سوره توبه
بَرَآءَةٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦٓ إِلَى ٱلَّذِینَ عَٰهَدتُّم مِّنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ
[این آیات،] اعلام بیزارى [و پایان تعهد] از طرف الله و پیامبرش نسبت به مشرکانى است که [شما مسلمانان] با آنان پیمان بستهاید.
فَسِیحُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ أَرۡبَعَةَ أَشۡهُرٖ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّکُمۡ غَیۡرُ مُعۡجِزِی ٱللَّهِ وَأَنَّ ٱللَّهَ مُخۡزِی ٱلۡکَٰفِرِینَ
پس [اى مشرکان، فقط] چهار ماه [فرصت دارید که با امنیت کامل] در زمین بگردید و بدانید که [هرگز] نمىتوانید الله را ناتوان سازید [و از عذابش بگریزید] و الله رسواکنندۀ کافران است.
وَأَذَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦٓ إِلَى ٱلنَّاسِ یَوۡمَ ٱلۡحَجِّ ٱلۡأَکۡبَرِ أَنَّ ٱللَّهَ بَرِیٓءٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ وَرَسُولُهُۥۚ فَإِن تُبۡتُمۡ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۖ وَإِن تَوَلَّیۡتُمۡ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّکُمۡ غَیۡرُ مُعۡجِزِی ٱللَّهِۗ وَبَشِّرِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ
و [این،] اعلامی است از جانب الله و پیامبرش به مردم در روز حج اکبر [= عید قربان] که: «الله و پیامبرش از مشرکان بیزارند؛ پس اگر توبه کنید، برای شما بهتر است و اگر روی بگردانید [و سرپیچی کنید] بدانید که شما [هرگز] نمیتوانید الله را ناتوان سازید [و از عذابش بگریزید]؛ و [تو ای پیامبر،] کسانی را که کفر ورزیدند، به عذاب دردناکی بشارت بده.
إِلَّا ٱلَّذِینَ عَٰهَدتُّم مِّنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ثُمَّ لَمۡ یَنقُصُوکُمۡ شَیۡـٔٗا وَلَمۡ یُظَٰهِرُواْ عَلَیۡکُمۡ أَحَدٗا فَأَتِمُّوٓاْ إِلَیۡهِمۡ عَهۡدَهُمۡ إِلَىٰ مُدَّتِهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُتَّقِینَ
مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بستهاید و چیزى از [تعهدات خود نسبت به] شما فروگذار نکردهاند و کسی را علیه شما پشتیبانی نکردند؛ پیمان آنان را تا پایان مدتشان به پایان برسانید [که] بیتردید، الله پرهیزگاران را دوست دارد.
فَإِذَا ٱنسَلَخَ ٱلۡأَشۡهُرُ ٱلۡحُرُمُ فَٱقۡتُلُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ حَیۡثُ وَجَدتُّمُوهُمۡ وَخُذُوهُمۡ وَٱحۡصُرُوهُمۡ وَٱقۡعُدُواْ لَهُمۡ کُلَّ مَرۡصَدٖۚ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ
وقتی ماههای حرام سپرى شد، مشرکان را هر کجا یافتید، بکُشید و آنان را دستگیر کنید و در محاصره بگذارید و در هر گذرگاهی به کمین آنان بنشینید؛ پس اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات پرداختند، رهایشان کنید [چرا که] بیتردید الله آمرزندۀ مهربان است.
وَإِنۡ أَحَدٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ٱسۡتَجَارَکَ فَأَجِرۡهُ حَتَّىٰ یَسۡمَعَ کَلَٰمَ ٱللَّهِ ثُمَّ أَبۡلِغۡهُ مَأۡمَنَهُۥۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا یَعۡلَمُونَ
و [ای پیامبر،] اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست، پناهش بده تا سخن الله را بشنود؛ سپس او را به محل امنش برسان. این [اماندادن به مشرکان،] به سبب آن است که آنان گروهی نادانند.
کَیۡفَ یَکُونُ لِلۡمُشۡرِکِینَ عَهۡدٌ عِندَ ٱللَّهِ وَعِندَ رَسُولِهِۦٓ إِلَّا ٱلَّذِینَ عَٰهَدتُّمۡ عِندَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۖ فَمَا ٱسۡتَقَٰمُواْ لَکُمۡ فَٱسۡتَقِیمُواْ لَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُتَّقِینَ
چگونه مشرکان میتوانند نزد الله و پیامبرش [عهد و] پیمانی داشته باشند؟ مگر [در مورد] کسانی که با آنان نزدیک مسجدالحرام [در حدیبیه] پیمان بستهاید. پس تا [مشرکان در مورد آن عهد،] با شما پایدارند، شما [نیز] با آنان پایدار باشید؛ [چرا که] بیتردید، الله پرهیزگاران را دوست دارد.
کَیۡفَ وَإِن یَظۡهَرُواْ عَلَیۡکُمۡ لَا یَرۡقُبُواْ فِیکُمۡ إِلّٗا وَلَا ذِمَّةٗۚ یُرۡضُونَکُم بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَتَأۡبَىٰ قُلُوبُهُمۡ وَأَکۡثَرُهُمۡ فَٰسِقُونَ
چگونه [پیمان مشرکان ارزش دارد] با اینکه اگر بر شما پیروز [و مسلط] شوند، دربارۀ شما نه [حقِ] خویشاوندى را مراعات مىکنند و نه هیچ پیمانی را؟ آنان شما را با زبان خود راضی میکنند و حال آنکه دلهایشان امتناع مىورزد و بیشتر آنان نافرمانند.
ٱشۡتَرَوۡاْ بِـَٔایَٰتِ ٱللَّهِ ثَمَنٗا قَلِیلٗا فَصَدُّواْ عَن سَبِیلِهِۦٓۚ إِنَّهُمۡ سَآءَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ
آیات الله را به بهای ناچیزی فروختند و [مردم را] از راهِ او بازداشتند. به راستى چه بد اعمالى انجام مىدادند!
لَا یَرۡقُبُونَ فِی مُؤۡمِنٍ إِلّٗا وَلَا ذِمَّةٗۚ وَأُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُعۡتَدُونَ
اینان در حق هیچ مؤمنی، نه [حق] خویشاوندی را مراعات میکنند و نه پیمانی را؛ و اینانند که تجاوزکارند.
فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ فَإِخۡوَٰنُکُمۡ فِی ٱلدِّینِۗ وَنُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ
پس [با این حال،] اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات پرداختند، برادران دینیِ شما [مسلمانان] هستند؛ و ما آیات خود را برای گروهی که میدانند، به تفصیل بیان میکنیم.
وَإِن نَّکَثُوٓاْ أَیۡمَٰنَهُم مِّنۢ بَعۡدِ عَهۡدِهِمۡ وَطَعَنُواْ فِی دِینِکُمۡ فَقَٰتِلُوٓاْ أَئِمَّةَ ٱلۡکُفۡرِ إِنَّهُمۡ لَآ أَیۡمَٰنَ لَهُمۡ لَعَلَّهُمۡ یَنتَهُونَ
و اگر [تعهد و] سوگندشان را پس از پیمان خویش شکستند و در دینتان طعنه زدند، با پیشوایان کفر بجنگید؛ زیرا آنان را [نسبت به پیمانهایشان] هیچ تعهدی نیست؛ باشد که [از رفتار خود] دست بردارند.
أَلَا تُقَٰتِلُونَ قَوۡمٗا نَّکَثُوٓاْ أَیۡمَٰنَهُمۡ وَهَمُّواْ بِإِخۡرَاجِ ٱلرَّسُولِ وَهُم بَدَءُوکُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٍۚ أَتَخۡشَوۡنَهُمۡۚ فَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَوۡهُ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ
[ای مؤمنان،] چرا با گروهى نمىجنگید که سوگند [و پیمان] خود را شکستند و در بیرون راندنِ پیامبر [از مکه] کوشیدند؟ آنان بودند که نخستین بار [با یاری کردن قبیلۀ بَکْر در برابر خُزاعه، جنگ را] با شما آغاز کردند. آیا از آنان مىترسید؟ در حالی که اگر ایمان دارید، الله سزاوارتر است که از او بترسید.
قَٰتِلُوهُمۡ یُعَذِّبۡهُمُ ٱللَّهُ بِأَیۡدِیکُمۡ وَیُخۡزِهِمۡ وَیَنصُرۡکُمۡ عَلَیۡهِمۡ وَیَشۡفِ صُدُورَ قَوۡمٖ مُّؤۡمِنِینَ
با آنان بجنگید تا الله آنان را به دست شما عذاب کند و خوار سازد و شما را بر آنان پیروز گرداند و دلهای مؤمنان را آرام بخشد.
وَیُذۡهِبۡ غَیۡظَ قُلُوبِهِمۡۗ وَیَتُوبُ ٱللَّهُ عَلَىٰ مَن یَشَآءُۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
و [با شکست کافران،] خشم دلهای آنان [= مؤمنان] را برطرف کند؛ و الله از هر کس بخواهد درمیگذرد؛ و الله دانای حکیم است.
أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تُتۡرَکُواْ وَلَمَّا یَعۡلَمِ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ جَٰهَدُواْ مِنکُمۡ وَلَمۡ یَتَّخِذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَا رَسُولِهِۦ وَلَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَلِیجَةٗۚ وَٱللَّهُ خَبِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ
آیا پنداشتهاید که [بدون امتحان الهی] به حال خود رها مىشوید؟ در حالى که الله هنوز کسانى از شما را که جهاد کردهاند و جز الله و پیامبر و مؤمنان [کسی را به دوستی و] همرازى نگرفتهاند معلوم نکرده است؟ و الله به آنچه میکنید آگاه است.
مَا کَانَ لِلۡمُشۡرِکِینَ أَن یَعۡمُرُواْ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ شَٰهِدِینَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِم بِٱلۡکُفۡرِۚ أُوْلَـٰٓئِکَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ وَفِی ٱلنَّارِ هُمۡ خَٰلِدُونَ
سزاوار نیست که مشرکان، مساجدِ الله را آباد کنند، در حالی که آنان [عملاً] به کفرِ خویش گواهند [و آن را اظهار میکنند]. آنانند که اعمالشان تباه گشته است و خود در آتش [دوزخ] جاودانند.
إِنَّمَا یَعۡمُرُ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّکَوٰةَ وَلَمۡ یَخۡشَ إِلَّا ٱللَّهَۖ فَعَسَىٰٓ أُوْلَـٰٓئِکَ أَن یَکُونُواْ مِنَ ٱلۡمُهۡتَدِینَ
مساجدِ الله را فقط کسانی [باید] آباد کنند که به الله و روز آخرت ایمان آوردهاند و نماز برپا میدارند و زکات میپردازند و از غیر الله نمیترسند. امید است که اینان از هدایتیافتگان باشند.
۞أَجَعَلۡتُمۡ سِقَایَةَ ٱلۡحَآجِّ وَعِمَارَةَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ کَمَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَجَٰهَدَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِۚ لَا یَسۡتَوُۥنَ عِندَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّـٰلِمِینَ
[ای مشرکان،] آیا آبدادن به حاجیان و آبادکردن مسجد الحرام را با [ایمان و عملِ] کسى که به الله و روز واپسین ایمان آورده و در راه الله جهاد کرده است برابر میدانید؟ [این دو هرگز] نزد الله برابر نیستند؛ و الله ستمکاران [مشرک] را هدایت نمىکند.
ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ أَعۡظَمُ دَرَجَةً عِندَ ٱللَّهِۚ وَأُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ
کسانى که ایمان آوردند و هجرت کردند و در راه الله با اموال و جانهای خویش جهاد کردند، نزد الله مقام برتری دارند؛ و اینان همان رستگارانند.
یُبَشِّرُهُمۡ رَبُّهُم بِرَحۡمَةٖ مِّنۡهُ وَرِضۡوَٰنٖ وَجَنَّـٰتٖ لَّهُمۡ فِیهَا نَعِیمٞ مُّقِیمٌ
پروردگارشان آنان را از جانب خویش به رحمت و خشنودى و باغهایی [در بهشت] مژده مىدهد که در آنها نعمتهایی پایدار دارند.
خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥٓ أَجۡرٌ عَظِیمٞ
همواره در آن جاودانند. به راستی که پاداش بزرگ [فقط] نزد الله است.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُوٓاْ ءَابَآءَکُمۡ وَإِخۡوَٰنَکُمۡ أَوۡلِیَآءَ إِنِ ٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡکُفۡرَ عَلَى ٱلۡإِیمَٰنِۚ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمۡ فَأُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّـٰلِمُونَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر پدران و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح دهند، [آنان را] به دوستى نگیرید؛ و هر کس از شما که آنان را به دوستى بگیرد، آنان همان ستمکارانند.
قُلۡ إِن کَانَ ءَابَآؤُکُمۡ وَأَبۡنَآؤُکُمۡ وَإِخۡوَٰنُکُمۡ وَأَزۡوَٰجُکُمۡ وَعَشِیرَتُکُمۡ وَأَمۡوَٰلٌ ٱقۡتَرَفۡتُمُوهَا وَتِجَٰرَةٞ تَخۡشَوۡنَ کَسَادَهَا وَمَسَٰکِنُ تَرۡضَوۡنَهَآ أَحَبَّ إِلَیۡکُم مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَجِهَادٖ فِی سَبِیلِهِۦ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّىٰ یَأۡتِیَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِینَ
[ای پیامبر، به مؤمنان] بگو: «اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و خویشاوندانتان و اموالی که به دست آوردهاید و تجارتی که از [بیرونقی و] کسادیاش میترسید و خانههایی که به آن دلخوش هستید، نزد شما از الله و پیامبرش و جهاد در راه او محبوبترند، منتظر باشید تا الله فرمان [عذاب] خویش را نازل کند؛ و الله گروه نافرمان را هدایت نمیکند».
لَقَدۡ نَصَرَکُمُ ٱللَّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٖ وَیَوۡمَ حُنَیۡنٍ إِذۡ أَعۡجَبَتۡکُمۡ کَثۡرَتُکُمۡ فَلَمۡ تُغۡنِ عَنکُمۡ شَیۡـٔٗا وَضَاقَتۡ عَلَیۡکُمُ ٱلۡأَرۡضُ بِمَا رَحُبَتۡ ثُمَّ وَلَّیۡتُم مُّدۡبِرِینَ
بیتردید، الله شما [مؤمنان] را در موقعیتهای زیادی یاری کرده است و نیز در جنگ حُنَین، آنگاه که فراوانی تعدادتان، شما را [شاد و] شگفتزده کرد؛ ولی هیچ سودی به حالتان نداشت و زمین ـ با همۀ گستردگی ـ بر شما تنگ آمد؛ آنگاه [به دشمن] پشت کردید [و گریختید].
ثُمَّ أَنزَلَ ٱللَّهُ سَکِینَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَأَنزَلَ جُنُودٗا لَّمۡ تَرَوۡهَا وَعَذَّبَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۚ وَذَٰلِکَ جَزَآءُ ٱلۡکَٰفِرِینَ
سپس الله آرامش خویش را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و سپاهیانی را که شما نمیدیدید [به یاریتان] فرستاد و کسانی را که کفر ورزیده بودند عذاب کرد؛ و جزای کافران چنین است.
ثُمَّ یَتُوبُ ٱللَّهُ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ عَلَىٰ مَن یَشَآءُۗ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ
سپس الله بعد از آن [عذاب خفتبار،] توبۀ هر کس را بخواهد میپذیرد؛ و الله آمرزندۀ مهربان است.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِکُونَ نَجَسٞ فَلَا یَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَاۚ وَإِنۡ خِفۡتُمۡ عَیۡلَةٗ فَسَوۡفَ یُغۡنِیکُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦٓ إِن شَآءَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٞ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، مشرکان قطعاً پلیدند؛ پس نباید بعد از امسال به مسجدالحرام نزدیک شوند؛ و اگر [به خاطر قطع تجارت با آنان] از تنگدستی بیم دارید، [بدانید که] اگر الله بخواهد، شما را از بخشش خویش بینیاز میسازد. بیتردید، الله دانای حکیم است.
قَٰتِلُواْ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَلَا بِٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَلَا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَلَا یَدِینُونَ دِینَ ٱلۡحَقِّ مِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ حَتَّىٰ یُعۡطُواْ ٱلۡجِزۡیَةَ عَن یَدٖ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ
با کسانی [از اهل کتاب] که به الله و روز قیامت ایمان نمیآورند و آنچه را الله و پیامبرش حرام کردهاند حرام نمیشمارند و دین حق را نمیپذیرند بجنگید تا آنگاه که با شکست و خواری به دست خویش جِزیه دهند.
وَقَالَتِ ٱلۡیَهُودُ عُزَیۡرٌ ٱبۡنُ ٱللَّهِ وَقَالَتِ ٱلنَّصَٰرَى ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ ٱللَّهِۖ ذَٰلِکَ قَوۡلُهُم بِأَفۡوَٰهِهِمۡۖ یُضَٰهِـُٔونَ قَوۡلَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَبۡلُۚ قَٰتَلَهُمُ ٱللَّهُۖ أَنَّىٰ یُؤۡفَکُونَ
و یهود گفتند: «عُزَیر پسر الله است» و نصاری گفتند: «مسیح پسر الله است». این سخن [باطلى] است که بر زبان مىآورند و به گفتار کسانى که پیش از این کفر ورزیدند شباهت دارد. الله آنان را نابود کند! چگونه [از حق] منحرف میشوند؟
ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِیحَ ٱبۡنَ مَرۡیَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا یُشۡرِکُونَ
[این مشرکان،] علما و راهبان خود و [همچنین] مسیح ـ پسر مریم ـ را به جای الله [به عنوان] معبودان خویش تلقی کردند؛ حال آنکه دستوری جز این نداشتند که فقط الله یگانه را عبادت کنند که معبودى [بهحق] جز او نیست. او تعالی از آنچه [با وی] شریک قرار میدهند، منزه است.
یُرِیدُونَ أَن یُطۡفِـُٔواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَیَأۡبَى ٱللَّهُ إِلَّآ أَن یُتِمَّ نُورَهُۥ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡکَٰفِرُونَ
آنان مىخواهند نورِ الله را با سخنان خویش خاموش کنند؛ ولی الله جز این نمیخواهد که نورِ خویش را کامل کند؛ هر چند کافران خوش نداشته باشند.
هُوَ ٱلَّذِیٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِینِ ٱلۡحَقِّ لِیُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّینِ کُلِّهِۦ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡمُشۡرِکُونَ
اوست که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاده است تا آن را بر همۀ ادیان پیروز گرداند؛ هر چند مشرکان دوست نداشته باشند.
۞یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلۡأَحۡبَارِ وَٱلرُّهۡبَانِ لَیَأۡکُلُونَ أَمۡوَٰلَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡبَٰطِلِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۗ وَٱلَّذِینَ یَکۡنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلۡفِضَّةَ وَلَا یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ فَبَشِّرۡهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٖ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، بیتردید، بسیارى از علما[ی یهودی] و راهبان، اموال مردم را به ناحق مىخورند و [آنان را] از راه الله باز مىدارند؛ و کسانى که زر و سیم مىاندوزند و آن را در راه الله انفاق نمىکنند، آنان را به عذابی دردناک بشارت بده.
یَوۡمَ یُحۡمَىٰ عَلَیۡهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکۡوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمۡ وَجُنُوبُهُمۡ وَظُهُورُهُمۡۖ هَٰذَا مَا کَنَزۡتُمۡ لِأَنفُسِکُمۡ فَذُوقُواْ مَا کُنتُمۡ تَکۡنِزُونَ
روزى که آن [گنجینهها] را در آتش دوزخ سرخ کنند و پیشانى و پهلو و پشتشان را با آن داغ نهند [و بگویند:] «این است آنچه براى خویش مىاندوختید؛ پس بچشید آنچه را که مىاندوختید».
إِنَّ عِدَّةَ ٱلشُّهُورِ عِندَ ٱللَّهِ ٱثۡنَا عَشَرَ شَهۡرٗا فِی کِتَٰبِ ٱللَّهِ یَوۡمَ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ مِنۡهَآ أَرۡبَعَةٌ حُرُمٞۚ ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُۚ فَلَا تَظۡلِمُواْ فِیهِنَّ أَنفُسَکُمۡۚ وَقَٰتِلُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ کَآفَّةٗ کَمَا یُقَٰتِلُونَکُمۡ کَآفَّةٗۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِینَ
شمار ماهها نزد الله، [از] روزی که آسمانها و زمین را آفریده است، در کتاب الله [= لوح محفوظ] دوازده ماه است که [جنگ و درگیری در] چهار ماه از آن، حرام است؛ [ذوالقعده، ذوالحجه، محرم و رجب]. این است آیینِ استوار [و راهِ حق]؛ پس در این [چهار ماه،] بر خود ستم نکنید و با همۀ [انواع] مشرکان [و کافران] بجنگید، چنان که آنان با همۀ شما مىجنگند؛ و بدانید که الله همراه پرهیزگاران است.
إِنَّمَا ٱلنَّسِیٓءُ زِیَادَةٞ فِی ٱلۡکُفۡرِۖ یُضَلُّ بِهِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یُحِلُّونَهُۥ عَامٗا وَیُحَرِّمُونَهُۥ عَامٗا لِّیُوَاطِـُٔواْ عِدَّةَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ فَیُحِلُّواْ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُۚ زُیِّنَ لَهُمۡ سُوٓءُ أَعۡمَٰلِهِمۡۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡکَٰفِرِینَ
بیتردید، به تأخیر انداختن [ماههای حرام و بر هم زدن ترتیب اصلىِ آنها، موجب] افزایش کفر است [و] کسانی که کفر ورزیدند با این کار، به گمراهی کشیده میشوند. آن [ماه] را یک سال حلال مىشمارند و یک سالِ [دیگر] حرام مىدانند تا با تعداد ماههایی که الله حرام کرده است یکسان سازند؛ پس [به این سبب،] آنچه را که الله حرام کرده است [بر خود] حلال میکنند؛ زشتىِ اعمال آنان برایشان آراسته شده است؛ و الله گروه کافران را هدایت نمىکند.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَا لَکُمۡ إِذَا قِیلَ لَکُمُ ٱنفِرُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ٱثَّاقَلۡتُمۡ إِلَى ٱلۡأَرۡضِۚ أَرَضِیتُم بِٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا مِنَ ٱلۡأٓخِرَةِۚ فَمَا مَتَٰعُ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا فِی ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا قَلِیلٌ
اى کسانى که ایمان آوردهاید، شما را چه شده است که چون به شما گفته مىشود: «در راه الله رهسپار [جهاد] شوید»، سستی به خرج مىدهید [و در خانههایتان مینشینید]؟ آیا به جاى آخرت، به زندگى دنیا دل خوش کردهاید؟ [پس بدانید که] کالای زندگى دنیا در برابر آخرت، جز اندکى نیست.
إِلَّا تَنفِرُواْ یُعَذِّبۡکُمۡ عَذَابًا أَلِیمٗا وَیَسۡتَبۡدِلۡ قَوۡمًا غَیۡرَکُمۡ وَلَا تَضُرُّوهُ شَیۡـٔٗاۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ
[ای مؤمنان،] اگر رهسپار [جهاد] نگردید، [الله] شما را به عذابى دردناک گرفتار مىکند و به جاى شما گروهى دیگر را مىآورَد و [شما با نافرمانی، هرگز] به او تعالی زیانى نمیرسانید؛ و الله بر هر چیزى تواناست.
إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدۡ نَصَرَهُ ٱللَّهُ إِذۡ أَخۡرَجَهُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ ثَانِیَ ٱثۡنَیۡنِ إِذۡ هُمَا فِی ٱلۡغَارِ إِذۡ یَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاۖ فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَکِینَتَهُۥ عَلَیۡهِ وَأَیَّدَهُۥ بِجُنُودٖ لَّمۡ تَرَوۡهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ ٱلسُّفۡلَىٰۗ وَکَلِمَةُ ٱللَّهِ هِیَ ٱلۡعُلۡیَاۗ وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ
[ای اصحاب پیامبر،] اگر شما او را یارى نکنید، قطعاً الله [او را یاری میکند، همان گونه که قبلاً] یارىاش نمود؛ هنگامى که کافران او را [از مکه] بیرون کردند، در حالی که او دوّمین نفر بود [و یک نفر بیشتر همراه نداشت]؛ آنگاه که آن دو در غار [ثور پناه گرفته] بودند، به یار خود [= ابوبکر] گفت: «غم مخور [که] بیتردید الله با ماست»؛ پس الله آرامشِ خود را بر او فرو فرستاد و او را با سپاهیانى که آنها را نمىدیدید، تأیید [و تقویت] کرد و سخن کسانى را که کفر ورزیدند پستتر گردانْد؛ و سخن الله است که برتر است؛ و الله شکستناپذیرِ حکیم است.
ٱنفِرُواْ خِفَافٗا وَثِقَالٗا وَجَٰهِدُواْ بِأَمۡوَٰلِکُمۡ وَأَنفُسِکُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ
سبکبار و گرانبار [به هر حالتی، برای جهاد] رهسپار شوید و با اموال و جانهایتان در راه الله جهاد کنید. اگر بدانید، این براى شما بهتر است.
لَوۡ کَانَ عَرَضٗا قَرِیبٗا وَسَفَرٗا قَاصِدٗا لَّٱتَّبَعُوکَ وَلَٰکِنۢ بَعُدَتۡ عَلَیۡهِمُ ٱلشُّقَّةُۚ وَسَیَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ لَوِ ٱسۡتَطَعۡنَا لَخَرَجۡنَا مَعَکُمۡ یُهۡلِکُونَ أَنفُسَهُمۡ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ إِنَّهُمۡ لَکَٰذِبُونَ
[ای پیامبر،] اگر مالی در دسترس و سفری [آسان و] کوتاه در پیش بود، قطعاً [منافقان] به دنبال تو مىآمدند؛ ولى آن راهِ پر مشقت [= شام] بر آنان دور [و دشوار] نمود؛ و به زودى به الله سوگند خواهند خورد که: «اگر مىتوانستیم، حتماً با شما رهسپار میشدیم». [آنان با نافرمانی و سوگند دروغ،] خود را به هلاکت افکندند و الله مىداند که آنان یقیناً دروغگو هستند.
عَفَا ٱللَّهُ عَنکَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمۡ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَکَ ٱلَّذِینَ صَدَقُواْ وَتَعۡلَمَ ٱلۡکَٰذِبِینَ
[ای پیامبر،] الله از تو درگذرد! چرا پیش از آنکه [حال] راستگویان بر تو روشن گردد و دروغگویان را بازشناسى، به آنان اجازه دادى [که در جهاد شرکت نکنند]؟
لَا یَسۡتَـٔۡذِنُکَ ٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ أَن یُجَٰهِدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡۗ وَٱللَّهُ عَلِیمُۢ بِٱلۡمُتَّقِینَ
کسانى که به الله و روز واپسین ایمان دارند، در جهاد با اموال و جانهایشان از تو اجازه [معافیت] نمىخواهند؛ و الله به [حال] پرهیزگاران داناست.
إِنَّمَا یَسۡتَـٔۡذِنُکَ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱرۡتَابَتۡ قُلُوبُهُمۡ فَهُمۡ فِی رَیۡبِهِمۡ یَتَرَدَّدُونَ
تنها کسانى از تو اجازه [معافیت از جهاد] مىخواهند که به الله و روز واپسین ایمان ندارند و دلهایشان به تردید آلوده است و در تردید خود سرگردانند.
۞وَلَوۡ أَرَادُواْ ٱلۡخُرُوجَ لَأَعَدُّواْ لَهُۥ عُدَّةٗ وَلَٰکِن کَرِهَ ٱللَّهُ ٱنۢبِعَاثَهُمۡ فَثَبَّطَهُمۡ وَقِیلَ ٱقۡعُدُواْ مَعَ ٱلۡقَٰعِدِینَ
و اگر [به راستى] ارادۀ رهسپاری [به قصد جهاد] داشتند، قطعاً ساز و برگی برایش فراهم مىکردند؛ ولى الله رهسپاریِ آنان را [برای جهاد در رکاب تو] نپسندید؛ پس آنان را منصرف نمود و [به آنان] گفته شد: «با خانهنشینان بمانید».
لَوۡ خَرَجُواْ فِیکُم مَّا زَادُوکُمۡ إِلَّا خَبَالٗا وَلَأَوۡضَعُواْ خِلَٰلَکُمۡ یَبۡغُونَکُمُ ٱلۡفِتۡنَةَ وَفِیکُمۡ سَمَّـٰعُونَ لَهُمۡۗ وَٱللَّهُ عَلِیمُۢ بِٱلظَّـٰلِمِینَ
[ای مؤمنان،] اگر [منافقان] همراه شما رهسپار میشدند، [به سبب بزدلی و فرار از میدان جنگ،] جز فتنه و فساد برایتان به بار نمیآوردند و در میانتان نفوذ مىنمودند و در حق شما فتنهجویی میکردند و در جمع شما جاسوسانی دارند؛ و الله به [حال] ستمکاران آگاه است.
لَقَدِ ٱبۡتَغَوُاْ ٱلۡفِتۡنَةَ مِن قَبۡلُ وَقَلَّبُواْ لَکَ ٱلۡأُمُورَ حَتَّىٰ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَظَهَرَ أَمۡرُ ٱللَّهِ وَهُمۡ کَٰرِهُونَ
یقیناً پیش از این [نیز منافقان، بسیار] فتنهجویى کردند و کارها را بر تو [وارونه و] آشفته جلوه دادند تا آنکه حق آمد و فرمان الله آشکار گردید، در حالى که آنان کراهت داشتند.
وَمِنۡهُم مَّن یَقُولُ ٱئۡذَن لِّی وَلَا تَفۡتِنِّیٓۚ أَلَا فِی ٱلۡفِتۡنَةِ سَقَطُواْۗ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةُۢ بِٱلۡکَٰفِرِینَ
و از میان آنان کسی هست که میگوید: «به من اجازه بده [که جهاد نکنم] و مرا در فتنه نینداز». آگاه باشید! [منافقان] هم اکنون نیز در فتنه افتادهاند و بیتردید، دوزخ بر کافران احاطه دارد.
إِن تُصِبۡکَ حَسَنَةٞ تَسُؤۡهُمۡۖ وَإِن تُصِبۡکَ مُصِیبَةٞ یَقُولُواْ قَدۡ أَخَذۡنَآ أَمۡرَنَا مِن قَبۡلُ وَیَتَوَلَّواْ وَّهُمۡ فَرِحُونَ
[ای پیامبر،] اگر به تو نیکی برسد، آنان را ناراحت میکند و اگر مصیبتی به تو رسد، میگویند: «ما پیش از این چارۀ کار خود را اندیشیدهایم» و شادمان [نزد خانوادههایشان] بازمیگردند.
قُل لَّن یُصِیبَنَآ إِلَّا مَا کَتَبَ ٱللَّهُ لَنَا هُوَ مَوۡلَىٰنَاۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ
بگو: «هرگز [مصیبتی] به ما نمیرسد، جز آنچه الله برایمان مقرر کرده است. او [دوست و] کارسازِ ماست و مؤمنان باید بر الله توکل کنند».
قُلۡ هَلۡ تَرَبَّصُونَ بِنَآ إِلَّآ إِحۡدَى ٱلۡحُسۡنَیَیۡنِۖ وَنَحۡنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمۡ أَن یُصِیبَکُمُ ٱللَّهُ بِعَذَابٖ مِّنۡ عِندِهِۦٓ أَوۡ بِأَیۡدِینَاۖ فَتَرَبَّصُوٓاْ إِنَّا مَعَکُم مُّتَرَبِّصُونَ
[به منافقان] بگو: «آیا برای ما جز یکی از دو نیکی [پیروزی یا شهادت] را انتظار دارید؟ در حالى که ما انتظار مىکشیم الله از جانب خویش یا به دست ما، شما را به عذابى [سخت] گرفتار کند. پس انتظار بکشید که بیتردید، ما [نیز] با شما منتظریم».
قُلۡ أَنفِقُواْ طَوۡعًا أَوۡ کَرۡهٗا لَّن یُتَقَبَّلَ مِنکُمۡ إِنَّکُمۡ کُنتُمۡ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَ
[به منافقان] بگو: «چه با رغبت چه با کراهت انفاق کنید، هرگز از شما پذیرفته نمیشود [چرا که] بیتردید، شما گروهى نافرمان بودهاید».
وَمَا مَنَعَهُمۡ أَن تُقۡبَلَ مِنۡهُمۡ نَفَقَٰتُهُمۡ إِلَّآ أَنَّهُمۡ کَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَبِرَسُولِهِۦ وَلَا یَأۡتُونَ ٱلصَّلَوٰةَ إِلَّا وَهُمۡ کُسَالَىٰ وَلَا یُنفِقُونَ إِلَّا وَهُمۡ کَٰرِهُونَ
و هیچ چیز مانع قبول انفاقهایشان نشد، جز اینکه آنان به الله و پیامبرش کفر ورزیدند و جز با کسالت [و سستی] نماز نمىگزارند و جز به کراهت [و بیمیلی] انفاق نمىکنند.
فَلَا تُعۡجِبۡکَ أَمۡوَٰلُهُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُهُمۡۚ إِنَّمَا یُرِیدُ ٱللَّهُ لِیُعَذِّبَهُم بِهَا فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَتَزۡهَقَ أَنفُسُهُمۡ وَهُمۡ کَٰفِرُونَ
پس [ای پیامبر،] اموال و فرزندانشان تو را شگفتزده نکند. بیتردید، الله مىخواهد آنان را در زندگى دنیا به این وسیله عذاب کند و در حالی که کافرند جانشان برآید.
وَیَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ إِنَّهُمۡ لَمِنکُمۡ وَمَا هُم مِّنکُمۡ وَلَٰکِنَّهُمۡ قَوۡمٞ یَفۡرَقُونَ
و آنان [= منافقان] به الله سوگند یاد میکنند که از شما [مؤمنان] هستند، در حالی که از شما نیستند؛ بلکه آنان گروهی هستند که میترسند [و به این سبب سوگند میخورند].
لَوۡ یَجِدُونَ مَلۡجَـًٔا أَوۡ مَغَٰرَٰتٍ أَوۡ مُدَّخَلٗا لَّوَلَّوۡاْ إِلَیۡهِ وَهُمۡ یَجۡمَحُونَ
اگر پناهگاه یا غار یا گریزگاهى پیدا کنند، شتابان به سوى آن روى مىآورند.
وَمِنۡهُم مَّن یَلۡمِزُکَ فِی ٱلصَّدَقَٰتِ فَإِنۡ أُعۡطُواْ مِنۡهَا رَضُواْ وَإِن لَّمۡ یُعۡطَوۡاْ مِنۡهَآ إِذَا هُمۡ یَسۡخَطُونَ
و برخی از آنان در [تقسیم] صدقات [و غنایم] بر تو خرده میگیرند؛ اگر از آن [اموال] به آنان داده شود راضی مىگردند و اگر چیزی از آن به آنان داده نشود، خشمگین میشوند.
وَلَوۡ أَنَّهُمۡ رَضُواْ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ سَیُؤۡتِینَا ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ وَرَسُولُهُۥٓ إِنَّآ إِلَى ٱللَّهِ رَٰغِبُونَ
و [قطعاً برایشان بهتر بود] اگر به آنچه الله و پیامبرش به آنان دادهاند راضی مىگشتند و مىگفتند: «الله برایمان کافی است؛ به زودى الله و پیامبرش از فضل و بخشش خود به ما مىدهند و ما به الله [امیدوار و] مشتاقیم».
۞إِنَّمَا ٱلصَّدَقَٰتُ لِلۡفُقَرَآءِ وَٱلۡمَسَٰکِینِ وَٱلۡعَٰمِلِینَ عَلَیۡهَا وَٱلۡمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمۡ وَفِی ٱلرِّقَابِ وَٱلۡغَٰرِمِینَ وَفِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِیلِۖ فَرِیضَةٗ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ
زکات اختصاص دارد به فقیران و مستمندان و کارگزاران [جمعآوری و توزیعِ] آن و دلجوییشدگان [تازه مسلمان] و برای [آزاد کردن] بردگان و [پرداختِ وام] بدهکاران و [جهادگران] در راهِ الله و [کمک به] درراهماندگان. [این] فریضهای [مقررشده] از جانب الله است؛ و الله دانای حکیم است.
وَمِنۡهُمُ ٱلَّذِینَ یُؤۡذُونَ ٱلنَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٞۚ قُلۡ أُذُنُ خَیۡرٖ لَّکُمۡ یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَیُؤۡمِنُ لِلۡمُؤۡمِنِینَ وَرَحۡمَةٞ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡۚ وَٱلَّذِینَ یُؤۡذُونَ رَسُولَ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ
و برخی از آنان [= منافقان] هستند که پیامبر را میآزارند و میگویند: «او زودباور [و سراپا گوش] است»؛ [ای پیامبر،] بگو: «او براى شما [فقط] شنوندۀ سخنِ خیر است. [وی] به الله ایمان دارد و [سخن] مؤمنان را باور دارد و براى کسانى از شما که ایمان آوردهاند رحمتى است»؛ و کسانى که رسول الله را میآزارند، عذابى دردناک [در پیش] دارند.
یَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ لَکُمۡ لِیُرۡضُوکُمۡ وَٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَحَقُّ أَن یُرۡضُوهُ إِن کَانُواْ مُؤۡمِنِینَ
[ای مؤمنان، منافقان] برایتان به الله سوگند یاد میکنند تا شما را راضی سازند؛ در حالی که اگر ایمان داشتند، شایستهتر [این] بود که الله و پیامبرش را راضی سازند.
أَلَمۡ یَعۡلَمُوٓاْ أَنَّهُۥ مَن یُحَادِدِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَأَنَّ لَهُۥ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدٗا فِیهَاۚ ذَٰلِکَ ٱلۡخِزۡیُ ٱلۡعَظِیمُ
آیا نمیدانند هر کس با الله و رسولش مخالفت [و دشمنی] کند، مسلماً آتش جهنم برای اوست [و] جاودانه در آن خواهد بود؟ این همان رسوایی بزرگ است.
یَحۡذَرُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَیۡهِمۡ سُورَةٞ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِی قُلُوبِهِمۡۚ قُلِ ٱسۡتَهۡزِءُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ مُخۡرِجٞ مَّا تَحۡذَرُونَ
منافقان بیم دارند که [مبادا] سورهاى دربارۀ آنان [بر پیامبر] نازل شود و آنان [= مؤمنان] را از آنچه در دلهای آنان [= منافقان] است آگاه سازد. [ای پیامبر، به آنان] بگو: «[هر چه میخواهید،] مسخره کنید [که] بىتردید، الله آنچه را که [از آن میپرهیزید و] هراس دارید، افشا خواهد کرد».
وَلَئِن سَأَلۡتَهُمۡ لَیَقُولُنَّ إِنَّمَا کُنَّا نَخُوضُ وَنَلۡعَبُۚ قُلۡ أَبِٱللَّهِ وَءَایَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ کُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ
و اگر از آنان بپرسی: [«چرا تمسخر میکردید؟»] مسلّماً میگویند: «ما جدی نمیگفتیم و [شوخی و] بازی میکردیم». بگو: «آیا الله و آیات او و پیامبرش را مسخره میکردید؟»
لَا تَعۡتَذِرُواْ قَدۡ کَفَرۡتُم بَعۡدَ إِیمَٰنِکُمۡۚ إِن نَّعۡفُ عَن طَآئِفَةٖ مِّنکُمۡ نُعَذِّبۡ طَآئِفَةَۢ بِأَنَّهُمۡ کَانُواْ مُجۡرِمِینَ
عذر نیاورید. به راستی که شما پس از ایمانتان کافر شدهاید. اگر گروهی از شما را [به خاطر توبهشان] ببخشیم، گروهی دیگر را [به سببِ سرکشی و ترک انفاق] عذاب خواهیم کرد؛ چرا که بیتردید، آنان تبهکار بودند.
ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتُ بَعۡضُهُم مِّنۢ بَعۡضٖۚ یَأۡمُرُونَ بِٱلۡمُنکَرِ وَیَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَقۡبِضُونَ أَیۡدِیَهُمۡۚ نَسُواْ ٱللَّهَ فَنَسِیَهُمۡۚ إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ
مردان و زنان منافق، [مانند یکدیگر و] از یک گروهند: به کارهای زشت فرمان میدهند و از نیکیها بازمیدارند و دستهای خویش را [از انفاق] فرومىبندند [و] الله را فراموش کردند؛ الله [نیز با بیتفاوتی] آنان را به فراموشی سپرد [= رحمت و توفیقش را از آنان سلب نمود]. در حقیقت، این منافقانند که فاسق [و سرکش و گناهکار] هستند.
وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتِ وَٱلۡکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ هِیَ حَسۡبُهُمۡۚ وَلَعَنَهُمُ ٱللَّهُۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ مُّقِیمٞ
الله به مردان و زنان منافق و [همچنین به] کافران، آتش دوزخ را وعده داده است؛ جاودانه در آن خواهند ماند. همان [آتش] برایشان کافى است و الله لعنتشان کرده است و عذابى پایدار [در پیش] دارند.
کَٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ کَانُوٓاْ أَشَدَّ مِنکُمۡ قُوَّةٗ وَأَکۡثَرَ أَمۡوَٰلٗا وَأَوۡلَٰدٗا فَٱسۡتَمۡتَعُواْ بِخَلَٰقِهِمۡ فَٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِخَلَٰقِکُمۡ کَمَا ٱسۡتَمۡتَعَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُم بِخَلَٰقِهِمۡ وَخُضۡتُمۡ کَٱلَّذِی خَاضُوٓاْۚ أُوْلَـٰٓئِکَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَأُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ
[شما منافقان] همانند کسانی [هستید] که پیش از شما بودند [بلکه] آنان از شما نیرومندتر بودند و اموال و فرزندان بیشتری داشتند. پس، از بهرۀ خویش [در دنیا] برخوردار شدند؛ و شما [نیز] از بهرۀ خود برخوردار شدید چنانکه کسانی که پیش از شما بودند [نیز] از بهرۀ خویش برخوردار شدند؛ و شما [در گناه تکذیب حق و توهین به پیامبر خود] فرو رفتید، همان طور که آنان فرو رفتند. آنان اعمالشان در دنیا و آخرت تباه گشت و آنانند که زیانکارند.
أَلَمۡ یَأۡتِهِمۡ نَبَأُ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ قَوۡمِ نُوحٖ وَعَادٖ وَثَمُودَ وَقَوۡمِ إِبۡرَٰهِیمَ وَأَصۡحَٰبِ مَدۡیَنَ وَٱلۡمُؤۡتَفِکَٰتِۚ أَتَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِۖ فَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیَظۡلِمَهُمۡ وَلَٰکِن کَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ
آیا خبر کسانی که پیش از آنان بودند به آنان نرسیده است؟ [کسانی همچون] قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مَدیَن [= قوم شعیب] و شهرهای زیر و رو شده [قوم لوط] که پیامبران آنان دلایل روشن برایشان آوردند [ولی آنان نپذیرفتند]؛ پس الله بر آن نبود که [با نزولِ عذاب] به آنان ستم کند؛ بلکه خود بر خویشتن ستم میکردند.
وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖۚ یَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَیُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَیُطِیعُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَـٰٓئِکَ سَیَرۡحَمُهُمُ ٱللَّهُۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٞ
و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند؛ [مردم را] به نیکی فرمان میدهند و از کارهای ناپسند بازمیدارند و نماز برپا میدارند و زکات میپردازند و از الله و پیامبرش اطاعت مینمایند. اینانند که الله آنان را مورد رحمت قرار خواهد داد. بیتردید، الله شکستناپذیرِ حکیم است.
وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ جَنَّـٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَا وَمَسَٰکِنَ طَیِّبَةٗ فِی جَنَّـٰتِ عَدۡنٖۚ وَرِضۡوَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِ أَکۡبَرُۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ
الله به مردان و زنان مؤمن، باغهایی [از بهشت] وعده داده است که جویبارها از زیر [درختان] آن جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و [نیز] خانههای پاکیزهای در بهشتهای جاودان [به آنان وعده داده است]؛ و رضایت الله [از همۀ اینها] برتر است. این همان [رستگاری و] کامیابیِ بزرگ است.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ جَٰهِدِ ٱلۡکُفَّارَ وَٱلۡمُنَٰفِقِینَ وَٱغۡلُظۡ عَلَیۡهِمۡۚ وَمَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِیرُ
ای پیامبر، با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سختگیر باش؛ و جایگاهشان دوزخ است و چه بد سرانجامی است!
یَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدۡ قَالُواْ کَلِمَةَ ٱلۡکُفۡرِ وَکَفَرُواْ بَعۡدَ إِسۡلَٰمِهِمۡ وَهَمُّواْ بِمَا لَمۡ یَنَالُواْۚ وَمَا نَقَمُوٓاْ إِلَّآ أَنۡ أَغۡنَىٰهُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ مِن فَضۡلِهِۦۚ فَإِن یَتُوبُواْ یَکُ خَیۡرٗا لَّهُمۡۖ وَإِن یَتَوَلَّوۡاْ یُعَذِّبۡهُمُ ٱللَّهُ عَذَابًا أَلِیمٗا فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۚ وَمَا لَهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ مِن وَلِیّٖ وَلَا نَصِیرٖ
[منافقان] به الله سوگند یاد میکنند که [سخنان ناپسندی دربارۀ الله و پیامبرش] نگفتهاند و به راستی که سخن کفر گفتهاند و پس از اسلام آوردنشان [باز] کافر شدند [و با دسیسه برای قتل پیامبر،] تصمیم به کاری گرفتند که در آن موفق نشدند. و به عیبجویی [و مخالفت] برنخاستند مگر پس از آنکه الله و پیامبرش [با بخشیدنِ غنایم،] آنان را از فضل خویش بینیاز کردند؛ پس اگر توبه کنند، برایشان بهتر است و اگر روی بگردانند، الله آنان را در دنیا و آخرت، به عذابی دردناک دچار میسازد و در زمین هیچ کارساز و یاوری نخواهند داشت.
۞وَمِنۡهُم مَّنۡ عَٰهَدَ ٱللَّهَ لَئِنۡ ءَاتَىٰنَا مِن فَضۡلِهِۦ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَکُونَنَّ مِنَ ٱلصَّـٰلِحِینَ
بعضی از آنان با الله [عهد و] پیمان بستند که: «اگر [الله] از فضل خود [نصیبی] به ما دهد، قطعاً صدقه [و زکات] خواهیم داد و از نیکوکاران خواهیم بود».
فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُم مِّن فَضۡلِهِۦ بَخِلُواْ بِهِۦ وَتَوَلَّواْ وَّهُم مُّعۡرِضُونَ
اما وقتی [الله] از فضل خود به آنان [نصیبی] بخشید، نسبت به آن بُخل ورزیدند و [از آن پیمان] روی گرداندند و [از حق] سرپیچی کردند.
فَأَعۡقَبَهُمۡ نِفَاقٗا فِی قُلُوبِهِمۡ إِلَىٰ یَوۡمِ یَلۡقَوۡنَهُۥ بِمَآ أَخۡلَفُواْ ٱللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا کَانُواْ یَکۡذِبُونَ
پس به سزاى آنکه با الله خُلفِ وعده کردند و به خاطر آن که دروغ مىگفتند، [الله نیز] تا روزى که او را [در قیامت] ملاقات میکنند، در دلهایشان داغ [و ننگِ] نفاق نهاد.
أَلَمۡ یَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ سِرَّهُمۡ وَنَجۡوَىٰهُمۡ وَأَنَّ ٱللَّهَ عَلَّـٰمُ ٱلۡغُیُوبِ
آیا ندانستهاند که الله راز و نجوایشان را [که در محافل خویش بیان میشود، به خوبی] مىداند و الله دانای رازهای نهان است؟
ٱلَّذِینَ یَلۡمِزُونَ ٱلۡمُطَّوِّعِینَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ فِی ٱلصَّدَقَٰتِ وَٱلَّذِینَ لَا یَجِدُونَ إِلَّا جُهۡدَهُمۡ فَیَسۡخَرُونَ مِنۡهُمۡ سَخِرَ ٱللَّهُ مِنۡهُمۡ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ
[منافقان] کسانى [هستند] که بر مؤمنانى عیب مىگیرند که داوطلبانه صدقات [مستحبی زیادی، علاوه بر صدقه واجب] مىدهند و [همچنین فقرا و] افرادی را که بیش از توان مالی خویش چیزی [برای صدقه] نمىیابند مسخره میکنند. الله آنان را به تمسخر مىگیرد و برایشان عذابى دردناک [در پیش] خواهد بود.
ٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ أَوۡ لَا تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ إِن تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ سَبۡعِینَ مَرَّةٗ فَلَن یَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَهُمۡۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ کَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِینَ
[ای پیامبر،] چه برای آنان آمرزش بخواهی، چه آمرزش نخواهی، [سودی به حالشان ندارد. حتی] اگر هفتاد بار برایشان آمرزش بخواهی، الله هرگز آنان را نمیآمرزد؛ چرا که به الله و پیامبرش کفر ورزیدند، و الله گروه نافرمان را هدایت نمیکند.
فَرِحَ ٱلۡمُخَلَّفُونَ بِمَقۡعَدِهِمۡ خِلَٰفَ رَسُولِ ٱللَّهِ وَکَرِهُوٓاْ أَن یُجَٰهِدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَقَالُواْ لَا تَنفِرُواْ فِی ٱلۡحَرِّۗ قُلۡ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرّٗاۚ لَّوۡ کَانُواْ یَفۡقَهُونَ
واگذاشتهشدگان [از غزوۀ تبوک]پس از [مخالفت با] رسول الله، از خانهنشینیِ خود شادمان شدند و از اینکه با اموال و جانهایشان در راه الله جهاد کنند کراهت داشتند و [به افراد سستایمان] میگفتند: «در این گرما، رهسپار [جهاد] نشوید». [ای پیامبر، به آنان] بگو: «آتش دوزخ [از این بسیار] سوزانتر است»، اگر میفهمیدند».
فَلۡیَضۡحَکُواْ قَلِیلٗا وَلۡیَبۡکُواْ کَثِیرٗا جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ
به سزای آنچه میکردند، باید [در دنیا] کم بخندند و [در آخرت] بسیار بگریند.
فَإِن رَّجَعَکَ ٱللَّهُ إِلَىٰ طَآئِفَةٖ مِّنۡهُمۡ فَٱسۡتَـٔۡذَنُوکَ لِلۡخُرُوجِ فَقُل لَّن تَخۡرُجُواْ مَعِیَ أَبَدٗا وَلَن تُقَٰتِلُواْ مَعِیَ عَدُوًّاۖ إِنَّکُمۡ رَضِیتُم بِٱلۡقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٖ فَٱقۡعُدُواْ مَعَ ٱلۡخَٰلِفِینَ
و اگر الله تو را به سوى گروهى از آنها بازگردانْد و از تو براى همراهی [در جهادی دیگر] اجازه خواستند بگو: «[از این پس،] هرگز با من رهسپار [جهاد] نخواهید شد و هرگز همراه من با هیچ دشمنى نبرد نخواهید کرد؛ زیرا شما نخستین بار به خانهنشینی رضایت دادید؛ پس [اکنون نیز] با بازماندگان [از جهاد] بنشینید.
وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا وَلَا تَقُمۡ عَلَىٰ قَبۡرِهِۦٓۖ إِنَّهُمۡ کَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَمَاتُواْ وَهُمۡ فَٰسِقُونَ
و هرگز بر هیچ مُردهای از آنان نماز نخوان و [برای دعا خواندن و طلب آمرزش] بر سر قبرش نایست؛ [چرا که] بیتردید، آنان به الله و پیامبرش کفر ورزیدهاند و در حالی مُردند که نافرمان بودند.
وَلَا تُعۡجِبۡکَ أَمۡوَٰلُهُمۡ وَأَوۡلَٰدُهُمۡۚ إِنَّمَا یُرِیدُ ٱللَّهُ أَن یُعَذِّبَهُم بِهَا فِی ٱلدُّنۡیَا وَتَزۡهَقَ أَنفُسُهُمۡ وَهُمۡ کَٰفِرُونَ
و [ای پیامبر، افزونیِ] اموال و فرزندانشان تو را شگفتزده نکند. به راستی جز این نیست که الله میخواهد به این [وسیله] آنان را در دنیا عذاب کند و در حالی که کافرند جانشان برآید.
وَإِذَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٌ أَنۡ ءَامِنُواْ بِٱللَّهِ وَجَٰهِدُواْ مَعَ رَسُولِهِ ٱسۡتَـٔۡذَنَکَ أُوْلُواْ ٱلطَّوۡلِ مِنۡهُمۡ وَقَالُواْ ذَرۡنَا نَکُن مَّعَ ٱلۡقَٰعِدِینَ
و هنگامی که سورهای نازل شود [و امر میکند] که «به الله ایمان بیاورید و همراه پیامبرش جهاد کنید»، ثروتمندانشان [برای نرفتن به جهاد] از تو اجازه میخواهند و میگویند: «بگذار ما با خانهنشینان باشیم».
رَضُواْ بِأَن یَکُونُواْ مَعَ ٱلۡخَوَالِفِ وَطُبِعَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ فَهُمۡ لَا یَفۡقَهُونَ
آنان راضی شدند که با خانهنشینان باشند و بر دلهایشان مُهر [نفاق] نهاده شده است؛ پس [خیر و صلاح خویش را] درنمییابند.
لَٰکِنِ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ جَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡۚ وَأُوْلَـٰٓئِکَ لَهُمُ ٱلۡخَیۡرَٰتُۖ وَأُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ
اما پیامبر و کسانی که با او ایمان آوردهاند، با اموال و جانهایشان [در راه الله] جهاد کردند. آنانند که همۀ نیکیها برایشان است و آنان همان رستگارانند.
أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُمۡ جَنَّـٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ
الله برایشان باغهایی [از بهشت] مهیّا کرده است که جویبارها از زیر [درختان] آن جاری است [و] جاودانه در آن میمانند. این [همان رستگاری و] کامیابی بزرگ است.
وَجَآءَ ٱلۡمُعَذِّرُونَ مِنَ ٱلۡأَعۡرَابِ لِیُؤۡذَنَ لَهُمۡ وَقَعَدَ ٱلَّذِینَ کَذَبُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥۚ سَیُصِیبُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ
و بهانهجویان [و عذرتراشانِ] بادیهنشین [نزد تو] آمدند تا به آنان اجازه [معافیت از رفتن به جهاد] داده شود و کسانى که [در ادعاى ایمان خود] به الله و پیامبرش دروغ مىگفتند [بدون هیچ عذر و اجازهاى، به جای جهاد،] خانهنشین شدند. به زودی به کسانی از آنان که کفر ورزیدند، عذابی دردناک خواهد رسید.
لَّیۡسَ عَلَى ٱلضُّعَفَآءِ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرۡضَىٰ وَلَا عَلَى ٱلَّذِینَ لَا یَجِدُونَ مَا یُنفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُواْ لِلَّهِ وَرَسُولِهِۦۚ مَا عَلَى ٱلۡمُحۡسِنِینَ مِن سَبِیلٖۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ
بر ناتوانان [= زنان و کودکان] و بیماران و بر کسانى که چیزى نمىیابند [تا در راه جهاد] هزینه کنند ـ اگر براى الله و پیامبرش خیرخواهى کنندـ گناهی نیست [که در جهاد شرکت نکنند]. بر نیکوکاران[شان نیز] هیچ راهی [برای سرزنش و مجازات] نیست؛ و الله آمرزندۀ مهربان است.
وَلَا عَلَى ٱلَّذِینَ إِذَا مَآ أَتَوۡکَ لِتَحۡمِلَهُمۡ قُلۡتَ لَآ أَجِدُ مَآ أَحۡمِلُکُمۡ عَلَیۡهِ تَوَلَّواْ وَّأَعۡیُنُهُمۡ تَفِیضُ مِنَ ٱلدَّمۡعِ حَزَنًا أَلَّا یَجِدُواْ مَا یُنفِقُونَ
و [همچنین] گناهى نیست بر کسانى که چون نزدت آمدند تا آنان را [برای رفتن به جهاد، بر چهارپایی] سوار کنى، [به آنان] گفتى: «چیزى پیدا نمىکنم که شما را بر آن بنشانم». آنان بازگشتند در حالی که چشمانشان از این اندوه، اشکبار بود که چیزى نمىیابند تا [در راه جهاد] هزینه کنند.
۞إِنَّمَا ٱلسَّبِیلُ عَلَى ٱلَّذِینَ یَسۡتَـٔۡذِنُونَکَ وَهُمۡ أَغۡنِیَآءُۚ رَضُواْ بِأَن یَکُونُواْ مَعَ ٱلۡخَوَالِفِ وَطَبَعَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ فَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ
راه [سرزنش و مجازات] تنها بر کسانى [گشوده] است که با آنکه توانگرند [و امکان جهاد دارند]، از تو اجازه مىخواهند [که در جهاد شرکت نکنند]. آنان به این رضایت دادهاند که با خانهنشینان باشند و الله بر دلهایشان مُهر [نفاق] زده است؛ پس [خیر و صلاح خویش را] درنمییابند.
یَعۡتَذِرُونَ إِلَیۡکُمۡ إِذَا رَجَعۡتُمۡ إِلَیۡهِمۡۚ قُل لَّا تَعۡتَذِرُواْ لَن نُّؤۡمِنَ لَکُمۡ قَدۡ نَبَّأَنَا ٱللَّهُ مِنۡ أَخۡبَارِکُمۡۚ وَسَیَرَى ٱللَّهُ عَمَلَکُمۡ وَرَسُولُهُۥ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَٰلِمِ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ
وقتی [از غزوۀ تبوک] به سویشان بازگردید، برایتان عذر مىآورند. [ای پیامبر،] بگو: «عذر نیاورید؛ ما هرگز [سخن] شما را باور نمیکنیم. در حقیقت، الله ما را از اخبار شما آگاه کرده است و به زودی الله و پیامبرش رفتارتان را خواهند دید [که آیا توبه میکنید یا بر نفاق میمانید]. آنگاه به سوی [الله] دانای پنهان و آشکار بازگردانده میشوید و او شما را از آنچه میکردید آگاه میکند».
سَیَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ لَکُمۡ إِذَا ٱنقَلَبۡتُمۡ إِلَیۡهِمۡ لِتُعۡرِضُواْ عَنۡهُمۡۖ فَأَعۡرِضُواْ عَنۡهُمۡۖ إِنَّهُمۡ رِجۡسٞۖ وَمَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ
[ای مؤمنان، پس از جنگ] وقتی به سوی آنان [= منافقان] بازگردید، برایتان به الله سوگند یاد میکنند تا از [گناهِ] آنان چشمپوشی کنید. پس از آنان روی بگردانید؛ [چرا که] بیتردید، آنان پلیدند و به [سزاى] آنچه میکردند، جایگاهشان دوزخ است.
یَحۡلِفُونَ لَکُمۡ لِتَرۡضَوۡاْ عَنۡهُمۡۖ فَإِن تَرۡضَوۡاْ عَنۡهُمۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا یَرۡضَىٰ عَنِ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِینَ
برایتان سوگند یاد میکنند تا از آنان راضی شوید. [حتی] اگر شما از آنان راضی شوید، الله هرگز از گروه نافرمان راضی نمیگردد.
ٱلۡأَعۡرَابُ أَشَدُّ کُفۡرٗا وَنِفَاقٗا وَأَجۡدَرُ أَلَّا یَعۡلَمُواْ حُدُودَ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِۦۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ
کفر و نفاق اعراب [بادیهنشین، از دیگران] شدیدتر است و سزاوارترند که حدودِ آنچه را که الله بر پیامبرش نازل کرده است ندانند؛ و الله دانای حکیم است.
وَمِنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مَن یَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ مَغۡرَمٗا وَیَتَرَبَّصُ بِکُمُ ٱلدَّوَآئِرَۚ عَلَیۡهِمۡ دَآئِرَةُ ٱلسَّوۡءِۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٞ
و برخی از اعراب [بادیهنشین] هستند که آنچه را [در راه الله] هزینه مىکنند، خسارتى [براى خود] مىدانند و پیشامدهای بد را برایتان انتظار میکشند [تا از شما رهایی یابند]. پیشامدِ بد بر خودشان باد؛ و الله شنواى داناست.
وَمِنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مَن یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَیَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ قُرُبَٰتٍ عِندَ ٱللَّهِ وَصَلَوَٰتِ ٱلرَّسُولِۚ أَلَآ إِنَّهَا قُرۡبَةٞ لَّهُمۡۚ سَیُدۡخِلُهُمُ ٱللَّهُ فِی رَحۡمَتِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ
و برخی [دیگر] از اعراب [بادیهنشین] هستند که به الله و روز واپسین ایمان دارند و آنچه را که انفاق مىکنند باعث نزدیکی به الله و [نتیجه] دعاهاى پیامبر [در حق خویش] مىدانند. آگاه باشید! [این انفاق،] مایۀ نزدیکی آنهاست. الله [در قیامت] آنان را در جوارِ رحمتِ خویش درخواهد آورد. بیتردید، الله آمرزندۀ مهربان است.
وَٱلسَّـٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِینَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِینَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِیَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّـٰتٖ تَجۡرِی تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ
و پیشگامان نخستین ـ از مهاجران و انصارـ و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کردند، الله از آنان راضی گشت و آنان [نیز] از او راضی شدند؛ و باغهایی [در بهشت] برایشان مهیّا کرده است که جویبارها از زیر [درختان] آن جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند. این همان [رستگاری و] کامیابی بزرگ است.
وَمِمَّنۡ حَوۡلَکُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مُنَٰفِقُونَۖ وَمِنۡ أَهۡلِ ٱلۡمَدِینَةِ مَرَدُواْ عَلَى ٱلنِّفَاقِ لَا تَعۡلَمُهُمۡۖ نَحۡنُ نَعۡلَمُهُمۡۚ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَیۡنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِیمٖ
و برخی از اعراب [بادیهنشین مدینه] که پیرامون شما هستند، [گروهی] منافقند و از اهل مدینه [نیز] گروهی به نفاق خو گرفتهاند. [ای پیامبر،] تو آنان را نمیشناسی [ولی] ما آنان را میشناسیم. آنان را دو بار عذاب خواهیم کرد، سپس به سوی عذابی بزرگ [در قیامت] فرستاده میشوند.
وَءَاخَرُونَ ٱعۡتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمۡ خَلَطُواْ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَءَاخَرَ سَیِّئًا عَسَى ٱللَّهُ أَن یَتُوبَ عَلَیۡهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ
و گروهی دیگر به گناهان خود [دربارۀ فرار از جهاد] اعتراف کردهاند. [آنان] کار شایسته و ناشایست را به هم آمیختهاند. امید است که الله توبۀ آنان را بپذیرد؛ [چرا که] بىتردید، الله آمرزندۀ مهربان است.
خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیۡهِمۡۖ إِنَّ صَلَوٰتَکَ سَکَنٞ لَّهُمۡۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
از اموال آنان [= توبهکاران] صدقه [و زکات] بگیر، تا به وسیله آن، آنان را [از گناه] پاک گردانی و درجاتشان را بالا ببری؛ و برایشان دعا کن [چرا که] یقیناً دعای تو [رحمتی برایشان و] مایه آرامش برای آنان است؛ و الله شنوای داناست.
أَلَمۡ یَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ هُوَ یَقۡبَلُ ٱلتَّوۡبَةَ عَنۡ عِبَادِهِۦ وَیَأۡخُذُ ٱلصَّدَقَٰتِ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ
آیا نمیدانند الله است که توبه را از بندگانش میپذیرد و صدقات را میستانَد؛ و بیتردید، الله است که توبهپذیرِ مهربان است.
وَقُلِ ٱعۡمَلُواْ فَسَیَرَى ٱللَّهُ عَمَلَکُمۡ وَرَسُولُهُۥ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۖ وَسَتُرَدُّونَ إِلَىٰ عَٰلِمِ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ
و [ای پیامبر، به متخلفان از جهاد و توبهکاران] بگو: «به عمل بکوشید [و آنچه را که از دست دادهاید جبران کنید] که الله و پیامبرش و مؤمنان، کارهای شما را خواهند دید؛ و به زودی به سوی [الله] دانای پنهان و آشکار بازگردانده میشوید، سپس او [در قیامت] شما را از آنچه انجام میدادید آگاه میسازد».
وَءَاخَرُونَ مُرۡجَوۡنَ لِأَمۡرِ ٱللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمۡ وَإِمَّا یَتُوبُ عَلَیۡهِمۡۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ
و گروهی دیگر [از متخلفانِ تبوک هستند که سرنوشت آنان] به فرمان الله موکول است: یا آنان را عذاب مىکند و یا توبهشان را مىپذیرد؛ و الله داناى حکیم است.
وَٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ مَسۡجِدٗا ضِرَارٗا وَکُفۡرٗا وَتَفۡرِیقَۢا بَیۡنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَإِرۡصَادٗا لِّمَنۡ حَارَبَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ مِن قَبۡلُۚ وَلَیَحۡلِفُنَّ إِنۡ أَرَدۡنَآ إِلَّا ٱلۡحُسۡنَىٰۖ وَٱللَّهُ یَشۡهَدُ إِنَّهُمۡ لَکَٰذِبُونَ
و کسانی [از منافقان هستند] که به هدف زیان رساندن [به مسلمانان] و [تقویت] کفر و تفرقهافکنی میان مؤمنان، مسجدی ساختند [تا] کمینگاهی باشد برای کسانی که با الله و پیامبرش از پیش در جنگ بودند؛ و البته آنان سوگند یاد میکنند که قصدی جز نیکی [و خدمت] نداشتهایم؛ و[لی] الله گواهی میدهد که آنان قطعاً دروغگو هستند.
لَا تَقُمۡ فِیهِ أَبَدٗاۚ لَّمَسۡجِدٌ أُسِّسَ عَلَى ٱلتَّقۡوَىٰ مِنۡ أَوَّلِ یَوۡمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِۚ فِیهِ رِجَالٞ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُواْۚ وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلۡمُطَّهِّرِینَ
[ای پیامبر،] هرگز در آن مسجد [به نماز] نایست؛ [زیرا] شایستهتر است در مسجدی [به نماز] بایستی که از روز نخست، بر پایه پرهیزگاری بنا شده است. [آری، مسجد قُباست] که در آن، مردانی هستند که دوست دارند [از گناه و آلودگی] پاک و پاکیزه گردند؛ و الله پاکیزگان را دوست دارد.
أَفَمَنۡ أَسَّسَ بُنۡیَٰنَهُۥ عَلَىٰ تَقۡوَىٰ مِنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٍ خَیۡرٌ أَم مَّنۡ أَسَّسَ بُنۡیَٰنَهُۥ عَلَىٰ شَفَا جُرُفٍ هَارٖ فَٱنۡهَارَ بِهِۦ فِی نَارِ جَهَنَّمَۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّـٰلِمِینَ
آیا کسى که بنیان [کار] خویش را بر پایه پرهیزگاری و رضایت الله بنا نهاده بهتر است یا کسى که بنیان خویش را بر لبۀ پرتگاهى در شرف ریزش [و سقوط] بنا نهاده است و با آن در آتش دوزخ سرنگون مىگردد؟ و الله گروه ستمکاران را [به سبب کفر و نفاقشان] هدایت نمیکند.
لَا یَزَالُ بُنۡیَٰنُهُمُ ٱلَّذِی بَنَوۡاْ رِیبَةٗ فِی قُلُوبِهِمۡ إِلَّآ أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمۡۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
آن بنایی که آنان بنیان نهادهاند، پیوسته در دلهایشان مایۀ تردید [و نفاق] خواهد بود مگر آنکه دلهایشان پارهپاره شود [و بمیرند]؛ و الله دانای حکیم است.
۞إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَۚ یُقَٰتِلُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ فَیَقۡتُلُونَ وَیُقۡتَلُونَۖ وَعۡدًا عَلَیۡهِ حَقّٗا فِی ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِیلِ وَٱلۡقُرۡءَانِۚ وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِعَهۡدِهِۦ مِنَ ٱللَّهِۚ فَٱسۡتَبۡشِرُواْ بِبَیۡعِکُمُ ٱلَّذِی بَایَعۡتُم بِهِۦۚ وَذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ
بیتردید، الله از مؤمنان، جانها و اموالشان را به [بهاى] اینکه بهشت براى آنان باشد، خریده است؛ همان کسانى که در راه الله مىجنگند و [کافران را] مىکُشند و [یا خود به دست آنها] کشته مىشوند. [این پاداش،] به عنوان وعدهای راست و درست در تورات و انجیل و قرآن بر عهدۀ اوست؛ و کیست که از الله به پیمان خویش وفادارتر است؟ پس [ای مؤمنان،] به معاملهاى که با او کردهاید شادمان باشید؛ و این همان [رستگاری و] کامیابى بزرگ است.
ٱلتَّـٰٓئِبُونَ ٱلۡعَٰبِدُونَ ٱلۡحَٰمِدُونَ ٱلسَّـٰٓئِحُونَ ٱلرَّـٰکِعُونَ ٱلسَّـٰجِدُونَ ٱلۡأٓمِرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَٱلنَّاهُونَ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَٱلۡحَٰفِظُونَ لِحُدُودِ ٱللَّهِۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ
[کسانی که چنین پاداشی دارند، همان] توبهکنندگان، عبادتکنندگان، سپاسگزاران، روزهداران، رکوعکنندگان، سجدهکنندگان، فرماندهندگان به کارهای پسندیده و بازدارندگان از کارهای ناپسند و پاسدارانِ حدود [و احکام] الهی هستند؛ و آن مؤمنان را [که چنین هستند، به بهشت] بشارت بده.
مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَن یَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِکِینَ وَلَوۡ کَانُوٓاْ أُوْلِی قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ
برای پیامبر و کسانی که ایمان آوردند سزاوار نیست که برای مشرکان ـ پس از اینکه برایشان آشکار شد که آنان اهل دوزخند ـ آمرزش بخواهند؛ هر چند از نزدیکان [شان] باشند.
وَمَا کَانَ ٱسۡتِغۡفَارُ إِبۡرَٰهِیمَ لِأَبِیهِ إِلَّا عَن مَّوۡعِدَةٖ وَعَدَهَآ إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُۥٓ أَنَّهُۥ عَدُوّٞ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنۡهُۚ إِنَّ إِبۡرَٰهِیمَ لَأَوَّـٰهٌ حَلِیمٞ
آمرزشخواهیِ ابراهیم براى پدرش [آزر]، جز به خاطر وعدهاى که به او داده بود صورت نگرفت؛ اما وقتی برایش آشکار شد که وى دشمن الله است، از او بیزارى جست [و برایش دعا نکرد]. به راستی که ابراهیم، بسى نیایشگر و بردبار بود.
وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیُضِلَّ قَوۡمَۢا بَعۡدَ إِذۡ هَدَىٰهُمۡ حَتَّىٰ یُبَیِّنَ لَهُم مَّا یَتَّقُونَۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٌ
و الله هرگز بر آن نیست که گروهی را پس از آنکه هدایتشان کرده است گمراه بگذارد؛ مگر آنکه چیزی را که باید [از آن] پرهیز کنند برایشان روشن کرده باشد [و آنان به آن عمل نکرده باشند]. بیتردید، الله به هر چیزی داناست.
إِنَّ ٱللَّهَ لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ یُحۡیِۦ وَیُمِیتُۚ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِیّٖ وَلَا نَصِیرٖ
در حقیقت، فرمانرواییِ آسمانها و زمین از آنِ الله است. [اوست که] زنده میکند و میمیرانَد؛ و شما به جز الله هیچ کارساز و یاوری ندارید.
لَّقَد تَّابَ ٱللَّهُ عَلَى ٱلنَّبِیِّ وَٱلۡمُهَٰجِرِینَ وَٱلۡأَنصَارِ ٱلَّذِینَ ٱتَّبَعُوهُ فِی سَاعَةِ ٱلۡعُسۡرَةِ مِنۢ بَعۡدِ مَا کَادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٖ مِّنۡهُمۡ ثُمَّ تَابَ عَلَیۡهِمۡۚ إِنَّهُۥ بِهِمۡ رَءُوفٞ رَّحِیمٞ
بیگمان، الله بر پیامبر و مهاجران و انصار که در هنگام دشواری [غزوۀ تبوک] از او پیروى کردند رحمت آورد؛ بعد از آنکه نزدیک بود دلهای گروهی از آنان بلغزد [و به سبب سختیهای فراوان، جهاد را ترک کنند] سپس [باز هم] توبۀ آنان را پذیرفت. بیتردید، او تعالی [نسبت] به آنان دلسوز [و] مهربان است.
وَعَلَى ٱلثَّلَٰثَةِ ٱلَّذِینَ خُلِّفُواْ حَتَّىٰٓ إِذَا ضَاقَتۡ عَلَیۡهِمُ ٱلۡأَرۡضُ بِمَا رَحُبَتۡ وَضَاقَتۡ عَلَیۡهِمۡ أَنفُسُهُمۡ وَظَنُّوٓاْ أَن لَّا مَلۡجَأَ مِنَ ٱللَّهِ إِلَّآ إِلَیۡهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیۡهِمۡ لِیَتُوبُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ
و [همچنین توبه] آن سه نفری [را قبول کرد] که امرشان به تأخیر انداخته شد؛ آنگاه که [مسلمانان از آنان بریدند و] زمین با همۀ فراخیاش بر آنان تنگ شد و از خود [نیز] به تنگ آمدند و دانستند که از الله، جز به سوی خودِ او پناهگاهى نیست؛ پس [الله با بخشایشِ خویش] به آنان بازگشت تا توبه کنند [و از آنان درگذشت]. یقیناً الله است که توبهپذیرِ مهربان است.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَکُونُواْ مَعَ ٱلصَّـٰدِقِینَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، از الله پروا کنید و با راستگویان باشید.
مَا کَانَ لِأَهۡلِ ٱلۡمَدِینَةِ وَمَنۡ حَوۡلَهُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ أَن یَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ ٱللَّهِ وَلَا یَرۡغَبُواْ بِأَنفُسِهِمۡ عَن نَّفۡسِهِۦۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ لَا یُصِیبُهُمۡ ظَمَأٞ وَلَا نَصَبٞ وَلَا مَخۡمَصَةٞ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَلَا یَطَـُٔونَ مَوۡطِئٗا یَغِیظُ ٱلۡکُفَّارَ وَلَا یَنَالُونَ مِنۡ عَدُوّٖ نَّیۡلًا إِلَّا کُتِبَ لَهُم بِهِۦ عَمَلٞ صَٰلِحٌۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ
سزاوار نیست که اهل مدینه و اعراب [بادیهنشینِ] پیرامونِ آنان، از [همراهى با] رسول الله بازمانند و حفظ جان خویش را بر او مقدّم شمارند؛ زیرا در راه الله هیچ تشنگى و رنج و گرسنگیای به آنان نمىرسد و در هیچ مکانى که کافران را به خشم مىآورد قدم نمىگذارند و به دشمن هیچ [گزند و] دستبردی نمیرسانند، مگر اینکه به [پاداشِ] آن، کاری شایسته برای آنان [در نامههای اعمالشان] ثبت مىشود. به راستی که الله پاداش نیکوکاران را ضایع نمىگردانَد.
وَلَا یُنفِقُونَ نَفَقَةٗ صَغِیرَةٗ وَلَا کَبِیرَةٗ وَلَا یَقۡطَعُونَ وَادِیًا إِلَّا کُتِبَ لَهُمۡ لِیَجۡزِیَهُمُ ٱللَّهُ أَحۡسَنَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ
و هیچ مال کوچک یا بزرگی را [در راه الله] انفاق نمیکنند و [در راه جهاد] از هیچ سرزمینی نمیگذرند مگر اینکه [پاداش آن] برایشان ثبت میشود تا الله بر اساس نیکوترین [طاعت و] کردارشان به آنان پاداش دهد.
۞وَمَا کَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَآفَّةٗۚ فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡ طَآئِفَةٞ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی ٱلدِّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَیۡهِمۡ لَعَلَّهُمۡ یَحۡذَرُونَ
و سزاوار نیست که مؤمنان همگی رهسپار [جهاد] شوند. پس چرا از هر گروهی از آنان، عدهای رهسپار نمیشوند [و عدهای نیز همراه پیامبر نمیمانند] تا [به سبب آنچه از او فرامیگیرند] در دین آگاهی بیابند و قوم خود را ـ وقتی به سویشان بازگشتندـ بیم دهند؟ باشد که آنان [از کیفر الهى بترسند و] بپرهیزند.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ قَٰتِلُواْ ٱلَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ ٱلۡکُفَّارِ وَلۡیَجِدُواْ فِیکُمۡ غِلۡظَةٗۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِینَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، با کافرانی که نزدیک [محل زندگی] شما هستند بجنگید [تا خطرشان را دفع نمایید]؛ و آنان باید در شما شدت و خشونت بیابند؛ و بدانید که الله با پرهیزگاران است.
وَإِذَا مَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ فَمِنۡهُم مَّن یَقُولُ أَیُّکُمۡ زَادَتۡهُ هَٰذِهِۦٓ إِیمَٰنٗاۚ فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ فَزَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنٗا وَهُمۡ یَسۡتَبۡشِرُونَ
و هنگامی که سورهای نازل میگردد، بعضی از آنان [به دیگران] میگوید: «این [سوره]، به ایمانِ کدامیک از شما افزود؟». اما کسانی که ایمان آوردهاند، بر ایمانشان میافزاید و [به آن] شادمان میگردند.
وَأَمَّا ٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَتۡهُمۡ رِجۡسًا إِلَىٰ رِجۡسِهِمۡ وَمَاتُواْ وَهُمۡ کَٰفِرُونَ
و اما کسانی که در دلهایشان بیماری [شک و نفاق] است، پلیدیای بر پلیدیشان میافزاید و در حالی که کافرند میمیرند.
أَوَلَا یَرَوۡنَ أَنَّهُمۡ یُفۡتَنُونَ فِی کُلِّ عَامٖ مَّرَّةً أَوۡ مَرَّتَیۡنِ ثُمَّ لَا یَتُوبُونَ وَلَا هُمۡ یَذَّکَّرُونَ
آیا آنان نمیبینند که هر سال، یک یا دو بار آزمایش میشوند؟ اما نه توبه میکنند و نه پند میپذیرند.
وَإِذَا مَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ نَّظَرَ بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٍ هَلۡ یَرَىٰکُم مِّنۡ أَحَدٖ ثُمَّ ٱنصَرَفُواْۚ صَرَفَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُم بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا یَفۡقَهُونَ
و هنگامی که سورهای نازل میشود [که احوال منافقان را بیان نموده است]، بعضی از آنان به بعضی دیگر نگاه میکنند [و میگویند:] «آیا کسی شما را میبیند؟» سپس [مخفیانه از مجلس پیامبر] بازمیگردند. الله دلهایشان را [از خیر و هدایت] بازگردانده است؛ زیرا آنان گروهی هستند که نمیفهمند.
لَقَدۡ جَآءَکُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ عَزِیزٌ عَلَیۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِیصٌ عَلَیۡکُم بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ رَءُوفٞ رَّحِیمٞ
یقیناً پیامبری از [میان] خود شما به سویتان آمد که رنجدیدنتان بر او [گران و] دشوار است و بر [هدایت] شما سخت اصرار دارد و [نسبت] به مؤمنان، دلسوز [و] مهربان است.
فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُلۡ حَسۡبِیَ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُۖ وَهُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِیمِ
پس [ای پیامبر،] اگر [مشرکان و منافقان از حق] رویگردان شدند، بگو: «الله برای من کافی است. هیچ معبودی [بهحق] جز او نیست؛ تنها بر او توکل کردم و او پروردگارِ عرش بزرگ است».
At-Tawbah
سورة التوبة - سورة 9 - عدد آیاتها 129
بَرَاءَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ (اعلام) بیزاری از سوی الله و پیامبرش، به کسانی از مشرکان است که (با آنها) پیمان بستهاید. ﴿1﴾
فَسِیحُواْ فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُواْ أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِی الْکَافِرِینَ پس چهارماه (مهلت دارید که) در زمین سیر کنید، و بدانید که شما نمیتوانید الله را ناتوان سازید، و همانا الله خوار و رسوا کنندۀ کافران است. ﴿2﴾
وَأَذَانٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِیءٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ و (این) اعلامی است از جانب الله و پیامبرش به مردم، در روز حج اکبر (= روز عید قربان) که: الله و پیامبرش از مشرکان بیزارند، پس اگر توبه کنید، برای شما بهتراست، و اگر روی بگردانید (و سر پیچی کنید) پس بدانید که شما نمیتوانید الله را نا توان سازید، و کسانیکه کافر شدند به عذاب دردناکی بشارت ده!. ﴿3﴾
إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْئًا وَلَمْ یُظَاهِرُواْ عَلَیْکُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّواْ إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ مگر کسانی از مشرکان که با آنها پیمان بستهاید، آنگاه آنها چیزی (از آن در حق شما) فرو گذار نکردند، و کسی را بر (علیه) شما یاری ندادند، پس پیمان آنها را تا مدت (پیمان) شان به آخر (و اتمام) برسانید، همانا الله پرهیزگاران را دوست دارد. ﴿4﴾
فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاةَ وَآتَوُاْ الزَّکَاةَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ پس هنگامیکه ماههای حرام پایان پذیرفت؛ مشرکان را هر کجا یافتید، بکشید، و آنها را (اسیر) بگیرید، و آنها را محاصره کنید، و در هر کمینگاه، بر سر راهشان بنشینید، پس اگر توبه کردند، و نماز را برپا داشتند، و زکات را پرداختند؛ آنها را رها کنید، بیگمان الله آمرزندۀ مهربان است. ﴿5﴾
وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَعْلَمُونَ و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست، پس اورا پناه بده، تا سخن الله را بشنود، سپس اورا به محل امنش برسان، این بدان سبب است که آنها گروهی اند که نمیدانند.﴿6﴾
کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِندَ اللَّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُواْ لَکُمْ فَاسْتَقِیمُواْ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ چگونه برای مشرکان نزد الله و نزد رسولش (عهد و) پیمانی خواهد بود، مگر کسانیکه نزد مسجد الحرام با آنها پیمان بستید، تا زمانی که (برپیمانشان) وفادار ماندند، شما نیز (بر سرپیمانتان) وفادار باشید، بیگمان الله پرهیزگاران را دوست دارد. ﴿7﴾
کَیْفَ وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَ یَرْقُبُواْ فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً یُرْضُونَکُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ وَأَکْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ چگونه (پیمانی باشد) درحالیکه اگر بر شما پیروز شوند، نه خویشاوندی را رعایت میکنند و نه پیمان را؟! شما را با زبانهای شان خشنود میکنند، و (لی) دلهای شان ابا دارد، و بیشتر شان نافرمانند. ﴿8﴾
اشْتَرَوْا بِآیَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِیلاً فَصَدُّواْ عَن سَبِیلِهِ إِنَّهُمْ سَاء مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ آیات الله را به بهای اندکی فروختند، پس (مردم را) از راه او (= الله) بازداشتند، آنها کار بدی انجام میدادند! ﴿9﴾
لاَ یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ در بارۀ هیچ فرد مؤمنی خویشاوندی و پیمان را رعایت نمیکنند، و آنان مردمی تجاوز کاراند. ﴿10﴾
فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاةَ وَآتَوُاْ الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ پس اگر توبه کنند، و نماز را بر پا دارند، و زکات را بدهند، برادران دینی شما هستند، و ما آیات خود را برای گروهی که میدانند بیان میکنیم. ﴿11﴾
وَإِن نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ و اگر سوگند (و پیمانهای) خود را پس از عهد (و پیمان) خویش شکستند، و در دین شما طعن زدند، پس با پیشوایان کفر جنگ کنید، زیرا آنها عهد (و پیمانی) ندارند، باشد که (از کردار خود) دست بر دارند([1]). ﴿12﴾
أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُمْ وَهَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَؤُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ آیا با گروهی که پیمانهای خود را شکستند، و قصد اخراج پیامبر کردند، نمیجنگید؟! درحالیکه آنها نخستین بار (جنگ با شما را) آغاز کردند، آیا از آنها میترسید؟! پس الله سزاوارتر است که از او بترسید، اگرایمان دارید. ﴿13﴾
قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ وَیُخْزِهِمْ وَیَنصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَیَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِینَ با آنها بجنگید، تا الله با دستان شما عذابشان کند، و آنان را رسوا سازد، و شما را بر آنها پیروزی دهد، و سینۀ گروه مؤمنان راشفا میبخشد. ﴿14﴾
وَیُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ وَیَتُوبُ اللَّهُ عَلَى مَن یَشَاء وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ و خشم دلهای شان را از میان میبرد، و الله توبهی هرکس را بخواهد میپذیرد، و الله دانای حکیم است. ﴿15﴾
أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَکُواْ وَلَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُواْ مِنکُمْ وَلَمْ یَتَّخِذُواْ مِن دُونِ اللَّهِ وَلاَ رَسُولِهِ وَلاَ الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ آیا گمان کردید که (به حال خود) رها میشوید؛ در حالیکه الله هنوز کسانی را که از شما جهاد کردند، و غیر از الله و رسولش و مؤمنان را همراز (خویش) نگرفتهاند (از دیگران) مشخص نکرده است؟! و الله به آنچه انجام میدهید؛ آگاه است. ﴿16﴾
مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَن یَعْمُرُواْ مَسَاجِدَ اللَّه شَاهِدِینَ عَلَى أَنفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ أُوْلَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَفِی النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ مشرکان را (سزاوار) نیست، که مساجد الله را آباد کنند، در حالیکه به کفر خویش گواهی میدهند، آنها اعمالشان نابود (و حبط) شده، و در آتش (جهنم) جاودانه خواهند ماند. ﴿17﴾
إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّکَاةَ وَلَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسَى أُوْلَئِکَ أَن یَکُونُواْ مِنَ الْمُهْتَدِینَ مساجد الله را فقط کسی آباد میکند که به الله و روز آخرت ایمان آورده، و نماز را بر پا دارد، و زکات را بدهد، و جز از الله نترسد، امید است که اینان از هدایت یا فتگان باشند. ﴿18﴾
أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لاَ یَسْتَوُونَ عِندَ اللَّهِ وَاللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ آیا آب دادن به حجاج، و آباد ساختن مسجد الحرام را، همچون (عمل) کسیکه به الله و روز قیامت ایمان آورده، و در راه الله جهاد کرده است، برابر میگیرید؟! (خیر، آنها) نزد الله برابر نیستند، و الله گروه ستمکاران را هدایت نمیکند. ﴿19﴾
الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللَّهِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ (مقام) کسانیکه ایمان آوردند، و هجرت کردند، و با اموالشان و جانهایشان در راه الله جهاد کردند، نزد الله برتر (و بلندمرتبهتر) است، و آنها همان رستگارانند([2]). ﴿20﴾
یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُم بِرَحْمَةٍ مِّنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَّهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُّقِیمٌ پروردگارشان آنها را به رحمتی از نزد خود و خشنودی (خویش) و به باغهایی (از بهشت) که درآن نعمتهای جاویدانه دارند، بشارت میدهد([3]). ﴿21﴾
خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ همواره در آن جاودانند، بیگمان اجر (و پاداش) بزرگ نزد الله است. ﴿22﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ آبَاءَکُمْ وَإِخْوَانَکُمْ أَوْلِیَاء إِنِ اسْتَحَبُّواْ الْکُفْرَ عَلَى الإِیمَانِ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! پدران خود و برادران خود را دوستان (و اولیاء) خود قرار ندهید، اگر کفر را بر ایمان ترجیح دادند، و کسانی از شما که آنان را دوست (و ولی) خود قرار دهند، پس آنان ستمکارانند. ﴿23﴾
قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ بگو: «اگر پدرانتان، و فرزندانتان، و برادرانتان و همسرانتان، و خویشاوندانتان، و اموالی که به دست آوردهاید، و تجارتی که از کساد آن میترسید، و خانههایی که بدان دلخوش هستید، در نزد شما از الله و پیامبرش و جهاد در راه او محبوبتر است، پس منتظر باشید، تا الله فرمان (عذاب) خویش را بیاورد، و الله گروه نافرمان را هدایت نمیکند». ﴿24﴾
لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنکُمْ شَیْئًا وَضَاقَتْ عَلَیْکُمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُم مُّدْبِرِینَ به راستی الله شما را در جاهای زیادی یاری کرد، (و پیروزی بخشید) و در روز حنین (نیز یاری کرد) آنگاه که فزونی جمعیتتان شما را شگفت آورده بود (و مغرور ساخت) پس سودی به حالتان نداشت، و زمین با همۀ فراخی و و سعتش بر شما تنگ آمد، و سپس پشت (به میدان جنگ) نموده، فرار کردید. ﴿25﴾
ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَأَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَذَلِکَ جَزَاء الْکَافِرِینَ آنگاه الله آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان نازل کرد، و لشکریانی فرستاد که شما آنها را نمیدیدید، و کسانی را که کافر شدند عذاب (و مجازات) کرد، و این است کیفر کافران. ﴿26﴾
ثُمَّ یَتُوبُ اللَّهُ مِن بَعْدِ ذَلِکَ عَلَى مَن یَشَاء وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ سپس الله بعد از آن توبهی هر کس را بخواهد میپذیرد، و الله آمرزندۀ مهربان است. ﴿27﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاء إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! بیگمان مشرکان پلید اند، پس نباید بعد از اِمسال، به مسجد الحرام نزدیک شوند([4])، و اگر از فقر (و تنگدستی) میترسید، پس هرگاه الله بخواهد شما را از فضل خود بینیازتان میسازد، بیگمان الله دانای حکیم است. ﴿28﴾
قَاتِلُواْ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُواْ الْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ با کسانی از اهل کتاب که نه به الله و نه به روز قیامت ایمان دارند، و نه آنچه را الله و رسولش حرام کرده، حرام میدانند، و نه دین حق را میپذیرند، بجنگید، تا زمانی که با ذلت و خواری به دست خویش جزیه بدهند. ﴿29﴾
وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِکَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ یُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ و یهود گفتند: «عزیر پسر الله است» و نصار گفتند: «مسیح پسر الله است». این سخنی است که با زبآنها یشان میگویند، مشابهت (و تقلید) میکنند سخن کسانیکه پیش از این کافر بودند، الله آنها را بکشد، چگونه (از حق) منحرف میشوند؟! ﴿30﴾
اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُواْ إِلاَّ لِیَعْبُدُواْ إِلَهًا وَاحِدًا لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ (آنها) دانشمندان و رهبان خویش، و (همچنین) مسیح پسر مریم را معبودانی بجای الله گرفتند([5])؛ در حالیکه دستور نداشتند جز الله یکتایی را که هیچ معبودی (به حق) جز او نیست؛ بپرستند، او پاک و منزه است از آنچه شریک او قرار میدهند. ﴿31﴾
یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ (آنها) میخواهند نور الله را با دهان خود خاموش کنند، و الله ابا میکند، مگر اینکه نورش را کامل (و تمام) کند، اگر چه کافران کراهت داشته باشند. ﴿32﴾
هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد، تا آن را بر همۀ دینها غالب گرداند، اگر چه مشرکان کراهت داشته باشند. ﴿33﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّ کَثِیرًا مِّنَ الأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! بیگمان بسیاری از احبار و رهبان اموال مردم را به باطل میخورند، و (دیگران را) از راه الله باز میدارند، و کسانیکه طلا و نقره را میاندوزند (و گنجینه میکنند) و در راه الله انفاق نمیکنند، پس آنها را به عذابی دردناک بشارت ده. ﴿34﴾
یَوْمَ یُحْمَى عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا کَنَزْتُمْ لأَنفُسِکُمْ فَذُوقُواْ مَا کُنتُمْ تَکْنِزُونَ روزیکه آن را در آتش جهنم گرم (و تفته اش) کنند، پس با آن پیشانیهایشان و پهلوهایشان، و پشتهایشان را داغ کنند، (و به آنها گفته شود) این همان چیزی است که برای خود اندوختید، پس بچشید (طعم) آنچه را میاندوختید. ﴿35﴾
إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِی کِتَابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلاَ تَظْلِمُواْ فِیهِنَّ أَنفُسَکُمْ وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَمَا یُقَاتِلُونَکُمْ کَافَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ بیگمان تعداد ماهها نزد الله در کتاب خدا، از آن روز که آسمانها و زمین را آفریده، دوازده ماه است، که چهار ماه از آن، (ماه) حرام است([6]). این، دین ثابت و درست (الهی) است. پس در این ماهها به خود ستم نکنید، و دستهجمعی با مشرکان بجنگید، همان گونه که آنها دستهجمعی با شما میجنگند، و بدانید که الله با پرهیزگاران است. ﴿36﴾
إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیَادَةٌ فِی الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُواْ یُحِلُّونَهُ عَامًا وَیُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِّیُوَاطِؤُواْ عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَیُحِلُّواْ مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ همانا به تأخیر افکندن (و جابجای ماههای حرام) افزونی در کفر است، کسانیکه کافر شدند، با آن گمراه میشوند، یک سال؛ آن را حلال، و یک سال (دیگر) آن را حرام میکنند، تا مطابق با تعداد ماههایی شود که الله تحریم کرده است، پس آنچه را که الله حرام کرده، حلال میشمارند، اعمال زشتشان در نظرشان آراسته شده است، و الله گروه کافران را هدایت نمیکند. ﴿37﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انفِرُواْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الأَرْضِ أَرَضِیتُم بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِیلٌ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! شما را چه شده، هنگامیکه به شما گفته میشود: «(به سوی جهاد) در راه الله حرکت کنید» به زمین میچسپید (و سستی میکنید) ([7]) آیا به جای آخرت به زندگی دنیا راضی شدهاید؟! حال آنکه متاع زندگی دنیا، در (برابر) آخرت، جز اندکی (هیچ) نیست. ﴿38﴾
إِلاَّ تَنفِرُواْ یُعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا وَیَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ وَلاَ تَضُرُّوهُ شَیْئًا وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ اگر (برای جهاد) کوچ نکنید، (الله) شما را به عذاب دردناکی، عذاب میکند، و قوم دیگری را بجای شما قرار میدهد، و هیچ زیانی به او نمیرسانید، و الله بر هر چیزی تواناست. ﴿39﴾
إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُواْ ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُواْ السُّفْلَى وَکَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیَا وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ اگر او (= پیامبر) را یاری نکنید، به راستی که الله او را یاری کرد، آنگاه که کافران او را (از مکه) بیرون کردند، نفر دوم از دو نفری که آن دو در غار بودند، به یار خود (ابوبکر) میگفت: «اندوهگین مباش، یقیناً الله با ماست». پس الله آرامش خود را بر او فرو فرستاد، و با لشکرهایی که شما آن را نمیدیدید، او را تأیید (و تقویت) نمود، و کلام (و گفتار شرک) کسانی را که کافر شدند؛ پایین قرار داد، و کلام (و آیین) الله بالا (و پیروز) است، و الله پیروزمند حکیم است. ﴿40﴾
انفِرُواْ خِفَافًا وَثِقَالاً وَجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ سبکبار و گرانبار (همگی برای جهاد) کوچ کنید، و با اموالتان، و جانهایتان در راه الله جهاد کنید، این برای شما بهتراست، اگر بدانید. ﴿41﴾
لَوْ کَانَ عَرَضًا قَرِیبًا وَسَفَرًا قَاصِدًا لاَّتَّبَعُوکَ وَلَکِن بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ وَسَیَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَکُمْ یُهْلِکُونَ أَنفُسَهُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ اگر متاعی نزدیک (و دست یافتنی) بود، و سفری آسان (و نزدیک درپیش) بود، البته از تو پیروی میکردند، و لیکن مسافت راه (تبوک) بر آنها دور (و پر مشقت) است، و به زودی به الله سوگند یاد میکنند که: «اگر توانایی داشتیم، البته همراه شما بیرون میشدیم» (آنها با این کارها) خود را هلاک میکنند، و الله میداند که آنها دروغگو هستند. ﴿42﴾
عَفَا اللَّهُ عَنکَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُواْ وَتَعْلَمَ الْکَاذِبِینَ (ای پیامبر!) الله تو را ببخشاید! چرا به آنها اجازه دادی؟! پیش از آنکه راستگویان بر تو آشکار شوند، و دروغگویان را بشناسی!. ﴿43﴾
لاَ یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ أَن یُجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ کسانیکه به الله و روز آخرت ایمان دارند، هیچگاه برای (ترک) جهاد با اموال شان و جانهایشان، از تو اجازه نمیخواهند، و الله نسبت به پرهیزگاران داناست. ﴿44﴾
إِنَّمَا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ تنها کسانی از تو اجازه میخواهند؛ که به الله و روز آخرت ایمان ندارند، و دلهای شان گرفتار شک است، و آنها در شک (و تردید) خود سر گردانند. ﴿45﴾
وَلَوْ أَرَادُواْ الْخُرُوجَ لأَعَدُّواْ لَهُ عُدَّةً وَلَکِن کَرِهَ اللَّهُ انبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِیلَ اقْعُدُواْ مَعَ الْقَاعِدِینَ و اگر آنها میخواستند که (همراه شما) بیرون شوند، سازو برگی برای آن آماده میکردند، و لیکن الله از حرکت آنها کراهت داشت، لذا آنها را (از حرکت) بازداشت، و به آنان گفته شد: «با نشستگان بنشینید». ﴿46﴾
لَوْ خَرَجُواْ فِیکُم مَّا زَادُوکُمْ إِلاَّ خَبَالاً ولأَوْضَعُواْ خِلالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ اگر (آنها) همراه شما بیرون میآمدند، جز فساد (و تباهی) چیزی بر شما نمیافزودند، و به سرعت در میان شما فتنه انگیزی میکردند، و در میان شما افرادی (ضعیف الایمان) هستند که به (سخنان) آنها گوش فرا میدهند، و الله، (نسبت) به ستمکاران داناست. ﴿47﴾
لَقَدِ ابْتَغَوُاْ الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ وَقَلَّبُواْ لَکَ الأُمُورَ حَتَّى جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ کَارِهُونَ به راستی که آنها پیش از این (نیز) فتنهگری میکردند، و کارها را برای تو دگرگون کردند، تا آنکه حق فرا رسید، و فرمان الله آشکار شد، (و شما پیروز شدید) در حالیکه آنها کراهت داشتند. ﴿48﴾
وَمِنْهُم مَّن یَقُولُ ائْذَن لِّی وَلاَ تَفْتِنِّی أَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُواْ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ بعضی از آنها میگویند: «(در ترک جهاد) به من اجازه بده، و مرا به فتنه (و گناه) نیفکن». آگاه باشید که آنها در فتنه افتادهاند، و بیگمان جهنم کافران را احاطه کرده است. ﴿49﴾
إِن تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ یَقُولُواْ قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِن قَبْلُ وَیَتَوَلَّواْ وَّهُمْ فَرِحُونَ اگر به تو نیکی برسد، آنها را ناراحت میکند، و اگر مصیبتی به تو رسد، میگویند: «ما پیش از این چارۀ کار خود را اندیشیدهایم» و شادمانه باز میگردند. ﴿50﴾
قُل لَّن یُصِیبَنَا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ بگو: «هرگز (مصیبتی) به ما نرسد، جز آنچه الله برای ما نوشته است، او مولای ماست، و مؤمنان باید بر الله توکل کنند». ﴿51﴾
قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَن یُصِیبَکُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِّنْ عِندِهِ أَوْ بِأَیْدِینَا فَتَرَبَّصُواْ إِنَّا مَعَکُم مُّتَرَبِّصُونَ بگو: «آیا برای ما جز یکی از دو نیکی را انتظار دارید؟! (یا پیروزی یا شهادت) و ما برای شما انتظار داریم که الله، عذابی از نزد خودش به شما برساند، یا بدست ما (شما را مجازات کند) پس شما انتظار بکشید، بیگمان ما (نیز) با شما انتظار میکشیم». ﴿52﴾
قُلْ أَنفِقُواْ طَوْعًا أَوْ کَرْهًا لَّن یُتَقَبَّلَ مِنکُمْ إِنَّکُمْ کُنتُمْ قَوْمًا فَاسِقِینَ بگو: «انفاق کنید، چه از روی میل باشد یا به اکراه، هرگز از شما پذیرفته نخواهد شد، زیرا شما مردمی فاسق (و نافرمان) هستید». ﴿53﴾
وَمَا مَنَعَهُمْ أَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ کَفَرُواْ بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلاَ یَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلاَّ وَهُمْ کُسَالَى وَلاَ یُنفِقُونَ إِلاَّ وَهُمْ کَارِهُونَ و هیچ چیز مانع قبول انفاقهای آنها نشد، مگر آنکه به الله و پیامبرش کافر شدند، و جز با کسالت (و بی میلی) برای نماز حاضر نمیشوند([8])، و جز با کراهت انفاق نمیکنند. ﴿54﴾
فَلاَ تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلادُهُمْ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُم بِهَا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُونَ پس (فزونی) اموالشان و اولادشان، تو را شگفتزده نکند، زیرا الله میخواهد به (و سیلۀ) آن آنها را در زندگی دنیا عذاب کند، و درحالیکه کافرند جانشان بر آید. ﴿55﴾
وَیَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنکُمْ وَمَا هُم مِّنکُمْ وَلَکِنَّهُمْ قَوْمٌ یَفْرَقُونَ و آنها (= منافقان) به الله سوگند یاد میکنند که از شما هستند، درحالیکه از شما نیستند، و لیکن آنها گروهی اند که میترسند، (بدین سبب سوگند میخورند). ﴿56﴾
لَوْ یَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغَارَاتٍ أَوْ مُدَّخَلاً لَّوَلَّوْا إِلَیْهِ وَهُمْ یَجْمَحُونَ اگر پناهگاه یا غارها یا تونلی (در زیر زمین) بیابند، شتابان به سوی آن میگریزند. ﴿57﴾
وَمِنْهُم مَّن یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُواْ مِنْهَا رَضُواْ وَإِن لَّمْ یُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ یَسْخَطُونَ و از آنها کسانی هستند که در (تقسیم) صدقات (و غنایم) به تو خرده میگیرند، پس اگر از آن (اموال، بهرهای) به آنها داده شود، راضی میشوند، و اگر از آن (چیزی) داده نشود، فوراً خشم میگیرند. ﴿58﴾
وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُواْ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ سَیُؤْتِینَا اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ اگر به آنچه الله و رسولش به آنها داده است، راضی باشند، و بگویند: «الله برای ما کافی است، به زودی الله و رسولش از فضل خود به ما عطا میفرماید، ما تنها به سوی الله رغبت میوزریم». (برای آنها بهتر بود). ﴿59﴾
إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَالْمَسَاکِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِّنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ صدقات (و زکاتها) مخصوص فقراء و مساکین و کار گزاران (جمع آوری) آن، و دلجوئی شدگان (نو مسلمانان) و برای (آزاد کردن) بردگان، و (ادای وام) بدهکاران، و در راه الله، و به راه ماندگان، (است، این) فریضهای (مقرر شده) از جانب الله است، و الله دانای حکیم است. ﴿60﴾
وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَّکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِینَ آمَنُواْ مِنکُمْ وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ و از آنها (= منافقان) کسانی هستند که پیامبر را آزار میدهند، و میگویند: «گوش (و خوش باور) است». بگو: «برای شما گوش نیکی است، به الله ایمان دارد، و مؤمنان را تصدیق میکند، و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آوردهاند». و کسانیکه رسول الله را آزار میدهند، برایشان عذاب درد ناکی است. ﴿61﴾
یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ وَاللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَن یُرْضُوهُ إِن کَانُواْ مُؤْمِنِینَ (منافقان) برای شما به الله سوگند یاد میکنند، تا شما را خشنود سازند، درحالیکه اگر ایمان داشتند، شایستهتر (این) است که الله و رسولش را خشنود سازند. ﴿62﴾
أَلَمْ یَعْلَمُواْ أَنَّهُ مَن یُحَادِدِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدًا فِیهَا ذَلِکَ الْخِزْیُ الْعَظِیمُ آیا نمیدانند، بیگمان هر کس با الله و رسولش مخالفت (و دشمنی) کند، پس مسلماً برای او آتش جهنم است، جاودانه در آن خواهد بود؟! این (همان) رسوایی بزرگ است. ﴿63﴾
یَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِی قُلُوبِهِم قُلِ اسْتَهْزِؤُواْ إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَّا تَحْذَرُونَ منافقان میترسند که مبادا سورهای بر (علیه) آنان نازل شود، و به آنها از آنچه درون دلهای شان (نهفته) است، آگاه سازد، بگو: «استهزا کنید، بیگمان الله، آنچه را که از آن میترسید، آشکار میسازد». ﴿64﴾
وَلَئِن سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّمَا کُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآیَاتِهِ وَرَسُولِهِ کُنتُمْ تَسْتَهْزِؤُونَ و (ای پیامبر!) اگر از آنها بپرسی: («چرا چنین کردهاید؟»). گویند: «ما حرف میزدیم، (شوخی و) بازی میکردیم» بگو: «آیا الله و آیات او و پیامبرش را مسخره میکردید؟». ﴿65﴾
لاَ تَعْتَذِرُواْ قَدْ کَفَرْتُم بَعْدَ إِیمَانِکُمْ إِن نَّعْفُ عَن طَائِفَةٍ مِّنکُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ کَانُواْ مُجْرِمِینَ عذر نیاورید، به راستی که شما پس از ایمان (آوردن) تان کافر شدهاید، اگر گروهی از شما را (بخاطر توبه) ببخشیم، گروه دیگری را عذاب خواهیم کرد، زیرا که مجرم بودند. ﴿66﴾
الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنکَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَیَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُواْ اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ مردان منافق و زنان منافق، همه (همانند هم و) از یک گروه اند، به کارهای زشت فرمان میدهند، و از نیکیها باز میدارند، و دستهایشان را (از بخشش) میبندند، الله را فراموش کردند، پس الله (نیز) آنها را فراموش کرد، بیگمان منافقان همان فاسقان هستند. ﴿67﴾
وَعَدَ اللَّه الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا هِیَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّقِیمٌ الله به مردان منافق و زنان منافق و کفار، وعدۀ آتش جهنم داده است، جاودانه در آن خواهند ماند، همان برای آنها کافی است، و الله آنها را لعنت کرده است، و برای آنها عذاب همیشگی است. ﴿68﴾
کَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ کَانُواْ أَشَدَّ مِنکُمْ قُوَّةً وَأَکْثَرَ أَمْوَالاً وَأَوْلادًا فَاسْتَمْتَعُواْ بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُم بِخَلاقِکُمْ کَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ بِخَلاقِهِمْ وَخُضْتُمْ کَالَّذِی خَاضُواْ أُوْلَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ (شما منافقان) همانند کسانیکه پیش از شما بودند، (هستید، بلکه) آنها از شما نیرومندتر، و اموال و فرزندانشان بیشتر بود، آنها از نصیب خود بهرهمند شدند، پس شما نیز از نصیب خود بهرهمند شدهاید، همچنانکه کسانیکه پیش از شما بودهاند، از نصیب خویش بهرهمند شده بودند، و شما (در سخنان ناپسند) فرو رفتید، همان گونه که آنها فرو رفتند؛ آنان اعمالشان در دنیا و آخرت نابود شد، و آنان همان زیانکارانند. ﴿69﴾
أَلَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِیمَ وَأَصْحَابِ مَدْیَنَ وَالْمُؤْتَفِکَاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَکِن کَانُواْ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ آیا خبر کسانیکه پیش از آنها بودند، (چون) قوم نوح، و عاد و ثمود، و قوم ابراهیم، و اصحاب مدین (= قوم شعیب) و شهرهای زیر و رو شده([9]) (قوم لوط) به آنها نرسیده است، که پیامبرانشان با دلایل روشن به (سوی) آنها آمدند، (ولی نپذیرفتند) پس الله (با هلاکشان) به آنها ستم نکرد، و لیکن خودشان بر خویشتن ستم میکردند. ﴿70﴾
وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَیُطِیعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ و مردان مؤمن و زنان مؤمن دوستان (و یاور) یکدیگرند، امر به معروف و نهی از منکر میکنند، و نماز را بر پا میدارند، و زکات را میپردازند، و الله و پیامبرش را اطاعت میکنند، اینانند که الله به زودی آنها را مورد رحمت قرار میدهد، بیگمان الله پیروزمند حکیم است. ﴿71﴾
وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ الله به مردان مؤمن و زنان مؤمن، باغهایی (از بهشت) وعده داده که نهرها از زیر (درختان) آن جاری است، جاودانه در آن خواهند ماند، و (نیز) خانههای پاکیزهای در بهشتهای جاوید (نصیب شان فرموده) و خشنودی الله (از همۀ اینها) برتر است، این، همان کامیابی بزرگ است. ﴿72﴾
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و برآنان سخت گیر باش، و جایگاهشان جهنم است، و چه بد سرانجامی است. ﴿73﴾
یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدْ قَالُواْ کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَکَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَهَمُّواْ بِمَا لَمْ یَنَالُواْ وَمَا نَقَمُواْ إِلاَّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ فَإِن یَتُوبُواْ یَکُ خَیْرًا لَّهُمْ وَإِن یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِیمًا فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِی الأَرْضِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ (منافقان) به الله سوگند یاد میکنند که (سخنان نادرست) نگفتهاند، و به راستی که سخن کفر گفتهاند، و پس از اسلام آوردنشان، کافر شدهاند، و قصد چیزی (خطرناک) کردند، که به آن نرسیدند، تنها به این سبب عیبجوئی میکنند که الله و رسولش، آنها را از فضل خود بینیاز کرد، پس اگر توبه کنند، برای آنها بهتراست، و اگر روی بگردانند؛ الله آنها را در دنیا و آخرت، با عذابی دردناک عذابشان میکند، و در (روی) زمین هیچ کارساز و یاوری نخواهند داشت. ﴿74﴾
وَمِنْهُم مَّنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِن فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ بعضی از آنها با الله (عهد و) پیمان بستند که: اگر (الله) از فضل خود (نصیبی) به ما دهد، قطعاً صدقه (و زکات) خواهیم داد، و از نیکوکاران خواهیم بود. ﴿75﴾
فَلَمَّا آتَاهُم مِّن فَضْلِهِ بَخِلُواْ بِهِ وَتَوَلَّوْا وَّهُم مُّعْرِضُونَ پس چون (الله) از فضل خود به آنها (نصیبی) بخشید، به آن بخل ورزیدند، و اعراضکنان روی گرداندند (و سر پیچی کردند). ﴿76﴾
فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِی قُلُوبِهِمْ إِلَى یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُواْ اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا کَانُواْ یَکْذِبُونَ پس (این عمل) نفاق را تا روزیکه او (= الله) را ملاقات کنند، در دلهای شان بر قرار ساخت، به (سبب) آنچه که با الله وعده کرده بودند، خلاف نمودند، (و عهد شکنی کردند) و به (سبب) آنکه دروغ میگفتند. ﴿77﴾
أَلَمْ یَعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ وَأَنَّ اللَّهَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ آیا نمیدانستند که الله اسرارشان، و (سخنان) در گوشی شان را میداند، و بیگمان الله دانای غیبها است. ﴿78﴾
الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقَاتِ وَالَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ کسانیکه از مؤمنان رغبتکننده (و فرمانبردار) در صدقات (شان) عیبجویی میکنند، و کسانی را که جز بهاندازۀ (ناچیز) توانایی خود (چیزی) نمییابند، پس (عیبجوئی و) مسخره شان میکنند، الله آنها را مسخره میکند، و برای آنها عذاب دردناکی است. ﴿79﴾
اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ (ای پیامبر) برای آنها آمرزش بخواه یا برایشان آمرزش نخواه، اگر هفتاد بار برای آنها آمرزش بخواهی، هرگز الله آنها را نمیآمرزد، این بدان سبب است که آنها به الله و پیامبرش کافر شدند، و الله گروه فاسقان را هدایت نمیکند. ﴿80﴾
فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ وَکَرِهُواْ أَن یُجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَالُواْ لاَ تَنفِرُواْ فِی الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَّوْ کَانُوا یَفْقَهُونَ واپس ماندگان (از غزوۀ تبوک) از نشستن خود بعد از (مخالفت با) رسول الله، خوشحال شدند، و کراهت داشتند که با اموال خود، و جانهای خود، در راه الله جهاد کنند، و (به یکدیگر) گفتند: «در این گرما، (برای جهاد) بیرون نروید»، (ای پیامبر! به آنان) بگو: «آتش جهنم (از این) گرمتراست» اگر در مییافتند. ﴿81﴾
فَلْیَضْحَکُواْ قَلِیلاً وَلْیَبْکُواْ کَثِیرًا جَزَاء بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ پس آنها باید کمتر بخندند، و بسیار گریه کنند، (این) جزای آنچه که انجام میدادند. ﴿82﴾
فَإِن رَّجَعَکَ اللَّهُ إِلَى طَائِفَةٍ مِّنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوکَ لِلْخُرُوجِ فَقُل لَّن تَخْرُجُواْ مَعِیَ أَبَدًا وَلَن تُقَاتِلُواْ مَعِیَ عَدُوًّا إِنَّکُمْ رَضِیتُم بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُواْ مَعَ الْخَالِفِینَ پس اگر الله تو را به سوی گروهی از آنها باز گرداند، و از تو اجازۀ خروج (برای جهاد) خواستند، پس بگو: «هرگز با من خارج نخواهید شد، و هرگز همراه من، با هیچ دشمنی نخواهید جنگید، زیرا شما نخستین بار به نشستن (و کناره گیری) راضی شدید، پس با پس ماندگان بمانید». ﴿83﴾
وَلاَ تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَدًا وَلاَ تَقُمْ عَلَىَ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُواْ وَهُمْ فَاسِقُونَ و هرگز بر هیچ یک از آنها که مرده است، نماز نخوان، و بر (کنار) قبرش نایست، بیگمان آنها به الله و رسولش کافر شدند، و در حالیکه فاسق (و نافرمان) بودند؛ مردند. ﴿84﴾
وَلاَ تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَأَوْلادُهُمْ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ أَن یُعَذِّبَهُم بِهَا فِی الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُونَ و (فزونی) اموالشان و اولادشان، تو را شگفتزده نکند، زیرا الله میخواهد به (و سیلۀ) آن، آنها را در زندگی دنیا عذاب کند، و در حالیکه کافراند؛جانشان بر آید. ﴿85﴾
وَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُواْ بِاللَّهِ وَجَاهِدُواْ مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَکَ أُوْلُواْ الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُواْ ذَرْنَا نَکُن مَّعَ الْقَاعِدِینَ و هنگامیکه سورهای نازل شود که به الله ایمان آورید، و همراه پیامبرش جهاد کنید، توانگرانشان از تو اجازه میخواهند، و گویند: «بگذار ما با خانهنشینان (که معذورند) باشیم». ﴿86﴾
رَضُواْ بِأَن یَکُونُواْ مَعَ الْخَوَالِفِ وَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ یَفْقَهُونَ آنها راضی شدند که با (زنان و) باز ماندگان باشند، و بردلهای شان مُهر زده شده، پس آنان (چیزی) نمیفهمند. ﴿87﴾
لَکِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ جَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ وَأُولَئِکَ لَهُمُ الْخَیْرَاتُ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ لیکن پیامبر و کسانیکه با او ایمان آوردند، با اموال خود و جانهای خود (در راه الله) جهاد کردند، نیکیها (همه) از آنِ آنهاست، و آنانند که رستگارانند. ﴿88﴾
أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ الله برای آنها باغهایی (از بهشت) آماده کرده است، که نهرها از زیر (درختان) آن جاری است، جاودانه در آن خواهند ماند، این کامیابی بزرگ است. ﴿89﴾
وَجَاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الأَعْرَابِ لِیُؤْذَنَ لَهُمْ وَقَعَدَ الَّذِینَ کَذَبُواْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ سَیُصِیبُ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ و عذر آورندگان از اعراب (بادیهنشین، نزد تو) آمدند، تا به آنها اجازه داده شود، و کسانیکه به الله و رسولش دروغ گفته بودند (در خانه) نشستند، به زودی به کسانی از آنها که کافر شدند، عذاب دردناکی خواهد رسید. ﴿90﴾
لَّیْسَ عَلَى الضُّعَفَاء وَلاَ عَلَى الْمَرْضَى وَلاَ عَلَى الَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ مَا یُنفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُواْ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِینَ مِن سَبِیلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ بر ناتوانان گناهی نیست و نه بر بیماران، و نه بر کسانیکه چیزی نمییابند، خرج کنند، (گناهی است). هرگاه برای الله و پیامبرش خیر خواهی کنند([10])، بر نیکو کاران هیچ راه (سرزنش) نیست، و الله آمرزندۀ مهربان است. ﴿91﴾
وَلاَ عَلَى الَّذِینَ إِذَا مَا أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاَ أَجِدُ مَا أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوْا وَّأَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلاَّ یَجِدُواْ مَا یُنفِقُونَ و نه بر کسانیکه وقتی نزد تو آمدند که آنها را (بر مرکبی) سوار کنی، گفتی: «چیزی که شما را برآن سوار کنم، نمییابم» آنها بازگشتند، در حالیکه از اندوه چشمانشان اشک ریزان بود، چرا که هیچ چیزی برای انفاق (در راه الله) نیافتند. ﴿92﴾
إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَهُمْ أَغْنِیَاء رَضُواْ بِأَن یَکُونُواْ مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ تنها راه (سرزنش) بر کسانی (باز) است که از تو اجازه میخواهند، در حالیکه توانگراند، (آنها) راضی شدند که با (زنان و) بازماندگان باشند، و الله بر دلهای شان مهر نهاده است، پس آنان (چیزی) نمیدانند.﴿93﴾
یَعْتَذِرُونَ إِلَیْکُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَیْهِمْ قُل لاَّ تَعْتَذِرُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَکُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبَارِکُمْ وَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ هنگامیکه به سوی آنها باز گردید، از شما عذرخواهی میکنند، بگو: «عذرخواهی نکنید؛ ما هرگز (گفتار) شما را باور نخواهیم کرد، به راستیکه الله ما را از اخبار شما آگاه کرده است، و به زودی الله و رسولش، اعمال شما را خواهند دید، آنگاه به سوی (الله) دانای پنهان و آشکار باز گردانده میشوید؛ پس شما را به آنچه انجام میدادید؛ آگاه میکند» ﴿94﴾
سَیَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکُمْ إِذَا انقَلَبْتُمْ إِلَیْهِمْ لِتُعْرِضُواْ عَنْهُمْ فَأَعْرِضُواْ عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاء بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ هنگامیکه به سوی آنان باز گردید، برای شما به الله سوگند یاد میکنند، تا از آنها چشم پوشی (و اعراض) کنید، پس از آنها روی بگرانید (و اعراض کنید) بیگمان آنها (مردمی) پلیدند، و جایگاهشان جهنم است، به کیفر آنچه که انجام میدادند. ﴿95﴾
یَحْلِفُونَ لَکُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِن تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لاَ یَرْضَى عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ برای شما سوگند یاد میکنند، تا از آنها راضی شوید، اگر شما از آنها راضی شوید، پس بیتردید الله از گروه فاسقان راضی نخواهد شد. ﴿96﴾
الأَعْرَابُ أَشَدُّ کُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلاَّ یَعْلَمُواْ حُدُودَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ کفر و نفاق اعراب (بادیهنشین)، شدیدتر است، و به نا آگاهی از حدود (و احکامی) که الله بر پیامبرش نازل کرده، سزاوارترند، و الله دانای حکیم است. ﴿97﴾
وَمِنَ الأَعْرَابِ مَن یَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ مَغْرَمًا وَیَتَرَبَّصُ بِکُمُ الدَّوَائِرَ عَلَیْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ از اعراب (بادیهنشین) کسانی اند که آنچه را (در راه الله) انفاق میکنند، غرامت به حساب میآورند، و منتظرند حوادث (و پیشامد ناگواری) به شما برسد، حوادث بد (و ناگوار) بر خودشان باد، و الله شنوای داناست. ﴿98﴾
وَمِنَ الأَعْرَابِ مَن یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللَّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَّهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِی رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ و از اعراب (بادیهنشین) کسانی اند که به الله و روز آخرت ایمان دارند، و آنچه را (در راه الله) انفاق میکنند، سبب تقرب به الله، و دعای پیامبر میدانند، آگاه باشید، بیگمان اینها سبب تقربشان خواهد بود، و الله به زودی آنها را در رحمت خود وارد خواهد کرد، بیگمان الله آمرزندهی مهربان است. ﴿99﴾
وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالأَنصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ و پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانیکه به نیکی از آنها پیروی کردند، الله از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند، و برای آنها باغهایی (از بهشت) آماده کرده است، که نهرها از زیر (درختان) آن جاری است، جاودانه در آن خواهند ماند، این کامیابی بزرگ است. ﴿100﴾
وَمِمَّنْ حَوْلَکُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِیمٍ و از (میان) اعراب (بادیهنشین) که پیرامون شما هستند، گروهی منافقند، و از اهل مدینه (نیز) گروهی خوی نفاق گرفتهاند، تو آنها را نمیشناسی، (و لی) ما آنها را میشناسیم، به زودی آنها را دو بار عذاب خواهیم کرد، سپس به سوی عذابی بزرگ (در قیامت) فرستاده میشوند. ﴿101﴾
وَآخَرُونَ اعْتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُواْ عَمَلاً صَالِحًا وَآخَرَ سَیِّئًا عَسَى اللَّهُ أَن یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ و گروه دیگری (نیز) هستند که به گناهان خود اعتراف کردند، کارهای شایسته و ناشایسته را به هم آمیختند([11])، امید است که الله توبهی آن را بپذیرد، بیگمان الله آمرزندهی مهربان است. ﴿102﴾
خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَّهُمْ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ از اموال آنها صدقه (و زکات) بگیر، تا بوسیلهی آن آنها را پاک سازی و تزکیه شان کنی، و برایشان دعا کن، یقیناً دعای تو مایهی آرامش برای آنهاست، و الله شنوای داناست. ﴿103﴾
أَلَمْ یَعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ آیا نمیدانند، که تنها الله توبه را از بندگانش میپذیرد، و صدقات را میگیرد، و بیگمان الله است که توبهپذیر مهربان است. ﴿104﴾
وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ و بگو: «عمل کنید، پس بزودی الله، و پیامبرش و مؤمنان اعمال شما را خواهند دید، و به زودی به سوی (الله) دانای پنهان و آشکار، باز گردانده میشوید، پس شما را به آنچه انجام میدادید؛ آگاه میکند» ﴿105﴾
وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ و گروه دیگری (نیز) موقوف به فرمان (و مشیت) الله است، یا آنها را عذاب میکند، و یا توبهی آنها را میپذیرد، و الله دانای حکیم است. ﴿106﴾
وَالَّذِینَ اتَّخَذُواْ مَسْجِدًا ضِرَارًا وَکُفْرًا وَتَفْرِیقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ الْحُسْنَى وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ و کسانیکه برای زیان رسانیدن (به مسلمانان) و (تقویت) کفر و تفرقهافکنی میان مؤمنان، مسجدی ساختند، و (تا) کمینگاهی برای کسانیکه از پیش با الله و رسولش مبارزه کردهاند باشد، و البته آنها سوگند یاد میکنند که قصدی جز نیکی (و خدمت) نداشتهایم و الله گواهی میدهد که یقیناً آنها دروغگو هستند. ﴿107﴾
لاَ تَقُمْ فِیهِ أَبَدًا لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُواْ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ (ای پیامبر!) هرگز در آن مسجد (برای نماز) نایست، آن مسجد که از روز نخست بر پایه تقوا بنا شده، شایستهتر است که در آن (به نماز) بایستی، در آن مردانی هستند که دوست دارند که پاکیزه شوند، و الله پاکیزگان را دوست دارد. ﴿108﴾
أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَیْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَىَ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ آیا کسیکه اساس (و بنیان) آن را بر ترس از الله و خشنودی (او) آن را بنا کرده بهتر است، یا کسیکه اساس (و بنیان) آن برکنار پرتگاه سستی بنا نهاده است، پس (نا گهان) با او در آتش جهنم فرو ریزد؟ و الله گروه ستمکاران را هدایت نمیکند. ﴿109﴾
لاَ یَزَالُ بُنْیَانُهُمُ الَّذِی بَنَوْا رِیبَةً فِی قُلُوبِهِمْ إِلاَّ أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ آن بنای که آنها نهادهاند، پیوسته در دلهای شان مایهی شک (و نفاق) خواهد بود، مگر اینکه دلهای شان پاره پاره شود (و بمیرند) و الله دانای حکیم است. ﴿110﴾
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ بیگمان الله از مؤمنان جانهایشان و اموالشان را خریده است، به (بهاى) اینکه بهشت برای آنها باشد. (بدین صورت که): در راه الله جنگ میکنند، پس میکشند، و کشته میشوند، (این) وعدهی حقی است بر او، (که) در تورات و انجیل و قرآن (آمده است) و چه کسی از الله به عهدش وفا دارتر است؟! پس شاد باشید، به داد و ستدی که شما با او کردهاید، و این همان کامیابی بزرگ است. ﴿111﴾
التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنکَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ (آنها) توبهکنندگان، عابدان، سپاسگزاران، روزهداران، رکوعکنندگان، سجدهکنندگان، فرماندهندگان به معروف و بازدارندگان از منکر، و حافظان (و نگهدارندگان) حدود (و احکام) الهی هستند، و مؤمنان را بشارت ده. ﴿112﴾
مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَن یَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِکِینَ وَلَوْ کَانُواْ أُولِی قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ برای پیامبر و کسانیکه ایمان آوردند (شایسته) نبود که برای مشرکان طلب آمرزش کنند، - هر چند از نزدیکانشان باشند- بعد از آنکه برای آنها روشن شد که آنها اهل دوزخند. ﴿113﴾
وَمَا کَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ إِلاَّ عَن مَّوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَأَوَّاهٌ حَلِیمٌ و آمرزش خواستن ابراهیم برای پدرش نبود؛ مگر به خاطر وعدهای که به او داده بود، پس چون برای او آشکار شد که او دشمن الله است؛ از او بیزاری جست، بیگمان ابراهیم لابه کنندهی برد بار بود. ﴿114﴾
وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى یُبَیِّنَ لَهُم مَّا یَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ و هرگز الله قومی را، بعد ازآنکه آنها را هدایت کرد گمراه نمیکند، تا آنکه چیزهای را که باید از آن بپرهیزند، برای آنها بیان کند، بیگمان الله به هر چیزی داناست. ﴿115﴾
إِنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ یُحْیِی وَیُمِیتُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ یقیناً فرمانروایی آسمانها و زمین از آن الله است، زنده میکند و میمیراند، و شما را جز الله کارساز و یاوری نیست. ﴿116﴾
لَقَد تَّابَ اللَّه عَلَى النَّبِیِّ وَالْمُهَاجِرِینَ وَالأَنصَارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِن بَعْدِ مَا کَادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِّنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ قطعاً الله رحمت خود را شامل حال پیامبر و مهاجران و انصار، آنان که در زمان سختی (و تنگدستی) از او پیروی کردند؛ نمود، بعد ازآنکه نزدیک بود، دل های گروهی از آنها (از حق) منحرف شود، سپس توبهی آنها را پذیرفت، بیگمان او (نسبت) به آنها رؤوف مهربان است. ﴿117﴾
وَعَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُواْ حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّواْ أَن لاَّ مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلاَّ إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُواْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ و به آن سه نفری که (از جنگ تبوک) تخلف نمودند، (لطف و احسان نمود)؛ ([12]) تا آنگاه که زمین با همۀ فراخی اش بر آنها تنگ شد، و از خود به تنگ آمدند، و دانستند که پناهگاهی از الله جز به سوی او نیست، سپس رحمت خود را شامل حال آنها نمود، تا توبه کنند (و توبهی آنان را پذیرفت) بیگمان الله است که توبهپذیر مهربان است.﴿118﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَکُونُواْ مَعَ الصَّادِقِینَ ای کسانیکه ایمان آوردهاید از الله بترسید، و با راستگویان باشید([13]). ﴿119﴾
مَا کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ الأَعْرَابِ أَن یَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ اللَّهِ وَلاَ یَرْغَبُواْ بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ لاَ یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلاَ نَصَبٌ وَلاَ مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلاَ یَطَؤُونَ مَوْطِئًا یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَلاَ یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّیْلاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ سزاوار نیست که اهل مدینه، و اعراب (بادیهنشین) که اطراف آنها هستند، از (همراهی) رسول الله باز پس مانند، و نه برای (حفظ) جان خود، از جان او چشم بپوشند، این بدان سبب است که هیچ تشنگی و خستگی و گرسنگی در راه الله به آنها نمیرسد، و هیچ (جا منزل نمیکنند و) گامی که موجب خشم کافران شود؛ بر نمیدارند، و هیچ (دستبرد و) گزندی به دشمن نمیرسانند، مگر اینکه به (سبب) آن، عمل صالحی برایشان نوشته شود، بیگمان الله پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکند. ﴿120﴾
وَلاَ یُنفِقُونَ نَفَقَةً صَغِیرَةً وَلاَ کَبِیرَةً وَلاَ یَقْطَعُونَ وَادِیًا إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ و هیچ مال کوچک یا بزرگی را (در راه الله) انفاق نمیکنند، و هیچ وادی (و سرزمینی) نمیپیمایند، مگر اینکه برای آنها نوشته میشود، تا الله پاداش نیکوترین کردارشان را به آنها بدهد. ﴿121﴾
وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَافَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ و نباید که مؤمنان همگی (برای جهاد) کوچک کنند، پس چرا از هر گروهی از آنان، دستهای کوچ نمیکنند، تا در دین دانش بیاموزند، و قوم خود را هشدار دهند، هنگامیکه به سوی آنها باز گشتند، باشد که آنها بترسند. ﴿122﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ وَلْیَجِدُواْ فِیکُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! با کسانیکه از کافران که نزدیک شمایند، جنگ کنید، و باید آنها در شما شدت و درشتی بیابند، و بدانید که الله با پرهیزگاران است. ﴿123﴾
وَإِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُم مَّن یَقُولُ أَیُّکُمْ زَادَتْهُ هَذِهِ إِیمَانًا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُواْ فَزَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَهُمْ یَسْتَبْشِرُونَ و هنگامیکه سورهای نازل شود، پس بعضی از آنها (به دیگری) میگوید: «این سوره، ایمان کدام یک از شما را افزود؟!» (به آنها بگو:) اما کسانیکه ایمان آودهاند، پس به ایمانشان افزوده، و آنها شادمانی میکنند. ﴿124﴾
وَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُواْ وَهُمْ کَافِرُونَ و اما کسانیکه در دلهای شان بیماری است، پس پلیدی به پلیدیشان افزوده، و در حالیکه کافر بودند؛ مردند. ﴿125﴾
أَوَلاَ یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عَامٍ مَّرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لاَ یَتُوبُونَ وَلاَ هُمْ یَذَّکَّرُونَ آیا آنها نمیبینند که در هر سال، یک یا دوبار آزمایش میشوند؟! باز توبه نمیکنند، و نه آنها پند میگیرند. ﴿126﴾
وَإِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ نَّظَرَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ هَلْ یَرَاکُم مِّنْ أَحَدٍ ثُمَّ انصَرَفُواْ صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُم بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَفْقَهُون و هنگامیکه سورهای نازل شود، بعضی از آنها به بعضی دیگر نگاه میکنند (گویند:) «آیا کسی شما را میبیند؟!» سپس باز میگردند، الله دلهای آنها را از (از حق) باز گردانید، زیرا که آنها گروهی اند که نمیفهمند. ﴿127﴾
لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ یقیناً پیامبری از (میان) خودتان به سویتان آمد که رنجهای شما بر او دشوار (و گران) است، و بر (هدایت) شما سخت اصرار دارد، و (نسبت) به مؤمنان روؤف (و) مهربان است. ﴿128﴾
فَإِن تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ پس اگر روی بر گردانند، بگو: «الله برای من کافی است، هیچ معبودی (به حق) جز او نیست، بر او توکل کردم، و او پروردگار عرش عظیم است». ﴿129﴾
سورة توبه
[1]- «ائمه» جمع امام است و مراد از آن پیشوایان میباشد، مطلب این است که مادام این مردم پیمان را میشکنند و به دین طعن میزنند و در ظاهر سوگند میخورند، سوگندشان اعتباری ندارد، پس با پیشوایان کفر بجنگید شاید بدین صورت از کفر خود باز آیند.
[2]- رسول الله r علاوه از ذکر ایمان، نماز و روزه که سبب دخول به بهشت میگردد نیز فرمودهاند: «در بهشت صد درجه وجود دارد که الله متعال آن را برای مجاهدین راه حق مهیا ساخته است که فاصله میان هردو درجه به اندازۀ فاصله میان زمین و آسمان است». (صحیح بخاری: 2790)
[3]- رسول الله r فرمود: «کسی که به الله و پیامبرش ایمان بیاورد، نماز بخواند، و ماه رمضان را روزه بگیرد، الله متعال تعهد نموده است که او را وارد بهشت نماید، چه در راه الله جهاد کند یا در سرزمینی که متولد شده است بنشیند» صحابه عرض کردند: یا رسول الله! آیا به مردم مژده ندهیم فرمود: «در بهشت صد درجه وجود دارد که الله متعال آنها را برای مجاهدین در راه الله آماده نموده است که فاصلۀ هر درجه با درجۀ دیگر به اندازۀ زمین و آسمان میباشد، پس هرگاه از الله متعال (چیزی) خواستید، فردوس را طلب کنید، زیرا که آن بهترین و بالاترین (جای) بهشت است، راوی میگوید: فکر میکنم که فرمود: «عرش الله بالای آن قرار دارد و نهرهای بهشت از آن سرچشمه میگیرد». (صحیح بخاری: 2790)
[4]- بعد از این سال نهم هجری دیگر نباید مشرکان به مسجد الحرام نزدیک شوند. پلیدی و نجاست کافر و مشرک باطنی و معنوی است، یعنی از لحاظ عقاید و اعمال پلید و ناپاک اند. برخی از علما معتقدند که آنها از نظر ظاهر و باطن پلید و نجس هستند. (تفسیر قرطبی و ابن کثیر)
[5]- عدی بن حاتم t میگوید: خدمت رسول الله r حاضر شدم در حالیکه صلیب در گردنم بود، پیامبر r فرمود: «این بت را دور بینداز» آنگاه شنیدم که این آیه ﴿(#ÿräsªB$# öNèdu$t6ômr& öNßguZ»t6÷dâur $\/$t/ör&﴾ را تلاوت نمود، و فرمود: «آنان را پرستش نمیکردند، و لیکن چنین بودند که هرگاه چیزی را برای آنان حلال قرار میدادند آن را حلال میشمردند و اگر چیزی را بر آنان حرام میکردند آن را حرام میدانستند». (جامع الترمذی: 3095)
[6]- ماههای حرام عبارتند از: ذی القعده، ذی الحجه، محرم، و رجب؛ که جنگ در آنها حرام است.
[7]- در حالیکه جهاد در راه الله متعال آن قدر عملی بسیار نیکو و با فضیلت است حتی که شهید آرزو میکند به دنیا باز گردد و دوباره به درجۀ شهادت نایل شود.
[8]- نسبت به نماز سستی و کسالت نمودن شیوۀ منافقین است، رسول الله r میفرماید: «هیچ نمازی بر منافقین دشوارتر (و سنگینتر) از نمازهای صبح و عشا نیست، ولی اگر میدانستند که در این نماز چه اجر عظیمی نهفته است، به صورت افتان و خیزان هم که بود، حتماً در آنها شرکت میکردند». (صحیح بخاری: 657)
[9]- مرا از اهل مؤتفکات قوم لوط است که شهرشان به نام «سدوم» بود. ائتکاف یعنی زیر و روشدن، به طرزی که در ابتدا از آسمان سنگباران گشتند سپس شهرشان به بالا برده شد و از همانجا به پایین افکنده شد.
[10]- رسول الله r فرمودهاند: «دین یعنی: خیرخواهی (اخلاص و راستگویی)، خیرخواهیی برای الله و رسولش، برای أولی الأمر و عامۀ مسلمانها. (صحیح مسلم: 55)
[11]- سمره بن جندب t میگوید: رسول الله r فرمود: «دیشب (در خواب) دو (فرشته) نزد من آمدند و مرا با خود به شهری بردند که با خشتهای طلا و نقره ساخته شده بود، در آنجا مردانی به استقبال ما آمدند که نیمی از بدنشان، زیباترین شکلی داشت که تا کنون دیدهاید، و نیم دیگر بدنشان زشتترین شکلی داشت که تا کنون دیدهاید، آن دو (فرشته) به آنان گفتند، بروید و خود را در این رودخانه بیندازید، آنان نیز خود را انداختند، سپس به سوی ما باز گشتند در حالیکه آن زشتیشان بر طرف شده و به زیباترین شکل تبدیل شده بود، آن دو (فرشته) به من گفتند: این بهشت عدن است و این جایگاه توست، اما کسانی که نیمی از بدنشان زیبا و نیمی دیگر زشت بود، افرادی هستند که کارهای شایسته و ناشایسته را به هم آمیختند (و دارای اعمال نیک و بد بودند) و الله متعال از آنان گذشت نمود». (صحیح بخاری: 4674)
[12]- آن سه نفر کعب بن مالک، مراره بن ربیع و هلال بن امیهy بودند، داستان آنان را به زبان کعب (یکی از آن سه نفر) در کتاب صحیح بخاری: 4418 ملاحظه فرمایید.
[13]- زیرا که راستگویی سبب نجات انسان و دروغگویی سبب هلاکت میگردد. رسول الله r فرمودهاند: «همانا راستگویی، انسان را به سوی نیکی رهنمون میکند و نیکی انسان را به بهشت میرساند، و شخص همواره راست میگوید تا این که در زمرۀ صدیقین قرار میگیرد و همانا دروغگویی انسان را به سوی فسق و فجور میکشاند، و فسق و فجور انسان را به جهنم میرساند و شخص همواره دروغ میگوید تا این که نزد الله متعال در زمرۀ دروغگویان نوشته میشود». (صحیح بخاری: 6094)
تفسیر نور:
سوره توبة آیه 1
متن آیه :
بَرَاءةٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ
ترجمه :
(
این ، اعلام ) بیزاری خداوند و پیغمبرش از مشرکانی است که شما ( مؤمنان
توسّط فرستاده خدا ، فرمانده کلّ قوا ) با آنان پیمان بستهاید ( و ایشان
آن را به دلخواه شکستهاند و به دشمنان اسلام پیوستهاند . به آنان چهار
ماه فرصت داده میشود که در این فاصله یا به اسلام بگروند ، یا سرزمین
عربستان را ترک کنند ، و یا این که آماده نبرد با مسلمانان شوند ) .
توضیحات :
«
بَرَآءَةٌ » : بیزاری . مراد اعلام مقاطعه و ترک معاهده است . این سوره را
( بَرَاءَة ) نامگذاری کردهاند به خاطر این که آغاز آن بدین واژه است .
توبه هم گفتهاند چون از توبه زیاد سخن رفته است ( نگا : آیه 117 به بعد ) .
فاضحه نیز نامیدهاند چرا که منافقان را رسوا نموده است ( نگا : آیه 49 به
بعد ) . از آنجا که این سوره با بیزاری و خشم خدا از مشرکان آغاز شده است و
در آن از اجازه جنگ با ایشان سخن رفته است ( نگا : آیه 5 و 28 ) عبارت «
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ » که نشانه صلح و دوستی و بیانگر
رحمانیّت و رحیمیّت خدا است در ابتدای آن نیامده است . ( بَرَآءَة ) خبر
مبتدای محذوف و تقدیر چنین است : ( هذِهِ بَرَآءَةٌ ) . یا مبتدا است و
خبر آن ( إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ ) . در این صورت مثل این است که
بگوئیم : مِن فُلانٍ إِلی فُلانٍ .
سوره توبة آیه 2
متن آیه :
فَسِیحُواْ فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُواْ أَنَّکُمْ
غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِی الْکَافِرِینَ
ترجمه :
پس
( ای مؤمنان ! به کافران بگوئید : ) آزادانه چهار ماه در زمین بگردید ( و
از آغاز عید قربان سال نهم هجری ، یعنی روز دهم ذیالحجّه همان سال ، تا
روز دهم ماه ربیعالآخر ق . سال بعدی ، یعنی سال دهم هجری ، به هر کجا که
میخواهید بروید و بگردید ) و بدانید که شما ( در همه حال و همه آن ، مغلوب
قدرت خدائید و از دست او نجات پیدا نمیکنید و ) هرگز نمیتوانید خدا را
درمانده کنید ، و بیگمان خداوند کافران را خوار و رسوا میسازد .
توضیحات :
«
سِیحُوا » : بگردید . از مصدر سیاحت ، به معنی جریان آزاد آب است و در
اینجا مراد سیر و سیاحت اختیاری است . « مُخْزِی » : خوارکننده .
رسواکننده .
سوره توبة آیه 3
متن آیه :
وَأَذَانٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ
الأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِن
تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُواْ
أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُواْ
بِعَذَابٍ أَلِیمٍ
ترجمه :
این اعلامی است از سوی
خدا و پیغمبرش به همه مردم ( که در اجتماع سالانه ایشان در مکّه ) در روز
بزرگترین حجّ ( یعنی عید قربان ، توسّط امیر مؤمنان علیبن ابیطالب و به
امیرالحاجی ابوبکر صدیق ، بر همگان خوانده میشود ) که خدا و پیغمبرش از
مشرکان بیزارند و ( عهد و پیمان کافران خائن را ارج نمیگذارند . پس ای
مشرکانِ عهدشکن بدانید که ) اگر توبه کردید ( و از شرک قائلشدن برای خدا
برگشتید ) این برای شما بهتر است ، و اگر سرپیچی کردید ( و بر کفر و شرک
خود ماندگار ماندید ) بدانید که شما نمیتوانید خدای را درمانده دارید و (
خویشتن را از قلمرو قدرت و فرماندهی او بیرون سازید . ای پیغمبر ! همه )
کافران را به عذاب عظیم و سخت دردناکی مژده بده .
توضیحات :
«
أَذَانٌ » : اعلام . آگهی . « یَوْمَ الْحَجِّ الأکْبَرِ » : روز بزرگترین
حجّ . مراد روز عید قربان است که مهمترین مناسک حجّ در آن انجام میپذیرد و
در واقع قسمت اصلی اعمال آن به پایان میرسد . در مقابل حجّ اکبر ، حجّ
اصغر است که عُمره نام دارد و در آن وقوف در عرفات انجام نمیگیرد .
سوره توبة آیه 4
متن آیه :
إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ
یَنقُصُوکُمْ شَیْئاً وَلَمْ یُظَاهِرُواْ عَلَیْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّواْ
إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ
الْمُتَّقِینَ
ترجمه :
امّا کسانی که از مشرکان با
آنان پیمان بستهاید و ایشان چیزی از آن فروگذار نکردهاند ( و پیمان را
کاملاً رعایت نمودهاند ) و از کسی بر ضدّ شما پشتیبانی نکرده ( و او را
یاری ندادهاند ) ، پیمان آنان را تا پایان مدّت زمانی که تعیین کردهاند
محترم شمارید و بدان وفا کنید . بیگمان خداوند پرهیزگاران ( وفاکننده به
عهد ) را دوست میدارد .
توضیحات :
« لَمْ
یَنقُصُوکُمْ شَیْئاً » : چیزی از شروط پیمان شما را نکاستهاند و نقض
ننمودهاند . « لَمْ یُظَاهِرُوا » : پشتیبانی و یاری نکردهاند .
سوره توبة آیه 5
متن آیه :
فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکِینَ
حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ
کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ
الزَّکَاةَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ
ترجمه :
هنگامی
که ماههای حرام ( که مدّت چهار ماهه امان است ) پایان گرفت ، مشرکان (
عهدشکن ) را هرکجا بیابید بکشید و بگیرید و محاصره کنید و در همه کمینگاهها
برای ( به دام انداختن ) آنان بنشینید . اگر توبه کردند و ( از کفر
برگشتند و به اسلام گرویدند و برای نشان دادن آن ) نماز خواندند و زکات
دادند ، ( دیگر از زمره شمایند و ایشان را رها سازید و ) راه را بر آنان
باز گذارید . بیگمان خداوند دارای مغفرت فراوان ( برای توبهکنندگان از
گناهان ، ) و رحمت گسترده ( برای همه بندگان ) است .
توضیحات :
«
إنسَلَخَ » : به پایان رسید . گذشت . « الأَشْهُرُ الْحُرُمُ » : ماههای
حرام که عبارتند از : ذیقعده ، ذیحجّه ، محرم ، رجب . « أحْصُرُوهُمْ » :
در قلعهها و دژها و مکانهائی که خود را در آنها پنهان میکنند ، ایشان را
محاصره کنید و دوروبرشان را بگیرید . « مَرْصَدٍ » : کمینگاه . « خَلُّوا »
: رها کنید . آزاد سازید .
سوره توبة آیه 6
متن آیه :
وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى
یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ
قَوْمٌ لاَّ یَعْلَمُونَ
ترجمه :
( ای پیغمبر ! )
اگر یکی از مشرکان ( و کافرانی که به شما دستور جنگ با آنان داده شده است )
از تو پناهندگی طلبید ، او را پناه بده تا کلام خدا ( یعنی آیات قرآن ) را
بشنود ( و از دین آگاه شود و راجع بدان بیندیشد . اگر آئین اسلام را
پذیرفت ، از زمره شما است ، و اگر اسلام را نپذیرفت ) پس از آن او را به
محلّ امن ( و مأوی و منزل قوم ) خودش برسان ( تا از خطرات راه برهد و بدون
هیچ گونه اذیّت و آزاری به میان اهل و عیال خویشتن رود ) . این ( پناه دادن
) بدان خاطر است که مشرکان مردمان نادان ( و ناآگاه از حقیقت اسلام )
هستند ( و چه بسا در پرتو آشنائی با اسلام ، نور ایمان در دلهایشان روشن
گردد ) .
توضیحات :
« إِسْتَجارَکَ » : از تو پناه
خواست . « أَجِرْهُ » : پناهش بده . « مَأْمَنَهُ » : محلّ امن و امان خود .
یعنی سرزمین قوم و قبیله و منزل او که سرپناه اهل و عیال خودش میباشد . «
ذلِکَ » : این فرمانِ به پناهندگی ، یا این پناهندگی .
سوره توبة آیه 7
متن آیه :
کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ
إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا
اسْتَقَامُواْ لَکُمْ فَاسْتَقِیمُواْ لَهُمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ
الْمُتَّقِینَ
ترجمه :
چگونه برای مشرکانی ( که
بارها پیمان خود را شکستهاند ) در پیش خدا و پیغمبرش عهد و پیمانی محترم
شمرده میشود ؟ مگر عهد و پیمان کسانی ( از قبائل عرب ) که در کنار
مسجدالحرام با ایشان پیمان بستید ( و آنان بر پیمان خود ماندگار ماندند ) .
مادام که ایشان در برابر شما راست و وفادار باشند ، شما نیز نسبت بدیشان
راست و وفادار باشید و عهد خود را نگاه دارید . بیگمان خداوند پرهیزگاران (
وفاکننده به عهد و پیمان ) را دوست میدارد .
توضیحات :
«
کَیْفَ یَکُونُ . . . » : استفهام انکاری است . یعنی نخواهد بود . «
فَمَااسْتَقامُوا » : پس مادام که بر جاده راستی و درستی ماندگار شدند .
سوره توبة آیه 8
متن آیه :
کَیْفَ وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَ یَرْقُبُواْ فِیکُمْ إِلاًّ
وَلاَ ذِمَّةً یُرْضُونَکُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ
وَأَکْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ
ترجمه :
چگونه ( عهد و
پیمان با شما را مراعات میدارند ؟ هرگز ! بلکه ) اگر بر شما پیروز شوند ،
نه خویشاوندی را در نظر میگیرند و نه عهدی را مراعات میدارند ( و در
نابودی شما همه توان خود را به کار میگیرند . اگر پیروزی با شما باشد )
آنان با سخنان ( زیبا و شیرین ) خود شما را راضی و خوشنود میدارند ، ولی
دلهایشان ( با زبانهایشان همآوا نیست و اندرونشان از کینه شما لبریز است و
از اذعان و اقرار بدانچه میگویند ) ابا دارد . بیشتر آنان نافرمانبردارند
( و عهد و پیمان را نگاه نمیدارند ) .
توضیحات :
«
إِن یَظْهَرُوا . . . » : اگر پیروز و چیره شوند . « لا یَرْقُبُوا » :
مراعات نمیدارند . مواظبت نمیکنند . « إِلاّ » : قرابت و خویشاوندی . «
ذِمَّةً » : عهد و پیمان . « تَأبَیا » : سر باز میزند . خودداری میکند .
« فَاسِقُونَ » : افراد نافرمانبردار و دررونده از پذیرش دستور خدا .
سوره توبة آیه 9
متن آیه :
اشْتَرَوْاْ بِآیَاتِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَصَدُّواْ عَن سَبِیلِهِ إِنَّهُمْ سَاء مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ
ترجمه :
آنان
آیات ( خواندنیِ قرآن و دیدنیِ جهان ) خدا را به بهای اندک ( کالا و متاع
دنیوی ) فروختهاند و از راه خدا بازماندهاند و دیگران را نیز از آن
بازداشتهاند . آنان کار بسیار بدی کردهاند .
توضیحات :
«
إِشْتَرَوْا » : فروختهاند . معاوضه کردهاند ( نگا : بقره / 41 ، 79 ،
174 ، آلعمران / 77 ، 187 ، 199 ، مائده / 44 ، 106 ) . « صَدُّوا » : باز
ماندند و به دور افتادند . بازداشتند و به دور نگاه داشتند . این فعل ذو
وَجْهَیْن است و در اینجا میتواند هم لازم باشد و هم متعدّی .
سوره توبة آیه 10
متن آیه :
لاَ یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ
ترجمه :
آنان
( نه تنها درباره شما ، بلکه ) درباره هیچ فرد باایمانی رعایت خویشاوندی و
پیمان را نمیکنند و ایشان تجاوزپیشهاند ( و عهدشکنی و تعدّی ، بیماری
مزمنی برای آنان گشته است ) .
توضیحات :
« لا
یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ . . . » : آیه 8 درباره پیغمبر و یاران است و این
آیه درباره همه مؤمنان موحّد است . چرا که در اوّلی واژه ( فیکُمْ ) و در
این آیه ( مُؤْمِنٍ ) به صورت نکره آمده است .
سوره توبة آیه 11
متن آیه :
فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّکَاةَ
فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ
ترجمه :
اگر
آنان ( از کفر ) توبه کردند و ( احکام اسلام را مراعات داشتند ، و از جمله
) نماز را خواندند و زکات دادند ( دست از آنان بدارید ، چرا که ) در این
صورت برادران دینی شما هستند ( و سزاوار همان چیزهائی بوده که شما سزاوارید
، و همان چیزهائی که بر شما واجب است ، بر آنان هم واجب است ) . ما آیات
خود را برای اهل دانش و معرفت بیان میکنیم و شرح میدهیم .
توضیحات :
«
نُفَصِّلُ » : شرح میدهیم . بیان میداریم . « لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ » :
برای کسانی که آگاهند و اهل فهم و شعورند . این جمله انسان را به تدبّر و
تأمّل میخواند .
سوره توبة آیه 12
متن آیه :
وَإِن نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِی
دِینِکُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ
لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ
ترجمه :
و اگر
پیمانهائی را که بستهاند و مؤکّد نمودهاند شکستند ، و آئین شما را مورد
طعن و تمسخر قرار دادند ( اینان سردستگان کفر و ضلالند و ) با سردستگان کفر
و ضلال بجنگید ، چرا که پیمانهای ایشان کمترین ارزشی ندارد . شاید ( در
پرتو بازبودن درگاه توبه خدا و شدّت عمل شما ، پشیمان شوند و ) دست بردارند
.
توضیحات :
« نَکَثُوا » : نقض کردند . به هم زدند
. « أَیْمَان » : جمع یمین ، سوگندها . « مِن بَعْدِ عَهْدِهِمْ » : پس
از پیمان بستن و به سوگندهای بزرگ استوار داشتن ایشان . «
أَئِمَّةَالْکُفْرِ » : مراد پیشوایان کفر و ضلال ایشان از قبیل ابوسفیان و
حرثبن هشام است . یا مراد خود این افراد است که خویشتن را سران و
متقدّمان در این کار میدانستند . به هر حال این عبارت پیروان سردستگان کفر
و ضلال را نیز شامل میشود .
سوره توبة آیه 13
متن آیه :
أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْماً نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُمْ وَهَمُّواْ
بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَؤُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ
أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن کُنتُم مُّؤُمِنِینَ
ترجمه :
آیا با مردمانی نمیجنگید که پیمانهای خود
را ( مکرّراً ) شکستهاند و ( قبلاً نیز ایشان بودند که ) تصمیم به اخراج
پیغمبر ( از مکّه ) گرفتهاند و ( هم ایشان بودند که ) نخستین بار ( اذیّت و
آزار و تجاوز و تعدّی به جان و مال ) شما را آغاز کردهاند ؟ آیا از ایشان
میترسید ( و به جنگ آنان نمیروید ؟ ) . در صورتی که سزاوارتر آن است که
از خدا بترسید ( و از کیفر نافرمانی او بهراسید ) اگر واقعاً ایمان دارید (
و مؤمنان راستین هستید ) .
توضیحات :
« أَلا
تُقَاتِلُونَ ؟ » : آیا نمیجنگید ؟ استفهام انکاری است ، یعنی باید که
بجنگید . « هَمُّوا » : قصد کردند . در اینجا به معنی عزم را جزم کردند و
تصمیم قاطعانه گرفتند ( نگا : توبه / 74 ) . « بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ
» : آنان بار اوّل به اذیّت و آزارتان در مکّه پرداختند ( نگا : انفال /
30 ) و تصمیم به شکنجه دیگر مسلمانان گرفتند ( نگا : نساء / 75 ) . «
أَحَقّ » : درخورتر و سزاوارتر .
سوره توبة آیه 14
متن آیه :
قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ وَیُخْزِهِمْ وَیَنصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَیَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِینَ
ترجمه :
(
ای مؤمنان ! ) با آن کافران بجنگید تا خدا آنان را با دست شما عذاب کند و
خوارشان دارد و شما را بر ایشان پیروز گرداند و ( با فتح و پیروزی مؤمنان
بر کافران ) سینههای اهل ایمان را شفا بخشد ( و بر دلهای زخمی ایشان مرهم
نهد و درد دیرینه اذیّت و آزار کفّار را از درون آنان بزداید ) .
توضیحات :
«
قَوْمٍ مُّؤْمِنِینَ » : مراد مؤمنانی است که نتوانسته بودند از مکّه
مهاجرت کنند ، و همچنین مسلمانانی مورد نظر است که مشرکانی چون قوم خُزاعه
درباره آنان غدر کردند و مکر و کید نمودند .
سوره توبة آیه 15
متن آیه :
وَیُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ وَیَتُوبُ اللّهُ عَلَى مَن یَشَاءُ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
ترجمه :
و
کینه را از دلهایشان بردارد ( و شادی پیروزی را جایگزین آن گرداند . همه
باید بدانند که ) خداوند توبه هر کس را بخواهد ( و شایستهاش بداند )
میپذیرد ( و لذا کافران میتوانند تا دیر نشده است از کفر دست بکشند و به
سوی خدا برگردند و اسلام را بپذیرند ) . خداوند آگاه ( از کار و بار بندگان
، و در قانونگذاریها ) دارای حکمت فراوان است .
توضیحات :
« غَیْظَ » : خشم و کینه فراوان . در اینجا بیشتر مراد خشم و کینه نهان در دل مؤمنان عاجز و ناتوان است ( نگا : نساء / 75 ) .
سوره توبة آیه 16
متن آیه :
أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَکُواْ وَلَمَّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذِینَ
جَاهَدُواْ مِنکُمْ وَلَمْ یَتَّخِذُواْ مِن دُونِ اللّهِ وَلاَ رَسُولِهِ
وَلاَ الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً وَاللّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ
ترجمه :
آیا
گمان میبرید که به حال خود رها میشوید ( و مورد آزمایش به وسیله جهاد و
غیره قرار نمیگیرید ) و خداوند به مردم نمیشناساند کسانی از شما را که به
جهاد برخاستهاند و بغیر از خدا و پیغمبر و مؤمنان ، دوست نزدیکی و
محرماسراری برای خود نگرفتهاند ؟ خداوند از همه اعمالتان آگاه است ( و
پاداش رفتار و کردارتان را به تمام و کمال میدهد ) .
توضیحات :
«
لَمَّا یَعْلَمِ اللهُ . . . » : مراد این است که علم غیبی خدا به علم
عینی تبدیل شود و آنچه در پسپرده غیب نهان بود برای مردم به صحنه ظهور
برسد و آشکار گردد ( نگا : بقره / 143 ) . به عبارت دیگر ، نفی علم به معنی
نفی معلوم است ، و عبارت فوق به جای این که ( هنوز خدا ندانسته باشد )
معنی شود ، به ( هنوز تحقّق نیافته و معلوم نشده باشد ) معنی میگردد . «
وَلیجَةً » : محرم اسرار . بیگانهای که به عنوان دوست صمیمی برگزیده شود .
در اینجا مراد دوست ناباب و دغلی است که از مشرکان و منافقان انتخاب و بر
اسرار مسلمانان آگاه میشود .
سوره توبة آیه 17
متن آیه :
مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَن یَعْمُرُواْ مَسَاجِدَ الله شَاهِدِینَ
عَلَى أَنفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ أُوْلَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَفِی
النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ
ترجمه :
مشرکانی که به
کفر خویش گواهی میدهند حق ندارند مساجد خدا را ( با عبادت یا تعمیر و
تنظیف و خدمت ) آباد کنند . آنان اعمالشان هدر و تباه است ( و اجر و مزدی
به کارهایشان تعلّق نمیگیرد ) و جاودانه در آتش دوزخ ماندگار میمانند .
توضیحات :
«
مَا کَانَ لِلْمُشْرِکینَ » : مشرکان را نسزد و نرسد . « أَن یَعْمُرُوا »
: مراد آباد کردن مادی یا معنوی است . یعنی مشرکان نه حق شرکت در تعمیر و
بنای مساجد را دارند و نه حق شرکت در اجتماع و عبادت در آنها را . البتّه
کمک مالی یا بدنی آنان در ساختمان مساجد بلامانع است اگر زیان سیاسی یا
دینی در آن نباشد ( نگا : تفسیرالمنار ، صفحه 208 جلد 10 ) . « شَاهِدِینَ »
: مراد گواهی به زبان حال است ( نگا : اعراف / 172 و عادیات / 7 ) . چرا
که شهادت اعمال مهمتر از شهادت اقوال است .
سوره توبة آیه 18
متن آیه :
إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ
الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَى الزَّکَاةَ وَلَمْ یَخْشَ إِلاَّ
اللّهَ فَعَسَى أُوْلَئِکَ أَن یَکُونُواْ مِنَ الْمُهْتَدِینَ
ترجمه :
تنها
کسی حق دارد مساجد خدا را ( با تعمیر یا عبادت ) آبادان سازد که به خدا و
روز قیامت ایمان داشته باشد و نماز را چنان که باید بخواند و زکات را بدهد و
جز از خدا نترسد . امید است چنین کسانی از زمره راهیافتگان باشند .
توضیحات :
«
عَسَیا » : امید است . برخی واژههای ( عَسی ) را در قرآن به معنی واجب و
لازم است میدانند . امّا در اینجا معنی امید و رجا مناسبتر مینماید .
چرا که مسلمان نباید به اعمال صالحه مغرور گردد ، و بلکه باید همیشه در
میان خوف و رجا بسر برد .
سوره توبة آیه 19
متن آیه :
أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ
کَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللّهِ
لاَ یَسْتَوُونَ عِندَ اللّهِ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ
الظَّالِمِینَ
ترجمه :
آیا ( رتبه سقایت و ) آب
دادن به حاجیان و تعمیرکردن مسجدالحرام را همسان ( مقام آن ) کسی میشمارید
که به خدا و روز رستاخیز ایمان آورده است و در راه خدا جهاد کرده است ( و
به جان و مال کوشیده است ؟ هرگز منزلت آنان یکسان نیست و ) در نزد خدا
برابر نمیباشند ، و خداوند مردمانی را که ( به خویشتن به وسیله کفرورزیدن ،
و به دیگران به وسیله اذیّت و آزار آنان ) ستم میکنند ( به راه خیر و
صلاح دنیوی و نعمت و سعادت اخروی ) رهنمود نمیسازد .
توضیحات :
«
سِقَایَة » : میرابی . آبدادن . در اینجا مراد پیشه آبدادن به حاجیان در
مسجدالحرام است که منزلت و مقامی داشته است . « عِمَارَة » : آبادکردن .
تعمیرنمودن . « کَمَنْ » : مضافی مانند ( إیمان ) محذوف است و تقدیر چنین
است : کَإیمانِ مَنْ . « لا یَسْتَوُونَ » : مثل هم نیستند . برابر و یکسان
نمیباشند .
سوره توبة آیه 20
متن آیه :
الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ
بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ
وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ
ترجمه :
کسانی که
ایمان آوردهاند و به مهاجرت پرداختهاند و در راه خدا با جان و مال (
کوشیدهاند و ) جهاد نمودهاند ، دارای منزلت والاتر و بزرگتری در پیشگاه
خدایند ، و آنان رستگاران و به مقصودرسندگان ( و سعادتمندان دنیا و آخرت )
میباشند .
توضیحات :
« أَعْظَمُ دَرَجَةً » : دارای
منزلت و مقام والاتر و بزرگتری هستند . واژه دَرَجَة تمییز است . ذکر این
نکته لازم است که از اسم تفضیل ( أَعْظَمُ ) نباید چنین استنباط گردد که
ایمان مؤمنان و جهاد ایشان دارای فضیلت و اجر بیشتر و سقایت کافران دارای
فضیلت و اجر کمتر است ! بلکه اسم تفضیل در موارد زیادی بیانگر این واقعیّت
است که یکی از دو طرف مقایسه دارای فضیلت است و دیگری اصلاً دارای فضیلتی
نیست ( نگا : بقره / 221 ، نساء / 128 ، توبه / 108 ) .
سوره توبة آیه 21
متن آیه :
یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُم بِرَحْمَةٍ مِّنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَّهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُّقِیمٌ
ترجمه :
پروردگارشان
آنان را به رحمت خود و خوشنودی ( از ایشان که بزرگترین نعمت است ) و بهشتی
مژده میدهد که در آن نعمتهای جاودانه دارند .
توضیحات :
«
رِضْوَانٍ » : خوشنودی و رضایتی که خشمی به دنبال ندارد ( نگا : آلعمران /
15 ، توبه / 72 ) . « نَعِیمٌ » : نعمتهای فراوان . هرآنچه از آن بهرهمند
و متلذّذ شوند . هرچه انسان از آن خوشش بیاید . « مُقِیمٌ » : باقی .
جاودانه . همیشگی .
سوره توبة آیه 22
متن آیه :
خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً إِنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ
ترجمه :
همواره
در بهشت ماندگار میمانند ( و غرق در لذائذ و نعمتهای آن خواهند بود ) .
بیگمان در پیشگاه خدا پاداش بزرگی ( و فراوانی برای فرمانبرداران امر او )
موجود است .
توضیحات :
« أَجْرٌ عَظِیمٌ » : پاداش بزرگی که عقلها از توصیف آن عاجزند .
سوره توبة آیه 23
متن آیه :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ آبَاءکُمْ
وَإِخْوَانَکُمْ أَوْلِیَاء إَنِ اسْتَحَبُّواْ الْکُفْرَ عَلَى الإِیمَانِ
وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ
ترجمه :
ای
مؤمنان ! پدران و برادران ( و همسران و فرزندان و هر یک از خویشاوندان
دیگر ) را یاوران خود نگیرید ( و تکیهگاه و دوست خود ندانید ) اگر کفر را
بر ایمان ترجیح دهند ( و بیدینی از دینداری در نزدشان عزیزتر و گرامیتر
باشد ) . کسانی که از شما ایشان را یاور و مددکار خود کنند مسلّماً ستمگرند
.
توضیحات :
« أوْلِیَآء » : جمع ولی ، یاور و مددکار که کار دیگری را به عهده گیرد .
سوره توبة آیه 24
متن آیه :
قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَآؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ
وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا
وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ
إِلَیْکُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ
فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی
الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ
ترجمه :
بگو : اگر پدران و
فرزندان و برادران و همسران و قوم و قبیله شما ، و اموالی که فراچنگش
آوردهاید ، و بازرگانی و تجارتی که از بیبازاری و بیرونقی آن میترسید ،
و منازلی که مورد علاقه شما است ، اینها در نظرتان از خدا و پیغمبرش و
جهاد در راه او محبوبتر باشد ، در انتظار باشید که خداوند کار خود را
میکند ( و عذاب خویش را فرو میفرستد ) . خداوند کسان نافرمانبردار را (
به راه سعادت ) هدایت نمینماید .
توضیحات :
«
إِقْتَرَفْتُمُوهَا » : آن را کسب کردهاید و فراچنگ آوردهاید . «
تَرَبَّصُوا » : انتظار بکشید . چشم به راه باشید . « أَمْر » : کار . یعنی
اگر چنین کردید ، خدا هم کار خود را میکند و عذاب عاجل یا عقاب آجل را
نازل مینماید که مراد تهدید و تخویف است .
سوره توبة آیه 25
متن آیه :
لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ
إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنکُمْ شَیْئاً وَضَاقَتْ
عَلَیْکُمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُم مُّدْبِرِینَ
ترجمه :
خداوند
شما را در مواقع زیادی یاری کرد و ( به سبب نیروی ایمان بر دشمنان پیروز
گرداند ، و از جمله ) در جنگ حُنَین ( که در روز شنبه ، شانزدهم شوّال سال
هشتم هجری ، میان شما که 12000 نفر بودید ، و میان قبائل ثقیف و هوازنِ
مشرک که 4000 نفر بودند درگرفت ، و شما به کثرت خود و قلّت دشمنان مغرور
شدید و خداوند شما را در اوائل امر به خود رها کرد و دشمنان بر شما چیره
شدند ) بدان گاه که فزونی خودتان شما را به اعجاب انداخت ( و فریفته و
مغرورِ انبوه لشکر شدید ) ولی آن لشکریانِ فراوان اصلاً به کار شما نیامدند
( و گره از کارتان نگشادند ) و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شد ، و از آن
پسپشت کردید و پای به فرار نهادید .
توضیحات :
«
مَوَاطِنَ » : جمع مَوْطِن ، قرارگاه . جایگاه . مراد میدانهای جنگ است . «
فَلَمْ تُغْنِ عَنکُمْ شَیْئاً » : دردی از شما را دوا نکرد . کاری برای
شما نکرد . « ضَاقَتْ » : تنگ شد . « بِمَا رَحُبَتْ » : با وجود فراخی .
حرف ( بِ ) به معنی ( مَعَ ) ، و واژه ( ما ) مصدری است ، و ( رَحُبَتْ )
از رحب به معنی وسعت است . « وَلَّیْتُمْ » : پشت کردید . « مُدْبِرِینَ » :
پشتکنان . « وَلَّیْتُم مُّدْبِرِینَ » : از معرکه گریختید و پشت به دشمن
نمودید . ( مَدْبِرینَ ) حال است و برای تأکید معنی است .
سوره توبة آیه 26
متن آیه :
ثُمَّ أَنَزلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى
الْمُؤْمِنِینَ وَأَنزَلَ جُنُوداً لَّمْ تَرَوْهَا وَعذَّبَ الَّذِینَ
کَفَرُواْ وَذَلِکَ جَزَاء الْکَافِرِینَ
ترجمه :
سپس
( عنایت خدا دربرتان گرفت و ) خداوند آرامش خود را نصیب پیغمبرش و مؤمنان
گرداند و لشکرهائی را ( از فرشتگان برای تقویت قلب مسلمانان ) فرو فرستاد
که شما ایشان را نمیدیدید ، و ( پیروز شدید و دشمنان شکست خوردند ، و بدین
وسیله ) کافران را مجازات کرد ، و این است کیفر کافران ( در این جهان ، و
عذاب آخرت هم به جای خود باقی است ) .
توضیحات :
« سَکِینَة » : طُمأنینه و آرامش . آرام و قرار . « جُنوداً » : جمع جند ، لشکرها .
سوره توبة آیه 27
متن آیه :
ثُمَّ یَتُوبُ اللّهُ مِن بَعْدِ ذَلِکَ عَلَى مَن یَشَاءُ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ
ترجمه :
بعد
از آن ( واقعه هم همیشه درگاه خدا باز است و ) خداوند توبه هرکه را بخواهد
( و شایستهاش بداند ) میپذیرد ؛ چراکه خدا صاحب مغفرت فراوان و رحمت
بیکران است .
توضیحات :
« یَتُوبُ اللهُ . . .
عَلَیا مَنْ » : این جمله که با فعل مضارع آغاز شده است ، دلالت بر استمرار
دارد و میرساند که درهای توبه و بازگشت به روی همگان همیشه باز است .
سوره توبة آیه 28
متن آیه :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ
یَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ
خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاء
إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
ترجمه :
ای کسانی که
ایمان آوردهاید ! بیگمان مشرکان ( به سبب کفر و شرکشان ، از لحاظ عقیده )
پلیدند ، لذا نباید پس از امسال ( که نهم هجری است ) به مسجدالحرام وارد
شوند . اگر ( بر اثر قطع تجارت آنان با شما ) از فقر میترسید ، ( نترسید
که ) خداوند اگر بخواهد شما را به فضل و رحمت خود ( از خلق و از مشرکان )
بینیاز میگرداند ؛ چراکه خدا آگاه ( از کار شما است و برای گرداندن آن )
دارای کمال عنایت و حکمت است .
توضیحات :
« نَجَسٌ »
: مصدر است و به معنی پلیدی و ناپاکی است . در اینجا مراد ( نَجِس ) با
کسر جیم است که به معنی شخص پلید و ناپاک است و برای مبالغه به صورت مصدر
ذکر شده است و مقصود اشخاص شرور بدطینت است . « عَیْلَةً » : فقر و تنگدستی
.
سوره توبة آیه 29
متن آیه :
قَاتِلُواْ
الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلاَ
یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ
الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُواْ الْجِزْیَةَ
عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ
ترجمه :
با کسانی از
اهل کتاب که نه به خدا ، و نه به روز جزا ( چنان که شاید و باید ) ایمان
دارند ، و نه چیزی را که خدا ( در قرآن ) و فرستادهاش ( در سنّت خود )
تحریم کردهاند حرام میدانند ، و نه آئین حق را میپذیرند ، پیکار و
کارزار کنید تا زمانی که ( اسلام را گردن مینهند ، و یا این که ) خاضعانه
به اندازه توانائی ، جزیه را میپردازند ( که یک نوع مالیات سرانه است و از
اقلیّتهای مذهبی به خاطر معافبودن از شرکت در جهاد ، و تأمین امنیّت جان و
مال آنان گرفته میشود ) .
توضیحات :
« رَسُولُهُ »
: مراد محمّدبن عبدالّله ، پیغمبر اسلام است . « لایَدِینُونَ دِینَ
الْحَقِّ » : معتقد به دین حق که اسلام است نمیباشند . « مِنَ الَّذِینَ .
. . » : واژه ( مِنْ ) در اینجا بیانیّه است ؛ نه تبعیضیّه . یعنی همه
پیروان کتب آسمانی پیشین . « الْجِزْیَة » : از کزیت فارسی یا از جزاء عربی
است و مراد مالیاتی است که از طرف حکومت اسلامی تعیین و از مردان بالغ و
سالم و عاقل ثروتمند اهل کتاب به اندازه توانائی دریافت میشود ؛ نه افراد
فلج و کور و بنده و فقیر و حقیر ، و نه از زنان و کودکان و راهبان گوشهگیر
. حکومت اسلامی از اهل کتاب جزیه میگیرد و از مسلمانان خمس غنائم ، زکات
مال ، فطریّه ، وجوه کفّارات مختلفه ، و غیره . در ضمن اهل کتاب را از جهاد
معاف میکند و امنیّت مالی و جانی آنان را تأمین مینماید و از امکانات
کشور برخوردارشان میسازد . لذا جزیه یک نوع کمک مالی برای دفاع از موجودیت
و استقلال و امنیّت کشور اسلامی است . « عَن یَدٍ » : با دست خود . نقداً .
به اندازه قدرت . به سبب انقیاد . به سبب انعام بدانان . « صَاغِرُونَ » :
اَذِلّاء . از ماده صَغار به معنی کوچکی و رذالت ( نگا : انعام / 124 ،
اعراف / 13 و 119 ) .
سوره توبة آیه 30
متن آیه :
وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى
الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ ذَلِکَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ یُضَاهِؤُونَ
قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللّهُ أَنَّى
یُؤْفَکُونَ
ترجمه :
یهودیان میگویند : عُزَیر پسر
خدا است ( چرا که آنان را بعد از یک قرن خواری و مذلّت از بند اسارت
رهانید و تورات را که از حفظ داشت دوباره برای ایشان نگاشت و در دسترسشان
گذاشت ) ، و ترسایان میگویند : مسیح پسر خدا است ( چرا که او بیپدر از
مادر بزاد ) . این ، سخنی است که آنان به زبان میگویند ( و ادعائی بیش
نیست و مبنی بر دلیل و برهانی نمیباشد . نه هیچ پیغمبری آن را گفته است و
نه در هیچ کتاب آسمانی از سوی خدا آمده است . این گفتار ) آنان به گفتار
کافرانی میماند که پیش از آنان همچنین میگفتند ( و مثلاً معتقد به حلول
خدا در برخی از مخلوقات بودند و یا این که فرشتگان را دختران خدا
میدانستند ) . خداوند کافران را نفرین و نابود کند چگونه ( دروغ میگویند و
چگونه از حق با وجود این همه روشنی به دور میگردند و ) بازداشته میشوند ؟
!
توضیحات :
« عُزَیْرٌ » : همان کسی است که اهل
کتاب او را عزرا مینامند . « ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ » : این
سخنی است که به زبان میگویند و دلیلی بر صحّت آن ندارند . این سخنی است که
میگویند و نشاید که چنین بگویند . « یُضَاهِئُونَ » : همچون ایشان
میگویند . سخنشان به سخن کافرانی میماند که . در اصل مضافی حذف شده است و
ضمیر مضافالیه به جای آن قرار گرفته و مرفوع شده است . تقدیر چنین است :
یُضَاهی قَوْلُهُمْ قَوْلَ الَّذِینَ . از ماده ( ضَها ) یا ( ضَهی ) است و
یاء به همزه تبدیل شده است . آن را ( یُضاهُونَ ) هم خواندهاند . «
قاتَلَهُمُ اللهُ » : خدا با آنان بجنگد ! سرنوشت کسی هم که خدا با او
بجنگد نابودی و بدبختی است . مراد دعا است ، یعنی خداوند ایشان را نفرین و
از رحمت خود به دور کند . « أَنَّیا » : چگونه . « یُؤْفَکُونَ » :
بازداشته میشوند . منصرف گردانده میشوند ( نگا : مائده / 75 ) .
سوره توبة آیه 31
متن آیه :
اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِّن دُونِ اللّهِ
وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُواْ إِلاَّ لِیَعْبُدُواْ
إِلَهاً وَاحِداً لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ
ترجمه :
یهودیان
و ترسایان علاوه از خدا ، علماء دینی و پارسایان خود را هم به خدائی
پذیرفتهاند ( چرا که علماء و پارسایان ، حلال خدا را حرام ، و حرام خدا را
حلال میکنند ، و خودسرانه قانونگذاری مینمایند ، و دیگران هم از ایشان
فرمان میبرند و سخنان آنان را دین میدانند و کورکورانه به دنبالشان روان
میگردند . ترسایان افزون بر آن ) مسیح پسر مریم را نیز خدا میشمارند . (
در صورتی که در همه کتابهای آسمانی و از سوی همه پیغمبران الهی ) بدیشان
جز این دستور داده نشده است که : تنها خدای یگانه را بپرستند و بس . جز خدا
معبودی نیست و او پاک و منزّه از شرکورزی و چیزهائی است که ایشان آنها را
انباز قرار میدهند .
توضیحات :
« إِتَّخَذُوا » :
قرار دادهاند . تبدیل کردهاند . « أَحْبَار » : جمع حِبْر ، علماء ، مراد
پیشوایان دینی یهودیان است . « رُهْبَان » : جمع راهب ، پارسایان .
دیرنشینان . مراد پیشوایان دینی مسیحیان است . « أَرْبَاباً » : جمع رَبّ ،
معبودان .
سوره توبة آیه 32
متن آیه :
یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللّهُ
إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ
ترجمه :
آنان
میخواهند نور خدا را با ( گمانهای باطل و سخنان ناروای ) دهان خود خاموش
گردانند ( و از گسترش این نور که اسلام است جلوگیری کنند ) ولی خداوند جز
این نمیخواهد که نور خود را به کمال رساند ( و پیوسته با پیروزی این آئین ،
آن را گستردهتر گرداند ) هرچند که کافران دوست نداشته باشند .
توضیحات :
«
یُطْفِئُوا » : از مصدر إِطْفاء ، به معنی خاموشکردن . « نُورَاللهِ » :
مراد آئین اسلام ، یا قرآن است ( نگا : نساء / 174 و تغابن / 8 ) . «
یَأْبَیا » : خودداری میکند . سرباز میزند .
سوره توبة آیه 33
متن آیه :
هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ
لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ
ترجمه :
خدا
است که پیغمبر خود ( محمّد ) را همراه با هدایت و دین راستین ( به میان
مردم ) روانه کرده است تا این آئین ( کامل و شامل ) را بر همه آئینها پیروز
گرداند ( و به منصّه ظهورش رساند ) هرچند که مشرکان نپسندند .
توضیحات :
«
الْهُدَیا » : هدایت . مراد قرآن است . « لِیُظْهِرَهُ » : تا او را مطلع و
مسلّط گرداند . تا آن را برتری و چیرگی بخشد . مرجع ضمیر ( هُ ) میتواند (
رَسُول ) یا ( دینِ الْحَقِّ ) باشد .
سوره توبة آیه 34
متن آیه :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّ کَثِیراً مِّنَ الأَحْبَارِ
وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ
وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ
وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم
بِعَذَابٍ أَلِیمٍ
ترجمه :
ای مؤمنان ! بسیاری از
علماء دینیِ یهودی و مسیحی ، اموال مردم را به ناحق میخورند ، و دیگران را
از راه خدا بازمیدارند ( و از اطمینان مردمان به خود سوءاستفاده میکنند و
از پذیرش اسلام ممانعت مینمایند . ای مؤمنان ! شما همچون ایشان نشوید و
مواظب علماء بدکردار و عرفاء ناپرهیزگار خود باشید و بدانید اسم و رسمْ
دنیاپرستان مالاندوز را تغییر نمیدهد ) و کسانی که طلا و نقره را اندوخته
میکنند و آن را در راه خدا خرج نمینمایند ، آنان را به عذاب بس بزرگ و
بسیار دردناکی مژده بده .
توضیحات :
« بِالْبَاطِلِ »
: به ناحق . بیهوده . مثلاً از راه گناه بخشی و بهشتفروشی و تحریم حلال و
تحلیل حرام . « یَکْنِزُونَ » : اندوخته میکنند . گنجینه میسازند . مراد
از کنز ، ثروتاندوزیِ بیجائی است که حقوق شرعی از آن پرداخت نگردد . «
الذَّهَبَ » : طلا . زر . « الْفِضَّة » : نقره . سیم . « الذَّهَبَ وَ
الْفِضَّة » : مراد اموال است . « لا یُنفِقُونَها » : استعمال ضمیر مفرد (
ها ) به جای ضمیر مثنّی ( هُما ) جائز است هنگامی که بیان یکی از دو چیز
به منزله بیان هردوی آنها باشد ( نگا : بقره / 45 ، جمعه / 11 ) . یا این
که ضمیر ( ها ) متوجّه معنی است که کُنوز یا اموال است . « بَشِّرْ » :
مژده بده . مراد ریشخند و تهکّم است .
سوره توبة آیه 35
متن آیه :
یَوْمَ یُحْمَى عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَى بِهَا
جِبَاهُهُمْ وَجُنوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا کَنَزْتُمْ لأَنفُسِکُمْ
فَذُوقُواْ مَا کُنتُمْ تَکْنِزُونَ
ترجمه :
روزی (
فرا خواهد رسید که ) این سکّهها در آتش دوزخ ، تافته میشود و پیشانیها و
پهلوها و پشتهای ایشان با آنها داغ میگردد ( و برای توبیخ ) بدیشان گفته
میشود : این همان چیزی است که برای خویشتن اندوخته میکردید ، پس اینک
بچشید مزه چیزی را که میاندوختید .
توضیحات :
«
یَوْمَ » : در روزی که . روزی را که . ظرف است برای ( عذاب إلیمٍ ) یا (
یُعَذَّبُونَ ) محذوف و یا مفعولبه ( أُذْکُرْ ) محذوف است . « تُکْوَیا »
: داغ میگردد . « جِبَاه » : جمع جِبْهَة ، پیشانیها . « جنوب » : جمع
جنب ، پهلوها . « ظُهُور » : جمع ظَهْر ، پشتها .
سوره توبة آیه 36
متن آیه :
إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً فِی
کِتَابِ اللّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ
حُرُمٌ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلاَ تَظْلِمُواْ فِیهِنَّ أَنفُسَکُمْ
وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِکِینَ کَآفَّةً کَمَا یُقَاتِلُونَکُمْ کَآفَّةً
وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ
ترجمه :
شماره
ماهها ( ی سال قمری ) در حکم و تقدیر خدا ( ی متعال ، و مضبوط در لوح
محفوظ ، یا موجود ) در کتاب آفرینش - از آن روز که آسمانها و زمین را
آفریده است - دوازده ماه است که چهار ماه حرام است ( و آنها عبارتند از :
ذیالقعده ، ذیالحجّه ، محرّم ، و رجب . جنگ در این ماهها حرام است ، و )
این ( تحریم نبرد ) آئین راستین و تغییرناپذیر ( خدا ) است ، پس در آنها به
خویشتن ستم نکنید ( و جنگ در آنها را حلال ندانید ، مگر این که تجاوز و
قانونشکنی از سوی دشمن باشد و شما به ناچار از خود دفاع کنید . ای مؤمنان !
) با همه مشرکان بجنگید همان گونه که آنان جملگی با شما میجنگند ، و
بدانید که ( لطف و یاری ) خدا با پرهیزگاران است .
توضیحات :
«
کِتَاب » : مراد همه کتابهای آسمانی ، یا لوح محفوظ ، و یا کتاب بازِ
هستی است . « حُرُم » : جمع حرام . مراد ماههای چهارگانه ذیالقعده ،
ذیالحجّه ، محرم ، و رجب است که جنگیدن در آنها حرام است . « الدِّینُ » :
آئین . حکم و داوری . حساب . « الْقَیِّمُ » : راست و درست . استوار و
پابرجا . « الدِّینُ الْقَیِّمُ » : آئین راستین و ابدی . داوری درست و
سرمدی . حساب صحیح و همیشگی . « کَآفَّةً » : جملگی . همگی . مصدری است
مانند عافِیَة و عاقِبَة ، و به معنی ( کافّینَ ) بوده و حال فاعل یا مفعول
میباشد . « قَاتِلُوا الْمُشْرِکینَ کَآفَّة » : جملگی با مشرکان بجنگید .
با جملگی مشرکان بجنگید .
سوره توبة آیه 37
متن آیه :
إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیَادَةٌ فِی الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ
کَفَرُواْ یُحِلِّونَهُ عَاماً وَیُحَرِّمُونَهُ عَاماً لِّیُوَاطِؤُواْ
عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللّهُ فَیُحِلُّواْ مَا حَرَّمَ اللّهُ زُیِّنَ
لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ
ترجمه :
به
تأخیر انداختن ( و بهمزدن ترتیب ماههای حرام ) افزایش در کفر است .
کافران بدان گمراهِ ( گمراه و سرگشتهتر از پیش ) میشوند . آنان یک سال (
ماه حرام را ) حلال میکنند و یک سال ( ماه حلال را ) حرام میسازند ( و
برابر آرزوی خود ماهها را جابجا مینمایند و میگویند : ماهی در برابر ماهی
) تا با تعداد ماههائی که خدا حرام کرده است موافقت برقرار سازند ( و عدد
چهار را تکمیل گردانند ) و بدین وسیله چیزی را ( برای خود ) حلال نمایند که
خداوند حرام کرده است ( و چیزی را حرام نمایند که خداوند حلال فرموده است )
. کردار زشتشان در نظرشان آراسته شده است ، و خداوند گروه کافران ( مُصرّ
بر کفر را به راه سعادت ) هدایت نمینماید .
توضیحات :
«
أَلنَّسِیءُ » : به تأخیرانداختن . مراد جابهجائی ماهها و بهمزدن ترتیب
طبیعی آنها است که عربها بنا به مصالحی چنین میکردند و مثلاً اعلام
میکردند که ماه محرم امسال به تأخیر انداخته میشود و ماه صفر جایگزین آن
میگردد . یا ماه ذیالحجّه که مراسم حجّ در آن انجام میگیرد ، از تابستان
به زمستان انداخته میشود ، و . . . « یُحِلُّونَهُ . . . یُحَرِّمُونَهُ »
: مرجع ضمیر ( هُ ) واژه ( أَلنَّسیءُ ) است و میتوان آیه را چنین معنی
کرد : کافران سالی ، به تأخیرانداختن و جابجاکردن را حلال میدانند و سالی ،
حرام . « لِیُوَاطِئُوا » : از مصدر مُواطاه به معنی موافقت و مطابقت است .
یعنی تا این که شماره چهار را تکمیل میکنند ، هرچند که ماههای حرام جابجا
شوند .
سوره توبة آیه 38
متن آیه :
یَا
أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انفِرُواْ فِی
سَبِیلِ اللّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الأَرْضِ أَرَضِیتُم بِالْحَیَاةِ
الدُّنْیَا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی
الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِیلٌ
ترجمه :
ای مؤمنان ! چرا
هنگامی که به شما گفته میشود : ( برای جهاد ) در راه خدا حرکت کنید ،
سستی میکنید و دل به دنیا میدهید ؟ آیا به زندگی این جهان به جای زندگی
آن جهان خوشنودید ؟ ( و فانی را بر باقی ترجیح میدهید ؟ آیا سزد که چنین
کنید ؟ ) تمتّع و کالای این جهان در برابر تمتّع و کالای آن جهان ، چیز کمی
بیش نیست .
توضیحات :
« مَا لَکُمْ » : چه چیزتان
شده است ؟ چه خبرتان است ؟ چرا شما ؟ « إنفِرُوا » : بیرون روید . برای
جهاد به تندی خارج شوید . « إِثَّاقَلْتُمْ » : سستی و کندی کردید . اصل آن
( تَثَاقَلْتُمْ ) و از باب تفاعُل است . « إِثَّاقَلْتُمْ إِلَى الأرْضِ »
: خویشتن را به زمین چسپانده و تنبلی کردید . دل به زندگی جهان دادید و
بدان گرائیدید . « مِنَ الآخِرَةِ » : بدل آخرت . به جای دنیای دیگر .
سوره توبة آیه 39
متن آیه :
إِلاَّ تَنفِرُواْ یُعَذِّبْکُمْ عَذَاباً أَلِیماً وَیَسْتَبْدِلْ
قَوْماً غَیْرَکُمْ وَلاَ تَضُرُّوهُ شَیْئاً وَاللّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ
قَدِیرٌ
ترجمه :
اگر برای جهاد بیرون نروید ،
خداوند شما را ( در دنیا با استیلاء دشمنان و در آخرت با آتش سوزان ) عذاب
دردناکی میدهد و ( شما را نابود میکند و ) قومی را جایگزینتان میسازد که
جدای از شمایند ( و پاسخگوی فرمان خدایند و در اسرع وقت دستور او را اجرا
مینمایند . شما بدانید که با نافرمانی خود تنها به خویشتن زیان میرسانید )
و هیچ زیانی به خدا نمیرسانید ( چرا که خدا بینیاز از همگان و دارای
قدرت فراوان است ) و خدا بر هر چیزی توانا است ( و از جمله بدون شما هم
میتواند اسلام را پیروز گرداند ، و همچنین شما را از بین ببرد و دسته
فرمانبرداری را جانشین شما کند ) .
توضیحات :
«
إِلاّ تَنفِرُوا » : اگر برای جهاد بیرون نروید . اصل آن ( إِنْ لا
تَنْفِرُوا ) است . « غَیْرَکُمْ » : جدای از شما ، یعنی مطیع و فرمانبردار
و مؤمن و پرهیزگار . واژه ( غَیْرَ ) صفت ( قَوْماً ) است و به سبب ابهام
فراوانی که دارد با وجود اضافه معرفه نمیگردد . میتواند مستثنی نیز باشد .
« یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ » : قوم دیگری را جانشین شما میسازد .
قومی را جانشین شما میکند که مغایر با شمایند و دستور خدا را اجرا
مینمایند . « لا تَضُرُّوهُ » : به خدا زیان نمیرسانید . به پیغمبر زیان
نمیرسانید .
سوره توبة آیه 40
متن آیه :
إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ
کَفَرُواْ ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ
لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللّهُ
سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ
کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُواْ السُّفْلَى وَکَلِمَةُ اللّهِ هِیَ
الْعُلْیَا وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ
ترجمه :
اگر
پیغمبر را یاری نکنید ( خدا او را یاری میکند ، همان گونه که قبلاً ) خدا
او را یاری کرد ، بدان گاه که کافران او را ( از مکّه ) بیرون کردند ، در
حالی که ( دو نفر بیشتر نبودند و ) او دومین نفر بود ( و تنها یک نفر به
همراه داشت که رفیق دلسوزش ابوبکر بود ) . هنگامی که آن دو در غار ( ثور
جای گزیدند و در آن سه روز ماندگار ) شدند ( ابوبکر نگران شد که از سوی
قریشیان به جان پیغمبر گزندی رسد ، ) در این هنگام پیغمبر خطاب به رفیقش
گفت : غم مخور که خدا با ما است ( و ما را حفظ مینماید و کمک میکند و از
دست قریشیان میرهاند و به عزّت و شوکت میرساند . در این وقت بود که )
خداوند آرامش خود را بهره او ساخت ( و ابوبکر از این پرتو الطاف ، آرام
گرفت ) و پیغمبر را با سپاهیانی ( از فرشتگان در همان زمان و همچنین بعدها
در جنگ بدر و حُنَین ) یاری داد که شما آنان را نمیدیدید ، و سرانجام سخن
کافران را فروکشید ( و شوکت و آئین آنان را از هم گسیخت ) و سخن الهی
پیوسته بالا بوده است ( و نور توحید بر ظلمت کفر چیره شده است و مکتب
آسمانی ، مکتبهای زمینی را از میان برده است ) و خدا باعزّت است ( و هرکاری
را میتواند بکند و ) حکیم است ( و کارها را بجا و از روی حکمت انجام
میدهد ) .
توضیحات :
« ثَانِیَ اثْنَیْنِ » : یکی
از دو نفر . حال ضمیر ( هُ ) است . « الْغَار » : مراد غار کوه ثور است که
در جنوب مکّه قرار دارد و راه یک ساعته پیاده از آن دور است . « إِذْهُمَا
فِی الْغَارِ » : بدل بعض از ( إِذْ أَخْرَجَهُ ) ، و ( إِذْ یَقُولُ ) بدل
دوم آن است . « عَلَیْهِ » : ضمیر ( ه ) به پیغمبر و یا به ابوبکر صِدّیق
برمیگردد . « کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا » : مراد سخنی است مبنی بر قتل
پیغمبر که همگی بر آن متّفق شدند ( نگا : انفال / 30 ) . شرک . دعوت به کفر
. مراد معتقدات ایشان است . « کَلِمَةُاللهِ » : مراد وعده پیروزی خدا به
پیغمبران و مؤمنان است ( غافر / 51 ) . توحید . دعوت به اسلام . آئین اسلام
. واژه ( کَلِمَةُ ) مبتدا است و جمله ( هِیَالْعُلْیَا ) خبر آن است .
ذکر جمله اسمیّه برای دوام است و بیانگر همیشگی و جاودانگی ( کَلِمَةُ
اللهِ ) است .
سوره توبة آیه 41
متن آیه :
انْفِرُواْ خِفَافاً وَثِقَالاً وَجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِکُمْ
وَأَنفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ
تَعْلَمُونَ
ترجمه :
( ای مؤمنان ! هرگاه منادی
جهاد ، شما را به جهاد ندا درداد فوراً ) به سوی جهاد حرکت کنید ، سبکبار
یا سنگینبار ، ( جوان یا پیر ، مجرّد یا متأهّل ، کمعائله یا پرعائله ،
غنی یا فقیر ، فارغالبال یا گرفتار ، مسلّح به اسلحه سبک یا سنگین ، پیاده
یا سواره و . . . در هر صورت و در هر حال ، ) و با مال و جان در راه خدا
جهاد و پیکار کنید . اگر دانا باشید میدانید که این به نفع خود شما است .
توضیحات :
«
خِفَافاً » : جمع خَفیف ، سبکباران . « ثِقَالاً » : جمع ثقیل ،
سنگینباران . « خِفَافاً وَ ثِقَالاً » : حال است و مراد این است که در هر
حالی باید به جهاد رفت : سواره یا پیاده ، پیر یا جوان ، فقیر یا غنی ،
آسان یا مشکل .
سوره توبة آیه 42
متن آیه :
لَوْ کَانَ عَرَضاً قَرِیباً وَسَفَراً قَاصِداً لاَّتَّبَعُوکَ وَلَکِن
بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ وَسَیَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَوِ
اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَکُمْ یُهْلِکُونَ أَنفُسَهُمْ وَاللّهُ
یَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ
ترجمه :
( منافقان
) اگر غنائمی نزدیک ( و در دسترس ) و سفری سهل و آسان باشد ( به طمع دنیا )
از تو پیروی میکنند و به دنبال تو میآیند ، ولی راه دور و پردردسر (
همچون تبوک ) برای ایشان ناشدنی و نارفتنی است . به خدا سوگند میخورند که
اگر میتوانستیم با شما حرکت میکردیم . آنان ( در واقع با این عملها و این
دروغها ) خویشتن را تباه و هلاک میکنند ، و خدا میداند که ایشان
دروغگویند .
توضیحات :
« عَرَضاً » : کالا و متاع
فانی دنیا . حُطام دنیا . « قَاصِداً » : آسان و بیدردسر . « الشُّقَّة » :
مسافتی که بدون مشقّت طی نشود .
سوره توبة آیه 43
متن آیه :
عَفَا اللّهُ عَنکَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُواْ وَتَعْلَمَ الْکَاذِبِینَ
ترجمه :
خدا
تو را بیامرزاد ! چرا به آنان اجازه دادی ( که از جهاد بازمانند و با شما
خارج نشوند ) پیش از آن که برای تو روشن گردد که ایشان ( در عذرهائی که
میآورند ) راستگویند و یا بدانی که چه کسانی دروغگویند .
توضیحات :
«
عَفَا اللهُ عَنکَ » : جمله دعائی است و مراد از این نوع جملهها بیشتر
تعظیم و توقیر است ؛ نه توبیخ و تحقیر . در اینجا عتاب بر ترک اوّلی و
أَکْمَل است ؛ نه به خاطر ارتکاب جرم و معصیت ( نگا : نور / 62 ) . بلکه
میتوان گفت منظور از خطاب به صورت استفهام استنکاری ، بیان منافقی منافقان
است . یعنی اگر بدیشان اجازه نمیدادی ، منافقی منافقان در عمل برای همگان
روشن میشد . چرا که در هر صورت منافقان به جنگ تبوک نمیرفتند .
سوره توبة آیه 44
متن آیه :
لاَ یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ
أَن یُجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ
بِالْمُتَّقِینَ
ترجمه :
آنان که ایمان به خدا و
روز رستاخیز دارند در انجام جهاد با مال و جان ( در راه یزدان ) از تو
اجازه نمیگیرند ، ( زیرا جهاد واجب است و در اداء واجبات ، کسب اجازه
لازم نیست . این چنین مؤمنان راستینی که برای رفتن به جهاد اجازه نمیگیرند
، به طریق اوّلی برای نرفتن به جهاد درخواست اجازه نمیکنند ) و خداوند به
خوبی افراد پرهیزگار را میشناسد ( و از نیّات و اعمال آنان کاملاً آگاه
است ) .
توضیحات :
« لا یَسْتَأْذِنُکَ . . . » : در
کار جهاد از تو درخواست اجازه نمیکنند ؛ نه برای خروج و نه برای قعود .
متعلّق آن میتواند محذوف و واژه ( تخلّف ) باشد ، و ( أَن یُجاهِدُوا ) ،
کَراهَةَ أَن یُجاهِدُوا منظور نظر و در تقدیر باشد .
سوره توبة آیه 45
متن آیه :
إِنَّمَا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ
الآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ
ترجمه :
تنها
کسانی از تو اجازه میخواهند که ( در جهاد شرکت نکنند که مدّعیان دروغینند
و ) به خدا و روز جزا ایمان ندارند و دلهایشان دچار شکّ و تردید است و در
حیرت و سرگردانی خود بسر میبرند .
توضیحات :
« إِرْتابَتْ » : دچار شکّ و تردید شده است . « یَتَرَدَّدُونَ » : در رفت و برگشت و آمد و شدند . سرگردانند .
سوره توبة آیه 46
متن آیه :
وَلَوْ أَرَادُواْ الْخُرُوجَ لأَعَدُّواْ لَهُ عُدَّةً وَلَکِن کَرِهَ
اللّهُ انبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِیلَ اقْعُدُواْ مَعَ الْقَاعِدِینَ
ترجمه :
اگر ( این منافقان نیّت پاک و درستی
داشتند و ) میخواستند ( برای جهاد ) بیرون روند ، توشه و ساز و برگ آن را
آماده میکردند ( و مسلّح و مجهّز در خدمت رسول راه میافتادند . ) امّا
خدا ( میدانست که اگر برای جهاد بیرون میآمدند جز زیان و ضرر نداشتند .
این بود که ) بیرونشدن و حرکتکردن آنان را ( به سوی میدان نبرد ) نپسندید
و ایشان را از ( این کار ) بازداشت . و بدیشان گفته شد : با نشستگان (
عاجز و ناتوان ، از قبیل : بیماران و پیران و کودکان و زنان ، در خانه )
بنشینید ( چرا که شایستگی آن را ندارید که در کارهای بزرگ و راه سترگ خدا
گام بردارید ) .
توضیحات :
« عُدَّة » : توشه . ساز و
برگ . « إِنْبِعاث » : روانهشدن . رفتن . « ثَبَّطَ » : بازداشت . با
ترس و هراس انداختن به دل منافقان ، از بیرون رفتن ایشان برای غزوه تبوک و
جنگ با رومیان جلوگیری کرد . « قِیلَ » : گفته شد . این سخن میتواند القاء
خدا ، اذن رسول ، ندای وجدان ، وسوسه شیطان ، و یا گفتار یک یا چند نفر از
میان خودشان باشد .
سوره توبة آیه 47
متن آیه :
لَوْ خَرَجُواْ فِیکُم مَّا زَادُوکُمْ إِلاَّ خَبَالاً ولأَوْضَعُواْ
خِلاَلَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ
وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ
ترجمه :
اگر آنان
همراه شما ( برای جهاد ) بیرون میآمدند ، چیزی جز شر و فساد بر شما
نمیافزودند ، و به سرعت در میان شما حرکت میکردند و مشغول آشفتن و
گولزدن و برگرداندنتان از دین میشدند . در میانتان هم کسانی هستند که سخن
ایشان را بشنوند ( و دعوت تفرقهآمیز و فتنهبرانگیز ایشان را بپذیرند ) .
خداوند ستمگران را خوب میشناسد ( و از فاسق و فاجر ایشان آگاه و از رفتار
آشکار و نهانشان باخبر است ) .
توضیحات :
«
خَبَالاً » : شر و فساد ( نگا : آلعمران / 118 ) . « أَوْضَعُوا » : سرعت
میگرفتند . با شتاب راه میافتادند . « خِلالَ » : جمع خَلَل ؛ میان ،
بین . « فِتْنَة » : تفرقه و اختلاف . از دین برگرداندن . « سَمَّاعُونَ » :
شنوندگان . فرمانبرداران . جاسوسان .
سوره توبة آیه 48
متن آیه :
لَقَدِ ابْتَغَوُاْ الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ وَقَلَّبُواْ لَکَ الأُمُورَ
حَتَّى جَاء الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللّهِ وَهُمْ کَارِهُونَ
ترجمه :
(
این گروه منافقان ) پیش از این هم به فتنهگری و ایجاد فساد ( در میان شما
) پرداختهاند و ( در جنگ احد و دیگر موارد ) برضدّ شخص پیغمبر ( و برخی
از مؤمنان و خود آئین اسلام توطئهها چیدهاند و ) نقشهها کشیدهاند و
رایزنیها نمودهاند و نیرنگها ورزیدهاند ( برای این که جلو اسلام را
بگیرند و کار را بر تو تباه کنند ) تا زمانی که - علیرغم خواست منافقان ( و
به کوری چشم ایشان ) - یاری خدا فرا رسید و آئین اسلام آشکار و پیروز
گردید ( و دسته دسته مردمان بدان گرویدند و مزه ایمان را چشیدند و به حساب
منافقان رسیدند ) .
توضیحات :
« قَلَّبُوا لَکَ
الأُمُورَ » : برضدّ تو مشورتها نمودهاند و چارهاندیشیها کردهاند و
نیرنگها ساختهاند . « جَآءَالْحَقُّ » : حق فرا رسید . وعده پیروزی تحقّق
یافت . « أَمْرُاللهِ » : مراد آئین خدا اسلام است .
سوره توبة آیه 49
متن آیه :
وَمِنْهُم مَّن یَقُولُ ائْذَن لِّی وَلاَ تَفْتِنِّی أَلاَ فِی
الْفِتْنَةِ سَقَطُواْ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ
ترجمه :
بعضی
از منافقان میگویند : به ما اجازه بده ( تا در جهاد با رومیان شرکت نکنیم
) و ما را دچار فتنه و فساد ( جمال ماهرویان رومی ) مساز . هان ! هماینک
ایشان ( با مخالفت فرمان خدا ) به خودِ فتنه و فساد افتادهاند و ( دچار
معصیت و گناه شدهاند و در روز قیامت ) آتش دوزخ ، کافران ( چون ایشان ) را
فرا میگیرد .
توضیحات :
« لا تَفْتِنِّی » : مرا دچار فتنه و آشوب مساز . مرا شیدا و مفتون زیبارویان رومی مساز و گناهآلودم مکن .
سوره توبة آیه 50
متن آیه :
إِن تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ یَقُولُواْ
قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِن قَبْلُ وَیَتَوَلَّواْ وَّهُمْ فَرِحُونَ
ترجمه :
اگر
نیکی به تو رسد ( و پیروزی و غنیمت یابی ، این توفیق ) ایشان را ناراحت
میکند ، و اگر مصیبتی به تو دست دهد ( و مثلاً کشتهها و زخمیهائی داشته
باشی ، شادی میکنند و ) میگویند : ما که تصمیم خود را از پیش گرفتهایم (
و قبلاً خویشتن را برحذر از این بلا داشتهایم ) و شادان برمیگردند و
میروند .
توضیحات :
« أَخَذْنَا أَمْرَنَا » : تصمیم خود را گرفته بودیم . خود را از خطر رهانده و محفوظ و مصون داشتهایم .
سوره توبة آیه 51
متن آیه :
قُل لَّن یُصِیبَنَا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
ترجمه :
بگو
: هرگز چیزی ( از خیر و شر ) به ما نمیرسد ، مگر چیزی که خدا برای ما
مقدّر کرده باشد . ( این است که نه در برابر خیر مغرور میشویم و نه در
برابر شر به جزع و فزع میپردازیم ، بلکه کاروبار خود را به خدا حواله
میسازیم ، و ) او مولی و سرپرست ما است ، و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل
کنند و بس .
توضیحات :
« کَتَبَ » : مقدّر نموده است . واجب گردانده است . مقرّر داشته است .
سوره توبة آیه 52
متن آیه :
قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ وَنَحْنُ
نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَن یُصِیبَکُمُ اللّهُ بِعَذَابٍ مِّنْ عِندِهِ أَوْ
بِأَیْدِینَا فَتَرَبَّصُواْ إِنَّا مَعَکُم مُّتَرَبِّصُونَ
ترجمه :
بگو
: آیا درباره ما جز یکی از دو نیکی انتظار دارید : ( یا پیروزی و غنیمت
در دنیا ، و یا شهادت و بهشت در آخرت ) . ولی ما درباره شما چشم به راه
هستیم که یا خداوند ( در این جهان یا آن جهان ) به عذابی از سوی خود
گرفتارتان سازد و یا ( در این جهان ) با دست ما ( مذلّت و خواری نصیبتان
سازد ) . پس شما چشم به راه ( فرمان و خواست ) خدا باشید و ما هم با شما در
انتظاریم .
توضیحات :
« تَرَبَّصُونَ » : انتظار
میکشید . چشمبراهید . « إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ » : یکی از دو حالت نیک و
عاقبت خوب . پیروزی و بهروزی یا شهادت و جنّت .
سوره توبة آیه 53
متن آیه :
قُلْ أَنفِقُواْ طَوْعاً أَوْ کَرْهاً لَّن یُتَقَبَّلَ مِنکُمْ إِنَّکُمْ کُنتُمْ قَوْماً فَاسِقِینَ
ترجمه :
(
ای پیغمبر ! به منافقانی که برای پنهان داشتن نفاق خود به بذل و بخشش
میپردازند ) بگو : چه از روی اختیار و چه از روی اجبار به بذل و بخشش
بپردازید ، در هر حال از شما پذیرفته نمیگردد ، چرا که شما قوم فاسقی
هستید ( و بر دین خدا میشورید و از فرمان او به در میروید و نفاقتان اعمال
نیکتان را پوچ و بیسود میگرداند ) .
توضیحات :
«
أَنفِقُوا » : ببخشید . بخشش و احسان کنید . در ظاهرْ امر و در معنی خبر
است ( نگا : توبه / 80 ) . « طَوْعاً أَوْکَرْهاً » : به دلخواه یا به
ناچار . مصدرند و حال واقع شدهاند و به معنی ( طَآئِعینَ ) و ( کارِهینَ )
به کار رفتهاند .
سوره توبة آیه 54
متن آیه :
وَمَا مَنَعَهُمْ أَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ
کَفَرُواْ بِاللّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلاَ یَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلاَّ
وَهُمْ کُسَالَى وَلاَ یُنفِقُونَ إِلاَّ وَهُمْ کَارِهُونَ
ترجمه :
هیچچیز
مانع پذیرش نفقات و بذل و بخششهایشان نشده است جز این که آنان به خدا و
پیغمبرش ایمان ندارند ( و کفر هم اعمال را پوچ و بیسود میکند ، ) و جز با
ناراحتی و بیحالی و سستی و سنگینی به نماز نمیایستند ، و جز از روی
ناچاری احسان و بخشش نمیکنند .
توضیحات :
« کُسَالَیا » : جمع کَسْلان ، تنبل . سست .
سوره توبة آیه 55
متن آیه :
فَلاَ تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُمْ إِنَّمَا یُرِیدُ
اللّهُ لِیُعَذِّبَهُم بِهَا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ
أَنفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُونَ
ترجمه :
فزونی اموال
و اولاد ( یعنی نیروی اقتصادی و انسانی ) ایشان ، تو را به شگفتی نیندازد .
چرا که خداوند میخواهد آنان را در زندگی دنیا بدین وسیله معذّب کند ( و
پیوسته به جمع مال و منال کوشند و همه عمر در راه نگهداری و پاسداری آن
تلاش ورزند ، و به خاطر دلبستگی فوقالعاده به این امور ، خدا و آخرت را
فراموش کنند ) و در حال کفر جان دهند و قالب تهی کنند .
توضیحات :
«
تَزْهَقَ » : بدر رود . از مصدر زُهوق به معنی خُروج ، و در اینجا مراد
جاندادن و قالب تهیکردن است که برای آنان همراه با شکنجهها و دردها است (
نگا : انعام / 93 و أنفال / 50 ) . « أَنفُس » : جمع نفْس ، جان . روح .
سوره توبة آیه 56
متن آیه :
وَیَحْلِفُونَ بِاللّهِ إِنَّهُمْ لَمِنکُمْ وَمَا هُم مِّنکُمْ وَلَکِنَّهُمْ قَوْمٌ یَفْرَقُونَ
ترجمه :
به
خدا سوگند میخورند که آنان از شمایند ( و مؤمن و مسلمانند ) در حالی که
از شما نیستند ( و مؤمن و مسلمان نمیباشند ) و مردمان ترسوئی هستند ( و
چون از شما وحشت دارند ، دروغ میگویند و نفاق میورزند ) .
توضیحات :
« یَفْرَقُونَ » : میترسند . از مصدر ( فَرَق ) به معنی خوف و فزع .
سوره توبة آیه 57
متن آیه :
لَوْ یَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغَارَاتٍ أَوْ مُدَّخَلاً لَّوَلَّوْاْ إِلَیْهِ وَهُمْ یَجْمَحُونَ
ترجمه :
اگر پناهگاهی یا غارهائی و یا سردابی پیدا کنند شتابان بدانجا میروند و به سرعت بدان میخزند .
توضیحات :
«
مَلْجَأً » : پناهگاه . « مَغَارَاتٍ » : جمع مَغارة ، غارها . «
مُدَّخَلاً » : سرداب . دهلیز . نقب . « یَجْمَحُونَ » : شتابان و پریشان
میگریزند . از ( جُموح ) به معنی توسنی و سربرداشتنِ اسب . « وَ هُمْ
یَجْمَحُونَ » : مراد این است که منافقان از شما نفرت و وحشت دارند و از
آئین شما بیزارند .
سوره توبة آیه 58
متن آیه :
وَمِنْهُم مَّن یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُواْ مِنْهَا
رَضُواْ وَإِن لَّمْ یُعْطَوْاْ مِنهَا إِذَا هُمْ یَسْخَطُونَ
ترجمه :
در
میان آنان کسانی هستند که در تقسیم زکات از تو عیبجوئی میکنند و ایراد
میگیرند ( و نسبت بیعدالتی را به تو میدهند ! اینان جز به فکر حطام دنیا
در اندیشه چیز دیگری نیستند ، و لذا ) اگر بدانان چیزی از زکات داده شود
خوشنود میشوند و اگر چیزی از آن بدیشان داده نشود هرچه زودتر خشم میگیرند
( و اخم و تخم میکنند ) .
توضیحات :
« یَلْمِزُکَ »
: از تو عیبجوئی میکنند . به تو طعنه میزنند و از تو ایراد میگیرند . «
الصَّدَقَاتِ » : جمع صَدَقَة ، زکات ( نگا : توبه / 60 ) . « یَسْخَطُونَ
» : خشمگین میشوند .
سوره توبة آیه 59
متن آیه :
وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوْاْ مَا آتَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُواْ
حَسْبُنَا اللّهُ سَیُؤْتِینَا اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا
إِلَى اللّهِ رَاغِبُونَ
ترجمه :
اگر آنان بدانچه
خدا و پیغمبرش بدیشان داده است ( و قسمت ایشان کرده است ) راضی میشدند و
میگفتند : ( دستور ) خدا ما را بسنده است و خداوند از فضل و احسان خود به
ما میدهد و پیغمبرش ( بیش از آنچه به ما داده است این بار به ما عطاء
میکند ، و ) ما ( به فضل و بخشایش پروردگار خود چشم دوخته و ) تنها رضای
خدا را میجوئیم ، ( اگر چنین میگفتند و میکردند ، به سود آنان بود ) .
توضیحات :
« وَ لَوْ » : جواب آن محذوف است که ( لَکانَ خَیْراً لَهُمْ ) است . « رَاغِبُونَ » : جمع راغِب ، مشتاق . خواهان . آرزومند .
سوره توبة آیه 60
متن آیه :
إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَالْمَسَاکِینِ وَالْعَامِلِینَ
عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ
وَفِی سَبِیلِ اللّهِ وَابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ
عَلِیمٌ حَکِیمٌ
ترجمه :
زکات مخصوص مستمندان ،
بیچارگان ، گردآورندگان آن ، کسانی که جلب محبّتشان ( برای پذیرش اسلام و
سودگرفتن از خدمت و یاریشان به اسلام چشم داشته ) میشود ، ( آزادی )
بندگان ، ( پرداخت بدهی ) بدهکاران ، ( صرف ) در راه ( تقویت آئین ) خدا ،
و واماندگان در راه ( و مسافران درمانده و دورافتاده از مال و منال و خانه
و کاشانه ) میباشد . این یک فریضه مهمّ الهی است ( که جهت مصلحت بندگان
خدا مقرّر شده است ) و خدا دانا ( به مصالح آفریدگان ) و حکیم ( در وضع
قوانین ) است .
توضیحات :
« الْفُقَرَآءِ » :
مستمندانی که چیزی دارند ولی کفاف زندگی ایشان نمیکند . « الْمَسَاکِینِ »
: مستمندانی که چیزی ندارند . فقیر و مسکین به جای همدیگر هم به کار
میروند . « الْعَامِلِینَ عَلَیْهَا » : کارکنانی که از سوی پیشوای
مسلمانان مأمور جمعآوری زکات میشوند . « الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ » :
کسانی هستند که پیشوای مسلمانان صلاح بداند از راه احسان از ایشان دلجوئی
شود و یا زیان و ضررشان به مسلمانان نرسد . « فِی الرِّقَابِ » : در راه
آزادکردن بندگان با خرید و کمک ایشان برای آزادی . « الْغَارِمِینَ » :
افراد مقروض و مدیونی که قادر به پرداخت قرض خود نباشند و وام آنان حاصل
نادانی نبوده و صرف معصیت نشده باشد . « فِی سَبِیلِ اللهِ » : مراد تمام
راههائی است که منتهی به خوشنودی خدا میگردند . « إبْنِ السَّبِیلِ » :
مسافر دورافتاده از خانه و کاشانه و نیازمند کمک برای رسیدن به آن باشد . «
فَرِیضَةً » : واجب . مصدر و مفعول مطلق تأکیدی برای فعل مقدّری است .
یعنی : فَرَضَ اللهُ لَهُمُ الصَّدَقَاتِ فَریضَةً .
سوره توبة آیه 61
متن آیه :
وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیِقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ
قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَّکُمْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ
وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِینَ آمَنُواْ مِنکُمْ وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ
اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ
ترجمه :
در میان
منافقان کسانی هستند که پیغمبر را میآزارند و میگویند : او سراپاگوش است (
و راست و دروغ را میشنود و همهچیز را باور میکند ) . بگو : ( او در
نهایت لطف و محبّت به سخنان خوب و بد شما گوش فرا میدهد ، ولی به سخن خوب
عمل میکند و سخن بد را نادیده میگیرد و بدان عمل نمیکند ، و این ) سراپا
گوش بودن او به نفع شما است . او به خدا ایمان دارد ( و همه فرمودههای او
را تصدیق میکند ) و به مؤمنان ایمان دارد ( و هرچه بگویند باور میکند ،
چون معتقد به اخلاص ایشان است ) و او برای کسانی که از شما که ایمان
آوردهاند رحمت است ( زیرا ایشان را به راستای خداشناسی آورده است و راه
بهشت را بدانان نموده است ) . کسانی که فرستاده خدا را میآزارند ، عذاب
دردناکی دارند .
توضیحات :
« أُذُنٌ » : گوش . مراد
شخصی است که همه چیز را باور کند . خوشباور و دهنبین . نامیدن انسان به
اندام شنوائی ( أُذُن ) یا اندام بینائی ( عَیْن=جاسوس ) برای مبالغه است
.
سوره توبة آیه 62
متن آیه :
یَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ وَاللّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَن یُرْضُوهُ إِن کَانُواْ مُؤْمِنِینَ
ترجمه :
برای
شما ، به خدا سوگندها میخورند ( که درباره پیغمبر چیز بدی نگفتهاند و به
دروغ از شرکت در جهاد واپس نکشیدهاند ) تا با سوگندهای خود شما را راضی
کنند . در حالی که شایستهتر این است که خدا و پیغمبرش را ( با عبادت و
طاعت و فرمانبرداری ) راضی کنند ، اگر واقعاً ایمان دارند .
توضیحات :
«
. . . أحَقُّ » : مراد این است که راضیکردن خدا و پیغمبر مهمتر از
راضیکردن مسلمانان است . « أَن یُرْضُوهُ » : ضمیر ( هُ ) به ( رسول )
برمیگردد . ولی چون سخن از خدا و رسول در میان است ، میبایست (
یُرْضُوهُما ) گفته شود . امّا از آنجا که راضیکردن پیغمبر عین راضیکردن
خدا است ضمیر مفرد به جای ضمیر مثنّی ذکر شده است ( نگا : نساء / 80 ) .
همچنین میتوان گفت : ( وَ اللهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَن یُرْضُوهُ ) ،
دو جمله است و ( اللهُ ) و ( رَسُولُ ) مبتدا بوده و خبر اوّلی به خاطر
دلالت خبر دومی بر آن ، حذف شده است . تقدیر چنین است : وَ اللهُ أَحَقُّ
أَنْ یُرْضُوهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ . مثل بیت زیر :
نَحْنُ بِما عِنْدَنا وَ أَنْتَ بِماعِنْدَ کَ راضٍ وَ الرَّأْیُ
مُخْتَلِفٌ
سوره توبة آیه 63
متن آیه :
أَلَمْ یَعْلَمُواْ أَنَّهُ مَن یُحَادِدِ اللّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ
نَارَ جَهَنَّمَ خَالِداً فِیهَا ذَلِکَ الْخِزْیُ الْعَظِیمُ
ترجمه :
آیا
ندانستهاند که هرکس با خدا و پیغمبرش دشمنی و مخالفت کند ، سزای او آتش
دوزخ است و جاودانه در آن میماند ؟ این ( گرفتار آمدن به دوزخ ) رسوائی و
خواری بزرگی است .
توضیحات :
« یُحَادِدْ » : دشمنی و
مخالفت کند . مراد این است : کسی که با انجام گناه نافرمانی خود را نشان
میدهد ، انگار جبههگیری کرده است و خویشتن را در حدّی یعنی جانبی ، و خدا
را در حدّی قرار داده است ( نگا : مجادله / 5 و 20 و 22 ) . « الخِزْیُ » :
خواری و رسوائی .
سوره توبة آیه 64
متن آیه :
یَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ
تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِی قُلُوبِهِم قُلِ اسْتَهْزِئُواْ إِنَّ اللّهَ
مُخْرِجٌ مَّا تَحْذَرُونَ
ترجمه :
منافقان ( خدا و
آیات و پیغمبر او را در میان خود به مسخره میگیرند و ) میترسند که
سورهای برضدّ ایشان نازل شود ( و علاوه از آنچه میگویند ) آنچه را ( هم
که ) در دل دارند به رویشان بیاورد و آشکارش سازد . بگو : هر اندازه
میخواهید مسخره کنید ، بیگمان خداوند آنچه را که از آن بیم دارید ( و در
پنهان داشتنش میکوشید ) آشکار و هویدا میسازد .
توضیحات :
«
یَحْذَرُ » : میپرهیزند . میترسند . « تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ » : برضدّ
آنان نازل شود . « إِنَّ اللهَ مُخْرِجٌ . . . » : ( نگا : محمّد / 29و30
) .
سوره توبة آیه 65
متن آیه :
وَلَئِن
سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّمَا کُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ
أَبِاللّهِ وَآیَاتِهِ وَرَسُولِهِ کُنتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ
ترجمه :
اگر
از آنان ( درباره سخنان ناروا و کردارهای ناهنجارشان ) بازخواست کنی ،
میگویند : ( مراد ما طعن و مسخره نبوده و بلکه با همدیگر ) بازی و شوخی
میکردیم . بگو : آیا به خدا و آیات او و پیغمبرش میتوان بازی و شوخی کرد ؟
!
توضیحات :
« . . . نَخُوضُ » : بیقصد و غرض سخن میگفتیم و صحبت مینمودیم .
سوره توبة آیه 66
متن آیه :
لاَ تَعْتَذِرُواْ قَدْ کَفَرْتُم بَعْدَ إِیمَانِکُمْ إِن نَّعْفُ عَن
طَآئِفَةٍ مِّنکُمْ نُعَذِّبْ طَآئِفَةً بِأَنَّهُمْ کَانُواْ مُجْرِمِینَ
ترجمه :
(
بگو : با چنین معذرتهای بیهوده ) عذرخواهی نکنید . شما پس از ایمانآوردن ،
کافر شدهاید . اگر هم برخی از شما را ( به سبب توبه مجدّد و انجام کارهای
شایسته ) ببخشیم ، برخی دیگر را نمیبخشیم . زیرا آنان ( بر کفر و نفاق
خود ماندگارند و در حق پیغمبر و مؤمنان ) به بزهکاری خود ادامه میدهند .
توضیحات :
« بَعْدَ إِیمَانِکُمْ » : پس از آن که اظهار ایمان کردهاید .
سوره توبة آیه 67
متن آیه :
الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ یَأْمُرُونَ
بِالْمُنکَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَیَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ
نَسُواْ اللّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ
ترجمه :
مردان
منافق و زنان منافق همه از یک گروه ( و یک قماش ) هستند . آنان همدیگر را
به کار زشت فرا میخوانند و از کار خوب باز میدارند و ( از بذل و بخشش در
راه خیر ) دست میکشند . خدا را فراموش کردهاند ( و از پرستش او رویگردان
شدهاند ) ، خدا هم ایشان را فراموش کرده است ( و رحمت خود را از ایشان
بریده و هدایت خویش را از آنان دریغ داشته است ) . واقعاً منافقان
فرمانناپذیر ( و سرکش و گناهکار ) هستند .
توضیحات :
«
یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ » : دست خود را باز میدارند . مراد این است که
بخل میورزند و به احسان و انفاق و بذل و بخشش نمیپردازند . «
الْفَاسِقُونَ » : کسانی که از فرمان خدا بیرون میروند و عاصی و کافر و
گمراه میشوند .
سوره توبة آیه 68
متن آیه :
وَعَدَ الله الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْکُفَّارَ نَارَ
جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا هِیَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللّهُ وَلَهُمْ
عَذَابٌ مُّقِیمٌ
ترجمه :
خداوند به مردان و زنان
منافق ، و به همه کافران وعده آتش دوزخ داده که جاودانه در آن میمانند ، و
دوزخ برای ( عِقاب و عذاب ) ایشان کافی است . ( علاوه از آن ) خدا آنان
را نفرین و از رحمت خود به دور داشته و دارای عذاب همیشگی خواهند بود .
توضیحات :
« مُقیمٌ » : دائم . سرمدی . ناگسستنی .
سوره توبة آیه 69
متن آیه :
کَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ کَانُواْ أَشَدَّ مِنکُمْ قُوَّةً وَأَکْثَرَ
أَمْوَالاً وَأَوْلاَداً فَاسْتَمْتَعُواْ بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُم
بِخَلاَقِکُمْ کَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ بِخَلاَقِهِمْ
وَخُضْتُمْ کَالَّذِی خَاضُواْ أُوْلَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی
الُّدنْیَا وَالآخِرَةِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ
ترجمه :
(
شما ای منافقان ! ) همانند کسانی هستید که قبل از شما میزیستند ( و در
نفاق و کفر بر همدیگر سبقت میگرفتند و جز راه فسق و فجور نمیپوئیدند ) .
آنان از شما نیرومندتر و از اموال و فرزندان بیشتری برخوردار بودند و از
قسمت خود ( در این جهان گذران ، از لذائذ نامشروع و گناهان ) بسی استفاده
کردند و ( عاقبت مردند و دنیا را به دیگران سپردند و شرمندگی بردند .
هماینک شما نیز همچون ایشان از تقوا و یاد خدا دوری گزیدهاید و به راه
هواها و هوسها رفتهاید و به گرداب شهوات افتادهاید و از محرّمات ) شما هم
بهره خود را بردهاید همان گونه که افراد پیش از شما بهره خود را بردند ، و
به همان چیزی ( از پلشتیها و زشتیها ) فرو رفتهاید که آنان بدان فرو
رفتند . ایشان کردارشان در دنیا و آخرت پوچ و بیسود گشت و زیانبار ( هر دو
جهان ) شدند . ( هان اگر به راه آنان روید ، همچون ایشان شوید ) .
توضیحات :
«
کَالَّذِینَ . . . » : خبر مبتدای محذوف است . تقدیر چنین است : أَنتُمْ
کَالَّذِینَ . « إسْتَمْتَعُوا » : بسیار سود جستند و لذّت بردند . از
لذائذ جسمانی و شهوات فانی بسی بهرهمند شدند . « خَلا » : بهره . نصیب . «
خُضْتُمْ » : فرو رفتهاید . به باطل پرداختهاید و بدان وارد شدهاید . «
کَالَّذِی » : موصول مفرد ( الَّذِی ) ، به جای موصول جمع ( أَلَّذِینَ )
به کار رفته است . یا این که صفت موصوف محذوفی ، مانند : فَریق ، فَوْج ، و
خَوْض است ، و تقدیر چنین است : کَالْفَرِیقِ الَّذِی . . . کَالْخَوْضِ
الَّذِی . یعنی : همچون کسانی که . همچون باطلگرائیها و شهوتپرستیهائی که
.
سوره توبة آیه 70
متن آیه :
أَلَمْ
یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ
وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِیمَ وِأَصْحَابِ مَدْیَنَ وَالْمُؤْتَفِکَاتِ
أَتَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانَ اللّهُ لِیَظْلِمَهُمْ
وَلَکِن کَانُواْ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ
ترجمه :
آیا
( این گروه منافقان از سرگذشت دیگران عبرت نمیگیرند ؟ مگر ) خبر قوم نوح ،
عاد ، ثمود ، ابراهیم ، شعیب ، و لوط بدیشان نرسیده است ؟ پیغمبرانشان
همراه با دلائل روشن به سویشان آمدند ( و به رهنمودشان پرداختند و آنان
تکذیب و تکفیرشان کردند و به اندرزهایشان گوش ندادند و به روشنگریهایشان
وقع و ارجی ننهادند و لذا به عذاب خدا گرفتار آمدند و نابود شدند ) و خدا
بدیشان ظلم و ستم نکرد ، بلکه آنان خودشان به خویشتن ظلم و ستم کردند .
توضیحات :
«
قَوْم عَاد » : قوم هود است که به وسیله بادهای تند و وحشتزا نابود شدند (
نگا : اعراف / 65 و 71 ) . « قَوْم ثمود » : قَوْم صالح است که با
زلزلههای ویرانگر هلاک شدند ( اعراف / 73 و 78 ) . « أَصْحَابِ مَدْیَنَ »
: قوم شعیب است که به وسیله آذرخش آسمان کشته شدند ( نگا : اعراف / 91 ) .
« الْمُؤْتَفِکات » : زیر و رو شدهها . مراد شهر و روستای قوم لوط است
که با زلزله زیر و رو گردید ( نگا : حجر / 73 و 74 ، انبیاء / 74 ، نجم /
53 ) . از ماده ( إِفْک ) به معنی وارونهکردن چیزی و برگرداندن آن از راهی
به راهی است ( نگا : احقاف / 22 ) . دروغ را إِفْک میگویند ، چون دروغ
قلب حقائق است ( نگا : نور / 11 ) .
سوره توبة آیه 71
متن آیه :
وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ
یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُقِیمُونَ
الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَیُطِیعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ
أُوْلَئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ
ترجمه :
مردان
و زنان مؤمن ، برخی دوستان و یاوران برخی دیگرند . همدیگر را به کار نیک
میخوانند و از کار بد باز میدارند ، و نماز را چنان که باید میگزارند ، و
زکات را میپردازند ، و از خدا و پیغمبرش فرمانبرداری میکنند . ایشان
کسانیند که خداوند به زودی ایشان را مشمول رحمت خود میگرداند . ( این
وعده خدا است و خداوند به گزاف وعده نمیدهد و از وفای بدان هم ناتوان نیست
. چرا که ) خداوند توانا و حکیم است .
توضیحات :
« أوْلِیَآءُ » : یاران . یاوران .
سوره توبة آیه 72
متن آیه :
وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن
تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی
جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ أَکْبَرُ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ
الْعَظِیمُ
ترجمه :
خداوند به مردان و زنان مؤمن
بهشت را وعده داده است که در زیر ( کاخها و درختهای ) آن جویبارها روان است
و جاودانه در آن میمانند ، و مسکنهای پاکی را در بهشت جاویدان بدانان
وعده داده است ( که جای ماندگاری همیشگی و زندگی سرمدی است . از همه مهمتر
خداوند خوشنودی خود را بدیشان وعده داده است که ) خوشنودی خدا بالاتر از هر
چیز است . پیروزی بزرگ همین است .
توضیحات :
«
طَیِّبَةً » : پاکیزه و قشنگ و دلپسند . « عَدْنٍ » : جای اقامت و ماندگاری
. مراد بهشت جاویدان است که سرای ماندن و زیستن واقعی و همیشگی است . «
رِضْوَانٌ » : رضایت و خوشنودی . « ذلِکَ » : همه اینهائی که گذشت ، یا این
که خوشنودی خدا .
سوره توبة آیه 73
متن آیه :
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ
وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ
ترجمه :
ای
پیغمبر ! با کافران و منافقان جهاد و پیکار کن ( تا ایشان را از کفر و
نفاق برگردانی ) و بر آنان سخت بگیر و ( با ایشان خشن باش . این مجازات
کنونی ایشان است و در آخرت ) جایگاهشان دوزخ است و چه بد سرنوشت و چه زشت
جایگاهی است !
توضیحات :
« أُغْلُظْ عَلَیْهِمْ » :
با کفّار به جهاد بیامان بپرداز ، و منافقان را سخت تهدید و سرزنش کن و
حدود و مقرّرات خدا را درباره ایشان اجرا نما ( نگا : نور / 2 ) . «
الْمَصِیرُ » : سرنوشت . جایگاه .
سوره توبة آیه 74
متن آیه :
یَحْلِفُونَ بِاللّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدْ قَالُواْ کَلِمَةَ الْکُفْرِ
وَکَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ وَهَمُّواْ بِمَا لَمْ یَنَالُواْ وَمَا
نَقَمُواْ إِلاَّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ فَإِن
یَتُوبُواْ یَکُ خَیْراً لَّهُمْ وَإِن یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ
عَذَاباً أَلِیماً فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِی الأَرْضِ
مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ
ترجمه :
منافقان به خدا
سوگند میخورند که ( سخنان زنندهای ) نگفتهاند ، در حالی که قطعاً سخنان
کفرآمیز گفتهاند و پس از ایمان آوردن ، به کفر برگشتهاند و قصد انجام
کاری کردهاند که بدان نرسیدهاند ( و آن کشتن پیغمبر به هنگام مراجعه از
جنگ تَبوک بود ) . چیزی که این منافقان را بر سر خشم آورد و سبب انتقام
گرفتن آنان شود وجود ندارد ، مگر این که خدا و پیغمبرش به فضل و کرم خود
آنان را ( با اعطاء غنائم که هدف ایشان در زندگی است ) بینیاز گرداندهاند
( و این هم نباید مایه خشم و انتقام ایشان شود ) . اگر آنان توبه کنند ، (
خداوند توبه ایشان را میپذیرد و ) این برایشان بهتر خواهد بود ، و اگر
روی بگردانند ، خدا آنان را در دنیا و آخرت به عذاب بسیار دردناکی کیفر
میدهد ، و در سراسر روی زمین نه دوستی و نه یاوری خواهند داشت .
توضیحات :
«
هَمُّوا » : قصد کردند . « مَا نَقَمُوا » : خشم نگرفتهاند . عیبجوئی
نکردهاند ( نگا : مائده / 59 ) . « مِن فَضْلِهِ » : از مرحمت خدا و اعطای
پیغمبر از غنائم بدیشان ( نگا : توبه / 59 ) . در اینجا سخن از فضل خدا و
پیغمبر است ولی ضمیر مفرد به جای ضمیر تثنیه به کار رفته است و بلامانع است
( نگا : توبه / 62 ) . « یَکُ » : مخفّف ( یَکُنْ ) است که در اصل (
یَکُونُ ) و از افعال ناقصه است .
سوره توبة آیه 75
متن آیه :
وَمِنْهُم مَّنْ عَاهَدَ اللّهَ لَئِنْ آتَانَا مِن فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ
ترجمه :
در
میان ( منافقان ) کسانی هستند که ( سوگند میخورند و ) با خدا پیمان
میبندند که اگر از فضل خود ما را بینیاز کند ( و به نعمت و نوائی برساند )
بدون شکّ به صدقه و احسان میپردازیم و از زمره شایستگان ( درگاه یزدان و
نیکوکاران مردمان ) خواهیم بود .
توضیحات :
«
عَاهَدَ اللهَ » : با خدا پیمان بست . « لَنَصَّدَّقَنَّ » : حتماً به
صدقهدادن و احسانکردن و بخشش نمودن میپردازیم . از باب تفعّل و اصل آن (
لَنَتَصَدَّقَنَّ ) است .
سوره توبة آیه 76
متن آیه :
فَلَمَّا آتَاهُم مِّن فَضْلِهِ بَخِلُواْ بِهِ وَتَوَلَّواْ وَّهُم مُّعْرِضُونَ
ترجمه :
امّا
هنگامی که خدا از فضل خود ( ثروت و دارائی ) بدانان بخشید ، بخل ورزیدند (
و چیزی نبخشیدند و به عهد خود وفا نکردند ، و هم از خدا و هم از خیرات )
سرپیچی کردند و روی گرداندند .
توضیحات :
« وَ هُم
مُّعرِضُونَ » : اصلاً آنان مردمانی هستند که عادتشان روگردانی از طاعت است
، و گوش به فرمان خدا و دل به حقائق نمیدهند .
سوره توبة آیه 77
متن آیه :
فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلَى یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ
بِمَا أَخْلَفُواْ اللّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا کَانُواْ یَکْذِبُونَ
ترجمه :
خداوند
نفاق را در دلهایشان پدیدار و پایدار ساخت تا آن روزی که خدا را در آن
ملاقات میکنند . این به خاطر آن است که پیمان خدا را شکستند و همچنین دروغ
گفتند .
توضیحات :
« أَعْقَبَ » : برجای نهاد .
پدیدار و پایدار کرد . « فَأَعْقَبَهُمْ . . . » : فاعل میتواند خدا باشد و
معنی آن گذشت ، و میتواند بخل و رویگردانی باشد که در این صورت معنی
چنین میشود : این بخل و رویگردانی ، نفاق را در دلهایشان تا روز رستاخیز
متمکّن و برقرار ساخت تا در آن روز به سزای عمل بد خود برسند ، و . . . «
یَلْقَوْنَهُ » : خدا را ملاقات کنند . به سزای عمل خود برسند . ضمیر ( هُ )
به خدا یا به بخل برمیگردد .
سوره توبة آیه 78
متن آیه :
أَلَمْ یَعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ وَأَنَّ اللّهَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ
ترجمه :
مگر
آنان نمیدانستند که خداوند راز و نجوای ایشان را میداند و خدا بس آگاه
از نهانیها و پنهانیها است ؟ ( و لذا نقض عهد و نیرنگ ایشان درباره
مؤمنان از خدا مخفی نمیماند ) .
توضیحات :
« نَجْوَاهُمْ » : نجوی ، سخن درگوشی . سخن پنهان از دیگران . سرّ و راز .
سوره توبة آیه 79
متن آیه :
الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی
الصَّدَقَاتِ وَالَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ
مِنْهُمْ سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ
ترجمه :
کسانی
که مؤمنان ( ثروتمندی ) را که مشتاقانه بیش از اندازه به خیرات و صدقات
میپردازند ، و مؤمنان ( فقیری ) را که ( با وجود تنگدستی ) به کمکهای
مختصری دست مییازند ، مورد تمسخر قرار میدهند ، خداوند ایشان را ( با کشف
رسوائیها و پلشتیهایشان در پیش مردم ) مورد تمسخر قرار میدهد و عذاب
بسیار دردناکی خواهند داشت .
توضیحات :
« أَلَّذِینَ
» : مبتدا و خبر آن ( فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ ، سَخِرَ اللهُ مِنْهُمْ )
یا ( وَ مِنْهُمْ ) مقدّر است و تقدیر چنین است : وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ
یَلْمِزُونَ . « یَلْمِزُونَ » : عیبجوئی میکنند . رخنه میگیرند . «
الْمُطَّوِّعِینَ » : اصل آن الْمُتَطَوِّعِینَ است به معنی کسانی که بیش
از اندازه لازم و واجب زکات میدهند و احسان میکنند . کسانی که مشتاقانه
برای رضای خدا خیرات و صدقات فراوان میدهند . « جُهْدَهُمْ » : به اندازه
تاب و توانشان . مراد مال اندکی است که به قدر وسع و طاقت خود میدهند . «
سَخِرَ اللهُ مِنْهُمْ » : مراد مُشاکله است . یعنی خداوند سزای
مسخرهکردنشان را میدهد .
سوره توبة آیه 80
متن آیه :
اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ
لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَن یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ
کَفَرُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ
الْفَاسِقِینَ
ترجمه :
چه برای آنان طلب آمرزش کنی و
چه نکنی ، حتّی اگر هفتاد بار ( و دفعات بسیار ) برای آنان طلب آمرزش کنی ،
هرگز خداوند آنان را نمیآمرزد . این بدان خاطر است که به خدا و پیغمبرش
ایمان ندارند ( و سر از بند شریعت و ربقه اطاعت برتافتهاند ) و خداوند
گروه بیرونروندگان از فرمان یزدان ( و آئین آسمانی ) را ( به راه سعادت )
هدایت نمیکند .
توضیحات :
« إِسْتَغْفِرْ » : از
لحاظ لفظ امر است و از نظر معنی مضارع . « إِسْتَغْفِرْ لَهُمْ أوْ لا
تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ . . . » : اگر خواستی برای آنان طلب آمرزش کن و یا مکن
. چه برای آنان طلب آمرزش کنی یا نکنی . « سَبْعِینَ مَرَّة » : هفتاد بار
. مراد کثرت است ؛ نه تحدید .
سوره توبة آیه 81
متن آیه :
فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلاَفَ رَسُولِ اللّهِ
وَکَرِهُواْ أَن یُجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ
اللّهِ وَقَالُواْ لاَ تَنفِرُواْ فِی الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ
أَشَدُّ حَرّاً لَّوْ کَانُوا یَفْقَهُونَ
ترجمه :
(
منافقانی که از رفتن به جنگ تبوک سر باز زدهاند و در خانههای خود
گرفتهاند و نشستهاند ، این ) خانهنشینان ( منافق ) از این که از رسول
خدا واپس کشیدهاند شادمانند ، و نخواستند با مال و جان در راه یزدان جهاد و
پیکار کنند ( و دین خدا را یاری دهند . تا میتوانند دیگران را از جنگ
میترسانند و با نشستنِ با خود تشویق مینمایند ) و میگویند در گرما ( ی
سوزان تابستان به سوی میدان نبرد ) حرکت نکنید . ( ای پیغمبر ! بدانان )
بگو : اگر دانا بودند میفهمیدند که آتش دوزخ بسیار گرمتر و سوزانتر ( از
گرمای تابستان و از همه آتشهای جهان ) است .
توضیحات :
«
الْمُخَلَّفُونَ » : واپسماندگان . برجای نشستگان . « مَقْعَد » : نشستن .
مصدر میمی است . « خِلافَ » : خلف . بعد ، در این صورت ظرف است . به معنی
مخالفت هم آمده است که در این صورت مفعولله است ، و یا مصدر است و به معنی
مُخالِفینَ بوده و حال است . « الْحَرِّ » : گرما .
سوره توبة آیه 82
متن آیه :
فَلْیَضْحَکُواْ قَلِیلاً وَلْیَبْکُواْ کَثِیراً جَزَاء بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ
ترجمه :
(
بگذار در این جهان بر اثر مسخرهکردن مؤمنان ) اندکی بخندند و ( امّا لازم
است بدانند که باید در آن جهان ) بسیار گریه کنند ، این جزای کارهائی است
که میکنند .
توضیحات :
« فَلْیَضْحَکُوا . . . وَ لْیَبْکُوا » : مراد خبر است . یعنی : می خندند . و گریه میکنند .
سوره توبة آیه 83
متن آیه :
فَإِن رَّجَعَکَ اللّهُ إِلَى طَآئِفَةٍ مِّنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوکَ
لِلْخُرُوجِ فَقُل لَّن تَخْرُجُواْ مَعِیَ أَبَداً وَلَن تُقَاتِلُواْ
مَعِیَ عَدُوّاً إِنَّکُمْ رَضِیتُم بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ
فَاقْعُدُواْ مَعَ الْخَالِفِینَ
ترجمه :
هرگاه
خداوند تو را ( از جنگ تبوک ) به سوی گروهی از آنان بازگرداند و ایشان از
تو اجازه خواستند که در رکاب تو به سوی جهاد حرکت کنند ، بگو : هیچ گاه با
من به جهاد نخواهید آمد و هیچ وقت همراه من با هیچ دشمنی نخواهید جنگید ( و
این افتخار نصیبتان نخواهد شد ) چرا که شما نخستین بار به کنارهگیری و
خانهنشینی خوشنود شدید ، پس با کنارهگیران و خانهنشینان بنشینید ( و با
پیرمردان و زنان و بیماران و کودکان باشید ) .
توضیحات :
«
رَجَعَ » : برگرداند . این فعل از افعال ذو وجهین است ( نگا : اعراف / 150
/ و طه / 40 ) . در اینجا متعدّی است . « رَضِیتُم بِالْقُعُودِ . . . » .
بار اوّل بدون عذر از جهاد واپس کشیدند ، پس توبه شما پذیرفته نیست و . . .
« الْخَالِفِینَ » : ماندگان . متخلّفان .
سوره توبة آیه 84
متن آیه :
وَلاَ تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَداً وَلاَ تَقُمْ عَلَىَ
قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُواْ وَهُمْ
فَاسِقُونَ
ترجمه :
هرگاه یکی از آنان مُرد اصلاً
بر او نماز مخوان و بر سر گورش ( برای دعا و طلب آمرزش و دفن او ) نایست ،
چرا که آنان به خدا و پیغمبرش باور نداشتهاند و در حالی مردهاند که از
دین خدا و فرمان الله خارج بودهاند .
توضیحات :
«
لا تُصَلِّ عَلَیا أَحَدٍ مِّنْهُمْ . . . » : بر کسی از آنان نماز میت
مخوان . چرا که نماز خواندن تو رحمت است و ایشان درخور رحمت نیستند ( نگا :
توبه / 103 ) .
سوره توبة آیه 85
متن آیه :
وَلاَ تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَأَوْلاَدُهُمْ إِنَّمَا یُرِیدُ اللّهُ
أَن یُعَذِّبَهُم بِهَا فِی الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ
کَافِرُونَ
ترجمه :
اموال و اولادشان تو را به شگفت
نیندازد . خداوند میخواهد آنان را با آن در دنیا ( با رنجها و بلاهائی که
در جمعآوری اموال ، و غمها و اندوههائی که در پرورش اطفال متحمّل میشوند
) شکنجه دهد ، ( و به سبب اشتغال به اموال و اولاد از آخرت غافل بشوند ) و
جانشان برآید در حالی که کافر باشند ( و در نتیجه دنیا و آخرت را از دست
بدهند ) .
توضیحات :
« تَزْهَقَ » : بیرون رود . برآید .
سوره توبة آیه 86
متن آیه :
وَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُواْ بِاللّهِ وَجَاهِدُواْ مَعَ
رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَکَ أُوْلُواْ الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُواْ ذَرْنَا
نَکُن مَّعَ الْقَاعِدِینَ
ترجمه :
هنگامی که
سورهای نازل گردد ( و آنان را دعوت کند ) که در ایمان خود به خدا اخلاص
داشته باشید و به همراه پیغمبرش به جهاد بپردازید ثروتمندان ایشان از تو
اجازه میخواهند ( که به جهاد نروند و ) میگویند : بگذار با خانهنشینان (
معذور ، در مدینه ) بمانیم .
توضیحات :
« أُوْلُوا
الطَّوْلِ » : ثروتمندان . مقتدران بر جهاد با مال و جان . « الطَّوْلِ » :
قدرت . ثروت . امکانات . « ذَرْنَا » : ما را رها کن .
سوره توبة آیه 87
متن آیه :
رَضُواْ بِأَن یَکُونُواْ مَعَ الْخَوَالِفِ وَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ یَفْقَهُونَ
ترجمه :
آنان
بدین خوشنودند که با زنان خانهنشین ( و پیران و بیماران و کودکان ) باقی
بمانند . دلهایشان ( با خوف و نفاق ) مهر زده شده است و لذا نمیفهمند ( که
عزّت دنیا و سعادت آخرت در جهاد و پیروی از پیغمبر است و بس ) .
توضیحات :
«
الْخَوَالِفِ » : جمع خالِفَة ، بازماندگان . مراد زنان است چون در خانه
میمانند . « طُبِعَ عَلَیا قُلُوبِهِمْ » : بر دلهایشان مهر زده شده است .
مراد این است که دلهایشان از فهم حقیقت و دریافت گفتار و کردار درست بسته
است .
سوره توبة آیه 88
متن آیه :
لَکِنِ
الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ جَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ
وَأَنفُسِهِمْ وَأُوْلَئِکَ لَهُمُ الْخَیْرَاتُ وَأُوْلَئِکَ هُمُ
الْمُفْلِحُونَ
ترجمه :
ولی پیغمبر و مؤمنانی که با
او هستند ، با مال و جان خود به جهاد میپردازند ( تا خدا را از خود
خوشنود سازند و دین خدا را بالا برند ) . همه خوبیها و نیکیها ( از قبیل :
پیروزی و غنیمت دنیا ، و بهشت و کرامت آخرت ) از آن ایشان است ، و آنان
بیگمان رستگارانند .
توضیحات :
« الْخَیْرَاتُ » : انواع منافع . خوبیها و نیکیهای هر دو جهان .
سوره توبة آیه 89
متن آیه :
أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
ترجمه :
خداوند
برای آنان باغهای ( بهشت ) را آماده کرده است که جویبارها در ( زیر کاخها و
درختان ) آن روان است و جاودانه در آن میمانند . این است پیروزی بزرگ و
رستگاری سترگ .
توضیحات :
« الْفَوْزُ » : رستگاری . پیروزی . رسیدن به آرزوها و خوبیها .
سوره توبة آیه 90
متن آیه :
وَجَاء الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الأَعْرَابِ لِیُؤْذَنَ لَهُمْ وَقَعَدَ
الَّذِینَ کَذَبُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ سَیُصِیبُ الَّذِینَ کَفَرُواْ
مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ
ترجمه :
عذرخواهان اعراب (
بادیهنشین ، که دارای عذرهای درست و پذیرفتنی هستند ، به پیش تو )
آمدهاند تا بدیشان اجازه داده شود ( که در جهاد شرکت نکنند . و امّا گروه
دیگری از آنان که کافرند ، حتی زحمت آمدن به پیش شما را هم به خود نمیدهند
) و در خانه نشستهاند و ( در اظهار ایمان ) به خدا و پیغمبرش دروغ
گفتهاند . به افراد کفرپیشه آنان عذاب بسیار دردناکی خواهد رسید .
توضیحات :
«
الْمُعَذِّرُونَ » : عذرخواهان . عذرتراشان . « جَآءَ الْمُعَذِّرُونَ
مِنَ الْأَعْرَابِ . . . » : برخی چنین عربهای بادیهنشینی را صادق و برخی
کاذب میدانند . اگر صادق به حساب آیند ، « قَعَدَ الَّذِینَ کَذَبُوا . .
. » : غیر از ایشانند ، و معنی آن در بالا گذشت . اگر کاذب به حساب آیند ،
گروه دومی در میان نیست و معنی چنین میشود : عذرتراشان منافق بادیهنشین
به پیش تو آمدهاند تا بدیشان اجازه شرکت نکردن در جهاد داده شود .
بدینوسیله میبینی کسانی خانهنشینی گزیدهاند که در اظهار ایمان به خدا و
پیغمبرش دروغ گفتهاند . به چنین افراد بادیهنشینی عذاب بسیار دردناکی
خواهد رسید .
سوره توبة آیه 91
متن آیه :
لَّیْسَ عَلَى الضُّعَفَاء وَلاَ عَلَى الْمَرْضَى وَلاَ عَلَى الَّذِینَ
لاَ یَجِدُونَ مَا یُنفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُواْ لِلّهِ وَرَسُولِهِ
مَا عَلَى الْمُحْسِنِینَ مِن سَبِیلٍ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ
ترجمه :
بر
ناتوانان و بیماران و کسانی که چیزی ندارند که آن را صرف جهاد کنند ( و با
آن خویشتن را برای جهاد آماده سازند ) گناهی نیست ( و عذرشان مقبول و
جهدشان مشکور است ) هرگاه اینان با خدا و پیغمبرش خالص باشند ( و در دینشان
شکّ و شبههای نبوده و آنچه در توان دارند از خدا و پیغمبرش دریغ ندارند .
آنان در این صورت نیکوکارند و ) بر نیکوکاران هیچ راهی ( برای سرزنش و
گناهکار قلمداد کردنشان ) وجود ندارد . و خداوند دارای مغفرت بیشمار و رحمت
بسیار است .
توضیحات :
« الْمَرْضَیا » : جمع مریض ،
بیماران . « حَرَجٌ » : گناه . ایراد . « نَصَحُوا » : خالص و مخلص شدند .
از مصدر ( نصح ) به معنی خلوص . « مَا عَلَی الْمُحْسِنِینَ مِن سَبِیلٍ »
: این جمله جنبه ضربالمثل را دارد . حرف ( مِنْ ) زائد و برای تأکید است .
یعنی : سرزنشگران راهی برای سرزنش محسنان ندارند . و . . .
سوره توبة آیه 92
متن آیه :
وَلاَ عَلَى الَّذِینَ إِذَا مَا أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاَ
أَجِدُ مَا أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّواْ وَّأَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ
الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ یَجِدُواْ مَا یُنفِقُونَ
ترجمه :
همچنین
ایراد و گناهی نیست بر کسانی که وقتی به پیش تو آمدند تا آنان را بر مرکبی
سوار کنی ( و به جهاد روانه سازی . ولی ) تو گفتی : مرکبی ندارم که شما را
بر آن سوار کنم . ایشان برگشتند ، در حالی که چشمانشان از غم ( فوت افتخار
جهاد ) پر از اشک بود ( و افسوس میخوردند ) چون چیزی نداشتند که آن را
صرف جهاد کنند .
توضیحات :
« إِذَا مَا » : وقتی که .
« أَتَوْکَ » : نزد تو آمدند . « حَزَناً » : از غم . مفعولله است . «
أَلاّ یَجِدُوا . . . » : مفعولله ( حَزَناً ) است .
سوره توبة آیه 93
متن آیه :
إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَهُمْ
أَغْنِیَاء رَضُواْ بِأَن یَکُونُواْ مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللّهُ
عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ
ترجمه :
تنها
راه ( رخنه و شکنجه ) به روی کسانی باز است که از تو اجازه میخواهند ( در
جهاد شرکت نکنند ) در حالی که ثروتمند و قدرتمندند ، ( و میتوانند ساز و
برگ جنگ را تهیّه کنند و در میدان نبرد برزمند ) . آنان بدین خوشنودند که
با زنان ( و سالخوردگان و کودکان و بیماران ) باقی بمانند . خداوند
دلهایشان را مهر زده است ( چرا که آنان دلهایشان را بر روی حقائق بستهاند و
از ترس با ضعیفان در خانه نشستهاند ) و آنان نمیدانند ( که چه سرانجام
بدی و عاقبتِ وخیمی در دنیا و آخرت متوجّه ایشان به سبب تخلّف از فرمان و
عدم شرکت آنان در جنگ است ) .
توضیحات :
« إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ . . . » : کسانی مورد بازخواست قرار میگیرند و لومه و عقاب میشوند که .
سوره توبة آیه 94
متن آیه :
یَعْتَذِرُونَ إِلَیْکُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَیْهِمْ قُل لاَّ
تَعْتَذِرُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَکُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ
أَخْبَارِکُمْ وَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ
إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ
تَعْمَلُونَ
ترجمه :
وقتی که به سوی آنان ( از جنگ
تبوک ) برگردید ، ایشان شروع به عذرآوری میکنند ( و دروغها به هم میبافند
. بدیشان ) بگو : عذرخواهی مکنید . ما هرگز به شما باور نمیکنیم . خداوند
ما را از خبرهایتان آگاه ساخته است ( و برخی از دروغها و ترفندهایتان را
به پیغمبر وحی کرده است . این همه دروغ و عذرخواهی چرا ، سخن کوتاه کنید و
در عمل کوشید که ) خدا و پیغمبرش عمل شما را خواهند دید . ( اگر کردارتان
گواهی بر صلاح و تقوایتان داد و بیانگر توبه حقیقی شما از نفاق گردید ، از
همان مزایائی برخوردار میشوید که سایر مؤمنان برخوردارند ، و اگر باز هم
به نفاق خود ادامه دادید ، با شما همان شدّت و حدّت و جهاد و پیکاری خواهد
شد که با کافران میگردد . این در این جهان ، و امّا ) پس از این ( جهان ؛
یعنی در آخرت ) به سوی خدا برگردانده میشوید که آگاه از پنهان و آشکار (
همگان و ظاهر و باطن شما منافقان ) است و شما را از آنچه انجام میدادهاید
باخبر میسازد ( و پاداش و پادافره اعمال و اقوالتان را میدهد ) .
توضیحات :
«
لَن نُّؤْمِنَ لَکُمْ » : به شما باور نداریم و تصدیقتان نمیکنیم . «
نَبَّأَنَا » : ما را باخبر کرده است . « سَیَرَی اللهُ . . . » : مراد این
است که آینده صدق یا کذب شما را روشن خواهد ساخت ، و کردارتان بر گفتارِ
راست یا دروغ شما گواهی خواهد داد .
سوره توبة آیه 95
متن آیه :
سَیَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَکُمْ إِذَا انقَلَبْتُمْ إِلَیْهِمْ
لِتُعْرِضُواْ عَنْهُمْ فَأَعْرِضُواْ عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ
وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاء بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ
ترجمه :
هنگامی
که به سوی آنان بازگردید ، برای شما به خدا سوگند خواهند خورد ( که
معذرتهایشان راست و درست است ) تا از آنان صرف نظر کنید . ( ولی از کار
آنان غافل مشوید و از آنان در مگذرید و ) از ایشان دوری گزینید ، بیگمان
آنان پلیدند ( و دارای نیّت و هدف ناپاکی هستند ) و به کیفر کارهائی که
میکنند جایگاهشان دوزخ است .
توضیحات :
«
إِنقَلَبْتُمْ » : برگشتید . « لِتُعْرِضُوا . . . فَأَعْرِضُوا » : این دو
فعل از مصدر اعراض بوده و در اوّلی به معنی : صرف نظر کردن و عفونمودن ، و
در دومی به معنی : رویگردانی و دوری کردن به کار رفته است . « رِجْسٌ » :
خبیث . پلید ( نگا : مائده / 90 ) . همان گونه که باید انسان خود را از
کثافات مادی بپرهیزد ، لازم است خویشتن را از نجاسات معنوی هم دور نگهدارد
.
سوره توبة آیه 96
متن آیه :
یَحْلِفُونَ لَکُمْ لِتَرْضَوْاْ عَنْهُمْ فَإِن تَرْضَوْاْ عَنْهُمْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یَرْضَى عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ
ترجمه :
برای
شما سوگندها میخورند تا از آنان درگذرید و خوشنود شوید . تازه اگر هم شما
از آنان درگذرید و خوشنود شوید ، خداوند ( از ایشان خشمگین است و ) از
گروهی که سر از فرمان تافته و بر دین شوریده باشند ، در نمیگذرد و خوشنود
نمیشود .
توضیحات :
« الْفَاسِقِین » : شوریدگان بر دین . بیرونروندگان از آئین و فرمان یزدان .
سوره توبة آیه 97
متن آیه :
الأَعْرَابُ أَشَدُّ کُفْراً وَنِفَاقاً وَأَجْدَرُ أَلاَّ یَعْلَمُواْ
حُدُودَ مَا أَنزَلَ اللّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
ترجمه :
بادیهنشینان
عرب ، کفر و نفاقشان شدیدتر است از ( کفر و نفاق شهرنشینان عرب . زیرا
سنگدلتر و جفاپیشهترند و با اهل خیر و صلاح نشست و برخاست کمتری دارند ) و
آنان بیشتر سزاوارند که از مقرّرات و قوانین چیزی بیخبر باشند که خداوند
بر پیغمبرش نازل کرده است . خداوند آگاه ( از احوال بندگان ، اعم از مؤمنان
و کافران و منافقان ، و ) حکیم ( در کار خود ، از جمله تعیین سزا و جزای
مردمان ) است .
توضیحات :
« الْأَعْرَابُ » : عربهای
بادیهنشین ( نگا : توبه / 90 ) . « أَجْدَرُ » : سزاوارتر . درخور و
شایستهتر . « حُدُودَ » : احکام و شرائع . اوامر و نواهی . فرائض و واجبات
. « أَجْدَرُ أَلاّ یَعْلَمُوا » : سزد که ندانند و بیخبر بمانند .
سوره توبة آیه 98
متن آیه :
وَمِنَ الأَعْرَابِ مَن یَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ مَغْرَماً وَیَتَرَبَّصُ
بِکُمُ الدَّوَائِرَ عَلَیْهِمْ دَآئِرَةُ السَّوْءِ وَاللّهُ سَمِیعٌ
عَلِیمٌ
ترجمه :
برخی از بادیهنشینان ( منافق )
عرب ، چیزی را که ( در راه خدا ) صرف میکنند ، زیان میدانند ( چرا که به
ثواب آن ایمان ندارند ) ، و چشم به راه ( حوادث دردناک و ) بلایا و مصائب (
خوفناکی ) هستند که شما را از هر سو احاطه دهند ( و له و لوردتان کنند ) -
بلاها و مصیبتها گریبانگیر خودشان باد - ( چون مردمان بدخواه و تنگچشم و
منافقی هستند ، تیرهروزیها و ناکامیها و بدبختیها تنها به سراغ آنان
میرود ) . خداوند شنوا و دانا است ( و لذا نیّات و اقوال و افعال ایشان را
میداند و میشنود ) .
توضیحات :
« یَتَّخِذُ » :
به حساب میآورد . به شمار میآورد . « مَغْرَماً » : زیان و ضرر . «
یَتَرَبَّصُ » : انتظار میکشد . « الدَّوَآئِرَ » : جمع دائرة ، بلایا و
مصائب روزگار . « السَّوْء » : هرگونه شر و بلا و زیان و ضرری که مایه
بدحالی انسان شود . « دَآئِرَةُ السَّوْءِ » : بلای بد . اضافه موصوف به
صفت است ( نگا : مریم / 28 ) و جنبه مبالغه دارد . از قبیل : رَجُلُ صدق .
برخی گفتهاند . واژه ( دائِرَة ) دارای همان معنی است که واژه ( السَّوْء )
بیانگر آن است . در این صورت اضافه به خاطر بیان و تأکید است .
سوره توبة آیه 99
متن آیه :
وَمِنَ الأَعْرَابِ مَن یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ
وَیَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ
أَلا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَّهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ اللّهُ فِی رَحْمَتِهِ
إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ
ترجمه :
در میان
عربهای بادیهنشین ، کسانی هم هستند که به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند و
چیزی را که ( در راه خدا ) صرف میکنند مایه نزدیکی به خدا و سبب دعای
پیغمبر ( در حق خود ) میدانند ( و دعای پیغمبر مایه سعادت محسنان و خیر و
برکت عُمر و روزی ایشان است ) . هان ! بیگمان صرف پول ( در راه خدا ، و
دعاهای رسول ) مایه تقرّب آنان ( در پیشگاه خداوند ) است . ( به طور قطع )
خداوند آنان را غرق رحمت خود خواهد کرد ، چرا که خداوند آمرزنده ( گناهان و
) مهربان ( در حق بندگان ) است .
توضیحات :
«
قُرُبَاتٍ » : جمع قُرْبَة ، به معنی تقرّب یا چیزی است که مایه تقرّب
میگردد . منصوب است چون مفعول دوم ( یَتَّخِذُ ) است ، و جمع آمدن آن با
توجّه به انواع خوبیها و راههای گوناگون آنها است . « صَلَوَاتِ » : جمع
صَلاة ، دعاها . « إِنَّها » : مرجع ضمیر ( ها ) واژه نفقه است که از (
صَلَوات ) مفهوم میگردد و با توجّه به معنی ، ضمیر مؤنّث به کار رفته است .
برخی هم مرجع آن را ( صَلَوات ) دانستهاند .
سوره توبة آیه 100
متن آیه :
وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالأَنصَارِ
وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ
عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الأَنْهَارُ
خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
ترجمه :
پیشگامان
نخستین مهاجران و انصار ، و کسانی که به نیکی روش آنان را در پیش گرفتند و
راه ایشان را به خوبی پیمودند ، خداوند از آنان خوشنود است و ایشان هم از
خدا خوشنودند ، و خداوند برای آنان بهشت را آماده ساخته است که در زیر (
درختان و کاخهای ) آن رودخانهها جاری است و جاودانه در آنجا میمانند .
این است پیروزی بزرگ و رستگاری سترگ .
توضیحات :
«
السَّابِقُونَ » : پیشگامان . سبقتگیرندگان بر دیگران در ایمان و هجرت و
نصرت . مراد مهاجرانی است که پیش از صلح حُدَیْبِیّه هجرت کردند و با جان و
مال در راه خدا کوشیدند ، و نیز انصاری است که در عقبه اوّل و دوم با
پیغمبر بیعت کردند و یا این که هنگام قدوم پیغمبر به مدینه ایمان آوردند . «
وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ . . . » : مراد کسانی است که به دنبال این
پیشگامان مهاجر و انصار ایمان آوردند و در اقوال و افعال ، صادقانه از چنین
پیشوایان پیشتاز پیروی کردند . تابعین و همه مؤمنانی که از کردار نیک و
رفتار پسندیده مهاجران و انصار بزرگوار در تمام امکنه و اعصار تا آخر
روزگار پیروی میکنند .
سوره توبة آیه 101
متن آیه :
وَمِمَّنْ حَوْلَکُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ
الْمَدِینَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ
نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ
عَظِیمٍ
ترجمه :
در میان عربهای بادیهنشین اطراف (
شهر ) شما ، و در میان خود اهل مدینه ، منافقانی هستند که تمرین نفاق
کردهاند و در آن مهارت پیدا نمودهاند . تو ایشان را نمیشناسی و بلکه ما
آنان را میشناسیم . ایشان را ( در همین دنیا ) دو بار شکنجه میدهیم ( :
یکبار با پیروزی شما بر دشمنانتان که مایه درد و حسرت و خشم و کین آنان
میگردد ، و بار دوم با رسواکردن ایشان به وسیله پردهبرداری از نفاقشان ) .
سپس ( در آخرت ) روانه عذاب بزرگی میگردند ( و به دوزخ گرفتار میآیند )
.
توضیحات :
« مَرَدُوا » : تمرین دیدهاند و چیرگی و
مهارت پیدا کردهاند . « مَرَّتَیْنِ » : دوبار : غیظ و خشم ناشی از
پیروزی مسلمانان که آنان را میترکاند ، و رسوائی اجتماعی ناشی از
پردهبرداری از نفاق ایشان . بلاها یا رسوائیهای دوران زندگی ، و عذاب وقت
مرگ و داخل قبر ( نگا : انفال / 50 و توبه / 55 و 57 ) . « یُرَدُّونَ » :
بازگردانده میشوند . مراد به دوزخ حوالت کردن و در جهنّم انداختن ایشان
است ( نگا : بقره / 85 ) .
سوره توبة آیه 102
متن آیه :
وَآخَرُونَ اعْتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُواْ عَمَلاً صَالِحاً
وَآخَرَ سَیِّئاً عَسَى اللّهُ أَن یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ
غَفُورٌ رَّحِیمٌ
ترجمه :
مردمان دیگری هم هستند که
( نه از پیشگامان نخستین ، و نه از منافقین بشمارند و ) به گناهان خود
اعتراف میکنند ، و کار خوبی را با کار بدی میآمیزند ( و گاهی به حسنات و
زمانی به سیّئات دست مییازند ) امید است که خداوند توبه آنان را بپذیرد ( و
احساس شرمندگی چنین کسانی از گناه ، و هراس آنان از عقاب و عذاب ، و تصمیم
ایشان بر این که به سوی گناه نروند ، سبب گردد که دیگر دچار معصیت نشوند و
مشمول مغفرت و مرحمت خدا شوند . چرا که ) بیگمان خداوند دارای مغفرت
فراوان و رحمت بیکران است .
توضیحات :
« ءَاخَرُونَ » : دیگران . مراد گروه سومی غیر از دو گروه پیشین یعنی پیشگامان نخستین و منافقان داخل و خارج مدینه است .
سوره توبة آیه 103
متن آیه :
خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا
وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاَتَکَ سَکَنٌ لَّهُمْ وَاللّهُ سَمِیعٌ
عَلِیمٌ
ترجمه :
( ای پیغمبر ! ) از اموال آنان (
که به گناه خود اعتراف دارند و در صدد کاهش بدیها و افزایش نیکیهای خویش
میباشند ) زکات بگیر تا بدین وسیله ایشان را ( از رذائل اخلاقی ، و گناهان
، و تنگچشمی ) پاک داری ، و ( در دل آنان نیروی خیرات و حسنات را رشد دهی و
درجات ) ایشان را بالا بری ، و برای آنان دعا و طلب آمرزش کن که قطعاً دعا
و طلب آمرزش تو مایه آرامش ( دل و جان ) ایشان میشود ( و سبب اطمینان و
اعتقاد بیشترشان میگردد ) و خداوند شنوای ( دعای مخلصان و ) آگاه ( از
نیّات همگان ) است .
توضیحات :
« صَدَقَة » : زکات .
آنچه مؤمن برای نزدیکی به خدا صرف میکند . « صَلِّ عَلَیْهِمْ » : برای
ایشان دعا کن . « صَلاتَکَ » : دعای تو . « سَکَنٌ » : رحمت . آرامش خاطر
.
سوره توبة آیه 104
متن آیه :
أَلَمْ
یَعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ
وَیَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ
ترجمه :
آیا
نمیدانند که تنها خدا است که توبه ( توبهکاران راستین ) و زکات و صدقه (
مؤمنان مخلصین ) را میپذیرد ، و فقط او است که بسیار توبهپذیر و مهربان
است ؟
توضیحات :
« یَأخُذُ » : در اینجا به معنی
میپذیرد و پاداش آن را میدهد ( نگا : ذاریات / 16 ) . رابطه لطیفی میان (
خُذْ ) در آیه قبلی ، و ( یَأْخُذُ ) در این آیه است ، و آن این که پیغمبر
همان چیزی را دریافت میدارد که خدا بدان دستور میدهد .
سوره توبة آیه 105
متن آیه :
وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ
وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ
فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ
ترجمه :
بگو
: ( هرچه میخواهید ) انجام دهید ( خواه نیک ، خواه بد . امّا بدانید که )
خداوند اعمال ( ظاهر و باطن ) شما را میبیند ( و آنها را به حساب شما
میگیرد ) و پیغمبر و مؤمنان اعمال ( ظاهر ) شما را میبینند و ( به نسبت
خوبی و بدی ، با شما دوستی یا دشمنی میورزند . این در دنیا ، و امّا ) در
آخرت به سوی خدا برگردانده میشوید که آگاه از پنهان و آشکار ( همگان و
دیدنی و نادیدنی جهان ) است و شما را بدانچه میکنید مطلع میسازد ( و
پاداش و پادافره اعمال و اقوال شما را میدهد ) .
توضیحات :
«
قُلْ » : فعل ( قُلْ ) عطف بر فعل ( خُذْ ) در آیه 103 است . « فَسَیَرَی
اللهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ » : خدا از کارتان آگاه
است ، چون حاضر در همهجا و ناظر بر همهچیز است . پیغمبر و مؤمنان هم از
کارتان مطلع میشوند ، چرا که انسان هر عملی را انجام دهد - خواه ناخواه -
ظاهر خواهد شد . اعمالتان از دید خدا پنهان نمیماند و در روز قیامت پیغمبر
و مؤمنان هم از کردارتان باخبر میگردند ( نگا : آلعمران / 179 ، اعراف /
188 ، توبه / 94 ، نمل / 65 ، احقاف / 9 ، حاقّه / 18 ، الطارق / 9 ،
العادیات / 10 ) .
سوره توبة آیه 106
متن آیه :
وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
ترجمه :
و
گروه دیگری ( از متخلّفان از جهاد ) هستند که به فرمان خدا واگذار
گردیدهاند ( و مردم باید در انتظار بمانند تا ببینند که دستور خدا درباره
این دسته که بدون عذر از جهاد بازپس ماندهاند چه باشد ) یا خدا ایشان را
به گناه خود میگیرد و یا بر آنان میبخشاید . خداوند آگاه ( از احوال و
نیّات آنان بوده و ) حکیم است ( و برابر حکمت خود ، بندگان را ثواب یا عقاب
میدهد ) .
توضیحات :
« ءَاخَرُونَ » : دسته دیگری
که غیر از دسته مذکور در آیه 102 میباشند که بدون عذر از جهاد واپس کشیدند
و بعدها پشیمان گشتند و عذرتراشی هم ننمودند و به فرمان پیغمبر از همنشینی
و گفتگوی با اصحاب و حتّی نزدیکی با زنان خود محروم شدند ، تا فرمان خدا
در آیه 118 در رسید و ایشان را بخشید . « مُرْجَوْنَ » : به تأخیر
انداختهشدگان . واگذارشدگان . جمع ( مُرْجی ) است که اسم مفعول است و از
مصدر ( إرجاء ) . اصل آن ( رجو ) یا ( رجا ) میباشد ( نگا : اعراف / 11 و
احزاب / 51 ) .
سوره توبة آیه 107
متن آیه :
وَالَّذِینَ اتَّخَذُواْ مَسْجِداً ضِرَاراً وَکُفْراً وَتَفْرِیقاً بَیْنَ
الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَاداً لِّمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن
قَبْلُ وَلَیَحْلِفَنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ الْحُسْنَى وَاللّهُ
یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ
ترجمه :
و ( از
میان منافقان ) کسانی هستند که مسجدی را بنا کردند و منظورشان از آن ، زیان
( به مؤمنان ) و کفرورزی ( در آن ) و تفرقهاندازی میان مؤمنان ( و درهم
کوبیدن صفوف مسلمانان ) و کمینگاه ساختن برای کسی بود که قبلاً با خدا و
پیغمبرش جنگیده بود و ( علم طغیان برافراشته بود ) سوگند هم میخوردند که
نظری جز نیکی نداشتهاند ( و تنها مرادشان خدمت به مردمان و اقامه نماز در
آن بوده و بس ) امّا خداوند گواهی میدهد که آنان ( در سوگند خود ) دروغ
میگویند .
توضیحات :
« الَّذِینَ . . . » : عطف بر
ماسبق است و تقدیر آن چنین است : وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا
مَسْجِداً . « ضِراراً » : زیان رساندن . مفعولله است . « إِرْصَاداً » :
در کمین نشستن . « الْحُسْنَیا » : کار نیک . علّت تأنیث آن این است که در
اصل ( ألْخَصْلَة الْحُسْنَیا ) بوده و موصوف حذف شده و صفت به جای آن
نشسته است . آیه مذکور درباره گروهی از منافقان است که وقتی مسجد قبا در
مدینه ساخته شد ، ابوعامر نامی ایشان را بر آن داشت که منافقان برای چشم هم
چشمی با کسانی که مسجد قباء را ساختند ، و برای گردهمائی و رایزنی علیه
اسلام و مؤمنان ، مسجدی بسازند . بعد از اتمام آن از پیغمبر درخواست کردند
که در چنین مسجدی که بعدها مسجد ضرار نام گرفت نماز بخواند . امّا وحی
آسمان نقاب از چهره آنان برداشت و پیغمبر چه رسد به این که در آن نماز
نخواند ، دستور داد که آن را بسوزانند و زبالهدانش نمایند .
سوره توبة آیه 108
متن آیه :
لاَ تَقُمْ فِیهِ أَبَداً لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ
أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن
یَتَطَهَّرُواْ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ
ترجمه :
(
ای پیغمبر ! ) هرگز در آن ( مسجد ضرار ) نایست و نماز مگذار . مسجدی (
مانند مسجد قبا ) که از روز نخست بر پایه تقوا بنا گردیده است ( و مراد
سازندگان آن تنها رضای الله بوده است ) سزاوار آن است که در آن برپای ایستی
و نماز بگزاری . در آنجا کسانی هستند که میخواهند ( جسم و روح ) خود را (
با ادای عبادتِ درست ) پاکیزه دارند و خداوند هم پاکیزگان را دوست میدارد
.
توضیحات :
« لا تَقُمْ فیهِ . . . » : در آن به
عبادت نایست . در آن نماز مخوان ( نگا : نساء / 102 ) . اصلاً در آن توقّف
مکن و ممان . « أَحَقُّ » : این واژه گرچه افعل التفضیل است ولی در اینجا
مراد مقایسه میان ( شایسته ) و ( شایستهتر ) نیست ؛ بلکه مقایسه میان (
شایسته ) و ( ناشایسته ) است ؛ لذا در اینجا ( أَحَقُّ ) به معنی شایسته
است ؛ نه شایستهتر ( نگا : فرقان / 24 ) .
سوره توبة آیه 109
متن آیه :
أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ
خَیْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَىَ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ
فَانْهَارَ بِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ
الظَّالِمِینَ
ترجمه :
آیا کسی که شالوده آن ( مسجد
) را بر پایه تقوا و پرهیز از ( مخالفت فرمان ) خدا و ( جلب ) خوشنودی (
او ) بنیاد نهاده است ، ( کارش ) بهتر است یا کسی که شالوده آن را بر لبه
پرتگاه شکافته و فرو تپیدهای بنیاد نهاده است و ( هر آن با فرو ریختن خود )
او را به آتش دوزخ فرو میاندازد ؟ خداوند مردمان ستمپیشه را ( به چیزی
که خیر و صلاح ایشان در آن باشد ) هدایت نمیکند .
توضیحات :
«
بُنْیَان » : پایه . شالوده . مصدر است و به معنی اسم مفعول به کار رفته
است . یعنی بناء به معنی مبنی . « بُنْیَانَهُ » : شالوده مسجد . شالوده
دین خود . « شَفا » : لبه . کناره ( نگا : آلعمران / 103 ) . « جُرُفٍ » :
گودال . پرتگاه . « هَارٍ » : شکافته و مشرف به سقوط ، از ماده ( هور ) و
در آن قلبالمکان شده است و لامالفعل و عینالفعل به جای همدیگر به کار
رفته است . « فَانْهارَ بِهِ » : پرتگاه ، ساختمان و صاحب آن را با خود به
پائین انداخت . برخی معنی آیه را چنین بیان کردهاند : آیا کسی که پایه دین
خود را بنیاد نهاده است بر شالوده استوار که تقوا و کسب رضای خدا یا طاعت و
عبادت است ، بهتر است ، یا کسی که آن را بر ضعیفترین و سستترین شالوده
بنیاد نهاده است که او را به دوزخ میاندازد و . . .
سوره توبة آیه 110
متن آیه :
لاَ یَزَالُ بُنْیَانُهُمُ الَّذِی بَنَوْاْ رِیبَةً فِی قُلُوبِهِمْ
إِلاَّ أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
ترجمه :
بنائی
را که خودشان برپا کردهاند همواره به عنوان ( یک عامل شکّ و تردید ، یا
یک نتیجه ) شکّ و تردید ، در قلوب آنان باقی میماند ، مگر این که دلهایشان
قطعه قطعه شود ( و بمیرند ، و یا این که توبه کنند و به سوی خدا برگردند )
و خدا آگاه ( از هر چیزی و ) حکیم ( در افعال و دادن جزا و سزای هرکسی )
است .
توضیحات :
« رِیبَةً » : شکّ و تردید . خبر
لایَزالُ است . « إِلاّ » : به معنی ( إِلی ) است . « تَقَطَّعَ
قُلُوبُهُمْ » : دلهایشان پاره پاره شود . دل از کفر برکنند و توبه کنند .
فعل ( تَقَطَّعَ ) مضارع است و تائی از اوّل آن حذف شده است . آیه را چنین
هم معنی کردهاند : این بنای ایشان هرقدر بیشتر بماند ، آنان بیشتر در میان
مسلمانان شکّ و تردید میپراکنند .
سوره توبة آیه 111
متن آیه :
إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم
بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ
وَیُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنجِیلِ
وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ
بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
ترجمه :
بیگمان
خداوند ( کالای ) جان و مال مؤمنان را به ( بهای ) بهشت خریداری میکند .
( آنان باید ) در راه خدا بجنگند و بکشند و کشته شوند . این وعدهای است
که خداوند آن را در ( کتابهای آسمانی ) تورات و انجیل و قرآن ( به عنوان
سند معتبری ثبت کرده است ) و وعده راستین آن را داده است ، و چه کسی از خدا
به عهد خود وفاکنندهتر است ؟ پس به معاملهای که کردهاید شاد باشید ، و
این پیروزی بزرگ و رستگاری سترگی است .
توضیحات :
«
إِشْتَرَیا » : خریداری کرده است . معمولاً فعل ماضی در معاملات معنی
مضارع دارد ؛ لذا میتوان آن را ( خریداری میکند ) معنی کرد . «
یُقَاتِلُونَ » : میجنگند . فعل مضارع در اینجا میتواند معنی امر داشته
باشد : باید بجنگند . « وَعْداً » : مفعول مطلق فعل محذوف ( وَعَدَ ) است .
« حَقّاً » : مفعول مطلق فعل محذوف ( اَحَقَّ ) یا صفت ( وَعْداً ) است (
نگا : نساء / 122 ) . « أَوْفی » : وفاکنندهتر . « إِسْتَبْشِرُوا » :
شادمان باشید . شاد و خوشنود باشید . « ذلِکَ » : این معاملهای که خریدار
خدا ، فروشندگان مؤمنان ، کالا اموال و انفس مسلمانان ، بها بهشت جاویدان ،
و سند گفته خداوند سبحان و ثبت در تورات و انجیل و قرآن است .
سوره توبة آیه 112
متن آیه :
التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ
السَّاجِدونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنکَرِ
وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ
ترجمه :
(
از جمله اوصاف این مؤمنان و سائر مسلمانان این است که ) آنان توبهکننده (
از معاصی ) ، پرستنده ( دادار ) ، سپاسگزار ( پروردگار ) ، گردنده ( در
زمین و اندیشمند در آفاق و انفس ) ، نمازگزار ، دستوردهنده به کار نیک ،
بازدارنده از کار بد ، و حافظ قوانین خدا میباشند . ( ای پیغمبر ! ) مژده
بده به مؤمنان ( به چیزهائی که خارج از توصیف و تعریف و به دور از فهم
مردمان است ) .
توضیحات :
« الْتَّآئِبُونَ » :
توبهکنندگان . خبر مبتدای محذوف یا مبتدای خبر محذوف است و تقدیر چنین است
: هُمُ التَّآئِبُونَ . . . التَّآئِبُونَ الْعَابِدُونَ . . . مِنْ
أَهْلِ الْجَنَّةِ أَیْضاً ( نگا : نساء / 95 و حدید / 10 ) . «
السَّآئِحُونَ » : گردندگان در زمین برای اطّلاع از آثار و درس گرفتن و
عبرت آموختن از تاریخ گذشتگان و دیدن عجائب و غرائب جهان ( نگا : انعام /
11 ، توبه / 2 ) . روزهداران ( نگا : تحریم / 5 ) . « الْحَافِظُونَ
لِحُدُودِ اللهِ » : محافظان قوانین خدا . اجراکنندگان احکام و شرائع الله .
« بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ » : مژده بده به مؤمنان . مورد مژده محذوف است و
اشاره بدان دارد که بیرون از حدود شُمار و گفتار و پندار است که بهشت و
رضای کردگار است .
سوره توبة آیه 113
متن آیه :
مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَن یَسْتَغْفِرُواْ
لِلْمُشْرِکِینَ وَلَوْ کَانُواْ أُوْلِی قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ
لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ
ترجمه :
پیغمبر
و مؤمنان را نسزد که برای مشرکان طلب آمرزش کنند ، هرچند که خویشاوند
باشند ، هنگامی که برای آنان روشن شود که ( با کفر و شرک از دنیا رفتهاند ،
و ) مشرکان اهل دوزخند .
توضیحات :
« مَا کَانَ
لِلنَّبِیِّ وَ الَّذِینَ ءَامَنُوا » : برای پیغمبر و مؤمنان شایسته و
درست نیست که . « أُوْلِی قُرْبَیا » : خویشاوندان . نزدیکان .
سوره توبة آیه 114
متن آیه :
وَمَا کَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ إِلاَّ عَن مَّوْعِدَةٍ
وَعَدَهَا إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ
تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لأوَّاهٌ حَلِیمٌ
ترجمه :
طلب
آمرزش ابراهیم برای پدرش ، به خاطر وعدهای بود که بدو داده بود ، ولی
هنگامی که برای او روشن شد که پدرش ( در قید حیات بر کفر اصرار میورزد و
برابر وحی آسمانی دار فانی را با کفر وداع میگوید ، دانست که او ) دشمن
خدا است ، از او بیزاری جست ( و ترک طلب آمرزش برای وی گفت ) . واقعاً
ابراهیم بسیار مهربان و دستبدعا و فروتن و شکیبا بود .
توضیحات :
«
إِسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِیمَ » : ( نگا : شعراء / 86 ) . « مَوْعِدَة » :
وعده ( نگا : مریم / 47 ) . « تَبَرَّأَ » : بیزاری جست . دوری کرد ( نگا :
بقره / 166 و 167 ) . « أَوَّاهٌ » : آهگویان . خاشع در دعا . تسبیحگوی .
مهربان . کثیرالدعاء . « حَلِیمٌ » : صبور و بردبار . از آیه چنین
برمیآید که دعاکردن برای هدایت کافران و مشرکان زنده بلامانع است ولی برای
مردگان آنان صحیح نیست ( نگا : مجادله / 22 ) .
سوره توبة آیه 115
متن آیه :
وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى
یُبَیِّنَ لَهُم مَّا یَتَّقُونَ إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
ترجمه :
خداوند
( به سبب عدالت و حکمتی که دارد ) هیچ وقت قومی را که هدایت بخشیده است
گمراه نمیسازد ( و در برابر اشتباه و لغزش ناشی از اجتهادی که میکنند ،
به عقاب و عذابشان نمیگیرد ) مگر زمانی که چیزهائی را که باید از آنها
بپرهیزند روشن و آشکار ( و بیشبهه و اشکال ، توسّط پیغمبر ) برای آنان
بیان کند . بیگمان خداوند آگاه از هر چیزی است .
توضیحات :
« لِیُضِلَّ » : گمراه سازد . حکم به گمراهی دهد . مراد این است که عقاب بعد از بیان احکام است .
سوره توبة آیه 116
متن آیه :
إِنَّ اللّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ یُحْیِی وَیُمِیتُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ
ترجمه :
حکومت
آسمانها و زمین تنها از آن خدا است . او است که زندگی میبخشد و میمیراند
. جز خدا برای شما سرپرستی ( که کارهای شما بدو واگذار شود ) و یاوری ( که
شما را کمک و از شما دفاع کند ) وجود ندارد .
توضیحات :
« مِن دُونِ اللهِ » : سِوای خدا . بجز خدا .
سوره توبة آیه 117
متن آیه :
لَقَد تَّابَ الله عَلَى النَّبِیِّ وَالْمُهَاجِرِینَ وَالأَنصَارِ
الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِن بَعْدِ مَا کَادَ
یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِّنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ
رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ
ترجمه :
خداوند توبه پیغمبر ( از
اجازهدادن منافقان به عدم شرکت در جهاد ) و توبه مهاجرین و انصار ( از
لغزشهای جنگ تبوک ، مثل کُندی و سستی اراده و اندیشه بد به دل راه دادن و
آهنگ بازگشت از نیمه راه جهاد ) را پذیرفت . مهاجرین و انصاری که در روزگار
سختی ( با وجود گرمای زیاد ، کمی وسیله سواری و زاد ، فصل درو و چیدن
محصول خود ) از پیغمبر پیروی کردند ( و همراه او رهسپار جنگ تبوک شدند )
بعد از آن که دلهای دستهای از آنان اندکی مانده بود که ( از حق به سوی
باطل ) منحرف شود . ( در این حال ) باز هم خداوند توبه آنان را پذیرفت .
چرا که او بسیار رؤوف و مهربان است .
توضیحات :
«
لَقَد تَّابَ اللهُ عَلَی النَّبِیِّ . . . » : ذکر پیغمبر در سرآغاز
توبهکنندگان ، به خاطر بزرگداشت هرچه بیشتر مهاجرین و انصار است ، والاّ
گناهی از او سر نزده بود تا از آن توبه کند . یا این که توبه پیغمبر از
اموری است که اگر از دیگران سر میزد ، مانند اجازهدادن به منافقان که در
منزل بمانند و در جنگ شرکت نکنند ( نگا : توبه / 43 ) اصلاً گناه یا حتی
درخور لومه و عتاب نبود . یا این که طلب استغفار باید پیشه هر مؤمنی اعم از
پیغمبر و غیره باشد ( نگا : محمّد / 19 و فتح / 2 ) . « سَاعَةِ
الْعُسْرَةِ » : هنگام سختی و بحرانی . مراد زمانی است که مؤمنان آماده جنگ
تبوک میشدند و به مناسبت سختی معیشت و مشکلات راه و رزمیدن با امپراطوری
روم در نقطه بسیار دوری از مدینه سخت در تنگنا بودند ، و لشکری را هم که
تهیّه دیدند جَیْشُ الْعُسْرَة لقب گرفت . « کَادَ یَزِیغُ » : نزدیک بود
که منحرف و از راه به در شود . « فَرِیقٍ » : دسته . گروه .
سوره توبة آیه 118
متن آیه :
وَعَلَى الثَّلاَثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُواْ حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ
عَلَیْهِمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنفُسُهُمْ
وَظَنُّواْ أَن لاَّ مَلْجَأَ مِنَ اللّهِ إِلاَّ إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ
عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ
ترجمه :
خداوند
توبه آن سه نفری را هم میپذیرد که ( بیهیچ حکمی به آینده ) واگذار شدند (
و پیغمبر و مؤمنان و خانواده خودشان با ایشان سخن نگفتند و از آنان دوری
جستند ) تا بدانجا که ( ناراحتی ایشان به حدی رسید که ) زمین با همه فراخی ،
بر آنان تنگ شد ، و دلشان به هم آمد و ( جانشان به لب رسید . هم مردم از
آنان بیزار و هم خودشان از خود بیزار شدند . بالاخره ) دانستند که هیچ
پناهگاهی از ( دست خشم ) خدا جز برگشت به خدا ( با استغفار از او و
پناهبردن بدو ) وجود ندارد ( چرا که پناه بیپناهان او است و بس ) . آن
گاه خدا ( به نظر مرحمت در ایشان نگریست و ) بدیشان پیغام توبه داد تا توبه
کنند ( و آنان هم توبه کردند و خدا هم توبه ایشان را پذیرفت ) . بیگمان
خدا بسیار توبهپذیر و مهربان است .
توضیحات :
«
الثَّلاثَةِ » : سه نفر که عبارت بودند از : کعببن مالک و مُرارهبن ربیع و
هلالبن امیه . « خُلِّفُوا » : واپس نهاده شدند . مراد این است که خداوند
حکم قطعی درباره آنان صادر نفرمود ( نگا : توبه / 106 ) و به آینده واگذار
شدند . « بِمَا رَحُبَتْ » : با همه وسعتی که دارد . « ظَنُّوا » : یقین
حاصل کردند ( نگا : بقره / 46 ) . « مَلْجَأَ » : پناهگاه . « تَابَ
عَلَیْهِمْ » : ایشان را توفیق توبه داد . با مرحمت بدیشان برگشت و پیام
پذیرش توبه آنان را به پیغمبر وحی کرد . « لِیَتُوبُوا » : تا آنان توبه
کنند و در آینده نیز بر توبه و استغفار ماندگار باشند .
سوره توبة آیه 119
متن آیه :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَکُونُواْ مَعَ الصَّادِقِینَ
ترجمه :
ای مؤمنان ! از خدا بترسید و همگام با راستان باشید .
توضیحات :
« الصَّادِقِینَ » : راستان در کردار و گفتار و پندار .
سوره توبة آیه 120
متن آیه :
مَا کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ الأَعْرَابِ أَن
یَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ اللّهِ وَلاَ یَرْغَبُواْ بِأَنفُسِهِمْ عَن
نَّفْسِهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ لاَ یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلاَ نَصَبٌ وَلاَ
مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَطَؤُونَ مَوْطِئاً یَغِیظُ
الْکُفَّارَ وَلاَ یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّیْلاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُم
بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ
ترجمه :
درست
نیست که اهل مدینه و بادیهنشینان دوروبر آنان ، از پیغمبر خدا جا بمانند (
و در رکاب او به جهاد نروند ، و در راه همان چیزی جان نبازند که او در راه
آن جان میبازد ) و جان خود را از جان پیغمبر دوستتر داشته باشند . چرا
که هیچ تشنگی و خستگی و گرسنگی در راه خدا به آنان نمیرسد ، و گامی به جلو
برنمیدارند که موجب خشم کافران شود ، و به دشمنان دستبردی نمیزنند ( و
ضرب و قتل و جرحی نمیچشانند و اسیر و غنیمتی نمیگیرند ) مگر این که به
واسطه آن ، کار نیکوئی برای آنان نوشته میشود ( و پاداش نیکوئی بدانان
داده میشود ) . بیگمان خداوند پاداش نیکوکاران را ( بیمزد نمیگذارد و آن
را ) هدر نمیدهد .
توضیحات :
« مَا کَانَ » : صحیح
نیست . درست نیست . « لا یَرْغَبُوا بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ » : جان
خود را از جان او عزیزتر و با ارزشتر ندانند . از بذل جان خود در راه حفظ
جان او دریغ نکنند . « ظَمَأٌ » : تشنگی . « نَصَبٌ » : خستگی . «
مَخْمَصَةٌ » : گرسنگی . « لا یَطَأُونَ » : گام نمیگذارند . پای نمینهند
. « مَوْطِئاً » : جای گام . قدمگاه . « لا یَطَأُون مَوْطِئاً » : مراد
این است که گامی به جلو برنمیدارند و وارد مکانی نمیشوند ، مگر این که . .
. « لا یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلاً » : صدمهای به دشمن نمیرسانند و
اسیر و غنیمتی از ایشان نمیگیرند ، و . . .
سوره توبة آیه 121
متن آیه :
وَلاَ یُنفِقُونَ نَفَقَةً صَغِیرَةً وَلاَ کَبِیرَةً وَلاَ یَقْطَعُونَ
وَادِیاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ لِیَجْزِیَهُمُ اللّهُ أَحْسَنَ مَا
کَانُواْ یَعْمَلُونَ
ترجمه :
( همچنین مجاهدان
راهحق ) هیچ خرجی خواه کم خواه زیاد نمیکنند ، و هیچ سرزمینی را ( در رفت
و برگشت از جهاد ) نمیسپرند ، مگر این که ( پاداش آن ) برایشان نوشته
میشود ، تا ( از این راه ) خداوند پاداشی نیکوتر از کاری که میکنند
بدیشان دهد .
توضیحات :
« نَفَقَةً » : خرج . صرف
مال . « وَادِیاً » : زمین گود پرپیچ و خم و فراز و نشیبی که میان کوهها و
جنگلها لمیده باشد . مراد سرزمین به طور مطلق است . « کُتِبَ لَهُمْ » :
برای آنان نوشته میشود . نائب فاعل ، ذلِکَ یا ثَوابٌ یا عَمَلٌ صالِحٌ
است . « أَحْسَنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ » : پاداشی نیکوتر از کاری که
میکنند . پاداش نیکوترین کاری که میکنند ، و آن جهاد است . نیکوترین
پاداشی که نیکوکاران در برابر نیکوکاریهایشان مستحقّ آن میباشند . واژه (
أَحْسَنَ ) صفت مصدر محذوف ( جَزَآءً ) است و تقدیر چنین است :
لِیَجْزِیَهُمُ اللهُ جَزَآءً أَحْسَنَ جَزَآءٍ مَّا .
سوره توبة آیه 122
متن آیه :
وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن
کُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ
وَلِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ
یَحْذَرُونَ
ترجمه :
مؤمنان را نسزد که همگی بیرون
بروند ( و برای فراگرفتن معارف اسلامی عازم مراکز علمی اسلامی بشوند ) .
باید که از هر قوم و قبیلهای ، عدّهای بروند ( و در تحصیل علوم دینی تلاش
کنند ) تا با تعلیمات اسلامی آشنا گردند ، و هنگامی که به سوی قوم و قبیله
خود برگشتند ( به تعلیم مردمان بپردازند و ارشادشان کنند و ) آنان را ( از
مخالفت فرمان پروردگار ) بترسانند تا ( خویشتن را از عقاب و عذاب خدا
برحذر دارند و از بطالت و ضلالت ) خودداری کنند .
توضیحات :
«
کَآفَّة » : همگی . جملگی . حال ضمیر واو در فعل ( لِیَنفِرُوا ) است . «
فَلَوْلا نَفَرَ » : چه خوب است که عازم بشود و بیرون برود . « طَائِفَةٌ »
: دستهای . برخی . « لِیَتَفَقَّهُوا » : تا دانشاندوزی کنند . تا آشنا
شوند و مهارت به هم رسانند . معنی دیگر آیه این است که : شایسته نیست ،
مؤمنان همگی ( به سوی میدان جهاد ) بیرون بروند . چرا از هر گروهی برخی از
آنان ( به کارزار ) نمیروند ( و برخی در مدینه نمیمانند ) تا در دین ( و
معارف اسلامی ) آگاهی پیدا کنند و وقتی که قوم خود ( از جهاد ) به سوی
ایشان برگشتند ، آنان را ( از مخالفت فرمان پروردگار ) بترسانند تا بترسند (
و خویشتندار و پرهیزگار گردند ) . با توجّه به معنی نخست ، ضمیر فعل (
لِیَتَفَقَّهُوا ) و ( لِیُنذِرُوا ) و ( رَجَعُوا ) به طالبان علم
برمیگردد که به جهاد اکبر مشغولند ، و ضمیر فعل ( یَحْذَرُونَ ) به قوم و
قبیله آنان . امّا با توجّه به معنی دوم ، ضمیر فعل ( لِیَتَفَقَّهُوا ) و (
لِیُنذِرُوا ) به کسانی برمیگردد که به جهاد اصغر یعنی پیکار با دشمنان
نمیروند و بلکه در خدمت پیغمبر در مدینه میمانند و دانشاندوزی میکنند و
چیزهائی را که در غیاب مجاهدان وحی شده است بدیشان میرسانند . و ضمیر فعل
( رَجَعُوا ) و ( یَحْذَرُونَ ) به مجاهدان و پیکارگران برمیگردد .
سوره توبة آیه 123
متن آیه :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ
الْکُفَّارِ وَلْیَجِدُواْ فِیکُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ
مَعَ الْمُتَّقِینَ
ترجمه :
ای مؤمنان ! با کافرانی
بجنگید که به شما نزدیکترند ، و باید که ( در جنگ ) از شما شدّت وحدّت ( و
جرأت و شهامت ) ببینند . و بدانید که خداوند ( یاری و لطفش ) با
پرهیزگاران است .
توضیحات :
« یَلُونَکُمْ » : از
حیث مکان یا نسب به شما نزدیکند . در اینجا بیشتر قرب مکانی مورد نظر است .
از ماده ( ولی ) است . « غِلْظَة » : شدّت و خشونت در جنگ که بالطبع صبر و
شکیبائی و جرأت و شهامت را نیز شامل میشود .
سوره توبة آیه 124
متن آیه :
وَإِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُم مَّن یَقُولُ أَیُّکُمْ
زَادَتْهُ هَذِهِ إِیمَاناً فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُواْ فَزَادَتْهُمْ
إِیمَاناً وَهُمْ یَسْتَبْشِرُونَ
ترجمه :
هنگامی
که سورهای ( از سورههای قرآن ) نازل میشود ، کسانی از آنان ( که منافقند
، از روی تمسخر و استهزاء ، برخی به برخی رو میکنند و ) میگویند : این
سوره بر ایمان کدام یک از شما افزود ؟ ( و آیا چیز مهمّ و مفیدی گفت و
نمود ؟ ! ) و امّا مؤمنان ، ( همان سوره قرآن ) بر ایمانشان میافزاید و (
نور آن بیش از پیش راه حق را بدیشان مینماید ، و از این نزول قرآن که
مایه افزایش ایمان و پرتو جان و سعادت هر دو جهان آنان میشود ) شادمان
میگردند .
توضیحات :
« إِذا مَا » : هر زمان که .
سوره توبة آیه 125
متن آیه :
وَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُواْ وَهُمْ کَافِرُونَ
ترجمه :
و
امّا کسانی که در دلهایشان بیماری ( نفاق ) است ، ( نزول سورهای از
سورههای قرآن ، به جای این که روح تازهای به کالبدشان دمد و مایه تربیت
جدیدی شود ) ، خباثتی بر خباثتشان میافزاید ( و کفر و عنادشان را بیشتر
مینماید ، و پلیدیهایشان هر روز فزونی میگیرد ، و تاریکیهای جان و دلشان
دائماً تراکم میپذیرد ، و ) در حال کفر میمیرند ( و در دوزخ جای میگیرند
) .
توضیحات :
« مَرَضٌ » : مراد نفاق است ( نگا :
بقره / 10 و محمّد / 20 ) . « رِجْساً » : خباثت . پلیدی ( نگا : اعراف /
71 و توبه / 125 ) . مراد کفر و نفاق است .
سوره توبة آیه 126
متن آیه :
أَوَلاَ یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عَامٍ مَّرَّةً أَوْ
مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لاَ یَتُوبُونَ وَلاَ هُمْ یَذَّکَّرُونَ
ترجمه :
آیا
منافقان نمیبینند که در هر سالی ، یک یا دو بار ( و بلکه بیشتر ) مورد
آزمایش قرار میگیرند ( و بلاهائی از قبیل : کشف اسرار و ظهور احوال و
پیروزی مؤمنان ، و شکست کافران میبینند ، ولی ) بعد از آن ( همه گرفتاریها
و آزمونها ، از کردهها و گفتههای زشت خود دست نمیکشند و ) توبه
نمیکنند و عبرت نمیگیرند و بیدار و هوشیار نمیشوند .
توضیحات :
«
یُفْتَنُونَ » : آزمایش میگردند . به بلاهاگرفتار میشوند تا مایه بیداری
ایشان گردد . « مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ » : یکبار یا دوبار . مراد
تکثیر است ؛ نه عدد به خصوصی .
سوره توبة آیه 127
متن آیه :
وَإِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ نَّظَرَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ هَلْ
یَرَاکُم مِّنْ أَحَدٍ ثُمَّ انصَرَفُواْ صَرَفَ اللّهُ قُلُوبَهُم
بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَفْقَهُون
ترجمه :
و
هرگاه آنان ( در مجلس پیغمبر باشند و ) سورهای نازل گردد ، برخی به برخی
مینگرند ( و با اشاره به همدیگر میفهمانند که ) آیا کسی شما را میبیند (
و متوجّه ما میباشد ؟ همین که اطمینان یافتند مؤمنان به سخنان پیغمبر
سرگرم و سراپا گوشند ) آن وقت ( از مجلس ) بیرون میروند ( و ندای هدایت را
نمیشنوند . چراکه تحمّل شنیدن پیام آسمانی را ندارند و از ایمان و
ایمانداران بیزارند ) . از آنجا که قوم بیدانش و نفهمی هستند ، خداوند
دلهایشان را ( از حق ) بگردانیده است .
توضیحات :
«
هَلْ یَرَاکُم مِّنْ أَحَدٍ » : این جمله میتواند بیانگر گفتار زبانی
ایشان ، یا اشارات سر و صورت و چشمهای آنان باشد . در هر حال تفسیری است
برای نگاههایشان به یکدیگر . « إِنصَرَفُوا » : از مجلس بیرون میروند . دل
به سخنان نمیدهند و بدان ایمان نمیآورند و بلکه از وحی آسمانی رویگردان
میشوند . « صَرَفَ اللهُ قُلُوبَهُمْ » : این جمله میتواند خبریّه باشد
که معنی آن گذشت ، و میتواند انشائیّه یعنی برای دعا و نفرین باشد . در
این صورت معنی چنین میشود : خداوند دلهایشان را از ایمان بگرداند و از
جانب حق بچرخاند .
سوره توبة آیه 128
متن آیه :
لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا
عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ
ترجمه :
بیگمان
پیغمبری ( محمّد نام ) ، از خود شما ( انسانها ) به سویتان آمده است .
هرگونه درد و رنج و بلا و مصیبتی که به شما برسد ، بر او سخت و گران میآید
. به شما عشق میورزد و اصرار به هدایت شما دارد ، و نسبت به مؤمنان دارای
محبّت و لطف فراوان و بسیار مهربان است .
توضیحات :
«
مِنْ أَنفُسِکُمْ » : از خود شما انسانها . یعنی انسان است و از لحاظ سرشت
بشری همچون شما است ( نگا : کهف 110 / ، فصّلت / 6 ) . « عزیز » : سخت و
دشوار . « عَنِتُّمْ » : رنج بردید . ناراحتی کشیدید . از ماده ( عَنَت )
به معنی مشقّت . « مَا عَنِتُّمْ » : رنج و مشقّتی که میبینید . واژه ( ما
) مصدریّه است . « حَرِیصٌ » : علاقهمند .
سوره توبة آیه 129
متن آیه :
فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُلْ حَسْبِیَ اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ
ترجمه :
اگر
آنان ( از ایمان به تو ) روی بگردانند ( باکی نداشته باش و ) بگو : خدا
مرا کافی و بسنده است . جز او معبودی نیست . به او دلبستهام و کارهایم را
بدو واگذار کردهام ، و او صاحب پادشاهی بزرگ ( جهان و ملکوت آسمان ) است
.
توضیحات :
« الْعَرْشِ » : تخت سلطنت . آفریده سترگی است که چگونگی آن بر ما مجهول است ( نگا : اعراف / 54 ، حاقّه / 17 ) .
فی ظلال القرآن
جزء دهم
سوره انفال آیات 75-41 و سورۀ توبه تا آیۀ 91
رهنمودهای جزء دهم
این جزء فراهم میآید از بقیّۀ انفال - سورهای که اوائل آن در جزء نهم آمده است -و از بخش زیادی از سوره توبه... نخست با بقیّۀ سورۀ انفال به پیش میرویم، و امّا سورۀ توبه انشاءالله در جای خود به شناسائی آن در همین جزء خواهیم پرداخت.
*
در پایان جزء نهم در سرآغاز سوره به خط سیرهای سوره پرداختیم. این بخش از سوره که مـانده است در همین خط سیرهای اصلی به پیش میرود... جز این که پدیدهای که آشکارا در روند سوره میدرخشد ایـن است نیمۀ واپسین سوره تا اندازۀ زیادی همسان نیمۀ پیشین سوره از لحاظ روند و ترتیب موضوعات است، بدون این که تکراری در میان باشد به سبب موضوعات تازهای که به میان مـیآید، هـر چند که ترتیب ایـن موضوعها در روند سوره این نیمه را نقشی و آن نیمۀ پیشین را نقشی دیگر میدهد، در حالی که میان آن دو هماهنگی شگفتی است.
نیمۀ پیشین با سخن از غنائم و کشمکش بر آن آغـاز گردیده است، و آن غنائم را به خدا و پیغمبر برگردانده است... سپس مسلمانان را به پرهیزگاری خوانده است، و حقیقت ایمان را برای ایشان روشن کرده است تا به سوی آن بالا روند... آنگاه تدبیر و تقدیر یزدان را در جنگی که بر سر غنائم آن کشمکش میکنند برای آنان روشن میدارد. در این راستا گوشهای از مـوقعیّتهای جنگ و بخشی از صحنههای آن را برایشان حاضر میآورد و آماده میکند. ناگهان پدید میآید که هر چه بوده است در پرتو تدبیر خدا بوده است، و همه و همه با مدد و یاری آفریدگار صورت پذیرفته است، و کارزار سراسر آن برای پیاده کردن اراده و خواست پروردگار درگرفته است و به راه افتاده است. آنـان چیزی جز پردهای و ابزاری برای نمایش و کنش تدبیر و تقدیر و ارادۀ خدا نبودهاند... سپس از فراسوی این چـیزی کـه برای مسلمانان از آن پردهبرداری کرده است که حقیقت کارزار است، مسـلمانان را فـریاد داشته است، و در لشکرکشی به پایداری و استقامت خوانده است و آنان را به یاری و همراهی یزدان اطمینان بخشیده است، و ایشان را خاطر جمع کرده است که خدا دشمنانشان را خوار میدارد و به گناهانشان میگیرد... سپس ایشان را برحذر داشته است از خیانت به پیغمبر، و آگاه باشند از آزمون اموال و اولاد. به پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم نیز دستور داده است کافران را از فرجام کار برحذر دارد، و تسلیم و پاسخگوئی ایشان را - در صورت تسلیم شدن و پاسخ مثبت دادن - بپذیرد، و نهان و پنهان ایشان را به خدا واگذار کند. به مسلمانان هم دستور داده است که با کافران بجنگند اگر پشت کنند و نپذیرند، تـا آشوبی نماند و از دین گرداندنی در میان نباشد و دیـن خالصانه از آن یزدان گردد.
این نیمۀ دوم هم این چنین به پیش میرود... با بیان حکم خدا دربارۀ غنائم میآغازد - پس از آن که عنائم به خدا و پیغمبرش برگردانده شده است - آنگاه آنان را برای ایــمان آوردن به خدا و ایمان به چیزی فرامیخواند که روز جدائی، روز خورد دو گروه، بر بندهاش نازل کرده است... سپس برای ایشان پرده از تدبیر و تقدیر یزدان در حادثه و جنگی برمیدارد که این غنائم را نتیجه داده است. پس از آن گوشۀ دیگری از موقعیّتها و صحنههای کارزار را حاضر میآورد و به تماشا گذارد که در آن این تدبیر و تقدیر جلوهگر و آشکار میگردد. همچنین در آن هویدا و پیدا میشود که آنان جز ابزار و پردهای برای انجام و نمایش قضا و قدر خدا نبودهاند. بعد از ان از فراسوی این چیزی که برایشان روشن کرده است که حـقیقت پـیکار و اصـل کارزار است، آنان را به پایداری در هنگامۀ جنگ و درگیری، و به یاد خدا، و به اطاعت از خدا و اطاعت از پیغمبرش فـریاد مـیدارد، ایشـان را از کشـمکش با یکدیگر بر حذر میکند و میترساند، چرا که کشمکش با یکدیگر باعث شکست و زبونی میگردد. آنان را به شکیبائی، و دوری از سرمستی و ریای در جهاد، فـرا میخواند. ایشان را از فرجامی همچون فرجام کافرانی میترساند که از خانه و کاشانۀ خود سرمست و مغرور بیرون آمدند و برای ریا و خودنمائی در پیش مردمان و جلوگیری از راه یزدان به راه افـتادند و گـول فریب اهریمن را خوردند. آنان را به توکّل بر خدای یگانه دعوت میکند، خدائی که بر کمک و یـاری اسـتوار و حکیمانۀ موجود در تقدیر و تدبیر خود بسی تـوانـا و زبردست است... آنگاه بدیشان سنّت و قانون خدا در گرفتار نمودن تکذیبکنندگان به سـبب گناهانشان را مینمایاند... همانگونه که در نیمۀ نخستین از فرشتگان یاد فرموده است و گفته است که فـرشتگان مـؤمنان را ثابت و استوار و برجای و پایدار میدارند، و گردنهای کافران را میزنند و دستهایشان را قطع مـیکنند، به همین شکل در این نیمۀ دوم از فرشتگان سخن میراند و میفرماید که فـرشتگان کافران را مـیمیرانـند و چهرهها و پشتهای ایشان را میزنند... همان طور که در نیمۀ نخستین دربارۀ کافرانی صحبت فرمود و گفت: آنان بدترین جنبندگان (انسان نام) هستند، در اینجا نیز به مناسبت سخن ازنقض عهد و پـیمانشکنی ایشـان هر بار که عهد و پیمان میبندند، این وصف را در اینجا تکرار میکند، و آن را مقدّمهای میسازد برای فرمان دادن یزدان به پیغمبر خود صلّی الله علیه وآله وسلّم که در جنگ و صلح چگونه با ایشان رفتار کند، و احکام جنگ و صلح با کفّار چیست، احکام مفصلّی که دربارۀ روابط اردوگاه اسلامی و اردوگاههای دشمن و صلحطلب بیان شـده است. برخی از آنها احکام نهائی هسـتند و بعضیها احکامی هستند که بعدها در سورۀ توبه تکمیل شدهاند. تا ایـنجا نـزدیک است نقش دوم سوره - از لحـاظ سرشت موضوعات و از لحاظ ترتیب قرار گرفتن آنها در روند سخن - مطابق با چیزی شود که در نقش اول سوره آمده است. تنها در احکام معاملات اردوگاه اسلامی با اردوگاههای دیگر تا اندازهای مفصّل صحبت شده است.
سپس در پایان سوره موضوعات و احکام دیگری اضافه میگردد که با احکام پیشین پیوند دارند و مکمّل آنها هستند:
خداوند سبحان پیغمبر خود صلّی الله علیه وآله وسلّم را و مؤمنانی را که در خدمت او هستند متوجّه فضل و لطفی میفرماید که بدیشان روا دیده است بدان گاه که دلهایشان را به یکدیگر انس و الفت بخشیده است، دلهائی که اگر اراده و خواست و رحمت و بزرگواری خدا در حقّ آنها نبود از یکدیگر رمان، و از انس و الفت گریزان میگردیدند. همچنین یزدان منّان ایشان را مطمئنّ میسازد که تحت حفاظت و حمایت او قرار دارند... بدین خاطر به پیغمبر خود دستور مـیفرماید کـه مسـلمانان را به جنگ تشویق و ترغیب کند، و بدیشان بگوید که در پـرتو ایمانشان - اگر شکیبائی کنند - حریف ده برابر خود از کافران بیشعور میگردد، چه کافران ایمان ندارنـد، و مسلمانان در ضعیفترین حالات خود حریف چندین برابر خویش از کافران میگردند، اگر شکیبائی ورزند. زیرا خدا با شکیبایان است.
آن گاه یزدان مسلمانان را بر اثر قبول فـدیه از اسیران سرزنش میکند، چرا که آنان هنوز در زمین کاملاً بر دشمن پیروز نگردیدهاند و ایشان را درهم نکوبیدهاند و بر منطقه سیطره و قدرت نـیافتهانـد و دولت ایشان استوار نگردیده است و تحکیم پیدا نکرده است. بدین وسیله برنامۀ حرکت و جنبش اسلامی را در مـراحل مختلف و در احوال متعدّد خود مقرّر و معیّن میدارد.
این امر بیانگر نرمش و سازش این برنامه و واقعیّت آن در رویاروئی با جهان واقعی در مـراحـل گـوناگون است... هـمچنین یـزدان سبحان برای ایشـان بیان میفرماید که چگونه باید با اسیران خود رفتار کنند، و چگونه ایشان را مشتاق ایمان سازند، و ایمان را چگونه در دلهایشان زینت بخشند. سپس یزدان سبحان ایـن اسیران را کمتر و ناچیزتر از آن میشمارد که چـهبسا بخواهند دوباره خیانت کنند. و ایشـان را متوجّه میسازد که خیانت آنـان فـائدهای نخواهـد داشت و نتیجهبخش نخواهد بود. زیرا خداونـد بزرگواری کـه آنان را دچار شکست و اسارت کرده است بدان هنگام که نخستین بار با کفر ورزیدن به خدا خیانت کردهاند، دیگـر باره نـیز ایشـان را دچار شکست و اسـارت میفرماید اگر به پیغمبرش صلّی الله علیه وآله وسلّم خیانت کنند.
در پایان، احکامی ذکر میگردد که روابط گروه مسلمانان را در میان خود سر و سـامان میبخشد، و ارتباط و پـیوند با مجموعههائی را نـظم و ترتیب میدهد که اسلام را میپذیرند و لیکن به کشور اسلامی نمیآیند و بدان دسـترسی پـیدا نـمیکنند. پس از آن نحوۀ ارتباط و پیوند با کافران را در حالات مـعیّنی، و نیز از لحاظ قاعدۀ عام و قانون همگانی، بیان میدارد. بهگونهای که سرشت همایش اسلامی، و سرشت برنامۀ اسلامی بطور کلّی، در این احکام جلوهگر و روشـن میشود. از دیگر سو آشکارا پیدا و هویدا میگردد که (همایش جنبشی) و گردهمآئی برای حـرکت، اساس وجود اسلامی است، اسلامی که احکام معاملات داخلی و خارجی مسلمانان چنین همایشی از آن سرچشـمه میگیرد. همچنین آشکار و روشن میشود که جدائـی عقیده و شریعت در این آئین از حرکت و وجود عملی جامعۀ مسلمان ممکن نیست.
در این دیباچۀ کوتاه این اندازه سخن ما را بس. بگذار از این به بعد با آیات قرآنـی بطور مشـروح روبرو گردیم:
سورۀ توبه
مدنی و 129 آیه است
رهنمودهای سورهی توبه
این سوره مدنی است و جزو واپسین بخشهائی است که از قرآن نازل گردیده است - اگر هم این سوره واپسین سورهای نباشد که از قرآن نازل شده است [1] بدین سبب است که ایـن سوره در بر گیرندۀ احکام نـهائی دربارۀ ارتباطات موجود در میان ملّت مسلمان و میان ملّتهای دیگر کرۀ زمین است. همچنین متضمّن احکام نهائی دربارۀ تشکیل خود جـامعۀ اسلامی، و تـعیین معیارها و ارزشها و مقامات و مراتب آن، و مرزبندی اوضاع و احوال هر طلائفهای و هر طبقهای از طوائف و طبقات آن است. [2] این سوره همچنین واقعیّت کلّی این چنین جامعهای را و واقعیّت هـر طــائفه و طـبقهای از طوائف و طبقات جامعۀ اسلامی را کاملاً وصف و بیان میکند و روشن و دقیق به تصویر میکشد.
این سوره - بدین اعتبار - دارای اهمّیّت ویژهای در بیان سرشت برنامۀ حرکتی اسلام و مراحل و گامهای آن است. این امر وقتی روشن میگردد که به احکام نهائی موجود در این سوره، و به احکام مرحلهای سورۀ پیش از این سوره، مراجعه گردد. مراجعه بدان سوره و بدین سوره پرده از نرمش و همچنین از قاطعیّت برنامۀ اسلامی برمیدارد. بدون چنین مراجعه و پـژوهشی جهانبینیها و احکام و قواعد، آمیزۀ یکدیگر میشود. بدانگونه که اشتباه و آمیزش روی میدهد هر وقت که آیاتی جداگانه بررسی گردد که دربرگیرندۀ احکام مرحلهای هستند ولی احکام نهائی بشمار آمدهانـد، و بعد مجبور شدهاند آیـاتی را که در برگیرندۀ احکام نهائی هستند به گونهای تفسیر و تأویل کنند که با این احکام مرحلهای بخوانند و سازگار باشند، به ویـژه آیاتی که دربارۀ موضوع جـهاد اسلامی، و روابط جامعۀ اسلامی با جامعههای دیگرند. امیدواریم خداوند ما را موفّق فرماید در این دیباچه و در لابلای بررسی نصوص قرآنی این سوره بتوانبم با مراجعه و مقایسۀ لازم توضیح کافی و بیان شافی در این زمـینه داشته باشیم.
*
از مراجعۀ به نصوص این سوره به گونۀ موضوعی، و از مراجعۀ به چیزهائی که در روایتهای منقول دربارۀ اسباب نزول و شرائط و ظروف نزول، و هـمچنین از مراجعۀ به رخدادهای تـاریخ زندگانی پـبغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم روشن میگردد که این سوره جملگی در سـال نـهم هجری نازل گـردیده است، ولی یکـباره نـازل نشـده است... هر چند که ما قاطعانه نمیتوانیم اوقاف دقـیق نزول آیات این سوره را در طول سال نهم هجری مشخّص کنیم، امّا به گونۀ ترجیح ممکن است بگوئیم که آیات این سوره در سه مرحله نازل گردیده است... مرحلۀ نخستین پیش از جنگ تبوک در ماه رجب همین سال بوده است... مرحلۀ دوم در لابلای تـدارکـات و آمادگی برای همین جنگ و بعد از آن در خلال جنگ صورت گرفته است. مرحلۀ سوم پس از بـرگشت از جنگ تبوک انجام پذیرفته است. و امّا مقدّمات سوره از آغاز تا آخر آیۀ ٢٨ سوره آیاتی هستند که متأخّرتر از آیات دیگر سوره در آخر سال نهم، پیش از مراسم حجّ در ماه ذیالقعده یا در ماه ذیالحجّه نـازل شـده است... این - به گونۀ چکیده - چیزی است که میتوان آن را ترجیح داد و بدان اطمینان داشت.
*
این سوره در بخش نخست خود، از آغاز سوره تا پایان آیۀ ٢٨ احکام نهائی ارتباطات اردوگاه اسلامی، را بـا مشرکان به طور عام در جزیرةالعرب معیّن میدارد، و به همراه آن اسباب و علل واقعی و تاریخی و عقیدتی را برمیشمرد، اسباب و عللی که این تعیین و تبیین بر مبنای آنها است، آن هم به شیوۀ قـرآنـی الهـامگرانـۀ مؤثّر، و با تعبیراتی که دارای آهنگ نیرومند، و مفهوم قاطعانه، و تأثیر ژرفی است. ایـن نـمونههائی از آن است:
(بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (١)فَسِیحُوا فِی الأرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِی الْکَافِرِینَ (٢)وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الأکْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ (٣)إِلا الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئًا وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ (٤)فَإِذَا انْسَلَخَ الأشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (٥)وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ (٦)کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلا الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ (٧)کَیْفَ وَإِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لا یَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلا وَلا ذِمَّةً یُرْضُونَکُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ وَأَکْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ (٨)اشْتَرَوْا بِآیَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِیلا فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (٩)لا یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلا وَلا ذِمَّةً وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ (١٠)فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (١١)وَإِنْ نَکَثُوا أَیْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ (١٢)أَلا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَکَثُوا أَیْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُمْ بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (١٣)قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ وَیُخْزِهِمْ وَیَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَیَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ (١٤)وَیُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ وَیَتُوبُ اللَّهُ عَلَى مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (١٥)أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا وَلَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَلَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلا رَسُولِهِ وَلا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ) (١٦)
(این، اعلام) بیزاری خداوند بر پیغمبرش از مشـرکانی است که شما (مؤمنان توسّط فرستادۀ خدا، فرمانده کلّ قوا) با آنان پیمان بستهاید (و ایشــان آن را بـه دلخواه شکستهاند و به دشمنان اسـلام پیوستهاند. بـه آنـان چهار ماه فرصت داده میشود که در این فاصله یا بـه اسلام بگروند، یا سرزمین عربستان را ترک کنند، و یا این که آمادۀ نبرد با مسلمانان شوند). پس (ای مؤمنان به کافران بگوئید:) آزادانه چهار ماه در زمین بگردید (و از آغاز عید قربان سـال نـهم هـجری، یـعنی روز دهـم ذیالحجّۀ همان سال، تا روز دهم ماه ربیـع الآخر سال بعدی، یعنی سال دهم هجری، به هر کجا که میخواهید بروید و بگردید) و بدانید که شما (در همه حال و همه آن، مــغلوب قدرت خدائید و از دست او نـجات پـیدا نمیکنید و) هرگز نمیتوانید خدا را درمـانده کـنید، و بیگمان خداوند کافران را خوار و رسوا مـیسازد. ایـن اعلامی است از سوی خدا و پیغمبرش به همۀ مردم (که در اجتماع سالانۀ ایشان در مکّـه) در روز بزرگترین حجّ (یعنی عید قربان، توسّط امـیرمؤمنان علیبن ابـی طالب و بـه امـیر الحاجی ابوبکر صـدّیق، بـر همگان خــوانـده مـیشود) که خدا و پـیغمبرش از مشـرکان بیزارند و (عهد و پپمان کافران خائن را ارج نمیگذارند. پس ای مشرکان عهدشکن بدانید که) اگر توبه کردید (و از شرک قائل شدن برای خدا برگشتید) این برای شما بهتر است، و اگر سرپیچی کردید (و بر کفر و شـرک خود ماندگار ماندید) بدانید که شما نمیتوانید خدای را درمـانده داریــد و (خـویشتن را از قـلمرو قـدرت و فرماندهی او بیرون سازید. ای پپغمبر! همۀ) کافران را به عذاب عظیم و سخت دردناکی مژده بده. امّا کسـانی که از مشرکان با آنان پیمان بستهاید و ایشان چیزی از آن فروگذار نکـردهانـد (و پـیمان را کـاملاً رعـایت نمودهاند) و از کسی بر ضدّ شما پشتیبانی نکرده (و او را یاری ندادهاند) پیمان آنان را تا پایان مدّت زمانی که تعیین کردهاند محترم شمارید و بدان وفا کنید. بیگمان خداوند پرهیزگاران (وفا کننده بـه عـهد) را دوست میدارد. هنگامی که ماههای حرام (که مدّت چهار ماهۀ امان است) پایان گرفت، مشرکان (عهدشکن) را هر کجا بــیابید بکشـید و بگیرید و مـحاصره کـنید و در همۀ کمینگاهها برای (به دام انداختن) آنان بنشینید. اگر توبه کردند و (از کفر برگشتند و به اسلام گرویدند و برای نشان دادن آن) نماز خواندند و زکـات دادند (دیکر از زمرۀ شمایند و ایشان را رها سازید و) راه را بـر آنــان بازگذارید. بیگمان خداوند دارای مغفرت فراوان (بـرای توبه کنندگان از گناهان،) و رحمت گسترده (برای هـمۀ بـندگان) است. (ای پـیغمبر!) اگر یکـی از مشـرکان (و کافرانی که به شما دستور جنگ با آنان داده شده است) از تو پناهندگی طلبید، او را پناه بده تا کلام خدا (یـعنی آیات قرآن) را بشنود (و از دین آگاه شود و راجع بدان بیندیشد. اگر آئین اسـلام را پذیرفت، از زمرۀ شما است، و اگر اسلام را نپذیرفت) پس از آن او را به محلّ امن (و مأوی و منزل قوم) خودش بـرسان (تـا از خطرات راه برهد و بدون هیچ گونه اذیّت و آزاری بــه میان اهـل و عیال خویشتن رود). این (پناه دادن) بدان خاطر است که مشرکان مردمان نادان (و ناآگاه از حقیقت اسـلام) هستند (و چه بسا در پرتو آشنائی با اسلام، نور ایمان در دلهایشان روشن گردد). چگونه برای مشرکانی (که بارها پــیمان خـود را شکسـتهاند) در پـیش خدا و پیغمبرش عهد و پیمانی محترم شمرده میشود؟ مگر عــهد و پــیمان کســـانی (از قبائل عـرب) که در کنار مسجدالحرام با ایشان پیمان بستید (و آنـان بر پـیمان خود ماندگار ماندند). مادام که ایشـان در بـرابـر شما راست و وفادار باشند، شما نیز نسبت بدیشان راست و وفادار باشید و عهد خود را نگاه دارید. بیگمان حداوند پــرهیزگـاران (وفـا کننده بـه عهد و پیمان) را دوست مــیدارد. چگونه (عـهد و پـیمان بـا شـما را مـراعــات میدارند؟ هرگز! بلکه) اگر بـر شـما پیروز شـوند، نـه حویشاوندی را در نظر میگیرند و نه عهدی را مراعات میدارند (و در نابودی شـما هـمۀ تـوان خود را بکـار میگیرند. اگر پیروزی با شما بـاشد) آنـان بـا سخنان (زیبا و شیرین) خود شما را راضی و خشنود میدارند. ولی دلهایشان (بــا زبـانهایشان هـمآوا نـیست و اندرونشان از کینۀ شما لبریز است و از اذعان و اقـرار بدانچه میگویند) ابا دارد. بیشتر آنان نـافرمانبردارنـد (و عهد و پیمان را نگاه نمیدارند). آنان آیات (خواندنی قرآن و دیدنی جهان) خدا را به بهای اندک (کالا و مـتاع دنیوی) فروختهاند و از راه خدا بازماندهاند و دیگران را نیز بازداشتهاند. آنان کار بسیار بدی کردهاند. آنان (نه تنـها دربارۀ شما، بلکه) دربارۀ هیچ فرد باایمانی رعایت خـویشاوندی و پـیمان را نـمیکنند و ایشـان تـجاوز پیشهاند (و عهدشکنی و تـعدّی، بـیماری مـزمنی بـرای آنـان گشته است). اگر آنان (از کفر) توبه کردند و (احکام اسلام را مـراعـات داشتند، و از جمله) نماز را خواندند و زکات دادند (دست از آنان بدارید، چرا کـه) در این صورت برادران دینی شـما هسـتند (و سـزاوار هـمان چیزهائی بـوده که شـما سزاوارید، و همان چیزهـائی که بر شما واجب است، بر آنـان هـم واجب است). ما آیات خود را برای اهل دانش و مـعرفت بـیان میکنیـم و شرح میدهیم. و اگر پیمانهائی را که بستهاند و مؤکّد نمودهاند شکستند، و آئین شما را مورد طعن و تمسـخر قرار دادند (اینان سردستگان کفر و ضلالند و) با سردستگان کفر و ضلال بجنگید، چرا که پیمانهای ایشان کمترین ارزشی ندارد. شاید (در پرتو باز بودن درگاه توبۀ خدا و شدّت عمل شما، پشیمان شـوند و) دست بردارند. آیا با مردمانی نمیجنگید که پیمانهای خود را (مکرّراً) شکستهانـد و (هـم ایشان بـودند که) نخستـن بار (اذیّت و آزار و تجاور و تعدّی به جـان و مال) شما را آغاز کردهاند؟ آیا از ایشان میترسید (و به جنگ آنان نمیروید؟). در صورتی کـه سزاوارتـر آن است که از خدا بترسید (و از کیفر نافرمـانی او بهراسید) اگر واقعاً ایمان دارید (و مؤمنان راسـتین هستید. ای مؤمنان) با آن کافران بجنگید تـا خدا آنان را بـا دست شما عذاب کند و خوارشـان دارد و شـما را بـر ایشـان پیروز گرداند و (با فتح و پیروزی مؤمنان بر کافران) سینههای اهل ایمان را شفا بخشد (و بر دلهـای زخمی ایشان مرهم نهد و درد دیـرینۀ اذیّت و آزار کفار را از درون آنان بزداید). و کینه را از دلهـایشان بردارد (و شادی پیروزی را جایگزین آن گرداند. همه باید بدانـند که) خداوند تـوبۀ هـر کس را بخواهـد (و شـایستهاش بداند) میپذیرد (و لذا کافران مـیتوانند تـا دیـر نشـده است از کفر دست بکشند و به سـوی خدا برگردند و اسلام را بپذیرند). خداوند آگاه (از کار و بار بندگان، و در قانونگذاریها) دارای حکمت فراوان است. آیـا گمان میبرید که به حال خود رها میشوید (و مورد آزمایش به وسیلۀ جهاد و غیره قرار نـمیگیرید) و خداونـد بـه مــردم نمیشناساند کسانی از شـما را که بـه جهاد برخاستهاند و به غـیر از خدا و پـیغمبرش و مـؤمنان، دوست نزدیکی و محرم اسراری برای خود نگرفتهاند؟ خداوند از همۀ اعمالتان آگاه آست (و پـاداش رفتار و کردارتان را به تمام و کمال میدهد).(توبه / 1-16)
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آبَاءَکُمْ وَإِخْوَانَکُمْ أَوْلِیَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَى الإیمَانِ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (٢٣)قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ) (٢٤)
ای مؤمنـان! پدران و برادران (و همسران و فررندان و هر یک از خویشاوندان دیگر) را یاوران خود نگیرید (و تکیهگاه و دوست خود ندانید) اگر کفر را بـر ایـمان ترجیح دهند (و بیدینی از دینداری در نزدشان عزیزتر و گرامیتر باشد). کسانی که از شما ایشـان را یاور و مددکار خـود کنند مسلّماً ستمگرند. بگــو: اگر پـدران و مادران و فرزندان و برادران و همسران و قوم و قبیلۀ شما، و اموالی که فراچنگش آوردهایـد، و بازرگانی و تجارتی که از بیبازاری و بــیرونقی آن مـیترسید، و منارلی که مورد علاقۀ شـما است، ایـنها در نـظرتان از خدا و پیغمبرش و جهاد در راه او محبوبتر بـاشد، در انتظار باشید که خداوند کار خود را مـیکند (و عذاب خویشتن را فرو میفرستد). خداوند کسـان نافرمانبردار را (به راه سعادت) هدایت نمینماید.(توبه / ٢٣و 24)
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ) (٢٨)
ای کسانی که ایمان آوردهایـد، بیگمان مشـرکان (بـه سبب کفر و شرکشان، از لحاظ عقیده) پلیدند، لذا نباید پس از امسال (که نهم هجری است) بـه مسـجدالحـرام وارد شوند. اگر (بر اثر قطع تجارت آنان با شما) از فقر میترسید، (نترسید که) خداوند اگر بخواهد شما را بـه فضل و رحمت خود (از خلق و از مشـرکان) بـینیاز مـیگردانـد؛ چرا که خدا آگاه (از کار شـما و برای گرداندن آن) دارای کمال عنایت و حکمت است. (توبه/ ٢٨)
از شیوۀ قرآنی در آیاتی که در اینجا گلچین کردیم، و شیوۀ قرآنی در آیات همۀ بخشها و بندها، و از شدّت وحدّت در ترغیب و تشـویق و بـرانگـیختن بـه جـنگ مشرکان، و قطع رابطۀ با ایشـان، انـدازۀ پـریشانی و آشفتگی درونی گروه مسلمانان - یا دست کم دستهای از آنان که دارای جایگاه و پایگاهی بـودند - پـیدا و هویدا است، و امـواج نگـرانـی و هـول و هـراس از برداشتن این گام قاطلعانه در چـنین بـرههای از زمـان ایشان را سرگردان میکرد. این دلهره و پریشان حالی به سبب عوامل گوناگونی بود. امیدواریم ما بتوانیم در این دیباچه و در لابلای بررسی نصوص قرآنی، هر چه زود پرده از این عوامل به کنار زنیم.
و امّا بخش و بند دوم در این سـوره، مـتضمّن تـعیین حدود و ثغور نهائی ارتباطات مـوجود مـیان جـامعۀ اسلامی و میان اهل کتاب به طور کلّی است. البتّه با ذکر اسباب و علل عقیدتی و تاریخی و واقـعیّتی کـه ایـن تعیین حدود و ثغور را میطلبد و قطعی میگرداند. این بخش همچنین سرشت اسلام و حقیقت مستقلّ آن را نیز روشن میکند، و انحراف اهل کـتاب را در بـاور و در رفتار از آئین درست یزدان معلوم مینماید، انحرافی که آنان را از دیدگاه اسلامی از آئین خدا خارج میگرداند! آئینی که خدا آن را برای ایشان نازل فـرموده است، و در پرتو آن اهل کتاب شدهاند:
(قَاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلا بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ (٢٩)وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ یُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ (٣٠)اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلا لِیَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لا إِلَهَ إِلا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ (٣١)یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللَّهُ إِلا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ (٣٢)هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ) (٣٣)
با کسانی (از اهل کتاب) که نه به خدا، و نه بـه روز جزا (چنان که شاید و باید) ایمان دارند، و نـه چیزی را که خدا (در قرآن) و فرستادهاش (در سـنّت خود) تحریـم کردهاند حرام میدانند، و نـه آئـین حقّ را مـیپذیرند، پـیکار و کارزار کنید تـا زمـانی کـه (اسـلام را گردن مینهند، و یا این که) خاضعانه به انذازۀ توانائی، جزیه را میپردازند (که یک نـوع مـالیات سـرانـه است و از اقلیّتهای مذهبی بـه خـاطر معاف بـودن از شـرکت در جهاد، و تأمین امنیّت جان و مال آنان گرفته مـیشود). یهودیان میگویند: عُزَیْر پسر خدا است (چرا که آنان را بعد از یک قرن خواری و زبونی از بند اسارت رهانید و تورات را که از حفظ داشت دوباره برای ایشان نگاشت و در دسـترسشان گذاشت). و تـرسایان میگویند: مسیح پسر خدا است (چرا که او بیپدر از مـادر بـزاد). این، سخنی است که آنان به زبان میگویند (و ادّعـائی بیش نیست و مبنی بر دلیل و برهانی نمیباشد). نه هیچ پیغمیری آن را گفته است و نه در هیچ کتاب آسمانی از سوی خدا آمده است. این گفتار) آنان به گفتار کافرائی میماند که پیش از آنان همچنین میگفتند (و مثلاً معتقد به حلول خدا در برخی از مخلوقات بودند و یا ایـن کـه فرشتگان را دختران خدا میدانستند). خداونـد کـافران را نفرین و نابود کند چگونه (دروغ میگویند و چگونه از حقّ با وجود ایـن هـمه روشنی بدور مـیگردند و) بازداشـته مـیشوند؟! یـهودیان و تـرسایان عـلاوه از خدا، علماء دیـنی و پـارسایان خود را هـم بـه خدائـی پذیرفتهاند (چرا کـه علماء و پـارسایان، حـلال خدا را حـرام، و حرام خدا را حـلال مـیکنند، و خودسرانـه قانونگذاری مینمایند، و دیگران هـم از ایشـان فرمان میبرند و سخنان آنان را دین میدانند و کورکورانه به دنـبالشان روان مـیگردند. ترسایان افزون بـر آن) مسیح پسر مریم را نیز خدا میشمارند. (در صورتی که در همۀ کتابهای آسمانی و از سوی همۀ پیغمبران الهی) بدیشان جز این دستور داده نشده است که: تنها خدای یگانه را بپرستند و بس... جز خدا معبودی نـیست و او پاک و منزّه از شرکورزی و چیزهائی است که ایشان آنها را انباز قرار میدهند. آنان میخواهند نور خدا را با (گمانهای باطل و سخنان ناروای) دهان خود خاموش گردانند (و از گسترش ایـن نـور کـه اسـلام است جلوگیری کنند) ولی خداوند جز این نمیخواهد که نور خود را به کمال رساند (و پیوسته با پیروزی این آئین، آن را گستردهتر گردانـد) هر چند کـه کـافران دوست نداشته باشند. (توبه /29-33)
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیرًا مِنَ الأحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلا یُنْفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ (٣٤)یَوْمَ یُحْمَى عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا کَنَزْتُمْ لأنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَا کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ) (٣٥)
ای مؤمنان! بسیاری از علماء دینی یهودی و مسیحی، اموال مردم را به نـاحقّ مـیخورند، و دیگران را از راه خدا بازمیدارند (و از اطمینان مردمان بـه خـود سـوء استفاده میکنند و از پذیرش اسلام ممانعت مـینمایند. ای مؤمنان شمـا همچون ایشان نشوید و مواظب علماء بدکردار و عرفاء ناپرهیزگار خود باشید و بدانید اسم و رسـم، دنـیاپرستان مـال انـدوز را تـغییر نمیدهد) و کسانی که طلا و نقره را اندوخته میکنند و آن را در راه خدا خرج نمینمایند، آنـان را بـه عذاب بس بزرگ و بسیار دردناکی مژده بده. روزی (فرا خواهد رسید که) این سکّهها در آتش دوزخ، تافته میشود و پیشانیها و پهلوها و پشتهای ایشان با آنها داغ میگردد (و بـرای توبیخ) بدیشان گفته میشود: این همان چیزی است که برای خویشتن انـدوختـه مـیکردید، پس ایـنک بـچشید چیزی را کـه میاندوختید.(توبه /34و35)
از شیوۀ قرآنی در این بخش هم پیدا است که در درون مسلمانان در آن روزگار هول و هراس و شکّ و دودلی از رویاروئی با اهل کتاب به طور عام - یا با مردمان زیادی از ایشان - وجود داشته است. آن هم رویاروئی با این شیوه و نوعی که آیۀ نخسین در این بخش راجع به ارتباطات با ایشان بیان میدارد... در حقیقت پیش از هر چیز مقصود رویاروئی با رومیها و همپیمانان ایشان، یعنی مسیحیان عرب شام و فراتر از آن بوده است. این خود به تنهائی بس بود که مسلمانان به شکّ و تردید و هول و هـراس افـتند. زیـرا رومـیها قـدرت و آوازۀ تاریخی در میان مردمان جزیرةالعرب داشتند... و لیکن نصّ قرآنی همگانی است و شامل هـمۀ اهل کـتاب میگردد، اهل کتابی که صفات و خصال وارده در آیه بر ایشان منطبق میشود، همان گونه که - اگر خدا بخواهد - هنگام روبرو شدن با نصوص شرح میدهیـم.
در بخش سوم، واویلا به حال کسانی سر داده میشود کـه چسب زمـین مـیشوند و از جـای خـود تکـان نمیخورند هنگامی که آنان را بـه آمـاده شـدن برای جنگ فرا میخوانند. محکم به زمـین مـیچسبند و از همراهی با سپاهیان سستی و تنبلی میکنند... همۀ اینان از زمرۀ منافقان نیـستند، همان گونه که روشن خـواهـد شد. امّا این گام را برداشتن با سختیها و دشواریها همراه است، و این جنگ دردسـرها و گرفتاریها دارد. گـام نهادن بدین راه و رزم در این برهه بنا به عـللی بـرای دلها و درونها بسی سخت و ناگوار است. امیدواریـم اسباب و علل آن را بتوانیم شرح دهیم و خدا یار باشد در وقت خود مسأله را باز کنیم و در حدّ توان بگشائیم:
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الأرْضِ أَرَضِیتُمْ بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إِلا قَلِیلٌ (٣٨)إِلا تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا وَیَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ وَلا تَضُرُّوهُ شَیْئًا وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (٣٩)إِلا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَى وَکَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیَا وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (٤٠)انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ) (٤١)
ای مؤمنان! چرا هنگامی که به شما گفته میشود: (برای جهاد) در راه خدا حرکت کنید، سستی میکنید و دل به دنیا میدهید؟ آیا به زندگی این جهان به جای زندگی آن جهان خشنودید؟ (و فانی را بر باقی ترجیح مــیدهید؟ آیا سزد که چنین کنید؟) تمتّع و کـالای ایـن جـهان در برابر تمتـّع و کالای آن جهان، چیز کمی بیش نیست. اگر برای جهاد بیرون نروید، خداونـد شما را (در دنـیا بـا استیلاء دشمنان و در آخرت بـا آتش سوزان) عذاب دردناکی میدهد و (شـما را نـابود مـیکند و) قومی را جایگزینتان میسازد که جدای از شمایند (و پاسخگوی فــرمان خدایـند و در اسـرع وقت دسـتور او را اجـراء مینمایند. شما بـدانـید که بـا نـافرمـانی خـود تنها بـه خــویشتن زیـان میرسانید) و هیچ زیـانی بـه خدا نـمیرسانید (چرا که خدا بـینیاز از همگان و دارای قدرت فراوان است) و خدا بر هر چیزی توانا است (و از جمله بدون شما هم میتواند اسلام را پیروز گرداند، و همچنین شما را از بـین بـبرد و دسـتۀ فرمانبرداری را جانشین شما کند). اگر پیغمبر را یاری نکنید (خدا او را یاری میکند، همانگونه که قبلاً) خدا او را یـاری کـرد، بدان گاه کـه کــافران او را (از مکّـه) بیرون کــردند، در حالی که (دو نفر بیشتر نبودند و) او دومین نفر بود (و تنها یک نفر به همراه داشت که رفیق دلسوزش ابوبکر بود). هنگامی که آن دو در غار (ثور جای گزیدند و در آن سه روز ماندگار) شدند (ابوبکر ترسید که از سوی قریشیان به جان پیغمبر گزندی رسـد) در این هنگام خطاب به رفیقش گفت: غم مخور خدا با ما است (و ما را حفظ مــینماید و کـمک مـیکند و از دست قریشیان میرهاند و به عزّت و شوکت مـیرساند. در ایـن وقت بود کـه) خداونـد آرامش خود را بهرۀ او سـاخت (و ابوبکر از این پرتو الطاف، آرام گرفت) و پـیغمبر را بـا سپاهیانی (از فرشتگان در همان زمان و همچنین بعدها در جنگ بـدر و حـنین) یــاری داد کـه شـما آنـان را نمیدیدید، و سرانجام سخن کافران را فرو کشـید (و شوکت و آئین آنان را از هم گسیخت) و سخن الهی پیوسته بالا بوده است (و نـور توحید بر ظلمت کـفر چیره شده است و مکتب آسمانی، مکتبهای زمینی را از میان برده است) و خدا بـا عـزّت است (و هـر کــاری را میتواند بکند و) حکیم است (و کارها را بـجا و از روی حکمت انجام میدهد. ای مؤمنان! هرگاه منادی جـهاد، شما را به جهاد ندا در داد فوراً) به سوی جهاد حرکت کنید، سبکبار یا سـنگین بار، (جوان یا پـیر، مـجرّد یـا متأهّل، کم عائله یا پرعائله، غنی یا فقیر، فـارغالبـال یـا گرفتار، مسـلّح بـه اسلحۀ سبک یـا سنگین، پـیاده یـا سواره، و ... در هر صـورت و در هر حال،) و بـا مـال و جان در راه خدا جـهاد و پـیکار کنید. اگر دانـا بـاشید میدانید که این به نفع خود شما است .(توبه / ٣٨- 41)
از ساختارهای واژگانی تنبیه و تهدید و تأکیدهای پیاپی در این بخش، و از یادآوری کردن مؤمنان به یاری و مدد خدا در حقّ پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم بدان هنگام که کافران او را از مکّه بیرون کردند، آن یاری و مددی که کسی از انسانها در آن شـرکت و دسـتی نـداشت، و از فرمان قاطعانه دادن به مؤمنان به این که سبکبار یا سنگینبار فوراً برای حرکت و نبرد بیرون روند... از همۀ اینها پیدا است که در چنین موقعیّتی چه رنـجها و دشـواریـها و واپسکشیدنیها و سستیها و تنبلیها و هول و هراسها و درنگها و دودلیهائی در میان بوده است کـه ایـن هـمه تهدیدها و تأکیدها و یادآوریها و فرمانهای تند و خشن را میطلبیده است.
آن گاه بخش چهارم در روند سوره سـر مـیرسد کـه طولانیترین بخشهای این سوره است و بیش از نیمۀ سوره را در بر میگیرد. در این بخش سخن میرود از رسوائی مـنافقان و دسیسهها و نـیرنگهای ایشان در جامعۀ اسلامی، و بیان احوال روانی و کـردارشـان، و موقعیّتهائی که در جنگ تبوک و پیش از آن و پس از آن داشتند، و پرده برانداختن از حقیقت اسرارشـان و حیلهها و دوز و کلکهایشان و معذرتها و پوزشهائی که برای نرفتن به جهاد میآوردند، و پخش ضعف و فتنه و تــفرقه افکــنی در صف مسلمانان، و اذیّت و آزار رساندن به پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم و به مـؤمنان خـالص و مخلص. همراه با این پرده برافکنی و کشف احـوال و شؤون درونی و بیرونی منافقان، آشکارا مؤمنان خالص و مخلص نیز برحذر میگردند از نیرنگ منافقان. مرز روابط میان اینان و آنان تعیین میشود. از جداگانگی هر دو دسته، و دور بودن هـر یک از آن دو گـروه از یکدیگر به سبب صفات و اعـمال ویـژۀ خود، سخن میرود... این بخش در حقیقت پبکرۀ سوره را تشکـیل میدهد. از لابلای آن روشـن و هـویدا مـیگردد کـه چگونه نفاق پس از فتح مکّه دیگر باره سر بر میزند و شدّت میگیرد، پس از آن که اندکی پیش از فتح مکّـه نزدیک بود نـفاق از جامعۀ اسـلامی رخت بربندد و متلاشی شود، بدانگونه که در بخش آینده از اسباب و علل آن سخن خواهیم گفت و روشن خواهیم کـرد. در اینجا نمیتوانیم این بخش را با طول و عرضی که دارد بررسی کنیم، لذا بـه بندها و نکتههائی از آن بسـنده میکنیم که دالّ بر سرشت این بخش باشد:
(لَوْ کَانَ عَرَضًا قَرِیبًا وَسَفَرًا قَاصِدًا لاتَّبَعُوکَ وَلَکِنْ بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ وَسَیَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَکُمْ یُهْلِکُونَ أَنْفُسَهُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ) (٤٢)
(منافقان) اگر غنائمی نزدیک (و در دسترس) و سـفری سهل و آسان باشد (به طمع دنیا) از تو پیروی میکنند و به دنبال تو میآیند، ولی راه دور و پردرد سر (همچون تبوک) برای ایشان نـاشدنی و نـارفتنی است. به خدا سوگند میخورند که اگر میتوانستیم بـا شـما حرکت میکردیـم آنان (در واقع با ایـن عملها و ایـن دروغـها) خویشتن را تباه و هـلاک مـیکنند، و خدا مـیدانـد کـه ایشان دروغگویند. (توبه / 42)
(وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لأعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلَکِنْ کَرِهَ اللَّهُ انْبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِینَ (٤٦)لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ مَا زَادُوکُمْ إِلا خَبَالا وَلأوْضَعُوا خِلالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ (٤٧)لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَقَلَّبُوا لَکَ الأمُورَ حَتَّى جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ کَارِهُونَ (٤٨)وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لِی وَلا تَفْتِنِّی أَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ (٤٩)إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَیَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ) (٥٠)
اگر (ایــن مـنافقان نـیّت پــاک و درسـتی داشتند و) میخواستند (برای جهاد) بیرون روند، توشه و ساز و برگ آن را آماده میکردند و مسلّح و مجهّز در خدمت رسول راه میافتادند. امّا خدا (میدانست که اگر بـرای جهاد بیرون میآمدند جز زیان و ضرر نداشـتند. ایـن بود که) بیرون شدن و حرکت کردن آنان را (به سـوی میدان نبرد) نپسندید و ایشان را از (این کار) باز داشت. و بدیشان گفته شد: با نشسـتگان (عـاجز و ناتوان، از قبیل: بـیماران و پـیران و کـودکان، در خانه) بنشینید (چرا که شایستگی آن را ندارید که در کارهای بزرگ و راه سترگ خدا گام بردارید). اگر آنان همراه شما (برای جهاد) بیرون میآمدند، چیزی جز شرّ و فساد بر شـما نـمیافـزودند، و بــه سـرعت در میان شـما حـرکت میکردند و مشغول آشفتن و گول زدن و برگرداندنتان از دین میشدند. در میانتان هم کسانی هستند که سخن ایشــان را بشنوند (و دعوت تـفرقهآمیز و فتنهانگیز ایشـــان را بــپذیرند). خـداونـد ستمگران را خـوب میشناسد (و از فاسق و فاجر ایشان آگاه و از رفتار آشکار و نهانشان باخبر است. این گروه منافقان) پیش از این هم به فتنهگری و ایجاد فسـاد (در مـیان شـما) پرداختهاند و (در جنگ احد و دیگر مـوارد) بر ضـدّ شخص پپغمبر (و برخی از مؤمنان و خود آئین اسـلام تـوطئهها چیدهانـد و) نـقشهها کشیدهانـد و رایـزنیها نمودهاند و نیرنگها ورزیدهاند (برای این که جلو اسلام را بگیرند و کار را بر تو تباه کنند) تا زمانی که - علیرغم خواست منافقان (و به کوری چشـم ایشان) - یاری خدا فرا رسید و آئین اسلام آشکار و پیروز گردید (و دسته دسته مردمان بدان گرویدند و مزۀ ایمان را چشیدند و بــه حســاب مـنافقان رسـیدند). بــعضی از مـنافقان میگویند: به ما اجازه بده (تا در جهاد با رومیان شرکت نکنیم) و مـا را دچـار فتنه و فسـاد (جمال ماهرویان رومی) مساز. هان! هم اینک ایشان (با مخالفت فرمان خدا) به خود فتنه و فساد افتادهاند و (دچار معصیت و گناه شـدهاند و در روز قیامت) آتش دوزخ، کــافران (چون ایشان) را فرا میگیرد. اگر نیکی بـه تو رسـد (و پیروزی و غنیمت یابی، این تـوفیق) ایشـان را نـاراحت میکند، و اگر مصیبتی به تو دست دهد (و مثلاً کشتهها و زخمیهائی داشته باشی، شادی میکنند و) میگویند: ما که تصمیم خود را از پیش گرفتهایم (و قبلاً خویشتن را برحذر از این بلا داشتهایم) و شادان بر میگردند و میروند. (توبه / 46- 50)
(وَیَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْکُمْ وَمَا هُمْ مِنْکُمْ وَلَکِنَّهُمْ قَوْمٌ یَفْرَقُونَ (٥٦)لَوْ یَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغَارَاتٍ أَوْ مُدَّخَلا لَوَلَّوْا إِلَیْهِ وَهُمْ یَجْمَحُونَ (٥٧)وَمِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ یَسْخَطُونَ (٥٨)وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَیُؤْتِینَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ) (٥٩)
به خدا سوگند میخورند که آنان از شمایند (و مؤمن و مسـلمانند) در حـالی کـه از شـما نـیستند (و مـؤمن و مسلمان نمیباشند) و مردمان ترسوئی هستند (و چون از شـــما وحشت دارنـــد، دروغ میگویند و نـفاق میورزند). اگر پناهگاهی یا غـارهائی یـا دهلیزی پـیدا کنند شتابان بدانجا میروند و به سرعت بدان میخزند. در میان آنان کسانی هسـتند کـه در تقسیم زکات از تو عیبجوئی میکنند و ایراد میگیرند (و نسبت بیعدالتـی را به تو میدهند! اینان جز به فکر حطام دنیا در اندیشۀ چیز دیگری نیستند، و لذا) اگر بدانــان چـیزی از غنائم داده شود خشنود میشوند، و اگر چیزی از آن بدیشان داده نشود هر چه زودتر خشم میگیرند (و اخم و تخم میکنند). اگر آنان بدانچه خدا و پپغمبرش بدیشان داده است (و قسمت ایشان کرده است) راضی میشدند و میگفتند: (دستور) خدا ما را بسنده است و خداوند از فضل و احسان خود به ما میدهد و پیغمبرش (بیش از آنچه به ما داده است این بار به ما عطاء میکند) و ما (به فضل و بخشایش پروردگار خود چشم دوخته و) تنها رضای خـدا را مــیجوئیم، (اگر چنین میگفتند و میکردند، به سود آنان بود).(توبه / 56- 59)
(وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (٦١)یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ وَاللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ إِنْ کَانُوا مُؤْمِنِینَ (٦٢)أَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یُحَادِدِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدًا فِیهَا ذَلِکَ الْخِزْیُ الْعَظِیمُ (٦٣)یَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِی قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ (٦٤)وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّمَا کُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآیَاتِهِ وَرَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ (٦٥)لا تَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمَانِکُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْکُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ کَانُوا مُجْرِمِینَ (٦٦)الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَیَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (٦٧)وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا هِیَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِیمٌ) (٦٨)
در میان منافقان کسانی هستند کـه پیغمبر را می آزارنـد و میگویند: او سراپـا گـوش است (و راست و دروغ را میشنود و همه چیز را باور میکند). بگو: (او در نهایت لطف و محبّت به سـخنان خوب و بد گوش فرامـیدهد، ولی به سخن خوب عمل میکند و سـخن بـد را نـادیده میگیرد و بدان عمل نمیکند، و این) سراپا گوش بـودن او به نفع شما است. او بـه خدا ایـمان دارد (و هـر چـه بگویند باور مـیکند، چـون معتقد بـه اخلاص ایشان است) و او بـرای کسـانی از شـما کـه ایـمان آوردهاند رحمت است (زیرا ایشـان را بـه راسـتای خداشـناسی آورده است و راه بهشت را بدانان نموده است). کسانی که فرستادۀ خدا را میآزارند، عذاب دردنـاکـی دارند. برای شما، بـه خدا سوگندها مــیخورند (که دربـارۀ پیغمبر چیز بدی نگفتهاند و به دروغ از شرکت در جهاد واپس نکشیدهاند) تا با سوگندهای خود شما را راضی کـنند. در حـالی که شـایستهتر ایـن است کـه خدا و پیغمبرش را (با عبادت و طاعت و فرمانبرداری) راضی کنند، اگر واقعاً ایمان دارند. آیا ندانستهاند که هر کس با خدا و پیغمبرش دشمنی و مخالفت کند، سـزای او آتش دوزخ است و جـاودانه در آن مـیماند؟ ایـن (گرفتار آمــدن بــه دوزخ) رسوائی و خواری بزرگی است. (منافقان، خدا و آیات و پیغمبر او را در میان خود بـه مسخره میگیرند و) مـیترسند که سـورهای دربـارۀ ایشان نازل شود (و علاوه از آنچه مـیگویند) آنـچه را (هم که) در دل دارند به رویشـان بـیاورد و آشکـارش سازد. بگو: هر انذازه میخواهید مسخره کنید، بیگمان خداوند آنچه را که از آن بیم دارید (و در پنهان داشتنش مـیکوشید) آشکــار و هویدا مـیسازد. اگر از آنـان (دربارۀ سخنان ناروا و کردارهای نـاهنجارشـان) بـاز خواست کنی، میگویند: (مراد ما طعن و مسخره نبوده و بلکه با همدیگر) بازی و شوخی میکردیم. بکو: آیا به خدا و آیـات او و پیغمبرش مـیتوان پـازی و شـوخی کرد؟! (بگو: با چنین معذرتهای بـیهوده) عذرخواهـی نکنید. شما پس از ایمان آوردن، کافر شدهاید. اگر هــم برخی از شما را (به سبب توبۀ مجدّد و انجام کـارهای شایسته) بـبخشیم، بـرخـی دیگر را نـمیبخشیم. زیـرا آنان (بر کفر و نفاق خود ماندگارند و در حقّ پیغمبر و مؤمنان) به بزهکاری خود ادامه میدهند. مردان منافق و زنان مناقق همه از یک گـروه (و یک قماش) هسـتند. آنان همدیگر را به کار رشت فـرا مـیخوانـند و از کار خوب باز میدارند و (از بذل و بـخشش در راه خیر) دست میکشند. خدا را فراموش کردهاند (و از پرستش او روی گردان شدهاند)، خدا هـم ایشـان را فرامـوش کرده است (و رحمت خود را از ایشان بـریده و هـدایت خویش را از آنـان دریـغ داشـته است). واقعاً مـنافقان فرمان ناپذیر (و سرکش و گناهکار) هستند. خداوند به مردان و زنان منافق، و به همۀ کافران وعدۀ آتش دوزخ داده که جاودانه در آن میمانند، و دوزخ برای (عقاب و عذاب) ایشان کافی است. (عـلاوه از آن) خدا آنـان را نفرین و از رحمت خود بدور داشـته و دارای عذاب همیشگی خواهند بود. (توبه/61-68)
(یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ (٧٣)یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَکَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ یَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ یَتُوبُوا یَکُ خَیْرًا لَهُمْ وَإِنْ یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِیمًا فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِی الأرْضِ مِنْ وَلِیٍّ وَلا نَصِیرٍ (٧٤)وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ (٧٥)فَلَمَّا آتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ (٧٦)فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِی قُلُوبِهِمْ إِلَى یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ (٧٧)أَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ وَأَنَّ اللَّهَ عَلامُ الْغُیُوبِ (٧٨)الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقَاتِ وَالَّذِینَ لا یَجِدُونَ إِلا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (٧٩)اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ (٨٠)فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ وَکَرِهُوا أَنْ یُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَالُوا لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ کَانُوا یَفْقَهُونَ (٨١)فَلْیَضْحَکُوا قَلِیلا وَلْیَبْکُوا کَثِیرًا جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ (٨٢)فَإِنْ رَجَعَکَ اللَّهُ إِلَى طَائِفَةٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوکَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِیَ أَبَدًا وَلَنْ تُقَاتِلُوا مَعِیَ عَدُوًّا إِنَّکُمْ رَضِیتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُوا مَعَ الْخَالِفِینَ (٨٣)وَلا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ (٨٤)وَلا تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَأَوْلادُهُمْ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِی الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُونَ) (٨٥)
ای پیغمبر! با کافران و مـنافقان جـهاد و پـیکار کن (تـا ایشان را از کفر و نفاق برگردانی) و بر آنان سخت بگیر و (با ایشان خشن باش. این مجارات کنونی ایشان است و در آخــرت) جــایگاهشان دوزخ است و چه بـد سرنوشت و چه زشت جایگاهی است). مناققان به خدا سوگند میخورند که (سخنـان زنـندهای) نگفتهانـد، در حالی کـه قطعاً سخنان کفرآمیز گفتهاند و پس از ایمان آوردن، به کفر برگشتهاند و قصد انجام کاری کردهاند کـه بـدان نرسیدهاند (و آن کشـتن پـیغمبر بـه هنگام مراجعه از جنگ تبوک بود). چیزی که این منافقان را بر سر خشم آورد و سبب انتقام گرفتن آنان شود وجود ندارد، مگر این که خدا و پیغمبرش به فضل و کرم خود آنان را (با اعطاء غنائم که هدف ایشان در زندگی است) بینیاز کرداندهاند (و این هم نباید مایۀ خشـم و انتقام ایشان شود). اگر آنان توبه کنند، (خداوند توبۀ ایشـان را میپذیرد و) این برایشان بهتر خواهـد بـود، و اگر روی بگردانند، خدا آنان را در دنیا و آخرت بـه عذاب بسیار دردناکی کیفر میدهد، و در سراسر روی زمین نــه دوســتی و نــه یـاوری خواهند داشت. در مـیان (منافقان) کسانی هستند که (سوگند میخورند و) با حدا پیمان میبندند که اگر از فضل خود مـا را بینیاز کند (و بـه نعمت و نـوائـی بـرساند) بدون شکّ بـه صدقه و احسان میپردازیم و از زمرۀ شایستگان (درگاه یزدان و نیکوکاران مردمان) خواهیـم بود. امّا هنگامی که خدا از فضل خود (ثروت و دارائـی) بـدانـان بـخشید، بخل ورزیدند (و چیزی نبخشیدند و به عهد خود وفا نکردند، و هم از خدا و هم از خیرات) سـرپیچی کردند و روی گرداندند. خداوند نفاق را در دلهایشان پدیدار و پایدار ساخت تا آن روزی که خدا را در آن مـلاقات مـیکنند. ایـن بـه خـاطر آن است که پیمان خـدا را شکسـتند و همچنین دروغ گفتند. مگر آنان نمیدانستند که خداونـد راز و نجوای ایشان را میداند و خدا بس آگاه از نهانیها و پـنهانیها است؟ (و لذا نــقض عـهد و نیرنگ ایشـان دربارۀ مـؤمنان از خـدا مـخفی نـمیماند). کسـانی که خیرات و صدقات میپردازند، و مؤمنان (فقیری) را که (بــا وجــود تـنگدستی) بـه کـمکهای مختصری دست می یازند، مورد تمسخر قرار می دهند، خداوند ایشان را با کشف رسوائیها و پـلشتیهایشان در پـیش مردم) مورد تمسخر قرار مـیدهد و عذاب بسیار دردنـاکـی خواهند داشت. چه برای آنان طلب آمرزش کنی و چـه نکنی، حتّی اگر هفتاد بار (و دفعات بسـیار) بـرای آنان طلب آمرزش کنی، هرگز خداوند آنان را نمیآمرزد! این بدان خاطر است که به خدا و پیغمبرش ایمان ندارند (و سر از بند شریعت و ربقۀ اطاعت برتافتهاند) و خداوند گروه بیرون روندگان از فرمان یزدان (و آئین آسمانی) را (به راه سعادت) هدایت نمیکند. (منافقانی که از رفتن بـه جنگ تبوک سـرباز زدهانـد و در خانههای خود گرفتهاند و نشستهاند، این) خانهنشینان (منافق) از این کـه از رسـول خـدا واپس کشـیدهانـد شـادمانند، و نخواستند با مال و جان در راه یزدان جهاد و پیکار کنند (و دین خدا را یاری دهند. تا میتوانند دیگران را از جنگ میترسانند و به نشستن با خود تشـویق مـینمایند) و میگویند در گرمای (سوزان تابستان به سوی مـیدان نبرد) حرکت نکنید. (ای پیغمبر! بدانان) بگـو: اگر دانـا بـودند مــیفهمیدند که آتش دوزخ بسـیار گرمتر و سوزانتر (از گرمای تابستان و از همۀ آتشهای جهان) است. (بگــذار در ایــن جهان بـر اثر مسـخره کـردن مؤمنان) اندکی بخندند و (امّا لازم است بدانند کـه بـاید در آن جهان) بسیار گـریه کنند، ایـن جـزای کــارهائی است که میکنند. هر گاه خداوند تو را (از جنگ تبوک) به سوی گروهی از آنان باز گرداند و ایشان از تو اجـازه خواستند که در رکاب تو به سوی جهاد حرکت کنند، بگو: هیچگاه با من به جهاد نحواهـید آمـد و هـیچ وقت همراه من با هیچ دشمنی نخواهید جنگید (و این افتخار نصیبتان نخواهد شد) چرا کـه شما نـخستین بـار بـه کنارهگیری و خـانهنشینی خشـنود شدید، پس بـا کنارهگیران و خانهنشینان بنشینید (و با پیره مـردان و زنان و بیماران و کودکان باشید). هرگاه یکـی از آنـان مرد اصلاً بر او نماز مخوان و بر سر گورش (برای دعا و طلب آمرزش و دفن او) مایست، چرا که آنان به خدا و پیغمبرش باور نداشتهاند و در حالی مردهاند که از دین خدا و فرمان الله خارج بودهاند. اموال و اولادشان تو را به شگفت نیندازد. خداوند میخواهـد آنـان را با آن در دنیا (با رنـجها و بــلاهائی که در جمعآوری امــوال، و غـمها و انـدوههائی کـه در پـرورش اطفال مـتحمّل میشوند) شکنـجه دهد، (و به سبب اشتغال به اموال و اولاد از آخرت غافل بشوند) و جانشان برآید در حالی که کافر بـاشند (و در نـتیجه دنـیا و آخرت را از دست بدهند ). (توبه/73-85)
و آیههای دیگری...
این یورش دراز آهـنگ و تـاخت طولانی روشنگر، اشاره به تلاشها و کوششهای زیادی دارد که منافقان از خود نشان میدادند برای اذیّت و آزار گروه مسلمانان و برگرداندن آنان از دین و غافل کردن ایشان با فتنهها و نیرنگبازیها و دروغگوئیها از مسیر و هدفی که در مدّ نظر داشتند. از دیگر سو بیانگر این واقعیّت است که در همان زمـان حـالتی از تـزلزل و نـاهماهنگی در مـیان اندامان پیکرۀ جامعۀ اسلامی در این دوره بوده است که این فرمودۀ خداوند بزرگوار بدان اشاره میفرماید:
(وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ ).
در مــیانتان هــم کسـانی هستند کـه سخن ایشـان را بشــنوند (و دعوت تفرقهآمیز و فتنهانگیز ایشـان را بپذیرند). (توبه / 47)
سخت باز داشتن پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم از طلب آمرزش بـرای منافقان یا نماز خواندن بر آنان نیز بدین حالت اشـاره دارد... این حالت از دخول گروههای بیشماری به اسلام پدید آمده بود که پس از فتح مکّه اسلام را پذیرفتند، ولی ایمان در دلهایشان ثابت و استوار نگردیده بود، و با قالب نوین اسلامی هم قالبریزی نشده بودند و ساخته و پرداخته نگردیده بودند. در این زمینه پس از ذکر دستهبندی قرآنـی که در ایـن سوره راجـع به گروههای گوناگونی که جامعۀ اسلامی در این دوره از آنان فراهم گردیده است، بیشتر صحبت خواهیم کرد. بخش پنجم در روند سوره، همان بخشی است که از این تقسیم و دستهبندی صحبت مـیکند. از ایـنجا مـتوجّه میگردیم که در کنار مهاجران و انصار پیشتاز مخلص - آن مسلمانانی که پایۀ محکم و استوار جامعۀ اسلامی را تشکیل میدادند - گروههای دیگری هم بـودهانـد... عربهائی بودهاند کـه در مـیان آنـان افـراد مـخلص و اشخاص منافق و کسانی وجود داشتهاند که شادابی ایمان آمیزۀ دلهایشان نشده بود. منافقان اهل مدینه بودند. کسان دیگری هم بودند که کارهای خوب را با کارهای بد آمیزۀ همدیگر مـیکردند، و سـرشتهایشان چنان که باید به قالب اسلامی درنیامده بود، و در بوتۀ آزمایش اسلام به طور تام و تمام ذوب نگردیده بود. دسته دیگری هم بودند. ناشناخته. نـه حـالشان و نـه فرجامشان روشن بود. کار و بارشان به خدا واگذار بود. تنها خدا احوال درونـی و اوضـاع بـیرونی ایشـان را میدانست. گروه دیگری نیز بودند که با یکدیگر رایزنی و سر و سرّی داشتند و خویشتن را در زیر واژۀ دین پنهان مینمودند! نـصوص قـرآنـی از هـمۀ ایـن دستهها و گروهها بـه گونۀ چکیدۀ سـودمندی سخن میگوید، و بیان میدارد که در جامعۀ مسلمان به چـه شکلی با ایشان رفتار میشود، و پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم و مسلمانان مخلص را رهنمود میکند که چگونه بـا هر یک از آن دستهها و گروهها رفتار گردد:
(الأعْرَابُ أَشَدُّ کُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلا یَعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (٩٧)وَمِنَ الأعْرَابِ مَنْ یَتَّخِذُ مَا یُنْفِقُ مَغْرَمًا وَیَتَرَبَّصُ بِکُمُ الدَّوَائِرَ عَلَیْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (٩٨)وَمِنَ الأعْرَابِ مَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَتَّخِذُ مَا یُنْفِقُ قُرُبَاتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِی رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (٩٩)وَالسَّابِقُونَ الأوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالأنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (١٠٠)وَمِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الأعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِیمٍ (١٠١)وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلا صَالِحًا وَآخَرَ سَیِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (١٠٢)خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ) (١٠٣)
بادیهنشینان عـرب، کفر و نـفاقشان شـدیدتر است از (کـفر و نــفاق شـهرنشینان عرب. زیـرا سـنگدلتر و جفاپیشهترند و با اهل خیر و صلاح نشست و برخاست کمتری دارند) و آنان بیشتر سزاوارند که از مقرّرات و قوانین چیزی بیخبر باشند که خداونـد بر پـیغمبرش نازل کرده است. خداوند آگاه (از احوال بندگان، اعم از مؤمنان و کافران و منافقان، و) حکیم (در کار خود، از جمله تـعیین سـزا و جزای مـردمان) است. بـرخـی از بادیهنشینان (منافق) عرب، چیزی را که (در راه خدا) صرف میکنند، زیان مـیدانـند ( چرا کـه بـه ثـواب آن ایمان ندارند). و چشم به راه (حوادث دردناک و) بلایا و مصائب (خوفناکی) هستند که شما را از هر سو احاطه دهند ( و له و لوردتان کنند) - بلاها و مصیبتها گریبانگیر
خودشان باد - (چون مردمان بد خواه و تنگ چشـم و منافقی هستند، تیره روزیها و ناکامیها و بدبختیها تنها به سراغ آنان میرود). خداوند شنوا و دانـا است (و لذا نیّات و اقوال و افعال ایشان را میدانـد و مـیشنود. در میان عربهای بادیهنشین، کسانی هم هستند که به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند و چیزی را که (در راه خدا) صرف مـیکنـد مـایۀ نزدیکی بـه خدا و سـبب دعای پیغمبر (در حقّ خود) میدانند (و دعـای پیغمبر مـایۀ سعادت محسنان و خیر و برکت عمر و روزی ایشـان است). هان! بیگمان صرف پول (در راه خدا، و دعاهای رسول) مایۀ تقرّب آنان (در پیشگاه خداوند) است. ( به طور قطع) خداوند آنان را غرق رحمت خود خواهـد کرد، چـرا که خداوند آمرزندۀ (گـناهان و) مـهربان (در حـقّ بـندگان) است. پیشگامان نـخستین مـهاجران و انصار، و کسـانی که بـه نـیکی روش آنـان را در پیش گرفتند و راه ایشان را به خوبی پـیمودند، خداونـد از آنان خشنود است و ایشـان هـم از خدا خشنودند، و خداوند برای آنان بهشت را آماده سـاخته است که در زیر (درختان و کاخهای) آن رودخانهها جـاری است و جاودانه در آنجا میمانند. این است پـیروزی بزرگ و رستگاری سترگ. در میان عربهای بادیهنشین اطراف (شهر) شما، و در میان خود اهل مدینه، منافقانی هستند که تمرین نفاق کردهاند و در آن مهارت پیدا نمودهانـد. تو ایشان را نمیشناسی و بلکه ما آنان را مـیشناسیم. ایشان را (در همین دنیا) دو بار شکنجه مـیدهیم (: یک بـار بـا پـیروزی شما بـر دشـمنـانتان که مـایۀ درد و حسرت و خشم و کین آنان میگردد، و بار دوم با رسوا کردن ایشان به وسیلۀ پردهبرداری از نفاقشان). سپس (در آخرت) روانۀ عذاب بزرگی مـیکردند (و بـه دوزخ گرفتار میآیند). مردمان دیگری هم هسـتند کـه (نه از پیشگامان نخستین، و نـه از منافقین بشــمارند و) بـه گناهان خود اعتراف میکنند، و کار خوبی را با کار بدی میآمیزند (و گاهی به حسنات و زمانی به سیّئات دست مییازند) امید است که خداوند توبۀ آنان را بـپذیرد (و احساس شرمندگی چنین کسانی از گناه، و هراس آنان از عقاب و عذاب، و تصمیـم ایشان بر این که بـه سـوی گناه نروند، سبب گردد که دیگر دچار معصیت نشوند و مشمول مـغفرت و مـرحمت شـوند. چرا کـه) بیگمان خداوند دارای مـغفرت فراوان و رحمت بیکران است. (ای پیغمبر!) از اموال آنان (کـه بـه گناه خود اعتراف دارنـد و در صــدد کاهش بـدیها و افزایش نیکیهای خویش میباشند) زکات بگیر تا بدین وسیله ایشان را (از رذائل اخلاقی، و گناهان، و تنگچشمی) پاک داری، و (در دل آنان نیروی خیرات و حسـنات را رشـد دهـی و درجات) ایشان را بـالابری، و بـرای آنـان دعـا و طلب آمرزش کن که قطعاً دعا و طلب آمرزش تو مایۀ آرامش (دل و جان) ایشان میشود (و سبب اطمینان و اعتقاد بـیشترشان مــیگردد) و خـداوند شــنوای (دعـای مخلصان و) آگاه (از نیّات همگان) است. (توبه/ 97-103 )
(وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأمْرِ اللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (١٠٦)وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَکُفْرًا وَتَفْرِیقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلا الْحُسْنَى وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ (١٠٧)لا تَقُمْ فِیهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ) (١٠٨)
گروه دیگری (از متخلّفان از جهاد) هستند که به فرمان خدا واگذار گردیدهاند (و مردم باید در انتظار بمانند تا ببینند که دستور خدا دربارۀ این دسته که بدون عذر از جهاد باز پس ماندهاند چه بـاشد) یا خدا ایشان را به گناه خود میگیرد و یا بر آنان میبخشاید. خداوند آگاه (از احوال و نیّات آنان بوده و) حکیم است (و برابر حکمت خود، بندگان را ثـواب یـا عقاب مـیدهد). و (از مـیان منافقان) کسـانی هسـتند که مسـجدی را بنا کـردند و منظورشان از آن، زیان (به مؤمنان) و کـفر ورزی (در آن) و تـفرقه انـدازی مـیان مؤمنان (و درهـم کوبیدن صفوف مسلمانان) و کمینگاه ساختن برای کسـی بود که قبلاً با خدا و پیغمبرش جنگیده بـود و (علم طـغیان برافراشته بود) سوگند هـم مـیخورند کـه نـظری جز نیکی نداشتهاند (و تنها مرادشان خدمت بـه مـردمان و اقامۀ نماز در آن بوده و بس). امّا خداوند گواهی میدهد که آنان (در سوگند خود) دروغ میگویند. (ای پیغمبر!) هرگز در آن (مسـجد ضـرار) مـایست و نماز مگذار. مسجدی (مانند مسجد قباء) که از روز نخست بر پـایۀ تقوا بنا گردیده است (و مراد سازندگان آن تنها رضای الله بوده است) سزاوار آن است که در آن بر پای ایستی و نماز بگزاری. در آنجا کسانی هستند که مـیخواهـند (جسم و روح) خود را (با ادای عبادت درست) پـاکـیزه دارند و خداوند هم پاکیزگان را دوست میدارد. (توبه / 106-108)
و آیههای دیگری که در این زمینه است...
از شمارههای دستهها و گروهها و طبقهها و سـطحهای ایمانی در جامعۀ اسلامی - آن گونه که چنین آیـههائی میرسانند - پیدا است که پس از فتح مکّه یا نزدیک به فتح مکّـه چـه انـدازه پـراکـندگی و آشـفتگی بـه راه انداختهاند و چیزهائی انجام دادهاند که جامعۀ اسلامی از آنها پاک و دور بوده است، همان گونه که خواهد آمد. بخش ششم در روند سوره دربرگیرندۀ بـیان سـرشت بیعت اسلامی با خدا بـرای جـهاد در راه او، و بـیان سرشت این چنین جهادی و حدود و ثغور آن، و وظیفۀ جهادگرانۀ اهل مدینه و کسـانی از عـربهای پـیرامـون مدینه است. بیان میگردد کـه آنـان درست نیست از جهاد دوری گزینند و از پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم عقب بمانند و خویشتن را از او عزیزتر بدانند. بیان مـیشود کـه دوری از مشرکان و منافقان ضرورت دارد... در لابلای این بخش هم حکم خدا دربارۀ برخی از کسـانی بـیان میگردد که از جنگ دوری گزیدهاند و مخلص بوده و منافق نیستند. همچنین سخن میرود از نشانۀ برخی از احـوال مـنافقان و مـوضعگیریهای ایشـان در برابر آیههائی که از قرآن مجید نازل میگردد:
(إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالإنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ) (١١١)
بیگمان خداوند (کالای) جان و مال مؤمنان را به (بهای) بهشت خریداری میکند. (آنان باید) در راه خدا بجنگند و بکشند و کشته شوند. این وعدهای است که خداونـد آن را در کتابهای آسمانی) تورات و انجیل و قرآن (بـه عنوان سند معتبری ثبت کرده است) و وعدۀ راسـتین آن را داده است، و چه کسی از خدا بـه عـهد خود وفـا کنندهتر است؟ پس به معاملهای که کردهاید شاد باشید، و این پیروزی بزرگ و رستگاری سترگی است. (توبه /111)
(مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ وَلَوْ کَانُوا أُولِی قُرْبَى مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ (١١٣)وَمَا کَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِیمَ لأبِیهِ إِلا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لأوَّاهٌ حَلِیمٌ) (١١٤)
پـیغمبر و مـؤمنان را نسـزد کـه بـرای مشـرکان طلب آمرزش کنند، هر چند که خویشاوند باشند، هنگامی که برای آنان روشـن شـود کـه (بـا کـفر و شـرک از دنـیا رفتهاند، و) مشرکان اهل دوزخند. طلب آمرزش ابراهیم برای پدرش، به خاطر وعدهای بود کـه بدو داده بود، ولی هنگامی که برای او روشن شد که پـدرش (در قید حیات بر کفر اصرار میورزد و برابر وحی آسمانی دار فانی را با کفر وداع میگوید، دانست که او) دشمن خدا است، از او بیزاری جست (و ترک طلب آمـرزش بـرای وی گفت). واقعاً ابراهیم بسیار مهربان و دست بـدعا و فروتن و شکیبا بود. (توبه/113-114)
(لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِیِّ وَالْمُهَاجِرِینَ وَالأنْصَارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا کَادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِیمٌ (١١٧)وَعَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الأرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلا إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ) (١١٨)
خداوند توبۀ پیغمبر (از اجازه دادن منافقان بـه عدم شــرکت در جـهاد) و تـوبۀ مــهاجران و انـصار (از لغزشهای جنگ تـبوک، مـثل کُندی و سسـتی اراده و اندیشۀ بد به دل راه دادن و آهنگ بازگشت از نیمۀ راه جهاد) را پذیرفت. مهاجرین و انصاری که در روزگار سختی (با وجود گرمای زیاد، کمی وسـیلۀ سواری و زاد، فـصل درو و چـیدن مـحصول خود) از پـیغمبر پپروی کردند (و همراه او رهسپار جنگ تبوک شـدند) بعد از آن که دلهای دستهای از آنان اندکی مانده بود که (از حقّ به سوی باطل) منحرف شود. (در این حال) باز هم خداونـد تـوبۀ آنـان را پـذیرفت، چرا که او بسـیار رؤوف و مهربان است. خداوند توبۀ آن سـه نفری را هم میپذیرد که (بی هیچ حکمی به آینده) واگذار شـدند (و پیغمبر و مؤمنان و خانوادههـای خودشان با ایشـان سخن نگفتند و از آنــان دوری جسـتند) تـا بـدانـجا کـه (ناراحتی ایشان به حدّی رسید که) زمین با همۀ فراخی، بر آنان تنگ شد، و دلشان به هم آمد و (جانشان به لب رسید. هم مردم از آنان بیزار و هـم خودشان از خود بیزار شـدند. بـالأخره) دانسـتند که هـیچ پناهگاهی از (دست خشم) خدا جز برگشت به خدا (با استغفار از او و پناه بردن بدو) وجود ندارد (چرا که پناه بیپناهان او است و بس). آن گاه خدا (به نـظر مـرحـمت در ایشـان نگریست و) بدیشان پیغام توبه داد تا توبه کنند (و آنان هـم تـوبه کردند و خدا هـم توبۀ ایشـان را پـذیرفت)، بیگمان خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است.(توبه /117-118)
(مَا کَانَ لأهْلِ الْمَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الأعْرَابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ لا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلا نَصَبٌ وَلا مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلا یَطَئُونَ مَوْطِئًا یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَلا یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلا إِلا کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ (١٢٠)وَلا یُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغِیرَةً وَلا کَبِیرَةً وَلا یَقْطَعُونَ وَادِیًا إِلا کُتِبَ لَهُمْ لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (١٢١)وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ (١٢٢)یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ) (١٢٣)
درست نیست که اهل مدینه و بادیه نشـینان دور و بـر آنان، از پیغمبر خدا جا بمانند (و در رکاب او بـه جـهاد نروند، و در راه همان چیزی جان نبازند که او در راه آن جان میبازد) و جان خود را از جان پیغمبر دوستتـر داشته باشند. چرا که هیچ تشنگی و خستگی و گرسنگی در راه خـدا بـه آنــان نـمیرسد، و گــامی بــه جــلو برنمیدارند که موجب خشم کافران شود، و به دشمنان دســتبردی نـمیزنند (و ضــرب و قتل و جـرحـی نمیچشانند و اسیر و غنیمتی نمیگیرند) مگر این که به واسطۀ آن، کار نیکوئی برای آنان نـوشتـه مـیشود (و پاداش نیکوئی بدانان داده میشود). بیگمان خداونـد پاداش نیکوکاران را (بـیمزد نمیگذارد و آن را) هـدر نمیدهد. (همچنین مجاهدان راه حقّ) هیچ خرجی خواه کم خواه زیاد نمیکنند، و هیچ سرزمینی را (در رفت و برگشت از جهاد) نمیسپرند، مگر این که (پـاداش آن) برایشان نوشته میشود، تا (از این راه) خداوند پاداشی نیکوتر از کاری کـه مـیکنند بـدیشان دهـد. مـؤمنان را نسزد که همگی بیرون روند (و برای فراگرفتن معارف اسلامی عازم مراکز علمی اسلامی بشوند). بـاید کـه از هر قوم و قبیلهای، عدّهای بروند (و در تـحصیل علوم دینی تلاش کنند) تا با تعلیمات اسلامی آشنا گردند، و هنگامی که به سوی قوم و قبیلۀ خود برگشتند (به تعلیم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان کنند و) آنـان را (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا (خویشتن را از عقاب و عذاب خدا برحذر دارند و از بطالت و ضـلالت) خودداری کنند. ای مؤمنان! با کافرانـی بجنگید که بـه شما نزدیکترند، و باید که (در جنگ) از شـما شـدّت و حدّت (و جرأت و شهامت) ببینند. و بدانید کـه خداونـد (یاری و لطفش) با پرهـزگاران است.(توبه/ 120 -١٢٣)
(وَإِذَا مَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ هَلْ یَرَاکُمْ مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ) (١٢٧)
هر گاه آنان (در مجلس پیغمبر باشند و) سورهای نازل گردد، برخی به برخی مینگرند (و با اشاره به همدیگر میفهمانند که) آیا کسی شـمـا را مـیبیند (و مـتوجّه مـا میباشد؟ همین که اطمینان یافتند مؤمنان بـه سخنان پیغمبر سرگرم و سراپا گـوشند) آن وقت (از مجلس) بیرون میروند (و ندای هدایت را نـمیشنوند. چرا که تـحمّل شـنیدن پـیام آسـمانی را نـدارنـد و از ایـمان و ایمانداران بیزارند). از آنجا که قوم بـیدانش و نـفهمی هســتند، خــداونــد دلهـایشان را (از حقّ) بگردانیده است. (توبه / ١٢٧)
سرانجام، سوره با وصف پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم و رهنمود او از سوی پروردگارش به توکّل بر خداوند یگـانه، و بس کردن به نگاهداری و نگاهبانی یزدان سبحان، پایان میپذیرد:
(لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ (١٢٨)فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ) (١٢٩)
بیگمان پیغمبری (محمّد نام)، از خود شما (انسانها) به سویتان آمده است. هرگونه درد و رنج و بلا و مصیبتی که به شما برسد، بر او سخت و گران مـیآید. بـه شما عشــق مـیورزد و اصرار بـر هـدایت شـما را دارد، و نسبت به مؤمنان دارای محبّت و لطف فراوان و بسـیار مهربان است. اگر آنان (از ایمان به تو) روی بگردانند (باکی نداشته باش و) بگو: خدا مرا کافی و بسنده است. جز او معبودی نیست. به او دلبستهام و کارهایم را بدو واگذار کردهام، و او صاحب پـادشاهی بزرگ (جـهان ملکوت آسمان) است. (توبه/128و129)
*
این که پیش از روبرو شدن با آیههای این سوره به طور مشروح، به گلچین آیاتی از سوره در این چکیده پرداختهایم، قصد و هدفی داشتهایم! و آن این است که روند سوره از جامعۀ اسلامی در دورۀ پس از فتح مکّه شکل و سیمای کاملی به تصویر مـیزند، و هسـتی اندامی آن را بیان میکند... در این شکل و سیما نوعی لرزش و گسست، و کمبود هماهنگی و همآوائی میان سطوح ایمانی، به چشم میخورد. همچنین نمودها و نماهائی از حرص و آز بر جان و مال جلوهگر است. نفاق و ضعف خودنمائی مـیکند. سستی و درنگ در انجام وظائف و تکالیف دیده میشود. دیدگاه روابـط میان اردوگاه اسلامی و میان اردوگاههای دیگر کاملاً روشن به نظر نمیرسد، و چه بسا به هم مـیآمیزد، و نگسیختن کامل از آن اردوگاهها بر اساس عقیده مبهم است - هر چند هیچ یک از اینها با قاعدۀ محکم و امین و خالص و یکدست موجود در میان مهاجرین و انصار، تعارض و برخورداری ندارد - اینها چیزهائی بود که حملههای گوناگون و طولانی و ملّی را میطلبید تا در آنها از مسائلی که مورد نیاز جامعه بود سخن رود و روشنگری شود و ابهامی در میان نماند.
قبلاً چکیدهوار اشاره کردیم که سبب پـیدایش چـنین حالتی این بود که گروههای بسیاری و گـوناگـونی از مردمان پس از فتح مکّه آئین اسلام را پذیرفتند، ولی هنوز تربیت آنان کامل نگردیده بود و با قالب اصـیل اسلامی قالبگیری و ساخته و پرداخـته نشـده بودند. اعتراف باید کرد که این اشارۀ کوتاه، روشن و آشکـار درک و فهم نمیگردد مگر با مراجعۀ به واقعیّت تاریخ نهضت و حرکت اسلامی پیش از فتح مکـّه و بعد از آن... پیش از این که مـعنی ایـن واقعیّت تـاریخی و حاصل آن را توضیح دهیم، و معانی نـصوص قـرآنـی وارده در روند این سوره را نـیز بیان داریـم، تلاش خواهیم کرد در اینجا در کمال اختصار مـمکن، بدین واقعیّت تاریخی بپردازیم.
*
نهضت اسلامی در مکّه در سختترین شـرائط پیدا گردید. جاهلیّت - که در قریش مجسّم بود - خطر حقیقی را احساس میکرد، خطری که دعـوت: (لا اله الا اللهو محمّدٌ رسولُ الله) آن را تـهدید مـیکرد. جاهلیّت میدانست که این دعوت انقلابی است بر ضدّ هرگونه سلطه و قدرت زمینی، سلطه و قدرتی که از سلطه و قدرت یزدان یاری و کمک نمیگیرد. کاملاً متوجّه بود که دعوت به معنی سرکشی کاملی است از فرمانبرداری هر طاغوتی در زمین، و گـریز از او به سوی خـدا. جاهلیّت احساس خطر جدّی مـیکرد از ایـن همایش جنبشی و مجموعۀ جدید پویائی که این دعوت تحت فرماندهی پیغمبر خد! صلّی الله علیه وآله وسلّم آن را پدید آورده است و همچون اعضاء یک پـیکر کــرده است. ایـن مـجموعۀ تلاشگر بشری از روز نخست ایمان به اطاعت از خدا و پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم دارد، و فقط از خدا و پیغمبر فرمان میبرد، و بر هرگونه رهبری جاهلیّت مجسّم در قریش، و پیدا در اوضاع و شرائط حاکم بر این جاهلیّت، بر میشورد و سرکشی میکند.
جاهلیّت - که نخستین بار در قریش مجسّم بود - همین کــه ایـن خطر و آن خـطر را احسـاس کرد، جنگ کورکورانۀ سختی را بر ضدّ دعوت جدید، و بر ضدّ همایش مجموعۀ جدید، و علیه رهبری جدید، آغاز کرد، و حتّی هر تیری کـه از اذیّت و آزار و مکـر و کید و نیرنگ و بلا در تیردان داشت به سوی دعوت و مجموعه و رهبری جدید نشانه رفت.
جمع جاهلیان به جنب و جوش در آمدند تا خطری را از خود دفع کنند که هستی آنان را تهدید میکرد. به دفع خطر کوشیدند بسان موجود زندهای که با همۀ وسائل و ابزار و تلاش و کوشش ممکن برای دفـاع از خود و نجات خویش از مرگ به حـرکت و تلاش و پـیکار درافتد... این هـم یک امر طبیعی است و گریزی و گزیری از آن نیست، هر زمان که دعوتی آغاز گردیده است و مردمان را به سوی ربوبیّت یزدان برای جهانیان فریاد داشته است در جامعۀ جاهلی که بر اساس ربوبیّت بندگان برای بندگان استوار است، و هر زمان که دعوت جدید در بک مجموعۀ پویای جدید جلوهگر آمده است، مجموعهای که از رهبری جـدید پـیروی نـموده است و با مجموعۀ جاهلی کهن رویاروی شده است و ضدّ با ضدّ درافتاده است، جمع جاهلیان به تکان و فریاد در آیند و در دفع خطر بکوشند و بخروشند. [3]
در این هنگام بود کـه هر فـردی از مـجموعۀ جـدید اسلامی در معرض اذیّت و آزار و انواع و اقسام فتنه و بلا قرار گرفت، تا بدانجا که در بسیاری از اوقات کار به خونریزی میکشید... در آن وقت کسی برای گواهی دادن لا الــه الّا الله و محمّد رسـول الله گــام پـیش نمیگذاشت، و به مجموعۀ نوپای اسلامی نمیپیوست، و از رهبری جدید فرمان نمیبرد، مگر آن کسانی کـه جان خود را نذر خدا کرده بودند، و خویشتن را برای تحمّل اذیّت و آزار و فتنه و بلا و گرسنگی و غربت و شکنجه و مرگ آن هم به بدترین شکلی در بعضی از اوقات، آماده کرده بودند.
بدین منوال هستۀ بنیادین اسلام از عناصری فراهم آمد که سخت استوار و پایدار بودند بدان گونه کـه کسـی چون ایشان ایسـتا و شکـیبا در جـامعۀ عربی وجـود نداشت. و امّا افرادی که نتوانستند تاب این گونه فشارها را بیاورند از دین اسـلام بـرگشتند و دیگـر بـاره بـه جاهلیّت رو کردند. این نوع مردمان بسیار کم بـودند. چرا که کار پیشاپیش برای همگان روشن بود. از آغاز کسی از جاهلیّت بـه اسـلام نـمیکوچید و بـدان گــام نمینهاد، و راه خطرناک پر از خار مغیلان و هراسناک را در پـیش نـمیگرفت، مگـر آن افـراد بـرگزیدۀ برجستهای کـه تـافتۀ جـدا بــافته بـودند و سـرشت شگفتانگیزی داشتند.
خداوند از میان مهاجران پیشتاز کسانی را برگزید که عناصر منحصر و کمیاب و نژاده و آزادهای بودهاند، تا بنیاد استوار این آئین در مکّه باشند، و پس از آن نیز همراه با انصار پیشتاز بنیاد استوار این آئین در مـدینه گردند، انصار پیشتازی که هر چند در آغاز کار با آتش این آئین خـود را گـرم نکـرده بـودند بدان گـونه کـه مهاجرین خود را با آن گرم نموده بودند، امّا بیعت آنان با پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم یعنی بیعت عقبه، دالّ بر این است که عناصر نژادهای و سـازگار بـا سـرشت این آئــین بودند... ابنکثیر در تفسیر گفته است: (محمّد پسر کعب قرظی و جز او گفتهاند: عبدالله پسر رواحه رضی الله عنهُ در شب عقبه به پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم عـرض کرد: آنچه برای پروردگارت و برای خودت میخواهی شرط کـن و در عهد و پیمان بگنجان. پیغمبر فرمود:
(أشترط لربی أن تعبدوه ولا تشرکوا به شیئا , وأشترط لنفسی أن تمنعونی مما تمنعون منه أنفسکم وأموالکم).
برای پروردگارم شرط میکنـم که او را پرستش کنید و چیزی را اصلاً شریک او نکنید، و بـرای خودم شـرط میکنم که مرا از چیزی محفوظ و مصون کنید که جان و مال خود را از آن میپائید و نگاهداری مینمائید. گفتند: اگر این کار را بکنیم، به ما چه میرسد و پاداش ما چیست؟ فرمود:
(الجنة).
بهشت.
گفتند: معاملۀ سودمندی است. نه آن را به هم میزنیم و نه درخواست به هم زدن آن را میکنیم).
این گونه کسانی که با پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم این جور بیعت میکنند، و از این بیعت چشمداشتی جز بهشت ندارند، و این پیمان را استوار میبندند و اعلان میدارند کـه آنان نمیپذیرند که خودشان از این پـیمان بـرگردند و نمیخواهد که پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم از این پیمان برگردد، خوب میدانند که ایشان بر سر کار ساده و آسانی پیمان نمیبندند. بلکه یقین و اطمینان داشتند کـه فـریش در فراسوی آنان و رویاروی با ایشان است. عربها هم همه به سوی ایشان نشانه میروند و تیراندازی میکنند، و آنان از این به بعد نمیتوانند با جاهلیّت در صلح و ساز بسر ببرند و در امن و امان بزیند، جاهلیّتی که در جزیرةالعرب و در میان خودشان در مدینه ریشه دوانده است و همه جا را فراگرفته است.
ابن کثیر در کتاب خود (البدایه و النهایه) روایت کرده است: (امام احمد گفته است: عبدالرزاق نقل کرده است که معمّر پسر خیثم از ابوزبیر، و او از جـابر روایت نموده است که پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم ده سال در مکّه ماند. در آنجا به خانهها سر مـیزد و بـه پـیش خـانوادههـا میرفت... در بازارهای عکاظ و مجنّه، و در مواسم و مراسم دیگـر خـود را بـه مـردم مـینمود، و بـدیشان میفرمود:
(من یؤوینی ? من ینصرنی ? حتى أبلغ رسالة ربی وله الجنة).
چه کسی مرا پناه میدهد؟ چه کسـی مرا کمـک میکند؟ تا رســالت و پـیام پـروردگارم را (بـه گوش جهانیان) برسانم و بهشت از آن او شود.
کسی را نمییافت که او را پناه و یاری دهد. کار بدانجا کشیده بود که مردی از یمن یا از مصر بیرون میآمد - دربارۀ او همین را گفته است - قوم و خویشان نزد او مـیآمدند و مـیگفتند: خویشتن را از جـوان قـریش برحذر دار و مواظلب باش که تو را از آئین و باور خود برنگرداند. پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم وقـتی کـه از مـیان مـردمان میگذشت، آنان او را به همدیگر نشان میدادند و بـا دست به سویش اشاره میکردند، تا این که خدا ما را از یثرب به پیش او فرستاد. بدو پناه و منزل و مأوی دادیم و او را تصدیق کـردیم. کسـی کـه از مـا بـه خـدمت پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم میرفت و بدو ایمان میآورد، قـرآن را بر او میخواند. چون به میان خانوادهاش برمیگشت با مسلمان شدن او همۀ اعضاء خانواده مسلمان میشدند. تا آنجا که خانهای از خانههای انصار باقی نماند مگــر این که در آن گروهی از مسلمانان بـودند و از اسـلام پشتیبانی میکردند. بعد از آن همگی رایـزنی کـردیم. گفتیم: تا کی پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم را رها کنیم به پیش اینان و آنان برود و در میان کـوههای مکّه رانده شـود و بترسد؟ هفتاد مرد [4]در موسم حجّ به مکّه رفتند و به خدمت او رسیدند. با او درّۀ عقبه را وعده گـذاشـتیم. یک یک و دو دو بدانجا رفتیم تـا هـمگان در آنجا گرد آمدیم. گفتیم: ای پیغمبر خدا بر چه چیز با تو بیعت کنیم؟ فرمود:
(تبایعونی على السمع والطاعة فی النشاط والکسل , والنفقة فی العسر والیسر , وعلى الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر , وأن تقولوا فی الله لا تخافوا فی الله لومة لائم , وعلى أن تنصرونی فتمنعونی إذا قدمت علیکم مما تمنعون منه أنفسکم وأزواجکم وأبناءکم , ولکم الجنة ).
با من بیعت میکنید بر شنیدن و اطاعت کردن در آنچه دوست دارید انجام بدهید و در آنـچه دوست نداریـد انجام بدهید، و خرج کردن دارائی در وقت تنگدستی و نداشتن و در وقت گشایش و داشتن، و دستور دادن به کار نیک و باز داشتن از کار بـد، و در راه خدا سـخن بگوئید و در راه کسب خشـــــودی او از سـرزنش سرزنش کنندهای باکی نداشته باشید، و وقتی که بـه پیش شما آمـدم مـرا کـمک و یـاری دهـید و مـصون و محفوظ کنید از چیزی که خودتان را و اهـل و عـیال و فرزندان خودتان را از آن مصون و محفوظ میدارید. و اگر چنین کنید بهشت از آن شما خواهد بود.
برخاستیم و به سوی پیغمبر رفتیم. اسعد پسـر زراره - که از همه کوچکتر بود -در روایت بیهقی - او از تمام هفتاد نفر کم سن و سـالتر بـود - مگر از مـن، دست پیغمبر را گرفت و گفت: ای اهل یثرب آرام بگـیرید و آهسته باشید. ما سینههای شتران را به سـوی پـیغمبر نزدهایم و آنها را به تاخت در نیاوردهایم مگر این کـه میدانستیم که او فرستادۀ یزدان است. امروز کـه او را بیرون میآورید، همین بیرون آوردن دشمنی با جملگی عـربها است. کشتن بـرگزیدگان شـما را در پـی دارد. شمشیرها شما را لت و پار میکنند... اگر شفا بر ایـن کارها شکیبائی مـیورزید، او را بـپذیرید و با خـود برگیرید و پاداش شما با خدا است. اما اگر شما مردمانی هستید که بر خود میترسید و هراس دارید، به ترک او بگوئید و او را رها کنید، و این کار را آشکار و روشن بگوئید که چنین امری در پیشگاه یزدان دارای معذرت بهتری است... گفتند: ای سعد آرام باش! به خدا سوگند این معامله را رها نمیسازیم، و هـرگز آن را از خـود سلب نمیکنیم! جابر گفته است: پس برخاستیم و بـا او بیعت کردیم. تعهّدهائی از ما گـرفت و شروطی را در میان گذاشت، و در برابر آن بهشت را به ما وعده داد). (امام احمد و بیهقی از راه داود پسر عبدالرحمن عطّار - بیهقی حاکـم را نیز افزوده است - با اسنادی که داشـته است و از یحیی پسر سلیم که هر دو نفر از عبدالله پسر عثمان پسر خیثم، و او از ابوادریس با همان اسناد روایت نمودهاند. این اسناد خوبی با شرط مسلّم است هر چند آن را استخراج نکردهاند. بزّاز گفته است: غـیر از ابن خیثم دیگران نیز آن را نقل کردهاند، امّا از جابر جز بدین شیوه اطّلاع نداریم که روایت شده باشد).
در این صورت انصار از روی یقین میدانستند و کاملاً بر ایشان روشن بود که وظائف و تکالیف و سختیها و دشواریهای این بیعت چیست. آنان میدانستند کـه در برابر انعام این وظائف و تکالیف، و در مقابل تـحمّل این سختیها و دشواریها چـیزی در ایـن دنــیا بدیشان وعده داده نشده است - حتّی وعدۀ پیروزی و چیره شدن - در برابر ان بدیشان جز وعدۀ بهشت داده نشده است... امّا با وجود این فهم و آگاهی، تا این اندازه بر این بیعت حرص و جوش داشتند... این است که آنان با پــیشتازان مـهاجرین هـمسان و همردیف مـیشوند، مهاجرینی که این کاخ اسلام نام را ساختند و این چنین خود را آمادۀ جانبازی کردند و جزو سنگهای زیر بنای استوار جامعۀ اسلامی در نخستین روزهـای حکومت اسلامی در مدینه گردیدند.
لیکن جامعۀ مدینه همیشه بر این خلوص و پـاکـی نماند... اسلام ظاهر گردید و در مدینه پخش و آشکار شد. اشخاص زیادی که بیشترشان بـزرگان قوم خود بودند مجبور گردیدند برای حفظ جاه و مقام خویش با قوم خود همراه و همگام بشوند و به ظـاهر اسـلام را بپذیرند... هنگامی که جنگ بدر پیش آمد، بزرگ این چنین اشخاصی عبدالله پسر أبیّ پسر سلول گفت: ایـن کاری است که روی آورده اسـت! از روی نفاق مسلمان شد. قطعاً باید بسیاری از افراد را امواج زمان همراه با دیگران به سوی اسلام برده باشد و با تـقلید از آنـان مسلمان شده باشند. هر چند که اینان منافق نبودهاند، ولی از اسلام سر در نیاوردهاند و آگاهی چندانی پیدا نکردهاند و با قالب اسلامی قالبریزی و ساخته و پرداخته نشدهاند... این هم مـایۀ تـزلزل بـنای جـامعۀ نوبنیاد مدینه شده بود، و اختلاف سطح ایمان در میان مسلمانان، رخنه در کار ایشان ایجاد نموده بود.
در اینجا بود که برنامۀ تربیتی مـمتاز قرآنـی، تـحت رهبری پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم شروع کرد به کار کـردن بـر روی ایـن عناصر تـازه، و دستاندر کار برگشت همنوائی و هماوائی و سازگاری و همطرازی سطحهای عقیده و خلق و خوی و رفتار و کردار عناصر گوناگونی گردید که به پیکرۀ جامعۀ نوپا و نوخاسته داخل شـده بودند.
وقتی که به سورههای مدنی - به ترتیب تقریبی نزول آنها - مراجعه میکنیم، ما متوجّه کوشش و پویش فراوانی میگردیم کـه بـذل کـار ذوب مـجدّد عـناصر گوناگونی شده است که به جامعۀ اسلامی در آمدهاند. مخصوصاً این عناصر پـیوسته و پـیاپی بدین جـامعه درآمدهاند، با وجود این که قریش به دشـمنی خـود و برانگیختن همۀ جزیرةالعرب ادامه داده است، و یهودیان نابکار نیز مـوضع زشت و پـلشتی بـه خـود گرفتهاند و به تحریک عناصر دشمن و بدسگال آئــین جـدید و مجموعۀ جدید کـوشیدهانـد. کـار ذوب و هماهنگی بخشدن، پیوسته ادامه یافته است، و لحظهای سستی و غفلت نورزیده است.
با وجود همۀ این تلاشها پیوسته در زمانهای مختلف - به ویژه در اوقات سختی و دشواری - بیماریهای ضعف و نفاق و شکّ و تردید و بخل جان و مال و تــرس از رویاروئی با خطرها پدیدار و نمودار گردیده است... مخصوصاً چنین بیماریهائی پیدا و هویدا شد، - اثـر روشن نبودن عقیدهای کـه رابطۀ میان مسـلمان و خویشاوندان اهل جاهلیّت او را قاطعانه بیان کند و توضیح دهد... نصوص قرآنـی در سوره های پـیاپی، برایمان پرده از بیماریهائی به کنار میزند کـه بـرنامۀ قرآنی به شکلها و شیوههای گوناگون ممتاز یزدانی به مداوای آنها میپردازد و در معالجۀ آنها کمال کوشش را مـبذول مـیدارد... برای نمونه از ایـن نـصوص بخشهائی را ذکر میکنیم:
(کَمَا أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ فَرِیقًا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَکَارِهُونَ (٥)یُجَادِلُونَکَ فِی الْحَقِّ بَعْدَمَا تَبَیَّنَ کَأَنَّمَا یُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ یَنْظُرُونَ (٦)وَإِذْ یَعِدُکُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَیْنِ أَنَّهَا لَکُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذَاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ وَیُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ وَیَقْطَعَ دَابِرَ الْکَافِرِینَ (٧)لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ) (٨)
(ناخشنودی بعضی از شما از چگونگی تـقسیم غنائم بدر) همانند آن است که خداونـد تـو را از خـانهات (در مدینه، به سوی میدان بدر) به حقّ بـیرون فرستاد، در حالی کـه جمعی ار مـؤمنان (چون آمادگی جنگ را نداشتند، از این امر) ناخشنود بودند (ولی برخلاف دید محدود آنان دربارۀ احکام الهی، سرانجام بدر پیروزی چشمگیری بود. این گروه از مؤمنان) با تو دربارۀ حقّ (یعنی بیرون رفتن جـهت جنگ بـا مشـرکان) مـجادله مـیکنند، پس از آن کـه روشـن شـده است (کــه بـرابـر وعدهای که بدیشان دادهای در جنگ پیروز میشوند). انگار که به سوی مرگ رانده میشوند و صحنۀ مرگ خویشتن را بـا چشـمان خود) مینگرند. (ای مـؤمنان به یاد آورید) آن گاه را که خداوند پیروزی بر یکی از دو دسته را به شما وعده داده (پیروزی بر کاروان تجاری قـریش بـه سـرپرستی ابوسفیان، و یـا پـیروزی بـر لشکری که از مکّه تدارک شـده بـود و بـه سـرپرستی ابوجهل برای نجات کـاروان آمده بود). شـما دوست میداشتید دستهای نصیب شـما گردد که از قدرت و قوّت چندانی برخوردار نیست (که کـاروان بـود،) ولی خدا میخواست حقّ را با سخنان خود (که بیانگر اراده و قدرت یزدانند، برای مردم) ظاهر و استوار گرداند و کـافران را (از سـرزمین عـرب بـا پـیروزی مـؤمنان) ریشـهکن کند (لذا شما را با لشکر قریش درگیر کرد). تا بدین وسیله حقّ را (که اسلام است) پابرجـا و بـاطل را (که شرک است) تباه گرداند، هر چند که بزهکاران (کافر و طغیانگر، آن را) نپسندند. (انفال/5-8)
(هو الذی أنزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن أم الکتاب وأخر متشابهات . فأما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة وابتغاء تأویله , وما یعلم تأویله إلا الله , والراسخون فی العلم یقولون:آمنا به , کل من عند ربنا , وما یذکر إلا أولو الألباب . ربنا لا تزغ قلوبنا بعد إذ هدیتنا وهب لنا من لدنک رحمة إنک أنت الوهاب . ربنا إنک جامع الناس لیوم لا ریب فیه , إن الله لا یخلف المیعاد).
او است که کتاب (قـرآن) را بر تـو نازل کـرده است؛ بخشی از آن، آیــههای مـحکمات است (و مــعانی مشخّصی و اهداف روشنی دارند و) آنها اصل و اساس این کتاب هسـتند، و بـخشی از آن آیـههای مـتشابهات است، (و معانی دقیقی دارند و احتمالات مختلفی در آنها میرود). و امّا کسانی کـه در دلهـایشان کـژی است (و گریز از حقّ، زوایای وجودشان را فراگرفته است) بــرای فـتنهانگـیزی و تأویــل (نــادرست) بـه دنـبال متشابهات میافتند. در حالی که تأویل (درست) آنها را جز خداوند و کسانی نمیدانند کــه راسـخان (و ثـابت قـدمان) در دانش هســتند. (ایـن چـین وارستگان و فرزانگانی) میگویند: ما به همۀ آنها ایمان داریـم (و در پرتو دانش میدانیم که محکمات و متشابهات) هـمه از سـوی خدای ما است. و (ایـن را) جز صـاحبان عقل (سلیمی که از هوا و هوس فرمان نمیبرند، نمیدانند و) مـــتذکّر نـمیشوند. (چـنین فرزانگان خـردمندی میگویند:) پروردگارا! دلهای ما را (از راه حقّ) منخرف مگردان بعد از آن که ما را (حلاوت هدایت چشانده و به سـوی حقیقت) رهنمود نمودهای، و از جانب خود رحمتی به ما عطاء کن. بیگمان بخشایشگر توئی تـو. پروردگارا! تو مردمان را در روزی که تـردیدی در آن نیست جمع خواهی کرد (تا همگان را در برابر کارشان پاداش دهی و بدین امـر وعده دادهای و) بیگمان خدا خلاف وعده نمیکند. (آل عمران / 7-9)
(ألم تر إلى الذین نافقوا یقولون لإخوانهم الذین کفروا من أهل الکتاب:لئن أخرجتم لنخرجن معکم ولا نطیع فیکم أحدا أبدا , وإن قوتلتم لننصرنکم , والله یشهد إنهم لکاذبون . لئن أخرجوا لا یخرجون معهم , ولئن قوتلوا لا ینصرونهم ولئن نصروهم لیولن الأدبار ثم لا ینصرون . لأنتم أشد رهبة فی صدورهم من الله , ذلک بأنهم قوم لا یفقهون).
آیا منافقانی را ندیدهای که پیوسته به برادران کافر اهل کتاب خود میگویند: هرگاه شما را بیرون کنند، ما هم با شما بیرون خواهیم آمد، و هرگز به زیان شما از سخن کسی فرمانبرداری نخواهیم کرد، و اگر با شما جنگ و پیکار شود، قطعاً به کمکتان شتافتـه و یاریتان خواهیم کرد. خدا گواهی میدهد که آنان دروغ میگویند (و بـه عهد خود وفا نمیکنند). هرگاه بیرون کـرده شـوند، بـا آنان بیرون نمیروند، و اگر بـا ایشــان جنگ و پیکار شود، به کمکشان نمیشتابند و یـاریشان نـمیدهند، و اگر هم (فرضاً) به کمک و یاریشان روند، پشت میکنند و میگریزند، و دیگر کمک و یاری نخـواهند شد (و خدا ایشان را هلاک میگرداند). هـراس شما در سـینههای ایشان، بیش از هراس آنان از خدا است! این بدان خاطر است که ایشان مردمان نفهم و نادانی هستند (و عظمت خدای را درک نمیکنـد).(حـشر /11-13)
(یا أیها الذین آمنوا اذکروا نعمة الله علیکم إذ جاءتکم جنود فأرسلنا علیهم ریحا وجنودا لم تروها , وکان الله بما تعملون بصیرا . إذ جاءوکم من فوقکم ومن أسفل منکم , وإذ زاغت الأبصار وبلغت القلوب الحناجر , وتظنون بالله الظنونا , هنالک ابتلی المؤمنون وزلزلوا زلزالا شدیدا . وإذ یقول المنافقون والذین فی قلوبهم مرض:ما وعدنا الله ورسوله إلا غرورا . وإذ قالت طائفة منهم:یا أهل یثرب لا مقام لکمفارجعوا , ویستأذن فریق منهم النبی یقولون:إن بیوتنا عورة - وما هی بعورة - إن یریدون إلا فرارا . ولو دخلت علیهم من أقطارها ثم سئلوا الفتنة لآتوها وما تلبثوا بها إلا یسیرا ...).
ای مــؤمنان! بــه یـاد آوریـد نـعمت خدای را در حـقّ خودتان، بدان گاه که لشکرها به سراغ شما آمـدند (تـا کار اسلام را برای همیشه یکسره کنند. یعنی پیغمبر را بکشند و مسلمانان را در هم بکـوبند و مـدینه را غـارت کنند، و بالأخره چراغ اسلام را خاموش سازند). ولی ما تند باد (سخت سردی) را بر آنان گماشتیم و لشکرهائی (از فرشتگان) را به سویشان روانه کردیم که شما آنان را نمیدیدید. (فرشتگان رعب و هراس را به دلهـایشان انداختند و طوفان باد خیمه و خرگاه ایشـان را بـازیچه قرار داد و بدین وسیله آنان را درهم کوبیدیم). خداونـد میدید کارهائی را کـه میکردید. (بـه خـاطر بیاورید) زمانی را که دشمنان از طرف بالا و پائین (شهر) شـما، به سوی شما آمدند (و مـدینه را مـحاصره کردند)، و زمانی را که چشمها (از شدّت وحشت) خیره شده بود، و جانها به لب رسیده بود، و گمانهای گوناگونی دربارۀ (وعدۀ) خدا داشتید (قوی الایمان به وعدۀ الهی مطمئن، و ضعیف الایمان نامطمئن بود). در ایـن وقت مـؤمنان (در کورۀ داغ حوادث جنگ و مبارزه و هلاک و هراس) آزمایش شدند و سخت به اضطراب افتادند. و (بـه یـاد آورید) زمانی را که مـنافقان و آنـان که در دلهـایشان بــیماری (نـفاق) بود مـیگفتند: خدا و پـیغمبرش جـز وعدههای دروغین به مـا نـدادهانـد. و (بـه یـاد آوریـد) زمانی را که گروهی از آنان (که منافق و ضعیف الایمان بودند) گفتند: ای اهل یثرب! ایـنجا (کنار خندق) جای ماندگاری شما نیست (و ایستادگی در کارزار، همگان را زیانبار میسازد)، لذا (بـه مـنازل خود) برگردید ... دستهای از ایشـان هـم از پـیغمبر اجـازۀ (بـازگشت بـه خانههای خود را) خواستند و گفتند: واقعاً خانههای ما بدون حفاظ و نااستوار است (و باید بـرای نگهبانی از آنها برگردیـم). در حالی که بدون حفاظ و نااستوار نبود و مرادشان جز فرار (از جنگ) نبود. (آنـان آن انـداره سست اراده و ایمانند که نه آمادۀ پیکار با دشـمن و نـه پذیرای شهادتند) و اگر احزاب از جوانب مدینه وارد آن شوند (و شهر را اشغال کنند) و بدیشان پیشنهاد نمایند که از دین برگردید (و بتپرستی و شرک را بپذیرید) به سرعت میپذیرند و جر مدّت کمی بـرای انتخاب ایـن پیشنهاد درنگ نخواهند کرد!. (احزاب / 9-14)
(یا أیها الذین أمنوا خذوا حذرکم , فانفروا ثبات أو انفروا جمیعا . وإن منکم لمن لیبطئن , فإن أصابتکم مصیبة قال:قد أنعم الله علی إذ لم أکن معهم شهیدا . ولئن أصابکم فضل من الله لیقولن - کأن لم تکن بینکم وبینه مودة -:یا لیتنی کنت معهم فأفوز فوزا عظیما ).
ای کسانی که ایمان آوردهاید، احتیاط نمائید و آمادگی خود را (برای مقابلۀ با دشـمنان) حفظ کنید، و (بـرای تاکتیک زمان و مکان) دسته دسته یا همگی بـا هــم (بـه سوی جنگ) بیرون روید. در میان شما گروهی هستند که (منافقند و خویشتن را جزو شما قلمداد مـینمایند و به جهاد نمیروند و) سستی مـیکنند و دیگـران را نـیر سست مـینمایند و از جنگ بــازمیدارنـد. پس اگر مـصیبتی بـه شما رسید (طـعنه زنـان) مـیگویند: بـه راستی خداوند به ما لطف فـرمود که جزو آنان (در جنگ) شرکت نداشتیم. و اگر رحمت خدا در برتان گرفت (و پیروزی و غنیمتی به شـما دست داد) درست مثل این که هرگز میان شما و ایشان مودّت و دوسـتی نبوده، میگویند: کاش ما هم با آنان میبودیم و (از این پـیروزی و دسـتاورد فـراوان غـنیمت) بسـی بـهره میبردیم.(نساء / 71-73)
(ألم تر إلى الذین قیل لهم:کفوا أیدیکم وأقیموا الصلاة وآتوا الزکاة , فلما کتب علیهم القتال إذا فریق منهم یخشون الناس کخشیة الله أو أشد خشیة , وقالوا:ربنا لم کتبت علینا القتال ? لولا أخرتنا إلى أجل قریب ! قل:متاع الدنیا قلیل , والآخرة خیر لمن اتقى , ولا تظلمون فتیلا . أینما تکونوا یدرککم الموت ولو کنتم فی بروج مشیدة , وإن تصبهم حسنة یقولوا:هذه من عند الله , وإن تصبهم سیئة یقولوا:هذه من عندک . قل:کل من عند الله , فمال هؤلاء القوم لا یکادون یفقهون حدیثا . . . ).
آیا نمیبینی (ای محمّد و تعجّب نمیکنی از) کسانی کـه (پیش از آن که اجازۀ جنگ صادر شود، نسبت به جنگ علاقه نشان میدادند و هر چند) بدیشان گفته مـیشد: (وقت جهاد فرا نرسیده است) دست از جنگ بـداریـد و نماز را بر پا داریـد و زکات مـال بدر کـنید (در ظـاهر شتاب میکردند و گوششان به کسی بدهکار نبود). امّا وقتی که جنگ بر آنان واجب گردید (و فرمان جهاد داده شد) بدین هنگام دستهای از ایشـان از مردم همانگونه ترسیدند و هراس برداشتند که از خدا تـرس و هـراس داشتند! و بلکه بیشتر هم دچار خوف و وحشت شدند) و گفتند: پروردگارا! چرا (بـدین زودی) جنگ را بر مـا واجب کردی؟ چه میشد اگر بـه مـا فرصت بـیشتری میدادی (تا از لذائذ دنیا بهره میگرفتیم؟). بگو: کـالای دنیا اندک است و آخرت برای کسی که پرهیزگار پاشد بهتر است، (و جزای شما داده شود) و کمترین سـتمی به شما نشود. هر کجا باشید، مرگ شما را درمـییابد، اگر چه در برجهای محکم و اسـتوار جایگزین بـاشید. (ایـن تـرسویان منافق) اگر خیر و خوبی (از قبیل پـیروزی و غنیمت) بـدیشان رسـد، میگویند: ایـن از سـوی خـدا است؛ و اگر بــدی و مـصیبتی (از قبیل خشکسالی و شکست) بدیشان رسد، میگویند: ایـن از (شوم و نامبارکی) تو است! (بدانان) بگو: همۀ (آنچه از خوبی و بدی به شما مـیرسد) از سـوی خدا است (و برابر قضا و قدر حقّ تـعالی و بـر پـایۀ علّت و مـعلول انجام میپذیرد). این مردمان را چه شده است که سخن نمیفهمند) (و منطق سرشان نمیشود؟).(نساء / 77-٧٨)
(إنما الحیاة الدنیا لعب ولهو , وإن تؤمنوا وتتقوا یؤتکم أجورکم ولا یسألکم أموالکم . إن یسألکموها فیحفکم تبخلوا ویخرج أضغانکم . ها أنتم هؤلاء تدعون لتنفقوا فی سبیل الله . فمنکم من یبخل , ومن یبخل فإنما یبخل عن نفسه , والله الغنی وأنتم الفقراء , وإن تتولوا یستبدل قوما غیرکم ثم لا یکونوا أمثالکم).
زندگی دنیا بازی و سرگرمی بیش نیست، و اگر ایـمان بیاورید و پرهیزگاری کنید، خداوند پاداش شما را بـه نحو کامل میدهد و دارائی شمـا را هم نمیخواهـد. اگر خداونـد از شـما امـوالتـان را درخواست کـند، و حتّی اصرار هم بورزد، شما (به خاطر دلبستگی شدید و مال دوستی سرشتی انسـان) بـخل نشـان خواهید داد و تـنگچشمی خواهید کرد، و بـاعث بـروز کینههایتان میشود. (پس خدا که شما را میشناسد، چنین کاری را نمیکند). آگاه باشید که شما (از سـوی آفریدگارتان) دعوت به انفاق در راه خدا مـیشوید. بـعضی از شـما بخل میورزند. هر کس هم بخل بورزد، در حقّ خـود بخل میورزد (و زیان آن مـتوجّه خودش میگردد). زیرا خدا بینیاز است و شما نیازمندید... اگر شما (از فرمان خدا سرپیچی کنید و) روی بـرتابید، مردمان دیگری را جایگزین شما میگرداند (و این مأوریّت را به گروه دیگری مـیسپارد) که هرگز هـمسان شـما نخواهند بود (و از ایثار و فداکـاری و بـذل جـان و مـال خودداری خواهند کرد و از فرمان یزدان روی گردان نخواهند شد).(محمّد / 36-38)
(ألم تر إلى الذین تولوا قوما غضب الله علیهم , ما هم منکم ولا منهم , ویحلفون على الکذب وهم یعلمون . أعد الله لهم عذابا شدیدا , إنهم ساء ما کانوا یعملون . اتخذوا أیمانهم جنة فصدوا عن سبیل الله فلهم عذاب مهین . لن تغنی عنهم أموالهم ولا أولادهم من الله شیئا , أولئک أصحاب النار هم فیها خالدون . یوم یبعثهم الله جمیعا فیحلفون له کما یحلفون لکم ویحسبون أنهم على شیء , ألا إنهم هم الکاذبون . استحوذ علیهم الشیطان فأنساهم ذکر الله , أولئک حزب الشیطان , ألا إن حزب الشیطان هم الخاسرون . إن الذین یحادون الله ورسوله أولئک فی الأذلین , کتب الله لأغلبن أنا ورسلی , إن الله قوی عزیز . لا تجد قوما یؤمنون بالله والیوم الآخر یوادون من حاد الله ورسوله , ولو کانوا آباءهم أو أبناءهم أو إخوانهم أو عشیرتهم , أولئک کتب فی قلوبهم الإیمان وأیدهم بروح منه , ویدخلهم جنات تجری من تحتها الأنهار خالدین فیها , رضی الله عنهم ورضوا عنه , أولئک حزب الله , ألا إن حزب الله هم المفلحون).
آیا آگاهی از کسانی که گروهی را به دوستی میگیرند که خدا بر آنان خشمگین است. ایـنان (مـنافقانی بـیش نبوده و) نه از شمایند و نه از آنانند. چنین کسـانی بـه گونۀ آگاهانه سوگند دروغ یاد میکنند! خداونـد عذاب سختی را برای ایشان آماده کرده و تـهیّه دیـده است. آنـان چـه کـار بـدی مـیکنند! آنـان سـوگندهایشان را سپری (برای حفظ جان و مال خود) ساختهاند و بـدین وسیله مردمان را از راه یزدان بازداشتهاند، و لذا عذاب خوارکنندهای دارند. امـوالشــان و اولادشـان، بـه هـیچ وجه ایشان را از دست خدا مصون و محفوظ نمیدارد. اینان دوزخیانند و در دوزخ جاودانـه مـیمانند. روزی خداوند همۀ آنان را زنده میگرداند. آن روز برای خدا (به دروغ) سوگند میخورند همانگونه که (امـروز بـه دروغ) برای شما سوگند میخورند، و گمان میبرند کـه ایشان دارای چیزی (از هوش و زرنگی) هسـتنذ! (و با این سوگندهای دروغ، خویشتن را میرهانند و به جائی میرسانند). هان! ایشان دروغگویانند (و گرفتار خشم و عذاب یزدانند). اهریمن بر آنان چیره گشته است (و با وسوسههای خود ایشان را از راستای راه به در کرده است) و یاد خدا را از خاطرشان برده است. اینان حزب اهریمن هستند. هـان! قطعاً حزب اهـریمن زیـانکار و زیانبارند. مسلّماً کسانی که با خدا و پیغمبرش دشمنی میکنند، از زمـرۀ پستتـرین و خوارتـرین (مـردمان) خواهند بود. خداوند چنین مقدّر کرده است کـه من و پــیغمبرانـم قطعاً پـیروز مـیگردیم. بیگمان خداوند نیرومند چیره است. مردمانی را نخواهی یـافت که بـه خدا و روز قیامت ایمان داشته باشند، ولی کسانی را به دوستی بگیرند که با خدا و پیغمبرش دشمنی ورزیده باشند، هر چند که آنان پدران، یا پسران، یا بـرادران، و یا قوم و قبیلۀ ایشان باشند. چرا کـه مؤمنان، خدا بـر دلهایشان رقم ایمان زده است، و با نفخۀ ربّـانی خود یاریشان داده است و تقویتشان کرده است، و ایشان را به باغهای بهشتی داخل میگرداند که از زیر (کاخها و درختان) آنها رودبارها روان است، و جاودانه در آنجا میمانند. خدا از آنـان خشـنود، و ایشان هـم از خدا خشنودند. اینان حزب یزدانند. هان! حزب یزدان، قطعاً پیروز و رستگار است.(مجادله /14-22)
(یا أیها الذین آمنوا لا تتخذوا الیهود والنصارى أولیاء , بعضهم أولیاء بعض , ومن یتولهم منکم فإنه منهم , إن الله لا یهدی القوم الظالمین . فترى الذین فی قلوبهم مرض یسارعون فیهم , یقولون:نخشى أن تصیبنا دائرة , فعسى الله أن یأتی بالفتح أو أمر من عنده , فیصبحوا على ما أسروا فی أنفسهم نادمین . ویقول الذین آمنوا:أهؤلاء الذین أقسموا بالله جهد أیمانهم إنهم لمعکم ? حبطت أعمالهم فأصبحوا خاسرین).
ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را به دوستی نگیرید (و به طریق اولی آنان را به سرپرستی نپذیرید). ایشان برخـی دوست بـرخی دیگرند (و در دشمنی با شما یکسان و برابرند). هر کس از شما بـا ایشـان دوسـتی ورزد (و آنان را بـه سـرپرستی بـپذیرد) بیگمان او از زمرۀ ایشان بشمار است. و شکّ نیست که خداوند افراد ستمگر را (به سـوی ایمان) هـدایت نمیکند. مـیبینی کسانی که بیماری (ضعف و شکّ و نقاق) به دل دارند، (در دوستی و یاری با یهودیان و مسیحیان) بر یکدیگر سبقت میگیرند و مـیگویند: مـیترسیم کـه (روزگـار برگردد و) بلائی بر سر ما آید (و به کمک ایشان نیازمند شویم). امید است که خداوند فتح (مکّه) را پیش بیاورد یا از جانب خود کاری کند (و دشمنان اسلام را نابود و منافقان را رسوا نماید) و این دسته از آنـچه در دل پنهان داشتهاند پشیمان گردند (و بـر ضـعف و شکّ و نـفاق خود افسوس خورند. بدانگاه کـه فتح و پـیروزی فرا رسد) مؤمنان میگویند: آیا اینان همان کسانی هستند که با شدّت و با حدّت بـه خدا سوگند مـیخوردند و میگفتند ما (بر آئین شمائیم و همچون شما مسـلمانیم و) با شما هستیم! (دروغ گفتند و) کردارشان بیهوده و تباه گشت (و رنجشان بـر بـاد رفت و تـلاششان هـدر گردید) و زیانکار شدند (و هم ایمان و هم یاری مؤمنان را از دست دادند). (مائده /51-53)
(یا أیها الذین آمنوا لا تتخذوا عدوی وعدوکم أولیاء تلقون إلیهم بالمودة وقد کفروا بما جاءکم من الحق , یخرجون الرسول وإیاکم أن تؤمنوا بالله ربکم , إن کنتم خرجتم جهادا فی سبیلی وابتغاء مرضاتی , تسرون إلیهم بالمودة , وأنا أعلم بما أخفیتم وما أعلنتم , ومن یفعله منکم فقد ضل سواء السبیل . إن یثقفوکم یکونوا لکم أعداء , ویبسطوا إلیکم أیدیهم وألسنتهم بالسوء وودوا لو تکفرون . لن تنفعکم أرحامکم ولا أولادکم ,یوم القیامة یفصل بینکم , والله بما تعملون بصیر . قد کانت لکم أسوة حسنة فی إبراهیم والذین معه , إذ قالوا لقومهم:إنا برآء منکم ومما تعبدون من دون الله , کفرنا بکم وبدا بیننا وبینکم العداوة والبغضاء أبدا حتى تؤمنوا بالله وحده . إلا قول إبراهیم لأبیه:لأستغفرن لک وما أملک لک من الله من شیء , ربنا علیک توکلنا وإلیک أنبنا وإلیک المصیر).
ای مـؤمنان! دشـمنان مــن و دشـمنان خویش را بـه دوستی نگیرید. شما نسبت بدیشان مـحبّت مـیکنید و مودّت میورزید، در حالی که آنان بـه حقّ و حقیقتی ایمان ندارند که برای شما آمده است. پیغمبر و شـما را به خاطر ایمان آوردن به خدا که پروردگارتان است (از شهر و دیارتان) بیرون میرانند. اگر شما بـرای جـهاد در راه مـن و طـلب خشـنودیم (هجرت کردهایـد و از زادگاه خویشتن) بیرون آمـدهایـد (بـا ایشـان پیوند دوسـتی برقرار نسـازید). در نهان بـا آنـان دوستی میکنید، در حالی که من نسبت به هر چه پنـهان میدارید یا آشکار میسازید (از همگان) مطّلعتر و آگاه تر هستم. هـر کس از شـما چنین کاری را بکند، از راستای راه منحرف گشته است. اگر بر شـما دست یـابند دشـمنان شما میگردند، و دست تعدّی به سویتان دراز میکنند، و زبــان را در حقّ شما بـه بدی مـیگشایند، و آرزو میکنند که کاش میشد کافر شوید. هرگز خـو یشاوندان و فرزندانتـان سودی به حـالتان نـخواهند داشت. روز قیامت، خدا در میانتان قضاوت و داوری خواهد کرد خدا میبیند هـر کـاری را که خـواهـید کرد. (رفتار و کردار) ابراهیم و کسانی که بدو گرویده بودند، الگوی خوبی برای شما است، بدان گاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و از چیزهائی کــه بـغیر از خـدا می پرستید، بیزار و گریزانیم، و شما را قبول نداریم و در حقّ شـما بیاعتنـائیم، و دشمنانگی و کینهتوزی همیشگی میان ما و شما پدیدار آمده است، تا زمانی که بـه خدای یگانه ایمان میآورید و او را به یگانگی میپرستید. (کردار و رفتار ابراهیم و گروندگان بدو، سرمشق خوبی بـرای شما است) مگر سخنی که ابراهیم به پدر خود گفت: من قطعاً برای تو طلب آمرزش میکنم، و در عین حال برای تو در پیشگاه خدا هیچ کار دیگری نمیتوانم بکنم. (این سخن، چیزی نیست که بدان اقتداء کنید)... پروردگارا! به تو توکّل میکنیم، و به تو روی میآوریم، و بازگشت به سوی تو است (و همۀ راهها سر به جانب تـو دارد و به تو منتهی میگردد). (ممتحنه/1-4)
این نمونههای دهگانه از سورههای گوناگون ما را بس است برای دلیل بر بیماریهائی که در جامعۀ اسلامی پیدا میگردید... بیماریهائی که نتیجۀ طبیعی و قـطعی داخل شدن پیاپی عناصر جدید به آن بود، عناصری که نمیتوانند ذوب گـردند و بـا ارکـان پـدیدار بنیادین یکدست و یکرنگ هماوا و همساز شوند، مگر پس از گذشت دورهای از زمـان و تـلاش بـیشمار و تـربیت مستمرّ چنین عناصری.
امّا بنیاد جامعۀ اسلامی از آن جهت در مدینه سالم و در امان ماند چون ارکان مخلص آن در اصل بر پـایۀ استواری برجا و بـرپا بود کـه از مـهاجرین و انـصار تشکیل و فراهم آمده بود، پایهای که به سبب استحکام و ارتباط لازم میان بخشها و قسمتهای تشکیل دهـندۀ ساختار آن، میتوانست تاب مقاومت در برابر همۀ بیماریها و ناگواریها و پدیدهها و آشفتگیهائی را بیاورد که چه بسا روی میداد و آن را در معرض خـطرهائی میانداخت که عناصری را مینمایاند کـه هـنوز ذوب نگردیدهانـد و پخته و رسـیده نشـدهانـد و پـیوند و همبستگی پیدا نکردهاند.
این چنین عناصری هم کمکم ذوب میگردیدند و پاکیزه و پالوده میشدند و با پایۀ اصیل و بنیادین، هماهنگی و همبستگی پیدا میکردند، و گریزپایان و نافرمایانی که از سست دلان و مـنافقان، و همچنین از مـتردّدان و ترسویان، و از کسانی فراهم آمده بودند که هنوز پرتو عقیده در درونشـان فـروزان و تـابان نگـردیده بود، عقیدهای که همۀ روابط و ارتباطات خود را با دیگران بر اساس آن برجا و برپا میداشـتند... این وضـع تـا اندکی پیش از فتح مکّه ادامه داشت. آن زمان بود که جامعۀ اسلامی تا انـدازۀ زیـادی هـماهنگی کـامل بـا بنیانگذاران مخلص را پیدا کرد، و میتوان گفت تا حدّ زیادی به جامعۀ نمونهای تبدیل گردید که برنامۀ تربیتی ممتاز الهی هدفش فراهم آمدن آن است و برای تشکیل آن میکوشد.
بلی همیشه در این جامعه مراتب متفاوتی بوده است که خود حرکت اسلامی آن مراتب را پـدیدار کـرده است. مجموعههائی از مؤمنان مراتب ممتازی پیدا کردهاند به اندازۀ تلاشی که داشتهاند و زحماتی که کشـیدهانـد و دلیری و شهامتی که در جنبش و پیشتازی و استواری از خود نشان دادهاند... پیشتازان نخستین مـهاجرین و انصار، و اهل بدر، و اصحاب بیعة الرّضوان در حدیبیه، امتیازات و درجاتی بوده است کـه به تـرتیب نـصیب گروههائی از مؤمنان راسـتین شـده است. سـپس به صورت همگانی کسانی ممتاز بودهاند که پیش از فتح مکّه اموال خود را انفاق و هزینه کردهاند و در راه خدا جنگیدهاند. نصوص قرآنی، و احادیث نبوی، و اوضاع عملی در جامعۀ اسلامی، این مراتب و منازل عالی را تأکید میکنند، درجات و امتیازاتی که جنبش عقیده آنها را پدیدار کرده است و بر آنها صراحت دارد:
(والسابقون الأولون من المهاجرین والأنصار والذین اتبعوهم بإحسان رضی الله عنهم ورضوا عنه وأعد لهم جنات تجری من تحتها الأنهار , خالدین فیها أبدا , ذلک الفوز العظیم ).
پیشگامان نخستین مهاجران و انصار، و کسانی که بـه نیکی روش آنان را در پیش گرفتند و راه ایشـان را بـه خوبی پیمودند، خداوند از آنان خشنود است و ایشـان هـم از خدا خشنودند، و خداونـد بـرای آنان بهشت را آماده ساخته است که در زیر (درختان و کاخهای) آن رودخانهها جاری است و جاودانـه در آنـجا مـیمانند. این است پیروزی بزرگ و رستگاری سترگ. (توبه /100)
(لعل الله اطلع إلى أهل بدر فقال:اعملوا ما شئتم , فقد وجبت لکم الجنة ).
چه بسا خداوند از بـالا بـر اهل بـدر نگریسته است و فرموده است: هر کاری را که میخواهید بکنید، بـهشت که برای شما واجب گردیده است. (حدیث نبوی است و بخاری آن را استخراج کرده است)
این حدیث پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم پاسخی به عمر رضی الله عنهُ است که از پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم اجازه خواست تا گردن حاطب پسر ابوبلتعه را بزند. چرا که در لحظهای از ضعف کسی را پنهانی به پیش قریش فرستاده بـود و ایشـان را از آماده شدن پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم برای فتح مکّه آگاه کرده بود.
(لقد رضی الله عن المؤمنین إذ یبایعونک تحت الشجرة , فعلم ما فی قلوبهم , فأنزل السکینة علیهم وأثابهم فتحا قریبا , ومغانم کثیرة یأخذونها وکان الله عزیزا حکیما).
خداوند از مؤمنان راضی گردید همان دم که در زیر درخت با تو بیعت کردند. خدا می دانست آنچه را که در درون دلهـایشان (از صـداقت و ایـمان و اخلاص و وفاداری به اسلام) نهفته بود؛ لذا اطمینان خاطری به دلهـایشان داد، و فـتح نـزدیکی را (گـذشته از نـعمت سرمدی آخرت) پاداششان کـرد. همراه بـا غنیمتهای بسیاری که آن را به دست خواهند آورد. خداوند چیرۀ شکست ناپذیر و فرزانهای است که کارهایش بر اساس حکمت است. (فتح /18و19)
(لا یستوی منکم من أنفق من قبل الفتح وقاتل , أولئک أعظم درجة من الذین أنفقوا من بعد وقاتلوا وکلا وعد الله الحسنى , والله بما تعملون خبیر).
کسانی از شما که پیش از فتح (مکّه، به سپاه اسلام کمک کردهاند و از اموال خود) بـخشیدهانـد و (در راه خدا) جنگیدهاند، (با دیگران) بـرابـر و یکسـان نـیستند. آنـان درجه و مقامشان فراتر و برتر از درجه و مقام کسانی است که بعد از فتح (مکّه، در راه اسلام) بذل و بخشش نمودهاند و جنگیدهاند... امّا به هر حال، خداوند به همه، وعدۀ پاداش نیکو میدهد، و او آگاه از هـر آن چیزی است که میکنید. (حدید /10)
(مهلا یا خالد , دع عنک أصحابی فوالله لو کان لک أحد ذهبا , ثم أنفقته فی سبیل الله ما أدرکتغدوة رجل من أصحابی ولا روحة).
ای خالد! آهسته باش و بس کن! دست از اصـحاب مـن بدار. به خدا سوگند اگر تو به اندازۀ کوه احد طلا داشته باشی و آن را در راه خدا خرج کنی، به اجر یک بامداد یا یک شامگاه مردی از اصحاب دسترسی پیدا نمیکنی.
(ابن قیّم آن را در زاد المعاد ذکر کرده است. این حدیث پاسخ پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم به خالد پسر ولید است. بدان هنگام که خالد پسر ولید با عبدالرحمن پسـر عـوف - رضــی الله عـنه - بـه نـفرین و دشنام و سـرزنش و کینهتوزی یکدیگر پرداختند! معلوم است خالد ملقّب به سیف الله به معنی شمشیر خدا از جانب پـیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم است. و امّا عبدالرحمن پسر عوف از سابقین اوّلین، به معنی پیشتازان نخستین است. پیغمبر خـدا صلّی الله علیه وآله وسلّم به خالد فرمود:
(دع عنک أصحابی).
دست از اصحاب من بدار.
مراد او این دسته و طبقۀ ویژۀ والامقام ممتاز در میان جامعۀ اسلامی مدینه است.
امّا این طبقهها و دستههائی که با منزلت و درجۀ ایمانی خود ممتاز میگردیدند و آن منازل و درجـات، را هـم حرکت اسلامی پدیدار گردانده بود، مانع این نمیشد سطحهای ایمانی به یکدیگر نزدیک شوند و در جامعۀ مدینه پیش از فتح مکّه هماهنگ و هـمساز گردند، و بسیاری از عـوارض تـزلزل در صـف مسلمانان، و بسیاری از پدیدههای ضعف، و شکّ و دودلی، و بخل جانی و مالی، و روشن نبودن پرتو عقیدتی، و نفاق، و... از آن جامعه رخت بربندد و ناپدید گردد. به گونهای که میتوان جامعۀ مـدینه را رویهمرفته بنیاد اسلامی بشمار آورد.
ولی فتح مکّه در سال هشتم هجری، و تسـلیم شـدن هوازن و ثقیف در طائف که پیامد فتح مکّه بود، هوازن و ثقیفی که پس از قریش دو نیروی بزرگ در جـزیرة العرب بودند، دیگر باره گروههای تازۀ فراوانی را بـه جامعۀ اسلامی سرازیر کرد و آئین اسلام را پذیرفتند و با تفاوتهای گوناگون سطحهای ایمانی مسلمان شدند. در میان آنان منافقانی وجود داشتند که از اسلام بیزار بودند. کسان دیگری هم وجود داشتند که به سوی اسلام چیرۀ توانا رانده شده بودند. در میان آنان افراا مؤلفة القلوب نیز بودند، یعنی کسانی که لازم بود با خوبی و نیکی و اخلاق شایسته دل ایشان به دست آورده شود. این چنین اشخاصی، با حقائق اصلی اسـلام سرشته و قالبگیری نشده بودند، و روح حقیقی اسلام با خـمیرۀ ذات آنان نیامیخته بود.
ایستادگی کینهتوزانه و دژخیمانۀ دراز مدّت قریش در برابر اسلام، سدّ ستبر و مانع نیرومندی بر سر راه روان شدن اسلام به سراسر جزیرة العرب و تصرّف آن بود. قریش گذشته از نفوذ اقتصادی و سـیاسی و ادبـی در جزیرة العرب، دربارۀ امور دینی حرف اول را میزد و سخن والای پذیرفتهای داشت، و ایستادگی قـریش در مقابل دین جدید، بدین شکل کینهتوزانه و دژخیمانه، سبب گردید عربها در نواحی جزیرة العرب از پذیرش آئین اسلام دوری گزینند، یا دست کم باعث گردید که مردمان آنجا در پذیرش آئین اسلام درنگ کنند و در انتظار بمانند و ببینند پیکار میان قریش و این پیغمبر به کجا میکشد که از فرزندان خودشان است!.. وقتی که به سبب فتح مکّه قریش تسلیم گردید و مسـلمان شـد، و پس از آن هوازن و ثقیف نیز در طائف تسلیـم گردیدند و مسلمان شدند، قبائل نیرومند سهگـانۀ یـهودیان در مدینه سرانجام شکست خوردند و بال و پرشان کـنده شد. بنوقینقاع و بنونضیر به شام تبعید شدند. بنوقریظه نابود گردید و از بیخ و بن برکنده شد، و خـیبر کـاملاً تسلیم و تصرّف گردید... اینها همه بیانگر ورود مردمان دسته دسته به دین خدا بود، و اسلام در مدّت تنها یک سال به نواحی جزیرة العرب رسـید و آن را به زیــر فرمان خود کشید.
امّا این گسترش افقی در سرزمین اسلام، با خود هـمۀ عوارض و ظواهری را به جامعۀ اسلامی برگرداند کـه در جامعۀ اسلامی پس از پیروزی بدر پدیدار و نمودار گردیده بود - امّا در گسترۀ فراختر و فراتر از پـیش - پس از آن که جامعۀ اسلامی در پرتو تربیت دراز مدّت و تأثیر پیاپی آن در فاصلۀ هفت سالی که از بدر بزرگ گذشت نزدیک بود از این عوارض و ظواهر پاک گردد و بزداید! اگر جامعۀ مدینه جملگی به پایگاه محکم و مخلص این عقیده تبدیل نمیشد، و اسـاس اسـتوار و پایۀ پایدار این جامعه نمیگردید، خطر بزرگی از ایـن گسترش افقی سریع در گسترۀ اسلام در جزیرة العرب پدید میآمد. و لیکن خـداونـدگاری کـه ایـن کـار را بــرمیگردانــد و میپاید، مجموعهای از پـیشتازان نخستین مهاجران و انصار را آماده و فراهم کرده بود که پس از توسعۀ نسبیای که پیروزی بدر آن را به همراه آورده بود پایگاه امینی برای این آئین گـردند. هـمین خداوندگار بزرگوار، جامعۀ مدینه را نیز پایگاه امـینی برای این آئین کرد، پس از توسعۀ شدید و سریعی که فتح مکّه به همراه آورد... خدا خودش بهتر مـیدانـد رسالت خود را در کجا قرار می دهد و به چه کسی حوالت میدارد.
نخستین چیزی که از این توسعۀ شدید و سریع پدیدار گردید جنگ حنین بود، جنگی که در این سورۀ (توبه) نام از آن سخن رفته است:
(لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئًا وَضَاقَتْ عَلَیْکُمُ الأرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ (٢٥)ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَذَلِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِینَ) (٢٦)
خداوند شما را در مواقع و موارد زیادی یـاری کرد و (به سبب نیروی ایمان بر دشمنان پیروز گرداند، و از جمله) در جنگ حنین (که در روز شنبه، شانزدهم شوال سال هشتم هجری، میان شما که ١٢٠٠٠ نفر بـودید، و میان قبائل ثقیف و هوازن مشرک که 4000 نفر بـودند درگرفت، و شما به کثرت خود و قلّت دشمنان مـغرور شدید و خداوند شما را در اوائل امر به خود رها کرد و دشـمنان بـر شـما چیره شـدند) بـدانگـاه کـه فزونی خودتان شما را به اعجاب انداخت (و فریفته و مـغرور انبوه لشکر شدید) ولی آن لشکریان فراوان اصـلاً بـه کار شما نیامدند (و گره از کارتان نگشادند) و زمین با همۀ وسعتش بر شما تنگ شد، و از آن پس پشت کردید و پای به فرار نهـادید. سپس (عنایت خدا دربرتان گرفت و) خداوند آرامش خود را نصیب پـیغمبرش و مؤمنان گرداند و لشکرهائی را (از فرشتگان برای تـقویت قلب مسلمانان) فرو فرستاد که شما ایشان را نمیدیدید، و (پــیروز شـدید و دشـمنان شکست خوردند، و بـدین وسیله) کافران را مجازات کرد، و این است کیفر کافران (در این جهان، و عذاب آخرت هم بـه جـای خود بـاقی است).(توبه/25و26)
از جملۀ اسباب و علل ظاهری این شکست در آغاز کار این بود که 2000 نفر از (طُلَقاء) یعنی آزاد شدگان در فتح مکّه، آن کسانی که روز فتح مکّه مسلمان شدند، با ١٠٠0٠ نفر از سپاهیان مدینه، آن کسانی که مکّه را فتح کرده بودند، برای نبرد با ثقیف و هوازن بیرون آمده بودند. از یک سو این اختلال توازن و عدم هماهنگی در صف مسلمانان، و از دیگر سو تاخت ناگهانی هوازن بر سر ایشان، شکست به بار آورد. چرا که سپاه اسلام همه از آن پایگاه پایدار و مخلصی نبودند که تربیت و هماوائی و همنوائی آنان در مدّت زمان طولانی مـیان بدر و فتح مکّه انجام پذیرفته بود.
همچنین عوارض و ظواهر ناگواری که در لابلای جنگ تبوک پدید آمد، ثمرۀ طبیعی این گسترش افقی تند و سریع، و نتیجۀ سرشتی ورود دستهها و گروههای تازه به دائرۀ اسلام بود. این دستهها و گروهها هم دارای سطحهای ایمانی مختلف و نظم و نظام آشفته و گسسته بودند... این همان عوارض و ظواهری است که سورۀ توبه از آنها سخن گفته است، و سزاوار این همه تاخت و تازهای مطوّل و مفصّل با شیوههای جوراجور و روشهای گوناگونی گردیده است که ما در گلچینهائی که از بخشهای سوره داشتیم بدانها اشاره کردیم.
هم اینک ما میتوانیم دنبالۀ سـخن را بگیریم تـا با گامهای واقعیّت تاریخی جامعۀ اسلامی پس از دو سال که از فتح مکّه میگذرد به پیش رویم. بدان هنگام که پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم وفات فرمود و جزیرة العرب همه مرتدّ شدند و از دین اسلام برگشتـد، و بجز جامعۀ مدینه - همان پایگاه پایدار و مخلص - کسی ثابت قدم و استوار بر جای نماند.
این پدیده را میتوان هم اینک تفسیر و تعبیر کرد... دو سال نخستین، پس از فتح مکّه، برای اسـتقرار حـقیقت اسلام در درونهای این دستهها و گروههای بیشماری که پس از فتح مکّه آئین اسلام را پذیرفته بودند، و دارای سطوح مختلف ایمانی متزلزل و سستی بودند، کافی نبود. هنگامی که پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم وفات یافت، جزیرة العرب آشفته و آشوب زده به تکان در آمد، و پایگاه پایدار جامعۀ بنیادین مدینه راست و استوار ایستادند، و توانستند با پایداری و پایمردی و خلوص و یکرنگی و همآوائی و هماهنگی خـود در برابر امـواج حـوادث بایستند، و سیلاب توفنده و جاروبکننده را از مسیر خودش برگردانند، و دیگر بـاره بـه پشت سدّ اسـلام هدایت، و آمیزۀ پیکرۀ آن گردانند.
نگریستن بدین حقیقت - آن هم بر این روال و بـدین منوال - کافی و بسنده است برای نشان دادن تـقدیر و تدبیر یزدان کاربجا در محنت و زحمت و درد و رنجی که این دعوت در مکّه در ابـتدای کـار بـا آن روبرو گردید، و حکمت و فلسفۀ خدا را در مسلّط گردانـدن طاغوتها بر گروه مسلمانی که طاغوتها بـه شکـنجه و آزارشــان مــیپرداخــتند و آنــان را از آئــینشان برمیگرداندند، و خونهایشان را میریختند، و بلاها و مـصیبتها گــریبانگیرشان مـیکردند. یـزدان سـبحان میدانست که این، برنامۀ راست و درست و برجـا و پایائی برای گروه نخستین و تشکیل هستۀ بارگاه پایدار و پایمرد این عقیده است، و بدون این دردها و رنجها و اذیّت و آزارها چوبهای تنۀ وجودشان سخت و آبدیده نمیگردد، و در برابر فشارها تاب نـمیآورد و پـایدار نمیماند، و تنها این درجۀ سختی و سفتی و خلوص و یکرنگی و فداکاری و جاننثاری و پافشاری، و حرکت در راه خدا با وجود همۀ اذیّت و آزارها و شکنجهها و کشتنها و غلها و زنجیرها و فراری دادنها و تـبعیدها و گرسنگیها، و کمی تعداد، و نبودن یار و مددکـار زمینی، و... بود که این هستۀ پایگاه اصیل استوار را به هنگام نخستین حرکت، ساخته و پـرداخـته مـیکرد و مـهیّا و مجهّز مینمود.
ایـن هسـتۀ بـنیادین سـفت و سختی کـه از نـخستین مهاجرین فراهم آمده بود، پیشتازان انصار نیز بـدانـان پیوستند، تا پایۀ استوار - پیش از بدر - هستۀ مرکزی باشند، و آنان نگهبانان نـیرومند و تـوانمند در دورۀ تزلزل و پریشانی گردند، دورهای که پیروزی بدر را به بار آورد. چنین تـزلزل و پــریشانی بـر اثر گسـترش افقیای بود که تعداد تازهای را با خود آورد که هـنوز پخته نشده بودند، و با پـایگاهی هـماهنگ و هـمساز نشده بودند و به سطح ایمانی و سر و ساماندهی هستۀ مرکزی مدینه نرسیده بودند.
در پایان باید گفت: این هستۀ بنیادین سخت و سفتی که اندکی پیش از فتح مکّه ابعاد آن گسترش پیدا کرده بود، تا آنجا که در جامعۀ مدینه بطور کلّی جلوهگر آمده بود، همین جامعۀ اسلام را نگاهداری و نگاهبانی کرد و آن را از تکانها و جنبشهای پس از فتح مکّه، و از آن بـه بعد آن را از تکان سترگی و جنبش بزرگ حفظ کرد که به دنـبال فـوت پـیغمبر خـدا صلّی الله علیه وآله وسلّم و مرتدّ شـدن و برگشتن از اسلام در جزیرة العرب روی داد.
این حقیقت - همان گونه که تــدبیر و تـقدیر خداوند کـاربجا را در محنت طولانی و درازی کـه دعـوت اسلامی در مکّه بدان روبرو گردید، و هراسها و سختیها و خطرهائی را کـه جامعۀ اسلامی در مـدینه پس از حدیبیه بدانها گرفتار آمد، به ما نشان میدهد - گذشته از اینها برای ما پرده از سرشت برنامۀ پویا و کـوشای حرکت جدید اسلامی در هر زمانی و در هر مکانی بر میدارد.
پیش از هر چیز لازم است کاملاً فکـر و ذکـر خـود را متوجّه هستۀ بنیادین سخت و سـفتی گـردانیم کـه از مؤمنان مخلص و فداکاری فراهم میآید که مـحنت و رنج، ایشان را ذوب میگردانـد و آنــان در بـرابــر آن استوار و پایدار میمانند. این هستۀ بـنیادین مـقاوم و پایدار را باید با تربیت ژرف ایمانی تربیت کرد، تربیتی که بر استواری و توانائی و فهم و شعورشان بیفزاید و هر چه بیشتر ایشان را محکم و آبدیده نماید. البتّه در این تربیت باید کاملاً هوشیار و بیدار بود و از گسترش افقی، پیش از اطمینان از پـابرجـائی و اسـتحکام این هستۀ بنیادین پایا و برجا و مخلص و آگاه و روشن، جدّاً خودداری کرد. چه گسترش افـقی پـیش از پـیدایش و پابرجائی این هستۀ بنیادین، خطری است که وجود هـر نوع حـرکت و جنبشی را نـابود مـیسازد، حرکت و جنبشی که راه دعوت نخستین را در این سو و در این جهت طی نمیکند، و سرشت برنامۀ حـرکت و جـنبش خدائی و نبوی را مراعات نمیدارد، برنامهای که گروه نخسـین آن را در پیش گرفتند و راستای آن را پیمودند. این را هم باید پیش چشم داشت که یزدان سبحان ایـن دعوت را میپاید و پیشرفت آن را نظارت مـینماید! هر گاه بخواهد که این دعوت حـرکت صـحیحی داشـته باشد، پیشگامان و پـیشاهنگان آن را بـه درد و بلا و محنت و زحمت طولانی گرفتار میفرماید، و پیروزی ایشان را به تأخیر میانـدازد، و آنان را کـم و انـدک میگرداند، و پیروی مردمان از ایشان را آهسته و کند میسازد، تا آن زمان فرا میرسد که بـرای او روشـن شود که آنان شکیبائی میورزند و استوار میمانند، و آمادگی و شایستگی پیدا کردهانـد کـه هسـتۀ بـنیادین محکم و مخلص و فهمیده و امین گـردند... در ایـنجا است که یزدان سبحان گامهایشان را به جلو میکشاند و آنان را به پیش میراند... خدا بر کار خود توانا است، و لیکن بیشتر مردمان نمیدانند.
هم اینک بـه مـوضوعهای اصـلی سـوره، چکـیدهوار میپردازیم. به ویژه از احکام نهائی سخن میگوئیم که سوره در بارۀ ارتـباطات اردوگـاه اسـلامی با سـائر اردوگاههای پیرامون خود دربر دارد... چه احکامی کـه در این سوره - به عنوان واپسـین احکـامی کـه نـازل گردیدهاند - آمدهاند بـیانگر والاتـرین خـطّ بـرنامۀ اسلامی هستند.
در اینجا دوست داریم چیزی را تکرار کنیم که در جزء نهم - در دیباچۀ سوره انفال -دربارۀ سرشت این برنامه گفتهایم، تا در پرتو آن این واپسین احکـام را فـهم و درک کنیم که هم اینک ذکر میگردد. هر چند که دوباره سخن گفتن از آنها در کتاب فی ظلال القـرآن تکـراری باشد. امّا در کنار هم بودن این بخشها و بندها در اینجا برای سرزندگی روند قرآنی ضروری است:
(امام ابن القیّم روند جهاد در اسلام را در کتاب: (زاد المعاد) خلاصه کرده است و در فصلی از آن بیان داشته است، تحت عنوان: (فصلی در تـرتیب روال رهـنمود پیغمبر صلّی الله علیه و آله وسلّم و شیوۀ رفتارش با کافران و مـنافقان، از آن زمان که مبعوث شده است تا آن زمان کـه وفـات فرموده است و به پیشگاه خدای بزرگوار رسیده است). نخستین چیزی که پروردگار بـزرگوارش بدو وحـی فرمود این بود: به نام پروردگارش بخواند، پروردگاری که جهان را آفریده است. این، سرآغاز نبوّت وی بود. یزدان جهان بدو دستور داد که برای خـود بـخواند، و بدان هنگام بدو دستور نداد که آن را به دیگران برساند و کار تبلیغ را بیاغازد. سپس بر او نازل فرمود:
(یا أیها المدثر قم فأنذر).
ای جامه بـر سـر کشیده (و در بسـتر خواب آرمـیده)، برخیز و (مردمان را از عذاب یزدان) بترسان. (المدّثّر/1و2)
او را با (اقْرَأْ) [بخوان] باخبر کرد، و با (یا ایُّها المدّثّر) [ای جامه بر سر کشیده] روانه گرداند. سپس بدو دستور داد نــزدیکان قــوم و خــاندان خـود را بـیم دهـد. پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم اوّل قوم خود را بیم داد. سپس عربهای دور و بر خویش را ترساند. بعد همۀ عربها، و بعد از آن همۀ جهانیان را از خشم و عذاب یزدان برحذر داشت. حدود ده سال پس از نبوّت خویش تنها به کار دعوت و بیم دادن پرداخت بدون این که جنگی و جـزیهای در میان باشد. در این مدّت بدو دستور داده مـیشود که خویشتنداری و شکیبائی و گذشت داشته بـاشد و به جنگ دست نیازد. آن گاه بدو اجازه داده میشود هجرت کند و بجنگد. بعد از آن خدا بدو فرمان میدهد که با کسانی بجنگد که با او میجنگند، و رها کند کسانی را که او را رها کردهاند و با او نـمیجنگند. سپس بدو فرمان میدهد که با مشرکان بجنگد تا آئین خدا حاکم شود و تنها از خدا اطاعت گردد و بس... کافران در قبال پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم از لحاظ جهاد سه گروه بودند: اهل صلح و صفا، و اهل جنگ، و اهل ذمّه... خدا بدو دستور داد با اهل صلح و صفائی که با وی عهد و پیمان داشتند، عهد و پیمان را مراعات دارد و به سر ببرد، و تا زمانی کـه وفادار به عهد و پیمان بمانند، وفادار به عهد و پیمان بماند، و اگر خوف و هراس از خیانت ایشان به مـیان آید، عهد و پیمانشان را بشکند، ولی با ایشان نجنگد تا زمانی که نقض عهد و پیمان را بدیشان خبر نـدهد و آنان را نیاگاهاند... زمانی که سورۀ برائت نازل گردید، احکام این سه گروه را توضیح داد: خدا بـدو دسـتور فرمود با دشمـان اهل کتاب خود بجنگد تا آن زمان که جزیه را میپردازند یـا اسـلام را میپذیرند و ایـمان میآورند. در این سوره بدو فرمان داد بـا کـافران و منافقان بجنگند و بر ایشان سخت بگیرد. لذا با کافران با اسلحه جنگید، و با منافقان با دلیل و برهان به پـیکار پرداخت. در همین سوره بدو دستور فرمود انز عهدها و ییمانهای کافران بیزاری جوید و به تـرک معاهدهها و قراردادهایشان بگوید... در این راستا نیز طرف عهدها و پیمانها را سه گروه نمود: بدو دستور فرمود با گروهی از ایشان بجنـگد. آنان کسانی بودند که عـهد و پیمان پــیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را شکســتند و با او راست و درست نماندند. این بود که پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم با ایشان جنگید و بر آنان پیروز گردید. گروه دیگری که با او عهد و پیمان موقّتی داشتند و آن را نشکستند و بر ضدّ وی کسی را پشتیبانی نکردند و بر او نشوریدند. خدا بدو فرمان داد عهد و پیمان چنین کسانی را تا سر رسید آن به تمام و کمال مراعات کند. گروه سوم کسانی بودند که نـه با پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم عهد و پیمانی داشتند و نه با او جنگیدند، و یا این که با او عـهد و پـیمان مطلق و نامحدودی داشتند. بدو دستور فرمود: چهار ماه ایشـان را مهلت بدهد. پس از گذشت آن مدّت با ایشان بجنگد... ایـن بود که پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم با عهدشکنان ایشان جنگید. برای کسانی که عهد و پیمانی با او نداشـتند، و یا عـهد و پیمان مطلق و نامحدود داشتند، مدّت چهار ماه را تعیین کرد. بدو دستور داد کاملاً با کسانی بر سر عهد و پیمان بماند که عهد و پیمان نمیشکنند تا مـدّت مـعاهده و قرارداد به سر میرسد. اینان جملگی اسلام را پذیرفتند و تا سررسید عهد و پیمان بر کفر پایدار نماندند. برای اهل ذمّه، جزیه تعیین فرمود... بدین وسیله پس از نزول سورۀ بـرائت، کفّار نسبت بدو سه گـروه گشتند: جنگندگان با او، و عهد و پـیمانداران، و اهل ذمّه. جنگندگان با او، از وی میترسیدند. لذا مردمان روی زمین در برابر او سه دسته گردید. مسلمانی کـه بــدو ایمان داشت. دارای عهد و پیمانی که با او در صلح و صفا بسر میبرد و از او باکی نداشت، و جنگ طلبی که از او هراسناک و بیمناک بود... امّا رفتار و شیوهای که با منافقان در پیش گرفت این بود که یزدان جهان بدو دستور فرمود ظاهرشان را بپذیرد، و باطنشان را به خدا حوالت کند، و با علم و دانش و دلیل و برهان به رزم و پیکارشان رود. بدو دسور داد از ایشان صرف نظر کند و با آنان شدّت و حدّت بکار برد و بر ایشـان سخت بگیرد، و با سخنانی با آنان به گـفتگو بـنشیند کـه بـه ژرفاهای دلهایشان رخنه کند و ایشان را تـحت تأثـیر قرار دهد. او را نهی کرد و باز داشت از ایـن که بر مردگانشان نماز بگزارد یا بر گورهایشان بایستد. بدو خبر داد که اگر برای ایشان طلب آمرزش کند، هرگز خدا ایشان را نخواهد بخشید... این شیوۀ کار و نحوۀ رفتار پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم نسبت بـه دشـمنان و کـافران و مـنافقان بود).
از این چکیدۀ خوب مراحل جهاد در اسلام، نشانههای بنیادین و ژرف برنامۀ حرکت و شیوۀ نهضت این آئین، جلوهگر و نمایان میشود، و سزاوار این است در برابر چـنین نشـانههائی مـدّت مـدیدی بایستیم و خـیلی بیندیشیم. امّا ما در فی ظلال القرآن نمیتوانیم بدانها جز اشارههای مختصری داشته باشیم:
1- نخستین نشانه، واقعیّت جدّی موجود در برنامۀ این آئین است... برنامۀ این آئین، حرکت و جنبشی است که با واقعیّت بشری رویاروی میشود. با وسائل و ابزاری با آن رویاروی میگردد که کاملاً فراخور و همخوان با وجود واقـعیّت انسـانها بـاشد... حـرکت اسـلامی بـا جاهلیّتی رویاروی میگردد که از لحاظ ایـدئولوژی و بـاور و جـهانبینی جاهلیّت است و بر سـیستمها و دستگاههای واقعی و عملی استوار است، و سـلطهها و قدرتهائی از آن پشتیبانی میکنند که صاحب قدرت و قوّت مادی هستند... لذا حرکت اسلامی با ایـن چـنین واقعیّتی بطور کلّی با اسلحه و ابزاری رویاروی میگردد که فراخور و همخوان با آن باشد... حرکت اسلامی بـا هـمچون واقـعیّتی، با دعـوت و بـیان بــرای تصحیح معتقدات و جهانبینیها، و با قدرت و جهاد برای از میان بردن سیستمها و دسـتگاهها و سـلطهها و قـدرتهائی میجنگد و میرزمد که میان عموم مردمان و تصحیح معتقدات و جهانبینیهای ایشان با بیان دلیل و بـرهان، حائل و مانع میشوند و آنـان را بـا زور و قـلدری و گمراهـبازی و نیرنگبازی فرمانبردار خود مـیکنند، و ایشان را بندۀ غیر خدای بزرگوارشــان مـیگردانند... حرکت اسلامی بدین بسنده نمیکند که تنها با اظـهار دلیل و برهان به پیکار سلطه و قــدرت مـادی رود. از دیگر سو از قدرت و زور مادی هم برای تسخیر دلهای مردمان سود نمیجوید... بلی حرکت اسلامی قدرت و سلطۀ مادی را با اسلحه و ابزار مادی پاسخ میگوید، و قدرت و سلطۀ معنوی را با اسلحه و ابزار دلیل و برهان جواب میدهد. برنامۀ این آئین در هر دو بخش یکسان برای بیرون آوردن مردمان از بندگی بندگان به سـوی بندگی یزدان جهان به تلاش میایستد، همان گونه کـه خواهد آمد.
٢ - نشانۀ دوم در برنامۀ این آئـین، واقـعیّت حـرکتی است. این برنامه، حرکتی با مراحل و منازل ویژۀ خود است. هر مرحـله و منزلی دارای وسـائل فـراخور و همخوان با مـقتضیات و نـیازمندیهای واقـعی خـویش است. هر مرحـله و منزلی هـم به مـرحله و مـنزلی میپیوندد که پس از آن میآید. این آئین با مراحل و منازل این واقعیّت با نظریّههای صرف، و همچنین با وسائل خشک و بیجان رویاروی نمیگردد... کسـانی که آیات قرآنی را برای گواه بـرنامۀ ایـن آئـین در جهاد ذکر کنند، و این نشانه را در آن پـیش چشم
میدارند، و سرشت مراحل و منازلی را نمیشناسند که این برنامه آن را پشت سر گاشته است، و از پیوند آیات سبا ـون ب هر مرحـه و متزبی «ر مراحل و مترل برنامه (ین انین بیخبرند، چتـن گوناگون با هر مرحله و منزلی از مراحل و منازل برنامۀ این آئین بی خبرند، چنین کسانی کار را آشفته میسازند و آن را سخت به هم می آمیزند. و برنامۀ این دین را به کژراهه میکشند، و قواعد و مقرّرات نهائی را بر آیات قرآنی تحمیل میکنند، چیزی که آیات قرآنی برداشت آن را ندارد. آنان هر آیهای را به عنوان یک نصّ نهائی بشمار میآورند و انگار این نصّ در این آئین قوانین و مقرّرات نهائی را بیان میدارد. این چنین کسانی که بر اثر فشـار واقعیّت نومیدانۀ فـرزندان مسلمانانی که از اسلام جز عنوان چیزی برایشان نمانده است و دچار شکست روحی و روانی گشتهاند، میگویند: اسلام جز برای دفاع جـهاد نمی کند! آنـان گمان میبرند به این آئین کمک میکنند اگر اسلام را از برنامۀ اسلام دور گردانند، برنامهای که نابودن کردن جملگی طاغوتها از کرۀ زمین، و بنده گرداندن مـردمان تنها برای یزدان یگانۀ جهان، و بیرون کشاندن ایشان از بندگی بندگان و کشاندن آنان به بندگی پروردگار مردمان، در دستور کار آن است. آن هم نه با وادار کردن ایشان به پذیرش عقیدۀ اسلام، بلکه با بـاز کردن راه میان ایشان و مـیان عقیده، و آزاد گـذاردن آنـان در پذیرش یا عدم پذیرش آن... البتّه این کار وقتی ممکن است که سیستمهای سیاسی حاکم در هم شکسته شوند، یا وادار گرددند جزیه را بپردازنـد و تسلیم شوند و بگذارند همگی مردمان بدین عقیده دسترسی داشـته باشند، و بتوانند با آزادی کامل خود آن را بپذیرند یـا نپذیرند.
3- نشانۀ سوم این است که حرکت و پیشرفت دائمی زمان، و وسائل نوین آن، ایـن آئین را از قـوانین و مقرّرات و ارکان و اصول معیّن خود بیرون نمی کند، و از اهداف و مقاصد مشخّص خویش منصرف و منحرف نمیگرداند. چه این آئین از روز نخست، بدان گاه که خویشان نزدیک را مخاطب قرار داده است، یا قریش را فریاد داشته است، یا جملگی عربها را نـداء در داده است، و یا این که همگی جهانیان را مخاطب سـاخته است، ایشان را با یک اساس بنیادین و بر یک منوال و روال استوار فریاد داشـته است و مخاطب قرار داده است و از آنان خواسته است به سوی هدف واحـدی برگردند که اخلاص عبودیّت و یک رنگی بندگی برای یزدان جهان، و بیرون آمدن از بندگی بندگان است... در این اساس بنیادین هیچگونه سازشی و هیچگونه نرمشی نبوده و نیست. پس از آن به سوی پیاده کردن هـدف واحدی گام برداشته است، آن هم برابر نقشۀ ترسیم شده و معلومی که دارای مراحل و منازل معیّنی است،، و هر مرحله و منزلی هم برخوردار از وسائل نوین ویژۀ خود است، بدان گونه که در بخش پیشین بیان کردیم.
٤ - نشانۀ چهارم عبارت است از رعایت دقیق قوانین ارتباطات میان جامعۀ اسلامی و میان سائر جامعههای دیگر، بدان نـحو و بـر آن مـنوال و روالی کـه در آن چکیدۀ خوب ملاحظه گردید، چکیدۀ خوبی که از (زاد المعاد) نقل کردیم. و پابرجائی این قوانین ارتباطات بر اساس این که تسلیم خدا شدن یک اصل جهانی است و بر همۀ انسانها واجب است که بدان برگردند و اگر آن پابرجا باشد، و یا با آن صلح و ساز کنند و به هیچ وجه حائل و مانعی فرا راه دعوت اسلام ندارند، و از دعوت آن با نظام سیاسی و یا قدرت مادی و غیره جلوگیری نکنند، و بگذارند هر کسی آزادانه و با اختیار کامل، خود اسلام را بپذیرد یا نپذیرد. به هیچ وجه نباید در برابر اسلام مقاومت کنند و یا این که با آن برزمند. اگر کسی چنین کند، بر اسلام واجب است با او بجنگد تا ’وی را میکشد، مگر وقتی که تسلیم خود را اعلان کند و منقاد گردد.
*
در پرتو این بیان میتوانیم بفهمیم که چرا این احکـام، واپسین احکام است و در این سوره نازل گردیده است. از جمله: بیزاری خدا و رسول از پیمانهای مشرکان، مهلت دادن به همپیمانان پـیمانهای دارای زمـانهای محدود و معیّن، آن کسانی که با مسلمانان عهدشکنی نکردهاند و کسـی را بر ضـدّ مسلمانان پشـتیبانی ننمودهاند. به عهد و پیمان چنین افرادی تا سـر رسـید عهد و پیمانی که بستهاند وفا میشود. به همپیمانانی که دارای عهد و پیمان نامحدود و غیر زمان بـندی شـده هستند چهار ماه مهلت داده میشود، اگر با مسسلمانان عهدشکنی نکرده باشند و کسی را بر ضـدّ مسـلمانان پشتیبانی ننموده باشند. با افراد مشـرکی هم همچون ایشان رفـتار مـیشود کـه اصـلاً عـهد و پـیمانی بـا مسلمانان نداشتهاند. کسانی هم که عهدشکنی کردهاند عهد و پیمانشان مردود میگردد، و بدیشان چهار مـاه مهلت داده میشود که چهار ماه در امن و امان در زمین بگردند. ولی هنگامی که چهار ماه گذشت هر کجا یافته شوند گرفته مـیشوند و کشته مـیشوند و محاصره میگردند، و در امن و امان از کوچیدن بدینجا و آنجا بازداشته میشوند... همچنین در این سوره احکامی را می آموزیم که دربارۀ جنگ با اهل کتاب منحرف از دین صحیح خدا است. باید با آنان جـنگید تـا زمـانی کـه حقیرانه جزیه میدهند... آن گاه احکامی در این سوره راجع به جهاد با منافقان و با کافران به میان مـیآید و خواسته میشود با شدّت و حدّت هر چه بیشتر با ایشان جهاد شود، و بر مردگانشان نماز خوانده نشـود و بـر گورهایشان نایستند... همۀ اینها احکامی بشمارند کـه احکام مرحلهای را اصـلاح میکنند، احکـامی کـه در سورههای دیگری آمدهاند که پیش از سورۀ توبه نازل گردیدهاند. این هم تعدیلی است که گمان میرود هـم اینک برای ما در پرتو این سخن مفهوم و روشن شده است.
در اینجا فرصت به درازا کشـاندن گفتار دربـارۀ ایـن احکام واپسین نیست، و از احکام مرحلهای نیز مشروح سخن نمیگوئیم، و موضوعات دیگر سوره را هم شرح و بسط نمیدهیم. چه همۀ اینها را مفصّلاً - اگـر خـدا بخواهد - توضیح خواهیم داد، بدان هنگام که نـصوص قرآنی را در روند سوره به تفصیل پیش میکشیم.
امّا شتاب میورزیم و تنها خواهیم گفت: ایـن احکـام مرحلهای منسوخ نیستند. بدان گونه که در هیچ یک از ظروف و شرائطی که برای ملّت هسلمان پیش مـیآید نتوان بدانها عمل کرد، پس از آن که واپسین احکام در سورۀ توبه نازل گردیده است. چرا که حرکت و واقعیّتی که ملّت مسلمان در ظروف و شرائط گـوناگـون و در مکانها و زمانهای جداگانه با آنها برخورد پیدا میکند، این چنین ظروف و شرائط و امکنه و ازمنه است که - از راه اجتهاد مطلق - مقرّر میدارد و معیّن میکند کـه کدام یک از احکام مناسبتر است که در این ظرف از ظروف و در این شرط از شروط، و در این مکـان از امکنه، و در این زمان از ازمـنه، بـدان عـمل گـردد و مطابق با آن رفتار شود. البتّه نباید فراموش کرد که باید واپسین احکام در مـدّ نظر بـاشد و واجب است کـار بدانها بینجامد، هر زمان که ملّت مسـلمان در حـال و وضعی باشد که بتواند این احکام را اجراء و تنفیذ کند. بدان گونه که حال و وضع ملّت مسلمان در وقت نزول این احکام بر آن بود، و پس از آن نـیز در روزگـاران فتوحات اسلامی همچون حال و وضع موجود بود و ملّت مسلمان این واپسین احکام نهائی را اجراء میکرد، و برابر دستور آنها رفتار مینمود، چه با مشرکان و چه با اهل کتاب.
در این زمان شکستخوردگانی که واقعیّت زنـدگانی تأسّفبار و غمانگیز فرزندان مسلمانان را در برابر دیدگان خود میبینند - فرزندان مسلمانانی که از اسلام فقط عنوان آن برایشان مانده است - و تـاخت و تاز خاورشناسان نیرنگاز را در بارۀ اصل جهاد در اسلام میخوانند، و در برابر هر دو چـیز، یـعنی بیچارگی و درمـاندگی زادگـان مسـلمانان، و یورش و سرکوب خاورشناسان، شکست خورده میشوند و خـویشتن را مــیبازند، تـلاش مـیکنند در نصوص مـرحـلهای گریزگاهی پیدا کنند و رهائی یابند از دست حقیقتی که حرکت اسلامی در پیش دارد و بر آن استوار است. این حقیقت چنین است: اسلام در زمین به راه مـیافتد و میکوشد جملگی انسانها را از بندگی بندگان برهاند، و همگی ایشان را به بندگی یزدان یگانۀ جهان بکشاند. و طاغوتها و نظامها و نیروهائی را در هم شکند و نابود گرداند که انسانها را وادار به بندگی چیزی و کسی جز یزدان میسازند، و مجبورشان میکنند در برابر سلطه و قدرتی جز سلطه و قدرت یزدان کرنش برند، و داوری را به پیشگاه شرعی سوای شرع خدا بکشانند!
بدین خاطر است کــه ایشـان را میبینیم برای مـثال میگویند: یزدان سبحان میفرماید:
(وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ).
اگر آنان به صلح گرایش نشان دادند، تو نیز بدان بگرای (و در پیشنهاد صـلح تردید و دودلی مکـن و شـرائـط منطقی و عاقلانه و عادلانه را بپذیر) و بر خدای تـوکّل کن. (انفال / 61)
و میفرماید:
(لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین ولم یخرجوکم من دیارکم أن تبروهم وتقسطوا إلیهم).
خداوند شما را باز نمیدارد از این که نیکی و بـخشش بکنید به کسانی که به سبب دین با شما نجنگیدهاند و از شهر و دیارتان شما را بیرون نراندهاند.(ممتحنه / ٨)
(وقاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم ولا تعتدوا إن الله لا یحب المعتدین).
و در راه خدا بجنگید با کسانی که با شما میجنگند. و تجاوز و تعدّی نکنید. (شـما جنگ افروزی نکنید و بیگناهان و بیخبران و زنانی که نمیجنگند، و کودکان و پــیرمردان و بیماران و امـان خواهان را نکشـید و خانهها و کشتزارها را ویـران نسـازید). زیـرا خدآونـد تجاوزگران را دوست نمیدارد.(بقره/ 190)
و دربارۀ اهل کتاب میفرماید:
(قل:یا أهل الکتاب تعالوا إلى کلمة سواء بیننا وبینکم ألا نعبد إلا الله ولا نشرک به شیئا ولا یتخذ بعضنا بعضا أربابا من دون الله . فإن تولوا فقولوا:اشهدوا بأنا مسلمون).
بگو: ای اهل کتاب، بیائید به سوی سخن دادگرانهای که میان ما و شما مشـترک است (و همه آن رآ در زبـان میرانیم، بـیائید بـدان عمل کنیم، و آن ایـن) کـه جز خداوند یگانه را نپرستیم، و چیزی را شریک او نکنیم، و برخی از ما برخی دیگر را، بجای خداونـد یگانه، بـه خدائی نپذیرد. پس هر گاه (از این دعوت) سـر برتابند، بگوئید: گواه باشید که ما منقاد (اوامـر و نواهی خدا) هستیم. (آل عمران/64)
پس اسلام در این صورت جز با کسانی نمیجنگد که با اهالی دارالاسلام، یعنی سرزمین مسـلمانان، در داخل آن میجنگند! یا کسانی که دارالاسلام را از بیرون تهدید میکنند! پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم برای نمونه صلح حـدیبیه را با مشرکان داشته است، و با یهودیان مـدینه و مشرکان آنجا عهد و پیمان بسته است! معنی این کار - البتّه به تصوّر شکستخوردگان - این است که اسلام در ایــن صورت کاری به انسانهای دیگـر در اقطار و اکناف زمین ندارد! به اسلام چه مربوط که آنان جدای از خدا چه چیزی و چه کسی را میپرستند. گناهی بر اسلام نیست که مردمان چه چیزی و چـه کسی را پـرستش میکنند، و این که برخی بعضی را بجای خـدا ربّ و خداوندگار خویش در همه جای زمین میگیرند، مادام که اسلام در داخل حدود و ثغور اقلیمی مملکت خود ایمن بسر میبرد! این چنین اندیشه و برداشتی سوءظنّ دربارۀ اسلام و سوءظن دربارۀ یزدان سبحان است! این اندیشه و برداشت را شکست خوردن در برابر واقعیّت تأسّــــفبار و غـمانگـیزی دیکـته مـی کند کـه شکستخوردگان با آن رویاروی میشوند، و شکست خوردن در برابر نـیروهای جهانی تجاوزگری آن را دیکته میکند که در حال حاضر آن شکسـتخـوردگان تاب و توان نبرد با آنها را ندارند!
کار ساده بود اگر چنین شکستخوردگانی وقتی که در برابر این نیروها شکست روحی مـیخوردند، شکست خویش را به خـود اسلام نسبت نـمیدادند، و این شکست روانی را بر ضعف واقعیّت زندگیشان حمل نـمیکردند، واقـعیّتی کـه در حـقیقت نـاشی از دوری خودشان از اسلام است... امّا این شکستخوردگان جز این نمیپذیرند و جز این نمیجویند که ضعف خود را و شکست خود را به دین نیرومند و توانمند یزدان نسبت دهند!
این نصوصی که شکست خوردگان آنـها را مـتمسّک خود قرار مـیدهند، نصوص مـرحلهای هسـتند و با واقعیّت معیّنی رویاروی مـیگردند و در شـرائـط و ظروف مشخّصی اجراء میگردند. این واقعیّت معیّن و این شرائط و ظروف مشخّص چه بسا در زندگانی ملّت مسـلمان بارها روی دهد و بارها تکرار گـردد. در ایـن چنین اوضاع و احوالی این نـصوص مـرحـلهای پـیاده میشود و مورد بهرهبرداری قرار میگیرد، زیرا واقعیّت زندگانی مـلّت مسـلمان گـویای ایـن است کـه ملّت مسلمان به مرحلهای از زمان و مکان افتاده است کـه همسان مرحلهای است که این نصوص با ایـن احکـام مرحلهای به چارهجوئی آن پرداخـتهانـد و هـمچون احکامی را برای آن تجویز نمودهاند. و لیکن معنی آن این چنین نیست که این احکام آخرین احکام و هـدف نـهائی هسـتند، و ایـنها واپسین گامهای ایـن آئین بشمارند... بلکه تنها معنی آن این است کـه بـر مـلّت مسلمان واجب است به پیش برود و شرائط و ظروف را زیبا و زیبنده گرداند، و بکوشد سدّها و مانعها را از سر راه خود بردارد، تا سرانجام بتواند این احکام نهائی را پیاده گرداند که در سورۀ اخیر آمدهاند، احکامی که با واقعیّتی روبرو گردیدهاند که جدای از واقعیّتی است که این نصوص مرحلهای با آن رویاروی شدهاند.
این نصوص واپسین دربارۀ مشرکین، میگوید:
(بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (١)فَسِیحُوا فِی الأرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِی الْکَافِرِینَ (٢)أَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الأکْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ (٣)إِلا الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئًا وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ (٤)فَإِذَا انْسَلَخَ الأشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (٥)وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ) (٦)
(این، اعلام) بیزاری خداوند و پـیغمبرش از مشرکانی است که شما (مؤمنـان توسّط فرستادۀ خدا، فرمانده کلّ قوا) با آنان پیمان بستهاید (و ایشـان آن را به دلخواه شکستهاند و به دشمنان اسـلام پیوستهانـد. بـه آنـان چهار ماه فرصت داده میشود که در این فاصله یا بـه اسلام بگروند، یا سرزمین عربستان را ترک کنند، و یا این که آمادۀ نبرد با مسلمانان شوند). پس (ای مؤمنان به کافران بگوئید:) آزادانه چهار مـاه در زمین بگردید (و از آغاز عید قربان سـال نهم هجری، یـعنی روز دهـم ذیالحجّۀ همان سال، تا روز دهم ماه ربیع الآخر سال بعدی، یعنی سال دهم هجری، به هر کجا که میخواهید بروید و بگردید) و بدانید که شما (در همه حال و همه آن، مـغلوب قدرت خدائـید و از دست او نجات پـیدا نمیکنید و) هرگز نمیتوانـید خدا را درمــانده کنید، و بیگمان خداوند کافران را خوار و رسوا مـیسازد. این اعلامی است از سوی خدا و پیغمبرش به همـۀ مردم (کـه در اجتماع سالانۀ ایشان در مکّه) در روز بزرگترین حجّ (یعنی عید قربان، توسّط امیرمؤمنان علیبن ابیطالب و به امـیر الحـاجی ابوبکر صدّیق، بـر همگان خوانـده میشود) که خدا و پیغمبرش از مشرکان بیزارند و (عهد و پیمان کافران خائن را ارج نمیگذارند. پس ای مشرکان عهدشکن بدانـید که) اگر توبه کـردید (و از شرک قائل شدن برای خـدا برگشتید) این بـرای شما بهتر است، و اگر سرپیچی کردید (و بـر کفر و شرک خود ماندگار ماندید) بدانید که شما نمیتوانید خدای را درمـانده داریــد و (خـویشتن را از قـلمرو قدرت و فرماندهی او بیرون سـازید. ای پیغمبر! همۀ) کـافران را به عذاب عظیم و سخت دردناکی مژده بده. امّا کسـانی که از مشرکان با آنان پیمان بستهاید و ایشان چیزی از آن فروگذار نکردهاند (و پیمان را کـاملاً رعـایت نمودهاند) و از کسی بر ضدّ شما پشتیبانی نکرده (و او را یاری ندادهاند)، پیمان آنان را تا پایان مدّت زمانی که تعیین کردهاند محترم شمارید و بدان وفا کنید. بیگمان خـداوند پـرهیزگاران (وفا کننده بـه عهد) را دوست میدارد. هنگامی که ماههای حرام (که مدّت چهار ماهۀ امان است) پایان گرفت، مشرکان (عهدشکن) را هر کجا بـیابید بکشـید و بگیرید و مـحاصره کنید و در هـمۀ کمینگاهها برای (به دام انداختن) آنان بنشینید. اگر توبه کردند و (از کفر برگشتند و به اسلام گرویدند و بـرای نشان دادن آن) نمار خواندند و زکات دادند، (دیگر از زمرۀ شمایند و ایشان را رها سازید و) راه را بر آنان باز گذارید. بیگمان خداوند دارای مغفرت فراوان (بـرای توبه کنندگان از گناهان،) و رحمت گسترده (برای هـمۀ بـندگان) است. (ای پیغمبر!) اگر یکـی از مشـرکان (و کافرانی که به شما دستور جنگ با آنان داده شده است) از تو پناهندگی طلبید، او را پناه بده تا کلام خدا (یعنی آیات قرآن) را بشنود (و از دین آگاه شود و راجع بدان بیندیشد. اگر آئین اسلام را پذیرفت، از زمرۀ شما است، و اگر اسلام را نپذیرفت) پس از آن او را به محلّ امن (و مأوی و منزل قوم) خودش برسان (تـا از خطرات راه برهد و بدون هیچ گونه اذیّت و آزاری به مـیان اهـل و عیال خویشتن رود). این (پناه دادن) بدان خـاطر است که مشرکان مردمان نادان (و ناآگاه از حقیقت اسـلام) هستند (و چه بسا در پرتو آشنائی با اسلام، نور ایمان در دلهایشان روشن گردد). (توبه/1 - 6)
و در مورد اهل کتاب میفرماید:
(قَاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلا بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ) (٢٩)
با کسانی (از اهل کتاب) که نه به خدا، و نه به روز جزا (چنان که شاید و باید) ایمان دارند، و نـه چیزی را که خدا (در قرآن) و فرستادهاش (در سنّت خود) تحریم کردهاند حرام میدانند، و نــه آئین حقّ را میپذیرند، پـیکار و کــارزار کنید تـا زمـانی کـه (اسـلام را گردن مینهند، و یا این که) خاضعانه به اندازۀ توانائی، جزیه را میپردازنـد (کـه یک نـوع مـالیات سـرانـه است و از اقلّیّتهای مذهبی بـه خاطر مـعاف بـودن ار شــرکت در جهاد، و تأمین امنیّت جان و مال آنان گرفته میشود). (توبه/29)
اگر امروز مسلمانان نـمیتوانند بـه سبب واقعیّت زندگانیشان این احکام را پیاده کنند، آنان - هم اینک به طور موقّت - مکلّف نیستند که این احکام را پیاده کنند، چون :
(ولا یکلف الله نفسا إلا وسعها ).
خداوند به هیچ کس جـز بـه اندازۀ تـوانائیش تکلّف نمیکند (و هیچگاه بـالاتر از میزان قدرت شخصی از او وظائف و تکالیف نمیخواهد ). (بقره/286)
مسلمانان میتوانند از این احکام مرحلهای استفاده کنند و اندک اندک در پرتو آنها فراتر و جلوتر روند تا این که به اجراء این احکام نهائی موفّق میگردند و حال و وضعی را پیدا میکنند که میتوانند در آن این احکام واپسین را تنفیذ و فقط بـدانـها عـمل کـنند... و لیکن متوجّه باشند گردنهای نصوص نهائی را برای توافق با احکام نصوص مرحلهای پیچ ندهند، و ضعف مـوجود خود را حمل بر دین نیرومند و توانمند خدا نکـنند، ، باید از خدا بترسند و بپایند که آئـین خـدا را زشت و دگرگون ننمایند و ناتوانی و نارسائی را بدان نسبت ندهند به دلیل این که اسلام آئین صـلح و سـاز است) قطعاً اسلام عملاً آئین صلح و ساز است، ولی صلح و سازی که بر اساس نجات جملگی انسانها از بندگی غیر خدا، و بر اساس رساندن جملگی انسانها بـه صـلح و صفای تامّ و عامّ استوار باشد... این برنامۀ یزدانی است
و همان برنامهای است که از انسانها خواسته مـیشود بدان برگردند و به بلندای آن اوج گیرند و از خوبیهای آن بهرهمند شوند. این برنامه نـه بـرنامۀ بـندهای از بندگان، و نه مکتبی از تراوش اندیشۀ انـدیشمندی از انسانها است، تا دعوت کنندگان به سـوی آن خـجالت بکشند از این که اعلان کنند هدف نهائی آنان درهـم کوبیدن و درهم شکستن همۀ نیروها و قدرتهائی است که بر سر راه اسلام بایستند و نگذارند اسلام آزادی را به میان مردمان برد و به یکایک آنان حقّ انتخاب این آئین را ارمغان دارد.
*
هنگامی که مکتبها و مـذهبهائی که مردمان از آنـها پیروی میکنند ساخته و پرداختۀ بندگان باشد، و وقتی که نظامها و سیستمها و شریعتهائی که زندگی انسانها را میچرخاند و اداره میگردانـد نـیز سـاخت و سـاختار بندگان باشد، در این حالت وضع فـرق مـیکند و هـر مکتب و مذهبی و هر نظام و سـیستمی حقّ دارد در داخل میهن و خاک خود ایمن زندگی کند، مادام که به حدود و ثغور دیگران تجاوز ننماید، و حقّ این مکتبها و مذهبها و نظامها و سیستمهای گوناگون این خواهد بود که با همدیگر زندگی مسالمتآمیزی داشـته بـاشند و یکی از آنها نکوشد دیگری را از میان بردارد.
امّا هنگامی که یک برنامۀ الهی و یک شریعت ربّانی در میان باشد، و بندگی در آن خاص یزدان یگانۀ جهان باشد و بس، و در کنار این برنامه و این شریعت و این یکتاپرستی، برنامهها و مکتبها و مذهبها و اوضـاع و احوال ساخته و پرداختۀ انسانها باشد و در آنها مردمان پرستش و بندگی بندگان، به جای خداوند سبحان کنند، کار کاملاً فرق میکند. در اینجا حقّ برنامۀ الهی است که از سدّها و مانعهای بشری بگذرد، و انسانها را از پرستش و بندگی بندگان رها کند، و آن گاه ایشان را در گزینش عقیده آزاد بگـذارد، و آنان در سـایۀ آئین یگانهپرستی اسلام هر عـقیدهای را کـه مـیخواهـند آزادانه اختیار کنند.
شکست خوردگانی که میکوشند گردنهای نـصوص را کاملاً پیچ دهند تا از تنگنائی بیرون بـیایند کـه گـمان میبرند، و چنین میانگـارند کـه اسـلام برای آزادی انسانها از پرستش و بندگی سوای یـزدان در سـراسـر جـهان، از حـدود و ثغور مـملکت خـود گـام فـراتـر نمیگذارد، این حقیقت بزرگ را فراموش مـیکنند کـه یک برنامۀ ربّانی در میان است و در آن تـنها خـدای یکتا پرستش و بندگی میگردد، و این برنامه با هـمۀ برنامههای بشری که در آنها پرستش و بندگی بندگان روا است، به مقابله میپردازد و به پیکار میخیزد.
جهاد مطلق و بیقید و بند در این آئین دارای اسباب و عللی است کـه از خود برنامۀ الهـی بـرمیخیزند و سرچشمه میگیرند. آن اشخاص شکست خوردهای که شکست و ناتوانی خویش را حمل بر این آئین میکنند، بدان اسباب و عـلل مـراجـعه کـنند.[5] امـید است کـه خداوند سبحان از جانب خود بدیشان تـاب و توانـی دهد، و بدانان فرقانی - یعنی بینشی که با آن بتوان حقّ را از باطل، و خوب را از بد تشخیص داد - ارمغان دارد که آن را به بندگان پرهیزگار خود وعده داده است.
در پایان لازم به تذکّر است که این سوره در سرآغـاز آن همچون سائر سورهها در مـصحف عـثمان رضی الله عنهُ کـه اصل مصحفها است، جملۀ: بـِسْم الله الرّحَمن الرّحیم نوشته نشده است.
ترمذی برابر اسنادی که در دست داشته است، از ابـن عبّاس - رضی الله عنه -روایت نموده که گفته است: (به عثمان پسر عفّان گفتم: چه چیز شما را بر آن داشت که سـورۀ (انـفال) را بـا آن کـه از زمـرۀ سـورههای (مثانی) [6]و سورۀ (برائت) را که از جملۀ (مئین) [7]است، به دنبال هم آوردید و جملۀ (بسم الله الرحـمن الرحیم) را در میان آنـها ننوشتید و آن را در ردیـف (سبع طوال) [8] قرار دادید؟ چه چیز شما را بدین امـر واداشت؟ عثمان گفت: با گذشت زمان، سـورههائی بـا آیههای فراوان، بر رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم نازل میشد و او به هنگام نزول، یکی از کسانی را که نوشتن میدانست، فرامیخواند و بدو میگفت: ایـن آیـه را در سـورهای بنویس که در آن فلان چیز و فـلان چـیز آمـده است. سورۀ (انفال) هـم از نخستین چیزهائی است که در مدینه فرو فرستاده شده است، و سورۀ (بـرائت) جـزو آخرین بخشهائی است که از قرآن نازل شـده است و داستان (انفال) همانند داستان (برائت) است و گمان بردم که شاید این سوره جزو (انفال) است. رسول خدا هم وفات فرمود و برای ما روشن نکرد کـه (برئت) جزو انفال است یا خـیر. از ایـن رو، آن دو را در پـی یکدیگر آوردم و میان آنها جـمله (بسم الله الرحمن الرحیم) را ننوشتم و آن را جـزو (سـبع طـوال) قرار دادم).
این روایت نزدیکترین روایات به عقل برای دیـباچۀ تفسیر پسندیدهای است که دربارۀ پیاپی آمدن این دو سوره بدین روال و فاصله نینداختن میان آنها با جملۀ: بسم الله الرحمن الرحـیم است. همچنین ایـن روایت بیانگر این است که قرار دادن آیات در هر سورهای، و ترتیب هر سورهای در جای مناسب خـود، به فرمان پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم در زمـان حـیات مـبارک او انـجام میگرفته است. و سورههای متعدّدی در یک زمان باز مانده است و بسته نشده است. لذا وقتی که آیهای یـا آیههائی به مناسبتی از مناسبات موجود نازل میگـردید، یا حکمی را تکمیل یا تـعدیل مـیکرد، برابر بـرنامۀ حرکت و جنبش واقعی این آئین، پیغمبر خـدا صلّی الله علیه وآله وسلّم دستور میفرمود که در جای خود در فلان سوره قـرار داده شود... بـدین وسـیله حکـمت مـعیّن و فـلسفۀ مشخّصی ایجاب میکرد که هر سورهای در بربگیرد آیاتی را که در برگرفته است، و هر سورهای در جائی باشد که هسـت.
همانگونه کـه در مـعرّفی سورهها بارها نوشتهایـم، میبینیم که هر سورهای (شـخصیّت) ویـژهای دارد، و نشانههای معیّنی دارد که سیماهای ایـن شخصیّت را مقرّر و مشخّص مینماید. همچنین هر سورهای فضای معیّنی و سایه روشنهای مشخّصی دارد. گذشته از اینها تعبیرات خاصّی در هر سوره است که ایـن سیماها را تأکید مینماید، و این شخصیّت را برجسته می گرداند. چه در بخش پیشین، و چه قبل از آن در سخن ابـن عبّاس، امید است چیزی از این پدیدۀ روشنی باشد که بارها در شناسائی سورهها در این کتاب فی ظلال القرآن از آن سخن گفتهایم و راجع بدان مطالبی نگاشتهایم. اکنون بـدین انـدازه در شـناسۀ کوتاه سوره بسـنده میکنیم، و میپردازیـم بـه بررسی مسـتقیم نصوص قرآنی در روند سوره... خدا است که موفّق میگرداند و کار را آسان مینماید.
[1] روایت راجح این است که سورۀ نصر آخـرین سـورهای است کـه نازل شده است.
[2] طبقاتی که مراد ما در جامعۀ اسلامی است طبقات اجتماعی در معنی کوچک و ناچیزی نیست که امروزه از طبقات برداشت می شود بلکه مقصود ما از طبقات، دستهها و گروههائی است که بر ارزشها و معیارهای اسلامی خالص استوار و برجا هستند، از قبیل: سابقین مهاجر و انصار، اهلبدر، اصحاب بیعة الرضوان، کسانی که پیش از فتح مکّه دارائی و اموال خرج و هزینه کردند و جنگیدند، افرادی که پس از فتح مکّه دارائی و اموال خرج و هزینه کردند و جنگیدند، قاعدین و نشستگان، منافقان ...و غیره.
[3] مراجعه شود به همین جزء، تفسیر واپسین آیات سورۀ انفال.
[4] محقّق است که آنان هفتاد و دو نفر بودند، ولی در بیشتر اوقات عـربها شمارۀ کـم را حذف میکـنند.
[5] مراجعه شود به دیـباچۀ سـورۀ انـفال در جزء نهم، در آنـجا مـیتوان اسباب و علـل جهاد اسلامی را مطالعه کرد.
[6] سورهای که آیات آن به صـد نـرسد و از سـورههای کـوتاه نیز نــباشد. (مؤلف)
[7] سورههای درازی که آیات آن بیش از صد آیه است. (مترجم)
[8] هفت سورۀ دراز قرآن که عــبارتند از: بـقره، آل عـمران، نساء، مائده، انعام، اعراف، توبه. (مترجم)