ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
سورهی حجر آیهی 25-16
وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ (١٦) وَحَفِظْنَاهَا مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ رَجِیمٍ (١٧) إِلا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُبِینٌ (١٨) وَالأرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَاسِیَ وَأَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْزُونٍ (١٩) وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ وَمَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِینَ (٢٠) وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ (٢١) وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَیْنَاکُمُوهُ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنِینَ (٢٢) وَإِنَّا لَنَحْنُ نُحْیِی وَنُمِیتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ (٢٣) وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِینَ مِنْکُمْ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِینَ (٢٤) وَإِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَکِیمٌ عَلِیمٌ (٢٥)
از صحنه ستیزهجوئیگرفتهکه میدان آن آسمان است، تا نمایشگاه جهانیکه با صحنه آسمان آغاز میگردد، و آنگاه صحنه زمین، صحنه بادهای تلقیحکننده ابرها برای بارش بارانها و پیدایش آبها، صحنه زندگی و مرگ، و بالاخره صحنه رستاخیز و همایش ... همه اینها نشانههائی هستند دال بر وجود خدا، و کسانی درباره آنها به جدال و ستیزه میپردازندکه اگر دری از آسمان به رویشان باز میشد و از آن بالا میرفتند، میگفتند ما را چشمبندی گردهاند، و بلکه ما را جادو نمودهاند ... پس بهتر است صحنهها را یکییکی بدانگونهکه در روند قرآنی آمدهاند، نشان دهیم:
(وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ. وَحَفِظْنَاهَا مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ رَجِیمٍ. إِلا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُبِینٌ).
ما در آسمان برجهای نجومی پدید آوردهایم (که تقویم مجسم جهان و بیانگر نظام شگرف و حساب دقیق آن است) و آن را برای بییندگان آراستهایم (تا از این منظره زیبای بالا به قدرت آفریدگار تعالی پی ببرند). و آسمان را (از دستبرد و دسترسی) هر اهریمن ملعون و مطرودی محفوظ و مصون داشتهایم. و امّا هرکه از آنها دزدکی گوش فرادارد، آذرخش روشنی به سراغ او میرود .
این نخستین خط در تابلوی گسترده و پهن است ... تابلوی شگفت جهان تابلوئی که نشانههای قدرت نوآفرین و زیبانگار را فریاد میدارد، و بر اعجاز گواهی میدهد بیش از آنچه نزول فرشتگان گواهی میدهد، و از دقت نظم و نظام دادن و تعیین و تقدیر پرده برمیدارد، همانگونه که از عظمت قدرت بر این آفرینش سترگ و موجود بزرگ پرده برمیافکند.
بروج شاید همان ستارگان و سیاران با تمام بزرگی و ستبری خود باشد، و چهبسا بروج منازل نجومی ستارگان و سیارگان باشد که در مدار خود بدانجاها منتقل میگردند. در هر دو حالت گواه بر قدرت، وگواه بر دقت، و گواه بر نوآفرینی و نوآوری زیبا و دلربا هستند:
(وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ).
و آن را برای بینندگان آراستهایم.
در اینجا نگرشی به زیبائی جهان - بهویژه به آسمان - است، نگرشی که اشاره دارد به اینکه در آفرینش این جهان زیبائی نیز هدف است و در مد نظر بوده است. تنها بزرگی و ستبری نیست. تنها دقت هم نیست. بلکه زیبایی نیز در میان همه سیماها و نمادها به رشتهکشیده شده است، و از هماهنگی همه آنها جلوه گر آمده است. نگاه بازی در شب تاریک به آسمان افکندن، بدانگاه که ستارگان و سیارگان در آن پراکنده شدهاند، و با پرتو خود چشمک و سوسو میزنند، و انگارکه میخواهند خاموش بشوند، ناگهان چشم میخواهد به دعوت ستاره دوردستی پاسخ بگوید و آن نیز بدان چشمک بزند ...
نگاه دیگری بسان نگاه پیشین در شب مهتابی بدانگاه که ماه درکجاوه آسمان به خواب ناز فرورفته است و جهان دور و بر او میخواهد وی را هیپنوتیزمکند، و انگار نفسهای خود را بازمیگیرد تا خفته خوشبخت ماه را بیدار ننماید!..
یک نگاه باز آگاهانهای تضمین میکندکه حقیقت زیبائی هستی درک و فهم شود، و ژرفای این زیبائی در هستی جلوهگر آید. برای درک و فهم معنی این نگرش شگفت استکه چنین اشارهای رفته است:
(وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ).
و آن را برای بینندگان آراستهایم.
همراه با آراستن، از حفاظت و صیانت سخن رفته است:
(وَحَفِظْنَاهَا مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ رَجِیمٍ).
و آسمان را از (دستبرد و دسترسی) هر اهریمن ملعون و مطرودی محفوظ و مصون داشتهایم.
و لذا اهریمن به آسمان دسترسی ندارد، و آن را نمیآلاید، و از شر و بلا و ناپاکی وگمراهی خود در آن نمیدمد. چه اهریمن تنها بدین زمین حواله گردیده است، و سر وکارش با گمراهان آدمیزادگان در همین زمین است و بس. ولی آسمان -که رمز والائی و بالائی است - اهریمن از آن رانده و مانده میگردد و بدان دسترسی نمییابد و آن را آلوده نمیکند. تنها کاریکه میتواند این استکه هر زمان تلاش میکند که خویشتن را بدان رساند، برگردانده میشود و کوشش او بیسود میگردد:
(إِلا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُبِینٌ).
و امّا هرکه از آنها دزدکی گوش فرادارد، آذرخش روشنی به سراغ او میرود.
اهریمن چیست؟ چگونه تلاش میکند تا دزدکی گوش فرادارد و استراق سمع کند؟ به چه چیز دزدکیگوش فرامیدارد؟ ... همه اینها غیب است و غیب را تنها خدا میداند و بس. ما از لابلای نصوص بدین چیزها دسترسی پیدا نکردهایم، و فائدهای هم در فرورفتن بدین مسائل نمیبینیم، چراکه چیزی را بر عقیده نمیافزاید، و نتیجهای جز سرگرم شدن عقل بشری به کارهائی نداردکه بدو مربوط نیست و در محدوده وظیفه او نمیباشد، و تنها او را ازکار حقیقی خود در این زندگی بازمیدارد. گذشته از این، درک و فهم تازهای درباره حقیقت تازهای بر درک و فهم انسان نمیافزاید.
باید بدانیمکه هیچ اهریمنی راه به آسمان ندارد، و این زیبائی فریبا و دلربای آسمان محفوظ و مصون میماند، و والائی و بالاییایکه آسمان رمز آن است پاسداری میشود و ناپاکی و پلشتی اهریمنی آن را نمیآلاید، و هر وقت بر دل اهرینی بگذرد که رهسپار آسمان شود رانده و مانده میگردد و میان او و میان آنچه میخواهد حائل و مانع ایجاد میشود و به مقصود نمیرسد.
زیبائی حرکت در صحنه را برای ترسیم برج ثابت، و نشان دادن اهریمن بالارونده، و درخشش آذرخشیکه فرود میآید و پرتوافشانی مینماید، فراموش نخواهیم کرد. همچون حرکت دلنشینی از زیبائیهای تصویرگری در این کتاب زیبا است.
دومین خط در تابلوی پهن هراسانگیز، خط زمین گسترده در برابر دیدگان است. زمینیکه گسترده برای گام نهادن و سیر و سیاحت است، و در آن کوههای محکم و پابرجا است، و در آنگیاهان و روزیهای مردمان و جز ایشان از زندگان است:
(وَالأرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَاسِیَ وَأَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْزُونٍ. وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ وَمَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِینَ).
ما زمین را گسترانیدهایم و در زمین کوههای استوار و پابرجائی را پدید آوردهایم، و همه چیز را به گونه سنجیده و هماهنگ و در اندازههای متناسب و مشخص در آن ایجاد کردهایم. و در آن اسباب زندگی و مایه ماندگاری شما و کسانی را آفریدهایم که نمیتوانید روزیرسان ایشان باشید.
سایه سترگی و بزرگ وستبری در روند قرآنی پدیدار و نمودار است. چه اشاره به آسمان و ایجاد برجها در آن، سترگی و بزرگی و ستبری حتی در طنین واژه «بروج» پیدا است، و حتی در آذرخش جنبان درخشان که قبلا با واژه «مبین: روشن» وصف گردیده است، و اشاره به زمین که کوههای استوار در آن ایجاد شده است، عظمت در آن موج میزند، و سنگینی آن در این تعبیر پیدا و هویدا است:
(وَأَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَاسِیَ).
و در زمین کوههای استوار و پابرجائی را پدید آورده ایم.
اشاره بهگیاهان، همراه با وصف «موزون: دارای نظم و نظام شگرف و حساب وکتاب دقیق ... به اندازه و مقدار مشخص و معین و متناسب و مرتبط به یکدیگر» سراپا عظمت است. موزون واژهای است که سنگینی و وقار خود را دارا است، هرچندکه معنی آن این استکه هرگیاهی در این زمین دارای آفرینش دقیق است و از استواری شگفتی برخوردار است و در آن اندازه و سنجش شگرفی بهکار رفته است ... جمع آمدن واژه «معایش: جمع معیشه و معاش، مایه زندگی و وسیله ماندگاری» و نکره بودن آن نیز در سایه عظمت میآرامد و بیانگر سترگی و بزرگی است. این جمله هم بیانگر عظمت است:
(وَمَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِینَ).
و کسانی را آفریدهایم که نمیتوانید روزیرسان ایشان باشید.
زندههائیکه در زمین هستند، بهگونه چکیده و مبهم ... همه اینها سایه عظمتی را میاندازندکه بر بزرگداشت صحنه ترسیم شده میافزایند.
آیه جهانی در اینجا از آفاق بیرون، به دنیای درون برمیگردد، و به نفس آدمیزادگان میپردازد. این زمین پهناور وگسترده در برابر دیدگان و زیر گامهای مردمان، و این کوههای استوار و فروافکنده برگرده زمین، زمینیکه بهگیاهان آن اشاره میرود، و انواع و اقسام آنها با نظم و نظام شگرف و حساب وکتاب دقیق و در اندازه و مقدار مشخص و معین و متناسب و مرتبط به یکدیگر، پیش چشم داشته میشود، و از آن پس به معایش یعنی مایههای زندگی و وسائل ماندگاری پرداخته میگرددکه یزدان سبحان آنها را در این زمین برای مردمان آفریده است و سر و سامان بخشیده است. معایش همان ارزاقی است که برای زیستن و زندگیکردن در زمین از سوی خدا تهیه و آماده گردیده است. ارزاق همگوناگون و فراوان است. روند قرآنی آنها را در اینجا چکیدهوار و به گونه مبهم ذکرکرده است تا سایه عظمت خود را بیفکند همانگونه که گفتیم:
(وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ).
و در آن اسباب زندگی و مایه ماندگاری شما را آفریدهایم.
همچنین برای شما آفریدهایم:
(مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِینَ).
کسانی را (از قبیل: اهل و عیال و خدمتگزاران) که شما روزیرسان ایشان نیستید.
چه آنان در پرتو ارزاقی زندگی میکنندکه خدا برای ایشان در زمین قرار داده است. شما جز ملتی از ملتهائی نیستیدکه فراوانند و خارج از شمارند. ملتی هستیدکه به ملتهای دیگر روزی نمیرسانید. بلکه این خدا استکه به شما و به ملتهای دیگر روزی میرساند و همگان را از زندگی بهرهمند میگرداند. گذشته از این هم خدا با شما لطف و بزرگواری میکند و ملتهای دیگری را به سود شما و برای بهرهمندی شما و خدمت به شما بهکار میگیرد، ملتهائی که از روزی خدا میخورند وهزینه ومشکلی برای شما تولید نمیکنند. این رزقها وروزیها -مثل همه چیز دیگر -در علم خدا مقدر و مقرر است، و تابع فرمان و مشیت یزدان است. خدا هر وقت و هرگونهکه بخواهد در آنها دخل و تصرف میکند. هر زمانکه قانون و سنت خدا اقتضاء کند و خدا بخواهد دخل و تصرف او صورت میپذیرد، و قانون و سنت خدا درباره مردمان و رزقها و روزیها اجراء میگردد:
(وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ).
چیزی وجود ندارد مگر این که گنجینههای آن در پیش ما است و جز به اندازه معین و مشخصی (که حکمت ما اقتضاء کند) آن را فرونمیفرستیم.
هیچ آفریدهای بر چیزی توانائی ندارد و مالک چیزی نیست. بلکهگنجینههای هر چیزی - جایگاههای صادرات و واردات آن -در پیشگاه یزدان و متعلق بدو است. در آن بالا بالاها است. هر چیزی را بر آفریدگان خود در دنیاهائیکه هستند نازل میکند، ولی:
(بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ).
به اندازه معین، و برابر صلاحدید مشخص.
هیچ چیزی بهگزاف نازل نمیگردد، و هیچ چیزی ناسنجیده و سرسری صورت نیگیرد.
مدلول و مفهوم ابن نص استوار:
(وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ).
چیزی وجود ندارد مگر این که گنجینههای آن در پیش ما است و جز به اندازه معین و مشخصی (که حکمت ما اقتضاء کند) آن را فرونمیفرستیم.
هر روز بیش از پیش جلوهگر میآید، هر زمانکه انسانها در علم و معرفت پیشرفتکنند، و هر زمانکه انسانها به اسرار و رموز ترکیببند این جهان و هستی آن پی ببرند. مدلول و مفهوم:
(خَزَائِنُهُ). گنجینهها و منابع آن.
به صورت نزدیکتر به ذهن، وضوح و روشنی پیدا کرده است، پس از آنکه انسانها سرشت عناصری راکه این جهان مادی از آنها فراهم آمده استکشف نمودهاند، تا اندازهای سرشت ترکیب و تحلیل آنها را دریافتهاند، و برای مثال دانستهاند که منابع اساسی آب ذرات ایدروژن و اکسیژن است. و یکی از منابع رزق و روزی مجسم در همهگیاهان سبز، ازت موجود در هوا، وکربن و اکسیژن مرکب در اکسید دوکربن، و نیز اشعههائی استکه از خورشید منشعب میشود!. چیزهای دیگری همچون اینها بسیار استکه مدلول و مفهوم خزائن وگنجینههای خدا را روشن و آشکار میسازد، و انسانها به شناخت چیزهائی از این خزائن و گنجینهها راهیان شدهاند و دسترسی پیدا کردهاند ... آگاهی و شناخت انسانها در این زمینه هرچندکه زیاد است، ولی هنوز اندکی از بسیار است.
از جمله چبزهائیکه یزدان سبحان آنها را به اندازه معین به جهانگسیل میدارد، بادها و آبها است:
(وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَیْنَاکُمُوهُ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنِینَ) .
و بادها را برای تلقیح (ابرها و بارور ساختن آنها) به وزیدن میاندازیم و به دنبال آن از (ابرهای بهم پیوسته و تلقیح شده) آسمان آب میبارانیم و شما را بدان سیراب میگردانیم (و آنگاه به شکل برف و یخ و چشمهها و رودخانهها و دریاها و اقیانوسها در زمین جمعآوری و اندوختهاش مینمائیم، و دوباره آن را تبخیر و به جو زمین میبریم و سپس به زمین برمیگردانیم) و شما توانائی اندوختن (و نگهداری) آن را (بدینگونه در فضا و زمین) ندارید.
بادها را برای تلقیح شدن با آب،[1] به وزیدن میاندازیم. یعنی بادها آبستن به بخار آب میشوند، همانگونه که شتر ماده با جفتگری آبستن میشود. آنگاه از آسمان آبی را نازل میگردانیمکه بادها با خود حملکردهاند، و شما را بدان سیراب میگردانیم و با آن زندگی میکنید:
(وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنِینَ).
شما توانائی اندوختن (و نگهداری) آن را (بدینگونه در فضا و زمین) ندارید.
آب از منابع وگنجینههای شما فرود نیامده است، بلکه از منابع وگنجینههای خدا فرود آمده است و به اندازه معین پائین آمده است.
بادها برابر قوانین جهانی روان میگردند و وزیدن میگیرند، و آب را برابر این قوانین با خود حمل میکنند، و مطابق با آن قوانین فرومیفرستند. امّا چه کسی این نظم و نظام را در اصل بنیاد نهاده است؟ آفریدگار جهان همچونکرده است و چنین مقدر و مقرر فرموده است، و قوانین کلی را وضع نموده است، قوانینیکه همه این پدیدهها از آن پیدا و هویدا میگردند:
(وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ).
چیزی وجود ندارد مگر این که گنجینههای آن در پیش ما است، و جز به اندازه معین و مشخصی (که حکمت ما اقتضاء کند) آن را فرونمیفرستیم.
در تعبیر قرآنی ملاحظه میکنیمکه هر حرکتی را به خدا نسبت میدهد و برمیگرداند، حتی نوشیدن آب را:
(فَأَسْقَیْنَاکُمُوهُ).
و شما را بدان سیراب میگردانیم.
مراد این استکه ما آفرینش شما را به گونهای ساختهایم که خواستار آب است، و آب را شایسته بر آوردن نیاز شما گرداندهایم، و هم این و هم آن را مقرر و مقدر داشتهایم. آب را برابر قضا و قدر خود پدید آوردهایم، و هم برابر قضا و قدر خود آن را به جریان انداختهایم. تعبیر قرآنی بدین شیوه ذکر میشود تا هماهنگ با فضایکلیگردد، و همه امور به طورکلی به خدا حواله داده شود و برگردانده شود حتی در حرکت برگرفتن آب برای نوشیدن. زیرا فضا، فضای آویزه اراده مستقیم خدا، و قضا و قدر اوکردن هر چتری در این جهان است، قضا و قدریکه به هر حرکتی و به هر حادثهای تعلق میگیرد ... در اینجا سنت خدا درباره حرکاتکرات، بسان سنت یزدان در آنجا درباره حرکات نفسها است ... سنت خدا در بند نخستین راجع به تکذیبکنندگان است، و سنت خدا در بند دوم مربوط به آسمانها و زمین، و بادها و آبها و سیرابکردن و آبیاری نمودن است. همه اینها هم از سنت خدا پیروی میکنندکه قضا و قدر او آن سنت را اجراء و پیاده میکند. هم این و هم آن نیز پیوند میخورد با حق بزرگیکه خدا آسمانها و زمین و مردمان و اشیاء جهان را توام با آن و مشتمل بدان آفریده است.
آنگاه روند قرآنی برگشت دادن هر چیزی به خدا را تکمیل میکند، و بدین منظور زندگی و مرگ را، و زندگان و مردگان را، و زندگی دوباره و رستاخیز همگان را بدو برمیگرداند:
(وَإِنَّا لَنَحْنُ نُحْیِی وَنُمِیتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ. وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِینَ مِنْکُمْ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِینَ. وَإِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَکِیمٌ عَلِیمٌ).
و مائیم که زنده میگردانیم و میمیرانیم (و باقی بوده) و وارث (جهان) میباشیم. و ما، همپیشینیان شما را میدانیم و همپسینیان شما را. (و میدانیم که کی بودهاند و چه کردهاند، و کی خواهند بود و چه خواهند کرد). و بیگمان پروردگار تو آنان را (روز قیامت در کنار هم) گرد میآورد (و به حساب و کتابشان رسیدگی میکند و پاداش و پادافره ایشان را میدهد، و این برابر حکمت و آگاهی انجام میپذیرد و) او حکیم و آگاه است.
در اینجا بند دوم به بند نخستین میپیوندد. در آنجا فرموده بود:
(وَمَا أَهْلَکْنَا مِنْ قَرْیَةٍ إِلا وَلَهَا کِتَابٌ مَعْلُومٌ. مَا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا یَسْتَأْخِرُونَ).
ما هیچ شهر و روستائی را نابود نکردهایم مگر (پس از انقضای) مدت معینی (که) داشته است. هیچ ملتی بر (مدت معین و سررسید) اجل خود پیشی نمیگیرد و از آن عقب نمیافتد. (حجر/4-5)
در اینجا مقرر میفرمایدکه زندگی و مرگ در دست خدا است، و خدا پس از این جهان وارث همگان است، و او میداند چهکسانی بر ایشان واجبگردیده استکه جلو بیفتند و بمیرند، و چهکسانی بر آنان واجب شده استکه به تاخیر بیفتند و فعلا مرگشان درنرسد و زنده بمانند، و او استکه سرانجام همه مردمان را زنده و گردآوری میکند، و درنهایت بازگشت همگان به سوی او است.
(إِنَّهُ حَکِیمٌ عَلِیمٌ).
او کار بجا و آگاه است.
خدا مدت عمر و سررسید زندگی هرملتی را برابر حکمت خود مقدر و مقرر میدارد. میداند این ملت کی نابود میشود و میمیرد، و چه وقت دوباره زنده میشود وگردآوری میگردد، و در فاصله مردن و زنده شدن آنان چهکارهائی و چه چیزهائی وجود دارد و می شود.
در این بند و دربند پیش از آن، هماهنگی شگفتی را در جنبش صحنه، در نزول قرآن، در نزول فرشتگان، در فرود آمدن آذرخشهائی به سوی شیاطین، و در نزول آب از آسمان ... وگذشته از اینها در جولانگاهیکه حوادث و معانی را احاطه میکند، و جولانگاه بزرگ جهانی است: آسمانها و برجها و منزلهای نجومی و آذرخشها، و زمین وکوههای محکم و استوار و درختان وگیاهان، و بادها و بارانها ... ملاحطه میکنیم ... وقتی هم روند قرآن مثالی برای ستیزهجوئی میآورد، موضوع آن را بالا رفتن از زمین به آسمان از لابلای دری قرار میدهدکه در خود جولانگاه عرضه شده بازگردیده است ... این هم از زیبانگاریها و نوآوریهای اینکتاب شگرف است.
1- برخیها خواستهاند لواقح را در اینجا به معنی علمیایکه امروزهکشف شده است تفسیرکنندو بگویند: بادها گردهها را از درختی وگیاهی به درختیوگیاهی میبرند. ولیکن روند قرآنی در اینجا اشاره دارد به اینکه بادها آبستنبه بخار آب میشوندنه چیز دیگری:
(فَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَیْنَاکُمُوهُ).
به دنبال آن از (ابرهای به هم پیوستهو تلقیح شده) آسمان آب میبارانیم و شما را بدان سیراب میگردانیم.
دیگر نامیاز رویاندنگیاهانو درختان - حتی با اشاره دوری - نیست، تا از گرده افشانی سخنی به میان آید. تعبیر قرآنی دقیق است در ترسیم سایهروشنهای صحنههای دور یا نزدیک. کسی این را درک و فهم میکند که در سایههای قرآن دور از هرگونه شائبهها و اشارههای غریبو ناآشنا زندگی میکند، تا احساس قرآنی داشته باشد، احساسیکه دور از شائبهها و اشارههای غریب و نااشنا گردد، و بدین هنگام احساس او هرگونه تاویل غریبو ناآشنا را به دور می اندازد. (مولف) «لواقح» جمع لاقح، به معنی آبستن. چراکه بادها آبستن به بخار آب میشوند. و جمع لاقحه، به معنی تلقیحکننده. چراکه بادها ابرها را به هم نزدیک و مایه تلقیح آنها میشوند، و ... (مترجم)