مکی و ۳۴ آیه است
آیهی ۵-۱:
﴿الٓمٓ١﴾[لقمان: ۱]. «الف، لام، میم».
﴿تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡکِتَٰبِ ٱلۡحَکِیمِ٢﴾[لقمان: ۲]. «این آیههای کتاب حکمتآمیز است».
﴿هُدٗى وَرَحۡمَةٗ لِّلۡمُحۡسِنِینَ٣﴾[لقمان: ۳]. «هدایت و رحمتی است برای نیکوکاران».
﴿ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ یُوقِنُونَ٤﴾[لقمان: ۴]. «کسانی که نماز را برپای میدارند و زکات میپردازند و آنان به آخرت یقین دارند».
﴿أُوْلَٰٓئِکَ عَلَىٰ هُدٗى مِّن رَّبِّهِمۡۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٥﴾[لقمان: ۵]. «اینان از (سوی) پروردگارشان از هدایت برخوردار هستند و ایشان قطعاً رستگارند».
خداوند به اهمیت و عظمت آیات قرآن اشاره نموده و میفرماید آیات آن پرمحتوا و استوار هستند و از سوی خداوند با حکمت و دانا آمدهاند. و از جملۀ استواری و حکمت آمیز بودن آن میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
۱- آیات قرآن با مختصرترین و شیواترین کلمات آمدهاند و بر بزرگترین و بهترین معانی و مفاهیم دلالت مینمایند.
۲- آیات قرآن از تغییر و تحریف و کم شدن و افزون گشت مصون و محفوظ میباشند.
۳- همۀ اخباری که در مورد گذشتگان یا آیندگان در آن آمده و امور غیبی که از آن خبر داده است مطابق با واقعیت است و هیج کتابی از کتابهای الهی با آن مخالفت نکرده و هیچ پیامبری مخالف آن را نیاورده است. و هیچ دانش محسوس یا معقول صحیحی نبوده و نخواهد بود که با آنچه قرآن آورده است تناقض داشته باشد.
۴- هرآنچه که آیات قرآن به آن دستور میدهند مصلحت محض است، یا منفعت و مصلحت آن بیشتر است. و از هیچ چیزی نهی نکردهاند مگر اینکه فساد محض است یا فساد آن بیشتر است. و در بسیاری مواقع آیات قرآنی به چیزی فرمان میدهند و حکمت و فایدۀ آن را نیز بیان میکنند و از چیزی نهی میکنند و زیان آن را هم بیان میدارند.
۵- آیات قرآن هم به ترغیب و تشویق پرداختهاند و هم بیم دادهاند، و موعظهای رسا هستند که افراد فرهیخته به وسیلۀ آن اصلاح میشوند.
۶- آیات تکراری قرآن از قبیل قصهها و احکام و امثال آن با هم موافقاند و تناقض و تضادی در آنها نیست، و هراندازه فرد هوشمند بیشتر در آن تدبر نماید و در آن بیاندیشد از هم آهنگی و همسانی آن حیرت زده میگردد و یقین پیدا خواهد کرد که این قرآن از سوی خداوند حکیم و ستوده نازل شده است.
با اینکه خداوند حکیم است و به هر اخلاق پسندیدهای فرا میخواند و از هر اخلاق زشتی نهی میکند، اما بیشتر مردم از رهنمود شدن با قرآن محروم هستند و از ایمان آوردن به آن و عمل کردن به احکام آن رویگردان میباشند، مگر کسی که خداوند به او توفیق دهد و وی را از شر شیطان مصون بدارد، و آنها کسانی هستند که عبادت پروردگارشان را به خوبی انجام میدهند و با بندگان او نیکی میکنند.
قرآن برای نیکوکاران مایۀ هدایت است و آنها را به راه راست هدایت مینماید و آنان را از راه جهنم دور میگرداند. ﴿وَرَحۡمَةٗ﴾و برایشان رحمتی است که به وسیلۀ آن به سعادت هر دو جهان و خیر فراوان و پاداش زیاد و شادی بیکران دست مییابند، و گمراهی و بدبختی از آنها دور میشود.
سپس نیکوکاران را چنین توصیف کرد که آنها دارای علم و آگاهی کامل هستند، و آن یقینی است که موجب عمل و ترس از عذاب خدا میشود، از این رو آنها از گناهان دوری مینمایند. و آنها را به عمل و انجام کارهای شایسته توصیف کرد و از میان همۀ اعمال دو عمل برتر را به طور ویژه بیان نمود و فرمود: ﴿یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ﴾نماز را برپای میدارند که مشتمل بر اخلاص و مناجات با خدا و پرستش خداوند با قلب و زبان و اعضاء است و آدمی را بر انجام سایر کارها کمک میکند.
﴿وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ﴾و زکات را میپردازند. کسی که زکات را میپردازد از صفتهای زشت پاک میگرد دو به برادر مسلمانش فایده میرساند و نیاز او را بر طرف مینماید و با دادن زکات روشن میشود که محبت خدا را بر محبت مال ترجیح میدهد. پس مالی را که دوست دارد در راستای طلب آنچه که از مال بیشتر دوست دارد و آن طلب خشنودی خداست، بیرون میکند و به نیازمندان میدهد.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ عَلَىٰ هُدٗى مِّن رَّبِّهِمۡ﴾نیکوکاران که هم علم دارند و هم عمل میکنند بر هدایت بزرگی قرار دارند و این هدایت از سوی پروردگارشان به آنها رسیده است، پروردگاری که همواره آنها را با نعمتهایش پرورش میدهد و عذاب را از آنها دور مینماید. هدایتی که خداوند آنها را از آن برخوردار نموده از جمله تربیت ویژه خداوند است که دوستانش را بر آن تربیت مینماید و این برترین نوع تربیت است.
﴿وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾و ایشان رستگارند و خشنودی پروردگار و پاداش دنیوی و اخروی خود را دریافتهاند و از خشم و عذاب خدا در امان ماندهاند، چون آنها راه رستگاری را در پیش گرفتهاند، که برای رسیدن به موفقیت جز آن راهی وجود ندارد.
آیهی ۹-۶:
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَشۡتَرِی لَهۡوَ ٱلۡحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ بِغَیۡرِ عِلۡمٖ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًاۚ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ عَذَابٞ مُّهِینٞ٦﴾[لقمان: ۶]. «و درمیان مردم کسانی هستند که خریدار سخنان بیهودهاند تا بدون هیچ دانشی (مردم را) از راه خداوند گمراه سازند و آنرا به مسخره گیرند. آنان عذاب خوارکنندهای دارند».
﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِ ءَایَٰتُنَا وَلَّىٰ مُسۡتَکۡبِرٗا کَأَن لَّمۡ یَسۡمَعۡهَا کَأَنَّ فِیٓ أُذُنَیۡهِ وَقۡرٗاۖ فَبَشِّرۡهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ٧﴾[لقمان: ۷] «و چون آیات ما بر او خوانده شود تکبرکنان روی برمیگرداند، گویی که آنرا نشنیده است، انگار در گوشهایش سنگینی است، پس او را به عذاب دردناکی مژده بده».
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُمۡ جَنَّٰتُ ٱلنَّعِیمِ٨﴾[لقمان: ۸] «بیگمان کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند باغهای پرنعمت بهشت از آن ایشان است».
﴿خَٰلِدِینَ فِیهَاۖ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٗاۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٩﴾[لقمان: ۹]. «جاودانه در آن خواهند ماند، این وعدۀ راستین خداست، و او قدرتمند و باحمکت است».
هنگامی که خداوند از کسانی یاد کرد که به وسیلۀ قرآن هدایت شدهاند و به آن روی آوردهاند، به ذکر کسانی پرداخت که از قرآن روی گردانیده و از آن بهرهای نبردهاند، و بیان فرمود که سزای چنین اشخاصی را اینگونه مقرّر کرده که آنها بهجای پذیرش قرآن هر سخن باطلی را بپذیرند، پس ارزشمندترین سخنان و بهترین گفتار را ترک نموده و بهجای آن به فرومایهترین و قبیحترین گفتار روی بیاورند.
بنابراین، فرمود: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَشۡتَرِی﴾و از میان مردم کسی هست که خریدار سخنان بیهوده میباشد، و او فردی محروم و خوار و ذلیل است. و خریدار سخنان بیهوده یعنی کسی که آن سخنان را انتخاب میکند و به آن علاقهمند است، مانند خریداری که به کالایی علاقهمند است و در مقابل آن پول میدهد. ﴿لَهۡوَ ٱلۡحَدِیثِ﴾سخنانی که دلها را غافل مینماید و آنها را از رسیدن به بزرگترین خواسته باز میدارد. پس هر سخن حرام و بیهوده و پوچ و گفتههایی که آدمی را به سوی کفر و گناه تشویق میکند و سخنان کسانی که حق را نمیپذیرند و به وسیلۀ باطل به مجادلۀ حق بر میخیزند تا آن را درهم بشکنند. غیبت و سخن چینی و دروغ و ناسزا و موسیقی و چیزهایی که برای دین و دنیا فایدهای ندارد در این داخل است. این نوع از مردم بهجای سخنان مفید و هدایتگر، سخنان یاوه و بیهوده را بر میگزینند. ﴿لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ بِغَیۡرِ عِلۡمٖ﴾تا جاهلانه و پس از آن که خودشان گمراه شدن مردم را نیز از راه خدا گمراه کنند، زیرا گمراه کردن ناشی از گمراه شدن است، و آنان با گمراه کردن مردم و آوردن آنها به سوی این سخن، از سخن مفید و کار سودمند و حق روشن و راه راست باز میدارند. و تا وقتی که هدایت و حقیقتی را که آیات خدا دربر گیرندهی آن است، مورد انتقاد قرار ندهند و آن را به باد تمسخر نگیرند و پیام رسان را نیز مورد تمسخر قرار ندهند نمیتوانند این کار را انجام دهند.
پس وقتی که باطل را ستایش میکنند و مردم را به سوی آن تشویق مینمایند و حق را مورد انتقاد قرار میدهند و حق و اهل حق را به باد تمسخر میگیرند جاهلان را گمراه میسازند و با سخنانی که به آنان القات مینمایند آنها را فریب میدهند، چون جاهلان، گمراهی را تشخیص نمیدهند و حقیقت را نمیدانند. ﴿أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ عَذَابٞ مُّهِینٞ﴾آنان به کیفر گمراهی و مسخره کردن آیات خدا و تکذیب حق عذاب خوار کنندهای دارند.
بنابراین فرمود: ﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِ ءَایَٰتُنَا وَلَّىٰ مُسۡتَکۡبِرٗا﴾و هنگامی که آیات ما بر او خوانده شود تا ایمان بیاورد و تسلیم آن گردد مستکبرانه روی برمیگرداند و آن را نمیپذیرد و در دل او هیچ اثری بر جای نمیگذارد بلکه به آن پشت میکند، ﴿کَأَن لَّمۡ یَسۡمَعۡهَا﴾انگار آنها را نشنیده است، ﴿کَأَنَّ فِیٓ أُذُنَیۡهِ﴾گویا در گوشهایش سنگینی است و گوشهایش کر هستند و صدا را نمیشنوند. پس چنین کسی راهی برای هدایتش وجود ندارد. ﴿فَبَشِّرۡهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ﴾و او را به عذاب دردناکی مژده بده، مژدهای که دل او را غمگین و چهرهاش را زشت و سیاه مینماید. او را به عذابی مژده بده که قلب و بدنش را به درد میآورد و کسی اندازۀ آن عذاب را نمیداند. این مژده برای بدکاران است! چه مژدهی نامبارکی میباشد!.
و اما مژدۀ نیکوکاران این است که فرمود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾کسانی که با ایمان آوردن، عبادت باطنی را انجام میدهند و با اسلام و عمل صالح عبادت ظاهری را ادا میکنند، ﴿لَهُمۡ جَنَّٰتُ ٱلنَّعِیمِ﴾آنها را مژده باد به پاداش کارهایی که کردهاند بهشت پر نعمت از آن ایشان است.
﴿خَٰلِدِینَ فِیهَا﴾در باغهای پر نعمت بهشت که روح و جسم از نعمتهای آن برخوردار میگردد جاودانه خواهند ماند. ﴿وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٗا﴾این وعدۀ راستین خداست و امکان ندارد که خلاف آن عمل شود و تغییر و تبدیلی در آن راه ندارد. ﴿وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ﴾و او بسیار توانمند و بسیار با حکمت است. از جمله توانمندی و حکمت او این است که عدهای را موفق گردانده و عدهای را به حال خویش واگذارده است. و این ناشی از علم و حکمتی است که در خصوص آنان دارد، و این علم و حکمت مقتضی آن است که حال آنان اینگونه باشد.
آیهی ۱۱-۱۰:
﴿خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ بِغَیۡرِ عَمَدٖ تَرَوۡنَهَاۖ وَأَلۡقَىٰ فِی ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِیَ أَن تَمِیدَ بِکُمۡ وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَآبَّةٖۚ وَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَنۢبَتۡنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوۡجٖ کَرِیمٍ١٠﴾[لقمان: ۱۰]. «آسمانها را بدون ستونهایی که آنها را ببینید آفریده است و در زمین کوههای استواری را افکنده تا زمین شما را نلرزاند و در آن انواع جنبندگان را پخش و پراکنده کرده است. و از آسمان آبی نازل کردیم آنگاه در زمین هر گونهای ارزشمند را رویاندیم».
﴿هَٰذَا خَلۡقُ ٱللَّهِ فَأَرُونِی مَاذَا خَلَقَ ٱلَّذِینَ مِن دُونِهِۦۚ بَلِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ١١﴾[لقمان: ۱۱]. «این آفرینش خداوند است، شما به من نشان دهید که غیر او چه چیزی را آفریدهاند؟ بلکه ستمگران در گمراهی آشکاری هستند».
خداوند برخی از آثار و قدرت خویش و شگفتیهایی از حکمت خود و نعمتهایی که از آثار رحمت او هستند برای بندگانش بیان داشته و میفرماید: ﴿خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ بِغَیۡرِ عَمَدٖ تَرَوۡنَهَا﴾آسمانهای هفتگانه را با وجود گستردگی و ضخامت و بزرگی و ارتفاع زیادشان بدون ستونهایی که آنها را ببینید آفریده است، و اگر ستونی داشتند دیده میشدند بلکه بدون ستون و با قدرت خدا محکم و برقرار گشتهاند. ﴿وَأَلۡقَىٰ فِی ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِیَ أَن تَمِیدَ بِکُمۡ﴾و کوههای بزرگی را در گوشهها و دل زمین قرار داده تا زمین شما را نلرزاند، پس اگر کوههای محکم و قوی نبود زمین به لرزه میافتاد و ساکنان آن تکان میخوردند.
﴿وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَآبَّةٖۚ﴾و در زمین پهناور انواع چهارپایانی را که منافع انسان را تأمین میکنند پخش و پراکنده ساخته است. و خداوند این جانوران را در زمین پخش نموده است و آنها به روزی و خوراک نیاز دارند بنابراین، از آسمان آب با برکتی فرو فرستاد، ﴿فَأَنۢبَتۡنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوۡجٖ کَرِیمٍ﴾پس در زمین به وسیلۀ باران اقسام گوناگونی از گیاهان ارزشمند و زیبا و مفید رویاندهایم که جانوران از آن تغذیه مینمایند.
﴿هَٰذَا خَلۡقُ ٱللَّهِ﴾روزی دادن به جانداران کار خداست و جهان بالا و پایین و حیوانات و جمادات آفریدههای خداوند یگانه هستند و همه این را قبول دارند حتی مشرکین هم میپذیرند. که اینها را خدا آفریده است ﴿فَأَرُونِی مَاذَا خَلَقَ ٱلَّذِینَ مِن دُونِهِ﴾پس به من نشان دهید آنهایی را که شریک خدا قرار داده و به فریاد میخوانید و پرستش میکنید چه چیزی را آفریدهاند؟! چرا که شما آنها را مانند خدا پرستش میکنید پس باید آنها هم مانند خدا آفریدههایی داشته باشند و آنانرا روزی بدهند. پس اگر آنها چنین توانایی را دارند به من نشان دهید تا صحت ادعایتان مبنی بر این که سزاوار پرستش میباشند مشخص گردد. و معلوم است که آنها نمیتوانند چیزی را نشان دهند که آفریدۀ معبودانشان باشد چون آنها اقرار مینمایند که همۀ موجودات آفریدۀ خدا هستند. پس ثابت شد که آنها از ارائهی دلیلی که ثابت کند معبودانشان سزاوار عبادت هستند عاجز و ناتوان میباشند. بلکه آنها از روی نادانی و به علت جهالت و گمراهی به پرستش معبودان باطل خود میپردازند. بنابراین، فرمود:
﴿بَلِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ﴾بلکه ستمگران در گمراهی آشکار و روشنی به سر میبرند، چون چیزهایی را پرستش مینمایند که نمیتوانند به کسی سود و زیانی برسانند و مرگ و زندگی و رستاخیز در دست آنها نیست، و آنان به خاطر بیخردی پرستش خداوند آفریننده و روز دهنده را که مالک همه چیز است ترک کردهاند.
آیهی ۱۹-۱۲:
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا لُقۡمَٰنَ ٱلۡحِکۡمَةَ أَنِ ٱشۡکُرۡ لِلَّهِۚ وَمَن یَشۡکُرۡ فَإِنَّمَا یَشۡکُرُ لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٞ١٢﴾[لقمان: ۱۲]. «و به راستی که به لقمان فرزانگی بخشیدیم (و به او فرمان دادیم) که خدا را سپاسگزاری کن و هرکس (خدا را) سپاس گزارد به سود خویش سپاسگزاری میکند و هرکس ناسپاسی کند (بداند که) خداوند بینیاز ستوده است».
﴿وَإِذۡ قَالَ لُقۡمَٰنُ لِٱبۡنِهِۦ وَهُوَ یَعِظُهُۥ یَٰبُنَیَّ لَا تُشۡرِکۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّ ٱلشِّرۡکَ لَظُلۡمٌ عَظِیمٞ١٣﴾[لقمان: ۱۳]. «و (به یادآور) زمانی را که لقمان درحالیکه پسرش را اندرز میداد به او گفت: پسرجان! به خداوند شرک نورز. به راستی که شرک ستمی بزرگ است».
﴿وَوَصَّیۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ بِوَٰلِدَیۡهِ حَمَلَتۡهُ أُمُّهُۥ وَهۡنًا عَلَىٰ وَهۡنٖ وَفِصَٰلُهُۥ فِی عَامَیۡنِ أَنِ ٱشۡکُرۡ لِی وَلِوَٰلِدَیۡکَ إِلَیَّ ٱلۡمَصِیرُ١٤﴾[لقمان: ۱۴]. «و به انسان دربارۀ پدر و مادرش سفارش کردهایم، مادرش با ضعف روز افزون او را آبستن بوده است. و باز گرفتنش از شیر طی دو سال است.(انسان را سفارش نمودایم) که شکرگزار من و پدر و مادرت باش که بازگشت (همه) به سوی من است».
﴿وَإِن جَٰهَدَاکَ عَلَىٰٓ أَن تُشۡرِکَ بِی مَا لَیۡسَ لَکَ بِهِۦ عِلۡمٞ فَلَا تُطِعۡهُمَاۖ وَصَاحِبۡهُمَا فِی ٱلدُّنۡیَا مَعۡرُوفٗاۖ وَٱتَّبِعۡ سَبِیلَ مَنۡ أَنَابَ إِلَیَّۚ ثُمَّ إِلَیَّ مَرۡجِعُکُمۡ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ١٥﴾[لقمان: ۱۵]. «و اگر تو را بر آن داشتند که چیزی را شریک من قرار دهی که کمترین آگاهی از آن نداری، از آنان اطاعت مکن، و در دنیا به خوبی با آنان رفتار کن، و از راه کسی پیروی کن که به سوی من رو کرده است، سپس بازگشتتان به سوی من است آنگاه شما را از آنچه میکردید آگاه خواهم ساخت».
﴿یَٰبُنَیَّ إِنَّهَآ إِن تَکُ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٖ فَتَکُن فِی صَخۡرَةٍ أَوۡ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ أَوۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ یَأۡتِ بِهَا ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٞ١٦﴾[لقمان: ۱۶]. «پسرجان! اگر آن به اندازۀ سنگینی دانهای از سپندان باشد و در دل سنگی یا در آسمانها و یا در میان زمین باشد خدا آنرا حاضر میآورد، بیگمان خداوند باریکبین و آگاه است».
﴿یَٰبُنَیَّ أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَٱنۡهَ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَآ أَصَابَکَۖ إِنَّ ذَٰلِکَ مِنۡ عَزۡمِ ٱلۡأُمُورِ١٧﴾[لقمان: ۱۷]. «ای فرزندم! نماز را برپایدار و به کار نیک دستور بده و از کار بد بازدار و در برابر آنچه به تو میرسد شکیبا باش که این از کارهای سترگ است».
﴿وَلَا تُصَعِّرۡ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمۡشِ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٖ١٨﴾[لقمان: ۱۸]. «و با تکبر از مردم روی مگردان و در زمین خرامان راه مرو، بیگمان خداوند هیچ متکبر فخر فروشی را دوست ندارد».
﴿وَٱقۡصِدۡ فِی مَشۡیِکَ وَٱغۡضُضۡ مِن صَوۡتِکَۚ إِنَّ أَنکَرَ ٱلۡأَصۡوَٰتِ لَصَوۡتُ ٱلۡحَمِیرِ١٩﴾[لقمان: ۱۹]. «و در راه رفتنت میانهروی (را پیشه) کن و از صدایت بکاه، (بدانکه) بدترین صداها، صدای خران است».
خداوند خبر میدهد که او به بندۀ خوب خودش لقمان فرزانگی و حکمت بخشید. حکمت و فرزانگی یعنی دانستن حق به آن صورت که هست و پی بردن به حکمت و اسرار آن. ممکن است انسان عالم و دانشمند باشد اما حکیم نباشد، چرا که حکمت مستلزم علم و عمل است. بنابراین، حکمت را به علم مفید و عمل صالح تفسیر کردهاند. وقتی خداوند این منت و احسان بزرگ را به لقمان عطا نمود به او فرمان داد تا در برابر آنچه خدا به او دادهاست شکرگزار باشد تا آن نعمت را برکت دهد و از فضل خویش بر آن بیافزاید. و خداوند خبر داد که شکر و سپاس سپاسگزاران به سود آدمی است، و هرکس ناسپاسی کند زیان آن به خودش بر میگردد، و خداوند به او نیازی ندارد، و او تعالی در مورد دستوری که در رابطه با مخالفان خودش صادر مینماید ستوده است.
پس بینیازی و غنای او جزو صفات ذاتی ایشان میباشد. نیز ستوده بودن او در صفات کمالش و ستوده بودنش در صنعت زیبایش جزو صفات ذاتی ایشان میباشد. و هرکدام از این دو صفت (بینیازی و ستوده بودن) صفت کمال هستند. و قرار گرفتن این دو صفت در کنار هم بر کمال او میافزاید.
مفسرین در این مورد اختلاف نمودهاند که آیا لقمان پیامبر بوده یا فردی صالح و شایسته؟ و خداوند در مورد او فقط همین را فرموده که به او حکمت دادهاست، و برخی از چیزهایی را که به عنوان پند به فرزندش گفته است بیان نموده که نشانگر فرزانگی و حکمت او میباشد. پس اصول و قواعد بزرگ حکمت را ذکر نموده و میفرماید: ﴿وَإِذۡ قَالَ لُقۡمَٰنُ لِٱبۡنِهِۦ وَهُوَ یَعِظُهُۥ﴾و آنگاه که لقمان پسرش را پند داد. پند و موعظه یعنی امر و نهی که با تشویق و بیم همراه باشد.
پس لقمان پسرش را به توحید و یگانهپرستی امر نمود و از شرک نهی کرد و علت آن را برایش چنین بیان نمود: ﴿إِنَّ ٱلشِّرۡکَ لَظُلۡمٌ عَظِیمٞ﴾همانا شرک ستمی بزرگ است. و دلیل اینکه شرک ستمی بزرگ میباشد این است که هیچ چیزی بدتر و زشتتر از کسی نیست که مخلوق آفریده شده از خاک را با خداوند جهانیان برابر قرار دهد. و کسی را که هیچ اختیاری ندارد با کسی برابر سازد که اختیار همه چیز در دست اوست. و موجود ناقص و نیازمندی را که از همه جهت نیازمند است با پروردگار کامل که از هرجهت بینیاز است برابر گرداند. و کسی را که نمیتواند به اندازۀ یک ذره نعمتی به کسی ببخشد با کسی برابر قرار دهد که همۀ نعمتهای دینی و دنیوی و جسمی و روحی را او بخشیده، و اوست که بدی را دور مینماید. پس آیا بزرگتر از این ستمی وجود دارد؟! و آیا ستمی بزرگتر از این هست که آدمی وجود شریف خود را در خوارترین و بدترین مقامها و مراحل قرار دهد، و چیزی را عبادت کند که کوچکترین ارزشی ندارد؟! حال آنکه خداوند انسان را آفریده است تا او را عبادت کند. پس چنین فردی واقعاً بر خود ستم بزرگی روا داشته است.
وقتی خداوند دستور داد که حق او به جای آورده شود، یعنی برای او شریکی قرار داده نشود، امری که از لوازمات توحید است، به ادای حقوق پدر و مادر دستور داد و فرمود: انسان را سفارش نمودهایم و روز قیامت او را در این مورد خواهیم پرسید که آیا به این سفارش عمل نموده است یا نه؟ پس او را سفارش کردهایم تا با پدر و مادرش نیکی کند، و به او گفتهایم که با انجام بندگی و بهجای آوردن حقوق من شکرگزار من باشد، و از نعمتهایم در مسیر ارتکاب گناهان کمک نگیرد. و نیز با پدر و مادرش نیکی کند و با آنان مهربانانه سخن بگوید و در برابر آنها فروتن باشد و به آنان احترام بگذارد و کارهای آنها را انجام بدهد و از هرگونه بدی نسبت به آنها بپرهیزد و با گفتار و کردار خود آنها را ناراحت نکند. انسان را به این سفارش کرده و به او خبر دادهایم که ﴿إِلَیَّ ٱلۡمَصِیرُ﴾بازگشت همه بهسوی من است.
یعنی به زودیای انسان! به نزد کسی خواهی رفت که تو را به این سفارش نموده و به انجام و ادای این حقوق مکلف کرده است. و او از تو خواهد پرسید که آیا این وظایف را انجام دادهای یا نه، که اگر انجام داده باشی به تو کیفر و عذاب هلاک کننده و دردناک خواهد داد.
سپس سببی را ذکر کرد که موجب نیکی کردن با والدین است. و آن سبب در مادر موجود است، ﴿حَمَلَتۡهُ أُمُّهُۥ وَهۡنًا عَلَىٰ وَهۡنٖ﴾مادرش به او حامله میگردد و هر دم به ضعف و سستی تازهای دچار میشود و پی در پی با سختیها مواجه میگردد.
از وقتی که فرزند در شکم مادر قرار میگیرد مادر هر دم بیمار و بیحال و ناتوان میگردد، و حالتش دگرگون میشود، سپس بعداز مدتها تحمل دردهای شدید فرزند را به دنیا میآورد.
﴿وَفِصَٰلُهُۥ فِی عَامَیۡنِ﴾و پایان دوران شیر خوارگی فرزند دو سال است، و در طی این مدت همواره در آغوش و تحت سرپرستی مادر قرار دارد و به او شیر میدهد. آیا مادری که این همه سختی را برای فرزندش تحمل نموده و به شدت او را دوست میدارد، نباید به فرزندش تأکید و سفارش شود که کاملاً با او نیکی کند؟!.
﴿وَإِن جَٰهَدَاکَ عَلَىٰٓ أَن تُشۡرِکَ بِی مَا لَیۡسَ لَکَ بِهِۦ عِلۡمٞ فَلَا تُطِعۡهُمَا﴾و اگر پدر و مادرت تلاش و کوشش کردند که چیزی را که به حقیقت آن دانشی نداری شریک من قرار دهی از آنان پیروی مکن. و گمان مبر که اطاعت از آنها در این کار از زمره احسان و نیکوکاری با آنهاست، چون حق خدا بر حق هر کسی مقدم است «ونباید از مخلوق در کاری که نافرمانی خالق محسوب میگردد اطاعت شود». و نفرمود: «و چنانچه سعی کردند که چیزی را شریک من گردانی که علم و دانشی به آن نداری آنان را طرد کن». بلکه فرمود: ﴿فَلَا تُطِعۡهُمَا﴾از آنان در امر شریک قرار دادن پیروی مکن، اما نیکی کردن با آنان باید ادامه یابد، به همین جهت فرمود: ﴿وَصَاحِبۡهُمَا فِی ٱلدُّنۡیَا مَعۡرُوفٗا﴾و با آنها در دنیا به خوبی رفتار کن، ولی در کفر و گناه از آنها پیروی مکن. ﴿وَٱتَّبِعۡ سَبِیلَ مَنۡ أَنَابَ إِلَیَّ﴾و از راه کسانی پیروی کن که رو به من نمودهاند، و آنها کسانی هستند که به خدا و ملائکه و کتابها و پیامبران خدا ایمان دارند، و تسلیم پروردگارشان میباشند، و بهسوی او بازگشته و توبه میکنند. و پیروی از راه آنها این است که آدمی به سوی خدا توبه کند همان طور که آنها به سوی خدا بازگشتها ند. و انابت به سوی خدا یعنی همسو کردن انگیزه و اراده قلب با خواست خدا و تلاش در راستای آنچه که خدا را خشنود مینماید و انسان را به او نزدیک میکند.
﴿ثُمَّ إِلَیَّ مَرۡجِعُکُمۡ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾سپس همه شما، چه کسانی که اطاعت خدا کردهاند و چه آنهایی که نافرمانی او را کردهاند و چه آنهایی که به سوی او بازگشته و توبه نمودهاند و چه آنهایی که این کار را نکردهاند به سوی من باز میگردید، آنگاه شما را از آنچه که میکردید خبر میدهم، و تو را ای فرزند! به خاطر ایمانت پاداش میدهم. و پدر ومادرت را اگر کافر باشند به سبب کفرشان کیفر میدهم، و هریک را طبق کار خیر و شری که انجام دادهاند مجازات خواهم کرد، و هیچ چیزی از اعمالشان بر خداوند پوشیده نمیماند.
﴿یَٰبُنَیَّ إِنَّهَآ إِن تَکُ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٖ فَتَکُن فِی صَخۡرَةٍ أَوۡ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ أَوۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ یَأۡتِ بِهَا ٱللَّهُ﴾ای پسر عزیزم! اگر آن به اندازه دانه سپندان که کوچکترین چیز است باشد و در دل سنگی یادر آسمانها یا در زمین یا در هر کجا باشد خداوند آن را میآورد، زیرا علم او واسع و قدرت و تواناییاش بدون عیب و نقص است. به همین جهت فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٞ﴾زیرا خداوند باریک بین و آگاه است و از درون اشیا و اسرار آن و از پوشیدگیهای صحرا و دریا آگاه است. منطور این است که انسان همواره باید خدا را مدنظر داشته باشد و او را مراقب خویش بداند و تا جاییکه میتواند از او فرمانبرداری نماید. خداوند در اینجا آدمی را از عمل زشت هرچند که کم باشد برحذر میدارد.
از آنجا که نماز بزرگترین عبادت بدنی است به انجام آن تشویق نمود و فرمود: ﴿یَٰبُنَیَّ أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ﴾ای فرزندم! نماز را برپایدار ﴿وَأۡمُرۡ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَٱنۡهَ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ﴾و به کار نیک دستور بده و از کار بد بازدار. و این مستلزم آن است که انسان باید کار خوب را بشناسد تا نهی کند. همچنین این امر مستلزم آن است که انسان باید کار خوب را بشناسد تا به آن دستور دهد و منکر را نیز بشناسد تا از آن نهی کند. همچنین این امر مستلزم امر نمودن به چیزی است که امر به معروف و نهی از منکر بدون آن تکمیل نمیشود، و این همان نرمی و بردباری است. و به درستی که خداوند متعال به این موضوع تصریح نموده و میفرماید: ﴿وَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَآ أَصَابَکَ﴾و در برابر مشکلاتی که به تو میرسد شکیبا باش. نیز این امر مستلزم آن است کسی که امر به معروف و نهی از منکر میکند باید خودش کار خوب را انجام دهد و از کار بد باز آید. و این مستلزم آن است که با انجام کار خوب و ترک کار بد خویشتن را به حد کمال برساند ودیگران را نیز با امر و نهی خود به حد کمال برساند. و از آنجا که هرگاه کسی امر به معروف و نهی از منکر کند حتما به مشکلاتی گرفتار خواهد شد، و امر و نهی بر انسانها دشوار میآید، او را فرمان داد تا بر این امر شکیبایی ورزد و فرمود: در برابر مشکلات مصیبتهایی که به تو میرسد شکیبا باش. ﴿إِنَّ ذَٰلِکَ مِنۡ عَزۡمِ ٱلۡأُمُورِ﴾آنچه لقمان فرزندش را به آن پند داد از کارهای مهم و اساسی است که باید بر آن عزم را جزم کرد و بر آن ثبات ورزید. و کسی میتواند این کارها را بکند که دارای اراده محکم و قوی باشد.
﴿وَلَا تُصَعِّرۡ خَدَّکَ لِلنَّاسِ﴾و با تکبر و خود بزرگبینی از مردم روی مگردان. ﴿وَلَا تَمۡشِ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًا﴾و در روی زمین با خودپسندی و افتخار به نعمتهایی که خدا به تو دادهاست درحالیکه نعمت دهنده را فراموش کردهای راه مرو. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٖ﴾چرا که بیگمان خداوند هیچ متکبر و خودستا و فخرفروشی را دوست ندارد.
﴿وَٱقۡصِدۡ فِی مَشۡیِکَ﴾و با فروتنی و تواضع راه برو، و با تکبر و خودپسندی راه مرو، و نیز خود را به هنگام راه رفتن به مُردگی و بیجانی مزن. ﴿وَٱغۡضُضۡ مِن صَوۡتِکَ﴾و به خاطر رعایت ادب در پیشگاه خدا، نیز به جهت رعایت ادب در پیشگاه مردم صدایت را پایین بیاور. ﴿إِنَّ أَنکَرَ ٱلۡأَصۡوَٰتِ لَصَوۡتُ ٱلۡحَمِیرِ﴾چرا که زشتترین و بدترین صداها، صدای خران است. پس اگر صدای بلند فایده و منفعتی داشت مخصوص خرها نبود، که خود نیز میدانی صدای بلند خر زشت و ناپسند است.
و این وصیتها و سفارشاتی که لقمان به فرزندش کرد اساس هر حکمتی است و منافع و آداب بسیاری را دربر دارد که همگی آن ذکر نشدهاند. و هر وصیت نیکی که به انجام اموری دستور دهد یا از انجام اموری باز دارد میتوان آن را در لابلای نصایح لقمان یافت و این با آنچه که در رابطه با تفسیر حکمت بیان نمودیم کاملا مطابقت دارد، که حکمت یعنی دانستن احکام و حکمت و مناسبتهای آن. لقمان پسرش را به اصل دین یعنی توحید فرمان داد و از شرک نهی کرد و علت ترک کردن شرک را برایش بیان نمود.
فرزندش را به نیکی کردن با پدر و مادر دستور داد و دلایل نیکی با پدر و مادر را نیز برای او بیان نمود. و پسرش را به سپاسگزاری از خدا وتشکر و قدردانی از پدر و مادر فرمان داد، سپس متذکر شد که اگر آنها به گناه و معصیت خدا دستور دادند نباید از آنان اطاعت نمود. با وجود این فرزند باید با آنها به نیکی رفتار کند.
و به فرزند توصیه کرد که همواره خدا را مدنظرداشته باشد و او را از حاضر شدن در بارگاه خدا بیم داد و به او گفت: خداوند تمامی خوبیها و بدیهای کوچک و بزرگ را حاضر میآورد. و فرزند را از تکبر و فخرفروشی نهی نمود و به او فرمان داد تا فروتن و متواضع باشد. و به او دستور داد در هنگام سخن گفتن صدایش را پایین بیاورد.
و او را فرمان داد که امر به معروف و نهی از منکر نماید، و وی را به بردباری و نماز که این دو هرکاری را آسان میکنند توصیه کرد. همان طور که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِ﴾[البقرة: ۴۵]. «و از صبر و نماز کمک بگیرید». پس کسی که چنین توصیههایی را نموده است حتما دارای حکمت و فرزانگی بسیار میباشد. بنابراین، یکی از منت و نیکیهای خداوند بر لقمان و سایر بندگان این است که چیزهایی از حکمت لقمان را برای آنها حکایت کرده است تا الگوی نیکی برای آنان باشد».
آیهی ۲۱-۲۰:
﴿أَلَمۡ تَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَأَسۡبَغَ عَلَیۡکُمۡ نِعَمَهُۥ ظَٰهِرَةٗ وَبَاطِنَةٗۗ وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یُجَٰدِلُ فِی ٱللَّهِ بِغَیۡرِ عِلۡمٖ وَلَا هُدٗى وَلَا کِتَٰبٖ مُّنِیرٖ٢٠﴾[لقمان: ۲۰]. «آیا ندیدهاید که خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است برایتان رام گردانیده و نعمتهای (ظاهری و باطنی) خود را بر شما گسترده و افزون ساخته است؟ و برخی از مردم بدون هیچگونه دانش و هدایت و کتاب روشنی دربارۀ خدا مجادله میکند».
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ ٱتَّبِعُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُواْ بَلۡ نَتَّبِعُ مَا وَجَدۡنَا عَلَیۡهِ ءَابَآءَنَآۚ أَوَلَوۡ کَانَ ٱلشَّیۡطَٰنُ یَدۡعُوهُمۡ إِلَىٰ عَذَابِ ٱلسَّعِیرِ٢١﴾[لقمان: ۲۱]. «و چون به آنان گفته شود: از چیزی پیروی کنید که خداوند نازل کرده است، میگویند: بلکه از چیزی پیروی میکنیم که پدران خود را بر آن یافتهایم، آیا (از نیاکان خود پیروی میکنند) حتی اگر شیطان آنانرا به عذاب آتش فروزان فرا خواند».
خداوند با بیان نعمتهایش بر بندگان منت میگذارد و آنها را به شکرگذاری و عدم منفعت فرا میخواند. پس میفرماید: ﴿أَلَمۡ تَرَوۡاْ﴾آیا با چشمها و دلهایتان مشاهده نکردهاید، ﴿أَنَّ ٱللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾که خداوند آنچه را در آسمانهاست از قبیل ماه و خورشید و ستارگان همه را در جهت سود و نفع بندگان مسخر کرده است، و حیوانات و درختان و کشتزارها و رودها و معدنها و امثال آن را که در زمین هستند به نفع بندگن و برای آنها رام گردانیده است؟! همانگونه که میفرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا﴾[البقرة: ۲۹]. «او خداوند است که همه آنچه را در زمین است برایتان آفریده است». ﴿وَأَسۡبَغَ عَلَیۡکُمۡ نِعَمَهُۥ ظَٰهِرَةٗ وَبَاطِنَةٗ﴾و نعمتهای ظاهری و باطنی که ما انسانها بخشی از آنها را نمیبینیم فراوان به ما داده است، نعمت دنیا و نعمت دین، به دست آوردن منافع و دور شدن زیانها! پس وظیفه شماست که با دوست داشتن نعمت دهنده و کرنش و فروتنی برای او و با کمک گرفتن از نعمتهایش در راستای اطاعت از او، و کمک نگرفتن از آنها در مسیر نافرمانی وی، سپاس او را به جای آورید. ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن﴾اما با وجود این همه نعمت، برخی از مردم سپاس نعمتهایش را به جای نمیآورند بلکه ناسپاسی میکنند و به کسی که نعمتها را به ما داده است کفر میورزند و حقی را که خداوند کتابهایش را با آن نازل فرموده و پیامبرانش را به همراه آن فرستاده است انکار مینمایند. بنابراین، ﴿یُجَٰدِلُ فِی ٱللَّهِ بِغَیۡرِ عِلۡمٖ وَلَا هُدٗى وَلَا کِتَٰبٖ مُّنِیرٖ﴾بدون هیچ دانشی و هدایت و کتاب روشنگری درباره خدا به مجادله و ستیز میپردازند. یعنی از باطل دفاع میکنند تا حق را درهم بشکنند، و دستوری را که پیامبر از جانب خدا آورده است مبنی بر این که فقط خدا را پرستش کنید رد نمایند.
مجادله آنان بدون بینش و علم است، و از روی دانش مجادله نمیکنند تا به آنها اجازه سخن داده شود، نیز براساس هدایت مجادله نمیکنند که در این هدایت به هدایت یافتگان اقتدا کرده باشند. پس جدال و ستیز آنان نه پایه عقلی دارد و نه براساس منقولات و آنچه که در کتابها آمده است استوار میباشد، و نه از روی اقتدا به هدایت یافتگان است، بلکه مجادله چنین کسانی درباره خدا براساس تقلید از پدران گمراهشان است.
بنابراین، فرمود: ﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ ٱتَّبِعُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ﴾و هنگامی که به آنان گفته شود از آنچه خداوند بر پیامبرانش نازل فرموده است پیروی کنید، چون آن حق است و با دلایل آشکاری آن را برایتان روشن گردانده است، ﴿قَالُواْ بَلۡ نَتَّبِعُ مَا وَجَدۡنَا عَلَیۡهِ ءَابَآءَنَآ﴾مخالفت کرده و میگویند: بلکه از چیزی پیروی میکنیم که پدران و نیاکان خود را بر آن یافتهایم، بنابراین آنچه را که پدران و نیاکان خود را بر آن یافتهایم به خاطر گفته هیچکسی رها نمیکنیم.
خداوند در رد استدلال آنها و پدرانشان فرمود ﴿أَوَلَوۡ کَانَ ٱلشَّیۡطَٰنُ یَدۡعُوهُمۡ إِلَىٰ عَذَابِ ٱلسَّعِیرِ﴾مگر چنین نبوده است که شیطان پدران آنها را به سوی آتش دوزخ فرا خواند و آنان دعوت شیطان را پذیرفتند و به دنبال او حرکت کردند، و از زمره شاگردان شیطان شدند و سرگردانی بر آنها چیره شد؟! پس آیا باید از آنها پیروی کرد و راه آنان را در پیش گرفت، یا اینکه گمراهی پدرانشان باید آنها را از در پیش گرفتن راه آنان برحذر دارد؟! و شیطان آنان و پدرانشان را بدین خاطر دعوت نمیکند که آنان را دوست بدارد، بلکه از روی دشمنی و فریبکاری دعوتشان میکند و در حقیقت پیروان شیطان دشمنان او هستند که مغلوب او گشته و شیطان بر آنها مسلط شده است و از اینکه آنها به سبب پذیرفتن دعوت او مستحق عذاب جهنم گردیدهاند شادمان است.
آیهی ۲۴-۲۲:
﴿وَمَن یُسۡلِمۡ وَجۡهَهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَکَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰۗ وَإِلَى ٱللَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِ٢٢﴾[لقمان: ۲۲]. «و هرکس نیکوکارانه روی (دل) خویش را بهسوی خداوند آورد، به دستاویز بسیار محکمی چنگ زده، . و سرانجام کارها بهسوی خداوند است».
﴿وَمَن کَفَرَ فَلَا یَحۡزُنکَ کُفۡرُهُۥٓۚ إِلَیۡنَا مَرۡجِعُهُمۡ فَنُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ٢٣﴾[لقمان: ۲۳]. «و هرکس که کافر شود کفر او تو را غمگین نسازد، (چراکه) بازگشت آنان بهسوی ماست، و ایشان را از کارهایی که کردهاند آگاه میسازیم. بیگمان خداوند به راز دلها آگاه است».
﴿نُمَتِّعُهُمۡ قَلِیلٗا ثُمَّ نَضۡطَرُّهُمۡ إِلَىٰ عَذَابٍ غَلِیظٖ٢٤﴾[لقمان: ۲۴]. «ایشان را اندکی بهرهمند میسازیم آنگاه آنانرا به (تحمل) عذابی سخت ناگزیر مینماییم».
﴿وَمَن یُسۡلِمۡ وَجۡهَهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ﴾و هرکس برای خداوند کرنش و فروتنی نماید، و با انجام دستورات الهی مطیع او باشد و دین و عبادت را خالصانه برای او انجام دهد، ﴿وَهُوَ مُحۡسِنٞ﴾در حالی که در آن فروتنی و مطیع بودن، نیکوکار باشد، یعنی عمل او مشروع بوده و در آن از سنت پیامبر پیروی کرده باشد. به عبارتی دیگر هرکس با انجام همه عبادتها منقاد و مطیع خدا گردد، درحالیکه در انجام دادن این عبادتها نیکوکار باشد، یعنی چنان خداوند را پرستش نماید که گویا او را میبیند و اگر او را نمیبیند خداوند وی را میبیند. یا میتوان گفت: هرکس با ادای حقوق خدا منقاد و مطیع او باشد، درحالیکه با بندگان به نیکی رفتار مینماید و حقوق آنها را به جای میآورد. و همه این معانی متلازم یکدیگرند و فرق چندانی با هم ندارند، زیرا خلاصه همه آنها این است که فرد باید تمامی دستورات دین را به صورت کامل و به صورتی که پذیرفته میشود انجام دهد.پس هرکس چنین کرد، مسلمان و مطیع خدا گشته است، و ﴿ٱسۡتَمۡسَکَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ﴾به دستاویز محکمی چنگ زده است، دستاویزی که هرکس به آن چنگ زند نجات مییابد، و از نابودی و هلاکت در امان خواهد بود، و به هر خیر و خوبی دست مییازد.
و هرکس روی به خدای نیاورد و یا نیکوکار نباشد، به دستاویر سست و ضعیفی چنگ زده است. از این روی چیزی جز هلاکت و نابودی در پیش نخواهد داشت. ﴿وَإِلَى ٱللَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِ﴾و سرانجام کارها به سوی خداست، پس خداوند درمیان بندگانش حکم مینماید و آنها را بر حسب اعمالشان مجازات خواهد کرد. بنابراین، بندگان باید برای آن روز آمادگی پیدا کنند.
﴿وَمَن کَفَرَ فَلَا یَحۡزُنکَ کُفۡرُهُ﴾و هرکس که کافر شود کفر او تو را غمگین نسازد، چرا که وظیفه دعوت و رساندن آن به گوش مردم بر عهده تو است، و آن را به نحو احسن انجام داده ای. پس بعد از این اگر کسی هدایت نشود خداوند پاداش تو را میدهد و به خاطر هدایت نیافتن مردم جایی برای غمگین شدن وجود ندارد، چون اگر فردی که کافر میشود خیری در او بود خداوند او را هدایت میکرد. و نیز از این غمگین مباش که آنها بر دشمنی ورزیدن با تو جرات میکنند و به ستیز با تو بر میخیزند و به کفر و گمراهی خود ادامه میدهند. نیز از این ناراحت مباش که عذاب خدا فورا آنها را فرا نمیگیرد، زیرا ﴿إِلَیۡنَا مَرۡجِعُهُمۡ فَنُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوٓاْۚ﴾بازگشت آنان به سوی ما است و ما آنها را از کفر و دشمنیشان و تلاشی که برای خاموش کردن نور خدا انجام دادهاند و اذیت و آزاری که به پیامبران رساندهاند آگاه میسازیم. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ﴾بیگمان خداوند به راز دلها آگاه است، رازهایی که به زبان آورده نشدهاند، پس آنچه که آشکار و پیداست چگونه خواهد بود؟!.
﴿نُمَتِّعُهُمۡ قَلِیلٗا﴾آنان را اندکی در دنیا بهرهمند میسازیم تا گناهشان بیشتر گردد و عذابشان کاملتر شود، ﴿ثُمَّ نَضۡطَرُّهُمۡ إِلَىٰ عَذَابٍ غَلِیظٖ﴾سپس آنها را به تحمل عذابی بزرگ و سخت وادار میکنیم، عذابی که بس بزرگ و شدید و دردناک است.
آیهی ۲۸-۲۵:
﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُۚ قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ٢٥﴾[لقمان: ۲۵]. «و اگر از آنان بپرسی که چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟ حتماً میگویند: خداوند، بگو: ستایش از آن خداست ولی بیشترشان نمیدانند».
﴿لِلَّهِ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡغَنِیُّ ٱلۡحَمِیدُ٢٦﴾[لقمان: ۲۶]. «از آن خداست آنچه که در آسمانها و زمین است، بیگمان خداوند همو بینیاز و ستوده است».
﴿وَلَوۡ أَنَّمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ مِن شَجَرَةٍ أَقۡلَٰمٞ وَٱلۡبَحۡرُ یَمُدُّهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦ سَبۡعَةُ أَبۡحُرٖ مَّا نَفِدَتۡ کَلِمَٰتُ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٞ٢٧﴾[لقمان: ۲۷]. «و اگر همۀ درختانی که روی زمین هستند قلم شوند و دریا (جوهر گردد) و هفت دریا کمک این دریا شود سخنان خداوند پایان نپذیرند، بیگمان خداوند عزیز و حکیم است».
﴿مَّا خَلۡقُکُمۡ وَلَا بَعۡثُکُمۡ إِلَّا کَنَفۡسٖ وَٰحِدَةٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعُۢ بَصِیرٌ٢٨﴾[لقمان: ۲۸]. «آفرینش شما و برانگیختنتان جز مانند (آفرینش و برانگیختن) یک تن نیست، بیگمان خداوند شنوای داناست».
﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ﴾و اگر از این مشرکین که حق را تکذیب کردهاند بپرسی آسمانها و زمین را چه کسی آفریده است؟ خواهند دانست که بتهایی آنها چیزی را نیافریدهاند، ﴿لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُ﴾و میگویند خداوند به تنهایی آسمان و زمین را آفریده است. ﴿قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ﴾پس به طریقهی الزام آور، و با استدلال به آنچه که بدان اعتراف و اقرار کردهاند، انکار و عدم پذیرش آنان را محکوم بگردان، و به آنها بگو: ستایش خدایی را که نور را آشکار نمود و خودتان را علیه خویشتن به اعتراف واداشت. پس اگر آنها این حقیقت را میدانستند، یقین میکردند که فقط باید خداوندِ برحق و یگانه را پرستش نمود. ﴿بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ﴾ولی بیشترشان نمیدانند، بنابراین چیزهای دیگری را از سر شک و تردید نه از روی بینش و آگاهی شریک خدا قرار دادهاند.
سپس این دو آیه را به عنوان نمونهای از گستردگی صفتهای خداوند بیان کرد تا بندگانش را به شناخت و محبت خویش و یگانهپرستی و اخلاص فرا بخواند. پس فراگیر بودن فرمانرواییاش را بیان کرد و فرمود همه آنچه که در آسمانها و زمین است و تمامی جهان بالا و پایین قلمرو پادشاهی و فرمانروایی خداست و با دستورات تقدیری و فرمانهای شرعی و جزایی خویش بر آن حکمرانی میکند. و همه بندگان اویند و تحت تدبیر و مسخر او هستند، و کوچکترین چیزی از فرمانروایی در دست آنها نیست، و خداوند توانگر بینیاز است، پس به آنچه که آفریدههایش بدان نیاز دارند نیازی ندارد. ﴿مَآ أُرِیدُ مِنۡهُم مِّن رِّزۡقٖ وَمَآ أُرِیدُ أَن یُطۡعِمُونِ٥٧﴾[الذاریات: ۵۷]. «من از آنها روی نمیطلبم و نمیخواهم مرا خوراک و روزی بدهند». و عمل پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان کوچکترین فایدهای به خدا نمیرساند، بلکه عملشان به خودشان فایده میرساند، و خداوند از آنها و از اعمالشان بینیاز است. و از مصادیق توانگری و بینیازیاش این است که آنان را در دنیا و آخرتشان بینیاز کرده است.
سپس خداوند از گستردگی حمد و ستایش خود خبر داد و فرمود: حمد و ستایش او از لوازم ذاتش است و او از همه جهات ستوده میباشد، پس او در ذات و صفاتش ستوده است و به خاطر هر صفتی از صفاتش سزاوار کاملترین ستایش میباشد، چون صفتهای او سرشار از عظمت و بزرگی هستند. و به خاطر همه آنچه که آفریده و انجام داده و بر همه آنچه بدان دستور داده و یا از آن نهی کرده است ستایش میشود. نیز به خاطر همه آنچه که در رابطه با بندگانش به اجرا درآورده و به خاطر آنچه که در میان بندگانش در دنیا و آخرت حکم وداوری مینماید مورد ستایش است.
سپس خداوند از گستردگی سخن و عظمت گفتههایش خبر داد و این عظمت را چنان شرح داد که کاملا در قلبها اثر میگذارد و به دل مینشیند و عقلها را حیران میگرداند و خردمندان و ارباب بینش را به سیر و سلوک در راه شناخت آن وامی دارد. پس فرمود: ﴿وَلَوۡ أَنَّمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ مِن شَجَرَةٍ أَقۡلَٰمٞ وَٱلۡبَحۡرُ یَمُدُّهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦ سَبۡعَةُ أَبۡحُرٖ﴾و اگر همه درختانی که روی زمین هستند قلم شوند و دریا جوهر گردد و هفت دریا به این دریا اضافه شوند، این قلمها شکسته میشوند و از بین میروند، و دریاهایی شکسته میشوند و از بین میروند، و دریاهایی که مرکب و جوهر گردیده ا ند تمام میشوند، اما سخنان خدا پایان نمیپذیرند. و این مبالغه نیست که حقیقت نداشته باشد بلکه خداوند میداند که عقلها را احاطه و درک کامل صفتهایش قاصرند، و میداند شناخت بندگان نسبت به خدایشان بهترین نعمتی است که پروردگار به آنها داده و بزرگترین فضیلتی است که بندگان به دست آوردهاند، اما بندگان به صورت کامل آن را دریافت همهاش را هم نمیتوان رها کرد، از اینرو خداوند بندگانش را آگاه ساخت تا دلهایشان روشن گردد واز آنچه که بدان رسیدهاند به آنچه که به آن دست نیافتهاند استدلال کنند، و همان چیزی را بگویند که برترین آنها و کسی که آگاهیاش از همه نسبت به پروردگار بیشتر بود گفته است: «نمیتوانیم تو را کاملا ستایش کنیم، تو آنگونه هستی که خودت را ستایش کرده ای». وگرنه مسئله از این نیز فراتر میباشد، و این مثال فقط برای نزدیک کردن مفهومی است که فهم و ذهن آدمی به آن نمیرسد، وگرنه حتی چنانچه درختان چندین برابر شوند و دریاها چندین برابر مخلوق و آفریده هستند، ولی نمیتوان تصور کرد که کلام خدا تمام شود، بلکه دلیل شرعی و عقلی ما را راهنمایی میکند که کلام خدا تمام شدنی نیست و پایانی ندارد. پس همه چیز تمام میشود جز خداوند و صفاتش. ﴿وَأَنَّ إِلَىٰ رَبِّکَ ٱلۡمُنتَهَىٰ٤٢﴾[النجم: ۴۲]. «و همانا پایان همه چیز بهسوی پروردگارت است». و هرگاه عقل، حقیقت اول و آخر بودن خدا را تصور کند، و هرچه را از زمانهای گذشته درذهن فرض نماید خداوند قبل از آن بوده است، و هرچه را از زمانهای آینده در ذهن فرض کند خداوند بعد از آن نیز وجود دارد و پایانی ندارد، و خداوند در همه اوقات فرمان میدهد و سخن میگوید و هرطور که بخواهد عمل میکند، و هرگاه کاری را بخواهد هیچ چیزی نمیتواند مانع گفتهها و کارهایش شود، هرگاه عقل این را تصور نماید میداند مثالی که خداوند برای سخن خود زده است برای این است تا بندگان چیزی از آنرا دریابند وگرنه مسئله از این هم بالاتر و بزرگتر میباشد.
سپس خداوند بزرگی قدرت و کمال فرزانگی و حکمت خویش را بیان کرد و فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٞ﴾همانا خداوند توانمند است و همه توانمندی از آن اوست، و هیچ قدرتی در جهان بالا و پایین وجود ندارد مگر اینکه از جانب اوست، و او با قدرت خویش همه آفریدهها را مقهور و مغلوب گردانیده و در آنها تصرف نموده است و به تدبیر امور آنها میپردازد. و با حکمت خویش آفریدهها را آفریده و آنرا با حکمت آغاز نموده است و هدف و مقصود از آن را نیز سراسر حکمت قرار داده است، همچنین امر و نهی او از سر حکمت به وجود آمده است و هدفی که از آن مدنظر بوده است حکمت میباشد. پس او در آفرینش و فرمانش دارای حکمت میباشد.
سپس خداوند عظمت قدرت و کمال آن را بیان نمود، و اینکه عقل نمیتواند آن عظمت و قدرت را تصور نماید، پس فرمود: ﴿مَّا خَلۡقُکُمۡ وَلَا بَعۡثُکُمۡ إِلَّا کَنَفۡسٖ وَٰحِدَةٍ﴾آفرینش شما و برانگیختنتان جز مانند آفرینش و برانگیختن یک تن نیست. آفرینش همه مردم با اینکه زیادند و زنده کردن آنها در یک چشم به هم زدن پس از مردنشان و بعد از این که از هم پاشیده شدند مانند آفرینش یک تن است! بنابراین، بعید دانستن رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ، و سزا و جزا دادن به خاطر اعمال، دلیلی جز جهل و ناآگاهی از عظمت و قدرت خدا ندارد. سپس این را بیان نمود که شنوایی او همه شنیدنیها را احاطه دارد، و بیناییاش همه دیدنیها را میبیند. و فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعُۢ بَصِیرٌ﴾همانا خداوند شنوای بیناست.
آیهی ۳۰-۲۹:
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ یُولِجُ ٱلَّیۡلَ فِی ٱلنَّهَارِ وَیُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِی ٱلَّیۡلِ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ کُلّٞ یَجۡرِیٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى وَأَنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ٢٩﴾[لقمان: ۲۹]. «آیا ندیدهای که خداوند شب را در روز و روز را در شب داخل میگرداند، و خورشید و ماه را ارام کرده است، هریک تا مدتی معین در حرکت است، و همانا خداوند به آنچه میکنید آگاه است».
﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدۡعُونَ مِن دُونِهِ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡکَبِیرُ٣٠﴾[لقمان: ۳۰]. «این از آن جهت است که خداوند حق است و آنچه را که به جز او به فریاد میخوانند باطل است، و خداوند والا و بزرگ است».
در اینجا نیز بیان شده که او به تنهایی به تصرف و تدبیر امور میپردازد و با گستردگی تصرفش شب را در روز و روز را در شب داخل میگرداند، پس هرگاه یکی وارد شود دیگری بیرون میرود. و او خورشید و ماه را مسخّر گردانیده است و ماه و خورشید با تدبیر و نظام خاصی در حرکتاند و از زمانی که خداوند آنها را آفریده است در نظم آنها خللی به وجود نیامده است، و خداوند اینها را مسخر نموده تا به وسیله آن منافع و مصالح دینی و دنیوی بندگان به دست آید و مایه عبرت و سبب بهرهمندی آنها گردند.
﴿کُلّٞ یَجۡرِیٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى﴾هرکدام از آن دو تا مدتی معین در حرکت و جریان است، و هرگاه آن مدت معین فرا رسید، جریان و حرکت آنها قطع میگردد و نیرو و انرژی آنها از کار میافتد، و این در روز قیامت اتفاق میافتد، آنگاه که خورشید درهم پیچیده میشود و ماه گرفته میشود، و دنیا به انتها میرسد، و قیامت آغاز میگردد، ﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ﴾و خداوند از خیر و شری که انجام میدهید با خبر است و هیچ چیزی بر او پوشیده نیست و شما را بر این اعمال سزا و جزا خواهد داد، فرمانبرداران را پاداش و گناهکاران را کیفر میدهد.
﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ﴾آنچه از عظمت و صفات خداوند بیان شده بیانگر آن است که خداوند در ذات و صفاتش حق است و دین و پیامبران و وعده و وعید و عبادتش حق است. ﴿وَأَنَّ مَا یَدۡعُونَ مِن دُونِهِ ٱلۡبَٰطِلُ﴾و آنچه که به جای او میپرستند و به فریاد میخوانند در ذات و صفاتشان باطلاند، و اگر خداوند آنها را به وجود نمیآورد به وجود نمیآمدند، و اگر کمک خداوند نبود باقی نمیماندند. پس چون آنها باطلاند پرستش آنها باطلتر و پوچتر میباشد. ﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِیُّ﴾و ذات خداوند برتر و بالاتر از همه مخلوقاتش است و صفات او نیز از همه مخلوقات بالاتر است و صفت مخلوقات با صفات خداوند قابل مقایسه نیست و او بر تمام آفریدهها چیره و غالب است. ﴿ٱلۡکَبِیرُ﴾بزرگ است و در ذات و صفاتش دارای کبریا و عظمت است و او در دل اهل آسمان و زمین بزرگ جلوه میکند.
آیهی ۳۲-۳۱:
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱلۡفُلۡکَ تَجۡرِی فِی ٱلۡبَحۡرِ بِنِعۡمَتِ ٱللَّهِ لِیُرِیَکُم مِّنۡ ءَایَٰتِهِۦٓۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّکُلِّ صَبَّارٖ شَکُورٖ٣١﴾[لقمان: ۳۱]. «آیا ندیدهای که کشتیها در دریا به فضل خدا حرکت میکنند تا (برخی) از نشانههای خود را به شما بنمایاند؟! بیگمان در این (کار) عبرتهایی برای هر شکیبای سپاسگزاری است».
﴿وَإِذَا غَشِیَهُم مَّوۡجٞ کَٱلظُّلَلِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَ فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ فَمِنۡهُم مُّقۡتَصِدٞۚ وَمَا یَجۡحَدُ بَِٔایَٰتِنَآ إِلَّا کُلُّ خَتَّارٖ کَفُورٖ٣٢﴾[لقمان: ۳۲]. «و چون موجی کوه آسا آنان را فرو گیرد خالصانه خدا را به فریاد میخوانند، و عبادت را خاص او میدانند، ولی هنگامیکه آنان را نجات دهد و سالم به خشکی برساند آنگاه برخی از ایشان میانهرو هستند، و هیچکس جز غدّار آیات مارا انکار نمیکند».
آیا آثار قدرت و رحمت و توجه خداوند به بندگانش را ندیدهای که دریا را مسخر نموده است تا کشتیها به فرمان تقدیری خدا و لطف و احسان او در دریا به حرکت درآیند؟! ﴿لِیُرِیَکُم مِّنۡ ءَایَٰتِهِ﴾تا برخی از نشانههای خود را به شما بنمایاند و از آن استفاده کنید و پند بگیرید. ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّکُلِّ صَبَّارٖ شَکُورٖ﴾بیگمان در این کار عبرتی است برای هر شکیبای سپاسگزاری، کسانی که از نشانهها استفاده میبرند و بر سختیها شکیبا هستند، و به هنگام شادمانی و آسایش سپاسگزارند، و بر طاعت خداوند صابرند و خود را از گناه باز میدارند و به هنگام رنجهایی که خداوند مقدر نموده است و در برابر نعمتهای دینی و دنیوی که خداوند به آنان بخشیده است شکرگزارند.
خداوند حالت مردم را به هنگام سفر در دریا و آن گاه که موجهایی همچون کوه آنان را فرا میگیرد بیان میدارد، که آنها در این هنگام خالصانه خداوند را به فریاد میخوانند. ﴿فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ﴾ولی هنگامی که آنان را نجات دهد و سالم به خشکی برساند به دوگروه تقسیم میشوند: ﴿فَمِنۡهُم مُّقۡتَصِدٞ﴾برخی از ایشان میانهرو هستند، یعنی به صورت کامل شکر خدا را به جای نمیآورند بلکه گناهکار نیز هستند و بر خود ستم میکنند. و برخی از ایشان نعمت خدا را شکر نمیگزارند و آنرا انکار میکنند. بنابراین فرمود: ﴿وَمَا یَجۡحَدُ بَِٔایَٰتِنَآ إِلَّا کُلُّ خَتَّارٖ﴾و هیچکس جز خیانتکار ِ ناسپاس آیات ما را انکار نمیکند. و از جمله عهدشکنیاش این است که او با پروردگارش پیمان بست که اگر ما را از دریا و سختی آن نجات دهد از شکرگذاران خواهیم بود. پس این گروه عهدشکنی کردند و به آن وفا ننمودند. با وجود این، آنان ﴿کَفُورٖ﴾پس آیا نباید اینان که خداوند آنها را از این سختیها نجات داده است کاملا شکر نعمتهای خدا را بگزارند؟!.
آیهی ۳۳:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّکُمۡ وَٱخۡشَوۡاْ یَوۡمٗا لَّا یَجۡزِی وَالِدٌ عَن وَلَدِهِۦ وَلَا مَوۡلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِۦ شَیًۡٔاۚ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞۖ فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَا وَلَا یَغُرَّنَّکُم بِٱللَّهِ ٱلۡغَرُورُ٣٣﴾[لقمان: ۳۳]. «ای مردم! از پروردگارتان پروا بدارید، و بترسید از روزی که هیچ پدری کار فرزندش را کفایت نکند و هیچ فرزندی نیست که بتواند چیزی از پدرش را کفایت کند، بیگمان وعدۀ خداوند راست است. پس زندگانی دنیا شما را فریب ندهد و شیطان فریبکار شمارا نسبت به خداوند فریب ندهد».
خداوند مردم را به پرهیزگاری و ترس از خدا فرمان میدهد. پرهیزگاری یعنی انجام دستورات خدا و ترک آنچه خداوند از آن نهی کرده است. و مردم را متوجه مینماید که از روز سخت و قیامت که هرکس در آن روز فقط به فکر خودش میباشد بترسند: ﴿وَٱخۡشَوۡاْ یَوۡمٗا لَّا یَجۡزِی وَالِدٌ عَن وَلَدِهِۦ وَلَا مَوۡلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِۦ شَیًۡٔا﴾و بترسید از روزی که هیچ پدری کار فرزندش را کفایت نکند و هیچ فرزندی نیز یافت نمیشود که بتواند چیزی از کار پدرش را کفایت کند.فرزندش نمیتواند به نیکیهای پدرش بیفزاید و یا از بدیهایش بکاهد، و همچنین پدر نمیتواند چنین کاری بکند، بلکه هربندهای سزای عملش را به طور کامل خواهد دید. پس از اندیشیدن به این روز هولناک بنده را تقویت مینماید و ترس از خدا و پرهیزگاری را برای او آسان میگرداند. و این رحمت و مهربانی خدا نسبت به بندگان است که آنها را به تقوای الهی فرمان میدهد، که تقوا مایه سعادت آنهاست، و خداوند به آنها وعده میدهد که در مقابل تقوا و پرهیزگاری به آنان پاداش خواهد داد. و آنها را از کیفر آخرت میترساند و با ذکر موعظهها از عذاب باز میدارد. پس تو را سپاس ای پروردگار جهانیان! ﴿إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ﴾بیگمان وعده خدا حق است و در آن شک نکنید و جزکار تصدیق کنندگان را در پیش نگیرید. بنابراین فرمود: ﴿فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَا﴾زندگی دنیا و زینت و زیباییهایش و فتنهها و رنجهایی که در آن هست شما را نفریبد! ﴿وَلَا یَغُرَّنَّکُم بِٱللَّهِ ٱلۡغَرُورُ﴾و شیطان فریبکار شما را نسبت به خدا فریب ندهد، شیطانی که همواره انسان را گول میزند و در همه اوقات به فکر فریب او است.
خداوند بر بندگانش حقی دارد و میعادی را برایشان مقرر نموده است که در آن روز آنها را طبق اعمالشان سزا و جزا خواهد داد، و از آنها میپرسد که آیا حق او را ادا کردهاند یا در ادای آن کوتاهی ورزیده اند؟! و این چیزی است که انسان باید به آن توجه داشته باشد و همواره آن را نصب العین خود قرار دهد، و سرمایه خویش بپندارد. و بزرگترین مانعی که انسان را از ادای حقوق الهی باز میدارد وسوسههای دنیای فتنهانگیز و شیطان است که در دل انسان وسوسه میاندازند. پس خداوند بندگانش را بازدشته از این که دنیا آنها را فریب دهد یا شیطان فریبکار آنها را نسبت به خداوند مغرور کند. ﴿یَعِدُهُمۡ وَیُمَنِّیهِمۡۖ وَمَا یَعِدُهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ إِلَّا غُرُورًا١٢٠﴾[النساء: ۱۲۰]. «به آنان وعده میدهد و آرزومندشان میکند و شیطان جز فریب به آنان وعدهای نمیدهد».
آیهی ۳۴:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ وَیُنَزِّلُ ٱلۡغَیۡثَ وَیَعۡلَمُ مَا فِی ٱلۡأَرۡحَامِۖ وَمَا تَدۡرِی نَفۡسٞ مَّاذَا تَکۡسِبُ غَدٗاۖ وَمَا تَدۡرِی نَفۡسُۢ بِأَیِّ أَرۡضٖ تَمُوتُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرُۢ٣٤﴾[لقمان: ۳۴]. «به راستی فقط خداوند میداند که چه زمانی قیامت فرا میرسد، و اوست که باران میباراند و آنچه را در رحمهاست میداند، و هیچکس نمیداند فردا چه چیزی را فراچنگ میآورد، و هیچکس نمیداند که در کدام سرزمین میمیرد. بیگمان خداوند دانا و آگاه است».
ثابت گردید که علم و آگاهی خداوند پیدا و پنهان را احاطه کرده است و گاهی اوقات خداوند بندگانش را بر بسیاری از امور غیبی آگاه مینماید. و این پنج چیز اموری هستند که هیچ مخلوقی به آنها آگاه نیست. پس هیچ پیامبر و فرشته مقربی این چیزها را نمیداند چه رسد به دیگران. پس فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ﴾یعنی فقط خداوند میداند که چه زمانی قیامت فرا میرسد. همانگونه که میفرماید: ﴿یَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلسَّاعَةِ أَیَّانَ مُرۡسَىٰهَاۖ قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّیۖ لَا یُجَلِّیهَا لِوَقۡتِهَآ إِلَّا هُوَۚ ثَقُلَتۡ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ لَا تَأۡتِیکُمۡ إِلَّا بَغۡتَةٗ﴾[الأعراف: ۱۸۷]. «از تو درباره قیامت میپرسند که چه زمانی واقع میشود؟ بگو: علم آن فقط نزد پروردگارم است. جز او (کسی) آن را به موقع خود آشکار نمیگرداند. (این رخداد) بر آسمانها و زمینگران تمام میشود. جز ناگهان به نزد شما نمیآید».
﴿وَیُنَزِّلُ ٱلۡغَیۡثَ﴾و تنها اوست که باران را میباراند و فقط او میداند که چه زمانی باران میبارد. ﴿وَیَعۡلَمُ مَا فِی ٱلۡأَرۡحَامِ﴾و میداند آنچه را که در شکم مادران است، چون اوست که آن را در شکم آنها آفریده، و او میداند فرزندی که در شکم است پسر است یا دختر. بنابراین، فرشتهای مسئول رحمهاست و از پروردگارش میپرسد که آیا این پسر است یا دختر؟ پس خداوند آنچه را که میخواهد حکم مینماید و انجام میدهد. ﴿وَمَا تَدۡرِی نَفۡسٞ مَّاذَا تَکۡسِبُ غَدٗا﴾و هیچکس نمیداند فردا چه به دست میآورد و نمیداند که چه چیز دنیوی و دینی فرا چنگ میآورد. ﴿وَمَا تَدۡرِی نَفۡسُۢ بِأَیِّ أَرۡضٖ تَمُوتُ﴾و هیچکس نمیداند که در کدام سرزمین میمیرد، بلکه فقط خداوند است که از همه این چیزها آگاهی دارد. وقتی این چیزها را به طور ویژه بیان کرد که آگاهی از این امور مختص خداوند است، نیز فرمود: آگاهی و علم او همه چیز را احاطه کرده است، پس فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرُۢ﴾بیگمان خداوند دانای آگاه است، و آگاهی و علم او امور ظاهر و آشکار و پنهان و ناپیدا را احاطه کرده است. و از جمله حکمت کامل او این است که علم و آگاهی از این پنج چیز را از بندگان پنهان داشته است، چون در اینها مصلحتهایی است که هرکس در آن بیاندیشد بر او پوشیده نخواهد بود.
پایان تفسیر سورهی لقمان
مکی و ۶۰ آیه است.
آیهی ۷-۱:
﴿الٓمٓ١﴾[الروم: ۱]. «الف، لام، میم».
﴿غُلِبَتِ ٱلرُّومُ٢﴾[الروم: ۲]. «رومیان شکست خوردند».
﴿فِیٓ أَدۡنَى ٱلۡأَرۡضِ وَهُم مِّنۢ بَعۡدِ غَلَبِهِمۡ سَیَغۡلِبُونَ٣﴾[الروم: ۳]. «در نزدیکترین سرزمین. و آنان پس از شکستشان پیروز خواهند شد».
﴿فِی بِضۡعِ سِنِینَۗ لِلَّهِ ٱلۡأَمۡرُ مِن قَبۡلُ وَمِنۢ بَعۡدُۚ وَیَوۡمَئِذٖ یَفۡرَحُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ٤﴾[الروم: ۴]. «در مدت چند سالی. پیش از این و پس از این فرمان از آن خداست، و آن روز مؤمنان شادمان میشوند».
﴿بِنَصۡرِ ٱللَّهِۚ یَنصُرُ مَن یَشَآءُۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ٥﴾[الروم: ۵]. «به یاری خدا. هرکس را که بخواهد یاری میکند و او توانای مهربان است».
﴿وَعۡدَ ٱللَّهِۖ لَا یُخۡلِفُ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ٦﴾[الروم: ۶]. «(این) وعدۀ خداست، خداوند وعدهاش را خلاف نمیکند ولی بیشتر مردم نمیدانند».
﴿یَعۡلَمُونَ ظَٰهِرٗا مِّنَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَهُمۡ عَنِ ٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ غَٰفِلُونَ٧﴾[الروم: ۷]. «از زندگانی دنیا تنها ظاهر را میدانند و از آخرت بیخبرند».
فارس و روم در آن زمان قدرتمندترین دولتهای روی زمین بودند و چون رقیب یکدیگر بودند و جنگهایی میان آنها در میگرفت. فارسها مشرک و آتش پرست و رومیها اهل کتاب بودند و به تورات و انجیل نسبت داده میشدند، و آنها از فارسها به مسلمانان نزدیکتر بودند. بنابراین، مسلمنان دوست داشتند که آنها بر فارسها پیروز شوند، و مشرکین از آنجا که در شرک با فارسها اشتراک داشتند دوست داشتند فارسها رومیان را شکست دهند و بر آنها پیروز شوند. پس فارسها بر رومیها پیروز گردیدند اما همهی سلطنت آنان را نتوانستند تصرف کنند، بلکه آن بخشط از سرزمین آنها را تصرف کردند که به سرزمین فارسها نزدیکتر بود. بنابراین، مشرکین مکه خوشحال شدند و مسلمانان اندوهگین گشتند. پس خداوند به آنها خبر داد و آنان را وعده داد که به زودی رومیان فارسها را شکست خواهند داد و بر آنان پیروز خواهند شد.
﴿فِی بِضۡعِ سِنِینَ﴾در مدئت چند سالی. منظور نه، هشت، هفت، و... است. «بضع» عددی است که از ده بیشتر نیست و از سه کمتر نمیباشد. و پیروزی فارس بر روم و سپس پیروزی روم بر فارس به خواست خداوند بود. از این رو فرمود: ﴿لِلَّهِ ٱلۡأَمۡرُ مِن قَبۡلُ وَمِنۢ بَعۡدُ﴾همه چیز در دست خدا و به فرمان اوست چه قبل از این که رومیان شکست خوردند و چه بعداز این که پیروز شدند.
پس پیروزی و چیره شدن فقط به خاطر اسباب نیست، بلکه باید در کنار اسباب قضا و تقدیر الهی نیز بر آن رفته باشد. ﴿وَیَوۡمَئِذٖ یَفۡرَحُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ٤ بِنَصۡرِ ٱللَّهِۚ یَنصُرُ مَن یَشَآءُ﴾و روزی که رومیان بر فارسها پیروز میشوند و آنها را شکست میدهند مؤمنان به یاری خداوند شادمان میشوند و خداوند هر کس را که بخواهد یاری میدهد. یعنی از اینکه رومیها بر فارسها پیروز میشوند خوشحال میگردند گر چه هر دو گروه کافرند ولی برخی شرها از برخی دیگر سبکتر و خفیفتر است. و در آن روز مشرکین اندوهگین خواهند شد. ﴿وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ﴾و او تواناست و بر همۀ آفریدهها چیره میباشد: ﴿تُؤۡتِی ٱلۡمُلۡکَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلۡمُلۡکَ مِمَّن تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُ﴾[آل عمران: ۲۶]. «فرمانروایی را به هرکس که بخواهی میدهی، و فرمانروایی را از هرکس که بخواهی میگیری». و هرکس را که بخواهی عزت میدهی و هرکس را که بخواهی خوار مینمایی. ﴿ٱلرَّحِیمُ﴾و نسبت به بندگان مؤمن خود مهربان است، چون برای آنها اسباب بیشماری فراهم آورده که آنان را سعادتمند و یاری مینماید.
﴿وَعۡدَ ٱللَّهِۖ لَا یُخۡلِفُ ٱللَّهُ وَعۡدَهُ﴾این وعدهای است که خداوند داده است و خدا وعدهاش را خلاف نمیکند. پس یقین کنید و بدانید که باید این وعده تحقیق یابد.
وقتی این آیات نازل شدند کمه در آن این وعده داده شده بود، مسلمانان آنرا تصدیق کردند و مشرکین به آن کفر ورزیدند تا جایی که بعضی مسلمانها با بعضی از کافران در این باره برای مدت چند سالی مشخص شرط گذاشتند. سرانجام زمانی فرا رسید که خداوند مقرر کرده بود و رومیها بر فارسها پیروز شدند و فارسها را از شهرهایی که تصرف کرده بودند بیرون راندند و وعدۀ خدا تحقق یافت. و این از امور غیبی است که خداوند قبل از اتفاق افتادنش از آن خبر داده بود و در زمان مسلمانها و مشرکانی که خداوند آنها را از این ماجرا خبر داده بود اتفاق افتاد. ﴿وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ﴾ولی بیشتر مردم نمیدانند که آنچه خداوند وعده دادهاست حق میباشد. بنابراین، گروهی از آنها یافت میشوند که وعده و آیات او را تکذیب میکنند و اینها کسانی هستند که از اسرار و سرانجام کارها خبر ندارند.
﴿یَعۡلَمُونَ ظَٰهِرٗا مِّنَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا﴾آنها فقط ظاهر زندگی دنیا را میدانند و به اسباب مینگرند و به وقوع کاری که به نظر آنان سبب رخ دادنش فراهم شده است یقین پیدا میکنند و کاری را که اسباب به وجود آورندهاش مشهود نیست باور ندارند. پس آنها اسباب را مینگرند و به آفرینندۀ اسباب که در آن تصرف مینماید نگاه نمیکنند.
﴿وَهُمۡ عَنِ ٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ غَٰفِلُونَ﴾و آنان از آخرت بیخبرند و دلها و خواستهها و ارادههایشان به سوی دنیا و شهوتها و کالاهای آن است، از این رو بر ای آن تلاش مینمایند و به آن روی میآورند و از آخرت بیخبرند و به آن پشت میکنند. پس نه به بهشت علاقهمند هستند و نه از جهنم میترسند و نه از ایستادن و قرار گرفتن در پیشگاه خدا و دیدار با او ترسی دارند. و این نشانۀ شقاوت و علامت غفلت از آخرت است.
عجیب اینجاست که بسیاری از این مردم در امور دنیا چنان هوشیار و زرنگ هستند که عقلها و خردها را به تحیر وا میدارند. پیشرفتهای شگفتی که در زمینۀ مسایل هستهای و الکترونیکی و ساختن کشتیها و انواع ماشینها و هواپیماها حاصل شده بسیار جای تعجب و اندیشه است، چرا که در این میدان پیشرفت چشمگیری داشتهاند و به خرد و عقل خود میبالند و دیگران را از آنچه که خداوند به آنها ارزانی داشته است ناتوان میبینند و با نگاه تحقیرآمیز به آنان مینگرند.
درحالیکه آنها در امر دین از ابلهترین مردمان بوده و بیش از همه از آخرت بیخبر هستند و از سرانجام بد خویش آگاهی ندارند و شناخت آنها نسبت به سرانجام کارشان بسیار کم است.
و صاحبان بینش آنان را میبینند که در جهالت خود سرگشته و در گمراهیشان حیراناند و در باطل خود پیش میروند. خدا را فراموش کردند پس خداوند نیز آنها را از (حال) خودشان فراموش گردانید و ایشان فاسقانند.
سپس اگر به افکار و اندیشههای ظریف و دقیقی که خداوند در امور دنیا و ظاهر آن به آنها بخشیده است نگاه کنند، و محرومیت خود از عقل متعالی را بنگرند خواهند دانست که همهچیز بندگان در دست خداست، و کسی که هدایت شده است به توفیق او بوده و اوست که مردم را خوار مینماید. (و اگر کمی اندیشه میکردند) از پروردگارشان میترسیدند و از او میخواستند تا به آنها نور عقل و ایمان عطا کند تا به او برسند و در راه او گام بردارند و خداوند هم آنان را به خواستههایشان میرساند. و اگر این چیزها با ایمان همراه باشد و این پیشرفتهای ظاهری بر ایمان مبتنی گردد نتیجۀ آن پیشرفت عالی و زندگی پاکیزه خواهد بود. اما از آنجا که بسیاری از مهارتهای فکری بر اساس بیدینی است نتیجهای جز انحطاط اخلاقی و اسباب هلاکت و نابودی دربر ندارد.
آیهی ۱۰-۸:
﴿أَوَ لَمۡ یَتَفَکَّرُواْ فِیٓ أَنفُسِهِمۗ مَّا خَلَقَ ٱللَّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَأَجَلٖ مُّسَمّٗىۗ وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ بِلِقَآیِٕ رَبِّهِمۡ لَکَٰفِرُونَ٨﴾[الروم: ۸]. «آیا به ضمیر خود نمیاندیشند که خداوند آسمانها و زمین و آنچه را که درمیان آنهاست جز به حق و برای مدت زمان معینی نیافریده است؟! و به راستی بسیاری از مردم به ملاقات پروردگارشان باور ندارند».
﴿أَوَ لَمۡ یَسِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَیَنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ کَانُوٓاْ أَشَدَّ مِنۡهُمۡ قُوَّةٗ وَأَثَارُواْ ٱلۡأَرۡضَ وَعَمَرُوهَآ أَکۡثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِۖ فَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیَظۡلِمَهُمۡ وَلَٰکِن کَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ٩﴾[الروم: ۹]. «آیا در زمین به گشت و گذار نپرداختهاند تا بنگرند سرانجام کسانی که پیش از ایشان بودهاند چگونه بوده است؟! آنان از ایشان توانمندتر بودند و زمین را بهتر کاویدند و زیرو رو کردند و آن را بیشتر از آنچه (ایشان) آباد کردهاند آباد نمودند. و پیامبرانشان با معجزهها بهسوی آنان آمدند پس خداوند بر آن نبود که بر آنان ستم کند ولی خودشان به خویشتن ستم میکردند».
﴿ثُمَّ کَانَ عَٰقِبَةَ ٱلَّذِینَ أَسَٰٓـُٔواْ ٱلسُّوٓأَىٰٓ أَن کَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَکَانُواْ بِهَا یَسۡتَهۡزِءُونَ١٠﴾[الروم: ۱۰]. «سپس عاقبت کسانی که مرتکب کارهای بسیار زشت میشدند چنان شد که آیات خدا را دروغ انگاشتند و آنرا به باد تمسخر میگرفتند».
آیا کسانی که پیامبران خدا و لقای او را تکذیب میکنند در وجود خود نیندیشیندهاند؟! زیرا در وجود آنها نشانههایی است که به سبب آن میدانند کسی که آنان را از نیستی به وجود آورده است بعداز مردن نیز آنها را دوباره زنده خواهد کرد، و کسی که آفرینش آنها را در مراحل مختلفی قرار داده و از نطفه به خون بسته و از خون بسته به تکه گوشتی، و از تکه گوشتی آنها را به انسانی تبدیل نموده و روح را در آن دمیده و به دوران کودکی رسانده سپس او را به سن جوانی و از جوانی به پیری و از پیری به فرسودگی میرساند، شایسته نیست آنها را بیهدف رها کند و به آنها امر و نهی نکند و پاداش و کیفر ندهد؟!.
﴿مَّا خَلَقَ ٱللَّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ﴾خداوند آسمانها و زمین و آنچه را که میان آنهاست جز به حق نیافریده است. یعنی آسمانها و زمین را آفریده تا شما را بیازماید که کدامیک از شما عمل بهتری انجام میدهد.
﴿وَأَجَلٖ مُّسَمّٗى﴾و بقای آسمانها و زمین تا مدت معینی است که با تمام شدن آن دنیا به پایان میرسد و قیامت برپا میشود، و زمین به زمینی دیگر و آسمانها به آسمانهایی دیگر تبدیل میگردند. ﴿وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ بِلِقَآیِٕ رَبِّهِمۡ لَکَٰفِرُونَ﴾و بسیاری از مردم به لقای پروردگارشان باور ندارند. بنابراین، برای لقا و دیدار او آمادگی ندارند و پیامبرانی را که از آن خبر دادهاند تصدیق نکردهاند، و این کفری است که دلیلی برای آن وجود ندارد. بلکه دلایل قاطعی بر رستاخیز و جزا و سزا دلالت مینمایند.
بنابراین، خداوند به آنها گوشزد کرد که در زمین به گشت و گذار بپردازند و در سرانجام کسانی که پیامبرانشان را تکذیب کردند و با فرمان آنها مخالفت نمودند بنگرند، کسانی که از اینها قدرت بیشتری داشتند و زمین را بیشتر کاویدند و زیر و رو کردند و در آن کاخها و کارخانهها ساختند و درختانی کاشتند و کشتزارهایی ایجاد نمودند و نهرهایی جاری کردند. اما وقتی پیامبرانشان با معجزههای روشنی که بر حق و صحت آنچه که با خود داشتند دلالت میکرد به نزدشان آمدند تکذیبشان کردند، پس توانمندی و قدرتشان بر ایشان کارساز نبود و کاویدنشان به آنها سودی نبخشید.
پس به آثار ایشان مینگرند و جز ملتی نابود شده و مسکنهای وحشتانگیز چیزی نمییابند و مردم همواره آنها را نکوهش و مذمت مینمایند و این سزای زود هنگام آنها در این دنیاست که مقدمهای برای کیفر و سزای آن جهان است. و ملتهایی که هلاک و نابود شدهاند خداوند بر آنها ستم نکرده است بلکه آنها خود بر خویشتن ستم نمودند و سبب هلاکت و نابودی خویش را فراهم کردند.
﴿ثُمَّ کَانَ عَٰقِبَةَ ٱلَّذِینَ أَسَٰٓـُٔواْ ٱلسُّوٓأَىٰٓ﴾و سرانجام کار کسانی که مرتکب کارهای بسیار زشت میشدند بدانجا کشید و ارتکاب این کارها آنان را بدانجا رساند که ﴿أَن کَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَکَانُواْ بِهَا یَسۡتَهۡزِءُونَ﴾آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را به باد تمسخر گرفتند. و این کیفر کارهای بد و گناهانشان بود. و این مسخره کردن و تکذیب موجب بزرگترین کیفرها و مشکل ترین عذابها برای آنان است.
آیهی ۱۶-۱۱:
﴿ٱللَّهُ یَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُۥ ثُمَّ إِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ١١﴾[الروم: ۱۱]. «خداوند آفرینش را آغاز میکند سپس آنرا دوباره برمیگرداند آنگاه به سوی او بازگردانده میشوید».
﴿وَیَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ یُبۡلِسُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ١٢﴾[الروم: ۱۲]. «و روزیکه قیامت برپا میشود گناهکاران ناامید و سرگردان میگردند».
﴿وَلَمۡ یَکُن لَّهُم مِّن شُرَکَآئِهِمۡ شُفَعَٰٓؤُاْ وَکَانُواْ بِشُرَکَآئِهِمۡ کَٰفِرِینَ١٣﴾[الروم: ۱۳]. «وآنان از شریکانشان هیچ شفاعت کنندهای نخواهند داشت و به شریکانشان کافر خواهند بود».
﴿وَیَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ یَوۡمَئِذٖ یَتَفَرَّقُونَ١٤﴾[الروم: ۱۴]. «و روزیکه قیامت برپا میشود در آن روز پراکنده میگردند».
﴿فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَهُمۡ فِی رَوۡضَةٖ یُحۡبَرُونَ١٥﴾[الروم: ۱۵]. «اما کسانیکه ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند در باغ(های) بهشت مالامال از شادی و سرور میگردند».
﴿وَأَمَّا ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَا وَلِقَآیِٕ ٱلۡأٓخِرَةِ فَأُوْلَٰٓئِکَ فِی ٱلۡعَذَابِ مُحۡضَرُونَ١٦﴾[الروم: ۱۶]. «و اما آنان که کفر ورزیدند و آیات ما و لقای آخرت را تکذیب کردند آنان در عذاب احضار خواهند شد».
خداوند متعال خبر میدهد که او به تنهایی آفرینش مخلوقات را آغاز میکند سپس آنها را زنده میگرداند سپس به سوی او باز گردانده میشوند تا آنها را به سبب کارهایشان جزا و سزا بدهد. بنابراین، جزای اهل شر را بیان کرد سپس جزای اهل خیر را ذکر نمود و فرمود: ﴿وَیَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ﴾و روزی که قیامت برپا میشود و مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان حاضر میگردند و قیامت را آشکارا مشاهده میکنند، در آن روز، ﴿یُبۡلِسُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ﴾بزهکاران و گناهکاران از هر خیری ناامید میگردند چون آنها برای این روز جز کیفر و شرک و گناه پیش نفرستادهاند و آن را با چیزی از اسباب پاداش نیامیختهاند پس ناامید و درمانده میشوند. و دروغی که میبافتند و میگفتند شریکان و معبودانمان به ما فایده خواهند داد و برایمان شفاعت خواهند کرد از آنها ناپدید میگردد.
بنابراین، فرمود: ﴿وَلَمۡ یَکُن لَّهُم مِّن شُرَکَآئِهِمۡ شُفَعَٰٓؤُاْ وَکَانُواْ بِشُرَکَآئِهِمۡ کَٰفِرِینَ١٣﴾و از شریکان و انبازهایی که برای خدا قرار میدادند و آنها را همراه خدا پرستش میکردند شفاعت کنندهای نخواهند داشت و از آنها بیزاری میجویند و منکر الوهیت و شراکت آنها خواهند شد. و مشرکان از کسانی که شریک خدا قرار میدادند بیزاری میجویند و عبادت شوندگان نیز بیزاری جسته و میگویند: [القصص: ۶۳]. ﴿تَبَرَّأۡنَآ إِلَیۡکَۖ مَا کَانُوٓاْ إِیَّانَا یَعۡبُدُونَ﴾[القصص: ۶۳]. «از اینها بیزار هستیم! اینان ما را پرستش نمیکردند»، و همدیگر را نفرین میکنند و از یکدیگر دوری میجویند و در این روز نیکوکاران و بدکاران از هم جدا خواهند شد همانگونه که در دنیا کارهایشان از هم جدا بود.
﴿فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾اما کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، یعنی با دلهای خود ایمان آورده و با انجام کارهای شایسته صداقت ایمان خود را نشان داداند، ﴿فَهُمۡ فِی رَوۡضَةٖ﴾آنان در باغی هستند که در آن انواع گیاهان و اقسام چیزهای شادی آور وجود دارد. ﴿یُحۡبَرُونَ﴾شادمان و خوشحال میشوند و از خوردنیهای لذیذ و نوشیدنیهای گوارا و حورهای زیبا و خدمتگزاران و صداهای دلانگیز و شادی آور و منظرههای زیبا و بوهای خوش مسرورند و شادی و لذت و خوشحالی آنها به اندازهای است که قابل توصیف نیست.
﴿وَأَمَّا ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَا﴾و اما کسانی که کفر ورزیدند و نعمتهای خدا را انکار کرده و در مقابل آن ناسپاسی نمودند و آیات ما را که پیامبرانمان آورده بودند تکذیب کردند، ﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ فِی ٱلۡعَذَابِ مُحۡضَرُونَ﴾ایشان به عذاب گرفتار میآیند و جهنم از همه سو آنها را احاطه مینماید و عذاب دردناک بر دلهایشان فرو میرود، و آتش چهرههایشان را کباب میکند و رودههایشان را قطع مینماید. پس این گروه کجا و آن گروه کجا! نعمت دادهشدگان کجا و عذاب شوندگان کجا؟!.
آیهی ۱۹- ۱۷:
﴿فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ حِینَ تُمۡسُونَ وَحِینَ تُصۡبِحُونَ١٧﴾[الروم: ۱۷]. «پس در شامگاهان و صبحگاهان خدا را به پاکی یاد کنید».
﴿وَلَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَعَشِیّٗا وَحِینَ تُظۡهِرُونَ١٨﴾[الروم: ۱۸]. «و در آسمانها و زمین و به هنگام عصر و زمانی که به دم ظهر رسیدهاید خدای را ستایش نمایید».
﴿یُخۡرِجُ ٱلۡحَیَّ مِنَ ٱلۡمَیِّتِ وَیُخۡرِجُ ٱلۡمَیِّتَ مِنَ ٱلۡحَیِّ وَیُحۡیِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَاۚ وَکَذَٰلِکَ تُخۡرَجُونَ١٩﴾[الروم: ۱۹]. «زنده را از مرده و مرده را از زنده برمیآورد و زمین را پس از پژمرده شدنش زنده میسازد، و بدینسان (در روز قیامت از قبرها) بیرون آورده میشوید».
در اینجا خداوند از پاک و منزه بودن خویش از هر نوع نقص و بدی خبر داده و میفرماید او منزه و پاک است از این که یکی از مخلوقات همانند او باشد، و بندگان را فرمان میدهد تا او را به هنگام غروب و صبح و شامگاهان و به هنگام ظهر به پاکی یاد کنند. و این اوقات پنجگانه که اوقات نمازهای پنجگانه است خداوند بندگانش را فرمان داده که در این اوقات پاکی و ستایش او را بگویند. و این فرمان، هم شامل تسبیح و ستایش واجب - از قبیل نمازهای پنجگانه که مشتمل بر این تسبیح و ستایش است - و هم شامل تسبیح و ستایش مستحب است مانند اذکار صبح و شام و ذکرهایی که بعداز نمازهای واجب خوانده میشود، و نمازهاس سنتی که به مناسبت نمازهای واجب خوانده میشوند و مشتمل بر تسبیح و ستایش میباشند. چون این وقتها که خداوند برای انجام نمازهای فرض تعیین نموده بهترین اوقات هستند، پس تسبیح و ستایش خدا و عبادت او در این وقتها از دیگر اوقات بهتر است. و عبادت گرچه شامل گفتن «سبحان الله» در آن هم نشود اما چنانچه با اخلاص انجام گیرد عملاً خداوند از اینکه شریکی در عبادت داشته باشد پاک قرار داده میشود، و منزه میگردد از اینکه کسی درمیان مخلوقاتش شایستگی آنرا داشته باشد که اخلاص و انابتی برای او انجام شود.
﴿یُخۡرِجُ ٱلۡحَیَّ مِنَ ٱلۡمَیِّتِ﴾زنده را از مرده بیرون میآورد، همانطور که گیاهان را از زمین مرده بیرون میآورد و خوشه را از دانه، و درخت را از هسته، و جوجه را از تخم و مؤمن را از کافر بیرون میآورد.
﴿وَیُخۡرِجُ ٱلۡمَیِّتَ مِنَ ٱلۡحَیِّ﴾و برعکس، مرده را از زنده بیرون میآورد. ﴿وَیُحۡیِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا﴾و زمین را پس از پژمرده شدنش زنده و خرم میسازد و بر آن باران فرو میفرستد در حالی که مرده و خشک است، پس وقتی که آب بر آن نازل شد تکان میخورد و گیاهان زیبایی میرویاند، ﴿وَکَذَٰلِکَ تُخۡرَجُونَ﴾و اینگونه شما از قبرهایتان بیرون آورده میشوید.
پس این دلیل قاطع و روشنی است بر اینکه خداوندی که زمین را پس از مرده بودنش زنده مینماید، مردگان را نیز این چنین زنده میکند. و از نظر عقلی این دو کار تفاوتی باهم ندارند و با مشاهده نمودن یکی، دیگری هم ممکن به نظر میرسد.
آیهی ۲۱-۲۰:
﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٖ ثُمَّ إِذَآ أَنتُم بَشَرٞ تَنتَشِرُونَ٢٠﴾[الروم: ۲۰]. «و از نشانههای خدا این است که شما را از خاک آفرید سپس شما مردمانی هستید که در زمین پراکنده میشوید».
﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡکُنُوٓاْ إِلَیۡهَا وَجَعَلَ بَیۡنَکُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةًۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ٢١﴾[الروم: ۲۱]. «و از نشانههایش آن است که از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنار آنان بیارامید و درمیانتان دوستی و مهربانی مقرر داشت، بیگمان در این نشانههایی است برای گروهی که میاندیشند».
در اینجا خداوند به بر شمردن نشانههایش میپردازد که بر یگانگی در عبادت او و کمال عظمت و نفوذ مشیت، و قوت اقتدارش، و آفرینش زیبا و گستردگی رحمت و احسانش دلالت مینمایند. پس فرمود: ﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٖ﴾یکی از نشانههای خدا این است که شما را از خاک آفرید، چرا که آدم پدر بشر را از خاک آفرید.
﴿ثُمَّ إِذَآ أَنتُم بَشَرٞ تَنتَشِرُونَ﴾سپس شما مردمانی هستید که در زمین پراکنده میشوید. پس کسی که شما را از خاک آفرید و شما را در گوشههای زمین پراکنده ساخت پروردگاری است که باید عبادت شود و فرمانروایی است ستودنی و مهربان که شما را پس از مرگ زنده میگرداند.
﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِ﴾و از جمله نشانههای خدا که بر حکمت بزرگ و علم فراگیر و رحمت و عنایت و افرهاش نسبت به بندگانش دلالت مینماید این است که، ﴿أَنۡ خَلَقَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا﴾برای شما از جنس خودتان همسرانی متناسب با شما آفرید که همسان و همگون شما میباشند.
﴿لِّتَسۡکُنُوٓاْ إِلَیۡهَا وَجَعَلَ بَیۡنَکُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةً﴾تا در کنار آنان بیارامید، و درمیان شما محبت و دوستی انداخت و در ازدواج و پیوندتان عواملی را مقرر نمود که محبت و و دوستی شما را فراهم میآورد.
پس زن و مرد در قالب ازدواج از همدیگر لذت میبرند و با برخورداری از فرزندان و تربیت آنها بهرهمند میشوند و شوهر در کنار زن آرام میگیرد. پس دوستی و مودتی که در بین زن و شوهر است در میان هیچ گروه دیگری یافت نمیشود. ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ﴾بدون شک در این برای گروهی که میاندیشند و در آیات خدا تدبر مینمایند و از چیزی به چیزی دیگر راهیاب میشوند نشانه و پندهایی است.
آیهی ۲۲:
﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦ خَلۡقُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفُ أَلۡسِنَتِکُمۡ وَأَلۡوَٰنِکُمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّلۡعَٰلِمِینَ٢٢﴾[الروم: ۲۲]. «و از نشانههای خدا آفرینش آسمانها و زمین و مختلف بودن زبانها و رنگهای شماست، و بیگمان در این برای دانشوران نشانههایی (عبرتانگیز) است».
﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦ خَلۡقُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾و از زمرۀ نشانههای خدا آفرینش آسمانها و زمین و آفریدههایی است که درمیان آسمان و زمین قرار دارند و این بر عظمت فرمانروایی خدا و کمال اقتدار او دلالت مینماید، خداوندی که این مخلوقات بزرگ را به وجود آورده و اتقان صنعت زیبایش بر کمال حکمت او دلالت مینماید. و نشانۀ گستردگی دانش اوست، چون آفریننده باید به آنچه که آفریده است آگاه باشد. ﴿أَلَا یَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ﴾[الملک: ۱۴]. آیا کسی که همه چیز را آفریده است احوالات آنان را نمیداند؟! نیز بر رحمت و فضل فراگیر او دلالت مینماید، چون در اینها منافع بزرگی است. و بر این دلالت میکند که او هرچیزی را اراده کند انجام میدهد و هرچیزی را که بخواهد برمیگزیند، چون این آفریدهها ویژگیها و مزایای فراوانی دارند. و او یکتا و یگانه و سزاوار این است که به تنهایی مورد پرستش قرار گیرد چون او به تنهایی آفرینش را انجام داده است، پس نباید هیچکسی در عبادت شریک او قرار داده شود. خداوند عقلها را به این دلایل رهنمون ساخته و به اندیشیدن در آن و پند گرفتن از آن فرمان دادهاست.
﴿وَٱخۡتِلَٰفُ أَلۡسِنَتِکُمۡ وَأَلۡوَٰنِکُمۡ﴾و نیز مختلف بودن زبانها و رنگهای شما از نشانههایی است که بر قدرت و عظمت او دلالت میکند، زیرا این همه انسان هرکدام رنگی دارد، و با اینکه همه انسان میباشید و مخارج حروف شما یکی است اما زبانهایتان با هم فرق میکند و دو صدا که همانند هم باشند یا دو چهره که از هر جهت شبیه یکدیگر باشند یافت نمیشود. ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّلۡعَٰلِمِینَ﴾و در این نشانههایی است برای دانشوران و اهل علم، آنهایی که پند میپذیرند و در نشانهها تدبر میکنند. و این نشانهها بر کمال قدرت خدا و نفوذ مشیّت او دلالت مینمایند. و از جمله عنات خدا به بندگانش این است که این فرق و تفاوت را درمیان مخلوفات به وجود آورده تا مشابهتی نداشته باشند که باعث اضطراب و آشفتگی گردد و بسیاری از خواستهها و اهداف از دست رود.
آیهی ۲۳:
﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦ مَنَامُکُم بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَٱبۡتِغَآؤُکُم مِّن فَضۡلِهِۦٓۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَسۡمَعُونَ٢٣﴾[الروم: ۲۳]. «و از نشانههای خدا خواب شما در شب و روز است و تلاش و کوششتان برای بهرهمندی از فضل خدا. بیگمان در این (امر) برای گروهی که گوش شنوا دارند عبرتها و نشانههایی است».
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَسۡمَعُونَ﴾به درستی در این امر برای کسانی که گوش شنوا دارند و با تدبر و تعقل در آیات خدا میاندیشند عبرتها و نشانههایی است. همچنین دلیلی است بر رحمت خداوند متعال. همانگونه که میفرماید: ﴿وَمِن رَّحۡمَتِهِۦ جَعَلَ لَکُمُ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ لِتَسۡکُنُواْ فِیهِ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٧٣﴾[القصص: ۷۳]. «و از رحمت او این است که شب و روز را برای شما بیافرید تا در آن آرام گیرید و فضل او را بجویید و تا سپاس گزارید». و این بر کمال حکمت خداوند دلالت مینماید چون حکمت او اقتضاء نموده تا آفریدهها در یک وقت آرامگیرند و استراحت کنند. و حکمت او اقتضا کرده است تا در یک وقت برای تحصیل منافع دینی و دنیوی خود پراکنده شوند و این جز با گردش شب و روز تحقق نمییابد. و کسی که به تنهایی چنین نظامی را پدید آورده، شایسته است که به تنهایی پرستش شود.
آیهی ۲۴:
﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦ یُرِیکُمُ ٱلۡبَرۡقَ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَیُنَزِّلُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَیُحۡیِۦ بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَآۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ٢٤﴾[الروم: ۲۴]. «و از نشانههای اوست که برق را که هم باعث ترس و مایۀ امید است به شما مینمایاند، و از آسمان آبی نازل میکند آنگاه زمین را پس از پژمرده شدنش زنده میگرداند. بیگمان در این (امر) برای گروهی که خرد میورزند نشانهها (و مایههای عبرت) است».
از جملۀ نشانههای خدا این است که باران را بر شما فرو میفرستد که به وسیلۀ آن سرزمینها آباد میشوند و بندگان حیات مییابند و قبل از نزول باران، مقدماتش را از قبیل رعد و برق که مردم از آن میترسند و نیز مایۀ امید است، به شما نشان میدهد.
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ﴾بدون شک در این نشانههایی است که بر فراگیر بودن احسان او و گستردگی دانش و کمال اتقان و حمکت بزرگش دلالت مینماید.
نیز دال بر این است که خداوند مردگان را زنده مینماید همانگونه که زمین را پس از مردنش زنده میکند. ﴿لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ﴾برای گروهی که عقل خود را به کار میگیرند و در آنچه که میشنوند و میبینند تدبر کرده و آن را به خاطر میسپارند و از آن بر وجود آفرینندهاش استدلال میکنند.
آیهی ۲۷-۲۵:
﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَن تَقُومَ ٱلسَّمَآءُ وَٱلۡأَرۡضُ بِأَمۡرِهِۦۚ ثُمَّ إِذَا دَعَاکُمۡ دَعۡوَةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ إِذَآ أَنتُمۡ تَخۡرُجُونَ٢٥﴾[الروم: ۲۵]. «و از نشانههای اوست که آسمان و زمین به فرمان او برپاست. سپس وقتی شما را از زمین با ندایی فرا میخواند ناگهان شما برانگیخته میشوید».
﴿وَلَهُۥ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ کُلّٞ لَّهُۥ قَٰنِتُونَ٢٦﴾[الروم: ۲۶]. «و هرآنچه در آسمانها و زمین است از آن خداست و جملگی فرمانبردار او هستند».
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُۥ وَهُوَ أَهۡوَنُ عَلَیۡهِۚ وَلَهُ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٢٧﴾[الروم: ۲۷]. «و اوست که آفرینش را آغاز میکند سپس آنرا باز میگرداند، و آن برایش آسانتر است، و بالاترین مثل در آسمانها و زمین از آن اوست و او توانای باحکمت است».
از نشانههای بزرگ خدا یکی این است که آسمان و زمین به فرمان او برقرار و پابرجا هستند و تکان نمیخورند و آسمان بر زمین نمیافتد. پس قدرت او آن قدر گسترده است که آسمانها و زمین را نگاه داشته و نمیگذارد که از مدار خود خارج شوند. و با همان قدرت بیکرانش مردم را با صدایی از زمین فرا میخواند که ناگهان بیرون میآیند. ﴿لَخَلۡقُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ أَکۡبَرُ مِنۡ خَلۡقِ ٱلنَّاسِ﴾[غافر: ۵۷]. «بدون شک آفرینش آسمانها و زمین از آفریدن مردم بزرگتر است».
﴿وَلَهُۥ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾و همۀ آنچه که در آسمانها و زمین است آفریده و مملوک اویند و در آنها تصرف مینماید بدون اینکه رقیب و مخالفی داشته باشد، و بدون اینکه یاور و مددکاری داشته باشد. و جملگی در برابر شکوه و کمال او فروتن و فرمانبردار هستند.
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُۥ وَهُوَ أَهۡوَنُ عَلَیۡهِ﴾و اوست که آفرینش را آغاز میکند و سپس آن را باز میگرداند و باز گرداندن و زنده نمودن مردم پس از مرگشان برای او از آفرینش آغازین آنها آسانتر است. و این صرفاً برای پذیرش و فهم اذهان و عقلهای ما است، (چرا که برای خدا آسان و آسانتری متصور نیست). پس، از آنجا که آفرینش نخستین از آن خدا میباشد و شما به این حقیقت اعتراف میکنید، آفرین دوباره را که آسانتر است به طریق اولی انجام میدهد.
پس از آنکه خداوند متعال نشانههای بزرگی را بیان کرد که مایۀ عبرت پند آموزان است و مؤمنان از آن پند میگیرند و راه یافتگان با آن راهیاب میشوند، یک مطلب مهم را متذکر شد و فرمود: ﴿وَلَهُۥ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾بالاترین وصف در آسمانها و زمین از آن خداست و آن برخوردار از تمام صفات کمال و انابت کامل و محبتی است که در دلهای بندگان مخلص است، بندگانی که او را یاد میکنند و به عبادتش میپردازند. و مثل اعلی، وصف والای او و هر آنچه که بر آن مترتب گردد، میباشد. بنابراین اهل علم در مورد خداوند قیاس اولی را به کار میگیرند و میگویند هر صفت کمالی که در میان مخلوقات وجود دارد خالق نیز به اتصاف به آن سزاوارتر است. به گونهای که کسی با او در آن مشارکت ندارد. و هر نقص و کمبودی که مخلوق از آن پاک قرار داده شود آفریننده به طریق اولی از آن منزّهتر است. ﴿وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ﴾و او دارای توانایی کامل و حکمت گسترده است. پس او با تواناییاش آفریدهها را به وجود آورده است و با حکمت خویش آفرینش هر چیزی را نیک و محکم نموده و بهترین نظم را در آن مقرر داشته است.
آیهی ۲۹-۲۸:
﴿ضَرَبَ لَکُم مَّثَلٗا مِّنۡ أَنفُسِکُمۡۖ هَل لَّکُم مِّن مَّا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُم مِّن شُرَکَآءَ فِی مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ فَأَنتُمۡ فِیهِ سَوَآءٞ تَخَافُونَهُمۡ کَخِیفَتِکُمۡ أَنفُسَکُمۡۚ کَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ٢٨﴾[الروم: ۲۸]. «خداوند برایتان از حال خودتان مثلی میزند، آیا بردگانتان در آنچه روزی شما نمودهایم شریکتان میباشند بدانگونه که شما و ایشان هردو در آن یکسان و برابر باشید و همچنان که شما (آزادگان) از یکدیگر میترسید از بندگان هم بیمناک باشید؟! اینگونه نشانهها را برای گروهی که خرد میورزند به روشنی بیان میکنیم».
﴿بَلِ ٱتَّبَعَ ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ أَهۡوَآءَهُم بِغَیۡرِ عِلۡمٖۖ فَمَن یَهۡدِی مَنۡ أَضَلَّ ٱللَّهُۖ وَمَا لَهُم مِّن نَّٰصِرِینَ٢٩﴾[الروم: ۲۹]. «بلکه ستمکاران بیهیچ دانشی از خواستههای خود پیروی کردند، پس کسی را که خداوند گمراه کرده است چه کسی هدایت میکند؟ و ایشان یاورانی ندارند».
این مثالی است که خداوند برای بیان زشتی شرک زده است، مثالی که از اوضاع و احوال خود شما برگرفته شده است، و نیازی ندارد که به جایی دیگر برویم و از آنجا مثالی نقل کنیم. ﴿هَل لَّکُم مِّن مَّا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُم مِّن شُرَکَآءَ فِی مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ﴾آیا بردگانتان در آنچه روزی شما نمودهایم شریک شما میباشند؟! یعنی آیا یکی از بردگان و کنیزانتان در روزیتان شریک شماست و با شما در آن برابر است؟! ﴿تَخَافُونَهُمۡ کَخِیفَتِکُمۡ أَنفُسَکُمۡ﴾و آنچنان که از آزادگانی که شریکتان هستند و ترس آن را دارید که سهم شما را مورد دستبرد قرار دهند از بندگان هم بیمناک میباشید و آنان را نیز همانگونه قرار میدهید؟!.
چنین نیست، زیرا هیچیک از بردگان شما در آنچه خداوند به شما روزی داده است شریک شما نمیباشند، این در حالی است که شما آنها را نیافریدهاید و به آنان روزی نمیدهید، و آنها نیز مانند شما تحت تصرف و اختیار خداوند میباشند. پس چگونه شما میپسندید که برای خداوند کسی از آفریدههایش را شریک و آنرا به منزلۀ او قرار دهید و همانند خدا او را پرستش کنید درحالیکه شما نمیپسندید بردگانتان با شما برابر باشند؟ و این از شگفت انگیزترین چیزهاست و بیش از همه چیز بر بیخردی کسی که برای خداوند شریکی قرار دادهاست دلالت مینماید. نیز نشانۀ آن است که آنچه او با خدا شریک قرار داده باطل و نابود شدنی است و با خداوند برابر نمیباشد و سزاوار کوچکترین عبادتی نیست. ﴿کَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِ﴾اینگونه با توضیح نشانهها و زدن مثالها آن را به روشنی بیان میکنیم، ﴿لِقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ﴾برای گروهی که حقایق را میفهمند و میشناسند. و اما کسی که نمیفهمد هرچند که نشانهها برای او به روشنی بیان شود (متأسفانه) فاقد عقلی است که به وسیلۀ آَن آنچه را که بیان شده است درک نماید، و خردی نخواهد داشت که آنچه توضیح داده شده است بفهمد. پس طرف سخن، خردمندان و ارباب اندیشه هستند و با آنها سخن گفته میشود.
از این مثال دانسته شد که هرکس چیزی را شریک خداوند قرار دهد و آن را عبادت کند و در کارهایش بر او توکل نماید بر حق نیست، پس چه چیزی باعث شده است که اینها به انجام کار باطل اقدام نمایند، کاری که باطل بودنش روشن و دلیل بطلان آن آشکار است؟
بنابراین، آنچه اینها را به این کار واداشته است پیروی از هوی و هوس است. از این رو فرمود: ﴿بَلِ ٱتَّبَعَ ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ أَهۡوَآءَهُم بِغَیۡرِ عِلۡمٖ﴾بلکه ستمکاران بیهیچ دانشی از خواستههای خود و هواهای ناقص نفسانیشان که دست به دامان شدن معبودهای باطل را بدون هیچ دلیلی برای آنان آراسته بود تبعیت کردند، در حالی که فساد و باطل بودن آن امری یقینی است و عقل و فطرت آن را نمیپذیرد. ﴿فَمَن یَهۡدِی مَنۡ أَضَلَّ ٱللَّهُ﴾بنابراین، از هدایت نشدن آنها تعجب نکنید، زیرا خداوند آنها را به سبب ظلم و ستمشان گمراه کرده است، و کسی را که خداوند گمراه نماید راهی برای هدایت و راهیاب شدنش نیست، چون هیچکس توان مخالفت با خداوند را ندارد و کسی نمیتواند در پادشاهی او با وی به نزاع بپردازد. ﴿وَمَا لَهُم مِّن نَّٰصِرِینَ﴾و آنها هیچ یاورانی ندارند که وقتی عذاب آنها را فراگرفت آنانرا یاری نمایند.
آیهی ۳۲-۳۰:
﴿فَأَقِمۡ وَجۡهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفٗاۚ فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِی فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَیۡهَاۚ لَا تَبۡدِیلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ٣٠﴾[الروم: ۳۰]. «روی خود را با حقگرایی تمام به سوی دین بگردان، با همان سرشتی که خداوند مردمان را بر آن سرشته است. آفرینش خداوند دگرگونی نمیپذیرد. این است دین و آیین محکم و استوار ولی بیشتر مردم نمیدانند».
﴿مُنِیبِینَ إِلَیۡهِ وَٱتَّقُوهُ وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَلَا تَکُونُواْ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ٣١﴾[الروم: ۳۱]. «به سوی خدا برگردید و از او پروا بدارید و نماز را برپا دارید و از زمرۀ مشرکان نباشید».
﴿مِنَ ٱلَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمۡ وَکَانُواْ شِیَعٗاۖ کُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَیۡهِمۡ فَرِحُونَ٣٢﴾[الروم: ۳۲]. «از کسانی که دینشان را بخش بخش کرده و به دستهها و گروههای گوناگونی تقسیم شدند. هر گروهی به آنچه که نزد خود دارند خرسندند».
خداوند دستور میدهد که همۀ کارها مخلصانه برای او انجام گیرد و دینش برپا داشته شود. پس میفرماید: ﴿فَأَقِمۡ وَجۡهَکَ لِلدِّینِ﴾و روی خود را خالصانه متوجه دین حقیقی خدا که همان اسلام و ایمان و احسان است، بکَن، و با قلب و اراده و بدنت برای برپا داشتن آیینهای ظاهری دین مانند نماز و زکات و روزه و حج و امثال آن بپاخیز و به بر پا داشتن آن روی بیاور. همچنین با قلب و اراده و بدن خود آیینهای باطنی دین مانند محبت و بیم و امید و انابت را انجام بده. و احسان در آیینهای ظاهری و باطنی این است که خدا را چنان بپرستی که انگار او را میبینی و اگر تو او را نمیبینی وی تو را میبیند.
و خداوند به صورت ویژه گرداندن روی را بیان نمود چون متوجه شدن روی به دنبال متوجه شدن قلب است و تلاش بدنی نتیجۀ این دو امر است. بنابراین، فرمود: ﴿حَنِیفٗا﴾یعنی درحالیکه به خدای روی آورده و از غیر او روی برتافتهای. و امری که ما تو را به آن فرمان دادهایم، ﴿فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِی فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَیۡهَا﴾سرشت الهی است که مردمان را بر آن سرشته است و خوبی این امر را در عقل آنها نهاده و زشتی غیر آنرا در خرد و سرشت آنها گنجانده است. گرایش و میل داشتن به همۀ آیینهای ظاهری و باطنی خداوند چیزی است که خداوند آنرا در دلهای مردم قرار داده، و این حقیقت فطرت است. و هرکسی که از این اصل بیرون رود به خاطر عارضهای است که بر فطرت او عارض گشته و آنرا فاسد کرده است. همانگونه که پیامبرصفرموده است: «کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ فَأَبَوَاهُ یُهَوِّدَانِهِ وَیُنَصِّرَانِهِ وَیُمَجِّسَانِهِ». «هر فرزندی بر فطرت (دین اسلام) به دنیا میآید، پس پدر و مادرش او را یهودی میکنند یا او را نصرانی میگردانند یا او را مجوسی مینمایند».
﴿لَا تَبۡدِیلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِ﴾هیچکس نمیتواند آفرینش خداوند را تغییر داده و آنرا برخلاف صورتگری خداوند بگرداند. ﴿ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُ﴾آنچه تو را به آن فرمان دادیم راه راستی است که انسان را به خدا و به بهشت میرسا ند، پس هرکس با حقگرایی تمام و مخلصانهروی به دین خدا نماید راه راست را به سوی تمام آیینها و احکام دین در پیش گرفته است. ﴿وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ﴾ولی بیشتر مردم دین استوار و محکم را نمیشناسند و اگر هم بشناسند آنرا در پیش نمیگیرند.
﴿مُنِیبِینَ إِلَیۡهِ﴾این است تفسیر «رو نمودنِ خالصانه به آیین خدا»، زیرا انابت حقیقی انابت قلب و فراهم آمدن انگیزههای تحصیل خشنودی خداست. و این مستلزم آن است که بدن به مقتضای آنچه در قلب هست عمل نماید.
و این شامل عبادتهای ظاهری و باطنی است. و این جز با ترک گناهان ظاهری و باطنی به اتمام نمیرسد. بنابراین فرمود: ﴿وَٱتَّقُوهُ﴾و از او پروا بدارید، که شامل انجام دادن چیزی است که بدان امر شده است. همچنانکه شامل ترک کردن چیزی است که از آن نهی به عمل آمده است. و از میان چیزهایی که بدان فرمان داده شده است نماز را به طور ویژه بیان کرد و فرمود: ﴿وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ﴾و نماز را بر پا دارید، چون بر پا داشتن نماز آدمی را به توبه و تقوا فرا میخواند، همانگونه که خداوند متعال در سورۀ عنکبوت میفرماید: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَۖ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ﴾[العنکبوت: ۴۵]. «و نماز را برپایدار، بیگمان نماز (آدمی را) از زشتیها و کارهای ناشایست باز میدارد». و اینگونه نماز انسان را در مسیر پرهیزگاری کمک میکند. سپس فرمود: ﴿وَلَذِکۡرُ ٱللَّهِ أَکۡبَرُ﴾«و ذکر خداوند بزرگتر است». در اینجا بر انابت تشویق شده است.
و از میان منهیات مهمترین و اساس آنرا بیان کرد که در صورت ارتکاب آن هیچ عملی پذیرفته نمیشود و آن شرک است. پس فرمود:
﴿وَلَا تَکُونُواْ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ﴾و از زمرۀ مشرکان مباشید، چون شریک قرار دادن برای خدا با انابت و توبه که روح آن اخلاص کامل است متضاد میباشد.
سپس حالت مشرکین را بیان کرد و آن را تقبیح نمود و فرمود: ﴿مِنَ ٱلَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمۡ﴾کسانی که دین خود را پراکنده و بخش بخش کردند با اینکه دین یک مجموعۀ غیر قابل تفکیک است.
و دین یعنی اینکه عبادت خالصانه برای خداوند یگانه انجام شود، اما اینها آن را بخش بخش کردند، برخی خورشید و ماه را پرستش کردند و برخی اولیاء و صالحان را پرستیدند، و برخی یهودی و برخی نصرانی شدند.
بنابراین، فرمود: ﴿وَکَانُواْ شِیَعٗا﴾و هر فرقهای به گروه و حزبی تبدیل شد که برای یاری کردن باطل خود تعصب میورزید و دیگران را طرد مینمود و با آنها مبارزه میکرد. ﴿کُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَیۡهِمۡ فَرِحُونَ﴾هرگروهی به سبب اینکه دانشی مخالف با دانشهای پیامبران دارند شادمان هستند، و پیش خود چنین حکم میکنند که آنها بر حق بوده و دیگران بر باطل میباشند.
ضمناً در اینجا مسلمانها از تفرقه و گروه گروه شدن برحذر داشته شدهاند، زیرا یکی از آثار نامطلوب تفرّق این است که هر گروهی برای باطلی که بر آن قرار دارد متعصّب میشود. که در این صورت آنها در متفرق شدن با مشرکین مشابه خواهند بود، زیرا دین یکی است و پیامبر یکی است و خدا یکی است و در بیشتر امور دینی علما و ائمه با هم اجماع و اتفاق دارند. و خداوند برادری ایمانی را بسیار محکم و کاملاً برقرار داشته است. پس چرا همۀ اینها لغو شود و مسلمانان به خاطر مسایل فرعی که در آن اختلاف دارند دسته دسته شوند و یکدیگر را به خاطر آن گمراه قلمداد کنند و به خاطر این مسائل خود را از یکدیگر جدا و متمایز سازند؟! این بزرگترین دستبرد شیطان و بزرگترین هدف او است که مسلمانها به آن نزدیک شدهاند! و آیا تلاش برای متحد کردن و وحدت کلمۀ مسلمین و دور کردن تفرقهای که بر اساس این اصل باطل پدید آمده برترین جهاد در راه خدا و برترین کاری نیست که انسان را به خدا نزدیک مینماید؟!.
آیهی ۳۵-۳۳:
﴿وَإِذَا مَسَّ ٱلنَّاسَ ضُرّٞ دَعَوۡاْ رَبَّهُم مُّنِیبِینَ إِلَیۡهِ ثُمَّ إِذَآ أَذَاقَهُم مِّنۡهُ رَحۡمَةً إِذَا فَرِیقٞ مِّنۡهُم بِرَبِّهِمۡ یُشۡرِکُونَ٣٣﴾[الروم: ۳۳]. «و هر زمان به مردم زیان و بلایی برسد پروردگارشان را انابتکنان بخوانند سپس چون از سوی خود رحمتی به آنان بچشاند آنگاه گروهی از آنان به پروردگارشان شرک میآورند».
﴿لِیَکۡفُرُواْ بِمَآ ءَاتَیۡنَٰهُمۡۚ فَتَمَتَّعُواْ فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ٣٤﴾[الروم: ۳۴]. «تا سرانجام دربارۀ آنچه که به آنان بخشیدیم ناسپاسی کنند. پس بهرهمند شوید اما خواهید دانست».
﴿أَمۡ أَنزَلۡنَا عَلَیۡهِمۡ سُلۡطَٰنٗا فَهُوَ یَتَکَلَّمُ بِمَا کَانُواْ بِهِۦ یُشۡرِکُونَ٣٥﴾[الروم: ۳۵]. «آیا بر آنان دلیلی نازل کردهایم پس آن (دلیل) به (صحت) آنچه به او شرک میآورند سخن میگوید»؟
وقتی خداوند دستور داد تا به سوی او انابت و رجوع شود - انابتی که بدان امر شده انابتی اختیاری است که انسان در حالت سختی و رفاه و فراخی و تنگدستی به خدا روی میآورد - انابت اضطراری را نیز بیان کرد که انسان به هنگام گرفتار شدن به سختیها و مشکلات به ناچار به خداوند روی میآورد، و چون سختی و بلا از او دور شود پناه آوردن به خدا را پشت سر میاندازد، که چنین انابتی فایدهای ندارد. پس فرمود: ﴿وَإِذَا مَسَّ ٱلنَّاسَ ضُرّٞ﴾و هرگاه به مردم بیماری برسد، یا بترسند که هلاک خواهند شد، ﴿دَعَوۡاْ رَبَّهُم مُّنِیبِینَ إِلَیۡهِ﴾پروردگارشان را به فریاد میخوانند و بدو پناهنده میگردند و در آن حالت آنچه را که شریک خدا قرار میدادند فراموش میکنند، چون میدانند کسی جز خداوند زیان و بلا را دور نمیکند. ﴿ثُمَّ إِذَآ أَذَاقَهُم مِّنۡهُ رَحۡمَةً﴾سپس چون خداوند از جانب خود رحمتی به آنان بچشاند و بیماریشان را شفا بخشد و ترس آنها را به امنیت تبدیل نماید، ﴿إِذَا فَرِیقٞ مِّنۡهُم﴾آنگاه گروهی از آنان این حریم را میشکنند و چیزهایی را شریک خداوند میسازند که نه آنها را سعادتمند مینمایند و نه آنها را بدبخت میگردانند، و نه فقیرشان میکنند و نه میتوانند آ نها را ثروتمند نمایند. و همۀ اینها کفر ورزیدن به نعمتهایی است که خداوند به آنان بخشیده است که خداوند آنها را نجات داد و از سختی رهانید و مشقت را از آنان دور نمود. پس میبایست در برابر این نعمت بزرگ شکر خدا را به جای آورند و همواره و در همۀ حالات مخلصانه او را پرستش نمایند.
﴿أَمۡ أَنزَلۡنَا عَلَیۡهِمۡ سُلۡطَٰنٗا فَهُوَ یَتَکَلَّمُ بِمَا کَانُواْ بِهِۦ یُشۡرِکُونَ٣٥﴾آیا ما دلیل روشن و آشکاری برای آنان نازل کردهایم که آن دلیل به صحت آنچه به او شرک میآورند سخن میگوید و آنان را توصیه مینماید که بر شرک ورزیدن خود باقی بمانید و به شک و تردید خود ادامه دهید، چون آنچه شما بر آن هستید حق، و آنچه پیامبران آنها را به سوی آن فرا میخوانند باطل میباشد؟!.
پس آیا چنین دلیلی دارند که باعث شود تا آنها به شدت به شرک خویش تمسک بجویند؟ (نه این چنین نیست) بلکه دلایل عقلی و کتابهای آسمانی و پیامبران بزرگوار و سروران انسانیت به شدت از شرک نهی کردهاند و آدمی را از راههایی که او را به شرک میرساند برحذر داشتهاند و به فاسد بودن دین و عقل کسی که مرتکب شرک میشود حکم نمودهاند.
پس شرک ورزیدن اینها بدون حجت و دلیل است، بلکه شرک ورزیشان بر اثر تبعیت هوای نفس و تحریکات شیطانی میباشد.
آیهی ۳۷-۳۶:
﴿وَإِذَآ أَذَقۡنَا ٱلنَّاسَ رَحۡمَةٗ فَرِحُواْ بِهَاۖ وَإِن تُصِبۡهُمۡ سَیِّئَةُۢ بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیهِمۡ إِذَا هُمۡ یَقۡنَطُونَ٣٦﴾[الروم: ۳۶]. «و هرگاه به مردم رحمتی بچشانیم به آن شادمان میشوند و اگر رنج و بلایی به خاطر کارهایی که کردهاند به آنان برسد ناگاه آنان مأیوس و ناامید میگردند».
﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ وَیَقۡدِرُۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ٣٧﴾[الروم: ۳۷]. «آیا ندیدهاند که خداوند روزی را برای هرکس که بخواهد گسترده و فراخ، و برای هرکس که بخواهد تنگ و کم میگرداند؟ بیگمان در این نشانههایی است برای کسانی که باور میدارند».
خداوند متعال خبر میدهد که طبیعت بیشتر مردم در حالت راحتی و سختی اینگونه است که اگر خداوند به آنان مرحمتی عنایت فرماید و به آنها سلامتی و توانگری و پیروزی و امثال آن ببخشد شادمان و سرمست و مغرور میشوند، و شادمانی آنها از روی شکر ورزی و افتخار نمودن به نعمت خدا نیست بلکه از روی غرور و غفلت است. ﴿وَإِن تُصِبۡهُمۡ سَیِّئَةُۢ بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیهِمۡ﴾و اگر به خاطر گناهانی که کردهاند حالتی به آنان دست دهد که آنها را رنجور و ناراحت سازد، ﴿إِذَا هُمۡ یَقۡنَطُونَ﴾فوراً به خاطر گرفتار شدن به فقر و بیماری و امثال آن ناامید میشوند، و این به خاطر نادانی و عدم شناخت آنهاست.
﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ وَیَقۡدِرُ﴾پس چنانچه انسان بداند که خیر و شر از جانب خداست و اوست که روزی را زیاد و کم میگرداند ناامیدی او بیدلیل و بیهوده است. پس ای فرد عاقل! فقط به اسباب نگاه نکن بلکه نگاهت به سوی کسی باشد که آفریندۀ اسباب است. بنابراین فرمود: ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ﴾بیگمان در این برای اهل ایمان نشانههاست. بنابراین مؤمنان از اینکه خداوند روزی بعضی را گسترده و فراوان، و روزی برخی دیگر را کم و اندک میگرداند عبرت و پند میآموزد، و از این راه به حکمت و رحمت و بخشش خداوند پی میبرند و روزی را از او میخواهند.
آیهی ۳۹- ۳۸:
﴿فََٔاتِ ذَا ٱلۡقُرۡبَىٰ حَقَّهُۥ وَٱلۡمِسۡکِینَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِیلِۚ ذَٰلِکَ خَیۡرٞ لِّلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجۡهَ ٱللَّهِۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٣٨﴾[الروم: ۳۸]. «پس حق خویشاوندان و حق مستمندان و در راه ماندگان راه بده، این برای کسانی که خشنودی خدا را میجویند بهتر است، و آنان رستگارند».
﴿وَمَآ ءَاتَیۡتُم مِّن رِّبٗا لِّیَرۡبُوَاْ فِیٓ أَمۡوَٰلِ ٱلنَّاسِ فَلَا یَرۡبُواْ عِندَ ٱللَّهِۖ وَمَآ ءَاتَیۡتُم مِّن زَکَوٰةٖ تُرِیدُونَ وَجۡهَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُضۡعِفُونَ٣٩﴾[الروم: ۳۹]. «و آنچه به عنوان ربا میدهید تا (بهرۀ شما) در اموال مردم افزونتر گردد نزد خدا فزونی نخواهد یافت، و زکاتی را که در طلب خشنودی خداوند پرداخت میکنید اینگونه افراد دارای پاداش مضاعف خواهند بود».
پس به خویشاوندان خود بر حسب خویشاوندی و نیازشان، حق آنان را که خداوند بر تو واجب یا (مؤمنان را) بر آن تشویق نموده است بده، که نفقۀ واجب و صدقه و دادن هدیه و نیکویی نمودن و سلام کردن و بخشیدن اشتباه و چشمپوشی از لغزش جزو حقوقی است که خداوند آنها را واجب کرده یا (مؤمنان را) بر آن تشویق نموده است. همچنین به مستمندی که فقر و نیاز او را از حرکت باز داشته است آن قدر بده که نیازهای ضروری او را بر طرف نماید، و آن عبارت است از خوراک و پوشاک. ﴿وَٱبۡنَ ٱلسَّبِیلِ﴾و کسی را کمک کن که خارج از شهر و دیار خود در راه مانده و به شدت نیازمند است و مالی به همراه ندارد و درآمدی نیز ندارد که خرج سفر خود نماید. به خلاف کسی که در شهر خودش میباشد، زیرا چنین فردی حتی اگر مالی نداشته باشد غالباً شغل و کاری دارد که نیازش را برآورده نماید. بنابراین خداوند سهمیۀ بینوا و در راه مانده را در زکات مقرّر کرده است.
﴿ذَٰلِکَ خَیۡرٞ لِّلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجۡهَ ٱللَّهِ﴾کمک کردن به خویشاوند و مستمند و مسافر در راه ماند برای کسانی که منظورشان خشنودی خداوند است بهتر میباشد، و آنان پاداشی بزرگی دارند، چون از بهترین اعمال صالحی است که به موقع و خالصانه انجام میشود و فایدهاش به دیگران میرسد.
اگر فردی که کمک میکند هدفش رضای خدا نباشد این برای او خیر و برکتی دربر ندارد، گر چه برای فردی که کمک میشود مایۀ خیر و فایده است. همانطور که خداوند متعال میفرماید: ﴿لَّا خَیۡرَ فِی کَثِیرٖ مِّن نَّجۡوَىٰهُمۡ إِلَّا مَنۡ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوۡ مَعۡرُوفٍ أَوۡ إِصۡلَٰحِۢ بَیۡنَ ٱلنَّاسِ﴾[النساء: ۱۱۴]. «در بسیاری از رازگوییهایی آنان خیری نیست مگر کسی که به صدقه یا کار خوب یا اصلاح آوردن میان مردم فرمان دهد».
مفهوم آیه این است که این کارها خیر هستند چون فایدۀ آن به دیگران میرسد، اما هر کس این کارها را برای جلب خشنودی خدا بکند به او پاداش بزرگی خواهیم داد. ﴿وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾و کسانی که این کارها را برای خشنودی خداوند انجام میدهند ایشان رستگارند و به پاداش الهی دست یافته و از کیفر او نجات مییابند.
وقتی عملی را بیان نمود که منظور از آن رضای خداست نیز عملی را بیان کرد که هدف از آن مقصد دنیوی باشد. بنابراین فرمود: ﴿وَمَآ ءَاتَیۡتُم مِّن رِّبٗا لِّیَرۡبُوَاْ فِیٓ أَمۡوَٰلِ ٱلنَّاسِ﴾و آنچه از اموال مازاد بر نیازتان که به قصد ربا میدهید تا اموالتان را افزونتر بگرداند به این صورت که آنها را میدهید تا مردم در عوض بیشتر از آن به شما بدهند، پس پاداش چنین کاری نزد خدا افزون و مضاعف نخواهد بود، چون شرط اخلاص در آن وجود ندارد. همچنین کاری که منظور از آن این باشد که مقام و جایگاه شما را در میان مردم بیشتر بالاتر ببرد و هدف از آن ریا باشد، همۀ اینها نزد خداوند افزون نمیگردد. ﴿وَمَآ ءَاتَیۡتُم مِّن زَکَوٰةٖ تُرِیدُونَ وَجۡهَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُضۡعِفُونَ﴾و مالی را که به عنوان زکات میدهید و شما را از اخلاق زشت پاکیزه میگرداند و اموالتان را از بخل ورزی دور میدارد و نیاز فردی که به او داده میشود برطرف مینماید، و منظورتان از آن کسب خشنودی خداست پاداش مضاعف در بر دارد. و آنچه انفاق میکنید نزد خداوند رشد و فزونی مییابد و خداوند آن را برایتان پرورش میدهد تا زیاد شود.
و فرمودهی خداوند: ﴿وَمَآ ءَاتَیۡتُم مِّن زَکَوٰةٖ﴾دلیل است بر اینکه آنچه صدقه دهنده میدهد - چنانچه نیازمندانی موجود بودند که به او تعلق داشتند و نیاز آنان را بر طرف ننماید، یا قرضی بر عهدهی او باشد و آن را نپردازد - به عنوان زکات برای او محسوب نمیشود و خدا پاداش او را نخواهد داد. و از نظر شرع مقدم داشتن صدقه بر این دو کار مردود است. همچنانکه خداوند در رابطه با کسی که مدحش میکند میفرماید: ﴿ٱلَّذِی یُؤۡتِی مَالَهُۥ یَتَزَکَّىٰ١٨﴾[اللیل: ۱۸]. «آنکس که مالش را به نیت زکات میبخشد و تا خویشتن را از گناه پاک نماید». پس صرف دادن مال، امری خیر به حساب نمیآید مگر اینکه به قصد پاک شدن از گناهان باشد.
آیهی۴۰:
﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَکُمۡ ثُمَّ رَزَقَکُمۡ ثُمَّ یُمِیتُکُمۡ ثُمَّ یُحۡیِیکُمۡۖ هَلۡ مِن شُرَکَآئِکُم مَّن یَفۡعَلُ مِن ذَٰلِکُم مِّن شَیۡءٖۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ٤٠﴾[الروم: ۴۰]. «خداوند ذاتی است که شمارا آفرید آنگاه به شما روزی داد. سپس شمارا میمیراند سپس دوباره زندهتان میکند. آیا در میان انبازهایتان کسی هست که چیزی از این (کارها) را انجام دهد؟! خدا پاک و منزّه میباشد و از آنچه شریک او میسازید بسی بالاتر است».
خداوند متعال خبر میدهد که تنها اوست شما را میآفریند و به شما روزی میدهد و شما را میمیراند و زندهتان میگرداند و هیچیک از انبازهایی که مشرکان شریک او میسازند در هیچ چیزی از این کارها با خداوند مشارکتی ندارد. پس چگونه آنها کسی را که هیچ دخل و تصرفی در این کارها ندارد شریک خداوند قرار میدهند، خدایی که به تنهایی این امور را انجام میدهد؟! پاک است و بسی والاتر و برتر از آنچه که آنها شریک او میسازند، و شرک ورزیدن آنها زیانی به خداوند نمیرساند بلکه وبال و زیان آن به خودشان برمیگردد.
آیهی ۴۱:
﴿ظَهَرَ ٱلۡفَسَادُ فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ بِمَا کَسَبَتۡ أَیۡدِی ٱلنَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعۡضَ ٱلَّذِی عَمِلُواْ لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ٤١﴾[الروم: ۴۱]. «فساد و تباهی به خاطر کارهایی که مردم انجام دادهاند پدیدار گشته است تا (خداوند) سزای برخی از آنچه را که کردهاند به آنان بچشاند، شاید آنان باز گردند».
تباهی و فرود آمدن آفتها در زندگی مردم و گرفتار شدنشان به بیماریها و غیره به خاطر کارهای فاسد و گناهانی است که انجام دادهاند، ﴿لِیُذِیقَهُم بَعۡضَ ٱلَّذِی عَمِلُواْ﴾تا بدانند که خداوند به خاطر اعمال و کارهایشان مجازاتشان مینماید، از این رو نمونهای از سزای اعمالشان را در دنیا به آنها نشان میدهد، ﴿لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ﴾تا آنان از کارهایشان برگردند و احوال آنان بهبود یابد و کارشان سامان بگیرد. پس پاک است خداوندی که آزمایش او نعمتی است و کیفر او از روی فضل است و اگر خداوند کیفر همۀ کارهایی را که کردهاند در دنیا میداد هیچ موجودی روی زمین باقی نمیماند.
آیهی ۴۲:
﴿قُلۡ سِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلُۚ کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّشۡرِکِینَ٤٢﴾[الروم: ۴۲]. «بگو: در زمین بگردید، آنگاه بنگرید که سرانجام کار پیشینیان به کجا کشیده است، بیشتر آنان مشرک بودهاند».
منظور از سیر و گردش در زمین سیاحت و تأمل و اندیشیدن قلبی در مورد سرانجام گذشتگان است. ﴿کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّشۡرِکِینَ﴾بیشتر آنان مشرک بودند، و شما میبینید که سرانجامشان بدترین سرانجام بوده است.
چرا که عذابی سخت آنان را ریشه کن کرد، و سرانجام آنها مذمت و لعنت خلق خدا و رسوایی پی در پی و مداوم است. پس بپرهیزید از این که کارهای آنان را انجام دهید، تا با شما نیز آنگونه رفتار نشود، زیرا عدالت و حکمت الهی در هر زمان و مکانی قابل تحقق است.
آیهی ۴۵-۴۳:
﴿فَأَقِمۡ وَجۡهَکَ لِلدِّینِ ٱلۡقَیِّمِ مِن قَبۡلِ أَن یَأۡتِیَ یَوۡمٞ لَّا مَرَدَّ لَهُۥ مِنَ ٱللَّهِۖ یَوۡمَئِذٖ یَصَّدَّعُونَ٤٣﴾[الروم: ۴۳]. «پس روی خود را بهسوی دین درست و استوار بگردان پیش از آنکه روزی فرا رسد که برایش بازگشتی از (سوی) خداوند نیست. در آن روز (مردم) تقسیم میگردند».
﴿مَن کَفَرَ فَعَلَیۡهِ کُفۡرُهُۥۖ وَمَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِأَنفُسِهِمۡ یَمۡهَدُونَ٤٤﴾[الروم: ۴۴]. «هرکس کفرورزد کفرش به زیان خودش است و هرکس کارهای نیکو انجام دهد پس (از اکنون زمینۀ عاقبت به خیری را) برای خود مهیا میسازند».
﴿لِیَجۡزِیَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِن فَضۡلِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡکَٰفِرِینَ٤٥﴾[الروم: ۴۵]. «تا به کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند از فضل خود پاداش دهد، بیگمان او کافران را دوست نمیدارد».
یعنی قلباً به برپا داشتن دین درست و راست روی بیاور، و با بدن و جسم خویش برای برپا داشتن آن بکوش. پس اوامر و نواهی آن را با جدیت و کوشش اجرا کن و وظایف ظاهری و باطنی آنرا انجام بده و زمان و زندگی و جوانیات را غنیمت بشمار، ﴿مِن قَبۡلِ أَن یَأۡتِیَ یَوۡمٞ لَّا مَرَدَّ لَهُۥ مِنَ ٱللَّهِ﴾قبل از آن که روزی فرا رسد که برگرداندن آن روز امکان ندارد، و هیچکس امیدی ندارد که گذشتهاش را جبران نماید بلکه وقت عمل کردن تمام شده و چیزی جز سزا و جزای اعمال باقی نمانده است، و آن روز، روز قیامت است. ﴿یَوۡمَئِذٖ یَصَّدَّعُونَ﴾در آن روز مردم پراکنده میشوند تا اعمالشان را ببینند.
﴿مَن کَفَرَ فَعَلَیۡهِ کُفۡرُهُ﴾کسانی که کفرشان به زیان خودشان است و آنها کیفر مییابند و بار گناه هیچکسی بر دوش کسی دیگر گذاشته نمیشود. ﴿وَمَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا﴾و هرکس کار شایستهای انجام دهد و حقوق واجب و مستحب خدا و بندگان خدا را ادا نماید، ﴿فَلِأَنفُسِهِمۡ﴾(زمینۀ خوشبختی را) برای خودشان آماده میسازند، و برای خودشان آخرت خویش را آباد میکنند و خود را برای دست یافتن به منازل و اتاقهای بهشت آماده میکنند. با وجود این، پاداش آنها به اندازۀ کارهایشان نیست بلکه خداوند بیش از آنچه کردهاند از فضل و کرم بینهایت خویش آنان را پاداش میدهد. چون خداوند آنها را دوست دارد و هرگاه خداوند بندهای را دوست بدارد احسان فراوانی در حق او مینماید و به او بخشش زیاد عطا میکند و نعمتهای ظاهری و باطنی بدو مید هد.
و این برخلاف کافران است، و از آنجا که خداوند بر آنان خشم گرفته است و آنها را دوست ندارد آنان را کیفر و عذاب میدهد. بنابراین، فرمود: ﴿إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡکَٰفِرِینَ﴾همانا خداوند کافران را دوست نمیدارد.
آیهی ۴۶:
﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَن یُرۡسِلَ ٱلرِّیَاحَ مُبَشِّرَٰتٖ وَلِیُذِیقَکُم مِّن رَّحۡمَتِهِۦ وَلِتَجۡرِیَ ٱلۡفُلۡکُ بِأَمۡرِهِۦ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٤٦﴾[الروم: ۴۶]. «و از نشانههای او آن است که بادها را به عنوان مژدهرسان میفرستد تا از رحمت خود به شما بچشاند و کشتیها هم با اجازه و ارادۀ او به حرکت درآیند و تا از فضل او بجویید و سپاسگزار باشید».
از جمله نشانههایی که بر رحمت او دلالت مینماید و نشانگر آن است که مردگان را زنده میکند و او خداوند معبود و پادشاه ستوده میباشد، این است که ﴿أَن یُرۡسِلَ ٱلرِّیَاحَ مُبَشِّرَٰتٖ﴾بادها را پیش از آمدن باران به عنوان مژدهرسان میفرستد و این بادها با حرکت دادن ابرها و سپس جمع نمودن آن مژدۀ باران را میدهند و مردم قبل از آمدن باران با دیدن این حالت شادمان میشوند. ﴿وَلِیُذِیقَکُم مِّن رَّحۡمَتِهِ﴾تا از رحمت خود به شما بچشاند، پس بر شما بارانی فرو میفرستد که به وسیلۀ آن شهرها و مردم زنده میگردند و با برخوردار شدن از رحمت او میدانید که بندگان را نجات میدهد و روزیهایشان را فراهم میآورد. و آنگاه شما بیشتر به انجام دادن کارهای شایسته علاقهمند میشوید، کارهایی که دروازۀ خزانه و گنجینههای رحمت خدا را به روی شما میگشاید. ﴿وَلِتَجۡرِیَ ٱلۡفُلۡکُ بِأَمۡرِهِۦ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِ﴾و تا کشتیها به فرمان تقدیری او در دریا روان شوند و شما با پرداختن به امور زندگی و مصالحتان فضل او را بجویید. ﴿وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ﴾و تا برای کسی که اسباب را مسخّر شما نموده و کارها را برایتان میسر کرده است سپاس گزارید. پس منظور از نعمتها همین است که در مقابل آن شکر خداوند بهجا آورده شود تا خداوند نعمت را برایتان بیشتر نماید، و نعمت شما را باقی بگذارد. اما چنانچه در مقابل نعمتها ناسپاسی و گناه انجام شود مانند کسی که در برابر نعمت الهی کفر و ناسپاسی پیشه کند و بخشش الهی را به رنج و محنت تبدیل نماید، نعمت خدا را در معرض زوال و دور شدن قرار دادهاست، و از او دور میشوند و به نزد کسی دیگر میروند.
آیهی ۴۷:
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ رُسُلًا إِلَىٰ قَوۡمِهِمۡ فَجَآءُوهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ فَٱنتَقَمۡنَا مِنَ ٱلَّذِینَ أَجۡرَمُواْۖ وَکَانَ حَقًّا عَلَیۡنَا نَصۡرُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٤٧﴾[الروم: ۴۷]. «و بهراستی پیش از تو پیامبرانی را بهسوی اقوامشان فرستادهایم و آنان دلایل واضح و آشکاری برای این اقوام آوردند، پس از کسانی که گناه کردند انتقام گرفتیم، و یاری دادن مؤمنان بر عهدۀ ما بود».
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ رُسُلًا إِلَىٰ قَوۡمِهِمۡ﴾و پیش از تو پیامبرانی را به سوی اقوامشان فرستادیم و این اقوام وقتی که توحید الهی را انکار کردند و حق را تکذیب نمودند پیامبرانشان آنها را به توحید و اخلاص و تصدیق نمودن حق، و باطل بودن کفر و گمراهی که بر آن بودند دعوت نمودند. و برایشان نشانهها و دلایل آشکار آوردند اما آنها ایمان نیاوردند و از گمراهی خود دست نکشیدند. ﴿فَٱنتَقَمۡنَا مِنَ ٱلَّذِینَ أَجۡرَمُواْ﴾پس ما از گناهکاران انتقام گرفتیم و مؤمنان را که پیروان پیامبران بودند یاری کردیم.
﴿وَکَانَ حَقًّا عَلَیۡنَا نَصۡرُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾و ما یاری کردن مؤمنان را بر خود واجب نمودیم و آن را از جملۀ حقوق معین قرار دادیم و به آن وعده دادیم، پس حتماً (این امر همچون گذشته در آینده هم) اتّفاق میافتد. بنابراین، شما ای کسانیکه محمد صرا تکذیب میکنید! اگر بر تکذیب خود باقی بمانید عذاب ما شما را فرا خواهد گرفت. ما محمد را یاری میکنیم و او را بر شما پیروز میگردانیم».
آیهی ۵۰-۴۸:
﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی یُرۡسِلُ ٱلرِّیَٰحَ فَتُثِیرُ سَحَابٗا فَیَبۡسُطُهُۥ فِی ٱلسَّمَآءِ کَیۡفَ یَشَآءُ وَیَجۡعَلُهُۥ کِسَفٗا فَتَرَى ٱلۡوَدۡقَ یَخۡرُجُ مِنۡ خِلَٰلِهِۦۖ فَإِذَآ أَصَابَ بِهِۦ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦٓ إِذَا هُمۡ یَسۡتَبۡشِرُونَ٤٨﴾[الروم: ۴۸]. «خداوند ذاتی است که بادها را میفرستد که ابرها را بر میانگیزند سپس خدا آنگونه که بخواهد ابرها را میگستراند و آنها را به صورت تودههایی (که بر) بالای یکدیگر انباشته و متراکماند درمیآورد، و میبینی که از لابلای آنها قطرههای باران بیرون میآیند. و هنگامیکه آنرا به آن دسته از بندگانش که میخواهد، رسانید، آنان شادمان میشوند».
﴿وَإِن کَانُواْ مِن قَبۡلِ أَن یُنَزَّلَ عَلَیۡهِم مِّن قَبۡلِهِۦ لَمُبۡلِسِینَ٤٩﴾[الروم: ۴۹]. «هرچند که پیش از نزول باران ناامید و سرگردان بودند».
﴿فَٱنظُرۡ إِلَىٰٓ ءَاثَٰرِ رَحۡمَتِ ٱللَّهِ کَیۡفَ یُحۡیِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَآۚ إِنَّ ذَٰلِکَ لَمُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ٥٠﴾[الروم: ۵۰]. «پس به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از پژمرده شدنش زنده میگرداند؟! بیگمان این (خدا) زنده کنندۀ مردگان است و او بر هر کاری تواناست».
خداوند از کمال قدرت و کمال نعمت خویش خبر میدهد که او ﴿یُرۡسِلُ ٱلرِّیَٰحَ فَتُثِیرُ سَحَابٗا فَیَبۡسُطُهُۥ فِی ٱلسَّمَآءِ کَیۡفَ یَشَآءُ وَیَجۡعَلُهُۥ کِسَفٗا﴾بادها را بر زمین میفرستد که ابرها را بر میانگیزند سپس خداوند به هر صورتی که میخواهد ابرها را میگستراند و آنها را تبدیل به تودههایی میکند که بر بالای یکدیگر انباشته و متراکماند. ﴿فَتَرَى ٱلۡوَدۡقَ یَخۡرُجُ مِنۡ خِلَٰلِهِ﴾پس قطرههای باران را میبینی که از لابلای ابرها بیرون میآیند و آب یک دفعه فرو نمیریزد که اگر این طور بود هر جا که میریخت خرابی به بار میآورد. ﴿فَإِذَآ أَصَابَ بِهِۦ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦٓ إِذَا هُمۡ یَسۡتَبۡشِرُونَ﴾چون باران را بر آن دسته از بندگانش که میخواهد، برساند آنان شادمان میشوند و یکدیگر را به آمدن باران مژده میدهند چون به شدت به آن نیاز دارند. بنابراین فرمود: ﴿وَإِن کَانُواْ مِن قَبۡلِ أَن یُنَزَّلَ عَلَیۡهِم مِّن قَبۡلِهِۦ لَمُبۡلِسِینَ٤٩﴾آنها از آمدن باران ناامید بودند، چون وقت آمدن باران گذشته بود، سپس نزول باران در آن فصل و زمان که جایگاه و ارزش بزرگی نزد آنها دارد مایۀ شادی آنان میگردد.
﴿فَٱنظُرۡ إِلَىٰٓ ءَاثَٰرِ رَحۡمَتِ ٱللَّهِ کَیۡفَ یُحۡیِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَآ﴾پس به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از پژمرده شدنش زنده میگرداند؟! بنابراین، زمین سرسبز و خرم میشود و انواع گیاهان را میرویاند. ﴿إِنَّ ذَٰلِکَ﴾بیگمان کسی که زمین را پس از مردنش زنده میگرداند، ﴿لَمُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ﴾زنده کنندۀ مردگان نیز میباشد و او بر هر کاری تواناست. پس هیچچیزی برای قدرت خداوند ناممکن نیست و هیچ چیزی توان سرپیچی از فرمان او را ندارد، گرچه فهم این موضوع در توان مخلوق نباشد و عقلهای آنان را در این راستا حیران بماند.
آیهی ۵۳-۵۱:
﴿وَلَئِنۡ أَرۡسَلۡنَا رِیحٗا فَرَأَوۡهُ مُصۡفَرّٗا لَّظَلُّواْ مِنۢ بَعۡدِهِۦ یَکۡفُرُونَ٥١﴾[الروم: ۵۱]. «و اگر بادی بفرستیم و بر اثر آن (کشتزار) را زرد شده ببینند پس از آن ناسپاسی میشوند».
﴿فَإِنَّکَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَلَا تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوۡاْ مُدۡبِرِینَ٥٢﴾[الروم: ۵۲]. «همانا تو نمیتوانی به مردگان بشنوانی، و نمیتوانی کران را بشنوانی هنگامی که روی بر میگردانند و میروند».
﴿وَمَآ أَنتَ بِهَٰدِ ٱلۡعُمۡیِ عَن ضَلَٰلَتِهِمۡۖ إِن تُسۡمِعُ إِلَّا مَن یُؤۡمِنُ بَِٔایَٰتِنَا فَهُم مُّسۡلِمُونَ٥٣﴾[الروم: ۵۳]. «و تو هدایتگر نابینایان از گمراهیشان نیستی، تو تنها میتوانی کسانی را بشنوانی که آیات ما را باور میدارند پس آنان فرمانبردارند».
خداوند متعال از حالت مردم خبر میدهد که آنها علی رغم برخورداری از این نعمت که خداوند زمین را پس از پژمرده شدنش برایشان زنده و آباد میگرداند، چنانچه خدا بر این گیاهان که به سبب باران روییدهاند، و بر کشتزارهایشان بادی مضر بفرستد که کشتزار و گیاهان را تلف یا متضرر گرداند، ﴿فَرَأَوۡهُ مُصۡفَرّٗا﴾و آنرا زرد و پژمرده ببینند، ﴿لَّظَلُّواْ مِنۢ بَعۡدِهِۦ یَکۡفُرُونَ﴾پس از آن ناسپاس میشوند و نعمتهای گذشته را فراموش میکنند و شتابان به ناسپاسی روی میآورند.
پس موعظه و نهی کردن در مورد اینها فایدهای ندارد، ﴿فَإِنَّکَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَلَا تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ ٱلدُّعَآءَ﴾و تو نمیتوانی به مردگان سخنی بشنوانی و نیز نمیتوانی به کران آواز بشنوانی، به ویژه وقتی که ﴿إِذَا وَلَّوۡاْ مُدۡبِرِینَ﴾پشتکنان روی بگردانند، چون موانعی که آدمی را از تسلیم شدن و شنیدن مفید باز میدارد به مقدار زیادی نزد آنان فراهم است، و این موانع آنان را از شنیدن باز میدارد.
﴿وَمَآ أَنتَ بِهَٰدِ ٱلۡعُمۡیِ عَن ضَلَٰلَتِهِمۡ﴾و تو نمیتوانی نابینایان را از گمراهیشان نجات دهی و آنان را راهنمایی کنی چون آنها از آنجا که کور هستند راهنمایی را نمیپذیرند و شایستگی و صلاحیت راهیاب شدن را ندارند. ﴿إِن تُسۡمِعُ إِلَّا مَن یُؤۡمِنُ بَِٔایَٰتِنَا فَهُم مُّسۡلِمُونَ﴾تو تنها میتوانی کسانی را بشنوانی که آیات ما را باور میدارند، پس آنان فرمانبردارند. و شنواندن و رساندن هدایت به حال آنها مفید واقع خواهد شد، کسانی که با دلهایشان آیات ما را باور دارند و تسلیم فرمان ما هستند، زیرا در آنها انگیزۀ قوی برای پذیرش اندرز و موعظهها وجود دارد، چرا که آنها برای ایمان آوردن به آیات خدا و اجرای فرامین او آمادگی کامل دارند.
آیهی ۵۴:
﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَکُم مِّن ضَعۡفٖ ثُمَّ جَعَلَ مِنۢ بَعۡدِ ضَعۡفٖ قُوَّةٗ ثُمَّ جَعَلَ مِنۢ بَعۡدِ قُوَّةٖ ضَعۡفٗا وَشَیۡبَةٗۚ یَخۡلُقُ مَا یَشَآءُۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِیمُ ٱلۡقَدِیرُ٥٤﴾[الروم: ۵۴]. «خداوند ذاتی است که شما را ابتدا ناتوان آفرید، و بعد از این ناتوانی قوت و قدرت بخشید، و پس از توانایی (برای شما) ناتوانی و پیری قرار دارد، هرآنچه بخواهد میآفریند و او دانای تواناست».
خداوند متعال از گستردگی آگاهی و فراوانی توانایی و کمال حکمت خویش خبر میدهد که او انسانها را ابتدا ناتوان آفرید و آفرینش آنها را از ناتوانی آغاز کرد و آن مراحل آفرینش انسان است که ابتدا نطفه و بعد به خونی بسته و پس از آن به تکهای گوشت تبدیل میگردد تا اینکه در رحم زنده میشود و بعداز آن به دنیا میآید و دوران کودکی را پشت سر میگذراند که در این مراحل او بسیار ناتوان و ضعیف است و قدرت و ارادهای ندارد. سپس همچنان خداوند به تواناییاش میافزاید تا اینکه به دوران جوانی میرسد و قدرت میگیرد و تواناییهایی ظاهری و باطنی او تکمیل میشود، سپس از این مرحله به مرحلۀ پیری منتقل میشود و ناتوان و پیر و فرسوده میگردد. ﴿یَخۡلُقُ مَا یَشَآءُ﴾خداوند برحسب حکمت خویش هر چه بخواهد میآفریند. و از جمله حکمت او این است که بنده بداند قدرت و ناتوانی او در میان دو ناتوانی و ضعف قرار دارد (ضعف کودکی و ضعف پیری)، و سراسر ضعف و کمبود و ناتوانی است. و اگر خداوند او را قوی نمیگرداند به قدرت و توانایی نمیرسید، و اگر قدرت او همچنان بیشتر میشد و فزونی مییافت سرکشی و تجاوز را پیشه میکرد.
و تا بندگان همواره قدرت خدا را نظاره کنند، قدرتی که با آن همه چیز را میآفریند و به تدبیر امور میپردازد، و بدانند که به هیچ وجه ضعف و خستگی و کمبود به او راه ندارد.
آیهی ۵۵-۵۷:
﴿وَیَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ یُقۡسِمُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ مَا لَبِثُواْ غَیۡرَ سَاعَةٖۚ کَذَٰلِکَ کَانُواْ یُؤۡفَکُونَ٥٥﴾[الروم: ۵۵]. «و روزی که قیامت برپا میشود گناهکاران سوگند یاد میکنند که جز یک لحظه ماندگار نبودهاند. این چنین برگردانده میشوند».
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ وَٱلۡإِیمَٰنَ لَقَدۡ لَبِثۡتُمۡ فِی کِتَٰبِ ٱللَّهِ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡبَعۡثِۖ فَهَٰذَا یَوۡمُ ٱلۡبَعۡثِ وَلَٰکِنَّکُمۡ کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٥٦﴾[الروم: ۵۶]. «و کسانی که بدیشان علم و ایمان عطا شده است، میگویند: «قطعاً به موجب حکم کتاب الهی تا روز رستاخیز ماندهاید، این روز رستاخیز است ولی شما نمیدانستید».
﴿فَیَوۡمَئِذٖ لَّا یَنفَعُ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ مَعۡذِرَتُهُمۡ وَلَا هُمۡ یُسۡتَعۡتَبُونَ٥٧﴾[الروم: ۵۷]. «پس در آن روز عذرخواهی ستمکاران سودی به حالشان ندارد و رضایت (خدا) بر ایشان جلب نمیشود».
خداوند متعال از روز قیامت و سرعت آمدن آن خبر داده و میفرماید وقتی که قیامت برپا میشود، ﴿یُقۡسِمُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ﴾گناهکاران به خدا سوگند یاد میکنند که، ﴿مَا لَبِثُواْ غَیۡرَ سَاعَةٖ﴾جز یک لحظه در دنیا ماندگار نبودهاند. و آنها اینگونه عذر آورده و میگویند دوران زندگانی دنیا بسیار کوتاه بوده است. اما عذر آوردنشان برای آنها سودی ندارد.
و از آنجا که گفتۀ آنان دروغ است و حقیقتی ندارد خداوند متعال میفرماید: ﴿کَذَٰلِکَ کَانُواْ یُؤۡفَکُونَ﴾آنان همواره از درک حقیقت و پیمودن راه درست بازداشته میشدند، و دروغ به هم میبافتند. پس آنها حقی را که پیامبران آورده بودند در دنیا تکذیب کردند، و در آخرت نیز امری محسوس را که عبارت از ماندگار بودن مدت زیادی در دنیاست انکار نمودند. پس این است اخلاق زشت آنها، و آدمی بر هر حالتی بمیرد بر همان حالت زنده میگردد.
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ وَٱلۡإِیمَٰنَ﴾و کسانی که خداوند به آنان علم و ایمان عطا نمود و دانستن حق ور برخورداری از ایمان که مستلزم ترجیح دادن حق است تبدیل به صفت آنها شد. پس چون حق را میدانند و آن را برمیگزینند باید سخنشان مطابق با واقعیت و مناسب با حالات آنها باشد. بنابراین، سخن حق را گفته و میگویند:
﴿لَقَدۡ لَبِثۡتُمۡ فِی کِتَٰبِ ٱللَّهِ﴾شما بدان اندازه که خداوند در قضا و تقدیر خویش و در حکم خود برایتان مقدر نموده بود تا روز رستاخیز ماندگار شدید. یعنی خداوند به شما عمری داد که هرکس بخواهد پند پذیرد در آن پند میگیرد، تا اینکه رستاخیز آمد و شما در این وضعیت قرار گرفتید.
﴿فَهَٰذَا یَوۡمُ ٱلۡبَعۡثِ وَلَٰکِنَّکُمۡ کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾و این روز رستاخیز است ولی شما نمیدانستید، بنابراین در این دنیا آخرت را انکار کردید و اکنون منکر این واقعیت هستید که به اندازهای در دنیا ماندهاید که بتوانید در آن مدت توبه کنید و به سوی خدا بر گردید. پس جهالت همواره شعارتان بود و آثار جهالت که عبارت از تکذیب و زیانمندی است پوشش و لباستان میباشد.
﴿فَیَوۡمَئِذٖ لَّا یَنفَعُ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ مَعۡذِرَتُهُمۡ﴾پس اگر دروغ بگویند و اظهار دارند که حجت بر آنها اتمام نشده است یا نتوانستهاند ایمان بیاورند، با گواهی دادن اهل علم و ایمان، و گواهی دادن پوست و دست و پاهایشان دروغ آنها آشکار میگردد. و اگر عذر بخواهند و بگویند ما را به دنیا باز گردانید تا گناهان گذشته را جبران کنیم، درخواستشان اجابت نمیشود، چون وقت عذرخواهی تمام شده است. پس عذر خواهی آنان پذیرفته نمیشود. ﴿وَلَا هُمۡ یُسۡتَعۡتَبُونَ﴾و نه برای آنها جلب رضایت میشوتد و آنان همواره مورد سرزنش هستند.
آیهی ۶۰-۵۸:
﴿وَلَقَدۡ ضَرَبۡنَا لِلنَّاسِ فِی هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ مِن کُلِّ مَثَلٖۚ وَلَئِن جِئۡتَهُم بَِٔایَةٖ لَّیَقُولَنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا مُبۡطِلُونَ٥٨﴾[الروم: ۵۸]. «و بیگمان در این قرآن برای مردم از هر مثلی بیان کردهایم، و اگر برای آنان نشانهای بیاوری کافران میگویند: شما بر باطل هستید».
﴿کَذَٰلِکَ یَطۡبَعُ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ٥٩﴾[الروم: ۵۹]. «اینگونه خداوند بر دلهای آنان که نمیدانند مهر مینهد».
﴿فَٱصۡبِرۡ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞۖ وَلَا یَسۡتَخِفَّنَّکَ ٱلَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ٦٠﴾[الروم: ۶۰]. «پس شکیبایی داشته باش، به راستی که وعدۀ خداوند حق است و کسانی که ایمان ندارند تو را به سبکسری واندازند».
﴿وَلَقَدۡ ضَرَبۡنَا لِلنَّاسِ فِی هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ مِن کُلِّ مَثَلٖ﴾و از آنجا که به مردم لطف و مرحمت و توجه داشتهایم هرگونه مثالی را در قرآن برای آنها بیان کردهایم، مثالهایی که حقایق را روشن میکنند و به وسیلۀ آن امور شناخته میشود و حجت اتمام میگردد. این حقیقت در مورد همۀ مثالهایی که خداوند برای نزدیک کردن امور معقول با امور محسوس، و خبر دادن از آنچه اتفاق خواهد افتاد، و روشن کردن حقیقت آن، صدق پیدا میکند. از آن جمله اینکه خداوند در اینجا روز قیامت و حالت گناهکاران و شدت حسرت خوردنشان و اینکه عذری از آنها پذیرفته نمیشود به تصویر کشیده است.
اما کافران ستمکار جز مخالفت با حق روشن راهی بر نگزیدند. بنابراین، فرمود: ﴿وَلَئِن جِئۡتَهُم بَِٔایَةٖ﴾و اگر بر ایشان نشانهای بیاوری که بر صحت و درستی آنچه آوردهای دلالت نماید، ﴿لَّیَقُولَنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا مُبۡطِلُونَ﴾کافران میگویند شما بر باطل هستید. یعنی آنها حق را باطل به حساب میآورند.
نپذیرفتن حق از کفرورزی و جسارت آنها سرچشمه میگیرد، و چون خداوند بر دلهایشان مهر زده و بیش از حد نادان هستند حق را انکار کرده و میگویند باطل است. از اینرو فرمود: ﴿کَذَٰلِکَ یَطۡبَعُ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ٥٩﴾اینگونه خداوند بر دلهای کسانی که نمیدانند مهر مینهد، پس هیچ خیری وارد دلهایشان نمیشود و حقیقت اشیا را درک نمیکند بلکه حق را باطل و باطل را حق میبینند.
﴿فَٱصۡبِرۡ﴾پس بر آنچه که بدان فرمان یافتهای و بر دعوت دادن آنها به سوی خدا شکیبایی داشته باش، و اگر با روی گردانی آنها مواجه شدی نباید روی گردانی آنها تو را از کارت باز بدارد، ﴿إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ﴾همانا وعدۀ خدا حق است و هیچ شکی در آن نیست. یقین داشتن به اینکه وعدۀ خدا حق است انسان را بر صبر کردن و شکیبایی ورزیدن یاری مینماید، زیرا بنده هرگاه بداند که عملش ضایع نخواهد شد بلکه آن را به طور کامل خواهد یافت، تحمل سختیهایی که میبیند برایش آسان خواهد شد و تحمل دشواریها برایش آسان میگردد و هرچقدر تلاش نماید آن را کم میپندارد. ﴿وَلَا یَسۡتَخِفَّنَّکَ ٱلَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ﴾و بپرهیز از اینکه کسانی که یقین ندارند و ایمانشان ضعیف و یقینشان کم است تو را به خشم و ناراحتی و سبکسری وادارند، زیرا اگر از آنها پرهیز نکنی تو را به خشم و ناراحتی وا میدارند و باعث میشوند تا بر اوامر و نواهی پایدار نباشی. و خواستههای نفس آنها را بر این کار کمک میکند و در صدد آن بر خواهند آمد که همانند آنها باشی. این بیانگر آن است هر مؤمنی که یقین و عقل درستی داشته باشد صبر و شکیبایی ورزیدن برایش آسان خواهد بود. و هرکس که یقین او ضعیف باشد خردش اندک خواهد بود. پس اولی مانند مغز، و دوّمی مانند پوست است.
پایان تفسیر سورهی روم
مکی و ۵۴ آیه است.
آیهی ۲-۱:
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِی ٱلۡأٓخِرَةِۚ وَهُوَ ٱلۡحَکِیمُ ٱلۡخَبِیرُ١﴾[سبأ: ۱]. «ستایش خداوندی راست که تمام آنچه در آسمانها و زمین است از آنِ اوست و ستایش در آخرت نیز او را سزاست و او فرزانۀ آگاه است».
﴿یَعۡلَمُ مَا یَلِجُ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا یَخۡرُجُ مِنۡهَا وَمَا یَنزِلُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ وَمَا یَعۡرُجُ فِیهَاۚ وَهُوَ ٱلرَّحِیمُ ٱلۡغَفُورُ٢﴾[سبأ: ۲]. «میداند آنچه را که به زمین وارد میگردد و آنچه را که از آن برمیآید و آنچه را که از آسمان فرود میآید و آنچه را که در آن بالا میرود و او مهربان آمرزنده است».
حمد به معنی ستایش است که به خاطر داشتن صفات پسندیده و کارهای نیکو صورت میپذیرد. پس ستایش برای خداست چون همه صفتهای او صفاتی هستند که بر آن ستایش میشود، زیرا صفات او صفات کمال است، و بر همه کارهایش ستایش میگردد، چرا که کارهایش یا از روی فضل او میباشند که به خاطر آن ستایش میشود و یا از روی عدل او میباشند که بر آن ستوده میشود، و اعتراف و اذعان میشود که واقعا این عدالت سرشار از حکمت است.
خداوند در اینجا خویشتن را ستوده است: ﴿لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾زیرا آنچه که در آسمانها و زمین است همه از آن اوست و همه در ملکیت او میباشند و طبق حمد خویش در آنها تصرف مینماید. ﴿وَلَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ﴾و ستایش آخرت نیز او را سزاست چون در آخرت از حمد و ثنای خدا چیزهایی ظاهر میشود که در دنیا پدیدار نمیآید.
پس وقتی خداوند بین همه خلائق قضاوت نماید و مردم و همه خلائق آنچه را که خدا بدان حکم نموده است مشاهده کنند و کمال دادگری و عدالت و حکمت او را ببینند همگی او را بر این قضاوت و داوریاش ستایش مینمایند. حتی کسانی که سزاوار کیفر هستند وارد جهنّم نخواهند شد مگر این که دلهایشان از ستایش خدا مالامال میگردد و میدانند که عذابشان، جزای اعمالشان میباشد و خداوند در این که به عذاب دادن آنها حکم نموده از روی عدالت و دادگری است. و اما آشکار شدن حمد خداوند در سرای نعمت و پاداش چیزی است که اخبار متواتر و فراوانی در مورد آن آمده و دلیل شنیدنی و عقلی نیز بر صحت آن موجود است. اهل بهشت نعمتهای فراوان خدا و کثرت برکات او و گستردگی بخششهایش را در بهشت مشاهده میکنند که در دلهای اهل بهشت هیچ آرزو و خیالی باقی نمیماند مگر اینکه به هریک از آنها بالاتر و بیشتر از آنچه که میخواهد و آرزو مینماید داده میشود. بلکه نعمتها و برکاتی به آنها داده میشود که آرزوی آن را در سر خود نمیپروراندند و به دلهایشان خطور نمیکرد.
پس در این حالت در مورد ستایش پروردگارشان از سوی آنها چه فکر میکنی! با اینکه در بهشت چیزهایی که انسان را از شناخت خدا و محبت و ستایش او باز میدارد از بین میروند، و ستایش خداوند چیزی است که اهل بهشت از همه نعمتها بیشتر آن را دوست دارند و برایشان از هر لذتی لذیذتر است. بنابراین، وقتی خداوند را ببینند و سخن او را بشنوند آنگاه که آنها را مورد خطاب قرار میدهد همه نعمتها را فراموش میکنند. و ذکر خداوند در بهشت برای آنها مانند نَفَس است که در همه اوقات به آن نیاز دارند.
اضافه بر این که برای اهل بهشت در هر وقت چیزهایی از عظمت و شکوه و زیبایی پروردگارشان و گستردگی کمالش ظاهر میگردد که ایجاب میکند ستایش او را به طور کامل بگویند. ﴿وَهُوَ ٱلۡحَکِیمُ﴾و او در ملک و تدبیرش و در امر و نهی خود با حکمت و فرزانه است. ﴿ٱلۡخَبِیرُ﴾آگاه است و بر رازها و پوشیدگیها آگاه میباشد. بنابراین آگاهی و دانایی خود را توضیح داد و فرمود: ﴿یَعۡلَمُ مَا یَلِجُ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا یَخۡرُجُ مِنۡهَا﴾باران و بذر و موجودات زندهای را که وارد زمین میشود میداند، و انواع گیاهان و موجودات زندهای را که از آن بیرون میآید میداند، ﴿وَمَا یَنزِلُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ وَمَا یَعۡرُجُ فِیهَا﴾و روزیها و تقدیرهایی را که از آسمان فرود میآید و فرشتگان و ارواحی را که در آن بالا میروند میداند. وقتی که مخلوقات خود و حکمت خویش را در آفرینش آنها و آگاهی خویش به احوال آنان را بیان کرد متذکر شد که او نسبت به این مخلوقات آمرزنده و مهربان است، پس فرمود: ﴿وَهُوَ ٱلرَّحِیمُ ٱلۡغَفُورُ﴾یعنی او خداوندی است که آمرزش و مهربانی صفت اوست و همواره آثار مهربانی و آمرزش در هر وقت و به هر میزان که بندگان اسباب رحمت و آمرزش را فراهم نمایند بر آنها فرود میآید.
آیهی ۵-۳:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَا تَأۡتِینَا ٱلسَّاعَةُۖ قُلۡ بَلَىٰ وَرَبِّی لَتَأۡتِیَنَّکُمۡ عَٰلِمِ ٱلۡغَیۡبِۖ لَا یَعۡزُبُ عَنۡهُ مِثۡقَالُ ذَرَّةٖ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَآ أَصۡغَرُ مِن ذَٰلِکَ وَلَآ أَکۡبَرُ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٖ٣﴾[سبأ: ۳]. «و کافران گفتند: قیامت به سراغ ما نخواهد آمد، بگو: آری! سوگند به پروردگارم، به یقین به سراغتان خواهد آمد، (پروردگار که) دانای غیب است. به اندازهی ذرهای در آسمانها و نه در زمین از او نهان نمیماند، و نه کمتر از آن و نه بزرگتر از آن چیزی نیست مگر آنکه در کتابی روشن (ثبت) است».
﴿لِّیَجۡزِیَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِۚ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ کَرِیمٞ٤﴾[سبأ: ۴]. «تا خداوند پاداش کسانی را بدهد که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، آنان آمرزش و روزی ارزشمندی دارند».
﴿وَٱلَّذِینَ سَعَوۡ فِیٓ ءَایَٰتِنَا مُعَٰجِزِینَ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ عَذَابٞ مِّن رِّجۡزٍ أَلِیمٞ٥﴾[سبأ: ۵]. «و کسانی که تلاش کردند آیات ما را تکذیب و انکار کنند و تصور میکردند که (پیامبر را شکست میدهند و او را) درمانده میسازند آنان عذابی از بدترین و دردناکترین عذابها را خواهند داشت».
وقتی خداوند عظمت خویش و آنچه که خودش را با آن توصیف نمود بیان کرد - و این موجب تعظیم و تقدیس او و ایمان آوردن به وی میباشد - بیان نمود که گروهی از مردم آنگونه که شایسته خداوند است قدر او را نشناخته و آنگونه که حق عظمت اوست او را تعظیم نکردهاند، بلکه به خداوند کیفر ورزیده و قدرت او را بر زنده کردن مردهها و برپا شدن قیامت انکار نموده و با پیامبران او مخالف ورزیدهاند.
پس فرمود: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ﴾و کسانی که به خدا و پیامبرانش و به آنچه پیامبران آوردهاند به خدا و پیامبرانش و به آنچه پیامبران آوردهاند کفر ورزیدهاند، به علّت کفر ورزیدنشان گفتند: ﴿لَا تَأۡتِینَا ٱلسَّاعَةُ﴾قیامت به سراغ ما نخواهد آمد. یعنی زندگی فقط زندگی این جهان است و ما وقتی بمیریم دوباره زنده نخواهیم شد. پس خداوند پیامبرش را فرمان داد تا گفتهی آنها را رد نماید و سوگند بخورد که قیامت خواهد آمد. پس فرمود: ﴿قُلۡ بَلَىٰ وَرَبِّی لَتَأۡتِیَنَّکُمۡ﴾بگو: آری! سوگند به پروردگارم که قیامت به سراغ شما میآید، و برای اثبات قیامت به دلیلی استناد نمود که هرکس بدان اقرار نماید به ناچار بر او لازم است که آمدن قیامت را باور نماید، و آن دلیل عبارت است از علم واسع و گستردهی خداوند. پس فرمود: ﴿عَٰلِمِ ٱلۡغَیۡبِ﴾خداوندی که دانای چیزهایی است که از نگاه و آگاهی ما پنهان است و چیزهای آشکار را به طریق اولی میداند. سپس بر آگاهی و علم خداوند تاکید کرد و فرمود: ﴿لَا یَعۡزُبُ عَنۡهُ مِثۡقَالُ ذَرَّةٖ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾هیچچیزی از علم و آگاهی او پنهان نمیماند و همهی چیزها با تمام اجزایشان، حتی کوچک ترین جزء را به ذره میباشد، میداند و به آن آگاه است. ﴿وَلَآ أَصۡغَرُ مِن ذَٰلِکَ وَلَآ أَکۡبَرُ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٖ﴾و نه کوچکتر از اندازهی ذره و نه بزرگتر از آن چیزی نیست مگر این که در کتابی روشن ثبت و ضبط است. پس دانش و آگاهی او به آن احاطه دارد و قلم او بر آن رفته است و کتاب روشنش آن را دربردارد که آن کتاب لوح محفوظ است. پس خدایی که از علم و آگاهی او به اندازهی ذره یا کمتر از آن پوشیده و پنهان نیست، و او میداند که زمین چه اندازه از اجساد مردهها را خورده و کم کرده و چه اندازه از اجساد آن را باقی گذاشته است چنین کسی بر زنده کردن دوباره مردهها به طریق اولی توانایی دارد و زنده کردن آنها از داشتن این علم فراگیر عجیبتر نیست.
سپس منظور از رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ را بیان نمود و فرمود: ﴿لِّیَجۡزِیَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾تا به کسانی که با دلهایشان ایمان آورده و خدا و پیامبرش را به طور قطعی و یقینی تصدیق کرده و در راستای تصدیق ایمانشان کارهای شایسته انجام دادهاند پاداش بدهد. ﴿أُوْلَٰٓئِکَ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ کَرِیمٞ﴾اینها به خاطر ایمان و عملشان گناهانشان بخشوده میشود و به سبب این آمرزش هر نوع شر و کیفری از آنها دور میگردد، و به خاطر نیکوکاریشان روزی ارزشمندی به آنها داده میشود که به وسیلهی آن به هر امری نیک و به هر آرزویی دست مییابند.
﴿وَٱلَّذِینَ سَعَوۡ فِیٓ ءَایَٰتِنَا مُعَٰجِزِینَ﴾و کسانی که تلاش کردند به آیات ما کفر ورزند و آن را تکذیب کنند و تصور کردند که میتوانند پیامبر و کسی که آیات را نازل کرده است درمانده سازند، همانطور که خداوند را از زنده کردن مردگان ناتوان شمردند، ﴿أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ عَذَابٞ مِّن رِّجۡزٍ أَلِیمٞ﴾اینان عذابی دردناک دارند که جسم و دلهایشان را به درد میآورد.
آیهی ۶:
﴿وَیَرَى ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَ هُوَ ٱلۡحَقَّ وَیَهۡدِیٓ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡحَمِیدِ٦﴾[سبأ: ۶]. «و دانش یافتگان آنچه را که از سوی پروردگارت به سوی تو فرستاده شده است حق میبینند و اینکه به سوی راه خدای چیره و ستوده راهنمایی میکند».
وقتی خداوند متعال گفتۀ کسانی را بیان کرد که زنده شدن پس از مرگ را انکار میکنند و گمان میبرند آنچه خداوند بر پیامبرش نازل فرموده حق نیست، حالت بندگان موفق را بیان کرد و آنها اهل علم و دانش هستند، و کتابی را که خداوند بر پیامبرش نازل نموده و مطالبی را که در این کتاب آمده است حق میدانند، یعنی حق را در آن منحر میبینند، و هرآنچه را که مخالف با این کتاب باشد باطل میشمارند، چون آنها از مرحلهی علم و آگاهی به مرحلهی یقین رسیدهاند، و نیز میبینند که این کتاب با اوامر و نواهی خود ﴿وَیَهۡدِیٓ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡحَمِیدِ﴾به راه خدای چیره و ستوده هدایت میکند چون آنها از جهات زیادی به راست بودن آنچه این کتاب از آن خبر داده است یقین قطعی دارند که به چند مورد از آن اشاره میکنیم:
۱- آنها میدانند که آنچه این کتاب از آن خبر داده است راست و درست میباشد.
۲- نیز میدانند که آنچه این کتاب از آن سخن میگوید با واقعیت مطابقت دارد و با کتابهای گذشته موافق است.
۳- آنها میبینند که آنچه این کتاب بیان میدارد آشکارا اتفاق میافتد.
۴- همچنین در آفاق و در وجود خود نشانههای بزرگی میبینند که بر حقانیت مطالب این کتاب دلالت مینماید.
۵- و با آنچه که اسماء و صفات خداوند بر آن دلالت دارد موافق است.
۶- و آنها اعتقاد دارند که اوامر و نواهی (این کتاب آدمی را) به راه راست هدایت مینماید، راه راستی که متضمن امر نمودن به هر صفت و خصلتی است که نفس را تزکیه میکند و اجر و پاداش را افزایش میدهد، و به انجام دهندهی آن و دیگران فایده میرساند، از قبیل صدق، اخلاص و نیکی کردن با پدر و مادر، و برقرار داشتن صله رحم و نیکی کردن با همه مردم و امثال آن. و از هر صفت زشتی که نفس و وجود انسان را آلوده مینماید و پاداش را از بین میبرد و باعث گناه میشود از قبیل شرک ورزیدند و زنا و رباخواری و ستمگری و ریختن خون دیگران و خوردن اموال و هتک حرمت و ریختن آبرو، نهی مینماید. و این فضیلتی برای اهل علم میباشد و نشانه آنهاست، و هر اندازه انسان به آنچه پیامبر گفته است آگاهی بیشتری داشته باشد و بیشتر آن را تصدیق نماید و بیشتر اوامر و نواهی او را بشناسد از اهل علم خواهد بود، و از کسانی خواهد بود که خداوند آنها را دلیلی بر آنچه پیامبر آورده قرار دادهاست و تصدیق آنها را دلیلی علیه تکذیب کنندگان قرار دادهاست. همانطور که در این آیه و در جاهایی دیگر بیان داشته است.
آیهی ۹-۷:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ هَلۡ نَدُلُّکُمۡ عَلَىٰ رَجُلٖ یُنَبِّئُکُمۡ إِذَا مُزِّقۡتُمۡ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمۡ لَفِی خَلۡقٖ جَدِیدٍ٧﴾[سبأ: ۷]. «و کافران گفتند: آیا مردی را به شما بنمائیم که به شما خبر میدهد: چون کاملاً پخش و پراکنده شدید (پس از آن) آفرینش تازهای پیدا میکنید»؟.
﴿أَفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبًا أَم بِهِۦ جِنَّةُۢۗ بَلِ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ فِی ٱلۡعَذَابِ وَٱلضَّلَٰلِ ٱلۡبَعِیدِ٨﴾[سبأ: ۸]. «آیا بر خداوند دروغ میبندد؟ یا نوعی دیوانگی دارد؟ (چنین نیست) بلکه کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند در عذاب و گمراهی دور و درازی هستند».
﴿أَفَلَمۡ یَرَوۡاْ إِلَىٰ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِن نَّشَأۡ نَخۡسِفۡ بِهِمُ ٱلۡأَرۡضَ أَوۡ نُسۡقِطۡ عَلَیۡهِمۡ کِسَفٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّکُلِّ عَبۡدٖ مُّنِیبٖ٩﴾[سبأ: ۹]. «آیا به چیزهایی که پیش رو و پشت سر آنان از آسمان و زمین قرار دارد نگاه نمیکنند؟ اگر بخواهیم آنانرا در زمین فرو میبریم یا پارههایی از آسمان را بر آنان میافکنیم. بیگمان در این نشانهای است برای هر بندهای که بخواهد خالصانه بهسوی خدا برگردد».
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ﴾و کافران در قالب تکذیب و تمسخر و بعید دانستن به یکدیگر گفتند: ﴿هَلۡ نَدُلُّکُمۡ عَلَىٰ رَجُلٖ یُنَبِّئُکُمۡ إِذَا مُزِّقۡتُمۡ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمۡ لَفِی خَلۡقٖ جَدِیدٍ﴾آیا مردی را به شما نشان دهیم که به شما خبر میدهد هنگامی پیکرهایتان کاملا متلاشی شد آفرینش تازهای پیدا میکنید؟ منظورشان از آن مرد پیامبر خداصبود. و مرادشان این بود که او خبری را آورده که تحقق آن بعید است، تا جایی که سخن او را خنده آور میدانستند و او را مورد تمسخر قرار داده و میگفتند: او چگونه میتواند شما پس از مرده شدن زنده میشوید، پس از آن که بدنتان خشک و متلاشی شد و اعضایتان از بین رفت؟!.
آیا مردی که این خبر را آورده ﴿أَفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبًا﴾بر خداوند دروغی بسته و نسبت به ایشان جسارت نموده و اینگونه گفته است؟ ﴿أَم بِهِۦ جِنَّةُۢ﴾یا نوعی دیوانگی دارد؟ و اگر دیوانه است پس بعید نیست چنین سخنی بگوید، زیرا دیوانگی فنون و ترفندهای خاص خود را دارد. آنها از روی ستمگری و عناد چنین میگفتند و میدانستند که پیامبر از همهی مردم راستگوتر و عاقلتر است. از این رو با اودشمنی ورزیده و جان و مال خود را در راه جلوگیری و بازداشتن مردم از او به کار بردند. پس اگر او دروغگو و دیوانه بود ای بیخردان سزاوار نبود که به آنچه میگوید گوش دهید و دعوت او را لبیک گویید. زیرا فرد عاقل و فر زانه نباید به دیوانه توجه نماید و یا تحت تاثیر سخنانش قرار گیرد. و چنانچه سرکشی و ستم شما در میان نبود، به اجابت و پاسخگویی ایشان مبادرت میروزیدید، ولی ﴿وَمَا تُغۡنِی ٱلۡأٓیَٰتُ وَٱلنُّذُرُ عَن قَوۡمٖ لَّا یُؤۡمِنُونَ﴾[یونس: ۱۰۱]. «آیات و بیمها قومی را که ایمان نمیآورند فایدهای نمیدهد». بنابراین، خداوند متعال فرمود: ﴿بَلِ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ﴾بلک کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند و کسانی که این گفتار کفرآمیز را گفتهاند جزو این دسته از کافرانند. ﴿فِی ٱلۡعَذَابِ وَٱلضَّلَٰلِ ٱلۡبَعِیدِ﴾در بدبختی بزرگ و گمراهی دور و درازی هستند، گمراهیای که به راه راست و درست نزدیک نیست و با آن فاصله زیادی دارد. و چه بدبختی و گمراهیای بزرگتر از آن است که آنها قدرت خداوند را بر زنده کردن مردگان انکار کردند و پیامبرش را که این خبر را آورده بود تکذیب نمودند و او را مورد تمسخر قرار دادند و یقین حاصل کردند که آنچه خودشان میگویند حق است؟ پس آنها حق را باطل انگاشتند و باطل و گمراهی را حق و هدایت دیدند.
سپس دلیل عقلی را به آنها گوشزد نمود که بر بعید نبودن رستاخیز - آنچنان که آنها آن را بعید میدانستند - دلالت مینماید و فرمود: اگر آنها به آنچه پیش رو و پشت سرشان است بنگرند از قبیل آسمان و زمین آن چنان قدرت الهی را در این چیزها میبینند که عقلها را به حیرت میاندازد، و چنان چیزهایی از عظمت خداوند را مشاهده نخواهد کرد که علمای برجسته را حیرت زده مینماید. و آفرینش آسمان و زمین و عظمت آنها و مخلوقاتی که در آنها وجود دارند از دوباره زنده کردن مردم به مراتب بزرگتر و مهمتر است.
پس چه چیزی آنها را به تکذیب وا میدارد در صورتی که بزرگتر از آن را تصدیق مینمایند؟ آری! زنده شدن مردهها پس از مرگ یک خبر غیبی است که تاکنون پنهانی است و آن را مشاهده نکردهاند، از این رو آن را تکذیب میکنند. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَٱلۡأَرۡضِۚ إِن نَّشَأۡ نَخۡسِفۡ بِهِمُ ٱلۡأَرۡضَ أَوۡ نُسۡقِطۡ عَلَیۡهِمۡ کِسَفٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ﴾اگر بخواهیم آنان را در زمین فرو میبریم یا پارههایی از آسمان را بر آنان میافکنیم. یعنی پارههایی از عذاب بر آنها فرود میآوریم. چون آسمان و زمین تحت تدبیر و تصرف ما هستند و اگر ما به آسمان و زمین فرمان دهیم سرپیچی نمیکنند. پس، از اصرار بر تکذیب بپرهیزید که در آن صورت سختترین کیفر را به شما خواهیم داد. ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّکُلِّ عَبۡدٖ مُّنِیبٖ﴾بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و مخلوقاتی که در آنها هست نشانه ایست برای هر بندهای که به سوی پروردگارش بازگردد و از او اطاعت نماید. پس چنین کسی یقین میکند که خداوند بر زنده کردن مردم پس از مرگ تواناست. بنابراین، هرچند بنده بیشتر به سوی خدا انابت و رجوع داشته باشد از آیات و نشانههای بیشتری بهرهمند میشود، چون او به سوی خدا روی آورده و اراده و خواست او متوجه خدایش بوده و در همهی کارهایش به سوی خدا بازگشته است. از این رو به پروردگارش نزدیک شده و هدفی جز کسب خشنودی او را ندارد. بنابراین، او از روی فکر و عبرت به مخلوقات مینگرد و نگاه او به مخلوقات نگاهی عاقلانه و غیرمفید نمیباشد.
آیهی ۱۱-۱۰:
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا دَاوُۥدَ مِنَّا فَضۡلٗاۖ یَٰجِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُۥ وَٱلطَّیۡرَۖ وَأَلَنَّا لَهُ ٱلۡحَدِیدَ١٠﴾[سبأ: ۱۰]. «و از سوی خود به داود فضلی دادیم (و گفتیم) ای کوهها و ای پرندگان! با او در تسبیح گفتن همآواز شوید. همچنین آهن را برای او نرم کردیم».
﴿أَنِ ٱعۡمَلۡ سَٰبِغَٰتٖ وَقَدِّرۡ فِی ٱلسَّرۡدِۖ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًاۖ إِنِّی بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ١١﴾[سبأ: ۱۱]. «(ما به داود دستور دادیم) که زرههای کامل و پهن بساز و بافته(ی حلقههای آنها) را به اندازه و متناسب درست کن و کار شایسته کنید که من به آنچه میکنید بینا هستم».
ما بر بنده و پیامبرمان داود÷منت گذاردیم و به او فضلی از علم مفید و عمل صالح و نعمتهای دینی و دنیوی بخشیدیم. و از جمله نعمتهای خدا بر داود این بود که خداوند به جمادات یعنی کوهها و پرندگان فرمان داده بود که هرگاه داود تسبیح بکند و خداوند را ستایش گوید، آنها هم همراه با وی خدا را تسبیح کنند و ستایش او را بهجای آورند، و این نعمتی از جانب خدا بود که به داود داده بود، و یکی از ویژگیهای وی بود که خداوند قبل و بعد از داود به هیچ احدی نداده است. و این امر داود و دیگران را بر آن داشت تا بیشتر خدا را به پاکی بستایند، چرا که میدیدند آن جمادات و حیوانات به همراه وی تسبیح و تمجید و تکبیر خدا را تکرار مینمایند، و این چیز آنها را به ذکر خداوند تشویق مینمود.
و یکی از علل اینکه هرگاه داود خدا را تسبیح مینمود جمادات و حیوانات نیز همراه با او خدا را تسبیح مینمودند این بود که همانگونه که بسیاری از علما نیز گفتهاند با شنیدن صدای داود دچار وجد و طرب میشدند، زیرا خداوند آنچنان صدای دلنشینی به او داده بود که نظیر نداشت، و هرگاه او با آن صدای دلانگیز تسبیح و تهلیل و تسبیح مینمود انسانها و جنها و حتی کوهها و پرندگان که آنرا میشنیدند به وجد آمده و پروردگارشان را به پاکی یاد میکردند و او را میستودند.
و شاید یکی از این علل این باشد که اجر و ثواب تسبیح این جمادات و حیوانات هم به داود برسد، زیرا علت و سبب تسبیح آنها داود بود و به تبعیت از او خدا را تسبیح میکردند. و از جمله فضل خداوند بر داود این بود که آهن را برای او نرم کرد تا از آن زرههای پهن و فراخ بسازد و خداوند به او یاد داد که چگونه زره بسازد و بافتههای حلقههای آنها را به اندازه و متناسب کند، و سپس هر حلقه را در دیگری فرو ببرد. خداوند متعال میفرماید: [الأنبیاء: ۸۰]. ﴿وَعَلَّمۡنَٰهُ صَنۡعَةَ لَبُوسٖ لَّکُمۡ لِتُحۡصِنَکُم مِّنۢ بَأۡسِکُمۡۖ فَهَلۡ أَنتُمۡ شَٰکِرُونَ٨٠﴾[الأنبیاء: ۸۰]. «و به او ساختن لباسهایی برای شما آموختیم تا شما را در جنگ محافظت نماید، پس آیا شکر میگذارید».
وقتیکه نعمتهای خود را که به او و خانوادهاش داده بود، متذکر شد، او را به سپاسگزاری فرمان داد و اینکه کار شایسته کنند و در کارهایشان همواره خدا را مدنظر داشته باشند، و کارها را از مفسدات و مبطلات در امان دارند. چون خداوند به اعمالشان بیناست و از آن آگاه است و هیچ چیزی بر او پوشیده نمیماند.
آیهی ۱۴-۱۲:
﴿وَلِسُلَیۡمَٰنَ ٱلرِّیحَ غُدُوُّهَا شَهۡرٞ وَرَوَاحُهَا شَهۡرٞۖ وَأَسَلۡنَا لَهُۥ عَیۡنَ ٱلۡقِطۡرِۖ وَمِنَ ٱلۡجِنِّ مَن یَعۡمَلُ بَیۡنَ یَدَیۡهِ بِإِذۡنِ رَبِّهِۦۖ وَمَن یَزِغۡ مِنۡهُمۡ عَنۡ أَمۡرِنَا نُذِقۡهُ مِنۡ عَذَابِ ٱلسَّعِیرِ١٢﴾[سبأ: ۱۲]. «و باد را برای سلیمان مسخر کردیم که صبحگاهان مسیر یک ماه را میپیمود و شامگاهان (نیز) مسیر یک ماه را. و چشمهی مس را برای او روان ساختیم، و گروهی از جنیان را رام او کردیم که به فرمان پروردگارش در نزد او کار میکردند، و اگر یکی از آنها از فرمان ما سرپیچی کند از آتشسوزان به او خواهیم چشاند».
﴿یَعۡمَلُونَ لَهُۥ مَا یَشَآءُ مِن مَّحَٰرِیبَ وَتَمَٰثِیلَ وَجِفَانٖ کَٱلۡجَوَابِ وَقُدُورٖ رَّاسِیَٰتٍۚ ٱعۡمَلُوٓاْ ءَالَ دَاوُۥدَ شُکۡرٗاۚ وَقَلِیلٞ مِّنۡ عِبَادِیَ ٱلشَّکُورُ١٣﴾[سبأ: ۱۳]. «آنان هرچه سلیمان میخواست برایش درست می کردند از قبیل قلعهها و مجسمهها و کاسههای بزرگی چون حوضها و دیگهای ثابت. ای آل داود! سپاسگزاری کنید که اندکی از بندگانم سپاسگزارند».
﴿فَلَمَّا قَضَیۡنَا عَلَیۡهِ ٱلۡمَوۡتَ مَا دَلَّهُمۡ عَلَىٰ مَوۡتِهِۦٓ إِلَّا دَآبَّةُ ٱلۡأَرۡضِ تَأۡکُلُ مِنسَأَتَهُۥۖ فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ ٱلۡجِنُّ أَن لَّوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ ٱلۡغَیۡبَ مَا لَبِثُواْ فِی ٱلۡعَذَابِ ٱلۡمُهِینِ١٤﴾[سبأ: ۱۴]. «پس چون مرگ را بر او مقرر داشتیم جز موریانه که عصایش را میخورد آنانرا از مرگ او مطلع ننمود، پس هنگامیکه سلیمان فرو افتاد فهمیدند که اگر آنان غیب میدانستند در عذاب خوارکنندهای باقی نمیماندند».
وقتی خداوند فضل خویش را بر داود÷یادآور شد فضل خود را بر فرزندش سلیمان÷را نیز بیان نمود و فرمود: خداوند باد را مسخر سلیمان کرد که به فرمان او به حرکت درمی آمد و سلیمان و همهی آنچه را که همراه او بود با خود میبرد و مسافتهای بسیار دور و دراز را در مدت کوتاهی میپیمود، پس در یک روز، مسافت دو ماه را طی میکرد. ﴿غُدُوُّهَا شَهۡرٞ﴾یعنی از صبح تا ظهر مسافت یک ماه را میپیمود، ﴿وَرَوَاحُهَا شَهۡرٞ﴾و از ظهر تا غروب مسافت یک ماه دیگر، ﴿وَأَسَلۡنَا لَهُۥ عَیۡنَ ٱلۡقِطۡرِ﴾و چشمهی مس را برای او مسخر کردیم، و اسباب و وسایلی را - از قبیل ظروف و دیگر چیزها که برای درست کردن فرآوردههای مسی از آن استفاده میشود - برایش فراهم و آسان گردانیدیم.
و خداوند شیاطین و جنها را نیز مسخر سلیمان کرده بود که نمیتوانستند از فرمان او سرپیچی کنند. ﴿وَمَن یَزِغۡ مِنۡهُمۡ عَنۡ أَمۡرِنَا نُذِقۡهُ مِنۡ عَذَابِ ٱلسَّعِیرِ﴾و اگر یکی از آنها از فرما ما سرپیچی میکرد از آتش سوزان بدو میچشاندیم. و آنان هرچه سلیمان میخواست برایش درست میکردند، ﴿مِن مَّحَٰرِیبَ﴾از قبیل بناها و قلعههای بزرگ، ﴿وَتَمَٰثِیلَ﴾و مجسمهی حیوانات و جمادات، چون این فنون را خوب بلد بودند و توانایی آن را داشتند. ﴿وَجِفَانٖ کَٱلۡجَوَابِ﴾و کاسههای بزرگی همچون حوضهای بزرگ. این کاسهها را برای سلیمان درست میکردند که او در این کاسهها غذا میداد، و به چنین کاسههایی نیاز داشت. ﴿وَقُدُورٖ رَّاسِیَٰتٍ﴾و برای او دیگهایی درست میکردند که از بس بزرگ بودند قابل جا به جایی نبوده و در جای خود ثابت بودند. وقتی خداوند منّت و احسان خویش را بر آنها بیان کرد به آنان فرمان داد تا شکر خدا را به جای آورند. پس فرمود: ﴿ٱعۡمَلُوٓاْ ءَالَ دَاوُۥدَ﴾ای خاندان داود! چون منت خدا شامل حال همهی شما شده و منافع بسیاری به شما رسیده است، ﴿شُکۡرٗا﴾شکر نعمتها را که خداوند به شما داده به جای آورید. ﴿وَقَلِیلٞ مِّنۡ عِبَادِیَ ٱلشَّکُورُ﴾و بندگان سپاسگزار من اندک هستند، بلکه بیشتر بندگان، شکر خدا را به خاطر نعمتهایی که به آنها بخشیده و بلاهایی که از آنها دور نموده است به جای نمیآورند. و شکر یعنی اعتراف قلب به منت و احسان خداوند و احسان نیازمندی به آن و به کار بردن نعمت خداوند در راه اطاعت او و عدم به کارگیری آن در راه گناه و معصیت.
جنها همواره برای سلیمان کار میکردند، آنها انسانها را گولزده و به آنها گفته بودند که ما غیب میدانیم و از چیزهای پنهان آگاهی داریم. پس خداوند خواست که به بندگان نشان دهد که ادّعای جنها دروغ است، پس آنها برای سلیمان کار میکردند و خداوند مرگ را بر سلیمان مقرر داشت و او بر عصایش تکیه زده بود و در همین حالت از جهان چشم فروبست. جنها هر وقت از کنار او میگذشتند، میدیدند که او بر عصایش تکیه زده و گمان میبردند که او زنده است و از او میترسیدند. گفته شده که جنها یک سال به کار خود ادامه دادند تا اینکه موریانه بر عصای سلیمان مسلّط گردید و هم چنان آنرا میخورد تا اینکه عصا از بین رفت و شکست، آن گاه سلیمان به زمین افتاد و جنها متفرق شدند و انسانها فهمیدند که آنان، ﴿أَن لَّوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ ٱلۡغَیۡبَ مَا لَبِثُواْ فِی ٱلۡعَذَابِ ٱلۡمُهِینِ﴾اگر غیب میدانستند در این عذاب خوارکننده که کار سخت و دشوار بود باقی نمیماندند. پس اگر آنها غیب میدانستند مردن سلیمان را متوجه میشدند. مردن سلیمان چیزی بود که آنها بیش از همه به آن علاقه داشتند تا از وضعیتی که در آن بودند رهایی یابند.
آیهی ۲۱-۱۵:
﴿لَقَدۡ کَانَ لِسَبَإٖ فِی مَسۡکَنِهِمۡ ءَایَةٞۖ جَنَّتَانِ عَن یَمِینٖ وَشِمَالٖۖ کُلُواْ مِن رِّزۡقِ رَبِّکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لَهُۥۚ بَلۡدَةٞ طَیِّبَةٞ وَرَبٌّ غَفُورٞ١٥﴾[سبأ: ۱۵]. «بیگمان برای (اهالی) سبا در محل سکونتشان نشانهای بود: دو باغ راست و چپ، (گفتیم) از روزی پروردگارتان بخورید و شکر او را بهجای آورید، شهری پاکیزه و پروردگاری آمرزنده (دارید)».
﴿فَأَعۡرَضُواْ فَأَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِمۡ سَیۡلَ ٱلۡعَرِمِ وَبَدَّلۡنَٰهُم بِجَنَّتَیۡهِمۡ جَنَّتَیۡنِ ذَوَاتَیۡ أُکُلٍ خَمۡطٖ وَأَثۡلٖ وَشَیۡءٖ مِّن سِدۡرٖ قَلِیلٖ١٦﴾[سبأ: ۱۶]. «اما آنان روی گرداندند، پس سیلی ویرانگررا بر آنان فرستادیم و باغهای ایشان را به باغهای تلخ و درختهای شورهگز و اندکی درخت کنار مبدّل ساختیم».
﴿ذَٰلِکَ جَزَیۡنَٰهُم بِمَا کَفَرُواْۖ وَهَلۡ نُجَٰزِیٓ إِلَّا ٱلۡکَفُورَ١٧﴾[سبأ: ۱۷]. «این سزا را به کیفر که ناسپاسی کردند به آنان دادیم، مگر ما جز ناسپاس را مجازات میکنیم»؟.
﴿وَجَعَلۡنَا بَیۡنَهُمۡ وَبَیۡنَ ٱلۡقُرَى ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَا قُرٗى ظَٰهِرَةٗ وَقَدَّرۡنَا فِیهَا ٱلسَّیۡرَۖ سِیرُواْ فِیهَا لَیَالِیَ وَأَیَّامًا ءَامِنِینَ١٨﴾[سبأ: ۱۸]. «و میان آنان و آبادیهایی که پر برکت و نعمت کرده بودیم آبادیهایی پیوسته بههم قرار دادیم و در آنجا آمد و شد مقرّر داشتیم، (گفتیم) شبها و روزها را امن و امان در آنجا سیر و سفر کنید».
﴿فَقَالُواْ رَبَّنَا بَٰعِدۡ بَیۡنَ أَسۡفَارِنَا وَظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ فَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَحَادِیثَ وَمَزَّقۡنَٰهُمۡ کُلَّ مُمَزَّقٍۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّکُلِّ صَبَّارٖ شَکُورٖ١٩﴾[سبأ: ۱۹]. «اما ایشان گفتند: پروردگارا! فاصلهای سفرهای ما را زیاد بفرما، و بر خود ستم کردند. پس آنانرا سخنانی (بر سر زبانها) نمودیم و آنانرا سخت متلاشی ساختیم، بیگمان در این برای هر شکیبای سپاسگزاری (درس) عبرتی است».
﴿وَلَقَدۡ صَدَّقَ عَلَیۡهِمۡ إِبۡلِیسُ ظَنَّهُۥ فَٱتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقٗا مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٢٠﴾[سبأ: ۲۰]. «و همانا شیطان گمانش را دربارۀ آنان راست یافت، پس از او پیروی کردند مگر گروه اندکی از مؤمنان».
﴿وَمَا کَانَ لَهُۥ عَلَیۡهِم مِّن سُلۡطَٰنٍ إِلَّا لِنَعۡلَمَ مَن یُؤۡمِنُ بِٱلۡأٓخِرَةِ مِمَّنۡ هُوَ مِنۡهَا فِی شَکّٖۗ وَرَبُّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٍ حَفِیظٞ٢١﴾[سبأ: ۲۱]. «و او را بر آنان هیچ سلطهای نبود تا کسی را که به آخرت ایمان میآورد از کسی که او از آن در شک است باز شناسانیم، و پروردگار تو بر همه چیز مراقب و نگهبان است».
سبا قبیلهی معروفی در منطقهی جنوب یمن بود و محل سکونت آنها شهری بود که به آن «مارب» گفته میشد. یکی از نعمتهای خدا و الطاف او به همهی مردم و به ویژه به عربها این است که خداوند اخبار هلاک شدگان و کیفر داده شدگانی را که در کنار عربها بودند و آثار آنها مشاهده میشود و مردم اخبار و حکایت آنها را برای یکدیگر نقل میکردند بیان کرده است، تا بهتر حقیقت را تصدیق نمایند، و این امر کمک میکند که موعظه و پند بیشتر پذیرفته شود. پس فرمود ﴿لَقَدۡ کَانَ لِسَبَإٖ فِی مَسۡکَنِهِمۡ ءَایَةٞ﴾به درستی که برای قوم سبأ در محل سکونتشان نشانهایست، و آن نعمتهایی بود که خداوند به آنها بخشیده و رنجهایی را نیز از آنان دور کرده بود. و این اقتضا میکرد که آنها خدا را بپرستند و شکر او را به جای آورند. سپس این نشانه را توضیح داد که ﴿جَنَّتَانِ عَن یَمِینٖ وَشِمَالٖ﴾دو باغ از راست و چپ و رودخانهی بزرگی داشتند که سیلهای زیادی در آن جریان مییافت. آنان در دهانهی این رودخانه سد بزرگ و محکمی بسته بودند که آب در آنجا ذخیره میشد. سیلها جاری میگردید و آب زیادی در آن جا جمع میشد، سپس با این آب باغهای خود را که در چپ و راست رودخانه قرار داشتند آبیاری میکردند و آن دو باغ بزرگ میوههای زیادی به اندازهی نیاز آنها به بار میآورد و موجب شادی و سرورشان میگردید. پس خداوند آنها را دستور داد تا شکر نعمتهای فراوان او را به جای آورند.
یکی دیگر از نعمتها این بود که خداوند شهر آنها را شهری پاکیزه قرار داده بود، چون هوای آن خوب بود و از آلودگی خبری نبود که روزی فراوان در آن وجود داشت. و یکی این که خداوند به آنها وعده داد که اگر شکر او را به جای آورند آنها را میآمرزد و مورد رحمت خویش قرار میدهد. بنابراین فرمود: ﴿بَلۡدَةٞ طَیِّبَةٞ وَرَبٌّ غَفُورٞ﴾شهری پاک و پرودگاری آمرزنده دارید.
و دیگر اینکه وقتی خداوند دانست آنها در تجارت و کسب خود به سرزمین پربرکت و نعمت که ظاهرا همچنانکه عدهای از علمای سلف میگویند این سرزمین پربرکت عبارت از آبادیهای «صنعاء» بوده است. نیز گفته شده است که مراد سرزمین شام بوده است نیاز دارند اسبابی را برایشان فراهم کرد که در نهایت راحتی و آسانی و در امنیت کامل میتوانستند به آن سرزمین بروند. و آبادیهای بین محل سکونت آنان و آن سرزمین پیوسته بود، طوری که آنها از مشقت حمل کردن توشه و خوراک راه در امان بودند.
بنابراین فرمود: ﴿وَجَعَلۡنَا بَیۡنَهُمۡ وَبَیۡنَ ٱلۡقُرَى ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَا قُرٗى ظَٰهِرَةٗ وَقَدَّرۡنَا فِیهَا ٱلسَّیۡرَ﴾و میان آنان و آبادیهایی که پربرکت و نعمت گردانده بودیم آبادیهای پیوسته قرار دادیم و در آنجا آمد و رفت مقرر داشتیم. یعنی مسافتی که آن را میشناختند و سرگردان نمیشدند. ﴿سِیرُواْ فِیهَا لَیَالِیَ وَأَیَّامًا ءَامِنِینَ﴾شبها و روزها بدون ترس و با اطمینان خاطر در آن سفر کنید. و این نعمت کامل خداوند بر آنها بود که آنان را از ترس و هراس ایمان کرد.
پس آنها یادِ خداوند نعمت دهنده و از عبادت او روی گرداندند و مست و مغرور و غرق در نعمتها گشتند و از راحتی و آسایش به ستوه آمدند، تا اینکه خواستند و آرزو کردند که فاصلهی سفرهایشان بین این آبادیها زیاد باشد. ﴿وَظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ﴾و با کفر ورزیدن به خدا و نعمتهایش بر خود ستم کردند، آنگاه خداوند به وسیله همین نعمتی که آنان را سرکش و مغرور کرده بود کیفر داد، و بر آنها سیل مخرّب و ویرانگری فرستاد که سد آنها را خراب کرد و باغهایشان را از بین برد.
پس آن باغهای زیبا و درختان پرمیوه از بین رفتند و درختانی بیفایده جایگزین آن شدند. بنابراین فرمود: ﴿وَبَدَّلۡنَٰهُم بِجَنَّتَیۡهِمۡ جَنَّتَیۡنِ ذَوَاتَیۡ أُکُلٍ خَمۡطٖ وَأَثۡلٖ وَشَیۡءٖ مِّن سِدۡرٖ قَلِیلٖ﴾به جای دو باغشان دو باغ دیگر با میوههای تلخ و دارای درخت گز و چیزی اندک از درخت کُنار جایگزین کردیم. پس همانطور که آنها به جای شکرگذاری ناشکری کردند نعمتهای زیبای آنها نیز به چیزهای زشت و بیفایده تبدیل گشت. بنابراین فرمود: ﴿ذَٰلِکَ جَزَیۡنَٰهُم بِمَا کَفَرُواْۖ وَهَلۡ نُجَٰزِیٓ إِلَّا ٱلۡکَفُورَ١٧﴾این کیفر را به سزای آن که ناسپاسی کردند به آنها دادیم. و آیا ما جز کسی را که به خدا کیفر ورزیده و ناسپاسی کرده است مجازات میکنیم؟
وقتی خداوند این عذاب را به آنها چشاند، متلاشی و پراکنده شدند، این در حالی بود که قبلا در کنار هم بودند. و خداوند آنها را افسانه و سخنهایی بر سر زبانها قرار داد که مردم حکایت آنها را بیان میکردند و طوری شدند که مردم در رابطه با تفرقه و دسته دسته شدن از آنان به عنوان ضرب المثل استفاده میکردند، و میگفتند: همچون فرزندان سبا دچار تفرقه و چند دستگی شدند. و همه کس حوادثی را که برایشان اتفاق افتاده بود بیان میکردند. اما از واقعهی آنها درس عبرت نمیآموزد مگر کسی که خداوند دربارهی او فرموده است: ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّکُلِّ صَبَّارٖ شَکُورٖ﴾بیگمان در این واقعه برای هر شکیبایی سپاسگزاری نشانههای عبرتی است، کسی که در بر ابر سختیها صبور و شکیباست و آن را به خاطر خدا تحمل میکند و در برابر آن اظهار خشم و ناخشنودی نمینماید، بلکه صبر میورزد و شکر نعمتهای خداوند را میگذارد و به آن اعتراف و اقرار مینماید، و خداوندی را که این نعمتها را به او ارزانی کرده است میستاید، و نعمتها را در راه اطاعت از خدا به کار میبرد. پس چنین فردی هرگاه داستان سبا و آنچه که برایشان رخ داده است بشنود، میداند که این کیفر و عذاب سزای ناشکری نعمت خدا بوده است، و هرکس مانند آنها ناسپاسی کند به سزای آنها گرفتار خواهد شد.
و شکر نعمت، نعمت را افزون کند و عذاب را دور مینماید. و پیامبران خدا در گفتههایشان صادقاند، و روز جزا حق است همانطور که نمونههای آن در دنیا مشاهده میشود. سپس بیان نمود که قوم سبا کسانی بودند که شیطان پندار خود را درباره آنها راست گرداند، آن جا که شیطان به پروردگارش گفت: [ص: ۸۲-۸۳]. ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغۡوِیَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ٨٢ إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ٨٣﴾[ص: ۸۲-۸۳]. «سوگند به عزت و قدرت تو همهی آنها را گمراه خواهم ساخت جز بندگان مخلص تو». و این پندار و گمان شیطان بود و به این یقین نداشت چون غیب نمیدانست و خبری از سوی خداوند برای او نیامده بود که او همهی بندگان را گمراه خواهد کرد به جز بندگان مخلص خدا. پس قوم سبا و امثال آنها از کسانی هستند که شیطان پندار خود را درباره آنها راست یافت، و آنها را دعوت داد و گمراهشان کرد، ﴿فَٱتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقٗا مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾پس، از او پیروی کردند جز گرو اندکی از مومنان که به نعمت خدا کفر نورزیده بودند. چنین کسانی تحت گمان و پندار شیطان قرار نگرفتند. و احتمال دارد که داستان سبا در آنجا که فرمود: ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّکُلِّ صَبَّارٖ شَکُورٖ﴾به پایان رسیده است. سپس این مطلب را آغاز نمود و فرمود: ﴿وَلَقَدۡ صَدَّقَ عَلَیۡهِمۡ﴾و به درستی که شیطان پندارش را درباره مردم راست گرداند. پس آیه عام است و هرکس را که از شیطان پیروی نماید شامل میشود.
سپس خداوند متعال فرمود: ﴿وَمَا کَانَ لَهُۥ عَلَیۡهِم مِّن سُلۡطَٰنٍ﴾و شیطان هیچ تسلّط و قدرتی بر آنها ندارد و نمیتواند آنها را به آنچه میخواهد وادار کند، اما حکمت الهی اقتضا نمود که شیطان را بر انسانها مسلّط گرداند و آنها را بفریبد، ﴿لِنَعۡلَمَ مَن یُؤۡمِنُ بِٱلۡأٓخِرَةِ مِمَّنۡ هُوَ مِنۡهَا فِی شَکّٖ﴾تا بازار امتحان برپا شود و راستگو از دروغگو مشخص گردد، و کسی که ایمانش درست است و به هنگام امتحان و آزمایش و القای شبههی شیطانی ثابت قدم میماند مشخص گردد، و کسی که ایمانش استوار نیست و با کمترین شبههای متزلزل میشود و با کوچکترین انگیزهای میلغزد مشخص گردد. پس خداوند این را یک امتحان قرار دادهاست و با آن بندگانش را میآزماید و پاک را از ناپاک مشخص میگرداند. ﴿وَرَبُّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٍ حَفِیظٞ﴾و پروردگارت بر هر چیزی نگهبان است، بندگان را حفاظت میکند و اعمالشان را ثبت و ضبط مینماید و پاداش کارهایشان را به طور کامل به آنها میدهد.
آیهی ۲۳-۲۲:
﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِینَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ لَا یَمۡلِکُونَ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا لَهُمۡ فِیهِمَا مِن شِرۡکٖ وَمَا لَهُۥ مِنۡهُم مِّن ظَهِیرٖ٢٢﴾[سبأ: ۲۲]. «بگو آنانرا که بهجای خداوند میپندارید به فریاد بخوانید، آنها در آسمانها و زمین به اندازۀ ذرهّای اختیار ندارند، و در (تدبیر) آنها هیچ مشارکتی ندارند و خداوند درمیانشان هیچ یاور و پشتیبانی ندارد».
﴿وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ عِندَهُۥٓ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُۥۚ حَتَّىٰٓ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمۡ قَالُواْ مَاذَا قَالَ رَبُّکُمۡۖ قَالُواْ ٱلۡحَقَّۖ وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡکَبِیرُ٢٣﴾[سبأ: ۲۳]. «و شفاعت به نزد او سود نبخشد مگر شفاعت کسیکه خدا بدو اجازه دهد، تا زمانیکه نگرانی از دلهایشان دور گردد میگویند: پروردگارتان چه گفت؟ میگویند: حق، و او والا و بزرگوار است».
﴿قُلِ﴾ای پیامبر! به کسانی که چیزهایی از مخلوقات را شریک خداوند قرار میدهند که فایده و ضرری نمیتواند برسانند، و بطلان عبادت و عجز و ناتوانی آن چیزها را برایشان بیان نما و بگو: ﴿ٱدۡعُواْ ٱلَّذِینَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ﴾آنانرا که بهجای خداوند میپندارید، به فریاد بخوانید. یعنی چیزهایی را که گمان میبرید شریک خداوند هستند بخوانید، اما خواندن شما فایدهای ندارد، زیرا آنها کاملا ناتوانند و به هیچ صورت قادر به اجابت دعا و فریاد شما نیستند. آنها کوچکترین اختیاری ندارند، ﴿لَا یَمۡلِکُونَ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾و نه بطور مستقل و نه بصورت مشترک مالک ذرّهای در آسمانها و زمین نیستند، و به همین جهت فرمود: ﴿وَمَا لَهُمۡ﴾و این معبودان خیالی ﴿فِیهِمَا﴾در آسمانها و زمین، ﴿مِن شِرۡکٖ﴾هیچ مشارکت زیاد و کمی ندارند. پس آنها نه مُلک و سلطنتی دارند و نه در آن شراکت دارند. شاید گفته شود با این که آنها مالک ذرّهای در آسمانها و زمین نیستند و هیچ مشارکتی در آفرینش و تدبیر آسمانها و زمین ندارند اما آنها یاوران مالک و وزیران او هستند، از این رو صدا زدن و به فریاد خواندن آنها مفید خواهد بود، چون - از آنجا که مالک به آنها نیاز دارد - نیازهای کسانی را که دست به دامان آنها میشوند برآورده میسازند. پس خداوند این را هم نفی کرد و فرمود: ﴿وَمَا لَهُۥ مِنۡهُم مِّن ظَهِیرٖ﴾و خداوند یگانه قهار از میان آنها هیچ معاون و یاور و وزیر و پشتیبانی ندارد که در فرمانروایی و تدبیر جهان او را یاری دهد.
پس چیزی جز شفاعت باقی نماند و آنرا هم خداوند نفی کرد و فرمود: ﴿وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ عِندَهُۥٓ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُ﴾این انواع تخلفاتی است که به وسیله آن مشرکین به بتها و انبازهای خود از قبیل انسانها و درختان و غیره متوسّل میشوند، و خداوند همهی این تعلقات را قطع نمود و باطل بودن آن را بیان داشت، بیانی که تمامی اصول و مواد شرک را قطع مینماید. چون مشرک که غیر از خداوند را پرستش میکند بدان جهت است که از او امید نفع و فایده دارد، و همین امیدواری است که او را دچار شرک گردانده است. پس اگر کسی را که به فریاد میخواند غیر از خدا باشد و هیچ نفع و ضرری را نداشته باشد، و با مالک «خدا» شریک نباشد و به وی هیچ کمک و مساعدتی نرساند، و نتواند بدون اذن و اجازهی او شفاعت نماید، این فراخوانی و عبادت از نظر عقل گمراهی محسوب شده و شرع نیز آن را باطل به حساب میآورد.
بلکه آنچه شرک میخواهد عکس آن واقع میشود! او میخواهد از معبود باطلش فایدهای بدست آورد اما خداوند باطل و بیفایده بودن آن را بیان نمود. و در آیات دیگر زیان آن را برای کسانی که به عبادت آن مشغول شدند بیان کرده و میفرماید در روز قیامت آنها به همدیگر کفر میورزند و یکدیگر را نفرین میکنند و جایگاه همه آتش جهنّم است: ﴿وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ کَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَکَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ کَٰفِرِینَ٦﴾[الأحقاف: ۶]. «و هنگامیکه مردم در قیامت گرد آورده میشوند آنان دشمن ایشان میگردند و پرستش آنان را انکار مینمایند».
عجیب است فرد مشرک که متکبرانه از اطاعت پیامبران روی بر میتابد با این استدلال که اینها انسان هستند، اما راضی است که درخت و سنگ را بپرستند و به فریاد بخواند و از عبادت خالصانهی خداوند مهربان متکبرانه روی برتابد، و به پرستش چیزی راضی است که زیانش بیشتر از فایدهاش میباشد. و اینگونه از سرسختترین دشمن خود که شیطان است اطاعت میکند. ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمۡ قَالُواْ مَاذَا قَالَ رَبُّکُمۡۖ قَالُواْ ٱلۡحَقَّ﴾احتمال دارد که ضمیر در اینجا به مشرکین برگردد چون آنها در عبارت ذکر شدهاند و قاعده در مورد ضمیرها این است که به نزدیک ترین کلمه مذکور برگردند. در این حالت معنی اینطور میشود: در روز قیامت وقتی که ترس و اضطراب از دلهای مشرکین دور شد و عقلشان سرجایش آمد از حالتشان در دنیا و تکذیب حقی که پیامبران آورده بودند مورد سوال واقع خواهند شد، و آنها اقرار و اعتراف میکنند کفر و شرکی که آنها بر آن بودند باطل بود و به آنچه که خدا فرموده بود و پیامبرانش از آن خبر دادند حق است. ﴿بَلۡ بَدَا لَهُم مَّا کَانُواْ یُخۡفُونَ﴾[الأنعام: ۲۸]. «پس آنچه را که قبلا پنهان میکردند برایشان آشکار میگردد». و خواهند دانست که حق از آن خداست و به گناهان خود اعتراف میکنند. ﴿وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ﴾و ذات خداوند برتر و بالاتر است و او فراتر از همهی مخلوقات است و برآنها چیره میباشد و مقامش والا و دارای صفاتی بزرزگ است. ﴿ٱلۡکَبِیرُ﴾و در ذات و صفات خود بزرگ است. و از مصادیق والا بودن او این است که فرمان خدا رفیع است و مردم در برابر آن سر تسلیم فرود میآورند، حتی متکبران و مشرکان را میپذیرند. و این معنی آشکارتر است و سیاق بر همین دلالت مینماید. و احتمال دارد که ضمیر به فرشتگان برگردد، چون خداوند وقتی سخن بگوید فرشتگان آن را میشنوند و سجدهکنان فرو میافتند. و اولین فرشتهای که سربلند میکند جبرئیل است و خداوند از وحی خویش آنچه میخواهد به او میگوید، و چون بیهوشی و اضطراب از دلهای فرشتگان به در رود از یکدیگر در مورد این سخن الهی که از آن بیهوش گشتند میپرسند و میگویند پروردگارتان چه گفت؟ پس آنان به یکدیگر میگویند: خداوند حق فرمود: بنابراین، آنها یا بهطور اجمالی میگویند: «خداوند حق میگوید»، چرا که میدانند خداوند جز حق نمیگوید، و یا اینکه وارد جزئیات شده و مصادیق صداقت و راستگویی و حق گویی خدا را بیان میکنند. پس معنی اینطور میشود: مشرکانی که معبودان باطل را پرستش کردهاند که ناتوانی و نقص آنها و بیفایده بودنشان را برای شما بیان داشتیم، چگونه از عبادت پروردگار بزرگ و والا مقام روی برتافتهاند درحالیکه فرشتگان و آنهایی که مقرب خداوند هستند چنان در برابر او فروتن میباشند که به هنگام شنیدن سخن او بیهوش میافتند و همه اقرار میکنند که خداوند جز حق چیزی نمیگوید؟! این مشرکان را چه شده که از عبادت کسی روی گرداندهاند که چنین عظمت و شکوهی دارد! بسی والا و برتر است خداوند والا مقام از شرک مشرکین و از تهمت و دروغشان.
آیهی ۲۷-۲۴:
﴿قُلۡ مَن یَرۡزُقُکُم مِّنَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ قُلِ ٱللَّهُۖ وَإِنَّآ أَوۡ إِیَّاکُمۡ لَعَلَىٰ هُدًى أَوۡ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ٢٤﴾[سبأ: ۲۴]. «بگو: چه کسی از آسمانها و زمین به شما روزی میدهد؟ بگو: خدا، قطعاً ما و یا شما بر هدایت یا ضلالت آشکاری هستیم».
﴿قُل لَّا تُسَۡٔلُونَ عَمَّآ أَجۡرَمۡنَا وَلَا نُسَۡٔلُ عَمَّا تَعۡمَلُونَ٢٥﴾[سبأ: ۲۵]. «بگو: شما از گناهی که ما کردهایم بازخواست نمیشوید و ما نیز از آنچه شما میکنید پرسیده نمیشویم».
﴿قُلۡ یَجۡمَعُ بَیۡنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ یَفۡتَحُ بَیۡنَنَا بِٱلۡحَقِّ وَهُوَ ٱلۡفَتَّاحُ ٱلۡعَلِیمُ٢٦﴾[سبأ: ۲۶]. «بگو: پروردگارمان ما را گرد میآورد سپس میان ما به حق داوری میکند و او گشایندهای داناست».
﴿قُلۡ أَرُونِیَ ٱلَّذِینَ أَلۡحَقۡتُم بِهِۦ شُرَکَآءَۖ کَلَّاۚ بَلۡ هُوَ ٱللَّهُ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٢٧﴾[سبأ: ۲۷]. «بگو: آنانرا که به عنوان شریک به او ملحق ساختهاید به من نشان دهید، چنین نیست، بلکه خداوند است که پیروزمند فرزانه است».
خداوند أپیامبرش محمدصرا فرمان میدهد تا از کسانی که به خدا شرک ورزیدهاند در رابطه با صحت و درستی شرکشان سوال کند: ﴿قُلۡ مَن یَرۡزُقُکُم مِّنَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾بگو: چه کسی از آسمان و زمین به شما روزی میدهد؟ آنها باید اقرار کنند که خداوند به آنها روزی میدهد، و اگر اقرار نکردند، ﴿قُلِ ٱللَّهُ﴾بگو: خداوند به شما روزی میدهد، و کسی نیست که این سخن را رد کند. پس وقتی روشن شد که تنها خداوند است که از آسمانها و زمین روزی میرساند و باران را برایتان میفرستد و گیاهان را برای شما میرویاند و چشمهها را میجوشاند واز درختان میوه میآفریند، و حیوانات را برای روزی و سود شما آفریده است، چرا شما کسانی را پرستش میکنید که هیچ رزقی به شما نمیدهند و هیچ فایدهای به شما نمیرسانند؟ ﴿وَإِنَّآ أَوۡ إِیَّاکُمۡ لَعَلَىٰ هُدًى أَوۡ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ﴾و از ما و شما یک گروه بر هدایت یا بر گمراهی میباشد. و این سخن را کسی میگوید که حق برایش روشن گردیده و راه درست برایش واضح گشته و به حقّی که او برآن است و به باطل بودن آنچه که طرفش بر آن قرار دارد یقین کرده است. یعنی دلایل آشکار را -در نظر ما و شما - برایتان توضیح داده ایم که در نظر ما و شما برایتان توضیح داده ایم که در پرتو آن به یقین دانسته میشود چه کسی برحق است و چه کسی بر باطل میشود، و چه کسی هدایت یافته و چه کسی گمراه شده است؟ و بعد از این تبیین و توضیح هیچ فایدهای در تعیین اهل حق و باطل وجود ندارد.
پس کسی که مردم را به عبادت خداوند آفریننده دعوت میکند، خداوندی که همه مخلوقات را آفریده و به شیوههای گوناگون در آنها تصرف مینماید، خدایی که همهی نعمتها را به آنها ارزانی داشته و به آنها روزی داده و رنجها را از آنان دور کرده است، خداوندی که ستایش همه او را سزاست و فرمانروایی همه از آن اوست، و تمامی فرشتگان و همه مخلوقات در برابر شکوه و هیبت او فروتناند و در برابر عظمت او کرنش میکنند، و همه شفاعت کنندگان بیم او را دارند، و هیچکسی از آنان جز با اجازهی او که بزرگوار و بلند مرتبه است شفاعت نمیکند، خداوندِ والا و بزرگ که در ذات و صفات و کارهایش والا و بزرگوار است و دارای هرکمال و شکوه و جمالی است، و هر نوع و حمد و ستایش و مجد و عظمتی سزاوار اوست. پس هرگاه کسی را که دعوت میکند به چنین خدایی نزدیک شوید و عبادت را فقط برای او انجام دهید و عبادت غیر خدا نهی میکند با کسی مقایسه کنید که به بتها و قبرها تقرب میجوید، بتها و قبرهایی که توان آفریدن و روزی دادن را ندارند، و نمیتوانند هیچ سود و زیانی را برای خودشان و کسانی که آنها را پرستش مینمایند برسانند، و مرگ و زندگی و رستاخیز در دست آنها نیست، بلکه جماداتی هستند که نمیفهمند، و دعا و فریاد کسانی را که آنها را پرستش میکنند نمیشنوند، و اگر نیز بشنوند جواب نخواهند داد، و در روز قیامت به شرک آنها کفر میورزند، و از آنها بیزاری میجویند، و یکدیگر را نفرین میکنند، و آنها هیچ بهره و مشارکتی در فرمانروایی جهان هستی ندارند و در آفرینش آن نیز (به خداوند) کمک نکردهاند، و به طور مستقل و بدون اجازهی خدا حق شفاعت ندارند، پس کسی که چنین معبودی را به فریاد میخواند و با انواع عبادتها و به هر طریق ممکنی به او تقرب میجوید و با کسی دشمنی میورزد که عبادت را خالصانه برای خدا انجام میدهد، و پیامبران خدا را تکذیب مینماید، پیامبرانی که پیامشان این بوده است که فقط خدای یگانه را پرستش کنید، (اگر این دو نفر و این دو گروه را با هم مقایسه کنی) روشن است که گروه هدایت یافته کدام است و گمراه کدام میباشد و بدبخت و شقی کدام است و خوشبخت و سعادتمند کدام است؟ و احتیاجی نیست که مشخص گردد کدام گروه هدایت یافته یا گمراه است، چون توصیف حالت، بهتر از تصریح و گفتن، قضیه را روشن میکند.
﴿قُل لَّا تُسَۡٔلُونَ عَمَّآ أَجۡرَمۡنَا وَلَا نُسَۡٔلُ عَمَّا تَعۡمَلُونَ٢٥﴾بگو: هرکدام از ما و شما دربارهی عمل خود مورد سوال واقع میشود، از شما دربارهی گناهان ما - اگر گناه کرده باشیم - سوال نمیشود، و ما نیز از کارهایی که شما میکنید مورد سوال واقع نخواهیم شد. پس هدف ما و شما باید طلب حق و در پیش گرفتن راه عدالت و انصاف باشد.
و آنچه ما میکردیم نباید شما را از تبعیت از حق باز دارد، زیرا احکام دنیا مبتنی بر ظواهر امر است و در آن از حق تبعیت میگردد و از باطل اجتناب ورزیده میشود. اما اعمال در سرای آخرت مورد بررسی قرار میگیرند و داورترینِ داوران و عادلترین عادلان درباره آن قضاوت مینماید.
بنابراین فرمود: ﴿قُلۡ یَجۡمَعُ بَیۡنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ یَفۡتَحُ بَیۡنَنَا﴾بگو: پروردگارمان ما را گرد میآورد، سپس درمیان ما حکم مینماید و به تبع آن راستگو از دروغگو مشخص میگردد، و کسی که سزاوار پاداش است از کسی که سزاوار عذاب است مشخص میشود ﴿وَهُوَ ٱلۡفَتَّاحُ﴾و او داور قضایای پیچیده است، ﴿ٱلۡعَلِیمُ﴾و به آنچه که باید حکم شود داناست.
﴿قُلۡ﴾ای پیامبر وای کسی که در جای او قرار گرفتهای! به مشرکان بگو: ﴿أَرُونِیَ ٱلَّذِینَ أَلۡحَقۡتُم بِهِۦ شُرَکَآءَ﴾کسانی را که به عنوان شریک خدا به او ملحق ساختهاید به من نشان دهید. یعنی آنها کجا هستند؟ و راه شناخت آنها چیست؟ و آیا آنها در زمین هستند یا درآسمان؟ و خداوند که دانای پنهان و پیداست به ما خبر داده که او در جهان هستی شریکی ندارد. ﴿وَیَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُمۡ وَلَا یَنفَعُهُمۡ وَیَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ قُلۡ أَتُنَبُِّٔونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا یَعۡلَمُ﴾[یونس: ۱۸]. « «و به جای خداوند چیزهایی را میپرستند که به آنها هیچ سود و زیانی نمیرسانند، و میگویند: اینها برای ما نزد خدا شفاعت میکنند بگو: آیا خدا را به چیزی آگاه میکنید که نمیداند»؟!. ﴿وَمَا یَتَّبِعُ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ شُرَکَآءَۚ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ وَإِنۡ هُمۡ إِلَّا یَخۡرُصُونَ﴾[یونس: ۶۶]. «و کسانی که به جز خداوند انبازانی را به فریاد میخوانند جز از گمان پیروی نمیکنند و آنها فقط تخمین میزنند».
همچنین بندگان خاص خدا از قبیل پیامبران شریکی برای خدا نمیشناسند، پس ای مشرکان! کسانی را که با گمان باطل خود شریک خدا قرار دادهاید به من نشان بدهید. آنها نمیتوانند به این سوال پاسخ بدهند، بنابراین فرمود: ﴿کَلَّا﴾هرگز! یعنی خداوند شریک و همتایی ندارد، ﴿بَلۡ هُوَ ٱللَّهُ﴾بلکه او خداوندی است که جز او کسی شایستهی پرستش نمیباشد. ﴿ٱلۡعَزِیزُ﴾و بر همه چیز چیره و غالب است و همه مسخّر و تحت تدبیر او میباشند. ﴿ٱلۡحَکِیمُ﴾و فرزانه و با حکمت است، و هرآنچه را که آفریده خوب آفریده و بهترین قانون را مشروع نموده است. و اگر خداوند در شریعت و قانون خویش حکمتی جز امر به توحید و یگانه پرستی و اینکه توحید راه نجات است، و همچنین جز نهی از شرک و اینکه شرک راه شقاوت و هلاکت است، را بیان نمیکرد همین به عنوان دلیل بر کمال حکمت او کافی بود، و هرآنچه را خداوند بدان امر نموده و یا از آن نهی کرده مشتمل بر حکمت است.
آیهی ۳۰-۲۸:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا کَآفَّةٗ لِّلنَّاسِ بَشِیرٗا وَنَذِیرٗا وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ٢٨﴾[سبأ: ۲۸]. «و ما تو را برای جملگی مردمان فرستادهایم تا مژدهرسان و بیمدهنده باشی ولی بیشتر مردم نمیدانند».
﴿وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٢٩﴾[سبأ: ۲۹]. «و میگویند: اگر راستگوئید این وعده کی خواهد بود»؟
﴿قُل لَّکُم مِّیعَادُ یَوۡمٖ لَّا تَسۡتَٔۡخِرُونَ عَنۡهُ سَاعَةٗ وَلَا تَسۡتَقۡدِمُونَ٣٠﴾[سبأ: ۳۰]. «بگو: وعدۀ شما روز مشخّصی است که از آن لحظهای باز پس نمیمانید و نه لحظهای از آن پیشی میگیرید».
خداوند متعال خبر میدهد که او پیامبرشصرا نفرستاده است مگر برای اینکه همهی مردم را به پاداش خداوند مژده دهد، و آنها را از اعمال و کارهایی که باعث پاداش خداوندی میشود آگاه نماید. نیز آنها را از عذاب خداوند بترساند و آنان را از کارهایی که باعث گرفتار شدن به عذاب او میگردد با خبر کند. پس چیزی در اختیار تو نیست و انجام دادن آنچه که تکذیب کنندگان به تو پیشنهاد میکنند وظیفهی تو نمیباشد، بلکه آنها در دست خدا هستند. ﴿وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ﴾ولی بیشتر مردم نمیدانند. یعنی آگاهی و دانش درستی ندارند، یا نادان و جاهل هستند و یا اینکه میدانند اما از روی عناد و کینهتوزی مخالفت میورزند و به علم خود عمل نمیکنند، انگار که آنها علم و آگاهی ندارند. و از آنجا که علم و آگاهی ندارند زمانی که پیامبر پیشنهاد آنان را عملی نکرد، این را سببی برای نپذیرفتن دعوت او قرار دادند.
یکی از پیشنهادهای آنان این بود که پیامبر عذابی را که آنها را از آن ترسانده بود به شتاب و فوری بر آنان نازل کند: ﴿وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٢٩﴾و میگویند: اگر راستگویید این وعده کی خواهد بود؟ این ستمی بود از جانب آنها. چه ملازمتی هست میان راستگو بودن پیامبر و این که آمدن زمان عذاب را بگوید؟ و آیا این جز نپذیرفتن حق و بیخردی چیزی دیگر است؟ چنانچه در امور دنیا کسی به نزد قومی بیاید که به صداقت و خیرخواهی او واقف باشند، و دشمنی نیز داشته باشند که در پی ضربه زدن به آنان باشد و برای آنها خود را آماده نماید، اگر چنین فرد خیرخواهی بگوید: دشمن شما را دیدهام که به سویتان حرکت کرده و میخواهد با شما حمله ور شود و شما را ریشه کن کند، اگر برخی از مردم به این فرد بگویند: اگر راستگو هستی به ما بگو که دشمن چه لحظهای نزد ما میرسد و هم اکنون کجاست؟ آیا کسی که چنین بگوید عاقل به حساب میآید یا اینکه به بیخردی و جنون او حکم میشود؟ البته چنین فردی احتمال راستگو و دروغگو بودن را دارد، چرا که ممکن است دشمن به سوی گروهی دیگر برود، یا منصرف شود، و یا آنها توان دفاع از خودشان را داشته باشند.
اما چه حالی خواهد داشت کسی که راستگوترین انسان را تکذیب کند که در خبر دادنش در مورد عذاب روز قیامت معصوم است و از سر هوی و هوس سخن نمیگوید، عذابی که در آن هیچ شکی نیست، و هرگز نمیتوان آن را دفع نمود و در برابر آن یاوری به دست آورد؟! آیا رد کردن خبر او به دلیل اینکه زمان اتفاق افتاده عذاب را بیان نکرده است نهایتِ بیخردی نیست؟! ﴿قُل﴾به آنها بگو و آنانرا از وقت وقوع عذاب که هیچ شکی در آن نیست خبر ده، ﴿لَّکُم مِّیعَادُ یَوۡمٖ لَّا تَسۡتَٔۡخِرُونَ عَنۡهُ سَاعَةٗ وَلَا تَسۡتَقۡدِمُونَ﴾وعدهی شما روز مشخّصی است که لحظهای از آن پیش و پس نخواهید شد. پس بترسید از آن روز و برای آن آمادگی پیدا کنید.
آیهی ۳۳-۳۱:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَن نُّؤۡمِنَ بِهَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ وَلَا بِٱلَّذِی بَیۡنَ یَدَیۡهِۗ وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذِ ٱلظَّٰلِمُونَ مَوۡقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمۡ یَرۡجِعُ بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٍ ٱلۡقَوۡلَ یَقُولُ ٱلَّذِینَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ لِلَّذِینَ ٱسۡتَکۡبَرُواْ لَوۡلَآ أَنتُمۡ لَکُنَّا مُؤۡمِنِینَ٣١﴾[سبأ: ۳۱]. «و کافران گفتند: هرگز به این قرآن و دیگر کتابهای پیش از آن ایمان نخواهیم آورد، و اگر ببینی آنگاه که ستمگران نزد پروردگارشان نگاه داشته شدهاند برخی از آنان سخن برخی دیگر را پاسخ میدهند، مستضعفان به مستکبران میگویند: اگر شما نبودید ما ایمان میآوردیم».
﴿قَالَ ٱلَّذِینَ ٱسۡتَکۡبَرُواْ لِلَّذِینَ ٱسۡتُضۡعِفُوٓاْ أَنَحۡنُ صَدَدۡنَٰکُمۡ عَنِ ٱلۡهُدَىٰ بَعۡدَ إِذۡ جَآءَکُمۖ بَلۡ کُنتُم مُّجۡرِمِینَ٣٢﴾[سبأ: ۳۲]. «مستکبران به مستضعفان میگویند: آیا پس از آنکه هدایت برایتان آمد ما شما را از آن بازداشتیم؟ بلکه خود شما گناهکار بودید».
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ لِلَّذِینَ ٱسۡتَکۡبَرُواْ بَلۡ مَکۡرُ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ إِذۡ تَأۡمُرُونَنَآ أَن نَّکۡفُرَ بِٱللَّهِ وَنَجۡعَلَ لَهُۥٓ أَندَادٗاۚ وَأَسَرُّواْ ٱلنَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَۚ وَجَعَلۡنَا ٱلۡأَغۡلَٰلَ فِیٓ أَعۡنَاقِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۖ هَلۡ یُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٣٣﴾[سبأ: ۳۳]. «و (بار دیگر) مستضعفان به مستکبران میگویند: بلکه توطئه و مکر شب و روزتان (سبب شد که ما از هدایت باز مانیم) در آنهنگام که شما به ما دستور میدادید که به خداوند کفر ورزیم و برای او همتایانی قرار دهیم، و پشیمانی خود را پنهان میدارند آنگاه که عذاب را میبینند و ما زنجیرها را بهگردن کافران میاندازیم. آیا به آنان جزایی جز (جزای) کارهایی که میکردهاند داده میشود»؟
خداوند خبر میدهد میعاد کسانی که بر آمدن عذاب عجله و شتاب دارند حتما به هنگام فرا رسیدن زمانش خواهد آمد. سپس حالت آنها را در آن روز بیان کرد و فرمود: اگر حالت آنها را ببینی آن گاه که نزد پروردگارشان نگاه داشته میشوند و سران کفر و گمراهی و کسانی که از آنها پیروی میکردند جمع میشوند، حالتی وحشتناک را مشاهده خواهی کرد، و میبینی که چگونه با یکدیگر گفتگو میکنند، ﴿یَقُولُ ٱلَّذِینَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ﴾مستضعفان و زیردستان که پیروان هستند، ﴿لِلَّذِینَ ٱسۡتَکۡبَرُواْ﴾به مستکبران و رهبران میگویند: ﴿لَوۡلَآ أَنتُمۡ لَکُنَّا مُؤۡمِنِینَ﴾اگر شما نبودید ما ایمان میآوردیم، اما شما بین ما و بین ایمان آوردنمان حایل گشتید و ناسپاسی را برایمان آراستید. پس ما از شما پیروی کردیم. منظورشان این است که سران عذاب داده شوند، اما آنها مورد عذاب قرار نمیگیرند.
﴿قَالَ ٱلَّذِینَ ٱسۡتَکۡبَرُواْ لِلَّذِینَ ٱسۡتُضۡعِفُوٓاْ أَنَحۡنُ صَدَدۡنَٰکُمۡ عَنِ ٱلۡهُدَىٰ بَعۡدَ إِذۡ جَآءَکُمۖ بَلۡ کُنتُم مُّجۡرِمِینَ٣٢﴾مستکبران به صورت پرسش و در حالی که میگویند همهی ما در جرم و گناه شریک هستیم، به مستضعفان میگویند:آیا ما با زور و قدرت شما را از هدایتی که برایتان آمده بود بازداشتیم؟ خیر، بلکه شما خود مجرم بودید. یعنی با اختیار خود به جرم و گناه دست یازیدید، و شما را بر آن مجبور نکردیم، اگرچه ما گناه و جنایت را برایتان زیبا و آراسته جلوه دادیم و ما بر شما هیچ سلطه و قدرتی نداشتیم.
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ لِلَّذِینَ ٱسۡتَکۡبَرُواْ بَلۡ مَکۡرُ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ إِذۡ تَأۡمُرُونَنَآ أَن نَّکۡفُرَ بِٱللَّهِ وَنَجۡعَلَ لَهُۥٓ أَندَادٗا﴾و مستضعفان میگویند: بلکه توطئهی شب و روز شما سبب شد که ما از هدایت بازمانیم، چرا که شما کفر را برای ما زیبا جلوه دادید و ما را به سوی آن دعوت میکردید و میگفتید: آن حق است، و حق را مورد عیبجویی قرار میدادید و ادعا نمودید که باطل است. و همواره به توطئه ومکر میپرداختید تا اینکه ما را فریب دادید و دچار فتنه امان کردید. پس این گفتگو به آنها فایدهای نمیدهد جز اینکه از یکدیگر بیزاری میجویند و پشیمانی بزرگ عایدشان میشود. بنابراین فرمود: ﴿وَأَسَرُّواْ ٱلنَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَ﴾و دلایلی که هریک برای نجات خود از عذاب میآورد کارساز نیست و هریک میداند که او ستمگر و سزاوار عذاب میباشد. پس هریک از آنها به شدّت پشیمان میشود و آرزو میکند که ای کاش برحق بود و باطلی که او را به این عذاب گرفتار کرده است رها میکرد! و آنها این را در دل خود میگویند چون از اقرار علیه خود میترسند. و در بعضی جایگاههای قیامت و وقتی که وارد آتش میشوند این پشیمانی را آشکارا اعلام میدارند: [الفرقان: ۲۷-۲۸]. ﴿وَیَوۡمَ یَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ یَدَیۡهِ یَقُولُ یَٰلَیۡتَنِی ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِیلٗا٢٧ یَٰوَیۡلَتَىٰ لَیۡتَنِی لَمۡ أَتَّخِذۡ فُلَانًا خَلِیلٗا٢٨﴾[الفرقان: ۲۷-۲۸]. «و روزی که ستمگر دستهایش را گاز میگیرد و میگوید: ای کاش همراه با پیامبر راهی بر میگرفتم! ای وای بر من ! کاش فلانی را به دوستی بر نمیگرفتم»! ﴿وَقَالُواْ لَوۡ کُنَّا نَسۡمَعُ أَوۡ نَعۡقِلُ مَا کُنَّا فِیٓ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِیرِ١٠ فَٱعۡتَرَفُواْ بِذَنۢبِهِمۡ فَسُحۡقٗا لِّأَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِیرِ١١﴾[الملک: ۱۰-۱۱]. «و میگویند: اگر میشنیدیم یا خرد میورزیدیم در زمرهی دوزخیان قرار نمیگرفتیم. پس به گناهانشان اعتراف میکنند. نفرین بر دوزخیان باد».
﴿وَجَعَلۡنَا ٱلۡأَغۡلَٰلَ فِیٓ أَعۡنَاقِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ﴾و ما بر گردن کافران زنجیرها میاندازیم و به زنجیر کشیده میشوند، همانطور که زندانی با زنجیر بسته میشود. خداوند متعال فرموده است: ﴿إِذِ ٱلۡأَغۡلَٰلُ فِیٓ أَعۡنَٰقِهِمۡ وَٱلسَّلَٰسِلُ یُسۡحَبُونَ٧١ فِی ٱلۡحَمِیمِ ثُمَّ فِی ٱلنَّارِ یُسۡجَرُونَ٧٢﴾[غافر: ۷۱-۷۲]. آنگاه که طوقها و زنجیرها بر گردنشان است و در آتش داغ کشیده شده، و انگهی در آتش سوخته میشوند. ﴿هَلۡ یُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ﴾این عذاب و شکنجه و زنجیرها و طوقهای سنگین جزای کفر و گناهانی است که میکردند.
آیهی ۳۹-۳۴:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا فِی قَرۡیَةٖ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتۡرَفُوهَآ إِنَّا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ کَٰفِرُونَ٣٤﴾[سبأ: ۳۴]. «و در هیچ شهری هشدار دهندهای نفرستادیم مگر آنکه سران و متنعّان آنجا گفتند: ما بدانچه آوردهاید باور نداریم».
﴿وَقَالُواْ نَحۡنُ أَکۡثَرُ أَمۡوَٰلٗا وَأَوۡلَٰدٗا وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِینَ٣٥﴾[سبأ: ۳۵]. «و گفتند: ما اموال و فرزندان بیشتری داریم و هرگز عذاب داده نخواهیم شد».
﴿قُلۡ إِنَّ رَبِّی یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ وَیَقۡدِرُ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ٣٦﴾[سبأ: ۳۶]. «بگو: بیگمان پروردگارم روزی را برای هرکس که خود بخواهد فراخ یا تنگ میگرداند، ولی بیشتر مردم نمیدانند».
﴿وَمَآ أَمۡوَٰلُکُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُکُم بِٱلَّتِی تُقَرِّبُکُمۡ عِندَنَا زُلۡفَىٰٓ إِلَّا مَنۡ ءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ جَزَآءُ ٱلضِّعۡفِ بِمَا عَمِلُواْ وَهُمۡ فِی ٱلۡغُرُفَٰتِ ءَامِنُونَ٣٧﴾[سبأ: ۳۷]. «و اموال و فرزندانتان چیزی نیستند که شما را به ما نزدیک و مقرب سازند بلکه (مقرب) کسی است که ایمان آورد و کار شایسته انجام دهد. آنان در برابر اعمالی که انجام دادهاند پاداش دوچندان دارند و در غرفههای (بلند) ایمناند».
﴿وَٱلَّذِینَ یَسۡعَوۡنَ فِیٓ ءَایَٰتِنَا مُعَٰجِزِینَ أُوْلَٰٓئِکَ فِی ٱلۡعَذَابِ مُحۡضَرُونَ٣٨﴾[سبأ: ۳۸]. «و کسانیکه تلاش میکنند آیات ما را تکذیب و انکار نمایند و تصور میکنند که (پیامبر) را شکست میدهند ایشان در عذاب احضار خواهند شد».
﴿قُلۡ إِنَّ رَبِّی یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ وَیَقۡدِرُ لَهُۥۚ وَمَآ أَنفَقۡتُم مِّن شَیۡءٖ فَهُوَ یُخۡلِفُهُۥۖ وَهُوَ خَیۡرُ ٱلرَّٰزِقِینَ٣٩﴾[سبأ: ۳۹]. «بگو: بیگمان پروردگارم روزی را برای هرکس از بندگانش که بخواهد فراخ میگرداند، و برای هرکس که بخواهد تنگ میدارد. و هرچه را انفاق کنید خدا جای آنرا پر میکند و او بهترین روزیدهندگان است».
خداوند متعال از حالت امّتهای گذشته خبر میدهد، امّتهایی که پیامبران را تکذیب کردند، و میفرماید: حالت آنها همان حالت و وضعیت کسانی است که پیامبرشان محمّدصرا تکذیب کردند. و هر زمان خداوند پیامبری به آبادی و شهری فرستاده است صاحبان قدرت و نعمت، رسالت پیامبر را انکار کردهاند و نعمتهایی که از آن برخوردار بودهاند آنان را مغرور ساخته و بدان افتخار ورزیدهاند.
﴿وَقَالُواْ نَحۡنُ أَکۡثَرُ أَمۡوَٰلٗا وَأَوۡلَٰدٗا وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِینَ٣٥﴾و گفتند: ما از کسانی که از حق پیروی کردهاند اموال و اولاد بیشتری داریم، و عذاب داده نخواهیم شد. یعنی پس از مرگ زنده نخواهیم شد، و اگر هم زنده گردانده شویم کسی که در دنیا به ما این همه اموال و اولاد بخشیده است در آخرت نیز مال و فرزند بیشتری به ما خواهد داد و ما را عذاب نمیدهد.
خداوند به آنها پاسخ داد که فراوان بودن روزی وکم بودن آن دلیلی بر آنچه گمان میبرید نیست، چرا که روزی تحت خواست خداوند است، اگر بخواهد آنرا برای بندهاش زیاد و فراوان مینماید و اگر بخواهد آن را اندک و کم میدارد.
﴿وَمَآ أَمۡوَٰلُکُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُکُم بِٱلَّتِی تُقَرِّبُکُمۡ عِندَنَا زُلۡفَىٰٓ﴾و اموال و فرزندانتان چیزی نیستند که شما را به خدا نزدیک سازند، بلکه تنها چیزی که انسان را به خدا نزدیک و مقرب میسازد ایمان آوردن به آنچه پیامبران آوردهاند میباشد، و عمل صالح نیز که از لوازم ایمان است انسان را مقرب درگاه خدا میسازد. و کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند پاداش آنها چند برابر است و به هر نیکی آنها ده برابر تا هفتصد برابر و بیشتر پاداش داده میشود که اندازهی پاداش آنها را کسی جز خدا نمیداند. ﴿وَهُمۡ فِی ٱلۡغُرُفَٰتِ ءَامِنُونَ﴾و آنها در منازل بلند و بسیار مرتفع سکونت دارند و در آنجا در امن و امان و با آرامش خاطر به سر میبرند، چون در آن انواع لذتها وجود دارد و خطر بیرون رفتن از آنجا و یا ناراحت شدن آنان را تهدید نمیکند.
﴿وَٱلَّذِینَ یَسۡعَوۡنَ فِیٓ ءَایَٰتِنَا مُعَٰجِزِینَ﴾و کسانی که برای ابطال آیات ما میکوشند، و آن را تکذیب مینمایند، و در تلاشاند که ما و پیامبران ما را درمانده سازند، و تصور میکنند که خواهند توانست، ﴿أُوْلَٰٓئِکَ فِی ٱلۡعَذَابِ مُحۡضَرُونَ﴾ایشان در عذاب آتشسوزان احضار خواهند شد، و معبودانشان به ایشان هیچ سودی نمیبخشد. سپس خداوند دوباره تکرار کرد که ﴿یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ وَیَقۡدِرُ لَهُ﴾تا فرمودهاش بر آن مترتب گردد که میفرماید: ﴿وَمَآ أَنفَقۡتُم مِّن شَیۡءٖ فَهُوَ یُخۡلِفُهُ﴾و هرآنچه از نفقههای واجب و مستحب که به خویشاوند یا همسایه یا یتیم یا به فرد بینوایی و یا به غیر آنان بدهید خداوند جای آن را پر میکند. پس گمان نبرید که بخشیدن و انفاق کردن روزی را کم میکند، بلکه خداوند وعده داده که جای آن را پر نماید، ﴿وَهُوَ خَیۡرُ ٱلرَّٰزِقِینَ﴾و خداوند بهترین روزی دهندگان است، پس، از او طلب روزی کنید و با استفاده از اسبابی که شما را بدان امر نموده در پی روزی تلاش نمایید.
آیهی ۴۲-۴۰:
﴿وَیَوۡمَ یَحۡشُرُهُمۡ جَمِیعٗا ثُمَّ یَقُولُ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ أَهَٰٓؤُلَآءِ إِیَّاکُمۡ کَانُواْ یَعۡبُدُونَ٤٠﴾[سبأ: ۴۰]. «و روزی که آنانرا جملگی گرد میآورد سپس به فرشتگان میگوید: آیا اینان شما را پرستش میکردهاند»؟
﴿قَالُواْ سُبۡحَٰنَکَ أَنتَ وَلِیُّنَا مِن دُونِهِمۖ بَلۡ کَانُواْ یَعۡبُدُونَ ٱلۡجِنَّۖ أَکۡثَرُهُم بِهِم مُّؤۡمِنُونَ٤١﴾[سبأ: ۴۱]. «میگویند: تو پاک و منزهی! و تنها تو یاور و کارساز مایی! نه، بلکه ایشان جنّیان را پرستش کردهاند! و بیشترشان به آنان ایمان داشتهاند».
﴿فَٱلۡیَوۡمَ لَا یَمۡلِکُ بَعۡضُکُمۡ لِبَعۡضٖ نَّفۡعٗا وَلَا ضَرّٗا وَنَقُولُ لِلَّذِینَ ظَلَمُواْ ذُوقُواْ عَذَابَ ٱلنَّارِ ٱلَّتِی کُنتُم بِهَا تُکَذِّبُونَ٤٢﴾[سبأ: ۴۲]. «پس امروز هیچیک از شما نمیتواند برای دیگری سود و زیانی داشته باشد، و به ستمگران میگوییم: عذاب آتشی را بچشید که آنرا دروغ میانگاشتید».
﴿وَیَوۡمَ یَحۡشُرُهُمۡ جَمِیعٗا﴾و روزی که خداوند کسانی را که غیر از او را پرستش میکردهاند و آنچه را که میپرستیدهاند از قبیل ملائکه و غیره جملگی را گرد میآورد، ﴿ثُمَّ یَقُولُ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ﴾سپس در قالب سرزنش کسانی که فرشتگان را پرستش کردهاند به فرشتگان میگوید: ﴿أَهَٰٓؤُلَآءِ إِیَّاکُمۡ کَانُواْ یَعۡبُدُونَ﴾آیا اینان شما را پرستش میکردهاند؟
پس، از عبادت و پرستش آنان تبرّی میجویند و ﴿قَالُواْ سُبۡحَٰنَکَ﴾میگویند: تو پاک و منزهی از اینکه شریک یا همتایی داشته باشی. ﴿أَنتَ وَلِیُّنَا مِن دُونِهِم﴾تو یار و یاور مایی، و میان ما و آنها هیچ دوستی و مودّتی وجود ندارد، ما به سرپرستی ِ تو نیازمندیم و چارهای نداریم جز اینکه یاور ما باشی. پس چگونه کسی دیگر را دعوت مینماییم تا ما را پرستش کند؟ و یا چگونه صلاحیت داریم که شریک و انباز تو باشیم؟!.
﴿بَلۡ کَانُواْ یَعۡبُدُونَ ٱلۡجِنَّ﴾بلکه این مشرکان، شیطانها را پرستش میکردند و شیاطین آنها را به پرستش ما یا پرستش دیگر چیزها دستور میدادند و ایشان از آنها پیروی میکردند. و اطاعت از شیطانها به مثابهی پرستش آنهاست، چون عبادت همان طاعت است. همانطور که خداوند خطاب به همهی کسانی که چیزهایی را شریک او میسازند گفته است: ﴿أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَیۡکُمۡ یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّیۡطَٰنَۖ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞ٦٠ وَأَنِ ٱعۡبُدُونِیۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ٦١﴾[یس: ۶۰-۶۱]. «ای فرزندان آدم! آیا از شما عهد نگرفتم که شیطان را پرستش نکنید، چرا که او دشمن آشکار شما میباشد؟ و مرا بپرستید، این است راه راست». ﴿أَکۡثَرُهُم بِهِم مُّؤۡمِنُونَ﴾و بیشترشان به آنها ایمان داشتهاند. یعنی جنها را تصدیق کرده و فرمانبردارشان بودهاند، چون ایمان یعنی تصدیقی که موجب فرمانبرداری و اطاعت میشود.
وقتیکه از آنها اظهار بیزاری میکنند خداوند متعال خطاب به آنان میفرماید: ﴿فَٱلۡیَوۡمَ لَا یَمۡلِکُ بَعۡضُکُمۡ لِبَعۡضٖ نَّفۡعٗا وَلَا ضَرّٗا﴾امروز هیچ یک از شما نمیتواند برای دیگری سود و زیانی داشته باشد چرا که روابط شما قطع گردیده است. ﴿وَنَقُولُ لِلَّذِینَ ظَلَمُواْ﴾و به کسانی که با کفر ورزیدن وانجام گناهان بر خویشتن ستم کردهاند بعد از آن که آنها را وارد جهنم میکنیم میگوییم: ﴿ذُوقُواْ عَذَابَ ٱلنَّارِ ٱلَّتِی کُنتُم بِهَا تُکَذِّبُونَ﴾طعم عذابی را بچشید که آن را دروغ میانگاشتید. پس امروز شما آن عذاب را با چشمهای خود مشاهده میکنید و به سزای تکذیب و دروغ انگاشتن و فرار نکردن از اسباب آن وارد آن میشوید.
آیهی ۴۵-۴۳:
﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُنَا بَیِّنَٰتٖ قَالُواْ مَا هَٰذَآ إِلَّا رَجُلٞ یُرِیدُ أَن یَصُدَّکُمۡ عَمَّا کَانَ یَعۡبُدُ ءَابَآؤُکُمۡ وَقَالُواْ مَا هَٰذَآ إِلَّآ إِفۡکٞ مُّفۡتَرٗىۚ وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِلۡحَقِّ لَمَّا جَآءَهُمۡ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِینٞ٤٣﴾[سبأ: ۴۳]. «و هنگامیکه آیههای روشن ما بر آنان خوانده شود، میگویند: این (شخص) جز مردی نیست که میخواهد شما را از آنچه پدرانتان میپرستیدهاند بازدارد و میگویند: این جز دروغ بزرگی نیست که به خدا نسبت داده شده است. و کافران (درباره) حق چون به آنان برسد، میگویند: این جادویی آشکار بیش نیست».
﴿وَمَآ ءَاتَیۡنَٰهُم مِّن کُتُبٖ یَدۡرُسُونَهَاۖ وَمَآ أَرۡسَلۡنَآ إِلَیۡهِمۡ قَبۡلَکَ مِن نَّذِیرٖ٤٤﴾[سبأ: ۴۴]. «و ما هیچ کتابی برای ایشان نفرستادهایم که آنرا بخوانند، و پیش از تو بهسوی آنان هیچ هشدار دهندهای نفرستادیم».
﴿وَکَذَّبَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَمَا بَلَغُواْ مِعۡشَارَ مَآ ءَاتَیۡنَٰهُمۡ فَکَذَّبُواْ رُسُلِیۖ فَکَیۡفَ کَانَ نَکِیرِ٤٥﴾[سبأ: ۴۵]. «و کسانیکه پیش از اینان بودهاند (وحی ما را) دروغ انگاشتند، حال اینکه آنان به یک دهم آنچه به آنان داده بودیم نرسیدهاند، آنگاه پیامبران ما را تکذیب کردند، پس (بنگر) کیفر من چگونه بود؟!».
خداوند از مشرکان خبر میدهد بدانگاه که آیات روشنگر خداوند و دلایل آشکار حجتهای قاطع او به نزد آنها میآید، آیاتی که بر هر خیر و خوبی راهنمایی مینماید و از هر شری باز میدارد، و بزرگترین نعمتی بود که به نزدشان آمد و میبایست به آن ایمان آورند و آن را تصدیق نمایند و فرمان برند، اما آنها عکس آنچه که میبایست انجام دهند انجام دادند، و کسی که آیات خدا را آورد تکذیب کردند و گفتند: ﴿مَا هَٰذَآ إِلَّا رَجُلٞ یُرِیدُ أَن یَصُدَّکُمۡ عَمَّا کَانَ یَعۡبُدُ ءَابَآؤُکُمۡ﴾او مردی است که میخواهد شما را از آنچه پدرانتان پرستش میکردهاند باز دارد. یعنی این پیامبر که شما را به یگانهپرستی فرا میخواند هدفش این است که سنّتها و عادات پدرانتان را رها کنید، پدرانی که آنها را بزرگ میدارید و دنباله رو آنان میباشید. پس آنها حق را به خاطر تبعید از روش گمراهان رد کردند و نپذیرفتند، و دلیل و شبههای برای این عمل خود ارائه ندادند. این چه دلیل و شبههای است که هنگامیکه پیامبران برخی از گمراهان را به پیروی از حق دعوت نمودند ادعا کردند که این، راه برادران و نیاکانشان است؟!.
البته اگر دقت شود (به این نتیجه میرسیم) هرگاه حقی رد شده باشد، یگانه دلیلی که رد کنندگان به آن استناد کردهاند اقوال و گفتههای گمراهان از قبیل مشرکان، دهریها، فلاسفه و صائبان و ملحدین بوده است. و اینها الگوی هرکسی هستند که حق را نمیپذیرد و تا قیامت اینگونه است. مشرکین که کارپدرانشان را الگوی خود گرداندند و آن را وسیلهای برای دفع آنچه پیامبران آوردند قرار دادند، از حق انتقاد به عمل آوردند و به آن طعنه زدند، ﴿وَقَالُواْ مَا هَٰذَآ إِلَّآ إِفۡکٞ مُّفۡتَرٗى﴾و گفتند: این قرآن دروغی است که این مرد خودش آن را برساخته است.
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِلۡحَقِّ لَمَّا جَآءَهُمۡ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِینٞ﴾و کافران دربارهی حق چون به آنان برسد میگویند: این جادویی است آشکار. و آنها اینگونه حق را تکذیب میکردند و بیخردان را گول میزدند. وقتی خداوند متعال دلایلی را بیان کرد که آنها برای رد کردن و نپذیرفتن حق ارائه دادند، فرمود: اینها حتی به عنوان شبهه نیز پذیرفته نمیشوند، گذشته از اینکه حجت و دلیل باشند، و فرمود: اگر آنها بخواهند حجت و دلیلی بیاورند هیچ مستندی ندارند: ﴿وَمَآ ءَاتَیۡنَٰهُم مِّن کُتُبٖ یَدۡرُسُونَهَا﴾و به آنان کتابهایی ندادهایم تا آن را بخوانند و منبع استناد آنها باشند. ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَآ إِلَیۡهِمۡ قَبۡلَکَ مِن نَّذِیرٖ﴾و پیش از تو بهسوی آنان هیچ هشدار دهندهای نفرستادیم تا گفتهها و حالات او را برای خود دلیل قرار دهند، و آنچه را که تو آوردهای رد کنند. پس آنها دانشی ندارند.
سپس خداوند آنها را از سرنوشت امّتهای تکذیب کنندهی قبل از اینها برحذر داشت و فرمود: ﴿وَکَذَّبَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَمَا بَلَغُواْ مِعۡشَارَ مَآ ءَاتَیۡنَٰهُمۡ﴾و کسانی که پیش از آنان بودند آیات و کتابهای آسمانی را تکذیب کردند، و اینها که هم اکنون مورد خطاب هستند به یک دهم قوت و قدرتی که به آنها داده بودیم نرسیدهاند، ﴿فَکَذَّبُواْ رُسُلِیۖ فَکَیۡفَ کَانَ نَکِیرِ﴾و آنها پیامبران مرا تکذیب کردند، پس بنگر که چگونه کیفرشان دادم. خداوند از کیفرهایی که به آنها داده ما را آگاه کرده است، برخی را غرق نمود و برخی را با زمین لرزه هلاک کرد، و برخی از آنانرا به وسیلهی باد عقیم نابود کرد، و بعضی به وسیلهی صدای تند و وحشتناک نابود گشتند، و برخی در دل زمین فرو رفتند و برخی را نیز از آسمان سنگباران کرد. پس بپرهیزید ای تکذیب کنندگان از اینکه به تکذیب خود ادامه دهید که آن گاه خداوند شما را همانگونه کیفر میدهد و گرفتار عذاب میسازد که ملتهای گذشته را کیفر داد.
آیهی ۵۰-۴۶:
﴿۞قُلۡ إِنَّمَآ أَعِظُکُم بِوَٰحِدَةٍۖ أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثۡنَىٰ وَفُرَٰدَىٰ ثُمَّ تَتَفَکَّرُواْۚ مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍۚ إِنۡ هُوَ إِلَّا نَذِیرٞ لَّکُم بَیۡنَ یَدَیۡ عَذَابٖ شَدِیدٖ٤٦﴾[سبأ: ۴۶]. «بگو تنها شما را به یک (سخن) نصیحت میکنم و آن این است که خالصانه برای خدا دونفر دونفر، و یا یکنفر یکنفر، برخیزید، سپس بیندیشید که هیچ دیوانگیای در همنشین شما نیست، او برای شما جز هشدار دهندهای پیش از فرارسیدن عذابی سخت نیست».
﴿قُلۡ مَا سَأَلۡتُکُم مِّنۡ أَجۡرٖ فَهُوَ لَکُمۡۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ شَهِیدٞ٤٧﴾[سبأ: ۴۷]. «بگو: هر پاداشی را از شما خواستهام از آن شما باد. پاداش من جز بر (عهدۀ) خداوند نیست و او بر همه چیز گواه است».
﴿قُلۡ إِنَّ رَبِّی یَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَّٰمُ ٱلۡغُیُوبِ٤٨﴾[سبأ: ۴۸]. «بگو: پروردگار من حقرا (به جان باطل) میاندازد (او) دانای نهانیهاست».
﴿قُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَمَا یُبۡدِئُ ٱلۡبَٰطِلُ وَمَا یُعِیدُ٤٩﴾[سبأ: ۴۹]. «بگو: حق آمد و باطل (کار تازهای را) از سر نمیگیرد و دوباره باز نمیگردد».
﴿قُلۡ إِن ضَلَلۡتُ فَإِنَّمَآ أَضِلُّ عَلَىٰ نَفۡسِیۖ وَإِنِ ٱهۡتَدَیۡتُ فَبِمَا یُوحِیٓ إِلَیَّ رَبِّیٓۚ إِنَّهُۥ سَمِیعٞ قَرِیبٞ٥٠﴾[سبأ: ۵۰]. «بگو: اگر گمراه شده باشم تنها به زیان خود گمراه میشوم و اگر راهیاب شده باشم از آن است که پروردگارم به من وحی میکند، بیگمان او شنوای نزدیک است».
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَعِظُکُم بِوَٰحِدَةٍ﴾ای پیامبر! به این تکذیبکنندگان که حق را تکذیب و آنرا مورد عیبجویی قرار میدهند و حامل آنرا نیز طعنه میزنند. بگو: من شما را فقط به یک خصلت نصیحت میکنم، و شما را به آن راهنمایی مینمایم که آنرا در پیش بگیرید، و آنچه شما را بدان میخوانم راهی میانه و دادگرانه است، و شما را به این فرا نمیخوانم که از سخن من پیروی کنید. من نمیگویم گفتهی خودتان را بدون سبب رها کنید (بلکه از روی فکر و اندیشه از آن دست بردارید). و آنچه شما را به آن فرا میخوانم این است: ﴿أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثۡنَىٰ وَفُرَٰدَىٰ﴾که با همّت و نشاط و اراده برای پیروی از حقیقت دوست و یگانهپرستی به پاخیزید و با همدیگر بنشینید و در اینباره به گفتگو بپردازید، و به تنهایی در این مورد فکر کنید و هریک خویشتن را مورد خطاب قرار دهد. و به تنهایی یا دو نفر دو نفر برای خدا برخیزید و اندیشهی خود را به کار بندید و در احوال پیامبرتان فکر کنید که آیا این پیامبر دیوانه است و در سخن و هیئت و صفت او دیوانگی وجود دارد؟ یا اینکه او پیامبری راستگوست که شما را از آنچه به زبانتان است برحذر میدارد و شما را از عذاب سختی که پیش رو دارید میترساند؟
پس اگر کا فران این موعظه و اندرز را پذیرفتند و آن را به کار گرفتند برای آنها بیش از دیگران مشخص و روشن خواهد شد که پیامبر دیوانه نیست، چون هیئت او مانند هیئت دیوانگان نمیباشد، و مانند دیوانهها حالتهایی چون خفگی و نگاه حیرت زده به او دست نمیدهد، بلکه او دارای بهترین حالتهاست و حرکاتش بسیار بزرگوارانه میباشد، و او از همهی مخلوقات از نظر ادب و وقار و فروتنی بالاتر و کاملتر است و چنین ادب و وقاری جز شایستهی مردان خردمند نمیباشد، و هرگاه آنها در سخن شیوا و فصیح او بنگرند کلماتش را زیبا مییابند که دلها را سرشار از آرامش و ایمان مینماید و نفسها را تزکیه و دلها را پاک میگرداند، سخنانی که آدمی را به اخلاق نیک وا میدارد و از زشتیها دور میگرداند. و متوجه خواهد شد که سخنش آن چنان متین و شیرین است که از هیبت و بزرگداشت آن چشمها به وی خیره میشوند. پس آیا اینچنین سخنانی با یاوهگویی و هذیان دیوانگان و عربده کشیدن آنها مشابهتی دارد؟!.
پس هرکس در حالات پیامبر تفکّر کند و هدفش این باشد که بداند آیا او پیامبر خداست یا نه؟ خواه این فرد به تنهایی یا به همراه کسی دیگر در این مورد بیاندیشد، به یقین باور خواهد کرد که او پیامبر بر حق و راستگوست، به خصوص افرادی که مخاطب قرآن و همنشین پیامبر هستند و از همه چیز او آگاه میباشند.
مانعی دیگر که سبب میشود مردم از دعوتگر حق پیروی نکنند آن است که دعوتگر اموال کسانی را بگیرد که دعوتش را میپذیرند، و پاداش و مزد دعوت خویش را از آنها طلب کند. پس خداوند پاک بودن پیامبرش را از چنین چیزی بیان نمود و فرمود: ﴿قُلۡ مَا سَأَلۡتُکُم مِّنۡ أَجۡرٖ﴾بگو: در برابر پیروی نمودنتان از حق پاداشی از شما نمیخواهم، ﴿فَهُوَ لَکُمۡ﴾و اگر به فرض، از شما درخواست پاداش نیز کرده باشم، شما را شاهد میگیرم که آن را نمیخواهم و آن برای خودتان چرا که ﴿إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ شَهِیدٞ﴾پاداش و مزد من بر عهده خداوند است و او به آنچه که به سوی آن فرا میخوانم کاملا آگاه است. پس اگر من دروغ گفته باشم او مرا کیفر خواهد داد. و نیز خداوند بر عمل شما گواه است و آنرا برایتان ثبت و ضبط مینماید سپس شما را بر آن مجازات خواهد کرد.
وقتی دلایلی را که بر صحت حق و پوچ بودن باطل دلالت میکنند بیان نمود خبر داد که سنت و عادت الهی بر آن است ﴿یَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ﴾حق را به جان باطل اندازد و به وسیلهی حق، باطل را درهم شکند. حقی که در اینجا خداوند بیان نموده و به وسیلهی آن گفتهای تکذیب کنندگان را رد کرده است مایه عبرتی است برای عبرت آموزان و نشانهایست برای آنهایی که میاندیشند. و همانطور که میبینی گفتههای تکذیب کنندگان مضمحل گردید و دروغ و عنادشان روش شد و حق آشکار گردید و باطل از بین رفت، و این به خاطر بیان و روشنگر ﴿عَلَّٰمُ ٱلۡغُیُوبِ﴾خداوندی است که دانای پنهانیهاست و وسوسهها و شبهاتی را که در دلهاست میداند و حجتهایی را که به وسیله آن با وسوسهها و شبهات مقابله میشود میداند.
پس بندگانش را به آن آگاه مینماید و برایشان بیان میدارد. ﴿قُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ﴾بگو: حق آشکار و روشن گردیده و چون خورشید تابان و روشن شده و قدرت آن آشکار شده است ﴿وَمَا یُبۡدِئُ ٱلۡبَٰطِلُ وَمَا یُعِیدُ﴾و باطل نابود گشته و از بین رفته و قدرتش از هم پاشیده است، پس نمیتواند چیز جدیدی را آغاز نماید و گذشته را برگرداند.
از آنجا که حق به سبب دعوت پیامبر روشن گردید و کسانی که آن را تکذب میکردند حق را به گمراهی متهم نمودند، خداوند آنها را از حق خبر داد و برایشان روشن گرداند و ناتوانی آنها را از رویارویی با حق بیان داشت و به آنها خبر داد که متهم کردن حق به گمراهی، زیانی به آن نمیرساند، و نمیتواند جلوی آنچه را که پیامبر آورده است بگیرد. و اگر پیامبر گمراه باشد که ایشان بسی از این مسئله پاک و مبرّا هستند اما بر سبیل تنزل در مجادله و مدارا با خصم به زیان خودش گمراه میشود و زیان آن فقط به خودش برمیگردد و به دیگران نمیرسد.
﴿وَإِنِ ٱهۡتَدَیۡتُ﴾و اگر من راهیاب باشم به قدرت و توان خودم نیست بلکه هدایت من بدان سبب است که ﴿یُوحِیٓ إِلَیَّ رَبِّیٓ﴾چیزهایی از پروردگارم به من وحی میگردد. پس جوهرهی هدایت من وحی الهی است، همان طور که محور هدایت دیگران نیز میباشد. بیگمان پروردگارم، ﴿سَمِیعٞ قَرِیبٞ﴾همهی گفتهها و صداها را میشنود، و هرکس او را بخواند و از او بخواهد و وی را بندگی کند او به وی نزدیک است.
آیهی ۵۴-۵۱:
﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذۡ فَزِعُواْ فَلَا فَوۡتَ وَأُخِذُواْ مِن مَّکَانٖ قَرِیبٖ٥١﴾[سبأ: ۵۱]. «و اگر میبینی آنگاه که به وحست میافتند و راهگریزی ندارند و از جانبی نزدیک گرفتار میشوند».
﴿وَقَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِهِۦ وَأَنَّىٰ لَهُمُ ٱلتَّنَاوُشُ مِن مَّکَانِۢ بَعِیدٖ٥٢﴾[سبأ: ۵۲]. «و میگویند: به حق ایمان آوردهایم، حال آنکه دسترسی به ایمان از راهی دور چگونه ممکن است».
﴿وَقَدۡ کَفَرُواْ بِهِۦ مِن قَبۡلُۖ وَیَقۡذِفُونَ بِٱلۡغَیۡبِ مِن مَّکَانِۢ بَعِیدٖ٥٣﴾[سبأ: ۵۳]. «و به راستی که پیش از این به آن کفر ورزیدند و بلکه از مکان دور به جهان غیب نسبهای ناروایی زدهاند».
﴿وَحِیلَ بَیۡنَهُمۡ وَبَیۡنَ مَا یَشۡتَهُونَ کَمَا فُعِلَ بِأَشۡیَاعِهِم مِّن قَبۡلُۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ فِی شَکّٖ مُّرِیبِۢ٥٤﴾[سبأ: ۵۴]. «و میان آنان و آنچه میخواستند جدایی افکند میشود چنانکه پیش از این با گروههای همسان و همکیش آنان انجام شده است، آنان در شکی بزرگ بودند».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ﴾ای پیامبر! و ای کسیکه در جای ایشان قرار گرفتهای! اگر حالت این تکذیب کنندگان را ببینی - ﴿إِذۡ فَزِعُواْ﴾آنگاه که عذاب را و آنچه را که پیامبران از آن خبر داده و آنچه را که تکذیب کردهاند ببینند به وحشت میافتند - حالتی وحشتناک و منظرهای هولناک را خواهی دید. و این زمانی است که به عذاب گرفتار میشوند.
﴿فَلَا فَوۡتَ﴾پس آنها راه گریزی ندارند، ﴿وَأُخِذُواْ مِن مَّکَانٖ قَرِیبٖ﴾و از مکانی نزدیک گرفتار میشوند. یعنی گرفتار شدنشان از محل عذاب دور نیست بلکه آنها گرفته شده سپس در آتش انداخته میشوند. ﴿وَقَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِهِ﴾و در این حالت خواهند گفت: به خداوند ایمان آورده و آنچه را که تکذیب کردهایم تصدیق میکنیم. ولی ﴿وَأَنَّىٰ لَهُمُ ٱلتَّنَاوُشُ مِن مَّکَانِۢ بَعِیدٖ﴾چگونه دسترسی به ایمان از راهی دور ممکن است؟! فاصلهی زیادی میان آنها و ایمان حایل گشته، و رسیدن به ایمان در آن حالت غیرممکن است و اگر آنها به موقع ایمان میآوردند ایمانشان پذیرفته میشد.
﴿وَقَدۡ کَفَرُواْ بِهِۦ مِن قَبۡلُۖ وَیَقۡذِفُونَ بِٱلۡغَیۡبِ مِن مَّکَانِۢ بَعِیدٖ٥٣﴾ولی آنها پیش از این به آن کفر ورزیدند و از مکانی دور، غیب را با باطل خود هدف قرار میدهند تا حق را نابود کنند، اما راهی برای رسیدن به این هدف نیست، همانطور که فردی که از دور تیراندازی میکند به هدف نمیزند. پس امکان ندارد که باطل بر حق چیره شود یا آن را دور نماید. بلکه باطل زمانی قدرت خواهد داشت که حق درمیان نباشد اما هرگاه حق آشکار گردد و به مقابلهی با باطل بپردازد آن را نابود و ریشهکن خواهد کرد.
﴿وَحِیلَ بَیۡنَهُمۡ وَبَیۡنَ مَا یَشۡتَهُونَ﴾و میان آنها و لذتهایی که میخواستند و فرزندان و اموال و لشکریانشان جدایی افکنده شد، و آنها با اعمال خود تنها میمانند، همانطور که تنهایی به دنیا آمدند، و نعمتهایی را که به آنان داده شده بود پشت سر میگذارند. ﴿کَمَا فُعِلَ بِأَشۡیَاعِهِم مِّن قَبۡلُ﴾همانطور که با امّتهای گذشته بدانگاه که هلاک شدند چنین عمل گردید، و میان آنها وآنچه دوست داشتند جدایی افکنده شد. ﴿إِنَّهُمۡ کَانُواْ فِی شَکّٖ مُّرِیبِۢ﴾بدون شک آنها در شکی بزرگ بودند که همواره در دلهایشان اضطراب و تردید را به وجود میآورد، پس ایمان نیاوردند و برنگشتند آنگاه که از آنها خواسته شد از بدیها برگردند و توبه نمایند.
پایان تفسیر سورهی سبأ
مدنی و ۷۳ آیه است.
آیهی ۳-۱:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ ٱتَّقِ ٱللَّهَ وَلَا تُطِعِ ٱلۡکَٰفِرِینَ وَٱلۡمُنَٰفِقِینَۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمٗا١﴾[الأحزاب: ۱]. «ای پیامبر! از خدا پروا بدار، و از کافران و منافقان اطاعت مکن، بیگمان خداوند آگاه (و) دارای حکمت است».
﴿وَٱتَّبِعۡ مَا یُوحَىٰٓ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٗا٢﴾[الأحزاب: ۲]. «و از آنچه که از سوی پروردگارت به تو وحی میشود پیروی کن، بیگمان خداوند از کارهایی که انجام میدهید آگاه است».
﴿وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ وَکِیلٗا٣﴾[الأحزاب: ۳]. «و بر خدا توکل کن و خداوند به عنوان کارساز کافی است».
ای کسی که خداوند با دادن نعمت پیامبری بر تو منّت نهاده و تو را به وحی خویش اختصاص داده و بر همه مردم برتری داده است! تقوا و پرهیزگاری را پیشه کن که تو از دیگران بیشتر باید پرهیزگار باشی، و وظیفه تو در این باره از دیگران بیشتر و بزرگتر است، پس شکر نعمتهای خداوند را بگزار و از اوامر او اطاعت کن و از آنچه نهی کرده است بپرهیز، و پیامهای خدا را برسان و وحی خدا را به بندگان ابلاغ کن و خیرخواه مردم باش، و آنها را پند ده، و هیچ چیزی تو را از این هدف باز ندارد. پس، از هیچ کافری که با خدا و پیامبرش اظهار دشمنی میکند و از هیچ منافقی که کفر و تکذیب را در درون خود پنهان مینماید و به ظاهر چیزی دیگر میگوید اطاعت مکن، اینها در حقیقت دشمن تو هستند پس در هیچ کاری از آنها پیروی مکن که پیروی از آنها آفت تقواست و با تقوا متضاد است. و از خواستها و امیال آنان اطاعت مکن که تو را از راه درست منحرف و گمراه میسازند.
﴿وَٱتَّبِعۡ مَا یُوحَىٰٓ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَ﴾بلکه از چیزی پیروی کن که از سوی پروردگارت به تو وحی میشود، زیرا آنچه از جانب خدا به تو و حی میگردد هدایت و رحمت است، و با اینکار به پاداش پروردگارت امیدوار باش. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٗا﴾بیگمان خداوند از کارهایتان آگاه است و شما را طبق اعمال خوب و بدتان سزا و جزا خواهد داد.
چنانچه به دلت خطور کرد که اگر از خواستهای گمراه کننده آنها پیروی نکنی از جانب آنان زیانی به تو میرسد، و یا کمبودی در هدایت مردم به وجود خواهد آمد این را از خود دور کن و از توکل مدد بگیر که با چنین افکاری مقاومت خواهد کرد، و بر خداوند توکل نما، و بدان که سود و زیان و مرگ و زندگی را در اختیار نداری و همه به دست خداست، تا بدینگونه از شر آنها در امان بمانی و دینی که بدان دستور داده شدهای برپا گردد. و برای نیل به این هدف به خدا اعتماد کن. ﴿وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ وَکِیلٗا﴾و کافی است که خداوند کارساز باشد. پس کارها به او سپرده میشود و او آنها را سامان میدهد، آنگونه که به مصلحت بنده است، چون خداوند مصالح بندهاش را بهتر میداند و خداوند میتواند این منافع را به بنده برساند طوری که بنده نمیتواند آن را برای خود فراهم نماید. و او برای بنده از خود او و از پدر و مادرش و از هرکسی دیگر مهربانتر است.
به ویژه خداوند با بندگان خاص خودش بسیار مهربان است، بندگانی که خداوند همواره آنها را با احسان خویش پرورش میدهد و برکات ظاهری و باطنی را به سوی آنها گسیل میدارد. به خصوص اینکه دستور دادهاست تا بنده کارهایش را به خدا بسپارد و وعده دادهاست که آن را دوست خواهد کرد. و اینجاست که هرکاری آسان و هر دشواری سهل میگردد و مشکلات از بین میروند و نیازها برطرف میشوند و برکتها فرود میآیند و عذابها دور و شرها دفع میشوند. و بنده ضعیفی را بنگر که کارش را به پروردگارش و مولایش میسپارد! کارهایی انجام میدهد که گروه بزرگی از مردم نمیتوانند آن را انجام دهند، و خداوند این کار را برای او آسان میکند که انجام آن بر مردان قوی هم دشوار میآید.
آیهی ۵-۴:
﴿مَّا جَعَلَ ٱللَّهُ لِرَجُلٖ مِّن قَلۡبَیۡنِ فِی جَوۡفِهِۦۚ وَمَا جَعَلَ أَزۡوَٰجَکُمُ ٱلَّٰٓـِٔی تُظَٰهِرُونَ مِنۡهُنَّ أُمَّهَٰتِکُمۡۚ وَمَا جَعَلَ أَدۡعِیَآءَکُمۡ أَبۡنَآءَکُمۡۚ ذَٰلِکُمۡ قَوۡلُکُم بِأَفۡوَٰهِکُمۡۖ وَٱللَّهُ یَقُولُ ٱلۡحَقَّ وَهُوَ یَهۡدِی ٱلسَّبِیلَ٤﴾[الأحزاب: ۴]. «خداوند برای هیچکس دو دل درونش قرار نداده است، و زنانتان را که مورد ظهار قرار میدهید مادرانتان قرار نداده، و پسر خواندگانتان را پسران شما نگردانده است. این سخنی است که شما به زبان میگویید و خداوند حق میگوید و او به راه راست راهنمایی میکند».
﴿ٱدۡعُوهُمۡ لِأٓبَآئِهِمۡ هُوَ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِۚ فَإِن لَّمۡ تَعۡلَمُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ فَإِخۡوَٰنُکُمۡ فِی ٱلدِّینِ وَمَوَٰلِیکُمۡۚ وَلَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٞ فِیمَآ أَخۡطَأۡتُم بِهِۦ وَلَٰکِن مَّا تَعَمَّدَتۡ قُلُوبُکُمۡۚ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمًا٥﴾[الأحزاب: ۵]. «آنان (پسرخواندگان) را به پدرشان نسبت دهید، اینکار پیش خدا دادگرانهتر است، اگر هم پدران ایشان را نشناختید آنان برادران دینی و دوستان شما هستند، و درآنچه که اشتباه کرده باشید گناهی بر شما نیست بلکه در آنچه دلهای شما قصد (گناه) کند (مسئولند) و خداوند آمرزنده مهربان است».
خداوند بندگانش را به خاطر گفتن سخنانی سرزنش میکند که حقیقت ندارد، و خداوند آنگونه که آنها میگویند آن را قرار نداده است. و سخن آنها دروغ است و منکراتی شرعی بر آن مترتب میشود. و این قاعدهای کلی است در مورد سخن گفتن دربارهی هر چیزی، و خبر دادن از چیزی که خداوند آن را مقرر نکرده است.
پس این گفتارها را به طور ویژه بیان کرد، چون این گفتارها در محاورات مردم به کار رفته و به شدت به بیان و توضیح آن نیاز است. پس فرمود: ﴿مَّا جَعَلَ ٱللَّهُ لِرَجُلٖ مِّن قَلۡبَیۡنِ فِی جَوۡفِهِ﴾خداوند در درون هیچکس دو دل ننهاده است، و چنین چیزی وجود ندارد. پس بپرهیزید از این که در مورد کسی بگویید که در وجودش دو دل دارد، چون اگر چنین سخنی بگویید دروغی به آفرینش الهی نسبت دادهاید. ﴿وَمَا جَعَلَ أَزۡوَٰجَکُمُ ٱلَّٰٓـِٔی تُظَٰهِرُونَ مِنۡهُنَّ أُمَّهَٰتِکُمۡ﴾و این که به همسرانتان بگویید پشت شما همچون پشت مادرم است. یا بگویید: شما برای من همچون مادرم هستی. با چنین سخنانی زنانتان به منزله مادرانتان قرار نمیگیرند، چرا که مادر انسان کسی است که او را به دنیا آورده، و حرمت او از همه زنان بیشتر است، و حسرت از همه زنان دنیا برایت حلالتر میباشد. پس چگونه دو چیز متضاد را با همدیگر تشبیه میکنید؟!.
این جایز نیست، همانگونه که خداوند متعال میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ یُظَٰهِرُونَ مِنکُم مِّن نِّسَآئِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَٰتِهِمۡۖ إِنۡ أُمَّهَٰتُهُمۡ إِلَّا ٱلَّٰٓـِٔی وَلَدۡنَهُمۡۚ وَإِنَّهُمۡ لَیَقُولُونَ مُنکَرٗا مِّنَ ٱلۡقَوۡلِ وَزُورٗا﴾[المجادلة: ۲]. «کسانی از شما که «ظهار» میکنند و به زنان خود میگویند: پشت شما همچون پشت مادرانمان است بدانید که زنانشان مادرانشان نیستند، مادران آنها فقط زنانی هستند که آنها را به دنیا آوردهاند، و آنان سخنی زشت و دروغ بر زبان میآورند». ﴿وَمَا جَعَلَ أَدۡعِیَآءَکُمۡ أَبۡنَآءَکُمۡ﴾و پسر خواندگانتان را پسران شما نگردانده است. پسر خوانده کسی است که فرد ادعا میکند فرزند اوست یا به او نسبت داده میشود، چرا که آن را به فرزندی گرفته است. در دوران جاهلیت و صدر اسلام چنین بود. خداوند خواست این باور را باطل نماید، بنابراین پیش از اینکه این امر را باطل کند زشتی آن را بیان کرد و فرمود: این چیزی باطل و دروغ است و چیزی که در شریعت و آیین الهی وجودی نداشته باشد بندگان خدا نباید بدان متصف گردند. بنابر فرموده الهی، پسر خواندگانتان که آنها را فرزند خود میخوانید، و یا به شما نسبت داده میشوند فرزندان حقیقی شما نیستند، فرزندان شما در حقیقت کسانی هستند که از شما به دنیا آمدهاند، اما این پسرخواندگان از آن ِ دیگران هستند و خداوند پسرخوانده را مانند پسر حقیقی قرار نداده است.
﴿ذَٰلِکُمۡ قَوۡلُکُم بِأَفۡوَٰهِکُمۡ﴾آنچه میگویید که این فرزند فلانی است یا پدرش فلانی است، سخنی است که با زبانتان میگویید و حقیقت ندارد. ﴿وَٱللَّهُ یَقُولُ ٱلۡحَقَّ﴾و خداوند سخن حق و راست میگوید، بنابراین شما را فرمان داده است تا از گفته و آیین او پیروی کنید. و سخن خدا حق و شریعت و آیین الهی راست است، و گفتهها و کارهای باطل به هیچ صورت به خداوند نسبت داده نمیشود و از رهنمودهای الهی نیست، چون خداوند جز به راه راست هدایت نمیکند، گرچه این کارها طبق مشیت و خواست او انجام میشود زیرا همه کارهای خوب وبد مشیت و خواست او انجام میگیرد.
سپس تصریح نمود که بهتر آن است گفته باطل را ترک کنید. بنابراین فرمود: ﴿ٱدۡعُوهُمۡ لِأٓبَآئِهِمۡ هُوَ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِ﴾پسرخواندگان را به پدران حقیقیشان نسبت دهید، این دادگرانهتر و بهتر است. ﴿فَإِن لَّمۡ تَعۡلَمُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ﴾پس اگر پدران حقیقی آنها را نشناختید، ﴿فَإِخۡوَٰنُکُمۡ فِی ٱلدِّینِ وَمَوَٰلِیکُمۡ﴾برادرا دینی شما هستند، و دوستان شما میباشند، پس آنان را به برادری ایمانی و محبت راستین بخوانید. و نباید آنها را به کسانی نسبت دهید که آنان را فرزند خوانده خود قرار دادهاند. پس اگر پدرانشان را بشناسند، آنان را به آنها نسبت میدهند، و اگر آنها را نشناسند به چیزی که دربارهی آنان میدانند اکتفا میکنند، و آن عبارت است از برادری دینی و دوستی با آنان. پس گمان مبرید که اگر پدران آنها را نشناسید این برایتان عذری شمرده میشود و میتوانید آنها را به کسانی نسبت دهید که آنها را پسرخوانده خود قرار دادهاند. ﴿وَلَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٞ فِیمَآ أَخۡطَأۡتُم بِهِ﴾و اگر اشتباه کردید و بر اثر لغزش ِ زبان آنها را به کسانی نسبت دادید که پدرخواندهشان میباشند گناهی بر شما نیست، و نیز اگر آنها را به کسانی نسبت دادید که ظاهرا پدرشان میباشند اما در حقیقت پدرشان نیستند گناهی بر شما نیست. ﴿وَلَٰکِن مَّا تَعَمَّدَتۡ قُلُوبُکُمۡ﴾و لیکن خداوند شما را بر چیزی مواخذه میکند که دلهای شما قصد آنرا میکند و از روی عمد سخنی بر زبان آورید که جایز نیست. ﴿وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمًا﴾و خداوند آمرزنده مهربان است و شما را میبخشید و بر شما رحم مینمود، زیرا براساس گذشته، شما را مورد عقاب قرار نداد، و از خطایی که مرتکب آن شدید چشمپوشی نمود، و به شما رحم نمود، زیرا احکام و دستورات خود راکه سبب بهبودی دین و دنیای شما میباشد برایتان بیان نمود، پس سپاس برای خداوند متعال.
آیهی ۶:
﴿ٱلنَّبِیُّ أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ مِنۡ أَنفُسِهِمۡۖ وَأَزۡوَٰجُهُۥٓ أُمَّهَٰتُهُمۡۗ وَأُوْلُواْ ٱلۡأَرۡحَامِ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلَىٰ بِبَعۡضٖ فِی کِتَٰبِ ٱللَّهِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُهَٰجِرِینَ إِلَّآ أَن تَفۡعَلُوٓاْ إِلَىٰٓ أَوۡلِیَآئِکُم مَّعۡرُوفٗاۚ کَانَ ذَٰلِکَ فِی ٱلۡکِتَٰبِ مَسۡطُورٗا٦﴾[الأحزاب: ۶]. «پیامبر به (تصرف در کارهای) مؤمنان از خودشان سزاوارتر است، و همسران پیامبر مادران مؤمنان هستند، و خویشاوندان نسبت به همدیگر در کتاب خدا زا مؤمنان و مهاجران اولویت بیشتری دارند مگر اینکه در حق دوستانتان نیکی بکنید. این در کتاب نوشته شده است».
خداوند متعال مومنان را از مقام و جایگاه پیامبر آگاه میسازد تا رفتارشان با پیامبر متناسب با جایگاه او باشد. پس فرمود: ﴿ٱلنَّبِیُّ أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ مِنۡ أَنفُسِهِمۡ﴾پیامبر از خود مومنان نسبت به آنها اولویت بیشتری دارد. نزدیکترین چیز به انسان خودش میباشد که از همه کس نسبت به خودش سزاوارتر است. اما پیامبر از خود مومن نسبت به او سزاوارتر میباشد، چون ایشان صچنان خیرخواه و دلسوز مومنان و با آنها مهربان بود که از همه مردم نسبت به آنها مهربانتر بود. پس پیامبر از همه مردم بر آنها منت بیشتر و بزرگتری دارد، و کوچکترین خیری به مومنان نرسیده و کوچک ترین شری از آنها دور نشده مگر به سبب وجود مبارک پیامبرصبنابراین، بر مومنان واجب است هرگاه خواسته خودشان یا خواسته یکی از مردم با خواسته پیامبر تقابل پیدا کرد که خواسته پیامبر را مقدم بدارند و نباید به خاطر سخن کسی، با سخن و گفته پیامبر مخالفت شود، آن کس هرکس که باشد! و مومنان باید جان و مال و فرزندانشان را فدای پیامبرصکنند و محبت او را بر محبت تمام خلق مقدم بدارند و تا او سخن نگفته است سخنی نگویند و از او جلو نیفتند. او صپدر مؤمنان است همان طور که در گفتار بعضی از اصحاب آمده است که پیامبر آنها را تربیت مینمایند آنچنانکه پدر فرزندانش را تربیت میکند. پس وقتی او پدر مومنان است همسرانش نیز مادران آنها هستند. یعنی ازدواج با زنان پیامبر حرام است، و همانند مادر مورد احترام و بزرگداشت قرار میگیرند.
اما مانند محرم نیستند که کسی بتواند به تنهایی با آنها بنشیند. و این مقدمهای بود برای مطلبی که در داستان زید بن حارثه بیان خواهد شد. زید قبلا به پیامبر نسبت داده شده و گفته میشود: «زید بن محمد» (زید پسر محمد)، تا اینکه خداوند آیه نازل کرد و فرمود: ﴿مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِکُمۡ﴾[الأحزاب: ۴۰]. «محمد پدر هیچ یک از مردانتان نیست». پس خداوند نسبت و انتساب زید را به پیامبر مردود اعلام کرد. خداوند در این آیه خبر دادهاست که مومنان همه فرزندان پیامبر هستند و هیچ کدام از آنان مزیتی بر دیگری ندارد، گرچه انتساب دعوت و فراخوانی پیامبر از یکی از آنان قطع شده باشد، چرا که نسبت ایمانی او قطع نشده است. بنابراین نباید غمگین و اندوهگین شود. و براساس اینکه همسران پیامبر مادران مومنان هستند، بعد از وفات پیامبرصبرای هیچ احدی حلال نیست که با آنان ازدواج کند. همان طور که در این آیه تصریح نموده است: [الأحزاب: ۵۳]. ﴿وَلَآ أَن تَنکِحُوٓاْ أَزۡوَٰجَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦٓ أَبَدًا﴾[الأحزاب: ۵۳]. «و نباید بعد از رحلت پیامبر هرگز با همسران او ازدواج کنید». ﴿وَأُوْلُواْ ٱلۡأَرۡحَامِ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلَىٰ بِبَعۡضٖ فِی کِتَٰبِ ٱللَّهِ﴾و در حکم خداوند خویشاوندان نسبت به همدیگر از اولویت بیشتری برخوردارند، و از همدیگر ارث میبرند و با یکدیگر باید نیکویی بکنند، زیرا آنها به کمک و نیکی کردن با یکدیگر سزاوارترند.
قبل از این دستور پسرخواندگان ارث میبردند و خویشاوندان سهمی از ارث نداشتند، پس خداوند ارث بردن به خاطر پسرخواندگی را منحل کرد و ارث را حق خویشاوندان قرار داد. و این ناشی از مهربانی و حکمت خداوند بود، زیرا اگر کار به همان صورت ادامه مییافت فساد و شر پدید میآمد و مردم برای محروم کردن خویشاوندان ار ارث حیلهها میکردند. ﴿مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُهَٰجِرِینَ﴾خواه خویشاوندان، مومنان مهاجر باشند یا مهاجر نباشند، چرا که خویشاوندان مقدم هستند. و این آیه دلیلی است بر ثبوت ولایت خویشاوندان در همه کارها مانند نکاح و مال و غیره. ﴿إِلَّآ أَن تَفۡعَلُوٓاْ إِلَىٰٓ أَوۡلِیَآئِکُم مَّعۡرُوفٗا﴾مگر اینکه در حق دوستانتان نیکی کنید. یعنی نیکی کردن با دوستان حقی نیست که بر شما فرض شده باشد بلکه چیزی است که بستگی به اراده و خواست خود شما دارد، اگر خواستید با آنها تبرع و احسان کنید و با آنها خوبی و نیکی نمایید ﴿کَانَ ذَٰلِکَ فِی ٱلۡکِتَٰبِ مَسۡطُورٗا﴾این حکم در کتاب نوشته شده است و خداوند آن را مقرر نموده و باید اجرا شود.
آیهی ۸-۷:
﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِنَ ٱلنَّبِیِّۧنَ مِیثَٰقَهُمۡ وَمِنکَ وَمِن نُّوحٖ وَإِبۡرَٰهِیمَ وَمُوسَىٰ وَعِیسَى ٱبۡنِ مَرۡیَمَۖ وَأَخَذۡنَا مِنۡهُم مِّیثَٰقًا غَلِیظٗا٧﴾[الأحزاب: ۷]. «و (به یادآور) هنگامی را که از پیامبران پیمان گرفتیم و (نیز) از تو و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی پسر مریم، و از آنان پیمانی محکم و استوار گرفتیم».
﴿لِّیَسَۡٔلَ ٱلصَّٰدِقِینَ عَن صِدۡقِهِمۡۚ وَأَعَدَّ لِلۡکَٰفِرِینَ عَذَابًا أَلِیمٗا٨﴾[الأحزاب: ۸].. «تا از راستگویان از راستیشان پرسش کند و خداوند عذاب دردناکی برای کافران آماده ساخته است».
خداوند متعال خبر میدهد که از همه پیامبران به طور عموم و از پیامبران اولوالعزم که این پنج پیامبر هستند به طور ویژه پیمان محکم گرفت تا دین خدا را برپای دارند و در راه او جهاد نمایند، و این راهی است که پیامبران گذشته بر آن رفتهاند تا اینکه با بعثت سرور و بهترینشان محمدصسلسله آنها پایان یافت و مردم فرمان یافتند تا به آنها اقتدا نمایند. و خداوند پیامبران و پیروانشان را از این پیمان محکم خواهد پرسید که آیا به این عهد و پیمان وفا کرده و راست گفتهاند؟ تا در صورت وفاداری بهشت را به عنوان پاداش به آنها بدهد، و یا کفر ورزیدهاند که آنگاه به آنان عذاب دردناک خواهد داد. خداوند متعال میفرماید: [الأحزاب: ۲۳]. ﴿مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَیۡهِ﴾[الأحزاب: ۲۳]. «از مومنان مردانی هستند که بر پیمانی که با خدا بستهاند راست گفتهاند».
آیهی ۱۱-۹:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ إِذۡ جَآءَتۡکُمۡ جُنُودٞ فَأَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِمۡ رِیحٗا وَجُنُودٗا لَّمۡ تَرَوۡهَاۚ وَکَانَ ٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرًا٩﴾[الأحزاب: ۹]. «ای مؤمنان! نعمت خدا را بر خود یاد کنید، بدانگاه که لشکرها به سراغ شما آمدند ولی ما توفانی را بر آنان فرستادیم و لشکرهایی را بهسویشان روانه کردیم که شما آنانرا نمیدیدید، و خداوند به آنچه میکنید بیناست».
﴿إِذۡ جَآءُوکُم مِّن فَوۡقِکُمۡ وَمِنۡ أَسۡفَلَ مِنکُمۡ وَإِذۡ زَاغَتِ ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَبَلَغَتِ ٱلۡقُلُوبُ ٱلۡحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِٱللَّهِ ٱلظُّنُونَا۠١٠﴾[الأحزاب: ۱۰]. «آنگاه که از طرف بالا و پایین شما بهسویتان آمدند و آنگاه که چشمها خیره شدند و دلها به حنجرهها رسیدند و گمانهای گوناگونی نسبت به خداوند میبردید».
﴿هُنَالِکَ ٱبۡتُلِیَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَزُلۡزِلُواْ زِلۡزَالٗا شَدِیدٗا١١﴾[الأحزاب: ۱۱]. «آنجا (بود که) مؤمنان مورد آزمایش قرار گرفتند و سخت متزلزل شدند».
خداوند نعمت خود را بر بندگان مؤمنش یادآوری مینماید و آنها را به شکرگذاری آن تشویق میکند آن گاه که لشکریان اهل مکه و حجاز از طرف بالای آنها و لشکر اهل نجد از طرف پایین به سوی آنها تافتند و با خود عهد بستند که پیامبرصو اصحاب را نابود و ریشهکن نمایند. و این در جنگ خندق بود و طوایف بود که در اطراف مدینه بودند با دشمنان هماهنگ شده بودند، بنابراین، با لشکریان بزرگ و گروههای زیادی آمدند. و پیامبرصچاله و خندقی در کنار مدینه زد و راه را بر آنها بست. آنها مدینه را محاصره کردند و کار سخت شد و دلها به حنجرهها رسید تا اینکه بسیاری از مردم گمانها بردند آن گاه که لشکریان قوی و سختیهای طاقت فرسا و شدید را مشاهده کردند. مدینه تا مدتی طولانی همچنان در محاصره بود و در همان حالت قرار داشت که خداوند توصیف کرده است: ﴿وَإِذۡ زَاغَتِ ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَبَلَغَتِ ٱلۡقُلُوبُ ٱلۡحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِٱللَّهِ ٱلظُّنُونَا۠﴾آنگاه که چشمها خیره شدند و دلها به حنجرهها رسیدند درباره خدا گمانهای گوناگونی بردید. یعنی گمانهای بدی بردید مبنی بر این که خداوند دینش را یاری نمیکند و کلمه و سخنش را به اتمام نمیرساند.
﴿هُنَالِکَ ٱبۡتُلِیَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَزُلۡزِلُواْ زِلۡزَالٗا شَدِیدٗا١١﴾در اینوقت مومنان با این آزمایش بزرگ آزموده شدند و با ترس و اضطراب و گرسنگی به سختی تکان خوردند تا ایمانشان روشن گردد، و یقینشان بیشتر شود. پس به حمد خدا آن چنان ایمان و یقین استوارشان آشکار گردید که از گذشتگان و آیندگان فراتر رفتند. و هنگامی که مشکل و اندوه شدت گرفت و سختیها رویهم انباشته شد ایمان آنها و باورشان به یقین قطعی رسید: ﴿وَلَمَّا رَءَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ قَالُواْ هَٰذَا مَا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَصَدَقَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥۚ وَمَا زَادَهُمۡ إِلَّآ إِیمَٰنٗا وَتَسۡلِیمٗا٢٢﴾[الأحزاب: ۲۲]. «و هنگامیکه مومنان گروه را دیدند گفتند: این چیزی است که خداو پیامبرش به ما وعده دادند و خدا و پیامبرش راست گفتهاند، و هجوم لشکریان چیزی جز ایمان و تسلیم در برابر خدا به آنها نیافزود».
آیهی ۱۲:
﴿وَإِذۡ یَقُولُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ مَّا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ إِلَّا غُرُورٗا١٢﴾[الأحزاب: ۱۲]. «(به یاد آورید) زمانی را که منافقان و بیماردلان میگفتند: خدا و پیامبرش جز وعدههای دروغین به ما ندادهاند».
در اینجا نفاق منافقان روشن گردید و آنچه را که پنهان میکردند آشکار شد. و این عادت منافق است که به هنگام سختی و بلا ایمانش استوار و پابرجا نمیماند و با عقل کوتاه بین خود فقط زمانی را مینگرند که در آن بسر میبرد، و گمان خود را راست میپندارد.
آیهی ۱۳:
﴿وَإِذۡ قَالَت طَّآئِفَةٞ مِّنۡهُمۡ یَٰٓأَهۡلَ یَثۡرِبَ لَا مُقَامَ لَکُمۡ فَٱرۡجِعُواْۚ وَیَسۡتَٔۡذِنُ فَرِیقٞ مِّنۡهُمُ ٱلنَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنَا عَوۡرَةٞ وَمَا هِیَ بِعَوۡرَةٍۖ إِن یُرِیدُونَ إِلَّا فِرَارٗا١٣﴾[الأحزاب: ۱۳]. «و چون گروهی از آنان گفتند: ای اهل یثرب! جای ماندگاری شما در اینجا نیست، پس بازگردید. و گروهی از آنان از پیامبر اجازه میطلبند و میگونید: خانههای ما بدون حفاظ و نااستوار است، حال آنکه آنها بیحفاظ نیستند و مرادشان جز فرار نبود».
﴿وَإِذۡ قَالَت طَّآئِفَةٞ مِّنۡهُمۡ﴾و گروهی از منافقان بعد از آن که داد و بیداد کردند و صبرشان بسر آمد سبب شدند که مردم دلسرد شوند و دست از حمایت پیامبر و مومنان بردارند، یعنی نه خودشان شکیبایی ورزیدند و نه مردم را از شر خود ایمن داشتند، گفتند: ﴿یَٰٓأَهۡلَ یَثۡرِبَ﴾ای اهل مدینه! آنان را به اسم وطنشان صدا زدند و این بیانگر آن است که دین و برادری ایمانی در دلهای آنها جایگاه و ارزشی نداشت، و آنچه آنها را به این صدازدن واداشت یک احساس طبیعی بود و بس. بنابراین گفتند: ﴿لَا مُقَامَ لَکُمۡ﴾ای اهل مدینه! اینجا که از مدینه بیرون آمدهاید جای ماندن شما نیست. مسلمانها در کنار خندق و بیرون از شهر مدینه اردو زده بودند، ﴿فَٱرۡجِعُواْۚ﴾پس به مدینه باز گردید. این گروه مسلمانان را از جهاد باز میداشتند و میگفتند: شما توانایی جنگیدن با دشمن را ندارید و مسلمانهای مدینه را دستور میدادند که جنگ را رها کنند. این گروه بدترین و مضرترین گروه بودند.
و گروهی دیگر بود که ترس و هراس آنها را فراگرفته بود و دوست داشتند از صفهای جنگ فاصله بگیرند، بنابراین، عذرهای بیهوده و پوچ میآوردند. آنها کسانی بودند که خداوند در موردشان فرموده است: ﴿وَیَسۡتَٔۡذِنُ فَرِیقٞ مِّنۡهُمُ ٱلنَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنَا عَوۡرَةٞ﴾و گروهی از پیامبر اجازه بازگشت به خانههای خود میخواستند و میگفتند خانههای ما بیحفاظ است. یعنی در معرض خطر قرار دارد و میترسیم که دشمنان بر آنها حمله کنند و ما آنجا حضور نداریم، پس به ما اجازه بده تا به خانههای خود برگردیم و از آنها پاسداری کنیم، حال آن که آنان دروغ میگفتند. ﴿وَمَا هِیَ بِعَوۡرَةٍۖ إِن یُرِیدُونَ إِلَّا فِرَارٗا﴾و خانههایشان بدون حفاظ نبود و آنها قصدی جز گریختن و فرار از جنگ نداشتند، اما این سخن را عذر و بهانهای برای خود کردند. اینها ایمانشان اندک است و به هنگام شدت گرفتن سختیها و ثبات و پایداری ندارند.
آیهی ۱۴:
﴿وَلَوۡ دُخِلَتۡ عَلَیۡهِم مِّنۡ أَقۡطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُواْ ٱلۡفِتۡنَةَ لَأٓتَوۡهَا وَمَا تَلَبَّثُواْ بِهَآ إِلَّا یَسِیرٗا١٤﴾[الأحزاب: ۱۴]. «و اگر (لشکریان دشمن) از اطراف مدینه وارد آن میشدند سپس از انان میخواستند از دین برگردند به یقین این کار را انجام میدادند و مگر اندکی در آن درنگ نمیکردند».
اگر کافران از اطراف مدینه وارد آن میشدند و بر آن چیره و مسلط میگشتند، ﴿ثُمَّ سُئِلُواْ ٱلۡفِتۡنَةَ﴾سپس از اینها خواسته میشد که از دین خود برگردند و به دین کسانی که بر شهر مسلط شدهاند درآیند، ﴿لَأٓتَوۡهَا﴾شتابان به آن دین در میآمدند، ﴿وَمَا تَلَبَّثُواْ بِهَآ إِلَّا یَسِیرٗا﴾و آنها پایداری و استقامتی بر دین نداشتند بلکه به محض اینکه قدرت و حکمت به دست دشمنان میافتاد آنچه را که میخواستند انجام میدادند و کفرشان را تایید مینمودند و با آنها هم آهنگ میشدند.
آیهی ۱۵:
﴿وَلَقَدۡ کَانُواْ عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ مِن قَبۡلُ لَا یُوَلُّونَ ٱلۡأَدۡبَٰرَۚ وَکَانَ عَهۡدُ ٱللَّهِ مَسُۡٔولٗا١٥﴾[الأحزاب: ۱۵]. «و آنان پیش از این با خداوند پیمان بسته بودند که پشت به دشمن نکنند، و عهد و پیمان خدا بازخواست دارد».
درحالیکه آنها قبلاً با خدا عهد و پیمان بسته بودند که به دشمن پشت نکنند و نگریزند. و همانا عهد و پیمان خدا همواره بازخواستدارد. و خداوند آنانرا از این عهد و پیمان خواهد پرسید حال آن که آنها پیمان را شکستهاند پس به گمان آنها پروردگارشان با آنان چه خواهد کرد؟!.
آیهی ۱۶:
﴿قُل لَّن یَنفَعَکُمُ ٱلۡفِرَارُ إِن فَرَرۡتُم مِّنَ ٱلۡمَوۡتِ أَوِ ٱلۡقَتۡلِ وَإِذٗا لَّا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِیلٗا١٦﴾[الأحزاب: ۱۶]. «بگو: اگر از مرگ یا کشته شدن فرار کنید این فرار سودی به حال شما نخواهد داشت، و آنگاه جز اندکی بهرهمند نمیشوید».
﴿قُل﴾با سرزنش کردن آنها به خاطر فرارشان و یا بیان اینکه فرار برایشان سودی ندارد به آنها بگو: ﴿لَّن یَنفَعَکُمُ ٱلۡفِرَارُ إِن فَرَرۡتُم مِّنَ ٱلۡمَوۡتِ أَوِ ٱلۡقَتۡلِ﴾فرار از مرگ یا کشته شدن سودی به حال شما نخواهد داشت و اگر در خانههایتان باشید کسانی که کشته شدن آنان مقرّر گشته است به محل کشته شدن خویش خواهند رفت. اسباب فایده میبخشد اما به شرطی که در خلاف جهت قضا و تقدیر الهی نباشد، و هرگاه تقدیر و قضای الهی بیاید هر سببی از بین میرود و هر وسیلهای که انسان گمان برد او را نجات میدهد باطل میشود. ﴿وَإِذٗا لَّا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِیلٗا﴾و آنگاه که فرار کردید تا از مرگ و کشته شدن در امان بمانید و در دنیا بهرهمند شوید و لذت ببرید، بدانید که شما جز از کالایی اندک بهرهمند نخواهید شد، و چنان اندک و ناچیز است که به فرار و ترک نمودن دستور خدا و از دست دادن لذت و بهرهمندی همیشگی در بهشت نمیارزد و با آن برابری نمیکند.
آیهی ۱۷:
﴿قُلۡ مَن ذَا ٱلَّذِی یَعۡصِمُکُم مِّنَ ٱللَّهِ إِنۡ أَرَادَ بِکُمۡ سُوٓءًا أَوۡ أَرَادَ بِکُمۡ رَحۡمَةٗۚ وَلَا یَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَلِیّٗا وَلَا نَصِیرٗا١٧﴾[الأحزاب: ۱۷]. «بگو: چه کسی میتواند شما را در برابر ارادۀ خدا حفظ کند اگر او مصیب یا رحمتی را برای شما بخواهد؟! آنان غیر از خدا هیچ سرپرست و یاوری برای خود نخواهند یافت».
سپس بیان کرد که هرگاه خداوند بخواهد مصیبتی به بنده برساند اسباب و وسایل، هیچ چیزی را از بنده دور نمیکنند. پس فرمود: ﴿قُلۡ مَن ذَا ٱلَّذِی یَعۡصِمُکُم مِّنَ ٱللَّهِ إِنۡ أَرَادَ بِکُمۡ سُوٓءًا أَوۡ أَرَادَ بِکُمۡ رَحۡمَةٗ﴾بگو: چه کسی میتواند شما را در برابر اراده خدا حفظ کند اگر او مصیبت یا رحمتی را برای شما بخواهد؟ زیرا اوست که میدهد وباز میدارد. سود دهنده و زیان رساننده اوست، خیر را جز او کسی نمیآورد و بدی را جز او کسی دور نمیکند. ﴿وَلَا یَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَلِیّٗا وَلَا نَصِیرٗا﴾و آنها جز او سرپرست و یاوری نخواهند داشت که آنان را سرپرستی نماید و منافعشان را فراهم آورد. و یاوری ندارند که آنها را یاری کند و زیانها را از آنان دور بدارد. پس باید از کسی اطاعت کنند که او به تنهایی همه کارها را انجام میدهد، کسی که خواست او نافذ است و هرچه تقدیر نماید اجرا میشود. و اگر او کسی را سرپرستی و کمک نکند یاری و حمایت هیچ سرپرست و یاوری برایش سودبخش نیست.
آیهی ۱۸:
﴿قَدۡ یَعۡلَمُ ٱللَّهُ ٱلۡمُعَوِّقِینَ مِنکُمۡ وَٱلۡقَآئِلِینَ لِإِخۡوَٰنِهِمۡ هَلُمَّ إِلَیۡنَاۖ وَلَا یَأۡتُونَ ٱلۡبَأۡسَ إِلَّا قَلِیلًا١٨﴾[الأحزاب: ۱۸]. «به راستی خداوند کسانی از شما را که مردم را از جنگ باز میداشتند میشناسد و (نیز) آنانرا که به برادرانشان گفتند: بهسوی ما بیایید و جز اندکی به جنگ نمیآیند».
سپس خداوند به کسانی که مردم را از جنگ بازمی داشتند وعید داد و آنها را تهدید نمود و فرمود: ﴿قَدۡ یَعۡلَمُ ٱللَّهُ ٱلۡمُعَوِّقِینَ مِنکُمۡ﴾خداوند کسانی را که مردم را از بیرون رفتن برای جنگ باز میداشتند، ﴿وَٱلۡقَآئِلِینَ لِإِخۡوَٰنِهِمۡ هَلُمَّ إِلَیۡنَا﴾و به برادرانشان که برای جنگ بیرون رفته بودند، میگفتند: به سوی ما بیایید یعنی برگردید. همانطور که گفتند: ﴿یَٰٓأَهۡلَ یَثۡرِبَ لَا مُقَامَ لَکُمۡ فَٱرۡجِعُواْۚ﴾«ای اهل مدینه! اینجا جای ماندن شما نیست، پس برگردید». خداوند اینگونه افراد را به خوبی میشناسد.
و آنها با اینکه دیگران را از شرکت در جنگ باز میداشتند خودشان ﴿وَلَا یَأۡتُونَ ٱلۡبَأۡسَ إِلَّا قَلِیلًا﴾بسیار کم در جهاد و کارزار شرکت میکردند و بیشتر از همه مردم دوست داشتند از جنگ باز بمانند چون در وجود آنها انگیزهای برای جهاد وجود نداشت و انگیزه جهاد، ایمان و صبر است که آنها فاقد آن بودند. و وجود آنها سرشار از نفاق و بیایمانی بود که این مقتضی بزدلی و ترس میباشد.
آیهی ۱۹:
﴿أَشِحَّةً عَلَیۡکُمۡۖ فَإِذَا جَآءَ ٱلۡخَوۡفُ رَأَیۡتَهُمۡ یَنظُرُونَ إِلَیۡکَ تَدُورُ أَعۡیُنُهُمۡ کَٱلَّذِی یُغۡشَىٰ عَلَیۡهِ مِنَ ٱلۡمَوۡتِۖ فَإِذَا ذَهَبَ ٱلۡخَوۡفُ سَلَقُوکُم بِأَلۡسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى ٱلۡخَیۡرِۚ أُوْلَٰٓئِکَ لَمۡ یُؤۡمِنُواْ فَأَحۡبَطَ ٱللَّهُ أَعۡمَٰلَهُمۡۚ وَکَانَ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرٗا١٩﴾[الأحزاب: ۱۹]. «حال آنکه بر شما بخل میورزند، پس چون ترس درمیان آید آنان را میبینی که مانند کسیکه از (سختی) مرگ بیهوش شده باشد چشمانش در حدقه می گردد (و) به سوی تو مینگرند، و هنگامیکه ترس از میان برود زبانهای تند و تیز خود را به برش میگذارند و بر خیر و نعمت بخل ورزانند. اینان هرگز ایمان نیاوردهاند، و خدا اعمال ایشان را تباه میگرداند و این کار برای خدا آسان است».
﴿أَشِحَّةً عَلَیۡکُمۡ﴾حاضر نیستند جن و مال خود را فدا کنند و در راه کارزار از آن استفاده شود. آنها با مال و جان خود جهاد نمیکنند، ﴿فَإِذَا جَآءَ ٱلۡخَوۡفُ رَأَیۡتَهُمۡ یَنظُرُونَ إِلَیۡکَ تَدُورُ أَعۡیُنُهُمۡ کَٱلَّذِی یُغۡشَىٰ عَلَیۡهِ مِنَ ٱلۡمَوۡتِ﴾و هنگامیکه لحظات بیم و هراس فرا میرسد به خاطر بزدلی و ترسی که دلهایشان را لرزان نموده و اضطرابی که خاطرشان را پریشان کرده است و از ترس اینکه مبادا به جنگیدن مجبور شوند، میبینی به تو نگاه میکنند درحالیکه چشمانشان بیاختیار در حدقه به گردش در میآید مانند کسی که دچار سکرات موت شده و میخواهد بمیرد.
﴿فَإِذَا ذَهَبَ ٱلۡخَوۡفُ﴾اما وقتی خوف و هراس از میان برود و در امنیت و آرامش قرار گیرند، ﴿سَلَقُوکُم بِأَلۡسِنَةٍ حِدَادٍ﴾با سخنانی درشت و زبانی تیز و ادعاهای نادرست با شما سخن میگویند و شما را میآزاراند، و وقتی سخنان آنها را بشنوی گمان میبری که اهل شجاعت و اقدام هستند. ﴿أَشِحَّةً عَلَى ٱلۡخَیۡرِ﴾بر آنچه از کمک مالی که از آنها خواسته میشود بخیلاند و بدترین چیز آن است که انسان در انجام آنچه که بدان امر شده است بخیل باشد، و در خرج کردن مال خود بخل ورزد و حاضر نباشد با جسم وجان خود در راه خدا جهاد نماید، و از دعوت دادن به راه خدا بخل بورزد و به مقام و جایگاه و علم و خیرخواهی و نظر درستش بخل ورزد.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ لَمۡ یُؤۡمِنُواْ فَأَحۡبَطَ ٱللَّهُ أَعۡمَٰلَهُمۡ﴾اینان که چنین وضعیتی دارند هرگز ایمان نیاوردهاند و خداوند به خاطر ایمان نیاوردنشان اعمال آنها را باطل و بیپاداش کرده است. ﴿وَکَانَ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرٗا﴾و اینکار برای خدا آسان است. اما خداوند مومنان را از بخیل بودن بر جان و مالشان نجات داده و به آنها توفیق ارزانی نموده تا جان و مال خود را در راه خدا و در راهی که بدان امر شدهاند عطا کنند، و آنها اموال خود را در راههای خیر خرج مینمایند و از مقام و دانش خود برای جلب رضای خدا هزینه میکنند.
آیهی ۲۰:
﴿یَحۡسَبُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ لَمۡ یَذۡهَبُواْۖ وَإِن یَأۡتِ ٱلۡأَحۡزَابُ یَوَدُّواْ لَوۡ أَنَّهُم بَادُونَ فِی ٱلۡأَعۡرَابِ یَسَۡٔلُونَ عَنۡ أَنۢبَآئِکُمۡۖ وَلَوۡ کَانُواْ فِیکُم مَّا قَٰتَلُوٓاْ إِلَّا قَلِیلٗا٢٠﴾[الأحزاب: ۲۰]. «گمان میبرند لشکرها(ی کافران) نرفتهاند و اگر لشکرهای کافران بار دیگر برگردند ایشان دوست دارند درمیان اعراب بادیهنشین باشند، و از اخبار شما پرسش میکنند، و اگر درمیان شما بودند جز مقدار کم و ناچیزی پیکار نمیکردند».
﴿یَحۡسَبُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ لَمۡ یَذۡهَبُواْ﴾گمان میبرند لشکرهایی که برای جنگ با پیامبر و یارانش به هم پیوسته بودند نرفتهاند، و هنوز در جایشان هستند تا مسلمانان را ریشهکن نمایند اما گمان و پندار آنها باطل و پوچ است. ﴿وَإِن یَأۡتِ ٱلۡأَحۡزَابُ یَوَدُّواْ لَوۡ أَنَّهُم بَادُونَ فِی ٱلۡأَعۡرَابِ یَسَۡٔلُونَ عَنۡ أَنۢبَآئِکُمۡۖ﴾و اگر بار دیگر لشکرهای کافران برگردند این منافقان دوست دارند که آنها در مدینه و نزدیک مدینه نباشند و با اعراب بادیه نشین باشند و از آنجا اخبار شما را جویا شوند که چه بر سرتان آمده است؟ هلاک شوند و نفرینشان باد! اینها کسانی نیستند که حضورشان موثر و ارزشمند باشد، بلکه ﴿وَلَوۡ کَانُواْ فِیکُم مَّا قَٰتَلُوٓاْ إِلَّا قَلِیلٗا﴾اگر درمیان شما میماندند جز مقدار اندکی نمیجنگیدند. پس به آنها توجه نکنید و بر آنان تاسف نخورید.
آیهی ۲۱:
﴿لَّقَدۡ کَانَ لَکُمۡ فِی رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن کَانَ یَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡیَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَکَرَ ٱللَّهَ کَثِیرٗا٢١﴾[الأحزاب: ۲۱]. «به راستی برای کسی از شما که به (پاداش) خداوند و روز قیامت امید میدارد و خداوند را بسیار یاد میکند، در (سیرۀ) پیامبر خدا سرمشقی نیکو است».
﴿لَّقَدۡ کَانَ لَکُمۡ فِی رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ﴾سرمشق زیبایی در زندگی پیامبر خدا برای شماست که خودش در جنگ حضور یافت و او شرافتمند و بزرگوار و قهرمان و شجاع است. پس وقتی او جان بزرگوارش را از جنگ پنهان نمیدارد چگونه شما بر جان خود بخل میورزید؟! پس در این کار او را سرمشق و الگوی خود قرار دهید. اهل اصول از این آیه چنین برداشت کردهاند که کارهای پیامبر حجت است، و اصل بر این است که او در احکام الگو و سرمشق امت خویش میباشد، مگر احکامی که دلیل شرعی بر این دلالت نماید که آن احکام مختص و ویژه پیامبر میباشند.
و الگو بر دو نوع است: یکی الگوی نیک و دیگری الگوی بد. پس سرمشق و الگوی نیک در پیامبر است، کسی که او را الگوی خویش قرار دهد راهی را در پیش گرفته است که او را به کرامت الهی میرساند، و راه راست همان است. و اما اگر کسی غیر از او را به الگو بگیرد و با پیامبر مخالف باشد چنین الگویی، الگوی بد است. همانند گفته مشرکین که هنگامی که پیامبران آنها را دعوت دادند تا از پیامبران الگوبرداری نمایند، گفتند: ﴿إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّهۡتَدُونَ﴾[الزخرف: ۲۲]. «بدون شک ما پدران خود را بر آیینی یافتهایم و با حرکت در مسیر آنها راه یافته خواهیم بود».
و کسی میتواند از این الگوی نیکو الگو برداری نماید و به آن تاسی جوید که به خدا و پاداش روز قیامت امید داشته باشد. پس ایمان و ترسی که از خداوند دارد، و امیدواریاش به پاداش خدا و ترسش از عذاب الهی او را وادار مینماید تا به پیامبر تاسی بجوید و از او الگو برداری کند.
آیهی ۲۲:
﴿وَلَمَّا رَءَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ قَالُواْ هَٰذَا مَا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَصَدَقَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥۚ وَمَا زَادَهُمۡ إِلَّآ إِیمَٰنٗا وَتَسۡلِیمٗا٢٢﴾[الأحزاب: ۲۲]. «و هنگامیکه مؤمنان لشکرهای (کافران) را دیدند، گفتند: این همان چیزی است که خدا و پیامبرش به ما وعده داده بودند، و خدا و پیغمبرش راست فرمودهاند، و این به آنان جز ایمان و تسلیم نیافزود».
وقتی حالت منافقان را به هنگام ترس و خطر بیان نمود، حالت مومنان را نیز بیان کرد و فرمود: ﴿وَلَمَّا رَءَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ﴾و هنگامیکه مومنان لشکرها را دیدند، و هرکدام در جایگاه خود قرار گرفت و ترس و هراس به پایان رسید، گفتند: ﴿هَٰذَا مَا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُ﴾این چیزی است که خدا و پیامبرش به ما وعده دادهاند، آنجا که خدا میفرماید: [البقرة: ۲۱۴]. ﴿أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تَدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ وَلَمَّا یَأۡتِکُم مَّثَلُ ٱلَّذِینَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِکُمۖ مَّسَّتۡهُمُ ٱلۡبَأۡسَآءُ وَٱلضَّرَّآءُ وَزُلۡزِلُواْ حَتَّىٰ یَقُولَ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ مَتَىٰ نَصۡرُ ٱللَّهِۗ أَلَآ إِنَّ نَصۡرَ ٱللَّهِ قَرِیبٞ٢١٤﴾[البقرة: ۲۱۴]. «آیا پنداشتهاید که وارد بهشت شوید و هنوز مانند آنچه که بر کسانی که پیش از شما بودهاند آمد بر شما نیامده است؟! و سختیها آنها را فرا گرفت و متزلزل شدند تا اینکه پیامبر و کسانی که همراه او بودند، گفتند: یاری خدا کی میآید؟! هان آگاه باشید! بیگمان یاری و مدد خدا نزدیک است». ﴿وَصَدَقَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُ﴾و خدا و پیامبرش راست گفتهاند، ما آنچه را که به آن خبر داده شده بودیم مشاهده کردیم، ﴿وَمَا زَادَهُمۡ إِلَّآ إِیمَٰنٗا وَتَسۡلِیمٗا﴾و این سختیها جز ایمان در قلبهایشان و تسلیم شدن با اعضا و جوارح و فرمانبرداری از دستور خدا به آنها نیافزود.
آیهی ۲۳:
﴿مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَیۡهِۖ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ وَمِنۡهُم مَّن یَنتَظِرُۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِیلٗا٢٣﴾[الأحزاب: ۲۳]. «از مؤمنان کسانی هستند که آنچه را با خداوند بر آن پیمان بسته بودند تحقّق بخشیدند، پس برخی از آنان قرارشان را به انجام رساندند و برخی نیز در انتظارند و آنان هیچگونه تغییر و تبدیلی (در عهد و پیمان خود) ندادهاند».
وقتی بیان نمود که منافقان با خدا عهد بستند که در جنگ پشت نخواهند کرد سپس این عهد را شکستند وفاداری مومنان را بیان کرد و فرمود: ﴿مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَیۡهِ﴾از مومنان کسانی هستند که به پیمانی که با خدا بستهاند وفا مینمایند و آن را به طور کامل انجام میدهند پس آنها جان خویش را در راه جلب خشنودی خدا فدا میکنند و آن را در راه فرمانبرداری او سپر مینمایند. ﴿فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ﴾برخی از ایشان به خواسته خود رسیدهاند و حقی را که بر آنان بوده ادا کردهاند و در راه خدا شهید شدهاند، یا درحالی با مرگ طبیعی مردهاند که حق خدا را کاملا ادا نمودهاند. ﴿وَمِنۡهُم مَّن یَنتَظِرُ﴾و برخی منتظرند تا پیمان و حقی را که بر آنهاست کامل گردانند، و چنین کسانی برای انجام دادن وظیفه وحقی که بر آنهاست و برای وفا کردن به پیمانی که بستهاند در حرکت و تکاپو و تلاشند و به امید وفا کردن به پیمان خویش تلاش مینمایند. ﴿وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِیلٗا﴾و پیمان و عهدی را که با خدا بستهاند تغییر ندادهاند، بلکه آنها همواره و همیشه برعهد و پیمان خدا پایبند هستند و از آن منحرف نمیشوند و تغییرش نمیدهند. پس اینها مردان حقیقی هستند و دیگران فقط ظاهر و سیمایشان مردانه است ولی صفات و ویژگیهایشان ناقص میباشد.
آیهی ۲۴:
﴿لِّیَجۡزِیَ ٱللَّهُ ٱلصَّٰدِقِینَ بِصِدۡقِهِمۡ وَیُعَذِّبَ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ إِن شَآءَ أَوۡ یَتُوبَ عَلَیۡهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ غَفُورٗا رَّحِیمٗا٢٤﴾[الأحزاب: ۲۴]. «تا خداوند راستگویان را بهخاطر راستیشان پاداش بدهد و منافقان را هرگاه که بخواهد عذاب کند و یا ببخشد. بیگمان خداوند آمرزندۀ مهربان است».
﴿لِّیَجۡزِیَ ٱللَّهُ ٱلصَّٰدِقِینَ بِصِدۡقِهِمۡ﴾تا خداوند کسانی را که در گفتار و حالات و رفتارشان با خدا راستگو هستند و ظاهرشان با باطن و درونشان یکسان است به خاطر راستیشان پاداش بدهد. خداوند متعال میفرماید: ﴿هَٰذَا یَوۡمُ یَنفَعُ ٱلصَّٰدِقِینَ صِدۡقُهُمۡۚ لَهُمۡ جَنَّٰتٞ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدٗا﴾[المائدة: ۱۱۹]. «این روزی است که به راستگویان راستیشان فایده میدهد، برای آنان باغهایی است که از زیر درختان آن رودها روان است و آنان در آن جاویدانهاند».
آزمایشات و سختیهایی که ما مقدر کرده و پیش آورده ایم برای آن است تا راستگو از دروغگو مشخص گردد، و خداوند راستگویان را به خاطر راستیشان پاداش دهد ﴿وَیُعَذِّبَ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ إِن شَآءَ﴾و تا منافقان را که دلها و اعمالشان به هنگام پیش آمدن سختیها تغییر کرد و به پیمانی که با خدا بسته بودند وفا نکردند اگر بخواهد عذاب بدهد. به این صورت که هدایت و رهیابی آنها را نمیخواهد، زیرا میداند در اینها خیری وجود ندارد، بنابراین، به آنها توفیق هدایت نمیدهد.
﴿أَوۡ یَتُوبَ عَلَیۡهِمۡ﴾یا آنها را توفیق دهد تا توبه نمایند و بازگردند. و صیغهی غالب بر بخشندگی خدای بخشنده همین است. بنابراین، آیه را با دو نام از نامهایش که بر آمرزش و فضل و نیکوکاری دلالت مینمایند به پایان رساند. پس فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ غَفُورٗا﴾بیگمان خداوند گناهان کسانی را که بر خود زیاده روی کردهاند اگر توبه نمایند میآمرزد، گرچه گناهان زیادی انجام داده باشند. ﴿رَّحِیمٗا﴾و خداوند نسبت به آنان مهربان است و آنها را توفیق توبه عطا میکند. سپس توبهشان را میپذیرد و گناهانی را که کردهاند میپوشاند.
آیهی ۲۵:
﴿وَرَدَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِغَیۡظِهِمۡ لَمۡ یَنَالُواْ خَیۡرٗاۚ وَکَفَى ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱلۡقِتَالَۚ وَکَانَ ٱللَّهُ قَوِیًّا عَزِیزٗا٢٥﴾[الأحزاب: ۲۵]. «و خداوند کافران را در اوج خشم و غضبشان بازگرداند درحالیکه به هیچیک از آنچه میخواستند نرسیدند، و خداوند مؤمنان را از جنگ بینیاز ساخت و خداوند توانا و چیره است».
خداوند کافران را ناکام بازگرداند و نتوانستند به چیزی دست یابند که بر آن آزمند بودند، و خشمگین بودند و باور قطعی داشتند که پیروز خواهند شد. لشکریان زیاد و تجزبشان آنان را مغرور کرده بود و آنها به لشکر و ساز و برگ جنگی خود شادمان بودند، اما خداوند باد تندی را بر آنها فرستاد که خیمههایشان را از جا برکند و در مراکز آنها اضطراب و تزلزل پدید آورد و دیگهایشان را واژگون کرد و خداوند ترس را در دلهایشان انداخت و آنها با دلی لبریز از خشم بازگشتند. و این از یاری و مدد خداوند است که بندگانش را بدان یاری مینماید. ﴿وَکَفَى ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱلۡقِتَالَ﴾و خداوند با فراهم کردن اسباب عادی و قَدَری مومنان را در کار جنگ کفایت کرد، و آنها را از جنگ بینیاز ساخت، ﴿وَکَانَ ٱللَّهُ قَوِیًّا عَزِیزٗا﴾و خداوند توانا و چیره است و هیچکس با او در نمیافتد مگر اینکه مغلوب میگردد و شکست میخورد، و هیچکس از او یاری نمیخواهد مگر اینکه پیروز میشود. و هرکاری را که بخواهد انجام میدهد. و توانایی اهل قدرت سودی به آنان نمیبخشد مادامی که خداوند آنها را با قدرت خویش یاری نکند.
آیهی ۲۶:
﴿وَأَنزَلَ ٱلَّذِینَ ظَٰهَرُوهُم مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ مِن صَیَاصِیهِمۡ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ ٱلرُّعۡبَ فَرِیقٗا تَقۡتُلُونَ وَتَأۡسِرُونَ فَرِیقٗا٢٦﴾[الأحزاب: ۲۶]. «و خداوند کسانی از اهل کتاب را که از آنان پشتیبانی کرده بودند از قلعههایشان فرود آورد و به دلهایشان ترس و هراس انداخت! گروهی را میکشتید و گروهی را به اسارت میگرفتید».
﴿وَأَنزَلَ ٱلَّذِینَ ظَٰهَرُوهُم مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ مِن صَیَاصِیهِمۡ﴾و خداوند کسانی از اهل کتاب یعنی یهودیان را که لشکرهای کافران را یاری کردند از قلعههایشان پایین آورد در حالی که شما بر آنها غالب شدید، و تحت فرمان و قدرت اسلام درآورده شدند. ﴿وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ ٱلرُّعۡبَ﴾و در دلهایشان ترس و هراس انداخت پس نتوانستند با مسلمانها بجنگند بلکه تسلیم شدند و فروتنی و کرنش کردند. ﴿فَرِیقٗا تَقۡتُلُونَ وَتَأۡسِرُونَ فَرِیقٗا﴾پس مردان جنگی آنها را کشتید و زنان و کودکانشان را به اسارت گرفتید.
آیهی ۲۷:
﴿وَأَوۡرَثَکُمۡ أَرۡضَهُمۡ وَدِیَٰرَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُمۡ وَأَرۡضٗا لَّمۡ تَطَُٔوهَاۚ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٗا٢٧﴾[الأحزاب: ۲۷]. «و زمین و خانه و داراییشان، و همچنین زمینی را که هرگز بدان گام ننهاده بودید به شما داد، بیگمان خداوند بر هرچیزی تواناست».
﴿وَأَوۡرَثَکُمۡ أَرۡضَهُمۡ وَدِیَٰرَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُمۡ وَأَرۡضٗا لَّمۡ تَطَُٔوهَا﴾و سرزمین و خانهها و اموال آنان و زمینی را که بدان گام ننهاده بودیدی به عنوان غنیمت به شما داد. و سرزمینی را به شما داد که قبلا به خاطر شرافت و جایگاهش، و چون به نزد اهالی آن عزیز بود قدرت گام نهادن در آن را نداشتید و خداوند شما را بر آن مسلط کرد واهالی آن را خوار گردانید و مالهایشان را به غنیمت گرفتید و آنان را کشتید و به اسارت درآوردید. ﴿وَکَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٗا﴾و خداوند بر هر چیزی تواناست، هیچ چیزی او را درمانده نمیکند و از قدرت و توانایی خویش آنچه را خواست به شما داد. این گروه از اهل کتاب یهودیان بنی قریظه بودند که در روستایی خارج از مدینه که زیاد از مدینه دور نبود زندگی میکردند و پیامبرصوقتی به مدینه آمد با آنها پیمان بست و با آنها صلح کرد پس پیامبرصبا آنها نجنگید و آنان نیز با او نجنگیدند و آنها بر دین خود باقی ماندند و هیچ چیزی از امور آنها تغییر نکرد. پس در جنگ خندق لشکریان زیادی را که برای جنگ با پیامبر به هم پیوسته بودند دیدند و تعداد اندک مسلمانها را مشاهده نمودند و گمان بردند که به زودی این لشکریان زیاد پیامبر و مومنان را نابود و ریشه کن خواهند کرد، نیز سخنان فریبنده برخی از سرانشان آنها را بر آن داشت تا پیمانی را که با پیامبر بسته بودند بشکنند پس آنها عهد خود را شکستند و مشرکان را در جنگ با پیامبر یاری دادند.
وقتی خداوند مشرکین را خوار گرداند پیامبرصبه پیکار با آنها پرداخت پس آنان را در قلعههایشان محاصره کرد. و آنها به داوری سعد بن معاذسراضی شدند و سعد در مورد آنها چنین حکم کرد که مردان جنگجویشان کشته شوند و فرزندانشان به اسارت در آیند و مالهایشان به غنیمت گرفته شود. پس خداوند نعمت خویش را بر پیامبر و مومنان تکمیل و فراوان گردانید و با خوار نمودن دشمنانشان و کشتن برخی و به اسارت گرفتن عدهای دیگر آنها را شاد گرداند و خداوند همیشه در حق بندگان مؤمن خویش لطف دارد.
آیهی ۲۹-۲۸:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِکَ إِن کُنتُنَّ تُرِدۡنَ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا وَزِینَتَهَا فَتَعَالَیۡنَ أُمَتِّعۡکُنَّ وَأُسَرِّحۡکُنَّ سَرَاحٗا جَمِیلٗا٢٨﴾[الأحزاب: ۲۸]. «ای پیغمبر! به همسران خود بگو: اگر زندگانی دنیا و تجمل آنرا میخواهید بیایید تا به شما هدیهای مناسب بدهم و شما را به طرز نیکویی رها سازم».
﴿وَإِن کُنتُنَّ تُرِدۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ فَإِنَّ ٱللَّهَ أَعَدَّ لِلۡمُحۡسِنَٰتِ مِنکُنَّ أَجۡرًا عَظِیمٗا٢٩﴾[الأحزاب: ۲۹]. «و اگر خدا و پیامبرش و سرای آخرت را میخواهید خداوند برای نیکوکارانتان پاداش بزرگی آماده ساخته است».
هنگامیکه زنان پیامبر به او رشک بردند، و همگی با هم متحد شدند و از ایشان نفقه و لباس درخواست کردند، درخواستِ آنان طوری بود که برای پیامبرصممکن نبود که در هر وقت و شرایطی بتواند خواستهی آنان را برآورده سازد، و آنان نیز یکپارچه و به صورت دسته جمعی بر خواسته خود مصرّ بودند. این بر پیامبر دشوار آمد تا جاییکه سوگند خورد یک ماه نزد آنها نرود. پس خداوند خواست تا کار را بر پیامبرش آسان بگرداند و مقام همسرانش را بالا ببرد و هرچیزی را که پاداش آنها را کم نماید از آنها دور سازد. پس به پیامبرش فرمان داد تا به زنان خود اختیار دهد، بنابراین فرمود: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِکَ إِن کُنتُنَّ تُرِدۡنَ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا وَزِینَتَهَا﴾اگر شما فقط دنیا و زرق و برق آن را میخواهید و به آن خوشنود میشوید و به خاطر فقدانش خشمگین میگردید پس اگر شما چنین حالتی دارید من به شما نیازی ندارم. ﴿فَتَعَالَیۡنَ أُمَتِّعۡکُنَّ﴾و بیایید شما را از آنچه نزد خود دارم از متاع دنیا بهرهمند سازم، ﴿وَأُسَرِّحۡکُنَّ سَرَاحٗا جَمِیلٗا﴾و بدون ناراحتی و خشم بر یکدیگر و ناسزاگویی بلکه با سعه صدر قبل از آن که وضعیت به جای نامناسبی برسد از شما جدا شوم.
﴿وَإِن کُنتُنَّ تُرِدۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ﴾و اگر خدا و پیامبر و سرای آخرت را میخواهید، اگر این چیزها مراد و مقصود شماست، و هرگاه خدا و پیامبر و بهشت را به دست آورید به راحتی و سختی زندگانی دنیا توجه نخواهید کرد و به آنچه پیامبر دارد قانع میشوید، و آنچه را که تهیهاش دشوار است از او طلب نمیکنید. ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ أَعَدَّ لِلۡمُحۡسِنَٰتِ مِنکُنَّ أَجۡرًا عَظِیمٗا﴾بیگمان خداوند برای نیکوکارانتان پاداش بزرگی آماده ساخته است.
و پاداش و مزد در صورتی است که نیکوکار باشید، چون نیکوکاری پاداش آخرت را به دنبال دارد. و آنها فقط به خاطر اینکه همسران پیامبر هستند مستحق پاداش نخواهند بود، زیرا این بدون نیکوکاری کافی نیست. پس پیامبر به آنها اختیار داد و همه آنان خدا و پیامبر و سرای آخرت را انتخاب کردند و هیچ یک از آنها گزینهای دیگر را انتخاب نکرد. خداوند از همه آنها خشنود و راضی باد.
و این مخیر کردن چند فایده دارد:
۱- عنایت و توجه خداوند به پیامبرش، و اینکه راضی نبود در وضعیتی قرار بگیرد که مطالبات و خواستههای همسرانش موجبات فشار بر وی و اذیت و آزار او را فراهم کند.
۲- پیامبرصوقتی به آنها حق انتخاب داد از تبعات حقوق همسران معاف شد، به گونهای که اختیار داشت و هرگاه میخواست به آنها میداد و اگر میخواست نمیداد. [الأحزاب: ۳۸]. ﴿مَّا کَانَ عَلَى ٱلنَّبِیِّ مِنۡ حَرَجٖ فِیمَا فَرَضَ ٱللَّهُ لَهُ﴾[الأحزاب: ۳۸]. «بر پیامبر هیچ گناهی نیست در آنچه خداوند برای او مقّرر داشته است».
۳- منزّه داشتن پیامبر از زنانی که دنیا را بر خدا و پیامبر و جهان آخرت ترجیح میدهند.
۴- سالم ماندن همسرانش از گناه و از دست زدن به آنچه خدا و پیامبرش را خشنود مینماید.
زیرا با دادن اختیار به آنان، خداوند متعال عدم رضایت آنان را از پیامبر منتفی ساخت، عدم رضایتی که موجب عدم رضایت پیامبر از آنان میشد، و خشم و عدم رضایت پیامبر موجب میشد خداوند پروردگار ناراضی گردد، و عدم رضایت پروردگار - از کسی یا کسانی - موجب سزای آنان میشود.
۵- تصریح به والا بودن مقامشان و بیان همت بلند آنها که خدا و پیامبر و جهان آخرت را مراد و مقصود دانسته و آن را بر دنیا و کالای آن برگزیدند.
۶- این انتخاب موجب شد تا آنان به بهترین مقامهای بهشت برسند و در دنیا و آخرت همسران پیامبر باشند.
۷- زنان او متناسب با شان اوصهستند، زیرا او کاملترین انسان است و خداوند خواست که زنانش نیز کامل و پاکیزه باشند: [النور: ۲۶]. ﴿وَٱلطَّیِّبَٰتُ لِلطَّیِّبِینَ وَٱلطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَٰتِ﴾[النور: ۲۶]. «زنان پاکیزه برای مردان پاکیزه هستند، و مردان پاکیزه برای زنان پاکیزه».
۸- این انتخاب نشانه قناعت میباشد و قناعت موجب آرامش خاطر. و آزمندی از زنان پیامبر دور شد و ناخشنودی را که باعث پریشانی و ناراحتی میشود از آنها دور ساخت.
۹- همسری پیامبر سبب چندین برابر شدن پاداش آنها گشت و آنان در مقامی قرار گرفتند که هیچ زنی به آن مقام نمیرسد. بنابراین فرمود:﴿یَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِیِّ﴾.
آیهی ۳۱-۳۰:
﴿یَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِیِّ مَن یَأۡتِ مِنکُنَّ بِفَٰحِشَةٖ مُّبَیِّنَةٖ یُضَٰعَفۡ لَهَا ٱلۡعَذَابُ ضِعۡفَیۡنِۚ وَکَانَ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرٗا٣٠﴾[الأحزاب: ۳۰]. «ای همسران پیامبر! هرکدام از شما مرتکب کار ناشایست آشکاری شود کیفر او دو برابر خواهد بود و این برای خدا آسان است».
﴿وَمَن یَقۡنُتۡ مِنکُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتَعۡمَلۡ صَٰلِحٗا نُّؤۡتِهَآ أَجۡرَهَا مَرَّتَیۡنِ وَأَعۡتَدۡنَا لَهَا رِزۡقٗا کَرِیمٗا٣١﴾[الأحزاب: ۳۱]. «و هرکس از شما که در برابر خدا و پیامبرش گردن نهد و کار شایسته انجام دهد پاداش او را دو بار به او میدهیم و برای او روزی و نعمت ارزشمندی فراهم ساختهایم».
وقتی زنان پیامبر، خدا و پیامبرش و سرای آخرت را انتخاب کردند بیان فرمود که پاداش آنها دو برابر خوا هد بود. نیز فرمود: اگر مرتکب گناهی شوند کیفر و گناه آنها دو برابر است تا بیشتتر از گناه بپرهیزند و بیشتر سپاس خدا را به جای آورند، بنابراین، کیفر هرکس از آنها را اگر مرتکب گناهی شود دو برابر قرار داد.
﴿وَمَن یَقۡنُتۡ مِنکُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتَعۡمَلۡ صَٰلِحٗا﴾و هرکس از شما که از خدا و پیامبرش اطاعت کند و کار شایسته انجام دهد، چه کم باشد چه زیاد، ﴿نُّؤۡتِهَآ أَجۡرَهَا مَرَّتَیۡنِ﴾پاداش او را دو برابر پاداش دیگران میدهیم، ﴿وَأَعۡتَدۡنَا لَهَا رِزۡقٗا کَرِیمٗا﴾و برای او روزی و نعمت ارزشمندی که همانا بهشت است فراهم میسازیم. و زنان پیامبر از خدا و پیامبرش اطاعت کردند و کار شایسته انجام دادند از این رو معلوم است که مستحق پاداش بیکران خدا میباشند.
آیهی ۳۴-۳۲:
﴿یَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِیِّ لَسۡتُنَّ کَأَحَدٖ مِّنَ ٱلنِّسَآءِ إِنِ ٱتَّقَیۡتُنَّۚ فَلَا تَخۡضَعۡنَ بِٱلۡقَوۡلِ فَیَطۡمَعَ ٱلَّذِی فِی قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ وَقُلۡنَ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا٣٢﴾[الأحزاب: ۳۲]. «ای زنان پیامبر! شما مانند هیچ یک از (سایر) زنان نیستید اگر پرهیزگار باشید، پس در سخن گفتن نرمی نکنید تا کسی در دل خویش بیماری دارد به طمع نیافتد، و سخنی شایسته بگویید».
﴿وَقَرۡنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِیَّةِ ٱلۡأُولَىٰۖ وَأَقِمۡنَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتِینَ ٱلزَّکَوٰةَ وَأَطِعۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ إِنَّمَا یُرِیدُ ٱللَّهُ لِیُذۡهِبَ عَنکُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَیۡتِ وَیُطَهِّرَکُمۡ تَطۡهِیرٗا٣٣﴾[الأحزاب: ۳۳]. «و در خانههای خود بمانید و همچون جاهلیت پیشین درمیان مردم ظاهر نشوید و خودنمایی نکنید و نماز را برپای دارید و زکات را بپردازید و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید. جز این نیست که خداوند میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملاً پاکیزه گرداند».
﴿وَٱذۡکُرۡنَ مَا یُتۡلَىٰ فِی بُیُوتِکُنَّ مِنۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ وَٱلۡحِکۡمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ لَطِیفًا خَبِیرًا٣٤﴾[الأحزاب: ۳۴]. «و هرآنچه را که از آیههای خداوند و حکمت در خانههایتان خوانده میشود یاد کنید، بیگمان خداوند باریک بینِ آگاه است».
﴿یَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِیِّ لَسۡتُنَّ کَأَحَدٖ مِّنَ ٱلنِّسَآءِ إِنِ ٱتَّقَیۡتُنَّ﴾ای زنان پیامبر! شما مثل هیچ یک از زنان عادی نیستید اگر از خدا بترسید، زیرا با تقوای الهی مقامتان از زنا دیگر بالاتر میرود و هیچ زنی به مقام شما نمیرسد. پس تقوا را با رعایت ارکان آن کامل گردانید.
بنابراین، آنها را راهنمایی کرد تا وسیلههایی را که سبب کار حرام میشوند از میان بردارند و فرمود: ﴿فَلَا تَخۡضَعۡنَ بِٱلۡقَوۡلِ﴾و به هنگام سخن گفتن با مردان صدای خود را نرم و نازک نکنید، ﴿فَیَطۡمَعَ ٱلَّذِی فِی قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ﴾که آنگاه کسی که در دل او بیماری شهوت زنا است به طمع میافتد، چون او آماده و منتظر کوچکترین چیزی است که وی را تحریک کند، چرا که دل او سالم نیست، زیرا دلی که سالم باشد به آنچه خدا حرام نموده است علاقمند نیست و کمتر اسباب و وسایلی او را تحریک میکند، چرا که دل او پاک و سالم است. به خلاف کسی که دلش بیمار است، چنین کسی مانند فردی که دلش سالم است تحمل ندارد و کوچک ترین سببی او را به کار حرام وامی دارد و دعوتش را اجابت میکند و از خواستهاش سرپیچی نمینماید.
این دلیلیاست بر اینکه وسیلهها حکم اهداف و مقاصد را دارند. نرمی گفتار و صدا در اصل کار جایزی است اما وقتی که وسیلهای برای کار حرام باشد ازآن منع شده است، بنابراین برای زن شایسته است به هنگام سخن گفتن با مردان صدایش را نرم و نازک نکند.
وقتی آنها را از نرمی گفتار نهی کرد شاید کسی گمان بَرَد که باید به درشتی و تندی سخن بگویند، پس این توّهم را دفع نمود و فرمود: ﴿وَقُلۡنَ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا﴾و سخنی شایسته بگویند. یعنی سخنی که درشت و تند نباشد و فرمود: ﴿فَلَا تَخۡضَعۡنَ بِٱلۡقَوۡلِ﴾و نگفت: «فَلَا تَلِنَّ بِالقَول» چون آنچه از آن نهی شده سخنی نرمی است که همراه با فروتنی و انقیاد زن برای مرد باشد، و چنین حالت و سخنی مرد را وادار میکند تا به او چشم طمع بدوزد.
به خلاف کسی که سخنی نرم بگوید که در آن فروتنی نباشد بلکه این سخن با اینکه نرم است نشانگر عزت گوینده است و طرف را مغلوب مینماید و در او طمع نمیورزد. بنابراین خداوند پیامبرش را به خاطر مهربانی و ملایمتی که داشت ستوده است، پس فرمود: ﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡ﴾[آل عمران: ۱۵۹]. «به سبب رحمتی از جانب خدا برای آنها نرم و مهربان شدی». و به موسی و هارون فرمود: ﴿ٱذۡهَبَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ٤٣ فَقُولَا لَهُۥ قَوۡلٗا لَّیِّنٗا لَّعَلَّهُۥ یَتَذَکَّرُ أَوۡ یَخۡشَىٰ٤٤﴾[طه: ۴۳-۴۴]. «بروید نزد فرعون چرا که او سرکشی کرده است. پس با او به نرمی سخن بگویید شاید پند پذیرد یا بترسد». (و این بخش از آیه): ﴿فَیَطۡمَعَ ٱلَّذِی فِی قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ﴾ضمن اینکه دستوری است مبنی بر اینکه انسا باید پاکدامن باشد، و زنان و مردان پاکدامن مورد ستایش قرار گرفته و از نزدیک شدن به زنا نهی شدهاند، نیز بر این دلالت مینماید که برای بنده شایسته است هرگاه این حالت را در خودش یافت که با دیدن یا شنیدن سخن کسی که مورد پسندش میباشد بر انجام کار حرام تحریک میشود و احساس کرد که انگیزههای طمع ورزی او را به سوی حرام سوق میدهد باید بداند که این احساس یک بیماری است، از این رو باید برای تضعیف و از بین بردن و قطع کردن خاطرههای زشت بکوشد و با نفس خود مبارزه نماید تا آن را از این بیماری خطرناک نجات بخشد و از خداوند بخواهد که او را محافظت نماید و به او توفیق دهد. و این از زمره پاکدامنی است که به آن امر شده است.
﴿وَقُلۡنَ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا٣٢ وَقَرۡنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِیَّةِ ٱلۡأُولَىٰ﴾و در خانههایتان بمانید، این برایتان بهتر است و مانند اهل جاهلیت پیشین که دانش و دینی نداشتند آرایش نکنید و زیاد از خانه بیرون نروید و همه اینها برای دور کردن شر و اسباب آن است.
وقتی آنها را بهطور کلی به پرهیزگاری فرمان داد به جزئیاتی از آن نیز پرداخت، چون زنان به آن نیاز دارند و نیز آنها را به فرمانبرداری دستور داد به ویژه به برپای داشتن نماز و پرداختن زکات، دو عبادتی که هرکس به ناچار به آنها نیاز دارد و بزرگترین عادت محسوب میشوند، که در نماز اخلاص برای خداوند انجام میگیرد و با پرداختن زکات به بندگان نیکی میشود. سپس آنها را به طور کلی به اطاعت فرمان داد و فرمود: ﴿وَأَطِعۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید. هر امر و فرمانی که خدا و پیامبر دادهاند خواه فرمان واجب باشد یا فرمان مستحب در اطاعت از خدا و پیامبرش داخل است. ﴿إِنَّمَا یُرِیدُ ٱللَّهُ لِیُذۡهِبَ عَنکُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَیۡتِ وَیُطَهِّرَکُمۡ تَطۡهِیرٗا﴾جز این نیست که خداوند وقتی شما را به این چیزها فرمان میدهد و از چیزهایی نهی میکند برای آن است تا پلیدی و بدی را از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملا پاک گرداند. یعنی حمد و سپاس خداوند را به خاطر این اوامر و نواهی به جای آورید که شما را از مصلحت و فایده آنآگاه کرده است. و این اوامر و نواهی برای شما فایده و مصلحت محض هستند و خداوند با این دستورات نخواسته است بر شما تنگی و مشقّتی بیاورد، بلکه برای آن است تا پاکیزه گردید و اخلاق و رفتارتان پاک شود، و اعمالتان درست و خوب گردد و به سبب آن پاداشتان بیشتر و بزرگ شود.
و هنگامیکه آنان را به انجام کارها و ترک کارهایی امر نمود، به آنان دستور داد که به علم اندوزی بپردازند، و راه آن را برایشان بیان نمود، پس فرمود: ﴿وَٱذۡکُرۡنَ مَا یُتۡلَىٰ فِی بُیُوتِکُنَّ مِنۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ وَٱلۡحِکۡمَةِ﴾منظور از آیات خدا قرآن است، و حکمت، اسرار قرآن و یا سنّت پیامبر میباشد. و زنان را فرمان داد تا آنرا یاد کنند و این شامل ذکر و یاد کردن کلمات قرآن میشود که با تلاوت آن انجام میگیرد نیز معانی آنرا شامل میشود که با تدبر و تفکر در آن و استنباط احکام و حکمتهای آن انجام میگردد. نیز شامل ذکر ِ عمل کردن به آن هم میگردد.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ لَطِیفًا خَبِیرًا﴾همانا خداوند باریک بین آگاه است و سرایر و پنهانیهای امور را میبیند و آنچه را در آسمانها و زمین پنهان است و کارهایی را که آشکار یا پنهان هستند میداند. باریک بین و مطلع بودند خداوند این را میطلبد که آنها کارها را خالصانه برای خدا به انجام رسانند و اعمال را به صورت پنهانی انجام دهند. نیز از آنجا که خداوند باریک بین آگاه است جزا و سزای اعمال را میدهد. و یکی از معانی« لطیف» این است که خداوند بندهاش را به طرق مخفی و غیرمحسوس به سوی خیر و خوبی پیش میبرد و از شر و بدی محافظت مینماید، و رزق و روزی را از جایی به او میرساند که خودش نمیداند، و اسبابی را به او نشان میدهد که نفس آدمی از آنها نفرت دارد، اما راه رسیدن به بالاترین مقامها را برای او هموار میسازد.
آیهی ۳۵:
﴿إِنَّ ٱلۡمُسۡلِمِینَ وَٱلۡمُسۡلِمَٰتِ وَٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ وَٱلۡقَٰنِتِینَ وَٱلۡقَٰنِتَٰتِ وَٱلصَّٰدِقِینَ وَٱلصَّٰدِقَٰتِ وَٱلصَّٰبِرِینَ وَٱلصَّٰبِرَٰتِ وَٱلۡخَٰشِعِینَ وَٱلۡخَٰشِعَٰتِ وَٱلۡمُتَصَدِّقِینَ وَٱلۡمُتَصَدِّقَٰتِ وَٱلصَّٰٓئِمِینَ وَٱلصَّٰٓئِمَٰتِ وَٱلۡحَٰفِظِینَ فُرُوجَهُمۡ وَٱلۡحَٰفِظَٰتِ وَٱلذَّٰکِرِینَ ٱللَّهَ کَثِیرٗا وَٱلذَّٰکِرَٰتِ أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِیمٗا٣٥﴾[الأحزاب: ۳۵]. «بدون شک مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان فرمانبردار فرمان خدا و زنان فرمانبردار فرمان خدا، و مردان و زنان راستگو، و مردان و زنان بردبار، و مردان فروتن و زنان فروتن و مردان صدقه دهنده، و زنان صدقه دهنده و مردان روزهدار و زنان روزهدار، و مردان پاکدامن و زنان پاکدامن، و مردان و زنانی که خداوند را بسیار یاد میکنند خداوند برای آنان آمرزش و پاداشی بزرگ فراهم دیده است».
وقتی خداوند پاداش زنان پیامبرصرا بیان کرد و کیفر آنها را چنانچه از فرمان خدا سرپیچی کنند نیز ذکر نمود و فرمود آنها مانند هیچ یک از زنان دیگر نیستند، از دیگر زنان نیز سخن به میان آورد. و از آنجا که حکم آنها و حکم مردان یکی است، فرمود: ﴿إِنَّ ٱلۡمُسۡلِمِینَ وَٱلۡمُسۡلِمَٰتِ﴾زنان و مردان مسلمان که شرایع ظاهری را به جای آورند، ﴿وَٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ﴾و زنان با ایمان و مردان با ایمان. در اینجا منظور امور باطنی از قبیل عقاید قلبی و اعمال آن است. ﴿وَٱلۡقَٰنِتِینَ وَٱلۡقَٰنِتَٰتِ﴾و زنان و مردان فرمانبرداری که فرمان خدا و پیامبرش را اطاعت میکنند. ﴿وَٱلصَّٰدِقِینَ وَٱلصَّٰدِقَٰتِ﴾و مردان و زنانی که در گفتار و کردارشان راستگو هستند. ﴿وَٱلصَّٰبِرِینَ وَٱلصَّٰبِرَٰتِ﴾و مردان و زنانی که در برابر سختیها و مصیبتها بردباری میورزند، ﴿وَٱلۡخَٰشِعِینَ وَٱلۡخَٰشِعَٰتِ﴾و مردان و زنانی که در همه حالات فروتن هستند به ویژه در عبادتهایشان و به خصوص در نمازهایشان، ﴿وَٱلۡمُتَصَدِّقِینَ وَٱلۡمُتَصَدِّقَٰتِ﴾و مردان و زنانی که صدقههای فرض و نفل را میدهند، ﴿وَٱلصَّٰٓئِمِینَ وَٱلصَّٰٓئِمَٰتِ﴾و مردان و زنانی که روزههای فرض و نفل را میگیرند، ﴿وَٱلۡحَٰفِظِینَ فُرُوجَهُمۡ وَٱلۡحَٰفِظَٰتِ﴾و مردان و زنانی که شرمگاههای خود را از زنا و مقدّمات آن حفظ میکنند، ﴿وَٱلذَّٰکِرِینَ ٱللَّهَ کَثِیرٗا وَٱلذَّٰکِرَٰتِ﴾و مردان و زنانی که خدا را زیاد یاد مینمایند و در بیشتر اوقات خدا را یاد میکنند به خصوص اوقات اذکار مانند اذکار صبح و شام و اذکارِ پس از نمازهای فرض. ﴿أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُم﴾خداوند برای کسانی که دارای چنین صفات زیبایی هستند، صفاتی که برخی اعتقادات و اعمال قلب هستند و برخی اعمال اعضا و جوارح، و گفتههایی هستند که از زبان بیرون آمده و فایدهشان به خود و دیگران میرسد، کسانی که این اعمال را انجام میدهند و به انجام کارهای خیر میپردازند و از کارهای بد دوری میکنند، تمام دین را انجام دادهاند، چرا که داشتن این صفات چکیده اسلام و ایمان و احسان است. ﴿مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِیمٗا﴾خداوند به پاداش کارشان گناهانشان را میآمرزد، چون نیکیها، بدیها را از بین میبرند و به آنها پاداش بزرگی میدهد که اندازه آن را هیچ کس جز ذات خدا نمیداند، پاداشی که هیچ چشمی مانند آن را ندیده و هیچ گوشی اخبار حقیقی آن را نشنیده و به دل هیچ انسانی خطور نکرده است. از خداوند میخواهیم که ما را از چنین کسانی بگرداند.
آیهی ۳۶:
﴿وَمَا کَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ ٱلۡخِیَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡۗ وَمَن یَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِینٗا٣٦﴾[الأحزاب: ۳۶]. «و هیچ مرد و زن مؤمنی در کاری که خدا و پیغمبرش (در آن) داوری کرده باشند اختیاری از خود ندارند و کسی که از خدا و پیامبرش نافرمانی کند در گمراهی آشکاری گرفتار آمده است».
﴿وَمَا کَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ﴾شایسته و سزاوار فرد مومن نیست جز اینکه به سوی خشنودی خدا و پیامبرش بشتابد و از ناخشنودی خدا و پیامبرش بپرهیزد و باید دستورات خدا و رسول را اطاعت نماید و از آنچه خدا و پیامبرش نهی کردهاند بپرهیزد. بنابراین، شایسته و سزاوار هیچ مرد و زن مومنی نیست، ﴿إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا﴾که هرگاه خدا و پیامبرش در کاری حکم نمودند و دستور صادر کردند، ﴿أَن یَکُونَ لَهُمُ ٱلۡخِیَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡ﴾برای خودشان در آن کار اختیاری قایل شوند که آن را انجام دهند یا نه؟ بلکه مردان و زنان مومن میدانند که پیامبر برای آنان از خودشان مهر و عطوفت بیشتری دارد، پس مومن امیال خود را مانعی بین خود و دستور خدا و پیامبرش قرار نمیدهد.
﴿وَمَن یَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِینٗا﴾و کسی که از دستورات خدا و پیامبرش سرپیچی کند به گمراهی کاملا آشکاری گرفتار میگردد چون او راه راست را که انسان را به سرای بهشت میرساند رها کرده و به راهی روی آورده است که انسان را به عذاب دردناک میرساند. پس نخست این را بیان نمود که آنچه باعث میشود تا انسا با فرمان خدا و پیامبرش مخالفت نورزد ایمان است. سپس به بیان چیزی پرداخت که انسان را از نافرمانی باز میدارد و آن برحذر بودن از گرفتار شدن به گمراهی است که گمراه شدن نشانه گرفتار آمدن به عذاب و کیفر است.
آیهی ۳۷:
﴿وَإِذۡ تَقُولُ لِلَّذِیٓ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ وَأَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِ أَمۡسِکۡ عَلَیۡکَ زَوۡجَکَ وَٱتَّقِ ٱللَّهَ وَتُخۡفِی فِی نَفۡسِکَ مَا ٱللَّهُ مُبۡدِیهِ وَتَخۡشَى ٱلنَّاسَ وَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَىٰهُۖ فَلَمَّا قَضَىٰ زَیۡدٞ مِّنۡهَا وَطَرٗا زَوَّجۡنَٰکَهَا لِکَیۡ لَا یَکُونَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ حَرَجٞ فِیٓ أَزۡوَٰجِ أَدۡعِیَآئِهِمۡ إِذَا قَضَوۡاْ مِنۡهُنَّ وَطَرٗاۚ وَکَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ مَفۡعُولٗا٣٧﴾[الأحزاب: ۳۷]. «و به یادآور زمانی را که به کسی که خداوند بدو نعمت داده بود و تو (نیز) بدو لطف کرده بودی، میگفتی: همسرت را برای خود نگاهدار و از خداوند بترس و در دل خود آنچه را که خداوند پدیدار کنندهاش است پنهان میساختی، و از مردم میترسیدی و خداوند به آنکه از او بترسی سزاوارتر است. هنگامیکه زید نیاز خود را از او به پایان برد او را به نکاح تو درآوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخواندگانشان نباشد، بدانگاه که نیاز خود را بدانان پایان ببرند، و فرمان خدا انجام یافتنی است».
سبب نزول این آیه آن بود که خداوند خواست یک قانون کلی را برای مومنان تشریع نماید و آن اینکه پسر خواندگان در حکم فرزندان حقیقی نیستند و هرکس فردی را پسر خوانده خود قرار دهد اگر پسر خوانده همسرش را طلاق داد پدر خواندهاش میتواند با همسرش ازدواج کند.
ازدواج نکردن با همسران پسر خواندهها از اموری بود که مردم بدان عادت کرده بودند و این سنت جز با یک رخداد بزرگ از میان نمیرفت، بنابراین خداوند خواست تا پیامبر این دستور را با زبان تبلیغ کند و عملا نیز چنین کاری را انجام دهد. و هرگاه خداوند بخواهد کاری را انجام دهد برای آن سببی قرار میدهد. «زید بن حارثه» زید بن محمّد خوانده میشد، و پیامبرصاو را پسرخواندهاش قرار داده بود، بنابراین، او را به پیامبر نسبت میدادند تا اینکه این آیه نازل شد: ﴿ٱدۡعُوهُمۡ لِأٓبَآئِهِمۡ﴾[الأحزاب: ۵]. «آنها را به پدرانشان نسبت دهید». از آن وقت به او گفته میشد «زید بن حارثه».
زید با زینب بنت جحش دختر عمّه پیامبرصازدواج کرد و پیامبرصدلش میخواست اگر زید زینب را طلاق بدهد با او ازدواج نماید و خداوند چنین مقدر نمود که زید و زینب از همدیگر جدا شوند، پس زید به نزد پیامبرصآمد و از او اجازه خواست که از زینب جدا شود. خداوند میفرماید ﴿وَإِذۡ تَقُولُ لِلَّذِیٓ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ وَأَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِ﴾و آنگاه کسی که خدا با دادن نعمت اسلام به او انعام کرده بود و تو نیز با آزاد کردن و تعلیم دادنش به او لطف کرده بودی به نزد تو آمد و با تودرباره جدا شدن از همسرش مشورت کرد، پس تو با خیرخواهی به او گفتی چنین کاری نکند و فرمودی که صلاح تو در این نیست و مصلحت او را بر علاقه و میل خود ترجیح دادی با اینکه دلت میخواست با زینب ازدواج نمایی. پس به او گفتی: ﴿أَمۡسِکۡ عَلَیۡکَ زَوۡجَکَ﴾همسرت را برای خود نگاه دار. یعنی از او جدا نشود و در برابر رفتارش شکیبا باش، ﴿وَٱتَّقِ ٱللَّهَ﴾و در همه کارهایت و به خصوص در قضیه همسرت از خدا بترس چون تقوای الهی انسان را به صبر و بردباری وا میدارد، و بدان فرمان میدهد. ﴿وَتُخۡفِی فِی نَفۡسِکَ مَا ٱللَّهُ مُبۡدِیهِ﴾و در دل خود چیزی را پنهان میداشتی که خداوند آن را آشکار میسازد. و آنچه که پیامبرصدر دل خود پنهان کرده بود این بود که اگر زید او را طلاق دهد با وی ازدواج خواهد کرد.
﴿وَتَخۡشَى ٱلنَّاسَ وَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَىٰهُ﴾و به خاطر ترس از زبان مردم آنچه را که در دل داشتی آشکار نمیکردی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی، زیرا ترس از خداوند هر خیری را فراهم میآورد و آدمی را از هر شری باز میدارد. ﴿فَلَمَّا قَضَىٰ زَیۡدٞ مِّنۡهَا وَطَرٗا﴾پس وقتی زید به او بیعلاقه شد و از وی جدا گردید و طلاقش داد، ﴿زَوَّجۡنَٰکَهَا﴾زینب را به ازدواج تو در آوریم و این کار را برای امر مهمّی انجام ﴿لِکَیۡ لَا یَکُونَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ حَرَجٞ فِیٓ أَزۡوَٰجِ أَدۡعِیَآئِهِمۡ﴾تا مشکلی برای مومنان در ازدواج با همسران پسرخواندگانش نباشد. چون آنها تو را میبینند که با همسر زید بن حارثه که قبلا به تو نسبت داده میشد ازدواج نمودی.
از آنجا که این فرموده: ﴿لِکَیۡ لَا یَکُونَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ حَرَجٞ فِیٓ أَزۡوَٰجِ أَدۡعِیَآئِهِمۡ﴾شامل همه حالات میگردد و بعضی از حالتها وجود دارد که ازدواج کردن با همسر پسرخوانده جایز نیست و آن عبارت است از قبل از طلاق دادن و انقضای زمان عدهی زن لذا آن را مقید به این کرد که ﴿إِذَا قَضَوۡاْ مِنۡهُنَّ وَطَرٗا﴾زمانی مومنان میتوانند با همسران پسرخواندگان خود ازدواج نمایند که پسرخواندگان همسران خود را طلاق دهند و عدهی آنان تمام گردد، و قبل از طلاق و انقضای عدّه چنین کاری جایز نیست. ﴿وَکَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ مَفۡعُولٗا﴾و فرمان خدا باید انجام گیرد و هیچ مانعی نمیتواند مانع انجام آن شود.
در این داستان فواید و آموختنیهایی است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱- ستایش زید بن حارثه از دو جهت، یکی اینکه خداوند در قرآن نام او را ذکر کرده است و جز او اسم هیچ صحابهای در قرآن نیامده است. و اینکه خداوند خبر داده که به او نعمت دادهاست یعنی با بخشیدن نعمت اسلام و ایمان بر او انعام نموده است. و این شهادتی از جانب خداست مبنی بر این که زید در ظاهر و باطن مسلمان و مومن است، به این دلیل که خداوند این نعمت را به طور خاص برای وی ذکر میگرداند، و منظور از آن نعمت ویژه، نعمت اسلام و ایمان است، وگرنه ذکر این نعمت به طور خاص، هیچ لزومی نداشت.
۲- بردهی آزاد شده که از نعمت آزادی برخوردار است، این نعمت از سوی کسی به او داده شده است که وی را آزاد نموده است.
۳- جایز بودن ازدواج با همسر پسرخوانده همانطور که در این آیه به صراحت بیان گردید.
۴- تعلیم و یاد دادن عملی از تعلیم قولی موثرتر است، به خصوص اگر تعلیم عملی همراه با تعلیم زبانی باشد که در این صورت «نورعلی نور» است.
۵- اگر آدمی زنی دیگر غیر از همسر و کنیز و محارمش را در دل خود دوست بدارد چنانچه مرتکب کار نامشروعی نشود گناهی در آن نیست، حتی اگر این آرزو را داشته باشید که اگر همسرش او را طلاق بدهد با وی ازدواج میکند، به شرط اینکه برای جدایی آنها تلاش نکند چون خداوند خبر داده که پیامبر این را در دل خود پنهان داشت.
۶- پیامبرصبه صورت آشکار و روشن پیام خدا را به مردم رسانده و همه آنچه را که به او وحی شده به مردم ابلاغ کرده است حتی این قضیه که در آن سرزنش شده است، و این دلالت مینماید که او پیامبر خداست و جز آنچه به سوی او وحی شده است نمیگوید و نمیخواهد خودش را بزرگ نماید.
۷- فردی که با او مشورت میشود امین به حساب آمده و بر او لازم است که هرگاه در کاری با وی مشورت کردند باید آنگونه که برای طرف بهتر و مفیدتر است نظر بدهد. و چنانچه خود نیز در دلش خواستهای داشته باشد باید مصلحت کسی را که از او مشورت خواست است مقدم بدارد.
۸- هرگاه کسی از دیگری در مورد جدایی از همسرش مشورت خواست بهتر آن است که بگوید: «تا جاییکه امکان بدارد همسرت را نگاه دار، چون ادامه زندگی از جدایی بهتر است».
۹- باید ترس از خدا را بر ترس از مردم مقدّم داشت و ترس از خداوند اولی و سزاوارتر است.
۱۰- فضیلت ام المومنین زینبل که خداوند او را به نکاح پیامبرصدر آورد بدون اینکه خطبهای خوانده شود و شاهدی در کار باشد. بنابراین زینب بر دیگر همسران پیامبرصافتخار میکرد و میگفت: «شما را خانوادههایتان به ازدواج پیامبر در آوردند و مرا خداوند از بالای هفت آسمان به ازدواج پیامبر در آورد».
۱۱- زنی که شوهر دارد ازدواج با او جایز نیست و نباید برای ازدواج با وی تلاش کرد مگر اینکه شوهرش او را طلاق بدهد و عدّهاش تمام شود، چون قبل از تمام شدن عدّه، زن وابسته به شوهر است.
آیهی ۳۹-۳۸:
﴿مَّا کَانَ عَلَى ٱلنَّبِیِّ مِنۡ حَرَجٖ فِیمَا فَرَضَ ٱللَّهُ لَهُۥۖ سُنَّةَ ٱللَّهِ فِی ٱلَّذِینَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلُۚ وَکَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ قَدَرٗا مَّقۡدُورًا٣٨﴾[الأحزاب: ۳۸]. «بر پیامبر در آنچه خداوند برای او مقدر نموده هیچ گناه و تقصیری نیست، این سنت الهی در مورد پیغمبران پیشین نیز جاری بوده و کار خداوند به اندازه و مقرر است».
﴿ٱلَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَٰلَٰتِ ٱللَّهِ وَیَخۡشَوۡنَهُۥ وَلَا یَخۡشَوۡنَ أَحَدًا إِلَّا ٱللَّهَۗ وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ حَسِیبٗا٣٩﴾[الأحزاب: ۳۹]. «کسانیکه پیامهای خداوند را میرسانند و از او میترسند و جز خدا از کسی نمیترسند و خداوند (به عنوان) حسابرس بس است».
این پاسخ طعنه کسانی است که به پیامبرصطعنه میزنند و میگویند زنان زیادی گرفته است. و این طعنهای است بیجا. پس خداوند فرمود: ﴿مَّا کَانَ عَلَى ٱلنَّبِیِّ مِنۡ حَرَجٖ فِیمَا فَرَضَ ٱللَّهُ لَهُ﴾بر پیامبر در انجام آنچه خداوند برای او مقدر نموده است هیچ گناه و تقصیری نیست. یعنی ازدواج با این زنان را خداوند برای او جایز نموده است، همانگونه که برای پیامبران گذشته این کار را مباح کرده بود. بنابراین فرمود: ﴿سُنَّةَ ٱللَّهِ فِی ٱلَّذِینَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلُۚ وَکَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ قَدَرٗا مَّقۡدُورًا﴾این سنت الهی در مورد پیامبران گذشته نیز جاری بوده است، و فرمان خداوند همواره روی حساب و برنامه دقیقی است و باید انجام شود.
﴿ٱلَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَٰلَٰتِ ٱللَّهِ﴾کسانیکه پیامهای خداوند را میرسانند، پس آنان آیات خدا و حجتها و دلایل او را بر بندگان میخوانند و آنان را به سوی خدا دعوت میکنند، ﴿وَیَخۡشَوۡنَهُ﴾و فقط از او که شرکی ندارد میترسند، ﴿وَلَا یَخۡشَوۡنَ أَحَدًا إِلَّا ٱللَّهَ﴾و از هیچکس جز خداوند نمیترسند.
پس، از آنجا که ازدواج در میان پیامبران معصوم یک سنت بوده است پیامبرانی که وظیفه خود را به بهترین و کاملترین صورت انجام دادهاند و آن عبارت از دعوت دادن مردم به سوی خدا و ترس از اوست، و این مقتضِ این است که انسان هرآنچه را که بدان دستور داده شده است انجام دهد و از هر امر ناجایزی پرهیز و دوری نماید پس چنین امری بیانگر آن است که به هیچ وجه در این قضیه نقص و اشکالی وجود ندارد. ﴿وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ حَسِیبٗا﴾و خداوند به عنوان حسابرس بندگانش و مراقب اعمالشان کافی است. و از این دانسته شد که نکاح و ازدواج از سنتهای پیامبران است.
آیهی ۴۰:
﴿مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِکُمۡ وَلَٰکِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِیِّۧنَۗ وَکَانَ ٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٗا٤٠﴾[الأحزاب: ۴۰]. «محمّد پدر هیچکس از مردان شما نیست بلکه فرستادۀ خدا و خاتم پیامبران است و خداوند به هرچیزی آگاه است».
﴿مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِکُمۡ﴾ای امّت پیامبر! محمّدصپدر هیچکس از مردان شما نیست. پس قطع ارتباط نسبی زید بن حارثه از این باب است. از آنجا که این - به شرطی که معنی بر ظاهر لفظ حمل گردد - نفی شامل همه حالات بر میگردد، یعنی نه پدر حقیقی است و نه پدرخوانده کسی است و در گذشته بیان گردید که پیامبر پدر همه مومنان است و همسرانش مادران مومناناند، پس برای اینکه این مطلب در عموم این نهی داخل نشود و فرمود: ﴿وَلَٰکِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِیِّۧنَ﴾بلکه او فرستاده خدا و خاتم پیامبران است. یعنی مقام او مقامی است که باید از او اطاعت و پیروی شود و هدایت از طریق او حاصل گردد و بدان باور شود. و محبّت و دوستی او باید بر محبت و دوستی هرکسی مقدم باشد، زیرا پیامبر خیرخواه مومنان میباشد و چنان نسبت به آنان خیرخواه است که گویا پدرشان میباشد. ﴿وَکَانَ ٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٗا﴾و خداوند بر هرچیزی آگاه است. یعنی علم و آگاهی او هرچیزی را احاطه کره است و او میداند که رسالت خود را در کجا قرار دهد، و چه کسانی را فرستاده خویش بگرداند، و میداند که چه کسانی صلاحیت برخورداری از فضل و لطف او را دارند.
آیهی ۴۴-۴۱:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ ذِکۡرٗا کَثِیرٗا٤١﴾[الأحزاب: ۴۱]. «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! بسیار خدای را یاد کنید».
﴿وَسَبِّحُوهُ بُکۡرَةٗ وَأَصِیلًا٤٢﴾[الأحزاب: ۴۲]. «و او را صبح و شام تسبیح گویید».
﴿هُوَ ٱلَّذِی یُصَلِّی عَلَیۡکُمۡ وَمَلَٰٓئِکَتُهُۥ لِیُخۡرِجَکُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۚ وَکَانَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ رَحِیمٗا٤٣﴾[الأحزاب: ۴۳]. «او ذاتی است که برشما رحمت میفرستد و فرشتگانش برای شما طلب آمرزش مینمایند تا شما را از تاریکیها بیرون آورد و به نور برساند و او نسبت به مؤمنان مهربان است».
﴿تَحِیَّتُهُمۡ یَوۡمَ یَلۡقَوۡنَهُۥ سَلَٰمٞۚ وَأَعَدَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا کَرِیمٗا٤٤﴾[الأحزاب: ۴۴]. «درودشان در روزی که او را ملاقات میکنند سلام است و برای آنان پاداشی ارزشمند فراهم دیده است».
خداوند والامقام مومنان را فرمان میدهد تا بسیار او را ذکر نمایند، از قبیل گفتند: «لا إله إلا الله، الحمدلله، سبحان الله، الله اکبر»، و هرگفتاری که سبب نزدیک شدن ِ به خداوند متعال گردد. و حداقل ایناست که انسان به اذکار صبح و شام و اذکاری که بعد از نمازهای پنجگانه و اذکاری که به هنگام رخدادها و در مناسبتهای مختلف گفته میشوند پایبند باشد.
و آدمی باید همیشه و در همه اوقات و در همه حالات به ذکر خدا پایبند باشد چون این عبادتی است که انجام دهندهاش را پیش میبرد، و روح و روان او را آرام میکند و سبب محبت و معرفت خدا میگردد، و انسان را بر انجام کار خیر و یاری میکند تا زیانش را از گفتن سخن زشت باز دارد.
﴿وَسَبِّحُوهُ بُکۡرَةٗ وَأَصِیلًا﴾یعنی در اول روز و در آخر روز به تقدیس او بپردازید و پاکی او را بیان دارید چون این دو وقت دارای فضیلت و شرافت میباشند و در این دو وقت انجام دادن کار راحت است.
﴿هُوَ ٱلَّذِی یُصَلِّی عَلَیۡکُمۡ وَمَلَٰٓئِکَتُهُۥ لِیُخۡرِجَکُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۚ وَکَانَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ رَحِیمٗا٤٣﴾یکی از مصادیق لطف و رحمت خدا نسبت به مؤمنان این است که آنها را میستاید و بر آنان رحمت میفرستد. و نیز فرشتگان برای مومنان دعا میکنند که به سبب آن خداوند آنها را از تاریکیهای گناهان و جهالت بیرون میآورد و به نور ایمان و به مرحله علم و عمل میرساند. پس این بزرگ ترین نعمتی است که خداوند به بندگان فرمان بردار بخشیده است، امری که مستدعی آن است که شکر این نعمت را به جای آورند و ذکر خداوند را به کثرت انجام دهند، خداوندای که به آنها لطف نموده و فرشتگانی را که عرش او را حمل میکنند، و بهترین فرشتگانی هستند، نیز فرشتگانی که پیرامون عرش را فرا گرفتهاند مسخر کرده است تا پروردگارشان را به پاکی یاد کنند و برای مومنان طلب آمرزش نمایند. پس میگویند: ﴿... رَبَّنَا وَسِعۡتَ کُلَّ شَیۡءٖ رَّحۡمَةٗ وَعِلۡمٗا فَٱغۡفِرۡ لِلَّذِینَ تَابُواْ وَٱتَّبَعُواْ سَبِیلَکَ وَقِهِمۡ عَذَابَ ٱلۡجَحِیمِ٧ رَبَّنَا وَأَدۡخِلۡهُمۡ جَنَّٰتِ عَدۡنٍ ٱلَّتِی وَعَدتَّهُمۡ وَمَن صَلَحَ مِنۡ ءَابَآئِهِمۡ وَأَزۡوَٰجِهِمۡ وَذُرِّیَّٰتِهِمۡۚ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٨ وَقِهِمُ ٱلسَّیَِّٔاتِۚ وَمَن تَقِ ٱلسَّیَِّٔاتِ یَوۡمَئِذٖ فَقَدۡ رَحِمۡتَهُۥۚ وَذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ٩﴾[غافر: ۷-۹]. «پروردگارا! رحمت و علم و آگاهی تو هرچیزی را به صورت گسترده فرا گرفته است، پس کسانی را که توبه کرده و از راه تو پیروی نمودهاند بیامرز، و آنان را از عذاب جهنّم نجات بده. پروردگارا! آنها و کسانی از پدران و همسران و فرزندانشان که صالح بودهاند به باغهای بهشتی وارد کن که به آنان وعده دادهای. بیگمان تو توانا و با حکمت هستی. و آنانرا از بدیها دور بدار و هرکس را در این روز از بدیها و شرها دور بداری به راستی که بر او رحم نمودهای، و این رستگاری بزرگ است».
پس این رحمت و نعمتی است که خداوند در دنیا به آنها دادهاست. و امّا رحمت خداوند بر آنها در آخرت بزرگ ترین رحمت و برترین پاداش است و آن این است که به خشنودی پروردگار و سلام گفتنش بر آنان و شنیدن سخن بزرگ او و دیدن چهره زیبایش و به دست آوردن پاداش بزرگش دست مییازند، پاداشی که ماهیت و مقدار آن را جز خداوندی که آن را به آنها بخشیده است کسی نمیداند. بنابراین فرمود ﴿تَحِیَّتُهُمۡ یَوۡمَ یَلۡقَوۡنَهُۥ سَلَٰمٞۚ وَأَعَدَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا کَرِیمٗا٤٤﴾درودشان در روزی که او را ملاقات میکنند سلام است. و برای آنان پاداشی ارزشمند فراهم دیده است.
آیهی ۴۸-۴۵:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰکَ شَٰهِدٗا وَمُبَشِّرٗا وَنَذِیرٗا٤٥﴾[الأحزاب: ۴۵]. «ای پیامبر! ما تو را گواه و مژدهرسان و بیم دهنده فرستادیم».
﴿وَدَاعِیًا إِلَى ٱللَّهِ بِإِذۡنِهِۦ وَسِرَاجٗا مُّنِیرٗا٤٦﴾[الأحزاب: ۴۶]. «و فراخوانندۀ بهسوی خدا به فرمان او و چراغی روشن».
﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ بِأَنَّ لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ فَضۡلٗا کَبِیرٗا٤٧﴾[الأحزاب: ۴۷]. «و (ای پیغمبر!) به مؤمنان مژده بده که از (سوی) خداوند فضلی بزرگ دارند».
﴿وَلَا تُطِعِ ٱلۡکَٰفِرِینَ وَٱلۡمُنَٰفِقِینَ وَدَعۡ أَذَىٰهُمۡ وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ وَکِیلٗا٤٨﴾[الأحزاب: ۴۸]. «و از کافران و منافقان اطاعت مکن و از اذیت و آزارشان درگذر و بر خداوند توکل کن و همین بس که خداوند کارساز و حامی باشد».
چیزهایی که خداوند پیامبرش را به آن توصیف کرده است مقصود و چکیده و اصول رسالت او میباشند که به ایشان اختصاص داده شدهاند و آن پنچ چیز میباشند:
یکی اینکه ﴿شَٰهِدٗا﴾پیامبر بر کارهای خیر و شری که امّت انجام میدهد گواه است، همانگونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَیَکُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَیۡکُمۡ شَهِیدٗا﴾[البقرة: ۱۴۳]. «تا شما بر مردم گواه باشید و پیامبر (نیز) بر شما گواه باشد». ﴿فَکَیۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن کُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِیدٖ وَجِئۡنَا بِکَ عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ شَهِیدٗا٤١﴾[النساء: ۴۱]. «پس چگونه خواهد بود آنگاه که از هر امّتی گواهی بیاوریم و تو را بر اینها به عنوان گواه بیاوریم». پس ایشان صگواهی مقبول و عادل میباشند.
دوّم و سوّم: ﴿مُبَشِّرٗا وَنَذِیرٗا﴾پیامبر مژده دهنده و بیم دهنده میباشد، این مستلزم آن است که پیامبر آنچه مردم را به آن مژده میدهد و یا مردم را از آن میترساند، و اعمالی که سبب مژده یا ترس میشوند بیان کند. پس کسانی که مژده داده شدهاند مومنان پرهیزگاری هستند که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده و گناهان را ترک نمودهاند. پس ایشان را مژده باد که هر نوع پاداش دنیوی و دینی که نتیجه ایمان و تقواست در زندگی دنیا به آنها میرسد. و نیز ایشان را مژده باد که در آخرت از نعمت جاویدان و پایدار بهشت برخوردار خواهند شد. و همه اینها مستلزم آن است که اعمال، ویژگیهای تقوا و انواع پاداش به صورت مشروح و مفصل ذکر شوند.
و بیم دادهشدگان همان گناه پیشگان و مجرمان ستمگرند، کسانی که اهل ستمگری و جاهلیتاند و آنها باید در دنیا از کیفرهای دنیوی و دینی که نتیجه جهل و ستمگری است بترسند و از گرفتار شدن به کیفر هلاک کننده و عذاب طولانی آخرت در هراس باشند که به طور مشروح - این تهدید و بشارت - در قرآن و سنّت بیان شده است.
چهارم: ﴿وَدَاعِیًا إِلَى ٱللَّهِ﴾پیامبر به سوی خدا دعوت میکند. یعنی خداوند او را فرستاده است تا مردم را به سوی پروردگارشان فراخواند و آنها را به نعمتهای او که برای نیکان فراهم نموده است تشویق نماید و مردم را به عبادت و پرستش خدا که هدف از آفرینش انسانها است دستور دهد. و این مستلزم آن است که ایشان صبر آنچه مردم را به آن فرا میخواند استقامت داشته باشد و آنچه را که به سوی آن دعوت میکند به صورت مفصّل و مشروح بیان دارد و خداوند را با صفات پاکش به مردم بشناساند و او را از آنچه که سزاوار شکوهش نیست منزّه و پاک بدارد. و انواع عبودیت و بندگیها را برای مردم بیان کند و از نزدیک ترین راهی که انسان را به خدا میرساند دعوت کند، و به هر صاحب حقی حقش را بدهد و خالصانه برای خدا دعوت نماید، نه برای اینکه برای خودش جایگاهی بزرگ فراهم سازد. آنگونه که بسیاری از مردم دچار این مشکل میشوند و در راه دعوت به سوی خود و تعظیم خویش دعوت میدهند. و همه اینها ﴿بِإِذۡنِهِ﴾به فرمان خدای تعالی و امر و خواست و اراده او انجام میگیرد.
پنجم ﴿وَسِرَاجٗا مُّنِیرٗا﴾و اینکه او صچراغی تابان و روشن است. و این بیانگر آن است که مردم در ظلمت و تاریکی بزرگی قرار داشتند و هیچ نور و روشنایی وجود نداشت که به وسیله آن در تاریکیها راهیاب شوند و هیچ دانشی نبود که با آن تاریکیها زدوده شود. تا اینکه خداوند پیامبر بزرگ را فرستاد، پس به وسیله او این تاریکیها را روشن ساخت و جاهلیت را از بین برد و علم و دانش جایگزین آن شد. و خداوند به وسیله این پیامبر بسیاری از گمراهان را به راه راست هدایت کرد. پس راه برای اهل استقامت روشن گردید و آنها به دنبال این پیشوا حرکت کردند و به وسیله او خیر و شر را شناختند و اهل سعادت را از اهل شقاوت تشخیص دادند و در پرتو نور نبوت او معبود حقیقی خود را با اوصاف پسندیده و کارهای درست و فرمانهای به جایش شناختند.
﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ بِأَنَّ لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ فَضۡلٗا کَبِیرٗا٤٧﴾در اینجا بشارت داده شدگان را ذکر نمود و آنها مومنان هستند. و هرگاه ایمان به تنهایی ذکر شود اعمال صالح را نیز در بردارد. و آنچه را که به آن مژده داده شدهاند نیز بیان کرد و آن فضل بزرگ است از قبیل یاری شدن در دنیا و هدایت دادن قلبها و آمرزش گناهان و دور کردن مشکلات و فراوانی روزیهایی که به سوی آنان سرازیر شده است، و به دست آمدن نعمتهایی که شادی آور میباشند، و به دست آوردن رضایت پروردگارشان و پاداش او و نجات از خشم و عذابش. و این چیزی است که موجب نشاطِ تلاش کنندگان میشود، زیرا وقتی پاداشی که خداوند برای کارهایشان قرار داده است بیان شود با نشاطی بیشتر کار شایسته انجام میدهند و از این برای درپیش گرفتن راه راست کمک میجویند. و این از جمله حکمتهای خداوند قانون گذار است. همان طور که در جایی که مردم را برحذر میدارد کیفرهایی را که در نتیجهی انجام کارهای ممنوع گریبانگیر آدمی میشود بیان مینماید تا اینگونه مردم را بر پرهیز از آنچه خدا حرام کرده است یاری کند.
و از آنجا که گروهی از مردم مانع دعوتگران راه خدا از قبیل پیامبران و پیروانشان میباشند و آنان عبارتند از منافقانی که به ظاهر ایمان آوردهاند اما در باطن کافرند، به همین جهت خداوند پیامبرش را از اطاعت و فرمان برداری از این دو گروه، نهی و برحذر داشت و فرمود: ﴿وَلَا تُطِعِ ٱلۡکَٰفِرِینَ وَٱلۡمُنَٰفِقِینَ﴾هر زمانی که تو را از راه خدا باز میدارد از کافران و منافقان اطاعت مکن. اما این اقتضا نمیکند که مورد اذیت و آزار قرار بگیرند، بلکه فقط از آنها پیروی مکن، ﴿وَدَعۡ أَذَىٰهُمۡ﴾و از اذیت و آزارشان درگذر، چون وقتی آنها را آزار ندهی این عمل آنان را جذب مینماید و سبب میشود تا اسلام را بپذیرند و از بسیاری از آزارهایی که به پیامبر و خانوادهاش میرسانند دست بکشند. ﴿وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ﴾و در راستای کامل نمودن کار خودت و خوار نمودن دشمنانت بر خداوند توکل کن، ﴿وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ وَکِیلٗا﴾و خداوند به عنوان کارساز بس است، و کارهای مهم را به او بسپار که آنها را انجام میدهد و برای بندهاش آسان میگرداند.
آیهی ۴۹:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نَکَحۡتُمُ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ ثُمَّ طَلَّقۡتُمُوهُنَّ مِن قَبۡلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَکُمۡ عَلَیۡهِنَّ مِنۡ عِدَّةٖ تَعۡتَدُّونَهَاۖ فَمَتِّعُوهُنَّ وَسَرِّحُوهُنَّ سَرَاحٗا جَمِیلٗا٤٩﴾[الأحزاب: ۴۹]. «ای مؤمنان! هنگامیکه با زنان مؤمن ازدواج کردید سپس پیش از آنکه با آنان آمیزش کنید طلاقشان دادید برای شما عدّهای بر آنان نیست که آن را بشمارید، ایشان را از هدیهای مناسب بهرهمند سازید و به رها کردنی نیک رهایشان کنید».
خداوند متعال مومنان را خبر میدهد که هرگاه با زنان مومن ازدواج کردند سپس پیش از آن که با آنها همبستر شوند طلاقشان دادند عدّهای ندارند که شوهرانشان بر آنها بشمارند. و دستور داد که در این صورت به آنها کالایی بدهند تا موجب تسکین خاطرشان شود و از آنان به گونهای محترمانه و زیبا جدا شوند، بدون اینکه با همدیگر جدال نمایند و یکدیگر را ناسزا بگویند.
و از این آیه برمیاید که طلاق بعد از ازدواج است، پس اگر کسی زنی را قبل از ازدواج طلاق داد یا طلاقش را معلق به ازدواجش کرد چنین طلاقی واقع نمیشود چون خداوند متعال فرموده است: ﴿إِذَا نَکَحۡتُمُ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ ثُمَّ طَلَّقۡتُمُوهُنَّ﴾هنگامیکه با زنان مومن ازدواج کردید سپس ایشان را طلاق دادید. پس خداوند طلاق را بعد از ازدواج قرار داده است، بنابراین، قبل از ازدواج محلّی برای طلاق وجود ندارد. و چون طلاق که جدایی و تحریم کامل است قبل از ازدواج واقع نمیگردد تحریم ناقص که به سبب ظهار یا ایلاء و امثال آن پیش میآید به طریق اولی قبل از ازدواج اعتبار ندارد و واقع نمیشود. و صحیح ترین قول علما نیز همین است.
و این نیز به جایز بودن طلاق اشاره میکند چون خداوند از آن به عنوان کاری که مومنان انجام میدهند یاد کرده و آنها را به خاطر این کارشان ملامت و نکوهش نکرده است. و نیز آیه آنها را به نام مومنان خطاب نموده است. همچنین این آیه بر جایز بودن طلاق قبل از آمیزش دلالت مینماید. همانطور که در آیهای دیگر میفرماید: ﴿لَّا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ إِن طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ مَا لَمۡ تَمَسُّوهُنَّ﴾[البقرة: ۲۳۶]. «گناهی بر شما نیست اگر زنان را قبل از آن که با آنها همبستر شوید طلاق دهید».
نیز آیه بر این دلالت میکند اگر زنی قبل از این که شوهرش با او همبستر گردد طلاق داده شود عدهای ندارد، بلکه به محض این که طلاق داده شود میتواند ازدواج نماید، چون مانعی وجود ندارد. نیز آیه بر این دلالت میکند زنی که شوهرش با او همبستر شده است اگر او را طلاق دهد باید عدهاش سپری شود.
و آیا منظور از «دخول» و «مس» آمیزش است آن طور که همه علما بر این اجماع دارند؟ یا خلوت را نیز در بر میگیرد، گرچه شوهر با زنش همبستر نشود، آنگونه که خلفای راشدین به این فتوا دادهاند؟ البته نظر درست همین است. و هرگاه زن و شوهر به خلوت نشستند چه شوهر همسبتر شود یا نه، در صورت طلاق، گذراندن عده بر زن واجب است.
و آیه بر این دلالت مینماید زنی که قبل از آنکه شوهرش با او آمیزش کند اگر طلاق داده شود باید چیزی به عنوان متعه به او داده شود و این بستگی به توان شوهر دارد، که فرد ثروتمند به اندازه تواناییاش و فرد فقیر به اندازه استطاعتش باید هدیه مناسبی به زن بدهد. اما این وقتی است که برای زن مهریه مقرر نشده باشد، و اگر مهریه مقرری داشته باشد و قبل از همبستر شدن او را طلاق دهد، باید نصف مهریه را بدهد و همین به جای متعه کفایت میکند.
و آیه این مطلب را نیز بیان میدارد که هرکس قبل از آمیزش یا بعد از آن همسرش را طلاق دهد باید این جدایی به صورت زیبا و نیکو باشد، و هریک دیگری را بستاید و نباید این جدایی به صورت زشت صورت بگیرد، چون اگر جدایی به صورت زشت انجام شود هریک دیگری را به شدّت مورد انتقاد و توهین قرار میدهد.
همچنین آیه بر این مطلب دلالت مینماید که عدّه حق شوهر است، چون میفرماید: ﴿فَمَا لَکُمۡ عَلَیۡهِنَّ مِنۡ عِدَّةٖ﴾شما بر آنها عدهای ندارید. مفهوم این دلالت مینماید که اگر بعد از همبستر شدن زنش را طلاق داد شوهر بر زن عدهای دارد. و نیز آیه بر این نکته دلالت میکند که غیر زنانی که شوهرانشان با آنها همبستر نشدهاند از قبیل زنانی که به علّت مرگ شوهرانشان از آنان جدا شدهاند، و یا زنانی که در قید حیات شوهرانشان در قالب شرع محکوم به جدایی از هم شدهاند باید عدّه را سپری کنند.
آیهی ۵۰:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ إِنَّآ أَحۡلَلۡنَا لَکَ أَزۡوَٰجَکَ ٱلَّٰتِیٓ ءَاتَیۡتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَکَتۡ یَمِینُکَ مِمَّآ أَفَآءَ ٱللَّهُ عَلَیۡکَ وَبَنَاتِ عَمِّکَ وَبَنَاتِ عَمَّٰتِکَ وَبَنَاتِ خَالِکَ وَبَنَاتِ خَٰلَٰتِکَ ٱلَّٰتِی هَاجَرۡنَ مَعَکَ وَٱمۡرَأَةٗ مُّؤۡمِنَةً إِن وَهَبَتۡ نَفۡسَهَا لِلنَّبِیِّ إِنۡ أَرَادَ ٱلنَّبِیُّ أَن یَسۡتَنکِحَهَا خَالِصَةٗ لَّکَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَۗ قَدۡ عَلِمۡنَا مَا فَرَضۡنَا عَلَیۡهِمۡ فِیٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ وَمَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُهُمۡ لِکَیۡلَا یَکُونَ عَلَیۡکَ حَرَجٞۗ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا٥٠﴾[الأحزاب: ۵۰]. «ای پیامبر! برای تو حلال کردهایم (آن) همسرانت را که مهرشان را دادهای، و همچنین کنیزانی را که خدا در جنگ بهرۀ تو ساخته است، و دختران عمویت و دختران عمههایت و دختران داییات و دختران خالههایت که با تو هجرت کردهاند، و زن مؤمنی که خویشتن را به پیغمبر ببخشد (و) اگر پیامبر بخواهد که او را به زنی گیرد که خاص تواست، و برای مؤمنان جایز نیست، به راستی دانستهایم آنچه را که بر آنان دربارۀ زنانشان و کنیزانشان مقرر کردهایم تا بر تو هیچ حرجی نباشد و خداوند آمرزندۀ مهربان است».
خداوند بر پیامبر منّت مینهد که آنچه را برای دیگران حلال نموده برای او هم حلال کرده است، پس مومنان در چیزهایی با او مشترکاند، و برخی ویژه او هستند. پس فرمود: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ إِنَّآ أَحۡلَلۡنَا لَکَ أَزۡوَٰجَکَ ٱلَّٰتِیٓ ءَاتَیۡتَ أُجُورَهُنَّ﴾ای پیامبر! ما برای تو همسرانت را حلال کردهایم، آنان که مهریهشان را پرداختهای. و این چیزی است که بین او و مومنان مشترک است، و مومنان نیز زنانی که مهریهشان را دادهاند برایشان حلالاند. ﴿وَمَا مَلَکَتۡ یَمِینُکَ مِمَّآ أَفَآءَ ٱللَّهُ عَلَیۡکَ﴾همچنین برایت حلال گردانیدهایم کنیزانی را که خدا در جنگ بهره تو ساخته و در ملک یمین تو قرار دارند، و بردگان و افراد آزادی که از کافران به غنیمت گرفتهای، پس آنهایی که شوهر دارند و آنهایی نیز که شوهر ندارند برایت حلالاند. این حکم نیز بین پیامبر و مومنان مشترک است.
و از جمله احکام مشترک این است که ﴿وَبَنَاتِ عَمَّٰتِکَ وَبَنَاتِ خَالِکَ وَبَنَاتِ خَٰلَٰتِکَ﴾ازدواج با دختر عمو و دختر عمّه و دختر دایی و دختر خاله برای شما جایز است که شامل دختران عمو و دایی و خاله و عمّهی دور و نزدیک میشود. و زنان حلال فقط اینها هستند. و از مفهوم آن چنین استنباط میشود که علاوه بر اینها دیگر زنان خویشاوند حلال نیستند آن طور که در سوره «نساء» گذشت، و از میان زنانی که با انسان نسبت نزدیک دارند ازدواج فقط با همین چهار مورد و فرزندانشان جایز و حلال است، و به غیر از زنان خویشاوندی که از آنها نام برده شد، هر زن خویشاوند دیگری (که با آدمی ارتباط نَسَبی داشته باشد) حرام است، و آن عبارت است از زنان فروع به طور مطلق، یعنی دختر و دختر فرزندان هر اندازه که دور شود، نیز زنان اصول به طور مطلق، یعنی مادر و مادر بزرگ پدری و مادری هر اندازه که بالا روند.
نیز زنان فروع پدر و مادر، یعنی خواهر و دخترِ برادر و خواهر هرچند که دور شوند. نیز فروع کسانی که از حیث نَسَبی بالتر از کسانی است که از آنها نام بردیم، از قبیل پدربزرگها و مادربزرگها، و فروع آنها از قبیل خالهها و عمّهها. بنابراین خالهها و عمّهها نیز به طور مطلق حرام میباشند. ﴿ٱلَّٰتِی هَاجَرۡنَ مَعَکَ﴾آنهایی که با تو هجرت کردهاند. این آیه به دو صورت تفسیر شده است، تفسیر صحیح از آن دو این است که میگوید: هجرت کردن این زنان قیدی بوده است که ازدواج پیامبرصبا آنان را صحیح گردانده است، اما معلوم است که برای غیر پیامبر، هجرت، قید صحت ازدواج نمیباشد. ﴿وَٱمۡرَأَةٗ مُّؤۡمِنَةً إِن وَهَبَتۡ نَفۡسَهَا لِلنَّبِیِّ إِنۡ أَرَادَ ٱلنَّبِیُّ أَن یَسۡتَنکِحَهَا﴾و برای تو حلال نموده ایم زن مومنی را که خود را به پیامبر ببخشد، پس به محض اینکه خود را به پیامبر بپذیرد. یعنی به خواست و علاقه پیامبر بستگی دارد. ﴿خَالِصَةٗ لَّکَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾جایز بودن ازدواج با زنی که خودش را به پیامبر میبخشد ویژه پیامبر است، و برای مومنان چنین چیزی جایز نیست. و اگر زنی خود را به مومنی بخشید، برایش حلال نمیشود. ﴿قَدۡ عَلِمۡنَا مَا فَرَضۡنَا عَلَیۡهِمۡ فِیٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ وَمَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُهُمۡ﴾به درستی که دانسته ایم چه زنان و کنیزانی در قالب زناشویی برای اهل ایمان حلال هستند، و چه زنان و کنیزانی برای آنان حلال نمیباشند، نیز میدانیم در این باره چه چیزی بر اهل ایمان واجب است، و آنان را بر این موضوع آگاه ساختهایم، و آنچه را که پایبندی به آن واجب است بیان نمودهایم. پس ای محمد! چیزی که در این آیه مخالف دستوراتی است که برای اهل ایمان مقرر داشتهایم، ویژهی شماست، چون خداوند در این آیه فقط پیامبر را مورد خطاب قرار دادهاست. چرا که میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ إِنَّآ أَحۡلَلۡنَا لَکَ﴾و فرموده است: ﴿خَالِصَةٗ لَّکَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾ای پیامبر! چیزهایی را برای تو حلال و جایز نمودهایم که برای مومنان حلال و جایز نیست. و به آن اندازه که قضیه را برای تو راحت و آسان قرار دادهایم دست دیگران را تا آن اندازه باز نگذاشتهایم، ﴿لِکَیۡلَا یَکُونَ عَلَیۡکَ حَرَجٞ﴾تا حرجی بر تو نباشد، و این توجه بیشتر خداوند به پیامبرشصاست. ﴿وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا﴾و خداوند آمرزندهی مهربان است. یعنی همواره آمرزنده و مهربان است. و به اقتضای حکمت خویش و به اندازهای که بندگان اسباب آمرزش و رحمت او را فراهم آورند خداوند از مغفرت و احسان خوی بر آنان فرو میفرستد.
آیهی ۵۱:
﴿تُرۡجِی مَن تَشَآءُ مِنۡهُنَّ وَتُٔۡوِیٓ إِلَیۡکَ مَن تَشَآءُۖ وَمَنِ ٱبۡتَغَیۡتَ مِمَّنۡ عَزَلۡتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکَۚ ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَن تَقَرَّ أَعۡیُنُهُنَّ وَلَا یَحۡزَنَّ وَیَرۡضَیۡنَ بِمَآ ءَاتَیۡتَهُنَّ کُلُّهُنَّۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا فِی قُلُوبِکُمۡۚ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلِیمًا حَلِیمٗا٥١﴾[الأحزاب: ۵۱]. «میتوانی موعد همخوابگی هریک از زنان را به تاخیر اندازی و هرکدام را بخواهی میتوانی نزد خود جای دهی، و اگر زنی از آنان که (از او) کناره گرفتهای باز بجویی بر تو گناهی نیست این نزدیکتر است به آن که دیدگانشان روشن گردد و اندوه نخورند و جملگی آنان بدانچه بدیشان میدهی خشنود گردند و خداوند میداند آنچه را که در دلهای شماست و خداوند دانای بردبار است».
این نیز از جملهی رحمت خداوند بر پیامبرش میباشد که تقسیم اوقات بین زنانش را بر او واجب نگردانده، بلکه اگر این کار را بکند احسانی است از جانب او، و با وجود اینکه خداوند این کار را بر او واجب نکرده بود اما او تلاش میکرد که در همه موارد رفتاری برابر با زنانش داشته باشد، و میگفت: بار خدایا! این تقسیم در رابطه با چیزهایی است که در توان و اختیارم میباشد، پس در مورد آنچه که در اختیار من نیست مرا ملامت مکن.
پس خداوند در اینجا فرمود: ﴿تُرۡجِی مَن تَشَآءُ مِنۡهُنَّ﴾هریک از زنانت را که بخواهی میتوانی موعد همخوابگیاش را به تاخیر بیاندازی و شب را نزد او نباشی. ﴿وَتُٔۡوِیٓ إِلَیۡکَ مَن تَشَآءُ﴾و میتوانی هرکدام را که بخواهی نزد خود جای بدهی و شب را پیش او بگذرانی. ﴿وَمَنِ ٱبۡتَغَیۡتَ مِمَّنۡ عَزَلۡتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکَ﴾و اختیار در دست تو میباشد، و اگر زنی را که از وی کناره گرفتهای باز نزد خود آوری گناهی بر تو نیست. بسیاری از مفسرّین گفتهاند: این حکم ویژه زنانی است که خود را به پیامبر بخشیدهاند که پیامبر اختیار دارد از آنها کسی را نزد خود جای بدهد و بپذیرد و هرکس را که بخواهد نپذیرد.
سپس حکمت این امر را بیان نمود و فرمود: ﴿ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَن تَقَرَّ أَعۡیُنُهُنَّ وَلَا یَحۡزَنَّ وَیَرۡضَیۡنَ بِمَآ ءَاتَیۡتَهُنَّ کُلُّهُنَّ﴾لحاظ نمودن اختیار برای تو، و تبرع و احسانی که از جانب تو به آنان میرسد موجب میشود دیدگانشان روشن گردد و اندوه نخورند و همهی آنان به قسمتی که برای آنها قرار دادهای راضی و خشنود باشند، چون آنها میدانند که تو امر واجبی را ترک نکرده و در ادا کردن حقی که بر تو لازم باشد کوتاهی نورزیدهای. ﴿وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا فِی قُلُوبِکُمۡ﴾و خداوند میداند آنچه را که در دلهای شماست. یعنی آنچه را که به هنگام ادای حقوق واجب و مستحب به دلهای شما وارد میشود و آنچه به هنگام ادای حقوق به دلهایتان خطور میکند، میداند. بنابراین خداوند حکم را برای تو آسان نمود تا دلهای همسرانت آرام گیرد. ﴿وَکَانَ ٱللَّهُ عَلِیمًا حَلِیمٗا﴾و خداوند دانای بردبار است. یعنی دانایی و آگاهی او گسترده میباشد و بردباریاش فراوان است. و از جمله دانایی و آگاهیاش این است که چیزهایی را برایتان مشروع نموده است که به صلاح امورتان میباشد و پاداش شما را بیشتر میگرداند. و از جمله بردباریاش این است که شما را به سبب آنچه که از شما سرزده است مواخذه نمیکند، و شما را به خاطر شری که دلهایتان بر آن اصرار میورزد مواخذه نمینماید.
آیهی ۵۲:
﴿لَّا یَحِلُّ لَکَ ٱلنِّسَآءُ مِنۢ بَعۡدُ وَلَآ أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنۡ أَزۡوَٰجٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَکَ حُسۡنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَکَتۡ یَمِینُکَۗ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ رَّقِیبٗا٥٢﴾[الأحزاب: ۵۲]. «بعد از این زنانی که تحت نکاح شما هستند زنی دیگر برای تو حلال نیست و جایز نیست یکی یا چند تا از این زنان را طلاق دهی و زنانی دیگر را جایگزین آنها نمایی هرچند زیبایی آنان تو را به شگفت آورد، اما هر اندازه که بخواهی میتوانی کنیز را به نکاح خود درآوری، و خداوند بر همه چیز نگهبان است».
وقتی همسران پیامبر، خدا و پیامبر و سرای آخرت را انتخاب کردند به پاس این کارشان خداوند پیامبرش را حکم نمود تا زنی دیگر غیر از آنها را به همسری برنگزیند. پس فرمود: ﴿لَّا یَحِلُّ لَکَ ٱلنِّسَآءُ مِنۢ بَعۡدُ﴾بعد از زنانی که تحت نکاح تو هستند، زنان دیگری برایت حلال نیستند. ﴿وَلَآ أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنۡ أَزۡوَٰجٖ﴾و نمیتوانی یکی از آنها را طلاق دهی و بهجای وی با زنی دیگر ازدواج کنی، پس با رسیدن این حکم از اینکه هووهای تازهای داشته باشند و اینکه طلاق داده شوند ایمن شدند چون خداوند حکم نمود که آنها همسرانش در دنیا و آخرت هستند و میان او و آنها جدایی نیست. ﴿وَلَوۡ أَعۡجَبَکَ حُسۡنُهُنَّ﴾گرچه زیبایی زنانی دیگر تو را به شگفت آورد، پس ازدواج با آنها برای تو جایز نیست. ﴿إِلَّا مَا مَلَکَتۡ یَمِینُکَ﴾جز کنیزانی که در جنگ به غنیمت میگیری که اینها برایت جایز هستند، چون آنطور که زنان از هووهای خود نفرت دارند به آن اندازه از کنیزان نفرت ندارند. ﴿وَکَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ رَّقِیبٗا﴾و خداوند ناظر و مراقب کارها است و هرکاری را انجام دهی خداوند آنرا میداند و آن را به بهترین صورت و کاملترین نظام انجام میدهد.
آیهی ۵۴-۵۳:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتَ ٱلنَّبِیِّ إِلَّآ أَن یُؤۡذَنَ لَکُمۡ إِلَىٰ طَعَامٍ غَیۡرَ نَٰظِرِینَ إِنَىٰهُ وَلَٰکِنۡ إِذَا دُعِیتُمۡ فَٱدۡخُلُواْ فَإِذَا طَعِمۡتُمۡ فَٱنتَشِرُواْ وَلَا مُسۡتَٔۡنِسِینَ لِحَدِیثٍۚ إِنَّ ذَٰلِکُمۡ کَانَ یُؤۡذِی ٱلنَّبِیَّ فَیَسۡتَحۡیِۦ مِنکُمۡۖ وَٱللَّهُ لَا یَسۡتَحۡیِۦ مِنَ ٱلۡحَقِّۚ وَإِذَا سَأَلۡتُمُوهُنَّ مَتَٰعٗا فَسَۡٔلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَابٖۚ ذَٰلِکُمۡ أَطۡهَرُ لِقُلُوبِکُمۡ وَقُلُوبِهِنَّۚ وَمَا کَانَ لَکُمۡ أَن تُؤۡذُواْ رَسُولَ ٱللَّهِ وَلَآ أَن تَنکِحُوٓاْ أَزۡوَٰجَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦٓ أَبَدًاۚ إِنَّ ذَٰلِکُمۡ کَانَ عِندَ ٱللَّهِ عَظِیمًا٥٣﴾[الأحزاب: ۵۳]. «ای مؤمنان! وارد خانههای پیامبر نشوید مگر آنکه برای (صرف) غذا به شما اجازه داده شود، بیآنکه منتظر آماده شدنش باشید، ولی هنگامیکه دعوت شدید وارد شوید و زمانی که غذا را خوردید پراکنده گردید و به گفتگو نشینید، این کار پیامبر را آزار میدهد اما او شرم میکند ولی خدا از بیان حق شرم نمیکند. و چون از زنان پیامبر چیزی خواستید از پس پرده از ایشان بخواهید این برای دلهایتان و دلهای آنان پاکیزهتر است، و شما را نسزد که پیامبر خدا را آزار دهید و حق ندارید که پس از مرگ او همسرانش را به همسری خویش درآورید اینکار نزد خداوند گناهی بزرگ است».
﴿إِن تُبۡدُواْ شَیًۡٔا أَوۡ تُخۡفُوهُ فَإِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٗا٥٤﴾[الأحزاب: ۵۴]. «اگر چیزی را آشکار کنید، و یا آن را پنهان دارید خداوند از همه چیز آگاه است».
خداوند متعال بندگان مومن خویش را فرمان میدهد تا به هنگام وارد شدن به خانه پیامبرصادب را رعایت کنند، پس فرمود: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتَ ٱلنَّبِیِّ إِلَّآ أَن یُؤۡذَنَ لَکُمۡ إِلَىٰ طَعَامٍ غَیۡرَ نَٰظِرِینَ﴾برای خوردن غذا بدون اجازه وارد خانه پیامبر نشوید، و نیز نبای منتظر پخته شدن و آماده شدن غذا بمانید. یعنی وارد خانههای پیامبر نشوید مگر به دو شرط: یکی اینکه به شما اجازه ورود داده شود، دوم اینکه به اندازه نیاز بنشینید. بنابراین فرمود ﴿وَلَٰکِنۡ إِذَا دُعِیتُمۡ فَٱدۡخُلُواْ فَإِذَا طَعِمۡتُمۡ فَٱنتَشِرُواْ وَلَا مُسۡتَٔۡنِسِینَ لِحَدِیثٍ﴾ولی هرگاه دعوت شدید وارد شوید اما وقتی غذا خوردید پراکنده شوید و قبل از خوردن غذا و بعد از خوردن غذا به گفتگو ننشینید. سپس خداوند حکمت نهی از این کار و فایده آن را بیان نمود و فرمود: ﴿إِنَّ ذَٰلِکُمۡ کَانَ یُؤۡذِی ٱلنَّبِیَّ﴾منتظر شدن شما بیش از اندازه نیاز، پیامبر را آزار میدهد. یعنی اگر مجالی را برای وی باقی نگذارید که به امور خانهاش بپردازد و به آن مشغول شود این امر او را میرنجاند، و بر او دشوار میآید، ﴿فَیَسۡتَحۡیِۦ مِنکُمۡ﴾اما او شرم میکند که به شما بگوید بیرون شوید، همانطور که معمولا اینگونه است که مردم و به خصوص اهل سخاوت و بزرگواری شرم میکنند که مردم را از خانههایشان بیرون نمایند. ﴿وَٱللَّهُ لَا یَسۡتَحۡیِۦ مِنَ ٱلۡحَقِّ﴾ولی خداوند از گفتن حق شرم نمیکند. پس دستور شرعی گرچه گمان برده شود ترک آن نوعی ادب و حیا مسحوب میشود امّا قطعا باید از آن پیروی کرد و به یقین دانست که آنچه با دستور شرعی مخالف باشد ادب محسوب نمیشود. و خداوند شرم نمیکند که شما را به چیزی فرمان دهد که خیر شما در آن است و نیز آن چیز سبب مهربانی و نرمی با پیامبر میشود. و این بود ادب و آداب آنها برای وارد شدن به خانههای پیامبر.
امّا ادب آنها در سخن گفتن با همسران پیامبر این است که اگر نیازی برای سخن گفتن با آنها نباشد ادب این است که با آنها سخن گفته نشود، و اگر نیاز باشد که با آنان سخن گفته شود مانند اینکه از آنها چیزی از وسایل منزل و غیره خواسته شود باید از پسِ پرده از آنها خواسته شود. ﴿مِن وَرَآءِ حِجَابٖ﴾باید میان شما و آنها وعدهای باشد، پس نگاه کردن به آنها در هر حال ممنوع است و سخن گفتن با آنها باید به شیوهای باشد که خداوند بیان نموده است. سپس حکمت این دستور را ذکر نمود و فرمود: ﴿ذَٰلِکُمۡ أَطۡهَرُ لِقُلُوبِکُمۡ وَقُلُوبِهِنَّ﴾این برای دلهای شما و دلهای آنان پاکیزهتر است، و از شک و شبهه بعیدتر میباشد، و هرچند انسان از اسباب و انگیزههای شر دورتر باشد سالمتر میماند و دلش پاکیزهتر خواهد بود. بنابراین یکی از امور شرعی که خداوند بسیاری از تفاصیل و جزئیات آن را بیان داشته این است که همه وسیلههای شر و اسباب مقدمات آن ممنوع هستند و باید به هر راهی از آن دوری جست.
سپس خداوند جامع و قاعدهای کلّی را بیان نمود و فرمود: ﴿وَمَا کَانَ لَکُمۡ أَن تُؤۡذُواْ رَسُولَ ٱللَّهِ﴾و شایسته شما مومنان نیست که پیامبر خدا را آزار دهید. یعنی هیچ نوع آزار زبانی و یا رفتاری را که موجب آزرده شدن خاطر او گردد نباید به او برسانید، و آزار رساندن به او زشت ترین گناه است. ﴿وَلَآ أَن تَنکِحُوٓاْ أَزۡوَٰجَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦٓ أَبَدًا﴾و هرگز برای شما حلال نیست که پس از وفات او و همسرانش را به همسری بگیرید، و این از جمله چیزهایی است که پیامبر را آزار میدهد چون او دارای مقامی بزرگ است که باید مورد تکریم و بزرگداشت قرار بگیرد، و اینکار در تحریم و بزرگداشت او خلل ایجاد مینماید. و نیز همسران پیامبر در دنیا و آخرت همسران او هستند و رابطه همسری بین آنها و پیامبر پس از وفات پیامبر نیز برقرار میباشد. بنابراین، برای هیچکسی از امّت او جایز نیست که پس از وفات او با همسرانش ازدواج نماید، ﴿إِنَّ ذَٰلِکُمۡ کَانَ عِندَ ٱللَّهِ عَظِیمًا﴾بیگمان این نزد خداوند گناهی بزرگ است. و امّت این دستور خدا را اطاعت کردند و از آنچه خدا نهی کرده بود پرهیز نمودند. خدا را شکر و سپاس.
سپس خداوند متعال فرمود: اگر چیزی را آشکار سازید یا آن را پنهان دارید خداوند از همه چیز آگاه است و آنچه را که در دلهایتان است و آنچه را آشکار نمودهاید میداند، و شما را بر آن سزا و جزا خواهد داد.
آیهی ۵۵:
﴿لَّا جُنَاحَ عَلَیۡهِنَّ فِیٓ ءَابَآئِهِنَّ وَلَآ أَبۡنَآئِهِنَّ وَلَآ إِخۡوَٰنِهِنَّ وَلَآ أَبۡنَآءِ إِخۡوَٰنِهِنَّ وَلَآ أَبۡنَآءِ أَخَوَٰتِهِنَّ وَلَا نِسَآئِهِنَّ وَلَا مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُهُنَّۗ وَٱتَّقِینَ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ شَهِیدًا٥٥﴾[الأحزاب: ۵۵]. «بر آنان گناهی نیست که با پدران، فرزندان، برادران، فرزندان برادران، فرزندان خواهران خود و زنان (همکیش) خودشان و بردگان خود (بدون حجاب تماس بگیرند)، از خدا بترسید قطعاً خدا بر همه چیز حاضر و ناظر است».
وقتی خداوند بیان داشت که اگر چیزی از وسایل منزل و غیره از زنان پیامبر خواسته شود باید از پس پرده خواسته شود - و این کلمه عام بود و همه را دربر میگرفت - از این رو نیاز بود افراد محرومی را که ذکر شدند استثنا کند. بنابراین فرمود: ﴿لَّا جُنَاحَ عَلَیۡهِنَّ﴾و بر آنان در ترک حجاب در مقابل این محارم گناهی نیست. عموها و داییها را ذکر نکرد چون وقتی آنها از برادرزادهها و خواهرزادهها حجاب نمیکنند به طریق اولی حجاب برگرفتن از عموها و داییها بر آنان لازم نیست. و چون در آیهای دیگر به صراحت عمو و دایی را نام برده است مقدّمهایست بر آنچه که از این آیه فهمیده میشود. ﴿وَلَا نِسَآئِهِنَّ﴾و نیز بر آنان گناهی نیست که با زنان هم دین و مسلمان بدون حجاب تماس بگیرند. بنابراین، زنان کافر از اینجا خارج میشوند. و احتمال دارد که منظور جنس زنان باشد، یعنی بر زن لازم نیست که از زن حجاب نماید. ﴿وَلَا مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُهُنَّ﴾و نیز بر آنها گناهی نیست که با بردگان خود بدون حجاب روبرو شوند به شرطی که برده کاملا در ملکیت زن باشد. وقتی بیان داشت که ترک حجاب در مقابل این افراد گناه نیست دراین زمینه و در دیگر موارد تقوای الهی را به عنوان پیش شرط قرار داد و گفت: نباید در این عدم حجاب امر ناجایزی که از دیدگاه شریعت ممنوع است اتّفاق بیافتد. پس فرمود: ﴿وَٱتَّقِینَ ٱللَّهَ﴾و از خدا بترسید. یعنی در همه احوال تقوای الهی را رعایت کنید، ﴿إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ شَهِیدًا﴾بیگمان خداوند بر همه چیز حاضر و ناظر است و شاهده اعمال ظاهری و باطنی بندگان میباشد، و گفتههایشان را میشنود و حرکتهایشان را میبیند، سپس آنها را بر این گفتهها و حرکات کاملترین جزا و سزا میدهد.
آیهی ۵۶:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِکَتَهُۥ یُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِیِّۚ یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَیۡهِ وَسَلِّمُواْ تَسۡلِیمًا٥٦﴾[الأحزاب: ۵۶]. «همانا خدا و فرشتگانش بر پیغمبر درود میفرستند، (پس) ای مؤمنان! شما هم بر او درود بفرستید و چنانکه باید بگویید».
در اینجا جایگاه رفیع پیامبر خداصو بلندی مقامش نزد خدا و نزد سایر آفریدهها را متذّکر شده و میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِکَتَهُۥ یُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِیِّ﴾همانا خداوند پیامبرش را در میان فرشتگان و در ملاء اعلی میستاید، چون او را دوست میدارد، و فرشتگان مقرّب نیز پیامبر را میستایند وبرایش دعا و تضرع و زاری مینمایند. ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَیۡهِ وَسَلِّمُواْ تَسۡلِیمًا﴾ای مومنان! به خدا و پیامبرش اقتدا کنید و به منظور ادای برخی از حقوقی که او بر شما دارد نیز برای اینکه ایمانتان کامل گردد، و برای بزرگداشت اوصو از روی محبت و بزرگداشت و برای اینکه نیکیهایتان افزوده گردد و گناهانتان زدوده شود بر او درود بفرستید. بهترین درود همان است که پیامبرصبه اصحاب خود آموخته است: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، وَبَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَآلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ» «و در همه اوقات میتوان درود فرستاد و بسیاری از علما خواندن این درود را در نماز واجب دانستهاند».
آیهی ۵۸-۵۷:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یُؤۡذُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ لَعَنَهُمُ ٱللَّهُ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمۡ عَذَابٗا مُّهِینٗا٥٧﴾[الأحزاب: ۵۷]. «همانا کسانی که خدا و پیغمبرش را آزار میرسانند خداوند آنها را در دنیا و آخرت از رحمت خود به دور داشته و برایشان عذاب خوارکنندهای فراهم دیده است».
﴿وَٱلَّذِینَ یُؤۡذُونَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ بِغَیۡرِ مَا ٱکۡتَسَبُواْ فَقَدِ ٱحۡتَمَلُواْ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِینٗا٥٨﴾[الأحزاب: ۵۸]. «و کسانیکه مردان و زنان مؤمن را بدون اینکه گناهی مرتکب شده باشند می آزارند به راستی که (بار) بهتان و گناهی آشکار بر دوش کشیدهاند».
وقتی خداوند متعال به تعظیم و بزرگداشت پیامبرصو فرستادنِ درود بر وی فرمان داد از رنجاندن و آزار رساندن به او نهی کرد و عاملان این کار را مورد تهدید قرار داد، پس فرمود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یُؤۡذُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾بدون شک کسانی که خدا و پیغمبرش را آزار میرسانند. و این شامل هرنوع آزار با زبان و کردار میباشد، از قبیل ناسزا گفتن به او و دینش، و یا انجام دادن کاری که وی را آزرده خاطر میکند. ﴿لَعَنَهُمُ ٱللَّهُ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمۡ عَذَابٗا مُّهِینٗا﴾چنین کسانی را خداوند در دنیا و آخرت از رحمت خود دور کرده است. و دور شدن آنها از رحمت الهی در دنیا این است که هرکس پیامبر را ناسزا بگوید و برنجاند قطعا باید کشته شود و در آخرت خداوند به سزای این که پیامبر را آزار رسانده است عذاب خوارکنندهای به او میدهد. پس اذیت کردن پیامبرصمانند آزار رساندن دیگر مردم نیست، چون آدمی به خدای ایمان ندارد و مومن محسوب نمیشود تا وقتی که به پیامبر خدا ایمان داشته باشد. و تعظیم و بزرگداشت او که یکی از لوازم ایمان است مقتضی آن است که تعظیم نمودن و یا آزار رساندن به او به مانند تعظیم کردن و یا اذیت رساندن به سایر مومنان نباشد، گرچه آزار رساندن به سایر مسلمانان هم گناهی بزرگ است. به همین جهت فرمود: ﴿وَٱلَّذِینَ یُؤۡذُونَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ بِغَیۡرِ مَا ٱکۡتَسَبُواْ﴾و کسانی که مردان و زنان مومن را آزار میدهند بدون اینکه آنها مرتکب گناه و جنایتی شده باشند که باعث گردد آزار داده شوند، ﴿فَقَدِ ٱحۡتَمَلُواْ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِینٗا﴾آنها بار بهتان و گناه آشکاری را بر دوش خود میکشند چون به ناحق و بدون سبب مومنان را آزار رسانده و بر آنها تعدی نموده و دستور خدا را شکستهاند.
بنابراین، دشنام دادن و ناسزا گفتن به هر فرد مومنی موجب تعزیر است که برحسب مقام و جایگاه آن مومن فردی که او را دشنام داده تعزیر و تنبیه میشود. و تنبیه و تعزیر کسی که اصحاب پیامبر را دشنام دهد و ناسزا بگوید بیشتر است و ناسزا گفتن به علما و اهل دین از ناسزا گفتن به افراد عادی سنگینتر است.
آیهی ۶۲-۵۹:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ یُدۡنِینَ عَلَیۡهِنَّ مِن جَلَٰبِیبِهِنَّۚ ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَن یُعۡرَفۡنَ فَلَا یُؤۡذَیۡنَۗ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا٥٩﴾[الأحزاب: ۵۹]. «ای پیامبر! به زنانت و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: روسریهایشان را بر خود فرو پوشند، این نزدیکتر است به آنکه (به پاکدامنی) شناخته شوند و آزار نبینند و خداوند آمرزندۀ مهربان است».
﴿لَّئِن لَّمۡ یَنتَهِ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ وَٱلۡمُرۡجِفُونَ فِی ٱلۡمَدِینَةِ لَنُغۡرِیَنَّکَ بِهِمۡ ثُمَّ لَا یُجَاوِرُونَکَ فِیهَآ إِلَّا قَلِیلٗا٦٠﴾[الأحزاب: ۶۰]. «اگر منافقان و بیمار دلان و کسانیکه در مدینه باعث اضطراب میگردند از کار خود دست نکشند به یقیت تو را برایشان میشورانیم آنگاه جز زمانی اندک در آن شهر با تو مجاور نخواهند بود».
﴿مَّلۡعُونِینَۖ أَیۡنَمَا ثُقِفُوٓاْ أُخِذُواْ وَقُتِّلُواْ تَقۡتِیلٗا٦١﴾[الأحزاب: ۶۱]. «درحالیکه ملعوناند هرجا که یافت شوند، به اسارت گرفته شده و به سختی کشته میشوند».
﴿سُنَّةَ ٱللَّهِ فِی ٱلَّذِینَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلُۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ ٱللَّهِ تَبۡدِیلٗا٦٢﴾[الأحزاب: ۶۲]. «این است سنت الهی در مورد پیشینیان جاری بوده است و هرگز برای سنت خداوند تغییری نیابی».
این آیه، آیه حجاب نامیده میشود. پس خداوند پیامبر را فرمان داد تا به همه زنان فرمان دهد و از همسران و دختران خویش شروع کند، چون کسی که فرمان انجام کاری را به دیگران میدهد شایسته است قبل از دیگران از خانواده خودش شروع کند. همانگونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ قُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ وَأَهۡلِیکُمۡ نَارٗا﴾[التحریم: ۶]. «ای مومنان! خود و خانوادههایتان را از آتش نجات دهید».
بنابراین، به پیامبر دستور داد که به همه زنان بگوید: ﴿یُدۡنِینَ عَلَیۡهِنَّ مِن جَلَٰبِیبِهِنَّ﴾با روسریها و چادرهایشان چهرهها و سینههای خود را بپوشانند. سپس حکمت این را بیان کرد و فرمود: ﴿ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَن یُعۡرَفۡنَ فَلَا یُؤۡذَیۡنَ﴾این برای آن که به پاکدامنی شناخته شوند و آزار نبینند به احتیاط نزدیکتر است. این دلالت مینماید که اگر آنها حجاب برنگیزند مورد اذیت و آزار قرار خواهند گرفت، چون وقتی آنها حجاب نداشته باشند ممکن است گمان برده شود که زنان بیبند و بار هستند. بنابراین، کسانی که در دلهایشان بیماری است آنها را مورد اذیت و آزار قرار میدهند و شاید مورد اهانت واقع شوند و گمان برده شود که آنها کنیز هستند، بنابراین، فراد شرور به آنها توهین روا میدارند. پس رعایت حجاب طمع طمع کنندگان را در آنها قطع مینماید. ﴿وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا﴾و خداوند آمرزنده و مهربان است و گناهان گذشته شما را بخشیده و بر شما رحم کرده و احکام را برایتان بیان نموده و حلال و حرام را روشن ساخته است. پس با اینکار از دو جهت منفذ شر را میبندد.
و در رابطه با اهل شر آنها را تهدید کرد و فرمود: ﴿لَّئِن لَّمۡ یَنتَهِ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ وَٱلۡمُرۡجِفُونَ فِی ٱلۡمَدِینَةِ﴾اگر منافقان و کسانی که در دلشان بیماری شک یا شهوت است، و کسانی که مردم را میترسانند و از تعداد زیاد دشمنان و قدرت آنها و از ضعف مسلمین سخن میگویند از کار خود دست نکشند. و نام نبرد که از چه چیزی باز بیایند و دست بکشند تا همه آنچه را که در دلشان هست از قبیل ناسزا گویی به اسلام و مسلمانها و ترساندن آنان و سست قرار دادن قدرتشان و برخورد زشت با مومنان و دیگر گناهانی که از همچون افرادی صادر میشود شامل گردد. ﴿لَنُغۡرِیَنَّکَ بِهِمۡ﴾قطعا به تو فرمان میدهیم که آنها را کیفر دهی و با آنان بجنگی، و تو را بر آنها مسلط میکنیم، و هرگاه چنین کنیم آنها توانی در مقابل تو نخواهند داشت و نمیتوانند از این اقدام شما جلوگیری کنند. بنابراین فرمود: ﴿ثُمَّ لَا یُجَاوِرُونَکَ فِیهَآ إِلَّا قَلِیلٗا﴾سپس جز اندکی از آنها در مدینه مجاورتو نخواهند بود که آنها را میکشی و یا آواره مینمایی.
و این دلیلی است بر اینکه باید اهل شر که اقامت آنها میان مسلمین مضر است از آنجا رانده شوند چون بیرون کردن آنها بهترین راه برای قطع نمودن شر است، و آنها ﴿مَّلۡعُونِینَۖ أَیۡنَمَا ثُقِفُوٓاْ أُخِذُواْ وَقُتِّلُواْ تَقۡتِیلٗا٦١﴾هرجا که یافت شوند از رحمت خدا بدور شوند و آنها امنیت نخواهند داشت، چرا که میترسند کشته شوند یا زندانی گردند یا کیفر و سزا داده شوند. ﴿سُنَّةَ ٱللَّهِ فِی ٱلَّذِینَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلُ﴾این سنت خداوند در مورد کسانی است که پیش از این بودهاند، که هرکس به گناه ادامه دهد و به خود جرات دهد که مومنان را آزار رساند و از آن دست نکشد کیفر سختی به او داده خواهد شد. ﴿وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ ٱللَّهِ تَبۡدِیلٗا﴾و هرگز در سنت خدا دگرگونی نخواهی دید بلکه سنت خدا هرجا که سبب آن فراهم شد ساری و جاری است.
آیهی ۶۸-۶۳:
﴿یَسَۡٔلُکَ ٱلنَّاسُ عَنِ ٱلسَّاعَةِۖ قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ ٱللَّهِۚ وَمَا یُدۡرِیکَ لَعَلَّ ٱلسَّاعَةَ تَکُونُ قَرِیبًا٦٣﴾[الأحزاب: ۶۳]. «مردم دربارۀ زمان فرا رسیدن قیامت از تو میپرسند، بگو: علم آن تنها نزد خداوند است و تو چه میدانی شاید که قیامت نزدیک باشد».
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَعَنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ وَأَعَدَّ لَهُمۡ سَعِیرًا٦٤﴾[الأحزاب: ۶۴]. «بیگمان خداوند کافران را لعنت کرده و برایشان آتش فروزان آماده کرده است».
﴿خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدٗاۖ لَّا یَجِدُونَ وَلِیّٗا وَلَا نَصِیرٗا٦٥﴾[الأحزاب: ۶۵]. «آنان جاودانه در آن خواهند ماند، (و) هیچ دوست و یاوری نمییابند».
﴿یَوۡمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمۡ فِی ٱلنَّارِ یَقُولُونَ یَٰلَیۡتَنَآ أَطَعۡنَا ٱللَّهَ وَأَطَعۡنَا ٱلرَّسُولَا۠٦٦﴾[الأحزاب: ۶۶]. «روزی که چهرههایشان در آتش گردانیده میشود، میگویند: ای کاش ما از خداوند و پیامبر فرمان میبردیم».
﴿وَقَالُواْ رَبَّنَآ إِنَّآ أَطَعۡنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَآءَنَا فَأَضَلُّونَا ٱلسَّبِیلَا۠٦٧﴾[الأحزاب: ۶۷]. «و میگویند: پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود پیروی کردیم ما را از راه بهدر بردند».
﴿رَبَّنَآ ءَاتِهِمۡ ضِعۡفَیۡنِ مِنَ ٱلۡعَذَابِ وَٱلۡعَنۡهُمۡ لَعۡنٗا کَبِیرٗا٦٨﴾[الأحزاب: ۶۸]. «پروردگارا! آنانرا دوچندان عذاب ده و آنانرا بسیار از رحمت خود دور بدار».
مردم از تو درباره زمان فرا رسیدن قیامت میپرسند، برخی برای آمدن آن عجله و شتاب دارند، و برخی چون آمدن قیامت را تکذیب مینمایند و میخواهند به ظاهر ثابت کنند کسی که از آمدن قیامت خبر میدهد از نشان دادن آن ناتوان است. پس چنین چیزی را میپرسند، ﴿قُلۡ﴾به آنها بگو: ﴿إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ ٱللَّهِ﴾همانا زمان فرا رسیدن قیامت را کسی جز خدا نمیداند. من و کسی دیگر نمیدانیم. و شما آمدن قیامت را دیر مپندارید. ﴿وَمَا یُدۡرِیکَ لَعَلَّ ٱلسَّاعَةَ تَکُونُ قَرِیبًا﴾و تو چه دانی شاید که قیامت نزدیک باشد. و دانستن اینکه آمدن قیامت نزدیک است یا دور، نتیجه و فایدهای ندارد، بلکه نتیجه و سود و زیان و شقاوت و خوشبختی در این است که آیا بنده در روز قیامت سزاوار عذاب میگردد یا مستحق پاداش؟ و شما را از این با خبر خواهم کرد و مستحق عذاب و پاداش را برایتان بیان مینمایم.
سپس مستحق عذاب را بیان نمود و عذاب وی را نیز توصیف کرد چون این صفت بر کسانی که قیامت را دروغ میانگارند منطبق است. پس فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَعَنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ﴾همانا کسانی که کفر تبدیل به عادت و راه و شیوه آنها گردیده و کفر ورزیدن به خدا و به پیامبرانش و کفر ورزیدن به آنچه پیامبران از سوی خدا آوردهاند تبدیل به خلق و خوی آنان گشته است خداوند آنها را در دنیا و آخرت از رحمت خود دور کرده، و همین چیز به عنوان کیفر و عذاب برایشان کافی است. ﴿وَأَعَدَّ لَهُمۡ سَعِیرًا﴾و برای آنها آتشی برافروخته آماده کرده است که بدنهایشان با آن افروخته میگردد و عذاب به دلهایشان میرسد و برای همیشه در این عذاب سخت میمانند، از آن بیرون نمیشوند و یک لحظه از عذاب آنها کاسته نمیگردد.
﴿لَّا یَجِدُونَ وَلِیّٗا وَلَا نَصِیرٗا﴾و دوست و کارسازی نمییابند که آنچه را میخواهند به آنها بدهد، و یاوری نمییابند که عذاب را از آنها دور نماید.
و عذاب فروزان آنها را احاطه کرده است. بنابراین فرمود: ﴿یَوۡمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمۡ فِی ٱلنَّارِ﴾روزی که چهرههایشان در آتش زیرو رو میشود و آنها گرما و سوزش آتش را میچشند و بر آنها سخت میگذرد و به خاطر کارهایی که در گذشته انجام دادهاند تاسف و حسرت میخورند. ﴿یَقُولُونَ یَٰلَیۡتَنَآ أَطَعۡنَا ٱللَّهَ وَأَطَعۡنَا ٱلرَّسُولَا۠﴾میگویند: ای کاش ما از خدا و پیامبر اطاعت میکردیم! و اگر چنین مینمودیم از این عذاب در امان میماندیم، و مانند فرمان برداران سزاوار پاداش فراوان میشدیم. اما این آرزویی است که وقت آن گذشته است و این جز حسرت و پشیمانی و غم و اندوه و درد فایدهای به آنها نمیرساند.
﴿وَقَالُواْ رَبَّنَآ إِنَّآ أَطَعۡنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَآءَنَا﴾و گفتند: پروردگارا ما از سران و بزرگان خود اطاعت کردیم و از گمراهیشان تقلید نمودیم، ﴿فَأَضَلُّونَا ٱلسَّبِیلَا۠﴾پس ما را از راه بدر کردند. همچنانکه در جایی دیگر میفرماید: ﴿وَیَوۡمَ یَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ یَدَیۡهِ یَقُولُ یَٰلَیۡتَنِی ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِیلٗا٢٧ یَٰوَیۡلَتَىٰ لَیۡتَنِی لَمۡ أَتَّخِذۡ فُلَانًا خَلِیلٗا٢٨ لَّقَدۡ أَضَلَّنِی عَنِ ٱلذِّکۡرِ﴾[الفرقان: ۲۷-۲۹]. «و روزی که ستمگر دستهایش را گاز میگیرد و میگوید: ای کاش به همراه پیامبر راهی بر میگرفتم! ای وای بر من! کاش که فلانی را به دوستی نمیگرفتم به راستی که مرا از راه قرآن گمراه کرد».
وقتی دانستند که آنها و بزرگانشان مستحق عذاب هستند عقده دل خود را بر سر کسانی که آنها را گمراه ساختهاند خالی میکنند، پس میگویند: ﴿رَبَّنَآ ءَاتِهِمۡ ضِعۡفَیۡنِ مِنَ ٱلۡعَذَابِ وَٱلۡعَنۡهُمۡ لَعۡنٗا کَبِیرٗا٦٨﴾پروردگارا! عذاب آنها را دو چندان کن و ایشان را کاملا از رحمت خود دور بدار. خداوند در جواب میگوید به هریک از شما عذاب دوچندان میرسد زیرا همهتان در کفر ورزیدن و ارتکاب گناهان مشترک بودهاید پس در عذاب برخی از شما با عذاب برخی دیگر برحسب جرم و گناهی که مرتکب شده است فرق میکند.
آیهی ۶۹:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَکُونُواْ کَٱلَّذِینَ ءَاذَوۡاْ مُوسَىٰ فَبَرَّأَهُ ٱللَّهُ مِمَّا قَالُواْۚ وَکَانَ عِندَ ٱللَّهِ وَجِیهٗا٦٩﴾[الأحزاب: ۶۹]. «ای مؤمنان! مانند کسانی نباشید که موسی را آزار دادند آنگاه خدا او را از آنچه میگفتند تبرئه کرد، و نزد خداوند آبرومند بود».
خداوند بندگان مومن خویش را از آزار رساندن به پیامبرشان محمدصبرحذر میدارد تا مبادار به شان و منزلت او بیحرمتی کنند، و همانند کسانی نباشند که موسی بن عمران را اذیت کردند، و خداوند موسی را از سخنی که آنها میگفتند تبرئه کرد. یعنی خداوند پاک بودن او را برای آنها آشکار ساخت. در حالی که او ÷شایسته تهمت و آزار نبود چون او نزد خداوند آبرومند، و مقرب درگاه خدا، و از پیامبران خاص و برگزیده و از بندگان مخلص بود.
پس برتری و فضیلتهایی که موسی داشت آنها را از آزار رساندن به او باز نداشت، بنابراین، ای مومنان! بپرهیزید از این که با آنها در این باره مشابهت داشته باشید. و آزاری که به آن اشاره شد این است که بنی اسراییل وقتی دیدند موسی خیلی با حیا و با شرم است و بدن خود را از دید آنها پنهان میدارد گفتند: موسی بدان خاطر این چنین میکند که بیضههایش بزرگ است، و این نزد آنها مشهور شد. پس خداوند خواست او را از آنچه که آنها میگفتند تبرئه نماید. روزی موسی غسل کرد و لباسهایش را بر روی سنگی گذاشت، پس سنگ به همران لباس موسی فرار کرد، موسی به دنبال آن راه افتاد و همچنان به دنبال آن بود که از کنار مجلس بنیاسراییل گذشت و آنها دیدند که او بهترین آفریده خداست. پس تهمتی که به او زده بودند از وی دور شد.
آیهی ۷۱-۷۰:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِیدٗا٧٠﴾[الأحزاب: ۷۰]. «ای مؤمنان! از خدا بترسید و سخن حق و درست بگویید».
﴿یُصۡلِحۡ لَکُمۡ أَعۡمَٰلَکُمۡ وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡ ذُنُوبَکُمۡۗ وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِیمًا٧١﴾[الأحزاب: ۷۱]. «در نتیجه خدا اعمالتان را بایسته میکند و گناهانتان را میآمرزد و هرکس از خدا و پیامبرش فرمانبرداری کند به راستی که به پیروزی و کامیابی بزرگی دست یافته است».
خداوند مؤمنان را فرمان میدهد که در همه حالات خود و در پنهان و آشکار از خدا بترسند، و آن سخنی است که موافق حق باشد، یا زمانی که دسترسی به حق ممکن نباشد به آن نزدیک باشد، و از جمله مصادیق تقوی، سخن درست است که به صورت ویژه به آن اشاره میکند و بندگان را تشویق میکند که گفتار راست و نیک بگویند، سخن درست از قبیل خواندن قرآن و ذکر و امر به معروف و نهی از منکر و یادگیری علم و یاد دادن آن و تلاش برای دسترسی به مسائل علمی درست، و در پیش گرفتن هر راهی که انسان را به این هدف میرساند و اتخاذ هر وسیلهای که انسان را بر این امر یاری مینماید.
و از جمله سخن درست این است که با مهربانی و لطف با مردم سخن گفته شود، سخنی خیرخواهانه و شایسته.
سپس نتیجه تقوای الهی و سخن درست را بیان کرد و فرمود: ﴿یُصۡلِحۡ لَکُمۡ أَعۡمَٰلَکُمۡ﴾تقوا و سخن درست سبب میشود تا اعمالتان شایسته گردد، و راهی است برای قبول شدن اعمال، چون به وسیله پرهیزگاری است که اعمال پذیرفته میشود: ﴿إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡمُتَّقِینَ﴾[المائدة: ۲۸]. «بیگمان خداوند فقط از پرهیزگاران میپذیرد». و با پرهیزگاری انسان توفیق مییابد تا کار شایسته انجام دهد و خداوند نیز اعمال آدمی را شایسته میگرداند و آن را از آفتهای تباه کننده حفظ میکند و پاداش آن را چند برابر مینماید. همانطور که اگر در پرهیزگاری و سخن درست و حق خللی باشد سبب فاسد شدن اعمال و پذیرفته نشدن و بینتیجه بودن آن میگردد. ﴿وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡ ذُنُوبَکُمۡ﴾و نیز گناهانتان را که سبب هلاکت شما میگردند سامان مییابد و هرچیزی که از آن باید پرهیز کرد از آدمی دور میشود. بنابراین فرمود: ﴿وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِیمًا﴾و هرکس از خدا و پیامبرش فرمانبرداری کند به رستگاری و کامیابی بزرگی دست یافته است.
آیهی ۷۳-۷۲:
﴿إِنَّا عَرَضۡنَا ٱلۡأَمَانَةَ عَلَى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡجِبَالِ فَأَبَیۡنَ أَن یَحۡمِلۡنَهَا وَأَشۡفَقۡنَ مِنۡهَا وَحَمَلَهَا ٱلۡإِنسَٰنُۖ إِنَّهُۥ کَانَ ظَلُومٗا جَهُولٗا٧٢﴾[الأحزاب: ۷۲]. «به درستی که ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم که از پذیرفتن آن خودداری کردند و از آن ترسیدند و انسان آنرا برداشت، بیگمان او ستمگر نادان است».
﴿لِّیُعَذِّبَ ٱللَّهُ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتِ وَٱلۡمُشۡرِکِینَ وَٱلۡمُشۡرِکَٰتِ وَیَتُوبَ ٱللَّهُ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۗ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمَۢا٧٣﴾[الأحزاب: ۷۳]. «تا (سرانجام) خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را عذاب دهد و مردان و زنان مؤمن را ببخشاید و خاوند آمرزندۀ مهربان است».
خداوند جایگاه امانتی را که به مکلفین سپرده است بزرگ میدارد و اهمیت آنرا بیان مینماید، و آن امانت اطاعت از اوامر و پرهیز از محرمات و منهیات در همهی حالتها، هم در حالت پنهان و هم در حالت آشکار. و خداوند متعال این امانت را بر آفریدههای بزرگ و آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشت و مختار بودند که این امانت را قبول نمایند یا نه. و این عرضه داشتن به صورت وجوبی نبود به این صورت که خداوند به آنها بگوید حتما باید این امانت را بپذیرد. خداوند امانت را به هریک از مخلوقات عرضه داشت و گفت: اگر آن را به جای آوری و حقوق آنرا به گونه شایسته ادا نمایی پاداش خواهی یافت، و اگر آنرا به جای نیاوری به عذاب گرفتار خواهی شد. ﴿فَأَبَیۡنَ أَن یَحۡمِلۡنَهَا وَأَشۡفَقۡنَ مِنۡهَا﴾و آنها از ترس این که مبادا نتوانند حق مطلب را ادا کنند از پذیرفتن بارامانت خودداری کردند و از آن میترسیدند. و این اباورزیدن از روی ترس بود نه این که از فرمان پروردگارشان سرپیچی کنند یا به پاداش و ثواب او بیعلاقه باشند.
و خداوند با همین شرط مذکور آن را بر انسان عرضه داشت و انسان علی رغم ستمگری و نادانیاش آن را پذیرفت و این بار سنگین را به دوش گرفت. پس انسانها برحسب به جای آوردن یا به جای نیاوردن آن به سه دسته تقسیم میشوند: منافقان، آنهایی که به ظاهر ایمان آورده و حق امانت را به جای میآورند اما در باطن و درون چنین نیستند. مشرکان، آنهایی که در ظاهر و باطن آنچه را خداوند بر دوش آنها گذاشته است ترک کرده و به آن کفر میورزند. مومنان، که در ظاهر و باطن ایمان آورده و به مسئولیت خود عمل میکنند.
خداوند اعمال این گروههای سهگانه را بیان کرد و پاداش و عذاب آنها را نیز بیان داشت و فرمود: تا سرانجام خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را عذاب دهد و توبه مردان و زنان مومن را بپذیرد و آنها را بیامرزد و خداوند آمرزنده مهربان است. پس خداوند متعال را سپاسگزاریم که این آیه را با این دو اسم بزرگوار خود که بر کمال آمرزش و گستردگی رحمت و فراگیری لطف و کرمش دلالت مینمایند به پایان رساند. با اینکه افراد زیادی به خاطر نفاق و شرک خود سزاوار آمرزش و رحمت او نیستند.
مکی و ۳۰ آیه است
آیهی ۳-۱:
﴿الٓمٓ١﴾[السجدة: ۱]. «الف لام میم».
﴿تَنزِیلُ ٱلۡکِتَٰبِ لَا رَیۡبَ فِیهِ مِن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢﴾[السجدة: ۲]. «(این) کتابی است که از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است (و) هیچ شکی در آن نیست، پروردگار جهانیان است».
﴿أَمۡ یَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُۚ بَلۡ هُوَ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَ لِتُنذِرَ قَوۡمٗا مَّآ أَتَىٰهُم مِّن نَّذِیرٖ مِّن قَبۡلِکَ لَعَلَّهُمۡ یَهۡتَدُونَ٣﴾[السجدة: ۳]. «آیا میگویند: خودش آنار از پیش خود ساخته است؟!. بلکه قرآن حق است و از سوی پروردگارت آمده است تا گروهی را بترسانی که پیش از تو ترسانندهای به نزد آنان نیامده است. باشد که آنان راه یابند».
خداوند متعال خبر میدهد که این کتاب بزرگوار از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است، پروردگاری که با نعمتهای خود انسانها را پرورش کرده است. بزرگترین چیزی که خداوند با آن انسانها را پرورش داده این کتاب است که در آن همه آنچه که اوضاع آنان را بهبود میبخشد و اخلاقشان را کامل میگرداند وجود داشته و هیچ شک و تردیدی در آن نیست. اما با وجود این ستمگرانی که پیامبر را تکذیب کردند در این مورد گفتند: این کتاب را محمد به دروغ از پیش خود ساخته است. و این بزرگترین جرات برای انکار کلام خدا است. آنان محمدصرا به بزرگترین دروغ متهم کردند و گفتند: او میتواند سخنی مانند سخن خداوند بیافریند. این ادعاها بسیار سنگین و بزرگ هستند و خداوند در رد کسانی که گفتند: محمد قرآن را از پیش خود ساخته است، فرمود: ﴿بَلۡ هُوَ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَ﴾بلکه قرآن حق و از سوی پروردگارت آمده است و باطل از هیچ سویی به آن راه ندارد و از سوی خداوند با حکمت و ستوده نازل شده، وخداوند آن را مایه رحمت بندگان قرار دادهاست.
﴿لِتُنذِرَ قَوۡمٗا مَّآ أَتَىٰهُم مِّن نَّذِیرٖ مِّن قَبۡلِکَ﴾یعنی در حالت و وضعیتی قرآن نازل شده که مردم به شدت نیازمند پیامبر و فرستادن کتاب بودند، چون قبل از تو پیامبری به نزد آنها نیامده بود. بلکه آنان به سبب جهالت و نادانیشان سرگردانند و در تاریکی ِ گمراهی خود سرگشتهاند. پس ما کتاب را بر تو نازل کردیم تا ﴿لَعَلَّهُمۡ یَهۡتَدُونَ﴾آنان از گمراهیشان نجات یابند و هدایت شوند، و آنگاه حق را بشناسند و آنرا برگزینند. و چیزهایی که خداوند ذکر نمود تکذیب آنها را نقض میکند و اقتضا مینماید که آنها ایمان بیاورند و کاملا آن را تصدیق کنند، و اینکه قرآن ﴿مِن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾از سوی پروردگار جهانیان است، و قرآن حق است و حق در هر شرایطی مقبول و پذیرفتنی است. ﴿لَا رَیۡبَ فِیهِ﴾و به هیچ صورت شکی در آن نیست. پس در قرآن چیزی نیست که شکی ایجاد کند و در آن خبری نیست که واقعت نداشته باشد و هیچ پوشیدگی و ابهامی در معانی آن نمیباشد. و آنها به رسالت نیاز دارند، چرا که قرآن انسان را به هر خیر و نیکی هدایت مینماید.
آیهی ۹-۴:
﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ مَا لَکُم مِّن دُونِهِۦ مِن وَلِیّٖ وَلَا شَفِیعٍۚ أَفَلَا تَتَذَکَّرُونَ٤﴾[السجدة: ۴]. «خداوند ذاتی است که آسمانها و زمین و آنچه را که درمیان آن دو است در شش روز آفرید، سپس بر عرش بلبند و مرتفع گردید، جز او هیچ دوست و شفاعت کنندهای ندارید، آیا پند نمیپذیرید»؟
﴿یُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ثُمَّ یَعۡرُجُ إِلَیۡهِ فِی یَوۡمٖ کَانَ مِقۡدَارُهُۥٓ أَلۡفَ سَنَةٖ مِّمَّا تَعُدُّونَ٥﴾[السجدة: ۵]. «او امر را تدبیر مینماید، و این اوامر از آسمان بهسوی زمین فرود میآیند، سپس در روزی که اندازۀ آن هزار سالهایی است که شما میشمارید بهسوی او بالا می روند».
﴿ذَٰلِکَ عَٰلِمُ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ٦﴾[السجدة: ۶]. «او خداوندی است آگاه از پنهان و آشکار (و) چیره و مهربان است».
﴿ٱلَّذِیٓ أَحۡسَنَ کُلَّ شَیۡءٍ خَلَقَهُۥۖ وَبَدَأَ خَلۡقَ ٱلۡإِنسَٰنِ مِن طِینٖ٧﴾[السجدة: ۷]. «خدایی که هرچیزی را به نیکوترین (وجه) آفریده است و آفرینش انسان را از گل آغازید».
﴿ثُمَّ جَعَلَ نَسۡلَهُۥ مِن سُلَٰلَةٖ مِّن مَّآءٖ مَّهِینٖ٨﴾[السجدة: ۸]. «آنگاه نسل او را از چکیدۀ آب ضعیف و ناچیزی آفرید».
﴿ثُمَّ سَوَّىٰهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِۦۖ وَجَعَلَ لَکُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَٱلۡأَفِۡٔدَةَۚ قَلِیلٗا مَّا تَشۡکُرُونَ٩﴾[السجدة: ۹]. «آنگاه به اندام او سامان داد و از روح خود در آن دمید و برای شما گوشها و چشمها و دلها آفرید (ولی شما کمتر شکر میگزارید».
خداوند از کمال قدرت خویش خبر میدهد و اینکه او آسمانها و زمین و آنچه را که درمیان آنهاست در شش روز بیافرید. اولین روزِ آغاز آفرینش یکشنبه و آخرین روز آن جمعه بود. با اینکه خداوند میتوانست آنها را در یک لحظه بیافریند اما خداوند مهربان و با حکمت است. ﴿ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ﴾سپس بر بالای عرش که همان سقف مخلوقات است آنگونه که شایسته شکوه اوست استوا پیدا کرد. ﴿مَا لَکُم مِّن دُونِهِۦ مِن وَلِیّٖ وَلَا﴾جز او هیچ دوست و سرپرستی ندارید که در کارهایتان شما را سرپرستی نماید و به شما فایده رساند، ﴿وَلَا شَفِیعٍ﴾و جز او هیچ شفاعت کنندهای ندارید که برایتان شفاعت نماید تا عذابی متوجه شما نشود. ﴿أَفَلَا تَتَذَکَّرُونَ﴾آیا پند نمیپذیرید تا بدانید که آفریننده آسمانها و زمین و کسی که بر بالای عرش بزرگ است به تنهایی به تدبیر امورتان میپردازد و شما را سرپرستی مینماید و شفاعت همه در دست اوست و او مستحق همه نوع عبادت است؟!.
﴿یُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَ﴾امور تقدیری و شرعی را تدبیر مینماید و او به تنهایی به تدبیر امور میپردازد و این اوامر از سوی خداوند پادشاه و توانا، ﴿مِنَ ٱلسَّمَآءِ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ﴾از آسمان به سوی زمین فرود میآیند و خداوند با این تدابیر کسانی را سعادتمند و برخی را بدبخت مینماید، برخی را ثروتمند و برخی را فقیر میکند، عزت میدهد و ذلت میبخشد و بزرگ میدارد و خوار مینماید، و گروههایی را بالا میبرد و اقوامی دیگر را پایین میآورد و روزیها را فرو میفرستد. ﴿ثُمَّ یَعۡرُجُ إِلَیۡهِ فِی یَوۡمٖ کَانَ مِقۡدَارُهُۥٓ أَلۡفَ سَنَةٖ مِّمَّا تَعُدُّونَ﴾اوامر از سوی او نازل میگردد و در روزی که اندازه آن هزار سال از سالهایی است که شما برمی شمارید به سوی او بالا میرود. و در یک لحظه به او میرسد.
﴿ذَٰلِکَ﴾او خداوندی است که این مخلوقات بزرگ را آفریده، کسی که بر عرش بزرگ است و به تنهایی تدابیر مملکت خویش را انجام میدهد.
﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ﴾دانای پنهان و پیدا و چیره و مهربان است. پس او با آگاهی گسترده و کمال قدرت و رحمت فراگیرش جهان را آفریده و منافعی در آن قرار داده است و تدبیر و سامان دهی آن برایش مشکل نیست.
﴿ٱلَّذِیٓ أَحۡسَنَ کُلَّ شَیۡءٍ خَلَقَهُ﴾خداوند هر مخلوقی را نیکو آفریده و به گونهای متناسب با شرایط زیست محیطیاش آن را آفریده است. و این خلقت هر چیزی را شامل میشود. سپس به طور ویژه انسان را به خاطر شرافت و فضیلت آن ذکر نمود و فرمود: ﴿وَبَدَأَ خَلۡقَ ٱلۡإِنسَٰنِ مِن طِینٖ﴾و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد و آدم را از گل آفرید. ﴿ثُمَّ جَعَلَ نَسۡلَهُۥ مِن سُلَٰلَةٖ مِّن مَّآءٖ مَّهِینٖ٨﴾سپس خداوند ذرّیه آدم را از نطفه ضعیف و ناچیز آفرید.
﴿ثُمَّ سَوَّىٰهُ﴾سپس خلقت انسان و اعضا و رگهایش را تکمیل کرد و آفرینش او را بسیار زیبا و نیکو نمود و هر عضوی را در جای مناسب آن قرار داد. ﴿وَنَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِ﴾و از روح خود در آن دمید،به این صورت که فرشته را به سوی او فرستاد. فرشته روح را در انسان میدهد و انسان به فرمان خدا زنده میشود، این در حالی است که قبلا بیجان بود. ﴿وَجَعَلَ لَکُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ﴾نیز به تدریج چیزهای سودبخشی را به شما داد و به شما شنوایی و بینایی عطا کرد. ﴿وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَٱلۡأَفِۡٔدَةَۚ قَلِیلٗا مَّا تَشۡکُرُونَ﴾و برایتان دلها آفرید اما کمتر کسی را تشکر میکنید که شما را آفریده و صورتگری کرده است.
آیهی ۱۱-۱۰:
﴿وَقَالُوٓاْ أَءِذَا ضَلَلۡنَا فِی ٱلۡأَرۡضِ أَءِنَّا لَفِی خَلۡقٖ جَدِیدِۢۚ بَلۡ هُم بِلِقَآءِ رَبِّهِمۡ کَٰفِرُونَ١٠﴾[السجدة: ۱۰]. «و (کافران) میگویند: آیا هنگامی که ما مُردیم و در زمین ناپدید گشتیم آفرینش تازهای خواهیم یافت؟ بلکه آنان به لقای پروردگارشان کافرند».
﴿قُلۡ یَتَوَفَّىٰکُم مَّلَکُ ٱلۡمَوۡتِ ٱلَّذِی وُکِّلَ بِکُمۡ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُمۡ تُرۡجَعُونَ١١﴾[السجدة: ۱۱]. «بگو: فرشتۀ مرگ که بر شما گماشته شده است جانتان را میستاند، آنگاه به نزد پروردگارتان بازگردانده میشوید».
کسانی که قیامت را تکذیب میکردند و آن را بعید میدانستند، گفتند: ﴿أَءِذَا ضَلَلۡنَا فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾آیا وقتی که در زمین ناپدید گشتیم و از هم پاشیده شدیم و از بین رفتیم، ﴿أَءِنَّا لَفِی خَلۡقٖ جَدِیدِۢ﴾آفرینش تازهای خواهیم یافت و زنده میشویم؟! آنها گمان میبردند که این امر بسیار بعید است، چون آنها قدرت خداوند را با قدرت خود مقایسه میکردند، و این سخنشان از روی حق طلبی نبود بلکه از روی ستمگری و عناد و کفر ورزیدن به لقای پروردگارشان چنین میگفتند. بنابراین خداوند فرمود: ﴿بَلۡ هُم بِلِقَآءِ رَبِّهِمۡ کَٰفِرُونَ﴾بلکه آنان به لقای پروردگارشان کافرند.پس سخن آنها مبتنی بر انکار لقای خداوند و نپذیرفتن آن بود، و اگر هدفشان روشن شدن حق بود خداوند در این باره دلایل قطعی را برایشان بیان نموده است که آمدن قیامت را چنان ثابت میکند که گویا با چشم دیده میشود، همان طور که خورشید با چشمها مشاهده میگردد.
و همین دلیل برای اثبات آخرت کافی است که آنها میدانند از عدم آفریده شدهاند. پس آفرینش دوباره آنها از آفرینش اولشان آسانتر است. همچنین سرزمین خشک و پژمرده وقتی خداوند بر آن باران میفرستد آن را زنده و خرم میگرداند و دانههایی که در آن پراکنده شدهاند سبز میشوند.
﴿قُلۡ یَتَوَفَّىٰکُم مَّلَکُ ٱلۡمَوۡتِ ٱلَّذِی وُکِّلَ بِکُمۡ﴾بگو: فرشتهای که خداوند آن را مامور قبض ارواح و گرفتن جانها نموده است به کمک همکارانش به سراغ شما میآید و جانتان را میگیرد. ﴿ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُمۡ تُرۡجَعُونَ﴾سپس به نزد پروردگارتان بازگردانده میشوید آنگاه شما را طبق اعمالتان سزا و جزا خواهد داد. و شما زنده شدن پس از مرگ را انکار کردهاید پس بنگرید و بیاندیشید که خداوند با شما چه خواهد کرد!.
آیهی ۱۴-۱۲:
﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذِ ٱلۡمُجۡرِمُونَ نَاکِسُواْ رُءُوسِهِمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ رَبَّنَآ أَبۡصَرۡنَا وَسَمِعۡنَا فَٱرۡجِعۡنَا نَعۡمَلۡ صَٰلِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ١٢﴾[السجدة: ۱۲]. «و اگر بنگری هنگامیکه گناهکاران از نزد پروردگارشان سر به زیر افکندهاند و میگویند: پروردگارا! دیدیم و شنیدیم پس مارا بازگردان تا کار شایسته انجام دهیم، بیگمان یقین کردهایم».
﴿وَلَوۡ شِئۡنَا لَأٓتَیۡنَا کُلَّ نَفۡسٍ هُدَىٰهَا وَلَٰکِنۡ حَقَّ ٱلۡقَوۡلُ مِنِّی لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ ٱلۡجِنَّةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِینَ١٣﴾[السجدة: ۱۳]. «و اگر ما میخواستیم به هرکس هدایتش را میدادیم ولی از سوی من مقرر شده است که جهنم را از جنها و مردمان همگی پر کنم».
﴿فَذُوقُواْ بِمَا نَسِیتُمۡ لِقَآءَ یَوۡمِکُمۡ هَٰذَآ إِنَّا نَسِینَٰکُمۡۖ وَذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡخُلۡدِ بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ١٤﴾[السجدة: ۱۴]. «پس به سزای آن که دیدار امروزتان را فراموش کردید (عذاب جهنم را) بچشید، و همانا ما نیز شما را به دست فراموشی سپردیم، و بچشید عذاب همیشگی را به سبب کارهایی که میکردید».
وقتی که خداوند بیان نمود که بازگشت آنها در روز قیامت به سوی خداست، حالت آنها را به هنگامی که به پیشگاه پروردگار میایستند و از او میخواهند که آنان را به دنیا بازگرداند، بیان کرد و فرمود: ﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذِ ٱلۡمُجۡرِمُونَ﴾و اگر ببینی گناهکارانی را که بر انجام گناهان بزرگ اصرار ورزیدهاند، ﴿نَاکِسُواْ رُءُوسِهِمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ﴾نزد پرورگارشان سر به زیر افکنده و فروتن و خوارند و به گناه خود اعتراف میکنند و از او میخواهند تا آنها را به دنیا بازگرداند و میگویند: ﴿رَبَّنَآ أَبۡصَرۡنَا وَسَمِعۡنَا﴾پروردگارا! دیدیم و شنیدیم. یعنی قضیه برای ما روشن شد و آشکارا آن را مشاهده کردیم و به آن یقین نمودیم. ﴿فَٱرۡجِعۡنَا نَعۡمَلۡ صَٰلِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ﴾پس ما را به دنیا بازگردان تا کار شایسته انجام دهیم، و ما یقین کرده ایم. یعنی آنچه را که قبلا تکذیب میکردیم اکنون به آن باور و یقین قطعی داریم. پس اگر در آن روز حالت آنها را ببینی وضعیت سخت و وحشتناکی رامشاهده خواهی کرد، زیرا اقوامی را خواهی دید که زیانمند و بدبخت هستند و از خدا درخواست میکنند اما به آنها پاسخی داده نمیشود چون فرصت و مهلتی که به آنها داده شده بود تمام شده است.
و همه اینها به تقدیر و قضای الهی صورت میگیرد چرا که میان آنها و کفر و گناهانشان مانعی وجود نداد. بنابراین فرمود: ﴿وَلَوۡ شِئۡنَا لَأٓتَیۡنَا کُلَّ نَفۡسٍ هُدَىٰهَا﴾و اگر میخواستیم همه مردم را هدایت مینمودیم اما حکمت این است که همه بر هدایت نباشند، بنابراین فرمود: ﴿وَلَٰکِنۡ حَقَّ ٱلۡقَوۡلُ مِنِّی﴾ولی این وعده از جانب من تحقق یافته است و مقرر نمودهام که ﴿لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ ٱلۡجِنَّةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِینَ﴾جهنم را از جنها و انسانها پرکنم. پس این وعیدهای است که باید انجام پذیرد، و اسباب و لوازم آن از قبیل کفر و گناهان محقّق شود.
﴿فَذُوقُواْ بِمَا نَسِیتُمۡ لِقَآءَ یَوۡمِکُمۡ هَٰذَآ﴾به گناهکاران که ذلت و خواری آنها را فرا گرفته و از خداوند میخواهند آنانرا به دنیا بازگرداند تا آنچه را از دست دادهاند جبران نمایند، گفته میشود: وقت بازگشت و فرصت تمام شده و چیزی جز عذاب باقی نمانده است، پس بچشید عذاب دردناک را به خاطر اینکه ملاقات امروز خود را فراموش کرده بودید. و این نسیان عبارت از ترک کردن اقتضائاتِ دیدار با خداوند بود. یعنی به این امر بیتوجه بودید و برای آن کاری نکردید، انگار که در چنین روزی حاضر نمیشوید. ﴿إِنَّا نَسِینَٰکُمۡ﴾همانا ما شما را در عذاب رها میکنیم، سزایی که از جنس عملتان میباشد. پس همانطور که شما روز قیامت را فراموش کردید امروز نیز به دست فراموشی سپرده میشوید. ﴿وَذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡخُلۡدِ بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾و بچشید عذاب همیشگی را، عذابی که هیچگاه قطع نمیشود، زیرا عذاب هرگاه مدت و زمان و نهایتی داشته باشد در آن اندکی تخفیف داده میشود، اما عذاب جهنم خداوند ما را از آن نجات دهد در آن راحتی نیست و عذابشان قطع نمیگردد. پس بچشید این عذاب را به خاطر کفر و گناهی که انجام میدادید.
آیهی ۱۷-۱۵:
﴿إِنَّمَا یُؤۡمِنُ بَِٔایَٰتِنَا ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُواْ بِهَا خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَسَبَّحُواْ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَهُمۡ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ۩١٥﴾[السجدة: ۱۵]. «تنها کسانی به آیات ما ایمان میآورند که هروقت آیات و نشانهها به آنان یادآوری شود به سجده میافتند و پروردگارشان را با ستایش و به پاکی یاد میکنند و تکبر نمی ورزند».
﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ یَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ١٦﴾[السجدة: ۱۶]. «پهلوهایشان از بسترها دور میشود، با بیم و امید پروردگارشان را به فریاد میخوانند و از آنچه به آنان روزی دادهایم انفاق میکنند».
﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡیُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٧﴾[السجدة: ۱۷]. «هیچکس نمیداند در برابر کارهایی که انجام میدهند چه چیزهای شادی آفرین و مسرّت بخشی برای ایشان پنهان شده است».
وقتی حالت کسانی را بیان نمود که در برابر آیات خدا کفر میورزند و عذابی را ذکر فرمود که برایشان آماده کرده است، به ذکر کسانی پرداخت که به آیات خدا ایمان دارند، و پاداشی را که برایشان آماده نموده است توصیف کرد و فرمود: ﴿إِنَّمَا یُؤۡمِنُ بَِٔایَٰتِنَا﴾تنها کسانی به آیات ما ایمان حقیقی وواقعی دارند که شواهد و نشانههای ایمان در آنها یافت شود و آنها، ﴿ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُواْ بِهَا﴾کسانی هستند که هرگاه به نشانههای خدا پند داده شوند و آیات قرآن بر آنها تلاوت گردد و به وسیله پیامبران پندها نزد آنان بیاید و نصیحت شوند آنرا گوش میکنند و میپذیرند و اطاعت مینمایند و ﴿خَرُّواْ سُجَّدٗا﴾سجدهکنان بر زمین میافتند. یعنی فروتنی میکنند و به شناخت خدا شادمان میشوند، ﴿وَسَبَّحُواْ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَهُمۡ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ﴾و ستایشگرانه به تسبیح پروردگارشان میپردازند و تکبر نمیورزند، نه با دل و نه با جسمشان تکبر نمیورزند تا بر اثر آن از اطاعت خدا سرباز زنند، بلکه آنها در برابر آیات خدا فروتناند و آن را میپذیرند و با شرح صدر و درحالیکه تسلیم آن هستند با آن تعامل میکنند و در پرتو همین آیات به رضایت خداوند مهربان دست مییابند و به وسیله آن به راه راست هدایت میشوند.
﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ﴾پهلوهایشان از بسترها و رختخوابهای لذت بخش دور میشود، و به چیزی روی میآورند که برایشان لذیذتر و دوست داشتنیتر است و آن نماز شب و مناجات با خداست. بنابراین فرمود: ﴿یَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ﴾برای به دست آوردن منافع دینی و دنیوی و دفع زیانهای دین و دنیا پروردگارشان را میخوانند، ﴿خَوۡفٗا وَطَمَعٗا﴾با بیم و امید، بیم از این که اعمالشان پذیرفته نشود و امید به اینکه قبول حق واقع گردد، از عذاب خدا بیم دارند و به پاداش او امیدوار هستند. ﴿وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ﴾و از روزی کم یا زیادی که به ایشان دادهایم انفاق میکنند. انفاق را به صورت عام ذکر نمود و قیدی برای آن ذکر نکرد و گفت: بر چه کسانی انفاق میکنند تا بر عموم دلالت نماید. و نفقه واجب مانند زکاتها و کفارهها و نفقه همسران و خویشاوندان در این داخل است.
نیز نفقه مستحب در راههای خیر در آن داخل است، و نفقه و احسان مالی به طور مطلق (و هرچقدر که باشد) خیر است، چه به فقیر برسد چه به ثروتمند، به خویشاوند داده شود یا به فردی که خویشاوند نیست، اما برحسب تفاوت سود و منفعتی که از طریق این نیکیها به انسانها میرسد پاداش و اجر آن نیز فرق میکند.پس این در رابطه با عمل اهل ایمان است.
اما پاداش مومنان این است که ﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ﴾هیچ کس نمیداند، ﴿مَّآ أُخۡفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡیُنٖ﴾چه نعمتهایی فراوان و شادی بخش زیادی برایشان پنهان شده است. همانطور که خداوند بر زبان پیامبرش فرموده است: «برای بندگان صالح و نیکوکارم ندیده و هیچ گوشی آن را نشنیده و به قلب هیچ انسانی خطور نکرده است». پس همانطور که آنها در شب نماز خواندند و دعا کردند و عمل خود را از نگاه دیگران پنهان داشتند خداوند نیز پاداش آنها را از نوع عمل آنها گردانید و مزد آنها را پنهان داشت. بنابراین فرمود: ﴿جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ﴾به پاداش کارهایی که میکردند.
آیهی ۲۰-۱۸:
﴿أَفَمَن کَانَ مُؤۡمِنٗا کَمَن کَانَ فَاسِقٗاۚ لَّا یَسۡتَوُۥنَ١٨﴾[السجدة: ۱۸]. «آیا کسی که مؤمن است مانند کسی است که فاسق است؟! (هرگز) برابر نیستند».
﴿أَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَلَهُمۡ جَنَّٰتُ ٱلۡمَأۡوَىٰ نُزُلَۢا بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٩﴾[السجدة: ۱۹]. «اما کسانی که ایمان آورده و کارهای شایتسه کردهاند، باغهای بهشت که در آن مسکن میگزینند از آنِ ایشان خواهد بود و در آن از آنان پذیرایی به علم خواهد آمد».
﴿وَأَمَّا ٱلَّذِینَ فَسَقُواْ فَمَأۡوَىٰهُمُ ٱلنَّارُۖ کُلَّمَآ أَرَادُوٓاْ أَن یَخۡرُجُواْ مِنۡهَآ أُعِیدُواْ فِیهَا وَقِیلَ لَهُمۡ ذُوقُواْ عَذَابَ ٱلنَّارِ ٱلَّذِی کُنتُم بِهِۦ تُکَذِّبُونَ٢٠﴾[السجدة: ۲۰]. «و اما کسانی که فاسق هستند جایگاهشان آتش دوزخ است، هرزمان که بخواهند از آن خارج شوند ایشان بدانجام بازگردانده میشود و به آنها گفته میشود: بچشید عذاب آتشی را که آن را دروغ میپنداشتید».
خداوند عقلها را به چیزی یادآور میشود که برایشان ثابت و بدیهی است و آن اینکه دو چیز متفاوت و متضاد برابر نیستند و حکمت او تقاضا مینماید که برابر نباشند. پس فرمود: ﴿أَفَمَن کَانَ مُؤۡمِنٗا﴾آیا کسی که مومن میباشد و قلبش را با ایمان آباد کرده است و اعضای او تسلیم دستورات و قوانین خدا بوده و به اقتضای ایمانش آنچه را که باعث خشم خداوند میشود و برای ایمان مضر میباشد ترک کرده است، ﴿کَمَن کَانَ فَاسِقٗا﴾مانند کسی است که فاسق بوده و قلبش را ویران کرده و از ایمان خالی نموده ودر آن هیچ انگیزه دینی وجود نداشته و به سبب جهل و ستمگری اعضا و جوارح خود را به هر گناهی آلوده کرده و با نافرمانی و گناه از دایره اطاعت الهی بیرون رفته است؟! آیا این دو شخص برابرند؟! ﴿لَّا یَسۡتَوُۥنَ﴾از دیدگاه عقل و شرع این دو نفر برابر نیستند، همانطور که شب و روز، و روشنایی و تاریکی یکی نیستند. پس پاداش این دو نفر نیز در قیامت برابر نخواهد بود.
﴿أَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾اما کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته از قبیل فرضها و واجبات و نوافل را انجام دادهاند، ﴿فَلَهُمۡ جَنَّٰتُ ٱلۡمَأۡوَىٰ﴾باغهای بهشت که جای زندگی و محل خوبیها و شادیها و جایی است که دلها و ارواح در آن لذت میبرند و محل همیشگی و جاودانگی است و در کنار معبود برحق هستند و از نزدیکی وی بهرهمند میشوند و با نگاه کردن به چهره او و شنیدن گفتار وی خوشحال میگردند، از آن ایشان خواهد بود. ﴿نُزُلَۢا بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ﴾و این مهمانی و پذیرایی به پاس کارهایی است که میکردهاند. پس اعمالی که خداوند توفیق انجام دادنشان را به آنها داده همین اعمال است که آنها را به این منازل گرانبها و والا رسانده است که با خرج کردن اموال و با استفاده از لشکریان و فرزندان، و به وسیله بذل جان و روح نمیتوان به آن رسید، و هیچ چیزی جز ایمان و عمل صالح انسان را به آن نزدیک نمینماید.
﴿وَأَمَّا ٱلَّذِینَ فَسَقُواْ فَمَأۡوَىٰهُمُ ٱلنَّارُ﴾و اما کسانی که فاسق شدند جایگاهشان آتش است که هر نوع عذاب و بدبختی در آن وجود دارد و یک لحظه عذاب از آنها دور نمیشود. ﴿کُلَّمَآ أَرَادُوٓاْ أَن یَخۡرُجُواْ مِنۡهَآ أُعِیدُواْ فِیهَا﴾هر زمان که بخواهند از آن بدر آیند بدانجا بازگردانده میشوند و سختی عذاب بر آنها شدت میگیرد ﴿وَقِیلَ لَهُمۡ ذُوقُواْ عَذَابَ ٱلنَّارِ ٱلَّذِی کُنتُم بِهِۦ تُکَذِّبُونَ﴾و به آنها گفته میشود بچشید عذاب آتشی که آن را دروغ میپنداشتید. پس جایگاه و محل زندگی آنها در این آتش خواهد بود. اما عذابی که قبل از آن است و مقدمهای برای آن میباشد عذاب برزخ است و آن را در این آیه بیان میدارد:
آیهی ۲۱:
﴿وَلَنُذِیقَنَّهُم مِّنَ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡأَدۡنَىٰ دُونَ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡأَکۡبَرِ لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ٢١﴾[السجدة: ۲۱]. «و به یقین عذاب نزدیکتر (دنیا) را پیش از عذاب بزرگتر (آخرت) بدیشان میچشانیم، باشد که بازگردند».
و به یقین نمونهای از عذاب نزدیکتر را به عذاب برزخ است به فاسقان تکذیب کننده میچشانیم، قسمتی از آن عذاب را پیش از آن که بمیرند به آنها میچشانیم، عذابی مانند اذیت و کشته شدن. همان طور که مشرکین در جنگ بدر به چنین عذابی گرفتار شدند. همچنین به هنگام مرگ نیز گوشهای از این عذاب را به آنان میچشانیم، همانگونه که خداوند متعال در این زمینه میفرماید: [الأنعام: ۹۳]. ﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِی غَمَرَٰتِ ٱلۡمَوۡتِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ بَاسِطُوٓاْ أَیۡدِیهِمۡ أَخۡرِجُوٓاْ أَنفُسَکُمُۖ ٱلۡیَوۡمَ تُجۡزَوۡنَ عَذَابَ ٱلۡهُونِ﴾[الأنعام: ۹۳]. «اگر ستمکاران را در آن وقت که در گردابهای مرگ فرو رفتهاند میدیدی، امری بس هولناک را مشاهده میکردی، و میدیدی که فرشتگان دستهایشان را به طرف آنان دراز کردهاند و به آنان میگویند: جانهایتان را بیرون کنید، امروز به عذاب خوارکنندهای کیفر مییابید».
سپس عذاب نزدیکتر را پیش از عذاب آخرت و در برزخ برایشان کامل میگرداند. و این آیه از جمله دلایل اثبات عذاب قبر است و دلالت آن آشکار میباشد زیرا خدا میفرماید: ﴿وَلَنُذِیقَنَّهُم مِّنَ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡأَدۡنَىٰ﴾و قطعا پارهای از عذاب نزدیکتر و کمتر را در این جهان به آنها میچشانیم، و این دلالت مینماید که قبل از عذاب بزرگتر که جهنم است عذابی نزدیکتر و کمتر وجود دارد. و از آنجا که عذاب دنیا گاهی با مرگ همراه نیست خداوند خبر داد که این عذاب را به آنها میچشاند شاید به سوی او بازگردند و از گناهانشان توبه نمایند. خداوند متعال میفرماید: ﴿ظَهَرَ ٱلۡفَسَادُ فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ بِمَا کَسَبَتۡ أَیۡدِی ٱلنَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعۡضَ ٱلَّذِی عَمِلُواْ﴾[الروم: ۴۱]. «فساد در خشکی و دریا به سبب آنچه مردم کردهاند آشکار گردیده است تا سزای برخی از آنچه را که کردهاند به آنها بچشاند، شاید بازگردند».
آیهی ۲۲:
﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بَِٔایَٰتِ رَبِّهِۦ ثُمَّ أَعۡرَضَ عَنۡهَآۚ إِنَّا مِنَ ٱلۡمُجۡرِمِینَ مُنتَقِمُونَ٢٢﴾[السجدة: ۲۲]. «و کیست ستمکارتر از کسیکه به آیات پروردگارش پند داده شود آنگاه از آن روی بگردانند؟! بیگمان ما از گناهکاران انتقام خواهیم گرفت».
هیچکس ستمکارتر و متجاوزتر از آن کس نیست که به آیات پروردگارش پند داده شود، آیاتی که از جانب پروردگارش به نزد او آمده است، خداوندی که میخواهد او را تربیت نماید و نعمت خویش را به وسیله پیامبرانش بر او کامل گرداند، آیاتی که او را به منافع دینی و دنیوی فرمان میدهد و از زیانهای دینی و دنیوی نهی میکند که باید در مقابل آن تسلیم شود و به آن ایمان بیاورد و از آنها اطاعت کند و شکر آنها را بگذارد. اما این ستمگر به آنها ایمان نمیآورد و از آنها پیروی نمیکند بلکه روی میگرداند و آنها را پشت سر میاندازد. پس چنین فردی از بزرگترین مجرمان است، آنهایی که سزاوار سختترین عذاب میباشند. بنابراین فرمود: ﴿إِنَّا مِنَ ٱلۡمُجۡرِمِینَ مُنتَقِمُونَ﴾بدون شک ما از گناهکاران انتقام میگیریم.
آیهی ۲۵-۲۳:
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ فَلَا تَکُن فِی مِرۡیَةٖ مِّن لِّقَآئِهِۦۖ وَجَعَلۡنَٰهُ هُدٗى لِّبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ٢٣﴾[السجدة: ۲۳]. «و کتاب را به موسی دادیم، بنابراین، از اینکه موسی (کتاب تورات) را (با نهایت رضایت و خشنودی) دریافت کرده است در شک مباش، و آنرا برای بنیاسرائیل (مایۀ) هدایت گرداندیم».
﴿وَجَعَلۡنَا مِنۡهُمۡ أَئِمَّةٗ یَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا لَمَّا صَبَرُواْۖ وَکَانُواْ بَِٔایَٰتِنَا یُوقِنُونَ٢٤﴾[السجدة: ۲۴]. «و از آنان چون شکیبایی ورزیدند و به آیات ما یقین یافتند پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما راهنمایی مینمودند».
﴿إِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَفۡصِلُ بَیۡنَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فِیمَا کَانُواْ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ٢٥﴾[السجدة: ۲۵]. «بیگمان پروردگارت در روز قیامت میان آنان در آنچه در آن اختلاف میورزیدند داوری میکند».
وقتی خداوند آیاتش را بیان کرد که بندگانش را با آن پند داده است و آن قرآن است که خداوند آن را بر محمدصنازل فرموده است، بیان نمود و تذکر داد که قرآن کتاب تازهای نیست که پیش از آن چنین کتابی نیامده باشد و کسی که قرآن را آورده است اولین پیامبر نیست، بلکه ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ﴾به موسی کتاب تورات را دادیم که قرآن را تصدیق میکند و قرآن نیز آن را تصدیق و تایید مینماید، و حقی که هردو بیان میدارند مطابق با یکدیگر است و دلیل و حجت هردو ثابت و استوار است. ﴿فَلَا تَکُن فِی مِرۡیَةٖ مِّن لِّقَآئِهِ﴾پس در این که موسی تورات را با نهایت رضایت و خشنودی دریافت کرده است شک نداشته باش چون دلایل حق به روشنی و پی در پی آمدهاند و جایی برای شک باقی نمانده است. ﴿وَجَعَلۡنَٰهُ هُدٗى لِّبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ﴾و کتابی را که به موسی دادیم مایه هدایت دینی اسراییل گردانیدیم که در اصول و فروع دین خود به وسیله آن راهیاب میگردند و قوانین آن برای زمانی که بنی اسراییل در آن بودند مناسب بود، اما خداوند این قرآن را مایه هدایت همه مردم قرار داده است چون قرآن تا روز قیامت مردم را در امور دینی و دنیویشان هدایت میکند، زیرا قرآن کامل و بلند مرتبه است: [الزخرف: ۴]. ﴿وَإِنَّهُۥ فِیٓ أُمِّ ٱلۡکِتَٰبِ لَدَیۡنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ٤﴾[الزخرف: ۴]. «و همانا که آن (=قرآن) در کتاب اصلی (لوح المحفوظ) پیش ما بسیار رفیع و با حکمت است».
﴿وَجَعَلۡنَا مِنۡهُمۡ أَئِمَّةٗ یَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا﴾و از میان بنی اسراییل پیشوایانی پدیدار کردیم که به شریعت و راههای هدایت آگاه و عالم بودند، خودشان هدایت یافته بودند و بدین وسیله دیگران را نیز هدایت میکردند. پس کتابی که به سوی آنها فرستاده شد مایه هدایت است. و کسانی که به آن ایمان آوردند دو گروه هستند: یک گروه پیشوایانی هستند که به فرمان ما هدایت و راهنمایی میکنند، و گروه دیگر پیروان و راه یافتگانی هستند که به وسیله پیشوایان هدایت شدهاند. گروه اول مقامشان بعد از مقام نبوت و پیامبران بالاترین مقام است. و این مقام صدیقان است، و آنها ﴿لَمَّا صَبَرُواْ﴾آنگاه که بر یاد گرفتن و یاد دادن، و دعوت کردن به سوی خدا و تحمل اذیت و آزار در راه او شکیبایی ورزیدند و خود را از آلوده شدن به گناهان دور کردند به چنین مقامی دست یافتند. ﴿وَکَانُواْ بَِٔایَٰتِنَا یُوقِنُونَ﴾و در باب ایمان داشتن به آیات خدا به مقام یقین رسیدند. و یقین یعنی علم و آگاهی کامل که آدمی را به عمل وامی دارد. آنها به مقام یقین رسیدند چون فراگیری و آموختن آنها درست بود و مسایل را از دلایل یقینی فرا گرفتند. و آنان همواره مسائل را فرا میگرفتند و دلایل زیادی را بر صحت آن ارائه میدادند. پس با صبر و یقین میتوان به مقام پیشوایی و امامت در دین رسید.
بنی اسراییل در مسائلی اختلاف ورزیدند، پس برخی به حق رسیدند و برخی به اشتباه رفتند، و برخی قصدا از حق روی برتافتند و خداوند متعال در روز قیامت درباره آنچه که در آن اختلاف داشتند میان آنان داوری میکند. و قرآن به برخی از مسائل اختلافی بنی اسراییل اشاره میکند، و هرجا اختلافی میان آنها وجود داشته باشد و قرآن یکی از دو گفته را تصدیق نماید حق همان است که قرآن آن را تایید کرده است، و هر آنچه که خلاف قرآن است باطل میباشد.
آیهی ۲۷-۲۶:
﴿أَوَ لَمۡ یَهۡدِ لَهُمۡ کَمۡ أَهۡلَکۡنَا مِن قَبۡلِهِم مِّنَ ٱلۡقُرُونِ یَمۡشُونَ فِی مَسَٰکِنِهِمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٍۚ أَفَلَا یَسۡمَعُونَ٢٦﴾[السجدة: ۲۶]. «آیا برایشان روشن نشده است که پیش از آنان چه اندازه از نسلها را نابود کردهایم و (ایشان هم اینک) در مسکن و مکان آنان راه میروند؟! بیگمان در این نشانههایی است. آیا نمیشنوند»؟
﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّا نَسُوقُ ٱلۡمَآءَ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلۡجُرُزِ فَنُخۡرِجُ بِهِۦ زَرۡعٗا تَأۡکُلُ مِنۡهُ أَنۡعَٰمُهُمۡ وَأَنفُسُهُمۡۚ أَفَلَا یُبۡصِرُونَ٢٧﴾[السجدة: ۲۷]. «آیا ندیدهاند که ما آب را بهسوی زمین خشک و بیگیاه گسیل میداریم و به وسیلۀ آن کشتزارها را میرویانیم که هم چهارپایانشان و هم خودشان از آن میخورند؟! آیا نمیبینند»؟!
آیا برای کسانی که پیامبر را تکذیب میکنند روشن نشده است که، ﴿کَمۡ أَهۡلَکۡنَا مِن قَبۡلِهِم مِّنَ ٱلۡقُرُونِ﴾پیش از آنان نسلهای فراوانی را که راه ایشان را در پیش گرفتهاند هلاک و نابود کردهایم؟! ﴿یَمۡشُونَ فِی مَسَٰکِنِهِمۡ﴾و ایشان هم اینک در مسکن و مکان آنها راه میروند و آشکارا آن را مشاهده مینمایند، مانند قوم هود و صالح و قوم لوط که نابودشان کردیم! إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٍ﴾بیگمان در این نشانههایی است که از آن بر راستگویی پیامبرانی که به نزد آنها آمدهاند و باطل بودن شرک و شری که خود بر آن هستند، و نیز اینکه هرکس کاری مانند کارهای آنان بکند با او همان کاری خواهد شد که با همکاران پیشین او شده است، استدلال میشود.
نیز بر این استدلال میشود که خداوند بندگان را مجازات خواهد کرد و آنها را برای روز حشر و رستاخیز برخواهد انگیخت. ﴿أَفَلَا یَسۡمَعُونَ﴾آیا آیات خدا را نمیشنوند تا آن را درک نمایند و از آن بهره ببرند؟! پس اگر آنها شنوایی درست و عقل صحیحی داشتند بر حالتی باقی نمیماندند که هلاک شدنشان در آن حالت یقینی است.
﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ﴾آیا با چشمهای خود نعمتهای ما و کمال حکمت ما را نمیبینند که ﴿أَنَّا نَسُوقُ ٱلۡمَآءَ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلۡجُرُزِ﴾آب را بهسوی زمین خشک و بیگیاه میرانیم پس خداوند از ابرها بر آن باران میبارد یا رودها را به سوی آن گسیل میدارد، ﴿فَنُخۡرِجُ بِهِۦ زَرۡعٗا﴾و به وسیله آن گیاهان گوناگون میرویانیم، ﴿تَأۡکُلُ مِنۡهُ أَنۡعَٰمُهُمۡ وَأَنفُسُهُمۡ﴾که چهارپایانشان از آن گیاهان میخورند و آن گیاهانی است که خوراک حیوانات است. و خودشان نیز از آنچه خوراک حیوانات است. و خودشان نیز از آنچه خوراک انسانهاست تغذیه میکنند. ﴿أَفَلَا یُبۡصِرُونَ﴾آیا این همه نعمت را نمیبینند، نعمتی که خوراک به وسیله آن شهرها و بندگان را زنده مینماید، تا در سایه آن بینا شوند و با این بینش و بینایی به راه راست هدایت یابند؟! اما کوری بر آنها غالب آمده و غفلت بر آنها چیره شده است، به همین سبب نمیبینند. و آنها از روی غفلت به این نعمت نگاه کردند بنابراین به خیر و نیکی دست نیافتند.
آیهی ۳۰-۲۸:
﴿وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡفَتۡحُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٢٨﴾[السجدة: ۲۸]. «و میگویند: اگر راستگوئید این فیصله و قضاوت کی خواهد بود»؟!
﴿قُلۡ یَوۡمَ ٱلۡفَتۡحِ لَا یَنفَعُ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِیمَٰنُهُمۡ وَلَا هُمۡ یُنظَرُونَ٢٩﴾[السجدة: ۲۹]. «بگو: در روز فیصله و قضاوت ایمان کافران به آنان سودی نمیبخشد و نه به آنان مهلت داده میشود».
﴿فَأَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ وَٱنتَظِرۡ إِنَّهُم مُّنتَظِرُونَ٣٠﴾[السجدة: ۳۰]. «پس، از آنان روی برگردان و منتظر باش چراکه ایشان هم منتظر هستند».
مجرمان و گناهکاران برای آمدن عذابی که به آنها وعده داده شده است مبنی بر این که به سزای تکذیبشان بدان گرفتار خواهند شد شتاب میورزند، و این شتاب ورزیدن آنها به سبب جهالت و عنادشان است. ﴿وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡفَتۡحُ﴾و میگویند فیصله و قضاوتی که میان ما و شما روی خواهد داد، و آنگونه که میگویید ما عذاب داده میشویم کی خواهد بود؟ ﴿إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ﴾اگر در دعوایتان راستگویید؟!.
﴿قُلۡ یَوۡمَ ٱلۡفَتۡحِ﴾بگو: روز فیصله و قضاوت روزی است که در آن کیفر داده میشوید و از آن استفادهای نخواهند برد. بدین معنی که در آنروز فرصت داده شوند تا گذشته را جبران کنند. پس هرگاه روز فیصله و قضاوت بیاید کار از کار گذشته است و آزمایش و ابتلا دیگر اثری ندارد، زیرا ﴿لَا یَنفَعُ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِیمَٰنُهُمۡ﴾ایمان کافران برای آنها سودی نخواهد داشت چون ایمان آنها از روی ناچاری است. ﴿وَلَا هُمۡ یُنظَرُونَ﴾و به آنها مهلت داده نمیشود به این شیوه که عذاب از آنها دور گردد و آنان گذشته خود را جبران کنند.
﴿فَأَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ﴾پس چون سخن و ستمگری آنها به جهالت جهل و نادانی رسیده است و عذاب را شتابان میطلبند از آنها روی بگردان، ﴿وَٱنتَظِرۡ﴾و منتظر عذابی باش که آنانرا فراخواهد گرفت، زیرا چنین عذابی حتما خواهد آمد، اما مدت و زمانی مقرر دارد، و هرگاه بیاید پس و پیش نخواهد داشت. ﴿إِنَّهُم مُّنتَظِرُونَ﴾بدون شک آنان منتظر و چشم به راه هستند تا تو به گرفتاری و رنجی مبتلا شوی، اما عاقبت و سرانجام از آن پرهیزگاران است.
پایان تفسیر سورهی سجده