ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
سورهی زمر آیهی 20-11
قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَّهُ الدِّینَ (11) وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ (12) قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ (13) قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَّهُ دِینِی (14) فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُم مِّن دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَلَا ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ (15) لَهُم مِّن فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِّنَ النَّارِ وَمِن تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذَلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ یَا عِبَادِ فَاتَّقُونِ (16) وَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن یَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ (17) الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ (18) أَفَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَةُ الْعَذَابِ أَفَأَنتَ تُنقِذُ مَن فِی النَّارِ (19) لَکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِّن فَوْقِهَا غُرَفٌ مَّبْنِیَّةٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَعْدَ اللَّهِ لَا یُخْلِفُ اللَّهُ الْمِیعَادَ (20)
فضای آخرت بر سراسر این بخش سایهانداز است. ترس و هراس از عذاب و امید به ثواب آخرت بر این بخش حاکم است. این بخش میآغازد با رهنمون و رهنمودکردن پیغمبر (ص) به اعلان سخن توحید خالصانه و یگانهپرستی مخلصانه، و اعلام ترس و هراس او - هرچندکه پیغمبر مرسل است - از فرجام انحراف از توحید و یگانهپرستی، و اعلان تصمیم او بر ماندگاری و پایداری بر برنامه و راه خود، و واگذاری ایشان به برنامه و راهشان. و بالاخره بیان عاقبت این راه و آن راه در روزیکه حساب وکتاب به میان می آید.
*
(قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَّهُ الدِّینَ .وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ . قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ ).
بگو: به من فرمان داده شده اشت به این که خدا را بپرستم و پرستش را (از هرگونه شائبه کفر و شرک و ریاء پالوده و زدوده سازم و) خاص او کنم. و به من دستور داده شده است که نخستین فرد از افراد منقاد (اوامر خدا) باشم. بگو: اگر من از (اوامر) پروردگارم سرکشی کنم، از عذاب روز بزرگ (قیامت) میترسم. (چرا که من باید اولین مومن به آئین خویش و پیشگامترین مسلمانان در انجام وظائف مکتب آسمانی باشم، و هرکس در هر مقامی که باشد اگر در برابر مقام الوهیت، عبودیت -خود را نشان ندهد، باید به عـذاب الهی بسوزد).
این اعلان از سوی پیغمبر (ص) مبنی بر اینکه او مامور و موظف استکه تنها خداوند یکتا را بپرستد و بس، و طاعت و عبادت را تنها بدو اختصاص دهد و بس، و بدین وسیله نخستین فرد مسلمان (و پیرو دین اسلام باشد و قدوه و الگوی دیگران گردد، و نخستین فرد) از تسـلیمشوندگان (اوامر یزدان در حرکت با کاروان ایمان به قافلهسالاری پیغمبران) باشد، و اعلان داردکه او از عذاب روز بزرگ قیامت میترسد اگر از پروردگار خود نافرمانی کند، همچون اعلان و اعلامی دارای ارج و ارزش فراوانی در زدودن و پالودن و خالص گرداندن عقیده توحید و یگانهپرستی است، عقیدهایکه اسلام آن را با خود به ارمغان آورده است. چه پیغمبر (ص)در چنین مرتبت و منزلتی بنده خدا است. این مقام او است و از آن تخطی و تجاوز نمیکند. در مقام عبادت هم همه بندگان صف میکشند و به صف میایستند، و ذات یزدان سبحان منحصر میماند و بالاتر و والاتر از جمل بندگان قرار میگیرد . . . مقصود و مراد نیز همین است.
در اینجا معنی الوهیت، و معنی عبودیت روشن میگردد و از همدیگر جدا میشود. دیگر الوهیت و عبودیت با همدیگر نمیآمیزد و با یکدیگر اشتباه نمیگردد. صفت وحدانیت یزدان سبحان از انباز و همگون میپالاید . . . وقتیکه محمّد (ص)پیغمبر خدا در مقام عبودیت خود برای خدای یگانه میایستد و بندگی خود را برای خدا اعلان میدارد، و این چـنین از سرکشی و نافرمانی میهراسد، دیگر مجالی به هیچ وجه برای این ادعاء نمیماندکهگفته شود ما بتها یا فرشتگان را جدای از خدا یا به همراه خدا عبادت میکنیم تا برایمان شفاعت و میانجیگری کنند.
بار دیگر این اعلان و اعلام همراه با اصرار بر راه خود، و مشرکان را به راه خودشان رهاکردن و به سرنوشت دردناکشان واگذاشتن، مکرر میگردد:
(قُلِ : اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَّهُ دِینِی فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُم مِّن دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَلَا ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ).
بگو: تنها خدا را میپرستم و بس، و عبادت و طاعتم را خاص او میکنم و (پرستش او را از هرگونه کفر و شرکی میزدایم و) میپالایم. امّا شما هرچه و هرکه را جز او میخواهید بپرستید. (راه من این بود و راه شما هرچه میخواهد باشد، هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت). بگو: زیانکاران واقعی کسانی هستند که (عمر و جان) خود را (به سبب گمراهی، و حتی عمر و جان اهل و عیال) و وابستگان خود را (با گمراهسازی)، در روز قیامت (هدر دهند و) زیانبار کنند. هان! زیان آشکار واقعا همین است.
بار دیگر اعلام و اعلان میدارد: قطعاً من به راه خود ادامه میدهم. تنها و تنها خدا را عبادت و پرستش میکنم. و دینداری و دینباوری و طاعت و عبادت را مخلصانه از آن او میکنم. و امّا شما به راه خود بروید، راهی که دوست میدارید و میخواهید. هرکه و هرچه را میخواهید با خدا یا بدون خدا بپرستید و عبادت کنید. ولیکن بدانیدکه به زیان و ضرریگرفتار میآئید که جز آن هرگونه زیان و ضرری زیان و ضرر بشمار نمیآید. زیان و ضرر وجودتانکه به دوزخ درمیافتد. زیان و ضرر اهل و عیالتانکه آنان را چه مومن باشند و چه کافر از دست میدهید. اگر آنان مومن باشند مشرکان ایشان را از دست میدهند، چون اینان راهی را در پیشگرفتهاند و آنان راه دیگری را طی میکنند. اگر هم اهل و عیالشان همسان خودشان مشرک باشند، جملگی اینان و آنان وجود خود را میبازند چون آن را به آتش دوزخ میاندازند).
(أَلَا ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ).
هان! زیان آشکار واقعاً همین است.
آن گاه صـحنه زیان آشکار را نشان میدهد:
(لَهُم مِّن فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِّنَ النَّارِ وَمِن تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذَلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ یَا عِبَادِ فَاتَّقُونِ).
بالای سرشان سایبانهائی از آتش و در زیر پاهایشان سایبانی از آتش دارند (و بلکه از هرسو آتش بر آنان خیمه زده است و طبقات آتش ایشان را فراگرفته است). این چیزی است که خـداوند بندگان خود را از آن میترساند (و برحذر میدارد). پس ای بندگانم! خویشتن را از (عذاب) من بپرهیزید (و با انــجام طاعت و عبادت خود را از آتش دوزخ در امان دارید).
واقعا این صحنه هراسانگیزی است، صحنه آتش به شکل سایبانهائیکه بر بالای سرشان و سایبانیکه در زیرشان است. آنان در میان تودهها و لابلای این سایبانهای تاریک قرار دارند و چنین سایبانهائی ایشان را در خود میپیچد و از هرسو آنان را فرامیگیرد. این سایبانها هم از آتش هستند!!!
صحنه هراسانگیزی است. یزدان سبحان آن را به بندگانش نشان میدهد، در حالیکه ایشان هنوز در زمین هستند و میتوانند خود را از راه ورود بدان به دور دارند. این فرجام بدفرجام را بدیشان نشان میدهد تا خویشش را از آن بپرهیزند و دور نگاه دارند:
( ذَلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ).
این چیزی است که خـداوند بندگان خود را از آن میترساند (و برحذر میدارد).
خداوند بندگان خود را فریاد میدارد تا هوشیار و بیدار گردند و خویشتن را برحذر دارند و بپرهیزند و تسلیم فرمان یزدان شوند:
(یَا عِبَادِ فَاتَّقُونِ).
ای بندگانم! خویشتن را از (عذاب) من بپرهیزید (و با انجام طاعت و عـبادت خود را از آتش دوزخ در امان دارید).
برکناره آن سوی دیگر، رستگاران میایستند، آن کسانیکه از این سرنوشت منحوس و از این فرجا شوم ترسیدهاند:
( وَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن یَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ . الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ).
کسانی که از عبادت طاغوت دوری میگزییند، و (با توبه و استغفار) به سوی خدا بازمیگردند، ایشان را بشارت باد (به اجر و پاداش عظیم خداوندی). مژده بده به بندگانم، آن کسانی که به همه سخنان گوش فرا میدهند و از نیکوترین و زیباترین آنها پیروی میکنند. آنان کسانیند که خدا هدایتشان بخشیده است، و ایشان واقعاً خردمندند.
«طاغوت« [1] ساختاری از طغیان است. برای مبالغه به کار میرود، همچون: ملکوت و عظموت و رحموت.[2] بر مبالغه و ستبری دلالت دارد. طاغوت هرکه و هرچه طغیان و سرکشیکند و پای از حد و مرز خود فراتر نهد. کسانی که از عبادت طاغوت دوری میگزینند، از عبادت هرکسی و هر چیزی جز معبود راستین خودداری میکنند و دوری میگزینند، این عبادت به هر نوعی و هر شکلی از انواع و اشکال عبادت باشد. آن کسانیندکه به سوی پروردگارشان برگشتهاند و توبه نمودهاند، و در مقام بندی خدای یگانه استوار و پایدار ماندهاند.
همچون کسانی: (لَهُمُ الْبُشْرَى) ایشان را بشارت باد.
بشارتی بـه از جهان والا صادر میگردد، و پیغمبر (ص) آن را به مردمان به فرمان یزدان ابلاغ میدارد:
« فَبَشِّرْ عِبَادِ » . مژده بده به بنگانم.
این بشارت مـژده جهان والا استکه پیغمبر عزیز (ص) آن را با خود میآورد و به دیگران میرساند. این نیز به تنهائی نعمت است.
از جمله صفات این چنینکسانی این استکه به سخنانی که گوش فرا میدارند، دلهایشان زیباترین و خوبترین آنها را - میگیرند و جز آن را دور میاندازند. بر دلهایشان جز سخنان خوب نمینشیند، سخنان خوبیکه جانها و قلبها بدانها اوج میگیرد و پاکیزه میگردد . . . جان پاک رو به سخن پاک میگشاید و آن را دریافت مینماید و بدان پاسخ میگوید. جان ناپاک جز رو به سخن ناپاک نمیگشاید و جز بدان پاسخ نمیگوید.
(أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ).
آنان کسانیند که خدا هدایتشان بخشیده است.
خداوند در جانها و دلهایشان از خیر و خوبی اطلاع پیدا کرده است، این استکه آنان را به گوش فرادادن به زیباترین و بهترین سخن و پاسخگوئی بدان هدایت داده است و رهنمود کرده است. هدایت و رهنمود هم تنها هدایت و رهنمود یزدان است و بس.
(وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ) .
و ایشان واقعاً خردمندند.
عقل سالم عقلی استکه دارنده خود را به پاکی و پاکیزگی بکشاند و به نجات و رستگاری برساند. کسی که راه پاکی و پاکیزگی و نجات و رستگاری را دنبال نکند و نسپرد، انگارکه عقل ندارد و محروم از این نعمتهائی استکه خدا بدو عطاء فرموده است.
پیـش از اینکه صحنه اینان را در نعمت و ناز آخرتشان بیان دارد، مقرر میکندکه بندگان طاغوت، یعنی بتان و شیاطین و هر معبودی جز خدا، عملاً به آتش دوزخ در افتادهاند، وکسی نمیتواند ایشان را از این آتش بیرون بیاورد و برهاند:
(أَفَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَةُ الْعَذَابِ أَفَأَنتَ تُنقِذُ مَن فِی النَّارِ ؟).
آیا کسی که (به خاطر ارتکاب معاصی و اصرار بر ظلم و فساد، روح ایمان و تشخیص برای همیشه در او مرده است و وجودش یکپارچه وجود جهنمّی شده است، و لذا) فرمان عذاب درباره او قطعی و محقق گشته است (تو میتوانی وی را از عذاب برهانی؟) آیا تو میتوانی کسی را نجات دهی که در آتش دوزخ قرار گرفته است؟.
خطاب متوجه پیغمبر خدا (ص) است. وقتیکه او نتواند آنان را از آتشی برهاند که بدان درافتادهاند، چه کسی جز او میتواند اینکار را بکند؟ا
در برابر صـحنه اینان در آتش -که انگار عملاً هم اینک بدان درافتادهاند، چرا که عذاب سزاوارشان شده است - صحنه کسانی را نشان میدهد که از پروردگارشان ترسیدهاند و تقوا پیشهکردهاند، و از هرآنچه خدا ایشان را از آن بیم داده است پرهیز نمودهاند:
(لَکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِّن فَوْقِهَا غُرَفٌ مَّبْنِیَّةٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَعْدَ اللَّهِ لَا یُخْلِفُ اللَّهُ الْمِیعَادَ ).
و امّا کسانی که از (عذاب) پروردگارشان (خویشتن را) بپرهیزند، آنان (در بهشت برین جای دارند و) دارای قصرها و کاخهائی هستثد که بالای یکدیگر ساخته شدهاند و در زیر آنها رودبارها جاری است. این وعده را خدا میدهد و خدا خلاف وعده نمیکند.
صـحنه قصرها وکاخهای ساخته و پرداخته و آمادهایکه بالای آنها قـصرها وکاخها وجود دارد، و در زیر آنها جویبارها روان است، این صحنه با صحنهای تقابل دارد که سایبانهای آتش از بالایشان و از پائینشان در آنجا وجود دارد. این همان تقابلی استکه با آن تعبیر قرآنی صحنههائی را برای چشمها ترسیم میکند و به تصویر میزند.
این وعده خدا است، و وعده خدا هم تخلفناپذیر است و قطعاً رخ میدهد. خدا خلاف وعده نمیفرماید.
مسلمانانی که در صدر اسلام برای نخستین بار این قرآن را دریافت داشتند، عملاً و واقعاً با این صحنهها میزیستند. آنان در درونهایشان چنین تصور نمیکردند که اینها وعد و وعید است و در آینده دوری با آنها رویاروی میشوند و پیاده شدن آنها را میبینند. بلکه وعد و وعید برایشان حاضر و آماده بود و دلهایشان آنها را مینگریست و احساس میکرد و میدید. دلهایشان متاثر میگردید و بر خود میلرزید و بدانچه میدید پاسخ میگفت. بدین خاطر دلها و درونهایشان آن دگرگونی شگفت و شگرف را پیداکرد، و زندگانیشان بر روی این زمین در پرتو آن واقعیت اخروی چنین حال و وضعی به خودگرفت، آن واقعیت اخرویایکه با آن میزیستند در حالیکه هنوز در دنیا بودند! مسلمان باید وعده خدا را این چنین دریافت دارد.
[1] مصدر است و از«طغو» یا «طغی». بر وزن «فعلوت» است. لامالفعل بر عینالفعل مقدم گردیده است و به الف تبدیل شده است. (مترجم)
[2] ملکوت: ملک و مملکت بزرگ و فراخ. عظموت: بسی بزرگ و سترگ. رحموت: مهر فراوان(مترجم).