ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
سورهی زمر آیهی 35-30
( إِنَّکَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُم مَّیِّتُونَ (30) ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عِندَ رَبِّکُمْ تَخْتَصِمُونَ (31) فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَکَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءهُ أَلَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْکَافِرِینَ (32) وَالَّذِی جَاء بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (33) لَهُم مَّا یَشَاءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ذَلِکَ جَزَاء الْمُحْسِنِینَ (34) لِیُکَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی عَمِلُوا وَیَجْزِیَهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ (35)
این بند و این بخش پیروی است بر چیزیکه پیش از آن آمده است و از آن سخن رفته است، بعد از آنکه معجزه آبی را نشان داده استکه از آسمان پائین میآید، و معجزه سبزهزار وکشتزاری را پیش چشم داشته استکه با همچون آبی میروید و سر برمیزند و میبالد، و معجزه کتابی را عرضه کرده است که از سوی خدا نازل گردیده است، و به مثلهائی اشاره کرده است که در قرآن آورده میشوند، و آنگاه گفته است: «بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ »
بلکه بیشتر آنان نمیدانند.
بر این امر پیرو زده شده استکهکار پیغمبر (ص) و کار ایشان به خدا واگذار میگردد، و این خدا است که پس از مرگ میانشان داوری میکند، و دروغگویان تکذیبکننده را کیفر و مجازاتی خواهد داد که سزاوار آن هستند، و راستگویان تصدیقکننده را جزا و سزائی خواهد داد که لیاقت آن را دارند.
( إِنَّکَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُم مَّیِّتُونَ . ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عِندَ رَبِّکُمْ تَخْتَصِمُونَ) .
(ای محمّد! مرگ از مسائلی است که همه انسانها در آن یکسانند، و شتری است که بر در خانه همه کس میخوابد. لذا) تو هم میمیری، و همه آنان میمیرند (و سرانجام نیک و خوش و جاویدان ازآن پرهیزکاران است). سپس شما روز قیامت نزد پروردگارتان به نزاع و کشمکش میپردازید (و خدا در میانتان داوری میکند و حق هرکسی را به کف دستش مینهد).
این مرگ است که فرجام هر زندهای است. هیچ کسی جاودانه نیست بجز خدا. در مرگ همه انسانها مساویند، حتی محمّد پیغمبر خدا (ص) با ایشان در این قضیه یکسان است. بیان این حقیقت در اینجا حلقهای از حـلقههای توحید و یکتاپرستی را تشکیل مـیدهد، توحید و یکتاپرستیکه سراسر این سوره آن را مقرر و موکد میدارد. بعد از بیان این امر از چیزی سخن میرودکه بعد از مرگ روی میدهد. چه مرگ پایان گشت وگذار نیست. بلکه مرگ حلقهای است و حلقههای دیگری از پیدایش مقدر و نشات مجدد را به دنبال دارد که هیچ بخشی از آن بیهوده و بیفائده و سرسری و ناسنجیده نیست. مثلاً در روز قیامت بندگان با یکدیگر به دفاع از اختلافاتی میپردازندکه در میانشان بوده است. پیغمبر خدا (ص) در پیشگاه پروردگار خود میایستد و مردمانی نیز نگاه داشته میشوند و دادگاهی میگردند درباره چیزهائی که در حق او میگفتند وکارهائیکه میکردند، و پیکاریکه با هدایت نازل شده از سوی خدا داشتهاند و با آن مبارزه میکردهاند.
( فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَکَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءهُ ؟ أَلَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْکَافِرِینَ ؟).
چه کسی ستمکارتر از کسی است که بر خدا دروغ میبندد، و حقیقت و صداقت را که (توسط پیغمبران) بدو رسیده است (بدون کمترین پژوهش و اندیشهای) تکذیب میکند؟ آیا منزل و ماوای کافران در دوزخ نخواهد بود؟ (پــس بگذار هرچه میخواهند بگویند و بکنند، تا بدانجا میرسند).
این پرسشی برای تقریر و بیان است. چه،کسی یافته نمیشود که ستمگرتر از فردی باشدکه بر خدا دروغ ببندد وگمان برد خدا دخترانی دارد و یا انبازهائی دارد. صدقی را تکذیبکندکه پیغمبر خدا (ص) با خود آورده است، و سخن توحید و یکتاپرستی را تـصدیق نکند و باور نداشته باشد. این کارکفر است، و جایگاه کافران دوزخ است. این مطلب به شکل سوال تقریری بیان میشود برای توضیح و تاکید بیشتر.
این یک طرف جدال و ستیز است. و امّا طرف آخر کسی استکه صدق را از سوی خدا آورده است، و خودش آن را تصدیقکرده است و از روی عقیده و قانع گردیدن به تبلیغ آن کوشیده است. همه پیغمبران پیش از پیغمبر خدا (ص) در این صف شرکت میورزند، همانگونهکه هرکسی با پیغمبر خدا (ص) شرکت میورزدکه به سوی این صدق دعوتکند و خودش بدان قانع شده باشد و ایمان داشته باشدکه این صدق حق است. و در این مساله دلش هم با زبانش در چیزیکه بدان دعوت میکند یکی باشد.
(أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ) .
آنان پرهیزکاران واقعی هستند.
یزدان سبحان در عرضهکردن صفت این پرهیزگاران، و در توصیف سزا و جزائی که برایشان آماده کرده است، بیشتر صحبت میفرماید:
« لَهُم مَّا یَشَاءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ذَلِکَ جَزَاء الْمُحْسِنِینَ». .
هرچه بـخواهد برایشان در پیشگاه پروردگارشان آماده است. این، پاداش نیکوکاران است. (آنان که عقیده نیک و کردار نیک دارند).
این تعبیر شامل و جامعی است. همه رغائب و علائق و چیزهای مورد علاقه و دوست داشتنی شخص مومن را در برمیگیرد. بیان هم میفرمایدکه اینها:
« لَهُم ». برای ایشان است و دارند.
در پیشگاه خدایشان . . . این حق ایشان است، حقیکه نه سر به ناامیدی میکشد، و نه هدر میرود و ضائع میشود.
( ذَلِکَ جَزَاء الْمُحْسِنِینَ) .
این پاداش نیکوکاران است، (آنان که عقیده نیک و کردار نیک دارند).
این بدان خاطر استکه خدا میخواهد خیر و خوبی و کرامت و بزرگواریای راکه برایشان خواسته است تحقق بخشد و پیاده فرماید، و فضل و لطفی در حق ایشانکندکه بر عدل و عدالتی فزونیگیردکه با آن با آنان رفتار مینماید. این هم تـفضل و احسانی استکه خود روا میدارد:
(لِیُکَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی عَمِلُوا وَیَجْزِیَهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ ).
خداوند (چنین تفضلی در حق ایشان میفرماید) تا بدترین کارهای ایشـان را (چه برسد به لغزشهای نـاچیزشان بزداید و) ببخشاید، و آنان را برابر نیکوترین کارهایشان پاداش عطاء نماید.
دادگری این است خوبیها و بدیها محاسبه شود، و آنگاه جزا و سزا تعلق بگیرد.
تفضل این استکه خدا به این بندگان پرهیزگار خود روا میدارد. بدینگونه که بدترین اعمالشان را میبخشاید، و دیگر چیزی ازگناهانشان در ترازوی حسابشان باقی نمیماند. و بدیشان هم پاداششان را برابر با بهترین اعمالشان میدهد. بدین وسیله خوبیهایشان افزایش مییابد و بالا میرود و در ترازوی حساب وکتاب اوج میگیرد.
این لطف و فضل یزدان است، آن را به هرکسکه بخواهد عطاء میفرماید. با وعدهای که خدا بدین کار میدهد، آن را بر خود واجب مـینماید. پس قطعاً همچون چیزی تحقق پیدا میکند و پرهیزگاران نیکوکار بدان اطمینان و یقین دارند.