تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر سوره‌ جمعه

سوره‌ جمعه

مدنی‌ است‌ و دارای‌ (11) آیه‌ است‌.

وجه‌ تسمیه: این‌ سوره‌ بدین‌ سبب‌ که‌ دربرگیرنده‌ فرمان‌ اجابت‌ ندا برای‌ نماز جمعه‌ است‌، «جمعه‌» نامیده‌ شد.

ابن‌ عباس‌ و ابوهریره‌ رضی الله عنهما  در بیان‌ فضیلت‌ این‌ سوره‌ روایت‌ کرده‌اند که: رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  در نماز جمعه‌ دو سوره «جمعه‌» و «منافقین‌» را می‌خواندند.

﴿یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ ٱلۡمَلِکِ ٱلۡقُدُّوسِ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡحَکِیمِ١

«آنچه‌ در آسمان‌ها و آنچه‌ در زمین‌ است‌ خداوند را تسبیح‌ می‌گوید» اعم‌ از ناطق‌ یا جامد آن‌ها، به‌ زبان‌ حال‌ یا به‌ زبان‌ قال‌. تفسیر تسبیح‌ گفتن‌ آن‌ها در اول‌ سوره‌ «حدید» گذشت‌ «ملک‌ قدوس‌ عزیز حکیم‌ است» ملک: یعنی‌ فرمانروا. قدوس: یعنی‌ ذاتی‌ که‌ از هر گونه‌ نقصی‌ پاک‌ و منزه‌ و به‌ صفات‌ کمال‌ موصوف‌ است‌. عزیز: یعنی‌ غالب‌ و حکیم: یعنی‌ فرزانه‌ و با حکمت‌.

﴿هُوَ ٱلَّذِی بَعَثَ فِی ٱلۡأُمِّیِّ‍ۧنَ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ یَتۡلُواْ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِهِۦ وَیُزَکِّیهِمۡ وَیُعَلِّمُهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ٢

«اوست» یعنی: این‌ خدای‌ بزرگ‌ موصوف‌ به‌ صفات‌ مالکیت‌، قدوسیت‌، عزت‌ و حکمت‌؛ یعنی‌ این‌ خدای‌ پادشاه‌ پاک‌ ارجمند فرزانه‌ است «که‌ در میان ‌امیین‌ پیامبری‌ از خودشان‌ برانگیخت» مراد از امیین‌ (ناخوانان): قوم‌ عرب‌اند، اعم‌ از کسانی‌ که‌ نوشتن‌ بلد بودند یا کسانی‌ که‌ بلد نبودند زیرا آنان‌ دارای‌ کتاب ‌آسمانی‌ نبودند. امی: در اصل‌ کسی‌ است‌ که‌ به‌ نوشتن‌ و خواندن‌ آشنایی‌ ندارد؛ که‌ غالب‌ اعراب‌ این‌چنین‌ بودند. «منهم»: یعنی‌ از خود آنان‌ و از جنس‌شان‌. البته‌ فرستادن‌ پیامبر از میان‌ خود یک‌ قوم‌ و از جنس‌ آنان‌ نزدیک‌تر و سزاوارتر به‌ آن‌ است‌ که‌ او را اجابت‌ گویند و با او در دعوتش‌ موافقت‌ و همراهی‌ نمایند زیرا جنس‌، به‌ جنس‌ خود نزدیک‌تر و متمایل‌تر است‌. ابن‌کثیر می‌گوید: «مخصوص ‌ساختن‌ امیین‌ به‌ یادآوری‌ به‌ معنی‌ نفی‌ ماعدای‌شان‌ نیست‌ ولی‌ با بعثت‌ نبی ‌اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  از امیین‌، منت‌ و احسان‌ الهی‌ بر ایشان‌ بیشتر و بلیغ‌تر است‌».

«آیات‌ او را بر آنان‌ می‌خواند» یعنی: با آن‌ که‌ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  خود نیز امی‌ است‌ و نه‌ می‌خواند، نه‌ می‌نویسد و نه‌ خواندن‌ و نوشتن‌ را از کسی‌ فراگرفته‌ است‌، با این‌ وجود بر اثر وحی‌ الهی‌، بر آنان‌ به‌ اعجاز قرآن‌ می‌خواند «و آنان‌ را پاک ‌می‌گرداند» از پلیدی‌ کفر و شرک‌ و از گناهان‌ و اخلاق‌ ناپسند. به‌ قولی‌ معنی‌ این ‌است: آنان‌ را به‌ وسیله‌ ایمان‌ پاکدل‌ می‌گرداند «و به‌ آنان‌ کتاب‌ و حکمت ‌می‌آموزد» مراد از کتاب: قرآن‌ و مراد از حکمت: سنت‌ است‌. مالک‌ بن‌ انس‌ رضی الله عنه  می‌گوید: «مراد از کتاب‌، نوشتن‌ به‌ قلم‌ و مراد از حکمت‌، دانش‌ و فهم‌ در دین ‌است‌». «و هرآینه‌ آنان‌ پیش‌ از این‌ در گمراهی‌ آشکاری‌ بودند» یعنی: پیش‌ از بعثت‌ نبی ‌اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  امیین‌ در شرک‌ و جهالت‌ و گمراهی‌ای‌ بس‌ بزرگی‌ قرار داشتند که‌ بزرگ‌تر از آن‌ گمراهی‌ای‌ وجود ندارد.

﴿وَءَاخَرِینَ مِنۡهُمۡ لَمَّا یَلۡحَقُواْ بِهِمۡۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٣

«و نیز بر جماعت‌های‌ دیگری‌ از ایشان‌ که‌ هنوز به‌ آن‌ها نپیوسته‌اند» یعنی: همچنین‌ این‌ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، گروه‌های‌ دیگری‌ از فرزندان‌ آدم‌ را که‌ در وقت‌ بعثتش‌ به‌ مسلمانان ‌نپیوسته‌اند و به‌ زودی‌ در آینده‌ به‌ ایشان‌ خواهند پیوست‌، تزکیه‌ و پاکسازی‌ می‌کند و ایشان‌ کسانی‌ از مسلمانان‌ عرب‌اند که‌ بعد از صحابه رضی الله عنهم  تا روز قیامت‌ به‌ عرصه‌ وجود می‌آیند. به ‌قولی: مراد از ایشان‌ کسانی‌ از غیر اعراب‌اند که‌ مسلمان‌ می‌شوند زیرا ایشان‌ هرچند در قوم‌ خود از اعراب‌ نیستند اما آن‌ها با اسلام‌ به‌ یک‌ هویت‌ و یک‌ امت‌ واحد تبدیل‌ شده‌اند هرچند که‌ اقوام‌ و نژادهایشان‌ مختلف‌ باشد. به‌تأیید این‌ معنی‌ احادیثی‌ نیز روایت‌ شده‌ است‌. از آن‌ جمله‌ حدیث‌ شریف‌ ذیل‌ به‌ روایت‌ بخاری‌ از ابوهریره‌ رضی الله عنه  است‌ که‌ فرمود: آن‌ گاه‌ که‌ سوره‌ جمعه‌ بر رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  نازل‌ شد، ما نزد ایشان‌ نشسته‌ بودیم‌ پس‌ آن‌ را تلاوت‌ کردند وچون‌ به‌ آیه:  ﴿وَءَاخَرِینَ مِنۡهُمۡ لَمَّا یَلۡحَقُواْ بِهِمۡۚ [الجمعة: 3] رسیدند، مردی‌ از ایشان‌ پرسید: یارسول‌ الله! این‌ دیگرانی‌ که‌ هنوز به‌ ما نپیوسته‌اند، کیستند؟ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  دست ‌خود را بر شانه‌ سلمان‌ فارسی‌ رضی الله عنه  نهادند و فرمودند: «والذی‌ نفسی‌ بیده‌ لو کان ‌الإیمان‌ بالثریا لناله‌ رجال‌ من‌ هؤلاء». «سوگند به‌ ذاتی‌ که‌ جانم‌ در قبضه‌ اوست‌، اگر ایمان‌ در ستاره‌ ثریا باشد، قطعا مردانی‌ از این‌ گروه‌ آن‌ را در می‌یابند». پس‌ این ‌حدیث‌ شریف‌ و غیر آن‌ از احادیث‌ و آیات‌، دلیل‌ بر عام ‌بودن‌ بعثت‌ آن‌ حضرت‌ صلی الله علیه و آله و سلم  به سوی‌ تمام‌ مردم‌ است‌ چنان‌که‌ رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  فرموده‌ حق‌ تعالی ‌﴿وَءَاخَرِینَ مِنۡهُمۡ را به‌ قوم‌ فارس‌ تفسیر نمودند و از این‌ جهت‌ به‌ فارسیان‌، رومیان‌ وغیر آنان‌ از ملت‌ها نامه‌ نوشته‌ و آن‌ها را به‌سوی‌ دین‌ حق‌ دعوت‌ کردند. همچنین‌ در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت‌ سهل‌ بن ‌سعد ساعدی‌ رضی الله عنه  آمده‌ است‌ که‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «بی‌گمان‌ در صلب‌های‌ صلب‌های‌ صلب‌های‌ مردان‌ و زنانی‌ از امت‌ من‌ کسانی‌ هستند که‌ بی‌حساب‌ به‌ بهشت‌ وارد می‌شوند». سپس‌ این‌ آیه‌ را تلاوت ‌نمودند:

﴿وَءَاخَرِینَ مِنۡهُمۡ لَمَّا یَلۡحَقُواْ بِهِمۡۚ [الجمعة: 3]. «و اوست‌ عزیز حکیم» یعنی: حق‌ تعالی ‌دارای‌ عزت‌ و حکمت‌ بالغه‌ است‌ در این‌ امر که‌ مردی‌ امی‌ را به‌ این‌ کار عظیم ‌برانگیخت‌ و او را از میان‌ همه‌ افراد بشر به‌ رسالت‌ خویش‌ برگزید.

﴿ذَٰلِکَ فَضۡلُ ٱللَّهِ یُؤۡتِیهِ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِیمِ٤

«این» اسلام‌ و وحی‌ و نبوت «فضل‌ الهی‌ است‌ که‌ آن‌ را به‌ هرکس‌ بخواهد ارزانی‌ می‌دارد» چنان‌که‌ به‌ محمد صلی الله علیه و آله و سلم  ارزانی‌ کرد «و خداوند دارای‌ فضل‌ عظیم‌ است» چنان‌ فضل‌ و بخشایشی‌ که‌ هیچ‌ فضل‌ و بخشایشی‌ نه‌ با آن‌ برابر است‌ و نه‌ حتی‌ نزدیک‌ و قابل‌ مقایسه‌.

﴿مَثَلُ ٱلَّذِینَ حُمِّلُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ ثُمَّ لَمۡ یَحۡمِلُوهَا کَمَثَلِ ٱلۡحِمَارِ یَحۡمِلُ أَسۡفَارَۢاۚ بِئۡسَ مَثَلُ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ٥

آن‌ گاه‌ خدای‌ متعال‌ برای‌ یهودیانی‌ که‌ عمل‌ به‌ تورات‌ را ترک‌ کرده‌اند مثلی ‌زده‌ و می‌فرماید: «مثل‌ کسانی‌ که‌ تورات‌ بر آنان‌ بار شد» حملوا: از حماله‌، به‌ معنی‌ عهده ‌داری‌ و کفالت‌ است‌. یعنی: مثل‌ کسانی‌ که‌ به‌ بر پا داشتن‌ تورات‌ و عمل‌ به‌آنچه‌ که‌ در آن‌ است‌، مکلف‌ شدند «سپس‌ آن‌ را بر نداشتند» یعنی: سپس‌ به ‌موجب‌ آن‌ عمل‌ نکردند و از آنچه‌ که‌ در تورات‌ به‌ آن‌ مأمور شده‌ بودند اطاعت‌نکردند؛ آری‌! مثل‌ آنان «همانند مثل‌ الاغی‌ است‌ که‌ اسفاری‌ را بر پشت ‌می‌کشد» اسفار: جمع‌ سفر عبارت‌ از کتاب‌ بزرگی‌ است‌ که‌ چون‌ خوانده‌ شود معنای‌ خود را آشکار می‌کند از این‌ جهت‌ آن‌ را «سفر» نامیدند. بلی‌! داستان‌شان ‌مانند داستان‌ خری‌ است‌ که‌ کتابی‌ چند را بر او بار کنند زیرا خر نمی‌داند که‌ بر پشت ‌وی‌ کتاب‌ است‌ یا زباله‌ «چه‌ بد است‌ داستان‌ قومی‌ که‌ آیات‌ الله را دروغ ‌شمردند» یعنی: این‌ مشبه‌ به‌ که‌ خر است‌ ـ و حقا هم‌ که‌ یهودیان‌ به‌ آن‌ شباهت ‌دارند ـ زشت‌ترین‌ مثلی‌ است‌ که‌ برای‌ تکذیب‌کنندگان‌ زده‌ می‌شود پس‌ ای ‌مسلمانان‌! شما مانند آنان‌ نباشید.

خاطر نشان‌ می‌شود که‌ خدای‌ متعال‌ این‌ مثل‌ را به‌ منظور هشدار دادن‌ به‌ کسانی‌ بیان‌ کرد که‌ رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  را ایستاده‌ بر منبر در حال‌ سخنرانی‌ باقی‌ گذاشته‌ و خود به‌سوی‌ کاروان‌ تجارتی‌ شتافتند. و هر کسی‌ که‌ در حال‌ شنیدن‌ خطبه‌ و سخنرانی‌ از آن‌ روی‌ برگرداند، این‌ مثل‌ بر او مصداق‌ دارد چنان‌که‌ در حدیث‌ شریف‌ آمده‌ است: «من‌ تکلم‌ یوم‌ الجمعة‌ والإمام‌ یخطب‌ فمثله‌ کمثل‌ الحمار یحمل‌ اسفارا، والذی‌ یقول‌ له أنصت‌، لیس‌ له‌ جمعة». «هر کس‌ در روز جمعه‌ ـ در حالی‌که‌ امام‌ خطبه ‌می‌خواند سخن‌ بگوید، داستان‌ او مانند داستان‌ خری‌ است‌ که‌ کتابی‌ چند را برمی‌دارد و برای‌ او کسی‌ که‌ به‌ او می‌گوید: گوش‌ فراده‌ و ساکت‌ باش‌! نیز جمعه‌ای ‌نیست‌». «و خداوند قوم‌ ستمگر را» به‌طور عام «هدایت‌ نمی‌کند» از آن‌ رو که‌ ستم‌ را اختیار کرده‌اند. و در قدم‌ اول‌ یهودیان‌ در زمره‌ آنان‌ قرار دارند.

﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ هَادُوٓاْ إِن زَعَمۡتُمۡ أَنَّکُمۡ أَوۡلِیَآءُ لِلَّهِ مِن دُونِ ٱلنَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ ٱلۡمَوۡتَ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٦

یهودیان‌ بر سایر مردم‌ ادعای‌ فضیلت‌ و برتری‌ داشتند و می‌پنداشتند که‌ فقط ایشانند که‌ از میان‌ همه‌ مردم‌ دوستان‌ خدا عزوجل  و فرزندان‌ و عزیزان‌ وی‌ می‌باشند پس‌ خدای‌ سبحان‌ به‌ پیامبرش‌ دستور داد که‌ چون‌ این‌ ادعای‌ باطل‌ را مطرح‌ کردندبه‌ آنان: «بگو: ای‌ کسانی‌ که‌ یهودی‌ شده‌اید، اگر می‌پندارید که‌ شما دوستان‌ خدایید نه‌ مردم‌ دیگر پس‌ آرزوی‌ مرگ‌ کنید» تا به‌ زعم‌ خود به‌ جایگاه‌ گرامی‌ و برتر خویش ‌دست‌ یابید «اگر راستگو هستید» در این‌ پندار که‌ دوستان‌ خداأ می‌باشید زیرا کسی‌ که‌ به‌ بهشتی‌ بودن‌ خود یقین‌ داشته‌ باشد، قطعا دوست‌ دارد تا از این‌ سرای‌ پرمحنت‌ رهایی‌ یابد. در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت‌ ابن‌ عباس‌ رضی الله عنه  آمد است‌ که‌ فرمود: ابوجهل‌ لعین‌ گفت‌؛ اگر محمد صلی الله علیه و آله و سلم  را در کعبه‌ ببینم‌، او را زیر پایم‌ لگدمال‌ کرده‌ و پایم‌ را بر گردنش‌ می‌فشارم‌ (و خفه‌اش‌ می‌کنم). پس‌ خبر به‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  رسید و فرمودند: «اگر چنین‌ کند، فرشتگان‌ آشکارا او را می‌گیرند و اگر یهودیان ‌آرزوی‌ مرگ‌ کنند، همگی‌ می‌میرند و جایگاه‌های‌ خود را در دوزخ‌ می‌بینند و اگر کسانی‌ که‌ با رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  قصد مباهله‌ را دارند (یعنی‌ نصاری) از مباهله ‌«ملاعنه»[1] باز گردند، نه‌ برای‌ خود خانواده‌ای‌ می‌یابند و نه‌ مالی‌».

این‌ آیه‌ دلالت‌ می‌کند بر این‌که‌ میزان‌ و معیار شناخت‌ دوستی‌ انسان‌ نسبت‌ به‌ خداوند عزوجل  ، آمادگی‌ وی‌ برای‌ ملاقات‌ با اوست‌.

﴿وَلَا یَتَمَنَّوۡنَهُۥٓ أَبَدَۢا بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیهِمۡۚ وَٱللَّهُ عَلِیمُۢ بِٱلظَّٰلِمِینَ٧

«و هرگز آن‌ را آرزو نمی‌کنند به‌ سبب‌ آنچه‌ که‌ از پیش‌ به‌ دست‌های‌ خویش ‌کرده‌اند» یعنی: یهودیان‌ هرگز به‌ سبب‌ آنچه‌ که‌ از کفر، معاصی‌ و تحریف‌ و تبدیل‌ کتاب‌ خداوند عزوجل  کرده‌اند، مرگ‌ را آرزو نمی‌کنند چرا که‌ از فرجام‌ شوم‌ اعمال‌ خود بیمناکند. خاطر نشان‌ می‌شود که‌ این‌ آیه‌ معجزه‌ای‌ از معجزات‌ قرآن‌ است ‌زیرا از امری‌ خبر می‌دهد که‌ به‌ موضع‌ یک‌ ملت‌ در امری‌ که‌ به‌ آینده‌ مربوط است‌، بستگی‌ دارد سپس‌ یکی‌ از افراد آن‌ ملت‌ هم‌ نمی‌آید تا خلاف‌ این‌ خبر را ثابت‌ کند «و خداوند به‌ ستمگران‌ داناست» پس‌ آنان‌ را در برابر اعمال‌شان‌ مجازات ‌می‌کند.

﴿قُلۡ إِنَّ ٱلۡمَوۡتَ ٱلَّذِی تَفِرُّونَ مِنۡهُ فَإِنَّهُۥ مُلَٰقِیکُمۡۖ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَٰلِمِ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٨

«بگو» ای‌ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  «آن‌ مرگی‌ که‌ از آن‌ می‌گریزید، قطعا به‌ سر وقت‌ شما می‌آید» یعنی: آن‌ مرگ‌ از همان‌ جهتی‌ که‌ به‌سوی‌ آن‌ گریزانید، به‌ شما می‌رسد و به‌زودی‌ با شما رو دررو خواهد شد «آن‌گاه‌ به‌سوی‌ دانای‌ پنهان‌ و آشکار بازگردانیده ‌خواهید شد» در روز قیامت «و به‌ آنچه‌ می‌کردید» از اعمال‌ زشت‌ «آگاهتان‌ خواهد کرد» و شما را در برابر آن‌ مجازات‌ خواهد نمود.

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوٰةِ مِن یَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَیۡعَۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩

«ای‌ مؤمنان‌! چون‌ برای‌ نماز روز جمعه‌ ندا در داده‌ شد» مراد از آن: اذان‌ دوم ‌است‌؛ آن‌ گاه‌ که‌ امام‌ بر منبر می‌نشیند زیرا در زمان‌ رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  جز این‌، اذان ‌دیگری‌ در روز جمعه‌ نبود ولی‌ آن‌ گاه‌ که‌ مدینه‌ فراخ‌ شد و توسعه‌ یافت‌، حضرت ‌عثمان‌ رضی الله عنه  در حضور و موافقت‌ صحابه رضی الله عنهم  اذان‌ اول‌ را در نماز جمعه‌ افزود و امر کرد تا بر پشت‌ بام‌ بلندترین‌ منزل‌ مدینه‌ در نزدیک‌ مسجد که‌ نام‌ آن‌ «زوراء» بود، اذان‌ اول‌ را در دهند تا همه‌ مردم‌ در دور دست‌های‌ مدینه‌ آن‌ را بشنوند. آری‌! چون ‌برای‌ نماز روز جمعه‌ بانگ‌ اذان‌ در داده‌ شد «پس‌ به‌سوی‌ ذکر خداوند سعی‌ کنید» یعنی: به‌سوی‌ ذکر و یاد خداوند عزوجل  ـ که‌ نزد جمهور فقها مراد از آن ‌استماع‌ خطبه‌ در مساجد جامع‌ است‌ ـ بشتابید و به‌ آماده‌ کردن‌ اسباب‌ نماز جمعه‌؛ مانند غسل‌، وضوء و روی‌ آوردن‌ به‌سوی‌ مسجد مشغول‌ شوید. ﴿فَٱسۡعَوۡا یعنی‌بروید. از رفتن‌ به‌سوی‌ نماز جمعه‌ به «سعی‌» یعنی «شتافتن‌» تعبیر شد زیرا مطلوب‌ است‌ که‌ انسان‌ مسلمان‌ با همت‌ و نشاط و جدیت‌ و عزم‌ برای‌ ادای‌ نماز جمعه‌ برخیزد زیرا لفظ سعی‌ مفید جدیت‌ و عزم‌ است‌. البته‌ مراد از «سعی‌» این ‌نیست‌ که‌ انسان‌ تند و سریع‌ به‌سوی‌ نماز جمعه‌ برود بلکه‌ مراد توجه‌ و عنایت‌ به‌ نماز جمعه‌ است‌ چرا که‌ از تند رفتن‌ به‌سوی‌ نماز نهی‌ به‌ عمل‌ آمده‌ است‌ چنان‌که ‌در حدیث‌ شریف‌ آمده‌ است: «چون‌ اقامت‌ را شنیدید، به‌سوی‌ نماز به‌ راه‌ افتید و باید با وقار و آرامش‌ راه‌ بروید و شتاب‌ نکنید پس‌ آنچه‌ را دریافتید بخوانید وآنچه‌ که‌ از شما فوت‌ شد، آن‌ را به‌اتمام‌ رسانید». همچنین‌ در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت‌ ابوقتاده‌ آمده‌ است‌ که‌ فرمود: در اثنایی‌ که‌ ما با رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  نماز می‌خواندیم‌، بناگاه‌ صدای‌ همهمه‌ مردانی‌ شنیده‌ شد. پس‌ چون‌ رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  نماز را تمام‌ کردند، خطاب‌ به‌ آن‌ مردان‌ فرمودند: «شما را چه‌ شده‌ است‌؟ گفتند: هیچ‌! فقط با شتاب‌ به‌سوی‌ نماز حرکت‌ می‌کردیم‌. فرمودند: دیگر چنین ‌نکنید و هنگامی‌ که‌ به‌ نماز می‌روید، باید به‌گونه‌ای‌ راه‌ بروید که‌ وقار و آرامش‌ بر شما حاکم‌ باشد پس‌ آنچه‌ را دریافتید بخوانید و آنچه‌ که‌ از شما فوت‌ شد، آن‌ را به‌ اتمام‌ رسانید».

شایان‌ ذکر است‌ که‌ این‌ روز را به‌ سبب‌ اجتماع‌ مردم‌ در آن‌ برای‌ نماز، «جمعه‌» نامیدند و قبل‌ از آن‌ اعراب‌ این‌ روز را «عروبه‌» یعنی‌ رحمت‌ می‌نامیدند. نقل‌ است‌ که‌ اولین‌ کسی‌ که‌ آن‌ را جمعه‌ نامید، کعب ‌بن‌ لؤی‌ بود، از آن‌ رو که‌ مردم‌ در آن‌ روز نزد او اجتماع‌ کرده‌ بودند. شایان‌ ذکر است‌ که‌؛ اولین‌ جمعه‌ای‌ که‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  برگزار کردند در قباء بود آن‌ گاه‌ که‌ به‌ مدینه‌ هجرت‌ کرده‌ و نماز جمعه‌ را در سرای‌ بنی‌ سالم‌بن‌عوف‌ اقامه‌ نمودند و اولین‌ کسی‌ که‌ قبل‌ از هجرت ‌رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  به‌ مدینه‌، نماز جمعه‌ را در آن‌ اقامه‌ کرد اسعد بن ‌زراره‌ بود که‌ آن‌ را در قریه‌ای‌ واقع‌ در یک‌ مایلی‌ مدینه‌ اقامه‌ کرد. ابن‌ حجر عسقلانی‌ می‌گوید: «نماز جمعه‌ در مکه‌ فرض‌ شد اما در آن‌ اقامه‌ نگردید، چرا که‌ تعداد مسلمانان‌ در مکه‌ اندک‌ بود. یا بدان‌ علت‌ که‌ شعار نماز جمعه‌ اعلان‌ است‌ و رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  در مکه‌ به‌ طور پنهانی‌ کار دعوت‌ را پیش‌ می‌بردند و این‌ شعار در آنجا زمینه‌ ظهور نداشت‌».

«و خرید و فروش‌ را رها کنید» یعنی: در هنگام‌ شنیدن‌ اذان‌ جمعه‌، معامله‌ خرید و فروش‌ را ترک‌ کنید. البته‌ سایر معاملات‌ نیز به‌ معامله‌ خرید و فروش‌ ملحق‌ می‌شود پس‌ ذکر اختصاصی‌ «خرید و فروش‌» برای‌ آن‌ است‌ که‌ این‌ معامله‌ از مهمترین‌ اعمال‌ مربوط به‌ اسباب‌ کسب‌ معیشت‌ است‌ که‌ شخص‌ در روز به‌ آن ‌مشغول‌ می‌شود لذا این‌ معنی‌ مفید ترک‌ تمام‌ انواع‌ تجارت‌ و معاملات‌ دیگر نیز می‌باشد. بنابراین‌، چون‌ در روز جمعه‌ مؤذن‌ برای‌ نماز اذان‌ گفت‌، هیچ‌ نوع‌ خریدو فروش‌ و معامله‌ای‌ روا نیست‌. با این‌ وجود، احناف‌ و شافعی‌ها برآنند که‌ هرچند معامله‌ در این‌ وقت‌ شرعا حرام‌ است‌ اما چنانچه‌ معامله‌ای‌ انجام‌ گرفت‌، آن‌ معامله‌ صحیح‌ است‌ و منعقد می‌شود زیرا نهی‌ و حرمت‌ متوجه‌ نفس‌ معامله‌ نیست‌ بلکه ‌نهی‌ به‌ خاطر غفلت‌ از فرض‌ الهی‌ می‌باشد. اما در نزد حنبلی‌ها و مالکی‌ها آن ‌معامله‌ صحیح‌ نیست‌ و فسخ‌ است‌. «این» شتافتن‌ به‌سوی‌ ذکر خدا عزوجل  و فروگذاشتن‌ خرید و فروش «برایتان‌ بهتر است» یعنی: بهتر از انجام ‌دادن‌ معامله‌ و فروگذاشتن‌ سعی‌ به‌سوی‌ نماز است‌ زیرا بر امتثال‌ فرمان‌ خداأ اجر و جزای ‌بزرگی‌ مترتب‌ می‌باشد؛ «اگر می‌دانید» یعنی: اگر از اهل‌ علم‌ و دانایی‌ هستید، مسلما این‌ حقیقت‌ بر شما پنهان‌ نمی‌ماند که‌ شتافتن‌ به‌سوی‌ نماز برای‌ شما بهتر از معامله‌ و داد و ستد است‌.

﴿فَإِذَا قُضِیَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا لَّعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ١٠

«و چون‌ نماز گزارده‌ شد» یعنی: چون‌ نماز را تمام‌ کردید و از ادای‌ آن‌ فارغ‌ شدید «در زمین‌ پراکنده‌ شوید» برای‌ تجارت‌ و معامله‌ و کاروباری‌ که‌ بدان‌ در امر گذران‌ زندگی‌تان‌ نیاز دارید. خاطر نشان‌ می‌شود که‌ امر در اینجا مفید اباحت‌ است ‌نه‌ وجوب‌ و حجتی‌ است‌ برای‌ کسانی‌ که‌ هر امری‌ را بعد از نهی‌ برای‌ اباحت‌ می‌دانند. «و از فضل‌ الله طلب‌ کنید» یعنی: از رزق‌ وی‌ که‌ بدان‌ بر بندگانش‌ تفضل‌و انعام‌ کرده‌ است‌ و از فواید و منافع‌ معاملات‌ و کسب‌ و کار طلب‌ کنید «و خداوند را بسیار یاد کنید» در اثنای‌ خرید و فروش‌ و معامله‌ پس‌ خدا عزوجل  را فراموش‌ نکرده‌ و او را با شکرگزاری‌ و سپاس‌ در قبال‌ خیر دنیوی‌ و اخروی‌ای‌ که‌ به‌سوی‌ آن ‌هدایتتان‌ کرده‌ است‌، بسیار یاد کنید و نیز او را یاد کنید، به‌ وسیله‌ اذکاری‌ که‌ شما را به‌ وی‌ نزدیک‌ می‌کند؛ چون‌ گفتن‌ حمد، تسبیح‌، تکبیر، استغفار و مانند این‌ها «تا رستگار شوید» به‌ خیر دنیا و آخرت‌. در حدیث‌ شریف‌ آمده‌ است: «من‌ دخل ‌سوقاً من‌ الأسواق‌ فقال: لاإله‌ إلاالله‌ وحده‌ لاشریک‌ له‌ له‌ الملک‌ وله‌ الحمد وهو علی‌ کل ‌شی‌ قدیر، کتب‌ الله‌ له‌ ألف‌ ألف‌ حسنة ومحا عنه‌ ألف‌ ألف‌ سیئة». «هر کس‌ به‌ بازاری‌ از بازارها درآید و بگوید: لااله‌الاالله‌ وحده‌ لاشریک‌ له‌ له‌ الملک‌ وله‌ الحمد، وهو علی‌ کل ‌شی‌ قدیر، خداوند برای‌ او هزارهزار حسنه‌ می‌نویسد و از او هزار هزار گناه‌ را محو می‌کند».

و به‌ مناسبت‌ اهمیت‌ نماز جمعه‌ بعضی‌ از احکام‌ و امور مربوط به�%

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد