جمهور مفسرین بر این باورند که مکی است و ۷۷ آیه میباشد.
آیهی ۱-۲:
﴿تَبَارَکَ ٱلَّذِی نَزَّلَ ٱلۡفُرۡقَانَ عَلَىٰ عَبۡدِهِۦ لِیَکُونَ لِلۡعَٰلَمِینَ نَذِیرًا١﴾[الفرقان: ۱]. «خجسته است خداوندی که فرقان (=جدا سازندۀ حق از باطل) را بر بنده خود (محمد ص) نازل کرد تا برای جهانیان هشدار دهنده باشد».
﴿ٱلَّذِی لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَمۡ یَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ شَرِیکٞ فِی ٱلۡمُلۡکِ وَخَلَقَ کُلَّ شَیۡءٖ فَقَدَّرَهُۥ تَقۡدِیرٗا٢﴾[الفرقان: ۲]. «ذاتی که فرمانروایی آسمانها و زمین از آن اوست، و هیچ فرزندی برنگرفته، و در فرمانروایی شریکی ندارد، و همه چیز را آفریده و آنها را به اندازه مقرّر کرده است».
در این آیه عظمت خدا و اینکه او یگانۀ یکتا بوده و کلیۀ خوبیها و نیکیها در او منحصر است، بیان شده است. پس فرمود: ﴿تَبَارَکَ ٱلَّذِی نَزَّلَ ٱلۡفُرۡقَانَ﴾با شکوه و والا مقام است خدایی که «فرقان» را نازل کرده است. و صفات او کاملاند و خوبیهایش فراوان است. از بزرگترین خیرات و نعمتهایش این است که قرآن را نازل فرموده است که حلال و حرام را از هم جدا مینماید، و هدایت را از گمراهی، و سعادتمندان را از اهل شقاوت جدا میکند. ﴿عَلَىٰ عَبۡدِهِ﴾(این قرآن را) بر بندهاش محمد صنازل فرموده است که مراتب عبودیت و بندگی را به حد کمال رسانده و از همۀ پیامبران پیشی گرفته است. ﴿لِیَکُونَ لِلۡعَٰلَمِینَ نَذِیرًا﴾تا این نازل کردن فرقان بر بندهاش هشداری برای جهانیان باشد و آنها را از عذاب خداوند بیم دهد، و موارد خشنودی الهی را از موارد خشم وی مشخص کند. و هرکس این هشدار را بپذیرد و به آن عمل نماید از زمرۀنجات یافتگان در دنیا و آخرت خواهد بود، کسانی که به سعادت جاودانی دست یازیده و مالکیت ابدی را دریافتهاند. آیا بالاتر از این نعمت و فضل و احسان چیزی وجود دارد؟ پس خجسته و والا مقام است ذاتی که او آنچه ذکر شد گوشهای از احسان و برکات اوست.
﴿ٱلَّذِی لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾ذاتی که فرمانروایی آسمانها و زمین از آن اوست. یعنی تنها او در آسمانها و زمین تصرف مینماید، و همۀ آنچه که در آسمانها و زمین هستند در مالکیت او قرار دارند، و بندۀ او هستند، و در برابر عظمت او سر تسلیم فرود آورده، و رد برابر ربوبیتش فروتن بوده و به رحمت او نیازمندند. ﴿وَلَمۡ یَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ شَرِیکٞ فِی ٱلۡمُلۡکِ﴾و هیچ فرزندی بر نگرفته و در فرمانروایی شریکی ندارد. چگونه ممکن است فرزند یا شریکی داشته باشد در حالی که او مالک است و غیر او همه مملوک، و در اختیار اویند. و او چیره و غالب و دیگران همه مغلوب هستند، و ذات او از همه چیز بینیاز است، و آفریدهها از همه جهت به او نیازمندند؟!.
و چگونه ممکن است در فرمانروایی و مالکیت شریکی داشته باشد حال آنکه بندگان همه در اختیار او هستند ؟! پس جز با اجازۀ او حرکت و سکونی از آنها سر نمیزند، و جز با اجازۀ او کاری انجام نمیدهند. پس بسی پاک است خداوند از اینکه شریک یا فرزندی داشته باشد، و هر کس دربارۀ او چنین چیزی بگوید قدر و منزلت الهی را درک نکرده است. بنابر این فرمود: ﴿وَخَلَقَ کُلَّ شَیۡءٖ﴾ٍهمه چیز را آفریده است. این شامل جهان بالا و پایین، اعم از حیوانات و نباتات و جمادات آن است. ﴿فَقَدَّرَهُۥ تَقۡدِیرٗا﴾به هر مخلوقی آفرینش شایسته و مناسبش را بخشیده است. و آنگونه آن را آفریده است که حکمتش آن را اقتضا نموده است، به نحوی که هر مخلوقی طوری آفریده شده است که عقل صحیح خلاف شکل و صورتی که به آن داده شده است، تصور نمیکند، بلکه عقل سالم حتی خلاف شکلی که به یکی از اعضای مخلوقی بخشیده شده است، تصور نمیکند، زیرا خداوند هر عضوی را در جایی قرار داده است که چنانچه در جایی دیگر گذاشته شود با آن تناسب نخواهد داشت. خداوند متعال میفرماید: ﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّکَ ٱلۡأَعۡلَى١ ٱلَّذِی خَلَقَ فَسَوَّىٰ٢ وَٱلَّذِی قَدَّرَ فَهَدَىٰ٣﴾[الأعلى: ۱-۳]. و خداوند متعال فرموده است: ﴿رَبُّنَا ٱلَّذِیٓ أَعۡطَىٰ کُلَّ شَیۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ﴾[طه: ۵۰]. و پس از آنکه کمال و عظمت و فراوانی احسان و نیکیهای خود را بیان کرد- و این امر مقتضی آن است که او به تنهایی محبوب، فریادرس، تعظیم شده باشد و همهی کارها و عبادات خالصانه برای وی انجام گیرد و کسی را شریک وی نسازند- مناسبت پیدا کرد که تصریح نماید که عبادت غیر او باطل است. پس فرمود:
آیهی ۳:
﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗ لَّا یَخۡلُقُونَ شَیۡٔٗا وَهُمۡ یُخۡلَقُونَ وَلَا یَمۡلِکُونَ لِأَنفُسِهِمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗا وَلَا یَمۡلِکُونَ مَوۡتٗا وَلَا حَیَوٰةٗ وَلَا نُشُورٗا٣﴾[الفرقان: ۳]. «و آنان غیر از خداوند معبودانی را برای خود برگزیده، (معبودانی) که چیزی را نمیآفرینند، بلکه خودشان مخلوقند، و نه مالک زیان و سود خویش هستند، و نه مالک مرگ و حیات و رستاخیز (خویش)اند».
شگفتانگیزترین چیز، واولین دلیل بر نادانی و بیخردی و ستمورزی و جسارت آنها نسبت به پروردگار این است که معبودانی چنین ناتوان را به خدایی برگرفتهاند، معبودان ناتوانی که توانایی آفریدن چیزی را ندارند، بلکه خودشان آفریده شدهاند، برخی از معبودانشان را با دستهای خود درست کردهاند ﴿وَلَا یَمۡلِکُونَ لِأَنفُسِهِمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗا﴾و مالک کوچکترین سود و زیانی برای خود نبوده، ﴿وَلَا یَمۡلِکُونَ مَوۡتٗا وَلَا حَیَوٰةٗ وَلَا نُشُورٗا﴾و اختیار مرگ و زندگی و برانگیختن را ندارند. یعنی آنها توانایی زنده کردن پس از مرگ را ندارند، پس مهمترین داوری عقل در مورد این معبودان عبارت از بطلان خدایی آنان است، چرا که عقل به فاسدبودن آن (بتها) و فاسد بودن عقل کسی که آنها را به خدایی گرفته و در آفرینش مخلوقات شریک آفریننده قرار داده است قضاوت مینماید، زیرا خداوند آنها را در آفرینش مخلوقات شریک خود قرار نداده است، خداوندی که سود و زیان و منع وعطا در دست اوست. و اوست که زنده میکند و میمیراند و مردگان را بر میانگیزد و در روز رستاخیز آنان را گرد میآورد. و خداوند برایشان دو سرا قرار داده است: سرای شقاوت و خواری، و سرای موفقیت و سعادت و نعمت پایدار و همیشگی را برای کسی در نظر گرفته است که معبود را تنها خدا بداند.
آیهی ۴-۶:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ إِفۡکٌ ٱفۡتَرَىٰهُ وَأَعَانَهُۥ عَلَیۡهِ قَوۡمٌ ءَاخَرُونَۖ فَقَدۡ جَآءُو ظُلۡمٗا وَزُورٗا٤﴾[الفرقان: ۴]. «و کافران گفتند: این (قرآن) دروغی بیش نیست که (محمد) خود آن را به هم بافته است، و گروهی دیگر او را بر آن یاری دادهاند. به درستی که ستم و دروغ به میان آوردهاند».
﴿وَقَالُوٓاْ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ ٱکۡتَتَبَهَا فَهِیَ تُمۡلَىٰ عَلَیۡهِ بُکۡرَةٗ وَأَصِیلٗا٥﴾[الفرقان: ۵]. «و گفتند: افسانههای پیشینیان است که آن را باز نوشته است، و چنین افسانههایی سحرگاهان و شامگاهان بر او خوانده میشود».
﴿قُلۡ أَنزَلَهُ ٱلَّذِی یَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّهُۥ کَانَ غَفُورٗا رَّحِیمٗا٦﴾[الفرقان: ۶]. «بگو: آن را ذاتی فرو فرستاده است که هر راز نهانی را که در آسمانها و زمین است میداند. بیگمان او آمرزگار و مهربان است».
وقتی صحت توحید و بطلان شرک را با دلیل قاطع و روشن ثابت نمود، درستی و صحت رسالت و باطل بودن گفتۀ کسی که با آن مخالفت ورزیده و بر آن اعتراض کرده است را نیز اثبات نموده و فرمود: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ إِفۡکٌ ٱفۡتَرَىٰهُ وَأَعَانَهُۥ عَلَیۡهِ قَوۡمٌ ءَاخَرُونَۖ فَقَدۡ جَآءُو ظُلۡمٗا وَزُورٗا٤﴾کفر کافران باعث شد تا در مورد قرآن و پیامبر بگویند:این قرآن دروغی است که محمد آن را ساخته و پرداخته کرده است و به خدا نسبت داده و گروهی دیگر او را بر این کار یاری کردهاند.
خداوند سخن آنها را رد نمود و بیان کرد که این تکبر و لجاجت و عین ستمگری و دروغگویی آنان است، و چنین چیزی در عقل کسی نمیگنجد، چرا که آنها پیامبر صرا بیشتر از همۀ مردم میشناسند، و کمال صداقت و امانتداری و نیکوکاری او را میدانند. و امکان ندارد که پیامبر و هیچ مخلوق دیگری از طرف خود چیزی مانند این قرآن را که بزرگترین و بالاترین سخن است بیاورد، و پیامبر صنزد هیچ کسی نرفته است تا او را در ساختن قرآن یاری نماید، بلکه کافران این سخن را از روی ستمگری و دروغگویی میگویند.
و از جمله گفتههای کافران در مورد قرآن این است که گفتند: آنچه محمد صآورده است، ﴿أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ﴾افسانههای پیشینیان است که مردم از دهان یکدیگر فرا میگیرند، و هر یک آن را نقل مینماید، و محمد از کسی خواسته است تا این افسانهها را برایش بنویسد، ﴿فَهِیَ تُمۡلَىٰ عَلَیۡهِ بُکۡرَةٗ وَأَصِیلٗا﴾و چنین افسانههایی سحرگاهان و شامگاهان بر او خوانده میشود. کافران در این سخن خود مرتکب چند گناه بزرگ شدند که عبارتند از:
۱- آنها پیامبر صرا که نیکوترین و راستگوترین مردم بود به دروغگویی و جسارت متهم کردند.
۲- در مورد قرآن که راستترین و بزرگترین سخن است گفتند: دروغ و افترا است.
۳- نیز گفتند آنها میتوانند همانند این قرآن را بیاورند، و مخلوق ناقص میتواند با خالقی که از هر جهت کامل است در یکی از صفاتش که کلام است برابری کند و مانند آن را بیاورد.
۴- در حالی که پیامبر صرا میشناختند و بیشتر و بهتر از همۀ مردم میدانستند که او نوشتن بلد نیست و به نزد کسی که نوشتن بلد است نمیرود اما باز هم چنین خیالی را در سر میپروراندند.
بنابر این خداوند سخن آنها را رد نمود و فرمود: ﴿قُلۡ أَنزَلَهُ ٱلَّذِی یَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾بگو: ذاتی این قرآن را نازل کرده است که علم و آگاهی او همۀ چیزهای پنهان و پیدایی را که در آسمانها و زمین است فراگرفته است. همانگونه که فرموده است: ﴿وَإِنَّهُۥ لَتَنزِیلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٩٢ نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِینُ١٩٣ عَلَىٰ قَلۡبِکَ لِتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِینَ١٩٤﴾[الشعراء: ۱۹۲-۱۹۴]. «و بیگمان آن را پروردگار جهانیان نازل کرده، و روحالامین (=جبرئیل) آن را در قلب تو نازل نموده است تا از بیمدهندگان باشی».
خداوند حجت را بر مشرکین اقامه نموده است، زیرا ذاتی که قرآن را نازل نموده علم آگاهیاش همه چیز را احاطه کرده است، پس محال است مخلوقی به دروغ این قرآن را ساخته باشد و به خدا نسبت داده و بگوید: این از جانب خدا است! در حالی که از طرف خدا نیست، و ریختن خون مخالفان خود و گرفتن اموالشان را حلال بداند، و ادعا نماید که خداوند این را به او گفته است، درحالیکه خداوند همه چیز را میداند، با و جود این او را یاری و کمک نماید، و بر دشمنانش پیروز گرداند و بر جان و سرزمین آنها مسلط گرداند. و بر جان و سرزمین آنها مسلط گرداند. پس هیچکس نمیتواند این قرآن را انکار کند، مگر اینکه نخست علم الهی را انکار کند، سپس قرآن را انکار نماید. و هیچ گروهی از انسانها بر این باور نیستند، جز فلاسفۀ دهری که خدا را قبول ندارند.
و ذکر علم همه جانبه و فراگیر الهی آنها را بر اندیشیدن در قرآن تحریک مینماید، و اگر آنها در قرآن بیاندیشند از علم و احکام الهی چیزهایی را میبینند که قاطعانه دلالت مینماید قرآن از سوی دانای پنهان و پیدا نازل شده است. و با اینکه کافران توحید و رسالت را انکار کردند اما لطف خداوندی آنها را رها نکرد و بر آنان ستم ننمود، بلکه آنان را به توبه و بازگشت بهسوی خود فرا حواند و به آنان نوید داد که اگر توبه کنند و بهسوی خدا بازگردند و آمرزش و رحمت الهی آنها را در بر خواهد گرفت.
﴿إِنَّهُۥ کَانَ غَفُورٗا﴾بیگمان خداوند آمرزنده است. یعنی مرتکبان جنایت و گناهان را میآمرزد، به شرطی که اسباب آمرزش را فراهم آورند. و اسباب آمرزش دست کشیدن و باز آمدن از گناهان و توبه کردن است. ﴿رَّحِیمٗا﴾و با آنان مهربان است، چرا که فوراً آنانرا عذاب نمیدهد، در حالیکه آنها موجبات عذاب را فراهم آوردهاند. و با آنها مهربان است، چون توبۀ آنان را پس از آن که مرتکب گناه شدند، میپذیرند، و گناهان گذشته آنان را از بین برده و نیکیهایشان را میپذیرد. و کسی را که از نزد او گریخته، چون باز آید او را در نزد خود میپذیرد، و حسناتش را قبول میکند و به وی روی میآورد و به جایگاه مطیعان و منیبان میرساند.
آیهی ۷-۱۴:
﴿وَقَالُواْ مَالِ هَٰذَا ٱلرَّسُولِ یَأۡکُلُ ٱلطَّعَامَ وَیَمۡشِی فِی ٱلۡأَسۡوَاقِ لَوۡلَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مَلَکٞ فَیَکُونَ مَعَهُۥ نَذِیرًا٧﴾[الفرقان: ۷]. «و گفتند: این پیامبر را چه شده است که غذا میخورد و در بازارها راه میرود؟! چرا فرشتهای بهسوی او فرستاده نشده است تا به او هشدار دهنده باشد؟!».
﴿أَوۡ یُلۡقَىٰٓ إِلَیۡهِ کَنزٌ أَوۡ تَکُونُ لَهُۥ جَنَّةٞ یَأۡکُلُ مِنۡهَاۚ وَقَالَ ٱلظَّٰلِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلٗا مَّسۡحُورًا٨﴾[الفرقان: ۸]. «یا چرا گنجی (از آسمان) بهسوی او انداخته نشده است، یا چرا باغی ندارد که از (میوههای) آن بخورند؟! و ستمگران گفتند: شما جز از یک انسان جادوزده پیروی نمیکنید؟!».
﴿ٱنظُرۡ کَیۡفَ ضَرَبُواْ لَکَ ٱلۡأَمۡثَٰلَ فَضَلُّواْ فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ سَبِیلٗا٩﴾[الفرقان: ۹]. «بنگر چگونه برای تو مثلها زدند، و گمراه شدند، و هیچ راهی نمییابند».
﴿تَبَارَکَ ٱلَّذِیٓ إِن شَآءَ جَعَلَ لَکَ خَیۡرٗا مِّن ذَٰلِکَ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ وَیَجۡعَل لَّکَ قُصُورَۢا١٠﴾[الفرقان: ۱۰]. «بزرگوار است خداوندی که اگر بخواهد برایت بهتر از این میسازد، باغهایی که در آنها جویبارها و رودها روان است، و برای تو کاخها قرار دهد».
﴿بَلۡ کَذَّبُواْ بِٱلسَّاعَةِۖ وَأَعۡتَدۡنَا لِمَن کَذَّبَ بِٱلسَّاعَةِ سَعِیرًا١١﴾[الفرقان: ۱۱]. «بلکه قیامت را دروغ انگاشتند، و ما برای کسی که قیامت را دروغ انگارد دوزخ را فراهم دیدهایم».
﴿إِذَا رَأَتۡهُم مِّن مَّکَانِۢ بَعِیدٖ سَمِعُواْ لَهَا تَغَیُّظٗا وَزَفِیرٗا١٢﴾[الفرقان: ۱۲]. «هنگامی که (جهنم) آنان را از دور میبیند خشم و خروشی از آن میشنوند».
﴿وَإِذَآ أُلۡقُواْ مِنۡهَا مَکَانٗا ضَیِّقٗا مُّقَرَّنِینَ دَعَوۡاْ هُنَالِکَ ثُبُورٗا١٣﴾[الفرقان: ۱۳]. «و چون در آنجا دست و پا بسته به جای تنگی از آتش دوزخ افکنده شوند در آنجا مرگ و نابودی را به فریاد میخوانند».
﴿لَّا تَدۡعُواْ ٱلۡیَوۡمَ ثُبُورٗا وَٰحِدٗا وَٱدۡعُواْ ثُبُورٗا کَثِیرٗا١٤﴾[الفرقان: ۱۴]. «امروز یک بار نابودی مخواهید (بلکه برای خود) بارها نابودی بطلبید».
این از گفتههای کسانی است که پیامبر را تکذیب کرده و رسالت او را مورد طعن قرار داده و معترضانه میگفتند: چرا فرشتهی بر او نازل نشده، و چرا پادشاه نیست، و چرا فرشتهای او را در امر رسالت یاری نمیکند؟! پس گفتند: ﴿مَالِ هَٰذَا ٱلرَّسُولِ﴾این پیامبر را چه شده است؟! یعنی از روی تمسخر میگفتند: این شخص که ادعای رسالت میکند، چرا ﴿یَأۡکُلُ ٱلطَّعَامَ﴾غذا میخورد، غذا خوردن که از ویژگیهای انسان است، چرا فرشتهی به عنوان پیامبر فرستاده نشده است که غذا نخورد و به آنچه انسانها نیاز دارند نیاز نداشته باشد؟! ﴿وَیَمۡشِی فِی ٱلۡأَسۡوَاقِ﴾و چرا در بازارها برای خرید و فروش راه میرود؟ زیرا این چیزها - به گمان آنان - شایستۀ کسی نیست که پیامبر باشد. با اینکه خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَکَ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ إِلَّآ إِنَّهُمۡ لَیَأۡکُلُونَ ٱلطَّعَامَ وَیَمۡشُونَ فِی ٱلۡأَسۡوَاقِ﴾[الفرقان: ۲۰]. «و ما پیش از تو پیامبرانی را نفرستادهایم مگر اینکه آنها غذا خورده و در بازارها راه میرفتند». ﴿لَوۡلَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مَلَکٞ﴾چرا همراه او فرشتهی نازل نشده که وی را معاونت و یاری نماید؟! ﴿فَیَکُونَ مَعَهُۥ نَذِیرًا﴾و همراه او مردم را بیم دهد؟ آنها گمان میبردند که او. برای انجام رسالت کافی نیست، و توانایی انجام دادن آن را ندارد.
﴿أَوۡ یُلۡقَىٰٓ إِلَیۡهِ کَنزٌ﴾یا اینکه گنجی از آسمان بهسوی او انداخته شود، گنجی بیرنج. ﴿أَوۡ تَکُونُ لَهُۥ جَنَّةٞ یَأۡکُلُ مِنۡهَا﴾یا اینکه باغی داشته باشد که از میوههای آن بخورد تا به وسیلۀ آن باغ برای طلب روزی از رفتن به بازارها بینیاز گردد. ﴿وَقَالَ ٱلظَّٰلِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلٗا مَّسۡحُورًا﴾و ستمگران گفتند: - و ستمشان آنها را به گفتن چنین سخنی واداشت، نه از روی اشتباه - شما جز از مرد جادوزدهای پیروی نمیکنید. این را گفتند در حالی که کمال عقل و گفتار نیک و سالم بودن پیامبر را از همۀ عیبها میدانستند. و از آنجا که سخنان کافران بسیار عجیب بود، خداوند متعال فرمود: ﴿ٱنظُرۡ کَیۡفَ ضَرَبُواْ لَکَ ٱلۡأَمۡثَٰلَ﴾بنگر چگونه برای تو مثلها زدند. و آن مثلها این بود که میگفتند: چرا پیامبر فرشته نیست و ویژگیهای انسانی دارد؟ و چرا فرشتهی همراه او فرستاده نشده است؟! زیرا بر انجام آنچه میگوید توانایی ندارد. و چرا گنجی از آسمان بهسوی او فرود نمیآید؟ و یا باغی ندارد؟ که او را از رفتن به بازارها بینیاز کند؟ و یا اینکه میگفتند: او دیوانه و جادوزده است.
﴿فَضَلُّواْ فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ سَبِیلٗا﴾آنها گفتههای متضادی بر زبان آوردند که سراسر جهالت و گمراهی و بیخردی بود، و هیچ هدایتی در آن وجود نداشت. و هیچ یک از این گفتهها نمیتواند کوچکترین شبههای در رسالت او ایجاد کند، و انسان عاقل با کمترین تأملی در گفتههای آنان به پوچ و باطل بودن آن یقین حاصل کرده و دیگر نیازی به رد آن ندارد. بنابر این خداوند آدمی را به اندیشیدن فرمان داده است، تا در گفتههای آنها بیاندیشد و بنگرد که آیا سخنان آنان میتواند انسان را از یقین کردن به رسالت و صداقت پیامبر باز دارد؟
بنابراین خداوند خبر داد که او میتواند خیر فراوانی در دنیا به پیامبر بدهد، پس فرمود: ﴿تَبَارَکَ ٱلَّذِیٓ إِن شَآءَ جَعَلَ لَکَ خَیۡرٗا مِّن ذَٰلِکَ﴾بزرگوار و خجسته است ذاتی که اگر بخواهد بهتر از آنچه که آنها میگفتند برایت مهیا سازد. سپس آن را توضیح داد و فرمود: ﴿جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ وَیَجۡعَل لَّکَ قُصُورَۢا﴾باغهایی که رودها در زیر آن روان است، و برای تو کاخهای مجلل و بلند قرار دهد. پس او از انجام چنین کاری ناتوان نیست، اما چون دنیا نزد خداوند در نهایت پستی و حقارت قرار دارد، به دوستان و پیامبرانش اندازهای را داده که حکمت او اقتضا نموده است، و این پیشنهاد دشمنان که میگویند چرا رزق بسیار فراوان به آنان داده نشده است، ستم و جسارت است.
و از آنجا که این گفتهها بیمحتوا و فاسد بود، خداوند خبر داد که سخنان آنها در راستای طلب حق و پیروی از دلیل نیست، بلکه این حرفها را از روی لجاجت و ستمگری و دروغ انگاشتن حق بر زبان جاری میکنند، و چون دلهایشان سرشار از مخالفت و ستمگری و نپذیرفتن حق است چنین کلماتی از زبانشان بیرون میآید.
﴿بَلۡ کَذَّبُواْ بِٱلسَّاعَةِ﴾بلکه همۀ اینها بهانه بوده و حقیقت قضیه این است که آنها قیامت را دروغ انگاشتند. و راهی برای هدایت تکذیب کنندۀ لجوج که از حق پیروی نمیکند، نیست، و مجادله کردن با او مفید واقع نخواهد شد بلکه باید عذاب بر او نازل شود. بنابر این فرمود: ﴿وَأَعۡتَدۡنَا لِمَن کَذَّبَ بِٱلسَّاعَةِ سَعِیرًا﴾و برای کسی که قیامت را دروغ انگارد دوزخ را فراهم دیدهایم. یعنی آتشی بزرگ که به شدت سوزان است و بر اهل آن خشمگین و صدای شعلههای آن شدید است.
﴿إِذَا رَأَتۡهُم مِّن مَّکَانِۢ بَعِیدٖ﴾هر گاه جهنم از راه دور آنان را نظاره کند، و قبل از رسیدن آنها به آتش جهنم و قبل از اینکه آتش به آنها برسد، ﴿سَمِعُواْ لَهَا تَغَیُّظٗا وَزَفِیرٗا﴾صدای خشم آلوده آتش را میشنوند که دلها را تکان میدهد و از جای بر میکند و نزدیک است از ترس آن بیمرند. آتش جهنم بر آنها خشمگین میشود، چون پروردگارش بر آنها خشم گرفته است، و به خاطر فزونی کفر و بدی آنها شعلههایش هر دم بیشتر میشود.
﴿وَإِذَآ أُلۡقُواْ مِنۡهَا مَکَانٗا ضَیِّقٗا مُّقَرَّنِینَ﴾به هنگام عذابشان که در وسط آتش جهنم هستند، به جای تنگی از آن افکنده شوند که افراد روی هم انباشته شده و با زنجیر دستها و پاهایشان بسته شده است، و در بدترین مکان زندانی شوند، ﴿دَعَوۡاْ هُنَالِکَ ثُبُورٗا﴾در آنجا مرگ و نابودی را به فریاد میخوانند، و برای نابودی و خواری و رسوایی خود دعا میکنند، چرا که میدانند ستمگر و متجاوزند، و خداوند آفریننده در مورد آنها به عدالت و دادگری رفتار کرده و آنها را به سبب اعمالشان در این جایگاه قرار داده است. و این دعا و کمک خواستن برایشان سودی ندارد، و آنها را از عذاب خداوند نجات نمیدهد.
یعنی به انها گفته میشود که ﴿لَّا تَدۡعُواْ ٱلۡیَوۡمَ ثُبُورٗا وَٰحِدٗا وَٱدۡعُواْ ثُبُورٗا کَثِیرٗا١٤﴾امروز یک بار نه، بلکه بارها و بارها برای خود نابودی بخواهید. یعنی اگر گفته و طلبتان چندین برابر شود جز غم و اندوه و ناراحتی به شما نمیافزاید.
آیهی ۱۵-۱۶:
﴿قُلۡ أَذَٰلِکَ خَیۡرٌ أَمۡ جَنَّةُ ٱلۡخُلۡدِ ٱلَّتِی وُعِدَ ٱلۡمُتَّقُونَۚ کَانَتۡ لَهُمۡ جَزَآءٗ وَمَصِیرٗا١٥﴾[الفرقان: ۱۵]. «بگو: آیا این بهتر است یا بهشت جاویدانی که به پرهیزگاران وعده داده شده است که پاداش وقرارگاه ایشان است؟».
﴿لَّهُمۡ فِیهَا مَا یَشَآءُونَ خَٰلِدِینَۚ کَانَ عَلَىٰ رَبِّکَ وَعۡدٗا مَّسُۡٔولٗا١٦﴾[الفرقان: ۱۶]. «هرچه بخواهند در آنجا دارند، و برای همیشه در آنجا خواهند ماند، (این) وعدهایست که تحقق آن بر عهدۀ خداوند است».
وقتی سزای ستمگران را بیان کرد، پاداش پرهیزگاران را نیز بیان نمود و فرمود: ﴿قُلۡ﴾بیخردی آنها را بیان کن و اینکه مضر را بر مفید برگزیدهاند و به آنها بگو: ﴿أَذَٰلِکَ﴾آیا آن عذابی که بر شما مقرر شده است، ﴿خَیۡرٌ أَمۡ جَنَّةُ ٱلۡخُلۡدِ ٱلَّتِی وُعِدَ ٱلۡمُتَّقُونَ﴾بهتر میباشد یا بهشت جاویدانی که به پرهیزگاران وعده داده شده است؟ بهشتی که توشۀ آن تقوا است؟ پس هر کس تقوا داشته باشد خداوند این بهشت را به او وعده دادهاست، ﴿کَانَتۡ لَهُمۡ جَزَآءٗ﴾که پاداش پرهیزگاری و تقوای آنها است ﴿وَمَصِیرٗا﴾و بازگشتگاه آنها است و بهسوی آن باز میگردند، و در آن مستقر میشوند، و برای همیشه در آن میمانند.
﴿لَّهُمۡ فِیهَا مَا یَشَآءُونَ﴾هر چه که بخواهند و میل و آرزویشان باشد برایشان فراهم شده است، از خوردنیها و نوشیدنیهای لذیذ و لباسهای با ارزش و زنهای زیبا و کاخهای بلند و باغهای دلکش و میوههایی که به خاطر زیبایی و تنوع آن هر کس آنها را ببیند یا بخورد شادمان میشود، و رودهایی که در پایین دست باغهای بهشت روانند، هر کجا که بخواهند آن را میبرند، و چشمههایی از آب زلال میجوشانند، و جویبارهای شراب که برای نوشندگان لذت بخش است، و جویبارهای عسل پاک و صاف، و بوهای خوش، و مسکنهای مجلل، و صداها و ترنمهای دلانگیز و دل ربا، و دیدار با برادران، و بهرهمند شدن از دیدار دوستان برایشان فراهم است، و هر چه بخواهند به آنان میرسد. و بالاتر از همۀ اینها نگاهکردن به چهرۀ پروردگار مهربان، و شنیدن سخن او، و بهرهمند شدن از قرب او، و به دست آوردن رضای او، و ایمن شدن از خشم و ناخشنودی اوست. و این نعمت همواره و همیشه خواهد بود و در گذر زمان بر آن افزوده میشود. ﴿کَانَ﴾وارد شدن و رسیدن به این بهشت، ﴿عَلَىٰ رَبِّکَ وَعۡدٗا مَّسُۡٔولٗا﴾وعدۀ خدا است که بندگان پرهیزگارش با زبان قال و با زبان حال تحققش را از او خواستهاند. پس کدامیک از این دو سرا بهتر است و باید ترجیح داده شود؟
و کدام دسته از افراد بهتر و عاقلتراند، آنهایی که برای سرای شقاوت و بدبختی کار میکنند، یا آنهایی که برای سرای سعادت عمل مینمایند؟ شما بگویید ای خردمندان؟! حق و راه روشن شده است، و کسی که کوتاهی ورزد عذری ندارد.
ای خداوند بزرگوار که برای گروهی شقاوت و برای گروهی سعادت را مقدر نمودهای! امیدواریم که ما را از زمرۀ کسانی بگردانی که برایشان خوبی، و افزون بر آن نوشتهای. بار خدایا! از سرنوشت اهل شقاوت به تو پناه برده و از تو میخواهیم که ما را به این سرنوشت دچار نگردانی.
آیهی ۱۷-۲۰:
﴿وَیَوۡمَ یَحۡشُرُهُمۡ وَمَا یَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَیَقُولُ ءَأَنتُمۡ أَضۡلَلۡتُمۡ عِبَادِی هَٰٓؤُلَآءِ أَمۡ هُمۡ ضَلُّواْ ٱلسَّبِیلَ١٧﴾[الفرقان: ۱۷]. «روزی که خداوند آنانرا و آنچه بجز خدا میپرستیدند گرد میآورد، و (به معبودان) میگوید: آیا شما این بندگان مرا گمراه کردهاید، یا اینکه خود راه را گم کردهاند؟».
﴿قَالُواْ سُبۡحَٰنَکَ مَا کَانَ یَنۢبَغِی لَنَآ أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِکَ مِنۡ أَوۡلِیَآءَ وَلَٰکِن مَّتَّعۡتَهُمۡ وَءَابَآءَهُمۡ حَتَّىٰ نَسُواْ ٱلذِّکۡرَ وَکَانُواْ قَوۡمَۢا بُورٗا١٨﴾[الفرقان: ۱۸]. «آنان (در پاسخ) میگویند: تو منزّه و پاکی، ما را نسزد که به غیر از تو دوستانی برگیریم، بلکه آنان و پدرانشان را بهرهمند ساختی تا آنجا که یاد تو را فراموش کردند، ومردمانی هلاک شده بودند».
﴿فَقَدۡ کَذَّبُوکُم بِمَا تَقُولُونَ فَمَا تَسۡتَطِیعُونَ صَرۡفٗا وَلَا نَصۡرٗاۚ وَمَن یَظۡلِم مِّنکُمۡ نُذِقۡهُ عَذَابٗا کَبِیرٗا١٩﴾[الفرقان: ۱۹]. «ایشان سخنان شما را تکذیب کردند، پس بازگرداندن (عذاب الهی) و یاری دادن (خود) توان ندارید، و هرکس از شما ستم کند عذاب بزرگی را بدو میچشانیم».
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَکَ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ إِلَّآ إِنَّهُمۡ لَیَأۡکُلُونَ ٱلطَّعَامَ وَیَمۡشُونَ فِی ٱلۡأَسۡوَاقِۗ وَجَعَلۡنَا بَعۡضَکُمۡ لِبَعۡضٖ فِتۡنَةً أَتَصۡبِرُونَۗ وَکَانَ رَبُّکَ بَصِیرٗا٢٠﴾[الفرقان: ۲۰]. «و ما پیش از تو پیامبرانی را نفرستادهایم مگر اینکه غذا میخوردند و در بازارها راه میرفتند و ما برخی از شما را وسیلۀ امتحان برخی دیگر قرار دادهایم. آیا شکیبایی میورزید؟ پروردگارت همواره بیناست».
خداوند متعال از حالت مشرکان و معبودانی که انباز خدا میکردند در روز قیامت خبر میدهد، و از بیزاری جستن آنها از کسانی که آنها را پرستش میکردند و باطل بودن تلاش پرستش کنندگان سخن میگوید. پس میفرماید: ﴿وَیَوۡمَ یَحۡشُرُهُمۡ﴾و روزی که خداوند تکذیب کنندگان مشرک را حشر میکند، ﴿وَمَا یَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَیَقُولُ﴾و آنچه را که به جای خدا میپرستیدند گرد میآورد، و کسانی را که معبودان باطل را پرستش میکردند سرزنش کرده و میگوید: ﴿ءَأَنتُمۡ أَضۡلَلۡتُمۡ عِبَادِی هَٰٓؤُلَآءِ أَمۡ هُمۡ ضَلُّواْ ٱلسَّبِیلَ﴾آیا شما این بندگانم را فرمان دادید تا شما را عبادت کنند، و این کار را برایشان آراستید، یا آنها خودشان به پرستش و عبادت شما پرداختند؟!.
﴿قَالُواْ سُبۡحَٰنَکَ﴾پس خداوند را از چیزهائی که مشرکین شریک او ساخته بودند منزه و بدور دانسته و گفتند ما از این کار بیزاریم ﴿مَا کَانَ یَنۢبَغِی لَنَآ﴾شایستۀ ما نیست، و برای ما زیبنده نیست که دوستان و سرپرستانی جز تو برای خود برگزینیم، وآنها را پرستش کنیم و به فریاد بخوانیم. چرا که به عبادت تونیازمندیم و از عبادت غیر تو بیزاریم، پس چگونه کسی را فرمان میدهیم که ما را عبادت کند؟ چنین چیزی امکان ندارد.
یا میتوان گفت معنی چنین است ﴿سُبۡحَٰنَکَ﴾تو پام منزه هستی ﴿مَا کَانَ یَنۢبَغِی لَنَآ أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِکَ مِنۡ أَوۡلِیَآءَ﴾برای هیچ کسی شایسته نیست که ما را ولی و سرپرست خود و شریک تو بگرداند و به جز تو ما را پرستش نماید. از این که جز تو سرپرستان و یاورانی برای خود برگزینیم و این مانند گفتۀ عیسی بن مریم ÷است:
﴿وَإِذۡ قَالَ ٱللَّهُ یَٰعِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ءَأَنتَ قُلۡتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَٰهَیۡنِ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالَ سُبۡحَٰنَکَ مَا یَکُونُ لِیٓ أَنۡ أَقُولَ مَا لَیۡسَ لِی بِحَقٍّۚ إِن کُنتُ قُلۡتُهُۥ فَقَدۡ عَلِمۡتَهُۥۚ تَعۡلَمُ مَا فِی نَفۡسِی وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِی نَفۡسِکَۚ إِنَّکَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُیُوبِ١١٦ مَا قُلۡتُ لَهُمۡ إِلَّا مَآ أَمَرۡتَنِی بِهِۦٓ أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمۡ﴾[المائدۀ: ۱۱۶-۱۱۷]. «و آنگاه که خداوند میفرماید: ای عیسی پسر مریم! آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را به جای الله به عنوان دو معبود برگیرید؟. عیسی گوید: پاک و منزه هستی! مرا نسزد که چیزی بگویم که حق من نیست. اگر من آن را گفتهام تو آن را میدانی، تو میدانی آنچه در نفس من است، و من آنچه را در نفس تو است نمیدانم. بیگمان تو دانای پنهانیها هستی من به آنان جز آنچه مرا به آن فرمان دادهای، نگفتهام، و آن اینکه خدا را پرستش کنید که پروردگار من و شماست».
و خداوند متعال میفرماید: ﴿وَیَوۡمَ یَحۡشُرُهُمۡ جَمِیعٗا ثُمَّ یَقُولُ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ أَهَٰٓؤُلَآءِ إِیَّاکُمۡ کَانُواْ یَعۡبُدُونَ٤٠ قَالُواْ سُبۡحَٰنَکَ أَنتَ وَلِیُّنَا مِن دُونِهِمۖ بَلۡ کَانُواْ یَعۡبُدُونَ ٱلۡجِنَّۖ أَکۡثَرُهُم بِهِم مُّؤۡمِنُونَ٤١﴾[سبأ: ۴۰-۴۱]. «و روزی که همۀ آنان را گرد میآورد، سپس به ملائکه میگوید: آیا اینها شما را پرستش کردهاند؟ گویند: پاک هستی! تو به جای آنها یاور ما هستی، بلکه جنها را پرستش میکردند، و بیشترشان به آنها ایمان داشتند».
﴿وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ کَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَکَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ کَٰفِرِینَ٦﴾[الأحقاف: ۶]. «و هنگامی که مردم گرده آورده شوند آنان دشمن ایشان خواهند شد و به عبادت آنها کفر میورزند».
پس وقتی خودشان را تبرئه کردند و اعلام نمودند که مردم را برای پرستش غیرخداوند فرا نخوانده و آنها را گمراه نکردهاند، عامل گمراهی مشرکین را بیان مینمایند، پس گویند: ﴿وَلَٰکِن مَّتَّعۡتَهُمۡ وَءَابَآءَهُمۡ﴾بلکه آنان و پدرانشان را از لذتها و شهوات دنیا و خواستههای نفسانی بهرهمند ساختی، ﴿حَتَّىٰ نَسُواْ ٱلذِّکۡرَ﴾تا اینکه به لذتهای دنیا مشغول شدند، و به شهوتهای روی آوردند و به دنیا چسبیدند و دینشان را از دست دادند، و یاد خدا را فراموش کردند ﴿وَکَانُواْ قَوۡمَۢا بُورٗا﴾و آنها گروهی بودند که خیری در آنها نبود و شایستۀ کار درستی نبودند. پس مانعی را که آنانرا از پیروی نمودن از هدایت بازداشت، بیان کردند، و آن را برخورداری از دنیا- دنیایی که آنان را از هدایت باز داشت- و نبودن مقتضی هدایت بود، و نبودن مقتضی هدایت یعنی آنان سزاوار هدایت نیستند، و وقتی که مقتضی هدایت در کار نباشد و مانع آن وجود داشته باشد هر شر و هلاکتی در آنان یافت میشود.
وقتی معبودانشان از آنها بیزاری جستند خداوند با نکوهش و سرزنش به پرستش کنندگان مشرک فرمود: ﴿فَقَدۡ کَذَّبُوکُم بِمَا تَقُولُونَ﴾شما که میگفتید اینان ما را منحرف کرده و به عبادت خود فرا خواندند، و به ما قول دادند که در نزد خدا بر ایمان شفاعت کنند، اینک شما را تکذیب کرده و به بزرگترین دشمنان شما تبدیل شدهاند! پس عذاب بر شما ثابت و محقق است. ﴿فَمَا تَسۡتَطِیعُونَ صَرۡفٗا﴾پس شما نمیتوانید عذاب را از خود بازگردانید، و نمیتوانید فدیه و بلاگردانی بپردازید.
﴿وَلَا نَصۡرٗا﴾و نمیتوانید خود را یاری کنید، چون ناتوان هستید و یاری کنندهای ندارید. این حکم گمراهان جاهلی است که تقلید میکنند که حکم بسیار بدی است، و سرنوشت زشتی نیز در انتظار آنان است. ولی کسی از آنها که حق را دانسته اما از آن روی برتافته است، خداوند در حق او میفرماید: ﴿وَمَن یَظۡلِم مِّنکُمۡ﴾و هر کس از شما از روی ستم و عناد حق را ترک گفته و ستمگری نماید، ﴿نُذِقۡهُ عَذَابٗا کَبِیرٗا﴾عذاب بزرگی بدو میچشانیم که اندازۀ آن را نمیتوان دریافت.
سپس خداوند متعال در پاسخ تکذیب کنندگان که میگفتند: ﴿مَالِ هَٰذَا ٱلرَّسُولِ یَأۡکُلُ ٱلطَّعَامَ وَیَمۡشِی فِی ٱلۡأَسۡوَاقِ﴾[الفرقان: ۷]. «این پیامبر چرا غذا میخورد و در بازارها راه میرود»، فرمود ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَکَ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ إِلَّآ إِنَّهُمۡ لَیَأۡکُلُونَ ٱلطَّعَامَ وَیَمۡشُونَ فِی ٱلۡأَسۡوَاقِ﴾ما پیامبران را جسمهایی نیافریدهایم که غذا نخورند، و نیز آنان را فرشته نگرداندهایم، پس آنان الگوی تو هستند، و اما فقر و توانگری آزمایش و حکمتی است از جانب خدا همانطور که فرموده است: ﴿وَجَعَلۡنَا بَعۡضَکُمۡ لِبَعۡضٖ فِتۡنَةً﴾و برخی از شما را وسیله امتحان و آزمایش برخی دیگر قرار دادهایم.
پس پیامبر آزمایشی است برای کسانی که بهسوی انها فرستاده شده تا فرمانبرداران از نافرمانان جدا شوند. و پیامبران را با فراخواندن مردم مورد آزمایش قرار دادیم. و توانگری آزمایشی است برای فقیر، و فقر آزمایشی است برای ثروتمند و اینگونه تمام آفریدهها در این جهان آزموده میشوند، و این دنیا سرای آزمایش و امتحان و گرفتار شدن به مصیبت است، و هدف از این آزمایش این است ﴿أَتَصۡبِرُونَ﴾(تا معلوم شود) که آیا شکیبایی میورزید؟ و وظیفۀ خود را انجام میدهید؟ پس خداوند شما را پاداش میدهد. یا اینکه شکیبایی نمیکنید و سزاوار مجازات میشوید. ﴿وَکَانَ رَبُّکَ بَصِیرٗا﴾و پروردگارت بیناست و به احوال شما آگاه میباشد. و هر کس را که شایستۀ رسالت خود بداند برمیگزیند، و فضایل خود را به او اختصاص میدهد. و کارهایتان را میداند و شما را بر آن سزا و جزا میدهد، اگر کارهایتان خوب باشد به شما پاداش نیک، و اگر بد باشد به شما سزای بد میدهد.
آیهی ۲۱-۲۳:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ لَا یَرۡجُونَ لِقَآءَنَا لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَیۡنَا ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ أَوۡ نَرَىٰ رَبَّنَاۗ لَقَدِ ٱسۡتَکۡبَرُواْ فِیٓ أَنفُسِهِمۡ وَعَتَوۡ عُتُوّٗا کَبِیرٗا٢١﴾[الفرقان: ۲۱]. «و کسانی که به لقای ما امید ندارند، میگویند: چرا فرشتگان پیش ما نمیآیند؟ یا چرا پروردگار خود را نمیبینیم؟. به راستی آنان خویشتن را بزرگ پنداشتند و سخت سرکشی کردند».
﴿یَوۡمَ یَرَوۡنَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ لَا بُشۡرَىٰ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُجۡرِمِینَ وَیَقُولُونَ حِجۡرٗا مَّحۡجُورٗا٢٢﴾[الفرقان: ۲۲]. «روزی که فرشتگان را میبینند، آن روز گناهکاران هیچ مژدهای ندارند و میگویند: نصیبی جز حرمان ندارید».
﴿وَقَدِمۡنَآ إِلَىٰ مَا عَمِلُواْ مِنۡ عَمَلٖ فَجَعَلۡنَٰهُ هَبَآءٗ مَّنثُورًا٢٣﴾[الفرقان: ۲۳]. «و ما به سراغ تمام اعمالی که آنان انجام دادهاند، میرویم سپس آن را چون غبار بر باد رفته میگردانیم».
کسانی که پیامبر و وعده و وعید خدا را تکذیب کردند. و آنها که در دلشان هراسی از هشدار خدا و تهدید او، و امیدی به ملاقات پروردگار نداشتند، گفتند: ﴿لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَیۡنَا ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ أَوۡ نَرَىٰ رَبَّنَا﴾چرا فرشتگان بر ما فرود نمیآیند که بر صحت رسالت تو گواهی دهند، و تو ار تایید نماید؟ و یا به صورت پیامبر فرستاده نشدهاند؟ و چرا ما پروردگار خود را نمیبینیم که با ما گفتگو کند و به ما بگوید این پیامبر من است و از او پیروی کنید؟ این مخالفت با پیامبر به وسیلۀ چیزی است که نمیتواند ابزاری برای مخالفت باشد، زیرا آنها از روی تکبر و خود بزرگبینی چنین میگفتند.
﴿لَقَدِ ٱسۡتَکۡبَرُواْ فِیٓ أَنفُسِهِمۡ﴾همانا آنها خود را بزرگ پنداشتند که چنین پیشنهاد نمودند و چنین جرأتی به خود دادند. مگر شما ای نیازمندان بیچاره! کی هستید که میخواهید خداوند را ببینید، و گمان میبرید اثبات رسالت و نبوت منوط به آن است؟! و چه تکبری بزرگتر از این است؟! ﴿وَعَتَوۡ عُتُوّٗا کَبِیرٗا﴾و سخت سرکشی کردند. و در برابر حق به شدت مقاومت و سنگدلی نمودند، پس دلهای آنان از سنگ سختتر و از آهن سفتتر شد و در برابر پذیرش حق نرم نگردید، و به سخن اندرزگویان و خیرخواهان گوش ندادند. بنابر این آنگاه که بیم دهنده به نزد آنها آمد موعظه و پند دادن در آنها کارساز نگردید و آنان از حق پیروی نکردند، بلکه در مقابل راستگوترین مردمان و خیرخواهترین آنها و در برابر آیات روشن الهی به روی گردانی و تکذیب روی آوردند. پس فراتر از این تکبر و گردنکشی چیست؟! بنابر این، اعمال آنها باطل شد و از بین رفت و به شدت زیانمند شدند. ﴿یَوۡمَ یَرَوۡنَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ لَا بُشۡرَىٰ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُجۡرِمِینَ﴾روزی که فرشتگان را میبینند و آن روز گناهکاران هیچ مژدهای ندارند. زیرا آنان زمانی فرشتگان را میبینند که عذاب را بر آنها فرود آوردند. پس اولین مرحلۀ دیدن فرشتگان به هنگام مرگ است، وقتی فرشتگان پیش آنها میآیند: ﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِی غَمَرَٰتِ ٱلۡمَوۡتِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ بَاسِطُوٓاْ أَیۡدِیهِمۡ أَخۡرِجُوٓاْ أَنفُسَکُمُۖ ٱلۡیَوۡمَ تُجۡزَوۡنَ عَذَابَ ٱلۡهُونِ بِمَا کُنتُمۡ تَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ غَیۡرَ ٱلۡحَقِّ وَکُنتُمۡ عَنۡ ءَایَٰتِهِۦ تَسۡتَکۡبِرُونَ﴾[الأنعام: ۹۳]. «و ای کاش ستمگران را در گردابهای مرگ میدیدی که فرشتگان دستهایشان را (به سوی آنان) گشوده و (فریاد بر میآورند:) جانهایتان را بیرون آورید، امروز به (سزای) آنچه به ناحق بر خدا دروغ میبستید و در برابر آیات او تکبر میکردید، به عذاب خوار کننده کیفر مییابد».
سپس در قبر فرشتگان را میبینید وقتی که نکیر و منکر به سراغ آنها میآیند و از آنان دربارۀ پروردگار و پیامبرش و دینشان میپرسند، و پاسخی ندارند که بتواند آنان را نجات بدهد. و فرشتگان آنان را عذاب میدهند و نسبت به آنها هیچ مهربانی نشان نمیدهند و نسبت به آنها هیچ مهربانی نشان نمیدهند. سپس روز قیامت فرشتگان را میبینند، وقتی که آنها را بهسوی جهنم میبرند، سپس آنان را به نگهبانان جهنم تحویل میدهند، نگهبانانی که مسئول عذاب دادنشان هستند، و به شکنجه و عذابشان میپردازند. پس این چیزی است که آنها پیشنهاد کرده و خواستهاند. و اگر به گناه و جنایت خود ادامه دهند حتماً آن را خواهند دید، و آن وقت از فرشتگان میگریزند، اما راه گریزی ندارند.
﴿وَیَقُولُونَ حِجۡرٗا مَّحۡجُورٗا﴾و فرشتگان به آنها میگویند: «شما بهره و نصیبی جز محرومیت (از رحمت خدا) ندارید».
﴿یَٰمَعۡشَرَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ إِنِ ٱسۡتَطَعۡتُمۡ أَن تَنفُذُواْ مِنۡ أَقۡطَارِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ فَٱنفُذُواْۚ لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلۡطَٰنٖ٣٣﴾[الرحمن: ۳۳]. «ای گروه جن و انس! اگر میتوانید، از کنارههای آسمانها و زمین بگذرید! (اما بدانید که) جز با نیرویی (شگرف) نمیتوانید (از آنها) بگذرید».
﴿وَقَدِمۡنَآ إِلَىٰ مَا عَمِلُواْ مِنۡ عَمَلٖ﴾و ما به سراغ تمام کارهایی میرویم که آنها انجام داده، و امیدوار بودند باعث خیر و خوشی آنها میشود و با انجام آن خسته شدند، ﴿فَجَعَلۡنَٰهُ هَبَآءٗ مَّنثُورًا﴾سپس آنرا چون غبار بر باد رفته میگردانیم. یعنی آن را باطل میکنیم و آن را از دست میدهند و از پاداش آن محروم میشوند، و بر آن مجازات میگردند، چون آنها این اعمال را انجام میدادند بدون اینکه ایمان داشته باشند. و این کارها به وسیلۀ افرادی انجام یافت که خدا و پیامبرش را تکذیب میکردند. بنابر این خداوند عملی را میپذیرد که مؤمن آن را انجام داده باشد، مؤمن مخلصی که پیامبران را تصدیق مینماید و در آنجام آن از آنها پیروی میکند.
آیهی ۲۴:
﴿أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِ یَوۡمَئِذٍ خَیۡرٞ مُّسۡتَقَرّٗا وَأَحۡسَنُ مَقِیلٗا٢٤﴾[الفرقان: ۲۴]. «بهشتیان در آن روز جایگاه و استراحتگاهشان بهتر و نیکوتر است».
در آن روز هولناک و فاجعهبار ﴿أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِ﴾بهشتیان که به خدا ایمان آورده و کار شایسته انجام داده و از پروردگار خود ترسیدهاند، ﴿خَیۡرٞ مُّسۡتَقَرّٗا وَأَحۡسَنُ مَقِیلٗا﴾جایگاه و استراحتگاه بهتری از جایگاه اهل جهنم دارند. یعنی جایگاهشان در بهشت است که جایگاهی دلکش است، و استراحت آنها که خواب نیمروز است استراحتی کامل میباشد، چون در بهشت هر نعمتی وجود دارد و هیچ چیزی صفای آن را مکدر نمینماید. به خلاف اهل جهنم که جایگاهشان جهنم است، و آن بد جایگاه و استراحتگاهی است. و در اینجا صیغۀ تفضیل در جایی بکار گرفته شده که یک طرف به کلی فاقد آن چیز است، چون هیچ نیکی و خیری در جایگاه و استراحت گاه اهل جهنم وجود ندارد. مانند اینکه خداوند فرموده است: ﴿ءَآللَّهُ خَیۡرٌ أَمَّا یُشۡرِکُونَ﴾[النمل: ۵۹]. «آیا خدا بهتر است یا آنچه آنها انباز میکنند؟!».
آیهی ۲۵ -۲۹:
﴿وَیَوۡمَ تَشَقَّقُ ٱلسَّمَآءُ بِٱلۡغَمَٰمِ وَنُزِّلَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ تَنزِیلًا٢٥﴾[الفرقان: ۲۵]. «و (به یاد آور) روزی که آسمان به وسیلۀ ابر پاره پاره گردد و فرشتگان به وفور فرو فرستاده شوند».
﴿ٱلۡمُلۡکُ یَوۡمَئِذٍ ٱلۡحَقُّ لِلرَّحۡمَٰنِۚ وَکَانَ یَوۡمًا عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ عَسِیرٗا٢٦﴾[الفرقان: ۲۶]. «آن روز فرمانروایی راستین از آن خداوند مهربان است و آن روز برای کافران روز دشواری خواهد بود».
﴿وَیَوۡمَ یَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ یَدَیۡهِ یَقُولُ یَٰلَیۡتَنِی ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِیلٗا٢٧﴾[الفرقان: ۲۷]. «و روزی که ستمکار هردو دست خویش را به دندان میگزد و میگوید: ای کاش با رسول خدا راهی (راست در پیش) میگرفتم!».
﴿یَٰوَیۡلَتَىٰ لَیۡتَنِی لَمۡ أَتَّخِذۡ فُلَانًا خَلِیلٗا٢٨﴾[الفرقان: ۲۸]. «وای بر من! ای کاش فلانی را به دوستی نمیگرفتم!».
﴿لَّقَدۡ أَضَلَّنِی عَنِ ٱلذِّکۡرِ بَعۡدَ إِذۡ جَآءَنِیۗ وَکَانَ ٱلشَّیۡطَٰنُ لِلۡإِنسَٰنِ خَذُولٗا٢٩﴾[الفرقان: ۲۹]. «به راستی مرا از قرآن پس از آنکه (قرآن) بهسوی من آمد گمراه ساخت و شیطان انسان را خوار میدارد».
خداوند متعال از عظمت روز قیامت و شداید و گرفتاریها و محنتهایی که در آن روز دامنگیر آدمی میشود، سخن به میان آورده و میفرماید: ﴿وَیَوۡمَ تَشَقَّقُ ٱلسَّمَآءُ بِٱلۡغَمَٰمِ﴾و به یادآور روزی که آسمان به وسیلهی ابر پاره پاره گردد، و آن ابری است که خداوند از طریق آن و از بالای آسمانها فرود میآید، و آسمانها شکافته میشوند و فرشتگان هر آسمانی فرود میآیند، و به صف میایستند، یا همه در یک صف در پیرامون مردم قرار میگیرند، و یا ابتدا فرشتگان یک آسمان صف میبندند سپس فرشتگان دیگر آسمانها به صف میایستند. منظور این است که فرشتگان به وفور و با قدرت پایین میآیند و مردم را احاطه میکنند و در برابر دستور پروردگارشان سخن نمیگویند. پس در مورد انسان ضعیف و ناتوان چه گمان میکنی! به خصوص انسانی که با گناهان بزرگ به مبارزه خداوند برخاسته و اقدام به ناخشنود کردن او نموده و با گناهانی که از آن توبه نکرده به نزد او آمده است؟! پس پادشاه آفریننده در مورد آنها حکم مینماید، حکمی که در آن هیچ ستمی نیست، و به اندازۀ ذرهای بر کسی ستم نمیکند. بنابر این فرمود: ﴿وَکَانَ یَوۡمًا عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ عَسِیرٗا﴾و آن روز برای کافران بسیار سخت خواهد بود، به خلاف مؤمن که آن روز برای او آسان میگذرد.
﴿یَوۡمَ نَحۡشُرُ ٱلۡمُتَّقِینَ إِلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ وَفۡدٗا٨٥ وَنَسُوقُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ إِلَىٰ جَهَنَّمَ وِرۡدٗا٨٦﴾[مریم: ۸۵-۸۶]. «در آن روز پرهیزگاران را به صورت گروهی در نزد خداوند گرد میآوریم، و گناهکاران را با زبانی تشنه به جهنم میبریم».
﴿ٱلۡمُلۡکُ یَوۡمَئِذٍ ٱلۡحَقُّ لِلرَّحۡمَٰنِ﴾فرمانروایی وحکومت حقیقی در روز قیامت از آن خداوند مهربان است، و برای هیچ انسانی حکومت و نمادی از پادشاهی باقی نمیماند و آنگونه که در دنیا بودهاند نخواهند بود، بلکه پادشاهان و رعیتها و آزادگان و بردگان و اشراف و غیره همگی برابرند. و آنچه باعث آرامش و اطمینان خاطر میشود این است که او پادشاهی و فرمانروایی روز قیامت را به اسم [رحمان] خود نسبت داده است، چرا که رحمت او همه چیز را فرا گرفته و هر موجود زندهای را تحت پوشش قرار داده، و جهان هستی را پر کرده، و دنیا و آخرت از رحمت و مهربانی او آباد گشته است. و هر کم و کاستی به وسیلۀ رحمت او از بین میرود. و آن دسته از نامهای الهی که بر رحمت و مهربانی او دلالت مینمایند بر نامهایی که بر خشم و غضبش دلالت میکنند غلبه کردند. و رحمت او بر خشمش پیشی گرفته و بر آن غالب است. و انسان ضعیف را آفریده و به آن شرافت داده تا نعمتش را بر او کامل گرداند و او را به رحمت خویش بپوشاند.
و در روز قیامت انسانها خوار و فروتن نزد او حاضر میگردند و منتظر حکم و قضاوت او هستند و منتظرند تا ببینند که با آنها چه میکند، در حالیکه خداوند از خود آنان و پدر و مادرشان نسبت به آنان مهربانتر است. پس به گمان تو چه معاملهای با آنان خواهد کرد؟! بنابر این جز کسی که خود هلاک را هلاک کرده است کسی به نزد او هلاک نمیشود، و از رحمت و مهربانی او کسی بیرون نمیرود مگر آن که شقاوت و بدبختی بر وی چیره شده و عذاب بر او محقق گشته است. ﴿وَیَوۡمَ یَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ یَدَیۡهِ﴾و در آن روز کسیکه با شرک و کفر ورزیدن و تکذیب پیامبران بر خود ستم کرده است از شدت تأسف و حسرت و اندوه هر دو دستش را به دندان میگزد، ﴿یَقُولُ یَٰلَیۡتَنِی ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِیلٗا﴾و میگوید: «ای کاش به همراه پیامبر راهی برای ایمان آوردن به او و تصدیق و پیروی کردنش بر میگرفتم!».
﴿یَٰوَیۡلَتَىٰ لَیۡتَنِی لَمۡ أَتَّخِذۡ فُلَانًا خَلِیلٗا٢٨﴾ای کاش فلان دوست که عبارت از شیطان انسی یا جنی است را به عنوان دوست خود برنمیگزیدم! و با خیرخواهترین مردم و نیکوترین ومهربانترینشان دشمنی نمیکردم، و با سرسختترین دشمن خود دوستی نمیکردم، چرا که دوستی من با او چیزی جز بدبختی و زیان و رسوایی و هلاکت برای من به با نیاورد.
﴿لَّقَدۡ أَضَلَّنِی عَنِ ٱلذِّکۡرِ بَعۡدَ إِذۡ جَآءَنِی﴾به درستی بعد از آن که قرآن به دستم رسید (آن شیطان) مرا گمراه نمود، و گمراهیام را برایم آراسته کرد و من را فریب داد. ﴿وَکَانَ ٱلشَّیۡطَٰنُ لِلۡإِنسَٰنِ خَذُولٗا﴾و شیطان انسان را خوار میکند، باطل را برای او میآراید و حق را در نظر او زشت جلوه میدهد،و وعدههایی به او میدهد، سپس او را تنها میگذارد و از وی بیزاری میجوید. همانطور که شیطان به همۀ پیروانش در روز قیامت، آنگاه که کار تمام میشود و خداوند حساب خلایق را تمام میکند، میگوید: ﴿ٱلشَّیۡطَٰنُ لَمَّا قُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ إِنَّ ٱللَّهَ وَعَدَکُمۡ وَعۡدَ ٱلۡحَقِّ وَوَعَدتُّکُمۡ فَأَخۡلَفۡتُکُمۡۖ وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیۡکُم مِّن سُلۡطَٰنٍ إِلَّآ أَن دَعَوۡتُکُمۡ فَٱسۡتَجَبۡتُمۡ لِیۖ فَلَا تَلُومُونِی وَلُومُوٓاْ أَنفُسَکُمۖ مَّآ أَنَا۠ بِمُصۡرِخِکُمۡ وَمَآ أَنتُم بِمُصۡرِخِیَّ إِنِّی کَفَرۡتُ بِمَآ أَشۡرَکۡتُمُونِ مِن قَبۡلُ﴾[إبراهیم: ۲۲]. «خداوند به شما وعدۀ راستین داد، و من (نیز) به شما وعدۀ دادم، و خلاف آن را کردم. و من بر شما سلطهای نداشتم مگر اینکه شما را فرا خواندم و شما (هم) اجابت کردید، پس مرا ملامت نکنید، و خودتان را ملامت نمایید. من امروز نمیتوانم به فریاد شما برسم، و شما هم فریادرس من نیستید، من به آنچه شما قبلاً شرک میورزیدید کفر میورزم (و آن را قبول ندارم)».
پس بنده باید فرصت را غنیمت بداند و آنچه را که برایش ممکن است دریابد، قبل از آنکه ناممکن شود، و با کسی دوستی نماید که دوستی او مایۀ خوشبختیاش میشود، و با کسی دشمنی ورزد که دشمنی کردن با وی به نفعش میباشد، و دوستی کردن با او برایش زیانآور است.
آیهی ۳۰-۳۱:
﴿وَقَالَ ٱلرَّسُولُ یَٰرَبِّ إِنَّ قَوۡمِی ٱتَّخَذُواْ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ مَهۡجُورٗا٣٠﴾[الفرقان: ۳۰]. «و پیامبر میگوید: پروردگارا! قوم من این قرآن را رها نموده و از آن دوری کردهاند».
﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّٗا مِّنَ ٱلۡمُجۡرِمِینَۗ وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ هَادِیٗا وَنَصِیرٗا٣١﴾[الفرقان: ۳۱]. «و اینگونه برای هر پیامبری دشمنانی از گناهکاران قرار دادیم، و همین بس که خدای تو راهنما و یاور باشد».
﴿وَقَالَ ٱلرَّسُولُ﴾و پیامبر پروردگارش را صدا میزند و از روی گردانی قومش از آنچه که به نزد آنها آورده است شکایت نموده، و تأسف میخورد و میگوید: ﴿یَٰرَبِّ إِنَّ قَوۡمِی ٱتَّخَذُواْ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ مَهۡجُورٗا﴾پروردگارا! قومی که مرا بهسوی آنها فرستادهای تا هدایتشان کنم و پیام شما را به گوش آنان برسانم این قرآن را رها کردهاند. یعنی از آن روی برتافته و دوری کرده و آن را ترک نمودهاند، با اینکه بر آنها لازم بود که فرمان قرآن را اطاعت نمایند و به احکام آن روی آورند و به دنبال آن حرکت کنند.
خداوند پیامبر را دلجویی داده و او را خبر میدهد که این مردم پیشینیانی داشتند که کارهای اینها را میکردند، و فرمود: ﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّٗا مِّنَ ٱلۡمُجۡرِمِینَ﴾و اینگونه برای هر پیامبری گروهی از گناهکاران را که صلاحیت برخورداری از هیچ خبری را نداشتند و پاکیزه وپاکدل نبودند، دشمن ساختهایم که با آنها مخالفت میورزند، و سخن آنها را رد میکنند، و به وسیلۀباطل با آنان مجادله مینمایند، اما سرانجام حق بر باطل فایق میآید و حق و روشن میگردد و مخالفت باطل با حق باعث میشود تا حق بیشتر واضح و روشن شود، و بیشتر راهنما گردد. و پاداشی که خداوند به اهل حق عطا میکند، و سزایی که به اهل باطل میدهد روشن میشود. پس بر آنها غم مخور و خود را در حسرت آنان از بین نبر.
﴿وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ هَادِیٗا وَنَصِیرٗا﴾و همین بس که خدای تو یاور و راهنما باشد، تو را راهنمایی کند، و منافع دین و دنیای خود را به دستآوری، و تو را بر دشمنانت یاری دهد و هر امر ناپسند و ناگواری را در امر دین و دنیا از تور دور نماید. پس به این بسنده کن و بر خدا توکل نما.
آیهی ۳۲-۳۳:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَوۡلَا نُزِّلَ عَلَیۡهِ ٱلۡقُرۡءَانُ جُمۡلَةٗ وَٰحِدَةٗۚ کَذَٰلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِۦ فُؤَادَکَۖ وَرَتَّلۡنَٰهُ تَرۡتِیلٗا٣٢﴾[الفرقان: ۳۲]. «و کافران گفتند: چرا قرآن یکباره بر او فرستاده نشد؟ اینگونه (آن را قسمت قسمت نازل کردیم) تا دل تو را پابرجا و استوار داریم، و آن را آرام آرام فرو میخوانیم».
﴿وَلَا یَأۡتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ وَأَحۡسَنَ تَفۡسِیرًا٣٣﴾[الفرقان: ۳۳]. «و (این کافران) در حق تو مثلی نمیآورند مگر اینکه ما برایت (پاسخی) راستین و نیکتر میآوریم».
این از جمله پیشنهادات کفار است که نفس شومشان به آنان القا میکرد. بنابر این گفتند:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَوۡلَا نُزِّلَ عَلَیۡهِ ٱلۡقُرۡءَانُ جُمۡلَةٗ وَٰحِدَةٗ﴾چرا قرآن یکجا بر او فرستاده نشد؟ چه مانعی وجود دارد که قرآن اینگونه نازل شود؟ بلکه نازل شدن آن به این صورت بهتر و کاملتر است! بنابر این خداوند فرمود: ﴿کَذَٰلِکَ﴾اینگونه ما قرآن را به صورت متفرق و جدا جدا نازل کردیم ﴿لِنُثَبِّتَ بِهِۦ فُؤَادَکَ﴾تا دل تو را با آن استوار بداریم، چون هر گاه قسمتی از قرآن بر او نازل میشد بر اطمینان و آرامش او میافزود، به خصوص هنگامی که دچار پریشانی میشد، زیرا نزول قرآن به هنگام روی آوردن غم و اندوهها تاثیر بزرگی دارد، و تثبیت و پابرجایی زیادی را به بار میآورد. بسیار بهتر و رساتر است از اینکه قبل از وقوع اتفاقی نازل شود سپس به هنگام رخ دادن اتفاق آن را به یادآوری و بخوانی. ﴿وَرَتَّلۡنَٰهُ تَرۡتِیلٗا﴾و آن را به تدریج و قسمت قسمت بر تو فرو میخوانیم. اینها بیانگر توجه خداوند به قرآن و اهتمام او به پیامبرش محمد صمیباشد، چرا که فرو فرستادن کتابش را طبق احوال پیامبر و مصالح دینی او قرار دادهاست.
بنابر این فرمود: ﴿وَلَا یَأۡتُونَکَ بِمَثَلٍ﴾و این کافران هیچ مثالی نمیآورند که به وسیلۀآن با حق مخالفت نمایند و رسالت تو را با آن مورد اعتراض قرار دهند ﴿إِلَّا جِئۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ وَأَحۡسَنَ تَفۡسِیرًا﴾مگر اینکه ما پاسخ راست و درست را به بهترین وجه و زیباترین تفسیر به تو مینمایانیم. یعنی قرآن را بر تو نازل میکنیم که مفاهیم آن در برگیرندۀ حق است و کلمات آن واضح و روشن است. پس همۀ معانی آن حق و راست است، و هیچ باطل و شبههای در آن نیست و کلمات و تعاریف آن روشنترین کلمات و بهترین تفسیر میباشد به گونهای که معانی را کاملاً بیان میدارد.
و این آیه دلیلی است بر اینکه کسی که از علم سخن میگوید خواه سخنگو باشد یا معلم یا واعظ، باید به پروردگارش اقتدا نماید، و همانگونه که خداوند متعال حالت پیامبرش را تحت نظر و بررسی قرارداد عالم نیز باید در امور و حالت مردم بیاندیشد، و هر گاه اتفاقی پیش آمد از آیات قرآنی و احادیث پیامبر صهمان را بگوید که با زمان و موقعیت مناسب است، و موعظههایی ایراد نماید که موافق با آن باشد.
و این ردی است بر سختگیران و تکلف کنندگان از قبیل «جهمیه» و امثال آنان که بر این باورند بسیاری از نصوص قرآن بر معنی ظاهری آن حمل نمیشوند، و غیر از این معانی، معانی دیگری دارند. پس طبق گفتۀ آنها قرآن نمیتواند بهترین تفسیر باشد، بلکه بهترین تفسیر- به گمان باطلشان- تفسیر آنهاست، تفسیری که طی آن معانی قرآن را تحریف میکنند!.
آیهی۳۴:
﴿ٱلَّذِینَ یُحۡشَرُونَ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ إِلَىٰ جَهَنَّمَ أُوْلَٰٓئِکَ شَرّٞ مَّکَانٗا وَأَضَلُّ سَبِیلٗا٣٤﴾[الفرقان: ۳۴]. «کسانی که بر چهرههایشان بهسوی دوزخ برده شده و در آن گرد آورده میشوند آنان بدترین جایگاه و گمراهترین راه را دارند».
خداوند متعال از حالت و سرانجام مشرکانی که خداوند و پیامبرش را تکذیب کردهاند خبر داده، و میفرماید: ﴿یُحۡشَرُونَ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ إِلَىٰ جَهَنَّمَ﴾آنان در بدترین صورت و زشتترین هیئت حشر میشوند، و فرشتگان عذاب آنها را بر چهرههایشان میکشند و به جهنم میبرند، جهنمی که هر نوع عذاب و سزا در آن وجود دارد، ﴿أُوْلَٰٓئِکَ شَرّٞ مَّکَانٗا﴾اینان که چنین وضعیتی دارند، در مقایسه با کسانی که به خدا ایمان آورده و پیامبرانش را تصدیق کردهاند بدترین جایگاه را دارند، ﴿وَأَضَلُّ سَبِیلٗا﴾وگمراهترین راه را دارند. و این از باب «استعمال صیغۀ تفضیل» در موردی است که یک طرف به کلی فاقد آن چیز است، چرا که مؤمنان جایگاه خوبی دارند و در دنیا آنها به راه راست هدایت شده، و در آخرت نیز به باغهایی بهشت رهنمود گشتهاند.
آیهی ۳۵-۴۰:
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ وَجَعَلۡنَا مَعَهُۥٓ أَخَاهُ هَٰرُونَ وَزِیرٗا٣٥﴾[الفرقان: ۳۵]. «و به راستی که به موسی کتاب (تورات) دادیم، و برادرش هارون را همراه و مددکار او ساختیم».
﴿فَقُلۡنَا ٱذۡهَبَآ إِلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَا فَدَمَّرۡنَٰهُمۡ تَدۡمِیرٗا٣٦﴾[الفرقان: ۳۶]. «آنگاه گفتیم: بهسوی قومی بروید که آیات ما را دروغ انگاشتهاند پس ما ایشان را به شدت هلاک و نابود کردیم».
﴿وَقَوۡمَ نُوحٖ لَّمَّا کَذَّبُواْ ٱلرُّسُلَ أَغۡرَقۡنَٰهُمۡ وَجَعَلۡنَٰهُمۡ لِلنَّاسِ ءَایَةٗۖ وَأَعۡتَدۡنَا لِلظَّٰلِمِینَ عَذَابًا أَلِیمٗا٣٧﴾[الفرقان: ۳۷]. «و قوم نوح را چون پیامبران را تکذیب کردند غرق نمودیم و ایشان را عبرت مردمان ساختیم، و برای ستمگران عذابی دردناک فراهم دیدهایم».
﴿وَعَادٗا وَثَمُودَاْ وَأَصۡحَٰبَ ٱلرَّسِّ وَقُرُونَۢا بَیۡنَ ذَٰلِکَ کَثِیرٗا٣٨﴾[الفرقان: ۳۸]. «و عاد و ثمود و اصحاب الرس و ملتها و نسلهای بسیاری را که در این میان بودند (هلاک ساختیم)».
﴿وَکُلّٗا ضَرَبۡنَا لَهُ ٱلۡأَمۡثَٰلَۖ وَکُلّٗا تَبَّرۡنَا تَتۡبِیرٗا٣٩﴾[الفرقان: ۳۹]. «و برای هر کدام مثلها زدیم و ما جملگی ایشان را به سختی نابود کردیم».
﴿وَلَقَدۡ أَتَوۡاْ عَلَى ٱلۡقَرۡیَةِ ٱلَّتِیٓ أُمۡطِرَتۡ مَطَرَ ٱلسَّوۡءِۚ أَفَلَمۡ یَکُونُواْ یَرَوۡنَهَاۚ بَلۡ کَانُواْ لَا یَرۡجُونَ نُشُورٗا٤٠﴾[الفرقان: ۴۰]. «و به راستی (کافران) از کنار شهری که باران شر و بدبختی بر سر اهالی آنجا فرود آمده بود. گذشتهاند، آیا آن را نمیدیدند؟ (چرا) بلکه امیدی به زنده شدن نداشتند».
خداوند در اینجا به این داستانها اشاره کرده و آن را به صورت مفصل در آیاتی دیگر بیان نموده است تا مخاطبان را از ادامه دادن دادن به تکذیب پیامبرشان بر حذر دارد، که اگر باز نیایند به عذابی گرفتار خواهند شد که این ملتها بدان گرفتار شدند، ملتهایی که از آنها نزدیک بوده و داستانهایشان را میدانند. و برخی از این کافران آثار ملتهای هلاک شده را آشکارا میبینند مانند قوم صالح در حجر، و مانند قریهای که باران بلا بر آن بارانده شد و با سنگهایی از جنس گل سنگباران شدند. و این کافران صبحگاهان و شامگاههاهان و در سفرهایشان از آنجا عبور میکنند. به درستی که این ملتها از آنها بدتر نبوده و پیامبرانشان از پیامبر اینها نبوده است، ﴿أَکُفَّارُکُمۡ خَیۡرٞ مِّنۡ أُوْلَٰٓئِکُمۡ أَمۡ لَکُم بَرَآءَةٞ فِی ٱلزُّبُرِ٤٣﴾[القمر: ۴۳]. «آیا کافرانتان از ایشان بهترند یا در کتابهای نازل شده برائت شما نوشته شده است؟!».
آنچه که اینها را از ایمان آوردن - با وجود آیاتی که مشاهده کردند - بازداشت این بود که آنها به معاد و زنده شدن پس از مرگ باور و امیدی نداشتند. بنابر این امید به لقای پروردگارشان را ندارند و از عذاب او نمیترسند. پس به عناد و مخالفت خود ادامه دادند، و گرنه نشانههای و آیاتی به نزد آنها آمده بود که هیچ شک و شبههای را باقی نمیگذاشت.
آیهی ۴۱-۴۴:
﴿وَإِذَا رَأَوۡکَ إِن یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُوًا أَهَٰذَا ٱلَّذِی بَعَثَ ٱللَّهُ رَسُولًا٤١﴾[الفرقان: ۴۱]. «و هنگامی که تو را میبینند فقط به استهزا و تمسخرت میگیرند (و میگویند:) آیا این است کسی که خداوند او را به عنوان پیامبر فرستاده است؟!».
﴿إِن کَادَ لَیُضِلُّنَا عَنۡ ءَالِهَتِنَا لَوۡلَآ أَن صَبَرۡنَا عَلَیۡهَاۚ وَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ حِینَ یَرَوۡنَ ٱلۡعَذَابَ مَنۡ أَضَلُّ سَبِیلًا٤٢﴾[الفرقان: ۴۲]. «به راستی نزدیک بود که ما را از (پرستش) معبودانمان - اگر بر آن شکیبایی نمیورزیدیم- گمراه کند، و چون عذاب را ببینند خواهند دانست که چه کسی گمراهتر است».
﴿أَرَءَیۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ أَفَأَنتَ تَکُونُ عَلَیۡهِ وَکِیلًا٤٣﴾[الفرقان: ۴۳]. «آیا دیدهای کسی را که هوی و هوس خود را معبود خود گرفته است؟ آیا تو وکیل او خواهی بود؟!».
﴿أَمۡ تَحۡسَبُ أَنَّ أَکۡثَرَهُمۡ یَسۡمَعُونَ أَوۡ یَعۡقِلُونَۚ إِنۡ هُمۡ إِلَّا کَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّ سَبِیلًا٤٤﴾[الفرقان: ۴۴]. «یا گمان میبری که بیشترشان میشنوند یا میفهمند؟ آنان مانند چهارپایان هستند، بلکه اینان گمراهترند».
﴿وَإِذَا رَأَوۡکَ﴾و کسانی که تو را تکذیب میکنند و با آیات خدا مخالفت و در زمین تکبر میورزند هنگامی که ای محمد صتو را میبینند شما را مسخره نموده و به شما توهین میکنند، و به صورت تحقیر و توهین میگویند: ﴿أَهَٰذَا ٱلَّذِی بَعَثَ ٱللَّهُ رَسُولًا﴾آیا این است که خداوند او را به عنوان پیامبر فرستاده است! یعنی شایسته نیست که خداوند چنین شخصیتی را به عنوان پیامبر بفرستد. و این شدت ستمگری و عناد و وارونه کردن حقیقت از سوی آنان را نشان میدهد، زیرا از این سخن چنان فهمیده میشود که پیامبر-نعوذبالله- در نهایت حقارت و پستی قرار دارد و چنانچه کسی دیگر پیامبر بود مناسبتتر بود. ﴿وَقَالُواْ لَوۡلَا نُزِّلَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ عَلَىٰ رَجُلٖ مِّنَ ٱلۡقَرۡیَتَیۡنِ عَظِیمٍ٣١﴾[الزخرف: ۳۱]. «و گفتند: چرا این قرآن بر مرد بزرگی از این دو قریه نازل نشده است؟!». چنین سخنی جز از نادانترین و گمراهترین مردم سرنمیزند، و کسی که این سخن را میگوید کینهتوزی و لجاجت شدیدی داشته، و خودش را به نادانی میزند، وهدفش این است که با طعنه زدن به حق و عیبجویی از آن، و کسی که آن را آورده است، باطل خود را ترویج دهد. و گرنه هر کس در حالات محمد بن عبدالله صبیاندیشد او را مرد برجسته و عاقل میداند و این که از نظر خرد و علم و هوشیاری وداشتن عادتهای نیکو و پاکدامنی و شجاعت و. . . بر آنان مقدم است، و کسی که او را تحقیر میکند و ناسزا میگوید دارای چنان بیخردی و جهالت و گمراهی و تناقض وستم و تجاوزی است که در کسی دیگر وجود ندارد و برای جهالت و گمراهیاش همین قدر کافی است که پیامبر بزرگوار و رادمرد و سخاوتمند را مورد عیبجویی قرار دهد.
هدف مشرکان از توهین و استهزا به پیامبر این بود که بر باطل خود پافشاری کنند و انسانهای ضعیف العقل را فریب دهند. بنابر این گفتند: ﴿إِن کَادَ لَیُضِلُّنَا عَنۡ ءَالِهَتِنَا﴾به راستی نزدیک بود ما را از پرستش معبودانمان گمراه کند، و به جای همۀ معبودانمان یک معبود بپرستیم. ﴿لَوۡلَآ أَن صَبَرۡنَا عَلَیۡهَا﴾و اگر ما شکیبایی نمیورزیدیم ما را گمراه مینمود. و آنها ادعا میکردند که توحید و یگانه پرستی گمراهی است، و شرکی که آنها بر آن هستند هدایت است. بنابر این یکدیگر را به شکیبایی و بردباری سفارش میکردند: ﴿وَٱنطَلَقَ ٱلۡمَلَأُ مِنۡهُمۡ أَنِ ٱمۡشُواْ وَٱصۡبِرُواْ عَلَىٰٓ ءَالِهَتِکُمۡ﴾[ص: ۶]. «و سران و اشراف آنها به راه افتاده و گفتند: بروید و بر (پرستش) خدایان خود شکیبایی ورزید».
و در اینجا گفتند: ﴿لَوۡلَآ أَن صَبَرۡنَا عَلَیۡهَا﴾و اگر ما شکیبایی نمیورزیدیم. صبر و شکیبایی در همه جا قابل ستایش است به جز در چنین جایی، زیرا چنین صبری اسباب و عوامل خشم الهی را فراهم مینماید، و هیزم و سوخت جهن را بیشتر میکند. اما مؤمنان همانطور که خدا در مورد آنها فرموده است: ﴿وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ﴾[العصر: ۳]. «یکدیگر را به حق و بردباری سفارش میکنند». و از انجا که آنها با این سخنان حکم میکردند که هدایت یافتهاند و پیامبر گمراه است و روشن و ثابت است که چارهای برای به راه آمدن آنها نیست، خداوند آنانرا به آمدن عذاب تهدید کرد و خبر داد که آنها ﴿حِینَ یَرَوۡنَ ٱلۡعَذَابَ﴾در آن وقت که عذاب را میبینند به صورت حقیقی و واقعی خواهند دانست که ﴿مَنۡ أَضَلُّ سَبِیلًا﴾چه کسی گمراهتر است. ﴿وَیَوۡمَ یَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ یَدَیۡهِ یَقُولُ یَٰلَیۡتَنِی ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِیلٗا٢٧﴾[الفرقان: ۲۷]. «و روزی (خواهد آمد) که ستمکار دستهایش را گاز میگیرد و میگوید: ای کاش! با پیامبر راهی بر میگرفتم».
و آیا گمراهی و ضلالتی بیشتر از این وجود دارد که کسی هوای نفس و خواستههای نفسانی خود را معبود خویش قرار دهد، و هر چه نفسش بخواهد انجام دهد؟! بنابر این فرمود: ﴿أَرَءَیۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ﴾آیا از حالت کسی تعجب نمیکنی که هوای نفس خویش ار معبود خود قرار داده؟! و نمینگری که در چه گمراهی شدیدی قرار دارد؟! حال آن که خودش را در جایگاه والایی میبیند! ﴿أَفَأَنتَ تَکُونُ عَلَیۡهِ وَکِیلًا﴾آیا تو وکیل او خواهی بود؟ یعنی تو بر او مسلط و چیره نیستی، بلکه فقط بیم دهنده هستی، و تو وظیفهات را انجام دادهای، و حساب آنان با خداست.
سپس خداوند متعال بر گمراهی بزرگ آنها تاکید نمود و فرمود: آنها عقل و گوش ندارند. و آنها را در گمراه بودن به چهارپایان تشبیه کرد که جز صدا چیزی نمیشنوند. کر و لال و کور هستند و باز نمیگردند. بلکه آنها از چهارپایان گمراهترند، زیرا چهارپایان را چوپانشان هدایت مینماید، و چهارپایان راه را مییابند، و راه هلاکت و نابودی خود را میدانند، و از آن پرهیز مینمایند، و سرانجام سالمتر و نیکوتری از اینها خواهند داشت.
پس روشن شد کسی که پیامبر صرا به گمراهی متهم نماید خودش بیشتر سزاوار این صفت است، و هر حیوان زبان بستهای از او راهیابتر است.
آیهی ۴۵-۴۶:
﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَىٰ رَبِّکَ کَیۡفَ مَدَّ ٱلظِّلَّ وَلَوۡ شَآءَ لَجَعَلَهُۥ سَاکِنٗا ثُمَّ جَعَلۡنَا ٱلشَّمۡسَ عَلَیۡهِ دَلِیلٗا٤٥﴾[الفرقان: ۴۵]. «آیا در (کار) پروردگارت ننگریستهای که چگونه سایه را گسترانیده است؟ و اگر میخواست آن را ساکن میکرد، سپس خورشید را دلیل (گسترش) آن قرار دادیم».
﴿ثُمَّ قَبَضۡنَٰهُ إِلَیۡنَا قَبۡضٗا یَسِیرٗا٤٦﴾[الفرقان: ۴۶]. «سپس آن را آهسته بهسوی خود باز میگیریم».
آیا با چشم و بینش و بصیرت خود کمال قدرت پروردگارت و گستردگی رحمت او را مشاهده نکردهای که چگونه سایه را بر بندگان گسترانده است؟ و این قبل از طلوع خورشید است، ﴿ثُمَّ جَعَلۡنَا ٱلشَّمۡسَ عَلَیۡهِ دَلِیلٗا﴾سپس خورشید را دلیل گسترش سایه قرار دادیم. پس اگر خورشید نبود، سیاه شناخته نمیشد، زیرا هر چیزی با ضدش شناخته میشود.
﴿ثُمَّ قَبَضۡنَٰهُ إِلَیۡنَا قَبۡضٗا یَسِیرٗا٤٦﴾سپس هر اندازه خورشید بلند شود اندک اندک از سایه کاسته گردد، تا اینکه کاملاً از بین میرود. بنابر این به دنبال همآمدن سایه و خورشید به گونهای که مردم آن را به صورت آشکار مشاهده میکنند، و آنچه که به این امر مترتب میشود از قبیل دگرگونی شب و روز و در پی یکدیگر آمدن آنها، و پشت سر هم آمدن فصلها و به دست آمدن مصالح فراوانی در این رهگذر، دال بر کمال قدرت و عظمت خداوند متعال و کمال رحمت او و توجه وی به بندگانش میباشد. و دلیلی است بر اینکه تنها او معبود مورد ستایش و محبوب بزرگوار و دارای شکوه و عظمت میباشد.
آیهی ۴۷:
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلَّیۡلَ لِبَاسٗا وَٱلنَّوۡمَ سُبَاتٗا وَجَعَلَ ٱلنَّهَارَ نُشُورٗا٤٧﴾[الفرقان: ۴۷]. «و اوست ذاتی که شب را برایتان پوشش، و خواب را مایۀ آسایش گرداند، و روز را (هنگام) برخاستن قرار داد».
از جمله رحمت و لطف خداوند نسبت به شما این است که شب را همچون پوششی برایتان قرار داده که شما را میپوشاند، تا در آن آرام گیرید و به خواب فرو رفته و بیاساید، و به هنگام خواب از حرکت باز ایستید. پس اگر شب نبود بندگان آرام نمیگرفتند، و به کارشان ادامه میدادند و این برایشان بسیار زیانآور بود. نیز اگر تاریکی ادامه مییافت زندگی و مصالح آنها تعطیل میشد، اما خداوند روز را زمان بیداری و برخاستن و جنبش قرارداد تا مردم در آن به تجارت و سفر در کارهایشان بپردازند و با این کار منافع و مصالحشان تحقق یابد.
آیهی ۴۸-۵۰:
﴿وَهُوَ ٱلَّذِیٓ أَرۡسَلَ ٱلرِّیَٰحَ بُشۡرَۢا بَیۡنَ یَدَیۡ رَحۡمَتِهِۦۚ وَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ طَهُورٗا٤٨﴾[الفرقان: ۴۸]. «و اوست ذاتی که پیش از رحمتش (=باران) بادها را مژدهآور فرستاد، و از آسمانی آبی پاک نازل کردیم».
﴿لِّنُحۡـِۧیَ بِهِۦ بَلۡدَةٗ مَّیۡتٗا وَنُسۡقِیَهُۥ مِمَّا خَلَقۡنَآ أَنۡعَٰمٗا وَأَنَاسِیَّ کَثِیرٗا٤٩﴾[الفرقان: ۴۹]. «تا با آن (آب) سرزمین مردهای را زنده گردانیم، و چهارپایان و مردمان بسیاری را که آفریدهایم بنوشانیم».
﴿وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَٰهُ بَیۡنَهُمۡ لِیَذَّکَّرُواْ فَأَبَىٰٓ أَکۡثَرُ ٱلنَّاسِ إِلَّا کُفُورٗا٥٠﴾[الفرقان: ۵۰]. «و بهراستی آن (باران) را در میانشان گوناگون نازل کردیم تا پند گیرند، و بیشترِ مردمان جز سرِ ناسپاسی نداشتند».
تنها اوست ذاتی که بر بندگانش رحم نموده و روزی خویش را فراوان بهسوی آنها گسیل داشته است، و بادها را پیش از باران رحمتش به عنوان مژده رسانهای پیش قراول میفرستد. و ابرها به وسیلۀ این بادها حرکت میکنند و به هم میپیوندند و به قطعهها تبدیل میشوند، و بادها آن را بارور میکنند، و به حکم پروردگار باران میبارد تا بندگان قبل از باریدنش خوشحال شوند و برای آن آمادگی پیدا کنند قبل از اینکه ناگهان آنها را غافلگیر کند.
﴿وَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ طَهُورٗا﴾و از آسمان آبی پاک نازل کردیم، که از آلودگی و نجاست پاک بوده و دارای برکت است. از برکت آن این است که خداوند به وسیلۀ آن، سرزمین مرده و خشکی را آباد و زنده مینماید و آنگاه انواع درختان و گیاهان گوناگون که مردم و چهارپایان از آن میخورند در آن میروید. ﴿وَنُسۡقِیَهُۥ مِمَّا خَلَقۡنَآ أَنۡعَٰمٗا وَأَنَاسِیَّ کَثِیرٗا﴾و آن را برای نوشیدن در اختیار شما و چهارپایانتان قرار دادهایم. آیا کسی که بادها را مژدهرسانی رحمت خویش فرستاده، و کارهای متفاوتی را به آنها واگذار نموده، و از آسمان آبی پاک و مبارک فرو فرستاده تا با آن روزی بندگان و چهارپایانشان فراهم شود شایسته نیست که فقط او پرستش شود و کسی را با او شریک قرار نداد؟!.
خداوند آیات و نشانههایی آشکار را که با چشم مشاهده میشوند بیان کرد، و آن را به صورتهای گوناگون برای بندگان ابراز داشت تا آن را بفهمند و سپاس آن را به جای آورند، و یاد کنند و از آن پند پذیرند، با وجود این، ﴿فَأَبَىٰٓ أَکۡثَرُ ٱلنَّاسِ إِلَّا کُفُورٗا﴾بیشتر مردمان به خاطر فساد اخلاق و سرشت ناپاکشان در برابر آن جز کفر و ناسپاسی از خود نشان نمیدهند.
آیهی ۵۱-۵۲:
﴿وَلَوۡ شِئۡنَا لَبَعَثۡنَا فِی کُلِّ قَرۡیَةٖ نَّذِیرٗا٥١﴾[الفرقان: ۵۱]. «و اگر میخواستیم در هر شهر و آبادی بیم دهندهای میفرستادیم».
﴿فَلَا تُطِعِ ٱلۡکَٰفِرِینَ وَجَٰهِدۡهُم بِهِۦ جِهَادٗا کَبِیرٗا٥٢﴾[الفرقان: ۵۲]. «پس، از کافران فرمان مبر، و با قرآن با آنان به جهادی بزرگ بپرداز».
خداوند متعال از نفوذ مشیت و خواست خود خبر میدهد و اینکه اگر او میخواست، در هر شهر و آبادی بیم دهنده و پیامبری را میفرستاد تا اهالی آنجا را بیم دهد. خدا از انجام چنین چیزی ناتوان نیست اما ای محمد! حکمت و رحمت او نسبت به تو و به بندگان اقتضا نمود تا تو را به عنوان پیامبر بهسوی سیاه و سرخ، عرب و عجم و انسان و جن بفرستد.
﴿فَلَا تُطِعِ ٱلۡکَٰفِرِینَ﴾و برای ترک کردن چیزی که بدان فرستاده شدهای از کافران اطاعت مکن، بلکه تمام تلاش خود را برای رساندن آن پیام مبذول دار، ﴿وَجَٰهِدۡهُم بِهِۦ جِهَادٗا کَبِیرٗا﴾و با قرآن با آنان به جهادی بزرگ بپرداز. یعنی در یاری کردن حق و نابود کردن باطل از هیچ کوششی دریغ نورز، و تمامی توانایی و کوشش خود را برای یاری کردن حق مبذول بدار. اگر تکذیب و گستاخی از آنها سرزد، پس تو تلاش خود را بکن و آنچه را در توان داری انجام بده، و از هدایت شدن آنها ناامید مشو، و به خاطر خواستهها و امیال آنان از تبلیغ رسالت خدا را ترک مکن.
آیهی ۵۳:
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی مَرَجَ ٱلۡبَحۡرَیۡنِ هَٰذَا عَذۡبٞ فُرَاتٞ وَهَٰذَا مِلۡحٌ أُجَاجٞ وَجَعَلَ بَیۡنَهُمَا بَرۡزَخٗا وَحِجۡرٗا مَّحۡجُورٗا٥٣﴾[الفرقان: ۵۳]. «و او ذاتی است که دو دریا را در کنار هم روان ساخت، یکی شیرین و گوارا، و دیگری شور و تلخ است. و در میان آن دو حاجز و مانع استواری قرار داد».
اوست که دو دریا در کنار هم روان ساخت بدون اینکه با هم برخورد کنند. یکی شیرین و گوارا است، و آن رودهایی است که روی زمین رواناند، و دیگری دریای شور است. و خداوند هر دو را به نفع و مصلحت بندگان قرار داده است ﴿وَجَعَلَ بَیۡنَهُمَا بَرۡزَخٗا﴾و در میان آن دو جایز و مانعی قرار داده که از مخلوط شدن یکی با دیگری جلوگیری مینماید، چون اگر مخلوط شوند فایدهای که مورد نظر است از بین خواهد رفت. ﴿وَحِجۡرٗا مَّحۡجُورٗا﴾و مانعی محکم و استوار (میان آن دو قرار دادهاست).
آیهی ۵۴:
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ مِنَ ٱلۡمَآءِ بَشَرٗا فَجَعَلَهُۥ نَسَبٗا وَصِهۡرٗاۗ وَکَانَ رَبُّکَ قَدِیرٗا٥٤﴾[الفرقان: ۵۴]. «و او ذاتی است که از آب انسانی را آفرید، آنگاه آنرا برای پیوند نسبی و سببی قرارداد، و پروردگارت تواناست».
او خدای یگانهای است که شریکی ندارد، ذاتی که انسان را از آبی بیارزش آفرید. سپس از او نسل زیادی را منتشر کرد، و آنها را خویشاوند و فامیل قرار داد، و مادۀ همه از این آب پست است. پس این بر کمال قدرت و توانایی خداوند دلالت مینماید. ﴿وَکَانَ رَبُّکَ قَدِیرٗا﴾و پروردگارت تواناست. و پرستش او حق است و عبادت غیر او باطل میباشد.
آیهی ۵۵:
﴿وَیَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَنفَعُهُمۡ وَلَا یَضُرُّهُمۡۗ وَکَانَ ٱلۡکَافِرُ عَلَىٰ رَبِّهِۦ ظَهِیرٗا٥٥﴾[الفرقان: ۵۵]. «و به غیر از خداوند چیزی را میپرستند که به آنان سودی نمیبخشد، و زیانی به آنان نمیرساند و کافر پیوسته در راه سرکشی از پروردگارش (دیگران را) پشتیبانی میکند».
﴿وَیَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَنفَعُهُمۡ وَلَا یَضُرُّهُمۡ﴾و آنها بتها و مردگانی را عبادت مینمایند که سود و زیانی به آنان نمیرسانند، و این بتها و مردهها را همتای خداوندی قرار میدهند که صاحب سود و زیان و منع و عطا است. و با اینکه میبایست از رهنمودهای پروردگارشان اطاعت کنند و از دین او دفاع نمایند اما آنها عکس قضیه را انجام دادند.
﴿وَکَانَ ٱلۡکَافِرُ عَلَىٰ رَبِّهِۦ ظَهِیرٗا﴾پس باطل که بتها و انبازها هستند دشمن خدا میباشند، و کافر که به کمک و پشتیبانی آنها میشتابد خودش نیز دشمن خدا قرار میگیرد، و به دشمنی و جنگ با او بر میخیزد. این در صورتی است که خداوند او را افریده و روزی داده و نعمتهای ظاهری و باطنی را بدو بخشیده است، و نمیتواند از قلمرو فرمانروایی و قدرت او بیرون رود. با این وصف خداوند احسان و نیکی خویش را از او قطع ننموده است، اما او - به سبب نادانیاش- به این دشمنی و مبارزه ادامه میدهد.
آیهی ۵۶-۶۰:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا مُبَشِّرٗا وَنَذِیرٗا٥٦﴾[الفرقان: ۵۶]. «و تو را جز مژدهرسان و بیم دهنده نفرستادهایم».
﴿قُلۡ مَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍ إِلَّا مَن شَآءَ أَن یَتَّخِذَ إِلَىٰ رَبِّهِۦ سَبِیلٗا٥٧﴾[الفرقان: ۵۷]. «بگو: من در برابر (ابلاغ) این (قرآن) هیچ مزدی از شما نمیطلبم، ولی (پاداش من این است که) هرکس بخواهد بهسوی پروردگارش راهی را درپیش گیرد».
﴿وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱلۡحَیِّ ٱلَّذِی لَا یَمُوتُ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِهِۦۚ وَکَفَىٰ بِهِۦ بِذُنُوبِ عِبَادِهِۦ خَبِیرًا٥٨﴾[الفرقان: ۵۸]. «و بر خداوندی توکل کن که همیشه زنده است و هرگز نمیمیرد، و با ستایش او را (به پاکی) یاد کن. و همین که او به گناهان بندگانش آگاه میباشد بس است».
﴿ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ ٱلرَّحۡمَٰنُ فَسَۡٔلۡ بِهِۦ خَبِیرٗا٥٩﴾[الفرقان: ۵۹]. «ذاتی که آسمانها و زمین و آنچه را در میان آنهاست در شش روز آفریده، سپس بر عرش بلند و مرتفع گردید. او دارای رحمت فراوان است، پس از فرد آگاهی بپرس».
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ ٱسۡجُدُواْۤ لِلرَّحۡمَٰنِ قَالُواْ وَمَا ٱلرَّحۡمَٰنُ أَنَسۡجُدُ لِمَا تَأۡمُرُنَا وَزَادَهُمۡ نُفُورٗا۩٦٠﴾[الفرقان: ۶۰]. «و هنگامیکه به کافران گفته شود: برای خداوند رحمان سجده کنیم» میگویند: رحمان کسیت؟ ایا ما برای چیزی سجده کنیم که تو به ما دستور میدهی؟ و این امر بر گریز آنان افزود».
خداوند متعال خبر میدهد که او پیامبرش محمد صرا نفرستاده است تا بر مردمان چیره و مسلط باشد، و او را فرشتهای قرار نداده است، و خزانه و گنجینهها در دست او نیست، بلکه او را فرستاده تا به مردم مژده دهد، و کسانی را که از خداوند فرمان میبرند به پاداش هر دو جهان بیم دهد، ﴿وَنَذِیرٗا﴾و او را فرستاده است تا بیم دهنده باشد، و هر کس را که از خدا نافرمانی کند به عذاب هر دو جهان بیم بدهد. و این مستلزم آن است که اوامر و نواهی خدا به طور روشن بیان شوند. و تو ای محمد ص! در مقابل رساندن قرآن و هدایت به آنها پاداشی از آنان نخواه، تا این چیز آنها را از پیروی کردن از تو باز ندارد و در دادن آن دچار سختی نشوند.
﴿إِلَّا مَن شَآءَ أَن یَتَّخِذَ إِلَىٰ رَبِّهِۦ سَبِیلٗا﴾مگر کسیکه خواست در راه خشنودی پروردگارش نفقهای ببخشد، پس اگر چه من شما را به آن تشویق میکنم، اما شما را بر آن مجبور نمیسازم. و نیز پاداش من بر شما نیست، بلکه آنچه انفاق میکنید به مصلحت خودتان بوده و راهی است که برای رسیدن به پروردگارتان در پیش میگیرید.
سپس پیامبر را دستور داد تا بر او توکل نماید و از وی کمک بگیرد. پس فرمود: ﴿وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱلۡحَیِّ ٱلَّذِی لَا یَمُوتُ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِهِ﴾و بر خداوند زندهای که دارای حیات کامل و مطلق است و هرگز نمیمیرد توکل کن، و با ستایش او را به پاکی یاد کن. یعنی او را بپرست و در همۀ کارهایت بر او توکل نما.
﴿وَکَفَىٰ بِهِۦ بِذُنُوبِ عِبَادِهِۦ خَبِیرًا﴾و همین کافی است که خداوند از گناهان بندگانش آگاه است، و آن را میداند، و آنان را بر آن مجازات مینماید. پس بر تو واجب نیست که آنها را هدایت نمایی، و نیز ثبت و ضبط کارهایشان بر عهده تو نمیباشد.
بلکه همۀ اینها به دست خداوند است. ﴿ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ﴾خداوندی که آسمانها و زمین و آنچه را در میان آنهاست در شش روز آفرید، سپس بر بالای عرش خود استوا یافت، عرشی که سقف همۀ مخلوقات بوده و از همۀ آفریدههای الهی بلندتر و بزرگتر و زیباتر است. ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ﴾خداوند مهربان بر عرش خود بلند و مرتفع گردید، عرشی که آسمانها و زمین را در بر گرفته است. و رحمت خداوند هر چیزی را در بر گرفته است. پس او با داشتن گستردهترین صفات بر بزرگترین مخلوقات بلند و مرتفع گردید.
و با این آیه ثابت میشود که او مخلوقات را آفریده و از درون و برون آنها آگاهی دارد. نیز مرتفع نمودن او بر عرش و متفاوت بودن او از مخلوقاتش و متصل نبودنش به آنان ثابت میگردد. ﴿فَسَۡٔلۡ بِهِۦ خَبِیرٗا﴾پس در این باره از خداوند بپرس. چون اوست که اوصاف و عظمت و شکوه خویش را میداند، و شما را به آن خبر داده است، و از عظمت خویش چیزهایی به شما نشان داده که شناخت او را برایتان آسانتر میسازد. پس عارفان او را شناخته او را برایتان آسانتر میسازد. پس عارفان او را شناخته و در برابر عظمتش سر فرود آوردهاند.
و کافران از عبادت او سرباز زدند و امتناع ورزیدند. بنابر این فرمود: ﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ ٱسۡجُدُواْۤ لِلرَّحۡمَٰنِ﴾و هنگامی که به آنها گفته شود تنها برای خداوند رحمان سجده کنید، خداوندی که هر نعمتی را به شما ارزانی داشته و همه بدبختیها را از شما دور کرده است، ﴿قَالُواْ وَمَا ٱلرَّحۡمَٰنُ﴾از روی انکار و کفر میگویند: ما خداوند رحمان را نمیشناسیم. و از جمله طعنههایی که به پیامبر میزدند این بود که میگفتند: او ما را از گرفتن معبودانی دیگربه همراه خدا باز میدارد، در حالی که خودش خدایی دیگر به همراه خدا به فریاد میخواند، و میگوید «یا رحمان» و امثال این. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱللَّهَ أَوِ ٱدۡعُواْ ٱلرَّحۡمَٰنَۖ أَیّٗا مَّا تَدۡعُواْ فَلَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾[الإسراء: ۱۱۰]. «بگو: «الله» را بخوانید یا رحمان را بخوانید، به هر نامی او را بخوانید فرق نمیکند چرا که او دارای نامهای نیکوست»، پس نامهای خداوند زیادند، چون صفتهای او زیادند، و کمال او متعدد است. پس هر یک از نامهای او بر صفت کمالی دلالت مینماید.
﴿أَنَسۡجُدُ لِمَا تَأۡمُرُنَا﴾آیا به فرمان تو برای کسی غیر از معبودان خود سجده کنیم! و این سخن آنها مبتنی بر تکذیب پیامبر و سرباز زدنشان از طاعت او بود. و ﴿وَزَادَهُمۡ نُفُورٗا﴾و دعوت آنها به سجده و شتافتن بهسوی باطل، و بر کفر و بدبختیاشان میافزود.
آیهی ۶۱-۶۲:
﴿تَبَارَکَ ٱلَّذِی جَعَلَ فِی ٱلسَّمَآءِ بُرُوجٗا وَجَعَلَ فِیهَا سِرَٰجٗا وَقَمَرٗا مُّنِیرٗا٦١﴾[الفرقان: ۶۱]. «خجسته است ذاتی که در آسمان برجهایی آفرید و در آن چراغ فروزان (خورشید) و ماه تابان را به وجود آورد».
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی جَعَلَ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ خِلۡفَةٗ لِّمَنۡ أَرَادَ أَن یَذَّکَّرَ أَوۡ أَرَادَ شُکُورٗا٦٢﴾[الفرقان: ۶۲]. «و اوست ذاتی که شب و روز را پیاپی مقرر داشت تا هر که خواهد پند گیرد یا سپاسگذاری کند».
خداوند متعال در این سورۀکریمه واژه ﴿تَبَارَکَ﴾را سه بار تکرار کرده است، چون معنیاش همانطور که گذشت بر عظمت خداوند باری و کثرت اوصاف و خوبیها و احسان او دلالت مینماید.
و در این سوره چیزهایی بیان شده است که بیانگر عظمت خداوند و گستردگی قدرت و فرمانروایی و نفوذ خواست او و فراگیر بودن دانایی و توانایی و احاطۀ پادشاهی او در صدور احکام دستوری و جزایی و کمال اوست. و در این سوره چیزهایی بیان شده است که بر گستردگی رحمت و بخشش، و کثرت خیرات و خوبیهای دینی و دنیوی خداوند دلالت مینماید و مقتضی تکرار این صفت نیک میباشد. بنابر این فرمود: ﴿تَبَارَکَ ٱلَّذِی جَعَلَ فِی ٱلسَّمَآءِ بُرُوجٗا﴾خجسته است خداوندی که در آسمانها برجها آفریده، و آنها ستارهها هستند و یا منازل خورشید و ماه میباشند که در آن قرار میگیرند و همانند برج و باروی شهرها باعث محافظت آن میشود. ستارگان نیز به منزلۀ برجهایی هستند که برای پاسداری و نگهبانی ساخته شدهاند، زیرا ستارهها سنگهایی هستند که بهسوی شیاطین انداخته میشوند.
﴿وَجَعَلَ فِیهَا سِرَٰجٗا﴾و در آسمان چراغ فروزان خورشید را که دارای نور و گرماست قرارداد، ﴿وَقَمَرٗا مُّنِیرٗا﴾و ماه تابان را به وجود آورد که دارای نور است اما حرارت و گرما ندارد. و این از نشانههای عظمت خداوند و کثرت احسان او میباشد و آفرینش آن و تدبیر سامان یافته، و زیبایی و جمال شگفتآور ماه و خورشید بر عظمت و بزرگی آفرینندۀ آنها دلالت نموده و بیانگر آن است که آفرینندۀ آنها دلالت نموده و بیانگر آن است که آفرینندهشان در همۀ صفتهایش عظیم و بزرگ است، و منافع و مصالحی که ماه و خورشید برای مردم دارند دلیلی بر کثرت خوبیها و خیرات اوست.
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی جَعَلَ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ خِلۡفَةٗ﴾و خداوند ذاتی است که شب و روز را جایگزین یکدیگر میسازد. یعنی یکی را میبرد و دیگری را جایگزین آن میکند، و این روند همیشگی است تا از یکنواخت بودن شب و روز جلوگیری شود.
﴿لِّمَنۡ أَرَادَ أَن یَذَّکَّرَ أَوۡ أَرَادَ شُکُورٗا﴾برای کسی که بخواهد از شب و روز پند و عبرت بگیرد، و از آن گستردگی قدرت الهی استدلال نماید، و خداوند را بر آن سپاس گوید. و برای کسی که خداوند را یاد میکند و شکر او را به جای میآورد در طول شب و روز او وردی هست که میتواند آنها را بر زبان جاری کند، پس اگر در شب نتوانست، در روز انجام دهد، و اگر در روز نتوانست، در شب انجام دهد. نیز دلها در لحظات شب و روز دگرگون میشوند، گاهی با نشاط و سرحال بوده و گاهی تنبل میگردند، و گاهی با یاد الهی بوده و گاهی با غفلت لحظات را سپری میکنند. گاهی با اقبال و گاهی با اعراض زمان را پشت سر میگذارند. دلها گاهی بسته و گاهی باز هستند. بنابر این خداوند شب و روز را چنان نمود که یکی پس از دیگری بر بندگان آیند و تکرار شوند و باعث فعالیت آنها گردند و به ذکر و شکر الهی در وقتی از اوقات روی آورند. و چون اوقات عبادتها با تکرار شب و روز تکرار میشود پس هر دم برای بنده همتی پدید میآید که غیر از همت او در وقت گذشته است، وقتی که در آن تنبلی به او دست داده بود، و بنده در این اوقات بر پندگرفتن و یاد خدا و به جا آوردن شکر الهی میافزاید. پس عبادتهایی که آدمی انجام میدهد به منزلۀ آبیاری مزرعۀ ایمان است و ایمان را پرورش میدهد. و اگر طاعتها و عبادتها نبود نهال ایمان خشک و پژمرده میشد. پس زیباترین و کاملترین ستایشها سزاوار خداوند است.
سپس منت و احسان خود را بر بندگان صالحش یادآور شده، و اینکه آنها را به انجام کارهای شایسته توفیق داده است، کارهایی که به سبب آن جایگاه بلندی در اتاقهای بهشت به دست میآورند. پس فرمود:
آیهی ۶۳-۷۷:
﴿وَعِبَادُ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلَّذِینَ یَمۡشُونَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ هَوۡنٗا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰهِلُونَ قَالُواْ سَلَٰمٗا٦٣﴾[الفرقان: ۶۳]. «و بندگان (خداوند) رحمان آنانند که روی زمین فروتنانه راه میروند، و هنگامی که نادانان ایشان را مخاطب قرار دهند گویند: سلام بر شما».
﴿وَٱلَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمۡ سُجَّدٗا وَقِیَٰمٗا٦٤﴾[الفرقان: ۶۴]. «و کسانی که شب را با سجده و قیام برای پروردگارشان میگذرانند».
﴿وَٱلَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا ٱصۡرِفۡ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَۖ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا٦٥﴾[الفرقان: ۶۵]. «و کسانی که میگویند: پروردگارا! عذاب جهنم را از ما دور بدار، بیگمان عذابش پایدار است».
﴿إِنَّهَا سَآءَتۡ مُسۡتَقَرّٗا وَمُقَامٗا٦٦﴾[الفرقان: ۶۶]. «بیگمان دوزخ بدترین قرارگاه و جایگاه است».
﴿وَٱلَّذِینَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمۡ یُسۡرِفُواْ وَلَمۡ یَقۡتُرُواْ وَکَانَ بَیۡنَ ذَٰلِکَ قَوَامٗا٦٧﴾[الفرقان: ۶۷]. «و کسانی که به هنگام خرج کردن زیادهروی نمیکنند، و بخل نمیورزند، و بین این، (دو راه) اعتدال پیش گیرند».
﴿وَٱلَّذِینَ لَا یَدۡعُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ وَلَا یَقۡتُلُونَ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِی حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَلَا یَزۡنُونَۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ یَلۡقَ أَثَامٗا٦٨﴾[الفرقان: ۶۸]. «و کسانی که همراه با الله معبود دیگری را به فریاد نمیخوانند، و جانی را که خداوند (خونش را) حرام کرده است جز به حق نمیکشند، و زنا نمیکنند و هر کس چنین کند کیفر آن را میبیند».
﴿یُضَٰعَفۡ لَهُ ٱلۡعَذَابُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَیَخۡلُدۡ فِیهِۦ مُهَانًا٦٩﴾[الفرقان: ۶۹]. «عذاب او در قیامت دو چندان میگردد و خوار و ذلیل جاودانه در عذاب میماند».
﴿إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ عَمَلٗا صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِکَ یُبَدِّلُ ٱللَّهُ سَیَِّٔاتِهِمۡ حَسَنَٰتٖۗ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا٧٠﴾[الفرقان: ۷۰]. «مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پس اینانند که خداوند بدیهایشان را به نیکیها تبدیل میکند و خداوند آمرزندۀ مهربان است».
﴿وَمَن تَابَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَإِنَّهُۥ یَتُوبُ إِلَى ٱللَّهِ مَتَابٗا٧١﴾[الفرقان: ۷۱]. «و هرکس توبه کند و کار شایسته انجام دهد همانا که او بهسوی خدا باز میگردد».
﴿وَٱلَّذِینَ لَا یَشۡهَدُونَ ٱلزُّورَ وَإِذَا مَرُّواْ بِٱللَّغۡوِ مَرُّواْ کِرَامٗا٧٢﴾[الفرقان: ۷۲]. «و کسانی که بر باطل گواهی نمیدهند، و چون بر (کار و سخن) بیهوده بگذرند، بزرگوارانه میگذرند».
﴿وَٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُواْ بَِٔایَٰتِ رَبِّهِمۡ لَمۡ یَخِرُّواْ عَلَیۡهَا صُمّٗا وَعُمۡیَانٗا٧٣﴾[الفرقان: ۷۳]. «و کسانی که چون به آیات پروردگارشان پند داده شوند همسان کران و نابینایان بر آن فرو نمیافتند».
﴿وَٱلَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّیَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡیُنٖ وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِینَ إِمَامًا٧٤﴾[الفرقان: ۷۴]. «و کسانیکه میگویند: پروردگارا! از همسران و فرزندانمان آن به ما عنایت کن که مایۀ روشنی چشم باشد، و ما را پیشوای پرهیزگاران بگردان».
﴿أُوْلَٰٓئِکَ یُجۡزَوۡنَ ٱلۡغُرۡفَةَ بِمَا صَبَرُواْ وَیُلَقَّوۡنَ فِیهَا تَحِیَّةٗ وَسَلَٰمًا٧٥﴾[الفرقان: ۷۵]. «اینان به پاس آنکه بردباری کردند، به مقامی بلند دست مییابند، و در آنجا سلام و درود دریافت میکنند».
﴿خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ حَسُنَتۡ مُسۡتَقَرّٗا وَمُقَامٗا٧٦﴾[الفرقان: ۷۶]. «در آنجا جاودانه میمانند، قرارگاهی خوب و مقامی نیکو است».
﴿قُلۡ مَا یَعۡبَؤُاْ بِکُمۡ رَبِّی لَوۡلَا دُعَآؤُکُمۡۖ فَقَدۡ کَذَّبۡتُمۡ فَسَوۡفَ یَکُونُ لِزَامَۢا٧٧﴾[الفرقان: ۷۷]. «بگو: اگر عبادت و دعایتان نباشد، پروردگار من به شما اعتنایی ندارد، بیگمان تکذیب کردید و (نتیجۀ بد) آن ملازم شما خواهد بود».
عبودیت و بندگی خداوند بر دو نوع است، عبودیت برای ربوبیت خداوند، که مسلمانان و کافر، نیکوکار و بدکار در این امر مشترک هستند، چون آنها همه بندگان خدایند و آنها را پرورش میدهد و تحت تدبیر اویند: ﴿إِن کُلُّ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِی ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا٩٣﴾[مریم: ۹۳]. «همۀ آنچه در آسمانها و زمین است در حال بندگی به نزد خدا میآیند».
و نوع دوم، بندگی و عبودیت برای الوهیت خداوند و پرستش و رحمت اوست، و آن بندگی پیامبران و اولیای الهی است که خداوند را میپرستند. و در اینجا منظور همین نوع از عبودیت است. بنابر این بندگی را به نام خودش «الرحمان» نسبت داد که اشاره به این است آنها به سبب این عبودیت به رحمت الهی میرسند. پس بیان نمود که صفاتشان کاملترین صفتهاست، و برترین ویژگیها را دارند. بنابر این آنها را چنین توصیف نمود: ﴿وَعِبَادُ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلَّذِینَ یَمۡشُونَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ هَوۡنٗا﴾روی زمین با فروتنی و آرام راه میروند و در مقابل خدا و مردم فروتن میباشند. خداوند در اینجا آنها را به وقار و آرامش و فروتنی برای خدا و بندگانش توصیف نمود. ﴿خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰهِلُونَ قَالُواْ سَلَٰمٗا﴾و هنگامی که نادانان سخنی جاهلانه به آنان بگویند، ﴿قَالُواْ سَلَٰمٗا﴾سخنی به آنها میگویند که در آن از گناه و جهالت در امان میمانند.
و در اینجا آنها ستوده شدهاند که دارای بردباری زیادند، و در مقابل فردی که با آنان بدی میکند، نیکی مینمایند، و از جاهل در میگذرند، و دارای عقل و خرد و هوشیاری میباشند. و خرد است که آنها را به اینجا رسانیده است.
﴿وَٱلَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمۡ سُجَّدٗا وَقِیَٰمٗا٦٤﴾و نماز شب زیاد میخوانند و آن را خالصانه برای پروردگارشان و با فروتنی انجام میدهند: همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ یَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ١٦ فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡیُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٧﴾[السجدة: ۱۶-۱۷]. «پهلوهایشان از بسترها جدا میشود و با ترس و امید پروردگارشان را به فریاد میخوانند، و از آنچه بدیشان روزی دادهایم انفاق میکنند. پس هیچ کس نمیداند چه چیزهای مسرت بخشی در بهشت برایشان مهیا شده است، و ای پاداش کارهایی است که میکنند».
﴿وَٱلَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا ٱصۡرِفۡ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ﴾و کسانیکه میگویند: پروردگارا! با مصون داشتنمان از اسباب عذاب و آمرزش خطاهایی که از ما سر زده وباعث عذاب میگردد، عذاب دوزخ را از ما دو بدار، ﴿إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا﴾بیگمان عذاب دوزخ گریبانگیر هر کس گردد ملازم وی خواهد بود همانگونه که طلبکار ملازم بدهکار میباشند.
﴿إِنَّهَا سَآءَتۡ مُسۡتَقَرّٗا وَمُقَامٗا٦٦﴾بیگمان دوزخ بدترین قرارگاه وجایگاه است.
این سخن را به حالت شیون و زاری به درگاه پروردگارشان ابراز داشته، و شدت نیازمندی خویش را بیان میدارد و میگویند: توانایی تحمل این عذاب را نداریم. پس باید منت و احسا الهی را به یاد بیاورند، زیرا دورکردن عذاب به اندازۀ سختی و شدت آن دشوار است، و دور شدن آن بسی مایۀ شادی است.
﴿وَٱلَّذِینَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمۡ یُسۡرِفُواْ وَلَمۡ یَقۡتُرُواْ﴾و کسانی که به هنگام پرداخت نفقات واجب یا مستحب از حد نمیگذرند، نه ولخرجی میکنند و نه بخل میورزند، ﴿وَکَانَ بَیۡنَ ذَٰلِکَ قَوَامٗا﴾و انفاق و خرجکردن آنها در میان اسراف و بخل قرار دارد، و میانهروی و اعتدال را رعایت میکنند.
نفقات واجب از قبیل زکات و کفارهها را میپردازند، و در جای مناسب و به صورت مناسب خرج میکنند بدون اینکه به خود یا دیگران زیانی برسانند، و این حاکی از اعتدال و میانهروی آنهاست. ﴿وَٱلَّذِینَ لَا یَدۡعُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ﴾و کسانی که همراه با الله معبود دیگری را به فریاد نمیخوانند، و پرستش نمیکنند، بلکه فقط او را میپرستند، و دین و عبادت را تنه و خالصانه برای او انجام میدهند، و فقط به او روی آورده و از غیر او روی گردانند.
﴿وَلَا یَقۡتُلُونَ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِی حَرَّمَ ٱللَّهُ﴾و انسانی را که خداوند خونش را حرام کرده است نمیکشند. و آن انسان مسلمان یا کافری است که با مسلمانها پیمان دارد ﴿إِلَّا بِٱلۡحَقِّ﴾جز به حق نمیکشند، مانند کشتن یک انسان به خاطر اینکه انسانی دیگر را کشته، و کشتن فرد متأهلی که زنا کرده، و کشتن کافری که قتل او جایز و حلال است.
﴿وَلَا یَزۡنُونَ﴾و زنا نمیکنند، بلکه شرمگاههایشان را حفاظت مینمایند، ﴿إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُهُمۡ﴾[المؤمنون: ۶]. «مگر بر همسرانشان و یا کنیزانی که در ملک یمین آنها هستند». ﴿وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ یَلۡقَ أَثَامٗا﴾و هر کس یکی از این کارها یعنی شرک ورزیدن به خدا، یا کشتن انسانی که خداوند کشتن او را حرام نموده، یا زنا را انجام دهد به کیفر دشواری گرفتار خواهد شد.
سپس کیفر را چنین تفسیر نمود: ﴿یُضَٰعَفۡ لَهُ ٱلۡعَذَابُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَیَخۡلُدۡ فِیهِۦ مُهَانًا٦٩﴾پس هر کس که همۀ این کارها را انجام دهد شکی در آن نیست که برای همیشه در جهنم جاودانه میماند و نیز هر کس برای خداوند شریک قرار دهد برای همیشه در عذاب میماند. و همچنین کسی که یکی از این کارها را انجام دهد به عذاب سختی تهدید شده است، چون او یا مرتکب شرک گشته و یا اینکه یکی از بزرگترین گناهان را انجام داده است.
اما جاودانه بودن قاتل و زناکار در عذاب به این معنی نیست که به طور ابدی در عذاب میماند، چون نصوص قرآنی و سنت نبوی بر این دلالت مینمایند که همۀ مومنان از جهنم بیرون خواهند آمد و هیچ مؤمنی برای همیشه در آن باقی نخواهد ماند، هر چند مرتکب هر گناهی شده باشد. و خداوند این سه گناه را به صراحت نام برد چون اینها بزرگترین گناهان هستند، شرک باعث فساد ادیان است و قتل باعث تباهی انسانهاست، و زنا آبرو و ناموس را به تباهی میکشد.
﴿إِلَّا مَن تَابَ﴾مگر کسی که از این گناهان و دیگر گناهها توبه نماید، به این صورت که فوراً از آنها دست بکشد و به خاطر گناهانی که در گذشته انجام داده است پشیمان شود، و تصمیم قاطع بگیرد که دوباره آنها را انجام ندهد، ﴿وَءَامَنَ﴾و به خداوند ایمانی درست داشته باشد، ایمانی که ترک گناهان و انجام اطاعت را اقتضا مینماید.
﴿وَعَمِلَ عَمَلٗا صَٰلِحٗا﴾و عمل صالح انجام دهد، و کارهایی بکند که شارع به آنها فرمان داده است، به شرطی که هدفش از انجام این اعمال رضایت خداوند باشد.
﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ یُبَدِّلُ ٱللَّهُ سَیَِّٔاتِهِمۡ حَسَنَٰتٖ﴾این گروه، کارها و اقوال آنانکه آمادگی آن را داشت تبدیل عمل زشت شود، به عمل نیک مبدل میگردد، بنابراین، شرک آنان به ایمان و معصیتشان به طاعت تبدیل میگردد. همچنین عین گناه و بدیهایی که کردهاند و از آن توبه نموده و بهسوی خدا بازگشتهاند، به نیکی تبدیل میشود. همانطور که از ظاهر آیه چنین بر میآید.
و در این مورد حدیثی وارد شده است مبنی بر اینکه خداوند مردی را به خاطر برخی از گناهانش بازخواست نمود، و گناهانش را برشمرد، سپس به جای هر بدی به او یک نیکی داد. پس آن مرد گفت: «پروردگارا! من بدیهایی دارم که اینجا آنها را نمیبینم». والله أعلم.
﴿وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا﴾و خدا برای هر کس که توبه نماید آمرزنده است، و گناهان بزرگ را میآمرزد، و به بندگانش مهربان است، زیرا خداوند پس از آنکه با ارتکاب گناهان بزرگ به مبارزه بر او برخاستند آنان را به توبه فرا خوانده، و آنها را برای توبه توفیق داده و آنگاه توبهاشان را میپذیرد.
﴿وَمَن تَابَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَإِنَّهُۥ یَتُوبُ إِلَى ٱللَّهِ مَتَابٗا٧١﴾و هرکس توبه کند و کار شایسته انجام دهد همانا که او بهسوی خدا باز میگردد. یعنی باید بداند که توبهاش در نهایت کمال است، چون توبه به معنی بازگشت به راهی است که انسان را به خدا میرساند، و رسیدن به خدا عین سعادت و بندگی و رستگاری است. و باید خالصانه توبه نماید و آن را از شائبهها و اهداف فاسد دور نگاه دارد. پس مقصود از این تشویق، تکمیل کردن توبه است، و باید به بهترین شیوه راه توبه را بپوید تا به خدایی برسد که همه بهسوی او باز میگردند و آنگاه بر اساس میزان تکامل توبهاش مزدش را میدهد.
﴿وَٱلَّذِینَ لَا یَشۡهَدُونَ ٱلزُّورَ﴾و کسانی که بر دروغ و باطل حاضر نمیشوند، و در مجالس دروغگویی و معاصی شرکت نمیکنند. «زور» یعنی گفتار و کردار ناجایز و حرام، پس اینها از تمامی مجالسی که مشتمل بر گفتار یا کردار حرام است پرهیز میکنند، مانند مسخره کردن آیات خدا، جدال به وسیلۀ باطل، غیبت، سخن چینی، دشنام دادن، تهمت زدن، مسخره کردن، اواز حرام، نوشیدن شراب، و استفاده از فرش ابریشمی، عکسها و امثال اینها پس چون در مجالس دروغگویی و گناه شرکت نمیکنند، خودشان به طریق اولی دروغ نمیگویند. و گواهی دروغین در «قول زور» داخل است. ﴿وَإِذَا مَرُّواْ بِٱللَّغۡوِ﴾لغو سختی است که هیچ فایدۀ دینی و دنیوی ندارد، مانند سخن سبکسران و بیخردان. بندگان خاص خدا چون از کنار کار و سخن بیهوده بگذرند ﴿مَرُّواْ کِرَامٗا﴾بزرگوارانه میگذرند. یعنی خودشان را از آن دور میدارند، و در آن فرو نمیروند، و به آن نمیپردازند. البته چنانچه پرداختن به آن گناه نیز نباشد، نشانۀ بیخردی و خلاف شأن مروت است. پس آنها خودشان را از آن دور میدارند.
و گفته الهی ﴿وَإِذَا مَرُّواْ بِٱللَّغۡوِ﴾اشاره به این است که آنها قصد حضور در محافل و اماکنی را ندارند که در آنجا سخن بیهوده گفته میشود، و نمیخواهند آن را بشنوند. اما اگر به صورت تصادفی و بدون قصد گذرشان بر چنین جایی بیافتد خود را از آن پاک داشته، و با دوری جستن از آن خویشتن را گرامی میدارند.
﴿وَٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُواْ بَِٔایَٰتِ رَبِّهِمۡ﴾و بندگان خداوند رحمان کسانیاند که هنگامی آیات پروردگارشان که آنها را به شنیدن و گوش فرادادن ورهنمود شدن به آن فرمان داده است، به آنان یادآوری شود ﴿لَمۡ یَخِرُّواْ عَلَیۡهَا صُمّٗا وَعُمۡیَانٗا﴾در مقابل آن روی گردانی نمیکنند و آن را ناشنیده نمیگیرند، و دلها و چشمهای خود را از آن آیات بر نمیگیرند، و دلها و چشمهای خود را از آن آیات بر نمیگردانند، آنگونه که افراد بیایمان عمل مینمایند و آن را تصدیق نمیکنند.
بلکه حالت بندگان خداوند رحمان در مورد آیات، و به هنگام شنیدن آن چنان است که خداوند فرموده است: ﴿إِنَّمَا یُؤۡمِنُ بَِٔایَٰتِنَا ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُواْ بِهَا خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَسَبَّحُواْ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَهُمۡ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ۩١٥﴾[السجدة: ۱۵]. «همانا کسانی به آیات ما ایمان میآورند که چون به آن پند داده شوند سجده کنان به زمین میافتند، وپروردگارشان را با ستایش و به پاکی یاد میکنند و تکبر نمیورزند». و آن را میپذیرند، و خود را نیازمند آن میدانند، و در برابرش منقاد و تسلیم میشوند.
مؤمنان گوشهایی شنوا و دلهایی آگاه و مدرک دارند، پس ایمانشان با شنیدن آیات الهی بیشتر میگردد، و با آن یقینشان کامل میشود، و آنها را نشاط و طراوت میبخشد.
﴿وَٱلَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّیَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡیُنٖ﴾و کسانی که میگویند: پروردگارا! دوستان و همسران و فرزندانمان را مایۀ روشنی چشم وشادی دلمان بگردان.
چنانچه حالت و صفات آنان را بررسی کنیم، از همت والا و مرتبهی بلندشان در مییابیم که آنان چشمشان روشن نخواهد شد مگر اینکه همسرانشان و فرزندانشان و دوستانشان را مطیع و فرمانبردار خدا و عالم و عامل ببیند. این هم چنانکه دعاست برای شایسته بودن همسران و فرزندانشان، دعا برای خودشان نیز میباشد، چرا که نفع و فایدهی آن به خودشان بر میگردد. بنابر این آن را برای خود بخششی قرارداده و گفتند هب لنا و به ما عطا کن بلکه دعای آنها به نفع تمام مسلمین است، چون صالح بودن افراد مذکور سبب صالح شدن بسیاری از متعلقین آنها میگردد، و از آنها فایده میبرند.
﴿وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِینَ إِمَامًا﴾و پروردگارا! ما را به این مقام بلند برسان، مقام صدیقان، و مقام افراد کامل و بندگان صالح، و آن مقام امامت و پیشوایی در دین است. و ما را الگو و پیشوای پرهیزگاران قرار ده، به گونهای که به گفتار و کردار ما تأسی کنند و اهل خیر به دنبال ما حرکت نمایند. پس هدایت میکنند و خود نیز هدایت مییابند. و بدیهی است که دعا کردن برای رسیدن به چیزی، دعا کردن برای مقتضیات آن چیز است. و این مقام -مقام امامت وپیشوایی در دین- جز با صبر و یقین به دست نمیآید. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَجَعَلۡنَا مِنۡهُمۡ أَئِمَّةٗ یَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا لَمَّا صَبَرُواْۖ وَکَانُواْ بَِٔایَٰتِنَا یُوقِنُونَ٢٤﴾[السجدة: ۲۴]. «و از آنان پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما راهنمایی میکردند، آنگاه که بردباری ورزیدند، و به آیات ما یقین حاصل نمودند». پس این دعا مستلزم اموری است - از قبیل اعمال و بردباری بر طاعت الهی و بازداشتن نفس از معصیت و نافرمانی خدا و صبر در برابر مقدرات دردناک او، و علم کاملی که صاحب خود را به درجهی یقین میرساند- (اموری) که دارای خیر فراوان و بخشش زیادی است، و صاحبش را در بالاترین مقامها بعد از پیامبران قرار میدهد.
و از آنجا که همتها و خواستههایشان بلند است، پاداش آنها نیز از نوع عملشان میباشد. پس خداوند منازل و جایگاههای والا را به آنها پاداش داد: ﴿أُوْلَٰٓئِکَ یُجۡزَوۡنَ ٱلۡغُرۡفَةَ بِمَا صَبَرُواْ﴾به پاداش اینکه صبر نمودند منزلهای بلند و مسکنهای زیبا به آنان داده میشود که همۀ آنچه دل انسان در پی آن است و چشم از دیدن آن لذت میبرد به وفور در آن یافت میشود. آنها آنچه را به دست آوردهاند به خاطر بردباری و صبرشان میباشد، همانگونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿. . . وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ یَدۡخُلُونَ عَلَیۡهِم مِّن کُلِّ بَابٖ٢٣ سَلَٰمٌ عَلَیۡکُم بِمَا صَبَرۡتُمۡۚ فَنِعۡمَ عُقۡبَى ٱلدَّارِ٢٤﴾[الرعد: ۲۳-۲۴]. «و فرشتگان از هر دری بر آنان وارد میشوند و میگویند: درود بر شما! به خاطر آنچه بردباری نمودید. چه خوب است پاداش سرای آخرت». بنابر این در آنجا فرمود: ﴿وَیُلَقَّوۡنَ فِیهَا تَحِیَّةٗ وَسَلَٰمًا﴾و در اینجا از دعای خیر و سلام برخوردارند، از سوی پروردگار و فرشتگانش بر آنها سلام میشود، و خودشان یکدیگر را سلام میکنند، و از همۀ ناگواریها و ناخوشیها سالم و در امان خواهند بود.
خلاصۀ مطلب اینکه خداوند بندگان خود را چنین توصیف نموده که آنها دارای وقار و آرامش هستند، و در برابر خدا و بندگانشان فروتن میباشند، و مؤدب و بردبار بوده و اخلاق خوب دارند، و از جاهلان صرف نظر میکنند، و از آنها روی بر میتابند، و در مقابل بدی آنها نیکی مینمایند، و شبها را با عبادت به سر میکنند، و عبادت را مخلصانه برای خدا انجام میدهند، و از جهنم میترسند و به درگاه پروردگارشان تضرع و زاری مینمایند تا آنها را از جهنم نجات بدهد، و نفقههای واجب و مستحبی را که برآنهاست میپردازند، و در خرج کردن میانه روی مینمایند و وقتی که آنها را در خرج کردن میانهروی ورزند- که معمولا مردم زیادهروی میکنند- پس آنها در دیگر کارها به طریق اولی میانهروی و اعتدال را رعایت میکنند، و دور بودن از گناهان کبیره و اخلاص داشتن در عبادت و پرهیز از خونریزی و هتک حرمت و آبروی دیگران، و توبه کردن - در صورت سر زدن یکی از گناهان - نیز از خصوصیاتهای آنان است. نیز آنها در مجالسی که لهو و لعب و گفتار و کردار حرام انجام میگیرد حاضر نمیشوند، و خود نیز آن را انجام نمیدهند، و خود را از یاوهگویی و انجام کارهای بیهوده و زشت که فایدهای ندارند دور میدارند. و این مستلزم مروت و کمال آنهاست. آنها خود را از هر سخن و کردار زشت و بیارزش دور میدارند، و آیات الهی را میپذیرند، و معانی آن را میفهمند، و برای فهمیدن آن میکوشند، و به آن عمل میکنند. و برای اجرای احکام آن تلاش مینمایند. و آنها خداوند را به کاملترین صورت فرا میخوانند، که خود و بستگانشان و مسلمین از آن بهرهمند میشوند. آنها صلاحیت همسران و فرزندانشان را از خداوند میطلبند. از لوازم این دعا این است که آنها در تعلیم و موعظه کردن و اندرز گفتن زنان و فرزندان خود میکوشند، چون هر کس به چیزی علاقهمند باشد وآن را از خدا بخواهد باید در فراهم نمودن اسباب آن بکوشد. آنان از خداوند میخواهند که آنها را به بالاترین مقامهایی برساند که رسیدن به آن برایشان ممکن است، و آن مقام امامت و صدیق بودن است.
به راستی که این صفتها بسیار والا، و این همتها بسی بلند و این خواستهها بسیار ارزشمندند! و چقدر این نفسها پاکیزه و این دلها و صاحبانش پاکاند! وچقدر این سرداران پرهیزگارند! و فضل و نعمت و رحمت خداوند بر آنهاست که آنان را بزرگوار نموده است، و لطف اوست که آنها را به این منازل رسانده است.
و خداوند بر بندگانش منت مینهد و صفتهایشان را برای آنان توصیف مینماید و از همتهای عالیشان سخن به میان میآورد و پاداشهایشان را برایشان توضیح میدهد تا دیگران را تشویق نماید که خود را به صفات آنان متصف گردانند و از خداوندی که بر آنها منت نهاده و آنها را اکرام نموده است بخواهند تا آنان را هدایت نماید، و همانطور که آنان را هدایت کرده است با تربیت ویژه خویش آنها را نیز سرپرستی نماید.
بار خدایا! ستایش سزاوار توست، و به پیشگاه تو روی میآوریم. تو یاور ما هستی، و از تو یاری میجوییم. و هیچ توان و قدرتی برای انجام کارها جز از سوی تو نیست. مالک هیچ سود و زیانی نیستیم و توانایی جلب ذرهای خیر و خوبی نداریم مادامی که آن را برای ما میسر نگردانی، زیرا ما ناتوان هستیم و از هر جهت ضعیف و درمانده میباشیم.
و گواهی میدهیم که اگر به اندازه یک چشم به هم زدن ما را به خودمان بسپاری دچار ناتوانی و ضعف و اشتباه میشویم پس ما جز به رحمت تو که آفرینش ما را با آن عجین کردهای، و روزی و نعمتهای فراوان ظاهری و باطنی به ما دادهای و رنجها را از ما دور ساختهای، به چیزی دیگر اعتماد نمیکنیم و بر ما رحمی بفرما که ما را با آن از مهر و رحمت غیر تو بینیاز گرداند. چرا که هر کس که از تو بخواهد و به تو امید بندد ناکام نخواهد شد.
و از آنجا که خداوند بندگانش را به خاطر فضیلت و شرافتی که داشتند به رحمت خویش نسبت داد، و آنها را به عبودیت خود اختصاص داد، شاید کسی گمان برد که دیگران نیز در بندگی داخل هستند؟
پس خداوند خبر داد که او به غیر از اینها توجه و اعتنایی نمیکند و اگر دعایتان نبود و او را به فریاد نمیخواندید و او را پرستش نمیکردید، به شما ارجی نمینهاد، و شما را دوست نمیداشت. پس فرمود: ﴿قُلۡ مَا یَعۡبَؤُاْ بِکُمۡ رَبِّی لَوۡلَا دُعَآؤُکُمۡۖ فَقَدۡ کَذَّبۡتُمۡ فَسَوۡفَ یَکُونُ لِزَامَۢا٧٧﴾بگو: «اگر عبادت و دعایتان نبود پروردگار من به شما اعتنایی نمیکرد». و شما چون رسالت آسمانی و پیامبران را تکذیب میکنید نتیجۀ بد این کار ملازم شما خواهد بود. یعنی به عذابی گرفتار میشوید که شما را ترک نخواهد کرد، و همانگونه که طلبکار بدهکار را رها نمیکند عذاب خدا نیز شما را رها نخواهد کرد، و خداوند میان شما وبندگانش داوری خواهد کرد.
پایان سورهی فرقان
جمهور مفسرین بر آنند که این سوره مکی است و۲۲۷ آیه میباشد.
آیهی ۱-۹:
﴿طسٓمٓ١﴾[الشعراء: ۱]. «طا. سین. میم».
﴿تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡکِتَٰبِ ٱلۡمُبِینِ٢﴾[الشعراء: ۲]. «این آیات کتاب مبین است».
﴿لَعَلَّکَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَکَ أَلَّا یَکُونُواْ مُؤۡمِنِینَ٣﴾[الشعراء: ۳]. «شاید تو از آنکه آنان ایمان نمیآورند خویشتن را به نابودی بکشانی!».
﴿إِن نَّشَأۡ نُنَزِّلۡ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ ءَایَةٗ فَظَلَّتۡ أَعۡنَٰقُهُمۡ لَهَا خَٰضِعِینَ٤﴾[الشعراء: ۴]. «اگر ما بخواهیم از آسمان معجزهای بر آنان فرو میفرستیم که در برابرش گردن نهند».
﴿وَمَا یَأۡتِیهِم مِّن ذِکۡرٖ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ مُحۡدَثٍ إِلَّا کَانُواْ عَنۡهُ مُعۡرِضِینَ٥﴾[الشعراء: ۵]. «و هیچگونه موعظه و اندرز تازهای از سوی خداوند رحمان نمیآید مگر اینکه از آن رویگردان هستند».
﴿فَقَدۡ کَذَّبُواْ فَسَیَأۡتِیهِمۡ أَنۢبَٰٓؤُاْ مَا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ٦﴾[الشعراء: ۶]. «به راستی که تکذیب کردند و در اسرع وقت خبر چیزی که به ریشخندش میگرفتند به آنها خواهد رسید».
﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ کَمۡ أَنۢبَتۡنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوۡجٖ کَرِیمٍ٧﴾[الشعراء: ۷]. «آیا به زمین ننگریستهاند که چقدر از هرگونه (گیاه) ارزشمندی در آن رویاندهایم؟».
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ٨﴾[الشعراء: ۸]. «بیگمان در این کار نشانهای است، و بیشتر آنان مؤمن نیستند».
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ٩﴾[الشعراء: ۹]. «و بدون شک پروردگار تو چیرۀ مهربان است».
خداوند متعال با اشاره به تعظیم و بزرگداشت آیات قرآن و اینکه به صورت روشن و واضحبر همۀ مطالب الهی و مقاصد شرعی دلالت مینمایند، بیان میدارد که هر کس در آن بنگرد، در اخبار و احکام آن شک و تردید نخواهد کرد، چون به طور واضح بر بهترین مقاهیم دلالت مینمایند، و احکام صادرهاش در خصوص مسایل و حوادث موجود کاملاً مرتبط و متناسب است. پیامبر صبا همین آیات مردم را بیم میداد و به راه راست هدایت میکرد، پس به وسیلۀ این آیات بندگان پرهیزگار خداوند راهیاب میشدند. و کسی که شقاوت و بدبختی برای او مقدر شده بود از آن روی بر میتافت و پیامبر صبه خاطر روی گردانی آنها و ایمان نیاوردنشان به شدت ناراحت و اندوهگین میشد چون ایشان صخیرخواه آنان بود.
بنابر این خداوند متعال به پیامبرش فرمود: ﴿لَعَلَّکَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَکَ أَلَّا یَکُونُواْ مُؤۡمِنِینَ٣﴾از اینکه آنها ایمان نمیآورند مبادا خویشتن را نابود کنی. یعنی این کار را نکن، و نباید بابت اینکه ایمان نمیآورند آن قدر تأسف بخوری که خودت را نابودکنی، زیرا هدایت به دست خداوند است، و تو وظیفهات را که تبلیغ و رساندن پیام خدا است انجام دادهای، و بالاتر از این قرآن که روشنگر احکام الهی است، آیه و معجزهای نیست که آن را نازل کنیم تا به آن ایمان بیاورند. پس این قرآن کافی است برای کسی که در پی هدایت است.
بنابر این فرمود: ﴿إِن نَّشَأۡ نُنَزِّلۡ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ ءَایَةٗ﴾اگر ما بخواهیم معجزه و نشانهای از آنچه که پیشنهاد کردهاند بر آنان فرو میفرستیم، ﴿فَظَلَّتۡ أَعۡنَٰقُهُمۡ لَهَا خَٰضِعِینَ﴾که گردنهای تکذیب کنندگان در برابر آن خم میگردد و تسلیم آن میشوند، اما نیازی به این کار نیست، و مصلحتی در میان نمیباشد، چون در آن وقت ایمان آوردن فایدهای ندارد، زیرا ایمان به غیبت و دنیای ناپیدا مهم و سودمند است. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿هَلۡ یَنظُرُونَ إِلَّآ أَن تَأۡتِیَهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ أَوۡ یَأۡتِیَ رَبُّکَ أَوۡ یَأۡتِیَ بَعۡضُ ءَایَٰتِ رَبِّکَۗ یَوۡمَ یَأۡتِی بَعۡضُ ءَایَٰتِ رَبِّکَ لَا یَنفَعُ نَفۡسًا إِیمَٰنُهَا لَمۡ تَکُنۡ ءَامَنَتۡ مِن قَبۡلُ﴾[الأنعام: ۱۵۸]. «آیا جز این انتظار میکشند که فرشتگان (مرگ) به سراغشان آیند یا پروردگارت بیاید و یا برخی از نشانههای پروردگارت بیابد؟ روزی که برخی از نشانههای پروردگارت فرا رسد ایمان افرادی که قبلاً ایمان نداشتهاند سودی به حالشان نخواهد داشت».
﴿وَمَا یَأۡتِیهِم مِّن ذِکۡرٖ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ مُحۡدَثٍ﴾و هیچگونه موعظه و اندرز تازهای به نزد آنان نمیآید که آنها را امر ونهی کند و سود و زیانشان را به آنها یادآورد شود، ﴿إِلَّا کَانُواْ عَنۡهُ مُعۡرِضِینَ﴾مگر اینکه دلها و جسمهایشان از آن روی گردان است. آنها از پند و اندرز تازه که معمولاً بیشتر موثر واقع میشود روی میگردانند، و از غیر آن نیز بیشتر رویگردانند، چون خیری در آنها نیست و اندرزها در مورد آنان نتیجه بخش نخواهد بود.
﴿فَقَدۡ کَذَّبُواْ﴾و آنها حق را تکذیب کردند و تکذیب حق عادت و پیشۀ آنها گردید، ﴿فَسَیَأۡتِیهِمۡ أَنۢبَٰٓؤُاْ مَا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ﴾و به زودی به عذاب خدا گرفتار خواهند شد، و آنچه را که تکذیب کردهاند بر آنها فرود خواهد آمد، زیرا گرفتار شدن آنها به عذاب قطعی است.
خداوند متعال آدمی را به اندیشیدن و تفکر سفارش نموده و بیان میدارد که آن به نفع تفکر کننده است: ﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ کَمۡ أَنۢبَتۡنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوۡجٖ کَرِیمٍ٧﴾آیا به زمین نمینگرند تا ببینند که انواع اقسام گیاهان زیبا و سودمند را در آن رویاندهایم؟
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ﴾بدون شک آفرینش گیاهان و درختان از نیستی، و یا پس از پژمرده شدن نشانه و آیتی است بر این که خداوند مردگان را پس از مرگشان زنده مینماید، همانطور که زمین را پس از خشک شدن وپژمرده شدن زنده و سبز میکند. ﴿وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ﴾و بیشتر مردمان ایمان نمیآورند. و ما اکثر الناس ولو حرصت بمومنین و بیشتر مردمان هر چند اصرار بورزی ایمان نمیآورند. ﴿وَمَآ أَکۡثَرُ ٱلنَّاسِ وَلَوۡ حَرَصۡتَ بِمُؤۡمِنِینَ١٠٣﴾[یوسف: ۱۰۳]. «و بیشر مردمان هرچند اصرار بورزی ایمان نمیآورند». ﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ﴾و قطعاً پروردگار تو قدرتمند و چیره است، بر هر مخلوقی چیره است و جهان بالا و پایین در برابر او سر تعظیم فرود آورده است. ﴿ٱلرَّحِیمُ﴾مهربان است و رحمتش همه چیز را فرا گرفته و بخشش او به هر موجودی زندهای رسیده است و خداوند مقتدر که اهل شقاوت را با انواع عذابهای هلاک و نابود میکند، نسبت به سعادتمندان بسیار مهربان است و آنان را از هر شر و بلایی نجات میدهد.
آیهی ۱۰-۲۲:
﴿وَإِذۡ نَادَىٰ رَبُّکَ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱئۡتِ ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ١٠﴾[الشعراء: ۱۰]. «و آنگاه که پروردگارت موسی را ندا داد که بهسوی قوم ستمکار برو».
﴿قَوۡمَ فِرۡعَوۡنَۚ أَلَا یَتَّقُونَ١١﴾[الشعراء: ۱۱]. «قوم فرعون آیا نمیپرهیزند؟!».
﴿قَالَ رَبِّ إِنِّیٓ أَخَافُ أَن یُکَذِّبُونِ١٢﴾[الشعراء: ۱۲]. «(موسی) گفت: پروردگارا! میترسم که مرا تکذیب کنند».
﴿وَیَضِیقُ صَدۡرِی وَلَا یَنطَلِقُ لِسَانِی فَأَرۡسِلۡ إِلَىٰ هَٰرُونَ١٣﴾[الشعراء: ۱۳]. «و دلم تنگ میگردد و زبانم گشوده نمیشود، پس به پیش هارون بفرست».
﴿وَلَهُمۡ عَلَیَّ ذَنۢبٞ فَأَخَافُ أَن یَقۡتُلُونِ١٤﴾[الشعراء: ۱۴]. «و آنان گناهی بر من دارند، و میترسم که مرا بکشند».
﴿قَالَ کَلَّاۖ فَٱذۡهَبَا بَِٔایَٰتِنَآۖ إِنَّا مَعَکُم مُّسۡتَمِعُونَ١٥﴾[الشعراء: ۱۵]. «فرمود: چنین نیست. پس هر دوی شما با نشانههای ما بروید، همانا ما با شما هستیم و میشنویم».
﴿فَأۡتِیَا فِرۡعَوۡنَ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٦﴾[الشعراء: ۱۶]. «پس به نزد فرعون آیید و بگویید: همانا ما فرستادگان پروردگار جهانیانیم».
﴿أَنۡ أَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ١٧﴾[الشعراء: ۱۷]. «اینکه بنیاسرائیل را با ما بفرست».
﴿قَالَ أَلَمۡ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدٗا وَلَبِثۡتَ فِینَا مِنۡ عُمُرِکَ سِنِینَ١٨﴾[الشعراء: ۱۸]. «(فرعون) گفت: (ای موسی!) آیا ما تو را در کودکی میان خود پرورش ندادیم؟ و سالها از عمرت در بین ما ماندگار نبودی؟».
﴿وَفَعَلۡتَ فَعۡلَتَکَ ٱلَّتِی فَعَلۡتَ وَأَنتَ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ١٩﴾[الشعراء: ۱۹]. «و آن کار بدی که انجام دادی از تو سرزد و تو از ناسپاسانی».
﴿قَالَ فَعَلۡتُهَآ إِذٗا وَأَنَا۠ مِنَ ٱلضَّآلِّینَ٢٠﴾[الشعراء: ۲۰]. «(موسی) گفت: آن را آنگاه مرتکب شدم که از سرگشتگان بودم».
﴿فَفَرَرۡتُ مِنکُمۡ لَمَّا خِفۡتُکُمۡ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکۡمٗا وَجَعَلَنِی مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ٢١﴾[الشعراء: ۲۱]. «و چون از شما ترسیدم، از شما گریختم، آنگاه پروردگارم به من دانش بخشید، و مرا از رسالت یافتگان گرداند».
﴿وَتِلۡکَ نِعۡمَةٞ تَمُنُّهَا عَلَیَّ أَنۡ عَبَّدتَّ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ٢٢﴾[الشعراء: ۲۲]. «و آیا این که بنیاسرائیل را به بندگی و بردگی گرفتهای نعمتی است که (آن را) بر من منت مینهی؟!».
خداوند باری تعالی داستان موسی را تکرار کرده، و آن را چندین بار در قرآن ذکر نموده است، به گونهای که دیگر داستانها را اینگونه تکرار نکرده است چون داستان موسی حکمتها و عبرتهای فراوانی در بر دارد، و در این داستان ماجرای او با ستمگران و مؤمنان بیان شده است. موسی صاحب شریعتی بزرگ و تورات است، که بعد از قرآن برترین کتاب آسمانی است. پس فرمود: حالت نیک موسی را به یادآور، آنگاه که خداوند او را ندا داد و با او سخن گفت، و او را پیامبر گرداند و بهسوی بنیاسرائیل فرستاد. پس فرمود: ﴿أَنِ ٱئۡتِ ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ١٠ قَوۡمَ فِرۡعَوۡنَ﴾به نزد قوم ستمکار برو، قویم فرعون، آنهایی که در زمین تکبر ورزیده و خود را بر اهالی آن بالاتر قرار داده، و سرکردهشان ادعای خدایی کرده است. ﴿أَلَا یَتَّقُونَ﴾یعنی با گفتار نرم و با مهربانی به آنها بگو: ﴿أَلَا یَتَّقُونَ﴾آیا از خداوندی که شما را آفریده و روزیتان داده است نمیپرهیزید و از کفر خود دست نمیکشید؟!.
موسی ÷با اعتذار از بارگاه پروردگارش، عذر خویش را بیان کرد و از او خواست که وی را در حمل این بار سنگین کمک نماید: و فرمود : ﴿قَالَ رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِی صَدۡرِی٢٥ وَیَسِّرۡ لِیٓ أَمۡرِی٢٦ وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِی٢٧ یَفۡقَهُواْ قَوۡلِی٢٨ وَٱجۡعَل لِّی وَزِیرٗا مِّنۡ أَهۡلِی٢٩ هَٰرُونَ أَخِی٣٠﴾[طه: ۲۵-۳۰]. «پروردگارا! سینهام را گشادهدار، و کارم را برایم آسان کن، و گره زبانم را بگشای، تا سخنم را بفهمند، و از (میان) خانوادهام همکار و وزیری برایم مقرر بدار، هارون برادرم».
﴿فَأَرۡسِلۡ إِلَىٰ هَٰرُونَ﴾پس به هارون هم رسالت بده. آنگاه خداوند خواستۀ موسی را پذیرفت، و به هارون «نبوت» داد، همانگونه که موسی را به عنوان نبی و پیامبر مقرر کرد. ﴿فَأَرۡسِلۡهُ مَعِیَ رِدۡءٗا﴾[القصص: ۳۴]. «و او را به عنوان یاور و مددکارم بفرست». ﴿وَلَهُمۡ عَلَیَّ ذَنۢبٞ﴾و آنها در مورد کشتن آن قبطی ادعای حقی برمن دارند، ﴿فَأَخَافُ أَن یَقۡتُلُونِ﴾و میترسم به قصاص آن مرا بکشند.
﴿قَالَ کَلَّا﴾گفت:چنین نیست، آنها هرگز نمیتوانند تو را به قتل برسانند. ما به شما نیرو و قدرت میدهیم، و دست آنها به شما نمیرسد. شما و پیروانتان پیروزید.
بنابراین فرعون نتوانست موسی را بکشد با اینکه موسی تا آخرین حد به مخالفت او برخاست و او را متکبر وبیخرد، و موسی قومش را گمراه دانست. ﴿فَٱذۡهَبَا بَِٔایَٰتِنَآ﴾پس شما هر دو با نشانههای ما که بر صداقت و راستگویی و صحت آنچه که آوردهاید دلالت مینمایند، بروید، ﴿إِنَّا مَعَکُم مُّسۡتَمِعُونَ﴾به راستی که من با شما هستم، شما را حفاظت و حمایت میکنم، و میشنوم.
﴿فَأۡتِیَا فِرۡعَوۡنَ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٦﴾به نزد فرعون بروید و بگویید: ما فرستادگان پروردگار جهانیانیم، بهسوی تو فرستاده شدهایم تا به خدا و رسالت ما ایمان بیاوری، و تسلیم شوی، و پروردگارت را بپرستی، و به یگانگی او یقین نمایی.
﴿أَنۡ أَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ١٧﴾اینکه بنیاسرائیل را با ما بفرست. پس از شکنجۀبنیاسرائیل دست بردار، و آنها را آزاد بگذار، تا پروردگارشان را پرستش نمایند، و تعالیم دینشان را برپای دارند.
وقتی موسی و هارون به نزد فرعون آمدند و آنچه را خدا به آنها گفته بود به فرعون گفتند، فرعون ایمان نیاورد و باورد نکرد، و نرم نشد، و شروع به مخالفت با موسی کرد، ﴿قَالَ أَلَمۡ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدٗا﴾و گفت: آیا در کودکی تو را در میان خود پرورش ندادیم؟ یعنی آیا بر تو انعام نکردیم و تو را تربیت و پرورش ندادیم، آنگاه که کودکی در گهواره بودی؟! و از ناز و نعمت ما برخورددار شدی؟! ﴿وَلَبِثۡتَ فِینَا مِنۡ عُمُرِکَ سِنِینَ١٨ وَفَعَلۡتَ فَعۡلَتَکَ ٱلَّتِی فَعَلۡتَ﴾و سالهای متمادی از عمر خویش را در بین ما به سر بردی، و آن کار بدی که انجام دادی از تو سر زد. آن کار این بود که موسی دید مرد قبطی با فردی از موسی دعوا میکند. پس مردی که از قوم موسی بود از او کمک خواست، ﴿فَوَکَزَهُۥ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَیۡهِ﴾[القصص: ۱۵]. «و موسی به آن قبطی مشتی زد و مُرد». ﴿وَأَنتَ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ﴾و تو از کافرانی یعنی تو هم نیز راهت همان راه ماست، و همان راهی که ما در پیش گرفتهایم تو هم همان راه را در پیش گرفتهای. پس فرعون بدون اینکه بداند به کفر اقرار کرد.
﴿قَالَ فَعَلۡتُهَآ إِذٗا وَأَنَا۠ مِنَ ٱلضَّآلِّینَ٢٠﴾موسی گفت: من این کار را زمانی انجام دادم که از سرگشتگان بودم. یعنی این کار را از روی کفر انجام ندادم، بلکه از روی سرگشتگی و اشتباه این کار را کردم، سپس از پروردگارم طلب آمرزش نمودم و او مرا آمرزید.
﴿فَفَرَرۡتُ مِنکُمۡ لَمَّا خِفۡتُکُمۡ﴾سپس من از دست شما گریختم، آنگاه که میخواستید مرا بکشید. پس من به «مدین» گریختم و سالها در آن جا ماندگار شدم، سپس به نزد شما آمدم. ﴿فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکۡمٗا وَجَعَلَنِی مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ﴾آنگاه پروردگار به من دانش بخشید و مرا از رسالت یافتگان گرداند.
حاصل مطلب این که اعتراض فرعون به موسی از روی نادانی بود، یا اینکه خودش را به نادانی میزد. و فرعون قتل موسی را مانع نپذیرفتن رسالت او قرار داد. پس موسی برایش بیان کرد قتلی که من مرتکب شدم از روی اشتباه و نادانی بود و نمیخواستم قتلی صورت بگیرد. و هیچ کس از فضل الهی محروم نیست، پس چرا حکم و رسالتی را که خداوند به من بخشیده است، نمیپذیرید. پس فقط این مانده است که بگویی: ﴿أَلَمۡ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدٗا﴾ایا در کودکی تو را در میان خود پرورش ندادیم؟ اگر با دقت بنگریم روشن میشود که تو بر من هیچ منتی نداری.
بنابراین موسی گفت: ﴿وَتِلۡکَ نِعۡمَةٞ تَمُنُّهَا عَلَیَّ أَنۡ عَبَّدتَّ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ٢٢﴾آیا میخواهی این منت را بر من بگذاری که تو بنیاسرائیل را به کار گرفته و آنها را بردۀ خود ساختهای، و من از بردگی کردن برای تو در امان ماندهام، و این را بر من منت میگذاری؟! اگر کمی تأمل شود به وضوح در خواهیم یافت که تو بر این ملت فاضل و خوب، ستم کرده و آنان را شکنجه نموده و مطیع خود ساختهای تا کارهایت را انجام دهند، و خداوند مرا از اذیت و آزار تو به قوم من رسیده است. پس این چه منتی است که بر من میگذاری و آن را به رخ من میکشی؟.
آیهی ۲۳-۳۱:
﴿قَالَ فِرۡعَوۡنُ وَمَا رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢٣﴾[الشعراء: ۲۳]. «فرعون گفت: پروردگار جهانیان کیست؟».
﴿قَالَ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَآۖ إِن کُنتُم مُّوقِنِینَ٢٤﴾[الشعراء: ۲۴]. «(موسی) گفت: پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان این دو است اگر اهل یقین هستید».
﴿قَالَ لِمَنۡ حَوۡلَهُۥٓ أَلَا تَسۡتَمِعُونَ٢٥﴾[الشعراء: ۲۵]. «(فرعون) به اطرافیان خود گفت: آیا نمیشنوید!».
﴿قَالَ رَبُّکُمۡ وَرَبُّ ءَابَآئِکُمُ ٱلۡأَوَّلِینَ٢٦﴾[الشعراء: ۲۶]. «(موسی) گفت: پرودگارا شما و پروردگار نیاکان پیشینیان شماست».
﴿قَالَ إِنَّ رَسُولَکُمُ ٱلَّذِیٓ أُرۡسِلَ إِلَیۡکُمۡ لَمَجۡنُونٞ٢٧﴾[الشعراء: ۲۷]. «(فرعون) گفت: بیگمان پیامبرتان که بهسوی شما فرستاده شده دیوانه است».
﴿قَالَ رَبُّ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَمَا بَیۡنَهُمَآۖ إِن کُنتُمۡ تَعۡقِلُونَ٢٨﴾[الشعراء: ۲۸]. «(موسی) گفت: پروردگار مشرق و مغرب و همۀ چیزهایی است که درمیان آن دو قرار دارد، اگر درک میکنید».
﴿قَالَ لَئِنِ ٱتَّخَذۡتَ إِلَٰهًا غَیۡرِی لَأَجۡعَلَنَّکَ مِنَ ٱلۡمَسۡجُونِینَ٢٩﴾[الشعراء: ۲۹]. «(فرعون) گفت: اگر غیر از من معبودی برگزینی تو را از زمرۀ زندانیان خواهم کرد».
﴿قَالَ أَوَلَوۡ جِئۡتُکَ بِشَیۡءٖ مُّبِینٖ٣٠﴾[الشعراء: ۳۰]. «(موسی) گفت: آیا اگر چیز آشکاری هم برایت بیاورم؟».
﴿قَالَ فَأۡتِ بِهِۦٓ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ٣١﴾[الشعراء: ۳۱]. «(فرعون) گفت: اگر از راستگویانی آن را بیاور».
فرعون با اینکه به صحت آنچه موسی او را بدان فرا میخواند یقین داشت با انکار پروردگارش و از روی ستم و سرکشی و خود بزرگبینی گفت: ﴿وَمَا رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾پروردگار جهانیان کیست؟ ﴿قَالَ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَآ﴾موسی گفت: خداوندی است که جهان بالا و پایین را آفریده و به شیوههای گوناگون به تدبیر آن پرداخته و آن را پرورش میدهد. و از جملۀ آفریدههایش شما هستید که مورد خطاب من میباشید. پس چگونه آفرینندۀ مخلوقات، و پدید آورندۀ آسمانها و زمین را انکار میکنید. ﴿إِن کُنتُم مُّوقِنِینَ﴾اگر شما راه یقین میپوئید! فرعون با پرخاش، و شگفت زده گفت: ﴿أَلَا تَسۡتَمِعُونَ﴾آیا نمیشنوید این مرد چه میگوید؟!.
موسی گفت: ﴿رَبُّکُمۡ وَرَبُّ ءَابَآئِکُمُ ٱلۡأَوَّلِینَ﴾پروردگار شما و پروردگار نیاکان و پیشینیان شماست، تعجب کنید یا تعجب نکنید، بپذیرید یا نپذیرید.
فرعون با حق مخالفت کرد و از کسی که آن را آورده بود ایراد گرفت و گفت ﴿إِنَّ رَسُولَکُمُ ٱلَّذِیٓ أُرۡسِلَ إِلَیۡکُمۡ لَمَجۡنُونٞ﴾همانا پیامبرتان که بهسوی شما فرستاده شده است دیوانه میباشد، چون چیزی برخلاف باورهای ما آورده و با ما مخالفت مینماید. پس عقل نزد ماست و خردمندان کسانی هستند که گمان میبرند آفریده نشدهاند، و آسمانها و زمین همواره وجود داشتهاند، بدون اینکه به وجود آورندهای داشته باشند. آنها خودشان و بدون آفریننده آفریده شدهاند! آری، عقل و خرد نزد او عبارت است از اینکه مخلوق ناقصی که از تمام جهات ناقص است پرستش شود! و دیوانگی نزد فرعون آن است پروردگاری را تصور کرد که آفرینندۀ جهان بالا و پایین بوده و نعمتهای ظاهری و باطنی را ارزانی کرده باشد و مردم را به عبادتش فرا خواند! فرعون این سخن را برای قومش آراست، و آنها کمعقل بودند، ﴿فَٱسۡتَخَفَّ قَوۡمَهُۥ فَأَطَاعُوهُۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَ٥٤﴾[الزخرف: ۵۴]. «پس قومش را به نادانی وا میداشت، بنابر این از او اطاعت کردندو بیگمان آنها قومی فاسق بودند».
موسی در پاسخ انکار فرعون و اینکه پروردگار جهانیان را نمیپذیرفت، گفت: ﴿قَالَ رَبُّ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَمَا بَیۡنَهُمَآ﴾خدای من پروردگار مشرق و مغرب و همۀ مخلوقاتی است که در میان آن دو قرار دارد. ﴿إِن کُنتُمۡ تَعۡقِلُونَ﴾اگر درک کنید من توضیح و بیانی برای شما ارائه دادهام که هر کس کوچکترین بهرهای از عقل داشته باشد آن را در مییابد. پس چرا در آنچه به شما میگویم خود را به نادانی میزنید؟ در این آیه به این مطلب اشاره شد است که شما موسی را که عاقلترین و عالمترین مردم است به دیوانگی متهم کردید، و این در حقیقت بیماری است که در خود شما وجود دارد. شما دیوانه هستید و عقلهای ناقصتان حکم میکند روشنترین موجودات را که آفرینندۀ آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است انکار کنید پس شما که خدا را انکار میکنید چه چیزی را میپذیرید؟ شما که خدا را نمیشناسید چه چیزی را میشناسید؟ و چنانچه به خدا و آیاتش ایمان میآورید؟! سوگند به خدا دیوانههایی که به منزلۀ چهارپایان هستند از شما عاقلتر و هدایت یافتهتراند.
وقتی موسی با دلیل قاطعش فرعون را ساکت کرد و توانایی مقابله را از او سلب کرد، پس موسی را به قدرت و سلطنت خود تهدید کرد و گفت: ﴿لَئِنِ ٱتَّخَذۡتَ إِلَٰهًا غَیۡرِی لَأَجۡعَلَنَّکَ مِنَ ٱلۡمَسۡجُونِینَ﴾اگر معبودی غیر از من برگزینی تو را از زمرهی زندانیان خواهم گرداند. فرعون - خداوند چهرهاش را زشت بگرداند - ادعا کرد که امیدوار است موسی را منحرف گرداند و موسی غیر از فرعون هیچ معبود دیگر را معبود خویش قرار ندهد. فرعون تنها به خاطر فریب دادن قومش این سخن را گفت، و گرنه او خیلی خوب میدانست که موسی و پیروانش از روی علم و بصیرت این راه را انتخاب کردهاند و هرگز امکان ندارد که از اعتقادات خود دست بردارند. موسی به او گفت: ﴿أَوَلَوۡ جِئۡتُکَ بِشَیۡءٖ مُّبِینٖ﴾آیا اگر من معجزۀ آشکاری به تو نشان دهم که بر صحت آنچه آوردهام دلالت کند (باز هم مرا زندانی میکنی؟!).
آیهی ۳۲-۳۵:
﴿فَأَلۡقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ ثُعۡبَانٞ مُّبِینٞ٣٢﴾[الشعراء: ۳۲]. «آنگاه عصایش را انداخت پس بناگاه اژدهای آشکاری شد».
﴿وَنَزَعَ یَدَهُۥ فَإِذَا هِیَ بَیۡضَآءُ لِلنَّٰظِرِینَ٣٣﴾[الشعراء: ۳۳]. «و دست خود را بیرون آورد، پس ناگهان بینندگان آن را سفید و روشن میدیدند».
﴿قَالَ لِلۡمَلَإِ حَوۡلَهُۥٓ إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٌ عَلِیمٞ٣٤﴾[الشعراء: ۳۴]. «(فرعون) به اشراف و بزرگان دوروبر خود گفت: بیگمان این جادوگری داناست».
﴿یُرِیدُ أَن یُخۡرِجَکُم مِّنۡ أَرۡضِکُم بِسِحۡرِهِۦ فَمَاذَا تَأۡمُرُونَ٣٥﴾[الشعراء: ۳۵]. «میخواهد با جادوی خود شما را از سرزمینتان بیرون کند، پس شما چه فرمان میدهید؟».
موسی عصایش را انداخت و بناگاه تبدیل به اژدهایی آشکار شد که هر کس آن را میدید خیال و گمانی در آن نمییافت. ﴿وَنَزَعَ یَدَهُ﴾و دستش را از گریبانش بیرون آورد، ﴿فَإِذَا هِیَ بَیۡضَآءُ لِلنَّٰظِرِینَ﴾و ناگهان بینندگان آن را سفید و روشن دیدند که دارای نوری بزرگ بود، و هر کس به آن نگاه میکرد هیچ نقص و عیبی را در آن مشاهده نمیکرد.
فرعون در قالب مخالفت با حق و پیامآور حقیقت، به اشراف و بزرگان پیرامونش گفت:
﴿إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٌ عَلِیمٞ٣٤ یُرِیدُ أَن یُخۡرِجَکُم مِّنۡ أَرۡضِکُم بِسِحۡرِهِ﴾این جادوگری بس آگاه و ماهر است که میخواهد با جادوی خود شما را از سرزمینتان بیرون کند.
فرعون میدانست که آنها کمعقل و بیخرد هستند، بنابراین، آنانرا فریب داد و گفت: چیزی که موسی نشان میدهد از نوع کارهایی است که جادوگران انجام میدهند، چون آنها این را به طور مسلم میدانستند که جادوگران چیزهای عجیبی نشان میدهند که دیگر مردم توانایی آن را ندارند. و فرعون آنها را ترساند که هدف او از این جادو این است که شما را از وطن خودتان بیرون کند، تا شما را آواره نماید و از خانه و کاشانه و فرزندانتان دور کند و بدین ترتیب در دشمنی و عداوت خود نسبت به شما جدیت نشان دهد. پس گفت: ﴿فَمَاذَا تَأۡمُرُونَ﴾چه فرمان میدهید، و چکار کنم؟
آیهی ۳۶-۴۲:
﴿قَالُوٓاْ أَرۡجِهۡ وَأَخَاهُ وَٱبۡعَثۡ فِی ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِینَ٣٦﴾[الشعراء: ۳۶]. «گفتند: او و برادرش را مهلت بده، و افرادی را به تمام شهرها(ی مصر) بفرست تا جادوگران را جمعآوری کنند».
﴿یَأۡتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلِیمٖ٣٧﴾[الشعراء: ۳۷]. «تا هر جادوگر ماهر و دانایی را به نزد تو بیاورند».
﴿فَجُمِعَ ٱلسَّحَرَةُ لِمِیقَٰتِ یَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ٣٨﴾[الشعراء: ۳۸]. «آنگاه جادوگران در میعاد روزی معین گرد آورده شدند».
﴿وَقِیلَ لِلنَّاسِ هَلۡ أَنتُم مُّجۡتَمِعُونَ٣٩﴾[الشعراء: ۳۹]. «و به مردم گفته شد: آیا شما گرد میآئید؟».
﴿لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ ٱلسَّحَرَةَ إِن کَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِینَ٤٠﴾[الشعراء: ۴۰]. «تا اگر جادوگران پیروز شوند ما از آنان پیروی کنیم».
﴿فَلَمَّا جَآءَ ٱلسَّحَرَةُ قَالُواْ لِفِرۡعَوۡنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجۡرًا إِن کُنَّا نَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبِینَ٤١﴾[الشعراء: ۴۱]. «وقتی که جادوگران آمدند، به فرعون گفتند: اگر ما چیره شویم آیا پاداشی خواهیم داشت؟».
﴿قَالَ نَعَمۡ وَإِنَّکُمۡ إِذٗا لَّمِنَ ٱلۡمُقَرَّبِینَ٤٢﴾[الشعراء: ۴۲]. «(فرعون) گفت: بله! و بیگمان شما آنگاه از مقربان خواهید بود».
گفتند: موسی و برادرش را مهلت بده، و به تمام شهرهای مصر افرادی را به همۀ شهرهایی که محل دانش و مرکز جادو هستند بفرست تا هر جادوگر زبردست و ماهری را جمعآوری نموده و به نزد تو بیاورند، زیرا با جادوگر باید از طریق جادو مبارزه کرد.
و این لطف الهی بود که خداوند خواست بندگانش باطل بودن آنچه فرعون نادان و گمراه مردم را بدان فریب داده بود مشاهده کنند. بنابر این آنها را واداشت تا جادوگران و ساحران ماهر را جمعآوری کنند و در حضور او مجلس بزرگی منعقد شود و در آنجا حق بر باطل چیره شده و اهل دانش و فن به صحت و درستی آنچه موسی آورده است اقرار نمایند. پس فرعون به رأی و نظر آنها عمل کرد، و افرادی را برای گردآوری جادوگران به شهرها فرستاد و او در این کار با جدیت عمل کرد.
﴿فَجُمِعَ ٱلسَّحَرَةُ لِمِیقَٰتِ یَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ٣٨﴾آنگاه جادوگران در میعاد روزی معین گردآوری شدند. در روزی که موسی به آنها وعده داده بود، و آن روز جشن بود، و آنها از کارهایشان دست کشیده و بیکار بودند، جادوگران گرد آورده شدند. ﴿وَقِیلَ لِلنَّاسِ هَلۡ أَنتُم مُّجۡتَمِعُونَ٣٩﴾یعنی از عموم مردم خواسته شد تا در روز موعود گرد آیند. ﴿لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ ٱلسَّحَرَةَ إِن کَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِینَ٤٠﴾تا اگر جادوگران پیروز شدند ما از آنان پیروی کنیم. یعنی به مردم گفتند: جمع شوید تا پیروزی جادوگران را بر موسی مشاهده کنید، و آنها در کار خود ماهرند، پس، از آنها پیروی میکنیم، و آنان را گرامی و بزرگ میداریم و ارزش دانش سحر را در خواهیم یافت. پس اگر آنان بر حق بودند، میگفتند: تا ما از آنهایی که در میان آنان اهل حق هستند، پیروی نماییم و راه راست را بشناسیم. بنابر این رویارویی موسی و جادوگران و شکست ساحران برای آنها فایدهای نداشت جز اینکه حجت بر آنان اقامه گردید.
﴿فَلَمَّا جَآءَ ٱلسَّحَرَةُ﴾وقتی جادوگران آمدند و به نزد فرعون رسیدند به او گفتند: ﴿أَئِنَّ لَنَا لَأَجۡرًا إِن کُنَّا نَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبِینَ﴾اگر ما موسی را شکست دهیم و بر او چیره شویم آیا پاداشی خواهیم داشت؟
﴿قَالَ نَعَمۡ﴾فرعون گفت: آری! شما مزد و پاداش خواهید داشت، ﴿وَإِنَّکُمۡ إِذٗا لَّمِنَ ٱلۡمُقَرَّبِینَ﴾به علاوه، در صورت پیروزی بر او از مقربان دربارم خواهید بود. فرعون به آنان وعدۀ پاداش و مقرب بودن را داد تا نشاط آنها بیشتر شود و تمام توانایی خود را برای مخالفت و مبارزه با موسی به کار گیرند.
وقتی در موعد مقرر آنها و موسی و مردم مصر جمع شدند، موسی آنان را اندرز داد و به آنان فرمود: ﴿وَیۡلَکُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا فَیُسۡحِتَکُم بِعَذَابٖۖ وَقَدۡ خَابَ مَنِ ٱفۡتَرَىٰ﴾[طه: ۶۱]. «وای بر شما! بر خداوند دروغ نبندید، که با عذابی (سخت) شما را نابود خواهد کرد. و هر کس به خدا دروغ نسبت دهد ناکام است». پس آنها با یکدیگر به کشمکش و جروبحث پرداختند، سپس فرعون آنها را تشویق کرد، و خودشان نیز یکدیگر را تشویق کردند.
آیهی ۴۳-۴۸:
﴿قَالَ لَهُم مُّوسَىٰٓ أَلۡقُواْ مَآ أَنتُم مُّلۡقُونَ٤٣﴾[الشعراء: ۴۳]. «موسی به آنان گفت: آنچه را که میخواهید بیفکنید، بیفکنید».
﴿فَأَلۡقَوۡاْ حِبَالَهُمۡ وَعِصِیَّهُمۡ وَقَالُواْ بِعِزَّةِ فِرۡعَوۡنَ إِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبُونَ٤٤﴾[الشعراء: ۴۴]. «پس آنان ریسمانها و عصاهایشان را افکندند و گفتند: به بزرگی فرعون قسم! بیگمان ما چیره و پیروزیم».
﴿فَأَلۡقَىٰ مُوسَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ تَلۡقَفُ مَا یَأۡفِکُونَ٤٥﴾[الشعراء: ۴۵]. «آنگاه موسی عصایش را انداخت، ناگهان (اژدهایی شد که) ساختههای آنان را بلعید».
﴿فَأُلۡقِیَ ٱلسَّحَرَةُ سَٰجِدِینَ٤٦﴾[الشعراء: ۴۶]. «پس جادوگران سجدهکنان بر زمین افتادند».
﴿قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٤٧﴾[الشعراء: ۴۷]. «گفتند: به پروردگار جهانیان ایمان آوردهایم».
﴿رَبِّ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ٤٨﴾[الشعراء: ۴۸]. «پروردگار موسی و هارون».
موسی به جادوگران گفت: هر هنری که دارید عرضه کنید، و موسی آنها را مقید به افکندن چیز مخصوص نکرد، چون یقین داشت چیزی که آنها برای مبارزه و مخالفت با حق آوردهاند باطل و پوچ است.
﴿فَأَلۡقَوۡاْ حِبَالَهُمۡ وَعِصِیَّهُمۡ﴾جادوگران ریسمانها و عصاهایشان را به زمین انداختند، ناگهان به مارهایی تبدیل شدند که راه میرفتند، و آنها با این کار چشمان مردم را جادو کردند ﴿وَقَالُواْ بِعِزَّةِ فِرۡعَوۡنَ إِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبُونَ﴾و گفتند: به یاری و کمک فرعون ما چیره و پیروزیم. پس آنها از قدرت بندهای ضعیف و ناتوان که فقط طغیان کرده و لشکریانی در اختیار داشت یاری جستند، و ابهت و شکوه ظاهری فرعون، جادوگران را فریب داد، و آنها حقیقت امر را ندیدند و یا اینکه سوگند خوردند و گفتند: «به عزت فرعون سوگند! ما پیروزیم».
موسی عصای خود را انداخت که ناگهان تبدیل به اژدهای بزرگی گردید و شروع به بلعیدن چیزهایی کرد که با دروغ سرهم میکردند. پس همۀ ریسمانها و چوب دستیهایی را که انداخته بودند بلعید چون همه دروغ و افترا و باطل بود، و باطل نمیتواند در برابر حق مقاومت کند.
وقتی جادوگران این معجزۀ بزرگ را دیدند، یقین کردند که این جادو نیست، بلکه نشانهای از نشانههای الهی، و معجزهای است که از صداقت و راستگویی موسی و صحت آنچه آورده است خبر میدهد. بنابر این جادوگران سجدهکنان بر زمین افتادند. و گفتند: ﴿ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٤٧ رَبِّ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ٤٨﴾به پروردگار جهانیان ایمان آوردهایم، پروردگار موسی و هارون.
پس باطل در این صحنه نابود شد و شکست خورد، و سران باطل نیز به باطل بودنش اعتراف کردند، و حق روشن و آشکار گردید تا جایی که بینندگان آن را با چشمان خود مشاهده کردند.
آیهی ۴۹-۵۱:
﴿قَالَ ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَکُمۡۖ إِنَّهُۥ لَکَبِیرُکُمُ ٱلَّذِی عَلَّمَکُمُ ٱلسِّحۡرَ فَلَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَۚ لَأُقَطِّعَنَّ أَیۡدِیَکُمۡ وَأَرۡجُلَکُم مِّنۡ خِلَٰفٖ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمۡ أَجۡمَعِینَ٤٩﴾[الشعراء: ۴۹]. «(فرعون) گفت: آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟ بیگمان او بزرگترتان است که به شما جادو آموخته است. پس خواهید دانست، حتماً دستها و پاهای شما را برخلاف جهت همدیگر قطع میگردانم و همگی شما را به دار خواهم آویخت».
﴿قَالُواْ لَا ضَیۡرَۖ إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ٥٠﴾[الشعراء: ۵۰]. «گفتند: باکی نیست، به درستی که ما بهسوی پروردگارمان باز میگردیم».
﴿إِنَّا نَطۡمَعُ أَن یَغۡفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَٰیَٰنَآ أَن کُنَّآ أَوَّلَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٥١﴾[الشعراء: ۵۱]. «همانا ما امیدواریم که پروردگارمان گناهانمان را از آن روی که نخستین ایمان آورندگان بودهایم بیامرزد».
اما فرعون جز سرکشی و گمراهی را نپذیرفت و همچنان به عناد خود ادامه داد. بنابر این به جادوگران گفت:
﴿ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَکُمۡ﴾آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردهاید؟ فرعون تعجب کرد و قومش نیز از جرأت جادوگران در برابر فرعون و اینکه بدون اجازۀ فرعون به موسی ایمان آوردند تعجب کردند. پس گفت: ﴿إِنَّهُۥ لَکَبِیرُکُمُ ٱلَّذِی عَلَّمَکُمُ ٱلسِّحۡرَ﴾بدون شک او بزرگ و استاد شماست که به شما جادو آموخته است. این را گفت در حالی که جادوگران را گرد آورده بود، و اشراف و درباریانش به او پیشنهاد کرده بودند که جادوگران را از تمام شهرها گرد بیاورد. و میدانستند که جادوگران قبلاً موسی را ندیدهاند و آنها جادوهایی ارائه دادند که بینندگان را شگفتزده کرد اما با این وجود این سخن را به دروغ در مورد آنها شایعه کرد با اینکه خودشان میدانستند که این سخن، پوچ و بیمعناست. پس افرادی که دارای چنین عقلی هستند بعید نیست به حقیقت آشکار و معجزات روشن ایمان نیاورند، چون فرعون هر چیزی را به عنوان حقیقت و واقعیت به آنان معرفی کرد و آنان هم آن را تصدیق میکردند. سپس فرعون جادوگران را تهدید کرد و گفت: ﴿لَأُقَطِّعَنَّ أَیۡدِیَکُمۡ وَأَرۡجُلَکُم مِّنۡ خِلَٰفٖ﴾حتماً دستها و پاهای شما را برخلاف جهت همدیگر (= دست راست و پای چپ و برعکس) قطع میگردانم. همانطور که با «مفسد در زمین» چنین میشود. ﴿وَلَأُصَلِّبَنَّکُمۡ أَجۡمَعِینَ﴾وهمۀ شما را به دار خواهم آویخت تا زجر و شکنجه بچشید و خوار و ذلیل شوید.
جادوگران وقتی شیرینی ایمان را در یافتند و لذت آن را چشیدند، گفتند: ﴿لَا ضَیۡرَ﴾از آنچه ما را به آن تهدید میکنی باکی نداریم. ﴿إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ٥٠ إِنَّا نَطۡمَعُ أَن یَغۡفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَٰیَٰنَآ﴾ما بهسوی پروردگارمان باز میگردیم، و ما امیدواریم پروردگارمان گناهانی از قبیل کفر و جادوگری و غیره را که مرتکب شدهایم بیامرزد. ﴿أَن کُنَّآ أَوَّلَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾از آن رو که میان این لشکریان، نخستین ایمان آورندگان به موسی بودهایم. پس خداوند آنها را ثابتقدم گرداند و به آنان صبر و بردباری ارزانی نمود.
احتمال دارد فرعون تهدیدش را عملی کرده باشد، چون در آن وقت فرعون قدرت و پادشاهی داشت. بنابر این احتمال دارد که خداوند فرعون را از انجام آن کار باز داشته باشد. سپس فرعون و قومش همچنان به کفر خود ادامه میدادند و موسی معجزات آشکار را برای آنها میآورد، و هرگاه نشانهای به نزد آنها میآمد و به شدت آنها را در تنگنا قرار میداد با موسی وعده میکردند و پیمان میبستند که اگر خداوند این بلا را از آنها دور نماید قطعاً به او ایمان خواهند آورد، و بنی اسرائیل را به همراه او خواهند فرستاد. پس خداوند عذاب را دور مینمود، سپس آنها باز عهدشکنی میکردند.
آیهی ۵۲-۵۹:
﴿وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِیٓ إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ٥٢﴾[الشعراء: ۵۲]. «و به موسی وحی کردیم که بندگانم را شبانه ببر، شما حتماً تعقیب میشوید».
﴿فَأَرۡسَلَ فِرۡعَوۡنُ فِی ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِینَ٥٣﴾[الشعراء: ۵۳]. «آنگاه فرعون گردآورندگان را به شهرها فرستاد».
﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَشِرۡذِمَةٞ قَلِیلُونَ٥٤﴾[الشعراء: ۵۴]. «(و به مأموران دستور داد که به اهالی شهرها بگویند:) همانا اینها گروه اندک و ناچیزی هستند».
﴿وَإِنَّهُمۡ لَنَا لَغَآئِظُونَ٥٥﴾[الشعراء: ۵۵]. «و به راستی که آنان ما را به خشم آوردهاند».
﴿وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَٰذِرُونَ٥٦﴾[الشعراء: ۵۶]. «و ما گروهی محتاط هستیم».
﴿فَأَخۡرَجۡنَٰهُم مِّن جَنَّٰتٖ وَعُیُونٖ٥٧﴾[الشعراء: ۵۷]. «و ما آنان را از میان باغها و چشمهها بیرون کردیم».
﴿وَکُنُوزٖ وَمَقَامٖ کَرِیمٖ٥٨﴾[الشعراء: ۵۸]. «و (ایشان را) از میان گنجها و منزلگاههای نیک بدر کردیم».
﴿کَذَٰلِکَۖ وَأَوۡرَثۡنَٰهَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ٥٩﴾[الشعراء: ۵۹]. «اینچنین (آنها را به عذاب خود گرفتار ساختیم) و آنها را میراث بنیاسرائیل نمودیم».
وقتی موسی از ایمان آوردن آنها ناامید گردید و آمدن عذاب بر آنها قطعی شد و زمان آن فرا رسید که خداوند بنیاسرائیل را از اسارت و بندگی نجات دهد، و به آنها در زمین قدرت و ثروت ببخشد، خداوند به موسی وحی کرد که ﴿أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِیٓ﴾در اول شب بنیاسرائیل را کوچ بده تا آهسته به راهشان ادامه دهند، ﴿إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ﴾و حتماً فرعون و لشکریانش شما را تعقیب خواهند کرد.
و همانطور که خداوند خبر داد اتفاق افتاد. آنها وقتی صبح کردند دیدند که همۀ بنیاسرائیل شبانگاه به همراه موسی رفتهاند، ﴿فَأَرۡسَلَ فِرۡعَوۡنُ فِی ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِینَ٥٣﴾پس فرعون مأمورانی را به شهرها فرستاد تا مردم را جکع کنند و بر بنیاسرائیل هجوم برند و بلایی بر سرشان بیاورند. فرعون قومش را تشویق میکرد و میگفت: ﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَشِرۡذِمَةٞ قَلِیلُونَ٥٤﴾این بنیاسرائیلیها گروه اندک و ناچیزی هستند. ﴿وَإِنَّهُمۡ لَنَا لَغَآئِظُونَ٥٥﴾و آنها ما را به خشم آوردهاند و ما باید خشم خود را در مورد این بردگان که از نزد ما فرار کردهاند به اجرا در آوریم. ﴿وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَٰذِرُونَ٥٦﴾یعنی همۀ ما باید از آنها برحذر باشیم، چرا که دشمن ما هستند، و نابودی آنها به نفع همۀ ما است. پس فرعون و لشکریانش بیرون آمدند و از همه خواسته شد که شرکت کنند. و هیچکس باز نماند، مگر افراد معذوری که توانایی نداشتند.
خداوند متعال میفرماید: ﴿فَأَخۡرَجۡنَٰهُم مِّن جَنَّٰتٖ وَعُیُونٖ٥٧﴾و آنها را از باغهای خوب مصر و چشمهساران و کشتزارهای آن که زمینهایشان را پوشانده و شهرها و بیابانها را آباد کرده بود بیرون کردیم. ﴿وَکُنُوزٖ وَمَقَامٖ کَرِیمٖ٥٨﴾و آنها را از میان گنجها و کاخها مجلل بیرون راندیم که بینندگان را شگفتزده میکرد، و هر کس را که به آن میاندیشید فریب میداد؟ گنجها و جایگاههایی که مدت زمانی طولانی از آن بهرهمند شده و با غرق در لذتها و شهوتها، عمری طولانی در کفر و فساد و تباهی و تکبر بر بندگان و سرگردانی سپری کرده بودند.
﴿کَذَٰلِکَۖ وَأَوۡرَثۡنَٰهَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ٥٩﴾اینچنین باغها و چشمهسارها و کشتزارها و جایگاه نیک را به بنی اسرائیل میراث دادیم. بنیاسرائیلی که فرعونیان آنها را بردگان خود قرار داده بودند و آنها را کارهای سخت و طاقتفرسا به کار میگرفتند. پس پاک است خداوندی که فرمانراوایی را به هر کس که بخواهد میدهد، و از هر کس که بخواهد، میدهد، و از هر کس که بخواهد میگیرد؟ و هر کس را که بخواهد به سبب فرمانبرداریاش غزت میبخشد، و هر کس را که بخواهد به سبب نافرمانیاش خوار میگرداند.
آیهی ۶۰-۶۸:
﴿فَأَتۡبَعُوهُم مُّشۡرِقِینَ٦٠﴾[الشعراء: ۶۰]. «آنگاه به هنگام طلوع آفتاب آنانرا تعقیب کردند».
﴿فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَکُونَ٦١﴾[الشعراء: ۶۱]. «پس هنگامیکه هردو گروه همدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: قطعاً ما گرفتار میشویم».
﴿قَالَ کَلَّآۖ إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهۡدِینِ٦٢﴾[الشعراء: ۶۲]. «(موسی) گفت: چنین نیست، پروردگارم با من است، و رهنمودم خواهد کرد».
﴿فَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱضۡرِب بِّعَصَاکَ ٱلۡبَحۡرَۖ فَٱنفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرۡقٖ کَٱلطَّوۡدِ ٱلۡعَظِیمِ٦٣﴾[الشعراء: ۶۳]. «پس به موسی وحی کردیم که عصای خود را به دریا بزن، آنگاه (دریا) شکافت و هر بخشی مانند کوه بزرگی گردید».
﴿وَأَزۡلَفۡنَا ثَمَّ ٱلۡأٓخَرِینَ٦٤﴾[الشعراء: ۶۴]. «و دیگران را (نیز) در آنجا نزدیک آوردیم».
﴿وَأَنجَیۡنَا مُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُۥٓ أَجۡمَعِینَ٦٥﴾[الشعراء: ۶۵]. «و موسی و همۀ همراهانش را نجات دادیم».
﴿ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ٦٦﴾[الشعراء: ۶۶]. «سپس دیگران را غرق کردیم».
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ٦٧﴾[الشعراء: ۶۷]«بیگمان در این (ماجرا) نشانهای است، و بیشترشان مؤمن نبودند».
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ٦٨﴾[الشعراء: ۶۸]. «و بیگمان پروردگارت توانا و مهربان است».
قوم فرعون به هنگام طلوع خورشید به تعقیب قوم موسی پرداختند، در حالیکه خشمگین بودند و با قدرت و توانایی به دنبال آنها را افتادند. ﴿فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ﴾وقتی که هر دو گروه یکدیگر را دیدند. ﴿قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ﴾یاران موسی به او شکایت بردند و با اندوه به وی گفتند: ﴿إِنَّا لَمُدۡرَکُونَ﴾بیگمان آنها به ما رسیده و ما گرفتار میگردیم. موسی آنها را دلداری داد و گفت: ثابت قدم باشید، و آنها را از وعدۀ راستین پروردگارش آگاه کرد. پس گفت: ﴿کَلَّآ﴾آن طور نیست که شما گفتید، و ما گرفتار نمیشویم، ﴿إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهۡدِینِ﴾چرا که پروردگارم با من است، و به راهی که مایۀ نجات من و شماست رهنمودم خواهد کرد. پس به موسی وحی کردیم که عصای خود را به دریا بزن، و او و عصایش را به دریا زد، آنگاه دریا از هم شکافت و دوازده راه در آن باز شد، و هر بخشی مانند کوه بزرگی بود. پس موسی و قومش از همین راهها وارد دریا شدند. و فرعون و قومش را به این مکان نزدیک کردیم، و آنها را در این راه که موسی و قومش از آن رفته بودند وارد نمودیم. آنها همه از دریا عبور کردند و نجات یافتند و هیچ کسی باز نماند. و از لشکریان فرعون هیچکس نجات نیافت بلکه همه غرق شدند.
بیگمان ماجرای نجات مؤمنان و غرق شدن کافران نشانهای است بزرگ که بر راست بودن آنچه موسی آورده است و بر بطلان باور و عقیدۀ فرعونو قومش دلالت میکند ﴿وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ﴾اما با وجود این نشانههای بزرگ که سبب ایمان میگردد آنها ایمان نیاوردند چرا که دلهایشان فاسد بود. ﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ٦٨﴾و بیگمان پروردگارت توانا و قادر است، را هلاک و نابود ساخت، و با رحمت خویش موسی و کسانی را که همراه او بودند نجات داد.
آیهی ۶۹-۸۲:
﴿وَٱتۡلُ عَلَیۡهِمۡ نَبَأَ إِبۡرَٰهِیمَ٦٩﴾[الشعراء: ۶۹]. «و خبر ابراهیم را برای آنان بخوان».
﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا تَعۡبُدُونَ٧٠﴾[الشعراء: ۷۰]. «هنگامیکه به پدر و قومش گفت: چه میپرستید؟. عبادتشان ماندگار میمانیم».
﴿قَالُواْ نَعۡبُدُ أَصۡنَامٗا فَنَظَلُّ لَهَا عَٰکِفِینَ٧١﴾[الشعراء: ۷۱]. «گفتند: بتهایی را میپرستیم، و همیشه بر عبادتشان ماندگار میمانیم».
﴿قَالَ هَلۡ یَسۡمَعُونَکُمۡ إِذۡ تَدۡعُونَ٧٢﴾[الشعراء: ۷۲]. «گفت: آیا هنگامیکه آنها را به کمک میخوانید صدای شما را میشنوند؟».
﴿أَوۡ یَنفَعُونَکُمۡ أَوۡ یَضُرُّونَ٧٣﴾[الشعراء: ۷۳]. «یا به شما سود میبخشند، یا زیان میرسانند؟».
﴿قَالُواْ بَلۡ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا کَذَٰلِکَ یَفۡعَلُونَ٧٤﴾[الشعراء: ۷۴]. «گفتند: نه، اما پدران و نیاکان خود را دیدهایم که چنین میکردهاند».
﴿قَالَ أَفَرَءَیۡتُم مَّا کُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ٧٥﴾[الشعراء: ۷۵]. «گفت: آیا میبینید که چه چیزی را میپرستید؟!».
﴿أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُمُ ٱلۡأَقۡدَمُونَ٧٦﴾[الشعراء: ۷۶]. «شما و پدران پیشین شما».
﴿فَإِنَّهُمۡ عَدُوّٞ لِّیٓ إِلَّا رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٧٧﴾[الشعراء: ۷۷]. «بدون شک همۀ آنها دشمن من هستند، به جز پروردگار جهانیان».
﴿ٱلَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهۡدِینِ٧٨﴾[الشعراء: ۷۸]. «آن ذاتی که مرا آفریده است و هم او مرا هدایت میکند».
﴿وَٱلَّذِی هُوَ یُطۡعِمُنِی وَیَسۡقِینِ٧٩﴾[الشعراء: ۷۹]. «آن خداوندی که مرا غذا میدهد، و (آشامیدنی) مینوشاند».
﴿وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ یَشۡفِینِ٨٠﴾[الشعراء: ۸۰]. «و چون بیمار شوم اوست که مرا شفا میدهد».
﴿وَٱلَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحۡیِینِ٨١﴾[الشعراء: ۸۱]. «و آن خداوندی که مرا میمیراند، سپس زندهام میگرداند».
﴿وَٱلَّذِیٓ أَطۡمَعُ أَن یَغۡفِرَ لِی خَطِیَٓٔتِی یَوۡمَ ٱلدِّینِ٨٢﴾[الشعراء: ۸۲]. «و خداوندی که امیدوارم گناهانم را در روز جزا بیامرزد».
ای محمد صسرگذشت و حکایت ابراهیم خلیل را برای مردم بخوان و ماجرای او را در این وضعیت خاص بیان کن. او ماجراهای زیادی دارد، اما شگفتترین اخبار و بهترین سرگذشت او خبری است که رسالت او را در بر دارد که از دعوت کردن قومش و مجادله کردن با آنها و باطل نمودن باورهایشان سخن میگوید. بنابر این آنرا مقید به ظرف زمان کرد و فرمود: و به یادآور زمانی را که ابراهیم به پدرش و قومش گفت: چه چیزی را میپرستید؟ آنها با افتخار پاسخ دادند: ﴿نَعۡبُدُ أَصۡنَامٗا﴾بتهایی را پرستش میکنیم که آنها را با دستهای خود میتراشیم ﴿فَنَظَلُّ لَهَا عَٰکِفِینَ﴾و در بیشتر اوقات به عبادت و پرستش آنها میپردازیم.
ابراهیم با بیان اینکه بتها سزاوار پرستش و عبادت نیستند، گفت: ﴿هَلۡ یَسۡمَعُونَکُمۡ إِذۡ تَدۡعُونَ﴾آیا هنگامی که بتها را به کمک میخوانید، صدای شما را میشنوند تا دعایتان را پاسخ دهند، و مشکلات شما را حل نمایند، و هر امر ناگواری را از شما دور کنند؟
﴿أَوۡ یَنفَعُونَکُمۡ أَوۡ یَضُرُّونَ٧٣﴾یا به شما سود میبخشند و یا زیان میرسانند؟! پس آنها اقرار کردند که بتها هیچ یک از این کارها را نمیتوانند انجام دهند، صدایی نمیشنوند و سود و زیانی نمیرسانند. بنابر این وقتی ابراهیم بتها را شکست، گفت: ﴿بَلۡ فَعَلَهُۥ کَبِیرُهُمۡ هَٰذَا فَسَۡٔلُوهُمۡ إِن کَانُواْ یَنطِقُونَ﴾[الأنبیاء: ۶۳]. «بلکه بزرگترشان چنین کرده است. پس، از آنها بپرسید اگر حرف میزنند». کافران گفتند: ﴿لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا هَٰٓؤُلَآءِ یَنطِقُونَ﴾[الأنبیاء: ۶۵]. «تو نیک میدانی که اینها حرف نمیزنند». یعنی ثابت و بدیهی است (که بتها چنین کارهایی را انجام نمیدهند).
پس به تقلید از پدران و نیاکان گمراهشان پناه بردند و گفتند: ﴿بَلۡ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا کَذَٰلِکَ یَفۡعَلُونَ﴾آنها چیزی از این کارها را نمیتوانند بکنند، فقط ما پدران و نیاکان خود را دیدهایم که چنین میکردهاند، و ما از آنها پیروی نموده و راهشان در پیش گرفته و به عادت و سنتهای آنان عمل نموده و آن را زنده نگاه داشتهایم. ابراهیم به آنها گفت: شما و پدرانتان همه در اشتباه هستید، و شما و پدرانتان در گمراهی برابرند.
﴿قَالَ أَفَرَءَیۡتُم مَّا کُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ٧٥ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُمُ ٱلۡأَقۡدَمُونَ٧٦ فَإِنَّهُمۡ عَدُوّٞ لِّیٓ﴾«آیا در آنچه میپرستید اندیشیدهاید؟! شما و پدران پیشین شما؟! بدون شک همۀ چیزهایی که معبود خود میدانید دشمن من هستند». پس اگر میتوانند کوچکترین زیانی به من برسانند و علیه من چارهاندیشی و توطئه کنند، و دریغ نورزند! اما توانایی این را ندارند. ﴿إِلَّا رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٧٧ ٱلَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهۡدِینِ٧٨﴾به جز پروردگار جهانیان، ذاتی که مرا آفریده است، و همو مرا راهنمایی میکند، و فقط او نعمت آفرینش، و رهنمود کردن بهسوی منافع دینی و دنیوی را ارزانی مینماید.
سپس برخی از نیازها را به طور ویژه بیان کرد و گفت: ﴿وَٱلَّذِی هُوَ یُطۡعِمُنِی وَیَسۡقِینِ٧٩ وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ یَشۡفِینِ٨٠ وَٱلَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحۡیِینِ٨١ وَٱلَّذِیٓ أَطۡمَعُ أَن یَغۡفِرَ لِی خَطِیَٓٔتِی یَوۡمَ ٱلدِّینِ٨٢﴾پس فقط خداوند این کارها را میکند، بنابر این فقط باید او پرستش شود، و از او اطاعت گردد، و پرستش این بتها را ترک کرد، بتهایی که چیزی را نمیآفرینند، و هدایت نمیکنند، و نمیتوانند کسی را بیمار نموده و یا بهبود ببخشند. و به کسی غذا نمیدهند، و آشامیدنی نمینوشانند، و زنده نمیکنند، و نمیمیرانند، و به عبادت کنندگان خود سودی نمیبخشند، رنجهایشان را از آنان دور نکرده و گناهانشان را نمیآمرزند. پس بسیار روشن است که شما و پدرانتان توانایی مخالفت با این دلایل روشن را ندارید. و معلوم است که شما و آنان در گمراهی و ترک گفتن راه هدایت یکسان هستید. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَحَآجَّهُۥ قَوۡمُهُۥۚ قَالَ أَتُحَٰٓجُّوٓنِّی فِی ٱللَّهِ وَقَدۡ هَدَىٰنِ﴾[الأنعام: ۸۰]. «و قومش با او به جر و بحث و مجادله پرداختند، گفت: آیا در بارۀ خدا با من مجادله میکنید، حال آنکه او مرا هدایت کرده است؟!».
آیهی ۸۳-۸۹:
﴿رَبِّ هَبۡ لِی حُکۡمٗا وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّٰلِحِینَ٨٣﴾[الشعراء: ۸۳]. «پروردگارا! به من حکمت ببخش، و مرا از زمرۀ شایستگان بگردان».
﴿وَٱجۡعَل لِّی لِسَانَ صِدۡقٖ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ٨٤﴾[الشعراء: ۸۴]. «و برای من نام نیک در میان آیندگان برجای بگذار».
﴿وَٱجۡعَلۡنِی مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ ٱلنَّعِیمِ٨٥﴾[الشعراء: ۸۵]. «و مرا از وارثان بهشت پرناز و نعمت بگردان».
﴿وَٱغۡفِرۡ لِأَبِیٓ إِنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلضَّآلِّینَ٨٦﴾[الشعراء: ۸۶]. «و پدرم را بیامرز، بیگمان او از گمراهان بود».
﴿وَلَا تُخۡزِنِی یَوۡمَ یُبۡعَثُونَ٨٧﴾[الشعراء: ۸۷]. «و مرا رسوا مکن روزی که برانگیخته میشوند».
﴿یَوۡمَ لَا یَنفَعُ مَالٞ وَلَا بَنُونَ٨٨﴾[الشعراء: ۸۸]. «روزی که اموال و اولاد (هیچ) سودی نمیرسانند».
﴿إِلَّا مَنۡ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلۡبٖ سَلِیمٖ٨٩﴾[الشعراء: ۸۹]. «بلکه تنها کسی (نجات مییابد و سود میبیند) که با دلی پاک نزد خداوند بیاید».
سپس ابراهیم ÷پروردگارش را فراخواند و گفت: ﴿رَبِّ هَبۡ لِی حُکۡمٗا﴾پروردگارا! به من دانش زیادی عطا کن که به وسیلۀ آن حلال و حرام را بدانم، و در میان مردم داوری کنم، ﴿وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّٰلِحِینَ﴾و مرا به شایستگان از قبیل پیامبران ملحق بگردان.
و نام نیک و آوازه نیکو را برای همیشه در میان آیندگان برای من برجای بدار. پس خداوند دعایش را پذیرفت و به او دانش و حکمت بخشید که به سبب آن از برترین پیامبران گردید، و به برادران پیامبرش پیوست. و خداوند ابراهیم را دوست داشتنی و مقبول گردانید، به گونهای که در میان همۀ ملتها و در همۀ اوقات مورد بزرگداشت و ستایش قرار میگیرد. خداوند متعال فرموده است: ﴿وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ١٠٨ سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ١٠٩ کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ١١٠ إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١١١﴾[الصافات: ۱۰۸-۱۱۱]. «و برای او در(میان) آیندگان (آوازه نیک) بر جای گذاشتیم. سلام بر ابراهیم این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم. همانا او از بندگان با ایمان ما بود».
﴿وَٱجۡعَلۡنِی مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ ٱلنَّعِیمِ٨٥﴾و مرا از زمرۀ کسانی بگردان که خداوند آنها را وارث بهشت میگرداند. پس خداوند دعایش را پذیرفت و مقامش را در باغهای پرناز و نعمت بهشت بالا برد.
﴿وَٱغۡفِرۡ لِأَبِیٓ إِنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلضَّآلِّینَ٨٦﴾و پدرم را بیامرز، بیگمان او از گمراهان بود. و این دعا به سبب وعدهای بود که او به پدرش داده بود، آنگاه که گفت: ﴿سَأَسۡتَغۡفِرُ لَکَ رَبِّیٓۖ إِنَّهُۥ کَانَ بِی حَفِیّٗا﴾[مریم: ۴۷]. «به زودی از پروردگارم برای تو طلب آمرزش مینمایم، بیگمان او نسبت به من مهربان است».
و خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَا کَانَ ٱسۡتِغۡفَارُ إِبۡرَٰهِیمَ لِأَبِیهِ إِلَّا عَن مَّوۡعِدَةٖ وَعَدَهَآ إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُۥٓ أَنَّهُۥ عَدُوّٞ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنۡهُۚ إِنَّ إِبۡرَٰهِیمَ لَأَوَّٰهٌ حَلِیمٞ١١٤﴾[التوبۀ: ۱۱۴]. «و طلب آمرزش ابراهیم برای پدرش فقط به خاطر وعدهای بود که به او داده بود، پس. وقتی برای ابراهیم آشکار شد که پدرش دشمن خداست از او بیزاری جست. همانا ابراهیم بردبار و بازگشت کننده (به سوی خدا) است».
﴿وَلَا تُخۡزِنِی یَوۡمَ یُبۡعَثُونَ٨٧﴾و در روز قیامت که مردم برانگیخته میشوند، با توبیخ نمودنم به خاطر ارتکاب برخی از گناهان، و کیفردادن و خوار نمودنم، مرا رسوا مکن.
بلکه مرا در آن روز خوشبخت گردان، که ﴿یَوۡمَ لَا یَنفَعُ مَالٞ وَلَا بَنُونَ٨٨ إِلَّا مَنۡ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلۡبٖ سَلِیمٖ٨٩﴾اموال و اولاد سودی نمیرسانند، و تنها کسی نجات مییابد و سود میبرد که با دلی پاک به نزد خدا آمده باشد. و تنها به وسیلۀ قلب پاک آدمی از کیفر و سزا نجات مییابد و سزاوار پاداش فراوان میگردد. دل سالم یعنی دلی که از شرک و شک و محبت غیرخدا، و اصرار ورزیدن بر بدعت و گناهان به دور باشد. و باید ضمن سالم بودن از امور مذکور، به اخلاص و علم یقین و محبت او تابع آنچه باشد که خدا میخواهد، و چیزی را پیروی نماید که از سوی خدا آمده است.
آیهی ۹۰-۱۰۴:
﴿وَأُزۡلِفَتِ ٱلۡجَنَّةُ لِلۡمُتَّقِینَ٩٠﴾[الشعراء: ۹۰]. «و (در آن هنگام) بهشت برای پرهیزگاران نزدیک گردانده میشود».
﴿وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِیمُ لِلۡغَاوِینَ٩١﴾[الشعراء: ۹۱]. «و دوزخ برای گمراهان آشکار میگردد».
﴿وَقِیلَ لَهُمۡ أَیۡنَ مَا کُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ٩٢﴾[الشعراء: ۹۲]. «و به آنها گفته میشود: کجا هستند معبودانی که (آنها را) پیوسته عبادت میکردید؟!».
﴿مِن دُونِ ٱللَّهِ هَلۡ یَنصُرُونَکُمۡ أَوۡ یَنتَصِرُونَ٩٣﴾[الشعراء: ۹۳]. «(معبودهایی) غیر از خدا، آیا شما را یاری میکنند یا خویشتنرا یاری میدهند؟».
﴿فَکُبۡکِبُواْ فِیهَا هُمۡ وَٱلۡغَاوُۥنَ٩٤﴾[الشعراء: ۹۴]. «پس، آنان و گمراهان پیاپی در آن (جهنم) افکنده میشوند».
﴿وَجُنُودُ إِبۡلِیسَ أَجۡمَعُونَ٩٥﴾[الشعراء: ۹۵]. «و (نیز) لشکریان شیطان همگی (به دوزخ افکنده میشوند)».
﴿قَالُواْ وَهُمۡ فِیهَا یَخۡتَصِمُونَ٩٦﴾[الشعراء: ۹۶]. «آنان در آنجا به کشمکش میپردازند و میگویند:».
﴿تَٱللَّهِ إِن کُنَّا لَفِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٍ٩٧﴾[الشعراء: ۹۷]. «سوگند به خدا ما در گمراهی آشکاری بودیم».
﴿إِذۡ نُسَوِّیکُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٩٨﴾[الشعراء: ۹۸]. «آنگاه که شما را با پروردگار جهانیان برابر میساختیم».
﴿وَمَآ أَضَلَّنَآ إِلَّا ٱلۡمُجۡرِمُونَ٩٩﴾[الشعراء: ۹۹]. «و ما را جز گناهکاران گمراه نکردهاند».
﴿فَمَا لَنَا مِن شَٰفِعِینَ١٠٠﴾[الشعراء: ۱۰۰]. «(اینک) ما هیچ شفاعت کنندهای نداریم».
﴿وَلَا صَدِیقٍ حَمِیمٖ١٠١﴾[الشعراء: ۱۰۱]. «و هیچ دوست صمیمی و دلسوزی (نداریم)».
﴿فَلَوۡ أَنَّ لَنَا کَرَّةٗ فَنَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٠٢﴾[الشعراء: ۱۰۲]. «کاش (به دنیا) بر میگشتیم تا از زمرۀ مؤمنان میشدیم».
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ١٠٣﴾[الشعراء: ۱۰۳]. «بیگمان در این نشانهای است، و بیشترشان مؤمن نیستند».
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ١٠٤﴾[الشعراء: ۱۰۴]. «و قطعاً پروردگارت توانا و مهربان است».
به همین جهت از حالات آن روز بزرگ، و پاداش و سزای آن سخن به میان آورده و فرمود: ﴿وَأُزۡلِفَتِ ٱلۡجَنَّةُ لِلۡمُتَّقِینَ٩٠﴾بهشت برای کسانی که از پروردگارشان پروا داشتهاند نزدیک است، کسانی که دستورات خداوند را به جای آورده، و از آنچه او نهی کرده دوری نموده، و از ناخشنودی و عذاب وی پرهیز کردهاند.
﴿وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِیمُ﴾و جهنم برای گمراهان آشکار میشود، و با همۀ عذابی که در آن وجود دارد برایشان آماده میگردد. ﴿لِلۡغَاوِینَ﴾کسانی که از فرمان الهی سرپیچی کرده و مرتکب کارهای حرام شده و پیامبرانش را تکذیب کرده و حقی را که پیامبران آوردهاند رد میکنند. و به آنان گفته میشود: ﴿أَیۡنَ مَا کُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ٩٢ مِن دُونِ ٱللَّهِ هَلۡ یَنصُرُونَکُمۡ أَوۡ یَنتَصِرُونَ٩٣﴾کجایند معبودانی که به جای خدا پرستش میکردید، آیا شما را کمک میکنند، یا خود را یاری میدهند؟! یعنی نمیتوانند هیچ یک از این کارها را بکنند، و دروغ و رسوایی آنها آشکار میشود، و زیانمندی و ضرر و خواری و رسوایی و پشیمانیشان آشکار میگردد، و تلاش آنها بیهوده و بینتیجه میماند. پس معبودانی که عبادت میشدند و گمراهانی که آنها را عبادت میکردند همه در جهنم انداخته میشوند.
ولشکریان شیطان از قبیل انسانها و جنهایی که شیطان آنها را بهسوی گناهان و شرک ورزیدن و ایمان نیاوردن میکشاند و بر آنها مسلط میگردد و در نتیجه از دعوتگران راه شیطان میشوند و در راستای خشنودی شیطان تلاش مینمایند و مردم را به اطاعت از شیطان فرا میخوانند و دیگران از آنان تقلید میکنند، ﴿قَالُواْ﴾لشکریان گمراه شیطان به بتهایی که عبادت میکردند، میگویند: ﴿تَٱللَّهِ إِن کُنَّا لَفِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٍ٩٧ إِذۡ نُسَوِّیکُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٩٨﴾سوگند به خدا که ما در گمراهی آشکاری بودیم، چرا که شما را در عبادت و محبت و ترس و امید با خدا برابر میداشتیم، و همانطور که خدا را میخواندیم، شما را هم به فریاد میطلبیدیم. پس در این هنگام گمراهیاشان برای آنها آشکار میگردد، و به گناه خود اعتراف میکنند. و خداوند در کیفر آنان عادلانه رفتار میکند، و کیفر و سزای آنها به جاست. و آنها معبودان و بتها را فقط در عبادت و پرستش با خداوند برابر میدانستند نه در آفرینش، چون میگویند: ﴿بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾با پروردگار جهانیان پس آنها اقرار مینمایند که خداوند پروردگار همۀ جهانیان است، که بتهایشان نیز از زمرۀ جهانیاناند.
﴿وَمَآ أَضَلَّنَآ إِلَّا ٱلۡمُجۡرِمُونَ٩٩﴾یعنی گناهکاران و پیشوایان گمراهی ما را گمراه کردند و به فساد و تباهی کشاندند و مردم را بهسوی آتش جهنم فرا خواندند.
﴿فَمَا لَنَا مِن شَٰفِعِینَ١٠٠﴾اینک ما هیچ شفاعت کنندهای نداریم که برای ما شفاعت کند و ما را از عذاب خدا نجات بدهد.
﴿وَلَا صَدِیقٍ حَمِیمٖ١٠١﴾و هیچ دوست نزدیک و مهربان و صمیمی نداریم که کوچکترین فایدهای به ما برساند، آنطور که در دنیا دوستان صمیمی آدیم را یاری میکنند. پس آنها از هر خیری ناامید شده، و به سزای کارهایی که انجام دادهاند گرفتار میشوند، آرزو میکنند که به دنیا بازگردند تا کارهای شایسته انجام دهند.
﴿فَلَوۡ أَنَّ لَنَا کَرَّةٗ﴾ای کاش یک بار به دنیا برگردانده میشدیم! ﴿فَنَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾تا از زمرۀ مؤمنان گشته و از عذاب نجات یافته و سزاوار پاداش شویم. اما بعید است، و آنها راهی به آنچه میخواهند ندارند، و هر دری به روی آنان بسته شده است. ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ﴾بیگمان در آنچه برای شما بیان و توصیف نمودیم، ﴿لَأٓیَةٗ﴾نشانه و پندی است برای شما ﴿وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ﴾اما با وجود آمدن نشانههای فراوان بیشترشان ایمان نیاوردند.
آیهی ۱۰۵-۱۱۰:
﴿کَذَّبَتۡ قَوۡمُ نُوحٍ ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٠٥﴾[الشعراء: ۱۰۵]. «قوم نوح پیامبران را تکذیب کردند».
﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٠٦﴾[الشعراء: ۱۰۶]. «چون برادرشان نوح به آنان گفت: آیا پروا نمیدارید؟».
﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٠٧﴾[الشعراء: ۱۰۷]. «همانا من برایتان رسولی امین هستم».
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٠٨﴾[الشعراء: ۱۰۸]. «از خدا بترسید و از من اطاعت کنید».
﴿وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٠٩﴾[الشعراء: ۱۰۹]. «من در مقابل این دعوت هیچ مزدی از شما نمیخواهم مزد من جز بر پروردگار جهانیان نیست».
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١١٠﴾[الشعراء: ۱۱۰]. «پس از خداوند بترسید و از من اطاعت کنید».
خداوند متعال با اشاره به تکذیب شدن نوح از سوی قومش، و جوابی که نوح به آنان داد، و نیز با بیان سرنوشت همگی آنان فرمود: ﴿کَذَّبَتۡ قَوۡمُ نُوحٍ ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٠٥﴾قوم نوح همۀ پیامبران را تکذیب کردند، چون تکذیب نوح به مثابۀ تکذیب همۀ پیامبران است، زیرا همۀ پیامبران بر یک دعوت هستند و خبر واحدی را میرسانند. پس تکذیب یکی از پیامبران به معنی تکذیب حقیقتی است که آنها آوردهاند ﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ نُوحٌ﴾و برادر نسبی خود به نوح را تکذیب کردند، وقتی که به آنها گفت: ﴿أَلَا تَتَّقُونَ﴾آیا از خدا نمیترسید تا بر اثر ترس و پروای الهی بتپرستی را رها کرده و خالصانه خدا را بپرستید؟!.
خداوند پیامبری را به میان هر قومی مبعوث کرده باشد، آن را از میان همان قوم انتخاب کرده است. یعنی آن پیامبر فردی از همان قوم بوده است، تا برای آنان سخت و ناخوشایند نباشد که از وی تبعیت نمایند. نیز تا اصل و نسبت ایشان را بشناسند و نیازی به این نداشته باشند که در مورد اصل و نسب وی تحقیق نمایند. پس نوح بسیار با مهربانی - همانطور که شیوۀ همۀ پیامبران است - خطاب به آنها گفت: آیا از خدا پروا نمیدارید؟ ﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٠٧﴾همانا من برایتان رسولی امین هستم. و چون او به طور مخصوص بهسوی آنها فرستاده شده بود، میبایست آنچه را که آورده بود بپذیرند، و به آن ایمان بیاورند، و سپاس خداوند را به جای آورند که این پیامبر بزرگوار را به آنان اختصاص دادهاست.
امین بودن او اقتضا مینماید که چیز ناحقی را به خدا نسبت ندهد، و وحی الهی را اضافه یا کم نکند. نیز امین بودنش ایجاب میکند که آنها خبرش را تصدیق نمایند، و از دستورش اطاعت کنند.
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٠٨﴾پس از خدا بترسید و در آنچه شما را بدان فرمان دهد و یا از آن نهی میکند از او اطاعت کنید، چرا که او پیامبری امین است، در نتیجه باید از وی اطاعت نمایید. بنابر این با فای سببیه آن را ذکر کرد، و سببی را که موجب اطاعت است بیان نمود. سپس عدم وجود مانع را بیان کرد و فرمود: ﴿وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍ﴾و در مقابل این دعوت هیچ مزدی از شما نمیخواهم، مبادا که همچون تاوانی بر شما سنگینی کند. ﴿إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾مزد من جز بر پروردگار جهانیان نیست. من با این دعوت امیدوارم که به او نزدیک شوم وپاداش فراوان به دست آورم. من خیرخواه شما هستم و چیزی که از شما میخواهم این است که راه راست را در پیش بگیرید.
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١١٠﴾نوح ÷این را تکرار نمود و بارها و قومش را دعوت کرد و تا مدتی طولانی در میان آنها ماند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَلَبِثَ فِیهِمۡ أَلۡفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمۡسِینَ عَامٗا﴾[العنکبوت: ۱۴]. «او نهصد و پنجاه سال در میان قومش باقی ماند». و ﴿قَالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوۡتُ قَوۡمِی لَیۡلٗا وَنَهَارٗا٥ فَلَمۡ یَزِدۡهُمۡ دُعَآءِیٓ إِلَّا فِرَارٗا٦﴾[نوح: ۵-۶]. «گفت: پروردگارا! من قوم خود را شب و روز دعوت کردم، اما دعوت کردن آنها از سوی من جز گریز چیزی به آنها نیافزود». قوم نوح برای رد کردن دعوت او و مخالفت نمودن با وی بهانهای را علم کردند که صلاحیت ندارد بدان تمسک جست. پس گفتند:
آیهی ۱۱۱-۱۲۲:
﴿قَالُوٓاْ أَنُؤۡمِنُ لَکَ وَٱتَّبَعَکَ ٱلۡأَرۡذَلُونَ١١١﴾[الشعراء: ۱۱۱]. «گفتند: آیا به تو ایمان بیاوریم حال آنکه فرومایگان از تو پیروی کردهاند؟!».
﴿قَالَ وَمَا عِلۡمِی بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١١٢﴾[الشعراء: ۱۱۲]. «گفت: من چه میدانم آنان چه میکردهاند؟».
﴿إِنۡ حِسَابُهُمۡ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّیۖ لَوۡ تَشۡعُرُونَ١١٣﴾[الشعراء: ۱۱۳]. «حساب ایشان- اگر میدانید- جز بر عهدۀ پروردگار نیست».
﴿وَمَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١١٤﴾[الشعراء: ۱۱۴]. «و من مؤمنان را طرد نخواهم کرد».
﴿إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِیرٞ مُّبِینٞ١١٥﴾[الشعراء: ۱۱۵]. «من جز بیمدهندهای آشکار نیستم».
﴿قَالُواْ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ یَٰنُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمَرۡجُومِینَ١١٦﴾[الشعراء: ۱۱۶]. «گفتند: ای نوح! اگر پایان ندهی سنگسار خواهی شد».
﴿قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوۡمِی کَذَّبُونِ١١٧﴾[الشعراء: ۱۱۷]. «گفت: پروردگارا! بیگمان قومم مرا تکذیب کردند».
﴿فَٱفۡتَحۡ بَیۡنِی وَبَیۡنَهُمۡ فَتۡحٗا وَنَجِّنِی وَمَن مَّعِیَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١١٨﴾[الشعراء: ۱۱۸]. «پس میان من و آنان داوری کن، و من کسانی از مؤمنان را که با من هستند نجات بده».
﴿فَأَنجَیۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ فِی ٱلۡفُلۡکِ ٱلۡمَشۡحُونِ١١٩﴾[الشعراء: ۱۱۹]. «پس او و کسانی را که با وی بودند در کشتی انباشته نجات دادیم».
﴿ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا بَعۡدُ ٱلۡبَاقِینَ١٢٠﴾[الشعراء: ۱۲۰]. «و بعد از این بازماندگان را غرق کردیم».
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ١٢١﴾[الشعراء: ۱۲۱]. «بیگمان در این نشانهای است، و بیشترشان مؤمن نبودند».
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ١٢٢﴾[الشعراء: ۱۲۲]. «و بیگمان پروردگارت توانا و مهربان است».
چگونه ما از تو پیروی کنیم در حالی که جز افراد فرومایه و بیارزش را در کنارت نمیبینیم! با این تکبر و عدم پذیرش حق، خود بزرگ بینی و جهالتشان نسبت به حقایق شناخته میشود، زیرا اگر هدف آنها پیروی از حق بود، ولی اشکال و شکی در دعوت او موجود بود، میگفتند: درستی و صحت آنچه را که آوردهای به طرقی که آدمی را به صحت آن میرساند، برای ما بیان کن.
و اگر آنها واقعاً میاندیشیدند، میدانستند که پیروان نوح برگزیدگان و خردمندان و افرادی دارای اخلاق و رفتار خوب هستند، و فرومایه کسی است که عقلش سلب شده و پرستش سنگها را نیک دانسته و راضی شده است تا برای آن سجده ببرد، و آن را صدا بزند، و از پذیرفتن دعوت پیامبران خودداری کند. و به محض اینکه یکی از دو متخاصمین سخن باطل را بر زبان آورد- قطع نظر از درست بودن دعوی طرفش- فاسد و پوچبودن سخنش شناخته میشود. پس قوم نوح که در پاسخ به دعوت وی گفتند: ﴿أَنُؤۡمِنُ لَکَ وَٱتَّبَعَکَ ٱلۡأَرۡذَلُونَ﴾آیا به تو ایمان بیاوریم، حال آنکه فرومایگان از تو پیروی کردهاند، این سخن را اصل و پایهای برای رد کردن دعوت او قرار دادند، و همه کس باطل بودن این سخن را میداند، پس میدانیم که آنها گمراه و در اشتباه بودهاند، گرچه ما معجزات نوح و دعوت بزرگش را ندیدهام که موجب یقین و باور قطعی به راستگویی و صحت آنچه آورده است میباشد.
نوح ÷گفت: ﴿قَالَ وَمَا عِلۡمِی بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١١٢ إِنۡ حِسَابُهُمۡ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّیۖ لَوۡ تَشۡعُرُونَ١١٣﴾من نمیدانم آنان چه میکردهاند. یعنی اعمال و حسابشان با خداست، و وظیفۀ من فقط تبلیغ و رساندن پیام الهی است. و شما آنها را بگذارید، و کاری به آنها نداشته باشید. اگر آنچه من برایتان آوردهام حق اوست از آن پیروی کنید و عمل هر کس برای خودش میباشد.
آنها از روی تکبر و سرکشی از نوح خواستند که مؤمنان را از خود براند و دور کند، تا آنها ایمان بیاورند.
پس نوح گفت: ﴿وَمَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١١٤﴾من هرگز مؤمنان را طرد نخواهم کرد، چون آنها سزاوار طرد و توهین نیستند، بلکه آنها سزاوار آنند که با سخن و عمل به خوبی به آنها رفتار شود، و مورد بزرگداشت قرار گیرند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِذَا جَآءَکَ ٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بَِٔایَٰتِنَا فَقُلۡ سَلَٰمٌ عَلَیۡکُمۡۖ کَتَبَ رَبُّکُمۡ عَلَىٰ نَفۡسِهِ ٱلرَّحۡمَةَ﴾[الأنعام: ۵۴]. «و چون کسانی به نزد تو آمدند که به آیات ما ایمان میآورند، پس بگو: «درودتان باد! پروردگارتان رحمت و مهربانی را بر خود مقرر نموده است».
﴿﴿إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِیرٞ مُّبِینٞ١١٥﴾من فقط بیم دهندهای هستم که پیام الهی را میرسانم، و برای خیر و صلاحبندگان میکوشم، و اختیاری از خود ندارم، و همۀ کارها در دست خداست.
نوح ÷ شب و روز به طور سری و علنی به دعوت دادن آنها ادامه داد. اما دعوت دادن آنها چیزی جز تنفر و بیزاری بر آنان نیافزود. قَ ﴿قَالُواْ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ یَٰنُوحُ﴾گفتند: «ای نوح! اگر از دعوت دادن ما بهسوی خدا یگانه دست بر نداری، ﴿لَتَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمَرۡجُومِینَ﴾قطعاً سنگسار خواهی شد». یعنی به بدترین صورت تو را با سنگ خواهیم کشت، همانطور که سگ کشته میشود.
هلاکشان باد! چه عکسیالعمل بدی از خود نشان دادند! آنها به اندرزگوی امین که از خودشان نسبت به آنها مهربانتر و دلسوزتر بود بدترین پاداش را دادند. و چون ستم آنها به اوج رسید، و کفرشان شدت گرفت، پیامبرشان آنان را نفرین کرد، نفرینی که همه را فرا گرفت. پس گفت: ﴿وَقَالَ نُوحٞ رَّبِّ لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ دَیَّارًا. . . ٢٦﴾[نوح: ۲۶]. «پروردگارا! از کافران هیچ کسی را بر روی زمین باقی مگذار. . .».
و در اینجا نوح گفت: ﴿رَبِّ إِنَّ قَوۡمِی کَذَّبُونِ١١٧ فَٱفۡتَحۡ بَیۡنِی وَبَیۡنَهُمۡ فَتۡحٗا﴾«پروردگارا! همانا قومم مرا تکذیب کردند، پس میان من و آنان چنانکه باید کار را یکسره کن». یعنی هر کدام از ما را که متجاوز است هلاک و نابود گردان. و او میدانست که قومش متجاوز و ستمگرند، بنابر این فرمود: ﴿وَنَجِّنِی وَمَن مَّعِیَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾و من و مؤمنانی را که با من هستند نجات بده.
﴿فَأَنجَیۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ فِی ٱلۡفُلۡکِ ٱلۡمَشۡحُونِ١١٩﴾او و همراهانشرا در کشتی پر از انسانها و حیوانها نجات دادیم.
﴿ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا بَعۡدُ ٱلۡبَاقِینَ١٢٠﴾و به جز نوح و مؤمنانی که همراه او بودند، بقیۀ قوم را هلاک و غرق کردیم. ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ﴾بیگمان در نجات یافتن نوح و پیروانش و هلاک ساختن کسانی که او را تکذیب کردند نشانهای است که بر راستگویی پیامبران و صحت آنچه آوردهاند، و باطل بودن آنچه دشمنان تکذیبکننده بر آن هستند دلالت مینماید.
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ﴾پروردگارت تواناست و دشمنان را با قدرت خود مغلوب ساخت و با طوفان و سیل هلاکشان کرد. ﴿ٱلرَّحِیمُ﴾و پروردگارت نسبت به دوستانش مهربان است و نوح و همراهان مؤمن او را نجات داد.
آیهی ۱۲۳-۱۴۰:
﴿کَذَّبَتۡ عَادٌ ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٢٣﴾[الشعراء: ۱۲۳]. «(قوم) عاد پیامبران را تکذیب کردند».
﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٢٤﴾[الشعراء: ۱۲۴]. «آنگاه که برادرشان هود بدیشان گفت: آیا پروا نمیدارید؟».
﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٢٥﴾[الشعراء: ۱۲۵]. «همانا من برایتان پیامبر امینی هستم».
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٢٦﴾[الشعراء: ۱۲۶]. «پس، از خدا بترسید و از من اطاعت کنید».
﴿وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٢٧﴾[الشعراء: ۱۲۷]. «و در مقابل دعوت خود مزدی از شما نمیخواهم و مزد من جز بر پروردگار جهانیان نیست».
﴿أَتَبۡنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ ءَایَةٗ تَعۡبَثُونَ١٢٨﴾[الشعراء: ۱۲۸]. «آیا بیهوده بر هر بلندی و تپهای بنایی میسازید که (در آن) دست به بیهودهکاری زنید؟».
﴿وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمۡ تَخۡلُدُونَ١٢٩﴾[الشعراء: ۱۲۹]. «و قصرها و دژهایی استوار میسازید، به امید آنکه جاودانه بمانید؟».
﴿وَإِذَا بَطَشۡتُم بَطَشۡتُمۡ جَبَّارِینَ١٣٠﴾[الشعراء: ۱۳۰]. «و چون به کیفر دست میگشایید، ستمگرانه دست میگشایید».
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٣١﴾[الشعراء: ۱۳۱]. «پس، از خداوند پروا بدارید و از من اطاعت کنید».
﴿وَٱتَّقُواْ ٱلَّذِیٓ أَمَدَّکُم بِمَا تَعۡلَمُونَ١٣٢﴾[الشعراء: ۱۳۲]. «و از خدایی بپرهیزید که شما را با نعمتهایی که میدانید یاری داده است».
﴿أَمَدَّکُم بِأَنۡعَٰمٖ وَبَنِینَ١٣٣﴾[الشعراء: ۱۳۳]. «شما را با چهارپایان و فرزندان یاری داده است».
﴿وَجَنَّٰتٖ وَعُیُونٍ١٣٤﴾[الشعراء: ۱۳۴]. «و باغها و چشمهساران (به شما بخشیده است)».
﴿إِنِّیٓ أَخَافُ عَلَیۡکُمۡ عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٖ١٣٥﴾[الشعراء: ۱۳۵]. «به راستی من از عذاب روزی بزرگ بر شما بیمناکم».
﴿قَالُواْ سَوَآءٌ عَلَیۡنَآ أَوَعَظۡتَ أَمۡ لَمۡ تَکُن مِّنَ ٱلۡوَٰعِظِینَ١٣٦﴾[الشعراء: ۱۳۶]. «گفتند: بر ما یکسان است، خواه پند دهی یا از اندرزگویان نباشی».
﴿إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا خُلُقُ ٱلۡأَوَّلِینَ١٣٧﴾[الشعراء: ۱۳۷]. «این جز شیوۀ پیشینیان نیست».
﴿وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِینَ١٣٨﴾[الشعراء: ۱۳۸]. «و ما عذاب داده نمیشویم».
﴿فَکَذَّبُوهُ فَأَهۡلَکۡنَٰهُمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ١٣٩﴾[الشعراء: ۱۳۹]. «قوم عاد، هود را تکذیب کردند، در نتیجه آنان را هلاک ساختیم. بدون شک در این نشانهای است، و اکثرشان مؤمن نبودند».
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ١٤٠﴾[الشعراء: ۱۴۰]. «و به راستی پروردگارت توانا و مهربان است».
قبیلهای که عاد نامیده میشد پیامبرشان هود ÷را تکذیب کردند، و تکذیب او به مثابه تکذیب دیگر پیامبران است، چون دعوت همۀ پیامبران یکی است. برادرشان هود که از خاندان آنها بود با مهربانی به آنان گفت: ﴿أَلَا تَتَّقُونَ﴾آیا از خدا نمیترسید و شرک ورزی و عبادت غیر خدا را ترک نمیکنید؟!.
﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٤٣﴾خداوند از آنجا که نسبت به شما مهربان و به شما عنایت دارد، مرا بهسوی شما فرستاده است، و من امین هستم و شما هم این واقعیت را میدانید. به دنبال این فرمود: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٤٤﴾یعنی حق الهی را ادا نمایید. و حق الهی تقوی و پرهیزگاری است. و حق مرا ادا کنید، و حق من این است که در آنچه به شما امر میکنم و از آنچه شما را باز میدارم از من اطاعت کنید. و حقیقت چنین ایجاب مینماید که از من اطاعت کنید، زیرا مانعی وجود ندارد که شما را از ایمان آوردن منع نماید.
﴿وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍ﴾پس من در امر تبلیغ و اندرز گفتنم پاداشی از شما نمیخواهم که این تاوان را گران احساس کنید. ﴿إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾پاداش من جز بر پرروردگار جهانیان نیست، خداوندی که جهانیان را با نعمتهایش پرورش داده، و فضل و کرم خویش را به آنها ارزانی نموده است، به ویژه آنچه که دوستان و پیامبرانش را با آن پرورش داده است.
﴿أَتَبۡنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ ءَایَةٗ تَعۡبَثُونَ١٢٨﴾آیا در میان کوهها و بر بلندی هر مکان مرتفعی کاخی بنا مینهید؟ و این کار را بدون اینکه فایدهای برای دنیا با آخرت شما داشته باشد انجام میدهید؟!.
﴿وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمۡ تَخۡلُدُونَ١٢٩﴾یعنی برکهها و گودالهایی برای آب میسازید، به امید اینکه جاودانه بمانید، در حالی که هیچ کس راهی برای جاودانه ماندن ندارد.
﴿وَإِذَا بَطَشۡتُم بَطَشۡتُمۡ جَبَّارِینَ١٣٠﴾و چون به کیفر و مجازات مردم دست بگشایید همچون ستمگران کیفر میدهید، و مردم را میکشید و میزنید، و مالهایشان را از دستشان میگیرید. خداوند به آنها قدرت بزرگی داده بود، و بر آنها لازم بود که قدرت و توانایی خود را در راه اطاعت و فرمانبرداری خدا بکار گیرند، اما آنها تکبر ورزیدند و خود را بزرگ پنداشتند و گفتند: ﴿مَنۡ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً﴾[فصلت: ۱۵]. «چه کسی از ما قدرت و زور بیشتری دارد؟!». و آنها قدرت خود را در راه نافرمانی خدا و بیهودگی و بیخردی بکار بردند. بنابر این پیامبرشان آنها را از این نهی کرد.
و فرمود: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٣١﴾از خدا بترسید و شرکورزی و فساد را ترک کنید. و از من اطاعت نمایید، زیرا میدانید که من فرستاده و پیامبر خدا بهسوی شما هستم و امین و خیرخواهتان میباشم.
﴿وَٱتَّقُواْ ٱلَّذِیٓ أَمَدَّکُم بِمَا تَعۡلَمُونَ١٣٢﴾و از خداوند بپرهیزید که به شما نعمتهای فراوانی بخشیده است. نعمتهایی به شما داده است که قابل انکار نیست.
﴿أَمَدَّکُم بِأَنۡعَٰمٖ وَبَنِینَ١٣٣﴾شما را با چهارپایانی از قبیل گاو شتر و گوسفند و فرزندان فراوان یاری داده است. مالها و فرزندانتان را زیاد نموده، به ویژه به شما فرزندان پسران زیادی داده که از دختر بهتر است.
در اینجا نعمتهایی را یادآور شده که خداوند به آنان عطا کرده است. سپس آنها را به فرارسیدن عذاب خدا هشدار داد و گفت: ﴿إِنِّیٓ أَخَافُ عَلَیۡکُمۡ عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٖ١٣٥﴾یعنی- از آنجاکه نسبت به شما دلسوز و مهربانم- میترسم عذاب روز بزرگ بر شما فرود بیاید، و هر گاه بیاید برگردانده نمیشود، و آن زمانی است که شما به کفر و تجاوز خود ادامه دهید.
آنها در حالی که با حق مخالفت نموده و پیامبرشان را تکذیب میکردند، گفتند: ﴿سَوَآءٌ عَلَیۡنَآ أَوَعَظۡتَ أَمۡ لَمۡ تَکُن مِّنَ ٱلۡوَٰعِظِینَ﴾اندرز گفتن و اندرز نگفتن تو برای ما یکسان است و این نهایت سرکشی است، زیرا قومی که وجود و عدم موعظۀ الهی که کوههای سرسخت در برابر آن ذوب میشود و دلهای خردمندان از آن پاره پاره میگردد برایشان یکسان است، قومی هستند که ستمگری و شقاوت و بدبختیاشان به آخرین حد رسیده، و امیدی برای هدایت آنها نیست.
بنابراین گفتند: ﴿إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا خُلُقُ ٱلۡأَوَّلِینَ١٣٧﴾این حالت و برخورداری از این نعمتها، عادت و شیوۀ گذشتگان است، که گاه ثروتمند میشوندو گاه نادار میگردند. و این شیوۀ روزگار است، و به درستی که این بلاها و نعمتها بخششهایی از سوی خداوند متعال است و آزمایشی است که بندگان را با آن میآزماید.
﴿وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِینَ١٣٨﴾آنها با این سخن، زنده شدن پس از مرگ، و معاد را انکار کردند. و یا با این گفته پیامبرشان را تحقیر نموده و مورد توهین قرار دادند، و انگار میگفتند: به فرض اینکه رستاخیزی در کار باشد و پس از مرگ زنده شویم، همانطور که در این دنیا از نعمتها برخوردار خواهیم بود.
﴿فَکَذَّبُوهُ﴾قوم عاد، هود را تکذیب کردند. یعنی تکذیب عادت و اخلاق آنها گردید، و هیچ چیزی آنها را از این منع نمیکرد. ﴿فَأَهۡلَکۡنَٰهُمۡ﴾پس آنان را هلاک نمودیم، ﴿. . . بِرِیحٖ صَرۡصَرٍ عَاتِیَةٖ٦ سَخَّرَهَا عَلَیۡهِمۡ سَبۡعَ لَیَالٖ وَثَمَٰنِیَةَ أَیَّامٍ حُسُومٗاۖ فَتَرَى ٱلۡقَوۡمَ فِیهَا صَرۡعَىٰ کَأَنَّهُمۡ أَعۡجَازُ نَخۡلٍ خَاوِیَةٖ٧﴾[الحاقة: ۶-۷]. «و آنان را به وسیلۀ تندباد سرکش و پر سر و صدا و ویرانگر نابود کردیم. خداوند چنین تندبادی را هفت شب و هشت روز پیاپی بر انان مسلط کرد. پس مردمان را میدیدی که روی زمین افتادهاند و انگار تنههای پوک و تو خالی درختان خرمایند».
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ﴾همانا این نشانهای است بر راستگویی پیامبر ما هود ÷و صحت آنچه آورده است و باطل بودن شرک و سرکشی قومش ﴿وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ﴾و با وجود این همه آیات که مقتضی ایمان آوردن آنان بود، بیشترشان ایمان نیاوردند.
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ﴾و به راستی پروردگارت تواناست، همان خدایی که با قدرت خویش قوم هود را با وجود قدرت و زورمندیشان هلاک و نابود ساخت. ﴿ٱلرَّحِیمُ﴾و پروردگارت نسبت به پیامبرش هود مهربان است، چرا که او مؤمنانی را که همراهش بودند نجات داد.
آیهی ۱۴۱-۱۵۲:
﴿کَذَّبَتۡ ثَمُودُ ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٤١﴾[الشعراء: ۱۴۱]. «(قوم) ثمود نیز پیامبران را تکذیب کردند».
﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ صَٰلِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٤٢﴾[الشعراء: ۱۴۲]. «آنگاه که برادرشان صالح بدیشان گفت: آیا پروا نمیدارید؟».
﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٤٣﴾[الشعراء: ۱۴۳]. «بیگمان من برایتان پیامبری امین هستم».
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٤٤﴾[الشعراء: ۱۴۴]. «پس، از خدا بترسید و از من اطاعت کنید».
﴿وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٤٥﴾[الشعراء: ۱۴۵]. «و بر آن (تبلیغ) اجر و پاداشی از شما درخواست نمیکنم، پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نیست».
﴿أَتُتۡرَکُونَ فِی مَا هَٰهُنَآ ءَامِنِینَ١٤٦﴾[الشعراء: ۱۴۶]. «آیا در آنچه اینجاست ایمن رها میشوید؟».
﴿فِی جَنَّٰتٖ وَعُیُونٖ١٤٧﴾[الشعراء: ۱۴۷]. «در میان باغها و چشمهسارها؟».
﴿وَزُرُوعٖ وَنَخۡلٖ طَلۡعُهَا هَضِیمٞ١٤٨﴾[الشعراء: ۱۴۸]. «و کشتزارها و نخلستانهایی که میوه و شکوفههایشان تر و تازه است؟».
﴿وَتَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُیُوتٗا فَٰرِهِینَ١٤٩﴾[الشعراء: ۱۴۹]. «و ماهرانه در دل کوهها خانههایی میتراشید».
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٥٠﴾[الشعراء: ۱۵۰]. «پس، از خدا بترسید و از من اطاعت کنید».
﴿وَلَا تُطِیعُوٓاْ أَمۡرَ ٱلۡمُسۡرِفِینَ١٥١﴾[الشعراء: ۱۵۱]. «و از فرمان اسراف کنندگان اطاعت مکنید».
﴿ٱلَّذِینَ یُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا یُصۡلِحُونَ١٥٢﴾[الشعراء: ۱۵۲]. «آن کسانی که در زمین تباهی مینمایند و اصلاح نمیکنند».
ثمود آن قبیلۀ معروف که در سرزمین «حجر» زندگی میکردند، پیامبران را تکذیب نمودند. آنها صالح ÷را که پیامآور توحید بود، توحیدی که همۀ پیامبران به آن دعوت دادهاند، تکذیب کردند. و با تکذیب صالح همۀ پیامبران را تکذیب کردند.
﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ صَٰلِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٤٢﴾هنگامی که برادرشان صالح که از خودشان بود با مهربانی و نرمی به آنها گفت: «آیا از خدا نمیترسید و شرک و گناهان را رها نمیکنید؟».
﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٤٣﴾من از جانب پروردگارتان بهسوی شما فرستاده شدهام، و از آنجا که خداوند نسبت به شما لطف داشته مرا به عنوان پیامبر به سویتان فرستاده است. پس رحمت الهی را بپذیرید، و به آن یقین و باور بدارید. و بدانید که من فرد امینی هستم، و شما امانتداری مرا میدانید، و این بر شما لازم میدارد که به من و آنچه آوردهام ایمان بیاورید.
﴿وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍ﴾و در قبال تبلیغ دعوت مزد و پاداشی از شما درخواست نمیکنم، تا مبادا بگویید آنچه ما را از پیروی و اطاعت تو باز میدارد این است که میخواهی اموال ما را به دست آوری ﴿إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾اجر و پاداش را جز از پروردگار جهانیان نمیخواهم.
﴿أَتُتۡرَکُونَ فِی مَا هَٰهُنَآ ءَامِنِینَ١٤٦ فِی جَنَّٰتٖ وَعُیُونٖ١٤٧ وَزُرُوعٖ وَنَخۡلٖ طَلۡعُهَا هَضِیمٞ١٤٨﴾آیا گمان میبرید که در میان ناز و نعمت و خیرات فراوان و در نهایت امنیت و آسایش رها میشوید تا از نعمتها لذت ببرید؟ و همانگونه که حیوانات از نعمتها استفاده کرده و رها شده و به چیزی امر و نهی نمیشوند همینطور شما هم رها میشوید تا از نعمتهای خدا در راستای نافرمانی او کمک گیرید؟!.
﴿وَتَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُیُوتٗا فَٰرِهِینَ١٤٩﴾یعنی مهارت و سرمستی شما به حدی رسیده است که در دل کوههای سخت و محکم برای خود خانهها درست میکنید.
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٥٠ وَلَا تُطِیعُوٓاْ أَمۡرَ ٱلۡمُسۡرِفِینَ١٥١ ٱلَّذِینَ یُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا یُصۡلِحُونَ١٥٢﴾پس از خداوند بترسید و از من اطاعت کنید، و از اسرافکارانی اطاعت ننماید که از حد تجاوز کردهاند. کسانی که تباهی و فساد تبدیل به ویژگی آنها شده است و با انجام گناهان و دعوت کردن مردم بهسوی آن در زمین فساد و تباهی انجام میدهند، و در اصلاح امور نمیکوشند به زیانبارترین مرض و آفت مبتلا شدهاند.
و در میان قوم ثمود افرادی بودند که با پیامبرشان مخالفت میکردند و وظیفهاشان دعوت به گمراهی بود. پس صالح مردم را بر حذر داشت که فریب آنها را نخورند. و شاید آنها کسانی بودند که خداوند درباره آنان فرموده است: ﴿وَکَانَ فِی ٱلۡمَدِینَةِ تِسۡعَةُ رَهۡطٖ یُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا یُصۡلِحُونَ٤٨﴾[النمل: ۴۸]. «و در شهر نه نفر بودند که در زمین فساد میکردند و به اصلاح نمیپرداختند».
این نهی و موعظه فایدهای نداشت، پس آنها به صالح گفتند:
آیهی ۱۵۳-۱۵۹:
﴿قَالُوٓاْ إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِینَ١٥٣﴾[الشعراء: ۱۵۳]. «گفتند: بیگمان تو از زمرۀ جادوشدگان هستی».
﴿مَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا فَأۡتِ بَِٔایَةٍ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ١٥٤﴾[الشعراء: ۱۵۴]. «تو انسانی همچون ما بیش نیستی، پس اگر از راستگویانی معجزهای را به ما بنما».
﴿قَالَ هَٰذِهِۦ نَاقَةٞ لَّهَا شِرۡبٞ وَلَکُمۡ شِرۡبُ یَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ١٥٥﴾[الشعراء: ۱۵۵]. «گفت: ین ماده شتری است که یک نوبت آب خوردن او راست، و شما (نیز) نوبت روزی معین دارید».
﴿وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖ فَیَأۡخُذَکُمۡ عَذَابُ یَوۡمٍ عَظِیمٖ١٥٦﴾[الشعراء: ۱۵۶]. «و کمترین آزاری به آن نرسانید، (در آن صورت) عذاب روزی بزرگ شما را فرا میگیرد».
﴿فَعَقَرُوهَا فَأَصۡبَحُواْ نَٰدِمِینَ١٥٧﴾[الشعراء: ۱۵۷]. «پس آن را پی کردند آنگاه پشیمان شدند».
﴿فَأَخَذَهُمُ ٱلۡعَذَابُۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ١٥٨﴾[الشعراء: ۱۵۸]. «سپس عذاب آنان را فرا گرفت. مسلماً در این نشانهای است. و(لی) بیشترشان مؤمن نبودند».
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ١٥٩﴾[الشعراء: ۱۵۹]. «و بیگمان پروردگارت توانا و مهربان است».
﴿إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِینَ﴾یعنی تو جادو شدهای و هذیان و یاوهمیگویی. ﴿مَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا﴾تو انسانی همچون ما بیش نیستی، پس چه برتری و فضیلتی داری که از ما بالاتر باشی و ما را دعوت کنی و از ما بخواهی تا از تو پیروی کنیم؟! ﴿فَأۡتِ بَِٔایَةٍ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ﴾پس اگر از راستگویانی، معجزهای برای ما بیاور آنها این طور میگفتند، در حالی که اندیشیدن در وضعیت صالح و آنچه مردم را بهسوی آن دعوت میکرد بزرگترین نشانه و معجزه بود که بر صحت و درستی آنچه آورده بود دلالت میکرد. و بزرگترین معجزه و نشانۀ راستگوییاش بود، اما آنها از آنجا که سنگدل بودند خود معجزاتی را پیشنهاد کردند که هر کس آن را درخواست نماید کامیاب نمیشود، چون خواستن آن از روی سرکشی و مخالفت است، و هدف از آن هدایت و راهیابی نیست.
﴿هَٰذِهِۦ نَاقَةٞ﴾صالح گفت: این ماده شتری است که از صخره سنگ سرسختی بیرون آورده شده است - در این مورد از بسیاری از مفسرین پیروی نمودهایم و مانعی ندارد- که همۀ شما آن را مشاهده میکنید. ﴿لَّهَا شِرۡبٞ وَلَکُمۡ شِرۡبُ یَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ﴾یک روز سهم آب متعلق به آن است، و روز جداگانۀ دیگری سهم آب متعلق به شماست. یعنی یک روز این شتر آب چاه را مینوشد، و شما شیر آن را مینوشید، و روز دیگر شما آب چاه را بنوشید.
﴿وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖ﴾و با پی زدن و کشتنش به آن گزندی نرسانید، ﴿فَیَأۡخُذَکُمۡ عَذَابُ یَوۡمٍ عَظِیمٖ﴾که اگر چنین بکنید عذاب روزی بزرگ شما را فرا خواهد گرفت. شتر از سنگ بیرون آمد، و روزی آب را شتر میخورد و روزی آنها مینوشیدند. اما آنها ایمان نیاوردند و به سرکشی خود ادامه دادند.
﴿فَعَقَرُوهَا فَأَصۡبَحُواْ نَٰدِمِینَ١٥٧ فَأَخَذَهُمُ ٱلۡعَذَابُ﴾آنها شتر را پی زدند و کشتند، پس عذاب آنان را فرا گرفت، و آن صدای تندی بود که بر آنها فرو آمد، و همۀ آنان را نابود کرد. ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ﴾بدون شک این نشانهای بر راستگویی و صحت پیام پیامبران و دلیلی بر بطلان گفتۀ مخالفان آنهاست.
آیهی ۱۶۰-۱۷۵:
﴿کَذَّبَتۡ قَوۡمُ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٦٠﴾[الشعراء: ۱۶۰]. «قوم لوط پیامبران را دروغگو انگاشتند».
﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٦١﴾[الشعراء: ۱۶۱]. «آنگه که برادرشان لوط بدیشان گفت: آیا پروا نمیدارید؟».
﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٦٢﴾[الشعراء: ۱۶۲]. «بیگمان من پیامبر امینی برای شما هستم».
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٦٣﴾[الشعراء: ۱۶۳]. «پس از خدا بترسید و از من اطاعت کنید».
﴿وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٦٤﴾[الشعراء: ۱۶۴]. «و در برابر آن (تبلیغ) از شما پاداشی نمیطلبم، پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نیست».
﴿أَتَأۡتُونَ ٱلذُّکۡرَانَ مِنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٦٥﴾[الشعراء: ۱۶۵]. «آیا از میان جهانیان (از روی شهوت) به سراغ مردان میروید».
﴿وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمۡ رَبُّکُم مِّنۡ أَزۡوَٰجِکُمۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٌ عَادُونَ١٦٦﴾[الشعراء: ۱۶۶]. «و همسرانی را که پروردگارتان برای شما آفریده است رها میسازید؟ بلکه اصلاً شما قومی هستید که از حد میگذرید».
﴿قَالُواْ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ یَٰلُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُخۡرَجِینَ١٦٧﴾[الشعراء: ۱۶۷]. «گفتند: ای لوط! اگر دست برنداری بیگمان از بیرون راندگان خواهی بود».
﴿قَالَ إِنِّی لِعَمَلِکُم مِّنَ ٱلۡقَالِینَ١٦٨﴾[الشعراء: ۱۶۸]. «(لوط) گفت: من از دشمنان (این) کارتان هستم».
﴿رَبِّ نَجِّنِی وَأَهۡلِی مِمَّا یَعۡمَلُونَ١٦٩﴾[الشعراء: ۱۶۹]. «پروردگارا! مرا و خانوادهام را از آنچه میکنند رهایی بخش».
﴿فَنَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ أَجۡمَعِینَ١٧٠﴾[الشعراء: ۱۷۰]. «پس او و خانوادهاش را همگی نجات دادیم».
﴿إِلَّا عَجُوزٗا فِی ٱلۡغَٰبِرِینَ١٧١﴾[الشعراء: ۱۷۱]. «مگر پیرزنی که از بازماندگان (در آتش) بود».
﴿ثُمَّ دَمَّرۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ١٧٢﴾[الشعراء: ۱۷۲]. «سپس دیگران را نابود کردیم».
﴿وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِم مَّطَرٗاۖ فَسَآءَ مَطَرُ ٱلۡمُنذَرِینَ١٧٣﴾[الشعراء: ۱۷۳]. «و بر سرشان باران باراندیم، و چه باران بدی بود (که گروه) هشدار یافتگان را (فرو گرفت)».
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ١٧٤﴾[الشعراء: ۱۷۴]. «حقا که در این (ماجرا) نشانهایست، و بیشترشان مؤمن نبودند».
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ١٧٥﴾[الشعراء: ۱۷۵]. «و بیگمان پروردگار تو چیره و مهربان است».
لوط به قوم خود همان سخنانی را گفت که دیگر پیامبران به اقوامشان گفته بودند. و قوم او نیز همان پاسخی را دادند که اقوام پیشین دادند، زیرا دلهایشان در کفرورزی شبیه هم بود. بنابر این گفتههایش نیز مانند یکدیگر بود. قوم لوط علیرغم شرک ورزیدنشان به عمل زشتی دست میزدند، که پیش از آنها هیچ کسی از جهانیان به آن اقدام نکرده بود. آنها مردان را برای شهوترانی انتخاب نموده، و همسرانشان را که خداوند برای آنها آفریده بود رها میکردند. و این کار را از روی اسراف و تجاوز وسرکشی انجام میدادند. و لوط همواره آنها را از کارشان نهی میکرد، تا اینکه به وی گفتند ﴿لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ یَٰلُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُخۡرَجِینَ﴾اگر از این سخنان خود دست نکشی تو را از شهر و آبادی بیرون خواهیم کرد. وقتی لوط دید که آنها به کار خود ادامه میدهند، گفت: ﴿إِنِّی لِعَمَلِکُم مِّنَ ٱلۡقَالِینَ﴾همانا من از کار شما متنفر و بیزارم.
﴿رَبِّ نَجِّنِی وَأَهۡلِی مِمَّا یَعۡمَلُونَ١٦٩﴾لوط گفت: خدایا مرا و خانوادهام را از عاقبت آنچه آنها میکنند، و از کیفر کارشان نجات بده خداوند دعای لوط را پذیرفت.
﴿فَنَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ أَجۡمَعِینَ١٧٠﴾ما لوط و خانوادهاش را نجات دادیم، ﴿إِلَّا عَجُوزٗا فِی ٱلۡغَٰبِرِینَ١٧١﴾. به جز پیرزنی که در عذاب باقی ماند، و بدان گرفتار شد، و آن پیرزن همسر لوط بود.
﴿ثُمَّ دَمَّرۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ١٧٢ وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِم مَّطَرٗا﴾سپس دیگران را نابود کردیم و بر آنها باران سنگ باراندیم، و چه باران بدی بود که بر سر این هشدار یافتگان بارید! و خداوند همۀ آنها را هلاک و نابود ساخت.
ماجرای قوم لوط درس عبرت و نشانۀ بزرگی برای هوشیاران است، ولی بیشتر آن قوم ایمان نیاوردند، و سزای عمل زشت خود را دیدند.
آیهی ۱۷۶-۱۸۴:
﴿کَذَّبَ أَصۡحَٰبُ لَۡٔیۡکَةِ ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٧٦﴾[الشعراء: ۱۷۶]. ««اصحاب ایکه» پیامبران را تکذیب کردند».
﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ شُعَیۡبٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٧٧﴾[الشعراء: ۱۷۷]. «آنگاه که شعیب به آنها گفت: آیا پروا نمیدارید».
﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٧٨﴾[الشعراء: ۱۷۸]. «به درستی که من برایتان پیامبری امین هستم».
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٧٩﴾[الشعراء: ۱۷۹]. «پس، از خدا بترسید و از من اطاعت کنید».
﴿وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٨٠﴾[الشعراء: ۱۸۰]. «و من در برابر دعوت خود هیچگونه پاداشی از شما نمیطلبم، و پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نیست».
﴿أَوۡفُواْ ٱلۡکَیۡلَ وَلَا تَکُونُواْ مِنَ ٱلۡمُخۡسِرِینَ١٨١﴾[الشعراء: ۱۸۱]. «پیمانه را به تمام و کمال بپردازید و از کم فروشان مباشید».
﴿وَزِنُواْ بِٱلۡقِسۡطَاسِ ٱلۡمُسۡتَقِیمِ١٨٢﴾[الشعراء: ۱۸۲]. «و با ترازوی درست وزن کنید».
﴿وَلَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡیَآءَهُمۡ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِینَ١٨٣﴾[الشعراء: ۱۸۳]. «و از ارزش اموال مردم نکاهید، و در زمین تباهی مکنید».
﴿وَٱتَّقُواْ ٱلَّذِی خَلَقَکُمۡ وَٱلۡجِبِلَّةَ ٱلۡأَوَّلِینَ١٨٤﴾[الشعراء: ۱۸۴]. «و بترسید از خداوندی که شما و نسلهای گذشته را آفریده است».
اصحاب «ایکه» یعنی صاحبان باغهای پر درخت و آنها اهالی «مدین» بودند. آنان پیامبرشان شعیب را که پیام دیگر پیامبران را آورده بود، تکذیب کردند. آنگاه که شعیب به آنها گفت: آیا پروا نمیدارید؟ هان از خدا بترسید، و آنچه را که موجب ناخشنودی خداوند است از قبیل کفر و گناهان، رها کنید. من برایتان پیامبر امینی هستم، و باید از خدا بترسید، و از من اطاعت کنید. آنها ضمن اینکه شرک میورزیدند، وزن و پیمانه را نیز کم میدادند. بنابر این شعیب به آنها گفت: ﴿أَوۡفُواْ ٱلۡکَیۡلَ﴾پیمانه را به تمام و کمال بدهید، ﴿وَلَا تَکُونُواْ مِنَ ٱلۡمُخۡسِرِینَ﴾و از زمرۀ کسانی مباشید که به مردم جنس کم میدهند و از اموالشان میکاهند، و با کمدادن پیمانه و ترازو اموالشان را از دست آنها میگیرند. ﴿وَزِنُواْ بِٱلۡقِسۡطَاسِ ٱلۡمُسۡتَقِیمِ١٨٢﴾یعنی با ترازوی درست و برابر وزن کنید، و به مردم کالاهایشان ار کم ندهید.
﴿وَٱتَّقُواْ ٱلَّذِی خَلَقَکُمۡ وَٱلۡجِبِلَّةَ ٱلۡأَوَّلِینَ١٨٤﴾بترسید از خدایی که شما و آفریدگان نخستین را آفرید پس همانطور که شما را آفریده است نیز به تنهایی گذشتگان را آفریده، بدون اینکه در آفرینش آنان کسی با او مشارکتی داشته باشد. پس فقط او را بپرستید. و چون با آفریدن و پدید آوردنتان بر شما منت گذارده و نعمت داده است، سپاس و شکر او را به جای آورید.
آیهی ۱۸۵-۱۹۱:
﴿قَالُوٓاْ إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِینَ١٨٥﴾[الشعراء: ۱۸۵]. «گفتند: تو قطعاً از جملۀ جادوشدگانی».
﴿وَمَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا وَإِن نَّظُنُّکَ لَمِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَ١٨٦﴾[الشعراء: ۱۸۶]. «و تو جز بشری مانند ما نیستی، و به راستی تو را از دروغگویان میپنداریم».
﴿فَأَسۡقِطۡ عَلَیۡنَا کِسَفٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ١٨٧﴾[الشعراء: ۱۸۷]. «پس اگر از راستگویانی پارههایی از آسمان را بر ما فروریز».
﴿قَالَ رَبِّیٓ أَعۡلَمُ بِمَا تَعۡمَلُونَ١٨٨﴾[الشعراء: ۱۸۸]. «(شعیب) گفت: پروردگارم به آنچه میکنید داناتر است».
﴿فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمۡ عَذَابُ یَوۡمِ ٱلظُّلَّةِۚ إِنَّهُۥ کَانَ عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٍ١٨٩﴾[الشعراء: ۱۸۹]. «پس او را تکذیب کردند و عذاب روز ابر آنان را فرو گرفت، که آن عذاب روزی بزرگ بود».
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ١٩٠﴾[الشعراء: ۱۹۰]. «بیگمان در این نشانهایست، و بیشترشان مؤمن نبودند».
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ١٩١﴾[الشعراء: ۱۹۱]. «و بیگمان پروردگار تو توانا و مهربان است».
آنها با تکذیب و رد نمودن گفتهاش به او گفتند: ﴿إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِینَ﴾تو از زمرۀ جادوشدگان و دیوانگانی. پس تو هذیان و یاوه میگویی، و سخن فرد جادو شده و دیوانه را بر زبان میآوری و معلوم است که چنین فردی بر سخنش مؤاخذه نمیشود. ﴿وَمَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا﴾و تو جز انسانی مانند ما نیستی. پس هیچ فضیلت و برتری بر ما نداری که ویژه تو باشد و به سبب آن از ما برتر باشی تا ما را به پیروی از خودت فرا بخوانی.
و این مانند گفتههای اقوام قبل و بعد از آنها بود، اقوامی که به وسیلۀ این شبهه با پیامبران به مخالفت پرداختند، شبههای که تاکنون نیز آن را دست به دست کرده و بر آن متفق هستند، چون بر کفرورزی متفق میباشند، و دلهایشان شبیه هم است. پیامبران در پاسخ این شبهه گفتند: ﴿إِن نَّحۡنُ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَمُنُّ عَلَىٰ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِ﴾[إبراهیم: ۱۱]. «ما جز انسانهایی همانند شما نیستیم، ولی خداوند بر هرکس از بندگانش که بخواهد منت میگذارد».
﴿وَإِن نَّظُنُّکَ لَمِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَ﴾و به راستی تو را از دروغگویان میپنداریم و این جسارت و ستمگری و سخنی دروغ بود که بر زبان آوردند، و آنها میدانستند که دروغ است.
تمام پیامبران اقوام خود را دعوت کردهاند، ولی با آنها مجادله نمودهاند، و خداوند بر دست هر یک از پیامبران معجزاتی را آشکار کرده که آنها به سبب آن به صداقت و امانتداری پیامبران یقیقن حاصل کردهاند. به خصوص شعیب علیهالسلام که سخنران پیامبران شمرده میشود، چون او بسیار نیک با قومش به گفتگو میپرداخت و با بهترین شیوه با آنها مجادله میکرد. قومش به راستگویی او یقین داشتند و میدانستند که آنچه او آورده است حق و راست است، اما به دروغ گفتند: ما تو را دروغگو میپنداریم.
﴿فَأَسۡقِطۡ عَلَیۡنَا کِسَفٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ١٨٧﴾پس اگر تو راست میگویی تکههایی از عذاب را بر ما بیفکن که ما را ریشهکن و نابود کند، همانطور که اقوام سرکش دیگر چنین میگفتند: ﴿وَإِذۡ قَالُواْ ٱللَّهُمَّ إِن کَانَ هَٰذَا هُوَ ٱلۡحَقَّ مِنۡ عِندِکَ فَأَمۡطِرۡ عَلَیۡنَا حِجَارَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ أَوِ ٱئۡتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٖ٣٢﴾[الأنفال: ۳۲]. «و آنگاه که گفتند: بار خدایا! اگر این حق، و از جانب تو است، از آسمان بر ما سنگ ببار، یا عذاب دردناکی را بر ما فرود بیاور». و یا آنها معجزاتی را پیشنهاد کردند که اگر چنین معجزاتی به وقوع میپیوست به معنی تمام شدن خواستۀ درخواستکنندگان آن نبود.
شعیب ÷گفت: ﴿رَبِّیٓ أَعۡلَمُ بِمَا تَعۡمَلُونَ﴾پروردگارم به آنچه میکنید داناتر است. یعنی نازل شدن عذاب، و به وقوع پیوستن معجزات پیشنهادی از سوی شما را بهتر میداند، و در اختیار من نیست که آن را بیاورم، و بر شما فرود بیاورم. وظیفۀ من جز رساندن و اندرزگویی شما نیست، و این کار را کردهام، کسی که عذاب و معجزات را میآورد پروردگار من است که اعمال و حالات شما را میداند و شما را مجازات خواهد کرد.
﴿فَکَذَّبُوهُ﴾آنها شعیب را تکذیب کردند. یعنی تکذیب و کفرورزی تبدیل به خوی و عادتشان گردید، طوری که معجزات برایشان سودمند نبود، و چارهای نماند جز این که عذاب بر آنها فرود بیاید.
﴿فَأَخَذَهُمۡ عَذَابُ یَوۡمِ ٱلظُّلَّةِ﴾پس، عذاب روز ابر آنها را فرو گرفت. ابری بر آنها سایه گستراند و آنان زیر سایۀ ابر جمع شدند، و از سایه ناگوارش لذت میبردند. پس ناگهان خداوند آنان را به وسیلۀ عذاب سوزاند، و نابود کرد، و زیر آن سایه خشکیدند، و از خانههایشان جدا شده و وارد سرای بدبختی و عذاب شدند. ﴿إِنَّهُۥ کَانَ عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٍ﴾همانا آن، عذاب روزی بزرگ بود. و آنها بار دیگر به دنیا نخواهند آمد که از نو عمل کنند. و یک لحظه از عذابشان کاسته نشده، و فرصتی دیگر به آنان داده نمیشود.
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ﴾این ماجرا نشانهایست بر راستگویی شعیب و صحت آنچه که بهسوی آن دعوت میکرد. و دلیلی است بر باطل بودن پاسخ قومش. ﴿وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ﴾و با وجود دیدن معجزات و نشانهها بیشترشان ایمان نیاوردند، چون خرد و هوشیاری نداشتند، و خیری در آنها نبود. ﴿وَمَآ أَکۡثَرُ ٱلنَّاسِ وَلَوۡ حَرَصۡتَ بِمُؤۡمِنِینَ١٠٣﴾[یوسف: ۱۰۳]. «و هر چند حریص باشی بیشتر مردم ایمان نمیآورند».
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ﴾و قطعاً پروردگارت تواناست و هیچ کس نمیتواند او را دریابد، و او بر هر مخلوقی چیره است. ﴿ٱلرَّحِیمُ﴾مهربان است و مهربانی و رحمت، صفت اوست، و همۀ خوبیهای دنیا و آخرت از زمانی که جهان را آفریده است از آثار رحمت او است. و از مظاهر قدرت او این است که دشمنانش را بدانگاه که پیامبرانش را تکذیب کردند، هلاک و نابود ساخت و دوستانش، و مؤمنانی را که همراه آنها بودند نجات داد.
آیهی ۱۹۲-۲۰۳:
﴿وَإِنَّهُۥ لَتَنزِیلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٩٢﴾[الشعراء: ۱۹۲]. «و همانا این (قرآن) فرو فرستادۀ پروردگار جهانیان است».
﴿نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِینُ١٩٣﴾[الشعراء: ۱۹۳]. «آن را فرود آورده است».
﴿عَلَىٰ قَلۡبِکَ لِتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِینَ١٩٤﴾[الشعراء: ۱۹۴]. «(آن را) بر دل تو (نازل کرده است) تا از بیمدهندگان باشی».
﴿بِلِسَانٍ عَرَبِیّٖ مُّبِینٖ١٩٥﴾[الشعراء: ۱۹۵]. «به زبان عربی روشن».
﴿وَإِنَّهُۥ لَفِی زُبُرِ ٱلۡأَوَّلِینَ١٩٦﴾[الشعراء: ۱۹۶]. «و (وصف) آن در کتابهای پیشینیان موجود است».
﴿أَوَ لَمۡ یَکُن لَّهُمۡ ءَایَةً أَن یَعۡلَمَهُۥ عُلَمَٰٓؤُاْ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ١٩٧﴾[الشعراء: ۱۹۷]. «آیا برایشان نشانهای نیست که علمای بنیاسرائیل آن را بدانند؟».
﴿وَلَوۡ نَزَّلۡنَٰهُ عَلَىٰ بَعۡضِ ٱلۡأَعۡجَمِینَ١٩٨﴾[الشعراء: ۱۹۸]. «و اگر آن را بر برخی از غیر عربها نازل میکردیم».
﴿فَقَرَأَهُۥ عَلَیۡهِم مَّا کَانُواْ بِهِۦ مُؤۡمِنِینَ١٩٩﴾[الشعراء: ۱۹۹]. «و آن را برایشان میخواند، به آن ایمان نمیآوردند».
﴿کَذَٰلِکَ سَلَکۡنَٰهُ فِی قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ٢٠٠﴾[الشعراء: ۲۰۰]. «ما اینگونه آن را در دلهای گناهکاران در آوردیم».
﴿لَا یُؤۡمِنُونَ بِهِۦ حَتَّىٰ یَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِیمَ٢٠١﴾[الشعراء: ۲۰۱]. «به آن ایمان نمیآورند تا عذاب دردناک را ببینند».
﴿فَیَأۡتِیَهُم بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ٢٠٢﴾[الشعراء: ۲۰۲]. «پس عذاب به طور ناگهانی درحالیکه بیخبرند گریبانگیرشان میشود».
﴿فَیَقُولُواْ هَلۡ نَحۡنُ مُنظَرُونَ٢٠٣﴾[الشعراء: ۲۰۳]. «پس میگویند: آیا به ما مهلتی داده میشود؟!».
پس از آنکه داستان پیامبران و امتهایشان و شیوۀ دعوت آنها را بیان نمود، و اینکه امتهایشان دعوت پیامبران را رد کردند، و اینکه خداوند دشمنان پیامبران را هلاک کرد، و سرانجام از آن پیامبران گردید، از پیامبر بزرگوار و برگزیدۀ اسلام و کتابی که از سوی پروردگارش آورده و مایۀ هدایت خردمندان است، ذکر به میان آورد و فرمود: ﴿وَإِنَّهُۥ لَتَنزِیلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٩٢﴾خداوندی که این قرآن را نازل کرده است آفرینندۀ آسمانها و زمین و پروردگار و مربی جهان بالا و پایین است. و همانطور که خداوند با هدایت کردن آنان بهسوی منافع دنیایی جسمهایشان را پرورش داده است نیز آنان را با رهنمون کردن بهسوی منافع دین و آخرتشان مورد عنایت قرار داده است. و یکی از بزرگترین چیزهایی که خداوند آنان را به وسیلۀ آن پرورش داد نازل کردن این کتاب مبارک است. و رهنمودهایی در این کتاب است که آدمی را به منافع هر دو جهان و اخلاق فاضله هدایت مینماید، به گونهای که چنین چیزهایی در غیر این کتاب به این اندازه وجود ندارد. ﴿وَإِنَّهُۥ لَتَنزِیلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٩٢﴾چرا که این کتاب از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است.
یکی از عوامل بزرگداشت قرآن و توجه به آن، این است که از سوی خدا نازل شده است، و هدف از نزول آن بهرهمند شدن شما و هدایت یافتنشان میباشد.
﴿نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِینُ١٩٣﴾روحالامین، جبریل ÷که برترین و قویترین فرشتگان میباشد آن را فرود آورده است. و امین است، زیرا قرآن را اضافه یا کم نکرده است.
﴿عَلَىٰ قَلۡبِکَ لِتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِینَ١٩٤﴾جبرئیل آن را بر قلب تو ای محمد صفرو آورد تا از بیمدهندگان باشی، و به وسیلۀ آن مردم را به راه هدایت رهنمون گردانی و از انحراف و گمراهی برحذر داری.
﴿بِلِسَانٍ عَرَبِیّٖ﴾قرآن به زبان عربی که بهترین زبانهاست نازل شده است و به زبان کسانی نازل شده که پیامبر بهسوی آنها فرستاده شده و به طور مستقیم به دعوت آنها پرداخته است، زبان عربی که زبانی روشن و واضح است. بیاندیشید و ببینید که چگونه این فضایل ارزشمند در این کتاب بزرگ جمع شدهاند. به راستی که آن بهترین کتاب است و برترین فرشته آن را بر برترین انسان، و بر ارزشمندترین بخش از وی که قلبش است، و بر بهترین مردم و با شیواترین و گستردهترین زبان که عربی روشن است نازل کرده است.
﴿وَإِنَّهُۥ لَفِی زُبُرِ ٱلۡأَوَّلِینَ١٩٦﴾یعنی کتابهای پیشین به آمدن قرآن مژده داده و آن را تصدیق کردهاند. قرآن بر طبق آنچه که کتابهای گذشته دربارهاش خبر داده بودند، این کتابها را تصدیق نمود، بلکه حق را اورد و فرستاده شدگان را تصدیق نمود.
﴿أَوَ لَمۡ یَکُن لَّهُمۡ ءَایَةً أَن یَعۡلَمَهُۥ عُلَمَٰٓؤُاْ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ١٩٧﴾آیا اینکه علمای بنی اسرائیل به خوبی آن را میدانند نشانهای بر صحت آن، و دلیلی بر اینکه از سوی خدا نازل شده نیست؟! علمایی که سرآمد دانش هستند و از همۀ مردم آگاهترند و اهل علم میباشند. زیرا هر چیزی که در آن تردیدی وجود داشته باشد، به اهل دانش برگردانده میشود و گفته آنها برای دیگران حجت است. همانطور که جادوگران که در دانش جادو ماهر بودند راستی معجزۀ موسی را شناختند و دانستند که جادو نیست. پس سخن جاهلان قابل توجه و دارای ارزش نیست.
﴿وَلَوۡ نَزَّلۡنَٰهُ عَلَىٰ بَعۡضِ ٱلۡأَعۡجَمِینَ١٩٨﴾و اگر قرآن را بر یکی از غیر عربها نازل میکردیم که زبان آنها را نمیفهمید و به گونه شایسته نمِتوانست از آن تعبیر نماید، ﴿فَقَرَأَهُۥ عَلَیۡهِم﴾و او قرآن را برایشان میخواند، ﴿مَّا کَانُواْ بِهِۦ مُؤۡمِنِینَ﴾به آن ایمان نیاورده و میگفتند: ما نمیفهمیم که چه میگوید؟ و نمیدانیم که به چه چیزی دعوت میدهد؟ پس آنان باید پروردگارشان را ستایش کنند که قرآن را بر زبان شیواترین انسانها و تواناترینشان و با مفاهیم و عبارتهای روشن برای انها فرستاده است. پس باید به تصدیق و تأیید قرآن بشتابند و آن را بپذیرند.
اما تکذیب کردن قرآن از سوی آنها، بدون اینکه شبههای جز کفر و عناد محض داشته باشند، دنبالۀ همان روندی است که امتهای تکذیبکننده در پیش گرفتهاند. بنابر این فرمود: ﴿کَذَٰلِکَ سَلَکۡنَٰهُ فِی قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ٢٠٠﴾پس همانگونه که تکذیب و دروغ انگاشتن را در دلهای مشرکین پیشین وارد کردیم، تکذیب و دروغ انگاشتن قرآن را در دلهای مشرکین قریش (نیز) قرار دادیم. همانطور که نخ وارد سوراخ سوزن میشود، پس دلهایشان با تکذیب آمیخته شد و تبدیل به صفت و خوی آنها گردید.
و این به خاطر ستمگری و گناهکاری آنان بود، به همین خاطر ﴿لَا یُؤۡمِنُونَ بِهِۦ حَتَّىٰ یَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِیمَ٢٠١﴾به آن ایمان نمیآورند، تا - به کیفر دروغ انگاشتن آن- عذاب دردناک را ببینند.
عذاب زمانی آنها را فرا میگیرد که غافل هستند، و نمیفهمند که عذاب بر آنان فرود میآید. و این به خاطر آن است تا کیفر و شکنجه شدنشان بیشتر باشد.
در آن وقت میگویند: ﴿هَلۡ نَحۡنُ مُنظَرُونَ﴾آیا به ما فرصت و مهلتی داده میشود؟ یعنی در خواست میکنند تا به آنها فرصت و مهلت داده شود، حال آنکه وقت گذشته، و عذاب آنها را فرا میگیرد، عذابی که از آنها دور نشده، و یک لحظه از شدت آن کاسته نمیشود.
آیهی ۲۰۴-۲۰۷:
﴿أَفَبِعَذَابِنَا یَسۡتَعۡجِلُونَ٢٠٤﴾[الشعراء: ۲۰۴]. «آیا عذاب ما را به شتاب میطلبند؟».
﴿أَفَرَءَیۡتَ إِن مَّتَّعۡنَٰهُمۡ سِنِینَ٢٠٥﴾[الشعراء: ۲۰۵]. «مگر نمیدانی که اگر سالها بهرهمندشان سازیم».
﴿ثُمَّ جَآءَهُم مَّا کَانُواْ یُوعَدُونَ٢٠٦﴾[الشعراء: ۲۰۶]. «سپس عذابی که به آنان وعده داده میشود دامنگیرشان گردد».
﴿مَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یُمَتَّعُونَ٢٠٧﴾[الشعراء: ۲۰۷]. «(این بهرهمندی در دنیا) چه چیزی از آنان دور میکند؟».
خداوند میفرماید: آیا عذاب ما را که بزرگ و دردناک است - و اصولاً نباید ناچیز شمرده شود - به شتاب میجویند؟! چه چیزی آنها را فریب داده است؟ آیا قدرت و توانایی آن را دارند که در برابر آن عذاب شکیبا باشند؟ یا قدرت و توانایی آن را دارند که به هنگام نزول عذاب آن را از خود دور نمایند؟ یا اینکه میخواهند ما را ناتوان گردانند؟! یا گمان میبرند که ما بر نازل کردن عذاب توانایی نداریم؟!.
﴿أَفَرَءَیۡتَ إِن مَّتَّعۡنَٰهُمۡ سِنِینَ٢٠٥﴾یعنی اگر ما زود بر اینها عذاب فرود نیاوریم و چندین سال بدیشان مهلت بدهیم و در دنیا بهرهمندشان گردانیم، سپس عذابی که به ایشان وعده داده شده است آنها را فرا بگیرد، لذت و شهوتهایی که از آن بهرهمند شدهاند چه چیزی را از آنها دور مینماید؟ و چه فایدهای به هنگام آمدن عذاب برای آنها خواهد داشت؟ حال آنکه لذتها از بین رفتهاند، و در نتیجۀ آن لذتها به کفر مبتلا شده، و به خاطر طولانی بودن مدت بهرهمندیشان، عذابشان دو چندان شده است. منظور این است که آنها باید از وقوع عذاب بپرهیزند، و از اینکه مستحق عذاب شوند برحذر باشند، اما زود یا دیر آمدن عذاب اهمیت و فایدهای ندارد.
آیهی ۲۰۸-۲۱۲:
﴿وَمَآ أَهۡلَکۡنَا مِن قَرۡیَةٍ إِلَّا لَهَا مُنذِرُونَ٢٠٨﴾[الشعراء: ۲۰۸]. «و (اهل) هیچ شهری را نابود نکردهایم مگر اینکه بیمدهندگانی برای آن بودهاند».
﴿ذِکۡرَىٰ وَمَا کُنَّا ظَٰلِمِینَ٢٠٩﴾[الشعراء: ۲۰۹]. «برای پند دادن، و ما ستمکاران نبودیم».
﴿وَمَا تَنَزَّلَتۡ بِهِ ٱلشَّیَٰطِینُ٢١٠﴾[الشعراء: ۲۱۰]. «و شیطانها آن را فرود نیاوردهاند».
﴿وَمَا یَنۢبَغِی لَهُمۡ وَمَا یَسۡتَطِیعُونَ٢١١﴾[الشعراء: ۲۱۱]. «و سزاوار آن نیستند، و نمیتوانند (آن را نازل کنند)».
﴿إِنَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّمۡعِ لَمَعۡزُولُونَ٢١٢﴾[الشعراء: ۲۱۲]. «قطعاً ایشان از شنیدن دور (و محروم)اند».
خداوند متعال از کمال عدل و دادگریاش در مورد نابود کردن تکذیب کنندگان خبر داده و میفرماید، اهالی هیچ شهری و آبادی را هلاک نکردهایم مگر اینکه برای آنها عذری باقی تگذاشته، و در میان آنها بیمدهندگانی با آیات روشن فرستاده است تا مردم را بهسوی هدایت فرا خوانند، و از کار بد باز دارند، و آیات الهی را به آنها یادآوری نمایند، و آنان را به هنگام برخورداری از نعمتها و مبتلا شدن به رنجها از عذاب خدا بر حذر دارند.
﴿ذِکۡرَىٰ﴾تا پندی باشد برای آنها و حجت بر آنان اقامه گردد. ﴿وَمَا کُنَّا ظَٰلِمِینَ﴾و ما ستمکار نبودیم، زیرا اهالی آبادیها و شهرها را قبل از آنکه آنها را بیم دهیم هلاک و نابود نکردیم و آنها را در حالی عذاب ندادیم که از هشدار دهندگان غافل و بیخبرند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّىٰ نَبۡعَثَ رَسُولٗا﴾[الإسراء: ۱۵]. ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا و ما عذاب دهنده نبودهایم مگر اینکه پیامبری را فرستادهایم. ﴿رُّسُلٗا مُّبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِۚ وَکَانَ ٱللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمٗا١٦٥﴾[النساء: ۱۶۵]. «پیامبرانی که مژده دهنده و بیم دهنده بودند، تا مردم بعد از (آمدن) پیامبران حجت و دلیلی بر خدا نداشته باشند».
وقتی خداوند کمال و شکوه قرآن را بیان کرد نیز آن را از هر نقص و کمبودی منزه و پاک قرار داد و آن را - به هنگام نازل شدن و بعد از آن - از شر شیطانهای انسی و جنی محافظت کرد. پس فرمود: ﴿وَمَا تَنَزَّلَتۡ بِهِ ٱلشَّیَٰطِینُ٢١٠﴾شیطانها این قرآن را فرود نیاوردهاند و سزاوار هم نیستند که آن را نازل کنند. ﴿وَمَا یَسۡتَطِیعُونَ﴾و نمیتوانند این کار را بکنند.
آنها از شنیدن و گوش فرا دادن به فرشتگان محروم شده و شهابهای آسمانی برای راندن آنها آمادهاند. قرآن را جبرئیل نازل کرده است که از همۀ فرشتگان نیرومندتر است و هیچ شیطانی نمیتواند به او نزدیک شود. این آیه مانند ان فرمودۀ الهی است که میفرماید: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّکۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩﴾[الحجر: ۹]. «همانا ما قرآن را نازل کردهایم، و بیگمان ما آن را حفاظت میکنیم».
آیهی ۲۱۲-۲۱۶:
﴿فَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُعَذَّبِینَ٢١٣﴾[الشعراء: ۲۱۳]. «پس همراه با خدا معبود دیگری را به فریاد مخوان که از عذاب شدگا خواهی بود».
﴿وَأَنذِرۡ عَشِیرَتَکَ ٱلۡأَقۡرَبِینَ٢١٤﴾[الشعراء: ۲۱۴]. «و خویشاوندان نزدیک خود را بترسان».
﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَکَ لِمَنِ ٱتَّبَعَکَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٢١٥﴾[الشعراء: ۲۱۵]. «و بال مهربانی خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی میکنند، بگستران».
﴿فَإِنۡ عَصَوۡکَ فَقُلۡ إِنِّی بَرِیٓءٞ مِّمَّا تَعۡمَلُونَ٢١٦﴾[الشعراء: ۲۱۶]. «پس اگر از تو سرپیچی کردند، بگو: همانا من از آنچه میکنید بیزارم».
خداوند پیامبرش را از به فریاد خواندن معبودی به جز خدا نهی میکند، و به تبع وی امتش نیز نهی شده است. و خداوند میفرماید: کمک خواستن و عبادت غیر الله باعث عذاب و کیفر همیشگی میشود، زیرا چنین کاری شرک است: ﴿مَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُ﴾[المائدۀ: ۷۲]. «هر کس برای خدا شریک قایل شود خداوند بهشت را بر او حرام کرده و جایگاهش آتش دوزخ است». و نهی کردن از چیزی، دستور دادن به ضد آن است. پس نهی از شرک، فرمان به انجام عبادت خالصانه برای خداوندی است که شریکی ندارد، پس فقط باید محبت او را داشت، و از او ترسید، و به او امید داشت و برای او کرنش برد، و بازگشت همه بهسوی اوست.
خداوند پیامبر را به چیزی دستور داد که باعث کمال او بود. پس او را فرمان داد تا به کامل کردن دیگران نیز بپردازد، و فرمود: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِیرَتَکَ ٱلۡأَقۡرَبِینَ٢١٤﴾و خویشاوندان نزدیک خود را بترسان! کسانی که از دیگر مردم به تو نزدیکتراند، و بیش از دیگران مستحق احسان دینی و دنیوی تو هستند. و این با آنچه که خداوند او را فرمان داد تا همۀ مردم را بیم دهد تضادی ندارد. مانند اینکه انسان به صورت کلی به نیکوکاری فرمان داده شود، سپس به او گفته شود: «به خویشاوندان خود نیکی کن». پس این سفارش مخصوص، بر تاکید و تشویق بیشتر دلالت مینماید. و پیامبر صاین دستور را اطاعت نمود و همۀ تیرههای قریش را فرا خواند پس او به طور عموم و خصوص همه را بانگ داد و آنها را اندرز گفت، و موعظه کرد، و تا آنجا که توانایی داشت به نصیحت و هدایت آنها پرداخت. پس بعضی هدایت یافتند و برخی رویگردانی کردند.
﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَکَ لِمَنِ ٱتَّبَعَکَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٢١٥﴾وبا نرم خویی و یا محبت واخلاق خوب و نیکو رفتار کن و بال مهربانی و فروتنی را برایشان بگستران. و پیامبر صچنین کرد، همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِکَۖ فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ وَشَاوِرۡهُمۡ فِی ٱلۡأَمۡرِ﴾[آل عمران: ۱۵۹]. «پس به سبب رحمتی از جانب خدا برایشان مهربان شدهای، و اگر تندخو و سنگدل بودی آنان از اطراف تو پراکنده و متفرق میشدند. پس آنان را ببخش، و برایشان طلب آمرزش کن، و در کارها با آنان مشورت نما».
و این اخلاق پیامبر صبود، که کاملترین اخلاق میباشد. و با برخورداری از این اخلاق منافع بزرگی به دست میآید، و زیانهای زیادی از آدمی دور میشود. پس آیا کسی که به خدا و پیامبرش ایمان دارد و ادعای پیروی از پیامبر را مینماید شایسته است که سربار مسلمانان باشد، و اخلاقش تند و درشت، و سنگدل باشد، و سخنان زشت و نفرتانگیز بر زبان براند؟! و اگر معصیت و گناهی از مسلمانی سر بزند یا نوعی بیادبی بکند، با وی طع رابطه نماید، و از او متنفر شود و هیچ نرمش و ادبی نداشته باشد؟!.
و از این طرز رفتار مفاسد، زیادی به وجود آمدهو منافعی کثیری از بین رفته است که خدا میداند! با وجود این کسانی یافت میشوند که هر کس را که متصف به صفتهای پیامبر باشد تحقیر میکنند و بسا او را به نفاق و سازش متهم نموده و خودشان را والا مقام جلوه داده و از کار خود راضی، و دچار خودپسندی میشوند.
آیا این چیزی جز جهالت و نادانی آنان به حساب میآید؟! چرا که شیطان گناه را برای آنان آراسته و فریبشان داده است. بنابر این خداون به پیامبرش فرمود: ﴿فَإِنۡ عَصَوۡکَ﴾پس اگر مؤمنان در یکی از کارها از فرمان تو سرپیچی کردند، از آنها بیزا مشو، و مهربانی و رفتار محبتآمیز را با آنها ترک مکن، بلکه از کارشان متنفر و بیزار باش، و آنها را موعظه کن و اندرزشان بده، و توانایی خود را در برگرداندن آنها از گناه وتوبهکردنشان مبذول دار. دراینجا با توجه به معنی آیۀ: ﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَکَ﴾شاید کسی گمان برد تا زمانی که آنها مؤمن هستند از همۀ کارهایی که از آنان سر میزند باید راضی بود، پس این توهم دفع گردید. والله أعلم.
آیهی ۲۱۷-۲۲۰:
﴿وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱلۡعَزِیزِ ٱلرَّحِیمِ٢١٧﴾[الشعراء: ۲۱۷]. «و بر خدای توانا و مهربان توکل کن».
﴿ٱلَّذِی یَرَىٰکَ حِینَ تَقُومُ٢١٨﴾[الشعراء: ۲۱۸]. «خداوندی که چون برمیخیزد تو را میبیند».
﴿وَتَقَلُّبَکَ فِی ٱلسَّٰجِدِینَ٢١٩﴾[الشعراء: ۲۱۹]. «و (همچنین میبیند) حرکت (قیام و رکوع و نشست و برخاست) تو را در میان سجدهکنندگان».
﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٢٢٠﴾[الشعراء: ۲۲۰]. «بیگمان او شنوای داناست».
بزرگترین کمک و یاور بنده در انجام دادن چیزی که به آن فرمان داده شده است تکیه بر پروردگار و یاری خواستن از خداوند است تا به او توفیق دهد آنچه را به آن فرمان داده شده است انجام بدهد. بنابر این خداوند دستور داده است تا بندگانش بر او توکل کنند. پس فرمود: ﴿وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱلۡعَزِیزِ ٱلرَّحِیمِ٢١٧﴾توکل یعنی اعتماد و تکیه کردن قلب بر خدا برای به دست آوردن منافع و دور کردن زیانها با اطمینان به اینکه آنچه را میجوید به دست خواهد آورد، زیرا خداوند توانا و مهربان است و با توانایی و قدرتش میتواند خیر کثیری را به بندهاش برساند و شر را از او دور نماید. و از آنجا که خداوند نسبت به بندهاش مهربان است با او چنین رفتار مینماید.
سپس پیامبر را یادآور شد که همواره نزدیک بودن خداوند را به خاطر داشته و در جایگاه احسان قرار بگیرد. بنابر این فرمود: ﴿ٱلَّذِی یَرَىٰکَ حِینَ تَقُومُ٢١٨ وَتَقَلُّبَکَ فِی ٱلسَّٰجِدِینَ٢١٩﴾خداوند تو را در انجام این عبادت بزرگ که نماز است به هنگامی که ایستادهای و وقتی که به رکوع و سجده میروی، میبیند.
این عبادت را به طور ویژه بیان کرد، چون دارای فضیلت و شرافت زیاد است، و هر کس در نماز نزدیک بودن پروردگارش را به خاطر داشته باشد آن را با فروتنی به جای آورده و کامل ادا میکند، و هر گاه نماز به صورت کامل انجام گردد همۀ اعمال به صورت کامل انجام میشوند، و فرد میتواند با انجام دادن نماز به طور صحیح برای همۀ کارهایش از خدا کمک بگیرد.
﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ﴾بیگمان خداوند شنواست و تمام صداهای پراکنده و گوناگون را میشنود. ﴿ٱلۡعَلِیمُ﴾و آگاه و داناست، خداوندی که ظاهر و باطن و پیدا و پنهان را احاطه کرده است. پس اگر بنده در همۀ حالاتش به خاطر داشته باشد که خداوند او را میبیند و گفتارش را میشنود و هر اراده و تصمیم و نیتی را که در دلش پنهان کند، میداند، چنین احساسی او را کمک میکند تا به منزل و مقام احسان برسد.
آیهی ۲۲۱-۲۲۷:
﴿هَلۡ أُنَبِّئُکُمۡ عَلَىٰ مَن تَنَزَّلُ ٱلشَّیَٰطِینُ٢٢١﴾[الشعراء: ۲۲۱]. «آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسی نازل میشوند؟».
﴿تَنَزَّلُ عَلَىٰ کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٖ٢٢٢﴾[الشعراء: ۲۲۲]. «بر هر دروغگوی گناهکاری نازل میشوند».
﴿یُلۡقُونَ ٱلسَّمۡعَ وَأَکۡثَرُهُمۡ کَٰذِبُونَ٢٢٣﴾[الشعراء: ۲۲۳]. «گوش فرا میدهند و بیشترشان دروغگویند».
﴿وَٱلشُّعَرَآءُ یَتَّبِعُهُمُ ٱلۡغَاوُۥنَ٢٢٤﴾[الشعراء: ۲۲۴]. «و شاعران را گمراهان پیروی میکنند».
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّهُمۡ فِی کُلِّ وَادٖ یَهِیمُونَ٢٢٥﴾[الشعراء: ۲۲۵]. «مگر نمیبینی که آنان در هر وادیی سرگردانند؟».
﴿وَأَنَّهُمۡ یَقُولُونَ مَا لَا یَفۡعَلُونَ٢٢٦﴾[الشعراء: ۲۲۶]. «و اینکه آنان چیزهایی میگویند که انجام نمیدهند».
﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَذَکَرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا وَٱنتَصَرُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْۗ وَسَیَعۡلَمُ ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ أَیَّ مُنقَلَبٖ یَنقَلِبُونَ٢٢٧﴾[الشعراء: ۲۲۷]. «مگر آنان که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام داده، و خدا را بسیار یاد نموده، و پس از آنکه ستم دیدهاند یاری خواستهاند. و ستمکاران خواهند دانست به کدامین بازگشتگاه باز خواهند گشت».
این پاسخ آن دسته از تکذیب کنندگان پیامبر است که میگفتند: شیطانی بر محمد نازل میشود. و پاسخ کسانی است که میگفتند: او صشاعر است. پس فرمود: ﴿هَلۡ أُنَبِّئُکُمۡ﴾آیا خبر حقیقی و واقعی که هیچ شک و شبههای در آن نیست به شما بدهم که شیاطین بر چه کسی نازل میشوند؟ یعنی آیا ویژگی کسانی را که شیطانها بر آنان نازل میشوند به اطلاع شما برسانم؟
﴿﴿تَنَزَّلُ عَلَىٰ کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٖ٢٢٢﴾بر هر دروغگویی که زیاد دروغ میگوید و سخن ناحق به هم میبافد ﴿أَثِیمٖ﴾و گناهکار است، و زیاد مرتکب گناه میشود. شیطانها بر چنین کسی نازل میشوند، و حالت او مناسب با حالت شیاطین است.
﴿یُلۡقُونَ ٱلسَّمۡعَ﴾شنیدههای خود را که از آسمان استراق کردهاند به فرد دروغگوی گناه پیشه القا میکنند. ﴿وَأَکۡثَرُهُمۡ کَٰذِبُونَ﴾و بیشتر آنچه القا میکنند دروغ است. پس یک سخن راست و صد تا دروغ را با هم در میآمیزند. پس حق با باطل آمیخته میشود؟ و از آنجا که حق و راست اندک است، و او هم نمیداند که کدام حق است، حق و راستی از بین میرود. پس این صفت اشخاصی است که شیطانها بر آنان نازل میشوند، و اینگونه به آنها وحی میکنند. اما حالت محمد صبسیار متفاوت است چون او راستگوی امین است، و نیکو هدایت یافته است، دلی نیکو و زبانی راستگو دارد، و کارهای پاک و حلال انجام میدهد. وحی که بر او نازل میشود از جانب خدا است و فرشتگان آن را از هر گزندی حفاظت میکنند، و راستی بزرگ را در بر دارد و هیچ شک و تردیدی در آن نیست. پس ای خردمندان! آیا رهنمود محمد دروغپردازی آنها برابر است؟! و آیا این دو چیز جز بر دیوانهای که هیچ چیزی را تشخیص نمیدهد مشتبه میشود؟
وقتی پاکی پیامبر را از اینکه شیطانها بر او نازل شوند بیان کرد، و او را از شعرسرایی نیز مبرا نمود و فرمود: ﴿وَٱلشُّعَرَآءُ﴾یعنی آیا شما را از حالت شاعران و ویژگی همیشگی آنها خبر دهم؟ پس بدانید ﴿یَتَّبِعُهُمُ ٱلۡغَاوُۥنَ﴾کسانی از شاعران پیروی میکنند که از راه هدایت منحرف گشته و به گمراهی و ذلت روی آوردهاند. پس شاعران خودشان گمراه و سرگشته هستند، بنابر این آدمهای گمراه و فاسد از شاعران پیروی میکنند و آنها را دوست میدارند.
﴿أَلَمۡ تَرَ﴾آیا گمراهی و شدت ضلالت آنها را نمیبینی که ﴿أَنَّهُمۡ فِی کُلِّ وَادٖ یَهِیمُونَ﴾در هر درهای از درههای شعر سرگردانند، گاهی به ستایش و تمجید میپردازند، گاهی به انتقاد و عیبجویی مشغول میشوند، و گاه غزلسرایی و گاه مسخره میکنند. و گاه شادمان و خوشحالاند، و گاهی اندوهگین و ناراحت هستند پس آنها قرار و ثبات ندارند و بر یک حالت نخواهند بود.
﴿وَأَنَّهُمۡ یَقُولُونَ مَا لَا یَفۡعَلُونَ٢٢٦﴾این صفت شاعران است که گفتههایشان مخالف کارهایشان است. پس شاعر که اشعار غمانگیز میسراید و به غزل خوانی میپردازد، گویی از همۀ مردم عاشقتر و دلباختهتر است، حال آنکه دل او خالی از این است. وچون کسی را ستایش یا مذمت میکند، گویی سخن وی راست است، و غیر آن دروغ، و گاه خودش را با کارهایی ستایش و تمجید میکند که آنها را انجام نداده است، و خود را با ترک نمودن چیزهایی تمجید میکند که از آنها دوری نگزیده است. و خود را به سخاوت و بخششی میستاید حال آنکه سخاوت اصلاً در زندگی او جایی ندارد. و گاه چنان شجاعت و دلیریاش به تصویر میکشد که خود را از همۀ قهرمانان و شهسواران بالاتر قرار میدهد، در حالی که او بزدلترین افراد است. این است صفت شاعران.
پس بنگر آیا حالت پاک و درست پیامبر صمطابق با حالت این شاعران است؟ پیامبری که هر انسان راه یافتهای که بر هدایت استوار باشد، و از زشتیها دوری گزیند و تضادی در کارش نباشد از او پیروی مینماید.
پس پیامبر صجز به خیر و خوبی فرمان نمیدهد، و جز به شر و بدی نهی نمیکند، و از هیچ چیزی خبر نداده مگر اینکه راست گفته است، و به هر چیزی که دستور داده خود قبل از همه آن را انجام داده است. و از چیزی نهی نکرده مگر اینکه او اولین ترک کنندگان آن بوده است. پس آیا حالت پیامبر صمشابه حالت شاعران است، و وضع او با وضعیت آنها تطابق دارد؟ یا اینکه از هر جهت با حالت آنها مخالف و متضاد است. پس درود و سلام جاویدان خدا بر این پیامبر که از همه کاملتر است، و از همه برتر میباشد، پیامبری که شاعر، جادوگر و دیوانه نبوده، و سزاوار برخورداری از هر کمال و برتری است.
وقتی حالت و اوصاف شاعران را بیان کرد آن دسته از آنان را که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده و خدا را بسیار یاد کرده، و از دشمنان خداوند که بر آنها ستم کرده انتقام گرفتهاند، استثنا کرد. پس شعر این دسته از شعرا از اعمال شایستۀ آنها و از ایمانشان سرچشمه گرفته است، چون آنها در شعر خود به دفاع از اسلام برخاسته و مؤمنان را ستایش کرده، و از مشرکین و کفار انتقام گرفته و از دین خدا دفاع نمودهاند، و شعرهای آنان دانشهای مفیدی را در بردارد و به اخلاق نیک تشویق مینماید. پس فرمود: ﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَذَکَرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا وَٱنتَصَرُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْۗ وَسَیَعۡلَمُ ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ أَیَّ مُنقَلَبٖ یَنقَلِبُونَ٢٢٧﴾مگر شاعران مؤمنی که کارهای شایسته انجام داده، و بسیار خدا را یاد میکنند، و اشعارشان مردم را به یاد خدا میاندازد، و هنگامی که مورد ستم قرار میگیرند به وسیلۀ شعر خود از مؤمنان دفاع میکنند، و از ستمگران انتقام میگیرند. و ستمکاران خواهند دانست که بازگشتشان به کجا، و سرنوشت آنها چگونه خواهد بود؟ بازگشت آنها به محل حساب و کتاب است، که هر گناهی کوچک و بزرگی در آنجا شمرده شده و هر حقی از آنها گرفته میشود.
والحمدالله رب العالمین
پایان تفسیر سورهی شعراء
مکی و ۹۳ آیه است
آیهی ۱-۶:
﴿طسٓۚ تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡقُرۡءَانِ وَکِتَابٖ مُّبِینٍ١﴾[النمل: ۱]. «طا. سین. این آیههای قرآن و کتاب روشنگر است».
﴿هُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِینَ٢﴾[النمل: ۲]. «هدایت و بشارتی برای مؤمنان است».
﴿ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ یُوقِنُونَ٣﴾[النمل: ۳]. «کسانیکه نماز را برپای میدارند، و زکات را میپردازند، و آنان به آخرت یقین دارند».
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَهُمۡ یَعۡمَهُونَ٤﴾[النمل: ۴]. «بیگمان کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند کارهایشان را برایشان آراستهایم، پس آنان سرگشته میشوند».
﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ لَهُمۡ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِ وَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡأَخۡسَرُونَ٥﴾[النمل: ۵]. «آنان کسانی هستند که عذاب بدی دارند، و ایشان در آخرت زیانکارترین (مردم) میباشند».
﴿وَإِنَّکَ لَتُلَقَّى ٱلۡقُرۡءَانَ مِن لَّدُنۡ حَکِیمٍ عَلِیمٍ٦﴾[النمل: ۶]. «و همانا تو قرآن را از سوی خداوند حکیم و دانا دریافت میداری».
خداوند متعال عظمت و بزرگی قرآن را به بندگانش یادآور شده و میفرماید: ﴿تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡقُرۡءَانِ وَکِتَابٖ مُّبِینٍ﴾این آیات، بالاترین نشانهها، و قویترین معجزات و واضحترین دلایل و رهنمود میباشند، و مطالب بزرگ و مقاصد برتر و کارهای خوب و اخلاق پسندیده را بیان میکنند. آیاتی که بر خبرهای راستین و فرمانهای نیکو و نهی از هر عمل نادرست واخلاق زشت دلالت مینمایند، آیاتی که چنان روشن و واضح هستند که صاحبان بینشهای روشن آنرا مانند خورشید درخشان میبینند. آیاتی که ما را رهنمایی کرده و بهسوی ایمان فرا خوانده، و از امور غیبی گذشته و آینده خبر میدهند. آیاتی که آدمی را بهسوی شناخت پروردگار بزرگ از طریق نامهای نیکو و صفتهای والا و کارهای کاملش فرا میخوانند و پیامبران و اولیای خدا را به ما معرفی کرده و آنها را چنان برای ما توصیف میکنند که انگار آنها را با چشمهای خود میبینیم. اما با وجود این بسیاری از جهانیان از این آیات قرآنی بهرهمند نشده، و همۀ مخالفان با آن هدایت نیافتهاند.
و این بدان جهت است تا این آیات از شر کسانی در امان باشند که خیر و صلاحی در آنها نیست و دلشان غافل است. و فقط کسانی به وسیلۀ این آیات هدایت و راهیاب میشوند که خداوند ایمان را به آنها ارزانی نموده، و دلهایشان با نور ایمان روشن شده، و درونشان را صفای ایمان فرا گرفته است.
بنابر این فرمود: ﴿هُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِینَ٢﴾آیات قرآن، مؤمنان را به راه راست هدایت میکند و آنچه را که شایسته است انجام دهند یا ترک کنند برایشان بیان مینماید، و آنها را به پاداش الهی که نتیجۀ هدایت شدن به این راه است، مژده میدهد.
ممکن است گفته شود: کسان زیادی ادعای ایمان میکنند، آیا این ادعا از هر کسی پذیرفته میشود؟یا باید برای آن دلیلی داشته باشند؟ آنگاه ادعای آنان درست خواهد بود. بنابر این خداوند متعال صفت مؤمنان را بیان کرد و فرمود: ﴿ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ﴾آن کسانی که نماز را بر پای میدارند و فرض و نقل آن را میخوانند، و افعال ظاهری نماز از قبیل ارکان و شرایط و واجبات و مستحبات آن را انجام میدهند. و آنها به مفاهیم نماز میاندیشند و به هنگام برپای داشتن آن خدا را حاضر و شاهد میبینند، و نماز را با فروتنی میگزارند.
﴿وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ﴾و زکاتی را که فرض است به مستحقان پرداخت میکنند، ﴿وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ یُوقِنُونَ﴾و آنان به قیامت یقین دارند. یعنی ایمان آنها به درجۀ یقین رسیده است، و آن آگاهی کامل و علم قطعی است که به قلب واصل شده و آدمی را به عمل وا میدارد. و از آنجا که به آخرت یقین دارند تمام تلاش و کوشش خود را برای آخرت مبذول میدارند. سپس خداوند بندگان را از اسباب عذاب عوامل کیفر برحذر داشت، که آن اصل و پایۀ هر کار خیر و خوبی است.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ﴾همانا کسانی که به آخرت ایمان ندارند و آن را تکذیب میکنند، و هر کس آن را اثبات نماید او را دروغگو میانگارند، ﴿زَیَّنَّا لَهُمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَهُمۡ یَعۡمَهُونَ﴾ما اعمالشان را در نظرشان میآراییم، و ایشان سرگردان حیران به سر میبرند به گونهای که خشم و ناخشنودی خداوند را بر رضای او ترجیح میدهند و حقایق را وارونه میبینند. پس آنان باطل ار حق و حق را باطل میبینند ﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ لَهُمۡ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِ﴾اینان کسانی هستند که از بدترین و سختترین و بزرگترین عذاب برخوردار میشوند. ﴿وَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡأَخۡسَرُونَ﴾و آنها در آخرت همان زیانکارانند: زیان را منحصراً برای آنها قرارداد، چون آنها خود و خانوادهشان را در روز قیامت میبازند، و ایمانی را که پیامبران به آن دعوت میکنند از دست میدهند.
﴿وَإِنَّکَ لَتُلَقَّى ٱلۡقُرۡءَانَ مِن لَّدُنۡ حَکِیمٍ عَلِیمٍ﴾و این قرآن که بر تو نازل میشود و آن را فرا میگیری، و از سوی خداوند حکیم نازل میشود که هر چیزی را در جای مناسبش قرار میدهد، خداوندی که اسرار و حالات درون و برونرا میداند. و چون قرآن از سوی خداوند حکیم و دانا نازل میشود برای بندگان سراسر حکمت و منافع است، خداوندی که منافع بندگان را از خودشان بهتر میداند.
آیهی ۷-۱۴:
﴿إِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهۡلِهِۦٓ إِنِّیٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا سََٔاتِیکُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ أَوۡ ءَاتِیکُم بِشِهَابٖ قَبَسٖ لَّعَلَّکُمۡ تَصۡطَلُونَ٧﴾[النمل: ۷]. «به یاد آور آنگاه که موسی به خانوادهاش گفت: من آتشی دیدم، (هرچه زودتر) خبری یا پاره آتشی از آن برایتان میآورم تا خویشتن را گرم کنید».
﴿فَلَمَّا جَآءَهَا نُودِیَ أَنۢ بُورِکَ مَن فِی ٱلنَّارِ وَمَنۡ حَوۡلَهَا وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٨﴾[النمل: ۸]. «هنگامی که به آن آتش رسید، ندا داده شد: مبارک باد آن که در آتش است، و آن که پیرامون آن است، و خدا که پروردگار جهانیان است پاک و منزه میباشد».
﴿یَٰمُوسَىٰٓ إِنَّهُۥٓ أَنَا ٱللَّهُ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٩﴾[النمل: ۹]. «ای موسی! بدان که من خداوند توانای فرزنهام».
﴿وَأَلۡقِ عَصَاکَۚ فَلَمَّا رَءَاهَا تَهۡتَزُّ کَأَنَّهَا جَآنّٞ وَلَّىٰ مُدۡبِرٗا وَلَمۡ یُعَقِّبۡۚ یَٰمُوسَىٰ لَا تَخَفۡ إِنِّی لَا یَخَافُ لَدَیَّ ٱلۡمُرۡسَلُونَ١٠﴾[النمل: ۱۰]. «و عصای خود را بیانداز و هنگامی که دید به حرکت درآمد انگار که ماری است، به سرعت میخزد پا به فرار نهاد و بازگشت. (فرمودیم) ای موسی! نترس، که پیامبران در پیشگاه من هراسی ندارند».
﴿إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسۡنَۢا بَعۡدَ سُوٓءٖ فَإِنِّی غَفُورٞ رَّحِیمٞ١١﴾[النمل: ۱۱]. «مگر کسی که ستم کند، سپس بدی را به نیکی تبدیل نماید، (پس بداند که) همانا من آمرزندۀ مهربانم».
﴿وَأَدۡخِلۡ یَدَکَ فِی جَیۡبِکَ تَخۡرُجۡ بَیۡضَآءَ مِنۡ غَیۡرِ سُوٓءٖۖ فِی تِسۡعِ ءَایَٰتٍ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَقَوۡمِهِۦٓۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَ١٢﴾[النمل: ۱۲]. «و دست خود را به گریبان خویش فرو ببر تا سفیدِ بیعیب بیرون آید. (این) از جملۀ نُه نشانهای (است که به تو خواهیم داد) بهسوی فرعون و قوم او (برو)، که آنان قومی نافرمانند».
﴿فَلَمَّا جَآءَتۡهُمۡ ءَایَٰتُنَا مُبۡصِرَةٗ قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ مُّبِینٞ١٣﴾[النمل: ۱۳]. «پس چون آیات ما به روشنی به آنان رسید، گفتند: این جادوی آشکار است».
﴿وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَیۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗاۚ فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِینَ١٤﴾[النمل: ۱۴]. «و معجزات را در حالیکه دلهایشان آن را بارور داشت از روی ستم و سرکشی انکار کردند. بنگر که سرانجام تباهکاران چگونه شد؟».
﴿إِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهۡلِهِ﴾یعنی آن حالت مهم و خوب موسی بن عمران را به یادآورد که سرآغاز نزول وحی برایشان و سرآغاز برگزیده شدن او به پیامبری و سخن گفتن با خداوند بود. او بعد از چند سال زندگی در مدین به همراه خانوادهاش بهسوی مصر حرکت نمود و در این میان راه را گم کرد. شب تاریک و سردی بود. پس او به خانوادهاش گفت: ﴿إِنِّیٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا﴾من از دور آتشی میبینم. ﴿سََٔاتِیکُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ﴾هر چه زودتر از انجا خبری درباره راه برای شما خواهم آورد. ﴿أَوۡ ءَاتِیکُم بِشِهَابٖ قَبَسٖ لَّعَلَّکُمۡ تَصۡطَلُونَ﴾ویا شعلهای از آتش برایتان میآورم تا خود را گرم کنید. و این بیانگر آن است که او سرگردان بوده وهمراه با خانوادهاش به شدت احساس سرما میکردند.
﴿فَلَمَّا جَآءَهَا نُودِیَ أَنۢ بُورِکَ مَن فِی ٱلنَّارِ وَمَنۡ حَوۡلَهَا﴾هنگامیکه به نزدیک آتش رسید، خداوند او را ندا زد و به وی خبری داد که این محل مقدس و مبارکی است و از جملۀ برکاتهایش این است که خداوند آن را جای برای سخن گفتن با موسی و فرستادن او به عنوان پیامبر قرار داده است. ﴿وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾و خداوند که پروردگار جهانیان است منزه از آن است که دارای کمبود باشد، بلکه او در وصف و کارش کامل است.
﴿یَٰمُوسَىٰٓ إِنَّهُۥٓ أَنَا ٱللَّهُ﴾خداوند به وی خبر داد که خداوند است و شایسته است تنها او پرستش شود. همانطور که در آیهی دیگر آمده است: ﴿إِنَّنِیٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدۡنِی وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِکۡرِیٓ١٤﴾[طه: ۱۴]. «من خداوند هستم (که) هیچ معبود به حقی جز من نیست، پس مرا بپرست، و نماز را به خاطر یاد من برپای دار». ﴿ٱلۡعَزِیزُ﴾تواناست و بر همۀ چیزها غالب میباشد، و همۀ مخلوقات در برابر او سر تسلیم فرود آوردهاند. ﴿ٱلۡحَکِیمُ﴾و در اوامر و آفرینش خود حکیم و فرزانه است. از جملۀ حکمتهای او این است که بندهاش موسی بن عمران را به عنوان پیامبر فرستاد، چون خداوند میدانست که موسی صلاحیت برخورداری از رسالت و وحی را دارد. نیز شایستگی آن را دارد که خداوند با او سخن بگوید.
و آنقدر توانا و با قدرت است که باید بر او توکل نمایی و از تنهایی خود و کثرت و قدرت دشمنانت وحشت نکنی، چون پیشانی دشمنان در دست خداوند است و حرکت و سکون آنها به تدبیر الهی انجام میشود.
﴿وَأَلۡقِ عَصَاکَ﴾و ای موسی! عصای خود را بیانداز و موسی عصایش را انداخت، ﴿فَلَمَّا رَءَاهَا تَهۡتَزُّ کَأَنَّهَا جَآنّٞ﴾پس هنگامی که عصا را دید که تبدیل به اژدهایی شده است و حرکت میکند، ﴿جَآنّٞ﴾یعنی مارهای نر که تند و سریع حرکت میکنند، ﴿وَلَّىٰ مُدۡبِرٗا وَلَمۡ یُعَقِّبۡ﴾به اقتضای طبیعت و سرشت انسانی از ترس ماری که دیده بود پا به فرار گذاشت، و پشت سر خود را نگاه نکرد، و بازنگشت. پس خداوند به او فرمود:﴿یَٰمُوسَىٰ لَا تَخَفۡ﴾ای موسی! مترس و در آیهای دیگر فرموده است: ﴿أَقۡبِلۡ وَلَا تَخَفۡۖ إِنَّکَ مِنَ ٱلۡأٓمِنِینَ﴾[القصص: ۳۱]. «برگرد و نترس، بیگمان که تو از ایمن شدگانی». ﴿إِنِّی لَا یَخَافُ لَدَیَّ ٱلۡمُرۡسَلُونَ﴾و پیامبران در پیشگاه من نمیترسند، چون همۀ خطرها در تقدیر و قضای الهی درج وثبت شدهاند، و با فرمان و عمل او انجام میشوند. پس کسانی که خداوند آنها را برای رسالت و وحی خود انتخاب کرده است شایسته نیست از چیزی جز خداوند بترسند، به خصوص هنگامیکه خیلی به او نزدیک باشند و از سخن گفتن با او بهرهمند شوند.
﴿إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسۡنَۢا بَعۡدَ سُوٓءٖ﴾اما کسی که ستم کرده و مرتکب جرم و جنایت شده باشد، باید بترسد. ولی پیامبران برای چه ترس و هراس داشته باشند؟ پس هر کس که با ارتکاب گناهان بر خویشتن ستم کند، سپس توبه نماید و بهسوی خدا باز گردد، و بدیهایش را به نیکی، و گناهانش را به طاعت تبدیل نماید، خداوند آمرزنده و مهربان است. پس هیچ کس از رحمت و مغفرت او ناامید نباشد، زیرا او همۀ گناهان را میبخشد و نسبت به بندگانش از مادر مهربانتر است.
﴿وَأَدۡخِلۡ یَدَکَ فِی جَیۡبِکَ تَخۡرُجۡ بَیۡضَآءَ مِنۡ غَیۡرِ سُوٓءٖ﴾و ای موسی! دست خود را به گریبان خویش فرو ببر، ببین که سفید و درخشان به در میآید، بدون اینکه عیبی در آن وجود داشته، و به بیماری برص و غیره مبتلا شده باشد، بلکه سفیدی و درخشش آن حاضران ار به شگفتی وا میدارد. ﴿فِی تِسۡعِ ءَایَٰتٍ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَقَوۡمِهِۦٓ﴾این دو معجزه، تبدیل شدن عصا بهع مار و بیرون آوردن دست درخشان از جمله نه معجزهای است که آنها را به فرعون و قومش نشان خواهی داد، و فرعون و قومش را با آن دعوت میدهی. ﴿إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَ﴾بیگمان آنها جماعت و قومی نافرمانند. و آنها با شرکورزی و سرکشی و برتریجویی بر بندگان خدا و استکبار در زمین، فسق کرده و جنایت و گناه شدهاند.
پس موسی بهسوی فرعون و اشراف و سران دربار او رفت، و آنها را بهسوی خدا دعوت کرد، و معجزات را به آنها نشان داد.
﴿فَلَمَّا جَآءَتۡهُمۡ ءَایَٰتُنَا مُبۡصِرَةٗ﴾پس هنگامیکه معجزات ما به روشنی بدیشان رسید که بطور واضح بر حق دلالت میکرد، همانطور که خورشید با چشم دیده میشود، ﴿قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ مُّبِینٞ﴾گفتند: این جادوی آشکار است. آنها به این اکتفا نکردند که بگویند جادو است، بلکه گفتند جادویی است که برای همه روشن و آشکار است. و این بسی جای شگفت است! چرا که معجزات روشن و انوار درخشان را خرافات و جادو قرار دادند. آیا این جز عناد و سرکشی و سفسطه چیزی دیگر نامیده میشود؟!.
﴿وَجَحَدُواْ بِهَا﴾و به نشانه و معجزات خداوند کفر ورزیدند، و آنها را انکار کردند، ﴿وَٱسۡتَیۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ﴾و انکارش بر اساس شک و تردید نبود،بلکه با آنکه یقین داشتند که اینها معجزات الهی هستند آن را انکار کردند، ﴿ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗا﴾و انکار آنها از روی ستم و سرکشی بود، و حق پروردگارشان و حق خود را ضایع کردند، و در برابر حقیقت و بندگان خدا و اطاعت از پیامبر سرکشی و استکبار ورزیدند. ﴿فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِینَ﴾پس بنگر که سرانجام فسادکاران چگونه شد؟! سرانجام آنها بدترین سرانجام بود، خداوند آنها را نابود کرد، و در دریا غرقشان نمود و رسوایشان کرد، و بندگان مستضعف خود را در مساکن آنها جایگزین کرد.
آیهی ۱۵-۴۴:
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا دَاوُۥدَ وَسُلَیۡمَٰنَ عِلۡمٗاۖ وَقَالَا ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی فَضَّلَنَا عَلَىٰ کَثِیرٖ مِّنۡ عِبَادِهِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٥﴾[النمل: ۱۵]. «و به راستی که به داود و سلیمان دانش عطا کردیم، و آن دو گفتند: ستایش خداوندی را که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری داد».
﴿وَوَرِثَ سُلَیۡمَٰنُ دَاوُۥدَۖ وَقَالَ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ عُلِّمۡنَا مَنطِقَ ٱلطَّیۡرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیۡءٍۖ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡمُبِینُ١٦﴾[النمل: ۱۶]. «و سلیمان وارث داود شد، و گفت: ای مردم! به ما زبان پرندگان آموخته شده، و از همۀ نعمتها به ما داده شده است. بیگمان این فضیلت آشکاری است».
﴿وَحُشِرَ لِسُلَیۡمَٰنَ جُنُودُهُۥ مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ وَٱلطَّیۡرِ فَهُمۡ یُوزَعُونَ١٧﴾[النمل: ۱۷]. «و برای سلیمان لشکریانش از جن و انس و مرغان گرد آورده شدند، و (از پراکندگی) باز داشته شدند».
﴿حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوۡاْ عَلَىٰ وَادِ ٱلنَّمۡلِ قَالَتۡ نَمۡلَةٞ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّمۡلُ ٱدۡخُلُواْ مَسَٰکِنَکُمۡ لَا یَحۡطِمَنَّکُمۡ سُلَیۡمَٰنُ وَجُنُودُهُۥ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ١٨﴾[النمل: ۱۸]. «تا اینکه به درّۀ مورچگان رسیدند، مورچهای گفت: ای مورچگان! به لانههای خود بروید تا سلیمان و لشکریانش نادانسته شما را پایمال نکنند».
﴿فَتَبَسَّمَ ضَاحِکٗا مِّن قَوۡلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَدۡخِلۡنِی بِرَحۡمَتِکَ فِی عِبَادِکَ ٱلصَّٰلِحِینَ١٩﴾[النمل: ۱۹]. «سلیمان از سخن آن مورچه خندید و گفت: پروردگار! به من الهام کن که سپاسگزار نعمتهایی باشم که به من و پدرم ارزانی داشتهای، و مرا (توفیق بده) تا کردار شایستهای انجام دهم که از آن خشنود گردی، و مرا به رحمت خود از زمرۀ بندگان شایستهات بگردان».
﴿وَتَفَقَّدَ ٱلطَّیۡرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَآ أَرَى ٱلۡهُدۡهُدَ أَمۡ کَانَ مِنَ ٱلۡغَآئِبِینَ٢٠﴾[النمل: ۲۰]. «و (سلیمان) از حال مرغان پرس وجو کرد و گفت: چرا شانهبسر ار نمیبینم، یا اینکه غایب است؟».
﴿لَأُعَذِّبَنَّهُۥ عَذَابٗا شَدِیدًا أَوۡ لَأَاْذۡبَحَنَّهُۥٓ أَوۡ لَیَأۡتِیَنِّی بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٖ٢١﴾[النمل: ۲۱]. «حتماً او را سخت کیفر خواهم داد، یا او را سر میبرم، یا (باید) دلیلی آشکار برای من بیاورد».
﴿فَمَکَثَ غَیۡرَ بَعِیدٖ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ وَجِئۡتُکَ مِن سَبَإِۢ بِنَبَإٖ یَقِینٍ٢٢﴾[النمل: ۲۲]. «چندان طول نکشید (که هدهد برگشت) و گفت: من بر چیزی آگاهی یافتهام که تو از آن آگاه نیستی، و از (قبیلۀ) سبأ برایت خبری یقینی آوردهام».
﴿إِنِّی وَجَدتُّ ٱمۡرَأَةٗ تَمۡلِکُهُمۡ وَأُوتِیَتۡ مِن کُلِّ شَیۡءٖ وَلَهَا عَرۡشٌ عَظِیمٞ٢٣﴾[النمل: ۲۳]. «من زنی را یافتهام که بر آنان فرمانروایی میکند و همه چیز بدو داده شده و تختی بزرگ دارد».
﴿وَجَدتُّهَا وَقَوۡمَهَا یَسۡجُدُونَ لِلشَّمۡسِ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَزَیَّنَ لَهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَصَدَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِیلِ فَهُمۡ لَا یَهۡتَدُونَ٢٤﴾[النمل: ۲۴]. «من او و قومش را دیدم که به غیر از خدا برای خورشید سجده میبرند، و شیطان کارهایشان را برایشان آراسته، و آنان را از راه بازداشته است. پس آنان راهیاب نمیگردند».
﴿أَلَّاۤ یَسۡجُدُواْۤ لِلَّهِ ٱلَّذِی یُخۡرِجُ ٱلۡخَبۡءَ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَیَعۡلَمُ مَا تُخۡفُونَ وَمَا تُعۡلِنُونَ٢٥﴾[النمل: ۲۵]. «(آنان را از راه بدر کرده است) تا برای خداوندی که نهان آسمانها و زمین را آشکار میکند، و به آنچه پنهان میدارید و به آنچه آشکار میسازید آگاه است سجده نکنند».
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِیمِ۩٢٦﴾[النمل: ۲۶]. «جز خدا که صاحب عرش عظیم است هیچ معبود بحقی وجود ندارد».
﴿قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقۡتَ أَمۡ کُنتَ مِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَ٢٧﴾[النمل: ۲۷]. «سلیمان گفت: خواهیم دید که آیا راست گفتهای یا از دروغگویانی».
﴿ٱذۡهَب بِّکِتَٰبِی هَٰذَا فَأَلۡقِهۡ إِلَیۡهِمۡ ثُمَّ تَوَلَّ عَنۡهُمۡ فَٱنظُرۡ مَاذَا یَرۡجِعُونَ٢٨﴾[النمل: ۲۸]. «این نامه را ببر و آن را بهسوی آنان بیانداز، سپس از ایشان دور شو، و بنگر که چه (پاسخی) میدهند؟».
﴿قَالَتۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ إِنِّیٓ أُلۡقِیَ إِلَیَّ کِتَٰبٞ کَرِیمٌ٢٩﴾[النمل: ۲۹]. «(ملکه) گفت: ای بزرگان! به راستی نامهای گرانقدر به من رسیده است».
﴿إِنَّهُۥ مِن سُلَیۡمَٰنَ وَإِنَّهُۥ بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ٣٠﴾[النمل: ۳۰]. «آن نامه از سوی سلیمان است و (سرآغاز) آن چنین است: بنام خداون بخشندۀ مهربان».
﴿أَلَّا تَعۡلُواْ عَلَیَّ وَأۡتُونِی مُسۡلِمِینَ٣١﴾[النمل: ۳۱]. «که من بر سرکشی نکنید و تسلیم شده به نزد من آیید».
﴿قَالَتۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَفۡتُونِی فِیٓ أَمۡرِی مَا کُنتُ قَاطِعَةً أَمۡرًا حَتَّىٰ تَشۡهَدُونِ٣٢﴾[النمل: ۳۲]. «گفت: ای سران قوم! در کارم به من نظر دهید، که من هیچ کاری را بدون حضور و نظر شما انجام ندادهام».
﴿قَالُواْ نَحۡنُ أُوْلُواْ قُوَّةٖ وَأُوْلُواْ بَأۡسٖ شَدِیدٖ وَٱلۡأَمۡرُ إِلَیۡکِ فَٱنظُرِی مَاذَا تَأۡمُرِینَ٣٣﴾[النمل: ۳۳]. «گفتند: ما توانمند و جنگاوریم. کار در دست تواست. بنگر که چه فرمان میدهی».
﴿قَالَتۡ إِنَّ ٱلۡمُلُوکَ إِذَا دَخَلُواْ قَرۡیَةً أَفۡسَدُوهَا وَجَعَلُوٓاْ أَعِزَّةَ أَهۡلِهَآ أَذِلَّةٗۚ وَکَذَٰلِکَ یَفۡعَلُونَ٣٤﴾[النمل: ۳۴]. «گفت: بیگمان پادشاهان وقتی وارد شهری شوند آن را به تباهی و ویرانی میکشانند، و عزیزترین مردمانش را خوارترین میگردانند، و اینگونه میکنند».
﴿وَإِنِّی مُرۡسِلَةٌ إِلَیۡهِم بِهَدِیَّةٖ فَنَاظِرَةُۢ بِمَ یَرۡجِعُ ٱلۡمُرۡسَلُونَ٣٥﴾[النمل: ۳۵]. «و من هدیهای به آنان خواهم فرستاد تا ببینم فرستادگان چه خبری با خود میآورند».
﴿فَلَمَّا جَآءَ سُلَیۡمَٰنَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٖ فَمَآ ءَاتَىٰنِۦَ ٱللَّهُ خَیۡرٞ مِّمَّآ ءَاتَىٰکُمۚ بَلۡ أَنتُم بِهَدِیَّتِکُمۡ تَفۡرَحُونَ٣٦﴾[النمل: ۳۶]. «پس هنگامی که (فرستاده) به نزد سلیمان آمد، (سلیمان به او) گفت: آیا مرا به مال مدد میرسانید؟آنچه خدا به من عطا کرده است از آنچه به شما داده بهتر است، بلکه این شمایید که به هدیۀ خود شادمان و خوشحال میشوید».
﴿ٱرۡجِعۡ إِلَیۡهِمۡ فَلَنَأۡتِیَنَّهُم بِجُنُودٖ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخۡرِجَنَّهُم مِّنۡهَآ أَذِلَّةٗ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ٣٧﴾[النمل: ۳۷]. «به نزد آنان بازگرد، ما با لشکرهایی به سراغ آنان خواهیم آمد که آنان توان مقابلۀ با آن را ندارند، و ایشان را از آنجا با حالتی رسوایی و خواری بیرون خواهیم راند».
﴿قَالَ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَیُّکُمۡ یَأۡتِینِی بِعَرۡشِهَا قَبۡلَ أَن یَأۡتُونِی مُسۡلِمِینَ٣٨﴾[النمل: ۳۸]. «(سلیمان) گفت: ای بزرگان! کدامیک از شما تخت او را ـ پیش از آنکه فرمانبردار به نزد من آیند- برایم میآورد؟».
﴿قَالَ عِفۡرِیتٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ أَنَا۠ ءَاتِیکَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَۖ وَإِنِّی عَلَیۡهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٞ٣٩﴾[النمل: ۳۹]. «عفریتی از جن گفت: من آن را پیش از آنکه از جایت برخیزی برایت میآورم، و من بر آن (کار) توانای امین هستم».
﴿قَالَ ٱلَّذِی عِندَهُۥ عِلۡمٞ مِّنَ ٱلۡکِتَٰبِ أَنَا۠ ءَاتِیکَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن یَرۡتَدَّ إِلَیۡکَ طَرۡفُکَۚ فَلَمَّا رَءَاهُ مُسۡتَقِرًّا عِندَهُۥ قَالَ هَٰذَا مِن فَضۡلِ رَبِّی لِیَبۡلُوَنِیٓ ءَأَشۡکُرُ أَمۡ أَکۡفُرُۖ وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشۡکُرُ لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیّٞ کَرِیمٞ٤٠﴾[النمل: ۴۰]. «کسیکه علم و دانشی از کتاب داشت، گفت: من قبل از چشم به هم زدنت آن را نزد تو میآورم. هنگامی که (سلیمان) تخت را پیش خود مستقر دید، گفت: این از فضل پروردگار من است، تا مرا بیازماید که آیا سپاس میگذارم یا ناسپاسی میکنم؟ و هرکس سپاس گذارد تنها برای خود سپاسگذاری میکند، و هرکس کفران (نعمت) کند، پس بدون شک پروردگارم بینیاز بخشنده است».
﴿قَالَ نَکِّرُواْ لَهَا عَرۡشَهَا نَنظُرۡ أَتَهۡتَدِیٓ أَمۡ تَکُونُ مِنَ ٱلَّذِینَ لَا یَهۡتَدُونَ٤١﴾[النمل: ۴۱]. «(سلیمان) گفت: تخت او را دگرگون سازید تا ببینیم متوجه میشوند یا از آنان میگردد که راه نمییابند؟!».
﴿فَلَمَّا جَآءَتۡ قِیلَ أَهَٰکَذَا عَرۡشُکِۖ قَالَتۡ کَأَنَّهُۥ هُوَۚ وَأُوتِینَا ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهَا وَکُنَّا مُسۡلِمِینَ٤٢﴾[النمل: ۴۲]. «هنگامی که او بدانجا رسید، گفته شد: آیا تخت تو این چنین است؟. گفت: انگار این همان است، و ما پیش از این آگاهی یافته و فرمانبرداریم».
﴿وَصَدَّهَا مَا کَانَت تَّعۡبُدُ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ إِنَّهَا کَانَتۡ مِن قَوۡمٖ کَٰفِرِینَ٤٣﴾[النمل: ۴۳]. «و معبودهایی را که به غیر از خدا پرستش میکرد او را (از عبادت خدا) بازداشته بود، همانا او از زمرۀ قوم کافر بود».
﴿قِیلَ لَهَا ٱدۡخُلِی ٱلصَّرۡحَۖ فَلَمَّا رَأَتۡهُ حَسِبَتۡهُ لُجَّةٗ وَکَشَفَتۡ عَن سَاقَیۡهَاۚ قَالَ إِنَّهُۥ صَرۡحٞ مُّمَرَّدٞ مِّن قَوَارِیرَۗ قَالَتۡ رَبِّ إِنِّی ظَلَمۡتُ نَفۡسِی وَأَسۡلَمۡتُ مَعَ سُلَیۡمَٰنَ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٤٤﴾[النمل: ۴۴]. «به آن (زن) گفته شد: به قصر وارد شو، هنگامی که آن را دید گمان برد که استخر عمیقی است، و دامن از ساقهایش برگرفت. (سلیمان) گفت: این قصری ساده از آبگینههاست. گفت: پروردگارا! من به خود ستم کردهام و اینک همراه با سلیمان تسلیم پروردگار جهانیانم».
در اینجا خداوند منت و احسان خود را بر داود و فرزندش سلیمان که به آنها دانش فراوان داد، یادآور میشود. و آمدن کلمۀ «علم» به صورت نکره بر فراوان بودن آن دلالت مینماید. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَدَاوُۥدَ وَسُلَیۡمَٰنَ إِذۡ یَحۡکُمَانِ فِی ٱلۡحَرۡثِ إِذۡ نَفَشَتۡ فِیهِ غَنَمُ ٱلۡقَوۡمِ وَکُنَّا لِحُکۡمِهِمۡ شَٰهِدِینَ٧٨ فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَیۡمَٰنَۚ وَکُلًّا ءَاتَیۡنَا حُکۡمٗا وَعِلۡمٗا﴾[الأنبیاء: ۷۸-۷۹]. «و داود و سلیمان را (به یاد آر)، آنگاه که در مورد کشتزاری که گوسفندان قوم، شب هنگام در آن چرا کرده بودند، داوری میکردند و ما گواه قضاوت آنها بودیم. پس داوری حق را به سلیمان تفهیم کردیم، و هر یک (از آن دو) را فرزانگی و دانش (بسیاری) عطا کردیم».
﴿وَقَالَا﴾داود و سلیمان در حالی که به خاطر منت بزرگ خداوند که به آنها دانش عطا کرده بود سپاس پروردگارشان را به جای میآوردند، گفتند: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی فَضَّلَنَا عَلَىٰ کَثِیرٖ مِّنۡ عِبَادِهِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾[النمل: ۱۵]. ستایش خدایی است که ما را بر بسیاری از بندگانش مؤمنش برتری داده است. آنها خدا را ستایش گفتند که آنان را از زمرۀ مؤمنان سعادتمند و از دوستان ویژه خود گردانیده است. و شکی نیست که مؤمنان چهار درجه و مقام دارند، صالحان، و برتر از آنها شهیدان، و بالاتر از آنها صدیقان و بالاتر از آنها پیامبرانند.
داود و سلیمان از پیامبران والا مقام بودند. گرچه آنها مقامشان از مقام پنج پیامبر اولوالعزم پایینتر است اما از جملۀ پیامبران برتر و بزرگوار میباشند، کسانی که خداوند آنها را یاد کرده و در کتاب خود ستوده، و ستایش بزرگی از آنها بعمل آورده است. بنابر این سلیمان و داود خدا را ستایش گفتند که آنها را به این مقام رساند. و این نشانۀ سعادت بنده است که شکر نعمتهای دینی و دنیوی خداوند را به جا آورد، و همۀ نعمتها را از جانب پروردگارش بداند، پس به خود نبالد، بلکه بر این باور باشد که این نعمتها شکر زیادی را بر او واجب میدارند.
وقتی هر دو را ستایش نمود سلیمان را به صورت ویژه بیان کرد، چون خداوند به سلیمان پادشاهی بزرگی داده بود، وکارهایی به وسیلۀ او انجام میشد که پدرش آن را انجام نمیداد. پس فرمود: ﴿وَوَرِثَ سُلَیۡمَٰنُ دَاوُۥدَ﴾و سلیمان علم و پیامبری را از پدرش داود به ارث برد، پس علم پدرش به علم و دانش او اضافه شد. شاید او به اضافۀ دانشی که در زمان پدرش داشت دانش پدرش را نیز آموخته بود، همانطور که گذشت. ﴿وَقَالَ﴾و سلیمان با بهجای آوردن شکر خدا و بالیدن به احسان او و بیان نعمت پروردگار گفت: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ عُلِّمۡنَا مَنطِقَ ٱلطَّیۡرِ﴾ای مردم! به ما زبان پرندگان آموخته شده است. او ÷زبان همۀ پرندگان را میفهمید، همانگونه که با هدهد گفتگو کرد و گفتار مورچه را که خطاب به مورچگان کرد، فهمید، و چندی بعد به ان خواهیم پرداخت. و این امتیاز را غیر از سلیمان کسی نداشته است. ﴿وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیۡءٍ﴾و خداوند نعمتها و اسباب پادشاهی و سلطنت و قدرت را به ما بخشیده و آن را به هیچ یک از انسانها نداده است. بنابر این پروردگارش را به فریاد خواند و گفت: ﴿لِی وَهَبۡ لِی مُلۡکٗا لَّا یَنۢبَغِی لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِیٓ﴾[ص: ۳۵]. «پروردگارا! به من نوعی از پادشاهی بده که بعد از من آن را به هیچ کس ندهی». پس خداوند جنها را برای او مسخر و رام کرد،و هر کاری را که میخواست و غیر از جن کسی توانایی انجام آن را نداشت برای او انجام میدادند. و خداوند باد را برای او مسخر و رام کرد که مسیر دو ماه را در صبحگاه و شامگاهی میپیمود.
﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡمُبِینُ﴾بیگمان چیزی که خداوند به ما بخشیده و آن را به ما اختصاص داده، و ما را بدان برتری داده است فضیلت واضح و آشکاری است. پس او به کاملترین صورت به نعمت خداوند متعال اعتراف کرد.
﴿وَحُشِرَ لِسُلَیۡمَٰنَ جُنُودُهُۥ مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ وَٱلطَّیۡرِ فَهُمۡ یُوزَعُونَ١٧﴾لشکریان زیاد و گوناگون سلیمان از قبیل انسانها و جنها و شیطانها و پرندگان برای او گردآوری، و در کنار یکدیگر نگاه داشته شدند، و حرکت و توقف آنان به گونهای بسیار منظم سامان داده شد. و همۀ این لشکریان گوش به فرمان او بودند و توانایی نافرمانی را نداشتند، و از دستور او سرپیچی نمیکردند. همانگونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿هَٰذَا عَطَآؤُنَا فَٱمۡنُنۡ أَوۡ أَمۡسِکۡ بِغَیۡرِ حِسَابٖ٣٩﴾[ص: ۳۹]. «این بخشش ماست، پس بدون حساب ببخش و با دست نگاه دار». و سلیمان در یکی از سفرهایش این لشکر بزرگ را به حرکت در آورد.
﴿حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوۡاْ عَلَىٰ وَادِ ٱلنَّمۡلِ قَالَتۡ نَمۡلَةٞ﴾و حرکت کردند تا اینکه به دره مورچگان رسیدند و مورچهای در حالی که دوستان و همنوعان خود را آگاه میکرد، گفت: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّمۡلُ ٱدۡخُلُواْ مَسَٰکِنَکُمۡ لَا یَحۡطِمَنَّکُمۡ سُلَیۡمَٰنُ وَجُنُودُهُۥ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ﴾ای مورچهها! وارد لانههای خود شوید تا سلیمان و لشکریانش نادانسته شما را پایمال نکنند. این مورچه همکیشان خود را نصیحت کرد و به دیگر مورچهها شنواند، زیرا خداوند شنوایی خارقالعادهای به مورچگان داده است، چون آگاه شدن مورچههایی که دره را پر کرده بودند با صدای یک مورچه از شگفتترین شگفتیهاست. یا اینکه آن مورچه به مورچههایی که اطراف او بودند خبر داد و سپس خبر از بعضی به بعضی دیگر رسید تا اینکه به همه رسید و آن مورچه دیگر مورچهها را دستور داد که احتیاط کنند و وارد لانههایشان شوند، به همین طریق خبر در بین تمام مورچهها پخش شد و همگی از حضور سلیمان و لشکریانش مطلع شدند. و آن مورچه حالت سلیمان و لشکریانش و عظمت پادشاهی او را دانست، و این عذر را برای دوستانش بیان کرد که اگر آنها شما را پایمال کنند این کا را آگاهانه و از روی قصد نمیکنند. سلیمان سخن آن مورچه را شنید.
﴿فَتَبَسَّمَ ضَاحِکٗا مِّن قَوۡلِهَا﴾و از آنجا که اندرز مورچه برای هم کیشانش، و خیرخواهی و تعبیر زیبایش مورد پسند سلیمان قرار گرفت، سلیمان تبسم کرد و خندید. و این حالت پیامبران †است، که دارای ادب کامل و نعجب و خندۀ به جا بودهاند، و خندهاشان از حد تبسم فراتر نرفته است. همانطور که بزرگترین خندۀ پیامبر صتبسم بوده است. زیرا قهقهه بر کم عقلی و بیادبی دلالت میکند. هم چنانکه لبخند نزدن وتعجب نکردن به خاطر چیزی که باعث تعجب میشود بر بداخلاقی و درشت خویی دلالت مینماید و پیامبران از این پاک و منزه هستند.
و سلیمان با بیان شکر خداوند که او را به اینجا رسانده است، فرمود: ﴿رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ﴾پروردگارا! به من الهام کن مرا توفیق بده، ﴿أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّ﴾تا نعمتی را که بر من و پدرم ارزانی داشتهای سپاس گذار باشم، زیرا نعمت بر پدر و. مادر نعمت بر فرزند است. پس سلیمان از پروردگارش خواست که به او توفیق بدهد تا شکر نعمتهای دینی و دنیوی که به او و پدر و مادرش بخشیده است به جای آورد. ﴿وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ﴾و مرا توفیق بده تا کردار شایستهای انجام دهم که آن را بپسندی و عمل صالحی که با دستورات تو موافق باشد، وآن را خالصانه برای تو انجام دهم، و عمل و کردارم را از آنچه که آن را فاسد و ناقص میکند سالم بدار. ﴿وَأَدۡخِلۡنِی بِرَحۡمَتِکَ فِی عِبَادِکَ ٱلصَّٰلِحِینَ﴾و مرا به رحمت خود - که از جملۀ آن بهشت است - در زمرۀ بندگان صالح خویش بگردان که برحسب عمل صالحشان مقامهای متفاوتی دارند.
این نمونهای از حالت سلیمان بود و بدانگاه که صدای مورچه را شنید، و خداوند آن حالت را برای ما بازگو کرده است.
سپس نمونهای دیگر از سخن گفتن سلیمان با پرندگان را بیان کرد و فرمود: ﴿وَتَفَقَّدَ ٱلطَّیۡرَ﴾و سلیمان از حال مرغان و پرندگان پرس وجو کرد. این بر کمال عزم و قاطعیت و دوراندیشی و سامان دادن لشکریانش و پرداختن به کارهای کوچک و بزرگ دلالت مینماید. او حتی این کار را از یاد نبرد، و آن جستجوی احوال پرندگان بود. و اینکه آیا همه حاضرند یا برخی از آنها غایب هستند؟ این است معنی آیه و هر کس بگوید: سلیمان به جستجوی مرغان پرداخت تا هدهد گمان بردهاند که آب را در لایههای تحتانی زمین میبینند، و این گفته هم دلیلی ندارد، بلکه دلیل عقلی و لفظی بر باطل بودن این سخن وجود دارد.
اما دلیل عقلی: با تجربه و مشاهدات ثابت شده است که هیچ یک از این حیوانات به صورت خارقالعاده نمیتوانند آب را در اعماق زمین مشاهده کنند، و اگر چنین بود خداوند آن را بیان میکرد، چون این بزرگترین آیه و نشانه است.
و اما دلیل لفظی: اگر این معنی از آیه مراد باشد این طور میگفت: «هدهد را خواست تا ببیند آب هست یا نه، وقتی دید هدهد نیست چنان گفت». و یا به جای کلمه «تفَقََّد» میگفت «فتش أو بُحُثَ عنهْ» : به دنبال هدهد گشت، و عبارتی مانند این.
و از احوال پرندگان پرس وجو کرد تا ببیند کدام حاضر است و کدام غائب، و تا ببیند که آنها در مراکز و جاهایی که برایشان تعیین کرده است حضور دارند یا نه.
و نیز سلیمان ÷نیازی به آب نداشت و چنان اضطرار نیفتاده بود که به مهندسی هدهد نیاز داشته باشد. چون سلیمان شیاطین و جنهای بزرگی را در اختیار داشت که هر چند عمق آب زیاد بود چاه را کنده و آب را استخراج میکردند. و نیز خداوند باد را برای او مسخر کرده بود که در یک صبحگاه مسیر یک ماه را طی میکرد و در یک شامگاه مسیر یک ماه را میپیمود. پس با وجود این، چگونه به هدهد نیاز پیدا میکند؟!.
و اینگونه تفسیرها که موجود هستند و سخنانی که به وسیلهی آنها مشهور و معروف میگردند، و مردم غیر از آن بلد نیستند، این گفتهها را از بنیاسرائیل نقل میکنند، تا اینکه گمان برده میشود حق و درست هستند. در نتیجه سخنانی بیپایه و زشت در کتابهای تفسیر دیده میشوند.
فرد خردمند و هوشیار میداند قرآن کریم به زبان عربی و روشن نازل شده است و خداوند به وسیلۀ آن عالم و جاهل را مورد خطاب قرار داده و آنها را فرمان داده است تا در معانی و مفاهیم آن بیاندیشند، و مفاهیم و معالم آن را بر کلمات عرب که معانی و اعراب آن معروف است و اعراب اصیل آنرا به طور واضح میدانند، تطبیق بدهند. و هر گاه گفتههایی یافت دش که پیامبر آنرا نقل نکرده بود آن را به این اصل برگردانند. پس اگر با آن موافق بود، آن را بپذیرند، چرا که لفظ بر آن دلالت مینماید، و اگر در لفظ و معنی با آن مخالف بود، آن را نپذیرد، و به باطل بودن آن یقین حاصل نماید، چون او یک اصل معمولی دارد که با این لفظ یا معنی متضاد است، و آن چیزی است که از معنی و مدلول لفظ شناخته میشود.
و پرس و جوی سلیمان ÷از پرندگا و نیافتن هدهد، بر کمال قاطعیت و پرداختن وی به کارها و کمال هوشیاری او دلالت میکند، که او به پرس و جو از احوال این پرندۀ کوچک پرداخت و گفت: ﴿مَا لِیَ لَآ أَرَى ٱلۡهُدۡهُدَ أَمۡ کَانَ مِنَ ٱلۡغَآئِبِینَ﴾آیا من که هدهد را نمیبینم بدان خاطر است که در میان این خیل عظیم جانداران موجود کوچکی است؟ یا اینکه او بدون اجازه و دستور من غایب شده است؟
در این هنگام سلیمان بر هدهد خشمگین شد و او را تهدید کرد و گفت: ﴿لَأُعَذِّبَنَّهُۥ عَذَابٗا شَدِیدًا﴾او را سخت کیفر خواهم داد. ﴿أَوۡ لَأَاْذۡبَحَنَّهُۥٓ أَوۡ لَیَأۡتِیَنِّی بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٖ﴾یا او را سر میبرم، یا اینکه باید برای من دلیل روشنی بیاورد. پس باید حجت و دلیل واضحی برای غیبت خود ارائه بدهد. و این از کمال پرهیزگاری و دادگری سلیمان بود که اوقسم نخورد حتماً او را کیفر بدهد یا بکشد، چون کیفردادن یا کشتن فقط در صورتی انجام میشود که گناهی سر زده باشد. اما احتمال داشت که از روی عذر باشد بنابر این سلیمان به سبب پرهیزگاری و هوشیاریاش موجه بودن غیبت او را استثنا کرد.
﴿فَمَکَثَ غَیۡرَ بَعِیدٖ﴾چندان طول نکشید که هدهد آمد. و این بر هیبت و هراس لشکریانش از او، و شدت پایبند بودنشان به فرمان وی دلالت مینماید. و چنان از او اطاعت میکردند که هدهد علیرغم اینکه عذر روشنی برای حاضر نبودنش داشت نتوانست زمان زیادی غیبت کند، ﴿فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِ﴾هدهد به سلیمان گفت: من بر چیزی آگاهی یافتهام که تو با وجود آن دانش زیاد و مقام بلندت از آن آگاه نیستی، ﴿وَجِئۡتُکَ مِن سَبَإِۢ بِنَبَإٖ یَقِینٍ﴾و از قبیلۀ سبأ که قبیلهای معروف در یمن است، برایت خبری یقینی آوردهام.
سپس هدهد این خبر را توضیح داد و گفت: ﴿إِنِّی وَجَدتُّ ٱمۡرَأَةٗ تَمۡلِکُهُمۡ﴾من زنی را یافتهام که بر قبیلۀ سبا حکمرانی میکند، ﴿وَأُوتِیَتۡ مِن کُلِّ شَیۡءٖ﴾و از مال و ملک و سلاح و لشکریان وقلعه و دژهایی که پادشان دارند برخوردار است. ﴿وَلَهَا عَرۡشٌ عَظِیمٞ﴾و تخت پادشاهی بزرگی دارد، که بر آن مینشیند. و بزرگی تختها بر بزرگی و عظمت پادشاهی و قدرت و سلطنت و کثرت مردان مشاور دلالت میکند.
﴿وَجَدتُّهَا وَقَوۡمَهَا یَسۡجُدُونَ لِلشَّمۡسِ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾یعنی آنها مشرک هستند و خورشید را میپرستند، ﴿وَزَیَّنَ لَهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ﴾و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته است و آنچه را که بر آن هستند حق میدانند. ﴿فَصَدَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِیلِ فَهُمۡ لَا یَهۡتَدُونَ﴾و آنان را از راه منحرف کرده است، پس هدایت نمیگردند، چون کسی که راهش را حق میبیند امیدی به هدایت او نیست، مگر اینکه عقیدهاش تغییر کند.
سپس گفت: ﴿أَلَّاۤ﴾چرا نباید، ﴿یَسۡجُدُواْۤ لِلَّهِ ٱلَّذِی یُخۡرِجُ ٱلۡخَبۡءَ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾برای خداوندی سجده کنند که نهان آسمانها و لایههای درونی زمین و مخلوقات کوچک و بذر گیاهانی که در دل زمین مستور است، و آنچه را دلها پنهان میدارند، میداند؟! و نهانیهای زمین و آسمان را با باراندن باران و رویاندن گیاهان بیرون میآورد؟! و به هنگام دمیده شدن صور و بیرون آوردن مردگان از قبرهایشان گنجینههای پنهان زمین را بیرون میآورد، تا آنان را طبق اعمالشان سزا و جزا بدهد؟! ﴿وَیَعۡلَمُ مَا تُخۡفُونَ وَمَا تُعۡلِنُونَ﴾و میداند آنچه را که پنهان میدارید و آنچه را که آشکار میسازید.
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾یعنی عبادت و انابت و سجده و محبت جز برای الله شایسته نیست، چون او معبود است و دارای صفات کامل و نعمتهایی است که ایجاب میکند فقط او معبود باشد. ﴿رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِیمِ﴾پروردگار عرش بزرگ است. عرش سقف همۀ مخلوقات، و گستردهتر از آسمانها و زمین و آنها را احاطه کرده است. پس جز به درگاه این پادشاه که پادشاهی و شکوهش بزرگ است نباید کرنش و فروتنی و رکوع و سجده کرد.
وقتی هدهد این خبر مهم را به اطلاع سلیمان رساند، از تنبیه شدن ایمن ماند. سلیمان تعجب کرد که چگونه این ماجرا از نگاه او پنهان مانده و از چنین موضوعی خبر ندارد؟!.
سلیمان با اثبات کمال عقل و هوشیاریاش گفت. ﴿قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقۡتَ أَمۡ کُنتَ مِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَ٢٧ ٱذۡهَب بِّکِتَٰبِی هَٰذَا فَأَلۡقِهۡ إِلَیۡهِمۡ ثُمَّ تَوَلَّ عَنۡهُمۡ فَٱنظُرۡ مَاذَا یَرۡجِعُونَ٢٨﴾«خواهیم دید که آیا راست گفتهای یا از دروغگویانی این نامه را ببر (که به زودی در آیات بعدی، متن آن خواهد آمد) و آن را بهسوی آنان بیانداز، سپس از ایشان دور شو و کمی آن طرف مراقب باش، و نگاه کن که به یکدیگر چه میگویند و واکنش آنها چه خواهد بود؟».
هدهد نامه را برد و بر آن زن پادشاه انداخت. او به قومش گفت: ﴿إِنِّیٓ أُلۡقِیَ إِلَیَّ کِتَٰبٞ کَرِیمٌ﴾همانا نامهای گرانقدر از طرف بزرگترین پادشاه زمین بهسوی من رسیده است.
سپس مضمون و محتوای نامه را بیان کرد و گفت: ﴿إِنَّهُۥ مِن سُلَیۡمَٰنَ وَإِنَّهُۥ بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ٣٠ أَلَّا تَعۡلُواْ عَلَیَّ وَأۡتُونِی مُسۡلِمِینَ٣١﴾این نامه از سوی سلیمان است و سرآغاز آن چنین میباشد: «به نام خداوند بخشنده مهربان». این نامه را فرستادم تا در برابر من برتریجویی نکنید. یعنی بالاتر از من قرار نگیرید بلکه تحت فرمانم باشید، و دستوارتم را اطاعت نمایید، و تسلیم شده بهسوی من بیایید. این نامهای متضمن آن بود که آنها در برابر او برتریجویی نکنند، و بر همان حالت خود باقی بمانند، و تسلیم فرمان سلیمان شوند. و تحت فرمان او در آمده و بهسوی او بیایند. و در نامه بهسوی اسلام نیز دعوت شده بودند. و نیز اشاره به این است که مستحب است نامه با «بسمالله الرحمن الرحیم» آغاز شود، و در اول نامه نام خدا نوشته شود.
از دوراندیشی و خردمندی ملکهی سبا این بود که بزرگان دولت و مملکتش را جمع کرد و گفت: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَفۡتُونِی﴾ای بزرگان و صاحبنظران! مرا خبر دهید و به من بگویید که ما پاسخ او را چه بدهیم؟ آیا زیر فرمان او برویم و تسلیم شویم؟ ﴿مَا کُنتُ قَاطِعَةً أَمۡرًا حَتَّىٰ تَشۡهَدُونِ﴾من هیچگاه بدون رأی و مشورت شما کاری نکردهام.
﴿قَالُواْ نَحۡنُ أُوْلُواْ قُوَّةٖ وَأُوْلُواْ بَأۡسٖ شَدِیدٖ﴾گفتند: چنانچه سخن او را نپذیری، و زیر فرمان او نروی، (بدان که) ما برای جنگیدن قوی و نیرومند هستیم. گویا آنها گرایش به همین رأی داشتند، که اگر چنین تصمیمی گرفته میشد، نابود میشدند. اما بر این رأی ثابت نماندند، بلکه گفتند: ﴿وَٱلۡأَمۡرُ إِلَیۡکِ﴾و نظر، نظر تواست چون آنها عقل و دوراندیشی و خیرخواهی پادشاه را میدانستند. ﴿فَٱنظُرِی مَاذَا تَأۡمُرِینَ﴾پس ببین که چه فرمان میدهی.
بلقیس - در حالی که آنها را قانع میکرد تا از رأی خود برگردند، و سرانجام بد جنگ را بیان میکرد - به آنها گفت: ﴿إِنَّ ٱلۡمُلُوکَ إِذَا دَخَلُواْ قَرۡیَةً أَفۡسَدُوهَا﴾پادشاهان وقتی وارد شهری شوند با کشتن و اسیر کردن مردم و با چپاول و تخریب، تباهی و ویرانی میکنند. ﴿وَجَعَلُوٓاْ أَعِزَّةَ أَهۡلِهَآ أَذِلَّةٗ﴾و سران و اشراف را خوار و پست میگردانند. پس ابتدا جنگ درست نیست، اما قبل از چارهاندیشی، و فرستادن کسی که از وضعیت او خبری برایمان بیاورد از وی اطاعت نمیکنم. وقتی که کاملاًاز وضعیت او مطلع شدیم میدانیم چکار کنیم.
ملکه گفت : ﴿وَإِنِّی مُرۡسِلَةٌ إِلَیۡهِم بِهَدِیَّةٖ فَنَاظِرَةُۢ بِمَ یَرۡجِعُ ٱلۡمُرۡسَلُونَ٣٥﴾و من هدیهای بهسوی آنها میفرستم، و مینگرم که فرستادگان چه خبری از او میآورند، آیا بر نظر و گفتهاش باقی میماند؟ یا اینکه هدیه او را فریب میدهد و فکرش را عوض میکند؟ و نیز مطلع میشویم که وضعیت او و لشکریانش چگونه است؟
پس ملکه هدیهای را به همراه فرستادگانی از خردمندان و صاحبنظران قومش بهسوی سلیمان فرستاد. ﴿فَلَمَّا جَآءَ سُلَیۡمَٰنَ﴾پس هنگامی که فرستادگان به همراه هدیه به نزد سلیمان آمدند، ﴿قَالَ﴾سلیمان با اعتراض بر آنها و در حالی که از اینکه به خواستۀ او تن در نداده بودند خشمگین بود، گفت: ﴿أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٖ فَمَآ ءَاتَىٰنِۦَ ٱللَّهُ خَیۡرٞ مِّمَّآ ءَاتَىٰکُم﴾آیا میخواهید به وسیلۀ مال و دارایی مرا کمک کنید؟! بدانید که دارایی و اموال نزد من جایگاه و ارزشی ندارد، و با آن شاد و خوشحال نمیشوم، خداوند مرا از آن بینیاز کرده، و نعمتهای فراوانی را به من داده است. ﴿بَلۡ أَنتُم بِهَدِیَّتِکُمۡ تَفۡرَحُونَ﴾بلکه این شما هستید که چون دنیا را دوست دارید و اموالتان نسبت به آنچه خداوند به من داده است اندک میباشد، هدیه خود شادمان و خوشحالید.
سپس فرستاده را بدون اینکه نامهای به وی بدهد، شفاهی سفارش کرد - چون میدانست که او عاقل است و سخنش را به طور دقیق نقل خواهد کرد - و گفت: ﴿ٱرۡجِعۡ إِلَیۡهِمۡ﴾به همراه هدیهات بهسوی آنان بازگرد، ﴿فَلَنَأۡتِیَنَّهُم بِجُنُودٖ لَّا قِبَلَ لَهُم﴾با لشکریانی بهسوی آنان خواهیم آمد که توان مقابلۀ با آن را ندارند. ﴿لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخۡرِجَنَّهُم مِّنۡهَآ أَذِلَّةٗ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ﴾و ایشان را از آنجا با حقارت بیرون خواهیم راند.
فرستاده بهسوی آنها بازگشت و آنچه را سلیمان گفته بود به آنان رسانید، پس برای رفتن بهسوی سلیمان آماده شدند، وسلیمان دانست که حتماً آنها به سویش خواهند آمد. بنابر این به جن و انسانهایی که نزد او بودند، گفت: ﴿أَیُّکُمۡ یَأۡتِینِی بِعَرۡشِهَا قَبۡلَ أَن یَأۡتُونِی مُسۡلِمِینَ﴾کدامیک از شما میتواند تخت او را پیش من بیاورد، قبل از اینکه آنان نزد من بیایند و تسلیم شوند؟ یعنی تا قبل از اینکه آنها تسلیم شوند آن را دستکاری کنیم، زیرا وقتی تسلیم شوند اموالشان محترم و مصون خواهد ماند ﴿قَالَ عِفۡرِیتٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ﴾عفریتی از جن (یان) گفت، «عفریت» یعنی قوی و بسیار چالاک پس یکی از جنهای بزرگ و قوی گفت: ﴿أَنَا۠ ءَاتِیکَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَۖ وَإِنِّی عَلَیۡهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٞ﴾من آن را پیش از اینکه از جایت برخیزی برایت میآورم. ظاهراً در آن وقت سلیمان در شام به سر میبرده است. پس میان او و سرزمین سبا چهارماه فاصله بود، دو ماه رفت و دو ماه برگشت. اما با وجود آن عفریت میگوید: با اینکه بزرگ و سنگین و دور است اما من متعهد میشوم قبل از اینکه از جایت برخیزی آن را بیاورم. و معمولا مجالس طولانی، بخشی از چاشتگاه و نهایتاً یک سوم روز را به خود اختصاص میدهد. و این ممکن است زمان بیشتری یا کمتری را نیز اشغال کند.
این است فرمانروایی بزرگ! چرا که افراد تحت رعیت او دارای چنین قوت و قدرتی بودند. و بالاتر از این ﴿قَالَ ٱلَّذِی عِندَهُۥ عِلۡمٞ مِّنَ ٱلۡکِتَٰبِ﴾آنکه دانشی از کتاب داشت، گفت: قبل از یکچشم به هم زدن تخت را میآورم. مفسرین گفتهاند: او مرد عالم و صالحی نزد سلیمان بود، که به وی (أعظم) خداوند را میدانست، همان اسم که هرگاه خداوند با آن خوانده شود، جواب میدهد، و هرگاه با آن از او چیزی خواسته شود، میدهد.
او گفت: ﴿أَنَا۠ ءَاتِیکَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن یَرۡتَدَّ إِلَیۡکَ طَرۡفُکَ﴾من قبل از یک چشم بر هم زدن آن را برایت میآورم، چرا که او خداوند را با اسم اعظم فرا میخواند و آنگاه تخت حاضر میشد. پس او دعا کرد و از خداوند خواست و تخت آورده شد. البته خداوند بهتر میداند که آیا منظور همین است یا اینکه او دانشی از کتاب داشت که به وسیلۀ آن میتوانست چیزی دور را بیاورد، و هر آنچه سخت و مشکل بود انجام دهد. ﴿فَلَمَّا رَءَاهُ مُسۡتَقِرًّا عِندَهُ﴾وقتی سلیمان دید که تخت نزد او مستقر است، خداوند را بر قدرت و پادشاهیاش که به او داده و کارها را برایش آسان کرده بود، ستایش کرد، ﴿قَالَ هَٰذَا مِن فَضۡلِ رَبِّی لِیَبۡلُوَنِیٓ ءَأَشۡکُرُ أَمۡ أَکۡفُرُ﴾گفت: این از فضل و لطف پروردگار است تا مرا به وسیلۀ آن بیازماید که آیا سپاس میگذارم یا ناسپاسی میکنم؟ پس سلیمان ÷فریب پادشاهی و سلطنت و قدرتش ار نخورد، آنگونه که پادشاهان جاهل چنین هستند، و گول پادشاهی خود را میخورند. بلکه سلیمان دانست که این آزمایش از سوی پروردگارش میباشد. پس ترسید که مبادا شکر این نعمت را به جای نیاورده باشد.
سپس بیان کرد که از شکرگذاری بندۀ، فایدهای به خداوند نمیرسد، بلکه فایدهاش به شکرگذار بر میگردد، پس گفت: ﴿وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشۡکُرُ لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیّٞ کَرِیمٞ﴾و هر کس شکر گذارد به سود و نفع خودش شکرمیگذارد، و هر کس ناسپاسی کند بداند که پروردگارم بینیاز بخشنده است. از کارها و اعمالش بینیاز بخشنده است. از کارها و اعمالش بینیاز است و بخشنده است که خیر او فراوان است و خیر و نعمت او سپاسگذار و ناسپاس را در مییابد. اما شکر نعمتهای او سبب میشود تا نعمت بیشتری بدهد، وناشکری نعمتها سبب از بین رفتن آنها میگردد.
سپس سلیمان به کسانی که نزد ا. بودند، گفت: ﴿نَکِّرُواْ لَهَا عَرۡشَهَا﴾تخت او را تغییر بدهید، و چیزهایی را به آن بیافزاید و چیزهایی را از آن کم کنید و ما در این مورد ﴿نَنظُرۡ﴾نگاه میکنیم و عقل و خرد او را میآزماییم، ﴿أَتَهۡتَدِیٓ﴾که آیا متوجه میشود، و دارای هوشیاری است و شایسته پادشاهی میباشد، ﴿أَمۡ تَکُونُ مِنَ ٱلَّذِینَ لَا یَهۡتَدُونَ﴾یا از آنان است که راه نمییابند و متوجه نمیشوند؟!.
﴿فَلَمَّا جَآءَتۡ﴾وقتی بلقیس به نزد سلیمان آمد، تختش بر او عرضه شد، و او تصور میکرد که تختش در شهرش است، ﴿قِیلَ أَهَٰکَذَا عَرۡشُکِ﴾یعنی ما میدانیم که تو تخت بزرگی داری، آیا تخت تو مانند تختی است که ما برایت آوردهایم؟ ﴿قَالَتۡ کَأَنَّهُۥ هُوَ﴾گفت: «گویی این همان است». و این از هوشیاری او بود که نگفت: این همان تخت است، چون در آن تعبیری صورت گرفته بود. و این را هم نفی نکرد که آن نیست، چون آن را شناخت. بنابر این کلمهای گفت که احتمال دو چیز را داشت و هر دو حال راست بودند. سلیمان با تعجب از هدایت و عقل او، و با به جا آوردن شکر الهی که به او برگتر از این را داده است، گفت: ﴿وَأُوتِینَا ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهَا﴾ما پیش از این زن از هدایت و عقل و دور اندیشی برخوردار شده، ﴿وَکُنَّا مُسۡلِمِینَ﴾و مسلمان و فرمانبردار بودهایم.
و احتمال دارد که این، گفته ملکه سبا باشد آنگاه گفت: «ما پیش از آنکه قدرت سلیمان را در حاضر آوردن تخت پادشاهیام از آن مسافت دور مشاهده کنیم، اطلاع داشتیم که او دارای سلطنت و اقتدار فراوانی است. پس به حقانیت او یقین کرده، و تسلیم شده به نزد او آمده، و در برابر قدرت او سر تسلیم فرود آوردهایم».
خداوند متعال فرمود: ﴿وَصَدَّهَا مَا کَانَت تَّعۡبُدُ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾و آنچه به جای خدا میپرستید او را از اسلام بازداشته بود، وگرنه او دارای چنان هوشیاری بود که به وسیله آـن حق و باطل را تشخیص میداد، ولی عقاید و باورهای باطل بینش قلب را از بین میبرد. ﴿إِنَّهَا کَانَتۡ مِن قَوۡمٖ کَٰفِرِینَ﴾همانا او از زمرۀ قوم کافر بود. پس بر دین آنها باقی مانده و آن را ادامه میداد. و بسیار کم اتفاق میافتد که در بین قومی یک نفر - تنها با استاد به عقل و تشخیص خود - از گمراهی و اشتباهات و آداب و رسوم متداول آیین قوم خود کنارهگیری کند. بنابر این باقی مانده او بر کفر عجیب نیست. سپس سلیمان خواست تا او از پادشاهی و سلطنتش چیزهایی را ببیند که عقلها را حیران مینماید. بنابر این او را فرمان داد تا وارد کاخ و آن جایگاه بلند و وسیع شود، نشیمنگاه شیشهای که رودها زیر آن روان بود.
﴿قِیلَ لَهَا ٱدۡخُلِی ٱلصَّرۡحَۖ فَلَمَّا رَأَتۡهُ حَسِبَتۡهُ لُجَّةٗ﴾به آن زن گفته شد: وارد کاخ شو، هنگامی که آن را دید گمان برد که آب عمیقی است چون شیشهها شفاف و صاف بودند، و آب از زیر آن دیده میشد و انگار در حال جریان بود ﴿وَکَشَفَتۡ عَن سَاقَیۡهَا﴾و دامن از دو ساق خود بالا زد تا وارد آب شود. و این نیز از عقل و ادب او بود، زیرا از وارد شدن به محلی که دستور به وارد شدنش داده شده بود امتناع نورزید، چون میدانست که جز برای بزرگداشت به آنجا دعوت نشده است و میدانست که پادشاهی سلیمان و ترتیب کارهایش بر اساس فرزانگی و حکمت است. و در دل او کوچکترین شک و تردیدی باقی نماند.
وقتی برای وارد شدن آماده گردید، به او گفته شد: ﴿إِنَّهُۥ صَرۡحٞ مُّمَرَّدٞ مِّن قَوَارِیرَ﴾این صحنی صاف از بلور است، پس نیازی نیست که دامن از دو ساق خود بالا بزنی.
هنگامی که به سلیمان رسید، و آنچه که بود مشاهده کرد، و نبوت و رسالت او را دانست، توبه نمود و از کفرش بازگشت ﴿قَالَتۡ رَبِّ إِنِّی ظَلَمۡتُ نَفۡسِی وَأَسۡلَمۡتُ مَعَ سُلَیۡمَٰنَ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾گفت: «پروردگارا! من برخود ستم کردهام، و همراه با سلیمان تسلیم پروردگار جهانیانم».
این اصل داستانی است که خداون از ملکۀ سبا و آنچه که در رابطه با سلیمان برایش اتفاق افتاده بود. برای ما بیان فرموده است. و غیر از این هر چه که باشد ساختگی و از داستانهای اسراییلی است که به تفسیر کلام خدا ربطی ندارد. آنچه گفتیم از اموری است که باید به آن یقین کرد، زیرا از طریق وحی به ما رسیده است.
و آنچه در این مورد نقل شده است همه، یا بیشتر آن چنین نیست، پس بهتر است که از داستانهای بیاساس دوری شود، و در تفاسیر وارد نگردند. والله اعلم.
آیهی ۴۵-۵۳:
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمۡ صَٰلِحًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ فَإِذَا هُمۡ فَرِیقَانِ یَخۡتَصِمُونَ٤٥﴾[النمل: ۴۵]. «و به راستی بهسوی قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم، که خدا را بپرستید. اما آنان به دو گروه تقسیم شدند که با هم ستیزه میکردند».
﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ لِمَ تَسۡتَعۡجِلُونَ بِٱلسَّیِّئَةِ قَبۡلَ ٱلۡحَسَنَةِۖ لَوۡلَا تَسۡتَغۡفِرُونَ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ٤٦﴾[النمل: ۴۶]. «(صالح) گفت: ای قوم من! چرا با شتاب گناه و بدی را پیش از نیکی میجوئید؟ چرا از خداوندآمرزش نمیخواهید تا مورد رحمت قرار گیرید؟!».
﴿قَالُواْ ٱطَّیَّرۡنَا بِکَ وَبِمَن مَّعَکَۚ قَالَ طَٰٓئِرُکُمۡ عِندَ ٱللَّهِۖ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تُفۡتَنُونَ٤٧﴾[النمل: ۴۷]. «گفتند: ما تو و کسانی را که با تو هستند به فال بد گرفتهایم. گفت: فال بدتان نزد خداوند است، بلکه شما گروهی هستید که آزموده میشوید».
﴿وَکَانَ فِی ٱلۡمَدِینَةِ تِسۡعَةُ رَهۡطٖ یُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا یُصۡلِحُونَ٤٨﴾[النمل: ۴۸]. «و در آن شهر نه نفر بودند که در زمین فساد میکردند و در اصلاح (آن) نمیکوشیدند».
﴿قَالُواْ تَقَاسَمُواْ بِٱللَّهِ لَنُبَیِّتَنَّهُۥ وَأَهۡلَهُۥ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِۦ مَا شَهِدۡنَا مَهۡلِکَ أَهۡلِهِۦ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ٤٩﴾[النمل: ۴۹]. «گفتند: برای همدیگر سوگند بخورید که بر صالح و خانوادهاش شبیخون میزنیم، سپس به وارثش میگوییم: هنگام هلاکت خانوادهاش حاضر نبودهیم و ما راستگوییم».
﴿وَمَکَرُواْ مَکۡرٗا وَمَکَرۡنَا مَکۡرٗا وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ٥٠﴾[النمل: ۵۰]. «و نقشه کشیدند، و ما هم چارهاندیشی کردیم، در حالیکه آنان خبر نداشتند».
﴿فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ مَکۡرِهِمۡ أَنَّا دَمَّرۡنَٰهُمۡ وَقَوۡمَهُمۡ أَجۡمَعِینَ٥١﴾[النمل: ۵۱]. «پس بنگر سرانجام حیلهورزی آنان چگونه بود! ما آنان و قومشان را همگی نابود کردیم».
﴿فَتِلۡکَ بُیُوتُهُمۡ خَاوِیَةَۢ بِمَا ظَلَمُوٓاْۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ٥٢﴾[النمل: ۵۲]. «پس این خانههای آنان است که به سزای آنکه ستم کردند فرو تپیده است. بیگمان در این (ماجرا) برای گروهی که میدانند نشانهای هست».
﴿وَأَنجَیۡنَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ٥٣﴾[النمل: ۵۳]. «و کسانی را که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند، نجات دادیم».
خداوند متعال خبر میدهد که صالح را بهسوی قبیلۀ معروف ثمود فرستاد که از نسل و خاندان آنها بود. او آنها را فرمان داد که فقط خدای را بپرستید و انبازان و بتها را رها کنند. ﴿فَإِذَا هُمۡ فَرِیقَانِ یَخۡتَصِمُونَ﴾اما آنان به دو گروه تقسیم شدند، برخی مؤمن و برخی کافر شدند که بیشترشان کافر بودند، و ای دو گروه با هم ستیز و کشمکش پرداختند.
﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ لِمَ تَسۡتَعۡجِلُونَ بِٱلسَّیِّئَةِ قَبۡلَ ٱلۡحَسَنَةِ﴾صالح گفت: چرا قبل از انجام نیکیها که به سبب آن احوال شما سامان مییابد، و امور دینی و دنیاییتان بهبود مییابد، در انجام بدیها شتاب میورزید و به آن علاقهمندید؟حال آنکه دلیلی وجود ندارد که کارهای بد را انجام دهید؟ ﴿لَوۡلَا تَسۡتَغۡفِرُونَ ٱللَّهَ﴾چرا از خداوند آمرزش نمیخواهید و از شرکورزی و گناهانتان توبه نکرده، و دعا نمیکنید تا آمرزیده شوید؟ ﴿لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ﴾باشد که مورد رحمت قرار گیرید، زیرا رحمت خداوند به نیکوکاران نزدیک است، و هر کس از گناهان توبه نماید از نیکوکاران است.
﴿قَالُواْ﴾آنها با تکذیب و مخالفت به پیامبرشان صالح گفتند: ﴿ٱطَّیَّرۡنَا بِکَ وَبِمَن مَّعَکَ﴾ما تو و کسانی را که با تو هستند به فال بد گرفتهایم. آنها صالح و مؤمنانی را که همراه او بودند عامل به دست نیاوردن خواستههای دنیوی خود میدانستند. صالح به آنها گفت: ﴿طَٰٓئِرُکُمۡ عِندَ ٱللَّهِ﴾آنچه خداوند شما را به آن گرفتار نموده است به سبب گناهانتان میباشد. ﴿بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تُفۡتَنُونَ﴾بلکه شما قومی هستید که با نعمت و شادی و زیان و سود و خیر و شر آزموده میشوید تا معلوم شود که آیا از گناهان دست میکشید و توبه میکنید یا نه؟پس شیوه و عادت آنها در تکذیب کردن پیامبرشان و روبرو شدن با وی اینگونه بود.
﴿وَکَانَ فِی ٱلۡمَدِینَةِ﴾و در شهر بزرگی که قوم صالح در آن زندگی میکرد و صالح نیز در آن به سر میبرد، ﴿تِسۡعَةُ رَهۡطٖ یُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا یُصۡلِحُونَ﴾نه نفر بودند که فساد و تباهی نمودن در زمین تبدیل به ویژگی آنان شده بود و آنها در صدد اصلاح نبودند، لکه دایماًآمادۀ دشمنی ورزیدن با صالح و عیبجویی از دینش، و دعوت کردن قوم خود بهسوی مبارزه با وی بودند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٥٠ وَلَا تُطِیعُوٓاْ أَمۡرَ ٱلۡمُسۡرِفِینَ١٥١ ٱلَّذِینَ یُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا یُصۡلِحُونَ١٥٢﴾[الشعراء: ۱۵۰-۱۵۲]. «پس، از خدا بترسید، و از من اطاعت نکنید، آنهایی که در زمین فساد و تباهی میکنند، و به اصلاح نمیکوشند».
آنها پیوسته در این حالت زشت بودند تا جایی که دشمنی آنها با صالح به جایی رسید که ﴿تَقَاسَمُواْ﴾با یکدیگر قسم خوردند، و هر یک برای دیگری سوگند یاد کرد، ﴿لَنُبَیِّتَنَّهُۥ وَأَهۡلَهُ﴾که شبانه بر صالح و خانوادهاش حمله میکنیم، و آنها را به قتل میرسانیم، ﴿ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِ﴾و وقتی که ولی و وارث او علیه ما بپا خاست و ادعا کرد که ما او و خانوادهاش را کشتهایم، این قضیه را نفی میکنیم، سوگند میخوریم، ﴿مَا شَهِدۡنَا مَهۡلِکَ أَهۡلِهِۦ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ﴾که ما هنگام هلاکت خانوادهاش حاضر نبودهایم، و ما راستگوییم آنها بر این مسئله با هم اتفاق کردند.
﴿وَمَکَرُواْ مَکۡرٗا﴾و آنها برای کشتن صالح و خانوادهاش به صورت پنهانی نقشه کشیدند، و به خاطر ترس از اولیای صالح این نقشه را از قومشان پنهان داشتند.
﴿وَمَکَرۡنَا مَکۡرٗا﴾و ما هم برای یاری کردن پیامبرمان صالح ÷و آسان نمودن کارهایش، و هلاک کردن قوم تکذیب کنندهاش نقشه کشیدیم ﴿وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ﴾در حالی که آنها نمیفهمیدند.
﴿فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ مَکۡرِهِمۡ﴾پس بنگر سرانجام حیلهورزی آنان چگونه شد! آیا به هدفشان دست یافتند؟ و با این حیلهورزی به خواستۀ خود رسیدند؟ یا نقشههایشان نقش بر آب شد؟! بنابر این فرمود: ﴿أَنَّا دَمَّرۡنَٰهُمۡ وَقَوۡمَهُمۡ أَجۡمَعِینَ﴾ما آنها و قومشان را نابود کردیم، و آنها را ریشه کن نمودیم. پس صدای تند عذاب آنها را فرا گرفت و همه هلاک و نابود شدند.
﴿فَتِلۡکَ بُیُوتُهُمۡ خَاوِیَةَۢ﴾این خانهها آنان است که سقفهایش بر دیوارهای آن منهدم شده، و از ساکنان خالی گردیده است و دیگر کسی آن اقامت ندارد. ﴿بِمَا ظَلَمُوٓاْ﴾این، سرانجام ستم و شرک ورزیدن آنها به خدا، و فسادشان در زمین است.
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ﴾بیگمان در این ماجرا برای گروهی که حقایق را میدانند، و در عملکرد خدا دربارۀ دوستان و دشمنانش میاندیشند، نشانهو عبرتی است که از آن درس عبرت میگیرند، و میدانند که سرانجام ستم، نابودی و هلاکت، و سرانجام ایمان و عدالت، نجات و موفقیت است.
بنابراین فرمود: ﴿وَأَنجَیۡنَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ٥٣﴾و کسانی را نجات دادیم که به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبران و روز قیامت و تقدیر خیر و شر ایمان آوردند، و از شرک و گناهان پرهیز کردند و از خدا و پیامبرانش اطاعت نمودند.
آیهی ۵۴-۵۹:
﴿وَلُوطًا إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ أَتَأۡتُونَ ٱلۡفَٰحِشَةَ وَأَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ٥٤﴾[النمل: ۵۴]. «و لوط (را به یادآور) وقتی که به قوم خود گفت: آیا کار ناشایست انجام میدهید در حالی که میدانید؟!».
﴿أَئِنَّکُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ شَهۡوَةٗ مِّن دُونِ ٱلنِّسَآءِۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تَجۡهَلُونَ٥٥﴾[النمل: ۵۵]. «آیا شما از روی شهوت به جای زنان به سراغ مردان میروید؟ بلکه شما گروهی نادان هستید».
﴿فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ أَخۡرِجُوٓاْ ءَالَ لُوطٖ مِّن قَرۡیَتِکُمۡۖ إِنَّهُمۡ أُنَاسٞ یَتَطَهَّرُونَ٥٦﴾[النمل: ۵۶]. «آنگاه پاسخ قومش جز آن نبود که گفتند: خانوادۀ لوط را از شهر و دیار خود بیرون کنید که آنان مردمانی پاکدامن، و بیزار از ناپاکیها هستند».
﴿فَأَنجَیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَٰهَا مِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ٥٧﴾[النمل: ۵۷]. «پس او و خانوادهاش را نجات دادیم، مگر همسرش که او را از بازماندگان (در عذاب) به حساب آوردیم».
﴿وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِم مَّطَرٗاۖ فَسَآءَ مَطَرُ ٱلۡمُنذَرِینَ٥٨﴾[النمل: ۵۸]. «و سخت بر آنان باران (بلا) باراندیم، پس چه بد است باران بیم داده شدگان».
﴿قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ وَسَلَٰمٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ ٱلَّذِینَ ٱصۡطَفَىٰٓۗ ءَآللَّهُ خَیۡرٌ أَمَّا یُشۡرِکُونَ٥٩﴾[النمل: ۵۹]. «بگو: ستایش خدا راست، و سلام بر آن بندگانش که (آنان را) برگزیده است. آیا خدا بهتر است یا چیزهایی که انباز خدا میسازند؟!».
پیامبر ما لوط را یاد کن، آنگاه که قومش را بهسوی خدا دعوت کرد و خیرخواهشان بود و به آنان گفت: ﴿أَتَأۡتُونَ ٱلۡفَٰحِشَةَ﴾آیا کار زشت را انجام میدهید، کاری که از نظر عقل و سرشت آدمی زشت است، و آیینها آن را زشت میدانند؟ ﴿وَأَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ﴾و شما این را میبینید، و زشتی آن را میدانید، اما مخالفت و عناد ورزیده و از روی ستمگری و جسارت مرتکب این کار میشوید؟!.
سپس این زشتی را توضیح داده و گفت: ﴿أَئِنَّکُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ شَهۡوَةٗ مِّن دُونِ ٱلنِّسَآءِ﴾یعنی چگونه شما به این حالت و وضعیت رسیدید، و شهوت شما به مردان متمایل شد و به عقب آنان که محل خروج مدفوع و کثافت است گراییدید، و زنانی را که خدا برایتان آفریده است ترک نمودید و محلهای پاکی را که در آنها موجود است و فطرت آدمی بر گرایش به آن سرشته شده است کنار نهادید، و کار بر شما دگرگون گشت، به گونهای که زشت را نیکو انگاشتید و نیکو را زشت. ﴿بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تَجۡهَلُونَ﴾بلکه شما قومی نادان هستید که از حدود الهی تجاوز نموده و پا را فراتر گذاشته، و بر هتک محارم الهی گستاخ شدهاید.
﴿فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِ﴾قومش سخنان او را نپذیرفتند، و باز نیامدند و پند نپذیرفتند، بلکه آنان مخالفت نمودند و پیامبر دلسوز و اندرزگو و امانتدارشان را تهدید کردند که او را از وطنش بیرون خواهند راند، و از شهرش آواره خواهند کرد. پس جوابشان جز این نبود که گفتند: ﴿أَخۡرِجُوٓاْ ءَالَ لُوطٖ مِّن قَرۡیَتِکُمۡ﴾خانوادۀ لوط را از شهر و سرزمین خود بیرون کنید. گویا گفته شد: گناه آنها چیست که باعث شده آنها را بیرون کنید؟! گفتند ﴿إِنَّهُمۡ أُنَاسٞ یَتَطَهَّرُونَ﴾آنان مردمانی هستند که از لواط و همجنسبازی خود را دور و پاک میدارند. خداوند آن قوم زشت بگرداند! بهترین خوبیها را به منزلۀ بدترین بدیها قرار داده بودند. آنها به نافرمانی پیامرشان اکتفا نکردند، و به جایی رسیدند که او را بیرون کنند و بلا در گرو نحوهی سخن گفتن است. پس آنها گفتند: ﴿أَخۡرِجُوهُم مِّن قَرۡیَتِکُمۡۖ إِنَّهُمۡ أُنَاسٞ یَتَطَهَّرُونَ﴾[الأعراف: ۸۲]. «آنان را بیرون کنید، چرا که مردمانی پاکدامن و دور از ناپاکیها هستند». و مفهوم این سخن چنین است: و شما مردمانی آلوده هستید و کار زشتتان اقتضا میکند که عذاب خدا بر آبادی و شهرتان نازل شود و هر کس از آن بیرون رود نجات مییابد.
بنابراین خداوند متعال فرمود: ﴿فَأَنجَیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَٰهَا مِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ٥٧﴾او و خانوادهاش را نجات دادیم، مگر زنش را که خواستیم جزو باقی ماندگان باشد. ماجرا به این صورت بود که وقتی فرشتگان به صورت مهمان به نزد لوط آمدند، و قومش از آمدن آنها با خبر شدند، بهسوی آنها آمدند، و قومش از آمدن آنها باخبر شدند، بهسوی آنها آمدند و خواستند که با آنان کار زشت انجام دهند. لوط در را به روی آنها بست، و بسیار بر او دشوار آمد، سپس ملائکه او را از اهمیت وضعیت خبر داده و گفتند: ما آمدهایم تا تو را از میان آنان نجات دهیم، و گفتند: ما میخواهیم این قوم را هلاک کنیم، و زمان نابودیاشان صبح است. و لوط را دستور دادند تا به هنگام شب حرکت کند، به جز زنش که عذاب قومش او را نیز فرا گرفت. پس لوط به همراه خانوادهاش شبانه از شهر بیرون رفت، و آنان نجات پیدا کردند. و به هنگام صبح عذاب خدا قومش را فرا گرفت، خداوند خانههایشان را زیرورو کرد، و آنان را سنگباران نمود، سنگهایی که نزد خداوند نشانهگذاری شده بودند.
بنابراین در اینجا گفت: ﴿وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِم مَّطَرٗاۖ فَسَآءَ مَطَرُ ٱلۡمُنذَرِینَ٥٨﴾و بر آنان باران سنگ باراندیم و باران بیم داده شدگان چه بد بارانی است، و عذابشان چه بد عذابی است! و چون آنها بیم داده شدند، اما باز نیامدند، پس خداوند عذاب سخت خود را بر آنان فرود آورد.
﴿قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ وَسَلَٰمٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ ٱلَّذِینَ ٱصۡطَفَىٰٓ﴾بگو: ستایش و مدح و تعریف است، چرا که صفتهای او کامل است و خوبیها و بخشودگیها و عدالت، و حکمت او در کیفر دادن تکذیب کنندگان و ستمگران زیبا و به جاست. نیز بر بندگان خدا سلام و درود بفرست، بندگانی که خداوند آنانرا در میان جهانیان برگزیده است، و آنها پیامبران و برگزیدگان پروردگار جهانیاناند. بر آنها سلام بگو تا یادشان گرامی داشته و جایگاه و ارزش آنها خاطرنشان شود، چون آنان از هر شر و آلودگی سالم بوده، و پروردگارشان را از هر نقص و عیبی بدور دانستهاند.
﴿ءَآللَّهُ خَیۡرٌ أَمَّا یُشۡرِکُونَ﴾این استفهامی است که جوابش معلوم است. یعنی آیا خداوند بزرگ که صفتهایش کامل و الطافش بیکران میباشد، بهتر است یا بتهایی که به همراه خدا پرستش میکنید؟! حال آنکه این بتها از هر جهت ناقصاند و فایده و زیانی به کسی نمیرسانند، و به اندازۀ ذرهای نمیتوانند به خودشان و به عبادت کنندگان خود سود و زیان برسانند پس خدا بهتر است از چیزهایی که شریک وی میسازند.
آیهی ۶۰-۶۴:
﴿أَمَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَأَنزَلَ لَکُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَنۢبَتۡنَا بِهِۦ حَدَآئِقَ ذَاتَ بَهۡجَةٖ مَّا کَانَ لَکُمۡ أَن تُنۢبِتُواْ شَجَرَهَآۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٞ یَعۡدِلُونَ٦٠﴾[النمل: ۶۰]. «(آیا طاغوتها قدرتمندترین) یا خداوندی که آسمانها و زمین را آفریده، و از آسمان آبی برایتان فرو فرستاده است، پس با آن باغهای زیبا رویاندیم که شما نمیتوانستید درختانش را بروبانید. آیا معبودی با خدا هست؟ در حقیقت آنها گروهی کجرو هستند».
﴿أَمَّن جَعَلَ ٱلۡأَرۡضَ قَرَارٗا وَجَعَلَ خِلَٰلَهَآ أَنۡهَٰرٗا وَجَعَلَ لَهَا رَوَٰسِیَ وَجَعَلَ بَیۡنَ ٱلۡبَحۡرَیۡنِ حَاجِزًاۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ٦١﴾[النمل: ۶۱]. «(آیا بتها بهترند) یا خداوندی که زمین را قرارگاه گردانده، و در میان آن رودخانهها پدید آورده، و برایش کوههای پابرجا و استوار آفریده است؟ آیا همراه با خداوند معبودی هست؟ بلکه بیشترشان نمیدانند».
﴿أَمَّن یُجِیبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَیَجۡعَلُکُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قَلِیلٗا مَّا تَذَکَّرُونَ٦٢﴾[النمل: ۶۲]. «(آیا بتها بهترند) یا خداوندی که به فریاد درمانده میرسد هرگاه او را به کمک بخواهند، و سختیها را دور میکند، شما را جانشین میسازد. آیا با خداوند معبود به حقّی هست؟! شما بسیار کم پند میپذیرید».
﴿أَمَّن یَهۡدِیکُمۡ فِی ظُلُمَٰتِ ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ وَمَن یُرۡسِلُ ٱلرِّیَٰحَ بُشۡرَۢا بَیۡنَ یَدَیۡ رَحۡمَتِهِۦٓۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ تَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا یُشۡرِکُونَ٦٣﴾[النمل: ۶۳]. «(آیا بتها بهترند) یا خداوندی که شما را در تاریکیهای بیابان و دریا رهنمود میکند، و خداوندی که پیش از (باران) رحمتش بادها را مژدهرسان میفرستد. آیا معبودی دیگر با خدا هست؟ خداوند از آنچه شریک وی میسازید برتر است».
﴿أَمَّن یَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُۥ وَمَن یَرۡزُقُکُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٦٤﴾[النمل: ۶۴]. «چه کسی آفرینش را آغاز میکند، سپس آن را باز میگرداند؟! و چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی میدهد؟ آیا معبودی با خدا هست؟! بگو: دلیل و برهان خود را بیاورید اگر راست میگویید».
سپس چیزهایی را که به وسیلۀ آنها میتوان دریافت که خداواند معبود به حق است، و پرستش او حق، و پرستش غیر او باطل است به تفضیل بیان کرد و فرمود: ﴿أَمَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ﴾آیا خداوندی که آسمانها و ماه و خورشید و ستارگانی که در آن هستند و فرشتگان و زمین و کوهها و دریاها و رودها و درختانی که در زمین هستند و دیگر چیزها را آفریده است، ﴿وَأَنزَلَ لَکُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَنۢبَتۡنَا بِهِۦ حَدَآئِقَ ذَاتَ بَهۡجَةٖ﴾و به خاطر شما از آسمان بارانی فرو فرستاده است که با آن باغهای زیبا و میوههای لذیذ و متنوع رویاندهایم، آیا چنین خداوندی بهتر است، یا آنچه که شریکش میسازند؟!.
﴿مَّا کَانَ لَکُمۡ أَن تُنۢبِتُواْ شَجَرَهَآ﴾و اگر منت خدا بر شما نبود و باران را بر شما نازل نمیکرد، نمیتوانستید درختان آن را برویانید. ﴿أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِ﴾آیا خدایی به همراه خداوند وجود دارد که این کارها را انجام دهد تا سزاوار آن باشد. به همراه خداوند عبادت و پرستش شود؟! ﴿بَلۡ هُمۡ قَوۡمٞ یَعۡدِلُونَ﴾نه! بلکه آنها قومی هستند که چیزهای دیگر را با خدا برابر قرار میدهند، با اینکه میدانند او یکتا و یگانه است، و جهان بالا و پایین را آفریده است، و اوست که روزی را فرو میفرستد.
آیا بتها بهترند که از هر جهت ناقصاند و کاری نمیتوانند انجام دهند، و روزی و فایدهای نمیتوانند برسانند، یا خداوند که ﴿أَمَّن جَعَلَ ٱلۡأَرۡضَ قَرَارٗا﴾زمین را قرارگاهی گردانده تا بندگان بر آن مستقر شوند، و در آن سکنی گزینند و کشاورزی کنند و خانه بسازند و رفت و آمد نمایند؟! ﴿وَجَعَلَ خِلَٰلَهَآ أَنۡهَٰرٗا﴾و در سطح زمین رودخانههایی پدید آورده است که بندگان در آبیاری کشتزارها و درختان خود از آن استفاده میکنند. ﴿وَجَعَلَ لَهَا رَوَٰسِیَ﴾و کوههایی برای زمین آفریده است که آن را محکم و پابرجا دارند، و این کوهها میخهایی برای زمین هستند و آنرا از تکان خوردن باز میدارند. ﴿وَجَعَلَ بَیۡنَ ٱلۡبَحۡرَیۡنِ حَاجِزًا﴾و میان دو دریای شیرین و شور مانعی قرار داده است که نمیگذارد با هم مخلوط شوند، چون اگر آب شور و شیرین مخلوط گردند منفعتی که از هر یک از این آبها مورد نظر است از دست میرود، بلکه خداوند مانعی را در میان آن دو قرار داده است. و محل جاری شدن رودخانهها در زمین را دور از دریاها قرار دادهاست، بنابر این مقاصد و منافعی که مورد نظر است به دست میآید.
﴿أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِ﴾آیا معبودی با خداوند هست که این کارها را انجام دهد تا با خدا برابر قرار داده شده و شریک خدا قرار داده شود؟!.
﴿بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ﴾نه! چنین نیست، بلکه بیشتر آنان نمیدانند، بنابر این به تقلید از سران خود چیزهایی را شریک خداوند میسازند، و چنانچه درک وشعوری داشتند چیزی را شریک خدا نمیخواستند.
چه کسی جز خداوند یگانه به فریاد درماندهای میرسد که رنجها و سختیها او را پریشان کرده، و دستیابی به خواستههایش برای او مشکل است، و چارهای برای رهایی از آنچه به آن گرفتار شده است ندارد؟! و چه کسی جز خداوند یگانه بلا و شر و مشکل را دور میسازد؟ وچه کسی شما را جاشنیان در زمین قرار میدهد و به شما قدرت و ثروت میبخشد، و روزی به شما ارزانی میدارد و نعمتهایش را به شما میرساند؟! و بدانید که جانشین کسانی میشوید که پیش از شما بودهاند. همانطور که به زودی شما را از جهان خواهد برد، و قومی دیگر را بعد از شما میآورد. آیا همراه با خداوند که این کارها را میکند معبودی هست؟!.
خیر، هیچ کس نیست که در انجام این کارها همراه خدا باشد، حتی شما مشرکان اعتراف میکنید که این کارها را فقط خداوند انجام میدهد. بنابراین، هر گاه زبانی به آنها میرسید خالصانه خدا را به فریاد میخواندند، چون میدانستند که تنها او میتواند این زیان و مشکل را دور نماید. ﴿قَلِیلٗا مَّا تَذَکَّرُونَ﴾اما بسیار کم اندرز میگیرید، وکم در امور میاندیشید، اموری که اگر آنها را به یاد آورید متذکر شده و هدایت میشوید. اما غفلت و رویگردانی، شما را فرا گرفته استو بنابراین، پشیمان نمیشوید و توبه نمیکنید و هدایت نمییابید.
چه کسی شما را هدایت میکند آنگاه که در میان تاریکیهای خشکی و دریا قرار میگیرید، آنجا که راهنما و نشانهای وجود ندارد و جز هدایت و راهنمایی خداوند وسیلهای برای نجات شما نیست، و فقط او راه را برایتان هموار و آسان مینماید. خداوندی که اسباب و وسایلی را برایتان فراهم آورده است که به وسیلۀ آن راهیاب میشوید.
﴿وَمَن یُرۡسِلُ ٱلرِّیَٰحَ بُشۡرَۢا بَیۡنَ یَدَیۡ رَحۡمَتِهِۦٓ﴾خداوندی که پیش از باران بادهایی را به عنوان مژدهرسان میفرستد. بادها را میفرستد تا ابرها را پراکنده نمایند، سپس ابرها را به هم پیوند داده، وجمع میکنند، سپس باران را از خلال آن فرو میفرستد و بندگان قبل از آمدن باران به وسیلۀ این بادها شادمان میشوند. ﴿أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِ﴾آیا معبودی با خداوند هست که این کارها را بکند؟ یا اینکه او تنها و یگانه این کارها را انجام میدهد؟! پس وقتی که او به تنهایی این کارها را انجام میدهد چرا چیزهایی دیگر را شریک او میسازید و غیر او را پرستش میکنید؟!.
﴿تَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا یُشۡرِکُونَ﴾پاک و برتر است خداونداز شرک آنها، و از اینکه غیر از او را با وی برابر قرار دهند.
چه کسی آفرینش را آغاز میکند، و مخلوقات را پدید میآورد، و سپس روز قیامت آنها را باز میآفریند؟! و چه کسی از آسمان و زمین به وسیلۀباران و گیاهان به شما روزی میدهد؟ ﴿أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِ﴾آیا معبودی هست که به همراه خدا این کارها را بکند و توانایی انجام دادن آن را داشته باشد؟! ﴿قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ﴾بگو: اگر راستگویید دلیل و حجت خود را بیاورید.
و اگر فرض را بر آن بگیریم که آنچه شما میگویید صحت دارد، و آن معبودان باطل در یکی از این چیزها با خداوند مشارکت دارند، این فقط یک دعاست که بدون دلیل آن را تصدیق کردهاید، و باید بدانید که شما بر باطل هستید و دلیلی بر صحت گفتۀ خود ندارید. پس براساس دلایل یقینی و حجتهای قاطع، خداوند یگانه همه کارها را انجام میدهد، و یکتاست، و او سزاوار است که همۀ عبادتها برای او انجام شود.
آیهی ۶۵-۶۶:
﴿قُل لَّا یَعۡلَمُ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَیۡبَ إِلَّا ٱللَّهُۚ وَمَا یَشۡعُرُونَ أَیَّانَ یُبۡعَثُونَ٦٥﴾[النمل: ۶۵]. «بگو: تمامی آنهایی در آسمانها و زمین است جز خدا غیب را نمیدانند، و نمیدانند کی برانگیخته میشوند».
﴿بَلِ ٱدَّٰرَکَ عِلۡمُهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِۚ بَلۡ هُمۡ فِی شَکّٖ مِّنۡهَاۖ بَلۡ هُم مِّنۡهَا عَمُونَ٦٦﴾[النمل: ۶۶]. «بلکه دانش و آگاهی ایشان دربارۀ آخرت نارسا است، بلکه آنان از (وقوع) آن در شک هستند، بلکه آنان نسبت بدان کورند».
خداوند متعال خبر میدهد که فقط او غیب آسمانها و زمین را میداند. مانند فرمودۀ الهی که میفرماید: ﴿وَعِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلۡغَیۡبِ لَا یَعۡلَمُهَآ إِلَّا هُوَۚ وَیَعۡلَمُ مَا فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِۚ وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا یَعۡلَمُهَا وَلَا حَبَّةٖ فِی ظُلُمَٰتِ ٱلۡأَرۡضِ وَلَا رَطۡبٖ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٖ٥٩﴾[الأنعام: ۵۹]. «و کلیدهای غیب نزد او (=خداوند) است، جز او کسی آن را نمیداند، و آنچه در خشکی و دریاست خداوند آن را میداند، و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر اینکه او آن را میداند، و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین نیست، و هیچتر و خشکی وجود ندارد مگر اینکه در کتابی روشن ثبت شده است». ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ وَیُنَزِّلُ ٱلۡغَیۡثَ وَیَعۡلَمُ مَا فِی ٱلۡأَرۡحَامِ﴾[لقمان: ۳۴]. «بیگمان علم زمان فرا رسیدن قیامت نزد خداوند است، و او باران را نازل میکند، و آنچه را در رحمهاست میداند».
پس این غیبها و امور پنهان و امثال آن را فقط خداوند میداند، و هیچ فرشتهای مقرب، و هیچ پیامبری آن را نمیداند. پس وقتی تنها او به این چیزها آگاهی دارد و علم و آگاهی او پنهان و پوشیدهها را در برگرفته است، هموست خداوندی که عبادت جز برای او شایستۀ کسی نیست. سپس خداون از ناتوانی و ضعف علم و آگاهی تکذیب کنندگان قیامت خبر داد که آنها نمیدانند قیامت کی فرا خواهد رسید. و در اینجا خداوند به مطلبی پرداخت که رساتر است، پس فرمود: ﴿وَمَا یَشۡعُرُونَ أَیَّانَ یُبۡعَثُونَ﴾و آنها نمیدانند زنده شدن پس از مرگ و رستاخیز کی خواهد بود. بنابر این خود را برای چنین روزی آماده نکردهاند.
﴿بَلِ ٱدَّٰرَکَ عِلۡمُهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ﴾بلکه آگاهی و دانش آنان دربارۀ قیامت بسیار ضعیف است و یقین بخش نمیباشد. آنها از آگاهی و دانش قوی برخوردار نبودند، و آگاهی ضعیفی هم نداشتند. بلکه ﴿بَلۡ هُمۡ فِی شَکّٖ مِّنۡهَا﴾آنان دربارۀ قیامت شک و تردید داشتند و شک، علم و آگاهی را از بین میبرد،و آگاهی با شک جمع نمیشود. ﴿بَلۡ هُم مِّنۡهَا عَمُونَ﴾بلکه آنها در مورد آخرت کور و نابینا هستند، و چشمهایشان آن را نمیبیند، و در دلهایشان آگاهی و دانشی در مورد وقوع قیامت و احتمال آمدن آن وجود ندارد، بلکه آنان قیامت را انکار کرده و آن را بعید دانسته و میدانند.
آیهی ۶۷-۷۰:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَءِذَا کُنَّا تُرَٰبٗا وَءَابَآؤُنَآ أَئِنَّا لَمُخۡرَجُونَ٦٧﴾[النمل: ۶۷]. «و کافران گفتند: آیا چون ما و پدرانمان به خاک تبدیل شدیم، آیا بیرون آورده میشویم؟».
﴿لَقَدۡ وُعِدۡنَا هَٰذَا نَحۡنُ وَءَابَآؤُنَا مِن قَبۡلُ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ٦٨﴾[النمل: ۶۸]. «به راستی که این را به ما و پیش از ما به پدرانمان وعده دادهاند، این جز افسانههای گذشتگان نیست».
﴿قُلۡ سِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ٦٩﴾[النمل: ۶۹]. «بگو: در زمین بگردید، آنگاه بنگرید که سرانجام گناهکاران چگونه بوده است؟».
﴿وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَیۡهِمۡ وَلَا تَکُن فِی ضَیۡقٖ مِّمَّا یَمۡکُرُونَ٧٠﴾[النمل: ۷۰]. «و بر آنان اندوه مخور، و از آنچه حیله میورزند تنگدل مباش».
بنابر این فرمود: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَءِذَا کُنَّا تُرَٰبٗا وَءَابَآؤُنَآ أَئِنَّا لَمُخۡرَجُونَ٦٧﴾آیا زمانی که ما و پدرانمان به خاک تبدیل شدیم، زنده میگردیم، و از قبر بیرون آورده میشویم؟ یعنی این بعید و غیر ممکن است. آنها قدرت خداوند توانا را با قدرت ضعیف خود مقایسه میکردند. ﴿لَقَدۡ وُعِدۡنَا هَٰذَا نَحۡنُ وَءَابَآؤُنَا مِن قَبۡلُ﴾به ما و پیش از ما به پدرانمان وعدۀ آمدن قیامت داده شده است، اگر این امر راست بود، میآمد، ولی هنوز به نزد ما نیامده و از آن چیزی را ندیدهایم. ﴿قَبۡلُ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ﴾این جز افسانه و داستانهای پیشینیان که با آن وقتگذرانی میشود، چیزی بیش نیست و اصل و اساسی ندارد.
خداوند با بیان احوال تکذیب کنندگان، به این مطلب پرداخت که آنها نمیدانند قیامت کی خواهد آمد. سپس خبر داد که آگاهی آنها در مورد قیامت ضعیف و کم است. سپس خبر داد که آنها دربارۀ قیامت شک و تردید دارند. سپس خبر داد که آنها کور هستند، و پس از آن فرمود آنها قیامت را انکار میکنند و آن را بعید میدانند. یعنی به سبب حالتهایی که دارند ترس از آخرت از دلهای آنان رخت بربسته و در نتیجه اقدام به انجام گناهان کرده، و تکذیب حق و تصدیق باطل برایشان آسان گشته است، و تبعیت از شهوتها را به جای پرداختن به عبادت قرار داده، و دین و دنیا را از دست دادهاند.
سپس خداوند متعال آنها را به تصدیق آنچه که پیامبران از آن خبر دادهاند سفارش کرد و فرمود: ﴿قُلۡ سِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ٦٩﴾و در زمین بگردید و بنگرید که سرانجام گناهکارن چگونه بوده است؟! پس اگر بگردید و بنگرید هیچ مجرم و گناهکاری را نمییابید مگر اینکه سرانجام بدی داشته، و خداوند او را به سزا و عذابی گرفتار کرده که سزاوار حال او بوده است.
پس ای محمد! برای این تکذیب کنندگان و ایمان نیاوردنشان غم مخور و اندوهگین مباش، زیرا اگر از شر و بدی آنها اطلاع حاصل نمایی، و این را بدانی که آنها صلاحیت برخورداری از هیچ خیر و خوبی را ندارند، تأسف نمیخوری و غمگین نمیشوی. و از مکرورزی آنها تنگدل و آشفته نباش. زیرا سرانجام مکر آنها به خودشان بر میگردد. ﴿وَیَمۡکُرُونَ وَیَمۡکُرُ ٱللَّهُۖ وَٱللَّهُ خَیۡرُ ٱلۡمَٰکِرِینَ﴾[الأنفال: ۳۰]. «و مکر میورزند و خداوند برای مکر آنها چاره اندیشی میکند، و خداوند بهترین چارهاندیشان است».
آیهی ۷۱-۷۵:
﴿وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٧١﴾[النمل: ۷۱]. «و میگویند: اگر راست میگویید این وعده کی خواهد بود؟».
﴿قُلۡ عَسَىٰٓ أَن یَکُونَ رَدِفَ لَکُم بَعۡضُ ٱلَّذِی تَسۡتَعۡجِلُونَ٧٢﴾[النمل: ۷۲]. «بگو: شاید برخی از آنچه که در فرا رسیدنش شتاب دارید به شما نزدیک شده باشد».
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلنَّاسِ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَشۡکُرُونَ٧٣﴾[النمل: ۷۳]. «و همانا پروردگارت بر مردمان دارای فضل (فراوانی) است ولی بیشتر آنان سپاسگذاری نمیکنند».
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَیَعۡلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمۡ وَمَا یُعۡلِنُونَ٧٤﴾[النمل: ۷۴]. «و حقاً که پروردگارت میداند آنچه را در دلهایشان نهان میدارند و آنچه را که آشکار میسازند».
﴿وَمَا مِنۡ غَآئِبَةٖ فِی ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٍ٧٥﴾[النمل: ۷۵]. «و هیچ نهفتهای در آسمان و زمین نیست مگر اینکه در کتابی روشن (درج شده) است».
آنان معاد و حقی را که پیامبر آورده است تکذیب میکنند، و در آمدن عذاب شتاب میورزند و میگویند: ﴿مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ﴾اگر راست میگویید این وعده کی خواهد بود؟ این از بیخردی و جهالت آنهاست، چون واقع شدن و زمان آن را خداوند مقرر کرده، و با تقدیر خویش آن را مقدر نموده است. پس این که روز قیامت زود تحقق پیدا نمیکند بر صحت ادعای آنان دلالت نمیکند.
اما- با وجود این- خداوند متعال آنها را از واقع شدن آنچه در آمدن و رسیدنش شتاب میورزند، برحذر داشت و فرمود: ﴿قُلۡ عَسَىٰٓ أَن یَکُونَ رَدِفَ لَکُم بَعۡضُ ٱلَّذِی تَسۡتَعۡجِلُونَ٧٢﴾بگو: چه بسا بخشی از عذابی که در فرا رسیدن آن شتاب میورزید به شما نزدیک شده است و به زودی شما را فرا میگیرد.
خداوند بندگانش را یادآور میشود که بخشش او فراوان والطافش بیکران است و آنها را بر به جای آوردن شکر آن تشویق میکند، با وجود این بیشتر مردم از شکرگذاری روی برتافته و با مشغول شدن به نعمتها، نعمت دهنده را فراموش کردهاند.
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَیَعۡلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمۡ وَمَا یُعۡلِنُونَ٧٤﴾پروردگارت آنچه را که در دلهایشان نهان میدارند و آنچه را که آشکار میکنند، میداند. پس باید بهراسند از داتی که به نهانها و آشکارها آگاهی دارد، و باید همواره او را مد نظر داشته باشند. ﴿وَمَا مِنۡ غَآئِبَةٖ فِی ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾و هیچ چیز نهفته و پوشیده و رازی از رازهای جهان بالا و پایین نیست، ﴿إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٍ﴾مگر اینکه در کتابی روشن ثبت و ضبط شده است. و این کتاب همۀ آنچه را که تاکنون به وقوع پیوسته و آنچه که تا روز قیامت به وقوع خواهد پیوست در بر دارد. پس هر حادثۀ بزرگ و کوچکی که اتفاق میافتد مطابق با چیزی است که در لوح محفوظ نوشته شده است.
آیهی ۷۶-۷۷:
﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ یَقُصُّ عَلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ أَکۡثَرَ ٱلَّذِی هُمۡ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ٧٦﴾[النمل: ۷۶]. «بیگمان این قرآن برای بنیاسرائیل بیشترِ آنچه را که در آن اختلاف دارند بیان میکند».
﴿وَإِنَّهُۥ لَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ٧٧﴾[النمل: ۷۷]. «و قطعاً این قرآن برای مؤمنان هدایت و رحمت است».
در اینجا خداوند خبر میدهد که قرآن کتابهای گذشته را توضیح میدهد، چون در کتابهای گذشته چیزهایی هست که باعث اختلاف میان بنیاسرائیل شده و بر ایشان مشتبه شده است، پس قرآن این موارد را به گونهای حکایت کرده که اشکال را برطرف کرده است. و در مسائلی که مورد اختلاف است راه درست را روشن نموده است. و چون چنین روشن و واضح است اختلاف را رفع مینماید، و هر مشکلی را حل میکند، پس بزرگترین نعمت خداست که به بندگان ارزانی نموده است اما همه در مقابل نعمت شکر و سپاس نمیگذارند. و بیان کرد که فایده و نور هدایت قرآن ویژه و مختص مؤمنان است و فرمود: ﴿وَإِنَّهُۥ لَهُدٗى﴾و قرآن رهنمودی است که آدمی را از گمراهی و سرکشی و شبهات دور نموده، و به راه درست هدایت مینماید. ﴿وَرَحۡمَةٞ﴾و رحمتی است که با آن دلهای مؤمنان آرامش یافته، و امور دینی و دنیویشان سامان مییابد. ﴿لِّلۡمُؤۡمِنِینَ﴾(این فضیلت) برای مؤمنانی است که آن را تصدیق میکنند، و آن را میپذیرند، و به اندیشیدن در آن روی میآورند، و در معانی و مفاهیم آن تدبر میکنند. پس مؤمنان به وسیلۀ قرآن به راه راست هدایت میشوند، و به رحمتی دست مییابند که سعادت و کامیابی (هر دو جهان) را در بر دارد.
آیهی ۷۸:
﴿إِنَّ رَبَّکَ یَقۡضِی بَیۡنَهُم بِحُکۡمِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡعَلِیمُ٧٨﴾[النمل: ۷۸]. «بیگمان پروردگارت به حکم خود در میان آنها داوری خواهد کرد، و او توانا و آگاه است».
خداوند میان آنهایی که با هم ستیز و کشمکش هستند داوری خواهد کرد، و با حکم عادلانه و قضاوت دادگرانهاش میان اختلاف کنندگان قضاوت و داوری خواهد کرد. پس چنانچه به خاطر پنهان بودن دلیل و به خاطر مسایلی که میان افراد متخاصم وجود دارد، در صدور حکم اشتباهی صورت گیرد، در روز قیامت که خداوند دربارۀ آنان داوری مینماید حق و حقیقت روشن خواهد شد.
﴿وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡعَلِیمُ﴾و تواناست خداوندی که بر خلایق چیره است و مخلوقات منقاد اویند، و به همه چیز آگاه است و گفتههای مختلف و لهجههای متفاوت را میداند، و نیز اهداف و مقاصد آنچه را که بر زبان نمیرانند، میداند و هر یک را طبق عملی که انجام میدهد مجازات خواهد کرد.
آیهی ۷۹-۸۱:
﴿فَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۖ إِنَّکَ عَلَى ٱلۡحَقِّ ٱلۡمُبِینِ٧٩﴾[النمل: ۷۹]. «پس بر خدا توکل کن، بیگمان تو بر حق آشکار هستی».
﴿إِنَّکَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَلَا تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوۡاْ مُدۡبِرِینَ٨٠﴾[النمل: ۸۰]. «بیگمان تو نمیدانی به مردگان بشنوانی، و به کران آواز بشنوانی هنگامی که پشت کنان روی بگردانند».
﴿وَمَآ أَنتَ بِهَٰدِی ٱلۡعُمۡیِ عَن ضَلَٰلَتِهِمۡۖ إِن تُسۡمِعُ إِلَّا مَن یُؤۡمِنُ بَِٔایَٰتِنَا فَهُم مُّسۡلِمُونَ٨١﴾[النمل: ۸۱]. «و تو نمیدانی کوران را از گمراهیشان بازگردانی، و بهسوی حق هدایتشان کنی، تو تنها کسانی را میتوانی بشنوانی که به آیات ما ایمان میآورند، پس اینان فرمانبردارند».
(ای پیامبر) در به دست آوردن منافع و دفع مضار و به منظور رساندن رسالت خدا، و اقامۀ دین، و جهاد با دشمنان، بر خدا توکل کن، که ﴿إِنَّکَ عَلَى ٱلۡحَقِّ ٱلۡمُبِینِ﴾بیگمان تو بر حق واضح و روشن هستی، و کسی که بر حق است و بهسوی حق دعوت کرده و آن را یاری میکند، سزاوار است که از دیگران بیشتر بر خدا توکل کند، چون برای کاری تلاش مینماید که قطعی است، و راست بودن آن مشخص است و شک و تردیدی در آن وجود ندارد. نیز آن حق است و در نهایت روشنی قرار دارد، و پوشیدگی در آن نیست و بر مرد مشتبه نمیباشد. و هر گاه آنچه را که بر دوش تو گذاشته شده است انجام دهی و در این راستا بر خداوند توکل نمایی، گمراهی گمراهان زیانی به تو نمیرساند، و هدایت شدن آنها بر عهدۀ تو نیست. بنابر این فرمود:
﴿إِنَّکَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَلَا تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ ٱلدُّعَآءَ﴾بیگمان تو نمیدانی مردگان را بشنوانی، آنگاه که آنها را فرا میخوانی و صدا میزنی. خصوصاً وقتی که ﴿إِذَا وَلَّوۡاْ مُدۡبِرِینَ﴾به تو پشت کنند و از تو روی بگردانند، چون این باعث میشود که آنها بشتر نشنوند، و نتوانی آنها را بشنوانی.
﴿وَمَآ أَنتَ بِهَٰدِی ٱلۡعُمۡیِ عَن ضَلَٰلَتِهِمۡ﴾و تو نمیتوانی کوران را از گمراهیشان باز گردانی و هدایتشان نمایی. همانطور که خداوند متعال فرموده است: انک لا تهدی من احببت و لکن الله یهدی من یشاء همانا تو نمیتوانی کسی را که دوست داری هدایت کنی، بلکه خداوند هر کس را که بخواهد هدایت مینماید.
﴿إِن تُسۡمِعُ إِلَّا مَن یُؤۡمِنُ بَِٔایَٰتِنَا فَهُم مُّسۡلِمُونَ﴾تنها کسانی را میتوانی بشنوانی که به آیات ما ایمان میآوردند، و اینان فرمانبردارند. پس آنهایی که از تو اطاعت میکنند کسانی هستند که به آیات ما ایمان دارند و با اعمال خود و تسلیم شدنشان، از خدا فرمان میبرند. همانگونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّمَا یَسۡتَجِیبُ ٱلَّذِینَ یَسۡمَعُونَۘ وَٱلۡمَوۡتَىٰ یَبۡعَثُهُمُ ٱللَّهُ ثُمَّ إِلَیۡهِ یُرۡجَعُونَ٣٦﴾[الأنعام: ۳۶]. «تنها کسانی اجابت میکنند که میشنوند، و مردگان را خداوند برمیانگیزد، سپس بهسوی او باز میگردند».
آیهی ۸۲:
﴿وَإِذَا وَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَیۡهِمۡ أَخۡرَجۡنَا لَهُمۡ دَآبَّةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ تُکَلِّمُهُمۡ أَنَّ ٱلنَّاسَ کَانُواْ بَِٔایَٰتِنَا لَا یُوقِنُونَ٨٢﴾[النمل: ۸۲]. «و هنگامی که فرمان (عذاب) بر آنان تحقق یابد، جانوری را از زمین برای مردمان بیرون میآوریم که با ایشان سخن میگوید، چرا که مردم با نشانههای ما یقین نداشتند».
هر گاه آنچه را که خداوند قطعی نموده و وقت آن را تعیین کرده است فرا برسد، ﴿أَخۡرَجۡنَا لَهُمۡ دَآبَّةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ﴾جانوری را از زمین برای مردم بیرون میآوریم. یا منظور آن است که جانور مذکور از جانوران زمین بوده و از آسمان فرود نمیآید. و این جانور ﴿تُکَلِّمُهُمۡ﴾با مردم سخن میگوید، مردمی که به آیات ما ایمان نمیآوردند. ﴿أَنَّ ٱلنَّاسَ کَانُواْ بَِٔایَٰتِنَا لَا یُوقِنُونَ﴾در آن زمان آگاهی و یقین مردم نسبت به آیات خداوند ضعیف میشود و خداوند این جانور را که یکی از آیات و نشانههای عجیب اوست آشکار میسازد تا آنچه را که مردم در آن تردید دارند بیان میکند. و این جانور در آخر زمان بیرون میآید، و آمدن آن از علامتهای قیامت است. همانطور که در احادیث بسیاری از آمدن آن سخن گفته شده است، اما خدا و پیامبرش برای ما بیا نکردهاند که چگونه جانوری است. بلکه فقط آثار و نشانهها و مقصود از آمدن آن را برایمان بیان کردهاند، و اینکه آن جانور از آیات خداوند است که به طور خارقالعاده با مردم سخن میگوید، آنگاه که فرمان الهی مبنی بر عذاب مردم تحقق مییابد، و مردم در آیات خدا شک میکنند. پس در چنین هنگامی این جانور حجت و دلیلی برای مؤمنان است و حجتی علیه مخالفان.
آیهی ۸۳-۸۵:
﴿وَیَوۡمَ نَحۡشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٖ فَوۡجٗا مِّمَّن یُکَذِّبُ بَِٔایَٰتِنَا فَهُمۡ یُوزَعُونَ٨٣﴾[النمل: ۸۳]. «و روزی که از هر امتی گروهی از آنان را گرد میآوریم که آیات ما را تکذیب میکردند، پس آنان نگاه داشته میشوند تا به یکدیگر ملحق گردند».
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُو قَالَ أَکَذَّبۡتُم بَِٔایَٰتِی وَلَمۡ تُحِیطُواْ بِهَا عِلۡمًا أَمَّاذَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٨٤﴾[النمل: ۸۴]. «تا هنگامی که میآیند (خدا) میفرماید: آیا آیات مرا تکذیب کردید در حالی که از آن به طور کامل آگاهی نداشتید؟ و (در مدت حیات خود) چه میکردید؟».
﴿وَوَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَیۡهِم بِمَا ظَلَمُواْ فَهُمۡ لَا یَنطِقُونَ٨٥﴾[النمل: ۸۵]. «و به سبب ستمی که کردند فرمان (عذاب) بر آنان تحقق یافت، پس آنان (نمیتوانند) سخن بگویند».
خداوند متعال از حالت تکذیب کنندگان در روز قیامت خبر میدهد و اینکه آنها را گرد میآورد، و از هر امتی گروهی را جمع میکند، ﴿مِّمَّن یُکَذِّبُ بَِٔایَٰتِنَا فَهُمۡ یُوزَعُونَ﴾که آیات ما را تکذیب میکردند. آنان به یکدیگر ملحق شده و در کنار همدیگر نگاه داشته میشون تا از همه پرسیده شود وهمه مورد نکوهش و سرزنش قرار بگیرند.
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُو﴾تا اینکه میآیند و حاضر میشوند خداون با توبیخ و سرزنش به آنها میفرماید: ﴿أَکَذَّبۡتُم بَِٔایَٰتِی وَلَمۡ تُحِیطُواْ بِهَا عِلۡمًا﴾آیا آیات مرا تکذیب کردید بدون اینکه کاملاً از آنها آگاهی پیدا کرده باشید؟ یعنی بر شما لازم بود که در رنگ و تأمل کنید تا حق برایتان روشن شود، و میبایست بدون آگاهی سخن نگویید. پس چگونه چیزی را تکذیب کردید که به آن آگاهی نداشتید و کاملاً به آن احاطه پیدا نکرده بودید؟! ﴿أَمَّاذَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾خداوند آنها را از علم و دانش و عملشان میپرسد، پس میبیند که علم و دانش و آگاهی آنها فقط دروغ انگاشتن حق، و عملشان برای غیر خدا و برخلاف سنت و شیوه پیامبر بوده است.
﴿وَوَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَیۡهِم بِمَا ظَلَمُواْ﴾و به سبب ستمشان حجت بر آنها اقامه شد و عذاب خدا بر آنان واقع گردید ﴿فَهُمۡ لَا یَنطِقُونَ﴾پس آنان لب به سخن نمیگشایند. چون دلیل و حجتی ندارند.
آیهی ۸۶:
﴿أَلَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّا جَعَلۡنَا ٱلَّیۡلَ لِیَسۡکُنُواْ فِیهِ وَٱلنَّهَارَ مُبۡصِرًاۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ٨٦﴾[النمل: ۸۶]. «آیا ندیدهاند که ما شب را مقرر داشتهایم تا در آن بیارامند، و روز را روشن نمودهایم؟ بیگمان در این برای قومی که ایمان میآورند نشانههایی است».
مگر نشانههای بزرگ و نعمت بیکران خدا را مشاهده نکردهاند؟! و آن این است که شب و روز را برای آنها مسخر نموده است، شب را تاریک نموده است تا در آن آرام گیرند، و از خستگی بیاسایند و برای کار و فعالیت مجدد آماده شوند و روز را روشن گردانده تا در پی زندگی و کارهایشان باشند. ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ﴾بیگمان در این نشانههایی است برای قومی که به یگانگی خداوند و فراگیر بودن نعمتهای او ایمان میآورند.
آیهی ۸۷-۹۰:
﴿وَیَوۡمَ یُنفَخُ فِی ٱلصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا مَن شَآءَ ٱللَّهُۚ وَکُلٌّ أَتَوۡهُ دَٰخِرِینَ٨٧﴾[النمل: ۸۷]. «و روزی (خواهد آمد) که در صور دمیده میشود، آنگاه کسانی که در آسمانها و زمیناند وحشتزده وهراسناک شوند، مگر کسیکه خداوند بخواهد، و هریک فروتنانه در پیشگاه او (حاضر) میآیند».
﴿وَتَرَى ٱلۡجِبَالَ تَحۡسَبُهَا جَامِدَةٗ وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ ٱلسَّحَابِۚ صُنۡعَ ٱللَّهِ ٱلَّذِیٓ أَتۡقَنَ کُلَّ شَیۡءٍۚ إِنَّهُۥ خَبِیرُۢ بِمَا تَفۡعَلُونَ٨٨﴾[النمل: ۸۸]. «و کوهها را میبینی (و) آنها را ساکن و بیحرکت میپنداری، حال آنکه مانند ابرها در سیر و حرکت هستند. آفرینش آن خدایی است که همه چیز را در کمال استواری پدید آورده است. بیگمان او به آنچه میکنید آگاه است».
﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ خَیۡرٞ مِّنۡهَا وَهُم مِّن فَزَعٖ یَوۡمَئِذٍ ءَامِنُونَ٨٩﴾[النمل: ۸۹]. «هرکس که نیکی در میان آورد پاداشِ بهتر از آن خواهد داشت و آنان از پریشانی آن روز ایمناند».
﴿وَمَن جَآءَ بِٱلسَّیِّئَةِ فَکُبَّتۡ وُجُوهُهُمۡ فِی ٱلنَّارِ هَلۡ تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٩٠﴾[النمل: ۹۰]. «و هرکس بدی در میان آورد به رو در آتش افکنده میشود. آیا سزایی جز آنچه میکردید به شما داده میشود؟».
خداوند بندگانش را از روز قیامت و سختیهایی که در آن است و دلها را به وحشت میانداز بر حذر داشته و میفرماید ﴿وَیَوۡمَ یُنفَخُ فِی ٱلصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾روزی که در صور دمیده میشود، به سبب دمیده شدن در آن کسانی که در آسمانها و زمین هستند وحشتزده و هراسان میشوند، و از ترس آنچه که پس از دمیده شدن در صور اتفاق میافتد هراسان و وحشت زده روی هم انباشته میشوند. ﴿إِلَّا مَن شَآءَ ٱللَّهُ﴾مگر کسی که خدا بخواهد، آنانی که مورد تکریم خداوند قرار گرفته و آنها را ثابت قدم نموده، و از ترس و هراس آن روز حفظ کرده است. ﴿وَکُلٌّ أَتَوۡهُ دَٰخِرِینَ﴾و به هنگام دمیده شدن در صور همۀ خلایق خوار و ذلیل و فروتنانه در پیشگاه خداوند حاضر و آماده میگردند. همانطور که خداون متعال فرموده است: ﴿إِن کُلُّ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِی ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا٩٣﴾[مریم: ۹۳]. «همۀ آنچه که در آسمانها و زمین هستند با بندگی و کرنش به نزد خداوند رحمان میآیند». پس در این روز رؤسا و رعایا در مقابل عظمت و جبروت خداوند هستی بخش با زیردستان خود در خواری و فروتنی برابرند.
﴿وَتَرَى ٱلۡجِبَالَ تَحۡسَبُهَا جَامِدَةٗ﴾وحشت قیامت به گونهای است که کوهها را ساکن و بیحرکت میپنداری، و هیچ یک از آنها را از نظر پنهان نمیداری، وگمان میبری که بر همان حالت معمولی خود هستند، حال آنکه در نهایت هراس و وحشت قرار دارند، و از هم پاشیدهاند و سپس از بین میروند، و به گرد و غبار تبدیل میشوند. بنابر این فرمود: ﴿وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ ٱلسَّحَابِ﴾و از بس که سبک هستند، و از شدت هراس قیامت مانند ابرها حرکت میکنند. و این ﴿صُنۡعَ ٱللَّهِ ٱلَّذِیٓ أَتۡقَنَ کُلَّ شَیۡءٍۚ إِنَّهُۥ خَبِیرُۢ بِمَا تَفۡعَلُونَ﴾آفرینش خدایی است که همه چیز را در کمال استواری آفریده است، و او به آنچه میکنید آگاه است، و شما را طبق اعمالتان سزا و جزا میدهد.
سپس کیفیت پاداش یا سزا دادنش را بیان کرد و فرمود: ﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ﴾هر کس که کار نیک انجام دهد، و این شامل نیکی در قول و نیکی در عمل و نیکی قلبی میشود، ﴿فَلَهُۥ خَیۡرٞ مِّنۡهَا﴾او پاداش بهتر و والاتری از آن خواهد داشت، و این حداقل پاداش الهی است. ﴿وَهُم مِّن فَزَعٖ یَوۡمَئِذٍ ءَامِنُونَ﴾و آنان از چیزی که مردم را پریشان میکند و در امن و امان به سر میبرند، گرچه به همراه آنها احساس وحشت مینمایند. ﴿وَمَن جَآءَ بِٱلسَّیِّئَةِ﴾و کسانی که کارهای ناپسند انجام میدهند،(«سیئه» اسم جنس است و شامل هر بدی است)، ﴿فَکُبَّتۡ وُجُوهُهُمۡ فِی ٱلنَّارِ﴾بر چهرههایشان در آتش افکنده شده، و به آنها گفته میشود: ﴿هَلۡ تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾آیا سزایی جز آنچه میکردید به شما داده میشود؟
آیهی ۹۱-۹۳:
﴿إِنَّمَآ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ رَبَّ هَٰذِهِ ٱلۡبَلۡدَةِ ٱلَّذِی حَرَّمَهَا وَلَهُۥ کُلُّ شَیۡءٖۖ وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَکُونَ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ٩١﴾[النمل: ۹۱]. «من تنها فرمان یافتهام که پروردگار این شهر (مکه) را بپرستم، پروردگاری که آن را حرمت بخشیده و همه چیز از آن اوست. وبه من فرمان داده شده که از زمرۀ تسلیم شدگان باشم».
﴿وَأَنۡ أَتۡلُوَاْ ٱلۡقُرۡءَانَۖ فَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهۡتَدِی لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن ضَلَّ فَقُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُنذِرِینَ٩٢﴾[النمل: ۹۲]. «و اینکه قرآن را بخوانم، پس هرکس راه یابد جز این نیست که به سود خودش راه مییابد، و هرکس گمراه گردد، بگو: من فقط از بیم دهندگان میباشم».
﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ سَیُرِیکُمۡ ءَایَٰتِهِۦ فَتَعۡرِفُونَهَاۚ وَمَا رَبُّکَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ٩٣﴾[النمل: ۹۳]. «و بگو: ستایش خدای راست، او آیاتش را به شما نشان خواهد داد، پس آنها را خواهید شناخت، و پروردگارت از آنچه میکنید غافل نیست».
ای محمد! به آنها بگو: ﴿إِنَّمَآ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ رَبَّ هَٰذِهِ ٱلۡبَلۡدَةِ﴾من فرمان یافتهام که پروردگار این شهر را بپرستم. منظور شهر مکه است. «الَّذِی حَرَّمَهَا» خداوندی که به مکه حرمت و به اهالی آن نعمت بخشیده است. پس باید آنها در برابر این نعمت شکر خدا را به جای آورند ﴿وَلَهُۥ کُلُّ شَیۡءٖ﴾و همۀ آنچه در بالا و پایین است از آن او و در اختیار اوست. این را بیان کرد تا گمان نرود که او فقط پروردگار خانۀ کعبه است ﴿وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَکُونَ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ﴾و فرمان یافتهام تا از تسلیمشدگان باشم. یعنی شتابان به اسلام روی بیاورم. و پیامبر صچنین کرد. پس او اولین شخص است که اسلام آورد و در برابر خداوند تسلیم شد، و فروتنی او در برابر خدا از همۀ افراد این امت بیشتر است.
﴿وَأَنۡ أَتۡلُوَاْ ٱلۡقُرۡءَانَ﴾و نیز فرمان داده شدهام که قرآن را برایتان بخوانم تا به وسیلۀ آن هدایت شوید، و به آن اقتدا کنید، و کلمات و معانی آن را دریابید. این وظیفۀ من است و من آنرا انجام دادهام. ﴿فَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهۡتَدِی لِنَفۡسِهِ﴾پس هر کس راهیاب شود، سود و نتیجه هدایت و راهیاب شدنش به خودش بر میگردد. ﴿وَمَن ضَلَّ فَقُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُنذِرِینَ﴾و هر کس گمراه گردد، بگو: من فقط از بیمدهندگانم، و چیزی از هدایت در دست من نیست.
﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ﴾و بگو: ستایش خدا را سزاست و همیشه و همه وقت ستایش از آن اوست، همه خلایق او را ستایش میکنند، به خصوص بندگان برگزیدهاش و حمد و ستایشی که دیگران برای پروردگار انجام میدهند بیشتر است، چون مقام آنها بالاست و در نهایت نزدیکی به او قرار دارند و خیرات و خوبیهای فراوانی به آنان ارزانی کرده است. ﴿سَیُرِیکُمۡ ءَایَٰتِهِۦ فَتَعۡرِفُونَهَا﴾آیات خود را به شما نشان میدهد، به گونهای که آنها را خواهید شناخت، شناختی که شما را به حق و باطل راهنمایی مینماید. پس باید از آیات خویش به شما نشان دهد تا به وسیلۀ آن در تاریکی راهیاب شوید. ﴿لِّیَهۡلِکَ مَنۡ هَلَکَ عَنۢ بَیِّنَةٖ وَیَحۡیَىٰ مَنۡ حَیَّ عَنۢ بَیِّنَةٖ﴾[الأنفال: ۴۲]. «تا هر کس که هلاک میشود از روی دلیل هلاک گردد و هر کس که زنده میماند از روی دلیل زنده بماند».
﴿وَمَا رَبُّکَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ﴾بلکه به درستی میداند آنچه را از اعمال و احوال که شما بر آن هستید، واندازهای پاداش آن اعمال را میداند، و در آینده میان شما حکم خواهد کرد، حکمی که بر آن ستایش میشود و برای شما- به هیچ وجهی- حجتی نخواهد بود.
پایان تفسیر سورهی نمل
مکی و ۸۸ آیه است
آیهی ۱-۶:
﴿طسٓمٓ١﴾[القصص: ۱]. «طا، سین، میم».
﴿تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡکِتَٰبِ ٱلۡمُبِینِ٢﴾[القصص: ۲]. «این است آیههای کتاب روشنگر».
﴿نَتۡلُواْ عَلَیۡکَ مِن نَّبَإِ مُوسَىٰ وَفِرۡعَوۡنَ بِٱلۡحَقِّ لِقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ٣﴾[القصص: ۳]. «از خبر موسی و فرعون برای گروهی که باور دارند، به حق بر تو میخوانیم».
﴿إِنَّ فِرۡعَوۡنَ عَلَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَجَعَلَ أَهۡلَهَا شِیَعٗا یَسۡتَضۡعِفُ طَآئِفَةٗ مِّنۡهُمۡ یُذَبِّحُ أَبۡنَآءَهُمۡ وَیَسۡتَحۡیِۦ نِسَآءَهُمۡۚ إِنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِینَ٤﴾[القصص: ۴]. «بیگمان فرعون در آن سرزمین تکبر ورزید، و مردمان آن جا را به گروهها و دستههای مختلف تبدیل کرد، گروهی از ایشان را ضعیف و ناتوان میکرد، پسرانشان را سر میبرید، و زنانشان را زنده نگاه میداشت، بیگمان او از تباهکاران بود».
﴿وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى ٱلَّذِینَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَنَجۡعَلَهُمۡ أَئِمَّةٗ وَنَجۡعَلَهُمُ ٱلۡوَٰرِثِینَ٥﴾[القصص: ۵]. «و میخواهیم بر آنان که در زمین ضعیف و ناتوان قرار داده شدهاند منت نهیم و ایشان را پیشوایان سازیم و آنها را وارثان (حکومت و قدرت) گردانیم».
﴿وَنُمَکِّنَ لَهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَنُرِیَ فِرۡعَوۡنَ وَهَٰمَٰنَ وَجُنُودَهُمَا مِنۡهُم مَّا کَانُواْ یَحۡذَرُونَ٦﴾[القصص: ۶]. «و ایشان را در زمین مستقر گردانیم، و سلطه و حکومتشان دهیم، و به فرعون وهامان و لشکریانشان آنچه را که از آن میترسیدند، بنمایانیم».
این آیات که مستحق و سزاوار بزرگداشت و تعظیماند، ﴿ءَایَٰتُ ٱلۡکِتَٰبِ ٱلۡمُبِینِ﴾آیههای کتاب روشنگرند، که هر آنچه بندگان به آن نیاز دارند، از قبیل شناخت پروردگارشان، و شناخت حقوق او، و شناخت دوستان و دشمنان او، و دانستن وقایع و روزهای خدا، و شناخت پاداش و جزای اعمال را در بر دارند. پس این قرآن همۀ این مطالب را در نهایت روشنی بیان کرده و آن را برای بندگان توضیح داده است.
و از جمله چیزهایی که توضیح داده است داستان موسی و فرعون میباشد که در چند جا تکرار کرده، و در این جا به صورت مفصل بیان نموده است. پس فرمود: ﴿نَتۡلُواْ عَلَیۡکَ مِن نَّبَإِ مُوسَىٰ وَفِرۡعَوۡنَ بِٱلۡحَقِّ﴾زیرا خبر و حکایت فرعون وموسی بسیار شگفتانگیز است، ﴿لِقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ﴾برای قومی که ایمان میآورند. آنها مورد خطاباند و با آنان سخن گفته میشود، چون ایمان دارند و به وسیلۀ ایمان خود به اندیشیدن در آن روی میآورند، او از عبرتهای آن پند میگیرند و هدایت میشوند، و بر ایمان و یقین و نیکیهایشان افزوده میگردد. و جز مؤمنان از قرآن استفاده نمیکنند. بلکه قرآن فقط حجت را بر کفار اقامه میگرداند. و خداوند قرآن را از شر آنها مصون داشته ومیان آنها و قرآن مانعی قرار داده است که آن را نمیفهمند.
داستان چنین است ﴿إِنَّ فِرۡعَوۡنَ عَلَا فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾همانا فرعون سلطه و قدرت و لشکریان فراوان داشت که دست به سرکشی و استکبار و سلطهگری زد، ﴿وَجَعَلَ أَهۡلَهَا شِیَعٗا﴾و مردم آن جا را به گروهها و دستههای مختلف تقسیم کرد و طبق خواسته وهوای نفس خود هر کاری که میخواست با آنها میکرد، و قدرت خود را بر آنان تحمیل مینمود. ﴿یَسۡتَضۡعِفُ طَآئِفَةٗ مِّنۡهُمۡ﴾و گروهی از آنان را- که بنیاسرائیل بودند و خداوند آنها را بر جهانیان برتری داده بود و فرعون میبایست آنان را اکرام نماید- ضعیف و ناتوان میکرد، چون میدید که آنان قدرتی ندارند که آنها را از آنچه فرعون میخواهد با ایشان انجام دهد مصون بدارد.
بنابر این فرعون به آنها اهمیت نمیداد. و وضعیت آنها به جایی رسیده بود که فرعون ﴿یُذَبِّحُ أَبۡنَآءَهُمۡ وَیَسۡتَحۡیِۦ نِسَآءَهُمۡ﴾فرزندان پسر آنها را سر میبرید و زنانشان را زنده نگاه میداشت. هدف او از این کار این بود که جمعیت آنها زیاد نشود، و نتواند به فرعون حملهور شوند و قدرت را از دست او بگیرند.
﴿إِنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِینَ﴾بیگمان فرعون از تباهکاران بود، آنهایی که در پی بهبودی وضعیت دینی و دنیوی خود نیستند. و این ناشی از فسادکاری و تباهکاری او بود.
﴿وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى ٱلَّذِینَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾و میخواهیم با دور کردن اسباب استضعاف کسانی که ضعیف قرار داده شدهاند بر آنان منت بگذاریم، و کسانی را که در برابرشان مقاومت میورزند نابود کنیم، و دشمنانشان را خوار و ذلیل گردانیم. ﴿وَنَجۡعَلَهُمۡ أَئِمَّةٗ﴾و آنان را پیشوایان دین قرار دهیم، و این با استضعاف و ناتوانی انجام نمیپذیرد، بلکه برای این کار باید در زمین قدرت کامل داشته باشند. ﴿وَنَجۡعَلَهُمُ ٱلۡوَٰرِثِینَ﴾ومیخواهیم آنان را وارث حکومت زمین بگردانیم و آنان در دنیا و آخرت سرانجام نیک دارند.
﴿وَنُمَکِّنَ لَهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾و آنان را در زمین قدرت و حکومت بدهیم، و همۀ این کارها به حکم و ارادۀ الهی انجام شد. ﴿وَنُرِیَ فِرۡعَوۡنَ وَهَٰمَٰنَ وَجُنُودَهُمَا﴾و همچنین میخواهیم به فرعون و هامان و لشکریانشان که به وسیلۀ آن یورش میبردند و سرکشی میکردند، ﴿مِنۡهُم﴾از سوی این گروه مستضعف و ناتوان ﴿مَّا کَانُواْ یَحۡذَرُونَ﴾چیزی را بنمایانیم که از آن ترس داشتند. این بود که مستضعفان، آنها را بالاخره از سرزمینشان بیرون کردند. بنابر این برای نابود کردن قدرتشان، و کشتن فرزندانشان که قدرت آیندۀ آنها را تشکیل میداد تلاش کردند. و همه اینها طبق خواسته خدا بود. و هر گاه خداوند کاری را بخواهد، اسباب آن را فراهم مینماید، و راههایش را هموار میکند. و خداوند اسبابی را فراهم نمود که آنان را به این هدف رساند.
اولین سبب این بود که وقتی خداوند پیامبرش موسی را پدید آورد، رهایی ملت بنیاسرائیل را به او واگذار کرد، و در آن موقع فرزندان پسر را میکشتند. موسی در زمان خطرناکی به دنیا آمد وخداوند به مادرش الهام کرد که به او شیر دهد و فرزند را نزد خودش نگهداری کند.
آیهی ۷-۱۳:
﴿وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰٓ أُمِّ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَرۡضِعِیهِۖ فَإِذَا خِفۡتِ عَلَیۡهِ فَأَلۡقِیهِ فِی ٱلۡیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحۡزَنِیٓۖ إِنَّا رَآدُّوهُ إِلَیۡکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ٧﴾[القصص: ۷]. «و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده، و هنگامی که بر او ترسیدی، او را به دریا بیانداز، و مترس و اندوهگین مباش، به یقین ما او را به نزد تو باز خواهیم گرداند، و او را از زمرۀ پیامبران میگردانیم».
﴿فَٱلۡتَقَطَهُۥٓ ءَالُ فِرۡعَوۡنَ لِیَکُونَ لَهُمۡ عَدُوّٗا وَحَزَنًاۗ إِنَّ فِرۡعَوۡنَ وَهَٰمَٰنَ وَجُنُودَهُمَا کَانُواْ خَٰطِِٔینَ٨﴾[القصص: ۸]. «آنگاه خانوادۀ فرعون او را برگرفتند تا سرانجام دشمن آنان و مایۀ اندوهشان گردد. بیگمان فرعون و هامان و لشکریانش خطاکار بودند».
﴿وَقَالَتِ ٱمۡرَأَتُ فِرۡعَوۡنَ قُرَّتُ عَیۡنٖ لِّی وَلَکَۖ لَا تَقۡتُلُوهُ عَسَىٰٓ أَن یَنفَعَنَآ أَوۡ نَتَّخِذَهُۥ وَلَدٗا وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ٩﴾[القصص: ۹]. «و همسر فرعون گفت: (او) برای من و برای تو چشم روشنی است، او را نکشید، شاید به ما سود بخشد، و یا او را به فرزندی بگیریم و آنان نمیدانستند (که سرانجام دشمنشان خواهد شد)».
﴿وَأَصۡبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَىٰ فَٰرِغًاۖ إِن کَادَتۡ لَتُبۡدِی بِهِۦ لَوۡلَآ أَن رَّبَطۡنَا عَلَىٰ قَلۡبِهَا لِتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٠﴾[القصص: ۱۰]. «و دل مادر موسی تهی (از صبر و قرار) شد، و اگر دل او را استوار نمیداشتیم تا از زمرۀ باورمندان باشد نزدیک بود او را آشکار سازد».
﴿وَقَالَتۡ لِأُخۡتِهِۦ قُصِّیهِۖ فَبَصُرَتۡ بِهِۦ عَن جُنُبٖ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ١١﴾[القصص: ۱۱]. «و به خواهرش گفت: به دنبالش برو، و او را از دور میدید، بدون اینکه آنان بدانند».
﴿وَحَرَّمۡنَا عَلَیۡهِ ٱلۡمَرَاضِعَ مِن قَبۡلُ فَقَالَتۡ هَلۡ أَدُلُّکُمۡ عَلَىٰٓ أَهۡلِ بَیۡتٖ یَکۡفُلُونَهُۥ لَکُمۡ وَهُمۡ لَهُۥ نَٰصِحُونَ١٢﴾[القصص: ۱۲]. «و شیر همۀ دایگان را از قبل بر او حرام ساختیم، آنگاه (خواهرش) گفت: آیا شما را به خانوادهای رهنمود کنم که سرپرستی او را برایتان به عهده بگیرد درحالیکه خیرخواه او باشند؟».
﴿فَرَدَدۡنَٰهُ إِلَىٰٓ أُمِّهِۦ کَیۡ تَقَرَّ عَیۡنُهَا وَلَا تَحۡزَنَ وَلِتَعۡلَمَ أَنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ١٣﴾[القصص: ۱۳]. «پس موسی را به مادرش باز گرداندیم تا چشمش روشن شود، و غمگین نگردد، و بداند که وعدۀ خداوند حق است. ولی بیشترشان نمیدانند».
﴿فَإِذَا خِفۡتِ عَلَیۡهِ﴾هنگامی که بر او ترسیدی و احساس کردی کسی میخواهد او را به نزد فرعونیان ببرد، ﴿فَأَلۡقِیهِ فِی ٱلۡیَمِّ﴾او را در داخل صندوق بستهای قرار بده و به رودخانهی نیل بیانداز ﴿وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحۡزَنِیٓۖ إِنَّا رَآدُّوهُ إِلَیۡکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ﴾پس خداوند مادر موسی را مژده داد که به زودی فرزندش را باز میگرداند، و این فرزند بزرگ میشود و از توطئه آنها در امان میماند، و خداوند او را به پیامبری بر خواهد گزید.
و این از بزرگترین مژدهها بود. این مژده بدان جهت به مادر موسی داده شد تا دلش آرام بگیرد، و ترس واضطراب او فروکش شود. چرا که مادر موسی بر فرزندانش ترسید. و آنچه را که بدان امر شده بود انجام داد، و او را به دریا انداخت، و خداوند او را مورد حمایت خود قرار داد.
﴿فَٱلۡتَقَطَهُۥٓ ءَالُ فِرۡعَوۡنَ﴾پس خاندان فرعون او را از رودخانه برگرفتند، و آنها بودند که او را یافتند، ﴿لِیَکُونَ لَهُمۡ عَدُوّٗا وَحَزَنًا﴾تا سرانجام موسی دشمن آنها و مایۀ اندوهشان شود، چرا که پرهیز و احتیاط، انسان را از تقدیر خدا نجات نمیدهد. و خداوند چینن تقدیر کرد که- آنچه فرعون و خاندانش از ناحیهی بنیاسرائیل از آن ترس داشتند که بدان گرفتار شوند- تبدیل به فرماندهی بنی اسرائیل شود و تحت نظر و کفالت آنان تأمین معاش شود و رشد نماید.
اگر تدبیر و تأمل شود میبینیم که این امر منافع زیادی برای بنیاسرائیل داشت، و بسیاری از امور ناگوار را از آنها دور کرد، و موسی قبل از رسالتش از بسیاری تجاوزات جلوگیری کرد، چون از بزرگان خاندان سلطنت بود. و طبیعی است که او از حقوق ملت خود دفاع کند حال آنکه او دارای همتی بلند و غیرتی جوشان بود. پس وضعیت این ملت مستضعف - که خداوند برخی از موارد ذلت آنها را برای ما حکایت کرده است - به جایی رسید که برخی از افرادش، با مردم قدرتمند سرزمین فرعون به کشمکش و ستیز بپردازند. همانطور که به زودی بیان خواهد شد. و این مقدمۀ پیروزی بود، زیرا یکی از سنتهای الهی این است که کارها به تدریج پیش میرود و یک دفعه به انجام نمیرسد.
﴿إِنَّ فِرۡعَوۡنَ وَهَٰمَٰنَ وَجُنُودَهُمَا کَانُواْ خَٰطِِٔینَ﴾بدون شک فرعون و هامان و لشکریانشان گناهکار و مجرم بودند. پس ما خواستیم آنانرا مجازات کنیم، و در برابر توطئه و مکرشان علیه آنها چارهاندیشی ورزیم.
وقتی خاندان فرعون او را از دریا برگرفتند، خداوند زن فرعون را که زنی بزرگوار و با ایمان بود، برای موسی مهربان کرد. زن فرعون آسیۀ دختر مزاحم بود. ﴿وَقَالَتِ ٱمۡرَأَتُ فِرۡعَوۡنَ قُرَّتُ عَیۡنٖ لِّی وَلَکَۖ لَا تَقۡتُلُوهُ﴾پس زن فرعون گفت: این بچه را نکشید، و آن را زنده بگذارید، تا مایۀ چشمروشنی و شادی زندگی ما شود. ﴿عَسَىٰٓ أَن یَنفَعَنَآ أَوۡ نَتَّخِذَهُۥ وَلَدٗا﴾شاید به ما سود بخشد و یا او را به فرزندی بگیریم. یعنی یا به مانند خدمتگزاری که در راستای سود رساندن به ما و خدمت نمودنمان عمل میکند او را بکار میگیریم، و یا منزلتی بالاتر از این به او میدهیم و او را فرزند خود قرار میدهیم و وی را مورد تکریم و گرامیداشت قرار میدهیم. پس خداوند مقدر کرد که زن فرعون سودمند شود، همان زنی که این سخن را گفت. و موسی مایۀ روشنی چشم او گردید، و آسیۀ او را به شدت دوست میداشت. بنابراین، همواره موسی به منزلهی فرزند مهربان او بود، تا این که بزرگ شد و خداوند او را به پیامبری برگزید. در این وقت آسیه شتابان مسلمان شد و به موسی ایمان آورد. خداوند از آسیه راضی و خشنود باد و او را خشنود گرداند!.
پروردگار متعال این گفتگوها را در مورد موسی بیان کرد، در حالی که ﴿وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ﴾آنها نمیداستند که تقدیر و قلم الهی به چه چیز رقم خورده، و اینکه موسی به رسالت و قدرت میرسد. و این از لطف الهی بود، چون اگر آنها میدانستند، برخورد دیگری با موسی میکردند.
وقتی مادر موسی،موسی را از دست داد، بر مقتضای حالت انسانی به شدت غمگین شد و از شدت پریشانی و آشفتگی دلش از صبر و قرار تهی گشت، با این که خداوند او را از غم و اندوه و ترس برحذر داشت و وعده داد که فرزندش را به او باز میگرداند. ﴿إِن کَادَتۡ لَتُبۡدِی بِهِ﴾و نزدیک بود آنچه در دل داشت آشکار کند، ﴿لَوۡلَآ أَن رَّبَطۡنَا عَلَىٰ قَلۡبِهَا﴾اگر دل او را استوار و پابرجا نمیکردیم. پس شکیبایی ورزید و آن را آشکار ننمود. ﴿لِتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾تا به وسیلۀ این صبر و پایداری از زمرۀ مؤمنان باشد. زیرا هر گاه مصیبتی به بنده برسد و صبر و پایداری ورزد، ایمانش افزوده میگردد. و این بیانگر آن است که بیصبری نشانۀ ضعف ایمان است.
﴿وَقَالَتۡ لِأُخۡتِهِۦ قُصِّیهِ﴾و مادر موسی به خواهر موسی گفت: به دنبال برادرت برو، و او را جستجو کن، بدون اینکه کسی متوجه تو شود، یا منظور تو را بفهمد. خواهر موسی به دنبال او رفت و قضیه را پیگیری کرد. ﴿فَبَصُرَتۡ بِهِۦ عَن جُنُبٖ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ﴾پس خواهر موسی او را از دور میپایید بدون اینکه منظور او را بفهمند. و این کمال دوراندیشی و احتیاط است، زیرا اگر او را نگاه میکرد و بهسوی آنها میآمد، گمان میکردندکه او این پسر بچه را به دریا انداخته است. و ممکن بود تصمیم به کشتن و سربریدن او بگیرند تا خانوادهاش را کیفر دهند.
و از لطف خداوند به موسی و مادرش این بود که او را از گرفتن پستان هر زنی بازداشت. فرعونیان از آنجا که نسبت به او مهربان بودند وی را به بازار بردند تا شاید کسی او را بخواهد. پس خواهرش در حالیکه موسی در چنین وضعیتی قرار داشت، آمد و ﴿فَقَالَتۡ هَلۡ أَدُلُّکُمۡ عَلَىٰٓ أَهۡلِ بَیۡتٖ یَکۡفُلُونَهُۥ لَکُمۡ وَهُمۡ لَهُۥ نَٰصِحُونَ﴾گفت: آیا شما را به خانوادهای رهنمود کنم که سرپرستی او را به عهده بگیرند و آنان خیرخواه او باشند؟ و این چیزی بود که آنها میخواستند، زیرا به شدت موسی را دوست داشتند، و خداوند او را از دایگان بازداشت، پس آنها ترسیدند که مباد بمیرد. وقتی خواهر موسی این سخن را گفت - ضمن اینکه آنها را تشویق کرد که این خانواده به طور کامل او را سرپرستی خواهند کرد و خیرخواه او هستند - بلافاصله سخنش را پذیرفتند. پس آنها را از این خانواده خبر داد و آنها را به این خانواده راهنمایی نمود.
﴿فَرَدَدۡنَٰهُ إِلَىٰٓ أُمِّهِۦ کَیۡ تَقَرَّ عَیۡنُهَا وَلَا تَحۡزَنَ﴾پس همانطور که به مادر موسی وعده داده بودیم فرزندش را به او بازگرداندیم تا چشمش روشن گردد و اندوهگین نشود. و موسی نزد مادرش پرورش یافت به صورتی که مادرش امنیت و آرامش داشت و از دیدن فرزندش خوشحال بود، و مزد فراوانی برای پرورش او دریافت میکرد. ﴿وَلِتَعۡلَمَ أَنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ﴾و تا بداند که وعدۀ خدا حق است. پس ما برخی از آنچه را که به او وعده داده بودیم آشکارا به وی نشان دادیم تا دلش آرام گیرد، و ایمانش افزوده شود، و بداند که وعدۀ الهی در خصوص اینکه او را محافظت نماید و پیامبرش گرداند، محقق خواهد شد. ﴿وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ﴾ولی بیشترشان نمیدانند، پس هر گاه ببینند که سبب دچار تشویش شود این امر ایمان آنها را مشوش میگرداند، چون به طور کامل نمیدانند که خداوند سختیها و موانع دشوار را در راه رسیدن به امور بلند و خواستهای برتر قرار دادهاست.
موسی همچنان نزد خاندان فرعون پرورش مییافت و در دربار آنها رشد میکرد. سواریهایشان را سوار میشد و لباسهایی را میپوشید که آنان میپوشیدند. مادرش از مشاهدۀ این وضعیت موسی احساس آرامش میکرد، و چنین جا افتاده بود که او مادر رضاعی موسی است. و همواره پیش او میرفت و با او مهربان بود، و این چیز غریب و قابل اعتراضی نبود. پس در این لطف الهی بیاندیش که موسی را از دروغ گفتن در سخنان خود حفاظت کرد و اسباب ارتباط موسی با مادرش را آسان نمود، چرا که مردم چنین میپنداشتند که او مادر رضاعی موسی است و چون به موسی شیر داده بود مادر موسی نامیده میشد. پس سخن او و دیگران در این مورد که آن زن مادر موسی است، راست و حقیقت بود.
آیهی ۱۴-۱۹:
﴿وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُۥ وَٱسۡتَوَىٰٓ ءَاتَیۡنَٰهُ حُکۡمٗا وَعِلۡمٗاۚ وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ١٤﴾[القصص: ۱۴]. «و زمانی که موسی به کمال رشد خود رسید و تکامل پیدا کرد، و به او فرزانگی و دانش دادیم. و اینگونه به نیکوکارن پاداش میدهیم».
﴿وَدَخَلَ ٱلۡمَدِینَةَ عَلَىٰ حِینِ غَفۡلَةٖ مِّنۡ أَهۡلِهَا فَوَجَدَ فِیهَا رَجُلَیۡنِ یَقۡتَتِلَانِ هَٰذَا مِن شِیعَتِهِۦ وَهَٰذَا مِنۡ عَدُوِّهِۦۖ فَٱسۡتَغَٰثَهُ ٱلَّذِی مِن شِیعَتِهِۦ عَلَى ٱلَّذِی مِنۡ عَدُوِّهِۦ فَوَکَزَهُۥ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَیۡهِۖ قَالَ هَٰذَا مِنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِۖ إِنَّهُۥ عَدُوّٞ مُّضِلّٞ مُّبِینٞ١٥﴾[القصص: ۱۵]. «و روزی که مردمان شهر غافل بودند وارد آن شد و دید که دو مرد میجنگند، یکی از قوم او، و آن دیگری از دشمنانش بود. آن که از گروهش بود، از موسی در برابر دشمنش کمک خواست، و (موسی) مشتی بدو زد و او را کشت. گفت این از کار شیطان است، بیگمان او دشمن گمراه کنندۀ آشکاری است».
﴿قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمۡتُ نَفۡسِی فَٱغۡفِرۡ لِی فَغَفَرَ لَهُۥٓۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ١٦﴾[القصص: ۱۶]. «گفت: پروردگارا! من به خود ستم کردهام، پس مرا ببخش. و او را بخشید، بیگمان او آمرزندۀ مهربان است».
﴿قَالَ رَبِّ بِمَآ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ فَلَنۡ أَکُونَ ظَهِیرٗا لِّلۡمُجۡرِمِینَ١٧﴾[القصص: ۱۷]. «گفت: پروردگارا! به پاس نعمتهایی که به من دادهای من هرگز پشتیبان گناهکاران نخواهم بود».
﴿فَأَصۡبَحَ فِی ٱلۡمَدِینَةِ خَآئِفٗا یَتَرَقَّبُ فَإِذَا ٱلَّذِی ٱسۡتَنصَرَهُۥ بِٱلۡأَمۡسِ یَسۡتَصۡرِخُهُۥۚ قَالَ لَهُۥ مُوسَىٰٓ إِنَّکَ لَغَوِیّٞ مُّبِینٞ١٨﴾[القصص: ۱۸]. «و شب را ترسان و نگران در شهر به روز آورد که ناگهان (دید) همان کسی که دیروز از او یاری خواسته بود، او را به فریاد میخواند. موسی بدو گفت: بیگمان تو گمراه آشکاری».
﴿فَلَمَّآ أَنۡ أَرَادَ أَن یَبۡطِشَ بِٱلَّذِی هُوَ عَدُوّٞ لَّهُمَا قَالَ یَٰمُوسَىٰٓ أَتُرِیدُ أَن تَقۡتُلَنِی کَمَا قَتَلۡتَ نَفۡسَۢا بِٱلۡأَمۡسِۖ إِن تُرِیدُ إِلَّآ أَن تَکُونَ جَبَّارٗا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا تُرِیدُ أَن تَکُونَ مِنَ ٱلۡمُصۡلِحِینَ١٩﴾[القصص: ۱۹]. «پس چون (موسی) خواست به شخصی که دشمن هردوی آنان بود حملهور شود، گفت: آیا میخواهی مرا بکشی، همانگونه که دیروز کسی را کشتی؟ فقط میخواهی در زمین ستمگر باشی، و نمیخواهی از نیکوکاران باشی».
﴿وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُۥ﴾و هنگامی که موسی از نظر قدرت و عقل و خرد به حد کمال رسید. و اغلب در چهل سالگی آدمی به حد کمال میرسد، ﴿وَٱسۡتَوَىٰٓ﴾و سامان یافت و تکامل پیدا کرد. یعنی این امور در او به حد کمال رسید، ﴿ءَاتَیۡنَٰهُ حُکۡمٗا وَعِلۡمٗا﴾بدو حکمت و فرزانگی بخشیدیم که به وسیلۀ آن احکام شرعی را میدانست و با آن میان مردم داوری میکرد. و به او علم و دانش فراوان دادیم. ﴿وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ﴾و خداوند به آنان که عبادت الهی را به خوبی انجام میدهند و با خلق خدا نیکی میکنند به اندازۀ احسانشان به آنها علم و فرزانگی میدهد. و این بر کمال احسان موسی دلالت مینماید.
﴿وَدَخَلَ ٱلۡمَدِینَةَ عَلَىٰ حِینِ غَفۡلَةٖ مِّنۡ أَهۡلِهَا﴾و هنگامیکه اهل شهر غافل بودند -یا وقت خواب نیمروز آنان بود، و یا وقتی بود که در آن بیرون نمیآمدند- وارد آن شهر شد. ﴿فَوَجَدَ فِیهَا رَجُلَیۡنِ یَقۡتَتِلَانِ﴾پس در آنجا دو مرد را دید که با یکدیگر میجنگند، و همدیگر را میزنند. ﴿هَٰذَا مِن شِیعَتِهِ﴾این یکی از قوم او یعنی از بنیاسرائیل بود، ﴿وَهَٰذَا مِنۡ عَدُوِّهِ﴾و این یکی از دشمنانش یعنی از قبطیها بود. ﴿فَٱسۡتَغَٰثَهُ ٱلَّذِی مِن شِیعَتِهِۦ عَلَى ٱلَّذِی مِنۡ عَدُوِّهِ﴾پس آنکه از قومش بود از او علیه دشمنش کمک خواست. چون مشهور بود و مردم میدانستند که موسی از بنیاسرائیل است، وکمک خواستن او از موسی بیانگر ان است که موسی به جایی رسیده بود که از او میترسیدند و به خاندان سلطنت چشم امید داشتند.
﴿فَوَکَزَهُۥ مُوسَىٰ﴾موسی در پاسخ به کمک خواستن مرد اسرائیلی، به مردی که از دشمناشن بود مشتی زد، ﴿فَقَضَىٰ عَلَیۡهِ﴾و او را کشت. چون مشت شدیدی بود، و موسی مردی قدرتمند بود.
موسی از آنچه که از وی سر زد، پشیمان شد، ﴿قَالَ هَٰذَا مِنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِ﴾و گفت: این از کار شیطان است. یعنی بر اثر وسوسه و زیبا جلوه دادن شیطان این کار انجام شد. ﴿إِنَّهُۥ عَدُوّٞ مُّضِلّٞ مُّبِینٞ﴾بیگمان شیطان دشمنِ گمراه کنندۀ آشکاری است. بنابر این آنچه اتفاق افتاد به علت دشمنی آشکار شیطان و تلاش او برای گمراه ساختن بود.
سپس موسی از پروردگارش طلب آمرزش نمود. ﴿قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمۡتُ نَفۡسِی فَٱغۡفِرۡ لِی فَغَفَرَ لَهُۥٓۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ١٦﴾و گفت: پروردگارا! من به خود ستم کردهام مرا ببخش. و خداوند او را بخشید زیرا خداند آمرزندهی مهربان است، به خصوص کسانی را که به سویش باز میگردند و بلافاصله توبه مینمایند میآمرزد.
﴿قَالَ رَبِّ بِمَآ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ﴾موسی گفت: «پروردگارا! به خاطر این که (توفیق) توبه وآمرزش، و نعمتهای زیادی به من ارزانی داشتهای، ﴿فَلَنۡ أَکُونَ ظَهِیرٗا لِّلۡمُجۡرِمِینَ﴾از این پس هرگز یاور و پشتیبان گناهکاران نخواهم بود. یعنی هیچکس را بر انجام گناهی کمک نخواهم کرد.
و این پیمانی بود که موسی ÷به سبب نعماتی که خدا به وی داده بود با او بست، و قول داد که هیچ مجرم و گناهکاری را کمک نکند، آن طور که در کشتن قبطی چنین کرد. و این بیانگر آن است که نعمتها بر بنده واجب میدارند که کار خیر انجام دهد و از کار بد دوری گزیند.
﴿فَأَصۡبَحَ فِی ٱلۡمَدِینَةِ خَآئِفٗا یَتَرَقَّبُ﴾پس به خاطر کشتن فردی از دشمنانش، ترسان و لرزان و در حالی که چشم به راه گرفتاری و مجازات خویش بود، و مراقب آن بود که آیا خاندان فرعون متوجه او میشوند یا نه، شب را به روز آورد. و اینگونه شب را به صبح رساند، چون معلوم بود که جز موسی هیچ کس از بنیاسرائیل جرأت ندارد چنین کاری را بکند. او در این حالت قرار داشت که، ﴿فَإِذَا ٱلَّذِی ٱسۡتَنصَرَهُۥ بِٱلۡأَمۡسِ یَسۡتَصۡرِخُهُ﴾ناگهان کسیکه دیروز علیه دشمنش از او یاری و کمک خواسته بود، او را به فریاد خواند و از او علیه قبطی دیگری کمک خواست. ﴿قَالَ لَهُۥ مُوسَىٰٓ﴾موسی با توبیخ و سرزنش به او گفت: ﴿إِنَّکَ لَغَوِیّٞ مُّبِینٞ﴾همانا تو شدیداً گمراه هستی و بسیار گستاخ.
﴿فَلَمَّآ أَنۡ أَرَادَ أَن یَبۡطِشَ بِٱلَّذِی هُوَ عَدُوّٞ لَّهُمَا﴾وقتی موسی خواست بهسوی دشمن مشترکشان حمله برد و دست بگشایید. یعنی قبطی و اسرائیلی به زد و خورد مشغول بودند، و اسراییلی از موسی کمک خواست و تعصب موسی را فرا گرفت، تا این که خواست به قبطی حملهور شود. ﴿قَالَ یَٰمُوسَىٰٓ أَتُرِیدُ أَن تَقۡتُلَنِی کَمَا قَتَلۡتَ نَفۡسَۢا بِٱلۡأَمۡسِۖ إِن تُرِیدُ إِلَّآ أَن تَکُونَ جَبَّارٗا فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾مرد قبطی او را از کشتن خود باز داشت و گفت: ای موسی! آیا میخواهی مرا بکشی، همانگونه که دیروز کسی را کشتی؟ تو میخواهی ستمگر باشی، چون بزرگترین ویژگی ستمگر کشتن مردم به ناحق است.
﴿وَمَا تُرِیدُ أَن تَکُونَ مِنَ ٱلۡمُصۡلِحِینَ﴾و تو نمیخواهی از اصلاحگران باشی، و چنانچه اصلاحگر بودی من و او را از هم جدا میکردی، بدون این که کسی را بکشی. پس موسی از کشتن وی منصرف شد، و اندرزگویی آن مرد وی را از ارتکاب قتل بازداشت. و آنچه از موسی در این دو قضیه سر زده بود شایع گردید تا این که سران و درباریان فرعون و خود فرعون تصمیم کشتن موسی را گرفتند و در این زمینه با هم به مشاوره پرداختند. پس خداوند آن مرد خیرخواه را برانگیخت و او شتابان به نزد موسی رفت، و او را از تصمیم سران قوم فرعون آگاه کرد.
آیهی ۲۰-۲۱:
﴿وَجَآءَ رَجُلٞ مِّنۡ أَقۡصَا ٱلۡمَدِینَةِ یَسۡعَىٰ قَالَ یَٰمُوسَىٰٓ إِنَّ ٱلۡمَلَأَ یَأۡتَمِرُونَ بِکَ لِیَقۡتُلُوکَ فَٱخۡرُجۡ إِنِّی لَکَ مِنَ ٱلنَّٰصِحِینَ٢٠﴾[القصص: ۲۰]. «و مردی از نقطۀ دوردست شهر شتابان آمد، گفت: ای موسی! درباریان و سران دربارۀ تو مشورت میکنند تا تو را بکشند، پس بیرون برو، مسلماً من از خیرخواهان تو هستم».
﴿فَخَرَجَ مِنۡهَا خَآئِفٗا یَتَرَقَّبُۖ قَالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ٢١﴾[القصص: ۲۱]. «پس موسی از شهر خارج شد، در حالیکه ترسان و چشم به راه بود. گفت: پروردگارا! مرا از گروه ستمکار نجات بده».
پس فرمود: ﴿وَجَآءَ رَجُلٞ مِّنۡ أَقۡصَا ٱلۡمَدِینَةِ یَسۡعَىٰ﴾مردی از نقطۀ دور دست شهر شتابان و در حالی که میدوید - چون خیرخواه موسی بود و میترسید که آنها قبل از اینکه خود متوجه باشد به او بلایی برسانند - آمد وگفت: ﴿یَٰمُوسَىٰٓ إِنَّ ٱلۡمَلَأَ یَأۡتَمِرُونَ بِکَ لِیَقۡتُلُوکَ﴾ای موسی! سران دربارۀ کشتن تو مشورت میکنند، ﴿فَٱخۡرُجۡ﴾از شهر بیرون برو، ﴿إِنِّی لَکَ مِنَ ٱلنَّٰصِحِینَ﴾همانا من از خیرخواهان تو هستم.
پس موسی نصیحت او را گوش کرد، ﴿فَخَرَجَ مِنۡهَا خَآئِفٗا یَتَرَقَّبُ﴾و در حالی که ترسان و نگران بود و منتظر بود که هر لحظه اتفاقی رخ دهد و او را بکشند، از شهر بیرون آمد و دعا کرد و خداوند را فرا خواند و ﴿قَالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾گفت: پروردگارا! مرا از گروه ستمکار نجات بده و از گناهش و کاری که از روی خشم کرده بود -بدون اینکه قصد کشتن را داشته باشد- توبه کرد. پس اینکه او را تهدید کردند از سر ستم و جسارت بود، (چرا که موسی نیت پلیدی نداشت).
آیهی ۲۲-۲۸:
﴿وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلۡقَآءَ مَدۡیَنَ قَالَ عَسَىٰ رَبِّیٓ أَن یَهۡدِیَنِی سَوَآءَ ٱلسَّبِیلِ٢٢﴾[القصص: ۲۲]. «و هنگامیکه رو به جانب مدین کرد، گفت: امید است که پروردگارم مرا به راه راست هدایت نماید».
﴿وَلَمَّا وَرَدَ مَآءَ مَدۡیَنَ وَجَدَ عَلَیۡهِ أُمَّةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ یَسۡقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ ٱمۡرَأَتَیۡنِ تَذُودَانِۖ قَالَ مَا خَطۡبُکُمَاۖ قَالَتَا لَا نَسۡقِی حَتَّىٰ یُصۡدِرَ ٱلرِّعَآءُۖ وَأَبُونَا شَیۡخٞ کَبِیرٞ٢٣﴾[القصص: ۲۳]. «و هنگامی که به آب مدین رسید، بر آن گروهی از مردم را دید که به (حیوانات) آب میدادند، و آن طرف دیگر دو زن را یافت که گوسفندان خویش را دور میکردند. گفت: منظورتان از این کار چیست؟ گفتند: ما (گوسفندان خود را) آب نمیدهیم تا اینکه چوپانان (گوسفندانشان را) باز گردانند، و پدر ما پیرمرد کهنسالی است».
﴿فَسَقَىٰ لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّىٰٓ إِلَى ٱلظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَآ أَنزَلۡتَ إِلَیَّ مِنۡ خَیۡرٖ فَقِیرٞ٢٤﴾[القصص: ۲۴]. «آنگاه گوسفندان ایشان را سیراب کرد، سپس به سایه روی آورد و گفت: پروردگارا! من به هر خیری که بسویم بفرستی نیازمندم».
﴿فَجَآءَتۡهُ إِحۡدَىٰهُمَا تَمۡشِی عَلَى ٱسۡتِحۡیَآءٖ قَالَتۡ إِنَّ أَبِی یَدۡعُوکَ لِیَجۡزِیَکَ أَجۡرَ مَا سَقَیۡتَ لَنَاۚ فَلَمَّا جَآءَهُۥ وَقَصَّ عَلَیۡهِ ٱلۡقَصَصَ قَالَ لَا تَخَفۡۖ نَجَوۡتَ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ٢٥﴾[القصص: ۲۵]. «آنگاه یکی از آن دو درحالیکه با نهایت حیا گام برمیداشت به نزد آو آمد (و) گفت: پدرم تو را دعوت میکند، تا تو را پاداش آب دادنِ (گوسفندانمان) مزد دهد. هنگامیکه موسی به نزد او آمد و داستان را برای او حکایت کرد، گفت: نترس که از مردمان ستمگر رهایی یافتهای».
﴿قَالَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا یَٰٓأَبَتِ ٱسۡتَٔۡجِرۡهُۖ إِنَّ خَیۡرَ مَنِ ٱسۡتَٔۡجَرۡتَ ٱلۡقَوِیُّ ٱلۡأَمِینُ٢٦﴾[القصص: ۲۶]. «یکی از آن دو (دختر) گفت: ای پدر من! او را استخدام کن، بیگمان بهترین کسی است که استخدام میکنی: هم نیرومند (و هم) درستکار و امین است».
﴿قَالَ إِنِّیٓ أُرِیدُ أَنۡ أُنکِحَکَ إِحۡدَى ٱبۡنَتَیَّ هَٰتَیۡنِ عَلَىٰٓ أَن تَأۡجُرَنِی ثَمَٰنِیَ حِجَجٖۖ فَإِنۡ أَتۡمَمۡتَ عَشۡرٗا فَمِنۡ عِندِکَۖ وَمَآ أُرِیدُ أَنۡ أَشُقَّ عَلَیۡکَۚ سَتَجِدُنِیٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ٢٧﴾[القصص: ۲۷]. «(پدر آن دختر) گفت: من میخواهم یکی از این دو دخترانم را به نکاح تو درآورم، در برابر اینکه هشت سال برای من کار کنی، پس اگر ده سال را تمام گردانی اختیار با تو است. من نمیخواهم بر تو سخت بگیرم. اگر خدا بخواهد مرا از زمرۀ نیکان خواهی یافت».
﴿قَالَ ذَٰلِکَ بَیۡنِی وَبَیۡنَکَۖ أَیَّمَا ٱلۡأَجَلَیۡنِ قَضَیۡتُ فَلَا عُدۡوَٰنَ عَلَیَّۖ وَٱللَّهُ عَلَىٰ مَا نَقُولُ وَکِیلٞ٢٨﴾[القصص: ۲۸]. «(موسی) گفت: این قراردادی میان من و تو است، البته هرکدام از این دو مدّت را بر آوردم نباید تجاوزی در حق من صورت بگیرد، و خداوند بر آنچه میگویم گواه است».
﴿وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلۡقَآءَ مَدۡیَنَ﴾وقتی که موسی به قصد شهر مدین رو به آن سوی کرد مدین در جنوب فلسطین قرار داشت، و فرعون در آن جا حکمفرمایی و پادشاهی نداشت. ﴿قَالَ عَسَىٰ رَبِّیٓ أَن یَهۡدِیَنِی سَوَآءَ ٱلسَّبِیلِ﴾گفت: امید است که پروردگارم مرا به راه راست هدایت نماید. ﴿سَوَآءَ ٱلسَّبِیلِ﴾راه راست و کوتاه که به راحتی و آسانی آدمی را به مقصد میرساند. پس خداوند او را به راه راست هدایت کرد و به مدین رسید.
﴿وَلَمَّا وَرَدَ مَآءَ مَدۡیَنَ وَجَدَ عَلَیۡهِ أُمَّةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ یَسۡقُونَ﴾و هنگامی که به آب مدین رسید گروهی از مردم را دید که گوسفندان خود را آب میدادند. و مردم مدین گوسفندان زیادی داشتند. ﴿وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ﴾و پایینتر از آنان، ﴿ٱمۡرَأَتَیۡنِ تَذُودَانِ﴾دو زن را دید که گوسفندان خود را از چاههای آب که مردم برای گوسفندان خود آماده کرده بودند، باز میدارند. چون آنها توانایی فشار آوردن و رقابت با مردان را نداشتند. و آن مردم بخیل بودند و جوانمردی نداشتند که به گوسفندان آن دو زن آب بدهند.
﴿قَالَ مَا خَطۡبُکُمَا﴾موسی به آنها گفت: شما دو نفر چه کار میکنید؟ ﴿قَالَتَا لَا نَسۡقِی حَتَّىٰ یُصۡدِرَ ٱلرِّعَآءُ﴾گفتند: ما به گوسفندان خود آب نمیدهیم تا چوپانان همگی گوسفندان خود را برگردانند. یعنی عادت بر این است که ما نمیتوانیم گوسفندان خود را آب بدهیم، مگر بعد از آنکه چوپانها گوسفندانشان را از آب برگردانند و بیرون کنند پس آنگاه که محیط برای ما خالی شد به گوسفندان خود آب میدهیم. ﴿وَأَبُونَا شَیۡخٞ کَبِیرٞ﴾و پدر ما پیرمرد کهنسالی است که قدرت و توانایی آب دادن را ندارد. پس ما نه قدرتی داریم و نه مردانی داریم که در میان فشار چوپانها بتوانند گوسفندانمان را آب دهند.
موسی ÷دلش به حال آنان سوخت، ﴿فَسَقَىٰ لَهُمَا﴾و بدون اینکه مزدی از آنها بخواهد گوسفندانشان را آب داد. او از این کار هدفی جز رضای خدا نداشت. زمانی که گوسفندان آنها را آب داد هوا بسیار گرم و نیمۀ روز بود. چون خداوند فرمود: ﴿ثُمَّ تَوَلَّىٰٓ إِلَى ٱلظِّلِّ﴾سپس به سایه رفت تا بعد از این خستگی استراحت نماید. ﴿فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَآ أَنزَلۡتَ إِلَیَّ مِنۡ خَیۡرٖ فَقِیرٞ﴾و او در این حالت از پروردگارش روزی خواست و گفت: پروردگارا! من به هر خیری که به سویم بفرستی و برایم فراهم کنی نیازمند هستم. و در اینجا او با بیان حالت خویش از خداوند خواست، و خواستن با زبان حال رساتر از خواستن با زبان قال است. و او همچنان در این حالت بود و به درگاه پروردگارش دعا میکرد و زاری مینمود.
و اما آن دو زن به نزد پدرشان رفتند و او را از آنچه اتفاق افتاده بود خبر دادند. پس پدرشان یکی را به نزد موسی فرستاد، ﴿تَمۡشِی عَلَى ٱسۡتِحۡیَآءٖ﴾او در حالی که با نهایت شرم و حیا گام بر میداشت به نزد موسی آمد. و این بر بزرگواری سرشت و اخلاق خوب آن زن دلالت مینماید، زیرا حیا از اخلاق فاضله است، به خصوص برای زنان.
نیز دلالت مینماید کاری که موسی کرده بود به قصد مزد و پاداش انجام نداده بود، که معمولاً از خادم و مزدور شرم نمیشود، بلکه موسی مستغنی بود و عزت نفس داشت. و رفتار خوب و فضایل اخلاقی موسی باعث شد تا آن زن از او شرم کند.
﴿قَالَتۡ إِنَّ أَبِی یَدۡعُوکَ لِیَجۡزِیَکَ أَجۡرَ مَا سَقَیۡتَ لَنَا﴾آن زن به موسی گفت: پدرم تو را دعوت میکند تا پاداش آب دادن گوسفندان ما را به تو بدهد. یعنی بر ما منت نمیگذارد، بلکه ابتدا شما با ما نیکی کردی، و پدرم میخواهد نیکی تو را جبران نماید. موسی دعوت او را پذیرفت. ﴿فَلَمَّا جَآءَهُۥ وَقَصَّ عَلَیۡهِ ٱلۡقَصَصَ﴾وقتی به نزد او آمد و داستان را تعریف کرد و بیان نمود که چه چیز باعث شده تا او فرار کند و به اینجا برسد، ﴿قَالَ لَا تَخَفۡۖ نَجَوۡتَ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾به موسی دلداری داد و گفت: نترس، که از قوم ستمکار رهایی یافتهای یعنی دیگر نباید ترس و هراس داشته باشی، چون خداوند تو را از آنها نجات داده، و به اینجا رسانده است و آنها بر اینجا سلطهای ندارند، و از قلمرو سلطنت آنها بیرون است.
﴿قَالَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا یَٰٓأَبَتِ ٱسۡتَٔۡجِرۡهُ﴾یکی از دو دختر او گفت: پدرجان! او ار نزد خود استخدام کن که گوسفندان را بچراند و آب دهد، ﴿إِنَّ خَیۡرَ مَنِ ٱسۡتَٔۡجَرۡتَ ٱلۡقَوِیُّ ٱلۡأَمِینُ﴾همانا موسی بهترین کسی است که استخدام میکنی، چون هم قدرت و نیرو دارد، و هم امانتدار است. و بهترین کارگر کسی است که هم برانجام کاری که به وی واگذار میشود قدرت و توانایی داشته باشد و هم امین باشد و در آن خیانت نورزد و هر کسی که برای انسان کاری را انجام میدهد باید این دو صفت را داشته باشد، و اگر این دو صفت وجود نداشته باشد، یا یکی نباشد خلل و نقص در کار میآید. اما اگر هر دو باشد کار به صورت کامل و تمام انجام میگیرد.
آن دختر این سخن را گفت چون او قدرت و چابکی موسی را به هنگامی که گوسفندانشان را آب داد، مشاهده کرد و امانتداری و دیانت او را در دلسوزی وی نسبت به خو مشاهده نمودند، درحالیکه امید سودی از آن دو زن نداشت، و هدف موسی از کمک کردن به آنها فقط جلب رضای خداوند بود.
پدر آن دختر و مرد مدینی به موسی گفت: ﴿إِنِّیٓ أُرِیدُ أَنۡ أُنکِحَکَ إِحۡدَى ٱبۡنَتَیَّ هَٰتَیۡنِ عَلَىٰٓ أَن تَأۡجُرَنِی ثَمَٰنِیَ حِجَجٖۖ فَإِنۡ أَتۡمَمۡتَ عَشۡرٗا فَمِنۡ عِندِکَۖ وَمَآ أُرِیدُ أَنۡ أَشُقَّ عَلَیۡکَ﴾من میخواهم یک از این دو دختر را به نکاح شما در بیاورم در برابر این که هشت سال برای من کار کنی، و اگر ده سال را تمام گردانی این از جانب شما تبرع و احسان است، و بیش از هشت سال چیزی بر شما نیست، و من نمیخواهم بر تو سختگیری کنم که حتماً ده سال را کامل گردانی، و یا نمیخواهم شما را به انجام کارهای آسان و ساده شما را به کار میگیرم. ﴿سَتَجِدُنِیٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ﴾پس او را تشویق کرد که کار آسان است، و به خوبی با او رفتار میشود. و این دلالت مینماید که مرد صالح و درستکار تا آنجا که میتواند باید رفتار و اخلاق خوبی داشته باشد.
موسی خواستۀ او را پذیرفت و گفت: ﴿قَالَ ذَٰلِکَ بَیۡنِی وَبَیۡنَکَ﴾شرطی را که ذکر نمودی قبول دارم و بر این شرط با تو قرارداد میبندم. ﴿أَیَّمَا ٱلۡأَجَلَیۡنِ قَضَیۡتُ فَلَا عُدۡوَٰنَ عَلَیَّ﴾هر کدام از این دو مدت را برآوردم خواه هشت سال را تمام کردم یا اینکه احسان نمودم و بر آن افزودم، نباید به من ستم شود. ﴿وَٱللَّهُ عَلَىٰ مَا نَقُولُ وَکِیلٞ﴾و خداوند بر آنچه میگوییم گواه است، و ما را میبیند و آنچه را که بر آن قرارداد بستهایم میداند. این مرد که پدر آن دو دختر که اهل مدین بود، شعیب آن پیامبر معروف نیست، چنان که بسیاری مردم میپندارند او شعیب بوده است، در صورتی که چنین نیست زیرا دلیلی بر صحت این گفته وجود ندارد. نهایت این است که سرزمین و شهر شعیب ÷مدین بوده، و این قضیه در مدین اتفاق افتاده است. پس، از کجا میتوان ثابت کرد که آن مرد حتماً شعیب بوده است؟ و این دو قضیه چگونه با هم ملازمت دارند؟
نیز معلوم نیست که آیا موسی زمان شعیب را دریافته است یا نه؟ پس چگونه مشخص است که خود شعیب را دیده است؟! و اگر آن مرد شعیب بود خداوند از او نام میبرد، و آن دو دختر اسم او را میگفتند نیز خداوند قوم شعیب ÷را هلاک کرد، چون آنها شعیب را تکذیب کردند و جز کسانی که به شعیب ایمان آورده بودند باقی نمانده بودند.
و مؤمنان چنین نبودهاند که راضی شوند دختران پیامبرشان در آن حالت باشند، و آنها را از آب باز دارند و نگذارند گوسفندانشان را آب بدهند و مرد ناآشنایی بیاید و به دختران پیامبر نیکی کند و گوسفندانشان را آب بدهد.
و شعیب این را نمیپسندید که موسی نزد او چوپان شود و خدمتگذار او گردد، حال آنکه موسی از شعیب برتر است، و مقامش از او بالاتر میباشد. مگر اینکه گفته شود: این قضیه قبل از نبوت موسی اتفاق افتاده است، پس در این صورت تضادی وجود ندارد. به هر حال نمیتوان مطمئن بود که آن مرد شعیب پیامبر بوده است، بدون اینکه در این مورد روایت صحیحی از پیامبر صآمده باشد. والله اعلم.
آیهی ۲۹-۳۵:
﴿فَلَمَّا قَضَىٰ مُوسَى ٱلۡأَجَلَ وَسَارَ بِأَهۡلِهِۦٓ ءَانَسَ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ نَارٗاۖ قَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡکُثُوٓاْ إِنِّیٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا لَّعَلِّیٓ ءَاتِیکُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ أَوۡ جَذۡوَةٖ مِّنَ ٱلنَّارِ لَعَلَّکُمۡ تَصۡطَلُونَ٢٩﴾[القصص: ۲۹]. «و چون موسی آن مدت را به پایان رساند و همراه خانوادهاش حرکت کرد، از سوی (کوه) طور آتشی دید. به خانوادهاش گفت: بایستید که من آتشی را دیدهام، امیدوارم از آنجا خبری یا شعلهای از آتش برایتان بیاورم تا خود را بدان گرم کنید».
﴿فَلَمَّآ أَتَىٰهَا نُودِیَ مِن شَٰطِیِٕ ٱلۡوَادِ ٱلۡأَیۡمَنِ فِی ٱلۡبُقۡعَةِ ٱلۡمُبَٰرَکَةِ مِنَ ٱلشَّجَرَةِ أَن یَٰمُوسَىٰٓ إِنِّیٓ أَنَا ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٣٠﴾[القصص: ۳۰]. «و هنگامیکه به کنار آتش آمد، از کرانۀ راست درّه، در جایگاه خجسته از درخت آواز داده شد: ای موسی! من خداوند پروردگار جهانیانم».
﴿وَأَنۡ أَلۡقِ عَصَاکَۚ فَلَمَّا رَءَاهَا تَهۡتَزُّ کَأَنَّهَا جَآنّٞ وَلَّىٰ مُدۡبِرٗا وَلَمۡ یُعَقِّبۡۚ یَٰمُوسَىٰٓ أَقۡبِلۡ وَلَا تَخَفۡۖ إِنَّکَ مِنَ ٱلۡأٓمِنِینَ٣١﴾[القصص: ۳۱]. «و عصای خود را بیانداز، پس چون آنرا دید که حرکت میکند گویی که ماری است میجنبد، موسی پشت کرد و بازنگشت. (گفتیم) برگرد و نترس، که تو از زمرۀ افرادی هستی که در امانند».
﴿ٱسۡلُکۡ یَدَکَ فِی جَیۡبِکَ تَخۡرُجۡ بَیۡضَآءَ مِنۡ غَیۡرِ سُوٓءٖ وَٱضۡمُمۡ إِلَیۡکَ جَنَاحَکَ مِنَ ٱلرَّهۡبِۖ فَذَٰنِکَ بُرۡهَٰنَانِ مِن رَّبِّکَ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِیْهِۦٓۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَ٣٢﴾[القصص: ۳۲]. «دستت را به گریبانت فرو ببر تا سفید (و) بیعیب بیرون آید. و برای زدودن این ترس دستهایت را بهسوی خود جمع کن این دو دلیل از سوی پروردگارت برای فرعون و اشراف (قوم) اوست. بیگمان آنان گروهی گناهکار میباشند».
﴿قَالَ رَبِّ إِنِّی قَتَلۡتُ مِنۡهُمۡ نَفۡسٗا فَأَخَافُ أَن یَقۡتُلُونِ٣٣﴾[القصص: ۳۳]. «(موسی) گفت: پروردگارا! من از آنان کسی را کشتهام، پس میترسم که مرا بکشند».
﴿وَأَخِی هَٰرُونُ هُوَ أَفۡصَحُ مِنِّی لِسَانٗا فَأَرۡسِلۡهُ مَعِیَ رِدۡءٗا یُصَدِّقُنِیٓۖ إِنِّیٓ أَخَافُ أَن یُکَذِّبُونِ٣٤﴾[القصص: ۳۴]. «و برادرم هارون از من زبانآورتر است، پس او را با من بفرست تا یاور من باشد و مرا تصدیق نماید. من میترسم از آنکه مرا تکذیب کنند».
﴿قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَنَجۡعَلُ لَکُمَا سُلۡطَٰنٗا فَلَا یَصِلُونَ إِلَیۡکُمَا بَِٔایَٰتِنَآۚ أَنتُمَا وَمَنِ ٱتَّبَعَکُمَا ٱلۡغَٰلِبُونَ٣٥﴾[القصص: ۳۵]. «فرمود: ما بازوان تو را به وسیلۀ برادرت (هارون) تقویت و نیرومند خواهیم کرد، و به شما سلطه و برتری خواهیم داد. پس به سبب معجزات ما آنان به شما دسترسی پیدا نمیکنند. شما و کسانی که از شما پیروی میکنند پیروز خواهید شد».
﴿فَلَمَّا قَضَىٰ مُوسَى ٱلۡأَجَلَ﴾و هنگامی که موسی آن مدت را به پایان رساند. احتمال دارد که مدت واجب را به پایان رسانده باشد، واحتمال دارد که مدت اضافه را گذرانده باشد، چرا که از موسی و وفاداریاش همین گمان میرود. پس از گذراندن مدت، موسی مشتاق دیدار خانواده و مادر و قبیله و وطن خود گردید و گمان برد که به علت گذشت زمان زیاد، آنچه را که از او سرزده است فراموش کردهاند. ﴿وَسَارَ بِأَهۡلِهِۦٓ﴾و به همراه خانوادهاش به قصد مصر حرکت کرد، ﴿ءَانَسَ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ نَارٗاۖ قَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡکُثُوٓاْ إِنِّیٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا لَّعَلِّیٓ ءَاتِیکُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ أَوۡ جَذۡوَةٖ مِّنَ ٱلنَّارِ لَعَلَّکُمۡ تَصۡطَلُونَ﴾از سوی کوه طور آتشی دید، پس به خانوادهاش گفت: بایستید که من آتشی را دیدهام، امیدوارم از آنجا خبری یا شعلهای از آتش برایتان بیاورم تا خود را گرم کنید. آنها را سرما فرا گرفته بود و راه را گم کرده بودند.
وقتی که موسی به آتش نزدیک شد، از کنارۀ راست وادی، جایگاه خجسته و مبارک از درخت آواز داده شد که ای موسی! من خداوند، پروردگار جهانیانم. پس خداوند از ربوبیت و الوهیت خود خبر داد. و این بیانگر آن است که خداوند متعال موسی را به عبادت خود فرمان داد. همانطور که در آیههای دیگر تصریح کرده است: ﴿فَٱعۡبُدۡنِی وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِکۡرِیٓ﴾[طه: ۱۴]. «پس مرا بپرست، و نماز را به یاد من برپای دار».
﴿وَأَنۡ أَلۡقِ عَصَاکَ﴾و عصایت را بیانداز، و موسی عصایش را انداخت. وقتی دید که به سرعت حرکت میکند و صورت وحشتناکی دارد و انگار مار نر بزرگی است، ﴿وَلَّىٰ مُدۡبِرٗا وَلَمۡ یُعَقِّبۡ﴾پا به فرار گذاشت و برگشت، چون ترس و وحشت دل او را فراگرفته بود بنابر این خداوند به او فرمود: ﴿یَٰمُوسَىٰٓ أَقۡبِلۡ وَلَا تَخَفۡۖ إِنَّکَ مِنَ ٱلۡأٓمِنِینَ﴾ای موسی! برگرد و نترس، که تو در امانی و این پیام در ایجاد امنیت در موسی و فروریختن دیوار ترس در او بسیار مفید واقع شد.
﴿أَقۡبِلۡ﴾برگرد او را دستور داد که برگردد، و باید از دستور فرمان ببرد. اما احتمالاً موسی همچنان ترسی داشته است. پس فرمود: ﴿وَلَا تَخَفۡ﴾نترس او را به دو چیز دستور داد: یکی اینکه برگردد، و اینکه در دلش ترسی نداشته باشد. اما این احتمال باقی میماند که او برگشته باشد در حالی که هنوز میترسیده و از امر ناگوار در امان نبوده باشد. بنابر این به او فرمود: ﴿إِنَّکَ مِنَ ٱلۡأٓمِنِینَ﴾تو در امانی پس در این وقت آنچه از آن پرهیز میشد از هر جهت دور گردید. پس موسی بدون ترس برگشت، بلکه با اطمینان خاطر و اعتماد به پروردگارش برگشت، و ایمانش افزوده شد و یقین او کامل گشت. پس این یک معجزه بود که خداوند قبل از رفتن او بهسوی فرعون به وی نشان داد تا بر یقین کامل باشد، و این معجزه به او جرأت بیشتری دهد و قویتر و استوارتر گردد.
سپس معجزۀ دیگری را به او نشان داد و فرمود: ﴿ٱسۡلُکۡ یَدَکَ فِی جَیۡبِکَ تَخۡرُجۡ بَیۡضَآءَ مِنۡ غَیۡرِ سُوٓءٖ﴾دست خود را به گریبانت فرو ببر که سفید و درخشان و بدون اینکه عیب و نقصی داشته باشد بیرون میآید. پس موسی همانطور که خداوند فرمود دستش را به گریبانش فرو برد و بیرون آورد.
﴿وَٱضۡمُمۡ إِلَیۡکَ جَنَاحَکَ مِنَ ٱلرَّهۡبِ﴾و بازویت را بهسوی خود جمع کن تا ترس و خوف از تو دور شود. ﴿فَذَٰنِکَ﴾تبدیل شدن عصا به مار، و بیرون آمدن دست سفید و درخشان بدون آنکه عیب و بیماری داشته باشد، ﴿بُرۡهَٰنَانِ مِن رَّبِّکَ﴾دو دلیل و حجت قاطع از سوی پروردگارت هستند، ﴿إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِیْهِۦٓۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَ﴾برای فرعون و اشراف دربار او بیگمان آنها قومی گناهکار بودند. پس فقط بیم دادن و دستور پیامبر برای آنان بسنده نمیکند، بلکه باید معجزات آشکاری به همراه داشته باشد، چنانچه مفید واقع شود.
﴿قَالَ﴾پس موسی ÷با عذر خواستن از پروردگارش و درخواست اینکه او را در آنجام آنچه که بر دوشش گذاشته است کمک نماید، و با بیان موانعی که بر سر این راه قرار دارد از پروردگارش طلب نمود تا آنچه را که از آن حذر دارد برایش برطرف نماید گفت: ﴿رَبِّ إِنِّی قَتَلۡتُ مِنۡهُمۡ نَفۡسٗا فَأَخَافُ أَن یَقۡتُلُونِ٣٣ وَأَخِی هَٰرُونُ هُوَ أَفۡصَحُ مِنِّی لِسَانٗا فَأَرۡسِلۡهُ مَعِیَ رِدۡءٗا یُصَدِّقُنِیٓۖ إِنِّیٓ أَخَافُ أَن یُکَذِّبُونِ٣٤﴾پروردگارا! من از آنها کسی را کشتهام، بنابر این میترسم مرا بکشند. و برادرم هارون از من زبان فصیحتر و شیواتری دارد، پس او را با من بفرست تا یاور و کمک من باشد و مرا تصدیق نماید، چون این کار حق را تقویت مینماید، چرا که من میترسم آنها مرا دروغگو بنامند. پس خداوند خواستۀ او را پذیرفت و فرمود: ﴿سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَنَجۡعَلُ لَکُمَا سُلۡطَٰنٗا﴾تو را ه وسیلۀ برادرت یاری خواهیم کرد و به شما توان خواهیم بخشید. سپس مشکل قتل را برایش برطرف نمود، و فرمود: ﴿وَنَجۡعَلُ لَکُمَا سُلۡطَٰنٗا﴾یعنی سلطه و حجت و تمکن و ابهتی الهی در دعوت نمودن دشمنانتان به شما میبخشم ﴿فَلَا یَصِلُونَ إِلَیۡکُمَا﴾پس به سبب معجزات ما و حقی که بر آن دلالت میکند، به شما دسترسی پیدا نمیکنند. چون هر کس به آنها بنگرد احساس ترس مینماید. پس این معجزات هستند که به شما سلطه و برتری میدهند ومکر دشمن را از شما دور میسازند و از لشکرهای پرساز و بزرگ و فراوان برایتان کارسازترند. ﴿أَنتُمَا وَمَنِ ٱتَّبَعَکُمَا ٱلۡغَٰلِبُونَ﴾شما و کسانی که از شما پیروی میکنند پیروز خواهید شد و این وعدهای بود که در آن وقت خداوند به موسی داد. او در آن وقت تنها بود و در حال برگشتن به شهری بود که از آن آواره شده بود. پس همچنان اوضاع متحول میشد، تا اینکه خداوند وعدهاش را محقق نمود، و موسی را بر بندگان و شهرها مسلط کرد، و او و پیروانش پیروز و چیره گشتند.
آیهی ۳۶-۴۲:
﴿فَلَمَّا جَآءَهُم مُّوسَىٰ بَِٔایَٰتِنَا بَیِّنَٰتٖ قَالُواْ مَا هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّفۡتَرٗى وَمَا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِیٓ ءَابَآئِنَا ٱلۡأَوَّلِینَ٣٦﴾[القصص: ۳۶]. «پس هنگامی که موسی با معجزات روشن ما به نزد آنان آمد، گفتند: این چیزی جز جادوی به هم بافته نیست، و در میان نیاکان نخستین خود این را نشنیدهایم».
﴿وَقَالَ مُوسَىٰ رَبِّیٓ أَعۡلَمُ بِمَن جَآءَ بِٱلۡهُدَىٰ مِنۡ عِندِهِۦ وَمَن تَکُونُ لَهُۥ عَٰقِبَةُ ٱلدَّارِۚ إِنَّهُۥ لَا یُفۡلِحُ ٱلظَّٰلِمُونَ٣٧﴾[القصص: ۳۷]. «و موسی گفت: پروردگار من بهتر میداند که چه کسی هدایت را از سوی او آورده است، و سرای آخرت از آنچه کسی است، بیگمان ستمکاران رستگار نمیشوند».
﴿وَقَالَ فِرۡعَوۡنُ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمَلَأُ مَا عَلِمۡتُ لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرِی فَأَوۡقِدۡ لِی یَٰهَٰمَٰنُ عَلَى ٱلطِّینِ فَٱجۡعَل لِّی صَرۡحٗا لَّعَلِّیٓ أَطَّلِعُ إِلَىٰٓ إِلَٰهِ مُوسَىٰ وَإِنِّی لَأَظُنُّهُۥ مِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَ٣٨﴾[القصص: ۳۸]. «و فرعون گفت: ای سران و بزرگان قوم! من جز خودم خدایی را برای شما سراغ ندارم! پس ای هامان! برای من بر گِل آتش افروز (و آجر ببند) آنگاه برای من کاخ بزرگی بساز، شاید من به خدای موسی پی ببرم. و به راستی من او را از دروغگویان میپندارم».
﴿وَٱسۡتَکۡبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُۥ فِی ٱلۡأَرۡضِ بِغَیۡرِ ٱلۡحَقِّ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُمۡ إِلَیۡنَا لَا یُرۡجَعُونَ٣٩﴾[القصص: ۳۹]. «و فرعون و سپاهیانش به ناحق تکبر ورزیدند و پنداشتند که آنان بهسوی ما بازگردانده نمیشوند».
﴿فَأَخَذۡنَٰهُ وَجُنُودَهُۥ فَنَبَذۡنَٰهُمۡ فِی ٱلۡیَمِّۖ فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلظَّٰلِمِینَ٤٠﴾[القصص: ۴۰]. «پس ما او و سپاهیانش را گرفتیم، آنگاه آنان را به دریا افکندیم. پس بنگر سرانجام ستمکاران چگونه بود؟!».
﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ یَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِۖ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ لَا یُنصَرُونَ٤١﴾[القصص: ۴۱]. «و آنان را پیشوایانی گرداندیم که بهسوی آتش (دوزخ) فرا میخواندند، و روز قیامت یاری نمیشوند».
﴿وَأَتۡبَعۡنَٰهُمۡ فِی هَٰذِهِ ٱلدُّنۡیَا لَعۡنَةٗۖ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ هُم مِّنَ ٱلۡمَقۡبُوحِینَ٤٢﴾[القصص: ۴۲]. «و در این دنیا لعنتی بدرقۀ راهشان کردیم، و در روز قیامت از زمرۀ دور داشتگان هستند».
﴿فَلَمَّا جَآءَهُم مُّوسَىٰ بَِٔایَٰتِنَا بَیِّنَٰتٖ﴾موسی که رسالت پروردگارش را دریافت کرده بود و همراه با معجزات روشن که به وضوح بر آنچه به آنها میگفت دلالت میکرد، و هیچ کمبود و غموضی در آن نبود، به سراغ آنها رفت و چون موسی به نزد آنها آمد، ﴿قَالُواْ﴾از روی ستمگری و تکبر و عناد گفتند ﴿مَا هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّفۡتَرٗى﴾این چیزی جز جادوی به هم بافته نیست. و فرعون آنگاه که حق آشکار گردید و باطل نابود شد، و رؤسا و سرانی که حقایق امور را میدانستند در برابر حق سر تسلیم فرود آوردند، گفت: ﴿إِنَّهُۥ لَکَبِیرُکُمُ ٱلَّذِی عَلَّمَکُمُ ٱلسِّحۡرَ﴾[طه: ۷۱]. «همانا موسی بزرگ و استاد شماست که جادو را به شما آموخته است». فرعون آدم هوشیار و ناپاکی بود و مکرورزی و نیرنگ و حیلهگری او را به جایی رساند که چنین گفت، حال آنکه میدانست، ﴿مَآ أَنزَلَ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾[الإسراء: ۱۰۲]. «که اینها را جز پروردگار آسمانها و زمین نازل نکرده است»، اما بدبختی و شقاوت بر وی غالب آمد.
﴿وَمَا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِیٓ ءَابَآئِنَا ٱلۡأَوَّلِینَ﴾و ما نشنیدهایم که چنین چیزی در میان نیاکان ما بوده باشد. آنها در این باره دروغ میگفتند، زیرا خداوند یوسف را قبل از موسی فرستاده بود. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَقَدۡ جَآءَکُمۡ یُوسُفُ مِن قَبۡلُ بِٱلۡبَیِّنَٰتِ فَمَا زِلۡتُمۡ فِی شَکّٖ مِّمَّا جَآءَکُم بِهِۦۖ حَتَّىٰٓ إِذَا هَلَکَ قُلۡتُمۡ لَن یَبۡعَثَ ٱللَّهُ مِنۢ بَعۡدِهِۦ رَسُولٗاۚ کَذَٰلِکَ یُضِلُّ ٱللَّهُ مَنۡ هُوَ مُسۡرِفٞ مُّرۡتَابٌ٣٤﴾[غافر: ۳۴]. «و بهراستی که پیش از این یوسف با معجزات (فراوانی) به نزد شما آمد ولی شما از آنچه او آورده بود در شک و تردید بودید تا اینکه درگذشت، و شما گفتید: بعد از او هرگز خداوند پیامبری را مبعوث نخواهد کرد. اینگونه خداوند هر کس را که اسرافکار و متردد باشد گمراه مینماید».
آنها گمان بردند که آنچه موسی آورده است جادو و گمراهی میباشد و آنچه آنها بر آن هستند هدایت است. پس موسی گفت: ﴿رَبِّیٓ أَعۡلَمُ بِمَن جَآءَ بِٱلۡهُدَىٰ مِنۡ عِندِهِۦ وَمَن تَکُونُ لَهُۥ عَٰقِبَةُ ٱلدَّارِ﴾یعنی گفتگو با شما فایدهای ندارد، و روشنگری معجزات در مورد شما مفید واقع نمیگردد، و شما جز ادامه دادن به گمراهی و لجاجت و اصرار بر کفرتان چیزی را نمیپذیرید. بنابر این خداوند متعال بهتر میداند که راهیافته و گمراه کیست، و سرانجام نیک سرای آخرت از آنچه کسی میباشد؟! ﴿إِنَّهُۥ لَا یُفۡلِحُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾بیگمان ستمکاران رستگار نمیشوند. پس سرانجام نیک از آن موسی و پیروانش گردید، و آنها رستگار و کامیاب شدند، و فرعون و اطرافیانش به سرانجام بدی گرفتار آمدند.
﴿وَقَالَ فِرۡعَوۡنُ﴾و فرعون با جسارت در محضر پروردگارش، و گول زدن قوم نادان خود گفت: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمَلَأُ مَا عَلِمۡتُ لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرِی﴾یعنی فقط من خدا و معبود شما هستم! و اگر خدای دیگری بود از حال وی باخبر میشدم. به دوراندیشی و احتیاط کامل فرعون بنگرید که او نگفت: «شما غیر از من خدای دیگری ندارید». بلکه گفت: «خدای دیگری را نمیشناسم»، چون فرعون نزد قومش دانا و برتر شمرده میشد و هر چه میگفت آن را حق و درست میپنداشتند، و به هر چه دستور میداد از او اطاعت میکردند. پس وقتی سخنی را گفت که از آن احتمال را نفی کند. پس به هامان گفت: ﴿فَأَوۡقِدۡ لِی یَٰهَٰمَٰنُ عَلَى ٱلطِّینِ﴾ای هامان! آتشی بر گل بیافروز، و خشتها و آجرهای محکم بساز، ﴿فَٱجۡعَل لِّی صَرۡحٗا﴾و برای من کاخ بلندی درست کن، ﴿لَّعَلِّیٓ أَطَّلِعُ إِلَىٰٓ إِلَٰهِ مُوسَىٰ وَإِنِّی لَأَظُنُّهُۥ مِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَ﴾شاید خدای موسی را ببینم. و به راستی من او را از دروغگویان میپندارم، اما این گمان را ثابت میکنیم، و دروغ موسی را به شما نشان میدهیم. پس نگاه کن به جسارت بزرگ فرعون بر خدا که هیچ انسانی چنین جسارتی نکرده است! فرعون موسی را تکذیب کرد و ادعا نمود که او خداست، و گفت:خدایی دیگر غیر از خودش را نمیشناسد. و اسبابی را فراهم کرد تا به خدای موسی برسد، و همۀ این کارها را برای فریب و گولزدن انجام داد. اما شگفتا سران و بزرگانی که گمان میبردند آنها بزرگان حکومت و سلطنت هستند و کارهای آن را سامان میدهند چگونه فرعون عقلهایشان را به بازی، و آنها را به تمسخر و نادانی گرفت. و این به خاطر فسق و تباهکاریشان بود، چرا که فسق و فجور تبدیل به صفت و ویژگیآنها شده، و در وجودشان ریشه دوانده بود.
دینشان فاسد گردید و به دنبال آن عقلهایشان نیز فاسد شد. بار خدایا! پایداری بر مسیر ایمان را از تو میخواهیم، و از تو میطلبیم بعد از اینکه ما را هدایت نمودی دلهای ما را منحرف مگردان، و از جانب خویش رحمتی به ما عطا کن. بیگمان تو بسیار بخشنده هستی.
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَٱسۡتَکۡبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُۥ فِی ٱلۡأَرۡضِ بِغَیۡرِ ٱلۡحَقِّ﴾فرعون و لشکریانش در زمین بر بندگان خدا استکبار ورزیدند، و بدترین شکنجه و عذاب را به آنها رساندند، و در برابر پیامبران و معجزاتی که آورده بودند استکبار ورزیدند، و آن معجزات را تکذیب کردند و ادعا نمودند که آنچه بر آن هستند از نشانههایی که پیامبران آوردهاند بهتر و برتر است، ﴿وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُمۡ إِلَیۡنَا لَا یُرۡجَعُونَ﴾و گمان بردند که آنها بهسوی ما بازگردانده نمیشوند و به همین خاطر این چنین جسارت نمودند. و اگر میدانستند که آنها بهسوی خدا باز میگردند کارهایی را که از آنها سر میزد،انجام نمیدادند.
﴿فَأَخَذۡنَٰهُ وَجُنُودَهُۥ﴾پس وقتی که عناد و سرکشی آنها ادامه یافت، او و لشکریانش را فرو گرفتیم، ﴿فَنَبَذۡنَٰهُمۡ فِی ٱلۡیَمِّۖ فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾و آنان را به دریا افکندیم. بنگر که سرانجام ستمگران چگونه شد؟! سرانجام آنها بدترین سرانجامی بود، که عقوبت همیشگی دنیا را به دنبال داشت و به عقوبت اخروی متصل شد.
﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ یَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِ﴾و فرعون و سران دربار او را از پیشوایانی گرداندیم که به انها اقتدا میشود و مردمانی به دنبال آنها بهسوی سرای خواری و شقاوت گام بر میدارند. ﴿وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ لَا یُنصَرُونَ﴾و روز قیامت از عذاب خدا نجات داده نمیشوند. پس آنها بسیار ناتوانتر از آن هستند که عذاب را از خود دور نمایند، و به جای خدا یاور و مددکاری ندارند.
﴿وَأَتۡبَعۡنَٰهُمۡ فِی هَٰذِهِ ٱلدُّنۡیَا لَعۡنَةٗ﴾و اضافه بر عقوبت و رسواییشان، لعنتی در این دنیا در عقبشان فرستادیم، نفرین میشوند و مردم از آنها به بدی یاد میکنند و آنان را مورد مذمت و نکوهش قرار میدهند و این چیزی است که مشاهده میشود. پس آنها پیشوایان و سران نفرین شدگان دنیا هستند. ﴿وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ هُم مِّنَ ٱلۡمَقۡبُوحِینَ﴾و روز قیامت از دور داشتگان هستند و کارهایشان زشت شمرده میشود، و هم خداوند بر آنها خشمگین است، و مردم نیز از آنها متنفرند و خودشان نیز از خویشتن بیزارند.
آیهی ۴۳-۴۸:
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ مِنۢ بَعۡدِ مَآ أَهۡلَکۡنَا ٱلۡقُرُونَ ٱلۡأُولَىٰ بَصَآئِرَ لِلنَّاسِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ لَّعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ٤٣﴾[القصص: ۴۳]. «و ما به راستی بر موسی کتاب آسمانی نازل کردیم بعد از آنکه اقوام روزگاران پیشین را نابود نمودیم، تا برای مردم مایۀ بینش و وسیله هدایت و رحمت باشد و تا ایشان پند پذیرند».
﴿وَمَا کُنتَ بِجَانِبِ ٱلۡغَرۡبِیِّ إِذۡ قَضَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَى ٱلۡأَمۡرَ وَمَا کُنتَ مِنَ ٱلشَّٰهِدِینَ٤٤﴾[القصص: ۴۴]. «(ای محمد) و تو در جانب غربی (کوه طور) نبودی، در آن دم که فرمان نبوت را به موسی ابلاغ کردیم، و تو حضور نداشتی».
﴿وَلَٰکِنَّآ أَنشَأۡنَا قُرُونٗا فَتَطَاوَلَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡعُمُرُۚ وَمَا کُنتَ ثَاوِیٗا فِیٓ أَهۡلِ مَدۡیَنَ تَتۡلُواْ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِنَا وَلَٰکِنَّا کُنَّا مُرۡسِلِینَ٤٥﴾[القصص: ۴۵]. «در حقیقت ما نسلهایی را پدید آوردیم، آنگاه عمرشان طولانی شد. و تو در میان اهل مدین نبودی تا آیات ما را بر آنان بخوانی ولی این ما هستیم که تو را فرستادهایم».
﴿وَمَا کُنتَ بِجَانِبِ ٱلطُّورِ إِذۡ نَادَیۡنَا وَلَٰکِن رَّحۡمَةٗ مِّن رَّبِّکَ لِتُنذِرَ قَوۡمٗا مَّآ أَتَىٰهُم مِّن نَّذِیرٖ مِّن قَبۡلِکَ لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ٤٦﴾[القصص: ۴۶]. «و تو در کنار کوه طور نبودی بدانگاه که ما ندا دادیم، ولی (وحی) از روی رحمتی از سوی پروردگارت (آمد) تا گروهی را بیم دهی که قبل از تو بیم دهندهای پیش ایشان نیامده است، شاید آنان پند پذیرند».
﴿وَلَوۡلَآ أَن تُصِیبَهُم مُّصِیبَةُۢ بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیهِمۡ فَیَقُولُواْ رَبَّنَا لَوۡلَآ أَرۡسَلۡتَ إِلَیۡنَا رَسُولٗا فَنَتَّبِعَ ءَایَٰتِکَ وَنَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٤٧﴾[القصص: ۴۷]. «اگر (پیش از فرستادن پیامبر) بلا و عذابی به خاطر اعمالشان گریبانگیرشان میگردید، میگفتند: پروردگارا! چرا بهسوی ما پیامبری نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم و از مؤمنان باشیم؟!».
﴿فَلَمَّا جَآءَهُمُ ٱلۡحَقُّ مِنۡ عِندِنَا قَالُواْ لَوۡلَآ أُوتِیَ مِثۡلَ مَآ أُوتِیَ مُوسَىٰٓۚ أَوَ لَمۡ یَکۡفُرُواْ بِمَآ أُوتِیَ مُوسَىٰ مِن قَبۡلُۖ قَالُواْ سِحۡرَانِ تَظَٰهَرَا وَقَالُوٓاْ إِنَّا بِکُلّٖ کَٰفِرُونَ٤٨﴾[القصص: ۴۸]. «پس چون حق از سوی ما برایشان آمد، گفتند: چرا مانند آنچه که به موسی داده شده بود بدو داده نشده است؟ آیا به آنچه پیش از این به موسی داده شده کفر نورزیدهاند؟ گفتند: این دو جادو هستند که یکدیگر را پشتیبانی میکنند. و گفتند: ما همه را انکار میکنیم».
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ﴾و همانا موسی کتاب تورات دادیم، ﴿مِنۢ بَعۡدِ مَآ أَهۡلَکۡنَا ٱلۡقُرُونَ ٱلۡأُولَىٰ﴾پس از آنکه اقوام روزگاران پیشین را نابود کردیم، که آخرین آنها فرعون و لشکریانش بودند. و این دلیلی است بر این که بعد از نازل شدن تورات مردم به صورت دستهجمعی هلاک نشدهاند، و جهاد با شمشیر مشروع شد. ﴿بَصَآئِرَ لِلنَّاسِ﴾کتابی که خداوند بر موسی نازل کرد در آن چیزهایی بود که مردم در پرتو آن آنچه را که به آنها فایده میداد و آنچه را که به آنها زیان میرساند میدیدند. پس حجت بر گناهکار اقامه میگردد، و مؤمن از آن بهرهمند میشود، و رحمتی برای او و مایۀ هدایتش به راه راست است. بنابر این فرمود: ﴿وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ لَّعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ﴾و مایه هدایت و رحمت است، باشد که پند پذیرند.
پس از آنکه خداوند این داستانهایغیبی را برای پیامبرش حکایت کرد، بندگان را آگاه نمود. که اینها اخبار غیبی هستند که پیامبر جز از طریق وحی راهی برای دانستنشان ندارد. بنابر این فرمود: ﴿وَمَا کُنتَ بِجَانِبِ ٱلۡغَرۡبِیِّ﴾ای پیامبر! تو در جانب غربی کوه طور نبودی، ﴿إِذۡ قَضَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَى ٱلۡأَمۡرَ وَمَا کُنتَ مِنَ ٱلشَّٰهِدِینَ﴾آنگاه که فرمان نبوت را به موسی دادیم، و تو را در آنجا حضور نداشتی تا گفته شود از این طریق این خبر به او رسیده است.
﴿وَلَٰکِنَّآ أَنشَأۡنَا قُرُونٗا فَتَطَاوَلَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡعُمُرُ﴾و ما اقوام و نسلهایی را پدید آوردیم و زمانهای طولانی بر آنان گذشت، پس علم از بین رفت و نشانههای آنان فراموش شد. پس زمانی که به شدت به تو و به آنچه ما به تو وحی کردهایم نیاز بود، تو را فرستادیم، ﴿وَمَا کُنتَ ثَاوِیٗا فِیٓ أَهۡلِ مَدۡیَنَ تَتۡلُواْ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِنَا﴾و تو در میان اهل مدین اقامت نداشتی تا به آنان بیاموزی و از آنان یادبگیری، تا گفته شود آنچه در مورد موسی گفتهای از آنجا به تو رسیده است. ﴿وَلَٰکِنَّا کُنَّا مُرۡسِلِینَ﴾ولی خبری که در مورد موسی آوردهای اثری از آثار نبوت و رسالت تو میباشد. و اگر این وحی را نفرستیم راهی برای آگاه شدن از آن نداری.
﴿وَمَا کُنتَ بِجَانِبِ ٱلطُّورِ إِذۡ نَادَیۡنَا﴾و تو در کنار کوه طور نبودی بدانگاه که ما موسی را ندا دادیم و به او دستور دادیم تا به نزد قوم ستمگر برود و رسالت و پیام ما را به آنان برساند، و نشانهها و معجزات ما را به آنها نشان بدهد، نشانههایی که برای تو حکایت کردیم. منظور این است ماجراهایی که برای موسی ÷در این اماکن اتفاق افتاد و ما آن را بدون کم و زیاد و آنگونه که بودند برای تو حکایت نمودیم از دو حال خالی نیستند:
یا اینکه تو در آنجا حضور داشتهای، یا به محل وقوع آن رفته و آن را از اهل آن دیار یاد گرفتهای. پس اگر چنین باشد این بدان معنی است که تو پیامبر خدا نیستی، چون کارهایی که انسان میبیند و میخواند و از آن خبر میدهد، امور مشترکی هستند که ویژه پیامبران نمیباشد. اما معلوم است که چنین نمیباشد و تو در آنجا نبودهای، و دشمنان تو این را نیک میدانند.
پس امر دوم مقرر میگردد، و آن اینکه این اخبار از جانب خداوند و به وسیلۀوحی به تو رسیده است. پس صحت رسالت تو با دلیل قطعی ثابت شد، و خداوند با فرستادن تو بر بندگان رحم نمود، بنابر این فرمود: ﴿وَلَٰکِن رَّحۡمَةٗ مِّن رَّبِّکَ لِتُنذِرَ قَوۡمٗا مَّآ أَتَىٰهُم مِّن نَّذِیرٖ مِّن قَبۡلِکَ﴾ولی از روی رحمتی از سوی پروردگارت وحی و رسالت بهسوی تو آمد، تا گروهی را بیم دهی که پیش از تو بیم دهندهای به نزد ایشان نیامده است. یعنی عرب و قریش که قبل از آمدن پیامبر رسالت و پیامبری در میان آنها نبوده است.
﴿لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ﴾باشد که خیر و خوبیرا به یاد آورند و آن را انجام دهند، و شر را بشناسند و رهایش کنند. پس بر اساس جایگاهی که تو داری، بر آنها لازم بود که بیدرنگ به تو ایمان آورند و شکر این نعمت را به جای آورند که مقدار و اندازۀ آن را نمیتوان تعیین کرد و شکر حقیقی آن را نمیتوان ادا نمود. و بیم دادن عربها از سوی پیامبر به این معنی نیست که او بهسوی غیرعرب فرستاده نشده است. او عرب بود و قرآنی که بر وی نازل شد به زبان عربی است، و اولین کسانی که دعوت او را پدیرفتند عرب بودند. پس در اصل او بهسوی آنها فرستاده شده، اما دعوت او دیگران را نیز در بر میگیرد. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿أَکَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنۡ أَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ رَجُلٖ مِّنۡهُمۡ أَنۡ أَنذِرِ ٱلنَّاسَ﴾[یونس: ۲]. «آیا برای مردم شگفتآور است که به مردی از آنها وحی نمودیم که مردم را بترساند». ﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّی رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَیۡکُمۡ جَمِیعًا﴾[الأعراف: ۱۵۸]. «بگو: ای مردم! من فرستادۀ خدا بهسوی همۀ شما هستم».
﴿وَلَوۡلَآ أَن تُصِیبَهُم مُّصِیبَةُۢ بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیهِمۡ﴾و اگر پیش از فرستادن پیامبر، عذابی به خاطر کفر و گناهانش گریبانگیرشان میگردید، میگفتند:«پروردگارا! چرا بهسوی ما پیامبری نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم؟ یعنی ای محمد! تو را فرستادیم تا دلیل و سخنی نداشته باشند.
﴿فَلَمَّا جَآءَهُمُ ٱلۡحَقُّ مِنۡ عِندِنَا﴾پس چون حقی که در آن هیچ شک و تردیدی نیست از سوی ما برایشان آمد، و آن حق قرآن است که آن را بر تو وحی نمودیم، ﴿قَالُواْ﴾آنها با تکذیب کردن و با اعتراض بیجا گفتند: ﴿لَوۡلَآ أُوتِیَ مِثۡلَ مَآ أُوتِیَ مُوسَىٰٓ﴾چرا همانند آنچه که به موسی داده شده به او داده نشده است؟! یعنی چرا یک دفعه کتابی بر او نازل نشده است؟ (آنها میگفتند:) چون این کتاب به صورت پراکنده نازل میشود پس از جانب خدا نیست آنان چه دلیلی بر صحت این گفته دارند؟و چه شبههای ایجاد میشود مبنی بر اینکه چون به صورت متفرق نازل شده است از جانب خدا نیست؟!.
اینگونه نیست که شما تصور میکنید، بلکه از انجا که این قرآن بسی کامل است و خداوند به رسول خود توجه و عنایت فراوانی دارد، آن را به صورت متفرق و جدا جدا نازل کرده است تا دل پیامبرش را با آن استوار بدارد و بر ایمان مؤمنان بیفزاید. ﴿وَلَا یَأۡتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ وَأَحۡسَنَ تَفۡسِیرًا٣٣﴾[الفرقان: ۳۳]. «و آنان برای تو هیچ مثلی نمیآورند مگر اینکه ما حق را برایت آوردهایم و بهترین تفسیر و توضیح را از آن ارائه دادهایم».
و آنها که قرآن را با کتاب موسی مقایسه میکنند، خودشان این قیاس را نقض کردهاند. آنها چگونه قرآن را با کتابی مقایسه میکنند که به آن کفر ورزیده و به آن ایمان نیاوردهاند؟ بنابر این فرمود: ﴿أَوَ لَمۡ یَکۡفُرُواْ بِمَآ أُوتِیَ مُوسَىٰ مِن قَبۡلُۖ قَالُواْ سِحۡرَانِ تَظَٰهَرَا﴾آیا به آنچه پیش از این به موسی داده شده است کفر نورزیدهاند؟ و گفتند: قرآن و تورات دو (نسخه از) جادو هستند که در جادو و گمراه کردن مردم همدیگر را پشتیبانی و یاری میکنند. ﴿وَقَالُوٓاْ إِنَّا بِکُلّٖ کَٰفِرُونَ﴾و گفتند: ما هیچکدام را قبول نداریم. پس ثابت شد که این قوم میخواهند حق را بدون دلیل باطل کنند، و حق را با چیزی نقض نمایند که با آن نقض نمیشود. و سخنان متضاد و متناقضی میگویند، و این حالت هر کافری است. بنابر این تصریح کرد که آنها به هر دو کتاب و هر دو پیامبر کفر ورزیدهاند، ﴿وَقَالُوٓاْ إِنَّا بِکُلّٖ کَٰفِرُونَ﴾ما به هر دو کافر هستیم. ولی آیا کفر ورزیدنشان به این دو کتاب به خاطر طلب حق و پیروی کردن از چیزی است که نزد آنهاست و از قرآن و تورات بهتر است؟! یا فقط از روی هویپرستی چنین میکنند؟!.
آیهی ۴۹-۵۱:
﴿قُلۡ فَأۡتُواْ بِکِتَٰبٖ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ هُوَ أَهۡدَىٰ مِنۡهُمَآ أَتَّبِعۡهُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٤٩﴾[القصص: ۴۹]. «بگو: اگر راست میگویید از نزد خداوند کتابی هدایتگرتر از این دو (کتاب) بیاورید تا من از آن پیروی کنم».
﴿فَإِن لَّمۡ یَسۡتَجِیبُواْ لَکَ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهۡوَآءَهُمۡۚ وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّنِ ٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ بِغَیۡرِ هُدٗى مِّنَ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ٥٠﴾[القصص: ۵۰]. «پس اگر سخن تو را نپذیرفتند، بدان که تنها از خواستههای خود پیروی میکنند، و کیست گمراهتر از کسی که بدون راهنمایی از (سوی) خداوند از هوی و هوس خود پیروی میکند؟! بیگمان خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمیکند».
﴿وَلَقَدۡ وَصَّلۡنَا لَهُمُ ٱلۡقَوۡلَ لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ٥١﴾[القصص: ۵۱]. «و همانا (این) سخن را برای آنان پیاپی در میان آوردیم تا پند پذیرند».
خداوند آنها را در تنگنا قرارداد و فرمود: ﴿قُلۡ فَأۡتُواْ بِکِتَٰبٖ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ هُوَ أَهۡدَىٰ مِنۡهُمَآ﴾بگو: شما از نزد خداوند کتابی بیاورید که از قرآن و تورات هدایت بخشتر باشد، ﴿إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ﴾تا من از آن پیروی کنم. اگر شما راست میگویید. ولی آنها و دیگران راهی برای آوردن کتابی همانند تورات و قرآن ندارند، زیرا از زمانی که خداوند جهان را آفریده است از نظر علم و هدایت و رحمت برای مردم کتابی همانند این دو کتاب نفرستاده است. و این نهایت انصاف دعوتگر است، چرا که میگوید: هدف من (بیان) حق و هدایت و راهنمایی است، و من این کتاب را برایتان آوردهام که مشتمل بر حق و هدایت و راهیابی است، و مطابق با کتاب موسی میباشد.
پس بر همۀ ما لازم است که به این دو کتاب باور بداریم، و از آنها پیروی کنیم، چون عین هدایت و حقیقت هستند. پس اگر شما از طرف خداوند برای من کتابی بیاورید که از تورات و قرآن هدایتگرتر باشد من از آن پیروی میکنم، و گرنه، حق و هدایتی را که شناختهام برای چیزی که هدایت و حق نیست ترک نمیکنم.
﴿فَإِن لَّمۡ یَسۡتَجِیبُواْ لَکَ﴾و اگر پیشنهاد تو را نپذیرفتند و کتابی هدایت بخشتر از قرآن و تورات نیاوردند، ﴿فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهۡوَآءَهُمۡ﴾بدان که آنها از هوی و هوس خود پیروی میکنند. یعنی بدان که پیروی نکردن آنها از تو به این معنی نیست که آنها بهسوی حقی میروند که آن را میشناسند، و بهسوی هدایت گام بر نمیدارند، بلکه آنها فقط از خواستههای نفس خود پیروی میکنند. ﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّنِ ٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ بِغَیۡرِ هُدٗى مِّنَ ٱللَّهِ﴾و کیست گمراهتر از کسی که از هوی و هوس خود پیروی کند، بدون اینکه از جانب خدا بدان رهنمود شده باشد؟! پس این از گمراهترین مردم است، چرا که هدایت و راه راست که انسان را به خدا و سرای بهشت میرساند به او عرضه شد، اما بدان توجه نکرد و به آن روی نیاورد، و هوی و هوسش او را به در پیش گرفتن راهی که انسان را به هلاکت و بدبختی میرساند فرا خواند، و از آن پیروی کرد، و هدایت را رها نمود. پس آیا گمراهتر از چنین کسی وجود دارد؟! اما ستمگری و تجاوز و تنفر از حق او را بر آن داشت تا بر گمراهیاش باقی بماند، و خداوند او را هدایت نکند. بنابر این فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾بیگمان خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمیکند یعنی آنها که ستمگری و عناد تبدیل به صفت و ویژگیشان شده است، هدایت برایشان آمد ولی آنرا دور انداختند، و هوی و هوس به آنها عرضه شد پس از آن پیروی کردند. درهای هدایت را به روی خود گشودند. پس آنان در گمراهی و ستمگریشان سرگشتهاند و در هلاکت و بدبختی خود سرگردانند.
و این که فرمود: ﴿فَإِن لَّمۡ یَسۡتَجِیبُواْ لَکَ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهۡوَآءَهُمۡ﴾دلیلی است بر اینکه هر کس سخن پیامبر را قبول نکند و به گفتهای روی بیاورد که با سخن پیامبر مخالف باشد، به هدایت روی نیاورده بلکه بهسوی هوی و هوس رفته است.
﴿وَلَقَدۡ وَصَّلۡنَا لَهُمُ ٱلۡقَوۡلَ﴾و ما سخنان قرآن را پیاپی و به تدریج نازل کردیم چون به آنها لطف داشتیم، و (نسبت به آنان) مهربان بودیم. ﴿لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ﴾باشد که آنها بدانگاه که آیات قرآن برایشان تکرار میشود؟ و دلایل آن به هنگام نیاز بر آنها نازل میگردد پند پذیرند.
پس نازل شدن قرآن به صورت متفرق و جدا جدا برای آنها مایۀ رحمت بود. پس چرا به منافع خود معترضند؟!.
فواید و درسهایی که در این داستان شگفانگیز وجود دارد:
۱- فقط مؤمنان از نشانههای خدا و عبرتهای او و حوادثی که در میان امتهای گذشته پدید آورده است استفاده مینمایند. پس بنده به اندازۀ ایمانی که دارد، عبرت میآموزد. و خداوند به خاطر مؤمنان این داستانها را ذکر میکند، و به دیگران توجهی نمینمایند، و اصولاً آنها از این داستانها نور و هدایتی به دست نمیآورند.
۲- هر گاه خداوند متعال چیزی را بخواهد، اسباب آن را فراهم میکند، و آن را کم کم و به تدریج میآورد، نه اینکه آن را یکباره بیاورد.
۳- امتهای مستضعف گرچه در اوج ناتوانی و ضعف قرار داشته باشند، نباید در رابطه با گرفتن حق خود تنبلی کنند. ونباید ناامید شوند، به خصوص وقتی که مورد ستم و ظلم قرار گرفتند. همانطور که خداوند بنیاسرائیل را که امت ضعیفی بودند از بند اسارت فرعون، و سران قوم او نجات داد، و آنها را در زمین قدرت و ثروت بخشید، و آنها را مالک و صاحب شهرهایشان گردانید.
۴- هر ملتی که خوار و ذلیل باشد و حق خود را نگیرد و از آن دفاع نکند دین و دنیایش سامان نمییابد، و نمیتواند امور دینی و دنیوی خود را رهبری کند.
۵- خداوند نسبت به مادر موسی لطف کرد، و مژده داد که فرزندش را به او باز میگرداند، و او را از زمرۀ پیامبران خواهد گرداند، و از این طریق مصیبت را برایش آسان نمود.
۶- خداوند برخی سختیها را برای بندهاش مقدر مینماید تا در پس آن به شادی برسد، شادیهایی که بزرگتر از این رنجهاست، و یا شر و بلای بزرگتری را از او دور مینماید. همانطور که غم شدید و اندوه بزرگی را برای مادر موسی مقدر کرد، و آن وسیلهای شد برای اینکه فرزندش به او برگردد، به صورتی که آرامش یابد و مایۀ روشنی چشم او باشد، و هر چه بیشتر اسباب شادی او را فراهم بکند.
۷- داشتن ترس از مردم با ایمان تضادی ندارد، و ایمان را از میان نمیبرد. همانطور که برای مادر موسی و خود موسی چنین هراسهایی پیش آمد.
۸- ایمان اضافه و کم میشود، و یکی از بزرگترین چیزهایی که ایمان را اضافه میگرداند، و یقین به وسیلۀ آن کامل میشود، شکیبایی و صبر نمودن به هنگام پریشانیهاست. و این خداوند اس که به هنگام اضطراب و آشفتگی او را پایدار و استوار میگرداند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿لَوۡلَآ أَن رَّبَطۡنَا عَلَىٰ قَلۡبِهَا لِتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾«اگر دلش را استوار نمیساختیم تا از باورداشتگان باشد نزدیک بود آن را آشکار سازد». یعنی تا ایمانش با آن بیشتر گردد و قلبش آرام بگیرد.
۹- بزرگترین نعمت خدا بر بندهاش، و بزرگترین کمک خدا به او این است که به هنگام خطرها وهراسها دلش را استوار و پایدار بگرداند، چون اگر دلش استوار و پابرجا باشد میتواند سخن درست بگوید و کار درست انجام دهد. به خلاف کسی که همواره در اضطراب و ترس قرار دارد و فکر و عقلش را از دست میدهد و در چنین حالتی نمیتواند از وجود خویش استفاده نماید.
۱۰- اگر بنده بداند که قضا و تقدیر و وعدۀ الهی نافذ است، و حتماً انجام خواهد شد، اتخاذ اسبابی را ترک نمیکند که به بکارگیری آن دستور داده شده است، زیرا استفادۀاز اسباب با ایمان و اعتقاد دینی تضادی ندارد. خداوند به مادر موسی وعده داد که فرزندش را به او باز میگرداند،با وجود این او برای بازگرداندن فرزندش تلاش کرد و خواهرش را فرستاد تا او را بجوید.
۱۱- زن میتواند برای تأمین نیازهای خود از خانه بیرون برود، و میتواند در این زمینه با مردان سخن بگوید، البته به شرطی که ترس روی دادن امر غیرشرعی وجود نداشته باشد. همانطور که خواهر موسی و دو دختر مدینی چنین کردند.
۱۲- جایز است در مقابل سرپرستی نمودن، و شیردادن و راهنمایی کردن، به کسی که سرپرستی مینماید و شیر میدهد مزد داد.
۱۳- یکی از رحمتهای خداوند نسبت به بندۀ ضعیفش که میخواهد او را مورد تکریم قرار دهد این است که معجزات خود را به او نشان دهد، و او را از دلایل خویش آگاه بگرداند تا ایمانش افزوده گردد. همانطور که خداوند موسی را به مادرش بازگرداند تا بداند که وعدۀ او حق است.
۱۴- کشتن کافری که پیمان بسته است، یا بر اساس عرف موجود در جامعه (خون و آبرویش) مصون است، جایز نیست، زیرا موسی کشتن قبطی کافر را گناه شمرد و به خاطر این گناه از خداوند آمرزش خواست.
۱۵- هر کس مردم را به ناحق بکشد، از ستمگران به حساب میآید، آنهایی که در زمین فساد و تباهی میکنند.
۱۶- هر کس مردم را به ناحق بکشد و گمان برد که او میخواهد در زمین اصلاح کند و گناهکاران را بترساند، دروغ میگوید، و او فسادکار و تباهکار است. همانطور که خداوند سخن قبطی را حکایت کرده است: ﴿إِن تُرِیدُ إِلَّآ أَن تَکُونَ جَبَّارٗا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا تُرِیدُ أَن تَکُونَ مِنَ ٱلۡمُصۡلِحِینَ﴾«تو در زمین جز این نمیخواهی که ستمگر باشی، و نمیخواهی از اصلاحگران باشی». که خداوند سخن قبطی را تایید نمود، و آن را به صورت انکار بیان نکرده است.
۱۷- اگر کسی فردی را از آنچه که در مورد او گفته شده است خبر دهد، به قصد اینکه او را از بلایی نجات بدهد، این امر سخنچینی محسوب نمیشود، بلکه انجام چنین کاری واجب است. همانطور که آن مرد، موسی را خبر داد، چون خیرخواه موسی بود و میخواست وی را نجات دهد.
۱۸- هر گاه انسان ترس آن را داشت که در صورت اقامت در جایی کشته یا متضرر شود، نباید خودش را به هلاکت بیاندازد، بلکه باید از آن جا برود. همانطور که موسی چنین کرد.
۱۹- در صورتی که دو فساد وجود داشته باشند، وچارهای نباشد جز این که انسان مرتکب یکی شود، باید مرتکب فساد کوچکتر شود. همانگونه که موسی وقتی در میان این دو راه قرار گرفت:یا در مصر بماند و کشته شود و یا به یکی از شهرهای دور دست برود که راه آن را بلد نبود و راهنمایی جز خدا نداشت- اما در این گزینه بیشتر امید سلامتی وی میرفت- موسی همین کار را کرد.
۲۰- کسی که دارای علم و دانش است و در مواردی باید اظهار رأی نماید، اگر از میان دو قول هیچیک از دیدگاه او ارجح نبود باید از پروردگارش بخواهد تا او را راهنمایی کند، و از او بخواهد تا او را به آنچه که درست است هدایت کند. این در حالی است که هدفش حق باشد و برای رسیدن به آن تلاش نماید، زیرا هر کس چنین باشد خداوند او را ناکام نمیگرداند. همانطور که موسی به طرف «مدین» رفت و گفت: ﴿عَسَىٰ رَبِّیٓ أَن یَهۡدِیَنِی سَوَآءَ ٱلسَّبِیلِ﴾«امید است که پروردگار مرا به راستای راه هدایت کند».
۲۱- مهرورزی با مردم، و نیکی کردن با آشنا وناآشنا از اخلاق پیامبران است. و یکی از انواع نیکوکاری آب دادن به گوسفندان وکمک کردن به افراد ناتوان است.
۲۲- مستحب است انسان وقتی که دعا میکند حالت خود را توضیح دهد، گرچه خداوندحالت او را میداند، چون خداوند متعال تضرع و اظهار ذلت و بینوایی بندهاش را دوست دارد. همانگونه که موسی گفت: ﴿رَبِّ إِنِّی لِمَآ أَنزَلۡتَ إِلَیَّ مِنۡ خَیۡرٖ فَقِیرٞ﴾«خدایا! به هر خیری که بهسوی من بفرستی نیازمندم».
۲۳- حیا و آزرم - به خصوص برای بزرگان - از اخلاقهای پسندیده است.
۲۴- نیکیکردن در برابر نیکی دیگران همواره عادت و شیوۀ امتهای گذشته بوده است.
۲۵- هر گاه انسان کاری را برای رضای خدا انجام بدهد، سپس در مقابل آن با او نیکی شود، بدون اینکه او چنین هدفی داشته باشد، به سبب اینکه نیکیاش جبران شده است مورد سرزنش قرار نمیگیرد. همانطور که موسی پاداش نیک مرد اهل مدین را پذیرفت، بدون اینکه خودش به دنبال مزدی باشد. چرا که در دلش چشم داشت پاداشی نداشت.
۲۶- جایز است کسی را به کار گرفت و به وی مزد داد، و میتوان کسی را اجیر کرد تا گوسفندان را بچراند، یا کارهایی را انجام دهد که خودش نمیتواند آنها را انجام بدهد، و مزد آن طبق عرف وعادت معین میگردد.
۲۷- اشکالی ندارد کسی به دیگری بگوید: یکی از این دختران من را به اختیار خودت - به عنوان همسر - انتخاب کن.
۲۸- گرفتن اجازه در مقابل منفعت جایز است، گرچه آن منفعت ازدواج هم باشد.
۲۹- بهترین کارگر آن است که نیرومند وامانتدار باشد.
۳۰- یکی از فضایل اخلاقی این است که انسان برخورد خود را با خدمتگذارش نیک بگرداند، و در کار کشیدن از او بر وی سخت نگیرد. چرا که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَآ أُرِیدُ أَنۡ أَشُقَّ عَلَیۡکَۚ سَتَجِدُنِیٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ﴾«نمیخواهم بر تو سختگیری کنم، اگر خدا بخواهد مرا از شایستگان خواهی یافت».
۳۱- بستن عقد اجاره و دیگر عقدها بدون گرفتن شاهد و گواه جایز است، چون فرمود: ﴿وَٱللَّهُ عَلَىٰ مَا نَقُولُ وَکِیلٞ﴾«و خداوند بر آنچه میگوییم گواه است».
۳۲- یکی از نشانههای آشکار، ومعجزات روشن خدا تبدیل کردن عصا به مار، و سفید و درخشان نمودن دست موسی بود، بدون اینکه بر اثر عیبی باشد. نیز مصون داشتن موسی و هارون از شر فرعون، و از غرق شدن از دیگر معجزا آشکار خداوند است که در این حکایت بیان شدهاند.
۳۳- از بزرگترین گناهان این است که انسان پیشوا و رهبر شر و بدی باشد، و این بر حسب مخالفت او با آیات و نشانههای خداست. همانطور که بزرگترین نعمتی که خداوند به بندهاش ارزانی کرده این است که راهنما و رهبر خیر باشد.
۳۴- این داستان بر صحت رسالت محمد صدلالت مینماید، که به صورت مفصل و مطابق با واقعیت به آن پراخته و آن را حکایت کرده، و پیامبران را با آن تصدیق کرده، و حق آشکار را به وسیلۀ این اخبار تایید نموده است، بدون اینکه پیامبر در زمان یکی از این رخدادها حضور داشته باشد، و یا آن محل را مشاهده کرده باشد، و درسی را نیز نخوانده بود که به بحث و بررسی پیرامون این چیزها بپردازد، و با یکی از اهل علم نیز همنشینی نکرده بود. و اینها فقط پیام و رسالت خداوند بخشنده و مهربان میباشند، وحی و پیام آسمانی است که خداوند بزرگوار و بخشنده بر او نازل کرده است تا قومی را که جاهل، و از هشدارها و پیامبران غافل بودند، بیم دهد.
پس درود و سلام خدا بر کسی باد که تا سخن برآورد معلوم شد او پیامبر خداست، و کسانی که عقلهای روشن دارند، معترفند که امر و نهی او از جانب خدا است. و شریعتی که او آورده از سوی پروردگار جهانیان است، و اخلاق خوبی که خوی اوست جز از برترین انسانها سر نمیزند. دین او و امت او به پیروزی آشکاری دست یافتند تا جایی که دینش به تمام جهانیان رسید، و امت از بزرگترین شهرها را با شمشیر فتح کردند و دلهای اهالی آن جا را با دانش و ایمان به دست آوردند.
به همین جهت که ملتهای مخالف و پادشاهان کافر همواره از یک کمان به آن شلیک میکنند و براییش توطئهچینی مینمایند و در صدد خاموش کردن و از بین بردن آن از روی زمین هستند، حال آنکه خداوند چراغ آن را برافروخته است و همواره در حال رشد و نورافشانی است، و نشانهها و دلایل آن آشکارتر و چیرهتر میگردد. و در هر مقطع زمانی چیزهایی از آیت و نشانۀ خدا آشکار میشود که مایه عبرت و هدایت جهانیان است، و نور و بینشی است برای آنهایی که به دقت مینگرند.
آیهی ۵۲-۵۵:
﴿ٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ مِن قَبۡلِهِۦ هُم بِهِۦ یُؤۡمِنُونَ٥٢﴾[القصص: ۵۲]. «کسانیکه پیش از این (قرآن) به آنان کتاب دادهایم به آن ایمان میآورند».
﴿وَإِذَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِهِۦٓ إِنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّنَآ إِنَّا کُنَّا مِن قَبۡلِهِۦ مُسۡلِمِینَ٥٣﴾[القصص: ۵۳]. «و چون (قرآن) بر آنان خوانده شود، میگویند: به آن ایمان آوردیم، چرا که آن حق میباشد و از سوی پروردگار ماست. ما پیش از (نزول) آن فرمانبردار بودیم».
﴿أُوْلَٰٓئِکَ یُؤۡتَوۡنَ أَجۡرَهُم مَّرَّتَیۡنِ بِمَا صَبَرُواْ وَیَدۡرَءُونَ بِٱلۡحَسَنَةِ ٱلسَّیِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ٥٤﴾[القصص: ۵۴]. «اینانند که به پاس آنکه بردباری ورزیدند پاداششان دو بار به آنان داده میشود، و بدی را با نیکی از میان بر میدارند، و از آنچه به آنان روزی دادهایم میبخشد».
﴿وَإِذَا سَمِعُواْ ٱللَّغۡوَ أَعۡرَضُواْ عَنۡهُ وَقَالُواْ لَنَآ أَعۡمَٰلُنَا وَلَکُمۡ أَعۡمَٰلُکُمۡ سَلَٰمٌ عَلَیۡکُمۡ لَا نَبۡتَغِی ٱلۡجَٰهِلِینَ٥٥﴾[القصص: ۵۵]. «و هنگامی که سخن بیهوده بشنوند، از آن روی میگردانند و میگویند: اعمال ما از آن ما، و اعمال شما از آن شماست. سلام بر شما ما خواهان (همنشینی با) نادانان نیستیم».
خداوند متعال عظمت قرآن و راستی و حقانیت آن را بیان داشته و میفرماید عالمان حقیقی آن را میشناسند و به آن ایمان میآورند، و اقرار میکنند که آن حق است. ﴿ٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ مِن قَبۡلِهِ﴾کسانی که پیش از نزول قرآن به آنها کتاب دادیم. و آنها اهل تورات و انجیل هستند و این کتابها را تعییر نداده و تحریف نکردهاند. ﴿هُم بِهِۦ یُؤۡمِنُونَ﴾آنها به این قرآن و کسیکه آن را آورده است ایمان میآورند.
﴿وَإِذَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ﴾و چون قرآن بر آنها خوانده شود، آن را میشنوند و به آن یقین میکنند ﴿قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِهِۦٓ إِنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّنَآ﴾و میگویند: به آن ایمان آوردهایم، بیگمان آن حق و از جانب پروردگار ماست، چون با آنچه پیامبران آوردهاند موافق، و با آنچه در کتابها ذکر دشه مطابق است، و اخبار صادق و راستینی را در بر دارد، و مشتمل بر اوامر و نواهیی است که در نهایت حکمت میباشند.
گفته و شهادت این گروه مفید است، چون آنها آنچه را که میگویند از روی دانش و بینش است، زیرا آنها آگاه و اهل کتاب هستند، و دیگران که آن را رد مینمایند، مخالفتشان هیچ شبههای را ایجاد نمیکند، و مخالفت آنها بیدلیل است، چون برخی از آنها نادان هستند و برخی خود را به نادانی میزنند و با حق مخالف میباشند.
خداوند متعال فرموده است: ﴿قُلۡ ءَامِنُواْ بِهِۦٓ أَوۡ لَا تُؤۡمِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهِۦٓ إِذَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ یَخِرُّونَۤ لِلۡأَذۡقَانِۤ سُجَّدٗاۤ١٠٧﴾[الإسراء: ۱۰۷]. «بگو: به آن ایمان بیاورید یا ایمان نیاورید (سود یا ضرری به خدا نمیرسد) همانا کسانی که قبل از نزول قرآن به آنها دانش داده شده است، هنگامیکه قرآن بر آنها خوانده شود به سجده میافتند».
﴿إِنَّا کُنَّا مِن قَبۡلِهِۦ مُسۡلِمِینَ﴾همانا ما پیش از آن فرمانبردار بودیم. بنابر این ما بر ایمان و اسلامی که خداوند به ما ارزانی نمود ثابت و پابرجا مانده، و این قرآن را تصدیق نموده و به کتاب اول و آخر ایمان آوردهایم.
و دیگران که این کتاب را تکذیب میکنند این کارشان ایمان آنها را به کتاب اول (=تورات) نقضها میکند.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ یُؤۡتَوۡنَ أَجۡرَهُم مَّرَّتَیۡنِ﴾کسانی که به دو کتاب قرآن و تورات ایمان آوردهاند دو بار اجر و پاداششان داده میشود، یک بار به خاطر ایمان به کتابهای پیشین و یک بار به خاطر ایمان به قرآن مزد و پاداش داده میشوند. ﴿بِمَا صَبَرُواْ﴾به سبب اینکه بر ایمان شکیبایی ورزیدند و بر عمل پابرجا ماندند و هیچ شبههای آنها را از ایمان و عمل متزلزل نکرد، و هیچ ریاست و شهرتی آنها را از ایمان دور نداشت. ﴿وَیَدۡرَءُونَ بِٱلۡحَسَنَةِ ٱلسَّیِّئَةَ﴾و یکی از ویژگیهای خوب آنان - که از اثار ایمان درست آنهاست - این است که با هر کس نیکی میکنند، حتی با کسی که به آنها بدی کرده است. پس با سخن و عمل زیبا با او نیکی میکنند، و در مقابل بدی او سخن پسندیده و کار زیبا انجام میدهند، چون آنها به مقام رفیع صاحب این فضیلت و اخلاق بزرگ واقفند. و کسی جز فرد خوشبخت و سعادتمند به این مهم دست نمییابد.
﴿وَإِذَا سَمِعُواْ ٱللَّغۡوَ أَعۡرَضُواْ عَنۡهُ﴾و چون و چون سخت بیهوده از فرد جاهلی بشنوند از او روی بر میتابند، ﴿وَقَالُواْ﴾و سخن بندههای خردمند خداوند بخشنده را بر زبان میآورند و میگویند: ﴿لَنَآ أَعۡمَٰلُنَا وَلَکُمۡ أَعۡمَٰلُکُمۡ﴾هر کس از ما طبق عمل خودش مجازات خواهد شد، و گناه کسی بر دوش دیگری گذاشته نمیشود. و از این لازم میآید که آنها از سخن لغو و باطل و بیفایدهای که جاهلان بر زبان میرانند بیزاری میجویند ﴿سَلَٰمٌ عَلَیۡکُمۡ﴾جز خیر و خوبی از ما نمیشنوید، و ما به اقتضای جهالتتان شما را مورد خطاب قرار نمیدهیم شما گرچه برای خودتان این چراگاه زشت را پسندیدهاید ولی ما خود را از آن پاک و بدور میداریم، و خویشتن را از فرو رفتن در آن حفظ میکنیم. ﴿لَا نَبۡتَغِی ٱلۡجَٰهِلِینَ﴾و ما همنشینی با جاهلان را نمیپسندیم.
آیهی۵۶:
﴿إِنَّکَ لَا تَهۡدِی مَنۡ أَحۡبَبۡتَ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَهۡدِی مَن یَشَآءُۚ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِینَ٥٦﴾[القصص: ۵۶]. «(ای پیامبر!) تو نمیتوانی کسی را که دوست داری هدایت کنی، بلکه خداوند هر کس را که بخواهد هدایت میکند، و او به هدایت شدگان داناتر است».
خداوند متعال میفرماید: تو ای محمد! -و دیگران به طریق اولی- نمیتوانی کسی را هدایت کنی، گرچه آن فرد را بیش از همۀ مردم دوست داشته باشی، چون این کاری است که مردم نمیتوانند آن را انجام دهند، و برای آنها مقدور نیست که به کسی توفیق هدایت بدهند و ایمان را در قلب وی بیافرینند، بلکه این کار در دست خداست، و هر کس را که بخواهد هدایت میکند، و او بهتر میداند که چه کسی صلاحیت هدایت را دارد،، پس او هدایت مینماید. و او میداند که چه کسی شایستۀ هدایت نیست، پس او را بر گمراهیاش باقی میگذارد.
و اما این که خداوند به پیامبرش فرموده است: ﴿وَإِنَّکَ لَتَهۡدِیٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ﴾[الشورى: ۵۲]. «و بیگمان تو به راه راست هدایت میکنی»، منظور از هدایت در اینجا تبیین و راهنمایی است. پس پیامبر صراه راست را بیان میدارد و مردم را به در پیش گرفتن آن تشویق میکند، و آنچه را در توان دارد صرف مینماید تا مردم راه راست را در پیش بگیرند. اما اینکه پیامبر هدایت را در دلهای مردم بیافریند و آنها را توفیق دهد تا هدایت شوند، هرگز چنین در دست وی نیست.
بنابراین اگر پیامبر توانایی این کار را داشت عمویش ابوطالب را که به او نیکی کرد و او را یاری داد و از قومش حفاظت کرد و از پیامبر دفاع نمود، هدایت میکرد. اما پیامبر این احسان را به او کرد که وی را به دین دعوت داد و کاملاً دلسوز و خیرخواه او بود و در ای راه بسیار کوشید. اما هدایت به دست خداست.
آیهی ۵۷-۵۹:
﴿وَقَالُوٓاْ إِن نَّتَّبِعِ ٱلۡهُدَىٰ مَعَکَ نُتَخَطَّفۡ مِنۡ أَرۡضِنَآۚ أَوَ لَمۡ نُمَکِّن لَّهُمۡ حَرَمًا ءَامِنٗا یُجۡبَىٰٓ إِلَیۡهِ ثَمَرَٰتُ کُلِّ شَیۡءٖ رِّزۡقٗا مِّن لَّدُنَّا وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ٥٧﴾[القصص: ۵۷]. «و گفتند: اگر همراه تو از هدایت پیروی کنیم از سرزمین خود ربوده میشویم. آیا آنان را در «حرم امن» جای ندادهایم، که فرآوردههای هر چیزی برای روزی (آنان) از نزد ما بهسوی آن سرازیر میشود؟ بلکه بیشترشان نمیدانند».
﴿وَکَمۡ أَهۡلَکۡنَا مِن قَرۡیَةِۢ بَطِرَتۡ مَعِیشَتَهَاۖ فَتِلۡکَ مَسَٰکِنُهُمۡ لَمۡ تُسۡکَن مِّنۢ بَعۡدِهِمۡ إِلَّا قَلِیلٗاۖ وَکُنَّا نَحۡنُ ٱلۡوَٰرِثِینَ٥٨﴾[القصص: ۵۸]. «و چه بسیار شهرها را نابود ساختیم که (اهالی آنها) در زندگی خود مست و مغرور شده و سرکشی کرده بودند. این خانههای ایشان است که بعد از آنان جز مدت اندکی مورد سکونت قرار نگرفته است و ما خودمان مالک و صاحب (دیار آنان) شدیم».
﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ مُهۡلِکَ ٱلۡقُرَىٰ حَتَّىٰ یَبۡعَثَ فِیٓ أُمِّهَا رَسُولٗا یَتۡلُواْ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِنَاۚ وَمَا کُنَّا مُهۡلِکِی ٱلۡقُرَىٰٓ إِلَّا وَأَهۡلُهَا ظَٰلِمُونَ٥٩﴾[القصص: ۵۹]. «و پروردگارت هرگز نابود کنندۀ شهرها نیست، مگر اینکه در کانون آن پیامبری بفرستد که آیات ما را بر آنان بخواند و ما نابود کنندۀ شهر و دیاری نیستیم مگر اینکه ساکنان آنجا ستمکار باشند».
خداوند متعال خبر میدهد که آن دسته از قریش و اهل مکه که حقیقت را تکذیب میکردند به پیامبر میگفتند: ﴿إِن نَّتَّبِعِ ٱلۡهُدَىٰ مَعَکَ نُتَخَطَّفۡ مِنۡ أَرۡضِنَآ﴾اگر همراه تو هدایت را بپذیریم، و از آن پیروی کنیم - با کشته شدن و اسارت و غارت شدن اموالمان - از سرزمین خود ربوده میشویم. چون مردم با تو دشمنی و مخالفت میکنند، پس اگر از تو پیروی کنیم ما را در معرض دشمنی با همۀ مردم را نخواهیم داشت. این سخن آنها بر بدگمانی به خداوند، و اینکه پروردگار دینش را یاری نمیکند، و آن را تعالی نمیبخشد، دلالت مینماید. و اینکه خداوند مردم را بر پیروان دینش مسلط میگرداند و بدترین عذاب را به آنان میچشانند. و گمان بردند که باطل بر حق چیره و مسلط میشود. خداوند با بیان حالتی که به آنها اختصاص داده است، فرمود: ﴿أَوَ لَمۡ نُمَکِّن لَّهُمۡ حَرَمًا ءَامِنٗا یُجۡبَىٰٓ إِلَیۡهِ ثَمَرَٰتُ کُلِّ شَیۡءٖ رِّزۡقٗا مِّن لَّدُنَّا﴾آیا آنان را در حرمی پر امن و امان جای ندادیم، که فرآوردههای هر چیزی برای روزی آنان از نزد ما بهسوی آن سرازیر میشود.
یعنی آیا آنها را قدرت و ثروت نبخشیدیم و در حرم جای ندادیم به گونهای که افراد زیادی به قصد (زیارت) آن میآیند و مردمان دور و نزدیک حرم را احترام میگذارند، و بر اهالی حرم یورش و هجومی صورت نمیگیرد و در هیچ چیزی کمبود ندارند؟!.
حال آنکه ترس از همه سو اماکنی را که در اطرافشان هست فراگرفته، و اهالی آن جا در امنیت و آرامش قرار ندارند. پس آنها باید پروردگارشان را به خاطر این امنیت کامل که دیگران از آن برخوردار نیستند، و برای این روزی فراوان از قبیل میوهها و خوراکیها و کالاها که مایۀ روزی و رفاه آنهاست و از هر جا برایشان آورده میشود ستایش کنند و خدا را شکر نمایند. وباید از این پیامبر بزرگوار پیروی کنند تا از امنیت و آسایش کامل برخوردار شوند.
آنها باید از تکذیب پیامبر و مغرور شدن و سرکشی کردن به خاطر نعمت خدا پرهیز نمایند و بترسند از اینکه امنیت آنها به ناامنی و ترس مبدل شود، و بعد از عزتی که دارند خوار و ذلیل گردند. و بعد از آنکه ثروتمند و توانگر هستند فقیر و نادار شوند. بنابر این خداوند آنها را از آنچه که نسبت به امتهای گذشته انجام گرفت هشدار داده و فرمود: ﴿وَکَمۡ أَهۡلَکۡنَا مِن قَرۡیَةِۢ بَطِرَتۡ مَعِیشَتَهَا﴾و چه مردمان زیادی را نابود ساختهایم که به زندگی خود مغرور شده، و رفاه و نعمتهای زندگی، آنها را غافل کرده بود! و آنها به پیامبران ایمان نیاوردند و از آنان غافل و رویگردان شدند. پس خداوند آنان را نابود کرد و نعمتها را از آنها گرفت، و آنان را به عذاب و بلا گرفتار نمود. ﴿فَتِلۡکَ مَسَٰکِنُهُمۡ لَمۡ تُسۡکَن مِّنۢ بَعۡدِهِمۡ إِلَّا قَلِیلٗا﴾این خانههای ایشان است که بعد از آنان متروک گشته و روی آبادی به خود ندیده، و جز اندکی مورد سکونت واقع نشده است. ﴿وَکُنَّا نَحۡنُ ٱلۡوَٰرِثِینَ﴾و ما وارث بندگانیم، آنها را میمیرانیم، سپس همۀ نعمتهایی را که آنان را از آن برخودار کردیم به ما بر میگردد، سپس بندگان را بهسوی خود باز میگردانیم و آنان را طبق اعمالشان مجازات میکنیم.
و از حکمت و رحمت الهی این است که امتها را به محض کفر ورزیدنشان و قبل از آنکه با فرستادن پیامبران حجت بر آنها اقامه شود، عذاب نمیدهد. بنابر این فرمود: ﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ مُهۡلِکَ ٱلۡقُرَىٰ حَتَّىٰ یَبۡعَثَ فِیٓ أُمِّهَا رَسُولٗا یَتۡلُواْ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِنَا﴾و پروردگارت به سبب کفر و ظلم اهالی شهرها و هلاک کنندهی آنها نبوده است تا اینکه پیامبری رابه مرکز و پایتخت آنان نفرستد که در آن رفت و آمد میکنند و کارهایشان را در آنجام میدهند و اخبار آن از آنان پوشیده نیست. که آیات ما را بر آنها بخواند، آیاتی که بر صحت آنچه آورده است و راست بودن آنچه که آنها را بهسوی آن فرا میخواند دلالت مینماید. پس سخن او به همۀ ساکنان آن شهر و آبادیهای دور دست و گوشه و کنار که گمان میرود رسالت و پیام او از آنان پوشیده بماند. اما شهرهای مرکزی که محل آمد و رفت مردم است و غالباً اخبار و موضوعات سریعاً میان آنها انتشار پیدا میکند، از دیگران جفای کمتری دارند.
﴿وَمَا کُنَّا مُهۡلِکِی ٱلۡقُرَىٰٓ إِلَّا وَأَهۡلُهَا ظَٰلِمُونَ﴾و ما نابود کنندۀ هیچ شهر و دیاری نیستیم مگر اینکه ساکنان آن جا با کفر ورزیدن و ارتکاب گناهان، ستمکار و مستحق کیفر باشند.
حاصل مطلب اینکه خداوند هیچکس را جز به خاطر ستمش و اقامه شدن حجت بر او عذاب نمیدهد.
آیهی ۶۰-۶۱:
﴿وَمَآ أُوتِیتُم مِّن شَیۡءٖ فَمَتَٰعُ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَزِینَتُهَاۚ وَمَا عِندَ ٱللَّهِ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ٦٠﴾[القصص: ۶۰]. «و آنچه که به شما داده شده است بهرۀ این جهان و زینت آن است، و آنچه که نزد خداوند است بهتر و پایندهتر است. آیا خرد نمیورزید؟!».
﴿أَفَمَن وَعَدۡنَٰهُ وَعۡدًا حَسَنٗا فَهُوَ لَٰقِیهِ کَمَن مَّتَّعۡنَٰهُ مَتَٰعَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا ثُمَّ هُوَ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ مِنَ ٱلۡمُحۡضَرِینَ٦١﴾[القصص: ۶۱]. «آیا کسی که او را به وعدهای نیک وعده دادهایم و بدان خواهد رسید، همانند کسی است که کالای زندگی این جهان را بدو دادهایم آنگاه او روز قیامت از احضار شدگان خواهد بود؟!».
در اینجا خداوند بندگانش را به دل نبستن به دنیا و فریب نخوردن به آن، و به دل بستن به آخرت تشویق نموده و میفرماید باید آخرت مقصود و مطلوب بنده باشد، و آنها را خبر میدهد که همه طلا و نقره و اغنام و احشام و کالاها و زنان و فرزندان و خوردنیها و نوشیدنیها و لذتهایی که به مردم داده شده است بهره و کالای زندگی دنیا و زینت آن است، و در مدت کوتاهی از آن بهرهمند میشوند، برخورداریای کوتاه که سرشار از ناگواریها، و آمیخته با رنجهاست، و انسان مدت اندکی به قصد تفاخر خود را بدان میآراید، سپس به سرعت این زینت و تجمل ظاهری از بین رفته و نابود میشود و صاحبش جز حسرت و پشیمانی و ناکامی و محرومیت استفادهای از آن نمیبرد.
﴿وَمَا عِندَ ٱللَّهِ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ﴾و نعمتهای پایدار و زندگی سالمی که نزد خداست از لحاظ کیفیت و کمیت بهتر بوده و همیشگی و جاودانه است. ﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾آیا خرد نمیورزید؟ یعنی آیا شما عقل ندارید که این دو کار را با هم مقایسه کنید تا در یابید که کدام یک قابل ترجیح است، و کدام سرا سزاوارتر است تا برای آن کار فعالیت شود؟!.
پس این دلالت مینماید که بر اساس خرد وعقل، بنده آخرت را بر دنیا ترجیح میدهد، و هیچ کس جز آنان که عقل و اندیشهای ناقص دارند دنیا را ترجیح ندادهاند.
بنابراین صاحبان خرد را یادآور شد که اوضاع و احوال ترجیح دهندگان آخرت را با ترجیح دهندگان دنیا مقایسه کنند، و فرمود: ﴿أَفَمَن وَعَدۡنَٰهُ وَعۡدًا حَسَنٗا فَهُوَ لَٰقِیهِ﴾پس مؤمنی که برای آخرت و وعدهای که خدا به او داده است مبنی بر این که پاداش نیک و بهشت و نعمتهای بزرگ آن به او میدهد، تلاش مینماید و بدون شک به آن خواهد رسید و تردیدی در آن نیست، چون این وعدۀ خداوند بزرگوار است که وعدهاش راستین است، و با بندهای که در راه خشنودی او گام برداشته و از مواردی که وی را ناراضی میکند، دوری گزیده است، خلاف وعده نمیکند.
﴿کَمَن مَّتَّعۡنَٰهُ مَتَٰعَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا﴾(آیا چنین کسی) مانند شخصی است که کالای زندگی دنیا را به او دادهایم، و او آن را میگیرد، و میخورد، و مینوشد، و آن طور که چهارپایان از آن بهره میبرند، وی نیز به همان شیوه از آن استفاده مینماید، و به دنیا مشغول شده و آخرتش را فراموش کرده، و هدایت الهی را نپذیرفته و از پیامبران پیروی نکرده است؟!.
پس این وضعیت همیشگی اوست و توشهای جز زبان و هلاکت از دنیا نخواهد داشت. ﴿ثُمَّ هُوَ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ مِنَ ٱلۡمُحۡضَرِینَ﴾سپ س او روز قیامت از احضارشدگان برای حساب است. و او میداند که هیچ خیری و نیکی برای خود از پیش نفرستاده است، بلکه فقط چیزهایی را از پیش فرستاده است که به او زبان میرساند. و به سرایی منتقل میگردد که انسان در آن بر اعمال خود مجازات میشود. پس به گمان شما چه سرنوشتی خواهد داشت؟! و پندار شما در رابطه با او چیست؟! پس فرد عاقل باید چیزی را برای خودش انتخاب نماید که اولیتر وبیشتر سزاوار ترجیح است.
آیهی ۶۲ -۶۶:
﴿وَیَوۡمَ یُنَادِیهِمۡ فَیَقُولُ أَیۡنَ شُرَکَآءِیَ ٱلَّذِینَ کُنتُمۡ تَزۡعُمُونَ٦٢﴾[القصص: ۶۲]. «و روزی (فرا خواهد رسید) که (خداوند) آنان را ندا داده و میفرماید: کجایند انبازهایی که آنها را گما میبردید؟!».
﴿قَالَ ٱلَّذِینَ حَقَّ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقَوۡلُ رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِینَ أَغۡوَیۡنَآ أَغۡوَیۡنَٰهُمۡ کَمَا غَوَیۡنَاۖ تَبَرَّأۡنَآ إِلَیۡکَۖ مَا کَانُوٓاْ إِیَّانَا یَعۡبُدُونَ٦٣﴾[القصص: ۶۳]. «کسانی که فرمان عذاب بر آنها تحقق یافته است میگویند: پروردگارا! اینانند که گمراهشان کردیم، آنان را چنانکه خود گمراه شدیم گمراه نبودیم. ما از اینان در پیشگاه تو بیزاری میجوییم، ما را عبادت نمیکردند (بلکه دنبالهرو پندار خود بودند)».
﴿وَقِیلَ ٱدۡعُواْ شُرَکَآءَکُمۡ فَدَعَوۡهُمۡ فَلَمۡ یَسۡتَجِیبُواْ لَهُمۡ وَرَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَۚ لَوۡ أَنَّهُمۡ کَانُواْ یَهۡتَدُونَ٦٤﴾[القصص: ۶۴]. «و گفته میشود: انبازهای خود را به یاری بخوانید، آنگاه آنها را فرا میخوانند اما (ندای) آنان را پاسخ نمیدهند. و عذاب را میبینند، و اگر هدایت میشدند آنچه که برایشان پیش آمده است پیش نمیآمد».
﴿وَیَوۡمَ یُنَادِیهِمۡ فَیَقُولُ مَاذَآ أَجَبۡتُمُ ٱلۡمُرۡسَلِینَ٦٥﴾[القصص: ۶۵]. «و روزی که (خداوند) آنها را ندا میدهد و میفرماید: چه پاسخی به پیامبران دادید؟».
﴿فَعَمِیَتۡ عَلَیۡهِمُ ٱلۡأَنۢبَآءُ یَوۡمَئِذٖ فَهُمۡ لَا یَتَسَآءَلُونَ٦٦﴾[القصص: ۶۶]. «آنگاه خبرها در آن روز بر آنان مشتبه گشته و نمیتوانند چیزی را از یکدیگر بپرسند».
در اینجا خداوند خبر میدهد که در روز قیامت از مردم سؤال میکند و از مسایل اصولی از آنها میپرسد، و از آنان در رابطه با عبادت خداوند و اجابت پیامبرانشان سؤال میکند. پس فرمود: ﴿وَیَوۡمَ یُنَادِیهِمۡ﴾و روزی خواهد آمد که خداوند کسانی را که از انبازهایی را با او شریک ساخته و آنها را پرستش کرده بودند، و امیدوار بودند که زیانی را از آنها دفع نمایند،صدا میزند تا ناتوان بودن انبازها وگمراهیشان را برایشان بیان نماید.
﴿فَیَقُولُ أَیۡنَ شُرَکَآءِیَ﴾پس میفرماید: شریکا و انبازهای من کجایند؟! البته که خداوند شریکی ندارد، اما اینجا برحسب گمان و دروغ آنها از آنان میپرسد. بنابر این فرمود: ﴿ٱلَّذِینَ کُنتُمۡ تَزۡعُمُونَ﴾کسانی که گمان میبردید (شریکان خداوند میباشند) کجا هستند؟ و آیا میتوانند فایدهای برسانند و زیانی را دور کنند؟! در آن حالت برای آنها مشخص میگردد که آنچه را عبادت کرده و به آن امید داشتهاند باطل بوده است و خود آنان وامیدی که از آنها داشتهاند چیزی عبث بوده است. پس به گمراهی و سرکشی خود حکم میکنند. بنابر این ﴿قَالَ ٱلَّذِینَ حَقَّ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقَوۡلُ﴾سران و رهبران کفر و شر که فرمان عذاب دربارۀ آنان محقق شده است به گمراه بودن خود و گمراه کردن دیگران اعتراف میکنند و میگویند: ﴿رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِینَ أَغۡوَیۡنَآ أَغۡوَیۡنَٰهُمۡ کَمَا غَوَیۡنَا﴾پروردگارا! این پیروان ما هستند که گمراهشان کردیم، چنان که خو گمراه شدیم. یعنی همۀ ما در گمراهی مشترک هستیم و فمران عذاب دربارۀ همه ما محقق است.
﴿تَبَرَّأۡنَآ إِلَیۡکَ﴾در پیشگاه تو از عبادتشان بیزاری میجوییم. یعنی ما از آنها و عملشان بیزار هستیم. ﴿مَا کَانُوٓاْ إِیَّانَا یَعۡبُدُونَ﴾آنها ما را نمیپرستیدند، بلکه شیطانها را عبادت میکردند.
﴿وَقِیلَ ٱدۡعُواْ شُرَکَآءَکُمۡ﴾و به آنها گفته میشود: آنچه را که با خدا شریک میساختید،به فریاد بخوانید، چون از آنها امید نفع و سود داشتید. پس آنها در آن وقت دشوار که عبادت کننده به آنچه عبادت کرده است نیاز دارد، فرمان داده میشوند تا آنها را بخوانند.
﴿فَدَعَوۡهُمۡ﴾پس آنان را ندا میدهند تا به آنها فایده برسانند و یا چیزی از عذاب خدا را از آنان دور سازند. ﴿فَلَمۡ یَسۡتَجِیبُواْ لَهُمۡ﴾ولی پاسخی به آنان نمیدهند، و کافران میدانند که آنها دروغگو بودهاند و سزاوار عقوبت و کیفر هستند. ﴿وَرَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَ﴾و عذابی را که آشکارا و به زودی آنها را فرا خواهد گرفت با شچم خود میبینند، بعد از اینکه آن را تکذیب و انکار کردند.
﴿لَوۡ أَنَّهُمۡ کَانُواْ یَهۡتَدُونَ﴾و اگر هدایت میشدند، آنچه که برایشان پیش آمده است، پیش نمیآمد، و به راه بهشت هدایت میشدند. همانطور که در دنیا هدایت یافتند، امان آنها هدایت نشدند.
﴿وَیَوۡمَ یُنَادِیهِمۡ فَیَقُولُ مَاذَآ أَجَبۡتُمُ ٱلۡمُرۡسَلِینَ٦٥﴾و روزی که خداوند مشرکان را ندا میدهد که به پیامبران چه پاسخی دادید، آیا آنها را تصدیق کردید و از آنان پیروی نمودید، یا اینکه آنها را تکذیب کردید و با آنان مخالف ورزیدید؟!.
﴿فَعَمِیَتۡ عَلَیۡهِمُ ٱلۡأَنۢبَآءُ یَوۡمَئِذٖ فَهُمۡ لَا یَتَسَآءَلُونَ٦٦﴾آنان پاسخی برای این سؤال ندارند، و به راه راست رهنمود نمیشوند. و معلوم است که در اینجا جز پاسخ درستی که مطابق با حقیقت باشد مبنی بر این که ایمان آوردهایم و از پیامبران اطاعت کردهایم، مفید نخواهد بود. اما از آنجا که میدانند پیامبران را تکذیب کردهاند و با دستورشان مخالفت ورزیدهاند، چیزی نمیگویند، و نمیتوانند از همدیگر بپرسند که چه پاسخی بدهند، گرچه آن پاسخ دروغ باشد.
آیهی۶۷:
﴿فَأَمَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَعَسَىٰٓ أَن یَکُونَ مِنَ ٱلۡمُفۡلِحِینَ٦٧﴾[القصص: ۶۷]. «و اما کسی که توبه کرده و ایمان آورده و کار شایستۀ انجام داده باشد امید است که از زمرۀ رستگاران گردد».
وقتی خداوند این را بیان کرد که از بندگان در مورد معبودشان و در مورد پیامبرانشان سؤال خواهد شد، راهی را بیان کرد که با آن بنده از عذاب خداوند متعال نجات مییابد و فرمود: نجاتی نیست مگر برای کسیکه اهل توبه باشد و از شرک ورزی و گناهان دوری ورزد و به خدا ایمان آورد و او را عبادت نماید، و از پیامبرانش اطاعت کند و آنها را تصدیق نماید و کار شایسته انجام دهد و در این راستا از پیامبرانش پیروی نماید.
﴿فَعَسَىٰٓ أَن یَکُونَ مِنَ ٱلۡمُفۡلِحِینَ﴾پس امید است کسی که این خصلتها را داشته باشد از زمرۀ رستگاران گردد، آنهایی که به مطلوب دست مییابند و از امر ناگوار نجات پیدا میکنند. پس برای رستگار شدن راهی جز این وجود ندارد.
آیهی ۶۸-۷۰:
﴿وَرَبُّکَ یَخۡلُقُ مَا یَشَآءُ وَیَخۡتَارُۗ مَا کَانَ لَهُمُ ٱلۡخِیَرَةُۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ٦٨﴾[القصص: ۶۸]. «و پروردگار تو هر آنچه را بخواهد میآفریند، و (هر کس را بخواهد) بر میگزیند، و آنان اختیاری ندارند. خداوند بسی منزهتر و بالاتر از آن است که برایش شریک قرار میدهند».
﴿وَرَبُّکَ یَعۡلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمۡ وَمَا یُعۡلِنُونَ٦٩﴾[القصص: ۶۹]. «و پروردگارت آنچه دلهایشان پنهان میدارد و آنچه که آشکار میسازد، میداند».
﴿وَهُوَ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ لَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِی ٱلۡأُولَىٰ وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَلَهُ ٱلۡحُکۡمُ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ٧٠﴾[القصص: ۷۰]. «و اوست «الله» معبود به حق دیگری جز او نیست، و فرمانروایی از آن اوست و بهسوی او بازگردانده میشوید».
در این آیات خداوند بیان میدارد که او همۀ مخلوقات را آفریده و مشیت و ارادۀ او در همۀ آفریدهها نافذ است، و هر کس را که بخواهد بر میگزیند و هر فرمان و زمان و مکانی را که بخواهد انتخاب میکند، و هیچکس دیگری حق انتخاب ندارد.
و خداوند از داشتن شریک و پشتیبان و فرزند و همسر و هر آنچه شریک او قرار میدهند پاک و منزه است. و به آنچه که دلهایشان پنهان میدارد و آنچه که آشکار میسازند آگاه است. و فقط او معبود ستایش شده در دنیا و آخرت است، و به خاطر برخورداری از صفتهای جلال و جمال، و به خاطر احسانی که به بندگانش نموده مورد ستایش قرار میگیرد. و او در هر دو جهان حاکم است، در دنیا به حکم و فرمان تقدیری حکم مینماید که مصداق آن همۀ چیزهایی است که آفریده و پدید آورده است. و حکم دینی نیز از آن اوست که مصداق آن مجموعۀ شریعتها و اوامر و نواهی است. و در آخرت به حکم تقدیری و جزایی خود حکم میکند. بنابر این فرمود: ﴿وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ﴾وبه سوی او بازگردانده میشوید، پس هر یک از شما را به خاطر عمل خوب و بدش جزا و سزا میدهد.
آیهی ۷۱-۷۳:
﴿قُلۡ أَرَءَیۡتُمۡ إِن جَعَلَ ٱللَّهُ عَلَیۡکُمُ ٱلَّیۡلَ سَرۡمَدًا إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ مَنۡ إِلَٰهٌ غَیۡرُ ٱللَّهِ یَأۡتِیکُم بِضِیَآءٍۚ أَفَلَا تَسۡمَعُونَ٧١﴾[القصص: ۷۱]. «بگو: به من بگویید اگر خداوند شب را بر شما تا روز قیامت پیوسته بگرداند، کیست معبودی غیر از خداوند که برایتان روشنی بیاورد؟ آیا نمیشنوید؟!».
﴿قُلۡ أَرَءَیۡتُمۡ إِن جَعَلَ ٱللَّهُ عَلَیۡکُمُ ٱلنَّهَارَ سَرۡمَدًا إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ مَنۡ إِلَٰهٌ غَیۡرُ ٱللَّهِ یَأۡتِیکُم بِلَیۡلٖ تَسۡکُنُونَ فِیهِۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ٧٢﴾[القصص: ۷۲]. «بگو: به من خبر دهید اگر خداوند روز را تا قیامت بر شما ماندگار کند، به جز خدا کدام معبود است که بتواند برای شما شبی را بیاورد تا در آن آرام گیرید؟ آیا نمیبینید؟».
﴿وَمِن رَّحۡمَتِهِۦ جَعَلَ لَکُمُ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ لِتَسۡکُنُواْ فِیهِ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٧٣﴾[القصص: ۷۳]. «و از رحمت خود شب و روز را برایتان مقرر داشت تا در آن بیارامید و فضل خدا را بجوئید و باشد که سپاس بگزارید».
این منتی از جانب خدا بر بندگانش است که آنها را به ادا کردن شکر و انجام بندگی و به جای آوردن حق خدا فرا میخواند. آری! منت و فضل خداست که از سر لطف و رحمت خویش روز را برای آنها آفریده است تا فضل خدا را بجویند، و برای طلب روزیهای خود و زندگیشان در روشنایی روز به اینجا و آنجا بروند، و پخش شوند. و شب را آفریده است تا در آن آرام بگیرند و روح و جسم آنها از خستگی کار و فعالیت روزانه بیاساید.
پس این از فضل و رحمت خدا نسبت به بندگانش میباشد، و آیا کسی میتواند این چیزها را به وجود بیاورد؟! ﴿إِن جَعَلَ ٱللَّهُ عَلَیۡکُمُ ٱلَّیۡلَ سَرۡمَدًا إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ مَنۡ إِلَٰهٌ غَیۡرُ ٱللَّهِ یَأۡتِیکُم بِضِیَآءٍۚ أَفَلَا تَسۡمَعُونَ﴾اگر خداوند شب را تا روز قیامت ماندگار کند به جز خدا کیست که بتواند برای شما روشنی بیاورد؟آیا مواعظ خدا و آیات را نمیشنویدو نمیفهمید؟! ﴿إِن جَعَلَ ٱللَّهُ عَلَیۡکُمُ ٱلنَّهَارَ سَرۡمَدًا إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ مَنۡ إِلَٰهٌ غَیۡرُ ٱللَّهِ یَأۡتِیکُم بِلَیۡلٖ تَسۡکُنُونَ فِیهِۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ﴾و اگر خداوند روز را تا قیامت بر شما ماندگار کند به جز خدا کدام معبود است که بتواند شبی را برایتان بیاورد تا در آن آرام گیرید؟ آیا عبرت نمیگیرید و نشانهها و آیات خدا را نمیبینید تا بینش شما روشن گردد و راه راست را در پیش گیرید؟!.
در مبحث شب فرمود: ﴿أَفَلَا تَسۡمَعُونَ﴾آیا نمیشنوید، و در مبحث روز فرمود: ﴿أَفَلَا تُبۡصِرُونَ﴾آیا نمیبینید، چون قوۀ شنیدن در شب از قوۀ بینایی قویتر است و در روز قوۀ بینایی از شنوایی قویتر میباشد.
و از آیات چنین بر میآید که بنده باید در نعمتهای خداوند بیاندیشد و به دقت در آن بنگرد و عدم و وجو آنرا با هم مقایسه کند. زیرا اگر وجود نعمت با عدم آن مقایسه شود عقل انسان متوجه منت و احسان خدا میگردد. به خلاف کسی که به داشتن چیزهایی عادت کرده و چنین فکر میکند که این نعمات همیشه بودهاند و همواره ادامه خواهند داشت، پس خداوند را بر نعمتهایش ستایش نمیکند و از ابراز نیاز به درگاه خداوند ابا میورزد. چنین کسی به کوری قلب دچار شده است و فکر شکرگزاردن و ذکر خداوند به ذهنش هم خطور نمیکند.
آیهی ۷۴-۷۵:
﴿وَیَوۡمَ یُنَادِیهِمۡ فَیَقُولُ أَیۡنَ شُرَکَآءِیَ ٱلَّذِینَ کُنتُمۡ تَزۡعُمُونَ٧٤﴾[القصص: ۷۴]. «و روزی که آنان را ندا میدهد، آنگاه میگوید: کجایند آن شریکانم که شما میپنداشتید؟!».
﴿وَنَزَعۡنَا مِن کُلِّ أُمَّةٖ شَهِیدٗا فَقُلۡنَا هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡ فَعَلِمُوٓاْ أَنَّ ٱلۡحَقَّ لِلَّهِ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَفۡتَرُونَ٧٥﴾[القصص: ۷۵]. «و (در آن روز) از هر امتی گواهی بیرون میکشیم، آنگاه میگوییم: دلیل خود را بیاورید. پس میدانند که حق با خداوند است، وآنچه که به هم میبافتند از ایشان گم و ناپدید میشود».
روزی (خواهد آمد) که خداوند کسانی را ندا میدهد که چیزهایی را برای او شریک قرار میدادند، و غیر او را با وی برابر دانسته و ادعا میکردند که خداوند شریکانی دارد که سزاوار عبادت هستند، و فایده میدهند و ضرر میرسانند. پس وقتی که روز قیامت فرا برسد، خداوند میخواهد جسارت و افترایی که در سر میپروراندند، و دروغگویی آنانرا آشکار سازد، ﴿یُنَادِیهِمۡ فَیَقُولُ أَیۡنَ شُرَکَآءِیَ ٱلَّذِینَ کُنتُمۡ تَزۡعُمُونَ﴾آنان را ندا میدهد و میگوید کجایند انبازهایی که برای من گمان میبردید. کجاست آنچه آنها به گمان خود شریک خدا قرار میدادند، و فقط گمان آنها بود نه واقعیت همانطور که فرموده است: ﴿وَمَا یَتَّبِعُ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ شُرَکَآءَۚ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ﴾[یونس: ۶۶]. «و آنها که غیر خدا را شریک او تلقی میکنند (از برهانی روشن) پیروی نمیکنند، (بلکه) فقط پیرو گمانند».
پس هرگاه آنها ومعبودانشان حاضر شدند، خداوند از میان امتهای دروغگو گواهانی را بیرون میآورد که بر شرک ورزیدن و باور فاسدشان در دنیا گواهی میدهند و اینها به منزلۀ کاندیداهای آنان هستند. ﴿وَنَزَعۡنَا مِن کُلِّ أُمَّةٖ شَهِیدٗا﴾یعنی از میان سران تکذیب کنندگان کسانی را انتخاب میکنیم تا از برادرانشان دفاع کنند، حال آن که هر دو گروه بر یک راه هستند. پس وقتی برای محاکمه آورده شوند، ﴿فَقُلۡنَا هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡ﴾میگوییم: حجت و دلیل خود را بر صحت و درستی شرک خویش بیاورید. آیا ما شما را به آن فرمان دادهایم؟ آیا پیامبران من شما را به آن دستور دادهاند؟ آیا این را در یکی از کتابهای من دیدهاید؟ آیا در میان معبودان شما کسی هست که سزاوار چیزی از الوهیت و خدایی باشد؟آیا به شما میتوانند فایده برسانند، یا میتوانند شما را از عذاب خدا نجات دهند؟! پس اگر شایستگی دارند این کارها را انجام دهند و اگر قدرتی دارند باید آن را به شما بنمایاند.
﴿فَعَلِمُوٓاْ أَنَّ ٱلۡحَقَّ لِلَّهِ﴾پس در این هنگام باطل و فاسد بودن گفتۀ خود را میدانند، و میفهمند که حق از آن خداوند است. آنها دلیلی ندارند، و مجادله و گفتگو به ضرر آنها تمام میشود، و حجت خدا قاطع و والا است.
﴿وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَفۡتَرُونَ﴾و دروغ و تهمتی که به هم میبافتند نابود و متلاشی میشود و میدانند که خداوند دربارۀ آنها به عدل رفتار مینماید چون کیفر و عذاب را جز به کسی که سزاوار آن است نمیدهد.
آیهی ۷۶-۸۲:
﴿إِنَّ قَٰرُونَ کَانَ مِن قَوۡمِ مُوسَىٰ فَبَغَىٰ عَلَیۡهِمۡۖ وَءَاتَیۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡکُنُوزِ مَآ إِنَّ مَفَاتِحَهُۥ لَتَنُوٓأُ بِٱلۡعُصۡبَةِ أُوْلِی ٱلۡقُوَّةِ إِذۡ قَالَ لَهُۥ قَوۡمُهُۥ لَا تَفۡرَحۡۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡفَرِحِینَ٧٦﴾[القصص: ۷۶]. «همانا قارون از قوم موسی بود، پس بر آنان سرکشی کرد، و از گنجها اندازهای به او داده بودیم که کلیدهای آن بر گروهی توانمند سنگینی میکرد. آنگاه که قومش بدو گفتند: شادمانی مکن، همانا خدا شاد شوندگان (به مال) را دوست نمیدارد».
﴿وَٱبۡتَغِ فِیمَآ ءَاتَىٰکَ ٱللَّهُ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَۖ وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ ٱلدُّنۡیَاۖ وَأَحۡسِن کَمَآ أَحۡسَنَ ٱللَّهُ إِلَیۡکَۖ وَلَا تَبۡغِ ٱلۡفَسَادَ فِی ٱلۡأَرۡضِۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُفۡسِدِینَ٧٧﴾[القصص: ۷۷]. «و در آنچه خداوند به تو داده است سرای آخرت را بجوی، و بهرۀ خود را از دنیا فراموش مکن، و چنانکه خداوند به تو نیکی کرده است (با دیگران) نیکی کن، و در زمین در پی فساد مباش که خداون فسادکاران را دوست نمیدارد».
﴿قَالَ إِنَّمَآ أُوتِیتُهُۥ عَلَىٰ عِلۡمٍ عِندِیٓۚ أَوَ لَمۡ یَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ قَدۡ أَهۡلَکَ مِن قَبۡلِهِۦ مِنَ ٱلۡقُرُونِ مَنۡ هُوَ أَشَدُّ مِنۡهُ قُوَّةٗ وَأَکۡثَرُ جَمۡعٗاۚ وَلَا یُسَۡٔلُ عَن ذُنُوبِهِمُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ٧٨﴾[القصص: ۷۸]. «قارون گفت: تنها در نتیجۀ علم و دانشی که دارم آن (مال) به من داده شده است. آیا ندانست که خداوند پیش از او نسلهای (گذشته) کسانی را که از او توانمندتر و مال اندوزتر بودند هلاک کرد؟ و گناهکاران از گناهشان پرسیده نمیشوند».
﴿فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦ فِی زِینَتِهِۦۖ قَالَ ٱلَّذِینَ یُرِیدُونَ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا یَٰلَیۡتَ لَنَا مِثۡلَ مَآ أُوتِیَ قَٰرُونُ إِنَّهُۥ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٖ٧٩﴾[القصص: ۷۹]. «پس (قارون) آراسته به زیورهای خود میان قومش ظاهر شد کسانی که زندگانی دنیا را میخواستند گفتند: ای کاش! ما نیز مانند آنچه به قارون داده شده است میداشتیم، به راستی او از بهرهای بزرگ برخوردار است».
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ وَیۡلَکُمۡ ثَوَابُ ٱللَّهِ خَیۡرٞ لِّمَنۡ ءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗاۚ وَلَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلصَّٰبِرُونَ٨٠﴾[القصص: ۸۰]. «و کسانی که دانش وآگاهی داشتند، گفتند: وای بر شما! پاداش خداوند برای کسی که ایمان آورد و کار شایسته انجام دهد، بهتر است و این را جز شکیبایان نمیپذیرند».
﴿فَخَسَفۡنَا بِهِۦ وَبِدَارِهِ ٱلۡأَرۡضَ فَمَا کَانَ لَهُۥ مِن فِئَةٖ یَنصُرُونَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَمَا کَانَ مِنَ ٱلۡمُنتَصِرِینَ٨١﴾[القصص: ۸۱]. «پس او و خانهاش را به زمین فرو بردیم، و هیچ گروهی نداشت که او را در برابر خداوند یاری دهند، و خود نیز نتوانست خود را کمک کند».
﴿وَأَصۡبَحَ ٱلَّذِینَ تَمَنَّوۡاْ مَکَانَهُۥ بِٱلۡأَمۡسِ یَقُولُونَ وَیۡکَأَنَّ ٱللَّهَ یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ وَیَقۡدِرُۖ لَوۡلَآ أَن مَّنَّ ٱللَّهُ عَلَیۡنَا لَخَسَفَ بِنَاۖ وَیۡکَأَنَّهُۥ لَا یُفۡلِحُ ٱلۡکَٰفِرُونَ٨٢﴾[القصص: ۸۲]. «آنان که دیروز آرزو میکردند به جای او باشند، گفتند: وای! انگار خدا روزی را برای هر کس از بندگانش که بخواهد فراخ میگرداند، و برای هر کس که بخواهد روزی را تنگ و کم میگرداند. و اگر خداوند بر ما منت ننهاده بود بیگمان ما را فرو میبرد. وای! انگار کافران رستگار نمیگردند».
خداوند از حالت قارون و آنچه که انجام داد و موعظه و نصیحتی که بدو شد خبر داده و میفرماید: ﴿إِنَّ قَٰرُونَ کَانَ مِن قَوۡمِ مُوسَىٰ﴾همانا قارون از قوم موسی بود. یعنی از بنیاسرائیل بود، آنهایی که خداوند در آن زمان بر جهانیان برترشان داده بود، و خداوند نعمتهای فراوانی به آنان بخشیده بود. پس حالت آنها چنین اقتضا میکرد که بر دین استقامت داشته باشند. اما قارون از راه قومش منحرف شد، ﴿فَبَغَىٰ عَلَیۡهِمۡ﴾و به خاطر نعمتهای فراوانی که به او داده شده بود سرکشی و فخرفروشی کرد.
﴿وَءَاتَیۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡکُنُوزِ مَآ إِنَّ مَفَاتِحَهُۥ لَتَنُوٓأُ بِٱلۡعُصۡبَةِ أُوْلِی ٱلۡقُوَّةِ﴾و گنجها و خزانههای زیادی به او داده بودیم که کلیدهای آن بر گروه قدرتمندی سنگینی میکرد، کلمۀ «عْصبه» بر گروه ده، نه و هفت نفری اطاق میشود. یعنی کلیدهای گنجینه و خزانههای اموال او چنان زیاد بود که گروه قدرتمندی به هنگام حمل آن کلیدها احساس سنگینی میکردند. پس در مورد خود گنجها چه فکر میکنی؟
﴿إِذۡ قَالَ لَهُۥ قَوۡمُهُۥ لَا تَفۡرَحۡۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡفَرِحِینَ﴾وقتی که قومش در حالی که او را نصیحت میکردند و او را از طغیان و سرکشی برحذر میداشتند به او گفتند: به این دنیا و ثروت فراوان خود شاد مباش، و به آن افتخار مورز که آن تو را از آخرت غافل میگرداند. زیرا خداوند کسانی را که به مال دنیا شاد میشوند و شیفته و غرق محبت آن میگردند دوست ندارد.
﴿وَٱبۡتَغِ فِیمَآ ءَاتَىٰکَ ٱللَّهُ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ﴾تو اموال و داراییهایی داری که وسیلهای برای به دست آوردن آخرت است. حال آنکه دیگران این وسیله را ندارند. پس به وسیلۀ این مالها آخرت را بجوی و از آن صدقه بده. و به این بسنده نکن که ثروت خود را در به دست آوردن لذتها به کار بگیری. ﴿وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ ٱلدُّنۡیَا﴾یعنی ما به تو نمیگوییم که همۀ اموال و داراییات را صدقه کن و آن را ضایع نما، بلکه برای آخرت خود انفاق کن، و از دنیای خود چنان بهرهبرداری کن که در دین تو خلل ایجاد نشود و به آخرت تو زیان نرسد.
﴿وَأَحۡسِن کَمَآ أَحۡسَنَ ٱللَّهُ إِلَیۡکَ﴾و با بندگان خدا نیکی کن، همانطور که خداوند با دادن این مالها به تو نیکی کرده است، ﴿وَلَا تَبۡغِ ٱلۡفَسَادَ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾و با تکبر و انجام دادن گناهان و مشغول شدن به نعمتها و فراموش کردن کسی که نعمتها را داده است در زمین به دنبال فساد و تباهیمباش، ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُفۡسِدِینَ﴾همانا خداوند تباهکاران و فساد پیشگان را دوست نمیدارد، بلکه آنها را به کیفر تباهکاریشان به شدت مجازات خواهد کرد.
قارون نصیحت آنها را نپذیرفت و به نعمت پروردگارش کفر ورزید و گفت: ﴿إِنَّمَآ أُوتِیتُهُۥ عَلَىٰ عِلۡمٍ عِندِیٓ﴾من این مالها را به وسیلۀ تلاش خود و شناختی که از راههای کسب و معامله داشتم، و به سبب مهارت خویش به دست آوردهام، و یا از آنجا که خداوند میدانست من لایق این اموال هستم آن را به من داده است. پس چرا شما مرا بر نحوۀ استفاده از چیزی نصیحت میکنید که خداوند به من بخشیده است؟
خداوند متعال با بیان اینکه دادن و بخشیدن وی بیانگر خوب بودن حالت کسی نیست که به او بخشیده است، فرمود: ﴿أَوَ لَمۡ یَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ قَدۡ أَهۡلَکَ مِن قَبۡلِهِۦ مِنَ ٱلۡقُرُونِ مَنۡ هُوَ أَشَدُّ مِنۡهُ قُوَّةٗ وَأَکۡثَرُ جَمۡعٗاۚ﴾آیا نمیداند که خداوند پیش از او از میان نسلهای گذشته کسانی را که از او توانمندتر و مالاندوزتر بودند هلاک کرده است؟! پس چه مانعی وجود دارد که خداوند نسلهای دیگری را نیز هلاک کند؟ با اینکه سنت ما این است که هر کس مانند آنها یا بیشتر از آنها قدرت و ثروت داشته باشد و کارهایی را انجام دهد که موجب هلاکت و نابودی است او را هلاک خواهیم کرد. ﴿وَلَا یُسَۡٔلُ عَن ذُنُوبِهِمُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ﴾و گناهکاران از گناهانشان پرسیده نمیشوند، بلکه خداوند آنها را کیفر میدهد، و چون حالت آنها را میداند آنان را عذاب میدهد. پس آنان گرچه برای خود حالتی نیکو تجسم کنند، و خود را نجات یافته تلقی نمایند سخن آنها مورد قبول نیست، و چیزی از عذاب خدا را از آنها دور نمیکند. چون گناهانشان پوشیده نیست. پس انکار کردن آنها بیجاست. قارون همچنان به عناد و سرکشی خود و نپذیرفتن نصیحت و اندرز قومش با سرمستی و غرور و در حالی که به خود پسندی گرفتار آمده بود ادامه میداد.
﴿فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦ فِی زِینَتِهِ﴾و روزی با زیباترین و بهترین وضعیت خود بیرون آمد. او اموال فراوانی داشت و تا آخرین حد که میتوانست خود را آماده و آراسته کرده بود. و معمولاً امثال قارون بسیار خود را آراسته میکنند ومانور میدهند، و قارون هر آنچه که از آرایش و تجمل و فخر و ناز قابل تصور بود جمع کرده بود.
در این حالت چشمها به قارون دوخته شد، لباسش دلها را مجذوب، و آرایش و خود آراییاش مردم را بهسوی خود جلب کرده بود. تماشاگران در مورد قارون به دو گروه تقسیم شده بودند و هر یک بر حسب خواست و علاقۀ خودش سخن میگفت، ﴿قَالَ ٱلَّذِینَ یُرِیدُونَ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا﴾کسانیکه زندگانی دنیا را میخواستند و به آن دل بسته بودند و دنیا آخرین مقصدشان بود، و خواستههای جز آن نداشتند، گفتند: ﴿یَٰلَیۡتَ لَنَا مِثۡلَ مَآ أُوتِیَ قَٰرُونُ﴾کاش دنیا و کالا و زیبایی آن به ما هم داده میشد، همانطور که به قارون داده شده است! ﴿إِنَّهُۥ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٖ﴾بیگمان او از بهرهای بزرگ برخوردار است. البته اگر کار به آنچه که آنها میخواستند تمام میشد، و دنیایی دیگر وجود نداشت و آخرتی در کار نبود آنها راست میگفتند که قارون از بهرۀ بزرگی برخوردار است، چون به او امکانات و اموال چنان زیادی داده شده بود که میتوانست هر طور که بخواهد از نعمتهای دنیا استفاده کند و او با این اموال و ثروت میتوانست همۀ آنچه را که میخواست به دست بیاورد. و بسیاری از مردم برخورداری از چنین وضعیتی را عین سعادتمندی به حساب میآورند. ولی در واقع هر کس که دنیا و زخارف آن را آخرین هدف خود قرار دهد به راستی که پستترین انسان است و هرگز به خواستههای عالی و مطالب گرانبها راه نمییابد.
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ﴾و کسانی که دانش و آگاهی داشتند و حقایق اشیا را میدانستند و به باطن دنیا نگاه نمیکردند، در آن وقت که آن دسته از مردم به ظاهر قارون مینگریستند، در حالی که از آنچه آنها برای خود آرزو کرده بودند ناراحت و دردمند شده بودند، و از وضعیت آنها تأسف میخوردند و سخنشان را قبول نداشتند، گفتند: ﴿وَیۡلَکُمۡ﴾وای بر شما! ﴿ثَوَابُ ٱللَّهِ خَیۡرٞ لِّمَنۡ ءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا﴾پاداش خدا در این دنیا که عبارت است از لذت عبادت، و دوست داشتن آن، وبازگشتن بهسوی خدا، و روی آوردن به او، و پاداشی که در آن دنیا میدهد که بهشت و نعمتهایی است که در آن وجود دارد، و چشمها از دیدن آن لذت میبرند، برای کسی که ایمان بیاورد و کار شایسته انجام دهد بهتر از چیزی است که شما آرزو کرده و به آن علاقهمند شدهاید. پس این است حقیقت امر اما این طور نیست که هر کس این را بداند به آن روی بیاورد، بلکه این را فرا نمیگیرند و توفیق دست یافتن به آن را ندارند، ﴿إِلَّا ٱلصَّٰبِرُونَ﴾مگر کسانی که شکیبایی میورزند، آنهایی که بر طاعت خداوند صبر میورزند و خود را از گناه ونافرمانی خدا باز میدارند و به هنگام تقدیرهای دردناک خداوندی صبر و بردباری پیشه میکنند و جذابیتهای دنیا و لذایذشان آنها را از یاد پروردگارشان غافل نمیکند و میان او و آنچه که برای آن آفریده شدهاند مانعی ایجاد نمینمایند. پس چنین کسانی پاداش خدا را بر دنیای فانی ترجیح میدهند.
وقتی فخر فروشی و سرکشی قارون به اوج رسیده و دنیایش نزد او زیبا جلوه نمود، و بسیار به آن دلباخته شد، ناگهان عذاب خدا او را فرا گرفت، ﴿فَخَسَفۡنَا بِهِۦ وَبِدَارِهِ ٱلۡأَرۡضَ﴾پس او و خانهاش را به زمین فرو بردیم، و سزای او از نوع عملش بود. پس همانطور که خودش را از بندگان خدا بالاتر قرار داد خداوند نیز او را در پایینترین مکان جای داد. و او و خانهاش به همراه اثاثیه وکالاهایش که مایۀ فریب او شده بودند به دل زمین فرو رفتند ﴿فَمَا کَانَ لَهُۥ مِن فِئَةٖ یَنصُرُونَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَمَا کَانَ مِنَ ٱلۡمُنتَصِرِینَ﴾و او را گروه و خدمتگزاران و لشکریانی نبود که در برابر خداوند یاریاش کنند. پس عذاب خدا او را فرا گرفت، و کسی او را یاری نداد و خودش هم نتوانست کاری بکند.
﴿وَأَصۡبَحَ ٱلَّذِینَ تَمَنَّوۡاْ مَکَانَهُۥ بِٱلۡأَمۡسِ یَقُولُونَ﴾و کسانی که دیروز آرزو میکردند به جای او باشند. یعنی زندگانی دنیا را میخواستند، کسانی که میگفتند: کاش مانند آنچه به قارون داده شده است به ما هم داده میشد، آنها پس از به زمین فرو رفتن قارون، در حالی که ناراحت بودند و عبرت گرفته و میترسیدند که عذاب خدا آنها را نیز فرو بگیرد، گفتند: ﴿وَیۡکَأَنَّ ٱللَّهَ یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ وَیَقۡدِرُ﴾وای! انگار خداوند روزی را برای هر کس از بندگان خود که بخواهد گسترده میگرداند، و برای هر کس که بخواهد آن را تنگ و کم میگرداند، پس اکنون دانستیم خداوند که روزی فراوانی به قارون داده است دلیل بر این نیست که در او خیر و خوبی وجود دارد، و ما در این سخن خود که گفتیم ﴿إِنَّهُۥ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٖ﴾واقعاً قارون دارای بهرۀ بزرگی است، اشتباه کردهایم.
﴿لَوۡلَآ أَن مَّنَّ ٱللَّهُ عَلَیۡنَا لَخَسَفَ بِنَا﴾اگر خداوند بر ما منت نمینهاد، ما را بر آنچه که گفتیم کیفر میداد، پس اگر فضل و منت او نبود، ما را به زمین فرو میبرد. پس هلاکت شدن قارون کیفر وسزایی بود برای او وعبرت و پندی بود برای دیگران، حتی کسانی که به او رشک میبردند پشیمان شدند و فکرشان تغییر کرد. ﴿وَیۡکَأَنَّهُۥ لَا یُفۡلِحُ ٱلۡکَٰفِرُونَ﴾یعنی کافران در دنیا و آخرت رستگار نمیگردند.
آیهی ۸۳:
﴿تِلۡکَ ٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ نَجۡعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوّٗا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فَسَادٗاۚ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِینَ٨٣﴾[القصص: ۸۳]. «این سرای آخرت است که آن را برای کسانی که در زمین به دنبال استکبار و فساد نیستند مقرر میکنیم، و عاقبت از آن پرهیزگاران است».
وقتی خداوند ماجرای قارون و دنیایی که به او داده شده بود و سرانجام او را بیان کرد، و به گفتۀ اهل دانش نیز اشاره کرد که گفتند: «پاداش خداوند برای کسیکه ایمان بیاورد و کار شایسته انجام دهد بهتر است»، مردم را به جهان آخرت تشویق کرد و سبب و عاملی که انسان را به بهشت میرساند بیان نمود و فرمود: ﴿تِلۡکَ ٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ﴾آنچه خداوند که در کتابهایش بیان نموده و پیامبرانش از آن خبر دادهاند سرای آخرت است که همۀ نعمتها را در بر گرفته و هر امر ناگوار وناخوشایندی از آن دور شده است. ﴿نَجۡعَلُهَا﴾و آن را سرا و مقری قرار میدهیم، ﴿لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوّٗا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فَسَادٗا﴾برای کسانی که در زمین به دنبال تکبر و فساد نیستند. یعنی آنهایی که قصد فساد و تکبر را ندارند، گذشته از اینکه در زمین کارهایی انجام دهند که به وسیلۀ آن خود را بر بندگان خدا برتر قرار دهند، و بر آنها و در برابر حق تکبر ورزند.
و فساد شامل همۀ گناهان است. پس وقتی آنها تکبر و فساد در زمین را نمیخواهند، از این لازم میآید که خواست و ارادۀ آنها بهسوی خدا، و قصد و هدفشان سرای آخرت، و حالت آنها تواضع و فروتنی کردن با بندگانن خدا و اطاعت از حق و انجام عمل صالح باشد. و اینها پرهیزگارنند که سرانجام نیک دارند. بنابر این فرمود: ﴿وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِینَ﴾و رستگاری و کامیابی پایدار و جاودان از آن کسی است که از خدا بترسد و تقوا پیشه نماید.
و دیگران -گرچه به برخی موفقیتها و آسایشها دست یابند- اما مسلماً این موفقیت و راحتی به طول نمیانجامد و به زودی از بین میرود. و از اینکه در آیۀ کریمه عاقبت نیک منحصراً برای پرهیزگاران قرار داده شده است دانسته میشود کسانی که میخواهند در زمین تکبر یا فساد کنند، در جهان آخرت بهره و نصیبی ندارند.
آیهی ۸۴:
﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ خَیۡرٞ مِّنۡهَاۖ وَمَن جَآءَ بِٱلسَّیِّئَةِ فَلَا یُجۡزَى ٱلَّذِینَ عَمِلُواْ ٱلسَّیَِّٔاتِ إِلَّا مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٨٤﴾[القصص: ۸۴]. «هر کس کار نیکی انجام دهد پاداش بهتری از آن دارد، و هرکس بدی به میان آورد (بداند) کسانی که مرتکب بدیها میشوند جز آنچه میکنند جزا نمییابند».
خداوند از چند برابر بودن لطف خویش و عدالت کامل خبر داده و میفرماید: ﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ﴾هر کس کار نیکی انجام دهد، و آن را پیش بیاورد. شرط گذاشت که انجام دهندۀ نیکی، آن را بیاورد، چون گاهی (آدمی) نیکی را انجام میدهد اما چیزی را با آن همراه میکند که پذیرفته نمیشود، و یا نیکی را باطل مینماید. بنابر این او نیکی را انجام داده ولی با خود نیاورده است. و «حسنه» اسم جنس است و شامل همۀ اقوال و افعال ظاهری و باطنی است که مربوط به حقوق خدا و بندگان میباشد و خدا و پیامبرش به آن دستور دادهاند. ﴿فَلَهُۥ خَیۡرٞ مِّنۡهَا﴾پس او پاداش بزرگتری از آن خواهد داشت. و در آیهی دیگر آمده است که ﴿فَلَهُۥ عَشۡرُ أَمۡثَالِهَا﴾[الأنعام: ۱۶۰]. «ده برابر آن نیکی به او پاداش داده میشود».
این چند برابر کردن نیکی حتماً آنجام میشود، و گاهی اسبابی با آن همراه میشود که به وسیلۀ آن چند برابر شدن افزودهتر و بیشتر میگردد. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَٱللَّهُ یُضَٰعِفُ لِمَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ﴾[البقرۀ: ۲۶۱]. «و خداون برای هر کس که بخواد پاداش را چند برابر مینماید، و خداوند گشایشگر داناست». یعنی بر حسب حالت انجام دهنده و عملش، و فایده و جا و مکان عملش، به پاداش آن میافزاید.
﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ خَیۡرٞ مِّنۡهَاۖ وَمَن جَآءَ بِٱلسَّیِّئَةِ فَلَا یُجۡزَى ٱلَّذِینَ عَمِلُواْ ٱلسَّیَِّٔاتِ إِلَّا مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٨٤﴾و هر کس بدی را انجام میدهند جز آنچه میکردند جزا نمییابند. و بدی هر آن چیزی است که شارع از آن نهی نموده و آن را حرام کرده باشد. و این آیه همانند فرمودهی خداوند متعال است که میفرماید: ﴿وَمَن جَآءَ بِٱلسَّیِّئَةِ فَلَا یُجۡزَىٰٓ إِلَّا مِثۡلَهَا وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ﴾[الأنعام: ۱۶۰].
آیهی ۸۵-۸۸:
﴿إِنَّ ٱلَّذِی فَرَضَ عَلَیۡکَ ٱلۡقُرۡءَانَ لَرَآدُّکَ إِلَىٰ مَعَادٖۚ قُل رَّبِّیٓ أَعۡلَمُ مَن جَآءَ بِٱلۡهُدَىٰ وَمَنۡ هُوَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ٨٥﴾[القصص: ۸۵]. «به راستی خداوندی که این قرآن را بر تو واجب کرد یقیناً تو را به بازگشتگاهی باز خواهد گرداند. بگو: پروردگار من بهتر میداند که چه کسی هدایت را از سوی او آورده است، و چه کسی در گمراهی آشکار به سر میبرد».
﴿وَمَا کُنتَ تَرۡجُوٓاْ أَن یُلۡقَىٰٓ إِلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبُ إِلَّا رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّکَۖ فَلَا تَکُونَنَّ ظَهِیرٗا لِّلۡکَٰفِرِینَ٨٦﴾[القصص: ۸۶]. «و امیدی نداشتی که کتاب بر تو فرود آورده شود، بلکه به رحمتی از سوی پروردگارت (این کار انجام شد) پس هرگز پشتیبان کافران مباش».
﴿وَلَا یَصُدُّنَّکَ عَنۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ بَعۡدَ إِذۡ أُنزِلَتۡ إِلَیۡکَۖ وَٱدۡعُ إِلَىٰ رَبِّکَۖ وَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ٨٧﴾[القصص: ۸۷]. «و هرگز کافران تو را از آیات خداوند باز ندارند، پس از آنکه (قرآن) بر تو نازل شده است. و بهسوی پروردگارت فراخوان، و هرگز از مشرکان مباش».
﴿وَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۘ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ کُلُّ شَیۡءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجۡهَهُۥۚ لَهُ ٱلۡحُکۡمُ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ٨٨﴾[القصص: ۸۸]. «و با خداوند معبود دیگری را فرامخوان، جز او معبود به حقی نیست، هر چیزی هلاک شونده است جز ذات او، فرمانروایی از آن اوست، و همگی شما بهسوی او برگردانده میشوید».
خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِی فَرَضَ عَلَیۡکَ ٱلۡقُرۡءَانَ﴾همانا خداوندی که قرآن را بر تو نازل کرد و احکام را در آن واجب گرداند و حلال و حرام را در آن بیان کرد، و تو را دستور داد تا آن را به جهانیان برسانی و همۀ مکلفین را بهسوی احکام آن دعوت کنی، شایستۀ حکمت او نیست که زندگی فقط در همین دنیا منحصر گردد و بندگان به خاطر کارهای نیک خود پاداش داده نشوند، و به خاطر کارهای بد کیفر نیابند، بلکه حتماً تو را به بازگشتگاهی بر میگرداند که در آن نیکوکاران را به سبب نیکوکاریشان پاداش میهد، و بدکاران را به خاطر گناهشان کیفر میدهد.
و هدایت و برنامۀ الهی را برای آنها بیان کردهای، پس اگر از تو پیروی کنند این بهره و سعادت آنهاست. و اگر نافرمانی کنند و به هدایتی که آوردهای اعتراض نمایند و باطل را بر حق ترجیح بدهند، پس جایی برای مجادله باقی نمیماند و چیزی جز مجازات اعمال از سوی خدای دانا به پیدا و پنهان و دانا به اهل حق و اهل باطل باقی نمیماند. و خداوند چیزی را ثابت و چیزی را باطل و پوچ میگرداند. بنابر این گفت: ﴿قُل رَّبِّیٓ أَعۡلَمُ مَن جَآءَ بِٱلۡهُدَىٰ وَمَنۡ هُوَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ﴾بگو: «پروردگارم بهتر میداند که چه کسی هدایت را آورده است، و چه کسی در گمراهی آشکار به سر میبرد». و دانسته شد که پیامبر خدا را یافته و هدایت کننده است، و دشمنان او گمراه و گمراه کنندهاند.
﴿وَمَا کُنتَ تَرۡجُوٓاْ أَن یُلۡقَىٰٓ إِلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبُ﴾و تو به نازل شدن این کتاب فکر نمیکردی و برای ان آمادگی نداشتی و (قبلاً) به این امر نپرداخته بودی، ﴿إِلَّا رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّکَ﴾بلکه رحمت و لطفی که خداوند نسبت به تو و بندگان داشت سبب شد که خداوند تو را به همراه این کتاب که مایه رحمت جهانیان است بفرستد، و به تو چیزهایی را بیاموزد که آنها نمیدانستند. و آنان را تزکیه نمود و کتاب و حکمت را به آنها آموخت گرچه قبل از آن در گمراهی آشکاری به سر میبرند.
پس وقتی که دانستی این کتاب رحمت خداست که بر تو نازل شده است، بدان که همۀ انچه به آن امر نموده و از آن نهی کرده است، رحمت و لطفی از جانب اوست. پس هرگز به دلت خطور نکند که مخالفت با آن به صلاح تو و سودمندتر است.
﴿فَلَا تَکُونَنَّ ظَهِیرٗا لِّلۡکَٰفِرِینَ﴾و هرگز پشتیبان کافران مباش. یعنی آنها را بر کفرشان یاری مکن. و از جملۀ پشتیبانی آنها این است که در مورد یکی از دستورات قرآن گفته شود: این خلاف حکمت و منفعت و مصلحت است.
﴿وَلَا یَصُدُّنَّکَ عَنۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ بَعۡدَ إِذۡ أُنزِلَتۡ إِلَیۡکَ﴾آیات خدا را تبلیغ کن و به مکر و حیلۀ کافران توجه مکن، و مبادا تو را از رساندن آن باز دارند. و از هوی و هوس آنها پیروی مکن، ﴿وَٱدۡعُ إِلَىٰ رَبِّکَ﴾بلکه مردم را بهسوی پروردگارت دعوت کن. پس هر آنچه با این مخالف باشد از قبیل ربا و شهرتطلبی یا موافقت با خواستههای اهل باطل، آن را دور بیانداز، چون چنین چیزهایی سبب میشود تا انسان با کافران باشد و آنها را بر کارشان یاری نماید. بنابراسن ﴿وَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ﴾و هرگز از مشرکان مباش یعنی نه در دایرۀ شرک آنها قرار بگیر، و نه در فروغ و شعبههای آن که همه گناه است.
﴿وَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۘ﴾و با خداوند معبود دیگری را مخوان، بلکه عبادت خود را خالصانه برای «الله» انجام بده، زیرا ﴿لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾معبود به حقی جز او نیست. پس جز خدای ابدی و جاوید هیچ کس شایسته نیست که معبود و خدا قرار داده شود، و مورد محبت و دوستی و پرستش قرار بگیرد ﴿کُلُّ شَیۡءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجۡهَهُ﴾هر چیزی جز او هلاک شونده و رفتنی است پس عبادت کردن برای موجود هلاک شونده باطل است، زیرا سرانجام و نهایت آن بطلان است. ﴿لَهُ ٱلۡحُکۡمُ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ﴾فرمانروایی در دنیا و آخرت از آن اوست، و بهسوی او - نه بهسوی کسی دیگر - برگردانده میشوید. پس وقتی هر چیزی غیر از خدا هلاک شونده و باطل است، و خداوند باقی و ماندگار است، خداوندی که جز او معبود به حقی نیست و فرمانروایی در دنیا و آخرت از آن اوست، و همۀ خلائق بهسوی او باز میگردند تا آنها را طبق اعمالشان مجازات کند، بر کسی که عقل دارد مقرر میگردد که تنها خداوند بیشریک را عبادت کند، و کارهایی را انجام دهد که او را به خدا نزدیک مینماید، و وی را از ناخشنودی و عذاب او دور میکند. و باید بپرهیزد از اینکه در حالی به نزد پروردگارش برود که توبه نکرده، و از گناه و اشتباه خود دست نکشیده است.
پایان تفسیر سورهی قصص
مکی و ۶۹ است.
آیهی ۳-۱:
﴿الٓمٓ١﴾[العنکبوت: ۱]. «الف، لام، میم».
﴿أَحَسِبَ ٱلنَّاسُ أَن یُتۡرَکُوٓاْ أَن یَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا وَهُمۡ لَا یُفۡتَنُونَ٢﴾[العنکبوت: ۲]. «آیا مردم میپندارند که همینکه بگویند: ایمان آوردهایم به حال خود رها میشوند و آزمایش نمیگردند»؟.
﴿وَلَقَدۡ فَتَنَّا ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَلَیَعۡلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ صَدَقُواْ وَلَیَعۡلَمَنَّ ٱلۡکَٰذِبِینَ٣﴾[العنکبوت: ۳]. «و بهراستی کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم، پس البته خداوند آنانرا که راست گفتند معلوم میدارد، و دروغگویان را (نیز) معلوم خواهد داشت».
خداوند متعال از حکمت تامّۀ خود خبر داده و میفرماید حکمت او مقتضی آن نیست که هرکس بگوید مؤمن است و ادعای ایمان بکند، آزمایش نشود و از شر مشکلات در امان بماند و برای وی چیزی پیش نیاید که ایمان وی در فروع آنرا دچار تشویش کند.
زیرا اگر چنین بود راستگو از دروغگو و کسیکه برحق است از کسیکه بر باطل میباشد و مشخص نمیگردید. اما سنت خداوند متعال و شیوۀ او در میان پیشینیان و در میان این امت به گونهای بوده است که آنها را با خوشیها و ناخوشیها و تنگدستی و سرمایهداری و شادیها و ناگواریها و فقر و توانگری و در برخی مواقع پیروز گرداندن دشمنان بر آنان و جهاد با آنان در قول و عمل و امثال آن بیازماید. البته همۀ این آزمایشات به سبب شبهاتی است که با عقیده به مخالفت میپردازند، و به سبب شهواتی است که با اراده مبارزه میکنند.
پس هرکس به هنگام پیش آمدن شبهات ایمانش پایدار بماند و متزلزل نشود و آن شبهات را با حقی که همراه اوست دور کند، و به هنگام پیش آمدن شهوات که آدمی را به ارتکاب نافرمانیها و گناهان وا میدارند یا از آنچه خداوند و پیامبرش به آن دستور دادهاند، بر میگردانند، به مقتضای ایمان عمل کند، و با شهوت خود مبارزه نماید، این بر صداقت و راستی ایمان او دلالت مینماید.
و هرکس به هنگام پیش آمدن شبهات شک و تردید در دل او به وجود بیاید، و به هنگام پیش آمدن شهوات مرتکب گناهان شود و یا از انجام واجبات باز بماند، این بر عدم صحت ایمان او دلالت مینماید.
و مردم در این رابطه درجات و مقامهایی دارند که جز خدا کسی آنرا نمیداند. برخی زیاد پیش میروند و برخی در همان ابتدا میمانند. از خداوند میخواهیم که ما را در زندگانی دنیا و آخرت ثابت قدم و استوار بدارد. پس امتحان و آزمایش برای مردم مانند کورۀ آهنگری است که ناپاکیهای موجود را بیرون میریزد.
آیهی ۴:
﴿أَمۡ حَسِبَ ٱلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلسَّیَِّٔاتِ أَن یَسۡبِقُونَاۚ سَآءَ مَا یَحۡکُمُونَ٤﴾[العنکبوت: ۴]. «آیا آنانکه مرتکب بدیها میشوند گمان میبرند که از ما پیشی میگیرند؟ چه بد داوری میکنند»!.
آیا کسانیکه اراده و خواست آنها بر انجام بدیها و ارتکاب جنایتها رفته است گمان میبرند که اعمال آنها فراموش میشود، و خداوند از آنها غافل خواهد بود یا از دست خداوند در میروند؟
بنابراین، آنها اقدام به انجام گناه کردهاند و انجام گناه برای آنها آَسان شده است؟ ﴿سَآءَ مَا یَحۡکُمُونَ﴾داوری و قضاوت آنها چه بد است! زیرا آن یک حکم و داوری ستمگرانه است، چون بدان مفهوم است که آنها قدرت خدا و حکمت او را انکارمی کنند، و چنین حکم میکنند که خدا قدرت و حکمت ندارد، و آنها قدرت دارند و بوسیلۀ قدرت و توانایی خویش، خود را از عذاب خدا نجات میدهند، حال آنکه آنان ضعیفترین و ناتوانترین موجود میباشند.
آیهی ۶-۵:
﴿مَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ ٱللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ ٱللَّهِ لَأٓتٖۚ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٥﴾[العنکبوت: ۵]. «هرکس که به لقای خدا امید داشته باشد (بداند که) میعاد خداوند آمدنی است و او شنوای داناست».
﴿وَمَن جَٰهَدَ فَإِنَّمَا یُجَٰهِدُ لِنَفۡسِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِینَ٦﴾[العنکبوت: ۶]. «و هرکس که جهاد کنند تنها به (سود) خودش جهاد میکند. بیگمان خداوند از جهانیان بینیاز است».
ای کسی که پروردگارت را دوست داری و به نزدیکی و دیدار او مشتاقی، و در راه نیل به خشنودیهای او تلاش میکنی! مژده باد که دیدار دوست نزدیک است، زیرا دیدار و قرب الهی میآید. و هر آنچه که بیاید نزدیک است.
پس برای لقای خداوند توشه فراهم کن و بهسوی او حرکت کن و امیدوار باش، و آرزو و امید رسیدن به او را داشته باش. ولی اینطور نیست که هرکس هرچه بخواهد به او داده شود، و اینطور نیست که هرکس آرزو کند آرزویش برآورده شود، زیرا خداوند صداها را میشنود، و نیتها را میداند، پس هرکس در این راه راستگو باشد، خداوند آنچه را که آرزو کرده است و به او میدهد. و هرکس دروغگو باشد ادعایش به او فایدهای نمیرساند. و خداوند میداند که چه کسی شایستۀ محبت اوست و چه کسی شایستۀ آن نیست.
﴿وَمَن جَٰهَدَ﴾و هرکس با نفس و شیطان و دشمن کافر خود جهاد کند، ﴿فَإِنَّمَا یُجَٰهِدُ لِنَفۡسِهِ﴾او بهسوی خود جهاد میکند، چون فایدهاش به او برمیگردد، ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾و خداوند از جهانیان بینیاز است، و آنها را به این منظور به جهاد دستور نداده است که فایدهای به او برسد، و اگر آنها را از چیزی نهی کرده به خاطیر این نیست که بر آنها بخیل است. و دانسته شد که مکلّف در (راستای ادای) اوامر و نواهی (خدا) به جهاد نیاز دارد، چون بر او سنگینی میکند، و شیطانش او را از آن باز میدارد، و دشمن کافرش او را از بر پاداشتن آن بطور شایسته منع میکند. و اینها معارضه و مخالفتهایی است که به مجاهدت و تلاش زیادی نیاز دارد.
آیهی ۷:
﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنۡهُمۡ سَیَِّٔاتِهِمۡ وَلَنَجۡزِیَنَّهُمۡ أَحۡسَنَ ٱلَّذِی کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٧﴾[العنکبوت: ۷]. «و کسانیکه ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، قطعاً گناهانشان را از آنان خواهیم زدود، و به آنان نیکوترینِ آنچه میکردند پاداش میدهیم».
کسانیکه خدواند با ایمان و توفیق بر انجام اعمال صالح بر آنها منت نهاده است، گناهانشان را خواهد زودود و بدهیهایشان را دور خواهند کرد زیرا نیکیها به بدهیها را از میان میبرند.
﴿وَلَنَجۡزِیَنَّهُمۡ أَحۡسَنَ ٱلَّذِی کَانُواْ یَعۡمَلُونَ﴾و به آنان نیکوترین آنچه میکردند پاداش میدهیم. و آنچه آنها میکردند اعمال خیر است از قبیل واجبات و مستحبات، پس اینها بهترین چیزهایی هستند که بنده انجام میدهد، چون او امور مباح و غیره را نیز انجام میدهد. پس واجبات و مستحبات بهتراند.
آیهی ۸:
﴿وَوَصَّیۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ بِوَٰلِدَیۡهِ حُسۡنٗاۖ وَإِن جَٰهَدَاکَ لِتُشۡرِکَ بِی مَا لَیۡسَ لَکَ بِهِۦ عِلۡمٞ فَلَا تُطِعۡهُمَآۚ إِلَیَّ مَرۡجِعُکُمۡ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٨﴾[العنکبوت: ۸]. «و انسان را نسبت به پدر و مادرش به نیکرفتاری فرمان دادیم. و اگر بخواهند تو را وادارند تا چیزی را که به حقیقت آن دانشی نداری و من شرکآوری، از آنان اطاعت مکن، بازگشت شما به سوی من است، آنگاه شما را به (حقیقت) آنچه میکردید خبر میدهم».
انسان را فرمان دادیم و او را توصیه نمودیم تا با پدر و مادرش در قول و عمل به نیکی رفتار کند، و همواره با آنها نیکی نماید و هرگز نافرمانی آنها را نکند، و با آنها در سخن و کردار به بدی رفتار ننماید.
﴿وَإِن جَٰهَدَاکَ لِتُشۡرِکَ بِی مَا لَیۡسَ لَکَ بِهِۦ عِلۡمٞ فَلَا تُطِعۡهُمَآ﴾و اگر بخواهند تو را وادارند تا چیزی را که به حقیقت آن دانشی نداری به من شرکآوری، از آنان اطاعت مکن. و هیچکس از صحت شرک ورزیدن به خدا آگاهی و دانش ندارد. و این بزرگ و خطرناک نشان دادن قضیۀ شرک است.
﴿إِلَیَّ مَرۡجِعُکُمۡ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾بازگشت شما بهسوی من است، و شما را به آنچه میکردید خبر میدهم. و شما را طبق اعمالتان مجازات خواهم کرد. پس با پدر و مادرتان نیکی کنید و اطاعت آنها را بر همه چیز مقدم بدارید، جز اطاعت از خدا و پیامبرش، که اطاعت آنها بر هرچیزی مقدم است.
آیهی ۹:
﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَنُدۡخِلَنَّهُمۡ فِی ٱلصَّٰلِحِینَ٩﴾[العنکبوت: ۹]. «و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند آنانرا در (زمرۀ) شایستگان درمیآوریم».
هرکس به خدا ایمان بیاورد و عمل را صالح انجام بدهد، خداوند به او وعده دادهاست که وی را در زمرۀ بندگان شایستۀ خود از قبیل پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان قرار میدهد و هریک بر حسب درجه و مقامی که دارد نزد خداوند برخودار خواهد شد. پس ایمان صحیح و عمل صالح نشانۀ سعادت و خوشبختی صاحبش است، و بیانگر آن است که او بندۀ خداوند بخشندۀ مهربان و از زمرۀ بندگان شایستۀ اوست.
آیه ۱۱-۱۰:
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَقُولُ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ فَإِذَآ أُوذِیَ فِی ٱللَّهِ جَعَلَ فِتۡنَةَ ٱلنَّاسِ کَعَذَابِ ٱللَّهِۖ وَلَئِن جَآءَ نَصۡرٞ مِّن رَّبِّکَ لَیَقُولُنَّ إِنَّا کُنَّا مَعَکُمۡۚ أَوَ لَیۡسَ ٱللَّهُ بِأَعۡلَمَ بِمَا فِی صُدُورِ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٠﴾[العنکبوت: ۱۰]. «و از مردم کسی هست که میگوید: به خداوند ایمان آوردهایم اما وقتی در راه خدا مورد اذیت و آزار قرار گیرد شکنجۀ مردم را مانند عذاب خدا شمارد، و اگر پیروزیی از سوی پروردگارت نصبیب (شما مؤمنان) گردد میگویند: همانا ما که با شما بودیم آیا خداوند به آنچه در دلهای جهانیان است داناتر نیست»؟!.
﴿وَلَیَعۡلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَیَعۡلَمَنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ١١﴾[العنکبوت: ۱۱]. «و مسلماً خداوند مؤمنان را معلوم میدارد و به یقین منافقان را (نیز) معلوم خواهد داشت».
وقتی خداوند بیان نمود که او حتماً هرکس را که ادعای ایمان کند مورد آزمایش قرار میدهد تا راستگو از دروغگو مشخص شود، پس از آن بیان فرمود گروهی از مردم هستند که در برابر آزمونها و مشکلات بردباری و پایداری ندارند. بنابراین فرمود:
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَقُولُ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ فَإِذَآ أُوذِیَ فِی ٱللَّهِ﴾و از مردم کسی هست که میگوید به خداوند ایمان آوردهایم اما وقتی در راه خدا مورد اذیت و آزار قرار گیرد به این صورت که مورد ضرب و شتم واقع شود یا مالش از وی گرفته شود یا مورد عیبجویی قرار گیرد تا از دینش بر گردد و به باطل روی آورد، ﴿فِتۡنَةَ ٱلنَّاسِ کَعَذَابِ ٱللَّهِ﴾شکنجۀ مردم را مانند عذاب خدا میشمارد. یعنی شکنجۀ مردم را عامل بازدارندهای برای ایمان و پایداری بر آن میشمارد همانطور که عذاب خداوند آدمی را از چیزهایی که باعث آمدن عذاب میشود باز میدارد.
﴿وَلَئِن جَآءَ نَصۡرٞ مِّن رَّبِّکَ لَیَقُولُنَّ إِنَّا کُنَّا مَعَکُمۡ﴾و اگر پیروزیی از سوی پروردگارت نصیب شما مؤمنان گردد میگویند ما که با شما بودیم، چرا که پیروزی با خواست و میل آنها مطابق است. این نوع از مردم کسانی هستند که خداوند در مورد آنان فرموده است: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَعۡبُدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ حَرۡفٖۖ فَإِنۡ أَصَابَهُۥ خَیۡرٌ ٱطۡمَأَنَّ بِهِۦۖ وَإِنۡ أَصَابَتۡهُ فِتۡنَةٌ ٱنقَلَبَ عَلَىٰ وَجۡهِهِۦ خَسِرَ ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةَۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡخُسۡرَانُ ٱلۡمُبِینُ١١﴾[الحج: ۱۱]. «بعضی از مردم خدا را در حاشیه و کناره میپرستند، پس اگر سود و خیری به ایشان برسد به سبب آن شاد و آسوده خاطر و استوار میشوند و اگر بلا و مصیبتی بدیشان برسد عقب گرد میکنند، بدین ترتیب هم دنیا و هم آخرت را از دست میدهند و قطعاً این زیان آشکاری است».
﴿أَوَ لَیۡسَ ٱللَّهُ بِأَعۡلَمَ بِمَا فِی صُدُورِ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾آیا خداوند به آنچه در دلهای جهانیان است داناتر نیست؟! چرا که شما را از این گروه خبر دادهاست، گروهی که دارای حالت و وضعیتی است که برایتان توصیف نمود، و از اینطریق کمال علم و حکمت گستردهاش را میدانید.
﴿وَلَیَعۡلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَیَعۡلَمَنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ١١﴾یعنی خداوند بدین جهت آزمونها و مشکلات را مقدر نموده تا آنچه را که در مورد آنها میداند مشخص نماید و آنها را به آنچه که از آنان سر زده است سزا و جزا بدهد نه اینکه آنها را فقط به سبب آنچه در موردشان میداند مجازات کند، چون ممکن است آنها در برابر خداوند ادعا کنند که اگر مورد آزمایش قرار میگرفتند ثابتقدم و پایدار میماندند.
آیهی ۱۳-۱۲:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّبِعُواْ سَبِیلَنَا وَلۡنَحۡمِلۡ خَطَٰیَٰکُمۡ وَمَا هُم بِحَٰمِلِینَ مِنۡ خَطَٰیَٰهُم مِّن شَیۡءٍۖ إِنَّهُمۡ لَکَٰذِبُونَ١٢﴾[العنکبوت: ۱۲]. «و کافران به مؤمنان گفتند: از راه ما پیروی کنید قطعاً گناهان شما را به عهده میگیریم، درحالیکه آنان چیزی از گناهان ایشان را بر نخواهند داشت. بیگمان آنان دروغگویانند».
﴿وَلَیَحۡمِلُنَّ أَثۡقَالَهُمۡ وَأَثۡقَالٗا مَّعَ أَثۡقَالِهِمۡۖ وَلَیُسَۡٔلُنَّ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ عَمَّا کَانُواْ یَفۡتَرُونَ١٣﴾[العنکبوت: ۱۳]. «و بدون شک بارهای (گناهان) خود و بارهایی دیگر با بارهای (گناهان خود) بر دوش میکشند و همانا روز قیامت از آنچه افترا میبستند بازخواست میشوند».
خداوند از افترا و دروغ گفتن کافران و دعوت کردن مؤمنان به دینشان خبر میدهد، و در ضمن مؤمنان را از اینکه فریب کافران را بخورند و در دام مکر آنها بیفتند برحذر میدارد. پس میفرماید:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّبِعُواْ سَبِیلَنَا﴾و کافران به مؤمنان گفتند از راه ما پیروی کنید، پس دین خود یا بخشی از آن را رها کنید و از آیین ما پیروی نمایید، زیرا ما تضمین میکنیم که ﴿وَلۡنَحۡمِلۡ خَطَٰیَٰکُمۡ﴾گناهان شما را برعهده گیریم، درحالیکه اینکار در دست آنها نیست. بنابراین فرمود: ﴿وَمَا هُم بِحَٰمِلِینَ مِنۡ خَطَٰیَٰهُم مِّن شَیۡءٍۖ﴾و آنان چیزی از گناهان ایشان را بر نخواهند داشت. پس این برداشتن گناه گرچه صاحبش به آن راضی باشد برای گناهکار فایدهای ندارد، زیرا حق از آن خداست و خداوند این اختیار را به بنده نداده است که در حق خداوند جز به فرمان و دستور او تصرف نماید، بلکه حکم و فرمان الهی این است که [النجم: ۳۸]. ﴿أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ٣٨﴾[النجم: ۳۸]. «هیچ حملکنندهای بار گناه کسی دیگر را حمل نمیکند».
و از آنجا که از این گفتۀ الهی ﴿وَمَا هُم بِحَٰمِلِینَ مِنۡ خَطَٰیَٰهُم مِّن شَیۡءٍ﴾(و آنان چیزی از گناهان ایشان را بر نخواهند داشت)، گاهی چنین برداشت میشود کافرانی که مردمان را به کفر خود فرا میخوانند - و امثال آنها که دیگران را به باطل خود دعوت میکنند - جز گناهی که مرتکب شدهاند چیزی بر آنها نیست و گناهی که دیگران انجام دادهاند بر آنها نخواهد بود گرچه آنها سبب آن بوده باشند، برای دفع این توهّم فرمود:
﴿وَلَیَحۡمِلُنَّ أَثۡقَالَهُمۡ وَأَثۡقَالٗا مَّعَ أَثۡقَالِهِمۡ﴾و قطعاً بارهای سنگین گناهانشان را که انجام دادهاند و بارهای گناهانی که آنان سبب ارتکاب آن شدهاند بر دوش میکشند. پس گناهی که انجام میشود هرکدام از تابع و متبوع بهرهای از آن دارند، زیرا تابع آن را انجام داده و متبوع سبب انجام شدن گناه بوده و بهسوی آن فراخوانده است. انجام دادن نیکی نیز همینطور است، پس انجام دهندهاش به پاس اینکه آنرا انجام داده است پاداش مییابد، و کسی که به انجام آن دعوت کرده است نیز پاداش مییابد، چون سبب انجام شدن آن بوده است.
﴿وَلَیُسَۡٔلُنَّ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ عَمَّا کَانُواْ یَفۡتَرُونَ﴾و آنان روز قیامت از دروغهایی که به هم میبافتند از قبیل برانگیختن بدیها و زیبا جلوه دادن آن مورد سؤال قرار خواهند گرفت. نیز از این پرسیده میشوند که میگویند: ﴿وَلۡنَحۡمِلۡ خَطَٰیَٰکُمۡ﴾و ما بار گناهان شما را بر دوش میکشیم.
آیهی ۱۵-۱۴:
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ فَلَبِثَ فِیهِمۡ أَلۡفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمۡسِینَ عَامٗا فَأَخَذَهُمُ ٱلطُّوفَانُ وَهُمۡ ظَٰلِمُونَ١٤﴾[العنکبوت: ۱۴]. «و به راستی که نوح را به سوی قومش فرستادیم و نهصد و پنجاه سال درمیان آنان ماندگار شد آنگاه طوفان آنان را درحالیکه ستمکار بودند فرو گرفت».
﴿فَأَنجَیۡنَٰهُ وَأَصۡحَٰبَ ٱلسَّفِینَةِ وَجَعَلۡنَٰهَآ ءَایَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ١٥﴾[العنکبوت: ۱۵]. «آنگاه او و کشتینشینان را نجات دادیم و کشتی را پند و عبرتی برای جهانیان گرداندیم».
خداوند متعال ما را از فرمان و حکمت خویش دربارۀ کیفر امتهایی که پیامبران را تکذیب کردند خبر میدهد، و این را بیان میدارد که او بنده و پیامبرش نوح÷را به سوی قومش فرستاد تا آنها را به توحید و یگانهپرستی فرا خواند و آنان را از پرستش انبازان و بتها نهی کند، ﴿فَلَبِثَ فِیهِمۡ أَلۡفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمۡسِینَ عَامٗا﴾و او درمیان آنها نهصد و پنجاه سال ماندگار شد، آنها را دعوت میکرد و از اینکار خسته نمیشد و در امر دعوت و اندرز گفتنشان سستی نمیورزید. شب و روز و در پنهانی و آشکار آنانرا دعوت میکرد اما هدایت و اصلاح نشدند، بلکه به کفر ورزی و سرکشی خود ادامه دادند تا اینکه پیامبرشان نوح÷در اوج بردباری و شکیبایی علیه آنها دعا کرد و فرمود: ﴿رَّبِّ لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ دَیَّارًا﴾[نوح: ۲۶]. «پروردگارا! هیچکس از کافران را روی زمین زنده نگذار».
﴿فَأَخَذَهُمُ ٱلطُّوفَانُ﴾آنگاه طوفان - آبی که به صورت فراوان از آسمان بارید و از زمین به شدت جوشید - آنها را فرا گرفت. ﴿وَهُمۡ ظَٰلِمُونَ﴾درحالیکه آنها ستمکار بودند و سزاوار گرفتار شدن به عذاب.
﴿فَأَنجَیۡنَٰهُ وَأَصۡحَٰبَ ٱلسَّفِینَةِ﴾پس ما نوح و کسانی را که با او در کشتی بودند اعم از خانوادهاش و کسانیکه به او ایمان آورده بودند نجات دادیم، ﴿وَجَعَلۡنَٰهَآ ءَایَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ﴾و کشتی یا داستان نوح را برای جهانیان پند و عبرتی قرار دادیم تا از آن عبرت آموزند و تا کسانی که پیامبران را تکذیب میکنند بدانند که سرانجام کارشان هلاکت و نابودی است، و خداوند مشکل و اندوه مؤمنان را بر طرف مینماید و آنانرا از هر تنگنایی نجات میدهد. و نیز خداوند کشتی را نشانه و پندی برای جهانیان نمود که از آن به رحمت پروردگارشان پی میبرند، پروردگاری که اسباب ساختن کشتی را برایشان فراهم نمود و ساختن آن را برایشان آسان گرداند و آنرا چنان نمود که آنها و کالاهایشان را از جایی به جایی دیگر و از کشوری به کشوری دیگر حمل نماید.
آیهی ۲۲-۱۶:
﴿وَإِبۡرَٰهِیمَ إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱتَّقُوهُۖ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ١٦﴾[العنکبوت: ۱۶]. «(و به یادآور) ابراهیم را آنگاه که به قومش گفت: خداوند را بپرستید و از او پروا بدارید این برای شما بهتر است اگر بدانید».
﴿إِنَّمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡثَٰنٗا وَتَخۡلُقُونَ إِفۡکًاۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَا یَمۡلِکُونَ لَکُمۡ رِزۡقٗا فَٱبۡتَغُواْ عِندَ ٱللَّهِ ٱلرِّزۡقَ وَٱعۡبُدُوهُ وَٱشۡکُرُواْ لَهُۥٓۖ إِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ١٧﴾[العنکبوت: ۱۷]. «جز این نیست که شما غیر از خدا بتهایی را میپرستید و دروغی را به هم میبافید، بیگمان کسانی را که به جای خداوند میپرستید نمیتوانند به شما روزی دهند. پس نزد خداوند روزی بجویید و او را بندگی و سپاسگزاری کنید که به سوی او برگردانده میشوید».
﴿وَإِن تُکَذِّبُواْ فَقَدۡ کَذَّبَ أُمَمٞ مِّن قَبۡلِکُمۡۖ وَمَا عَلَى ٱلرَّسُولِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِینُ١٨﴾[العنکبوت: ۱۸]. «و اگر (وحی را) تکذیب کنید ملتهای پیش از شما (نیز آن را) دروغ انگاشتهاند، و جز پیامرسانی آشکار بر عهدۀ پیامبر نیست».
﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ کَیۡفَ یُبۡدِئُ ٱللَّهُ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُۥٓۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرٞ١٩﴾[العنکبوت: ۱۹]. «آیا ندیدهاند که خدا چگونه آفرینش را آغاز میکند سپس آن را باز میگرداند؟! بیگمان این بر خداوند آسان است».
﴿قُلۡ سِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ کَیۡفَ بَدَأَ ٱلۡخَلۡقَۚ ثُمَّ ٱللَّهُ یُنشِئُ ٱلنَّشۡأَةَ ٱلۡأٓخِرَةَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ٢٠﴾[العنکبوت: ۲۰]. «بگو: در زمین بگردید و بنگرید که چگونه آفرینش را آغاز کرد، سپس پیدایش واپسین را پدیدار میکند، بیگمان خداوند بر هر چیزی تواناست».
﴿یُعَذِّبُ مَن یَشَآءُ وَیَرۡحَمُ مَن یَشَآءُۖ وَإِلَیۡهِ تُقۡلَبُونَ٢١﴾[العنکبوت: ۲۱]. «هرکس را که بخواهد عذاب میدهد و هرکس را بخواهد مورد رحمت قرار میدهد، و به سوی او بازگردانده میشوید».
﴿وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِینَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِی ٱلسَّمَآءِۖ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِیّٖ وَلَا نَصِیرٖ٢٢﴾[العنکبوت: ۲۲]. «و شما نمیتوانید (خدا را) درمانده کنید چه در زمین و چه در آسمان، و به جای خداوند هیچ دوست و یاوری ندارید».
خداوند متعال بیان میکند که او خلیل خود ابراهیم÷را به نزد قومش فرستاد تا آنها را به سوی خدا دعوت کند، پس به آنها گفت: ﴿ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ﴾خدا را بپرستید. یعنی او را یگانه بدانید و عبادت را خالصانه و فقط برای او انجام دهید و از آنچه شما را بدان فرمان دادهاست اطاعت کنید. ﴿وَٱتَّقُوهُ﴾و از او پروا دارید، و بپرهیزید از اینکه بر شما خشم گیرد که آنگاه شما را عذاب میدهد، پس با ترک کردن گناهان که او را به خشم میآورد از او پروا بدارید. ﴿ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ﴾عبادت خدا و تقوای او برایتان از ترک عبادت و نترسیدن از خدا بهتر است. این از باب اطلاق «افعل تفضیل» در چیزی است که در طرف دیگر چیزی از آن نیست.
پس ترک عبادت خدا و ترک تقوای او هیچ حسن و خوبی ندارد، چرا که فقط عبادت و تقوای الهی برای مردمان خوب است، چون برای رسیدن به نعمتهای خدا در دنیا و آخرت راهی جز این وجود ندارد. و هرخیر و برکتی که در دنیا و آخرت یافت شود از آثار عبادت خدا و تقوای الهی است. ﴿إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ﴾اگر این مطلب را میدانید. پس در امور بنگرید و آنچه را که برای انتخاب اولیتر و بهتر است برگزینید.
خداوند آنها را به عبادت پروردگار و تقوای الهی فرمان داد، سپس از پرستش بتها نیز نهی کرد و بر ایشان بیان نمود که بتها ناقص بوده و شایستگی آن را ندارند که پرستش شوند، و فرمود: ﴿إِنَّمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡثَٰنٗا وَتَخۡلُقُونَ إِفۡکًا﴾شما غیر از خدا تنها بتهایی را میپرستید و دروغی را به هم میبافید، بتهایی که آن را میتراشید و با دستهای خودتان آَنها را میسازید و بر آنها اسم خدایان میگذارید، و این دروغ را به هم میبافید که به عبادت آنها امر شدهاید و به تمسّک جستن به آنان فرمان یافتهاید.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَا یَمۡلِکُونَ لَکُمۡ رِزۡقٗا﴾بیگمان کسانی را که به جای خداوند میپرستید نمیتوانند به شما روزی دهند، و آنان ناقص هستند و دارای چیزی نیستند که سبب شود عبادت گردند. یعنی برای ما روشن شده که این بتها مخلوق و ناقص هستند و نمیتوانند سود و زیانی برسانند، و مرگ و زندگی و رستاخیز را در اختیار ندارند. و هرکس که چنین باشد سزاوار ذرهای از عبادت و بندگی نیست. و دلها باید به دنبال معبودی باشند که آن را عبادت کنند و نیازهای خود را از او بخواهند.
پس خداوند بندگان را تشویق میکند کسی را بپرستند که سزاوار عبادت باشد، و فرمود: ﴿فَٱبۡتَغُواْ عِندَ ٱللَّهِ ٱلرِّزۡقَ﴾پس فقط نزد خداوند روزی بجویید، زیرا خداوند روزی را فراهم مینماید، و هرکس خداوند را برای تأمین منافع دین و دنیایش بخواند او را جواب میدهد. ﴿وَٱعۡبُدُوهُ﴾و تنها او را که شریکی ندارد بپرستید، چون او از هر نقصی بدور است و فایدهدهنده و زیاندهنده است، و فقط او کارها را تدبیر مینماید.
﴿وَٱشۡکُرُواْ لَهُ﴾و تنها سپاسگزار او باشید چون همۀ نعمتهایی که به بندگان رسیده و میرسد از جانب اوست. و همۀ رنجها و ناگواریها را از آنان دور مینماید، ﴿إِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ﴾و به سوی او برگردانده میشوید، پس شما را بر کارهایی که کرده اید سزا و جزا میدهد، و از آنچه پنهان نمودهاید و آشکار کردهاید آگاه میسازد. پس بپرهیزید از اینکه در حالی نزد او بیایید که بر شرک خود قرار دارید، بلکه به چیزی روی بیاورید که شما را به او نزدیک مینماید و به هنگام حاضر شدن در پیشگاهش به سبب آن به شما پاداش میدهد.
﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ کَیۡفَ یُبۡدِئُ ٱللَّهُ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ﴾آیا ندیده و ندانستهاند که خدا چگونه آفرینش را میآغازد؟! منظور آفرینش و پیدایش نخستین است. سپس آن را باز میگرداند. یعنی در روز قیامت مردگان را دوباره زنده مینماید، ﴿إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرٞ﴾همانا این کار برای خداوند سهل و آسان است. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُۥ وَهُوَ أَهۡوَنُ عَلَیۡهِ﴾[الروم: ۲۷]. «و او خدایی است که آفرینش را آغاز میکند سپس آن را باز میگرداند، و بازگرداندن آفرینش و ایجاد دوبارۀ هستی برای او آسانتر است».
﴿قُلۡ سِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾اگر در آفرینش نخستین تردیدی دارند به آنها بگو در زمین با جسم و دل به سیاحت و گردش بپردازند آنگاه موجوداتی خواهند یافت که به تدریج رشد میکنند. و گیاهان و درختان را میبینند که چگونه در فواصل زمانی مختلف پدید میآیند، و ابرها و بادها و امثال آن را میبینند که همواره در حال تجدید و نوگرایی هستند، بلکه همۀ آفرینش همواره در حال مرگ و رستاخیز است. پس به هنگام مرگ کوچک (خواب) به آنها بنگرید درحالیکه شب بر آنها سایه گسترانده و آنها بیحرکت مانده و صداهایشان قطع شده، و در رختخوابهای خود چون مردگان افتادهاند. و آنها در طول شب چنین هستند تا اینکه صبح میشود، آنگاه از خواب بیدار میشوند و از مرگ برانگیخته میگردند و میگویند: «سپاس خداوندی را که ما را زنده گرداند پس از آنکه ما را میراند و همه به نزد او گرد میآیند». بنابراین، فرمود: ﴿ثُمَّ ٱللَّهُ یُنشِئُ ٱلنَّشۡأَةَ ٱلۡأٓخِرَةَ﴾سپس خداوند پیدایش واپسین را ایجاد میکند و آن پیدایشی است که هیچ مرگ و خوابی به آن راه ندارد بلکه برای همیشه در سرای آخرت میمانند. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ﴾همانا خداوند برهر چیزی تواناست، پس هیچ چیزی خداوند متعال را ناتوان نمیکند و همانطور که توانایی آفرینش و ایجاد نخستین را داشته است به طریق اولی توانایی آفرینش دیگر را دارد.
﴿یُعَذِّبُ مَن یَشَآءُ وَیَرۡحَمُ مَن یَشَآءُ﴾او تنها و یگانه حکم جزائی را انجام میدهد و آن پاداش دادن به فرمانبرداران و مورد رحمت قرار دادن آنها، و عذاب دادن و شکنجه کردن گناهکاران میباشد. ﴿وَإِلَیۡهِ تُقۡلَبُونَ﴾و به سرا و جهانی بازگردانده میشوید که در آنجا حکم عذاب یا رحمت خدا بر شما اجرا میشود.
پس در این جهان اطاعت و عبادتهایی انجام دهید که موجب رحمت اوست، و از اسباب عذاب او که گناهان میباشند دوری کنید.
﴿وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِینَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِی ٱلسَّمَآءِ﴾ای کسانی که وحی و پیامبر را تکذیب میکنید و بر انجام گناهان به خود جرأت میدهید! گمان مبرید که او شما را فراموش میکند. و بدانید که شما نمیتوانید در زمین یا آسمان از قلمرو حکومت خدا بیرون روید و از دست او فرار کنید و او را درمانده نمایید.
پس قدرت و تواناییتان، و آنچه هواهای نفسانیتان برایتان زیبا جلوه دادهاست، شما را فریب ندهد که از عذاب خدا نجات خواهید یافت، چرا که هر گوشهای از جهان که باشید نمیتوانید از دست او فرار کنید و او را درمانده نمایید.
﴿وَمَا لَکُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِیّٖ وَلَا نَصِیرٖ﴾و به غیر از خدا هیچ سرپرستی ندارید که منافع دینی و دنیوی شما را فراهم نماید، و جز او یاور و مددکاری ندارید که ناگواریها و سختیها را از شما دور کند.
آیهی ۲۳:
﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَلِقَآئِهِۦٓ أُوْلَٰٓئِکَ یَئِسُواْ مِن رَّحۡمَتِی وَأُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ٢٣﴾[العنکبوت: ۲۳]. «و کسانی که به آیات خداوند و لقای او کفر ورزیدهاندایشان از رحمت من مأیوس میباشند و اینان عذاب دردناکی دارند».
خداوند خبر میدهد آنهایی که خیر و خوبی از آنان دور شده و شر و بدی آنها را فرا گرفتهاست کسانی هستند که به خدا و پیامبرانش و به آنچه پیامبران برای آنها آوردهاند کفر ورزیده و دیدار خدا را تکذیب نمودهاند و چیزی جز دنیا را قبول ندارند، بنابراین به انجام کارهایی از قبیل شرک و گناهان اقدام مینمایند. چون در دلهایشان چیزی نیست که آنها را از سر انجام این کار بترساند، به همین جهت فرمود: ﴿أُوْلَٰٓئِکَ یَئِسُواْ مِن رَّحۡمَتِی﴾اینان از رحمت من مأیوس میباشند، بنابراین، حتی یکی از اسباب و عواملی که رحمت خدا را به دنبال دارد انجام ندادهاند زیرا اگر آنها امیدی به حرمت او داشتند کارهایی برای جلب رحمت خدا انجام میدادند.
و ناامیدی از رحمت خدا از بزرگترین چیزهایی است که باید از آن پرهیز کرد. و آن دو نوع است:
ناامیدی کافران از رحمت خدا و دوری کردن آنها از هر سببی که آنان را به رحمت وی نزدیک نماید. و ناامیدی گناهکاران که گناهانشان آنها را پریشان کرده و بر دلهایشان حاکم گشته است، در نتیجۀ یأس و ناامیدی را برای آنها ایجاد کرده است. ﴿وَأُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ﴾و ایشان عذاب دردناکی دارند. و این آیات در لابلای سخن ابراهیم با قومش و پاسخ آنها به او آمدهاند. والله اعلم.
آیهی ۲۵-۲۴:
﴿فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُواْ ٱقۡتُلُوهُ أَوۡ حَرِّقُوهُ فَأَنجَىٰهُ ٱللَّهُ مِنَ ٱلنَّارِۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ٢٤﴾[العنکبوت: ۲۴]. «آنگاه پاسخ قومش جز این نبودکه گفتند: او را بکشید یا بسوزانید! پس خداوند او را از آتش نجات داد. بیگمان در این (ماجرا) نشانههایی برای مؤمنان است».
﴿وَقَالَ إِنَّمَا ٱتَّخَذۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡثَٰنٗا مَّوَدَّةَ بَیۡنِکُمۡ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ ثُمَّ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ یَکۡفُرُ بَعۡضُکُم بِبَعۡضٖ وَیَلۡعَنُ بَعۡضُکُم بَعۡضٗا وَمَأۡوَىٰکُمُ ٱلنَّارُ وَمَا لَکُم مِّن نَّٰصِرِینَ٢٥﴾[العنکبوت: ۲۵]. «و (ابراهیم) گفت: شما در زندگی دنیا برای دوستیِ بین خود غیر از خدا بتهایی را (به پرستش) برگرفتهاید سپس در روز قیامت برخی از شما برخی دیگر را انکار میکند و بعضی از شما بعضی دیگر را نفرین مینماید و جایگاهتان آتش دوزخ خواهد بود و هیچ یاوری نخواهید داشت».
وقتی که ابراهیم قومش را به سوی پروردگارش فراخواند دعوتش را نپذیرفتند و با اندرزهای او راهیاب نشدند و (شکر) نعمتِ بعثت ابراهیم را که خدا او را به سوی آنها فرستاده بود با جای نیاوردند، بلکه آنها بدترین پاسخ را به ابراهیم دادند و گفتند: ﴿ٱقۡتُلُوهُ أَوۡ حَرِّقُوهُ﴾او را بکشید یا بسوزانید، که فجیعترین صورت کشتن است آنها مردمانی باقدرت و توانا و دارای حکومت و قدرت بودند. پس آنها ابراهیم را در آتش انداختند، ﴿فَأَنجَىٰهُ ٱللَّهُ﴾اما سرانجام خداوند او را از آتش نجات داد.
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ﴾بیگمان در این ماجرا نشانههایی برای مؤمنان است، پس آنگاه صحت و درستی آنچه را که پیامبران آوردهاند و نیکویی و خیرخواهی آنان را میدانند و به باطل بودن گفتار کسانی که با آنها مخالفت مینمایند پی میبرند، و متوجه خواهند شد که مخالفان پیامبران ـ انگار ـ همدیگر را بر تکذیب کردن تحریک و توصیه نمودند.
از جملۀ اندرزهای ابراهیم به آنان این بود که به آنها گفت: ﴿إِنَّمَا ٱتَّخَذۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡثَٰنٗا مَّوَدَّةَ بَیۡنِکُمۡ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا﴾شما به جای خدا برای دوستی بین خود در زندگی دنیا بتهایی را به پرستش گرفتهاید و آن محبت و دوستی در دنیا است، اما در آخرت قطع میشود و از بین خواهد رفت. ﴿ثُمَّ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ یَکۡفُرُ بَعۡضُکُم بِبَعۡضٖ وَیَلۡعَنُ بَعۡضُکُم بَعۡضٗا﴾سپس در رزو قیامت عبادتکنندگان و عبادتشدگان از همدیگر بیزاری میجویند؟ ﴿وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ کَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَکَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ کَٰفِرِینَ٦﴾[الأحقاف: ۶]. و هنگامی که مردم گرد آورده شوند برایشان دشمنخواهند شد و به عبادتشان کافر خواهند بود و آن را انکار میکنند. پس چگونه شما دست به دامان کسی میشوید که از کسانی که او را عبادت کردهاند بیزاری خواهد جست و آنان را نفرین خواهد کرد؟ ﴿وَمَأۡوَىٰکُمُ﴾و جایگاه همۀ شما عبادتکنندگان وعبادتشدگان، ﴿ٱلنَّارُ﴾آتش دوزخ استو هیچکس آنها را در برابر عذاب خدا یاری نمیکند و کیفر خدا را از آنها دور نمینماید.
آیهی ۲۷-۲۶:
﴿فََٔامَنَ لَهُۥ لُوطٞۘ وَقَالَ إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّیٓۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٢٦﴾[العنکبوت: ۲۶]. «پس لوط به او (ابراهیم) ایمان آورد و گفت: من به جایی هجرت میکنم که در آن به عبادت پروردگارم بپردازم. بیگمان او توانای باحکمت است».
﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَجَعَلۡنَا فِی ذُرِّیَّتِهِ ٱلنُّبُوَّةَ وَٱلۡکِتَٰبَ وَءَاتَیۡنَٰهُ أَجۡرَهُۥ فِی ٱلدُّنۡیَاۖ وَإِنَّهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ لَمِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ٢٧﴾[العنکبوت: ۲۷]. «و به (ابرهیم) اسحاق و یعقوب را عطا کردیم و در فرزندانش نبوت و کتاب مقرر داشتیم و پاداشش را در دنیا به او دادیم و همانا او در آخرت از زمرۀ صالحان است».
ابراهیم همچنان قومش را دعوت میکرد و آنها بر عناد و مخالفت خود ادامه میدادند، به جز لوط که به دعوت ابراهیم ایمان آورد و خداوند او را پیامبر گرداند و به سوی قومش فرستاد، آنگونه که بیان خواهد شد. ﴿وَقَالَ إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّیٓ﴾ابراهیم زمانی که دید فرا خواندن قومش فایدهای به آنان نمیرساند، گفت، همانا من به جایی هجرت میکنم که در آن به عبادت پروردگارم بپردازم. یعنی او سرزمینی را که آکنده از بدی و زشتی بود ترک نمود و به سوی سرزمین با برکت شام هجرت نمود.
﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ﴾بیگمان او توانا و دارای قدرت است و بر هدایت نمودن شما توانایی دارد ولی او دارای حکمت است و اگر حکمتش اقتضا نماید هدایت میکند. وقتی که ابراهیم از آنها کنارهگیری کرد و از آنها جدا شد و آنان بر همان حال خود باقی ماندند خداوند در مورد آنها نگفت که آنان را به وسیلۀ عذابی نابود کرده است، بلکه بیان نمود که ابراهیم از آنان کناره گیری کرد و از میان آنها هجرت نمود. اما آنچه در روایتهای اسرائیلی آمده است مبنی بر این که «خداوند پشهها را به سوی قوم ابر اهیم گسیل داشت و خون آنها را مکیدند و گوشتهایشان را خوردند و همۀ آنها را نابود کردند» این گفته را زمانی میتوان به یقین پذیرفت که دلیل شرعی بر صحت آن وجود داشته باشد، و هیچ دلیل شرعی بر صحت این مطلب وجود ندارد. پس اگر خداوند به وسیلۀ عذابی آنها را ریشهکن کرده بود این را بیان میکرد، همانگونه که نابود کردن امتهای تکذیب کننده را بیان نموده است.
ولی شاید بتوان گفت که یکی از اسرار معذب نشدن آنها این است که ابراهیم خلیل÷یکی از مهربان ترین مردم و برترین و بردبارترین و بزرگوارترین آنهاست، بنابراین، برای نابودی قومش دعا نکرد، آنگونه که دیگر پیامبران علیه قومهای خود دعا نکرد، آنگونه که دیگر پیامبران علیه قومهای خود دعا کردند، و به خاطر همین خداوند نخواست بر آنها عذابی فراگیر فرود بیاورد از جمله چیزهایی که بر این موضوع دلالت مینماید این است که ابراهیم در مورد هلاک کردن قوم لوط با فرشتگان گفتگو کرد و با آنها مجادله نمود و از آن قوم دفاع کرد درحالیکه قوم او نبودند. والله اعلم.
﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ﴾و بعد از آنکه او به شام هجرت کرد اسحاق و یعقوب را به او عطا کردیم، ﴿وَجَعَلۡنَا فِی ذُرِّیَّتِهِ ٱلنُّبُوَّةَ وَٱلۡکِتَٰبَ﴾و در دودمان او پیامبری و کتاب مقرر داشتیم. و بعداز او هیچ پیامبری نیامد مگر اینکه از دودمان او بوده و هیچ کتابی جز بر فرزندان او نازل نشده است تا اینکه نبوت با فرزندش محمدصپایان یافت.
و این از بزرگترین فضیلتها و افتخارات است که عناصر هدایت و رحمت و سعادت و رستگاری در میان فرزندان اوست و هدایت یافتگان به دست آنها هدایت شده و مؤمنان به دست آنها ایمان آورده و صالحان صالح گشتهاند.
﴿وَءَاتَیۡنَٰهُ أَجۡرَهُۥ فِی ٱلدُّنۡیَا﴾و پاداشش را در دنیا به او دادیم که از آن جمله همسر زیبایش بود که در نهایت زیبایی قرار داشت و روزی و فرزندان فراوان بود که خداوند به عنوان پاداش در این دنیا به او بخشید، فرزندانی که مایۀ خشنودی او گردیدند و باعث شدند تا او خداوند را بیش از پیش بشناسد و او را دوست بدارد و به سویش توبه نماید.
﴿وَإِنَّهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ لَمِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ﴾و همانا او در آخرت از زمرۀ شایستگان است، بلکه او و محمد ص به طور مطلق از برترین صالحان میباشند، و جایگاهشان از همه برتر است. پس خدواند او را هم در دنیا و هم در آخرت خوشبخت و سعادتمند کرد.
آیهی ۳۵-۲۸:
﴿وَلُوطًا إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ إِنَّکُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلۡفَٰحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنۡ أَحَدٖ مِّنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢٨﴾[العنکبوت: ۲۸]. «و لوط (را فرستادیم) آنگاه که به قومش گفت: شما که بسیار زشتی را انجام میدهید که هیچکس از جهانیان در (ارتکاب) آن از شما پیشی نگرفته است».
﴿أَئِنَّکُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ وَتَقۡطَعُونَ ٱلسَّبِیلَ وَتَأۡتُونَ فِی نَادِیکُمُ ٱلۡمُنکَرَۖ فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُواْ ٱئۡتِنَا بِعَذَابِ ٱللَّهِ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ٢٩﴾[العنکبوت: ۲۹]. «آیا شما با مردان آمیزش میکنید و راه (فطری و شرعی تناسل) را میبندید و در محافل خود کار ناپسند انجام میدهید؟!، و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست میگویی عذاب خدا را بر سر ما بیاور»!.
﴿قَالَ رَبِّ ٱنصُرۡنِی عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡمُفۡسِدِینَ٣٠﴾[العنکبوت: ۳۰]. «گفت: پروردگارا! مرا بر گروه فسادکاران پیروز گردان».
﴿وَلَمَّا جَآءَتۡ رُسُلُنَآ إِبۡرَٰهِیمَ بِٱلۡبُشۡرَىٰ قَالُوٓاْ إِنَّا مُهۡلِکُوٓاْ أَهۡلِ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡیَةِۖ إِنَّ أَهۡلَهَا کَانُواْ ظَٰلِمِینَ٣١﴾[العنکبوت: ۳۱]. «و هنگامی که فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند، گفتند: ما هلاک کنندۀ این شهریم، بیگمان اهل آن ستمکار بودند».
﴿قَالَ إِنَّ فِیهَا لُوطٗاۚ قَالُواْ نَحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَن فِیهَاۖ لَنُنَجِّیَنَّهُۥ وَأَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ کَانَتۡ مِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ٣٢﴾[العنکبوت: ۳۲]. «ابراهیم گفت: لوط در آن شهر است، گفتند: ما به هرکس که در آنجاست داناتریم، بیگمان او و خانوادهاش را رهایی میبخشیم، مگر همسرش که از ماندگاران و نابود شوندگان خواهد بود».
﴿وَلَمَّآ أَن جَآءَتۡ رُسُلُنَا لُوطٗا سِیٓءَ بِهِمۡ وَضَاقَ بِهِمۡ ذَرۡعٗاۖ وَقَالُواْ لَا تَخَفۡ وَلَا تَحۡزَنۡ إِنَّا مُنَجُّوکَ وَأَهۡلَکَ إِلَّا ٱمۡرَأَتَکَ کَانَتۡ مِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ٣٣﴾[العنکبوت: ۳۳]. «و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند، لوط به خاطر آنان سخت ناراحت و دلتنگ شد، (فرشتگان) گفتند: مترس و غمگین مباش که ما نجاتدهندۀ تو و خانوادهات هستیم، مگر زنت که از ماندگاران و نابودشوندگان خواهد بود».
﴿إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَىٰٓ أَهۡلِ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡیَةِ رِجۡزٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ بِمَا کَانُواْ یَفۡسُقُونَ٣٤﴾[العنکبوت: ۳۴]. «همانا ما بر اهل این شهر به سزای آن که نافرمانی میکردند عذابی از آسمان نازل خواهیم کرد».
﴿وَلَقَد تَّرَکۡنَا مِنۡهَآ ءَایَةَۢ بَیِّنَةٗ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ٣٥﴾[العنکبوت: ۳۵]. «و به راستی از آن (شهر) برای گروهی که خرد میورزند نشانهای روشن برجای گذاشتیم».
پیشتر گذشت که لوط÷ به ابراهیم ایمان آورد و از هدایت یافتگان گردید. و گفتهاند که لوط از فرزندان و دودمان ابراهیم نیست، بلکه برادرزادۀ ابراهیم است.
پس این فرمودۀ الهی که ﴿وَجَعَلۡنَا فِی ذُرِّیَّتِهِ ٱلنُّبُوَّةَ وَٱلۡکِتَٰبَ﴾(و در دودمان او پیامبری و کتاب مقرر داشتیم) گرچه عام است اما با این تضادی ندارد که «لوط پیامبر است و از دودمان و فرزندان او نمیباشد»، چون این آیه برای تمجید و ستایش ابراهیم آمده و خبر داده است که لوط بر دست ابراهیم هدایت یافت، و کسی که بر دست ابراهیم هدایت یافته باشد با توجه به فضیلت هدایت کننده از فرزندان او که هدایت شدهاند برتر میباشد. والله اعلم.
پس خداوند لوط را به سوی قومش فرستاد و آنها با وجود شرک ورزی کار زشت و همجنس بازی و راهزنی انجام میدادند و لواط و منکرات و زشتیها در مجالس آنان شایع شده بود.
پس لوط آنان را نصیحت کرد و از این کارها باز داشت و زشتی این کارها و کیفر سخت آن را برایشان بیان کرد. اما آنها نترسیدند و پند نپذیرفتند، ﴿فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُواْ ٱئۡتِنَا بِعَذَابِ ٱللَّهِ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ﴾و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست میگویی عذاب خدا را بر سر ما بیاور.
پس پیامبرشان از آنها ناامید شد و دانست که سزاوار عذاب میباشند. و از اینکه آنها به شدت او را تکذیب کردند ناراحت شد پس علیه آنان دعا کرد و ﴿قَالَ رَبِّ ٱنصُرۡنِی عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡمُفۡسِدِینَ٣٠﴾گفت: پروردگارا! مرا بر گروه فسادکاران پیروز نما. پس خداوند دعایش را پذیرفت و ملایک را برای نابود کردنشان فرستاد، که قبل از آن گذرشان بر ابراهیم افتاد و او را به تولد اسحاق و بعد از او یعقوب مژده دادند.
سپس ابراهیم از ملایک پرسید که میخواهید کجا بروید؟ ملایک او را خبر دادند که میخواهند قوم لوط را نابود کنند. پس ابراهیم با آنها گفتگو کرد و گفت: ﴿قَالَ إِنَّ فِیهَا لُوطٗا﴾لوط در آن شهر است. ملایک به او گفتند: ﴿لَنُنَجِّیَنَّهُۥ وَأَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ کَانَتۡ مِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ﴾بیگمان او و خانوادهاش را رهایی میبخشیم مگر همسرش که از ماندگاران و نابودشوندگان خواهد بود. سپس ملایک به راه افتادند تا اینکه به نزد لوط آمدند.
لوط از آمدن آنها ناراحت و دلتنگ شد چون آنها را نشناخت و گمان برد که مهمان و مسافر هستند، بنابراین ترسید که قومش به آنها تجاوز کنند. پس فرشتگان به او گفتند: ﴿لَا تَخَفۡ وَلَا تَحۡزَنۡ﴾مترس و غمگین مباش! و به او خبر دادند که آنها فرستادگان خدا هستند، ﴿إِنَّا مُنَجُّوکَ وَأَهۡلَکَ إِلَّا ٱمۡرَأَتَکَ کَانَتۡ مِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ٣٣ إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَىٰٓ أَهۡلِ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡیَةِ رِجۡزٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ بِمَا کَانُواْ یَفۡسُقُونَ٣٤﴾[العنکبوت: ۳۳-۳۴]. ما نجات دهندگان تو و خانوادهات هستیم مگر زنت که از ماندگاران و نابودشوندگان خواهد بود. و ما بر اهل این شهر به کیفر نافرمانی که میکردند عذابی از آسمان نازل خواهیم کرد. پس فرشتگان به او فرمان دادند که شبانه به همراه خانوادهاش بیرون برود، پس صبحگاهان خداوند سرزمین آنها را زیر و رو کرد و از آسمان پی در پی بر آنان سنگ باراند تا اینکه آنها را نابود و هلاک ساخت و آنها به افسانهای از افسانهها تبدیل شدند و عبرتی از عبرتها گردیدند. ﴿وَلَقَد تَّرَکۡنَا مِنۡهَآ ءَایَةَۢ بَیِّنَةٗ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ٣٥﴾و از خانهها و آبادیهای قوم لوط آثار روشن و نمایانی برجای گذاشتیم تا عبرتی برای کسانی باشند که با دلهایشان عبرتها را درک مینمایند و از آنها بهرهمند میشوند. همانگونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِنَّکُمۡ لَتَمُرُّونَ عَلَیۡهِم مُّصۡبِحِینَ١٣٧ وَبِٱلَّیۡلِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ١٣٨﴾[الصافات: ۱۳۷-۱۳۸]. «و شما صبح و شب از کنار آنها عبور میکنید، آیا خرد نمیورزید»؟!.
آیهی ۳۷-۳۶:
﴿وَإِلَىٰ مَدۡیَنَ أَخَاهُمۡ شُعَیۡبٗا فَقَالَ یَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱرۡجُواْ ٱلۡیَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِینَ٣٦﴾[العنکبوت: ۳۶]. «و به سوی مدین برادرشان شعیب را فرستادیم و گفت: ای قوم من! خدای را پرستش کنید و به روز بازپسین امید دارید، و در زمین اصلاً فساد و تباهی نکنید».
﴿فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِی دَارِهِمۡ جَٰثِمِینَ٣٧﴾[العنکبوت: ۳۷]. «پس او را تکذیب کردند در نتیجه زلزله آنان را فرو گرفت و در خانه و کاشانۀ خود از پای درآمدند».
﴿وَإِلَىٰ مَدۡیَنَ أَخَاهُمۡ شُعَیۡبٗا﴾و به سوی قبیلۀ معروف مدین برادرشان شعیب را فرستادیم که آنها را به عبادت خدای یگانه و بیشریک، و ایمان آوردن به روز رستاخیز، و امید داشتن به آن، و عمل کردن برای آن فرمان داد، و آنان را از تباهی و فساد ورزیدن در زمین و کاستن از ترازو و پیمانه و راهزنی نهی میکرد.
﴿فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُ﴾پس او را تکذیب کردند و در نتیجه عذاب آنها را فرو گرفت، ﴿فَأَصۡبَحُواْ فِی دَارِهِمۡ جَٰثِمِینَ﴾و آنها در خانه و کاشانۀ خود به رو درافتادند و مردند.
آیهی ۴۰-۳۸:
﴿وَعَادٗا وَثَمُودَاْ وَقَد تَّبَیَّنَ لَکُم مِّن مَّسَٰکِنِهِمۡۖ وَزَیَّنَ لَهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَصَدَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِیلِ وَکَانُواْ مُسۡتَبۡصِرِینَ٣٨﴾[العنکبوت: ۳۸]. «و عاد و ثمود را (نیز نابود کردیم) و خانه و کاشانۀ ایشان برای شما نمایان است و شیطان کارهایشان را برایشان آراسته جلوه داد و آنان را از راه (راست) بازداشت درحالیکه بینا بودند».
﴿وَقَٰرُونَ وَفِرۡعَوۡنَ وَهَٰمَٰنَۖ وَلَقَدۡ جَآءَهُم مُّوسَىٰ بِٱلۡبَیِّنَٰتِ فَٱسۡتَکۡبَرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا کَانُواْ سَٰبِقِینَ٣٩﴾[العنکبوت: ۳۹]. «و قارون و فرعون و هامان (را نیز نابود کردیم) و همانا موسی با دلائل و براهین روشن نزد آنان آمده بود امّا ایشان در زمین استکبار و برتریجویی ورزیدند ولی نتوانستند (از ما) پیشی گیرند».
﴿فَکُلًّا أَخَذۡنَا بِذَنۢبِهِۦۖ فَمِنۡهُم مَّنۡ أَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِ حَاصِبٗا وَمِنۡهُم مَّنۡ أَخَذَتۡهُ ٱلصَّیۡحَةُ وَمِنۡهُم مَّنۡ خَسَفۡنَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ وَمِنۡهُم مَّنۡ أَغۡرَقۡنَاۚ وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیَظۡلِمَهُمۡ وَلَٰکِن کَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ٤٠﴾[العنکبوت: ۴۰]. «آنگاه هریک را به (سزای) گناهش گرفتار کردیم، برای بعضی از ایشان طوفان همراه با سنگریزه حواله کردیم، و بعضی از ایشان را بانگ مرگبار فرو گرفت، و برخی از ایشان را در زمین فرو بردیم، و برخی دیگر را غرق کردیم، و خداوند هرگز بر آن نبود که بر آنان ستم روا دارد بلکه آنان خود به خویشتن ستم میکردند».
بر سر قوم عاد و ثمود نیز همان بلایی آوردیم که بر سر قوم لوط آوردیم. و شما داستان آنها را میدانید و برخی از خانهها و آثارشان را با چشم خود مشاهده میکنید و خانههایشان را که از آن جدا شدهاند میبینید، پس برایتان روشن شده که خداوند با آنان چه کرده است. پیامبران با دلایل و نشانههای روشنگر و بینش به نزد آنها آمدند اما آنان را تکذیب کردند و با آنها به مجادله پرداختند.
﴿وَزَیَّنَ لَهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَصَدَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِیلِ﴾و شیطان کارهایشان را برایشان آراست تا اینکه گمان بردند آنچه شیطان برای آنان آوردهاست از آنچه که پیامبران برایشان آوردهاند بهتر میباشد. و همچنین قارون و فرعون و هامان وقتی خداوند موسی بن عمران را به همراه نشانههای روشن و دلایل قاطع به نزد آنها فرستاد فرمان نبردند و در زمین بر بندگان خدا استکبار و سرکشی ورزیدند و حق را نپذیرفتند، بنابراین وقتی که کیفر خدا بر آنها نازل شد نتوانستند نجات یابند. ﴿وَمَا کَانُواْ سَٰبِقِینَ﴾و نتوانستند از خدا پیشی بگیرند و از دست خدا در روند، بلکه تسلیم و دستگیر شدند.
﴿فَکُلًّا أَخَذۡنَا بِذَنۢبِهِ﴾و هریک از این امتها را که پیامبران را تکذیب کردند به اندازۀ گناهش و با کیفری متناسب با آن عذاب دادیم، ﴿فَمِنۡهُم مَّنۡ أَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِ حَاصِبٗا﴾پس بر بعضی از ایشان عذابی را فرستادیم و آنها را سنگباران نمودیم مانند قوم عاد که خداوند طوفان شدید را بر آنان فرستاد: ﴿سَخَّرَهَا عَلَیۡهِمۡ سَبۡعَ لَیَالٖ وَثَمَٰنِیَةَ أَیَّامٍ حُسُومٗاۖ فَتَرَى ٱلۡقَوۡمَ فِیهَا صَرۡعَىٰ کَأَنَّهُمۡ أَعۡجَازُ نَخۡلٍ خَاوِیَةٖ٧﴾[الحاقة: ۷]. «(خداوند) آن (عذاب) را هفت شب و هشت روز پیاپی بر آنان مسخر گرداند، و مردم را در آن (عذاب) فرو افتاده میدیدی، انگار تنۀ نخلهای میان تهی میباشند»!.
﴿وَمِنۡهُم مَّنۡ أَخَذَتۡهُ ٱلصَّیۡحَةُ﴾و بعضی از ایشان را صدای مرگبار فرو گرفت مانند قوم صالح، ﴿وَمِنۡهُم مَّنۡ خَسَفۡنَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ﴾و برخی از ایشان را مانند قارون به قلب زمین فرو بردیم، ﴿وَمِنۡهُم مَّنۡ أَغۡرَقۡنَا﴾و برخی از ایشان را مانند فرعون و هامان و لشکریانشان در آب غرق نمودیم. ﴿وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیَظۡلِمَهُمۡ﴾و شایسته و سزاوار خداوند نیست که بر آنها ستم نماید چون او در کمال دادگری و بطور کامل از همۀ مردم بینیاز است. ﴿وَلَٰکِن کَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ﴾امّا آنها خود بر خویشتن ستم کردند و حق را ضایع نمودند، زیرا انسانها برای پرستش خدای یگانه آفریده شدهاند، اما با این وجود خود را به شهوتها و گناهان مشغول کردند و خویشتن را در معرض زبان و آسیب قرار دادند چون گمان میبردند که این کار به نفع آنهاست.
آیهی ۴۳-۴۱:
﴿مَثَلُ ٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡلِیَآءَ کَمَثَلِ ٱلۡعَنکَبُوتِ ٱتَّخَذَتۡ بَیۡتٗاۖ وَإِنَّ أَوۡهَنَ ٱلۡبُیُوتِ لَبَیۡتُ ٱلۡعَنکَبُوتِۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ٤١﴾[العنکبوت: ۴۱]. «مثال آنانی که به جای خداوند دوستانی گرفتهاند همچون کار عنکبوت است که خانهای ساخته و به درستی - که اگر میدانستند - سستترین خانهها خانۀ عنکبوت است».
﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مِن شَیۡءٖۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٤٢﴾[العنکبوت: ۴۲]. «بیشک خداوند میداند هرآنچه را که به جای او (به نیایش) میخوانند در حقیقت چیزی نیست، و او پیروزمند فرزانه است».
﴿وَتِلۡکَ ٱلۡأَمۡثَٰلُ نَضۡرِبُهَا لِلنَّاسِۖ وَمَا یَعۡقِلُهَآ إِلَّا ٱلۡعَٰلِمُونَ٤٣﴾[العنکبوت: ۴۳]. «و این مثالهایی هستند که ما برای مردم میزنیم، و جز دانایان آنرا درک نمیکنند».
این مثال را خداوند برای کسی زده است که به همراه او کسی دیگر را عبادت میکند و منظورش عزت و قدرت یافتن و فایدهمند شدن است، در حالی که قضیه بر خلاف منظور اوست. خداوند میفرماید: مثال او مانند عنکبوت است که برای خود خانهای درست کرده است تا او را از گرما و سرما و آفتها مصون و محفوظ بدارد، ﴿وَإِنَّ أَوۡهَنَ ٱلۡبُیُوتِ لَبَیۡتُ ٱلۡعَنکَبُوتِۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ﴾حال آنکه بیگمان سستترین خانهها خانه و کاشانۀ عنکبوت است، چرا که عنکبوت حیوان ضعیفی است و خانهاش نیز ضعیفترین و سستترین خانههاست، و درست کردن خانه جز ضعف و سستی چیزی به او نیافزوده است.
همچنین کسانی که به جای خدا سرپرستان و دوستانی برگرفتهاند از هرجهت ناتوان هستند، و وقتی که به جای او سرپرستان و دوستانی برمیگیرند و به آنها افتخار میکنند و از آنها یاری میجویند در حقیقت به ضعف و سستی خود میافزایند، و آنها برای تحقق بسیاری از منافعشان بر آنان توکل نمودهاند و آن را بر گردن آنها انداختهاند و خود به این امید نشستهاند که آنها این کارها را برایشان انجام خواهند داد. در نتیجه این بتها آنان را خوار مینمایند و فایدهای به آنها نمیرسانند و از کمک و یاری آنها کمترین چیزی عایدشان نمیشود. پس اگر این دسته از انسانها حقیقت و ماهیت کسانی که آنان را به پرستش گرفتهاند میدانستند آنان را عبادت نمیکردند و از آنها بیزاری میجستند و پروردگار توانای مهربان را به سرپرستی و دوستی میگرفتند، که هر گاه بندهاش او را به دوستی بگیرد و بر او توکل نماید مشکلات دینی و دنیوی او را حل میکند و او را بسنده خواهد بود و به نیرو و قدرت قلبی و بدنیاش میافزاید و حالات و کارهایش را سامان میبخشد.
وقتی خداوند متعال ناتوانی خدایان و معبودان مشرکین را بیان نمود به همین مقدار بسنده نکرد بلکه از این فراتر رفت و گفت آنها هیچ چیزی نیستند بلکه فقط نامهایی هستند که بر آنان گذاشتهاید و گمانهایی هستند که یاور نمودید و پوچ بودن آن با کمترین تحقیق و تفحص برای مرد عاقل و هوشمند مشخص و روشن میشود. بنابراین، فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مِن شَیۡءٖ﴾خداوند میداند - و او به پیدا و پنهان آگاه است - که آنچه آنان به جای وی به نیایش میخوانند در حقیقت وجود ندارند و معبود حقیقی نیستند. مانند اینکه میفرماید: [النجم: ۲۳]. ﴿إِنۡ هِیَ إِلَّآ أَسۡمَآءٞ سَمَّیۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍ﴾[النجم: ۲۳]. «اینها فقط نامهایی هستند که شما و پدرانتان نهادهاید و خداوند برای آن دلیلی نازل فرموده است».
﴿وَمَا یَتَّبِعُ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ شُرَکَآءَۚ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ﴾[یونس: ۶۶]. «کسانی که به جای خدا انبازهایی دیگر را به فریاد میخوانند جز از گمان (خود) پیروی نمیکنند».
﴿وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ﴾و خداوند تواناست و بر همۀ مخلوقات چیره است، و با حکمت است و هر چیزی را در جایش و در محل مناسب آن قرار میدهد، خداوندی که آفرینش هرچیزی را زیبا و محکم نموده است.
﴿وَتِلۡکَ ٱلۡأَمۡثَٰلُ نَضۡرِبُهَا لِلنَّاسِ﴾و این مثالهایی است که به خاطر مردم و برای بهرهمند شدن آنها و تعلیم دادنشان میزنیم و از این طریق علوم و دانستنیها را برایشان واضح و روشن میگردانیم و از این راه امور معقول را به امور محسوس نزدیک مینماییم. و بدین سبب معنی مطلوب روشن میشود. پس این مصلحتی برای عموم مردم است. ﴿وَمَا یَعۡقِلُهَآ﴾ولی این مثالها را نمیفهمند و درک نمیکنند و تطبیق نمیدهند، ﴿إِلَّا ٱلۡعَٰلِمُونَ﴾مگر دانشمندان و عالمان حقیقی، آنهایی که علم و دانایی به دلهایشان رسیده است.
خداوند با آوردن این مثالها (آدمی را) به تدبر و فهم و درک امور تحریک نموده و او را بر این کار میستاید. این مثالها نشانۀ علم و دانایی است. پس دانسته شد که هرکس این مثالها را نفهمد و درک نکند از عالمان و دانایان نیست، زیرا مثالهایی که خداوند در قرآن میزند برای کارهای بزرگ و مطالب عالی و مهم میباشد. و اهل علم میدانند که اینها از دیگر چیزها مهمتر هستند چون خداوند به آن اعتنا و توجه نموده و بندگانش را بر فهمیدن و اندیشیدن در آن تحریک کرده است. بنابراین آنها تمامی سعی و تلاش خود را برای شناختن آن مبذول میدارند. اما هر کس این مثالها را با وجود اهمیتی که دارند نفهمد این بیانگر آن است که او از اهل علم نیست، چون وقتی او مسائل مهم را نداند به طریق اولی دیگر چیزها را نمیداند. بنابراین خداوند در مورد اصول دین و امثال آن مثالهای زیادی بیان کرده است.
آیهی ۴۴:
﴿خَلَقَ ٱللَّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ٤٤﴾[العنکبوت: ۴۴]. «خداوند آسمانها و زمین را به حق آفرید، قطعاً در این نشانۀ بزرگی برای اهل ایمان است».
خداوند به تنهایی آسمان را با وجود بلندی و ارتفاع و گستردگی و زیباییاش، همراه با خورشید و ماه و ستارگان و فرشتگانی که در آنها وجود دارند، آفرید.
و زمین و کوهها و دریاها و صحرا و بیابانها و درختانی که در آن وجود دارد به تنهایی آفریده است، و همه اینها را به حق آفریده، و آنها را بیهوده و بیهدف خلق نکرده است، بلکه آنها را آفریده تا فرمان و قانونش اجرا شود و نعمتش بر بندگانش کامل گردد، و تا آنها حکمت و قهر و تدبیر او را ببینند.
این چیزها را به آنان نشان میدهد تا فقط او را معبود و محبوب و خدای خود بدانند. ﴿فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ﴾قطعاً در این برای مؤمنان نشانهایست که بر بسیاری از مطالب ایمانی دلالت مینماید، و هرگاه مؤمن در آن بیندیشد مطالب ایمانی را به صورت آشکار در آن مشاهده خواهد کرد.
آیهی ۴۵:
﴿ٱتۡلُ مَآ أُوحِیَ إِلَیۡکَ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَۖ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِۗ وَلَذِکۡرُ ٱللَّهِ أَکۡبَرُۗ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا تَصۡنَعُونَ٤٥﴾[العنکبوت: ۴۵]. «(ای پیامبر!) بخوان آنچه را که از کتاب به تو وحی شده است، و نماز را برپایدار، بیگمان نماز (آدمی را) از کارهای ناپسند و ناشایست باز میدارد، و قطعاً ذکر خدا والاتر و بزرگتر است، و خداوند آنچه را میکنید میداند».
خدواند به تلاوت و خواندن محصول وحی که این کتاب بزرگ است فرمان میدهد. و تلاوت به معنی پیروی کردن از آن است، که آنچه فرمان میدهد انجام شود و از آنچه که باز میدارد دوری گردد، و طبق رهنمود آن حرکت صورت پذیرد، و اخبارش تصدیق گردد، و در معانی آن تدبر، و کلمات آن تلاوت شود. پس تلاوت و خواندن کلمات قرآن جزو معنی و بخشی از آن هستند.
و از آنجا که تلاوت قرآن را اینگونه معنی کردیم دانسته شد که برپا داشتن همۀ دین در تلاوت قرآن داخل است. و گفتۀ الهی: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ﴾از باب عطف خاص بر عام است چون نماز دارای فضیلت است و آثار زیبا و خوبی دارد و آن این است که ﴿إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ﴾همانا نماز (انسان را) از کارهای زشت و ناپسند باز میدارد. «فحشاء» به معنی گناهی است که بزرگ شمرده میشود و زشت است و انسان بدان تمایل دارد. و «منکر» به معنی گناهی است که عقلها و فطرتها آن را نمیپسندند. و دلیل اینکه نماز از کارهای زشت و ناپسند باز میدارد این است که چنانچه بندهای نماز را به طور کامل و با ارکان و شرایط آن و با فروتنی ادا کند قلبش روشن و نورانی و پاک میشود و ایمانش افزون میگردد و به خیر و نیکی علاقۀ بیشتری پیدا کرده و علاقهاش به شر و بدی کم میشود. پس قطعاً اگر بدینصورت بر نماز مداومت و محافظت شود از کارهای زشت و ناپسند باز میدارد. و این از بزرگترین اهداف نماز و نتایج آن است. و نیز در نماز هدفی بزرگتر و مهمتر از این وجود دارد و آن اینکه در نماز با قلب و زبان و بدن خداوند یاد میشود و خداوند بندگان را برای عبادت خود آفریده، و بهترین عبادتی که انجام میدهند نماز است، زیرا در این عبادت همۀ اعضای بدن خدا را بندگی میکنند که در غیر آن چنین نیست. بنابراین فرمود: ﴿وَلَذِکۡرُ ٱللَّهِ أَکۡبَرُ﴾و یاد خدا بزرگتر است. و معنی دیگری که از این آیه محتمل میباشد این است که وقتی خداوند به نماز فرمان داد و آن را ستود، خبر داد که ذکر و یاد خداوند در خارج از نماز والاتر و بزرگتر است، آنطور که نظر جمهور مفسرین همین است. اما تفسیر اول بهتر است چون نماز خواندن از ذکر خدا در خارج از نماز بهتر است.
و نماز - چنان که گذشت - یکی از بزرگترین ذکرها است. ﴿وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا تَصۡنَعُونَ﴾و خداوند به خوبی و بدیای که انجام میدهید داناست و شما را بر آن به کاملترین صورت جزا و سزا میدهد.
آیهی ۴۶:
﴿وَلَا تُجَٰدِلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ إِلَّا بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ إِلَّا ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنۡهُمۡۖ وَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱلَّذِیٓ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَأُنزِلَ إِلَیۡکُمۡ وَإِلَٰهُنَا وَإِلَٰهُکُمۡ وَٰحِدٞ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ٤٦﴾[العنکبوت: ۴۶]. «و با اهل کتاب جز به روشی که بهتر است مجادله نکنید مگر با کسانی از ایشان که ستم کردند، و بگویید: به تمام آنچه از سوی خدا بر ما و شما نازل شده است ایمان داریم، و معبود ما و معبود شما یکی است و ما فرمانبردار او هستیم».
خداوند از مجادلۀ بدون بینش و یا بدون قاعدۀ پسندیده با اهل کتاب نهی کرده است و میفرماید: با روشی که بهتر است و با اخلاق خوب و سخن نرم و دعوت دادن به حق و زیبا ارائه کردن و رد نمودن باطل و نشان دادن زشتی آن بحث و گفتگو کنید و نباید منظور از مجادله شکست دادن محض و برتری یافتن باشد، بلکه باید منظور از آن بیان حق و هدایت خلق باشد.
﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ﴾مگر آن کسانی که اهل کتاب که ستم کردند و از حالت مجادلهکننده مشخص شود که او ارادهای برای پذیرفتن حق ندارد و به قصد آشوبگری و شکست دادن مجادله مینماید، پس مجادله با چنین کسی فایدهای ندارد. ﴿وَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱلَّذِیٓ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَأُنزِلَ إِلَیۡکُمۡ وَإِلَٰهُنَا وَإِلَٰهُکُمۡ وَٰحِدٞ﴾و بگویید به آنچه بر ما و شما نازل شده است ایمان آوردهایم، و معبود ما و معبود شما یکی است. یعنی مجادلۀ شما با اهل کتاب باید بر اساس ایمان داشتن به آنچه بر شما و بر آنها نازل شده، و بر اساس ایمان به پیامبرتان و پیامبر آنها و بر مبنای توحید خدا استوار باشد. و مناظرۀ شما با آنها نباید باعث انتقاد و خردهگیری از کتابهای الهی یا خردهگیری از یکی از پیامبران باشد، آنگونه که جاهل به هنگام مناظره با طرف خود مینماید و از همۀ آنچه که دارد خواه حق باشد یا باطل خرده میگیرد. پس این ظلم است و از دایرۀ آداب مناظره خارج میباشد، زیرا باید سخن و باور باطل و پوچ مجادلهکننده رد گردد، و حقی که نزد اوست پذیرفته شود، و نباید حق به خاطر گویندهاش گرچه کافر باشد رد شود.
مناظره با اهل کتاب با این طریق، آنها را به اعتراف به قرآن و پیامبر ملزم میگرداند، زیرا وقتی که دربارۀ اصول دین و آنچه که پیامبران و کتابها بر آن انفاق دارند سخن گفته شود و حقایق آن برای دو طرف مناظره کننده ثابت گردد، حقایقی که کتابها و پیامبران گذشته و قرآن و محمدصآن را بیان نموده و از آن خبر دادهاند، از این لازم میآید که همۀ کتابها و پیامبران تصدیق شوند، و این از ویژگیهای اسلام است.
اما اگر کسی بگوید به آنچه فلان کتاب بر آن دلالت مینماید ایمان میآورم نه به آنچه که فلان کتاب میگوید، در حالی که آن حقی است که کتاب پیش از خود را تصدیق مینماید، چنین کاری ستم و هوا پرستی است. و او با چنین کاری گفتۀ خویش را تکذیب میکند چون وقتی او قرآن را - که کتابهای پیش از خود را تایید میکند - دروغ انگارد در حقیقت آنچه را که گمان میبرد به آن ایمان دارد تکذیب مینماید.
نیز هرآنچه که نبوت یکی از پیامبران را ثابت نماید بر نبوت محمدصدلالت میکند، و هر شبههای که بر نبوت محمدصوارد گردد همان شبهه یا بزرگتر از آن در مورد نبوت غیر از محمد وارد میشود. پس وقتی باطل بودن این شبهه در مورد یکی از پیامبران ثابت شد باطل بودن آن در حق پیامبرصبسیار روشنتر است. و ما تسلیم و منقاد فرمان او هستیم و هرکس به خدا ایمان آورد و او را معبود خود قرار دهد و به همۀ کتابها و پیامبرانش ایمان آورد و فرمانبردار خدا باشد و از پیامبرانش پیروی کند او خوشبخت و سعادتمند است و هرکس از این راه منحرف شود بدبخت و گمراه است.
آیه ۴۸-۴۷:
﴿وَکَذَٰلِکَ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَۚ فَٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ یُؤۡمِنُونَ بِهِۦۖ وَمِنۡ هَٰٓؤُلَآءِ مَن یُؤۡمِنُ بِهِۦۚ وَمَا یَجۡحَدُ بَِٔایَٰتِنَآ إِلَّا ٱلۡکَٰفِرُونَ٤٧﴾[العنکبوت: ۴۷]. «و بدینسان بر تو کتاب نازل کردیم و کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) بخشیدیم و به آن ایمان میآورند، و از میان اینان کسانی بدان ایمان دارند و آیات ما را جز کافران انکار نمیکنند».
﴿وَمَا کُنتَ تَتۡلُواْ مِن قَبۡلِهِۦ مِن کِتَٰبٖ وَلَا تَخُطُّهُۥ بِیَمِینِکَۖ إِذٗا لَّٱرۡتَابَ ٱلۡمُبۡطِلُونَ٤٨﴾[العنکبوت: ۴۸]. «و تو پیش از قرآن کتابی نمیخواندی و با دست خویش چیزی نمینوشتی که اگر چنین میشد باطلگرایان در شک میافتادند».
﴿وَکَذَٰلِکَ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ﴾و همچنین ای محمد! این کتاب بزرگ را که هر خیر بزرگی را بیان میدارد و به هر اخلاق خوب و امر نیکی فرا میخواند، و کتابهای گذشته را تصدیق مینماید و پیامبران گذشته از آن خبر دادهاند، بر تو فرو فرستادیم. ﴿فَٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ﴾و کسانی که به آنان کتاب دادهایم قرآن را به گونۀ شایسته شناختند و کینه و هوی پرستی در باور آنها رخنه نکرد. ﴿یُؤۡمِنُونَ بِهِ﴾به قرآن ایمان میآورند، چون آنها با توجه به آنچه که نزدشان است و مژدههایی که در کتابهایشان مبنی بر صحت این کتاب آمده و به سبب معیارهایی که برای شناخت خوب و بد و راست و دروغ در اختیار دارند به راست بودن آن یقین کردند. ﴿وَمِنۡ هَٰٓؤُلَآءِ مَن یُؤۡمِنُ بِهِ﴾و از میان اینان کسانی هستند که از روی بینش و آگاهی به آن ایمان میآورند نه از روی ترس و امید. ﴿وَمَا یَجۡحَدُ بَِٔایَٰتِنَآ إِلَّا ٱلۡکَٰفِرُونَ﴾و آیات ما را جز کافران انکار نمیکنند، که همواره عادتشان بر این است که حق را انکار نمایند و با آن مخالفت ورزند. و این محصور ساختن کسانی است که به او کفر میورزند، و اینکه هیچ یک از آنها به قصد پیروی کردن از حق آن را انکار نکردهاند، زیرا هر کس قصد و ارادۀ دوستی داشته باشد باید به آن ایمان بیاورد چون در آن نشانههایی است که هر فرد عاقل به آن ایمان میآورد، و هرکس که با قلبی بیدار به آن گوش فرا دهد آنرا میپذیرد.
و از جمله چیزهایی که بر صحت و درستی قرآن دلالت مینماید این است که این پیامبر امین قرآن را آورده است، کسی که قومش صداقت و امانتداری و رفت و آمدها و سایر حالات او را میدانستند، و نمیتوانست با دست خود چیزی را بنویسد، بلکه اگر چیزی هم نوشته میشد نمیتوانست آن را بخواند. پس با چنین وضعیتی این قرآن را آورده است، و این روشن ترین دلیل است مبنی بر این که قرآن از جانب خداوند توانا و ستوده است و در این هیچ شک و تردیدی نیست. بنابراین، فرمود: ﴿وَمَا کُنتَ تَتۡلُواْ مِن قَبۡلِهِۦ مِن کِتَٰبٖ وَلَا تَخُطُّهُۥ بِیَمِینِکَۖ إِذٗا لَّٱرۡتَابَ ٱلۡمُبۡطِلُونَ٤٨﴾[العنکبوت: ۴۸]. و تو پیش از نزول قرآن کتابی را نمیخواندی و با دست خود چیزی را نمینوشتی که اگر چنین میشد و کتاب میخواندی و چیزی مینوشتی، باطل گرایان و شک و تردید میافتادند و میگفتند: آنچه را میگوید از کتابهای گذشته بیاد گرفته، یا از آن کتابها رونویسی نموده است.
آیهی ۴۹:
﴿بَلۡ هُوَ ءَایَٰتُۢ بَیِّنَٰتٞ فِی صُدُورِ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَۚ وَمَا یَجۡحَدُ بَِٔایَٰتِنَآ إِلَّا ٱلظَّٰلِمُونَ٤٩﴾[العنکبوت: ۴۹]. «بلکه آن (قرآن) آیات روشنی است که در سینههای دانش یافتگان است و جز ستمکاران آیات ما را انکار نمیکنند».
خداوند بر قلب تو کتاب بزرگی نازل کرده است، که به وسیلۀ آن افراد فصیح و بیلغ و آنانی را که دشمنان سرسخت تو بودند به مبارزه طلبیدی تا مانند قرآن یا یک سورۀ مانند آن بیاورند. پس آنها کاملاً از انجام چنین کاری درماندند و به فصاحت و شیوایی قرآن و اینکه سخن هیچ انسانی نمیتواند به این مرتبه (از فصاحتع و بلاغت) برسد کاملاً واقف بودند، به همین خاطر مخالفت و مبارزۀ با قرآن به قلبشان هم خطور نمیکرد. بنابراین فرمود: ﴿بَلۡ هُوَ ءَایَٰتُۢ بَیِّنَٰتٞ فِی صُدُورِ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَۚ وَمَا یَجۡحَدُ بَِٔایَٰتِنَآ إِلَّا ٱلظَّٰلِمُونَ٤٩﴾بلکه این قرآن آیات روشنی است که (بر هیچ انسان خردمندی) پوشیده نیست (و) در سینههای دانش یافتگان است، و آنها سران مردم و افراد کامل و خردمندانشان هستند.
پس وقتی که این قرآن آیات روشنی در سینۀ چنین افرادی است، مخالفت دیگران زیانی نمیرساند و انکارشان جز ستم در حق خویش چیزی نیست. بنابراین فرمود: ﴿وَمَا یَجۡحَدُ بَِٔایَٰتِنَآ إِلَّا ٱلظَّٰلِمُونَ﴾و آیات ما را جز ستمگران انکار نمیکنند، چون آیات قرآن را جز فرد جاهل و نادان انکار نمیکند، نادانی که بدون آگاهی و دانش سخن میگوید و از اهل علم و یا کسی که توانایی شناخت حقیقت را دارد پیروی نمیکند.
یا کسی قرآن را انکار میکند که خود را به نادانی میزند و علی رغم اینکه میداند آن حق است و راست بودن آن را میداند با آن مخالفت مینماید.
آیهی ۵۲-۵۰:
﴿وَقَالُواْ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَیۡهِ ءَایَٰتٞ مِّن رَّبِّهِۦۚ قُلۡ إِنَّمَا ٱلۡأٓیَٰتُ عِندَ ٱللَّهِ وَإِنَّمَآ أَنَا۠ نَذِیرٞ مُّبِینٌ٥٠﴾[العنکبوت: ۵۰]. «و گفتند: چرا نشانههایی از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ بگو: نشانهها تنها نزد خداوند است، و من تنها بیمدهندهای روشنگر هستم و بس».
﴿أَوَ لَمۡ یَکۡفِهِمۡ أَنَّآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَرَحۡمَةٗ وَذِکۡرَىٰ لِقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ٥١﴾[العنکبوت: ۵۱]. «آیا آنانرا کافی و بسنده نیست که ما این کتاب را بر تو نازل کردهایم که بر آنان خوانده میشود؟! بیگمان در این برای گروهی که باور میدارند رحمت و پندی هست».
﴿قُلۡ کَفَىٰ بِٱللَّهِ بَیۡنِی وَبَیۡنَکُمۡ شَهِیدٗاۖ یَعۡلَمُ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱلۡبَٰطِلِ وَکَفَرُواْ بِٱللَّهِ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ٥٢﴾[العنکبوت: ۵۲]. «بگو: همین بس که خدا میان من و شما گواه است، آنچه را که در آسمانها و زمین است میداند و کسانی که به باطل ایمان آوردند و به خدا کفر ورزیدند اینانند که زیانکارانند».
ستمگران تکذیب کننده، بر پیامبر و بر آنچه او آورده بود اعتراض کردند و معجزاتی را پیشنهاد نمودند و گفتند آنها را بر ایمان بیاور. آنگونه که خداوند دربارۀ آنها فرموده است: ﴿وَقَالُواْ لَن نُّؤۡمِنَ لَکَ حَتَّىٰ تَفۡجُرَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَرۡضِ یَنۢبُوعًا٩٠﴾[الإسراء: ۹۰]. «و گفتند: هرگز به تو ایمان نمیآوریم مگر اینکه از زمین برای ما چشمهای بجوشانی».
درحالیکه تعیین معجزات به دست آنها و پیامبرصنیست، چرا که این کار یک نوع مشارکت و همراهی با خداوند در تدبیر کارها محسوب میشود، خداوند در انجام کارها یگانه است و هیچ کس در این زمینه اختیاری ندارد.
بنابراین فرمود: ﴿قُلۡ إِنَّمَا ٱلۡأٓیَٰتُ عِندَ ٱللَّهِ﴾بگو: معجزات تنها نزد خداوند هستند، و اگر بخواهد آنها را نازل مینماید و اگر بخواهد آن را نمیآورد. ﴿وَإِنَّمَآ أَنَا۠ نَذِیرٞ مُّبِینٌ﴾و من فقط بیم دهندهای آشکار هستم و مقامی بالاتر از این ندارم.
و اگر هدف شما روشن شدن حق از باطل است، بدانید که این مهم به طرق گوناگون حاصل گردیده است. بنابراین پیشنهاد معجزات مشخص و معینی ستم و ظلم و تکبر در برابر خدا و حق است. و اگر فرض شود که این معجزات نازل شوند و آنها اینگونه در دل داشته باشند که جز با این معجزات ایمان نمیآورند ایمانشان ایمان حقیقی نیست بلکه چیزی است که طبق خواستههای آنان انجام شده است، بنابراین آنها ایمان میآورند اما نه به این خاطر که آن حق است، بلکه به خاطر آن معجزات ایمان میآورند. پس به فرض اینکه معجزات فرو فرستاده شوند، در فرو فرستاده شدن آن فایدهای نیست.
و از آنجا که هدف بیان حق بود، خداوند طریق آن را بیان زکرد و فرمود: ﴿أَوَ لَمۡ یَکۡفِهِمۡ﴾آیا برای این که آنها به راستگو بودن تو و راست بودن آنچه که آوردهای پی ببرند این کافی و بسنده نیست که ﴿أَنَّآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ﴾ما کتاب را بر تو نازل کردهایم که بر آنها خوانده میشود؟! کلام مختصر و جامعی که در آن نشانههای روشن و آشکار زیادی هست! و همانطور که قبلاً بیان شد پیامبر بیسوادی که خواندن و نوشتن را بلد نیست آن را آورده است و این بزرگترین دلیل بر صحت و راست بودن آن است. سپس ناتوان بودن آنها از مبارزه با قرآن نشانۀ دیگری بر حقانیت آن است. و قرآن آشکارا بر آنها خوانده میشود و از جانب خداست، و پیامبر در زمانی که یاورانش اندک و مخالفان و دشمنانش زیاد بودند آن را اظهار نمود، و اندک بودن یاوران و زیاد بودن دشمنانش او را از آشکار کردن قرآن باز نداشت بلکه به صورت علنی در میان مردم اعلام کرد که این سخن پروردگارم میباشد، و آیا کسی توان مقابله با آن را دارد، و آیا کسی میتواند سخنی مانند آن بیاورد؟! پس این دلیلی بر راست بودن قرآن است.
و قرآن کتابهای گذشته را تصدیق کرده و مطالب آنها را تصحیح نموده است و تحریف و تغییری که در آنها صورت گرفته بیان کرده است. این نیز دلیلی دیگر بر حقانیت قرآن میباشد.
و قرآن در امر و نهی خود به راه راست هدایت مینماید و این دلیلی بر حق و راست بودن آن است. بنابراین، قرآن به هیچ چیزی دستور نداده است که عقل بگوید کاش به آن فرمان نمیداد. و از هیچ چیزی نهی نکرده است که عقل بگوید کاش از آن نهی نمیکرد. بلکه امر و نهی قرآن مطالق با عدالت و دادگری و حکمت و عقل صاحبان بینش و خرد است. نیز رهنمودها و احکام قرَآن همگام با زمان و مکان حرکت میکند به گونهای که در هیچ زمان و مکانی جز با احکام قرآن کارها بهبود نمییابد. این نیز دلیلی است بر اینکه قرآن حق و از جانب خداست.
پس همۀ این موارد برای کسی که بخواهد حق را تصدیق نماید و در پی یافتن آن برآید کافی است، و خداوند کسی را که به قرآن بسنده نکند به مرادش نرساند، و هر کس را که قرآن شفا بخش او نیست خداوند شفایش ندهد، و هر کس به وسیلۀ قرآن هدایت شود و قرآن برایش بسنده باشد این برای او مایۀ خیر و رحمت است. از این رو فرمود: ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَرَحۡمَةٗ وَذِکۡرَىٰ لِقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ﴾بیگمان در این برای گروهی که باور میدارند رحمت و پندی هست. چون به وسیلۀ قرآن علم فراوان و خیر زیاد به دست میآید و دلها و ارواح پاکیزه میگردند و باورها و عقاید پاک میشوند و اخلاق کامل میگردد و در سایۀ چنین رحمتی میتوان به فتوحات الهی و اسرار ربانی دست یافت.
﴿قُلۡ کَفَىٰ بِٱللَّهِ بَیۡنِی وَبَیۡنَکُمۡ شَهِیدٗا﴾بگو: همین بس که خدا میان من و شما گواه است، من او را گواه گرفتهام که اگر دروغگو باشم عذابی بر من فرود آورد که مایۀ عبرت شما باشد، و اگر او مرا یای کند و کارها را بر من آسان گرداند باید این شهادت و گواهی بزرگ خداوند شما را کافی باشد. بنابراین، اگر در دلهایتان چنین است که گواهی او - و شما آن را نشنیده و ندیدهاید به عنوان دلیل کافی نیست، پس او ﴿یَعۡلَمُ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾آنچه را در آسمانها و زمین است میداند. از جمله چیزهایی که خداوند آن را میداند حالت و سخن من و شماست. پس من به دورغ چیزهایی به او نسبت نمیدهم زیرا او میداند و بر کیفر دادن من توانایی دارد. و اگر دروغ بگویم و آن را به او نسبت دهم و مرا کیفر او خواهد بود. آنگونه که فرموده است: ﴿وَلَوۡ تَقَوَّلَ عَلَیۡنَا بَعۡضَ ٱلۡأَقَاوِیلِ٤٤ لَأَخَذۡنَا مِنۡهُ بِٱلۡیَمِینِ٤٥ ثُمَّ لَقَطَعۡنَا مِنۡهُ ٱلۡوَتِینَ٤٦﴾[الحاقة: ۴۴-۴۶]. «و اگر برخی سخنهای دروغ را به ما نسبت میداد او را میگرفتیم و رگهای گردنش را قطع مینمودیم».
﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱلۡبَٰطِلِ وَکَفَرُواْ بِٱللَّهِ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ﴾و کسانی که به باطل ایمان آوردند و به خدا کفر ورزیدند اینانند که زیانکارند، چون آنها ایمان آوردن به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبران و روز قیامت و نعمت پایدارو جاودان را از دست دادهاند، و به جای برخورداری از حق و (راهِ) صحیح، هر امر باطل قبیحی بهرۀ آنها گردیده، و به عوض نعمت و آسایش، عذاب دردناکی عایدشان شده است. پس آنان در روز قیامت خود و خانوادههایشان را از دست میدهند.
آیهی ۵۵ – ۵۳:
﴿وَیَسۡتَعۡجِلُونَکَ بِٱلۡعَذَابِ وَلَوۡلَآ أَجَلٞ مُّسَمّٗى لَّجَآءَهُمُ ٱلۡعَذَابُۚ وَلَیَأۡتِیَنَّهُم بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ٥٣﴾[العنکبوت: ۵۳]. «و آنان عذاب را باشتاب از تو میجویند، و اگر موعدی مقرر نبود به یقین عذاب به آنان میرسید و ناگهان درحالیکه نمیدانند عذاب به سراغشان میآمد».
﴿یَسۡتَعۡجِلُونَکَ بِٱلۡعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةُۢ بِٱلۡکَٰفِرِینَ٥٤﴾[العنکبوت: ۵۴]. «آنان عذاب را به شتاب از تو میخواهند و بیگمان جهنم فراگیرندۀ کافران است».
﴿یَوۡمَ یَغۡشَىٰهُمُ ٱلۡعَذَابُ مِن فَوۡقِهِمۡ وَمِن تَحۡتِ أَرۡجُلِهِمۡ وَیَقُولُ ذُوقُواْ مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٥٥﴾[العنکبوت: ۵۵]. «روزی که عذاب از بالای سرشان و از زیر پاهایشان آنان را فرو میپوشاند و (خداوند) میگوید: بچشید آنچه را که میکردید».
خداوند از جهالت کسانی خبر میدهد که پیامبر و آنچه را که آورده است تکذیب میکنند و آنها درحالیکه برای آمدن عذاب شتاب دارند و بیشتر حق را تکذیب میکنند، میگویند: ﴿وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٤٨﴾[یونس: ۴۸]. «این وعدهکی خواهد آمد اگر راست میگویید»؟ خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَوۡلَآ أَجَلٞ مُّسَمّٗى﴾و اگر موعدی مقرر برای نازل شدن عذاب نبود که هنوز آن زمان مقرر فرا نرسیده است، ﴿لَّجَآءَهُمُ ٱلۡعَذَابُ﴾عذاب به سراغشان میآمد، چون آنها ما را ناتوان به حساب میآورند و حق را تکذیب میکنند.
و اکر ما آنها را به سبب جهالت و نادانی اشان میگرفتیم سخنشان بسیار زود آنها را به عذاب و کیفر گرفتار میکرد: ولی - با وجود این - آنها برای نازل شدن عذاب شتاب نکنند و گمان نبرند که دیر خواهد آمد، ﴿وَلَیَأۡتِیَنَّهُم بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ﴾بلکه ناگهان در حالی که نمیدانند عذاب به سراغشان خواهد آمد. و همانطور که خداوند خبر داد اتفاق افتاد و هنگامی که با غرور و فخر فروشی به جنگ «بدر» آمدند به گمان اینکه میتوانند به هدف خود دست یابند خداوند آنها را خوار گردانید و بزرگان و سرانشان را نابود کرد و همۀ افراد شرور آنها را هلاک نمود و هیچ خانهای نماند مگر اینکه مصیبت بدان وارد شد. پس عذاب از جایی به سراغشان آمد که گمانش را نمیبردند.
و اگر عذاب دنیا آنها را فرا نگیرد عذاب آخرت را در پیش دارند که هیچ یک از آنها نمیتواند از آن رهایی یابد خواه در دنیا عذاب داده شده باشد یا مهلت یافته باشد. ﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةُۢ بِٱلۡکَٰفِرِینَ﴾و همانا جهنم کافران را دربر خواهد گرفت و راه گریزی از آن ندارند، چرا که آنان را از هرسو احاطه کرده است. همانطور که گناهان و بدیها و کفرشان آنها را احاطه کرده است. و این، عذاب بسیار سختی است. ﴿یَوۡمَ یَغۡشَىٰهُمُ ٱلۡعَذَابُ مِن فَوۡقِهِمۡ وَمِن تَحۡتِ أَرۡجُلِهِمۡ وَیَقُولُ ذُوقُواْ مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٥٥﴾اعمالتان برای شما به عذاب تبدیل شده است و عذاب شما را فرا گرفته است همانگونه که کفر و گناهان، شما را از هرسو فرا گرفته بود.
آیهی ۵۹-۵۶:
﴿یَٰعِبَادِیَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّ أَرۡضِی وَٰسِعَةٞ فَإِیَّٰیَ فَٱعۡبُدُونِ٥٦﴾[العنکبوت: ۵۶]. «ای بندگانم که ایمان آوردهاید! بیگمان زمین من فراخ است، پس تنها مرا بپرستید».
﴿کُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۖ ثُمَّ إِلَیۡنَا تُرۡجَعُونَ٥٧﴾[العنکبوت: ۵۷]. «هر جانداری مزۀ مرگ را میچشد سپس بهسوی ما بازگردانده میشوید».
﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِّنَ ٱلۡجَنَّةِ غُرَفٗا تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ نِعۡمَ أَجۡرُ ٱلۡعَٰمِلِینَ٥٨﴾[العنکبوت: ۵۸]. «و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند ایشان را در کاخهای بهشت جای میدهیم که در زیر آنها رودبارها روان است و در آنجا جاودان خواهند ماند. چه خوب است پاداش عمل کنندگان»!.
﴿ٱلَّذِینَ صَبَرُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ٥٩﴾[العنکبوت: ۵۹]. «همان کسانیکه بردباری ورزیدند و بر پروردگارشان توکل میکنند».
خداوند متعال میفرماید: ﴿یَٰعِبَادِیَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّ أَرۡضِی وَٰسِعَةٞ فَإِیَّٰیَ فَٱعۡبُدُونِ٥٦﴾ای بندگانم که ایمان آورده و پیامبر مرا تصدیق کردهاید! هرگاه عبادت و پرستش پروردگارتان در سرزمینی برایتان دشوار و مشکل بود، از آنجا به سرزمینی دیگر کوچ کنید و به جایی بروید که خداوند را به یگانگی پرستش نمایید. پس جاهای عبادت فراخ و وسیع است و معبود یکی است و مرگ حتماً بهسوی شما خواهد آمد سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده میشوید آنگاه خداوند هرکس را که عبادت او را به خوبی انجام داده و از ایمان آورده و عمل شایسته انجام داده باشد در کاخهای بلند و منازل شیک و زیبای بهشت جای میدهد که همۀ آنچه را دل انسان میخواهد و چشمها از دیدن آن لذت میبرند در بر دارد، و شما در آن جاودانه خواهید بود. ﴿نِعۡمَ أَجۡرُ ٱلۡعَٰمِلِینَ﴾پس این منازل و کاخهای بهشتی چه پاداش نیکی است برای کسانی که برای خدا کار میکنند!.
﴿ٱلَّذِینَ صَبَرُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ٥٩﴾کسانی که بر عبادت خدا شکیبایی میورزند و در اینباره بر پروردگارشان توکل مینمایند. پس صبر کردن آنها بر عبادت خدا مستلزم آن است که توان و کوشش خود را در این راستا مبذول دارند و مبارزۀ بزرگی را با شیطان آغاز کنند، شیطانی که آنها را فرا میخواند تا در عبادتشان اخلال ایجاد کند. و توکل آنها مقتضی آن است که به خدا اعتماد کنند و نسبت به او گمان نیک داشته باشند تا اعمالی را که قصد آن را کردهاند محقق نماید و آن را برایشان تکمیل گرداند. و توکل را به صراحت بیان کرد با اینکه توکل در بردباری داخل است، چون در انجام یا خودداری از هر کاری به توکل نیاز هست و هیچ کاری بدون توکل انجام نمیگیرد.
﴿وَکَأَیِّن مِّن دَآبَّةٖ لَّا تَحۡمِلُ رِزۡقَهَا ٱللَّهُ یَرۡزُقُهَا وَإِیَّاکُمۡۚ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٦٠﴾[العنکبوت: ۶۰]. «و چه بسیارند جنبندگانی که نمیتوانند روزی خود را بردارند (بلکه) خداوند به آنها و به شما روزی میدهد، و او شنوای داناست».
خداوند متعال روزی دادن به همۀ آفریدههای قوی و ضعیف را به عهده گرفته است: ﴿مِّن دَآبَّةٖ﴾پس چه بسیار جنبندگان و جانورانی در زمین وجود دارند که جسم و عقل و درکشان ضعیف است، ﴿لَّا تَحۡمِلُ رِزۡقَهَا﴾و روزی خود را بر نمیدارند و آن را ذخیره نمیکنند، بلکه همواره چنان هستند که چیزی از روزی را با خود ندارند اما خداوند همیشه و در هر وقت روزی را بر ایشان فراهم میسازد، ﴿ٱللَّهُ یَرۡزُقُهَا وَإِیَّاکُمۡ﴾شما و آنها را خدا روزی میدهد، پس همۀ شما تحت سرپرستی خدا هستید و شما را روزی میدهد، همانطور که شما را آفریده است.
﴿وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ﴾و او شنوای داناست. پس هیچ چیزی بر او پنهان نمیماند و هیچ جنبنده و جانوری از نگاه خدا پنهان نمیشود و به سبب نداشتن روزی هلاک نمیگردد. آنگونه که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَا مِن دَآبَّةٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ رِزۡقُهَا وَیَعۡلَمُ مُسۡتَقَرَّهَا وَمُسۡتَوۡدَعَهَاۚ کُلّٞ فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٖ٦﴾[هود: ۶]. «و هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر اینکه روزی آن بر خداست و محل استقرار و مکان مردنش را میداند. همۀ (اینها) در کتاب روشنی (ثبت گردیده) است».
آیهی ۶۳-۶۱:
﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُۖ فَأَنَّىٰ یُؤۡفَکُونَ٦١﴾[العنکبوت: ۶۱]. «و اگر از آنان بپرسی که چه کسی آسمانها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را مسخّر کرده است؟ البته خواهند گفت: خدا. پس چگونه منحرف میگردند»؟!
﴿ٱللَّهُ یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ وَیَقۡدِرُ لَهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ٦٢﴾[العنکبوت: ۶۲]. «خداوند روزی را برای هرکس از بندگانش که بخواهد فراوان و گسترده میکند، و برای هرکس که بخواهد تنگ میگرداند. همانا خداوند به هر چیزی داناست».
﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَحۡیَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ مِنۢ بَعۡدِ مَوۡتِهَا لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُۚ قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ٦٣﴾[العنکبوت: ۶۳]. «و اگر از آنان بپرسی که چه کسی از آسمان آبی را نازل کرد آنگاه با آن زمین را بعد از پژمرده شدنش زنده گرداند؟ قطعاً خواهند گفت: خدا، بگو: ستایش خداوند راست، اما بیشتر آنان نمیفهمند».
این استدلالی است علیه مشرکان که تکذیب کنندۀ توحید الوهیت و یگانه پرستی بودند. و با توجه به اینکه توحید ربوبیت را قبول داشتند، به پذیرش توحید الوهیت نیز ملزم میگردند. پس اگر از آنها بپرسی که آسمانها و زمین را چه کسی آفریده است و چه کسی از آسمان آبی فرو فرستاده و به وسیلۀ آن زمین را پس از پژمرده شدنش زنده ساخته است؟ و تدبیر همۀ چیزها در دست چه کسی است؟ ﴿لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُ﴾خواهند گفت: خدا. و به ناتوانی بتها و چیزهایی که در کنار خدا و همراه با او پرستش میکنند اعتراف مینمایند و میگویند: آنها توانایی چیزی از این کارها را ندارند.
پس به دروغگویی خویش و روی آوردنشان به سوی کسی که سزاوار آن نیست به کاری بپردازد اعتراف میکنند. پس بدان که آنها عقل ندارند و بیخرد هستند! و کیست بیعقلتر و کم بینشتر از کسی که به سنگ یا به قبری یا امثال آن روی آورد -درحالیکه میداند نمیتواند فایده و زیانی بدهد، و نمیآفریند و روزی نمیدهد - و اخلاص و صفای عبودیت را با روی آوردن به آن مکدر و تیره نماید و او را با پروردگار آفریننده و روزی دهنده و فایده دهنده و زیان دهنده شریک سازد؟!.
و بگو: ستایش خداوندی راست که هدایت را از گمراهی مشخص نمود و باطل بودن آنچه را که مشرکان بر آن هستند واضح گرداند تا توفیق یافتگان از آن برحذر باشند. و بگو: ستایش خداوندی راست که جهان بالا و پایین را آفریده و به تدبیر امور روزمرّۀ آنها پرداخته است و برای هرکس که بخواهد روزی را فراوان و گسترده مینماید، و برای هرکس که بخواهد روزی را تنگ و کم میگرداند. و این عین حکمت اوست، چرا که او مصلحت بندگانش و آنچه را که برایشان مناسب است میداند.
آیهی ۶۹-۶۴:
﴿وَمَا هَٰذِهِ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَآ إِلَّا لَهۡوٞ وَلَعِبٞۚ وَإِنَّ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ لَهِیَ ٱلۡحَیَوَانُۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ٦٤﴾[العنکبوت: ۶۴]. «و زندگی این دنیا جز سرگرمی و بازیچه نیست، و زندگی جهان آخرت زندگی (راستین) است اگر میدانستند».
﴿فَإِذَا رَکِبُواْ فِی ٱلۡفُلۡکِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَ فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ إِذَا هُمۡ یُشۡرِکُونَ٦٥﴾[العنکبوت: ۶۵]. «و هنگامی که سوار کشتی شوند خداوند را خالصانه و مخلصانه به دعا میخوانند، پس چون آنان را نجات دهد و به خشکی برساند باز ایشان شرک میورزند».
﴿لِیَکۡفُرُواْ بِمَآ ءَاتَیۡنَٰهُمۡ وَلِیَتَمَتَّعُواْۚ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ٦٦﴾[العنکبوت: ۶۶]. «تا (سرانجام) در آنچه به آنان دادهایم ناسپاسی کنند و تا بهرهمند گردند، پس خواهند دانست».
﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّا جَعَلۡنَا حَرَمًا ءَامِنٗا وَیُتَخَطَّفُ ٱلنَّاسُ مِنۡ حَوۡلِهِمۡۚ أَفَبِٱلۡبَٰطِلِ یُؤۡمِنُونَ وَبِنِعۡمَةِ ٱللَّهِ یَکۡفُرُونَ٦٧﴾[العنکبوت: ۶۷]. «آیا ندیدهاند که ما حرمی ایمن (برای آنان) قرار دادهایم. حال آنکه مردم از اطراف آنان ربوده میشوند؟ آیا به باطل ایمان میآورند و نعمت خداوند را ناسپاسی میکنند».
﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبًا أَوۡ کَذَّبَ بِٱلۡحَقِّ لَمَّا جَآءَهُۥٓۚ أَلَیۡسَ فِی جَهَنَّمَ مَثۡوٗى لِّلۡکَٰفِرِینَ٦٨﴾[العنکبوت: ۶۸]. «و کیست ستمگرتر از کسی که بر خدا دروغ ببندد و گمراهی و باطلی را که خود بر آن هست به خدا نسبت دهد؟! آیا در جهنم جایگاهی برای کافران نیست»؟!
﴿وَٱلَّذِینَ جَٰهَدُواْ فِینَا لَنَهۡدِیَنَّهُمۡ سُبُلَنَاۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَمَعَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ٦٩﴾[العنکبوت: ۶۹]. «و کسانی که در راه ما کوشش کنند قطعاً آنان را به راههای خویش رهنمود میگردانیم، و قطعاً خدا با نیکوکاران است».
خداوند متعال از حالت دنیا و آخرت خبر میدهد و به طور ضمنی آدمی را به متمایل نبودن به دنیا و علاقهمند بودن به آخرت تشویق میکند. پس فرمود: ﴿وَمَا هَٰذِهِ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَآ إِلَّا لَهۡوٞ وَلَعِبٞ﴾زندگی این دنیا در حقیقت سرگرمی و بازیچهای بیش نیست که دلها با آن مشغول و سرگرم میشوند و جسمها با آن بازی میکنند، چون خداوند آن را آراسته است و لذتها و شهوتهایی را در آن قرار دادهاست که دلهای روی گردان را در چنگال خود میگیرد و چشمهای غافل را میفریبد و افراد باطل گرا را شاد و خوشحال میکند. اما این دنیا به سرعت از بین میرود و دوستدارش چیزی جز پشیمانی و زیان به دست نمیآورد.
﴿وَإِنَّ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ لَهِیَ ٱلۡحَیَوَانُ﴾و زندگی آخرت زندگی کامل است و اجسام صاحبان سرای آخرت در نهایت قوت و قدرت قرار دارد چون این جسمها و نیروها برای زندگی آفریده شدهاند و هرآنچه که زندگی را کامل گرداند و لذت با آن تکمیل شود از قبیل چیزهایی که دلها را شاد میکند، و خوردنیها و نوشیدنیها و همسرانی که سبب لذت بردن جسم میشوند در آن موجود است. نیز چیزهایی در آن جا یافت میشود که هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی آن را نشنیده و بر دل هیچ انسانی خطور نکرده است.
﴿لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ﴾اگر آنها این حقیقت را میدانستند دنیا را بر آخرت ترجیح نمیدادند، و از سرای زندگی روی گردان نمیشدند و به جهان بازی و سرگرمی شیفته نمیگردیدن. و آنها باید آخرت را بر دنیا ترجیح دهند چرا که حالت هردو دنیا را میدانند.
سپس خداوند این را بیان داشت که مشرکین در حالیت سختی و به هنگامی که در دریا سوار بر کشتیها هستند و امواج خروشان آنها را فرا میگیرد و از هلاک شدن میترسند خالصانه و فقط خدا را به فریاد میخوانند و در آن وقت بتها و آنچه را که همتای خدا قرار میدادند ترک میکنند و فقط خداوند یگانه و بیشریک را کمک میخوانند.
اما وقتی سختی از آنها دور شود به خداوند - که تا چندی پیش او را خالصانه به فریاد میخواندند و آنها را سالم به خشکی رسانده است - شرک میورزند و کسانی را شریک او قرار میدهند که آنها را از سختی نجات نداده و مشقت را از آنان دور نساخته است. در حالی که میبایست در سختی و آسانی خدا را به فریاد بخوانند تا مؤمن حقیقی باشند و سزاوار پاداش او بگردند و عذاب خدا از آنها دور شود. اما شرک ورزیدن آنها پس از آن که نعمت نجات یافتن را بهرۀ آنها نمودیم برای این است تا سرانجام به نعمتهایی که به آنان بخشیده ایم کفر بورزند و ناسپاسی نمایند و در مقابل نعمت بدی کنند و بهرهمندی خود را از دنیا تکمیل نمایند که این همانند بهرهمندی چهارپایان است که هدفی جز پر کردن شکم و اشباع غریزۀ جنسی خود ندارند.
﴿فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ﴾پس آنها وقتی از دنیا به آخرت منتقل شوند سخت تأسف میشوند و کیفر سخت را خواهند چشید و میدانند چه زیان فراوانی به دست آوردهاند.
سپس خداوند به وسیۀ حرم پر امن و امان خود بر آنها منت میگذارد و این را بیان میدارد که اهل حرم در امنیت به سر میبرند و از روزی فراوان برخوردارند، حال آن که مردم از اطراف آنان ربوده میشوند و در هراساند. پس آیا کسی را عبادت نمیکنند که به هنگام گرسنگی آنها را خوراک داد و از ترس ایمن گرداند؟!.
﴿أَفَبِٱلۡبَٰطِلِ یُؤۡمِنُونَ﴾آیا به باطل میگرایند و ایمان نمیآورند؟! و باطل شرکی است که آنها بر آن قرار دارند، و گفتهها و کردارهای پوچی است که انجام میدهند. ﴿وَبِنِعۡمَةِ ٱللَّهِ یَکۡفُرُونَ﴾و نعمتهای خدا را نادیده گرفته و سپاس نمیگذارند. پس عقلها و خردهایشان کجا رفته است که گمراهی را بر هدایت، و باطل را بر حق، و بدبختی را بر سعادت ترجیح داده و ستمکارترین مردم گشتهاند؟!.
﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبًا أَوۡ کَذَّبَ بِٱلۡحَقِّ لَمَّا جَآءَهُۥٓ﴾و کیست ستمگرتر از کسی که بر خدا دروغ ببندد و گمراهی و باطلی را که خود بر آن است به خدا نسبت دهد و یا حقی را که توسط پیامبرصنها به نزد او آمده است دروغ انگارد؟! اما این ستمگر کینه توز جهنم را در پیش روی دارد، ﴿أَلَیۡسَ فِی جَهَنَّمَ مَثۡوٗى لِّلۡکَٰفِرِینَ﴾که در آنجا حق از او گرفته میشود و به وسیلۀ جهنم خوار و ذلیل میگردد، و جهنم جایگاه همیشگی او خواهد بود و از آن بیرون آورده نمیشود.
﴿وَٱلَّذِینَ جَٰهَدُواْ فِینَا﴾و کسانی که در راه ما کوشش کردن آنها کسانی هستند که در راه خدا هجرت نموده و با دشمنانش جهاد کرده و تمام توانایی خود را در راه پیروی از خشنودیهای خدا مبذول داشتهاند. ﴿لَنَهۡدِیَنَّهُمۡ سُبُلَنَا﴾آنان را به راههایی که انسان را به ما میرساند هدایت خواهیم کرد، چون آنها نیکوکار هستند. ﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ لَمَعَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ﴾و همانا یاری و کمک و هدایت خدا همراه نیکوکاران است. این دلالت مینماید که شایستهترین مردمی که راه صحیح را در پیش گرفتهاند مجاهدین هستند. و نیز بر این دلالت مینماید که هرکس در آنچه بدان فرمان یافته است خوب عمل کند خداوند او را یاری میدهد و اسباب هدایت را برای وی فراهم میسازد. و بر این دلالت مینماید که هر کس در پی کسب علوم دینی تلاش و کوشش نماید خداوند او را در راستای به دست آوردن آنچه که جویایش میباشد یاری و هدایت میدهد و از رهنمودها و مددهای الهی که از توان و تلاش او بیرون است برخوردارش میگرداند، و تحصیل علم برایش آسان میگردد. زیرا طلب علم شرعی جزو جهاد در راه خداست، بلکه یکی از دو نوع جهاد است که جز انسانهای خاص و برگزیده به آن بر نمیخیزند، و آن عبارت است از: جهاد با زبان و گفتار در برابر کافران و منافقان، و جهاد در راه تعلیم امور دین و جواب دادن شبهات و منازعات مخالفان حق هرچند که از مسلمانان نیز باشند.
پایان تفسیر سورهی عنکبوت