تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر سوره‌ی شعراء


جمهور مفسرین بر آنند که این سوره مکی است و۲۲۷ آیه می‌باشد.

آیه‌ی ۱-۹:

﴿طسٓمٓ١[الشعراء: ۱]. «طا. سین. میم».

﴿تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡکِتَٰبِ ٱلۡمُبِینِ٢[الشعراء: ۲]. «این آیات کتاب مبین است».

﴿لَعَلَّکَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَکَ أَلَّا یَکُونُواْ مُؤۡمِنِینَ٣[الشعراء: ۳]. «شاید تو از آنکه آنان ایمان نمی‌آورند خویشتن را به نابودی بکشانی!».

﴿إِن نَّشَأۡ نُنَزِّلۡ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ ءَایَةٗ فَظَلَّتۡ أَعۡنَٰقُهُمۡ لَهَا خَٰضِعِینَ٤[الشعراء: ۴]. «اگر ما بخواهیم از آسمان معجزه‌ای بر آنان فرو می‌فرستیم که در برابرش گردن نهند».

﴿وَمَا یَأۡتِیهِم مِّن ذِکۡرٖ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ مُحۡدَثٍ إِلَّا کَانُواْ عَنۡهُ مُعۡرِضِینَ٥[الشعراء: ۵]. «و هیچ‌گونه موعظه و اندرز تازه‌ای از سوی خداوند رحمان نمی‌آید مگر این‌که از آن روی‌گردان هستند».

﴿فَقَدۡ کَذَّبُواْ فَسَیَأۡتِیهِمۡ أَنۢبَٰٓؤُاْ مَا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ٦[الشعراء: ۶]. «به راستی که تکذیب کردند و در اسرع وقت خبر چیزی که به ریشخندش می‌گرفتند به آنها خواهد رسید».

﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ کَمۡ أَنۢبَتۡنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوۡجٖ کَرِیمٍ٧[الشعراء: ۷]. «آیا به زمین ننگریسته‌اند که چقدر از هرگونه (گیاه) ارزشمندی در آن رویانده‌ایم؟».

﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ٨[الشعراء: ۸]. «بی‌گمان در این کار نشانه‌ای است، و بیشتر آنان مؤمن نیستند».

﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ٩[الشعراء: ۹]. «و بدون شک پروردگار تو چیرۀ مهربان است».

خداوند متعال با اشاره به تعظیم و بزرگداشت آیات قرآن و این‌که به صورت روشن و واضح‌بر همۀ مطالب الهی و مقاصد شرعی دلالت می‌نمایند، بیان می‌دارد که هر کس در آن بنگرد، در اخبار و احکام آن شک و تردید نخواهد کرد، چون به طور واضح بر بهترین مقاهیم دلالت می‌نمایند، و احکام صادره‌اش در خصوص مسایل و حوادث موجود کاملاً مرتبط و متناسب است. پیامبر صبا همین آیات مردم را بیم می‌داد و به راه راست هدایت می‌کرد، پس به وسیلۀ این آیات بندگان پرهیزگار خداوند راهیاب می‌شدند. و کسی که شقاوت و بدبختی برای او مقدر شده بود از آن روی بر می‌تافت و پیامبر صبه خاطر روی گردانی آنها و ایمان نیاوردنشان به شدت ناراحت و اندوهگین می‌شد چون ایشان صخیرخواه آنان بود.

بنابر این خداوند متعال به پیامبرش فرمود: ﴿لَعَلَّکَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَکَ أَلَّا یَکُونُواْ مُؤۡمِنِینَ٣از این‌که آنها ایمان نمی‌آورند مبادا خویشتن را نابود کنی. یعنی این کار را نکن، و نباید بابت این‌که ایمان نمی‌آورند آن قدر تأسف بخوری که خودت را نابودکنی، زیرا هدایت به دست خداوند است، و تو وظیفه‌ات را که تبلیغ و رساندن پیام خدا است انجام داده‌ای، و بالاتر از این قرآن که روشنگر احکام الهی است، آیه و معجزه‌ای نیست که آن را نازل کنیم تا به آن ایمان بیاورند. پس این قرآن کافی است برای کسی که در پی هدایت است.

بنابر این فرمود: ﴿إِن نَّشَأۡ نُنَزِّلۡ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ ءَایَةٗاگر ما بخواهیم معجزه و نشانه‌ای از آنچه که پیشنهاد کرده‌اند بر آنان فرو می‌فرستیم، ﴿فَظَلَّتۡ أَعۡنَٰقُهُمۡ لَهَا خَٰضِعِینَکه گردن‌های تکذیب کنندگان در برابر آن خم می‌گردد و تسلیم آن می‌شوند، اما نیازی به این کار نیست، و مصلحتی در میان نمی‌باشد، چون در آن وقت ایمان آوردن فایده‌ای ندارد، زیرا ایمان به غیبت و دنیای ناپیدا مهم و سودمند است. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿هَلۡ یَنظُرُونَ إِلَّآ أَن تَأۡتِیَهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ أَوۡ یَأۡتِیَ رَبُّکَ أَوۡ یَأۡتِیَ بَعۡضُ ءَایَٰتِ رَبِّکَۗ یَوۡمَ یَأۡتِی بَعۡضُ ءَایَٰتِ رَبِّکَ لَا یَنفَعُ نَفۡسًا إِیمَٰنُهَا لَمۡ تَکُنۡ ءَامَنَتۡ مِن قَبۡلُ[الأنعام: ۱۵۸]. «آیا جز این انتظار می‌کشند که فرشتگان (مرگ) به سراغشان آیند یا پروردگارت بیاید و یا برخی از نشانه‌های پروردگارت بیابد؟ روزی که برخی از نشانه‌های پروردگارت فرا رسد ایمان افرادی که قبلاً ایمان نداشته‌اند سودی به حالشان نخواهد داشت».

﴿وَمَا یَأۡتِیهِم مِّن ذِکۡرٖ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ مُحۡدَثٍو هیچگونه موعظه و اندرز تازه‌ای به نزد آنان نمی‌آید که آنها را امر ونهی کند و سود و زیان‌شان را به آنها یادآورد شود، ﴿إِلَّا کَانُواْ عَنۡهُ مُعۡرِضِینَمگر این‌که دل‌ها و جسم‌هایشان از آن روی گردان است. آنها از پند و اندرز تازه که معمولاً بیشتر موثر واقع می‌شود روی می‌گردانند، و از غیر آن نیز بیشتر رویگردانند، چون خیری در آنها نیست و اندرزها در مورد آنان نتیجه بخش نخواهد بود.

﴿فَقَدۡ کَذَّبُواْو آنها حق را تکذیب کردند و تکذیب حق عادت و پیشۀ آنها گردید، ﴿فَسَیَأۡتِیهِمۡ أَنۢبَٰٓؤُاْ مَا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَو به زودی به عذاب خدا گرفتار خواهند شد، و آنچه را که تکذیب کرده‌اند بر آنها فرود خواهد آمد، زیرا گرفتار شدن آنها به عذاب قطعی است.

خداوند متعال آدمی را به اندیشیدن و تفکر سفارش نموده و بیان می‌دارد که آن به نفع تفکر کننده است: ﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ کَمۡ أَنۢبَتۡنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوۡجٖ کَرِیمٍ٧آیا به زمین نمی‌نگرند تا ببینند که انواع اقسام گیاهان زیبا و سودمند را در آن رویانده‌ایم؟

﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗبدون شک آفرینش گیاهان و درختان از نیستی، و یا پس از پژمرده شدن نشانه و آیتی است بر این که خداوند مردگان را پس از مرگشان زنده می‌نماید، همانطور که زمین را پس از خشک شدن وپژمرده شدن زنده و سبز می‌کند. ﴿وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَو بیشتر مردمان ایمان نمی‌آورند. و ما اکثر الناس ولو حرصت بمومنین و بیشتر مردمان هر چند اصرار بورزی ایمان نمی‌آورند. ﴿وَمَآ أَکۡثَرُ ٱلنَّاسِ وَلَوۡ حَرَصۡتَ بِمُؤۡمِنِینَ١٠٣[یوسف: ۱۰۳]. «و بیشر مردمان هرچند اصرار بورزی ایمان نمی‌آورند». ﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُو قطعاً پروردگار تو قدرتمند و چیره است، بر هر مخلوقی چیره است و جهان بالا و پایین در برابر او سر تعظیم فرود آورده است. ﴿ٱلرَّحِیمُمهربان است و رحمتش همه چیز را فرا گرفته و بخشش او به هر موجودی زنده‌ای رسیده است و خداوند مقتدر که اهل شقاوت را با انواع عذاب‌های هلاک و نابود می‌کند، نسبت به سعادتمندان بسیار مهربان است و آنان را از هر شر و بلایی نجات می‌دهد.

آیه‌ی ۱۰-۲۲:

﴿وَإِذۡ نَادَىٰ رَبُّکَ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱئۡتِ ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ١٠[الشعراء: ۱۰]. «و آنگاه که پروردگارت موسی را ندا داد که به‌سوی قوم ستمکار برو».

﴿قَوۡمَ فِرۡعَوۡنَۚ أَلَا یَتَّقُونَ١١[الشعراء: ۱۱]. «قوم فرعون آیا نمی‌پرهیزند؟!».

﴿قَالَ رَبِّ إِنِّیٓ أَخَافُ أَن یُکَذِّبُونِ١٢[الشعراء: ۱۲]. «(موسی) گفت: پروردگارا! می‌ترسم که مرا تکذیب کنند».

﴿وَیَضِیقُ صَدۡرِی وَلَا یَنطَلِقُ لِسَانِی فَأَرۡسِلۡ إِلَىٰ هَٰرُونَ١٣[الشعراء: ۱۳]. «و دلم تنگ می‌گردد و زبانم گشوده نمی‌شود، پس به پیش هارون بفرست».

﴿وَلَهُمۡ عَلَیَّ ذَنۢبٞ فَأَخَافُ أَن یَقۡتُلُونِ١٤[الشعراء: ۱۴]. «و آنان گناهی بر من دارند، و می‌ترسم که مرا بکشند».

﴿قَالَ کَلَّاۖ فَٱذۡهَبَا بِ‍َٔایَٰتِنَآۖ إِنَّا مَعَکُم مُّسۡتَمِعُونَ١٥[الشعراء: ۱۵]. «فرمود: چنین نیست. پس هر دوی شما با نشانه‌های ما بروید، همانا ما با شما هستیم و می‌شنویم».

﴿فَأۡتِیَا فِرۡعَوۡنَ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٦[الشعراء: ۱۶]. «پس به نزد فرعون آیید و بگویید: همانا ما فرستادگان پروردگار جهانیانیم».

﴿أَنۡ أَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ١٧[الشعراء: ۱۷]. «اینکه بنی‌اسرائیل را با ما بفرست».

﴿قَالَ أَلَمۡ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدٗا وَلَبِثۡتَ فِینَا مِنۡ عُمُرِکَ سِنِینَ١٨[الشعراء: ۱۸]. «(فرعون) گفت: (ای موسی!) آیا ما تو را در کودکی میان خود پرورش ندادیم؟ و سال‌ها از عمرت در بین ما ماندگار نبودی؟».

﴿وَفَعَلۡتَ فَعۡلَتَکَ ٱلَّتِی فَعَلۡتَ وَأَنتَ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ١٩[الشعراء: ۱۹]. «و آن کار بدی که انجام دادی از تو سرزد و تو از ناسپاسانی».

﴿قَالَ فَعَلۡتُهَآ إِذٗا وَأَنَا۠ مِنَ ٱلضَّآلِّینَ٢٠[الشعراء: ۲۰]. «(موسی) گفت: آن را آنگاه مرتکب شدم که از سرگشتگان بودم».

﴿فَفَرَرۡتُ مِنکُمۡ لَمَّا خِفۡتُکُمۡ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکۡمٗا وَجَعَلَنِی مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ٢١[الشعراء: ۲۱]. «و چون از شما ترسیدم، از شما گریختم، آنگاه پروردگارم به من دانش بخشید، و مرا از رسالت یافتگان گرداند».

﴿وَتِلۡکَ نِعۡمَةٞ تَمُنُّهَا عَلَیَّ أَنۡ عَبَّدتَّ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ٢٢[الشعراء: ۲۲]. «و آیا این که بنی‌اسرائیل را به بندگی و بردگی گرفته‌ای نعمتی است که (آن را) بر من منت می‌نهی؟!».

خداوند باری تعالی داستان موسی را تکرار کرده، و آن را چندین بار در قرآن ذکر نموده است، به گونه‌ای که دیگر داستان‌ها را اینگونه تکرار نکرده است چون داستان موسی حکمتها و عبرتهای فراوانی در بر دارد، و در این داستان ماجرای او با ستمگران و مؤمنان بیان شده است. موسی صاحب شریعتی بزرگ و تورات است، که بعد از قرآن برترین کتاب آسمانی است. پس فرمود: حالت نیک موسی را به یادآور، آنگاه که خداوند او را ندا داد و با او سخن گفت، و او را پیامبر گرداند و به‌سوی بنی‌اسرائیل فرستاد. پس فرمود: ﴿أَنِ ٱئۡتِ ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ١٠ قَوۡمَ فِرۡعَوۡنَبه نزد قوم ستمکار برو، قویم فرعون، آنهایی که در زمین تکبر ورزیده و خود را بر اهالی آن بالاتر قرار داده، و سرکرده‌شان ادعای خدایی کرده است. ﴿أَلَا یَتَّقُونَیعنی با گفتار نرم و با مهربانی به آنها بگو: ﴿أَلَا یَتَّقُونَآیا از خداوندی که شما را آفریده و روزی‌تان داده است نمی‌‌پرهیزید و از کفر خود دست نمی‌کشید؟!.

موسی ÷با اعتذار از بارگاه پروردگارش، عذر خویش را بیان کرد و از او خواست که وی را در حمل این بار سنگین کمک نماید: و فرمود :‌ ﴿قَالَ رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِی صَدۡرِی٢٥ وَیَسِّرۡ لِیٓ أَمۡرِی٢٦ وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِی٢٧ یَفۡقَهُواْ قَوۡلِی٢٨ وَٱجۡعَل لِّی وَزِیرٗا مِّنۡ أَهۡلِی٢٩ هَٰرُونَ أَخِی٣٠[طه: ۲۵-۳۰]. «پروردگارا! سینه‌ام را گشاده‌دار، و کارم را برایم آسان کن، و گره زبانم را بگشای، تا سخنم را بفهمند، و از (میان) خانواده‌ام همکار و وزیری برایم مقرر بدار، هارون برادرم».

﴿فَأَرۡسِلۡ إِلَىٰ هَٰرُونَپس به هارون هم رسالت بده. آنگاه خداوند خواستۀ موسی را پذیرفت، و به هارون «نبوت» داد، همانگونه که موسی را به عنوان نبی و پیامبر مقرر کرد. ﴿فَأَرۡسِلۡهُ مَعِیَ رِدۡءٗا[القصص: ۳۴]. «و او را به عنوان یاور و مددکارم بفرست». ﴿وَلَهُمۡ عَلَیَّ ذَنۢبٞو آنها در مورد کشتن آن قبطی ادعای حقی برمن دارند، ﴿فَأَخَافُ أَن یَقۡتُلُونِو می‌ترسم به قصاص آن مرا بکشند.

﴿قَالَ کَلَّاگفت:‌چنین نیست، آنها هرگز نمی‌توانند تو را به قتل برسانند. ما به شما نیرو و قدرت می‌دهیم، و دست آنها به شما نمی‌رسد. شما و پیروانتان پیروزید.

بنابراین فرعون نتوانست موسی را بکشد با این‌که موسی تا آخرین حد به مخالفت او برخاست و او را متکبر وبی‌خرد، و موسی قومش را گمراه دانست. ﴿فَٱذۡهَبَا بِ‍َٔایَٰتِنَآپس شما هر دو با نشانه‌های ما که بر صداقت و راستگویی و صحت آنچه که آورده‌اید دلالت می‌نمایند، بروید، ﴿إِنَّا مَعَکُم مُّسۡتَمِعُونَبه راستی که من با شما هستم، شما را حفاظت و حمایت می‌کنم، و می‌شنوم.

﴿فَأۡتِیَا فِرۡعَوۡنَ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٦به نزد فرعون بروید و بگویید: ما فرستادگان پروردگار جهانیانیم، به‌سوی تو فرستاده شده‌ایم تا به خدا و رسالت ما ایمان بیاوری، و تسلیم شوی، و پروردگارت را بپرستی، و به یگانگی او یقین نمایی.

﴿أَنۡ أَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ١٧این‌که بنی‌اسرائیل را با ما بفرست. پس از شکنجۀ‌بنی‌اسرائیل دست بردار، و آنها را آزاد بگذار، تا پروردگارشان را پرستش نمایند، و تعالیم دین‌شان را برپای دارند.

وقتی موسی و هارون به نزد فرعون آمدند و آنچه را خدا به آنها گفته بود به فرعون گفتند، فرعون ایمان نیاورد و باورد نکرد، و نرم نشد، و شروع به مخالفت با موسی کرد، ﴿قَالَ أَلَمۡ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدٗاو گفت: آیا در کودکی تو را در میان خود پرورش ندادیم؟ یعنی آیا بر تو انعام نکردیم و تو را تربیت و پرورش ندادیم، آنگاه که کودکی در گهواره بودی؟! و از ناز و نعمت ما برخورددار شدی؟! ﴿وَلَبِثۡتَ فِینَا مِنۡ عُمُرِکَ سِنِینَ١٨ وَفَعَلۡتَ فَعۡلَتَکَ ٱلَّتِی فَعَلۡتَو سال‌های متمادی از عمر خویش را در بین ما به سر بردی، و آن کار بدی که انجام دادی از تو سر زد. آن کار این بود که موسی دید مرد قبطی با فردی از موسی دعوا می‌کند. پس مردی که از قوم موسی بود از او کمک خواست، ﴿فَوَکَزَهُۥ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَیۡهِ[القصص: ۱۵]. «و موسی به آن قبطی مشتی زد و مُرد». ﴿وَأَنتَ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَو تو از کافرانی یعنی تو هم نیز راهت همان راه ماست، و همان راهی که ما در پیش گرفته‌ایم تو هم همان راه را در پیش گرفته‌ای. پس فرعون بدون این‌که بداند به کفر اقرار کرد.

﴿قَالَ فَعَلۡتُهَآ إِذٗا وَأَنَا۠ مِنَ ٱلضَّآلِّینَ٢٠موسی گفت: من این کار را زمانی انجام دادم که از سرگشتگان بودم. یعنی این کار را از روی کفر انجام ندادم، بلکه از روی سرگشتگی و اشتباه این کار را کردم، سپس از پروردگارم طلب آمرزش نمودم و او مرا آمرزید.

﴿فَفَرَرۡتُ مِنکُمۡ لَمَّا خِفۡتُکُمۡسپس من از دست شما گریختم، آنگاه که می‌خواستید مرا بکشید. پس من به «مدین» گریختم و سال‌ها در آن جا ماندگار شدم، سپس به نزد شما آمدم. ﴿فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکۡمٗا وَجَعَلَنِی مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَآنگاه پروردگار به من دانش بخشید و مرا از رسالت یافتگان گرداند.

حاصل مطلب این که اعتراض فرعون به موسی از روی نادانی بود، یا این‌که خودش را به نادانی می‌زد. و فرعون قتل موسی را مانع نپذیرفتن رسالت او قرار داد. پس موسی برایش بیان کرد قتلی که من مرتکب شدم از روی اشتباه و نادانی بود و نمی‌خواستم قتلی صورت بگیرد. و هیچ کس از فضل الهی محروم نیست، پس چرا حکم و رسالتی را که خداوند به من بخشیده است، نمی‌پذیرید. پس فقط این مانده است که بگویی: ﴿أَلَمۡ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدٗاایا در کودکی تو را در میان خود پرورش ندادیم؟ اگر با دقت بنگریم روشن می‌شود که تو بر من هیچ منتی نداری.

بنابراین موسی گفت: ﴿وَتِلۡکَ نِعۡمَةٞ تَمُنُّهَا عَلَیَّ أَنۡ عَبَّدتَّ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ٢٢آیا می‌خواهی این منت را بر من بگذاری که تو بنی‌اسرائیل را به کار گرفته و آنها را بردۀ خود ساخته‌ای، و من از بردگی کردن برای تو در امان مانده‌ام، و این را بر من منت می‌گذاری؟! اگر کمی تأمل شود به وضوح در خواهیم یافت که تو بر این ملت فاضل و خوب، ستم کرده و آنان را شکنجه نموده و مطیع خود ساخته‌ای تا کارهایت را انجام دهند، و خداوند مرا از اذیت و آزار تو به قوم من رسیده است. پس این چه منتی است که بر من می‌گذاری و آن را به رخ من می‌کشی؟.

آیه‌ی ۲۳-۳۱:

﴿قَالَ فِرۡعَوۡنُ وَمَا رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢٣[الشعراء: ۲۳]. «فرعون گفت: پروردگار جهانیان کیست؟».

﴿قَالَ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَآۖ إِن کُنتُم مُّوقِنِینَ٢٤[الشعراء: ۲۴]. «(موسی) گفت: پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه میان این دو است اگر اهل یقین هستید».

﴿قَالَ لِمَنۡ حَوۡلَهُۥٓ أَلَا تَسۡتَمِعُونَ٢٥[الشعراء: ۲۵]. «(فرعون) به اطرافیان خود گفت: آیا نمی‌شنوید!».

﴿قَالَ رَبُّکُمۡ وَرَبُّ ءَابَآئِکُمُ ٱلۡأَوَّلِینَ٢٦[الشعراء: ۲۶]. «(موسی) گفت: پرودگارا شما و پروردگار نیاکان پیشینیان شماست».

﴿قَالَ إِنَّ رَسُولَکُمُ ٱلَّذِیٓ أُرۡسِلَ إِلَیۡکُمۡ لَمَجۡنُونٞ٢٧[الشعراء: ۲۷]. «(فرعون) گفت: بی‌گمان پیامبرتان که به‌سوی شما فرستاده شده دیوانه است».

﴿قَالَ رَبُّ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَمَا بَیۡنَهُمَآۖ إِن کُنتُمۡ تَعۡقِلُونَ٢٨[الشعراء: ۲۸]. «(موسی) گفت: پروردگار مشرق و مغرب و همۀ چیزهایی است که درمیان آن دو قرار دارد، اگر درک می‌کنید».

﴿قَالَ لَئِنِ ٱتَّخَذۡتَ إِلَٰهًا غَیۡرِی لَأَجۡعَلَنَّکَ مِنَ ٱلۡمَسۡجُونِینَ٢٩[الشعراء: ۲۹]. «(فرعون) گفت: اگر غیر از من معبودی برگزینی تو را از زمرۀ زندانیان خواهم کرد».

﴿قَالَ أَوَلَوۡ جِئۡتُکَ بِشَیۡءٖ مُّبِینٖ٣٠[الشعراء: ۳۰]. «(موسی) گفت: آیا اگر چیز آشکاری هم برایت بیاورم؟».

﴿قَالَ فَأۡتِ بِهِۦٓ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ٣١[الشعراء: ۳۱]. «(فرعون) گفت: اگر از راستگویانی آن را بیاور».

فرعون با این‌که به صحت آنچه موسی او را بدان فرا می‌خواند یقین داشت با انکار پروردگارش و از روی ستم و سرکشی و خود بزرگ‌بینی گفت: ﴿وَمَا رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَپروردگار جهانیان کیست؟ ﴿قَالَ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَآموسی گفت: خداوندی است که جهان بالا و پایین را آفریده و به شیوه‌های گوناگون به تدبیر آن پرداخته و آن را پرورش می‌دهد. و از جملۀ آفریده‌هایش شما هستید که مورد خطاب من می‌باشید. پس چگونه آفرینندۀ مخلوقات، و پدید آورندۀ آسمان‌ها و زمین را انکار می‌کنید. ﴿إِن کُنتُم مُّوقِنِینَاگر شما راه یقین می‌پوئید! فرعون با پرخاش، و شگفت زده گفت: ﴿أَلَا تَسۡتَمِعُونَآیا نمی‌شنوید این مرد چه می‌گوید؟!.

موسی گفت: ﴿رَبُّکُمۡ وَرَبُّ ءَابَآئِکُمُ ٱلۡأَوَّلِینَپروردگار شما و پروردگار نیاکان و پیشینیان شماست، تعجب کنید یا تعجب نکنید، بپذیرید یا نپذیرید.

فرعون با حق مخالفت کرد و از کسی که آن را آورده بود ایراد گرفت و گفت ﴿إِنَّ رَسُولَکُمُ ٱلَّذِیٓ أُرۡسِلَ إِلَیۡکُمۡ لَمَجۡنُونٞهمانا پیامبرتان که به‌سوی شما فرستاده شده است دیوانه می‌باشد، چون چیزی برخلاف باورهای ما آورده و با ما مخالفت می‌نماید. پس عقل نزد ماست و خردمندان کسانی هستند که گمان می‌برند آفریده نشده‌اند، و آسمان‌ها و زمین همواره وجود داشته‌اند، بدون این‌که به وجود آورنده‌ای داشته باشند. آنها خودشان و بدون آفریننده آفریده شده‌اند! آری، عقل و خرد نزد او عبارت است از این‌که مخلوق ناقصی که از تمام جهات ناقص است پرستش شود! و دیوانگی نزد فرعون آن است پروردگاری را تصور کرد که آفرینندۀ جهان بالا و پایین بوده و نعمت‌های ظاهری و باطنی را ارزانی کرده باشد و مردم را به عبادتش فرا خواند! فرعون این سخن را برای قومش آراست، و آنها کم‌عقل بودند، ﴿فَٱسۡتَخَفَّ قَوۡمَهُۥ فَأَطَاعُوهُۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَ٥٤[الزخرف: ۵۴]. «پس قومش را به نادانی وا می‌داشت، بنابر این از او اطاعت کردندو بی‌گمان آنها قومی فاسق بودند».

موسی در پاسخ انکار فرعون و این‌که پروردگار جهانیان را نمی‌پذیرفت، گفت: ﴿قَالَ رَبُّ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَمَا بَیۡنَهُمَآخدای من پروردگار مشرق و مغرب و همۀ مخلوقاتی است که در میان آن دو قرار دارد. ﴿إِن کُنتُمۡ تَعۡقِلُونَاگر درک کنید من توضیح و بیانی برای شما ارائه داده‌ام که هر کس کوچک‌ترین بهره‌ای از عقل داشته باشد آن را در می‌یابد. پس چرا در آنچه به شما می‌گویم خود را به نادانی می‌‍زنید؟ در این آیه به این مطلب اشاره شد است که شما موسی را که عاقل‌ترین و عالم‌ترین مردم است به دیوانگی متهم کردید، و این در حقیقت بیماری است که در خود شما وجود دارد. شما دیوانه هستید و عقل‌های ناقصتان حکم می‌کند روشن‌ترین موجودات را که آفرینندۀ آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن دو است انکار کنید پس شما که خدا را انکار می‌کنید چه چیزی را می‌پذیرید؟ شما که خدا را نمی‌شناسید چه چیزی را می‌شناسید؟ و چنانچه به خدا و آیاتش ایمان می‌آورید؟! سوگند به خدا دیوانه‌هایی که به منزلۀ چهارپایان هستند از شما عاقل‌تر و هدایت یافته‌تراند.

وقتی موسی با دلیل قاطعش فرعون را ساکت کرد و توانایی مقابله را از او سلب کرد، پس موسی را به قدرت و سلطنت خود تهدید کرد و گفت: ﴿لَئِنِ ٱتَّخَذۡتَ إِلَٰهًا غَیۡرِی لَأَجۡعَلَنَّکَ مِنَ ٱلۡمَسۡجُونِینَاگر معبودی غیر از من برگزینی تو را از زمره‌ی زندانیان خواهم گرداند. فرعون - خداوند چهره‌اش را زشت بگرداند - ادعا کرد که امیدوار است موسی را منحرف گرداند و موسی غیر از فرعون هیچ معبود دیگر را معبود خویش قرار ندهد. فرعون تنها به خاطر فریب دادن قومش این سخن را گفت، و گرنه او خیلی خوب می‌دانست که موسی و پیروانش از روی علم و بصیرت این راه را انتخاب کرده‌اند و هرگز امکان ندارد که از اعتقادات خود دست بردارند. موسی به او گفت: ﴿أَوَلَوۡ جِئۡتُکَ بِشَیۡءٖ مُّبِینٖآیا اگر من معجزۀ آشکاری به تو نشان دهم که بر صحت آنچه آورده‌ام دلالت کند (باز هم مرا زندانی می‌کنی؟!).

آیه‌ی ۳۲-۳۵:

﴿فَأَلۡقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ ثُعۡبَانٞ مُّبِینٞ٣٢[الشعراء: ۳۲]. «آنگاه عصایش را انداخت پس بناگاه اژدهای آشکاری شد».

﴿وَنَزَعَ یَدَهُۥ فَإِذَا هِیَ بَیۡضَآءُ لِلنَّٰظِرِینَ٣٣[الشعراء: ۳۳]. «و دست خود را بیرون آورد، پس ناگهان بینندگان آن را سفید و روشن می‌دیدند».

﴿قَالَ لِلۡمَلَإِ حَوۡلَهُۥٓ إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٌ عَلِیمٞ٣٤[الشعراء: ۳۴]. «(فرعون) به اشراف و بزرگان دوروبر خود گفت: بی‌گمان این جادوگری داناست».

﴿یُرِیدُ أَن یُخۡرِجَکُم مِّنۡ أَرۡضِکُم بِسِحۡرِهِۦ فَمَاذَا تَأۡمُرُونَ٣٥[الشعراء: ۳۵]. «می‌خواهد با جادوی خود شما را از سرزمینتان بیرون کند، پس شما چه فرمان می‌دهید؟».

موسی عصایش را انداخت و بناگاه تبدیل به اژدهایی آشکار شد که هر کس آن را می‌دید خیال و گمانی در آن نمی‌یافت. ﴿وَنَزَعَ یَدَهُو دستش را از گریبانش بیرون آورد، ﴿فَإِذَا هِیَ بَیۡضَآءُ لِلنَّٰظِرِینَو ناگهان بینندگان آن را سفید و روشن دیدند که دارای نوری بزرگ بود، و هر کس به آن نگاه می‌کرد هیچ نقص و عیبی را در آن مشاهده نمی‌کرد.

فرعون در قالب مخالفت با حق و پیام‌آور حقیقت، به اشراف و بزرگان پیرامونش گفت:

﴿إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٌ عَلِیمٞ٣٤ یُرِیدُ أَن یُخۡرِجَکُم مِّنۡ أَرۡضِکُم بِسِحۡرِهِاین جادوگری بس آگاه و ماهر است که می‌خواهد با جادوی خود شما را از سرزمینتان بیرون کند.

فرعون می‌دانست که آنها کم‌عقل و بی‌خرد هستند، بنابراین، آنان‌را فریب داد و گفت: چیزی که موسی نشان می‌دهد از نوع کارهایی است که جادوگران انجام می‌دهند، چون آنها این را به طور مسلم می‌دانستند که جادوگران چیزهای عجیبی نشان می‌دهند که دیگر مردم توانایی آن را ندارند. و فرعون آنها را ترساند که هدف او از این جادو این است که شما را از وطن خودتان بیرون کند، تا شما را آواره نماید و از خانه و کاشانه و فرزندانتان دور کند و بدین ترتیب در دشمنی و عداوت خود نسبت به شما جدیت نشان دهد. پس گفت: ﴿فَمَاذَا تَأۡمُرُونَچه فرمان می‌دهید، و چکار کنم؟

آیه‌ی ۳۶-۴۲:

﴿قَالُوٓاْ أَرۡجِهۡ وَأَخَاهُ وَٱبۡعَثۡ فِی ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِینَ٣٦[الشعراء: ۳۶]. «گفتند: او و برادرش را مهلت بده، و افرادی را به تمام شهرها(ی مصر) بفرست تا جادوگران را جمع‌آوری کنند».

﴿یَأۡتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلِیمٖ٣٧[الشعراء: ۳۷]. «تا هر جادوگر ماهر و دانایی را به نزد تو بیاورند».

﴿فَجُمِعَ ٱلسَّحَرَةُ لِمِیقَٰتِ یَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ٣٨[الشعراء: ۳۸]. «آنگاه جادوگران در میعاد روزی معین گرد آورده شدند».

﴿وَقِیلَ لِلنَّاسِ هَلۡ أَنتُم مُّجۡتَمِعُونَ٣٩[الشعراء: ۳۹]. «و به مردم گفته شد: آیا شما گرد می‌آئید؟».

﴿لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ ٱلسَّحَرَةَ إِن کَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِینَ٤٠[الشعراء: ۴۰]. «تا اگر جادوگران پیروز شوند ما از آنان پیروی کنیم».

﴿فَلَمَّا جَآءَ ٱلسَّحَرَةُ قَالُواْ لِفِرۡعَوۡنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجۡرًا إِن کُنَّا نَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبِینَ٤١[الشعراء: ۴۱]. «وقتی که جادوگران آمدند، به فرعون گفتند: اگر ما چیره شویم آیا پاداشی خواهیم داشت؟».

﴿قَالَ نَعَمۡ وَإِنَّکُمۡ إِذٗا لَّمِنَ ٱلۡمُقَرَّبِینَ٤٢[الشعراء: ۴۲]. «(فرعون) گفت: بله! و بی‌گمان شما آنگاه از مقربان خواهید بود».

گفتند: موسی و برادرش را مهلت بده، و به تمام شهرهای مصر افرادی را به همۀ شهرهایی که محل دانش و مرکز جادو هستند بفرست تا هر جادوگر زبردست و ماهری را جمع‌آوری نموده و به نزد تو بیاورند، زیرا با جادوگر باید از طریق جادو مبارزه کرد.

و این لطف الهی بود که خداوند خواست بندگانش باطل بودن آنچه فرعون نادان و گمراه مردم را بدان فریب داده بود مشاهده کنند. بنابر این آنها را واداشت تا جادوگران و ساحران ماهر را جمع‌آوری کنند و در حضور او مجلس بزرگی منعقد شود و در آنجا حق بر باطل چیره شده و اهل دانش و فن به صحت و درستی آنچه موسی آورده است اقرار نمایند. پس فرعون به رأی و نظر آنها عمل کرد، و افرادی را برای گردآوری جادوگران به شهرها فرستاد و او در این کار با جدیت عمل کرد.

﴿فَجُمِعَ ٱلسَّحَرَةُ لِمِیقَٰتِ یَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ٣٨آنگاه جادوگران در میعاد روزی معین گردآوری شدند. در روزی که موسی به آنها وعده داده بود، و آن روز جشن بود، و آنها از کارهایشان دست کشیده و بی‌کار بودند، جادوگران گرد آورده شدند. ﴿وَقِیلَ لِلنَّاسِ هَلۡ أَنتُم مُّجۡتَمِعُونَ٣٩یعنی از عموم مردم خواسته شد تا در روز موعود گرد آیند. ﴿لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ ٱلسَّحَرَةَ إِن کَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِینَ٤٠تا اگر جادوگران پیروز شدند ما از آنان پیروی کنیم. یعنی به مردم گفتند: جمع شوید تا پیروزی جادوگران را بر موسی مشاهده کنید، و آنها در کار خود ماهرند، پس، از آنها پیروی می‌کنیم، و آنان را گرامی و بزرگ می‌داریم و ارزش دانش سحر را در خواهیم یافت. پس اگر آنان بر حق بودند، می‌گفتند: تا ما از آنهایی که در میان آنان اهل حق هستند، پیروی نماییم و راه راست را بشناسیم. بنابر این رویارویی موسی و جادوگران و شکست ساحران برای آنها فایده‌ای نداشت جز این‌که حجت بر آنان اقامه گردید.

﴿فَلَمَّا جَآءَ ٱلسَّحَرَةُوقتی جادوگران آمدند و به نزد فرعون رسیدند به او گفتند: ﴿أَئِنَّ لَنَا لَأَجۡرًا إِن کُنَّا نَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبِینَاگر ما موسی را شکست دهیم و بر او چیره شویم آیا پاداشی خواهیم داشت؟

﴿قَالَ نَعَمۡفرعون گفت: آری! شما مزد و پاداش خواهید داشت، ﴿وَإِنَّکُمۡ إِذٗا لَّمِنَ ٱلۡمُقَرَّبِینَبه علاوه، در صورت پیروزی بر او از مقربان دربارم خواهید بود. فرعون به آنان وعدۀ پاداش و مقرب بودن را داد تا نشاط آنها بیشتر شود و تمام توانایی خود را برای مخالفت و مبارزه با موسی به کار گیرند.

وقتی در موعد مقرر آنها و موسی و مردم مصر جمع شدند، موسی آنان را اندرز داد و به آنان فرمود: ﴿وَیۡلَکُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا فَیُسۡحِتَکُم بِعَذَابٖۖ وَقَدۡ خَابَ مَنِ ٱفۡتَرَىٰ[طه: ۶۱]. «وای بر شما! بر خداوند دروغ نبندید، که با عذابی (سخت) شما را نابود خواهد کرد. و هر کس به خدا دروغ نسبت دهد ناکام است». پس آنها با یکدیگر به کشمکش و جروبحث پرداختند، سپس فرعون آنها را تشویق کرد، و خودشان نیز یکدیگر را تشویق کردند.

آیه‌ی ۴۳-۴۸:

﴿قَالَ لَهُم مُّوسَىٰٓ أَلۡقُواْ مَآ أَنتُم مُّلۡقُونَ٤٣[الشعراء: ۴۳]. «موسی به آنان گفت: آنچه را که می‌خواهید بیفکنید، بیفکنید».

﴿فَأَلۡقَوۡاْ حِبَالَهُمۡ وَعِصِیَّهُمۡ وَقَالُواْ بِعِزَّةِ فِرۡعَوۡنَ إِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبُونَ٤٤[الشعراء: ۴۴]. «پس آنان ریسمان‌ها و عصاهایشان را افکندند و گفتند: به بزرگی فرعون قسم! بی‌گمان ما چیره و پیروزیم».

﴿فَأَلۡقَىٰ مُوسَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ تَلۡقَفُ مَا یَأۡفِکُونَ٤٥[الشعراء: ۴۵]. «آنگاه موسی عصایش را انداخت، ناگهان (اژدهایی شد که) ساخته‌های آنان را بلعید».

﴿فَأُلۡقِیَ ٱلسَّحَرَةُ سَٰجِدِینَ٤٦[الشعراء: ۴۶]. «پس جادوگران سجده‌کنان بر زمین افتادند».

﴿قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٤٧[الشعراء: ۴۷]. «گفتند: به پروردگار جهانیان ایمان آورده‌ایم».

﴿رَبِّ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ٤٨[الشعراء: ۴۸]. «پروردگار موسی و هارون».

موسی به جادوگران گفت: هر هنری که دارید عرضه کنید، و موسی آنها را مقید به افکندن چیز مخصوص نکرد، چون یقین داشت چیزی که آنها برای مبارزه و مخالفت با حق آورده‌اند باطل و پوچ است.

﴿فَأَلۡقَوۡاْ حِبَالَهُمۡ وَعِصِیَّهُمۡجادوگران ریسمان‌ها و عصاهایشان را به زمین انداختند، ناگهان به مارهایی تبدیل شدند که راه می‌رفتند، و آنها با این کار چشمان مردم را جادو کردند ﴿وَقَالُواْ بِعِزَّةِ فِرۡعَوۡنَ إِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبُونَو گفتند: به یاری و کمک فرعون ما چیره و پیروزیم. پس آنها از قدرت بنده‌ای ضعیف و ناتوان که فقط طغیان کرده و لشکریانی در اختیار داشت یاری جستند، و ابهت و شکوه ظاهری فرعون، جادوگران را فریب داد، و آنها حقیقت امر را ندیدند و یا این‌که سوگند خوردند و گفتند: «به عزت فرعون سوگند! ما پیروزیم».

موسی عصای خود را انداخت که ناگهان تبدیل به اژدهای بزرگی گردید و شروع به بلعیدن چیزهایی کرد که با دروغ سرهم می‌کردند. پس همۀ ریسمان‌ها و چوب دستی‌هایی را که انداخته بودند بلعید چون همه دروغ و افترا و باطل بود، و باطل نمی‌تواند در برابر حق مقاومت کند.

وقتی جادوگران این معجزۀ بزرگ را دیدند، یقین کردند که این جادو نیست، بلکه نشانه‌ای از نشانه‌های الهی، و معجزه‌ای است که از صداقت و راستگویی موسی و صحت آنچه آورده است خبر می‌دهد. بنابر این جادوگران سجده‌کنان بر زمین افتادند. و گفتند: ﴿ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٤٧ رَبِّ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ٤٨به پروردگار جهانیان ایمان آورده‌ایم، پروردگار موسی و هارون.

پس باطل در این صحنه نابود شد و شکست خورد، و سران باطل نیز به باطل بودنش اعتراف کردند، و حق روشن و آشکار گردید تا جایی که بینندگان آن را با چشمان خود مشاهده کردند.

آیه‌ی ۴۹-۵۱:

﴿قَالَ ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَکُمۡۖ إِنَّهُۥ لَکَبِیرُکُمُ ٱلَّذِی عَلَّمَکُمُ ٱلسِّحۡرَ فَلَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَۚ لَأُقَطِّعَنَّ أَیۡدِیَکُمۡ وَأَرۡجُلَکُم مِّنۡ خِلَٰفٖ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمۡ أَجۡمَعِینَ٤٩[الشعراء: ۴۹]. «(فرعون) گفت: آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟ بی‌گمان او بزرگ‌ترتان است که به شما جادو آموخته است. پس خواهید دانست، حتماً دست‌ها و پاهای شما را برخلاف جهت همدیگر قطع می‌گردانم و همگی شما را به دار خواهم آویخت».

﴿قَالُواْ لَا ضَیۡرَۖ إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ٥٠[الشعراء: ۵۰]. «گفتند: باکی نیست، به درستی که ما به‌سوی پروردگارمان باز می‌گردیم».

﴿إِنَّا نَطۡمَعُ أَن یَغۡفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَٰیَٰنَآ أَن کُنَّآ أَوَّلَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٥١[الشعراء: ۵۱]. «همانا ما امیدواریم که پروردگارمان گناهانمان را از آن روی که نخستین ایمان آورندگان بوده‌ایم بیامرزد».

اما فرعون جز سرکشی و گمراهی را نپذیرفت و همچنان به عناد خود ادامه داد. بنابر این به جادوگران گفت:

﴿ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَکُمۡآیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آورده‌اید؟ فرعون تعجب کرد و قومش نیز از جرأت جادوگران در برابر فرعون و این‌که بدون اجازۀ فرعون به موسی ایمان آوردند تعجب کردند. پس گفت: ﴿إِنَّهُۥ لَکَبِیرُکُمُ ٱلَّذِی عَلَّمَکُمُ ٱلسِّحۡرَبدون شک او بزرگ و استاد شماست که به شما جادو آموخته است. این را گفت در حالی که جادوگران را گرد آورده بود، و اشراف و درباریانش به او پیشنهاد کرده بودند که جادوگران را از تمام شهرها گرد بیاورد. و می‌دانستند که جادوگران قبلاً موسی را ندیده‌اند و آنها جادوهایی ارائه دادند که بینندگان را شگفت‌زده کرد اما با این وجود این سخن را به دروغ در مورد آنها شایعه کرد با این‌که خودشان می‌دانستند که این سخن، پوچ و بی‌معناست. پس افرادی که دارای چنین عقلی هستند بعید نیست به حقیقت آشکار و معجزات روشن ایمان نیاورند، چون فرعون هر چیزی را به عنوان حقیقت و واقعیت به آنان معرفی کرد و آنان هم آن را تصدیق می‌کردند. سپس فرعون جادوگران را تهدید کرد و گفت: ﴿لَأُقَطِّعَنَّ أَیۡدِیَکُمۡ وَأَرۡجُلَکُم مِّنۡ خِلَٰفٖحتماً دست‌ها و پاهای شما را برخلاف جهت همدیگر (= دست راست و پای چپ و برعکس) قطع می‌گردانم. همانطور که با «مفسد در زمین» چنین می‌شود. ﴿وَلَأُصَلِّبَنَّکُمۡ أَجۡمَعِینَوهمۀ شما را به دار خواهم آویخت تا زجر و شکنجه بچشید و خوار و ذلیل شوید.

جادوگران وقتی شیرینی ایمان را در یافتند و لذت آن را چشیدند، گفتند: ﴿لَا ضَیۡرَاز آنچه ما را به آن تهدید می‌کنی باکی نداریم. ﴿إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ٥٠ إِنَّا نَطۡمَعُ أَن یَغۡفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَٰیَٰنَآما به‌سوی پروردگارمان باز می‌گردیم، و ما امیدواریم پروردگارمان گناهانی از قبیل کفر و جادوگری و غیره را که مرتکب شده‌ایم بیامرزد. ﴿أَن کُنَّآ أَوَّلَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَاز آن رو که میان این لشکریان، نخستین ایمان آورندگان به موسی بوده‌ایم. پس خداوند آنها را ثابت‌قدم گرداند و به آنان صبر و بردباری ارزانی نمود.

احتمال دارد فرعون تهدیدش را عملی کرده باشد، چون در آن وقت فرعون قدرت و پادشاهی داشت. بنابر این احتمال دارد که خداوند فرعون را از انجام آن کار باز داشته باشد. سپس فرعون و قومش همچنان به کفر خود ادامه می‌دادند و موسی معجزات آشکار را برای آنها می‌آورد، و هرگاه نشانه‌ای به نزد آنها می‌آمد و به شدت آنها را در تنگنا قرار می‌داد با موسی وعده می‌کردند و پیمان می‌بستند که اگر خداوند این بلا را از آنها دور نماید قطعاً به او ایمان خواهند آورد، و بنی اسرائیل را به همراه او خواهند فرستاد. پس خداوند عذاب را دور می‌نمود، سپس آنها باز عهدشکنی می‌کردند.

آیه‌ی ۵۲-۵۹:

﴿وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِیٓ إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ٥٢[الشعراء: ۵۲]. «و به موسی وحی کردیم که بندگانم را شبانه ببر، شما حتماً تعقیب می‌شوید».

﴿فَأَرۡسَلَ فِرۡعَوۡنُ فِی ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِینَ٥٣[الشعراء: ۵۳]. «آنگاه فرعون گردآورندگان را به شهرها فرستاد».

﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَشِرۡذِمَةٞ قَلِیلُونَ٥٤[الشعراء: ۵۴]. «(و به مأموران دستور داد که به اهالی شهرها بگویند:) همانا این‌ها گروه اندک و ناچیزی هستند».

﴿وَإِنَّهُمۡ لَنَا لَغَآئِظُونَ٥٥[الشعراء: ۵۵]. «و به راستی که آنان ما را به خشم آورده‌اند».

﴿وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَٰذِرُونَ٥٦[الشعراء: ۵۶]. «و ما گروهی محتاط هستیم».

﴿فَأَخۡرَجۡنَٰهُم مِّن جَنَّٰتٖ وَعُیُونٖ٥٧[الشعراء: ۵۷]. «و ما آنان ‌را از میان باغ‌ها و چشمه‌ها بیرون کردیم».

﴿وَکُنُوزٖ وَمَقَامٖ کَرِیمٖ٥٨[الشعراء: ۵۸]. «و (ایشان را) از میان گنج‌ها و منزلگاه‌های نیک بدر کردیم».

﴿کَذَٰلِکَۖ وَأَوۡرَثۡنَٰهَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ٥٩[الشعراء: ۵۹]. «اینچنین (آنها را به عذاب خود گرفتار ساختیم) و آنها را میراث بنی‌اسرائیل نمودیم».

وقتی موسی از ایمان آوردن آنها ناامید گردید و آمدن عذاب بر آنها قطعی شد و زمان آن فرا رسید که خداوند بنی‌اسرائیل را از اسارت و بندگی نجات دهد، و به آنها در زمین قدرت و ثروت ببخشد، خداوند به موسی وحی کرد که ﴿أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِیٓدر اول شب بنی‌اسرائیل را کوچ بده تا آهسته به راه‌شان ادامه دهند، ﴿إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَو حتماً فرعون و لشکریانش شما را تعقیب خواهند کرد.

و همانطور که خداوند خبر داد اتفاق افتاد. آنها وقتی صبح کردند دیدند که همۀ بنی‌اسرائیل شبانگاه به همراه موسی رفته‌اند، ﴿فَأَرۡسَلَ فِرۡعَوۡنُ فِی ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِینَ٥٣پس فرعون مأمورانی را به شهرها فرستاد تا مردم را جکع کنند و بر بنی‌اسرائیل هجوم برند و بلایی بر سرشان بیاورند. فرعون قومش را تشویق می‌کرد و می‌گفت: ﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَشِرۡذِمَةٞ قَلِیلُونَ٥٤این بنی‌اسرائیلی‌ها گروه اندک و ناچیزی هستند. ﴿وَإِنَّهُمۡ لَنَا لَغَآئِظُونَ٥٥و آنها ما را به خشم آورده‌اند و ما باید خشم خود را در مورد این بردگان که از نزد ما فرار کرده‌اند به اجرا در آوریم. ﴿وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَٰذِرُونَ٥٦یعنی همۀ ما باید از آنها برحذر باشیم، چرا که دشمن ما هستند، و نابودی آنها به نفع همۀ ما است. پس فرعون و لشکریانش بیرون آمدند و از همه خواسته شد که شرکت کنند. و هیچ‌کس باز نماند، مگر افراد معذوری که توانایی نداشتند.

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَأَخۡرَجۡنَٰهُم مِّن جَنَّٰتٖ وَعُیُونٖ٥٧و آنها را از باغ‌های خوب مصر و چشمه‌ساران و کشت‌زارهای آن که زمین‌هایشان را پوشانده و شهرها و بیابان‌ها را آباد کرده بود بیرون کردیم. ﴿وَکُنُوزٖ وَمَقَامٖ کَرِیمٖ٥٨و آنها را از میان گنج‌ها و کاخ‌ها مجلل بیرون راندیم که بینندگان را شگفت‌زده می‌کرد، و هر کس را که به آن می‌اندیشید فریب می‌داد؟ گنج‌ها و جایگاه‌هایی که مدت زمانی طولانی از آن بهره‌مند شده و با غرق در لذت‌ها و شهوت‌ها، عمری طولانی در کفر و فساد و تباهی و تکبر بر بندگان و سرگردانی سپری کرده بودند.

﴿کَذَٰلِکَۖ وَأَوۡرَثۡنَٰهَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ٥٩اینچنین باغ‌ها و چشمه‌سارها و کشتزارها و جایگاه نیک را به بنی اسرائیل میراث دادیم. بنی‌اسرائیلی که فرعونیان آنها را بردگان خود قرار داده بودند و آنها را کارهای سخت و طاقت‌فرسا به کار می‌گرفتند. پس پاک است خداوندی که فرمانراوایی را به هر کس که بخواهد می‌دهد، و از هر کس که بخواهد، می‌دهد، و از هر کس که بخواهد می‌گیرد؟ و هر کس را که بخواهد به سبب فرمانبرداری‌اش غزت می‌بخشد، و هر کس را که بخواهد به سبب نافرمانی‌اش خوار می‌گرداند.

آیه‌ی ۶۰-۶۸:

﴿فَأَتۡبَعُوهُم مُّشۡرِقِینَ٦٠[الشعراء: ۶۰]. «آنگاه به هنگام طلوع آفتاب آنان‌را تعقیب کردند».

﴿فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَکُونَ٦١[الشعراء: ۶۱]. «پس هنگامی‌که هردو گروه همدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: قطعاً ما گرفتار می‌شویم».

﴿قَالَ کَلَّآۖ إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهۡدِینِ٦٢[الشعراء: ۶۲]. «(موسی) گفت: چنین نیست، پروردگارم با من است، و رهنمودم خواهد کرد».

﴿فَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱضۡرِب بِّعَصَاکَ ٱلۡبَحۡرَۖ فَٱنفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرۡقٖ کَٱلطَّوۡدِ ٱلۡعَظِیمِ٦٣[الشعراء: ۶۳]. «پس به موسی وحی کردیم که عصای خود را به دریا بزن، آنگاه (دریا) شکافت و هر بخشی مانند کوه بزرگی گردید».

﴿وَأَزۡلَفۡنَا ثَمَّ ٱلۡأٓخَرِینَ٦٤[الشعراء: ۶۴]. «و دیگران را (نیز) در آنجا نزدیک آوردیم».

﴿وَأَنجَیۡنَا مُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُۥٓ أَجۡمَعِینَ٦٥[الشعراء: ۶۵]. «و موسی و همۀ همراهانش را نجات دادیم».

﴿ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ٦٦[الشعراء: ۶۶]. «سپس دیگران را غرق کردیم».

﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ٦٧[الشعراء: ۶۷]«بی‌گمان در این (ماجرا) نشانه‌ای است، و بیشترشان مؤمن نبودند».

﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ٦٨[الشعراء: ۶۸]. «و بی‌گمان پروردگارت توانا و مهربان است».

قوم فرعون به هنگام طلوع خورشید به تعقیب قوم موسی پرداختند، در حالی‌که خشمگین بودند و با قدرت و توانایی به دنبال آنها را افتادند. ﴿فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِوقتی که هر دو گروه یکدیگر را دیدند. ﴿قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓیاران موسی به او شکایت بردند و با اندوه به وی گفتند: ﴿إِنَّا لَمُدۡرَکُونَبی‌گمان آنها به ما رسیده و ما گرفتار می‌گردیم. موسی آنها را دلداری داد و گفت: ثابت قدم باشید، و آنها را از وعدۀ راستین پروردگارش آگاه کرد. پس گفت: ﴿کَلَّآآن طور نیست که شما گفتید، و ما گرفتار نمی‌شویم، ﴿إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهۡدِینِچرا که پروردگارم با من است، و به راهی که مایۀ نجات من و شماست رهنمودم خواهد کرد. پس به موسی وحی کردیم که عصای خود را به دریا بزن، و او و عصایش را به دریا زد، آن‌گاه دریا از هم شکافت و دوازده راه در آن باز شد، و هر بخشی مانند کوه بزرگی بود. پس موسی و قومش از همین راهها وارد دریا شدند. و فرعون و قومش را به این مکان نزدیک کردیم، و آنها را در این راه که موسی و قومش از آن رفته بودند وارد نمودیم. آنها همه از دریا عبور کردند و نجات یافتند و هیچ کسی باز نماند. و از لشکریان فرعون هیچ‌کس نجات نیافت بلکه همه غرق شدند.

بی‌گمان ماجرای نجات مؤمنان و غرق شدن کافران نشانه‌ای است بزرگ که بر راست بودن آنچه موسی آورده است و بر بطلان باور و عقیدۀ فرعونو قومش دلالت می‌کند ﴿وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَاما با وجود این نشانه‌های بزرگ که سبب ایمان می‌گردد آنها ایمان نیاوردند چرا که دل‌هایشان فاسد بود. ﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ٦٨و بی‌گمان پروردگارت توانا و قادر است، را هلاک و نابود ساخت، و با رحمت خویش موسی و کسانی را که همراه او بودند نجات داد.

آیه‌ی ۶۹-۸۲:

﴿وَٱتۡلُ عَلَیۡهِمۡ نَبَأَ إِبۡرَٰهِیمَ٦٩[الشعراء: ۶۹]. «و خبر ابراهیم را برای آنان بخوان».

﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا تَعۡبُدُونَ٧٠[الشعراء: ۷۰]. «هنگامی‌که به پدر و قومش گفت: چه می‌پرستید؟. عبادت‌شان ماندگار می‌مانیم».

﴿قَالُواْ نَعۡبُدُ أَصۡنَامٗا فَنَظَلُّ لَهَا عَٰکِفِینَ٧١[الشعراء: ۷۱]. «گفتند: بت‌هایی را می‌پرستیم، و همیشه بر عبادت‌شان ماندگار می‌مانیم».

﴿قَالَ هَلۡ یَسۡمَعُونَکُمۡ إِذۡ تَدۡعُونَ٧٢[الشعراء: ۷۲]. «گفت: آیا هنگامی‌که آنها را به کمک می‌خوانید صدای شما را می‌شنوند؟».

﴿أَوۡ یَنفَعُونَکُمۡ أَوۡ یَضُرُّونَ٧٣[الشعراء: ۷۳]. «یا به شما سود می‌بخشند، یا زیان می‌رسانند؟».

﴿قَالُواْ بَلۡ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا کَذَٰلِکَ یَفۡعَلُونَ٧٤[الشعراء: ۷۴]. «گفتند: نه، اما پدران و نیاکان خود را دیده‌ایم که چنین می‌کرده‌اند».

﴿قَالَ أَفَرَءَیۡتُم مَّا کُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ٧٥[الشعراء: ۷۵]. «گفت: آیا می‌بینید که چه چیزی را می‌پرستید؟!».

﴿أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُمُ ٱلۡأَقۡدَمُونَ٧٦[الشعراء: ۷۶]. «شما و پدران پیشین شما».

﴿فَإِنَّهُمۡ عَدُوّٞ لِّیٓ إِلَّا رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٧٧[الشعراء: ۷۷]. «بدون شک همۀ آنها دشمن من هستند، به جز پروردگار جهانیان».

﴿ٱلَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهۡدِینِ٧٨[الشعراء: ۷۸]. «آن ذاتی که مرا آفریده است و هم او مرا هدایت می‌کند».

﴿وَٱلَّذِی هُوَ یُطۡعِمُنِی وَیَسۡقِینِ٧٩[الشعراء: ۷۹]. «آن خداوندی که مرا غذا می‌دهد، و (آشامیدنی) می‌نوشاند».

﴿وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ یَشۡفِینِ٨٠[الشعراء: ۸۰]. «و چون بیمار شوم اوست که مرا شفا می‌دهد».

﴿وَٱلَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحۡیِینِ٨١[الشعراء: ۸۱]. «و آن خداوندی که مرا می‌میراند، سپس زنده‌ام می‌گرداند».

﴿وَٱلَّذِیٓ أَطۡمَعُ أَن یَغۡفِرَ لِی خَطِیٓ‍َٔتِی یَوۡمَ ٱلدِّینِ٨٢[الشعراء: ۸۲]. «و خداوندی که امیدوارم گناهانم را در روز جزا بیامرزد».

ای محمد صسرگذشت و حکایت ابراهیم خلیل را برای مردم بخوان و ماجرای او را در این وضعیت خاص بیان کن. او ماجراهای زیادی دارد، اما شگفت‌ترین اخبار و بهترین سرگذشت او خبری است که رسالت او را در بر دارد که از دعوت کردن قومش و مجادله کردن با آنها و باطل نمودن باورهایشان سخن می‌گوید. بنابر این آن‌را مقید به ظرف زمان کرد و فرمود: و به یادآور زمانی را که ابراهیم به پدرش و قومش گفت: چه چیزی را می‌پرستید؟ آنها با افتخار پاسخ دادند: ﴿نَعۡبُدُ أَصۡنَامٗابت‌هایی را پرستش می‌کنیم که آنها را با دست‌های خود می‌تراشیم ﴿فَنَظَلُّ لَهَا عَٰکِفِینَو در بیشتر اوقات به عبادت و پرستش آنها می‌پردازیم.

ابراهیم با بیان این‌که بت‌ها سزاوار پرستش و عبادت نیستند، گفت: ﴿هَلۡ یَسۡمَعُونَکُمۡ إِذۡ تَدۡعُونَآیا هنگامی که بت‌ها را به کمک می‌خوانید، صدای شما را می‌شنوند تا دعایتان را پاسخ دهند، و مشکلات شما را حل نمایند، و هر امر ناگواری را از شما دور کنند؟

﴿أَوۡ یَنفَعُونَکُمۡ أَوۡ یَضُرُّونَ٧٣یا به شما سود می‌بخشند و یا زیان می‌رسانند؟! پس آنها اقرار کردند که بت‌ها هیچ یک از این کارها را نمی‌توانند انجام دهند، صدایی نمی‌شنوند و سود و زیانی نمی‌رسانند. بنابر این وقتی ابراهیم بت‌ها را شکست، گفت: ﴿بَلۡ فَعَلَهُۥ کَبِیرُهُمۡ هَٰذَا فَسۡ‍َٔلُوهُمۡ إِن کَانُواْ یَنطِقُونَ[الأنبیاء: ۶۳]. «بلکه بزرگترشان چنین کرده است. پس، از آنها بپرسید اگر حرف می‌زنند». کافران گفتند: ﴿لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا هَٰٓؤُلَآءِ یَنطِقُونَ[الأنبیاء: ۶۵]. «تو نیک می‌دانی که این‌ها حرف نمی‌زنند». یعنی ثابت و بدیهی است (که بت‌ها چنین کارهایی را انجام نمی‌دهند).

پس به تقلید از پدران و نیاکان گمراه‌شان پناه بردند و گفتند: ﴿بَلۡ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا کَذَٰلِکَ یَفۡعَلُونَآنها چیزی از این کارها را نمی‌توانند بکنند، فقط ما پدران و نیاکان خود را دیده‌ایم که چنین می‌کرده‌اند، و ما از آنها پیروی نموده و راهشان در پیش گرفته و به عادت و سنت‌های آنان عمل نموده و آن را زنده نگاه داشته‌ایم. ابراهیم به آنها گفت: شما و پدرانتان همه در اشتباه هستید، و شما و پدرانتان در گمراهی برابرند.

﴿قَالَ أَفَرَءَیۡتُم مَّا کُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ٧٥ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُمُ ٱلۡأَقۡدَمُونَ٧٦ فَإِنَّهُمۡ عَدُوّٞ لِّیٓ«آیا در آنچه می‌پرستید اندیشیده‌اید؟! شما و پدران پیشین شما؟! بدون شک همۀ چیزهایی که معبود خود می‌دانید دشمن من هستند». پس اگر می‌توانند کوچک‌ترین زیانی به من برسانند و علیه من چاره‌اندیشی و توطئه کنند، و دریغ نورزند! اما توانایی این را ندارند. ﴿إِلَّا رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٧٧ ٱلَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهۡدِینِ٧٨به جز پروردگار جهانیان، ذاتی که مرا آفریده است، و همو مرا راهنمایی می‌کند، و فقط او نعمت آفرینش، و رهنمود کردن به‌سوی منافع دینی و دنیوی را ارزانی می‌نماید.

سپس برخی از نیازها را به طور ویژه بیان کرد و گفت: ﴿وَٱلَّذِی هُوَ یُطۡعِمُنِی وَیَسۡقِینِ٧٩ وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ یَشۡفِینِ٨٠ وَٱلَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحۡیِینِ٨١ وَٱلَّذِیٓ أَطۡمَعُ أَن یَغۡفِرَ لِی خَطِیٓ‍َٔتِی یَوۡمَ ٱلدِّینِ٨٢پس فقط خداوند این کارها را می‌کند، بنابر این فقط باید او پرستش شود، و از او اطاعت گردد، و پرستش این بت‌ها را ترک کرد، بت‌هایی که چیزی را نمی‌آفرینند، و هدایت نمی‌کنند، و نمی‌توانند کسی را بیمار نموده و یا بهبود ببخشند. و به کسی غذا نمی‌دهند، و آشامیدنی نمی‌نوشانند، و زنده نمی‌کنند، و نمی‌میرانند، و به عبادت کنندگان خود سودی نمی‌بخشند، رنج‌هایشان را از آنان دور نکرده و گناهانشان را نمی‌آمرزند. پس بسیار روشن است که شما و پدرانتان توانایی مخالفت با این دلایل روشن را ندارید. و معلوم است که شما و آنان در گمراهی و ترک گفتن راه هدایت یکسان هستید. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَحَآجَّهُۥ قَوۡمُهُۥۚ قَالَ أَتُحَٰٓجُّوٓنِّی فِی ٱللَّهِ وَقَدۡ هَدَىٰنِ[الأنعام: ۸۰]. «و قومش با او به جر و بحث و مجادله پرداختند، گفت: آیا در بارۀ خدا با من مجادله می‌کنید، حال آنکه او مرا هدایت کرده است؟!».

آیه‌ی ۸۳-۸۹:

﴿رَبِّ هَبۡ لِی حُکۡمٗا وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّٰلِحِینَ٨٣[الشعراء: ۸۳]. «پروردگارا! به من حکمت ببخش، و مرا از زمرۀ شایستگان بگردان».

﴿وَٱجۡعَل لِّی لِسَانَ صِدۡقٖ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ٨٤[الشعراء: ۸۴]. «و برای من نام نیک در میان آیندگان برجای بگذار».

﴿وَٱجۡعَلۡنِی مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ ٱلنَّعِیمِ٨٥[الشعراء: ۸۵]. «و مرا از وارثان بهشت پرناز و نعمت بگردان».

﴿وَٱغۡفِرۡ لِأَبِیٓ إِنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلضَّآلِّینَ٨٦[الشعراء: ۸۶]. «و پدرم را بیامرز، بی‌گمان او از گمراهان بود».

﴿وَلَا تُخۡزِنِی یَوۡمَ یُبۡعَثُونَ٨٧[الشعراء: ۸۷]. «و مرا رسوا مکن روزی که برانگیخته می‌شوند».

﴿یَوۡمَ لَا یَنفَعُ مَالٞ وَلَا بَنُونَ٨٨[الشعراء: ۸۸]. «روزی که اموال و اولاد (هیچ) سودی نمی‌رسانند».

﴿إِلَّا مَنۡ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلۡبٖ سَلِیمٖ٨٩[الشعراء: ۸۹]. «بلکه تنها کسی (نجات می‌یابد و سود می‌بیند) که با دلی پاک نزد خداوند بیاید».

سپس ابراهیم ÷پروردگارش را فراخواند و گفت: ﴿رَبِّ هَبۡ لِی حُکۡمٗاپروردگارا! به من دانش زیادی عطا کن که به وسیلۀ آن حلال و حرام را بدانم، و در میان مردم داوری کنم، ﴿وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّٰلِحِینَو مرا به شایستگان از قبیل پیامبران ملحق بگردان.

و نام نیک و آوازه نیکو را برای همیشه در میان آیندگان برای من برجای بدار. پس خداوند دعایش را پذیرفت و به او دانش و حکمت بخشید که به سبب آن از برترین پیامبران گردید، و به برادران پیامبرش پیوست. و خداوند ابراهیم را دوست داشتنی و مقبول گردانید، به گونه‌ای که در میان همۀ ملت‌ها و در همۀ اوقات مورد بزرگداشت و ستایش قرار می‌گیرد. خداوند متعال فرموده است: ﴿وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ١٠٨ سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ١٠٩ کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ١١٠ إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١١١[الصافات: ۱۰۸-۱۱۱]. «و برای او در(میان) آیندگان (آوازه نیک) بر جای گذاشتیم. سلام بر ابراهیم این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم. همانا او از بندگان با ایمان ما بود».

﴿وَٱجۡعَلۡنِی مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ ٱلنَّعِیمِ٨٥و مرا از زمرۀ کسانی بگردان که خداوند آنها را وارث بهشت می‌گرداند. پس خداوند دعایش را پذیرفت و مقامش را در باغهای پرناز و نعمت بهشت بالا برد.

﴿وَٱغۡفِرۡ لِأَبِیٓ إِنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلضَّآلِّینَ٨٦و پدرم را بیامرز، بی‌گمان او از گمراهان بود. و این دعا به سبب وعده‌ای بود که او به پدرش داده بود، آنگاه که گفت: ﴿سَأَسۡتَغۡفِرُ لَکَ رَبِّیٓۖ إِنَّهُۥ کَانَ بِی حَفِیّٗا[مریم: ۴۷]. «به زودی از پروردگارم برای تو طلب آمرزش می‌نمایم، بی‌گمان او نسبت به من مهربان است».

و خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَا کَانَ ٱسۡتِغۡفَارُ إِبۡرَٰهِیمَ لِأَبِیهِ إِلَّا عَن مَّوۡعِدَةٖ وَعَدَهَآ إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُۥٓ أَنَّهُۥ عَدُوّٞ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنۡهُۚ إِنَّ إِبۡرَٰهِیمَ لَأَوَّٰهٌ حَلِیمٞ١١٤[التوبۀ: ۱۱۴]. «و طلب آمرزش ابراهیم برای پدرش فقط به خاطر وعده‌ای بود که به او داده بود، پس. وقتی برای ابراهیم آشکار شد که پدرش دشمن خداست از او بیزاری جست. همانا ابراهیم بردبار و بازگشت کننده (به سوی خدا) است».

﴿وَلَا تُخۡزِنِی یَوۡمَ یُبۡعَثُونَ٨٧و در روز قیامت که مردم برانگیخته می‌شوند، با توبیخ نمودنم به خاطر ارتکاب برخی از گناهان، و کیفردادن و خوار نمودنم، مرا رسوا مکن.

بلکه مرا در آن روز خوشبخت گردان، که ﴿یَوۡمَ لَا یَنفَعُ مَالٞ وَلَا بَنُونَ٨٨ إِلَّا مَنۡ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلۡبٖ سَلِیمٖ٨٩اموال و اولاد سودی نمی‌رسانند، و تنها کسی نجات می‌یابد و سود می‌برد که با دلی پاک به نزد خدا آمده باشد. و تنها به وسیلۀ قلب پاک آدمی از کیفر و سزا نجات می‌یابد و سزاوار پاداش فراوان می‌گردد. دل سالم یعنی دلی که از شرک و شک و محبت غیرخدا، و اصرار ورزیدن بر بدعت و گناهان به دور باشد. و باید ضمن سالم بودن از امور مذکور، به اخلاص و علم یقین و محبت او تابع آنچه باشد که خدا می‌خواهد، و چیزی را پیروی نماید که از سوی خدا آمده است.

آیه‌ی ۹۰-۱۰۴:

﴿وَأُزۡلِفَتِ ٱلۡجَنَّةُ لِلۡمُتَّقِینَ٩٠[الشعراء: ۹۰]. «و (در آن هنگام) بهشت برای پرهیزگاران نزدیک گردانده می‌شود».

﴿وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِیمُ لِلۡغَاوِینَ٩١[الشعراء: ۹۱]. «و دوزخ برای گمراهان آشکار می‌گردد».

﴿وَقِیلَ لَهُمۡ أَیۡنَ مَا کُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ٩٢[الشعراء: ۹۲]. «و به آنها گفته می‌شود: کجا هستند معبودانی که (آنها را) پیوسته عبادت می‌کردید؟!».

﴿مِن دُونِ ٱللَّهِ هَلۡ یَنصُرُونَکُمۡ أَوۡ یَنتَصِرُونَ٩٣[الشعراء: ۹۳]. «(معبودهایی) غیر از خدا، آیا شما را یاری می‌کنند یا خویشتن‌را یاری می‌دهند؟».

﴿فَکُبۡکِبُواْ فِیهَا هُمۡ وَٱلۡغَاوُۥنَ٩٤[الشعراء: ۹۴]. «پس، آنان و گمراهان پیاپی در آن (جهنم) افکنده می‌شوند».

﴿وَجُنُودُ إِبۡلِیسَ أَجۡمَعُونَ٩٥[الشعراء: ۹۵]. «و (نیز) لشکریان شیطان همگی (به دوزخ افکنده می‌شوند)».

﴿قَالُواْ وَهُمۡ فِیهَا یَخۡتَصِمُونَ٩٦[الشعراء: ۹۶]. «آنان در آنجا به کشمکش می‌پردازند و می‌گویند:».

﴿تَٱللَّهِ إِن کُنَّا لَفِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٍ٩٧[الشعراء: ۹۷]. «سوگند به خدا ما در گمراهی آشکاری بودیم».

﴿إِذۡ نُسَوِّیکُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٩٨[الشعراء: ۹۸]. «آنگاه که شما را با پروردگار جهانیان برابر می‌ساختیم».

﴿وَمَآ أَضَلَّنَآ إِلَّا ٱلۡمُجۡرِمُونَ٩٩[الشعراء: ۹۹]. «و ما را جز گناهکاران گمراه نکرده‌اند».

﴿فَمَا لَنَا مِن شَٰفِعِینَ١٠٠[الشعراء: ۱۰۰]. «(اینک) ما هیچ شفاعت کننده‌ای نداریم».

﴿وَلَا صَدِیقٍ حَمِیمٖ١٠١[الشعراء: ۱۰۱]. «و هیچ دوست صمیمی و دلسوزی (نداریم)».

﴿فَلَوۡ أَنَّ لَنَا کَرَّةٗ فَنَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٠٢[الشعراء: ۱۰۲]. «کاش (به دنیا) بر می‌گشتیم تا از زمرۀ مؤمنان می‌شدیم».

﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ١٠٣[الشعراء: ۱۰۳]. «بی‌گمان در این نشانه‌ای است، و بیشترشان مؤمن نیستند».

﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ١٠٤[الشعراء: ۱۰۴]. «و قطعاً پروردگارت توانا و مهربان است».

به همین جهت از حالات آن روز بزرگ، و پاداش و سزای آن سخن به میان آورده و فرمود: ﴿وَأُزۡلِفَتِ ٱلۡجَنَّةُ لِلۡمُتَّقِینَ٩٠بهشت برای کسانی که از پروردگارشان پروا داشته‌اند نزدیک است، کسانی که دستورات خداوند را به جای آورده، و از آنچه او نهی کرده دوری نموده، و از ناخشنودی و عذاب وی پرهیز کرده‌اند.

﴿وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِیمُو جهنم برای گمراهان آشکار می‌شود، و با همۀ عذابی که در آن وجود دارد برایشان آماده می‌گردد. ﴿لِلۡغَاوِینَکسانی که از فرمان الهی سرپیچی کرده و مرتکب کارهای حرام شده و پیامبرانش را تکذیب کرده و حقی را که پیامبران آورده‌اند رد می‌کنند. و به آنان گفته می‌شود: ﴿أَیۡنَ مَا کُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ٩٢ مِن دُونِ ٱللَّهِ هَلۡ یَنصُرُونَکُمۡ أَوۡ یَنتَصِرُونَ٩٣کجایند معبودانی که به جای خدا پرستش می‌کردید، آیا شما را کمک می‌کنند، یا خود را یاری می‌دهند؟! یعنی نمی‌توانند هیچ یک از این کارها را بکنند، و دروغ و رسوایی آنها آشکار می‌شود، و زیانمندی و ضرر و خواری و رسوایی و پشیمانی‌شان آشکار می‌گردد، و تلاش آنها بیهوده و بی‌نتیجه می‌ماند. پس معبودانی که عبادت می‌شدند و گمراهانی که آنها را عبادت می‌کردند همه در جهنم انداخته می‌شوند.

ولشکریان شیطان از قبیل انسان‌ها و جن‌هایی که شیطان آنها را به‌سوی گناهان و شرک ورزیدن و ایمان نیاوردن می‌کشاند و بر آنها مسلط می‌گردد و در نتیجه از دعوتگران راه شیطان می‌شوند و در راستای خشنودی شیطان تلاش می‌نمایند و مردم را به اطاعت از شیطان فرا می‌خوانند و دیگران از آنان تقلید می‌کنند، ﴿قَالُواْلشکریان گمراه شیطان به بت‌هایی که عبادت می‌کردند، می‌گویند:‌ ﴿تَٱللَّهِ إِن کُنَّا لَفِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٍ٩٧ إِذۡ نُسَوِّیکُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٩٨سوگند به خدا که ما در گمراهی آشکاری بودیم، چرا که شما را در عبادت و محبت و ترس و امید با خدا برابر می‌داشتیم، و همانطور که خدا را می‌خواندیم، شما را هم به فریاد می‌طلبیدیم. پس در این هنگام گمراهی‌اشان برای آنها آشکار می‌گردد، و به گناه خود اعتراف می‌کنند. و خداوند در کیفر آنان عادلانه رفتار می‌کند، و کیفر و سزای آنها به جاست. و آنها معبودان و بت‌ها را فقط در عبادت و پرستش با خداوند برابر می‌دانستند نه در آفرینش، چون می‌گویند: ﴿بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَبا پروردگار جهانیان پس آنها اقرار می‌نمایند که خداوند پروردگار همۀ جهانیان است، که بت‌هایشان نیز از زمرۀ جهانیان‌اند.

﴿وَمَآ أَضَلَّنَآ إِلَّا ٱلۡمُجۡرِمُونَ٩٩یعنی گناه‌کاران و پیشوایان گمراهی ما را گمراه کردند و به فساد و تباهی کشاندند و مردم را به‌سوی آتش جهنم فرا خواندند.

﴿فَمَا لَنَا مِن شَٰفِعِینَ١٠٠اینک ما هیچ شفاعت کننده‌ای نداریم که برای ما شفاعت کند و ما را از عذاب خدا نجات بدهد.

﴿وَلَا صَدِیقٍ حَمِیمٖ١٠١و هیچ دوست نزدیک و مهربان و صمیمی نداریم که کوچکترین فایده‌ای به ما برساند، آن‌طور که در دنیا دوستان صمیمی آدیم را یاری می‌کنند. پس آنها از هر خیری ناامید شده، و به سزای کارهایی که انجام داده‌اند گرفتار می‌شوند، آرزو می‌کنند که به دنیا بازگردند تا کارهای شایسته انجام دهند.

﴿فَلَوۡ أَنَّ لَنَا کَرَّةٗای کاش یک بار به دنیا برگردانده می‌شدیم! ﴿فَنَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَتا از زمرۀ مؤمنان گشته و از عذاب نجات یافته و سزاوار پاداش شویم. اما بعید است، و آنها راهی به آنچه می‌خواهند ندارند، و هر دری به روی آنان بسته شده است. ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗبی‌گمان در آنچه برای شما بیان و توصیف نمودیم، ﴿لَأٓیَةٗنشانه و پندی است برای شما ﴿وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَاما با وجود آمدن نشانه‌های فراوان بیشترشان ایمان نیاوردند.

آیه‌ی ۱۰۵-۱۱۰:

﴿کَذَّبَتۡ قَوۡمُ نُوحٍ ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٠٥[الشعراء: ۱۰۵]. «قوم نوح پیامبران را تکذیب کردند».

﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٠٦[الشعراء: ۱۰۶]. «چون برادرشان نوح به آنان گفت: آیا پروا نمی‌دارید؟».

﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٠٧[الشعراء: ۱۰۷]. «همانا من برایتان رسولی امین هستم».

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٠٨[الشعراء: ۱۰۸]. «از خدا بترسید و از من اطاعت کنید».

﴿وَمَآ أَسۡ‍َٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٠٩[الشعراء: ۱۰۹]. «من در مقابل این دعوت هیچ مزدی از شما نمی‌خواهم مزد من جز بر پروردگار جهانیان نیست».

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١١٠[الشعراء: ۱۱۰]. «پس از خداوند بترسید و از من اطاعت کنید».

خداوند متعال با اشاره به تکذیب شدن نوح از سوی قومش، و جوابی که نوح به آنان داد، و نیز با بیان سرنوشت همگی آنان فرمود: ﴿کَذَّبَتۡ قَوۡمُ نُوحٍ ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٠٥قوم نوح همۀ پیامبران را تکذیب کردند، چون تکذیب نوح به مثابۀ تکذیب همۀ پیامبران است، زیرا همۀ پیامبران بر یک دعوت هستند و خبر واحدی را می‌رسانند. پس تکذیب یکی از پیامبران به معنی تکذیب حقیقتی است که آنها آورده‌اند ﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ نُوحٌو برادر نسبی خود به نوح را تکذیب کردند، وقتی که به آنها گفت: ﴿أَلَا تَتَّقُونَآیا از خدا نمی‌ترسید تا بر اثر ترس و پروای الهی بت‌پرستی را رها کرده و خالصانه خدا را بپرستید؟!.

خداوند پیامبری را به میان هر قومی مبعوث کرده باشد، آن را از میان همان قوم انتخاب کرده است. یعنی آن پیامبر فردی از همان قوم بوده است، تا برای آنان سخت و ناخوشایند نباشد که از وی تبعیت نمایند. نیز تا اصل و نسبت ایشان را بشناسند و نیازی به این نداشته باشند که در مورد اصل و نسب وی تحقیق نمایند. پس نوح بسیار با مهربانی - همانطور که شیوۀ همۀ پیامبران است - خطاب به آنها گفت: آیا از خدا پروا نمی‌دارید؟ ﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٠٧همانا من برایتان رسولی امین هستم. و چون او به طور مخصوص به‌سوی آنها فرستاده شده بود، می‌بایست آنچه را که آورده بود بپذیرند، و به آن ایمان بیاورند، و سپاس خداوند را به جای آورند که این پیامبر بزرگوار را به آنان اختصاص داده‌است.

امین بودن او اقتضا می‌نماید که چیز ناحقی را به خدا نسبت ندهد، و وحی الهی را اضافه یا کم نکند. نیز امین بودنش ایجاب می‌کند که آنها خبرش را تصدیق نمایند، و از دستورش اطاعت کنند.

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٠٨پس از خدا بترسید و در آنچه شما را بدان فرمان دهد و یا از آن نهی می‌کند از او اطاعت کنید، چرا که او پیامبری امین است، در نتیجه باید از وی اطاعت نمایید. بنابر این با فای سببیه آن را ذکر کرد، و سببی را که موجب اطاعت است بیان نمود. سپس عدم وجود مانع را بیان کرد و فرمود: ﴿وَمَآ أَسۡ‍َٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍو در مقابل این دعوت هیچ مزدی از شما نمی‌خواهم، مبادا که همچون تاوانی بر شما سنگینی کند. ﴿إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَمزد من جز بر پروردگار جهانیان نیست. من با این دعوت امیدوارم که به او نزدیک شوم وپاداش فراوان به دست آورم. من خیرخواه شما هستم و چیزی که از شما می‌خواهم این است که راه راست را در پیش بگیرید.

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١١٠نوح ÷این را تکرار نمود و بارها و قومش را دعوت کرد و تا مدتی طولانی در میان آنها ماند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَلَبِثَ فِیهِمۡ أَلۡفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمۡسِینَ عَامٗا[العنکبوت: ۱۴]. «او نهصد و پنجاه سال در میان قومش باقی ماند». و ﴿قَالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوۡتُ قَوۡمِی لَیۡلٗا وَنَهَارٗا٥ فَلَمۡ یَزِدۡهُمۡ دُعَآءِیٓ إِلَّا فِرَارٗا٦[نوح: ۵-۶]. «گفت: پروردگارا! من قوم خود را شب و روز دعوت کردم، اما دعوت کردن آنها از سوی من جز گریز چیزی به آنها نیافزود». قوم نوح برای رد کردن دعوت او و مخالفت نمودن با وی بهانه‌ای را علم کردند که صلاحیت ندارد بدان تمسک جست. پس گفتند:

آیه‌ی ۱۱۱-۱۲۲:

﴿قَالُوٓاْ أَنُؤۡمِنُ لَکَ وَٱتَّبَعَکَ ٱلۡأَرۡذَلُونَ١١١[الشعراء: ۱۱۱]. «گفتند: آیا به تو ایمان بیاوریم حال آنکه فرومایگان از تو پیروی کرده‌اند؟!».

﴿قَالَ وَمَا عِلۡمِی بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١١٢[الشعراء: ۱۱۲]. «گفت: من چه می‌دانم آنان چه می‌کرده‌اند؟».

﴿إِنۡ حِسَابُهُمۡ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّیۖ لَوۡ تَشۡعُرُونَ١١٣[الشعراء: ۱۱۳]. «حساب ایشان- اگر می‌دانید- جز بر عهدۀ پروردگار نیست».

﴿وَمَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١١٤[الشعراء: ۱۱۴]. «و من مؤمنان را طرد نخواهم کرد».

﴿إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِیرٞ مُّبِینٞ١١٥[الشعراء: ۱۱۵]. «من جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیستم».

﴿قَالُواْ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ یَٰنُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمَرۡجُومِینَ١١٦[الشعراء: ۱۱۶]. «گفتند: ای نوح! اگر پایان ندهی سنگسار خواهی شد».

﴿قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوۡمِی کَذَّبُونِ١١٧[الشعراء: ۱۱۷]. «گفت: پروردگارا! بی‌گمان قومم مرا تکذیب کردند».

﴿فَٱفۡتَحۡ بَیۡنِی وَبَیۡنَهُمۡ فَتۡحٗا وَنَجِّنِی وَمَن مَّعِیَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١١٨[الشعراء: ۱۱۸]. «پس میان من و آنان داوری کن، و من کسانی از مؤمنان را که با من هستند نجات بده».

﴿فَأَنجَیۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ فِی ٱلۡفُلۡکِ ٱلۡمَشۡحُونِ١١٩[الشعراء: ۱۱۹]. «پس او و کسانی را که با وی بودند در کشتی انباشته نجات دادیم».

﴿ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا بَعۡدُ ٱلۡبَاقِینَ١٢٠[الشعراء: ۱۲۰]. «و بعد از این بازماندگان را غرق کردیم».

﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ١٢١[الشعراء: ۱۲۱]. «بی‌گمان در این نشانه‌ای است، و بیشترشان مؤمن نبودند».

﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ١٢٢[الشعراء: ۱۲۲]. «و بی‌گمان پروردگارت توانا و مهربان است».

چگونه ما از تو پیروی کنیم در حالی که جز افراد فرومایه و بی‌ارزش را در کنارت نمی‌بینیم! با این تکبر و عدم پذیرش حق، خود بزرگ‌ بینی و جهالت‌شان نسبت به حقایق شناخته می‌شود، زیرا اگر هدف آنها پیروی از حق بود، ولی اشکال و شکی در دعوت او موجود بود، می‌گفتند: درستی و صحت آنچه را که آورده‌ای به طرقی که آدمی را به صحت آن می‌رساند، برای ما بیان کن.

و اگر آنها واقعاً می‌اندیشیدند، می‌دانستند که پیروان نوح برگزیدگان و خردمندان و افرادی دارای اخلاق و رفتار خوب هستند، و فرومایه کسی است که عقلش سلب شده و پرستش سنگ‌ها را نیک دانسته و راضی شده است تا برای آن سجده ببرد، و آن را صدا بزند، و از پذیرفتن دعوت پیامبران خودداری کند. و به محض این‌که یکی از دو متخاصمین سخن باطل را بر زبان آورد- قطع نظر از درست بودن دعوی طرفش- فاسد و پوچ‌بودن سخنش شناخته می‌شود. پس قوم نوح که در پاسخ به دعوت وی گفتند: ﴿أَنُؤۡمِنُ لَکَ وَٱتَّبَعَکَ ٱلۡأَرۡذَلُونَآیا به تو ایمان بیاوریم، حال آنکه فرومایگان از تو پیروی کرده‌اند، این سخن را اصل و پایه‌ای برای رد کردن دعوت او قرار دادند، و همه کس باطل بودن این سخن را می‌داند، پس می‌دانیم که آنها گمراه و در اشتباه بوده‌اند، گرچه ما معجزات نوح و دعوت بزرگش را ندیده‌ام که موجب یقین و باور قطعی به راستگویی و صحت آنچه آورده است می‌باشد.

نوح ÷گفت: ﴿قَالَ وَمَا عِلۡمِی بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١١٢ إِنۡ حِسَابُهُمۡ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّیۖ لَوۡ تَشۡعُرُونَ١١٣من نمی‌دانم آنان چه می‌کرده‌اند. یعنی اعمال و حساب‌شان با خداست، و وظیفۀ من فقط تبلیغ و رساندن پیام الهی است. و شما آنها را بگذارید، و کاری به آنها نداشته باشید. اگر آنچه من برایتان آورده‌ام حق اوست از آن پیروی کنید و عمل هر کس برای خودش می‌باشد.

آنها از روی تکبر و سرکشی از نوح خواستند که مؤمنان را از خود براند و دور کند، تا آنها ایمان بیاورند.

پس نوح گفت: ﴿وَمَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١١٤من هرگز مؤمنان را طرد نخواهم کرد، چون آنها سزاوار طرد و توهین نیستند، بلکه آنها سزاوار آنند که با سخن و عمل به خوبی به آنها رفتار شود، و مورد بزرگداشت قرار گیرند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِذَا جَآءَکَ ٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِ‍َٔایَٰتِنَا فَقُلۡ سَلَٰمٌ عَلَیۡکُمۡۖ کَتَبَ رَبُّکُمۡ عَلَىٰ نَفۡسِهِ ٱلرَّحۡمَةَ[الأنعام: ۵۴]. «و چون کسانی به نزد تو آمدند که به آیات ما ایمان می‌آورند، پس بگو: «درودتان باد! پروردگارتان رحمت و مهربانی را بر خود مقرر نموده است».

﴿﴿إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِیرٞ مُّبِینٞ١١٥من فقط بیم دهنده‌ای هستم که پیام الهی را می‌رسانم، و برای خیر و صلاح‌بندگان می‌کوشم، و اختیاری از خود ندارم، و همۀ کارها در دست خداست.

نوح ÷ شب و روز به طور سری و علنی به دعوت دادن آنها ادامه داد. اما دعوت دادن آنها چیزی جز تنفر و بی‌زاری بر آنان نیافزود. قَ ﴿قَالُواْ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ یَٰنُوحُگفتند: «ای نوح! اگر از دعوت دادن ما به‌سوی خدا یگانه دست بر نداری، ﴿لَتَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمَرۡجُومِینَقطعاً سنگسار خواهی شد». یعنی به بدترین صورت تو را با سنگ خواهیم کشت، همانطور که سگ کشته می‌شود.

هلاک‌شان باد! چه عکسی‌العمل بدی از خود نشان دادند! آنها به اندرزگوی امین که از خودشان نسبت به آنها مهربان‌تر و دلسوزتر بود بدترین پاداش را دادند. و چون ستم آنها به اوج رسید، و کفرشان شدت گرفت، پیامبرشان آنان را نفرین کرد، نفرینی که همه را فرا گرفت. پس گفت: ﴿وَقَالَ نُوحٞ رَّبِّ لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ دَیَّارًا. . . ٢٦[نوح: ۲۶]. «پروردگارا! از کافران هیچ کسی را بر روی زمین باقی مگذار. . .».

و در اینجا نوح گفت: ﴿رَبِّ إِنَّ قَوۡمِی کَذَّبُونِ١١٧ فَٱفۡتَحۡ بَیۡنِی وَبَیۡنَهُمۡ فَتۡحٗا«پروردگارا! همانا قومم مرا تکذیب کردند، پس میان من و آنان چنانکه باید کار را یکسره کن». یعنی هر کدام از ما را که متجاوز است هلاک و نابود گردان. و او می‌دانست که قومش متجاوز و ستمگرند، بنابر این فرمود: ﴿وَنَجِّنِی وَمَن مَّعِیَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَو من و مؤمنانی را که با من هستند نجات بده.

﴿فَأَنجَیۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ فِی ٱلۡفُلۡکِ ٱلۡمَشۡحُونِ١١٩او و همراهانشرا در کشتی پر از انسان‌ها و حیوان‌ها نجات دادیم.

﴿ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا بَعۡدُ ٱلۡبَاقِینَ١٢٠و به جز نوح و مؤمنانی که همراه او بودند، بقیۀ قوم را هلاک و غرق کردیم. ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗبی‌گمان در نجات یافتن نوح و پیروانش و هلاک ساختن کسانی که او را تکذیب کردند نشانه‌ای است که بر راستگویی پیامبران و صحت آنچه آورده‌اند، و باطل بودن آنچه دشمنان تکذیب‌کننده بر آن هستند دلالت می‌نماید.

﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُپروردگارت تواناست و دشمنان را با قدرت خود مغلوب ساخت و با طوفان و سیل هلاک‌شان کرد. ﴿ٱلرَّحِیمُو پروردگارت نسبت به دوستانش مهربان است و نوح و همراهان مؤمن او را نجات داد.

آیه‌ی ۱۲۳-۱۴۰:

﴿کَذَّبَتۡ عَادٌ ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٢٣[الشعراء: ۱۲۳]. «(قوم) عاد پیامبران را تکذیب کردند».

﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٢٤[الشعراء: ۱۲۴]. «آنگاه که برادرشان هود بدیشان گفت: آیا پروا نمی‌دارید؟».

﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٢٥[الشعراء: ۱۲۵]. «همانا من برایتان پیامبر امینی هستم».

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٢٦[الشعراء: ۱۲۶]. «پس، از خدا بترسید و از من اطاعت کنید».

﴿وَمَآ أَسۡ‍َٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٢٧[الشعراء: ۱۲۷]. «و در مقابل دعوت خود مزدی از شما نمی‌خواهم و مزد من جز بر پروردگار جهانیان نیست».

﴿أَتَبۡنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ ءَایَةٗ تَعۡبَثُونَ١٢٨[الشعراء: ۱۲۸]. «آیا بیهوده بر هر بلندی و تپه‌ای بنایی می‌سازید که (در آن) دست به بیهوده‌کاری زنید؟».

﴿وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمۡ تَخۡلُدُونَ١٢٩[الشعراء: ۱۲۹]. «و قصرها و دژهایی استوار می‌سازید، به امید آنکه جاودانه بمانید؟».

﴿وَإِذَا بَطَشۡتُم بَطَشۡتُمۡ جَبَّارِینَ١٣٠[الشعراء: ۱۳۰]. «و چون به کیفر دست می‌گشایید، ستمگرانه دست می‌گشایید».

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٣١[الشعراء: ۱۳۱]. «پس، از خداوند پروا بدارید و از من اطاعت کنید».

﴿وَٱتَّقُواْ ٱلَّذِیٓ أَمَدَّکُم بِمَا تَعۡلَمُونَ١٣٢[الشعراء: ۱۳۲]. «و از خدایی بپرهیزید که شما را با نعمت‌هایی که می‌دانید یاری داده ‌است».

﴿أَمَدَّکُم بِأَنۡعَٰمٖ وَبَنِینَ١٣٣[الشعراء: ۱۳۳]. «شما را با چهارپایان و فرزندان یاری داده ‌است».

﴿وَجَنَّٰتٖ وَعُیُونٍ١٣٤[الشعراء: ۱۳۴]. «و باغ‌ها و چشمه‌ساران (به شما بخشیده است)».

﴿إِنِّیٓ أَخَافُ عَلَیۡکُمۡ عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٖ١٣٥[الشعراء: ۱۳۵]. «به ‌راستی من از عذاب روزی بزرگ بر شما بیمناکم».

﴿قَالُواْ سَوَآءٌ عَلَیۡنَآ أَوَعَظۡتَ أَمۡ لَمۡ تَکُن مِّنَ ٱلۡوَٰعِظِینَ١٣٦[الشعراء: ۱۳۶]. «گفتند: بر ما یکسان است، خواه پند دهی یا از اندرزگویان نباشی».

﴿إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا خُلُقُ ٱلۡأَوَّلِینَ١٣٧[الشعراء: ۱۳۷]. «این جز شیوۀ پیشینیان نیست».

﴿وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِینَ١٣٨[الشعراء: ۱۳۸]. «و ما عذاب داده نمی‌شویم».

﴿فَکَذَّبُوهُ فَأَهۡلَکۡنَٰهُمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ١٣٩[الشعراء: ۱۳۹]. «قوم عاد، هود را تکذیب کردند، در نتیجه آنان را هلاک ساختیم. بدون شک در این نشانه‌ای است، و اکثرشان مؤمن نبودند».

﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ١٤٠[الشعراء: ۱۴۰]. «و به راستی پروردگارت توانا و مهربان است».

قبیله‌ای که عاد نامیده می‌شد پیامبرشان هود ÷را تکذیب کردند، و تکذیب او به مثابه تکذیب دیگر پیامبران است، چون دعوت همۀ پیامبران یکی است. برادرشان هود که از خاندان آنها بود با مهربانی به آنان گفت: ﴿أَلَا تَتَّقُونَآیا از خدا نمی‌ترسید و شرک ورزی و عبادت غیر خدا را ترک نمی‌کنید؟!.

﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٤٣خداوند از آنجا که نسبت به شما مهربان و به شما عنایت دارد، مرا به‌سوی شما فرستاده است، و من امین هستم و شما هم این واقعیت را می‌دانید. به دنبال این فرمود: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٤٤یعنی حق الهی را ادا نمایید. و حق الهی تقوی و پرهیزگاری است. و حق مرا ادا کنید، و حق من این است که در آنچه به شما امر می‌کنم و از آنچه شما را باز می‌دارم از من اطاعت کنید. و حقیقت چنین ایجاب می‌نماید که از من اطاعت کنید، زیرا مانعی وجود ندارد که شما را از ایمان آوردن منع نماید.

﴿وَمَآ أَسۡ‍َٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍپس من در امر تبلیغ و اندرز گفتنم پاداشی از شما نمی‌خواهم که این تاوان را گران احساس کنید. ﴿إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَپاداش من جز بر پرروردگار جهانیان نیست، خداوندی که جهانیان را با نعمت‌هایش پرورش داده، و فضل و کرم خویش را به آنها ارزانی نموده است، به ویژه آنچه که دوستان و پیامبرانش را با آن پرورش داده ‌است.

﴿أَتَبۡنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ ءَایَةٗ تَعۡبَثُونَ١٢٨آیا در میان کوه‌ها و بر بلندی هر مکان مرتفعی کاخی بنا می‌نهید؟ و این کار را بدون این‌که فایده‌ای برای دنیا با آخرت شما داشته باشد انجام می‌دهید؟!.

﴿وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمۡ تَخۡلُدُونَ١٢٩یعنی برکه‌ها و گودال‌هایی برای آب می‌سازید، به امید این‌که جاودانه بمانید، در حالی که هیچ کس راهی برای جاودانه ماندن ندارد.

﴿وَإِذَا بَطَشۡتُم بَطَشۡتُمۡ جَبَّارِینَ١٣٠و چون به کیفر و مجازات مردم دست بگشایید همچون ستمگران کیفر می‌دهید، و مردم را می‌کشید و می‌زنید، و مال‌هایشان را از دست‌شان می‌گیرید. خداوند به آنها قدرت بزرگی داده بود، و بر آنها لازم بود که قدرت و توانایی خود را در راه اطاعت و فرمانبرداری خدا بکار گیرند، اما آنها تکبر ورزیدند و خود را بزرگ پنداشتند و گفتند: ﴿مَنۡ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً[فصلت: ۱۵]. «چه کسی از ما قدرت و زور بیشتری دارد؟!». و آنها قدرت خود را در راه نافرمانی خدا و بیهودگی و بی‌خردی بکار بردند. بنابر این پیامبرشان آنها را از این نهی کرد.

و فرمود: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٣١از خدا بترسید و شرک‌ورزی و فساد را ترک کنید. و از من اطاعت نمایید، زیرا می‌دانید که من فرستاده و پیامبر خدا به‌سوی شما هستم و امین و خیرخواهتان می‌باشم.

﴿وَٱتَّقُواْ ٱلَّذِیٓ أَمَدَّکُم بِمَا تَعۡلَمُونَ١٣٢و از خداوند بپرهیزید که به شما نعمت‌های فراوانی بخشیده است. نعمت‌هایی به شما داده است که قابل انکار نیست.

﴿أَمَدَّکُم بِأَنۡعَٰمٖ وَبَنِینَ١٣٣شما را با چهارپایانی از قبیل گاو شتر و گوسفند و فرزندان فراوان یاری داده است. مال‌ها و فرزندانتان را زیاد نموده، به ویژه به شما فرزندان پسران زیادی داده که از دختر بهتر است.

در اینجا نعمت‌هایی را یادآور شده که خداوند به آنان عطا کرده است. سپس آنها را به فرارسیدن عذاب خدا هشدار داد و گفت: ﴿إِنِّیٓ أَخَافُ عَلَیۡکُمۡ عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٖ١٣٥یعنی- از آن‌جاکه نسبت به شما دلسوز و مهربانم- می‌ترسم عذاب روز بزرگ بر شما فرود بیاید، و هر گاه بیاید برگردانده نمی‌شود، و آن زمانی است که شما به کفر و تجاوز خود ادامه دهید.

آنها در حالی که با حق مخالفت نموده و پیامبرشان را تکذیب می‌کردند، گفتند: ﴿سَوَآءٌ عَلَیۡنَآ أَوَعَظۡتَ أَمۡ لَمۡ تَکُن مِّنَ ٱلۡوَٰعِظِینَاندرز گفتن و اندرز نگفتن تو برای ما یکسان است و این نهایت سرکشی است، زیرا قومی که وجود و عدم موعظۀ الهی که کوه‌های سرسخت در برابر آن ذوب می‌شود و دل‌های خردمندان از آن پاره پاره می‌گردد برایشان یکسان است، قومی هستند که ستمگری و شقاوت و بدبختی‌اشان به آخرین حد رسیده، و امیدی برای هدایت آنها نیست.

بنابراین گفتند: ﴿إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا خُلُقُ ٱلۡأَوَّلِینَ١٣٧این حالت و برخورداری از این نعمت‌ها، عادت و شیوۀ گذشتگان است، که گاه ثروتمند می‌شوندو گاه نادار می‌گردند. و این شیوۀ روزگار است، و به درستی که این بلاها و نعمت‌ها بخشش‌هایی از سوی خداوند متعال است و آزمایشی است که بندگان را با آن می‌آزماید.

﴿وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِینَ١٣٨آنها با این سخن، زنده شدن پس از مرگ، و معاد را انکار کردند. و یا با این گفته پیامبرشان را تحقیر نموده و مورد توهین قرار دادند، و انگار می‌گفتند: به فرض این‌که رستاخیزی در کار باشد و پس از مرگ زنده شویم، همانطور که در این دنیا از نعمت‌ها برخوردار خواهیم بود.

﴿فَکَذَّبُوهُقوم عاد، هود را تکذیب کردند. یعنی تکذیب عادت و اخلاق آنها گردید، و هیچ چیزی آنها را از این منع نمی‌کرد. ﴿فَأَهۡلَکۡنَٰهُمۡپس آنان را هلاک نمودیم، ﴿. . . بِرِیحٖ صَرۡصَرٍ عَاتِیَةٖ٦ سَخَّرَهَا عَلَیۡهِمۡ سَبۡعَ لَیَالٖ وَثَمَٰنِیَةَ أَیَّامٍ حُسُومٗاۖ فَتَرَى ٱلۡقَوۡمَ فِیهَا صَرۡعَىٰ کَأَنَّهُمۡ أَعۡجَازُ نَخۡلٍ خَاوِیَةٖ٧[الحاقة: ۶-۷]. «و آنان را به وسیلۀ تندباد سرکش و پر سر و صدا و ویرانگر نابود کردیم. خداوند چنین تندبادی را هفت شب و هشت روز پیاپی بر انان مسلط کرد. پس مردمان را می‌دیدی که روی زمین افتاده‌اند و انگار تنه‌های پوک و تو خالی درختان خرمایند».

﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗهمانا این نشانه‌ای است بر راستگویی پیامبر ما هود ÷و صحت آنچه آورده است و باطل بودن شرک و سرکشی قومش ﴿وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَو با وجود این همه آیات که مقتضی ایمان آوردن آنان بود، بیشترشان ایمان نیاوردند.

﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُو به راستی پروردگارت تواناست، همان خدایی که با قدرت خویش قوم هود را با وجود قدرت و زورمندی‌شان هلاک و نابود ساخت. ﴿ٱلرَّحِیمُو پروردگارت نسبت به پیامبرش هود مهربان است، چرا که او مؤمنانی را که همراهش بودند نجات داد.

آیه‌ی ۱۴۱-۱۵۲:

﴿کَذَّبَتۡ ثَمُودُ ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٤١[الشعراء: ۱۴۱]. «(قوم) ثمود نیز پیامبران را تکذیب کردند».

﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ صَٰلِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٤٢[الشعراء: ۱۴۲]. «آنگاه که برادرشان صالح بدیشان گفت: آیا پروا نمی‌دارید؟».

﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٤٣[الشعراء: ۱۴۳]. «بی‌گمان من برایتان پیامبری امین هستم».

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٤٤[الشعراء: ۱۴۴]. «پس، از خدا بترسید و از من اطاعت کنید».

﴿وَمَآ أَسۡ‍َٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٤٥[الشعراء: ۱۴۵]. «و بر آن (تبلیغ) اجر و پاداشی از شما درخواست نمی‌کنم، پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نیست».

﴿أَتُتۡرَکُونَ فِی مَا هَٰهُنَآ ءَامِنِینَ١٤٦[الشعراء: ۱۴۶]. «آیا در آنچه اینجاست ایمن رها می‌شوید؟».

﴿فِی جَنَّٰتٖ وَعُیُونٖ١٤٧[الشعراء: ۱۴۷]. «در میان باغ‌ها و چشمه‌سارها؟».

﴿وَزُرُوعٖ وَنَخۡلٖ طَلۡعُهَا هَضِیمٞ١٤٨[الشعراء: ۱۴۸]. «و کشتزارها و نخلستان‌هایی که میوه و شکوفه‌هایشان‌ تر و تازه است؟».

﴿وَتَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُیُوتٗا فَٰرِهِینَ١٤٩[الشعراء: ۱۴۹]. «و ماهرانه در دل کوه‌ها خانه‌هایی می‌تراشید».

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٥٠[الشعراء: ۱۵۰]. «پس، از خدا بترسید و از من اطاعت کنید».

﴿وَلَا تُطِیعُوٓاْ أَمۡرَ ٱلۡمُسۡرِفِینَ١٥١[الشعراء: ۱۵۱]. «و از فرمان اسراف کنندگان اطاعت مکنید».

﴿ٱلَّذِینَ یُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا یُصۡلِحُونَ١٥٢[الشعراء: ۱۵۲]. «آن کسانی که در زمین تباهی می‌نمایند و اصلاح نمی‌کنند».

ثمود آن قبیلۀ معروف که در سرزمین «حجر» زندگی می‌کردند، پیامبران را تکذیب نمودند. آنها صالح ÷را که پیام‌آور توحید بود، توحیدی که همۀ پیامبران به آن دعوت داده‌اند، تکذیب کردند. و با تکذیب صالح همۀ پیامبران را تکذیب کردند.

﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ صَٰلِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٤٢هنگامی که برادرشان صالح که از خودشان بود با مهربانی و نرمی به آنها گفت: «آیا از خدا نمی‌ترسید و شرک و گناهان را رها نمی‌کنید؟».

﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٤٣من از جانب پروردگارتان به‌سوی شما فرستاده شده‌ام، و از آنجا که خداوند نسبت به شما لطف داشته مرا به عنوان پیامبر به سویتان فرستاده است. پس رحمت الهی را بپذیرید، و به آن یقین و باور بدارید. و بدانید که من فرد امینی هستم، و شما امانتداری مرا می‌دانید، و این بر شما لازم می‌دارد که به من و آنچه آورده‌ام ایمان بیاورید.

﴿وَمَآ أَسۡ‍َٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍو در قبال تبلیغ دعوت مزد و پاداشی از شما درخواست نمی‌کنم، تا مبادا بگویید آنچه ما را از پیروی و اطاعت تو باز می‌دارد این است که می‌خواهی اموال ما را به دست آوری ﴿إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَاجر و پاداش را جز از پروردگار جهانیان نمی‌خواهم.

﴿أَتُتۡرَکُونَ فِی مَا هَٰهُنَآ ءَامِنِینَ١٤٦ فِی جَنَّٰتٖ وَعُیُونٖ١٤٧ وَزُرُوعٖ وَنَخۡلٖ طَلۡعُهَا هَضِیمٞ١٤٨آیا گمان می‌برید که در میان ناز و نعمت و خیرات فراوان و در نهایت امنیت و آسایش رها می‌شوید تا از نعمت‌ها لذت ببرید؟ و همانگونه که حیوانات از نعمت‌ها استفاده کرده و رها شده و به چیزی امر و نهی نمی‌شوند همینطور شما هم رها می‌شوید تا از نعمت‌های خدا در راستای نافرمانی او کمک گیرید؟!.

﴿وَتَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُیُوتٗا فَٰرِهِینَ١٤٩یعنی مهارت و سرمستی شما به حدی رسیده است که در دل کوههای سخت و محکم برای خود خانه‌ها درست می‌کنید.

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٥٠ وَلَا تُطِیعُوٓاْ أَمۡرَ ٱلۡمُسۡرِفِینَ١٥١ ٱلَّذِینَ یُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا یُصۡلِحُونَ١٥٢پس از خداوند بترسید و از من اطاعت کنید، و از اسرافکارانی اطاعت ننماید که از حد تجاوز کرده‌اند. کسانی که تباهی و فساد تبدیل به ویژگی آنها شده است و با انجام گناهان و دعوت کردن مردم به‌سوی آن در زمین فساد و تباهی انجام می‌دهند، و در اصلاح امور نمی‌کوشند به زیانبارترین مرض و آفت مبتلا شده‌اند.

و در میان قوم ثمود افرادی بودند که با پیامبرشان مخالفت می‌کردند و وظیفه‌اشان دعوت به گمراهی بود. پس صالح مردم را بر حذر داشت که فریب آنها را نخورند. و شاید آنها کسانی بودند که خداوند درباره آنان فرموده است: ﴿وَکَانَ فِی ٱلۡمَدِینَةِ تِسۡعَةُ رَهۡطٖ یُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا یُصۡلِحُونَ٤٨[النمل: ۴۸]. «و در شهر نه نفر بودند که در زمین فساد می‌کردند و به اصلاح نمی‌پرداختند».

این نهی و موعظه فایده‌ای نداشت، پس آنها به صالح گفتند:

آیه‌ی ۱۵۳-۱۵۹:

﴿قَالُوٓاْ إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِینَ١٥٣[الشعراء: ۱۵۳]. «گفتند: بی‌گمان تو از زمرۀ جادوشدگان هستی».

﴿مَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا فَأۡتِ بِ‍َٔایَةٍ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ١٥٤[الشعراء: ۱۵۴]. «تو انسانی همچون ما بیش نیستی، پس اگر از راستگویانی معجزه‌ای را به ما بنما».

﴿قَالَ هَٰذِهِۦ نَاقَةٞ لَّهَا شِرۡبٞ وَلَکُمۡ شِرۡبُ یَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ١٥٥[الشعراء: ۱۵۵]. «گفت: ین ماده شتری است که یک نوبت آب خوردن او راست، و شما (نیز) نوبت روزی معین دارید».

﴿وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖ فَیَأۡخُذَکُمۡ عَذَابُ یَوۡمٍ عَظِیمٖ١٥٦[الشعراء: ۱۵۶]. «و کم‌ترین آزاری به آن نرسانید، (در آن صورت) عذاب روزی بزرگ شما را فرا می‌گیرد».

﴿فَعَقَرُوهَا فَأَصۡبَحُواْ نَٰدِمِینَ١٥٧[الشعراء: ۱۵۷]. «پس آن را پی کردند آنگاه پشیمان شدند».

﴿فَأَخَذَهُمُ ٱلۡعَذَابُۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ١٥٨[الشعراء: ۱۵۸]. «سپس عذاب آنان را فرا گرفت. مسلماً در این نشانه‌ای است. و(لی) بیشترشان مؤمن نبودند».

﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ١٥٩[الشعراء: ۱۵۹]. «و بی‌گمان پروردگارت توانا و مهربان است».

﴿إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِینَیعنی تو جادو شده‌ای و هذیان و یاوه‌می‌گویی. ﴿مَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَاتو انسانی همچون ما بیش نیستی، پس چه برتری و فضیلتی داری که از ما بالاتر باشی و ما را دعوت کنی و از ما بخواهی تا از تو پیروی کنیم؟! ﴿فَأۡتِ بِ‍َٔایَةٍ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَپس اگر از راستگویانی، معجزه‌ای برای ما بیاور آنها این طور می‌گفتند، در حالی که اندیشیدن در وضعیت صالح و آنچه مردم را به‌سوی آن دعوت می‌کرد بزرگ‌ترین نشانه و معجزه بود که بر صحت و درستی آنچه آورده بود دلالت می‌کرد. و بزرگ‌ترین معجزه و نشانۀ راستگویی‌اش بود، اما آنها از آنجا که سنگدل بودند خود معجزاتی را پیشنهاد کردند که هر کس آن را درخواست نماید کامیاب نمی‌شود، چون خواستن آن از روی سرکشی و مخالفت است، و هدف از آن هدایت و راهیابی نیست.

﴿هَٰذِهِۦ نَاقَةٞصالح گفت: این ماده شتری است که از صخره سنگ سرسختی بیرون آورده شده است - در این مورد از بسیاری از مفسرین پیروی نموده‌ایم و مانعی ندارد- که همۀ شما آن را مشاهده می‌کنید. ﴿لَّهَا شِرۡبٞ وَلَکُمۡ شِرۡبُ یَوۡمٖ مَّعۡلُومٖیک روز سهم آب متعلق به آن است، و روز جداگانۀ دیگری سهم آب متعلق به شماست. یعنی یک روز این شتر آب چاه را می‌نوشد، و شما شیر آن را می‌نوشید، و روز دیگر شما آب چاه را بنوشید.

﴿وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖو با پی زدن و کشتنش به آن گزندی نرسانید، ﴿فَیَأۡخُذَکُمۡ عَذَابُ یَوۡمٍ عَظِیمٖکه اگر چنین بکنید عذاب روزی بزرگ شما را فرا خواهد گرفت. شتر از سنگ بیرون آمد، و روزی آب را شتر می‌خورد و روزی آنها می‌نوشیدند. اما آنها ایمان نیاوردند و به سرکشی خود ادامه دادند.

﴿فَعَقَرُوهَا فَأَصۡبَحُواْ نَٰدِمِینَ١٥٧ فَأَخَذَهُمُ ٱلۡعَذَابُآنها شتر را پی زدند و کشتند، پس عذاب آنان را فرا گرفت، و آن صدای تندی بود که بر آنها فرو آمد، و همۀ آنان را نابود کرد. ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗبدون شک این نشانه‌ای بر راستگویی و صحت پیام پیامبران و دلیلی بر بطلان گفتۀ مخالفان آن‌هاست.

آیه‌ی ۱۶۰-۱۷۵:

﴿کَذَّبَتۡ قَوۡمُ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٦٠[الشعراء: ۱۶۰]. «قوم لوط پیامبران را دروغگو انگاشتند».

﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٦١[الشعراء: ۱۶۱]. «آنگه که برادرشان لوط بدیشان گفت: آیا پروا نمی‌دارید؟».

﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٦٢[الشعراء: ۱۶۲]. «بی‌گمان من پیامبر امینی برای شما هستم».

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٦٣[الشعراء: ۱۶۳]. «پس از خدا بترسید و از من اطاعت کنید».

﴿وَمَآ أَسۡ‍َٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٦٤[الشعراء: ۱۶۴]. «و در برابر آن (تبلیغ) از شما پاداشی نمی‌طلبم، پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نیست».

﴿أَتَأۡتُونَ ٱلذُّکۡرَانَ مِنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٦٥[الشعراء: ۱۶۵]. «آیا از میان جهانیان (از روی شهوت) به سراغ مردان می‌روید».

﴿وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمۡ رَبُّکُم مِّنۡ أَزۡوَٰجِکُمۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٌ عَادُونَ١٦٦[الشعراء: ۱۶۶]. «و همسرانی را که پروردگارتان برای شما آفریده است رها می‌سازید؟ بلکه اصلاً شما قومی هستید که از حد می‌گذرید».

﴿قَالُواْ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ یَٰلُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُخۡرَجِینَ١٦٧[الشعراء: ۱۶۷]. «گفتند: ای لوط! اگر دست برنداری بی‌گمان از بیرون راندگان خواهی بود».

﴿قَالَ إِنِّی لِعَمَلِکُم مِّنَ ٱلۡقَالِینَ١٦٨[الشعراء: ۱۶۸]. «(لوط) گفت: من از دشمنان (این) کارتان هستم».

﴿رَبِّ نَجِّنِی وَأَهۡلِی مِمَّا یَعۡمَلُونَ١٦٩[الشعراء: ۱۶۹]. «پروردگارا! مرا و خانواده‌ام را از آنچه می‌کنند رهایی بخش».

﴿فَنَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ أَجۡمَعِینَ١٧٠[الشعراء: ۱۷۰]. «پس او و خانواده‌اش را همگی نجات دادیم».

﴿إِلَّا عَجُوزٗا فِی ٱلۡغَٰبِرِینَ١٧١[الشعراء: ۱۷۱]. «مگر پیرزنی که از بازماندگان (در آتش) بود».

﴿ثُمَّ دَمَّرۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ١٧٢[الشعراء: ۱۷۲]. «سپس دیگران را نابود کردیم».

﴿وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِم مَّطَرٗاۖ فَسَآءَ مَطَرُ ٱلۡمُنذَرِینَ١٧٣[الشعراء: ۱۷۳]. «و بر سرشان باران باراندیم، و چه باران بدی بود (که گروه) هشدار یافتگان را (فرو گرفت)».

﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ١٧٤[الشعراء: ۱۷۴]. «حقا که در این (ماجرا) نشانه‌ایست، و بیشترشان مؤمن نبودند».

﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ١٧٥[الشعراء: ۱۷۵]. «و بی‌گمان پروردگار تو چیره و مهربان است».

لوط به قوم خود همان سخنانی را گفت که دیگر پیامبران به اقوامشان گفته بودند. و قوم او نیز همان پاسخی را دادند که اقوام پیشین دادند، زیرا دل‌هایشان در کفرورزی شبیه هم بود. بنابر این گفته‌هایش نیز مانند یکدیگر بود. قوم لوط علی‌رغم شرک ورزیدنشان به عمل زشتی دست می‌زدند، که پیش از آنها هیچ کسی از جهانیان به آن اقدام نکرده بود. آنها مردان را برای شهوت‌رانی انتخاب نموده، و همسرانشان را که خداوند برای آنها آفریده بود رها می‌کردند. و این کار را از روی اسراف و تجاوز وسرکشی انجام می‌دادند. و لوط همواره آنها را از کارشان نهی می‌کرد، تا این‌که به وی گفتند ﴿لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ یَٰلُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُخۡرَجِینَاگر از این سخنان خود دست نکشی تو را از شهر و آبادی بیرون خواهیم کرد. وقتی لوط دید که آنها به کار خود ادامه می‌دهند، گفت: ﴿إِنِّی لِعَمَلِکُم مِّنَ ٱلۡقَالِینَهمانا من از کار شما متنفر و بیزارم.

﴿رَبِّ نَجِّنِی وَأَهۡلِی مِمَّا یَعۡمَلُونَ١٦٩لوط گفت: خدایا مرا و خانواده‌ام را از عاقبت آنچه آنها می‌کنند، و از کیفر کارشان نجات بده خداوند دعای لوط را پذیرفت.

﴿فَنَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ أَجۡمَعِینَ١٧٠ما لوط و خانواده‌اش را نجات دادیم، ﴿إِلَّا عَجُوزٗا فِی ٱلۡغَٰبِرِینَ١٧١. به جز پیرزنی که در عذاب باقی ماند، و بدان گرفتار شد، و آن پیرزن همسر لوط بود.

﴿ثُمَّ دَمَّرۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ١٧٢ وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِم مَّطَرٗاسپس دیگران را نابود کردیم و بر آنها باران سنگ باراندیم، و چه باران بدی بود که بر سر این هشدار یافتگان بارید! و خداوند همۀ آنها را هلاک و نابود ساخت.

ماجرای قوم لوط درس عبرت و نشانۀ بزرگی برای هوشیاران است، ولی بیشتر آن قوم ایمان نیاوردند، و سزای عمل زشت خود را دیدند.

آیه‌ی ۱۷۶-۱۸۴:

﴿کَذَّبَ أَصۡحَٰبُ لۡ‍َٔیۡکَةِ ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٧٦[الشعراء: ۱۷۶]. ««اصحاب ایکه» پیامبران را تکذیب کردند».

﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ شُعَیۡبٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٧٧[الشعراء: ۱۷۷]. «آنگاه که شعیب به آنها گفت: آیا پروا نمی‌دارید».

﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٧٨[الشعراء: ۱۷۸]. «به درستی که من برایتان پیامبری امین هستم».

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٧٩[الشعراء: ۱۷۹]. «پس، از خدا بترسید و از من اطاعت کنید».

﴿وَمَآ أَسۡ‍َٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٨٠[الشعراء: ۱۸۰]. «و من در برابر دعوت خود هیچ‌گونه پاداشی از شما نمی‌طلبم، و پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نیست».

﴿أَوۡفُواْ ٱلۡکَیۡلَ وَلَا تَکُونُواْ مِنَ ٱلۡمُخۡسِرِینَ١٨١[الشعراء: ۱۸۱]. «پیمانه را به تمام و کمال بپردازید و از کم فروشان مباشید».

﴿وَزِنُواْ بِٱلۡقِسۡطَاسِ ٱلۡمُسۡتَقِیمِ١٨٢[الشعراء: ۱۸۲]. «و با ترازوی درست وزن کنید».

﴿وَلَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡیَآءَهُمۡ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِینَ١٨٣[الشعراء: ۱۸۳]. «و از ارزش اموال مردم نکاهید، و در زمین تباهی مکنید».

﴿وَٱتَّقُواْ ٱلَّذِی خَلَقَکُمۡ وَٱلۡجِبِلَّةَ ٱلۡأَوَّلِینَ١٨٤[الشعراء: ۱۸۴]. «و بترسید از خداوندی که شما و نسل‌های گذشته را آفریده است».

اصحاب «ایکه» یعنی صاحبان باغهای پر درخت و آنها اهالی «مدین» بودند. آنان پیامبرشان شعیب را که پیام دیگر پیامبران را آورده بود، تکذیب کردند. آنگاه که شعیب به آنها گفت: آیا پروا نمی‌دارید؟ هان از خدا بترسید، و آنچه را که موجب ناخشنودی خداوند است از قبیل کفر و گناهان، رها کنید. من برایتان پیامبر امینی هستم، و باید از خدا بترسید، و از من اطاعت کنید. آنها ضمن این‌که شرک می‌ورزیدند، وزن و پیمانه را نیز کم می‌دادند. بنابر این شعیب به آنها گفت: ﴿أَوۡفُواْ ٱلۡکَیۡلَپیمانه را به تمام و کمال بدهید، ﴿وَلَا تَکُونُواْ مِنَ ٱلۡمُخۡسِرِینَو از زمرۀ کسانی مباشید که به مردم جنس کم می‌دهند و از اموال‌شان می‌کاهند، و با کم‌دادن پیمانه و ترازو اموالشان را از دست آنها می‌‌گیرند. ﴿وَزِنُواْ بِٱلۡقِسۡطَاسِ ٱلۡمُسۡتَقِیمِ١٨٢یعنی با ترازوی درست و برابر وزن کنید، و به مردم کالاهایشان ار کم ندهید.

﴿وَٱتَّقُواْ ٱلَّذِی خَلَقَکُمۡ وَٱلۡجِبِلَّةَ ٱلۡأَوَّلِینَ١٨٤بترسید از خدایی که شما و آفریدگان نخستین را آفرید پس همانطور که شما را آفریده است نیز به تنهایی گذشتگان را آفریده، بدون این‌که در آفرینش آنان کسی با او مشارکتی داشته باشد. پس فقط او را بپرستید. و چون با آفریدن و پدید آوردنتان بر شما منت گذارده و نعمت داده است، سپاس و شکر او را به جای آورید.

آیه‌ی ۱۸۵-۱۹۱:

﴿قَالُوٓاْ إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِینَ١٨٥[الشعراء: ۱۸۵]. «گفتند: تو قطعاً از جملۀ جادوشدگانی».

﴿وَمَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا وَإِن نَّظُنُّکَ لَمِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَ١٨٦[الشعراء: ۱۸۶]. «و تو جز بشری مانند ما نیستی، و به راستی تو را از دروغگویان می‌پنداریم».

﴿فَأَسۡقِطۡ عَلَیۡنَا کِسَفٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ١٨٧[الشعراء: ۱۸۷]. «پس اگر از راستگویانی پاره‌هایی از آسمان را بر ما فروریز».

﴿قَالَ رَبِّیٓ أَعۡلَمُ بِمَا تَعۡمَلُونَ١٨٨[الشعراء: ۱۸۸]. «(شعیب) گفت: پروردگارم به آنچه می‌کنید داناتر است».

﴿فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمۡ عَذَابُ یَوۡمِ ٱلظُّلَّةِۚ إِنَّهُۥ کَانَ عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٍ١٨٩[الشعراء: ۱۸۹]. «پس او را تکذیب کردند و عذاب روز ابر آنان را فرو گرفت، که آن عذاب روزی بزرگ بود».

﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ١٩٠[الشعراء: ۱۹۰]. «بی‌گمان در این نشانه‌ایست، و بیشترشان مؤمن نبودند».

﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ١٩١[الشعراء: ۱۹۱]. «و بی‌گمان پروردگار تو توانا و مهربان است».

آنها با تکذیب و رد نمودن گفته‌اش به او گفتند: ﴿إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِینَتو از زمرۀ جادوشدگان و دیوانگانی. پس تو هذیان و یاوه می‌گویی، و سخن فرد جادو شده و دیوانه را بر زبان می‌آوری و معلوم است که چنین فردی بر سخنش مؤاخذه نمی‌شود. ﴿وَمَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَاو تو جز انسانی مانند ما نیستی. پس هیچ فضیلت و برتری بر ما نداری که ویژه تو باشد و به سبب آن از ما برتر باشی تا ما را به پیروی از خودت فرا بخوانی.

و این مانند گفته‌های اقوام قبل و بعد از آنها بود، اقوامی که به وسیلۀ این شبهه با پیامبران به مخالفت پرداختند، شبهه‌ای که تاکنون نیز آن را دست به دست کرده و بر آن متفق هستند، چون بر کفرورزی متفق می‌باشند، و دل‌هایشان شبیه هم است. پیامبران در پاسخ این شبهه گفتند: ﴿إِن نَّحۡنُ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَمُنُّ عَلَىٰ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِ[إبراهیم: ۱۱]. «ما جز انسان‌هایی همانند شما نیستیم، ولی خداوند بر هرکس از بندگانش که بخواهد منت می‌گذارد».

﴿وَإِن نَّظُنُّکَ لَمِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَو به راستی تو را از دروغگویان می‌پنداریم و این جسارت و ستمگری و سخنی دروغ بود که بر زبان آوردند، و آنها می‌دانستند که دروغ است.

تمام پیامبران اقوام خود را دعوت کرده‌اند، ولی با آنها مجادله نموده‌اند، و خداوند بر دست هر یک از پیامبران معجزاتی را آشکار کرده که آنها به سبب آن به صداقت و امانتداری پیامبران یقیقن حاصل کرده‌اند. به خصوص شعیب علیه‌السلام که سخنران پیامبران شمرده می‌شود، چون او بسیار نیک با قومش به گفتگو می‌پرداخت و با بهترین شیوه با آنها مجادله می‌کرد. قومش به راستگویی او یقین داشتند و می‌دانستند که آنچه او آورده است حق و راست است، اما به دروغ گفتند: ما تو را دروغگو می‌پنداریم.

﴿فَأَسۡقِطۡ عَلَیۡنَا کِسَفٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ١٨٧پس اگر تو راست می‌گویی تکه‌هایی از عذاب را بر ما بیفکن که ما را ریشه‌کن و نابود کند، همانطور که اقوام سرکش دیگر چنین می‌گفتند: ﴿وَإِذۡ قَالُواْ ٱللَّهُمَّ إِن کَانَ هَٰذَا هُوَ ٱلۡحَقَّ مِنۡ عِندِکَ فَأَمۡطِرۡ عَلَیۡنَا حِجَارَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ أَوِ ٱئۡتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٖ٣٢[الأنفال: ۳۲]. «و آنگاه که گفتند: بار خدایا! اگر این حق، و از جانب تو است، از آسمان بر ما سنگ ببار، یا عذاب دردناکی را بر ما فرود بیاور». و یا آنها معجزاتی را پیشنهاد کردند که اگر چنین معجزاتی به وقوع می‌پیوست به معنی تمام شدن خواستۀ درخواست‌کنندگان آن نبود.

شعیب ÷گفت: ﴿رَبِّیٓ أَعۡلَمُ بِمَا تَعۡمَلُونَپروردگارم به آنچه می‌کنید داناتر است. یعنی نازل شدن عذاب، و به وقوع پیوستن معجزات پیشنهادی از سوی شما را بهتر می‌داند، و در اختیار من نیست که آن را بیاورم، و بر شما فرود بیاورم. وظیفۀ من جز رساندن و اندرزگویی شما نیست، و این کار را کرده‌ام، کسی که عذاب و معجزات را می‌آورد پروردگار من است که اعمال و حالات شما را می‌داند و شما را مجازات خواهد کرد.

﴿فَکَذَّبُوهُآنها شعیب را تکذیب کردند. یعنی تکذیب و کفرورزی تبدیل به خوی و عادتشان گردید، طوری که معجزات برای‌شان سودمند نبود، و چاره‌ای نماند جز این که عذاب بر آنها فرود بیاید.

﴿فَأَخَذَهُمۡ عَذَابُ یَوۡمِ ٱلظُّلَّةِپس، عذاب روز ابر آنها را فرو گرفت. ابری بر آنها سایه گستراند و آنان زیر سایۀ ابر جمع شدند، و از سایه ناگوارش لذت می‌بردند. پس ناگهان خداوند آنان را به وسیلۀ عذاب سوزاند، و نابود کرد، و زیر آن سایه خشکیدند، و از خانه‌هایشان جدا شده و وارد سرای بدبختی و عذاب شدند. ﴿إِنَّهُۥ کَانَ عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٍهمانا آن، عذاب روزی بزرگ بود. و آنها بار دیگر به دنیا نخواهند آمد که از نو عمل کنند. و یک لحظه از عذابشان کاسته نشده، و فرصتی دیگر به آنان داده نمی‌شود.

﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗاین ماجرا نشانه‌ایست بر راستگویی شعیب و صحت آنچه که به‌سوی آن دعوت می‌کرد. و دلیلی است بر باطل بودن پاسخ قومش. ﴿وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَو با وجود دیدن معجزات و نشانه‌ها بیشترشان ایمان نیاوردند، چون خرد و هوشیاری نداشتند، و خیری در آنها نبود. ﴿وَمَآ أَکۡثَرُ ٱلنَّاسِ وَلَوۡ حَرَصۡتَ بِمُؤۡمِنِینَ١٠٣[یوسف: ۱۰۳]. «و هر چند حریص باشی بیشتر مردم ایمان نمی‌آورند».

﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُو قطعاً پروردگارت تواناست و هیچ کس نمی‌تواند او را دریابد، و او بر هر مخلوقی چیره است. ﴿ٱلرَّحِیمُمهربان است و مهربانی و رحمت، صفت اوست، و همۀ خوبیهای دنیا و آخرت از زمانی که جهان را آفریده است از آثار رحمت او است. و از مظاهر قدرت او این است که دشمنانش را بدانگاه که پیامبرانش را تکذیب کردند، هلاک و نابود ساخت و دوستانش، و مؤمنانی را که همراه آنها بودند نجات داد.

آیه‌ی ۱۹۲-۲۰۳:

﴿وَإِنَّهُۥ لَتَنزِیلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٩٢[الشعراء: ۱۹۲]. «و همانا این (قرآن) فرو فرستادۀ پروردگار جهانیان است».

﴿نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِینُ١٩٣[الشعراء: ۱۹۳]. «آن را فرود آورده است».

﴿عَلَىٰ قَلۡبِکَ لِتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِینَ١٩٤[الشعراء: ۱۹۴]. «(آن را) بر دل تو (نازل کرده است) تا از بیم‌دهندگان باشی».

﴿بِلِسَانٍ عَرَبِیّٖ مُّبِینٖ١٩٥[الشعراء: ۱۹۵]. «به زبان عربی روشن».

﴿وَإِنَّهُۥ لَفِی زُبُرِ ٱلۡأَوَّلِینَ١٩٦[الشعراء: ۱۹۶]. «و (وصف) آن در کتاب‌های پیشینیان موجود است».

﴿أَوَ لَمۡ یَکُن لَّهُمۡ ءَایَةً أَن یَعۡلَمَهُۥ عُلَمَٰٓؤُاْ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ١٩٧[الشعراء: ۱۹۷]. «آیا برایشان نشانه‌ای نیست که علمای بنی‌اسرائیل آن را بدانند؟».

﴿وَلَوۡ نَزَّلۡنَٰهُ عَلَىٰ بَعۡضِ ٱلۡأَعۡجَمِینَ١٩٨[الشعراء: ۱۹۸]. «و اگر آن را بر برخی از غیر عرب‌ها نازل می‌کردیم».

﴿فَقَرَأَهُۥ عَلَیۡهِم مَّا کَانُواْ بِهِۦ مُؤۡمِنِینَ١٩٩[الشعراء: ۱۹۹]. «و آن را برایشان می‌خواند، به آن ایمان نمی‌آوردند».

﴿کَذَٰلِکَ سَلَکۡنَٰهُ فِی قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ٢٠٠[الشعراء: ۲۰۰]. «ما این‌گونه آن را در دل‌های گناه‌کاران در آوردیم».

﴿لَا یُؤۡمِنُونَ بِهِۦ حَتَّىٰ یَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِیمَ٢٠١[الشعراء: ۲۰۱]. «به آن ایمان نمی‌آورند تا عذاب دردناک را ببینند».

﴿فَیَأۡتِیَهُم بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ٢٠٢[الشعراء: ۲۰۲]. «پس عذاب به طور ناگهانی درحالیکه بی‌خبرند گریبانگیرشان می‌شود».

﴿فَیَقُولُواْ هَلۡ نَحۡنُ مُنظَرُونَ٢٠٣[الشعراء: ۲۰۳]. «پس می‌گویند: آیا به ما مهلتی داده می‌شود؟!».

پس از آنکه داستان پیامبران و امت‌هایشان و شیوۀ دعوت آنها را بیان نمود، و این‌که امت‌هایشان دعوت پیامبران را رد کردند، و این‌که خداوند دشمنان پیامبران را هلاک کرد، و سرانجام از آن پیامبران گردید، از پیامبر بزرگوار و برگزیدۀ اسلام و کتابی که از سوی پروردگارش آورده و مایۀ هدایت خردمندان است، ذکر به میان آورد و فرمود: ﴿وَإِنَّهُۥ لَتَنزِیلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٩٢خداوندی که این قرآن را نازل کرده است آفرینندۀ آسمان‌ها و زمین و پروردگار و مربی جهان بالا و پایین است. و همان‌طور که خداوند با هدایت کردن آنان به‌سوی منافع دنیایی جسم‌هایشان را پرورش داده است نیز آنان را با رهنمون کردن به‌سوی منافع دین و آخرتشان مورد عنایت قرار داده است. و یکی از بزرگ‌ترین چیزهایی که خداوند آنان را به وسیلۀ آن پرورش داد نازل کردن این کتاب مبارک است. و رهنمودهایی در این کتاب است که آدمی را به منافع هر دو جهان و اخلاق فاضله هدایت می‌نماید، به گونه‌ای که چنین چیزهایی در غیر این کتاب به این اندازه وجود ندارد. ﴿وَإِنَّهُۥ لَتَنزِیلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٩٢چرا که این کتاب از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است.

یکی از عوامل بزرگداشت قرآن و توجه به آن، این است که از سوی خدا نازل شده است، و هدف از نزول آن بهره‌مند شدن شما و هدایت یافتنشان می‌باشد.

﴿نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِینُ١٩٣روح‌الامین، جبریل ÷که برترین و قوی‌ترین فرشتگان می‌باشد آن را فرود آورده است. و امین است، زیرا قرآن را اضافه یا کم نکرده است.

﴿عَلَىٰ قَلۡبِکَ لِتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِینَ١٩٤جبرئیل آن را بر قلب تو ای محمد صفرو آورد تا از بیم‌دهندگان باشی، و به وسیلۀ آن مردم را به راه هدایت رهنمون گردانی و از انحراف و گمراهی برحذر داری.

﴿بِلِسَانٍ عَرَبِیّٖقرآن به زبان عربی که بهترین زبانهاست نازل شده است و به زبان کسانی نازل شده که پیامبر به‌سوی آنها فرستاده شده و به طور مستقیم به دعوت آنها پرداخته است، زبان عربی که زبانی روشن و واضح است. بیاندیشید و ببینید که چگونه این فضایل ارزشمند در این کتاب بزرگ جمع شده‌اند. به راستی که آن بهترین کتاب است و برترین فرشته آن را بر برترین انسان، و بر ارزشمندترین بخش از وی که قلبش است، و بر بهترین مردم و با شیواترین و گسترده‌ترین زبان که عربی روشن است نازل کرده است.

﴿وَإِنَّهُۥ لَفِی زُبُرِ ٱلۡأَوَّلِینَ١٩٦یعنی کتاب‌های پیشین به آمدن قرآن مژده داده و آن را تصدیق کرده‌اند. قرآن بر طبق آنچه که کتاب‌های گذشته درباره‌اش خبر داده بودند، این کتاب‌ها را تصدیق نمود، بلکه حق را اورد و فرستاده شدگان را تصدیق نمود.

﴿أَوَ لَمۡ یَکُن لَّهُمۡ ءَایَةً أَن یَعۡلَمَهُۥ عُلَمَٰٓؤُاْ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ١٩٧آیا این‌که علمای بنی اسرائیل به خوبی آن را می‌دانند نشانه‌ای بر صحت آن، و دلیلی بر این‌که از سوی خدا نازل شده نیست؟! علمایی که سرآمد دانش هستند و از همۀ مردم آگاه‌ترند و اهل علم می‌باشند. زیرا هر چیزی که در آن تردیدی وجود داشته باشد، به اهل دانش برگردانده می‌شود و گفته آنها برای دیگران حجت است. همان‌طور که جادوگران که در دانش جادو ماهر بودند راستی معجزۀ موسی را شناختند و دانستند که جادو نیست. پس سخن جاهلان قابل توجه و دارای ارزش نیست.

﴿وَلَوۡ نَزَّلۡنَٰهُ عَلَىٰ بَعۡضِ ٱلۡأَعۡجَمِینَ١٩٨و اگر قرآن را بر یکی از غیر عرب‌ها نازل می‌کردیم که زبان آنها را نمی‌فهمید و به گونه شایسته نمِ‌توانست از آن تعبیر نماید، ﴿فَقَرَأَهُۥ عَلَیۡهِمو او قرآن را برایشان می‌خواند، ﴿مَّا کَانُواْ بِهِۦ مُؤۡمِنِینَبه آن ایمان نیاورده و می‌گفتند: ما نمی‌فهمیم که چه می‌گوید؟ و نمی‌دانیم که به چه چیزی دعوت می‌دهد؟ پس آنان باید پروردگارشان را ستایش کنند که قرآن را بر زبان شیواترین انسان‌ها و تواناترین‌شان و با مفاهیم و عبارت‌های روشن برای انها فرستاده است. پس باید به تصدیق و تأیید قرآن بشتابند و آن را بپذیرند.

اما تکذیب کردن قرآن از سوی آنها، بدون این‌که شبهه‌ای جز کفر و عناد محض داشته باشند، دنبالۀ همان روندی است که امت‌های تکذیب‌کننده در پیش گرفته‌اند. بنابر این فرمود: ﴿کَذَٰلِکَ سَلَکۡنَٰهُ فِی قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ٢٠٠پس همان‌گونه که تکذیب و دروغ انگاشتن را در دل‌های مشرکین پیشین وارد کردیم، تکذیب و دروغ انگاشتن قرآن را در دل‌های مشرکین قریش (نیز) قرار دادیم. همان‌طور که نخ وارد سوراخ سوزن می‌شود، پس دل‌هایشان با تکذیب آمیخته شد و تبدیل به صفت و خوی آنها گردید.

و این به خاطر ستمگری و گناهکاری آنان بود، به همین خاطر ﴿لَا یُؤۡمِنُونَ بِهِۦ حَتَّىٰ یَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِیمَ٢٠١به آن ایمان نمی‌آورند، تا - به کیفر دروغ انگاشتن آن- عذاب دردناک را ببینند.

عذاب زمانی آنها را فرا می‌گیرد که غافل هستند، و نمی‌فهمند که عذاب بر آنان فرود می‌آید. و این به خاطر آن است تا کیفر و شکنجه شدنشان بیشتر باشد.

در آن وقت می‌گویند: ﴿هَلۡ نَحۡنُ مُنظَرُونَآیا به ما فرصت و مهلتی داده می‌شود؟ یعنی در خواست می‌کنند تا به آنها فرصت و مهلت داده شود، حال آنکه وقت گذشته، و عذاب آنها را فرا می‌گیرد، عذابی که از آنها دور نشده، و یک لحظه از شدت آن کاسته نمی‌شود.

آیه‌ی ۲۰۴-۲۰۷:

﴿أَفَبِعَذَابِنَا یَسۡتَعۡجِلُونَ٢٠٤[الشعراء: ۲۰۴]. «آیا عذاب ما را به شتاب می‌طلبند؟».

﴿أَفَرَءَیۡتَ إِن مَّتَّعۡنَٰهُمۡ سِنِینَ٢٠٥[الشعراء: ۲۰۵]. «مگر نمی‌دانی که اگر سال‌ها بهره‌مندشان سازیم».

﴿ثُمَّ جَآءَهُم مَّا کَانُواْ یُوعَدُونَ٢٠٦[الشعراء: ۲۰۶]. «سپس عذابی که به آنان وعده داده می‌شود دامن‌گیرشان گردد».

﴿مَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یُمَتَّعُونَ٢٠٧[الشعراء: ۲۰۷]. «(این بهره‌مندی در دنیا) چه چیزی از آنان دور می‌کند؟».

خداوند می‌فرماید: آیا عذاب ما را که بزرگ و دردناک است - و اصولاً نباید ناچیز شمرده شود - به شتاب می‌جویند؟! چه چیزی آنها را فریب داده است؟ آیا قدرت و توانایی آن را دارند که در برابر آن عذاب شکیبا باشند؟ یا قدرت و توانایی آن را دارند که به هنگام نزول عذاب آن را از خود دور نمایند؟ یا این‌که می‌خواهند ما را ناتوان گردانند؟! یا گمان می‌برند که ما بر نازل کردن عذاب توانایی نداریم؟!.

﴿أَفَرَءَیۡتَ إِن مَّتَّعۡنَٰهُمۡ سِنِینَ٢٠٥یعنی اگر ما زود بر این‌ها عذاب فرود نیاوریم و چندین سال بدیشان مهلت بدهیم و در دنیا بهره‌مند‌شان گردانیم، سپس عذابی که به ایشان وعده داده شده است آنها را فرا بگیرد، لذت و شهوت‌هایی که از آن بهره‌مند شده‌اند چه چیزی را از آنها دور می‌نماید؟ و چه فایده‌ای به هنگام آمدن عذاب برای آنها خواهد داشت؟ حال آنکه لذت‌ها از بین رفته‌اند، و در نتیجۀ آن لذت‌ها به کفر مبتلا شده، و به خاطر طولانی بودن مدت بهره‌مندیشان، عذابشان دو چندان شده است. منظور این است که آنها باید از وقوع عذاب بپرهیزند، و از این‌که مستحق عذاب شوند برحذر باشند، اما زود یا دیر آمدن عذاب اهمیت و فایده‌ای ندارد.

آیه‌ی ۲۰۸-۲۱۲:

﴿وَمَآ أَهۡلَکۡنَا مِن قَرۡیَةٍ إِلَّا لَهَا مُنذِرُونَ٢٠٨[الشعراء: ۲۰۸]. «و (اهل) هیچ شهری را نابود نکرده‌ایم مگر این‌که بیم‌دهندگانی برای آن بوده‌اند».

﴿ذِکۡرَىٰ وَمَا کُنَّا ظَٰلِمِینَ٢٠٩[الشعراء: ۲۰۹]. «برای پند دادن، و ما ستمکاران نبودیم».

﴿وَمَا تَنَزَّلَتۡ بِهِ ٱلشَّیَٰطِینُ٢١٠[الشعراء: ۲۱۰]. «و شیطان‌ها آن را فرود نیاورده‌اند».

﴿وَمَا یَنۢبَغِی لَهُمۡ وَمَا یَسۡتَطِیعُونَ٢١١[الشعراء: ۲۱۱]. «و سزاوار آن نیستند، و نمی‌توانند (آن را نازل کنند)».

﴿إِنَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّمۡعِ لَمَعۡزُولُونَ٢١٢[الشعراء: ۲۱۲]. «قطعاً ایشان از شنیدن دور (و محروم)اند».

خداوند متعال از کمال عدل و دادگری‌اش در مورد نابود کردن تکذیب کنندگان خبر داده و می‌فرماید، اهالی هیچ شهری و آبادی را هلاک نکرده‌ایم مگر این‌که برای آنها عذری باقی تگذاشته، و در میان آنها بیم‌دهندگانی با آیات روشن فرستاده است تا مردم را به‌سوی هدایت فرا خوانند، و از کار بد باز دارند، و آیات الهی را به آنها یادآوری نمایند، و آنان را به هنگام برخورداری از نعمت‌ها و مبتلا شدن به رنج‌ها از عذاب خدا بر حذر دارند.

﴿ذِکۡرَىٰتا پندی باشد برای آنها و حجت بر آنان اقامه گردد. ﴿وَمَا کُنَّا ظَٰلِمِینَو ما ستمکار نبودیم، زیرا اهالی آبادی‌ها و شهرها را قبل از آنکه آنها را بیم دهیم هلاک و نابود نکردیم و آنها را در حالی عذاب ندادیم که از هشدار دهندگان غافل و بی‌خبرند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّىٰ نَبۡعَثَ رَسُولٗا[الإسراء: ۱۵]. ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا و ما عذاب دهنده نبوده‌ایم مگر این‌که پیامبری را فرستاده‌ایم. ﴿رُّسُلٗا مُّبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِۚ وَکَانَ ٱللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمٗا١٦٥[النساء: ۱۶۵]. «پیامبرانی که مژده دهنده و بیم دهنده بودند، تا مردم بعد از (آمدن) پیامبران حجت و دلیلی بر خدا نداشته باشند».

وقتی خداوند کمال و شکوه قرآن را بیان کرد نیز آن را از هر نقص و کمبودی منزه و پاک قرار داد و آن را - به هنگام نازل شدن و بعد از آن - از شر شیطان‌های انسی و جنی محافظت کرد. پس فرمود: ﴿وَمَا تَنَزَّلَتۡ بِهِ ٱلشَّیَٰطِینُ٢١٠شیطان‌ها این قرآن را فرود نیاورده‌اند و سزاوار هم نیستند که آن را نازل کنند. ﴿وَمَا یَسۡتَطِیعُونَو نمی‌توانند این کار را بکنند.

آنها از شنیدن و گوش فرا دادن به فرشتگان محروم شده و شهاب‌های آسمانی برای راندن آنها آماده‌اند. قرآن را جبرئیل نازل کرده است که از همۀ فرشتگان نیرومندتر است و هیچ شیطانی نمی‌تواند به او نزدیک شود. این آیه مانند ان فرمودۀ الهی است که می‌فرماید: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّکۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩[الحجر: ۹]. «همانا ما قرآن را نازل کرده‌ایم، و بی‌گمان ما آن را حفاظت می‌کنیم».

آیه‌ی ۲۱۲-۲۱۶:

﴿فَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُعَذَّبِینَ٢١٣[الشعراء: ۲۱۳]. «پس همراه با خدا معبود دیگری را به فریاد مخوان که از عذاب شدگا خواهی بود».

﴿وَأَنذِرۡ عَشِیرَتَکَ ٱلۡأَقۡرَبِینَ٢١٤[الشعراء: ۲۱۴]. «و خویشاوندان نزدیک خود را بترسان».

﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَکَ لِمَنِ ٱتَّبَعَکَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٢١٥[الشعراء: ۲۱۵]. «و بال مهربانی خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی می‌کنند، بگستران».

﴿فَإِنۡ عَصَوۡکَ فَقُلۡ إِنِّی بَرِیٓءٞ مِّمَّا تَعۡمَلُونَ٢١٦[الشعراء: ۲۱۶]. «پس اگر از تو سرپیچی کردند، بگو: همانا من از آنچه می‌کنید بیزارم».

خداوند پیامبرش را از به فریاد خواندن معبودی به جز خدا نهی می‌کند، و به تبع وی امتش نیز نهی شده است. و خداوند می‌فرماید: کمک خواستن و عبادت غیر الله باعث عذاب و کیفر همیشگی می‌شود، زیرا چنین کاری شرک است: ﴿مَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُ[المائدۀ: ۷۲]. «هر کس برای خدا شریک قایل شود خداوند بهشت را بر او حرام کرده و جایگاهش آتش دوزخ است». و نهی کردن از چیزی، دستور دادن به ضد آن است. پس نهی از شرک، فرمان به انجام عبادت خالصانه برای خداوندی است که شریکی ندارد، پس فقط باید محبت او را داشت، و از او ترسید، و به او امید داشت و برای او کرنش برد، و بازگشت همه به‌سوی اوست.

خداوند پیامبر را به چیزی دستور داد که باعث کمال او بود. پس او را فرمان داد تا به کامل کردن دیگران نیز بپردازد، و فرمود: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِیرَتَکَ ٱلۡأَقۡرَبِینَ٢١٤و خویشاوندان نزدیک خود را بترسان! کسانی که از دیگر مردم به تو نزدیک‌تراند، و بیش از دیگران مستحق احسان دینی و دنیوی تو هستند. و این با آنچه که خداوند او را فرمان داد تا همۀ مردم را بیم دهد تضادی ندارد. مانند این‌که انسان به صورت کلی به نیکوکاری فرمان داده شود، سپس به او گفته شود: «به خویشاوندان خود نیکی کن». پس این سفارش مخصوص، بر تاکید و تشویق بیشتر دلالت می‌نماید. و پیامبر صاین دستور را اطاعت نمود و همۀ تیره‌های قریش را فرا خواند پس او به طور عموم و خصوص همه را بانگ داد و آنها را اندرز گفت، و موعظه کرد، و تا آنجا که توانایی داشت به نصیحت و هدایت آنها پرداخت. پس بعضی هدایت یافتند و برخی روی‌گردانی کردند.

﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَکَ لِمَنِ ٱتَّبَعَکَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٢١٥وبا نرم خویی و یا محبت واخلاق خوب و نیکو رفتار کن و بال مهربانی و فروتنی را برایشان بگستران. و پیامبر صچنین کرد، همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِکَۖ فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ وَشَاوِرۡهُمۡ فِی ٱلۡأَمۡرِ[آل عمران: ۱۵۹]. «پس به سبب رحمتی از جانب خدا برایشان مهربان شده‌ای، و اگر تندخو و سنگدل بودی آنان از اطراف تو پراکنده و متفرق می‌شدند. پس آنان را ببخش، و برایشان طلب آمرزش کن، و در کارها با آنان مشورت نما».

و این اخلاق پیامبر صبود، که کامل‌ترین اخلاق می‌باشد. و با برخورداری از این اخلاق منافع بزرگی به دست می‌آید، و زیان‌های زیادی از آدمی دور می‌شود. پس آیا کسی که به خدا و پیامبرش ایمان دارد و ادعای پیروی از پیامبر را می‌نماید شایسته است که سربار مسلمانان باشد، و اخلاقش تند و درشت، و سنگدل باشد، و سخنان زشت و نفرت‌انگیز بر زبان براند؟! و اگر معصیت و گناهی از مسلمانی سر بزند یا نوعی بی‌ادبی بکند، با وی طع رابطه نماید، و از او متنفر شود و هیچ نرمش و ادبی نداشته باشد؟!.

و از این طرز رفتار مفاسد، زیادی به وجود آمدهو منافعی کثیری از بین رفته است که خدا می‌داند! با وجود این کسانی یافت می‌شوند که هر کس را که متصف به صفت‌های پیامبر باشد تحقیر می‌کنند و بسا او را به نفاق و سازش متهم نموده و خودشان را والا مقام جلوه داده و از کار خود راضی، و دچار خودپسندی می‌شوند.

آیا این چیزی جز جهالت و نادانی آنان به حساب می‌آید؟! چرا که شیطان گناه را برای آنان آراسته و فریبشان داده است. بنابر این خداون به پیامبرش فرمود: ﴿فَإِنۡ عَصَوۡکَپس اگر مؤمنان در یکی از کارها از فرمان تو سرپیچی کردند، از آنها بیزا مشو، و مهربانی و رفتار محبت‌آمیز را با آنها ترک مکن، بلکه از کارشان متنفر و بیزار باش، و آنها را موعظه کن و اندرزشان بده، و توانایی خود را در برگرداندن آنها از گناه وتوبه‌کردنشان مبذول دار. دراینجا با توجه به معنی آیۀ: ﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَکَشاید کسی گمان برد تا زمانی که آنها مؤمن هستند از همۀ کارهایی که از آنان سر می‌زند باید راضی بود، پس این توهم دفع گردید. والله أعلم.

آیه‌ی ۲۱۷-۲۲۰:

﴿وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱلۡعَزِیزِ ٱلرَّحِیمِ٢١٧[الشعراء: ۲۱۷]. «و بر خدای توانا و مهربان توکل کن».

﴿ٱلَّذِی یَرَىٰکَ حِینَ تَقُومُ٢١٨[الشعراء: ۲۱۸]. «خداوندی که چون برمی‌خیزد تو را می‌بیند».

﴿وَتَقَلُّبَکَ فِی ٱلسَّٰجِدِینَ٢١٩[الشعراء: ۲۱۹]. «و (همچنین می‌بیند) حرکت (قیام و رکوع و نشست و برخاست) تو را در میان سجده‌کنندگان».

﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٢٢٠[الشعراء: ۲۲۰]. «بی‌گمان او شنوای داناست».

بزرگترین کمک و یاور بنده در انجام دادن چیزی که به آن فرمان داده شده است تکیه بر پروردگار و یاری خواستن از خداوند است تا به او توفیق دهد آنچه را به آن فرمان داده شده است انجام بدهد. بنابر این خداوند دستور داده است تا بندگانش بر او توکل کنند. پس فرمود: ﴿وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱلۡعَزِیزِ ٱلرَّحِیمِ٢١٧توکل یعنی اعتماد و تکیه کردن قلب بر خدا برای به دست آوردن منافع و دور کردن زیانها با اطمینان به این‌که آنچه را می‌جوید به دست خواهد آورد، زیرا خداوند توانا و مهربان است و با توانایی و قدرتش می‌تواند خیر کثیری را به بنده‌اش برساند و شر را از او دور نماید. و از آنجا که خداوند نسبت به بنده‌اش مهربان است با او چنین رفتار می‌نماید.

سپس پیامبر را یادآور شد که همواره نزدیک بودن خداوند را به خاطر داشته و در جایگاه احسان قرار بگیرد. بنابر این فرمود: ﴿ٱلَّذِی یَرَىٰکَ حِینَ تَقُومُ٢١٨ وَتَقَلُّبَکَ فِی ٱلسَّٰجِدِینَ٢١٩خداوند تو را در انجام این عبادت بزرگ که نماز است به هنگامی که ایستاده‌ای و وقتی که به رکوع و سجده می‌روی، می‌بیند.

این عبادت را به طور ویژه بیان کرد، چون دارای فضیلت و شرافت زیاد است، و هر کس در نماز نزدیک بودن پروردگارش را به خاطر داشته باشد آن را با فروتنی به جای آورده و کامل ادا می‌کند، و هر گاه نماز به صورت کامل انجام گردد همۀ اعمال به صورت کامل انجام می‌شوند، و فرد می‌تواند با انجام دادن نماز به طور صحیح برای همۀ کارهایش از خدا کمک بگیرد.

﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُبی‌گمان خداوند شنواست و تمام صداهای پراکنده و گوناگون را می‌شنود. ﴿ٱلۡعَلِیمُو آگاه و داناست، خداوندی که ظاهر و باطن و پیدا و پنهان را احاطه کرده است. پس اگر بنده در همۀ حالاتش به خاطر داشته باشد که خداوند او را می‌بیند و گفتارش را می‌شنود و هر اراده و تصمیم و نیتی را که در دلش پنهان کند، می‌داند، چنین احساسی او را کمک می‌کند تا به منزل و مقام احسان برسد.

آیه‌ی ۲۲۱-۲۲۷:

﴿هَلۡ أُنَبِّئُکُمۡ عَلَىٰ مَن تَنَزَّلُ ٱلشَّیَٰطِینُ٢٢١[الشعراء: ۲۲۱]. «آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسی نازل می‌شوند؟».

﴿تَنَزَّلُ عَلَىٰ کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٖ٢٢٢[الشعراء: ۲۲۲]. «بر هر دروغگوی گناهکاری نازل می‌شوند».

﴿یُلۡقُونَ ٱلسَّمۡعَ وَأَکۡثَرُهُمۡ کَٰذِبُونَ٢٢٣[الشعراء: ۲۲۳]. «گوش فرا می‌دهند و بیشترشان دروغگویند».

﴿وَٱلشُّعَرَآءُ یَتَّبِعُهُمُ ٱلۡغَاوُۥنَ٢٢٤[الشعراء: ۲۲۴]. «و شاعران را گمراهان پیروی می‌کنند».

﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّهُمۡ فِی کُلِّ وَادٖ یَهِیمُونَ٢٢٥[الشعراء: ۲۲۵]. «مگر نمی‌بینی که آنان در هر وادیی سرگردانند؟».

﴿وَأَنَّهُمۡ یَقُولُونَ مَا لَا یَفۡعَلُونَ٢٢٦[الشعراء: ۲۲۶]. «و این‌که آنان چیزهایی می‌گویند که انجام نمی‌دهند».

﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَذَکَرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا وَٱنتَصَرُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْۗ وَسَیَعۡلَمُ ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ أَیَّ مُنقَلَبٖ یَنقَلِبُونَ٢٢٧[الشعراء: ۲۲۷]. «مگر آنان که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام داده، و خدا را بسیار یاد نموده، و پس از آنکه ستم دیده‌اند یاری خواسته‌اند. و ستمکاران خواهند دانست به کدامین بازگشتگاه باز خواهند گشت».

این پاسخ آن دسته از تکذیب کنندگان پیامبر است که می‌گفتند: شیطانی بر محمد نازل می‌شود. و پاسخ کسانی است که می‌گفتند: او صشاعر است. پس فرمود: ﴿هَلۡ أُنَبِّئُکُمۡآیا خبر حقیقی و واقعی که هیچ شک و شبهه‌ای در آن نیست به شما بدهم که شیاطین بر چه کسی نازل می‌شوند؟ یعنی آیا ویژگی کسانی را که شیطان‌ها بر آنان نازل می‌شوند به اطلاع شما برسانم؟

﴿﴿تَنَزَّلُ عَلَىٰ کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٖ٢٢٢بر هر دروغگویی که زیاد دروغ می‌گوید و سخن ناحق به هم می‌بافد ﴿أَثِیمٖو گناه‌کار است، و زیاد مرتکب گناه می‌شود. شیطان‌ها بر چنین کسی نازل می‌شوند، و حالت او مناسب با حالت شیاطین است.

﴿یُلۡقُونَ ٱلسَّمۡعَشنیده‌های خود را که از آسمان استراق کرده‌اند به فرد دروغگوی گناه پیشه القا می‌کنند. ﴿وَأَکۡثَرُهُمۡ کَٰذِبُونَو بیشتر آنچه القا می‌کنند دروغ است. پس یک سخن راست و صد تا دروغ را با هم در می‌آمیزند. پس حق با باطل آمیخته می‌شود؟ و از آنجا که حق و راست اندک است، و او هم نمی‌داند که کدام حق است، حق و راستی از بین می‌رود. پس این صفت اشخاصی است که شیطانها بر آنان نازل می‌شوند، و اینگونه به آنها وحی می‌کنند. اما حالت محمد صبسیار متفاوت است چون او راستگوی امین است، و نیکو هدایت یافته است، دلی نیکو و زبانی راستگو دارد، و کارهای پاک و حلال انجام می‌دهد. وحی که بر او نازل می‌شود از جانب خدا است و فرشتگان آن را از هر گزندی حفاظت می‌کنند، و راستی بزرگ را در بر دارد و هیچ شک و تردیدی در آن نیست. پس ای خردمندان! آیا رهنمود محمد دروغ‌پردازی آنها برابر است؟! و آیا این دو چیز جز بر دیوانه‌ای که هیچ چیزی را تشخیص نمی‌دهد مشتبه می‌شود؟

وقتی پاکی پیامبر را از این‌که شیطان‌ها بر او نازل شوند بیان کرد، و او را از شعرسرایی نیز مبرا نمود و فرمود: ﴿وَٱلشُّعَرَآءُیعنی آیا شما را از حالت شاعران و ویژگی همیشگی آن‌ها خبر دهم؟ پس بدانید ﴿یَتَّبِعُهُمُ ٱلۡغَاوُۥنَکسانی از شاعران پیروی می‌کنند که از راه هدایت منحرف گشته و به گمراهی و ذلت روی آورده‌اند. پس شاعران خودشان گمراه و سرگشته هستند، بنابر این آدم‌های گمراه و فاسد از شاعران پیروی می‌کنند و آنها را دوست می‌دارند.

﴿أَلَمۡ تَرَآیا گمراهی و شدت ضلالت آنها را نمی‌بینی که ﴿أَنَّهُمۡ فِی کُلِّ وَادٖ یَهِیمُونَدر هر دره‌ای از دره‌های شعر سرگردانند، گاهی به ستایش و تمجید می‌پردازند، گاهی به انتقاد و عیب‌جویی مشغول می‌شوند، و گاه غزل‌سرایی و گاه مسخره می‌کنند. و گاه شادمان و خوشحال‌اند، و گاهی اندوهگین و ناراحت هستند پس آنها قرار و ثبات ندارند و بر یک حالت نخواهند بود.

﴿وَأَنَّهُمۡ یَقُولُونَ مَا لَا یَفۡعَلُونَ٢٢٦این صفت شاعران است که گفته‌هایشان مخالف کارهایشان است. پس شاعر که اشعار غم‌انگیز می‌سراید و به غزل خوانی می‌پردازد، گویی از همۀ مردم عاشق‌تر و دلباخته‌تر است، حال آنکه دل او خالی از این است. وچون کسی را ستایش یا مذمت می‌کند، گویی سخن وی راست است، و غیر آن دروغ، و گاه خودش را با کارهایی ستایش و تمجید می‌کند که آن‌ها را انجام نداده است، و خود را با ترک نمودن چیزهایی تمجید می‌کند که از آن‌ها دوری نگزیده است. و خود را به سخاوت و بخششی می‌ستاید حال آنکه سخاوت اصلاً در زندگی او جایی ندارد. و گاه چنان شجاعت و دلیری‌اش به تصویر می‌کشد که خود را از همۀ قهرمانان و شهسواران بالاتر قرار می‌دهد، در حالی که او بزدل‌ترین افراد است. این است صفت شاعران.

پس بنگر آیا حالت پاک و درست پیامبر صمطابق با حالت این شاعران است؟ پیامبری که هر انسان راه یافته‌ای که بر هدایت استوار باشد، و از زشتی‌ها دوری گزیند و تضادی در کارش نباشد از او پیروی می‌نماید.

پس پیامبر صجز به خیر و خوبی فرمان نمی‌دهد، و جز به شر و بدی نهی نمی‌کند، و از هیچ چیزی خبر نداده مگر این‌که راست گفته است، و به هر چیزی که دستور داده خود قبل از همه آن را انجام داده است. و از چیزی نهی نکرده مگر این‌که او اولین ترک کنندگان آن بوده است. پس آیا حالت پیامبر صمشابه حالت شاعران است، و وضع او با وضعیت آنها تطابق دارد؟ یا این‌که از هر جهت با حالت آنها مخالف و متضاد است. پس درود و سلام جاویدان خدا بر این پیامبر که از همه کامل‌تر است، و از همه برتر می‌باشد، پیامبری که شاعر، جادوگر و دیوانه نبوده، و سزاوار برخورداری از هر کمال و برتری است.

وقتی حالت و اوصاف شاعران را بیان کرد آن دسته از آنان را که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده و خدا را بسیار یاد کرده، و از دشمنان خداوند که بر آنها ستم کرده انتقام گرفته‌اند، استثنا کرد. پس شعر این دسته از شعرا از اعمال شایستۀ آنها و از ایمانشان سرچشمه گرفته است، چون آنها در شعر خود به دفاع از اسلام برخاسته و مؤمنان را ستایش کرده، و از مشرکین و کفار انتقام گرفته و از دین خدا دفاع نموده‌اند، و شعرهای آنان دانش‌های مفیدی را در بردارد و به اخلاق نیک تشویق می‌نماید. پس فرمود: ﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَذَکَرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا وَٱنتَصَرُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْۗ وَسَیَعۡلَمُ ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ أَیَّ مُنقَلَبٖ یَنقَلِبُونَ٢٢٧مگر شاعران مؤمنی که کارهای شایسته انجام داده، و بسیار خدا را یاد می‌کنند، و اشعارشان مردم را به یاد خدا می‌اندازد، و هنگامی که مورد ستم قرار می‌گیرند به وسیلۀ شعر خود از مؤمنان دفاع می‌کنند، و از ستمگران انتقام می‌گیرند. و ستمکاران خواهند دانست که بازگشت‌شان به کجا، و سرنوشت آنها چگونه خواهد بود؟ بازگشت آنها به محل حساب و کتاب است، که هر گناهی کوچک و بزرگی در آنجا شمرده شده و هر حقی از آنها گرفته می‌شود.

والحمدالله رب العالمین

پایان تفسیر سوره‌ی شعراء

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد