مکی و ۸۸ آیه است.
آیهی ۱۱-۱:
﴿صٓۚ وَٱلۡقُرۡءَانِ ذِی ٱلذِّکۡرِ١﴾[ص: ۱]. «صاد. سوگند به قرآن والا و پند آموز».
﴿بَلِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فِی عِزَّةٖ وَشِقَاقٖ٢﴾[ص: ۲]. «بلکه کافران در سرکشی و ستیزند».
﴿کَمۡ أَهۡلَکۡنَا مِن قَبۡلِهِم مِّن قَرۡنٖ فَنَادَواْ وَّلَاتَ حِینَ مَنَاصٖ٣﴾[ص: ۳]. «چه بسیار نسلها را پیش از آنان نابود کردیم که فریاد برآوردند ولی زمان (زمان) رهایی و نجات نبود».
﴿وَعَجِبُوٓاْ أَن جَآءَهُم مُّنذِرٞ مِّنۡهُمۡۖ وَقَالَ ٱلۡکَٰفِرُونَ هَٰذَا سَٰحِرٞ کَذَّابٌ٤﴾[ص: ۴]. «و در شگفتند از این که بیم دهندهای از خودشان بهسویشان آمده است. و کافران گفتند: این جادوگری دروغگوست».
﴿أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَةَ إِلَٰهٗا وَٰحِدًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَیۡءٌ عُجَابٞ٥﴾[ص: ۵]. «آیا معبودان (متعدد) را معبود واحدی قرار داده؟ این واقعاً چیز عجیبی است».
﴿وَٱنطَلَقَ ٱلۡمَلَأُ مِنۡهُمۡ أَنِ ٱمۡشُواْ وَٱصۡبِرُواْ عَلَىٰٓ ءَالِهَتِکُمۡۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَیۡءٞ یُرَادُ٦﴾[ص: ۶]. «و سران ایشان (با این دعوت) به راه افتادند که بروید و بر (پرستش) خدایان خود شکیبا باشید، بیگمان این همان چیزی است که خواسته میشود».
﴿مَا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِی ٱلۡمِلَّةِ ٱلۡأٓخِرَةِ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا ٱخۡتِلَٰقٌ٧﴾[ص: ۷]. «و ما در این آیین اخیر (دین قریش و دین نصرانیت) این را نشنیدهایم، این جز دروغی ساختگی نیست».
﴿أَءُنزِلَ عَلَیۡهِ ٱلذِّکۡرُ مِنۢ بَیۡنِنَاۚ بَلۡ هُمۡ فِی شَکّٖ مِّن ذِکۡرِیۚ بَل لَّمَّا یَذُوقُواْ عَذَابِ٨﴾[ص: ۸]. «آیا از میان همۀ ما این قرآن بر او نازل شده است؟ آنان از قرآن من در شکاند بلکه هنوز عذاب مرا نچشیدهاند».
﴿أَمۡ عِندَهُمۡ خَزَآئِنُ رَحۡمَةِ رَبِّکَ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡوَهَّابِ٩﴾[ص: ۹]. «آیا در نزد آنان گنجینههای رحمت پروردگار پیروزمند بخشایندهات هست».
﴿أَمۡ لَهُم مُّلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَاۖ فَلۡیَرۡتَقُواْ فِی ٱلۡأَسۡبَٰبِ١٠﴾[ص: ۱۰]. «آیا فرمانروایی آسمانها و زمین و چیزهایی که درمیان آن دو است از آن ایشان است؟ پس اگر چنین است با وسایل و اسباب بالا روند».
﴿جُندٞ مَّا هُنَالِکَ مَهۡزُومٞ مِّنَ ٱلۡأَحۡزَابِ١١﴾[ص: ۱۱]. «اینانکه اینجا هستند سپاه ناچیزِ شکست خوردهای از دستهها و گروههایند».
در اینجا خداوند حالت قرآن و وضعیت تکذیب کنندگان در برابر قرآن و در برابر کسی که قرآن را آورده است بیان میدارد. پس فرمود: ﴿صٓۚ وَٱلۡقُرۡءَانِ ذِی ٱلذِّکۡرِ١﴾صاد. سوگند به قرآن که دارای منزلت و شرافت بزرگ است و همه آنچه را که بندگان به آن نیاز دارند از قبیل دانستن اسماء و صفات وافعال خداوند و دانستن احکام شرعی و احکام معاد و جزا، به آنان تذکر میدهد و میآموزد پس قرآن اصول و فروع دین را به بندگان میآموزد. و در اینجا و فروع دین را به بندگام میآموزد. و در اینجا نیازی به ذکر آنچه برای آن سوگند یاد شده است نمیباشد، زیرا آنچه برای آن سوگند یاد شده وآنچه که بدان سوگند یاد شده است یک چیز هستند، و آن قرآنی میباشد که دارای چنین صفت بزرگی است. پس وقتی قرآن دارای چنین صفتی میباشد معلوم است که نیاز بندگان به آن بالاتر از هر نیازی است. و بر بندگان لازم است که به آن ایمان بیاورند و آنرا تصدیق نمایند و به استنباط آموزههای جدید از قرآن روی آورند. خداوند متعال کسانی را به سوی این قرآن هدایت نمود، و کافران از تصدیق آن و تصدیق کسی که قرآن بر او نازل شده ابا ورزیدند و همواره در برابر قرآن و پیغمبر در ﴿عِزَّةٖ وَشِقَاقٖ﴾به سر میبرند، یعنی متکبر بودند و از ایمان آوردن به آن دو امتناع میورزیدند و با آن به دشمنی و ستیز میپرداختند تا قرآن را رد نمایند و آن را باطل قلمداد نمایند و به آن و کسی که آنرا آورده است طعنه بزنند.
خداوند با بیان این که اقوام گذشته را که پیامبران را تکذیب کردند هلاک کرده است آنها را تهدید نمود، و فرمود: وقتی که هلاکت به سراغشان آمد، فریاد برآوردند و کمک خواستند تا عذاب از آنها دور شود، ﴿وَّلَاتَ حِینَ مَنَاصٖ﴾امّا زمان، دیگر زمان رهایی از آنچه بدان گرفتار شده بودند، نبود. پس اینها بپرهیزند از این که به تکبر و ستیزهجویی و مخالفت خود ادامه دهند که آنگاه به آنچه گذشتگان گرفتار شدند گرفتار خواهند شد.
﴿وَعَجِبُوٓاْ أَن جَآءَهُم مُّنذِرٞ مِّنۡهُمۡ﴾تکذیب کنندگان از چیزی تعجب کردند که جای تعجب ندارد، و آنها از این تعجب کردند که بیم دهندهای از خودشان به نزد آنها آمد تا آنها بتوانند از او یاد بگیرند و او را به گونه شایسته بشناسند. و چون او از قوم آنهاست با ید غرور و تکبر ناسیونالیستی آنها را فرا بگیرد و از تبعیت او سر باز زنند. پس این چیزی است که باعث میشود تا آنان سپاسگزاری نمایند و کاملا از پیامبر پیروی کنند. اما آنها قضیه را برعکس کردند و به تعجب انکاری روی آوردند. ﴿وَقَالَ ٱلۡکَٰفِرُونَ﴾و کافران از روی ستمگری و کیفر ورزی خود گفتند: ﴿هَٰذَا سَٰحِرٞ کَذَّابٌ﴾این جادوگری دروغگوست.
و گناه پیامبر نزد آنها این بود که ﴿أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَةَ إِلَٰهٗا وَٰحِدًا﴾چگونه او از گرفتن شریکان و همتایان نهی میکند و دستور میدهد عبادت تنها برای الله انجام گیرد؟ ﴿إِنَّ هَٰذَا لَشَیۡءٌ عُجَابٞ﴾بیگمان چیزی که او آورده است به دلیل باطل و فاسد بودنش بسیار عجیب میباشد.
﴿وَٱنطَلَقَ ٱلۡمَلَأُ مِنۡهُمۡ﴾آن دسته از سران که گفتهشان پذیرفته میشد، به راه افتادند و قوم خود را به تمسّک به شرکی که برآن اقرار داشتند تشویق کردند و گفتند: ﴿أَنِ ٱمۡشُواْ وَٱصۡبِرُواْ عَلَىٰٓ ءَالِهَتِکُمۡ﴾بروید و بر پرستش خدایان خود شکیبا باشید. یعنی به عبادت آنها ادامه و بر پرستش آنها پایداری کنید و هیچ چیزی نباید شما را از پرستش آنها باز دارد. ﴿إِنَّ هَٰذَا لَشَیۡءٞ یُرَادُ﴾بیگمان چیزی که محمّد آورده است مبنی بر نهی از عبادت آنها، ساخته و پرداخته خود او است و از آن هدف و قصدی سوء دارد.
این شبههایست که فقط انسانهای بیخرد گول آنرا میخورند. چون هرکس سخن حق با ناحقی را بر زبان آورد، به خاطر قصد و نیت بدش سخنش رد نمیشود، چرا که نیت و عمل او مال خود اوست، بلکه با آنچه از دلایل و حجّتهایی که آن را باطل و فاسد مینماید گفتهاش رد کرده میشود. و منظور آنها این بود که محمّد برای این شما را دعوت میکند تا بر شما ریاست کند و نزد شما بزرگ باشد و از او پیروی کنید.
﴿مَا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِی ٱلۡمِلَّةِ ٱلۡأٓخِرَةِ﴾ما سخنی را که او میگوید و دینی که بهسوی آن دعوت میکند در آیین قریش و آیین نصرانیت نشنیدهایم. پس نه پدران ما چنین دینی داشتهاند و نه پدران ما پدران خود را بر چنین چیزی یافتهاند. پس بمانید بر آنچه پدرانتان بر آن بودهاند، این حق است و آنچه محمّد شما را به سوی آن میخواند جز دروغی که خود آن را ساخته است نیست. و این نیز یک شبهه از نوع شبهات اول آنهاست. آنان حق را با استناد به چیزی که حتّی برای رد کردن کوچکترین و بیارزشترین گفتهای کافی نیست، رد کردند و آن اینکه این دعوت با آنچه که پدران گمراهشان بر آن بودهاند مخالف است. پس این چه دلیلی است که بر بطلان آن دلالت نماید؟
﴿أَءُنزِلَ عَلَیۡهِ ٱلذِّکۡرُ مِنۢ بَیۡنِنَا﴾چه چیزی او را بر ما برتری دادهاست تا از میان ما قرآن بر او نازل شود و خداوند قرآن را به او اختصاص دهد؟ این نیز یک شبهه است، و چگونه این شبهه میتواند دلیلی باشد که بتوان با آن، آنچه را که پیامبر گفته است رد کرد؟ زیرا خداوند همه پیامبران را با رسالت خویش مورد تکریم قرار داده و آنان را به دعوت کردن خلق به سوی خدا امر نموده است. و از آنجا که گفتههای صادر شده از سوی مشرکان صلاحیت آن را ندارد که با آن رسالت پیامبر رد شود خداوند خبر داد که این گفتههایشان از کجا سرچشمه میگیرد. پس فرمود: ﴿بَلۡ هُمۡ فِی شَکّٖ مِّن ذِکۡرِی﴾آنها از قرآن من در شک و تردید هستند، و علم و شناختی از آن ندارند. پس وقتی که در شک و تردید افتادند و به آن راضی شدند، و حق واضح و آشکار به نزد آنها آمد و از آنجا که آنان به طور قطعی تصمیم گرفته بودند که بر شک خود باقی بمانند چنین سخنهایی را برای دفع حق بر زبان آوردند. و آنها این سخنان را از روی دلیل و حجت نگفتند، بلکه از روی دروغ چنین گفتند، و معلوم است که هرکس چنین باشد از روی شک و عناد سخن میگوید و سخن او پذیرفته نیست و کوچک ترین نقص و عیب به حق وارد نمیکند و به محض حرفزدنش مورد مذمت و نکوهش قرار میگیرد. بنابراین، خداوند آنها را به عذاب تهدید کرد و فرمود: ﴿بَل لَّمَّا یَذُوقُواْ عَذَابِ﴾آنها از آنجا که در دنیا از نعمتها بهرهمند هستند و چیزی از عذاب خدا هنوز به آنها نرسیده این سخنها را میگویند، و بر گفتن این سخنها جرات کردهاند، و اگر عذاب را بچشند به گفتن چنین حرفهایی جرأت نخواهند کرد.
﴿أَمۡ عِندَهُمۡ خَزَآئِنُ رَحۡمَةِ رَبِّکَ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡوَهَّابِ٩﴾آیا گنجهای رحمت پروردگار بسیار توانمند و بخشایندهی تو در دست ایشان است؟ تا هرکس را که بخواهند از آن بدهند و هرکس را که بخواهند از آن محروم کنند و بگویند: ﴿أَءُنزِلَ عَلَیۡهِ ٱلذِّکۡرُ مِنۢ بَیۡنِنَا﴾آیا از میان همه ما قرآن بر او نازل شده است؟ یعنی این از فضل و نعمت خداست و در دست آنها نیست تا به خود جرأت دهند و درباره خدا سخن بگویند.
﴿أَمۡ لَهُم مُّلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا﴾آیا فرمانروایی آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو است از آن ایشان است طوری که آنها بر آنچه میخواهند توانایی داشته باشند؟ ﴿فَلۡیَرۡتَقُواْ فِی ٱلۡأَسۡبَٰبِ﴾پس اگر چنین است با وسایل و اسبابی که آنها را به آسمانها بالا میبرد، بالا روند، و مانع رسیدن رحمت خدا به پیامبر شوند. پس چگونه سخن میگویند در حالی که آنان ناتوان ترین و ضعیفترین خلق خدا نسبت به چیزی هستند که درباره آن سخن گفتهاند؟! یا اینکه هدفشان تحزّب و جمع کردن لشکر و همکاری کردن برای کمک نمودن به باطل و خوار کردن حق است؟ و واقعیت همین است.
آنان به این هدف نمیرسند، بلکه تلاش و سعی آنها بینتیجه خواهد ماند و لشکرشان شکست میخورد. بنابراین فرمود: ﴿جُندٞ مَّا هُنَالِکَ مَهۡزُومٞ مِّنَ ٱلۡأَحۡزَابِ١١﴾همانند لشکریانی هستند که پیش از تو علیه انبیا بسیج شده بودند و آنها مغلوب و هلاک گشتند. پس ما نیز اینها را نابود میکنیم.
آیهی ۱۵-۱۲:
﴿کَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَفِرۡعَوۡنُ ذُو ٱلۡأَوۡتَادِ١٢﴾[ص: ۱۲]. «پیش از آنان قوم نوح و عاد و فرعون که دارای لشکر و قدرت بودند (پیامبران ما را) تکذیب کردند».
﴿وَثَمُودُ وَقَوۡمُ لُوطٖ وَأَصۡحَٰبُ لَۡٔیۡکَةِۚ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلۡأَحۡزَابُ١٣﴾[ص: ۱۳]. «و قوم ثمود و قوم لوط و اصحاب ایکه، این گروهها (پیامبران را تکذیب کردند)».
﴿إِن کُلٌّ إِلَّا کَذَّبَ ٱلرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ١٤﴾[ص: ۱۴]. «هریک از این گروهها پیامبران را تکذیب کردند پس کیفر من (بر آنان) محقق شد».
﴿وَمَا یَنظُرُ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا صَیۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ مَّا لَهَا مِن فَوَاقٖ١٥﴾[ص: ۱۵]. «اینان انتظاری جز این نمیکشند که صدای مرگباری فرا رسد که هیچ بازگشتی ندارد».
خداوند آنها را برحذر میدارد از این که با آنها کاری شود که با امتهای پیش از آنان شده است، کسانی که قدرتشان از قدرت اینها بیشتر بود و سپاه و لشکر بزرگتری داشتند و بر باطل گرد هم آمده بودند، ﴿قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَفِرۡعَوۡنُ ذُو ٱلۡأَوۡتَادِ﴾قوم نوح و عاد (که قوم هود بودند) و قوم فرعون که دارای لشکریان زیاد و قدرت سهمگینی بودند.
﴿وَثَمُودُ وَقَوۡمُ لُوطٖ وَأَصۡحَٰبُ لَۡٔیۡکَةِ﴾و ثمود (که قوم صالح بودند) و قوم لوط و اصحاب ایکه یعنی صاحبان درختان بوستانها و درختان فراوان در پیرامون خود بودند، و آنها قوم شعیب بودند. ﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلۡأَحۡزَابُ﴾اینها گروهها و دستههایی بودند که با قدرت و سپاهیان و ساز و برگ خود برای مقابله با حق گرد هم آمدند اما قدرتشان هیچ چیزی را از آنان دفع نکرد.
﴿إِن کُلٌّ إِلَّا کَذَّبَ ٱلرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ١٤﴾هریک از این گروهها پیامبران را تکذیب کردند، پس کیفر خدا گریبانگیرشان شد. و به جز عذابی که به این دستهها رسید چه چیزی قوم قریش را که به تکذیب پیامبران پرداخته است به راه «تزکیه» و «تطهیر» میآورد و مانع میشود تا عذابی که به آنها رسیده از آنان دور شود؟!.
پس باید منتظر باشند ﴿وَمَا یَنظُرُ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا صَیۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ مَّا لَهَا مِن فَوَاقٖ١٥﴾و اینان انتظاری جز این نمیکشند که صدایی مرگبار فرا رسد که هیچ بازگشتی ندارد، و این صدا آنها را نابود و ریشه کن مینماید، اگر بر آنچه هستند باقی بمانند.
آیهی ۲۰-۱۶:
﴿وَقَالُواْ رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا قَبۡلَ یَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ١٦﴾[ص: ۱۶]. «و گفتند: پروردگارا! سهم (عذاب) ما را پیش از روز حساب به ما برسان».
﴿ٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَٱذۡکُرۡ عَبۡدَنَا دَاوُۥدَ ذَا ٱلۡأَیۡدِۖ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ١٧﴾[ص: ۱۷]. «در برابر چیزهایی که میگویند شکیبا باش و بندۀ ما داودِ توانمند را یاد کن، واقعاً او بسی توبهکار بود».
﴿إِنَّا سَخَّرۡنَا ٱلۡجِبَالَ مَعَهُۥ یُسَبِّحۡنَ بِٱلۡعَشِیِّ وَٱلۡإِشۡرَاقِ١٨﴾[ص: ۱۸]. «ما کوهها را با او رام کردیم شامگاهان و بامدادن به تسبیح و تقدیس (خدا) میپرداختند».
﴿وَٱلطَّیۡرَ مَحۡشُورَةٗۖ کُلّٞ لَّهُۥٓ أَوَّابٞ١٩﴾[ص: ۱۹]. «و پرندگان را نیز مسخرّ نمودییم درحالیکه با او جمع شده بودند، همگی فرمانبردار او (=خدا) بودند».
﴿وَشَدَدۡنَا مُلۡکَهُۥ وَءَاتَیۡنَٰهُ ٱلۡحِکۡمَةَ وَفَصۡلَ ٱلۡخِطَابِ٢٠﴾[ص: ۲۰]. «و فرمانرواییاش را استوار ساختیم و به او حکمت و قدرتِ داوری دادیم».
تکذیب کنندگان به علّت نادانی و مخالفت با حق در حالی که برای آمدن عذاب شتاب داشتند، گفتند: ﴿وَقَالُواْ رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا﴾پروردگارا! سهمیه عذاب ما را هم اکنون، ﴿قَبۡلَ یَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ﴾و قبل از رسیدن قیامت بده. ای محمد! آنها در این گفته لجاجت ورزیدند و ادعا نمودند که نشانه راستگوییات این است که عذاب را بر آنها بیاوری.
پس خداوند به پیامبر فرمود: ﴿ٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ﴾در برابر چیزهایی که میگویند شکیبا باش، همانطور که پیامبرانی که پیش از تو بودند شکیبایی ورزیدند، و بدان که سخن مشرکین زیانی به حق نمیرساند و هیچ گاه نمیتوانند زیانی به تو برسانند، بلکه آنها به خودشان زیان وارد میکنند. وقتی خداوند پیامبرش را دستور داد که در برابر سخن و آزارهای قومش شکیبایی ورزد پیامبر را فرمان داد که با انجام عبادت خالص برای خدا، صبر پیشه کند و حالت عبادتگزاران را به خاطر بیاورد. همان طور که در آیهای دیگر فرموده است: ﴿فَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ قَبۡلَ طُلُوعِ ٱلشَّمۡسِ وَقَبۡلَ غُرُوبِهَا﴾[طه: ۱۳۰]. «پس در برابر آنچه میگویند شکیبا باش و قبل از طلوع خورشید و قبل از غروب آن پروردگارت را تسبیح بگوی». و یکی از بزرگترین عبادتگزاران پیامبر خدا داود ÷است. ﴿ذَا ٱلۡأَیۡدِ﴾که دارای قدرت فراوان بدنی و قلبی برای عبادت خدا بود. ﴿إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ﴾بیگمان او در همه کارها به سوی خدا باز میگشت و با محبت و بندگی و ترس و امید و کثرت تضرع و زاری و دعا همواره رو به سوی خدا داشت، و وقتی که کاستیهایی از او سر میزد، با دست برداشتن از گناه و توبه نصوح، بهسوی خدا باز میگشت.
و یکی از مصادیق انابت او بهسوی پروردگار و عبادتش این بود که خداوند کوهها را با او هم آوار و رام کرده بود، به گونهای که هم صدا با او پاکی پروردگارشان را ﴿بِٱلۡعَشِیِّ وَٱلۡإِشۡرَاقِ﴾صبحگاهان و شامگاهان در اوّل و آخر روز بیان میکردند.
﴿وَٱلطَّیۡرَ مَحۡشُورَةٗ﴾و پرندگان را رام او کرد در حالی که با او جمع شده بودند، و مجموعه کوهها و پرندگان فرمانبردار و تسبیح کننده خدا بودند، و این اطاعت و تسبیح پرندگان از سرِ استجابت این فرمودهی خداوند بود که فرمود: [سبأ: ۱۰]. ﴿یَٰجِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُۥ وَٱلطَّیۡرَ﴾[سبأ: ۱۰]. «ای کوهها و پرندگان! همراه با داود خدا را تسبیج گویید». پس این منّت خداست که به او توفیق عبادت داده بود.
سپس خداوند این را بیان کرد که با دادن پادشاهی بزرگ به او بر وی منّت نهاد، پس فرمود: ﴿وَشَدَدۡنَا مُلۡکَهُ﴾و با اسبابی که به او دادیم و با لشکریان و ساز و برگ فراوان، فرمانروایی او را قدرت بخشیدیم. سپس خداوند بیان نمود که با دادن علم و دانش به او بر وی منّت نهاد، پس فرمود: ﴿وَءَاتَیۡنَٰهُ ٱلۡحِکۡمَةَ﴾و به او پیامبری و دانش فراوان دادیم، ﴿وَفَصۡلَ ٱلۡخِطَابِ﴾و به وی قدرت داوری عطا کردیم که میان مردم در اختلافهایشان داوری میکرد.
آیهی ۲۶-۲۱:
﴿وَهَلۡ أَتَىٰکَ نَبَؤُاْ ٱلۡخَصۡمِ إِذۡ تَسَوَّرُواْ ٱلۡمِحۡرَابَ٢١﴾[ص: ۲۱]. «و آیا خبر شاکیان به تو رسیده است بدانگاه که از دیوار عبادتگاه بالا رفتند».
﴿إِذۡ دَخَلُواْ عَلَىٰ دَاوُۥدَ فَفَزِعَ مِنۡهُمۡۖ قَالُواْ لَا تَخَفۡۖ خَصۡمَانِ بَغَىٰ بَعۡضُنَا عَلَىٰ بَعۡضٖ فَٱحۡکُم بَیۡنَنَا بِٱلۡحَقِّ وَلَا تُشۡطِطۡ وَٱهۡدِنَآ إِلَىٰ سَوَآءِ ٱلصِّرَٰطِ٢٢﴾[ص: ۲۲]. «هنگامیکه بر داود وارد شدند و او از آنان ترسید، گفتند: مترس! ما دو مدّعی هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده است، پس درمیان ما به حق و عدل داوری کن، و ستم روا مدار و ما را به راه راست رهنمون شو».
﴿إِنَّ هَٰذَآ أَخِی لَهُۥ تِسۡعٞ وَتِسۡعُونَ نَعۡجَةٗ وَلِیَ نَعۡجَةٞ وَٰحِدَةٞ فَقَالَ أَکۡفِلۡنِیهَا وَعَزَّنِی فِی ٱلۡخِطَابِ٢٣﴾[ص: ۲۳]. «بهدرستی که این برادر من است و او نود و نه میش دارد و من تنها یک میش دارم و (وی به من) میگوید: آنرا به من واگذار، و او بر من در سخن چیره شده است».
﴿قَالَ لَقَدۡ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعۡجَتِکَ إِلَىٰ نِعَاجِهِۦۖ وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلۡخُلَطَآءِ لَیَبۡغِی بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٍ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَقَلِیلٞ مَّا هُمۡۗ وَظَنَّ دَاوُۥدُ أَنَّمَا فَتَنَّٰهُ فَٱسۡتَغۡفَرَ رَبَّهُۥ وَخَرَّۤ رَاکِعٗاۤ وَأَنَابَ۩٢٤﴾[ص: ۲۴]. «(داود) گفت: بیگمان او با درخواست (اینکه) گوسفندت (را به او بدهی) تا (آنرا به) گوسفندانش (اضافه کند) بهتو ستم کرده است. و حقاً که بسیاری از شریکان به همدیگر ستم میکنند، مگر آنانکه ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند ولی چنین کسانی بسیار اندک و کم هستند. پس داود دانست که ما او را آزمودهایم، بنابراین، از پروردگار خویش آمرزش خواست و به سجده افتاد و توبه کرد».
﴿فَغَفَرۡنَا لَهُۥ ذَٰلِکَۖ وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ مََٔابٖ٢٥﴾[ص: ۲۵]. «و ما این را بر او بخشیدیم و به یقین او در نزد ما قربت و بازگشت نیک دارد».
﴿یَٰدَاوُۥدُ إِنَّا جَعَلۡنَٰکَ خَلِیفَةٗ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱحۡکُم بَیۡنَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ ٱلۡهَوَىٰ فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابٞ شَدِیدُۢ بِمَا نَسُواْ یَوۡمَ ٱلۡحِسَابِ٢٦﴾[ص: ۲۶]. «ای داود! ما تو را در زمین جانشین ساختهایم، پس به حق درمیان مردم حکم کن، و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد، بیگمان آنانکه از راه خدا منحرف میشوند به (سزای) آنکه روز حساب را فراموش کردند کیفری سخت دارند».
وقتی خداوند خبر داد که قدرت داوری میان مردم را به پیامبرش داود عطا کرد، و معروف بود که مردم برای داوری به داود مراجعه میکردند، خداوند داستان دو متخاصم را که برای داوری نزد او رفته بودند بیان کرد. آنها دربارهی قضیهای رفتند که خداوند آن را آزمایشی برای داود و موعظهای برای جبران تقصیری که او مرتکب شده بود قرار داد. پس خداوند توبهاش را پذیرفت و او را آمرزید و این قضیه را برایش فراهم آورد. و به پیامبرش محمّدصفرمود: ﴿وَهَلۡ أَتَىٰکَ نَبَؤُاْ ٱلۡخَصۡمِ إِذۡ تَسَوَّرُواْ ٱلۡمِحۡرَابَ٢١﴾و آیا داستان شاکیانی که از دیوار عبادتگاه بالا رفته و نزد داود آمدند به تو رسیده است؟ به راستی که داستانی عجیب است. یعنی آنها بدون اجازه و بدون این که از در وارد شوند از بالای دیوار به نزد او آمدند.
وقتی با این صورت بر او وارد شدند، داور از آنها ترسید. پس آنان به داود گفتند: ﴿خَصۡمَانِ﴾ما دو مدّعی هستیم. پس مترس، ﴿بَغَىٰ بَعۡضُنَا عَلَىٰ بَعۡضٖ﴾یکی از ما بر دیگری ستم کرده است، ﴿فَٱحۡکُم بَیۡنَنَا بِٱلۡحَقِّ﴾به حق و عدل میان ما داوری کن، و به یکی از ما گرایش پیدا مکن، ﴿وَلَا تُشۡطِطۡ وَٱهۡدِنَآ إِلَىٰ سَوَآءِ ٱلصِّرَٰطِ﴾و ستم روا مدار، و ما را به راه راست راهنمایی کن. منظور این است که هردو طرف به او گفتند منظورشان دستیابی به حق روشن و محص است. پس آن دو داستان خود را به حق تعریف کردند. و پیامبر خدا داود از موعظه آنها ناراحت نشد و آنها را سرزنش نکرد.
یکی از آن دو شاکی گفت: ﴿إِنَّ هَٰذَآ أَخِی﴾این برادر من است. به صراحت گفت این برادرم میباشد، و فرق نمیکند که برادر نسبی یا برادر دینی یا از روی دوستی و رفاقت برادرش بوده باشد، چون برادری اقتضا مینماید که تجاوز نکند، زیرا تجاوز و ستم برادر از ستم دیگران بزرگتر است. ﴿لَهُۥ تِسۡعٞ وَتِسۡعُونَ نَعۡجَةٗ وَلِیَ نَعۡجَةٞ﴾او نود و نه میش دارد. یعنی نود و نه همسر دارد، و این خیر فراوانی است که بر او ایجاب میکند تا به انچه خداوند به او بخشیده است قناعت ورزد.
﴿وَلِیَ نَعۡجَةٞ وَٰحِدَةٞ﴾و من یک میش (=همسر) دارم و او به همین یک میش من چشم دوخته است. ﴿فَقَالَ أَکۡفِلۡنِیهَا﴾و میگوید: آنرا به من واگذار، ﴿وَعَزَّنِی فِی ٱلۡخِطَابِ﴾و در سخن و گفتار بر من چیره شده است و همواره این را از من طلب میکرد تا اینکه آن را حاصل نمود یا نزدیک بود آنرا حاصل نماید. وقتی داود سخن او را شنید، گفت: او بر تو ستم کرده است. از نحوهی صحبت کردن قبلی طرفین چنین بر میآید که این ستم از ناحیهی طرف دوم صورت گرفته باشد، به همین جهت لزومی نیافت که طرف دوم صحبت کند، بنابراین، جای اعتراضی نیست اگر کسی بگوید: «چرا داود قبل از این که سخن طرف دوم را بشنود داوری کرد»؟ پس داود گفت: ﴿لَقَدۡ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعۡجَتِکَ إِلَىٰ نِعَاجِهِ﴾بیگمان او با درخواست یگانه میش تو برای افزودن آن به میشهای خود به تو ستم روا میدارد، و عادت بسیاری از شریکان چنین است پس فرمود: ﴿وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلۡخُلَطَآءِ لَیَبۡغِی بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٍ﴾و بسیاری از شریکان به یکدیگر ستم میکنند، چون ظلم و ستم یکی از ویژگیهای انسانهاست. ﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾مگر کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند و ایمان و عمل صالحی که دارند آنها را از ستم کردن باز میدارد. ﴿وَقَلِیلٞ مَّا هُمۡ﴾و چنی کسانی اندک و کم هستند. ﴿وَقَلِیلٞ مِّنۡ عِبَادِیَ ٱلشَّکُورُ﴾[سبأ: ۱۳]. «و بندگان شکرگزار من بسیار اندک و کم میباشند».
﴿وَظَنَّ دَاوُۥدُ أَنَّمَا فَتَنَّٰهُ﴾و داود دانست وقتی که میان آنها حکم کرد، ما او را آزمودهایم و این قضیه را برای او فراهم آورده ایم تا همواره آگاه باشد. ﴿فَٱسۡتَغۡفَرَ رَبَّهُۥ وَخَرَّۤ رَاکِعٗاۤ﴾پس، از پروردگارش به خاطر آنچه از وی سر زده بود آمرزش خواست و به سجده افتاد. ﴿وَأَنَابَ﴾و با توبه واقعی و عبادت، به سوی خدا روی آورد.
﴿فَغَفَرۡنَا لَهُۥ ذَٰلِکَ﴾پس آنچه را که از او سرزده بود آمرزدیم و خداوند او را با انواع کرامات گرامی داشت. پس فرمود: ﴿وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ﴾و او نزد ما دارای مقامی والا و مقرّب است. ﴿وَحُسۡنَ مََٔابٖ﴾و بازگشتی نیک دارد. و خداوند گناهی را که از داود÷سر زد بیان نکرد، چون به ذکر آن نیازی نیست.
پس پرداختن به آن تکلف است، و صلاح همان است که خداوند برای ما تعریف کرده است مبنی بر این که بر او لطف نمود و توبهاش را پذیرفت، و جایگاه او را بالا برد و داود بعد از توبه بهتر و نیکوتر شد. ﴿یَٰدَاوُۥدُ إِنَّا جَعَلۡنَٰکَ خَلِیفَةٗ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾ای داود! ما تو را در زمین فرمانروا قرار دادیم تا به حل و فصل قضایای دینی و دنیوی بپردازی، ﴿فَٱحۡکُم بَیۡنَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَقِّ﴾پس میان مردم به دادگری حکم کن، و او این کار را نمیتواند بکند مگر با شناخت ِ بایدها و شناخت وضعیت حاکم و توانایی داشتن بر اجرای حق. ﴿وَلَا تَتَّبِعِ ٱلۡهَوَىٰ﴾و از هوای نفس پیروی مکن به گونهای که به خاطر خویشاوندی، دوستی و رفاقت یا از روی محبت به یکی روی آوری، یا به خاطر نفرت داشتن از طرف دیگر از وی روی برتابی. ﴿فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ﴾پس پیروی کردن از هوای نفس تو را از راه خدا منحرف میسازد و تو را از راه راست خارج میکند. ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابٞ شَدِیدُۢ بِمَا نَسُواْ یَوۡمَ ٱلۡحِسَابِ﴾بیگمان کسانی که از راه خدا گمراه میشوند به سزای این که از روز قیامت غافل هستند و آن را فراموش میکنند سزای سختی در پیش دارند. پس اگر آنان روز قیامت را به یاد میآوردند و ترس آن در دلهایشان جای میگرفت به هوای فتنهگری روی نمیآوردند.
آیهی ۲۹-۲۷:
﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَا بَٰطِلٗاۚ ذَٰلِکَ ظَنُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۚ فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنَ ٱلنَّارِ٢٧﴾[ص: ۲۷]. «و ما آسمانها و زمین و چیزهایی را که بین آن دو است بیهوده نیافریدهایم. این پندار کافران است، پس وای به حال کافران از آتش (دوزخ)».
﴿أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ کَٱلۡمُفۡسِدِینَ فِی ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلۡمُتَّقِینَ کَٱلۡفُجَّارِ٢٨﴾[ص: ۲۸]. «آیا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند مانند تباهی کنندگان در زمین میگردانیم؟ آیا پرهیزگاران را مانند بدکاران قرار میدهیم»؟.
﴿کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَیۡکَ مُبَٰرَکٞ لِّیَدَّبَّرُوٓاْ ءَایَٰتِهِۦ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ٢٩﴾[ص: ۲۹]. «(این) کتابی است که پر خیر و برکت که آنرا بر تو فرو فرستادهایم تا دربارۀ آیههایش بیاندیشند و خردمندان پند گیرند».
خداوند متعال از کمال حکمت خود در آفرینش آسمانها و زمین خبر داده و میفرماید او آسمانها و زمین را بیهوده و بیفایده نیافریده است. ﴿ذَٰلِکَ ظَنُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ﴾این گمان کسانی است که به پروردگارشان کفر ورزیدهاند، و آنها در مورد پروردگارشان گمانهایی بردهاند که شایست شکوه او نیست. ﴿فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنَ ٱلنَّارِ﴾پس وای به حال کافران از آتش دوزخ، و آتش دوزخ کیفر کارهایشان را به آنها خواهد داد و سراپای وجودشان را فرا میگیرد. خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده است، آنها را آفریده تا بندگان به کمال علم و قدرت او و گستردگی فرمانرواییاش ایمان بیاورند و بدانند که او تنها معبود یگانه است، و کسانیکه به اندازه ذرّهای چیزی را در آسمانها و زمین نیافریدهاند معبود حقیقی نیستند. و بدانند که رستاخیز حق است و خداوند میان اهل خیر و اهل شر داوری خواهد کرد.
کسیکه نسبت به حکمت خداوند جاهل و ناآگاه است، گمان نبرد که خداوند اهل خیر و اهل شر را در حکم و داوری خود برابر قرار میدهد. بنابراین فرمود: ﴿أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ کَٱلۡمُفۡسِدِینَ فِی ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلۡمُتَّقِینَ کَٱلۡفُجَّارِ٢٨﴾آیا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند مانند تباهیکنندگان در زمین میگردانیم؟ آیا پرهیزگاران را مانند بدکاران قرار میدهیم؟ چنین چیزی شایسته و مناسب حکمت و حکم داوری ما نیست.
﴿کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَیۡکَ مُبَٰرَکٞ﴾این کتابی است پر خیر و برکت که در آن خیر فراوان و دانش زیادی هست، آن را بر تو فرو فرستادهایم و در آن، راهِ هدایت از گمراهی و شفا از بیماری مشخص شده است. این کتاب نوری است که در تاریکیها به وسیله آن راه روشن میشود، و در آن هر حکمی که مکلفان بدان نیاز دارند موجود میباشد و برای هر امر مطلوبی دلایل قطعی ارائه شده است، و این امر سبب گردیده تا بزرگترین کتابی باشد که از ابتدای آفرینش هستی به سوی جامعه بشری فرستاده شده است.
﴿لِّیَدَّبَّرُوٓاْ ءَایَٰتِهِ﴾تا در آیههای آن بیاندیشند. یعنی حکمت از فرو فرستادن آن این است که مردم در آیههای آن بیاندیشند و علم و دانش آنرا بیرون آورند و در اسرار و حکمتهای آن تدبر نمایند. زیرا با تدبر در آن و تامّل و اندیشیدن در مفاهیم آن میتوان به برکت و خیر قرآن دست یافت. دراینجا بر تدبر در قرآن تشویق شده، و این که تامل در قرآن از بهترین اعمال است، و خواندنِ با تدبر بهتر از تلاوت سریع و تند است، چرا که هدف تدبر از آن حاصل نمیشود. ﴿وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾و تا صاحبان خرد و عقلهای درست با تدبّر در آن هر علم و خواستهای را به یاد آورند. و این دلالت مینماید که آدمی برحسب عقل و خرد خویش از این کتاب پند میگیرد و بهرهمند میشود.
آیهی ۴۰-۳۰:
﴿وَوَهَبۡنَا لِدَاوُۥدَ سُلَیۡمَٰنَۚ نِعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ٣٠﴾[ص: ۳۰]. «و به داود سلیمان را عطا کردیم، او بسیار بندۀ خوبی بود چراکه او توبهکار بود».
﴿إِذۡ عُرِضَ عَلَیۡهِ بِٱلۡعَشِیِّ ٱلصَّٰفِنَٰتُ ٱلۡجِیَادُ٣١﴾[ص: ۳۱]. «آنگاه شامگاهان اسبهای اصیل (و تندبا) به او عرضه شد».
﴿فَقَالَ إِنِّیٓ أَحۡبَبۡتُ حُبَّ ٱلۡخَیۡرِ عَن ذِکۡرِ رَبِّی حَتَّىٰ تَوَارَتۡ بِٱلۡحِجَابِ٣٢﴾[ص: ۳۲]. «گفت: واقعاً من دوستی اسبها را بر یاد پروردگارم ترجیح دادم تا (هنگام نماز گذشت و خورشید) در ورای حجاب ظلمت قرار گرفت».
﴿رُدُّوهَا عَلَیَّۖ فَطَفِقَ مَسۡحَۢا بِٱلسُّوقِ وَٱلۡأَعۡنَاقِ٣٣﴾[ص: ۳۳]. «(گفت:) آن (اسبها) را به نزد من بازآورید، پس شروع به دست کشیدن بر ساقها و گردنهای آنان کرد».
﴿وَلَقَدۡ فَتَنَّا سُلَیۡمَٰنَ وَأَلۡقَیۡنَا عَلَىٰ کُرۡسِیِّهِۦ جَسَدٗا ثُمَّ أَنَابَ٣٤﴾[ص: ۳۴]. «و بهراستی سلیمان را آزمودیم و بر تخت او کالبدی افکندیم، آنگاه رو بهسوی (خدا) آورد».
﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَهَبۡ لِی مُلۡکٗا لَّا یَنۢبَغِی لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِیٓۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ٣٥﴾[ص: ۳۵]. «گفت: پروردگارا! مرا بیامرز، و به من حکومتی عطا کن که بعد از من کسی را نسزد، بیگمان تو بخشندهای».
﴿فَسَخَّرۡنَا لَهُ ٱلرِّیحَ تَجۡرِی بِأَمۡرِهِۦ رُخَآءً حَیۡثُ أَصَابَ٣٦﴾[ص: ۳۶]. «پس باد را برایش مسخّر کردیم که به آسانی به فرمان او هرجا که میخواست سیر میکرد».
﴿وَٱلشَّیَٰطِینَ کُلَّ بَنَّآءٖ وَغَوَّاصٖ٣٧﴾[ص: ۳۷]. «و از دیوها هر بنّا و غوّاصی (را به فرمانش درآوردیم)».
﴿وَءَاخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی ٱلۡأَصۡفَادِ٣٨﴾[ص: ۳۸]. «و گروه دیگری از دیوها (را هم با دست و پاهای) بههم بسته در بندها (مسخّر او کردیم)».
﴿هَٰذَا عَطَآؤُنَا فَٱمۡنُنۡ أَوۡ أَمۡسِکۡ بِغَیۡرِ حِسَابٖ٣٩﴾[ص: ۳۹]. «این بخشش ماست پس بیهیچ حسابی ببخش یا نگاهدار».
﴿وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ مََٔابٖ٤٠﴾[ص: ۴۰]. «و بیگمان او در نزد ما مقامی ارجمند و سرانجامی نیک دارد».
وقتی خداوند داود را ستود و آنچه را که برایش اتفاق افتاد تعریف کرد، فرزندش سلیمان را نیز ستایش کرد و فرمود: ﴿وَوَهَبۡنَا لِدَاوُۥدَ سُلَیۡمَٰنَ﴾و سلیمان را به داود عطا کردیم و او را مایه شادمانیاش گرداندیم. ﴿نِعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ﴾سلیمان بسیار بنده خوبی بود، چون دارای صفتی بود که ایجاب میکرد مورد ستایش قرار گیرد، و آن این بود که ﴿إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ﴾او در همه کارها و احوال و اوضاع با انجام دادن عبادت و توبه، و محبت و ذکر و دعا و زاری، و تلاش برای به دست آوردن خشنودی خداوند بر همه چیز رو به خدا داشت. بنابراین، وقتی اسبهایی به او نشان داده شد که بر روی دو پا و یک دست ایستاده و یک دست را کمی بلند کرده و منظرهای زیبا داشتند، به خصوص برای کسانی همچون پادشاهان که به صحنهها بیشتر نیاز دارند، و این صحنهها برای آنان زیباتر جلوه میکند، و همچنان اسبها بر او عرضه میشد تا این که خورشید غروب کرد و تماشای این اسبها او را از نماز شامگاه و به یادآوردن آن غافل گرداند.
سلیمان با ندامت از آنچه که از او سر زده و او را از ذکر خدا غال گردانده بود و با نزدیکی جستن به خدا و مقدّم داشتن محبت خدا بر محبت غیر او، گفت: ﴿فَقَالَ إِنِّیٓ أَحۡبَبۡتُ حُبَّ ٱلۡخَیۡرِ عَن ذِکۡرِ رَبِّی﴾بیگمان من محبت «خیر» که همان مال دنیاست و در اینجا منظور اسب میباشد را بر یاد پروردگارم ترجیح دادم، ﴿حَتَّىٰ تَوَارَتۡ بِٱلۡحِجَابِ﴾و این صحنهها (صحنۀ رژه اسبان) مرا همچنان غافل نگهداشت تا اینکه خورشید پنهان شد.
﴿رُدُّوهَا عَلَیَّ﴾اسبها را به سوی من بازگردانید، ﴿فَطَفِقَ مَسۡحَۢا بِٱلسُّوقِ وَٱلۡأَعۡنَاقِ﴾پس شروع به دست کشیدن بر ساقهها و گردنهای اسبها کرد. یعنی با شمشیر خود بر گردنها و ساقهایشان میزد و گردن و ساقهایشان را قطع میکرد. ﴿وَلَقَدۡ فَتَنَّا سُلَیۡمَٰنَ﴾و به درستی که سلیمان را با از بین رفتن پادشاهی و جدایی از فرمانرواییاش - به خاطر خللی که اقتضای طبیعت بشری است - آزمودیم. ﴿وَأَلۡقَیۡنَا عَلَىٰ کُرۡسِیِّهِۦ جَسَدٗا﴾و بر تخت او کالبدی افکندهایم. یعنی شیطانی که خداوند مقرر نموده بود بر تخت او بنشیند و در زمان آزمایش سلیمان، در پادشاهی او تصرف کند، ﴿ثُمَّ أَنَابَ﴾سپس سلیمان بهسوی خدا بازگشت و توبه کرد.
﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَهَبۡ لِی مُلۡکٗا لَّا یَنۢبَغِی لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِیٓۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ٣٥﴾[ص: ۳۵]. سلیمان گفت: پروردگارا! مرا بیامرز و به من حکومتی عطا کن که بعد از من کسی را نسزد، بیگمان تو بخشندهای. پس خداوند دعای او را پذیرفت و او را بخشید و فرمانرواییاش را به او باز گرداند، و فرمانرواییاش را افزود، به گونهای که برای هیچکسی بعد از او به دست نیامده است، و آن این بود که خداوند شیطانها و جنها را به فرمانش درآورد که هرچه خواست برای او میساختند و در دریاها برایش غواّصی میکردند، و دُرها و زیورآلات را بیرون میآوردند، و هرکدام از دیوها که از فرمان او سرپیچی میکرد آن را به زنجیر میبست.
و به او گفتیم: ﴿هَٰذَا عَطَآؤُنَا﴾این بخشش ماست، پس بدان شادمان باش، ﴿فَٱمۡنُنۡ﴾و به هرکس که میخواهی بده و ببخش، ﴿أَوۡ أَمۡسِکۡ﴾و هرکس را که نمیخواهی ببخش، ﴿بِغَیۡرِ حِسَابٖ﴾یعنی در این مورد حرج و گناهی بر تو نیست، و حسابی بر تو نیست چون خداوند از کمال عدالت و احکام و دستورات نیکِ سلیمان آگاه بود. و بیان فرمودکه این مقام نیک فقط در دنیا برای سلیمان نیست بلکه در آخرت نیز از خیر بزرگی بهرهمند است. بنابراین فرمود: ﴿وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ مََٔابٖ٤٠﴾و بیگمان او از مقرّبان درگاه خداوند است، از کسانی است که با انواع تکریمها و تنعّمها نزد خداوند گرامی داشته میشود.
فواید و حکمتهایی که در داستان داود و سلیمانإبرای ما روشن نشده است:
۱- خداوند برای پیامبرش محمّدصداستان کسانی را که پیش از او بودهاند بیان کرده است تا دلش آرام گیرد و اطمینان یابد، و خداوند نحوه عبادت و شدّت بردباری و بازگشت آنها را به سوی خویش بیان میدارد و این چیزها پیامبر را تشویق میکند تا با آنها به رقابت بپردازد و به خدا نزدکی جوید، و در برابر اذیت و آزار قومش شکیبایی ورزد. بنابراین، - در اینجا - وقتی خداوند اذیت و آزار قومش و سخن آنها را در مورد او و در مورد آنچه که او آورده است بیان کرد، او را به شکیبایی فرمان داد و این که بندهاش داود را یاد کن و از وی الگو برداری نماید.
۲- خداوند توانمندی در اطاعت، و برخورداری از قوت قلب و جسم را ستایش میکند و آن را دوست میدارد. چون به وسیله قدرت و توانایی جسمی آثاری از اطاعت و ادای نیکو و کثرت آن به دست میآید که با ناتوانی و سستی به دست نمیآید. و مناسب است که بنده اسباب آن را فراهم نماید و به تنبلی روی نیاورد که در توانایی خلل ایجاد میکند و نفس را ضعیف میگرداند.
۳- بازگشت به خدا در همه کارها از اوصاف پیامبران و از صفتهای بندگان برگزیدهی خداست. همانطور که خداوند داود و سلیمان را به خاطر این کارها ستوده است. پس اقتدا کنندگان باید به آن دو اقتدا کنند، و سالکان به رهنمود آن رهنمون گردند، [الأنعام: ۹۰]. ﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ هَدَى ٱللَّهُۖ فَبِهُدَىٰهُمُ ٱقۡتَدِهۡ﴾[الأنعام: ۹۰]. «ایشان کسانیاند که خداوند آنها را هدایت نموده است، پس به هدایت آنها اقتدا کن».
۴- صدای خوب و دلنشینی که خداوند به پیامبرش داود، عطا کرده بود سبب میشد که کوههای جامد و پرندگان بیزبان با او هم آوا شوند. وقتی او آوای تسبیح سر میداد کوهها و پرندگان شامگاهان و صبحگاهان به همراه او تسبیح میگفتند.
۵- از بزرگترین نعمتهای خداوند بر بنده این است که به او علم مفید ارزانی دارد و شیوه داوری میان مردم را بداند، همانطور که خداوند این نعمت را به بندهاش داود÷ارزانی کرده بود.
۶- خداوند به پیامبران و برگزیدگانش عنایت ویژه دارد و آنها را میآزماید تا کاستیهایی را که از آنان سر میزند، بزداید. پس آنان به کاملترین حالت خود برگردند، آن چنان که برای داود و سلیمان اتفاق افتاد.
۷- پیامبرانصدر آنچه از جانب خدا میرسانند از اشتباه معصوم میباشند، چون اگر آنها در رساندن رسالت الهی معصوم نباشند، مقصودِ رسالت حاصل نمیشود. اما برخی از گناهان به اقتضای داشتن طبیعت بشری از آنها سر میزند ولی خداوند آنها را در مییابد و لطف خویش را فورا شامل حال آنان میگرداند.
۸- داود÷اغلب اوقات در عبادتگاه خود بود، تا خدمت پروردگارش را انجام دهد، بنابراین، آن دو شاکی از دیوار عبادتگاه بالا رفتند و نزد او آمدند، چون وقتی که در عبادتگاه بود و به خلوت مینشت، هیچ کس نزد او نمیآمد. بلکه برای خود وقتی مقرّر کرده بود که در آن با پروردگار خود به خلوت مینشست و با عبادت پروردگارش شاد میشد، و عبادت، او را کمک میکرد تا همه کارهایش را مخلصانه انجام دهد.
۹- باید به هنگام وارد شدن بر حکام و دیگران، ادب را رعایت کرد. زیرا آن دو شاکی وقتی بر داود داود شدند در حالتی غیر عادی و از راه غیر معمولی بر او وارد شدند، و داود از آنها ترسید، و این بر او دشوار آمد و آن را مناسب ندید.
۱۰- بیادبی شاکی و انجام دادن کاری از سوی او که شایسته وی نمیباشد نباید حکم را از حکم کردن به حق باز دارد.
۱۱- از این جریان کمال بردباری داود÷استنباط میشود، چون وقتی که آنها بدون اجازه وارد شدند داود بر آنها خشم نگرفت درحالیکه او پادشاه بود. و نیز داود بر آنها پرخاش نکرد و آنها را سرزنش ننمود.
۱۲- جایز است مظلوم به کسی که بر او ستم کرده است بگوید: «فلانی بر من ستم کرده است:. یا بگویید: ای ظالم یا بر من تعدّی کرده است». و امثال اینها. چون آن دو شاکی گفتند: ﴿خَصۡمَانِ بَغَىٰ بَعۡضُنَا عَلَىٰ بَعۡضٖ﴾«ما دو شاکی هستیم که بر یکدیگر ستم کردهایم».
۱۳- فردی که موعظه و نصحیت میشود اگر گرانقدر و دارای علم و دانش باشد، خشمگین و ناراحت نمیشود، بلکه شتابان پند را میپذیرد و تشکر میکند. چون آن دو شاکی داود را نصیحت کردند و داود ناراحت و خشمگین نشد، و این کارِ آنها او را از حق باز نداشت، بلکه او به حق محض حکم نمود.
۱۴- مخالطت میان خویشاوندان و یاران و کثرت تعلّقات و روابط دنیوی و مالی باعث میشود تا میان آنها دشمنی ایجاد گردد، و بر یکدیگر تجاوز کنند، و هیچ چیزی این دشمنی را باز نمیدارد جز پیشه کردن تقوای الهی و صبر کردن بر کارها با ایمان و عمل صالح، و این در میان مردم اندک یافت میشود.
۱۵- استغفار و عبادت به ویژه نماز، گناهان را میزدایند، چون خداوند آمرزیده شدن گناه داود را نتیجه استغفار و سجده او میداند.
۱۶- خداوند بندهاش داود و سلیمان را با نزدیک قرار دادن به خود و اعطای پاداش نیک به آنان مورد بزرگداشت قرار داد. و نباید چنین پنداشته شود که آنچه از آنها سرزد، از مقامشان نزد خداوند میکاهد. و این از کمال لطف خدا نسبت به بندگان مخلصش میباشد که هرگاه آنها را بخشید و اثر گناهانشان را دور کرد، همه آثاری را نیز که به دنبال گناه میآیند از آنها دور میکند، حتی چیزی را که در دل بندگان میافتد نیز دور مینماید، چون بندگان وقتی از برخی از گناهانشان آگاه شوند به دلشان چنین میآید که آنها از مقام اوّل خود سقوط کردهاند. پس خداوند متعال این آثار را دور نمود و این برای خداوند بزرگوار و بخشنده مشکل نیست.
۱۷- داوری کردن میان مردم مقامی دینی است و پیامبران خدا و بندگان برگزیدهاش این کار را به عهده داشتهاند، و کسی که این کار را میکند وظیفه دارد به حق داوری نماید، و از هواپرستی بپرهیزد. پس حکم کردن به حق اقتضا مینماید فردی که میخواهد حکم نماید، باید به امور شرعی آگاه باشد و از صورت قضیهای که در آن حکم میکند مطلّع باشد و کیفیت وارد کردن آن در حکم شرعی را بداند. پس کسی که یکی از این دو چیز را نداند، صلاحیت داوری کردن را ندارد و جایز نیست به داوری اقدام نماید.
۱۸- برای حاکم شایسته است که از هوی پرستی بپرهیزد و همواره مواظب خود باشد، چون نفسها از هوی و امیال خالی نیستند. بنابراین، باید با نفس خود مبارزه کند و همیشه حق را نصب العین خود قرار داده، و به هنگام داوری کردن هرگونه محبت و نفرتی را نسبت به یکی از طرفین از خود دور کند.
۱۹- سلیمان÷از فضیلتهای داود و از منّتهای خدا بر اوست که خداوند او را به داود بخشید. و یکی از بزرگترین نعمتهای خداوند بر بندهاش این است که به او فرزندی صالح عطا کند و اگر این فرزند عالم باشد نور علی نور خواهد بود.
۲۰- خداوند سلیمان را ستود و فرمود: ﴿نِعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ﴾«بسیار بنده خوبی بود سلیمان، او بسی توبهکار بود».
۲۱- یکی از مصادیق کثرت خیرخواهی خداوند نسبت به بندگانش این است که اعمال صالح و اخلاق نیکو را به آنها عطا میکند سپس آنها را به خاطر این چیزها که خودش به آنان بخشیده است ستایش میکند.
۲۲- سلیمان محبّت خداوند متعال را بر محبّت هر چیزی مقدّم میداشت.
۲۳- هرآنچه که بنده را از خداوند غافل و به خود مشغول نماید آن چیز مذموم و بد است، پس باید از آن جدا شود و به چیزی روی آورد که برایش مفیدتر است.
۲۴- قاعده مشهوری است که هرکس چیزی را برای خداوند ترک نماید خداوند در عوض به او چیزی میدهد که برایش بهتر است. سلیمان÷اسبهایی را که بر روی سه دست و پا ایستاده بودند و تیز رو و بسیار دوست داشتنی بودند، پاها و گردنهایشان را قطع کرد و او با این محبت خدا را بر محبت آنها مقدم داشت. پس خداوند در عورض آن چیزهای بهتری به او داد و باد را در اختیار او قرار داد که به فرمان او به هرجا که میخواست حرکت میکرد، و راه یک ماه را در یک صبحگاه و راه یک ماه دیگر را در یک شامگاه میپیمود. و دیوها را برای سلیمان مسخر کرد که توانایی کارهایی را دارند که انسانها توان انجام آن را ندارند.
۲۵- بعد از سلیمان÷، اجنّه و شیاطین رام کس دیگری نمیشوند.
۲۶- سلیمان÷پادشاه و پیامبر بود و هرچ میخواست انجام میداد، اما جز عدالت و دادگری چیزی دیگر نمیخواست. به خلاف پیامبری که بنده است، چنین پیامبری ارادهاش تابع امر خداست، و او هیچ کاری را نمیکند مگر به فرمان خدا همانند پیامبر ما محمّدصو این حالت کاملتر است.
آیهی ۴۴-۴۱:
﴿وَٱذۡکُرۡ عَبۡدَنَآ أَیُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلشَّیۡطَٰنُ بِنُصۡبٖ وَعَذَابٍ٤١﴾[ص: ۴۱]. «و بندۀ ما ایّوب را یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا داد که همانا شیطان به من رنج و دردی رسانده است».
﴿ٱرۡکُضۡ بِرِجۡلِکَۖ هَٰذَا مُغۡتَسَلُۢ بَارِدٞ وَشَرَابٞ٤٢﴾[ص: ۴۲]. «پای خود را به زمین بکوب، این آبی است که هم برای شستشو و هم برای نوشیدن است».
﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ أَهۡلَهُۥ وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنَّا وَذِکۡرَىٰ لِأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ٤٣﴾[ص: ۴۳]. «و به عنوان بخشایشی از سوی خود و پندی برای خردمندان، خانوادهاش و همسان آنانرا به او عطا کردیم».
﴿وَخُذۡ بِیَدِکَ ضِغۡثٗا فَٱضۡرِب بِّهِۦ وَلَا تَحۡنَثۡۗ إِنَّا وَجَدۡنَٰهُ صَابِرٗاۚ نِّعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٞ٤٤﴾[ص: ۴۴]. «و (فرمان دادیم) که دستهای از شاخههای باریک را بگیر و (او را) با آن بزن و سوگند خود را مشکن، ما ایّوب را شکیبا یافتیم، چه بندۀ خوبی بود بیگمان او بسیار توبهکار بود».
﴿وَٱذۡکُرۡ عَبۡدَنَآ أَیُّوبَ﴾و در این کتاب بنده ما ایوب را به بهترین وجه به یادآور، و او را به بهترین شیوه ستایش کن. آنگاه که رنج و زیان به او رسید پس او بر رنج و مشقت شکیبایی کرد و به سوی هیچکسی غیر از پروردگارش شکایت نبرد و به هیچکسی جز او پناه نیاورد. ﴿إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُ﴾هنگامی که پروردگارش را به فریاد خواند و با شکایت به درگاهش نه درگاه کسی دیگر او را صدا زد و گفت: پروردگارا! ﴿أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلشَّیۡطَٰنُ بِنُصۡبٖ وَعَذَابٍ﴾همانا شیطان به من امری مشقّتآور و طاقتفرسا و عذابدهنده رسانده است. شیطان بر جسد او مسلط شد و در آن دمید تا اینکه غدههایی در بدنش پدید آمد، سپس از آن غدهها چرک و خونابه بیرون جهید و بسیار حالت سختی به او دست داد، و همچنین خانواده و اموالش نابود شد و از بین رفتند.
پس به او گفته شد: ﴿ٱرۡکُضۡ بِرِجۡلِکَ﴾پای خود را به زمین بکوب تا از آن چشمهای برایت بجوشد که از آن برای شستشوی بدنت استفاده کنی و از آن بنوشی، و آنگاه بیماری و ناراحتی از تو دور شود، پس اینکار را کرد و خداوند او را شفا داد.
﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ أَهۡلَهُ﴾و خانوادهاش را به او بخشیدیم. گفته شده که خداوند خانواده و فرزندانش را دوباره زنده کرد. ﴿وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ﴾و همسان آنها را همراهِ آنان در دنیا به او دادیم و خداوند او را بینیاز کرد و به او مالی بزرگ بخشید. ﴿رَحۡمَةٗ مِّنَّا﴾رحمتی از جانب ما برای بنده ما ایوب بود که صبر کرد پس به پاداش آن از رحمت خویش در دنیا و آخرت به او پاداش دادیم. ﴿وَذِکۡرَىٰ لِأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾و تا خردمندان از حالت ایوب پند بیاموزند و عبرت بگیرند و بدانند که هرکس بر سختی شکیبایی بورزد، خداوند پاداشی زودرس در دنیا و آخرت به او میدهد و هرگاه او را به فریاد بخواند دعایش را میپذیرد.
﴿وَخُذۡ بِیَدِکَ ضِغۡثٗا﴾و دستهای از شاخههای باریک خرما یا انگور را بگیر، ﴿فَٱضۡرِب بِّهِۦ وَلَا تَحۡنَثۡ﴾و با آن او را بزن و سوگند خود را مشکن. مفسران گفتهاند که ایوب در بیماری و رنج خود به خاطر برخی کارها بر همسرش خشمگین شد، آنگاه سوگند خورد که اگر خداوند او را شفا بدهد، صد ضربه شلاّق به او خواهد زد. وقتی خداوند او را شفا داد، از آنجا که همسرش صالح بود و با ایوب رفتار خوبی داشت، خدا بر هر دو رحم نمود و به ایوب دستور داد که او را با دستهای از شاخههای نازک که صد شاخه باشند، یک ضربه بزند و سوگندش را اینگونه عملی کند. ﴿إِنَّا وَجَدۡنَٰهُ صَابِرٗا﴾همانا ما ایوب را شکیبا یافتیم.
یعنی او را به بیماری و سختی بزرگی گرفتار کردیم و او به خاطر خدا شکیبایی ورزید. ﴿نِّعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ﴾ایوب چه بنده خوبی بود که مقام عبودیت را در حالت خوشی و ناخوشی و سختی و راحتی به طور کامل پاسداری میکرد. ﴿إِنَّهُۥٓ أَوَّابٞ﴾بیگمان او بسیار به سوی خدا باز میگشت، و در همه کارهای دینی و دنیویاش رو به سوی خدا داشت، پروردگارش را بسیار یاد میکرد و دعا مینمود و نسبت به او محبت میورزید و او را عبادت میکرد.
آیهی ۴۷-۴۵:
﴿وَٱذۡکُرۡ عِبَٰدَنَآ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ أُوْلِی ٱلۡأَیۡدِی وَٱلۡأَبۡصَٰرِ٤٥﴾[ص: ۴۵]. «و بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را یاد کن که توانمند و دارای بینش بودند».
﴿إِنَّآ أَخۡلَصۡنَٰهُم بِخَالِصَةٖ ذِکۡرَى ٱلدَّارِ٤٦﴾[ص: ۴۶]. «ما آنانرا با صفت خاصّی ویژگی بخشیدیم که یاد سرای آخرت بود».
﴿وَإِنَّهُمۡ عِندَنَا لَمِنَ ٱلۡمُصۡطَفَیۡنَ ٱلۡأَخۡیَارِ٤٧﴾[ص: ۴۷]. «و بیگمان آنان نزد ما از برگزیدگان نیک بودند».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَٱذۡکُرۡ عِبَٰدَنَآ﴾بندگان ما را به نیکویی یاد کن، آنهایی که عبادت را خالصانه برای ما انجام دادند، ابراهیم خلیل و پسرش اسحاق و پسرش یعقوب که اینها دارای قدرت بودند و بر عبادت خداوند توانایی داشتند، ﴿وَٱلۡأَبۡصَٰرِ﴾و در دین خدا دارای بینش بودند، پس آنها را به برخورداری از علم مفید و عمل صالح توصیف کرد.
﴿إِنَّآ أَخۡلَصۡنَٰهُم بِخَالِصَةٖ﴾ما به آنها ویژگی بزرگ و مهمّی داده بودیم، و آن ﴿ذِکۡرَى ٱلدَّارِ﴾یاد کردن سرای آخرت بود. ما یاد کردن آخرت را در دلهایشان قرار داده بودیم، و عمل کردن برای آخرت را نصب العین آنها قرار داده و اخلاص و مراقبت خدا را صفت همیشگی آنها گردانده بودیم، و آنها را چنان نموده بودیم که هرکس آنها را میدید، به یاد قیامت میافتاد، و پندگیرنده با دیدن حالت آنها پند میگرفت و با بهترین یاد از آنها یاد میکرد.
﴿وَإِنَّهُمۡ عِندَنَا لَمِنَ ٱلۡمُصۡطَفَیۡنَ﴾و ایشان نزد ما از کسانی بودند که خداوند آنها را از میان بندگانش برگزیده است. ﴿ٱلۡأَخۡیَارِ﴾و از نیکان است، کسانی که رفتار و اخلاق خوب و عملی درست دارند.
آیهی ۴۹-۴۸:
﴿وَٱذۡکُرۡ إِسۡمَٰعِیلَ وَٱلۡیَسَعَ وَذَا ٱلۡکِفۡلِۖ وَکُلّٞ مِّنَ ٱلۡأَخۡیَارِ٤٨﴾[ص: ۴۸]. «و اسماعیل ویسع و ذالکفل را یاد کن و همگی آنانرا از نیکان بودند».
﴿هَٰذَا ذِکۡرٞۚ وَإِنَّ لِلۡمُتَّقِینَ لَحُسۡنَ مََٔابٖ٤٩﴾[ص: ۴۹]. «این یادی (از ایشان) است و مسلّماً پرهیزگاران سرانجام نیک دارند».
این پیامبران را به بهترین وجه یاد کن و آنها را با بهترین شیوه ستایش کن، زیرا هریک از آنها از نیکانی بودند که خداوند آنها را برگزیده است، و کاملترین اعمال و اخلاق و صفات پسندیده و خصال درست را به ایشان دادهاست. ﴿هَٰذَا ذِکۡرٞ﴾یاد این پیامبران برگزیده و بیان اوصافشان در این قرآن والا مقام و یادآور، ذکر شده است که پندگیرندگان از احوال آنها پند میگیرند، و اقتدا کنندگان به تبعیت از صفتهای پسندیده آنها علاقمند میشوند، و صفتهای پسندیدهای را که خداوند به آنها بخشیده است میشناسند و به نام نیک آنها که درمیان مردم ماندگار است پی میبرند. این یکی از انواع ذکر است که مختص اهل خیر است. و یکی دیگر از انواع ذکرها بیان پاداش اهل خیر و اهل شر است. بنابراین فرمود: ﴿وَإِنَّ لِلۡمُتَّقِینَ﴾و بیگمان برای کسانی که با اطاعت از اوامر و پرهیز از نواهی خدا تقواپیشه میکنند، ﴿لَحُسۡنَ مََٔابٖ﴾سرانجامی نیک وجود دارد.
آیهی ۵۴-۵۰:
﴿جَنَّٰتِ عَدۡنٖ مُّفَتَّحَةٗ لَّهُمُ ٱلۡأَبۡوَٰبُ٥٠﴾[ص: ۵۰]. «باغهای جاودان (بهشتی) درحالیکه دروازههای (آنها) برای آنان گشوده است».
﴿مُتَّکِِٔینَ فِیهَا یَدۡعُونَ فِیهَا بِفَٰکِهَةٖ کَثِیرَةٖ وَشَرَابٖ٥١﴾[ص: ۵۱]. «در آنجا تکیه میزنند و میوههای فراوان و نوشیدنیهای زیادی را میطلبند».
﴿وَعِندَهُمۡ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ أَتۡرَابٌ٥٢﴾[ص: ۵۲]. «و در نزد آنان زنانی هستند که تنها به شوهرانشان چشم میدوزند و همگی همسن و سال میباشند».
﴿هَٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِیَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ٥٣﴾[ص: ۵۳]. «این چیزهایی است که برای روز حساب و کتاب به شما وعده داده میشد».
﴿إِنَّ هَٰذَا لَرِزۡقُنَا مَا لَهُۥ مِن نَّفَادٍ٥٤﴾[ص: ۵۴]. «بیگمان این عطا و روزی ماست و هرگز پایان ندارد».
سپس پاداش و سرانجام آنها را چنین تفسیر کرد و فرمود: ﴿جَنَّٰتِ عَدۡنٖ﴾باغهای جاودان که ساکنان آن از بس که این باغها کامل و نعمتهایی بیکم و کاست میباشد هیچ جایگزینی را برای آن نمیجویند و از آن بیرون نمیآیند، و بیرون کرده نمیشوند. ﴿مُّفَتَّحَةٗ لَّهُمُ ٱلۡأَبۡوَٰبُ﴾درحالیکه درهای منازل و مسکنهای بهشت برایشان گشوده است، و نیازی ندارند که خود درهای آن را باز کنند، بلکه به آنها نعمت میشود. و این نیز دلیلی بر امنیت کامل و دلیلی است برای این که در باغهای بهشت چیزی نیست که ایجاب کند درهای آن بسته شوند.
﴿مُتَّکِِٔینَ فِیهَا یَدۡعُونَ فِیهَا بِفَٰکِهَةٖ کَثِیرَةٖ وَشَرَابٖ﴾بر تختهای آراسته شده تکیه زده و خدمتگزاران خود را دستور میدهد تا میوههای فراوان و از همه نوشیدنیهایی که دلشان میخواهد و چشمهایشان از دیدن آن لذّت میبرد برایشان بیاورند. و این بر کمال برخورداری از نعمت و آسایش و راحتی و کمال لذّت دلالت مینماید. ﴿وَعِندَهُمۡ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ﴾و در کنار آنها از حوریان چشم زیبا همسرانی هستند که تنها به شوهرانشان چشم میدوزند و شوهرانشان نیز تنها به آنها چشم میدوزند و این به خاطر آن است که هر دو بسیار زیبا هستند و همدیگر را دوست میدارند و چشم به کسی دیگر ندارند و هیچ گاه نمیخواهند که به جای همدیگر کسی برگزینند، ﴿أَتۡرَابٌ﴾هم سن و سال هستند، سنی که بهترین و زیباترین دوران و زمان جوانی است.
﴿هَٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِیَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ٥٣﴾این، چیزهایی است که در روز حساب و کتاب به پاداش اعمال و کارهای شایستهتان به شما پرهیزگاران وعده داده میشود.
﴿إِنَّ هَٰذَا لَرِزۡقُنَا مَا لَهُۥ مِن نَّفَادٍ٥٤﴾چیزهایی را که به اهل بهشت دادهایم عطا و روزی ماست که پایانی ندارد، بلکه همیشگی است و در همه اوقات ماندگار است و در همه لحظات فزونی مییابد. و این بر پروردگار بزرگوار و مهربان و نیکوی بخشنده و گشایشگر و توانا و ستوده گران نمیآید، خداوندی که دارای فضل آشکار و سخاوت مستمر است، و نعمتهایش قابل شمارش نیست، و نمیتوان اندکی از نیکویی و نیکیهای او را احاطه کرد.
آیهی ۶۴-۵۵:
﴿هَٰذَاۚ وَإِنَّ لِلطَّٰغِینَ لَشَرَّ مََٔابٖ٥٥﴾[ص: ۵۵]. «این (پاداش پرهیزگاران است) و امّا سرکشان بد سرانجامی دارند».
﴿جَهَنَّمَ یَصۡلَوۡنَهَا فَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ٥٦﴾[ص: ۵۶]. «و آن دوزخ است که بدانجا درمیآیند و بدان میسوزند و چه بد جایگاهی است»!.
﴿هَٰذَا فَلۡیَذُوقُوهُ حَمِیمٞ وَغَسَّاقٞ٥٧﴾[ص: ۵۷]. «این آب داغ و خونابه است که آنرا باید بچشند و بخورند».
﴿وَءَاخَرُ مِن شَکۡلِهِۦٓ أَزۡوَٰجٌ٥٨﴾[ص: ۵۸]. «و از اینگونه انواع عذابهای دیگری دارند».
﴿هَٰذَا فَوۡجٞ مُّقۡتَحِمٞ مَّعَکُمۡ لَا مَرۡحَبَۢا بِهِمۡۚ إِنَّهُمۡ صَالُواْ ٱلنَّارِ٥٩﴾[ص: ۵۹]. «(به آنان گویند:) این گروهی است که همراه شما به دوزخ درآیند ـ خوش نیامدند و خوش نبینند ـ آنان با آتش دوزخ سوخته میشوند».
﴿قَالُواْ بَلۡ أَنتُمۡ لَا مَرۡحَبَۢا بِکُمۡۖ أَنتُمۡ قَدَّمۡتُمُوهُ لَنَاۖ فَبِئۡسَ ٱلۡقَرَارُ٦٠﴾[ص: ۶۰]. «میگویند: بلکه شما خوش نیامدید، شما بودید که ما را دعوت نمودید بهسوی راهی که ما را دچار این سرنوشت نمود، پس بدجایگاهی است».
﴿قَالُواْ رَبَّنَا مَن قَدَّمَ لَنَا هَٰذَا فَزِدۡهُ عَذَابٗا ضِعۡفٗا فِی ٱلنَّارِ٦١﴾[ص: ۶۱]. «و میگونید: پروردگارا! هرکس سبب شد که دچار این سرنوشت شویم عذاب او را در آتش دوزخ چندین برابر گردان».
﴿وَقَالُواْ مَا لَنَا لَا نَرَىٰ رِجَالٗا کُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ ٱلۡأَشۡرَارِ٦٢﴾[ص: ۶۲]. «و گفتند: ما را چه شده است کسانی را نمیبینیم که آنانرا از بدان میدانستیم»؟.
﴿أَتَّخَذۡنَٰهُمۡ سِخۡرِیًّا أَمۡ زَاغَتۡ عَنۡهُمُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ٦٣﴾[ص: ۶۳]. «آیا آنانرا به ریشخند میگرفتیم؟ و یا اینکه چشمان ما ایشان را نمیتوانند ببینند».
﴿إِنَّ ذَٰلِکَ لَحَقّٞ تَخَاصُمُ أَهۡلِ ٱلنَّارِ٦٤﴾[ص: ۶۴]. «بیگمان این مخاصمۀ دوزخیان حق است».
﴿هَٰذَا﴾پاداشی که آن را توصیف نمودیم برای پرهیزگاران است، ﴿وَإِنَّ لِلطَّٰغِینَ﴾و همانا کسانی که در ارتکاب کفر و گناهان از حد میگذرند، ﴿لَشَرَّ مََٔابٖ﴾سرانجام بدی دارند. سپس آن را توضیح داد و فرمود: ﴿جَهَنَّمَ﴾سزای آنها جهنّمی است که در آن هرنوع عذابی وجود دارد، گرمای آن بسیار سخت است و سرمای آن نیز بیاندازه شدید. ﴿یَصۡلَوۡنَهَا﴾به آن عذاب در میآیند و آنها را از هرطرف احاطه مینماید، آنها از بالای سرشان سایه بانهایی از آتش دارند و از زیرشان نیز چنیناند. ﴿فَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ﴾بدجایگاهی است که برای آنها به عنوان مسکن و پناه گاه آماده شده است.
﴿هَٰذَا﴾این جایگاه و این عذاب سخت و خواری و رسوایی و شکنجه، «حمیم» و «غسّاقی» است که باید از آن بچشند و بخورند. ﴿حَمِیمٞ﴾آب بسیار داغی است که آنرا مینوشند و به سبب آن تمام رودههایشان تکّه و پاره میشود.
﴿وَغَسَّاقٞ﴾بدترین نوع نوشیدنی است، و آن عبارت از چرک و خونابه است که تلخ و بدبو است. ﴿وَءَاخَرُ مِن شَکۡلِهِۦٓ أَزۡوَٰجٌ٥٨﴾و برایشان عذابی دیگر همسان آن در انواع گوناگون خواهد بود. یعنی با انواع گوناگون از عذاب شکنجه داده میشوند و با آن خوار میگردند. هنگامیکه وارد جهّنم میشوند یک دیگر را ناسزا گفته و به یکدیگر میگویند: ﴿هَٰذَا فَوۡجٞ مُّقۡتَحِمٞ مَّعَکُمۡ﴾این گروهی است که همراه شما به دوزخ وارد شدهاند، ﴿لَا مَرۡحَبَۢا بِهِمۡۚ إِنَّهُمۡ صَالُواْ ٱلنَّارِ﴾خوش نیامدند، آنان در آیندگانِ به آتش دوزخاند، و با آن میسوزند.
﴿قَالُواْ﴾گروهی که وارد میشود میگوید: ﴿قَالُواْ بَلۡ أَنتُمۡ لَا مَرۡحَبَۢا بِکُمۡۖ أَنتُمۡ قَدَّمۡتُمُوهُ لَنَا﴾شما خوش نیامدید، چرا که این شما بودید که با دعوت کردنتان و مبتلا نمودنمان به فتنه، و با گمراهساختن ما عذاب را بهره ما کردید و ما را به چنین جایی کشاندید. ﴿فَبِئۡسَ ٱلۡقَرَارُ﴾پس چه بد جایگاهی است جایگاه همه آنها! جایگاه بدی و شر.
سپس کسانی را مورد نفرین قرار میدهند که آنها را گمراه کرده بودند و ﴿قَالُواْ رَبَّنَا مَن قَدَّمَ لَنَا هَٰذَا فَزِدۡهُ عَذَابٗا ضِعۡفٗا فِی ٱلنَّارِ٦١﴾میگویند: پروردگارا! هرکس سبب شد که به این سرنوشت دچار شویم، عذاب او را در آتش دوزخ چندین برابر گردان. و در آیهای دیگر فرموده است: ﴿قَالَ لِکُلّٖ ضِعۡفٞ وَلَٰکِن لَّا تَعۡلَمُونَ﴾[الأعراف: ۳۸]. «گفت: هریک عذاب دو چندان دارد ولی شما نمیدانید».
﴿وَقَالُواْ مَا لَنَا لَا نَرَىٰ رِجَالٗا کُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ ٱلۡأَشۡرَارِ٦٢﴾و آنان درحالیکه در آتش هستند، میگویند: چرا کسانی را نمیبینیم که گمان میبردیم آنها از بدکاران هستند، و سزاوار عذاب آتش جهّنم میباشند؟ اینها مومنان هستند که اهل جهّنم به جستجوی آنها میپردازند و تا بدانند که آیا آنان را در جهنّم میبینند یا نه؟
﴿أَتَّخَذۡنَٰهُمۡ سِخۡرِیًّا أَمۡ زَاغَتۡ عَنۡهُمُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ٦٣﴾یعنی ندیدن ما آنها را در میان اهل جهنّم دو حالت دارد: یا ما در اینکه آنها را از بدکاران به حساب میآوردیم اشتباه کردهایم، زیرا آنها از برگزیدگان هستند، و سخن ما درباره آنها از روی تمسخر بوده است. و واقعیت همین است، همانطور که خداوند متعال به اهل جهنم فرموده است: ﴿إِنَّهُۥ کَانَ فَرِیقٞ مِّنۡ عِبَادِی یَقُولُونَ رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰحِمِینَ١٠٩ فَٱتَّخَذۡتُمُوهُمۡ سِخۡرِیًّا حَتَّىٰٓ أَنسَوۡکُمۡ ذِکۡرِی وَکُنتُم مِّنۡهُمۡ تَضۡحَکُونَ١١٠﴾[المؤمنون: ۱۰۹-۱۱۰]. «بیگمان گروهی از بندگان من میگفتند: پروردگارا! ما ایمان آوردهایم، پس ما بیامرز و بر ما رحم بفرما، و تو بهترین رحم کنندگان هستی. پس شما آنها را به مسخره گرفتید تا اینکه شما را از یاد من فراموش گرداندند و شما به آنها میخندیدید».
و حالت دوم این است که ما نمیتوانیم آنها را در عذاب و در کنار خود ببینیم، چرا که آنها با ما هستند وعذاب داده میشوند ولی چشمان ما از آنها برگشته و آنها را نمیبینیم. احتمالا این همان عقایدی است که در دنیا به آن باور داشتند، زیرا همواره برای مومنان حکم به جهنّمی بودن میکردند تا جایی که این باور در دلهایشان جای گرفت و در بافت دلهایشان نفوذ کرد. پس آنها با این حالت و وضعّیت وارد جهنّم میشوند، و از این رو چنین سخنانی میگویند. و احتمال دارد که از سخنشان از روی فریبکاری باشد، آنها همانطور که در دنیا مردمان را فریب دادند، حتّی در جهنّم هم دیگران را گول میزنند. بنابراین، اهل اعراف به اهل جهنم میگویند: [الأعراف: ۴۹]. ﴿أَهَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِینَ أَقۡسَمۡتُمۡ لَا یَنَالُهُمُ ٱللَّهُ بِرَحۡمَةٍۚ ٱدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ لَا خَوۡفٌ عَلَیۡکُمۡ وَلَآ أَنتُمۡ تَحۡزَنُونَ٤٩﴾[الأعراف: ۴۹]. «آیا اینان کسانی هستند که شما سوگند خوردید خداوند رحمتی نصیب آنها نمیگرداند؟! اما اینک به آنها گفت شد: که وارد بهشت شوید، هیچ ترسی بر شما نیست، و اندوهگین نمیشوید».
خداوند با تاکید بر آنچه که از آن خبر دادهاست میفرماید: ﴿إِنَّ ذَٰلِکَ لَحَقّٞ﴾چیزی را که برایتان بیان کردم یک واقعّیت است، و شک و تردیدی در آن نیست، ﴿تَخَاصُمُ أَهۡلِ ٱلنَّارِ﴾نزاع و مخاصمه دوزخیان با یکدیگر یک حقیقت است.
آیهی ۸۸-۶۵:
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ مُنذِرٞۖ وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّا ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ٦٥﴾[ص: ۶۵]. «بگو: من تنها بیمدهنده هستم و بس، و هیچ معبود به حقّی جز خداوند یگانه و چیره وجود ندارد».
﴿رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡغَفَّٰرُ٦٦﴾[ص: ۶۶]. «پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است. (خداوند) توانمند آمرزگار».
﴿قُلۡ هُوَ نَبَؤٌاْ عَظِیمٌ٦٧﴾[ص: ۶۷]. «بگو: آن خبر بزرگی است».
﴿أَنتُمۡ عَنۡهُ مُعۡرِضُونَ٦٨﴾[ص: ۶۸]. «شما از آن روی میگردانید».
﴿مَا کَانَ لِیَ مِنۡ عِلۡمِۢ بِٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰٓ إِذۡ یَخۡتَصِمُونَ٦٩﴾[ص: ۶۹]. «من از ملأ اعلی (و فرشتگان عالم بالا) وقتیکه با همدیگر گفتگو میکنند خبری ندارم».
﴿إِن یُوحَىٰٓ إِلَیَّ إِلَّآ أَنَّمَآ أَنَا۠ نَذِیرٞ مُّبِینٌ٧٠﴾[ص: ۷۰]. «به من وحی نمیشود مگر بدان خاطر که بیمدهندهای آشکار هستم».
﴿إِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِنِّی خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن طِینٖ٧١﴾[ص: ۷۱]. «وقتیکه پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من انسانی از گل خواهم آفرید».
﴿فَإِذَا سَوَّیۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِینَ٧٢﴾[ص: ۷۲]. «پس هنگامیکه آنرا سر و سامان دادم و از روح خود در او دمیدم در برابرش سجده ببرید».
﴿فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ کُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ٧٣﴾[ص: ۷۳]. «پس همۀ فرشتگان جملگی سجده بردند».
﴿إِلَّآ إِبۡلِیسَ ٱسۡتَکۡبَرَ وَکَانَ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ٧٤﴾[ص: ۷۴]. «جز ابلیس که تکبّر ورزید و از کافران شد».
﴿قَالَ یَٰٓإِبۡلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسۡجُدَ لِمَا خَلَقۡتُ بِیَدَیَّۖ أَسۡتَکۡبَرۡتَ أَمۡ کُنتَ مِنَ ٱلۡعَالِینَ٧٥﴾[ص: ۷۵]. «(خداوند) فرمود: ای ابلیس! چه چیزی تو را بازداشت از اینکه برای آنچه با دو دست خود آفریدهام سجده کنی؟ تکبّر ورزیدی یا از بلندپایگان هستی»؟!.
﴿قَالَ أَنَا۠ خَیۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِی مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِینٖ٧٦﴾[ص: ۷۶]. «گفت: من از او بهتر هستم، مرا از آتش آفریدهای و او را از گل آفریدهای».
﴿قَالَ فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٞ٧٧﴾[ص: ۷۷]. «(خداوند) فرمود: از آن بیرون شو که بهراستی تو رانده شدهای».
﴿وَإِنَّ عَلَیۡکَ لَعۡنَتِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلدِّینِ٧٨﴾[ص: ۷۸]. «و بیگمان تا روز جزا نفرین من بر تو خواهد بود».
﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرۡنِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ٧٩﴾[ص: ۷۹]. «گفت: پروردگارا! تا روزی که بندگان برانگیخته میشوند مرا مهلت بده».
﴿قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِینَ٨٠﴾[ص: ۸۰]. «گفت: همانا تو از مهلت یافتگانی».
﴿إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡوَقۡتِ ٱلۡمَعۡلُومِ٨١﴾[ص: ۸۱]. «تا روز زمان معیّن».
﴿قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغۡوِیَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ٨٢﴾[ص: ۸۲]. «گفت: پس سوگند به عزّت و عظمت تو که همگی آنانرا گمراه میکنم».
﴿إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ٨٣﴾[ص: ۸۳] «مگر آن بندگان مخلص تو را».
﴿قَالَ فَٱلۡحَقُّ وَٱلۡحَقَّ أَقُولُ٨٤﴾[ص: ۸۴]. «گفت: پس (این) حقّ است و حق را میگویم».
﴿لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنکَ وَمِمَّن تَبِعَکَ مِنۡهُمۡ أَجۡمَعِینَ٨٥﴾[ص: ۸۵]. «به یقین دوزخ را هم از تو و هم از کسانیکه از تو پیروی کنند پر خواهم کرد».
﴿قُلۡ مَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُتَکَلِّفِینَ٨٦﴾[ص: ۸۶]. «بگو: من در مقابل (رساندن) قرآن هیچ پاداشی از شما نمیطلبم، و از مدّعیان (دروغین نبوّت هم) نیستم».
﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِینَ٨٧﴾[ص: ۸۷]. «این (قرآن) جز پندی برای جهانیان نیست».
﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ نَبَأَهُۥ بَعۡدَ حِینِۢ٨٨﴾[ص: ۸۸]. «و حتماً خبر آنرا بعد از مدّت زمانی خواهید دانست».
﴿قُلۡ﴾ای پیامبر! اگر این تکذیب کنندگان از تو چیزی خواستند که در اختیار تو نیست به آنها بگو: ﴿إِنَّمَآ أَنَا۠ مُنذِرٞ﴾تنها چیزی که من در اختیار دارم این است که من یک بیمدهنده هستم و بس، و اختیار کار در دست خداوند است، و من شما را امر و نهی میکنم، و شما را به انجام خیر تشویق مینمایم و از بدی و شر باز میدارم. پس هرکس راهیاب شد به سود خودش میباشد، و هرکس گمراه گردید به زیان خودش گمراه شده است. ﴿وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّا ٱللَّهُ﴾و هیچ معبود به حقّی نیست جز الله، ﴿ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ﴾خداوندِ یگانه غالب این تاکید بر الوّهیت خداوند با استناد به دلایل قاطع است. و آن دلیل یگانه بودن خداوند و غالب و چیره بودن او بر هرچیزی است. زیرا چیرگی ملازم یگانگی است. و هرگز چنین نمیشود که دو چیره و غالب برابر باشند، پس کسی که بر همه چیز غالب و چیره میباشد خداوند یگانه است و نظیر و همانندی ندارد.
و او خدایی است که سزاوار است تنها وی پرستش شود، همان طور که تنها او غالب و چیره میباشد. و این را با تاکید بر توحید ربوبّیت بیان نمود و فرمود: ﴿رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا﴾آفریننده آسمانها و زمین و آنچه میان آنها میباشد، و پرورگار آنهاست. اوست که در آنها هر نوع تدبیر و تصرّفی را انجام میدهد. ﴿ٱلۡعَزِیزُ﴾دارای قدرت و توانایی است و با قدرت و توانایی خویش همه مخلوقات را آفریده است. ﴿ٱلۡغَفَّٰرُ﴾و همه گناهان کوچک و بزرگ را برای کسی که بهسوی او باز گردد و توبه نماید و از گناهان دست بکشد میآمرزد. پس او خدایی است که باید پرستش شود و روزی نمیدهد و زیان و سودی نمیرساند و هیچ چیزی در اختیار او نیست و فاقد توانایی است و آمرزش گناهان و بدیها در دست او نیست سزاوار پرستش نمیباشد.
﴿قُلۡ﴾پس آنان را برحذردار، و هشدارشان ده و به آنها بگو: ﴿هُوَ نَبَؤٌاْ عَظِیمٌ﴾آنچه در رابطه با رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ و مجازات از آن خبر دادهام، خبر بزرگی است و باید به شدّت به آن اهتمام دهید و از آن غافل نشوید. ﴿أَنتُمۡ عَنۡهُ مُعۡرِضُونَ٦٨﴾ولی شما از آن روی گردانید، انگار که حساب و کتاب و عذاب و پاداشی در پیش روی ندارید.
پس اگر در گفته و خبر من تردید دارید، بدانید که من به شما خبرهایی میدهم که خود از آن آگاهی ندارم و آنها را در کتابی نخواندهام. پس این خبرها را که مطابق حقیقت هستند و بدون کم و کاست به شما میرسانم بزرگترین شاهد و گواه بر راستگویی من است، و بزرگترین دلیل بر حقانیت چیزی است که برایتان آوردهام. بنابراین فرمود: ﴿مَا کَانَ لِیَ مِنۡ عِلۡمِۢ بِٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰٓ﴾من هیچ خبری از فرشتگان ندارم، ﴿إِذۡ یَخۡتَصِمُونَ﴾آن زمان که گفتگو میکنند. پس اگر خداوند به من نمیآموخت و به من وحی نمیکرد من از آنها آگاهی نداشتم. بنابراین فرمود: ﴿إِن یُوحَىٰٓ إِلَیَّ إِلَّآ أَنَّمَآ أَنَا۠ نَذِیرٞ مُّبِینٌ٧٠﴾به من وحی نمیشود مگر بدان خاطر که بیم دهندهای آشکار هستم. پس بیم رسانی من آشکارترین بیم رسانی است. سپس گفتگوی فرشتگان عالم بالا را بیان کرد و فرمود: ﴿إِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِنِّی خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن طِینٖ٧١﴾آنگاه که پروردگارت به فرشتگان خبر داد و فرمود: من انسانی که مادّهاش از گل است خواهم آفرید، ﴿فَإِذَا سَوَّیۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِینَ٧٢﴾پس هرگاه جسم او را سروسامان دادم و ساخته و پرداختهاش کردم و در آن از روح متعلقّ به خود، دمیدم، همه برای او سجدهکنان به خاک افتید. فرشتگان خود را برای اینکار آماده کردند و مترصد ماندند که هرگاه آفرینش آدم تمام شود و روح در او دمیده شود آنها به اطاعت از پروردگار خود و به احترام آدم÷سجده کنند. وقتی که آفرینش جسم و روح آدم تمام شد و خداوند آدم و فرشتگان را در علم و دانش امتحان کرد و فضیلت برتری آدم بر فرشتگان ظاهر شد، خداوند فرشتگان را دستور داد تا برای وی سجده ببرند.
﴿فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ کُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ٧٣ إِلَّآ إِبۡلِیسَ ٱسۡتَکۡبَرَ وَکَانَ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ٧٤﴾پس همه فرشتگان جملگی سجده بردند، جز ابلیس که سجده نبرد و از دستور پروردگار سرباز زد و خود را از آدم بزرگتر و برتر دانست و او در علم الهی از کافران بود.
﴿قَالَ یَٰٓإِبۡلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسۡجُدَ لِمَا خَلَقۡتُ بِیَدَیَّ﴾خداوند با سرزنش ابلیس به وی گفت: ای ابلیس! چه چیزی تو را بازداشت از آن که برای آنچه با دو دست خود آفریدهام سجده کنی؟! یعنی من او را با این چیز شرافت و کرامت دادهام و این ویژگی را مختص او گرداندهام و این اقتضا مینماید که نباید بر او تکبر کرد و خود را از او بالاتر دانست. ﴿أَسۡتَکۡبَرۡتَ﴾آیا در امتناع ورزیدنت تکبر ورزیدی. ﴿أَمۡ کُنتَ مِنَ ٱلۡعَالِینَ﴾یا از کسانی هستی که بر جهانیان برتری دارند.
﴿قَالَ أَنَا۠ خَیۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِی مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِینٖ٧٦﴾ابلیس با مخالفت با پروردگارش گفت: من از او بهتر هستم، مرا از آتش آفریدهای و او را از گل. ابلیس گمان میبرد که عنصر و مادّه آتش از عنصر خاک بهتر است. و این قیاس فاسدی بود، چون عنصر آتش شر و فساد و برتریجویی و خشونت و سبکسری است، و عنصر خاک خردورزی و تواضع و رویاندن انواع گیاهان و درختان است، و خاک بر آتش غالب میشود و آن را خاموش میکند.و آتش نیاز به مادّهای دارد که از آن پدید آید امّا خاک به خودی خود وجود دارد. پس قیاس ابلیس که با دستور شفاهی خداوند مخالفت کرد باطل شد و فسادش آشکار گردید. و این قیاس سرکرده شر و فساد است، پس در مورد قیاس شاگردان او که با قیاس خود با حق مخالف میورزند چه فکر میکنی؟ پس قیاس آنها از این قیاس پوچتر و باطلتر است.
﴿قَالَ فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا﴾خداوند به ابلیس گفت: از آسما و جایگاه ارزشمند بیرون برو، ﴿فَإِنَّکَ رَجِیمٞ﴾چرا که تو مطرود و رانده شده از رحمت الهی هستی. ﴿وَإِنَّ عَلَیۡکَ لَعۡنَتِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلدِّینِ٧٨﴾و بیگمان تا روز قیامت تو را لعنت و مطرود خواهم ساخت. ﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرۡنِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ٧٩﴾ابلیس از شدّت دشمنی که با آدم و فرزندانش داشت، گفت: پروردگارا! تا روز رستاخیز به من مهلت بده. این دعا را کرد تا بتواند کسانی را گمراه سازد که خداوند گمراهی را برای آنها مقدّر ساخته است.
﴿قَالَ﴾خداوند دعای او را پذیرفت، چون حکمت خداوند چنین اقتضا میکرد، پس فرمود: ﴿فَإِنَّکَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِینَ٨٠ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡوَقۡتِ ٱلۡمَعۡلُومِ٨١﴾تا روز زمان معین به تو مهلت داده میشود و وقتی که نسل آدم تمام شد امتحان نیز تمام میشود.
وقتی شیطان دانست که به او مهلت داده شده است ـزیرا آنقدر کثیف و پلید بودـ برای خداوند آشکار ساخت که چه دشمنی و عداوت شدیدی با خدا و آدم و ذریهی آدم دارد، بنابراین گفت: ﴿فَبِعِزَّتِکَ لَأُغۡوِیَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ﴾احتمال دارد «باء» در ﴿فَبِعِزَّتِکَ﴾برای قسم باشد، آنگاه معنی چنین خواهد بود: سوگند به عظمت و شکوهت که همه آنها را گمراه میکنم.
﴿إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ٨٣﴾مگر بندگان مخلصت. بندگان مخلص کسانی هستند که خداوند آنان را برای اطاعت خود برگزیده و آنها را به خاطر کمال ایمانشان و به خاطر این که همه آنچه را که در توان دارند در راه اطاعت از پروردگارشان مبذول میدارند، از گمراهی مصون داشته است. پس ابلیس دانست که خداوند آنها را از توطئه و مکرش محافظت خواهد کرد. و احتمال دارد که « باء» در ﴿فَبِعِزَّتِکَ﴾برای استعانت باشد، زیرا شیطان وقتی دانست که از هر جهت ناتوان است و هیچکس را جز با خواست خدا گمراه نخواهد کرد، از عظمت خود برای گمراه کردن فرزندان آدم کمک گرفت، درحالیکه او دشمن حقیقی خدا بود. پس پروردگارا! ما ناتوان و مقصّر هستیم و به همه نعمتهایت اعتراف میکنیم و ذرّیه و نسل کسی هستیم که او را شرافت و کرامت دادهای.
پس، از عزّت و عظمت و قدرتت کمک میطلبیم و از رحمت فراگیرت که همه مخلوقات را در برگرفته است و از آن به ما نیز رساندهای و به وسیله آن رنجها را از ما دور ساختهای کمک میطلبیم که ما را برای مبارزه و دشمنی با شیطان و سالم ماندن از شر و دام او یاری نمایی. و به تو گمان نیک داریم که دعای ما را اجابت میکنی و به وعدهات که به ما دادهای، ایمان داریم که فرمودهای: ﴿وَقَالَ رَبُّکُمُ ٱدۡعُونِیٓ أَسۡتَجِبۡ لَکُمۡ﴾[غافر: ۶۰] «و پروردگارت گفت: مرا بخوانید تا دعایتان را اجابت کنم». پس ما تو را به فریاد خواندهایم همانطور که به ما فرمان دادهای، پس دعای ما را بپذیر همانگونه که به ما وعده دادهای. ﴿إِنَّکَ لَا تُخۡلِفُ ٱلۡمِیعَادَ﴾[آل عمران: ۱۹۴]. «بیگمان تو خلاف وعده نمیکنی».
﴿قَالَ فَٱلۡحَقُّ وَٱلۡحَقَّ أَقُولُ٨٤﴾خداوند متعال فرمود: حق صفت من است و گفت من حق است. و آن اینکه ﴿لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنکَ وَمِمَّن تَبِعَکَ مِنۡهُمۡ أَجۡمَعِینَ٨٥﴾جهنّم را از تو و از آن دسته از فرزندان آدم که از تو پیروی کنند پرخواهم کرد.
﴿قُلۡ مَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُتَکَلِّفِینَ٨٦﴾بگو: در مقابل دعوت کردنتان از شما مزدی نمیخواهم، و من از کسانی نیستم که چیزی را به دروغ ادعا کنم و به چیزی بپردازم که از آن آگاهی ندارم. من فقط از آنچه به من وحی میشود پیروی میکنم. ﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِینَ٨٧﴾این وحی، و قرآن فقط پندی است برای جهانیان و همه منافع دینی و دنیوی جهانیان را به آنها یادآوری مینماید، و مایه سربلندی جهانیان است و نیز حجّت را بر مخالفان اقامه میکند. پس این سوره بزرگ مشتمل بر پند و حکمت و خبربزرگ و اقامه حجت بر کسانی است که قرآن را تکذیب کردند و با آن مخالفت ورزیدند، نیز کسی که قرآن را آورده تکذیب کردند. و در این سوره از بندگان مخلص خدا خبر داده شده و پاداش پرهیزگاران و سزای سرکشان بیان شده است، بنابراین در ابتدای آن سوگند خورد که قرآن دارای مقامی والا و مایه تذکار و یادآوری است.
و در آخر هم بیان کرد که پند و یادآوری است برای جهانیان. و یادآوردن در این سوره فراوان ذکر شده است. مانند ﴿وَٱذۡکُرۡ عَبۡدَنَا﴾«و به یادآور بنده ما را». ﴿وَٱذۡکُرۡ عَبۡدَنَا﴾«و بندگان ما را به یادآور».
﴿رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا وَذِکۡرَىٰ لِلۡعَٰبِدِینَ﴾[الأنبیاء: ۸۴]. «رحمتی از جانب ما و یادآوری است». ﴿هَٰذَا ذِکۡرٞ﴾«این یادآوری است». بار خدایا! آنچه از قرآن را که نمیدانیم به ما بیاموز، و آنچه را که از روی غفلت فراموش کرده یا ترک نمودهایم به یاد ما بیاور. ﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ نَبَأَهُۥ بَعۡدَ حِینِۢ٨٨﴾و حتما خبر آنرا بعد از مدّت زمانی خواهید دانست، و آن وقتی است که عذاب بر آنها فرود میآید و اسباب را نخواهند یافت که به آن متوسل شوند، و بیجاره میگردند.
پایان تفسیر سورهی صاد
مکی و ۵۳ آیه است.
آیهی ۹-۱:
﴿حمٓ١﴾[الشورى: ۱]. «حا، میم».
﴿عٓسٓقٓ٢﴾[الشورى: ۲]. «عین. سین. قاف».
﴿کَذَٰلِکَ یُوحِیٓ إِلَیۡکَ وَإِلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکَ ٱللَّهُ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٣﴾[الشورى: ۳]. «اینگونه (خداوند) به تو و به کسانیکه پیش از تو بودهاند وحی میکند. خداوند پیروزمند فرزانه است».
﴿لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡعَظِیمُ٤﴾[الشورى: ۴]. «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است زا آن اوست و او والا و بزرگ است».
﴿تَکَادُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ یَتَفَطَّرۡنَ مِن فَوۡقِهِنَّۚ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَیَسۡتَغۡفِرُونَ لِمَن فِی ٱلۡأَرۡضِۗ أَلَآ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ٥﴾[الشورى: ۵]. «نزدیک است که آسمانها از بالایشان در هم بشکافند، و فرشتگان با ستایش پروردگارشان تسبیح میگویند و برای کسانیکه در زمین هستند درخواست آمرزش میکنند. بدانکه خداوند آمرزگار مهربان است».
﴿وَٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِیَآءَ ٱللَّهُ حَفِیظٌ عَلَیۡهِمۡ وَمَآ أَنتَ عَلَیۡهِم بِوَکِیلٖ٦﴾[الشورى: ۶]. «و کسانیکه جز خدا برای خود دوستان و یاورانی برگرفتهاند خداوند مراقب ایشان است و تو مسئول آنان نیستی».
﴿وَکَذَٰلِکَ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ قُرۡءَانًا عَرَبِیّٗا لِّتُنذِرَ أُمَّ ٱلۡقُرَىٰ وَمَنۡ حَوۡلَهَا وَتُنذِرَ یَوۡمَ ٱلۡجَمۡعِ لَا رَیۡبَ فِیهِۚ فَرِیقٞ فِی ٱلۡجَنَّةِ وَفَرِیقٞ فِی ٱلسَّعِیرِ٧﴾[الشورى: ۷]. «و اینچنین قرآنی عربی به تو وحی کردیم تا مردم أم القری ( مکّۀ مکرّمه) و کسانی را که دوروبر آن هستند بترسانی و (آنانرا) از روز گردهم آیی (روز قیامت) که شکّی در آن نیست برحذر داری. گروهی در بهشت و گروهی در دوزخ خواهند بود».
﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَعَلَهُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَلَٰکِن یُدۡخِلُ مَن یَشَآءُ فِی رَحۡمَتِهِۦۚ وَٱلظَّٰلِمُونَ مَا لَهُم مِّن وَلِیّٖ وَلَا نَصِیرٍ٨﴾[الشورى: ۸]. «و اگر خدا میخواست آنانرا یک امّت میساخت امّا خدا هرکه را بخواهد به رحمت خویش درخوهد آورد و ستمکاران هیچ دوست و یاوری ندارند».
﴿أَمِ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِیَآءَۖ فَٱللَّهُ هُوَ ٱلۡوَلِیُّ وَهُوَ یُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ٩﴾[الشورى: ۹]. «آیا جز او را به سرپرستی گرفتهاند حال آنکه فقط خداوند کارساز است و او مردگان را زنده میگرداند و او بر همه چیز تواناست»؟.
خداوند متعال خبر میدهد که این قرآن بزرگ را به پیامبر بزرگوار وحی کرده، همانطور که به پیامبران پیش از او نیز وحی نموده است. در اینجا خداوند فضل و لطف خویش را بیان نموده که او کتابها را نازل کرده و پیامبران را فرستاده است و محمّدصپیامبر جدیدی نیست که قبل از او هیچ پیامبری نیامده باشد. و باید دانست که راه او همان راه پیامبران پیش از اوست و حالت او با حالات آنها مشابهت و تناسب دارد. و آنچه آورده است با آنچه آنها آوردهاند مشابه میباشد، چون همه حق و راست هستند. و این قرآن را ذاتی نازل کرده که خداوند و معبود است و دارای قدرت بزرگ و حکمت فراوان میباشد. و همه جهان بالا و پایین تحت فرمانروایی و تدبیرِ تقدیری و تشریعی او میباشند.
﴿وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡعَظِیمُ﴾ذات و قدر و جایگاه و چیرگی خداوند والا است و او بزرگوار میباشد. از عظمت او این است که ﴿تَکَادُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ یَتَفَطَّرۡنَ مِن فَوۡقِهِنَّ﴾نزدیک است آسمانها با وجود بزرگیشان و این که جماد هستند از بالا درهم بشکنند، ﴿وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمۡدِ﴾و فرشتگان بزرگوار و مقّرب در برابر عظمت او فروتن هستند و به ربوبّیت او اذعان دارند و در برابر قدرت او خاضعاند. و پروردگارشان را ستایش و تسبیح میگویند و او را تعظیم مینمایند و به هر صفت کمال توصیف میکنند. ﴿وَیَسۡتَغۡفِرُونَ لِمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾و به خاطر آنچه که از ساکنان زمین سر میزند و شایسته عظمت و بزرگی پروردگارشان نیست برای آنان آمرزش میطلبند. با این که خداوند متعال ﴿هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ﴾آمرزنده و مهربان است و اگر آمرزش و رحمت او نبود، فورا خلق را با کیفر خود ریشهکن و نابود میکرد.
توصیف خداوند به این صفات ـ بعد از آنکه بیان کرد به همه پیامبران و به محّمد صلوات الله و سلامه علیهم أجمعین به طور ویژه وحی کرده است ـ اشاره به این است که در این قرآن دلایل و آیات و حجّتهایی وجود دارد که بر کمال خداوند آفریننده دلالت مینماید، و بر این مطلب دلالت دارد که خداوند به این نامهای بزرگ متصف است، نامهایی که باعث میشوند دلها از معرفت و محّبت و تعظیم و بزرگداشت خداوند لبریز و سرشار گردند و تمام عبودیت و بندگی ظاهری و باطنی برای او صورت گیرد. نیز این براهین و آیات دلالت میکنند بر اینکه یکی از بزرگ ترین ستمها و زشتترین گفتهها، برگرفتن معبودها و انبازهایی جز خداست، معبودهایی که هیچ سود و زیانی در دست آنها نیست، بلکه آنها خودشان مخلوق هستند و در همه حالات خود به خدا نیازمندند. بنابراین به دنبال آیه گذشته فرمود: ﴿وَٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِیَآءَ﴾و کسانی که جز خدا برای خود دوستان و یاورانی برگرفتهاند و با پرستش و طاعت، به آنها دوستی و ابراز محبّت مینمایند، آنگونه که خدا را عبادت میکنند، اینها باطل را برگرفتهاند و در حقیقت آنان یاوران و دوستان ایشان نیستند. ﴿ٱللَّهُ حَفِیظٌ عَلَیۡهِمۡ﴾بلکه خداوند مراقب ایشان است و اعمالشان را ثبت و ضبط مینماید و در برابر کارهای خوب و بدشان آنان را مجازات خواهد کرد.
﴿وَمَآ أَنتَ عَلَیۡهِم بِوَکِیلٖ﴾و تو مسئول آنها نیستی و از تو درباره اعمال آنها پرسیده نمیشود، بلکه تو فقط رساننده هستی و وظیفهات را انجام دادهای.
سپس خداوند متعال منّت خویش را بر پیامبر و بر مردم بیان کرد که ﴿قُرۡءَانًا عَرَبِیّٗا﴾قرآنی عربی را که الفاظ و معانی آن روشن هستند نازل فرموده، ﴿لِّتُنذِرَ أُمَّ ٱلۡقُرَىٰ وَمَنۡ حَوۡلَهَا﴾تا مردم مکه و کسانی از ساکنان آبادیهای بیرون مکه را بترسانی. سپس این بیم دادن را به سایر مردم جهان برساند. ﴿وَتُنذِرَ یَوۡمَ ٱلۡجَمۡعِ﴾و مردم را از روز گردهم آیی یعنی قیامت، که خداوند همه مردمان را از اوّل تا آخر در آن جمع میکند، بترسانی. و به آنها خبر میدهی که ﴿لَا رَیۡبَ فِیهِ﴾شکی در آمدن قیامت نیست. و مردم در آن روز به دو گروه تقسیم میشوند: ﴿فَرِیقٞ فِی ٱلۡجَنَّةِ﴾گروهی در بهشت خواهند بود و آنها کسانی هستند که به خدا ایمان آورده و پیامبران را تصدیق کردهاند. ﴿وَفَرِیقٞ فِی ٱلسَّعِیرِ﴾و گروهی در دوزخ خواهند بود و آنان انواع کافران تکذیب کنند میباشند.
﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَعَلَهُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ﴾با وجود این اگر خداوند میخواست همه مردم را یک امّتِ بر هدایت قرار میداد، چون او تواناست و هیچ چیزی از اراده وی سرپیچی نمیکند. ولی خداوند خواست هرکس را از بندگان برگزیدهاش که بخواهد به رحمت خویش داخل گرداند. امّا ستمگران صلّاحیت برخورداری از خیر و خوبی را ندارند و آنها از رحمت خدا محروم هستند. ﴿مَا لَهُم مِّن وَلِیّٖ وَلَا نَصِیرٍ﴾پس غیر از خداوند دیگر دوست و یاوری ندارند که آنها را سرپرستی نماید تا به آنچه که خوب و دوست داشتنی است دست یابند و از آنچه که خوشایند است در امان بمانند.
کسانی که ﴿أَمِ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِیَآءَ﴾جز خدا چیزهایی را به دوستی گرفته و با پرستش آنها، آنان را یاور و سرپرست خود قرار دادهاند مرتکب زشت ترین اشتباه شدهاند. زیرا تنها خداوند کارساز است و بندگانش باید با پرستش و طاعتش و نزدیکی جستن به او با انواع تقرّبات ممکن او را به یاوری و دوستی بگیرند، چرا که فقط او به تدبیر بندگانش میپردازد، و به طور ویژه بندگان مومن خود را از تاریکیها به سوی نور هدایت میکند و به لطف خود آنان را کمک نموده و در همه کارهایشان آنان را سرپرستی مینماید. ﴿وَهُوَ یُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ﴾و او مردگان را زنده میگرداند و او بر همه چیز تواناست. یعنی زنده کردن و میراندن در دست اوست و مشیت و قدرت او نافذ میباشد پس او سزاوار آن است که به تنهایی پرستش شود، چرا که شریکی ندارد.
آیهی ۱۲-۱۰:
﴿وَمَا ٱخۡتَلَفۡتُمۡ فِیهِ مِن شَیۡءٖ فَحُکۡمُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِۚ ذَٰلِکُمُ ٱللَّهُ رَبِّی عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُ وَإِلَیۡهِ أُنِیبُ١٠﴾[الشورى: ۱۰]. «و در هرچیزی که اختلاف کنید داوری آن به خدا واگذار میگردد. این است خداوند، پروردگار من، که بر او توکّل نموده و بهسوی او باز میگردم».
﴿فَاطِرُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ جَعَلَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَمِنَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ أَزۡوَٰجٗا یَذۡرَؤُکُمۡ فِیهِۚ لَیۡسَ کَمِثۡلِهِۦ شَیۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ١١﴾[الشورى: ۱۱]. «آفرینندۀ آسمانها و زمین است، از خودتان برای شما همسرانی قرار داده و چهارپایان را به شکل نر و مادّه درآورده است و بدین وسیله شما را زیاد میگرداند. هیچ چیزی همانند او نیست و او شنوای بیناست».
﴿لَهُۥ مَقَالِیدُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ وَیَقۡدِرُۚ إِنَّهُۥ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ١٢﴾[الشورى: ۱۲]. «کلیدهای آسمان و زمین از آن اوست، رزق و روزی را برای هرکس که بخواهد فراخ میگرداند و (برای هرکس که بخواهد) تنگ میدارد، و او به همه چیز داناست».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَا ٱخۡتَلَفۡتُمۡ فِیهِ مِن شَیۡءٖ فَحُکۡمُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ﴾و در هر چیزی از اصول و فروع دینتان که اختلاف کنید داوری آن به کتاب خدا و سنّت پیامبرش واگذار میگردد. پس هرچه کتاب و سنّت حکم کردند یعنی همان است، و هرچه با کتاب و سنت مخالف باشد باطل است. ﴿ذَٰلِکُمُ ٱللَّهُ رَبِّی﴾این است خداوند پروردگار من. و روزی دهنده و مدّبر است، او تعالی نیز به وسیله شریعت خود در همه امور بندگانش میان آنان داوری مینماید. مفهوم آیه کریمه این است که اتّفاق امّت حجّتی قاطع است، چون خداوند متعال به ما دستور داده که فقط چیزهایی را به او بازگردانیم که در آن اختلاف کردهایم، پس آنچه که ما بر آن اتّفاق نمودهایم کافی است که امّت بر آن اتفاق کرده باشد، زیرا امّت از خطا مصون میباشد. و حتمّا اتّفاق امّت با آنچه که در کتاب خدا و سنّت پیامبرش آمده است موافق است.
﴿عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُ﴾بر او توکل نمودهام و در به دست آوردن منافع و دور کردن زیانها دل به او سپردهام، و به خداوند اعتماد دارم که مرا بر این امر کمک مینماید. ﴿وَإِلَیۡهِ أُنِیبُ﴾و با قلب و جسم به سوی او روی میآورم و به طاعت و عبادت او میپردازم. و این دو اصل را خداوند در بسیاری از آیات کتابش بیان میدارد چون با مجموع این دو چیز، بنده کمال را به دست میآورد و اگر این دو چیز نباشند یا یکی نباشد کمال مطلوب را از دست میدهد. همانطور که فرموده است: ﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ٥﴾[الفاتحة: ۵]. «فقط تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوئیم». و فرموده است: ﴿فَٱعۡبُدۡهُ وَتَوَکَّلۡ عَلَیۡهِ﴾[هود: ۱۲۳]. «او را بپرست و بر او توکّل کن».
﴿فَاطِرُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾با قدرت و مشیت و حکمت خود آسمانها و زمین را آفریده است، ﴿جَعَلَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا﴾و از جنس خودتان برای شما همسرانی آفرید. تا در کنار آنها آرام بگیرید و نسل و فرزندانتان گسترش یابند و منافع و عوایدی عایدتان گردد. ﴿وَمِنَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ أَزۡوَٰجٗا﴾و از همه اقسام حیوانات نر و مادّه آفریده است تا باقی بمانند و افزایش پیدا کنند تا منافع زیادی به شما برسد. به همین جهت آن را به وسیلهی حرف «لام» متعدی کرد و فرمود: ﴿لَکُم﴾که بر تعلیل دلالت میکند. یعنی آن را به خاطر شما، و به خاط نازل کردن نعمت بر شما خلق نمود. بنابراین فرمود: ﴿یَذۡرَؤُکُمۡ فِیهِۚ﴾یعنی در زمین بدان سبب که از خودتان به خاطر منافع شما همسرانی قرار داد و به خاطر منافع شما در میان چهارپایان نر و ماده را قرار داده است شما را منتشر میکند و هم شما را و هم چهارپایانتان را تکثیر مینماید. ﴿لَیۡسَ کَمِثۡلِهِۦ شَیۡءٞ﴾هیچ چیزی همانند خدا نیست و هیچ چیزی از مخلوقات با او مشابهتی ندارد، نه در ذات او و نه در اسما و صفات، و نه در کارهایش چیزی شبیه او نیست، چون نامهای او همه نیکو هستند و صفات او صفتهای کمال و عظمت میباشند، و خداوند مخلوقات بزرگی را بدون این که شریک و همراهی داشته باشد پدید آورده است. پس هر چیزی همانند او نیست زیرا فقط او از هر جهت یگانه و یکتاست و کامل است. ﴿وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ﴾و او همه صداها را علی رغم اختلاف زبانها و گوناگون بودن نیازها میشنود. ﴿ٱلۡبَصِیرُ﴾بیناست، و حتی خزیدن مورچه سیاه را در شب تاریک بر روی صخره صاف میبیند. و او فرایند جذب و تبدیل غذا را در اعضای حیوانات بسیار کوچک مشاهده میکند، و حرکت و جریان آب را در شاخههای باریک (درختان و گیاه) میبیند. این آیه و امثال آن دلیلی است بر صحّت مذهب اهل سنّت و جماعت که صفات را برای خدا اثبات نموده و همگونی و مشابهت را از او نفی میکنند. فرمودهی خدا ﴿لَیۡسَ کَمِثۡلِهِۦ شَیۡءٞۖ﴾ردّی است بر اعتقاد گروه «مُشَبَّهَه» آنهایی که صفات خدا را به صفات مخلوف تشبیه میکنند و فرمودهی: ﴿وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ﴾ردّی است برای «معطله» آنهاییکه صفات را تعطیل نموده و آنها را انکار میکنند.
﴿لَهُۥ مَقَالِیدُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾فرمانروایی آسمانها و زمین از آن اوست و کلیدهای رحمت و روزی و نعمتهای ظاهری و باطنی در دست اوست. پس همه خلق در به دست آوردن منافعشان و دور کردن زیانهایشان، و در همه حالتها به خدا نیازمندند، و هیچ کس از آنها اختیاری ندارد. و خداوند بخشنده و منع کننده است و زیان دهنده و نفع دهنده میباشد، هر نعمتی که بندگان دارند از جانب اوست، و شرّ و بدی را جز او کسی دفع نمیکند. ﴿مَّا یَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِکَ لَهَاۖ وَمَا یُمۡسِکۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِ﴾[فاطر: ۲]. «هر درِ رحمتی را که خداوند برای مردم بگشاید هیچ باز دارندهای برای آن نیست، و آنچه راکه نگاه دارد هیچ رها کنندهای برای آن وجود ندارد». بنابراین، در اینجا فرمود: ﴿یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ﴾اوست که روزی را برای هرکس بخواهد فراخ میدارد و فراوان مینماید و از انواع روزیها به او هر آنچه بخواهد میدهد. ﴿وَیَقۡدِرُ﴾و برای هرکس که بخواهد آن را تنگ میدارد. تا به اندازه نیازش باشد و از نیازش بیشتر نباشد. و همه اینها تابع علم و حکمت اوست. بنابراین فرمود: ﴿إِنَّهُۥ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ﴾بیگمان او به هرچیزی داناست. پس اواحوال بندگانش را میداند و به هریک حسب حکمت او و مشیت خود میبخشد.
آیهی ۱۳:
﴿شَرَعَ لَکُم مِّنَ ٱلدِّینِ مَا وَصَّىٰ بِهِۦ نُوحٗا وَٱلَّذِیٓ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ وَمَا وَصَّیۡنَا بِهِۦٓ إِبۡرَٰهِیمَ وَمُوسَىٰ وَعِیسَىٰٓۖ أَنۡ أَقِیمُواْ ٱلدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُواْ فِیهِۚ کَبُرَ عَلَى ٱلۡمُشۡرِکِینَ مَا تَدۡعُوهُمۡ إِلَیۡهِۚ ٱللَّهُ یَجۡتَبِیٓ إِلَیۡهِ مَن یَشَآءُ وَیَهۡدِیٓ إِلَیۡهِ مَن یُنِیبُ١٣﴾[الشورى: ۱۳]. «آنچه از دین که نوح را به آن فرمان داده بود، و آنچه را که به تو وحی کردهایم و آنچه که ابراهیم و موسی و عیسی را به آن فرمان داده بودیم برایتان مقرّر داشت که دین را برپای دارید و در آن اختلاف نورزید چیزی را که مشرکان را بهسوی آن فرا میخوانید بر آنان سختگران میآید. خداوند هرکس را بخواهد برای این دین برمیگزیند و هرکس را که رو بهسوی او نهد بهسوی خویش هدایت میکند».
این بزرگترین نعمت خدا بر بندگانش میباشد که بهترین و برترین و پاکیزهترین دین را که دین اسلام است برایشان مقّرر داشته است، دینی که خداوند برای بندگان برگزیدهاش منتخبان و برگزیدگان که پیامبران اولوالعزم هستند و در این آیه ذکر شدهاند و از هر جهت والا مقامترین و کاملترین انسانها هستند مقرّر داشته است. پس دینی که خداوند برای آنها مقّرر داشته است مناسب حال آنان میباشد و موافق با کمال آنهاست، بلکه خداوند آنها را کامل گردانده و برگزیده است چون به این دین بپا خاستهاند. و اگر دین اسلام نبود هیچ احدی مقامش بالا نمیرفت. پس این دین روح سعادت و قطع و محور کمال است و آن چیزی است که این کتاب ارزشمند در برگیرنده آن میباشد و بهسوی آن فرا میخواند از قبیل توحید و اعمال شایسته و اخلاق و آداب. ﴿أَنۡ أَقِیمُواْ ٱلدِّینَ﴾شما را فرمان داده که همه شرایع و قوانین دین و اصول و فروعش را برپای دارید، خودتان آنرا برپای دارید و بکوشید تا آن را در زندگی دیگران نیز پیاده کنید و همدیگر را بر نیکویی و پرهیزگاری یاری نمایید و از گناه و دشمنی کردن باز دارید. ﴿وَلَا تَتَفَرَّقُواْ فِیهِ﴾و در آن اختلاف نورزید، بلکه بر اصول و فروع دین متفّق بمانیدو بکوشید که اختلاف در مسائل، شما را متفّرق ننماید و به گروهها و احزابی تبدیل نشوید که با همدیگر دشمنی میورزید در حالی که در اصل دین متفق هستید. و از مصادیق اجتماع و اتفاق بر دین میتوان به اجتماعات عمومی اشاره کرد که شریعت به آن فرمان دادهاست مانند حج و اعید و جمعهها و نمازهای پنج گانه و جهاد و دیگر عبادتهایی که جز با گردهم آمدن کامل نمیگردند. ﴿کَبُرَ عَلَى ٱلۡمُشۡرِکِینَ مَا تَدۡعُوهُمۡ إِلَیۡهِ﴾وقتی آنها را به یگانهپرستی و اخلاص در طاعت و عبادت برای خدا امر نمودی این امر به شدّت بر آنها دشوار آمد همانطور که خداوند در مورد آنها فرموده است: ﴿وَإِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَحۡدَهُ ٱشۡمَأَزَّتۡ قُلُوبُ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِۖ وَإِذَا ذُکِرَ ٱلَّذِینَ مِن دُونِهِۦٓ إِذَا هُمۡ یَسۡتَبۡشِرُونَ٤٥﴾[الزمر: ۴۵]. «و هرگاه خدا به تنهایی یاد شود دلهای کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند متنفّر میگردد، و هرگاه کسانی غیر از او یاد شوند بناگاه شادمان میگردند. و قول آنان را نقل میکند». و میفرماید: ﴿أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَةَ إِلَٰهٗا وَٰحِدًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَیۡءٌ عُجَابٞ٥﴾[ص: ۵]. «چگونه معبودان (متعدد) را به معبود واحد تبدیل میگرداند»؟!. به درستی که چیزی که او آورده و به سویش دعوت میکند بسیار عجیب است. ﴿ٱللَّهُ یَجۡتَبِیٓ إِلَیۡهِ مَن یَشَآءُ﴾خداوند از میان بندگانش هرکس را که شایسته برگزیده شدن برای رسالت و ولایت باش بر میگزیند. بر این اساس او این امّت را برگزیده و بر سایر امّتها فضیلت داده و بهترین ادیان را برای آن انتخاب کرده است. ﴿وَیَهۡدِیٓ إِلَیۡهِ مَن یُنِیبُ﴾و هرکس را که رو به سوی او نهد به سوی خویش هدایت میکند. فراهم شدن این سبب از جانب بنده، او را به هدایت الهی میرساند، و این سبب، روی آوردن بنده به پروردگارش میباشد و متّوجه شدن انگیزههای قلبیاش به خدا و این که هدفش جلب رضایت خدا باشد. پس خوب و نیک بودن اراده بنده به همراه تلاش او در طلب هدایت از اسبابی است که هدایت را برای او آسان میگرداند. همان طور که خداوند متعال میفرماید: ﴿یَهۡدِی بِهِ ٱللَّهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَٰمِ﴾[المائدة: ۱۶]. «خداوند به وسیله آن هرکس را از خشنودی پروردگارش پیروی نماید به راههای سلامتی هدایت میکند».
و آیهی: ﴿وَیَهۡدِیٓ إِلَیۡهِ مَن یُنِیبُ﴾و آیهی: ﴿وَٱتَّبِعۡ سَبِیلَ مَنۡ أَنَابَ إِلَیَّ﴾[لقمان: ۱۵]. و حقایقی در مورد اصحاب شکه مبین بازگشت واقعی آنها بهسوی خداست، دلیلاند بر اینکه قول اصحاب حجت است، به ویژه قول و گفتهی خلفای راشدین ش.
آیهی ۱۵-۱۴:
﴿وَمَا تَفَرَّقُوٓاْ إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَهُمُ ٱلۡعِلۡمُ بَغۡیَۢا بَیۡنَهُمۡۚ وَلَوۡلَا کَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّکَ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى لَّقُضِیَ بَیۡنَهُمۡۚ وَإِنَّ ٱلَّذِینَ أُورِثُواْ ٱلۡکِتَٰبَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ لَفِی شَکّٖ مِّنۡهُ مُرِیبٖ١٤﴾[الشورى: ۱۴]. «و گروه گروه و دسته دسته نشدند مگر بعد از علم و آگاهی. و این تفرقهجویی فقط به خاطر ستمگری و کجروی درمیان خودشان بود، و اگر فرمانی از سوی پروردگارت صادر نشده بود که تا زمانی معیّن (مهلت) یابند، به یقین درمیان آنان داوری میشد و کسانیکه پس از آنان کتاب به آنها میراث داده شد در حقّانیت آن در شکّی قوی هستند».
﴿فَلِذَٰلِکَ فَٱدۡعُۖ وَٱسۡتَقِمۡ کَمَآ أُمِرۡتَۖ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡۖ وَقُلۡ ءَامَنتُ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِن کِتَٰبٖۖ وَأُمِرۡتُ لِأَعۡدِلَ بَیۡنَکُمُۖ ٱللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّکُمۡۖ لَنَآ أَعۡمَٰلُنَا وَلَکُمۡ أَعۡمَٰلُکُمۡۖ لَا حُجَّةَ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکُمُۖ ٱللَّهُ یَجۡمَعُ بَیۡنَنَاۖ وَإِلَیۡهِ ٱلۡمَصِیرُ١٥﴾[الشورى: ۱۵]. «پس بر این (دین) فراخوان و چنانکه فرمان یافتهای ایستادگی کن، و از خواستههای آنان پیروی مکن. بگو: من به هر کتابیکه از سوی خدا نازل شده است ایمان آوردهام و به من دستور داده شده که درمیان شما دادگری کنم، خداوند پروردگار ما و پروردگار شماست. اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن شماست، میان ما و شما گفتگو و مجادلهای نیست، خداوند ما و شما را گرد میآورد و بازگشت بهسوی اوست».
وقتی خداوند به اتّفاق مسلمین و اجتماع آنان بر دینشان فرمان داد و آنها را از تفرقه نهی کرد به آنان خبر داد که شایسته نیست به آنچه از کتاب که برآنها نازل کرده است مغرور شوند، چون اهل کتاب متفرّق و پراکنده نشدند مگر بعد از آن که خداوند کتاب را بر آنها نازل کرد، کتابی که موجب اجتماع و وحدت است. پس آنها کاری برخلاف آنچه کتابشان به آنها دستور داده بود انجام دادند، و این به خاطر دشمنی و تجاوزشن بود. آنها نسبت به یکدیگر بغض وحسد ورزیدند و میان آنها اختلاف و دشمنی ایجاد شد. پس ای مسلمانها! بپرهیزید از این که مانند آنها باشید. ﴿وَلَوۡلَا کَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّکَ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى﴾و اگر سخن پروردگارت بر این نرفته بود که تا مدّت معینی عذاب داده نشوند و در کیفر دادن آنها تاخیر شود، ﴿لَّقُضِیَ بَیۡنَهُمۡ﴾در میان آنان داوری میشد، ولی حکمت و بردباری او اقتضا میکرد که عذاب، فورا آنها را فرا نگیرد، ﴿وَإِنَّ ٱلَّذِینَ أُورِثُواْ ٱلۡکِتَٰبَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ﴾و بیگمان کسانی که کتاب را از گذشتگان به ما دادهاند و به آنان عالم گفته میشود، ﴿لَفِی شَکّٖ مِّنۡهُ مُرِیبٖ﴾در اشتباه فاحشی هستند و همین امر میان آنان اختلاف ایجاد میکند. گذشتگانِ آنها از روی حسد و تجاوز اختلاف ورزیدند و جانشینانشان از روی شک و تردید اختلاف نمودند و همه در اختلافِ مذموم مشترک هستند.
﴿فَلِذَٰلِکَ فَٱدۡعُ﴾پس به سوی دین استوار و راه راستی که خداوند کتابهایش را بر آن نازل فرموده و پیامبرانش را بر آن فرستاده است فرا بخوان و امّت خویش را به سوی آن دعوت بده و آنها را به آن ت شویق کن و با هرکس که آن را نمیپذیرد جهاد کن. ﴿وَٱسۡتَقِمۡ کَمَآ أُمِرۡتَ﴾و همانگونه که فرمان یافتهای ایستادگی کن. یعنی استقامتی کن که موافق با دستور خدا باشد، نه افراطی در آن باشد و نه تفریط، بلکه در آن از دستورات الهی فرمان برداری کن و از آنچه نهی کرده پرهیز نما، به صورتی که همواره در این کار ادامه داشته باشد.پس پیامبر را دستور داد که با در پیش گرفتن استقامت، خود را تکمیل گرداند و دیگران را نیز با دعوت کردن به استقامت، به سوی کمال هدایت کند. و معلوم است که هرآنچه به پیامبر دستور داده شود به امّت او نیز دستور داده میشود، البته به شرطی که دستور مخصوص پیامبر نباشد.
﴿وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ﴾و از خواستهها و امیال کافران یا منافقانی که از دین منحرف هستند پیروی مکن، زیرا پیروی از آنها به معنی پیروی کردنِ بخشی از دینشان، یا ترک کردن دعوتِ به سوی خدا یا ترک استقامت است. پس از آن که علم و دانش به نزد تو آمده است آن گاه از ستمکاران خواهی بود. نفرمود از دینشان پیروی مکن چون حقیقت دین آنها که خداوند برایشان مقّرر کرده است دین همه پیامبران است، امّا آنها مقّرر کرده است دین همه پیامبران است، امّا آنها از حقیقت دین خود پیروی نکردهاند بلکه از خواستها و امیالشان پیروی نموده و دینشان را به بازیچه گرفتهاند. ﴿وَقُلۡ ءَامَنتُ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِن کِتَٰبٖ﴾و به هنگام مجادله و مناظره با آنها بگو: من به هر کتابی که از سوی خدا نازل شده است ایمان آورده ام. یعنی مناظره و مجادله تو با آنها باید بر این اصل بزرگ استوار باشد، اصلی که بر شرافت و شکوه اسلام و چیره بودن آن بر همه ادیان دلالت مینماید، و دینی که اهل کتاب گمان میبرند بر آن هستند بخشی از اسلام است. در اینجا بیان شده که اگر اهل کتاب بر این محور مناظره کنند که به بعضی از کتابها یا پیامبران، ایمان دارند و به بعضی ایمان ندارند از آنها پذیرفته نمیشود، چون کتابی که به سوی آن دعوت میکنند و پیامبری که خود را به او نسبت میدهند باید این قرآن و کسی که آن را آورده است را تصدیق کنند.
پس کتاب ما و پیامبرمان ما را فرمان دادهاند که به موسی و عیسی و تورات و انجیل ایمان داشته باشیم، و آن را تصدیق کنیم و خبر دادهاند که این کتابها صحّت قرآن را تصدیق و به آن اقرار کردهاند. امّا کتاب و پیامبرمان ما را به ایمان آوردن به تورات و انجیل و موسی وعیسایی که برای ما توصیف نشدهاند و مطابق با کتاب ما نیستند فرمان نداده است. ﴿وَأُمِرۡتُ لِأَعۡدِلَ بَیۡنَکُمُ﴾و فرمان یافتهام که در داوری میان شما و آنچه در آن اختلاف کردهاید، دادگری کنم. پس ای اهل کتاب دشمنی شما و کینه ورزیتان با من، مراد از دادگری میان شما باز نمیدارد و مرا از این که از میان گفتههای مختلف اهل کتاب و دیگران سخن حق را بپذیرم و باطل را رد کنم و به عدالت حکم کنم منع نمیکند. ﴿ٱللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّکُمۡ﴾الله پروردگار ما و پروردگار شماست. یعنی او پروردگار همه است و شما به این که پروردگارتان باشد از ما سزاوارتر نیستید. ﴿لَنَآ أَعۡمَٰلُنَا وَلَکُمۡ أَعۡمَٰلُکُمۡ﴾اعمال خوب و بد ما از آن ماست و اعمال شما از آن شماست، ﴿لَا حُجَّةَ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکُمُ﴾یعنی بعد از آن که حقایق روشن گشت و حق از باطل و هدایت از گمراهی روشن گشت و حق از باطل و هدایت از گمراهی مشخص گردید جایی برای جدال و ستیز و کشمکش باقی نمانده است. چون منظور از مجادله و گفتگو این است که حق از باطل روشن گردد تا فردی که راهیافته است هدایت شود و حجّت بر فرد گمراه اقامه گردد. منظور این است که با اهل کتاب مجادله نشود، چرا که خداوند میفرماید: و با اهل کتاب مجادله نکنید مگر به شیوهای که بهتر است. منظور همان چیزی است که ما بیان کردیم. ﴿ٱللَّهُ یَجۡمَعُ بَیۡنَنَاۖ وَإِلَیۡهِ ٱلۡمَصِیرُ﴾خداوند در روز قیامت همه ما را گرد میآورد و هریک را طبق عملش مجازات میکند و در این وقت دروغگو و راستگو مشخّص میشوند.
آیهی ۱۶:
﴿وَٱلَّذِینَ یُحَآجُّونَ فِی ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مَا ٱسۡتُجِیبَ لَهُۥ حُجَّتُهُمۡ دَاحِضَةٌ عِندَ رَبِّهِمۡ وَعَلَیۡهِمۡ غَضَبٞ وَلَهُمۡ عَذَابٞ شَدِیدٌ١٦﴾[الشورى: ۱۶]. «و کسانیکه دربارۀ خدا به مجادله و مخاصمه میپردازند آن هم پس از آنکه پذیرفته شده است، مجادلۀ آنان در نزد پروردگارشان باطل است و خشم (خدا) بر آنان است و آنان عذابی سخت دارند».
این آیه ﴿وَٱلَّذِینَ یُحَآجُّونَ فِی ٱللَّهِ﴾تاکید ﴿لَا حُجَّةَ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکُمُ﴾(میان ما و شما هیچ مجادلهای نیست) میباشد. ﴿وَٱلَّذِینَ یُحَآجُّونَ فِی ٱللَّهِ﴾و کسانیکه درباره خدا به وسیله حجّتهای باطل و شبهات متناقض مجادله و مخاصمه میورزند، ﴿مِنۢ بَعۡدِ مَا ٱسۡتُجِیبَ لَهُ﴾بعد از آنکه خردمندان و عاقلان به سبب آیات و نشانههای قاطع و دلایل روشن فرمان او را پذیرفتهاند، پس اینان که با حق به مجادله میپردازند، پس از آن که حق برایشان روشن شده است، ﴿حُجَّتُهُمۡ دَاحِضَةٌ عِندَ رَبِّهِمۡ﴾مجادله آنها نزد پروردگارشان باطل است و پذیرفتنی نیست. چون مجادله آنها مشتمل بر ردّ حق است و هر آنچه که با حق مخالف باشد باطل است. ﴿وَعَلَیۡهِمۡ غَضَبٞ﴾و به خاطر نافرمانی و روی گردانیاشان از حجّتهای خدا و دروغ انگاشتن آن خشم خدا بر آنهاست. ﴿وَلَهُمۡ عَذَابٞ شَدِیدٌ﴾و عذابی دردناک دارند که آن عذاب نتیجه خشم خداوند بر آنهاست. پس این کیفر ِ هرکسی است که به وسیله باطل با حق به مجادله میپردازد.
آیهی ۱۸-۱۷:
﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ وَٱلۡمِیزَانَۗ وَمَا یُدۡرِیکَ لَعَلَّ ٱلسَّاعَةَ قَرِیبٞ١٧﴾[الشورى: ۱۷]. «خداوند ذاتی است که کتاب و ابزار سنجش را به حق نازل کرده است، و تو چه میدانی شاید قیامت نزدیک باشد».
﴿یَسۡتَعۡجِلُ بِهَا ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِهَاۖ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مُشۡفِقُونَ مِنۡهَا وَیَعۡلَمُونَ أَنَّهَا ٱلۡحَقُّۗ أَلَآ إِنَّ ٱلَّذِینَ یُمَارُونَ فِی ٱلسَّاعَةِ لَفِی ضَلَٰلِۢ بَعِیدٍ١٨﴾[الشورى: ۱۸]. «کسانیکه به قیامت ایمان ندارند در فرا رسیدن آن شتاب میورزند، امّا مؤمنان به سبب آن در خوف و هراسند و میدانند که قیامت حق است بدانکه کسانیکه دربارۀ قیامت شک و تردید دارند و دربارۀ ان مجادله میکنند در گمراهی دور و دراز به سر میبرند».
وقتی خداوند متعال بیان کرد که حجتّها و دلایل او واضح و روشن هستند، طوری که هرکس در وی امید خیری باشد آن را میپذیرد، اصل و اساس حجّتها را نیز بیان کرد، اساسی که همه دلایل و حجتّهایی که به بندگان رسیدهاند به این دلیل بر میگردند. پس فرمود: ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ وَٱلۡمِیزَانَ﴾خداوند ذاتی است که کتاب و ابزار سنجش را به حق نازل کرده است. کتاب، این قرآن بزرگ است که به حق نازل شده و مشتمل بر حق و راستی و یقین است و در سراسر آن نشانههای روشن و دلایل واضح است که بر همه مطالب الهی و عقاید دینی دلالت میکند. پس قرآن بهترین مسائل و روشن ترین دلایل را ارائه داده است. امّا معیار و میزان عدالت و سنجش و مقایسه درست وعقل صحیح میباشد. بنابراین، همه دلایل عقلی از قبیل نشانههای الهی در کرانههای جهان و نشانههایی که در وجود انسان است و اعتبارات و معیارهای شرعی و مناسبتها و علّتها و احکام و حکمتها همه در میزان و معیاری داخل هستند که خداوند آن را در میان بندگانش گذاشته است تا اموری را که اثبات نموده و اموری را که نفی کرده است بسنجید و به وسیله آن به راست بودن پیام خداوند و پیامبرانش یقین حاصل کنید. و آنچه از دایره کتاب و میزان بیرون است و آنچه گفته میشود حجّت و دلیل است باطل و متناقض میباشد، اصل آن فاسد است و مبانی و فروع آن نیز فاسد میباشد. و هرکس که قدرت تشخیص را داشته باشد و ادله راجح و مرجوح را از یکدیگر تشخیص دهد و حجّتها و شبهات را از هم بازشناسد، به این موضوع واقف است. ولی هرکس فریب عبارتهای آراسته و کلمات فریبنده را بخورد و بصیرت او معنی مورد نظر را در نیابد، او اهل این کار نیست و از سوارکاران این میدان نمیباشد. پس موافقت و مخالفت او برابر است.
سپس خداوند متعال با ترساندن کسانیکه درآمدن قیامت شتاب دارند و منکر آن هستند فرمود: ﴿وَمَا یُدۡرِیکَ لَعَلَّ ٱلسَّاعَةَ قَرِیبٞ﴾و تو چه میدانی شاید قیامت نزدیک باشد، پس زمان و فاصله آن معلوم نیست، و مشخص نیست که چه زمانی برپا میشود، بنابراین در هر وقتی اتفاق افتادن آن انتظار میرود.
﴿یَسۡتَعۡجِلُ بِهَا ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِهَا﴾کسانیکه از روی عناد و تکذیب و ناتوان قرار دادن پروردگارشان به آن ایمان ندارند در فرا رسیدن آن شتاب میورزند، ﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مُشۡفِقُونَ مِنۡهَا﴾امّا کسانیکه ایمان آوردهاند از قیامت در هراساند. یعنی از آن میترسند چون به آن ایمان دارند و میدانند که در قیامت جزای اعمال داده میشود، و از آنجا که پروردگارشان را میشناسند و میترسند که مبادا اعمالشان نجات دهنده نباشد و آنان را به سعادت نرساند. بنابراین فرمود: ﴿وَیَعۡلَمُونَ أَنَّهَا ٱلۡحَقُّ﴾و میدانند که آن حق است و هیچ شک و تردیدی در وقوع آن ندارند. ﴿أَلَآ إِنَّ ٱلَّذِینَ یُمَارُونَ فِی ٱلسَّاعَةِ﴾بدانید کسانیکه در وقوع قیامت شک دارند و درباره آن به ستیز و مجادله میپردازند، یعنی بعد از آنکه دچار شک و تردید شدند با پیامبران و پیروان آنان دربارهی وقوع قیامت به مجادله پرداختند، ﴿لَفِی ضَلَٰلِۢ بَعِیدٍ﴾در گمراهی بینهایت دوری قرار دارند. و چه گمراهی و ضلالتی بدتر است از دوری و ضلالت کسی که سرای آخرت را تکذیب کرده است، سرایی که سرای آخرت را تکذیب کرده است، سرایی که سرای حقیقی است و برای جاودانگی آفریده شده است؟! سرای سزا و جزایی که خداوند در آن عدالت و فضل خویش را اظهار میکند، و این جهان نسبت به آن مانند سفر مسافری است که در زیر سایه درختی میخوابد سپس آن را ترک میکند و از آنجا کوچ مینماید. این دنیا سرای عبور و گذر است نه محل استقرار و ماندن. پس کافران، فنا شدن و از بین رفتن دنیا را تصدیق میکنند چون آن را مشاهده کردهاند امّا سرای آخرت را تکذیب مینمایند، سرایی که کتابهای الهی و پیامبران بزرگوار و پیروانشان که از همه مردم، عقلی کاملتر و دانشی بیشتر دارند و فهمیدهتر و هوشیارترند از آن خبر دادهاند.
آیهی ۲۰-۱۹:
﴿ٱللَّهُ لَطِیفُۢ بِعِبَادِهِۦ یَرۡزُقُ مَن یَشَآءُۖ وَهُوَ ٱلۡقَوِیُّ ٱلۡعَزِیزُ١٩﴾[الشورى: ۱۹]. «خداوند نسبت به بندگانش مهربان است، به هرکس که بخواهد روزی میدهد و او توانا و چیره است».
﴿مَن کَانَ یُرِیدُ حَرۡثَ ٱلۡأٓخِرَةِ نَزِدۡ لَهُۥ فِی حَرۡثِهِۦۖ وَمَن کَانَ یُرِیدُ حَرۡثَ ٱلدُّنۡیَا نُؤۡتِهِۦ مِنۡهَا وَمَا لَهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِن نَّصِیبٍ٢٠﴾[الشورى: ۲۰]. «هرکس که کشت آخرت را بخواهد به کشت او فرونی و برکت میدهیم، هرکس که کشت دنیا را بخواهد از آن به او میدهیم و او در آخرت هیچ بهرهای ندارد».
خداوند متعال خبر میدهد که او ﴿لَطِیفُۢ بِعِبَادِهِ﴾نسبت به بندگانش لطیف و مهربان است تا بندگان او را بشناسند و او را دوست بدارند و خود را در معرض لطف و کرم او قرار دهند. لطف از صفتهای خداوند متعال است که به این معنی است او رازها و پنهانیها را میداند و بندگانش به خصوص مومنان را به آنچه که مایه خیر و صلاح آنهاست، هدایت میکند، و خیر و برکت را از راهی به آنها میرساند که خودشان نمیدانند و گمانش را نمیبرند. از جمله لطف خداوند نسبت به بنده مومنش این است که او را با فراهم کردن اسباب هدایت بهسوی خیر هدایت میکند، هدایتی که به فکر انسان نمیآید. اسبابی که خداوند برای هدایت بندهی مومنش فراهم میکند عبارت است از اینکه محبّت حق و تسلیم شدن در برابر آن را در وجودش به ودیعه مینهد، و خداوند به فرشتگان گرامیاش الهام میکند تا او را استوار گردانند و او را بر انجام خیر و نیکی تشویق، و حق را در دلش آراسته نمایند که سبب پیروی از حق میشود. و از مظاهر لطف خداوند این است که مومنان را به عبادتهای دسته جمعی فرمان داده که این عبادتها ارادههایشان را قوی میگرداند و همّتهایشان را بر میانگیزد، به گونهای که آنها در راه خیر با یکدیگر رقابت میورزند و به آن علاقمند میوشند و به یکدیگر اقتدا میکنند. و از مظاهر لطف خداوند نسبت به بندگانش این است که اسبابی را برای بنده ایجاد میکند که میان او و گناهان مانع میگردند. مثلا چنانچه دنیا و ثروت و ریاست و امثال آنکه اهل دنیا در آن با همدیگر به رقابت میپردازند بنده را از اطاعت و عبادت خدا دور کند یا سبب شود تا از خدا غافل گردد یا به گناهی روی آورد، خداوند ثروت و دارایی و ریاست را از او دور میدارد و رزقش را به اندازهاش میدهد. بنابراین، دراینجا فرمود: ﴿یَرۡزُقُ مَن یَشَآءُ﴾هرکس را که بخواهد به اقتضای حکمت و لطفش روزی میدهد. ﴿وَهُوَ ٱلۡقَوِیُّ ٱلۡعَزِیزُ﴾و او نیرومند و چیره است، و قدرت و توان همه از آن اوست. پس هیچ یک از مخلوقات توان کاری را ندارد مگر به کمک او که همه چیز در برابر او سرتسلیم فرود آورده است. سپس خداوند متعال فرمود: ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ حَرۡثَ ٱلۡأٓخِرَةِ﴾هرکس اجر و پاداش آخرت را بخواهد یعنی به قیامت باور داشته باشد و آن را تصدیق نماید و برایش تلاش کند، ﴿نَزِدۡ لَهُۥ فِی حَرۡثِهِ﴾در کشت او میافزاییم. یعنی عمل او را چند برابر مینماییم و پاداش آن را چند برابر میگردانیم. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَنۡ أَرَادَ ٱلۡأٓخِرَةَ وَسَعَىٰ لَهَا سَعۡیَهَا وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَأُوْلَٰٓئِکَ کَانَ سَعۡیُهُم مَّشۡکُورٗا١٩﴾[الإسراء: ۱۹]. «و هرکس آخرت را بخواهد و برای آن تلاش کند درحالیکه مومن است تلاش ایشان قابل تقدیر و تشکر است، با وجود این بهرهاش در دنیا حتما به او میرسد». ﴿وَمَن کَانَ یُرِیدُ حَرۡثَ ٱلدُّنۡیَا﴾و هرکس کشت دنیا را بخواهد به این صورت که دنیا آخرین هدف او باشد و برای آخرت خود چیزی پیش نفرستد و به پاداش آن امید نداشته باشد و از عذاب آن نترسد، ﴿نُؤۡتِهِۦ مِنۡهَا﴾بهرهاش را که برایش مقّرر گشته است به او میدهیم. ﴿وَمَا لَهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِن نَّصِیبٍ﴾امّا در آخرت هیچ بهرهای ندارد و از بهشت و نعمتهای آن محروم میگردد و سزاوار آتش دوزخ میشود. ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا وَزِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیۡهِمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فِیهَا وَهُمۡ فِیهَا لَا یُبۡخَسُونَ١٥﴾[هود: ۱۵]. «هرکس زندگانی دنیا و زینت آن را بخواهد و اعمالشان را در آنجا کاملا به ایشان میدهیم و آنها در آنجا کم داده نمیشوند».
آیهی ۲۳-۲۱:
﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَکَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّینِ مَا لَمۡ یَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُۚ وَلَوۡلَا کَلِمَةُ ٱلۡفَصۡلِ لَقُضِیَ بَیۡنَهُمۡۗ وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ٢١﴾[الشورى: ۲۱]. «آیا (کافران) شریکانی دارند که برای ایشان دینی پدید آوردهاند که خدا بدان اجازه نداده است؟ و اگر فرمان قاطع (دربارۀ تاخیر عذاب درکار) نبود (مسلّماً بین آنان داوری میشد، و بیگمان ستمکاران عذاب دردناکی دارند».
﴿تَرَى ٱلظَّٰلِمِینَ مُشۡفِقِینَ مِمَّا کَسَبُواْ وَهُوَ وَاقِعُۢ بِهِمۡۗ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فِی رَوۡضَاتِ ٱلۡجَنَّاتِۖ لَهُم مَّا یَشَآءُونَ عِندَ رَبِّهِمۡۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡکَبِیرُ٢٢﴾[الشورى: ۲۲]. «ستمکاران را (در قیامت) خواهی دید که از کارهایی که کردهاند سخت بیمناکند، و آن حتماً ایشان را فرو میگیرد، و آنانکه ایمان آودره و کارهای شایسته کردهاند در باغهای بهشت به سر میبرند آنان هر آنچه بخواهند نزد پروردگارشان دارند، این است فضل بزرگ».
﴿ذَٰلِکَ ٱلَّذِی یُبَشِّرُ ٱللَّهُ عِبَادَهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِۗ قُل لَّآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ أَجۡرًا إِلَّا ٱلۡمَوَدَّةَ فِی ٱلۡقُرۡبَىٰۗ وَمَن یَقۡتَرِفۡ حَسَنَةٗ نَّزِدۡ لَهُۥ فِیهَا حُسۡنًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ شَکُورٌ٢٣﴾[الشورى: ۲۳]. «این همان چیزی است که خداوند به آن بندگانش که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند نوید میدهد. بگو: در برابر آن از شما پاداش و مزدی نمیخواهم مگر دوستی به خاطر خویشاوندی و هرکس که نیکی کند بر نیکیِ عمل او میافزاییم. بیگمان خداوند آمرزنده و شکرگزار است».
خداوند متعال خبر میدهد که مشرکین انبازهایی را به یاوری و سرپرستی برگرفتهاند و هر دو گروه در اعمال کفرآمیز مشترک هستند و اینها از شیطانهای انسی میباشند که به کفر دعوت میکنند. ﴿شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّینِ مَا لَمۡ یَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُ﴾و شرک و بدعتها را برای ایشان به عنوان دین پدید آوردهاند و حلال خدا را حرام کرده و حرام او را حلا نموده و آنچه را که دلشان بخواهد برای آنان دین قرار دادهاند. با این که دین همان چیزی است که خداوند متعال آن را مشروع نموده تا بندگان بر آن اساس وی را عبادت کنند و به وسیله آن خود را به خدا نزدیک نمایند. بنابراین، هیچ کس حق ندارد چیزی را که از طرف خدا و پیامبرش نیامده باشد به عنوان دین مقّرر بدارد، پس چگونه این فاسقان (این کار را میکنند) که هم آنان و هم پدرانشان در کفر مشترک هستند؟! ﴿وَلَوۡلَا کَلِمَةُ ٱلۡفَصۡلِ لَقُضِیَ بَیۡنَهُمۡۗ﴾واگر خداوند مدّت معینی را مقّرر کرده بود که در آن به گروههای مختلف مهلت دهد، فورا به خوشبختی اهل حق و نابود شدن اهل باطل حکم و داوری میکرد، چون آنچه نابودی آنها را اقتضاء مینماید موجود است. امّا اینها بدانند که در آخرت عذاب دردناکی در پیش دارند که اینها و هر ستمگری بدان گرفتار میشوند.
﴿تَرَى ٱلظَّٰلِمِینَ﴾در این روز کسانی را که با کفر ورزیدن و ارتکاب گناهان بر خود ستم کردهاند خواهی دید که، ﴿مُشۡفِقِینَ مِمَّا کَسَبُواْ﴾از کارهایی که کردهاند سخت بیمناکند، زیرا بر آن کیفر داده میشوند و از آنجه که بیمناک، چیزی که از آن میترسد احتمال دارد به آن دچار شود و (نیز) احتمال دارد بدان دچار نشود، خبر داد عذابی که این ستمکاران از آن میترسند، ﴿وَاقِعُۢ بِهِمۡ﴾به آنان خواهد رسید، چون آنها اسباب کیفر را فراهم آوردهاند بدون اینکه معارضی از قبیل توبه و غیره را داشته باشند، اکنون فرصت را از دست دادهاند. ﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾و کسانیکه با دلهایشان به خدا و کتابها و پیامبرانش ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند. هر نوع عمل صالحی از اعمال قلوب و اعمال جوارح از قبیل واجبات و مستحبات در کارهای شایسته داخل هستند پس چنین کسانی ﴿فِی رَوۡضَاتِ ٱلۡجَنَّاتِ﴾در باغهای بهشت هستند. یعنی در باغهایی هستند که به بهشت اضافه شدهاند، و معلوم است که حالت مضاف الیه است که «بهشت» میباشد. پس این باغها بسیار زیبا و شکوفا بوده و در آن نهرها و چشمههای پُر آب و منظرههای زیبا و صداهای دلانگیز است و درختان پرمیوه و پرندگان آواز خوان به وفور یافت میشوند، و اهل ایمان در کنار هم به سر میبرند. و در آن جا کاملترین بهره از همزیستی و همدم شدن با دوستان عاید آدمی میشود. باغهایی که با گذشت زمان زیبایی اشان افزوده میگردد و روز به روز اهالی آنها به لذّتهایشان اشتیاق بیشتری پیدا میکنند. ﴿لَهُم مَّا یَشَآءُونَ﴾آنها هرچه در آن باغها بخواهند دارند. ﴿عِندَ رَبِّهِمۡ﴾نزد پروردگارشان،، پس هرچه بخواهند برایشان فراهم است، چیزهایی که هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی آن را نشنیده و به دل هیچ انسانی خطور نکرده است. ﴿ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡکَبِیرُ﴾این است فضل بزرگ. و آیا فضلی بزرگتر از دستیابی به رضایت خداوند متعال و بهرهمند شدن از لقای او در سرای بهشت وجود دارد؟
﴿ذَٰلِکَ ٱلَّذِی یُبَشِّرُ ٱللَّهُ عِبَادَهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾خداوند بخشنده و مهربان این مژده بزرگ را که به طور مطلق بزرگترین نوید است به وسیله برترین انسان به کسانی نوید میدهد که ایمان آوردهاند و کار شایسته کردهاند. پس برخورداری از این نوید بزرگترین هدف است ووسیلهای که انسان را به آن میرساند بهترین وسیله است. ﴿قُل لَّآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ أَجۡرًا﴾بگو: در برابر رساندن این قرآن به شما و فراخواندتان بهسوی احکام آن از شما مزدی نمیخواهم. پس منظور من این نیست که اموالتان را از دستتان بگیرم و نمیخواهم که بر شما ریاست و حکومت کنم و هدفی مادّی ندارم. ﴿إِلَّا ٱلۡمَوَدَّةَ فِی ٱلۡقُرۡبَىٰ﴾احتمال دارد که معنی آیه این باشد که فقط یک چیز از شما میخواهم که فایده آن به خود شما بر میگردد و آن این که به خاطر خویشاوندی مرا دوست بدارید. و این دوست داشتن اضافه بر دوست داشتنِ براساس ایمان است، زیرا دوست داشتن پیامبرصاز روی ایمان و مقدم داشتن محبت ایشان بر همه محبّتها بعد از محبّت خدا، بر هر مسلمانی فرض است. و از کسانی که در این آیه به آنان اشاره شده است، درخواست شده است اضافه بر این محبت ایمانی، محبتی دیگر را نیز نسبت به پیامبر داشته باشند، و آن عبارت است از محبت خویشاوندی، چون پیامبرصنزدیکترین مردم و خویشاوندان خود را دعوت میکرد تا جایی که میگویند هیچکس در تیرههای قریش نبود مگر اینکه پیامبر با او نسبتی داشت و به نوعی خویشاوند او بود. و احتمال دارد که منظور این باشد که از شما هیچ مزدی نمیخواهم مگر این که صادقانه خدا را دوست بدارید و این با نزدیکی جستن به خدا و متوّسل شدن به او به وسیله طاعت و عبادتش که بر محبّت صادقانه و درستِ خدا دلالت مینماید همراه است. بنابراین فرمود: ﴿إِلَّا ٱلۡمَوَدَّةَ فِی ٱلۡقُرۡبَىٰۗ﴾مگر محبت به خاطر نزدیکی جستن به تقّرب به خدا. طبق هر دو گفته این استثنا دلیلی است بر این که پیامبرصدر برابر دعوت از آنان هیچ پاداشی نمیطلبد مگر چیزی که فایدهاش به خودشان بر میگردد، و این مزد نیست، بلکه مزد و پاداش همان است که پیامبرصبه آنها داد. همانند این که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَا نَقَمُواْ مِنۡهُمۡ إِلَّآ أَن یُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡحَمِیدِ﴾[البروج: ۸]. «و از آنان عیب و ایرادی جز این نگرفتند که به خداوند پیروزمند و ستوده ایمان آوردهاند». و مانند این که میگویند: «فلانی گناهی نکرده جز این که با تو نیکی میکند».
﴿وَمَن یَقۡتَرِفۡ حَسَنَةٗ نَّزِدۡ لَهُۥ فِیهَا حُسۡنًا﴾و هرکس کار نیکی انجام دهد از قبیل نماز، روزه، حج یا نیکی کردن با مردم، بر نیکی عمل او میافزائیم، به این صورت که خداوند به او توفیق میدهد تا کارهای دیگری انجام دهد و با آن اجر و پاداش مومن اضافه میوشد و نزد خدا و خلق جایگاهش بالا میرود و پاداش دنیا و آخرت را به دست میآورد. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ شَکُورٌ﴾بیگمان خداوند آمرزنده و شکرگزاراست، گناهان بزرگ را هرچند که بزرگ باشند به هنگام توبه کردن و دست کشیدن از آن میآمرزد. و در مقابل عمل اندک پاداش فراوان میدهد، پس او با مغفرت خویش گناهان را میآمرزد و عیبها را میپوشاند و یا پذیرفتن نیکیها آن را شکر میگزارد و نیکیها را چندین برابر مینماید.
آیهی ۲۴:
﴿أَمۡ یَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗاۖ فَإِن یَشَإِ ٱللَّهُ یَخۡتِمۡ عَلَىٰ قَلۡبِکَۗ وَیَمۡحُ ٱللَّهُ ٱلۡبَٰطِلَ وَیُحِقُّ ٱلۡحَقَّ بِکَلِمَٰتِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ عَلِیمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ٢٤﴾[الشورى: ۲۴]. «آیا میگویند: (پیامبر) بر خدا دروغ بسته است؟، اگر خدا بخواهد بر دل تو مهره مینهد، و خداوند باطل را از میان میبرد و با سخنانس حق را پابرجا میدارد. بیگمان او به همۀ چیزهایی که درون سینههاست آگاه میباشد».
آیا کسانیکه پیامبر را تکذیب میکنند، با جسارت و دروغ میگویند: ﴿ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا﴾پیامبر بر خدا دروغ بسته است؟ آنها تو را به زشتترین چیز متّهم میکنند و میگویند به خدا دروغ میبندی و ادّعای نبّوت میکنی، و چیزی را به خداوند نسبت میدهی که خداوند از آن پاک است، درحالیکه راستگویی و امانتداری تو را میدانند. پس چگونه به خود جرأت میدهند که چنین دروغ صریحی را بگویند؟ بلکه با این کار بر خدا جرات کردهاند چون این عیب گرفتن از خداست که به تو قدرت داده تا چنین دعوت بزرگی را که به گمان آنها بزرگترین فساد در زمین است به راه بیاندازی، زیرا خداوند به پیامبر توانایی داده بود تا دعوت را بیپرده اعلام دارد و آن را به خداوند نسبت دهد و برای تایید آن معجزات آشکار و دلایل روشنی ارائه دهد و پیروی آشکار پیامبر و چیره شدن او بر مخالفان نیز از این جمله بود. درحالیکه خداوند متعال میتوانست این دعوت را در نطفه خفه کند و بر دل پیامبرصمهر زند و خیری به دلش وارد نشود. و وقتی بر دل او مهز میزد همه چیز تمام میشد. پس این دلیل قاطعی است بر صحّت و درستی آنچه پیامبرصآورده است و قویترین شهادت از جانب خدا برای تایید گفتههای اوست و هیچ شهادتی بالاتر از این یافت نمیشود.
بنابراین، از حکمت و رحمت الهی و از سنتّهای جاری اوست که باطل را نابود میکندف گرچه گاهی اوقات باطل دارای قدرت میگردد اما سرانجام آن نابودی است. ﴿وَیُحِقُّ ٱلۡحَقَّ بِکَلِمَٰتِهِ﴾و با سخنان تکوینیاش ـ که تغییر نمییابد ـ و با وعده راستینش حق را پابرجا میدارد که خود آن را تشریع نموده است و آن را در دلها ثابت میگرداند و خردمندان را بینش میدهد. آری! خداوند بزرگ به روشهای گوناگون حق را پابرجا میدارد، یکی از این روشها این است که باطل را بر میانگیزد تا با حق مقابله کند، پس وقتی که باطل به مقابله با حق پرداخت حق با دلایل و حجّتهایش بر آن حمله ور میشود. آنجاست که نور و هدایت حق آشکار میگردد و به وسیله آن باطل نابود و ریشه کن میشود و بطلان آن برای هرکس روشن میگردد و حق برای هرکسی کاملا آشکار میشود بیگمان خداوند به آنچه در سینههاست و به نیک و بدی که در دلهاست و آنچه پنهان داشته و آنچه آشکار نکردهاند آگاه است.
آیهی ۲۸-۲۵:
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یَقۡبَلُ ٱلتَّوۡبَةَ عَنۡ عِبَادِهِۦ وَیَعۡفُواْ عَنِ ٱلسَّیَِّٔاتِ وَیَعۡلَمُ مَا تَفۡعَلُونَ٢٥﴾[الشورى: ۲۵]. «و اوست خدایی که توبه را از بندگانش میپذیرد و از گناهان درمیگذرد و آنچه را انجام میدهید، میداند».
﴿وَیَسۡتَجِیبُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَیَزِیدُهُم مِّن فَضۡلِهِۦۚ وَٱلۡکَٰفِرُونَ لَهُمۡ عَذَابٞ شَدِیدٞ٢٦﴾[الشورى: ۲۶]. «و کسانیکه ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند پروردگارشان را اجابت میکنند، و به آنان از فضل خود افزون میدهد و کافران عذاب سخت و شدیدی دارند».
﴿وَلَوۡ بَسَطَ ٱللَّهُ ٱلرِّزۡقَ لِعِبَادِهِۦ لَبَغَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَٰکِن یُنَزِّلُ بِقَدَرٖ مَّا یَشَآءُۚ إِنَّهُۥ بِعِبَادِهِۦ خَبِیرُۢ بَصِیرٞ٢٧﴾[الشورى: ۲۷]. «و اگر خداوند روزی را برای همۀ بندگانش فراخ و فراوان کند قطعاً در زمین سرکشی و تباهی میکنند ولی به اندازۀ آنچه بخواهد فرو میفرستد چرا که او به (احوال) بندگانش دانای بیناست».
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یُنَزِّلُ ٱلۡغَیۡثَ مِنۢ بَعۡدِ مَا قَنَطُواْ وَیَنشُرُ رَحۡمَتَهُۥۚ وَهُوَ ٱلۡوَلِیُّ ٱلۡحَمِیدُ٢٨﴾[الشورى: ۲۸]. «و اوست که باران را نازل میکند پس از آنکه (مردم) نا امید شدند و رحمت خود را میگستراند و اوست کارسازِ ستوده».
این بیان کرم و لطف خداوند و گستردگی بخشایندگی و کمال لطف اوست که ﴿یَقۡبَلُ ٱلتَّوۡبَةَ عَنۡ عِبَادِهِ﴾توبه بندگانش را میپذیرد وقتی که از گناهانشان دست میکشند و بر آن پیمان میبندند و تصمیم میگیرند که دوباره آن گناهان را انجام ندهند. پس اگر هدفشان پروردگار باشد خداوند توبهشان را میپذیرد، این در حالی است که قبلا سبب نابودی و گرفتار شدن به کیفرهای دنیوی و اخرویشان فراهم شده بود. ﴿وَیَعۡفُواْ عَنِ ٱلسَّیَِّٔاتِ﴾و گناهان و بدیها را محو میکند، و عیبهایی که در اثر آن گناهان به وجود میآیند و کیفرهایی که نتیجه ارتکاب گناهان است از آنها دور میکند. و توبه کننده نزد او ارزشمند میگردد به گونهای که انگار کار بدی نکرده است.
و خداوند او را دوست میدارد و به او توفیق انجام کارهایی میدهد که او را به خدا نزدیک مینمایند. و از آنجا که توبه از کارهای بزرگی است که گاهی به سبب کمال اخلاص و صداقت کامل میشود و گاهی به علّت ناقص بودن اخلاص و صداقت ناقص خواهد شد و چه بسا فاسد و خراب شود، اگر هدف از آن اهدافی دنیوی باشد ـ و این چیزها جایگاهشان دل است و فقط خدا آن را میداند ـ آیه را با این جمله به پایان برد: ﴿وَیَعۡلَمُ مَا تَفۡعَلُونَ﴾و میداند آنچه را که انجام میدهید.
خداوند همه بندگان را به بازگشت و روی آوردن به سوی او و توبه کردن از کوتاهیها فرا خوانده است. پس بندگان برحسب اجابت و پذیرش به دو گروه تقسیم شده اند: آنهایی که اجابت کردهاند و خداوند آنها را چنین توصیف نموده است: ﴿وَیَسۡتَجِیبُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾و کسانیکه ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند پروردگارشان را اجابت میکنند و از او اطاعت مینمایند و به دعوت او لبّیک میگویند، چون ایمان و عمل صالحی که دارند آنها را به این امر وادار مینماید. پس وقتی او را اجابت کردند خداوند کارشان را سپاس میگزارد و او آمرزنده و شکرگزار است، ﴿وَیَزِیدُهُم مِّن فَضۡلِهِ﴾و به آنان از فضل خود بیشتر میدهد یعنی از فضل خویش به آنان توفیق عمل میدهد و پاداش آنها را چند برابر بیش از آنچه که اعمال آنها مستحق آن است، میدهد. امّا کسانی که دعوت خداوند را اجابت نمینمایند و آنها کسانی هستند که عناد میورزند، ﴿وَٱلۡکَٰفِرُونَ﴾و به خدا و پیامبرش کفر میورزند، ﴿لَهُمۡ عَذَابٞ شَدِیدٞ﴾اینان عذاب سخت و شدیدی در دنیا و آخرت دارند.
سپس بیان کرد که از لطف خداوند نسبت به بندگانش این است که او دنیا و روزی را برایشان چنان فراوان نمیکند که به دین آنها زیان برساند. پس فرمود: ﴿وَلَوۡ بَسَطَ ٱللَّهُ ٱلرِّزۡقَ لِعِبَادِهِۦ لَبَغَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾و اگر خداوند روزی را برای بندگانش فراوان نماید و گسترش دهد، در زمین سرکشی میکنند. یعنی از اطاعت خدا غافل شده و به شهوات و لذّتهای دنیا روی میآورند، و به آنچه که هوی و هوس آنها میخواهد مشغول میشوند گرچه آن چیز گناه و ستم باشد. ﴿وَلَٰکِن یُنَزِّلُ بِقَدَرٖ مَّا یَشَآءُ﴾ولی به اندازهای که لطف و حکمت او اقتضا مینماید فرو میفرستد. ﴿إِنَّهُۥ بِعِبَادِهِۦ خَبِیرُۢ بَصِیرٞ﴾چرا که او بندگانش را میبیند و از اوضاع و احوال آنها کاملا آگاه است. همچنان که در بعضی روایتها آمده است که خداوند متعال میفرماید: «برخی از بندگانم هستند که جز ثروت و ایمانشان را سامان نمیبخشد، و اگر او را فقیر گردانم فقیری او را به فساد میکشاند. و برخی از بندگانم هستند که جز فقر و تنگدستی ایمانشان را سامان نمیبخشد، و اگر او را ثروتمند گردانم، ثروتمندی ایمانش را فاسد میگرداند. و برخی از بندگانم هستند که ایمانشان جز با تندرستی سامان نمییابد، و اگر او را بیمار گردانم بیماری، ایمان او را فاسد مینماید.
و برخی از بندگانم هستند که ایمانشان فقط با مریضی سامان مییابد و اگر او را تندرست کنم این امر ایمان او را فاسد میگرداند. همانا من کار بندگانم را طبق آگاهی خویش از آنچه که در دلهایشان است تدبیر مینمایم و من آگاه و بینا هستم.
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یُنَزِّلُ ٱلۡغَیۡثَ﴾و اوست که باران را نازل میکند و با آن به داد آبادیها و مردم میرسد. ﴿مِنۢ بَعۡدِ مَا قَنَطُواْ﴾بعد از آنکه نا امید شدند و مدت زمانی باران نیامده و گمان بردند که باران نمیآید و ناامید گشتند و برای قحط سالی کارهایی کردند. امّا در این هنگام خداوند باران میفرستد. ﴿وَیَنشُرُ رَحۡمَتَهُ﴾و با آن رحمت خویش را میگستراند و روزیهایی برای انسانها و چهارپایانشان میرویاند و این برایشان بسیار دارای اهمّیت است و از این شادمان میگردند.
﴿وَهُوَ ٱلۡوَلِیُّ ٱلۡحَمِیدُ﴾و اوست کارساز ستوده، که بندگانش را با انواع تدبیر سرپرستی مینماید و منافع دینی و دنیویشان را تامین میکند و او در کارسازی و تدبیرش ستوده است و به خاطر نعمتها و انواع لطفهایی که بندگان را از آن بهرهمند میسازد قابل ستایش است.
آیهی ۲۹:
﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦ خَلۡقُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَثَّ فِیهِمَا مِن دَآبَّةٖۚ وَهُوَ عَلَىٰ جَمۡعِهِمۡ إِذَا یَشَآءُ قَدِیرٞ٢٩﴾[الشورى: ۲۹]. «و از نشانههایش آفرینش آسمانها و زمین، و (نیز) همۀ جنبدگانی است که در آن دئو پدیدار و پراکنده کرده است واو بر گردآوری آنها هنگامیکه بخواهد تواناست».
﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦ خَلۡقُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾و از نشانههای قدرت بزرگ او و از دلایل زنده گرداندن مردگان از سوی او آفرینش آسمانها و زمین با این بزرگی و عظمتشان است، که بر قدرت و گستردگی فرمانروایی او دلالت مینماید، و استواری و آفرینش زیبا و محکم آسمانها و زمین بر حکمت و فرزانگی خداوند دلالت میکند و منافع و مصالحی که در آسمانها و زمین نهاده شده است بر رحمت خدا دلالت میکند، و این که تنها او سزاوار انواع عبادت میباشد و الوّهیتِ غیر او باطل است. ﴿وَمَا بَثَّ فِیهِمَا مِن دَآبَّةٖ﴾و جانوران و جنبدگانی که خداوند در آسمانها و زمین برای منفعت بندگانش پدید آورده و پراکنده کرده است از نشانههای قدرت اوست. ﴿وَهُوَ عَلَىٰ جَمۡعِهِمۡ إِذَا یَشَآءُ قَدِیرٞ﴾و او بر گردآوردن مردم بعد از مرگشان در میدان قیامت هر زمان که بخواهد، تواناست. پس خداوند قدرت و توانایی این کار را دارد. و تحقق قیامت باید مبتنی بر خیری راستین باشد، و معلوم است که اخبار پیامبران و کتابهایشان به صورت متواتر تحقق قیامت را بیان کردهاند.
آیهی ۳۱-۳۰:
﴿وَمَآ أَصَٰبَکُم مِّن مُّصِیبَةٖ فَبِمَا کَسَبَتۡ أَیۡدِیکُمۡ وَیَعۡفُواْ عَن کَثِیرٖ٣٠﴾[الشورى: ۳۰]. «و هر مصیبتی که گریبانگیرتان شود، به خاطر کارهایی است که خود کردهاید، و خداوند از بسیاری (از کارهای شما) گذشت میکند».
﴿وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِینَ فِی ٱلۡأَرۡضِۖ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِیّٖ وَلَا نَصِیرٖ٣١﴾[الشورى: ۳۱]. «و شما هرگز نمیتوانید (از چنگال قدرت خداوند) در زمین (فرار کنید و خدا را از دستیابی به خود) ناتوان سازید، و برایتان جز خداوند هیچ کارساز و یاوری نیست».
خداوند متعال خبر میدهد که هر مصیبتی به جسم یا اموال یا فرزندان بندگان میرسد یا آنچه را که دوست دارند و برایشان عزیز است، از دست میدهند، به خاطر کارهای بدی است که انجام میدهند و خداوند از بسیاری از کارهای بندگان گذشت میکند. پس خداوند بر بندگان ستم نمیکند ولی آنها خودشان بر خویشتن ستم میکنند. ﴿وَلَوۡ یُؤَاخِذُ ٱللَّهُ ٱلنَّاسَ بِمَا کَسَبُواْ مَا تَرَکَ عَلَىٰ ظَهۡرِهَا مِن دَآبَّةٖ﴾[فاطر: ۴۵]. «و اگر خداوند مردم را به خاطر کارهایی که کردهاند، مواخذه میکرد، هیچ جنبندهای را روی زمین باقی نمیگذاشت». خداوند که کیفرها و عذابها را به تاخیر میاندازد بدان خاطر نیست که آن را فراموش کرده یا توانایی ندارد، بلکه در میگذرد.
﴿وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِینَ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾و شما نمیتوانید از چنگال قدرت الهی فرار کنید و او را از دستیابی به خود ناتوان سازید، بلکه شما در زمین ناتوان هستید و هرچه خداوند درباره شما اراده کند نمیتوانید امتناع ورزید. ﴿وَمَا لَکُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِیّٖ وَلَا نَصِیرٖ﴾و جز خداوند هیچگونه کارساز و یاوری ندارید که شما را سرپرستی نماید و منافعتان را فراهم آورد، و هیچ یاوری ندارید که زیانها را از شما دور کند.
آیهی ۳۵-۳۲:
﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِ ٱلۡجَوَارِ فِی ٱلۡبَحۡرِ کَٱلۡأَعۡلَٰمِ٣٢﴾[الشورى: ۳۲]. «و از جمله نشانههای او کشتیهایی است که همچون کوهها بر صفحه دریاها به حرکت درمیآیند».
﴿إِن یَشَأۡ یُسۡکِنِ ٱلرِّیحَ فَیَظۡلَلۡنَ رَوَاکِدَ عَلَىٰ ظَهۡرِهِۦٓۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّکُلِّ صَبَّارٖ شَکُورٍ٣٣﴾[الشورى: ۳۳]. «اگر بخواهید باد را آرام میسازد و کشتیها بر روی دریا متوقف میگردند، بیگمان در این برای هر بردبار سپاسگزاری نشانههاست».
﴿أَوۡ یُوبِقۡهُنَّ بِمَا کَسَبُواْ وَیَعۡفُ عَن کَثِیرٖ٣٤﴾[الشورى: ۳۴]. «یا اگر بخواند کشتیها را بهخاظز کارهایی که سرنشینان آنها مرتکب شدهاند هلاک میکند و از بسیاری (گناهان) درمیگذرد».
﴿وَیَعۡلَمَ ٱلَّذِینَ یُجَٰدِلُونَ فِیٓ ءَایَٰتِنَا مَا لَهُم مِّن مَّحِیصٖ٣٥﴾[الشورى: ۳۵]. «و تا کسانیکه در آیات ما مجادله میکنند بدانند که هیچ گریزگاهی ندارند».
از نشانههای رحمت و توجه او به بندگانش ﴿ٱلۡجَوَارِ فِی ٱلۡبَحۡرِ﴾کشتیهای بخاری و بادبانی است که در دریا روانند و از بس که بزرگاند ﴿کَٱلۡأَعۡلَٰمِ﴾همانند کوههای بزرگی هستند که دریای خروشان برایشان رام شده، و آنها را از تلاطم و خروش امواج حفظ کرده است، و این کشتیها شما و کالاهای فراوانتان را به شهرهای دوردست حمل میکنند و اسبابی را برای این امر مسخّر نموده که شما را بر این کار کمک مینماید.
سپس این اسباب را گوشزد نمود و فرمود: ﴿إِن یَشَأۡ یُسۡکِنِ ٱلرِّیحَ﴾اگر خداوند بخواهد باد را که سببی برای حرکت کشتی است از وزیدن میاندازد، ﴿فَیَظۡلَلۡنَ رَوَاکِدَ عَلَىٰ ظَهۡرِهِ﴾آنگاه که کشتیهای در حال حرکت بر روی دریا میایستند، نه جلو میروند و نه عقب بر میگردند. نمیتوان گفت که این حکم شامل کشتیهای بخاری نمیشود، چون کشتیهایی که به وسیله بخار حرکت میکنند یکی از شرایط آنها وجود حرکت باد است. و اگر خداوند بخواهد، کشتیهای در حال حرکت را به سبب کارهایی که سرنشینان آن کردهاند در دریا غرق و نابودشان میگرداند، امّا خداوند بردبار است و از بسیاری از گناهان در میگذرد. ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّکُلِّ صَبَّارٖ شَکُورٍ﴾بیگمان در این امر برای هر بردبار سپاسگزاری نشانههاست، یعنی کسی که در برابر آنچه دوست ندارد و بر او دشوار میآید بردباری میورزد خود را وادار به تحمّل دشواری طاعت یا به عقب راندن انگیزه گناه مینماید و به هنگام مصیبت از ابراز ناخشنودی از تقدیر الهی خودداری میکند. و به هنگام آسایش و نعمت سپاسگزار است و به نعمت پروردگارش اعتراف مینماید و برای او فروتنی میکند و نعمت خدا را در راه خشنودی او صرف مینماید. چنین کسی از نشانههای خدا بهرهمند میشود. امّا کسی که صبر و بردباری ندارد و به هنگام نعمتهای خداوند شکرگزاری نمیکند او روی گردان یا معاند است و از نشانههای خدا بهرهمند نمیشود.
سپس خداوند متعال فرمود: ﴿وَیَعۡلَمَ ٱلَّذِینَ یُجَٰدِلُونَ فِیٓ ءَایَٰتِنَا﴾و تا کسانی که در آیات ما مجادله میکنند و آن را به وسیله باطل خود باطل جلوه میدهند، بدانند که ﴿مَا لَهُم مِّن مَّحِیصٖ﴾هیچ گریزگاهی ندارند. یعنی هیچ چیزی آنها را از عذابیکه به آن گرفتار شدهاند نجات نمیدهد.
آیهی ۳۹-۳۶:
﴿فَمَآ أُوتِیتُم مِّن شَیۡءٖ فَمَتَٰعُ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۚ وَمَا عِندَ ٱللَّهِ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ٣٦﴾[الشورى: ۳۶]. «هر آنچه که به شما داده شده است بهرۀ زندگانی دنیاست و آنچه که نزد خداست بهتر و پایدارتر است برای کسانیکه ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل میکنند».
﴿وَٱلَّذِینَ یَجۡتَنِبُونَ کَبَٰٓئِرَ ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡفَوَٰحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُواْ هُمۡ یَغۡفِرُونَ٣٧﴾[الشورى: ۳۷]. «و کسانیکه از گناهان بزرگ و اعمال زشت و ناپسند میپرهیزند و هنگامیکه خشمگین میشود گذشت میکنند».
﴿وَٱلَّذِینَ ٱسۡتَجَابُواْ لِرَبِّهِمۡ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَمۡرُهُمۡ شُورَىٰ بَیۡنَهُمۡ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ٣٨﴾[الشورى: ۳۸]. «و آنانکه (دعوت) پروردگارشان را پذیرفتند و نماز را برپا داشتند و کارشان به شیوۀ رایزنی و بر پایۀ مشورت با یکدیگر است. و از آنچه به ایشان دادهایم، انفاق میکنند».
﴿وَٱلَّذِینَ إِذَآ أَصَابَهُمُ ٱلۡبَغۡیُ هُمۡ یَنتَصِرُونَ٣٩﴾[الشورى: ۳۹]. «و کسانیکه هرگاه تجاوزی به آنان برسد انتقام میگیرند».
در اینجا خداوند مردم را تشویق مینماید که شیفته دنیا نشوند و به آخرت علاقمند گردند. و اعمالی که انسان را به بهشت میرساند بیان کرد و فرمود: ﴿فَمَآ أُوتِیتُم مِّن شَیۡءٖ﴾فرمانروایی و ریاست و اموال و فرزندان و سلامتی و صحّتی که به شما داده شده است، ﴿فَمَتَٰعُ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا﴾بهرهمندی زندگانی دنیاست. یعنی لّذت زودگذر و فانی است. ﴿وَمَا عِندَ ٱللَّهِ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰ﴾و پاداش فراوان و نعمتهای پایداری که نزد خداوند است از لذتّهای دنیا بسیار بهتر است و قابل مقایسه نیستند. و نعمتهای آخرت ماندگارترند چون هیچ ناگواری در آن نیست و پس گرفته نمیشوند. سپس بیان کرد که چه کسانی مستحق این پاداش هستند، و فرمود: ﴿لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ﴾برای کسانی که ایمان آورده و بر پروردگارشان توکّل میکنند. یعنی ایمان راستین را که مستلزم اعمال ظاهری و باطنی است با توکّل جمع نمودهاند که توکل وسیله موافقت در هر کاری است. پس هر عملی که توکّل با آن همراه نباشد کامل نیست. توکل یعنی این که آدمی در به دست آوردن آنچه خداوند دوست دارد و دور کردن آنچه که خداوند نمیپسندد قلبا به خدا تکیه نماید و به او اعتماد و اطمینان داشته باشد.
﴿وَٱلَّذِینَ یَجۡتَنِبُونَ کَبَٰٓئِرَ ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡفَوَٰحِشَ﴾و کسانیکه از گناهان کبیره و از اعمال زشت و ناپسند میپرهیزند. فرق «کبائر الاثم» گناهان کبیره با «فواحش» کارهای زشت با این که هر دوی اینها گناهان بزرگ هستند این است که «فواحش» به آن دسته از گناهان بزرگ گفته میشود که در نفس انگیزه برای ارتکاب گناهانی هستند که چنین نیستند. امّا این زمانی است که کبائر و فواحش در کنار هم ذکر شوند. ولی اگر به تنهایی ذکر شوند مفهوم هریک در دیگری داخل است. ﴿وَإِذَا مَا غَضِبُواْ هُمۡ یَغۡفِرُونَ﴾و هرگاه خشمگین شوند میبخشند. یعنی به اخلاق خوب و عادات نیک خوی گرفتهاند، پس بردباری خوی آنهاست و اخلاق خوب طبیعت و سرشت آنها میباشد، حتی اگر کسی آنها را با گفتار یا کردار خود خشمگین کند آنها خشم خود را فرو میخورند و آن را اجرا نمیکنند بلکه آن فرد را میبخشند و در مقابلِ فردی که بدی کرده است جز نیکویی و گذشت و بخشیدن گذشت، منافع زیادی به بار میآورد و مفاسد زیادی را از آنها دور میکند. همان طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿...ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ فَإِذَا ٱلَّذِی بَیۡنَکَ وَبَیۡنَهُۥ عَدَٰوَةٞ کَأَنَّهُۥ وَلِیٌّ حَمِیمٞ٣٤ وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِینَ صَبَرُواْ وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٖ٣٥﴾[فصلت: ۳۴-۳۵]. «با شیوهای که بهتر است پاسخ بده، پس آن کسی که میان تو و او دشمنی بوده است چنان میشود که گویا دوستی صمیمی است. و این را فرا نمیگیرد مگر کسانی که بردباری کردهاند و آن را فرا نمیگیرد و نمیپذیرد مگر کسی که دارای بهرهای بزرگ است».
﴿وَٱلَّذِینَ ٱسۡتَجَابُواْ لِرَبِّهِمۡ﴾و کسانیکه از خدایشان فرمانبرداری کرده و دعوت او را لبیک گفتهاند و هدفشان خشنودی وی بوده است و مقصد نهاییشان این بوده که به او تقّرب جویند. و از جمله پذیرفتن دعوت الهی برپا داشتن نماز و پرداختن زکات است. پس این امور را بر استجابت عطف کرد و این که از باب عطف خاص بر عام است که بر شرافت و فضیلت معطوف دلالت مینماید. پس فرمود: ﴿وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ﴾و نماز را به گونهای شایسته و به صورت ظاهری و باطنی و فرش و نفل برپا داشتهاند. ﴿وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ﴾و از آنچه روزیشان کردهایم میبخشند. این بخش هم شامل بخشش واجب است از قبیل زکات و انفاق بر خویشاوندان و امثال آن. و هم شامل بخششهای مستحب مانند صدقههایی که به عموم مردم داده میشود. ﴿وَأَمۡرُهُمۡ شُورَىٰ بَیۡنَهُمۡ﴾و کار دینی و دنیوی آنها بر پایه مشورت با یکدیگر است. یعنی در کارهایی که میانشان مشترک است هیچکس طبق نظر خود عمل نمیکند، بلکه با یکدیگر مشورت مینمایند، و این بخشی از همدلی و محبّت آنها با یکدیگر است. و از کمال خردمندیشان این است که هرگاه بخواهند کاری را انجام دهند که نیاز به فکر و نظر داشته باشد جمع میشوند و با یکدیگر مشورت مینمایند و در آن کار به بررسی و کاوش میپردازند تا مصلحت برایشان مشخص گردد آن گاه آن را غنیمت دانسته و بلافاصله به آن عمل میکنند. کارهایی که میان مسلمانان مشترک است و در آن مشورت صورت میگیرد مانند رایزنی در مورد جنگ و جهاد، تعیین مسئولین و فرماندهان، قضات، و غیره، و بررسی در مسایل دین به صورت عام. مشورت و تحقیق در این کارها به منظور آن که صحیح از غلط تشخیص داده شود چیزی است که خداوند آن را دوست میدارد و در این آیه داخل است.
﴿وَٱلَّذِینَ إِذَآ أَصَابَهُمُ ٱلۡبَغۡیُ﴾و هرگاه از سوی دشمنان به آنها تجاوزی شود، ﴿هُمۡ یَنتَصِرُونَ﴾از آنجا که عزت و توانایی دارند انتقام میگیرند، و خوار نخواهند بود، بلکه میتوانند انتقام بگیرند. پس آنها را به ایمان آوردن و توکّل کردن بر خدا و پرهیز از گناهان کبیره و کارهای زشت ـ که این سه ویژگی سبب میشوند خداوند گناهان کوچک را بیامرزد ـ و اطاعت کامل و استجابت پروردگارشان و برپای داشتن نماز و انفاق در راههای نیکوکاری و مشورت در کارها و پیروی بر دشمنان که خصلتها و عادات کمالاند توصیف نمود. بنابراین، آنان کارهای کوچکتر را به طریق اولی انجام میدهند و کارهایی که برعکس اینهاست انجام نمیدهند.
آیهی ۴۳-۴۰:
﴿وَجَزَٰٓؤُاْ سَیِّئَةٖ سَیِّئَةٞ مِّثۡلُهَاۖ فَمَنۡ عَفَا وَأَصۡلَحَ فَأَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلظَّٰلِمِینَ٤٠﴾[الشورى: ۴۰]. «و کیفر بدی، بدی مانند آن است، پس هرکس گذشت کند و (راه) صلح و صفا پیش گیرد پاداشش بر خداوند است. بیگمان خداوند ستمکاران را دوست نمیدارد».
﴿وَلَمَنِ ٱنتَصَرَ بَعۡدَ ظُلۡمِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ مَا عَلَیۡهِم مِّن سَبِیلٍ٤١﴾[الشورى: ۴۱]. «و کسیکه که پس از ستم دیدن خویش انتقام بگیرد، بر آنان عتاب و عقابی نیست».
﴿إِنَّمَا ٱلسَّبِیلُ عَلَى ٱلَّذِینَ یَظۡلِمُونَ ٱلنَّاسَ وَیَبۡغُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ بِغَیۡرِ ٱلۡحَقِّۚ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ٤٢﴾[الشورى: ۴۲]. «بلکه عتاب و عقاب متوجّه کسانی است که به مردم ستم میکنند و در زمین به ناحق (تباهی) میجویند. اینانند که عذاب دردناک (درپیش) دارند».
﴿وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَٰلِکَ لَمِنۡ عَزۡمِ ٱلۡأُمُورِ٤٣﴾[الشورى: ۴۳]. «و کسیکه بردباری کند و ببخشد (بداند که) این (اوصاف) از کارهای سترگ است».
خداوند در این آیه مراتب کیفرها را بیان کرده است: عدل، فضل، ظلم.
عدل یعنی در مقابل بدی، همسان آن، بدی کردن نه بیشتر و نه کمتر. پس فرمود: در مقابل کشته شدن فرد، فرد کشته میشود، و هر عضوی در مقابل همان عضو بریده میشود، و مال به اندازه و همسان آن گرفته میشود. فضل یعنی گذشت از کسی که بدی کرده است، بنابراین فرمود: ﴿فَمَنۡ عَفَا وَأَصۡلَحَ فَأَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِ﴾هرکس ببخشد و صلح و صفا ایجاد کند، پاداش او بر خداوند است و به او پاداش بزرگی میدهد. و خداوند برای عفو و گذشت، اصلاح را شرط نموده است تا بر این دلالت نماید که اگر گناهکار شایسته آن نباشد که از وی گذشت شود و عفو گردد، و مصلحت شرعی نیز مقتضی آن بود که کیفر داده شود، در این صورت گذشت و بخشش چیزی نیست که شرع به انجام دادن آن امر کرده باشد.
وقتی خداوند بیان نمود که پاداش عفو کننده بر خداست این امر مردم را به عفو و گذشت تشویق مینماید و اینکه بنده با مردم همان رفتاری را بکند که دوست دارد خداوند با او این رفتار را انجام دهد. پس همانطور که دوست دارد خداوند او را عفو کند او نیز مردم را عفو کند و ببخشد. و همانطور که دوست دارد خداوند از او درگذرد و چشمپوشی کند او نیز از مردم چشمپوشی کند، چرا که پاداش و کیفر از نوع عملی است که انسان انجام میدهد.
و امّا مرتبه ظلم را خداوند اینگونه بیان نموده است: ﴿إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾بیگمان او کسانی را که بر دیگران ستم میکنند و یا در مقابل کسی که در حق آنها جنایت کرده است جنایتی بیشتر از جنایت او مرتکب میشوند ـ که این اضافه ظلم است ـ دوست ندارد.
﴿وَلَمَنِ ٱنتَصَرَ بَعۡدَ ظُلۡمِهِ﴾و اگر کسی که بر او ستم رفته است انتقام بگیرد، ﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ مَا عَلَیۡهِم مِّن سَبِیلٍ﴾بر آنان گناه و اشکالی نیست. و این که فرمود: ﴿وَٱلَّذِینَ إِذَآ أَصَابَهُمُ ٱلۡبَغۡیُ﴾و کسانی که بر آنها تجاوز شده و نیز فرمود: ﴿وَلَمَنِ ٱنتَصَرَ بَعۡدَ ظُلۡمِهِ﴾و کسیکه پس از ستم دیدن خویش انتقام بگیرد، بر این دلالت مینماید که ستم و تجاوز حتما واقع میشود. و امّا اگر کسی اراده کند به حقوق دیگران تجاوز نماید و به آنان ستم کند، بدون آن که ارادهاش را عملی نماید، در این صورت به مانند آنچه که اراده کرده است مجازات نمیشود، بلکه طوری توبیخ و تادیب میگردد که او را از آن قول یا فعلی که از وی صادر شده است منحرف گرداند.
﴿إِنَّمَا ٱلسَّبِیلُ عَلَى ٱلَّذِینَ یَظۡلِمُونَ ٱلنَّاسَ وَیَبۡغُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ بِغَیۡرِ ٱلۡحَقِّ﴾عقاب و کیفر شرعی بر کسانی است که به مردم ستم میکنند و به ناحق در زمین تباهی میجویند. و این شامل ستم و تجاوز بر خون و اموال و آبروی مردم میشود. ﴿أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ﴾ایشان عذاب دردناکی در پیش دارند، عذابی که دلها و جسمها را طبق ستم و تجاوزشان به درد میآورد.
﴿وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ﴾و هرکس در مقابل اذّیت و آزاری که از سوی مردم به او میرسد صبر و بردباری ورزد و آنها را ببخشد و از آنچه از آنها سر زده است، گذشت کند، ﴿إِنَّ ذَٰلِکَ لَمِنۡ عَزۡمِ ٱلۡأُمُورِ﴾این از کارهایی است که خداوند آدمی را بر انجام آن تشویق نموده و بر آن تاکید کرده و خبر دادهاست که این را جز بردباران و آنهایی که بهرهای بزرگ دارند، نمیپذیرند، و فقط کسانی به آن توفیق مییابند که دارای همّت والا و دارای خرد و بینش باشند، زیرا انتقام نگرفتن دشوارترین امر بر نفس آدمی است، و بردباری در برابر اذّیت و آزار، و گذشت در مقابل تعامل نابهنجار دیگران و نیکی کردن در برابر آنان بسی دشوارتر و دشوارتر است. ولی این کار برای کسی آسان است که خداوند آن را بر وی آسان گردانده و در مسیر انصاف نفس خویش به این صفت با نفس خود مبارزه کرده و در این مسیر از خداوند استعانت طلبیده باشد.
آیهی ۴۶-۴۴:
﴿وَمَن یُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن وَلِیّٖ مِّنۢ بَعۡدِهِۦۗ وَتَرَى ٱلظَّٰلِمِینَ لَمَّا رَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَ یَقُولُونَ هَلۡ إِلَىٰ مَرَدّٖ مِّن سَبِیلٖ٤٤﴾[الشورى: ۴۴]. «و کسی را که خدا گمراه سازد به غیر از او هیچ کارسازی برای او نیست، و ستمگران را خواهی دید که وقتی عذاب را میبینند میگویند: آیا راهی بهسوی بازگشت هست»؟.
﴿وَتَرَىٰهُمۡ یُعۡرَضُونَ عَلَیۡهَا خَٰشِعِینَ مِنَ ٱلذُّلِّ یَنظُرُونَ مِن طَرۡفٍ خَفِیّٖۗ وَقَالَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّ ٱلۡخَٰسِرِینَ ٱلَّذِینَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَأَهۡلِیهِمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۗ أَلَآ إِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ فِی عَذَابٖ مُّقِیمٖ٤٥﴾[الشورى: ۴۵]. «و آنانرا خواهی دید که بر آن (عذاب) عرضه میشوند که از خواری زبونند، و زیر چشمی و مخفیانه (به آتش) مینگرند و مؤمنان میگویند: زیانکاران کسانیاند که در روز قیامت خود وخاندان خود را به زیان افکندند. هان! ستمگران در عذاب دائم خواهند بود».
﴿وَمَا کَانَ لَهُم مِّنۡ أَوۡلِیَآءَ یَنصُرُونَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِۗ وَمَن یُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن سَبِیلٍ٤٦﴾[الشورى: ۴۶]. «و آنان یاوران و دوستانی ندارند که در برابر خداوند آنانرا یاری دهند، و هرکس را که خدا گمراه سازد او راهی (برای نجات) ندارد».
خداوند متعال خبر میدهد که تنها او هدایت میکند و گمرا میسازد، ﴿وَمَن یُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن وَلِیّٖ مِّنۢ بَعۡدِهِ﴾و هرکس را که خداوند به سبب ستمگریاش گمراه سازد بعد از خدا هیچ کارسازی ندارد که او را سرپرستی نماید و هدایت کند. ﴿وَتَرَى ٱلظَّٰلِمِینَ لَمَّا رَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَ﴾و ستمگران را خواهی دید که وقتی عذاب و آن منظرهی وحشتناک را مشاهده کنند اظهار ندامت و پشیمانی بزرگ مینمایند و برگذشته تاسف میخورند. ﴿یَقُولُونَ هَلۡ إِلَىٰ مَرَدّٖ مِّن سَبِیلٖ﴾و میگویند: آیا راه چارهای برای ما هست که به دنیا بازگردیم تا عملی غیر از آنچه میکردیم انجام دهیم؟ و این خواستن چیزی است که محال است و امکان ندارد.
﴿وَتَرَىٰهُمۡ یُعۡرَضُونَ عَلَیۡهَا خَٰشِعِینَ مِنَ ٱلذُّلِّ﴾و آنانرا خواهی دید که بر آتش عرضه میشوند درحالیکه بر اثر مذلّت و خواری که در دلهایشان است کز کردهاند و به هم آمدهاند. ﴿یَنظُرُونَ مِن طَرۡفٍ خَفِیّٖ﴾و از ترس و وحشت آتش جهنّم مستقیم به آن نگاه نمیکنند، بلکه با گوشه چشم و مخفیانه به آن نگاه میکنند. ﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ﴾وقتی سرنوشت مردم آشکار میگردد و صادقان از دیگران مشخص میشوند، مومنان میگویند: ﴿إِنَّ ٱلۡخَٰسِرِینَ ٱلَّذِینَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَأَهۡلِیهِمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ﴾بیگمان زیان کاران حقیقی کسانی هستند که در روز قیامت خود و خاندان خود را بر زبان میافکنند و پاداش فراوان را از دست میدهند، و به عذاب دردناک گرفتار میشوند و میان آنها و خانوادههایشان جدایی افکنده میشود. پس در کنار هم دیگر گرد نمیآیند. ﴿أَلَآ إِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ فِی عَذَابٖ مُّقِیمٖ﴾آگاه باش! بیگمان کسانی که با کفر ورزیدن و ارتکاب گناهان بر خود ستم کردهاند در عذابی پایدار هستند. یعنی در وسط عذاب هستند و در آن فرو رفته و هرگز از آن بیرون نمیآیند و یک لحظه عذاب از آنها کاسته نمیشود و آنان در آن ناامید هستند.
﴿وَمَا کَانَ لَهُم مِّنۡ أَوۡلِیَآءَ یَنصُرُونَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ﴾و آنان یاوران و دوستانی ندارند که در برابر خداوند آنان را یاری دهند آنگونه که در دنیا این خیال را در سر خود میپرورانند که در قیامت یاورانی دارند. پس در قیامت برای آنان و برای دیگران روشن خواهد شد و اسبابی که آنان بدان امید بسته بودند از دست میدهند و عذاب خدا که به سویشان میآید از آنها دور گردانده نمیشود. ﴿وَمَن یُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن سَبِیلٍ﴾وهرکس را که خداوند گمراه سازد هیچ راهی ندارد که هدایت را به دست آورد. پس اینها که گمان بردند انبازهایی که شریک خدا ساختند به آنها فایده میرساند و زیان را از آنها فایده میرساند و زیان را از آنها دور میکند گمراه کشته و در این روز گمراهیشان مشخّص میگردد.
آیهی ۴۸-۴۷:
﴿ٱسۡتَجِیبُواْ لِرَبِّکُم مِّن قَبۡلِ أَن یَأۡتِیَ یَوۡمٞ لَّا مَرَدَّ لَهُۥ مِنَ ٱللَّهِۚ مَا لَکُم مِّن مَّلۡجَإٖ یَوۡمَئِذٖ وَمَا لَکُم مِّن نَّکِیرٖ٤٧﴾[الشورى: ۴۷]. «پیش از آنکه روزی فرا رسد که از (سوی) خدا بازگشتی ندارد (دعوت) پروردگار خود را بپذیرید، در آن روز نه پناهگاهی دارید و نه میتوانید انکار کنید».
﴿فَإِنۡ أَعۡرَضُواْ فَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ عَلَیۡهِمۡ حَفِیظًاۖ إِنۡ عَلَیۡکَ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُۗ وَإِنَّآ إِذَآ أَذَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِنَّا رَحۡمَةٗ فَرِحَ بِهَاۖ وَإِن تُصِبۡهُمۡ سَیِّئَةُۢ بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیهِمۡ فَإِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ کَفُورٞ٤٨﴾[الشورى: ۴۸]. «پس اگر روی بگردانند تو را بر آنان نگهبان نفرستادهایم، بر تو ابلاغ پیام باشد و بس. هنگامیکه ما از جانب خویش لطف و مرحمتی به انسان برسانیم به آن شاد میشود. و اگر بلا و مصیبتی به خاطر کارهایی که کرده است به او برسد، آنگاه انسان ناسپاس است».
خداوند بندگانش را فرمان میدهد تا با اطاعت از آنچه او بدان فرمان داده و پرهیز از تاخیر در آن، دعوت پروردگارشان را بپذیرند. ﴿مِّن قَبۡلِ أَن یَأۡتِیَ یَوۡمٞ﴾پیش از آنکه روز قیامت فرا رسد، که برگشتی ندارد، و دیگر گذشته جبران نمیشود. در آن روز بنده پناهگاهی ندارد که به آن پناه ببرد و از دست پروردگارش فرار کند. بلکه فرشتگان مردم را از هر سو محاصره و احاطه کردهاند و خلق صدا زده میشوند، [الرحمن: ۳۳]. ﴿یَٰمَعۡشَرَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ إِنِ ٱسۡتَطَعۡتُمۡ أَن تَنفُذُواْ مِنۡ أَقۡطَارِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ فَٱنفُذُواْۚ لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلۡطَٰنٖ٣٣﴾[الرحمن: ۳۳]. «ای گروه انس و جن! اگر میتوانید از کنارههای آسمانها و زمین بگذرید، بگذرید. امّا جز با توانی شگرف نمیتوانید بگذرید. در این روز بنده گناهانی را که مرتکب شده است نمیتواند انکار کند، بلکه اگر انکار نماید اعضا و جوارح او علیه وی شهادت میدهند». در این آیه و امثال آن آرزوهای دورو دراز مذّمت شده و به غنیمت شمردن فرصت در هر کاری که برای بنده پیش میآید دستور داده است چون تاخیر در انجام مسئولیت آفاتی به همراه دارد.
﴿فَإِنۡ أَعۡرَضُواْ﴾پس اگر از آنچه تو آوردهای بعد از آن که کاملا بیان و روشن گردیده است روی گرداندند، ﴿فَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ عَلَیۡهِمۡ حَفِیظًا﴾تو را بر آنان نگهبان و مسئول قرار ندادهایم، که از اعمال آنها پرسیده شوی، ﴿إِنۡ عَلَیۡکَ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ﴾بلکه وظیفه تو فقط رساندن است. پس وظیفهات را انجام دادهای و پاداش تو بر خداوند است، خواه آنها بپذیرند و خواه روی بگردانند، و حساب آنها با خداست، خداوندی که اعمال کوچک و بزرگ و اعمال ظاهری و باطنی آنها را ثبت وضبط مینماید. سپس خداوند متعال حالت انسان را بیان کرد که هرگاه به او لطف و مرحمتی از جانب خدا برسد از قبیل تندرستی، روزی راحت و فراوان، مقام و مرتبه و امثال آن، ﴿فَرِحَ بِهَا﴾بینهایت بدان شادمان میگردد و تنها در فکر آن میباشد، و لازمهی این کار آن است که به این نعمتها آرامش پیدا میکند و از کسیکه نعمت را به او بخشیده است روی گردان میشود. ﴿وَإِن تُصِبۡهُمۡ سَیِّئَةُۢ﴾و اگر بیماری یا فقر یا امثال آن به او برسد، ﴿بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیهِمۡ﴾به سبب کارهایی که خودشان کردهاند، ﴿فَإِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ کَفُورٞ﴾آن گاه انسان ناسپاس میگردد. یعنی طبیعت او چنان است که در برابر امتهای گذشته ناسپاسی میکند و از رنج و بدبختی که به او رسیده است ابراز ناخشنودی مینماید.
آیهی ۵۰-۴۹:
﴿لِّلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ یَخۡلُقُ مَا یَشَآءُۚ یَهَبُ لِمَن یَشَآءُ إِنَٰثٗا وَیَهَبُ لِمَن یَشَآءُ ٱلذُّکُورَ٤٩﴾[الشورى: ۴۹]. «فرمانروایی آسمانها و زمین از آن خداست، هرچه بخواهد میآفریند، به هرکس که بخواهد دختر میبخشد و به هرکس که بخواهد پسر میبخشد».
﴿أَوۡ یُزَوِّجُهُمۡ ذُکۡرَانٗا وَإِنَٰثٗاۖ وَیَجۡعَلُ مَن یَشَآءُ عَقِیمًاۚ إِنَّهُۥ عَلِیمٞ قَدِیرٞ٥٠﴾[الشورى: ۵۰]. «و یا اینکه هم پسر و هم دختر به آنان میدهد، و (خدا) هرکه را بخواهد نازا میکند بیگمان او بس آگاه و تواناست».
در این آیه از گستردگی فرمانروایی خدا و نفوذ تصرّف او در میان خلق آنگونه که بخواهد و این که او همه کارها را تدبیر مینماید خبر دادهاست. به گونهای که تدبیر الهی چنان فراگیر است که حتی شامل چیزهایی میشود که ارتباط مستقیمی با بندگان دارند، از قبیل نکاح که یکی از اسباب زاد و ولد است، اما در حقیقت این خداست که براساس مشیت خود فرزندان را به آنان میبخشد. پس خداوند متعال به آنها فرزندانی پسر یا دختر میدهد، به بعضی دختر میدهد و به برخی پسر میبخشد. و به بعضی نیز هم پسر و هم دختر میدهد و بر خی را نازا میگرداند. ﴿إِنَّهُۥ عَلِیمٞ قَدِیرٞ﴾بیگمان او به هر چیزی داناست و بر هر چیزی تواناست. پس او با علم خود تصّرف مینماید و با قدرت خویش آفریدههایش را زیبا و محکم میآفریند.
آیهی ۵۱:
﴿وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ ٱللَّهُ إِلَّا وَحۡیًا أَوۡ مِن وَرَآیِٕ حِجَابٍ أَوۡ یُرۡسِلَ رَسُولٗا فَیُوحِیَ بِإِذۡنِهِۦ مَا یَشَآءُۚ إِنَّهُۥ عَلِیٌّ حَکِیمٞ٥١﴾[الشورى: ۵۱]. «و هیچ انسانی را نسزد که خدا با او سخن بگوید مگر از طریق وحی یا از پس پرده یا اینکه خداوند قاصدی بفرستد و آن (قاصد) به حکم او (=خدا) هرچه را بخواهد نازل میکند، بیگمان او والای فرزانه است».
وقتی که تکذیب کنندگانِ پیامبران، آنهایی که به خدا کفر ورزیده بودند، از روی تکّبر و سرکشی گفتند: ﴿لَوۡلَا یُکَلِّمُنَا ٱللَّهُ أَوۡ تَأۡتِینَآ ءَایَةٞ﴾[البقرة: ۱۱۸]. «چرا خدا با ما سخن نمیگوید یا نشانهای برای ما نمیآورد». خداوند با این آیه کریمه به آنها پاسخ داد و بیان کرد که او فقط با بندگان برگزیدهاش یعنی با پیامبران سخن میگوید، و سخن گفتن وی به صورتهای ذیل است: یا اینکه خداوند ﴿یُکَلِّمَهُ ٱللَّهُ﴾از طریق وحی با پیامبر سخن میگوید که وحی را بر قلب او القا میکند بدون اینکه فرشتهای بفرستد، و بدون این که به صورت شفاهی با پیامبر سخن بگوید. ﴿أَوۡ یُرۡسِلَ رَسُولٗا فَیُوحِیَ بِإِذۡنِهِۦ مَا یَشَآءُ﴾یا اینکه خداوند به وسیله قاصدی که فرشته است مانند جبرئیل یا کسی دیگر از فرشتگان با پیامبر سخن میگوید که آن فرشته به فرمان خدا نه به دلخواه خود هرآنچه را که خداوند بخواهد به پیامبر وحی میکند. ﴿إِنَّهُۥ عَلِیٌّ حَکِیمٞ﴾بدون شک ذات خداوند متعال و والاست و صفات او بلند مرتبه و کارهایش بزرگ است، و او بر همه چیر چیره میباشد و همه مخلوقات در برابر او سر تسلیم فرود آوردهاند. با حکمت است و هریک از مخلوقات و از آیینها را در جای مناسب قرار میدهد.
آیهی ۵۲:
﴿وَکَذَٰلِکَ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ رُوحٗا مِّنۡ أَمۡرِنَاۚ مَا کُنتَ تَدۡرِی مَا ٱلۡکِتَٰبُ وَلَا ٱلۡإِیمَٰنُ وَلَٰکِن جَعَلۡنَٰهُ نُورٗا نَّهۡدِی بِهِۦ مَن نَّشَآءُ مِنۡ عِبَادِنَاۚ وَإِنَّکَ لَتَهۡدِیٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ٥٢﴾[الشورى: ۵۲]. «و اینچنین روحی از کلام خود به تو وحی کردیم، (تو) نمیدانستی که کتاب و ایمان چیست، ولی آن (قرآن) را نوری گردانیدیم که با آن هرکس از بندگانمان را که بخواهیم هدایت میکنیم و بیگمان تو به راه راست رهنمون میسازی».
﴿وَکَذَٰلِکَ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ رُوحٗا مِّنۡ أَمۡرِنَا﴾همانگونه که به پیامبران پیش از تو وحی کردهایم به تو نیز فرمان خود روحی را وحی نمودهایم. و روح، همین قرآن کریم است. آنرا روح نامید چون به وسیله روح تنها حیات و زندگی مییابند، همچنین به وسیله قرآن دلها و ارواح جان و زندگی مییابند و منافع دنیا و دین را به دست میآورند. چون در قرآن خیر و دانش فراوانی وجود دارد. و این یک منّت و احسان محض از جانب خدا بر پیامبر و بندگان مومنش میباشد، بدون این که از سوی آنها وسیله و سببی باشد. بنابراین فرمود: ﴿مَا کُنتَ تَدۡرِی مَا ٱلۡکِتَٰبُ وَلَا ٱلۡإِیمَٰنُ﴾«یعنی قبل از این که قرآن بر تو نازل شود کتاب و ایمان را نمیدانستی». یعنی از اخبار کتابهای گذشته آگاهی نداشتی و ایمان و عمل به قوانین و آیینهای الهی را نمیدانستی، بلکه بیسواد بودن و خواندن و نوشتن را بلد نبودی. پس این کتاب به نزد تو آمد که ﴿جَعَلۡنَٰهُ نُورٗا نَّهۡدِی بِهِۦ مَن نَّشَآءُ مِنۡ عِبَادِنَا﴾آن را نوری گردانیدهایم که به وسیله آن هرکس از بندگانمان را که بخواهیم هدایت میکنیم و بندگان در تاریکیهای کفر و بدعت و هواپرستی به وسیله آن راه را روشن مییابند و با آن حقایق را میدانند و به وسیله آن به راه راست راهیاب میگردند. ﴿وَإِنَّکَ لَتَهۡدِیٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ﴾و بیگمان تو به راه راست هدایت میکنی. یعنی راه راست را برای آنها بیان مینمایی و توضیح میدهی و آنانرا به (درپیش گرفتن) آن تشویق میکنی و آنها را از ضد آن باز میداری و میترسانی. سپس صراط مستقیم را تفسیر کرد و فرمود:
آیهی ۵۳:
﴿صِرَٰطِ ٱللَّهِ ٱلَّذِی لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۗ أَلَآ إِلَى ٱللَّهِ تَصِیرُ ٱلۡأُمُورُ٥٣﴾[الشورى: ۵۳]. «راه خدایی که آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست. هان! همۀ کارها بهسوی خدا بازمیگردد»
﴿صِرَٰطِ ٱللَّهِ ٱلَّذِی لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾راهی که خداوند برای بندگانش قرار داده و به آنه خبر داده است که این راه، انسان را به خدا و به سرای بهشت میرساند. ﴿أَلَآ إِلَى ٱللَّهِ تَصِیرُ ٱلۡأُمُورُ﴾بدان که همه کارهای خیر و شر به خداوند باز میگردد، پس هرکس را طبق عملش مجازات میکند، اگر عملش خوب باشد به او پاداش خوب میدهد و هرکس عملش بد باشد سزای بد به او میدهد.
پایان تفسیر سورهی شوری
مکی و ۵۴ آیه است.
آیهی ۸-۱:
﴿حمٓ١﴾[فصلت: ۱]. «حا. میم».
﴿تَنزِیلٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ٢﴾[فصلت: ۲]. «(این کتابی است که) از طرف خداوند بخشایندۀ مهربان نازل شده است».
﴿کِتَٰبٞ فُصِّلَتۡ ءَایَٰتُهُۥ قُرۡءَانًا عَرَبِیّٗا لِّقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ٣﴾[فصلت: ۳]. «(این) کتاب در قالب قرآن عربی، برای گروهی که میدانند آیاتش روشن و تبیین شده است».
﴿بَشِیرٗا وَنَذِیرٗا فَأَعۡرَضَ أَکۡثَرُهُمۡ فَهُمۡ لَا یَسۡمَعُونَ٤﴾[فصلت: ۴]. «درحالیکه مژدهآور و بیمدهنده است، ولی بیشترشان رویگردانند و آنان نمیشنوند».
﴿وَقَالُواْ قُلُوبُنَا فِیٓ أَکِنَّةٖ مِّمَّا تَدۡعُونَآ إِلَیۡهِ وَفِیٓ ءَاذَانِنَا وَقۡرٞ وَمِنۢ بَیۡنِنَا وَبَیۡنِکَ حِجَابٞ فَٱعۡمَلۡ إِنَّنَا عَٰمِلُونَ٥﴾[فصلت: ۵]. «و گفتند: دلهایمان از آنچه ما را بهسوی آن فرا میخوانی در پردههایی استت، و در گوشهایمان سنگینی است، و میان ما و تو حجابی است پس تو عمل کن (و) بیگمان ما هم عمل میکنیم».
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَٱسۡتَقِیمُوٓاْ إِلَیۡهِ وَٱسۡتَغۡفِرُوهُۗ وَوَیۡلٞ لِّلۡمُشۡرِکِینَ٦﴾[فصلت: ۶]. «بگو: جز این نیست که من انسانی همانند شما هستم، به من وحی میشود که خدایتان معبود یگانه است، پس راست بهسوی او رو کنید، و از او آمرزش بخواهید، و وای به حال مشرکان».
﴿ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ کَٰفِرُونَ٧﴾[فصلت: ۷]. «کسانیکه زکات نمیدهند، و آنان به آخرت باورد ندارند».
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُمۡ أَجۡرٌ غَیۡرُ مَمۡنُونٖ٨﴾[فصلت: ۸]. «بیگمان کسانیکه ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند اجر و پاداش ناگستنی دارند».
خداوند متعال به بندگانش خبر میدهد که این کتاب در بزرگ و قرآن زیبا ﴿تَنزِیلٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ٢﴾از سوی خداوند بخشاینده مهربان نازل شده، خداوندی که رحمت او همه چیز را در بر گرفته است که یکی از بزرگترین رحمتهای او فرو فرستادن این کتاب میباشد که به وسیله آنچنان علم و هدایت و نور و شفا و رحمت و خیر فراوانی حاصل شده است که بزرگترین نعمتهای او بر بندگان است، یگانه راه خوشبختی در هر دو جهان میباشد. سپس کتاب را ستود و بیان کرد که کاملا روشنگر است. پس فرمود: ﴿فُصِّلَتۡ ءَایَٰتُهُ﴾هر چیز را جداگانه تفصیل داده و تبیین نموده است و این مستلزم بیان و روشنگری کامل و جدا کردن هر چیز از دیگری و مشخّص کردن حقایق است. ﴿قُرۡءَانًا عَرَبِیّٗا﴾به زبان شیوای عربی که کامل ترینِ زبانها است آیات آن تفصیل و تبیین شده است. ﴿لِّقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ﴾برای قومی که میدانند. یعنی تا معنیاش برایشان روشن گردد و همانطور که کلمات و الفاظ آن روشن است، هدایت را نیز برایشان از گمراهی مشخص گرداند. امّا جاهلانی که هدایت و رهنمود، چیزی جز گمراهی به آنها نمیافزاید و روشنگری جز کوری و نابینایی به آنان اضافه نمیکند، این قرآن برای آنها بیان نگردیده است. ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ سَوَآءٌ عَلَیۡهِمۡ ءَأَنذَرۡتَهُمۡ أَمۡ لَمۡ تُنذِرۡهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ٦﴾[البقرة: ۶]. «برایشان یکسان است چه آنها را هشدار دهی و چه آنان را هشدار ندهی ایمان نمیآورند».
﴿بَشِیرٗا وَنَذِیرٗا﴾قرآن انسان را به پاداش دنیا و آخرت مژده میدهد و او را از عذاب دنیا و آخرت میترساند و تفصیل هریک را بیان کرده است و اسباب و اوصافی را که موجب برخورداری انسان از مژده خدا و یا گرفتار شدن وی به عذاب او میشوند ذکر کرده است. بنابراین، کتابی را که دارای چنین صفاتی است باید پذیرفت و به آن یقین نمود و به آن ایمان آورد و بدان عمل کرد. ولی بیشتر مردم همانند مستکبران روی گردانند. ﴿فَهُمۡ لَا یَسۡمَعُونَ﴾پس آنها به قرآن گوش فرا نمیدهند، گوش فرا دادنِ قبول و استجابت، گرچه آن را با گوشها میشنوند، شنیدنی که به وسیلهی آن حجّت شرعی بر آنها اقامه میگردد. ﴿وَقَالُواْ قُلُوبُنَا فِیٓ أَکِنَّةٖ مِّمَّا تَدۡعُونَآ إِلَیۡهِ وَفِیٓ ءَاذَانِنَا وَقۡرٞ وَمِنۢ بَیۡنِنَا وَبَیۡنِکَ حِجَابٞ﴾و کسانیکه از قرآن روی گردانند و اظهار میدارند که از آن بهرهمند نمیشوند چرا که راههای رسیدن به آن را بستهاند، گفتند: در برابر چیزی که ما را به سوی آن فرا میخوانی دلهای ما در پوششهایی قرار گرفته و در گوشهایمان سنگینی است. یعنی در گوشهایمان کری هست، بنابراین، ما نمیشنویم و میان ما و تو حجابی است که تو را نمیبینیم.
یعنی اظهار کردند که از قرآن روی گردان میباشند و نفرت خود را از آن، و خرسندی خویش ر ا از آنچه که بر آن هستند اظهار داشتند. بنابراین گفتند: ﴿فَٱعۡمَلۡ إِنَّنَا عَٰمِلُونَ﴾همچنان که تو عمل کردنِ به دینت را دوست داری و آن را میپسندی ما هم کاملا عمل نمودن به دین خود را میپسندیم. این از بزرگترین رسواییهاست، چرا که آنها راضی شدند که به جای هدایت، در گمراهی مانند و به جای ایمان، کفر را برگزینند و آخرت را به دنیا فروختند.
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یُوحَىٰٓ إِلَیَّ﴾ای پیامبر! به آنها بگو: من فقط انسانی مثل شما هستم. یعنی من همانند شما انسانی هستم و اختیاری ندارم و آنچه را که شما به شتاب میطلبید، نزد من نیست. و آنچه که خداوند به وسیله آن مرا بر شما فضیلت و برتری داده این است که به من وحی میشود و مرا فرمان داده تا از آن پیروی کنم و شما را به آن دعوت نمایم. ﴿فَٱسۡتَقِیمُوٓاْ إِلَیۡهِ﴾پس، با تصدیق نمودن خبری که خداوند داده است از راهی پیروی کنید که انسان را به خدا میرساند و از این حقیقت استقامت است، و همواره و همیشه چنین باشید. و فرمود: ﴿إِلَیۡهِ﴾بهسوی او رو کنید. در اینجا اخلاص را یادآوری نموده است، که عملکننده باید هدف و منظورش از انجام دادن هر عملی رسیدن به خدا و بهشت باشد پس با این چیز، عمل او خالص و صالح و مفید میشود. و اگر در عمل او این هدف وجود داشته باشد عملش باطل میگردد. و از آن جا که بندگان ِ حریص بر استقامت هم به علّت تقصیر در انجام آن چه بدان امر شده و یا مرتکب شدن آنچه از آن نهی شدهاند از آنان کوتاهی سر میزند، بنابراین، آنها را دستور داد تا آمرزشی همراه با توبه از خدا بخواهند. پس فرمود: ﴿وَٱسۡتَغۡفِرُوهُ﴾و از او آمرزش بخواهید. سپس کسانی را مورد تهدید قرار داد که استقامت نمیورزند و فرمود: ﴿وَوَیۡلٞ لِّلۡمُشۡرِکِینَ٦ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ﴾و وای به حال مشرکان، آن کسانی که زکات نمیدهند. یعنی کسانیکه جز او چیزهای دیگری را عبادت میکنند که مالک هیچ سود و زیان و مرگ و زندگی و رستاخیزی نیستند، و آنها خودشان را آلوده کردهاند، و با توحید و یگانهپرستی و اخلاص خویشتن را پاکیزه نکرده، و نماز نخوانده و زکات نپرداختهاند. پس آنها نه حق خداوند را با یکتاپرستی و توحید و خواندن نماز انجام دادهاند و نه زکات پرداختهاند تا از سوی آنها فایدهای به مردم برسد. ﴿وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ کَٰفِرُونَ﴾و ایشان به آخرت باور ندارند. یعنی به زنده شدن و بهشت و جهنم ایمان نمیآورند. بنابراین وقتی ترس از دلهای ایشان دور گردید اقدام به انجام کارهایی کردند که در آخرت به آنها زیان میرساند.
وقتی از کافران سخن به میان آورد، مومنان و حالت آنان و اجرشان را بیان نمود و فرمود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾بیگمان کسانی که به این کتاب و آنچه که این کتاب در بردارد و به باور داشتن ِ به آن فرا خوانده است ایمان آوردهاند، و ایمان خود را با انجام دادن کارهای شایسته تصدیق کردهاند که آن اعمال هم مخلصانه انجام شده و هم در انجام آن از قرآن و سنّت پیروی شده است. ﴿لَهُمۡ أَجۡرٌ غَیۡرُ مَمۡنُونٖ﴾آنان پاداشی بزرگ و تمام نشدنی دارند. بلکه پاداش آنها همواره ادامه خواهد داشت و هر لحظه افزونتر میشود و همه لّذتها و دوست داشتنیها را در بردارد.
آیهی ۱۲-۹:
﴿قُلۡ أَئِنَّکُمۡ لَتَکۡفُرُونَ بِٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡأَرۡضَ فِی یَوۡمَیۡنِ وَتَجۡعَلُونَ لَهُۥٓ أَندَادٗاۚ ذَٰلِکَ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٩﴾[فصلت: ۹]. «بگو: آیا شما به خدایی کفر میورزید که زمین را در دو روز آفریده است و برای او همتایانی قرار میدهید؟ او آفریدگار جهانیان است».
﴿وَجَعَلَ فِیهَا رَوَٰسِیَ مِن فَوۡقِهَا وَبَٰرَکَ فِیهَا وَقَدَّرَ فِیهَآ أَقۡوَٰتَهَا فِیٓ أَرۡبَعَةِ أَیَّامٖ سَوَآءٗ لِّلسَّآئِلِینَ١٠﴾[فصلت: ۱۰]. «و او بر روی زمین کوههای استواری قرار داد و در آن برکت نهاد و خوراک (اهل) آنرا به اندازه در آن مقرّر کرد تمام این کارها همراه با آفرینش زمین در چهار روز کامل به پایان آمد، ذکر تعداد این روزها برای کسانی است که دربارهی آن میپرسند».
﴿ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ وَهِیَ دُخَانٞ فَقَالَ لَهَا وَلِلۡأَرۡضِ ٱئۡتِیَا طَوۡعًا أَوۡ کَرۡهٗا قَالَتَآ أَتَیۡنَا طَآئِعِینَ١١﴾[فصلت: ۱۱]. «سپس قصد آفرینش آسمان را کرد درحالیکه دود بود و به آسمان و زمین فرمود: خواسته یا ناخواسته (پیش) آیید. گفتند: به دلخواه آمدهایم».
﴿فَقَضَىٰهُنَّ سَبۡعَ سَمَٰوَاتٖ فِی یَوۡمَیۡنِ وَأَوۡحَىٰ فِی کُلِّ سَمَآءٍ أَمۡرَهَاۚ وَزَیَّنَّا ٱلسَّمَآءَ ٱلدُّنۡیَا بِمَصَٰبِیحَ وَحِفۡظٗاۚ ذَٰلِکَ تَقۡدِیرُ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡعَلِیمِ١٢﴾[فصلت: ۱۲]. «سپس در دو روز آنها را هفت آسمان ساخت، و در هر آسمانی تدبیرش را وحی کرد، و آسمان دنیا را با چراغهایی بیاراستیم، و (آنرا) محفوظ داشتیم، این برنامهریزی خداوند پیروزمند داناست».
خداوند کیفر کافران را انکار کرده و میفرماید باید از کفر آنها تعجب کرد، کسانی که همتایانی برای او قرار داده و آنها را شریک او ساخته و عبادتهایشان را برای آنها انجام میدهند و آنان را با پروردگار بزرگ مساوی قرار میدهند، فرمانروای بخشنده و بزرگواری که زمین بزرگ و پهناور را در دو روز آفرید سپس آنرا در دو روز گستراند و کوهها را از بالا به صورت میخ بر آن کوبید که آن را محکم نماید و از تکان خوردن و از جا در رفتن آن را نگه میدارد.
پس آفرینش زمین را کامل گرداند و آن را گستراند و روزیهای آن را بیرون آورد. ﴿فِیٓ أَرۡبَعَةِ أَیَّامٖ سَوَآءٗ لِّلسَّآئِلِینَ﴾در مدّت چهار روز کامل اینها انجام گرفت، ذکر تعداد این روزها برای کسانی است که دربارهی آن میپرسند، و تو را همانند خداوند آگاه کسی خبر نمیدهد. پس این خبر راستین است که در آن هیچ کم و کاستی نیست. ﴿ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ وَهِیَ دُخَانٞ﴾سپس بعد از آفریدن زمین قصد آفرینش آسمان را کرد درحالیکه آسمان دودی بود برآمده بر روی آب. ﴿فَقَالَ لَهَا وَلِلۡأَرۡضِ ٱئۡتِیَا طَوۡعًا أَوۡ کَرۡهٗا﴾پس خداوند به آسمان و زمین فرمود: خواسته یا ناخواسته به فرمان من گردن نهید چون فرمان من قطعا اجرا شدنی است. ﴿قَالَتَآ أَتَیۡنَا طَآئِعِینَ﴾گفتند: به دلخواه آمدیم. یعنی ما ارادهایی نداریم که مخالف اراده تو باشد.
﴿فَقَضَىٰهُنَّ سَبۡعَ سَمَٰوَاتٖ فِی یَوۡمَیۡنِ﴾پس آفرینش آسمانها و زمین در شش روز انجام یافت، از روز یکشنبه شروع شد و جمعه پایان پذیرفت با این که قدرت الهی و خواست او میتواند همه آفریدهها را در یک لحظه بیافریند. ولی اگر او تواناست، با حکمت و مهربان نیز هست. پس، از حکمت و مهربانی او این بود که آفرینش آسمانها و زمین را در این مدت تعیین شده قرار داد.
ظاهر این آیه با آیهای ـ که در سوره نازعات بعد از موضوع آفرینش آسمانها ذکر شده ـ تعارض دارد که میفرماید: ﴿وَٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ ذَٰلِکَ دَحَىٰهَآ٣٠﴾[النازعات: ۳۰]. «پس از آن، زمین را گستراند». با این که در کتاب خدا تعارض و اختلافی نیست، آنگونه که آفرینش زمین بر آفرینش آسمانها مقدّم بوده همانطور که در اینجا بیان شده است، و گستراندن زمین به صورتی که ﴿أَخۡرَجَ مِنۡهَا مَآءَهَا وَمَرۡعَىٰهَا٣١ وَٱلۡجِبَالَ أَرۡسَىٰهَا٣٢﴾[النازعات: ۳۱-۳۲]. «آب و چراگاهش را از آن بیرون آورده و کوهها را بر آن میخ کرد». بعد از آفرینش آسمانها صورت گرفته است همانطور که در سوره نازعات بیان شده است. بنابراین فرمود: ﴿وَٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ ذَٰلِکَ دَحَىٰهَآ٣٠ أَخۡرَجَ مِنۡهَا﴾[النازعات: ۳۰-۳۱]. «و زمین را بعد از آفرینش آسمانها گستراند بهصورتی که از آن آب بیرون آورد». و نفرمود: زمین را بعد از آن آفرید.
﴿وَأَوۡحَىٰ فِی کُلِّ سَمَآءٍ أَمۡرَهَا﴾و به هر آسمانی امر و تدبیر مناسب آن را که حکمت احکم الحاکمین اقتضا نموده بود وحی کرد. ﴿وَزَیَّنَّا ٱلسَّمَآءَ ٱلدُّنۡیَا بِمَصَٰبِیحَ﴾و آسمان دنیا را با چراغهایی آراستیم و این چراغها ستارگان هستند که روشنایی میدهند و به وسیله آنها مردم راهیاب میشوند و باعث زینت و زیبایی هستند. ﴿وَحِفۡظٗا﴾و با آن آسمان محافظت میشود و شیاطین وقتیکه برای استراق سمع به آسمان میروند با این ستارهها رانده میشوند. ﴿ذَٰلِکَ تَقۡدِیرُ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡعَلِیمِ﴾آنچه در زمین و آسمان و آنچه در میان آنهاست برنامه ریزی خداوند تواناست که با تواناییاش بر همه چیز چیره است و به تدبیر آن پرداخته و با قدرت خویش مخلوقات را آفریده است. داناست و با دانایی و علم خود همه مخلوقات را احاطه نموده است،مخلوقاتی که حاضر و مخلوقاتی که حاضر نیستند.
آیهی ۱۴-۱۳:
﴿فَإِنۡ أَعۡرَضُواْ فَقُلۡ أَنذَرۡتُکُمۡ صَٰعِقَةٗ مِّثۡلَ صَٰعِقَةِ عَادٖ وَثَمُودَ١٣﴾[فصلت: ۱۳]. «پس اگر رویگردان شدند، بگو: همانا شما را از صاعقهای مانند صاعقۀ عاد و ثمود میترسانم».
﴿إِذۡ جَآءَتۡهُمُ ٱلرُّسُلُ مِنۢ بَیۡنِ أَیۡدِیهِمۡ وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّا ٱللَّهَۖ قَالُواْ لَوۡ شَآءَ رَبُّنَا لَأَنزَلَ مَلَٰٓئِکَةٗ فَإِنَّا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ کَٰفِرُونَ١٤﴾[فصلت: ۱۴]. «هنگامیکه پیغمبران از پیش رو و پشت سر به نزدشان آمدند (و گفتند:) جز خدا را بندگی نکنید، گفتند: اگر پروردگارمان میخواست فرشتگان میفرستاد بیگمان ما به آن چیزهایی که با خود آوردهاید باور نداریم».
خالص ننمودن طاعت و عبادت از سوی مشرکان برای این پروردگار بزرگ و یگانه و قهّار که مخلوقات تسلیم فرمان او هستند و تقدیر او در آنها نافذ است امری عجیب میباشد و عجیبتر این که آنها برای خداوند همتایانی قرار دادهاند که آنها را با خداوند برابر قرار میدهند در حالی که آن همتایان و معبودهای باطل در اوصاف و کارهایشان ناقصاند. و اگر روی گردانی اینها ادامه یابد مسلّما به عذابهای دنیوی و اخروی گرفتار میشوند. بنابراین آنها را ترساند و فرمود: ﴿فَإِنۡ أَعۡرَضُواْ﴾پس اگر این تکذیب کنندگان بعد از آن که اوصاف قرآن و صفات خداوند بزرگ برای آنها بیان شد روی گردان شدند، ﴿فَقُلۡ أَنذَرۡتُکُمۡ صَٰعِقَةٗ﴾بگو: شما را از عذابی میترسانم که شما را ریشهکن و نابود میکند. ﴿مِّثۡلَ صَٰعِقَةِ عَادٖ وَثَمُودَ﴾همان عذابی که دو قبیله معروف عاد و ثمود را نابود کرد. و عذاب آنها را فرو گرفت و این به خاطر ستمگری و کفرورزیشان بود.
﴿إِذۡ جَآءَتۡهُمُ ٱلرُّسُلُ مِنۢ بَیۡنِ أَیۡدِیهِمۡ وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ﴾هنگامیکه پیغمبران یکی پس از دیگری به نزد ایشان آمدند. و دعوت همه پیامبران یکی بود و آن این که: ﴿أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّا ٱللَّهَ﴾جز خدا را پرستش نکنید. یعنی آنها را به خالص گرداندن عبادت و طاعت برای خدا فرمان میدادند و آنها را از شرک ورزیدن نهی مینمودند. امّا آنان رسالت پیامبران را نپذیرفته و آنان را تکذیب کردند ﴿قَالُواْ لَوۡ شَآءَ رَبُّنَا لَأَنزَلَ مَلَٰٓئِکَةٗ﴾گفتند: اگر پروردگارمان میخواست که پیغمبری بفرستد فرشتگانی فرو میفرستاد. شما همانند ما انسان هستید. ﴿فَإِنَّا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ کَٰفِرُونَ﴾پس به چیزهایی که با خود آوردهاید باور نداریم. این شبهه همواره بین امّتهای تکذیب کننده وجود داشته و این از واهیترین و پوچترین شبهات است. زیرا شرط نیست که فرستاده شده حتما فرشته باشد. بلکه شرط رسالت این است پیامبر چیزی را بیاوردکه بر راستگویی او دلالت کند. پس اگر آنها راست میگویند راستگویی آنانرا از نظر عقلی و شرعی زیر سوال ببرند، اما هرگز نمیتوانند این کار را بکنند.
آیهی ۱۶-۱۵:
﴿فَأَمَّا عَادٞ فَٱسۡتَکۡبَرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ بِغَیۡرِ ٱلۡحَقِّ وَقَالُواْ مَنۡ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةًۖ أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ ٱلَّذِی خَلَقَهُمۡ هُوَ أَشَدُّ مِنۡهُمۡ قُوَّةٗۖ وَکَانُواْ بَِٔایَٰتِنَا یَجۡحَدُونَ١٥﴾[فصلت: ۱۵]. «و امّا عاد در زمین به ناحق کبر ورزیدند و گفتند: چه کسی از ما قدرت بیشتری دارد؟ آیا نیندیشدهاند خداییکه آنان را آفریده است از آنان توانمندتر است؟ آنان پیوسته آیههای ما را انکار میکردند».
﴿فَأَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِمۡ رِیحٗا صَرۡصَرٗا فِیٓ أَیَّامٖ نَّحِسَاتٖ لِّنُذِیقَهُمۡ عَذَابَ ٱلۡخِزۡیِ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَخۡزَىٰۖ وَهُمۡ لَا یُنصَرُونَ١٦﴾[فصلت: ۱۶]. «پس در روزهای شوم باد سرد و سختی را بر آنان فرو فرستادیم تا عذاب خوار و پستکنندهای در زندگی این دنیا به ایشان بچشانیم، و بیگمان عذاب آخرت رسواکنندهتر است و آنان یاری نمیشوند».
این بیان مشروح و مفصّل داستان دو امّتِ عاد و ثمود است. ﴿فَأَمَّا عَادٞ﴾قوم عاد علاوه بر اینکه به خدا کفر ورزیدند و آیات خدا را انکار کردند و به رسالت پیامبرانش باور نداشتند در زمین تکبر میورزیدند و بر بندگانی که در اطراف آنها بودند چیره شدند و به آنها ستم کردند و قدرتشان آنها را به شگفت واداشت. ﴿وَقَالُواْ مَنۡ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً﴾و گفتند: چه کسی از ما قدرت بیشتری دارد؟خداوند متعال در رد گفته آنها پاسخی داد که همه آن را میدانند و برای هرکس مسلّم است. پس فرمود: ﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ ٱلَّذِی خَلَقَهُمۡ هُوَ أَشَدُّ مِنۡهُمۡ قُوَّةٗ﴾آیا نیندیشیدهاید خدایی که آنان را آفریده از آنان توانمندتر است! پس اگر خداوند آنها را نمیآفرید، به وجود نمیآمدند. و اگر آنها به درستی به این حالت نگاه میکردند مغرور نمیشدند و فریب قدرتشان را نمیخوردند. پس خداوند به آنها کیفری داد که مناسب با قدرت و تواناییشان بود. ﴿فَأَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِمۡ رِیحٗا صَرۡصَرٗا﴾یعنی باد بزرگی را بهسوی آنها روانه کردیم، و از بس که قوی و سخت و تند بود دارای صدایی وحشتناک همانند رعد بود. خداوند این باد را ﴿أَیَّامٖ نَّحِسَاتٖ﴾در روزهای شومی بر آنها فرستاد. ﴿سَبۡعَ لَیَالٖ وَثَمَٰنِیَةَ أَیَّامٍ حُسُومٗاۖ فَتَرَى ٱلۡقَوۡمَ فِیهَا صَرۡعَىٰ کَأَنَّهُمۡ أَعۡجَازُ نَخۡلٍ خَاوِیَةٖ﴾[الحاقة: ۷]. «هفت شب و هشت روز پیاپی، پس قوم را بیهوش و به زمین افتاده میدیدی، گویا تنههای درخت خرمای افتاده هستند». این باد آنها را هلاک و نابود ساخت و از آنها چیزی جز مسکنهایشان دیده نمیشد. در اینجا فرمود: ﴿لِّنُذِیقَهُمۡ عَذَابَ ٱلۡخِزۡیِ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا﴾تا عذاب رسوایی را در زندگانی دنیا به آنها بچشانیم. یعنی عذابی که به وسیله آن خوار گردیدند و میان مردم رسوا شدند. ﴿وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَخۡزَىٰۖ وَهُمۡ لَا یُنصَرُونَ﴾و همانا عذاب آخرت رسوا کنندهتر است و آنها اصلا یاری نمیشوند. یعنی نمیتوانند از عذاب خدا جلوگیری کنند و نمیتوانند به خودشان فایده و سودی برسانند.
آیهی ۱۸-۱۷:
﴿وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیۡنَٰهُمۡ فَٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡعَمَىٰ عَلَى ٱلۡهُدَىٰ فَأَخَذَتۡهُمۡ صَٰعِقَةُ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡهُونِ بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ١٧﴾[فصلت: ۱۷]. «و اما قوم ثمود ما ایشان را رهنمود کردیم آنگاه نابینایی را بر راهیایی ترجیح دادند. بنابراین، به سبب کارهایی که میکردند آذرخش عذاب خواری آنان را فرو گرفت».
﴿وَنَجَّیۡنَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ١٨﴾[فصلت: ۱۸]. «و مؤمنان را که پیرهیزگاری میکردند نجات دادیم».
﴿وَأَمَّا ثَمُودُ﴾ثمود قبیله معروفی بود که در حجر و حوالی آن سکونت داشتند. خداوند صالح÷را بهسوی ایشان فرستاد که آنها را به یگانهپرستی و توحید دعوت نمود، و از شرک ورزی نهی کرد. و خداوند شتر ماده را به عنوان معجزه و نشانه بزرگی به آنها ارائه داد که یک روز آب سهمیه آنها بود و یک روز سهمیه شتر.
آنها یک روز شیر شتر را مینوشیدند و یک روز آب را. آنها چیزی خرج شتر نمیکردند بلکه شتر از زمین خدا میخورد. بنابراین در اینجا فرمود: ﴿وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیۡنَٰهُمۡ﴾و ثمود را راهنمایی کردیم. یعنی با روشنگری راه را به آنها نشان دادیم. در مورد ثمور تصریح کرد که برایشان اتمام حجّت شده و راهنمایی شدهاند با این که همه امتّهایی که هلاک شدهاند حجّت بر آنها اقامه گردیده و برایشان روشنگری شده است، امّا ثمود را به صورت خاص بیان کرد چون معجزه و نشانهای که برای آنها آمده بود آشکار و ظاهر بود و بزرگ و کوچک و زن و مردشان آن را دیدند، بنابراین آنها را به طور اختصاصی بیان کرد که برایشان روشنگری شده و راهنمایی گردیدهاند و امّا آنها به سبب ستمگری و بدکاریشان نابینایی را که کفر و گمراهی است بر هدایت که علم و بیان است ترجیح دادند. ﴿فَأَخَذَتۡهُمۡ صَٰعِقَةُ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡهُونِ بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ﴾پس آذرخش عذاب خواری آنان را به سبب کارهایی که میکردند فرا گرفت. این عذاب به خاطر اعمالشان بود نه این که خداوند بر آنها ستم کرده باشد. ﴿وَنَجَّیۡنَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ١٨﴾خداوند، صالح÷و مؤمنانی را که از او پیروی کرده و از شرک و گناهان پرهیز نموده بودند نجات داد.
آیهی ۲۴-۱۹:
﴿وَیَوۡمَ یُحۡشَرُ أَعۡدَآءُ ٱللَّهِ إِلَى ٱلنَّارِ فَهُمۡ یُوزَعُونَ١٩﴾[فصلت: ۱۹]. «و روزیکه دشمنان خدا بهسوی آتش رانده و بر لبۀ آن گرد آورده میشوند».
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا مَا جَآءُوهَا شَهِدَ عَلَیۡهِمۡ سَمۡعُهُمۡ وَأَبۡصَٰرُهُمۡ وَجُلُودُهُم بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٢٠﴾[فصلت: ۲۰]. «تا چون به آن (دوزخ) آیند گوش و چشمان و پوستهایشان به آنچه میکردند، به زیان آنان گواهی دهند».
﴿وَقَالُواْ لِجُلُودِهِمۡ لِمَ شَهِدتُّمۡ عَلَیۡنَاۖ قَالُوٓاْ أَنطَقَنَا ٱللَّهُ ٱلَّذِیٓ أَنطَقَ کُلَّ شَیۡءٖۚ وَهُوَ خَلَقَکُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ٢١﴾[فصلت: ۲۱]. «و آنان به پوستهای خود میگویند: چرا به زیان ما گواهی دادید؟ میگویند: خداوندی که همه چیز را به سخن آورده است ما را گویا نموده است و همود در آغاز شما را آفریده است و بهسوی او برگردانده میشوید».
﴿وَمَا کُنتُمۡ تَسۡتَتِرُونَ أَن یَشۡهَدَ عَلَیۡکُمۡ سَمۡعُکُمۡ وَلَآ أَبۡصَٰرُکُمۡ وَلَا جُلُودُکُمۡ وَلَٰکِن ظَنَنتُمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَا یَعۡلَمُ کَثِیرٗا مِّمَّا تَعۡمَلُونَ٢٢﴾[فصلت: ۲۲]. «و پنهان نمیشدید که (مبادا) گوش و چشم و پوستهایتان بر ضد شما گواهی دهند بلکه گمان بردید که خداوند بسیاری از آنچه را که میکنید نمیداند».
﴿وَذَٰلِکُمۡ ظَنُّکُمُ ٱلَّذِی ظَنَنتُم بِرَبِّکُمۡ أَرۡدَىٰکُمۡ فَأَصۡبَحۡتُم مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٢٣﴾[فصلت: ۲۳]. «این گمان بدی که دربارۀ پروردگارتان داشتید شما را هلاک کرد و در نتیجه از زیانکاران شدید».
﴿فَإِن یَصۡبِرُواْ فَٱلنَّارُ مَثۡوٗى لَّهُمۡۖ وَإِن یَسۡتَعۡتِبُواْ فَمَا هُم مِّنَ ٱلۡمُعۡتَبِینَ٢٤﴾[فصلت: ۲۴]. «پس اگر آنان شکیبایی کنند آتش دوزخ جایگاهشان است و اگر بخواهند به دنیا بازگردانده شوند ـ تا از تو عمل کنند ـ درخواستشان پذیرفته نمیشود».
خداوند از دشمانش خبر میدهد، آنهایی که به او و به آیات او کفر ورزیدند، و پیامبران او را تکذیب نمودند و با آنان دشمنی ورزیدند، و حالت زشت آنها را به هنگامیکه بهسوی جهنم حشر میشوند یعنی گرد آورده میشوند بیان میکند، ﴿فَهُمۡ یُوزَعُونَ﴾و همه به یکدیگر ملحق میگردند و با شدّت و خشونت بهسوی جهنّم رانده میشوند و نمیتوانند امتناع ورزند و نمیتوانند خودشان را یاری نمایند و نه از سوی کسی دیگر یاری میشوند.
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا مَا جَآءُوهَا شَهِدَ عَلَیۡهِمۡ سَمۡعُهُمۡ وَأَبۡصَٰرُهُمۡ وَجُلُودُهُم بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٢٠﴾تا اینکه بر جهنّم وارد میشوند و به آن میرسند و میخواهند گناهانی که کردهاند انکار نمایند پس گوشها و چشمان و پوستهایشان به آنچه میکردند علیه آنان گواهی میدهند. لفظ ﴿لِجُلُودِهِمۡ﴾ذکر عام بعد از خاص است، زیرا منظور از آن اتمام اعضای بدن است. یعنی هر عضوی از اعضایشان گواهی میدهد و هر عضوی میگوید من در فلان روز چنین و چنان کردم. و این سه عضو را بهطور ویژه بیان کرد چون بیشتر گناهان به وسیله این سه عضو یا به سبب اینها انجام میگیرد.
وقتی که تمامی اعضای بدنشان علیه آنها گواهی میدهند آنان اعضایشان را سرزنش میکنند: ﴿وَقَالُواْ لِجُلُودِهِمۡ لِمَ شَهِدتُّمۡ عَلَیۡنَا﴾و به پوستهای خود میگویند چرا علیه ما و به زیان ما گواهی دادید درحالیکه ما از شما دفاع میکنیم؟ ای دلیلی است بر این که هر عضوی همان طور که گفتیم گواهی میدهد. ﴿قَالُوٓاْ أَنطَقَنَا ٱللَّهُ ٱلَّذِیٓ أَنطَقَ کُلَّ شَیۡءٖ﴾در پاسخ میگویند: خداوندی که همه چیز را به سخن آورده است ما را گویا نموده است پس ما نمیتوانیم از شهادت و گواهی دادن امتناع ورزیم زیرا ما را کسی گویا کرده است که هیچ چیزی نمیتواند از خواست او سرپیچی نماید. ﴿وَهُوَ خَلَقَکُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖ﴾و او شما را نخستین بار آفرید. پس همانطور که جسمهایتان را آفریده است همچنین صفتهایتان را نیز آفریده است و از آن جمله دادن گویایی به شماست. ﴿وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ﴾و در آخرت بهسوی او بازگردانده میشوید و شما را از آنچه کردهاید جزا میدهد. و احتمال دارد که منظور از آن ﴿وَهُوَ خَلَقَکُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ﴾استدلال با آفرینش نخستین بر زنده شدن پس از مرگ باشد، همانگونه که قرآن برای اثبات زنده شدنِ پس از مرگ اینگونه استدلال مینماید.
﴿وَمَا کُنتُمۡ تَسۡتَتِرُونَ أَن یَشۡهَدَ عَلَیۡکُمۡ سَمۡعُکُمۡ وَلَآ أَبۡصَٰرُکُمۡ وَلَا جُلُودُکُمۡ﴾یعنی شما از شهادت دادن اعضایتان بر ضدّ خود پنهان نمیشدید و از این هراس نداشتید و پرهیز نمیکردید. ﴿وَلَٰکِن ظَنَنتُمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَا یَعۡلَمُ کَثِیرٗا مِّمَّا تَعۡمَلُونَ﴾بلکه شما با اقدام به انجام گناهان گمان بردید که خداوند بسیاری از آنچه را که میکنید نمیداند، بنابراین همه آنچه که خواستید از شما سر زد.
و این گمان سبب هلاکت و بدبختی شما گردید. به همین خاطر فرمود: ﴿وَذَٰلِکُمۡ ظَنُّکُمُ ٱلَّذِی ظَنَنتُم بِرَبِّکُمۡ﴾گمان بدی که درباره پروردگارتان داشتهاید، گمانی که شایسته شکوه او نیست، ﴿أَرۡدَىٰکُمۡ﴾شما را هلاک کرد. ﴿فَأَصۡبَحۡتُم مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ﴾در نتیجه از زمره کسانی شدید که خود و خانواده و دینشان را به سبب اعمالی از دست دادند که گمان بد شما نسبت به پروردگارتان موجب پیدایش آنها شد. پس فرمان عذاب و شقاوت بر شما محقّق گشت و همیشه در عذاب میمانید و یک لحظه از آن کاسته نمیشود.
﴿فَإِن یَصۡبِرُواْ فَٱلنَّارُ مَثۡوٗى لَّهُمۡ﴾پس اگر شکیبایی کنند آتش دوزخ جایگاهشان است که توان تحمّل آن را ندارند. و میتوان فرض کرد که آدمی بر هر حالتی بردبار و صبور باشد امّا بر آتش نمیتوان شکیبا بود. چگونه میتوان بر آتشی صبر کرد که به شدّت سوزان است و هفتاد برابر آتش دنیا داغتر میباشد و آب آن به شدت جوش میآی و بوی متعفن چرکهای برآمده از جسم دوزخیان چند برابر و سرمای زمهریر آن چندین برابر میباشد و زنجیرها و طوقهای آن بزرگ است و گرزهایش نیز بزرگ است و نگهبانان آن درشت خو و خشناند و هیچ رحمی در دل ندارند، و پایان بخش همه اینها ناخشنودی و خشم پروردگار است که وقتی او را صدا میزنند میفرماید: ﴿ٱخۡسَُٔواْ فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ﴾[المؤمنون: ۱۰۸]. «بتمرکید در آن و حرف نزنید». ﴿وَإِن یَسۡتَعۡتِبُواْ﴾و اگر بخواهند سرزنش از آنها دور شود و سپس به دنیا باز گردانده شوند تا از نو عمل کنند، ﴿فَمَا هُم مِّنَ ٱلۡمُعۡتَبِینَ﴾درخواست آنها پذیرفته نمیشود و به دنیا بازگردانده نمیشوند، چون وقت آن گذشته است و عمری را به سر کردهاند که در چنان عمری هرکس بخواهد پند میگیرد. ضمنا هشداری دهندهای به سراغ آنها آمده بود. و دلیل و حجّتی ندارند، با این که درخواست آنها برای این که به دنیا بازگردانده شوند تا از نو عمل نیک انجام دهند دروغ است. زیرا: ﴿وَلَوۡ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنۡهُ وَإِنَّهُمۡ لَکَٰذِبُونَ﴾[الأنعام: ۲۸]. «اگر به دنیا بازگردانده شوند دوباره بهسوی چیزهایی میروند که از آن نهی شدهاند، و اینان دروغگویانند».
آیهی ۲۵:
﴿۞وَقَیَّضۡنَا لَهُمۡ قُرَنَآءَ فَزَیَّنُواْ لَهُم مَّا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَحَقَّ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقَوۡلُ فِیٓ أُمَمٖ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِم مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِۖ إِنَّهُمۡ کَانُواْ خَٰسِرِینَ٢٥﴾[فصلت: ۲۵]. «و برای آنان همنشینانی گماردیم که عملکرد دنیا و آخرت را در نظرشان آراسته جلوه دادند، و فرمان عذاب الهی دربارۀ آنان ثابت و صادر میشود و به سرنوشت اقوام گمراهی از جنها و انسانهایی که پیش از ایشان بودهاند گرفتار میگردند. بیگمان آنان زیانکار بودند».
﴿وَقَیَّضۡنَا لَهُمۡ قُرَنَآءَ﴾و برای این ستمگران که منکر حق هستند همنشینانی از شیطانها گماردیم. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّآ أَرۡسَلۡنَا ٱلشَّیَٰطِینَ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ تَؤُزُّهُمۡ أَزّٗا٨٣﴾[مریم: ۸۳]. «آیا ندیدهای که شیاطین را بر کافران گماردیم که آنها را به سوی گناهان میکشانند و آنها را بر ارتکاب گناه تحریک میکنند»؟. ﴿فَزَیَّنُواْ لَهُم مَّا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ﴾پس دنیا و آخرت را در نظر آنها زیبا جلوه دادند. دنیا را در مقابل چشمان ِ آنها آراسته کردند و آنانرا به استفاده از لذّتها و شهوتهای حرام دنیا فرا خواندند تا این که گول خورده و به فتنهها مبتلا گشتند. بنابراین، اقدام به ارتکاب گناه کردند و راه مبارزه با خدا و پیامبر را در پیش گرفتند. امّا در مورد آخرت، شیطانها برای آنان چنان وانمود میکردند که آخرت بسیار بعید است، و آنها را از آخرت غافل گرداندند و شبهات زیادی در دل آنها افکندند که آخرتی نخواهد آمد. پس ترس از آخرت از دلهای آنان رخت بربست و شیاطین آنان را به سوی کفر و بدعت و گناهان پیش بردند.
تکذیب کنندگان، از ذکر خدا و آیات الهی روی گرداندند و حق را انکار کردند در نتیجه خداوند شیاطین را بر آنها مسلّط نمود. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَن یَعۡشُ عَن ذِکۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ نُقَیِّضۡ لَهُۥ شَیۡطَٰنٗا فَهُوَ لَهُۥ قَرِینٞ٣٦ وَإِنَّهُمۡ لَیَصُدُّونَهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِیلِ وَیَحۡسَبُونَ أَنَّهُم مُّهۡتَدُونَ٣٧﴾[الزخرف: ۳۶-۳۷]. «و هرکس از ذکر و یاد خداوند مهربان روی بگرداند شیطانی را بر او میگماریم که همنشین او میشود، و آنانرا از راه راست باز میدارند، حال آنکه گمان میبرند که راه یافته هستند». ﴿وَحَقَّ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقَوۡلُ فِیٓ أُمَمٖ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِم مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِۖ إِنَّهُمۡ کَانُواْ خَٰسِرِینَ﴾و فرمان الهی و تقدیر او بر این رفته است که آنها در زمره امّتهای گمرای از جن و انس هستند که پیش از ایشان بودهاند و عذاب خود را از دست داده و در دین و آخرت دچار زیان شدهاند، و هرکس زیانمند شود حتما باید خوار و بدبخت شود و عذاب ببیند.
آیه ی۲۹-۲۶:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَا تَسۡمَعُواْ لِهَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ وَٱلۡغَوۡاْ فِیهِ لَعَلَّکُمۡ تَغۡلِبُونَ٢٦﴾[فصلت: ۲۶]. «و کافران گفتند: به این قرآن گوش ندهید و در (هنگام تلاوت آن) بیهودهگویی و جار و جنجال کنید تا شما پیروز شوید».
﴿فَلَنُذِیقَنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ عَذَابٗا شَدِیدٗا وَلَنَجۡزِیَنَّهُمۡ أَسۡوَأَ ٱلَّذِی کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٢٧﴾[فصلت: ۲۷]. «پس ما قطعاً به کافران عذاب سختی میچشانیم و آنانرا بر اساس بدترین کاری که کردهاند جزا و سزا خواهیم داد».
﴿ذَٰلِکَ جَزَآءُ أَعۡدَآءِ ٱللَّهِ ٱلنَّارُۖ لَهُمۡ فِیهَا دَارُ ٱلۡخُلۡدِ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ بَِٔایَٰتِنَا یَجۡحَدُونَ٢٨﴾[فصلت: ۲۸]. «این است جزای دشمنان خدا که آتش است، سرای همیشگیشان درمیان آن میباشد. این هم بدان خاطر است که پیوسته آیات ما را انکار میکردند».
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ رَبَّنَآ أَرِنَا ٱلَّذَیۡنِ أَضَلَّانَا مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ نَجۡعَلۡهُمَا تَحۡتَ أَقۡدَامِنَا لِیَکُونَا مِنَ ٱلۡأَسۡفَلِینَ٢٩﴾[فصلت: ۲۹]. «و کافران میگویند: پروردگارا! آن دو تن از جن و انس را به ما نشان بده که ما را گمراه ساختند تا ایشان را زیر پاهای خود بگذاریم و لگدمالشان گردانیم تا پست و پایمال شوند».
خداوند متعال از روی گردانی کافران از قرآن و توصیه یکدیگر به روی برتافتن از آن خبر میدهد و میفرماید: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَا تَسۡمَعُواْ لِهَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ﴾و کافران گفتند: با گوش ندادن به قرآن از آن روی بگردانید و از توجّه به آن و گوش دادن به آن و به کسی که آن را آورده به شدّت پرهیز کنید. و اگر بهطور اتفاقی آن را شنیدید با آن مخالفت کنید، ﴿وَٱلۡغَوۡاْ فِیهِ﴾و سخنی بیفایده در اثنای شنیدن آن بگویید، بلکه سخن مضر و زیان آور بگویید و به هیچکس اجازه ندهید که برای شما قرآن بخواند یا مفاهیم آن را بیان نماید. و این زبان حالشان بود و نیز با زبان قال در مورد روی گرداندن از قرآن چنین میگفتند. ﴿لَعَلَّکُمۡ تَغۡلِبُونَ﴾شاید اگر چنین کنید پیروز شوید. و این گمراهی و شهادتی است از جانب دشمنان، و واضحترین حق و حقیقت همان است که دشمنان به آن گواهی دهند، پس دشمنان گواهی دادند که تنها راه پیروزی شما برکسی که حق را آورده این است که از او روی برتابید و یک دیگر را به این سفارش کنید. مفهوم سخنشان این است که اگر آنها در هنگام تلاوت قرآن یاوه سرایی نکنند و جاروجنجال به راه نیاندازند بلکه به آن گوش فرا دهند، پیروز نخواهند شد، چون حق همواره چیره و پیروز است، و مغلوب واقع نمیگردد. این چیزی است که اهل حق و دشمنان حق آن را میدانند.
چون این را از روی ستمگری و عناد انجام دادند امیدی به هدایت آنها نمانده است و تنها راه حل، عذاب دادن و شکنجه کردنشان است. بنابراین فرمود: ﴿فَلَنُذِیقَنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ عَذَابٗا شَدِیدٗا وَلَنَجۡزِیَنَّهُمۡ أَسۡوَأَ ٱلَّذِی کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٢٧﴾ما قطعا به کافران عذاب سختی میچشانیم و آنان را در برابر بدترین کاری که کردهاند جزا و سزا خواهیم داد. و بدترین کاری که کردهاند کفر و گناهان میباشند، چون آنها گناه و غیره انجام میدادند، و کیفری که میبینند به سزای شرکی است که انجام میدادند. ﴿وَلَا یَظۡلِمُ رَبُّکَ أَحَدٗا﴾[الکهف: ۴۹]. «و پروردگارت بر هیچکسی ستم نمیکند».
﴿ذَٰلِکَ جَزَآءُ أَعۡدَآءِ ٱللَّهِ ٱلنَّارُ﴾این سزای دشمنان خداست، کسانیکه با خدا و دوستانش به مبارزه برخاستند. سزایشان آتش است به کیفر تکذیب و مجادله و اصرار بر کفر. ﴿لَهُمۡ فِیهَا دَارُ ٱلۡخُلۡدِ﴾و آنها همیشه در آن باقی میمانند، و یک لحظه عذاب از آنها دفع نمیشود، و آنها یاری کرده نمیشوند. ﴿جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ بَِٔایَٰتِنَا یَجۡحَدُونَ﴾این به سزای آن است که آیات ما را انکار میکردند.
و آیات ما آیاتی روشن و دلایلی قاطع هستند که باعث یقین میگردند. پس بزرگ ترین ستم و بزرگترین عناد انکار آیات و کفر ورزیدن به آن است. ﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ﴾و آن دسته از کافران که پیروز سران بودند از بس که بر کسانی که آنها را گمراه کردهاند خشمگین هستند میگویند: ﴿رَبَّنَآ أَرِنَا ٱلَّذَیۡنِ أَضَلَّانَا مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ﴾پروردگارا! دو گروهی که از شیاطین انس و جن و دعوتگران به جهّنم بودند و ما را بهسوی گمراهی و عذاب راهنمایی کردند به ما نشان بده. ﴿نَجۡعَلۡهُمَا تَحۡتَ أَقۡدَامِنَا لِیَکُونَا مِنَ ٱلۡأَسۡفَلِینَ﴾تا آنان را زیر پاهای خود بگذاریم و لگدمالشان کنیم تا پست و پایمال شوند. همانطور که ما را گمراه ساختند و به فتنه مبتلایمان کردند و سبب پستی و خواری ما گشتند. در اینجا بیان شده که آنها بر یکدیگر خشمگین هستند و از یک دیگر بیزاری میجویند.
آیهی ۳۲-۳۰:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَبۡشِرُواْ بِٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِی کُنتُمۡ تُوعَدُونَ٣٠﴾[فصلت: ۳۰]. «بیگمان کسانیکه گفتند: پروردگار ما الله است. سپس پا برجا و استوار ماندند فرشتگان به نزد ایشان میایند (و به آنان مژده میدهند) که نترسید و اندوهگین نباشید و به بهشتی که وعده داده میشدید خوش باشید».
﴿نَحۡنُ أَوۡلِیَآؤُکُمۡ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِۖ وَلَکُمۡ فِیهَا مَا تَشۡتَهِیٓ أَنفُسُکُمۡ وَلَکُمۡ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ٣١﴾[فصلت: ۳۱]. «ما در زندگانی دنیا و آخرت دوستان و یاوران شما هستیم و در آخرت برای شما هرچه آرزو کنید هست و هرچه بخواهید برایتان فراهم است».
﴿نُزُلٗا مِّنۡ غَفُورٖ رَّحِیمٖ٣٢﴾[فصلت: ۳۲]. «(اینها) به عنوان پذیرایی از سوی خداوند آمرزگار مهربان است».
خداوند متعال از بندگانش خبر میدهد و در ضمن دیگران را تشویق مینماید که به آنها اقتدا کنند. پس فرمود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ﴾بیگمان کسانی که گفتند: پروردگار ما الله است سپس پابرجا و استوار ماندند. یعنی به ربوبّیت خداوند متعال اعتراف نمود و بدان خشنود بودند و تسلیم فرمان او شدند سپس بر صراط مستقیم استقامت کردند، هم آن را فرا گرفته و هم بدان عمل کردند، پس اینان را در دنیا و آخرت مژده باد. ﴿تَتَنَزَّلُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ﴾که فرشتگان بزرگوار همواره بر آنها فرود میآیند و هنگامی که در حالت جان دادن و مرگ هستند آنان را مژده میدهند که از آیندهتان نترسید و برگذشته نیز اندوهگین مباشید. پس ناگواری و ناراحتی گذشته و آینده را از آنها نفی کرد. ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَبۡشِرُواْ بِٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِی کُنتُمۡ تُوعَدُونَ٣٠﴾و به بهشتی که وعده داده میشدید شادمان باشید. آن بهشت برای شما واجب شده و وعده الهی انجام شدنی است.
نیز درحالیکه به آنها مژده میدهند و آنان را استوار میدارند و میگویند: ﴿نَحۡنُ أَوۡلِیَآؤُکُمۡ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ﴾ما در زندگی دنیا و آخرت دوستان و یاوران شما هستیم. در دنیا آنها را به انجام دادن کارهای خیر تشویق مینمایند، و خیر را برایشان میآرایند و آنان را از شر برحذر میدارند و آنرا در دلهایشان زشت جلوه میدهند و برایشان پیش خدا دعا میکنند و به هنگام مصیبتها و اضطرابها آنان را پایدار میگردانند به خصوص به هنگام سختی مرگ و در قبر و تاریکی آن و در قیامت و وحشتهای آن بر پل صراط. و در بهشت، بزرگداشت الهی را به آنان تبریک میگویند و از هر دری بر آنان وارد میشوند و میگویند: ﴿سَلَٰمٌ عَلَیۡکُم بِمَا صَبَرۡتُمۡۚ فَنِعۡمَ عُقۡبَى ٱلدَّارِ٢٤﴾[الرعد: ۲۴]. «سلام بر شما به سبب آنچه بردباری کردید». پس چه خوب است سرانجام سرای بهشت. و نیز به آنها میگویند: ﴿وَلَکُمۡ فِیهَا مَا تَشۡتَهِیٓ أَنفُسُکُمۡ﴾و در بهشت هرچه دلتان بخواهد برایتان آماده و مهیا شده است. ﴿وَلَکُمۡ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ﴾و هرچه بخواهید از انواع لذتهایی که هیچ چشمی آنها را ندیده و هیچگوشی اخبار آن را نشنیده و به دل هیچ انسانی خطور نکرده برایتان فراهم است.
﴿نُزُلٗا مِّنۡ غَفُورٖ رَّحِیمٖ﴾این پاداش فراوان و نعمت پایدار، مهمانی و پذیرایی است از جانب خداوند آمرزگار مهربان، چرا که گناهانتان را بخشید و نسبت به شما مهربان است، چون به شما توفیق داد تا کارهای نیک انجام دهید سپس آنرا از شما پذیرفت. پس با آمرزیدتان هر امر نامطلوب و ناگواری را از شما دور کرد و از مهربانیاش شما را به آنچه مطلوب است رساند.
آیهی ۳۳:
﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ قَوۡلٗا مِّمَّن دَعَآ إِلَى ٱللَّهِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ٣٣﴾[فصلت: ۳۳]. «و گفتار چه کسی بهتر از گفتار کسی است که بهسوی خدا فرا میخواند و کارهای شایسته میکند و میگوید: من از زمرهی مسلمانان هستم»؟.
این استفهام به معنی نفی ثابت است. یعنی سخن هیچ کسی بهتر از سخن و راه و حالت کسی نیست ﴿مِّمَّن دَعَآ إِلَى ٱللَّهِ﴾که با تعلیم جاهلان و موعظه گفتن برای غافلان و اعراض کنندگان و با مجادله با باطل گران با امر کردن به همه انواع عبادت خدا و نیکو نشان دادن آن به هر طریقِ ممکن، و بازداشتن از آنچه خدا از آن نهی کرده است و تقبیح نمودن آن به هر طریقی که باعث ترک آن شود، به سوی خدا دعوت میدهد. به خصوص دعوت کردن به اصل دین اسلام و زیبا نشان دادن آن و مجادله با دشمنان دین با شیوهای نیکو. و نهی کردن از آنچه که مخالفت دین اسلام است ـ از قبیل کفر و شرک ـ و امر به معروف و نهی از منکر، و محبوب جلوه دادن خدا در دل مردم به وسیلهی ذکر نعمتهایش به صورتی مفصل، و ذکر جود و بخششهای فراوان و رحمت بیکرانش و ذکر صفات کمال و با عظمتش از مصادیق دعوت به سوی خداست. همچنین تشویق به برگرفتن علم وهدایت از کتاب خدا و سنت پیامبر با هر راهی که انسان را به این هدف میرساند از مصادیق دعوت به سوی خداست.و تشویق مردم به انجام نیکیها، و داشتن اخلاق نیکو با عموم مردم، و با نیکی کردن در مقابل کسی که بدی میکند، و امر به صلهی ارحام و نیکوکاری با پدر و مادر از مصادیق دعوت بهسوی خداست. نیز موعظه کردن برای عموم مردم در موسمها و به هنگام پیش آمدها و مصیبتها به شیوهای که مناسب آن وضعّیت است از جمله دعوت کردن به سوی خدا میباشد. و غیر از این موارد ـ که همه را نمیتوان برشمرد ـ و دعوت کردن به هر نوع خیر و خوبی و برحذر داشتن از هر شر و بدی در این امر داخل است. سپس خداوند متعال فرمود: ﴿وَعَمِلَ صَٰلِحٗا﴾و همزمان با این که مردم را به سوی خدا دعوت میکند خود نیز به فرمان برداری از دستورات خدا شتافته و به انجام کارهای شایسته میپردازد که پروردگارش را راضی کند. ﴿وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ﴾و میگوید: من از زمرهی مسلمانان هستم، کسانی که تسلیم فرمان او هستند و راه او را در پیش گرفتهاند. و این مقام و مرتبه مخصوص صدیقان است، آنهایی که برای به کمال رساندن خود و دیگران کوشیدهاند و در نتیجه تبدیل به وارث کامل پیامبران شدهاند. بد گفتارترین مردم نیز کسی است که از زمره دعوت دهندگن به گمراهی باشد و راههای گمراهی را در پیش بگیرد. و درمیان این دو مقام که یکی تا حد اعلی علیین بال رفته و دیگری تا اسفل سافلین پایین آمده است مقامها و مراتبی است که جز خدا کسی آن را نمیداند و در این میان مردمان فراوانی قرار دارند: ﴿وَلِکُلّٖ دَرَجَٰتٞ مِّمَّا عَمِلُواْۚ وَمَا رَبُّکَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا یَعۡمَلُونَ١٣٢﴾[الأنعام: ۱۳۲]. «و برای هریک از اینها مقامهایی است از آنچه کردهاند و پروردگارت از آنچه میکنند غافل نیست».
آیهی ۳۴-۳۵:
﴿وَلَا تَسۡتَوِی ٱلۡحَسَنَةُ وَلَا ٱلسَّیِّئَةُۚ ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ فَإِذَا ٱلَّذِی بَیۡنَکَ وَبَیۡنَهُۥ عَدَٰوَةٞ کَأَنَّهُۥ وَلِیٌّ حَمِیمٞ٣٤﴾[فصلت: ۳۴]. «و نیکی و بدی یکسان نیست، به شیوهای که آن بهتر است پاسخ بده، پس آنگاه کسیکه میان تو و او دشمنی است، چون دوستی صمیمی گردد».
﴿وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِینَ صَبَرُواْ وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٖ٣٥﴾[فصلت: ۳۵]. «و جز بردباران آنرا نمیپریرند و بدان نمیرسند مگر کسانیکه بهرۀ بزرگی (از اخلاق و ایمان) داشته باشند».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَا تَسۡتَوِی ٱلۡحَسَنَةُ وَلَا ٱلسَّیِّئَةُۚ﴾وانجام کارهای نیک و طاعتها برای جلب رضایت خداوند و انجام کارهای بد و گناه که خد را ناخشنود میکند برابر و یکسان نیست. و نیکی کردن با مردم و بدی کردن با آنها یکی نیستند، نه این کارها و نه صفت آنها و نه جزای آنها یکی نمیباشد. ﴿هَلۡ جَزَآءُ ٱلۡإِحۡسَٰنِ إِلَّا ٱلۡإِحۡسَٰنُ٦٠﴾[الرحمن: ۶۰]. «آیا پاداش نیکوکاری جز نیکوکاری است»؟!. سپس به احسان و نیکوکاری مخصوصی که جایگاه بزرگی دارد فرمان داد و آن نیکی کردن با کسی است که با تو بدی کرده است. پس فرمود: ﴿ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ﴾هرگاه کسی از مردم با تو بدی کرد به خصوص کسی که حق بزرگی بر تو دارد همانند خویشاوندان و یاران و امثال آنان، پس اگر با زبان با تو بدی کردند یا کار بدی نسبت به تو روا داشتند، در مقابل با آنها نیکی کن و اگر رابطه خویشاوندی را با تو قطع کردند پیوند خویشاوندی را با تو قطع کردند پیوند خویشاوندی را برقرار بدار. و اگر بر تو ستم کردند آنان را عفو کن. و اگر در حضور تو یا پشت سر تو درباره تو سخنی گفتند، در مقابل چنین مکن، بلکه از آنان درگذر و سخنی نرم با آنان بگوی. و اگر تو را ترک کردند و حرف زدن با تو را ترک گفتند با آنان به زبان خوش سخن بگوی و به آنها سلام کن. پس هرگاه در مقابل بدی آنان نیکی کردی فایده بزرگی عایدت میگردد و آن این است: ﴿فَإِذَا ٱلَّذِی بَیۡنَکَ وَبَیۡنَهُۥ عَدَٰوَةٞ کَأَنَّهُۥ وَلِیٌّ حَمِیمٞ﴾کسیکه میان تو و او دشمنی بوده است به ناگاه چنان میشود که گویا او خویشاوندی مهربان است.
﴿وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِینَ صَبَرُواْ﴾و به این مقام پسندیده نمیرسد مگر کسانی که خود را بر ناگواریها عادت دادهاند و خویشتن را به انجام آنچه خداوند دوست میدارد پایبند نمودهاند. طبیعت انسان اینگونه است که میخواهد در مقابل کسی که بدی میکند بدی کند، و از ا و چشم پوشی ننماید، چه رسد به این که با او نیکی نماید! پس انسان باید صبر ورزد و از دستور پروردگارش اطاعت نماید و از پاداش بزرگ او آگاه شود و باید بداند که بدی کردن در مقابل کسی که بدی کرده است نتیجه و فایدهای ندارد و دشمنی را شدّت میبخشد، و نیکی کردنش با فرد بدکار جایگاه و ارزش او را پایین نمیآورد بلکه هرکس به خاطر خداوند فروتنی و تواضع کند کار او آسان میشود و لذّت این کار را میچشد. ﴿وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٖ﴾و این خوی و عادت پسندیده را نمیپذیرد و بدان نمیرسد مگر کسی که دارای بهرهای بزرگ باشد چون از عادت انسانهای برگزیده است و آدمی به وسیله آن در دنیا و آخرت مقام بلند را به دست میآورد، چرا که یکی از بزرگترین فضایل اخلاقی است.
آیهی ۳۹-۳۶:
﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٣٦﴾[فصلت: ۳۶]. «و هرگاه وسوسهای از شیطان متوجّه تو گردید به خداوند پناه ببر، بیگمان او شنوای داناست».
﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِ ٱلَّیۡلُ وَٱلنَّهَارُ وَٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُۚ لَا تَسۡجُدُواْ لِلشَّمۡسِ وَلَا لِلۡقَمَرِ وَٱسۡجُدُواْۤ لِلَّهِۤ ٱلَّذِی خَلَقَهُنَّ إِن کُنتُمۡ إِیَّاهُ تَعۡبُدُونَ٣٧﴾[فصلت: ۳۷]. «و شب و روز و خورشید و ماه از نشانههای او هستند، برای خورشید و ماه سجده نکنید، بلکه برای خدایی که آنها را افریده است سجده کنید اگر واقعاً او را پرستش میکنید».
﴿فَإِنِ ٱسۡتَکۡبَرُواْ فَٱلَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ یُسَبِّحُونَ لَهُۥ بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَهُمۡ لَا یَسَۡٔمُونَ۩٣٨﴾[فصلت: ۳۸]. «پس اگر (کافران) کفر ورزیدند (چه باک) آنانکه نزد پروردگارت هستند شب و روز او را به پاکی یاد میکنند و آنان خسته نمیشوند».
﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنَّکَ تَرَى ٱلۡأَرۡضَ خَٰشِعَةٗ فَإِذَآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡهَا ٱلۡمَآءَ ٱهۡتَزَّتۡ وَرَبَتۡۚ إِنَّ ٱلَّذِیٓ أَحۡیَاهَا لَمُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰٓۚ إِنَّهُۥ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ٣٩﴾[فصلت: ۳۹]. «و از نشانههای (قدرت) خدا این استکه بیگمان تو زمین را خشکیده میبینی، اما هنگامیکه آب را بر آن فرو فرستیم به جنبش درمیآید و آماسیده میگردد. بیگمان خدایی که این زمین را زنده میگرداند هم او مردگان را زنده میگرداند بیگمان او بر هر چیزی تواناست».
وقتی خداوند بیان کرد که با دشمنان انسی چگونه باید مقابله نمود و اینکه در مقابل بدی آنان باید نیکی کرد، نیز آنچه را به وسیله آن دشمن جنّی دور کرده میشود، بیان کرد. و آن پناه بردن به خدا از شر شیطان است. پس فرمود: ﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ نَزۡغٞ﴾و هرگاه وسوسههای شیطان را در خود احساس نمودی و دریافتی که او دارد شرّ را برایت میآراید و تو را وسوسه میکند تا خیر را انجام ندهی و تو را بر ارتکاب برخی از گناهان تشویق میکند و از تو میخواهد تا از برخی از دستوراتش اطاعت کنی، ﴿فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِ﴾پس با نیازمندی از خدا بخواه تا تو را پناه دهد و از شرّ شیطان مصونت دارد. ﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ﴾بیگمان او شنوای داناست. پس او سخن و تضرّع تو را میشنود و نیازمند بودن تو را میداند.
سپس خداوند متعال بیان کرد که ﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِ﴾از نشانههای او که بر کمال قدرت و نفوذ مشیت و گستردگی فرمانروایی و مهرورزیاش نسبت به بندگان دلالت میکند، و نشانگر این است که او یگانه است وشریکی ندارد، ﴿ٱلَّیۡلُ وَٱلنَّهَارُ﴾شب و روز است که در روز مردم از روشنایی بهرهمند میشوند و کار میکنند و در شب از تاریکی استفاده برده و استراحت میکنند. ﴿وَٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ﴾و خورشید و ماه که زندگی بندگان و منافع جسمی آنان و حیواناتشان جز با این دو تامین نمیشود و منافع بیشمار دیگری را هم دارند. ﴿لَا تَسۡجُدُواْ لِلشَّمۡسِ وَلَا لِلۡقَمَرِ﴾برای خورشید و ماه سجده نکنید چون این دو آفریده شدهاند و مسخّر هستند و تحت تدبیر قرار دارند. ﴿وَٱسۡجُدُواْۤ لِلَّهِۤ ٱلَّذِی خَلَقَهُنَّ﴾و برای خدایی سجده کنید که اینها را آفریده است. یعنی تنها او را پرستش کنید چون او آفریننده بزرگ است، و عبادت دیگر مخلوقات را رها کنید هرچند که این مخلوقات جرم و حجم بزرگی داشته باشند و مصالح و منافع آنها زیاد باشد، چرا که این بزرگی و این منافع را از خود ندارند، بلکه آفرینندهشان اینها را عطا کرده است. ﴿إِن کُنتُمۡ إِیَّاهُ تَعۡبُدُونَ﴾اگر واقعا خدا را میپرستید، پس عبادت و طاعت را خاط او کنید و فقط او را عبادت نمایید.
﴿فَإِنِ ٱسۡتَکۡبَرُواْ﴾پس اگر خود را بزرگتر از آن دیدند که به عبادت پروردگار و پرستش او بپردازند، و تسلیم فرمان او نشدند، (بدانکه) آنان کوچکترین زیانی به خداوند نمیرسانند و خداوند از آنها بینیاز است و او بندگانی گرامی دارد که از فرمان او هرگز سرپیچی نمیکنند و هر آنچه فرمان یابند انجام میدهند. بنابراین فرمود: ﴿فَٱلَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ﴾آنان که نزد پروردگارت هستند که فرشتگان مقربند، ﴿یُسَبِّحُونَ لَهُۥ بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَهُمۡ لَا یَسَۡٔمُونَ﴾شب و روز او را تسبیح میگویند و از آنجا که قوی و نیرومند هستند و انگیزه شدیدی برای عبادت دارند، از پرستش پروردگارشان خسته نمیشوند.
﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنَّکَ تَرَى ٱلۡأَرۡضَ خَٰشِعَةٗ﴾و از نشانههای قدرت خداوند که دالّ بر کمال قدرت اوست و نشانگر آن است که او به تنهایی فرمانروایی میکند این است که زمین را خشکیده و بیگیاه میبینی، ﴿فَإِذَآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡهَا ٱلۡمَآءَ ٱهۡتَزَّتۡ﴾امّا هنگامیکه باران بر آن فرو فرستیم با روییدن گیاهان به جنبش در میآید و گیاهان زیبایی در آن میروید و بندگان و آبادیها به وسیله آن نجات مییابند. ﴿إِنَّ ٱلَّذِیٓ أَحۡیَاهَا لَمُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰٓ﴾بیگمان خداوند که زمین را پس از خشک شدنش زنده و خرم میگرداند همو مردگان را در روز رستاخیز از قبرهایشان بیرون میآورد و زنده میکند. ﴿إِنَّهُۥ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ﴾و او بر هر چیزی تواناست. پس همانطور که او زنده کردن زمین پس از پژمرده شدنش ناتوان نیست، همچنین برای زنده کردن مردگان ناتوان نمیباشد.
آیهی ۴۲-۴۰:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یُلۡحِدُونَ فِیٓ ءَایَٰتِنَا لَا یَخۡفَوۡنَ عَلَیۡنَآۗ أَفَمَن یُلۡقَىٰ فِی ٱلنَّارِ خَیۡرٌ أَم مَّن یَأۡتِیٓ ءَامِنٗا یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۚ ٱعۡمَلُواْ مَا شِئۡتُمۡ إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٌ٤٠﴾[فصلت: ۴۰]. «بیگمان کسانیکه در آیات ما به کژی و باطل میگرایند بر ما پوشیده نخواهند بود. آیا کسیکه در آتش انداخته میشود بهتر است یا کسیکه در نهایت امنیّت و آسایش در روز قیامت (بهسوی حشر و حساب) میآید؟ هرچه میخواهید بکنید و او به آنچه میکنید بیناست».
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِٱلذِّکۡرِ لَمَّا جَآءَهُمۡۖ وَإِنَّهُۥ لَکِتَٰبٌ عَزِیزٞ٤١﴾[فصلت: ۴۱]. «بیگمان کسانیکه قرآن را ـ چون به آنان رسید ـ انکار کردند (به سبب کفرشان مجازات میگردند) و به راستی آن کتابی ارزشمند است».
﴿لَّا یَأۡتِیهِ ٱلۡبَٰطِلُ مِنۢ بَیۡنِ یَدَیۡهِ وَلَا مِنۡ خَلۡفِهِۦۖ تَنزِیلٞ مِّنۡ حَکِیمٍ حَمِیدٖ٤٢﴾[فصلت: ۴۲]. «باطل از هیچ سمت وسو در آن راه نمییابد از (سوی) خداوند فرزانۀ ستوده فرو فرستاده شده است».
الحاد در آیات خدا یعنی تحریف کردن آن به هر صورتی که باشد، چه با انکار آیات و تکذیب پیامبر این تحریف صورت بگیرد، و چه معانی حقیقی و درست آن تحریف گردد، و معانی و مفاهیمی برای آن آورده شود که خداوند آنرا نخواسته است. خداوند کسی را که در آیات او الحاد میورزد تهدید کرده است که او بر خداوند پوشیده نخواهد بود، بلکه خداوند از ظاهر و باطن او آگاه است و او را به سبب الحادش و طبق عملی که کرده است مجازات خواهد کرد. بنابراین فرمود: ﴿أَفَمَن یُلۡقَىٰ فِی ٱلنَّارِ خَیۡرٌ أَم مَّن یَأۡتِیٓ ءَامِنٗا یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ﴾آیا کسی که همانند ملحِدان آیات خدا در آتش انداخته میشود بهتر است یا کسی که در روز قیامت از عذاب الهی ایمن است سزاوار پاداش اوست؟ معلوم است که این یکی بهتر است. وقتی حق از باطل روشن شد و راهی که از عذاب خدا نجات میدهد از راهی که هلاک کننده است مشخص گردید. خداوند فرمود: ﴿ٱعۡمَلُواْ مَا شِئۡتُمۡ﴾هرچه میخواهید بکنید، اگر میخواهید راه هدایت را که به رضایت پروردگارتان و بهشت او منتهی میشود در پیش بگیرید، و اگر میخواهید راه گمراهی را در پیش بگیرید که پروردگارتان را ناخشنود میکند و انسان را به سرای بدبختی میرساند. ﴿إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٌ﴾بیگمان او به آنچه میکنید بیناست، و شما را برحسب اموال و اعمالتان سزا و جزا خواهد داد. همچنان که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَقُلِ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکُمۡۖ فَمَن شَآءَ فَلۡیُؤۡمِن وَمَن شَآءَ فَلۡیَکۡفُرۡ﴾[الکهف: ۲۹]. «و بگو: حق از جانب پروردگارتان است، هرکس میخواهد ایمان بیاورد و هرکس میخواهد کفر بورزد». سپس خداوند متعال فرمود ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِٱلذِّکۡرِ﴾بیگمان کسانی که قرآن کریم را انکار میکنند که همه منافع دینی و دنیوی و اخروی بندگان در آن بیان شده است، و هرکس از آن پیروی نماید ارزش و جایگاهش را بالا میبرد، ﴿لَمَّا جَآءَهُمۡ﴾به هنگامیکه به ایشان میرسد. یعنی هنگامیکه این نعمت بزرگ از سوی پروردگارشان و توسط بهترین و کاملترین انسان بدیشان میرسد، ﴿وَإِنَّهُۥ لَکِتَٰبٌ عَزِیزٞ﴾درحالیکه این قرآن کتابی گرانقدر است و همه صفتهای کمال را در بردارد، اگر کسی بخواهد آن را تحریف کند یا به آن قصد سوء نماید هرگز نخواهد توانست چنین کند، بنابراین فرمود: ﴿لَّا یَأۡتِیهِ ٱلۡبَٰطِلُ مِنۢ بَیۡنِ یَدَیۡهِ وَلَا مِنۡ خَلۡفِهِ﴾باطل از هیچ سمت و سویی به آن راه نمییابد. یعنی هیچ شیطانی از شیطانهای انسی و جنّی نمیتواند به آن نزدیک گردد، و نمیتواند از آن چیزی بدزدد یا چیزی به آن اضافه کند که از آن نیست. قرآن محفوظ است، کلمات و معانی آن محفوظ هستند و کسیکه آن را نازل کرده حفاظت آن را به عهده گرفته است. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّکۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩﴾[الحجر: ۹]. «همانا ما قرآن را فرو فرستاده ایم و بیگمان ما حافظ آن میباشیم». ﴿تَنزِیلٞ مِّنۡ حَکِیمٍ حَمِیدٖ﴾از جانب خداوندی نازل شده است که در آفرینش و اوامرش حکیم است و هرچیزی را در جای مناسب آن قرار میدهد و ستوده است، چون دارای صفا ت و کمال میباشد و دارای عدل و فضل است. پس این قرآن از جانب او فرو فرستاده شده است، بنابراین، مشتمل بر کمال حکمت اوست، و آدمی با چنگ زدن به آن هر منافعی را به دست آورده و هر مفاسدی را از خود دور میکند و او بر این امر ستایش میگردد.
آیهی ۴۳:
﴿مَّا یُقَالُ لَکَ إِلَّا مَا قَدۡ قِیلَ لِلرُّسُلِ مِن قَبۡلِکَۚ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغۡفِرَةٖ وَذُو عِقَابٍ أَلِیمٖ٤٣﴾[فصلت: ۴۳]. «به تو چیزی گفته نمیشود جز آنچه به پیامبران پیش از تو گفته شده است، بیگمات پروردگارت همآمرزش و همکیفری دردناک دارد».
﴿مَّا یُقَالُ لَکَ إِلَّا مَا قَدۡ قِیلَ لِلرُّسُلِ مِن قَبۡلِکَ﴾ای پیامبر! سخنانی که تکذیب کنندگان و محالفانت به تو میگویند از نوع همان سخنانی است که به پیامبران پیش از تو گفته شده است. بلکه گاهی مخالفان همه یک سخن را میگویند. برای نمونه همهی امّتهای تکذیب کننده، از این که پیامبران به یگانه پرستی فرا میخواندند تعجّب میکردند و این را با هر راهی که میتوانستند رد میکردند. و اینکه میگفتند: ﴿مَآ أَنتُمۡ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا﴾[یس: ۱۵]. «شما جز انسانهایی همانند ما نیستند». و اینکه به پیامبران معجزاتی را پیشنهاد میکردند که آوردن و ارائه نمودن آن معجزات بر پیامبران لازم نیست، و امثال این. پس، از آنجا که دلهایشان در کفر ورزیدن تشابه پیدا کرد، گفتههایشان نیز همگون شد. پیامبران در برابر اذیت و آزار و تکذیبشان صبر کردند، پس تو هم به شکیبایی کن همانطور که پیامبرانی که پیش از تو بودند شکیبایی ورزیدند.
سپس آنها را به توبه کردن و فراهم آوردن اسباب آمرزش فراخواند و آنانرا از ادامه دادن گمراهی برحذر داشت و فرمود: ﴿إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغۡفِرَةٖ﴾بیگمان پروردگارت دارای آمرزش بزرگی است و همه گناهان کسی را که دست کشیده و بازگشته است، میآمرزد. ﴿وَذُو عِقَابٍ أَلِیمٖ﴾و دارای عذابی دردناک است برای کسی که بر گناه اصرار ورزد و در برابر برگشتن به سوی خدا استکبار ورزد.
آیه ۴۴:
﴿وَلَوۡ جَعَلۡنَٰهُ قُرۡءَانًا أَعۡجَمِیّٗا لَّقَالُواْ لَوۡلَا فُصِّلَتۡ ءَایَٰتُهُۥٓۖ ءَا۬عۡجَمِیّٞ وَعَرَبِیّٞۗ قُلۡ هُوَ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ هُدٗى وَشِفَآءٞۚ وَٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ فِیٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٞ وَهُوَ عَلَیۡهِمۡ عَمًىۚ أُوْلَٰٓئِکَ یُنَادَوۡنَ مِن مَّکَانِۢ بَعِیدٖ٤٤﴾[فصلت: ۴۴]. «و اگر آنرا قرآنی به غیر زبان عربی قرار میدادیم حتماً میگفتند: چرا آیههایش تفصیل (و روشن) نشدهاند؟ آیا (قرآن) به زبان غیر عربی (نازل میشود) و (پیامبر یک مرد) عربی (میباشد)؟ بگو: قرآن برای مؤمنان مایۀ راهنمایی و بهبودی است و کسانیکه ایمان نمیآورند در گوشهایشان سنگینی است و آن (قرآن) بر آنان مایۀ بیبصیرتی است. اینان از دور ندا داده میشوند».
خداوند متعال از فضل و کرم خویش خبر میدهد که کتابی به زبان عربی بر پیامبر عربی و به زبان قومش نازل کرده است تا پیامبر برایشان بیان کند. و این باعث میشود تا آنها بیشتر به آن تّوجه نمایند و آن را فراگیرند وتسلیم آن شوند. و اگر قرآن به زبان غیرعربی نازل میشد تکذیب کنندگان اعتراض میکردند و میگفتند: ﴿لَوۡلَا فُصِّلَتۡ ءَایَٰتُهُ﴾چرا آیات آن تبیین نشده و توضیح داده نشده است؟ ﴿ءَا۬عۡجَمِیّٞ وَعَرَبِیّٞ﴾چگونه محمّد عرب است (و) کتاب او به زبان غیرعربی است؟ این (با عقل) جور در نمیآید. پس خداوند هر چیزی را که در آن کوچکترین شبههای برای اهل باطل درباره کتابش ایجاد کند دور نموده و نفی کرده و قرآن را به همه آن صفاتی متصف نموده است که ایجاب میکند آنها تسلیم فرمان آن شوند. ولی مومنان توفیق یافتند و از قرآن بهرهمند شدند و مقامشان بالا رفت. اما دیگران وضعیتی متفاوت دارند. بنابراین فرمود: ﴿قُلۡ هُوَ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ هُدٗى وَشِفَآءٞ﴾بگو: قرآن برای مومنان مایه هدایت و بهبودی است و آنها را به راه درست و صراط مستقیم راهنمایی میکند. به آنها دانشهای مفیدی میآموزد که به وسیله آن هدایت کامل به دست میآید. نیز بیماریهای جسمی و قلبی را شفا میدهد، چون قرآن از کردارها و رفتارهای زشت نهی میکند و آدمی را به توبه واقعی که گناهان را میزداید و دلها را شفا میدهد تشویق مینماید. ﴿وَٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ فِیٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٞ﴾و کسانیکه به قرآن ایمان نمیآورند در گوشهایشان سنگینی و کری است، به گونهای که آنرا نمیشنوند و از آن روی میگردانند. ﴿وَهُوَ عَلَیۡهِمۡ عَمًى﴾و مایۀ کوری چشمان آنان است. یعنی به وسیلۀ آن راه هدایت را نمیبینند و با آن راهیاب نمیگردند و چیزی جز گمراهی به آنها نمیافزاید، چون آنها حق را نپذیرفتند، پس کوری بر کوریشان و گمراهی بر گمراهیشان افزوده گردید. ﴿أُوْلَٰٓئِکَ یُنَادَوۡنَ مِن مَّکَانِۢ بَعِیدٖ﴾اینان بهسوی ایما فرا خوانده میشوند امّا اجابت نمیکنند، همانند کسی که از دور صدا زده میشود ولی صدای ندا دهنده را نمیشنود و پاسخ صدا زننده را نمیدهد. منظور این است کسانی که به قرآن ایمان نمیآورند از هدایت و رهنمود آن بهرهمند نمیشوند و به وسیله نور آن چیزی را نمیبینند و هیچ خیری را از آن به دست نمیآورند، چون آنان درهای هدایت را به سبب رویگردانی و کفرورزیشان به روی خود بستهاند.
آیهی ۴۶-۴۵:
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ فَٱخۡتُلِفَ فِیهِۚ وَلَوۡلَا کَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّکَ لَقُضِیَ بَیۡنَهُمۡۚ وَإِنَّهُمۡ لَفِی شَکّٖ مِّنۡهُ مُرِیبٖ٤٥﴾[فصلت: ۴۵]. «و بهراستی به موسی کتاب (آسمانی) دادیم آنگاه در آن اختلاف شد، و اگر سخن پروردگارت از پیش بر این نرفته بود همانا درمیان ایشان داوری میگردید و آنان از آن (قرآن) در شکی قوی هستند».
﴿مَّنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ أَسَآءَ فَعَلَیۡهَاۗ وَمَا رَبُّکَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِیدِ٤٦﴾[فصلت: ۴۶]. «هرکس کار نیکی انجام دهد به سود خود اوست و هرکس کار بدی بکند به زیان خود میکند و پروردگارت در حق بندگان ستمکار نیست».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ﴾و به راستی به موسی کتاب آسمانی دادیم همانطور که به تو کتاب آسمانی دادهایم، و مردم آنچه را با تو کردند با او نیز کردند، در کتاب اختلاف کردند، و برخی به آن ایمان آورده و هدایت یافتند و از آن بهرهمند شدند و برخی نیز آنرا تکذیب کردند و از آن استفاده نبردند. و اگر بردباری خدا نبود و حکم او از پیش بر این نرفته بود که عذاب را تا مدتّی معین به تاخیر اندازد و از آن مّدت پس و پیش نشود، ﴿لَقُضِیَ بَیۡنَهُمۡ﴾به محض اینکه میان مومنان و کافران جدایی انداخته شود، میان آنان داوری میکرد مبنی بر هلاک شدن فوری کافران، چون سبب هلاکت بر آنها واجب است و قطعی گردیده بود. ﴿وَإِنَّهُمۡ لَفِی شَکّٖ مِّنۡهُ مُرِیبٖ﴾و شک و تردید، آنها را به شدت پریشان و مضطرب کرده بود بنابراین آن را تکذیب کرده و انکار نمودند.
﴿مَّنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِنَفۡسِهِ﴾هرکس کار شایستهای بکند به سود خود اوست و پاداش و فایده کار نیک در دنیا و آخرت به خود او میرسد. کار شایسته هر آن کاری است که خدا و پیامبرش به انجام آن فرمان دادهاند. ﴿وَمَنۡ أَسَآءَ فَعَلَیۡهَا﴾و هرکس کار بدی بکند به زیان خود اوست و زیان و کیفر آن کار در دنیا و آخرت به او میرسد. در اینجا آدمی به انجام کار خیر و ترک نمودن کار بد تشویق شده است، و بیان شده که عاملان و انجام دهندگان از کارهای نیک خود بهره میبرند و هرکس که کار بد انجام دهد زیانمند میشود و هیچکس بار گناه دیگری را به دوش نمیگیرد. ﴿وَمَا رَبُّکَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِیدِ﴾و پروردگارت هیچ ستمی به بندگان نمیکند به گونهای که گناهان بیشتری را بر دوش آنان بگذارد.
آیهی ۴۸-۴۷:
﴿إِلَیۡهِ یُرَدُّ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِۚ وَمَا تَخۡرُجُ مِن ثَمَرَٰتٖ مِّنۡ أَکۡمَامِهَا وَمَا تَحۡمِلُ مِنۡ أُنثَىٰ وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلۡمِهِۦۚ وَیَوۡمَ یُنَادِیهِمۡ أَیۡنَ شُرَکَآءِی قَالُوٓاْ ءَاذَنَّٰکَ مَامِنَّا مِن شَهِیدٖ٤٧﴾[فصلت: ۴۷]. «آگاهی از وقوع (زمان) قیامت به خدا باز میگردد، و هیچ میوهای از غلاف خود بیرون نمیآید و هیچ مادّهای باردار نمیگردد و وضع حمل نمیکند مگر با علم و اطلاع او، و روزیکه آنانرا ندا میدهد: شرکا(ییکه برای) من (میپنداشتید) کجایند؟ میگویند: به تو خبر دادیم که از ما کسی گواهی نمیدهد».
﴿وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَدۡعُونَ مِن قَبۡلُۖ وَظَنُّواْ مَا لَهُم مِّن مَّحِیصٖ٤٨﴾[فصلت: ۴۸]. «و آنچه را که از پیش به نیایش میخواندند از دیدشان ناپدید میشود و یقین پیدا میکنند که هیچ راه رهایی ندارند».
در اینجا از گستردگی علم و آگاهی خداوند و مختص بودن علم قیامت به او خبر داده شده است و اینکه کسی از آن آگاه نیست. پس فرمود: ﴿إِلَیۡهِ یُرَدُّ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ﴾تمامی مخلوقات آگاهی از وقوع زمان قیامت را به خدا باز میگردانند و همه به ناتوانی و عدم آگاهی خویش از آن اعتراف مینمایند، پیامبران و فرشتگان و دیگران. ﴿وَمَا تَخۡرُجُ مِن ثَمَرَٰتٖ مِّنۡ أَکۡمَامِهَا﴾و هیچ میوهای از غلاف خود بیرون نمیآید و این میوه همه درختانی را که در شهرها و بیابانیها هستند شامل میشود. پس میوه هیچ درختی از غلافش بیرون نمیآید مگر اینکه خداوند آنرا کاملا و به طور مشروح میداند. ﴿وَمَا تَحۡمِلُ مِنۡ أُنثَىٰ﴾و هیچ مادّهای از انسان و دیگر حیوانات بازدار نمیگردد، ﴿وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلۡمِهِ﴾و وضع حمل نمیکند مگر با علم و اطلاع او. پس چگونه مشرکان چیزهایی را با خداوند برابر نمودهاند که هیچ علم و آگاهی و شنوایی و بینایی ندارند؟! ﴿وَیَوۡمَ یُنَادِیهِمۡ أَیۡنَ شُرَکَآءِی﴾و در روز قیامت خداوند کسانی را که انبازهایی شریک او ساختهاند سرزنش و توبیخ نموده و برای اینکه دروغشان آشکار گردد آنانرا صدا میزند (و میفرماید:) کجایند شریکانی که شما گمان بردید شریکان من هستند و آنها را پرستش نمودید و بر این امر مجادله ورزیدید و به خاطر آنها با پیامبران دشمنی نمودید؟! ﴿قَالُوٓاْ ءَاذَنَّٰکَ مَامِنَّا مِن شَهِیدٖ﴾و درحالیکه به باطل بودن آنها و مشارکتشان با خدا اقرار مینمایند، میگویند: پروردگارا! ما تو را خبر دادیم، و گواه باش که هیچکس از ما به صحت و درستی معبود بودن و شریک بودن آنها گواهی نمیدهد. پس همه ما اکنون به باطل بودن عبادت آنها اذعان کرده و از آنها بیزاری جستهایم. بنابراین فرمود: ﴿وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَدۡعُونَ مِن قَبۡلُ﴾و آنچه را که به جای خداوند به فریاد میخواندند و میپرستیدند از دیدشان ناپدید میشود. یعنی عقاید و اعمالشان که عمری را در پرستش غیرخداوند گذرانده و گمان بردند به آنها فایده میرساند و عذاب را از آنها دور مینماید و برایشان نزد خدا شفاعت میکند، از دست میدهند و اثری از آن میبینند. پس تلاش آنها ناکام گردد و گمانشان پوچ شود و شریکانی که برای خدا مقّرر میکردند برایشان کاری نمیکنند. ﴿وَظَنُّواْ مَا لَهُم مِّن مَّحِیصٖ﴾و در این حالت یقین پیدا میکنند که آنها هیچ راه نجات و هیچ فریادرس و پناهگاهی ندارند. پس این عاقبت و سرانجام کسی است که غیر خدا را شریک خداوند نموده است، و خداوند سرانجام آنها را برای بندگانش بیان نموده تا از شرک بپرهیزند.
آیهی ۵۱-۴۹:
﴿لَّا یَسَۡٔمُ ٱلۡإِنسَٰنُ مِن دُعَآءِ ٱلۡخَیۡرِ وَإِن مَّسَّهُ ٱلشَّرُّ فَیَُٔوسٞ قَنُوطٞ٤٩﴾[فصلت: ۴۹]. «انسان از طلب خیر خسته نمیشودد، و اگر گزندی به او برسد مأیوس و ناامید است».
﴿وَلَئِنۡ أَذَقۡنَٰهُ رَحۡمَةٗ مِّنَّا مِنۢ بَعۡدِ ضَرَّآءَ مَسَّتۡهُ لَیَقُولَنَّ هَٰذَا لِی وَمَآ أَظُنُّ ٱلسَّاعَةَ قَآئِمَةٗ وَلَئِن رُّجِعۡتُ إِلَىٰ رَبِّیٓ إِنَّ لِی عِندَهُۥ لَلۡحُسۡنَىٰۚ فَلَنُنَبِّئَنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِمَا عَمِلُواْ وَلَنُذِیقَنَّهُم مِّنۡ عَذَابٍ غَلِیظٖ٥٠﴾[فصلت: ۵۰]. «و اگر پس از رنجی که به او رسیده است از سوی خود رحمتی به او بچشانیم قطعاً خواهد گفت: این حق من است و گمان نمیبرم قیامت برپا شود و اگر (به فرض اینکه) بهسوی پروردگارم بازگردانده شوم، حتماً در پیشگاه او دارای مقام و منزلت خوبی هستم. پس بیگمان کافران را به آنچه کردهاند خبر خواهیم داد و حتماً عذاب سخت و زیادی را به ایشان میچشانیم».
﴿وَإِذَآ أَنۡعَمۡنَا عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ أَعۡرَضَ وَنََٔابِجَانِبِهِۦ وَإِذَا مَسَّهُ ٱلشَّرُّ فَذُو دُعَآءٍ عَرِیضٖ٥١﴾[فصلت: ۵۱]. «هنگامیکه ما به انسان نعمت دهیم رویگردان میشود و تکبّر میورزد و هرگاه رنج و بلایی به او برسد بسیار دعا میکند».
در اینجا از طبیعت انسان خبر میدهد که نه بر خیر صبر دارد و نه بر شر، مگر کسی که خداوند او را از این حالت بیرون برده و به حالت کمال رسانده باشد. پس فرمود: ﴿لَّا یَسَۡٔمُ ٱلۡإِنسَٰنُ مِن دُعَآءِ ٱلۡخَیۡرِ وَإِن﴾انسان از دعا کردن به درگاه خداوند و خواستن موفقّیت و دارایی و فرزند و دیگر خواستههای دنیا خسته نمیشود و همواره از خدا میطلبد، به گونهای که نه به کم قانع میشود و نه به زیاد، و اگر دنیا را نیز به دست آوَرَد همواره بیشتر میطلبد. ﴿وَإِن مَّسَّهُ ٱلشَّرُّ فَیَُٔوسٞ قَنُوطٞ﴾و اگر امر ناخوشایندی چون بیماری و فقر و انواع مصیبتها به او برسد از رحمت خداوند نا امید میگردد و گمان میبرد که این بلا او را هلاک و نابود خواهد کرد. و به خاطر اینکه کارها برخلا آنچه که دوست دارد پیش میروند، مضطرب و نگران میشود. مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، که اینان هرگاه به ایشان خیر و نعمت و امر دوست داشتنی برسد شکر خداوند را به جای میآورند، و میترسند که مبادا نعمتهایی که خداوند به آنها داده، استدراج و مهلت دادن باشد. و اگر مصیبت و گزندی به جان و مال و فرزندانشان برسد صبر میکنند و از فضل پروردگارشان مایوس نمیشوند.
سپس خداوند متعال فرمود: ﴿وَلَئِنۡ أَذَقۡنَٰهُ رَحۡمَةٗ مِّنَّا﴾و انسانی که از طلب خیر خسته نمیشود، اگر گزند و بلایی به او برسد نا امی میگردد، و اگر بعد از آن گزند و بلا رحمتی به او بچشانیم و اگر بعد از آن گزند و بلا رحمتی به او بچشانیم به این صورت که خداوند بیماریاش را شفا بدهد یا فقر او را برطرف کند و توانگرش نماید شکر خدا را به جای نمیآورد، بلکه تعّدی و سرکشی میکند و میگوید: ﴿هَٰذَا لِی﴾این نعمت که به من رسیده بدان خاطر است که من سزاوار آن هستم. ﴿وَمَآ أَظُنُّ ٱلسَّاعَةَ قَآئِمَةٗ﴾و گمان نمیبرم قیامت برپا شود. و او با این سخنان، رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ را انکار میکند و نعمت و رحمت خدا را که خداوند به او داده است سپاس نمیگزارد. ﴿وَلَئِن رُّجِعۡتُ إِلَىٰ رَبِّیٓ إِنَّ لِی عِندَهُۥ لَلۡحُسۡنَىٰ﴾و به فرض این که قیامت بیاید و من به نزد پروردگارم بازگردم همانا نزد او جایگاه خوبی خواهم داشت. پس همانطور که در دنیا از نعمت بهرهمند بودهام، در آخرت نیز از نعمت بهرهمند خواهم بود. و این از بزرگترین جسارت در حق خدا، و نسبت دادن چیزهایی به اوست که هیچ آگاهی نسبت به آن ندارد. بنابراین خداوند و او را تهدید کرد و فرمود: ﴿فَلَنُنَبِّئَنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِمَا عَمِلُواْ وَلَنُذِیقَنَّهُم مِّنۡ عَذَابٍ غَلِیظٖ﴾بیگمان کافران را به آنچه کردهاند خبر خواهیم داد و حتما عذاب سخت و زیادی را به ایشان میچشانیم. ﴿وَإِذَآ أَنۡعَمۡنَا عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ أَعۡرَضَ وَنََٔابِجَانِبِهِ﴾و هنگامیکه ما به انسان نعمت دهیم از قبیل سلامتی یا روزی و غیره از پروردگارش و شکرگزاری برای او روی گردان میشود و با خودپسندی و تکبّر شانهها را بالا میزند. ﴿وَإِذَا مَسَّهُ ٱلشَّرُّ فَذُو دُعَآءٍ عَرِیضٖ﴾و هرگاه رنج و بلایی به او برسد و بیماری یا فقر یا بلایی به او دست دهد به خاطر بیصبریاش بسیار دعا میکند.پس نه در سختیها صبر و شکیبایی دارد و نه در راحتی و آسایش شکر میگزارد. به جز کسی که خداوند او را هدایت کرده و بر او منّت نهاده است.
آیهی ۵۴-۵۲:
﴿قُلۡ أَرَءَیۡتُمۡ إِن کَانَ مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ ثُمَّ کَفَرۡتُم بِهِۦ مَنۡ أَضَلُّ مِمَّنۡ هُوَ فِی شِقَاقِۢ بَعِیدٖ٥٢﴾[فصلت: ۵۲]. «(ای پیامبران) بگو: به من خبر دهید اگر این (قرآن) از سوی خداوند آمده باشد و آنگاه شما به آن ایمان نداشته باشید چه کسی گمراهتر خواهد بود از آن کسیکه سخت (با حق) در مبارزه و مقابله باشد».
﴿سَنُرِیهِمۡ ءَایَٰتِنَا فِی ٱلۡأٓفَاقِ وَفِیٓ أَنفُسِهِمۡ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّۗ أَوَ لَمۡ یَکۡفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُۥ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ شَهِیدٌ٥٣﴾[فصلت: ۵۳]. «به زودی نشانههای خود را در کرانههای عالم و (هم) در نفس خودشان به آنان نشان خواهیم داد تا برای ایشان روشن شود که آن حق است. آیا کافی نیست اینکه پروردگارت بر هر چیزی حاضر و گواه است»؟.
﴿أَلَآ إِنَّهُمۡ فِی مِرۡیَةٖ مِّن لِّقَآءِ رَبِّهِمۡۗ أَلَآ إِنَّهُۥ بِکُلِّ شَیۡءٖ مُّحِیطُۢ٥٤﴾[فصلت: ۵۴]. «آگاه باشید که آنان دربارۀ ملاقات پروردگارشان در شک و تردیدند! هان بدانید که او (خدا) به همه چیز احاطه دارد».
﴿قُلۡ أَرَءَیۡتُمۡ إِن کَانَ مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ﴾ای پیامبر! به کسانی که قرآن را تکذیب میکنند و به سوی ناسپاسی و کفر میشتابند بگو: به من خبر دهید اگر این قرآن از سوی خداوند آمده باشد و در آن هیچ شک و تردیدی وجود نداشته باشد، ﴿ثُمَّ کَفَرۡتُم بِهِۦ مَنۡ أَضَلُّ مِمَّنۡ هُوَ فِی شِقَاقِۢ بَعِیدٖ﴾آنگاه شما به آن کفر ورزید چه کسی گمراهتر خواهد بود از کسی که همواره با آن در ستیز و مبارزه است؟ یعنی به خاطر مخالفت با خدا و پیامبرش همواره در ستیز قرار دارد. چون حق و راه درست برایتان روشن گردیده است، امّا از آن منحرف میشوید و بهسوی حق نمیروید، بلکه راه باطل و جهالت را در پیش میگیرید. پس شما گمراهترین و ستمکارترین مردم هستید.
اگر در درستی و حقیقت آن شک دارید خداوند دلایل و نشانههایش را به شما ارائه میدهد. خداوند متعال فرمود: ﴿سَنُرِیهِمۡ ءَایَٰتِنَا فِی ٱلۡأٓفَاقِ﴾ما نشانههای خود را در کرانههای عالم به آنها نشان خواهیم داد مانند نشانههایی که در آسمان و زمین است و حوادث بزرگی که خداوند پدید میآورد و برای صاحب بصیرت نشانه حق است و بر حق دلالت مینماید. ﴿وَفِیٓ أَنفُسِهِمۡ﴾و آیات خود را در خودشان به آنان مینمایانیم که جسمهایشان مشتمل بر نشانهها و صنعت شگفتانگیز خداست و قدرت آشکار او در آن مشاهده میگردد. نیز آیات خود را مبنی بر نازل شدن عقوبات و بلاهای سنگینی بر تکذیب کنندگان و آیات دالّ بر یاری مومنان نشان میدهیم. ﴿حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ﴾تا از روی این آیات برای ایشان روشن و آشکار گردد که آن حق است و آنچه در بردارد حق میباشد و هیچ شک و تردیدی را نمیپذیرد.
خداوند نشانههایی را به بندگانش نشان داده که به وسیله آن حق روشن شده است و خداوند هرکس را که بخواهد توفیق میدهد تا ایمان بیاورد و هرکس را که بخواهد خوار میگرداند. ﴿أَوَ لَمۡ یَکۡفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُۥ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ شَهِیدٌ﴾و آیا برای حقّانیت قرآن و راستگو بودن کسیکه آنرا آورده این کافی نیست که خداوند بر این امر گواهی دهد؟! خداوند که راستگوترین شاهد است به صورت قولی بر راستگو بودن و این کمک نمودن متضمن آن شهادت قولی است و صحت آنرا برای کسانیکه در آن شک و تردید دارند اثبات مینماید.
﴿أَلَآ إِنَّهُمۡ فِی مِرۡیَةٖ مِّن لِّقَآءِ رَبِّهِمۡ﴾هان بدانید که آنان در مورد رستاخیز و قیامت شک دارند و آنها فکر میکنند جهان فقط همین دنیاست و دنیایی دیگر وجود ندارد، بنابراین، برای آخرت نکوشیده و به آن توجه ننمودهاند. ﴿أَلَآ إِنَّهُۥ بِکُلِّ شَیۡءٖ مُّحِیطُۢ﴾هان بدانید که علم و قدرت و توانایی او همه چیز را در بر گرفته است!.
پایان تفسیر سورهی فصلت
مکی و ۵۹ آیه است.
آیهی ۱۶-۱:
﴿حمٓ١﴾[الدخان: ۱]. «حا، میم».
﴿وَٱلۡکِتَٰبِ ٱلۡمُبِینِ٢﴾[الدخان: ۲]. «سوگند به کتاب روشن و روشنگر».
﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِی لَیۡلَةٖ مُّبَٰرَکَةٍۚ إِنَّا کُنَّا مُنذِرِینَ٣﴾[الدخان: ۳]. «بدون شک ما آنرا در شبی خجسته نازل کردهایم و ما همواره بیمدهنده بودهایم».
﴿فِیهَا یُفۡرَقُ کُلُّ أَمۡرٍ حَکِیمٍ٤﴾[الدخان: ۴]. «هرکار استواری در آن (شب) بیان و مقرّر میگردد».
﴿أَمۡرٗا مِّنۡ عِندِنَآۚ إِنَّا کُنَّا مُرۡسِلِینَ٥﴾[الدخان: ۵]. «کاری که از سوی ما صادر و بدان دستور داده شده است. بیگمان ما فرستنده بودهایم».
﴿رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّکَۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٦﴾[الدخان: ۶]. «(این کار) به خاطر رحمتی از سوی پروردگارت است، بیگمان او شنوای داناست».
﴿رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَآۖ إِن کُنتُم مُّوقِنِینَ٧﴾[الدخان: ۷]. «پروردگار آسمانها و زمین و آنچه بین آن دو است اگر اهل یقین هستید».
﴿لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ یُحۡیِۦ وَیُمِیتُۖ رَبُّکُمۡ وَرَبُّ ءَابَآئِکُمُ ٱلۡأَوَّلِینَ٨﴾[الدخان: ۸]. «معبود به حقّی جز او نیست و اوست که زنده میگرداند و میمیراند و پروردگار شما و پروردگار پدران پیشین شماست».
﴿بَلۡ هُمۡ فِی شَکّٖ یَلۡعَبُونَ٩﴾[الدخان: ۹]. «بلکه آنان در شکاند و سرگرمند».
﴿فَٱرۡتَقِبۡ یَوۡمَ تَأۡتِی ٱلسَّمَآءُ بِدُخَانٖ مُّبِینٖ١٠﴾[الدخان: ۱۰]. «پس چشم به راه روزی باش که آسمان دور آشکاری را پدیدار میکند».
﴿یَغۡشَى ٱلنَّاسَۖ هَٰذَا عَذَابٌ أَلِیمٞ١١﴾[الدخان: ۱۱]. «مردم را فرو میپوشاند، این عذابی دردناک است».
﴿رَّبَّنَا ٱکۡشِفۡ عَنَّا ٱلۡعَذَابَ إِنَّا مُؤۡمِنُونَ١٢﴾[الدخان: ۱۲]. «پروردگارا! عذاب را از ما دور دار، همانا ما ایمان آورندگانیم».
﴿أَنَّىٰ لَهُمُ ٱلذِّکۡرَىٰ وَقَدۡ جَآءَهُمۡ رَسُولٞ مُّبِینٞ١٣﴾[الدخان: ۱۳]. «چگونه آنان را پند باشد درحالیکه پیامبری بیانکننده به نزد آنان آمده بود».
﴿ثُمَّ تَوَلَّوۡاْ عَنۡهُ وَقَالُواْ مُعَلَّمٞ مَّجۡنُونٌ١٤﴾[الدخان: ۱۴]. «آنگاه از او رویگرداندند و گفتند: او دیوانهای آموخته شده است».
﴿إِنَّا کَاشِفُواْ ٱلۡعَذَابِ قَلِیلًاۚ إِنَّکُمۡ عَآئِدُونَ١٥﴾[الدخان: ۱۵]. «بهراستی ما اندکی عذاب را دور میسازیم ولی شما به (کفر) باز خواهید گشت».
﴿یَوۡمَ نَبۡطِشُ ٱلۡبَطۡشَةَ ٱلۡکُبۡرَىٰٓ إِنَّا مُنتَقِمُونَ١٦﴾[الدخان: ۱۶]. «روزی که به گرفتنی بزرگ فرو گیریم، بیگمان ما انتقام خواهیم گرفت».
در اینجا به وسیله قرآن بر قرآن سوگند یاد شده است، پس (خداوند) به کتابی که بیانگر و روشنگر هر آن چیزی است که به بیان آن نیاز است، سوگند خورده که آنرا ﴿فِی لَیۡلَةٖ مُّبَٰرَکَةٍ﴾در شبی دارای خیر و برکت فراوان نازل کرده است، و آن شب قدر است که از هزار ماه بهتر است. پس بهترین کلام در بهترین و برترین شبها و روزها بر برترین انسانها با زبان شیوهای عربی نازل شده است تا با آن قومی بیم داده شوند که جاهلیت از هر جهت آنها را فرا گرفته و شقاوت بر آنها غلبه یافته است تا در پرتو روشنایی آن حرکت کنند و از هدایت آن بهرهمند شوند و به دنبال آن حرکت نمایند. آنگاه خبر دنیا و آخرت را به دست آورند. بنابراین فرمود: ﴿إِنَّا کُنَّا مُنذِرِینَ﴾ما همواره بیمدهنده بودهایم.
﴿فِیهَا یُفۡرَقُ کُلُّ أَمۡرٍ حَکِیمٍ٤﴾در آن شب که قرآن نازل شده است هر فرمان تقدیری و تشریعی خداوند پایان مییابد و مشخّص میگردد. و این فیصله یافتن و نوشتن که در شب قدر انجام میگیرد یکی از فیصله یافتنها و نوشتههایی است که نوشته میشود و مشخّص میگردد و با کتاب اوّل که خداوند در آن تقدیرهای خلایق و اجلها و روزیهایشان و اعمال و احوالشان را نوشته است مطابق است. سپس خداوند متعال فرشتگان خود را مأمور نموده که آنچه را بر بنده میآید بنویسند در حالی که بنده در شکم مادرش میباشد. سپس بعد از آمدن او به دنیا «کراما کاتبین» را بر آنها گماشته است تا اعمال آنان را ثبت و ضبط نمایند سپس خداوند متعال در شب قدر هر آنچه را که در طول سال انجام میپذیرد مقدّر و اندازهگیری مینماید.
و همهی اینها از کمال دانش و حکمت و توجه او به آفریدههایش میباشد. ﴿أَمۡرٗا مِّنۡ عِندِنَآ﴾این امر و فرمان استوار، فرمانی است که از سوی ما صادر شده است ﴿إِنَّا کُنَّا مُرۡسِلِینَ﴾بدون شک ما پیامبران را فرستادیم و کتابها را نازل کردیم، وپیامبران دستورات خداوند را میرسانند و به آنچه مقدر نموده خبر میدهند. ﴿رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّکَ﴾فرستادن پیامبران و نازل کردن کتابها که برترین آنها قرآن میباشد رحمتی است از سوی پروردگار بندگان برای بندگان. پس خداوند هیچ رحمتی بزرگتر از این به بندگان نداده که آنها را توسط کتابها و پیامبران هدایت نموده است. و هر خیری که در دنیا و آخرت به دست میآورند به خاطر این است.
﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ﴾همانا او صداها را میشنود و همهی امور ظاهر و باطن را میداند. و خداوند نیاز مبرم بندگان را به کتابها و پیامبرانش میدانسته است، از این رو با دادن این چیزها به آنان، آنها را مورد رحمت خویش قرار داد و بر آنها منّت گذارد. پس ستایش و منّت و احسان از آن اوست.
﴿رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَآۖ إِن کُنتُم مُّوقِنِینَ٧﴾پروردگار آسمانها و زمین و آن چه بین آن دو است میباشد. یعنی آفرینندهی آنها و تدبیر کنندهی امورشان است اگر شما باور دارید. پس بدانید که پروردگار مخلوقات، معبود به حق آنهاست. بنابراین فرمود: ﴿لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾هیچ معبود حقی جز او نیست، ﴿یُحۡیِۦ وَیُمِیتُ﴾تنها اوست که میمیراند و زنده میگرداند و شما را پس از مرگتان گرد خواهد آورد و آن گاه طبق عملتان شما را سزا و جزا میدهد، پس اگر عملتان خوب باشد به شما پاداش نیک میدهد و گر بد باشد به شما سزای بد میدهد ﴿رَبُّکُمۡ وَرَبُّ ءَابَآئِکُمُ ٱلۡأَوَّلِینَ﴾پروردگار شما و پروردگار پدران پیشین شماست. یعنی پروردگار اولین و آخرین است، آنها را با نعمتهای خویش پرورش داده و رنجها را از آنان دور کرده است.
خداوند طوری بر ربوّبیت و الوّهیت خود تاکید کرد که باعث علم کامل آدمی میشود و هیچ شک و تردیدی برای او باقی نمیماند. با این حال خبر داد که کافران با وجود چنین وضوحی ﴿فِی شَکّٖ یَلۡعَبُونَ﴾در شک و شبهات فرو رفته و از آنچه که برای آن آفریده شدهاند غافل مانده و به کارهای بیهودهای که از آن چیزی جز زیان عادیشان نمیگردد مشغول شدهاند.
﴿فَٱرۡتَقِبۡ یَوۡمَ تَأۡتِی ٱلسَّمَآءُ بِدُخَانٖ مُّبِینٖ١٠ یَغۡشَى ٱلنَّاسَۖ هَٰذَا عَذَابٌ أَلِیمٞ١١﴾پس منتظر عذاب آنها باش، چون وقت آن نزدیک شده و فرا رسیده است، روزی که آسمان دود آشکاری را پدیدار میکند و این دود همهی مردم را فرا میگیرد و به آنها گفته میشود: این عذابی دردناک است.
مفسّران دربارهی مراد از این دود اختلاف کردهاند، گفته شده است که این همان دودی است که مجرمان را به هنگامیکه در روز قیامت به نزدیک آتش برده میشوند فرا میگیرد. و خداوند به پیامبرش دستور داده تا برای آنها منتظر همان روز باشد. و این معنی را این امر تاکید مینماید که طریقه و روش قرآن در تهدید کردنِ کافران و مهلت دادن به آنها اینگونه است و آنها را از آن روز و عذابش میترساند و مومنان و پیامبران را دلجویی میدهد که کسانی که آنها را اذیت و آزار میرساند، باید منتظر آن روز باشند.
و نیز موید آن است که خداوند در این آیه فرموده است: ﴿أَنَّىٰ لَهُمُ ٱلذِّکۡرَىٰ وَقَدۡ جَآءَهُمۡ رَسُولٞ مُّبِینٞ١٣﴾چگونه یادآوری برای آنان فایدهای دارد؟ درحالیکه پیامبری بیانگر نزد آنان آمده است. و این در روز قیامت به کافران گفته میشود، آنگاه که آنها درخواست میکنند که به دنیا باز گردند: زمان بازگشت تمام شده است.
و گفته شده: منظور چیزی است که کافران قریش بدان گرفتار شدند، وقتی که از ایمان آوردن سرباز زدند و با خود بزرگ بینی حق را نپذیرفتند، پس پیامبرصعلیه آنها ادعا کرد و فرمود: «بار خدایا! آنان را به قحطیای همانند قحط سالیهای دوران یوسف گرفتار کن».
آنها حیوانات مرده و استخوانها را از شدّت گرسنگی میخوردند و از (شدّت) گرسنگی فضای میان آسمان و زمین را همانند دود میدیدند، در صورتی که دودی آنرا نپوشانده بود. پس در این صورت ﴿یَوۡمَ تَأۡتِی ٱلسَّمَآءُ بِدُخَانٖ مُّبِینٖ﴾روزی که آسمان دودی آشکار پدیدار میسازد. یعنی دودی که آنان آن را دود به حساب میآورند، نه اینکه دودی حقیقی باشد. و آنها همچنان در این حالت به سر میبرند تا این که از پیامبر خواستند آنها را مورد مِهر قرار دهد و از او خواستند تا نزد خداوند برایشان دعا نماید که خداوند این حالت را از آنان دور کند. پس خداوند به دعای پیامبر آنرا دور نمود. بنابراین در فرموده الهی: ﴿إِنَّا کَاشِفُواْ ٱلۡعَذَابِ قَلِیلًاۚ إِنَّکُمۡ عَآئِدُونَ١٥﴾«ما اندکی عذاب را دور میسازیم ولی شما به کفر باز خواهید گشت». خداوند خبر دادهاست که قحطی و گرسنگی را از آنها دور خواهد کرد، و آنها را تهدید نمود که به خود بزرگ بینی و تکذیب باز گردند، و خبرداد که آنها به کفر و تکذیب باز خواهند گشت، و همانطور که خداوند خبر داده بود اتفاق افتاد، و خبر داد که خداوند آنها را به زودی و سخت و مجازات خواهد کرد. و گفتهاند: منظور از عذاب سخت واقعهی بدر است. و این گفته جای بحث است.
و گفته شده: دودی که در آسمان پدیدار میآید یکی از علامتهای قیامت است و در آخر زمان دودی پدید میآید که در واقع عذاب خداست و نفسهای مردم را میگیرد، ولی برای مومنان همانند دودی است. اما آنچه اول گفته شد صحّت بیشتری دارد.
و احتمال دارد که منظور از: ﴿فَٱرۡتَقِبۡ یَوۡمَ... مُعَلَّمٞ مَّجۡنُونٌ﴾این است که همهی اینها مربوط به روز قیامت میباشند. و این که خداوند فرموده است: ﴿إِنَّا کَاشِفُواْ ٱلۡعَذَابِ قَلِیلًاۚ إِنَّکُمۡ عَآئِدُونَ١٥ یَوۡمَ نَبۡطِشُ ٱلۡبَطۡشَةَ ٱلۡکُبۡرَىٰٓ إِنَّا مُنتَقِمُونَ١٦﴾منظور چیزی است که برای قریش اتفاق افتاد، همان طور که پیشتر بیان شد. و از آنجا که این آیات بر این دو مفهوم و معنی نازل شدهاند، چیزی را نمییابی که مدّنظر قرار دادنِ هر دو معنی را منع کند. بلکه کلمات برای لحاظ کردن هریک از این معانی کاملا آمادگی دارند و این چیزی است که نزد من راجح میباشد. والله اعلم.
آیهی ۳۳-۱۷:
﴿وَلَقَدۡ فَتَنَّا قَبۡلَهُمۡ قَوۡمَ فِرۡعَوۡنَ وَجَآءَهُمۡ رَسُولٞ کَرِیمٌ١٧﴾[الدخان: ۱۷]. «و بدون شک ما پیش از اینان قوم فرعون را آزمودیم و پیامبری بزرگوار به نزدشان آمد».
﴿أَنۡ أَدُّوٓاْ إِلَیَّ عِبَادَ ٱللَّهِۖ إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٨﴾[الدخان: ۱۸]. «(با این پیام) که بندگان خدا را به من بسپارید همانا من برایتان پیامبر امینی هستم».
﴿وَأَن لَّا تَعۡلُواْ عَلَى ٱللَّهِۖ إِنِّیٓ ءَاتِیکُم بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٖ١٩﴾[الدخان: ۱۹]. «و (اینکه) بر خدا بزرگی نکنید (همانا) من برایتان حجّتی آشکار میآورم».
﴿وَإِنِّی عُذۡتُ بِرَبِّی وَرَبِّکُمۡ أَن تَرۡجُمُونِ٢٠﴾[الدخان: ۲۰]. «و من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه میبرم از آنکه مرا سنگسار کنید».
﴿وَإِن لَّمۡ تُؤۡمِنُواْ لِی فَٱعۡتَزِلُونِ٢١﴾[الدخان: ۲۱]. «و اگر به من ایمان نمیآورید پس از من کنارهگیری کنید».
﴿فَدَعَا رَبَّهُۥٓ أَنَّ هَٰٓؤُلَآءِ قَوۡمٞ مُّجۡرِمُونَ٢٢﴾[الدخان: ۲۲]. «پس او پروردگار خود را به فریاد خواند که بدون شک اینان گروهی گناهکارند».
﴿فَأَسۡرِ بِعِبَادِی لَیۡلًا إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ٢٣﴾[الدخان: ۲۳]. «(به او گفتیم) پس بندگانم را شبانه کوچ بده (و بدانید که) به درستی شما تعقیب میشوید».
﴿وَٱتۡرُکِ ٱلۡبَحۡرَ رَهۡوًاۖ إِنَّهُمۡ جُندٞ مُّغۡرَقُونَ٢٤﴾[الدخان: ۲۴]. «و دریا را آرمیده رها کن، ایشان گروهی هستند که قطعاً غرق میگردند».
﴿کَمۡ تَرَکُواْ مِن جَنَّٰتٖ وَعُیُونٖ٢٥﴾[الدخان: ۲۵]. «چه باغها و چشمه سارهای زیادی از خود بهجای گذاشتند».
﴿وَزُرُوعٖ وَمَقَامٖ کَرِیمٖ٢٦﴾[الدخان: ۲۶]. «و کشتزارها و جایگاهی ارزشمندرا».
﴿وَنَعۡمَةٖ کَانُواْ فِیهَا فَٰکِهِینَ٢٧﴾[الدخان: ۲۷]. «و نعمتی که در آن بهرهمند بودند».
﴿کَذَٰلِکَۖ وَأَوۡرَثۡنَٰهَا قَوۡمًا ءَاخَرِینَ٢٨﴾[الدخان: ۲۸]. «بدینسان (شد) و ما همهی این نعمتها را به قوم دیگری دادیم».
﴿فَمَا بَکَتۡ عَلَیۡهِمُ ٱلسَّمَآءُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَا کَانُواْ مُنظَرِینَ٢٩﴾[الدخان: ۲۹]. «نه آسمان بر آنان گریست و نه زمین و نه به ایشان مهلتی داده شد».
﴿وَلَقَدۡ نَجَّیۡنَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ مِنَ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡمُهِینِ٣٠﴾[الدخان: ۳۰]. «و بهدرستی که ما بنیاسراییل را از عذاب خوارکننده رهایی بخشیدیم».
﴿مِن فِرۡعَوۡنَۚ إِنَّهُۥ کَانَ عَالِیٗا مِّنَ ٱلۡمُسۡرِفِینَ٣١﴾[الدخان: ۳۱]. «از فرعون که او سرکشی از اسرافکاران بود».
﴿وَلَقَدِ ٱخۡتَرۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ عِلۡمٍ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ٣٢﴾[الدخان: ۳۲]. «و ما بنیاسرائیل را آگاهانه برگزیدیم و بر جهانیان برتری دادیم».
﴿وَءَاتَیۡنَٰهُم مِّنَ ٱلۡأٓیَٰتِ مَا فِیهِ بَلَٰٓؤٞاْ مُّبِینٌ٣٣﴾[الدخان: ۳۳]. «و از نشانههایی به آنان دادیم که در آن آزمونی آشکار بود».
پس از آنکه خداوند از تکذیب کسانی سخن گفت که محمّدصرا تکذیب کردند، یادآور شد که اینها سلف و پیشینیانی از تکذیب کنندگان داشتهاند. پس داستان آنها را با موسی شروع ک رد و عذابهایی را که بر تکذیب کنندگان فرود آورد، یاد آور شد تا تکذیب کنندگان قریش از آنچه که بر آن بودند بازآیند. پس فرمود: ﴿وَلَقَدۡ فَتَنَّا قَبۡلَهُمۡ قَوۡمَ فِرۡعَوۡنَ﴾و پیش از اینان قوم فرعون را با فرستادن پیامبر خود موسی بن عمران به سوی آنها که پیامبری بزرگوار بود و دارای چنان بزرگواری و اخلاقی بود که دیگران نداشته، آزمودیم.
﴿أَنۡ أَدُّوٓاْ إِلَیَّ عِبَادَ ٱللَّهِ﴾موسی به فرعون و درباریانش گفت: بندگان خدا (=بنیاسراییل) را با من بفرستید و از عذاب و شکنجههایتان آنها را در امان دارید، چرا که آنان عشیره و قوم من هستند و (در زمان خودشان) برترین مردم جهانند. شما بر آنها ستم کرده و بناحق آنان را به بردگی گرفتهاید، پس آنها را بفرستید و رها کنید تا پروردگارشان را پرستش نمایند. ﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ﴾من برایتان پیامبری امین هستم و در آنچه مرا با آن به سوی شما فرستاده است درست کار وامانت دارم و هیچ چیزی از آن چه مرا با آن فرستاده است از شما پنهان نمیکنم و چیزی بر آنها اضافه نمینمایم و از آن چیزی نمیکاهم. و این امر ایجاب میکرد تا آنها از او اطاعت نمایند.
﴿وَأَن لَّا تَعۡلُواْ عَلَى ٱللَّهِ﴾و این که خود را برتر ندانید از این که خدا را پرستش کنید و با تکّبر بر بندگان خدا خود را برتر از آنها بدانید. ﴿إِنِّیٓ ءَاتِیکُم بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٖ﴾بدون شک من برای شما حجّت و دلیلی آشکار میآورم و آن معجزات آشکار و دلایل قاطعی بود که او ارائه داد. اما آنها او را تکذیب کردند و آهنگ کشتن او را نمودند. پس او از شرّ آنها به خدا پناه برد و گفت: ﴿وَإِنِّی عُذۡتُ بِرَبِّی وَرَبِّکُمۡ أَن تَرۡجُمُونِ٢٠﴾به درستی که من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه میبرم از این که مرا به بدترین صورت که سنگسار کردن است بکشید.
﴿وَإِن لَّمۡ تُؤۡمِنُواْ لِی فَٱعۡتَزِلُونِ٢١﴾پس سه حالت است: یا به من ایمان بیاورید که آنچه از شما میخواهم همین است، و اگر ایمان نمیآورید از من کنارهگیری کنید، نه از من حمایت کنید و نه علیه من باشید، بلکه شر و آزارتان را از من دور نگاه دارید. پس مرحله اول و دوم را آنها انجام ندادند بلکه همواره در برابر خداوند تمّرد و سرکشی کردند و با پیامبرش موسی÷به مبارزه پرداختند و نگذاشتند قومش بنیاسرائیل را با خود ببرد. ﴿فَدَعَا رَبَّهُۥٓ أَنَّ هَٰٓؤُلَآءِ قَوۡمٞ مُّجۡرِمُونَ٢٢﴾پس موسی پروردگار خود را به فریاد خواند که: بدون شک اینان گروهی گناهکارند. یعنی اینها مرتکب جرم و گناهی شدهاند که اقتضا میکند تا هرچه زودتر به عذاب گرفتار شوند. موسی از حالت آنان خبر داد، و این خبر دادن دعائی با زبان حال علیه آنان است که رساتر از تصریح است. همانطور که دربارهی خودش گفت: ﴿رَبِّ إِنِّی لِمَآ أَنزَلۡتَ إِلَیَّ مِنۡ خَیۡرٖ فَقِیرٞ﴾[القصص: ۲۴]. «پروردگارا! من به خیری که بهسوی من نازل کردهای نیازمندم». خداوند موسی را فرمان داد تا بندگان او را در شب با خود ببرد و به وی خبر داد که فرعون و قومش آنها را تعقیب خواهند کرد.
﴿وَٱتۡرُکِ ٱلۡبَحۡرَ رَهۡوًا﴾وقتی که موسی آنگونه که خدا به او فرمان داده بود به هنگام شب بنیاسراییل را با خود برد و سپس فرعون آنها را تعقیب کرد و خداوند به موسی فرمان داد تا با عصایش دریا را بزند او عصا را به دریا زد و آن گاه دوازده راه باز شد و آب در میان و کناره این راهها حرکت کرده و عبور کردند. وقتی از دریا بیرون آمدند خداوند به موسی فرمان داد تا دریا را همچنان گشاده و به همان حالتش رها کند تا فرعون و لشکریانش وارد آن شوند. ﴿إِنَّهُمۡ جُندٞ مُّغۡرَقُونَ﴾ایشان گروی هستند که قطعا غرق میگردند.
وقتی قوم موسی بهطور کامل از دریا بیرون آمدند و قوم فرعون وارد آن شدند، خداوند به دریا دستور داد تا بر آنها جاری شود و آن گاه همهی آنان غرق شدند و همه نعمتها و زندگی دنیا را که از آن بهرهمند بودند از خود بر جای گذاشتند و خداوند آن را به بنی اسراییل داد، همان بنی اسرائیلی که فرعونیان بندگان خود قرار داده بودند. بنابراین فرمود: ﴿کَمۡ تَرَکُواْ مِن جَنَّٰتٖ وَعُیُونٖ٢٥ وَزُرُوعٖ وَمَقَامٖ کَرِیمٖ٢٦ وَنَعۡمَةٖ کَانُواْ فِیهَا فَٰکِهِینَ٢٧﴾چه باغها و چشمه سارهای زیادی از خود بجای گذاشتتند و کشتزارها و اقامت گاههای گرانقدر و نعمتهایی که از آن بهرهمند بودند! ماجرای آنان اینگونه شد و ما همهی این نعمتها را به قوم دیگری دادیم. ودر آیهای دیگر آمده است: [الشعراء: ۵۹]. ﴿کَذَٰلِکَۖ وَأَوۡرَثۡنَٰهَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ٥٩﴾[الشعراء: ۵۹]. «و اینگونه شد ماجرای آنها و ما آن نعمتها را به بنیاسراییل دادیم».
﴿فَمَا بَکَتۡ عَلَیۡهِمُ ٱلسَّمَآءُ وَٱلۡأَرۡضُ﴾وقتی خداوند آنها را هلاک و نابود ساخت آسمان و زمین بر آنها گریه نکردند. یعنی اهالی آسمان و زمین برای نابودیشان اندوهگین نشدند و از فراق آنها متاسّف نگشتند، بلکه همه از نابودی آنان شادمان شدند، حتی آسمان و زمین از هلاکت آنها خوشحال شدند، چون آنها هیچکاری از خود به جای نگذاشته بودند جز آنچه که مایه روسیاهیشان بود و سبب میشد تا جهانیان آنها را نفرین کنند و از آنها متنّفر باشند. ﴿وَمَا کَانُواْ مُنظَرِینَ﴾و به آنها مهلتی داده نشد که کیفر بر آنها نیاید بلکه فورا عذاب، آنانرا فرا گرفت. سپس خداوند منّت خویش را بر بنیاسراییل بیان کرد و فرمود: ﴿وَلَقَدۡ نَجَّیۡنَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ مِنَ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡمُهِینِ٣٠﴾و ما بنیاسراییل را از عذاب خوار کنندهای که در آن قرار داشتند نجات داده و رهایی بخشیدیم ﴿مِن فِرۡعَوۡنَ﴾از فرعون که پسران آنها را سر میبرید و زنانشان را برای خدمت زنده نگاه میداشت. ﴿إِنَّهُۥ کَانَ عَالِیٗا مِّنَ ٱلۡمُسۡرِفِینَ﴾او بناحق در زمین بر دیگران بزرگی میفروخت و استکبار میورزید و از کسانی بود که از حدود الهی تجاوز کرده بود و بر ارتکاب آنچه خدا حرام نموده بود گستاخ شده بودند.
﴿وَلَقَدِ ٱخۡتَرۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ عِلۡمٍ﴾و ما بنیاسراییل را از آنجا که از آنها آگاهی داشتیم و میدانستیم که شایسته هستند، برگزیدیم و بر جهانیان و مردم زمان خودشان برتری دادیم. ﴿عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾بر کسانی که در زمان خودشان و پیش از آنها و بعد از آنها بودند، برتری دادیم، تا این که خداوند امّت محمّدصرا آورد، پس آنها بر همهی جهانیان برتری داده شدند و خداوند آنها را بهترین امّتی گرداند که برای سود رساندن به مردم بیرون آورده شدهاند، و منّتها و احسانهایی به آنها نمود که دیگران را از آن بهرهمند نساخته بود.
﴿وَءَاتَیۡنَٰهُم مِّنَ ٱلۡأٓیَٰتِ﴾و به بنی اسراییل نشانهها و معجزات آشکاری دادیم، ﴿مَا فِیهِ بَلَٰٓؤٞاْ مُّبِینٌ﴾که در آن آزمو نی آشکار بود. یعنی احسان فراوانی در آن از جانب ما بر آنها بود و حجّتی بود بر صحّت آنچه پیامبرشان موسی÷برایشان آورده بود.
آیهی ۳۷-۳۴:
﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَیَقُولُونَ٣٤﴾[الدخان: ۳۴]. «بیگمان اینان میگویند».
﴿إِنۡ هِیَ إِلَّا مَوۡتَتُنَا ٱلۡأُولَىٰ وَمَا نَحۡنُ بِمُنشَرِینَ٣٥﴾[الدخان: ۳۵]. «مرگ ما جز مرگ اوّل نیست و ما برانگیخته نخواهیم شد».
﴿فَأۡتُواْ بَِٔابَآئِنَآ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٣٦﴾[الدخان: ۳۶]. «پس اگر راستگوئید پدرانمان را بیاورید».
﴿أَهُمۡ خَیۡرٌ أَمۡ قَوۡمُ تُبَّعٖ وَٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ أَهۡلَکۡنَٰهُمۡۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ مُجۡرِمِینَ٣٧﴾[الدخان: ۳۷]. «آیا آنان بهترند یا قوم «تبّع»؟ و کسانی را که پیش از آنان بودند نابود کردیم چرا که آنان گناهکار بودند».
﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَیَقُولُونَ٣٤ إِنۡ هِیَ إِلَّا مَوۡتَتُنَا ٱلۡأُولَىٰ وَمَا نَحۡنُ بِمُنشَرِینَ٣٥﴾خداوند متعال خبر میدهد که این تکذیب کنندگان درحالیکه رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ را بعید میدانند، میگویند: زندگی فقط زندگی همین دنیاست و رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ وجود ندارد و بهشت و جهنّمی در کار نیست. سپس با جسارت نسبت به پروردگارشان و ناتوان قرار دادن او گفتند: ﴿فَأۡتُواْ بَِٔابَآئِنَآ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٣٦﴾پدران ما را بیاورید اگر راستگوئید. و این از پیشنهاد جاهلان معاند است. پس میان راستگویی پیامبرصو این که راستگویی او متوّقف و مشروط به آوردن پدرانشان باشد چه ملازمتی هست؟حال آنکه نشانهها بر راستی آنچه او آورده است اقامه شده و از هر جهت به صورت متواتر در آمدهاند.
خداوند متعال میفرماید: ﴿أَهُمۡ خَیۡرٌ﴾آیا این مخاطبان بهترند، ﴿أَمۡ قَوۡمُ تُبَّعٖ وَٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ أَهۡلَکۡنَٰهُمۡۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ مُجۡرِمِینَ﴾یا قوم «تبعّ» و کسانی که پیش از آنان بودند؟ ما آنان را نابود کردیم چرا که گناهکار بودند. پس ایشان از آنها بهتر نیستند و در ارتکاب جرم و گناه مشترکاند. پس آنان هم منتظر نابودی و هلاکتی باشند که برادران جنایت پیشه و گناهکارشان بدان گرفتار آمدند.
آیهی ۴۲-۳۸:
﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَا لَٰعِبِینَ٣٨﴾[الدخان: ۳۸]. «ما آسمانها و زمین و آنچه را که درمیان آن دو است بیهوده و بیهدف نیافریدهایم».
﴿مَا خَلَقۡنَٰهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ٣٩﴾[الدخان: ۳۹]. «ما آن دو را جز به حق نیافریدهایم ولی بیشترشان نمیدانند».
﴿إِنَّ یَوۡمَ ٱلۡفَصۡلِ مِیقَٰتُهُمۡ أَجۡمَعِینَ٤٠﴾[الدخان: ۴۰]. «به درستی که روز داوری وعدهگاه همۀ آنان است».
﴿یَوۡمَ لَا یُغۡنِی مَوۡلًى عَن مَّوۡلٗى شَیۡٔٗا وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ٤١﴾[الدخان: ۴۱]. «روزی که هیچ دوستی از دوستی (دیگر) چیزی را دفع نکند و آنان یاری نمیگردند».
﴿إِلَّا مَن رَّحِمَ ٱللَّهُۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ٤٢﴾[الدخان: ۴۲]. «مگر کسیکه خدا به وی رحم کند که بیگمان او (=خدا) تواناو مهربان است».
خداوند متعال از کمال قدرت و حکمت خود خبر داده ومی فرماید که آسمانها و زمین را برای بازی و سرگرمی نیافریده و آنها را بیهوده و بیفایده خلق نکرده است. و خداوند آسمانها و زمین را جز به حق نیافریده است. یعنی آفریدنشان برای حق بوده و خلقت آن دو مشتمل بر حق است. خداوند آسمانها و زمین را پدید آورد تا بندگان، خداوند یگانه را که شریکی ندارد پرستش کنند و تا خداوند بندگان را امر و نهی نماید و به آنها پاداش و کیفر دهد. ﴿وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ﴾ولی بیشترشان نمیدانند. بنابراین، در آفرینش آسمانها و زمین نیاندیشیدهاند.
﴿إِنَّ یَوۡمَ ٱلۡفَصۡلِ مِیقَٰتُهُمۡ أَجۡمَعِینَ٤٠﴾به راستی روز داوری که روز قیامت است و در آن روز خداوند میان پیشینیان و آیندگان و بین همهی کسانی که با هم اختلاف کردهاند داوری مینماید، میعادگاه همهی خلایق است و خداوند همه را در آنروز گرد میآورد و آنها و آنچه را که انجام دادهاند حاضر و آماده میگرداند و طبق اعمالشان به آنان سزا و جزا میدهد.
﴿یَوۡمَ لَا یُغۡنِی مَوۡلًى عَن مَّوۡلٗى شَیۡٔٗا﴾روزی که هیچ خوشی و دوستی کمترین کمکی به خویش و دوست خود نمیکند، ﴿وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ﴾و نه آنان یاری میشوند، یعنی نمیتوانند عذاب خدا را از یکدیگر دور کنند، چون هیچکس از میان مخلوقات اختیاری ندارد. ﴿إِلَّا مَن رَّحِمَ ٱللَّهُۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ٤٢﴾مگر کسیکه خدا بدو رحمت کند، چرا که او توانای مهربان است و چنین کسی که مورد مرحمت خدا قرار گرفته است از رحمت خداوند متعال بهرهمند میگردد، زیرا برای به دست آوردن آن در دنیا تلاش کرده است.
آیهی ۵۰-۴۳:
﴿إِنَّ شَجَرَتَ ٱلزَّقُّومِ٤٣﴾[الدخان: ۴۳]. «بیگمان درخت زقوم».
﴿طَعَامُ ٱلۡأَثِیمِ٤٤﴾[الدخان: ۴۴]. «خوراک (افراد) گناهکار است».
﴿کَٱلۡمُهۡلِ یَغۡلِی فِی ٱلۡبُطُونِ٤٥﴾[الدخان: ۴۵]. «همچون فلز گداخته شده در شکمها میجوشد».
﴿کَغَلۡیِ ٱلۡحَمِیمِ٤٦﴾[الدخان: ۴۶]. «چون جوشیدن آب گرم».
﴿خُذُوهُ فَٱعۡتِلُوهُ إِلَىٰ سَوَآءِ ٱلۡجَحِیمِ٤٧﴾[الدخان: ۴۷]. «او را بگیرید آنگاه وی را به سختی به میانۀ دوزخ بکشانید».
﴿ثُمَّ صُبُّواْ فَوۡقَ رَأۡسِهِۦ مِنۡ عَذَابِ ٱلۡحَمِیمِ٤٨﴾[الدخان: ۴۸]. «آنگاه بر فراز سرش از عذاب آب جوشیده بریزید».
﴿ذُقۡ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡکَرِیمُ٤٩﴾[الدخان: ۴۹]. «(میگوییم:) بچش که تو (به خیال خود) گرامی و بزرگواری».
﴿إِنَّ هَٰذَا مَا کُنتُم بِهِۦ تَمۡتَرُونَ٥٠﴾[الدخان: ۵۰]. «بدون شک این همان چیزی است که دربارۀ آن شک میکردید».
وقتی خداوند متعال از روز قیامت سخن گفت و فرمود در آن روز میان بندگانش داوری خواهد کرد بیان داشت که بندگانش در آن روز به دو گروه تقسیم خواهند شد، گروهی در بهشت خواهند بود و گروهی در جهّنم خواهند ماند و آنها کسانی هستند که با انجام کفر و گناهان، مرتکب جرم و گناه شدهاند و خوراک آنها: ﴿شَجَرَتَ ٱلزَّقُّومِ﴾درخت زقّوم است که بدترین و زشتترین درختان است و طعم و مزه آن ﴿کَٱلۡمُهۡلِ﴾همانند ریم و چرک بدبو و بسیار داغ است. ﴿یَغۡلِی فِی ٱلۡبُطُونِ٤٥ کَغَلۡیِ ٱلۡحَمِیمِ٤٦﴾و در شکمها مانند آب جوشان میجوشد. و به فردی که عذاب داده میشود گفته میشود: ﴿ذُقۡ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡکَرِیمُ٤٩﴾بچش مزّهی این عذاب دردناک و کیفر وخیم را، زیرا تو به گمان خود قدرتمند بودی و از عذاب خدا جلوگیری میکردی، و تو به گمان خود پیش خود پیش خداوند ارزشمند بودی و (ادّعا کردی که) عذابی به تو نمیرسد. پس امروز برایت روشن شد که ذلیل و خوار هستی. ﴿إِنَّ هَٰذَا مَا کُنتُم بِهِۦ تَمۡتَرُونَ٥٠﴾این عذاب بزرگ همان چیزی است که درباره آن شک میکردید، امّا اکنون برایتان حق و یقین گشته است.
آیهی ۵۹-۵۱:
﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی مَقَامٍ أَمِینٖ٥١﴾[الدخان: ۵۱]. «بهراستی که پرهیزگاران در جایگاه امن و امانی هستند».
﴿فِی جَنَّٰتٖ وَعُیُونٖ٥٢﴾[الدخان: ۵۲]. «در باغها و چشمهساران».
﴿یَلۡبَسُونَ مِن سُندُسٖ وَإِسۡتَبۡرَقٖ مُّتَقَٰبِلِینَ٥٣﴾[الدخان: ۵۳]. «آنان لباسهایی از حریر نازک و ضخیم میپوشند و در مقابل یکدیگر مینشینند».
﴿کَذَٰلِکَ وَزَوَّجۡنَٰهُم بِحُورٍ عِینٖ٥٤﴾[الدخان: ۵۴]. «بدینگونه (است) و حورهای درشت چشم را به همسری آنان درمیآوریم».
﴿یَدۡعُونَ فِیهَا بِکُلِّ فَٰکِهَةٍ ءَامِنِینَ٥٥﴾[الدخان: ۵۵]. «آنان در آنجا با امن و امان هر میوهای را میطلبند».
﴿لَا یَذُوقُونَ فِیهَا ٱلۡمَوۡتَ إِلَّا ٱلۡمَوۡتَةَ ٱلۡأُولَىٰۖ وَوَقَىٰهُمۡ عَذَابَ ٱلۡجَحِیمِ٥٦﴾[الدخان: ۵۶]. «در آنجا (طعم) مرگ را نچشند (طعم) مرگ نخستین را که (از پیش) چشیده بودند و خداوند آنانرا از عذاب دوزخ بدور و محفوظ داشته است».
﴿فَضۡلٗا مِّن رَّبِّکَۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ٥٧﴾[الدخان: ۵۷]. «فضل و بخششی است از سوی پروردگار تو، این است کامیابی بزرگ».
﴿فَإِنَّمَا یَسَّرۡنَٰهُ بِلِسَانِکَ لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ٥٨﴾[الدخان: ۵۸]. «ما قرآن را با زبان تو آسان کردهایم تا پند گیرند».
﴿فَٱرۡتَقِبۡ إِنَّهُم مُّرۡتَقِبُونَ٥٩﴾[الدخان: ۵۹]. «پس چشم به راه باش که آنان (نیز) چشم به راهند».
این پاداش کسانی است که با ترک گناهان و انجام طاعت از ناخشنودی و عذاب خدا پرهیز کردهاند، پس وقتی ناخشنودی و عذاب از آنها دور گشته است خشنودی خداوند و پاداش زیاد و میوهها و چشمه سارها برای آنها محقق گشته است که از زیر کاخهای آنان جویبارها روان است و در باغهای بهشت آن را میجوشانند. باغها را به نعمتها نسبت داد چون هر آنچه که این باغها در بردارند همه نعمت و شادمانی است و از هر جهت کامل میباشد و هیچ چیز ناخوشایند و ناگواری در آن وجود ندارد. و لباس آنها از ابریشم سبز کلفت و نازک است، ﴿مُّتَقَٰبِلِینَ﴾آنها رو به رو و در کمال راحتی و آرامش و محّت و زندگی خوب و آداب نیکو نشستهاند.
﴿کَذَٰلِکَ﴾نعمت و شادمانی کامل اینگونه است. ﴿وَزَوَّجۡنَٰهُم بِحُورٍ عِینٖ﴾و زنهای زیبایی را که از زیباییشان چشمها و عقلها حیران است و دارای چشمهای درشت و زیبا هستند به همسری آنان در میآوریم.
﴿یَدۡعُونَ فِیهَا بِکُلِّ فَٰکِهَةٍ﴾آنان در بهشت هر میوهای را که بخواهند از آنچه که در دنیا اسمش هست و از آنچه که در دنیا اسمی از آن نیست و شبیهی ندارد میطلبند، پس هر میوه ای، از هر نوع را که بخواهند بدون زحمت و مشقّت فورا برایشان حاضر میگردد. ﴿ءَامِنِینَ﴾و از تمام شدن آن و از زیان آن ایمن هستند و نیز از هر امر ناگوار و از بیرون آمدنِ از بهشت و از مرگ در امان میباشند. بنابراین فرمود: ﴿لَا یَذُوقُونَ فِیهَا ٱلۡمَوۡتَ إِلَّا ٱلۡمَوۡتَةَ ٱلۡأُولَىٰ﴾اصلا و به طور کلّی در بهشت مرگی وجود ندارد و آنها هرگز نمیمیرند و اگر در آن مرگی بود مرگ نخستین که مرگ دنیاست را استثنا نمیکرد. پس آنها هر آنچه دوست دارند و میخواهند به طور کامل برایشان فراهم است. ﴿وَوَقَىٰهُمۡ عَذَابَ ٱلۡجَحِیمِ٥٦ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّکَ﴾و خداوند آنان را از عذاب جهنّم محفوظ داشته است و به دست آمدن نعمتها و دور شدن عذاب از آنها از لطف و فضل خداوند بر آنهاست. و خداوند متعال است که به آنها توفیق داده تا کارهای شایسته انجام دهند، کارهایی که با آن خیر آخرت را به دست آوردهاند، و نیز خداوند به آنها نعمتهایی عطا کرده است که اعمالشان به آن نمیرسد. ﴿ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ﴾این است کامیابی بزرگ. و چه کامیابی و رستگاری میتواند از به دست آوردن خشنودی خدا و در امان ماندن از عذاب و خشم او بزرگتر باشد؟
﴿فَإِنَّمَا یَسَّرۡنَٰهُ بِلِسَانِکَ﴾ما قرآن را با زبان تو که به طور مطلق شیواترین و بزرگ ترین زبانهاست آسان کردهایم پس با زبان تو کلمات قرآن و معانی آن آسان گشته است. ﴿لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ﴾تا آنچه را که به سودشان است فرا بگیرند و آن را انجام دهند و آنچه را که به زیانشان است ترک کنند.
﴿فَٱرۡتَقِبۡ﴾پس منتظر آن خیر و پیروزی باش که خداوند به تو وعده دادهاست: ﴿إِنَّهُم مُّرۡتَقِبُونَ﴾و مسلّما آنان هم منتظر عذابی خواهند بود که آنها را فرا خواهد گرفت. این دو انتظار کشیدن با هم تفاوت دارند. پیامبر و پیروانش منتظر خیر و خوبی در دنیا و آخرت هستند و دیگران در دنیا و آخرت منتظر شر میباشند.
پایان تفسیر سورهی دخان
مکی و ۸۹ آیه است.
آیهی ۵-۱:
﴿حمٓ١﴾[الزخرف: ۱]. «حا، میم».
﴿وَٱلۡکِتَٰبِ ٱلۡمُبِینِ٢﴾[الزخرف: ۲]. «سوگند به قرآن (روشن و) روشنگر».
﴿إِنَّا جَعَلۡنَٰهُ قُرۡءَٰنًا عَرَبِیّٗا لَّعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ٣﴾[الزخرف: ۳]. «به یقین ما این (کتاب) را قرآنی عربی گرداندهایم تا شما خرد ورزید».
﴿وَإِنَّهُۥ فِیٓ أُمِّ ٱلۡکِتَٰبِ لَدَیۡنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ٤﴾[الزخرف: ۴]. «و بیگمان آن در لوح محفوظ به پیش ماست و همانا (آن) والا و حکمتآمیز است».
﴿أَفَنَضۡرِبُ عَنکُمُ ٱلذِّکۡرَ صَفۡحًا أَن کُنتُمۡ قَوۡمٗا مُّسۡرِفِینَ٥﴾[الزخرف: ۵]. «آیا ما این قرآن را از شما باز گیریم بدان خاطر که شما گروهی اسرافگر هستید».
در اینجا خداوند به قرآن سوگند خورده است، پس به کتاب روشنگر و روشن، سوگند یاد کرده و به طور مطلق بیان نموده و متعلق را بیان نکرده است که چه چیزی را روشن مینماید، تا بر این دلالت نماید که قرآن تمامی امور دنیوی و دینی و اخروی که بندگان به آن نیاز دارند روشن مینماید.
﴿إِنَّا جَعَلۡنَٰهُ قُرۡءَٰنًا عَرَبِیّٗا﴾این چیزی است که بر آن سوگند یاد شده و آن این است که قرآن با شیواترین و روشن ترین زبانها آمده است و این از روشنی و وضوح آن است. و حکت آن را بیان کرد و فرمود: ﴿لَّعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ﴾تا شما کلمات و معانی آن را درک کنید و بفهمید، چون کلمات و مفاهیم آن آسان و نزدیک به ذهن است. ﴿وَإِنَّهُۥ فِیٓ أُمِّ ٱلۡکِتَٰبِ لَدَیۡنَا﴾و همانا این کتاب در ملأ اعلی در بالاترین جایگاه، و نزد ما دارای برترین مقام است. ﴿لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ﴾مقام و شرافت و جایگا آن والاست و مشتمل بر اوامر و نواهی و اخبارِ حکمت آمیز است. پس هیچ حکم و فرمانی در آن وجود ندارد که مخالف با حکمت و عدالت و میزان باشد.
سپس خداوند متعال خبر داد که حکمت و فضل او اقتضاء مینماید بندگانش را بیهوده رها نکند، به گونهای که پیامبری برای آنها نفرستد و کتابی بر آنان نازل نکند گرچه متجاوز و ستمگر باشند، پس فرمود: ﴿أَفَنَضۡرِبُ عَنکُمُ ٱلذِّکۡرَ صَفۡحًا﴾آیا از شما روی گردان شویم و نازل کردن پند قرآن را بر شما ترک کنیم به خاطر آن که شما روی گردان هستید و فرمان نمیبرید؟ بلکه ما کتاب را برای شما نازل میکنیم و در آن همه چیز را برایتان روشن میگردانیم. پس اگر به آن ایمان آوردید و هدایت شدید این از توفیق یافتن شماست، و اگر ایمان نیاوردید و هدایت نشدید حجّت بر شما اقامه شده و تکلیفتان روشن گردیده است.
آیهی ۸-۶:
﴿وَکَمۡ أَرۡسَلۡنَا مِن نَّبِیّٖ فِی ٱلۡأَوَّلِینَ٦﴾[الزخرف: ۶]. «و چه بسیار پیامبران را درمیان پیشینیان فرستادهایم».
﴿وَمَا یَأۡتِیهِم مِّن نَّبِیٍّ إِلَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ٧﴾[الزخرف: ۷]. «و هیچ پیامبری به نزد آنان نمیآمد مگر آنکه او را به ریشخند میگرفتند».
﴿فَأَهۡلَکۡنَآ أَشَدَّ مِنۡهُم بَطۡشٗا وَمَضَىٰ مَثَلُ ٱلۡأَوَّلِینَ٨﴾[الزخرف: ۸]. «پس ما کسانی را هلاک کردیم که نیرومندتر از اینها هم بودند و قدرت بیشتری هم داشتند. و نمونههایی از داستان پیشینیان گذشته است».
خداوند متعال میفرماید که این سنّت و شیوه ما در میان مردم است که آنها را بدون پیامبر و کتاب، بیهوده رها نمیکنیم. ﴿وَکَمۡ أَرۡسَلۡنَا مِن نَّبِیّٖ فِی ٱلۡأَوَّلِینَ٦﴾و چه بسیار پیامبران را در میان پیشنیان فرستادهایم که آنها را به پرستش خدای یگانه که شریکی ندارد فرمان میدادند، اما امّتها همواره آنان را تکذیب میکردند. ﴿وَمَا یَأۡتِیهِم مِّن نَّبِیٍّ إِلَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ٧﴾و هیچ پیامبری به نزد آنان نمیآمد مگر آنکه او را به ریشخند و مسخره میگرفتند و آنچه را که آورده بود انکار میکردند و با خود بزرگ بینی حق را نمیپذیرفتند.
﴿فَأَهۡلَکۡنَآ أَشَدَّ مِنۡهُم بَطۡشٗا﴾و ما کسانی را هلاک کردیم که از اینها قدرت بیشتری داشتند و کارهای مهم تری میکردند و نشانهها و آثار بیشتری در زمین داشتند. ﴿وَمَضَىٰ مَثَلُ ٱلۡأَوَّلِینَ﴾و حکایات و نمونههای زندگیشان گذشته است، و برخی از آنها را برایتان بیان کردهایم که مایهی عبرت هستند و (شما را) از تکذیب برحذر میدارند.
آیهی ۱۴-۹:
﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡعَلِیمُ٩﴾[الزخرف: ۹]. «و اگر از آنان بپرسی که چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است به یقین خواهند گفت: خداوند با عزّت و آگاه آنها را آفریده است».
﴿ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ مَهۡدٗا وَجَعَلَ لَکُمۡ فِیهَا سُبُلٗا لَّعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ١٠﴾[الزخرف: ۱۰]. «کسیکه زمین را برایتان بستری ساخت و برایتان در آن راهها قرار داد تا این که رهنمون شوید».
﴿وَٱلَّذِی نَزَّلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءَۢ بِقَدَرٖ فَأَنشَرۡنَا بِهِۦ بَلۡدَةٗ مَّیۡتٗاۚ کَذَٰلِکَ تُخۡرَجُونَ١١﴾[الزخرف: ۱۱]. «و خدایی که از آسمان آبی به اندازه فرو فرستاد و آنگاه با آن زمین مرده را زندگی بخشیدیم. همینگونه (از قبرها) بیرون آورده میشوید».
﴿وَٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡأَزۡوَٰجَ کُلَّهَا وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ ٱلۡفُلۡکِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ مَا تَرۡکَبُونَ١٢﴾[الزخرف: ۱۲]. «و همان خدایی که همۀ جفتها را آفریده است و برایتان از کشتیها و چهارپایان چیزی پدید آورده که (بر آنها) سوار میشوید».
﴿لِتَسۡتَوُۥاْ عَلَىٰ ظُهُورِهِۦ ثُمَّ تَذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ رَبِّکُمۡ إِذَا ٱسۡتَوَیۡتُمۡ عَلَیۡهِ وَتَقُولُواْ سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ١٣﴾[الزخرف: ۱۳]. «تا بر پشت آنها قرار گیرید، و چون بر آن جای گرفتید نعمت پروردگارتان را یاد کنید، و بگویید: پاک و منزّه است خدایی که این را به زیر فرمان ما درآورد بر آن توانا نبودیم».
﴿وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ١٤﴾[الزخرف: ۱۴]. «و بیگمان ما بهسوی پروردگارمان باز میگردیم».
خداوند متعال از مشرکان خبر میدهد که ﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡعَلِیمُ٩﴾اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است، میگویند: خداوندِ یگانه که شریکی ندارد آنها را آفریده است، توانمند است و همه مخلوقات تسلیم قدرت او هستند، خداوندی که به آشکار و پنهان کارها و ابتدا و انتهای آنها داناست. پس وقتی آنها به این اقرار میکنند چگونه برای خداوند فرزند و همسر و شریک قایل میشوند؟! و چگونه کسی را شریک او قرار میدهند که نمیآفریند و روزی نمیدهد و نمیمیراند و زنده نمیگرداند؟!.
سپس دلایلی را بیان کرد که بر کمال نعمت و توانمندیاش دلالت میکند و آن اینکه برای بندگانش زمین را آفرید و آن را محل آرامش و استقرار آنان قرار داد به گونهای که هرچه بخواهند در آن مییابند. ﴿وَجَعَلَ لَکُمۡ فِیهَا سُبُلٗا﴾و در آن راههایی به وجود آورد. یعنی بین کوههای متصل به هم منافذی قرار داد که از آن راهها و منافذ به آبادیهای آن سوی راه مییابید. ﴿لَّعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ﴾تا در طی مسیرها راهیاب گردید و گم نشوید، و تا شاید شما با عبرت گرفتن از این، هدایت شوید.
﴿وَٱلَّذِی نَزَّلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءَۢ بِقَدَرٖ﴾و خدایی که از آسمان آبی به اندازه لازم فرو فرستاد، نه زیاد و نه کم. و نیز این آب به اندازه نیاز میباشد و چنان کم نیست که فایدهای نداشته باشد و چنان زیاد نیست که به بندگان و شهرها آسیب و زیان برساند. بلکه به وسیله آن به کمک بندگان شتافت و آبادیها را از سختیها نجات بخشید. بنابراین فرمود: ﴿فَأَنشَرۡنَا بِهِۦ بَلۡدَةٗ مَّیۡتٗا﴾پس به وسیله آن آب زمین مرده را زنده میگردانیم. ﴿کَذَٰلِکَ تُخۡرَجُونَ﴾و همانگونه که زمین پژمرده و خشک را به وسیله آب زنده میگردانیم شما را پس از آن که دوران برزختان کامل گردد زنده مینماید تا سرای اعمالتان را بدهد.
﴿وَٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡأَزۡوَٰجَ کُلَّهَا﴾و خدایی که همه گونهها را آفرید، از آنچه زمین میرویاند و از خوشحال، و از آنچه که نمیدانند از قبیل شب و روز و سرما و گرما و نر و ماده و غیره. ﴿وَٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡأَزۡوَٰجَ کُلَّهَا وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ ٱلۡفُلۡکِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ مَا تَرۡکَبُونَ١٢ لِتَسۡتَوُۥاْ عَلَىٰ ظُهُورِهِ﴾و برایتان از کشتیهای بادبانی و بخاری، و از چهارپایان مرکبهایی پدید آورد تا بر پشت آنها قرار بگیرید، ﴿ثُمَّ تَذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ رَبِّکُمۡ إِذَا ٱسۡتَوَیۡتُمۡ عَلَیۡهِ﴾و چون بر آن جای گرفتید نعمت پروردگارتان را یاد کنید، به نحوی که اعتراف نمایید که این نعمت متعلق به خداست که آن را برایتان فراهم و مسخّر نموده است، و او را بر آن ستایش کنید. بنابراین فرمود: ﴿وَتَقُولُواْ سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ﴾و بگویید پاک و منزه است خدایی که این را به زیر فرمان درآورده و بر آن توانا نبودیم. یعنی اگر خداوند این کشتیها و چهارپایان را تحت فرمان ما قرار نمیداد ما نمیتوانستیم آنها را مسخّر کنیم. امّا خداوند از روی لطف و کرم خویش اینها را برای ما مسخّر کرد و اسباب آن را فراهم نمود. منظور این است که پروردگاری که چنین است و این نعمتها را به بندگان بخشیده است همو سزاوار پرستش و بندگی میباشد و سزاوار است که برای او نماز بخوانید و سجده ببرید.
﴿وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ١٤﴾یعنی بعد از این زندگی بهسوی پروردگارمان باز میگردیم تا هریک را طبق انچه انجام داده است محاسبه و محاکمه کند. و در اینجا اعلام میشود که فرد سوار و مسافر، باید مسافرت بزرگ را به خاطر بیاورد، مسافرتی که در آن بهسوی خداوند باز میگردد. پس کارهایش را در طی سفر با این ملاحظه انجام دهد، و کاری نکند که با این ملاحظه متضاد باشد، و باید سفر او برای امری جایز انجام شود.
آیهی ۲۵-۱۵:
﴿وَجَعَلُواْ لَهُۥ مِنۡ عِبَادِهِۦ جُزۡءًاۚ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَکَفُورٞ مُّبِینٌ١٥﴾[الزخرف: ۱۵]. «و از میان بندگان او (خدا) برخی از بندگانش را پارهای (چون فرزند و شریک) برای او قرار دادند بیگمان انسان ناسپاسِ آشکار است».
﴿أَمِ ٱتَّخَذَ مِمَّا یَخۡلُقُ بَنَاتٖ وَأَصۡفَىٰکُم بِٱلۡبَنِینَ١٦﴾[الزخرف: ۱۶]. «آیا از آنچه میآفریند (برای خود) دختران را برگرفت و شما را با پسران برگزیده است».
﴿وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحۡمَٰنِ مَثَلٗا ظَلَّ وَجۡهُهُۥ مُسۡوَدّٗا وَهُوَ کَظِیمٌ١٧﴾[الزخرف: ۱۷]. «و هرگاه یکی از آنانرا به همان چیزی مژده دهند که برای (خداوند) رحمان مثل زده است چهرهاش سیاه میشود و سرشار از غم میگردد».
﴿أَوَ مَن یُنَشَّؤُاْ فِی ٱلۡحِلۡیَةِ وَهُوَ فِی ٱلۡخِصَامِ غَیۡرُ مُبِینٖ١٨﴾[الزخرف: ۱۸]. «آیا کسی را که در لابلای زینت و زیور پرورش مییابد و به هنگام کشمکش و مجادله نمیتواند مقصود خود را خوب و آشکار بیان و اثبات کند (به خدا نسبت میدهند)».
﴿وَجَعَلُواْ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ ٱلَّذِینَ هُمۡ عِبَٰدُ ٱلرَّحۡمَٰنِ إِنَٰثًاۚ أَشَهِدُواْ خَلۡقَهُمۡۚ سَتُکۡتَبُ شَهَٰدَتُهُمۡ وَیُسَۡٔلُونَ١٩﴾[الزخرف: ۱۹]. «و فرشتگان را که بندگان خدای مهربانند دختر انگاشتند. آیا به هنگام آفریدن آنان حاضر بودند؟ گواهی آنان نوشته میشود و بازخواست میگردند».
﴿وَقَالُواْ لَوۡ شَآءَ ٱلرَّحۡمَٰنُ مَا عَبَدۡنَٰهُمۗ مَّا لَهُم بِذَٰلِکَ مِنۡ عِلۡمٍۖ إِنۡ هُمۡ إِلَّا یَخۡرُصُونَ٢٠﴾[الزخرف: ۲۰]. «و میگویند: اگر خداوند مهربان میخواست ما فرشتگان را پرستش نمیکردیم، آنان کمترین اطلاع و کوچکترین خبری از این ندارند، آنان (چیزی) جز دروغ نمیگویند».
﴿أَمۡ ءَاتَیۡنَٰهُمۡ کِتَٰبٗا مِّن قَبۡلِهِۦ فَهُم بِهِۦ مُسۡتَمۡسِکُونَ٢١﴾[الزخرف: ۲۱]. «آیا پیش از آن (قرآن) کتابی به آنان دادهایم و آنان بدان چنگ زدهاند»؟!.
﴿بَلۡ قَالُوٓاْ إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّهۡتَدُونَ٢٢﴾[الزخرف: ۲۲]. «بلکه گفتند: بیگمان ما پدران خود را بر آیینی یافتهایم و ما بر رد و نشان آنها راه یافتهایم».
﴿وَکَذَٰلِکَ مَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ فِی قَرۡیَةٖ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتۡرَفُوهَآ إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّقۡتَدُونَ٢٣﴾[الزخرف: ۲۳]. «همینگونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو بیمدهندهای نفرستادهایم مگر آنکه متنعّمان آنجا گفتند: بیگمان ما پدرانمان را بر آیینی یافتهایم، و بیگمان به دنبال آنان میرویم».
﴿قَٰلَ أَوَلَوۡ جِئۡتُکُم بِأَهۡدَىٰ مِمَّا وَجَدتُّمۡ عَلَیۡهِ ءَابَآءَکُمۡۖ قَالُوٓاْ إِنَّا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ کَٰفِرُونَ٢٤﴾[الزخرف: ۲۴]. «(پیامبرشان به آنها) گفت: آیا اگر من آیینی را هم برای شما آورده باشم که هدایت بخشتر از آیینی باشد که پدرانتان را بر آن یافتهاید (باز از آن آیین موروثی پیروی میکنید؟!) گفتند: ما به آنچه که بدان رسالت یافتهاید باور نداریم».
﴿فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡۖ فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُکَذِّبِینَ٢٥﴾[الزخرف: ۲۵]. «و ما از ایشان انتقام گرفتیم، پس بنگر سرانجام تکذیب کنندگان چگونه بود»؟.
خداوند از زشتی سخن مشرکان خبر میدهد که برای خداوند فرزندی مقّرر داشتند درحالیکه او یکتای یگانه و بینیاز است و او خدایی است که همسر و فرزند و همتایی ندارد. و ادّعای فرزند برای خداوند از چند جهت باطل و پوچ است:
۱- مردم همه بندگان خدایند و عبودیت با متولّد شدن و داشتن فرزند منافات دارد.
۲- فرزند بخشی از پدر میباشد درحالیکه خداوند از خلق و بندگانش جداست و در صفاتش با آنها متفاوت است، حال آنکه فرزند بخشی از پدر است. پس محال است که خداوند فرزندی داشته باشد.
۳- آنها گمان میبرند که فرشتگان دختران خدا هستند، و مشخص است که دختران از پسران مقام کمتری دارند، پس چگونه فرزندان خداوند دختر هستند، و آنانرا با فرزندان پسر برگزیده و برتری داده است؟! چون در این صورت آنان از خداوند بهتر و برتر خواهند بود. خداوند پاک و بسی برتر است از آنچه میگویند.
۴- آنچه آنها به خدا نسبت دادهاند پایینترین نوع فرزند است و خود آن را دوست ندارند: ﴿وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحۡمَٰنِ مَثَلٗا ظَلَّ وَجۡهُهُۥ مُسۡوَدّٗا وَهُوَ کَظِیمٌ١٧﴾و هرگاه یکی از آنان را به همان چیزی مژده دهند که برای خداوند مهربان مقّرر میدارند از بسی که از آن نفرت دارد، چهرهاش سیاه میشود و مملو از خشم و اندوه میگردد. پس چگونه چیزی را به خداوند نسبت میدهند که خودشان آن را نمیپسندند؟
۵- زنان ناقص هستند و در گفتار و منطق توانایی ندارند، بنابراین، خداوند متعال فرمود: ﴿أَوَ مَن یُنَشَّؤُاْ فِی ٱلۡحِلۡیَةِ﴾آیا کسی که در میان زیور و زینت پرورش مییابد، و چون زیباییاش ناقص است با یک چیز خارجی خود را میآراید؟ ﴿وَهُوَ فِی ٱلۡخِصَامِ غَیۡرُ مُبِینٖ﴾و به هنگام مجادله و گفتگو که فرد باید سخنش را آشکار نماید، او نمیتواند حجّت و دلیل خود را بیان کند و آنچه را در دل دارد به شیوایی بیان نماید. پس چگونه آنها را به خداوند نسبت میدهند؟
۶- آنها ﴿وَجَعَلُواْ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ ٱلَّذِینَ هُمۡ عِبَٰدُ ٱلرَّحۡمَٰنِ إِنَٰثًا﴾فرشتگان را که بندگان خدای مهربانند، دختر به شمار آوردند پس در حق فرشتگان که بندگان مقّرب خدا هستند جسارت کرده و آنها را از مقام بندگی فراتر بوده و در پارهای از خصوصیتهای خداوند شریک خدا قرار دادهاند. سپس آنها را از مقام مرد بودن به مقام زن بودن پایین کشیدند! پس پاک است خداوندی که تناقض گفتار کسی را که بر او دروغ بسته و با پیامبرانش مخالفت ورزیده آشکار نموده است.
۷- خداوند سخن آنها را رد نمود و فرمود آنان به هنگام آفرینش فرشتگان حضور نداشتند، پس چگونه در مورد چیزی سخن میگویند که برای هرکسی مشخصّ است که آنها از آن آگاهی ندارند؟! ولی حتما در رابطه با این گواهی که میدهند مورد سوال قرار خواهند گرفت و آنچه که میگویند نوشته میشود و به خاطر آن مورد مجازات قرار میگیرند.
فرموده خداوند متعال را که میفرماید: ﴿وَقَالُواْ لَوۡ شَآءَ ٱلرَّحۡمَٰنُ مَا عَبَدۡنَٰهُم﴾ـ اگر خداوند مهربان میخواست ما فرشتگان را پرستش نمیکردیم ـ آنها دلیل پرستش فرشتگان را خواستهی خداوند قرار دارند، و این دلیلی است که همواره مشرکین ارائه میدادند، در حالی که از نظر عقل و شرع دلیلی باطل و پوچ است، امّا از نظر عقل، انسان عاقل قضا و قدر را بهانه نمیکند، و اگر در برخی از حالات خویش این راه را در پیش بگیرد برای همیشه بر آن پافشاری نمیکند. وامّا از نظر شرع، خداوند متعال بهانه کردن تقدیر را باطل قرار دادهاست، و این موضوع را فقط از زبان مشرکین بیان کرده و اینکه آنها تقدیر را بهانهی کارهایشان کردهاند، همان مشرکانی که پیامبران خدا را تکذیب کردهاند. به درستی که خداوند حجّت را بر بندگانش اقامه کرده است، بنابراین، در اینجا فرمود: ﴿مَّا لَهُم بِذَٰلِکَ مِنۡ عِلۡمٍۖ إِنۡ هُمۡ إِلَّا یَخۡرُصُونَ﴾آنان کمترین اطلاع و کوچکترین خبری از این ندارند و سخنانشان بر پایهی حدس و گمان است. یعنی حدسی میزنند که بر آن دلیلی ندارند.
سپس فرمود: ﴿أَمۡ ءَاتَیۡنَٰهُمۡ کِتَٰبٗا مِّن قَبۡلِهِۦ فَهُم بِهِۦ مُسۡتَمۡسِکُونَ٢١﴾آیا پیش از قرآن به آنان کتابی دادهایم که به آن جنگ زده باشند و این کتاب آنها را به درستی کارهایشان و راستی گفتههایشان خبر دهد؟ چنین نیست، خداوند محمّدصرا به عنوان بیم دهنده و هشداردهنده بهسوی آنها فرستاده است و بیمدهندهای غیر از محمّد برای آنها نیامده است. پس نه دلیل عقلی دارند و نه دلیل نقلی، و هرگاه هیچ یک از این دو نباشد گفتههایشان چیزی جز یاوه و باطل نیست.
بلکه آنان یک شبهه دارند که از واهی ترین شبهات است و آن این آنها از پدران و نیاکان گمراهشان تقلید میکنند. کافران همواره پیام پیامبران را به دلیل تقلید از پدران و نیاکان خود رد کرده و نمیپذیرند. بنابراین، در اینجا فرمود: ﴿بَلۡ قَالُوٓاْ إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ﴾بلکه گفتند: ما پدران خود را بر دین و آیینی یافتهایم، ﴿وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّهۡتَدُونَ﴾و قطعا ما در پی آنان میرویم. یعنی از آنچه که محمدصآورده است پیروی نمیکنیم.
﴿وَکَذَٰلِکَ مَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ فِی قَرۡیَةٖ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتۡرَفُوهَآ﴾و همچنین در هیچ شهر و دیاری پیش از تو بیم دهندهای نفرستادهایم مگر اینکه ثروتمندان و سران آنجا که نعمتهای دنیا آنها را مغرور و سرکش کرده بود و با خود بزرگ بینی حق را نپذیرفتند، گفتند: ﴿إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّقۡتَدُونَ﴾ما پدران و نیاکان خود را بر دینی یافتهایم و ما به دنبال آن میرویم. یعنی اینها نخستین افراد نیستند که چنین میگویند، بلکه پیش از اینها نیز کسانی چنین میگفتهاند. و منظور مشرکان گمراه از اینکه از پدرانشان تقلید میکنند پیروی از حق و هدایت نیست، بلکه تعصّب محض است و میخواهند بدین وسیله باطلی را که دارند یاری دهند.
بنابراین، هر پیامبری که با این شبهه باطل با او مخالف میکردند، در جواب میگفت: ﴿أَوَلَوۡ جِئۡتُکُم بِأَهۡدَىٰ مِمَّا وَجَدتُّمۡ عَلَیۡهِ ءَابَآءَکُمۡ﴾آیا اگر من آیینی را هم برای شما آورده باشم که هدایت بخشتر از آیینی باشد که پدرانتان را بر آن یافتهاید به خاطر هدایت از من پیروی میکنید؟ ﴿قَالُوٓاْ إِنَّا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ کَٰفِرُونَ﴾گفتند: ما به آنچه شما به آن رسالت یافتهاید باور نداریم. پس مشخّص است که منظورشان پیروی از حق و هدایت نبود، بلکه هدفشان پیروی از باطل و هوای نفس بود.
و به سبب آن که حق را تکذیب کردند و با این شبهه باطل آن را نپذیرفتند. ﴿فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ﴾از آنان انتقام گرفتیم، ﴿فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُکَذِّبِینَ﴾پس بنگر سرانجام تکذیب کنندگان چگونه بود؟ پس باید اینها از این که تکذیب خود ادامه دهند بپرهیزند، چون گرفتار عذابی خواهند شد که آنها بدان گرفتار شدند.
آیهی ۳۲-۲۶:
﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِیمُ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦٓ إِنَّنِی بَرَآءٞ مِّمَّا تَعۡبُدُونَ٢٦﴾[الزخرف: ۲۶]. «و به یادآر آنگاه که ابراهیم به پدر و قومش گفت: من از آنچه میپرستید بیزارم».
﴿إِلَّا ٱلَّذِی فَطَرَنِی فَإِنَّهُۥ سَیَهۡدِینِ٢٧﴾[الزخرف: ۲۷]. «بهجز آن معبودی که مرا آفریده است و او مرا رهنمود خواهد کرد».
﴿وَجَعَلَهَا کَلِمَةَۢ بَاقِیَةٗ فِی عَقِبِهِۦ لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ٢٨﴾[الزخرف: ۲۸]. «و (خداوند) آنرا سخنی ماندگار درمیان فرزندانش قرار داد تا آنان بازگردند».
﴿بَلۡ مَتَّعۡتُ هَٰٓؤُلَآءِ وَءَابَآءَهُمۡ حَتَّىٰ جَآءَهُمُ ٱلۡحَقُّ وَرَسُولٞ مُّبِینٞ٢٩﴾[الزخرف: ۲۹]. «بلکه من اینان و پدرانشان را بهرهمند ساختم تا حق و پیغمبر روشنگری به نزدشان آمد».
﴿وَلَمَّا جَآءَهُمُ ٱلۡحَقُّ قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ وَإِنَّا بِهِۦ کَٰفِرُونَ٣٠﴾[الزخرف: ۳۰]. «و هنگامیکه حق به نزد آنان آمد، گفتند: این جادو است و قطعاً ما بدان باور نداریم».
﴿وَقَالُواْ لَوۡلَا نُزِّلَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ عَلَىٰ رَجُلٖ مِّنَ ٱلۡقَرۡیَتَیۡنِ عَظِیمٍ٣١﴾[الزخرف: ۳۱]. «و گفتند: چرا این قرآن بر مردی بزرگ از (مردم) دو شهر فرو فرستاده نشد»؟.
﴿أَهُمۡ یَقۡسِمُونَ رَحۡمَتَ رَبِّکَۚ نَحۡنُ قَسَمۡنَا بَیۡنَهُم مَّعِیشَتَهُمۡ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۚ وَرَفَعۡنَا بَعۡضَهُمۡ فَوۡقَ بَعۡضٖ دَرَجَٰتٖ لِّیَتَّخِذَ بَعۡضُهُم بَعۡضٗا سُخۡرِیّٗاۗ وَرَحۡمَتُ رَبِّکَ خَیۡرٞ مِّمَّا یَجۡمَعُونَ٣٢﴾[الزخرف: ۳۲]. «آیا آنان رحمت پروردگار تو را تقسیم میکنند؟ ما معیشت آنانرا در زندگی دنیا بین آنان تقسیم کردهایم و برخی را بر برخی دیگر برتریهایی دادهایم تا بعضی از آنان بعضی دیگر را به خدمت گیرند و رحمت پروردگارت از آنچه جمعآوری میکنند بهتر است».
خداوند متعال از آئین ابراهیم÷که اهل کتاب و مشرکان، خود را به آن نسبت میدهند و هریک ادعا میکند که بر راه و شیوه اوست، خبر میدهد، پس خداوند از دین ابراهیم که آن را برای فرزندانش باقی گذاشته خبر داده و میفرماید: ﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِیمُ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِ﴾و هنگامیکه ابراهیم به پدر خود و قومش که بهجای خدا معبودهایی را برگرفته بودند و آنها را پرستش میکردند، گفت: ﴿إِنَّنِی بَرَآءٞ مِّمَّا تَعۡبُدُونَ﴾بیگمان من از آنچه شما عبادت میکنید متنفرّم و با کسانیکه آنها را عبادت میکنند، دشمن میباشم. ﴿إِلَّا ٱلَّذِی فَطَرَنِی﴾به جز خدایی که مرا آفریده است، که او را دوست میدارم و امیدوارم مرا راهنمایی کند تا حق را بشناسم و بدان عمل کنم. پس همان طور که مرا آفریده، و آنگونه که شایسته جسم و دنیای من است سامانم دادهاست، ﴿فَإِنَّهُۥ سَیَهۡدِینِ﴾(نیز) مرا به آنچه که شایسته دین و آخرت میباشد راهنمایی خواهد کرد.
﴿وَجَعَلَهَا﴾و این خصلت پسندیده را که اساس خصلتهاست و آن یکتاپرستی و بیزاری جستن از پرستش غیر خدا میباشد، ﴿کَلِمَةَۢ بَاقِیَةٗ فِی عَقِبِهِ﴾درمیان فرزندانش سخنی ماندگار قرار داد، ﴿لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ﴾تا شاید بهسوی آن بازگردند. چون این سخن از گفتههای معروف و مشهور او ست و او فرزندش را به این توصیه کرده است و برخی از فرزندانش همانند اسحاق و یعقوب همین توصیه را به یکدیگر کردهاند، همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَن یَرۡغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبۡرَٰهِۧمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفۡسَهُ﴾[البقرة: ۱۳۰]. «و چه کسی از آئین ابراهیم روی گردانی میکند مگر آن کس که بیخرد باشد»؟!. پس همواره این سخن در میان فرزندان ابراهیم÷موجود بوده است تا این که خوشگذرانی و سرکشی درمیان آنها پدید آمد.
خداوند متعال فرمود: ﴿بَلۡ مَتَّعۡتُ هَٰٓؤُلَآءِ وَءَابَآءَهُمۡ﴾بلکه من اینان و پدرانشان را از انواع شهوات و لذّتها بهرهمند ساختم تا جایی که این شهوتها هدف نهایی آنها گردید و همواره محبّت آن در دلهایشان پرورش یافت تا اینکه این شهوتها در وجود آنان تبدیل به صفتها و حالاتی همیشگی و عمیق و باورهای ریشهدار گردید. ﴿حَتَّىٰ جَآءَهُمُ ٱلۡحَقُّ وَرَسُولٞ مُّبِینٞ﴾تا اینکه حق که هیچشک و تردیدی در آن نیست و پیامبری نزدشان آمد که رسالت آن واضح و دلایل نبوّتش به سبب اخلاق و معجزاتش، و به سبب آنچه که آورده بود و پیامبران گذشته را تصدیق میکرد بسیار روشن بود.
﴿وَلَمَّا جَآءَهُمُ ٱلۡحَقُّ﴾و هنگامیکه حق به نزد آنان آمد، حقّی که هرکس کمترین عقل و دینی داشته باشد، باید آن را بپذیرد و از آن پیروی نماید، ﴿قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ وَإِنَّا بِهِۦ کَٰفِرُونَ﴾گفتند: این جادو است و ما بدان باور نداریم. و این بزرگترین مخالفت است. و آنها فقط به رویگردانی از حق و انکار آن بسنده نکردند بلکه طعنه بسیار زشتی به آن زدند و آنرا جادو برشمردند، جادویی که جز پلیدترین انسان و دروغگوترین فرد آن را انجام نمیدهد.
چیزی که آنها را بر این امر واداشت سرکشی آنها بود، زیرا به سبب نعمتهایی که خداوند آنان و پدرانشان را از آن بهرهمند ساخته بود سرکش و مغرور شده بودند.
﴿وَقَالُواْ لَوۡلَا نُزِّلَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ عَلَىٰ رَجُلٖ مِّنَ ٱلۡقَرۡیَتَیۡنِ عَظِیمٍ٣١﴾و آنها با عقلهای فاسد خود به خداوند پیشنهاد کردند که چرا این قرآن بر مردی بزرگ از مردم دو شهر فرو فرستاده نشده است؟ یعنی چرا بر مردی از مردان مکه یا طایف که نزد آنها بزرگوار بودند، همانند ولید بن مغیره و امثال او نازل نشد؟
خداوند با رد پیشنهاد آنان فرمود: ﴿أَهُمۡ یَقۡسِمُونَ رَحۡمَتَ رَبِّکَ﴾آیا آنها رحمت پروردگارت را تقسیم میکنند؟ یعنی آیا آنها کلیددار و خزانه دار رحمت پروردگارت هستند و تدبیر رحمت الهی به دست آنهاست؟ پس آن گاه نبّوت و رسالت را به هرکس که بخواهند میدهند، و هرکس را که بخواهند از آن محروم میکنند؟ ﴿نَحۡنُ قَسَمۡنَا بَیۡنَهُم مَّعِیشَتَهُمۡ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۚ وَرَفَعۡنَا بَعۡضَهُمۡ فَوۡقَ بَعۡضٖ دَرَجَٰتٖ لِّیَتَّخِذَ بَعۡضُهُم بَعۡضٗا سُخۡرِیّٗاۗ وَرَحۡمَتُ رَبِّکَ خَیۡرٞ مِّمَّا یَجۡمَعُونَ﴾ما معیشت آنانرا در زندگی دنیا بین آنان تقسیم کردهایم و برخی را بر برخی دیگر در زندگی دنیا برتری دادهایم درحالیکه رحمت پروردگارت از ثروت و دنیایی که آنان جمعآوری میکنند بهتر است. پس وقتی معیشت بندگان و روزی دنیوی در دست خداوند است و اوست که آن را میان بندگانش تقسیم میکند سپس رزق و روزی را برای هرکس که بخواهد فراوان مینماید و برای هرکس که بخواهد کم و تنگ میدارد و طبق حکمت خویش چنین مینماید. پس رحمت دینی خداوند که بالاترین آن نبّوت و رسالت است به طریق اولی باید در دست خداوند باشد و او بهتر میداند که رسالت خود را کجا قرار دهد. پس معلوم شد که پیشنهاد آنها بیارزش و پوچ است و تدبیر همه کارهای دینی و دنیوی فقط در دست خداست. با این استدلال خداوند آنها را قانع مینماید که پیشنهاد نامعقولی ارائه میدهند و چیزی در دست آنها نیست و این سخن نشانهی ستمگری و نپذیرفتن حق است که آنها میگویند: ﴿لَوۡلَا نُزِّلَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ عَلَىٰ رَجُلٖ مِّنَ ٱلۡقَرۡیَتَیۡنِ عَظِیمٍ﴾چرا این قرآن بر یکی از مردان بزرگ دو شهر نازل نشد؟ اگر آنها حقیقت مردان را شناختند و صفاتی را که موجب ارتقای مقام آدمی میشود و مقام او را نزد خدا و بندگانش بزرگ مینماید، میدانستند، یقین حاصل میکردند که محمّد بن عبدالله بن عبدالمطلب صبرترین و بزرگترین مردان است و عقل و دانش و رای و همّت و قاطعّیت او و اخلاق و مهربانی و دلسوزیاش از همه بهتر و بیشتر است، و او از همه هدایت یافتهتر و پرهیزگارتر میباشد و محور و مرکز دایره کمالات است و او دارای بالاترین صفات مردانگی است و بهطور مطلق او بالاترین مرد جهان است. این را دشمنان و دوستان محمّدصهمه میدانند مگر کسی که گمراه گشته و با خود بزرگ بینی روی برتافته است. پس چگونه مشرکان کسی را بر او برتر قرار میدهند که به اندازه ذرّهای از کمال محمّد به مشام او نرسیده است؟! اوج حماثت و جنایت مشرکان آن است که معبودی را پرستش میکنند و آن را به فریاد میخوانند و به آن نزدیکی میجویند که بتی از سنگ یا چوب است و سود و زیانی نمیرساند، و نمیبخشد و محروم نمیکند و این خود باری است بر دوش صاحبش و نیازمند آن است کسی کارهایش را انجام دهد. آیا این کار جز کار دیوانگان و بیخردان چیزی دیگر است؟! پس چگونه چنین کسی بزرگ شمرده میشود؟ و چگونه بر خاتم پیامبران و سید و سرور فرزندان آدم محمّدصبرتری داده میشود؟! ولی کافران عقل ندارند و نمیفهمند.
در این آیه خداوند به حکمت خویش در برتری دادن برخی از بندگان بر برخی دیگر در زندگی دنیا اشاره نموده و میفرماید: ﴿لِّیَتَّخِذَ بَعۡضُهُم بَعۡضٗا سُخۡرِیّٗا﴾تا اینکه برخی، برخی دیگر را به خدمت گیرند و در کارها و حرفهها و صنعتها از آنها استفاده کنند. پس اگر همهی مردم در توانگری و ثروت برابر بودند و نیازی به یکدیگر نداشتند بسیاری از منافع و مصالح آنها از دست میرفت و این دلیلی است بر این که نعمت دینی خداوند از نعمت دنیوی او بهتر است. همان طور که خداوند در آیهای دیگر فرموده است: ﴿قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦ فَبِذَٰلِکَ فَلۡیَفۡرَحُواْ هُوَ خَیۡرٞ مِّمَّا یَجۡمَعُونَ٥٨﴾[یونس: ۵۸]. «بگو: به فضل و رحمت خدا باید شادمان باشند، آن از آنچه جمعآوری میکنند بهتر است».
آیهی ۳۵-۳۳:
﴿وَلَوۡلَآ أَن یَکُونَ ٱلنَّاسُ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ لَّجَعَلۡنَا لِمَن یَکۡفُرُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ لِبُیُوتِهِمۡ سُقُفٗا مِّن فِضَّةٖ وَمَعَارِجَ عَلَیۡهَا یَظۡهَرُونَ٣٣﴾[الزخرف: ۳۳]. «اگر (این احتمال) نبود که مردم (در گمراهی) همه یک امّت شوند ما برای کسانیکه به خداوند مهربان کفر میورزند خانههایی با سقفهایی از نقره فراهم میآوردیم و برای آنان نردبانهایی از نقره قرار میدادیم که از آنها بالا روند».
﴿وَلِبُیُوتِهِمۡ أَبۡوَٰبٗا وَسُرُرًا عَلَیۡهَا یَتَّکُِٔونَ٣٤﴾[الزخرف: ۳۴]. «و برای خانههایشان درهایی (از نقره قرار میدادیم) و تختهایی نقرهای که بر آنها تکیه زنند (ترتیب میدادیم)».
﴿وَزُخۡرُفٗاۚ وَإِن کُلُّ ذَٰلِکَ لَمَّا مَتَٰعُ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۚ وَٱلۡأٓخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلۡمُتَّقِینَ٣٥﴾[الزخرف: ۳۵]. «و تجمّل فروان (برایشان قرار میدادیم)، امّا همهی اینها بهرهمندی زندگانی دنیاست و آخرت نزد پروردگارت از آن پیرهیزگاران است».
خداوند متعال خبر میدهد که دنیا نزد او ارزشی ندارد و اگر لطف و رحمت او ـ که چیزی را بر آن مقدم نمیدارد ـ نسبت به بندگانش نبود دنیا و نعمتهای فراوانی برای کافران فراهم میآورد. ﴿لِبُیُوتِهِمۡ سُقُفٗا مِّن فِضَّةٖ وَمَعَارِجَ عَلَیۡهَا یَظۡهَرُونَ﴾«تا جاییکه برایشان خانههایی با سقفهایی از نقره فراهم میآورد و برایشان نردبانهایی سیمین قرار میداد که از آنها به پشت بامهایشان بالا بروند». ﴿وَلِبُیُوتِهِمۡ أَبۡوَٰبٗا وَسُرُرًا عَلَیۡهَا یَتَّکُِٔونَ٣٤﴾«و برای خانههایشان درهایی از نقره، و تختهایی نقرهای قرار میدادیم که بر آنها تکیه زنند». ﴿وَزُخۡرُفٗا﴾و تجمّل و زینت فراوان برایشان قرار میدادیم. یعنی دنیا را با انواع لذتها و زیباییها برایشان میآراست و آنچه میخواستند به آنها عطا میکرد. امّا آنچه او را از این کار بازداشته است رحمت و لطف او نسبت به بندگانش است که مبادا شتابان به علّت محبّت دنیا بهسوی کفر و کثرت گناهان بروند. پس دلیلی است بر آن که خداوند بندگان را بهطور کلّی یا به طور ویژه از برخی چیزها محروم میکند و این به خاطر منافع و مصالحِ خودشان است. و دنیا نزد خداوند به اندازه بال پشهای ارزش ندارد و همهی آنچه بیان شد کالای زندگی دنیاست که ناگوار و فانی است و آخرت نزد خداوند متعال برای کسانی بهتر است که با اطاعت از دستوراتش و پرهیز از آنچه او نهی کرده است پروا میدارند. چون نعمت آخرت از هر جهت کامل است و در بهشت همهی آنچه که دلها میخواهند و چشمها از دیدن آن لذّت میبرند فراهم است و آنها در آن جاودانه خواهند بود.پس چقدر این دو جهان با هم فرق میکنند.
آیهی ۳۹-۳۶:
﴿وَمَن یَعۡشُ عَن ذِکۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ نُقَیِّضۡ لَهُۥ شَیۡطَٰنٗا فَهُوَ لَهُۥ قَرِینٞ٣٦﴾[الزخرف: ۳۶]. «و هرکس که از یاد خداوند مهربان غافل و رویگردان شود برایش شیطانی برمیگماریم و آن (شیطان) همنشین او میگردد».
﴿وَإِنَّهُمۡ لَیَصُدُّونَهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِیلِ وَیَحۡسَبُونَ أَنَّهُم مُّهۡتَدُونَ٣٧﴾[الزخرف: ۳۷]. «و همانا آنان (شیاطین) اینان (انسانها) را از راه باز میدارند و گمان میبرند که ایشان هدایت یافتگانند».
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَنَا قَالَ یَٰلَیۡتَ بَیۡنِی وَبَیۡنَکَ بُعۡدَ ٱلۡمَشۡرِقَیۡنِ فَبِئۡسَ ٱلۡقَرِینُ٣٨﴾[الزخرف: ۳۸]. «تا آنگاه که (چنین کسی) به پیش ما میآید، میگوید: ای کاش بین من و تو به اندازۀ شرق و غرب فاصله بود! چه همنشین بدی است»!.
﴿وَلَن یَنفَعَکُمُ ٱلۡیَوۡمَ إِذ ظَّلَمۡتُمۡ أَنَّکُمۡ فِی ٱلۡعَذَابِ مُشۡتَرِکُونَ٣٩﴾[الزخرف: ۳۹]. «و در این روز شریک بودن شما و همنشینانتان در عذاب به حال شما سودی نمیبخشد چرا که شما ستم کردهاید».
خداوند متعال از کیفر سخت خود به کسی که از یاد او روی گردانی کرده است خبر داده و میفرماید: ﴿وَمَن یَعۡشُ عَن ذِکۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ﴾و هرکس از یاد خداوند که قرآن عظیم است رویگردان شود و مردم را از آن باز دارد، ـ درحالیکه قرآن بزرگترین رحمتی است که خداوند با آن بر بندگانش رحم نموده است. پس هرکس آن را بپذیرد بهترین بخشش را دریافته و به بالاترین خواسته دست یازیده است. و هرکس از آن روی بگرداند و آنرا رد کند ـ ناکام گردیده و چنان زیانبار شده که بعد از آن هرگز روی سعادت و خوشبختی را نخواهد دید، و خداوند برای او شیطانی سرکش برمی گمارد که همواره همنشین او میشود و او را همراهی میکند و به او وعده میدهد و او را به سوی گناهان میکشاند.
﴿وَإِنَّهُمۡ لَیَصُدُّونَهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِیلِ﴾و شیاطین آنها را از راه راست و دین درست باز میدارند، ﴿وَیَحۡسَبُونَ أَنَّهُم مُّهۡتَدُونَ﴾و آنان به سبب این که شیطان، باطل را برایشان آراسته و زیبا جلوه داده است و به خاطر اینکه از حق رویگرداندهاند گمان میبرند که راه یافتهاند. اگر گفته شود: آیا چنین کسی که گمان برده او هدایت یافته است حال آنکه در حقیقت هدایت یافته نمیباشد معذور نیست؟ گفته میشود: چنین افرادی و امثال او که منع جهالت آنان رویگردانی از قرآن خداوند است از آنجا که میتوانستهاند در پرتو آن راهیاب گردند معذور نیستند. آنها به هدایت تمایلی نشان ندادند با این که توانایی رسیدن به آنرا داشتند و به باطل علاقمند شدند پس گناه، گناهِ خودشان است. و این است حالت کسی که از ذکر خدا در دنیا اعراض کرده و همنشین و همراهش او را گمراه نموده و حقایق را در نظر وی وارونه کرده است.
و امّا وضعیت او به هنگامیکه در روز قیامت نزد پروردگارش میآید بسیار وضعّیت بدی است، چرا که پشیمانی و اندوه و حسرت از سیمایش هویدا است و او از همنشین خود بیزاری میجوید. بنابراین، خداوند متعال فرمود: ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَنَا قَالَ یَٰلَیۡتَ بَیۡنِی وَبَیۡنَکَ بُعۡدَ ٱلۡمَشۡرِقَیۡنِ فَبِئۡسَ ٱلۡقَرِینُ٣٨﴾تا آنگاه که چنین کسی به پیش ما میآید، میگوید: ای کاش بین من و تو به اندازه شرق و غرب فاصله بود، چه همنشین بدی بودی! همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَیَوۡمَ یَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ یَدَیۡهِ یَقُولُ یَٰلَیۡتَنِی ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِیلٗا٢٧ یَٰوَیۡلَتَىٰ لَیۡتَنِی لَمۡ أَتَّخِذۡ فُلَانًا خَلِیلٗا٢٨ لَّقَدۡ أَضَلَّنِی عَنِ ٱلذِّکۡرِ بَعۡدَ إِذۡ جَآءَنِیۗ وَکَانَ ٱلشَّیۡطَٰنُ لِلۡإِنسَٰنِ خَذُولٗا٢٩﴾[الفرقان: ۲۷-۲۹]. «و روزیکه ستمگر دستهایش را گاز میگیرد و میگوید: ای کاش با پیامبر راهی بر میگرفتم! ای وای بر من کاش فلانی را به دوستی بر نمیگرفتم! همانا مرا از پند گمراه ساخت بعد از آن که پند به نزد من آمد و شیطان انسان را بیار خوار میگرداند».
﴿وَلَن یَنفَعَکُمُ ٱلۡیَوۡمَ إِذ ظَّلَمۡتُمۡ أَنَّکُمۡ فِی ٱلۡعَذَابِ مُشۡتَرِکُونَ٣٩﴾و شریک بودن شما و همنشینها و دوستانتان در عذاب به شما سودی نمیبخشد و شما به این خاطر در عذاب شریک هستید چون در ستمگری شریک بودهاید. و همچنین روحیه دلجویی دادن به یکدیگر به هنگام معصیت به شما سودی نمیرساند. چون هنگامیکه در دنیا مصیبت و بلایی بیاید و مجازات شدگان در آن مشترک باشند برایشان کمی آسان میگردد و برخی با دیدن برخی دیگر تسلّی مییابند. امّا مصیبت آخرت همه کیفرها و عذابها را در بر دارد و کوچکترین آسایش و تسلّی در آن نیست. بار خدایا! از تو سلامتی را میخواهیم و از تو میطلبیم که ما را در پناه رحمت خویش قرار دهی.
آیهی ۴۵-۴۰:
﴿أَفَأَنتَ تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ أَوۡ تَهۡدِی ٱلۡعُمۡیَ وَمَن کَانَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ٤٠﴾[الزخرف: ۴۰]. «آیا تو میتوانی به کران بشنوانی؟ و یا اینکه کوران و کسانی را که در گمراهی آشکاری هستند رهنمود گردانی»؟.
﴿فَإِمَّا نَذۡهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا مِنۡهُم مُّنتَقِمُونَ٤١﴾[الزخرف: ۴۱]. «پس هرگاه تو را (از این دنیا) ببریم از آنان انتقام خواهیم گرفت».
﴿أَوۡ نُرِیَنَّکَ ٱلَّذِی وَعَدۡنَٰهُمۡ فَإِنَّا عَلَیۡهِم مُّقۡتَدِرُونَ٤٢﴾[الزخرف: ۴۲]. «یا آنچه را که به آنان وعده دادهایم به تو نشان خواهیم داد، زیرا ما بر آنان مسلّط و تواناییم».
﴿فَٱسۡتَمۡسِکۡ بِٱلَّذِیٓ أُوحِیَ إِلَیۡکَۖ إِنَّکَ عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ٤٣﴾[الزخرف: ۴۳]. «پس به آنچه به تو وحی شده است محکم چنگ بزن چرا که قطعاً تو بر راه راست قرار داری».
﴿وَإِنَّهُۥ لَذِکۡرٞ لَّکَ وَلِقَوۡمِکَۖ وَسَوۡفَ تُسَۡٔلُونَ٤٤﴾[الزخرف: ۴۴]. «و همانا قرآن برای تو و قومت پندی است و از شما پرسیده خواهد شد».
﴿وَسَۡٔلۡ مَنۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رُّسُلِنَآ أَجَعَلۡنَا مِن دُونِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ءَالِهَةٗ یُعۡبَدُونَ٤٥﴾[الزخرف: ۴۵]. «و از پیامبران پیشین ما بپرس آیا به جز خداوند مهربان معبودهایی قرار دادهایم که پرستش شوند».
خداوند متعال، پیامبرش را دلجویی میدهد که از عدم اجابت تکذیب کنندگان ناراحت نشود و بداند که خیری در اینها نیست، و از آنچنان شایستگی و لیاقتی برخوردار نیستند که سبب هدایتشان شود، و میفرماید: ﴿أَفَأَنتَ تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ أَوۡ تَهۡدِی ٱلۡعُمۡیَ وَمَن کَانَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ٤٠﴾آیا میتوانی کسانی را که نمیشنوند بشنوانی؟ و یا این که کسانی را که نمیبینند راهنمایی کنی؟ و یا این که کسانی را که در گمراهی آشکاری هستند و خود به گمراهی خویش واقف و به آن راضی هستند رهنمود گردانی؟! پس همانطور که ناشنوا صداها را نمیشنود و کور نمیبیند و کسی که در گمراهی آشکاری است هدایت نمیشود اینها نیز سرشت و عقلهایشان به سبب رویگردانی از قرآن فاسد گشته است و باورهای فاسد و صفتهای پلیدی در خودشان به وجود آوردهاند که آنها را از هدایت باز میدارد و باعث میشود تا هلاکتشان بیشتر گردد.
اینان جز عذاب و کیفر چیزی برایشان باقی نمانده است، پس یا در دنیا عذاب میشوند یا در آخرت. بنابراین، خداوند متعال فرمود: ﴿فَإِمَّا نَذۡهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا مِنۡهُم مُّنتَقِمُونَ٤١﴾و پس هرگاه تو را از این دنیا ببریم قبل از اینکه عذابِ آنها را به تو نشان دهیم بدان که از آنان انتقام خواهیم گرفت. ﴿أَوۡ نُرِیَنَّکَ ٱلَّذِی وَعَدۡنَٰهُمۡ﴾یا عذابی را که به آنان وعده دادهایم به تو نشان خواهیم داد. ﴿فَإِنَّا عَلَیۡهِم مُّقۡتَدِرُونَ﴾زیرا ما بر آنان مسلّط و تواناییم. امّا زود یا دیر فرا رسیدن عذاب به حکمت خدا بستگی دارد. پس این است حالت تو و حالت تکذیب کنندگان.
﴿فَٱسۡتَمۡسِکۡ بِٱلَّذِیٓ أُوحِیَ إِلَیۡکَ﴾پس با انجام آنچه که به تو وحی شده است و با متصّف کردن خود به آنچه وحی به اتّصافِ آن وتلاش برای عملی کردن آن در خود و دیگران به وی چنگ بزن، ﴿إِنَّکَ عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ﴾بیگمان تو بر راه راست قرار داری، راهی که انسان را به خدا و بهشت میرساند و این چیزی است که بر تو لازم میگرداند بیشتر به وحی چنگ بزنی و در پرتو آن راهیاب گردی. زیرا میدانی که آن حق و عدل و راستی است و کارهایت را بر پایه محکمی بنا نهادهاند درحالیکه دیگران امورشان را براساس شک و اوهام و ستم و ظلم بنا کردهاند.
﴿وَإِنَّهُۥ لَذِکۡرٞ لَّکَ وَلِقَوۡمِکَ﴾و این قرآن افتخار و فضیلت بزرگی است برای شما و نعمت بسیار گرانقدری میباشد و شما را به آنچه که خیر دنیا و آخرت در آن نهفته است پند میدهد و شما را بر آن تشویق میکند و بدی و شر را برایتان یادآوری میکند و شما را از آن برحذر میدارد. ﴿وَسَوۡفَ تُسَۡٔلُونَ﴾و از آن پرسیده خواهید شد که آیا آن را برپا داشته و دستورات آن را انجام دادهاید که آن گاه مقامتان بالا میرود و بهرهمند میشوید؟ یا اینکه به آن عمل نکردهاید؟ پس حجّتی علیه شما خواهد بود و نشان ناسپاسیتان در برابر این نعمت خواهد بود.
﴿وَسَۡٔلۡ مَنۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رُّسُلِنَآ أَجَعَلۡنَا مِن دُونِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ءَالِهَةٗ یُعۡبَدُونَ٤٥﴾[الزخرف: ۴۵]. «از پیامبرانی که پیش از تو فر ستادهایم بپرس که آیا به جز خداوند مهربان معبودهایی قرار دادهایم که پرستش شوند»؟. تا برای شمرکان دلیلی باشد که با این کارشان گویا از یکی از پیامبارن پیروی میکنند. تو اگر از آنها بپرسی و از اوضاع و احوال آنها خبر بگیری، هیچکس از آنها را نخواهی یافت که به برگرفتن معبودی دیگر با خدا دعوت داده باشد، و خواهی دید که همهی پیامبران از اوّل تا آخر به پرستش خداوند یکتا و بیشریک دعوت کردهاند. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِی کُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ﴾[النحل: ۳۶]. «و درمیان هر امّتی پیامبری فرستادیم با این پیام که خدا را پرستش کند و از طاغوت بپرهیزید». و هر پیامبری را که خداوند مبعوث کرده به قوم خود گفته است: خدا را پرستش کنید، شما معبود به حقّی جز او ندارید. پس این بیانگر آن است که مشرکان در شرک خود هیچ دلیلی و مدرگی ندارند، نه دلیلی که از عقل درست سرچشمه گرفته باشد و نه دلیلی که از پیامبران نقل شده باشد.
وقتی خداوند متعال فرمود: ﴿وَسَۡٔلۡ مَنۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رُّسُلِنَآ أَجَعَلۡنَا مِن دُونِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ءَالِهَةٗ یُعۡبَدُونَ٤٥﴾[الزخرف: ۴۵]. «از پیامبرانی که پیش از تو فر ستادهایم بپرس که آیا به جز خداوند مهربان معبودهایی قرار دادهایم که عبادت شوند». حالت موسی و دعوت او را بیان کرد که یکی از مشهورترین دعوتهای پیامبران میباشد و خداوند در کتاب خود بسیار از آن سخن گفته و حالت او را با فرعون بیان نموده است:
آیهی ۵۶-۴۶:
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ بَِٔایَٰتِنَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِیْهِۦ فَقَالَ إِنِّی رَسُولُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٤٦﴾[الزخرف: ۴۶]. «و همانا ما موسی را همراه با نشانههای خود بهسوی فرعون و اشراف (قوم) او فرستاد (و موسی) گفت: به درستی که من فرستادۀ پروردگار جهانیانم».
﴿فَلَمَّا جَآءَهُم بَِٔایَٰتِنَآ إِذَا هُم مِّنۡهَا یَضۡحَکُونَ٤٧﴾[الزخرف: ۴۷]. «وقتیکه با نشانههای ما (بهسوی) آنان آمد آنگاه آنان به آنها میخندیدند».
﴿وَمَا نُرِیهِم مِّنۡ ءَایَةٍ إِلَّا هِیَ أَکۡبَرُ مِنۡ أُخۡتِهَاۖ وَأَخَذۡنَٰهُم بِٱلۡعَذَابِ لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ٤٨﴾[الزخرف: ۴۸]. «و هیچ معجزهای به ایشان نمینمودیم مگر اینکه یکی از دیگری برتر و مهمتر بود و آنانرا به عذاب فرو گرفتیم تا شاید برگردند».
﴿وَقَالُواْ یَٰٓأَیُّهَ ٱلسَّاحِرُ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ بِمَا عَهِدَ عِندَکَ إِنَّنَا لَمُهۡتَدُونَ٤٩﴾[الزخرف: ۴۹]. «و گفتند: ای جادوگر! پروردگارت را با آنچه که به تو اختصاص داده و تو را با آن برتری دادهاست به فریاد بخوان، بیگمان ما راهیافتهایم».
﴿فَلَمَّا کَشَفۡنَا عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابَ إِذَا هُمۡ یَنکُثُونَ٥٠﴾[الزخرف: ۵۰]. «پس وقتی عذاب را از ایشان دور ساختیم آنگاه آنان عهدشکنی کردند».
﴿وَنَادَىٰ فِرۡعَوۡنُ فِی قَوۡمِهِۦ قَالَ یَٰقَوۡمِ أَلَیۡسَ لِی مُلۡکُ مِصۡرَ وَهَٰذِهِ ٱلۡأَنۡهَٰرُ تَجۡرِی مِن تَحۡتِیٓۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ٥١﴾[الزخرف: ۵۱]. «و فرعون درمیان قوم خود ندا در داد و گفت: ای قوم من! آیا فرمانروایی مصر و این جویباران که از زیر (کاخهای) من روان است از آن من نیست؟ آیا نمیبینید».
﴿أَمۡ أَنَا۠ خَیۡرٞ مِّنۡ هَٰذَا ٱلَّذِی هُوَ مَهِینٞ وَلَا یَکَادُ یُبِینُ٥٢﴾[الزخرف: ۵۲]. «نه، بلکه من بهترم از این شخص که خوار است و نمیتواند به روشنی سخن بگوید».
﴿فَلَوۡلَآ أُلۡقِیَ عَلَیۡهِ أَسۡوِرَةٞ مِّن ذَهَبٍ أَوۡ جَآءَ مَعَهُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ مُقۡتَرِنِینَ٥٣﴾[الزخرف: ۵۳]. «(اگر راست میگوید که پیغمبر خداست) پس چرا دستبندهای زرّین به او داده نشده است یا چرا فرشتگان (برای یاری او) همراهش نیامدهاند».
﴿فَٱسۡتَخَفَّ قَوۡمَهُۥ فَأَطَاعُوهُۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَ٥٤﴾[الزخرف: ۵۴]. «پس (فرعون) قومش را سبکسر و بیخرد کرد آنگاه از او اطاعت کردند. بیگمان آنان قومی فاسق بودند».
﴿فَلَمَّآ ءَاسَفُونَا ٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ فَأَغۡرَقۡنَٰهُمۡ أَجۡمَعِینَ٥٥﴾[الزخرف: ۵۵]. «پس هنگامیکه ما را بر سر خشم آوردند از آنان انتقام گرفتیم و آنانرا همگی غرق کردیم».
﴿فَجَعَلۡنَٰهُمۡ سَلَفٗا وَمَثَلٗا لِّلۡأٓخِرِینَ٥٦﴾[الزخرف: ۵۶]. «سپس آنانرا برای آیندگان پیشینه و مایۀ عبرتی قرار دادیم».
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ بَِٔایَٰتِنَآ﴾و بهراستی که ما موسی را همراه با نشانهها و معجزات خود که قاطعانه بر صحت آنچه وی آورده بود، دلالت میکرد فرستادیم، معجزاتی همانند عصا، مار، فرستادن ملخها، و شپشها و بقیه نشانهها. ﴿إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِیْهِۦ فَقَالَ إِنِّی رَسُولُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾بهسوی فرعون و اشراف دربار او. موسی گفت: من فرستاده پروردگار جهانیانم پس آنها را به اعتراف و اقرار به پروردگارشان فرا خواند و از پرستش غیر خدا نهی کرد.
﴿فَلَمَّا جَآءَهُم بَِٔایَٰتِنَآ إِذَا هُم مِّنۡهَا یَضۡحَکُونَ٤٧﴾وقتی که با نشانههای ما به نزد آنان آمد ناگهان همگی بدانها خندیدند. یعنی نشانهها را رد کردند و نپذیرفتند و از روی ستمگری و برتریجویی آنها را به یاد تمسخر و استهزا گرفتند. عدم پذیرش آنها به خاطر کوتاهی در معجزات و نشانهها و واضح نبودن آنها نبود. بنابراین فرمود: ﴿وَمَا نُرِیهِم مِّنۡ ءَایَةٍ إِلَّا هِیَ أَکۡبَرُ مِنۡ أُخۡتِهَا﴾و هیچ معجزه و نشانهای به آنها نشان نمیدادیم مگر این که یکی از دیگری بزرگتر بود. ﴿وَأَخَذۡنَٰهُم بِٱلۡعَذَابِ﴾و آنانرا گرفتار عذابهایی چون ملخ، شپش، قورباغه و خون که نشانههایی روشن بودند، کردیم. ﴿لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ﴾تا شاید به اسلام برگردند و تسلیم آن شوند و شرک و شّر آنها از بین برود.
﴿وَقَالُواْ یَٰٓأَیُّهَ ٱلسَّاحِرُ﴾وقتی عذاب برآنها نازل شد، گفتند: ای جادوگر! منظورشان موسی÷بود و این یا از روی تمسخر بود و یا این که این نوع خطاب نزد آنها مدح و ستایش شمرده میشد.پس پیش او زاری و فروتنی کردند و او را به صورتی مورد خطاب قرار دادند که به کسانی را که گمان میبردند علما و دانشمندان هستند و جادوگرند مورد خطاب قرار میدادند. پس گفتند: ﴿ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ بِمَا عَهِدَ عِندَکَ﴾پروردگارت را با آن چه به تو اختصاص داده و تو را با آن برتری داده بخوان تا عذاب را از ما دور نماید. ﴿إِنَّنَا لَمُهۡتَدُونَ﴾اگر خداوند عذاب را از ما دور کند بدون شک هدایت خواهیم شد.
﴿فَلَمَّا کَشَفۡنَا عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابَ إِذَا هُمۡ یَنکُثُونَ٥٠﴾پس وقتی عذاب را از ایشان دور ساختیم آنگاه آنان عهدشکنی کردند. یعنی به آنچه گفتند وفا ننمودند، بلکه عهدشکنی کرده و به کفر ورزی ادامه دادند.همانگونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَأَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِمُ ٱلطُّوفَانَ وَٱلۡجَرَادَ وَٱلۡقُمَّلَ وَٱلضَّفَادِعَ وَٱلدَّمَ ءَایَٰتٖ مُّفَصَّلَٰتٖ فَٱسۡتَکۡبَرُواْ وَکَانُواْ قَوۡمٗا مُّجۡرِمِینَ١٣٣ وَلَمَّا وَقَعَ عَلَیۡهِمُ ٱلرِّجۡزُ قَالُواْ یَٰمُوسَى ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ بِمَا عَهِدَ عِندَکَۖ لَئِن کَشَفۡتَ عَنَّا ٱلرِّجۡزَ لَنُؤۡمِنَنَّ لَکَ وَلَنُرۡسِلَنَّ مَعَکَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ١٣٤ فَلَمَّا کَشَفۡنَا عَنۡهُمُ ٱلرِّجۡزَ إِلَىٰٓ أَجَلٍ هُم بَٰلِغُوهُ إِذَا هُمۡ یَنکُثُونَ١٣٥﴾[الأعراف: ۱۳۳-۱۳۵]. «پس طوفان و ملخ و شپش و قورباغه و خون را بر آنها فرستادیم که نشانههای روشنی بودند امّا آنان استکبار ورزیدند و قومی جنایت پیشه بودند. و وقتی عذاب بر آنان فرود آمد، گفتند: ای موسی! پروردگارت را با آنچه که به تو اختصاص داده و تو را با آن برتری دادهاست بخوان که اگر عذاب را از ما دور نمودی به تو ایمان میآوریم و بنی اسراییل را با تو میفرستیم. وقتی عذاب را تا مدّتی که به آن میرسیدند از آنها دور نمودیم آنان هرچه زودتر عهدشکنی کردند».
﴿وَنَادَىٰ فِرۡعَوۡنُ فِی قَوۡمِهِۦ قَالَ یَٰقَوۡمِ أَلَیۡسَ لِی مُلۡکُ مِصۡرَ﴾و فرعون درحالیکه پادشاهیاش او را فریب داده بود و مال و لشکریانش او را سرکش کرده بودند، در میان قومش ندا در داد و گفت: ای قوم من! آیا فرمانروایی مصر از آن من نیست؟ آیا من مالک آن نیستم که در آن تصّرف میکنم؟ ﴿وَهَٰذِهِ ٱلۡأَنۡهَٰرُ تَجۡرِی مِن تَحۡتِیٓ﴾و این رودها که از رود نیل جدا شدهاند از میان کاخها و باغهای من میگذرند، ﴿أَفَلَا تُبۡصِرُونَ﴾آیا شما این فرمانروایی گسترده و پهناور را نمیبینید؟ و این از جهالت عمیق او بود که به چیزی افتخار میکرد که خارج از ذات او بود و به صفتهای پسندیده و کارهای درست افتخار نمیکرد.
﴿أَمۡ أَنَا۠ خَیۡرٞ مِّنۡ هَٰذَا ٱلَّذِی هُوَ مَهِینٞ﴾خداوند فرعون را خوار بگرداند! منظور او از خوار، موسی بن عمران کلیم خدا بود، کسی که نزد خداوند با ارزش و محترم بود. پس فرعون گفت: من محترم و با عزت هستم و او خوار و ذلیل است. پس کدام یک از ما بهتر میباشد؟ ﴿وَلَا یَکَادُ یُبِینُ﴾و گفت: با وجود این او نمیتواند مراد خویش را روشن بیان کند چون او زبان گویایی ندارد. امّا موسی آنچه در دل داشت بیان کرد گرچه سخن گفتن برای او سنگین بود. و صد البته که این عیبی به حساب نمیآید. سپس فرعون گفت: ﴿فَلَوۡلَآ أُلۡقِیَ عَلَیۡهِ أَسۡوِرَةٞ مِّن ذَهَبٍ﴾چرا موسی با زیورآلات و دستبندهایی از طلا آراسته نشده است؟ ﴿أَوۡ جَآءَ مَعَهُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ مُقۡتَرِنِینَ﴾و چرا فرشتگان برای یاری او نیامدهاند تا او را در امر دعوتش کمک کنند و گفتهی او را تایید نمایند؟
﴿فَٱسۡتَخَفَّ قَوۡمَهُۥ فَأَطَاعُوهُ﴾فرعون با ایجاد شبهات بیمعنی و پوچ که هیچ حقیقتی نداشت و فقط انسانهای کم عقل گول آنرا میخوردند و دلیلی بر حق یا باطل نبود قوم خویش را سبک سر و بیخرد انگاشت، آنگاه از او اطاعت کردند. پس اینکه فرعون دارای فرمانروایی مصر است و جویبارها از زیر کاخهایش روان است، چگونه میتواند دلیلی بر حقانیت او باشد؟! و بر چه اساسی موسی به دلیل این که پیروانش کم هستند و زبانش لکنت دارد و دستبندهای طلایی ندارد بر باطل است؟ اما فرعون با درباریان و اطرافیانی سروکار داشت که عقل نداشتند پس فرعون هرچه میگفت آنها از آن پیروی میکردند، خواه حق بود یا باطل. ﴿إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَ﴾بیگمان آنان قومی فاسق بودند، پس به سبب فسقشان فرعون بر آنها گماشته شد و شرک و شر را برایشان زیبا جلوه داد. ﴿فَلَمَّآ ءَاسَفُونَا﴾پس وقتی با کارهایشان ما را خشمگین کردند، ﴿ٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ فَأَغۡرَقۡنَٰهُمۡ أَجۡمَعِینَ٥٥ فَجَعَلۡنَٰهُمۡ سَلَفٗا وَمَثَلٗا لِّلۡأٓخِرِینَ٥٦﴾از آنان انتقام گرفتیم و همگی آنانرا غرق نمودیم سپس آنانرا برای آیندگان پیشینه و مایه عبرتی قرار دادیم تا عبرتگیرندگان از آنها عبرت بگیرند و پند پذیران از حالات آنها پند بگیرند.
آیهی ۶۵-۵۷:
﴿وَلَمَّا ضُرِبَ ٱبۡنُ مَرۡیَمَ مَثَلًا إِذَا قَوۡمُکَ مِنۡهُ یَصِدُّونَ٥٧﴾[الزخرف: ۵۷]. «و هنگامیکه فرزند مریم به عنوان مثال ذکر شد آنگاه قوم تو از آن بانگ (به ریشخند) برداشتند».
﴿وَقَالُوٓاْ ءَأَٰلِهَتُنَا خَیۡرٌ أَمۡ هُوَۚ مَا ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلَۢاۚ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٌ خَصِمُونَ٥٨﴾[الزخرف: ۵۸]. «و گفتند: آیا معبودهای ما بهترند یا او؟ (آن مثال را) برای تو جز از روی جدال نزدند، بلکه آنان گروهی ستیزهجویند».
﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا عَبۡدٌ أَنۡعَمۡنَا عَلَیۡهِ وَجَعَلۡنَٰهُ مَثَلٗا لِّبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ٥٩﴾[الزخرف: ۵۹]. «عیسی جز بندهای نیست که بر او انعام کردهایم و او را نمونه و الگویی برای بنیاسرائیل گردانیدهایم».
﴿وَلَوۡ نَشَآءُ لَجَعَلۡنَا مِنکُم مَّلَٰٓئِکَةٗ فِی ٱلۡأَرۡضِ یَخۡلُفُونَ٦٠﴾[الزخرف: ۶۰]. «و اگر میخواستیم بهجای شما فرشتگان قرار میدادیم که در زمین جانشین شوند».
﴿وَإِنَّهُۥ لَعِلۡمٞ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمۡتَرُنَّ بِهَا وَٱتَّبِعُونِۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ٦١﴾[الزخرف: ۶۱]. «و به یقین (عیسی) نشانهای برای قیامت است پس هرگز دربارۀ آن (قیامت) شک مکنید و از من پیروی نمایید که راه راست این است».
﴿وَلَا یَصُدَّنَّکُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُۖ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞ٦٢﴾[الزخرف: ۶۲]. «و شیطان هرگز شما را باز ندارد، بیگمان او برای شما دشمنی آشکار است».
﴿وَلَمَّا جَآءَ عِیسَىٰ بِٱلۡبَیِّنَٰتِ قَالَ قَدۡ جِئۡتُکُم بِٱلۡحِکۡمَةِ وَلِأُبَیِّنَ لَکُم بَعۡضَ ٱلَّذِی تَخۡتَلِفُونَ فِیهِۖ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ٦٣﴾[الزخرف: ۶۳]. «و هنگامیکه عیسی با معجزات آشکار آمد، گفت: بدون شک برایتان حکمت آورده و آمدهام تا برخی از امور را برایتان روشن گردانم که در آنها اختلاف میورزید، پس، از خدا بترسید و از من پیروی کنید».
﴿إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ رَبِّی وَرَبُّکُمۡ فَٱعۡبُدُوهُۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ٦٤﴾[الزخرف: ۶۴]. «بیگمان خداوند پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بندگی کنید، این است راه راست».
﴿فَٱخۡتَلَفَ ٱلۡأَحۡزَابُ مِنۢ بَیۡنِهِمۡۖ فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنۡ عَذَابِ یَوۡمٍ أَلِیمٍ٦٥﴾[الزخرف: ۶۵]. «آنگاه گروها بین خود اختلاف ورزیدند، پس وای به حال ستمکاران از عذاب روز دردناک»!.
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَمَّا ضُرِبَ ٱبۡنُ مَرۡیَمَ مَثَلًا﴾وقتیکه از پرستش پسر مریم نهی شد و عبادت او به منزلهی عبادت بتها و انبازها قرار داده شد، ﴿إِذَا قَوۡمُکَ مِنۡهُ یَصِدُّونَ﴾آنگاه قومت که تو را تکذیب میکردند به خاطر این مثل فریاد برآوردند و سرو صدا راه انداختند و در مجادله و دشمنی با تو لجاجت ورزیدند و گمان بردند که آنها در دلیل و حجّت خود موفّق و کامیاب شدهاند.
﴿وَقَالُوٓاْ ءَأَٰلِهَتُنَا خَیۡرٌ أَمۡ هُوَ﴾و گفتند: معبودهای ما بهترند یا عیسی؟ چرا که از پرستش همه نهی شده بود، و تمامی کسانی که آنها را میپرستیدند مورد تهدید واقع شدند. و این آیه نیز نازل شده است: ﴿إِنَّکُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ٩٨﴾[الأنبیاء: ۹۸]. «بدون شک شما و آنچه پرستش میکنید هیزم جهّنم هستید و وارد آن میشوید». شبههی باطل آنها این بود که میگفتند: تو ای محمّد! و ما هم همه قبول داریم که عیسی از بندگان مقّرب خدا میباشد، بندگانی که سرانجامی نیکو دارند، پس چرا تو، هم از عبادت معبودهای ما نهی میکنی و هم از پرستش عیسی باز میداری؟ پس اگر حجّت تو باطل نبود تناقضی در آن وجود نداشت. تو میگویی: : ﴿إِنَّکُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ٩٨﴾[الأنبیاء: ۹۸]. «شما و آنچه بهجای خدا پرستش میکنید هیزم جهنّم هستید و وارد آن خواهید شد». آنها گمان میبردند که این جمله هم عیسی را شامل میشود و هم بتها را. پس این تناقض میشمردند، و تناقض نشانه بطلان است.
این شبههای بود که بدان دل خوش کرده بودند و مردم را باز میداشتند و به خاطر آن سروصدا راه انداختند. اما این شبهه به حمدالله از ضعیفترین و باطلترین شبهات است. خداوند هم از پرستش بتها نهی کرده و هم از پرستش عیسی، زیرا عبادت حق خداوند تعالی است و هیچ احدی از مخلوقات سزاوار آن نیست، نه فرشتگان مقرّب و نه پیامبران و نه افراد دیگری. پس این که خداوند این مطلب را بیان نموده چه شبههای میتواند در آن وجود نداشته باشد؟
و اینکه به عیسی÷برتری داده شده است و او نزد پروردگارش مقرب میباشد نشانگر این نیست که سزاوار پرستش میباشد، بلکه عیسی همانگونه است که خداوند فرموده است: ﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا عَبۡدٌ أَنۡعَمۡنَا عَلَیۡهِ﴾عیسی بندهای بیش نیست که ما نعمت نبّوت و حکمت و دانش و عمل را به او ارزانی داشتیم. ﴿وَجَعَلۡنَٰهُ مَثَلٗا لِّبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ﴾و او را برای بنی اسرائیل مایه عبرتی قرار دادیم که با نگاه کردن به او به قدرت خداوند پسی میبردند، زیرا خداوند او را بدون پدر آفریده بود. و اما اینکه خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّکُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ٩٨﴾[الأنبیاء: ۹۸]. «شما و آنچه بهجای خدا پرستش میکنید هیزم جهّنم هستید و شما به آن وارد خواهید شد». پاسخ آن به سه صورت است:
۱- در فرمودهی الهی که میفرماید: ﴿إِنَّکُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾[الأنبیاء: ۹۸]. کلمهی «ما» اسم غیر ذوی العقول است و عیسی در این داخل نمیگردد.
۲- در اینجا مشرکین که در مکّه و اطراف آن بودند مورد خطاب قرار گرفتهاند و آنها بتها را پرستش میکردند ولی مسیح را پرستش نمیکردند.
۳- خداوند بعد از این آیه فرموده است: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ أُوْلَٰٓئِکَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ١٠١﴾[الأنبیاء: ۱۰۱]. «بیگمان کسانی که از پیش از جانب ما نیکویی برایشان مقرّر گشته است از جهنّم دور کرده میشوند». پس تردیدی نیست که عیسی و دیگر پیامبران و اولیاء در این آیه داخل هستند. سپس خداوند متعال فرمود: ﴿وَلَوۡ نَشَآءُ لَجَعَلۡنَا مِنکُم مَّلَٰٓئِکَةٗ فِی ٱلۡأَرۡضِ یَخۡلُفُونَ٦٠﴾و اگر ما میخواستیم، بهجای شما فرشتگانی قرار میدادیم که در زمین جانشین شما شوند تا برایشان پیامبرانی از جنس خودشان بفرستیم.
امّا شما ای انسانها! توانایی آن را ندارید که پیامبرانی از جنس فرشتگان برایتان فرستاده شود. پس، از رحمت و لطف خداوند نسبت به شما این است که پیامبرانی از جنس خودتان برایتان فرستاده شده است که میتوانید از آنها فرا بگیرید.
﴿وَإِنَّهُۥ لَعِلۡمٞ لِّلسَّاعَةِ﴾و همانا عیسی÷دلیل و نشانهای بر قیامت است و نشانگر آن میباشد کسی که توانایی داشته است عیسی را بدون پدر به دنیا بیاورد همو میتواند مردگان را از قبرهایشان برانگیزد. و یا معنی آیه این است که عیسی÷در آخرالزمان از آسمان به دنیا خواهد آمد و نزول او یکی از علامتهای قیامت است. ﴿فَلَا تَمۡتَرُنَّ﴾پس، از آمدن قیامت هرگز شک نکنید که شک کردن درباره قیامت کفر است. ﴿وَٱتَّبِعُونِۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ﴾و با امتثال آنچه که به شما دستور داده ام و دوری کردن از آنچه شما را از آن نهی کردهام از من پیروی کنید. این است راه راست که انسان را به خداوندﻷمیرساند.
﴿وَلَا یَصُدَّنَّکُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ﴾و شیطان شما را از آنچه خداوند شما را به آن فرمان داده است باز ندارد، ﴿إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞ﴾همانا شیطان دشمن آشکار شماست و برای گمراه کردنتان حریص و آزمند است و در این راستا نهایت کوشش خود را مبذول میدارد.
﴿وَلَمَّا جَآءَ عِیسَىٰ بِٱلۡبَیِّنَٰتِ﴾و هنگامی که عیسی با معجزات آشکاری آمد که بر راست بودن نبّوت او و صحّت آنچه برایشان کرده بود دلالت میکرد، از قبیل زنده کردن مردگان و بینا کردن کورهای مادرزاد و شفا بخشیدن به کسانی که مبتلا به بیماری پوستی بودند، و دیگر نشانهها، ﴿قَالَ قَدۡ جِئۡتُکُم بِٱلۡحِکۡمَةِ وَلِأُبَیِّنَ لَکُم بَعۡضَ ٱلَّذِی تَخۡتَلِفُونَ فِیهِ﴾عیسی به بنی اسرائیل گفت: من برایتان حکمت و نبّوت و علم را آورده ام تا برخی از امور را برایتان روشن گردانم که در آنها اختلاف میورزید. یعنی تا پاسخ آن و صورت درست مسئله را برایتان بیان کنم و به وسیله آن اختلاف و اشتباه از شما دور شود. پس او÷برای تکمیل نمودن شریعت موسی و استوار ساختن تورات آمده بود. و برخی تسهیلات ارائه داد که باعث میشد تا آنها از او اطاعت کنند و چیزهایی را که برایشان آورده است بپذیرند. ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ﴾پس، خدای یگانه را پرستش نموده و از فرمان او اطاعت کنید و از آنچه نهی کرده است پرهیز نمایید و به من ایمان آورید و مرا تصدیق نمایید و از من اطاعت کنید.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ رَبِّی وَرَبُّکُمۡ فَٱعۡبُدُوهُۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ٦٤﴾بیگمان خداوند پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بندگی کنید، این است راه راست. پس در این آیه به توحید ربوّبیت اقرار شده و اینکه خداوند همهی آفریدههایش را با انواع نعمتهای ظاهری و باطنی خود پرورش دادهاست. نیز به توحید عبودیت و عبادت برای خداوند یگانه که شریکی ندارد فرمان داده شده است. وعیسی÷خبر دادهاست که او بندهای از بندگان خداست و آنطور نیست که نصاری در مورد او میگویند مبنی بر اینکه او فرزند خداست یا سومین سه تاست. و در اینجا خبر داده شده آنچه ذکر شده است راه راست میباشد و انسان را به خدا و به بهشت میرساند.
وقتی عیسی÷این مطلب را گفت، ﴿فَٱخۡتَلَفَ ٱلۡأَحۡزَابُ مِنۢ بَیۡنِهِمۡ﴾گروههایی که براساس تکذیب، تحزّب کرده بودند با همدیگر اختلاف ورزیدند و هریک درباره عیسی همدیگر اختلاف ورزیدند و هریک درباره عیسی÷گفتار باطلی بر زبان آوردند و آنچه را که آورده بود ردّ کردند، مگر کسانی از مومنان که خداوند آنها را هدایت کرده بود، کسانی که به رسالت او شهادت دادند و همهی آنچه را که او آورده بود تصدیق نمودند و گفتند: او بنده خدا و پیامبر میباشد. ﴿فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنۡ عَذَابِ یَوۡمٍ أَلِیمٍ﴾پس وای به حال کسانیکه ستم کردهاند از عذاب روز دردناک. یعنی چه قدر اندوهشان زیاد خواهد بود! و در آن روز گرفتار چه زیان بزرگی خواهند شد!.
آیهی ۷۳-۶۶:
﴿هَلۡ یَنظُرُونَ إِلَّا ٱلسَّاعَةَ أَن تَأۡتِیَهُم بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ٦٦﴾[الزخرف: ۶۶]. «آیا منتظر این هستند که قیامت ناگهانی و درحالیکه از آن بیخبرند به سر وقتشان باید».
﴿ٱلۡأَخِلَّآءُ یَوۡمَئِذِۢ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوٌّ إِلَّا ٱلۡمُتَّقِینَ٦٧﴾[الزخرف: ۶۷]. «دوستان در آن روز دشمنان یکدیگر خواهند بود مگر پرهیزگاران».
﴿یَٰعِبَادِ لَا خَوۡفٌ عَلَیۡکُمُ ٱلۡیَوۡمَ وَلَآ أَنتُمۡ تَحۡزَنُونَ٦٨﴾[الزخرف: ۶۸]. «ای بندگان من! امروز بر شما هیچ بیمی نیست و نه شما اندوهگین میشوید».
﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بَِٔایَٰتِنَا وَکَانُواْ مُسۡلِمِینَ٦٩﴾[الزخرف: ۶۹]. «همان کسانیکه به آیات ما ایمان آوردند و مسلمان بودند».
﴿ٱدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ أَنتُمۡ وَأَزۡوَٰجُکُمۡ تُحۡبَرُونَ٧٠﴾[الزخرف: ۷۰]. «شما و همنشینانتان به بهشت درآئید و در آنجا شادمان و محترم خواهید بود».
﴿یُطَافُ عَلَیۡهِم بِصِحَافٖ مِّن ذَهَبٖ وَأَکۡوَابٖۖ وَفِیهَا مَا تَشۡتَهِیهِ ٱلۡأَنفُسُ وَتَلَذُّ ٱلۡأَعۡیُنُۖ وَأَنتُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٧١﴾[الزخرف: ۷۱]. «برایشان کاسهها و جامهای زرّین به گردش انداخته میشود و هرچه دل بخواهد و هرچه چشم از آن لذّت ببرد در بهشت وجود دارد و شما در آن جاودانه خواهید بود».
﴿وَتِلۡکَ ٱلۡجَنَّةُ ٱلَّتِیٓ أُورِثۡتُمُوهَا بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٧٢﴾[الزخرف: ۷۲]. «و آن بهشتی است که به سبب کارهایی که میکردید به شما به ارث داده شده است».
﴿لَکُمۡ فِیهَا فَٰکِهَةٞ کَثِیرَةٞ مِّنۡهَا تَأۡکُلُونَ٧٣﴾[الزخرف: ۷۳]. «در آن میوهی بسیار دارید که از آن میخورید».
خداوند متعال میفرماید: ﴿هَلۡ یَنظُرُونَ إِلَّا ٱلسَّاعَةَ أَن تَأۡتِیَهُم بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ٦٦﴾آیا جز این است که تکذیب کنندگان منتظر هستند که ناگهان قیامت در حالی که از آن بیخبرند به سراغشان بیاید؟ پس هرگاه قیامت بیاید از حالات کسیکه آنرا تکذیب کرده و کسی که خبر قیامت را داده و مورد استهزا قرار گرفته است مپرس!.
﴿ٱلۡأَخِلَّآءُ یَوۡمَئِذِۢ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوٌّ﴾در روز قیامت کسانی که براساس کفر و تکذیب معصیت در دنیا با همدیگر دوست بودهاند دشمن یکدیگر خواهند شد. و چون محبّت و دوستی آنها در دنیا برای غیرالله بوده است. پس در روز قیامت به دشمنی تبدیل میگردد. ﴿إِلَّا ٱلۡمُتَّقِینَ﴾مگر کسانی که از شرک و گناهان پرهیز میکنند که محبّت چنین کسانی ادامه مییابد زیرا کسی که بهخاطر او همدیگر محبّت میورزیدند محبّتش جاودانه و همیشگی است.
سپس پاداش پرهیزگاران را بیان کرد و ذکر نمود که خداوند متعال در روز قیامت به آنها ندایی میدهد که دلهایشان از آن شاد میگردد و هر آفت و بدی از آنها دور میشود. پس خداوند میگوید: ﴿یَٰعِبَادِ لَا خَوۡفٌ عَلَیۡکُمُ ٱلۡیَوۡمَ وَلَآ أَنتُمۡ تَحۡزَنُونَ٦٨﴾ای بندگانم! از آنچه در آینده به سراغ شما میآید ترسی نداشته باشید و درباره گذشته خود نیز اندوه مدارید. و چون امر ناخوشایند از هر جهت متنفی است آنچه که دوست داشتنی و مطلوب است (برایشان) ثابت و مقّرر میباشد.
﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بَِٔایَٰتِنَا﴾همان کسانیکه به آیات خدا ایمان دارند، و این شامل تصدیق آیات و آنچه که تصدیق جز با آن کامل نمیگردد از قبیل دانستن مفهوم آیات و عمل نمودن به مقتضای آن میشود. ﴿وَکَانُواْ مُسۡلِمِینَ﴾و آنها در همهی احوال خود مطیع و فرمانبردار خداوند بودند پس آنها هم در ظاهر عمل میکردند و هم در باطن.
﴿ٱدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ أَنتُمۡ وَأَزۡوَٰجُکُمۡ﴾شما و همه همنشینانتان از قبیل همسر و فرزند و دوست و غیره که عملشان همانند عمل شما نیکو بوده است، وارد بهشت شوید، بهشتی که سرای ماندگاری و پایداری است، ﴿تُحۡبَرُونَ﴾در آنجا شادمان و مکرّم خواهید بود و خوبیها و شادیها و لذّتهای به لطف پروردگار به شما میرسد که زبانها نمیتوانند حالت آنرا توصیف نمایند.
﴿یُطَافُ عَلَیۡهِم بِصِحَافٖ مِّن ذَهَبٖ وَأَکۡوَابٖۖ﴾پسران جاویدانی که خدمت گزاران آنها هستند غذای آنها را در بهترین ظرفها که کاسههای طلایی هستند و نوشیدنیهایشان را در بهترین لیوانهای نقرهای بدون دسته که شفافتر از شیشه است پیش آنها میبرند. ﴿وَفِیهَا مَا تَشۡتَهِیهِ ٱلۡأَنفُسُ وَتَلَذُّ ٱلۡأَعۡیُنُ﴾و در بهشت هرچه دل بخواهد و هرچه چشم از آن لذّت ببرد وجود دارد. این کلمه جامع است و شامل هر نعمت و شادی و سرور قلبی میشود. پس هر نوشیدنی و خوردنی و پوشیدنی و همسران زیبایی که دل بخواهد، نیز منظرههای زیبا که چشمها از دیدن آن لّذت میبرند، و درختان پرشکوفه و نعمتهای فراوان و ساختمانهای آراسته شده در بهشت فراهم است و برای اهل بهشت در کاملترین صورتها و برترینِ آن آماده است. همانطور که خداوند متعال فرموده است: [یس: ۵۷]. ﴿لَهُمۡ فِیهَا فَٰکِهَةٞ وَلَهُم مَّا یَدَّعُونَ٥٧﴾[یس: ۵۷]. «آنان در آنجا میوه دارند و هرچه بخواهند برایشان فراهم است». ﴿وَأَنتُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ﴾و شما در بهشت جاودانه خواهید بود. و این کمال نعمت اهل بهشت است و آن جاودانگی همیشگی است که دوام نعمتهای بهشت و افزون شدن آن و پایان نیافتن آنرا در بردارد.
﴿وَتِلۡکَ ٱلۡجَنَّةُ﴾و آن بهشتی که با کاملترین صفتها توصیف شد، ﴿ٱلَّتِیٓ أُورِثۡتُمُوهَا بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾بهشتی است که خداوند شما را به سبب کارهایتان وارث آن گردانده و به فضل خویش آن را پاداش اعمالتان قرار داده و آنچه از رحمت خویش که خواسته در آن قرار دادهاست.
﴿لَکُمۡ فِیهَا فَٰکِهَةٞ کَثِیرَةٞ﴾در آن جا میوههای فراوانی برایتان است. همانطور که در آیهای دیگر آمده است: ﴿فِیهِمَا مِن کُلِّ فَٰکِهَةٖ زَوۡجَانِ٥٢﴾[الرحمن: ۵۲]. «در آن از هر میوهای دوگونه است». ﴿مِّنۡهَا تَأۡکُلُونَ﴾آنچه از این میوههای لذیذ که دلتان میخواهد انتخاب میکنید و میخورید.
آیهی ۷۸-۷۴:
﴿إِنَّ ٱلۡمُجۡرِمِینَ فِی عَذَابِ جَهَنَّمَ خَٰلِدُونَ٧٤﴾[الزخرف: ۷۴]. «بیگمان کناهکاران جاودانه در عذاب دوزخ میمانند».
﴿لَا یُفَتَّرُ عَنۡهُمۡ وَهُمۡ فِیهِ مُبۡلِسُونَ٧٥﴾[الزخرف: ۷۵]. «عذابشان از آنان کاسته نمیگردد و آنان در آن ناامید هستند».
﴿وَمَا ظَلَمۡنَٰهُمۡ وَلَٰکِن کَانُواْ هُمُ ٱلظَّٰلِمِینَ٧٦﴾[الزخرف: ۷۶]. «و ما به آنان ستم نکردیم بلکه آنان خود ستمکار بودند».
﴿وَنَادَوۡاْ یَٰمَٰلِکُ لِیَقۡضِ عَلَیۡنَا رَبُّکَۖ قَالَ إِنَّکُم مَّٰکِثُونَ٧٧﴾[الزخرف: ۷۷]. «و فریاد میزنند: ای مالک! پروردگارت ما را بمیراند. میگوید: شما (در آن) ماندگارید».
﴿لَقَدۡ جِئۡنَٰکُم بِٱلۡحَقِّ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَکُمۡ لِلۡحَقِّ کَٰرِهُونَ٧٨﴾[الزخرف: ۷۸]. «بدون شک ما حق را برای شما آوردیم ولی بیشترشان حق را نمیپسندید».
وقتی نعمتهای بهشت را بیان کرد به دنبال آن عذاب جهّنم را ذکر نمود و فرمود: ﴿إِنَّ ٱلۡمُجۡرِمِینَ فِی عَذَابِ جَهَنَّمَ﴾بیگمان کسانی که با کفر ورزیدن و تکذیب کردن مرتکب جرم و گناه شدهاند در عذاب جهنّم فرو میروند و عذاب از هرسو آنها را احاطه میکند. ﴿خَٰلِدُونَ﴾و در آن عذاب جاودانه خواهند بود و هرگز از آن بیرون نمیشوند.
﴿لَا یُفَتَّرُ عَنۡهُمۡ﴾یک لحظه از عذاب آنان کاسته نمیشود، نه از آنها دور میشود و نه سبک میگردد. ﴿وَهُمۡ فِیهِ مُبۡلِسُونَ﴾و آنها در آن از هرخیر و برکتی ناامیدند و امیدی به رهایی ندارند. آنها پروردگارشان را صدا میزنند و میگویند: ﴿رَبَّنَآ أَخۡرِجۡنَا مِنۡهَا فَإِنۡ عُدۡنَا فَإِنَّا ظَٰلِمُونَ١٠٧ قَالَ ٱخۡسَُٔواْ فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ١٠٨﴾[المؤمنون: ۱۰۷-۱۰۸]. «پروردگارا! ما را از جهنم بیرون بیاور، اگر ما باز بهسوی کارهای بد بازگردیم بیگمان ستمکار هستیم». میفرماید: بتمرکید در آن و سخن نگویید. و این عذاب بزرگ به سبب کارهایی است که کرده و به علّت ستمی است که بر خود روا داشتهاند.
﴿وَمَا ظَلَمۡنَٰهُمۡ وَلَٰکِن کَانُواْ هُمُ ٱلظَّٰلِمِینَ٧٦﴾و ما بر آنان ستم نکردیم بلکه آنان خود ستمکار بودند. پس خداوند بر آنها ستم نکرد و بدون گناه و جرم آنانرا مجازات نکرده است.
﴿وَنَادَوۡاْ یَٰمَٰلِکُ لِیَقۡضِ عَلَیۡنَا رَبُّکَ﴾و درحالیکه در جهنم هستند برای اینکه احتمالا به استراحتی دست یابند فریاد میزنند:ای مالک! پروردگارت ما را بمیرند تا راحت شویم، چرا که ما در اندوهی سخت و عذابی شدید قرار داریم و توانایی تحمّل آن را نداریم. ﴿قَالَ إِنَّکُم مَّٰکِثُونَ﴾مالک که نگهبان جهنم است، زمانی که از او میخواهند تا برایشان پیش خدا دعا کند تا آنها را بمیراند، میگوید: شما در جهّنم ماندگارید و هرگز از آن بیرون آورده نمیشوید. پس آنچه که میخواستند به آن دست نمییابند و مالک به ضد آنچه میخواهند آنان را پاسخ میدهد و غمی بر غمشان میافزاید. سپس آنها را به خاطر کارهایی که کردهاند نکوهش میکند و میگوید: ﴿لَقَدۡ جِئۡنَٰکُم بِٱلۡحَقِّ﴾ما حق را برای شما آوردیم که میبایست از آن پیروی میکردید، و اگر شما از آن پیروی مینمودید موفّق و خوشبخت میشدید، ﴿وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَکُمۡ لِلۡحَقِّ کَٰرِهُونَ﴾ولی بیشترشان حق را نپسندیدند، بنابراین، گرفتار شقاوت و بدبختی شدید که شقاوتی فراتر از آن نیست.
آیهی ۸۰-۷۹:
﴿أَمۡ أَبۡرَمُوٓاْ أَمۡرٗا فَإِنَّا مُبۡرِمُونَ٧٩﴾[الزخرف: ۷۹]. «بلکه آنان تصمیم محکمی گرفتند و ما نیز ارادۀ محکم و تغییر ناپذیری گرفتیم».
﴿أَمۡ یَحۡسَبُونَ أَنَّا لَا نَسۡمَعُ سِرَّهُمۡ وَنَجۡوَىٰهُمۚ بَلَىٰ وَرُسُلُنَا لَدَیۡهِمۡ یَکۡتُبُونَ٨٠﴾[الزخرف: ۸۰]. «آیا گمان میبرند که ما اسرار پنهانی و سخنان در گوششیِ آنانرا نمیشنویم؟! آری! (میشنویم) و فرشتگان ما در نزد آنان مینویسند».
خداوند متعال میفرماید: ﴿أَمۡ أَبۡرَمُوٓاْ أَمۡرٗا﴾کسانی که حق را دروغ میانگاشتند و با آن مخالف بودند حیله و مکری ورزیدند و برای نابودی حق و کسیکه آنرا آورده به وسیلهی باطلی که آن را آراسته بودند تا مردم را گول زنند، توطئه کردند. ﴿فَإِنَّا مُبۡرِمُونَ﴾ما نیز تصمیم گرفتیم و تدبیری نمودیم که برتر از تدبیر آنهاست و تدبیر آنانرا در هم میشکند و آن را ابطال مینماید و آن اسباب و دلایلی است که خداوند برای اثبات حق و ابطال باطل فراهم نمود. همانطور که خداوند متعال میفرماید: ﴿بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَیَدۡمَغُهُ﴾[الأنبیاء: ۱۸]. «بلکه حق را بر باطل میزنیم پس آن را نابود میکند».
﴿أَمۡ یَحۡسَبُونَ أَنَّا لَا نَسۡمَعُ سِرَّهُمۡ وَنَجۡوَىٰهُم﴾آیا به سبب جهالت و ستمگریشان گمان میبرند که ما اسرار پنهانی آنانرا که در دلشان نهفته است و بر زبان نیاوردهاند و سخنان آهستهی آنها را که در گوش میگویند، نمیشنویم؟! یعنی به این خاطر اقدام به ارتکاب گناهان مینمایند که گمان میبرند پیگرد و مجازاتی بر گناهان پنهانیشان نخواهد بود. سپس خداوند این گمان را رد نمود و فرمود: ﴿بَلَىٰ﴾آری! ما میشنویم و رازهای دلهایشان و سخنان در گوشیشان را میدانیم. ﴿وَرُسُلُنَا لَدَیۡهِمۡ یَکۡتُبُونَ﴾و فرستادگان ما که فرشتگان گرامی هستند نزد آنان میباشند و هر آنچه میکنند مینویسند و ثبت و ضبط مینمایند تا این که آنها وارد قیامت میشوند آنگاه همهی آنچه را که کردهاند حاضر مییابند و پروردگارت بر هیچکس ستمی روا نمیدارد.
آیهی ۸۳-۸۱:
﴿قُلۡ إِن کَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ وَلَدٞ فَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡعَٰبِدِینَ٨١﴾[الزخرف: ۸۱]. «بلکه اگر خداوند مهربان فرزندی داشته باشد پس من نخستین عبادت کنندگانم».
﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا یَصِفُونَ٨٢﴾[الزخرف: ۸۲]. «پروردگار آسمانها و زمین و عرش، از آنچه او را بدان وصف میکنند پاک و منزّه است».
﴿فَذَرۡهُمۡ یَخُوضُواْ وَیَلۡعَبُواْ حَتَّىٰ یُلَٰقُواْ یَوۡمَهُمُ ٱلَّذِی یُوعَدُونَ٨٣﴾[الزخرف: ۸۳]. «پس آنانرا به حال خود واگذار تا در باطل خویش غوطهور گردند و سرگرم بازی شوند تا روزی را که وعده داده میشوند ملاقات کنند».
ای پیامبر بزرگوار ! به کسانی که برای خداوند فرزندی قرار دادهاند درحالیکه او یکتای یگانه و بینیاز است و او خدایی است که همسر و فرزندی بر نگرفته است و همتایی ندارد بگو: ﴿إِن کَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ وَلَدٞ فَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡعَٰبِدِینَ﴾اگر خداوند مهربان فرزندی داشت من نخستین کسی بودم که آن را پرستش مینمودم چون در آن صورت او بخشی از پدرش بود و من اولین کسی هستم که از دستورات خدا پیروی میکنم، ولی من اولین منکر این قضیه هستم و بیش از همه و با شدّت این را که خداوند فرزندی داشته باشد انکار و نفی میکنم. پس باطل بودن این امر مشخّص گردید. این دلیل بزرگی است و کسی آنرا ارائه میدهد که حالات پیامبران را دانسته است. وقتی که معلوم است که پیامبران کاملترین مخلوق میباشند و از همهی مردم بیشتر به خیر دست مییازند و اعمال خیر را بیش از دیگران به تمام و کمال انجام میدهند، و هر شرّی را قبل از همهی مردم ترک نموده و از آن دوری میجویند و منکرش میشوند پس اگر خداوند مهربان فرزندی داشت و این سخن راست بود محمّد بن عبدالله که برترین پیامبران است اولّین کسی میبود که آن فرزند را پرستش میکرد و مشرکان در این کار از او گوی سبقت را نمیربودند.
و احتمال دارد که معنی آیه این باشد که اگر خداوند فرزندی داشته باشد پس من نخستین کسی هستم که خداوند را پرستش میکنم، و از جمله عبادت و پرستش میکنم، و از جمله عبادت و پرستش من این است که آنچه را خداوند ثابت قرار داده اثبات میکنم و آنچه را که نفی کرده است نفی میکنم. پس این عبادت قولی و اعتقادی است و مستلزم آن است که اگر این حق باشد من اولین کسی خواهم بود که آن را باور میکردم. پس به این طریق باطل بودن ادعای مشرکین و فاسد بودن آن از نظر عقلی و نقلی معلوم و مشخص گردید.
﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا یَصِفُونَ٨٢﴾خداوندگار آسمانها و زمین و عرش از داشتن شریک و همتا و مددکار و فرزند و دیگر چیزهایی که شریک ان به او نسبت میدهند پاک و منزّه است.
﴿فَذَرۡهُمۡ یَخُوضُواْ وَیَلۡعَبُواْ حَتَّىٰ یُلَٰقُواْ﴾پس آنانرا به حال خود واگذار تا در باطل خویش فرو روند و با آنچه که محال است خود را سرگرم کنند. پس دانشهای آنان زیان آور است و آن فرو رفتن و پرداختن به دانشهایی است که به وسیلهی آن با حق و با آنچه پیامبران آوردهاند مخالفت میورزند. و کارهایشان بازی و بیخردی است که آنان را تزکیه نمیکند و معارف و شناخت به بار نمیآورد. بنابراین، آنها را به روز قیامت که در پیش دارند تهدید کرد و فرمود: ﴿فَذَرۡهُمۡ یَخُوضُواْ وَیَلۡعَبُواْ حَتَّىٰ یُلَٰقُواْ یَوۡمَهُمُ ٱلَّذِی یُوعَدُونَ٨٣﴾تا آن روزی را که بدیشان وعده داده میشود ملاقات کنند. پس در آن وقت خواهند دانست که چه به دست آوردهاند و به بدبختی همیشگی و عذاب پایداری که گرفتارش شدهاند پی خواهند برد.
آیهی ۸۹-۸۴:
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی فِی ٱلسَّمَآءِ إِلَٰهٞ وَفِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَٰهٞۚ وَهُوَ ٱلۡحَکِیمُ ٱلۡعَلِیمُ٨٤﴾[الزخرف: ۸۴]. «و او خدایی است که در آسمان معبود است و در زمین (نیز) معبود میباشد و اوست فرزانۀ دانا».
﴿وَتَبَارَکَ ٱلَّذِی لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا وَعِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ٨٥﴾[الزخرف: ۸۵]. «و خجسته است خدایی که فرمانروایی آسمانها و زمین و هر آنچه میان آن دو است از آن اوست و علم و آگاهی از قیامت با اوست و بهسوی او بازگردانده میشوید»
﴿وَلَا یَمۡلِکُ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ مِن دُونِهِ ٱلشَّفَٰعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِٱلۡحَقِّ وَهُمۡ یَعۡلَمُونَ٨٦﴾[الزخرف: ۸۶]. «و کسانی را که به جای او پرستش میکنند اختیار شفاعت ندارند مگر کسانیکه آگاهانه بر حق شهادت و گواهی داده باشند».
﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَهُمۡ لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُۖ فَأَنَّىٰ یُؤۡفَکُونَ٨٧﴾[الزخرف: ۸۷]. «واگر از آنان بپرسی چه کسی آنانرا آفریده است؟ به یقین میگویند: خدا! پس چگونه منحرف میشوند»؟!.
﴿وَقِیلِهِۦ یَٰرَبِّ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ قَوۡمٞ لَّا یُؤۡمِنُونَ٨٨﴾[الزخرف: ۸۸]. «و (خدا آگاه است) از گفتار محمدص که گفت: پروردگارا! اینها قومی هستند که ایمان نمیآورند».
﴿فَٱصۡفَحۡ عَنۡهُمۡ وَقُلۡ سَلَٰمٞۚ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ٨٩﴾[الزخرف: ۸۹]. «پس از آنان رویبگردان و بگو: سلام، بعدها خواهند دانست (که چه سرنوشتی دارند)» !.
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی فِی ٱلسَّمَآءِ إِلَٰهٞ وَفِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَٰهٞ﴾خداوند متعال خبر میدهد که معبود به حق در آسمانها و زمین تنها اوست پس همهی اهالی آسمانها و مومنان اهل زمین او را پرستش میکنند و وی را تعظیم مینمایند و در برابر شکوه و بزرگی او کرنش مینمایند و در برابر کمال او اظهار نیازمندی میکنند. ﴿تُسَبِّحُ لَهُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ ٱلسَّبۡعُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِیهِنَّۚ وَإِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمۡدِه﴾[الإسراء: ۴۴]. «آسمانهای هفتگانه و زمین و کسانی که در آنها هستند او را به پاکی میستایند و هیچ چیزی نیست مگر این که او را به پاکی تسبیح میگویند». ﴿وَلِلَّهِۤ یَسۡجُدُۤ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ طَوۡعٗا وَکَرۡهٗا﴾[الرعد: ۱۵]. «و آنچه در آسمانها و زمین است به دلخواه یا به اجبار برای خداوند سجده میکنند». پس او تعالی معبود به حق است و همهی خلائق با اختیار یا با اکره او را خدای خود قرار میدهند. مانند این که میفرماید: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِی فِی ٱلسَّمَآءِ إِلَٰهٞ وَفِی ٱلۡأَرۡضِ﴾الوّهیت و محبّت او آسمانها و زمین را در برگرفته است، اما خودش بر بالای عرش میباشد و از آفریدههایش جداست و یگانه و بزرگوار میباشد. ﴿وَهُوَ ٱلۡحَکِیمُ﴾و او با حکمت است و هرچه را که آفریده محکم نموده و آنچه را به عنوان آئین و برنامه مشروع نموده استوار گردانده است. پس او هیچ چیزی را نیافریده مگر به خاطر حکمتی، و فرمان تقدیری و تشریعی و جزایی او سراسر رحمت و حکمت است. ﴿ٱلۡعَلِیمُ﴾و به همه چیز داناست. پنهان و پوشیدهتر از آنرا میداند و به اندازه ذرهای در آسمانها و زمین و نه کوچکتر و نه بزرگتر از آن، از او پنهان نمیماند.
﴿وَتَبَارَکَ ٱلَّذِی لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا﴾و بالا و بزرگوار است، و خیرش فراوان است و صفاتش گسترده و فرمانرواییاش بزرگ است خدایی که فرمانروایی آسمانها و زمین و هر آنچه میان آندو است از آن اوست.
بنابراین، گستردگی فرمانرواییاش را بر آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست، و گستردگی علم خود را بیان کرد، و این که تنها او تعالی از غیبهای که هیچ یک از بندگانش و هیچ پیامبر و فرشته مقربی را از آن آگاه نکرده است آگاه میباشد. بنابراین فرمود: ﴿وَعِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ﴾و آگاهی از زمان فرا رسیدن قیامت با اوست. ظرف را مقدم کرد تا مفید حصر باشد. یعنی هیچکس جز او نمیداند که قیامت چه زمانی فرا میرسد.
و از کمال فرمانروایی او و گستردگی سلطهاش این است که او صاحب دنیا و آخرت است. بنابراین فرمود: ﴿وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ﴾و در آخرت بهسوی او بازگردانده میشوید، آنگاه با حکم دادگرانهاش میان شما داوری مینماید. و از کمال فرمانرواییاش این است که هیچ یک از آفریدههایش اختیاری ندارد و نمیتواند نزد او سفارش و شفاعت کند مگر با اجازه او.
﴿وَلَا یَمۡلِکُ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ مِن دُونِهِ ٱلشَّفَٰعَةَ﴾و هیچ کدام از پیامبران و فرشتگان دیگران که به جای خدا به نیایش خوانده میشوند اختیار شفاعت ندارند و شفاعت نمیکنند مگر با اجازهی خدا، و شفاعت نمیکنند مگر برای کسی که خدا بپسندد. بنابراین فرمود: ﴿إِلَّا مَن شَهِدَ بِٱلۡحَقِّ﴾مگر کسیکه با زبانش حق را بگوید و با قلب به آن اقرار نماید و به آنچه گواهی میدهد آگاه باشد. و باید شهادت او به حق باشد و آن گواهی دادن به یگانگی خداوند است و گواهی دادن از قبیل اصول و فروع دین و حقائق و دستورات آن میباشد. پس شفاعتِ شفاعت کنندگان درباره اینها مفید خواهد بود و اینها نجات یافتگانِ از عذاب خدا هستند و اینها به پاداش الهی دست مییابند. سپس خداوند متعال فرمود: ﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَهُمۡ لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُ﴾و اگر از مشرکان در مورد توحید و ربوبیت و دربارهی این که چه کسی آفریننده است بپرسی، خواهند گفت و اقرار خواهند کرد که آفریننده خداوند یگانه است و شریکی ندارد. ﴿فَأَنَّىٰ یُؤۡفَکُونَ﴾پس چگونه از یکتاپرستی و خالص گرداندن طاعت و عبادت برای خدا منحرف میشوند؟ پس اعتراف آنها به توحید ربوبّیت آنان را ملزم مینماید تا به توحید الوّهیت (نیز) اقرار کنند و این بزرگترین دلیل بر بطلان شرک است.
﴿وَقِیلِهِۦ یَٰرَبِّ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ قَوۡمٞ لَّا یُؤۡمِنُونَ٨٨﴾این عطف است بر ﴿وَعِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ﴾و آگاهی از قیامت با اوست و نیز از گفتار پیامبرصآگاه است که تکذیب قومش را به نزد پروردگارش شکایت میکند و غمگین میشود و به خاطر ایمان نیاوردن آنها حسرت میخورد. پس خدا از این حالت آگاه است و بر کیفر دادن آنها تواناست. امّا خداوند متعال بردبار است و به بندگان مهلت و فرصت میدهد تا شاید برگردند و توبه نمایند، بنابراین فرمود: ﴿فَٱصۡفَحۡ عَنۡهُمۡ وَقُلۡ سَلَٰمٞ﴾پس، از آنان روی بگردان و در برابر آزارهایی که با زبان و با کارهایشان به تو میرسانند از آنان درگذر و آنچه از تو به آنها میرسد باید تنها سلام باشد که خردمندان و صاحبان بینش به وسیلهی آن با جاهلان روبرو میشوند، و پاسخ میدهند، زیرا خداوند در مورد بندگان صالحش فرموده است: ﴿وَإِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰهِلُونَ قَالُواْ سَلَٰمٗا﴾[الفرقان: ۶۳]. «و هرگاه جاهلان به اقتضای جهالت خود آنانرا مورد خطاب قرار دهند، میگویند: سلام بر شما باد». پیامبرصاز فرمان پروردگارش اطاعت کرد و در مقابل اذیت و آزاری که قومش به او میرساندند راه گذشت و بخشش را درپیش گرفت و در مقابل آنها جز نیکویی و سخن زیبا چیزی دیگر انجام نداد. پس درود و سلام خدا بر کسی باد که خداوند او را با اخلاق بزرگ آراست، اخلاقی که او به سبب آن بر اهل آسمانها و زمین برتری یافت و به وسیله آن از ستارگان مقامش فراتر رفت. ﴿فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ﴾پس آنها زشتی گناهان و سرانجام جرمشان را بعدها خواهند دانست.
پایان تفسیر سورهی زخرف