ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
سورهی نحل آیهی 89-77
وَلِلَّهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (٧٧) وَاللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالأبْصَارَ وَالأفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (٧٨) أَلَمْ یَرَوْا إِلَى الطَّیْرِ مُسَخَّرَاتٍ فِی جَوِّ السَّمَاءِ مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلا اللَّهُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (٧٩) وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَنًا وَجَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُودِ الأنْعَامِ بُیُوتًا تَسْتَخِفُّونَهَا یَوْمَ ظَعْنِکُمْ وَیَوْمَ إِقَامَتِکُمْ وَمِنْ أَصْوَافِهَا وَأَوْبَارِهَا وَأَشْعَارِهَا أَثَاثًا وَمَتَاعًا إِلَى حِینٍ (٨٠) وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلالا وَجَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْجِبَالِ أَکْنَانًا وَجَعَلَ لَکُمْ سَرَابِیلَ تَقِیکُمُ الْحَرَّ وَسَرَابِیلَ تَقِیکُمْ بَأْسَکُمْ کَذَلِکَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُونَ (٨١) فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ الْمُبِینُ (٨٢) یَعْرِفُونَ نِعْمَةَ اللَّهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَهَا وَأَکْثَرُهُمُ الْکَافِرُونَ (٨٣) وَیَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیدًا ثُمَّ لا یُؤْذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَلا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ (٨٤) وَإِذَا رَأَى الَّذِینَ ظَلَمُوا الْعَذَابَ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَلا هُمْ یُنْظَرُونَ (٨٥) وَإِذَا رَأَى الَّذِینَ أَشْرَکُوا شُرَکَاءَهُمْ قَالُوا رَبَّنَا هَؤُلاءِ شُرَکَاؤُنَا الَّذِینَ کُنَّا نَدْعُوا مِنْ دُونِکَ فَأَلْقَوْا إِلَیْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّکُمْ لَکَاذِبُونَ (٨٦) وَأَلْقَوْا إِلَى اللَّهِ یَوْمَئِذٍ السَّلَمَ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ (٨٧) الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ زِدْنَاهُمْ عَذَابًا فَوْقَ الْعَذَابِ بِمَا کَانُوا یُفْسِدُونَ (٨٨) وَیَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیدًا عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَى هَؤُلاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ (٨٩)
روند قرآنی به این درس ادامه میدهد و دلائل و براهین الوهیت یگانهای را عرضه میداردکه در این سوره بر آن تکیه میشود: بزرگی و سترگی آفرینش، و فراوانی نعمت، و احاطه علم و فراگیری دانش ... جز اینکه این درس در این مرحله تمرکز پیدا میکند و میچرخد بر محور مساله رستاخیز مردگان، و بر قیامت که یکی از اسرار و رموز غیب است و تنها خدا از آن آگاه است و خداکسی را بر آن مطلع نمیگرداند.
موضوعهای این درس شامل انواع و اقسامی از اسرار و رموز غیب خدا در آسمانها و زمین، و در آفاق و انفس و درون و بیرون، و پوشیده و مخفی ماندن قیامت است. از راز سر به مهر قیامت کسی جز خدا آگاه نمیگردد و تنها خدا استکه از آن مطلع و بر آن چیره است، و تنها او میداندکه چه وقت فرامیرسد. پدید آوردن قیامت نیز برای خدا سهل و ساده است:
« وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ ».
کار (برپائی) قیامت (و زنده گرداندن مردمان در آن، برای خدا ساده و آسان است و از لحاظ سرعت و سهولت، درست) به اندازه چشم برهم زدن و یا کوتاهتر از آن است.
از راز سر به مهر ارحام نیزکسی جز خدا آگاه نیست. خدا استکه جنینها را از پس پرده این غیب بیرون میآورد، جنینهائی که چیزی نمیدانند. پس از آن یزدان به مردمانگوشها و چشمها و دلها را عطاء میفرماید تا اینکه شکرگزار نعمت او شوند ... از راز و رمز اسرار آفرینش صحبت میشود، و از جمله از تسخیر پرندگان در فضای آسمان سخن میرود وگفته میشودکه جز خداکسی پرندگان را در فضا نگاه نمیدارد.
به دنبال این درس، و درکنار اسرار و رموز غیب و در فضای آن، نعمتهای مادی یزدان بر مردمان عرضه میشود، نعمتهای آسایش و آرامش و در زیر سایهها آرمیدن. آرمیدن در خانههائیکه ازگل و سنگ و غیره میسازند، و در خانههائی از پوستهای چهارپایان ترتیب میدهند برایکوچ و سفر یا اقامت و حضر. از اثاثیه منزل وکالاها سخن میرود، کالاهائی که از پشم وکرک و مو تهیه میشود. همچنین نگاهی انداخته میشود به سایهها و لانهها و جامههائیکه انسان را از گرما مصون میدارند و در جنگ از خطر محفوظ میکنند:
« وَلِلَّهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ » .
غیب آسمانها و زمین را خدا میداند و بس. کار (بر پائی) قیامت (و زنده گرداندن مردمان در آن، برای خدا ساده و آسان است و ار لحاظ سرعت و سهولت، درست) به اندازه چشم برهم زدن و یا کوتاهتر از آن است. بیگمان خدا بر هر چیزی توانا است (چرا که قدرت بیانتها است).
مساله رستاخیز یکی از مسائل عقیدتی است. مسالهای استکه در هر عصری و در زمان هر پیغمبری جدال و ستیز شدیدی به همراه داشته است. رستاخیز غیبی از غیبهای خدا است و تنها خدا از غیب آگاه و مطلع است.
« وَلِلَّهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ » .
غیب آسمانها و زمین را خدا میداند و بس،
انسانها در برابر پردههای غیب درمانده و ناتوان میایستند، دانش زمینی ایشان هر اندازه هم باشد، و گنجینههای زمین و نیروهای اندوخته آن هر اندازه هم گشوده و بازگردند. داناترین دانایان آدمیزادگان در جای خود میایستد و نمیداند لحظه بعدی درباره او چه میشود. آیا نفس او برمیگردد، نفسی که بیرون آمده است، یا نفس برنمیگردد و جان میسپارد! آرزوها انسان را به هر راهی و به هر جائی میکشاند، در حالی که قضا و قدر خدا در پشت پرده غیب نهان است و انسان نمیداند چه وقت ناگهان بر او میتازد. چهبسا در همین لحظه بر او بتازد ویار او را بسازد. این هم از الطاف و مراحم الهی در حق مردمان استکه آگاه از فراسوی لحظه حاضر نباشند، تا به آرزوها بنشینند و به کار و تلاش بپردازند و تولیدکنند و به ایجاد و ابتکار سرگرم شوند، و بعد از خود برجای بگذارند آنچه راکه آغازکرده بودند، و آن را فرزندان و جانشینان او تکمیلکنند، تا بدانگاهکه پرده غیب برافتد و آنچه در پس پرده عظیم و هراسانگیز نهان بود عیان شود.
قیامت از زمره این غیب نهان و پنهان است. اگر مردمان موعد آن را میدانستند چرخ زندگی از حرکت بازمیایستاد، یا دستکم رخنه پیدا میکرد و مختل میشد، و ارابه زندگی در خطل سیری حرکت نمیکرد که قدرت یزدان آن را ترسیمکرده است، و مردمان سالها و روزها و ماهها و ساعتها و لحظههای فرارسیدن قیامت رامیشمردندوبهانتظارآنمینشستند!.
( وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ).
کار (برپائی) قیامت (و زنده گرداندن مردمان در آن، برای خدا ساده و آسان است و از لحاظ سرعت و سهولت، درست) به اندازه چشم برهم زدن و یا کوتاهتر از آن است.
قیامت نزدبک است، ولیکن برابر محاسبه جدای از محاسبه معهود و مشهور انسانها. چارهجوئی و تعبیر کار قیامت هم نیازمند وقت و زمان نیست. چشم برهم زدنی است و تمام شد. ناگهان آماده و حاضر است با تمام اسباب و علل آن!
«إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ » .
بیگمان خدا بر هر چیزی توانا است (چرا که قدرت بیانتهاء است).
زنده گرداندن گروهها و دستههای فراوان و خارج از شمار آفریدگان، تکان و حرکت دادن ایشان، گردآوری آنان، حساب وکتابکشیدن از ایشان، و سزا و جزا و پاداش و پادافره دادن بدانان، همه اینها برای قدرت بیانتهاء خدا سهل و ساده است، آن قدرت مطلقیکه به چیزی میگوید: باش! فورا میشود. اینکارها برای کسانی مشکل و دشوار و هراسانگیز و سرسامآور استکه با حساب وکتاب انسانها به محاسبه این مسائل میروند، و با چشم انسانها بدانها مینگرند، و با مقیاسها و معیارهای آدمیان به سنجش میپردازند ... بدین خاطر استکه نمیتوانند تصورکنند و بسنجند و برآوردکنند!
قرآن رستاخیز مردگان را با مثالکوچکی از زندگانی انسانها به ذهن آدمی نزدیک میکند، مثالیکه نیروهای آدمیان عاجز از آن است، و تصورشان بدان قد نمیدهد و سر نمیکشد، هرچند درهر لحظه و آنی ازشبانهروز
این کار رویمیدهد و به وقوع میپیوندد:
(وَاللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالأبْصَارَ وَالأفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).
خداوند شما را از شکمهای مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی (از جهان دور و بر خود) نمیدانستید، و او به شما گوش و چشم و دل داد تا (به وسیله آنها بشنوید و ببینید و بفهمید و نعمتهایش را) سپاسگزاری کنید.
این غیب نزدیک است، ولیکن ژرف و ریشهدار است. مردمان مراتب رشد و احوال زندگی جنین را میبینند، ولی نمیدانند این دگرگونیها وبالندگیها چگونه صورت میگیرد. چه راز آنها راز نهان حیات است. دانشیکه انسانها آن را ادعاء میکنند و بدانگردن میافرازند و گردنکشی میکنند، و میخواهند با آنکار قیامت وکار غیب را بیازمایند، دانش پدیده آمدهای و فراچنگ آورده ای است:
(وَاللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئًا) .
خداوند شما را از شکمهای مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی (از جهان دور و بر خود) نمیدانستید.
زمان تولد هر دانشمندی و هر پژوهشگری، و بیرون آمدنشان از شکم مادرانشان، در حالیکه چیزی نمیدانستند، بسی نزدیک است. دانشی راکه بعد از آن به دست آوردهاند عطاء و داده خدا است بدان اندازهکه او برای آدمیان خواسته است، و برای زندگیشان بر این کره خاکی بسنده دانسته است، و در اقیانوسکشف شده این هستی برایشان کافی شمرده است:
(وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالأبْصَارَ وَالأفْئِدَةَ) ٠
و او به شما گوش و چشم و دل داد.
قرآن با قلب و با دل از مجموع وسائل درک و شعور انسان تعبیر میکند، و شامل چیزی میگرددکه اصطلاحاً بدان عقل میگویند. همچنین شامل تمام نیروهای پنهانی الهام میگرددکه حقیقت آنها و عملکرد آنها ناشناخته مانده است. به شماگوش و چشم و دل داده است تا:
(لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).
تا (به وسیله آنها بشنوید و ببینید و بفهمید و نعمتهایش را) سپاسگزاری کنید.
امید است سپاسگزاریکنید وقتی که ارزش این نعمت و سائر نعمتهای دیگر را در حق خود دانستید. سرآغاز سپاسگزاری، ایمان آوردن به خدای یگانه معبود است. چیز شگفت دیگری را از آثار و نشانههای قدرت الهی میبینند و بدان مینگرند، ولی در باره آن نمیاندیشند، صحنه شگفتانگیزی است که عیان برای دیدگان است:
(أَلَمْ یَرَوْا إِلَى الطَّیْرِ مُسَخَّرَاتٍ فِی جَوِّ السَّمَاءِ مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلا اللَّهُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ)
مگر پرندگان را نمیبینید که در فضای آسمان رام و فرمانبردارند و کسی جز خدا آنها را نگاه نمیدارد (و خواص فیزیکی خاص را در اندام پرندگان و قابلیت را در فضا ایجاد نمیسازد). واقعاً در این (امکان پرواز به هوا و جولان در فضا) نشانههائی (از عظمت و قدرت خدا) برای کسانی است که (به چیزهائی که پیغمبران به ارمغان آوردهاند) ایمان دارند.
صحنه پرندگان مسخر در فضای آسمان، صحنه مکرّری است. الفتگرفتن بدین صحنه شگفتی آن را از میان برده است. دل انسانها متوجه این صحنه نمیگردد مگر زمانیکه تکان بخورد و بیدارگردد، و جهان را با چشم بینا و آگاه خداداد بنگرد و وراندازکند. گردش و چرخش پرندهای در فضای آسمان، حس آگاه و شعور بیدار را به جوش و خروش میاندازد و ان را به هدفی که باید رهنمائی مینماید، و ان را برای دیدن صحنه قدیم ولی اینک جدید به شور و هیجان میافکند.
« مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلا اللَّهُ ؟«.
و کسی جز خدا انها را نگاه نمیدارد (و خواص فیزیکی خاص را در اندام پرندگان و قابلیت پرواز را در فضا ایجاد نمیسازد.
خدا است که آنها را برابر قوانینی که در سرشت پرندگان و در سرشت هستی پیرامون انها سرشته است، نگاه میدارد. خدا است که پرندگان را توان پرواز داده است، و فضای پیرامون انها را مناسب این پروار ساخته است، و بدین وسیله پرندگان را در فضای اسمان از سقوط مصون داشته است:
« إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»
واقعا در این (امکان پرواز به هوا و جولان در فضا) نشانههائی ،(از عظمت و قدرت خدا) برای کسانی است که (به چیزهائی که پیغمبران به ارمغان آوردهاند ایمان دارند.
دل با ایمان است که از زیبائیها و نواوریهای افریدهها و آفرینش آگاه است، و زیبائی دل انگیز و مبهوتکنندهای را در انها درک و فهم میکند که ذهن و شعور را به جنبش و تکان میاندازد و دلها و درونها را به جوش و خروش میافکند. دل با ایمان از احساس خود درباره جمال افرینش و آفریدگان، به وسیله ایمان و عبادت و تسبیح و تقدیس تعبیر میکند. ان مومنانی که عطاء تعبیر بدیشان ارمغان گردیده است میتوانند انواع و اقسامی از سخنان زیبا و دلربا را درباره زیبائیهای افرینش و افریدگان بگویند، سخنانی که شاعری نمیتواند آنگونه زیبا و دلانگیز ادای مطلب بکند که سوز ایمان درخشان و تابان به دل او نیفتاده باشد .
*
روند قرآنی گام دیگری را در راه اسرار آفرینش و رازهای آفریدگان و نشانههای قدرت و نمادهای نعمت
برمیدارد. با اینگام به داخل خانههای مردمان میرود و به چیزهائی از قبیل آرامش وکالا و سوراخها و سنبهها و سایههاکه در درون و بیرون آنجاها است سرک میکشد!
(وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَنًا وَجَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُودِ الأنْعَامِ بُیُوتًا تَسْتَخِفُّونَهَا یَوْمَ ظَعْنِکُمْ وَیَوْمَ إِقَامَتِکُمْ وَمِنْ أَصْوَافِهَا وَأَوْبَارِهَا وَأَشْعَارِهَا أَثَاثًا وَمَتَاعًا إِلَى حِینٍ وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلالا وَجَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْجِبَالِ أَکْنَانًا وَجَعَلَ لَکُمْ سَرَابِیلَ تَقِیکُمُ الْحَرَّ وَسَرَابِیلَ تَقِیکُمْ بَأْسَکُمْ کَذَلِکَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُونَ).
خدا است که (به شما قدرت آن را داده است که بتوانید برای خود خانهسازی کنید و) خانههایتان را محل آرامش و آسایشتان گردانده است. و از پوستهای چهارپایان (با ایجاد خواص ویژه) چادرهائی برایتان ساخته است که در سفر و حضر خود آنها را (به آسانی جابجا میکنید و) سبک مییابید، و از پشم و کرک و موی چهارپایان وسائل منزل و موجبات رفاه و آسایش شما را فراهم کرده است که تا مدتی (که زندهاید) از آنها استفاده میکنید (و پس از پایان این جهان، نه شما میمانید و نه نعمتهای آن). خداوند سایههائی برایتان از چیزهائی که آفریده است پدید آورده، و پناهگاههائی برایتان از کوهها ساخته است و (طرز ساختن و استفاده از لباسها را به شما آموخته است و بدین وسیله) جامههائی برایتان تهیه دیده است که شما را از (اذیت) گرما و (آزار) جنگ محفوظ نگاه میدارد. بدینگونه خدا نعمتهای خود را بر شما اتمام میبخشد تا این که (حس قدردانی و شکرگزاری در درونتان بیدار و) مطیع و مخلص او گردید (و تنها او را خدا بدانید و فقط از وی فرمانبرداری کنید).
آرامش و آسایش در خانهها نعمتی استکه ارزش آنها را جزکسانی نمیدانندکه آواره باشند و خانهای و آرامش و آسایشی نداشته باشند. آرامش و آسایش در روند قرآنی پس از سخن از غیب ذکرگردیده است.
سایه آرامش و آسایش از سایه غیب بیگانه نیست. چه هر دو تای آنها پنهان و پوشیده است. یادآوری آرامش و آسایش فهم و شعور غافل از ارزش این نعمت را میپساید و آن را بیدار و هوشیار مینماید.
در اینجا خانه از دیدگاه اسلام را به مناسبت این تعبیر الهامگرانه دنبال میکنیم و اندکی در این زمینه سخن میگوئیم:
(وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَنًا ).
خدا است که (به شما قدرت آن را داده است که بتوانید برای خود خانهسازی کنید و) خانههایتان را محل آرامش و آسایشتان گردانده است.
بدین وسیله اسلام خانه را مکانی برای آرامش و آسایش روحی و اطمینان حسی و شعوری میخواهد. اسلام میخواهد خانه خوشایند و محل استراحت باشد و جان در آن بیارامد و جای امن و امان آن باشد. هم از لحاظ مادی و حسی برای سکونت و آرامش بسنده و سزاوار باشد، و هم از نظر وجودکسانیکه در آن هستند و باید یکی با دیگری بسازد و همگان درکانون گرم آن بیاسایند و به آرامش برسند. خانه جای کشمکش و ستیز و دشمنانگی و دودستگی نیست. بلکه خانه جای بیتوتهکردن و ماندن و آرامش و آسایش یافتن و امن و امان و اعتماد و اطمینان و صلح و ساز است.
بدین خاطر استکه اسلام برای خانه حرمت و احترام خاصی را تضمین میکند، تا امنیت و صلح و صفا و اطمینان و اعتماد خانه برجای بماند. لذا نباید کسی وارد خانهای بشود مگر با اجازهگرفتن.کسی هم بناحق نباید خویشتن را به داخل خانهای بیندازد و با زور وارد آن بشود، هرچند هم از سوی شاه و فرمانروا آمده باشد. کسی نیز نباید به بهانهای و به سببی بهکسانی سرک بکشد و بنگردکه در داخل خانهای هستند.کسی هم نباید جاسوسی کند و اهل خانهای را بدون اطلاع ایشان زیر نظر بگیرد و خانه را بپاید و امنیت ساکنان آن را سلبکند و مایه هراس ایشان شود، و آرامش و آسایشی را از میان ببرد که اسلام برای خانهها میخواهد، و با آن تعبیر زیبای ژرف از خانهها تعبیر میکند.
از آنجاکه صحنه، صحنه خانهها و لانهها وکنامها و جامهها است، روند قرآنی آن بخش از چهارپایان را ذکر میکند که با مفردات صحنه هماهنگی و همخوانی دارد:
« وَجَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُودِ الأنْعَامِ بُیُوتًا تَسْتَخِفُّونَهَا یَوْمَ ظَعْنِکُمْ وَیَوْمَ إِقَامَتِکُمْ وَمِنْ أَصْوَافِهَا وَأَوْبَارِهَا وَأَشْعَارِهَا أَثَاثًا وَمَتَاعًا إِلَى حِینٍ » .
و از پوستهای چهاریایان (با ایجاد خواص ویژه) چادرهائی برایتان ساخته است که در سفر و حضر خود آبها را (به آسانی جابجا میکنید و) سبک مییابید، و از پشم و کرک و موی چهاریایان وسائل منزل و موجبات رفاه و اسایش شما را فراهم کرده است که تا مدتی (که زندهاید) از انها استفاده میکنید (و پس از پایان این جهان، نه شما میمانید و نه نعمتهای ان).
روند قرآنی در اینجا نعمتهائی را از چهارپایان ذکر میکندکه به نیازمندیها پاسخ میگوید و با علاقه و شوقها میخواند. در این راستا درکنار اثاثیه منزل، متاع را ذکر میکند. متاع هرچند که بر چیزهائی نیز اطلاق میشود که در رحلها است، از قبیل: گستردنیها و بالاپوشها و ابزارها، ولی متاع به تمتع و لذت بردن نیز اشاره دارد.
تعبیر قرآنی درباره فضای آرامش و آسایش و اطمینان و طمانینه پیدا کردن دارای لطافت و ظرافت بیشتری است، بدان هنگامکه به سایهها و لانهها وکنامهای واقع در کوهها اشاره میکند، و به جامههائی توجه میدهد که ازگرما جلوگیری میکند و از اذیت و آزار و شدائد ناگوار جنگ جلوگری مینماید، از قبیل زرهها و چیزهائی بسان آنهاکه برای حفاظت و امنیت در جنگ بهکار میروند:
( وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلالا وَجَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْجِبَالِ أَکْنَانًا وَجَعَلَ لَکُمْ سَرَابِیلَ تَقِیکُمُ الْحَرَّ وَسَرَابِیلَ تَقِیکُمْ بَأْسَکُمْ) .
خداوند سایههائی برایتان از چیزهائی که آفریده است پدید آورده، و پناهگاههائی برایتان از کوهها ساخته است، و (طرز ساختن و استفاده از لباسها را به شما آموخته است و بدین وسیله) جامههائی برایتان تهیه دیده است که شما را از (اذیت) گرما و (آزار) جنگ محفوظ نگاه میدارد.
جانها در زیر سایهها میآرامند و به آرامش و آسایش میرسند. جانها در پناهگاهها و غارها نیز اطمینان مییابند و به آسودن و خفتن میپردازند. جانها با جامههائی میآرامند که انسان را از سوز و آزار گرما محفوظ و مصون میدارد، از قبیل: رداها و بالاپوشهائی که برای استراحت به کار میروند، و جانها در جامههائی میآسایندکه انسان را از اذیت و آزار جنگ در امان میدارند، از قبیل: زرهها و غیر آنهاکه برای محافظت به کار میروند ... همه اینها به مناسبت آرامش و آسایش و امن و امان خانهها ذکر میشوند ... بدین خاطر پیروی این چنین میآید:
(کَذَلِکَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُونَ ).
بدینگونه خدا نعمتهای خود را بر شما اتمام میبخشد تا این که (حس قدردانی و شکرگزاری در درونتان بیدار و) مطیع و مخلص او گردید (و تنها او را خدا بدانید و فقط از وی فرمانبرداری کنید)
اسلام که مصدر فعل «تسلمون« است به معنی تسلیم شدن و آرمیدن و آسودن است. بدین منوال همه سایهروشنهای صحنه هماهنگ و همآوا میشوند، بدان شیوه که سبک قرآن درکار تصویرگری است.
اگر تسلیم شدند چه خوب، و اگر پشتکردند و گریختند، بر رسولان پیام باشد و بس٠ در این صورت منکر خواهند بود و حق و حقیقت را نمیپذیرند، پس از آن که نعمت یزدان را شناختهاند، نعمتی که جای انکار نیست.
(فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ الْمُبِینُ یَعْرِفُونَ نِعْمَةَ اللَّهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَهَا وَأَکْثَرُهُمُ الْکَافِرُونَ) .
با این همه اگر آنان روی برتابند (و تسلیم دعوت نشوند و حق را گردن ننهند، باک نداشته باش که گناهی بر تو نیست. چرا که) وظیفه تو تنها تبلیغ آشکار است (وآن را بجای آوردهای. کوردلان لجوج چون ایشان) نعمت خدا را میشناسند و با وجود شناخت و آگاهی، (در عمل) آن را انکار میکنند (و ناسپاسش میگذارند) و بیشترشان (با تقلید از آباء و اجداد خود) کافرند (و بعدها گروه اندکی از آنان ایمان میآورند و اسلام را میپذیرند).
*
آنگاه روند قرآنی عرضه میدارد چیزی راکه در انتظارکافران است و هنگامیکه قیامت فرارسد گریبانگیرشان میگردد، قیامتیکه در سرآغاز سخن ذکر شده است:
(وَیَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیدًا ثُمَّ لا یُؤْذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَلا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ وَإِذَا رَأَى الَّذِینَ ظَلَمُوا الْعَذَابَ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَلا هُمْ یُنْظَرُونَ وَإِذَا رَأَى الَّذِینَ أَشْرَکُوا شُرَکَاءَهُمْ قَالُوا رَبَّنَا هَؤُلاءِ شُرَکَاؤُنَا الَّذِینَ کُنَّا نَدْعُوا مِنْ دُونِکَ فَأَلْقَوْا إِلَیْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّکُمْ لَکَاذِبُونَ وَأَلْقَوْا إِلَى اللَّهِ یَوْمَئِذٍ السَّلَمَ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ زِدْنَاهُمْ عَذَابًا فَوْقَ الْعَذَابِ بِمَا کَانُوا یُفْسِدُونَ).
روزی (که قیامت فرامیرسد) از هر ملتی گواهی را (که در دنیا پیغمبرشان بوده است) برمیانگیزیم (تا علاوه بر آگاهی خدا از احوال ایشان، و شهادت همه اندامشان، بر آنان شهادت دهد و موجب شرمساری و رسوائی بیشترشان گردد. در آن دادگاه پس از شهادت شهود و قرار گرفتن در برابر عذاب الهی) دیگر به کافران اجازه داده نمیشود (لب از لب بگشایند و معذرتخواهی نمایند) و (از سوی پیغمبران) از ایشان خواسته نمیشود که جلب رضایت و تقاضای گذشت نمایند (چرا که فرصت جلب رضایت خدا با گفتار و کردار گذشته است، و هنگام رویاروئی با نتائج اقوال و اعمال و بازتاب پندار و رفتار دنیوی فرا رسید است). هنگامی که کافران عذاب جهنم را میبینند (و درخواست میکنند که چیزی از آن برایشان تخفیف داده بشود) نه برایشان تخفیف داده میشود و نه چندان مهلت عطاء میگردد (که دیرتر به دوزخ درآیند). و هنگامی که مشرکان انبازهای خود را میبینند (که در دنیا آنها را معبودهای خویش میپنداشتند) میگویند: پروردگارا! اینها انبازهای ما هستند که (اشتباهاً در دنیا) به غیر از تو میپرستیدیم و (به فریادشان میخواندیم. پروردگارا برخی از عذاب ما را بدیشان حواله گردان و از عذاب ما بکاه. چرا که ایشان بودند که ما را به عبادت خود میخواندند. معبودهای دروغین مشرکین پاسخ میدهند و) خطاب بدیشان میگویند: بیگمان شما دروغگوئید. (کی ما از شما خواستهایم که ما را بپرستید و به فریادمان بخوانید؟! این خودتان بودید که به دنبال آرزوها و خیالپردازیها روان میشدید و بندگان ضعیف چون ما را معبود و فریادرس تصور میکردید. چنین ستمکارانی پس از آن همه سرکشی و تکبّر دنیوی، جملگی) در آن روزگار در پیشگاه خدا سر تسلیم فرود میآرند، (و فرمان او را گردن میگذارند) و آنچه به هم میبافتند (و هرگونه قدرت و عظمت و شفاعتی که برای بتها و معبودهای خویش قائل بودند، همه و همه بر باد میرود و از دسترسشان دور و) از آنان گم و ناپیدا میشود کسانی که کفر میورزند و (مردمان را) از راه خدا بازمیدارند، عذابی بر عذابشان میافزائیم (و) در برابر فسادی که مینمایند (مجازات ایشان را مضاعف میگردانیم).
صحنه با جایگاه انبیاء آغاز میگردد، انبیاءکه به عنوان گواهان در صحنه ظاهر میشوند، و برکارهائیکه از اقوامشان در زمان زندگانیشان در دنیا سر زده است و آگاهی داشتهاندگواهی میدهند و میفرمایند چگونه تبلیغ کردهاند و چگونه تکذیب شدهاند. کافران در محشر میایستند و بدیشان اجازه داده نمیشود که برهان و حجت بیاورند و درخواست شفاعتکنند، و از آنان خواسته نمیشود که از خدا طلب خشنودی یزدان با گفتار یا کردار بکنند. چه زمان درخواست رضایت و خشنودیگذشته است، و وقت حساب و عقاب فرارسیده است.
«وَإِذَا رَأَى الَّذِینَ ظَلَمُوا الْعَذَابَ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَلا هُمْ یُنْظَرُونَ ».
هنگامی که کافران عذاب جهنم را میبینند (و درخواست میکنند که چیزی از آن برایشان تخفیف داده بشود) نه برایشان تخفیف داده میشود و نه چندان مهلت عطاء میگردد (که دیرتر به دوزخ درآیند).
سپس این سکوت شکسته میشود زمانیکه مشرکان انبازهای خود را میبینند و ایشان را درگستره محشر مشاهده میکنند، انبازهائی که گمان میبردند که آنها شریکهای خدایند، و آنها خداگونههائی هستند و باید ایشان را با خدا و یا بدون خدا پرستش بکنند. ناگهان به انبازها اشاره میکنند و میگویند:
« رَبَّنَا هَؤُلاءِ شُرَکَاؤُنَا الَّذِینَ کُنَّا نَدْعُوا مِنْ دُونِکَ ».
هنگامی که مشرکان انبازهای خود را میبینند (که در دنیا آنها را معبودهای خویش میپنداشتند) میگویند: پروردگارا! اینها انبازهای ما هستند که (اشتباهاً در دنیا) به غیر از تو میپرستیدیم و (به فریادشان میخواندیم. پروردگارا برخی از عذاب ما را بدیشان حواله گردان و از عذاب ما بکاه. چرا که ایشان بودند که ما را به عبادت خود میخواندند).
امروزکه قیامت است اقرار میکنند و میگویند: «ربنا: ای پروردگار ما!«. دیگر امروز درباره اینان نمیگویند که اینها انبازهای خدایند. بلکه میگویند:
« هَؤُلاءِ شُرَکَاؤُنَا» ٠
اینها انبازهای ما هستند.
انبازها میترسند و بر خود میلرزند از این اتهام سنگینیکه بدیشان میزنند. ناگهان با بندگان خود به مقابله میپردازند و با توضیح و تاکید بدیشان میگویندکه دروغ میگوئید:
« فَأَلْقَوْا إِلَیْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّکُمْ لَکَاذِبُونَ » .
معبودهای دروغین مشرکین پاسخ میدهند و) خطاب بدیشان میگویند: بیگمان شما دروغگوئید. (کی ما از شما خواستهایم که ما را بپرستید و به فریادمان بخوانید؟! این خودتان بودید که به دنبال آرزوها و خیالپردازیها روان میشدید و بندگان ضعیف چون ما را معبود و فریادرس تصور میکردید).
رو به خدا میکنند و فرمانبردارانه بهکرنش میپردازند:
«وَأَلْقَوْا إِلَى اللَّهِ یَوْمَئِذٍ السَّلَمَ».
(چنین ستمکارانی پس از آن همه سرکشی و تکبر دنیوی، جملگی) در آن روز در پیشگاه خدا سر تسلیم فرود میآرند، (و فرمان او را گردن میگذارند).
در آن وقت مشرکان چیزی از آن چیزهائیکه سرهم میکردند و به هم میبافتند نمییابند تا بر آن در این موقعیت سختی که دارند تکیهکنند:
«وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ » .
و آنچه به هم میبافتند (و هرگونه قدرت و عظمت و شفاعتی که برای بتها و معبودهای خویش قائل بودند، همه و همه بر باد میرود و از دسترسشان دور و) از آنان گم و ناپدید میشود.
همچون جایگاه و موقعیّت بدی پایان میگیرد با بیان دو چندان شدن عذاب کسانی که کفر ورزیدهاند و دیگران را به کفر وادار کردهاند و از راه خدا به دور داشتهاند:
( الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ زِدْنَاهُمْ عَذَابًا فَوْقَ الْعَذَابِ بِمَا کَانُوا یُفْسِدُونَ).
کسانی که کفر میورزند و (مردمان را) از راه خدا بازمیدارند، عذابی بر عذابشان میافزائیم (و) در برابر فسادی که مینمایند (مجازات ایشان را مضاعف میگردانیم).
چه کفر تباهی است، وکافرکردن تباهی است، و آنان مرتکب گناه کفر خود شدهاند، وگناه بازداشتن مردمان از هدایت را نیز داشتهاند. لذا عذاب آنان دو چندان گردیده است، همانگونه که گناه ایشان دوچندان بوده است. پادافره برابر بزهکاری بدیشان میرسد.
اینکار همگانی است و با همه اقوام انجام میپذیرد. سپس روند قرآنی موقعیت خاص پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را با قوم خودش به تصویر میزند.
(وَیَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیدًا عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَى هَؤُلاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ).
روزی در میان هر ملتی گواهی از خودشان بر آنان میگماریم (که در دنیا پیغمبر ایشان بوده است)، و تو را (ای محمّد!) بر اینان (که هم اینک در جهان هستند و یا این که بعدها بهوجود میآیند) گواه میگیریم، (و از تو درباره عملکرد مسلمانان به قرآن و دوری گزیدنشان از آن میپرسیم. قرآنی که برنامه کامل و جامعی دربر دارد) و ما این کتاب (آسمانی) را بر تو نازل کردهایم که بیانگر همه چیز (امور دین مورد نیاز مردم) و وسیله هدایت و مایه رحمت و مژدهرسان مسلمانان (به نعمت جاویدان یزدان) است
در سایه این صحنهایکه به مشرکان نموده میشود، و در سایه موقعیت دشواریکه در آن انبارها مشرکان خود را تکذیب میکنند، و خویشتن را تسلیم فرمان یزدان میسازند و از هرگونه ادعای پرستش گران گمراه خویش خود راتبرئه میکنند و از پرستش آنان بیزاری میجویند، روند قرآنیکار پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم با مشرکان قریش را در روزی مینمایاندکه از هر ملتی گواهی برانگیخته میگردد و به پا داشته میشود. این پسوده در وقت مناسب خود، و با قوت هرچه بیشتر، به میان می آید:
«وَجِئْنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَى هَؤُلاءِ».
و تو را (ای محمّد!) بر اینان (که هماینک در جهان هستند و یا این که بعدها بهوجود میآیند) گواه میگیریم.
سپس روند قرآنی میگویدکتابیکه بر تو ای پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است.
« تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ » .
بیانگر همه چیز (امور دین مورد نیاز مردم) است. دیگر بعد از آن، حجتی برای حجتآورندهای، و معذرتی برای معذرتخواهندهای، باقی نمیماند:
(وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ).
و وسیله هدایت و مایه رحمت و مژدهرسان مسلمانان (به نعمت جاویدان یزدان) است .
پس کسیکه خواهان هدایت و رحمت است بایدکه مسلمان شود پیش از اینکه روز هراسناک قیامت فرارسد، روزیکه در آن بهکسانی اجازه سخنگفتن داده نمیشود که کفر ورزیدهاند وکافر شدهاند، و از ایشان خواسته نمیشودکه طلب رضایت و تقاضای گذشت نمایند.
بدین منوال و بر این روال، صحنههای قیامت در قرآن برای ادای هدفی در روند قرآنی میآیند، و صحنهها هماهنگ با فضای هدف میگردند و آن را به انجام میرسانند.