ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
سورهی انبیاء آیهی 47-36
وَإِذَا رَآکَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ یَتَّخِذُونَکَ إِلا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِی یَذْکُرُ آلِهَتَکُمْ وَهُمْ بِذِکْرِ الرَّحْمَنِ هُمْ کَافِرُونَ (٣٦) خُلِقَ الإنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِیکُمْ آیَاتِی فَلا تَسْتَعْجِلُونِ (٣٧) وَیَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ (٣٨) لَوْ یَعْلَمُ الَّذِینَ کَفَرُوا حِینَ لا یَکُفُّونَ عَنْ وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَلا عَنْ ظُهُورِهِمْ وَلا هُمْ یُنْصَرُونَ (٣٩) بَلْ تَأْتِیهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلا یَسْتَطِیعُونَ رَدَّهَا وَلا هُمْ یُنْظَرُونَ (٤٠) وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَحَاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ مَا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ (٤١) قُلْ مَنْ یَکْلَؤُکُمْ بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ مِنَ الرَّحْمَنِ بَلْ هُمْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُونَ (٤٢) أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنَا لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ وَلا هُمْ مِنَّا یُصْحَبُونَ (٤٣) بَلْ مَتَّعْنَا هَؤُلاءِ وَآبَاءَهُمْ حَتَّى طَالَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ أَفَلا یَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِی الأرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ (٤٤) قُلْ إِنَّمَا أُنْذِرُکُمْ بِالْوَحْیِ وَلا یَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعَاءَ إِذَا مَا یُنْذَرُونَ (٤٥) وَلَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِنْ عَذَابِ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ یَا وَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ (٤٦) وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَإِنْ کَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَکَفَى بِنَا حَاسِبِینَ (٤٧)
پس از این کوچ دور و دراز، و مرحله دیرآهنگ در نواحی جهان، قوانین هستی، قوانین دعوتها و رسالتها، سرنوشتهای انسانها، و جایگاههای هلاک و نابودی گذشتگان، روند قرآنی برمیگردد به همان چیزهائی که در سرآغاز سوره گذشت. آن چیزها عبارت بودند از شیوه پذیره رفتن مشرکان از پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) و نحوه رویاروئی با وحی و پیامیکه او با خود به ارمغان آورده بود، و چگونه آنان وحی را استهزاء و تمسخر میکردند، و بر شرک خود اصرار و پافشاری مینمودند.
آنگاه از سرشت انسان شتابگر سخن میگوید، و بیان میدارد که مشرکان در نزول عذاب شتاب میورزیدند. این است که ایشان را از شتاب در عذاب حذر میدارد، و آنان را از فرجام تمسخر پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) میترساند، و برای ایشان صحنهای از درهم پیچیده شدن طومار حیات چیرگان سلطهگر در دنیا را عرضه میدارد، و صحنهای هم از عذاب تکذیبکنندگان در آخرت را نشان میدهد.
این مرحله را با ذکر دقت حساب وکتاب و سزا و جزا در روز آخرت، به پایان میبرد. حساب وکتاب و سزا و جزا را هم با قوانین جهان و فطرت انسان و سنت خدا در حیات مردمان و در دعوتها و رسالتها، ربط و پیوند میدهد.
*
(وَإِذَا رَآکَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ یَتَّخِذُونَکَ إِلا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِی یَذْکُرُ آلِهَتَکُمْ وَهُمْ بِذِکْرِ الرَّحْمَنِ هُمْ کَافِرُونَ).
هنگامی که کافران تو را میبینند، کاری جز تمسخر و استهزاء تو را ندارند. (و خواهند گفت:) آیا این همان کسی است که از خدایان شما عیبجوئی و بدگوئی میکند؟ (مگر او را سزد که چنین گوید و کند؟!). و حال این که ایشان (که نمیپسندند از بتان سنگین و بیجانشان بدگوپی شود) به قرآن خداوند مهربان (و خالق انسان و جهان) باور ندارند.
این کافران، خداوند رحمان را قبول ندارند، خداوند رحمانی که آفریدگار جهان و ادارهکننده و گرداننده آن است، تا بدین وسیله بر پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) زشت بشمارند اینکه از آلهه سنگی آنان به زشتی یاد میکند. در صورتی که آنان خداوند رحمان را نمیپذیرند بدون اینکه پرهیزگاری نمایند یا خویشتن را لومه و سرزنشکنند ... اینکار بس شگفت است و واقعا شگفت است!
آنان پیغمبر خدا (صلی الله علیه و سلم) را مورد استهزاء قرار میدهند، ولی بر او زشت میشمارندکه از بتهای ایشان به زشتی یاد کند:
(أَهَذَا الَّذِی یَذْکُرُ آلِهَتَکُمْ).
آیا این همان کسی است که از خدایان شما عیبجوئی و بدگوئی میکند؟ (مگر او را سزد که چنین گوید و کند؟!).
ولی این را بر خود زشت نمیشمارند و بالاتر از مقام خود نمیدانند - هرچند بندگانی از بندگان خدایند - نسبت به خدا کافر شوند و منکر وجود اوگردند، و از قرآنی رویگردان شوند که بر ایشان نازل میگردد ... این رویگردانی و دوری از قرآن بسی شگفت و شگرف است و پرده از اندازه تباهی و فسادی برمیداردکه به فطرتشان رخنهکرده است، و سنجش و ارزیابی آنان را درباره امور به هم زده است.
گذشته از اینها آنان با شتاب نزول عذابی را درخواست مینمایندکه پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) ایشان را از آن بیم میدهد و میترساند، و آنان را از عاقبت آن برحذر میدارد. به هر حال انسان برابر سرشتیکه دارد شتابگر است:
(خُلِقَ الإنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِیکُمْ آیَاتِی فَلا تَسْتَعْجِلُونِ. وَیَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ).
(آن چنان انسان شتابگر است که انگار) انسان از شتاب ساخته شده است (و تار و پود وجودش از عجله فراهم آمده است. انسان هم برای دیدن خیر و نعمت، و هم برای مشاهده شر و نقمت عجول است). هرچه زودتر بلا و عذاب خویش را به شما مینمایانم. به شتابم نیندازید و عجله نکنید. میگویند: فرارسیدن این وعده که رستاخیز و قیامت نام دارد) کی خواهد بود اگر (ای مومنان! در سخن خود) راستگو هستید؟.
(خُلِقَ الإنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ).
(آن چنان انسان شتابگر است که انگار) انسان از شتاب ساخته شده است (و تار و پود وجودش از عجله فراهم آمده است).
شتاب در سرشت و در هستی انسان است. انسان پیوسته به فراسوی لحظه حاضر چشم میدوزد و میخواهدکه آن را با دست خود دریافت دارد و بگیرد، و میخواهد هرآنچه راکه بر دلش میگذرد تحقق بخشد و پیادهکند، و میخواهد هرآنچه راکه بدو وعده داده میشود حاضر آورد، هرچندکه زیان او در آن باشد و سبب اذیت و آزارشگردد. انسان این چنین است مگر اینکه با خدا تماس و پیوند پیدا کند و در پرتو این اتصال و ارتباط ثابت و مطمئنگردد، و کار و بار را به خدا واگذار نماید، و در انجام و فرارسیدن آن شتاب و عجله نکند. ایمان، یقین و صبر و اطمینان است.
این چنین مشرکانی عذاب را با شتاب درخواست میکردند، و میپرسیدند که این وعده کی فرامیرسد، وعده عذاب آخرت و عذاب دنیا ... این قرآن است که صحنهای از عذاب آخرت ایشان را به تصویر میکشد، و ایشان را از چیزی برحذر میدارد که از عذاب دنیا گریبانگیر استهزاءکنندگان و مسخرهکنندگان پیشین گردیده است:
(لَوْ یَعْلَمُ الَّذِینَ کَفَرُوا حِینَ لا یَکُفُّونَ عَنْ وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَلا عَنْ ظُهُورِهِمْ وَلا هُمْ یُنْصَرُونَ. بَلْ تَأْتِیهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلا یَسْتَطِیعُونَ رَدَّهَا وَلا هُمْ یُنْظَرُونَ. وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَحَاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ مَا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ).
اگر کافران خبر میداشتند از آن رمانی که (قیامت فرامیرسد و به دوزخ میافتند و آتش جهنم از هر سو ایشان را دربر میگیرد و) آنان نمیتوانند آتش را از پس و پیش خود بازدارند و (از طرف کسی هم) ایشان یاری نمیکردند، (اینک چنین سخنانی نمیگفتند. قیامت با اطلاع قبلی فرانمیرسد و) بلکه ناگهانی به سراغ ایشان میآید و آنان را مات و مبهوت میکند و توانائی دفع و برگرداندن آن را نخواهند داشت و دیگر مهلت و فرصت (توبه و معذرت) بدیشان داده نمیشود. (ای پیغمبر! این تنها تو نیستی که از طرف کفار مورد استهزاء قرار میگیری. بلکه) پیغمبران بزرگواری پیش از تو مورد تمسخر قرار گرفتهاند، و سرانجام عذابی که مسخرهکنندگان بازیچه و شوخی میدانستهاند، ایشان را فراگرفته و دامنگیرشان گشته است.
اگر میدانستندکه چه چیزی بعدها روی میدهد،کار و بارشان غیر از این میشد که در آن هستند، و از استهزاءکردن و تمسخر نمودن و شتاب ورزیدن خودداری میکردند ... باید بنگرندکه چه خواهد بود و چه خواهد شد.
آهای! اینها مشرکانند که آتش از هرسو به سراغشان میآید و به سویشان میدود. آنان با حرکت دیوانهواری -که تعبیر قرآنی در فراسوی جملهها و عبارتها آن را به تصویر میکشد -آتش را از چهرهها و پشتهایشان بازمیدارند، ولیکن نمیتوانند. انگار آتش ایشان را از هر طرف میقاپد و آنان نمیتوانند آن را برگردانند، و نمیتوانند خود را هم از آتش به دور دارند، و تا وقت کم دیگری هم بدیشان مهلت داده نمیشود.
این ناگهانی بر آنان تاختن سزای شتابی استکه در نزول عذاب میورزیدند، و میگفتند:
(مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ).
فرارسیدن این وعده (که رستاخیز و قیامت نام دارد) کی خواهد بود اگر (ای مومنان! در سخن خود) راستگو هستید؟.
پاسخ ایشان همین ناگهانی بر آنان تاختن و یورشی استکه خردها را میزداید و هوشها را میرباید، و ارادهها را فلج مینماید، و ایشان را از اندیشیدن و کار کردن ناتوان میگرداند، و آنان را از فرصت و مهلت محروم و بیبهره میسازد.
این عذاب آخرت است. و امّا عذاب دنیا قطعا گریبانگیر استهزاءکنندگان پیش از ایشان گردیده است. اگر هم مقدر و مقرر نشده استکه به اینان عذاب ریشهکن برسد، عذاب کشتن و اسیرکردن و بر آنان چیره شدن قدغن نگردیده است. پس باید از تمسخرکردن پیغمبرشان دوری کنند، و الا سرنوشت استهزاءکنندگان پیغمبران، مشهور و معروف است، و قانون و سنت بر آن رفته است و تبدیل و تغپیر نمیکند، و جایگاههای هلاک و نابودی استهزاءکنندگان بر این امرگواهی میدهد.
آیا مشرکانکسانی دارندکه بجز خدای مهربان شب و روز ایشان را بپاید و مراعات نماید، و آنان را از عذاب در دنیا یا در آخرت محفوظ کند؟
(قُلْ مَنْ یَکْلَؤُکُمْ بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ مِنَ الرَّحْمَنِ بَلْ هُمْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُونَ. أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنَا لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ وَلا هُمْ مِنَّا یُصْحَبُونَ).
بگو: چه کسی میتواند شما را در شب و روز از (دست عقاب و عذاب) خداوند مهربان محفوظ و مصون بدارد؟! (هیچ کسی نمیتواند). اصلا ایشان از قرآن (که آنان را به یاد خدا و انجام نیکیها و دوری از بدیها میاندازد) رویگردان و گریزانند. یا این که آنان خدایانی دارند که میتوانند ایشان را از (عذاب) ما باز و به دور دارند؟! (این خدایان ساختگی) نه خود را میتوانند یاری کنند (و از عذاب بلای ما برهانند) و نه (برای نجات) از (عقاب و عذاب) ما از سوی کسی یاری میگردند و پناه داده میشوند.
خدا است که نگهبان هرکسی در شب و روز است. صفت خدا رحمت بزرگ و سترگ است. جز او رعایتکننده و حمایتکنندهای نیست. از ایشان بپرس: آیا آنان نگهبانی جز خدا را دارند؟
این یک پرسش انکاری است. این پرسش برای توبیخ ایشان به سبب غفلتشان از یاد خدا است، خدائی که ایشان را در شب و روز میپاید و محافظت مینماید، و آنان از سوی کسی جز خدا یاری نمیگردند:
(بَلْ هُمْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُونَ).
اصلا ایشان از قرآن (که آنان را به یاد خدا و انجام نیکیها و دوری از بدیها میاندازد) رویگردان و گریزانند.
آنگاه پرسش را به شکل دیگری برای ایشان مطرح میکند:
(أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنَا ؟!).
یا این که آنان خدایانی دارند که میتوانند ایشان را از (عذاب) ما باز و به دور دارند؟!.
آیا این خدایان هستندکه ایشان را میپایند و نگهبانی مینمایند؟! هرگز! هرگز! چه این خدایان:
(لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ).
خود را نمیتوانند یاری کنند (و از عذاب و بلای ما برهانند ).
این خدایان که نمیتوانند خویشتن را یاری نمایند، روشن استکه نمیتوانند دیگران را کمک و یاری کنند:
(وَلا هُمْ مِنَّا یُصْحَبُونَ).
و (برای نجات) از (عقاب و عذاب) ما از سوی کسی یاری نمیگردند و پناه داده نمیشوند.
آنان از سوی هیچ صاحب قدرتی برای خودشان نمیتوانند یاری بجویند و پناه بخواهند وکمکگردند و شوکت و عظمتی به دست بیاورند، بدانگونهکه هارون و موسی یاری و پناه خواستند و قدرت و قوت طلبیدند. پروردگارشان در این راستا بدیشان میفرماید:
(إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى).
من با شما هستم و (حرفها و سخنها را) میشنوم و (اعمال و افعال) را میبینم. (طه/4٦)
این خدایان نه قدرتی و نه شوکتی از خود دارند، و از سوی خدا هم یاری وکمکی بدیشان نمیشود تا قدرتی و شوکتی به هم رسانند. این خدایان بسیار ناتوان و درمانده هستند.
پس از این مجادله ریشخندآمیزی که بیارجی و ناچیزی اعتقاد مشرکان را روشن میکند و بدون محتوا و بدون منطق و دلیل بودن آن را مینمایاند، روند قرآنی از ستیزه و مجادله با ایشان صرف نظر میکند، و پرده از علت و سبب لجاجت ایشان راکنار میزند.
سپس وجدان ایشان را به گونهای میپساید و لمس مینمایدکه دلها را سخت به جنبش و تکان میاندازد، و دلها را به اندیشیدن درباره دست قدرت یزدان میاندازد، وکاری میکند دست قدرت خدا را ورانداز کنند بدانگاهکه سفره زمین را از زیر پای قدرتمندان چیره برمیچیند، و گوشههای اطراف آن را جمع میگرداند، و ایشان را به گوشه دورافتاده کوچکی از آن پرت میکند، بعد از آنکه بر روی زمین سرزمین فراخ و قدرت فراوان و فرمانروائی قلدرانهای داشتهاند!
(بَلْ مَتَّعْنَا هَؤُلاءِ وَآبَاءَهُمْ حَتَّى طَالَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ أَفَلا یَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِی الأرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ).
(در برابر کفر کافران، در رساندن عذاب شتاب نداریم، و) بلکه ما اینان و پدرانشان را از انواع نعمتها بهرهمند ساختهایم (و ایشان به جای شکرگزاری، به غرور و طغیان خود افزودهاند) و چهبسا عمر طولانی هم داشتهاند (و سرانجام آهسته و آرام گرفتار عقاب و عذاب ما شده و میشوند). مگر آنان نمیبینند که (این نعمت و ملک میرود دست به دست، و ما از نعمت و قدرت و صحت و جاه و جلال گروهی میکاهیم، و بر ثروت و شوکت و عظمت ونعمت گروه دیگری میافزائیم؟ بلی! این جهان و نعمتهای آن پایدار نیست و) ما از زمین (اینان) میکاهیم (و بر زمین آنان میافزائیم، و قدرت و دولت را میان مردمان دست به دست میگردانیم). آیا (با این حال ما غالبیم یا) ایشان غالبند؟.
برخورداری از نعمتهای فراوان موروثی و درازمدت است که فطرتشان را تباه کرده است. نعمتها خوشگذرانی را به دنبال دارد. خوشگذرانی هم دل را تباه و ذهن را تنبل وکودن میگرداند، و منتهی به ضعف حساسیت در برابر یزدان میشود، وکوردلی در برابر اندیشیدن و وراندازکردن آیات خدا را به دنبال دارد. این امتحان کردن با نعمت است در زمانی که انسان به خود نمیآید و از خویشتن مراقبت و مواظبت نمینماید، و پیوسته با خدا تماس و پیوند نمیگیرد تا او را فراموش نکند.
از اینجا استکه روند قرآنی وجدان ایشان را میپساید با نشان دادن صحنهای که هر روزه در گوشهای ازگوشههای زمین روی میدهد، در آنجاهائی که سرزمین دولتهای چیره درهم پیچیده میشود و کم میگردد و دامن فراهم میچیند. ناگهان به شکل دولتهای کوچکی درمیآید، در حالی که قبلا امپراتوریهائی بوده است، و مغلوب و شکست خورده میشود، و حال این که پیشتر چیره و زبردست بوده است، و نفرات آن کم میگردد، در حالیکه پیش از این افراد زیادی در آن زیستهاند. نعمتهایش کاستی میپذیرد، آنجائیکه لبریز از نعمتها بوده است.
تعبیر قرآنی دست قدرت را به تصویر میکشد در آن حال و احوالیکه دارد سرزمینی را درهم میپیچد و از نواحی و اطراف آن میکاهد و مسافتها و فاصلههای فراخ آن را کم وکوتاه مینماید ... صحنه جادوگرانهای استکه در حرکت دقیقی و جنبش لطیفی، و ترس و هراس وحشتانگیزی است!
(أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ).
آیا (با این حال ما غالب هستیم یا) ایشان غالب هستند؟.
آیا بر سر ایشان همان چیزی نمیآیدکه بر سر دیگران می آید؟
*
در سایه این صحنهایکه دلها از آن به لرزه درمیآید، به پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) دستور داده میشود سخن بیمدهنده و تهدیدآمیز را بیان دارد:
(بَلْ مَتَّعْنَا هَؤُلاءِ وَآبَاءَهُمْ حَتَّى طَالَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ أَفَلا یَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِی الأرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ).
بگو: (ای کافران! من از پیش خود چیزی نمیگویم و با سخنان خود شما را بیم نمیدهم. بلکه) شما را با وحی (و کلام آسمانی قرآن) بیم میدهم. (اگر در دل سخت شما اثر نمیگذارد، به خاطر آن است که بر اثر رویگردانی از حق، انگار پردههای گناه و غرور و غفلت بر گوشهایتان فروافتاده است و کرتان ساخته است) و اشخاص کر هنگامی که بیم داده میشوند، صدا و ندا را نمیشنوند.
باید که بپرهیزند از این که کرانی شوند که نمیشنوند! و زمینهای زیر پایشان و تحت سلطه و قدرتشان درهم پیچیده شود، و دست قدرت خدا بساط شوکت آنان را از نواحی مملکتشان جمعگرداند، و خودشان وکالاها و دارائیها و سرزمینهایشان را بر باد نیستی دهد!!
روند قرآنی آهنگ موثر در دلها را دنبال میکند و پیاپی میآورد، و آنان را در حال و احوالی به تصویر میکشد که عذابگریبانگیرشان گردیده است:
(وَلَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِنْ عَذَابِ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ یَا وَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ).
اگر گوشه ناچیزی از عذاب پروردگارت (که از آن بیم داده میشوند) بدیشان برسد (به فریاد میآیند و) خواهند گفت: وای بر ما! ما ستمگر بودهایم (و با معاصی و کفر بر خود و دیگران ظلم نمودهایم).
واژه «نفحه: وزش. بو» اغلب برای رحمت بهکار میرود، ولیکن در اینجا برای عذاب بهکار برده شده است. انگارگفته میشود: سبکترین پسودهای از عذاب پروردگار تو، ایشان را به فریاد میآورد و به اعتراف وامیدارد. ولیکن چه فائدهای دارد؟ چون دیگر اعتراف سودی نمیبخشد. قبلا در روند سوره، صحنه آبادیها و روستاهائی که عذاب خدا بدانها رسیده است، بیان گردید. اهالی آنجاها فریاد برآوردهاند:
(یَا وَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ. فَمَا زَالَتْ تِلْکَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلْنَاهُمْ حَصِیدًا خَامِدِینَ).
پیوسته این، فریاد ایشان خواهد بود (و «وای بر ما» را تکرار میکنند) تا این که آنان را درویده و فروافتاده مینمائیم (و ایشان را از پای میاندازیم و هلاکشان میسازیم).
در این صورت، این اعترافی استکه بعد از فوت وقت و از دست رفتن فرصت صورت پذیرفته است. بهتر این بود که تهدید و بیم وحی را میشنیدند بدان هنگامکه مجال و مهلتی داشتند و فرصت نگذشته بود، و جلوتر از زمانی بودکه بخشی از عذابگریبانگیرشان شود.
*
این مرحله هم با واپسین آهنگ صحنههای روز حساب وکتاب پایان میپذیرد:
(وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَإِنْ کَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَکَفَى بِنَا حَاسِبِینَ).
و ما ترازوی عدل و داد را در روز قیامت خواهیم نهاد، و اصلا به هیچ کسی کمترین ستمی نمیشود، و اگر به اندازه دانه خردلی (کار نیک یا بدی انجام گرفته) باشد، آن را حاضر و آماده میسازیم (و سزا و جزای آن را میدهیم) و بسنده خواهد بود که ما حسابرس و حسابگر (اعمال و اقوال شما انسانها) باشیم.
دانه خردل کوچکترین چیزی را به تصویر میکشدکه چشمها آن را میبینند و سبکترین چیز در ترازو است. حتی این دانه خردل هم در روز حساب وکتاب رها نمیشود و هدر نمیرود. ترازوی دقیق با همچون دانهای نیز بالا میافتد و کج میشود!
باید هرکسی بنگرد چه چیزی را برای فردا پیشاپیش میفرستاد. باید هر دلیگوش فرادهد به تهدید و بیمی که میشود. باید که غافلان رویگردان استهزاءکننده پیش از اینکه در دنیا یا در آخرت تهدید و بیم صدق پیدا کند و عذاب فرارسد، شتابکنند و هرچه زودتر به خود آیند. چه اگر آنان از دست عذاب دنیا هم نجات پیدا کنند، عذاب آخرت در آنجا آماده است، آخرتی که ترازوهای مخصوص خود را دارد و برای آن آماده میشود، و به هیچ کسی چیزی ظلم نمیگردد، و به اندازه دانه خردلی کاری نادیده گرفته نمیشود و رها نمی گردد.
بدین منوال و بر این روال، ترازوهای دقیق آخرت، با قوانین دقیق هستی، و با سنن دعوتها و رسالتها، و با سرشتهای حیات و مردمان، پیوند پیدا میکند، و همه اینها نیز هماهنگ و یگانه در دست اراده یگانهای گرد میآیند و به هم میرسند، بهگونهایکه بر مساله توحید و یگانگی خدا گواهی میدهند! این هم محور اصیل سوره است.