سورهی غافر آیهی 20-1
سوره غافر
مکی و مشتمل بر 85 آیه است
بسم الله الرحمن الرحیم
حم (1) تَنزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ (2) غَافِرِ الذَّنبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقَابِ ذِی الطَّوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ (3) مَا یُجَادِلُ فِی آیَاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلَادِ (4) کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ عِقَابِ (5) وَکَذَلِکَ حَقَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحَابُ النَّارِ (6) الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیُؤْمِنُونَ بِهِ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ (7) رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدتَّهُم وَمَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (8) وَقِهِمُ السَّیِّئَاتِ وَمَن تَقِ السَّیِّئَاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (9) إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنَادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَکْبَرُ مِن مَّقْتِکُمْ أَنفُسَکُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِیمَانِ فَتَکْفُرُونَ (10) قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَأَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِّن سَبِیلٍ (11) ذَلِکُم بِأَنَّهُ إِذَا دُعِیَ اللَّهُ وَحْدَهُ کَفَرْتُمْ وَإِن یُشْرَکْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُکْمُ لِلَّهِ الْعَلِیِّ الْکَبِیرِ (12) هُوَ الَّذِی یُرِیکُمْ آیَاتِهِ وَیُنَزِّلُ لَکُم مِّنَ السَّمَاءِ رِزْقاً وَمَا یَتَذَکَّرُ إِلَّا مَن یُنِیبُ (13) فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ (14) رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِیُنذِرَ یَوْمَ التَّلَاقِ (15) یَوْمَ هُم بَارِزُونَ لَا یَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَیْءٌ لِّمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ (16) الْیَوْمَ تُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ لَا ظُلْمَ الْیَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ (17) وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ کَاظِمِینَ مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَلَا شَفِیعٍ یُطَاعُ (18) یَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ (19) وَاللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ لَا یَقْضُونَ بِشَیْءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ (20)
این سوره میپردازد به مساله حق و باطل، ایمان وکفر، دعوت و تکذیب، و در آخر مساله برتریجوئی و زورگوئی به ناحق در زمین. همچنین از انتقام خدائی سخن میگویدکه برتریجویان زورگو را فرا میگیرد ... در لابلای این قضیه، سوره به جایگاه مومنان راهیاب فرمانبردار، و کمک خداوند دادار بدیشان، و طللب آمرزش فرشتگان برایشان، و پذیرش دعایشان از سوی یزدان جهان، و چیزیکه در آخرت در انتظارشان است، سخن میگوید.
بدین خاطر فضایکلی این سوره، انگار فضای پیکار است، پیکار میان حق و باطل، و میان ایمان و طغیان، و میان متکبران زورگو و زورمدار روی زمین. سخن میرود از انتقام خدائیکه متکبران زورگو و زورمدار را فرامیگیرد و ایشان را هلاک و نابود میسازد. در لابلای همچون فضائی نسیمهای رحمت و رضایت وزیدن میگیرد، بدان هنگامکه ذکر مومنان میشود و از ایشان سخن میرود!
این فضا پدیدار و نمودار مـیآید در نشان دادن نابودگاههای گذشتگان و محلهای هلاک پیشینیان. همچنین این فضا آشکار و جلوهگر مـیشود در نشان دادن صـحنههای قیامت. هم این و هم آن در روند سوره پخش و پراکنده است، و به شکل آشکار و پدیدار تکرار میگردد، و به صورتهای تازنده و هراسناک و ترسآوریکه با فضایکلی سوره هماهنگی دارد، نشان داده میشود. این صورتها و شکلهای تند و تیز و وحشتناک و هراسبرانگیز با قالب درشتی و زمختی و شدّت و حدّت سوره، اشتراک و همخوانی دارد.
چهبسا آنچه با این نشانه متفق و همآوا است سرآغاز این سوره است. سرآغاز ایـن سوره با آهنگهائی میآغازد که دارای طنین ویژهای است:
(غَافِرِ الذَّنبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقَابِ ذِی الطَّوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ ) .
یزدانی که بخشنده گناه، پذیرنده توبه، دارای عذاب سخت، و صاحب انعام و احسان است. هیح معبودی جز او وجود ندارد. بازگشت به سوی او است. (غافر/3)
انگار این آهنگها پتکهائی هستند با صدای ضربههای منظم و پیاپی و دارای آواهای یکـنواخت با بندهای برجای و استوار، و همچنین با معانی و مفاهیمیکه تکیهگاه آهنگهای موسیقی سوره است.
همچنین واژه «بأس الله: عذاب شدید خدا » و «بأسنا: عذاب شدید ما» را خواهیم یافتکه در مواردگوناگون سوره آمده است.[1] واژههای دیگری وجـود دارد که بیانگر شدّت و حدّت و تندی و درشتی در ساختار و یا در معنی هستند.
*
به طور عموم، سراسر این سوره چنین به نظر میآیدکه پتکها و چکشهائی هستند و بر دل انسانها فرود میآیند و با شدت و حدت بر دل تاثیر میگذارند، در آن حال و احوالیکه این سوره صـحنههای قیامت و محلهای نقش زمین شدنهای گذشتگان را نشان میدهد.گاهگاهی نیز این سوره لطیف و ظریف میگردد و به پسودهها و آهنگهائی تبدیل میشودکه دلها را آرام میپساید و نوازش مینماید. این هم وقتی استکه این سوره از بردارندگان عرش و ازکسانی صحبت میکندکه در اطراف عرش هستند و پروردگارشان را با دعا و زاری فریاد میدارندکه بر بندگان مومن خود بزرگواری بفرماید و فضل وکرم بنماید. و یا در زمانی استکه نشانههای پیدا و هویدای جهان بیرون را به دل نشان میدهد و یا نشانههای پنهان و نهان در جهان درون بشری را بدو عرضه میدارد.
برخی از مثالهائی از این و از آن ذکر میکنیمکه فضای این سوره و سایهروشن آن را ترسیم میکند.
درباره نقش زمین شدنها و نابودگاههای گذشتگان میخوانیم:
(کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ عِقَابِ ؟ ) .
پیش از اینان (که مشـرکان معاصرند) قوم نوح و دستهها و گروههایی (همچون عاد و ثمود و لوط) که بعد از ایشان بودهاند (پیغمبران خدا را) تکذیب کردهاند و همه ملتها خواستهاند که (با زر و زور و تزویر) در حق پیغمبر خود توطئه کنند تا او را بگیرند و(بکشند. گذشته از این با دلائل و براهین فرستادگان خدا) به ناحق جدال ونزاع ورزیدهاند، تا بدین وسیله باطل حق را نابود و برطرف کنند. ولی من ایشان را (به عـذاب دنیوی) گرفتار ساختهام. آیا عقاب (و عذاب دنیوی) من نسبت بدیشان چگونه است؟ (ویرانههای شهرهایشان در مسـیر مسافرتهای شما به چشم میخورد، و سرنوشت شوم و عاقبت سیاه و تـاریک ایشـان بـر صفحات تاریخ و در سینههای صاحبدلان ثبت است. بنگریدوعبرت بگیرید. (غافر/5)
(أَوَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ کَانُوا مِن قَبْلِهِمْ کَانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَآثَاراً فِی الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَمَا کَانَ لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِن وَاقٍ . ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانَت تَّأْتِیهِمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَکَفَرُوا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ إِنَّهُ قَوِیٌّ شَدِیدُ الْعِقَابِ ).
آیا در زمین به سیر و سیاحت نپرداختهاند تا ببینند سرانجام کار کسانی که پیش از ایشان بودهاند به کجا کشیده است. آنان نیرویشان و آثارشان در زمین بیشتر از شما بوده است و خداوند ایشان را به سبب گناهانشان گرفته و هلاک ساخته است و مدافعی در برابر (عذاب) خدا نداشتهاند (و کسی ایشـان را از عذاب رهائی نداده است). این (هلاک و عذاب) بدان خاطر بوده است که پیغمبرانشان دلائل و براهین روشن برای ایشان میآوردند و ارائه میدادند و آنان راه کفر در پیش میگرفتند، و خدا ایشان را گرفته و هلاک میکرد. چرا که او نیرومند شدیدالعقابی است. (غافر/٢١و٢٢)
درباره صحنههای قیامت میخوانیم:
(وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ کَاظِمِینَ مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَلَا شَفِیعٍ یُطَاعُ).
(ای محمّد!) آنان را از روز نزدیک بترسان (که قیامت است). آن زمانی که دلها (از شدت وحشت) به گلوگاه میرسند (و انگار از جای خود کنده و به بالا پرت شدهاند) و تمام وجودشان مملو از خشم و اندوه میگردد (خشم بر کسانی که ایشان را به چنین سرنوشتی دچار کردهاند، و خشم بر خود که به حرف دیگران گوش فرادادهاند، و غم و اندوه بر روزگار هدر رفته و طلای عمر باخته شده). ستمگران نه دارای دوست دلسوزند، و نه دارای میانجیگری که میانجی او پذیرفته گردد. (غافر/18)
« الَّذِینَ کَذَّبُوا بِالْکِتَابِ وَبِمَا أَرْسَلْنَا بِهِ رُسُلَنَا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ إِذِ الْأَغْلَالُ فِی أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلَاسِلُ یُسْحَبُونَ فِی الْحَمِیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ ... ».
کسانی که کتابهای آسمانی و چیزهائی را که به همراه پیغمبران فرو فرستادهایم تکذیب میدارند، به زودی (نتیجه شوم کار خود را) خواهند فهمید، آن زمان که غلها و زنجیرها در گردن دارند و روی زمین کشیده میشوند. در آب بسیار داغ برافروخته، و سپس در آتش تافته میکردند... . (غافر/70-72)
از جمله پسودههای خوشایند و شادیآفرین، صحنه بردارندگان عرش با دعاهای خاشعانه خداجویانه است:
( الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیُؤْمِنُونَ بِهِ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ . رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدتَّهُم وَمَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ . وَقِهِمُ السَّیِّئَاتِ وَمَن تَقِ السَّیِّئَاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ) .
آنان که بردارندگان عرش خدایند و آنان که گرداگرد آنند به سپاس و ستایش پروردگارشان سرگرمند و بدو ایمان دارند و برای مومنان طلب آمرزش میکنند (و میگویند:) پروردگارا! مهربانی و دانش تو همه چیز را فراگرفته است (هم اعمال اقوالشان را کاملا میدانی و هم مرحمت و مهربانیت میتواند ایشان را دربـر گیرد) پس درگذر از کسانی که (از گناهان دست مـیکشند و به طاعت و عباداتت میپردازند، و از راههای انحرافی دوری میگزینند و به راستای راهت) برمیگردند و راه تو را در پیش میگیرند، و آنان را از عذاب دوزخ مصون و محفوظ فرما. پروردگارا! آنان را به باغهای ماندگار بهشتی داخل گردان که بدیشان (توسط پیغمبران) وعده دادهای، همراه با پدران خوب و همسران شایسته و فرزندان بایسته ایشان. قطعا تو (بر هر چیزی) چیره و توانا و (در هر کاری) دارای فلسفه و حکمت هستی. و آنان را از (عقوبت دنیوی و کیفر اخروی) بدیها نگاهدار. و تو هرکه را در آن روز از کیفر بدیها نگاهداری، واقعا بدو رحم کردهای (و مورد الطاف خود قرار دادهای) و آن مسلمّاً رستگاری بزرگ و نیل به مقصود سترکی است. (غافر/٧-٩)
از پسودههای الهامگرانهای که آیات و نشانههای خدا را در انفس و آفاق مینمایانند، میخوانیم:
(هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخاً وَمِنکُم مَّن یُتَوَفَّى مِن قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلاً مُّسَمًّى وَلَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ . هُوَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ فَإِذَا قَضَى أَمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ).
خدا کسی است که شما را از خاک میآفریند، سپس (خاک را) به منی تبدیل میگرداند، و بعد (منی را) به زالو گونهای تبدیل مینماید، و آنگاه به شکل نوزادی (از شکم مادرانتان) بیرونتان میآورد. بعد (شما را زنده نگاه میدارد) تا میرسید به کمال قوت خود، آنگاه پیر میشوید. برخی از شما پیش از آن مرحله میمیرند - و (باز هم شما را زنده نگاه میدارد) تا به وقت معین (اجل تام) میرسید. امید است شما (درسهای عبرت و نشانههای قدرتی را که در این احوال و اطوار است) بفهمید. او کسی است که زندگی میبخشد و میمیراند، و هنگامی که خواست کاری انجام پذیرد، تنها بدو میگوید: باش، پس میشود. (غافر/67و68)
( اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِراً إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَشْکُرُونَ . ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ لَّا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَکُونَ؟ ) .
خداوند کسی است که شب را برای شـما آفرید تا درآن بیاسائید و بیارامید، و روز را روشن گردانید (تا در آن به فعالیت و کار و کوشش بپردازید). خداوند نسبت به مـردم فضل و کرم دارد، ولیکن بیشتر مردم شکرگزاری نمیکنند. آن (که دهنده نعمتها است) الله، پروردگار شما، و آفریدگار همه اشیاء است و جز او معبودی نیست. پس چگونه منحرف گردانده میشوید؟ (غافر/61و62)
( اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَرَاراً وَالسَّمَاء بِنَاء وَصَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَرَزَقَکُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَتَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ ).
خدا کسی است که زمین را جایگاه و قرارگاه شما کرد، وآسـمان را به شکل خیمه و خرگاه ساخت و شما را شکل بخشید و شکلهایتان را زیبا بیافرید، و خوراکیـهای پاکیزه نصیبتان نمود. آن که چنین (الطافی) در حق شما کرده است الله است. پس بالا و والا خداوند تعالی است که پروردگار جهانیان است. (غافر/64)
اینها و آنها فضای سوره را به تــصویر میکشند، و سایهروشنهای آن را ترسیم میکنند، و با موضوع سوره با قالب آن هماهنگ میگردند.
*
روند سوره موضوعات را در چهار مرحله جداگانه به پیش میبرد.
نخستین مرحله سوره باشروع سورهبهوسیله حروف مقطعه میآغازد:
( حم (1) تَنزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ).
حا.میم ...فرو فرستادن این کتاب (قـرآن) از سوی یزدان چیره و آگاه انجام میپذیرد. (غافر/1و2)
به دنبال آن، این آواها و آهنگهای متین و استوار - می آ ید:
(غَافِرِ الذَّنبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقَابِ ذِی الطَّوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ ) .
یزدانی که بخشنده گناه، پذیرنده توبه، دارای عذاب سخت، و صاحب انعام و احسان است. هیچ معبودی جز او وجود ندارد. بازگشت به سوی او است. (غافر/3)
سپس بیان میداردکه سراسر هستی مطیع و فرمانبردار خدا است. و جزکسانی که کافر باشند در باره آیات و نشانههای خدا به جدال و ستیز نمیپردازند، و آنان با این جدال و ستیز از سائر موجودات و مخلوقات دور میافتند وکژراهه میروند. بدین خاطر است که ایشان سزاوار این نیستندکه پیغمبر خدا (ص) بدیشان اهمّیت بدهد، هراندازه هم درکالاها و نعمتها غوطهور باشند و خوش باشند و خوش بگذرانند. چه آنان به همان سرنوشتی گرفتار میآیند که گروهها و دستههای تکذیبکننده پیش از ایشان بدان گرفتار آمدهاند، و خداوند آنان را سختگرفتار عقاب و عذابیکرده است که بسی شگفتانگیز بوده است! با وجودگرفتارکردن ایشان به عقاب و عذاب دنیوی، عقاب و عذاب آخرت هم در انتظار ایشان است . . . اینان این گونهاند، در صورتی که بردارندگان عرش و فرشتگان ییرامون آن ایمان خود را به پروردگار خویـش اظـهار و اعلان میدارند، و او را عبادت و پرستش میکنند، و برای کسانی که در زمین ایمان آوردهاند طلب آمرزش مـینمایند، و دعای مغفرت و نعمت و نجات و رستگاری را برایشان سر میدهند. . . در همان وقت صحنه کافران نشان داده میشود. که در روز قیامت از سوی همه چیز جهان هستیکه مطیع و فرمانبردار خدا هستند، فریاد زده میشوند:
( لَمَقْتُ اللَّهِ أَکْبَرُ مِن مَّقْتِکُمْ أَنفُسَکُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِیمَانِ فَتَکْفُرُونَ).
قطعاً خدا بیش از این که خودتان بر خویشتن خشمگینید بر شما خشمگین است. چرا که (در دنیا توسط انبیاء و علماء) به سوی ایمان آوردن فراخوانده میشدید و راه کفر در پیش میگرفتید. (غافر/10)
کافران بدین هنگام در جایگاه خواری و رسوائی و سرشکست هستند، و این خواری و رسوائی و سرشکست ایشان به دنبال تکبر و خودبزرگبینی است. آنان بهگناه خود اعتراف میکنند، و به وجود پروردگارشان اقرار مینمایند، ولی اعتراف و اقرار سودی بدیشان نمیرساند. بدانان شرک و تکبرشان گوشزد مـیگردد، شرک و تکبریکه در دنیا میورزیدهاند . . . از این جایگاه حضور در پیشگاه خدا که در قیامت است، روند قرآنی مردمان را به پیشگاه خدا در همین جهان برمیگرداند:
(هُوَ الَّذِی یُرِیکُمْ آیَاتِهِ وَیُنَزِّلُ لَکُم مِّنَ السَّمَاءِ رِزْقاً)...
او کسی است که دلائل (قدرت) و نشانههای (عظمت) خود را به شما مینمایاند و از آسمان برای شما روزی میفرستد. (غافر/13)
بدیشان تذکر میدهد که به سوی پروردگارشان برگردند و توبهکنند و او را به یگان بپرستند:
( فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ )
. اکنون که چنین است، خدا را به فریاد بـخـوانید و عبادت و طاعت را خاص او بدانید، هرچند که کافران دوست نداشته باشند. (غافر/14) به وحی و حذر داشتن از آن روز سخت اشاره میکند، و به صحنه ایشان در قیامت میرسد:
( یَوْمَ هُم بَارِزُونَ لَا یَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَیْءٌ).
روز رویاروئی روزی است که مردمان ظاهر و آشکار میشوند (و تمام پردهها و حجابها کنار میروند، و موانع مادی برچیده میشوند. بالاخره علاوه از سر برآوردن مردم از گورها، درون و برون و خلوت و جلوت همه انسانها نمودار میگردد) و چیزی از (کار و بار و رفتار و پندار) ایشان بر خدا پنهان نمیماند.
(غافر/16 )
در حالیکه قلدران و زورگویان و متکبران و ستیزهگران نهان گردیدهاند:
(لِّمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ) .
(فریاد وحشتناکی را میشنوند که میگوید:) ملک و حکومت، امروز ازآن کیست؟ (پاسخ قاطعانه داده میشود که) ازآن خداوند یکتای چیره و توانا است. (غافر/16 )
روند قرآنی به نشان دادن تـصویرهائی از آن روزی میپردازدکه یزدان جهان - جل جلاله - منحصر به فرد در فرمانروائی و داوری میگردد، و هرکه و هرچه راکه پیش از آن بجز خدا میپرستیدهاند پنهان میگردد و نابود میشود، هم بدانگونهکه طاغیان و بزهکاران در آنجا پنهان میشوند.
مرحله دوم میآغازد با نگرشی به جایگاههای نقش زمین شدن پیشینیان وگذشتگان پیش از ایشان، به عنوان مقدمهای برای سخنگفش از داستان موسی (ع)با فرعون و هامان و قارون. این مقدمه موضعگیری طغیان و سرکشی در برابر دعوت به سوی حق را پیش چشم میدارد. حلقه تازهای در آن ذکر میگردد که در داستان موسی پیش از این نیامده است، و جز در این سوره بیان نگردیده است. این حلقه هم حلقه پیدایش مرد مومنی از اهل و بیت فرعون استکه ایمان خود را پنهان میدارد. این مرد مومن از موسیکه تصمیم به قتل اوگرفتهاند دفاع میکند، و سخن حق و بیان ایمان را اول با نرمش و حذر مطرح میکند، و سپس در پایان کار روشن و آشکار حق و حقیقت و عقیده و ایمان را فریاد میدارد. در مجادلهایکه با فرعون میکند دلائل و براهین حق و حقیقت را قوی و واضح دگر مینماید و برمیشمرد، و فرعون و فـرعونیان را از روز قیامت میترساند و برحذر میگرداند، و برمی از صحنههای قیامت را با شیوه موثری پیش چشم میدارد، و ایشان را به یاد موضعگریشان و موضعگری نسلهای پیشین با یوسف (ع) با رسالت او میاندازد . . . روند قرآنی داستان را ادامه میدهد تا نهایت آن به دامنه قیامت میرسد. به ناگاه آنان را در قیامت مییابیم. ایشان را مییابیمکه دارند در آتش برای همدیگر دلیل و برهان میآورند. میان افراد ضعیف و میان اشخاص متکثر دنیا کشمکش وگفت درگرفته است. میان جملگی ایشان با نگاهبانان دوزخ کشمکش وگفتگو درگرفته است و از نگاهبانان دوزخ درخواست نجات و رهائی میکنند. امّا دیگر فرصتگذشته است و وقت نجات و رهائی نمانده است! در پرتو همین صحنه، خداوند بزرگوار پیغمبر خود (ص) را به صبر وشکیبائی، و یقین و اطمینان به وعده راستین خدا، و روکردن به سوی پروردگارش با تسبیح و حمد و طلب آمرزش، دعوت میفرماید.
و امّا مرحله سوم میآغازد با بیان این که کسانیکه در باره آیات خدا و نشانههای او، بدون دلیل و برهان به مجادله و ستیزهگری میپردازند، تنها چیزی که ایشان را بدینکار برمیانگیزد خود را بالاتر و بزرگتر از آن دانستن استکه به دنبال حق راه بیفتند و بدان چنگ بزنند. در صورتیکه آنان بسیکوچکتر و ناچیزتر از این خود بزرگبینی و بالا و والا دیدن خویشتن هستند. روند قرآنی در اینجا چشم بینش دلها را متوجه جهان بزرگ و سترگی میکندکه خدا آن را آفریده است، جهانیکه بسیار بزرگتر از جملگی مردمان است. بدان امیدکه منکران در برابر عظمت آفریدههای یزدان خویشتن راکوچک ببینند و ناچیز بینگارند، و چشم بینش درونشان بگشاید و دیگرکور نگردند و نابینا نشوند:
(وَمَا یَسْتَوِی الْأَعْمَى وَالْبَصِیرُ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَلَا الْمُسِیءُ قَلِیلاً مَّا تَتَذَکَّرُونَ).
آنان که چشمانشان (از دیدن حق) کور است، با آنان که (حق را) میبینند، و کسـانی که ایمان آوردهاند و کارهای نیکو کردهاند، با کسانی که بدکار و بزهکارند یکسان نیستند. امّـا شما (بر اثر خودخواهی و زشتکاری) کمتر پند میگیرید (و متوجه حقیقت میشوید). (غافر/58)
ایشان را متوجه آمدن قیامت میکند، و آنان را به دعا کردن و نالیدن به آستانه خدا دعوت میکند، خدائیکه دعا را قبول میفرماید و استجابت مینماید. کسانیکه تکبّر بکنند و عظمت بفروشند، خوار و حقیر به آتش دوزخ در میافتند. در این صورت موقعیت برخی از نشانههای جهانی را بدیشان مینمایاند که غافل و بیخبر ازکنار آنها میگذرند. شب را به عنوان وسیله آرمیدن و آسایش پیداکردن، و روز را به عنوان دیدن و به تلاش ایستادن، نشان میدهد. زمین را محل استقرار و آسمان را ساختمان و خیمهگاه معرفی میکند. ایشان را متوجه دستگاه وجودشان مینماید، و بدیشان میگوید خدا ایشان را شکل بخشیده است و آنان را به شکل زیبائی آفریده است. ایشان را به پذیرش دعوت خدا فرامیخواند، و از آنان میخواهد دین خود را خالصانه ازآن خداکنند. به پیغمبر (ص) تلقین میگردد و دیکته میشود که از عبادت ایشان بیزاری و دوری جوید، و بدیشان اعلان دارد که خدا بدو دستور فرموده است از بتها و خداگونههایشان بیزاری و دوری جوید، و بدو فرمان داده استکه خویشتن را تنها تسلیم پروردگار جهانیانگرداند و فقط مطیع دستور او باشد. آنگاه دلهایشان را میپساید بدین امریه خدای یگانه است آنان را از خاک نیافریده است و سپس از نطفه هستی بخشیده است . . . خدا استکه حیات میبخشد و زنده میگرداند، و حیات را پس میگیرد و میمیراند. آنگاه بار دیگر روند قرآنی برمیگردد و پیغمبر خدا (ص) را از کار و بار کسانی شگفتزده میسازد که درباره خدا به مجادله و ستیز میپردازند، و آنان را از عذاب روز قیامت در صحنه خشن و تندی میترساند:
( إِذِ الْأَغْلَالُ فِی أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلَاسِلُ یُسْحَبُونَ . فِی الْحَمِیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ) .
آن زمان که غلها و زنجیرها در گردن دارند و روی زمین کشیده میشوند. در آب بسیار داغ برافروخته و سپس در آتش تافته میکردند. (غافر/٧١و٧٢)
ناگهان کسانی که مشرکان آنان را انباز و شریک خدا میانگاشتند از مشرکان دست میکشند، و مشرکان هم منکر این میگردندکه چیزی را پرستیده باشند و عبادت نموده باشند! سرانجام کار هر دو طرف به دوزخ میکشد و بدان درمیافتند، بدیشان گفته میشود:
« ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ »
(بـه کافران و مشرکان دستور داده میشود) از درهای دوزخ داخل شوید و جاودانه در آنجا بمانید. جایگاه متکبران چه بد جایگاهی است. (غافر/76)
در پرتو این صحنه، یزدان سبحان پیغمبر خود (ص) را بار دیگر به صبر و شکیبائی رهنمود میگرداند، و او را دیگر باره به یقین و اطمینان به وعده راستین الهی
میخواند. حال چه زنده بماند و برخی از تحقق یافتن این وعده را ببیند، یا خدا او را نمیراند پیش از اینکه شاهد پیاده شدن بخشی از این وعده گردد. به هر حال وعده خدا تخلفناپذیر است و روی میدهد.
مرحله پایانی سوره به مرحله سوم میپیوندد، پس از آنکه پیغمبر (ص) به صبر و شکیبائی و انتظار تحقق یافتن وعده الهی دعوت میشود، و بدو تذکر داده میشود یزدان جهان پیغمبران زیادی را پیش از او برانگیخته است و روانهکرده است.
(وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ).
هیچ پیغمبری حق نداشته است معجزهای را (که قوم او پیشنهاد کردهاند) نشان دهد مگر به فرمان خدا. (غافر/78)
هرچند نشانههائی در جهان است، و در حضور و دسترسشان آیهها و نشانههای نزدیک فراوان است، ولی آنان از بررسی و پژوهش آنها غافلند . . . همین چهارپایانی که مسخر و فرمانبردار ایشان هستند، چه کسی آنها را مسخر و فرمانبردار ایشانکرده است؟ این کشتیهائیکه ایشان را برمیدارد آیا نشانهای نیست که آن را میبینند؟! جایگاههای نقش زمین شدن پیشینیان آیا در دلهایشان پند و اندرز و تقوا و پرهیزگاری برنمیانگیزد؟». این سوره با نوا و آوای نیرومندی که بر جایگاهی از جایگاههای نابودی و نقش زمین گردیدن تکذیبکنندگان سر میدهد به پایان میآید، تکذیبکنندگانیکه عقاب و عذاب خدا را میبینند و آنگاه ایمان میآورند:
(فَلَمْ یَکُ یَنفَعُهُمْ إِیمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبَادِهِ وَخَسِرَ هُنَالِکَ الْکَافِرُونَ؟).
امّا ایمانشان به هنگام مشاهده عذاب شدید ما، بدیشان سودی نرسانیده است و نفعی به حالشان نداشته است. این سنت و شیوه همیشگی خدا در مورد بندگانش بوده است و کافران بدان هنگام زیانبار شدهاند. (چرا که سرمایه وجود خود را در بیراهه هدر دادهاند و حاصلی جز گناه و رسوائی و عذاب دردناک خدائی فراهم نساختهاند). (غافر/٨٥)
فرو فرستادن این کتاب (قرآن) از سوی یزدان چیره و این پایانی استکه نهایتکار متکبران را به تصویر میکشد، و با فضای سوره و با سایهروشن و با قالب اصیل آن اتفاق و اتحاد دارد.
بیائید اینک با روند سوره به طور مشروح همراه و همگام شویم:
(حم . تَنزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ .غَافِرِ الذَّنبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقَابِ ذِی الطَّوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ ).
حا . میم . . . فرو فرستادن این کتاب (قرآن) از سوی یزدان چیره و آگاه انجام میپذیرد. یزدانی که بخشنده گناه، پذیرنده توبه، دارای عذاب سخت، و صاحب انعام و احسان است. هیج معبودی جز او وجود ندارد. بازگشت به سوی او است.
این سرآغاز هفت سوره استکه همه آنها با (حا. میم) آغاز میگردند. از این هفت سوره در یکی از آنها به دنبال حروف «حا. میم» سه حرف دیگر میآید که عبارتند از: «عین. سین. قاف). درباره حروف مقطعه واقع در آغاز برخی از سورهها قبلاً سخنگفتهایم. این حروف اشاره دارند به اینکه ساختار همین قرآن از همین حروف است. ولی قرآن برای ایشان معجزه است و آنان را از ساختن همچون قرآنی درمانده میکند. قرآن ایشان را درمانده میکند از اینکه با وجود دسترسی سهل و ساده بدین حروف و آشنائی آنان با این حروف که حروف زبان خودشان است، زبانی که بدان سخن میگویند و بدان مینویسند، بتوانند همچون قرآن (یا ده سوره و حتی یک سوره مثل آن) را بسازند و ارائه دهند.
به دنبال این حروف مقطعه، اشارهای به نازل گرداندن اینکتاب میشود . . . نازل گرداندنکتاب حقیقتی از حقائقی استکه بهویژه در سورههای مکی سخن از آن مکرر میشود، بدان هنگامکه از ساختار عقیده صحبت میفردد:
« تَنزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ » .
فرو فرستادن این کتاب (قرآن)از سوی یزدان چیره و آگاه انجام میپذیرد.
این تنها اشارهای است و پس از آن روند قرآن به شناسائی برخی از صفات خدائی میپردازد که این کتاب را نازل فرموده است. صفاتی که در اینجا ذکر میشود مجموعهای از صفاتی است که دارای ارتباط موضوعی با محتویات سراسر این سوره و با مسائل آن دارد:
«الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ . غَافِرِ الذَّنبِ . قَابِلِ التَّوْبِ . شَدِیدِ الْعِقَابِ . ذِی الطَّوْلِ . لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ . إِلَیْهِ الْمَصِیرُ» یزدان چیره، آگاه، بخشنده گناه، پذیرنده توبه، دارای عذاب سخت، و صاحب انعام و احسان است. هیچ معبودی جز او وجود ندارد. بازگشت به سوی او است.
سخن میرود از عزت و شوکت، علم و دانش، بخشایش گناهان، پذیرش توبه، عذاب و عقاب شدید، قبل و نعمت، وحدانیت الوهیت، و وحدانیت برگشت همگان به سوی یزدان جهان ...
همه موضوعات سوره مربوط بدین معانی و مفاهیم هستند، معانی و مفاهیمیکه در سرآغاز سوره آمدهاند، و با نواها و آواهائی بیان گردیدهاندکه طنین استوار، و ترکیببند پایدار دارند، و بیانگر استقرار و ثبات و رسوخ هستند.
یزدان سبحان خود را به بندگانش با صفات خویش میشناساند، صفاتی که دارای تاثیر در زندگانی بندگان و در وجودشان است. با این صفات عقل و مفرد و دلهایشان را میپساید، و درنتیجه امید و آزشان را و همچنین ترس و هراسشان را برانگیخته مینماید، و بدیشان میفهماند که آنان در قبضه دست قدرت او هستند و هیچگونهگریزی وگزیری از دخل و تصرف یزدان در خودشان ندارند. از جمله چنین صفاتی اینها هستند:
«الْعَزِیزِ »: خدای نیرومند توانائیکه چیره میگردد و مغلوب نـمیشود، و کار و بار را اداره میکند و میگرداند،کار و باریکه کسی بر انجام آن تاب و توان ندارد، و نیزکسی نمیتواند او را به سبب آن بازپرسی و پیجوئیکند.
(الْعَلِیمِ): خدائیکه با علم و دانش و آگاهی و بینش جهان هستی را اداره میکند و میگرداند، و چیزی بر او پنهان نمیماند، و چیزی از علم و اطلاع او به در نمیرود و مخفی نمیشود.
(غَافِرِ الذَّنبِ ) :خدائی که گناهان بندگان را میبخشاید برابر استحقاق بخشایشی که در ایشان سراغ دارد.
(قَابِلِ التَّوْبِ ): خدائیکه توبه بزهکاران را میپذیرد، و ایشان را در حمایت و حفاظت خود مـیگیرد، و درگاه خود را برایشان باز میکند و میگشاید و دربان و نگهبانی بر آن نمیگمارد.
(شَدِیدِ الْعِقَابِ ): خدائیکه متکبران و خودبزرگبینان را درهم میشکند و نابود مـیکند، و عنادپیشگان و دشمنان را عقاب و عذاب میرساند، عنادپیشگان و دشمنانیکه توبه نکنند و طلب آمرزش ننمایند.
( ذِی الطَّوْلِ) : خدائیکه با نعمت دادن لطف و عنایت میکند، و خوبیها و نیکیها را چندین برابر میسازد و چندین برابر به شمار میآورد، و بدون حساب وکتاب و حدود و ثغور عطاء میفرماید.
(لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ ): جز او معبودی نیست. الوهیت تنها او را است. هیچ شریک و انبازی و همتا و همگونی در الوهیت ندارد.
(إِلَیْهِ الْمَصِیرُ): برگشت و بازگشت به سوی او است. هیچگونهگریزی از حساب وکتاب با او نیست، و راه فراری از ملاقات و رویاروی شدن با او وجود ندارد. برگشت و بازگشت به پیشگاه او قطعی و حتمی است. بدین صورت رابطه خدا با بندگانش، و رابطه بندگانش با او روشن و آشکار میگردد. این رابطه در عقل و خرد و درک و فهمشان، و در احساسها و اندیشههایشان، روشن و آشکار است. این است که بندگان میدانند با خدا چگونه بیدار و هوشیار رفتار کنند، و بدانند و بفهمندکه چه چیز خدا را خشمگین میسازد، و چه چیز خدا را خشنود میگرداند.
پیروان عقیدههای افسانهای در برابر رفتار با خدایان خود حیران و سرگردان بودند. درباره خدایان خود چیز منضبط و مضبوط و جمع و جوری نمیدانستند. برایشان معلوم نبودکه چه چیز خدایان را خشمگین، و چه چیز آنها را خشنود میسازد. خدایان را به تصوّر درمیآوردندکه خـواستهای غیر ثابت و متغیری دارند. هردم چیزی را میخـواهند و جهتهایگنگ و پیچیدهای در پیش میگیرند. زود منقلب و متاثر مـیشوند، و سخت برمیشورند و آشفته میگردند. پیروانشان نسبت بدیشان دائماً در نگرانـی و پریشانی بسر میبردند و از راههای گوناگون رضای آنان را میجستند. گاهی با دعاها و نوشتهها، و زمانی با قربانیها خشنودیشان را میطلبیدند. نمیدانستند آیا خدایانشان خشمگین شدهاند و یا خشنودگردیدهاند. در این باره کارشان بر حدس وگمان بود.
اسلام میآید و روشن و آشکار سخن میگوید. مردمان را با خدای حق و راستینشان ارتباط میدهد، و خدا را با صفات خودش بدیشان معرفی میکند، و ایشان را از خواست یزدان و مشیت و اراده ایزد سبحان آگاه میگرداند، و بدانان میآموزد چگونه به خدا نزدیک شوند، و چگونه رحـمـت و عنایت او را بجویند، و از عذاب و عقاب او به چه شکلی بپرهیزند، و بـر راستای راه روشن و درست بایستند و با برنامه و هدف معین به سوی سرمنزل مقصـود حرکتکنند.
*
(مَا یُجَادِلُ فِی آیَاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلَادِ . کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ عِقَابِ ؟ وَکَذَلِکَ حَقَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحَابُ النَّارِ ) .
هیچ کسی در مقابل آیات خدا پرخاشگری نمیکند و به ستیز نمیایستد، مگر آنان که کافر باشند. آمد و شد و سلطه و قدرت کافران در شهرها و کشورها، تو را گول نزند. پیش از اینان (که مشرکان معاصرند) قوم نوح و دستهها و گروههایی (همچون عاد و ثمود و لوط) که بعد از ایشان بودهاند (پیغمبران خدا را) تکذیب کردهاند وهمه ملتها خواستهاند که (با زر و زور و تـزویر) در حق پیغمبر خود توطئه کنند تا او را بگیرند و (بکشند. گذشته از این با دلائل و براهین فرستادگان خـدا) به ناحق جدال و نزاع ورزیدهاند، تا به وسیله باطل حق را نابود و برطرف کنند. ولی من ایشان را (به عذاب دنیوی) گرفتار ساختهام. آیا عقاب (و عذاب دنیوی) من نسبت بدیشان چگونه است؟ (ویرانههای شهرهایشان در مسیر مسافرتهای شما به چشم میخورد، و سرنوشت شوم و عاقبت سیاه و تاریک ایشان بر صفحات تاریخ و در سینههای صاحبدلان ثبت است، بنگرید و عبرت بگیرید). این چنین، فرمان پروردگارت بر کافران (و مشرکانی که راههای ظلم و جنایت را با پای خود پیمودهاند و با اراده خویش بر گناهکاریها و بزهکاریها اصرار و ابرام ورزیدهاند، اجراء شده است و) تحقق پذیرفته است، و آن این که ایشان دوزخیانند.
پس از بیان این صفات والای الهی، و پس از ذکر وحدانیت و یگان یزدان سبحان، توضیح میدهد که این حقائق مسلم و قطعی بشمار است از سوی هرکسی که در جهان هستی است، و از سوی هر چیزیکه در جهان هستی است. چه فطرت هستی همه مرتبط بدین حقائق است، و بدون واسطه متصل بدین حقائق است، اتصالیکه جای ستیز و جدالی و حیله و نیرنگی باقی نمیگذارد. هرچه در سراسر جهان هستی است با آیهها و نشانههای شناخت خدا معتقد و مقتنع گـردیده است، آیهها و نشانههائیکهگواه بر حقیقت و وحدانیت وجود خدا است. هیچکسی درباره حقیقت و وحدانیت خدا به جدال و ستیز نمیپردازد، مگر کسانی که کفر ورزند و حق را پنهان دارند. آنان با پنهان داشتن حق و حقیقت، از راه هرچه در هستی است و هرکه در هستی است
انحراف پیدا میکنند وکژراهه میروند:
(مَا یُجَادِلُ فِی آیَاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِینَ کَفَرُوا ) .
هیچ کسی در مقابل آیات خدا پرخاشگری نمیکند و به ستیز نمیایستد، مگر آنان که کافر باشند.
کافرانند که در میان همه مخلوقات و موجودات جهان بزرگ و سترگ هستیکناره میروند و منحرف میشوند. تنها آنان در میان این همه مخلوقاف عظیم به کژراهه میروند وگمراه میشوند. ایشان که - با مقایسه آنان با این زمین - ضعیفتر وکمتر از مورچه هم هستند. آنان وقتیکه در یک صف میایستند و در باره آیات خدا پرخاشگری میکنند و به ستیز میایستند، و همه جهان بزرگ و سترگ در یک صف میایستد و معترف به وجود آفریدگار یزدان و متکی به نیروی یزدان چیره و توانا است، آنان در همچون موضعگریای سرنوشتشان معلوم و مقطوع است، و کار و بارشان روشن، و فرجامشان معین است، هراندازه هم قدرت و قوت داشته باشند، و هراندازه هم اسباب و ابزار مال و جاه و سلطه و قدرت در دست داشته باشند:
( فَلَا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلَادِ ).
آمد و شد و سلطه و قدرت کافران در شهرها و کشورها، تو را گول نزند.
آنان هراندازه هم آمد و شد و بیا و برو داشته باشند، و هراندازه هم بجنبند و حرکتکنند، و هراندازه هم از ملک و مال وکالا و متاع و لذت و قدرت برخوردار باشند، ایشان رو به نابودی و نیستی میروند و هلاک میشوند. پایان پیکار هم معلوم است. تازه اگر پیکاری بتواند درگیرد میان قدرت و قوت جهان و آفریدگار آن، با قدرت و قوت ضعیفان و بیچارگان!
قومها وگروههای همچون ایشان و بسان آنان آمدهاند. فرجام همچون قومها وگروههایکه پیش از این بودهاند فرجام کسی استکه رو در روی نیروی خردکننده جادوکنندهای بایستدکه هرکس خود راگرفتار عذاب و عقاب خدا سازد در معرض آن قرار میگیرد: (کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ عِقَابِ ؟)
پیش از اینان (که مشرکان معاصرند) قوم نوح و دستهها و گروههایی (همچون عاد و ثمود و لوط) که بعد از ایشان بودهاند (پیغمبران خدا را) تکذیب کردهاند و همه ملتها خواستهاند که (با زر و زور و تزویر ) در حق پیغمبر خود توطئه کنند تا او را بگیرند و (بکشند. گذشته از این با دلائل و براهین فرستادگان خدا) به ناحق جدال و نزاع ورزیدهاند، تا به وسیله باطل حق را نابود و برطرف کنند. ولی من ایشان را (به عذاب دنیوی) گرفتار ساختهام. آیا عقاب (و عذاب دنیوی) من نسبت بدیشان چگونه است؟ (ویرانههای شهرهایشان در مسیر مسافرتهای شما به چشم میخورد، و سرنوشت شوم و عاقبت سیاه و تاریک ایشان بر صفحات تاریخ و در سینههای صاحبدلان ثبت است، بنگرید و عبرت بگیرید).
این هم داستان قدیمی و کهنی از روزگاران نوح است. پیکاری استکه دارای موقعیتهای همگون در هر زمانی است. این آیه همچون داستانی را به تصویر میکشد، داستان رسالت و تکذیب و طغیان را در طول قرنها و در میان نسلها. همچنین فرجام معلوم همیشگی را به تصویر میکشدکه پیروزی حق بر باطل است. پیغمبری میآید، و طاغیان و یاغیان مردمان آن روزگار آن را تکذیب میکنند. حجت را با حجت پاسخ نمیگویند بدان هنگامکه مبارزه حجت با حجت است. بلکه به منطق طغیان و سرکشی سخت و شدید پناه میبرند. میخواهند بر پیغمبرشان بتازند و یورش برند. باطل را برای عامّه مردم میآرایند تا با آن حق را مغلوبکنند و شکست دهند . . . در اینجا استکه دست قدرت خدا دخالت میفرماید، و ایشان را سختگرفتار و اسیر مینماید. به گونهای گرفتارشان میسازد که مایه شگفت و وحشت میشود. جای شگفت هم دارد و میسزد از آن صحبتکرد و به دیگران نمود:
( فَکَیْفَ کَانَ عِقَابِ ؟)
آیا عقاب (و عذاب دنیوی) من نسبت بدیشان چگونه است؟.
عقاب و عذاب خدا عقاب و عذاب ویرانگر و نابودکننده سخت و شدیدی بوده است. جایگاههای نقش زمین شدن مردمانکه آثار آن بـرجا است بر سختی و شدت عقاب و عذاب یزدان گواهی میدهد، و سخنها و روایتها گویای آن است.
این پیکار به پایان نیامده است. این پیکار سر به دامنه قیامت میکشد و آثار طولانی و فراوانی در آخرت دارد:
( وَکَذَلِکَ حَقَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحَابُ النَّارِ) .
این چنین، فرمان پروردگارت بر کافران (و مشرکانی که راههای ظلم و جنایت را با پای خود پیمودهاند، و با اراده خویش بر گناهکاریها و بزهکاریها اصرار و ابرام ورزیدهاند، اجراء شده است و) تحقق پذیرفته است، و آن این که ایشان دوزخیانند.
فرمان یزدان در باره هرکسکه تحقق پذیرفته است و واقع گردیده است، واقعا تحقق پذیرفته است و واقع گردیده است و کار از کارگذشته است و دمار از روزگار طرف برآورده است و هرگونه جدال و ستیزی را باطلکرده است و به پایان رسانده است)
قرآن اینگونه حقیقتی را به تصویر میکشدکه روی داده است، حقیقت پیکار میان ایمان وکفر، و میان حق و باطل، و میان دعوتکنندگان به سوی خداوند یگانه و طاغیان و یاغیانیکه به ناحق در زمین تکبر ورزیدهاند و عظمت فروختهاند. بدین منوال ما متوجه میشویم این پیکار، یک کارزار قدیمی است و از بامدادان پیدایش انسانها در جهان، آتش آن شعلهور شده است و خاموشی نپذیرفته است. میدان آن هم فراختر از سراسر کره زمین است. زیرا همه جهان هستی به پروردگارشان ایمان دارند و در برابر فرمانش سرکرنش فرود میآرند. تنها از جملگی جهان هستیکسانیکنارهگیری میکنند و بیراهه میروندکه کافرند، و تک و تنها ایشان درباره آیات و نشانههای خدا به جدال و ستیز میپردازند، و با سائر مخلوقات این جهان بزرگ در این باره همراه و هماهنگ نمیگردند! همچنین نتیجه و فرجام این پیکار نابرابر را هم میدانیم، پیکاریکه میان صف حق طویل و بزرگ و سترگ و هراسانگیز، و میان اینگروه باطل و اندک و ناتوان و ناچیز درگرفته است و در میگیرد، هراندازه هم اینان در شهرها وکشورها بگردند و بچرخند و برو و بیائی داشته باشند، و هرچند هم به ظاهر از قدرت و قوت و سلطه و حکومت و کالاها و متاعها بهرهمند و برخوردار باشند!
این حقیقت - حقیقت پیکار و نیروهای موجـود در آن، و میدان آن درگستره و پهنه زمان و مکان - را قرآن به تصویر میکشد تا در دلها مستقرگردد، و خصـوصاً کسانی آن را بشناسندکه بر دوشکشندگان پرچم دعوت حق و ایمان در هر زمانی و در هر مکانی هستند. تا قدرت و قوت باطل در جلو چشمانشان بزرگ ننماید وقتیکه در دوره محدودی از زمان و در پهنه محدودی از مکان، پفیده و باد به غبغب انداخته نمودار و پدیدار میآید. چه این شکل ظاهری باطل، حقیقت نیست. بلکه حقیقت آن چیزی استکهکتاب خدا آن را برایشان به تصویر میکشد، و سخن خداگویای آن است. خدا هم راستگوترین گویندگان است، و او با عزت و چیره و بس دانا و آگاه است.
*
بدین حقیقت نخستین، این امر میپیونددکه بردارندگان عرش و آنانکه پیرامون عرش هستند - آنان همگروهی از فرشتگان و به عنوان دسته برگزیدهای از میان همه نیروهای مومن این جهان هستند - از انسانهای مومن و ایماندار در پیشگاه خدای دادار یاد میکنند، و برایشان آمرزش میطلبند، و درخواست میکنندکه یزدان وعدهای را برآورده فرماید که بدیشان داده است. این یادکردن و آمرزش طلبیدن و درخواست وفای به وعده نمودن، به خاطر رابطه ایمان است که میان فرشتگان و میان مومنان است:
( الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیُؤْمِنُونَ بِهِ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ . رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدتَّهُم وَمَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ . وَقِهِمُ السَّیِّئَاتِ وَمَن تَقِ السَّیِّئَاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ).
آنان که بردارندگان عرش خدایند و آنان که گرداگرد آنند به سپاس و ستایش پروردگارشان سرگرمند و بدو ایمان دارند و برای مومنان طلب آمرزش مـیکنند (و میگویند:) پروردگارا! مهربانی و دانش تو همه چیز را فراگرفته است (هم اعمال و اقوالشان را کاملاً میدانی و هم مرحمت و مهربانیت میتوانـد ایشان را دربر گیرد) پس در گذر از کسانی که (از گناهان دست میکشند و به طاعت و عباداتت میپردازند، و از راههای انحرافی دوری میگزینند و به راستای راهت) برمیگردند و راه تو را درپیش میگیرند، و آنان را از عذاب دوزخ مصون و محفوظ فرما. پروردگارا! آنان را به باغهای همیشه ماندگار بهشتی داخل گردان که بدیشان (توسط پیغمبران) وعـده دادهای، همراه با پدران خوب و همسران شایسته و فرزندان بایسته ایشان. قطعاً تو (بر هر چیزی) چیره و توانا و (در هر کاری) دارای فلسفه و حکمت هستی. و آنان را از (عقوبت دنیوی و کیفر اخروی) بدیها نگاهدار. و تو هرکه را در آن روز از کیفر بدیها نگاهداری، واقعاً بدو رحم کردهای (و مورد الطاف خود قـرار دادهای) و آن مسلما رستگاری بزرگ و نیل به مقصود سترگی است.
ما نمیدانیم عرش چیست. و شکلی برای آن نمیتوانیم پیش چشم داریم. و نمیدانیم بردارندگان عرش چگونه آن را برمیدارند، وکسانیکه پیرامون عرش هستند چگونهاند، و پیرامون آن کجا و تا به کجا است. هیچ گونه فائدهای در این نیستکه انسان به دنبال شکلها و صورتهائی راه بیفتد و پژوهشکند که سرشت انسان توان پرداختن بـدانها و درک و فهم آنها را ندارد. هیچگونه سودی از مجادله و مباحثه پیرامون چیزهای غیبی نیست، غیبیاتیکه یزدان کسی از مجادله و مباحثهکنندگان را از آنها مطلع نکرده است. آنچه مربوط به حقیقتی استکه روند سوره آن را بیان میفرماید این است که بندگان مغربی از بندگان یزدان هستند:
( یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ).
به سپاس و ستایش پروردگارشان سرگرم هستند.
( وَیُؤْمِنُونَ بِهِ) .
و بدو ایمان دارند.
قرآن ایمان ایشان را ذکر میکند - هرچندکه بدونگفتن هم این موضوع روشن است - تا به رابطهای اشاره بفرمایدکه آنان را با انسانهای مومن پیوند میدهد . . . این بندگان مقرب درگاه یزدان پس از تقدیس و تسبیح خدا به دعا کردن برای انسانهای مومن میپردازند و خیر و خوبی ایشان را درخواست مینمایند، بدانگونه که انسان مومن برای انسان مومن دعای خیر و خوبی میکند.
آنان دعای خود را با ادب میآغازند تا به ما بیاموزند که ادب دعا و درخواست چگونه باید باشد و بـه چه شیوهای باید دعا کرد. آنان میگویند:
(رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْماً ) .
پروردگارا! مهربانی و دانش تو همه چیز را فراگرفته است.
در دیباچه دعای خود میگویندکه آنان - در درخواست رحمت برای مردمان - از مهربانی خدا مدد و یـاری میطلبند، مهربانیایکه همه چیز را فراگرفته است. و مهربانی نمودن را به علم خدا و دانش او حواله میدارند، علم و دانشیکه مشتمل و محیط بر همه چیز است. آنان چیزی به خدا پیشنهاد نمیکنند و بر سخنش پیشی نمیگیرند. بلکه از رحمت و علم خدا استمداد میطلبند و بدان دو پناه میبرند:
( فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ ).
(هم اعمال و اقوال آنان را کاملاً میدانی و هم مرحمت و مهربانیت میتواند ایشان را دربر گیرد) پس درگذر از کسانی که (ازگناهان دست مـیکشند و به طاعات و عباداتت میپردازند، و از راههای انحرافی دوری میگزینند و راه تو را درپیش میگیرند، و آنان را از عذاب دوزخ مصون و محفوظ فرما.
این اشاره، با مغفرت و توبه سرآغاز سوره، و با صفت خدا که در آنجا آمدهاند میخواند:
( غَافِرِ الذَّنبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ) .
بخشنده گناه، و پذیرنده توبه.
همچنین اشاره به عقاب دوزخ با این صفت خدا میخواند:
(شَدِیدِ الْعِقَابِ ) .
دارای عذاب سخت.
آنگاه فرشتگان به دعای خود ادامه میدهند و از طلب آمرزش و محفوظ و مصون داشتن از عذاب، بالاتر و فراتر میروند، و به درخواست بهشت و وفای به عهد خدا با بندگان شایسته و بایستهاش میپردازند:
( رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدتَّهُم وَمَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ).
پروردگارا! آنان را به باغهای ماندگار بهشتی داخل گردان که بدیشان (توسط پیغمبران) وعده دادهای، همراه با پدران خوب و همسران شایسته و فرزندان بایسته ایشان. قطعاً تو (بر هر چیزی) چیره و توانا و (در هر کاری) دارای فلسفه و حکمت هستی.
وارد شدن به بهشت هم نعمت است و هم رستگاری و نیل به مقصود و رسیدن به مراد. بدانها چیز دیگری افزوده میشود: همدمی با پدران و همسران و فرزندانیکه شایسته و بایسته بودهاند. این نعمت نیز نعمت جداگانه دیگری است. گذشته از اینها این چیز نمادی از نمادهای وحدت موجود در میان جملگی مومنان است. وقتی که انسان پیمان ایمان میبندد به پدران و فرزندان و همسران ملحق میشود و به جوار آنان میرود. امّا اگر این عقد و پیمان نباشد، رشته پیوندشان میگسلد و از همدیگر میبرند.
پیرو این بند دعاکه میگوید:
(إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ).
قطعاً تو (بر هر چیزی) چیره و توانا و (در هر کاری) دارای فلسفه و حکمت هستی.
اشاره میکند به قدرت و قوت، همان گونه که اشـاره میکند به فلسفه و حکمت. در پرتو قدرت و قوت و فلسفه و حکمت استکه قضاوت و داوری در باره کار بندگان صورت میپذیرد.
(وَقِهِمُ السَّیِّئَاتِ وَمَن تَقِ السَّیِّئَاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ).
و آنان را از (عقوبت دنیوی و کیفر اخـروی) بدیها نگاهدار. و تو هرکه را در آن روز از کیفر بدیها نگاهداری، واقعاً بدو رحم کردهای (و مورد الطاف خود قرار دادهای) و آن مسلمّاً رستگاری بزرگ و نـیل به مقصود سترگی است.
این دعا - بعد از دعای داخل گرداندن ایشان به باغهای ماندگار بهشت - نگرشی به بنیاد نخستین در این جایگاه سخت و سنگن است. چه بدیها وگناهها است که بدکاران وگناهکاران را در آخرت هلاک میسازد و به زندان دوزخ میاندازد. وقتیکه یزدان جهان بندگان مومن خود را از بدیها وگناهها به دور و به سلامت دارد. این هم رحمت است و مهربانی در آن جایگاه ترس و هراس همگانی. گذشته از این، برداشتن گامهای نخستینی استکه به سوی سعادت و خوشبختی برداشته میشود.
( وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ).
و آن مسلمّاً رستگاری بزرگ و نیل به مقصود سترگی است.
مصون ماندن انسان از پیامد بدیها وگناهان خودش کار بزرگی است.
*
در همان زمانکه بردارندگان عرش و فرشتگانیکه پیرامون عرش هستند برای برادران مومن خود این دعا را به پیشگاه پروردگارشان سر میدهند، میبینم در چنین جایگاهیکه هرکسی چشم به راه یار و یاوری میدوزد و یار و یاوری هم پیدا نمیشود، کافران - که میان ایشان و میان هرکسی و هرچیزی در جهان ارتباط برقرارگردیده است - از هرسو فریاد زده میشوند و خواری و خشم و تنبیه برایشان مـیخواهند. همین کافرانکه در دنیا تکبر ورزیدهاند و عظمت فروختهاند، اکنون در جایگاه خواری و رسوائی ایستادهاند، و چشم امید به الطاف یزدان دوختهاند، ولی زمان امیدواری بسر رسیده است و فرصت آن پایان پذیرفته است:
( إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنَادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَکْبَرُ مِن مَّقْتِکُمْ أَنفُسَکُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِیمَانِ فَتَکْفُرُونَ.قَالُوا : رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَأَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِّن سَبِیلٍ ؟ ذَلِکُم بِأَنَّهُ إِذَا دُعِیَ اللَّهُ وَحْدَهُ کَفَرْتُمْ وَإِن یُشْرَکْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُکْمُ لِلَّهِ الْعَلِیِّ الْکَبِیرِ).
کافران صدا زده میشوند که قطعاً خدا بیش از این که خودتان بر خویشتن خشمگینید بر شما خشمگین است، چرا که (در دنیا توسط انبیاء و علماء) به سوی ایمان آوردن فراخوانده میشدید و راه کفر درپیـش میگرفتید. کافران میگویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندهای و دو بار زنده کردهای، و ما (در این مرگها و حیاتها به قدرت تو پی بردهایم و همه چیز را فهمیدهایم، اکنون) به گناهان خود اعتراف میکنیم. آیا راهی برای خارج شدن (از دوزخ و بازگشت به دنیا و جبران مافات) وجود دارد؟!. این (عذابی که در آن هستید) بدان خاطر است که شما هنگامی که خدا به یگانگی خوانده میشد نمیپذیرفتید، و اگر برای خدا انباز قرار داده میشد باور میداشتید. پس در این صورت فرمانروائی و داوری ازآن خداوند والامقام و بزرگوار است (و هرگونه که خود بخواهد درباره شما حکم صادر و داوری خواهد کرد. هم اینک بتان وکسانی را که شریک خدا و صاحب سلطه میدانستید به فریاد خوانید تا شما را از دوزخ بهدر آرند!).
«مقت»: سخت زشت شمردن. خشم شدید . . . آنان از هرسو فریاد زده میشوند و بدیشانگفته میشود: خشم خدا بر شما بود همان روزیکه به سوی ایمان دعوت شدهاید و شماکفر ورزیدهاید. خشم خدا در آن روز بر شما از خشم خودتان بر خودتان سختتر و شدیدتر بوده است، خشمی که امروز بر خودتان دارید بدان جهتکه به بدترین شر و بلا افتادهاید و با دست خویش خود را بدبخت و نگونسار کردیدهاید. علت ایـن بدبختی و نگونساری این است که کفر ورزیدهاید و از ایمان روی گرداندهاید، بدان هنگام که فرصت نگذشته بود و مهلت باقی بود . . . این تذکر دادن و سرکوفت زدن در این موقع هراسناک و نابهنجار چه اندازه دردناک است!
اکنون که پرده گول زدن وگمراه شدنکنار رفته است، میدانندکه تنها باید رو به خداکرد و رو به خدا رفت. این است رو به خدا میکنند و میگویند:
( قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَأَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِّن سَبِیلٍ).
کافران میگویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندهای، و دو بار زنده کردهای، و ما (در این مرگها و حیاتها به قدرت تو پی بردهایم و همه چیز را فهمیدهایم، اکنون) بـه گناهان خود اعتراف میکنیم. آیا راهی برای خارج شدن (از دوزخ و بازگشت بـه دنیا و جبران مافات) وجود دارد؟!.
این سخن شخص خوار و ناامید و بیچاره و درماندهای است . . .
«ربنا: پروردگارال ... خداوند ماا..»)
در صورتیکه قبلا منکر خدا میشدند وکفر میورزیدند. تو ما را اولین بار با دمیدن روح بهکالبد موات حیات بخشیدی. این یک حیات. سپس بعد از مردنمان بار دیگر ما را زنده کردی، و به پیشگاهت آمدیم تو میتوانی ما را از آنچه بدانگرفتاریم و در آنیم به در آوری و برونمان بری. ما که بهگناهان خود اعتراف میکنیم و اقرار داریم.
(فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِّن سَبِیلٍ؟).
آیا راهی برای خارج شدن (از دوزخ و بازگشت به دنیا و جبران مافات) وجود دارد؟!.
این یک سوال انکاری است و بیانگر تاسف شدید و ناامیدی تلخی است.
در اینجا در سایه این موقعیت بد و ناجور، این سرنوشت را بدیشان رویاروی اعلام میدارد و با آن سرکوبشان میسازد:
(ذَلِکُم بِأَنَّهُ إِذَا دُعِیَ اللَّهُ وَحْدَهُ کَفَرْتُمْ وَإِن یُشْرَکْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُکْمُ لِلَّهِ الْعَلِیِّ الْکَبِیرِ) .
این (عذابی که در آن هستید) بدان خاطر است که شما هنگامی که خدا به یگانگی خوانده میشد نمی پذیرفتید، و اگر برای خدا انباز قرار داده میشد باور میداشتید. پس در این صورت فرمانروائی و داوری ازآن خداوند والامقام و بزرگوار است (و هرگونه که خود بـخـواهد درباره شما حکم صادر و داوری خواهد کرد. هم اینک بتان و کسانی را که شریک خدا و صاحب سلطه میدانستید به فریاد خوانید تا شما را از دوزخ به در آرند!).
این است چیزیکه شما را بدان جایگاه خوار و موقعیت رسواگرانه میراند. شما معتقد به انبارها بودید، و وحدانیت را نمیپذیرفتید. پس فرمان، فرمان یزدان بزرگوار و والا است. این دو صفت، مناسب با جایگاه و موقعیت قضاوت و داوری است: یکی برتری گرفتن بر هر چیزی، و دیگری والا بودن بر هر چیزی است، آن هم در جایگاه واپسین قضاوت و داوری.
*
در سایه این صحنه مقداری از صفات خدا را برمیشمرد و ادامه میدهد، صفاتی که با جایگاه و موقعیت برتری داشتن و والا بودن مناسبت دارد، مومنان را در مکان و مقام رهنمود میسازدکه با دعا رو به خداکنند، و خدا را به یگان بستایند، و عبادت و طاعت را خاص اوکنند. همچنین به پیام آسمانی درباره بیم دادن از روز ملاقات و رویاروئی و داوری و سزا و جزا اشاره میکند. روز ملاقات و رویاروئی زمانی خواهد بود که ملک و مملکت و حکومت و قدرت و برتری و والائی فقط متعلق به خدا خواهد بود:
(هُوَ الَّذِی یُرِیکُمْ آیَاتِهِ وَیُنَزِّلُ لَکُم مِّنَ السَّمَاءِ رِزْقاً وَمَا یَتَذَکَّرُ إِلَّا مَن یُنِیبُ . فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ . رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِیُنذِرَ یَوْمَ التَّلَاقِ . یَوْمَ هُم بَارِزُونَ لَا یَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَیْءٌ لِّمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ . الْیَوْمَ تُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ لَا ظُلْمَ الْیَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ).
او کسـی است که دلائل (قدرت) و نشانههای (عظمت) خود را به شما مینمایاند و از آسمان برای شما روزی میفرستد. امّا تنها کسانی متوجه (این مساله) میگردند که (عناد را رها کنند و به سوی اندیشیدن در باره نشانههای آفاق و انفس خدا) برگردند. اکنون که چنین است، خدا را به فریاد بخوانید و عبادت و طاعت را خاص او بدانید، هرچند که کافران دوست نداشته باشند. خدا دارای مقامات والا و کمالات بالا و تخت فرماندهی است. و او وحـی را به فـرمان خود برای هرکس از بندگانش که بخواهد نازل میکند تا (مردمان را) از روز رویاروئی (ایشان با خدا برای حساب و کتاب) بترساند. روز رویاروئی روزی است که مردمان ظاهر و آشکار میشوند (و تمام پردهها و حجابها کنار میروند و موانع مادی برچیده مـیشوند. بالاخره علاوه از سر برآوردن مردم از گورها، درون و برون و خلوت و جلوت همه انسانها نمودار میگردد) و چیزی از (کار و بار و رفتار و پندار) ایشان بر خدا پنهان نمیماند. (فریاد وحشتناکی را میشنوند که میگوید:) ملک و حکومت، امروز ازآن کیست؟ (پاسخ قاطعانه داده میشود که) ازآن خـداوند یکتای چیره و توانا است. امروز هر کسی در برابر کاری که کرده است جزا و سزا داده میشود. هیچگونه ستمی امروز وجود نخواهد داشت. بیگمان خداوند سریعالحساب است (و حساب و کتاب کسی را از موقع مقرر به تاخیر نمیاندازد).
(هُوَ الَّذِی یُرِیکُمْ آیَاتِهِ).
او کسی است که دلائل (قدرت) و نشانههای (عظمت) خود را به شما مینمایاند.
آیات خدا، یعنی دلائل قدرت و نشانههای عظمت او، در هر چیزی از چیزهائیکه در جهان است، آشکار و پدیدار است، چه در چیزهای بزرگی همچون خورشید و ستارگان و شب و روز و رعد و برق و باران . . . و چه در چیزکوچ بسان اتم و سلول و برگ و شکوفه . . . در هر چیزی از چیزها نشانه معجزه و علامت خارقالعاده پیدا است. وقتی عظمت آن چیز نمودار و پدیدار میآیدکه انسان بخواهد از آن چیز تقلید کند - چه رسد به اینکه بخواهد آن را پدید آورد - تقلید کامل و دقیق از یک چیز هم محال است، تقلید از کوچکترین و سادهترین چیزی که دست قدرت یزدان آن را از نیستی به هستی آورده است و به جهانگسیل داشته است.
(وَیُنَزِّلُ لَکُم مِّنَ السَّمَاءِ رِزْقاً) .
و از آسمان برای شما روزی میفرستد.
آنچه راکه انسانها از این نزول و فرو فرستادن میدانند و میشناسند باران است، باران که اصل حیات در این زمین، و سبب طعام و شراب و خوردنی و نوشیدنی است. ولی بجز باران چیزهای دیگر فراوان است و مردمان روز به روز آنها راکشف میکنند و بدانها پی میبرند. از جمله: اشعههائیکه حیاتبخش هستند و اگر آنها نباشند حیات بر روی این ستاره زمین نام ممکن نمیشد و پدیدار نمیگردید. چه بسا از جمله این رزق و روزی آن رسالتهای آسمانی استکه از سوی یزدان برای مردمان نازل گردیدهاند، و گامهای انسانها را از همان سرآغاز پیدایش آدمیزادگان رهبری و رهنمود کردهاند، وگامهایشان را در راه درست برداشتهاند، و به سوی برنامههای حیات هدایت دادهاند، برنامههائی که انسان را به خدا رسانده است، و با قوانین استوار او آشنا نموده است.
(وَمَا یَتَذَکَّرُ إِلَّا مَن یُنِیبُ).
جز کسانی متوجه (این مساله) نمیگردند که (عناد را رها کنند و به سوی اندیشیدن در باره نشانههای آفاق و انفس خدا) برگردند.
کسانیکه به سوی پروردگار خود برمیگردند، نعمتها و فضل وکرم او را یاد میکنند و آیات و نشانههای شناخت او را ییش چشم میدارند، آیات و نشانههائی که سنگدلان آنها را فراموش میکنند.
در پرتو ذکر برگشتن و توبهکردن، و در پرتو تدبر و تفکر و یاد و یادآوریایکه برگشتن و توبهکردن را در دلها برمیانگیزد، یزدان سبحان مومنان را رهنمود میکند خدا را به یگان بپرستند و فریاد دارند و طاعت و عبادت را خاص اوکنند، بدون اینکه به بد آمدن و ناخشنود بودنکافران توجهکنند و اهمّیت بدهند:
(فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ) .
اکنون که چنین است، خدا را به فریاد بخوانید و عبادت و طاعت را خاص او بدانید، هرچند کـه کافران دوست نداشته باشند.
کافران هرگز راضی و خشنود از مومنان نمیگردند این که آئین خود را وعبادت و طاعت خود را خاص خدا کنند، و اینکه او را به یگانگی بپرستند و فقط او را به کمک بطلبند و فریاد دارند نهکسی و چیزی جز او را. مومنان هراندازه هم بهکافران لطف و مهربانیکنند، یا با ایشان راه صلح و ساز در پیشگیرند، و با آرامش و نرمش با آنان رفتار نمایند، و رضای ایشان را با شیوههای گوناگون بجویند، هیچ امیدی نمیرود کافران از مومنان راضیگردند و بپسندندکه ایشان آئین خود را و عبادت و طاعت خود را خاص خدا گردانند، و او را به یگانگی بپرستند و فقط از اوکمک و مدد بطلبند و تنها او را به فریاد بخوانند و بس. پس مومنان باید راه خود را درپیشگیرند و به سوی هدف خویش بروند.
پروردگار یگانه خویشتن را فریاد دارند و عبادت و پرستشکنند، و عقیده خود را خاص او نمایند، و مخلصانهگوشهای دلهـایشان را به فرمودهها و رهنمودهای خدا فرادارند. دیگر راضی شدن و خشنود گردیدن کافران یا خشمگین شدن و نـاخشنود بودن ایشان، وظیفه مومنان نیست. باید هم بدانندکافران هیج وقت از مومنان راضی و خشنود نمیگردند!
آنگاه چند صفت دیگری از صفات خدا را ذکر میکند در این جایگاه و مقامیکه مومنان را در آن به عبادت خدای یگانه جهان دعوت میکند، هرچند هم کافران نپسندند و ناخشنود گردند. از اینگونه صفات بیان میدارد که یزدان سبحان:
( رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ).
خدا دارای مقامات والا و کمالات بالا و تخت فرماندهی است. و او وحـی را به فرمان خـود برای هرکس از بندگانش که بخواهد نازل میکند.
تنها خداوند سبحان صاحب رفعت و مقام عالی است، و تنها او صاحب عرش و سریر سلطنت ملککائنات و غـالب و چیره بر همه چیز است. او است فرمان حیاتبخش جانها و دلها را ییام میدهد به هرکس از بندگانش که بخواهد. این پیامکنایه از وحی رسالت است. ولیکن تعبیر از وحی با این ساختار واژگانی، پیش از هـرچیز بیانگر حقیقت این وحی است، و میرساندکه وحی روح و حیات بشریت است. در مرتبه دوم میرساندکه وحی از بالا بر بندگان برگزیده، یعنی پیغمبران نازل میگردد . . . همه اینها هم سایهروشنهائی استکه با این صفت خدا هماهنگ است:
« الْعَلِیِّ الْکَبِیرِ » . والامقام و بزرگوار.
و امّا وظیفه برجستهکسیکه خـدا او را از میان بندگانش برمیگزیند و روح، یعنی وحی را به فرمان خود بر او نازل میکند، عبارت است از بیم دادن و ترساندن:
(لِیُنذِرَ یَوْمَ التَّلَاقِ) .
تا (مردمان را) از روز رویاروئی (ایشان با خدا برای حساب و کتاب) بترساند.
در این روز استکه جملگی مردمان همدیگر را ملاقات میکنند و به همدیگر میرسند. در این روز است که انسانها میرسند به اعمال و افعالی که در زندگی دنیا انجام دادهاند و پیشاپیش فرستادهاند. در این روز استکه آدمیزادگان با فرشتگان و جنیان و جملگی آفریدههائیکه در آن روز دیدنی گرد میآیند و در همایش قیامت شرکت مینمایند ملاقات دارند. در این روز استکه جملگی آفریدگان با پروردگارشان در وقت حساب وکتاب دادگاه الهی ملاقات میکنند. پس روز رویاروئی چنین روزی است، با تمام معانی و مفاهیمی که رویاروئی دارد.
گذشته از این، این روز روزی استکه همگان لخت و عریان بدون هرگونه پرده و حفاظ و فیب دادن و تیرک زدنی، آنگونهکه هستند پدیدار میآیند و مینمایند:
(یَوْمَ هُم بَارِزُونَ لَا یَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَیْءٌ ) .
روز رویاروئی روزی است که مردمان ظاهر و آشکار میشوند (و تمام پردهها و حجابها کنار میروند، و موانع مادی برچیده میشـوند. بالاخره علاوه از سر برآوردن مردم از صورها، درون و برون و خلوت و جلوت همه انسانها نمودار میگردد) و چیزی از (کار و بار و رفتار و پندار) ایشان بر خدا پنهان نمیماند.
در هیچ وقت و در هیچ حالی چیزی از مردمان بر یزدان سبحان پنهان نمیماند. ولی مردمان در غیر چنین روزی چه بسا چنین میانگارندکه ایشان نهان و پنهان از دیدگان یزدانند، و اعمالشان و حرکاتشان نهان و پنهان است. ولی امروز لمس میکنند و میبینندکه ایشان برملا و آشکارند، و میدانندکه آنان رسوایند، و لخت و عریان از هر پرده و حجابی، حتی پرده و حجاب خیالها وگمانهایند!
در آن روز متکبران و خودبزرگبینان نابودمند و کوچک میگردند، و جباران و زورمداران کَز میکنند و منزوی میگردند، و سراسر جهان هستی کرنشکنان در برابر یزدان میایستند، و بندگان هم خاشع و خاضع و فروتن برپای میایستند. و تنها و تنها خدای یگانه و توانا صاحب ملک و ملکوت و فرمانروائی و قدرت و عظمـت وجبروت است و بس. خداکه همیشه منحصر به ملک و ملکوت و فرمانروائی و قدرت و عظمت و جبروت است، ولی در این روز اینکار عیان است و نیازی به بیان ندارد. آنچه برای دلها پدیدار بود در این روز برای چشمها آشکار میگردد. این را هر منکری میداند و هر متکبری بدان پی میبرد. هر صدائی خاموش میشود و هرحرکتی و جنبشی ساکت و راکد میگردد. تنها صدای بلند والائی و هراسانگیزی میپرسد و پاسخ میگوید. در آن روز در سراسر هستی پرسندهای و پاسخدهندهای جز او وجود ندارد:
(لِّمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ) .
ملک و حکومت، امروز ازآن کیست؟.
(لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ) .
ازآن خداوند یکتای چیره و توانا است.
(الْیَوْمَ تُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ لَا ظُلْمَ الْیَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ ) .
امروز هر کسی در برابر کاری که کرده است جزا و سـزا داده میشود. هیچگونه ستمی امروز وجود نخواهد داشت. بیگمان خداوند سریعالحساب است (و حسـاب و کتاب کسی را از موقع مقرر به تاخیر نمیاندازد).
امروز روز سزا و جـزای راستین است. امروز روز داوری فیصلهبخش است. هیچگونه سستی وکندی و مهلت دادن و به تاخیر افکندی در میان نیست.
جلال و عظمت و سکوت و خاموشی خیمه میزند. ترس و هراس و خضوع و خشوع جایگاه همایش رستاخیز را فرامیگیرد. مردمان گوش مـیدهند و میشنوند وکرنش میبرند و فروتنی میکنند.کار به پایان میآید، و نامههای حساب وکتاب درهم پیچیده
میشود.
این سایهروشن هماهنگ میگردد با فرموده یزدان در بارهکسانیکه راجع به آیات و نشانههای خدا به ستیز میپردازند. این بخش در سرآغاز سوره آمده است:
(فَلَا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلَادِ).
آمد و شد و سلطه و قدرت کافران در شهرها و کشورها، تو را گول نزند. (غافر/4)
این پایان گشت وگذار در زمین، و برتریجوئی به ناحق، و زورگوئی و خودبزرگبینی و ثروتمندی و بهرهمندی ازکالاها و خوشیها است.
*
روند قرآنی به پیش میرود وپیغمبر (ص)را رهنمود میکند به اینکه مردمان را از آن روز بترساند. این هم در صحنهای از صحنههای قیامت که فرمانروائی و داوری در آنجا منحصر به خدا است، نشان داده میشود. این امر قبلاً به صورت حکایت برایشان بیان گردیده بود، ولی به شکل خطاب بدیشان نیامده بود:
( وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ کَاظِمِینَ مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَلَا شَفِیعٍ یُطَاعُ .یَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ . وَاللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ لَا یَقْضُونَ بِشَیْءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ؟ ) .
(ای محمّد!) آنان را از روز نزدیک بترسان (که قیامت است). آن زمانی که دلها (از شدت وحشت) به گلوگاه میرسند (و انگار از جای خود کنده و به بالا پرت شدهاند) و تمام وجودشان مملو از خشم و اندوه میگردد (خشم بر کسانی که ایشان را به چنین سرنوشتی دچار کردهاند، و خشم بر خود که بـه حرف دیگران گوش فرادادهاند، و غم و اندوه بر روزگار هدر رفته و طلای عمر باخته شده). ستمگران نه دارای دوست دلسوزند، و نه دارای میانجیگری که میانجی او پذیرفته گردد. خداوند به حق و عدل داوری میکند، و کسانی را که بجای او به فریاد میخوانند (به سبب عجز و ناتوانی) کمترین داوری از دست ایشان ساخته نیست (و اصلاً کارهای نیستند تا داوری به پیش ایشان برده شود). تنها خدا شنوا و بینا است.
« الْآزِفَةِ »: نزدیک و شتابنده . . . و آن قیامت است. این واژه قیامت را بهگونهای به تصویر میکشدکه انگار قیامت نزدیک و خزنده است. بدین خاطر نـفسها غمآلود و بریده بریده است. انگار دلهای غمناک بر گلوگاهها فشار وارد میآورند. مردمان نفسهای خود را باز میگیرند و دردها و ترسهای خویش را قورت میدهند. قورت دادن ایشان را غمگین میسازد، و بر سینههایشان سنگینی میکند، و آنان دوستی را پیدا نمیکنند که بدیشان مهر و عطوفت ورزد، و میانجیگر و شفیعی را نمییابند که سخنش ارج و رواجی داشته باشد و از او در این جایگاه سخت و غـمآلود اطاعت بشود و سخنش پذیرفتهگردد!
آنان در این روز پیدا و نمایان هستند. چیزی از چیزهای ایشان از یزدان نهان و پنهان نمیگردد، حتی دزدیده نگاه کردنشان، و راز پنهان در سینههایشان:
(یَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ).
خداوند از دزدانه نگاه کردن چشمها و از رازی که سینهها در خود پنهان میدارند، آگاه است.
چشم خیانتپیشه سعی میکند خیانت خود را پنهان دارد. ولی آن خیانت بر خدا پنهان نمیماند. سینهها راز پوشیده را پنهان میدارند، ولی آن راز برای علم خدا علنی و آشکار است.
تنها خدا استکه در این روز داوری حق خود را انجام میدهد. و خداگونههای ادعائی ایشان هیچگونه منزلت و مقامی ندارند و هیجگونهکاری را و حکمی را و قضاوتی را نمیتوانند بکنند:
(وَاللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ لَا یَقْضُونَ بِشَیْءٍ) .
خداوند به حق و عدل داوری میکند، و کسانی را که بجای او به فریاد میخوانند (به سبب عجز و ناتوانی) کمترین داوری از دست ایشان ساخته نیست (و اصلاً کارهای نیستند تا داوری به پیش ایشان برده شود).
خداوند به حق و عدل داوری مـیکند. داوری او از روی دانش و آگاهی است و او میشنود و میبیند. این است برکسی ظلم نمیکند و چیزی را فراموش نمینماید:
« إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ » .
تنها خدا شنوا و بینا است.
[1] نگا: غافر/٢٩و ٨٤و 85 (مترجم)