَیْهِ » : پیش از آن . « هُدیً وَ
مَوْعِظَةً » : حال بوده و معطوف بر ( مصدّقاً ) هستند .
سوره مائدة آیه 47
متن آیه :
وَلْیَحْکُمْ أَهْلُ الإِنجِیلِ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فِیهِ وَمَن لَّمْ
یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ
ترجمه :
(
ما پس از نزول انجیل بر عیسی ، به طرفداران او دستور دادیم که ) باید
پیروان انجیل به چیزی ( از احکام ) حکم کنند که خدا در انجیل نازل کرده است
، و کسی که بدانچه خداوند نازل کرده است حکم نکند ، او و امثال او متمرّد (
از شریعت خدا ) هستند .
توضیحات :
« مَن لَّمْ
یَحْکُم بِمَآ أَنزَلَ اللهُ » : کسی که بدانچه خداوند نازل کرده است حکم
نکند ، اگر منکر آن باشد کافر است ، و اگر منکر نبوده و مقِرّ باشد ظالم
است ، و اگر در راه حَکمیّت دادن بدان تلاش نکند و سستی ورزد فاسق است (
نگا : تفسیر واضح ) .
سوره مائدة آیه 48
متن آیه :
وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ
یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا
أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءکَ مِنَ الْحَقِّ
لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً وَلَوْ شَاء اللّهُ
لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُم
فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً
فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ
ترجمه :
و
بر تو ( ای پیغمبر ) کتاب ( کامل و شامل قرآن ) را نازل کردیم که ( در همه
احکام و اخبار خود ) ملازم حق ، و موافق و مصدّق کتابهای پیشین ( آسمانی )
، و شاهد ( بر صحّت و سقم ) و حافظ ( اصول مسائل ) آنها است . پس ( اگر
اهل کتاب از تو داوری خواستند ) میان آنان بر طبق چیزی داوری کن که خدا بر
تو نازل کرده است ، و به خاطر پیروی از امیال و آرزوهای ایشان ، از حق و
حقیقتی که برای تو آمده است روی مگردان . ( ای مردم ! ) برای هر ملّتی از
شما راهی ( برای رسیدن به حقائق ) و برنامهای ( جهت بیان احکام ) قرار
دادهایم . اگر خدا میخواست همه شما ( مردمان ) را ملّت واحدی میکرد ( و
بر یک روال و یک سرشت میسرشت ، و لذا راه و برنامه ارشادی آنان در همه
امکنه و ازمنه یکی میشد ) و امّا ( خدا چنین نکرد ) تا شما را در آنچه (
از شرائع ) به شما داده است بیازماید ( و فرمانبردار یزدان و سرکش از فرمان
منّان جدا و معلوم شود ) . پس ( فرصت را دریابید و ) به سوی نیکیها
بشتابید ( و به جای مشاجره در اختلافات به مسابقه در خیرات بپردازید و
بدانید که ) جملگی بازگشتتان به سوی خدا خواهد بود ، و از آنچه در آن
اختلاف میکردهاید آگاهتان خواهد کرد ( و هر یک را برابر کردار خوب یا بد
پاداش و پادافره خواهد داد ) .
توضیحات :
«
مُهَیْمِناً » : حافظ و نگهبان . گواه و دیدبان . یعنی قرآن حافظ و شاهد
کتب آسمانی پیشینیان است . نگاهدار اصول مسائل ، و شاهد بر حقائق الهی و
انحرافات و عقائد خرافی است . « شِرْعَةً » : شریعت . راه و روشی که خداوند
برای ملّتی معیّن فرموده است ( نگا : حجّ / 34 و 67 ، جاثیه / 18 ) . «
مِنْهَاجاً » : برنامه . راه و روش . عطف ( مِنْهَاجاً ) بر ( شِرْعَةً )
از قبیل عطف تفسیر است . « إسْتَبِقُوا » : مسابقه دهید . بر همدیگر پیشی
جوئید .
سوره مائدة آیه 49
متن آیه :
وَأَنِ
احْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ
وَاحْذَرْهُمْ أَن یَفْتِنُوکَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللّهُ إِلَیْکَ
فَإِن تَوَلَّوْاْ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یُرِیدُ اللّهُ أَن یُصِیبَهُم
بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ کَثِیراً مِّنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ
ترجمه :
و
( به تو ای پیغمبر فرمان میدهیم به این که ) در میان آنان طبق چیزی حکم
کن که خدا بر تو نازل کرده است ، و از امیال و آرزوهای ایشان پیروی مکن ، و
از آنان برحذر باش که ( با کذب و حقپوشی و خیانت و غرضورزی ) تو را از
برخی چیزهائی که خدا بر تو نازل کرده است به دور و منحرف نکنند ( و احکامی
را پایمال هوی و هوس باطل خود نسازند ) . پس اگر ( از حکم خدا رویگردان
شدند و به قانون خدا ) پشت کردند ، بدان که خدا میخواهد به سبب پارهای از
گناهانشان ایشان را دچار بلا و مصیبت سازد ( و به عذاب دنیوی ، پیش از
عذاب اخروی گرفتار کند ) . بیگمان بسیاری از مردم ( از احکام شریعت )
سرپیچی و تمرّد میکنند ( و از حدود قوانین الهی تخطّی مینمایند ) .
توضیحات :
«
أَن یَفْتِنُوکَ عَنْ . . . » : تو را به دور دارند از . تو را منحرف
نمایند از . « أَن یُصِیبَهُمْ » : این که آنان را دچار عذاب و بلا سازد .
سوره مائدة آیه 50
متن آیه :
أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْماً لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ
ترجمه :
آیا
( آن فاسقان از پذیرش حکم تو بر طبق آنچه خدا نازل کرده است سرپیچی
میکنند و ) جویای حکم جاهلیّت ( ناشی از هوی و هوس ) هستند ؟ آیا چه کسی
برای افراد معتقد بهتر از خدا حکم میکند ؟
توضیحات :
« یَبْغُونَ » : میخواهند . خواستارند .
سوره مائدة آیه 51
متن آیه :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ
وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَمَن یَتَوَلَّهُم
مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ
الظَّالِمِینَ
ترجمه :
ای مؤمنان ! یهودیان و
مسیحیان را به دوستی نگیرید ( و به طریق اوّلی آنان را به سرپرستی نپذیرید )
. ایشان برخی دوست برخی دیگرند ( و در دشمنی با شما یکسان و برابرند ) .
هرکس از شما با ایشان دوستی ورزد ( و آنان را به سرپرستی بپذیرد ) بیگمان
او از زمره ایشان بشمار است . و شکّ نیست که خداوند افراد ستمگر را ( به
سوی ایمان ) هدایت نمیکند .
توضیحات :
« أوْلِیَآءَ
» : جمع ولی ، دوستان . سرپرستان . « یَآ أیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لا
تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ و النَّصَارَیا أوْلِیَآءَ » : در اینجا منظور این
نیست که مسلمانان هیچ گونه رابطه تجاری و اجتماعی با یهودیان و مسیحیان
نداشته باشند . بلکه منظور این است که با آنان همپیمان نگردند و محرم
اسرارشان ندانند و در برابر دشمنان خود بر دوستی آنان تکیه نکنند و هرگز
ایشان را به سرپرستی نپذیرند .
سوره مائدة آیه 52
متن آیه :
فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ
یَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٌ فَعَسَى اللّهُ أَن یَأْتِیَ
بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَیُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ
فِی أَنْفُسِهِمْ نَادِمِینَ
ترجمه :
میبینی
کسانی که بیماری ( ضعف و شکّ و نفاق ) به دل دارند ، ( در دوستی و یاری با
یهودیان و مسیحیان ) بر یکدیگر سبقت میگیرند و میگویند : میترسیم که (
روزگار برگردد و ) بلائی بر سر ما آید ( و به کمک ایشان نیازمند شویم ) .
امید است که خداوند فتح ( مکّه ) را پیش بیاورد یا از جانب خود کاری کند ( و
دشمنان اسلام را نابود و منافقان را رسوا نماید ) و این دسته از آنچه در
دل پنهان داشتهاند ، پشیمان گردند ( و بر ضعف و شکّ و نفاق خود افسوس
خورند ) .
توضیحات :
« دَآئِرَةٌ » : مصیبت بزرگی که
چرخش زمان باعث پیدایش آن شود . حادثه و بلائی که همه را در برگیرد . «
الْفَتْحِ » : فتح مکّه . پیروزی و نصرت .
سوره مائدة آیه 53
متن آیه :
وَیَقُولُ الَّذِینَ آمَنُواْ أَهَؤُلاء الَّذِینَ أَقْسَمُواْ بِاللّهِ
جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَکُمْ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ
فَأَصْبَحُواْ خَاسِرِینَ
ترجمه :
( بدان گاه که
فتح و پیروزی فرا رسد ) مؤمنان میگویند : آیا اینان همان کسانی هستند که
با شدّت و با حدّت به خدا سوگند میخوردند و میگفتند : ما ( بر آئین
شمائیم و همچون شما مسلمانیم و ) با شما هستیم ! ( دروغ گفتند و )
کردارشان بیهوده و تباه گشت ( و رنجشان بر باد رفت و تلاششان هدر گردید ) و
زیانکار شدند ( و هم ایمان و هم یاری مؤمنان را از دست دادند ) .
توضیحات :
«
أَقْسَمُوا بِاللهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ » : با نهایت تأکید به خدا سوگند
میخورند . « جَهْدَ » : غایت و نهایت . حال یا مفعول مطلق است ( نگا :
بیضاوی ) . « أَیْمَان » : جمع یمین ، سوگندها . « حَبِطَتْ » : هدر رفت .
بیثمر شد . « حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خَاسِرِینَ » : این
جمله میتواند مقول قول مؤمنان ، یا بیان خداوند متعال درباره سرانجام بد
منافقان باشد .
سوره مائدة آیه 54
متن آیه :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ
فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ
عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی
سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللّهِ
یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ
ترجمه :
ای
مؤمنان ! هرکس از شما از آئین خود بازگردد ( و از ایمان به کفر گراید ،
کوچکترین زیانی به خدا نمیرساند و در آینده ) خداوند جمعیّتی را ( به جای
ایشان بر روی زمین ) خواهد آورد که خداوند دوستشان میدارد و آنان هم خدا
را دوست میدارند . نسبت به مؤمنان نرم و فروتن بوده و در برابر کافران سخت
و نیرومندند . در راه خدا جهاد میکنند و به تلاش میایستند و از سرزنش
هیچ سرزنشکنندهای ( در اطاعت از فرمان یزدان ) هراسی به خود راه نمیدهند
. این هم فضل خدا است ( که کسی دارای چنین اوصافی باشد ) ؛ خداوند آن را
به هرکس که بخواهد ( به خیر و خوبی نائل شود ) عطاء میکند . و خداوند
دارای فضل فراوان و ( انعام بیشمار است ، و از مستحقّان آن ) آگاه است .
توضیحات :
«
أَذِلَّةٍ » : جمع ذلیل ، مراد افراد مهربان و نرمخو و متواضع است . «
أَعِزَّةٍ » : جمع عزیز ، مراد افراد سختگیر و دلیر و بیباک است . واژههای
( أَذِلَّةٍ ) و ( أَعِزَّةٍ ) صفت کلمه ( قَوْمٍ ) میباشد . « لآئِمٍ » :
سرزنش کننده . « وَاسِعٌ » : دارای فضل فراوان و انعام بیکران .
سوره مائدة آیه 55
متن آیه :
إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ
یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ
ترجمه :
تنها خدا و پیغمبر او و مؤمنانی یاور و دوست شمایند که خاشعانه و خاضعانه نماز را به جای میآورند و زکات مال به در میکنند .
توضیحات :
«
وَ هُمْ رَاکِعُونَ » : و حال آن که آنان عبادات و تکالیف خود را فروتنانه
و از صمیم قلب انجام میدهند ( نگا : آلعمران 43 ، و ص / 24 ) . این جمله
، حال فاعل فعلهای ( یُقِیمُونَ ) و ( یُؤْتُونَ ) است ( نگا : توبه / 54 )
. و میتواند جمله مستأنفه نیز باشد .
سوره مائدة آیه 56
متن آیه :
وَمَن یَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ
ترجمه :
و هرکس که خدا و پیغمبر او و مؤمنان را به دوستی و یاری بپذیرد ( از زمره حزبالله است و ) بیتردید حزبالله پیروز است .
توضیحات :
« حِزْب » : جمعیّتی که دارای یک ایده و مرام باشند و به سوی هدف واحدی مردمان را فرا خوانند .
سوره مائدة آیه 57
متن آیه :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ
دِینَکُمْ هُزُواً وَلَعِباً مِّنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن
قَبْلِکُمْ وَالْکُفَّارَ أَوْلِیَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ إِن کُنتُم
مُّؤْمِنِینَ
ترجمه :
ای مؤمنان ! کسانی را از اهل
کتاب و از کافران به دوستی نگیرید که دین شما را مسخره میکنند و به بازی
میگیرند . از خدا بترسید ( و دشمنان آئین خود را دوست و یار خود ندانید )
اگر مؤمنان ( راستین واقعی ) هستید .
توضیحات :
«
هُزُواً » : مسخره . شوخی . اصل کلمه ( هُزُواً ) است و همزه ماقبل مضموم
به واو تبدیل شده است . « لَعِباً » : بازی . واژههای ( هُزُواً و لَعِباً
) مصدرند و به معنی اسم مفعول به کار رفتهاند .
سوره مائدة آیه 58
متن آیه :
وَإِذَا نَادَیْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ اتَّخَذُوهَا هُزُواً وَلَعِباً ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَعْقِلُونَ
ترجمه :
آنان
هنگامی که ( اذان میگوئید و مردمان را ) به نماز میخوانید ، نماز را به
باد استهزاء میگیرند و بازیچهاش قرار میدهند ( و بدان میخندند و تمسخرش
میکنند ) . این کارشان بدان خاطر است که ایشان کسانِ نفهم و بیشعوری
هستند ( و ضلالت را از هدایت باز نمیشناسند و هدف و حکمت نماز را درک
نمیکنند ) .
توضیحات :
« إِذَا نَادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ » : هنگامی که صدا به نماز برداشتید . وقتی که برای ادای نماز اذان گفتید .
سوره مائدة آیه 59
متن آیه :
قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ هَلْ تَنقِمُونَ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا
بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَیْنَا وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلُ وَأَنَّ
أَکْثَرَکُمْ فَاسِقُونَ
ترجمه :
( ای پیغمبر ! )
بگو : ای اهل کتاب ! آیا بر ما خُرده میگیرید ؟ ( مگر ما چه کردهایم )
جز این که به خداوند و به چیزی که بر ما نازل شده و به چیزی که پیشتر ( بر
شما ) نازل شده است ایمان داریم ؟ ! ( این کار شما ناشی از عدم ایمان است
و هم بدان خاطر است که ) بیشتر شما فاسق ( و خارج از شریعت خدا ) هستند .
توضیحات :
«
هَلْ تَنقِمُونَ مِنَّا » : آیا این را بر ما خرده میگیرید و زشت
میدانید ؟ . « وَ أَنَّ أَکْثَرَکُمْ فَاسِقُونَ » : بیگمان بیشتر شما
شاهراه خداشناسی را ترک گفتهاند و از حدود آئین خدا بدر رفتهاند . این
جمله میتواند عطف بر ماقبل بوده و معنی چنین باشد : ما بر این باوریم که
بیشتر شما فاسق هستید . یا مستأنفه بوده و بیانگر بیانصافی ایشان باشد .
سوره مائدة آیه 60
متن آیه :
قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُم بِشَرٍّ مِّن ذَلِکَ مَثُوبَةً عِندَ اللّهِ مَن
لَّعَنَهُ اللّهُ وَغَضِبَ عَلَیْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ
وَالْخَنَازِیرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُوْلَئِکَ شَرٌّ مَّکَاناً
وَأَضَلُّ عَن سَوَاء السَّبِیلِ
ترجمه :
بگو : آیا
شما را باخبر کنم از چیزی که پاداش بدتری از آن ( چیزهائی که بر ما خرده
میگیرید ) در پیشگاه خدا دارد ؟ ( این کردار شما است ، شما ) کسانی که
خداوند آنان را نفرین و از رحمت خود به دور کرده است و بر ایشان خشم گرفته و
( با مسخ قلوبشان ) از آنان میمونها و خوکهائی را ساخته است ، و ( کسانی
را پدیدار نموده است که ) شیطان را پرستیدهاند . آنان ( از هرکس دیگری )
موقعیّت و منزلتشان بدتر و از راستای راه منحرفتر و گمراهترند .
توضیحات :
«
مَثُوبَةً » : پاداش . استعمال پاداش به جای پادافره ، برای استهزاء است .
( مَثُوبَةً ) مصدر میمی و به معنی ثواب ، و تمییز ( بِشَرٍّ ) است . «
عَبَدَ » : پرستش کردند . استعمال آن به صورت مفرد ، با توجّه به موصول
مشترک ( مَنْ ) است . « الْقِرَدَةَ » : جمع قِرْد ، میمونها . «
الْخَنَازِیرَ » : جمع خِنْزیر ، خوکها . « جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ
الْخَنَازِیرَ » : مراد مسخ اخلاقی و معنوی است ؛ نه ظاهری و مادی ( نگا :
بقره / 65 ، و اعراف / 166 ) . جمهور علماء معتقد به مسخ ظاهری و مادی
هستند و میگویند که خداوند دستهای از آنان را به میمون و خوک تبدیل نموده
است و نسلی از آنان به وجود نیامده است و لذا منقرض شدهاند . «
الطَّاغُوتَ » : هر معبودی جز خدا . اهریمن . هرکس و هرچیزی که اطاعت از آن
، مایه طغیان و دوری از راه حق شود ، چه آفریدهای که پرستیده شود ، و چه
فرماندهی که در شرّ و بدی از او فرمانبرداری گردد ، و چه اهریمنی باشد که
انسان را از راه به در برد .
سوره مائدة آیه 61
متن آیه :
وَإِذَا جَآؤُوکُمْ قَالُوَاْ آمَنَّا وَقَد دَّخَلُواْ بِالْکُفْرِ
وَهُمْ قَدْ خَرَجُواْ بِهِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا کَانُواْ یَکْتُمُونَ
ترجمه :
هنگامی
که ( منافقان ) نزد شما میآیند ( به دروغ ) میگویند : ایمان آوردهایم !
و حال آن که با کفر وارد و با کفر خارج میشوند ( و به هنگام ورود و به
هنگام خروج راستگو و مسلمان نبودهاند ) و خدا از آنچه ( در دل از نفاق )
پنهان میکنند ( از هر کس دیگری ) آگاهتر است .
توضیحات :
«
دَخَلُوا بِالْکُفْرِ » : کافرانه به پیش تو آمدند و کافرانه از پیش تو
برگشتند . حرف ( بِ ) باء ملابسه یا باء حالیّه است . همان گونه که
میگوئیم : « خَرَجَ زَیْدٌ بِسِلاحِهِ ، ای مُتَسَلِّحاً . . . » : زید
مسلّحانه بیرون رفت .
سوره مائدة آیه 62
متن آیه :
وَتَرَى کَثِیراً مِّنْهُمْ یُسَارِعُونَ فِی الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ
وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ
ترجمه :
بسیاری از آنان را میبینی که در گناهکاری و ستمکاری ، و خوردن مال حرام بر یکدیگر سبقت میجویند ! چه کار زشتی میکنند !
توضیحات :
« الْعُدْوَانِ » : ظلم و ستم . تعدّی و دستدرازی . « السُّحْتَ » : مال حرام .
سوره مائدة آیه 63
متن آیه :
لَوْلاَ یَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَالأَحْبَارُ عَن قَوْلِهِمُ
الإِثْمَ وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کَانُواْ یَصْنَعُونَ
ترجمه :
چرا
پیشوایان مسیحی و علماء یهودی آنان را از سخنان گناهآلود و خوردن مال
حرام نهی نمیکنند و باز نمیدارند ؟ آنان ( هم با ترک نهی و لب فروبستن از
اندرز و ارشاد ) چه کار زشتی میکنند .
توضیحات :
«
لَوْ لا » : چرا نباید که . « الرَبَّانِیُّونَ » : پیشوایان دینی مسیحی .
« الأحْبَار » : پیشوایان دینی یهودی ( نگا : مائده / 44 ) .
سوره مائدة آیه 64
متن آیه :
وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ
وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ
یَشَاءُ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن
رَّبِّکَ طُغْیَاناً وَکُفْراً وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ
وَالْبَغْضَاء إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ کُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَاراً
لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَاداً
وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ
ترجمه :
(
برخی از ) یهودیان میگویند : دست خدا به غل و زنجیر بسته است ! ( و بخل
او را از عطاء و بخشش به ما گسسته است ! ) . دستهایشان بسته باد ! ( و بخل
بهره ایشان ، و دستهایشان در دوزخ به زنجیر بسته باد ! ) و به سبب آنچه
میگویند نفرینشان باد ( و از رحمت خدا محروم و مطرود گردند ! ) . بلکه دو
دست خدا باز ( و او جواد و بخشنده است ) ، هرگونه که بخواهد ( و حکمت
خداوندی اقتضاء کند ) میبخشد . ( به سبب تنگچشمی و کینهتوزی ) آنچه از
سوی پروردگارت بر تو نازل میشود ( که آیات قرآن مجید است ) بر سرکشی و
کفرورزی بسیاری از آنان میافزاید . ما در میان ( طوائف مختلف ) آنان ( به
سبب انحراف عقیدتی و معیارهای غلطی که به نام خدا به آئین خود راه دادهاند
) تا روز قیامت دشمنی و کینهتوزی افکندهایم . آنان هر زمان که آتش جنگی (
علیه پیغمبر و مؤمنان ) افروخته باشند ، خداوند آن را ( با شکست ایشان و
پیروزی پیغمبر و مؤمنان ) خاموش ساخته است . آنان به خاطر ایجاد فساد در
زمین میکوشند ( و با نیرنگ بازی و فتنهگری و جنگافروزی در پخش فساد
میجوشند . آنان مفسدند ) و خداوند مفسدان و تباهکاران را دوست نمیدارد .
توضیحات :
«
مَغْلُولَةً » : بسته به غل و زنجیر . « مَبْسُوطَتَانِ » : باز .
بستهشدن دست کنایه از بخل ، و باز بودن آن کنایه از بخشندگی است ( نگا :
اسراء / 29 ) . « غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِمَا قَالُوا » : عبارت
دعائی است . « فَسَاداً » : مفعولٌله ، یا حال و به معنی ( مُفْسِدِینَ )
است .
سوره مائدة آیه 65
متن آیه :
وَلَوْ
أَنَّ أَهْلَ الْکِتَابِ آمَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَکَفَّرْنَا عَنْهُمْ
سَیِّئَاتِهِمْ وَلأدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِیمِ
ترجمه :
و
اگر اهل کتاب ( اعم از مسیحیان و یهودیان ، به جای دشمنانگی و تباهکاری ،
به اسلام بگروند و ) ایمان بیاورند و پرهیزگاری پیشه کنند ، گناهانشان را
میزدائیم ( و زشتیها و پلشتیهای گذشته ایشان را میبخشیم ) و آنان را به
باغهای پرنعمت بهشت داخل میسازیم .
توضیحات :
« النَّعِیمِ » : پرناز و نعمت .
سوره مائدة آیه 66
متن آیه :
وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ
إِلَیهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأکَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ
أَرْجُلِهِم مِّنْهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَکَثِیرٌ مِّنْهُمْ سَاء مَا
یَعْمَلُونَ
ترجمه :
و اگر آنان به تورات و انجیل (
اصلی و دستنخورده ) و بدانچه که از سوی پروردگارشان ( به نام قرآن ) بر
آنان نازل شده است عمل بکنند ( و در میان خود قوانین الهی را پیاده کنند و
برپای دارند ) از بالای سر خود و از زیرپای خود ( و از هر سو ، غرق در نعمت
شده و از آسمان و زمین ) روزی خواهند خورد . ( اهل کتاب همه یکسان نیستند
) جمعی از آنان عادل و میانهروند ( و به اسلام میگروند و به محمّد ایمان
میآورند ) ولی بسیاری از ایشان ( نااهل و کجروند و ) بدترین کاری را
انجام میدهند .
توضیحات :
« أَقَامُوا » : پابرجا
داشتند . مراد این است که اگر تورات و انجیل را محفوظ میداشتند و به
محتوای آنها و قرآن عمل میکردند و . . . « مُقْتَصِدَةً » : معتدل و
میانهرو . جماعتی که راه افراط و تفریط نمیپویند و جز راستای راه
نمیجویند .
سوره مائدة آیه 67
متن آیه :
یَا
أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن
لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ
النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ
ترجمه :
ای
فرستاده ( خدا ، محمّد مصطفی ! ) هر آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده
است ( به تمام و کمال و بدون هیچ گونه خوف و هراسی ، به مردم ) برسان ( و
آنان را بدان دعوت کن ) ، و اگر چنین نکنی ، رسالت خدا را ( به مردم )
نرساندهای ( و ایشان را بدان فرا نخواندهای . چرا که تبلیغ جمیع اوامر و
احکام بر عهده تو است ، و کتمان جزء از جانب تو ، کتمان کلّ بشمار است ) . و
خداوند تو را از ( خطرات احتمالی کافران و اذیّت و آزار ) مردمان محفوظ
میدارد ( زیرا سنّت خدا بر این جاری است که باطل بر حق پیروز نمیشود . و )
خداوند گروه کافران ( و مشرکانی را که درصدد اذیّت و آزار تو برمیآیند و
میخواهند برابر خواست آنان دین خدا را تبلیغ کنی ، موفّق نمیگرداند و به
راه راست ایشان ) را هدایت نمینماید .
توضیحات :
«
بَلِّغْ » : تبلیغ کن . برسان . « یَعْصِمُکَ » : محفوظ و مصونت میدارد . «
وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ » : اگر به تمام و کمال تبلیغ نکنی . این تهدید
خطاب به پیغمبر و به پیروی از او ، خطاب به همه علماء و مسلمانانی است که
در کار تبلیغ چه بسا سستی کنند و برخی از حقائق را به خاطر دیگران پنهان
دارند .
سوره مائدة آیه 68
متن آیه :
قُلْ
یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَیْءٍ حَتَّىَ تُقِیمُواْ
التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَیْکُم مِّن رَّبِّکُمْ
وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ
طُغْیَاناً وَکُفْراً فَلاَ تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ
ترجمه :
ای
فرستاده ( خدا ، محمّد مصطفی ! ) بگو : ای اهل کتاب ! شما بر هیچ ( دین
صحیحی از ادیان آسمانی پایبند ) نخواهید بود ، مگر آن که ( ادّعا را کنار
بگذارید و عملاً احکام ) تورات و انجیل و آنچه از سوی پروردگارتان ( به نام
قرآن ) برایتان نازل شده است برپا دارید ( و در زندگی پیاده و اجرا نمائید
) . ولی ( ای پیغمبر ! بدان که ) آنچه بر تو از سوی پروردگارت نازل شده
است ، بر عصیان و طغیان و کفر و ظلم بسیاری از آنان میافزاید ( و این قرآن
به خاطر روح لجاجت کافران در آنان تأثیر معکوس مینماید ! ) . بنابراین (
آسوده خاطر باش و ) بر گروه کافران غمگین مباش .
توضیحات :
«
لَسْتُمْ عَلَیا شَیْءٍ » : شما پایبند چیزی نیستید . شما دارای عقیده و
ایمانی نیستید . « فَلا تَأْسَ » : بر عدم ایمان کافران غم مخور .
سوره مائدة آیه 69
متن آیه :
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَادُواْ وَالصَّابِؤُونَ
وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وعَمِلَ صَالِحاً
فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ
ترجمه :
بیگمان
کسانی از مسلمانان و یهودیان و صابئان و مسیحیان ( اهل نجات هستند و ) خوف
و هراسی ( از عذاب دوزخ در جهان جاویدان ) و غم و اندوهی ( بر عمر سپری
شده در جهان گذران ) ندارند آنان که به خدا و قیامت ایمان داشته باشند و
کار شایسته انجام دهند .
توضیحات :
« إِنَّ
الَّذِینَ ءَامَنُوا » : مسلمانان . مؤمنانی که در روزگاران گذشته به
پیغمبران ایمان آوردهاند . « الصَّابِئُونَ » : ستارهپرستان .
خورشیدپرستان . آنان که از هر دینی قسمتی را برگرفتهاند ، و . . . واژه (
الصَّابِئُونَ ) مبتدا است و خبر آن محذوف بوده و تقدیر چنین میشود :
إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ الَّذِینَ هَادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ
النَّصَارَیا کَذلِکَ . و یا خبر آن جمله ( مَنْ ءَامَنَ بِاللهِ وَ
الْیَوْمِ الأخِرِ ) است .
سوره مائدة آیه 70
متن آیه :
لَقَدْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَیْهِمْ
رُسُلاً کُلَّمَا جَاءهُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنْفُسُهُمْ
فَرِیقاً کَذَّبُواْ وَفَرِیقاً یَقْتُلُونَ
ترجمه :
ما
از ( یهودیان ) بنیاسرائیل پیمان گرفتیم ( که احکام تورات را مراعات
دارند ، و برای تبلیغ آن به مردمان ) پیغمبرانی به سوی ایشان فرستادیم . (
امّا آنان پیمانشکنی کردند و ) هر زمان که پیغمبری چیزی را میآورد که با
هواها و هوسهای آنان سازگار نبود ، دستهای ( از پیغمبران ) را تکذیب
میکردند و گروهی را میکشتند .
توضیحات :
« مِیثَاق
» : پیمان استوار . « فَرِیقاً » : دسته . گروه . ذکر فعل ( کَذَّبُوا )
به صورت ماضی ، و فعل ( یَقْتُلُونَ ) به صورت مضارع ، بیانگر پیشه ناپاک
گذشته و حالِ بنیاسرائیل است .
سوره مائدة آیه 71
متن آیه :
وَحَسِبُواْ أَلاَّ تَکُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُواْ وَصَمُّواْ ثُمَّ تَابَ
اللّهُ عَلَیْهِمْ ثُمَّ عَمُواْ وَصَمُّواْ کَثِیرٌ مِّنْهُمْ وَاللّهُ
بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ
ترجمه :
و ( بنیاسرائیل
) گمان بردند که آزمایشی در میان نیست ( تا مؤمنان راستین را از مؤمنان
دروغین ایشان جدا سازد ) و بلا و عذابی ( در برابر تکذیب و قتل انبیاء
گریبانگیرشان ) نخواهد بود . لذا کور شدند ( و آزمونها و شدائد گذشتگان را
نادیده گرفتند ) و کر شدند ( و سخنان حق انبیاء را نشنیدند . خداوند آنان
را دچار بلاها کرد و کسانی را بر ایشان مسلّط نمود که مزه خواری و پستی
بدانان چشاند . و لذا از کرده خود پشیمان شدند و ) آن گاه خداوند توبه
ایشان را پذیرفت ( و عزّت و کرامت بدیشان بخشید . ولی ) دوباره بسیاری از
آنان ( از راه راست منحرف و از دیدن حقائق ) کور شدند و ( از شنیدن سخنان
پیغمبران و خیرخواهان ) کر شدند . خداوند اعمال ایشان را ( دیده و )
میبیند ( و پاداش و پادافره آنان را میدهد ) .
توضیحات :
«
تَکُونَ » : به صورت تامّه به کار رفته است . « فِتْنَةٌ » : آزمایش . بلا
و عذاب . « عَمُوا » : کور شدند . « صَمُّوا » : کر شدند . « کَثِیرٌ » :
بدل از ضمیر ( و ) در ( عَمُوا وَ صَمُّوا ) است .
سوره مائدة آیه 72
متن آیه :
لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ
مَرْیَمَ وَقَالَ الْمَسِیحُ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اعْبُدُواْ اللّهَ
رَبِّی وَرَبَّکُمْ إِنَّهُ مَن یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ
عَلَیهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ
أَنصَارٍ
ترجمه :
بیگمان کسانی کافرند که میگویند :
( خدا در عیسی حلول کرده است و ) خدا همان مسیح پسر مریم است . ( در
صورتی که خود ) عیسی گفته است : ای بنیاسرائیل ! خدای یگانهای را بپرستید
که پروردگار من و پروردگار شما است . بیگمان هر کس انبازی برای خدا قرار
دهد ، خدا بهشت را بر او حرام کرده است ( و هرگز به بهشت گام نمینهد ) و
جایگاه او آتش ( دوزخ ) است . و ستمکاران یار و یاوری ندارند ( تا ایشان را
از عذاب جهنّم برهاند ) .
توضیحات :
« اِنَّ اللهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ » : مراد وحدت مسیح با خدا ، و به عبارت دیگر ( توحید در تثلیث ! ) است .
سوره مائدة آیه 73
متن آیه :
لَّقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ وَمَا
مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ یَنتَهُواْ عَمَّا
یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ
ترجمه :
بیگمان
کسانی کافرند که میگویند : خداوند یکی از سه خدا است ! ( در صورتی که )
معبودی جز معبود یگانه وجود ندارد ( و خدا یکی بیش نیست ) و اگر از آنچه
میگویند دست نکشند ( و از معتقدات باطل خود برنگردند ) به کافران آنان (
که بر این اعتقاد باطل ماندگار میمانند ) عذاب دردناکی خواهد رسید .
توضیحات :
« إِنَّ اللهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ » : مراد تعدّد خدایان ، یعنی ( تثلیثِ در توحید ! ) است .
سوره مائدة آیه 74
متن آیه :
أَفَلاَ یَتُوبُونَ إِلَى اللّهِ وَیَسْتَغْفِرُونَهُ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ
ترجمه :
آیا
( اینان از این عقیده منحرفانه دست نمیکشند و ) به سوی خدا برنمیگردند و
از او آمرزش ( گناهان خود را ) نمیخواهند ؟ ! خداوند دارای مغفرت و رحمت
فراوان است ( و اگر توبه نمایند و طلب آمرزش کنند ، خداوند ایشان را
میبخشد و بدیشان رحم میکند ) .
توضیحات :
« أَفَلا یَتُوبُونَ ؟ » : چنین پرسشی برای توبیخ است و بیانگر تعجّب از اصرار ایشان بر کفر است .
سوره مائدة آیه 75
متن آیه :
مَّا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ
الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّیقَةٌ کَانَا یَأْکُلاَنِ الطَّعَامَ انظُرْ
کَیْفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ الآیَاتِ ثُمَّ انظُرْ أَنَّى یُؤْفَکُونَ
ترجمه :
مسیح
پسر مریم جز پیغمبری نبود . پیش از او نیز پیغمبرانی ( چون او انسان و
برگزیده یزدان بودهاند و به میان مردمان روانه شدهاند و پس از روزگاری از
دنیا ) رفتهاند ، و مادرش نیز زن بسیار راستکار و راستگوئی بود . هم عیسی
و هم مادرش ( از آنجا که انسان بودند ) غذا میخوردند . بنگر که چگونه (
نشانههای انسانی آن دو را برمیشماریم و ) آیات ( خود ) را برای آنان ( که
عیسی و مادرش را خدا میدانند ! ) توضیح و تبیین میکنیم ؟ دوباره بنگر
که چگونه ایشان ( از حق با وجود این همه روشنی ) باز داشته میشوند ؟ !
توضیحات :
«
خَلَتْ » : آمدهاند و رفتهاند ( نگا : بقره / 134 ، و فاطر / 24 ) . «
صِدِّیقَةٌ » : بسیار راستکار و راستگو . زنی که احکام و شرائع خدا را
تصدیق و به کتابهای آسمانی باور داشته است ( نگا : تحریم / 12 ) . «
أَنَّیا » : چگونه . « یُؤْفَکُونَ » : بازداشته میشوند . منصرف گردانده
میشوند .
سوره مائدة آیه 76
متن آیه :
قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرّاً وَلاَ نَفْعاً وَاللّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
ترجمه :
بگو
: آیا جز خدا کسی و چیزی را میپرستید که مالک هیچ سود و زیانی برای شما
نیست ؟ و خدا شنوای ( اقوال و ) آگاه ( از اعمال شما ) است .
توضیحات :
« مِن دُونِ » : بجز . غیر از . « مَا » : چیزی . کسی . در اینجا مراد حضرت عیسی ، یا حضرت عیسی و مادرش حضرت مریم است .
سوره مائدة آیه 77
متن آیه :
قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ
وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ
وَأَضَلُّواْ کَثِیراً وَضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبِیلِ
ترجمه :
بگو
: ای اهل کتاب ! به ناحق در دین خود راه افراط و تفریط مپوئید و از اهواء و
امیال گروهی که پیش از این گمراه شدهاند و بسیاری را گمراه کردهاند و از
راه راست منحرف گشتهاند ، پیروی منمائید .
توضیحات :
«
لا تَغْلُوا » : غلوّ مکنید . از جمله غلوّ اهل کتاب این است که مسیحیان
عیسی و مادرش را از مرتبه پیغمبری و صِدّیقیّت به مرتبه خدائی میرسانند ، و
یهودیان عیسی و مادرش را حرامزاده و زناکار قلمداد مینمایند ! « غَیْرَ
الْحَقِّ » : به ناحق . باطل ( نگا : نساء / 171 ، و اعراف / 146 ) . واژه (
غَیْرَ الْحَقِّ ) قید وصفی و برای تأکید است و بیانگر این واقعیّت است که
غلوّ به طور کلّی نادرست و ناروا است . لفظ ( غَیْر ) میتواند صفت مصدر
محذوف ( غُلُوّاً ) باشد . یعنی : لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غُلُوّاً
غَیْرَ الْحَقِّ ، أَیْ باطِلاً . و میتواند حال ضمیر فاعل ( و ) در ( لا
تَغْلُوا ) باشد . یعنی لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ مُجَاوِزِینَ الْحَقَّ
.
سوره مائدة آیه 78
متن آیه :
لُعِنَ
الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ
وَعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذَلِکَ بِمَا عَصَوا وَّکَانُواْ یَعْتَدُونَ
ترجمه :
کافران
بنیاسرائیل بر زبان داود و عیسی پسر مریم لعن و نفرین شدهاند . این بدان
خاطر بود که آنان پیوسته ( از فرمان خدا ) سرکشی میکردند و ( در ظلم و
فساد ) از حدّ میگذشتند .
توضیحات :
« کَانُوا یَعْتَدُونَ » : از حق تجاوز میکردند . ستمگری میکردند .
سوره مائدة آیه 79
متن آیه :
کَانُواْ لاَ یَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا کَانُواْ یَفْعَلُونَ
ترجمه :
آنان
از اعمال زشتی که انجام میدادند دست نمیکشیدند و همدیگر را از زشتکاریها
نهی نمیکردند و پند نمیدادند . و چه کار بدی میکردند ! ( چرا که
دستهای مرتکب منکرات میشدند و گروهی هم سکوت مینمودند ، و بدین وسیله
همه مجرم میگشتند ) .
توضیحات :
« لا یَتَنَاهَوْنَ » : یکدیگر را نصیحت نمینمودند و از منکرات نهی نمیکردند . از منکرات دست نمیکشیدند .
سوره مائدة آیه 80
متن آیه :
تَرَى کَثِیراً مِّنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَبِئْسَ
مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَفِی
الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ
ترجمه :
بسیاری از آنان
را میبینی که کافران را به دوستی میپذیرند ( و با مشرکان برای نبرد با
اسلام همدست میشوند . با این کار زشت ) چه توشه بدی برای خود پیشاپیش ( به
آخرت ) میفرستند ! توشهای که موجب خشم خدا و جاودانه در عذاب ( دوزخ )
ماندن است .
توضیحات :
« تَرَیا کَثِیراً مِّنْهُمْ »
: بسیاری از یهودیان و یا منافقان را میبینی که . « سَخِطَ » : خشمگین شد
. « أَن سَخِطَ . . . » : این عبارت ، میتواند مخصوص به ذمّ باشد و معنی
آن همان میشود که بیان شد . و هم میتواند علّت ذمّ بوده و مخصوص به ذمّ
محذوف باشد و معنی آن چنین است : چه توشه بدی پیشاپیش برای خود میفرستند
که خشم خدا و جاودانه در عذاب ماندن است .
سوره مائدة آیه 81
متن آیه :
وَلَوْ کَانُوا یُؤْمِنُونَ بِالله والنَّبِیِّ وَمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ
مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِیَاء وَلَکِنَّ کَثِیراً مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ
ترجمه :
اگر
آنان به خدا و پیغمبر ( اسلام ) و آنچه بر او ( از قرآن ) نازل شده است ،
ایمان میآوردند ، ( به سبب ایمان راستین هرگز ) کافران را به دوستی
نمیگرفتند . ولی بسیاری از آنان فاسق و از دین خارجند .
توضیحات :
«
النَّبِیِّ » : مراد پیغمبر اسلام محمّدبن عبدالّله یا موسی است . « مَآ
أُنزِلَ إِلَیْهِ » : مراد قرآن یا تورات است . « فَاسِقُونَ » :
بیرونروندگان از دین . مراد منافقان یا یهودیان بیایمان است .
سوره مائدة آیه 82
متن آیه :
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ
وَالَّذِینَ أَشْرَکُواْ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً
لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ قَالُوَاْ إِنَّا نَصَارَى ذَلِکَ بِأَنَّ
مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَاناً وَأَنَّهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ
ترجمه :
(
ای پیغمبر ! ) خواهی دید که دشمنترین مردم برای مؤمنان ، یهودیان و
مشرکانند ، و خواهی دید که مهربانترین مردم برای مؤمنان ، کسانیند که خود
را مسیحی مینامند ، این بدان خاطر است که در میان مسیحیان ، کشیشان و
راهبانی هستند که ( به سبب آشنائی با دین خود و خوف از خدا ، از شنیدن حق
سر باز نمیزنند و در برابر آن ) تکبّر نمیورزند .
توضیحات :
«
نَصَارَیا » : پیروان مسیح . « قِسِّیسِینَ » : کشیشان . بالاترین رتبه
روحانی میان مسیحیان ، رتبه اُسْقُف و بعد رتبه کشیش و سپس رتبه شَمّاس است
. « رُهْبَاناً » : جمع راهب ، پارسایان . زاهدان . دَیرنشینان .
سوره مائدة آیه 83
متن آیه :
وَإِذَا سَمِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْیُنَهُمْ
تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ
رَبَّنَا آمَنَّا فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ
ترجمه :
و
آنان هر زمان بشنوند چیزهائی را که بر پیغمبر نازل شده است ( از شنیدن
آیات قرآنی متأثّر میشوند و ) بر اثر شناخت حق و دریافت حقیقت ، چشمانشان
را میبینی که پر از اشک ( شوق ) میگردد ( و زبانشان به دعا باز میشود و )
میگویند : پروردگارا ! ( به تو و پیغمبران تو و همه کتابهای آسمانی و
بدین آیات قرآنی ) ایمان داریم ( و خویشتن را در پناه تو میداریم ) پس (
ایمان ما را بپذیر و ) ما را از زمره ( امّت محمّدی که ) گواهان ( بر مردم
در روز رستاخیزند ) بشمار آور .
توضیحات :
« تَفِیضُ
» : لبریز میگردد . « الدَّمْعِ » : اشک . « مِمَّا عَرَفُوا مِنَ
الْحَقِّ » : ناشی از پیبردن به حق است ( نگا : قصص / 53 ) . «
الشَّاهِدِینَ » : گواهیدهندگان به پیغمبری محمّد و آسمانی بودن قرآن .
امّت محمّد که گواهان بر مردم در روز رستاخیزند ( نگا : بقره / 143 ) .
سوره مائدة آیه 84
متن آیه :
وَمَا لَنَا لاَ نُؤْمِنُ بِاللّهِ وَمَا جَاءنَا مِنَ الْحَقِّ
وَنَطْمَعُ أَن یُدْخِلَنَا رَبَّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِینَ
ترجمه :
ما
چرا نباید به خدا و به حقیقتی که ( توسّط محمّد ) برای ما آمده است ،
ایمان نیاوریم ؟ ! و حال آن که ( راه صواب نمایان و حق بیپرده عیان است و
) امیدواریم که پروردگارمان ما را با صالحان ( به بهشت جاویدان ) ببرد .
توضیحات :
«
مَا لَنَا » : ما چرا نباید . چه چیز ما را از آن باز میدارد که . «
یُدْخِلَنَا » : ما را به بهشت داخل سازد . مفعول دوم ، واژه ( الْجنّة )
بوده و محذوف است .
سوره مائدة آیه 85
متن آیه :
فَأَثَابَهُمُ اللّهُ بِمَا قَالُواْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا
الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِکَ جَزَاء الْمُحْسِنِینَ
ترجمه :
پس
خداوند در برابر اعترافشان ( به حق ) باغهای ( بهشت را ) به عنوان پاداش
بدیشان میدهد که در زیر ( درختان ) آن جویبارها روان است و آنان جاودانه
در آنجا میمانند ، و این جزای نیکوکاران ( چون ایشان ) است .
توضیحات :
« أَثَابَهُمْ » : پاداششان داد . « خَالِدِینَ » : حال ضمیر ( هُمْ ) در فعل ( أَثَابَهُمْ ) میباشد .
سوره مائدة آیه 86
متن آیه :
وَالَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ
ترجمه :
و کسانی که کافر شوند و آیات ما را تکذیب کنند ، آنان دوزخیانند .
توضیحات :
« أَصْحَابُ الْجَحِیمِ » : یاران دوزخ . دوزخیان .
سوره مائدة آیه 87
متن آیه :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُحَرِّمُواْ طَیِّبَاتِ مَا
أَحَلَّ اللّهُ لَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ
الْمُعْتَدِینَ
ترجمه :
ای مؤمنان ! چیزهای
پاکیزهای را که خداوند برای شما حلال کرده است بر خود حرام مکنید ، و ( از
حلال به حرام ) تجاوز ننمائید ( و از حدود مقرّرات الهی تخطّی مکنید )
زیرا که خداوند متجاوزان را دوست نمیدارد .
توضیحات :
« أَحَلَّ » : حلال کرده است . « الْمُعْتَدِینَ » : تجاوزکاران .
سوره مائدة آیه 88
متن آیه :
وَکُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ حَلاَلاً طَیِّباً وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِیَ أَنتُم بِهِ مُؤْمِنُونَ
ترجمه :
و
از نعمتهای حلال و پاکیزهای که خداوند به شما روزی داده است بخورید ، و
از ( مخالفت با دستورات ) خداوندی بپرهیزید که شما بدو ایمان دارید .
توضیحات :
« حَلالاً » : مفعولٌبه یا حال است ( نگا : بقره / 168 ) .
سوره مائدة آیه 89
متن آیه :
لاَ یُؤَاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِکُمْ وَلَکِن
یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الأَیْمَانَ فَکَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ
عَشَرَةِ مَسَاکِینَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ
کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ
ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ ذَلِکَ کَفَّارَةُ أَیْمَانِکُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ
وَاحْفَظُواْ أَیْمَانَکُمْ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ
لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
ترجمه :
خداوند شما را به
خاطر سوگندهای بیهوده و بیاراده مؤاخذه نمیکند ، ولی شما را در برابر
سوگندهائی که از روی قصد و اراده خوردهاید مؤاخذه میکند . کفّاره این
گونه سوگندها عبارت است از : خوراکدادن به ده نفر مستمند از غذاهای معمولی
و متوسّطی که به خانواده خود میدهید ، یا جامهدادن به ده نفر از
مستمندان ، و یا آزادکردن بردهای . ( میان هر یک از این سهکار مخیَّر
هستید ) امّا اگر کسی ( هیچ یک از این سهکار را نتوانست و توانائی انجام
آنها را ) نیافت ، ( او میتواند ) سه روز روزه ( بگیرد ) . این کفّاره
سوگندهائی است که میخورید . سوگندهای خود را حفظ کنید ( و سعی کنید سوگند
نخورید و اگر خوردید بدانها عمل کنید و اگر هم سوگندها را شکستید کفّاره را
فراموش نکنید ) . خداوند این چنین ( روشن ) آیات ( احکام ) خود را برای
شما بیان میکند تا ( بر اثر آشنائی با احکام الهی ) شکر ( نعمتهای او را )
به جای آورید .
توضیحات :
« اللَّغْوِ » : یاوه (
نگا : بقره 225 ) . « أَوْسَطِ » : معمولی . متوسّط . « أَهْلِیکُمْ » :
اهل و خانواده خود . مرکّب از ( أَهْلینَ ) و ( کُمْ ) است و نون (
أَهْلینَ ) که جمع اهل و خلاف قیاس است به علّت اضافه حذف شده است . «
تَحْرِیر » : آزادکردن . « رَقَبَة » : گردن . مراد انسان است .
سوره مائدة آیه 90
متن آیه :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ
وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ
فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
ترجمه :
ای
مؤمنان ! میخوارگی و قماربازی و بتان ( سنگیی که در کنار آنها قربانی
میکنید ) و تیرها ( و سنگها و اوراقی که برای بختآزمائی و غیبگوئی به کار
میبرید ، همه و همه از لحاظ معنوی ) پلیدند و ( ناشی از تزیین و تلقین )
عمل شیطان میباشند . پس از ( این کارهای ) پلید دوری کنید تا این که
رستگار شوید .
توضیحات :
« الْمَیْسِرُ » : قمار (
نگا : بقره / 219 ) . « الأنصَابُ » : جمع نصب ، بتان سنگی و غیره ( نگا :
مائده / 3 و 90 ) . « الأزْلامُ » : جمع زَلَم ، تیرهای مخصوصی که با آن
بختآزمائی و فالبینی میکردند و . . . ( نگا : مائده / 3 و 90 ) . «
رِجْسٌ » : پلید . مراد پلید و کثیف معنوی است .
سوره مائدة آیه 91
متن آیه :
إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ
وَالْبَغْضَاء فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَن ذِکْرِ
اللّهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ
ترجمه :
اهریمن
میخواهد از طریق میخوارگی و قماربازی در میان شما دشمنانگی و کینهتوزی
ایجاد کند و شما را از یاد خدا و خواندن نماز باز دارد . پس آیا ( از این
دو چیزی که پلیدند ، و دشمنانگی و کینهتوزی میپراکنند ، و بندگان را از
یاد خدا غافل میکنند ، و ایشان را از همه عبادات ، به ویژه نماز که
مهمترین آنها است ، باز میدارند ) دست میکشید و بس میکنید ؟ !
توضیحات :
«
یُوقِعَ » : بیفکند و پراکنده کند . « الْبَغْضَآءَ » : کینهتوزی . «
فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ ؟ » : پس آیا بس میکنید ؟ ! یعنی باید که
خودداری کنید و دست از آن بردارید .
سوره مائدة آیه 92
متن آیه :
وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَاحْذَرُواْ فَإِن
تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلاَغُ
الْمُبِینُ
ترجمه :
از خدا و از پیغمبر فرمانبرداری
کنید و ( از مخالفت فرمان خدا و پیغمبر ) خویشتن را برحذر دارید . و اگر (
از فرمان خدا و پیغمبر روی برگرداندید و ) پشت کردید ، بدانید که بر
پیغمبر ما تنها تبلیغ آشکار و روشنگر ( و رساندن فرمان و توضیح کامل احکام )
است و بس .
توضیحات :
« الْبَلاغُ » : تبلیغ . رساندن فرمان . « الْمُبِینُ » : واضح و روشن . توضیحدهنده و روشنگر .
سوره مائدة آیه 93
متن آیه :
لَیْسَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ
فِیمَا طَعِمُواْ إِذَا مَا اتَّقَواْ وَّآمَنُواْ وَعَمِلُواْ
الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّآمَنُواْ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّأَحْسَنُواْ
وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ
ترجمه :
بر کسانی
که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند ، گناهی به سبب آنچه (
از مسکرات پیش از تحریم و آگاهی از آن ) نوشیدهاند متوجّه آنان نیست ،
اگر ( از محرّمات ) بپرهیزند و ( بدانچه درباره تحریم نازل شده است ) ایمان
بیاورند و کارهای شایسته انجام دهند . بعد از آن ( هم از محرّمات )
بپرهیزند و ( به احکام نازله درباره تحریم ) ایمان داشته باشند . سپس ( باز
هم درجات تقوا را طی کنند و از محرّمات ) بپرهیزند و همه کارهای خود را
نیکو کنند ، و خداوند نیکوکاران را دوست میدارد ( و هر گروهی از آنان را
به اندازه اخلاصی که دارند پاداش میدهد ) .
توضیحات :
«
جُنَاحٌ » : گناه . « طَعِمُوا » : خوردهاند . نوشیدهاند ( نگا : بقره /
249 ) . « إِتَّقَوْا » : پرهیزگاری کردند . ذکر سه بار آن در این آیه
بیانگر مراحل ابتدائی و متوسّط و عالی تقوا است . همچنین بیانگر این
واقعیّت است که اعتقاد بیشتر به احکام الهی ، مایه ایمان بیشتر و استوارتر
میشود ( نگا : توبه / 124 ، و فتح / 4 ) .
سوره مائدة آیه 94
متن آیه :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللّهُ بِشَیْءٍ
مِّنَ الصَّیْدِ تَنَالُهُ أَیْدِیکُمْ وَرِمَاحُکُمْ لِیَعْلَمَ اللّهُ
مَن یَخَافُهُ بِالْغَیْبِ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِکَ فَلَهُ عَذَابٌ
أَلِیمٌ
ترجمه :
ای مؤمنان ! مسلّماً خداوند شما را
با ( تحریم ) برخی از نخجیر ( یعنی حیوانات و طیور وحشی برّی که به آسانی
در دسترس شما قرار میگیرند و ) دستها و نیزههای شما بدانها میرسند ،
آزمایش میکند ، تا روشن شود چه کسی در حال نهان ( از دیدگان مردمان ، به
سبب نیروی ایمان ) از خدا میترسد . هرکس بعد از آن ( که حدود و احکام بیان
گردید ، از آنها تخطّی و ) تجاوز کند ، مجازات دردناکی خواهد داشت .
توضیحات :
«
الصَّیْدِ » : حیوان شکاری . نخجیر ( نگا : مائده / 1 و 95 و 96 ) . «
بَعْدَ ذلِکَ » : بعد از بیان احکام ، و این اعلام و انذار .
سوره مائدة آیه 95
متن آیه :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْتُلُواْ الصَّیْدَ وَأَنتُمْ
حُرُمٌ وَمَن قَتَلَهُ مِنکُم مُّتَعَمِّداً فَجَزَاء مِّثْلُ مَا قَتَلَ
مِنَ النَّعَمِ یَحْکُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنکُمْ هَدْیاً بَالِغَ
الْکَعْبَةِ أَوْ کَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاکِینَ أَو عَدْلُ ذَلِکَ
صِیَاماً لِّیَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللّهُ عَمَّا سَلَف وَمَنْ
عَادَ فَیَنتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ وَاللّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقَامٍ
ترجمه :
ای
مؤمنان ! هنگامی که در حالت احرام هستید ( و یا این که در سرزمین حرم بسر
میبرید ) نخجیر مکشید . و هرکس از شما عمداً نخجیر بکشد باید کفّارهای
معادل آن از چهارپایان ( اهلی ، مانند : بز و گوسفند و شتر و گاو ) بدهد ،
کفّارهای که دو نفر عادل از میان خودتان به معادل بودن آن قضاوت کنند و
برابری آن را تصدیق نمایند . چنین حیوانی قربانی میگردد و به مستمندان
مکّه داده میشود ، یا کفّارهای ( معادل قیمت آن حیوان ) خوراک ( یک روزه
به هر یک از ) فقراء میدهد ، و یا برابر آن ( خوراک ؛ به عبارت دیگر به
تعداد مستمندان دریافتکننده کفّاره ، روزهائی ) روزه میگیرد . تا متجاوز
کیفر کار خود را بچشد . خداوند از آنچه در گذشته ( پیش از تحریم شکار )
انجام پذیرفته است ، گذشت مینماید . ولی هر کس ( به کشتن نخجیر ) دوباره
برگردد ( و بعد از آگاهی از تحریم ، باز به شکار پردازد ) خداوند از او
انتقام میگیرد ، و خداوند توانا و انتقامگیرنده است .
توضیحات :
«
حُرُم » : جمع حَرام به معنی مُحْرِم است ( نگا : مائده / 1 ) . «
جَزَآءٌ » : مبتدا و خبر آن محذوف است و تقدیر چنین است : فَعَلَیْهِ
جَزَآءٌ . « مِثْلُ » : صفت ( جَزَآءٌ ) است . « النَّعَمِ » : چهارپایان .
مراد گاو و گوسفند و بز و شتر است . « هَدْیاً » : حیوان قربانی . حال
ضمیر ( ه ) در ( بِهِ ) است . « کَفَّارَةٌ » : عطف بر ( جَزَآءٌ ) است . «
صِیَاماً » : تمییز است . « وَبَالَ » : زیان و ضرر . کیفر .
سوره مائدة آیه 96
متن آیه :
أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَطَعَامُهُ مَتَاعاً لَّکُمْ
وَلِلسَّیَّارَةِ وَحُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ
حُرُماً وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِیَ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ
ترجمه :
نخجیر
( آبزی ، یعنی حیوانی که در رودخانه یا در آبگیر زندگی میکند و یا در )
دریا ، و خوردن از ( گوشت ) آن ، برای شما ( مقیمان مؤمن که آن را تازه به
تازه میخورید ) و برای ( شما ) مسافران ( مؤمن که آن را خشکیده یا یخزده و
یا به صورت کنسرو میخورید ) حلال است ، ولی مادام که در حال احرام هستید
نخجیر خشکزی ( یعنی حیوانی که در بیابانها و دشتها و کوهها زندگی میکند و
معمولاً اهلی نمیگردد ) برای شما حرام است . از خدائی بترسید که به سوی او
برگردانده میشوید و درپیشگاه او گردآورده میشوید .
توضیحات :
«
صَیْدُ الْبَحْرِ وَ طَعَامُهُ » : عطف ( طَعَامُ ) بر ( صَیْدُ ) عطف
خاصّ بر عام است . « مَتَاعاً » : بهرهمند شدن . مفعولٌله است . «
السَّیَّارَة » : جماعت مسافران . « تُحْشَرُونَ » : گردآورده میشوید .
سوره مائدة آیه 97
متن آیه :
جَعَلَ اللّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَاماً لِّلنَّاسِ
وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْیَ وَالْقَلاَئِدَ ذَلِکَ لِتَعْلَمُواْ
أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ وَأَنَّ
اللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
ترجمه :
خداوند ،
کعبه ، ( یعنی ) بیتالحرام ، و ماههای حرام ، و قربانیهای بینشان و
نشاندار را وسیلهای برای سامان بخشیدن ( به کار دنیوی و اخروی ) مردم قرار
داده است . این بدان خاطر است که بدانید که خداوند مطّلع از هر آن چیزی
است که در آسمانها و زمین است ، و بدانید که خداوند همهچیز را میداند .
توضیحات :
«
الْبَیْتَ الْحَرَامَ » : عطف بیانِ کعبه و مراد همه حَرَم است . «
قِیَاماً » : قوام . وسیله پایداری و مایه پابرجائی . « الشَّهْرَ
الْحَرَامَ » : ماه حرام ، که مراد جنس آن ، یعنی : ذُوالقعده و ذوالحجّه و
المحرّم و رجب است ( نگا : مائده / 2 ، و توبه / 36 ) . « الْهَدْیَ » : و
« الْقَلآئِدَ » : ( نگا : مائده / 2 ) . « ذلِکَ » : این احترام بدان
خاطر است که .
سوره مائدة آیه 98
متن آیه :
اعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ وَأَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ
ترجمه :
بدانید که خداوند دارای مجازات شدید است ، و در عین حال بس آمرزنده و مهربان است .
توضیحات :
. . .
سوره مائدة آیه 99
متن آیه :
مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاَغُ وَاللّهُ یَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَکْتُمُونَ
ترجمه :
پیغمبر
وظیفهای جز تبلیغ ( و رساندن پیام آسمانی ) ندارد . خداوند آگاه از چیزی
است که آشکار میسازید و باخبر از چیزی است که پنهان مینمائید .
توضیحات :
« الْبَلاغُ » : تبلیغ . رساندن . « تُبْدُونَ » : ظاهر و آشکار میدارید .
سوره مائدة آیه 100
متن آیه :
قُل لاَّ یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ
الْخَبِیثِ فَاتَّقُواْ اللّهَ یَا أُوْلِی الأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ
تُفْلِحُونَ
ترجمه :
( ای پیغمبر ! به مردم ) بگو :
ناپاک و پاک ( و حرام و حلال ) مساوی نیستند ، هر چند که فراوانی ناپاک ( و
حرام ) شما را به شگفت اندازد . پس ای خردمندان ! ( با امتثال اوامر و
اجتناب نواهی یزدان ) خویشتن را از ( خشم ) خدا برحذر دارید تا این که
رستگار شوید .
توضیحات :
« لا یَسْتَوِی » : برابر و
یکسان نیست . « الْخَبِیثُ » : کثیف ، ناپاک . مراد افکار و اعمال و اموال
حرام است . « الطَّیِّبُ » : پاک و پاکیزه . مراد افکار و اعمال و اموال
حلال است . « أُوْلِی الألْبَابِ » : صاحبان خرد . عاقلان .
سوره مائدة آیه 101
متن آیه :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْیَاء إِن
تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ وَإِن تَسْأَلُواْ عَنْهَا حِینَ یُنَزَّلُ
الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ عَفَا اللّهُ عَنْهَا وَاللّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ
ترجمه :
ای
مؤمنان ! از مسائلی سؤال مکنید ( که خداوند از راه لطف از آنها سخن نگفته
است ، و چه بسا به شما مربوط نبوده ، و چندان سودی برای زندگی شما نداشته
باشند ، و ) اگر فاش گردند و آشکار شوند شما را ناراحت و بدحال کنند . چنان
که به هنگام نزول قرآن ( در زمان حیات پیغمبر ، از او ) راجع بدانها پرس و
جو کنید ، برای شما ( با وحی آسمانی ) بیان و روشن میشوند ( و آن گاه
دچار مشقّات و مشکلات فراوانی میگردید و از عهده انجام تکالیف و وظائف
بیشمار برنمیآئید . پس شما را به ناگفتهها و نانمودهها چه کار ؟ مگر نه
این است که ) خداوند از این مسائل گذشته است ( و پرسشهای قبلی شما را
نادیده گرفته است و از مجازات اخروی آنها صرف نظر فرموده است ؟ ) و خداوند
بس آمرزگار و بردبار است . ( این است که از شما میگذرد و در مجازات شما
شتاب نمیورزد ) .
توضیحات :
« لا تَسْئََلُوا عَنْ
أَشْیَآءَ . . . » : هنگامی که آیه ( أَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ
دِینَکُمْ ) نازل گردید ، اصحاب پیغمبر فهمیدند که اجل آن حضرت نزدیک شده
است . لذا شتابزده سؤالاتی درباره چیزهائی میکردند که به وقوع پیوسته و از
آنها سخن نرفته بود . پیغمبر ترسید که این پرسشها باعث نزول احکام و ایجاد
تکالیف فراوان و باعث دردسر آنان شود . این بود ایشان را از این امر
بازداشت ، و به دنبال آن نهی آسمانی نیز شرف نزول یافت . آیه فوق به هیچ
وجه راه سؤالات منطقی و آموزنده و سازنده را به روی مردم نمیبندد ( نگا :
نحل / 43 ) بلکه منحصراً مربوط به سؤالات نابجا و جستجو از اموری است که نه
تنها مورد نیاز نیست ، بلکه مکتومماندن آنها بهتر و حتّی گاهی لازم است (
نگا : بقره / 108 ) از قبیل : نقشههای جنگی ، طرحهای مبارزات اجتماعی ،
نقطهضعفهای مردم ، پنهانداشتن بیماریهای سخت و هراسناک از شخص بیمار ،
مخفیماندن اوضاع و احوال مردگان و سرنوشت آینده ما و دیگران و . . .
سوره مائدة آیه 102
متن آیه :
قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ مِّن قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُواْ بِهَا کَافِرِینَ
ترجمه :
جمعی
از پیشینیان از ( اموری همانند ) آنها ( که شما میپرسید ) سؤال کردند و
بعد از آن ( که توسّط پیغمبران از آنها اطّلاع یافتند و موظّف به رعایت
احکام مربوطه شدند ) نسبت بدانها به مخالفت برخاستند و منکر ( حقّانیّت
پاسخ ) آنها ( و بالطبع صلاحیّت گویندگان آن سخنها ، یعنی انبیاء ) شدند .
توضیحات :
«
أَصْبَحُوا بِهَا کَافِرِینَ » : نسبت بدانها کافر شدند . نسبت بدانها
بنای مخالفت گذاشتند و راه عصیان در پیش گرفتند . مراد از کفر در اینجا
عصیان و مخالفت است ، و یا کفر به معنی معروف خود .
سوره مائدة آیه 103
متن آیه :
مَا جَعَلَ اللّهُ مِن بَحِیرَةٍ وَلاَ سَآئِبَةٍ وَلاَ وَصِیلَةٍ وَلاَ
حَامٍ وَلَکِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ یَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ
وَأَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ
ترجمه :
خداوند
بَحیره ، سائبه ، وصیله ، و حامی را مشروع و مقرّر نداشته است . ولیکن
کافران ( از پیش خود چیزهائی سرهم میکنند و ) برخدا دروغ میبندند ، و
بیشتر آنان نمیفهمند ( که این کارها ناروا است و عذاب سختی به دنبال دارد )
.
توضیحات :
« بَحِیرَةٍ » : در لغت به معنی گوش
شکافته ، و در اصطلاح به شتر مادهای میگفتند که پنج شکم میزائید و
پنجمین آنها نرینه بود . در این صورت گوشش را میشکافتند و بارکردن و
سوارشدن و خوردن گوشت آن را حرام میدانستند و از هیچ گونه چراگاه و آبی آن
را باز نمیداشتند . « سَآئِبَةٍ » : در لغت به معنی رها ، و در اصطلاح به
شتر مادهای میگفتند که صاحبش نذر میکرد که اگر به سلامت از سفر برگردد ،
آن را رها کند . چنین شتری مانند بَحِیرَة برای وفای به نذر معاف و آزاد
میشد . « وَصِیلَةٍ » : در لغت به معنی واصله یعنی رسیده و پیوسته ، و در
اصطلاح به برّه مادینهای گفته میشد که به صورت دوقلو همراه نرینهای
متولّد میگردید و به خادمان بتان داده میشد . « حَامٍ » : در لغت به معنی
حامی و حافظ ، و در اصطلاح به شتر نری گفته میشد که از نژاد آن ده نسل
متولّد میگردید و در این صورت همچون بَحِیرَة و سَآئِبَة آزادانه میچرید و
از باربری و سواری و خوردن معاف میشد . البتّه درباره بَحیرة و سائبة و
وصیلة و حامی سخنان دیگری گفتهاند که همه و همه بیانگر فرهنگ منحطّ
جاهلیّت پیش از اسلام است .
سوره مائدة آیه 104
متن آیه :
وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ إِلَى مَا أَنزَلَ اللّهُ وَإِلَى
الرَّسُولِ قَالُواْ حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ
کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَلاَ یَهْتَدُونَ
ترجمه :
هنگامی
که بدانان ( که از قوانین دل و اهواء درونشان پیروی میکنند ) گفته شود که
بیائید به سوی آنچه خدا نازل کرده و ( آنچه ) پیغمبر ( بیان نموده است
برگردیم ، تا هدایت بیابیم ) میگویند : چیزی ما را بسنده است که پدران و
نیاکان خویش را بر آن یافتهایم ( و تا چشم گشودهایم چنین و چنان در میان
قوم و فامیل خود دیدهایم ! دیگر قرآن و سخنان پیغمبر ، ما را چه کار ؟ )
آیا اگر پدران و نیاکانشان چیزی ندانسته باشند و ( به سوی حق ) راه نیافته
باشند ( باز هم باید چنین گویند و کنند ؟ ! ) .
توضیحات :
«
أَوَ لَوْ کَانَ » : آیا اگر پدران و نیاکان آنان کافر و گمراه بوده باشند
، باید فرزندان ایشان هم کورکورانه کافر و گمراه شوند و به دنبال خرافات
روان گردند و گذشتگان خود را الگوی خوبی و نیکی بدانند ؟ !
سوره مائدة آیه 105
متن آیه :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ لاَ یَضُرُّکُم
مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً
فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ
ترجمه :
ای
مؤمنان ! مواظب خود باشید ( و خویشتن را از معاصی و گناهان به دور دارید و
هوشیار باشید که آلودگیهای جامعه شما را نیالاید ) . هنگامی که شما هدایت
یافتید ( و راه خداشناسی را در پیش گرفتید و دیگران را نیز به کار نیک
خواندید و از کار بد بازداشتید ) گمراهی گمراهان به شما زیانی نمیرساند ( و
نافرمانی دیگران شما را به دوزخ نمیکشاند . چرا که حساب هر کس جدا است و )
بازگشت همه شما به سوی خدا است ، و شما را از آنچه ( در دنیا )
میکردهاید آگاه میسازد ( و هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت ) .
توضیحات :
«
عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ » : خویشتن را بپائید . مراقب خود باشید . (
عَلَیْکُمْ ) اسمالفعل است و ( أَنفُسَکُمْ ) مفعولٌبه است . جمله به
صورت اغراء به کار رفته است و تقدیر چنین است : إِلْزَمُوا أَنفُسَکُمْ وَ
احْفَظُوها مِن مُّلابَسَةِ الْمَعَاصِی وَ الإِصْرَارِ عَلَی الذُّنُوبِ .
یادآوری این نکته لازم است که مراد آیه میتواند این باشد که : ای جماعت
مؤمنان ! اگر عالمان ، جاهلان را راهنمائی کنند و مسلمانان فریضه امر به
معروف و نهی از منکر را در میان خود فراموش نکنند ، کفر کافران و گمراهی
گمراهان زیان و ضرری بدیشان نمیرساند و . . .
سوره مائدة آیه 106
متن آیه :
یِا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ شَهَادَةُ بَیْنِکُمْ إِذَا حَضَرَ
أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنکُمْ
أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الأَرْضِ
فَأَصَابَتْکُم مُّصِیبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِن بَعْدِ
الصَّلاَةِ فَیُقْسِمَانِ بِاللّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لاَ نَشْتَرِی بِهِ
ثَمَناً وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى وَلاَ نَکْتُمُ شَهَادَةَ اللّهِ إِنَّا
إِذاً لَّمِنَ الآثِمِینَ
ترجمه :
ای مؤمنان !
هنگامی که ( علائم و قرائن ) مرگ یکی از شما فرا رسید ( و خواست درباره
چیزی وصیّت کند ) باید در موقع وصیّت دو نفر دادگر از میان خودتان ، یا اگر
در سفر بودید و بلای مرگ دامنگیرتان شد ( و به مسلمانان دسترسی نبود ) از
میان دیگران به گواهی گرفته شوند . اگر ( به هنگام شهادت در صدق آن دو )
شکّ کردید ، بعد از نماز ( عصر یا نماز دیگری که مردم در آن گرد میآیند )
آن دو را نگاه دارید . آنان باید به خدا سوگند بخورند که ( حاضر نیستیم حق
را برای چیزی زیر پا نهیم و ) سوگندمان را ( به مال دنیا ) نمیفروشیم ( و
جز حق چیزی نمیجوئیم و برای کسی دروغ نمیگوئیم و از کسی جانبداری
نمیکنیم ) اگر هم آن کس خویشاوند ما باشد ؛ و گواهی الهی را ( که به ادای
آن دستور داده شدهایم ) کتمان نمیکنیم ؛ چرا که اگر چنین کنیم ما از
زمره گناهکاران خواهیم بود .
توضیحات :
« شَهَادَةُ »
: گواهی . مبتدا است و ( إثْنانِ ) خبر است . در این صورت مضافی پیش از (
إثْنانِ ) محذوف است و تقدیر چنین است : شَهَادَةُ بَیْنِکُمْ إذا . . .
شَهَادَةُ اثْنَیْنِ . یا این که ( شَهادَةُ ) مصدر است و به معنی شُهُود ،
یعنی گواهان است و نیازی به حذف نیست . برخی هم ( شَهادَةُ ) را مبتدا و
خبر آن را ( شَهادَةُ ) محذوف دانسته و ( إِثْنانِ ) را فاعل مبتدا
گرفتهاند . « مِنکُمْ » : از خودتان ؛ یعنی از مسلمانان یا از نزدیکان
خود . « مِنْ غَیْرِکُمْ » : از دیگران ؛ یعنی از کافران یا از بیگانگان .
« ضَرَبْتُمْ فِی الأرْضِ » : مسافرت کردید . « تَحْبِسُونَهُمَا » :
نگاهشان میدارید . « إرْتَبْتُمْ » : شکّ کردید .
سوره مائدة آیه 107
متن آیه :
فَإِنْ عُثِرَ عَلَى أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً فَآخَرَانِ
یِقُومَانُ مَقَامَهُمَا مِنَ الَّذِینَ اسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ
الأَوْلَیَانِ فَیُقْسِمَانِ بِاللّهِ لَشَهَادَتُنَا أَحَقُّ مِن
شَهَادَتِهِمَا وَمَا اعْتَدَیْنَا إِنَّا إِذاً لَّمِنَ الظَّالِمِینَ
ترجمه :
اگر
اطّلاع حاصل شد که ( آن دو شاهد با دروغ و خیانت ) مرتکب گناهی شدهاند ،
باید که دو نفر دیگری جای ایشان ( برای ادای سوگند ) قرار بگیرند که جزو
وارثان بوده و از همه ایشان برای دریافت ترکه مستحقّتر باشند . ( این دو
نفر جدید ) باید به خدا سوگند بخورند که گواهی ایشان درستتر و راستتر از
گواهی آن دو ( گواه ) است ، و ( با تهمت و افتراء بر آن دو گواه ) مرتکب
تجاوزی نشدهایم ( و در سوگند خود از حق منحرف نگشتهایم ، که اگر چنین
کرده باشیم ) ما در این صورت از زمره ستمکاران خواهیم بود ( و به خود و
دیگران ستم روا خواهیم داشت ) .
توضیحات :
« عُثِرَ »
: اطّلاع یافته شد . « إسْتَحَقَّا » : مرتکب شدهاند . « إِسْتَحَقَّ » :
مرتکب شده است . استحقاق پیدا کرده است . « الأوْلَیَانِ » : مثنی أَوْلَی
است به معنی احقّ و اقرب ، یعنی : شایستهتر ( از دیگر وارثان برای ترکه )
و نزدیکتر ( از آنان به متوفّی ) . فاعل فعل ( إِسْتَحَقَّ ) است . «
إِسْتَحَقَّ . . . عَلَیْهِمُ الأوْلَیَانِ » : دو نفری که از دیگر وارثان
برحقتر و به متوفّی نزدیکتر باشند . دو نفر از میان وارثانی که گواهان
نخست بر آنان ستم کردهاند . با توجّه به معنی اخیر ، ( إِسْتَحَقَّ
عَلَیْهِمْ ) یعنی بر آنان ستم کردهاند ، و ( أوْلَیَانِ ) در معنی (
اوّلانِ ) به کار رفته است . یعنی دو شاهدی که قبلاً سوگند یاد کردند و
برای ادای شهادت أوْلَی و احقّ بودند . « عَلَیْهِمْ » : حرف ( عَلی ) در
اینجا در معنی معمولی خود یعنی ( بر ) و به معنی ( از ) به کار رفته است (
نگا : مطفّفین / 2 ) .
سوره مائدة آیه 108
متن آیه :
ذَلِکَ أَدْنَى أَن یَأْتُواْ بِالشَّهَادَةِ عَلَى وَجْهِهَا أَوْ
یَخَافُواْ أَن تُرَدَّ أَیْمَانٌ بَعْدَ أَیْمَانِهِمْ وَاتَّقُوا اللّهَ
وَاسْمَعُواْ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ
ترجمه :
این
( کار که بدین منوال ذکر شد ) بیشتر سبب میشود که ( شاهدان در بیان حقیقت
دقیقتر شوند و تغییر و تبدیلی در آن ندهند و بلکه ) چنان که باید گواهی
دهند یا بترسند ( از عذاب اخروی دردناکی که سوگند دروغ سبب آن میگردد ، و
یا بترسند ) از این که ( دروغشان فاش گردد و حق سوگندخوردن به ورثه واگذار
گردد و ) سوگندهائی پس از سوگندهایشان خورده شود ( و در پیشگاه خدا و مردم
رسوا شوند ) . از خدا بترسید و ( با احکام او مخالفت نکنید و اوامر او را
به گوش جان ) بشنوید و ( بپذیرید و بدانید که ) خداوند بیرونروندگان از
زیر فرمان خود را ( مورد عنایت قرار نمیدهد و به سوی نعمت جنّت ) رهنمود
نمیگرداند .
توضیحات :
« أَدْنی » : نزدیکتر است . « أَوْ » : یا . و . . . « تُرَدَّ » : ارجاع شود . واگذار شود .
سوره مائدة آیه 109
متن آیه :
یَوْمَ یَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُواْ لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّکَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ
ترجمه :
آن
روزی ( را خاطرنشان ساز ) که خداوند پیغمبران را ( در پیشگاه خود ) گرد
میآورد و بدیشان میگوید : به ( دعوت ) شما چه پاسخی داده شده است ؟ (
آیا ملّتهائی که به سوی آنان فرستاده شدهاید چگونه از دعوت شما استقبال
کردهاند و به چه راهی رفتهاند ؟ راه ایمان یا راه انکار پیمودهاند ؟ ) .
میگویند : ما را هیچ گونه آگاهی و دانشی نیست ( مگر آنچه از راه وحی
آموختهایم و ظواهری که در روزگار حیات خود از مردم مشاهده کردهایم ) تو
خود ( علاوه از ظواهر ) از تمام خفایا آگاهی .
توضیحات :
«
یَوْمَ » : در آن روزی که . به یاد داشته باشید روزی را که . واژه (
یَوْمَ ) مفعولٌفیه فعل ( لا یَهْدی ) در آیه قبل یا مفعولٌبه فعل محذوفی
همچون ( تذکّروا ) یا ( إِتَّقُوا ) است . « مَاذَا اُجِبْتُمْ » : پاسخ
مردم به شما چه بوده است ؟ « لا عِلْمَ لَنَا » : ما چیزی نمیدانیم . ما
را چه رسد که در پیشگاه باری از آگاهی دم زنیم و درباره ایمان یا الحاد
مردم اظهارنظر کنیم ؟ !
سوره مائدة آیه 110
متن آیه :
إِذْ قَالَ اللّهُ یَا عِیسى ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ
وَعَلَى وَالِدَتِکَ إِذْ أَیَّدتُّکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ
النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلاً وَإِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتَابَ
وَالْحِکْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ
کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیْراً
بِإِذْنِی وَتُبْرِئُ الأَکْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَإِذْ تُخْرِجُ
الْمَوتَى بِإِذْنِی وَإِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنکَ إِذْ
جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْهُمْ إِنْ
هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِینٌ
ترجمه :
در آن هنگام
خداوند ( از میان پیغمبران خطاب به عیسی میگوید : ) ای عیسی پسر مریم ! به
یاد آور نعمت مرا که بر تو و مادرت ارزانی داشتم ؛ بدان گاه که توسّط
جبرئیل ( پیام آسمانی را به تو رساندم و ) تو را نیرو بخشیدم و یاری دادم (
و بر اثر تأیید آسمانی به عنوان کودک ) میان گهواره با مردم سخن میگفتی و
در ( سنّ پختگی و ) میانهسالی ( به عنوان پیغمبر با ایشان صحبت مینمودی .
و به یاد بیاور ) آن گاه را که نوشتن و دانش سودمند و تورات و انجیل را (
بدون آموزگار ) به تو آموختم . و ( به یاد بیاور ) آن گاه را که ( از توان
بشر فراتر میرفتی ) و به دستور من چیزی از گِل به شکل پرنده میساختی و
بدان میدمیدی و به فرمان من پرندهای ( زنده ) میشد ، و کورمادرزاد و
مبتلای به بیماری پیسی را به فرمان و قدرت من شفا میدادی ، و ( به یاد
بیاور ) آن گاه را که مردگان را به فرمان من ( زنده میکردی و از گورها )
بیرون میآوردی ، و ( به یاد بیاور ) آن گاه را که شرّ بنیاسرائیل را از
سر تو کوتاه کردم در آن موقع که دلائل و معجزات بدانان مینمودی و کافران
ایشان میگفتند : اینها جز جادوی آشکار ، چیز دیگری نمیتواند باشد .
توضیحات :
«
أَیَّدتُّکَ » : تو را تقویت کردم و یاری دادم . « رُوحِالْقُدُس » :
جبرئیل . « الْمَهْدِ » : گهواره . « کَهْلاً » : کهولت و میانسالی . حال
است . « إِذْن » : فرمان . اجازه . تکرار واژه اذن ، بیانگر این واقعیّت
است که این کارها به خواست و فرمان خدا ؛ نه با قدرت شخصی عیسی انجام
میپذیرفت ، و هر وقت خدا میخواست این امور به عنوان معجزاتی بر دست عیسی
انجام میگرفت . « الْکِتَابَ » : خطّ و کتابت . مصدری از مصادر ثلاثی
مجرّد ( کَتَبَ یَکْتُبُ ) است . « الْحِکْمَةَ » : دانش راستین . «
تُبْرِئُ » : بهبودی میبخشیدی . « الأکْمَهَ » : کور مادرزاد . « ا
لأبْرَصَ » : مبتلا به بیماری پیسی . « کَفَفْتُ بَنِی إِسْرَآئیِلَ عَنکَ »
: نگذاشتم بنیاسرائیل تو را بکشند یا به دار زنند . « جِئْتَهُم
بِالْبَیِّنَاتِ » : برای آنان معجزات آوردی و نمودی .
سوره مائدة آیه 111
متن آیه :
وَإِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوَارِیِّینَ أَنْ آمِنُواْ بِی وَبِرَسُولِی قَالُوَاْ آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ
ترجمه :
و
( خاطرنشان ساز ) آن گاه را که به حواریّون الهام کردیم که به من و
فرستاده من ( عیسی ) ایمان بیاورید . ( آنان پذیرفتند و ) گفتند : ایمان
آوردهایم و ( پروردگارا ! ) گواه باش که ما مخلص و منقاد ( اوامر تو )
هستیم .
توضیحات :
« أَوْحَیْتُ » : الهام کردم . به
دل آنان انداختم . توسّط عیسی بدیشان اعلام و ابلاغ کردم . ( وحی ) منحصر
به وحی اصطلاحی بر پیغمبران نیست ، بلکه الهاماتی که به قلب انسانها و
دیگر جانداران میشود از مصداقهای آن است ( نگا : نحل / 68 ، و قصص / 7 ) .
« الْحَوَارِیُّون » : جمع حواری ، گزیدگان یاران عیسی . « مُسْلِمُونَ » :
مخلصان در ایمان ، و خاضعان اوامر رحمان .
سوره مائدة آیه 112
متن آیه :
إِذْ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ هَلْ یَسْتَطِیعُ
رَبُّکَ أَن یُنَزِّلَ عَلَیْنَا مَآئِدَةً مِّنَ السَّمَاءِ قَالَ
اتَّقُواْ اللّهَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ
ترجمه :
و
( خاطرنشان ساز ) آن گاه را که حواریّون ( به عیسی ) گفتند : ای عیسی پسر
مریم ! آیا پروردگار تو میتواند سفرهای از آسمان برای ما فرو فرستد ( و
با پذیرش این درخواست تو ، بر ما منّت نهد ؟ عیسی بدیشان ) گفت : اگر مؤمن (
به خدا ) هستید از خدا بترسید ( و مطیع اوامر و نواهی او باشید ، و
درخواستهای نابجا و ناروا نکنید ) .
توضیحات :
«
هَلْ یَسْتَطِیعُ » : آیا اجابت میکند و میپذیرد ؟ آیا میتواند ؟ اگر
مراد معنی اخیر باشد ، یا باید چنین پرسشی پیش از ریشهدار و استوار شدن
ایمان در اندرون حواریّون مطرح شده باشد ، و یا پرسش ایشان جنبه استخبار
داشته و خواستهاند بدانند که خداوند چنین چیزی را میپذیرد یا خیر . در
اینجا ( توانستن ) به معنی ( خواستن ) است . وقتی که ما به دوستمان
میگوئیم : آیا میتوانی کتاب خود را به ما بدهی ؟ او بگوید : خیر
نمیتوانم . منظور از این نتوانستن ، نخواستن است . « مَآئِدَة » : خوان .
سفره . خوراک .
سوره مائدة آیه 113
متن آیه :
قَالُواْ نُرِیدُ أَن نَّأْکُلَ مِنْهَا وَتَطْمَئِنَّ قُلُوبُنَا
وَنَعْلَمَ أَن قَدْ صَدَقْتَنَا وَنَکُونَ عَلَیْهَا مِنَ الشَّاهِدِینَ
ترجمه :
گفتند
: میخواهیم ( به عنوان تبرّک ) از آن ( خوان یغما چیزی ) بخوریم و
دلهایمان ( با زیادت یقین به قدرت ربّالعالمین ) آرامش یابد و ( به
عینالیقین ) بدانیم که تو ( در رسالت خود ) به ما راست گفتهای و ( با
تبدیل استدلالات نظری به مشاهدات تجربی و بصری ، وسوسهها از زوایای دلها
زدوده شود و در پیش آنان که چنین معجزهای را نمیبینند ) جزو گواهان بر آن
باشیم .
توضیحات :
« صَدَقْتَنَا » : با ما راست
بودهای و راست گفتهای . « الشَّاهِدِینَ » : گواهان در پیش دیگران ، یا
گواهان بر قدرت یزدان و صدق نبوّت عیسی .
سوره مائدة آیه 114
متن آیه :
قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَیْنَا
مَآئِدَةً مِّنَ السَّمَاءِ تَکُونُ لَنَا عِیداً لِّأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا
وَآیَةً مِّنکَ وَارْزُقْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ
ترجمه :
عیسی
پسر مریم ( هنگامی که دید درخواست ایشان برای اطمینان بیشتر است ؛ نه
امتحان او و شکّ در قدرت خدا ، درخواست ایشان را پذیرفت و ) گفت :
آفریدگارا و پروردگارا ! خوانی از آسمان ( برای ما بندگان ) فرو فرست تا (
روز نزول آن ) جشنی برای ما ( مؤمنانِ ) متقدّمین و ( دیگر مؤمنانِ )
متأخّرین شود و معجزهای از جانب تو ( بر صدق نبوّت من ) باشد . و ما را (
نه فقط امروز ، بلکه همیشه ) روزی برسان ، و تو بهترین روزیدهندگانی .
توضیحات :
«
أَوَّلِنَا وَ ءَاخِرِنَا » : ما مؤمنان متقدّم و دیگر مؤمنان متأخّر .
یعنی روز نزول مائده روز عید ما معاصران و آیندگان باشد . یا این که : همه
ما از نخستین فرد تا آخرین فرد از خوان بخوریم .
سوره مائدة آیه 115
متن آیه :
قَالَ اللّهُ إِنِّی مُنَزِّلُهَا عَلَیْکُمْ فَمَن یَکْفُرْ بَعْدُ
مِنکُمْ فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ عَذَاباً لاَّ أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِّنَ
الْعَالَمِینَ
ترجمه :
خداوند ( دعای عیسی را
پذیرفت و بدو ) گفت : من آن را برای شما فرو میفرستم ، ولی هرکس از شما از
آن به بعد ( که نزول مائده و گام نهادن به مرحله شهود و عینالیقین تحقّق
یافت ، چون مسؤولیّت بیشتری پیدا میکند ) اگر کافر گردد ( و راه الحاد و
انکار پوید ) او را چنان مجازاتی میکنم که کس دیگری از جهانیان را بدان
گونه مجازات نکرده باشم !
توضیحات :
« مُنَزِّلُهَا » : نازلکننده آن .
سوره مائدة آیه 116
متن آیه :
وَإِذْ قَالَ اللّهُ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَأَنتَ قُلتَ لِلنَّاسِ
اتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَهَیْنِ مِن دُونِ اللّهِ قَالَ سُبْحَانَکَ مَا
یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ مَا لَیْسَ لِی بِحَقٍّ إِن کُنتُ قُلْتُهُ
فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِی
نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ
ترجمه :
و
( خاطرنشان ساز ) آن گاه را که خداوند میگوید : ای عیسی پسر مریم ! آیا
تو به مردم گفتهای که جز الله ، من و مادرم را هم دو خدای دیگر بدانید ( و
ما دو نفر را نیز پرستش کنید ؟ ) . عیسی میگوید : تو را منزّه از آن
میدانم که دارای شریک و انباز باشی . مرا نسزد که چیزی را بگویم ( و بطلبم
که وظیفه و ) حق من نیست . اگر آن را گفته باشم بیگمان تو از آن آگاهی .
تو ( علاوه از ظاهر گفتار من ) از راز درون من هم باخبری ، ولی من ( چون
انسانی بیش نیستم ) از آنچه بر من پنهان میداری بیخبرم . زیرا تو داننده
رازها و نهانیهائی ( و از خفایا و نوایای امور باخبری ) .
توضیحات :
« مِن دُونِ » : سوای . غیراز . « نَفْس » : ذات . دل و جان . « علاّمُ » : بس آگاه .
سوره مائدة آیه 117
متن آیه :
مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ مَا أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ
رَبِّی وَرَبَّکُمْ وَکُنتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً مَّا دُمْتُ فِیهِمْ
فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنتَ أَنتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَأَنتَ عَلَى
کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ
ترجمه :
من به آنان چیزی
نگفتهام مگر آنچه را که مرا به گفتن آن فرمان دادهای ( و آن ) این که جز
خدا را نپرستید که پروردگار من و پروردگار شما است ( و همو مرا و شما را
آفریده است و همه بندگان اوئیم ) . من تا آن زمان که در میان آنان بودم از
وضع ( اطاعت و عصیان ) ایشان اطّلاع داشتم ، و هنگامی که مرا میراندی ،
تنها تو مراقب و ناظر ایشان بودهای ( و اعمال و افکارشان را پائیدهای ) و
تو بر هر چیزی مطّلع هستی .
توضیحات :
« شَهِیداً » : مطلّع و آگاه . « الرَّقِیبَ » : مراقب و مواظب . « شَهِیدٌ » : حاضر و ناظر . آگاه و باخبر .
سوره مائدة آیه 118
متن آیه :
إِن تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُکَ وَإِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
ترجمه :
اگر
آنان را مجازات کنی ، بندگان تو هستند ( و هرگونه که بخواهی درباره ایشان
میتوانی عمل کنی ) و اگر از ایشان گذشت کنی ( تو خود دانی و توانی ) چرا
که تو چیره و توانا و حکیمی ( لذا نه بخشش تو نشانه ضعف ، و نه مجازات تو
بدون حکمت است ) .
توضیحات :
« إِن تَغْفِرْ لَهُمْ . . . » : این شیوه ادب انبیاء با خدا است ( نگا : ابراهیم / 36 ) .
سوره مائدة آیه 119
متن آیه :
قَالَ اللّهُ هَذَا یَوْمُ یَنفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ
جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً
رَّضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
ترجمه :
(
در روز قیامت ) خداوند میگوید : امروز روزی است که تنها درستی کردار و
درستی گفتار راستگویان ( در دنیا ، هم اینک در عقبی ) بدیشان سود میرساند .
برای آنان باغهائی ( از بهشت ) است که در زیر درختان آن جویبارها روان است
. ایشان در آنجا جاودانه میمانند . خداوند ( به سبب اعمال گذشته ایشان )
از آنان خوشنود ، و ایشان هم ( به سبب اجر و پاداش فراوان و بیپایانی که
دریافت داشتهاند ) از خدا خوشنودند . این است پیروزی بزرگ ( و نعمت سترگ )
.
توضیحات :
« صِدْقُهُمْ » : راستی در ایمان و اقرار و سائر اقوال و احوال ایشان .
سوره مائدة آیه 120
متن آیه :
لِلّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا فِیهِنَّ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
ترجمه :
حکومت آسمانها و زمین و آنچه در آنها است ، از آن خدا است ، و او بر هر چیزی توانا است .
توضیحات :
« مُلْک » : شاهی . کشور . عزّت و قدرت .
فی ظلال القرآن
جزء ششم
سوره نساء آیات 176-148 و سوره مائده تا آیۀ 81
رهنمودهای جزء ششم
بسم الله الرحمن الرحیم
این جزء ششم قرآن است و از دو بخش فراهم آمده است: بخش نخست، بقیّۀ سورۀ نساء است که از اواخر جزء چهارم آغاز شده است و همۀ جزء پنجم را در بر گرفته است. ادامۀ سورۀ نساء در این جزء است. بخش دوم که بیشترین قسمت جزء ششم را فراگرفته است، از سورۀ مائده فراهم آمده است.
در اینجا از بخش نخست این جزء ( سخن به پایان می بریم، و سخن گفتن از بخش دوم آن را به جای مناسب خویش حوالت میدهیم. به یـاری خدا از (ویژگی) سورۀ مائده و فضا و موضوعهای آن سخن در جای خود خواهیم گفت، بدانگونه که در این کتاب تا به حال در پیش گرفتهایم.
*
بقیّۀ سورۀ نساء، به روال خود سوره پیش می رود که در دیباچۀ آن در جزء چهارم، توضیح دادیم. خوب است که به چکیدۀ آن بگونۀ بس فشرده اشاره کنیم:
این سوره میپردازد به بنیانگذاری کاخ جهانبینی درست اسلامی، در درون گروه مسلمانانی که اسلام آنان را از فراخنای درّۀ جاهلیّت برگرفته است تا ایشان را پا به پا از فرازنای راه رو به بالا به سـوی قلّۀ سربفلک کشیده حرکت بدهد و آهسته و آرام بدانجا برساند. همچنین این درون را از تهنشستهای جاهلیّتی برهاند که شکل و شمائل را تیره و تـار میسازد. به عبارت دیگر - همانگونه که قبلاً گفتیم - سـیـماهای جاهلیّت را مـحو و زدوده گردانـد، و سـیماهای تـازۀ اسلامی را استوار و برقرار سازد. آنگاه این سوره، در پرتو جهانبینی تازه، به پاکسازی درون گروه مسلمانان و اخلاق و تقلیدهای اجتماعی آنان میپردازد، و آنها را از تـهنشستهای جـاهلیّت ماندگار در جهانبینی و اعتقادشان پاکیزه میگرداند، و زندگانی اجتماعی آنان را، و روابط خانوادگی و خویشاوندی ایشان را بر پایۀ برنامۀ راست و درست ربّانی، نظم و ترتیب میبخشد. در لابلای هم این و هم آن، با عقائد منحرف روبرو میگردد، و با باورمندان بدین عقائد رویاروی میشود، اعـم از مشـرکان یا اهل کتاب، یـعنی: یـهودیان و مسـیحیـان. به تصحیح عـقائد و معتقدات ایشـان مـیپردازد، و حـقّ را - از لابـلای کژراههها و کجرویهائی که در آنها حقّ را به تباهی کشاندهانـد - روشن و جلوهگر میسازد.
آنگاه گروه مسلمانان را به کارزار گرمی با اهل کتاب بطور عامّ و با یهودیان بطور خاصّ میکشاند و به پیکار مینشاند. چرا که یهودیان بودند که جلو این آئین نوین را گرفتند از آن زمان که پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به مدینه رسید. همین که یـهودیان دیدند که این آئـین نوین خطری برای هستی آنان و موقعیّت ممتاز ایشان در یثرب است، و در برابر ادّعاهائی که دارند و خویشتن را منحصر به قرب الهی میدانند و ملّت گزیدۀ یـزدان میخوانند، خطری بشمار است، با همۀ ابزار و ادوات جنگی با این آئین نوین به نبرد برخاستند! ایـن سوره پرده از سرشت آنان، و وسائل ایشـان برمیدارد، و تاریخ آنان را با انبیاء خودشان روشن میگردانـد، و مینمایاند که آنان با دعوت حقّ و آئین راستین به پیکار برمیخیزند، داعی دعوت حقّ و آورندۀ آئین راستین هر که باشد مـهمّ نیست، حـتّی اگر پیغمبر خودشان و رهبر خودشان و نجات دهندۀ خودشان هم باشد!
همچنین، این سوره بعد از همۀ اینها روشن میدارد که ملّت مسلمان چه وظیفۀ بزرگی بر دوششان است، و چه نقش سترگی برای آنـان در نـظر گرفته شده است.
حکمت آمادهسازی و پاکسـازی و پـالودن ایشـان از تهنشستهای جاهلیّت موجود در درونشان و در زندگی بیرونشان را جلوهگر میسازد، و ضرورت بدست گرفتن زمام امور را بدیشان گوشزد مـینماید، و براشان هویدا میگرداند که بدست گرفتن زمـام رهبری چه اندازه نیازمند بیداری و هوشیاری و قوّت و قـدرت است، و ادای این نقش بزرگ به چه تکالیف و وظائف سنگینی نیاز دارد. از جمله: خواهان جهاد در درون، و پیکار در جهان بیرون، و فداکاریها و جـانفشانیهای سنگین است.
این سوره، چنین راهی را پیموده است، و در هـمۀ حلقههای دروس گذشته این شیوه را در پـیش گـرفته است. بقیّۀ سوره هم در این جزء، در همین راستا حرکت کرده است و برنامۀ پیشین را ادامه داده است.
*
این جزء آغاز میگردد با بخشی از پاکسازی نفس و درون، و پاکسازی جامعه و بیرون. پخش اعـتماد در فضائی که گروه مسلمانان در آن زندگی میکنند. دوری گزیدن از سخنان زشت در میان مسلمانان. از میان برداشتن ستمگری. تشویق بر عفو و گذشت. بیان ایـن که خدا زبان به بدی گشودن را و زشتی بر زبان راندن را دوست نمیدارد، مگر ستمدیدهای که بخواهد انتقام او را بگیرند. امّا در اینجا نیز یزدان جهان عفو از بدی را دوست میدارد، زیرا خودش (بسیار با گذشت) و (بس توانا) است.
آنگاه سخن از سرشت جهانبینی اسلامی به میان میآید. جهانبینی اسلامیی که دیـن خدا را یکی میداند، و پیغمبران خدا را کاروانی میشمارد که ایـن دین یکتا را با خود برمیدارند، و جدا ساختن پیغمبران را و چندگانگی ادیان آنـان را کفر واقعی محسوب میدارد. این سخن وقتی گفته میشود که یهودیان اهل کتاب، یعنی آنان که پس از پیغمبران خود، بر اثر تعصّب و کــینهتوزی، نبوّت را نـمیپذیرند، و هیچیک از پیغمبران را قبول ندارند!
از اینجا به بعد، گشت و گذاری با یهودیان در میگیرد که پرده برمیدارد از سرسختی و سرزنشی که با پیغمبر و رهبر و نجات دهندۀ خود مـوسی علیه السّلام داشتند! کار زشتی که بیانگر سرشت بدی است که داشـتهانـد، و روشنگر موضعگیری ناپسندی است که در برابر حقّ و حقیقت و دعوت و آئینی است که در پیش گرفتهاند، شخص فراخوان به سوی حقّ هر کس که بوده باشد، مهمّ نبوده است، حتّی اگر چنین فراخوانـی خود پیغمبر بزرگشان موسی علیه السّلام بوده باشد! موضعگیری آنـان در برابر عیسی علیه السّلام و مادرش همین بوده است. دربارۀ مادر عیسی سخنان بدی را گفتهاند، سخنان بدی که یزدان آنها را زشت میشمارد و دوست نمیدارد. در پرتو چنین کردار و گفتاری، موضعگیری ایشان در برابر پیغمـبر صلّی الله علیه وآله وسلّم اسلام، و در برابر واپسین دعوت حقّ، کاملاً مفهوم و مکشوف جلوهگر میآید. به مناسبت ادّعاهائی که یهودیان بر ضدّ مسیح علیه السّلام داشتند، و افتخار میکردند که او را کشتهاند! قرآن حقیقت کار و اصل این گمان را بیان میدارد، و میفرماید که چگونه یزدان سبحان یهودیان را به عذاب گرفتار کرده است در برابر ستمشان و بازداشتن مردمان از راه خداوند منّان، و دریافت ربا - با وجود این که از آن نهی شده بودند - و خوردن اموال مردمان به ناحق ...گرفتار کردن یهودیان به عذاب، به وسیلۀ محروم کردنشان از برخی از چیزهای پاکیزهای که در دنیا برای آنان حلال بوده است، و به وسیلۀ عذاب دردناکی که در آخرت چشـم براه آنان است. قرآن راسخان در علم و مؤمنانی را که حقّ را شناختهاند و بدان ایمان آوردهاند و از آن پیروی کردهاند، مستثنی میسازد. بعد پاسخ میدهد به تکذیب یهودیان، و بیان مینماید که چرا یهودیان رسالت پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را تکذیب میکردند. بدیشان گوشزد میفرماید که رسالت یک امر طبیعی و عادی است، و مایۀ شگفت و جای انکار نیست، و کار غریبی بشمار
نمیآید. زیرا پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم برابر همان سـنّت و روالی آمده است که در ارسـال پیغمبران به مـیان مـردمان معمول است. از نوح علیه السّلام گرفته تا ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگان و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان و داود، و سایر پیغمبرانیکه یهودیان به رسالت برخی از ایشان ایمان دارند و رسالت برخی را از روی دشمنانگی و کینهتوزی انکار مینمایند، کار نبوّت بدین شیوه بوده است، و بسیار طبیعی بشمار آمده است که یزدان پیغمبرانی را به میان مردمان به عنوان مژده رسان و بیم دهنده روانه فرماید:
(لئلا یکون للناس على الله حجة بعد الرسل).
تا بعد از آمدن پیغمبران حجّت و دلیلی بر خدا برای مردمان باقی نماند.
ارسال پیغمبران گذشته از این که یک امر طبیعی است، یک امر ضـروری نـیز میباشد ... در مقابل انکار یهودیان، گواهی یزدان سبحان، و گواهی فرشتگان ذکر میگردد. خدا گواه باشد خود به تـنهائی کافی است. کسانی را بیم میدهد که کفر ورزیدهاند و دیگران را از راه خدا باز داشتهاند. کسانی را که کفر ورزیدهانـد و ستـمگری کردهاند بیم میدهد به این که یزدان ایشان را نمیبخشاید، و آنان را به راهی جز راه دوزخ رهنمود نمیفرماید، دوزخی که در آن جاودانه و سـرمدی میمانند. به دنبال این مطلب، جملگی مردمان را فریاد میدارد و به اطّلاع همگان میرساند که این پیغمبر از سوی پروردگارشان حقّ را با خود آورده است و ایشان را به سوی ایمان فرا میخواند، و اگر ایـمان نیاورند باکی نیست، زیرا آنچه در آسمانها و زمین است از آن یزدان است. یزدان بر صحّت این رسالت گواهی میدهد و آنان را برای ایـمان بدان فرا مـیخواند. در ایـن صورت آنان برای خویشتن هر چه میخواهند بکنند. ایشان آزادنـد دعـوت خداوند اسمانها و زمین را بپذیرند یا نپذیرند.
بدین منوال این گشت و گذار با یهودیان اهل کتاب، به پایان میرسد. گشت و گذاری که سرشت آنان و وسائل ایشان را روشن میگرداند، و پـرده از خوی بدی برمی دارد که از دیر باز در آنان بوده است. بدینگونه نیرنگشان را پیدا و حنایشان را بیرنگ میسازد. سخن حقّ را دربارۀ رسالت محمّد صلّی اله علیه وآله وسلّم میگوید.
و با گواهی یزدان، حجّت را بر مردمان تـمام میکند. گذشته از این، عظمت مسؤولیّت پیغمبران، و مسؤولیّت سنگین دعوتکنندگان به سـوی سخن حقّ را بیان میدارد. این امر هم از یک سو اقامۀ حجّت بر مردمان است، و از دیگر سو مقرّر مـیدارد کـه آگاه نمودن جملگی مردمان بر عهدۀ پیغمبران و مؤمنان به رسالت ایشان است، تا مردمان بتوانند خویشتن را از عقاب و عذاب خدا برهانند، یا از روی دلیل مستحقّ عقاب و عذاب گردند ... این هم مسـؤولیّت بسیار سـنگین و بزرگی است.
*
زمانی که ایـن گشت و گذار با یـهودیان به پایان میرسد، و خداوند داد عیسی پسر مریم و مادرش را از ایشان میستاند، و ادّعاهای زشت یهودیدی را دربارۀ عیسی و مریم مردود میشمارد و تکذیب مـیدارد، گشت و گذار دوم با مسیحیان - پـیروان عیسی علیه السّلام آغاز میگردد تا غلوّ آنان را دربارۀ عیسی، یعنی بنده و پیغمبر خدا، تصحیحکند، و ایشان را از این غلوّ بدور دارد، و حقیقت امر را دربارۀ او بیان نماید و بگوید که: نه تنها عیسی خویشتن را بندۀ خدا میدانـد، همۀ فرشتگان نیز به بندگی خود معترف هسـتند. عـیسی و فرشتگان بدین بندگی مینازند. ایـن امـر هم برای تصحیح گمانهائی است که مسـیحیان دربارۀ جبرئیل داشتند بدین وسیله تثلیث نفی میگردد، و مسألۀ پـدر بودن خداوند سبحان نیز نفی و مردود میشود.
در لابلای ایـن تصحیح، جهانبینی درست اسلامی جلوهگر و هویدا میگردد، و چکیدۀ سخن این میشود: دو چیز بیش در میان نیست: الوهیّت و عبودیّت. الوهیّت و خداوندگاری متعلّق به یزدان یکتا است، و عبودیّت و بندگی متعلّق به همه چیز جهان، بجز یزدان است ... این امر قاعدۀ بزرگی در عقیده و ایدئولوژی اسلامی است، و نشانۀ برجسته و رکن اساسی در آن است.
به همین علّت، مژده به مؤمنان، و تهدید و بیم کافرانی در میرسد که از عبودیّت و بندگی یـزدان سرباز میزنند. و همانگونه که گشت و گذار نخستین با یهودیان انجام پذیرفت، به مردمان اعلام میگردد که برهان و دلیلی، و نور روشن و روشنگری، از جانب پروردگارشان برایشان آمده است. دیگر حجّت و برهانی، و شکّ و شبههای، و عذرخواهی و معذرتی، برای متخلّفان و متجاوزان بر جای نیست.
*
سوره با آیهای پایان میپذیرد که مشتمل بر بقیّۀ احکام ارث در حالت کلاله است. در این سوره قبلاً حکـم برخی از حالات گذشت. هم اینک از بقیّۀ دیگر سخن میرود. این بقیّه هم دربارۀ سر و سامان اجتماعی، و نظم و ترتیب اقتصادی جدیدی است که اسلام آمـده است تـا زنـدگی گروه مسلمانان را بر پایۀ آن بنیانگذاری کند، و گروه مسلمانان را - همانگونه که در اوّل سوره گفتیم - به ملّتی تبدیل نماید. ملّتی که قالب ملّت ممتاز، و سیستم و نظام خاص خود، و ویژگیهای جداگانه خویش را داشته باشد، تا بتواند نقش بزرگ خویشتن را در زندگی بشری و در جامعۀ انسانی اداء و ایفاء کند، نقش رهبری و سرپرستی و رهنمونی مردمان در راستای راه یزدان.
از بررسی سراسر این سوره، و از وارسی این بخش آن، چنین پیدا است که سر و سامان اجتماعی، و نظم و ترتیب اقتصادی، و آرایش و پیرایش سیاسی، همراه و همگام است با: پـاکیزگی اخلاقی، تصحیح باور و جهانبینی، نبرد و پیکار با دشمنانی که در کمین گروه مسلمانان نشستهاند، و روشنگری مسؤولیّت بزرگ و نقش سترگی که بر عهدۀ این گروه اسلامی نهاده شـده است و از ایشان خواسته شده است که به انـجام آن برخیزند و در راه اداء و ایفای آن لحظهای از پـای ننشینند. قرآن که کتاب این دعوت و دستورالعمل ایـن ملّت است، مسلمانان را به انجام همۀ اینها میخواند و میکشاند، آن هم به شکل شامل و کامل و هماهنگ و دقیقی. شکلی که بر هر که بخواهد کاخ با شکوه ایـن ملّت را دوباره برافرازد، و چنین ملّتی را از نو زندگی بخشد، و به جنبش و رستاخیز کشاند، تا دیگر باره این ملّت مسؤولیّتهای خود را اداء، و نقش خویش را ایفاء نماید، واجب میگرداند از این قرآن برنامۀ تبلیغ و دعوت خود را برگیرد و برنامۀ جنبش و حرکت خود گرداند، و برنامۀ گام به گام در راه زنـده گرداندن و رستاخیز بخشیدن و نوسازی کاخ با شکوه ایـن ملّت سازد. قرآن آمادۀ ادای نقشی است که نـخستین بار آن را ایفاء نموده است. قرآن سخن بر جا و جاودانۀ یزدان با دل مردمان در همۀ ازمنه و احوال آنان است. عجائب و غرائب قرآن پایان نمیگیرد، و با تکرار فراوان آن کهنه نمیگردد، همانگونهکه آشناترین مردمان به قرآن پیغمبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم فرموده است، آن کسی که با ایـن قرآن به جهاد کافران و منافقان و منحرفان اهل کتاب پرداخته است، و با آن این ملّت ممتاز و منحصر به فرد در طـول تاریخ جملگی مردمان را بوجود آورده است.