ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
مکی و ۲۶ آیه است.
آیهی ۱۶-۱:
﴿هَلۡ أَتَىٰکَ حَدِیثُ ٱلۡغَٰشِیَةِ١﴾[الغاشیة: ۱]. «آیا خبر حادثه فراگیر به تو رسیده است».
﴿وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٍ خَٰشِعَةٌ٢﴾[الغاشیة: ۲]. «چهرههایی در آن روز خوار خواهند بود».
﴿عَامِلَةٞ نَّاصِبَةٞ٣﴾[الغاشیة: ۳]. «تلاشگر (و) در زحمت».
﴿تَصۡلَىٰ نَارًا حَامِیَةٗ٤﴾[الغاشیة: ۴]. «به آتشی سوزان درمیآیند».
﴿تُسۡقَىٰ مِنۡ عَیۡنٍ ءَانِیَةٖ٥﴾[الغاشیة: ۵]. «از چشمۀ بسیار داغ و گرمی نوشانده میشوند».
﴿لَّیۡسَ لَهُمۡ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِیعٖ٦﴾[الغاشیة: ۶]. «آنان خوراکی جز «ضریع» نخواهند داشت».
﴿لَّا یُسۡمِنُ وَلَا یُغۡنِی مِن جُوعٖ٧﴾[الغاشیة: ۷]. «که فربه نمیکند و نه از گرسنگی میهاند».
﴿وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ نَّاعِمَةٞ٨﴾[الغاشیة: ۸]. «چهرههایی در آن روز خرّم و تازه خواهند بود».
﴿لِّسَعۡیِهَا رَاضِیَةٞ٩﴾[الغاشیة: ۹]. «و از کوشش خود راضی خواهند بود».
﴿فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٖ١٠﴾[الغاشیة: ۱۰]. «در بهشتی برین».
﴿لَّا تَسۡمَعُ فِیهَا لَٰغِیَةٗ١١﴾[الغاشیة: ۱۱]. «در آنجا هیچ سخن بیهودهای نشنوی».
﴿فِیهَا عَیۡنٞ جَارِیَةٞ١٢﴾[الغاشیة: ۱۲]. «در آنجا چشمهای روان است».
﴿فِیهَا سُرُرٞ مَّرۡفُوعَةٞ١٣﴾[الغاشیة: ۱۳]. «در آنجا تختهای بلند و عالی است».
﴿وَأَکۡوَابٞ مَّوۡضُوعَةٞ١٤﴾[الغاشیة: ۱۴]. «و ساغرهایی که گذارده شدهاند».
﴿وَنَمَارِقُ مَصۡفُوفَةٞ١٥﴾[الغاشیة: ۱۵]. «و بالشهایی ردیف شده».
﴿وَزَرَابِیُّ مَبۡثُوثَةٌ١٦﴾[الغاشیة: ۱۶]. «و زیر اندرازهای نفیس گسترده».
خداوند حالات قیامت و وحشتهای که در آن روز وجود دارد بیان میدارد و این که قیامت با سختیهایش مردم را فرا میگیرد و مردم طبق اعمالشان جزا و سزا میبینند و به دو گروه تقسیم میشوند، گروهی در بهشت و گروهی در دوزخ خواهند بود. پس خداوند حالت هر دو گروه را بیان کرد و در توصیف دوزخیان فرمود:
﴿وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٍ خَٰشِعَةٌ٢﴾چهرههایی در روز قیامت از خواری و رسوایی خاضع و سرافکنده و شرمنده میباشند. ﴿عَامِلَةٞ نَّاصِبَةٞ٣﴾در عذاب خسته و رنجور هستند و بر چهرههایشان کشانده میشوند و آتش چهرههای آنانرا فرو میپوشاند. و احتمال دارد که منظور از ﴿وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٍ خَٰشِعَةٌ٢ عَامِلَةٞ نَّاصِبَةٞ٣﴾چهرههایی باشد که در دنیا تلاش کرده و رنج کشیدهاند.
یعنی عبادات و عمل صالح انجام دادهاند ولی از آن جا که شرط قبول شدن اعمال که ایمان است وجود نداشته است در روز قیامت عملشان پوچ شده است. و این احتمال گرچه از نظر معنی درست است اما سیاق کلام بر آن دلالت نمیکند بلکه آنچه قطعا درست است احتمال اول است چون آن را مقید به ظرف کرده که روز قیامت است و چون هدف در اینجا ذکر دوزخیان بهطور عام است و این معنی بخش اندکی از دوزخیان را شامل میشود، و سخن درباره بیان حالت مردم به هنگامی است که حادثه فروپوشاننده آنها را فرا میگیرد، و در اینجا منظور بیان حالات آنها در دنیا نیست.
﴿تَصۡلَىٰ نَارًا حَامِیَةٗ٤﴾وارد آتشی بسیار داغ میگردند که از هرسو آنها را احاطه کرده است و از چشمه بسیار داغ و گرمی نوشانده میشوند. ﴿وَإِن یَسۡتَغِیثُواْ یُغَاثُواْ بِمَآءٖ کَٱلۡمُهۡلِ یَشۡوِی ٱلۡوُجُوهَ﴾[الکهف: ۲۹]. «و اگر کمک بخواهند با آبی داغ که چهرهها را بریان میکند به فریاد آنها رسیده میشود». پس این نوشیدنی آنهاست. ﴿لَّیۡسَ لَهُمۡ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِیعٖ٦﴾اما غذایشان این است که آنها عذابی جز ضریع ندارند. ضریع گیاه خارداری است که شبرق نامیده میشود.
﴿لَّا یُسۡمِنُ وَلَا یُغۡنِی مِن جُوعٖ٧﴾که فربه نمیکند و از گرسنگی نمیرهاند، چون هدف از خوردن غذا دو چیز است، یکی این که گرسنگی را برطرف نماید، و درد و رنج آدمی را برطرف گرداند و یا اینکه آدمی از لاغری در امان باشد، و بدن چاق گردد. اما این غذا این دو چیز را ندارد، بلکه خوراکی است بینهایت تلخ و بدبو و زشت. از خداوند میخواهیم که ما را از آن در امان دارد.
﴿وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ نَّاعِمَةٞ٨﴾اما نیکوکاران چهرههایشان در روز قیامتتر و تازه است و خرّمی و تازگی نعمت بر چهرهها و بدنهایشان آشکار میباشد و چهرههایشان نورانی و بینهایت شادمان و مسرور است. ﴿لِّسَعۡیِهَا رَاضِیَةٞ٩﴾و از تلاشی که در دنیا کرده و کارهای شایستهای که انجام داده و نیکیای که با بندگان خدا نمودهاند راضی و شاد هستند، زیرا پاداش آنرا چندین برابر مییابند و به هرچه میخواهند دست مییازند.
﴿فِی جَنَّةٍ﴾و آنان در بهشتی که همهی انواع نعمتها را در بردارد به سر خواهند برد، ﴿عَالِیَةٖ﴾این بهشت هم در مکانی مرتفع قرار دارد و هم منازل آن بلند است، مکان آن در «اعلی علیین» قرار دارد و آن بلندترین ِ بلندیها میباشد، و منازلش عبارت از خانههایی است که دارای اتاقهایی است، و بر بالای آنها اتاقهای دیگری ساخته شده است که بهشتیان از آنها به نعمتهایی نگاه میکنند که خداوند به آنان دادهاست.
﴿قُطُوفُهَا دَانِیَةٞ٢٣﴾[الحاقة: ۲۳]. یعنی دارای میوههای لذیذ و فراوان است، و دارای میوههایی نیکو میباشد که به سهولت و آسانی قابل تناول است، به گونهای که در هر حالی که باشند به آن دسترسی پیدا میکنند و نیازی ندارند که از درختی بالا روند، و هیچ میوهای از دسترس آنان خارج نیست.
﴿لَّا تَسۡمَعُ فِیهَا لَٰغِیَةٗ١١﴾در بهشت هیچ سخن بیهودهای نخواهند شنید، گذشته از این که سخن حرام وناجایزی بشنوند، بلکه سخن آنها خوب و مقید است و مشتمل بر ذکر خداوند و ذکر نعمتهای متوالی او است. و مشتمل بر آداب نیکو بین کسانی است که با هم زندگی میکنند. آدابی که دلها را شاد میگرداند.
﴿فِیهَا عَیۡنٞ جَارِیَةٞ١٢﴾«عین» اسم جنس است. یعنی در آن چشمههایی روان است که هرجا بخواهند آنها را میبرند. ﴿فِیهَا سُرُرٞ مَّرۡفُوعَةٞ١٣﴾جایگاههای بلندی که روی آن فرشهای نرم انداخته شده است. ﴿وَأَکۡوَابٞ مَّوۡضُوعَةٞ١٤﴾در بهشت ظرفهایی است که از انواع شراب لذیذ پر شدهاند و جلوی آنها گذاشته میشود و برایشان آماده میگردد. و در اختیار آنها میباشد و نوجوانان خدمتگزاری که همیشه نوجواناند با آن لیوانها میان بهشتیها میگردند.
﴿وَنَمَارِقُ مَصۡفُوفَةٞ١٥﴾بالشهایی از ابریشم کلفت و ابریشم نازک و چیزهای دیگری که فقط خدا میداند چگونه ساخته شدهاند، در بهشت وجود دارد. این بالشها برای نشستن و تکیه زدن ردیف شدهاند و بهشتیها خود زحمت درست کردن و ردیف کردن آنها را نمیکشند. ﴿وَزَرَابِیُّ مَبۡثُوثَةٌ١٦﴾و زیراندازهای فاخر و گرانبهایی که گسترده و پهن شدهاند و این زیراندازها در هر مکانی از مجالس آنان به وفور به چشم میخورد.
آیهی ۲۶-۱۷:
﴿أَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَى ٱلۡإِبِلِ کَیۡفَ خُلِقَتۡ١٧﴾[الغاشیة: ۱۷]. «آیا به شتران نمینگرند که چگونه آفریده شدهاند»؟.
﴿وَإِلَى ٱلسَّمَآءِ کَیۡفَ رُفِعَتۡ١٨﴾[الغاشیة: ۱۸]. «و به آسمان نگاه نمیکنند که چگونه برافراشته شده است»؟
﴿وَإِلَى ٱلۡجِبَالِ کَیۡفَ نُصِبَتۡ١٩﴾[الغاشیة: ۱۹]. «و به کوهها نمینگرند که چگونه برقرار گردیدهاند».
﴿وَإِلَى ٱلۡأَرۡضِ کَیۡفَ سُطِحَتۡ٢٠﴾[الغاشیة: ۲۰]. «و به زمین که چگونه گسترده شده است».
﴿فَذَکِّرۡ إِنَّمَآ أَنتَ مُذَکِّرٞ٢١﴾[الغاشیة: ۲۱]. «پس پند ده که تو تنها پند دهندهای».
﴿لَّسۡتَ عَلَیۡهِم بِمُصَیۡطِرٍ٢٢﴾[الغاشیة: ۲۲]. «بر آنان چیره و مسلط نیستی».
﴿إِلَّا مَن تَوَلَّىٰ وَکَفَرَ٢٣﴾[الغاشیة: ۲۳]. «ولی هرکس رویگرداند و کفر ورزد».
﴿فَیُعَذِّبُهُ ٱللَّهُ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَکۡبَرَ٢٤﴾[الغاشیة: ۲۴]. «خداوند بزرگترین عذاب را بدو میرساند».
﴿إِنَّ إِلَیۡنَآ إِیَابَهُمۡ٢٥﴾[الغاشیة: ۲۵]. «به یقین بازگشت آنان بهسوی ماست».
﴿ثُمَّ إِنَّ عَلَیۡنَا حِسَابَهُم٢٦﴾[الغاشیة: ۲۶]. «آنگاه حساب ایشان با ما خواهد بود».
خداوند متعال کسانی را که پیامبرصرا تصدیق نمیکنند، و نیز دیگر مردمان را تشویق مینماید تا در آفریدههای خداوند که دال بر یگانگی اوست بیندیشند، ﴿أَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَى ٱلۡإِبِلِ کَیۡفَ خُلِقَتۡ١٧﴾آیا به آفرینش شگفتانگیز شتر نمینگرند و به این نگاه نمیکنند که چگونه خداوند آن را برای بندگان مسخّر کرده و برای منافع زیادشان رام گردانیده است؟!.
﴿وَإِلَى ٱلسَّمَآءِ کَیۡفَ رُفِعَتۡ١٨﴾آیا به آسمان نمینگرند که چگونه برافراشته شده، ﴿وَإِلَى ٱلۡجِبَالِ کَیۡفَ نُصِبَتۡ١٩﴾و به کوهها نگاه نمیکنند که چگونه به صورتی زیبا و شگفتانگیزنصب شدهاند و به وسیله آن زمین پابرجا شده و از تکان و جنبش مصون مانده و خداوند منافع بزرگ و زیادی در کوهها قرار دادهاست؟!.
﴿وَإِلَى ٱلۡأَرۡضِ کَیۡفَ سُطِحَتۡ٢٠﴾و آیا به زمین نمینگرند که چگونه پهن و گسترده شده و هموار گردیده است تا بندگان برپشت آن قرار بگیرند و بتوانند آنرا شخم بزنند و در آن نهال بکارند و خانه بسازند و در راههای آن حرکت نمایند؟! باید دانست که تسطیح و همواره کردن زمین با این موضوع که زمین کرهای شکل است و فلکهای دیگر آن از هر سو احاطه کردهاند منافاتی ندارد همانطور که عقل و نقل و حس و مشاهده بر این دلالت میکند.
دایرهای بودن زمین در این زمانها بین بیشتر مردم معروف است. چون در این زمان مردم بیشتر گوشههای آن را به وسیله ابزارهایی که راههای دور را در مدتی کوتاه میپیمایند پیمودهاند. و تسطیح و هموار بودن با کرهای بودن جسمی منافات دارد که بسیار کوچک است. اما در مورد زمین که بسیار بزرگ است وجود این دو حالت با همدیگر تضادی ندارند آنگونه که اهل تخصص میگویند.
﴿فَذَکِّرۡ إِنَّمَآ أَنتَ مُذَکِّرٞ٢١ لَّسۡتَ عَلَیۡهِم بِمُصَیۡطِرٍ٢٢﴾مردم را پند بده و آنانرا اندرز بگوی و از عذاب خدا بیم بده و به بهشت و نعمتها نویدشان بده چون تو برای دعوت دادن مردم بهسوی خدا و پند دادن آنها مبعوث شدهای، و تو بر آنها مسلط نیستی و نگهبان کارهایشان نمیباشی.
پس وقتی وظیفه ات را انجام دادی بعد از امروز هیچ سرزنشی بر تو نیست. ﴿وَمَآ أَنتَ عَلَیۡهِم بِجَبَّارٖۖ فَذَکِّرۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مَن یَخَافُ وَعِیدِ﴾[ق: ۴۵]. «و تو بر آنان چیره نیستی، پس به وسیله قرآن کسی را که از وعید میترسد پند بده».
﴿إِلَّا مَن تَوَلَّىٰ وَکَفَرَ٢٣ فَیُعَذِّبُهُ ٱللَّهُ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَکۡبَرَ٢٤﴾هرکس از فرمان برداری روی گرداند و به خدا کفر ورزد خداوند به او عذاب سخت و همیشگی خواهد رساند و ﴿إِنَّ إِلَیۡنَآ إِیَابَهُمۡ٢٥﴾همه مردم در روز قیامت بهسوی ما بر میگردند و نزد ما گرد میآیند. ﴿ثُمَّ إِنَّ عَلَیۡنَا حِسَابَهُم٢٦﴾آنگاه از آنان به خاطر کارهای خوب و بدی که کردهاند حساب میگیریم.
پایان تفسیر سورهی غاشیه
مکی و ۲۱ آیه است.
آیهی ۲۱-۱:
﴿وَٱلَّیۡلِ إِذَا یَغۡشَىٰ١﴾[اللیل: ۱]. «سوگند به شب چون فروپوشاند».
﴿وَٱلنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّىٰ٢﴾[اللیل: ۲]. «سوگند به روز چون پدیدار شود».
﴿وَمَا خَلَقَ ٱلذَّکَرَ وَٱلۡأُنثَىٰٓ٣﴾[اللیل: ۳]. «سوگند به آن که نر و ماده را آفرید».
﴿إِنَّ سَعۡیَکُمۡ لَشَتَّىٰ٤﴾[اللیل: ۴]. «بیگمان تلاش شما گوناگون و متفاوت است».
﴿فَأَمَّا مَنۡ أَعۡطَىٰ وَٱتَّقَىٰ٥﴾[اللیل: ۵]. «پس اما کسیکه بخشید و پرهیزگاری کرد».
﴿وَصَدَّقَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ٦﴾[اللیل: ۶]. «و (آیین) نیک را تصدیق کرد».
﴿فَسَنُیَسِّرُهُۥ لِلۡیُسۡرَىٰ٧﴾[اللیل: ۷]. «(راه رسیدن) به آسایش را برایش آسان میگردانیم».
﴿وَأَمَّا مَنۢ بَخِلَ وَٱسۡتَغۡنَىٰ٨﴾[اللیل: ۸]. «و اما هرکس که بخل ورزد و (خود را) بینیاز شمرد».
﴿وَکَذَّبَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ٩﴾[اللیل: ۹]. «و (آئین) نیک را تکذیب کند».
﴿فَسَنُیَسِّرُهُۥ لِلۡعُسۡرَىٰ١٠﴾[اللیل: ۱۰]. «او را میسّر برای سختی و مشقت میسازیم».
﴿وَمَا یُغۡنِی عَنۡهُ مَالُهُۥٓ إِذَا تَرَدَّىٰٓ١١﴾[اللیل: ۱۱]. «و در آن هنگام که (به گور) پرت میگردد داراییاش سودی به حل او ندارد».
﴿إِنَّ عَلَیۡنَا لَلۡهُدَىٰ١٢﴾[اللیل: ۱۲]. «بیگمان نشان دادن راه بر عهدهی ماست».
﴿وَإِنَّ لَنَا لَلۡأٓخِرَةَ وَٱلۡأُولَىٰ١٣﴾[اللیل: ۱۳]. «و قطعاً آخرت و دنیا همه از آن ماست».
﴿فَأَنذَرۡتُکُمۡ نَارٗا تَلَظَّىٰ١٤﴾[اللیل: ۱۴]. «پس شما را از آتشی که زبانه زند بیم دادم».
﴿لَا یَصۡلَىٰهَآ إِلَّا ٱلۡأَشۡقَى١٥﴾[اللیل: ۱۵]. «بدان داخل نمیشود و نمیسوزد مگر بدبختترین (انسانها)».
﴿ٱلَّذِی کَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ١٦﴾[اللیل: ۱۶]. «کسیکه دروغ انگاشت و رویگردان شد».
﴿وَسَیُجَنَّبُهَا ٱلۡأَتۡقَى١٧﴾[اللیل: ۱۷]. «و پرهیزگار از آن دور داشته خواهد شد».
﴿ٱلَّذِی یُؤۡتِی مَالَهُۥ یَتَزَکَّىٰ١٨﴾[اللیل: ۱۸]. «کسیکه مال خود را میدهد تا خویشتن را پاکیزه بدارد».
﴿وَمَا لِأَحَدٍ عِندَهُۥ مِن نِّعۡمَةٖ تُجۡزَىٰٓ١٩﴾[اللیل: ۱۹]. «و کسی نزد او نعمتی ندارد که پاداش (آنرا) ببیند».
﴿إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ رَبِّهِ ٱلۡأَعۡلَىٰ٢٠﴾[اللیل: ۲۰]. «بلکه برای کسب رضایت پروردگار والاترش میبخشد».
﴿وَلَسَوۡفَ یَرۡضَىٰ٢١﴾[اللیل: ۲۱]. «و بهراستی خشنود خواهد شد».
در اینجا خداوند به زمانی سوگند میخورد که در آن کارهای گوناگون بندگان انجام میشود. پس فرمود: ﴿وَٱلَّیۡلِ إِذَا یَغۡشَىٰ١﴾سوگند به شب سوگند به شب هنگامیکه تاریکی آن همه خلق را فرو میپوشاند، و مخلوقات همه در جایگاه و محل خود آرام میگیرند و بندگان از فرط خستگی به استراحت و آسایش روی میآورند.
﴿وَٱلنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّىٰ٢﴾و سوگند به روز وقتیکه برای آفریدهها پدیدار میشود و آنها از روشناییاش استفاده میکنند و به دنبال منافع و کارهایشان میروند. ﴿وَمَا خَلَقَ ٱلذَّکَرَ وَٱلۡأُنثَىٰٓ٣﴾اگر «ما» موصوله باشد خداوند به ذات بزرگوار خودش سوگند خورده است که او آفریننده نر و ماده است. و اگر «ما» مصدریه باشد خداوند به این سوگند خورده که نر و ماده را آفریده است. و کمال حکمت الهی در این است که از هر نوع حیوانی نر و مادهای را آفریده است تا نوع آن باقی بماند و از بین نرود و هریک را به وسیله شهوت بهسوی دیگری میکشاند و هریک را برای دیگری مناسب قرار دادهاست. پس خجسته است خداوندی که بهترین آفریننده است.
﴿إِنَّ سَعۡیَکُمۡ لَشَتَّىٰ٤﴾این چیزی است که خداوند بر آن سوگند خورده است. یعنی سعی و تلاش شما گوناگون و متفاوت است و این گوناگونی برحسب تفاوت کارها و مقدار آن و میزان فعالیتی است که برای آن صورت میگیرد، نیز با توجه به هدف و منظور از این کارها با یکدیگر فرق میکنند. اگر کارها با هدف جلب خشنودی خدا انجام شوند باقی میمانند و انجام دهندگان از آن بهرهمند خواهند شد و اگر هدفی فانی و از بین رفتنی از آن مدنظر باشد باطل شده و نابود میگردند. و هر عملی که برای رضای خدا انجام نشود چنین است.
بنابراین، خداوند عمل کنندگان را فضیلت داده و اعمالشان را توصیف نموده و فرموده است: ﴿فَأَمَّا مَنۡ أَعۡطَىٰ﴾و هرکس که عبادتهای مالی را که بر گردن اوست انجام دهد و زکات و نفقات و کفاره و صدقات را بپردازد و در راههای خیر انفاق بکند و عبادتهای بدنی مانند نماز و روزه و غیره را انجام دهد و نیز عبادتهایی که بدنی و مالی هستند مانند حج و عمره و غیره را انجام دهد، ﴿وَٱتَّقَىٰ﴾و از گناهان و کارهای حرامی که خداوند نهی کرده است پرهیز کند.
﴿وَصَدَّقَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ٦﴾و «لا إله إلا الله» و آنچه را که بر آن دلالت مینماید از قبیل باورهای دینی و پاداش آن را تصدیق کند. ﴿فَسَنُیَسِّرُهُۥ لِلۡیُسۡرَىٰ٧﴾پس کارش را برایش آسان میکنیم و هرکار خیری را برای او ساده و آسان میگردانیم. همچنین ترک کردن هر شر و بدی را برایش آسان مینماییم چون او اسباب آسانی را فراهم کرده و خداوند کار را برایش آسان گردانده است.
﴿وَأَمَّا مَنۢ بَخِلَ﴾و هرکس در ادای آنچه به آن امر شده بخیل ورزد و انفاق واجب و مستحب را انجام ندهد و نفس او به وی اجازه ندهد تا آنچه را خدا بر او واجب کرده است ادا کند، ﴿وَٱسۡتَغۡنَىٰ﴾و خود را از خداوند بینیاز بداند و عبودیت و بندگی خدا را ترک کند، و خودش را نیازمند خدا نداند، خداوندی که انسان راهی برای نجات و رستگاری ندارد مگر این که خداوند معبود و محبوب و مقصود او باشد، ﴿وَکَذَّبَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ٩﴾و عقائد و باورهای نیکی که خداوند تصدیق آن را بر بندگانش واجب گردانده است تکذیب کند، ﴿فَسَنُیَسِّرُهُۥ لِلۡعُسۡرَىٰ١٠﴾پس او را برای سختی و خصلتهای زشت میسر مینماییم به این صورت که او را برای انجام شر و بدی هرجا که باشد آماده میسازیم و انجام دادن گناه برایش آسان میشود. از خداوند عافیت میجوئیم.
﴿وَمَا یُغۡنِی عَنۡهُ مَالُهُۥٓ إِذَا تَرَدَّىٰٓ١١﴾و وقتی که بمیرد مال و داراییاش که او را سرکش کرده و به سبب آن خود را بینیاز دانسته و به آن بخل ورزیده چه سودی برایش خواهد داشت؟ مسلم است که چیزی جز عمل صالح با او همراه نخواهد بود. اما مال و ثروتی که حق واجب را از آن بیرون نکرده و چیزی را برای آخرت از آن پیش نفرستاده است وبال و عذابی برای او خواهد بود.
﴿إِنَّ عَلَیۡنَا لَلۡهُدَىٰ١٢﴾هدایت و راه راست، انسان را به خدا میرساند و به خشنودیاش نزدیک میکند و اما گمراهی راهی بهسوی خدا ندارد و صاحب خود را به عذاب سختی میرساند.
﴿وَإِنَّ لَنَا لَلۡأٓخِرَةَ وَٱلۡأُولَىٰ١٣﴾این جهان و جهان آخرت همه در اختیار و تحت تصرف ما هستند و هیچ کسی در آنها مشارکتی ندارد. پس علاقمندان باید به خدا علاقمند باشند و امیدشان باید از مخلوق قطع گردد.
﴿فَأَنذَرۡتُکُمۡ نَارٗا تَلَظَّىٰ١٤﴾شما را از آتشی که شعله میزند و زبانه میکشد، بیم دادهام. ﴿لَا یَصۡلَىٰهَآ إِلَّا ٱلۡأَشۡقَى١٥ ٱلَّذِی کَذَّبَ﴾بدان داخل نمیشود و نمیسوزد مگر کسیکه خبر آن را دروغ انگاشته باشد ﴿وَتَوَلَّىٰ﴾و از دستور و فرامین الهی رویگردان شده باشد.
﴿وَسَیُجَنَّبُهَا ٱلۡأَتۡقَى١٧ ٱلَّذِی یُؤۡتِی مَالَهُۥ یَتَزَکَّىٰ١٨﴾کسی که هدفش از دادن دارائی و مالش تزکیه و پاکیزه داشتن خود از گناهان باشد و به قصد خشنودی خداوند مالش را بدهد (از آتش دوزخ در امان میماند). پس این آیه دلالت مینماید اگر انفاق مستحب سبب ترکِ واجبی مانند قرض دادن یا نفقه و غیره شد، چنین اتفاقی جایز نیست بلکه بسیاری از علما آن را مردود میدانند چون او کار مستحبی را انجام میدهد که سبب از دست رفتن واجب میشود.
﴿وَمَا لِأَحَدٍ عِندَهُۥ مِن نِّعۡمَةٖ تُجۡزَىٰٓ١٩﴾و هیچ کسی از مردم بر ذمّهی این مرد پرهیزگار منت و نعمتی ندارد که شایسته و سزاوار آن باشد او را بر آن پاداش دهد مگر اینکه او را بر آن پاداش میدهد، و فضل ومنت او بعد از این پاداش دادن نیز همواره بر مردم باقی بماند. پس او فقط بندهی خداست چون فقط احسان خدا برگردن اوست.
و اما کسیکه مردم برگردن او حق دارند و او پاداش آنان را نداده است، حتما باید به جهت کسب رضایت مردم از کارهایی دست بردارد و کارهایی را انجام دهد، که سبب میشوند اخلاص او کم گردد. این آیه شامل حال ابوبکر صدیقسمیشود، بلکه گفته شده در رابطه با ایشان نازل شده است، زیرا هرکس که بر او منّتی داشت که سزاوار آن بود وی را بر آن پاداش دهد، حتما او را پاداش میداد، حتی در برابر کارهای نیکی که پیامبرصبا او میکرد وی را پاداش میداد و برایش جبران میکرد، به جز یک نیکی که پیامبر با او کرد و نتوانست وی را بر آن پاداش دهد، و آن عبارت بود از دعوت دادن به اسلام و تعلیم هدایت و دین حق. و خدا و پیامبرش بر هرکس منت دارند، منتی که پاداش دادن آن امکان ندارد. همچنین این آیه شامل هرکسی میشود که چنین حالتی را داشته باشد.
پس هیچ کسی از مردم بر این انسان پرهیزگار منت و نعمتی ندارد که شایستهی آن باشد بر آن پاداش داده شود مگر اینکه او را بر آن پاداش میدهد و اعمال او خالص برای خداست. بنابراین فرمود: ﴿إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ رَبِّهِ ٱلۡأَعۡلَىٰ٢٠ وَلَسَوۡفَ یَرۡضَىٰ٢١﴾بلکه برای رضایت پروردگار والاترش میبخشد و به راستی این فرد پرهیزگار به خاطر نیکی و پاداشهایی که خداوند به او بخشیده است خشنود خواهد شد.
پایان تفسیر سورهی لیل
مکی و ۱۵ آیه است.
آیهی ۱۵-۱:
﴿وَٱلشَّمۡسِ وَضُحَىٰهَا١﴾[الشمس: ۱]. «سوگند به خورشید و پرتو آن».
﴿وَٱلۡقَمَرِ إِذَا تَلَىٰهَا٢﴾[الشمس: ۲]. «و سوگند به ماه چون از پی (آن) درآید».
﴿وَٱلنَّهَارِ إِذَا جَلَّىٰهَا٣﴾[الشمس: ۳]. «و سوگند به روز چون آنرا نمایان سازد».
﴿وَٱلَّیۡلِ إِذَا یَغۡشَىٰهَا٤﴾[الشمس: ۴]. «و سوگند به شب چون آنرا فرو میپوشاند».
﴿وَٱلسَّمَآءِ وَمَا بَنَىٰهَا٥﴾[الشمس: ۵]. «و سوگند به آسمان و به آن که آنرا بنا کرد».
﴿وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا طَحَىٰهَا٦﴾[الشمس: ۶]. «و سوگند به زمین و به آن که آنرا بگسترد».
﴿وَنَفۡسٖ وَمَا سَوَّىٰهَا٧﴾[الشمس: ۷]. «و سوگند به نفس و آنکه به آن سامان داد».
﴿فَأَلۡهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقۡوَىٰهَا٨﴾[الشمس: ۸]. «سپس بدو گناه و تقوا را الهام کرده».
﴿قَدۡ أَفۡلَحَ مَن زَکَّىٰهَا٩﴾[الشمس: ۹]. «همانا کسیکه آنرا پاک داشت رستگار شد».
﴿وَقَدۡ خَابَ مَن دَسَّىٰهَا١٠﴾[الشمس: ۱۰]. «و بهراستی کسیکه نفس خویشتن را پنهان بدارد ناکام میگردد».
﴿کَذَّبَتۡ ثَمُودُ بِطَغۡوَىٰهَآ١١﴾[الشمس: ۱۱]. «قوم ثمود از روی سرکشی خود (آنرا) دروغ انگاشتند».
﴿إِذِ ٱنۢبَعَثَ أَشۡقَىٰهَا١٢﴾[الشمس: ۱۲]. «آنگاه که بدبختترین ایشان برخاست و رفت».
﴿فَقَالَ لَهُمۡ رَسُولُ ٱللَّهِ نَاقَةَ ٱللَّهِ وَسُقۡیَٰهَا١٣﴾[الشمس: ۱۳]. «فرستادۀ خدا به آنان گفت: به شتر خدا کاری نداشته باشید و او را از نوبت آبش بازندارید».
﴿فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمۡدَمَ عَلَیۡهِمۡ رَبُّهُم بِذَنۢبِهِمۡ فَسَوَّىٰهَا١٤﴾[الشمس: ۱۴]. «پس او را دروغگو انگاشتند آنگاه آنرا پی کردند سپس به سزای گناهانشان، پروردگارشان بر آنان کیفر نازل کرد و ایشان را هلاک کرد و آن کیفر را بر آنان یکسان اعمال داشت».
﴿وَلَا یَخَافُ عُقۡبَٰهَا١٥﴾[الشمس: ۱۵]. «و خدا از عاقبت کارشان نمیترسد».
خداوند به این نشانههای بزرگ بر نفسهای رستگار و گناهکار سوگند یاد کرده است و میفرماید: سوگند به خورشید و نور آن، و فوایدی که از آن بر میآید. ﴿وَٱلۡقَمَرِ إِذَا تَلَىٰهَا٢﴾و سوگند به ماه وقتی که در منازل (آسمان) و در تابش ن ور به دنبال خورشید میآید.
﴿وَٱلنَّهَارِ إِذَا جَلَّىٰهَا٣﴾و سوگند به روز چون آنچه را که روزی زمین است روشن سازد. ﴿وَٱلَّیۡلِ إِذَا یَغۡشَىٰهَا٤﴾و سوگند به شب چون همه آنچه را روی زمین است فرا گیرد. پس پی در پی آمدن منظم تاریکی و روشنایی و خورشید و ماه در این جهان و فراهم شدن منافع بندگان به وسیلهی آنها بزرگترین دلیل است بر این که خداوند به همه چیز تواناست و بر هر کاری تواناست و اینکه خداوند یگانه معبود به حق است و هر معبودی غیر از او باطل میباشد.
﴿وَٱلسَّمَآءِ وَمَا بَنَىٰهَا٥﴾احتمال دارد که «ما» موصوله باشد و این طور معنی شود: سوگند به آسمان و بانی آن که خداوند متعال است. و احتمال دارد که «ما» مصدریه باشد پس اینطور معنی میشود: سوگند به آسمان و بنای آن که در نهایت زیبایی و استواری آفریده شده است.
﴿وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا طَحَىٰهَا٦﴾و سوگند به زمین و به آن که زمین را گسترده و پهن کرده است به نحوی که مردم میتوانند از آن استفاده ببرند. ﴿وَنَفۡسٖ وَمَا سَوَّىٰهَا٧﴾و سوگند به نفس و آن که به آن سامان داد. احتمال دارد که منظور از نفس، نفس سایر مخلوقات و موجودات زنده باشد. و معنای عامّی که واژهی نفس در اینجا بر آن دلالت مینماید موید این احتمال است. و احتمال دارد که به نفس انسان مکلف سوگند خورده باشد، به دلیل آیاتی که به دنبال این میآید. به هر حال نفس نشانه بزرگی است از نشانههای خداوند که شایسته است به آن سوگند یاد شود چون نفس بسیار لطیف و نازک است و حالات آن به سرعت انتقال مییابد و تغییر میکند، و تحت تاثیرات حالات روانی از قبیل اندوه و اراده و محبت و نفرت قرار میگیرد. و اگر نفس نبود بدن فقط یک مجسمهی بیفایده بود و آفرینش نفس نشانهای از نشانههای بزرگ خداست.
﴿قَدۡ أَفۡلَحَ مَن زَکَّىٰهَا٩﴾همانا هرکس نفس خود را از گناهان و عیبها پاکیزه بدارد و آن را با اطاعت خداوند و علم مفید و عمل صالح بیاراید رستگار شده است.
﴿وَقَدۡ خَابَ مَن دَسَّىٰهَا١٠﴾و کسی که نفس ارجمند خود را مستور گرداند که در حقیقت سزاوار آن نیست که آن را مخفی و مستور گرداند و آن را خوار و ذلیل بگرداند و آن را به وسیلهی آلودگی به رذایل و نزدیک شدن به عیبها و ارتکاب گناهان، و ترک کردن صفاتی که نفس را کامل میگرداند و آن را رشد میدهد، و نیز با متصف شدن به صفاتی که نفس را ملّوث میگرداند. (کسیکه چنین کند) زیانکار و ناکام میگردد.
﴿کَذَّبَتۡ ثَمُودُ بِطَغۡوَىٰهَآ١١﴾قوم ثمود به سبب سرکشی و تکبر و سرباز زدن از پذیرفتن حق و سرکشی در برابر پیامبرشان حق را تکذیب کردند. ﴿إِذِ ٱنۢبَعَثَ أَشۡقَىٰهَا١٢﴾بدبختترین قوم که «قدار بن سالف» بود برای پی زدن شتر بلند شد. پس همه بر این کار اتفاق کردند و او را به این کار فرمان دادند و او اطاعت نمود.
﴿فَقَالَ لَهُمۡ رَسُولُ ٱللَّهِ نَاقَةَ ٱللَّهِ وَسُقۡیَٰهَا١٣﴾پیامبر خدا صالح÷درحالیکه آنان را برحذر میداشت به آنها گفت: از کشتن و پی زدن شتر خدا که آن را برایتان نشانه و معجزه بزرگی قرار دادهاست بپرهیزید و این نعمت خدا را که از شیر آن مینوشید با پی زدن شتر پاسخ ندهید.
﴿فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمۡدَمَ عَلَیۡهِمۡ رَبُّهُم بِذَنۢبِهِمۡ فَسَوَّىٰهَا١٤ وَلَا یَخَافُ عُقۡبَٰهَا١٥﴾آنها پیامبرشان صالح÷را تکذیب کردند و شتر را کشتند و خداوند آنان را به سزای گناهانشان هلاک کرد و عذاب او همه را فرا گرفت و بانگ مرگباری از بالای سرشان بر آنان فرستاد و لرزه، آنها را از زیر فرا گرفت پس بیهوش به زمین افتادند.
و عقوبت و هلاکت همه آنها را به طور یکسان فراگرفت و خداوند از عاقبت و سرانجام کیفرش نمیترسد. و چگونه کسی میترسد که او چیره است و هیچ مخلوقی از قهر و تصرف او بیرون نمیرود، کسی که در تمام احکام تشریعی و تقدیریاش فرزانه و با حکمت است؟!.
پایان تفسیر سورهی شمس
مکی و ۸ آیه است.
آیهی ۸-۱:
﴿أَلَمۡ نَشۡرَحۡ لَکَ صَدۡرَکَ١﴾[الشرح: ۱]. «آیا دلت را برایت نگشادیم».
﴿وَوَضَعۡنَا عَنکَ وِزۡرَکَ٢﴾[الشرح: ۲]. «و بار سنگین تو را از (دوش) تو برنگرفتیم»؟.
﴿ٱلَّذِیٓ أَنقَضَ ظَهۡرَکَ٣﴾[الشرح: ۳]. «همان باری که پشت تو را سنگین کرده است»؟.
﴿وَرَفَعۡنَا لَکَ ذِکۡرَکَ٤﴾[الشرح: ۴]. «و آوازهات را برایت بلند گرداندیم».
﴿فَإِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ یُسۡرًا٥﴾[الشرح: ۵]. «پس بیگمان در کنار دشواری آسانی است».
﴿إِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ یُسۡرٗا٦﴾[الشرح: ۶]. «به یقین در کنار دشواری آسانی است».
﴿فَإِذَا فَرَغۡتَ فَٱنصَبۡ٧﴾[الشرح: ۷]. «پس هنگامیکه (در کار و بارت) فراغت یافتی، بکوش».
﴿وَإِلَىٰ رَبِّکَ فَٱرۡغَب٨﴾[الشرح: ۸]. «و بهسوی پروردگارت رویآر».
خداوند متعال بر پیامبرش منت میگذارد و میفرماید: ﴿أَلَمۡ نَشۡرَحۡ لَکَ صَدۡرَکَ١﴾آیا دل و سینه تو را برای مقررات دینی و دعوت بهسوی خدا و متصف شدن به فضایل اخلاقی و روی آوردن به آخرت و خوبیها گشودیم؟! پس دل تو تنگ بود، به گونهای که پذیرای هیچ خیر و خوبی نبود اما اکنون آن را گشوده مییابی.
﴿وَوَضَعۡنَا عَنکَ وِزۡرَکَ٢﴾و آیا گناهت را که بر پشت تو سنگینی میکرد از دو تو برنگرفتیم؟ همانطور که خداوند متعال میفرماید: ﴿لِّیَغۡفِرَ لَکَ ٱللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنۢبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ﴾[الفتح: ۲]. «تا خداوند گناهان گذشته و آینده ات را بیامرزد». ﴿وَرَفَعۡنَا لَکَ ذِکۡرَکَ٤﴾و مقام و جایگه تو را بلند گرداندیم و نام نیکی از تو برجای گذاردیم که هیچ کسی از جهانیان به آن نرسیده است. پس هرگاه خداوند ذکر شود پیامبرصهم همراه با او یاد میگردد.
همچنانکه در داخل شدن به اسلام و در اذن و اقامه و خطبهها و امور دیگری که خداوند یاد پیامبرش را در آنها بلند گردانده است. و او چنان در دل امتش محبت دارد و مورد تعظیم و بزرگداشت است که هیچ کسی بعد از خداوند چنین نیست. خداوند بهترین پاداش را در برابر امت به او بدهد.
﴿فَإِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ یُسۡرًا٥ إِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ یُسۡرٗا٦﴾این مژده بزرگی است که هرگاه سختی و دشواری در میان آید آسانی همراه آن خواهد بود، حتی اگر سختی و دشواری در سوراخ سوسماری برود آسانی بر آن وارد میشود و آن را بیرون میآورد. همان طور که خداوند متعال میفرماید: ﴿سَیَجۡعَلُ ٱللَّهُ بَعۡدَ عُسۡرٖ یُسۡرٗا﴾[الطلاق: ۷]. «خداوند بعد از سختی، آسانی خواهد آورد». و همانطور که پیامبرصفرمود: «فرج به همراه سختی و اندوه است و آسانی با سختی همراه است».
و معرفه آمدن کلمهی «عسر» در هر دو آیه بر این دلالت میکند که سختی و دشواری یکی است و نکره بودن کلمه «یسر» نشانگر آن است که آسانی تکرار خواهد شد. و معرفه بودن کلمهی «العسر» که الف و لام آن بر استغراق و عموم میباشد دال بر این است که سختی و دشواری هرچند شدت یابد در آخر آسان خواهد شد و آسانی با آن همراه خواهد بود. سپس پیامبرش را به صورت مخاطب اصلی و مومنان را به تبع او دستور داد تا خدا را سپاس گذارند و وظیفه خود را در برابر عظمت او انجام دهند و فرمود: ﴿فَإِذَا فَرَغۡتَ فَٱنصَبۡ٧﴾وقتی از کارهایت فراغت یافتی و در دل تو چیزی که آن را دچار مشکل نماید باقی نماند در دعا و عبادت بکوش.
﴿وَإِلَىٰ رَبِّکَ فَٱرۡغَب٨﴾و برای اجابت دعای خود فقط به پروردگارت روی بیاور و از کسانی مباش که وقتی کار و بارشان تمام میشود به بازی و سرگرمی مشغول میشوند و از پروردگار خود و از ذکر او اعراض میکنند. و اگر چنین کنی آنگاه از زیان کاران خواهی بود. و گفته شده معنی آیه چنین است: هرگاه از نماز فارغ شدی و آن را کامل نمودی در دعا بکوش و در خواستن نیازهایت به او روی بیاورد. و کسی که چنین گفته بر مشروعیت دعا و ذکر بعد از نمازهای فرض استدلال کرده است. والله اعلم.
پایان تفسیر سورهی شرح
مکی و ۱۱ آیه است.
آیهی ۱۱-۱:
﴿وَٱلضُّحَىٰ١﴾[الضحى: ۱]. «سوگند به چاشتگاه».
﴿وَٱلَّیۡلِ إِذَا سَجَىٰ٢﴾[الضحى: ۲]. «سوگند به شب چون آرام گیرد».
﴿مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَىٰ٣﴾[الضحى: ۳]. «پروردگارت تو را رها نکرده و دشمن نداشته است».
﴿وَلَلۡأٓخِرَةُ خَیۡرٞ لَّکَ مِنَ ٱلۡأُولَىٰ٤﴾[الضحى: ۴]. «و به یقین آخرت برایت از دنیا بهتر خواهد بود».
﴿وَلَسَوۡفَ یُعۡطِیکَ رَبُّکَ فَتَرۡضَىٰٓ٥﴾[الضحى: ۵]. «و پروردگارت به تو (نعمت) خواهد داد که خشنود میگردی».
﴿أَلَمۡ یَجِدۡکَ یَتِیمٗا فََٔاوَىٰ٦﴾[الضحى: ۶]. «آیا تو را یتیم نیافت و جای داد»؟.
﴿وَوَجَدَکَ ضَآلّٗا فَهَدَىٰ٧﴾[الضحى: ۷] «و تو را راه نایافته یافت و راه نمود».
﴿وَوَجَدَکَ عَآئِلٗا فَأَغۡنَىٰ٨﴾[الضحى: ۸]. «و تو را فقیر و بیچیز یافت و ثروتمند و دارایت ساخت».
﴿فَأَمَّا ٱلۡیَتِیمَ فَلَا تَقۡهَرۡ٩﴾[الضحى: ۹]. «پس به یتیم ستم مکن».
﴿وَأَمَّا ٱلسَّآئِلَ فَلَا تَنۡهَرۡ١٠﴾[الضحى: ۱۰]. «و اما بر گدا بانگ مزن».
﴿وَأَمَّا بِنِعۡمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثۡ١١﴾[الضحى: ۱۱]. «و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن».
خداوند به روشنایی روز به هنگام چاشت و به تاریکی شب که همه جا را فرا میگیرد سوگند میخورد که به پیامبرشصتوّجه دارد. پس فرمود: ﴿مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ﴾پروردگارت تو را مورد توجه و عنایت قرار داده و رها و فراموش نکرده است بلکه همواره تو را به بهترین و کاملترین صورت پرورش میدهد و مقام تو را بالا میبرد.
﴿وَمَا قَلَىٰ﴾و خداوند از وقتی که تو را دوست داشته هیچ گاه از تو متنفر نشده است. و نفی این به مثابهی ضد آن است، و نفی محض، مدح به حساب نمیآید مگر اینکه متضمن ثبوت کمال باشد، و حالت و وضعیت گذشته و حال پیامبرصکاملترین حالت میباشد، خداوند او را دوست داشته و به این دوستی و محبت ادامه دادهاست و او را از پلّههای کمال بالا برده و همواره به او توجه داشته است. و اما نسبت به وضعیت آیندهی ایشان فرمود: ﴿وَلَلۡأٓخِرَةُ خَیۡرٞ لَّکَ مِنَ ٱلۡأُولَىٰ٤﴾یعنی تمامی حالتهای آیندهی تو از گذشته بهتر است. و پیامبر همچنان مقامش بالا میرفت و خداوند دین او را قدرت میداد و او را بر دشمنانش پیروز میگرداند و حالات او را سامان میداد تا این که چشم از جهان فرو بست و به مقام و حالتی رسیده بود و به آرامش و سرور فضایل و نعمتهایی دست یافته بود که گذشتگان و آیندگان به آن نرسیدهاند.
و در آخرت نیز خداوند فضایل و نعمتهایی به او خواهد داد که به هیچ احدی نخواهد داد. بنابراین فرمود: ﴿وَلَسَوۡفَ یُعۡطِیکَ رَبُّکَ فَتَرۡضَىٰٓ٥﴾و پروردگارت (آن قدر) به تو نعمت خواهد داد که خشنود میگردی، نعمتی که خداوند به او میدهد فقط با این جمله کامل و فراگیر قابل تغییر است.
سپس خداوند از حالات ویژهی پیامبر و منتی که خداوند بر او نمود خبر داد، و فرمود: ﴿أَلَمۡ یَجِدۡکَ یَتِیمٗا فََٔاوَىٰ٦﴾آیا یتیم نبودی که خداوند تو را جای داد؟! پیامبر پدر و مادرش را از دست داده بود و خداوند او را تحت کفالت پدربزرگش عبدالمطلب قرار داد سپس وقتی عبدالمطلب درگذشت، عمویش ابوطالب سرپرستی او را به عهده گرفت تا این که خداوند با یاری خویش و مومنان او را کمک کرد.
﴿وَوَجَدَکَ ضَآلّٗا فَهَدَىٰ٧﴾و تو در حالی بودی که کتاب و ایمان را نمیدانستی پس خداوند آنچه را نمیدانستی به تو آموخت و تو را بر انجام بهترین کارها و رفتارها توفیق داد. ﴿وَوَجَدَکَ عَآئِلٗا فَأَغۡنَىٰ٨﴾و تو فقیر بودی و خداوند تو را به وسیله فتح شهرها و برخوردار نمودن از خراج آنها ثروتمند کرد. پس کسی که این کمبودها را از تو دور کرده است هر عیب و کمبودی را از تو دور خواهد کرد.
پس در مقابل کسیکه تو را توانگر ساخته و جایت داده و یاری ات کرده و هدایتت نموده است سپاسگزار باش. بنابراین فرمود: ﴿فَأَمَّا ٱلۡیَتِیمَ فَلَا تَقۡهَرۡ٩﴾با یتیم بدرفتاری مکن و او را گرامی بدار و آنچه برایت میسر است به او ببخش و با او چنان رفتار کن که دوست داری بعد از (مرگ) خود با پسرت آنگونه رفتار شود.
﴿وَأَمَّا ٱلسَّآئِلَ فَلَا تَنۡهَرۡ١٠﴾و با سخن و اخلاق تند با گدا برخورد مکن و آنچه در توان داری به او بده، یا به خوبی او را برگردان. وکسیکه گدایی میکند و مال میخواهد و کسی که دانش میجوید در این داخل هستند، بنابراین، معلم باید با دانش آموز رفتار خوبی داشته باشد و او را گرامی بدارد و با مهربانی با او رفتار نماید چون مهربانی با دانش آموز او را یاری میکند تا به هدفش برسد و بزرگداشت کسی است که برای نفع بندگان و آبادی تلاش مینماید.
﴿وَأَمَّا بِنِعۡمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثۡ١١﴾و نعمتهای پروردگارت را ـ که شامل نعمتهای دینی و دنیوی میشود ـ بازگو کن. یعنی خداوند را به خاطر نعمتهای دینی و دنیوی ستایش کن و به صورت ویژه از آنها سخن بگو اگر در سخن گفتن از آنها مصلحتی بود،و اگر مصلحتی در کار نبود به طور عام به آنها اشاره کن، چون بازگو کردن نعمتها، انگیزه شکرگزاری را تقویت کرده و باعث میشود تا دل آدمی کسی را که نعمتها را داده است دوست بدارد. چون دل آدمی بر محبت کسی سرشته است که با او احسان کند.
پایان تفسیر سورهی ضحی