ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
سورهی زمر آیهی 52-36
( أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ وَیُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِن دُونِهِ وَمَن یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ (36) وَمَن یَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّضِلٍّ أَلَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِی انتِقَامٍ (37) وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَفَرَأَیْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ (38) قُلْ یَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَکَانَتِکُمْ إِنِّی عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ (39) مَن یَأْتِیهِ عَذَابٌ یُخْزِیهِ وَیَحِلُّ عَلَیْهِ عَذَابٌ مُّقِیمٌ (40) إِنَّا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَى فَلِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِوَکِیلٍ (41) اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (42) أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ شُفَعَاء قُلْ أَوَلَوْ کَانُوا لَا یَمْلِکُونَ شَیْئاً وَلَا یَعْقِلُونَ (43) قُل لِّلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِیعاً لَّهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (44) وَإِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُکِرَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ (45) قُلِ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ أَنتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبَادِکَ فِی مَا کَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ (46) وَلَوْ أَنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ مِن سُوءِ الْعَذَابِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَبَدَا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ (47) وَبَدَا لَهُمْ سَیِّئَاتُ مَا کَسَبُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون (48) فَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ بَلْ هِیَ فِتْنَةٌ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ (49) قَدْ قَالَهَا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ (50) فَأَصَابَهُمْ سَیِّئَاتُ مَا کَسَبُوا وَالَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ هَؤُلَاء سَیُصِیبُهُمْ سَیِّئَاتُ مَا کَسَبُوا وَمَا هُم بِمُعْجِزِینَ (51) أَوَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَیَقْدِرُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (52)
این چرخش وگردش، فراخترین بخش از بخشهای سوره است، و حقیقت توحید و یکتاپرستی را از زوایای متعددی و با پسودههای متنوعی فرامیگیرد. با به تصویرکشیدن دل مومن و موضع آن در برابر نیروهای زمین، و اهمّیت دادن و پشت بستن به نیروی یگانه یزدان جهان و تکیهکردن بر آن، بدون توجه نمودن به غیر آنکه نیروهای ناچیز و ضعیف دیگران است. بدین جهت دل مومن دست خود را از همه این نیروهای وهمی وگمانی میشوید و کار و بار خود را و کار و بار ستیزهگران با خود را به خدا وامـیگذارد تادر روز قیامت آنچه خواهد بدیشان روا دارد. و به راه خود ادامه میدهد و استوار و پایدار راه خویش را میسپرد و به سرنوشت خود یقین و اطمینان دارد.
به دنبال این، وظیفه و تکلیف پیغمبر (ص) میآید، و بیان میشودکه او وکیل و محافظ بندگان درکار هدایت و ضلالت ایشان نیست. بلکه ایـن خدا استکه بر بندگان مسلط و چیره است. در هر حالتی از حالات ایشان، زمام اختیارشان در دست خدا است. جز خدا شفیع و میانجی ندارند، چه شفاعت به طورکلی متعلق به خدا است، و ملک و مملکت و حکومت و فرمانروائی آسمانها و زمین ازآن یزدان است که آفریدگار همه چیز و همگان است. و برگشت بندگان به سوی او است و سرنوشت همگان در دست او است. آن گاه خوی و خصال مشرکان بیان میشود، و از منقضگردیدن دلهایشان به هنگام ذکرکلمه توحید و یگانهپرستی، و منبسط شدن وگشودن دلهایشان در وقت ذکر شرک وانباز ورزی، سخن میرود. بر این امر پیروی میآید مبنی بر دعوت پیغمبر (ص) به اینکه خالصانه از توحید و یگانهپرستی سخن بگوید، و کار مشرکان را به خدا واگذارد. سپس مشرکان را در روز قیامت به تصویر میکشد، در آن حال و احوالیکه آنان دوست میدارند پر زمین و هم چندان آن ثروت میداشتند و آن را فدیه خود میدادند و خویشتن را از عذاب میرهانیدند! خدا عذاب و عقابی را بدیشان مینمایاند که آدمی را میترساند و بیهوش میگرداند! مشرکان که در دنیا انبارها به خدا نسبت میدهند، در وقت زیان و ضرر و بلا و مصیبت تنها خداوند یکتا را بهکمک و یاری میطلبند. زمانیکه خدا از سوی خود بدیشان نعمتی میدهد ادعای عریض و طویلی سر میدهند، وگوینده ایشان میگوید: این نعمت در پرتو علم و دانش خودم به من داده شده است! این هم سخنی است که افراد پیش از ایشان آن را گفتهاند و همچون ادعائی را داشتهاند، و خداوند آنان را به جرم گناهشان گرفته است، خداوندی که میتواند اینان را نیز به جرم گناهشان بگیرد. نه آنان و نه اینان نتوانستهاند و نمیتوانند خداوند را از این کار بازداشته و دارند و درمانده و ناتوان کرده وکنند. دادن نعمت به بندگان و بازگرفتن نعمت از ایشان، قانون و سنتی از قوانین و سنن خدا است، و برابر حکمت و قضا و قدر خدا جاری و ساری میشود. کسیکه دهنده نعمت است تنها خدا است، وکسیکه بازدارنده نعمت است تنها خدا است:
(إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ).
واقعاً در این (افزایش و کاهش نعمت) نشانههای مهمّی برای مومنان است (این که مواظب باشند مسبب الاسباب را فراموش نکنند و تنها به اسباب چشم ندوزند). (زمر/52)
*
(أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ وَیُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِن دُونِهِ وَمَن یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ (36) وَمَن یَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّضِلٍّ أَلَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِی انتِقَامٍ (37) وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَفَرَأَیْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ (38) قُلْ یَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَکَانَتِکُمْ إِنِّی عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ (39) مَن یَأْتِیهِ عَذَابٌ یُخْزِیهِ وَیَحِلُّ عَلَیْهِ عَذَابٌ مُّقِیمٌ (40) آیا خداوند برای (حفاظت و حمایت از) بندهاش کافی نیست؟ آنان تو را از کسانی جز خدا میترسانند. (مگر بتها و معبودهای دروغین و عداوت کافران و دشمنان و طوفان حوادث زمان، میتوانند کـمترین زیانی به کسی برسانند که خدا پشتیبان او است؟). هرکس را خدا گمراه کند، راهنما و رهبری نخواهد داشت. و هرکس را خدا رهنمود کند، هیچ گمراهکنندهای نخواهد داشت. مگر خدا چیره انتقامگیرنده نیست؟ (پس ای مومنان! تکیه بر لطـف خدا کنید و از انبوه دشمنان نهراسید و از کمی همراهان باک مدارید). اگر از مشرکان بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟ خواهند گفت: خدا. بگو: آیا چیزهائی را که بجز خدا به فریاد میخوانید چنین میبینید که اگر خدا بخواهد زیان و گزندی به من برساند، آنها بتوانند آن زیان و گزند خداوندی را برطرف سازند؟ و یا اگر خدا بخواهد لطف و مرحمتی در حق من روا دارد، آنها بتوانند جلو لطف و مـرحمتش را بگیرند و آن را باز دارند؟ بگو: خدا مرا بس است. توکل کنندگان تنها بر او تکیه و توکل میکنند و بس. بگو: ای قوم من! شما بر موضع خود باشید و هرچه در توان دارید انجام دهید، من نیز در راه خود ثابتقدم هستم و به وظیفه خود عمل میکنم، اما خواهید دانست که چه کسی عذاب خوارکننده (دنیا) به سراغ او خواهد آمد و خوار و رسوایــش خواهد کرد. و (به دنبال آن) عذاب جاویدان (آخرت) گریبانگیرش میگردد.
این آیههای چهارگانه، منطق ایمان صحیح را با سادگی و نیرو و روشنی و ژرفائیکه دارد به تصویر میکشد، آنگونه ایمان صحیحیکه در دل پیغمبر خدا (ص)بوده است، و آنگونه ایمان صحیحیکه باید در دل هرکسی بوده و باشدکه به رسالتی ایمان دارد، و موظف به دعوتی و ناظر بر دعوتی است، و آن رسالت و دعوت یگانه قانون اساسی او است، قانونیکه او را از هر قانون دیگری بینیاز میکند و او را بسنده است، و راه رساننده به سعادت، و راه درست و استوار او بشمار میآید.
در باره شان نزول این آیهگفتهاند: مشرکان قریش پیغمبر خدا (ص) را از خدایان خود میترساندند و او را از خشم آنها بیم میدادند. او معبودهایشان را با اوصاف ننگین کنندهای معرفی میفرماید. آنان تـهدیدش میکنند که اگر از آنها دست برندارد خداگونههایشان بدو اذیت و آزار خواهند رساند. ولی مدلول و مفهوم این آیهها فراختر و فرگیرتر از این حادثه است. این آیهها حقیقت پیکار موجود میان دعوتکننده به سوی حق و میان همه نیروهای دشمن موجود در زمین را به تصویر میکشد. همانگونهکه وثوق و یقین و اطمینان و آرامش موجود در دل مومن را به تصویر میزند، بعد از برکشیدن و سنجیدن این نیروها با ترازوی درست این آیات.
« أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ ؟ » .
آیا خداوند برای (حفاظت و حمایت از) بندهاش کافی نیست؟.
بلیکهکافی است. پس چهکسی بندهاش را به هول و هراس میاندازد، و چه چیز او را به ترس و خوف میاندازد، وقتیکه خدا با او باشد! و وقتیکه او مقام عبودیت را درپیشگرفته باشد و حق این مقام را اداء کرده باشد؟ اصلا چه کسی درکافی بودن و بس بودن خدا برای بندهاش شک و تردید میکند؟ مگر نه این استکه خدا بر بندگان خـود غالب و چیره است؟
(وَیُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِن دُونِهِ).
آنان تو را از کسانی جز خدا میترسانند. (مگر بتها و معبودهای دروغین و عداوت کـافران و دشمنان و طوفان حوادث زمان، میتوانند کمترین زیانی به کسی برسانند که خدا پشتیبان او است؟).
بندهایکه خدا او را بپاید و مراقبت بنماید چگونه میترسد؟ کسی جز خدا نمیتواند شخصی را بترساند که خدا او را محافظت و مراقبت میفرماید. آیا تمام کسانیکه در زمین هستند، پائینتر از خدا نیستند؟ این مساله ساده روشنی است و نیازی به جدال و ستیز و خستهکردن ذهن و شعور ندارد . . . او خدا است، و دیگران پائینتر از او هستند. وقتی که موضع اینگونه است دیگر شک و تردیدی برجای نمیماند، و اشتباهی رخ نمیدهد.
اراده و مشیت خدا غالب و چیره است و اجراء میگردد. این خدا استکه آنچه بخواهد در حق بندگان خود میکند، و در باره ذات خودشان، و نسبت به حرکات دلهایشان و احساسات حواسشان قضا و قدر خود را پیاده مینماید:
( وَمَن یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ . وَمَن یَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّضِلٍّ ...).
هرکس را خدا گمراه کند، راهنما و راهبری نـخواهد داشت. و هرکس را خدا رهنمود کند، هیچ گمراهکنندهای نخواهد داشت... .
خدا میداند چه کسی سزاوار گمراهی است و او گمراهش میکند، و چه کسی مستحق هدایت است و او هدایتش میدهد. هروقت قضا و قدرش این را خواست یا آن را خواست هیچکسی نمیتواند آنچه راکه او خواسته است تغییر دهد و دگرگون سازد.
(أَلَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِی انتِقَامٍ ).
مگر خدا چیره انتقام گیرنده نیست؟.
بلیکه خدا چیره انتقامگیرنده است. او غالب و قوی است. او هرکسی را سزا و جزا میدهد آنگـونهکه سزاوار و مستحق است. او انتقام میگیرد ازکسی که سزاوار و مستحق انتقام باشد. پس چگونه شخصی که حق عبودیت و بندگی را در قبال خدا انجام میدهد، و خدا عهدهدار او وکافی برای او است، ازکسی یا چیزی میترسد؟
پس این حقیقت را به شکل دیگری بیان میدارد، به شکلیکه برگرفته از منطق خودشان است، و از واقعیت چیزی نشات میگیرد و برمیجوشدکه در فطرتشان است، و آن حقیقت توحید و یگانه پرستی است:
(وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَفَرَأَیْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ).
اگر از مشرکان بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟ خواهند گفت: خدا. بگو: آیا چیزهائی راکه بجز خدا به فریاد میخوانید چنین میبینید که اگر خدا بخواهد زیان و گزندی به من برساند، آنها بتوانند آن زیان و گزند خداوندی را برطرف سازند؟ و یا اگر خدا بخواهد لطف و مرحمتی در حق من روا دارد، آنها بتوانند جلو لطف و مرحمتش را بگیرند و آن را بازدارند؟ بگو: خدا مرا بس است. توکلکنندگان تنها بر او تکیه و توکل میکنند و بس.
مشرکان وقتی که از ایشان پرسش میگردید، میگفتند: خدا آفریدگار آسمانها و زمین است. هیچ فطرتی جز این را نمیتواند بگوید، و هیچ عقلی نمیتواند پیدایش آسمانها و زمین را تعلیلکند مگر اینکه بگوید اراده والائی آسمانها و زمین را پدید آورده است. خدا ایشان را و جملگی خردمندان را با این حقیقت فطری روشن، رویاروی وگرفتار مینماید ... وقتیکه خدا آفریدگار آسمانها و زمین است، آیا کسـی یا چیزی در این آسمانها و زمین میتواند زیان و ضرر و بلا و مصیبتی را برطرف نمایدکه خدا اراده فرموده باشد به بندهای از بندگانش برساند؟ باکسی و یا چیزی در این آسمانها و زمین میتواند رحمتی را باز داردکه خدا اراده فرموده باشد به بندهای از بندگانش برسد؟
پاسخ قاطعانه این استکه خیر . . . وقتیکه همچون چـیزی مقررگردید، دعوتکننده به سوی خدا از چه چیز میترسد؟ از چه چیز میترسد و به چه چیز امیدوار میگردد؟ چهکسی میتواند زیان و ضرر و بلا و مصیبت را از او برطرفگرداند؟ چه کسـی میتواند مانع رحمت خدا بدو شود؟ چه چیز او را نگران و پریشان میکند یا او را به هول و هراس میاندازد و یا او را از راه خودش باز میدارد؟
هر زمان این حقیقت در دل مومن مستقر شود، نسبت بدوکار پایان پذیرفته است، و جدال و ستیز تمام شده است، و هول و هراس نمانده است، و امید و آرزو گسیخته است، از هرکسی و از هر چیزی مگر از حضرت یزدان سبحان. چه یزدان سبحان برای بندهاش کافی و بسنده است، و همچون بندهای تنها بر او تکیه میکند و بدو توکل مینماید:
(قُلْ : حَسْبِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ).
بگو: خدا مرا بس است. توکلکنندگان تنها بر او تکیه و توکل میکنند و بس.
آنگاه به دنبال این، آرامش و اعتماد و یقین است. آرامشی که ترس و هراس نمیشناسد، و اعتمادی که آشفته و پریشان نمیشود، و یقین و باوریکه لرزان و جنبان نمیگردد، و به راه ادامه دادنی که به پایان راه ایمان و اطمینان است:
( قُلْ یَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَکَانَتِکُمْ إِنِّی عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ . مَن یَأْتِیهِ عَذَابٌ یُخْزِیهِ وَیَحِلُّ عَلَیْهِ عَذَابٌ مُّقِیمٌ).
بگو: ای قوم من! شما بر موضع خود باشید و هرچه در توان دارید انجام دهید، من نیز در راه خود ثابتقدم هستم و به وظیفه خود عمل میکنم، امّا خواهید دانست که چه کسی عذاب خوارکننده (دنیا) به سراغ او خواهد آمد و خوار و رسوایش خواهد کرد، و (به دنبال آن) عذاب جاویدان (آخرت) گریبانگیرش میگردد.
ای قوم من به شیوه خودکارکنید و راه خود را در پیش گیرید و بر حال و احوال خویش بمانید. قطعاً من به شیوه خود عمل میکنم و به راه خود میروم وکج ویژ و منحرف نمیشوم، و هول و هراس ندارم، و آشفته و پریشان نمیگردم. خواهید دانست چه کسی عذابی بدو میرسدکه او را در دنیا خوار و رسوا میکند، و در آخرت عذاب ماندگار و جاودانی گریبانگیرش میشود. بعد از بیان حقیقت سادهایکه فطرتگویای آن است، و هستی گواه آن است، کار پایان میپذیرد و قضاوت انجام میگیرد . . . خدا آفریدگار آسمانها و زمین است. خدا چیره بر آسمانها و زمین است. خدا صاحب این دعوت است، دعوتی که پیغمبران پرچم آن را بر دوش کشیدهاند و دعوتکنندگان عهدهدار آن شدهاند. چه کسی در آسمانها و زمین میتواند مالک و صاحب چیزی در آسمانها و زمین برای پیغمبران خدا یا دعوتکنندگان او بشود؟ چه کسی میتواند از ایشان زیان و ضرر و بلا ومصیبتی دفع بکند یا رحمتی را از آنان بازگیرد؟ وقتیکه کسی نمیتواند برایشان چنین و چنانکند، پس از چه حیز میترسند و چه چیز را میطلبند از پیشگاهکسی جز خدا؟
هان! کار روشن است و راه معین. دیگر جائی برای جدال و ستیز و شدن و ناشدن، نمانده است و نیست!
*
این حقیقت وضع و حال میان پیغمبران یزدان و میان سائر نیروهای زمین است، نیروهائیکه بر سر راه پیغمبران میایستند و مشکلات و موانع برایشان تولید میکنند. پس حقیقت وظیفه پیغمبران و اصلکار و بارشان با تکذیبکنندگان چگونه است؟ (إِنَّا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَى فَلِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِوَکِیلٍ (41) اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (42) أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ شُفَعَاء قُلْ أَوَلَوْ کَانُوا لَا یَمْلِکُونَ شَیْئاً وَلَا یَعْقِلُونَ (43) قُل لِّلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِیعاً لَّهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (44)
ما کتاب (قرآن) را که مشتمل بر حق و حقیقت است بـر تو نازل کردهایم تا آن را به مردمان برسانی. هرکس (از آن درس برگیرد و) هدایت پذیرد، به نفع خود او است، و هرکس (از آن دوری گزیند و) گمراه گردد، به زیان خود سرگردان و ویلان شود (وظیفه تو تنها ابلاغ و انذار است) و تو مواظب و مراقب ایشان نمیباشی (تا اعمالشان را بپائی و افعالشان را زیرنـظر بداری). خداوند ارواح را به هنگام مرگ انسانها و در وقت خواب انسانها برمیگیرد. ارواح کسانی را که فرمان مرگ آنان را صادر کرده است نگاه میدارد، و ارواح دیگری را (که هنوز صاحبانشان اجلشان فرا نرسیده به تن) باز میگرداند، تا سرآمد معینی (و وقت مشخصی که پایان عمر است. در این مساله (خواب و بیداری که همسان مردن و زنده شدن است) نشانههای روشنی (از مبدا و معاد و قدرت خدا و ضعف انسانها) برای اندیشمندان است. بلکه آنان بدون رضایت و اجازه خداوند میانجیهائی را برگزیدهاند (تا به گمان ایشـان میان آنان و خداوند سبحان، در برآوردن نیازمندیهای این جهان و دفع عذاب آن جهان، واسطه گردند.) بگو: آیا (چنین چیزهائی را میانجی و متصرف در امورمیدانید) هرچند که کاری اصلاً از دست ایشان ساخته نبوده و فهم و شعوری نداشته باشند؟ بگو: هرگونه میانجیگری ازآن خدا است (و کسی نمیتواند کمترین میانجیگری بکند، مگر این که: کسی که برای او میانجیگری میشود مورد رضایت خـدا بوده، و به شخص میانجی هم اجازه این کار داده شود، و شفاعت هم حسنه باشد). مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین ازآن خدا است. (پس در این جهان کاری از دست کسی برنمیآید). بعد (هم در آخرت که روز جزا و سزا است) به سوی خدا برگردانده میشوید (و کسی دارای کوچکترین اختیار و توانی نیست تا برای شما کاری بکـند ).
(إِنَّا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ) .
ما کتاب (قرآن) را که مشتمل بر حق و حقیقت است بر تو نازل کردهایم برای مردمان.
حق در سرشت اینکتاب است. حق در برنامه اینکتاب است. حق در شریعت اینکتاب است، حقیکه آسمانها و زمین بر آن پایدار است، و نظام بشریت بر آن در این کتاب استوار میگردد، و نظام سراسر هستی بر آن در هماهنگی به همدیگر میرسد.
این حق نازل شده است (للنّاس). برایمردمان تا در پرتو آن هدایت یابند و راهیاب گردند و با آن زندگی کنند و بر آن بایستند و پایدارگردند. تو مبلغ و رساننده پیامی، و ایشان بعد از آن هرچه میخواهند برای خود از هدایت و ضلالت و نعمت و عذاب بگذار برگزینند و درپیشگیرند. هرکسی میتواند خود را به چیزی در اندازدکه میخواهد. تو بر آنان چیره نیستی و مسوول اعمال ایشان نمیباشی:
(فَمَنِ اهْتَدَى فَلِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِوَکِیلٍ).
هرکس (از آن درس برگیرد و) هدایت پذیرد، به نفع خود او است، و هرکس (از آن دوری گزیند و) گمراه گردد، به زیان خود سرگردان و ویلان شود. (وظیفه تو تنها ابلاغ و انذار است) و تو مواظب و مراقب ایشان نمیباشی (تا اعمالشان را بپائی و افعالشان را زیر نظر بداری).
بلکه مواظب و مراقب آنان تنها خدا است، و ایشان در بیداریشان و در خـوابشان و در هر حالتی از حالتهایشان در قبضه تصرف خدایند، و او هرگونهکه بخواهد درباره
ایشان روا میدارد:
« اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى » .
خداوند ارواح را به هنگام مرگ انسانها و در وقت خواب انسانها برمیگیرد. ارواح کسـانی را که فرمان مرگ آنان را صادر کرده است نگاه میدارد، و ارواح دیگری را (که هنوز صاحبانشان اجلشان فرا نرسیده به تن) باز میگرداند، تا سرآمد معینی (و وقت مشخصی که پایان عمر است).
خداوند جانکسانی راکه به سر رسید عمر خود میرسند به تمام وکمال میگیرد، و جان کسانی راکه به سررسید عمر خود نرسیدهاند در وقت خوابیدن میگیرد - گرچه هنوز نمردهاند - چنینکسانی در خواب تا مدتی میمیرند. کسیکه اجلش فرا رسیده باشد دیگر بیدار نمیگردد و خدا جان او را برنمیگرداند. ولی کسیکه هنوز اجلش فرا نرسیده باشد خدا جان او را برمیگرداند و از خواب بیدار میشود. این کار تا زمانی استکه اجل معین و مشخص او فرامیرسد . . . جانها همیشه در قبضه تصرف خدایند چـه در وقت بیداری مردمان و چه در وقت خواب ایشان.
« إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ».
در این مسـاله (خواب و بیداری که همسان مردن و زنده شدن است) نشانههای روشنی (از مبدا و معاد و قدرت خدا و ضعف انسانها) برای اندیشمندان است.
*
مردمان همیشه اینگونه در قبضه قدرت خدایند. او محافظ و مراقب ایشان است. تو محافظ و مراقب آنان نیست. آنان اگر هدایت شوند و راهیاب گردند به نـفع خود هدایت میشوند و راهیاب میگردند، و اگر آنان گمراه شوند و سرگردان گردند به زیان خود گمراه میشوند و سرگردان میگردند. مردمان در این صورت محاسبه و بازپرسی میشوند و به ترک ایشانگفته نمیشود و به خود رها نمیگردند . . . پس در این صورت برای آزادگردیدن و نجات یافتن به چه چیز امیدوارند، و وسیله نجات خود را در چه میبینند و از که میخواهند؟
«أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ شُفَعَاء قُلْ أَوَلَوْ کَانُوا لَا یَمْلِکُونَ شَیْئاً وَلَا یَعْقِلُونَ . قُل لِّلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِیعاً لَّهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ » .
بلکه آنان بدون رضایت و اجازه خداوند میانجیهائی را برگزیدهاند (تا به گمان ایشان میان آنان و خداوند سبحان، در برآوردن نیازمندیهای این جهان و دفع عذاب آن جهان، واسطه گردند.) بگو: آیا (چنین چیزهائی را میانجی و متصرف در امور میدانـید) هرچند که کاری اصلا از دست ایشان ساخته نبوده و فهم و شعوری نداشته باشند؟ بگو: هرگونه میانجیگری ازآن خدا است. (و کسی نمیتواند کمترین میانجیگری بکند، مگر این که: کسی که برای او میانجیگری میشود مورد رضایت خدا بوده، و به شخص میانجی هم اجازه این کار داده شود، و شفاعت هم حسنه باشد). مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین ازآن خدا است. (پس در این جهان کاری از دست کسی برنمیآید). بعد (هم در آخرت که روز جزا و سزا است) به سوی خدا برگردانده میشوید (و کسی دارای کوچکترین اختیار و توانی نیست تا برای شما کاری بکند).
این پرسش برای ریشخندکردن و به تمسخرگرفتن گمان ایشان است. آنان گمان میبردند که مجسمههای فرشتگان را پرستش و عبادت میکنند تا ایشان را به
خدا نزدیککنند و مقرب دارند !
« أَوَلَوْ کَانُوا لَا یَمْلِکُونَ شَیْئاً وَلَا یَعْقِلُونَ ؟ ».
آیا (چنین چیزهائی را میانجی و متصرف در امور میدانید) هرچند که کاری اصلاً از دست ایشان ساخته نبوده و فهم و شعوری نداشته باشند؟.
یک بیان قاطعانهای بر این عقیده و باور پیرو زده میشود و اعلام میگردد هر گونه میانجیگری و شفاعتی ازآن خدا است و بس. خدا استکه اجازه میانجیگری و شفاعت را برای کسی که خود بـخواهد به شخصی میدهد که خود بخواهد . پس آیا ایشان را سزاوار شفاعت میکند اینکه بجز خدا انبازهائی را برگیرند و به شریکانی برای او معتقد شوند!!!
« لَّهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ » .
مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین ازآن خدا است. کسی و چیزی در سراسر هستی وجود نداردکه از زیر این مالکیت و حاکمیت به در رود و تحت اراده و مشیت خدا نباشد.
« ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ » .
بعد (هم در آخرت که روز جزا و سزا است) بـه سوی خدا برگردانده میشوید (و کسی دارای کوچکترین اختیار و توانی نیست تا برای شما کاری بکند).
نهگزیری و نهگریزی از برگشتن به سوی او است، در آن زمانکه گشت وگذار جهان به پایان میآید.
*
در همچون موقعیتی که تنها یزدان سبحان دارای مالکیت و حاکمیت و قوت و قدرت است، خداوند بزرگوار بیان میفرماید: آنان چرا باید از سخن توحید و یگانهپرستی بیزاری جویند و از سخن شرک و انبازورزی شادمان گردند؟! شرک و انبازی که همه موجـودات پیرامونشان در جهان، بیزار از آن هستند، و آن را زشت میشمارند و پلشت میدانند:
«وَإِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُکِرَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ ».
هنگامی که خداوند به یگانگی یاد میشود، کسانی که به آخرت ایمان ندارند، دلهایشان میگیرد و بیزار (از یکتاپرستی) میگردد. امّا هنگامی که از معبودهائی جز خدا سخن بـه میان میآید شاد و خوشحال میشوند!.
این آیه واقعیت حال و وضعی را بیان میدارد که در روزگار پیغمبر (ص) بوده است. مشرکان بدان هنگام شاد میشدند و شادمانی میکردند وقتی که از بتها و معبودهایشان سخن میرفت، و آزردهخاطر و دلتنگ و گریزان میشدند وقتیکه سخن توحید و یگانهپرستی به میان میآمد و از یگاپرستی سخن میرفت.گذشته از این شان نزول، این آیه یک حالت روانی را بیان میدارد که در محیطهای گوناگون و در زمانهای مختلف تکرار میگردد و بـه میان میآید. در میان مردمان کسانی هستند دلهایشان میگیرد و جانهایشان به لب میرسد وقتیکه به سوی خدای یگانه دعوت میشوند و یکتاپرستی را به گوششان میرسانند، و ایشان را دعوت میکنندکه تنها شریعت خداوند یکتا قانون ایشان باشد، و فقط برنامه خدا بـرنامه نظام و سیستم زندگانیشان باشد. امّا زمانی که از برنامههای زمینی و از مقررات زمینی و از شریعتهای زمینی سخن میرود، شاد میشوند و شادمانی میکنند و به همچون سخنی خوشآمد میگویند و از آن دلهایشان میگشاید، و سینههایشان را برای دریافتن و پاسخگفتن بدان باز و فراخ میگردانند. این افراد درست همان کسانیندکه یزدان نمونهای از آنان را در این آیه به تصویر میکشد، و همچون اشخاصی درست در هر زمانی و در هر مکانی وجود دارند. آنانکسانیند که فطرتهایشان مسخ گردیده است، و سرشتشان منحرف شده است، و گمراه و گمراهکنندهاند، هرچند که محیطها و زمانها مختلف و جوراجور باشد، و نژادها و قومها متفاوت وگوناگون باشند.
پاسخ همچون مسخ شدن و منحرفگردیدن وگمراه شدنی، همان چیزی استکه خداوند بزرگوار آن را به پیغمبر خود تلقین میفرماید تا آن را رو در روی حال و وضعی بدینسان بگوید:
( قُلِ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ أَنتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبَادِکَ فِی مَا کَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ).
بگو: خداوندا! ای هستیبـخش آسمانها و زمین! ای آگاه از نهان و آشکارا! این توئی که در میان بندگانت راجع بدانچه در آن اختلاف دارند داوری میکنی. (من آئین توحیدی را به این کجاندیشان رساندم. در قیامت تو خود دانی و گمراهان).
این دعای فطرتی استکه آسمان و زمین را میبیند، و برایش دشوار است آفریدگاری را بجز خدا برای آسمان و زمین بیابد، خدائیکه آسمانها و زمین را از نیستی به هستی آورده است. این است چنین فطرتی با اعتراف و اقرار رو به خدا میکند، و او را با صفتی میستایدکه سزاوار آفریننده آسمانها و زمین است.
« عَالِمَ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ » .
آگاه از نهان و آشکارا.
آگاه از حاضر و غائب و ظاهر و باطن.
(أَنتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبَادِکَ فِی مَا کَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ ).
این توئی که در میان بندگانت راجع بدانـچه در آن اختلاف دارند داوری میکنی.
تنها خدا قاضی و داور است در روزیکه مردمان به سوی یزدان برگردانده میشوند. مردمان هم قطعاً به سوی یزدان برگردانده میشوند.
*
بعد از این تلقین و دیکتهکردن، حال هراسناک ایشان را نشان میدهد، حالیکه در آن روزکه به سوی خدا برگردانده میشوند تا در میانشان داوریکند در باره چیزهائیکه راجع بدانها اختلاف داشتهاند و بر سر آنها کشمکش نمودهاند:
(وَلَوْ أَنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ مِن سُوءِ الْعَذَابِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَبَدَا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ .وَبَدَا لَهُمْ سَیِّئَاتُ مَا کَسَبُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون) اگر ستمکاران (مشرک) تمام چیزهائی که در زمین است و همچندان آن، مال ایشان باشد، حاضر خواهند بود همه آنها را دربرابر رهائی خود از عذاب شدید روز قیامت بپردازند . . . و از جانب خدا چیزی (از شکنجه و عذاب) برای ایشان جلوهگر و پدیدار میشود که گمانش نمیبردند (و به فکرشان هم نمیرسید. در آن روز) اعمال زشتی را که (در دنیا) انجام میدادهاند برای ایشان نمایان و آشکار میگردد (و کیفر بدیها را میبینند) و آنچه را که (در دنیا) به باد تمسخر میگرفتهاند آنان را دربر میگیرد.
این هول و خوفی استکه در لابلاهای تعبیر هراسانگیز است. اگر برای این ستمگران - ستمگرانی که به سبب شرک ستمگر بشمارند، چون شرک ستم بزرگ است- باشد:
« مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ».
تمام چیزهائی که در زمین است.
برای این ستمگران باشد تمام چیزهائیکه در زمین است، آن چیزهائیکه بر آنها حرص و جوش میخورند و با افتخار به داشتن آنها از پذیرش اسلام دوری میگزینند، و افزون بر این چیزها:
( وَمِثْلَهُ مَعَهُ) .
و همچندان آن، مال ایشان باشد.
ههمه و همه را میدهند تا آنها را فدیة بازخرید خـود کنند و خویشتن را از دست عذاب بد روز قیامتکه بدان گرفتار آمدهاند، نجات دهند.
هول و هراس دیگری در لابلاهای این تعبیر فشرده است:
(وَبَدَا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ) .
و از جانب خدا چیزی (از سکنه و عذاب) برای ایشان جلوهگر و پدیدار میشود که گمانش نمیبردند (و به فکرشان هم نمیرسید).
از جانب خدا چیزی برایشان جلوهگر و پدیدار میشود که آنان در دنیا انتظارش را نمیکشیدهاند، یزدان جهان آشکارا از چنین چیزی سخن نمیگوید، و واضح و روشن آن را ذکر نمیفرماید. ولیکن به همین منوال و روال ترسآور و هولناک و وحشتانگیز بدان اشاره مینماید . . . او خدا است، خدائیکه از جانب او برای این ضعیفان چیزی پدیدار میآیدکه توقع و انتظارش را ندارند! به همین منوال و روال، بدون شناساندن و مشخص نمودن بدان اشاره میرود و دیگر هیچ!
( وَبَدَا لَهُمْ سَیِّئَاتُ مَا کَسَبُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون ).
(در آن روز) اعمال زشتی را که (در دنیا) انجام میدادهاند بـرای ایشان نمایان و آشکار میگردد (و کیفر بدیها را میبییند) و آنچه را که (در دنیا) به باد تمسخر میگرفتهاند آنان را دربر میگیرد.
این هم بسان اشاره قبلی بر بدی موقعیت میافزاید. وقتی که بدی و زشتی کارهائی پدیدار و نمودار میگردد که در دنیا انجام دادهاند، و زمانی که چیزی ایشان را فرامیگیردکه در دنیا به تـمسخرش میگرفتهاند و وعد و وعید و بیم و تهدید آن را استهزاء مینمودهاند، در آن حال و احوالی که هستند و در آن موقعیت وحشتناکیکه دارند . . . راستی باید عتابشان و درد و رنجشان را چگنه پیش چشم داشت
و از آن چهگفت؟!
*
پس از بیان این صحنهایکه از حال و احوالشان سخن میگوید، حال و احوالیکه در آن روزی دارندکه به سوی خدا برگردانده میشوند، خدائیکه برای او شریک و انباز قرار میدادند، و دلهایشان بیزاری میجست وقتیکه خـدا به یگانگی یاد میشد، و دلهایشان شاد میگردید زمانی که بتها و خداگونههای ادعائی ایشان یاد میگردید. پس از نشان دادن این صحنه، به تصویرکشیدن حال شـگفت ایشان برمیگردد. آنان وحدانیت خدا را انکار میکنند، ولی زمانی که زیان و ضرری و بلا و مصیبتی بدیشان دست میدهد، جز به سوی خداوند یکتا رو نمیکنند و جز بر آستانه او نمینالند و برنمیگردند! اینان وقتی که خدا بدیشان لطف میفرماید و نعمت بدانان عطاء مینماید، تکبر و تفاخر میکنند، و خدا را فراموش مینمایند:
( فَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ بَلْ هِیَ فِتْنَةٌ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ)٠
هنگامی که به انشان گزند و آزار و زیان و ضرری برسد، ما را بـه فریاد میخواند، و هنگامی که از سوی خود نعمتی بدو عطاء میکنیم، خواهد گفت: این نعمت در پرتو آگاهی و کاردانیم به من داده شده است. چنین نیست؛ بلکه این نعمت وسیله آزمایش است، ولیکن بیشتر مردم (این مساله را) نمیدانند.
این آیه نمونه مکرری از انسانها را به تصویر میکشد، انسانهائیکه فطرتشان به سوی حق راهیاب نمیشود، و به سوی پروردگار یگانه خود برنمیگردد، و راه وصول به او را نمیشناسد، تا در شادی و اندوه و داشتن و نداشتن سرگشته نگردد و خدا را فراموش ننماید.
ضرر و زیان و بلا و مصیبت، تودههای هواها و هوسها و شهوات و لذائذ را از روی فطرت فرو میاندازد، و فطرت را از انگیزهها و وسیلههای ساخت لخت و عریان میسازد، انگیزهها و وسیلههائی را که حق نهان در فطرت و پنهان در لابلای این جهان هستی را از چشم فطرت پوشیده میدارد. بدین هنگام که تودهها برافتاد و انگیزهها و وسیلهها در میان نماند، فطرت خدا را میبیند، و او را میشناسد، و تنها بدو رو میکند. ولی آن زمانکه شدت و سختی میگذرد، و آسایش و آرامش و خوشی در میرسد، دوباره این چنین انسانی آنچه راکه در شدت و سختی و به هنگام زیان و ضرر و بلا و مصیبتگفته است فراموش میکند، و فطرتش بر اثر هواها و هوسها و شهوات و لذائذ منحرف میگردد، و در باره نعمت و لطف و فضل و رزق و روزی خدا میگوید:
(إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ) .
این نعمت در پرتو آگاهی و کاردانیم به من داده شده است.
این سخن را قارون گفته است،[1] و هر گولخوردهای آن را بر زبان رانده استکهگول علم و دانش، یا پیشه و صنعت، و یا چارهجوئی و چارهسازی و حیله و نیرنگ را خورده است، و آن را سبب کسب ثروتی یا سلطه و قدرتی شمرده است، و از سرچشمه نعمت و دهنده قدرت و بخشنده علم و دانش غافلگردیده است، و مسبب الاسباب، و مقدّر الارزاق را فراموش کرده است.
(بَلْ هِیَ فِتْنَةٌ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ).
بلکه این نعمت وسیله آزمایش است، ولیکن بیشتر مردم (این مساله را) نمیدانند.
این نعمت و قدرت وسیله آزمایش و امتحان است. این نعمت و قدرت برای این استکه روشن شود چهکسی شکر و سپاس آن را میگوید، و چهکسی ناشکری و ناسپاسی میکند. چه کسی در سایه نعمت و قدرت خوب میگردد و به اصلاح میپردازد، و چهکسی با داشتن نعمت و قدرت تباه میشود و به تباهی میپردازد، و چه کسی راه را خواهد شناخت و راستای راه راست را در پیش میگیرد، و چهکسی منحرف و گمراه میشود و به کژراهه میرود.
قرآن رحمت بندگان است. پرده را بهکنار میزند و راز خوشبختی و بدبختی را بدیشان میگوید. مردمان را از خطر آگاه میسازد، و آنان را از فتنه و بلا، و از امتحان و آزمون مطلع میگرداند. دیگر حجتی و عذر و بهانهای پس از همچون بیائی برایشان نمیماند.
قرآن دلهای انسانها را میپساید و لمس مینماید با نشان دادن محلهای نقش زمین شدن و هلاک گردیدن کسانی که پیش از ایشان بودهاند و سر خود گرفتهاند. بدیشان میگویدکه پیشینیان ناگفتن همچون سخن نابجا و ناروائیکهگوینده ایشانگفته است، نقش زمین شدهاندو هلاک گردیدهاند و بدبخت و بیچاره شدهاند:
(إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ) .
این نعمت در پرتو آگاهی و کاردانیم به من داده شده است.
(قَدْ قَالَهَا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ . فَأَصَابَهُمْ سَیِّئَاتُ مَا کَسَبُوا وَالَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ هَؤُلَاء سَیُصِیبُهُمْ سَیِّئَاتُ مَا کَسَبُوا وَمَا هُم بِمُعْجِزِینَ).
این سخن را کسانی هم گفتهاند که پیش از ایشان میزیستهاند. امّا چیزهائی را که به دست آوردند بدیشان سودی نبخشید (و آنان را از عذاب ما رها نساخت و دیدند آنچه را که میبایست ببینند). پس بدیهای اعمال خود را دیدند (و کیفر کارهای زشتشان را چشیدند) و از اینان هم کسانی که ستم میکنند (و کفر و شرک میورزند) بدیهای اعمالشان (و کیفر کردار ناپاکشان) گریبانشان را خواهد گرفت و هرگز نمیتوانتد (از چنگال عذاب الهی بگریزند و خدای را) ناتوان کنند.
این درست همان سخن گمراهانهای است که کسانی آن راگفتهاند که پیش از اینان بودهاند. همچون سخن نابجا و ناروائی ایشان را به بدی و بدبختی کشانده است و سزاوار کیفرشان نموده است و فرجام ایشان را تباه گردانده است. علم و دانششان بدیشان سودی نرسانیده است، و ثروت و قدرتشان کاری برایشان نکرده است. بدینان هم خواهد رسید همان چیزیکه به پیشینیان و گذشتگان رسیده است. چه قانون و سنت خدا تبدیل و تغییر نمیپذیرد.
(وَمَا هُم بِمُعْجِزِینَ).
و آنان هرگز نمیتوانند (از چنگال عذاب الهی بگریزند و خدای را) ناتوان کنند.
آفریدگان ضعیف و ناچیز خدا، خدا را نمیتوانند عاجز و درماندهکنند. و امّا چیزیکه خدا از نعمت بدیشان داده است، و آنچه از رزق و روزی بدانان بخشیده است، همچونکاری پیرو اراده و مشیت خدا است و برابر حکمت و فلسفه و تدبیر و تقدیری صورت میپذیردکه ناظر بر بسط دادن و فزونی بخشیدن روزی، وکم کردن وکاستن روزی است. افزایش و کاهش رزق و روزی برای امتحان و آزمون بندگان خدا است، و برای این استکه یزدان اراده و مشیت خود را اجراء فرماید بدانگونه و بدان شکلیکه خود میخواهد:
(أَوَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَیَقْدِرُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ).
مگر ندانستهاند که خداوند روزی را برای هرکس که خود بخواهد گسترده و فراخ یا تنگ و کم میگرداند؟ واقعاً در این (افزایش و کاهش نعمت) نشانههای مهمّی برای مومنان است (این که مواظب باشند مسبب الاسباب را فراموش نکنند و تنها به اسباب چشم ندوزند).
آیات خدا را سببکفر و ضلال نسازند. چه آیات خدا برای هدایت و ایمان نازل گردیدهاند.
[1] نگا: قصص/٧٨ (مترجم)