تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

رهنمودهای سوره‌ی ابراهیم

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

رهنمودهای سوره‌ی ابراهیم

 

سوره ابراهیم ٥٢ آیه و مکی است.

این سوره‌، سوره ابراهیم و مکی است‌. موضوع اساسی آن موضوع اغلب سوره‌های مکی است‌. یعنی‌: عقیده‌، با اصول و ارکان بنیادین و بزرگی‌که وحی و رسالت و توحید و رستاخیز و حساب وکتاب و سزا و جزا است‌. امّا روند قرآنی در این سوره شیوه ویژه‌ای را در عرضه این موضوع و حقائق اصلی آن درپیش می‌گیرد، شیوه منحصر به فردی‌که این سوره را - همسان‌کار در هر سوره‌ای از سوره‌های قرآنی - از سائر سوره‌های دیگر جدا و ممتاز می‌کند. این‌ را جدا و ممتاز می‌گرداند از لحاظ فضا و نحوه اداء مطالب و مقاصد سوره‌، و از نظر پرتوها و سایه‌روشنهای ویژه‌ای که در آنها حقائق بزرگ سوره عرضه می‌شود. رنگ این حقائق هرچندکه گاهی از لحاظ موضوع از حقائق سوره‌های دیگر همسان خود جدا نیست‌، ولیکن از زاویه خاصی عرضه می‌گردد، و با پرتوهای خاصی آراسته و پیراسته می‌شود و الهامهای خاصی را می‌رساند و پیام می‌گرداند. از لحاظ گستره‌ای که در پهنه سوره و فضای آن نیز به خود اختصاص می‌دهد، بر اطرافی می‌افزاید و از اطرافی می‌کاهد، و خواننده احساس می‌کند چیز تازه‌ای را می‌بیند و می‌خواند. چرا که در این سوره «‌تصویرهای هنری‌» تازه‌ای در آن است‌. ما تعبیر «‌تصویرهای هنری‌» را به کار می‌بریم‌، چون تصویرهای هنری به شکل معجزه‌انگیزی در شیوه اداء قرآنی ملاحظه می‌گردد!

به نظر می‌آید فضای سوره از نام سوره بهره‌ای برده باشد ... ابراهیم ... پدر پیغمبران ... ابراهیم مبارک و سپاسگزار و توبه‌کار و برگردنده به سوی دادار. هر سایه روشنی‌که این صفتها به تصویر می‌کشند در فضای سوره دیده می‌شود، و در حقائقی به چشم می‌خورد که سوره آنها را نمودار و پدیدار می‌سازد. این سایه‌روشنها در شیوه اداء مطالب و مقاصد، و در تعبیر و بیان‌، و در آهنگ و نوا، جلوه‌گر و هویدا است‌. این سوره تعدادی از حقائق اصلی عقیده را دربرگرفته است‌، ولیکن دو حقیقت بزرگ بر سراسر فضای سوره سایه می‌اندازند. آنها دو حقیقت هماهنگ و همآوائی با سایه‌روشن ابراهیم در فضای سوره است‌: حقیقت وحدت رسالت و رسولان‌، و وحدت دعوت ایشان‌، و موضعگیری و استقرار پیغمبران در جبهه‌ای به نام امّت واحده و ملت یگانه‌ای که رو در روی جاهلیت تکذیب‌کننده آئین خدا در امکنه و ازمنه گوناگون می‌ایستند و می‌رزمند. و دیگری حقیقت نعمت یزدان بر مردمان که بر شکر و سپاسگزاری می‌افزاید، ولی بیشتر مردمان نعمت خدا را انکار می‌نمایند و کفران نعمت می‌کنند.

برجستگی این دو حقیقت‌، یا این دو سایه‌روشن‌، نفی این نمی‌کندکه حقائق بزرگ دیگری در روند سوره باشد. ولی این دو حقیقت بیشتر بر فضای سوره سایه می‌اندازند. مراد ما هم اشاره بدین امر است‌.

این سوره می‌آغازد با بیان وظیفه پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) و چه کتابی بدو داده شده است ... این وظیفه بیرون آوردن مردمان با اجازه خدا از تاریکیها و بردن ایشان به میان نور است‌:

(کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ).

(‌این قرآن‌) کتابی است که آن را برای تو فرستاده‌ایم تا این که مردمان را (‌در پرتو تعلیمات آن‌) با توفیق و تفضل پروردگارشان‌، از تاریکیها (‌و گمراهیهای کفر و نادانی‌) به سوی نور (‌و روشنائی ایمان و دانائی‌) بیرون بیاوری (‌یعنی که‌) به راه خدای چیره ستوده (‌درآوری )‌. (‌ابراهیم/‌١)

سوره ختم می‌شود با این معنی و با این حقیقت بزرگی که رسالت آن را در برابر داردکه حقیقت توحید است‌:

(هَذَا بَلاغٌ لِلنَّاسِ وَلِیُنْذَرُوا بِهِ وَلِیَعْلَمُوا أَنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَلِیَذَّکَّرَ أُولُو الألْبَابِ).

این (‌قرآن‌) به عموم مردم ابلاغ می‏گردد تا ترسانده شوند و بدانند که خداوند یکی بیش نیست و خردمندان (‌از خواندن قرآن‌) پند و اندرز گیرند (‌و خویشتن را در پرتو آن از آتش دوزخ دور کنند و به بهشت برسانند)‌.   (‌ابراهیم/52‌)

در لابلای سوره ذکر این می‌رودکه موسی (علیه السلام) همراه با همسان چیزی به میان مردمان روانه‌گردیده است‌که محمّد (صلی الله علیه و سلم) با آن و همسان آن به میان مردمان روانه گردیده است‌. حتی این پیام در الفاظ تعبیر نیز یکی است:

(وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ).

موسی را همراه با آیات (‌و موید به معزات‌) خود فرستادیم (‌و بدو دستور دادیم‌) که قوم خویش را از تاریکیهای (‌کفر و جهل‌) بیرون بیاور (‌و) به سوی نور (‌ایمان و دانش رهنمود گردان‌)‌.      (‌ابر‌اهیم/‌٥)

هبچنین تذکر می‌دهدکه وظیفه پیغمبران به طورکلی بیان مطالب و پیام مقاصد بوده است‌:

(وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ).

(‌ای محمد) ما هیچ پیغمبری را نفرستاده‌ایم مگر این که به زبان قوم خودش (‌متکلم بوده است‌) تا برای آنان (‌احکام الهی را) روشن سازد (‌و حقائق را تبیین و تفهیم کند)‌.                (ابراهیم/4)

درکناروظیفه رسول‌، بیان حقیقت بشری او قرار می‌گیرد. این حقیقت بشری وظیفه او را معین می‌سازد. رسول‌، پیام‌رسان و ترساننده و اند‌رزگو و دلسوز و بیانگر است‌. ولیکن نمی‌تواند خارق‌العاده و معجزه‌ای را بیاورد و ارائه دهد مگر با اجازه خدا، و زمانی‌که خدا بخواهد، نه زمانی‌که او یا قوم او بخواهند. رسول هچنبن نمی‌تواند قوم خود را هدایت یا ایشان راگمراه سازد. چه هدایت و ضلالت متعلق به سنت و قانون خدا است‌، سنت و قانونی‌که اراده و مشیت مطلقه خدا آن را اقتضاء کند.

آدمیزد بودن پیغمبران همیشه مورد اعتراض از طرف همه اقوام در جاهلیت بوده است‌. این سوره در اینجا گفتار جملگی آنان را نقل می‌کند:

(قَالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلا بَشَرٌ مِثْلُنَا تُرِیدُونَ أَنْ تَصُدُّونَا عَمَّا کَانَ یَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُبِینٍ).

گفتند:‌شما جز انسانهائی همچون ما نیستید (‌وفضیلتی بر ما ندارید تا از میان ما شما را برگزینند و پیام‌آوران آسمانی برای مردمان زمینی کنند) و شما می‌خواهید ما را از چیزهائی منصرف و به دور دارید که پدرانمان آنها را می‌پرستیده‌اند (‌ذکر خلقت آسمانها و زمین فائده‌ای ندارد. اگر راست می‌گوئید) برای ما دلیل روشنی بیاورید (‌و معجره‌هائی بنمائید که ما پیشنهاد می‌کنیم‌)‌.   (ابراهیم‌/10)

پاسخ جملگی پیغمبران به اقوام خودشان را نیز نقل می‌کند:

(قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ یَمُنُّ عَلَى مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَمَا کَانَ لَنَا أَنْ نَأْتِیَکُمْ بِسُلْطَانٍ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ).

پیغمبرانشان بدیشان گفتند: (‌همان‌گونه که گفتید) ما جز انسانهائی همچون شما نیستیم‌، ولیکن خداوند بر هرکس از بندگانش که بخواهد منت می‌نهد (‌و او را با لطف خود می‌نوازد و پیغمبرش می‌سازد) وما را نسزد که دلیلی برایتان بیاوریم (‌و معجزه‌ای به شما بنمائیم‌) مگر با اجازه خدا (‌و توفیق او)‌. و مومنان باید به خدا توکل کنند و بس (‌و ما هم در برابر دشمنانگی شما بدو توکل می‌کنیم‌)‌.   (‌ابر‌اهیم/11)

روند قرآنی همچنین بیان می‌داردکه بیرون آوردن مردمان از تاریکیها به سوی نور، (‌باذن ربّهم )‌. با اجازه پروردگارشان‌.

با اجازه پروردگارشان انجام می‌پذیرد ... هر پیغمبری هم برای قوم خود روشن می‌سازدکه‌:

(فَیُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).

سپس خداوند هرکس را که (‌به فرمان آسمانی گوش نکرده است‌) گمراه می‌سازد، و هرکس را که (‌بر‌ابر دستور آسمانی حرکت نموده است‌) رهنمود می‌سازد و او چیره (‌بر هر کاری است که بخواهد، و کارهایش‌) دارای حکمت است. (‌ابراهیم/٤)

در پرتو این و آن حقیقت رسول معین می‌گردد، و وظیفه او در محدوده این حقیقت مشخص می‌شود. دیگر حقیقت آدمیزادگی و صفات پیغمبران‌، به هیج‌وجه با حقیقت ذات الهی و صفات او نمی‌آمیزد. همچنین سایه‌ای از همسانی و همگو‌نی بر یگانگی خدا نمی افتد.

همچنین این سوره متضمّن تحقق وعده خدا به پیغمبران و‌کسانی است‌که به پیغمبران واقعا ایمان داشته‌اند. این وعده در دنیا با پیروزی ایشان و جایگزین دیگران شدنشان صورت گرفته است‌، و در آخرت این وعده تحقق پیدا می‌کند با عذاب و عقاب تکذیب‌کنندگان و با نعمت یافتن و به سعادت رسیدن مومنان‌.

روند قرآنی این حقیقت بزرگ را در پایان پیکار جملگی پیغمبران با جملگی اقوامشان به تصویر میکشد:

(وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمِینَ. وَلَنُسْکِنَنَّکُمُ الأرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذَلِکَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِی وَخَافَ وَعِیدِ. وَاسْتَفْتَحُوا وَخَابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ.).

کافران (‌و سردستگان زندقه و ضلال‌، هنگامی که از راه دلیل با انبیاء برنیامدند، به زور متوسل شدند و) به پیغمبران خود گفتند: یا به آئین ما باز می‌گردید یا این که شما را از سرزمین خود بیرون می‌کنیم‌. پس پروردگارشان به آنان (‌که حامل رسالات آسمانی و راهنمایان بشری بودند) پیام فرستاد که حتما ستمکاران (‌کفرپیشه چون ایشان‌) را (‌به خاطر ظلم و ستمی که روا می‌دارند) نابود می‌کنیم. و من شما را پس از ایشان در سرزمین (‌آنان‌) سکونت می‌بخشم‌. این (‌پیروزی‌) ازآن کسانی است که از جاه و جلال من بترسند و از تهدید من بهراسند. و (‌پیغمبران از پروردگارشان‌) طلب پیروزی (‌و غلبه بر قوم خود) کردند (‌هنگامی که از ایمان آوردنشان مایوس گشتند، و خداوند آنان را فتح و ظفر بخشید و سود بردند) و هر قلدر و گردنکش منحرف و باطلگرائی‌، زیانمند و نامراد گردید.   (ابراهیم/13-15)

روند قرآنی این حقیقت را در صحنه‌های قیامت به تصویر می‌کشد:

(وَأُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلامٌ).

کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای پسندیده و شایسه کرده‌اند، به باغهائی برده می‌شوند که در زیر (‌کاخها و درختان‌) آنها جویبارها روان است و با اجازه و توقیق پروردگارشان جاودانه در آنجاها می‏مانند (‌و از سوی خدا و فرشتگان‌) درودشان (‌می‌فرستند که‌) عبارت است از سلامتان باد!.      (‌ابراهیم/‌2٣)

(وَتَرَى الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِینَ فِی الأصْفَادِ. سَرَابِیلُهُمْ مِنْ قَطِرَانٍ وَتَغْشَى وُجُوهَهُمُ النَّارُ.).

در آن روز گناهکاران را به هم بسته و در غل و زنجیر خواهی دید. پیراهنهای ایشان از قطران است و آتش سر و صورت (‌و سراپای وجود) آنان را فرا می‌گیرد. (ابراهیم/49-50)

همچنین این حقیقت را در مثالهائی به تصویر می‌کشد که درباره اینان و آنان ذکر می‌کند:

(أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ . تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَیَضْرِبُ اللَّهُ الأمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ . وَمَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الأرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ . یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الآخِرَةِ وَیُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِینَ وَیَفْعَلُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ.).

بنگر که خدا چگونه مثل می‌زند: سخن خوب به درخت خوبی می‌ماند که تنه آن (‌در زمین‌) استوار و شاخه‌هایش در فضا (‌پراکنده‌) باشد. بنا به اراده و خواست خدا هر زمانی میوه خود را بدهد (‌و دائماً به بار نشسته و سرسبز و خرم باشد)‌. خداوند برای مردم مثلها می‌زند تا متذکر گردند (‌و پند گیرند)‌. و سخن بد به درخت بدی می‌ماند که از سطح زمین کنده شده باشد (‌و در برابر وزش طوفانها هر روز به گوشه‌ای پرتاب گردد و ثبات و) قراری نداشته باشد. خداوند مومنان را به خاطر گفتار استوار (‌و عقیده

پایدارشان‌) هم در این جهان (‌در برابر زرق و برق مادیات و بیم و هراس مشکلات محفوظ و مصون می‌نماید) و هم در آن جهان (‌ایشان را در نعمتهای فراوان و عطایای بی‌پایان‌، جاویدان و) ماندگار می‌دارد، و کافران را (‌در دنیا و آخرت‌) گمراه و سرگشته می‌سازد، و خداوند هرچه بخواهد انجام می‌دهد.   (‌ابر‌اهیم/24-27)

(مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ کَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عَاصِفٍ لا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلَى شَیْءٍ ذَلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ).

حال و وضع اعمال کسانی که به پروردگار خود ایمان ندارند، همچون حال و وضع خاکستری است که در یک روز طوفانی‌، باد به تندی بر آن وزد (‌و آن را در هوا پخش و پراکنده کند و چیزی از آن برجای نگذارد. چنین کافرانی هم در روز قیامت‌) به چیزی از آنچه در دنیا (‌از اعمال نیک‌) انجام داده‌اند دست نمی‌یابند. (‌چرا که گردباد کفر بر خاکستر اعمالشان وزیده است و آن را به غارت برده است‌) این (‌تلاش و کوشش بیراهه و بی‌بهره‌) گمراهی سختی‌، (‌و حاصل سرگردانی و سرگشتگی شگفتی‌) است‌. (‌ابراهیم‌/١٨)

و امّا آن دو حقیقتی‌که بر فضای سوره سایه می‌اندازند، و با سایه‌روشن ابراهیم‌: پدر پیغمبران، بسیار سپاسگزار، توبه‌کار، و بر‌گردنده به سوی دادار، همآهنگ و همآوا می‌گردند، وآنها حقیقت یگانگی رسالت و رسولان‌، و یگانگی دعوت ایشان‌، و موضعگیری آنان به عنوان امّت واحده و ملت یگانه‌، در رویاروئی با جاهلیت تکذیب‌کننده‌، و حقیقت اعطای نعمت یزدان به جملگی مردمان‌، به‌طور خاص به برگزیدگان ایشان است‌. در اینجا از این دو حقیقت سخن می‌گوئیم‌.

روند قرآنی حقیقت نخستین را در نمایش شیوه بیان منحصر به فردی آشکار و نمودار می‌سازد. روند برخی از سوره‌های پیشین این حقیقت را در تصویر یگانگی دعوتی آشکار و نمودارکرده است‌که هر پیغمبری آن را با خود به ارمغان آورده است‌. هر پیغمبری به قوم خود سخن خود را می‌گوید و می‌رود و ازدنیا بار سفر برمی‌بندد. سپس پیغمبری پس از پیغمبری می‌آید، و همگان همان سخن را می‌گویند، و همان پاسخ را به تکذیب‌کنندگان می‌دهند، و به تکذیب‌کنندگان در دنیا آنچه باید برسد می‌رسد، و به برخی از آنان مهلت و فرصت داده می‌شود تا مدت روزگاری‌که باید در دنیا باشند یا تا روز حساب وکتاب قیامت‌. ولیکن روند قرآنی در آنجا سرگذشت هر پیغمبری را در صحنه‌ای نشان می‌داد، و سرگذشت ایشان به نوار متحرکی می‌ماندکه از نخستین رسالتها به‌گردش و چرخش درآمده است و کار می‌کند. نزدیک‌ترین مثال برای این روش‌، سوره اعراف و سوره هود است‌.

ولی سوره ابراهیم - پدر پیغمبران - همه انبیاء را در یک صف‌، و همه پیروان جاهلیتها را در یک صف دیگری‌گرد می‌آورد. پیکار میان آن دو صف در زمین درمی‌گیرد، سپس در اینجا پایان نمی‌پذیرد، و بلکه گامهای آن به دامنه روز حساب وکتاب هم می‌رسد) صحنه را ورانداز می‌کنیم‌. با وجود دوری زمان و مکان‌، ملت پیغمبران، و ملت جاهلیت را در سرزمین واحدی می‏بینیم، زیرا زمان و مکان عارضی و زوال‌پذیر هستند، و اما حقیقت بزرگی‌که در این هستی است - حقیقت ایمان وکفر -‌ستبرتر و برجسته‌تر از عارضیهای زمان و مکان هستند:

 (أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ لا یَعْلَمُهُمْ إِلا اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَرَدُّوا أَیْدِیَهُمْ فِی أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُوا إِنَّا کَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَإِنَّا لَفِی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونَنَا إِلَیْهِ مُرِیبٍ. قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِی اللَّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَیُؤَخِّرَکُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى قَالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلا بَشَرٌ مِثْلُنَا تُرِیدُونَ أَنْ تَصُدُّونَا عَمَّا کَانَ یَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُبِینٍ. قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ یَمُنُّ عَلَى مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَمَا کَانَ لَنَا أَنْ نَأْتِیَکُمْ بِسُلْطَانٍ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ. وَمَا لَنَا أَلا نَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَیْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ. وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمِینَ. وَلَنُسْکِنَنَّکُمُ الأرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذَلِکَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِی وَخَافَ وَعِیدِ. وَاسْتَفْتَحُوا وَخَابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ. مِنْ وَرَائِهِ جَهَنَّمُ وَیُسْقَى مِنْ مَاءٍ صَدِیدٍ. یَتَجَرَّعُهُ وَلا یَکَادُ یُسِیغُهُ وَیَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ وَمَا هُوَ بِمَیِّتٍ وَمِنْ وَرَائِهِ عَذَابٌ غَلِیظٌ.).

آیا به شما نرسیده است خبر کسانی که پیش از شما بوده‌اند؟ (‌از قبیل‌) قوم نوح و عاد و ثمود و کسان دیگری که پس از ایشان آمده‌اند و جز خدا کسی (‌تعداد بیشمار) آنان را (‌نمی‌داند و ایشان را چنان که باید) نمی‌شناسد. پیغمبرانشان دلائل روشن و معجزات آشکاری برایشان آوردند (‌و بدیشان نمودند)‌. ولی آنان دستهایشان را بر دهانهای پیغمبران گذاشتند (‌و از تبلیغ آنان جلوگیری نمودند و سد راه رسالت آسمانی و دشمن دعوت الهی شدند و) گفتند: ما ایمان نداریم به چیزی که به همراه آن فرستاده شده‌اید (‌و دلائل و معجزاث شما را قبول نمی‏کنیم و رسالتتان را تصدیق نمی‌نمائیم‌) و درباره چیزی که ما را بدان می‌خواند سخت در شک و گمانیم (‌و به یکتاپرستی و قانون آسمانی یقین و باور نداریم‌)‌. پیغمبرانشان بدیشان گفتند: مگر درباره وجود خدا، آفریننده آسمان‌ها و زمین‌، بدون مدل و نمونه پیشین‌، شک و تردیدی در میان است‌؟ (‌مگر عقل شما کتاب باز هستی را نمی‌نگرد و به مولف آن راه نمی‌برد؟‌)‌. او شما را فرامی‌خوابد تا گناهانتان را ببخشاید و (‌از گذشته ناپاکتان صرف نظر نماید، و بدین زودیها هلاکتان نسازد و بله‌) تا مدت مشخصی (‌که در آن مرگتان فرامی‌رسد) شما را برجای و محفوظ دارد. آنان (‌‌مسخره‌کنان در پاسخ پیغمبران‌) گفتند: شما جز انسانهائی همچون ما نیستید (‌و فضیلتی بر ما ندارید تا از میان ما شما را برگزینند و پیام‌آوران آسمانی برای مردمان زمینی کنند) و شما می‌خواهید ما را از چیزهائی منصرف و به دور دارید که پدرانمان آنها را می‌پرستیده‌اند. (‌ذکر خلقت آسمانها و زمین فائده‌ای ندارد. اگر راست می‌گوئید) برای ما دلیل روشنی بیاورید (‌و معجزه‌هائی بنمائید که ما پیشنهاد می‌کنیم‌)‌. پیغمبرانشان بدیشان گفتند: (‌همان‌گونه که گفتید) ما جز انسانهائی همچون شما نیستیم، ولیکن خداوند بر هرکس از بندگانش که بخواهد منت می‌نهد (‌و او را با لطف خود می‌نوازد و پیغمبرش می‌سازد) و ما را نسزد که دلیلی برایتان بیاوریم (‌و معجزه‌ای به شما بنمائیم‌) مگر با اجازه خدا (‌و توفیق او)‌. و مومنان باید به خدا توکل کنند و بس (‌و ما هم در برابر دشمنانگی شما بدو توکل می‌کنیم‌)‌. آخر چرا نباید به خدا توکل کنیم، و حال آن که او ما را به راهمان رهنمود کرده است‌؟ (‌راهی که خودش آن را پدید آورده است و همگان را به پیمودن آن دعوت فرموده است و آئین الهیش نام داده است‌. ما بر توکل خود می‌افزائیم‌) و حتما بر اذیت و آزارتان شکیبائی می‌نمائیم‌. و متوکلان باید بر خدا توکل کنند و بس‌. کافران (‌و سردستگان زندقه و ضلال‌، هنگامی که از راه دلیل با انبیاء برنیامدند، به زور متوسل شدند و) به پیغمبران خود گفتند: یا به آئین ما بازمی‌گردید یا این که شما را از سرزمین خود بیرون می‌کنیم‌. پس پروردگارشان به آنان (‌که حاملان رسالات آسمانی و راهنمایان بشری بودند) پیام فرستاد که حتماً ستمکاران (‌کفرپیشه چون ایشان‌) را (‌به خاطر ظلم و ستمی که روا می‌دارند) نابود می‌کنیم‌. و من شما را پس از ایشان در سرزمین (‌آنان‌) سکونت می‌بخشم‌. این (‌پیروزی‌) ازآن کسانی است که از جاه و جلال من بترسند و از تهدید من بهراسند. و (‌پیغمبران از پروردگارشان‌) طلب پیروزی و (‌غلبه بر قوم خود) کردند (‌هنگامی که از ایمان آوردنشان مایوس گشتند، و خداوند آنان را فتح و ظفر بخشید و سود بردند) و هر قلدر و گردنکش منحرف و باطلگرائی‌، زیانمند و نامراد گردید. جلو او دوزخ قرار دارد و (‌در آن‌) از خونابه نوشانده می‌شود. آن را (‌به ناچار و با رنج بسیار) جرعه جرعه می‌نوشد، و به هیچ‌وجه گوارایش نمی‌یابد، و (‌موجبات‌) مرگ از هرسو بدو روی می‌آورد و حال این که نمی‌میرد، (‌تا از آنچه بدان مبتلا است نجات یابد) و بر سر راه او (‌هر زمان و آن‌) عذاب بسیار سختی است‌. (ابراهیم/9-17)

در اینجا نسلها از زمان نوح به بعد گرد می‌آیند، و پیغمبران جمع می‌شوند، و زمان و مکان از میان برمی‌خیزد، و حقیقت بزرگ پدیدار و آشکار می‌گردد: حقیقت رسالت که یگانه و یکتا است‌. و اعتراضات پیروان جاهلیتها بر آن حقیقت والاکه جدا و مجزا است‌. و حقیقت یاری خدا به مومنان و پیروزگرداندن ایشان که جداگانه و مستقل است‌. حقیقت جایگزین و جانشین کردن صالحان بر جای دیگران توسط یزدان سبحان که این هم جدا و مجزا است‌. حقیقت ناامید کردن و خوار نمودن قلدران و زورگویان که این نیز جداگانه است‌. حقیقت عذاب و عقابی که در انتظار قلدران و زورگویان است که این هم جداگانه است ...گذشته از اینها همسانی و همگو‌نی است میان سخن خدا به محمد (صلی الله علیه و سلم) :

(کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ).

(‌این قرآن‌) کتابی است که آن را برای تو فرستاده‌ایم تا این که مردمان را (‌در پرتو تعلیمات آن‌) از تاریکیها (‌و گمراهیهای کفر و نادانی‌) به سوی نور (‌و روشنائی ایمان و دانائی‌) بیرون بیاوری‌.   (ابراهیم/1)

و میان فرموده خدا به موسی (علیه السلام) چنین نقل می‌شود:

(وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ).

موسی را همراه با آیات (‌و موید به معجزات‌) خود فرستادیم (‌و بدو دستور دادیم‌) که قوم خویش را از تاریکیهای (‌کفر و جهل‌) بیرون بیاور (‌و) به سوی نور (‌ایمان و دانش رهنمود گردان‌)‌.      (ابراهیم/5)

پیکار میان کفر و ایمان در اینجا پایان نمی‌پذیرد، بلکه روند قرآنی گامهای آن را تا میدان قیامت می‌رساند. نشانه‌های این پیکار در صحنه‌های‌گوناگون آخرت که سوره آنها را در لابلای خو‌د دارد پدیدار و نمودار می‌آید. اینها نمونه‌هائی از این پیکار است‌:

(وَبَرَزُوا لِلَّهِ جَمِیعًا فَقَالَ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ قَالُوا لَوْ هَدَانَا اللَّهُ لَهَدَیْنَاکُمْ سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِنْ مَحِیصٍ. وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الأمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَمَا کَانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلا أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلا تَلُومُونِی وَلُومُوا أَنْفُسَکُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِی مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ. وَأُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلامٌ.).

(‌روزی که قیامت نام دارد) همه در برابر خدا ظاهر و آشکار می‌گردند. (‌در این هنگام‌) ضعیفان (‌که پیروان نادان نیرومندانند، از راه تمسخر) به کسانی می‏گویند که خویشتن را (‌در دنیا) بزرگ می‌پنداشتند. ما پیروان شما بودیم‌، آیا می‌توانید چیزی از عذاب خدا را از سر ما بردارید؟‌! (‌در پاسخ‌) می‌گویند: اگر خداوند ما را (به راه رستگاری‌) رهنمود می‌کرد، ما هم شما را (‌به راه نجات ) رهنمود می‌کردیم‌، (‌ولی ما خودمان گمراه بودیم و شما را نیز گمراه کردیم‌. هم اینک‌) چه بی‌تابی کنیم و چه شکیبائی نمائیم یکسان است (‌و سودی به حال خراب ما ندارد، و از عذاب خدا) راه نجات و گریزی برای ما نیست‌. و اهریمن (‌سردسته کفر و ضلال‌) هنگامی که کار (‌حساب و کتاب‌) به پایان رسید (‌و بهشتیان آماده بهشت و دوزخیان آماده دوزخ شدند، خطاب به پیروان بدبخت خود) می‌گوید: خداوند (‌بر زبان پیغمبران‌) به شما وعده راستینی داد (‌که فرمانبرداران را پاداش و نافرمانبرداران را پادافره خواهم داد، و بدان وفا کرد) و من به شما وعده دادم (‌که ثواب و عقاب و بهشت و دوزخی در میان نیست‌) و با شما خلاف وعده کردم (‌و دروغ گفتم‌) و من بر شما تسلطی نداشتم (‌و کاری نکردم‌) جز این که شما را دعوت (‌به گناه و گمراهی‌) نمودم و شما هم (‌گول وسوسه مرا خوردید و) دعوتم را پذیرفتید. پس مرا سرزنش مکنید و بلکه خویشتن را سررنش بکنید. (‌امروز) نه من به فریاد شما می‌رسم و نه شما به فریاد من می‌رسید. من امرور از این که مرا قبلا (‌در دنیا برای خدا) انباز کرده‌اید، تبری می‌جویم (‌و آن را انکار می‌کنم‌)‌. بی‏گمان کافران عذاب دردناکی دارند. (‌این گوشه‌ای از احوال اشقیاء بود، و امّا اشاره‌ای به احوال سعداء شود:‌) کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای پسندیده و شایسته کرده‌اند، به باغهائی برده می‌شوند که در زیر (‌کاخها و درختان‌) آنها جویبارها روان است و با اجازه و توفیق پروردگارشان جاودانه در آنجاها می‌مانند (‌و از سوی خدا و فرشتگان‌) درودشان (‌می‌فرستند که‌) عبارت است از: سلامتان باد!.   (ابراهیم/21-23)

(وَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الأبْصَارُ. مُهْطِعِینَ مُقْنِعِی رُءُوسِهِمْ لا یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَاءٌ .).

(ای پیغمبر!) گمان مبر که خدا از کارهائی که ستمگران می‌کنند بی‏خبر است (‌نه‌، بلکه مجازات‌) آنان را به روزی حواله می‌کند که چشمها در آن (‌از خوف و هراس چیزهائی که می‌بیند) بازمی‌ماند. (‌ستمگران همچون اسیران‌، از هراس‌) سرهای خود را بالا گرفته و یک راست (‌به سوی ندادهنده‌) می‌شتابند و چشمانشان (‌از مشاهده این همه عذاب هراسناک‌) فروبسته نمی‌شود و دلهایشان (‌فرومی‌تپد و از عقل و فهم و اندیشه تهی می‌گردد.        (ابراهیم/42-43‌)

(وَقَدْ مَکَرُوا مَکْرَهُمْ وَعِنْدَ اللَّهِ مَکْرُهُمْ وَإِنْ کَانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ . فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ ذُو انْتِقَامٍ . یَوْمَ تُبَدَّلُ الأرْضُ غَیْرَ الأرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ . وَتَرَى الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِینَ فِی الأصْفَادِ . سَرَابِیلُهُمْ مِنْ قَطِرَانٍ وَتَغْشَى وُجُوهَهُمُ النَّارُ).

آنان نیرنگ خود را نمودند (‌و برای جلوگیری از دعوت آسمانی توطئه‌ها کردند و نقشه‌ها چیدند) و خدا از نیرنگشان آگاه است‌، و شریعت ثابت و استوار (‌همچون کوه‌های سر به فلک کشیده اسلام‌) با نیرنگ آنان از جای برکنده نمی‌شود. گمان مبر که خداوند با پیغمبران خلاف وعده می‌کند (‌و پیروزی را نصیب آنان و شکست را بهره کافران نمی‌سازد)‌. بیگمان خداوند چیره (بر هر کاری بوده و از کافران و بزهکاران‌) انتقام‌گیرنده است‌. (‌خداوند از کافران و عاصیان انتقام می‌گیرد) در آن روزی که این زمین به زمین دیگری و آسمانها به آسمانهای دیگری تبدیل می‌شوند و آنان (‌از گورها سر به در آورده و) در پیشگاه خداوند یگانه مسلط (‌بر همه چیز و همه کس‌) حضور به هم می‌رسانند (‌و نیکیها و بدی‏های خود را می‌نمایانند)‌. در آن روز گناهکاران به هم بسته و در غل و زنجیر خواهی دید. پیراهنهای ایشان از قطران است و آتش سر و صورت (‌و سراپای وجود) آنان را فرا می‏گیرد.     (‌ابراهیم/46-50)

همه اینها اشاره دارد به پیکار یگانه‌ای‌که در دنیا می‌آغازد و در آخرت به پایان می‌آید، و یکی دیگری را بدون این‌که بگسلد و پایان بپذیرد تکمیل می‌کند. مثالهائی که در دنیا می‌آغازد و در آخرت پایان می‌پذیرد تکمیل می‌گردد. همچنین پدیدار و نمودار کرد‌ن نشانه‌های پیکار میان دو دسته‌، و واپسین نتائج آنها نیزتکمیل می‌شود: مثل سخن خوب همچون درخت خو‌ب است‌،‌که مراد درخت نبوت، و درخت ایمان‌، و درخت خیر و نیکی است‌. و سخن بد بسان درخت بد است‌،‌که مراد درخت جاهلیت و باطل و تکذیب و شر و طلغیان است‌.

*

و امّا حقیقت دوم‌که مربوط به نعمت و شکر و سرمستی است‌، سراسر فضای سوره را با قالب ویژه خود قالب‌ریزی می‌کند، و د‌ر روند سوره پخش و پراکنده می‌شود.

خداوند نعمتهائی راکه به همه انسانها اعم از مومن و کافر، خوب و بد، شایسته و ناشایست‌، و فرمانبردار و نافرمانبردار ایشان داده است برمی‌شمرد. این مرحمت و مهربانی و بزرگواری و لطف خدا است‌که در این زمین نعمتهای خود را همان‌گونه‌که به مومن و خوب و فرمانبردار می‌دهد، به‌کافر و بزهکار و سرکش نیز عطاء می‌فرماید، تا سپاسگزاری نمایند و شکر نعمت بجای آرند. خداوند سبحان این نعمت را درگسترده‌ترین و آشکاراترین جولانگاه‌های هستی عرضه می‌دارد، و آن را در داخل چهارچوب صحنه‌های بزرگ جهان قرار می‌دهد:

(اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَکُمْ وَسَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَکُمُ الأنْهَارَ. وَسَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَیْنِ وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ. وَآتَاکُمْ مِنْ کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوهَا إِنَّ الإنْسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ.).

خدا کسی است که آسمانها و زمین را آفریده است و از (‌ابر) آسمان آب را پائین آورده است‌، و با آن میوه‌ها و دانه‌ها را پدیدار کرده است و روزی شما گردانده است‌، و کشتیها را مسخر شما نموده است تا در دریا با اجازه و اراده او حرکت کنند، و رودخانه‌ها را در اختیار شما قرار داده است (‌تا در آبیاری زمینها و نوشیدن آب آنها مورد استفاده قرار گیرند)‌. و خورشید و ماه را مسخر شما کرده است که دائماً به برنامه (‌نورافشانی و تربیت موجودات زنده و ایجاد جزر و مد در اقیانوسها و دریاها و خدمات دیگر) خود ادامه می‌دهند. و شب را (‌برای آسایش‌) و روز را (‌برای تلاش‌) مسخر شما ساخته است‌. و به شما داده است هرآنچه که خواسته باشید. و اگر بخواهید نعمتهای خدا را بشمارید (‌از بس که زیادند) نمی‌توانید آنها را شمارش کنید. واقعا انسان ستمگر ناسپاسی است (‌اگر نعمتهای خدا را نادیده بگیرد و به جای پرستش دهنده نعمتها چیز دیگری را پرستش بکند و سر از خط فرمان آفریدگار برتابد)‌.  (ابراهیم/32-34)

در فرستادن و روانه‌کردن پیغمبران به میان مردمان نعمتی است‌که با همه آن نعمتها برابری می‌کند، یا از همه آن نعمتها برتر و بالاتر است‌:

(کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ).

(‌این قرآن‌) کتابی است که آن را برای تو فرستاده‌ایم تا این که مردمان را (‌در پرتو تعلیمات آن‌) از تاریکیها (‌و گمراهیهای کفر و نادانی‌) به سوی نور (‌و روشنائی ایمان و دانائی‌) بیرون بیاوری‌.      (ابراهیم/1)

نور بزرگ‌ترین نعمتهای یزدان در جهان است‌. نور در اینجا بزرگ‌ترین نور است‌. نوری است‌که هستی انسان در پرتو آن روشن می‌گردد. نوری است‌که دل و احساس انسان در پرتو آن منور می‌شود ... وظیفه موسی (علیه السلام) نیز در میان قوم خودش هم همین بود. و وظیفه همه پیغمبران نیز همین بوده است‌، همان‌گونه‌که این سوره بیان فرموده است‌.

درگفتار جملگی پیغمبران آمده است‌:

(یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ).

خدا شما را فرامی‌خواند تا گناهانتان را بیخشاید.   (ابراهیم/10)

فراخواندن برای مورد عفو و مغفرت قرار دادن‌، نعمتی است‌که با نعمت نور برابری می‌کند. این نعمت نزدیک بدان نعمت است‌.

در فضای سخن از عفوکردن و بخشیدن‌، موسی قوم خود را به یاد نعمتهای یزدان بر خودشان می‌اندازد:

(وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ أَنْجَاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَیُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ وَفِی ذَلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ).

(ای پیغمبر! برای عبرت قوم خود بیان کن‌) وقتی را که موسی به قوم خود گفت‌: نعمت دادن خدا به خویشتن را به یاد آرید، آن زمان که شما را از فرمان فرعونیان که بدترین شکنجه‌ها را به شما می‌رساندند و پسرانتان را سر می‌بریدند و زنانتان را زنده نگاه می‌داشتند نجاتتان داد، و در آن (‌عذاب و نجات‌) آزمایش بزرگ شما نهفته بود.

روند قرآنی در همچون فضائی‌، وعده خدا به پیغمبران را یادآور می‌شود:

(فَأَوْحَى إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمِینَ. وَلَنُسْکِنَنَّکُمُ الأرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذَلِکَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِی وَخَافَ وَعِیدِ.).

پروردگارشان به آنان (‌که حاملان رسالات آسمانی و راهنمایان بشری بودند) پیام فرستاد که حتما ستمکاران (‌کفرپیشه چون ایشان‌) را (‌به خاطر ظلم و ستمی که روا می‌دارند) نابود می‌کنیم. و من شما را پس از ایشان در سرزمین (‌آنان‌) سکونت می‌بخشم‌. این (‌پیروزی‌) ازآن کسانی است که از جاه و جلال من بترسند و از تهدید من بهراسند.    (ابراهیم/13-14)

این نعمت‌، از جمله نعمتهای بس فراوان و بسیار بزرگ یزدا‌ن است‌.

روند قرآنی حقیقت افزایش نعمت به سبب شکر و سپاسگزاری را نمودار و آشکار می‌سازد:

(وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لأزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ).

و (‌ای بنی‌اسرائیل‌! به یاد آورید) آن زمان را که پروردگارتان موکدانه اعلام کرد که اگر (‌از نعمتهای خدادادی‌، به وسیله ثبات بر ایمان و تلاش در عبادت‌) سپاسگزاری کردید، هر آینه (نعمتهای خود را) برایتان افزایش می‌دهم‌، و اگر کافر (‌و ناسپاس‌) شدید (‌شما را به عذاب دردناکی گرفتار می‌سازم و بدانید که‌) بی‏گمان عذاب من بسیار سخت است‌.       (ابراهیم/7)

همراه با آن بیان می‌گردد که یزدان بی‌نیاز از شکر و سپاس، و از شکرکنندگان و سپاسگزاران است‌:

(إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِی الأرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ).

اگر شما و همه کسانی که در زمین هستند کافر شوید و ناسپاس گردید، به خدا زیانی نمی‏زند، چرا که خداوند بی‌نیاز (‌از ایمان ایمانداران و سپاس سپاسگزاران است‌، و اگر کسی هم بدو ایمان نیاورد و شکر انعامش را نگزارد، او ذاتا) ستوده است‌.      (‌ابراهیم‌/8)

روند قرآنی بیان می‌دارد انسانها به طورکلی چنان‌که باید شکر نعمت را بجای نمی‌آورند:

(وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوهَا إِنَّ الإنْسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ).

و اگر بخواهید نعمتهای خدا را بشمارید (‌از بس که زیادند) نمی‌توانید آنها را شمارش کنید. واقعا انسان ستمگر ناسپاسی است (‌اگر بجای پرستش دهنده نعمتها چیز دیگری را پرستش بکند و سر از حظ فرمان آفریدگار برتابد)‌.     (ابراهیم/34)

ولیکن کسانی‌که درباره آیات خدا می‌اندیشند، و چشم سر و دلشان در پرتو آن آیات بازمی‏گردد، در برابر بلاها و ناگواریها شکیبائی می‌کنند، و در برابر نعمتها شکر و سپاس می‌گویند:

(إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ).

بی‏گمان در این کار (‌که سرگذشت نیکان و بدان است‌) برای هر شکیبای (‌بر مصائب و بلایای آسمانی و) سپاسگزار (‌بر انعام و عطایای الهی‌) دلائل بزرگی (‌و نشانه‌های سترگی بر وحدانیت خدا) است‌.     (ابراهیم/5)

روند قرآنی شکیبائی و سپاسگزاری را در خود ابراهیم به تصویر می‌کشد، بدان‌گاه‌که درکنار خانه خداکعبه به مناجات ایستاده است‌، و دعای پرسوز و گدازی را فروتنانه سر داده است‌، و سراپای وجودش به حمد و ثنا و سپاسگزاری و شکیبائی و دعا، تبدیل‌گردیده است‌:

(وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِی وَبَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الأصْنَامَ . رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَمَنْ عَصَانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ . رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ. رَبَّنَا إِنَّکَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِی وَمَا نُعْلِنُ وَمَا یَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ فِی الأرْضِ وَلا فِی السَّمَاءِ . الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى الْکِبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعَاءِ . رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاةِ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ . رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ.).

(‌ای پیغمبر! برای قوم خود بیان کن‌) آنگاه را که ابراهیم (‌پس از بنای کعبه‌) گفت‌: پروردگارا! این شهر (‌مکه نام‌) را محل امن و امانی گردان، و مرا و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگهدار. پروردگارا! این بتها بسیاری از مردم را گمراه ساخته‌اند. (‌خداوندا! من مردمان را به یکتاپرستی دعوت می‌کنم‌) پس هرکه از من پیروی کند، او از من است‌، و هرکس از من نافرمانی کند (‌تو خود دانی‌، خواهی عذابش فرما و خواهی بر او ببخشا) تو که بخشاینده مهربانی‌. پروردگارا! من بعضی از فرزندانم را (‌به فرمان تو) در سرزمین بدون کشت و زرعی‌، در کنار خانه تو، که (‌تجاوز و بی‌توجهی نسبت به‌) آن را حرام ساخته‌ای سکونت داده‌ام‌، خداوندا تا این که نماز را برپای دارند، پس چنان کن که دلهای گروهی از مردمان (‌برای زیارت خانه‌ات‌) متوجه آنان گردد و ایشان را از میوه‌ها (‌و محصولات سائر کشورها) بهره‌مند فرما، شاید که (‌از الطاف و عنایات تو با نماز و دعا) سپاسگزاری کنند. پروردگارا! تو آگاهی از آنچه پنهان می‌داریم و از آنچه آشکار می‌سازیم (‌لذا به مصالح ما داناتری و آن کن که ما را به کار آید) و هیچ چیز در زمین و آسمان بر خدا مخفی نمی‌ماند. سپاس خدائی را که با وجود پیری و سن زیاد، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید. بی‏گمان پروردگار من دعا (‌و نیایش همگان‌) را می‌شنود. پروردگارا! مرا و کسانی از فرزندان مرا نمازگزار کن‌. پروردگارا! دعا و نیایش مرا بپذیر. پروردگارا! مرا و پدر و مادر مرا و مومنان را بیامرز و ببخشای در آن روزی که حساب برپا می‌شود (‌و حسابرسی می‏گردد و به دنبال آن پاداش و پادافره داده می‌شود)‌.   (‌ابراهیم/35-41)

از آنجاکه نعمت و سپاس بر آن و ناسپاسی از آن‌، فضای سوره را قالب‌ریزی می‌کند، تعبیرات و تعلیقات داخل آن‌، با همچون فضائی هماهنگ و همنوا می‌شود:

(وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ).

ایشان را از میوه‌ها (‌و محصولات سائر کشورها) بهره‌مند فرما، شاید که (‌از الطاف و عنایات تو با نماز و دعا) سپاسگزاری کنند.         (‌ابراهیم/37)

(إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ).

بی‏گمان در این کار برای هر شکیبای سپاسگزار دلائل بزرگی است‌.   (ابراهیم/5)

(أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَةَ اللَّهِ کُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ).

بنگر به کسانی که نعمت خدا را (‌نشناختند و آن را) به کفر تبدیل کردند (‌و بجای این که نعمت بعثت محمّد و آئین اسلام را غنیمت شمارند و آن را سپاس گویند، کفر را برگزیدند) و قوم خود را به سرزمین هلاک و نابودی کشاندند.    (ابراهیم/28)

(الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى الْکِبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ).

سپاس خدائی را که با وجود پیری و سن زیاد، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید. (ابراهیم/39)

در پاسخ پیغمبران به اعتراض تکذ‌یب‌کنندگان که بدیشان می‌گفتند ما انبیاء آدمیزا‌د هستیم‌، آمده است‌:

(وَلَکِنَّ اللَّهَ یَمُنُّ عَلَى مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ).

ولین خداوند بر هرکس از بندگانش که بخواهد منت می‌نهد (‌و او را با لطف خود می‌نوازد و پیغمبرش می‌سازد)‌.              (‌ابراهیم/11)

منت و بزرگواری یزدان پدیدار و نمودار ذکر می‌گردد تا پاسخ به تکذیب‌کنندگان هماهنگ با فضای همگانی سوره شودکه فضای نعمت و منت و شکرکردن و ناشکری نمودن است‌.

بدین منوال و بر این روال‌، تعبیر واژگانی‌، با سایه‌روشنهای فضای همگانی‌، در سراسر سوره همگام و همسو می‌گردد، همان‌گونه‌که شیوه هماهنگی و همآوائی هنری در قرآن است‌.

و افرادی را هم بیان می‌داردکه بدین نعمت ایمان آورده‌اند و سپاس آن را می‌گویند. اولین نمونه آنان ابراهیم است‌. سرانجام و سرنوشت ستمکارانی را در زنجیره‌ای از سخت‌ترین و بدترین صحنه‌های قیامت‌که خلاصه‌ترین و لبریزترین صحنه‌ها از حرکت و جنبش و حیات و زندگی است به تصویر می‌کشد، ستمکارانی‌که در برابر نعمت خدا ناسپاس بوده وکفران نعمت می‌کنند ... تا بدین وسیله سوره به گونه‌ای به پایان آید که با سرآغاز سوره هماهنگ باشد:

(هَذَا بَلاغٌ لِلنَّاسِ وَلِیُنْذَرُوا بِهِ وَلِیَعْلَمُوا أَنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَلِیَذَّکَّرَ أُولُو الألْبَابِ).

این (‌قرآن‌) به عموم مردم ابلاغ می‏گردد تا ترسانده شوند و بدانتد که خداوند یکی بیش نیست و خردمندان (‌از خواندن قرآن‌) پند و اندرز گیرند (‌و خویشتن را در پرتو آن از آتش دوزخ دور کنند و به بهشت برسانند)‌.   (ابراهیم/52)

پس اینک با بند و بخش نخستین در روند قرآن‌، همراه و همسفر شویم‌:

*

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد