ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
مکی است؛ ترتیب آن 68؛ شمار آیات آن 52
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿نٓۚ وَٱلۡقَلَمِ وَمَا یَسۡطُرُونَ ١﴾.
نون؛ الله تعالی به مراد خویش از آوردن آن که از حروف مقطّعات میباشد داناتر است؛ هرچند میدانیم که این حروف معانی بزرگ و مقاصد ارزشمندی دارد. حقتعالی به قلم که فرشتگان و انسانها بدان مینویسند سوگند یاد کرده است؛ زیرا قلم منزلت بزرگ، نفعی عظیم و مقام والا دارد. به همینگونه به خبرهای فایدهبخش، احکام سودمند، علوم مبارک و آثار جاودانیی که به وسیلۀ قلم مینویسند سوگند یاد نموده است.
﴿مَآ أَنتَ بِنِعۡمَةِ رَبِّکَ بِمَجۡنُونٖ ٢﴾.
ای پیامبر! تو با نعمتی که پروردگار برایت عطا کرده دیوانه، سبکاندیش و فاقد رأی نیستی، بلکه پیامبر معصومی هستی که به تو الهام میشود، محفوظ از خطاها و با استقامت میباشی، رشد و ادراک کامل داری و هدایت ربّانی و عنایت الهی همراه توست.
﴿وَإِنَّ لَکَ لَأَجۡرًا غَیۡرَ مَمۡنُونٖ ٣﴾.
یقیناً به خاطر رسالت و رهنمایی مردم از گمراهی به سوی راهیابی، مزد بزرگی در نزد خداوند عزوجل برایت مهیّاست؛ مزد و پاداشی که کم نمیشود و قطع نمیگردد.
﴿وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٖ ٤﴾.
ای محمّد! سوگند به خداوند سبحان که تو از اخلاق عظیمی چون شمایل نیکو، فضایل پسندیده، مناقب برتر و مواهب بزرگ برخوردار میباشی. مسلّم است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نمونه و مثال همه اخلاق نیک و روشهای بزرگ زندگی بودند؛ زیرا مصدر اخلاق و روشهای حیات آنحضرت قرآن کریم بود، چنانکه اوامرش را به کار میبستند و از نواهیاش دوری میجستند.
﴿فَسَتُبۡصِرُ وَیُبۡصِرُونَ ٥﴾.
ای محمّد! زود است که برای تو و دشمنانت آشکار شود که کدامتان بر راه هدایت روان هستید، طریق درستتری را در پیش گرفتید و روش نیکوتر دارید و این کار در عاقبت امور و سرانجام کارها تحقّق خواهد یافت.
﴿بِأَییِّکُمُ ٱلۡمَفۡتُونُ ٦﴾.
ای محمّد! به زودی تو و دشمنانت خواهید دانست که کدام گروهتان در دینش زیانمند شده و عقلش ناقص است؛ آنگاه که گرفتاران عذاب الهی شناخته شوند و دیوانگان واضح گردند.
﴿إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِۦ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِینَ ٧﴾.
همانا حقتعالی بدکار را از پرهیزگار و گمراه را از هدایتشده باز میشناسد؛ زیرا هیچ رازی از او پوشیده نیست، هیچ امری از او غایب نیست، به محتوای ضمایر داناست و به مکنونات سرایر آگاه است.
﴿فَلَا تُطِعِ ٱلۡمُکَذِّبِینَ ٨﴾.
بر هدایتت ادامه بده و بر دینت ثابت قدم باش؛ زیرا تو بر حق هستی و آنان بر باطل میباشند. بنابراین از آرای آنان اطاعت مکن و از خواهشهایشان پیروی منما.
﴿وَدُّواْ لَوۡ تُدۡهِنُ فَیُدۡهِنُونَ ٩﴾.
آرزو میبرند که با ترک چیزی از امور دین خویش با آنان مدارا داشته باشی و با اندیشههایشان موافقت و سازگاری کنی. آنان نیز به برخی امور با تو موافقت میکنند به امید آنکه تو هم با آنان موافقت داشته باشی؛ زیرا برهان و گواهی برای روش خویش ندارند.
﴿وَلَا تُطِعۡ کُلَّ حَلَّافٖ مَّهِینٍ ١٠﴾.
امّا تو ای پیامبر! از هر بدکار سوگندخورنده به بهتان و ناحق، از هر دروغگوی سبکمغز و از هر بیشخصیت ناجوانمرد پیروی مکن.
﴿هَمَّازٖ مَّشَّآءِۢ بِنَمِیمٖ ١١﴾.
از غیبتگری که به آبروی مردم دست میزند و با انتقال سخنانی که گناه آشکار است به جستجوی عیبهایشان میپردازد تا فتنه و فساد را در میان مردم کشت نماید. او هم خود فاسد است و هم در میان مردم فساد ایجاد میکند و بر قطع رابطهها و تفریق میان مؤمنان بسیار حریص است.
﴿مَّنَّاعٖ لِّلۡخَیۡرِ مُعۡتَدٍ أَثِیمٍ ١٢﴾.
به موجودیت خیر و خوبیها مانند مال، جاه و اخلاق نیک بخالت میورزد، بر حقوق الله عزوجل و حقوق مخلوقاتش تجاوز میکند، تقوایی ندارد تا او را از گناه باز دارد و با خصومت، خوردنحرام و اذیت مخلوقات گناه بسیاری را مرتکب میشود.
﴿عُتُلِّۢ بَعۡدَ ذَٰلِکَ زَنِیمٍ ١٣﴾.
در کفرش بسیار پایبند و دارای مکری قوی است، در بدکاری فرو میرود و اعمال زشت انجام میدهد، خصلتهای ناپسند دارد و به پدرش نسبت داده نمیشود. بنابراین جوانمردی، حسب، شهامت و ادبی ندارد.
﴿أَن کَانَ ذَا مَالٖ وَبَنِینَ ١٤﴾.
این بدان سبب است که او مال و فرزندان بسیاری دارد و در فساد و کفر به پروردگار زیادهروی میکند، در حالی که برایش بهتر است شکرگزاری کند و به کفران نپردازد؛ تواضع در پیش گیرد و تکبّر ننماید.
﴿إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِ ءَایَٰتُنَا قَالَ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ ١٥﴾.
آنگاه که قرآن کریم بر او خوانده میشود میگوید: این همان افسانهها و خرافات پیشینیان است که ارزشی ندارد.
﴿سَنَسِمُهُۥ عَلَى ٱلۡخُرۡطُومِ ١٦﴾.
زود است که بر بینیاش نشانهای از خواری، ننگ و ملامت بگذاریم، تا بدان علّت در پیش روی مردم بیآبرو شود.
﴿إِنَّا بَلَوۡنَٰهُمۡ کَمَا بَلَوۡنَآ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ إِذۡ أَقۡسَمُواْ لَیَصۡرِمُنَّهَا مُصۡبِحِینَ ١٧﴾.
همانا ما این کافران را به گرسنگی، قحطی و کمبود میوهها مبتلا نمودیم؛ همچنان که صاحبان باغ را مورد امتحان و آزمایش قرار دادیم. آنانکه سوگند خوردند تا میوههای باغ خویش را در صبحگاهان وقت و در هنگام بیخبری مسکینان بچینند تا برایشان چیزی ندهند.
﴿وَلَا یَسۡتَثۡنُونَ ١٨﴾.
آنان سوگند خوردند؛ امّا در سوگند خود هیچ استثنایی به کار نبردند، به انجام کارشان جز اندیشی نمودند؛ ولی آن را به خواست حقتعالی مربوط ندانستند.
﴿فَطَافَ عَلَیۡهَا طَآئِفٞ مِّن رَّبِّکَ وَهُمۡ نَآئِمُونَ ١٩﴾.
در حالی که خود در خواب فرو رفته بودند، الله عزوجل بر باغشان آتش سوزیی را نازل نمود و مقرّر داشت. میوۀ باغ در بیخبری از آنان گرفته شد تا جزای عملشان باشد که میخواستند میوههایش را در بیخبری از فقیران و مسکینان برچینند.
﴿فَأَصۡبَحَتۡ کَٱلصَّرِیمِ ٢٠﴾.
در نتیجه باغ بعد از سوختنش مانند شبی تاریک، خراب و سیاه شد؛ چنانکه در آن یک درخت سبزی هم باقی نماند.
﴿فَتَنَادَوۡاْ مُصۡبِحِینَ ٢١﴾.
آنگاه در هنگام صبح یکدیگر را صدا زدند تا در اوّل روز پیش از آنکه مسکینی آنان را ببیند یا فقیری باخبر شود بروند و این شأن هر بخیل است که از چشم مردم خود را میپوشاند.
﴿أَنِ ٱغۡدُواْ عَلَىٰ حَرۡثِکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰرِمِینَ ٢٢﴾.
از یکدیگر خواستند تا به منظور چیدن میوه صبح وقت به باغ خویش بروند؛ پیش از اینکه نیازمندی آنان را دریابد. آن رو که در دادن میوه به فقیران بخالت میورزیدند و در نتیجه برای چیدن میوهها اول وقت اقدام کردند.
﴿فَٱنطَلَقُواْ وَهُمۡ یَتَخَٰفَتُونَ ٢٣﴾.
با شتاب به سوی باغ خود رفتند و آهسته سخن میگفتند تا کسی از اهل شهر سخن آنان را نشنود، چنانکه شأن هر بخیلی همین است که به خاطر بخالت بر مال و طعامش خود و آوازش را پنهان میسازد.
﴿أَن لَّا یَدۡخُلَنَّهَا ٱلۡیَوۡمَ عَلَیۡکُم مِّسۡکِینٞ ٢٤﴾.
بر منع کردن هر مسکینی از داخلشدن به باغ اتفاق و اجماع کردند و برای تحقّق این امر، وقت حرکت نمودند، خود را در تاریکی از مردم مخفی داشتند، آهسته سخن میگفتند و در چیدن میوهها شتاب میورزیدند.
﴿وَغَدَوۡاْ عَلَىٰ حَرۡدٖ قَٰدِرِینَ ٢٥﴾.
آنان در هنگام اوّل صبح حرکت نمودند، در حالی که کینۀ مساکین و نیّت بد بخل بر نیازمندان را در دل میپروراندند و اعتقاد داشتند که قدرت دارند ارادۀ خود را انجام دهند و فقیران را از پذیرایی در باغ باز دارند.
﴿فَلَمَّا رَأَوۡهَا قَالُوٓاْ إِنَّا لَضَآلُّونَ ٢٦﴾.
وقتی باغ را دیدند که سوخته، خرابه و سیاه شده گفتند: شاید ما راه خود را گم کردهایم و این باغ ما نخواهد بود؛ زیرا نشانههای آن نیز گم شده بود.
﴿بَلۡ نَحۡنُ مَحۡرُومُونَ ٢٧﴾.
امّا وقتی شناختند که این باغ آنان است گفتند: واقعیت این است که ما به علّت نیّت بد منع مسکینان از میوههایش از خیر آن محروم ساخته شدیم و این جزای عمل ماست که بدان مؤاخذه میشویم.
﴿قَالَ أَوۡسَطُهُمۡ أَلَمۡ أَقُل لَّکُمۡ لَوۡلَا تُسَبِّحُونَ ٢٨﴾.
بهترین و عالیترین آنان گفتند: آیا شما را در هنگام سوگندتان به استثنا و ردّ امر به پروردگار جهانیان نصیحت ننمودم.
﴿قَالُواْ سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ ٢٩﴾.
بعد از آنکه به خود آمدند و بر کردۀشان پشیمان شدند گفتند: خداوند عزوجل منزّه است از اینکه بر ما ستمی روا داشته باشد، بلکه خود ما با انجام عمل بد یعنی ترک استثنا، منع فقیران و بخل در عطای مال بر خود ستم نمودیم.
﴿فَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ یَتَلَٰوَمُونَ ٣٠﴾.
آنگاه بعد از تأسّف و ندامت به ملامت یکدیگر پرداختند و از عمل بد و نیّت بد خویش در بخلورزیدن حسرت خوردند.
﴿قَالُواْ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا طَٰغِینَ ٣١﴾.
گفتند: وای به حال ما باد! ما در معصیت پروردگار خویش از حد گذشتیم که فقیران را از صدقه باز داشتیم و جز به خاطر گناهان خود مورد مجازات قرار نگرفتیم؛ زیرا طغیان، منع از حقّ و از حدگذری است.
﴿عَسَىٰ رَبُّنَآ أَن یُبۡدِلَنَا خَیۡرٗا مِّنۡهَآ إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا رَٰغِبُونَ ٣٢﴾.
شاید حقتعالی به سبب توبه از گناهان برای ما باغی بهتر از باغ ما عوض دهد؛ زیرا ما به سوی خداوند یگانه باز گشتیم، امیدوار پاداش اوییم و از عذابش میترسیم.
﴿کَذَٰلِکَ ٱلۡعَذَابُۖ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَکۡبَرُۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ ٣٣﴾.
همچنان که صاحبان باغ را مجازات نمودیم، همه کسانی را که از راه حق میل نمایند و در نعمتها بخل ورزند، به انواع عذابها در دنیا مجازات مینماییم. امّا عذاب آخرت از عذاب دنیا سختتر است. اگر این حقیقت را بدانند همه اسباب موجب را ترک میکنند، اما نادانی است که اهلش را به هلاکت میاندازد.
﴿إِنَّ لِلۡمُتَّقِینَ عِندَ رَبِّهِمۡ جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ ٣٤﴾.
همانا برای کسانی که با انجام اوامر و اجتناب از ممنوعات، از پروردگارشان ترسیدند بهشتهایی در جوار پروردگار مهربانشان مهیّا شده که در آن نعمتهای جاودان و پاداش بزرگی وجود دارد.
﴿أَفَنَجۡعَلُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ کَٱلۡمُجۡرِمِینَ ٣٥﴾.
آیا کسی را که از پروردگارش اطاعت کند و مطیع اوامرش باشد مانند کسی مقرّر میداریم که به حقتعالی کافر شود و از حدودش تجاوز نماید؟ چنین نمیباشد؛ زیرا شخص مسلمان دارای مزد و پاداش است، در حالی که مجرم شکست خورده و ناکام است.
﴿مَا لَکُمۡ کَیۡفَ تَحۡکُمُونَ ٣٦﴾.
شما را چه شده که به ناحق حکم میکنید و مؤمن و کافر را در فضیلت و ثواب برابر میدانید، حال آنکه در عمل خویش برابر نیستند.
﴿أَمۡ لَکُمۡ کِتَٰبٞ فِیهِ تَدۡرُسُونَ ٣٧﴾.
آیا در نزدتان کتابی است که از نزد خداوند عزوجل فرود آمده و شما این حکم ناروا را که پرهیزگار و بدکار را با هم برابر میداند در آن خوانده و آموختهاید؟ نه عقل در این حکم با شما موافقت میکند و نه در این زمینه از نقلی پیروی نمویدی.
﴿إِنَّ لَکُمۡ فِیهِ لَمَا تَخَیَّرُونَ ٣٨﴾.
در چنین صورتی این کتاب مملو از آرزوهای شماست و موافق خواهشهای بد نفسانیتان خواهد بود. امّا درست این است که چنین چیزی وجود ندارد؛ نه در نزدتان کتابی است و نه دلیلی وجود دارد که شما را تأیید کند.
﴿أَمۡ لَکُمۡ أَیۡمَٰنٌ عَلَیۡنَا بَٰلِغَةٌ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ إِنَّ لَکُمۡ لَمَا تَحۡکُمُونَ ٣٩﴾.
آیا برایتان بر ذمّۀ ما پیمانهایی مؤکد و ثابتی وجود دارد؛ مبنی بر اینکه به زودی آنچه را دوست دارید و آرزو میبرید به دست میآورید؟ چنین نیست، بلکه اینها آرزوهایی است که تحقّق نخواهد یافت.
﴿سَلۡهُمۡ أَیُّهُم بِذَٰلِکَ زَعِیمٌ ٤٠﴾.
ای پیامبر! از کافران بپرس که کدام یک کفیل این حکم است و ضمانت میکند که امور موافق ارادۀشان میباشد؟ برای تحقّق گمانهای آنان کفیلی وجود ندارد و دلیلی ندارند که ادّعایشان را ثابت سازد.
﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَکَآءُ فَلۡیَأۡتُواْ بِشُرَکَآئِهِمۡ إِن کَانُواْ صَٰدِقِینَ ٤١﴾.
آیا خدایانی دارند که ادّعای آنان را ضمانت میکند و بر مطالباتشان کمک مینماید؟ اگر چنین است و در گفتههای خود راستگو اند باید آنها را حاضر آورند.
﴿یَوۡمَ یُکۡشَفُ عَن سَاقٖ وَیُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ ٤٢﴾.
در روز قیامت وضعیت بسیار سختی است، دشواریهای بزرگی وجود دارد، پروردگار سبحان برای فیصله میان مردم حضور دارد و ساق بزرگوار بلا کیفش که به هیچ چیزی همانندی ندارد آشکار میشود. مردم در میدان محشر به سجدهکردن مأمور میشوند. در این هنگام مؤمنان که در دنیا به حقتعالی سجده نمودند در آخرت نیز میتوانند سجده کنند. امّا سجده بر کافران و منافقان دشوار میآید، چنانکه پشت هرکدام آنان یک پارچه میماند و خم نمیشود؛ زیرا در دنیا سجده برای خداوند عزوجل را ترک نموده بودند.
﴿خَٰشِعَةً أَبۡصَٰرُهُمۡ تَرۡهَقُهُمۡ ذِلَّةٞۖ وَقَدۡ کَانُواْ یُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ وَهُمۡ سَٰلِمُونَ ٤٣﴾.
چشمهای فرو افتاده دارند و ذلّت شدیدی آنان را فرا گرفته است. آنان در دنیا مأمور شدند که در نماز برای خدا سجده کنند، در حالی که تندرست و توانا هستند، امّا با کبر و ستیزهجویی سجده نمیکنند. از اینرو با محرومیت از سجده در روز قیامت مجازات میشوند.
﴿فَذَرۡنِی وَمَن یُکَذِّبُ بِهَٰذَا ٱلۡحَدِیثِۖ سَنَسۡتَدۡرِجُهُم مِّنۡ حَیۡثُ لَا یَعۡلَمُونَ ٤٤﴾.
ای پیامبر! مرا با تکذیب کنندگان قرآن رها بگذار، به زودی از آنان انتقام خواهم گرفت و عذابشان خواهم کرد. اکنون با نعمتها آنان را مهلت میدهیم و دنیا را نصب العین و مطلوب آنان قرار میدهیم. نهایت آنان را به گونهای هلاک مینماییم که نه به خطر آگاهی دارند و نه سبب هلاکت را میدانند؛ یعنی که به ناگهانی مؤاخذه میشوند.
﴿وَأُمۡلِی لَهُمۡۚ إِنَّ کَیۡدِی مَتِینٌ ٤٥﴾.
آنان را مهلت میدهم تا گناهان زیادی انجام دهند و عُمرهایشان را طولانی میسازیم تا در لهو و بازی مصروف شوند. به یقین که مکر و تدبیر من در برابر دشمنان شدید است؛ زیرا تا عصیانگران را گرفتار نسازم بدان آگاهی ندارند.
﴿أَمۡ تَسَۡٔلُهُمۡ أَجۡرٗا فَهُم مِّن مَّغۡرَمٖ مُّثۡقَلُونَ ٤٦﴾.
ای پیامبر! آیا در برابر تبلیغ رسالت و دعوت به سوی خداوند عزوجل از کافران مزدی را خواستار شدهای؟ و از اینرو تاوان اجرت بر آنان گران آمده و بار سنگینی را به دوش کشیدهاند؟ درست این است که تو آنان را به جهت خدا فرا میخوانی و مزد و پاداش تو بر خداوند عزوجل است. پس به چه دلیل از دعوت تو قطع علاقه میکنند؟
﴿أَمۡ عِندَهُمُ ٱلۡغَیۡبُ فَهُمۡ یَکۡتُبُونَ ٤٧﴾.
آیا به علم غیب آگاهی دارند، از روی دانش مینویسند و بر مبنای عدل حکم مینمایند که میپندارند از اهل ایمان بهتر اند؟ در حالی که در حقیقت جاهلانی بیش نیستند که بتها را پرستش میکنند، نه دانشی دارند و نه دلیلی در نزدشان وجود دارد.
﴿فَٱصۡبِرۡ لِحُکۡمِ رَبِّکَ وَلَا تَکُن کَصَاحِبِ ٱلۡحُوتِ إِذۡ نَادَىٰ وَهُوَ مَکۡظُومٞ ٤٨﴾.
ای پیامبر! به حکم پروردگارت که مهلت کافران را مقدّر کرده و کامیابی و پیروزیتان را به تأخیر انداخته صبر نما و مانند یونس علیه السلام مباش که به فرمان پروردگارش شتاب ورزید، بر قومش خشم نمود، از نزد آنان گریخت و در نهایت او را ماهی بلعید. بعد از اینکه به غم و اندوه و مشقّت گرفتار آمد، پروردگارش را دعا کرد و با توبه و استغفار درخواست گشایش نمود و در نتیجه حقتعالی او را نجات بخشید.
﴿لَّوۡلَآ أَن تَدَٰرَکَهُۥ نِعۡمَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ لَنُبِذَ بِٱلۡعَرَآءِ وَهُوَ مَذۡمُومٞ ٤٩﴾.
اگر خداوند منّان او را به لطفش نجات نمیداد و بعد از اعلان توبهاش رعایت حقتعالی او را درنمییافت، به سبب ملامتی و تقصیرش، از شکم ماهی بدون غذا، آب و پوشاکی در بیابان هلاکتباری افگنده میشد.
﴿فَٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُۥ فَجَعَلَهُۥ مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ٥٠﴾.
حقتعالی او را به رسالت به سوی قومش برگزید، واپس به وطنش بر گشتاند و صالح و مصلح ساخت. احوال، اعمال و اقوالش را نیکو ساخت تا به سوی راه خدا دعوت نماید.
﴿وَإِن یَکَادُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَیُزۡلِقُونَکَ بِأَبۡصَٰرِهِمۡ لَمَّا سَمِعُواْ ٱلذِّکۡرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُۥ لَمَجۡنُونٞ ٥١﴾.
نزدیک است که کافران وقتی کلام خداوند یگانۀ قهّار را میشنوند، از روی عداوت و کینهتوزی، تو را با نگاه چشمان خود بر زمین افگنند. آنان تو را به دیوانگی متّهم میکنند تا شخصیت بزرگوارت را خدشهدار کنند و به این طریق دعوتت به سوی راه راست را باطل و بینتیجه سازند.
﴿وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِینَ ٥٢﴾.
امّا قرآن کریم تنها و تنها موعظه و نصیحتی برای انسانها، یادآوری و پندی برای پندپذیران و نصیحتهایی برای اهل اعتبار است. هر که میخواهد ایمان آورد و هر که میخواهد کافر شود.