تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر سوره‌ی فیل

تفسیر سوره‌ی فیل

این سوره هم به مانند سوره‌های دیگر جزء سی‌ام محور سوره‌های مکی را دنبال می‌کند و آن، اصلاح ساختار بینشی انسان‌ها از قبیل ایمان به خداوند، روز آخرت و... نام سوره فیل است که اشاره می‌کند به محور سوره که دشمنان دین خدا از بزرگ­ترین ابزار و وسایل برای از بین‌بردن مرکز فرمانروایی خدا بر روی زمین استفاده می‌کنند. در آن زمان بزرگ­ترین ابزار و وسیله برای برچیدن مرکز فرمانروایی خداوند در روی زمین فیل بود. و امروز هم از بزرگ‌ترین و مؤثرترین اسباب در این راستا بهره می‌گیرند و یک لحظه از تلاش و کوشش برای کم‌رنگ کردن و کنار زدن حکومت و مرکز فرمانروایی خداوند در روی زمین از پا ننشسته و نمی‌نشینند.

پنج ‌آیۀ این سوره در بردارندۀ‌ واقعه‌ی تاریخی بسیار عظیمی است که هنگام ولادت پیامبر خدا ج روی داد که خلاصه‌ی آن رویداد چنین است: ابرهه‌الاشرم نماینده‌ی نجاشی در یمن بود، به نظرش افتاد که در صنعاء یمن خانه‌ی بزرگی (کنیسه‌ای) بسازد و عرب را در عوض رفتن برای حج بیت‌ الحرام به آنجا بکشاند و هدف وی این بود که محل تجارت و کسب را از مکه به یمن انتقال دهد. ابرهه این طرح و نقشه را بر پادشاه حبشه -نجاشی- عرضه داشت و ایشان هم با این طرح مواقفت نمود و خوشحال شد؛ هنگامی که ابرهه آن کنیسه را ساخت و نام آن­را «قُلّس» نهاد که در تاریخ چنان خانه‌ی بزرگی ساخته نشده بود. یکی از مردم قریش به آنجا رفت و شبانه در کنیسۀ (قلس) قضای حاجت کرد و مدفوع خود را به در و دیوار آن مالید و خود فرار کرد. چون این موضوع را به ابرهه گزارش دادند. بسیار عصبانی شد و گفت: کعبه را ویران می‌کنم، لذا لشکریان بسیار با ساز و برگ و فیلان را فراهم کرد و به طرف مکه رهسپار شد. سیزده فیل به همراه داشت که به فیل بزرگ‌تر آنها (محمود) می‌گفتند: در مسیر راه به هر روستایی می‌رسیدند آن­را قتل و غارت می‌کردند تا به نزدیک مکه رسیدند به غارت اموال پرداختند، از آن جمله شترهای عبدالمطلب جد رسول خدا را به غارت بردند. دیپلوماسی میان سپاه ابرهه و شیخ مکه عبدالمطلب جاری شد و مفاوضات و قرارداد راین جاری شد که ابرهه شتران عبدالمطلب را به‌سویش برگرداند و راه او را به‌ سوی مکه خالی کنند. مقرر شد که مردان شهر مکه را ترک کنند و با زنان و فرزندان­شان به قلۀ کوه­ها رهسپار شوند تا از عار و تجاوز لشکریان ابرهه در امان مانند. سپاه ابرهه به‌ سوی کعبه به حرکت افتاد و همین که به درهّ‌ی «محسر» رسیدند ناگاه گروه‌گروه پرندگانی یکی پس از دیگری که هرکدام سنگریزه­ای -به اندازه‌ی یک نخود یا عدس- به منقار گرفته و بر سر و گردن آنان می‌کوبیدند ظاهر شدند. و هر سنگریزه‌ای که به آنان برخورد می‌کرد بلافاصله آن عضو ذوب و گوشتش می‌افتاد، لشکریان پا به فرار نهادند و ابرهه هم که گوشت از بدنش می‌بارید پا به‌ فرار نهاد و در راه نابود شد، این پیروزی و فتح و ظفری بود برای ساکنان حرمش که از آن تاریخ تاکنون عرب و بلکه تمام جهان نسبت به کعبه و حرم و ساکنان آنجا احترام خاصی قایل بوده و تا ابد قایل‌اند. در اینجا خداوند متعال پیامبرش را مورد خطاب قرار می‌دهد و ایشان را متذّکر می‌نماید به اینکه با فعل جباری و قهاری خود، جباران تاریخ -آن سپاه ابرهه- را هلاک و نابود ساخت با آن نیرو شوکت و قدرت، چه رسد به این قوم ضعیف قریش، مانند عاص‌ بن ‌وائل، عمرو‌ بن ‌هشام، ولید‌ و عقبه و ... که نسبت به سپاه ابرهه بسیار ناچیزند، خداوند متعال پیامبرش را تسلیت می­دهد که صبر کند و در مقابل این طاغوتیان عصر خود هم و غمّی نداشته باشد که اجل نابودی آنان هم فرا خواهد رسید و این سوره بخاطر وعظ و اعتبار است.

تقسیم‌بندی آیات سوره

آیات 1 و 2 بحثی است پیرامون توطئه‌ای که در شُرف تکوین است برای برچیدن مرکز فرمانروایی خداوند در روی زمین یعنی همان بیت الله و چگونگی خنثی‌کردن این توطئه از سوی خداوند. چرا که بندگانی در روی زمین نیستند که از دین خداوند و از مرکز فرمانروایی او دفاع کنند. پس خداوند خود مستقیماً وارد عمل می‌شود و این سنت خداوند است. در طول تاریخ هرگاه بندگانی برای دفاع از دین او وجود نداشته باشند، خود مستقیماً وارد عمل شده و مداخله می‌کند و کار را تمام می‌کند.

از آیه‌ی سوم تا پایان سوره، چگونگی از بین‌بردن توطئه‌گران با استفاده از ضعیف‌ترین وسیله. توطئه‌گران همیشه بزرگ­ترین و قوی‌ترین وسیله‌ی خودشان را برای نابودی و برچیدن برنامه‌ی خدا از روی زمین به کار می‌برند و خداوند ضعیف‌ترین وسیله را در مقام رویارویی و مواجهه با قوی‌ترین وسیله‌های بشری به کار می‌گیرد و این بیانگر این موضوع است که قرار نیست خداوند هم به مانند انسان‌ها وارد کار شود و بخواهد به کارها سامان دهد. انسان‌ها معمولاً از ابزار و امکانات دنیایی خودشان استفاده می‌کنند و اگر این امکانات دنیایی از آنها گرفته شود، دیگر چیزی برای مطرح‌کردن ندارند. اما خداوند مانند انسان نیست، از کمترین و ضعیف‌ترین وسایل و امکانات استفاده می‌کند و بزرگ­ترین کارها را انجام می‌دهد.

بسم الله الرحمن الرحیم

﴿أَلَمۡ تَرَ کَیۡفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصۡحَٰبِ ٱلۡفِیلِ ١ أَلَمۡ یَجۡعَلۡ کَیۡدَهُمۡ فِی تَضۡلِیلٖ ٢[الفیل: 1-2].

همیشه در طول تاریخ و حتی امروز هم علی الخصوص آمریکا زمینه‌سازی می‌کند تا مرکز فرمانروایی خدا یعنی مکه را به وضعیت و شرایط قبل از میلاد پیامبر اسلام درآورد. می‌بینیم که این حادثه در سال 570 میلادی روی می‌دهد، یعنی در حقیقت 570 سال بعد از میلاد مسیح، دشمنان نقشه می‌کشند مرکزی را که محل تجمع و وحدت مسلمانان شده است، از روی زمین برچینند و امروز وقتی روزنامه‌ها را مطالعه می‌کنیم، ملاحظه می‌کنیم که امریکا هم احساس می‌کند باید به شکلی در عربستان همان حضوری را داشته باشد که در عراق دارد و حج و کعبه را که رمز وحدت اسلام است، تعطیل کند و به خاطر اینکه حضور بیشتری پیدا کند، زمینه‌ی انفجارهای متعدد را مهیا می‌کند که بگویند فلان گروه در آنجا فعالیت تروریستی می‌کند و... در زمان حاضر تاریخ تکرار می‌شود. قرآن را باید مستقل از یک سری روایات تاریخی که در صحت و سقم‌شان مشکل داریم، فهم کرد و اگر قرار باشد پایه‌ی فهم ما از قرآن مستنداتی مشکوک باشد، در آن صورت فهم ما از قرآن فهم مشکوکی خواهد بود. می‌دانیم که قرآن هم برای همه‌ی زمان‌ها است. پس اگر قرار باشد ما قرآن را محصور و محدود به یک زمان کنیم و بگوییم این سوره فقط برای آن زمان نازل شده است و هیچ ربطی به زمان ما ندارد، قرآن دیگر نمی‌تواند حلال مشکلات تمام عصرها باشد. لذا باید تفسیر و نگاه ما به آیات قرآن طوری باشد که در رابطه با حوادثی که روی داده‌اند و یا در حال روی‌دادن هستند، شامل و فراگیر و پاسخگو باشد. پس وقتی که قرار است چنین اتفاقی (توطئه‌ای) روی دهد و مرکز فرمانروایی خدا که مرکز عبودیت و بندگی است، برچیده شود، اگر بندگانی بودند که دفاع کنند! خداوند آنها را نصرت می‌دهد و اگر بندگانی نبودند که مدافع دین خداوند باشند، خداوند خود مستقیماً دست به کار خواهد شد. یک بار در گذشته این کار را انجام داده و بار دیگر برای او مشکل نخواهد بود.

﴿أَلَمۡ تَرَ کَیۡفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصۡحَٰبِ ٱلۡفِیلِ ١[1].

«[ای پیامبر،] آیا ندیدی پروردگارت با اصحاب فیل [که قصد تخریب کعبه را داشتند] چه کرد؟»

﴿بِأَصۡحَٰبِ ٱلۡفِیلِ﴾: «فیل­داران که صاحب آنان ابرهه بود.»

خداوند اول سوره را با کلمۀ ﴿أَلَمۡ شروع کرده است؛ به چه دلیل:

1-   به خاطر دادن خبر.

2-   منّت به قریش و یادآوری ذکر نعمت حمایت کعبه و شکر عملی نعمت.

آیا ای پیامبر ملاحظه نکردی، ندیدی، نشنیدی که خداوند و رب تو با اصحاب فیل چه کار کرد؟

«فَعَلَ رَبُّکَ» حال اگر دقت شود، بیشترین معنی برای رب جلوه می‌کند، چون بحث پیرامون مقابله‌کردن و مواجه‌کردن است. بنابراین، معنی سوم و چهارم و پنجم رب می‌باشد. مالک است، اقتدار دارد، پس به میدان می‌آید و کار را یکسره می‌کند و می‌خواهد در راستای این قدرت نمایی ثابت کند که معبود و معین هم تنها اوست. ملاحظه می‌کنید که با دقت کردن در مفهوم آیات متوجه می‌شویم که کلمه‌ی رب در هر جایی دو یا چند معنی دارد و اگر همه‌ی معانی را در نظر بگیریم با سیاق آیات متناسب نیست. در اینجا خدا غضبش را نازل می‌کند و ارتباطی با رحمان و رحیم ندارد و در عین حال بشارت و تسلیت خاطری هم در آن هست که داعی وقتی در مسیر دعوت دچار مشکلات و بن بست‌هایی می‌شود، کم نیاورد و فکر نکند که خداوند او را رها ساخته است که در سوره‌ی ضحی و انشراح هم به آن اشاره رفته است، بلکه خداوند حافظ دین و دین‌داران است و خداوند از اهل دین دفاع می‌کند. حال چرا فرمود: اصحاب فیل؟ چون این اصحاب چیزی از خودشان نداشتند و فیل را اگر از آنها می‌گرفتند از بین می‌رفتند و اصلاً قدرتی نداشتند. آمریکا از خودش چیزی ندارد، اسلحه و امکاناتش را از او بگیریم، چیزی برایش باقی نمی‌ماند، به این خاطر است که وقتی سربازان آمریکایی به عراق می‌آیند، همه چیز جز معنویت را دارند و بعد از مدتی خسته می‌شوند و طالب چیزهای تازه می‌شوند، آنجا در مساجد اذان می‌گویند، می‌بینند که جمعه‌ها و مواعظ برگزار می‌شوند، عمده‌ترین پیامد آن مسلمان شدن بسیاری از سربازان آمریکایی است. پس خداوند کار می‌کند و برای دین خودش مدافع تربیت می‌کند. ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱللَّهَ غَٰفِلًا عَمَّا یَعۡمَلُ ٱلظَّٰلِمُونَۚ [إبراهیم: 42] فکر نکنید که خداوند در رابطه با آنچه ظالمین انجام می‌دهند، غافل است. همچنان که آنها کار می‌کنند، خداوند هم کار می‌کند. پس هرچه دارند از فیل دارند. امکانات تسلیحاتی یک زمانی فیل بود و با گذشت زمان این فیل ارزش و جایگاه خود را به وسایل جدید داد اما این فیل مظهر قدرت و برتری مادی و تسلیحاتی می‌باشد و همیشه مصداق دارد و اشاره به قوی‌ترین اسلحه در زمان خودش می‌باشد و امروزه تسلیحات هسته‌ای این نقش را ایفا می‌کنند. پس ما قرآن را داریم. ده‌ها بار ممکن است این سوره را زمزمه کرده باشیم اما اگر فهم خودمان را در رابطه با مفاهیم سوره‌ها اصلاح کنیم، آن وقت زمزمه‌کردن‌های ما حال و وضعیت دیگری خواهد داشت، انقلاب در درون ما ایجاد خواهد کرد، دل‌های مأیوس و ماتم زده‌ی ما را آرامش و تسلیت داده و به ما شخصیت و عزت می‌دهد.

﴿أَلَمۡ یَجۡعَلۡ کَیۡدَهُمۡ فِی تَضۡلِیلٖ ٢[2].

«آیا [فریب و] نقشۀ آنان را در تباهی قرار نداد؟ [و نتوانستند مردم را از کعبه روی­گردان کنند و آسیبی به آن برسانند]».

﴿أَلَمۡ یَجۡعَلۡ کَیۡدَهُمۡ﴾: «مگر خداوند کید و نیرنگ آنان را در تخریب کعبه»

﴿کَیۡدَ: مکر و حیله: هدف ابرهه از حمله به مکه فقط خرابی کعبه نبود و هدف سیاسی داشت؛ او می‌خواست محل عبادت و تجارت را به سوی خود بکشد و خداوند با این کلمه می‌فرماید که از هدف اصلی آنان خبر دارد. ﴿کَیۡدَ: «معامله‌ای که ظاهرش یک چیز و باطنش چیز دیگری است».

آیا خداوند مکر و توطئه‌ی آنها را در مقابل دین و برنامه‌اش خنثی نکرد؟ در تضلیل قرار نداد؟ نقشه‌های آنها را نقش بر آب نکرد؟ یعنی خواستند که بیت و حرم ما را به ویرانی کشند ولی چاره‌خواهی و کیدجویی­شان به تباهی و نابودی خودشان کشانده شد. خدایی که توانست یک بار نقشه‌ها و توطئه‌های آنها را خنثی و نقش بر آب کند، یک بار دشمن را در سر جایش بنشاند، برای بار دوم هم می‌تواند این کار را انجام دهد و ضعیف‌ترین وسیله را برای از بین‌بردن بزرگ­ترین وسیله به کار گرفت.

﴿وَأَرۡسَلَ عَلَیۡهِمۡ طَیۡرًا أَبَابِیلَ ٣ تَرۡمِیهِم بِحِجَارَةٖ مِّن سِجِّیلٖ ٤ فَجَعَلَهُمۡ کَعَصۡفٖ مَّأۡکُولِۢ٥[الفیل: 3-5].

﴿وَأَرۡسَلَ عَلَیۡهِمۡ طَیۡرًا أَبَابِیلَ ٣[3].

«و پرندگانی گروه‌گروه بر [سر] آنان فرستاد»؟

﴿أَبَابِیلَ: گروه گروه پرندگانی سیاه که قبلا قریش آنها را ندیده بودند و سه سنگ ریزه به منقار و چنگال داشتند. 

بر سر آنها دسته‌، دسته پرندگانی -ابابیل- فرستاد. مردمان مکه که به کوه­ها پناه برده بودند، آن پرندگان را مشاهده می‌کردند که هرکدام سه‌ سنگ ریزه به حجم یک نخود و یا عدس با منقار و دو چنگال برداشته و از دریا خارج می‌شدند و بر بلندای آنان به پرواز در می‌آمدند و آن سنگریزه‌ها را بر فرق سپاهیان ابرهه می‌ریختند.

این آیه می‌فرماید: همان­طور که ابرهه از حیوان برای جنگ استفاده کرد، خداوند متعال نیز مانند خودش جواب داد ولی ابرهه از حیوان بزرگی چون فیل و خداوند با حیوان کوچکی چون پرنده با او مقابله کرد و آنان را نابود ساخت.

خداوند طیر فرستاد. دقت کنید چقدر زیباست! در مقابل فیل، پرنده؛ آن هم پرنده‌های کوچک ابابیل. ابابیل طیر را توضیح می‌دهد. شبیه گنجشک و شاید از گنجشک هم کوچک­تر. این گنجشک را خداوندِ مالک، خداوندِ قادر، خداوندِ مقتدر به سوی اصحابی ضعیف، بی‌محتوا بی‌فکر و بی‌اندیشه روانه ساخته، نتیجه چه می‌شود؟ پس اسلحه به تنهایی مهم نیست. مهم آن دستی است که این اسلحه را به دست گرفته است. مهم صاحب اسلحه است که به چه منظوری این اسلحه را به دست گرفته است؟ خداوند خودش این اسلحه را به دست گرفته است. ﴿وَأَرۡسَلَ عَلَیۡهِمۡ طَیۡرًا أَبَابِیلَ٣ پرندگانی فراوان و کوچک چه کاری می‌توانند انجام دهند؟ اخیراً از گوشه و کنار دنیا خبر می‌رسد که مثلاً ملخ‌ها به سرزمینی و یا کشوری حمله کرده‌اند و کاری از افراد ساخته نیست و یا یک مجموعه مورچه با وجود ضعیف بودن‌شان در تمام سیستم‌های مخبراتی و زیر زمینی اختلال و مشکلاتی ایجاد می‌کنند. وقتی خداوند بخواهد کاری انجام دهد، به صورتی انجام می‌دهد که کسی به فکرش خطور نمی‌کند. اما مأموریت این پرندگان در راستای امر پروردگار چه بود؟

﴿تَرۡمِیهِم بِحِجَارَةٖ مِّن سِجِّیلٖ ٤[4].

«[که] با سنگ‌گِل [که در منقار و چنگال داشتند] آنان را سنگباران می‌کردند».

﴿تَرۡمِیهِم: (فعل مضارع) پرتاب می‌کردند (یعنی در حال رخ‌دادن چنان­که فیلمی را روبروی خود می‌بینی).

﴿سِجِّیلٖ: از گِلی که با آتش جهنم ساخته شده بود و بر روی هر سنگ ریزه اسم یکی نوشته شده بود و همه با این سنگ ریزه­ها هلاک شدند یا سرخک گرفته و کور شدند.

هرکدام به منقارش یکی از این کلوخ‌های کوچک را به سوی فیل‌ها می‌انداختند. حالا تصور کنید منقار پرنده که چقدر کوچک می‌باشد، یعنی چقدر وزن را می‌تواند حمل نماید؟ و باید نسبتی بین وزن پرنده و آن جسمی که برمی‌دارد، باشد و قطعاً جسم بسیار کوچکی خواهد بود. ﴿تَرۡمِیهِم بِحِجَارَةٖ مِّن سِجِّیلٖ٤ نتیجه چه شد؟ همین کلوخ‌ها را به امر خداوند از منقارشان رها کردند.

﴿فَجَعَلَهُمۡ کَعَصۡفٖ مَّأۡکُولِۢ ٥[5].

«پس آنها را همچون کاهِ جویده‌شده ساخت».

﴿کَعَصۡفٖ مَّأۡکُولِۢ﴾ «هم‌چون کاهی که حیوانات از آن خورده و با پا لگدکوب کرده باشد.»

و سرانجام خداوند، آنان را مانند کاه جویده شده گردانید. بعضی گفته‌اند: «عصف مأکول» یعنی همچون زراعتی که چهارپا بر آن زند و برگ‌هایش را بخورد و شاخه‌هایش را بشکند و لگدکوب کند.

تصور کنید، ده دقیقه سنگ ریزه ببارد، قطعاً افراد زیادی زخمی می‌شوند. هرچند که سنگ‌ها کوچک باشند، حال تصور کنید به جای ده دقیقه یک ساعت یا بیشتر باشد و از آسمان سنگ ببارد، آیا کسی می‌تواند رهایی یابد؟ در جایی که دشمنان دین خدا در آن جمع شده‌اند و کسی هم نیست که با این دشمنان مقابله کند، پس مناسب است که همه‌ی آنها از بین بروند، چون حتی یک دوست خدا هم در میان آنها وجود ندارد. با فرو فروستادن این سنگ‌ها و کلوخ‌ها خداوند آنها را به شکل کاه خورده شده به طوری که غیر قابل استفاده باشد درمی­آورد. ظاهراً با این تعبیر کاه خورده شده، سنگ‌ها و کلوخ‌ها که به بدن آنها می‌رسید، وضعیت جسمی آنها را کاملاً به هم می‌ریخت، طوری که بعد از لحظاتی جسم‌شان متلاشی می‌شد. خداوند وقتی بخواهد کاری را انجام دهد، انجام خواهد داد و مهم این است که ما این فهم را داشته باشیم که وقتی خداوند با قدرتش کسی یا چیزی را پشتیبانی کرد، از ضعیف‌ترین ابزار و وسایل برای از بین‌بردن بزرگ­ترین دشمن استفاده می‌کند. این سوره با این چند آیه بسیار مناسب احوال مسلمانان در این عصر می‌باشد. چون معنویت و توکل‌شان به خداوند ضعیف نشود، مأیوس نشوند و تصور نکنند که خداوند کاری به کار بندگانش در زمین ندارد. خداوند با همه کار دارد. خداوند خود وعده فرموده است: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُدَٰفِعُ عَنِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٖ کَفُورٍ ٣٨ [الحج: 38] لذا دفاع خداوند در هر عصر و نسلی از اهل ایمان حتمی و قطعی است.

عبرت: انسان موقعی که به زر و زور رسید، خود را فراموش می‌کند و خدا را از یاد می‌برد، نمرود، فرعون، شداد، هامان، ابرهه و امثال آنان همه از این گروهند؛ به فیل و تانک و توپ خود می‌نازند و به ساز و برگ خود می‌بالند، اما غافل از اینکه خداوند متعال و کبریا، فیل تنومند آنان را به وسیله‌ی حیوانی ضعیف از پا درمی‌آورد، کارهای خدا همه خارق‌العاده‌اند.

رهنمون آیات:

1-    تسلیت پیامبر خدا در برابر ظلم و ستیزی که از انکار قریش به او می‌رسید.

2-  توبیخ و تخویف قریش از قهر و انتقام الهی.

3-  یکی از مظاهر قدرت خداوند در تدبیر مخلوقاتش و انتقام‌گیریش‌ از دشمنان ‌دین و شریعت.

فواید و اهداف سوره­ی فیل:

1-   یادآوری نعمت حمایت کعبه برای اینکه قریش شکرگزاری کنند.

2-   کعبه خانه‌ی خداست و خداوند در هر حال آن­را حمایت می‌کند.

3-   وقتی خداوند متعال با پرنده‌ی کوچکی کعبه را حمایت کرد، مطمئن باش که تو را نیز در مشکلات و بلاها حمایت می‌کند.

4-   علاوه بر ذکر نعمت بر قریش، یادآوری به رسول ج که نگران نباشد و او تحت حمایت خداوند است.

5-   این سوره در ظاهر، تهدید به قریش ولی در باطن آرامش و طمأنینه و قول حمایت به رسول ج است. و ذکر نعمتی که داده شده و یادآوردن شکر عملی در حد توان و ظرفیت خود.

 




[1]- فَعَلَ: این کلمه با عَمِلَ فرق دارد، چرا که معنی فَعَلَ عام است و برای انجام هر کار و حرکتی به کار برده می‌شود و فاعل آن می‌تواند صاحب علم و اراده باشد و یا نباشد. اما عَمِلَ که همان عَمَلِ است، به حرکتی اطلاق می‌شود که عامل این عمل صاحب علم و اراده باشد، لذا معنی فَعَلَ بیشتر از معنی عَمِلَ است. گفته شده است که هر فعلی عمل نیست، اما هر عملی فعل است.

      اَصحاب: از ماده‌ی صَحب است. صحب یعنی کسی در نزدیکی کسی دیگر قرار گیرد و همراه او باشد. زن و مرد نسبت به همدیگر صاحب گفته می‌شود، یعنی بایستی در ملازمت همدیگر باشند، سعی کنند زمان بیشتری را به هم اختصاص دهند. در نزدیکی مشترک کمیت زمانی باهم بودن نسبت به کیفیت زمانی اولویت دارد. لذا باید برای تحقیق معنای صحبت به کمیت‌ها بهای بیشتری داد، حضور فیزیکی زن و مرد در منزل از نظر تربیتی هم برای خودشان و هم برای فرزندان‌شان اهمیت دارد اما کیفیت زندگی مهم‌تر است. جمع صَحب می‌شود اصحاب. گرچه بعضی از علما معتقدند کلمه‌ی صحب کلمه‌ای جمع است (مفرد نیست) و اصحاب در حقیقت جمع دیگری است به معنی جمعی که دارای پیوند نزدیکی هستند و همدیگر را رها نمی‌کنند و همیشه باهم هستند.

      فیل: بزرگ‌ترین حیوان خشکی است و بعد از منقرض شدن دایناسورها از نظر جثه بزرگ­ترین و قوی‌ترین حیوان خشکی می‌باشد. مؤنث فیل «فیله» است و جمع آن «افیال، فیول وفیله» است و فیلبان را «فیال» گویند.

[2]- یَجعَلُ: از ماده‌ی جعل به معنی قرار دادن چیزی در جایی می‌باشد. جاعل یعنی قرار دهنده.

      کَید: به معنی مکر و نقشه می‌باشد و یکی از کارهای خداوند کید کردن است. یا به تعبیر قرآن، خداوند صاحب مکر می‌باشد. این معنای مکر در رابطه با خداوند، غیر از معنای مکر در رابطه با انسان‌ها است. ﴿وَمَکَرُواْ وَمَکَرَ ٱللَّهُۖ وَٱللَّهُ خَیۡرُ ٱلۡمَٰکِرِینَ ٥٤ [آل عمران: 54] یعنی آنها مکر می‌کنند، برنامه می‌ریزند، برای اینکه دین خدا و داعیان دین او را از بین ببرند و خداوند هم نقشه می‌کشد.

      وَمَکَرَ اللهُ: و در نهایت نقشه‌ی خداوند است که پیروز می‌شود. کید معنایی نزدیک به مکر است، به معنی نقشه‌کشیدن و برنامه‌ریزی کردن است اما در اینجا ما به توطئه معنی کردیم که توطئه هم به شکلی در ارتباط با همان نقشه و نقشه‌کشیدن است.

      تَضلیل: از ماده‌ی تفعیل است. «ضَلَّلَ، یُضَلِلُ، تَضلیل» به معنی سردرگم‌کردن، از هدف منحرف کردن و در اینجا معنی خنثی‌کردن مناسب است. چون وقتی کسی در مسیری قرار گرفت تا طبق برنامه به هدف خود برسد، اما مانعی از بیرون بر آن عارض شود و کاری کند که این فرد از مسیر منحرف و یا متوقف شود، به آن می‌گویند: تضلیل. منحرف و یا سردرگم‌کردن کسی از هدفی که در پیش دارد و به سوی آن می‌رود.

[3]- أرسَلَ: از ماده‌ی رِسل؛ و رِسل به معنی رساندن پیام به کسی به طریقی آرام و آهسته است. ارسال یعنی پیام رسانی به صورت آرام به شکلی که فرد کاملاً متوجه محتوای آن پیام شود. رسول یعنی کسی که این پیام را آرام و آهسته تبلیغ می‌کند و خداوند هم این کار، یعنی ارسال عذاب برای اصحاب فیل را به آرامی انجام داد.

      طَیر: به هر وسیله‌ای گفته می‌شود که بتواند خود را از زمین جدا کند و پرواز نماید. طائر یعنی پرنده، به هواپیما هم گفته می‌شود: طائره، چون مانند پرنده پرواز می‌کند. حتی بلند شدنش از روی زمین و نشستنش بر روی زمین مانند پرنده است.

      أبَابِیل: جمع إباله است، به معنی دسته دسته. جمع مکسری است که مفرد برایش به کار نرفته است و اگرچه بعضی‌ها گفته‌اند جمع إبَال است، یعنی دسته، گروه.

[4]- تَرمِیهِم: از ماده‌ی رمی است، یعنی پرتاب‌کردن و انداختنی که نتیجه‌اش از بین‌رفتن باشد. به تیراندازی رمی گفته می‌شود. تیرانداز کسی است که تیر را شلیک می‌کند و با شلیک کردن تیر هم از دست می‌رود و دیگر برنمی‌گردد و بعد از شلیک‌شدن هم ممکن است چیزهای دیگر را از بین ببرد و رامی یعنی چنین کسی. کسی که چیزی را از خودش دور می‌کند و آن چیز دوباره برنمی‌گردد.

      حِجَارَه: از ماده‌ی حَجَر است. از ریشه‌ی حِجر به معنی منع کردن. تحجیر یعنی سنگ‌چینی کردن؛ افرادی که از لحاظ عقلانی عقل‌شان به هم می‌ریزد و نمی‌توانند تصرف درستی داشته باشند، در شریعت بر آنها حجر می‌گذارد و آنها را مثلاً از تصرف در اموال‌شان ممنوع می‌کند. حَجَر هم به معنی سنگ است که وسیله‌ی این تحجیر است. حِجر به عقل هم معنی شده است ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّأُوْلِی ٱلنُّهَىٰ ٥٤ [طه: 54] چون قوه‌ی عقل بازدارنده‌ی انسان است و انسان را محدود می‌کند که به برخی جاها نرود. البته عقلی که متصل به قرآن باشد، این‌چنین ویژگی را دارد وگرنه عقل‌های دیگری که با هوی و دنیا قاطی شده‌اند، نمی‌توانند انسان را محفوظ کنند.

      سِجّیل: این کلمه‌ای است که وارد زبان عربی شده است. اصل و ترکیبش سنگ و گِل است. سنگ و گل باهم می‌شود: سِجّیل. چون در زبان عربی گاف نداریم، سنگ تبدیل می‌شود به سنج. گِل هم تبدیل می‌شود به جل، حالا سنج و جل هم می‌شود: سنج جل: بنا بر قواعد صرفی (ن) حذف و (ج) ادغام می‌شوند: سجیل که آمدن حرف (ی) برای هماهنگی با کسره‌ی ما قبل است، چون تلفظ سِجَّل قدری سنگین است. مشابه این در قرآن داریم کلمه استبرق است که یک کلمه‌ی فارسی و غیر عربی است. اصل آن از ماده‌ی ستبر است. یعنی چیزی ضخیم و... لذا سجیل، یعنی سنگ و گِل و معنی‌اش می‌شود کلوخ.

[5]- عَصف: به معنی برگ گندم، جو و... یا ساده‌تر کاه را گویند.

      مأکول: یعنی خورده شده و اصل معنی مأکول، جویده شده و از دهان حیوانات افتاده، یا خورده شده و به صورت کاه درآمده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد