تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر سوره‌ی محمّد


مدنی و ۳۸ آیه است.

آیه‌ی ۳-۱:

﴿ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ أَضَلَّ أَعۡمَٰلَهُمۡ١[محمد: ۱]. «کسانی‌که کفر ورزیدند و از راه خدا باز داشتند خدا همه‌ی کارهایشان را باطل می‌نماید».

﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَءَامَنُواْ بِمَا نُزِّلَ عَلَىٰ مُحَمَّدٖ وَهُوَ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّهِمۡ کَفَّرَ عَنۡهُمۡ سَیِّ‍َٔاتِهِمۡ وَأَصۡلَحَ بَالَهُمۡ٢[محمد: ۲]. «و کسانی‌که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند و به آنچه که بر محمّد نازل شده است ایمان آوردند و آن هم حق است و از سوی پروردگارشان آمده است، (خداوند) گناهانشان را از آنان می‌زداید و حال و ووضعشان را سامان می‌دهد».

﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ ٱتَّبَعُواْ ٱلۡبَٰطِلَ وَأَنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّبَعُواْ ٱلۡحَقَّ مِن رَّبِّهِمۡۚ کَذَٰلِکَ یَضۡرِبُ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ أَمۡثَٰلَهُمۡ٣[محمد: ۳]. «این بدان خاطر است که کافران از باطل پیروی کردند و مؤمنان از حقّی پیروی نمودند که از سوی پروردگارشان آمده است. این‌گونه خدا برای مردم مثال‌های ایشان را بیان می‌دارد».

این آیات در برگیرنده‌ی پاداش مومنان و کیفر گناهکاران و اسباب برخورداری از این ثواب و عقاب است. همچنانکه در این آیات مردم فرا خوانده شده‌اند تا از این موضوع عبرت بگیرند. پس فرمود: ﴿ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِکسانی‌که کفر ورزیدند و از راه خدا باز داشتند، ایشان سران کفر و پیشوایان گمراهی هستند که هم به خدا و آیات او کفر ورزیده‌اند و هم خود و دیگران را از راه خدا باز داشته‌اند. راه خدا آن چیزی است که پیامبران و پیروانشان به آن دعوت کرده‌اند. ﴿أَضَلَّ أَعۡمَٰلَهُمۡخداوند اعمال ایشان را باطل نموده و آن‌ها را به سبب اعمالشان به خاک مذلّت می‌نشاند و این شامل کارهایی است که علیه حق و دوستان خدا انجام می‌دادند. خداوند توطئه و مکر آن‌ها را به خودشان باز گرداند و به اهداف خود نرسیدند.

و خداوند کارهایی را که به امید کسب پاداش انجام می‌دادند نابود می‌نماید، چون ایشان از باطل پیروی کرده‌اند، و باطل هر آن چیزی است که منظور از آن خدا نباشد از قبیل پرستش بت‌ها و غیره. و اعمال و کارهایی که در راه یاری دادن باطل انجام می‌دادند باطل و پوچ خواهند شد.

﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْو کسانیکه به آنچه خداوند بر همه‌ی پیامبرانش نازل فرموده، به خصوص به آنچه بر محمّدصنازل کرده است ایمان آوردند. ﴿وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِو کارهای شایسته کرده‌اند، اینگونه افراد که آنچه از حقوق الهی بر آنهاست انجام داده و حقوق واجب و مستحب بندگان را ادا کرده‌اند، ﴿کَفَّرَ عَنۡهُمۡ سَیِّ‍َٔاتِهِمۡخداوند گناهان کوچک و بزرگ ایشان را می‌بخشاید، و وقتی بدیها و گناهانشان بخشوده شوند از عذاب دنیا و آخرت نجات خواهند یافت. ﴿وَأَصۡلَحَ بَالَهُمۡو خداوند دین و دنیا و دل‌ها و اعمالشان را به صلاح می‌آورد و خوب می‌گرداند و پاداش آن‌ها را با رشد دادن آن نیک می‌گرداند و همه حالات و وضعشان را سامان می‌دهد، چون آنها: ﴿ٱتَّبَعُواْ ٱلۡحَقَّاز حق که عبارت از راستی و یقین و تمام چیزهایی که قرآن آنها را در بر گرفته است. پیروی کردند، حقی که: ﴿مِن رَّبِّهِمۡاز سوی پروردگارشان آمده است، پروردگاری که آن‌ها را با نعمت خویش پرورش داده و با لطف خود آن‌ها را مورد سرپرستی قرار داده‌است. پس خداوند آن‌ها را با حق پیروی کردند، در نتیجه کارهایشان سامان یافت.

و از آنجا که هدف این‌ها متعلق به حق است، حقّی که منسوب به خداوند باقی و پایدار می‌باشد وسیله‌ای که آن‌ها برای رسیدن به این هدف برگزیدند پایدار می‌ماند و پاداش آن نیز ماندگار خواهد بود. ﴿کَذَٰلِکَ یَضۡرِبُ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ أَمۡثَٰلَهُمۡخداوند اینگونه مثال‌هایشان را برای مردم بیان می‌دارد و اهل خیر و اهل شرّ را به آنها معرفی می‌کند و برای هریک صفت و حالتی بیان می‌نماید که با آن شناخته می‌شوند، [الأنفال: ۴۲]. ﴿لِّیَهۡلِکَ مَنۡ هَلَکَ عَنۢ بَیِّنَةٖ وَیَحۡیَىٰ مَنۡ حَیَّ عَنۢ بَیِّنَةٖ[الأنفال: ۴۲]. «تا هرکس که هلاک می‌شود از روی دلیل هلاک گردد، و هرکس که زنده می‌ماند از روی دلیل زنده بماند».

آیه‌ی ۶-۴:

﴿فَإِذَا لَقِیتُمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فَضَرۡبَ ٱلرِّقَابِ حَتَّىٰٓ إِذَآ أَثۡخَنتُمُوهُمۡ فَشُدُّواْ ٱلۡوَثَاقَ فَإِمَّا مَنَّۢا بَعۡدُ وَإِمَّا فِدَآءً حَتَّىٰ تَضَعَ ٱلۡحَرۡبُ أَوۡزَارَهَاۚ ذَٰلِکَۖ وَلَوۡ یَشَآءُ ٱللَّهُ لَٱنتَصَرَ مِنۡهُمۡ وَلَٰکِن لِّیَبۡلُوَاْ بَعۡضَکُم بِبَعۡضٖۗ وَٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعۡمَٰلَهُمۡ٤[محمد: ۴]. «پس هنگامی‌که با کافران روبرو شدید گردن‌هایشان را بزنید و هم‌چنان ادامه دهید تا به اندازه‌ی کافی دشمن را (با کشتن و زخمی کردن) ضعیف نمایید و درهم بکوبید. در این هنگام اسیران را محکم ببندید سپس آنان‌را به احسان یا به فدیه‌ای رها کنید تا جنگ، بارهای سنگین خود را بر زمین نهد و نبرد پایان گیرد، (حکم) این است، و اگر خداوند می‌خواست از آنان انتقام می‌گرفت ولی (می‌خواهد) برخی از شما را با برخی دیگر بیازماید. و کسانی‌که در راه خدا کشته شدند اعمال آنان‌را نابود نمی‌کند».

﴿سَیَهۡدِیهِمۡ وَیُصۡلِحُ بَالَهُمۡ٥[محمد: ۵]. «به زودی خداوند آنان‌را هدایت خواهد کرد و حال و وضعشان را سامان می‌دهد».

﴿وَیُدۡخِلُهُمُ ٱلۡجَنَّةَ عَرَّفَهَا لَهُمۡ٦[محمد: ۶]. «و آنان‌را به بهشتی داخل خواهد کرد که به آنان شناسانده است».

خداوند متعال با راهنمایی بندگانش به آن چه صلاح و بهبودی اوضاعشان در آن است و مایه‌ی پیروزی‌شان بر دشمنانشان می‌باشد، می‌فرماید: ﴿فَإِذَا لَقِیتُمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْهنگامیکه در جنگ و میدان کارزار با کافران روبرو شدید قاطعانه و صادقانه با آن‌ها بجنگید و گردن‌هایشان را بزنید، ﴿حَتَّىٰٓ إِذَآ أَثۡخَنتُمُوهُمۡو همچنان به جنگ ادامه دهید تا این قدرت آن‌ها را ضعیف کنید و آن‌ها را در هم کوبید و به این نتیجه برسید که اسیر گرفتن آن‌ها بهتر و سزاوارتر است. ﴿فَشُدُّواْ ٱلۡوَثَاقَپس اسیرانتان را محکم ببندید و این برای احتیاط است تا فرار نکنند، و هرگاه محکم بسته شوند مسلمان‌ها خاطر جمع می‌گردند که فرار نخواهند کرد و شرّی به پا نمی‌کنند. ﴿فَإِمَّا مَنَّۢا بَعۡدُپس وقتی آن‌ها در اسارت شما قرار گرفتند مختارید که بر آن‌ها منّت نهید و آنان‌را بدون دادن مال آزاد کنید. ﴿وَإِمَّا فِدَآءًیا اینکه آن‌ها را آزاد نکنید تا اینکه قیمت خود را بپردازند و یا دوستان و یاورانشان با پرداخت مال، آن‌ها را از شما بخرند، و یا با اسیر مسلمانی مبادله شوند. و این کار همچنان ادامه دارد، ﴿حَتَّىٰ تَضَعَ ٱلۡحَرۡبُ أَوۡزَارَهَاتا اینکه جنگ بارهای سنگین خود را به زمین بگذارد، و نبرد پایان یابد و شما در حالت امّنیت و صلح قرار گیرید. پس بدانید که هر سخن و دستوری را جایی است و هر حالتی حکمی دارد. پس کشتن و اسیر کردن برای زمانی است که جنگ و نبرد در کار باشد. ولی اگر در بعضی اوقات جنگی درمیان نباشد نباید به کشتن یا اسیر کردن کسی اقدام کرد. ﴿ذَٰلِکَاین حکم، در رابطه با ابتلا و آزمایش مومنان به سبب کافران، و دست به دست شدن قدرت در میان آنان، و انتقام گرفتن برخی از آنان از برخی دیگر است.

﴿وَلَوۡ یَشَآءُ ٱللَّهُ لَٱنتَصَرَ مِنۡهُمۡو اگر خداوند می‌خواست از آن‌ها انتقام می‌گرفت و بر این تواناست که کافران را در هیچ جایی و برای یک بار هم پیروز نگرداند تا اینکه مسلمان‌ها به کلّی آن‌ها را نابود کنند. ﴿وَلَٰکِن لِّیَبۡلُوَاْ بَعۡضَکُم بِبَعۡضٖولی خداوند می‌خواهد تا برخی از شما را با برخی دیگر بیازماید و بازار جهاد گرم و دایر باشد و بدین وسیله حالات بندگان مشخص گردد که راستگو کیست، و دروغگو کیست. و تا هرکس که ایمان آورده ایمانش از روی بینش باشد نه ایمانی که تابع قدرتمندان و پیروزمندان است، زیرا چنین ایمانی و آزمایشات به صاحب خود سودی نمی‌رساند. ﴿وَٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِو کسانیکه در راه خدا کشته می‌شوند پاداش فراوان و زیبایی دارند و آن‌ها با کسانی می‌جنگند که به جنگیدن با آن‌ها فرمان داده شده است و می‌جنگند تا کلمه خدا برتری یابد.

﴿فَلَن یُضِلَّ أَعۡمَٰلَهُمۡو خداوند اعمالشان را پوچ و بی‌مزد نمی‌گذارد، بلکه اعمالشان را می‌پذیرد و آن را برایشان پرورش می‌دهد و نتیجه‌ی اعمالشان در دنیا و آخرت برای آن‌ها آشکار می‌گردد.

﴿سَیَهۡدِیهِمۡخداوند آن‌ها را به در پیش گرفتن راهی که به بهشت منتهی می‌شود هدایت خواهد کرد، ﴿وَیُصۡلِحُ بَالَهُمۡو حال و امورشان را به صلاح می‌آورد و پاداش آن‌ها درست و کامل خواهد بود و به هیچ وجه نقص و عیبی در آن وجود نخواهد داشت.

﴿وَیُدۡخِلُهُمُ ٱلۡجَنَّةَ عَرَّفَهَا لَهُمۡو آنان‌را وارد بهشتی می‌کند که برایشان شناسانده است. یعنی بهشتی که نخست آن‌را به آن‌ها معرّفی نمود، و آن‌ها را به آن علاقمند کرد و آن را برایشان توصیف نمود و اعمالی که انسان را به بهشت می‌رساند برای آن‌ها بیان کرد از جمله آن اعمال شهید شدن در راه خداست، و خداوند به آن‌ها توفیق می‌دهد تا آن چه را بدان فرمان داده است انجام دهند، و ایشان را به انجام آن کارها مشتاق می‌گرداند، سپس وقتی وارد بهشت شوند جایگاهشان را و نعمت‌های پایداری که در آن منازل وجود دارد و زندگی سالمی که در آنجاست به ایشان نشان می‌دهد.

آیه‌ی ۹-۷:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِن تَنصُرُواْ ٱللَّهَ یَنصُرۡکُمۡ وَیُثَبِّتۡ أَقۡدَامَکُمۡ٧[محمد: ۷]. «ای مؤمنان! اگر خدا را یاری کنید خدا (هم) شما را یاری می‌کند و گام‌هایتان را استوار می‌دارد».

﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فَتَعۡسٗا لَّهُمۡ وَأَضَلَّ أَعۡمَٰلَهُمۡ٨[محمد: ۸]. «و آنانکه که کفر ورزیدند مرگ بر آنان باد و خداوند اعمالشان را از بین برده است».

﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ کَرِهُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأَحۡبَطَ أَعۡمَٰلَهُمۡ٩[محمد: ۹]. «این بدان خاطر است که آنان آنچه را که خدا نازل کرده است ناخوش داشتند در نتیجه خداوند اعمالشان را تباه کرد».

در اینجا خداوند مومنان را فرمان می‌دهد تا با تبّعیت از دین خدا و دعوت کردن مردم به سوی آن و جهاد کردن با دشمنانش او را یاری کنند، و اینکه هدفشان از این کار جلب رضایت خدا باشد زیرا آنان هرگاه چنین کنند خداوند آن‌ها را یاری می‌کند و گام‌هایشان را استوار می‌دارد. یعنی دل‌هایشان را با صبر و شکیبایی و آرامش محکم می‌دارد و جسم‌هایشان را مقاوم می‌گرداند و توان و تحمّل به آن‌ها می‌دهد و آنان را در مقابل دشمنانشان یاری می‌کند. پس این وعده‌ایست از سوی خداوند بزرگوار که وعده‌اش راست است. پس او وعده داده‌است هرکس او را با گفته ا و کارهایش یاری کند پروردگارش او را یاری خواهد کرد و اسباب پیروزی از قبیل استقامت و پایداری را برای او فراهم خواهد نمود.

کسانی‌که به پروردگارشان کفر ورزیده و باطل را یاری کردند، ﴿فَتَعۡسٗا لَّهُمۡآنان در نابودی و انحطاط قرار دارند و کارهایشان رو به نابودی است و خوار خواهند شد. ﴿وَأَضَلَّ أَعۡمَٰلَهُمۡو خداوند کارهایشان را که به وسیله‌ی آن علیه حق توطئه می‌کردند باطل می‌نماید و مکر آنها را به خودشان برمی‌گرداند، و اعمالی که گمان می‌بردند برای خداست باطل می‌شود.

گمراهی و هلاکت کافران بدان سبب است که آنها، ﴿کَرِهُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُقرآنی راکه خداوند برای صلاح بندگان خود و رستگاری‌شان نازل کرده است دوست نداشتند و آن‌را نپذیرفتند، بلکه آن را ناخوش داشته و با آن دشمنی ورزیدند. ﴿فَأَحۡبَطَ أَعۡمَٰلَهُمۡدر نتیجه خداوند اعمالشان را تباه و نابود گرداند.

آیه‌ی ۱۱-۱۰:

﴿أَفَلَمۡ یَسِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَیَنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ دَمَّرَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمۡۖ وَلِلۡکَٰفِرِینَ أَمۡثَٰلُهَا١٠[محمد: ۱۰]. «آیا در زمین به گشت و گذار نپرداخته‌اند تا بنگرند سرانجام کسانی‌که پیش از ایشان بوده‌اند به کجا کشیده و چه شده است؟ خداوند ( همه چیز) آنان‌را نابود کرد و کافران (کیفری) مانند آن‌را دارند».

﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ مَوۡلَى ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَأَنَّ ٱلۡکَٰفِرِینَ لَا مَوۡلَىٰ لَهُمۡ١١[محمد: ۱۱]. «این بدان خاطر است که بی‌گمان خداوند کارساز مؤمنان است و همانا کافران هیچ کارسازی ندارند».

چرا کسانی‌که پیامبرصرا تکذیب می‌کنند در زمین به گشت و گذار نمی‌پردازند؟ ﴿فَیَنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡتا بنگرند سرانجام کسانی که پیش از ایشان بوده‌اند به کجا کشیده و چه شده است؟ آن‌ها اگر بروند و بنگرند خواهند دید که سرانجام پیشینیان کافر بدترین سرانجام بوده است. آن‌ها اگر به چپ و راست بنگرند می‌بینند کسانی که پیش از این‌ها بوده‌اند هلاک و نابود گشته‌اند و به سبب تکذیب و کفر ورزیدنشان ریشه‌کن شده‌اند و خداوند اموال و آبادی‌هایشان را تلف کرده است، بلکه اعمال و مکراشن را نابود گردانده است. و کافران در هر زمان و مکانی چنین سرانجام وخیم و کیفر زشتی خواهند داشت. ولی مومنان را از خداوند از عذاب نجات می‌دهد و به آنان پاداش فراوان عطا می‌کند.

﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ مَوۡلَى ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْاین بدان خاطر است که خداوند کارساز و یاور و سرپرست مومنان است و آن‌ها را با رحمت خویش مورد سرپرستی قرار می‌دهد، پس آن‌ها را از تاریکی‌ها به سوی نور بیرون آورده و پاداش آن‌ها و یاری کردنشان را به عهده گرفته است. ﴿وَأَنَّ ٱلۡکَٰفِرِینَ لَا مَوۡلَىٰ لَهُمۡو کسانیکه به خدا کفر ورزیده و ولایت الهی را از خود دور نموده و درهای رحمت را به‌سوی خود بسته‌اند کارساز و یاوری ندارند که آنها را به سوی راه‌های سلامت و آسایش هدایت کند و آنها را از عذاب و کیفر خداوند نجات بدهد. بلکه: ﴿أَوۡلِیَآؤُهُمُ ٱلطَّٰغُوتُ یُخۡرِجُونَهُم مِّنَ ٱلنُّورِ إِلَى ٱلظُّلُمَٰتِ[البقرة: ۲۵۷]. «کارساز و یاور ایشان طاغوت است که آن‌ها را از نور به‌سوی تاریکی‌ها بیرون می‌آورد. ایشان اهل دوزخند و در آن جاودانه می‌مانند».

آیه‌ی ۱۲:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُدۡخِلُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یَتَمَتَّعُونَ وَیَأۡکُلُونَ کَمَا تَأۡکُلُ ٱلۡأَنۡعَٰمُ وَٱلنَّارُ مَثۡوٗى لَّهُمۡ١٢[محمد: ۱۲]. «بی‌گمان خداوند کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند به باغ‌هایی از بهشت داخل می‌گرداند که رودبارها از زیر (کاخ‌ها و درختان) آن روان است. و کافران (در دنیا) بهره‌مند می‌شوند و می‌خورند چنانکه چهارپایان می‌خورند و آتش دوزخ جایگاه آنان است».

وقتی خداوند بیان نمود که یاور و کارساز مومنان است به بیان نعمت‌هایی پرداخت که در آخرت برای مؤمنان انجام می‌شود از قبیل وارد شدن به باغهایی که چشمه سارها و رودبارها در زیر آن روان است که باغ‌های شکوفا و درختان زیبای پرمیوه را آبیاری می‌کنند. و وقتی که بیان داشت که کافران کارساز و یاوری ندارند، یادآور شد که آن‌ها را به خودشان واگذار شده‌اند، بنابراین، به صفات مرّوت و انسانّیت متصف نیستند بلکه از مقام مرّوت و انسانّیت بسیار پایین آمده و مانند چهارپایان شده‌اند، چهارپایانی که عقل و فضیلتی ندارند زیرا کافران تمام هدف و مقصدشان بهره‌مند شدن از لذّت‌ها و دلخوشی‌های دنیاست. پس حرکت‌های ظاهری و باطنی‌شان حول همین محور دور می‌زند و آن‌ها را به خیر و سعادت نمی‌رساند.

بنابراین، آتش دوزخ جایگاهشان است که برایشان آمده شده است و از آن بیرون آورده نمی‌شوند و از عذابش بر آنها کاسته نمی‌شود.

آیه‌ی ۱۳:

﴿وَکَأَیِّن مِّن قَرۡیَةٍ هِیَ أَشَدُّ قُوَّةٗ مِّن قَرۡیَتِکَ ٱلَّتِیٓ أَخۡرَجَتۡکَ أَهۡلَکۡنَٰهُمۡ فَلَا نَاصِرَ لَهُمۡ١٣[محمد: ۱۳]. «و چه شهرهای زیادی که (اهالی) آن‌ها از (اهالی) شهری که تو را از آن بیرون کردند توانمندتر بوده‌اند و ما آنان‌را نابوده کرده‌ایم و هیچ‌یار و یاوری نداشته‌اند».

و چه شهرهای زیادی از شهرهای تکذیب کنندگان را از اهالی آن از نظر ثروت و فرزندان و یاوران و ساختمان‌ها و وسایل (زندگی) از اهالی شهری که تو را از آن بیرون کردند توانمندتر بوده‌اند، ﴿أَهۡلَکۡنَٰهُمۡو وقتی‌که پیامبران را تکذیب کردند و موعظه‌ها در مورد آنان سودمند واقع نگردید ما آنان را هلاک و نابود کردیم و هیچ یاوری نداشتند و قدرتشان در برابر عذاب خدا برایشان کاری نکرد. پس چگونه است حالت اهالی ناتوان شهر تو که تو را از وطنت بیرون کردند و دروغگویت انگاشتند و با تو که برترینِ پیامبران هستی و بهترین پیشینیان و پسینیان هستی دشمنی ورزیدند؟! آن‌ها به نابود شدن و کیفر سزاوارترند، امّا خداوند پیامبرش را به عنوان سَفیر رحمت و مهربانی و شکیبایی حتی به‌سوی کافران منکر فرستاده است.

آیه‌ی ۱۴:

﴿أَفَمَن کَانَ عَلَىٰ بَیِّنَةٖ مِّن رَّبِّهِۦ کَمَن زُیِّنَ لَهُۥ سُوٓءُ عَمَلِهِۦ وَٱتَّبَعُوٓاْ أَهۡوَآءَهُم١٤[محمد: ۱۴]. «آیا کسی‌که از سوی پروردگارش از دلایل روشن برخوردار است همانند کسی است که کردار بدش برای او آراسته شده و (آنان) از هوی و هوس خود پیروی کرده‌اند»؟.

کسی‌که در امر دین خود از نظر دانش و عمل دارای بینش و بصیرت است و حق را شناخته و از آن پیروی نموده و به آن چه خداوند به اهل حق وعده داده امید دارد، با کسی برابر نیست که دلش کور گشته و حق را ترک گفته و آن‌را از دست داده است و بدون رهنمودی از سوی خداوند از هوی و هوس خود پیروی کرده است و با این وجود فکر می‌کند آنچه او بر آن می‌باشد حق است. پس چقدر این دو گروه از هم دیگر فاصله دارند،و اهل هدایت و اهل گمراهی چه تفاوت بزرگی با یکدیگر دارند!.

آیه‌ی ۱۵:

﴿مَّثَلُ ٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِی وُعِدَ ٱلۡمُتَّقُونَۖ فِیهَآ أَنۡهَٰرٞ مِّن مَّآءٍ غَیۡرِ ءَاسِنٖ وَأَنۡهَٰرٞ مِّن لَّبَنٖ لَّمۡ یَتَغَیَّرۡ طَعۡمُهُۥ وَأَنۡهَٰرٞ مِّنۡ خَمۡرٖ لَّذَّةٖ لِّلشَّٰرِبِینَ وَأَنۡهَٰرٞ مِّنۡ عَسَلٖ مُّصَفّٗىۖ وَلَهُمۡ فِیهَا مِن کُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِ وَمَغۡفِرَةٞ مِّن رَّبِّهِمۡۖ کَمَنۡ هُوَ خَٰلِدٞ فِی ٱلنَّارِ وَسُقُواْ مَآءً حَمِیمٗا فَقَطَّعَ أَمۡعَآءَهُمۡ١٥[محمد: ۱۵]. «ویژگی بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده (چنین است که) در آن جویبارانی از آبی (زلال و خاص) است که گندیده و بدبو نگشته، و جویبارهایی از شیری است که مزّه‌اش تغییر نکرده و جیوبارهایی از شرابی است که سراپا برای نوشندگان لذّت است و جویبارهایی از عسلی است که ناب و خالص است و در آن‌جا آنان هرگونه میوه‌ای دارند و از آمرزش پروردگارشان برخوردارند. (آیا اینان) مانند کسانی هستند که در آتش دوزخ جاودانه‌اند؟ و از آب داغ و جوشان نوشانده می شوند که روده‌هایشان را پاره پاره می‌کند».

﴿مَّثَلُ ٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِی وُعِدَ ٱلۡمُتَّقُونَویژگی بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده است، بهشتی که خداوند برای آن دسته از بندگانش مهیا کرده که از ناخشنودی او پرهیز ورزیده و از رضایت او پیروی نموده‌اند چنین است که ﴿فِیهَآ أَنۡهَٰرٞ مِّن مَّآءٍ غَیۡرِ ءَاسِنٖدر آن رودبارهایی است که آبش نگندیده و بدبو نگشته است. یعنی آب آن تغییر نمی‌کند، بدین صورت که بدبو یا تیره شود، بلکه صاف‌ترین و زلال‌ترین و خوشبوترین و گوارارترین آب است. ﴿وَأَنۡهَٰرٞ مِّن لَّبَنٖ لَّمۡ یَتَغَیَّرۡ طَعۡمُهُو رودبارهایی از شیری است که مزّه آن با ترش شدن و غیره تغییر نکرده است. ﴿وَأَنۡهَٰرٞ مِّنۡ خَمۡرٖ لَّذَّةٖ لِّلشَّٰرِبِینَو رودبارهایی از شرابی است که نوشندگان از نوشیدن آن لذّت فراوانی می‌برند و مانند شراب دنیا نیست که طعم آن خوب نیست و انسان را دچار سردرد می‌کند و عقل را مختل می‌نماید. ﴿وَأَنۡهَٰرٞ مِّنۡ عَسَلٖ مُّصَفّٗىو رودبارهایی از عسل ناب است که از موم و دیگر آلودگی‌های آن پاک است. ﴿وَلَهُمۡ فِیهَا مِن کُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِو در آنجا آنان هرگونه میوه‌ای دارند از قبیل خرما و انگور و سیب و انار و انجیر و لیمو و دیگر چیزهایی که در دنیا نظیر و همانندی ندارند. پس این امور دوست داشتنی و مطلوب برایشان حاصل است. سپس فرمود: ﴿وَمَغۡفِرَةٞ مِّن رَّبِّهِمۡو آمرزشی از سوی پروردگارشان که به وسیله‌ی آن، آن چه مایه‌ی هراس است از آن‌ها دور می‌گردد. پس آیا اینها بهترند یا کسانی‌که ﴿خَٰلِدٞ فِی ٱلنَّارِدر آتش گرم و سوزان که عذاب آن چند برابر (عذاب دنیاست) است جاودانه هستند؟ ﴿وَسُقُواْ مَآءً حَمِیمٗاو در دوزخ آب بسیار داغ به آن‌ها نوشانده می‌شود. ﴿فَقَطَّعَ أَمۡعَآءَهُمۡدر نتیجه روده‌هایشان را پاره پاره می‌نماید.

آیه‌ی ۱۷-۱۶:

﴿وَمِنۡهُم مَّن یَسۡتَمِعُ إِلَیۡکَ حَتَّىٰٓ إِذَا خَرَجُواْ مِنۡ عِندِکَ قَالُواْ لِلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ مَاذَا قَالَ ءَانِفًاۚ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ طَبَعَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ وَٱتَّبَعُوٓاْ أَهۡوَآءَهُمۡ١٦[محمد: ۱۶]. «و از آنان کسانی هستند که به تو گوش فرا می‌دهند امّا هنگامی‌که از نزد تو بیرون می‌روند به کسانی که بدیشان علم و دانش بخشیده شده است می‌گویند: کمی پیش چه گفت؟ اینان کسانی‌اند که خداوند بر دل‌هایشان مهر نهاده و از هوی و هوس‌هایشان پیروی کرده‌اند».

﴿وَٱلَّذِینَ ٱهۡتَدَوۡاْ زَادَهُمۡ هُدٗى وَءَاتَىٰهُمۡ تَقۡوَىٰهُمۡ١٧[محمد: ۱۷]. «و کسانی‌که راهیاب شده‌اند خداوند بر راهیابی ایشان می‌افزاید و تقوای لازم را بدیشان عطا می‌کند».

﴿وَمِنۡهُم مَّن یَسۡتَمِعُ إِلَیۡکَخداوند متعال می‌فرماید: در میان منافقان کسانی هستند که به آنچه می‌گویی گوش فرا می‌دهند امّا نه به این قصد که آن‌را بپذیرند و اطاعت کنند، بلکه دل‌هایشان از آن روی گردان است. بنابراین فرمود: ﴿خَرَجُواْ مِنۡ عِندِکَ قَالُواْ لِلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ مَاذَا قَالَ ءَانِفًاتا وقتی‌که از نزد تو بیرون می‌روند به کسانی که بدیشان علم و دانش داده شده می‌گویند: کمی پیش چه گفت؟ یعنی درباره آنچه گفته‌ای و آن‌ها شنیده‌اند و علاقه‌ای به آن نداشته‌اند می‌پرسند، گویا آن‌را نفهمیده‌اند. و این نهایت مذّمت آن‌هاست، چون اگر آنان به خیر علاقمند بودند به آن گوش فرا می‌دادند و در دل‌هایشان جای می‌گرفت و اعضایشان از آن اطاعت می‌کرد، امّا آن‌ها برعکس این هستند. بنابراین فرمود: ﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ طَبَعَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡاینان کسانی‌اند که خداوند بر دل‌هایشان مهر زده است و به سبب پیروی کردنشان از خواسته‌های باطل نفسانی‌شان تمامی راه‌های خیر را به رویشان بسته است.

سپس حالت راه یافتگان را بیان کرد و فرمود: ﴿وَٱلَّذِینَ ٱهۡتَدَوۡاْو کسانی‌که با ایمان آوردن و فرمانبرداری و اطاعت از آن‌ها چه خدا را خشنود می‌کند راهیاب و هدایت شده‌اند، ﴿زَادَهُمۡ هُدٗىخداوند به پاس این کارشان بر هدایتشان می‌افزاید، ﴿وَءَاتَىٰهُمۡ تَقۡوَىٰهُمۡو به آنان تقوایشان را می‌دهد. یعنی به آن‌ها توفیق خیر را می‌دهد و از شر و بدی آن‌ها را حفاظت می‌نماید. پس برای هدایت یافتگان دو پاداش را بیان کرد: یکی علم مفید و دیگری عمل صالح.

آیه‌ی ۱۸:

﴿فَهَلۡ یَنظُرُونَ إِلَّا ٱلسَّاعَةَ أَن تَأۡتِیَهُم بَغۡتَةٗۖ فَقَدۡ جَآءَ أَشۡرَاطُهَاۚ فَأَنَّىٰ لَهُمۡ إِذَا جَآءَتۡهُمۡ ذِکۡرَىٰهُمۡ١٨[محمد: ۱۸]. «پس آیا جز چشم به راه قیامت هستند که ناگهان به سراغشان بیاید؟ هم‌اکنون علایم و نشانه‌های آن ظاهر شده است پس چون به سراغشان بیاید پند گرفتنشان چه سودی برای آنان دارد».

آیا این تکذیب کنندگان فقط منتظر قیامت هستند، ﴿أَن تَأۡتِیَهُم بَغۡتَةٗکه ناگهان و درحالیکه نمی‌دانند به سراغشان بیاید؟ ﴿فَقَدۡ جَآءَ أَشۡرَاطُهَابه راستی نشانه‌هایی که بر نزدیک بودن قیامت دلالت دارند، آمده‌اند، ﴿فَأَنَّىٰ لَهُمۡ إِذَا جَآءَتۡهُمۡ ذِکۡرَىٰهُمۡپس هنگامی‌که قیامت بیاید و اجل‌های آنان تمام شود چگونه فرصت خواهند داشت که پند پذیرند و پوزش بطلبند؟ دیگر زمان آن کار از دست رفته و وقت پند پذیرفتن تمام شده است، و به آن‌ها عمری داده شده که هرکس بخواهد پند پذیرد در آن پند می‌گیرد، و هشدار دهنده هم به نزد آن‌ها آمده است.پس در این‌جا انسان تشویق شده که قبل از آمدن ناگهانی مرگ آمادگی کسب کند، چرا که مرگ انسان به معنی برپا شدن قیامت اوست.

آیه‌ی ۱۹:

﴿فَٱعۡلَمۡ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِکَ وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۗ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مُتَقَلَّبَکُمۡ وَمَثۡوَىٰکُمۡ١٩[محمد: ۱۹]. «پس بدان که معبود به حقّی جز الله نیست و برای گناهانت و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه و خداوند گردشگاه و قرارگاهتان را می‌داند».

دانستن باید همواره با اقرار و شناخت قلبی باشد. یعنی آنچه که از آدمی خواسته شده آن را بداند و کمالِ آن این است که به مقتضای دانش خود عمل کند. و این دانشی که خداوند به آن فرمان داده‌است. که شناخت یگانگی خداست بر هر انسانی فرض عین است و از هیچ‌کس هرکسی باشد ساقط نمی‌شود، بلک هرکس باید این را بداند، و امّا راه دانستن این که هیچ معبود به حقّی جز الله نیست چند چیز است که عبارتند از:

۱- تدبّر و اندیشیدن در نام‌ها و صفات خدا و کارهایش که بر کمال و عظمت و شکوه او دلالت می‌کنند. این ایجاب می‌کند تا بنده تمام تلاش خود را برای پرستش و بندگی پروردگارش که شایسته‌ی هرگونه ستایش و بزرگی و زیبایی و شکوه است مبذول دارد. و این بزرگترین وسیله‌ای است برای کسب آگاهی از اینکه « الله» یگانه معبود بر حق است.

۲- شناخت این که خداوند در آفرینش و تدبیر امور یکتا و یگانه است، و چنانچه این شناخت و معرفت تحقق پیدا کند، آنگاه دانسته می‌شود که خداوند در الوهیت نیز یگانه است.

۳- شناخت این که او در بخشیدن و عطا کردن نعمت‌های ظاهری و باطنی و دینی و دنیوی یکتاست و هرگاه انسان این را بداند به خدا دل می‌بندد و محبّت او در وجودش جای می‌گیرد و تنها او را که شریکی ندارد بندگی می‌نماید.

۴- آن چه ما مشاهده می‌کنیم می‌شنویم مبنی بر اینکه خداوند به دوستان موحدّش پاداش‌هایی از قبیل پیروزی و نعمت‌های دنیوی می‌دهد، و دشمنان مشرکش را عقوبت می‌دهد، این امر بیانگر آن است که تنها خداوند سزاوار بندگی و عبادت است.

۵- شناخت صفت‌های بت‌ها و همتایانی که به همراه خداوند مورد پرستش قرار گرفته‌اند و به خدایی گرفته شده‌اند، و این که آن‌ها از همه‌ی جهات ناقص‌اند و محتاج می‌باشند و مالک سود و زیان خویشتن و عبادت کنندگان خود نیستند و چیزی از مرگ و زندگی و رستاخیز در دست آن‌ها نیست، و نمی‌توانند پرستش کنندگان خود را یاری کنند و به اندازه ذرّه‌ای به آن‌ها سود بخشند و خیری را برایشان فراهم آورند و شرّی را از آن‌ها دور نمایند، شناخت این امور باعث می‌شود که انسان بداند هیچ معبود به حقّی جز خداوند وجود ندارد و الوّهیت غیر خدا باطل می‌باشد.

۶- همه‌ی کتاب‌ها بر یگانگی خدا متفق هستند.

۷- برگزیدگان خلق که از نظر اخلاق و خرد و فکر و درست اندیشی و دانش از همه مردم کامل‌تر هستند و آنان پیامبران خدا و علمای ربّانی می‌باشند به یگانگی خداوند گواهی داده‌اند.

۸- دلایل آفاقی و أنفُسی که خداوند آن‌ها را پدید آورده است بر توحید دلالت می‌کنند و آفرینش دنیا و حکمت بدیع او با زبان حال ندای توحید را سر می‌دهند.

این‌ها راه‌هایی هستند برای دانستن این که هیچ معبود به حقّی جز الله وجود ندارد، مطلبی که خداوند در جاهای زیادی بندگان را به آن دعوت کرده و در کتابش آن را بارها تکرار نموده است.

هرگاه بنده در یکی از این راه‌ها بیاندیشد به یگانگی خداوند یقین می‌کند، پس چگونه است اگر در همه‌ی اینها بیندیشد؟ و استفاده از همه این راه‌ها برایش ممکن باشد؟ پس در آن وقت ایمان به الوّهیت خدا و شناخت آن در قلب بنده ریشه می‌دواند، طوری که همانند کوه‌های محکم هیچ شبهات و خیالاتی آن‌را متزلزل نمی‌کنند و باطل و شبهه چیزی جز رشد و کمال به نمی‌افزاید.

علاوه بر این‌ها اگر به دلیل بزرگ توحید که اندیشیدن در قرآن و تامّل در آیات آن است بنگری خواهی دید که قران بزرگ‌ترین راهِ رسیدن به توحید است و از مفاهیم آن چیزهایی را به دست می‌آوری که از دیگر راه‌ها به دست نمی‌آید.

﴿وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِکَو از خداوند برای گناهانت آمرزش بخواه، به این صورت که اسباب آمرزش را فراهم کنی از قبیل توبه و استغفار و انجام نیکی‌ها که بدی‌ها را از بین می‌برند و ترک کردن گناهان و گذشت از جرائم. ﴿وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِو همچنین برای مردان و زنان مومن آمرزش بخواه چرا که آن‌ها به خاطر ایمانشان بر هر مرد و زن مسلمانی حق دارند. و از جمله حقوقشان این است که برایشان دعا کنی و برای گناهانشان از خداوند طلب آمرزش نماید.

وهرگاه فرمان یافت که برای آنها استغفار نماید، استغفاری که متضّمن زدوده شدن گناهان و کیفرها از آنان است، این استغفار مستلزم خیر خواهی و دلسوزی برای آنان است و باید هر چیز نیز بپسندد و دوست بدارد، و آن چه برای خود نمی‌پسندد برای مومنان نیز نپسندد و آن‌ها را به آن چه که خیرشان در آن است امر کند و از آنچه که باعث زیانشان می‌شود باز دارد و از بدی‌ها و عیب‌هایشان درگذرد و به وحدت و یکپارچگی آن‌ها علاقمند باشد و بکوشد اتّحادی را درمیان آنان به وجود آورد که به وسیله‌ی آن دل‌هایشان انس و الفت یابد، و کینه‌هایی را که در میانشان است از بین ببرد، کینه‌هایی که به دشمنی و چند دستگی می‌انجامد و به وسیله‌ی آن گناهان و معصیت‌هایشان افزایش می‌یابد.

﴿وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مُتَقَلَّبَکُمۡو خداوند تصّرفات و حرکت‌هایتان و آمد و رفت شما را می‌داند، ﴿وَمَثۡوَىٰکُمۡو محلّی را که در آن مستقّر می‌شوید می‌داند. پس او حرکات و سکنات شما را می‌داند. و طبق آن کامل‌ترین سزا و جزا را به شما می‌دهد.

آیه‌ی ۲۳-۲۰:

﴿وَیَقُولُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَوۡلَا نُزِّلَتۡ سُورَةٞۖ فَإِذَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ مُّحۡکَمَةٞ وَذُکِرَ فِیهَا ٱلۡقِتَالُ رَأَیۡتَ ٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ یَنظُرُونَ إِلَیۡکَ نَظَرَ ٱلۡمَغۡشِیِّ عَلَیۡهِ مِنَ ٱلۡمَوۡتِۖ فَأَوۡلَىٰ لَهُمۡ٢٠[محمد: ۲۰]. «و مؤمنان می‌گویند: چرا سوره‌ای فرو فرستاده نشد؟ زمانی‌که سوره‌ای با معنایی روشن نازل شود و در آن کارزار ذکر گردد بیمار دلان را می‌بینی همچون کسی به تو نگاه می‌کنند که به سبب مرگ بیهوش شده باشد پس برایشان بهتر است».

﴿طَاعَةٞ وَقَوۡلٞ مَّعۡرُوفٞۚ فَإِذَا عَزَمَ ٱلۡأَمۡرُ فَلَوۡ صَدَقُواْ ٱللَّهَ لَکَانَ خَیۡرٗا لَّهُمۡ٢١[محمد: ۲۱]. «اطاعت و سخن نیک (برایشان سودمندتر است) هنگامی‌که کار حتمی شود اگر با خدا به‌راستی رفتار کنند برایشان بهتر است».

﴿فَهَلۡ عَسَیۡتُمۡ إِن تَوَلَّیۡتُمۡ أَن تُفۡسِدُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَتُقَطِّعُوٓاْ أَرۡحَامَکُمۡ٢٢[محمد: ۲۲]. «پس آیا اگر روی‌گردان شوید جز این انتظار می‌رود که در زمین فساد کنید و صله‌ی ارحامتان را قطع نمایید».

﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ لَعَنَهُمُ ٱللَّهُ فَأَصَمَّهُمۡ وَأَعۡمَىٰٓ أَبۡصَٰرَهُمۡ٢٣[محمد: ۲۳]. «اینانند که خداوند آنان‌را لعنت کرده است بنابراین گوش‌هایشان را کر و چشم‌هایشان را کور کرده است».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَیَقُولُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْمومنان برای اینکه به انجام کارهای دشوار مبادرت ورزند و درحالیکه شتاب دارند می‌گویند: ﴿لَوۡلَا نُزِّلَتۡ سُورَةٞکاش سوره‌ای نازل می‌شد که در آن به جنگیدن امر می‌شد. ﴿فَإِذَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ مُّحۡکَمَةٞو زمانی که سوره‌ای با معنایی روشن نازل شود، سوره‌ای که عمل کردن به آن لازم و ضروری باشد، ﴿وَذُکِرَ فِیهَا ٱلۡقِتَالُو کارزار و جنگیدن که سخت‌ترین چیز برای انسان است در آن ذکر گردد، آن‌هایی که ایمانشان ضعیف است بر اطاعت از این فرمان‌ها استوار نمی‌مانند. بنابراین فرمود: ﴿رَأَیۡتَ ٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ یَنظُرُونَ إِلَیۡکَ نَظَرَ ٱلۡمَغۡشِیِّ عَلَیۡهِ مِنَ ٱلۡمَوۡتِبیمار دلان را می‌بینی همچون کسی به تو نگاه می‌کنند که به سبب مرگ بیهوش افتاده است. از بس که جنگیدن را دوست ندارند و بر آن‌ها دشوار و سخت است. و این همانند فرموده الهی است که می‌فرماید: ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِینَ قِیلَ لَهُمۡ کُفُّوٓاْ أَیۡدِیَکُمۡ وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقِتَالُ إِذَا فَرِیقٞ مِّنۡهُمۡ یَخۡشَوۡنَ ٱلنَّاسَ کَخَشۡیَةِ ٱللَّهِ[النساء: ۷۷]. «آیا کسانی را نمی‌بینی که به آن‌ها گفته شد: دست نگاه دارید و نماز را برپای دارید و زکات را بپردازید. پس وقتی کارزار بر آن‌ها مقّرر گردید ناگهان گروهی از آنان آن چنان از مردم می‌ترسیدند که از خدا ترسیده می‌شود».

سپس خداوند متعال آنان‌را به چیزی فرا خواند که برایشان سزاوارتر و شایسته‌تر است. پس فرمود: ﴿فَأَوۡلَىٰ لَهُمۡ٢٠ طَاعَةٞ وَقَوۡلٞ مَّعۡرُوفٞبرایشان بهتر است که از فرمان کنونی که بر آنان قطعی است اطاعت کنند و بر انجام آن عزم را جزم کنند و به دنبال آن نباشند که چیزی برایشان مقّرر گردد که بر آن‌ها دشوار است، و باید به عافیت و عفو الهی خوشحال باشند. ﴿فَإِذَا عَزَمَ ٱلۡأَمۡرُو هرگاه کار و فرمانی جدّی و قطعی برایشان آمد، ﴿فَلَوۡ صَدَقُواْ ٱللَّهَپس در این حالت اگر با کمک خواستن از خدا و مبذول داشتن تلاش در راه اطاعت از او با خدا به راستی رفتار کنند، ﴿لَکَانَ خَیۡرٗا لَّهُمۡبرایشان از حالت اوّلی از چند جهت بهتر است:

۱- بنده از هر جهت ناقص است و قدرتی ندارد مگر اینکه خداوند او را یاری نماید پس اضافه بر آن چه در صدد انجام دادن آن است طلب نکند.

۲- هرگاه آدمی به آینده مشغول و دلبسته شود در انجام وظیفه فعلی و وظیفه‌ی آینده‌اش ناتوان خواهد بود. و از آنجا که اراده‌اش به کار آینده معطوف است نمی‌تواند کار فعلی را انجام دهد، و کار آینده را بدان خاطر نمی‌تواند انجام دهد، و کار آینده را بدان خاطر نمی‌تواند انجام دهد که نشاط و فعالیت را از دست داده‌است.

۳- انسانی که آرزوهای آینده را در سر می‌پروراند در صورتی که در کار کنونی و فعلی‌اش تنبلی ورزد همانند کسی است که ادعا می‌کند حتما دارای توانایی و قدرت است و در توانایی خویش یقین دارد و بر اموراتی غیبی قسم می‌خورد که در آینده برایش پیش خواهد آمد، حال آنکه تنها خدا بر این امور علم و آگاهی دارد، نیز بر خدا حکم می‌کند که در آینده خدا چنین و چنان خواهد کرد. پس چنین شخصی سزاوار آن است که خدا کمکش نکند و نتواند کاری را انجام دهد که قصد و اراده‌ی آن را کرده بود. پس آنچه که باید بنده فکر و اراده و فعاّلیت خود را بر آن متمرکز کند زمان حال است و باید به اندازه‌ی توانش وظیفه‌ی خود را ادا کند، سس با نشاط و همّتی عالی و اراده‌ای مستحکم به استقبال لحظه‌ها و اوقات برود و در این راستا از پروردگارش کمک جوید. و مسلّما چنین شخصی در همه‌ی کارهایش بیش‌تر موفّق می‌گردد و آن‌را درست انجام می‌دهد.

سپس خداوند متعال از حالت کسی خبر می‌دهد که از اطاعت پروردگارش روی‌گردان شده است. پس فرمود: چنین شخصی به‌سوی خیر و خوبی روی نیاورده بلکه به سوی شر و بدی روی آورده است: ﴿فَهَلۡ عَسَیۡتُمۡ إِن تَوَلَّیۡتُمۡ أَن تُفۡسِدُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَتُقَطِّعُوٓاْ أَرۡحَامَکُمۡ٢٢آیا اگر روی‌گردان شوید جز این انتظار می‌رود که در زمین فساد کنید و پیوند خویشاوندیتان را بگسلید؟ یعنی دوامر در پیش رو دارید: یکی پایبندی به این خبر و رشد و رستگاری است. و دیگر اینکه روی‌گردانی از اطاعت خدا که تباهی در زمین است با انجام دادن گناهان و از هم گسستن پیوند خویشاوندی.

﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ لَعَنَهُمُ ٱللَّهُکسانی‌که در زمین فساد و تباهی کرده و پیوند خویشاوندی خود را گسسته‌اند خداوند ایشان را لعنت نموده و از رحمت خویش بدور کرده است، و به ناخشنودی و خشم خداوند نزدیک شده‌اند.

﴿فَأَصَمَّهُمۡ وَأَعۡمَىٰٓ أَبۡصَٰرَهُمۡو آنان‌را چنان نموده که آن چه را به آن‌ها فایده می‌دهد نمی‌شنوند و آن‌را نمی‌بینند. آن‌ها گوش‌هایی دارند ولی چنان نمی‌شنوند که پند پذیرند و یقین کنند، بلکه شنیدن آن‌ها فقط این فایده را بر آن‌ها اتمام حجّت می‌شود. و آن‌ها چشم‌هایی دارند امّا با آن نشانه‌ها را نمی‌بینند و با چشم‌های خود به حجّت‌ها و دلایل نمی‌نگرند.

آیه‌ی ۲۴:

﴿أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ٢٤[محمد: ۲۴]. «آیا در قرآن نمی‌اندیشند یا بر دل‌ها(یشان) قفل‌هایی نهاده شده است».

آیا این اعراض کنندگان در کتاب خدا نمی‌اندیشند و به گونه شایسته در آن تامّل نمی‌ورزند؟ چون اگر در آن تدبّر کنند قرآن آن‌ها را به همه‌ی خوبی‌ها راهنمایی می‌کند و از هر شرّ و بدی برحذر می‌دارد و دل‌هایشان را از ایمان و یقین سرشار خواهد کرد. و آن‌ها را به مطالب عالی و عطایای‌گران بها خواهد رساند و راهی را که انسان را به خدا و به بهشت او می‌رساند و مکّملات این راه و مفسدات آن‌را برایشان بیان می‌دارد. و نیز راهی را که انسان را به عذاب می‌رساند و نیز چگونگی پرهیز از آن راه را بیان می‌نماید. و پرورگارشان را به آن‌ها خواهد شناساند و اسما و صفاتش و احسان او را به آن‌ها معرفّی خواهد کرد، و آنان‌را به پاداش فراوان راغب می‌گرداند و از دچار شدن به کیفر و عذاب خدا برحذر میدارد. ﴿أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآآیا دل‌هایشان بر حالت روی‌گردانی و غفلت و اعتراض قف گردیده است، پس خیر و خوبی هرگز در آن داخل نخواهد شد؟

آیه‌ی ۲۸-۲۵:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ٱرۡتَدُّواْ عَلَىٰٓ أَدۡبَٰرِهِم مِّنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ ٱلۡهُدَى ٱلشَّیۡطَٰنُ سَوَّلَ لَهُمۡ وَأَمۡلَىٰ لَهُمۡ٢٥[محمد: ۲۵]. «کسانی‌که ـ پس از آنکه هدایت برایشان روشن شده است ـ به ( کفر) گذشتۀ خویش برگشتند، شیطان (کارهایشان را) برای آن‌ها آراسته جلوه داد و آنان‌را با آرزو‌های طولانی فریفت».

﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ قَالُواْ لِلَّذِینَ کَرِهُواْ مَا نَزَّلَ ٱللَّهُ سَنُطِیعُکُمۡ فِی بَعۡضِ ٱلۡأَمۡرِۖ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ إِسۡرَارَهُمۡ٢٦[محمد: ۲۶]. «این بدان خاطر است که آنان به کسی‌که (وحی) فرو فرستاده شده‌ی خدا را ناخوش داشتند، گفتند: در برخی از امور از شما فرمان خواهیم برد و خداوند نهان‌کاری آنان‌را می‌داند».

﴿فَکَیۡفَ إِذَا تَوَفَّتۡهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ یَضۡرِبُونَ وُجُوهَهُمۡ وَأَدۡبَٰرَهُمۡ٢٧[محمد: ۲۷]. «پس چگونه است (حالشان) آن‌گاه که فرشتگان جان‌هایشان را می‌ستانند و چهره‌ها و پشت‌های ایشان را می‌زنند»؟!.

﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمُ ٱتَّبَعُواْ مَآ أَسۡخَطَ ٱللَّهَ وَکَرِهُواْ رِضۡوَٰنَهُۥ فَأَحۡبَطَ أَعۡمَٰلَهُمۡ٢٨[محمد: ۲۸]. «این بدان جهت است که آنان از آنچه که خداوند را به خشم آورد پیروی کردند و (کسب) خشنودی‌اش را ناخوش داشتند پس (خداوند) اعمالشان را تباه ساخت».

خداوند از حالت کسانی خبر می‌دهد که از هدایت و ایمان به کفر و گمراهی پیشین خود برگشتند. این‌ها از روی دلیل و حجّت برنگشته‌اند، بلکه شیطان آن‌ها را فریب داده و کفر و گمراهی را برایشان آراسته و با آرزوهای طولانی فریفته است. ﴿یَعِدُهُمۡ وَیُمَنِّیهِمۡۖ وَمَا یَعِدُهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ إِلَّا غُرُورًا١٢٠[النساء: ۱۲۰]. «شیطان به آن‌ها وعده می‌دهد و جز فریب و دروغ چیزی به آن‌ها وعده نمی‌دهد».

﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمُاین بدان خاطر است که هدایت برای آن‌ها روشن گردید امّا علاقه‌ای به آن نشان نداده‌اند و آن‌را ترک گفتند. ﴿قَالُواْ لِلَّذِینَ کَرِهُواْ مَا نَزَّلَ ٱللَّهُو به کسانی که دشمن چیزی هستند که خدا فرو فرستاده و با خدا و پیامبرش ابراز دشمنی می‌کنند، گفتند: ﴿سَنُطِیعُکُمۡ فِی بَعۡضِ ٱلۡأَمۡرِدر برخی از امور از شما فرمان خواهیم برد. یعنی در چیزی که موافق و مطابق با خواست‌ها و امیالشان می‌باشد. بنابراین خداوند آنها را به وسیله‌ی گمراه ساختن و ماندگار ساختن بر آنچه که آن‌ها را به شقاوت ابدی و عذاب همیشگی می‌رساند عقوبت کرد. ﴿وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ إِسۡرَارَهُمۡو خداوند نهان‌کاری آنان‌را می‌داند، از این‌رو رسوایشان کرد و اسرار آن‌ها را برای بندگان مومن خود بیان نمود تا فریب آن‌را نخورند.

﴿فَکَیۡفَپس حال آنان چگونه خواهد بود، و چه حالت زشت و بدی خواهند داشت، ﴿إِذَا تَوَفَّتۡهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُبدان هنگام که فرشتگانِ مامور قبض ارواح به سراغشان آیند و ارواحشان را قبض کنند، ﴿یَضۡرِبُونَ وُجُوهَهُمۡ وَأَدۡبَٰرَهُمۡو چهره‌ها و پشت‌های ایشان را با گرزهای آهنین بزنند؟!.

﴿ذَٰلِکَعذابی که سزاوار آن گشتند و بدان گرفتار شدند، ﴿بِأَنَّهُمُ ٱتَّبَعُواْ مَآ أَسۡخَطَ ٱللَّهَبه سبب آن است که آنان کفر و گناهانی را که باعث به خشم آمدن خداوند می‌شود مرتکب شدند. ﴿وَکَرِهُواْ رِضۡوَٰنَهُو به دست آوردن خشنودی‌اش را ناخوش داشتند. پس آن‌ها به چیزی که آنان را به خدا نزدیک می‌نماید علاقه‌ای نداشتند. ﴿فَأَحۡبَطَ أَعۡمَٰلَهُمۡو خداوند (نیز) اعمالشان را نابود کرد. به خلاف کسی‌که از رضایتِ خدا پیروی نموده و ناخشنودی او را ناخوش داشته است، پس خداوند بدی‌ها و گناهان او را می‌زداید و پاداش او را دو چندان می‌نماید.

آیه‌ی ۳۱-۲۹:

﴿أَمۡ حَسِبَ ٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَن لَّن یُخۡرِجَ ٱللَّهُ أَضۡغَٰنَهُمۡ٢٩[محمد: ۲۹]. «آیا کسانی‌که در دل‌هایشان بیماری است گمان برده‌اند که خداوند کینه‌هایشان را آشکار نخواهد ساخت».

﴿وَلَوۡ نَشَآءُ لَأَرَیۡنَٰکَهُمۡ فَلَعَرَفۡتَهُم بِسِیمَٰهُمۡۚ وَلَتَعۡرِفَنَّهُمۡ فِی لَحۡنِ ٱلۡقَوۡلِۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ أَعۡمَٰلَکُمۡ٣٠[محمد: ۳۰]. «و اگر می‌خواستیم، آنان‌را به تو نشان می‌دادیم آن‌گاه آنان‌را به سیمایشان می‌شناختی، و مسلّماً آنان‌را در اسلوب سخن گفتن می‌شناسی و خداوند اعمالتان را می‌داند».

﴿وَلَنَبۡلُوَنَّکُمۡ حَتَّىٰ نَعۡلَمَ ٱلۡمُجَٰهِدِینَ مِنکُمۡ وَٱلصَّٰبِرِینَ وَنَبۡلُوَاْ أَخۡبَارَکُمۡ٣١[محمد: ۳۱]. «و به‌راستی شما را می‌آزماییم تا مجاهدان و شکیبایان شما را معلوم بداریم و اخبار شما را بیازماییم».

﴿أَمۡ حَسِبَ ٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌخداوند متعال می‌فرماید: آیا کسانی که در دل‌هایشان بیماری شبهات و شهوات است و دل‌هایشان دچار نابسامانی گشته است پنداشت‌اند که ﴿أَن لَّن یُخۡرِجَ ٱللَّهُ أَضۡغَٰنَهُمۡخداوند عداوتی را که در دل نسبت به اسلام و مسلمین دارند بیرون نمی‌آورد؟ این گمانی است که سزاوار حکمت خداوندی نیست، چون باید راستگو را از دروغگو مشخّص نماید. و این امر با آزمودن با مشکلات محّقق می‌شود، و هرکس بر این آزمایشات ثابت قدم بماند و ایمانش همچنان پایدار باشد او مومن حقیقی است. و هرکس این آزمایشات موجبات آن را فراهم کندکه به عقبت برگردد یعنی به هنگام ابتلا و آزمایش داد و فریاد سر دهد و ایمانش ضعیف گردد و کینه‌ای را که در دل دارد اظهار نماید و نفاق او ظاهر گردد، این مقتضای حکمت الهی است. با اینکه خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَوۡ نَشَآءُ لَأَرَیۡنَٰکَهُمۡ فَلَعَرَفۡتَهُم بِسِیمَٰهُمۡو اگر ما می‌خواستیم قطعا آنان‌را به تو نشان می‌دادیم، آنگاه آنان‌را از روی قیافه و سیمای ظاهری‌شان می‌شناختی، ﴿وَلَتَعۡرِفَنَّهُمۡ فِی لَحۡنِ ٱلۡقَوۡلِو اگر ما می‌خواستیم قطعا آنان‌را به تو نشان می‌دادیم، آنگاه آنان‌را از روی قیافه و سیمای ظاهرشان می‌شناختی، ﴿وَلَتَعۡرِفَنَّهُمۡ فِی لَحۡنِ ٱلۡقَوۡلِو مسلما از روی طرز سخن گفتن ونحوه گفتار، آنان را می‌شناسی. یعنی حتما آن چه در دل‌هایشان است از طریق لغزش‌های گفتاری ظاهر می‌گردد، چون زبان، خوبی‌ها و بدی‌هایی را که در دل‌هاست، آشکار می‌نماید، ﴿وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ أَعۡمَٰلَکُمۡپس شما را بر آن مجازات می‌کند.

سپس بزرگ‌ترین امتحانی را که با آن، بندگان آزموده می‌شوند بیان کرد و آن جهاد کردن در راه خداست. پس فرمود: ﴿وَلَنَبۡلُوَنَّکُمۡو بی‌گمان ایمان و شکیبایی‌تان را می‌آزماییم، ﴿حَتَّىٰ نَعۡلَمَ ٱلۡمُجَٰهِدِینَ مِنکُمۡ وَٱلصَّٰبِرِینَ وَنَبۡلُوَاْ أَخۡبَارَکُمۡتا مجاهدان و شکیبایان شما را معلوم بداریم، و اخبار شما را بیازماییم. پس هرکس از فرمان خدا اطاعت کند و با یاری کردن دین خدا و برای اعلای کلمه‌ی او در راه خدا جهاد نماید او مومن حقیقی است، و هرکس در این‌کار تنبلی ورزد این نقصی درایمانش خواهد بود.

آیه‌ی ۳۲:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ وَشَآقُّواْ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ ٱلۡهُدَىٰ لَن یَضُرُّواْ ٱللَّهَ شَیۡ‍ٔٗا وَسَیُحۡبِطُ أَعۡمَٰلَهُمۡ٣٢[محمد: ۳۲]. «بی‌گمان کسانی‌که پس از این که هدایت برایشان روشن شد، کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خدا باز داشتند و با پیامبر به مخالفت برخاستند هرگز کم‌ترین زیانی به خدا نمی‌رسانند و خداوند اعمالشان را تباه خواهد کرد».

این وعید سختی است برای کسی که انواع شر و بدی را در خود جمع نموده است از قبیل کفر ورزیدن به خدا و بازداشتن مردم از راه او، راهی که آن را برای بندگانش قرار داده‌است.

﴿وَشَآقُّواْ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ ٱلۡهُدَىٰو قصدا و از روی کینه با پیامبر مخالفت ورزیده‌اند، بعد از آن که هدایت برایشان روشن شده است، و مخالفت و دشمنی آنان از روی جهالت نیست. اینچنین کسانی ﴿لَن یَضُرُّواْ ٱللَّهَ شَیۡ‍ٔٗاهرگز کم‌ترین زیانی به خدا نمی‌رسانند و از فرمانروایی او چیزی را نمی‌کاهند. ﴿وَسَیُحۡبِطُ أَعۡمَٰلَهُمۡو کارها و تلاش‌هایی را که در راه یاری کردن باطل انجام می‌دهند تباه می‌گرداند، به این صورت که نتیجه‌ای جز ناکامی و زیان برای آنان ندارد. و نیز کارهایی که از انجام آن امید پاداش دارند از آنان پذیرفته نمی‌شود، چون شرطِ پذیرفتن درآن وجود ندارد.

آیه‌ی ۳۳:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَلَا تُبۡطِلُوٓاْ أَعۡمَٰلَکُمۡ٣٣[محمد: ۳۳]. «ای مؤمنان! از خدا و پیامبر اطاعت کنید و کارهای خود را باطل مگردانید».

خداوند متعال مؤمنان را به چیزی دستور می‌دهد که سعادت دنیوی و اخروی آنان را تامین می‌گرداند و آن اطاعت از خدا و اطاعت از پیامبرش در اصول و فروع دین می‌باشد. و اطاعت یعنی فرمان بردن از دستورات و پرهیز کردن از آن چه از آن نهی شده است، به صورتی که کاملا مخلصانه انجام شود و درانجام آن از پیامبر اطاعت گردد. ﴿وَلَا تُبۡطِلُوٓاْ أَعۡمَٰلَکُمۡو اعمالتان را باطل مگردانید. کار خیری که انجام می‌شود، با چیزی از قبیل منت گذاردن و خود پسندی و شهرت طلبی باطل می‌گردد. نیز با انجام گناهانی، آن اعمال نابود می‌گردند و پاداش آن از بین می‌رود. نیز عمل خیری که انجام می‌شود با ادامه ندادن آن یا آوردن چیزی که آن‌را فاسد می‌کند تباه می‌گردد.

پس مبطلات نماز و روزه و حج و امثال آن همه در این داخل هستند، و از آن نهی شده است. و فقها از این آیه بر حرمت قطع کردن فرض، و کراهت ناتمام گذاشتن نفل ـ بدون این‌که سببی برای آن باشد ـ استدلال کرده‌اند. وقتی خداوند از باطل کردن اعمال نهی کرد، به اصلاح و کامل گرداندن آن، و انجام دادن آن به صورتی که از نظر علمی و عملی درست باشد فرمان داد.

آیه‌ی ۳۵-۳۴:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ ثُمَّ مَاتُواْ وَهُمۡ کُفَّارٞ فَلَن یَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَهُمۡ٣٤[محمد: ۳۴]. «بی‌گمان آنانکه کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خدا باز داشتند سپس مُردند درحالیکه کافر بودند هرگز خداوند ایشان را نخواهد بخشید».

﴿فَلَا تَهِنُواْ وَتَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱلسَّلۡمِ وَأَنتُمُ ٱلۡأَعۡلَوۡنَ وَٱللَّهُ مَعَکُمۡ وَلَن یَتِرَکُمۡ أَعۡمَٰلَکُمۡ٣٥[محمد: ۳۵]. «پس سست مشوید و به صلح فرا نخوانید چرا که شما برترید و خداوند با شماست و هرگز (اجر و پاداش) اعمالتان را نمی‌کاهد».

این آیه و آیه‌ای که در سوره بقره است: [۱]﴿وَمَن یَرۡتَدِدۡ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَیَمُتۡ وَهُوَ کَافِرٞ فَأُوْلَٰٓئِکَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِ[البقرة: ۲۱۷]. هر نصی را که به صورت مطلق ذکر شده و مبّین آن باشد که کفر، اعمال را تباه می‌سازد، مقّید می‌گردانند، و آن این که زمانی اعمال حبط و نابود می‌شوند. که فرد در حالت کفر بمیرد. پس در اینجا فرمود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِبی‌گمان کسانی که به خدا و فرشتگان و کتاب‌ها و پیامبرانش و روز قیامت کفر ورزیدند و با بی‌علاقه کردن آن‌ها به حق و دعوت کردنشان به باطل و زیبا جلوه دادن آن، مردم را از راه خدا بازداشته‌اند، ﴿ثُمَّ مَاتُواْ وَهُمۡ کُفَّارٞسپس در حال کفر بودند و از کفر توبه نکردند، ﴿فَلَن یَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَهُمۡخداوند هرگز آنان‌را نمی‌بخشد، نه به سبب شفاعت کسی آن‌ها را می‌بخشد و نه با چیز دیگری آن‌ها را می‌آمرزد، چون کیفر و عذاب بر آن‌ها قطعی گردیده است و پاداش را از دست داده‌اند و بر آن‌ها واجب گردیده که همیشه در آتش جهنم بمانند و هیچ‌گاه دروازه‌ی رحمت خداوند مهربان و آمرزنده به روی آن‌ها باز نمی‌شود.

و مفهوم آیه کریمه این است که اگر آن‌ها پیش از مرگشان از این کار خود توبه نمایند خداوند آن‌ها را می‌بخشد و مورد مرحمت قرار می‌دهد و آنان‌را به بهشت داخل می‌گرداند گرچه آن‌ها عمر خود را بر کفر و بازداشتن از راه خدا و انجام گناهان سپری کرده باشند. پس پاک و منّزه است خداوندی‌که درهای رحمت را به روی بندگانش گشوده و به آنان فرصت داده تا در طول دوران حیاتشان بتوانند توبه نمایند. و پاک است خداوند بردبار که گناهکاران را فورا کیفر نمی‌دهد، بلکه از آن‌ها در می‌گذرد و به آنان روزی می‌دهد، انگار اصلا نافرمانی‌اش را نکرده‌اند. با این که خداوند بر مجازات کردن آن‌ها تواناست.

سپس خداوند متعال فرمود: ﴿فَلَا تَهِنُواْیعنی از جنگیدن با دشمنانتان سست نشوید و ترس بر شما مستولی نگردد بلکه شکیبایی ورزید و پایداری کنید و خود را به جنگیدن و دلیری وادار نمایید و این کار را برای طلب خشنودی پروردگارتان و برای خیرخواهی اسلام و به خشم آوردن شیطان انجام دهید. ﴿وَتَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱلسَّلۡمِو به منظور راحت طلبی به صلح فرا نخوانید، ﴿وَأَنتُمُ ٱلۡأَعۡلَوۡنَ وَٱللَّهُ مَعَکُمۡ وَلَن یَتِرَکُمۡ أَعۡمَٰلَکُمۡدرحالیکه شما برترید و خداوند با شماست و اجر اعمالتان را کم نمی‌گرداند. پس این سه چیز باعث صبر و شکیبایی می‌شوند، و این که خود را پیروز و برتر بدانند، زیرا: اسباب پیروزی برایشان فراهم گشته و از جانب خداوند وعده راستین به آن‌ها داده شده است. و انسان سست نمی‌شود مگر این که از دیگران خوارتر باشد و از نظر نیرو و سلاح و قدرت داخلی و خارجی از دشمن ضعیف‌تر باشد.

چون آن‌ها مومن هستند کمک و یاری خداوند با آنان است و این باعث می‌گردد تا دل‌هایشان قوّت بگیرد و علیه دشمن خود بپاخیزند. و خداوند از اجر و پاداش اعمالتان نمی‌کاهد بلکه آن‌را به تمام و کمال خواهد داد و از فضل خویش به آن می‌افزاید، به خصوص عبادت جهاد، پس هزینه‌ای که در راه جهاد صرف شود تا هفتصد برابر و بیش‌تر از آن پاداشش فزونی می‌یابد. ﴿... ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ لَا یُصِیبُهُمۡ ظَمَأٞ وَلَا نَصَبٞ وَلَا مَخۡمَصَةٞ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَلَا یَطَ‍ُٔونَ مَوۡطِئٗا یَغِیظُ ٱلۡکُفَّارَ وَلَا یَنَالُونَ مِنۡ عَدُوّٖ نَّیۡلًا إِلَّا کُتِبَ لَهُم بِهِۦ عَمَلٞ صَٰلِحٌۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ١٢٠ وَلَا یُنفِقُونَ نَفَقَةٗ صَغِیرَةٗ وَلَا کَبِیرَةٗ وَلَا یَقۡطَعُونَ وَادِیًا إِلَّا کُتِبَ لَهُمۡ لِیَجۡزِیَهُمُ ٱللَّهُ أَحۡسَنَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٢١[التوبة: ۱۲۰-۱۲۱]. «این بدان سبب است که هیچ تشنگی و رنج و گرسنگی در راه خدا به آنان دست نمی‌دهد، و به هیچ‌جایی‌که کافران را به خشم آورد پا نمی‌گزارند،و به دشمن ضربه‌ای نمی‌زنند مگر اینکه در مقابل هریک از این کارهایشان برای آنان عملی صالح نوشته می‌شود. بی‌گمان خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند. و آنان هیچ نفقه‌ی کوچک و بزرگی را انفاق نمی‌کنند و از هیچ وادی و درّه‌ای نمی‌گذرند مگر این که برایشان ثبت و ضبط می‌شود، تا خداوند پاداش بهترین کارهایی را که می‌کرده‌اند به آنان بدهد». پس هرگاه انسان دانست که خداوند عمل و جهاد او را ضایع نمی‌گرداند این باعث نشاط و تلاش او برای انجام آن چه، اجر و پاداش به دنبال دارد می‌گردد. پس چگونه است اگر هر سه مورد ذکر شده در میان باشند؟ به‌راستی این امور سه‌گانه باعث نشاط کامل آدمی می‌گردند. و خداوند این‌گونه بندگانش را تشویق نموده و آن‌ها را به انجام کارهایی که سبب صلاح و رستگاری‌شان می‌گردد واداشته است.

آیه‌ی ۳۸-۳۶:

﴿إِنَّمَا ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَا لَعِبٞ وَلَهۡوٞۚ وَإِن تُؤۡمِنُواْ وَتَتَّقُواْ یُؤۡتِکُمۡ أُجُورَکُمۡ وَلَا یَسۡ‍َٔلۡکُمۡ أَمۡوَٰلَکُمۡ٣٦[محمد: ۳۶]. «بی‌گمان زندگی دنیا بازی و سرگرمی بیش نیست، و اگر ایمان بیاورید و پرهیزگاری کنید پاداش‌هایتان را به شما می‌دهد و دارایی شما را هم نمی‌نخواهد».

﴿إِن یَسۡ‍َٔلۡکُمُوهَا فَیُحۡفِکُمۡ تَبۡخَلُواْ وَیُخۡرِجۡ أَضۡغَٰنَکُمۡ٣٧[محمد: ۳۷]. «اگر خدا اموالتان را از شما بخواهد و (بر این امر) اصرار بورزد بخل خواهید ورزید و (این درخواست) کینه‌های شمارا آشکار می‌کند».

﴿هَٰٓأَنتُمۡ هَٰٓؤُلَآءِ تُدۡعَوۡنَ لِتُنفِقُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ فَمِنکُم مَّن یَبۡخَلُۖ وَمَن یَبۡخَلۡ فَإِنَّمَا یَبۡخَلُ عَن نَّفۡسِهِۦۚ وَٱللَّهُ ٱلۡغَنِیُّ وَأَنتُمُ ٱلۡفُقَرَآءُۚ وَإِن تَتَوَلَّوۡاْ یَسۡتَبۡدِلۡ قَوۡمًا غَیۡرَکُمۡ ثُمَّ لَا یَکُونُوٓاْ أَمۡثَٰلَکُم٣٨[محمد: ۳۸]. «هان شما ای گروهی که فراخوانده می‌شوید تا در راه خدا انفاق کنید! بعضی از شما بخل می‌ورزند و هرکس که بخل ورزد در حق خود بخل می‌روزد. و خداوند بی‌نیاز و شما نیامندید، و اگر روی بگردانید گروهی دیگر ار جایگزین شما می‌سازد آنگاه آنان همانند شما نخواهند بود».

در اینجا خداوند با بیان حقیقت زندگی و اینکه زندگانی چیزی جز بازیچه و سرگرمی نیست بندگان را نسبت به آن بی‌علاقه می‌کند. پس بنده همواره به مال و فرزندان و زیبایی و لذّت بردناز زنان و خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها و مجالست و منظره‌ها و ریاست‌ها سرگرم است و همواره به کاری مشغول است که به او فایده‌ای نمی‌رساند، بلکه انسان در میان بیکاری و غفلت گناهان دور می‌زند تا اینکه زندگانی او در دنیا کامل می‌گردد و به پایان می‌رسد و اجل و زمان مرگش فرا می‌رسد. در این هنگام چیزهایی که او بدان مشغول بوده است گذاشته‌اند و از او جدا شده‌اند و فایده‌ای از آن عاید او نگردیده است بلکه زیانمندی و محرومّیت برایش آشکار شده و عذاب او حاضر گردیده است. پس این ایجاب می‌کند تا فرد عاقل به دنیا علاقمند نباشد و به آن اهتمام نورزد، بلکه چیزی که باید بدان توجه و اهتمام بورزد همان است که خداوند بیان نموده و فرموده است: ﴿وَإِن تُؤۡمِنُواْ وَتَتَّقُواْو اگر به خدا و فرشتگان و کتاب‌ها و پیامبرانش و روز قیامت ایمان بیاورید و تقوای الهی را رعایت کنید که از لوازم و مقتضیات ایمان است سودمند می‌گردید.

و تقوا یعنی عمل کردن همیشگی به آن چه سبب رضایت خدا می‌شود، و اینکه گناهان ترک شوند. پس این چیزی است که به بنده فایده می‌رساند و به جاست اگر در آن رقابت صورت گیرد و همّت‌ها و تلاش‌ها در طلب آن مبذول داشته شوند. و این چیزی است که خداوند از بندگانش خواسته است. و از آنجا که به آن‌ها لطف داشته و نسبت به آنان مهربان است این چیز را از آن‌ها خواسته تا پاداش فراوان به آن‌ها بدهد، بنابراین فرمود: ﴿وَإِن تُؤۡمِنُواْ وَتَتَّقُواْ یُؤۡتِکُمۡ أُجُورَکُمۡ وَلَا یَسۡ‍َٔلۡکُمۡ أَمۡوَٰلَکُمۡو اگر ایمان بیاوید و پرهیزگاری کنید. پاداش‌هایتان را به شما می‌دهد و اموالتان را درخواست نمی‌کند. یعنی خداوند نمی‌خواهد به شما تکلیف بکند که اموالتان را از شما بگیرد و شما را بدون مال و دارایی بگذارد که این امر بر شما دشوار و سخت است. و یا چنان نقصانی از شما نمی‌خواهد که به زیانتان باشد. بنابراین فرمود: ﴿إِن یَسۡ‍َٔلۡکُمُوهَا فَیُحۡفِکُمۡ تَبۡخَلُواْ وَیُخۡرِجۡ أَضۡغَٰنَکُمۡ٣٧اگر خداوند اموالتان را از شما بخواهد و بر آن اصرار ورزد و بر شما سخت بگیرد، تنگ چشمی خواهید کرد و این سبب می‌شود تا کینه‌هایی که در دل‌هایتان است آشکار گردد، آن‌گاه که از شما چیزی خواسته شود که بذل و خرج کردن آن را دوست ندارید.

دلیل اینکه اگر خداوند مال و دارایی شما را درخواست کند و با خواستن آن بر شما سخت بگیرد شما از دادن آن ابا خواهید ورزید این است که: ﴿تُدۡعَوۡنَ لِتُنفِقُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِشما فرا خوانده می‌شوید تا در راستای مصلحت دینی و دنیوی‌تان در راه خدا انفاق کنید، ﴿فَمِنکُم مَّن یَبۡخَلُپس هستند از شما کسانی که بخل می‌ورزند. بنابراین چگونه خواهد بود اگر از شما بخواهد اموالتان را در مسیری خرج کنید که در آن مصلحتی زودرس نبینید؟ آیا به طریق اولی از دادن اموالتان سرباز نخواهید زد؟! سپس فرمود: ﴿وَمَن یَبۡخَلۡ فَإِنَّمَا یَبۡخَلُ عَن نَّفۡسِهِو هرکس بخل بورزد، در حق خود بخل می‌ورزد، چون او خودش را از پاداش خداوند متعال محروم کرده و خیر فراوانی را از دست داده‌است، و با انفاق نکردن، کوچک‌ترین زیانی به خداوند نخواهد رسید، ﴿وَٱللَّهُ ٱلۡغَنِیُّ وَأَنتُمُ ٱلۡفُقَرَآءُو خداوند توانگر و بی‌نیاز است و شما نیازمندید، و در همه‌ی اوقات خود و در همه کارهایتان به او محتاج هستید. ﴿وَإِن تَتَوَلَّوۡاْو اگر از ایمان آوردن ِ به خدا و اطاعت از فرمان‌هایش روی برتابید، ﴿یَسۡتَبۡدِلۡ قَوۡمًا غَیۡرَکُمۡ ثُمَّ لَا یَکُونُوٓاْ أَمۡثَٰلَکُمگروهی دیگر را جایگزین شما می‌سازد و آنان هرگز همانند شما از دستور او سرپیچی نخواهند کرد و روی بر نمی‌تابند، بلکه از خدا و پیامبرش اطاعت می‌کنند و خدا و رسولش را دوست دارند. همان‌طورکه خداوند متعال فرموده است: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرۡتَدَّ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَسَوۡفَ یَأۡتِی ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ یُحِبُّهُمۡ وَیُحِبُّونَهُ[المائدة: ۵۴]. «ای مومنان! هرکس از شما از دینش برگردد و مرتد شود خداوند گروهی را خواهد آورد که آن‌ها را دوست می‌دارد و آن‌ها (نیز) او را دوست می‌دارند».

پایان تفسیر سوره‌ی محمّد

[۱] و هرکس از شما از دین خودش بازگردد و بمیرد درحالیکه کافر است ایشان اعمالشان در دنیا و آخرت نابود و بی‌سود می‌گردد.

تفسیر سوره‌ی أحقاف


مکی و ۳۵ آیه می‌باشد

آیه‌ی ۳-۱:

﴿حمٓ١[الأحقاف: ۱]. «حا، میم».

﴿تَنزِیلُ ٱلۡکِتَٰبِ مِنَ ٱللَّهِ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡحَکِیمِ٢[الأحقاف: ۲]. «این کتاب از سوی خداوند توانمند باحکمت نازل می‌گردد».

﴿مَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَأَجَلٖ مُّسَمّٗىۚ وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ عَمَّآ أُنذِرُواْ مُعۡرِضُونَ٣[الأحقاف: ۳]. «آسمان‌ها و زمین و آنچه را که درمیان این دو است جز به حق و برای سر آمد معیّنی نایفریده‌ایم و کافران از آنچه از آن بیم داده شده‌اند روی‌گردانند».

در اینجا خداوند کتاب خود را مورد تمجید و ستایش قرار می‌دهد و آن را به بزرگی یاد می‌کند. و در ضمن بندگانی را راهنمایی می‌نماید تا در پرتو نور آن راهیاب گردند و به اندیشیدن در آیات آن روی آورند و گنجینه‌های آن را استخراج نمایند. وقتی بیان کرد که کتابی نازل کرده است که متضمّن امر ونهی است، یادآور شد که او آسمان‌ها و زمین را آفریده است. پس هم آفریده است و هم فرمان داده‌است. ﴿أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُ[الأعراف: ۵۴]. «آگاه باشید که آفرینش و فرمان از اوست». همان‌طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ وَمِنَ ٱلۡأَرۡضِ مِثۡلَهُنَّۖ یَتَنَزَّلُ ٱلۡأَمۡرُ بَیۡنَهُنَّ[الطلاق: ۱۲]. «خداوند ذاتی است که هفت آسمان را آفریده است و همانند آن‌ها را از زمین آفریده است و فرمان خود را در میانشان نازل می‌گرداند». و همان‌طور که فرموده است: ﴿یُنَزِّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ بِٱلرُّوحِ مِنۡ أَمۡرِهِۦ عَلَىٰ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦٓ أَنۡ أَنذِرُوٓاْ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱتَّقُونِ٢[النحل: ۲]. «فرشتگان را همراه با روح به فرمان خود بر هرکس از بندگانش که بخواهد فرو می‌فرستد تا مردم را بترسانید که هچ معبود به حقی جز من نیست. پس، از من بهراسید». آسمان‌ها و زمین را به حق آفریده است. سپس خداوند متعال ذاتی است که مکلّف‌ها و مسکن‌هایشان را آفریده است و آنچه را در آسمانها و زمین است برایشان مسّخر کرده است. سپس پیامبرانش را به‌سوی آن‌ها فرستاده و کتابهایش را بر آنان نازل فرموده و آن‌ها را امر و نهی کرده و به آن‌ها خبر داده که این سرا، سرای کار است، و گذرگاهی است برای عمل کنندگان نه سرای پایداری و اقامت همیشگی که اهالی آن از آنجا نروند. و به زودی آن‌ها از دنیا به سرای اقامت و جای جاودانگی و همیشگی منتقل خواهند شد و کارهایی که در این دنیا انجام داده‌اند در آن جهان پاداش و جزای آن را به‌طور کامل خواهند یافت.

و خداوند دلایل را بر وجود آن جهان اقامه نمود و نمونه‌هایی از پاداش و عذاب بندگان را در همین دنیا به آنان چشاند تا بیش‌تر به طلب محبوب وادار شوند و به دوری از امر ناگوار وادار گردند. بنابراین، در اینجا فرمود: ﴿مَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّآسمان‌ها و زمین را بیهوده و بی‌هدف نیافریده‌ایم بلکه بدان جهت آن‌ها را آفریده‌ایم تا بندگان عظمت آفریننده‌ی آنها را دریابند و بر کمال خداوند استدلال نمایند و بدانند کسی‌که آسمان‌ها و زمین را آفریده است می‌تواند بندگان را پس از مرگشان برای سزا و جزا دوباره زنده نماید. امّا آفرینش و باقی ماندنشان تا زمانی معین مقّرر شده است. وقتی از این خبر داد و او راستگوترین گویندگان است و دلیل اقامه کرد و راه را روشن ساخت، نیز خبر داد که گروهی از مردم همواره از حق روی گردانند و با دعوت پیامبران مخالفت می‌کنند. پس فرمود: ﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ عَمَّآ أُنذِرُواْ مُعۡرِضُونَو کافران از آنچه از آن بیم داده شده‌اند روی گردانند. امّا مومنان وقتی حقیقت حال را دانستند، سفارش‌ها و تصیه‌های پروردگارشان را پذیرفتند و در برابر آن تسلیم شدند و در مقابل آن از خود اطاعت و تعظیم نشان دادند، در نتیجه به هر خیر و برکتی دست یافتند و هر شرّی از آن‌ها دور گشت.

آیه‌ی ۶-۴:

﴿قُلۡ أَرَءَیۡتُم مَّا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَرُونِی مَاذَا خَلَقُواْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ لَهُمۡ شِرۡکٞ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِۖ ٱئۡتُونِی بِکِتَٰبٖ مِّن قَبۡلِ هَٰذَآ أَوۡ أَثَٰرَةٖ مِّنۡ عِلۡمٍ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٤[الأحقاف: ۴]. «بگو: آیا نگریسته‌اید به آنچه که به‌جای خداوند (به نیایش) می‌خوانید؟ به من نشان دهید چه چیزی از زمین را آفریده‌اند؟ یا اینکه در آفرینش آسمان‌ها مشارکتی داشته‌اند؟ اگر راستگویید کتابی پیش از این یا بازمنده‌ای از دانش (گذشتگان) را برای من بیاورید».

﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن یَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا یَسۡتَجِیبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ٥[الأحقاف: ۵]. «و کیست گمراه‌تر از کسیکه به‌جای خاوند کسی را (به دعا) بخواند که تا روز قیامت (دعای) او را اجابت نکند و آنان از دعاهایشان بی‌خبرند»؟!.

﴿وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ کَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَکَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ کَٰفِرِینَ٦[الأحقاف: ۶]. «و هنگامیکه مردم گرد آورده شوند (آن معبودها) دشمن آنان خواهند بود و عبادتشان را منکر می‌شوند و نمی‌پذیرند».

﴿قُلۡبه کسانی که بت‌هایی را شریک خداوند قرار داده‌اند که مالک هیچ سود و زیان و مرگ و زندگی نیستند، و با بیان اینکه این بت‌ها ناتوان هستند و سزاوار هیچ چیزی از عبادت نیستند، بگو: ﴿أَرُونِی مَاذَا خَلَقُواْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ لَهُمۡ شِرۡکٞ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِبه من نشان دهید چه چیزی از زمین را آفریده‌اند؟ آیا چیزی از اجرام آسمان‌ها را آفریده‌اند؟ آیا کوه‌هایی آفریده‌اند؟ آیا رودهایی روان کرده‌اند؟ آیا حیوان و موجود زنده‌ای را پراکنده نموده‌اند؟ یا درختانی رویانده‌اند؟ آیا در آفرینش چیزی از این‌ها مشارکتی داشته اند؟ خیر، طبق اعترافات خود و بدون این که کسی دیگر این را بگوید: هیچ چیزی از این‌ها را نیافریده‌اند. پس این دلیل عقلی قاطعی است بر اینکه عبادت غیر خدا باطل است. سپس منتفی بودن وجود دلیل نقلی را بیان کرد و فرمود: ﴿ٱئۡتُونِی بِکِتَٰبٖ مِّن قَبۡلِ هَٰذَآکتابی پیش از این قرآن که به شرک فرا بخواند برای من بیاورید، ﴿أَوۡ أَثَٰرَةٖ مِّنۡ عِلۡمٍیا اثر علمی که از پیامبران گذشته به ارث مانده باشد و به شرک و بت پرستی دستور دهد برای من بیاورید. مشخصّ است که آن‌ها نمی‌توانند از یکی از پیامبران نقل کنند که بر این دلالت نماید، بلکه یقین داریم که همه‌ی پیامبران به یگانگی پروردگارشان دعوت کرده و از شرک ورزیدن نهی کرده‌اند. و این بزرگ‌ترین دانشی است که از آن‌ها به‌جای مانده است. خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِی کُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ[النحل: ۳۶]. «و درمیان هر ملتی پیامبری فرستادیم با این پیام که خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید». و هر پیامبری به قومش گفته است: ﴿ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرُهُ[الأعراف: ۵۹]. «خدا را عبادت کنید که شما معبود به حقّی جز او ندارید». پس معلوم شد که مجادله مشرکین درباره شرکشان هستند به برهان و دلیلی نیست، بلکه آن‌ها بر پندارهای دروغین و نظرات فاسد و خردهای پوچ خود تکیه و اعتماد کرده‌اند. و اگر به بررسی و جستجوی حالات مشرکین بپردازی و دانش‌ها و کارهایشان را پیگیری نمایی و به حالت کسانی بنگری که عمر خود را در پرستش آن‌ها ضایع گرداند، و این که آیا این معبودها در دنیا یا آخرت به آن‌ها فایده‌ای داده‌اند یا نه؟ به فاسد بودن فکر و کارشان پی خواهی برد.

بنابراین، خداوند متعال فرمود: ﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن یَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا یَسۡتَجِیبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِو کیست گمراه‌تر از کسی که افرادی را به فریاد بخواند و پرستش کند که تا روز قیامت دعایشان را اجابت نمی‌کنند. یعنی تمام مدّتی که او در دنیاست به اندازه ذرهّ‌ای از سوی معبودهایش به وی فایده نمی‌رسد. ﴿وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَو معبودهای دروغین از دعا و پرستش این‌ها بی‌خبرند و دعایشان را نمی‌شنوند و فریادشان را اجابت نمی‌کنند. این حالتشان در دنیاست و روز قیامت معبودهایشان به شرکشان کفر می‌ورزند و آن را انکار می‌کنند.

﴿وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ کَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗو زمانی که مردم در قیامت گردآورده می‌شوند پرستش شوندگان و پرستش کنندگان یک دیگر را نفرین می‌کنند و از یکدیگر بیزاری می‌جویند، ﴿وَکَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ کَٰفِرِینَو معبودها عبادت آن‌ها را نمی‌پذیرند و انکارش می‌کنند.

آیه‌ی ۱۰-۷:

﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُنَا بَیِّنَٰتٖ قَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِلۡحَقِّ لَمَّا جَآءَهُمۡ هَٰذَا سِحۡرٞ مُّبِینٌ٧[الأحقاف: ۷]. «و هنگامیکه آیه‌های روشن ما بر آنان خوانده می‌شود کافران درباره‌ی حقّ چون به آنان رسد می‌گویند: این جادویی آشکار است».

﴿أَمۡ یَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُۖ قُلۡ إِنِ ٱفۡتَرَیۡتُهُۥ فَلَا تَمۡلِکُونَ لِی مِنَ ٱللَّهِ شَیۡ‍ًٔاۖ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَا تُفِیضُونَ فِیهِۚ کَفَىٰ بِهِۦ شَهِیدَۢا بَیۡنِی وَبَیۡنَکُمۡۖ وَهُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ٨[الأحقاف: ۸]. «یا می‌گویند: (پیامبر) آن‌را از پیش خود ساخته است؟ بگو: اگر آن‌را از پیش خود ساخته باشم شما نمی‌توانید در برابر خدا کم‌ترین کاری برایم بکنید او به گفتگوی شما دربارۀ آن (قرآن) داناتر است، کافی استکه او درمیان من و شما گواه باشد و اوست آمرزگار مهربان».

﴿قُلۡ مَا کُنتُ بِدۡعٗا مِّنَ ٱلرُّسُلِ وَمَآ أَدۡرِی مَا یُفۡعَلُ بِی وَلَا بِکُمۡۖ إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَىٰٓ إِلَیَّ وَمَآ أَنَا۠ إِلَّا نَذِیرٞ مُّبِینٞ٩[الأحقاف: ۹]. «بگو: من نوبر و نخستین فرد از پیامبران نیستم و نمی‌دانم که با من و شما چگونه رفتار خواهد شد؟ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم، و من جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیستم».

﴿قُلۡ أَرَءَیۡتُمۡ إِن کَانَ مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ وَکَفَرۡتُم بِهِۦ وَشَهِدَ شَاهِدٞ مِّنۢ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ عَلَىٰ مِثۡلِهِۦ فَ‍َٔامَنَ وَٱسۡتَکۡبَرۡتُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ١٠[الأحقاف: ۱۰]. «بگو: به من خبر دهید اگر این قرآن از سوی خدا باشد و آن‌را انکار کنید و گواهی از بنی‌اسراییل بر همچون کتاب گواهی دهد و ایمان بیاورید و شما تکبّر بورزید (آیا ستمکار نیستید؟) حقّاً که خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمی‌کند».

﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُنَا بَیِّنَٰتٖو هنگامیکه آیه‌های روشن ما، آیاتی که چنان روشن و واضح هستند که هیچ تردیدی در حقّ بودن آن وجود ندارد، بر تکذیب کنندگان خوانده شود به آن‌ها فایده نمی‌رساند بلکه فقط حجّت بر آن‌ها اقامه می‌گردد. و از روی دروغ پردازی و تهمت در مورد حقّ ـ چون به آنان رسد ـ می‌گویند: ﴿هَٰذَا سِحۡرٞ مُّبِینٌاین جادویی ظاهر و آشکار است که در آن شکّی نیست. و این وارونه کردن حقایق است، و فقط کسانی فریب آن‌را می‌خورند که عقل‌هایشان ضعیف است، وگرنه میان حقّی که پیامبرصآورده و میان جادو، چنان تضاد و تفاوتی است که از تفاوت آسمان و زمین بیش‌تر و بزرگ‌تر است و از آسمان‌ها برتر و بالاتر است و روشنایی آن از روشنایی خورشید بیش‌تر است و دلایل آفاقی و انفسی بر آن دلالت می‌نماید و خردمندان به آن اقرار و باور می‌دارند. پس چگونه حقی با باطل که جادو است مقایسه می‌شود، جادویی که فقط از انسانی ستمگر و گمراه و زشت و بدکار سر می‌زند؟! پس جادو مناسب چنین فرد ناشایسته‌ای می‌باشد و آیا چنین اتهامی که به حقّ می‌زنند چیزی جز فریبکاری و گول زدن می‌باشد؟

﴿أَمۡ یَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُآیا آنان می‌گویند: محمّد این قرآن را از پیش خود ساخته و از سوی خدا نیست؟ ﴿قُلۡ إِنِ ٱفۡتَرَیۡتُهُبه آنان بگو: اگر من قرآن را از پیش خود ساخته باشم خداوند بر مجازات من تواناست و به گفتگوی شما درباره آن آگاه است. پس چگونه خداوند مرا به سزای دروغی که بر او بسته‌ام آن‌گونه که شما ادعا می‌کنید مجازات نکرده است؟ ﴿فَلَا تَمۡلِکُونَ لِی مِنَ ٱللَّهِ شَیۡ‍ًٔااگر خداوند بخواهد زیانی به من برساند یا مرحمتی به من بکند شما نمی‌توانید در برابر او برای من کم‌ترین کاری بکنید. ﴿هُوَ أَعۡلَمُ بِمَا تُفِیضُونَ فِیهِۚ کَفَىٰ بِهِۦ شَهِیدَۢا بَیۡنِی وَبَیۡنَکُمۡ[الأحقاف: ۸]. «او به گفتگوی شما درباره‌ی قرآن آگاه‌تر است و همین بس که خداوند میان من و شما گواه باشد». پس اگر من به دروغ چیزی را به او نسبت می‌دادم قطعا مرا مورد مجازات قرار می‌داد و کیفری به من می‌رساند که همه آن را نظاره می‌کردند. چون اگر دروغ می‌گفتم این بزرگ‌ترین افترا بود. سپس آن‌ها را با وجود مخالفت و ستیزی که با حقّ داشتند به توبه فرا خواند و فرمود: ﴿وَهُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُبه‌سوی خدا باز گردید و از آن چه در آن هستید دست بکشید، آن‌گاه او همه‌ی گناهانتان را می‌آمرزد و شما را مورد مرحمت قرار می‌دهد و توفیق انجام خیر را به شما عنایت می‌کند و پاداش فراوانتان می‌دهد.

﴿قُلۡ مَا کُنتُ بِدۡعٗا مِّنَ ٱلرُّسُلِبگو من نخستین فرد از پیامبران نیستم که به نزد شما آمده ام تا از رسالت من شگفت زده باشید و دعوت مرا انکار کنید، بلکه پیش از من نیز پیامبرانی گذشته‌اند که دعوت من با دعوت آن‌ها مطابقت دارد. پس برای چه رسالت مرا انکار می‌کنید؟ ﴿وَمَآ أَدۡرِی مَا یُفۡعَلُ بِی وَلَا بِکُمۡو نمی‌دانم که با من و شما چگونه رفتار خواهد شد؟ یعنی من انسانی بیش نیستم و هیچ اختیاری ندارم و این خداوند متعال است که در من و شما تصّرف می‌نماید و بر من و شما حاکم است. ﴿إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَىٰٓ إِلَیَّو جز از آن چه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم. و این‌گونه نیست که از پیش خودم چیزی آورده باشم. ﴿وَمَآ أَنَا۠ إِلَّا نَذِیرٞ مُّبِینٞو من جز بیم دهنده‌ای آشکار نیستم. پس اگر رسالت و پیامبری مرا قبول کنید در دنیا و آخرت سعادتمند خواهید بود، و اگر دعوت مرا نپذیرید حساب شما با خداست و من شما را بیم داده‌ام و هرکس که بیم داده شده باشد عذری ندارد.

﴿قُلۡ أَرَءَیۡتُمۡ إِن کَانَ مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ وَکَفَرۡتُم بِهِۦ وَشَهِدَ شَاهِدٞ مِّنۢ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ عَلَىٰ مِثۡلِهِۦ فَ‍َٔامَنَ وَٱسۡتَکۡبَرۡتُمۡبگو: به من خبر دهید اگر این قرآن از سوی خدا باشد و توفیق یافتگانِ اهل کتاب- آن‌هایی که از حقّ برخوردارند و به وسیله آن می‌دانند که این حق است- بر صحّت و درستی آن گواهی دهند و ایمان بیاورند و هدایت شوند، سپس اخبار پیامبران و پیروان با شرافت آنان مطابق یکدیگر باشد. و شما ای جاهلان احمق! خویشتن را بزرگ‌تر از این بدانید که از قرآن پیروی کنید، و تکبّر بورزید، آیا این بزرگ‌ترین ستمگری و کفری آشکار نیست؟ ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَبی‌گمان خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمی‌کند. و از جمله‌ی ستمگری این است که کسی از روی خود بزرگ بینی از پذیرفتن حقّ سرباز زند، آن هم بعد از آن که دستیابی به حقّ برایش ممکن باشد.

آیه‌ی ۱۲-۱۱:

﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَوۡ کَانَ خَیۡرٗا مَّا سَبَقُونَآ إِلَیۡهِۚ وَإِذۡ لَمۡ یَهۡتَدُواْ بِهِۦ فَسَیَقُولُونَ هَٰذَآ إِفۡکٞ قَدِیمٞ١١[الأحقاف: ۱۱]. «و کافران دربارۀ مؤمنان گفتند: اگر چیز خوبی بود (در گرویدن) به آن از ما پیشی نمی‌گرفتید و چون به وسیله‌ی آن راهیاب نشده‌اند می‌گویند این دروغی دیرین است».

﴿وَمِن قَبۡلِهِۦ کِتَٰبُ مُوسَىٰٓ إِمَامٗا وَرَحۡمَةٗۚ وَهَٰذَا کِتَٰبٞ مُّصَدِّقٞ لِّسَانًا عَرَبِیّٗا لِّیُنذِرَ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُحۡسِنِینَ١٢[الأحقاف: ۱۲]. «و پیش از آن (قرآن) کتاب موسی پیشوا و رحمت بود، و این کتابی است تصیده کننده (آن) که به زبان عربی (نازل شده) است تا ستمگران را بیم دهد، و برای نوید دادن به نیکوکاران است».

کسانی‌که از حقّ دوری گرداندند و با آن مخالف بودند و دعوت پیامبر را نپذیرفتند، گفتند: ﴿لَوۡ کَانَ خَیۡرٗا مَّا سَبَقُونَآ إِلَیۡهِاگر قرآن و دینِ اسلام چیز خوبی بود مومنان در رسیدن و گرویدن به آن از ما پیشی نمی‌گرفتند و ما از اولین کسانی بودیم که به پذیرفتن آن مبادرت می‌ورزیدیم و در رسیدن به آن از دیگران پیشی می‌گرفتیم. و این فریب و آراستن دروغ است. چه دلیلی هست که بیانگر آن باشد تکذیب کنندگان در پذیرفتن حقّ از مومنان پیشی گیرند؟ آیا تکذیب کنندگان پاکیزه‌ترند؟ یا عقل‌هایشان از عقل‌های مومنان کامل‌تر است؟ یا هدایت به دست آن‌هاست؟ در حقیقت سخنی که می‌گویند برای آن است تا خود را دلجویی دهند. مانند کسی که توانایی دست یافتن به چیزی را نداشته باشد سپس به مذمت آن بپردازد. بنابراین فرمود: ﴿وَإِذۡ لَمۡ یَهۡتَدُواْ بِهِۦ فَسَیَقُولُونَ هَٰذَآ إِفۡکٞ قَدِیمٞو چون خودشان به وسیله‌ی قرآن راهیاب نشده‌اند می‌گویند: این دروغی دیرین است. یعنی انگیزه و سببی که آن‌ها را وادار کرد تا چنان سخنانی بگویند این است که آن‌ها وقتی به وسیله‌ی قرآن هدایت نشدند و بزرگ‌ترین بخشش و عطا را از دست دادند آن را مورد عیب‌جویی قرار داده و دست دادند آن‌را مورد عیب‌جویی قرار داده و به آن طعنه زدند که این دروغ است، درحالیکه قرآن حقّ است و شکی در آن نیست و تردیدی در حقّانیت آن وجود ندارد.

﴿وَمِن قَبۡلِهِو این قرآن با کتاب‌های آسمانی پیش از خود به خصوص با کامل ترین و برترینشان بعد از قرآن که تورات است مطابق و موافق می‌باشد، ﴿کِتَٰبُ مُوسَىٰٓ إِمَامٗا وَرَحۡمَةٗکه کتاب موسی است و بنی‌اسرائیل به آن اقتدا می‌کردند و به وسیله آن راهیاب می‌شدند و خیر دنیا وآخرت را بدست می‌آوردند. ﴿وَهَٰذَا کِتَٰبٞ مُّصَدِّقٞو این قرآن کتابی است که کتاب‌های گذشته را تصدیق می‌نماید و به راست بودن آن‌ها گواهی می‌دهد و از آن جا که با آن‌ها مطابق و موافق است آن‌ها را تصدیق می‌نماید. ﴿لِّسَانًا عَرَبِیّٗاو خداوند این قرآن را به زبان عربی نازل نموده است تا استفاده از آن و یادآوری آن آسان باشد. ﴿لِّیُنذِرَ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُحۡسِنِینَتا کسانی را که با کفر و فسق و گناه بر خودشان ستم کرده‌اند بترساند از این که اگر به ستمگری ِ خود ادامه دهند، عذاب ویرانگر به سراغشان خواهد آمد. و این کتاب برای نوید دادن به کسانی است که عبادت خداوند را به نیکویی انجام می‌دهند و با مردم به نیکویی رفتار می‌کنند و آن‌ها را به پاداش فراوان دردنیا و آخرت مژده می‌دهد. و این کتاب اعمالی را که از آن برحذر می‌دارد بیان می‌کند و نیز آنچه را که به آن مژده می‌دهد ذکر می‌نماید.

آیه‌ی ۱۴-۱۳:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ١٣[الأحقاف: ۱۳]. «بی‌گمان آنان که گفتند: خداوند پروردگار ماست، آنگاه پایداری ورزیدند، نه ترسی بر آنان است و نه غمگین می‌گردند».

﴿أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِ خَٰلِدِینَ فِیهَا جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٤[الأحقاف: ۱۴]. «اینان یاران بهشتند که در آن جاودانه‌اند، به (پاداش) آنچه می‌کردند».

کسانی‌که به ربوّبیت پروردگارشان اقرار کردند و به یگانگی او گواهی دادند و به طاعت و فرمانبرداری از او پایبند شدند و بر آن مواظبت کردند، و در تمام دوران زندگی‌شان ﴿ٱسۡتَقَٰمُواْپایداری ورزیدند، ﴿فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡآنان از هر شرّی که پیش روی دارند ترسی ندارند، ﴿وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَو بر آنچه پشت سر گذاشته‌اند غمگین نمی‌شوند.

﴿أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِ خَٰلِدِینَ فِیهَا جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٤این‌ها به پاداش کارهایی که می‌کردند از قبیل ایمان آوردن به خدا که مقتضی انجام کارهای شایسته‌ای است که ایشان بر انجام آن پایدار بوده‌اند در بهشت می‌مانند و به‌جای آن چیزی دیگر را نمی‌طلبند.

آیه‌ی ۱۶-۱۵:

﴿وَوَصَّیۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ بِوَٰلِدَیۡهِ إِحۡسَٰنًاۖ حَمَلَتۡهُ أُمُّهُۥ کُرۡهٗا وَوَضَعَتۡهُ کُرۡهٗاۖ وَحَمۡلُهُۥ وَفِصَٰلُهُۥ ثَلَٰثُونَ شَهۡرًاۚ حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُۥ وَبَلَغَ أَرۡبَعِینَ سَنَةٗ قَالَ رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَصۡلِحۡ لِی فِی ذُرِّیَّتِیٓۖ إِنِّی تُبۡتُ إِلَیۡکَ وَإِنِّی مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ١٥[الأحقاف: ۱۵]. «و به انسان دربارۀ پدر و مادرش به نیکوکاری سفارش کرده‌ایم، مادرش با دشواری به او آبستن شده و به دشواری او را زاده‌است، و دوران بارداری و از شیر باز گرفتن او سی ماه طول می‌کشد تا هنگامیکه به کمال توانمندی‌اش رسیده و به چهل سالگی می‌رسد، می‌گوید: پروردگارا! به من توفیق ده تا نعمت را که بر من و بر پدر و مادرم ارزانی داشته‌ای سپاس گزارم و کار شایسته‌ای کنم که از آن خشنودی شوی و فرزندانم را نیز برای من شایسته بدار. من به تو روی آورده‌ام و از زمرۀ مسلمانانم».

﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ نَتَقَبَّلُ عَنۡهُمۡ أَحۡسَنَ مَا عَمِلُواْ وَنَتَجَاوَزُ عَن سَیِّ‍َٔاتِهِمۡ فِیٓ أَصۡحَٰبِ ٱلۡجَنَّةِۖ وَعۡدَ ٱلصِّدۡقِ ٱلَّذِی کَانُواْ یُوعَدُونَ١٦[الأحقاف: ۱۶]. «آنان کسانی‌اند که نیکوترین کار و کردارشان را از آنان می‌پذیریم و از بدی‌هایشان درمی‌گذریم، و در(میان) بهشتیان خواهند بود، این وعده‌ای راستینی است که به آنان داده می‌شود».

این ابراز لطف خداوند نسبت به بندگان و سپاس گزاری از پدران و مادران است که خداوند فرزندان را سفارش نموده تا به وسیله سخنان نرم و مهربانانه و با بذل مال و دیگر صورت‌های احسان، با پدر و مادرشان نیکوکاری کنند. سپس به بیان دلایلی پرداخته که موجب آن است که با آن‌ها نیکویی شود. پس سختی‌هایی را که مادر در دوران بارداری تحمّل می‌نماید و مشقّت شیردهی و پرورش دادن فرزند را بیان کرده است. و این چیزها که ذکر شد در مدّت یکی دو ساعت انجام نمی‌شوند، بلکه این کارها ﴿وَحَمۡلُهُۥ وَفِصَٰلُهُۥ ثَلَٰثُونَ شَهۡرًایعنی مدّت حمل و از شیر گرفتن فرزند مدّتی طولانی است و غالبا سی ماه طول می‌کشد، نُه ماه دوران حاملگی است و بقیه دوران شیردهی است. و از این آیه و نیز از گفته الهی که در جایی دیگر فرموده است: ﴿وَٱلۡوَٰلِدَٰتُ یُرۡضِعۡنَ أَوۡلَٰدَهُنَّ حَوۡلَیۡنِ کَامِلَیۡنِ[البقرة: ۲۳۳]. «مادران فرزندانشان را دو سال کامل شیر می‌دهند». چنین استنباط می‌شود که کم‌ترین مدّت حمل شش ماه است، چون اگر مدّت شیرخوارگی که ـ دو سال است ـ از سی ماه کم شود شش ماه برای دوران بارداری می‌ماند. که این حدّاقل آن است. ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُۥ وَبَلَغَ أَرۡبَعِینَ سَنَةٗ قَالَ رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّتا اینکه به نهایت توانمندی و کمال جوانی و رشد عقلانی می‌رسد و به چهل سالگی پا می‌گذارند آنگاه می‌گوید: پروردگارا! به من توفیق بده تا نعمت‌های دینی و دنیوی را که بر من و بر پدر و مادرم ارزانی داشته‌ای سپاسگزارم. و شکر نعمت اینگونه است که نعمت در راه اطاعت و فرمانبرداری از ارزانی کننده آن صرف شود، و آدمی به ناتوانی خویش در به‌جای آوردن شکر نعمت اعتراف نماید و بکوشد که خداوند را به خاطر نعمت‌هایش بستاید. و نعمت بر پدران و مادران در حقیقت نعمت بر فرزندانشان است، چون حتما آن‌ها از آن نعمت و از اسباب و آثار آن بهره‌مند می‌شوند، به ویژه نعم دین که اگر پدر و مادر دارای علم و عمل صالح باشند این امر یکی از بزرگ‌ترین اسباب اصلاح فرزندانشان می‌باشد. ﴿وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُو به من توفیق بده تا کار شایسته‌ای انجام دهم که از آن خشنود شوی، به این صورت که آن کار همه‌ی آنچه را که او را صالح گرداند در برداشته باشد، و از آن چه او را فاسد می‌گرداند سالم و در امان باشد. پس این عملی است که خداوند آن را می‌پسندد و می‌پذیرد و در برابر آن پاداش می‌دهد. ﴿وَأَصۡلِحۡ لِی فِی ذُرِّیَّتِیٓو فرزندانم را برای من شایسته بگردان. وقتی برای صالح شدن خودش دعا کرد، نیز برای فرزندانش دعا نمود تا خداوند حالات آن‌ها را خوب و شایسته بگرداند و بیان کرد که سودِ صلاح و شایستگی ِ فرزندان به پدر و مادرانشان بر می‌گردد. چون فرمود: ﴿وَأَصۡلِحۡ لِیو فرزندانم را برای من و به سود من صالح بگردان ﴿إِنِّی تُبۡتُ إِلَیۡکَبدون شک من از گناهان و معصیت‌ها توبه کرده و به طاعت و فرمانبرداری از تو بازگشته‌ام. ﴿وَإِنِّی مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَو همانا من از زمره مسلمانانم.

﴿أُوْلَٰٓئِکَکسانی‌که صفت‌هایشان بیان گردید، ﴿ٱلَّذِینَ نَتَقَبَّلُ عَنۡهُمۡ أَحۡسَنَ مَا عَمِلُواْنیکوترین کارهایشان را که عبادات و طاعات هستند از آنان می‌پذیریم چون غیر از طاعات و عبادات کارهای دیگری هم انجام می‌دهند. ﴿وَنَتَجَاوَزُ عَن سَیِّ‍َٔاتِهِمۡ فِیٓ أَصۡحَٰبِ ٱلۡجَنَّةِو همچون سایر بهشتی‌ها از بدی‌ها و گناهانشان در می‌گذریم. پس آن‌ها به آنچه خوب و دوست داشتنی است دست می‌یازند، و آنچه بد و ناپسند است از آن‌ها دور می‌گردد. ﴿وَعۡدَ ٱلصِّدۡقِ ٱلَّذِی کَانُواْ یُوعَدُونَوعده‌ای که ما به آن‌ها داده‌ایم وعده راستگوترین گویندگان است و وعده خدایی است که خلاف وعده نمی‌کند.

آیه‌ی ۱۹-۱۷:

﴿وَٱلَّذِی قَالَ لِوَٰلِدَیۡهِ أُفّٖ لَّکُمَآ أَتَعِدَانِنِیٓ أَنۡ أُخۡرَجَ وَقَدۡ خَلَتِ ٱلۡقُرُونُ مِن قَبۡلِی وَهُمَا یَسۡتَغِیثَانِ ٱللَّهَ وَیۡلَکَ ءَامِنۡ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ فَیَقُولُ مَا هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ١٧[الأحقاف: ۱۷]. «و کسیکه به پدر و مادرش گفت: وای بر شما! آیا به من وعده می‌دهید که من (از گور) بیرون آورده خواهم شد، حال آنکه پیش از من اقوام و ملّت‌هایی از جهان رفته‌اند (و زنده نشده‌اند) و آن‌دو (=پدر و مادر) خدا را به فریاد می‌خوانند (و می‌گویند:) وای بر تو! ایمان بیاور، بی‌گمان وعدۀ خداوند حقّ است. او می‌گوید: این جز افسانه‌های پیشینیان نیست».

﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ حَقَّ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقَوۡلُ فِیٓ أُمَمٖ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِم مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِۖ إِنَّهُمۡ کَانُواْ خَٰسِرِینَ١٨[الأحقاف: ۱۸]. «اینانند که وعدۀ عذاب علیه آنان همراه با امّت‌هایی از جن و انس که پیش از آنان گذشته‌اند محقّق شده است. بی‌گمان آنان زیان‌کار بودند».

﴿وَلِکُلّٖ دَرَجَٰتٞ مِّمَّا عَمِلُواْۖ وَلِیُوَفِّیَهُمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ١٩[الأحقاف: ۱۹]. «و برای همه طبق اعمالی که انجام داده‌اند درجاتی وجود دارد تا بدین‌وسیله خداوند جزا و سزای اعمالشان را به تمام و کمال به آنان بدهد و آنان ستمی نبینند».

وقتی خداوند حالت فرزند صالح و نیکوکاری را بیان کرد که با پدر و مادرش نیکی می‌کند، نیز حالت فرزند نافرمان را که بدترین حالت است بازگو نمود و فرمود: ﴿وَٱلَّذِی قَالَ لِوَٰلِدَیۡهِو کسی که پدر و مادرش او را به ایمان آوردن به خدا و روز قیامت فرا خواندند و او را از روز جزا ترساندند امّا او به پدر و مادرش گفت: ﴿أُفّٖ لَّکُمَآوای بر شما و برآن چه با خود آورده‌اید! این بزرگ‌ترین احسان و نیکی است که پدر و مادر برای فرزندانشان انجام می‌دهند و او را به‌سوی آنچه مایه‌ی سعادت همیشگی و رستگاری جاودانگی‌اش می‌باشد فرا می‌خوانند، امّا این فرزند در مقابل زشت‌ترین پاسخ را به آن‌ها داد و گفت: وای بر شما و بر آنچه که شما آورده‌اید. سپس خداوند بیان نمود که او قیامت را بعید دانست و آن را انکار کرد و گفت: ﴿أَتَعِدَانِنِیٓ أَنۡ أُخۡرَجَ وَقَدۡ خَلَتِ ٱلۡقُرُونُ مِن قَبۡلِیآیا شما به من وعده می‌دهید که در روز قیامت از گور و قبر بیرون آورده می‌شوم درحالیکه پیش از من ملّت‌ها و اقوامی گذاشته‌اند که زنده شدن پس از مرگ را دروغ انگاشته‌اند؟ و آن‌ها امام و پیشوایانی هستند که هر کافر و نادان و مخالفی از آن‌ها پیروی می‌نماید. ﴿وَهُمَا یَسۡتَغِیثَانِ ٱللَّهَدرحالیکه پدر و مادرش خدا را به فریاد خوانده و به او می‌گفتند: ﴿وَیۡلَکَ ءَامِنۡوای بر تو! ایمان بیاور. یعنی تمام کوشش خود را مبذول می‌داشتند و برای هدایت او به شدت تلاش می‌کردند و از بس که به هدایت شدن او علاقمند بودند از خداوند برای وی کمک می‌خواستند.

همان‌طور که برای فردی که در دریا غرق شده کمک خواسته می‌شود که خدایا او را نجات بده. و درحالیکه بغض گلویشان را گرفته بود، از خداوند هدایت او را می‌خواستند و فرزندشان را نکوهش می‌کردند و به خاطر گمراهی ِ او دردمند و ناراحت شده و حق را برای او بیان داشتند و گفتند: ﴿إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞبی‌گمان وعده خداوند حق است. سپس دلایلی بر این امر ارائه دادند، امّا به فرزندشان چیزی جز سرکشی و نفرت و سرباز ردن از حق از روی تکبّر، وعیب‌جویی از آن نیفزود ﴿فَیَقُولُ مَا هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِیرُپس فرزند می‌گوید: این‌ها چیزی جز افسانه‌های پیشینیان نیست. یعنی از کتاب‌های گذشتگان نقل شده است و از جانب خدا نیست و خداوند آن‌را به پیامبرش وحی نکرده است. و هرکس می‌داند که محمّدصخواندن و نوشتن بلد نبوده و از هیچ‌کسی یاد نگرفته است. پس، از کجا آن را یاد گرفت؟ و کجا مردم می‌توانند همانند چنین قرآنی را بیاورند گرچه پیشنیان و یاور یکدیگر باشند؟

﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ حَقَّ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقَوۡلُ فِیٓ أُمَمٖ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِم مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِاینان کسانیند که دارای چنان حالتی زشت هستند که همسو با امتّ‌هایی از جن و انس که پیش از آنان کفر ورزیده‌اند و تکذیب کرده‌اند، فرمان عذاب بر آنان محقّق شده است. پس این‌ها در زمره آنان خواهند بود و در عذاب آن‌ها غرق خواهند شد. ﴿إِنَّهُمۡ کَانُواْ خَٰسِرِینَبی‌گمان آنان زیان کار بودند. و «خسران» یعنی این که انسان سرمایه‌اش را از دست بدهد، پس هرگاه آدمی سرمایه‌ی خود را از دست بدهد سود و نفع را به طریق اولی از دست داده‌است. و این‌ها ایمان را از دست داده‌اند و به هیچ چیزی از نعمت‌ها دست نیافته‌اند و از عذاب آتش دوزخ در امان نمی‌مانند.

﴿وَلِکُلّٖو برای هریک از اهل خیر و اهل شر، ﴿دَرَجَٰتٞ مِّمَّا عَمِلُواْطبق جایگاهی که در خیر و شر دارند درجاتی است، و جایگاهشان در قیامت به اندازه‌ی اعمالشان است. بنابراین فرمود: ﴿وَلِیُوَفِّیَهُمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡو تا بدین‌ وسیله خداوند سزا و جزای اعمالشان را به تمام و کمال به آنان بدهد و آنان ستمی نمی‌بینند، به این صورت که به بدی‌هایشان نمی‌افزاید و از نیکی‌هایشان کم نمی‌کند.

آیه‌ی ۲۰:

﴿وَیَوۡمَ یُعۡرَضُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ عَلَى ٱلنَّارِ أَذۡهَبۡتُمۡ طَیِّبَٰتِکُمۡ فِی حَیَاتِکُمُ ٱلدُّنۡیَا وَٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِهَا فَٱلۡیَوۡمَ تُجۡزَوۡنَ عَذَابَ ٱلۡهُونِ بِمَا کُنتُمۡ تَسۡتَکۡبِرُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ بِغَیۡرِ ٱلۡحَقِّ وَبِمَا کُنتُمۡ تَفۡسُقُونَ٢٠[الأحقاف: ۲۰]. «و روزی‌که کافران بر آتش عرضه می‌شوند (در این وقت به آنان گفته می‌شود:) شما لذّت‌ها و خوشی‌های خود را در زندگانی دنیای خویش از بین بردید و از آن بهره‌مند شدید، امروز شما به سبب تکبّری که به ناحق در زمین می‌کردید و به (سزای) آنکه نافرمانی می‌نمودید به عذاب خوارکننده و ذلّت‌باری کیفر می‌یابید».

خداوند حالت کافران را به هنگامی که به آتش دوزخ نزدیک می‌گردند و بر آن عرضه می‌شوند و مورد سرزنش و سرکوب قرار می‌گیرند، بیان می‌دارد. پس به آن‌ها گفته می‌شود: ﴿أَذۡهَبۡتُمۡ طَیِّبَٰتِکُمۡ فِی حَیَاتِکُمُ ٱلدُّنۡیَاشما لذّت‌ها و خوشی‌های خود را در زندگانی دنیای خویش از بین بردید و بهره‌مند شدید و به دنیا دل بستید و فریب لذت‌های آن‌را خوردید و خوشی‌هایتان شما را از تلاش کردن برای آخرت غافل گردانید.

﴿وَٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِهَاو از خوشی‌ها ونعمت‌ها بهره‌مند شدید و از آن استفاده کردید، همان‌گونه که حیوانات و چهارپایان از آن بهره می‌برند. پس نصیب و بهره‌ی شما به جای آخرت همان بود. ﴿فَٱلۡیَوۡمَ تُجۡزَوۡنَ عَذَابَ ٱلۡهُونِ بِمَا کُنتُمۡ تَسۡتَکۡبِرُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ بِغَیۡرِ ٱلۡحَقِّ وَبِمَا کُنتُمۡ تَفۡسُقُونَبنابراین، امروز به سزای آن که در زمین به ناحق تکبّر ورزیدید، و راه ضلالی که بر آن بودید به خدا و فرمان او نسبت می‌دادید ـ درحالیکه دروغ می‌گفتید ـ نیز به سزای آن که نافرمانی می‌کردید به عذاب سختی که شما را خوار و رسوا می‌گرداند جزا داده می‌شوید. پس آن‌ها هم سخن باطل گفتند و هم کار باطل را انجام دادند، و هم بر خدا دروغ بستند و حق را مورد عیب‌جویی قرار دادند، و با خود بزرگ‌بینی آن را نپذیرفتند. بنابراین، به سخت‌ترین عذاب کیفر داده می‌شوند.

آیه‌ی ۲۶-۲۱:

﴿وَٱذۡکُرۡ أَخَا عَادٍ إِذۡ أَنذَرَ قَوۡمَهُۥ بِٱلۡأَحۡقَافِ وَقَدۡ خَلَتِ ٱلنُّذُرُ مِنۢ بَیۡنِ یَدَیۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦٓ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّا ٱللَّهَ إِنِّیٓ أَخَافُ عَلَیۡکُمۡ عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٖ٢١[الأحقاف: ۲۱]. «و (هود) برادر (قوم) عاد را یاد کن آنگاه که در سرزمین ریگستان احقاف قوم خود را (از عذاب خدا) بیم داد، و به‌راستی پیش از او و بعد از او نیز بیم‌دهندگانی گذشته بودند (با این پیام) که خدا را نپرستید. بی‌گمان من از عذاب روزی بزرگ بر شما بیمناکم».

﴿قَالُوٓاْ أَجِئۡتَنَا لِتَأۡفِکَنَا عَنۡ ءَالِهَتِنَا فَأۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ٢٢[الأحقاف: ۲۲]. «گفتند: آیا آمده‌ای تا ما را با دروغهایت از معبودهایمان برگردانی؟ اگر از راستگویانی آنچه را که به ما وعده می‌دهی برایمان بیاور».

﴿قَالَ إِنَّمَا ٱلۡعِلۡمُ عِندَ ٱللَّهِ وَأُبَلِّغُکُم مَّآ أُرۡسِلۡتُ بِهِۦ وَلَٰکِنِّیٓ أَرَىٰکُمۡ قَوۡمٗا تَجۡهَلُونَ٢٣[الأحقاف: ۲۳]. «گفت: علم (زمان تحقّق عذاب) تنها در نزد خداوند است، من چیزی را به شما ابلاغ می‌کنم که با آن فرستاده شده‌ام ولی شما را قومی می‌بینم که نادانی می‌کنید».

﴿فَلَمَّا رَأَوۡهُ عَارِضٗا مُّسۡتَقۡبِلَ أَوۡدِیَتِهِمۡ قَالُواْ هَٰذَا عَارِضٞ مُّمۡطِرُنَاۚ بَلۡ هُوَ مَا ٱسۡتَعۡجَلۡتُم بِهِۦۖ رِیحٞ فِیهَا عَذَابٌ أَلِیمٞ٢٤[الأحقاف: ۲۴]. «پس چون آن (عذاب) را مانند ابری دیدند که رو به‌سوی (سزمین) و درّه‌شان داشت، گفتند: این ابری است که برای ما خواهد بارید، (نه)، بلکه آن چیزی است که آن‌را به شتاب می‌خواستید، بادی است که عذابی دردناک درخود دارد».

﴿تُدَمِّرُ کُلَّ شَیۡءِۢ بِأَمۡرِ رَبِّهَا فَأَصۡبَحُواْ لَا یُرَىٰٓ إِلَّا مَسَٰکِنُهُمۡۚ کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡمُجۡرِمِینَ٢٥[الأحقاف: ۲۵]. «همه چیز را به فرمان پروردگارش نابود می‌کند. پس چنان شدند که جز خانه‌هایشان چیزی دیده نمی‌شد، بدینسان گناه‌کاران را سزا می‌دهیم».

﴿وَلَقَدۡ مَکَّنَّٰهُمۡ فِیمَآ إِن مَّکَّنَّٰکُمۡ فِیهِ وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ سَمۡعٗا وَأَبۡصَٰرٗا وَأَفۡ‍ِٔدَةٗ فَمَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُمۡ سَمۡعُهُمۡ وَلَآ أَبۡصَٰرُهُمۡ وَلَآ أَفۡ‍ِٔدَتُهُم مِّن شَیۡءٍ إِذۡ کَانُواْ یَجۡحَدُونَ بِ‍َٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ٢٦[الأحقاف: ۲۶].«و به‌راستی آنان‌را در چیزهایی تمکّن داده بودیم همانطور که شما را در آن تمکّن داده‌ایم و برای آن گوش و چشمان و دل‌ها قرار داده بودیم امّا گوش‌ها و چشم‌ها و دل‌هایشان سودی بدانان نبخشید، چراکه آیات خدا را تکذیب می‌کردند و آنچه که آن‌را به ریشخند می‌گرفتند آنان‌را فرو گرفت».

﴿وَٱذۡکُرۡ أَخَا عَادٍو به نیکویی بستای برادر قوم عاد را که هود÷بود. او از پیامبران بزرگواری بود که خداوند آن‌ها را به سبب دعوت کردن به دین خدا و راهنمایی کردن مردم برتری و فضیلت داده‌است. ﴿إِذۡ أَنذَرَ قَوۡمَهُۥ بِٱلۡأَحۡقَافِبدانگاه که قومش عاد را در سرزمین احقاف بیم داد. و آن ریگستان‌هایی بود در سرزمین یمن. ﴿وَقَدۡ خَلَتِ ٱلنُّذُرُ مِنۢ بَیۡنِ یَدَیۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِو همانا پیش از او و بعد از او هم بیم دهندگانی آمده بودند. پس او نوبر و نخستینِ پیامبران نبود. و نیز با پیامبران گذشته مخالف نبود. او به آن‌ها گفت: ﴿أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّا ٱللَّهَ إِنِّیٓ أَخَافُ عَلَیۡکُمۡ عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٖجز خدا را نپرستید، بی‌گمان من بر شما از عذاب روزی بزرگ هراسناکم. پس هود آن‌ها را به عبادت و پرستش خداوند فرمان داد، که هر گفتار درست و کردار پسندیده‌ای را شامل می‌شود. و آن‌ها را از شرک ورزیدن و قرار دادن همتایانی برای خدا نهی کرد، و آن‌ها را ترساند که اگر از او اطاعت نکنند به عذاب سختی گرفتار خواهند شد. امّا این دعوت درباره‌ی آن‌ها کارساز و مفید واقع نشد.

﴿قَالُوٓاْ أَجِئۡتَنَا لِتَأۡفِکَنَا عَنۡ ءَالِهَتِنَاآن‌ها گفتند: تو هدفی نداری و حقی را با خود نیاورده‌ای جز این که بر خدایانمان بر ما حسادت ورزیده ای، پس می‌خواهی ما را از آن‌ها برگردانی. ﴿فَأۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَپس اگر از راستگویانی عذابی را که به ما وعده می‌دهی بر سر ما بیاور. و این نهایت جهالت و کینه‌توزی و عناد است.

﴿قَالَ إِنَّمَا ٱلۡعِلۡمُ عِندَ ٱللَّهِهود گفت: علم و آگاهی از زمان فرا رسیدن عذاب با خداست که زمام و کلید تمام کارها در دست اوست و او عذاب را هر وقت که بخواهد بر سر شما می‌آورد. ﴿وَأُبَلِّغُکُم مَّآ أُرۡسِلۡتُ بِهِو من آنچه را که با آن فرستاده شده‌ام به شما ابلاغ می‌کنم. یعنی وظیفه‌ای جز رساندن آشکار ندارم ﴿وَلَٰکِنِّیٓ أَرَىٰکُمۡ قَوۡمٗا تَجۡهَلُونَولی شما را قومی می‌بینم که نادانی می‌کنید، بنابراین، چنین جسارت و جرأتی نموده‌اید. پس آنگاه خداوند عذاب بزرگ را بر آن‌ها فرستاد و آن بادی بود که آن‌ها را هلاک و نابود ساخت.

بنابراین فرمود: ﴿فَلَمَّا رَأَوۡهُ عَارِضٗا مُّسۡتَقۡبِلَ أَوۡدِیَتِهِمۡوقتی عذاب را دیدند که همانند ابری بود که در آسمان گسترده می‌شد و رو به درّه‌هایشان را با آن آبیاری می‌کردند و از چاه‌ها و حوض‌هایی که آب در آن جمع می‌شد می‌نوشیدند، ﴿قَالُواْبا شادمانی گفتند: ﴿هَٰذَا عَارِضٞ مُّمۡطِرُنَااین ابری است که بر ما خواهد بارید. خداوند متعال فرمود: ﴿بَلۡ هُوَ مَا ٱسۡتَعۡجَلۡتُم بِهِنه، بلکه آن چیزی است که آن را به شتاب می‌خواستید. یعنی این همان چیزی است که بر خود جنایت کردید و گفتید: ﴿فَأۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَاگر از راستگویانی، عذابی را که به ما وعده می‌دهی بر سر ما بیاور ﴿رِیحٞ فِیهَا عَذَابٌ أَلِیمٞ٢٤ تُدَمِّرُ کُلَّ شَیۡءِۢتند بادی است که عذابی دردناک در خود دارد و بر هر آن چه که عبور نماید از شدت و نحوست خود به فرمان پروردگارش آن را نابود می‌کند و در هم می‌شکند. ﴿سَخَّرَهَا عَلَیۡهِمۡ سَبۡعَ لَیَالٖ وَثَمَٰنِیَةَ أَیَّامٍ حُسُومٗاۖ فَتَرَى ٱلۡقَوۡمَ فِیهَا صَرۡعَىٰ کَأَنَّهُمۡ أَعۡجَازُ نَخۡلٍ خَاوِیَةٖ٧[الحاقة: ۷]. «خداوند این باد را هفت شب و هفت روز بر آن‌ها مسلّط کرد آنگاه قوم عاد را می‌دیدی که بیهوش و بی‌جان بر زمین افتاده بودند انگار تنه‌های افتاده و واژگون شده درخت خرما هستند». ﴿فَأَصۡبَحُواْ لَا یُرَىٰٓ إِلَّا مَسَٰکِنُهُمۡو به گونه‌ای درآمدند که چیزی جز خانه‌هایشان دیده نمی‌شد، و چهارپایان و اموال و خودشان نابود شده بودند. ﴿کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡمُجۡرِمِینَبدینسان گناهکاران را به سبب گناه و ستمکاری‌شان سزا و کیفر می‌دهیم.

این در حالی بود که خداوند نعمت‌های بزرگی به آنها ارزانی کرده بود، امّا شکر آن را به جای نیاوردند و خداوند را یاد ننمودند. بنابراین فرمود: ﴿وَلَقَدۡ مَکَّنَّٰهُمۡ فِیمَآ إِن مَّکَّنَّٰکُمۡ فِیهِو همانا در زمین به آنان تمکّن و قدرت داده بودیم به گونه‌ای که از پاکی‌ها و خوشی‌های زمین استفاده می‌برند و از شهوت‌ها و دلخوشی‌های آن بهرهمند می‌شدند، و به آنان عمری داده بودیم که هرکس بخواهد در آن مدّت یادآور شود، یادآور می‌شود و پند می‌پذیرد. یعنی ما به قوم عاد امکاناتی دادیم همان‌طور که به شما ای مخاطبان امکانات و ثروت و قدرتی داده‌ایم. پس چنین گمان مبرید، بلکه دیگران از شما ثروت و قدرت بیش‌تری داشته امّا اموال و فرزندان و لشکریانشان در برابر عذاب خدا برایشان کاری نکرد وچیزی از عذاب را از آنان دور ساخت. ﴿وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ سَمۡعٗا وَأَبۡصَٰرٗا وَأَفۡ‍ِٔدَةٗ«و برای آنان گوش و چشمان و دل‌هایی قرار دادیم». یعنی کوتاهی و نقصی در شنوایی و بینایی و اذهانشان نبود که گفته شود: آن‌ها چون نمی‌دانستند و نمی‌توانستند به حق آگاهی یابند حق را ترک کردند، و نیز خللی در عقل‌هایشان نبود، ولی باید دانست که توفیق به دست خداوند است. ﴿فَمَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُمۡ سَمۡعُهُمۡ وَلَآ أَبۡصَٰرُهُمۡ وَلَآ أَفۡ‍ِٔدَتُهُم مِّن شَیۡءٍپس گوش و چشمان و دل‌هایشان چیزی از عذاب خدا را از آن‌ها دور نساخت. ﴿إِذۡ کَانُواْ یَجۡحَدُونَ بِ‍َٔایَٰتِ ٱللَّهِزیرا آیات خدا را که بر یگانگی او، و اینکه باید به تنهایی عبادت شود دلالت می‌نمایند انکار کردند. ﴿وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَو آنان پیامبرانی را که آن‌ها را از آن عذاب می‌ترساندند مورد تمسخر و استهزا قرار دادند. پس همان عذاب که وقوع آن را تکذیب می‌کردند آن‌ها را فرا گرفت.

آیه‌ی ۲۸-۲۷:

﴿وَلَقَدۡ أَهۡلَکۡنَا مَا حَوۡلَکُم مِّنَ ٱلۡقُرَىٰ وَصَرَّفۡنَا ٱلۡأٓیَٰتِ لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ٢٧[الأحقاف: ۲۷]. «و به راستی آبادی‌هایی که در پیرامونتان قرار دارند نابود کردیم و ما آیات خود را به صورت‌های گوناگون بیان داشتیم، باشد که برگردند».

﴿فَلَوۡلَا نَصَرَهُمُ ٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ قُرۡبَانًا ءَالِهَةَۢۖ بَلۡ ضَلُّواْ عَنۡهُمۡۚ وَذَٰلِکَ إِفۡکُهُمۡ وَمَا کَانُواْ یَفۡتَرُونَ٢٨[الأحقاف: ۲۸]. «پس چرا کسانیکه (ایشان را) برای تقرّبِ به خدا معبود (خود) گرفتند یاریشان نکردند؟ بلکه از (دیدۀ) آنان ناپدید شدند و این دروغ و افترای ایشان بود».

خداوند مشرکین عرب و غیره را هشدار می‌دهد و بیان می‌نماید ملت‌های تکذیب کننده‌ای که در اطراف دیارشان می‌زیسته‌اند و بلکه بیش‌تر آن‌ها در «جزیرة العرب» بوده‌اند مانند عاد و ثمود و غیره نابود کرده است و بیان می‌دارد که خداوند آیات را به صورت‌های گوناگون برای آنان بیان داشته است، ﴿لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَتا آن‌ها از کفر و تکذیب خود برگردند.

وقتی ایمان نیاوردند خداوند آن‌ها را مورد مواخذه‌ی شدید قرار داد و خدایانی که به جای الله به فریاد می‌خواندند هیچ چیزی از عذاب را از آن‌ها دور نکرد، بنابراین فرمود: ﴿فَلَوۡلَا نَصَرَهُمُ ٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ قُرۡبَانًا ءَالِهَةَپس چرا کسانی که ایشان را برای تقرب به خدا معبود خود گرفتند یاریشان نکردند؟ یعنی معبودهایی که این‌ها با انواع عبادت‌ها به آنان نزدیکی می‌جستند و آن‌ها را پرستش می‌کردند به این امید که به آن‌ها فایده برسانند. ﴿بَلۡ ضَلُّواْ عَنۡهُمۡپس نه آنان را اجابت ک ردند و نه چیزی را از آنان دور نمودند. ﴿وَذَٰلِکَ إِفۡکُهُمۡ وَمَا کَانُواْ یَفۡتَرُونَو این دروغ و افترای ایشان بودکه خود را به آن امیدوار می‌کردند و گمان می‌بردند که حق است و کارهایشان به آنان فایده خواهد داد، امّا آنچه گمان می‌بردند ناپدید و باطل گشت.

آیه‌ی ۳۲-۲۹:

﴿وَإِذۡ صَرَفۡنَآ إِلَیۡکَ نَفَرٗا مِّنَ ٱلۡجِنِّ یَسۡتَمِعُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوٓاْ أَنصِتُواْۖ فَلَمَّا قُضِیَ وَلَّوۡاْ إِلَىٰ قَوۡمِهِم مُّنذِرِینَ٢٩[الأحقاف: ۲۹]. «و هنگامیکه گروهی از جنّیان را به‌سوی تو روانه کردیم تا قرآن را بشنوند پس وقتی که حاضر آمدند گفتند: خاموش باشید پس چون (تلاوت قرآن) به پایان آمد بیم‌کنان به‌سوی قومشان بازگشتند».

﴿قَالُواْ یَٰقَوۡمَنَآ إِنَّا سَمِعۡنَا کِتَٰبًا أُنزِلَ مِنۢ بَعۡدِ مُوسَىٰ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ یَهۡدِیٓ إِلَى ٱلۡحَقِّ وَإِلَىٰ طَرِیقٖ مُّسۡتَقِیمٖ٣٠[الأحقاف: ۳۰]. «گفتند: ای قوم ما! ما (تلاوت) کتابی را شنیدیم که پس از موسی فرو فرستاده شده است و کتاب‌های پیش از خود را تصدیق می‌کند، (و) به حق و به راه راست رهنمون می‌کند».

﴿یَٰقَوۡمَنَآ أَجِیبُواْ دَاعِیَ ٱللَّهِ وَءَامِنُواْ بِهِۦ یَغۡفِرۡ لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمۡ وَیُجِرۡکُم مِّنۡ عَذَابٍ أَلِیمٖ٣١[الأحقاف: ۳۱]. «ای قوم ما! سخنان دعوتگر الهی را بپذیرید و به او ایمان بیاورید تا گناهانتان را بیامرزد و شما را از عذاب دردناک در امان دارد».

﴿وَمَن لَّا یُجِبۡ دَاعِیَ ٱللَّهِ فَلَیۡسَ بِمُعۡجِزٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَیۡسَ لَهُۥ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِیَآءُۚ أُوْلَٰٓئِکَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٍ٣٢[الأحقاف: ۳۲]. «و کسیکه (دعوت) دعوتگر خدا را نپذیرد نمی‌تواند خدای را از دستیابی به خود در زمین ناتوان کند و برای او جز هیچ ولیّ و یاوری نیست، اینان در گمراهی آشکارند».

خداوند پیامبرش محمّدصرا به‌سوی همه‌ی انسان‌ها و جن‌ها فرستاد و می‌بایست دعوت و نبّوت و رسالت به همه‌ی آن‌ها رسانده شود. دعوت کردن و بیم دادن انسان‌ها برای پیامبرصممکن بود امّا جن‌ها را خداوند با قدرت خویش به‌سوی او فرستاد: ﴿نَفَرٗا مِّنَ ٱلۡجِنِّ یَسۡتَمِعُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوٓاْ أَنصِتُواْگروهی از جن‌ها را فرستاد تا قرآن را بشنوند. وقتی جن‌ها نزد پیامبر حضور یافتند به یکدیگر توصیه کردند و گفتند: خاموش باشید. ﴿فَلَمَّا قُضِیَ وَلَّوۡاْ إِلَىٰ قَوۡمِهِم مُّنذِرِینَوقتیکه تلاوت قرآن به پایان آمد و آن را فرا گرفتند و قرآن در آن‌ها اثر گذاشت به سوی قومشان بازگشتند تا آن‌ها را دعوت کنند. چون نسبت به قومشان مهربان و دلسوز بودند و برای آن که حجّت بر آن‌ها اقامه گردد، خداوند آن‌ها را برگماشت تا در گسترش دعوت پیامبر میان جن‌ها او را یاری دهند.

﴿قَالُواْ یَٰقَوۡمَنَآ إِنَّا سَمِعۡنَا کِتَٰبًا أُنزِلَ مِنۢ بَعۡدِ مُوسَىٰگفتند: ای قوم ما! ما تلاوت کتابی را شنیده‌ایم که بعد از موسی نازل شده است. چون کتاب موسی اصل و اساس انجیل و مرجع بنی‌اسراییل در احکام شرع بود. و انجیل تکمیل کننده تورات بود و برخی از احکام آن را تغییر داد. ﴿مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ یَهۡدِیٓ إِلَى ٱلۡحَقِّکتابی که ما شنیدیم به سوی حق راهنمایی می‌کند. و «حق» عبارت است از هر امر و هر خبری درست. ﴿وَإِلَىٰ طَرِیقٖ مُّسۡتَقِیمٖو به راه راست رهنمون می‌شود، راهی که انسان را به خدا و بهشت می‌رساند. و راه آن شناخت خدا و احکام دینی و احکام جزایی او می‌باشد.

وقتی آن‌ها را ستودند و جایگاه و منزلت آن‌را بیان داشتند قومشان را به ایمان آوردند به پیامبر فرا خواندند و گفتند: ﴿یَٰقَوۡمَنَآ أَجِیبُواْ دَاعِیَ ٱللَّهِای قوم ما! سخنان دعوتگر الهی را بپذیرید. یعن کسی را اجابت کنید که جز به‌سوی پروردگارش دعوت نمی‌کند و او شما را به هدفی از اهداف شخصی‌اش دعوت نمی‌کند و شما را به هواپرستی فرا نمی‌خواند، بلکه فقط شما را به‌سوی پروردگارتان دعوت می‌کند تا پروردگارتان به شما پاداش دهد و هر شر و امر ناخوشایندی را از شما دور نماید. بنابراین گفتند: ﴿وَءَامِنُواْ بِهِۦ یَغۡفِرۡ لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمۡ وَیُجِرۡکُم مِّنۡ عَذَابٍ أَلِیمٖو به او ایمان بیاورید تا داوند گناهانتان را بیامرزد و شما را از عذاب دردناک در امان دارد.

و وقتی آن‌ها را از عذاب دردناک در پناه خویش محفوظ بدارد پس آنجا جز نعمت چیز دیگری وجود ندارد. این پاداش کسی است که دعوت دعوتگر الهی را بپذیرد.

﴿وَمَن لَّا یُجِبۡ دَاعِیَ ٱللَّهِ فَلَیۡسَ بِمُعۡجِزٖ فِی ٱلۡأَرۡضِو هرکس دعوت دعوتگر الهی را نپذیرد در زمین راه گریزی ندارد، چرا که خداوند بر هر چیزی تواناست و هیچ گزیزنده‌ای از دست او در نمی‌رود و هیچ کسی بر او چیره نمی‌شود. ﴿وَلَیۡسَ لَهُۥ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِیَآءُۚ أُوْلَٰٓئِکَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٍو کسی که دعوتگر الهی را اجابت نکند در برابر خداوند دوستان و یاورانی ندارد، و اینان در گمراهی آشکارند، و چه گمراهی بالاتر از گمراهی کسی است که پیامبران او را فرا خوانده‌اند و هشدارها به وسیله آیات و نشانه‌های روشنگر و حجّت‌های متواتر به او رسیده باشد امّا همچنان روی بگرداند و استکبار ورزد؟!.

آیه‌ی ۳۳:

﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَلَمۡ یَعۡیَ بِخَلۡقِهِنَّ بِقَٰدِرٍ عَلَىٰٓ أَن یُحۡـِۧیَ ٱلۡمَوۡتَىٰۚ بَلَىٰٓۚ إِنَّهُۥ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ٣٣[الأحقاف: ۳۳]. «آیا نیندیشیده‌اند خدایی که آسمان‌ها و زمین را آفریده و در آفرینش آن‌ها خسته و درمانده نشده است تواناست بر آنکه مردگان را زنده کند؟! آری او بر هر کاری تواناست».

در اینجا خداوند بر زنده گرداندن مردم پس از مرگ به چیزی استدلال کرده است که از زنده کردن مردگان مهم‌تر است و آن این که خداوندی که آسمان‌ها و زمین را با وجود بزرگی و گستردگی و استواریشان آفریده است بدون این که کم دقتی کرده ودر آفرینش آن‌ها خسته و درمانده شده باشد، پس چگونه او از دوباره زنده کردنتان پس از مردنتان خسته و درمانده می‌شود درحالیکه او بر هر کاری تواناست؟!.

آیه‌ی ۳۵-۳۴:

﴿وَیَوۡمَ یُعۡرَضُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ عَلَى ٱلنَّارِ أَلَیۡسَ هَٰذَا بِٱلۡحَقِّۖ قَالُواْ بَلَىٰ وَرَبِّنَاۚ قَالَ فَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَ بِمَا کُنتُمۡ تَکۡفُرُونَ٣٤[الأحقاف: ۳۴]. «و روزی که کافران بر دوزخ عرضه می‌شوند (و به آنان گفته می‌شود:) آیا این حق نیست؟ می‌گویند: بلی، سوگند به پروردگارمان. خداوند می‌فرماید: پس به سبب آنکه کفر می‌ورزیدید عذاب را بچشید».

﴿فَٱصۡبِرۡ کَمَا صَبَرَ أُوْلُواْ ٱلۡعَزۡمِ مِنَ ٱلرُّسُلِ وَلَا تَسۡتَعۡجِل لَّهُمۡۚ کَأَنَّهُمۡ یَوۡمَ یَرَوۡنَ مَا یُوعَدُونَ لَمۡ یَلۡبَثُوٓاْ إِلَّا سَاعَةٗ مِّن نَّهَارِۢۚ بَلَٰغٞۚ فَهَلۡ یُهۡلَکُ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ٣٥[الأحقاف: ۳۵]. «پس شکیبایی کن چنانکه پیامبران اولوالعزم شکیبایی ورزیدند، و برای (عذاب) آنان شتاب مکن. روزی که ببینند آنچه را که وعده می‌یابند، گویی در دنیا جز مدّتی از یک روز نمانده‌اند، این (قرآن) ابلاغی است پس آیا (قومی) جز گروه فاسقان نابود می‌شوند»؟.

خداوند از حالت هولناک و زشت کافران بدانگاه که در کنار دوزخی گرد آورده می‌شوند که آن را دروغ می‌انگاشتند خبر می‌دهد و آن‌ها در آن جا مورد نکوهش قرار می‌گیرند و به آنان گفته می‌شود: ﴿أَلَیۡسَ هَٰذَا بِٱلۡحَقِّآیا این حقیقت ندارد؟ شما در آن حاضر شده‌اید و آشکارا آن‌را مشاهده می‌کنید. ﴿قَالُواْ بَلَىٰ وَرَبِّنَامی‌گویند: بلی، سوگند به پروردگارمان، پس آن‌ها به گناهشان اعتراف می‌کنند و دروغشان آشکار می‌گردد. ﴿قَالَ فَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَ بِمَا کُنتُمۡ تَکۡفُرُونَخداوند به آنان می‌فرماید: به سزای آن که کفر می‌ورزیدید عذاب را بچشید. یعنی عذابی که همیشگی و همراهتان است، همان‌طور که کفر ورزیدن صفت همیشگی ِ شما بود.

سپس خداوند به پیامبرش فرمان داد تا در برابر اذیت و آزار کسانی که او را دروغگو می‌انگارند و با او دشمنی می‌ورزند شکیبایی کند و همواره آن‌ها را به سوی خداوند دعوت نماید و به صبر و شکیبایی پیامبران اولوالعزم که سرداران انسان‌ها هستند و دارای همّت‌های بلند و عزم راسخ و شکیبایی بزرگ و یقین کامل بوده‌اند اقتدا نماید و از آن‌ها الگوبرداری کند، چون آن‌ها شایسته‌ترین الگو برای او هستند و باید راه آن‌ها را در پیش گیرد و در پرتو نشانه‌های روشنِ آنان راهیاب گردد. پیامبرصدستور پروردگارش را اطاعت کرد و چنان صبر و شکیبایی از خود نشان داد که هیچ پیامبری پیش از او آن بردباری را نداشته است و دشمنا همه یک پارچه در برابر او قرار گرفتند و با یک کمان او را نشانه گرفتند، و همه برای بازداشتن او از دعوت کردن به سوی خدا بپا خاستند و آن چه از مخالفت و دشمنی که توانستند با او انجام دادند. و ایشان صهمواره فرمان و دستور الهی را آشکارا بیان می‌کرد و بر جهاد با دشمنان خدا پایبند بود و در برابر اذیت و آزاری که به او می‌رسید شکیبا بود تا اینکه خداوند به او را بر سایر ادیان، و امّتش را بر دیگر امّت‌ها چیره گرداند. پس درود و سلام خدا بر او باد.

﴿وَلَا تَسۡتَعۡجِل لَّهُمۡو عذابی را که تکذیب کنندگان به شتاب آن را می‌خواهند به شتاب مخواه، چون آن‌ها از روی جهالت و حماقت در آمدن عذاب الهی عجله دارند. پس نباید جهالت آن‌ها تو را وادار نماید تا پیش خداوند برای نابودی فوری آن‌ها دعا کنی، زیرا عذابی که در پیش دارند خواهد آمد و هرآنچه که می‌آید نزدیک است. ﴿کَأَنَّهُمۡ یَوۡمَ یَرَوۡنَ مَا یُوعَدُونَ لَمۡ یَلۡبَثُوٓاْ إِلَّا سَاعَةٗ مِّن نَّهَارِوقتی آن‌ها عذابی را که به آن‌ها وعده داده می‌شوند دریابند، انگار در دنیا جز لحظه‌ای از روز نمانده‌اند. پس بهرهمند شدنِ اندک آن‌ها از دنیا درحالیکه به‌سوی عذاب هلاک کننده بر می‌گردند تو را غمگین نکند. ﴿بَلَٰغٞیعنی کالا و دلخوشی، و لّذت این دنیا بهره‌ای ناگوار و سرگرمی اندک است. و یا اینکه قرآن بزرگ که در آن برایتان روشنگری کامل ارائه داده‌ایم وسیله و توشه‌ای است که شما را به سرای آخرت می‌رساند و بهترین توشه و وسیله توشه ایست که انسان را به سرای بهشت و نعمت‌های پایدار برساند و او را از عذاب دردناک مصون و محفوظ دارد. پس این بهترین توشه‌ایست که مردم می‌اندوزند و بزرگ‌ترین نعمتی است که خداوند به آن‌ها ارزانی داشته است. ﴿فَهَلۡ یُهۡلَکُ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡفَٰسِقُونَپس آیا به وسیله‌ی کیفرهای خدا جز گروه فاسقان نابود می‌شوند؟ یعنی کسانی که خیری در آن‌ها نیست و از طاعت پروردگارشان خارج شده و حقی را که پیامبران برایشان آورده‌اند نپذیرفته‌اند. و خداوند آنها را هشدار و بیم داد امّا آنان بر کفر و تکذیب خود ادامه دادند. پس عذری نخواهند داشت. از خداوند می‌خواهیم که ما را از عذاب خود در امان دارد.

پایان تفسیر سوره‌ی احقاف

تفسیر سوره‌ی جاثیه


مکی و ۳۷ آیه است.

آیه‌ی ۱۱-۱:

﴿حمٓ١[الجاثیة: ۱]. «حا، میم».

﴿تَنزِیلُ ٱلۡکِتَٰبِ مِنَ ٱللَّهِ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡحَکِیمِ٢[الجاثیة: ۲]. «این کتاب از سوی خداوند با عزّت و با حکمت نازل گشته است».

﴿إِنَّ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ لَأٓیَٰتٖ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ٣[الجاثیة: ۳]. «بدون شک در آسمان‌ها و زمین برای مؤمنان نشانه‌هایی است».

﴿وَفِی خَلۡقِکُمۡ وَمَا یَبُثُّ مِن دَآبَّةٍ ءَایَٰتٞ لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ٤[الجاثیة: ۴]. «و (نیز) در آفرینش شما و (در آفرینش) جنبندگانی که (خداوند در روی زمین) پراکنده می‌سازد برای گروهی که یقین می‌کنند نشانه‌هایی است».

﴿وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مِن رِّزۡقٖ فَأَحۡیَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا وَتَصۡرِیفِ ٱلرِّیَٰحِ ءَایَٰتٞ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ٥[الجاثیة: ۵]. «و (در) شب و روز و در رزقی که خداوند از آسمان نازل کرده، آن‌گاه زمین را پس از (پژ) مرده شدنش با آن زنده گردانده، و (نیز) در گرداندن بادها، برای گروهی که خرد می‌ورزند نشانه‌هایی است».

﴿تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱللَّهِ نَتۡلُوهَا عَلَیۡکَ بِٱلۡحَقِّۖ فَبِأَیِّ حَدِیثِۢ بَعۡدَ ٱللَّهِ وَءَایَٰتِهِۦ یُؤۡمِنُونَ٦[الجاثیة: ۶]. «اینها آیات خداست که به حق بر تو می‌خوانیم، پس بعد از (پند) خداوند و آیات او به چه سخنی ایمان می‌آورند».

﴿وَیۡلٞ لِّکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٖ٧[الجاثیة: ۷]. «وای به حال هر دروغگوی گناهکار»!.

﴿یَسۡمَعُ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسۡتَکۡبِرٗا کَأَن لَّمۡ یَسۡمَعۡهَاۖ فَبَشِّرۡهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٖ٨[الجاثیة: ۸]. «آیات خدا بر او خوانده می‌شود سپس از روی تکبّر (بر کفر) اصرار می‌ورزد گویی که آن‌را نشنیده است. پس او را به عذاب بس دردناکی مژده بده».

﴿وَإِذَا عَلِمَ مِنۡ ءَایَٰتِنَا شَیۡ‍ًٔا ٱتَّخَذَهَا هُزُوًاۚ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ عَذَابٞ مُّهِینٞ٩[الجاثیة: ۹]. «و هنگامی‌که چیزی از آیا ما را فرا می‌گیرد آن‌را به ریشخند می‌گیرد، ایشان عذاب خوار‌ کننده‌ای دارند».

﴿مِّن وَرَآئِهِمۡ جَهَنَّمُۖ وَلَا یُغۡنِی عَنۡهُم مَّا کَسَبُواْ شَیۡ‍ٔٗا وَلَا مَا ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡلِیَآءَۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِیمٌ١٠[الجاثیة: ۱۰]. «فراروی آن دوزخ است و آنچه (از مال و جاه دنیا) به دست آورده‌اند و کسانی که جز خدا را به عنوان دوستان برگزیده‌اند چیزی (از عذاب را) از آنان دفع نمی‌کند و عذاب بس بزرگی دارند».

﴿هَٰذَا هُدٗىۖ وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّهِمۡ لَهُمۡ عَذَابٞ مِّن رِّجۡزٍ أَلِیمٌ١١[الجاثیة: ۱۱]. «این (قرآن) راهنماست، و کسانی‌که به آیات پروردگارشان کفر ورزیده‌اند عذابی دردناک از کیفری سخت (درپیش) دارند».

خداوند متعال خبر می‌دهد و خبر او متضمّن فرمان دادن به بزرگداشت قرآن و توّجه به آن است و می‌فرماید: ﴿تَنزِیلُ ٱلۡکِتَٰبِ مِنَ ٱللَّهِاین قرآن از سوی خداوند نازل گشته است، خداوندی که متصّف به صفات کمال است و به تنهایی نعمت‌ها را بخشیده است، پس همو معبود به حق است و دارای قدرت و حکمت کامل می‌باشد.

سپس آن را با آیات و نشانه‌های آفاقی و نشانه‌هایی که در خود انسان وجود دارد تایید کرد، آیاتی از قبیل آفرینش آسمان‌ها و زمین و جانورانی که خداوند در این میان پراکنده ساخته و منافعی که در آن دو به ودیعه نهاده و آبی که خداوند نازل کرده است که با آن به آبادی‌ها و بندگان حیات و زندگانی می‌بخشد. پس اینها همه نشانه‌های روشن و دلایل واضحی هستند که بر صداقت و راستی این قرآن بزرگ و بر صحّت حکم و احکامی که در قرآن است دلالت دارند. نیز بر کمال خداوند و بر زنده شدن پس از مرگ و رستاخیز دلالت می‌کنند. سپس خداوند مردم را با توجه به پذیرش نشانه‌های الهی و عدم پذیرش آن به دو گروه تقسیم کرد:

گروهی که به آیات و نشانه‌های خدا (بر عظمت و شکوه او) استدلال می‌کنند، و در آنها می‌اندیشند و از آن‌ها بهره‌مند می‌گردند، در نتیجه موجبات رفعت و و الایی مرتبت خویش را فراهم می‌سازند. و آنان همان کسانی هستند که به خدا و فرشتگان و کتاب‌های آسمانی و پیامبران و روز آخرت ایمان دارند، ایمانی کامل و بدون کم و کاست که به درجه یقین رسیده است و در سایه چنین ایمانی عقل‌هایشان تزکیه یافته و دانش و معرفت و خِرَدشان افزایش یافته است.

و گروهی دیگر کسانی هستند که آیات خدا را می‌شنوند، به گونه‌ای که حجت بر آنان اقامه می‌شود. سپس از آن‌ها روی گردان می‌شوند و تکبّر می‌ورزند، انگار که آن‌ها را نشنیده‌اند، چرا که قلبشان را تزکیه و تطهیر ننموده است، بلکه به سبب استکبار و خود بزرگ بینی‌شان بر طغیان آنان افزوده است. آنان کسانی هستند که هرگاه آیات خدا را بشنوند و بشناسند آن را به باد تمسخر و استهزا می‌گیرند. خداوند این گروه را مورد تهدید قرار داده و می‌فرماید: ﴿وَیۡلٞ لِّکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٖ٧یعنی وای به حال آنانکه در گفتارشان بسیار دروغگو هستند و در کارهایشان بسیار گناهکارند! و خداوند خبر داده‌است که چنین کسانی دارای عذابی دردناک هستند، و اینکه ﴿مِّن وَرَآئِهِمۡ جَهَنَّمُجهنم در پشت سر آنان قرار دارد (و در انتظارشان می‌باشد)، جهنّمی که برای عقوبت و عذاب شدید آنان بس است، نیز خداوند متعال خبر داده‌است که ﴿وَلَا یُغۡنِی عَنۡهُم مَّا کَسَبُواْآنچه از مال و دارایی به دست آورده‌اند آنان را از (عذاب خدا) بی‌نیاز نخواهد کرد. ﴿وَلَا مَا ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡلِیَآءَ(و نیز اولیاء و دوستانی را که به جز خدا برگرفته بودند، آنان‌را از عذاب قیامت بی‌نیاز نخواهد کرد)، و آنان نمی‌توانند از این یاوران (ناتوان) یاری بخواهند و آنان‌را به کمک بطلبند. بنابراین، (این یاوران ناتوان) آن‌ها را شرمنده و خوار می‌گردانند (و نمی‌توانند کاری را که برایشان انجام دهند) چرا که خود بیش از هرکسی به یاری نیازمندند.

وقتی خداوند آیات قرآنی و نشانه‌های مشهود خویش را بیان کرد و یادآور شد که مردم دو گروه هستند خبر داد که قرآن این مطالب والا و بلند را در بردارد و مایه هدایت است و راهنما می‌باشد. پس فرمود: ﴿هَٰذَا هُدٗىیعنی همه‌ی قرآن هدایت است و آدمی را بر شناخت خداوند متعال و صفت‌های مقدّس و کارهای پسندیده‌اش راهنمایی می‌کند و انسان را به شناخت پیامبران خدا و دوستان و دشمنانش و صفت‌هایشان آشنا می‌سازد و انسان را به کارهای شایسته رهنمود می‌شود و به آن فرا می‌خواند، و کارهای بد را بیان می‌کند و از آن باز می‌دارد، و سزا و جزای دنیوی و اخروی را بیان می‌نماید. پس هدایت یافتگان با آن راهیاب می‌گردند، در نتیجه موفق و خوشبخت می‌شوند. ﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّهِمۡو کسانی که به آیات روشن و قاطع خداوند کفر ورزیده‌اند ـ حال آنکه جز کسی‌که ستمگری‌اش شدّت یافته و سرکشی او دو چندان گردیده است بدان کفر نمی‌ورزد ـ ﴿لَهُمۡ عَذَابٞ مِّن رِّجۡزٍ أَلِیمٌعذابی دردناک از کیفری سخت درپیش دارند.

آیه‌ی ۱۳-۱۲:

﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَکُمُ ٱلۡبَحۡرَ لِتَجۡرِیَ ٱلۡفُلۡکُ فِیهِ بِأَمۡرِهِۦ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ١٢[الجاثیة: ۱۲]. «خداوند ذاتی است که دریا را برایتان مسخر ساخت تا کشتی‌ها به فرمان او در آن روان شوند و (نیز) تا شما از فضل او بجویید و باشد که سپاس‌ گزارید».

﴿وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا مِّنۡهُۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ١٣[الجاثیة: ۱۳]. «و آنچه را که در آسمان‌ها و زمین است همگی را برایتان از (سرِ لطف و آفرینش خود) مسخّر گرداند، بی‌گمان در این نشانه‌هایی است برای کسانی‌که می‌اندیشند».

خداوند از فضل و احسان خویش بر بندگانش خبر می‌دهد که دریا را برایشان رام کرد تا کشتی‌ها به فرمان او در آن حرکت کنند، ﴿وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِو تا با انواع تجارت‌هایی که از طریق دریا انجام می‌شود از فضل او بهره‌مند گردند. ﴿وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَو تا سپاس خداوند را به‌جای آورید، چون اگر شکر او را به جای آورید نعمت‌های بیشتری به شما می‌دهد و در برابر سپاسگزاریتان پاداش فراوانی به شما خواهد رسید.

﴿وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا مِّنۡهُو همه‌ی آنچه را که در آسمان‌ها و آنچه را که در زمین است از سرِ فضل و احسان خویش برایتان مسخر گرداند، و این شامل اجرام آسمان‌ها و زمین می‌شود. و نیز خورشید و ماه و ستاره‌ها و سیاّره‌ها و انواع حیوانات و درختان و میوه‌ها و معادن را که در آسمان‌ها و زمین وجود دارد، برای شما مسخّر گردانده است. و دیگر چیزهایی که برای منافع بندگان و منافع چیزهایی که از نیازهای ضروری بندگان می‌باشد آفریده و فراهم هستند. پس بندگان باید نهایت تلاش خود را برای به جا آوردن شکر و سپاس نعمت خداوند مبذول دارند و در آیات خدا تدبر کنند. بنابراین فرمود: ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَبی‌گمان در این امر برای گروهی که می‌اندیشند نشانه‌هایی است. خلاصه‌ی مطلب این که آفرینش آسمان‌ها و زمین و دیگر مخلوقات و تدبیر امور و مسخر گرداندن آن، بر نافذ بودن مشیت و خواست خداوند و کمال قدرتش دلالت می‌نماید. و استواری و آفرینش زیبای آن بر کمال حکمت و آگاهی خداوند دلالت می‌کند.

و پهناوری و گستردگی و فراوانی مخلوقاتش بر گستردگی فرمانروایی خداوند دلالت می‌کند. و ویژگی‌های آن و چیزهای متضادی که در آن هست دلیلی بر این است که خداوند هرچه بخواهد انجام می‌دهد. و منافع دینی و دنیوی آن دلیل گستردگی رحمت او و فراگیر بودن فضل و احسان اوست. و همه‌ی اینها بر آن دلالت می‌کند که او خداوند معبود است عبادت و کرنش و محبّت تنها شایسته او است و پیامبرانش در آنچه آورده‌اند راست گفته‌اند. پس اینها دلایل عقلی است که هیچ شک و تردیدی را بر جای نمی‌گذارد.

آیه‌ی ۱۵-۱۴:

﴿قُل لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ یَغۡفِرُواْ لِلَّذِینَ لَا یَرۡجُونَ أَیَّامَ ٱللَّهِ لِیَجۡزِیَ قَوۡمَۢا بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ١٤[الجاثیة: ۱۴]. «به مؤمنان بگو: از کسانی‌که به روزهای الهی امید ندارند درگذرند تا (خدا) گروهی را به آنچه می‌کردند سزا دهد».

﴿مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ أَسَآءَ فَعَلَیۡهَاۖ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُمۡ تُرۡجَعُونَ١٥[الجاثیة: ۱۵]. «هرکس که کار شایسته‌ای انجام دهد به سود اوست و هرکس که کار بد کند به زیان اوست، آن‌گاه به‌سوی پروردگارتان بازگردانده می‌شوید».

خداوند متعال بندگان مؤمن خویش را به اخلاق نیک و بردباری در برابر اذّیت و آزار مشرکان که به پاداش الهی امیدی ندارند و از کیفر و بلایی که خداوند بر گناهکاران می‌آورد نمی‌ترسند، فرمان می‌دهد، چرا که خداوند هر گروهی را آنچه که کرده‌اند سزا یا پاداش خواهد داد. پس شما ای گروه مومنان! خدا شما را بر ایمانتان و گذشت و صبرتان پاداش فراوان می‌دهد، و آنان اگر بر تکذیبشان پایداری کنند، آنچه که از عذاب و رسوایی شدید بر آنان وارد می‌شود، بر شما وارد نخواهد شد، بنابراین فرمود: ﴿مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ أَسَآءَ فَعَلَیۡهَاۖ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُمۡ تُرۡجَعُونَ١٥هرکس کار شایسته‌ای بکند به سود خود اوست و هرکس بد کند به زیان اوست، سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده می‌شوید.

آیه‌ی ۱۷-۱۶:

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحُکۡمَ وَٱلنُّبُوَّةَ وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَفَضَّلۡنَٰهُمۡ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ١٦[الجاثیة: ۱۶]. «و به‌راستی به بنی‌اسراییل کتاب و حکمت و پیامبری دادیم و به آنان از پاکیزه‌ها روزی عطا کردیم و آنان‌را بر جهانیان برتری دادیم».

﴿وَءَاتَیۡنَٰهُم بَیِّنَٰتٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِۖ فَمَا ٱخۡتَلَفُوٓاْ إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَهُمُ ٱلۡعِلۡمُ بَغۡیَۢا بَیۡنَهُمۡۚ إِنَّ رَبَّکَ یَقۡضِی بَیۡنَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فِیمَا کَانُواْ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ١٧[الجاثیة: ۱۷]. «و در امر (قَدَری) به آنان نشانه‌هایی روشن دادیم. پس جز بعد از آنکه دانش یافتند (آن هم) از روی عداوت و حسادت با یک‌دیگر اختلاف نورزیدند قطعاً پروردگار تو روز قیامت درمیان ایشان درباره‌ی چیزی که در آن اختلاف می‌کردند داوری می‌کند».

یعنی به بنی‌اسراییل نعمت‌هایی دادیم که به دیگر مردمان نرسیده است، و به آنها ﴿ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحُکۡمَ وَٱلنُّبُوَّةَکتاب تورات و انجیل و داوری میان مردم و پیامبری دادیم، که مقام و منزلت نبّوت، آنها را ممتاز کرده بود و نبوّت از نسل ابراهیم بیشتر‌تر درمیان بنی‌اسراییل بود. ﴿وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَٰتِو خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها و پوشاک‌های پاکیزه‌ای به آنان دادیم و «مَنّ» و «سَلوی» را بر آنها فرود آوردیم. ﴿وَفَضَّلۡنَٰهُمۡ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَو با این نعمت‌ها آنان را به جز امّت اسلام بهترین امّتی است که به سود مردم آفریده شده‌اند. و سیاق آیات دلالت می‌کند که منظور از این که آنها را بر جهانیان برتری دادیم این است که آنان‌را بر دیگران برتری دادیم نه بر این امّت.

زیرا خداوند نعمت‌هایی را که به بنی‌اسراییل داده برای ما بیان می‌نماید، امّا فضیلت‌هایی از قبیل کتاب و فرمانروایی و نبّوت و غیره که باعث برتری بنی‌اسراییل گشته بود این امّت از همه‌ی آن فضیلت‌ها برخوردار است، و اضافه بر اینها فضیلت‌های زیادی برای امّت و شریعت اسلام قرار داده شده، و شریعت بنی‌اسراییل بخشی از شریعت اسلام است. و این کتاب بر همه‌ی کتاب‌های گذشته برتر و چیره است و محمّدصهمه پیامبران را تصدیق می‌نماید.

﴿وَءَاتَیۡنَٰهُم بَیِّنَٰتٖو به بنی اسراییل نشانه‌های روشنی دادیم که حق را از باطل مشخّص می‌کرد ﴿مِّنَ ٱلۡأَمۡرِاز آن امر تقدیری که خداوند به آنان داد، و این نشانه‌ها معجزاتی بود که آنها بر دست موسی مشاهده کردند. پس نعمت‌هایی که خداوند به بنی اسراییل بخشیده است اقتضا می‌نماید تا دین را به کامل‌ترین صورت انجام دهند، و همه آنان بر حقّی که خداوند برایشان بیان کرده است گرد آمده و متفق شوند. ولی قضیه برعکس شد و آنها در برابر این نعمت‌ها به عکس آنچه که لازم بود رفتار کردند، و به جای این که متحّد و یکپارچه شوند دچار تفرقه شدند، بنابراین فرمود: ﴿فَمَا ٱخۡتَلَفُوٓاْ إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَهُمُ ٱلۡعِلۡمُ بَغۡیَۢاپس جز بعد از آنکه دانش یافتند ـ که سبب می‌شود تا اختلاف نکنند ـ اختلاف نورزیدند، و آنچه آنها را به اختلاف واداشت تجاوز و ستم آنها بر یکدیگر بود. ﴿إِنَّ رَبَّکَ یَقۡضِی بَیۡنَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فِیمَا کَانُواْ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَو بی‌گمان پروردگارت و در روز قیامت درمیان ایشان در رابطه با آنچه که اختلاف می‌کردند داوری می‌کند. پس در آن روز خداوند حق گرا را از باطل گرا مشخص می‌نماید و کسی را که هواپرستی و غیره او را به اختلاف واداشته است از کسی که چنین نیست مشخص می‌گرداند.

آیه‌ی ۱۹-۱۸:

﴿ثُمَّ جَعَلۡنَٰکَ عَلَىٰ شَرِیعَةٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِ فَٱتَّبِعۡهَا وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ١٨[الجاثیة: ۱۸]. «آن‌گاه تو را بر آئین و راه روشنی از دین قرار دادم، پس، از آن پیروی کن و از خواسته‌‌های آنان‌که نمی‌دانند پیروی مکن».

﴿إِنَّهُمۡ لَن یُغۡنُواْ عَنکَ مِنَ ٱللَّهِ شَیۡ‍ٔٗاۚ وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖۖ وَٱللَّهُ وَلِیُّ ٱلۡمُتَّقِینَ١٩[الجاثیة: ۱۹]. «آنان هرگز از (عذاب) خداوند چیزی را از تو دفع نتوانند کرد و ستمگران دوستان یک‌دیگر‌ند و خدا هم یار و یاور پرهیزگاران است».

سپس برای تو در امر شرع شریعت و آیین کاملی مقّرر داشتیم که به هر خیر و خوبی فرا می‌خواند و از هر شرّ و بدی باز می‌دارد، ﴿فَٱتَّبِعۡهَاپس، از آن پیروی کن، چون پیروی از آن سبب سعادت همیشگی و صلاح و رستگاری است. ﴿وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَو از خواسته‌های کسانی پیروی مکن که نمی‌دانند. یعنی خواسته‌هایشان از دانش و آگاهی سرچشمه نمی‌گیرد و از علم و دانش تبعّیت نمی‌کند بلکه اینها کسانی هستند که براساس هوای نفس و خواسته‌هایشان با شریعت پیامبرصمخالفت ورزیده‌اند. اینها همه از زمره‌ی هواپرستان نادان به شمار می‌آیند.

﴿إِنَّهُمۡ لَن یُغۡنُواْ عَنکَ مِنَ ٱللَّهِ شَیۡ‍ٔٗاآنها پیش خداوند هیچ سودی به تو نمی‌رسانند و این‌گونه نیست که اگر از خواست آنها پیروی کنی بتوانند خیر و خوبی برایت فراهم آورند و شرّ و بدی را از تو دور بدارند. و درست نیست که با آنها موافقت نمایی و با آنها دوستی کنی، زیرا تو و آنها دارای راهی متفاوت هستید. ﴿وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖۖ وَٱللَّهُ وَلِیُّ ٱلۡمُتَّقِینَو ستمگران دوستان یکدیگرند و خداوند یار و یاور پرهیزگاران است و به سبب پرهیزگاری و فرمانبرداری‌شان آنها را از تاریکی‌ها به‌سوی نور بیرون می‌آورد.

آیه‌ی ۲۰:

﴿هَٰذَا بَصَٰٓئِرُ لِلنَّاسِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ٢٠[الجاثیة: ۲۰]. «این (قرآن) وسیلۀ بینش مردمان و مایۀ هدایت و رحمت کسانی است که اهل یقین هستند».

﴿هَٰذَا بَصَٰٓئِرُ لِلنَّاسِاین قرآن کریم پند حکیم و وسیله بینش مردمان است. یعنی به وسیله‌ی آن مردم در همه‌ی امور دارای بینش می‌گردند و مومنان از آن بهره‌مند می‌شوند. ﴿وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَو مایه هدایت و رحمت برای کسانی است که اهل یقین هستند، پس با آن در اصول دین و فروع آن به راه راست راهیاب می‌شوند و به وسیله آن خیر و شادمانی و سعادت دنیا و آخرت را به دست می‌آورند. و رحمت است و جوهره‌ی نفسشان با آن پاکیزه می‌گردد و خردشان افزایش می‌یابد و ایمان و یقینشان بیشتر می‌شود. به وسیله حجّت بر کسی که بر کفر پای می‌فشارد و مخالفت می‌ورزد اقامه می‌گردد.

آیه‌ی ۲۱:

﴿أَمۡ حَسِبَ ٱلَّذِینَ ٱجۡتَرَحُواْ ٱلسَّیِّ‍َٔاتِ أَن نَّجۡعَلَهُمۡ کَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَوَآءٗ مَّحۡیَاهُمۡ وَمَمَاتُهُمۡۚ سَآءَ مَا یَحۡکُمُونَ٢١[الجاثیة: ۲۱]. «آیا کسانی‌که مرتکب بدیها شدند پنداشتند که آنان‌را مانند کسانی قرار می‌دهیم که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند؟ که زندگانی و مردنشان یکسان باشد؟ چه بد حکم می‌کنند»!.

آیا بدکاران و کسانی که زیاد مرتکب گناه می‌شوند و در انجام حقوق پروردگارشان کوتاهی می‌ورزند گمان می‌برند که ﴿أَن نَّجۡعَلَهُمۡ کَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِآنان را همانند کسانی قرار می‌دهیم که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند؟ به این صورت که حقوق پروردگارشان را ادا نموده و از ناخشنودی‌های او پرهیز کرده و همواره رضایت خدا را بر هوای نفس خود ترجیح داده‌اند. ﴿سَوَآءٗآیا گمان برده‌اند که در دنیا و آخرت با آنها برابرند؟ چه بد گمانی کرده‌اند و چه بد حکمی نموده‌اند! و این حکمی است که با حکمت داورترین داوران و بهترین دادگران مخالف است و با عقل‌های سالم و سرشت‌های درست و با آنچه کتاب‌ها با آن نازل شده‌اند و پیامبران به آن خبر داده‌اند متضاد است. بلکه حکم نهایی آن است که مومانی که کارهای شایسته کرده‌اند پیروی و رستگار‌ی و سعادت و پاداش دنیا و آخرت از آن ایشان خواهد بود و هریک به اندازه‌ای نیکوکاری‌اش از آن بهره‌مند خواهد شد. و خشم و اهانت و عذاب و بدبختی دنیا و آخرت از آن بدکاران است.

آیه‌ی ۲۲:

﴿وَخَلَقَ ٱللَّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّ وَلِتُجۡزَىٰ کُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا کَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ٢٢[الجاثیة: ۲۲]. «و خداوند آسمان‌ها و زمین را به حق آفریده است تا هرکس در برابر کارهایی که انجام می‌دهد سزا و جزا داده شود و آنان مورد هیچ‌گونه ستمی واقع نمی‌شوند».

خداوند آسمان‌ها و زمین را به حکمت آفریده است، و علّت این آفرینش آن است که تنها او که شریکی ندارد پرستش شود. سپس کسانی را که به عبادت دستور داده و نعمت‌های ظاهری و باطنی را به تمام و کمال به آنها عطا کرده است مورد بازخواست قرار خواهد داد که آیا شکر خداوند را به جای آورده و به دستورات او عمل کرده‌اند یا نه؟ و اگر شکر او را به‌جای نیاورده باشند مستحق سزای ناسپاسان خواهند بود.

آیه‌ی ۲۶-۲۳:

﴿أَفَرَءَیۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ وَأَضَلَّهُ ٱللَّهُ عَلَىٰ عِلۡمٖ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمۡعِهِۦ وَقَلۡبِهِۦ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِۦ غِشَٰوَةٗ فَمَن یَهۡدِیهِ مِنۢ بَعۡدِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ٢٣[الجاثیة: ۲۳]. «آیا دیده‌ای کسی را که هوی و هوس خود را خدای خویش گرفته، و از روی آگاهی خدا او را گمراه ساخته، و بر گوش و دل او مهر نهاده، و بر دیده‌اش پرده قرار داده‌است؟ پس چه کسی جز خدا می‌تواند او را راهنمایی کند؟ آیا پند نمی‌گیرید»؟!.

﴿وَقَالُواْ مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا ٱلدُّنۡیَا نَمُوتُ وَنَحۡیَا وَمَا یُهۡلِکُنَآ إِلَّا ٱلدَّهۡرُۚ وَمَا لَهُم بِذَٰلِکَ مِنۡ عِلۡمٍۖ إِنۡ هُمۡ إِلَّا یَظُنُّونَ٢٤[الجاثیة: ۲۴]. «و گفتند: آن (زندگی) جز زندگانی این جهان ما نیست، می‌میرم و زنده می‌شویم و جز زمانه ما را هلاک نمی‌سازد. و آنان به این (امر) علمی ندارند بلکه تنها گمان می‌برند و تخمین می‌زنند».

﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُنَا بَیِّنَٰتٖ مَّا کَانَ حُجَّتَهُمۡ إِلَّآ أَن قَالُواْ ٱئۡتُواْ بِ‍َٔابَآئِنَآ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٢٥[الجاثیة: ۲۵]. «و هنگامیکه آیات روشن ما بر آنان خوانده شود در برابر آن دلیلی جز این ندارند که می‌گویند: اگر راست می‌گوئید پدران ما را (زنده کنید و) بیاورید».

﴿قُلِ ٱللَّهُ یُحۡیِیکُمۡ ثُمَّ یُمِیتُکُمۡ ثُمَّ یَجۡمَعُکُمۡ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ لَا رَیۡبَ فِیهِ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ٢٦[الجاثیة: ۲۶]. «بگو: خداوند شما را زنده می‌کند سپس شما را می‌میراند سپس در روز قیامت که شکّی در آن نیست شما را گرد می‌آورد ولی بیشتر مردم نمی‌دانند».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿أَفَرَءَیۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُآیا مرد گواهی را دیده‌ای که هوی و هوسش را معبود خویش قرار داده‌است؟ پس هر آنچه دلش می‌خواهد انجام می‌دهد خواه خداوند از آن کار راضی باشد یا ناراضی، ﴿وَأَضَلَّهُ ٱللَّهُ عَلَىٰ عِلۡمٖو خداوند از روی دانش او را گمراه ساخته است، چون می‌دانسته که او شایسته‌ی هدایت نیست. ﴿وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمۡعِهِۦ وَقَلۡبِهِو خداوند بر گوش و دل او مهر نهاده است پس آنچه را که به او سود می‌رساند نمی‌شنود و دل او آنچه را که خیر است فرا نمی‌گیرد. ﴿وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِۦ غِشَٰوَةٗو بر چشمانش پرده‌ای قرار داده‌است که او را از نگاه کردن به حق باز می‌دارد. ﴿فَمَن یَهۡدِیهِ مِنۢ بَعۡدِ ٱللَّهِپس چه کسی جز خدا می‌تواند او را راهنمایی کند؟ یعنی هیچ‌کس نیست که او را هدایت کند، چون خداوند درهای هدایت را به روی وی بسته و درهای گمراهی را برایش گشوده است. و خداوند بر او ستم نکرده است بلکه خودش بر خویشتن ستم نموده و سبب شده تا از رحمت خدا محروم گردد.

﴿أَفَلَا تَذَکَّرُونَآیا پندی را که به شما سود می‌دهد نمی‌پذیرید و آن‌را در پیش نمی‌گیرید و آنچه را که سبب زیانتان است نمی‌فهمید که از آن دوری کنید! ﴿وَقَالُواْ مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا ٱلدُّنۡیَا نَمُوتُ وَنَحۡیَا وَمَا یُهۡلِکُنَآ إِلَّا ٱلدَّهۡرُو منکرانِ زنده شدن پس از مرگ و رستاخیز گفتند: زندگی جز یک عادت، و تبّعیت از آداب و رسوم و مقرّرا شب و روز چیز دیگری نمی‌باشد، بعضی می‌میرند و بعضی زنده خواهند ماند و هرکس بمیرد به سوی خدا باز نمی‌گردد و به سبب عملش مورد مجازات قرار نخواهد گرفت. و این گفته‌شان از علم و آگاهی سرچشمه نگرفته است، ﴿إِنۡ هُمۡ إِلَّا یَظُنُّونَبلکه آنها فقط از روی گمان و تخمین چنین می‌گویند، پس معاد را انکار کردند و پیامبران راستگو را بدون دلیل و برهان تکذیب نمودند.

اینا گمان‌هایی بیش نیست و تعجّب‌هایی عاری از حقیقت است. بنابراین فرمود:

﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُنَا بَیِّنَٰتٖ مَّا کَانَ حُجَّتَهُمۡ إِلَّآ أَن قَالُواْ ٱئۡتُواْ بِ‍َٔابَآئِنَآ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٢٥و هنگامی‌که آیات روشن ما بر آنان خوانده شود در برابر آن دلیلی جز این ندارند که می‌گویند: اگر راست می‌گوئید پدران ما را زنده کنید و بیاورید. و این جسارت آنها نسبت به خداوند است که چنین پیشنهادی را مطرح کرده و گمان برده‌اند که راستگویی پیامبران متوقّف بر این است که پدرانشان را زنده کنند، و اگر پیامبرانشان هر نشانه‌ای برایشان بیاورند ایمان نمی‌آورند مگر این که پیامبران در آنچه آنها می‌گویند از آنان پیروی نمایند.

آنها در آنچه می‌گویند دروغگو هستند و بلکه هدفشان فقط این است که دعوت پیامبران را رد کنند و هدفشان روشن شدن حق نیست. خداوند متعال فرمود: ﴿قُلِ ٱللَّهُ یُحۡیِیکُمۡ ثُمَّ یُمِیتُکُمۡ ثُمَّ یَجۡمَعُکُمۡ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ لَا رَیۡبَ فِیهِ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ٢٦بگو: خداوند شما را زنده می‌کند سپس شکی در آن نیست گرد می‌آورد ولی بیشتر مردم نمی‌دانند. و اگر چنانچه آنها قلبا باور داشتند که قیامت خواهد آمد برای حضور در روز قیامت خود را آماده می‌کرده‌اند و کارهایی انجام می‌دادند که در آن روز به آنها سود برساند.

آیه‌ی ۳۷-۲۷:

﴿وَلِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَیَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ یَوۡمَئِذٖ یَخۡسَرُ ٱلۡمُبۡطِلُونَ٢٧[الجاثیة: ۲۷] «و فرمانروایی آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و روزی که قیامت برپا می‌شود در آن روز باطل‌گرایان زیان می‌بینند».

﴿وَتَرَىٰ کُلَّ أُمَّةٖ جَاثِیَةٗۚ کُلُّ أُمَّةٖ تُدۡعَىٰٓ إِلَىٰ کِتَٰبِهَا ٱلۡیَوۡمَ تُجۡزَوۡنَ مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٢٨[الجاثیة: ۲۸]. «هر ملّتی را می‌بینی که بر سر زانوها نشسته است، هر ملّتی به‌سوی نامۀ اعمال خود فرا خوانده می‌شود، امروز جزا و سزای کارهایی که می‌کرده‌اید به شما داده می‌شود».

﴿هَٰذَا کِتَٰبُنَا یَنطِقُ عَلَیۡکُم بِٱلۡحَقِّۚ إِنَّا کُنَّا نَسۡتَنسِخُ مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٢٩[الجاثیة: ۲۹]. «این کتاب ماست که به حق بر شما گواهی می‌دهد بی‌گمان ما آنچه را که شما می‌کردید می‌نوشتیم».

﴿فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَیُدۡخِلُهُمۡ رَبُّهُمۡ فِی رَحۡمَتِهِۦۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡمُبِینُ٣٠[الجاثیة: ۳۰]. «امّا آنانکه ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند پروردگارشان آنان‌را به جوار رحمت خود درمی‌آورد، این است کامیابی بزرگ».

﴿وَأَمَّا ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَفَلَمۡ تَکُنۡ ءَایَٰتِی تُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡ فَٱسۡتَکۡبَرۡتُمۡ وَکُنتُمۡ قَوۡمٗا مُّجۡرِمِینَ٣١[الجاثیة: ۳۱]. «و امّا آنانکه کفر ورزیده‌اند (به آنان گفته می‌شود:) مگر آیه‌های من بر شما خوانده نمی‌شد که تکبّر ورزیدید و قومی گناهکار بودید»؟.

﴿وَإِذَا قِیلَ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَٱلسَّاعَةُ لَا رَیۡبَ فِیهَا قُلۡتُم مَّا نَدۡرِی مَا ٱلسَّاعَةُ إِن نَّظُنُّ إِلَّا ظَنّٗا وَمَا نَحۡنُ بِمُسۡتَیۡقِنِینَ٣٢[الجاثیة: ۳۲]. «و هنگامیکه گفته می‌شد: وعدۀ خداوند حق است و شکی در رخ دادن قیامت نیست، می‌گفتید: ما نمی‌دانیم قیامت چیست، ما تنها گمانی (دربارۀ آن) داریم و به هیچ‌ وجه یقین و باور نداریم».

﴿وَبَدَا لَهُمۡ سَیِّ‍َٔاتُ مَا عَمِلُواْ وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ٣٣[الجاثیة: ۳۳]. «و بدی‌هایی که کرده بودند برایشان آشکار شد و آنچه را به ریشخند می‌گرفتند آنان‌را فرو گرفت».

﴿وَقِیلَ ٱلۡیَوۡمَ نَنسَىٰکُمۡ کَمَا نَسِیتُمۡ لِقَآءَ یَوۡمِکُمۡ هَٰذَا وَمَأۡوَىٰکُمُ ٱلنَّارُ وَمَا لَکُم مِّن نَّٰصِرِینَ٣٤[الجاثیة: ۳۴]. «و گفته می‌شود: امروز شما را از یاد می‌بریم چنانکه شما دیدار این روزتان را فراموش کردید و جایگاهتان آتش دوزخ است و شما هیچ یاوری ندارید».

﴿ذَٰلِکُم بِأَنَّکُمُ ٱتَّخَذۡتُمۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ هُزُوٗا وَغَرَّتۡکُمُ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَاۚ فَٱلۡیَوۡمَ لَا یُخۡرَجُونَ مِنۡهَا وَلَا هُمۡ یُسۡتَعۡتَبُونَ٣٥[الجاثیة: ۳۵]. «این بدان جهت است که شما آیات خدا را به تمسخر گرفتید و زندگانی دنیا شما را گول زد، پس امروز از آن (دوزخ) بیرون آورده نمی‌شوند و به دنیا باز نمی‌گردند».

﴿فَلِلَّهِ ٱلۡحَمۡدُ رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَرَبِّ ٱلۡأَرۡضِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٣٦[الجاثیة: ۳۶]. «پس ستایش تنها خداوندی را سزاست که پروردگار آسمان‌ها و پروردگار زمین و پروردگار جهانیان است».

﴿وَلَهُ ٱلۡکِبۡرِیَآءُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٣٧[الجاثیة: ۳۷]. «و بزرگی در آسمان‌ها و زمین او راست و او توانمند و باحکمت است».

خداوند متعال از گستردگی فرمانروایی و یگانی‌اش در تصرفّ و تدبیر ـ در همه‌ی اوقات ـ خبر می‌دهد و اینکه ﴿وَیَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُروزی که قیامت برپا می‌شود و مردم در ایستگاه (=موقف) قیامت گرد می‌آیند باطل گرایانی که باطل را آوردند تا با آن حق را درهم بشکنند زیان می‌بینند و در روز قیامت اعمالشان باطل خواهد شد، روزی که در آن حقیقت روشن می‌گردد و پاداش را از دست خواهند داد و به عذاب دردناک گرفتار می‌آیند.

سپس خداوند شدّت و هولناک بودن روز قیامت را بیان می‌کند تا مردم از آن بهراسند و بندگان برای آن آمادگی پیدا کنند، پس فرمود: ﴿وَتَرَىٰ کُلَّ أُمَّةٖ جَاثِیَةٗو در آن روز هر ملّتی را می‌بینی که از ترس و هراس بر زانوها افتاده و بر زانو نشسته و منتظر حکم پادشاه مهربان هستند. ﴿کُلُّ أُمَّةٖ تُدۡعَىٰٓ إِلَىٰ کِتَٰبِهَاهر امّتی به شریعت پیامبرانشان که از سوی خدا برایشان آمده است فرا خوانده می‌شوند که آیا بدان عمل کرده‌اند که در آن صورت از پاداش و ثواب خدا بهره‌مند خواهند شد؟ یا آن را تباه نموده‌اند که در این صورت زیانمند خواهند گردید؟ ﴿ٱلۡیَوۡمَ تُجۡزَوۡنَ مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَامروز سزا و جزای کارهایی را که می‌کرده‌اید به شما داده می‌شود. پس امّت موسی به‌سوی شریعت موسی÷و همچنین امّت عیسی÷به‌سوی شریعت عیسی، و امّت محمد به‌سوی شریعت محمّدصفرا خوانده می‌شوند. و همچنین امّت‌های دیگر به‌سوی شریعتی که بدان مکلّف شده بودند فرا خوانده می‌شوند. این یکی از احتمالات درباره‌ی این آیه است، و این معنی درست است و شکی در آن نیست. و احتمال دارد منظور از ﴿کُلُّ أُمَّةٖ تُدۡعَىٰٓ إِلَىٰ کِتَٰبِهَااین باشد که هر ملتی به نامه اعمالش و خیر و شرّی که در آن نوشته شده است فرا خوانده می‌شود، و هرکس به سبب آنچه خودش کرده است سزا و جزا داده می‌شود. همانند این که خداوند متعال فرموده است: ﴿مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ أَسَآءَ فَعَلَیۡهَا«هرکس کار شایسته‌ای کند به سود خودش می‌کند و هرکس بد کند به زیان خود می‌کند».

و احتمال دارد که هر دو معنی از آیه مراد باشند. و ﴿هَٰذَا کِتَٰبُنَا یَنطِقُ عَلَیۡکُم بِٱلۡحَقِّبر همین دلالت می‌نماید. یعنی این کتاب ماست که بر شما نازل کرده‌ایم و به حق و عدالت داوری می‌کند. ﴿إِنَّا کُنَّا نَسۡتَنسِخُ مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَمسلّما ما آنچه شما می‌کردید و می‌نوشتیم و این نامه‌ی اعمال است.

بنابراین، آنچه را که خداوند با هریک از دو گروه می‌کند به طور مفصل بیان کرد و فرمود ﴿فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِکسانی که ایمان درست آورده و ایمانشان را با انجام کارهای شایسته از قبیل واجبات و مستحبات تصدیق کرده‌اند، ﴿فَیُدۡخِلُهُمۡ رَبُّهُمۡ فِی رَحۡمَتِهِپروردگارشان آنان را در رحمت خویش که بهشت است داخل می‌گرداند و در میان نعمت‌های پایدار و زندگی سالم جای می‌دهد. ﴿ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡمُبِینُاین است رستگاری آشکار. یعنی این است سود و رستگاری و نجات، و هرگاه بنده به رستگاری واضح و روشن دست یازد هر خیر و برکتی برای او فراهم خواهد شد و هر بدی از او دور می‌شود.

﴿وَأَمَّا ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْو کسانیکه به خدا کفر ورزیده‌اند در قالب سرزنش و سرکوب به آنها گفته می‌شود: ﴿أَفَلَمۡ تَکُنۡ ءَایَٰتِی تُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡمگر آیه‌های من بر شما خوانده نمی‌شد که شما را به آنچه صلاحتان در آن بود راهنمایی می‌کرد و از آنچه باعث زیانتان می‌شد نهی می‌کرد؟ و ای بزرگ ترین نعمتی بود که به شما رسیده بود، اگر توفیق استفاده از آن را می‌یافتید. ﴿فَٱسۡتَکۡبَرۡتُمۡامّا شما تکبّر ورزیدید و از آن روی‌گرداندید و به آن کفر ورزیدید و بیش‌ترین جنایت و سخت‌ترین جرم را مرتکب شدید. پس امروز سزای کارهایی را می‌بینید که می‌کرده‌اید.

و نیز بدان سبب مورد سرزنش و توبیخ قرار می‌گیرند که ﴿وَإِذَا قِیلَ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَٱلسَّاعَةُ لَا رَیۡبَ فِیهَا قُلۡتُم مَّا نَدۡرِی مَا ٱلسَّاعَةُ إِن نَّظُنُّ إِلَّا ظَنّٗا وَمَا نَحۡنُ بِمُسۡتَیۡقِنِینَ٣٢هنگامی‌که گفته می‌شد به درستی وعده خداوند حق است و شکّی در رخ دادن قیامت نیست شما آن را انکار می‌کردید و می‌گفتید: نمی‌دانیم قیامت چیست، ما آن‌را جز گمانی ضعیف نمی‌پنداریم و به آن یقین و باور نداریم.

پس این حالتشان در دنیاست، قیامت را انکار کردند و سخن کسی را که خبر آن را آورده بود نپذیرفتند. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَبَدَا لَهُمۡ سَیِّ‍َٔاتُ مَا عَمِلُواْو در روز قیامت کیفرهای اعمالشان برایشان آشکار می‌گردد، ﴿وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَو عذابی که در دنیا آمدن آن را به مسخره می‌گرفتند و نیز کسیکه خبر آن‌را می‌داد مورد استهزا قرار می‌دادند آنها را فرو می‌گیرد.

﴿وَقِیلَ ٱلۡیَوۡمَ نَنسَىٰکُمۡو گفته می‌شود: امروز شما را از یاد خواهیم برد. یعنی شما را در عذاب رها می‌کنیم. ﴿کَمَا نَسِیتُمۡ لِقَآءَ یَوۡمِکُمۡ هَٰذَاهمان‌گونه که شما دیدار امروز را به فراموشی سپردید، چرا که سزا از نوع عمل است. ﴿وَمَأۡوَىٰکُمُ ٱلنَّارُو آتش دوزخ جایگاه و سرنوشت شماست. ﴿وَمَا لَکُم مِّن نَّٰصِرِینَو هیچ یاورانی ندارید که شما را در برابر عذاب خدا یاری کند و کیفر او را از شما دور نمایند. ﴿ذَٰلِکُمعذابی که شما بدان گرفتار شده‌اید ﴿بِأَنَّکُمُ ٱتَّخَذۡتُمۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ هُزُوٗابه سبب آن است که آیات خدا را به تمسخر گرفتید حال آن که آیات الهی را باید با جدیت و کوشش و شادمانی فرا گرفت. ﴿وَغَرَّتۡکُمُ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَاو زندگانی دنیا با فریبندگی‌ها و لذّت‌ها و شهوت‌هایش شما را فریفت، پس به آن مطمئن شدید و برای آن عمل کردید و سرای پایدار آخرت را به فراموشی سپردید. ﴿فَٱلۡیَوۡمَ لَا یُخۡرَجُونَ مِنۡهَا وَلَا هُمۡ یُسۡتَعۡتَبُونَپس امروز مهلت داده نمی‌شوند و به دنیا باز نمی‌گردند تا از نو کار شایسته انجام دهند.

﴿فَلِلَّهِ ٱلۡحَمۡدُپس ستایش ـ آن‌گونه که شایسته‌ی شکوه و بزرگی فرمانروایی پروردگار است ـ تنها خداوندی را سزاست که ﴿رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَرَبِّ ٱلۡأَرۡضِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَپروردگار آسمان‌ها و پروردگار زمین و پروردگار جهانیان است. یعنی ستایش سزاوار اوست، به خاطر اینکه او پروردگار همه‌ی مخلوقات است و آنها را آفریده و پرورش داده و نعمت‌های ظاهری و باطنی به آنها بخشیده است.

﴿ٱلۡکِبۡرِیَآءُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِو او دارای شکوه و حشمت بزرگی است. حمد متضمن تعریف و تمجید خداست به وسیله‌ی صفات کمال، نیز متضمن دوست داشتن خدا و شکر نمودن وی می‌باشد و کبریا متضمن عظمت و شکوه اوست. و عبادت بر پایه و اساس دو چیز استوار است، یکی محبّت خداوند و دوم کرنش برای او، و این دو از آگاهی از محامد خداوند و شوه و بزرگی‌اش نشأت می‌گیرند. ﴿وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُو او بر هر چیزی و غالب است، و با حکمت است و هر چیزی را در جای مناسب آن قرار می‌دهد. پس هر آنچه را که مقرّر و مشروع می‌دارد بنا بر حکمت و مصلحتی مقرّر می‌دارد و هر آنچه را که می‌آفریند به خاطر فایده و منفعتی پدید می‌آورد.

پایان تفسیر سوره‌ی جاثیه

تفسیر سوره‌ی حجرات


مدنی و ۱۸ آیه می‌باشد.

آیه ۳-۱:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُقَدِّمُواْ بَیۡنَ یَدَیِ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ١[الحجرات: ۱]. «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! در برابر خدا و رسولش پیش دستی مکنید، و از خدا پروا بدارید، بی‌گمان خداوند شنوای داناست».

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَرۡفَعُوٓاْ أَصۡوَٰتَکُمۡ فَوۡقَ صَوۡتِ ٱلنَّبِیِّ وَلَا تَجۡهَرُواْ لَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ کَجَهۡرِ بَعۡضِکُمۡ لِبَعۡضٍ أَن تَحۡبَطَ أَعۡمَٰلُکُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تَشۡعُرُونَ٢[الحجرات: ۲]. «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! صدای خود را از صدای پیامبر بلند مکنید و هم‌چنان که با یک‌دیگر سخن می‌گویید با او به آواز بلند سخن نگویید تا دانسته اعمالتان بی‌اجر و ضایع نشود».

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصۡوَٰتَهُمۡ عِندَ رَسُولِ ٱللَّهِ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ٱمۡتَحَنَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡ لِلتَّقۡوَىٰۚ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَأَجۡرٌ عَظِیمٌ٣[الحجرات: ۳]. «بی‌گمان کسانی‌که صدای خود را نزد پیغمبر خدا پایین می‌آورند، آنان کسانیند که خداوند دل‌هایشان را برای پرهیزگاری پاکیزه و ناب داشته است، آنان آمرزش و پاداشی بزرگ دارند».

این آیه بیانگر آن است که در پیشگاه خداوند و پیامبرش باید مودّب بود و پیامبر را گرامی داشت. خداوند بندگان مومن خویش را فرمان می‌دهد که به مقتضای ایمانِ به خدا و پیامبرش عمل نمایند، از دستورات خدا پیروی کنند و از منهیات او پرهیز نمایند. و آن‌ها را امر می‌نماید تا به دنبال اوامر خدا حرکت کنند و در همه کارهایشان از سنت پیامبر خداصپیروی نمایند وبر خدا و پیامبرش پیشی نگیرند. پس سخن نگویند تا او سخن بگوید و دستور ندهند تا او دستور بدهد. این است ادب حقیقی در برابر خدا و پیامبرش، و نشان سعادت بنده و رستگاری‌اش همین است و با نبود آن انسان سعادت همیشگی و نعمت جاودانی را از دست می‌دهد.

در اینجا به شدّت از این نهی شده که گفته کسی دیگر بر گرفته پیامبر مقّدم داشته شود، پس هرگاه سنّت و حدیث پیامبر مشخّص و واضح گردید پیروی از آن واجب است و باید بر گفته دیگران ـ هرکس که باشد ـ مقدّم داشته شود. سپس خداوند به‌طور عام به تقوی فرمان داد و تقوی آن‌گونه که «طلق بن حبیب» گفته است یعنی اطاعت از خداوند در پرتو نور الهی به امید کسب پاداش او، و دوری از نافرمانی خداوند در پرتو نور الهی و ترس از کیفر او. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌبی‌گمان خداوند همه صداها را در همه اوقات و در جاها و جهت‌های پوشیده و پنهان می‌شنود. ﴿عَلِیمٞو خداوند به ظواهر و درون‌ها و گذشته و آینده و امور واجب و محال و جایز آگاه است.

بعد از نهی کردن از پیشی گرفتن از خدا و پیامبر و فرمان دادن به تقوای الهی، دو اسم ارجمند خدا ذکر شده‌اند و این در واقع تشویقی است در راستای عمل به این آداب مستحسن و برحذر بودن از ضد آن.

سپس خداوند متعال فرمود: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَرۡفَعُوٓاْ أَصۡوَٰتَکُمۡ فَوۡقَ صَوۡتِ ٱلنَّبِیِّ وَلَا تَجۡهَرُواْ لَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِاین ادبِ سخن گفتن با پیامبر است. یعنی فردی که با او سخن می‌گوید نباید صدایش را از صدای او بلندتر بکند و با آواز بلند با او سخن بگوید، بلکه باید صدایش را پایین بیاورد و با ادب و نزاکت و بزرگداشت و احترام او را مورد خطاب قرار دهد. و نباید پیامبر را مانند یکی از خودشان قرار دهند و همانگونه که با هم دیگر سخن می‌گویند با او سخن بگویند، بلک به هنگام سخن گفتن باید بین او و دیگران فرق بگذارند، همانطور که او در واجب بودن حقّش بر امّت و واجب بودن ایمان آوردنِ به او و داشتن محبّت نسبت به او محبّتی که ایمان جز با آن کامل نمی‌گردد با دیگران فرق می‌کند. زیرا اگر این ادب رعای نشود بیم آن می‌رود که عمل بنده ضایع گردد درحالیکه خودش نمی‌داند. همانطور که رعایت ادب در پیشگاه او یکی از اسباب پاداش و پذیرفته شدن اعمال است.

سپس خداوند کسانی را که صدای خود را نزد پیامبر پایین می‌آورند ستود و فرمود: «خداوند دل‌هایشان را برای پرهیزگاری امتحان کرده است، درنتیجه دل‌هایشان جایگاه پرهیزگاری گشته است. سپس آن‌ها را به آمرزش گناهانشان و پاداشی بزرگ مژده داد که آمرزش گناهان متضمن دور شدن شر و ناگواری است، همان‌گونه که می‌فرماید: ﴿لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَأَجۡرٌ عَظِیمٌآنان آمرزش و پاداشی بزرگ دارند، پاداش بزرگی که جز خداوند متعال وصف و ویژگی آن را نمی‌داند. و در «پاداش بزرگ» هر آنچه که دل بطلبد و از آن راضی و خشنود باشد، وجود دارد. و این دلیلی است بر این که خداوند دل‌ها را با امر و نهی و با مشکلات می‌آزماید، پس هرکس به امر و فرمان خدا پایبند باشد و از رضامندی او پیروی کند و به‌سوی رضامندی‌اش بشتابد و خشنودی او را بر خواسته خود مقدّم بدارد از صفت پرهیزگاری برخوردار می‌گردد و دلش اصلاح می‌شود. و هرکس چنین نباشد معلوم است که شایستگی برخورداری از تقوی و پرهیزگاری را ندارد.

آیه‌ی ۵-۴:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یُنَادُونَکَ مِن وَرَآءِ ٱلۡحُجُرَٰتِ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ٤[الحجرات: ۴]. «بی‌گمان کسانی‌که تو را از بیرون حجره‌ها فرا می‌خوانند بیش‌ترشان نمی‌فهمند».

﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ صَبَرُواْ حَتَّىٰ تَخۡرُجَ إِلَیۡهِمۡ لَکَانَ خَیۡرٗا لَّهُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٥[الحجرات: ۵]. «و اگر آنان صبر می‌کردند تا هنگامی‌که به‌سوی آنان بیرون آیی برایشان بهتر بود و خداوند آمرزنده مهربان است».

این آیات درباره مردمانی از عرب‌های بادیه نشین نازل شده که خداوند آن‌ها را به سنگ دلی توصیف نموده و می‌فرماید: آن‌ها سزاوارترند که حدود آنچه را خداوند بر پیامبرش نازل کرده است ندانند. این بادیه‌نشینان نزد پیامبرصآمدند و وقتی رسیدند، دیدند که او در خانه و اتاق‌های همسرانش می‌باشد. پس صبر نکردند و ادب را رعایت ننمودند تا او بیرون بیاید، بلکه او را صدا زدند. ای محمّد! ای محمّد! یعنی بیا بیرون. خداوند آن‌ها را به سبب نداشتن خرد و عقل مذّمت نمود چون آن‌ها ادب را نسبت به پیامبر مراعات نکردند، که از نشانه‌های خردورزی و عقل رعایت ادب است.

پس ادب بنده نشانه عقل و خردمندی اوست، و اینکه خداوند نسبت به او اراده خیر دارد. بنابراین فرمود: ﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ صَبَرُواْ حَتَّىٰ تَخۡرُجَ إِلَیۡهِمۡ لَکَانَ خَیۡرٗا لَّهُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٥و اگر آنان صبر می‌کردند تا تو بیرون بیایی و پیش ایشان بروی، برایشان بهتر بود و خداوند گناهان بندگان و بی‌ادبی آنان‌را می‌آمرزد و نسبت به آن‌ها مهربان است و بلافاصله آن‌ها را به سبب گناهانشان کیفر و عذاب مبتلا نمی‌کند.

آیه‌ی ۶:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِن جَآءَکُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإٖ فَتَبَیَّنُوٓاْ أَن تُصِیبُواْ قَوۡمَۢا بِجَهَٰلَةٖ فَتُصۡبِحُواْ عَلَىٰ مَا فَعَلۡتُمۡ نَٰدِمِینَ٦[الحجرات: ۶]. «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! اگر فاسقی برایتان آورد دربارۀ آن تحقیق کنید که (مبادا) از روی نادانی به گروهی زیان رسانید و آنگاه بر آنچه مرتکب شده‌اید پشیمان شوید».

این نیز از آدابی است که خردمندان باید آن‌را رعایت کنند. و آن این است که هرگاه فاسقی خبری به آن‌ها رساند باید درباره آن خبر تحقیق کنند و به محض شنیدن آن باورش ندارند و اقدام نکنند، چون تحقیق نکردن و بسنده نمودن به شنیدنِ خبر خطر بزرگی دارد و سبب می‌شود تا انسان مرتکب گناه گردد، چون هرگاه خبر او همانند خبر فرد عادل و راستگو پذیرفته شود به موجب ومقتضای آن حکم می‌شود آنگاه جان و مال‌هایی به ناحق تلف و ضایع می‌گردد که باعث پشیمانی و ندامت می‌شود، بلکه باید به هنگام شنیدن خبر فرد فاسق، تحقیق و بررسی کرد، پس اگر دلایل و قرینه‌ها بر صداقت او دلالت داشت به آن عمل شود و مورد تصدیق قرار گیرد، و اگر قرینه‌ها و دلایل بر دروغگو بودن او دلالت می‌کرد باید تکذیب شود و به خبر او عمل نشود. پس این دلیلی است بر این که خبر فرد راستگو مقبول است و خبر دروغگو مردود می‌باشد و درباره خبر فاسق باید توقف کرد. بنابراین گذشتگان روایت‌های بسیاری از خوارج را که به راستگویی معروف بودند پذیرفتند هرچند آن‌ها گناهکار و مجرم بودند.

آیه‌ی ۸-۷:

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ فِیکُمۡ رَسُولَ ٱللَّهِۚ لَوۡ یُطِیعُکُمۡ فِی کَثِیرٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِ لَعَنِتُّمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ حَبَّبَ إِلَیۡکُمُ ٱلۡإِیمَٰنَ وَزَیَّنَهُۥ فِی قُلُوبِکُمۡ وَکَرَّهَ إِلَیۡکُمُ ٱلۡکُفۡرَ وَٱلۡفُسُوقَ وَٱلۡعِصۡیَانَۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلرَّٰشِدُونَ٧[الحجرات: ۷]. «و بدانید که پیغمبر خدا درمیانتان است، اگر در بسیاری از کارها از شما اطاعت کند به مشقّت خواهید افتاد، ولی خداوند ایمان را در نظرتان محبوب گرداند. و آن‌را در دل‌هایتان آراست و کفر و فسق و نافرمانی را در نظرتان زشت و ناپسند جلوه داد. ایناند که راه یافته‌اند».

﴿فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَنِعۡمَةٗۚ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٨[الحجرات: ۸]. «(این) به فضل و نعمتی از سوی خدا (می‌باشد) و خداوند دانای فرزانه است».

بدانید که پیامبر خداصدر میان شماست و او پیامبر بزرگوار و راهیافته است و خیر شما را می‌خواهد و دلسوز شماست، و شما برای خود زیان و شر را می‌خواهید که پیامبر در آن با شما موافقت نمی‌کند و اگر او در بسیاری کارها از شما اطاعت می‌کرد به مشّقت می‌افتادید ولی او شما را راهنمایی می‌کند. و خداوند با قرار دادن محبت حق و برگزیدن و ترجیح دادن آن در دل‌هایتان، نیز به وسیله‌ی آنکه دلایل و شواهدی دالّ بر صحت حق و پذیرش آن از سوی دل‌ها و فطرت‌ها قرار داده‌است و نیز به این طریق که شما را توفیق می‌دهد که به سوی او برگردید، ایمان را در دل‌هایتان می‌آراید. و کفر و فسوق (=گناهان بزرگ) و عصیان (گناهان کوچک) را در نظر شما ناپسند داشته است، آن هم به وسیله‌ی اینکه کراهت و تنفر از شرّ و عدم اراده‌ی آن را در دل شما به ودیعه نهاده است، نیز به وسیله‌ی اینکه دلایل و شواهدی که بر فاسد بودن شر دلالت می‌نمایند، و سبب می‌شوند که سرشت آن‌را نپذیرد، و نیز به سبب کراهت و نفرتی که خداوند نسبت به شر و اصول و علل آن در دل‌ها قرار داده‌است.

﴿أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلرَّٰشِدُونَکسانی‌که خداوند ایمان را در دل‌هایشان آراسته و آن‌را محبوب ایشان قرار داده و کفر و نافرمانی و گناه را در نظرشان ناپسند داشت است راه یافتگانند. پس دانش و اعمالشان سامان یافته و بر دینِ استوار و راهِ راست استقامت ورزیده‌اند. و غیر آنان گمراهانند که گناهان بزرگ و کوچک را برایشان محبوب و دوست داشتنی می‌گرداند به گونه‌ای که ایمان را ناپسند می‌دارند. امّا گناه و تقصیر خودشان است، چون آن‌ها وقتی گناه کردند خداوند بر دل‌هایشان مهر نهاد: ﴿فَلَمَّا زَاغُوٓاْ أَزَاغَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡ[الصف: ۵]. «پس وقتی که منحرف شدند خداوند دل‌هایشان را منحرف گرداند». و وقتی به حق ایمان نیاوردند آن گاه که نخستین بار به نزدشان آمد خداوند دل‌هایشان را دگرگون ساخت.

﴿فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَنِعۡمَةٗخیری که آن‌ها به دست آورده‌اند ناشی از فضل و احسان خدا بر آن‌هاست، نه این که با قدرت و نیروی خویش به چنین چیزی دست یافته باشند. ﴿وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞو خداوند می‌داند چه کسی شکر نعمت را به‌جای می‌آورد، پس به او توفیق شکر می‌دهد، نیز می‌داند چه کسی شکر نعمت را به‌جای نمی‌آورد، پس او فضل و لطف خود را در جایی قرار می‌دهد که حکمت او اقتضا می‌کند.

آیه‌ی ۱۰-۹:

﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَٰتِلُواْ ٱلَّتِی تَبۡغِی حَتَّىٰ تَفِیٓءَ إِلَىٰٓ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ فَإِن فَآءَتۡ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ وَأَقۡسِطُوٓاْۖ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَ٩[الحجرات: ۹]. «و هرگاه دو گروه از مؤمنان به جنگ با یک‌یگر پرداختند بین آن دو گروه آشتی برقرار کنید، پس اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تجاوز کرد با آن گروهی که تجاوز می‌کند بجنگید تا هنگامیکه به حکم خدا برگردد، پس هرگاه بازگشت درمیان ایشان دادگرانه صلح برقرار سازید وعدالت کنید، بی‌گمان خداوند عادلان را دوست دارد».

﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَ أَخَوَیۡکُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ١٠[الحجرات: ۱۰]. «هر آینه مؤمنان برادرانند میان برادرانتان آشتی بیفکنید و از خدا بترسید، باشد که بر شما رحمت آرد».

در اینجا مؤمنان از تجاوز و تعدّی بر هم دیگر و از اینکه یکدیگر را بکشند نهی شده‌اند، و دستور داده شده‌اند که هرگاه دو گروه از مومنان با یکدیگر به جنگ پرداختند دیگر مومنان باید جلوی این شرّ بزرگ را بگیرند و صلح و آشتی میان آنها برقرار کنند، و میان آن‌ها میانجی‌گری نمایند تا صلح برقرار شود. و باید همه راه‌هایی که به صلح می‌انجامد را در پیش بگیرند، پس اگر هر دو گروه صلح کردند چه بهتر، ﴿فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَٰتِلُواْ ٱلَّتِی تَبۡغِی حَتَّىٰ تَفِیٓءَ إِلَىٰٓ أَمۡرِ ٱللَّهِو اگر یکی از دو گروه بر دیگری ستم و تعدّی کرد با گروه متجاوز بجنگید تا اینکه به‌سوی اطاعت از فرمان خدا باز گردد.

یعنی تا به سوی احکامی برگردند که خدا و رسولش آن‌را تشریع نموده‌اند، و آن عبارت است از انجام دادن کار خوب و ترک کار شر، که از بزرگ‌ترین آن جنگیدن با یکدیگر است. ﴿فَإِن فَآءَتۡ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِو هرگاه بازگشتند و فرمان خدا را پذیرا شدند در میان ایشان دادگرانه صلح و رعایت عدالت در آن امر شده است، چون گاهی اوقات ممکن است صلح برقرار شود اما نه به طریق عدالت، بلکه به طریق ستم و تجاوز بر یکی از دو طرف پس این صلح نیست که بدان امر شده است. پس نباید به خاطر خویشاوندی یا هم وطنی یا به خاطر چیزهای دیگری که سبب می‌شود آدمی از دایره عدالت بیرون رود یکی از دو طرف مورد توجّه قرار گیرد.

﴿وَأَقۡسِطُوٓاْۖ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَو عدالت را بکار برید، بی‌گمان خداوند عادلان را دوست می‌دارد. یعنی خداوند کسانی را که در داوری‌شان میان مردم و در همه مسئولیت‌هایی که به عهده دارند به عدالت رفتار می‌کنند دوست می‌دارد. یعنی خداوند کسانی را که در داوری‌شان میان مردم و در همه مسئولیت‌هایی که به عهده دارند به عدالت رفتار می‌کنند دوست می‌دارد. و رفتار عادلانه مرد درمیان خانواده‌اش و عدالت او در ادای حقوقشان در این داخل است.

و در حدیث صحیح آمده است: «دادگران نزد خداوند بر منبرهایی از نور هستند، کسانی که در داوری‌شان و در میان خانواده‌هایشان و در آنچه در اختیار دارند به عدالت و دادگری رفتار می‌نمایند». ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞمؤمنان برادران یکدیگرند. این پیمانی است که خداوند میان مومنان بسته است و هر فردی که در مشرق یا مغرب باشد و به خدا و فرشتگان و کتاب‌های آسمانی و پیامبرانش و روز قیامت ایمان داشته باشد او برادر یا خواهر مؤمنان است. مؤمنان باید آن چه را برای خود می‌پسندند برای دیگران هم بپسندند و آن چه را که برای خود نمی‌پسندند برای دیگران نیز نپسندند. بنابراین، پیامبرصبا فرمان دادن به رعایت اخّوت ایمانی فرمود: «با یکدیگر حسد مورزید. و وقتی کسی می‌خواهد چیزی را بخرد به منظور بالا بردن قیمت آن، از آن تعریف نکنید و در حالی که قصد خرید آن‌را ندارید بر بهای آن میافزایید. و با یکدیگر دشمنی نکنید درحالیکه او می‌خواهد کالای شخص دیگری بخرد تا مبادا این کار او را از خریدن آن کالا منصرف نمایید. و بندگان خدا و برادر باشید. مسلمان برادر مسلمان است، بر او ستم نمی‌کند و او را تنها نمی‌گذارد و او را کوچک نمی‌گرداند».

همچنین در صحیحن از پیامبرصروایت است که فرمود: «مثال مومن نسبت به مومن همانند ساختمانی است که اجزای آن یکدیگر را تقویت می‌کند. و پیامبر انگشتانش را در هم دیگر فرو برد». خدا و پیامبر فرمان داده‌اند تا مومنان حقوق یکدیگر را ادا کنند و به آنچه که سبب همبستگی و محبّت و نزدیک شدن آن‌ها به یکدیگر می‌شود پایبند باشند. این بیان‌گر آن است که مومنان بر یکدیگر حق دارند. از جمله این حقوق یکی این است که هرگاه جنگی میان مؤمنان درگرفت که سبب دور شدن دل‌ها از هم دیگر و متنفر شدن آن از همدیگر می‌شود، مؤمنان باید میان برادرانشان صلح و صفا برقرار کنند و دشمنی آن‌ها را از بین ببرند.

سپس به‌طور عام به تقوی و پرهیزگاری امر نمود و برخورداری از رحمت خدا ونتیجه تقوی وادای حقوق مومنان قرار داد و فرمود: ﴿لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَباشد که به شما رحم شود. و هرگاه آدمی رحمت خدا را به دست آورد خیر دنیا و آخرت را به دست می‌آورد و این دلالت می‌نماید که به جا نیاوردن حقوق مومنان از بزرگ‌ترین موانع رحمت است. غیر از آنچه گذشت در این دو آیه فواید دیگری وجود دارد که عبارتند از:

۱- جنگیدن مومنان با یکدیگر با اخّوت ایمانی منافات دارد بنابراین، یکی از بزرگ‌ترین گناهان کبیره است.

۲- ایمان و برادری ایمانی با جنگ و دعوا از بین نمی‌رود. همان‌طور که ایمان با گناهان کبیره غیر از شرک از میان نمی‌رود، و مذهب اهل سنّت و جماعت همین است.

۳- ایجاد صلح و سازش دادگرانه واجب است و باید با تجاوزگران جنگید تا اینکه به خدا برگردند، و اگر آن‌ها به حکم غیر خدا برگشتند یعنی برگشتن آنها به نحوی بود که شرعاً جایز نباشد به آن اعتراف شود و بدان عمل گردد (این‌کارِ) آنان جایز نیست.

۴- اموال متجاوزان مصون است، چون خداوند فقط خون‌هایشان را به هنگام ادامه دادن به تجاوزگری مباح قرار داده نه اموال و دارایی‌هاشان را.

آیه‌ی ۱۱:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا یَسۡخَرۡ قَوۡمٞ مِّن قَوۡمٍ عَسَىٰٓ أَن یَکُونُواْ خَیۡرٗا مِّنۡهُمۡ وَلَا نِسَآءٞ مِّن نِّسَآءٍ عَسَىٰٓ أَن یَکُنَّ خَیۡرٗا مِّنۡهُنَّۖ وَلَا تَلۡمِزُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ وَلَا تَنَابَزُواْ بِٱلۡأَلۡقَٰبِۖ بِئۡسَ ٱلِٱسۡمُ ٱلۡفُسُوقُ بَعۡدَ ٱلۡإِیمَٰنِۚ وَمَن لَّمۡ یَتُبۡ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ١١[الحجرات: ۱۱]. «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! گروهی از شما گروهی دیگری را مسخره نکنند چه بسا که آنان از اینان بهتر باشند و نباید زنانی زنانی دیگر را مسخره کنند چه بسا که آنان از اینان بهتر باشند و هم‌دیگر را مورد عیب‌جویی قرار ندهید. و یک‌دیگر را با لقب‌های زشت مخوانید. چه بد است فسق بعد از ایمان! و کسانی‌که توبه نکنند ایشان ستمگرند».

این نیز یکی از حقوق مومنان بر یکدیگر است و آن اینکه ﴿لَا یَسۡخَرۡ قَوۡمٞ مِّن قَوۡمٍهیچ گروهی، گروهی دیگر را با سخن و یا کرداری که بر تحقیر مسلمان دلالت می‌کند مورد استهزار و تمسخر قرار ندهد، چرا که این کار حرام و ناجایز است و نشان‌گر خودپسندی مسخره‌گر می‌باشد. زیرا چه بسا فردی که مورد مسخره قرار گرفته می‌شود از مسخره کردن بهتر باشد، و اغلب چنین است، چون مسخره فقط از کسی سر می‌زند که قلبش سرشار از زشتی‌های اخلاقی است. بنابراین پیامبرصفرمود: «برای بدی شخص همین کافی است که برادر مسلمانش را تحقیر کند». سپس فرمود: ﴿وَلَا تَلۡمِزُوٓاْ أَنفُسَکُمۡو از یکدیگر عیب‌جویی نکنید. «لمز» یعنی عیب‌جویی با زبان، و «همز» عیب‌جویی با عمل و کردار، و از هر دو نهی شده و هر دو حرام هستند و کسی که چنین می‌کند وارد جهنّم خواهد شد. همان‌طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَیۡلٞ لِّکُلِّ هُمَزَةٖ لُّمَزَةٍ١[الهمزة: ۱]. وای به حال هرکس که عیب‌جو و طعنه زن باشد! و اینکه در فرموده‌ی خود ﴿أَنفُسَکُمۡاز مومن به عنوان نفس برادر ایمانی نام برده است بدان جهت ا ست که مومنان باید همانند یک تن باشند، و هرگاه مومن، مومن دیگری را مورد عیب‌جویی قرار دهد این باعث می‌شود تا دیگری نیز او را مسخر کند. پس او سبب شده تا مورد عیب‌جویی و تمسخر قرار بگیرد. ﴿وَلَا تَنَابَزُواْ بِٱلۡأَلۡقَٰبِو هم دیگر را با القاب زشت مخوانید. یعنی هرکس برادرش را با لقبی که دوست ندارد طعنه نزند. امّا القابی که مذموم و زشت نیستند در این داخل نمی‌باشند.

﴿بِئۡسَ ٱلِٱسۡمُ ٱلۡفُسُوقُ بَعۡدَ ٱلۡإِیمَٰنِچه بد است که به‌جای ایمان و عمل به شرائع آن به روی گردانی از اوامر و نواهی خدا و متّهم کردن یکدیگر به گناه و فسق و القاب زشت روی آورید ﴿وَمَن لَّمۡ یَتُبۡ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَو هرکس که توبه نکند ایشان ستمگرند. و بر بنده واجب است که به سوی خدا برگردد و توبه نماید و با حلّالیت خواستن از برادر مسلمانش و ستایش نمودن او در برابر مذمّت وی حق برادری را ادا کند.

﴿وَمَن لَّمۡ یَتُبۡ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَپس مردم دو دسته‌اند، دسته‌ای که به خود ستم می‌کنند و توبه نمی‌نمایند، دسته‌ای که توبه می‌کنند و رستگار می‌شوند، و به غیر از اینها گروهی دیگر وجود ندارد.

آیه‌ی ۱۲:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱجۡتَنِبُواْ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلظَّنِّ إِنَّ بَعۡضَ ٱلظَّنِّ إِثۡمٞۖ وَ لَا تَجَسَّسُواْ وَلَا یَغۡتَب بَّعۡضُکُم بَعۡضًاۚ أَیُحِبُّ أَحَدُکُمۡ أَن یَأۡکُلَ لَحۡمَ أَخِیهِ مَیۡتٗا فَکَرِهۡتُمُوهُۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ تَوَّابٞ رَّحِیمٞ١٢[الحجرات: ۱۲]. «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! از بسیاری از گمان‌ها بپرهیزید، بی‌شک برخی از گمان‌ها گناه می‌باشند. و جاسوسی مکنید و برخی از شما برخی دیگر را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‌اش را بخورد؟ به یقین که آن‌را ناپسند می‌دارید، و از خداوند پروا دارید، بی‌گمان خداوند توبه‌پذیر و مهربان است».

خداوند از بسیاری از گمان‌های بد نسبت به مومنان نهی کرده و می‌فرماید: ﴿إِنَّ بَعۡضَ ٱلظَّنِّ إِثۡمٞبی‌شک برخی از گمان‌ها گناه هستند. مانند گمانی که عاری از حقیقت است و قرینه‌ای هم بر صحّت آن وجود ندارد. و مانند گمان بد که با بسیاری از گفته‌ها و کارهای حرام و ناجایز همراه است، چرا که اگر گمان بد در دل بماند فقط به این بسنده نمی‌کند، بلکه همواره آن را می‌پرواند و سرانجام به گفته‌ها و کارهای ناروا روی می‌آورد، و در دل او نسبت به برادر مسلمانش بدگمانی و نفرت ودشمنی پدید می‌آید که همواره به خلاف آن امر شده است. ﴿وَ لَا تَجَسَّسُواْو جاسوسی نکنید و دنبال عیب‌های مسلمانان نباشید و آنان‌را به حال خود واگذارید و از لغزش‌های آنان چشم‌پوشی کنید، لغزش‌هایی که اگر آشکار شوند چیزهایی ناشایست برملا می‌گردد. ﴿وَلَا یَغۡتَب بَّعۡضُکُم بَعۡضًاو برخی از شما برخی دیگر را غیبت نکند. غیبت همان‌طور که پیامبرصمی‌فرماید یعنی «پشت سر برادرت چیزی بگویی که او را ناراحت می‌کند گرچه آن عیب در او باشد». سپس مثالی را بیان کرد که آدمی را از غیبت کردن متنّفر می‌کند. پس فرمود: ﴿أَیُحِبُّ أَحَدُکُمۡ أَن یَأۡکُلَ لَحۡمَ أَخِیهِ مَیۡتٗا فَکَرِهۡتُمُوهُآیا هیچ‌یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‌اش را بخورد؟ به یقین همه شما از مرده خواری بدتان می‌آید. غیبت کردن را به خوردن گوشت برادری که مرده است تشبیه کرده است، کاری که مردم به شدت از آن نفرت دارند. پس همان‌طور که شما خوردن گوشت برادر مرده‌تان را ناپسند می‌دارید، باید غیبت کردنِ برادر و خوردنِ گوشت او را درحالیکه زنده است ناپسند بدارید. ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ تَوَّابٞ رَّحِیمٞو از خدا پروا بدارید، بی‌گمان خداوند توبه‌پذیر مهربان است، «توّاب» یعنی خدایی که به بنده اجازه می‌دهد توبه کند و به ا و توفیق می‌دهد تا توبه نماید. و آن‌گاه با پذیرفتن توبه‌اش به سوی او باز می‌گردد. خداوند نسبت به بندگانش مهربان است و آن‌ها را به چیزی فرا خوانده که به آن‌ها فایده می‌دهد و توبه را از آن‌ها می‌پذیرد. و این آیه دلیلی است بر پرهیز از غیبت و این که غیبت یکی از گناهان کبیره است چون خداوند آن‌را با خوردن گوشت مرده تشبیه کرده و این کار از گناهان کبیره است.

آیه‌ی ۱۳:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰکُم مِّن ذَکَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰکُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَکۡرَمَکُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٞ١٣[الحجرات: ۱۳]. «ای مردم! ما شما را از مرد و زنی آفریده‌ایم و شما را گروه‌ها و قبیله‌هایی گردانده‌ایم تا هم‌دیگر را بشناسید. بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. بی‌گمان خداوند آگاه و باخبر است».

خداوند خبر می‌دهد که او بنی‌آدم را از یک اصل و از یک جنس آفریده است، و همه از یک مرد و زن آفریده شده‌اند و همه به آدم و حوا بر می‌گردند. ولی خداوند از آن دو، مردان و زنان بسیاری را پراکنده کرده و آن‌ها را قبیله‌ها و گروههای گردانیده است. پس آن‌ها را به طوایف کوچک و بزرگ تقسیم کرده تا هم دیگر را بشناسند. زیرا اگر هریک مستقل باشد و به قبیله و گروهی منسوب نباشد هم دیگر را نمی‌شناسند و با یکدیگر همکاری نمی‌کنند و حقوق خویشاوندی را به جای نمی‌آورند، چرا که این کارها در سایه شناخت انجام می‌شود، ولی خداوند آن‌ها را قبیله‌ها و گروههای گردانیده تا این منافع و دیگر اموری که بستگی به شناخت دارند تحقق پذیرند و نسب‌ها مشخص شوند امّا باید دانست که برتری به تقواست. پس گرامی ترین آن‌ها نزد خداوند پرهیزگارترین آنان است، و آن کسی است که بیشتر از دیگران خداوند را اطاعت نماید و بیش‌تر از گناه دوری کند. نه کسی که قوم و خویش او بیش‌تر باشد یا نسبش بالاتر و شریف‌تر باشد. امّا خداوند دانا و با خبر است و کسی را که ظاهرا و باطنا پرهیزگاری می‌نماید می‌شناسد و هریک را به آن چه که سزاوارش است جزا می‌دهد. این آیه دلیلی است بر این که علم انساب از نظر شرعی مطلوب است، و خداوند به همین منظور آن‌ها را قبیله قبیله و گروه گروه گردانیده است.

آیه‌ی ۱۸-۱۴:

﴿قَالَتِ ٱلۡأَعۡرَابُ ءَامَنَّاۖ قُل لَّمۡ تُؤۡمِنُواْ وَلَٰکِن قُولُوٓاْ أَسۡلَمۡنَا وَلَمَّا یَدۡخُلِ ٱلۡإِیمَٰنُ فِی قُلُوبِکُمۡۖ وَإِن تُطِیعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ لَا یَلِتۡکُم مِّنۡ أَعۡمَٰلِکُمۡ شَیۡ‍ًٔاۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ١٤[الحجرات: ۱۴]. «بادیه‌نشینان گفتند: ایمان آورده‌ایم، بگو: شما ایمان نیاورده‌اید بلکه بگوئید: تسلیم شده‌ایم و ایمان هنوز به دل‌هایتان وارد نشده است، واگر از خدا و پیغمبرش فرمانبرداری کنید خدا از (پاداش) کارهایتان چیزی نمی‌کاهد، بی‌گمان خداوند آمرزنده مهربان است».

﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ ثُمَّ لَمۡ یَرۡتَابُواْ وَجَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ١٥[الحجرات: ۱۵]. «مؤمنان (واقعی) تنها کسانی هستند که به خدا و پیغمبرش ایمان آورده، سپس هرگز شک به دل راه نداده، و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کرده‌اند. اینان همان راستگویانند».

﴿قُلۡ أَتُعَلِّمُونَ ٱللَّهَ بِدِینِکُمۡ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۚ وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ١٦[الحجرات: ۱۶]. «بگو: آیا خداوند را از دینتان باخبر می‌کنید حال آنکه خداوند آنچه را که در آسمان‌ها و آنچه که در زمین است می‌داند و او به هر چیزی داناست».

﴿یَمُنُّونَ عَلَیۡکَ أَنۡ أَسۡلَمُواْۖ قُل لَّا تَمُنُّواْ عَلَیَّ إِسۡلَٰمَکُمۖ بَلِ ٱللَّهُ یَمُنُّ عَلَیۡکُمۡ أَنۡ هَدَىٰکُمۡ لِلۡإِیمَٰنِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ١٧[الحجرات: ۱۷]. «بر تو منت می‌گذرند که اسلام آورده‌اند. بگو: با اسلام خود بر من منّت مگذارید بلکه خدا بر شما منّت می‌گذراد که شما ره به‌سوی ایمان رهنمود کرده است اگر راستگوئید».

﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ غَیۡبَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَٱللَّهُ بَصِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ١٨[الحجرات: ۱۸]. «بی‌گمان خداوند غیب آسمان‌ها و زمین را می‌داند و خداوند به آنچه می‌کند بیناست».

خداوند متعال از گفته برخی از بادیه‌نشینان خبر می‌دهد که در زمان پیامبر بدون بینش و بدون آنکه آنچه را ایما اقتضا می‌نماید انجام دهند، وارد اسلام شدند. آن‌ها با این وجود ادّعا کردند و گفتند: «ایمان آورده‌ایم» یعنی انگار ایمان کامل آورده‌اند که همه‌ی امور ایمان را شامل می‌شود، زیرا این سخن مقتضی آن است که ایمان باید به این صورت باشد. خداوند به پیامبرش فرمان داد تا در پاسخ آن‌ها بگوید: ﴿قُل لَّمۡ تُؤۡمِنُواْبگو: ادّعای ایمانِ کامل ظاهری و باطنی برای خود نکنید، ﴿وَلَٰکِن قُولُوٓاْ أَسۡلَمۡنَابلکه بگوئید: وارد اسلام شده‌ایم. و به این بسنده کنید، چون ﴿وَلَمَّا یَدۡخُلِ ٱلۡإِیمَٰنُ فِی قُلُوبِکُمۡهنوز ایمان به دل‌های شما راه نیافت است، بلکه از ترس و یا از روی طمع و امثال آن مسلمان شده‌اید، بنابراین، صفا و نور ایمان به دل‌هایتان وارد نشده است. ﴿وَلَمَّا یَدۡخُلِ ٱلۡإِیمَٰنُ فِی قُلُوبِکُمۡیعنی هنگامیکه این سخن را می‌گویید هنوز ایمان به دل‌هایتان راه نیافته است. در این بخش از آیه اشاره به حالات بعدی آنان است، چرا که خداوند با دادن ایمان حقیقی و توفیق جهاد و راه خدا بر بسیاری از آن‌ها منّت گذارد. ﴿وَإِن تُطِیعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُو اگر با انجام کارهای خیر و ترک امور شر از خدا و پیغمبرش اطاعت کنید، ﴿لَا یَلِتۡکُم مِّنۡ أَعۡمَٰلِکُمۡ شَیۡ‍ًٔابه اندازه ذرّه‌ای از پاداش اعمالتان نمی‌کاهد، بلکه پاداشتان را به تمام و کمال می‌دهد و کوچک‌ترین چیزی را از دست نمی‌دهید. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌبی‌گمان خداوند آمرزنده و مهربان است. یعنی هرکس را که به‌سوی او برگردد و توبه نماید می‌آمرزد و نسبت به او مهربان است و توبه‌اش را می‌پذیرد. ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ ثُمَّ لَمۡ یَرۡتَابُواْ وَجَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِمومنان حقیقی تنها کسانی هستند که هم به خدا و پیغمبرش ایمان آورده و هم در راه خدا جهاد کرده‌اند، زیرا هرکس با کافران جهاد کند ایمان کامل در قلبش وجود دارد، چون کسی که با دیگران به خاطر اسلام و ایمان و انجام دادن دستورات خدا جهاد می‌کند به طریق اولی با خودش در این باره جهاد می‌کند، و هرکس جهاد نکند این دلیل ضعیف بودن ایمانش می‌باشد.

و خداوند صحت ایمان را مشروط به آن کرد که شک و گمانی در آن نباشد، زیرا ایمان سودمند عبارت است از یقین قطعی به تمامی اموری که خداوند به ایمان داشتن به آن دستور داده است، یقینی که هیچ شکّی به آن راه نمی‌یابد.

﴿أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَاینان کسانی هستند که با کارهای زیبایشان ایمانشان را تصدیق کردند زیرا راست بودن ادّعای بزرگ، نیاز به دلیل و برهان دارد و بزرگ ترین مساله ادّعای ایمان می‌باشد که معیار خوشبختی و رستگاری همیشگی. پس هرکس ادّعای ایمان کند و واجبات و لوازم آن را انجام دهد، او راستگو و مومن حقیقی است. و هرکس چنین نباشد در ادعای خود صادق نیست و ادّعای او فایده‌ای ندارد. چون ایمان در قلب قرار دارد و فقط خداوند از آن آگاهی دارد.

پس اثبات ایمان یا نفی آن به معنی آگاه کردن خداوند از چیزی است که در دل می‌باشد و این بی‌ادبی و بی‌گمانی در رابطه با خداوند است. بنابراین فرمود: ﴿قُلۡ أَتُعَلِّمُونَ ٱللَّهَ بِدِینِکُمۡ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۚ وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ١٦بگو: آیا خداوند را از دین و ایمانتان با خبر می‌سازید درحالیکه خداوند همه آن چه را که در آسمان‌ها می‌باشد و همه آن چه را که در زمین است می‌داند و او به هر چیزی داناست؟!.

این شامل همه چیز می‌شود که از جمله آن ایمان و کفر و نیکی و بدکاری است که در دل پنهان است. خداوند همه این‌ها را می‌داند و طبق آن سزا و جزا می‌دهد، اگر خوب باشد پاداش نیک و اگر بد باشد سزای بد می‌دهد. این حالتی است از حالات کسی که ادّعای ایمان می‌کند امّا در حقیقت ایمان ندارد. چنین کسی با این ادّعا یا می‌خواهد خداوند را آگاه سازد در صورتی که خداوند به هر چیزی داناست، و یا هدفش از این سخن و ادّعا منت گذاشتن بر پیغمبر خداست و این که آن‌ها چیزی اتفاق نموده‌اند که به سودشان نیست، بلکه از بهره‌های دنیوی آن‌هاست، و این خود آرایی با چیزی است که زیبایی نمی‌آفریند، و افتخار کردن به چیزی است که شایسته نیست با آن بر پیامبر افتخار ورزند. پس در حقیقت خداوند بر آن‌ها منّت می‌گذارد.

و همان‌طور که خداوند با آفریدن و روزی دادن و نعمت‌های ظاهری و باطنی بر آن‌ها منّت نهاده، با دادن ایمان و هدایت نمودن آن‌ها به سوی اسلام بر آن‌ها منّت بزرگ‌تری گذارده که از همه چیز برتر است. بنابراین فرمود: ﴿یَمُنُّونَ عَلَیۡکَ أَنۡ أَسۡلَمُواْۖ قُل لَّا تَمُنُّواْ عَلَیَّ إِسۡلَٰمَکُمۖ بَلِ ٱللَّهُ یَمُنُّ عَلَیۡکُمۡ أَنۡ هَدَىٰکُمۡ لِلۡإِیمَٰنِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ١٧بر تو منّت می‌گذارند که اسلام آورده‌اند. بگو: با اسلام آوردن خود بر من منّت مگذارید بلکه خدا بر شما منّت می‌گذارد که شما را به سوی ایمان رهنمود کرده است اگر راستگوئید.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ غَیۡبَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِهمانا خداوند پنهانی‌های آسمان‌ها و زمین را که بر مردم پوشیده هستند می‌داند مانند آن چه در ژرفای دریاهاست و در دل صحراهاست و آن چه که شب آن را پنهان نموده یا روز آن را پوشانده است، همه این‌ها را می‌داند و قطره‌های باران و ذرّه‌های ریگ و آنچه در دل‌ها پنهان است و امور پوشیده و پنهان را می‌داند: ﴿وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا یَعۡلَمُهَا وَلَا حَبَّةٖ فِی ظُلُمَٰتِ ٱلۡأَرۡضِ وَلَا رَطۡبٖ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٖ[الأنعام: ۵۹]. «و هیچ برگی از درختی نمی‌افتد مگر این که خداوند آن را میداند، و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین نیست و هیچ‌تر و خشکی نیست مگر این که در کتاب روشنگری ثبت و ضبط شده است». ﴿وَٱللَّهُ بَصِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَو خداوند به آنچه می‌کنید بیناست، اعمالتان را بر می‌شمارد ثبت و ضبط می‌نماید و آن‌را به تمام و کمال به شما می‌دهد و شما را طبق آن به اقتضای رحمت و حکمت رسایش سزا و جزا می‌دهد.

پایان تفسیر سوره‌ی حجرات

تفسیر سوره‌ی فتح


مدنی و ۲۹ آیه است.

آیه‌ی ۳-۱:

﴿إِنَّا فَتَحۡنَا لَکَ فَتۡحٗا مُّبِینٗا١[الفتح: ۱]. «بدون شک ما برای تو فتح آشکاری فراهم ساخته‌ایم».

﴿لِّیَغۡفِرَ لَکَ ٱللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنۢبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکَ وَیَهۡدِیَکَ صِرَٰطٗا مُّسۡتَقِیمٗا٢[الفتح: ۲]. «تا سرانجام خداوند همه‌ی گناهان گذشته و آینده‌ی تو را ببخشاید و نعمتش را بر تو تمام نماید و تو را به راه راست هدایت کند».

﴿وَیَنصُرَکَ ٱللَّهُ نَصۡرًا عَزِیزًا٣[الفتح: ۳]. «و خداوند به نصرتی پیروزمندانه تو را یاری دهد».

این فتح مذکور همان صلح حدیبیه است. آنگاه که مشرکین، پیامبرصرا که به قصد انجام عمره آمده بود از ورود به مّکه بازداشتند. داستانی طولانی است که سرانجام پیامبر با آن‌ها بر این امر صلح نمود که تا ده سال میان او و آن‌ها جنگی نباشد و پیامبر در سال آینده برای ادای عمره بیاید. نیز یکی از بندهای صلح نامه این بود که هرکس بخواهد به پیمان قریش داخل شود اجازه دارد و هرکس بخواهد به پیمان پیامبرصداخل شود اجازه دارد.

و به سبب این صلح که در میان مردم امنیت و آسایش ایجاد کرد، دایره و شعاع فراخوانی به‌سوی دین خدای گسترش پیدا کرد، و هر مومنی که در هر مکانی از آن منطقه قرار داشت می‌توانست به‌سوی خدا دعوت کند. نیز این صلح زمینه را فراهم کرد تا هرکس که می‌خواهد درباره‌ی حقیقت اسلام تحقیق کند، پس مردم در این دوره، گروه گروه وارد دین خدا شدند. از این رو خداوند این صلح را فتح و پیروی نامید و آن را به پیروزی و فتح آشکار توصیف کرد، چون هدف از گشودن و فتح شرهای مشرکین قوّت گرفتن دین خدا و پیروز شدن مسلمان‌هاست، که این هدف با آن فتح و ظفر تحقق پیدا کرد. و به دنبال این فتح خداوند چند چیز را پیش آورد، و فرمود: ﴿لِّیَغۡفِرَ لَکَ ٱللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنۢبِکَ وَمَا تَأَخَّرَتا سرانجام خداوند همه‌ی گناهان گذشته و آینده‌ی تو را ببخشاید و ـ الله اعلم ـ این بدان جهت است که به سبب فتح و گرویدن زیاد مردم به دین، عبادات، و طاعات زیادی انجام گرفته است.

و پیامبر شرایطی را در این صلح تحمّل کرد که جز پیامبران اولوالعزم کسی نمی‌تواند برآن شکیبایی ورزد، و این از بزرگترین فضیلت‌ها و کرامت‌های اوست که خداوند گناهان گذشته و آینده‌ی او را بخشید. ﴿وَیُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکَو تا با قوّت دادن به دین تو و یاری کردنت در مقابل دشمنانت و وسیع‌تر شدن دایره‌ی پیام و سخن تو نعمت خود را بر تو تمام نماید، ﴿وَیَهۡدِیَکَ صِرَٰطٗا مُّسۡتَقِیمٗاو تا تو را به راه راست رهنمون شود که به وسیله‌ی آن به سعادت همیشگی و رستگاری جاودانی دست یابی.

﴿وَیَنصُرَکَ ٱللَّهُ نَصۡرًا عَزِیزًاو خداوند به پیروزی و نصرتی قوی تو را یاری دهد که اسلام در آن سست و ضعیف نمی‌گردد بلکه پیروزی کامل را به دست می‌آورد و کافران ریشه کن و خوار می‌گردند و کم می‌شوند و مومنان بیش‌تر می‌گردند و خودشان و مالهایشان رشد می‌نمایند.

سپس آثار و پیامدهای این فتح را برای مومنان بیان کرد و فرمود:

آیه‌ی ۶-۴:

﴿هُوَ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ ٱلسَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ لِیَزۡدَادُوٓاْ إِیمَٰنٗا مَّعَ إِیمَٰنِهِمۡۗ وَلِلَّهِ جُنُودُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمٗا٤[الفتح: ۴]. «اوست خدایی که در دل مؤمنان آرامش نازل کرد تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند. و لشکرهای آسمان و زمین از آن خداست و خداوند دانای فرزانه است».

﴿لِّیُدۡخِلَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَا وَیُکَفِّرَ عَنۡهُمۡ سَیِّ‍َٔاتِهِمۡۚ وَکَانَ ذَٰلِکَ عِندَ ٱللَّهِ فَوۡزًا عَظِیمٗا٥[الفتح: ۵]. «تا مردان و زنان مؤمن را به باغ‌های بهشتی درآورد که در زیر (درختان و کاخ‌های) آن رودبارها روان است و جاودانه در آن خواهند بود، و اینکه گناهان و بدی‌هایشان را بزداید و این در نزد خدا پیروزی بزرگی است».

﴿وَیُعَذِّبَ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتِ وَٱلۡمُشۡرِکِینَ وَٱلۡمُشۡرِکَٰتِ ٱلظَّآنِّینَ بِٱللَّهِ ظَنَّ ٱلسَّوۡءِۚ عَلَیۡهِمۡ دَآئِرَةُ ٱلسَّوۡءِۖ وَغَضِبَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمۡ وَلَعَنَهُمۡ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِیرٗا٦[الفتح: ۶]. «و تا اینکه مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرکی را عذاب کند که به خدا گمان بد می‌بردند، بدی‌ها و بلاها تنها ایشان را دربر می‌گیرد و خداوند بر آنان خشمگین است و آنان‌را لعنت می‌کند و دوزخ را برایشان آماده ساخته است که بد جایگاهی است».

خداوند متعال از منّت خویش بر مومنان خبر می‌دهد که با ایجاد آرامش برای مومنان بر آن‌ها منّت گذارد، و آن اعتماد به نفس و پایداری است به هنگام آزمایش‌های پریشان کننده و به هنگام حدوث امور مشکلی که قلب را مشوش و مضطرب می‌نماید و خردها را پریشان می‌کند و آنان را ضعیف می‌گرداند. پس، از جمله نعمت‌های خداوند بر بنده در این حالت این است که او را پایدار و استوار گرداند و به قلبش اطمینان و آرامش بدهد تا با دلی استوار و وجودی آرام با این سختی‌ها روبرو شود و برای انجام دستور خداوند در این حالت آماده باشد. پس با این ایمانش افزوده می‌شود. اصحاب شوقتی دیدند شرایطی که میان پیامبرصو مشرکان مقرّر گردیده به ظاهر چنان به نظر می‌آمد که از جایگاه مسلمین کاسته شده و مورد اهانت قرار گرفته‌اند و این امری است که هرکس نمی‌تواند بر آن صبر کند، ولی اصحاب بر آن صبر نمودند.

پس وقتی که خود را وادار به تحمّل آن نمودند، با این کار ایمانی بر ایمانشان افزوده شد، ﴿وَلِلَّهِ جُنُودُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِو لشکرهای آسمان و زمین از آن خداست. یعنی همه تحت فرمانروایی خدا و تحت تدبیر او هستند و او بر آن‌ها چیره است. پس مشرکان گمان نبرند که خداوند دین و پیامبرش را یاری نمی‌کند. بلکه خداوند متعال دانا و با حکمت است و حکمت او اقتضا می‌کند که روزها را میان مردم دست به دست بگرداند و پیروزی مسلمین را برای وقتی دیگر به تاخیر بیاندازد.

﴿لِّیُدۡخِلَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَا وَیُکَفِّرَ عَنۡهُمۡ سَیِّ‍َٔاتِهِمۡتا مردان و زنان مومن را به باغ‌های بهشتی درآورد که در زیر درختان و کاخ‌های آن رودبارها روان است و جاودانه در آن خواهندبود. و تا این که گناهان و بدی‌هایشان را بزداید. پس این بزرگ ترین چیزی است که برای مومنان حاصل می‌شود. یعنی با وارد شدن به باغ‌های بهشت هر امر مرغوب و مطلوبی برایشان به دست می‌آید و با زدودن بدی‌هایشان هر آن چه ناگوار است از آنان دور می‌گردد. ﴿وَکَانَ ذَٰلِکَ عِندَ ٱللَّهِ فَوۡزًا عَظِیمٗاواین پاداش رستگاری و بزرگی است که در این فتح برای مومنان به دست آمد.

و خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را عذاب می‌دهد و چیزهایی به آن‌ها نشان می‌دهد که آن‌ها را ناراحت خواهد کرد، زیرا می‌خواستند مومنان خوار شوند و درباره‌ی خداوند گمان بد می‌بردند که او دینش را یاری نمی‌کند و کلمه‌ی خود را برتر نمی‌گرداند، و اهل باطل بر اهل حق چیره خواهند شد، امّا خداوند گمانشان را باطل گرداند و بلا و مصیبت را بر آن‌ها وارد ساخت. ﴿وَغَضِبَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمۡبه خاطر دشمنی آن‌ها با خدا و پیامبرش خداوند بر آن‌ها خشمگین شده، ﴿وَلَعَنَهُمۡو آنان را از رحمت خویش دور نموده، ﴿وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِیرٗاو دوزخ را برایشان آماده کرده که بد جایگاهی است.

آیه‌ی ۷:

﴿وَلِلَّهِ جُنُودُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَکَانَ ٱللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا٧[الفتح: ۷]. «و لشکرهای آسمان و زمین از آن خداوند می‌باشد و خداوند پیروزمند فرزانه است».

مجدّداً تکرار نمود که فرمانروایی آسمان‌ها و زمین و لشکرهایی که در آسمان‌ها و زمین می‌باشند از آن خداوند هستند تا بندگان بدانند عزّت دهنده و خوار کننده تنها خداوند است و او لشکریانش را که به او منسوب‌اند یاری خواهد کرد. همانگونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ١٧٣[الصافات: ۱۷۳]. «و به راستی که لشکریان ما پیروز هستند». ﴿وَکَانَ ٱللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًاو خداوند نیرومند و بر هر چیزی چیره است. و همگام با عزت و قدرتی که دارد، در آفرینش و تدبیرش حکیم است و آفرینش و تدبیرش بر اساس چیزی است که حکمت و کاردانی‌اش آن را اقتضا می‌کند.

آیه‌ی ۹-۸:

﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰکَ شَٰهِدٗا وَمُبَشِّرٗا وَنَذِیرٗا٨[الفتح: ۸]. «بدون شک ما تو را به عنوان گواه و مژده‌رسان و بیم‌دهنده فرستادیم».

﴿لِّتُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُۚ وَتُسَبِّحُوهُ بُکۡرَةٗ وَأَصِیلًا٩[الفتح: ۹]. «تا به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید و او را یاری دهید و او را بزرگ دارید و بامدادن و شامگاهان خداوند را تسبیح گویید».

﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰکَ شَٰهِدٗاای پیامبر بزرگوار! ما تو را به عنوان گواه بر کارهای خوب و بدی که امّت تو انجام می‌دهند فرستاده‌ایم و تو را بر گفت‌ها و مسائل حق و باطل گواه قرار داده ایم و تو را فرستاده‌ایم تا به یگانگی و کمال خداوند از هر جهت گواهی بدهی. ﴿وَمُبَشِّرٗا وَنَذِیرٗاو تو را فرستاده‌ایم تا به کسی که از تو و از خدا پیروی می‌کند به پاداش دینی و دنیوی و اخروی مژده بدهی. و کسی را که از فرمان خدا سرپیچی می‌نماید به عذاب دنیا و آخرت هشدار دهی.

و کمال و مژده بیم داده می‌شود بیان شوند، پس پیامبر، خیر و شر و سعادت و شقاوت و حق و باطل را روشن کرد.

بنابراین، به دنبال این فرمود: ﴿لِّتُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِتا به سبب دعوت شدنِ شما از سوی پیامبر و تعلیم دادن چیزی که به سودتان است، ایمان بیاورید. او را فرستاده ایم تا به خدا و پیامبرش ایمان آورید که ایمان آوردن مستلزم این است از خدا و پیامبر در همه کارها اطاعت کنید. ﴿وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُو پیامبر را یاری نمایید و او را بزرگ بدارید و حقوق او را به جای آورید همان‌طور که او منّت بزرگی بر گردن شما دارد. ﴿وَتُسَبِّحُوهُ بُکۡرَةٗ وَأَصِیلًاو خداوند را در صبح و شام به پاکی یاد کنید.

پس خداوند در این آیه آن چه را که حق مشترک خدا و پیامبرش می‌باشد که ایمان آوردن به خدا و رسول است بیان کرد، سپس حق ویژه‌ی پیامبر را که یاری کردن وی و بزرگداشت اوست بیان نمود، و نیز حق ویژه‌ی خداوند را که تسبیح گفتتن او با نماز و دیگر کارهاست ذکر کرد.

آیه‌ی ۱۰:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ ٱللَّهَ یَدُ ٱللَّهِ فَوۡقَ أَیۡدِیهِمۡۚ فَمَن نَّکَثَ فَإِنَّمَا یَنکُثُ عَلَىٰ نَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِمَا عَٰهَدَ عَلَیۡهُ ٱللَّهَ فَسَیُؤۡتِیهِ أَجۡرًا عَظِیمٗا١٠[الفتح: ۱۰]. «بی‌گمان کسانیکه با تو بیعت می‌بندند جز این نیست که با خدا بیعت می‌بندند. دست خدا بالای دست آنان است، پس هرکس پیمان‌شکنی کند به زیان خود پیمان‌شکنی می‌کند و هرکس به آنچه که بر آن با خدا عهد بسته است وفا کند (خداوند) پاداش بسیار بزرگی به او می‌دهد».

یعنی که خداوند به آن اشاره کرده «بیعۀ الرضوان» است که در آن اصحاب شبا پیامبرصبیعت کردند و با او پیمان بستند که از جنگ فرار نکنند گرچه از آن‌ها جز تعداد اندکی باقی نماند، و گرچه در حالتی باشند که فرار نمودن در آن جایز باشد. پس خداوند متعال خبر داد: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ ٱللَّهَبی‌گمان کسانی‌که با تو بیعت می‌کنند در حقیقت با خدا بیعت می‌کنند. و خداوند بر این مطلب بیش‌تر تاکید کرد و فرمود: ﴿یَدُ ٱللَّهِ فَوۡقَ أَیۡدِیهِمۡدست خدا بالای دست آنان است. یعنی گویا آنان با خداون بیعت کردند و با این بیعت دست در دست او گذاشتند و این‌ها همه برای تاکید بیش‌تر است و این که آن‌ها را به وفا نمودن وادار کند. بنابراین فرمود: ﴿فَمَن نَّکَثَپس هرکس پیمان شکنی کند و به عهدی که با خدا بسته است وفا ننماید، ﴿فَإِنَّمَا یَنکُثُ عَلَىٰ نَفۡسِهِپیمان شکنی او به زبان خودش است، چون سرانجام بدِ آن به خودش بر می‌گردد و کیفر آن به او خواهد رسید. ﴿وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِمَا عَٰهَدَ عَلَیۡهُو هرکس به عهدی که با خداوند بسته است وفا نماید و آن‌را به طور کامل انجام دهد، ﴿فَسَیُؤۡتِیهِ أَجۡرًا عَظِیمٗاخداوند به او پاداش بزرگی می‌دهد و اندازه آن‌را جز خدایی که آن‌را بخشیده و داده‌است کسی نمی‌داند.

آیه‌ی ۱۳-۱۱:

﴿سَیَقُولُ لَکَ ٱلۡمُخَلَّفُونَ مِنَ ٱلۡأَعۡرَابِ شَغَلَتۡنَآ أَمۡوَٰلُنَا وَأَهۡلُونَا فَٱسۡتَغۡفِرۡ لَنَاۚ یَقُولُونَ بِأَلۡسِنَتِهِم مَّا لَیۡسَ فِی قُلُوبِهِمۡۚ قُلۡ فَمَن یَمۡلِکُ لَکُم مِّنَ ٱللَّهِ شَیۡ‍ًٔا إِنۡ أَرَادَ بِکُمۡ ضَرًّا أَوۡ أَرَادَ بِکُمۡ نَفۡعَۢاۚ بَلۡ کَانَ ٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرَۢا١١[الفتح: ۱۱]. «باز پس ماندگان عرب‌ها بادیه‌نشین به تو خواهند گفت: اموالمان و فرزندانمان ما را مشغول داشت، پس برای ما آمرزش بخواه، با زبانهایشان چیزی را می‌گویند که در دل‌هایشان نیست، بگو: چه کسی می‌تواند برایتان در برابر خدا ـ اگر در حق شما زیانی بخواهد و یا در حق شما نفعی را اراده کند ـ اختیاری دارد، بلکه خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است».

﴿بَلۡ ظَنَنتُمۡ أَن لَّن یَنقَلِبَ ٱلرَّسُولُ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِلَىٰٓ أَهۡلِیهِمۡ أَبَدٗا وَزُیِّنَ ذَٰلِکَ فِی قُلُوبِکُمۡ وَظَنَنتُمۡ ظَنَّ ٱلسَّوۡءِ وَکُنتُمۡ قَوۡمَۢا بُورٗا١٢[الفتح: ۱۲]. ا «بلکه شما گمان بردید که پیامبر و مؤمنان هرگز به‌سوی خانوادۀ خویش باز نخواهند گشت و این در دل‌هایتان آراسته شد و گمان بد بردید و مردمان تباه و بی‌فایده‌ای بودید».

﴿وَمَن لَّمۡ یُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ فَإِنَّآ أَعۡتَدۡنَا لِلۡکَٰفِرِینَ سَعِیرٗا١٣[الفتح: ۱۳]. «و هرکس به خدا و پیامبرش ایمان نیاورد بداند که ما برای کافران آتش سوزانی آماده ساخته‌ایم».

خداوند اعراب بادیه‌نشینی را که در جهاد با پیامبرصهمراه نشدند و از او بازماندند مذّمت و نکوهش می‌کند، آن‌هایی که ایمانشان ضعیف بود و در دل‌هایشان بیماری وجود داشت و نسبت به خداوند گمان بد بردند. و بیان می‌کند که آن‌ها عذر خواهند آورد که اموال و خانواده‌هایشان آنان را از بیرون رفتن ِ در راه خدا باز داشت و به خود مشغول کرد. و آن‌ها از پیامبر خواستند که برایشان از خداوند آمرزش بخواهد، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿یَقُولُونَ بِأَلۡسِنَتِهِم مَّا لَیۡسَ فِی قُلُوبِهِمۡآنان با زبان‌هایشان چیزی را می‌گویند که در دل‌هایشان نیست. چرا که درخواست آن‌ها از پیامبر برای این که از خداوند برایشان طلب آمرزش نماید بر پشیمان بودن آن‌ها و اقرارشان به گناه دلالت می‌نماید و مبین آن است که شرکت نکردن در جهاد موجب توبه و طلب آمرزش است. پس اگر آن چیزی که در دل‌هایشان است، نبود طلب آمرزش پیامبر برایشان مفید واقع می‌شد چون آن‌ها توبه کرده و بازگشته بودند ولی واقعیت امر و آنچه در دل‌های آنان است چیز دیگری بود، آن‌ها بدان خاطر در جهاد شرکت نکردند که درباره خداوند گمان بد می‌بردند.

آن‌ها گمان بردند که ﴿أَن لَّن یَنقَلِبَ ٱلرَّسُولُ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِلَىٰٓ أَهۡلِیهِمۡ أَبَدٗاپیامبر و مومنان هرگز به‌سوی خانواده‌هایشان بر نخواهند گشت و کشته خواهند شد. و این گمان همچنان در دل‌هایشان قوّت گرفت و به آن مطمئن شدند تا اینکه در دل‌هایشان این پندار استوار گردید. و سبب آن دو چیز بود: یکی این که ﴿قَوۡمَۢا بُورٗامردمان نابود شده و تباهی بودند و خیری در آن‌ها وجود نداشت. پس اگر در آن خیری بود این گمان در دل‌هایشان به سبب دوم این بود که آنان ایمانشان به وعده‌ی خداوند و این که دینش را یاری خواهد کرد و کلمه‌اش را برتر قرار می‌دهد ضعیف بود، بنابراین فرمود: ﴿وَمَن لَّمۡ یُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِو هرکس که به خدا و پیامبرش ایمان نیاورد، کافر و سزاوار عذاب است: ﴿فَإِنَّآ أَعۡتَدۡنَا لِلۡکَٰفِرِینَ سَعِیرٗاپس بداند که ما برای کافران آتش سوزانی را آماده ساخته‌ایم.

آیه‌ی ۱۴:

﴿وَلِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ یَغۡفِرُ لِمَن یَشَآءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَآءُۚ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا١٤[الفتح: ۱۴]. «و فرمانروایی آسمان‌ها و زمین از آن خداست هرکه را بخواهد می‌آمرزد و هرکه را بخواهد عذاب می‌دهد و خداوند آمرزنده مهربان است».

فرمانروایی آسمان‌ها و زمین تنها و فقط از آن اوست و هر آن چه از فرمان‌های تقدیری و تشریعی و جزایی که بخواهد در آن‌ها اجرا می‌نماید، بنابراین احکام جزایی را که به دنبال احکام تشریعی می‌آیند، بیان کرده و می‌فرماید: ﴿یَغۡفِرُ لِمَن یَشَآءُهرکس را که بخواهد می‌آمرزد، و کسی مورد آمرزش او قرار می‌گیرد که دستوراتش را انجام دهد. ﴿وَیُعَذِّبُ مَن یَشَآءُو هرکس را که بخواهد عذاب می‌دهد، و کسی مورد عذاب او قرار می‌گیرد که در انجام دادن فرمان الهی سستی ورزد. ﴿وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗاو خداوند آمرزنده و مهربان است. یعنی صفت همیشگی خدا که هرگز از او جدا نمی‌شود آمرزیدن و مهربانی است، پس او در همه‌ی اوقات گناهکاران را می‌آمرزد و از خطاکاران در می‌گذرد و توبه‌ی توبه کنندگان را می‌پذیرد و خیر فراوانش را شب و روز بر آفریدگانش سرازیر می‌کند.

آیه‌ی ۱۵:

﴿سَیَقُولُ ٱلۡمُخَلَّفُونَ إِذَا ٱنطَلَقۡتُمۡ إِلَىٰ مَغَانِمَ لِتَأۡخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعۡکُمۡۖ یُرِیدُونَ أَن یُبَدِّلُواْ کَلَٰمَ ٱللَّهِۚ قُل لَّن تَتَّبِعُونَا کَذَٰلِکُمۡ قَالَ ٱللَّهُ مِن قَبۡلُۖ فَسَیَقُولُونَ بَلۡ تَحۡسُدُونَنَاۚ بَلۡ کَانُواْ لَا یَفۡقَهُونَ إِلَّا قَلِیلٗا١٥[الفتح: ۱۵]. «هنگامی‌که برای به‌دست آوردن غنیمت‌ها بیرون رفتید باز پس ماندگان خواهند گفت: ما را بگذارید که همراه شما شویم. می‌خواهند وعده‌ی خدا را دگرگون سازند. بگو: هرگز از پی ما نخواهید آمد، خداوند از پیش چنین فرموده است. پس خواهند گفت: بلکه شما نسبت به ما حسد می‌ورزید، حق این استکه جز اندکی درنمی‌یافتند».

وقتی باز پس ماندگان و کسانی را که در جنگ شرکت نکرده‌اند یادآور شد و آن‌ها را مذّمت کرد، بیان داشت که یکی از کیفرهای دنیوی آنان این است که پیامبرصو یارانش هرگاه برای به دست آوردن غنیمت‌هایی بروند که جنگی در آن نیست از آن‌ها می‌خواهند که همراهشان بیرون روند تا آنان را از غنیمت شریک سازند، و می‌گویند: ﴿ذَرُونَا نَتَّبِعۡکُمۡۖ یُرِیدُونَ أَن یُبَدِّلُواْ کَلَٰمَ ٱللَّهِبگذارید ما هم همراه شما شویم. با این کار می‌خ واهند وعده و سخن خداوند را دگرگون سازند که خداوند به کیفر و عذابشان حکم کرده و به‌طور تشریعی و تقدیری این غنیمت‌ها را به اصحاب مختص گردانده است. ﴿قُل لَّن تَتَّبِعُونَا کَذَٰلِکُمۡ قَالَ ٱللَّهُ مِن قَبۡلُبه آنان بگو: هرگز همراه ما نخواهید شد، پروردگارتان پیش از این چنین گفته است که شما به سبب جنایت‌هایی که بر خود کرده اید و این که جنگیدن در راه خدا را در مرحله‌ی اوّل ترک کرده اید از غنیمت‌ها محروم هستید. ﴿فَسَیَقُولُونَآنها که از همراه شدن و بیرون رفتن با مومنان منع شده‌اند در پاسخ این سخن خواهند گفت: ﴿بَلۡ تَحۡسُدُونَنَانه چنین نیست، بلکه شما نسبت به ما حسد می‌ورزید و نمی‌خواهید از غنیمت‌ها بهره‌مند شویم. و اگر می‌فهمیدند، می‌دانستند که محرومیتشان به سبب عصیانشان است، و گناهان هم کیفرهایی دنیوی و هم کیفرهایی دینی دارند. بنابراین فرمود: ﴿بَلۡ کَانُواْ لَا یَفۡقَهُونَ إِلَّا قَلِیلٗابلکه آنان جز اندکی در نمی‌یافتند.

آیه‌ی ۱۷-۱۶:

﴿قُل لِّلۡمُخَلَّفِینَ مِنَ ٱلۡأَعۡرَابِ سَتُدۡعَوۡنَ إِلَىٰ قَوۡمٍ أُوْلِی بَأۡسٖ شَدِیدٖ تُقَٰتِلُونَهُمۡ أَوۡ یُسۡلِمُونَۖ فَإِن تُطِیعُواْ یُؤۡتِکُمُ ٱللَّهُ أَجۡرًا حَسَنٗاۖ وَإِن تَتَوَلَّوۡاْ کَمَا تَوَلَّیۡتُم مِّن قَبۡلُ یُعَذِّبۡکُمۡ عَذَابًا أَلِیمٗا١٦[الفتح: ۱۶]. «به باز پس ماندگان بادیه‌نشین بگو: از شما دعوت خواهد شد که به‌سوی قومی جنگجو و پر قدرت بروید که با آنان می‌جنگید، یا اسلام می‌آورند. پس اگر فرمانبرداری کنید خداوند پاداشی نیکو به شما خواهد داد و اگر روی بگردانید چنانکه پیش از این روی گرداندید شما را به عذابی دردناک عذاب خواهد کرد».

﴿لَّیۡسَ عَلَى ٱلۡأَعۡمَىٰ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡأَعۡرَجِ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرِیضِ حَرَجٞۗ وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ یُدۡخِلۡهُ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ وَمَن یَتَوَلَّ یُعَذِّبۡهُ عَذَابًا أَلِیمٗا١٧[الفتح: ۱۷]. «نابینا و لنگ و بیمار گناهی نیست و هرکس که از خدا و پیامبرش فرمان برد خداوند او را به باغ‌هایی وارد می‌سازد که از زیر (درختنان و کاخ‌های) آن رودبارها روان است و هرکس که روی بگرداند او را به عذاب دردناکی عذاب می‌دهد».

پس از آنکه خداوند متعال بیان کرد واپسماندگان بادیه نشین در جهاد شرکت نمی‌کنند، و عذرهایی می‌آورند، بدون آن که عذری داشته باشند، و از مسلمانان می‌خواهند که هرگاه جنگ و کارزاری نباشد آنان‌را همراه با خود ببرند، و فقط برای به دست آوردن غنیمت همراه آنان باشند، برای آنکه آنان را آزمایش نماید فرمود: ﴿قُل لِّلۡمُخَلَّفِینَ مِنَ ٱلۡأَعۡرَابِ سَتُدۡعَوۡنَ إِلَىٰ قَوۡمٍ أُوْلِی بَأۡسٖ شَدِیدٖبه باز پس ماندگان بادیه نشین بگو از شما دعوت خواهد شد که به سوی قومی جنگجو و پرقدرت بروید. یعنی ائمه شما را به جنگیدن با قومی جنگجو دعوت می‌کنند. و این قوم فارس و روم و امثالشان بود. ﴿تُقَٰتِلُونَهُمۡ أَوۡ یُسۡلِمُونَبا آن‌ها پیکار می‌کنید یا این که مسلمان می‌شوند. یعنی نتیجه یکی از این دو چیز خواهد بود، و این است حقیقت جنگ و قتال علیه اقوامی که جنگجو و قدرتمند هستند، زیرا آنان در این حالت دادن جزیه را به مسلمین نخواهند پذیرفت بلکه یا مسلمان می‌شوند یا بر آیین خود باقی مانده وبر آن خواهند جنگید. و پس از آن که مسلمان‌ها با آنان بجنگند و آنان را ضعیف کنند و خوار گردند و قدرتشان از دست برود آن گاه یا مسلمان می‌شوند و یا جزیه خواهند پرداخت.

﴿فَإِن تُطِیعُواْپس اگر از کسی‌که شما را به جنگیدن با این اقوام پر قدرت و جنگجو فرا می‌خواند اطاعت کنید، ﴿یُؤۡتِکُمُ ٱللَّهُ أَجۡرًا حَسَنٗاخداوند به شما پاداشی نیکو خواهد داد، و آن مزدی است که خداوند به دنبال جهاد در راه خدا عطا می‌کند. ﴿وَإِن تَتَوَلَّوۡاْ کَمَا تَوَلَّیۡتُم مِّن قَبۡلُو اگر روی بگردانید همچنان که پیش‌تر از جنگیدن با کسانی که پیامبر شما را به پیکار با آن‌ها فرا خواند روی گردانید، ﴿یُعَذِّبۡکُمۡ عَذَابًا أَلِیمٗابه شما عذابی دردناک خواهد داد. این آیه بر فضیلت خلفای راشدین که مسلمانان را به جهاد با اقوام جنگجو دعوت می‌کردند دلالت می‌نماید. و نیز دال بر آن است که اطاعت از آن‌ها در این باره واجب است.

سپس عذرهایی را بیان کرد که در صورت تحقّق آن آدمی از رفتن به جهاد معذور است. پس فرمود: ﴿لَّیۡسَ عَلَى ٱلۡأَعۡمَىٰ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡأَعۡرَجِ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرِیضِ حَرَجٞبر نابینا و لنگ و بیمار گناهی نیست. یعنی این‌ها اگر در جهاد شرکت نکنند بر آنان گناهی نیست. چون عذرهایی دارند که مانع از شرکت آن‌ها می‌شود. ﴿وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُو هرکس با اطاعت از دستورات خدا و پیامبرش از آن‌ها فرمانبرداری نماید و از نهی آنان اجتناب کند، ﴿یُدۡخِلۡهُ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُخداوند او را وارد باغ‌هایی می‌کند که رودبارها از زیر آن روان است و در این باغ‌ها همه‌ی آن چه که دل بخواهد و چشم‌ها از دیدن آن لذّت می‌برند وجود دارد. ﴿وَمَن یَتَوَلَّ یُعَذِّبۡهُ عَذَابًا أَلِیمٗاو هرکس از طاعت و فرمانبرداری خدا و پیامبرش روی بگرداند خداوند او را به عذاب دردناکی گرفتار می‌سازد. پس تمام سعادت در اطاعت خداست و بدبختی واقعی و کامل در نافرمانی و مخالفت با خداست.

آیه‌ی ۲۱-۱۸:

﴿لَّقَدۡ رَضِیَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ إِذۡ یُبَایِعُونَکَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمۡ فَأَنزَلَ ٱلسَّکِینَةَ عَلَیۡهِمۡ وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحٗا قَرِیبٗا١٨[الفتح: ۱۸]. «به درستی که خداوند از مؤمنان راضی گردید هنگامیکه زیر آن درخت با تو بیعت می‌کردند، پس آنچه را که در دل‌هایشان بود دانست، در نتیجه بر آنان آرامش فرود آورد و وفتح نزدیکی را پاداششان کرد».

﴿وَمَغَانِمَ کَثِیرَةٗ یَأۡخُذُونَهَاۗ وَکَانَ ٱللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمٗا١٩[الفتح: ۱۹]. «و غنیمت‌‌های فراوانی که آن‌را به دست خواهند آورد، و خداوند پیروزمند فرزانه است».

﴿وَعَدَکُمُ ٱللَّهُ مَغَانِمَ کَثِیرَةٗ تَأۡخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَکُمۡ هَٰذِهِۦ وَکَفَّ أَیۡدِیَ ٱلنَّاسِ عَنکُمۡ وَلِتَکُونَ ءَایَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ وَیَهۡدِیَکُمۡ صِرَٰطٗا مُّسۡتَقِیمٗا٢٠[الفتح: ۲۰]. «خداوند غنیمت‌های فراوانی را به شما وعده داده‌است که آن‌ها را به چنگ می‌آورید و یان (غنیمت) را هرچه زودتر به شما داد و دست تعدّی مردم را از شما باز داشت. تا نشانه‌ای برای مؤمنان باشد و شما را به راه راست رهنمود کند».

﴿وَأُخۡرَىٰ لَمۡ تَقۡدِرُواْ عَلَیۡهَا قَدۡ أَحَاطَ ٱللَّهُ بِهَاۚ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٗا٢١[الفتح: ۲۱]. «و غنیمت‌های دیگری (را نیز نصیب شما خواهد کرد) که هنوز بر آن دست نیافته‌اید، به راستی که خداوند بر آن احاطه دارد و خداوند بر هر چیزی تواناست».

خداوند متعال از فضل و رحمت خویش خبر می‌دهد و این که از مومنان بدان گاه که زیر آن درخت با پیامبر بیعت می‌کردند خشنود گردید، بیعتی که آنان‌را رو سفید نمود و با آن سعادت هر دو جهان را به دست آورند. این بیعت که به آن «بیعۀ الرضوان» [۲]و «بیعۀ اهل الشجره» نیز گفته می‌شود بدان خاطر صورت گرفت که وقتی پیامبرصدر روز حدیبیه با مشرکین سخن گفت که او برای جنگیدن با کسی نیامده، بلکه برای زیارت این خانه کعبه آمده است، عثمان بن عفانبرا برای این امر به مکّه فرستاد.پس از آن خبری غیر واقعی آمد که مشرکان عثمان را به قتل رسانده‌اند، در این هنگام پیامبرصمومنان را که همراه و تعدادشان به هزار و پانصد نفر می‌رسید جمع کرد و زیر درختی با او بیعت کردند که با مشرکان بجنگند و هرگز فرار نکنند. پس خداوند متعال خبر داد که او از مومنان در این حالت خشنود گردیده که یکی از بزرگ‌ترین عبادت‌ها و از بزرگ ترین چیزهایی بود که بوسیله‌ی آن انسان به خدا نزدیک می‌شود. ﴿فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمۡپس خداوند ایمانی را که در دل‌هایشان بود دانست، ﴿فَأَنزَلَ ٱلسَّکِینَةَ عَلَیۡهِمۡدر نتیجه به سپاس ایمانی که در دل‌هایشان بود آرامش را بر آنان فرو فرستاد و بر هدایت آن‌ها افزود.

و خداوند از اضطراب و پریشانی‌ای که به خاطر شرایط تحمیل شده به پیامبر از سوی مشرکان در دل‌های خود داشتند آگاه بود، پس آرامشی بر دل‌هایشان فرود آورد که آن‌ها را پایدار و خاطرشان را جمع کرد. ﴿وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحٗا قَرِیبٗاو فتح نزدیکی را پاداششان کرد که فتح خیبر بود و در آن به جز اهل حدیبیه مشارکت نداشتند. پس خیبر و غنیمت‌هایش به عنوان به آن‌ها داده شده و به پاس فرمانبرداری‌شان از خدا و گام برداشتن در راه خشنودی‌اش به آنان عطا گردید.

﴿وَمَغَانِمَ کَثِیرَةٗ یَأۡخُذُونَهَاۗ وَکَانَ ٱللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمٗا١٩و غنیمت‌های فراوانی که آن را به دست خواهند آورد. و خداوند عزیز و حکیم است یعنی دارای قوّت و عزّت کامل است و بر همه چیز چیره است.

پس اگر بخواهد، از کافران در هر جنگی که میان آن‌ها و مومنان اتفاق می‌افتد انتقام خواهند گرفت، امّا ا و با حکمت است و مومنان و کافران را به وسیله‌ی یکدیگر می‌آزماید و مومن را به وسیله‌ی کافران مورد آزمایش قرار می‌دهد.

﴿وَعَدَکُمُ ٱللَّهُ مَغَانِمَ کَثِیرَةٗ تَأۡخُذُونَهَاخداوند غنیمت‌های فراوانی را به شما وعده داده‌است که آنها را به چنگ می‌آورید. این شامل همه‌ی غنیمت‌هایی می‌شود که تا روز قیامت مسلمان‌ها به دست خواهند آورد. ﴿فَعَجَّلَ لَکُمۡ هَٰذِهِو این غنیمت خیبر را زودتر برایتان فراهم ساخت. یعنی گمان نبرید که فقط همین یک غنیمت بهره‌ی شماست، بلکه غنیمت‌های زیادی است که پس از این به شما خواهد رسید. ﴿وَکَفَّ أَیۡدِیَ ٱلنَّاسِ عَنکُمۡو خداوند را ستایش کنید که دست تعّدی مردمانی را از شما بازداشت که توانایی جنگیدن با شما را داشتند که به آن علاقمند بودند. پس این نعمتی است که خداوند به شما بخشیده و تخفیفی است از جانب او که کارتان را سبک‌تر کرده است. ﴿وَلِتَکُونَ ءَایَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِینَوتا این غنیمت نشانه‌ای برای مومنان باشد که از آن بر خبر راستین و وعده حق خداوند، و این که پاداشی است برای مومنان، استدلال کنند، و به یقین دریابند کسی‌که این غنیمت را مقدّر نموده و فراهم آورده غنیمت‌های دیگری را هم فراهم خواهد آورد.

﴿وَیَهۡدِیَکُمۡ صِرَٰطٗا مُّسۡتَقِیمٗاو با اسبابی که برایتان فراهم می‌نماید شما را به راه راست از قبیل کسب علم و ایمان و عمل صالح هدایت می‌نماید.

﴿وَأُخۡرَىٰهم چنین غنیمت‌هایی دیگری را به شما وعده داده‌است، ﴿لَمۡ تَقۡدِرُواْ عَلَیۡهَاکه به هنگام این خطاب توان دست یافتن به آن‌را ندارید. ﴿قَدۡ أَحَاطَ ٱللَّهُخداوند با قدرتش بر آن احاطه دارد و بر آن تواناست و تحت تدبیر و فرمانروایی اوست. و آن غنیمت را به شما وعده داده‌است. پس قطعا آنچه او بدان وعده داده پیش خواهد آمد، زیرا خداوند کاملا تواناست. بنابراین فرمود: ﴿وَکَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٗاو خداوند بر هر چیزی تواناست.

آیه‌ی ۲۳-۲۲:

﴿وَلَوۡ قَٰتَلَکُمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَوَلَّوُاْ ٱلۡأَدۡبَٰرَ ثُمَّ لَا یَجِدُونَ وَلِیّٗا وَلَا نَصِیرٗا٢٢[الفتح: ۲۲].

«و اگر کافران با شما می‌جنگیدند به یقین پشت می‌کردند آنگاه کارساز و یاوری نمی‌یافتند».

﴿سُنَّةَ ٱللَّهِ ٱلَّتِی قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلُۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ ٱللَّهِ تَبۡدِیلٗا٢٣[الفتح: ۲۳]. «این سنّت الهی است که پیش از این گذشته است و هرگز برای سنّت الهی تغییر و تبدیلی نخواهی یافت».

در اینجا خداوند به بندگان مومن خود مژده می‌دهد که آن‌ها بر کافران پیروز خواهد کرد واگر کافران با آن‌ها روبرو می‌شدند و با آنان می‌جنگیدند، ﴿لَوَلَّوُاْ ٱلۡأَدۡبَٰرَ ثُمَّ لَا یَجِدُونَ وَلِیّٗابه یقین پشت می‌کردند، آنگاه کارسازی نمی‌یافتند که کارشان را درست کند. ﴿وَلَا نَصِیرٗاو یاوری نمی‌یافتند که آن‌ها را در جنگیدن با شما یاری نماید، بلکه کافران خوار و مغلوب می‌گشتند. و این سنّت الهی درمیان امّت‌های گذشته است که لشکریان خدا پیروزند ﴿وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ ٱللَّهِ تَبۡدِیلٗاو برای سنّت خدا تبدیلی نخواهی یافت.

آیه‌ی ۲۵-۲۴:

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی کَفَّ أَیۡدِیَهُمۡ عَنکُمۡ وَأَیۡدِیَکُمۡ عَنۡهُم بِبَطۡنِ مَکَّةَ مِنۢ بَعۡدِ أَنۡ أَظۡفَرَکُمۡ عَلَیۡهِمۡۚ وَکَانَ ٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرًا٢٤[الفتح: ۲۴]. «او همان خدایی است که در درون مکّه دست کافران را از شما و دست شما را از ایشان کوتاه کرد، بعد از آنکه شما را بر آنان پیروز گردانید و خداوند به آنچه می‌کنید بیناست».

﴿هُمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَصَدُّوکُمۡ عَنِ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ وَٱلۡهَدۡیَ مَعۡکُوفًا أَن یَبۡلُغَ مَحِلَّهُۥۚ وَلَوۡلَا رِجَالٞ مُّؤۡمِنُونَ وَنِسَآءٞ مُّؤۡمِنَٰتٞ لَّمۡ تَعۡلَمُوهُمۡ أَن تَطَ‍ُٔوهُمۡ فَتُصِیبَکُم مِّنۡهُم مَّعَرَّةُۢ بِغَیۡرِ عِلۡمٖۖ لِّیُدۡخِلَ ٱللَّهُ فِی رَحۡمَتِهِۦ مَن یَشَآءُۚ لَوۡ تَزَیَّلُواْ لَعَذَّبۡنَا ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡهُمۡ عَذَابًا أَلِیمًا٢٥[الفتح: ۲۵].«اینان همانهایی هستند که کفر ورزیدند و شما را از مسجد الحرام بازداشتند و نگذاشتند قربانی‌هایی که با خود داشتند به جایگاهش برسد، و اگر مردان و زنانی مؤمن (و مستضعف مکه) نبودند که آنان‌را نمی‌شناسید (و ممکن بود) پایمالشان کنید آن‌گاه نادانسته دربارۀ آنان رنجی به شما می‌رسید (خداوند هرگز مانع این جنگ نمی‌شد) تا خداوند هرکه را بخواهد غرق رحمت خویش سازد. اگر (کافر و مؤمن) از هم جدا بودند قطعاً کافران را به عذاب دردناکی گرفتار می‌کردیم».

خداوند با بیان منّت خویش بر بندگانش و اینکه آن‌ها را از شر کافران و جنگیدن با آن‌ها در امان قرار داد، می‌فرماید: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِی کَفَّ أَیۡدِیَهُمۡ عَنکُمۡ وَأَیۡدِیَکُمۡ عَنۡهُم بِبَطۡنِ مَکَّةَ مِنۢ بَعۡدِ أَنۡ أَظۡفَرَکُمۡ عَلَیۡهِمۡاو همان خدایی است که در درون مکّه دست اهل مکّه را از شما و دست شما را از آنان کوتاه کرد، بعد از آن که شما را بر آنان پیروز گردانید. یعنی بعد از آن که شما بر آن‌ها بدون پیمان و قراردادی در اختیار شما قرار گرفتند و حدود هشتاد نفر بودند که به‌سوی مسلین آمده بودند تا به صورت ناگهانی بر آنان حمله ور شوند. پس دیدند که مسلمان‌ها هوشیار و بیدارند و آن‌ها را دستگیر کردند امّا آن‌ها را نکشتند، بلکه رهایشان نمودند و خدا به مومنان رحم نمود که آن مشرکان را نکشتند.

﴿وَکَانَ ٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرًاو خداوند به آنچه می‌کنید بیناست، پس هر عمل کننده‌ای را طبق عملش سزا و جزا می‌دهد و شما مومنان را با تدبیر نیکویش تحت تدبیر خود قرار می‌دهد.

سپس خداوند متعال اموری را بیان کرد که مومنان را بر جنگیدن با مشرکان تشویق می‌نماید و آن امور عبارتند از: کفر ورزیدن آن‌ها به خدا و پیامبرش و جلوگیری کردن آن‌ها از ورود پیامبر و همراهانش به مسجدالحرام، درحالیکه پیامبر و مومنان برای ادای عمره و بزرگداشت کعبه آمده بودند. و نیز آن‌ها کسانی هستند که ﴿وَٱلۡهَدۡیَ مَعۡکُوفًا أَن یَبۡلُغَ مَحِلَّهُنگذاشتند قربانی‌هایی که با خود نگاه داشته بودید به قربانگاه و محل قربانی اشان در مکه برسند، جایی که قربانی‌های عمره ذبح می‌شوند. پس قربانی‌ها به محل قربانی جلوگیری کردند، و همه‌ی این امور سبب می‌شود تا با آن‌ها پیکار کنید. امّا مانعی هست که از جنگیدن با آن‌ها منع می‌کند و آن وجود مردان و زنان مومنی است در میان مشرکین و آن‌ها در یک محله مشخص زندگی نمی‌کنند که به آن‌ها آزاری نرسد. پس اگر این زنان و مردان نبودند که مسلمان‌ها آن‌ها را نمی‌شناختند، و از بیم اینکه مبادا آن‌ها پایمال شوند، ﴿فَتُصِیبَکُم مِّنۡهُم مَّعَرَّةُۢ بِغَیۡرِ عِلۡمٖو آنگاه نادانسته رنج و زیانی به شما می‌رسید. یعنی در صورت جنگیدن آن‌ها مورد اذّیت و آزار قرار می‌گرفتید و این امر ناپسندی بود که شما بر آن متاسف و دچار اذیت می‌شدید. و فایده‌ی اخروی هم داشت و آن اینکه ﴿لِّیُدۡخِلَ ٱللَّهُ فِی رَحۡمَتِهِۦ مَن یَشَآءُتا هرکه را بخواهد غرق رحمت خویش سازد. پس با د ادن ایمان به آنان بعد از کفر، و هدایت کردنشان پس از گمراهی، بر آن‌ها منّت می‌گذارد. پس بدین خاطر شما را از جنگیدن با آن‌ها بازداشت. ﴿لَوۡ تَزَیَّلُواْ لَعَذَّبۡنَا ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡهُمۡ عَذَابًا أَلِیمًاو اگر مومنان از آن‌ها دور گشته و از آنان جدا می‌شدند به کافران عذاب دردناک می‌دادیم به این صورت که جنگیدن با آن‌ها را برایتان روا می‌داشتیم و به شما اجازه‌ی پیکار با آنان را می‌دادیم و شما را بر آنان پیروز می‌گرداندیم.

آیه‌ی ۲۶:

﴿إِذۡ جَعَلَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فِی قُلُوبِهِمُ ٱلۡحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ ٱلۡجَٰهِلِیَّةِ فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَکِینَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَأَلۡزَمَهُمۡ کَلِمَةَ ٱلتَّقۡوَىٰ وَکَانُوٓاْ أَحَقَّ بِهَا وَأَهۡلَهَاۚ وَکَانَ ٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٗا٢٦[الفتح: ۲۶]. «آن‌گاه که کافران تعصّب و نخوّت جاهلیّت را در دل‌هایشان جای دادند آن‌گاه خداوند آرامش خود را بر پیامبرش و (نیز) بر مؤمنان نازل کرد و آنان‌را به کلمۀ تقوا ملزم ساخت و آنان به آن سزاوارتر و اهل آن بودند و خداوند به همه چیز داناست».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِذۡ جَعَلَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فِی قُلُوبِهِمُ ٱلۡحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ ٱلۡجَٰهِلِیَّةِآنگاه که کافران تعصّب و نخوّت جاهلیت را در دل‌هایشان جای دادند و از نوشتن «بسم الله الرحمن الرحیم» در ابتدای عهدنامه ممانعت به عمل آوردند و از ورود پیامبر خداصو مومنان در آن سال به مکّه جلوگیری کردند و به آن‌ها اجازه‌ی ورود ندادند تا مردم نگویند: «پیامبر و مومنان بر قریش چیره شدند و به زور وارد مکّه گردیدند». و این نزعه‌های جاهلیت همواره در دل‌هایشان بود و باعث شد تا آن‌ها مرتکب بسیاری از گناهان شوند. ﴿فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَکِینَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَو آنگاه خدا آرامش خود را بر پیامبرش و نیز بر مومنان نازل کرد، و خشم آن‌ها را وادار نکرد تا با مشرکان همان برخوردی را بکنند که با مسلمانان کردند، بلکه آن‌ها به خاطر حکم خدا شکیبایی ورزیدند و به شرایطی پایبند ماندند که در آن حرمات الهی مورد تعظیم قرار می‌گرفت، و به آنچه مردم می‌گفتند و به سرزنش سرزنش کنندگان اعتنایی نکردند.

﴿وَأَلۡزَمَهُمۡ کَلِمَةَ ٱلتَّقۡوَىٰو آن‌ها را به اجرای کلمه‌ی تقوی که «لا اله الا الله» و لوازمات آن است ملزم نمود و آنان هم بدان ملتزم شدند، ﴿وَکَانُوٓاْ أَحَقَّ بِهَا وَأَهۡلَهَاو آنان از دیگران به آن سزاوارتر و اهل آن بودند و خداوند از آن جا که از خیری که در دل‌هایشان وجود داشت آگاه بود آن‌ها را سزاوار آن قرار داد. بنابراین فرمود: ﴿وَکَانَ ٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٗاو خداوند بر هر چیزی داناست.

آیه‌ی ۲۸-۲۷:

﴿لَّقَدۡ صَدَقَ ٱللَّهُ رَسُولَهُ ٱلرُّءۡیَا بِٱلۡحَقِّۖ لَتَدۡخُلُنَّ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ إِن شَآءَ ٱللَّهُ ءَامِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُءُوسَکُمۡ وَمُقَصِّرِینَ لَا تَخَافُونَۖ فَعَلِمَ مَا لَمۡ تَعۡلَمُواْ فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَٰلِکَ فَتۡحٗا قَرِیبًا٢٧[الفتح: ۲۷]. «بی‌گمان خداوند خواب پیغمبر خود را راست و درست (به او) نشان داد که اگر خدا بخواهد ایمن و درحالیکه موی سرتان را تراشیده و کوتاه کرده‌اید بدون ترس وارد مسجد الحرام خواهید شد. ولی خداوند چیزهایی را می‌دانست که شما نمی‌دانستید. پس، پیش از این فتحی نزدیک را مقرّر داشت».

﴿هُوَ ٱلَّذِیٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِینِ ٱلۡحَقِّ لِیُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّینِ کُلِّهِۦۚ وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِیدٗا٢٨[الفتح: ۲۸]. «اوست خدایی که پیامبرش را همراه با هدایت و دین حق فرستاد تا آن‌را بر همه‌ی ادیان چیره گرداند و کافی است که خداوند گواه باشد».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿لَّقَدۡ صَدَقَ ٱللَّهُ رَسُولَهُ ٱلرُّءۡیَا بِٱلۡحَقِّخداوند خواب را راست و درست به پیغمبر خود نشان داد. پیامبر در مدینه خوابی دیده بود که آن‌را به اطلاع یارانش رساند. او چنین خواب دیده بود که آن‌ها وارد مکّه خواهند شد و کعبه را طواف می‌کنند. پس وقتی آنچه در حدیبیه پیش آمد و آن‌ها بدون این‌که وارد مکّه شوند برگشتند در این مورد زیاد حرف زدند، حتّی به پیامبرصگفتند: مگر تو به ما خبر ندادی که وارد کعبه خواهیم شد و آن را طواف خواهیم کرد؟ فرمود: «آیا به شما خبر دادم که در همین سال وارد خواهید شد؟ گفتند: «نه» فرمود: «پس شما وارد آن خواهید شد و آن را طواف خواهید کرد». خداوند متعال در اینجا فرمود: ﴿لَّقَدۡ صَدَقَ ٱللَّهُ رَسُولَهُ ٱلرُّءۡیَا بِٱلۡحَقِّۖبه درستی که خدا خواب پیامبر را محقّق خواهد گرداند، یعنی حتما باید واقع شود و صداقت و راستی آن محقق گردد و اینکه وقوع آن به تاخیر بیافتد تضادی با اصل مساله ندارد. ﴿لَتَدۡخُلُنَّ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ إِن شَآءَ ٱللَّهُ ءَامِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُءُوسَکُمۡ وَمُقَصِّرِینَ لَا تَخَافُونَو به خواست خدا همه‌ی شما در امن و امان و در حالی که موی سرتان را تراشیده و کوتاه کرده اید وارد مسجدالحرام خواهید شد. یعنی در این حالت که مقتضی تعظیم بیت الحرام است و در حالی که مناسک را ادا کرده‌اید و با تراشیدن موی سر یا کوتاه کردنش آن را تکمیل نموده اید، و در حالت امن و امان وارد مسجد الحرام خواهید شد. ﴿فَعَلِمَ مَا لَمۡ تَعۡلَمُواْ فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَٰلِکَ فَتۡحٗا قَرِیبًاپس خداوند از منافع و مصلحت‌هایی آگاه است که شما آن را نمی‌دانید. بنابراین، پیش از وارد شدن به مکّه فتح نزدیکی را مقّرر داشت. و از آن‌جا که این واقعه باعث تشویق دل‌های برخی از مومنان گشته بود و حکمت آن را از آن‌ها پوشیده داشته بود خداوند حکمت و منفعت آن را بیان کرد. و این‌گونه همه احکام شرعی خدا سراسر هدایت و رحمت هستند.

سپس از یک حکم کلّی و عام خبر داد و فرمود: ﴿هُوَ ٱلَّذِیٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰخداوند ذاتی است که پیغمبر خود را با هدایت و دانش مفید که انسان را از گمراهی دور می‌دارد و راه‌های خیر و شر را بیان می‌نماید، فرستاد، ﴿وَدِینِ ٱلۡحَقِّهمچنین او را با دینی فرستاد که ویژگی آن حق است، و حق عبارت است از عدل و احسان و رحمت، و دین حق عبارت است از هر عمل شایسته‌ای که دل‌ها را تزکیه نماید و نَفس‌ها را پاک گرداند و اخلاق را پرورش دهد و قدر و منزلت را رفعت بخشد. ﴿لِیُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّینِ کُلِّهِتا او را به وسیله‌ی دین و رسالتش و به وسیله‌ی حجّت و برهان قاطع، بر همه ادیان پیروز بگرداند و آن‌ها را با متوّسل شدن به زور و شمشیر به تسلیم شدن و اطاعت کردن وادار کند.

آیه‌ی ۲۹:

﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِینَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡکُفَّارِ رُحَمَآءُ بَیۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُکَّعٗا سُجَّدٗا یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِیمَاهُمۡ فِی وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِکَ مَثَلُهُمۡ فِی ٱلتَّوۡرَىٰةِۚ وَمَثَلُهُمۡ فِی ٱلۡإِنجِیلِ کَزَرۡعٍ أَخۡرَجَ شَطۡ‍َٔهُۥ فَ‍َٔازَرَهُۥ فَٱسۡتَغۡلَظَ فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ یُعۡجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ ٱلۡکُفَّارَۗ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِیمَۢا٢٩[الفتح: ۲۹]. «محمّد فرستاده‌ی خداست، و کسانی‌که با او هستند بر کافران سخت‌گیر و درمیان خود مهربانند. آنان‌را در حال رکوع و سجده می‌بینی که همواره فضل و خشنودی خدای را می‌جویند. نشانه‌ی ایشان بر اثر سجده در چهره‌هایشان نمایان است. این وصف آنان در تورات است، و امّا توصیفشان در انجیل چنین است که همانند کشتزاری هستند که جوانه‌هایش را بیرون زده و آن‌ها را نیرو داده و سخت نموده، پس بر ساقه‌های خویش راست ایستاده باشد، به گونه‌ای که کشاورزان را شگفت‌زده می‌سازد تا کافران را به سبب آنان خشمگین کند. خداوند به کسانی از آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند آمرزش و پاداششی بزرگ وعده داده‌است».

﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِینَ مَعَهُخداوند متعال از پیامبرش محمّدصو کسانی که با او بودند از مهاجران و انصار خبر می‌دهد که آن‌ها دارای کامل‌ترین صفت‌ها و بزرگ‌ترین حالات می‌باشند. و خبر می‌دهد که ﴿أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡکُفَّارِآنان بر کافران سخت‌گیر هستند. یعنی در پیروز شدن بر آن‌ها نهایت کوشش خود را مبذول می‌دارند و کافران از آن‌ها چیزی جز تندی و سختی نمی‌بینند. بنابراین دشمنانشان در برابر آنان خوار گردیدند و شکست خوردند و مسلمین بر آن‌ها چیره شدند.

﴿رُحَمَآءُ بَیۡنَهُمۡبا هم‌دیگر مهربانند و همدیگر را دوست می‌دارند، همانند یک جسم و تن، و هر آنچه را برای خود می‌پسندید و دوست می‌داشتند برای برادرشان هم دوست می‌داشتند. این رفتار آن‌ها با مردم بود. و امّا رفتارشان با خالق و خداوند چنین بود: ﴿تَرَىٰهُمۡ رُکَّعٗا سُجَّدٗاآن‌ها را در حال رکوع و سجده می‌بینی. یعنی زیاد نماز می‌خوانند که بزرگ‌ترین ارکان نماز رکوع و سجده است. ﴿یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاو آنچه که در ورای این عبادت می‌جویند فضل و خشنودی خداست. یعنی مقصودشان رسیدن به رضایت پروردگار ودست یافتن به پاداش اوست. ﴿سِیمَاهُمۡ فِی وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِاز بس که عبادت انجام می‌دهند و به خوبی عبادت می‌کنند، در چهره‌هایشان اثر گذاشته و چهره‌هایشان نورانی گشته است. چون با نماز درونشان روشن گشته و برونشان نیز شکوه و زیبایی یافته است. ﴿ذَٰلِکَ مَثَلُهُمۡ فِی ٱلتَّوۡرَىٰةِاین وصف که خداوند آن‌ها را بدان توصیف نموده در تورات ذکر شده است. ﴿وَمَثَلُهُمۡ فِی ٱلۡإِنجِیلِو توصیفشان در انجیل چیزی دیگر است و آن این است که آن‌ها در تکامل و تعاونشان، ﴿کَزَرۡعٍ أَخۡرَجَ شَطۡ‍َٔهُۥ فَ‍َٔازَرَهُهمانند کشتزاری هستند که جوانه‌اش را برآورده آنگاه آن را تنومند ساخته است. یعنی جوانههایش را برآورده و آن گاه جوانه‌ها در پابرجا ماندن با او همکاری می‌کنند.

﴿فَٱسۡتَغۡلَظَپس این کشتزار قوی و نیرومند می‌شود ﴿فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِو بر ساقه‌هایشان راست ایستد، ﴿یُعۡجِبُ ٱلزُّرَّاعَو به سبب تکامل و زیبایی و باروری فراوانش کشاورزان را شگفت زده می‌سازد. همچنین اصحاب شهمانند کشتزار هستند و همان‌گونه به مردم سود می‌رسانند و مردم همان‌طور که به کشتزار نیاز دارند به آن‌ها نیز نیازمندند.

پس قوّت و ساقه‌هایشان می‌باشد. و چون فرد کوچک‌تر و کسی‌که بعدا مسلمان می‌شود به بزرگ‌تر و کسی‌که پیش‌تر اسلام آورده در می‌آمیزد و یک دیگر را در برپاداشتن دین خدا و دعوت کردن به سوی آن یاری می‌نمایند، همچون کشتزاری هستند که جوانه‌اش را بر می‌آورد و آن گاه جوانه‌ها بارور می‌شود و آن کشتزار قوی می‌گردد. بنابراین فرمود: ﴿لِیَغِیظَ بِهِمُ ٱلۡکُفَّارَتا به وسیله‌ی آنان کافران را خشمگین کند. زیرا کافران وقتی اجتماع آن‌ها را می‌بینند و سرسختی‌شان را بر دشمنان دینشان مشاهده می‌کنند، و وقتی با آن‌ها در میدان‌های نبرد و کارزار روبرو می‌شوند به خشم می‌آیند. ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِخداوند به کسانی از آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند آمرزش و پاداشی بزرگ وعده داده‌است. پس اصحاب شکسانی بودند که هم ایمان آورده و هم عمل صالح انجام داده بودند. از این رو خداوند آن‌ها را مورد آمرزش، قرار داد که از لوازم آمرزش مصون ماندن از بدی‌های دنیا و آخرت است، و به آنان پاداش بزرگی در دنیا و آخرت عطا کرد.

داستان حدیبیه

این داستان حدیبیه را به طور مفّصل و آن‌گونه که امام ابن قیم /در کتاب «الهدی النبوی» بیان نموده بازگو می‌کنیم، زیرا پرداختن به این داستان به صورت مشروح بر فهم این سوره کمک می‌نماید، ابن قیم از مفاهیم و اسرار این داستان سخن به میان می‌آورد. او می‌گوید: «نافع گفت: ذی القعده‌ی سال ششم هجری پیامبر حرکت کرد. این صحیح است و این گفته زهری و قتاده و موسی بن عقبه و محمّد بن اسحاق و دیگران (نیز) است.

و هشام بن عروه به روایت از پدرش می‌گوید: پیامبرصدر ماه رمضان حرکت کرد و در ماه شوال صلح حدیبیه تحقّق پذیرفت. امّا این درست نیست بلک غزوه‌ی فتح در رمضان انجام شده است.

در صحیحین به روایت از انس آمده است که: پیامبر چهار عمره به جای آورده است که همه در ماه ذی القعهده بوده‌اند. و او عمره‌ی حدیبیه را از زمره‌ی این چهار عمره بر شمرده و می‌گوید: در حدیبیه هزار و پانصد نفر همراه پیامبر بودند. و در صحیحین به روایت جابر نیز چنین آمده است. و نیز از او در صحیحین روایت است که هزار و چهارصد نفر بودند و همچنین در صحیحین در روایت عبدالله بن أبی أوفی آمده که می‌گوید: ما هزار و سیصد نفر بودیم.

قتاده می‌گوید: به سعید بن مسبّب گفتم: گروهی که در بیعت رضوان حضور داشتند چند نفر بودند؟ گفت: هزار و پانصد نفر بودند. من گفتم: جابر بن عبدالله می‌گوید که آن‌ها هزار و چهارصد نفر بودند، سعید بن مسّبب گفت: خداوند بر او رحم نماید او دچار توّهم و اشتباه شده است، او خودش به من گفت که هزار و پانصد نفر بودند. از جابر دو روایتِ صحیح نقل شده است و نیز در روایتی صحیح از او نقل شده است که آنه در سال حدیبیه هفتصد شتر قربانی کردند که هر شتر برای هفت نفر قربانی می‌شد. پس به او گفته شد: شما چند نفر بودید؟ گفت: سوار و پیاده هزار و چهارصد نفر بودیم. این بیشت‌تر به دل می‌نشیند. و این گفته براء بن عازب و معقل بن یسار و سلمه بن أکوع صحیح ترین روایتی است که از آن‌ها نقل شده است. و همچنین نظر و گفته‌ی مسیت بن حزن همین است.

شعبه به روایت از قتاده و او به نقل از سعید بن مسیب و او از پدرش روایت می‌کند که ما در زیردرخت هزار و چهارصد نفر همراه پیامبر بودیم.

و کسی‌که بگوید: آن‌ها هفتصد نفر بودند دچار اشتباه آشکاری شده است. و از این جا استنباط کرده است که آن‌ها هفتصد شتر قربانی کرده‌اند، و هر شتر برای هفت یا ده نفر قربانی می‌شد. امّا این بر آنچه او می‌گوید دلالت نمی‌کند چون تصریح شده که در این غزوه یک شتر برای هفت نفر قربانی شده است، پس اگر برای همه هفتاد شتر قربانی شده آن‌ها چهارصد و نو نفر بوده‌اند.

و در همین حدیث و در آخر آن می‌گوید هزار وچهارصد نفر بودند. بالاخره داستان از این قرار است که آن‌ها وقتی به دزدی الحلیفه رسیدند پیامبرصقلاده را در گردن قربانی انداخت و آن را علامت گذاری نمود، و برای عمره احرام بست، و پیشاپیش یکی از افراد قبیه‌ی خزاعه را به عنوان جاسوس فرستاد تا اطلاعاتی از قریش بیاورد و ا و را از احوال آنان آگاه کند. آن‌ها به راه خود ادامه دادند تا این که به نزدیکی عُسفان رسیدند، در این جا جاسوس پیامبرصبه نزد ایشان آمد و گفت: طائفه کعبه بن لوی را در حالی پشت سرگذاشته‌ام که احابیش [۳]را برای مقابله‌ی با تو جمع کرده و گروه‌هایی را برای رویارویی با تو گرد آورده‌اند، و آنان با تو خواهند جنگید و تو را از ورود به کعبه بازخواهند داشت».

پیامبرصبا اصحابش مشورت کرد و فرمود: «آیا موافق هستید که به زنان و کودکان این جماعت که به یاری آنان رفته‌اند حمله ور شویم و آنان را به اسارت خود درآوردیم تا اگر بر سر جای خود نشستند شکست خورده و اندوهگین باشند و اگر فرار کردند خدا گردن آنان را قطع کند؟! یا آن که می‌خواهید آهنگ خانه خدا کنیم و هرکس از ورود ما به آن جلوگیری کرد با او کارزا کنیم؟ ابوبکر گفت: خدا و پیامبرش بهتر می‌دانند، امّا ما به قصد انجام عمره آمده‌ایم و برای جنگ با کسی نیامده ایم ولی هرکس میان ما و خانه خدا حائل گردد با او کارزار خواهیم کرد، آن گاه پیامبرصفرمود: پس راه بیفتید. همه به راه افتادند. تا اینکه به یکی از راه‌ها رسیدند و پیامبرصفرمود: خالد بن ولید به همراه لشکری از قریش در غمیم است پس به سمت راست حرکت کنید». پس خالد متّوجه آن‌ها نشد تا این ناگهان گرد و غبار لشکر را مشاهده کرد و او در این هنگام شتابان به‌سوی قریش شتافت تا به آنان هشدار دهد. پیامبرصهم چنان به مسیر خود ادامه دهد. پیامبرصهمچنان به مسیر خود ادامه داد تا اینکه به ثنیه و گردنه‌ای رسید که از آن‌جا بر آن‌ها فرود می‌آد. در این جا شترش به زمین خوابید و مردم گفتند: «حلّ حلّ» امّا شتر از جای برنخاست. مردم گفتند: «قصواء» بدون هیچ علتی به زمین افتاده است. پیامبر فرمود: «قصواء بدون علت بر زمین نیفتاده است. و چنین عادتی هم ندارد بلکه همان چیزی که فیل ابرهه را از رفتن بازداشت این شتر را نیز بازداشته است». سپس فرمود: «سوگند به آن که جانم در دست اوست هر شیوه‌ای را که به من پیشنهاد کنند و در آن حرکت حریم الهی را رعایت کرده باشند از آنان خواهم پذیرفت». آنگاه شترش را از جای حرکت داد و شتر از جای بلند شد و پیامبر راه را تغییر داد تا این که به انتهای حدیبیه رسیدند و در کنار چشمه کم آبی فرود آمدند که مردم به زحمت از آن آب بر می‌داشتند. دیری نپائید که مردم همه‌ی آب آن را کشیدند و خشک شد و از تشنگی به پیامبر خداصشکایت بردند. پیامبر تیری از ترکش خود بیرون آورد و به آنان دستور داد که آن تیر را در چشمه قرار دهند، قسم به خدا پیوسته از آن چشمه آب می‌جوشید تا این همه سیراب شدند و از آب بی‌نیاز گردیدند. قریش از این که پیامبرصبر آن‌ها وارد شده بود پریشان شدند، و پیامبرصبر آن شد تا مردی را به نزد آن‌ها بفرستد. سپس عمر بن خطابسرا فرا خواند تا او را به‌سوی آنان بفرستد. عمر گفت: «ای پیامبر خدا؟ من در مکّه از طایفه‌ی بنی‌کعبه کسی را ندارم که اگر مورد اذّیت و آزار قرار گرفتم به خاطر من ناراحت شود و خشمگین شود».

پس عثمان بن عفان را بفرست که قبیله‌اش از او حمایت می‌کنند و خواسته‌ی شما را ابلاغ می‌کند. پیامبرصعثمان بن عفّان را فرا خواند و او را به‌سوی قریش فرستاد و به او فرمود: «به قریش خبر بده که ما برای جنگ نیامده‌ایم، بلکه ما برای ادای عمره آمده‌ایم و آن‌ها را به اسلام دعوت کن». و همچنان به عثمان دستور داد که به نزد مردان و زنان مومنی برود که در مکبه هستند و آن‌ها را به پیروزی و فتح مژده دهد، و به آن‌ها خبر دهد که خداوند دین خود را در مکه چیره خواهد کرد و دیگر در آنجا ایمان مخفیانه نگاه داشته نمی‌شود.

عثمان به راه افتاد تا این که در «بلدح» گذرش بر قریش افتاد، آن‌ها گفتند: «کجا می‌روی»؟ گفت: «پیامبر خداصمرا فرستاده است تا شما را به خدا و به اسلام دعوت کنم و شما را خبر دهم که ما برای جنگیدن نیامده‌ایم، بلکه ما برای ادای عمره آمده‌ایم». گفتند: «آنچه گفتی شنیدیم حال به دنبال کارت برو»! ابان بن سعید به‌سوی او آمد و به او خوش آمد گفت و اسبش را زین کرد و عثمان را سوار بر اسبش نمود و او را پناه داد و پشت سر خود سوار کرد تا به مکّه رسید. مسلمان‌ها پیش از آنکه عثمان از مکه بازگردد، گفتند: «عثمان قبل از ما به کعبه راه یافت و آن‌را طواف کرد». پیامبرصفرمود:

«گمان نمی‌برم او کعبه را طواف کند درحالیکه ما از رسیدن به آنجا باز داشته شده‌ایم». گفتند: «چه چزی او را از طواف کعبه باز می‌دارد درحالیکه او به آن راه یافت است»؟ پیامبر فرمود: «گمان من درباره‌ی او این است که کعبه را طواف نکند مگر این که همراه او باشیم و با هم طواف کنیم». مسلمان‌ها با مشرکان درباره‌ی قضیه صلح در آمیختند، پس مردی درباره‌ی قضیه صلح در آمیختند، پس مردی به‌سوی مردی دیگر از آن گروه تیر انداخت و جنگی در گرفت و آن‌ها به‌سوی یکدیگر تیر و سنگ پرتاب کردند و هردو گروه فریاد برآوردند و تعدادی از یکدیگر را به گروگان گرفتند. به پیامبرصخبر رسید که عثمان کشته شده است، آنگاه پیامبر اصحاب را به بیعت فرا خواند.مسلمان‌ها به‌سوی پیامبرصدرحالیکه او زیر درخت بود شوریدند و با او بیعت کردند که فرار نکنند. پیامبرصدست خودش را بلند کرد و فرمود: این دست عثمان است». وقتی بیعت تمام شد عثمان برگشت. مسلمانها گفتند: «به طواف کردن گرد کعبه راضی شدی ای ابا عبدالله»؟ عثمان گفت: «بدگمانی درباره‌ی من پنداشته‌اید، سوگند به آنکه جانم در دست اوست اگر یک سال در مکه می‌ماندم و پیامبر خدا در حدیبیه مقیم بود کعبه را طواف نمی‌کردم تا این‌که پیامبر آن‌را طواف نماید.

قریش از من خواستند تا کعبه را طواف کنم امّا من نپذیرفتم. آنگاه مسلمان‌ها گفتند: «پیامبر را برای بیعت مردم گرفت و همه‌ی مسلمان‌ها با او بیعت کردند. مسلمان‌ها همه با پیامبر بیعت کردند جز «جد بن قیس». معقل بن یسار شاخه‌های درخت را نگاه داشته بود و آنها را بلند می‌کرد تا به پیامبر نخورند، و اولّین کسیکه با او بیعت کرد ابوسنان اسدی بود، و سلمه بن اکوع سه بار با او بیعت کرد، به همراه اوّلین گروه از مردم، و با وسطی‌ها، و با آخرین افراد نیز همراه شد و بیعت کرد.

در این هنگام که مسلمانان مشغول بیعت با پیامبر بودند بدیل بن ورقاء خزاعی به همراه گروهی از افراد قبیله خزاعه آمد. درمیان اهل تهامه مردمان خزاعه همراه محرم اسرار پیامبر بودند. بدیل گفت: «من از نزد طایفه‌ی کعب بن لوی و عامر بن لوی می‌آیم، آن‌ها در نزدیکی آب‌های حدیبیه فرود آمده‌اند و حتی زنان و کودکان خود را به همراه آورده‌اند و آنان با تو خواهند جنگید و تو را از ورود به مکبه باز خواهند داشت».

پیامبرصفرمود: «ما برای جنگیدن با کسی نیامده‌ایم، بلکه ما برای ادای عمره آمده‌ایم، و قریش نیز از جنگ به ستوه آمده و زیان‌های بسیاری از آن دیده‌اند و اگر بخواهند، من با آنان سازش خواهم کرد در قبال اینکه آنان نیز مرا با مردم واگذارند. و اگر بخواهند به راهی که مردم رفته‌اند بروند، چنین کنند، وگرنه معلوم می‌شود که استراحت و تجدید قوا کرده‌اند، و اگر اصرار به جنگ دارند سوگند به آنکه جانم در دست اوست در راه این دعوت با آنان خواهم جنگید تا جان از تنم درآید یا اینکه خداوند کار خودش را پیش ببرد. بدیل گفت: «آنچه را می‌گویی برای آنان باز خواهم گفت».

بدیل به راه افتاد تا این که پیش قریش آمد. گفت: «من از جانب این مرد به نزد شما آمده‌ام و چیزهایی می‌گفت اگر بخواهید سخنانش را برای شما باز می‌گویم». نابخردانشان گفتند: «ما نیازی نداریم که از سخنان او چیزی برای ما بگویی»، امّا خردمندانشان گفتند: «آنچه راکه شنیده‌ای بازگوی». گفت: «چنین و چنان گفت» عروه‌ی بن مسعود ثقفی گفت: «برنامه‌ی خوبی به شما پیشنهاد کرده است، پس آن را بپذیرید و بگذارید من نزد او بروم». گفتند: «پیش او برو» عروه نزد بدیل گفته بود به او گفت. در این هنگام عروه به پیامبر گفت:« ای محمّد! فرض کن اگر قومت را ریشه‌کن ساختی، پس آیا شنیده‌ای که پیش از تو احدی از عرب خویشاوندانش را ریشه‌کن کرده باشد؟ و اگر چیز دیگری می‌خواهی قسم به خدا من مشتی از اراذل و اوباش را می‌بینم که اطرافت را گرفته‌اند و شایسته است که فرار کنند و تو را تنها بگذارند».

ابوبکر گفت: «أُمصُص بَظَرَ اللَّاتِ» زبان...«لات» را بمک»، آیا ما از کنار او می‌گریزیم، او را رها می‌کنیم؟ عروه گفت: «این کیست»؟ گفتند: «ابوبکر» گفت: «سوگند به آن که جانم در دست اوست اگر احسانی نبود که پیش از این بر من روا داشته‌ای و من هنوز از جبران آن برنیامده‌ام، پاسخ تو را می‌دادم»!! و همچنان با پیامبر سخن می‌گفت و هرگاه با او سخن می‌گفت با دستش ریش پیامبر را می‌گرفت. مغیره بن شعبه درحالیکه کلاه آهنین بر سر داشت و شمشیر به دست داشت بر بالای سر پیامبر ایستاده بود.

پس هر وقت که عروه می‌خواست ریش پیامبر را بگیرد با دسته‌ی شمشیر روی دستش را می‌زد و می‌گفت: «دست خود را از ریش پیامبر دور بدار»، عروه سرش را بلند کرد و گفت: «این کیست»؟ گفت: «مغیره بن شعبه هستم». عروه گفت: «ای بی‌وفا! مگر من نبودم برای رفع آن نرنگ بازی تو آن همه کوشش کردم»؟! مغیره در دوران جاهلیت با گروهی همراه شده بود و تعدادی را کشته و اموالشان را ربوده بود، سپس آمد و مسلمان شد. پیامبر فرمود: «اسلام تو را می‌پذیرم امّا با آن اموال کاری ندارم».

سپس عروه مدّتی اصحاب پیامبر خداصرا زیر نظر گرفت، پیامبر هرگاه آب دهن می‌انداخت اصحاب آن‌را نمی‌گذاشتند که به زمین بیافتد بلکه با دست‌هایشان آن‌را می‌گرفتند و چهره و بدن خود می‌مالیدند. و هرگاه دستوری به آن‌ها می‌داد شتابان آن‌را انجام می‌دادند، و هرگاه وضو می‌گرفت برای برگرفتن قطرات آب وضوی او نزدیک بود سر و دست خود را بشکنند، و هرگاه پیامبر حرف می‌زد صداهایشان را پایین می‌آوردند و به خاطر بزرگداشت او تیز به وی نگاه نمی‌کردند و به او خیره نمی‌شدند.

پس عروه به نزد همراهانش بازگشت و گفت: ای قوم من! به خدا من نزد پادشاهان رفته‌ام، نزد کسری و قیصر و نجاشی. سوگند به خدا! پادشاهی را ندیده‌ام که یارانش او را چنان تعظیم کنند که اصحاب محمّد، او را بزرگ و گرامی می‌دارند! سوگند به خدا! اگر آب دهان می‌انداخت در کف دست یکی از آن‌ها قرار می‌گرفت و آن را بر چهره و بدنش می‌مالید، و هرگاه فرمانی به آن‌ها می‌داد بی‌درنگ و شتابان دستور او را اجرا می‌کردند، و هرگاه وضو می‌گرفت برای برگرفتن قطرات آب وضوی او سر و دست می‌شکستند، و هرگاه حرف می‌زد صداهایشان را پایین می‌آوردند، و به خاطر بزرگداشت او به وی خیره نمی‌شدند. او به شما شیوه و راه درستی را پیشنهاد کرده است پس آن‌را بپذیرید.

آنگاه مردی از بنی‌کنانه گفت: «بگذاری من پیش او بروم» گفتد: برو وقتی به پیامبرصنزدیک شد پیامبر فرمود: «این فلانی است و او از قومی است که شتران قربانی را گرامی می‌دارند! پس حیوانات قربانی را به‌سوی او گسیل دارید»!.

اصحاب چنین کردند و لبیک گویان به استقبال او رفتند، گفت: «سبحان الله سزاوار نیست این‌ها از آمدن به کعبه بازداشته شوند». پس آن مرد به نزد یارانش برگشت و گفت: «شتران را دیدم که قلاده در گردنشان بود و برای قربانی شدن نشانه گذاری شده بودند و من معتقدم که نباید این‌ها از آمدن به کعبه بازداشته شوند».

مکرز بن حفص بلند شد و گفت: «بگذارید من پیش او بروم». گفتند: برو وقتی به آن‌ها نزدیک شد پیامبر فرمود: «این مکرز بن حفص است او مردی فاسق می‌باشد». پس با پیامبر مشغول گفتگو شد. در همین هنگام که او حرف می‌زد ناگهان سهیل بن عمرو آمد، سپس پیامبرصفرمود: کارتان آسان شد». سهیل گفت: «بیا عهدنامه‌ای بنویسیم»، پیامبر نویسنده را فراخواند و فرمود: بنویس: «بسم الله الرحمن الرحیم» سهیل گفت: «سوگند به خدا! رحمان را نمی‌دانیم که چیست، بلکه بنویس: «باسمک اللهم» همان‌طور که قبلا می‌نوشتی. مسلمان‌ها گفتند: «سوگند به خدا جز بسم الله الرحمن الرحیم چیزی دیگر نمی‌نویسیم».

آنگاه پیامبرصفرمود: «بنویس: باسمک اللهم» سپس فرمود: «بنویس این چیزی است که محمّد رسول الله بر آن حکم کرده است». سهیل گفت: سوگند به خدا اگر می‌دانستیم که تو پیامبر خدا هستی تو را از آمدن به خانه خدا باز نمی‌داشتیم و با تو نمی‌جنگیدیم، بلکه بنویس: محمد بن عبدالله. پیامبرصفرمود: «من فرستاده و پیامبر خدا هستم، گرچه شما مرا تکذیب کنید، پس بنویس: محمد بن عبدالله، در قبال این که بگذارید خانه خدا را طواف کنیم». سهیل گفت: «نه، چون نمی‌خواهیم عرب بگویند که ما تحت فشار و زور به شما اجازه ورود دادیم. بلک بنویس: در سال آینده می‌توانید به عمره بیایید». و چنین نوشته شد.

سهیل گفت: «اگر افرادی از ما به نزد تو آمدند، گرچه به دین هم گرویده باشند باید آن‌ها را به ما بازگردانی». مسلمان‌ها گفتند: «سبحان الله! چگونه فردی که مسلمان شد و به نزد ما آمده است دوباره به مشرکان پس داده می‌شود»؟.

در این حال ابوجندل بن سهیل کشان کشان با زنجیرهایی که بر پاهایش قرار داشت آمد. او به همین صورت از پایین مکه آمده بود تا این که خودش را به میان مسلمان‌ها انداخت. سهیل گفت: «این نخستین فردی است که طبق آنچه عهد نمودیم او را از تو می‌خواهم». پیامبر فرمود: «ما هنوز صلح نامه را ننوشته‌ایم و تمام نکرده‌ایم».

سهیل گفت: «پس اگر چنین است سوگند به خدا که هرگز بر چیزی با تو صلح نخواهم کرد». پیامبر فرمود: «او را به شخص من ببخش». گفت: «او را به شما می‌بخشم». پیامبرصفرمود: «چرا، چنین کن»؟! گفت: «نه چنین نمی‌کنم» مکرز گفت: «او را به تو بخشیدم».

ابوجندل گفت: «ای گروه مسلمانان! آیا به نزد مشرکان برگردانده می‌شوم درحالیکه مسلمان شده و نزد شما آمده‌ام، آیا نمی‌بینید چه رنجی کشیده‌ام»؟ و او در راه خدا به شدّت عذاب داده شده بود. عمربن خطابسمی‌گوید: سوگند به خدا از روزی که اسلام آورده‌ام جز همین روز شک و تردیدی به دلم راه نیافته بود. پس پیش پیامبر آمدم و گفتم: «ای پیامبر خدا! مگر تو پیامبر خدا نیستی؟ فرمود:« بله» گفتم:آیا ما بر حق نیستیم و دشمن ما بر باطل نیست؟ فرمود: «بله» گفتم: پس چرا باید در کار دینمان به خواری تن در دهیم و به عقب بازگردیم درحالیکه هنوز خداوند میان ما و دشمنانشان حکم نکرده است؟ فرمود: «من پیامبر خدا هستم و او مرا یاری می‌کند، و من از فرمان او سرپیچی نمی‌کنم».

گفتم: مگر نگفتی که به کعبه خواهیم آمد و آن‌را طواف خواهیم کرد؟ فرمود: «بله، ولی آیا به شما گفتم که در همین سال آن‌را طواف خواهید کرد»؟ گفتم: نه، فرمود: «پس تو وارد آن خواهی شد و آن‌را طواف خواهی کرد».

عمر می‌گوید: سپس نزد ابوبکر آمدم و آنچه را به پیامبر گفتم برای او باز گفتم. و ابوبکر همان پاسخی را به من داد که پیامبر به من داده بود واضافه بر آن گفت: «به دامان پیامبر چنگ بزن تا وقتی که مرگ به سراغت می‌آید، سوگند به خدا! که او برحق است». عمر گفت: «برای جبران این کارم کارهایی زیادی انجام دادم».

وقتی نوشتن صلح نامه تمام شد پیامبرصفرمود: «بلند شوید و شتران را سر ببرید، سپس موهای سرتان را بتراشید». سوگند به خدا هیچ‌کسی از مسلمان‌ها بلند نشد تا این که پیامبر سه بار چنین گفت: وقتی هیچ یک از آن‌ها بلند نشد پیامبر برخاست و نزد ام سلمه رفت و آنچه از مردم دیده بود برای او بیان کرد. ام سلمه گفت: «ای پیامبر خدا! آیا تو این کار را دوست داری»؟ فرمود، آری گفت: «پس بیرون برو و با هیچ‌کس یک کلمه حرف نزن تا اینکه شترت را سر می‌بری و موی سرت را می‌تراشی». پیامبر بلند شد و با هیچ‌کس سخنی نگفت. تا اینکه شترش را ذبح کرد و کسی را صدا زد که موی سر او را بتراشد، و موی سر خود را تراشید.

مردم وقتی این را مشاهده کردند بلند شدند و قربانی‌ها را سربریدن و شروع کردند به تراشیدن موهای سر یکدیگر تا اینکه نزدیک بود از شدّت ناراحتی، یک دیگر را بکشند. سپس زنان مومنی آمدند و خداوند این آیه را نازل کرد: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا جَآءَکُمُ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ مُهَٰجِرَٰتٖ ...بِعِصَمِ ٱلۡکَوَافِرِ[الممتحنة: ۱۰]. پس در این روز عمر دو تا زن که در دوران شرک همسر او بودند طلاق داد، پس یکی با معاویه ازدواج کرد و دیگری با صفوان بن امیه. آنگاه پیامبر به مدینه بازگشت و به هنگام بازگشت، خداوند این آیه را نازل فرمود ﴿إِنَّا فَتَحۡنَا لَکَ فَتۡحٗا مُّبِینٗا١[الفتح: ۱]. تا آخر. عمر گفت: «آیا این فتح و پیروزی است ای پیامبر خدا» فرمود: « بله» اصحاب گفتند: «تو را مبارک باد ای پیامبر خدا! بهره‌ی ما چیست» سپس خداوند نازل فرمود: ﴿هُوَ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ ٱلسَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ[الفتح: ۴].

پایان تفسیر سوره‌ی فتح

[۲] به آن «بیعت رضوان» گفته می‌شود، زیرا خداوند در این پیمان از مؤمنان راضی و خشنود گردید. [۳] احابیش قومی عرب نژاد بودند از تیره‌های بنی‌کنانه و دیگر طوایف، و آنچنانکه از لفظ احابیش متبادر است، اهل حبشه نبودند. « م».