تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

سورۀ حجر

سورۀ حجر

مکی است؛ ترتیب آن 15؛ شمار آیات آن 99

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿الٓرۚ تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡکِتَٰبِ وَقُرۡءَانٖ مُّبِینٖ ١.

الف، لام، راء؛ از حروف مقطعه است و خداوند عزوجل به مراد خود از آن‌ها داناتر می‌باشد اما قطعا این حروف را برای معانی ارجمندی نازل کرده است.

این آیات کریمه، آیات کتاب بزرگی است که از سوی الله عزوجل بر پیامبر بزرگوارش نازل شده است، این قرآن سخن خداوند عزوجل است که در الفاظ و معانی خود واضح بوده، به زیبا ترین‌بیان و ظریف‌ترین اشاره همراه با بشارت و انذار فرود آمده است، سعادت دنیا و رستگاری آخرت در آن می‌باشد.

﴿رُّبَمَا یَوَدُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَوۡ کَانُواْ مُسۡلِمِینَ ٢.

وقتی کافران خروج گنه‌کاران مؤمن را از دوزخ مشاهده کنند یقیناً آرزو می‌برند که کاش به خدای یگانۀ قهار مؤمن بودند تا از خشم خدای جبار نجات یابند ولی هیهات! که فرصت از دست رفته است و زیانی همه جانبه بر آن‌ها فرود آمده است.

﴿ذَرۡهُمۡ یَأۡکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلۡهِهِمُ ٱلۡأَمَلُۖ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ ٣.

کافران را رها کن تا در دنیای گذرای خویش بخورند، از لذت‌های زندگی مادی‌شان بهره‌مند شده و به شهوات پست خویش دست یابند، کشش‌ها و غریزه‌های مادی درونی‌شان را اشباع نمایند و آزمندی و اشتهای سیری ناپذیرشان بر باقی ماندن در لجن بهره‌وری‌های زیاده روانه و نپرهیزی‌های تبه کارانه، آنان را از پرستش خدای یگانه به خود مصروف سازد، اما وقتی پرده‌ها کنار زده شود و آفتاب حقیقت بی‌حجاب بتابد آن‌ها زیان آنچه را کرده‌اند، پستی و حقارت آنچه را بر بام آروز‌های خود بر نشانده بودند و زشتی عملکرد خویش را درخواهند یافت.

﴿وَمَآ أَهۡلَکۡنَا مِن قَرۡیَةٍ إِلَّا وَلَهَا کِتَابٞ مَّعۡلُومٞ ٤.

و اگر کفار از سر دور انگاری، عذاب را در دنیا به شتاب طلبیدند پس به آنان اعلام کن که خداوند عزوجل هیچ شهری را جز آنگاه که میعاد مقدر آن فرا رسید، هلاک نمی‌سازد پس هلاکت‌شان وقت معینی دارد و تابع میل و خواستۀشان نیست.

﴿مَّا تَسۡبِقُ مِنۡ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا یَسۡتَ‍ٔۡخِرُونَ ٥.

هیچ امتی از اجل معین خود نه پیش می‌افتد تا از میعادش چیزی کاسته شود و نه پس می‌افتد تا بر آن افزوده شود؛ بلکه هر امّت اجلی معین دارد.

﴿وَقَالُواْ یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِی نُزِّلَ عَلَیۡهِ ٱلذِّکۡرُ إِنَّکَ لَمَجۡنُونٞ ٦.

و کفار به پیامبر برگزیده گفتند: ای کسی که مدعی نزول قرآن بر خویشتن هستی، به یقین عقل و خردت از بین رفته است و اگر عاقل می‌بودی ادعای پیامبری نمی‌کردی، این سخن را از روی استهزا و تکذیب می‌گویند.

﴿لَّوۡ مَا تَأۡتِینَا بِٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ ٧.

اگر راست می‌گویی چرا فرشتگان آسمان را برای ما نیاوردی تا برایت گواهی دهند که فرستاده‌ای از نزد خدا عزوجل هستی؟ زیرا ما بدون گواهی فرشتگان باورت نمی‌داریم! حال آنکه اگر فرشتگان هم گواهی می‌دادند آن‌ها تصدیق نمی‌کردند!!

﴿مَا نُنَزِّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَمَا کَانُوٓاْ إِذٗا مُّنظَرِینَ ٨.

خدای متعال در پاسخ‌شان فرمود که: او فرشتگان را جز به خاطر نابود ساختن تکذیب پیشگان فرود نمی‌آورد، همان فرودی که پس از آن برای کسانی که به خدا عزوجل ایمان نیاورده‌اند دیگر هیچ مهلت و فرصتی نیست؛ زیرا انگاه که هلاک بر آنان فرود آمد خداوند عزوجل حتی به مدّت یک چشم به هم زدن نیز دیگر مهلت‌شان نمی‌دهد.

﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّکۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩.

تنها الله عزوجل است که قرآن عظیم را بر نبی کریم صلی الله علیه و آله و سلم نازل کرده است، خود او حفظ قرآن از کاستی و فزونی را نیز تعهد و تضمین کرده است. پس قرآن درگذار زمان‌ها و گذشت عصرها و نسل‌ها از بازیگری بازیگران انس و جن و از بیهوده گویی‌های عرافان و کاهنان محفوظ بوده و در حفظ و نگهبانی خدای منان قرار دارد.

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ فِی شِیَعِ ٱلۡأَوَّلِینَ ١٠.

و ای پیامبر! به یقین پیش از تو نیز پیامبرانی از جانب الله عزوجل گذشته‌اند که ایشان را با پیام یگانگی پروردگار جهانیان به سوی گروه‌های پیشین و اقوام و طوایف گذشته فرستاده است.

﴿وَمَا یَأۡتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ ١١.

و برای آن اقوام و امت‌های پیشین هیچ پیامبری از بارگاه رب العالمین نیامد جز اینکه وی را به مسخره گرفته، آزارها می‌دادند و رسالتش را به باد استهزا می‌گرفتند.

این تسلیت و تعزیتی برای رسول خدا عزوجل است با این که: آزارها و دشمنی‌ها فقط برای تو نیست بلکه برای پیامبران پیش از تو نیز دست داده است پس آرام باش و از ایشان الگو بگیر.

﴿کَذَٰلِکَ نَسۡلُکُهُۥ فِی قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ ١٢.

و آنگونه که خداوند عزوجل انکار و تکذیب را در دل‌های کفار پیشین وارد کرد، همینسان کفر را در دل‌های مشرکان این امّت که رسول خدا عزوجل را به تمسخر و تکذیب گرفتند وارد می‌کند. پس در حقیقت خدا عزوجل با آنان همان کاری را انجام می‌دهد که با پیشینیان‌شان – آنگاه که روی بر تافتند – انجام داد.

﴿لَا یُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَقَدۡ خَلَتۡ سُنَّةُ ٱلۡأَوَّلِینَ ١٣.

کافران به قرآنی که حق‌تعالی بر پیامبرش نازل کرده ایمان نمی‌آورند. البته سنّت الله عزوجل در مورد نابودسازی همه کافران انکارگر پیامبرانش پیوسته چنین بوده است.

﴿وَلَوۡ فَتَحۡنَا عَلَیۡهِم بَابٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ فَظَلُّواْ فِیهِ یَعۡرُجُونَ ١٤.

و اگر خدا عزوجل دری از آسمان را برای کفار مکه می‌گشود و آن‌ها از آن وارد شده و تا بدانجا صعود می‌کردند که فرشتگان را می‌دیدند، بازهم یقینا تکذیب پیشه کرده و به کفر خود ادامه می‌دادند!!

﴿لَقَالُوٓاْ إِنَّمَا سُکِّرَتۡ أَبۡصَٰرُنَا بَلۡ نَحۡنُ قَوۡمٞ مَّسۡحُورُونَ ١٥.

و قطعا آن کفار بعد از صعود به آسمان و مشاهدۀ فرشتگان می‌گفتند: در حقیقت ما افسون و چشم بندی شده و فرشتگان را به طور تخیلی می‌دیدیم و کسی هم که ما را جادو کرده، همانا محمد صلی الله علیه و آله و سلم است!! بنابراین آن‌ها تکذیبگراند؛ چه معجزه‌ای را مشاهده کنند و چه نکنند.

﴿وَلَقَدۡ جَعَلۡنَا فِی ٱلسَّمَآءِ بُرُوجٗا وَزَیَّنَّٰهَا لِلنَّٰظِرِینَ ١٦.

و از براهین قدرت الله عزوجل وصنع بدیعش این است که در آسمان دنیا برای ستارگان برج‌هایی را قرار داده است که در آن فرود می‌آیند، این برج‌ها راهنمایی برای مسافران و مؤرخان و شناخت اوقات قحطی و باران‌اند. و خداوند عزوجل آسمان را با ستارگان بیار است که هر نظاره‌‌گری از مشاهده و تأمل در آن‌ها بر حکمت وی و زیبایی آفرینش راه می‌برد.

﴿وَحَفِظۡنَٰهَا مِن کُلِّ شَیۡطَٰنٖ رَّجِیمٍ ١٧.

و خدای سبحان آسمان را به وسیلۀ شهاب سنگ‌های سوزان از هر شیطان رانده شده‌ای که از رحمت وی مطرود است حفظ کرده است تا دزدانه به آن گوش فرا ندهند و چیزی از وحی را نگیرند.

﴿إِلَّا مَنِ ٱسۡتَرَقَ ٱلسَّمۡعَ فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ مُّبِینٞ ١٨.

مگر کسی از آنان‌که احیاناً بعضی از سخنان را از ملأ اعلی برباید که قطعا ستارگان روشنگر سوزان، او را دریافته و می‌سوزانند و گاه شیطان جنی پیش از آنکه سوزانده شود، دوستان کاهن و فال‌بین خویش را به بعضی از آنچه که دزدانه گوش فرا داده، خبر می‌دهد.

﴿وَٱلۡأَرۡضَ مَدَدۡنَٰهَا وَأَلۡقَیۡنَا فِیهَا رَوَٰسِیَ وَأَنۢبَتۡنَا فِیهَا مِن کُلِّ شَیۡءٖ مَّوۡزُونٖ ١٩.

و خداوند عزوجل زمین را گسترانید، آن را هموار و مسطح ساخت، در آن کوه‌های نیرومند را میخکوب کرد تا زمین به اضطراب و جنش در نیاید و در زمین انواع گیاهان را از هر جفت بهجت‌آور به طور سنجیده، با اندازه‌ها و مقادیری معین که بشر و دیگر جانداران بدان نیاز دارند، رویانید.

﴿وَجَعَلۡنَا لَکُمۡ فِیهَا مَعَٰیِشَ وَمَن لَّسۡتُمۡ لَهُۥ بِرَٰزِقِینَ ٢٠.

و خداوند عزوجل در زمین برای انسان‌ها و حیوانات – که انسان‌ها روزی دهندۀشان نیستند – وسایل و سرچشمه‌های روزی و زیست را قرار داد که با بهره‌گیری از دانه‌های گیاهی، میوه‌ها، سبزیجات و انواع فراورده‌های معدنی، امکانات زندگی را فراهم می‌یابند و تنها اوست روزی دهنده که تغذیۀ همۀ مخلوقات خویش را متکفل و عهده‌دار گردیده است.

﴿وَإِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُۥ وَمَا نُنَزِّلُهُۥٓ إِلَّا بِقَدَرٖ مَّعۡلُومٖ ٢١.

و هیچ چیزی در جهان که بندگان و حیوانات از آن بهره‌مند می‌شوند نیست مگر آنکه گنجینه‌های آن با انواع و اصناف مختلف نزد خدا عزوجل است و آن را هرزمان که بخواهد به مقداری معین و بخش‌های مشخص فرود می‌آورد، پس اوست که به حکمت بالغه و رحمت واسعۀ خود به هر کس که بخواهد می‌دهد، و از هر کس که بخواهد بازمی‌دارد، هر که را بخواهد توانگر ساخته و هر که را بخواهد فقیر می‌گرداند.

﴿وَأَرۡسَلۡنَا ٱلرِّیَٰحَ لَوَٰقِحَ فَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَسۡقَیۡنَٰکُمُوهُ وَمَآ أَنتُمۡ لَهُۥ بِخَٰزِنِینَ ٢٢.

و خداوند عزوجل بادها را فرستاد و آن‌ها را به گونه‌ای قرار داد که بارور کنندۀ ابرها هستند و در نتیجه ابرها به اذن الله عزوجل آبی مبارک را می‌بارانند که بندگان خدا أ، شهرها و آبادی‌ها، حیوانات، گیاهان و درختان را سیراب می‌سازند، پس این خداوند عزوجل است که آب را ذخیره می‌کند نه بندگان؛ و چون مردم دچار قحطی شوند، به زاری از او درخواست باران می‌کنند.

﴿وَإِنَّا لَنَحۡنُ نُحۡیِۦ وَنُمِیتُ وَنَحۡنُ ٱلۡوَٰرِثُونَ ٢٣.

و بی‌تردید این خداوند عزوجل است که مردگان را با آفرینش از عدم و با تجدید حیات پس از مرگ، زنده می‌سازد و زندگان را هنگامی که اجل‌شان فرا رسد می‌میراند، پس اوست وارث زمین و هر که و هرچه بر روی آن است؛ زیرا او بعد از فنای خلقش باقی است.

﴿وَلَقَدۡ عَلِمۡنَا ٱلۡمُسۡتَقۡدِمِینَ مِنکُمۡ وَلَقَدۡ عَلِمۡنَا ٱلۡمُسۡتَ‍ٔۡخِرِینَ ٢٤.

و قطعاً خداوند عزوجل به کسانی از پیشینیان که مرده‌اند و به خلقی که هم اکنون زنده‌اند، به همگی‌شان داناست و به کسانی هم که تا روز قیامت به دنیا می‌آیند، دانا می‌باشد.

﴿وَإِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَحۡشُرُهُمۡۚ إِنَّهُۥ حَکِیمٌ عَلِیمٞ ٢٥.

و تنها خداوند عزوجل است که تمام عالم را در روز قیامت برای حساب گرد می‌آورد؛ پس او در تدبیر و تقدیر و تصویر خویش صاحب حکمت است، به احوال، اقوال، اعمال و به آغاز و انجام امور داناست.

﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ ٢٦.

و در حقیقت تنها خداوند عزوجل است که آدم را از گِلی خشک که چون بر آن کوبیده شود از آن آوازی برمی‌خیزد آفرید، از گِلی سیاه که بر اثر طول ماندن رنگ و بویش دگرگون شده است، پس کسی که اصل و خمیره‌اش از گل بدبو است، بر پروردگار عالمیان تکبر نمی‌ورزد.

﴿وَٱلۡجَآنَّ خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ مِن نَّارِ ٱلسَّمُومِ ٢٧.

و خدا عزوجل پدر جنیان (ابلیس) را از شعلۀ آتش سوزان بی‌دود آفرید، از این جهت شیطان همانند طبع آتش موجودی عجول، موذی، سبک مغز و نسنجیده‌کار است در حالی که آدم مانند طبیعت خاک، نرم، متواضع، ملایم و اهل کرم می‌باشد.

﴿وَإِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِنِّی خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ ٢٨.

روزی را به یادآور که خداوند عزوجل به فرشتگان گفت: من آفرینندۀ انسانی هستم از گل خشک. و این إعلام جایگاه و منزلت آدم از سوی وی به فرشتگان است تا ایشان را به سجده در برابرش آماده گرداند.

﴿فَإِذَا سَوَّیۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِینَ ٢٩.

و چون حق‌تعالی پیکر آدم را سرشت و آفرینشش را به استحکام و زیبایی آراست، فرشتگان از روی شادباش و تکریم نه پرستش برایش به سجده افتادند زیرا سجدۀ پرستش مخصوص خدای متعال و لاشریک است و بس.

﴿فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ کُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ ٣٠.

پس فرشتگان همگی به امتثال امر خدا عزوجل و إکرام آدم سجده کردند و کسی از ایشان تخلف نکرد، به همین دلیل نزد حق‌تعالی به قرب بیشتر دست یافتند، چرا که از فرمانش اطاعت کردند.

﴿إِلَّآ إِبۡلِیسَ أَبَىٰٓ أَن یَکُونَ مَعَ ٱلسَّٰجِدِینَ ٣١.

ولی ابلیس از فرمان خدا عزوجل سرپیچیده از روی تکبر و حسد از سجده برای آدم امتناع ورزید و با فرشتگان در سجده مخالفت کرد در نتیجه خداوند عزوجل او را مورد لعنت قرار داد و از رحمتش طرد نمود.

﴿قَالَ یَٰٓإِبۡلِیسُ مَا لَکَ أَلَّا تَکُونَ مَعَ ٱلسَّٰجِدِینَ ٣٢.

حق‌تعالی ابلیس را به علت سجده نکردنش برای آدم همراه با فرشتگان، سخت محکوم کرد و مورد ملامت قرار داد، از آن‌رو که کبر او را به سرپیچی از فرمان پروردگار واداشت، پس معصیت ابلیس از شبهات است در حالی که معصیت آدم در خوردن از درخت ممنوعه، از شهوات می‌باشد که این معصیت سبکتر است.

﴿قَالَ لَمۡ أَکُن لِّأَسۡجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقۡتَهُۥ مِن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ ٣٣.

ابلیس از خاستگاه عناد و حسد نسبت به آدم گفت: هرگز برای آفریده‌ای که وی را از گل خشک سیاه بدبو مصور ساخته‌ای سجده نمی‌کنم حال آنکه من خود از آتش آفریده شده‌ام و آتش از گِل شریف‌تر است. البته این قیاس، قیاس مفسدان و شبهه انگیزان است.

﴿قَالَ فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٞ ٣٤.

پس خداوند عزوجل به اخراج ابلیس لعین از بهشت فرمان داد، حال آنکه ناکام و بدنام، طرد شده و نفرین شده بود از آن‌رو که او کبر ورزیده بود. بنابراین مستکبران و حسد ورزان از هر خیری محروم‌اند.

﴿وَإِنَّ عَلَیۡکَ ٱللَّعۡنَةَ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلدِّینِ ٣٥.

و خداوند عزوجل تا روز معاد لعنت و طرد و دورسازی از رحمتش را گریبانگیر ابلیس ساخت، زیرا او خالق را عصیان نموده و با مخلوق حسد ورزید و او نخستین کسی بود که با موجودیت نص، به قیاس پرداخت.

﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرۡنِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ ٣٦.

پس ابلیس از پروردگارش خواست که وی را تا روز قیامت مهلت دهد، تا زنده باقی مانده و به گمراه‌سازی و فتنه‌گری بندگان بپردازد از آنکه در وجودش کژی بود و فساد، و حسد بود و عناد.

﴿قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِینَ ٣٧.

پس خدای متعال به وی خبر داد که: هلاکش را تا وقتی که خلق در آن بعد از دمیدن اول در صور می‌میرند، به تأخیر اندخته است. بناءً حق‌تعالی از روی حکمتی بزرگ به وی مهلت داد.

﴿إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡوَقۡتِ ٱلۡمَعۡلُومِ ٣٨.

به تأخیر افکندن هلاک ابلیس تا میعادی معین، استدراج و مهلتی برای وی، ابتلایی برای جن و انس و آزمونی برای جهانیان بود تا مؤمن از کافر در عینّیت نمایان و متمایز گردد.

﴿قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغۡوَیۡتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَأُغۡوِیَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٣٩.

ابلیس گفت: پروردگارا! به خاطر آنکه مرا گمراه ساخته‌ای، پس من هم گناهان را برای فرزندان آدم در زندگی دنیای‌شان خواهم آراست و ایشان را با اغوا از راه هدایت بی‌راه خواهم ساخت.

﴿إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ ٤٠.

اما من بندگانی از میان آن‌ها را که در ایمان خویش راستین و در طاعت اهل اخلاصند گمراه ساخته نخواهم توانست، زیرا این گروه به عنایت و رعایت الله عزوجل از گمراه‌سازی‌ام محفوظ اند؛ بناءً مرا بر ایشان راهی نیست.

﴿قَالَ هَٰذَا صِرَٰطٌ عَلَیَّ مُسۡتَقِیمٌ ٤١.

خدای متعال فرمود: این راه راست و میانه، راه هدایت و ایمان است که به من و بهشتم منتهی می‌شود و این همانا راه انبیا و مرسلین است.

﴿إِنَّ عِبَادِی لَیۡسَ لَکَ عَلَیۡهِمۡ سُلۡطَٰنٌ إِلَّا مَنِ ٱتَّبَعَکَ مِنَ ٱلۡغَاوِینَ ٤٢.

بیگمان شیطان را بر بندگان شایستۀ با اخلاصم تسلطی نیست، او راهی به سوی گمراه‌سازی و بازداشتن‌شان از جادۀ استوار ما ندارد، پس آن‌ها با حفظ و نگهداشت الله عزوجل همیشه مصون و محفوظ‌اند. بنابراین سلطۀ بر کسانی است که پروردگار رحمان را عصیان کرده و بتان را به پرستش گرفته‌اند پس شیطان دوست آن‌هاست، گمراه‌شان ساخته و آن‌ها را از خط راست می‌لغزاند.

﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوۡعِدُهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٤٣.

و بیگمان آتش سوزان و فروزان جهنم، وعده‌گاه شیطان و پیروانش می‌باشد پس همۀ رهروان راه شیطان تا روز قیامت به دوزخ افتاده در آن گرد می‌آیند و در آن عذاب ماندگار و همیشه، دست و پا می‌زنند.

﴿لَهَا سَبۡعَةُ أَبۡوَٰبٖ لِّکُلِّ بَابٖ مِّنۡهُمۡ جُزۡءٞ مَّقۡسُومٌ ٤٤.

دوزخ هفت دروازه دارد که از هر دری بخشی معین از پیروان شیطان بر وفق اعمال خود وارد آن می‌شوند و هر دری فرودین‌تر از دروازۀ دیگر است.

﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی جَنَّٰتٖ وَعُیُونٍ ٤٥.

در حقیقت کسانی که با انجام اوامر و پرهیز از نواهی، از خدای متعال پروا کرده‌اند، بازگشت‌شان به سوی باغ‌های خرامان و نهر‌های روان است و در کمال آرامش و آسایش در آن به سر می‌برند.

﴿ٱدۡخُلُوهَا بِسَلَٰمٍ ءَامِنِینَ ٤٦.

به تقوا پیشگان گفته می‌شود: با سلامت از هرگونه آفتی، و با امنیت از هر خوف و ملامتی به باغ‌ها وارد شوید، پس سلامت از آن ابدان است و امنیت از آن دل‌ها و روح و روان.

﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِینَ ٤٧.

و در آن سرای سلامتی و شادکامی، آنچه از حسد و کینه و شائبه و غش و ناخالصی و دشمنی در دل‌های ابرار است برمی‌کنیم و بیرون می‌آوریم، پس برادرانه و مشفقانه بر تخت‌های بلند رو به روی یکدیگر نشسته‌اند، در چهره‌های‌شان دوستی و الفت نسبت به همدیگر موج می‌زند، این درخشش جلوه‌های مهر و محبت به منظور افزودن بر نعمت‌ها و کامل سختن تکریم آن‌هاست.

﴿لَا یَمَسُّهُمۡ فِیهَا نَصَبٞ وَمَا هُم مِّنۡهَا بِمُخۡرَجِینَ ٤٨.

در آنجا به آنان رنج و خستگی و ملالی نمی‌رسد و در جاودانگی همیشه و نعمت‌های مستمر و پیوسته، در بهشت ماندگار اند.

﴿۞نَبِّئۡ عِبَادِیٓ أَنِّیٓ أَنَا ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ ٤٩.

ای پیامبر! به بندگانم خبر ده که خداوند عزوجل بر توبه کاران از اهل گناه بسیار آمرزگار و بر بازآمدگان بسیار مهربان است، گناهان بزرگ را بر کسانی که با توبۀ صادقانه، یک‌رنگی و عجز پیش آورده‌اند می‌آمرزد.

﴿وَأَنَّ عَذَابِی هُوَ ٱلۡعَذَابُ ٱلۡأَلِیمُ ٥٠.

و به بندگانم خبر ده که عذاب خداوند عزوجل سخت‌ترین عذاب‌ها و نیرومندترین کیفرهاست بناءً عذابش بر کسانی که توبه و انابت نیاورده‌اند بسیار دردناک، بس سهمگین و غیرقابل تحمل است، پس مغفرتش بر توبه‌کاران بس وسیع و گسترده و عقوبتش برپای فشارندگان بر گناه، بس شدید است بناءً باید خوف از خدا عزوجل را با امید به عفو و کرمش باهم جمع کرد.

﴿وَنَبِّئۡهُمۡ عَن ضَیۡفِ إِبۡرَٰهِیمَ ٥١.

و ای پیامبر! به مردم از مهمانان ابراهیم علیه السلام خبر ده که فرشتگان بودند و او را به تولد اسحاق و هلاک قوم لوط بشارت دادند.

﴿إِذۡ دَخَلُواْ عَلَیۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗا قَالَ إِنَّا مِنکُمۡ وَجِلُونَ ٥٢.

هنگامی که فرشتگان بر ابراهیم علیه السلام وارد شدند به او گفتند: بر شما سلامی باد که بدان از همۀ آفات به سلامت هستید. ابراهیم علیه السلام سلام را جواب گفت و به ایشان غذا تقدیم کرد و در گرامیداشت‌شان هرچه در توان داشت انجام داد، اما چون آن‌ها از خوردن غذا امتناع کردند ابراهیم علیه السلام گفت: ما از شما بیمناکیم!

﴿قَالُواْ لَا تَوۡجَلۡ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَٰمٍ عَلِیمٖ ٥٣.

فرشتگان به ابراهیم علیه السلام گفتند: از ما نترس زیرا ما با خود مژدۀ پسری دانا، خدا شناس و شریعت آشنا را که اسحاق است برایت آورده‌ایم، بناءً بزرگ‌ترین صفت برای بنده بعد از ایمان، همانا علم سودبخش است.

﴿قَالَ أَبَشَّرۡتُمُونِی عَلَىٰٓ أَن مَّسَّنِیَ ٱلۡکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ ٥٤.

ابراهیم علیه السلام به ایشان گفت: چگونه مرا به فرزند مژده می‌دهید حال آنکه بیشتر عمرم سپری شده، استخوان‌هایم نرم گردیده و اجلم نزدیک گشته است، از آن گذشته همسرم نیز همچنین است. پس مرا به کدام اعجوبه مژده می‌دهید در حالی که همچو منی را فرزند به دنیا نمی‌آید.

﴿قَالُواْ بَشَّرۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ فَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡقَٰنِطِینَ ٥٥.

گفتند: مژدۀ ما به تو حق و یقینی است تردید ناپذیر و این مژده از جانب پروردگار جهانیانی است که وعده‌اش را خلاف نمی‌کند، پس با وجود کبر سن از فرزند ناامید مباس چرا که قدرت خداوند عزوجل به طور قطع نافذ می‌شود.

﴿قَالَ وَمَن یَقۡنَطُ مِن رَّحۡمَةِ رَبِّهِۦٓ إِلَّا ٱلضَّآلُّونَ ٥٦.

ابراهیم علیه السلام گفت: نه! من ناامید نمی‌شوم زیرا از رحمت الله عزوجل ناامید نمی‌شود جز کسی که از دینش انحراف ورزیده و راه هدایت را گم کرده باشد.

﴿قَالَ فَمَا خَطۡبُکُمۡ أَیُّهَا ٱلۡمُرۡسَلُونَ ٥٧.

ابراهیم علیه السلام به فرشتگان گفت: ای فرشتگان بزرگوار! خبر بزرگی که خدای متعال شما را به خاطر آن فرستاده است چیست؟

﴿قَالُوٓاْ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمٖ مُّجۡرِمِینَ ٥٨.

گفتند: خداوند عزوجل ما را برای نابودسازی قوم کافر و فاجر لوط که به کارهای زشت روی آورده‌اند، فرستاده است.

﴿إِلَّآ ءَالَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٥٩.

مگر لوط و خانواده‌اش از این هلاک در امانند و هرگز به ایشان آسیبی نخواهد رسید، زیرا ایشان در حفظ و حمایت الله عزوجل قرار دارند.

﴿إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَآ إِنَّهَا لَمِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ ٦٠.

جز زن کافرش که حکم خداوند عزوجل بر آن رفته است تا همراه با هلاک شدگان باشد زیرا با موجودیت کفر، هیچ حسب و قرابتی ثمربخش و کارساز نیست.

﴿فَلَمَّا جَآءَ ءَالَ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلُونَ ٦١.

پس چون فرشتگان برای نابودسازی قوم لوط و نجات دادن خودش نزد لوط علیه السلام آمدند.

﴿قَالَ إِنَّکُمۡ قَوۡمٞ مُّنکَرُونَ ٦٢.

لوط به ایشان گفت: شما قومی ناشناس هستید پس خود را به من معرفی کنید که کیستید؟

﴿قَالُواْ بَلۡ جِئۡنَٰکَ بِمَا کَانُواْ فِیهِ یَمۡتَرُونَ ٦٣.

گفتند: نترس ای لوط! زیرا ما فرشتگانی هستیم که خداوند عزوجل ما را با عذابی که قومت در آن تردید داشته و منکر آن بودند، فرستاده است.

﴿وَأَتَیۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ ٦٤.

و ما حقی را برایت آورده‌ایم که نجات تو و هلاک قومت در آن است و قطعا در آنچه گفتیم راستگوییم.

﴿فَأَسۡرِ بِأَهۡلِکَ بِقِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّیۡلِ وَٱتَّبِعۡ أَدۡبَٰرَهُمۡ وَلَا یَلۡتَفِتۡ مِنکُمۡ أَحَدٞ وَٱمۡضُواْ حَیۡثُ تُؤۡمَرُونَ ٦٥.

پس ای لوط! پاسی از شب گذشته خودت همراه با کسانی که به تو ایمان آورده‌اند بیرون روید و تو خود پشت سر مؤمنان حرکت کن و ایشان پیش روی تو باشند تا کسی از آنان تخلف نکرده و هلاک نشود و هیچ‌یک از شما نباید به عقب بنگرد و دنبال بماند و هرجا که خداوند عزوجل به شما دستور داده بروید تا از عذاب ایمن بمانید.

﴿وَقَضَیۡنَآ إِلَیۡهِ ذَٰلِکَ ٱلۡأَمۡرَ أَنَّ دَابِرَ هَٰٓؤُلَآءِ مَقۡطُوعٞ مُّصۡبِحِینَ ٦٦.

و خداوند عزوجل به لوط وحی فرستاد که عذاب به زودی همراه با طلوع صبح، تمام قومت را از ریشه بر خواهد کند و نابود خواهد ساخت.

﴿وَجَآءَ أَهۡلُ ٱلۡمَدِینَةِ یَسۡتَبۡشِرُونَ ٦٧.

مردم شهر لوط وقتی شنیدند که نزد لوط مهمانانی آمده‌اند، شادی‌کنان روی آوردند در حالی که به همدیگر مژده می‌دادند تا با مهمانانش عمل فحشا (لوط) را انجام دهند!!

﴿قَالَ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ ضَیۡفِی فَلَا تَفۡضَحُونِ ٦٨.

لوط به قومش گفت: اینان مهمانانم هستند و تحت حمایت و حفاظتم قرار دارند پس مرا با این عمل زشت خود رسوا نسازید.

﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ ٦٩.

و از عذاب خدا عزوجل پروا کرده مهمانانم را واگذارید و مرا با اذیت آنان به خواری و خفّت نکشانید.

﴿قَالُوٓاْ أَوَ لَمۡ نَنۡهَکَ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٧٠.

قوم لوط به وی گفتند: آیا پیش از این تو را از این امر که نباید هیچ‌یک از جهانیان را از ما بازداری زنهار ندادیم؟ پس مردم را به حال‌شان واگذار و در امورشان دخالت نکن.

﴿قَالَ هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِیٓ إِن کُنتُمۡ فَٰعِلِینَ ٧١.

لوط به قومش گفت: اینان دختران منند پس با آنان ازدواج کرده و به زنان بسنده کنید و این کار بدتان را که به مردان نزدیکی می‌کنید، فرو گذارید.

﴿لَعَمۡرُکَ إِنَّهُمۡ لَفِی سَکۡرَتِهِمۡ یَعۡمَهُونَ ٧٢.

خدای متعال به زندگی محمد صلی الله علیه و آله و سلم سوگند خورده و می‌گوید: به جان تو سوگند که قوم لوط در جهالتی بزرگ و غفلتی سنگین، در نابینایی از حق و در حیرت و مستی خود سرگردان بودند.

﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّیۡحَةُ مُشۡرِقِینَ ٧٣.

پس به هنگام طلوع آفتاب، صاعقۀ عذاب قوم لوط را – پس از آنکه لوط و خانواده‌اش در شب قبل آن از شهر بیرون رفته بودند – فرا گرفت.

﴿فَجَعَلۡنَا عَٰلِیَهَا سَافِلَهَا وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِمۡ حِجَارَةٗ مِّن سِجِّیلٍ ٧٤.

و خداوند عزوجل شهرشان را به گونه‌ای زیر و زبر ساخت که بلندای آن را زیرین آن و زیرین آن را به بلندایش واژگون گردانید و بر آن‌ها از آسمان سنگ‌هایی از گل سخت بسیار محکم فروبارانید که اجسام‌شان را پاره پاره و تکه تکه ساخت.

﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّلۡمُتَوَسِّمِینَ ٧٥.

به یقین در عذابی که به قوم لوط رسید پندی برای عبرت اندوزان و عبرتی برای هوشیاران است؛ زیرا آن عذاب از سخت‌ترین و سهمگین‌تر عذاب‌های الهی بود.

﴿وَإِنَّهَا لَبِسَبِیلٖ مُّقِیمٍ ٧٦.

و همانا شهرهای ویران شدۀ قوم لوط بر سر راه پیدایی قرار دارند که مسافران و رهگذران آن را می‌بینند، پس آیا کسی هست که عبرت گیرد؟

﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ ٧٧.

بیگمان در نابود سازی قوم لوط، برای کسانی که آیات الله عزوجل را تصدیق کرده و از آن‌ها بهره می‌برند، دلیل روشنی است.

﴿وَإِن کَانَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡأَیۡکَةِ لَظَٰلِمِینَ ٧٨.

و به راستی قوم شعیب مردم شهر بیشه‌زار (اَیکَه)، با کفر و رویگردانی از راه خدا عزوجل بر خویشتن ستمگر بودند.

﴿فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٖ مُّبِینٖ ٧٩.

پس خدای  عزوجل  از قوم شعیب با زمین‌لرزه و عذاب روز «ظلَه» [که ابری سیاه و عذاب‌آور بود] انتقام گرفت. و همانا شهرهای قوم و شعیب بر سر راهی آشکار در معرض دید مردم رهگذر و مسافر قرار دارند پس باید درس عبرت بگیرند.

﴿وَلَقَدۡ کَذَّبَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡحِجۡرِ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ٨٠.

و در حقیقت قوم ثمود، صالح علیه السلام را تکذیب کردند. آنان مردم وادی حجر بودند [که سرزمینی است میان مدینه و شام]. پس وقتی صالح علیه السلام را تکذیب کردند گویی تمام پیامبران را تکذیب نمودند از این جهت تکذیب‌شان به همۀ «مرسلین» به صیغۀ جمع نسبت داده شد.

﴿وَءَاتَیۡنَٰهُمۡ ءَایَٰتِنَا فَکَانُواْ عَنۡهَا مُعۡرِضِینَ ٨١.

و خداوند عزوجل به قوم صالح علیه السلام آیات خود را که دلیل یگانگی‌اش و راهنمای درستی پیام رسالت صالح علیه السلام بود ارائه کرد و از آن جمله ماده شتر را؛ اما آن‌ها از آن آیات و نشانه‌های نفع نبرده و از تأمل و اندیشه در آن‌ها رویگردان و از حق دوری می‌جستند.

﴿وَکَانُواْ یَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُیُوتًا ءَامِنِینَ ٨٢.

قوم صالح علیه السلام صخره سنگ‌های بزگ را در کوه‌ها به شکل خانه‌هایی تراشیده و برای خود در اندرون آن‌ها منازلی امن می‌ساختند که از خرابی و سقوط محفوظ بود اما آن نیروی‌شان برای‌شان سودی به همراه نداشت و چون به پروردگار خویش کفر ورزیدند امنیت‌شان استمرار پیدا نکرد.

﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّیۡحَةُ مُصۡبِحِینَ ٨٣.

پس صبحدم صاعقۀ عذاب آن‌ها را سوخت و جملگی هلاک شدند.

﴿فَمَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ ٨٤.

و آنچه از اموال گردآورده بودند و آن خانه‌های مستحکمی که بنا کرده بودند هیچ کدام آنان را از عذاب خدا عزوجل باز نداشت؛ زیرا نیروی خداوند عزوجل بزرگتر و عذابش سخت‌تر است.

﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۗ وَإِنَّ ٱلسَّاعَةَ لَأٓتِیَةٞۖ فَٱصۡفَحِ ٱلصَّفۡحَ ٱلۡجَمِیلَ ٨٥.

و خداوند عزوجل آسمان‌ها و زمین را جز به حق نیافرید، حقی که آیینه‌دار کمال آفرینشش، نیکویی و استواری صنعش و برهان روشن این امر است که تنها او سزاوار پرستش بوده و شریکی ندارد و اینکه روز قیامت خواه مخواه آمدنی است تا هر بنده‌ای در قبال آنچه کرده است جزا یابد، پس ای پیامبر! از این تکذیب پیشگان درگذر و از برخورد بد با آنان صرف‌نظر کن؛ زیرا خداوند عزوجل خود عهده‌دار حال‌شان است و به زودی به حساب‌شان می‌رسد.

﴿إِنَّ رَبَّکَ هُوَ ٱلۡخَلَّٰقُ ٱلۡعَلِیمُ ٨٦.

زیرا خدای یگانه، تنها آفرینشگر هر آفریده‌ای است، خلق را از عدم ایجاد کرده و به نیکوترین صورت مصور ساخته است، اوست دانای آشکار و نهان و پیدا و پنهان، هیچ امر نهانی بر وی مخفی نمانده و هیچ غایبی از ساخت علمش دور نیست.

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَٰکَ سَبۡعٗا مِّنَ ٱلۡمَثَانِی وَٱلۡقُرۡءَانَ ٱلۡعَظِیمَ ٨٧.

و به راستی خداوند عزوجل با دادن فاتحة الکتاب محمد صلی الله علیه و آله و سلم را گرامی و عزیز داشت، زیرا فاتحة الکتاب شفابخش و بسنده است و از این رو در هر نماز تکرار می‌شود. همچنان به وی قرآن عظیم را که در لفظ، معنی، اعجاز و بلاغت خود بزرگ و بیمانند است عطا کرد و این بی‌شک از بزرگ‌ترین نعمت‌ها و شریفترین احسان‌هاست.

﴿لَا تَمُدَّنَّ عَیۡنَیۡکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَیۡهِمۡ وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَکَ لِلۡمُؤۡمِنِینَ ٨٨.

ای پیامبر! به بهره‌های ناپایداری همچون حیوانات که کفار را بدان برخوردار ساخته‌ایم چشم مدوز و مانند آن را تمنا نکن چه آن‌ها از هدایت به سوی اسلام محروم ساخته شده‌اند و با قوت این نعمت‌های باقی آن بهره‌های فانی به چیزی نمی‌ارزد. و بر کفرشان نیز محزون مباش؛ زیرا گناهان‌شان بردوش خودشان است و برای مؤمنان مهر و عنایت خویش را فرو گستر و با تواضع و تعامل مهرورزانه و گفتن سخنان نرم و ملایم به آنان، برای‌شان متواضع باش.

﴿وَقُلۡ إِنِّیٓ أَنَا ٱلنَّذِیرُ ٱلۡمُبِینُ ٨٩.

و ای پیامبر! به مردم بگو: من همان هشدارگر بیم دهنده از عذاب الهی هستم، من همان راهنما به سوی الله عزوجل هستم، من روشنگر آیاتش و خیرخواه و دلسوز بندگانش و امانتدار وحیش هستم.

﴿کَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَى ٱلۡمُقۡتَسِمِینَ ٩٠.

و همانگونه که بر تقسیم کنندگان قرآن عذاب را نازل کردیم؛ همانان که قرآن را بخش بخش کرده به بعضی از آن ایمان آورده و به بعضی دیگر کفر ورزیدند، پیش از آن بر یهود و نصاری و غیر ایشان نیز که در کتاب الهی اختلاف کرده به بعضی از آن ایمان آوردند و به بعضی دیگر کفر ورزیدند نیز عذاب را نازل نمودیم.

﴿ٱلَّذِینَ جَعَلُواْ ٱلۡقُرۡءَانَ عِضِینَ ٩١.

آنان همان کسانی‌اند که در داوری خود نسبت به قرآن متفرق شده بعضی گفتند: قرآن سحر، یا شعر یا کهانت است، که البته این رجزگویی‌ها بهتانی است ساخته و پرداختۀ خودشان تا بشریت را از ذکر حکیمانۀ قرآن و پیامبر بزرگوار خدای منان بازدارند.

﴿فَوَرَبِّکَ لَنَسۡ‍َٔلَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٩٢.

پس سوگند به پروردگار بزرگت که او بر آنچه گفتند و کردند، از همۀشان در روز هنگامۀ بزرگ حساب خواهد گرفت.

﴿عَمَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ٩٣.

و به زودی از افترای‌شان نسبت به قرآن و اختلاف نظرشان پیرامون آن و از کوبیدن ناروا و دروغین حق به وسیلۀ باطل، از آنان خواهد پرسید.

﴿فَٱصۡدَعۡ بِمَا تُؤۡمَرُ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ٩٤.

پس ای پیامبر! دعوتت به سوی حق را که پروردگارت تو را به ابلاغ آن مأمور ساخته است، آشکار کن و از کفار هیچ ترس و هراسی به دل راه نده؛ زیرا تو بر حق هستی و آن‌ها بر باطل. این آیه درس آموز شجاعت در تبلیغ حق، مقید بودن به اوامر شریعت و ترس و هراس به دل راه ندادن از بشر است.

﴿إِنَّا کَفَیۡنَٰکَ ٱلۡمُسۡتَهۡزِءِینَ ٩٥.

ای پیامبر! خداوند عزوجل تو را از شر ریشخندگران کفر پیشه حمایت خواهد کرد، بدینسان که آنان را به هزیمت کشانده و نیرنگ‌شان را بی‌اثر می‌گرداند سپس در آخرت نیز به سختی گرفتارشان می‌سازد.

﴿ٱلَّذِینَ یَجۡعَلُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۚ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ ٩٦.

این گروه کافرانی که غیر از خدا عزوجل شریکانی بر گرفته و او را به پرستش یگانه ساخته‌اند به زودی – آنگاه که به سوی پروردگار خود بازگردند – فرجام کارشان را خواهند دانست.

﴿وَلَقَدۡ نَعۡلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدۡرُکَ بِمَا یَقُولُونَ ٩٧.

و قطعا می‌دانیم که سینه‌ات از آنچه می‌گویند تنگ می‌شود پس سخنان هرزۀ این ریشخندگران توطئه‌گر که دلت را به درد آورده و روحت را آزرده است هرگز بر ما پنهان نیست.

﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ ٱلسَّٰجِدِینَ ٩٨.

پس سخنان‌شان تو را اندوهگین نسازد و با ستایش پروردگارت تسبیح گوی با این عبارت: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ» و از نمازگزاران با تواضع باش و بدان که تسبیح و حمد و نماز، شفای آن علت‌هایی است که دل‌ها در سرای فریب و دنیای پر از نیرنگ بدان تنگ می‌شود.

﴿وَٱعۡبُدۡ رَبَّکَ حَتَّىٰ یَأۡتِیَکَ ٱلۡیَقِینُ ٩٩.

و پروردگارت را پرستش نموده او را چنان بندگی و اطاعت کن که این روحیه تا پایان زندگی همراهت باقی بماند، تا آنگاه که مرگت فرا رسد، یعنی همان حقیقتی که بدان یقین کامل داری.


سوره حجر

سوره حجر

Ayah: 1

الٓرۚ تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡکِتَٰبِ وَقُرۡءَانٖ مُّبِینٖ

الر [= الف. لام. را]. این آیات کتاب [الهى] و قرآنِ روشنگر است.

 

Ayah: 2

رُّبَمَا یَوَدُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَوۡ کَانُواْ مُسۡلِمِینَ

چه بسا کافران [هنگام مواجهه با عذاب قیامت] آرزو ‌کنند که کاش مسلمان بودند.

 

Ayah: 3

ذَرۡهُمۡ یَأۡکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلۡهِهِمُ ٱلۡأَمَلُۖ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ

بگذار بخورند و [از لذت‌های دنیا] بهره‌مند شوند و آرزوها[ی مادّی،] سرگرمشان سازد؛ پس به زودی خواهند دانست.

 

Ayah: 4

وَمَآ أَهۡلَکۡنَا مِن قَرۡیَةٍ إِلَّا وَلَهَا کِتَابٞ مَّعۡلُومٞ

ما [ساکنان] هیچ [شهر و] دیاری را هلاک نکردیم؛ مگر اینکه [مهلت و] اَجلی معیّن داشتند.

 

Ayah: 5

مَّا تَسۡبِقُ مِنۡ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا یَسۡتَـٔۡخِرُونَ

هیچ امتى از اَجلِ [مقررِ] خود نه پیشى می‌گیرد و نه [از آن] عقب می‌مانَد.

 

Ayah: 6

وَقَالُواْ یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِی نُزِّلَ عَلَیۡهِ ٱلذِّکۡرُ إِنَّکَ لَمَجۡنُونٞ

[کافران] گفتند: «ای کسی‌ که [ادعا می‌کنی] قرآن بر تو نازل شده است، یقیناً تو دیوانه‌ای.

 

Ayah: 7

لَّوۡمَا تَأۡتِینَا بِٱلۡمَلَـٰٓئِکَةِ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّـٰدِقِینَ

اگر راست می‌گویی، چرا فرشتگان را نزدمان نمی‌آوری [تا دربارۀ پیامبری‌ات گواهی دهند]؟»

 

Ayah: 8

مَا نُنَزِّلُ ٱلۡمَلَـٰٓئِکَةَ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَمَا کَانُوٓاْ إِذٗا مُّنظَرِینَ

[باید بدانند که‌] ما فرشتگان را به‌حق [و فقط در هنگام عذاب کافران] نازل می‌کنیم؛ و [اگر برای عذابشان نازل شوند] دیگر مهلتی نمی‌یابند.

 

Ayah: 9

إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّکۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ

به راستی که ما خود، قرآن را نازل کردیم و قطعاً خودمان نیز نگهبان آن [از هر گونه تبدیل و تحریفی] هستیم.

 

Ayah: 10

وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ فِی شِیَعِ ٱلۡأَوَّلِینَ

[ای پیامبر،] پیش از تو نیز [رسولان خود را] میان گروه‌های پیشین فرستادیم.

 

Ayah: 11

وَمَا یَأۡتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ

هیچ پیامبری نزدشان نمی‌آمد، مگر آنکه مسخره‌اش می‌کردند.

 

Ayah: 12

کَذَٰلِکَ نَسۡلُکُهُۥ فِی قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ

اینچنین آن [تکذیب و تمسخر] را در دل‌های گناهکاران [= کافران] راه می‌دهیم.

 

Ayah: 13

لَا یُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَقَدۡ خَلَتۡ سُنَّةُ ٱلۡأَوَّلِینَ

آنان به آن [قرآن] ایمان نمی‌آورند؛ و شیوۀ [الله در مجازات] پیشینیان [نیز چنین] رفته است [که آنان را با عذابی دردناک هلاک نماید].

 

Ayah: 14

وَلَوۡ فَتَحۡنَا عَلَیۡهِم بَابٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ فَظَلُّواْ فِیهِ یَعۡرُجُونَ

و [حتی] اگر دری از آسمان به روی آنان می‌گشودیم تا پیوسته در آن بالا روند [و شگفتی‌های ملکوت را ببینند]،

 

Ayah: 15

لَقَالُوٓاْ إِنَّمَا سُکِّرَتۡ أَبۡصَٰرُنَا بَلۡ نَحۡنُ قَوۡمٞ مَّسۡحُورُونَ

یقیناً باز هم می‌گفتند: «بی‌تردید، ما را چشم‌بندی کرده‌اند؛ بلکه ما گروهی جادو‌شده‌ایم».

 


Ayah: 16

وَلَقَدۡ جَعَلۡنَا فِی ٱلسَّمَآءِ بُرُوجٗا وَزَیَّنَّـٰهَا لِلنَّـٰظِرِینَ

و به راستی، ما برجهایی در آسمان قرار داده‌ایم و آن را برای تماشاگران آراسته‌ایم.

 

Ayah: 17

وَحَفِظۡنَٰهَا مِن کُلِّ شَیۡطَٰنٖ رَّجِیمٍ

و آن [= آسمان] را از [ورود و دستبردِ] هر شیطانِ رانده‌شده‌ای حفظ کردیم.

 

Ayah: 18

إِلَّا مَنِ ٱسۡتَرَقَ ٱلسَّمۡعَ فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ مُّبِینٞ

مگر آن کس که دزدانه سخنی [از ملکوتیان] بشنود که [در آن صورت،] شهابی روشن او را دنبال می‌کند [و می‌سوزاند].

 

Ayah: 19

وَٱلۡأَرۡضَ مَدَدۡنَٰهَا وَأَلۡقَیۡنَا فِیهَا رَوَٰسِیَ وَأَنۢبَتۡنَا فِیهَا مِن کُلِّ شَیۡءٖ مَّوۡزُونٖ

و زمین را گستردیم و کوه‌های استواری در آن افکندیم و از هر گیاه سنجیده [و مناسبی] در آن رویاندیم.

 

Ayah: 20

وَجَعَلۡنَا لَکُمۡ فِیهَا مَعَٰیِشَ وَمَن لَّسۡتُمۡ لَهُۥ بِرَٰزِقِینَ

و براى شما و کسانی که روزى‌دهنده آنان نیستید اسباب زندگی در آن قرار دادیم.

 

Ayah: 21

وَإِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُۥ وَمَا نُنَزِّلُهُۥٓ إِلَّا بِقَدَرٖ مَّعۡلُومٖ

و هیچ چیز نیست، مگر آنکه گنجینه‌هایش نزد ماست و ما آن را جز به ‌اندازه‌ای معیّن فرو نمی‌فرستیم.

 

Ayah: 22

وَأَرۡسَلۡنَا ٱلرِّیَٰحَ لَوَٰقِحَ فَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَسۡقَیۡنَٰکُمُوهُ وَمَآ أَنتُمۡ لَهُۥ بِخَٰزِنِینَ

و بادها را بارورکننده[ی ابرها] فرستادیم، سپس آبی از آسمان‌ها نازل کردیم و شما را با آن سیراب ساختیم؛ در حالى که شما ذخیره‌کننده‌اش نیستید.

 

Ayah: 23

وَإِنَّا لَنَحۡنُ نُحۡیِۦ وَنُمِیتُ وَنَحۡنُ ٱلۡوَٰرِثُونَ

و یقیناً ماییم که زنده می‌کنیم و می‌میرانیم، و ما [بازماندۀ جاوید و] وارث [همۀ جهانیان] هستیم.

 

Ayah: 24

وَلَقَدۡ عَلِمۡنَا ٱلۡمُسۡتَقۡدِمِینَ مِنکُمۡ وَلَقَدۡ عَلِمۡنَا ٱلۡمُسۡتَـٔۡخِرِینَ

و بی‌تردید، [تولد و مرگ] گذشتگان شما را دانسته‌ایم و یقیناً [تولد و مرگ] آیندگان را [نیز به خوبی] می‌دانیم.

 

Ayah: 25

وَإِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَحۡشُرُهُمۡۚ إِنَّهُۥ حَکِیمٌ عَلِیمٞ

و [ای پیامبر،] بی‌گمان، پروردگارت [همۀ] آنان را [در قیامت] محشور می‌کند. به راستی که او حکیم داناست.

 

Ayah: 26

وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ

و در حقیقت، ما [نخستین] انسان [= آدم] را از گِلِ خشک [بازمانده] از لجنی بدبو آفریدیم‌.

 

Ayah: 27

وَٱلۡجَآنَّ خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ مِن نَّارِ ٱلسَّمُومِ

و پیش از آن، جن را از آتشی سوزان و بى‌دود آفریدیم.

 

Ayah: 28

وَإِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَـٰٓئِکَةِ إِنِّی خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ

و [یاد کن] از هنگامی که پروردگارت به فرشتگان فرمود: «همانا من بشری را از گِلِ خشک [بازمانده] از لجنی بدبو خواهم آفرید.

 

Ayah: 29

فَإِذَا سَوَّیۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِینَ

پس چون [او را آفریدم و] به او سامان دادم و از روح خویش در وی دمیدم، [به نشانۀ اطاعت از فرمان من، همگی] بر او سجده کنید».

 

Ayah: 30

فَسَجَدَ ٱلۡمَلَـٰٓئِکَةُ کُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ

فرشتگان همگی سجده کردند،

 

Ayah: 31

إِلَّآ إِبۡلِیسَ أَبَىٰٓ أَن یَکُونَ مَعَ ٱلسَّـٰجِدِینَ

مگر ابلیس که سرپیچی کرد از اینکه با سجده‌کنندگان باشد.

 


Ayah: 32

قَالَ یَـٰٓإِبۡلِیسُ مَا لَکَ أَلَّا تَکُونَ مَعَ ٱلسَّـٰجِدِینَ

[الله] فرمود: «ای ابلیس، چرا تو با سجده‌کنندگان [همراه] نیستی؟»

 

Ayah: 33

قَالَ لَمۡ أَکُن لِّأَسۡجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقۡتَهُۥ مِن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ

[ابلیس] گفت: «من آن نیستم که برای بشری که او را از گِلِ خشک [بازمانده] از لجنی بدبو آفریده‌ای سجده ‌کنم».

 

Ayah: 34

قَالَ فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٞ

[الله] فرمود: «از آنجا [= بهشت] بیرون شو [که] بی‌تردید، تو [از بارگاهِ ما] رانده‌شده‌ای.

 

Ayah: 35

وَإِنَّ عَلَیۡکَ ٱللَّعۡنَةَ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلدِّینِ

و یقیناً تا روز قیامت بر تو لعنت خواهد بود».

 

Ayah: 36

قَالَ رَبِّ فَأَنظِرۡنِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ

[ابلیس] گفت: «پروردگارا، تا روزی ‌که [مردم] برانگیخته می‌شوند به من مهلت بده [و مرا نمیران]».

 

Ayah: 37

قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِینَ

[الله] فرمود: «[برو که] یقیناً تو از مهلت‌یافتگانی،

 

Ayah: 38

إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡوَقۡتِ ٱلۡمَعۡلُومِ

تا روزِ آن وقتِ معلوم [که تمام مخلوقات با نفخۀ نخست می‌میرند]».

 

Ayah: 39

قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغۡوَیۡتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَأُغۡوِیَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ

[او] گفت: «پروردگارا، به سببِ آنکه مرا گمراه ساختی، [من نیز] در زمین [بدی‌ها را] در نظرشان نیک جلوه می‌دهم و همۀ آنان را به گمراهی می‌کشانم؛

 

Ayah: 40

إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ

مگر بندگان خالصِ تو از [میان] آنان، [که هدایتشان کرده‌ای]».

 

Ayah: 41

قَالَ هَٰذَا صِرَٰطٌ عَلَیَّ مُسۡتَقِیمٌ

[الله] فرمود: «این [اخلاص،] راه مستقیمی است [که به من می‌رسد].

 

Ayah: 42

إِنَّ عِبَادِی لَیۡسَ لَکَ عَلَیۡهِمۡ سُلۡطَٰنٌ إِلَّا مَنِ ٱتَّبَعَکَ مِنَ ٱلۡغَاوِینَ

یقیناً تو بر بندگانم تسلطی نداری، مگر [بر آن مشرکان و] گمراهانی که از تو پیروی می‌کنند.

 

Ayah: 43

وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوۡعِدُهُمۡ أَجۡمَعِینَ

و بی‌تردید، دوزخ وعده‌گاه همۀ آنان است.

 

Ayah: 44

لَهَا سَبۡعَةُ أَبۡوَٰبٖ لِّکُلِّ بَابٖ مِّنۡهُمۡ جُزۡءٞ مَّقۡسُومٌ

[دوزخ] هفت در دارد [و] برای هر دری، گروهی از آنان تقسیم [و مشخص] شده‌اند».

 

Ayah: 45

إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی جَنَّـٰتٖ وَعُیُونٍ

یقیناً پرهیزگاران در باغ‌ها[ی بهشت] و در [کنار] چشمه‌ها هستند.

 

Ayah: 46

ٱدۡخُلُوهَا بِسَلَٰمٍ ءَامِنِینَ

[هنگام ورود به آنان گفته می‌شود:] «به سلامت و ایمنی به آن [باغ‌ها] وارد شوید».

 

Ayah: 47

وَنَزَعۡنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِینَ

آنچه از کینه [و حسد که] در دل‌هایشان است برمی‌کنیم؛ برادرانه بر تخت‌ها مقابل یکدیگرند.

 

Ayah: 48

لَا یَمَسُّهُمۡ فِیهَا نَصَبٞ وَمَا هُم مِّنۡهَا بِمُخۡرَجِینَ

در آنجا نه رنجى به آنان مى‌رسد و نه از آنجا بیرون رانده مى‌شوند.

 

Ayah: 49

۞نَبِّئۡ عِبَادِیٓ أَنِّیٓ أَنَا ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ

[ای پیامبر،] به بندگانم خبر بده که من آمرزندۀ مهربانم.

 

Ayah: 50

وَأَنَّ عَذَابِی هُوَ ٱلۡعَذَابُ ٱلۡأَلِیمُ

و اینکه عذاب من، عذابی دردناک است.

 

Ayah: 51

وَنَبِّئۡهُمۡ عَن ضَیۡفِ إِبۡرَٰهِیمَ

و از مهمانان ابراهیم [نیز] به آنان خبر بده.

 


Ayah: 52

إِذۡ دَخَلُواْ عَلَیۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗا قَالَ إِنَّا مِنکُمۡ وَجِلُونَ

هنگامی که بر او وارد شدند، سلام گفتند؛ [اما چون دست به غذا نبردند، ابراهیم‌] گفت: «ما از شما هراسانیم».

 

Ayah: 53

قَالُواْ لَا تَوۡجَلۡ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَٰمٍ عَلِیمٖ

آنان گفتند: «نترس؛ ما تو را به پسری دانا مژده می‌دهیم».

 

Ayah: 54

قَالَ أَبَشَّرۡتُمُونِی عَلَىٰٓ أَن مَّسَّنِیَ ٱلۡکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ

[ابراهیم] گفت: «آیا با اینکه سالخورده شده‌ام مژده[ی تولد فرزند] به من مى‌دهید؟ به چه [دلیل اینچنین] بشارت مى‌دهید؟»

 

Ayah: 55

قَالُواْ بَشَّرۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ فَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡقَٰنِطِینَ

آنان گفتند: «ما تو را به درستی بشارت دادیم؛ پس ناامید نباش».

 

Ayah: 56

قَالَ وَمَن یَقۡنَطُ مِن رَّحۡمَةِ رَبِّهِۦٓ إِلَّا ٱلضَّآلُّونَ

[ابراهیم] گفت: «و جز گمراهان، چه کسی از رحمتِ پروردگارش ناامید می‌گردد؟»

 

Ayah: 57

قَالَ فَمَا خَطۡبُکُمۡ أَیُّهَا ٱلۡمُرۡسَلُونَ

[آنگاه به فرشتگان] گفت: «اى فرستادگان، کار [و مأموریت دیگر] شما چیست؟»

 

Ayah: 58

قَالُوٓاْ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمٖ مُّجۡرِمِینَ

آنان گفتند: «در حقیقت، ما به سوی قوم گنهکار [لوط] فرستاده شده‌ایم [تا هلاکشان کنیم].

 

Ayah: 59

إِلَّآ ءَالَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمۡ أَجۡمَعِینَ

مگر خانوادۀ لوط که ما یقیناً همۀ آنان را نجات خواهیم داد.

 

Ayah: 60

إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَآ إِنَّهَا لَمِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ

جز همسرش که مقدر کرده‌ایم از بازماندگان [در عذاب] باشد».

 

Ayah: 61

فَلَمَّا جَآءَ ءَالَ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلُونَ

هنگامی‌ که فرستادگان [الله به شکل انسان] نزد خاندان لوط آمدند،

 

Ayah: 62

قَالَ إِنَّکُمۡ قَوۡمٞ مُّنکَرُونَ

[لوط] گفت: «شما گروهی ناشناس هستید».

 

Ayah: 63

قَالُواْ بَلۡ جِئۡنَٰکَ بِمَا کَانُواْ فِیهِ یَمۡتَرُونَ

[فرشتگان] گفتند: «بلکه ما همان چیزی را برایت آورده‌ایم که [این مردم گناهکار] درباره‌اش تردید مى‌کردند [= نزول عذاب].

 

Ayah: 64

وَأَتَیۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ

و ما برایت [خبرِ حقیقی و] راست آورده‌ایم و قطعاً ما راستگوییم.

 

Ayah: 65

فَأَسۡرِ بِأَهۡلِکَ بِقِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّیۡلِ وَٱتَّبِعۡ أَدۡبَٰرَهُمۡ وَلَا یَلۡتَفِتۡ مِنکُمۡ أَحَدٞ وَٱمۡضُواْ حَیۡثُ تُؤۡمَرُونَ

پس پاسی از شب [که گذشت] خانواده‌ات را [از این جا] ببر و [خودت] به دنبالشان برو؛ و هیچ‌یک از شما [نباید] پشت سرش را نگاه نکند و به جایی که به شما فرمان می‌دهند بروید».

 

Ayah: 66

وَقَضَیۡنَآ إِلَیۡهِ ذَٰلِکَ ٱلۡأَمۡرَ أَنَّ دَابِرَ هَـٰٓؤُلَآءِ مَقۡطُوعٞ مُّصۡبِحِینَ

و ما او [= لوط] را از این امر آگاه کردیم که صبحگاهان ریشۀ آنان برکنده خواهد شد.

 

Ayah: 67

وَجَآءَ أَهۡلُ ٱلۡمَدِینَةِ یَسۡتَبۡشِرُونَ

و اهالی شهر، در حالی که [دربارۀ آمدن افراد جدید] با شادی‌ [به یکدیگر] خبر می‌دادند [به سوی خانۀ لوط] آمدند.

 

Ayah: 68

قَالَ إِنَّ هَـٰٓؤُلَآءِ ضَیۡفِی فَلَا تَفۡضَحُونِ

[لوط] گفت: «اینها مهمانان من هستند؛ پس مرا رسوا [و شرمندۀ مهمانانم] نکنید،

 

Ayah: 69

وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ

و از الله بترسید و سرشکسته‌ام نسازید».

 

Ayah: 70

قَالُوٓاْ أَوَلَمۡ نَنۡهَکَ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِینَ

[آنان] گفتند: «مگر ما تو را از [میزبانیِ] افراد [بیگانه] نهی نکردیم؟»

 


Ayah: 71

قَالَ هَـٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِیٓ إِن کُنتُمۡ فَٰعِلِینَ

[لوط] گفت: «اگر مى‌خواهید [کارى حلال‌] انجام دهید، اینها دختران [قوم] من هستند؛ [با آنها ازدواج کنید]».

 

Ayah: 72

لَعَمۡرُکَ إِنَّهُمۡ لَفِی سَکۡرَتِهِمۡ یَعۡمَهُونَ

سوگند به جان تو [ای پیامبر] که آنان در مستیِ خویش سرگشته بودند.

 

Ayah: 73

فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّیۡحَةُ مُشۡرِقِینَ

پس هنگام برآمدنِ آفتاب، بانگ [مرگبار] آنان را فراگرفت.

 

Ayah: 74

فَجَعَلۡنَا عَٰلِیَهَا سَافِلَهَا وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِمۡ حِجَارَةٗ مِّن سِجِّیلٍ

آنگاه آن [سرزمین] را زیر و رو کردیم و سنگ‌گل‌هایی پیاپی بر آنان باریدیم.

 

Ayah: 75

إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّلۡمُتَوَسِّمِینَ

به یقین، در این [کیفر،] براى هوشیاران عبرت‌هاست.

 

Ayah: 76

وَإِنَّهَا لَبِسَبِیلٖ مُّقِیمٍ

و [آثار] آن [شهرهای ویرانه، هنوز] بر سر راه [مسافران] پابرجاست.

 

Ayah: 77

إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ

یقیناً در این [عذاب،] نشانه‌ای برای [عبرت گرفتنِ] مؤمنان است.

 

Ayah: 78

وَإِن کَانَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡأَیۡکَةِ لَظَٰلِمِینَ

و اصحاب اَیکه [= قوم شعیب] قطعاً ستمکار بودند.

 

Ayah: 79

فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٖ مُّبِینٖ

[ما] از آنان انتقام گرفتیم و [شهرهای ویران‌شدۀ] این دو [قوم،] بر سر راه آشکار است.

 

Ayah: 80

وَلَقَدۡ کَذَّبَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡحِجۡرِ ٱلۡمُرۡسَلِینَ

و بی‌تردید، اهل حِجر [= قوم ثمود] پیامبران را دروغگو انگاشتند.

 

Ayah: 81

وَءَاتَیۡنَٰهُمۡ ءَایَٰتِنَا فَکَانُواْ عَنۡهَا مُعۡرِضِینَ

و [ما معجزات و] نشانه‌های خود را به آنان دادیم، و[لی] از آنها رویگردان شدند.

 

Ayah: 82

وَکَانُواْ یَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُیُوتًا ءَامِنِینَ

و از کوه‌ها خانه‌هایی [برای خود] می‌تراشیدند که در امان بمانند.

 

Ayah: 83

فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّیۡحَةُ مُصۡبِحِینَ

پس صبحگاهان بانگ [مرگبار] آنان را فراگرفت.

 

Ayah: 84

فَمَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ

و آنچه [از اموال و خانه‌های محکم] به دست آورده بودند، سودی به حالشان نداشت [و عذاب الهی را دفع نکرد].

 

Ayah: 85

وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۗ وَإِنَّ ٱلسَّاعَةَ لَأٓتِیَةٞۖ فَٱصۡفَحِ ٱلصَّفۡحَ ٱلۡجَمِیلَ

و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را که میان آنهاست جز به‌حق نیافریده‌ایم؛ و قیامت قطعاً آمدنی است؛ پس [ای پیامبر، از کافران‌] به نیکویی گذشت کن.‌

 

Ayah: 86

إِنَّ رَبَّکَ هُوَ ٱلۡخَلَّـٰقُ ٱلۡعَلِیمُ

بی‌تردید، پروردگارت همان آفریدگارِ داناست. ‌

 

Ayah: 87

وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَٰکَ سَبۡعٗا مِّنَ ٱلۡمَثَانِی وَٱلۡقُرۡءَانَ ٱلۡعَظِیمَ

و به راستی، ما به تو «سبعُ المثانی» [= سورۀ فاتحه] و قرآن بزرگ را دادیم.

 

Ayah: 88

لَا تَمُدَّنَّ عَیۡنَیۡکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَیۡهِمۡ وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَکَ لِلۡمُؤۡمِنِینَ

[بنابراین،] هرگز به آنچه [از نعمت‌های دنیوی] که گروه‌هایی از آنان [= کافران] را بهره‌مند کرده‌ایم چشم ندوز و به خاطر [ناسپاسی و شرکِ] آنان اندوهگین نباش و با مؤمنان فروتنی کن.

 

Ayah: 89

وَقُلۡ إِنِّیٓ أَنَا ٱلنَّذِیرُ ٱلۡمُبِینُ

و بگو: «به راستی که من همان بیم‌دهندۀ آشکارم».

 

Ayah: 90

کَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَى ٱلۡمُقۡتَسِمِینَ

[و آنان را از عذاب بترسان] همان گونه که [آن را] بر تقسیم‌کنندگان [آیات الهی] فرستادیم؛

 


Ayah: 91

ٱلَّذِینَ جَعَلُواْ ٱلۡقُرۡءَانَ عِضِینَ

همان کسانی که قرآن را بخش بخش کردند [و آن را شعر، سحر، کذب، و اساطیر ‌نامیدند].

 

Ayah: 92

فَوَرَبِّکَ لَنَسۡـَٔلَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ

سوگند به پروردگارت، قطعاً [در قیامت] از همۀ آنان سؤال خواهیم کرد،

 

Ayah: 93

عَمَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ

از آنچه می‌کردند.

 

Ayah: 94

فَٱصۡدَعۡ بِمَا تُؤۡمَرُ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡمُشۡرِکِینَ

پس [ای پیامبر،] آنچه [را که از سوی الله] دستور یافته‌ای، آشکار کن و از مشرکان روی بگردان‌.

 

Ayah: 95

إِنَّا کَفَیۡنَٰکَ ٱلۡمُسۡتَهۡزِءِینَ

بی‌تردید، ما [شرّ] مسخره‌کنندگان را از تو دور می‌کنیم.

 

Ayah: 96

ٱلَّذِینَ یَجۡعَلُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۚ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ

همان کسانی که [برای خود،] با الله، معبود دیگری قرار می‌دهند؛ پس به زودی [نتیجۀ شرکِ خویش را] خواهند دانست.

 

Ayah: 97

وَلَقَدۡ نَعۡلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدۡرُکَ بِمَا یَقُولُونَ

و [ای پیامبر،] یقیناً ما می‌دانیم که تو از آنچه آنان [= کافران] می‌گویند آزرده‌خاطر می‌گردی.

 

Ayah: 98

فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ ٱلسَّـٰجِدِینَ

پس به ستایش پروردگارت تسبیح بگو و از سجده‌کنندگان باش.

 

Ayah: 99

وَٱعۡبُدۡ رَبَّکَ حَتَّىٰ یَأۡتِیَکَ ٱلۡیَقِینُ

و تا هنگامی‌ که مرگت فرامی‌رسد پروردگارت را عبادت کن.

 


 


Al-Hijr

 

تفسیر سوره‌ی حجر


مکی و ۹۹ آیه است.

آیه‌ی ۵-۱:

﴿الٓرۚ تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡکِتَٰبِ وَقُرۡءَانٖ مُّبِینٖ١[الحجر: ۱]. «الف. لام. راء. این است آیات کتاب (خدا) و قرآن مبین و روشن‌گر».

﴿رُّبَمَا یَوَدُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَوۡ کَانُواْ مُسۡلِمِینَ٢[الحجر: ۲]. «چه بسا کافران آرزو کنند که کاش مسلمان بودند».

﴿ذَرۡهُمۡ یَأۡکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلۡهِهِمُ ٱلۡأَمَلُۖ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ٣[الحجر: ۳]. «آنان را به حال خود رها کن تا بخورند و بهره‌مند شوند و آرزو(ها) آنان را غافل سازد، سپس به زودی خواهند دانست».

﴿وَمَآ أَهۡلَکۡنَا مِن قَرۡیَةٍ إِلَّا وَلَهَا کِتَابٞ مَّعۡلُومٞ٤[الحجر: ۴]. «و ما هیچ شهر و قریه‌ای را نابود نکرده‌ایم مگر این‌که مدت معینی داشته است».

﴿مَّا تَسۡبِقُ مِنۡ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا یَسۡتَ‍ٔۡخِرُونَ٥[الحجر: ۵]. «و هیچ ملتی بر اجل خود پیشی نمی‌گیرد و از آن عقب نمی‌افتد».

خداوند متعال با تعظیم و ستایش کتابش می‌فرماید: ﴿تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡکِتَٰبِاین آیاتی است که بر بهترین مفاهیم و مطالب دلالت می‌نمایند. ﴿وَقُرۡءَانٖ مُّبِینٖو قرآنی است که حقایق را با بهترین و روشن‌ترین حکمت آشکار می‌کند. کلماتی که به بهترین وجه منظور مراد خود را بیان می‌نمایند. و این ایجاب می‌کند که بندگان تسلیم و منقاد فرمان آن شوند و آن‌را با وج و سرور و خوشحالی بپذیرند.

اما هرکس این نعمت بزرگ را ر د کند و به آن کفر بورزد، از تکذیب کنندگان گمراه است، کسانی که آرزو خواهند کرد که‌ای کاش مسلمان و فرمانبر احکام قرآن بودند! و این زمانی است که پرده برداشته می‌شود و حالات اولیۀ جهان آخرت آشکار می‌گردد، و مقدمات مرگ فرا می‌رسد و آنان در همۀ حالت‌های آخرت آرزو می‌نمایند که کاش مسلمان بودند. اما د یگر کار از کار گذشته و امکان چنین چیزی نیست، زیرا آنها دراین دنیا مغرور و فریب خورده بودند.

﴿ذَرۡهُمۡ یَأۡکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْآنان‌ را رها کن تا بخورند و از لذا‌ها بهره‌مند شوند. ﴿وَیُلۡهِهِمُ ٱلۡأَمَلُو آرزوها آنان را غافل می‌سازد، یعنی آنها آرزوی باقی ماندن در دنیا دارند و این آرزو آنها را از آخرت غافل سازد. ﴿فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَو بالاخره خواهند دانست که آنچه بر آن بودند باطل است و کارهایشان موجب زیان و بدبختی آنان شده است و خواهند دانست که نمی‌بایست به خاطر مهلتی که خداوند به آنها داده بود مغرور شوند و فریب خوردند، زیرا این قانون خدا درمیان ملت‌ها است.

﴿وَمَآ أَهۡلَکۡنَا مِن قَرۡیَةٍو ما هیچ شهر و را که سزاوار عذاب بوده است نا بود نکرده‌ایم، ﴿إِلَّا وَلَهَا کِتَابٞ مَّعۡلُومٞمگر این‌که مدت معینی داشته که برای نابودی آن مشخص گشته است. ﴿مَّا تَسۡبِقُ مِنۡ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا یَسۡتَ‍ٔۡخِرُونَو هیچ ملتی بر اجل خود پیشی نمی‌گیرد و از آن عقب نمی‌افتد، چرا که اثر گناهان بالاخره باید تحقق یابد، هر چند که به تاخیر بیافتد.

آیه‌ی ۹-۶:

﴿وَقَالُواْ یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِی نُزِّلَ عَلَیۡهِ ٱلذِّکۡرُ إِنَّکَ لَمَجۡنُونٞ٦[الحجر: ۶]. «و گفتند: ای کسی که قرآن بر تو فرو فرستاده شده است! بی‌گمان تو دیوانه هستی».

﴿لَّوۡ مَا تَأۡتِینَا بِٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ٧[الحجر: ۷]. «اگر از راستگویانی چرا فرشتگان را به نزد ما نمی‌آوری؟!».

﴿مَا نُنَزِّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَمَا کَانُوٓاْ إِذٗا مُّنظَرِینَ٨[الحجر: ۸]. «فرشتگان را جز به حق فرو نمی‌فرستیم، و آنگاه (بعد از فرود آمدن فرشته‌ها) به آن قوم مهلت داده نمی‌شود».

﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّکۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩[الحجر: ۹]. «بی‌گمان ما قرآن را فرو فرستاده‌ایم و قطعاً خود نگهبان آن هستیم».

و کسانی که محمد صرا تکذیب می‌کردند به تمسخر به او گفتند: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِی نُزِّلَ عَلَیۡهِ ٱلذِّکۡرُ إِنَّکَ لَمَجۡنُونٞ‌ای کسی که ادعا می‌کنی قرآن بر تو نازل شده است؟ بی‌گمان تو دیوانه ای. زیرا گمان می‌بری که از تو پیروی کرده و آنچه را که پدرانمان بر آن بوده‌اند رها می‌کنیم». ﴿لَّوۡ مَا تَأۡتِینَا بِٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ٧[الحجر: ۷]. اگر از راستگویانی چرا که فرشتگان را به نزد ما نمی‌آوری تا بر درست بودن آنچه آورده‌ای گواهی دهند؟ و این بزرگ‌ترین ستم و جهالت بود، ستم بودنش مشخص است، زیرا چنین سختی جرأت بر خدا و لجاجت محسوب شده و در واقع تعیین تکلیف است برای خداوند زیرا آنان معجزاتی را می‌طلبیدند که ارادۀ خداوند بر آن جاری نشده بود، حال آنکه اهدافی را که آنان از ظهور چنین معجزاتی تعقیب می‌کردند با دلایل زیادی که بر صحت آنچه پیامبران آورده بود حاصل شده است. و اما جهالت بودنش از این روست که آنها مصلحت خود را از آنچه که به زیانشان بود تشخیص نداده و ندانستند که چه چیزی به نفع آنها است، زیرا در فرو فرستادن فرشتگان خیری برای آنها نیست، بلکه خداوند فرشتگان را جز به حق نمی‌فرستد، و هرکس از آنان پیروی نکند و تسلیم آنها نشود دیگر به او مهلت داده نمی‌شود. ﴿وَمَا کَانُوٓاْ إِذٗا مُّنظَرِینَو هنگامی که فرشتگان فرود آیند، اگر ایمان نیاورند - که هرگز نخواهند آورد - مهلت داده نمی‌شوند. پس آنان که فرو فرستاده فرشتگان را می‌خواهند در واقع برای هلاکت و نابودی خویش شتاب می‌ورزند. زیرا ایمان در دست آنها نیست، بلکه در دست خدا است. ﴿وَلَوۡ أَنَّنَا نَزَّلۡنَآ إِلَیۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ وَکَلَّمَهُمُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَحَشَرۡنَا عَلَیۡهِمۡ کُلَّ شَیۡءٖ قُبُلٗا مَّا کَانُواْ لِیُؤۡمِنُوٓاْ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ یَجۡهَلُونَ١١١[الأنعام: ۱۱۱]. «و حتی اگر فرشتگان را به‌سوی آنان فرو فلرستیم و مردگان با آنان سخن بگویند و همه چیز را برایشان روبرو و آشکار سازیم (باز) ایمان نمی‌آورند مگر این‌که خداوند بخواهد، اما بیشترشان نمی‌دانند».

اگر آنها راست می‌گویند معجزات همین قرآن آنها را کافی است. بنابر این فرمود: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّکۡرَما قرآن را فرو فرستاده‌ایم که در آن هر مسئله و دلایل واضحی به صورت کاملاً روشن بیان شده است. و هرکس بخواهد اندرز بگیرد از آن اندرز می‌گیرد. ﴿وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَو همانا در هنگام نازل کردن و بعد از نازل نمودن آن ما نگهبانش هستیم. پس در حالت نازل کردن، آن را از دستبرد هر شیطان رجیمی محافظت می‌نماییم و بعد از نزول، خداوند آن‌را در قلب پیامبر و سپس امتش به ودیعه نهاد و کلماتش را از تغییر و تحریف محافظت نمود، و معانی و مفاهیم آن را در این‌که دستخوش تبدیل و دگرگونی شود حفظ کرد. پس هیچ تحریف کننده‌ای مفاهیم آن را تحریف ننماید مگر این‌که خداوند کسی را بر می‌انگیزد که حق را بیان کند، و این از بزرگ‌ترین معجزات الهی و نعمت‌های خداوندی بر بندگان مومنش می‌باشد. و از جمله محافظت قرآن از سوی خدا این است که پروردگار اهل قرآن را از دشمنانشان مصون نگاه می‌دارد، و دشمنی را بر آنان مسلط نمی‌گرداند که آنها را ریشه کن نماید.

آیه‌ی ۱۳-۱۰:

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ فِی شِیَعِ ٱلۡأَوَّلِینَ١٠[الحجر: ۱۰]. «و همانا پیش از تو (نیز) درمیان دسته‌ها و گروه‌های پیشین (پیامبرانی را ) روانه کرده‌ایم».

﴿وَمَا یَأۡتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ١١[الحجر: ۱۱]. «و هیچ فرستاده‌ای نزد ایشان نیامد مگر این‌که او را مسخره می‌کردند».

﴿کَذَٰلِکَ نَسۡلُکُهُۥ فِی قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ١٢[الحجر: ۱۲]. «اینگونه آن (استهزاء) را به دل‌های گناهکاران داخل می‌گردانیم».

﴿لَا یُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَقَدۡ خَلَتۡ سُنَّةُ ٱلۡأَوَّلِینَ١٣[الحجر: ۱۳]. «به آن ایمان نمی‌آورند، و شیوۀ اقوام پیشین همواره چنین بوده است».

خداوند متعال به پیامبرش می‌فرماید: اگر مشرکان شما را تکذیب کردند نگران مباش، چرا که همواره شیوۀ امت‌های گذشته چنین بوده است. ﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ فِی شِیَعِ ٱلۡأَوَّلِینَ١٠و پیش از تو در میان گروه‌ها و دسته‌های گذشته پیامبرانی را فرستاده‌ایم.

﴿وَمَا یَأۡتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ١١و هیچ پیامبری نزد ایشان نیامد که آنها را به حق و هدایت دعوت کند مگر این‌که او را مسخره کردند.

﴿کَذَٰلِکَ نَسۡلُکُهُۥ فِی قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ١٢هم چنان‌که تکذیب را در دل امت‌های پیشین جای دادیم، به همان شیوه نیز آن را در دل مجرمان قوم تو قرار می‌دهیم، کسانی که صفت‌شان ستمگری و افترا و تهمت زدن است. وقتی که دل‌های تکذیب کنندگان قومت در کفر و تکذیب و مسخره کردن پیامبران و ایمان نیارودن به آنان همانند دل‌های امت‌های پیشین شد آنان را گرفتار کفر و تکذیب و مسخره کردن و ایمان نیاوردن ساختم. بنابر این فرمود: ﴿لَا یُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَقَدۡ خَلَتۡ سُنَّةُ ٱلۡأَوَّلِینَ١٣(تکذیب را به دل‌های گناهکاران قومت داخل می‌گردانیم) تا به قرآن ایمان نیاورند، در حالی که قانون خدا در مورد اقوام پیشین گذشته است که هرکس به آیات خدا ایمان نیاورده هلاک و نابود می‌گردد.

آیه‌ی ۱۵-۱۴:

﴿وَلَوۡ فَتَحۡنَا عَلَیۡهِم بَابٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ فَظَلُّواْ فِیهِ یَعۡرُجُونَ١٤[الحجر: ۱۴]. «و اگر دری از آسمان بر آنان بگشایم و ایشان همواره از آن بالا بروند».

﴿لَقَالُوٓاْ إِنَّمَا سُکِّرَتۡ أَبۡصَٰرُنَا بَلۡ نَحۡنُ قَوۡمٞ مَّسۡحُورُونَ١٥[الحجر: ۱۵]. «بی‌گمان خواهند گفت: قطعاً ما چشم بندی شده‌ایم، بلکه گروهی جادو شده هستیم».

و اگر معجزۀ بزرگی برای ایشان بیاید و دری از آسمان بر آنان بگشاییم که از آن بالا بروند، و آن را به طور آشکار مشاهده کنند، بی‌گمان به خاطر ستمگری و عنادشان خواهند گفت: ﴿إِنَّمَا سُکِّرَتۡ أَبۡصَٰرُنَاقطعاً ما چشم بندی شده‌ایم و چیزی را که واقعیت ندارد می‌بیینم، و این معجزۀ بزرگ را انکار خواهند کرد. ﴿بَلۡ نَحۡنُ قَوۡمٞ مَّسۡحُورُونَو می‌گویند: بلکه ما گروهی جادو شده هستیم. یعنی چیزی را که می‌بینیم حقیقت ندارد، بکله جادو است و قومی که به این حالت از عناد و انکار رسیده‌اند امیدی به هدایشتان نیست.

سپس خداوند نشانه‌هایی را بیان کرد که بر حقانیت آنچه که پیامبران آورده‌اند دلالت می‌نماید، و فرمود:

آیه‌ی ۲۰-۱۶:

﴿وَلَقَدۡ جَعَلۡنَا فِی ٱلسَّمَآءِ بُرُوجٗا وَزَیَّنَّٰهَا لِلنَّٰظِرِینَ١٦[الحجر: ۱۶]. «و بدون شک ما در آسمان برج‌های فلکی پدید آورده و آن را بر بینندگان آراسته‌ایم».

﴿وَحَفِظۡنَٰهَا مِن کُلِّ شَیۡطَٰنٖ رَّجِیمٍ١٧[الحجر: ۱۷]. «و آن را از هر شیطان رانده شده‌ای محفوظ و مصون داشته‌ایم».

﴿إِلَّا مَنِ ٱسۡتَرَقَ ٱلسَّمۡعَ فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ مُّبِینٞ١٨[الحجر: ۱۸]. «مگر کسی که دزدکی گوش فرا دهد که شهابی روشن او را دنبال می‌کند».

﴿وَٱلۡأَرۡضَ مَدَدۡنَٰهَا وَأَلۡقَیۡنَا فِیهَا رَوَٰسِیَ وَأَنۢبَتۡنَا فِیهَا مِن کُلِّ شَیۡءٖ مَّوۡزُونٖ١٩[الحجر: ۱۹]. «و زمین را گسترانیدیم و در آن کوه‌های استوار پدید آوردیم و هر چیز سنجیده‌ای در آن رویاندیم».

﴿وَجَعَلۡنَا لَکُمۡ فِیهَا مَعَٰیِشَ وَمَن لَّسۡتُمۡ لَهُۥ بِرَٰزِقِینَ٢٠[الحجر: ۲۰]«و در آن برای شما و کسانی که روزی دهندۀ آنها نیستید اسباب زندگی قرار داده‌ایم».

خداوند متعال ضمن بیان کمال اقتدار و رحمت خویش نسبت به بندگان می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ جَعَلۡنَا فِی ٱلسَّمَآءِ بُرُوجٗاو همانا در آسمان ستارگان و برجهای آفریده‌ایم و نشانه‌های بزرگی پدید آورده‌ایم که انسان در تاریکی‌های دریا و خشکی به وسیلۀ آن رهیاب می‌شود. ﴿وَزَیَّنَّٰهَا لِلنَّٰظِرِینَو آن را برای بینندگان آراسته‌ایم، زیرا اگر ستارگان نبودند آسمان چنین منظره‌ای زیبا و شگفت‌انگیز نداشت، و این چیزی است که تماشاگران را به تامل و اندیشه در وجود آن و نظر در معانی آن و استدلال نمودن به آن بر خداوند آفریدگارش فرا می‌خواند. ﴿وَحَفِظۡنَٰهَا مِن کُلِّ شَیۡطَٰنٖ رَّجِیمٍ١٧و آسمان را از شر هر شیطان ملعون و رانده شده‌ای محفوظ داشته‌ایم و هرگاه شیطانی بخواهد از آنجا استراق سمع نماید و دزدانه چیزی را گوش کند شهاب سنگها او را دنبال خواهند کرد.

پس بیرون آسمان با ستارگان درخ‌شان مزین شده، و درون آن از رسیدن هر آفتی مصون داشته شده است.

﴿إِلَّا مَنِ ٱسۡتَرَقَ ٱلسَّمۡعَیعنی گاهی اوقات برخی از شیاطین دزدکی گوش فرا می‌دهند و استراق سمع می‌کنند، ﴿فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ مُّبِینٞبلافاصله شهاب سنگی روشن او را تعقیب می‌کند، پس یا او را می‌کشد و یا دیوانه‌اش می‌گرداند. و چه بسا شهاب آن شیطان را دریابد قبل از این‌که خبر را به دوستش برساند. پس خبر آسمان به زمین نمی‌رسد. اما گاهی اوقات شیطان آن را خبر را به دوستش می‌رساند قبل از این‌که شهاب سنگ او را دریابد، و صد دروغ دیگر به آن اضافه می‌نماید. سپس دوستش به خبر یا کلمه استدلال می‌نماید که از آسمان شنیده شده است.

﴿وَٱلۡأَرۡضَ مَدَدۡنَٰهَاو زمین را گسترش دادیم به گونه‌ای که انسان‌ها و حیوانات بتوانند در گوشه و اطراف آن راه بروند و از روزی‌های آن است،اده نمایند و در آن ساکن شوند. ﴿وَأَلۡقَیۡنَا فِیهَا رَوَٰسِیَو در آن کوه‌های بزرگی قرار داده‌ایم تا آن را به اذن خدا استحکام بخشند و از تکان باز دارند. ﴿وَأَنۢبَتۡنَا فِیهَا مِن کُلِّ شَیۡءٖ مَّوۡزُونٖو از هر چیز سنجیده‌ای در آن رویانده‌ایم. یعنی هر چیز مفیدی که مردم بدان نیاز داشته باشند در آن پدید آورده‌ایم، از قبیل درخت‌های خرما و انگور و انواع درختان و گیاهان و معادن.

﴿وَجَعَلۡنَا لَکُمۡ فِیهَا مَعَٰیِشَو در زمین برای شما اسباب زندگی از قبیل کشتزارها و چهارپایان و انواع و مشاغل و مکاسب پدید آورده‌ایم. ﴿وَمَن لَّسۡتُمۡ لَهُۥ بِرَٰزِقِینَو بردگان و کنیزان و چهار پایانی را در راستای منافع و مصالحتان به شما بخشیده‌ایم که روزی آنها بر گردن شما نیست، بلکه خداوند آنها را به شما ارزانی نموده و خودش عهده‌دار روزی آنان می‌باشد.

آیه‌ی ۲۱:

﴿وَإِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُۥ وَمَا نُنَزِّلُهُۥٓ إِلَّا بِقَدَرٖ مَّعۡلُومٖ٢١[الحجر: ۲۱]. «و هیچ چیزی وجود ندارد مگر این‌که گنجینه‌هایش پیش ماست و آن را جز به اندازۀ معین فرو نمی‌فرستیم».

یعنی هر نوع رزق و روزی و انواع تقدیری در دست خداست و هیچ‌کس جز خداوند مالک آن نیست و گنیجنه‌های آن نزد او می‌باشد و بر حسب حکمت و رحمت گسترده‌اش به هرکس که بخواهد می‌بخشد و هرکس را که بخواهد محروم می‌کند. ﴿وَمَا نُنَزِّلُهُۥٓو هیچ چیزی اعم از باران و غیره را نازل نمی‌کنیم، ﴿إِلَّا بِقَدَرٖ مَّعۡلُومٖجز به اندازه‌ای معین. پس نه از آنچه که خداوند تقدیر نموده بیشتر می‌گردد و نه کمتر.

آیه‌ی ۲۲:

﴿وَأَرۡسَلۡنَا ٱلرِّیَٰحَ لَوَٰقِحَ فَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَسۡقَیۡنَٰکُمُوهُ وَمَآ أَنتُمۡ لَهُۥ بِخَٰزِنِینَ٢٢[الحجر: ۲۲]. «و بادها را بارورکننده فرستادیم و به دنبال آن از آسمان آبی باراندیم و آن را به شما نوشانیدیم و شما خزانه‌دار آن نیستید».

یعنی بادهای رحمت را مسخر نمودیم تا ابرها را آبستن و بارور نماید، همانطور که جنس نر، ماده را بارور و آبستن می‌کند، و از این تلقیح به حکم خدا آب پدید می‌آید و خداوند آن را به بندگان و چهارپایان و زمین می‌نوشاند و قسمتی از آن به خاطر رفع نیازهای آنان و به اقتضای رحمت و قدرت الهی در زمین ذخیره می‌شود

﴿وَمَآ أَنتُمۡ لَهُۥ بِخَٰزِنِینَو شما توانایی ذخیره کردن آن را ندارید، بلکه خداوند آن را برایتان ذخیره می‌سازد و به صورت چشمه سارهایی در زمین می‌جوشاند، و این احسان و مهربانی خداوند نسبت به شما است.

آیه‌ی ۲۵-۲۳:

﴿وَإِنَّا لَنَحۡنُ نُحۡیِۦ وَنُمِیتُ وَنَحۡنُ ٱلۡوَٰرِثُونَ٢٣[الحجر: ۲۳]. «و به یقین ما زنده می‌گردانیم و می‌میرانیم، و ما وارث هستیم».

﴿وَلَقَدۡ عَلِمۡنَا ٱلۡمُسۡتَقۡدِمِینَ مِنکُمۡ وَلَقَدۡ عَلِمۡنَا ٱلۡمُسۡتَ‍ٔۡخِرِینَ٢٤[الحجر: ۲۴]. «و یقیناً (حال) پیشینیان شما را شناخته‌ایم و به درستی که پسینیان شما را هم می‌شناسیم».

﴿وَإِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَحۡشُرُهُمۡۚ إِنَّهُۥ حَکِیمٌ عَلِیمٞ٢٥[الحجر: ۲۵]. «و بی‌گمان پروردگار تو آنان را گرد می‌آورد و او فرزانۀ داناست».

﴿وَإِنَّا لَنَحۡنُ نُحۡیِۦ وَنُمِیتُیعنی او تنهاست و شریکی ندارد، مرد را از نیستی به هستی درآورده و آنها را زنده می‌گرداند، و هنگامی که اجلشان فرا رسد آنها را می‌میراند. ﴿وَنَحۡنُ ٱلۡوَٰرِثُونَو ما وارث همۀ هستی می‌باشیم. همچنانکه فرموده است: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَرِثُ ٱلۡأَرۡضَ وَمَنۡ عَلَیۡهَا وَإِلَیۡنَا یُرۡجَعُونَ٤٠[مریم: ۴۰]. «ما زمین و هر آنچه را که بر آن است به ارث می‌بریم و به‌سوی ما باز گردانده می‌شوند». و این برای خداوند مشکل و محال نیست، زیرا خداوند حالت پسینیان و پیشینیان را دانسته و می‌داند که زمین چه مقدار از آنها می‌کاهد، و چه اندازه از اجزای آنان پراکنده می‌گرداند. قدرت و توانایی او به حدی است که هیچ قدرتمندی او را ناتوان نمی‌گرداند. او بندگانش را دوباره می‌آفریند و به نزد خود گرد می‌آورد.

﴿إِنَّهُۥ حَکِیمٌ عَلِیمٞو همانا او فرزانه‌ی داناست، و هر چیزی را در جای مناسبش قرار می‌دهد و هرکس را طبق عملش جزا و سزا می‌دهد، اگر عملش خوب باشد به او پاداش نیک می‌دهد و اگر عملش بد باشد به او سزای بد می‌رساند.

آیه‌ی ۲۷-۲۶:

﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ٢٦[الحجر: ۲۶]. «و به راستی که انسان را از گلی خشک، گلی تیره و گندیده بیافریدیم».

﴿وَٱلۡجَآنَّ خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ مِن نَّارِ ٱلسَّمُومِ٢٧[الحجر: ۲۷]. «و جن را پیش از این از آتش سراپا شعله بیافریدیم».

خداوند متعال نعمت و احسان خودش را بر پدرمان آدم ÷بیان می‌دارد، و آنچه را که از دشمنش ابلیس سر زد مطرح می‌نماید، و به صورت ضمنی ما را از شر و فتنۀ شیطان برحذر می‌دارد. پس فرمود: ﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَو ما آدم را از گل خشکیده و خمیر گشته‌ای که صدایی چون صدای سفال داشت بیافریدیم «حماء مسنون» به گلی گفته می‌شود که بر اثر ماندگاری زیاد آن رنگ و بویش تغییرکرده باشد. ﴿وَٱلۡجَآنَّو پدر جنها ابلیس را پیش از آفریدن آدم ﴿خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ مِن نَّارِ ٱلسَّمُومِاز آتشی پر حرارت بیافریدیم.

آیه‌ی ۳۰-۲۸:

﴿وَإِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِنِّی خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ٢٨[الحجر: ۲۸]. «و به یاد آور آنگاه که پروردگارت به فرشتگان فرمود: همانا من از گلی خشکیده، از گل سیاه و گندیده‌ای انسانی را می‌آفرینم».

﴿فَإِذَا سَوَّیۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِینَ٢٩[الحجر: ۲۹]. «پس چون به او سامان دادم و از روح خود در آن دمیدم در برابرش به سجده افتید».

﴿فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ کُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ٣٠[الحجر: ۳۰]. «پس فرشتگان همگی سجده کردند».

خداوند هنگامی که خواست آدم را بیافریند به فرشتگان فرمود: من از گلی سیاه و گندیده انسانی را می‌آفرینم، پس چون آن را سامان دادم و او را به صورت جسد کاملی مرتب کردم و از روح خود در او دمیدم در برابرش به سجده افتید، فرشتگان همه دستور پرودگارشان اطاعت کردند. ﴿فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ کُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ٣٠تاکیدِ بعد از تاکید است، تا بر این دلالت نماید که هیچ فرشته‌ای از سجده کردن تخلف نورزید. و این سجده به خاطر تعظیم فرمان خدا و اکرام آدم بود، زیرا آدم چیزهایی را می‌دانست که فرشتگان نمی‌دانستند.

آیه‌ی ۳۳-۳۱:

﴿إِلَّآ إِبۡلِیسَ أَبَىٰٓ أَن یَکُونَ مَعَ ٱلسَّٰجِدِینَ٣١[الحجر: ۳۱]. «مگر شیطان که سرباز زد از این‌که از زمرۀ سجده‌کنندگان باشد».

﴿قَالَ یَٰٓإِبۡلِیسُ مَا لَکَ أَلَّا تَکُونَ مَعَ ٱلسَّٰجِدِینَ٣٢[الحجر: ۳۲]. «(خداوند) فرمود: ای ابلیس! تو را چه شده است که همراه سجده‌کنندگان سجده نبردی؟!».

﴿قَالَ لَمۡ أَکُن لِّأَسۡجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقۡتَهُۥ مِن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ٣٣[الحجر: ۳۳]. «گفت: شایسته نیست برای بشری که او را از گلی خشکیده، گلی سیاه و گندیده آفریده‌ای سجده کنم».

﴿إِلَّآ إِبۡلِیسَ أَبَىٰٓ أَن یَکُونَ مَعَ ٱلسَّٰجِدِینَ٣١مگر شیطان که سرباز زد از این‌که از زمرۀ سجده کنندگان باشد. و این نخستین عداوت و دشمنی او با آدم و فرزندانش بود. خداوند به او فرمود: ای ابلیس! تو را چه شده است که با سجده کنندگان نیستی؟ گفت: شایستۀ مقام من نیست برای بشری که او را از گلی خشکیده، گلی تیره و گندیده آفریده‌ای سجده کنم. پس او تکبر ورزید و از اطاعت و دستور الهی سرباز زد، و با آدم و فرزندانش اظهار دشمنی کرد و به جوهره و عنصر خود بالید، و تکبر ورزید و گفت: من از آدم بهتر هستم.

آیه‌ی ۳۵-۳۴:

﴿قَالَ فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٞ٣٤[الحجر: ۳۴]. «(خداوند) فرمود: پس از بهشت بیرون شو، بی‌گمان تو رانده شده‌ای».

﴿وَإِنَّ عَلَیۡکَ ٱللَّعۡنَةَ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلدِّینِ٣٥[الحجر: ۳۵]. «و به راستی تا روز قیامت لعنت (خدا) بر توست».

خداوند به عنوان مجازات کفر ورزیدن و خود بزرگ بینی‌اش بدو فرمود: ﴿فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٞاز بهشت بیرون شو، همانا تو رانده شده و مطرود بوده و از هر خوبی بدور هستی. ﴿وَإِنَّ عَلَیۡکَ ٱللَّعۡنَةَ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلدِّینِ٣٥و لعنت و نکوهش و دوری از رحمت خدا تا روز قیامت بر توست. این آیه و امثال آن مبین آن است که شیطان بر کفر و دوری‌اش از خیر ادامه خواهد داد.

آیه‌ی ۳۸-۳۶:

﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرۡنِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ٣٦[الحجر: ۳۶]. «گفت: پروردگارا! تا روزی که (مردمان) برانگیخته می‌شوند مرا مهلت بده».

﴿قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِینَ٣٧[الحجر: ۳۷]. «گفت: به یقین تو از مهلت یافتگانی».

﴿إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡوَقۡتِ ٱلۡمَعۡلُومِ٣٨[الحجر: ۳۸]. «تا روز (و) وقت معین».

شیطان گفت: پروردگارا!تا روزی که مردمان دوباره زنده می‌شوند و برانگیخته خواهند شد مرا مهلت بده. خداوند فرمود: به یقین تو از مهلت یافتگانی، تا آن روز و وقت معین. یعنی تا روزی که زمان فرا رسیدن آن پیش خدا معلوم است. خداوند دعا و خواستۀ شیطان را پذیرفت، اما نه به خاطر احترام و بزرگی‌اش، بلکه این آزمایش و امتحانی برای او و بندگان خدا بود تا کسی که ولایت پروردگارش را می‌پذیرد، از کسی که پنین نیست مشخص گردد. بنابر این خداوند به شدت ما را از شیطان بر حذر داشته و آنچه را که شیطان از ما می‌خواهد برایمان توضیح داده‌است.

آیه‌ی ۴۱-۳۹:

﴿قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغۡوَیۡتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَأُغۡوِیَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ٣٩[الحجر: ۳۹]. «گفت: پروردگارا! به سبب آنکه مرا گمراه ساختی (گناهان) را در زمین برایشان زیبا جلوه می‌دهم و همگی آنان را گمراه می‌نمایم».

﴿إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ٤٠[الحجر: ۴۰]. «مگر بندگان برگزیده و پاکیزه‌ات از میان آنان».

﴿قَالَ هَٰذَا صِرَٰطٌ عَلَیَّ مُسۡتَقِیمٌ٤١[الحجر: ۴۱]. «گفت: این راه درستی است که دقیقاً راه به‌سوی من دارد».

شیطان گفت: پروردگارا! به سبب آنکه مرا گمراه ساختی دنیا را برایشان زیبا و آراسته جلوه می‌دهم و آنها را فرا می‌خوانم تا آن را بر آخرت ترجیح داده و بر انجام هر گناهی فرمانبردارم باشند. ﴿وَلَأُغۡوِیَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَهمگی آنان را از راه راست و صراط مستقیم باز می‌دارم. ﴿إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ٤٠مگر بندگان برگزیده و پاکیزۀ تو از میان ایشان. یعنی کسانی که آنها را به خاطر ایمان و اخلاص و توکل‌شان برگزیده‌ای. ﴿هَٰذَا صِرَٰطٌ عَلَیَّ مُسۡتَقِیمٌاین راه درست و راستی است که انسان را به من و بهشت می‌رساند.

آیه‌ی ۴۴-۴۲:

﴿إِنَّ عِبَادِی لَیۡسَ لَکَ عَلَیۡهِمۡ سُلۡطَٰنٌ إِلَّا مَنِ ٱتَّبَعَکَ مِنَ ٱلۡغَاوِینَ٤٢[الحجر: ۴۲]. «بی‌گمان تو بر بندگانم سلطه و قدرتی نداری مگر گمراهانی که از تو پیروی می‌کنند».

﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوۡعِدُهُمۡ أَجۡمَعِینَ٤٣[الحجر: ۴۳]. «و بدون شک جهنم میعادگاه همگی آنان است».

﴿لَهَا سَبۡعَةُ أَبۡوَٰبٖ لِّکُلِّ بَابٖ مِّنۡهُمۡ جُزۡءٞ مَّقۡسُومٌ٤٤[الحجر: ۴۴]. «جهنم هفت در دارد و برای هر دری از آنان بهره‌ای مشخص وجود دارد».

تو بر بندگانم تسلطی ندارد تا آنها را به‌سوی هر نوع گمراهی بکشانی، زیرا خداوند آنها را به سبب بندگی کردن و پرستش پروردگار و اطاعت‌شان از دستورات او یاری نموده و از شر شیطان در امان نگاه داشته است. مگر آن کسی‌که از گمراهان که به جای اطاعت از خداوند بخشنده به دوستی تو و اطاعت از تو خشنود شده است. ﴿مِنَ ٱلۡغَاوِینَ«غوی» ضد «رشد» است، و «غاوی» کسی است که حق را بشناسد اما آن را ترک کند. و «ضال» کسی است که حق را بدون شناخت ترک نماید.

﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوۡعِدُهُمۡ أَجۡمَعِینَ٤٣و بدون شک جهنم میعادگاه همگی آنان یعنی شیطان و لشکریانش می‌باشد. ﴿لَهَا سَبۡعَةُ أَبۡوَٰبٖجهنم هفت در دارد و برای هر یک از دیگری پایین‌تر است. ﴿لِّکُلِّ بَابٖ مِّنۡهُمۡ جُزۡءٞ مَّقۡسُومٌو هر دری از پیروان ابلیس بر حسب اعمالشان بهره‌ای مشخص است. خداوند متعال فرموده است: ﴿فَکُبۡکِبُواْ فِیهَا هُمۡ وَٱلۡغَاوُۥنَ٩٤ وَجُنُودُ إِبۡلِیسَ أَجۡمَعُونَ٩٥[الشعراء: ۹۴-۹۵]. «پس همۀ گمراهان و لشکریان شیطان بر روی صورت به جهنم انداخته می‌شوند».

پس از آنکه خداوند شکنجه و عذاب سختی را که برای پیروان شیطان آماده کرده است بیان نمود، فضل بزرگ و نعمت پایداری را که برای دوستانش تدارک دیده است نیز بیان نموده و فرمود:

آیه‌ی ۵۰-۴۵:

﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی جَنَّٰتٖ وَعُیُونٍ٤٥[الحجر: ۴۵]«بی‌گمان پرهیزگاران در باغ‌ها و چشمه‌ساران به سر می‌برند».

﴿ٱدۡخُلُوهَا بِسَلَٰمٍ ءَامِنِینَ٤٦[الحجر: ۴۶]. «به سلامت و اطمینانِ خاطر به آن جا وارد شوید».

﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِینَ٤٧[الحجر: ۴۷]. «و کینه‌ای را که در سینه‌های آنان است بیرون می‌کشیم (و) برادرانه بر تخت‌ها روبروی هم می‌نشینند».

﴿لَا یَمَسُّهُمۡ فِیهَا نَصَبٞ وَمَا هُم مِّنۡهَا بِمُخۡرَجِینَ٤٨[الحجر: ۴۸]. «در آن جا رنجی به آنان نمی‌رسد، و از آنجا بیرون نمی‌گردند».

﴿نَبِّئۡ عِبَادِیٓ أَنِّیٓ أَنَا ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ٤٩[الحجر: ۴۹]. «بندگانم را آگاه کن که من آمرزندۀ مهربانم».

﴿وَأَنَّ عَذَابِی هُوَ ٱلۡعَذَابُ ٱلۡأَلِیمُ٥٠[الحجر: ۵۰]. «و همانا عذاب من عذابی دردناک است».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَبیگمان پرهیزگاران که از اطاعت شیطان و از همۀ گناهانی که شیطان آنها را به‌سوی آن فرا می‌خواند پرهیز می‌نمایند، ﴿فِی جَنَّٰتٖ وَعُیُونٍدر باغ‌ها و چشمه سارانند، باغهایی که انواع درختان در آن موجود است و در همۀ اوقات میوه‌های لذیذ ببار می‌آورند.

و به هنگام وارد شدنشان به باغهای بهشت به آنان گفته می‌شود: ﴿ٱدۡخُلُوهَا بِسَلَٰمٍ ءَامِنِینَ٤٦با اطمینان خاطر و بدون هراس از مرگ و خواب و بیماری و خستگی، و از بین رفتن نعمت‌هایی که از آن بهره‌مند هستید، و یا کاسته شدن از آن، و بدون هراس از بیماری و اندوه، و سایر ناراحتی‌ها وا رد آن شوید. ﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّو کینه‌ای را که در سینه‌های آنان است بیرون می‌کشیم، پس دل‌هایشان صاف شده و یکدیگر را دوست می‌دارند.

﴿إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِینَو برادرانه بر تخت‌ها روبروی هم می‌نشینند. این آیه دلالت می‌نماید که اهل بهشت به دید و بازدید همدیگر می‌روند و گرد هم جمع می‌شوند و با یکدیگر رفتار خوبی دارند و روبروی هم می‌نشینند و بر این تخت‌ها که بر لولو و انواع جواهرات مزین گشته‌اند تکیه می‌دهند.

﴿لَا یَمَسُّهُمۡ فِیهَا نَصَبٞو هیچ رنج ظاهری و باطنی به آنان نمی‌رسد، زیرا خداوند به آنها زندگی کاملی می‌دهد که هیچ افتی به آن راه ندارد، ﴿وَمَا هُم مِّنۡهَا بِمُخۡرَجِینَو از آن جا بیرون نمی‌گردند. و در همۀ اوقات در آنجا هستند.

پس از آنکه خداوند از میان مخلوقات خویش به ذکر بهشت و جهنم پرداخت که باعث تشویق و ترس می‌شود، از میان صفت‌های خویش نیز آنچه را که موجب ترس و تشویق می‌شود بیان کرد و فرمود: ﴿نَبِّئۡ عِبَادِیٓبه بندگانم خبر قطعی بده، خبری که بد لایل روشن مورد تایید قرار گرفته است، که ﴿أَنِّیٓ أَنَا ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُبی‌گمان من آمرزندۀ مهربانم، زیرا وقتی آنها از کمال رحمت و آمرزش الهی مطلع گردند و می‌کوشند تا با اتخاذ اسبابی که انسان را به رحمت وی می‌رساند خود را مشمول رحمتش بگردانند، و از گناهان دست بکشند، و توبه نمایندف تا به آمرزش او دست یابند.

با وجود این نباید امید به توبه و رحمت الهی آنها را به بی‌خبری و بی‌خیالی بکشاند، پس آنان را خبر ده که ﴿وَأَنَّ عَذَابِی هُوَ ٱلۡعَذَابُ ٱلۡأَلِیمُ٥٠و عذابم نیز دردناک است. یعنی در حقیقت عذابی حز عذاب خداوند وجود ندارد، عذابی که نمی‌توان مقدار و اندازۀ آن را تعیین کرد، و ماهیت و حقیقت آن را درک نمود. پناه می‌بریم به خدا از عذابش. و هرگاه بندگان به یقین دانستند که ﴿. . . لَّا یُعَذِّبُ عَذَابَهُۥٓ أَحَدٞ٢٥ وَلَا یُوثِقُ وَثَاقَهُۥٓ أَحَدٞ٢٦[الفجر: ۲۵-۲۶]. «هیچ‌کس به مانند عذاب کردن او، عذاب نکند. و هیچ‌کس چون در بند کشیدن او، در بند نکشد». پرهیز خواهند کرد و از هر سببی که باعث عذاب آنها شود دوری خواهند جست. پس شایسته است که قلب بنده همواره در میان بیم و امید باشد. پس چون به رحمت و مغفرت و احسان پروردگارش بنگرد در او امید به وجود می‌آید، و چون به گناهان و تقصیر و کوتاهی ورزیدنش در حقوق پروردگارش بنگرد در او ترس به وجود می‌آید و از گناه دست می‌کشد.

آیه‌ی ۵۶-۵۱:

﴿وَنَبِّئۡهُمۡ عَن ضَیۡفِ إِبۡرَٰهِیمَ٥١[الحجر: ۵۱]. «و از مهمانان ابراهیم، به آنان خبر ده».

﴿إِذۡ دَخَلُواْ عَلَیۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗا قَالَ إِنَّا مِنکُمۡ وَجِلُونَ٥٢[الحجر: ۵۲]. «زمانی که بر او وارد شدند و سلام گفتند، ابراهیم گفت: ما از شما بیمناکیم».

﴿قَالُواْ لَا تَوۡجَلۡ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَٰمٍ عَلِیمٖ٥٣[الحجر: ۵۳]. «گفتند: نترس، بدون شک ما تو را به فرزندی دانا مژده می‌دهیم».

﴿قَالَ أَبَشَّرۡتُمُونِی عَلَىٰٓ أَن مَّسَّنِیَ ٱلۡکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ٥٤[الحجر: ۵۴]. «ابراهیم گفت: آیا چنین مژده‌ای را به من می‌دهید درحالیکه پیری به من رسیده است؟ پس به چه مژده می‌دهید؟».

﴿قَالُواْ بَشَّرۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ فَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡقَٰنِطِینَ٥٥[الحجر: ۵۵]. «گفتند: ما تو را به راستی مژده داده‌ایم. پس از ناامیدان مباش».

﴿قَالَ وَمَن یَقۡنَطُ مِن رَّحۡمَةِ رَبِّهِۦٓ إِلَّا ٱلضَّآلُّونَ٥٦[الحجر: ۵۶]. «گفت: جز گمراهان چه کسی از رحمت پروردگارش ناامید می‌شود؟».

خداوند متعال به پیامبرش محمد صمی‌فرماید: ﴿وَنَبِّئۡهُمۡ عَن ضَیۡفِ إِبۡرَٰهِیمَ٥١و آنها را از داستان عجیب مهمانان ابراهیم خبر ده، زیرا وقتی داستان پیامبران را برای آنان بیان کنی عبرت می‌گیرند و به آنان اقتدا می‌نمایند، به ویژه ابراهیم خلیل ÷که خداوند ما را دستور داده است از آیین او پیروی کنیم و مهمانانش فرشتگان بودند که خداوند افتخار میزبانی آنها را به ابراهیم داد.

﴿إِذۡ دَخَلُواْ عَلَیۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗازمانی که بر او وارد شدند و به ابراهیم سلام کردند، ابراهیم در جواب سلام آنها گفت، ﴿إِنَّا مِنکُمۡ وَجِلُونَما از شما می‌ترسیم، چون وقتی پیش ابراهیم آمدند گمان کرد آنها مهمان هستند، و شتابان به خانه رفت و برای پذیرایی آنها گوساله‌ای بریان شده آورد و پیش آنها گذاشت. وقتی دید که به آن دست نمی‌زنند از آنها ترسید که مبادا دزد و یا افرادی از این قبیل باشند.

فرشتگان به ابراهیم گفتند: ﴿لَا تَوۡجَلۡ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَٰمٍ عَلِیمٖنترس، ما تو را به فرزندی دانا مژده می‌دهیم. و این اسحاق ÷بود. از این مژده بر می‌آید که فرزند پسر است نه دختر. و علیم به معنی دارندۀ دانش فراوان است. و در آیه‌ای دیگر آمده است. ﴿وَبَشَّرۡنَٰهُ بِإِسۡحَٰقَ نَبِیّٗا مِّنَ ٱلصَّٰلِحِینَ١١٢[الصافات: ۱۱۲]. «و او را به اسحاق که پیامبری از صالحین بود مژده دادیم».

ابراهیم با تعجب از این مژده گفت: ﴿أَبَشَّرۡتُمُونِیآیامرا به فرزندی مژده می‌دهید، ﴿عَلَىٰٓ أَن مَّسَّنِیَ ٱلۡکِبَرُدر حالی که پیری به من رسیده است؟ و این نوعی ناامیدی بود. ﴿فَبِمَ تُبَشِّرُونَپس به چه صورت و بنا بر کدام قاعده مرا مژده می‌دهید. در حالی که اسباب بچه دار شدن در ما وجود ندارد؟

﴿قَالُواْ بَشَّرۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّگفتند: ما تو را به چیز راست و درستی که هیچ شکی در آن نیست مژده داده‌ایم، چون خداوند بر هر چیز تواناست، و شما به ویژه‌ای اهل این خانه رحمت خدا و برکات او بر شماست، پس جای تعجب نیست که فضل خدا و احسان او شامل حال شما گردد. ﴿فَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡقَٰنِطِینَبنابر این از ناامیدانی مباش که خیر را بعید می‌دانند، بلکه همواره به فضل و احسان خدا امیدوار باش. ابراهیم در پاسخ به آنان گفت:

﴿قَالَ وَمَن یَقۡنَطُ مِن رَّحۡمَةِ رَبِّهِۦٓ إِلَّا ٱلضَّآلُّونَ٥٦و چه کسی از رحمت پروردگارش مایوس می‌شود مگر گمراهانی که از قدرت و عظمت خدا بی‌خبرند؟ اما کسی که خداوند هدایت و دانش فراوان به او ارزانی نموده است ناامیدی به وی راهی ندارد، چون می‌داند که رحمت الهی از طریق اسباب و وسایل و را ههای زیادی به دست می‌آید. سپس وقتی که فرشتگان این مژده را به او دادند دانست که آنها برای این امر مهمی فرستاده شده‌اند.

آیه‌ای ۶۰-۵۷:

﴿قَالَ فَمَا خَطۡبُکُمۡ أَیُّهَا ٱلۡمُرۡسَلُونَ٥٧[الحجر: ۵۷]. «گفت: ای فرستادگان! بگویید: چه کار مهمی دارید؟».

﴿قَالُوٓاْ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمٖ مُّجۡرِمِینَ٥٨[الحجر: ۵۸]. «گفتند: ما به‌سوی قوم گناهکاران فرستاده شده‌ایم».

﴿إِلَّآ ءَالَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمۡ أَجۡمَعِینَ٥٩[الحجر: ۵۹]. «جز خانوادۀ لوط، بی‌گمان ما نجات دهندۀ همه آنها هستیم».

﴿إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَآ إِنَّهَا لَمِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ٦٠[الحجر: ۶۰]. «مگر همسرش که مقرر نموده‌ایم از بازماندگانِ در عذاب باشد».

ابراهیم ÷به فرشتگان گفت: ﴿فَمَا خَطۡبُکُمۡ أَیُّهَا ٱلۡمُرۡسَلُونَای فرستادگان! بگویید: چه کار مهمی دارید و برای چه فرستاده شده اید؟

﴿قَالُوٓاْ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمٖ مُّجۡرِمِینَگفتند: ما به‌سوی قوم فرستاده شده‌ایم که فساد و شرشان زیاد شده است، تا آنها را عذاب دهیم و مجازات‌شان کنیم.

﴿إِلَّآ ءَالَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمۡ أَجۡمَعِینَ٥٩مگر لوط و خانواده‌اش که ما نجات دهندۀ همه آنها هستیم ﴿إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَآ إِنَّهَا لَمِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ٦٠مگر همسرش که مقرر نموده‌ایم از بازماندگان و باقی ماندگان در عذاب باشد. ابراهیم با فرستادگان در مورد هلاک کردن آنها جر و بحث نمود، پس به او گفته شد: ﴿یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُ أَعۡرِضۡ عَنۡ هَٰذَآۖ إِنَّهُۥ قَدۡ جَآءَ أَمۡرُ رَبِّکَۖ وَإِنَّهُمۡ ءَاتِیهِمۡ عَذَابٌ غَیۡرُ مَرۡدُودٖ٧٦[هود: ۷۶]. «ای ابراهیم! از این موضوع اعراض کن، همانا فرمان پروردگارت آمده است، و بر آنان عذابی می‌آید که رد شدنی نیست. سپس فرستادگان از پیش او رفتند».

آیه‌ی ۶۶-۶۱:

﴿فَلَمَّا جَآءَ ءَالَ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلُونَ٦١[الحجر: ۶۱]. «پس هنگامی که فرستادگان پیش خانوادۀ لوط آمدند».

﴿قَالَ إِنَّکُمۡ قَوۡمٞ مُّنکَرُونَ٦٢[الحجر: ۶۲]. «گفتند: شما قومی ناشناخته هستید».

﴿قَالُواْ بَلۡ جِئۡنَٰکَ بِمَا کَانُواْ فِیهِ یَمۡتَرُونَ٦٣[الحجر: ۶۳]. «گفتند: بلکه برای تو چیزی آورده‌ایم که در آن شک می‌کردند».

﴿وَأَتَیۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ٦٤[الحجر: ۶۴]. «و حق را برای تو آورده‌ایم و ما راستگو هستیم».

﴿فَأَسۡرِ بِأَهۡلِکَ بِقِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّیۡلِ وَٱتَّبِعۡ أَدۡبَٰرَهُمۡ وَلَا یَلۡتَفِتۡ مِنکُمۡ أَحَدٞ وَٱمۡضُواْ حَیۡثُ تُؤۡمَرُونَ٦٥[الحجر: ۶۵]. «بنابراین در پاسی از شب خانواده‌ات را بردار و از اینجا برو، و خودت از پسِ ایشان حرکت کن، و کسی از شما به پشت سر نگاه نکند، و به همانجا بروید که دستور داده می‌شوید».

﴿وَقَضَیۡنَآ إِلَیۡهِ ذَٰلِکَ ٱلۡأَمۡرَ أَنَّ دَابِرَ هَٰٓؤُلَآءِ مَقۡطُوعٞ مُّصۡبِحِینَ٦٦[الحجر: ۶۶]. «و ما به لوط این را وحی نمودیم که همۀ آنان بامدادان نابود و ریشه‌کن خواهند شد».

﴿فَلَمَّا جَآءَ ءَالَ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلُونَ٦١و هنگامی که فرستادگان پیش خانوادۀ لوط رفتند، ﴿قَالَلوط به آنان گفت: ﴿إِنَّکُمۡ قَوۡمٞ مُّنکَرُونَشما قومی ناآشنا هستید. یعنی شما را نمی‌شناسم و نمی‌دانم چه کسی هستید. ﴿قَالُواْ بَلۡ جِئۡنَٰکَ بِمَا کَانُواْ فِیهِ یَمۡتَرُونَ٦٣گفتند: بلکه برای تو چیزی آورده‌ایم که در آن شک می‌کردند. یعنی به همراه خود عذابی آورده‌ایم که آنها در آن شک می‌کردند، و چون آنها را به آن تهدید می‌نمودی تو را تکذیب می‌کردند. ﴿وَأَتَیۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّو واقعیت و حقیقت مسلمی را که شوخی بردار نیست به نزد تو آورده‌ایم ﴿وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَو ما در آنچه به تو گفتیم راستگو هستیم. ﴿فَأَسۡرِ بِأَهۡلِکَ بِقِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّیۡلِبنابر این در پاسی از شب وقتی که مردم به خواب می‌روند خانواده‌ات را بردار و از اینجا برو، و (سعی کن) هیچ‌کس محل شب روی شما را نداند، ﴿وَٱتَّبِعۡ أَدۡبَٰرَهُمۡ وَلَا یَلۡتَفِتۡ مِنکُمۡ أَحَدٞو خودت از پس ایشان حرکت کن و کسی از شما پشت سر خود را نگاه نکند. یعنی زود حرکت کند و شتابان بروید. ﴿وَٱمۡضُواْ حَیۡثُ تُؤۡمَرُونَو به همانجا بروید که دستور داده می‌شوید. گویا راهنمایی همراه آنان بوده است که آنها راهنمایی می‌نمود به کجا بروند. ﴿وَقَضَیۡنَآ إِلَیۡهِ ذَٰلِکَ ٱلۡأَمۡرَو ما این موضوع را به طور قطع به لوط خبر دادیم که، ﴿أَنَّ دَابِرَ هَٰٓؤُلَآءِ مَقۡطُوعٞ مُّصۡبِحِینَصبح هنگام عذابی آنها فرا خواهد گرفت که نابودشان می‌نماید.

آیه‌ی ۷۷-۶۷:

﴿وَجَآءَ أَهۡلُ ٱلۡمَدِینَةِ یَسۡتَبۡشِرُونَ٦٧[الحجر: ۶۷]. «و اهل شهر شادی کنان آمدند».

﴿قَالَ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ ضَیۡفِی فَلَا تَفۡضَحُونِ٦٨[الحجر: ۶۸]. «گفت: اینان مهمانان من هستند، پس مرا رسوا مکنید».

﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ٦٩[الحجر: ۶۹]. «و از خداوند بترسید و مرا خوار نکنید».

﴿قَالُوٓاْ أَوَ لَمۡ نَنۡهَکَ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِینَ٧٠[الحجر: ۷۰]. «گفتند: مگر ما تو را از مردمان نهی نکردیم؟».

﴿قَالَ هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِیٓ إِن کُنتُمۡ فَٰعِلِینَ٧١[الحجر: ۷۱]. «گفت: این‌ها دختران من هستند اگر می‌خواهید کاری کنید».

﴿لَعَمۡرُکَ إِنَّهُمۡ لَفِی سَکۡرَتِهِمۡ یَعۡمَهُونَ٧٢[الحجر: ۷۲]. «به جای تو سوگند که آنان در مستی خود سرگشته‌اند».

﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّیۡحَةُ مُشۡرِقِینَ٧٣[الحجر: ۷۳]. «پس هنگام طلوع آفتاب فریادِ مرگبار ایشان را فرا گرفت».

﴿فَجَعَلۡنَا عَٰلِیَهَا سَافِلَهَا وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِمۡ حِجَارَةٗ مِّن سِجِّیلٍ٧٤[الحجر: ۷۴]. «و آنجا را زیر و رو کردیم و با سنگپاره‌هایی از سنگ گل ایشان را سنگباران کردیم».

﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّلۡمُتَوَسِّمِینَ٧٥[الحجر: ۷۵]. «بی‌گمان در این برای هوشمندان نشانه‌هایی است».

﴿وَإِنَّهَا لَبِسَبِیلٖ مُّقِیمٍ٧٦[الحجر: ۷۶]. «و به راستی آن (شهر) بر سر راهی است که پیوسته محل عبور و مرور است».

﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ٧٧[الحجر: ۷۷]. «بی‌گمان در این، نشانه‌های بزرگی برای مؤمنان است».

﴿وَجَآءَ أَهۡلُ ٱلۡمَدِینَةِو اهل شهری که لوط در آن بود، آمدند ﴿یَسۡتَبۡشِرُونَدر حالی که آمدن مهمانان لوط و زیبایی آنها را به یکدیگر مژده می‌داند و خوشحال بودند که آنها قدرت و توانایی آن را دارند هر کاری را که بخواهند با آنان انجام دهند و این بدان خاطر بود که آنها می‌خواستند با مهمانان لوط عمل زشت انجام دهند. پس آمدند تا خانۀ لوط رسیدند و با لوط در مورد مهمانانش گفتگو نمودند، و لوط از شر آنها به خدا پناه برد و گفت: ﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ ضَیۡفِی فَلَا تَفۡضَحُونِ٦٨ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ٦٩یعنی قبل از هر چیز خدا را در نظر بگیرید، و اگر از خدای نمی‌ترسید مرا در مورد مهمانانم رسوا نسازید و با انجام عمل زشت با آنها به آنان بی‌حرمتی نکنید.

﴿قَالُوٓاْآنان در پاسخ لوط که گفت: مرا رسوار نسازید، فقط گفتند: ﴿أَوَ لَمۡ نَنۡهَکَ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِینَآیا ترا از مردمان نهی نکردیم؟ و این‌که آنها را به مهمانی دعوت نکن؟ به راستی که ما تو را بر حذر داشته بودیم، و هرکس که بر حذر داشته شود عذری ندراد. ﴿قَالَلوط از شدت مشکلی که برایش پیش آمده بود گفت: ﴿هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِیٓ إِن کُنتُمۡ فَٰعِلِینَاین‌ها دختران من هستند و آنها را به ازدواج شما در می‌آورم. اما آنان از به سخن لوط توجهی نکردند، بنابر این خداوند به پیامبرش محمد صفرمود: ﴿لَعَمۡرُکَ إِنَّهُمۡ لَفِی سَکۡرَتِهِمۡ یَعۡمَهُونَبه جان تو سوگند که آنان در مستی خود سرگردانند. و مستی و گمراهی آنها عبارت از تمایل به انجام کار زشت بود، به گونه‌ای که به هیچ سرزنش و نکوهشی توجه نمی‌کردند.

وقتی که فرستادگان حالت خود را برای لوط بیان کردند ناراحتی او دور شد و دستور پروردگارش را فرمان برد و شب هنگام با خانواده‌اش از آنجا بیرون رفت، و آنها نجات یافتند، اما اهل شهر را، ﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّیۡحَةُ مُشۡرِقِینَبه هنگام طلوع آفتاب ـ آنگاه عذاب برایشان سخت‌تر بود ـ بانگ مرگبار فرا گرفت. ﴿فَجَعَلۡنَا عَٰلِیَهَا سَافِلَهَاو شهر آنها را زیر و رو کردیم، ﴿وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِمۡ حِجَارَةٗ مِّن سِجِّیلٍو با سنگپاره‌هایی از سنگ گل ایشان را سنگباران کردیم. و این سنگ‌ها آنان‌را که از شهر می‌گریختند دنبال می‌کرد.

﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّلۡمُتَوَسِّمِینَ٧٥بدون شک در داستان قوم لوط برای کسانی که فکر و تامل می‌کنند، و دارای بینش و فراست هستند نشانه‌هایی وجود دارد. و آنان هدف از این داستان را می‌فهمند، و می‌دانند که هرکس بر نافرمانی خدا جرأت نماید و به ویژه بر ارتکاب این عمل زشت و بزرگ گستاخ شود خداوند او را با سخت‌ترین عذاب مجازات می‌نماید، زیرا چنین کسی بر ارتکاب سخت‌ترین بدی جرأت نموده است پس باید مایۀ عبرت دیگران شود.

﴿وَإِنَّهَاو همانا شهر قوم لوط، ﴿لَبِسَبِیلٖ مُّقِیمٍبر سر راه راستی است که هرکس در آن سرزمین تردد نماید آن را می‌بیند. ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ٧٧و بدون شک این داستان برای مومنان مایۀ عبرت است.

از جمله درس‌هایی که ازاین داستان آموخته می‌شود می‌توان به امور ذیل اشاره نمود:

۱- عنایت خداوند نسبت به دوستش ابراهیم، زیرا لوط ÷از پیروان او بود و به وی ایمان آورده و از شاگردان او بود، پس وقتی خداوند خواست قوم لوط را نابود نماید بدانگاه که سزاوار آن گشتند فرستادگانش را دستور داد تا پیش ابرهیم بروند و به او مژدۀ فرزند دهند و او را از ماموریت خویش با خبر سازند تا جایی که ابراهیم با آنها در مورد نابود شدن قوم لوط مجادله و گفتگو کردف و آنها ابراهیم را قانع کردند و او راضی شد.

۲- از آنجا که مردم آن سرزمین همشهری لوط ÷بودند ممکن بود که دلش به حال آنها بسوزد، سپس خداوند اسبابی را فراهم نمود که لوط به خاطر آنها خشمگین نشود، تا جایی که وقتی گفته شد: «زمان عذاب آنها صبح فرداست»، احساس کرد این زمان برای عذاب آنها دور است.

۳- خداوند وقتی بخواهد شهری را هلاک و نابود نماید شر و گردنکشی ساکنانش را زیاد می‌گرداند، و چون آنها به نهایت شرارت و طغیان برسند عذابی را که سزوار آن می‌باشند بر آنها می‌فرستد.

آیه‌ی ۷۹-۷۸:

﴿وَإِن کَانَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡأَیۡکَةِ لَظَٰلِمِینَ٧٨[الحجر: ۷۸]. «و اهل «ایکه» همانا ستمکار بودند».

﴿فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٖ مُّبِینٖ٧٩[الحجر: ۷۹]. «پس از آنان انتقام گرفتیم، و هر دوی آنان بر سر راهی واضح و آشکار هستند».

اهل ایکه قوم شعیب هستند. خداوند آنها را به «ایکه» منسوب نموده است، و «ایکه» به معنی باغ پر درخت می‌باشد، تا خداوند نعمت خود را بر آنها یادآور شود. اما آنها وظیفه‌ی خود را انجام ندادند، بلکه پیامبرشان شعیب نزدشان آمد و آنها را به توحید و یکتاپرستی و رعایت پیمانه و وزن فرا خواند، و به طور جدی در این موارد با آنان گفتگو نمود، اما آنها به ستمشان در حق خدا و خلق ادامه دادند. بنابر این خداوند آنها را ستمگر نماید. ﴿فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡپس از آنان انتقام گرفتیم، و عذاب ﴿یَوۡمِ ٱلظُّلَّةِ[الشعراء: ۱۸۹]. روز سآیه که عذاب بزرگی بود آنها را فرا گرفت. ﴿وَإِنَّهُمَاو سرزمین قوم لوط و اهل ایکه، ﴿لَبِإِمَامٖ مُّبِینٖبر سر راهی آشکار هستند که هر وقت مسافران از کنار آن بگذرند آثار آنها را مشاهده خواهند کرد و خردمندان از آن عبرت می‌گیرند.

آیه‌ی ۸۴-۸۰:

﴿وَلَقَدۡ کَذَّبَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡحِجۡرِ ٱلۡمُرۡسَلِینَ٨٠[الحجر: ۸۰]. «و به راستی اهل حجر پیامبران را دروغگو انگاشتند».

﴿وَءَاتَیۡنَٰهُمۡ ءَایَٰتِنَا فَکَانُواْ عَنۡهَا مُعۡرِضِینَ٨١[الحجر: ۸۱]. «و آیات خود را برای ایشان فرستادیم ولی آنان روی گردان بودند».

﴿وَکَانُواْ یَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُیُوتًا ءَامِنِینَ٨٢[الحجر: ۸۲]. «و از کوه‌ها خانه‌هایی می‌تراشیدند و خاطر جمع بودند».

﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّیۡحَةُ مُصۡبِحِینَ٨٣[الحجر: ۸۳]. «پس بامدادان فریاد و صدای مرگباری ایشان را فرا گرفت».

﴿فَمَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ٨٤[الحجر: ۸۴]. «و آنچه به دست می‌آوردند (عذاب الهی را) از ایشان دفع نکرد».

خداوند متعال از اهل «حجر» خبر می‌دهد و آنها قوم صالح بودند که در حجر حجاز سکونت داشتند. خداوند خبر می‌دهد که آنان پیامبران را تکذیب کردند. یعنی حضرت صالح را تکذیب نمودند وهر کس یک پیامبر را تکذیب نماید در حقیقت همۀ پیامبران را تکذیب کرده است، زیرا دعوت همۀ پیامبران یکی است و تکذیب یکی از پیامبران تنها تکذیب او محسوب نمی‌شود بلکه در واقع تکذیب حقی است که همۀ پیامبران در آوردن آن مشترک هستند.

﴿وَءَاتَیۡنَٰهُمۡ ءَایَٰتِنَاو ما آیات خود را برای ایشان فرستادیم که بر صحت حقی که صالح آورده بود دلالت می‌نمود، و از جملۀ آن نشانه‌ها و آیات شتر بود. ﴿فَکَانُواْ عَنۡهَا مُعۡرِضِینَآنها از روی تکبر و گردنکشی از نشانه‌های خداوند روی گردان بودند، ﴿وَکَانُواْو از بس که خداوند به آنها نعمت داده بود، ﴿یَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُیُوتًا ءَامِنِینَاز کوه‌ها خانه‌هایی می‌تراشیدند به گونه‌ای که از وقوع خطرها در سرزمین خود درآمان بوند. پس اگر شکر نعمت را به‌جای آورده و پیامبرشان صالح را تصدیق می‌نمودند خداوند روزی‌ها را برای آنان سرازیر می‌نمود، و با انواع پاداش و نیکی در دنیا و آخرت آنها را مورد تکریم قرار می‌داد. اما وقتی پیامبر را تکذیب کردند و شتر را پی زدند و از فرمان پروردگارشان سرپیچی کردند، و گفتند: ﴿یَٰصَٰلِحُ ٱئۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن کُنتَ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ[الأعراف: ۷۷]. «ای صالح ! آنچه را که به وعده می‌دهی بیاور اگر از فرستاده شدگان هستی»؟. ﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّیۡحَةُ مُصۡبِحِینَ٨٣بامدادان صدایی مرگبار ایشان را فرا گرفت و دل‌هایشان از جای کنده شد و در خانه‌هایشان خشکیده و بی‌جان نقش بر زمین شدند، اضافه بر رسوایی و نفرینی که بدرقۀ راه آنان است.

﴿فَمَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ٨٤و ثروت و کسب و کارشان عذاب الهی را از ایشان دفع نکرد، چون فرمان خدا وقتی بیاید کثرت لشکر و نیروی یاوران و زیادی اموال نمی‌تواند آن را برگرداند.

آیه‌ی ۸۶-۸۵:

﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۗ وَإِنَّ ٱلسَّاعَةَ لَأٓتِیَةٞۖ فَٱصۡفَحِ ٱلصَّفۡحَ ٱلۡجَمِیلَ٨٥[الحجر: ۸۵]. «و آسمان‌ها و زمین و آنچه را که میان آن دو قرار دارد، جز به حق نیافریده‌ایم، و بی‌گمان قیامت خواهد آمد، پس به صورتی نیک در گذر و چشم پوشی کن».

﴿إِنَّ رَبَّکَ هُوَ ٱلۡخَلَّٰقُ ٱلۡعَلِیمُ٨٦[الحجر: ۸۶]. «بی‌گمان پروردگارت آفرینندۀ دانا است».

ما آسمان و زمین را آنطور که دشمنان خدا گمان می‌برند بیهوده به وجود نیاورده‌ایم، بلکه آنها را جز به حق نیافریده‌ایم و برخی از این حقانیت عبارت است از این‌که آسمان‌ها و زمین و آنچه که در این دو می‌باشد دلیلی است بر کمال آفریننده واقتدار و گستردگی رحمت و حکمت و دانش فراگیر وی، و این‌که عبادت جز به او شایسته نیست. ﴿وَإِنَّ ٱلسَّاعَةَ لَأٓتِیَةٞهیچ شکی در به وقوع پیوستن قیامت نیست، چرا که آفرینش نخستین آسمان‌ها و زمین از آفرینش مجدد آنها بزرگتر است. ﴿فَٱصۡفَحِ ٱلصَّفۡحَ ٱلۡجَمِیلَپس به نحوی نیک درگذر، گذشتی که هیچ اذیتی در آن نیست، بلکه در مقابل بدکار نیکی کن و گناهانش را ببخش، تا از جانب پروردگارت پاداش زیادی دریابی، زیرا آنچه آمدنی است من (نویسندۀ تفسیر) به معنایی بهتر از آنچه در اینجا بیان نمودیم دست یافته‌ایم و آن این است که آنچه بدان دستور داده شده است گذشت نیکوست. یعنی گذشتی سالم که از کینه بدور باشد، و بدور از اذیت گفتاری و رفتاری باشد، نه گذشت غیر نیکو، و آن عبارت است از گذشتی که در جای مناسب خودش نباشد، پس جایی که باید عقوبت و سزا دهد، نباید گذشت نماید. مانند مجازات کردن متجاوزان ستمکار که جز مجازات چیزی برایشان مفید نیست. و این معنی درست آیه است. ﴿إِنَّ رَبَّکَ هُوَ ٱلۡخَلَّٰقُو پروردگارت آفرینندۀ هر مخلوقی است. ﴿ٱلۡعَلِیمُهمه چیز را می‌داند، و هیچ‌کس از همۀ موجوداتی که دانش او بر آن احاطه دارد و آن را آفریده است نمی‌تواند او را ناتوان کند.

آیه‌ی ۹۳-۸۷:

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَٰکَ سَبۡعٗا مِّنَ ٱلۡمَثَانِی وَٱلۡقُرۡءَانَ ٱلۡعَظِیمَ٨٧[الحجر: ۸۷]. «و به راستی که سبع المثانی و قرآن بزرگ را به تو داده‌ایم».

﴿لَا تَمُدَّنَّ عَیۡنَیۡکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَیۡهِمۡ وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَکَ لِلۡمُؤۡمِنِینَ٨٨[الحجر: ۸۸]. «و به آنچه گروههایی از آنان‌را بهره‌مند ساخته‌ایم چشم مدوز، و بر آنان غمگین مباش، و بال مهربانی خود را برای مؤمنان بگستران».

﴿وَقُلۡ إِنِّیٓ أَنَا ٱلنَّذِیرُ ٱلۡمُبِینُ٨٩[الحجر: ۸۹]. «و بگو: من بیم دهندۀ آشکارم».

﴿کَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَى ٱلۡمُقۡتَسِمِینَ٩٠[الحجر: ۹۰]. «همان‌گونه که (عذاب را) بر تقسیم کنندگان (قرآن) فرود آوردیم».

﴿ٱلَّذِینَ جَعَلُواْ ٱلۡقُرۡءَانَ عِضِینَ٩١[الحجر: ۹۱]. «کسانی‌که قرآن را بخش بخش کردند».

﴿فَوَرَبِّکَ لَنَسۡ‍َٔلَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ٩٢[الحجر: ۹۲]. «سوگند به پروردگارت که حتماً جملگی ایشان را باز خواست خواهیم کرد».

﴿عَمَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٩٣[الحجر: ۹۳]. «از آنچه که می‌کردند».

خداوند نعماتی را که به پیامبر داده است یادآور شده و می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَٰکَ سَبۡعٗا مِّنَ ٱلۡمَثَانِیما «سبع المثانی» را به تو داده‌ایم طبق قول صحیح «سبع المثانی» عبارت است از هفت سورۀ طولانی بقره، آل عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف، انفال، و توبه یا این‌که منظور سورۀ فاتحه است، چون هفت آیه دارد. در این صورت ﴿وَٱلۡقُرۡءَانَ ٱلۡعَظِیمَکه بر آن عطف شده از قبیل عطف عام بر خاص است. و دلیل این‌که آن هفت سوره را «المثانی» نامیده‌اند این است که در آنها مسایل توحید، علوم غیب و احکام مهم و بزرگ زیاد ذکر شده است.

و توجیه نظریه‌ای که می‌گوید: منظور از «سبع المثانی» سورۀ فاتحه می‌باشد این‌گونه است که سورۀ فاتحه هفت آیه داشته و در هر رکعت تکرار می‌شود.

خداوند «سبع المثانی» و قرآن بزرگ را به پیامبر داده است، و در حقیقت بهترین چیز را به او بخشیده است که سبقت جویندگان در آن با یکدیگر به مسابقه می‌پردازند و مایۀ شادی مومنان می‌شود. ﴿قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦ فَبِذَٰلِکَ فَلۡیَفۡرَحُواْ هُوَ خَیۡرٞ مِّمَّا یَجۡمَعُونَ٥٨[یونس: ۵۸]. «بگو: به فضل و رحمت الهی باید شاد شوند، و آن بهتر از چیزهایی است که آنان جمع می‌نمایند». بنابر این پس از آن فرمود: ﴿لَا تَمُدَّنَّ عَیۡنَیۡکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡبه آنچه گروه‌هایی از آنان را بهره‌مند نموده‌ایم چشم مدوز. یعنی ثروت و لذت‌های دنیا که بزهکاران از آن بهره‌مند ساخته‌ایم و جاهلان فریب آن را خورده‌اند نباید تو را شگفت زده نماید، طوری که فکرت بدان مشغول شود، بلکه «سبع المثانی» و قرآن بزرگ که عطیۀ خداوند به تو می‌باشد باید شما را بی‌نیاز سازد. ﴿وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَیۡهِمۡ، و بر آنان غمگین مباش، زیرا هیچ خیر و نفعی از آنها انتظار نمی‌رود. اما خداوند مومنا را به تو داده است که بهترین جایگزین برای آنها هستند. ﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَکَ لِلۡمُؤۡمِنِینَو بال مهربانی خویش را برای مومنان بگستران. یعنی با آنها نرمی و مهربانی کن و با محبت و اکرام و اخلاق و رفتار نیک با آنان رفتار کن.

﴿وَقُلۡ إِنِّیٓ أَنَا ٱلنَّذِیرُ ٱلۡمُبِینُ٨٩و بگو: همانا من بیم دهنده‌ی آشکارم. یعنی وظیفۀ شما رساندن پیام خدا به دور و نزدیک به دوست و دشمن، و بر حذر داشتن آنان است، و هرگاه چنین کردی چیزی از حساب آنها بر تو نیست، و هیچ چیزی از حساب تو بر آنها نمی‌باشد.

﴿کَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَى ٱلۡمُقۡتَسِمِینَ٩٠همانطور که عذاب را بر کسانی فرو فرستادیم که ادعا می‌کردند آنچه آورده‌ای باطل است، و تلاش می‌کردند مردم را از راه خدا باز دارند.

﴿ٱلَّذِینَ جَعَلُواْ ٱلۡقُرۡءَانَ عِضِینَ٩١آنانکه قرآن را به قسمت‌ها و بخش‌ها تقسیم کردند، و در آن طبق خواست خود سخن گفتند، برخی می‌گفتند جادو است و برخی می‌گفتند فال و رمالی است و برخی دیگر می‌گفتند ساخته و پرداختۀ (محمد) است، و دیگر سخنان کافران که قرآن را دروغ می‌انگاشتند، و آن را به باد انتقاد و ایراد می‌گرفتند تا مردم را از ایمان آوردن به آن باز دارند.

﴿فَوَرَبِّکَ لَنَسۡ‍َٔلَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ٩٢و سوگند به پروردگارت از همگی کسانی که قرآن را مورد عیبجویی و انتقاد و تحریف تبدیل قرار دادند پرس و جو به عمل خواهیم آورد. ﴿عَمَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٩٣از آنچه که می‌کردند. و این بزرگ‌ترین هشدار به آنان است تا از آنچه انجام می‌دهند باز آیند.

آیه‌ی ۹۶-۹۴:

﴿فَٱصۡدَعۡ بِمَا تُؤۡمَرُ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡمُشۡرِکِینَ٩٤[الحجر: ۹۴]. «پس آشکار کن آنچه را که بدان فرمان داده می‌شوی، و از مشرکان روی بگردان».

﴿إِنَّا کَفَیۡنَٰکَ ٱلۡمُسۡتَهۡزِءِینَ٩٥[الحجر: ۹۵]. «بی‌گمان ما تو را از (شر) استهزا کنندگان محفوظ می‌داریم».

﴿ٱلَّذِینَ یَجۡعَلُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۚ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ٩٦[الحجر: ۹۶]. «کسانی که معبود دیگری را همراه با خدا قرار می‌دهند در اینده‌ای زود (حقیقت را) خواهند دانست».

سپس خداوند پیامبرش را دستور داد تا به آنان توجه نکند و آنچه را خداوند بدان فرمان داده است آشکارا بیان نمایدف و فرمان الهی را برای عموم مردم اعلان دارد، و هیچ مانعی نباید او را از بیان آشکار فرمان الهی باز دارد و سخن و گفته‌های بزهکاران او را از انجام مسئولیت خطیری که بر دوش دارد، منصرف نماید. ﴿وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡمُشۡرِکِینَو از مشرکان روی بگردان. یعنی به آنان توجه نکن و در برابر ناسزا گویی آنها به مقابله به مثل متوسل نشو، و به کار خودت بپردازد. ﴿إِنَّا کَفَیۡنَٰکَ ٱلۡمُسۡتَهۡزِءِینَ٩٥بدون شک ما تو را از شر و مکر کسانی که پیام و رسالتت را به باد تمسخر می‌گیرند، مصون و محفوظ می‌داریم. و این وعدۀ الهی به پیامبرش است که مسخره کنندگان نمی‌توانند زیانی به او برسانند، و خداوند مسخره کنندگان را با انواع عذاب‌ها مجازات خواهد کرد و پیامبرش را از شر آنان در امان خواهد داشت.

و خداوند چنین نمود، زیرا هرکس پیامبر و پیامش را به تمسخر گرفت او را نابود نمود، و به بدترین صورت شکست داد. سپس خداوند یکی دیگر از ویژگیهای آنها را بیان نمود، و آن این‌که همانگونه پیامبر را مسخره می‌کنند، خداوند را نیز خشمگین می‌نمایند:

﴿ٱلَّذِینَ یَجۡعَلُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۚکسانی که معبود دیگری را همراه با خدا قرار می‌دهند در حالی که خداوند پروردگار و آفرینندۀ آنان است. ﴿فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَو آنها بدون شک وقتی به قیامت بازگردانده شوند زشتی کارهایشان را خواهند دانست.

آیه‌ی ۹۹-۹۷:

﴿وَلَقَدۡ نَعۡلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدۡرُکَ بِمَا یَقُولُونَ٩٧[الحجر: ۹۷]. «و به راستی می‌دانیم که از آنچه می‌گویند دلت تنگ می‌شود».

﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ ٱلسَّٰجِدِینَ٩٨[الحجر: ۹۸]. «پس پروردگارت را به پاکی یاد کن و از سجده کنندگان باش».

﴿وَٱعۡبُدۡ رَبَّکَ حَتَّىٰ یَأۡتِیَکَ ٱلۡیَقِینُ٩٩[الحجر: ۹۹]. «و پروردگارت را تا هنگامی که مرگ به سراغت می‌آید پرستش کن».

﴿وَلَقَدۡ نَعۡلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدۡرُکَ بِمَا یَقُولُونَ٩٧و بدون شک ما می‌دانیم که از تکذیب و تمسخر آنان دلتنگ می‌شوی، پس ما توانایی آن را داریم که آنها را ریشه کن کرده و هر چه زودتر به سزای اعمال‌شان برسانیم. اما خداوند به آنان مهلت می‌دهد ولی آنها را فراموش نمی‌نماید. پس تو ای محمد! ﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ ٱلسَّٰجِدِینَ٩٨خداوند را به کثرت یاد کن و تسبیح و ستایش او را زیاد بگو، و نماز زیاد بخوان، زیرا این کار به تو شرح صدر می‌دهد و تو را بر انجام کارهایت کمک می‌نماید. ﴿وَٱعۡبُدۡ رَبَّکَ حَتَّىٰ یَأۡتِیَکَ ٱلۡیَقِینُ٩٩و در همۀ اوقات از نزدیکی جستن به خداو انجام عبادت‌ها و استمداد بجوی. و پیامبر صدستور پروردگارش را فرمان برد و همواره به عبادت مشغول بود تا این‌که مرگ به سراغش آمد و به ملکوت اعلی پیوست.

پایان تفسیر سوره‌ی حجر

سوره الحجر

سورة الحجر - سورة 15 - عدد آیاتها 99

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام الله بخشندة مهربان

  1. الرَ تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ وَقُرْآنٍ مُّبِینٍ

    الر (الف. لام. را) این آیات کتاب و قرآن روشنگر است. ﴿1﴾

  2. رُّبَمَا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْ کَانُواْ مُسْلِمِینَ چه بسا کسانی‌که کافر شدند دوست دارند (و آرزو می‌کنند) که ای کاش مسلمان بودند. ﴿2﴾

  3. ذَرْهُمْ یَأْکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ بگذار آن‌ها بخورند، و بهره گیرند، و آرزوها (ی دراز) سرگرم (و غافل) شان سازد، پس بزودی خواهند دانست. ﴿3﴾

  4. وَمَا أَهْلَکْنَا مِن قَرْیَةٍ إِلاَّ وَلَهَا کِتَابٌ مَّعْلُومٌ و ما (اهل) هیچ دیار (و شهر) ی را هلاک نکردیم؛ مگر اینکه (مهلت و) اجلی معین (و معلوم) داشت. ﴿4﴾

  5. مَّا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا یَسْتَأْخِرُونَ هیچ امتی بر اجل خود پیش نمی‌گیرد، و از آن عقب نخواهد افتاد. ﴿5﴾

  6. وَقَالُواْ یَا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ و (کافران) گفتند: «ای کسی‌که قرآن بر تو نازل شده است، بی‌تردید تو دیوانه‌ای! ﴿6﴾

  7. لَّوْ مَا تَأْتِینَا بِالْمَلائِکَةِ إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ اگر از راستگویانی چرا فرشتگان را برای ما نمی‌آوری؟». ﴿7﴾

  8. مَا نُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَمَا کَانُواْ إِذًا مُّنظَرِینَ ما فرشتگان را جز به حق نازل نمی‌کنیم، و (هر گاه نازل شوند) آنگاه به آن‌ها مهلت داده نمی‌شود، (و کارشان یکسره می‌شود). ﴿8﴾

  9. إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ همانا ما قرآن را نازل کردیم و قطعاً ما نگهبان آن هستیم. ﴿9﴾

  10. وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی شِیَعِ الأَوَّلِینَ و یقیناً ما پیش از تو (پیامبرانی) در (میان) گروها (و امت‌ها) ی نخستین فرستاده‌ایم. ﴿10﴾

  11. وَمَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِؤُونَ هیچ پیامبری به (سوی) آن‌ها نمی‌آمد مگر آن که مسخره‌اش می‌کردند. ﴿11﴾

  12. کَذَلِکَ نَسْلُکُهُ فِی قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ این چنین آن (تکذیب و استهزاء) را در دل‌های  مجرمان راه می‌دهیم. ﴿12﴾

  13. لاَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الأَوَّلِینَ آن‌ها به آن (قرآن) ایمان نمی‌آورند، و به راستی سنت (و روش) پیشینیان (نیز چنین) گذشته است. ﴿13﴾

  14. وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَیْهِم بَابًا مِّنَ السَّمَاء فَظَلُّواْ فِیهِ یَعْرُجُونَ و اگر دری از آسمان به روی آن‌ها بگشاییم که پیوسته در آن بالا روند، ﴿14﴾

  15. لَقَالُواْ إِنَّمَا سُکِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَّسْحُورُونَ باز هم می‌گویند: «یقیناً ما را چشم بندی کرده‌اند، بلکه ما گروهی سحر شده‌ایم!». ﴿15﴾

  16. وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاء بُرُوجًا وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ و به راستی ما در آسمان برج‌هایی قرار دادیم، و آن‌ها را برای بینندگان آراستیم. ﴿16﴾

  17. وَحَفِظْنَاهَا مِن کُلِّ شَیْطَانٍ رَّجِیمٍ و آن را از هر شیطان رانده شده‌ای حفظ کردیم. ﴿17﴾

  18. إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِینٌ مگر آن کسی‌که دزدانه گوش فرا دهد، پس (در آن صورت) شهابی آشکار دنبالش کند. ﴿18﴾

  19. وَالأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَاسِیَ وَأَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ شَیْءٍ مَّوْزُونٍ و زمین را گستردیم، و در آن کوه‌های استواری افکندیم، و از هر چیز سنجیده (و مناسب) در آن رویاندیم. ﴿19﴾

  20. وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ وَمَن لَّسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِینَ و برای شما (انواع) وسایل زندگی، و (همچنین برای) کسانی‌که روزی دهنده‌ی آن‌ها نیستید، در آن قرار دادیم. ﴿20﴾

  21. وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ و هیچ چیز نیست مگر آنکه گنجینه‌هایش نزد ماست، و ما جز به‌اندازه‌ای معین آن را نازل نمی‌کنیم. ﴿21﴾

  22. وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَسْقَیْنَاکُمُوهُ وَمَا أَنتُمْ لَهُ بِخَازِنِینَ و ما بادها را بارور کننده‌ی (ابرها و گیاهان) فرستادیم، پس از آسمان‌ها آبی نازل کردیم و با آن (آب) شما را سیراب ساختیم، در حالی‌که شما خازن (و نگهدارنده‌ی) آن نیستید. ﴿22﴾

  23. وَإِنَّا لَنَحْنُ نُحْیِی وَنُمِیتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ و یقیناً ماییم که زنده می‌کنیم و می‌میرانیم، و ما وارث (همه‌ی جهانیان) هستیم. ﴿23﴾

  24. وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِینَ مِنکُمْ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِینَ و به یقین (حال) گذشتگان شما را دانسته‌ایم، و به یقین (حال) آیندگان را (هم به خوبی) دانسته‌ایم. ﴿24﴾

  25. وَإِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَکِیمٌ عَلِیمٌ و (ای پیامبر!) بی‌گمان پروردگار تو، (همه‌ی) آن‌ها را (در قیامت) محشور می‌کند، همانا او حکیم داناست. ﴿25﴾

  26. وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ و به راستی ما انسان را از گِل خشکیده‌ای، که از گِل بویناک تیره‌ای (گرفته شده) بود آفریدیم. ﴿26﴾

  27. وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ و جن را پیش از آن از آتش سوزان آفریدیم. ﴿27﴾

  28. وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ و (به یاد آور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: «همانا من آفریننده‌ی بشری از گِل خشکیده‌ای که از گِل بویناک تیره‌ای (گرفته شده)، هستم. ﴿28﴾

  29. فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ پس چون (او را آفریدم  و) به او سامان دادم، و از روح خود در آن دمیدم، (همگی) برای او سجده کنید». ﴿29﴾

  30. فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ پس همه‌ی فرشتگان با همدیگر سجده کردند. ﴿31﴾

  31. إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى أَن یَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ جز ابلیس، که سر پیچی کرد از آنکه با سجده‌کنندگان باشد. ﴿31﴾

  32. قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا لَکَ أَلاَّ تَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ (الله) فرمود: «ای ابلیس! تو را چه شده که با سجده‌کنندگان (همراه) نیستی؟!» ﴿32﴾

  33. قَالَ لَمْ أَکُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ گفت: «من هرگز برای بشری که او را از گِل خشکیده‌ای که از گِل بویناک تیره‌ای (گرفته شده) آفریده‌ای، سجده نخواهم کرد». ﴿33﴾

  34. قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ (الله) فرمود: «از آن (بهشت) بیرون شو، بی‌گمان تو رانده شده‌ای، ﴿34﴾

  35. وَإِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَةَ إِلَى یَوْمِ الدِّینِ و همانا تا روز قیامت بر تو لعنت خواهد بود». ﴿35﴾

  36. قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ (ابلیس) گفت: «پروردگارا! مرا تا روزی‌که (مردم) برانگیخته می‌شوند مهلت ده». ﴿36﴾

  37. قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ (الله) فرمود: «یقیناً تو از مهلت یافتگانی، ﴿37﴾

  38. إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ تا (آن) روز وقت مقرر (و معین شده)». ﴿38﴾

  39. قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ گفت: «پروردگارا! به سبب اینکه مرا گمراه ساختی، قطعاً من (گناه و بدی‌ها) در زمین در نظرشان زینت می‌دهم، و همگی آن‌ها را گمراه خواهم کرد، ﴿39﴾

  40. إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ مگر بندگان مخلص تو را از (میان) آن‌ها ». ﴿40﴾

  41. قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ (الله) فرمود: «این (اخلاص) راه مستقیم است که به من می‌رسد. ﴿41﴾

  42. إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ یقیناً تو را بر بندگانم تسلطی نیست، مگر (بر آن) گمراهانی که از تو پیروی می‌کنند. ﴿42﴾

  43. وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ و بی‌گمان جهنم میعادگاه برای همه‌ی آن‌هاست. ﴿43﴾

  44. لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِّکُلِّ بَابٍ مِّنْهُمْ جُزْءٌ مَّقْسُومٌ برای آن هفت در هست، برای هر دری گروهی از آن‌ها تقسیم (و معین) شده‌اند». ﴿44﴾

  45. إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ یقیناً پرهیزگاران در باغ‌ها (ی بهشت) و در (کنار) چشمه‌ها هستند. ﴿45﴾

  46. ادْخُلُوهَا بِسَلامٍ آمِنِینَ (به آن‌ها گفته می‌شود:) به سلامت و ایمنی به آن (باغ‌ها) وارد شوید. ﴿46﴾

  47. وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ آنچه در دل‌های شان  از کینه (و حسد) بود، بیرون کشیدیم، برادرانه بر تخت‌ها رو بروی یکدیگر قرار دارند. ﴿47﴾

  48. لاَ یَمَسُّهُمْ فِیهَا نَصَبٌ وَمَا هُم مِّنْهَا بِمُخْرَجِینَ در آنجا هیچ خستگی و رنجی به آن‌ها نمی‌رسد، و هیچ گاه از آنجا بیرون‌شان نرانند. ﴿48﴾

  49. نَبِّىءْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (ای پیامبر!) بندگانم را خبر ده که یقیناً من آمرزنده‌ی مهربانم. ﴿49﴾

  50. وَأَنَّ عَذَابِی هُوَ الْعَذَابُ الأَلِیمَ و آنکه عذاب من همان عذاب دردناک است! ﴿50﴾

  51. وَنَبِّئْهُمْ عَن ضَیْفِ إِبْرَاهِیمَ و آن‌ها را از مهمانان ابراهیم خبر ده. ﴿51﴾

  52. إِذْ دَخَلُواْ عَلَیْهِ فَقَالُواْ سَلامًا قَالَ إِنَّا مِنکُمْ وَجِلُونَ چون بر او وارد شدند، و سلام گفتند. (ابراهیم) گفت: «همانا ما از شما می‌ترسیم» ﴿52﴾

  53. قَالُواْ لاَ تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ عَلِیمٍ گفتند: «نترس، بی‌گمان ما تو را به پسری دانا بشارت می‌دهیم» ﴿53﴾

  54. قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِی عَلَى أَن مَّسَّنِیَ الْکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ (ابراهیم) گفت: «آیا به من (این) بشارت می‌دهید با اینکه پیری به من رسیده است؟ پس به چه چیز بشارت می‌دهید؟!». ﴿54﴾

  55. قَالُواْ بَشَّرْنَاکَ بِالْحَقِّ فَلاَ تَکُن مِّنَ الْقَانِطِینَ گفتند: «تو را به حق بشارت دادیم، پس از نا امیدان نباش». ﴿55﴾

  56. قَالَ وَمَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ (ابراهیم) گفت: «و چه کسی جز گمراهان از رحمت پروردگارش نا امید می‌شود؟!». ﴿56﴾

  57. قَالَ فَمَا خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ (آنگاه) گفت: «پس ای فرستادگان (الله) مقصود شما چیست؟». ﴿57﴾

  58. قَالُواْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُّجْرِمِینَ گفتند: «همانا ما به سوی قوم گنهکار فرستاده شده‌ایم (تا آن‌ها را هلاک کنیم). ﴿58﴾

  59. إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِینَ جز خاندان لوط که ما حتماً همه‌ی آن‌ها را نجات خواهیم داد. ﴿59﴾

  60. إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِینَ مگر همسر او که مقدر داشتیم او قطعاً از بازماندگان (و هلاکت شوندگان) باشد». ﴿60﴾

  61. فَلَمَّا جَاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ پس هنگامی‌که فرستادگان (الله) نزد خاندان لوط آمدند. ﴿61﴾

  62. قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ مُّنکَرُونَ (لوط) گفت: «همانا شما گروهی نا شناس هستید!» ﴿62﴾

  63. قَالُواْ بَلْ جِئْنَاکَ بِمَا کَانُواْ فِیهِ یَمْتَرُونَ (فرشتگان) گفتند: «بلکه، ما (همان) چیزی را برای تو آورده‌ایم که آن‌ها در آن تردید داشتند. ﴿63﴾

  64. وَأَتَیْنَاکَ بِالْحَقِّ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ و ما حق را برای تو آورده‌ایم، و ما قطعاً راستگویانیم. ﴿64﴾

  65. فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّیْلِ وَاتَّبِعْ أَدْبَارَهُمْ وَلاَ یَلْتَفِتْ مِنکُمْ أَحَدٌ وَامْضُواْ حَیْثُ تُؤْمَرُونَ پس پاسی از شب گذشته خانواده ات را با خود بردار، (و از این جا) ببر، و (خودت) به دنبال آن‌ها برو، و کسی از شما پشت سرش ننگرد، و به آن جایی که فرمان یافته‌اید بروید. ﴿65﴾

  66. وَقَضَیْنَا إِلَیْهِ ذَلِکَ الأَمْرَ أَنَّ دَابِرَ هَؤُلاء مَقْطُوعٌ مُّصْبِحِینَ و ما این امر را به او (= لوط) وحی کردیم که همانا صبحگاهان همه‌ی آن‌ها ریشه کن خواهند شد. ﴿66﴾

  67. وَجَاءَ أَهْلُ الْمَدِینَةِ یَسْتَبْشِرُونَ و اهل شهر شادی کنان (به طرف خانه‌ی لوط) آمدند. ﴿67﴾

  68. قَالَ إِنَّ هَؤُلاء ضَیْفِی فَلاَ تَفْضَحُونِ (لوط) گفت: «به راستی این‌ها  مهمانان من هستند، پس مرا رسوا (و شرمنده) نکنید، ﴿68﴾

  69. وَاتَّقُوا اللَّهَ وَلاَ تُخْزُونِ و از الله بترسید و مرا خوار نسازید». ﴿69﴾

  70. قَالُوا أَوَلَمْ نَنْهَکَ عَنِ الْعَالَمِینَ (آن‌ها)  گفتند: «مگر ما تو را از (مهمانی و حمایت) مردمان نهی نکرده بودیم؟!» ﴿70﴾

  71. قَالَ هَؤُلاء بَنَاتِی إِن کُنتُمْ فَاعِلِینَ (لوط) گفت: «این‌ها  دختران (قوم) من هستند، (با آن‌ها ازدواج کنید) اگر انجام دهنده‌ی کاری (مشروع) هستید». ﴿71﴾

  72. لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ سوگند به جان تو (ای پیامبر) که آن‌ها در مستی خود سر گردانند. ﴿72﴾

  73. فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ مُشْرِقِینَ پس هنگام طلوع آفتاب صیحه (= بانگ مرگبار) آن‌ها را فرو گرفت. ﴿73﴾

  74. فَجَعَلْنَا عَالِیَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِمْ حِجَارَةً مِّن سِجِّیلٍ آنگاه بالای آن (آبادی‌ها) را پایین قرار دادیم. (و زیر رو کردیم) و بر (سر) آنان سنگ‌های از سنگ گل بارانیدیم. ﴿74﴾

  75. إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِینَ بی‌گمان در این (سر گذشت) نشانه‌های برای هوشیاران است. ﴿75﴾

  76. وَإِنَّهَا لَبِسَبِیلٍ مُّقِیمٍ و همانا آن (شهرهای ویرانه) بر سر راه (کاروانیان) پا برجاست. ﴿76﴾

  77. إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِّلْمُؤْمِنِینَ بی‌گمان در این نشانه‌ای برای مؤمنان است. ﴿77﴾

  78. وَإِن کَانَ أَصْحَابُ الأَیْکَةِ لَظَالِمِینَ و بی‌شک اصحاب أیکه (= قوم شعیب) ستمکار بودند. ﴿78﴾

  79. فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُّبِینٍ پس (ما) از آن‌ها انتقام گرفتیم، و (شهرهای ویرانه شده) این دو (قوم) بر سر راه آشکار است. ﴿79﴾

  80. وَلَقَدْ کَذَّبَ أَصْحَابُ الحِجْرِ الْمُرْسَلِینَ و به راستی اصحاب حجر (= قوم ثمود) پیامبران را تکذیب کردند. ﴿80﴾

  81. وَآتَیْنَاهُمْ آیَاتِنَا فَکَانُواْ عَنْهَا مُعْرِضِینَ و (ما) آیات خود را به آن‌ها دادیم، پس آن‌ها از آنان روی گردان بودند. ﴿81﴾

  82. وَکَانُواْ یَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا آمِنِینَ آن‌ها با خاطری مطمئن و آسوده از کوه‌ها خانه‌هایی (برای خود) می‌تراشیدند. ﴿82﴾

  83. فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ مُصْبِحِینَ پس صبحگاهان صیحه (= بانگ مرگبار) آن‌ها را فرو گرفت. ﴿83﴾

  84. فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا کَانُواْ یَکْسِبُونَ و آنچه را به دست آورده بودند (عذاب الهی را) از آن‌ها دفع نکرد. ﴿84﴾

  85. وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لآتِیَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ و (ما) آسمان‌ها و زمین و آنچه را که میان آن دو است، جز به حق نیافریدیم، و قیامت قطعاً خواهد آمد، پس (ای پیامبر) بطرز شایسته‌ای گذشت کن (و از آن‌ها صرف نظر فرما) ﴿85﴾

  86. إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِیمُ بی‌گمان پروردگار تو، همان آفریننده‌ی داناست. ﴿86﴾

  87. وَلَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ و به راستی (ما) به تو سبع المثانی (= سوره‌ی فاتحه) و قرآن عظیم دادیم. ﴿87﴾

  88. لاَ تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ وَلاَ تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ (پس) هرگز چشم خود را به (سوی) آنچه (از نعمت‌ها و متاع دنیوی) که گروه‌هایی از آنان را از آن بهرمند ساخته‌ایم، نیندوز، و بر آن‌ها غمگین نباش، و بال (شفقت) خود را برای مؤمنان فرود آر (و نسبت به آن‌ها فروتن باش). ﴿88﴾

  89. وَقُلْ إِنِّی أَنَا النَّذِیرُ الْمُبِینُ و بگو: «همانا من هشدار دهنده‌ی آشکارم». ﴿89﴾

  90. کَمَا أَنزَلْنَا عَلَى المُقْتَسِمِینَ (و آن‌ها را از عذابی بترسان) همان‌گونه که بر تقسیم‌کنندگان (آیات الهی) نازل کردیم. ﴿90﴾

  91. الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ (همان) کسانی‌که قرآن را تقسیم (و بخش، بخش) کردند. ﴿91﴾

  92. فَوَرَبِّکَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ پس سوگند به پروردگارت، قطعاً (در قیامت) از همه آن‌ها سوال خواهیم کرد. ﴿92﴾

  93. عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ از آنچه می‌کردند. ﴿93﴾

  94. فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ پس (ای پیامبر!) به آنچه مأمور شده‌ای آشکارا ابلاغ کن، و از مشرکان روی بگردان. ﴿94﴾

  95. إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ بی‌گمان ما (شر) مسخره کنندگان را از تو دفع خواهیم کرد. ﴿95﴾

  96. الَّذِینَ یَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ کسانی‌که معبود دیگری با الله قرار می‌دهند، پس بزودی خواهند دانست. ﴿96﴾

  97. وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ و به راستی ما می‌دانیم که سینه تو (ای پیامبر) از آنچه آن‌ها می‌گویند تنگ می‌شود (و تو را آزرده و نا راحت می‌کند). ﴿97﴾

  98. فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ السَّاجِدِینَ پس به ستایش پروردگارت تسبیح گوی و از سجده کنندگان باش. ﴿98﴾

  99. وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ و پروردگارت را عبادت کن تا هنگامی‌که یقین (= مرگ) به سراغت آید. ﴿99﴾






سورة حجر

سُورَةُ الحِجۡرِ

 

سُورَةُ الحِجۡرِ

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

الٓرۚ تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡکِتَٰبِ وَقُرۡءَانٖ مُّبِینٖ ١ رُّبَمَا یَوَدُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَوۡ کَانُواْ مُسۡلِمِینَ ٢ ذَرۡهُمۡ یَأۡکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلۡهِهِمُ ٱلۡأَمَلُۖ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ ٣ وَمَآ أَهۡلَکۡنَا مِن قَرۡیَةٍ إِلَّا وَلَهَا کِتَابٞ مَّعۡلُومٞ ٤ مَّا تَسۡبِقُ مِنۡ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا یَسۡتَ‍ٔۡخِرُونَ ٥ وَقَالُواْ یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِی نُزِّلَ عَلَیۡهِ ٱلذِّکۡرُ إِنَّکَ لَمَجۡنُونٞ ٦ لَّوۡ مَا تَأۡتِینَا بِٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ ٧ مَا نُنَزِّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَمَا کَانُوٓاْ إِذٗا مُّنظَرِینَ ٨ إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّکۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩ وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ فِی شِیَعِ ٱلۡأَوَّلِینَ ١٠ وَمَا یَأۡتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ ١١ کَذَٰلِکَ نَسۡلُکُهُۥ فِی قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ ١٢ لَا یُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَقَدۡ خَلَتۡ سُنَّةُ ٱلۡأَوَّلِینَ ١٣ وَلَوۡ فَتَحۡنَا عَلَیۡهِم بَابٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ فَظَلُّواْ فِیهِ یَعۡرُجُونَ ١٤ لَقَالُوٓاْ إِنَّمَا سُکِّرَتۡ أَبۡصَٰرُنَا بَلۡ نَحۡنُ قَوۡمٞ مَّسۡحُورُونَ ١٥

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سوره حجر

 

به نام خداوند بخشندة مهربان

 

الف. لام. راء. این است آیات کتاب (خدا) و قرآن مبین و روشنگر. ﴿1 چه بسا کافران آرزو کنند که کاش مسلمان بودند. ﴿2 آنان را به حال خود رها کن تا بخورند و بهره‌مند شوند و آرزو(ها) آنان را غافل سازد، سپس به زودی خواهند دانست. ﴿3 و ما هیچ شهر و قریه‌ای را نابود نکرده‌ایم مگر اینکه مدت معینی داشته است. ﴿4و هیچ ملتی بر اجل خود پیشی نمی‌گیرد و از آن عقب نمی‌افتد. ﴿5 و گفتند: ای کسی که قرآن بر تو فرو فرستاده شده است! بی‌گمان تو دیوانه هستی. ﴿6 اگر از راستگویانی چرا فرشتگان را به نزد ما نمی‌آوری؟!. ﴿7 فرشتگان را جز به حق فرو نمی‌فرستیم، و آنگاه (بعد از فرود آمدن فرشته‌ها) به آن قوم مهلت داده نمی‌شود. ﴿8 بی‌گمان ما قرآن را فرو فرستاده‌ایم و قطعاً خود نگهبان آن هستیم. ﴿9 و همانا پیش از تو (نیز) درمیان دسته‌ها و گروه‌های پیشین (پیامبرانی را ) روانه کرده‌ایم. ﴿10 و هیچ فرستاده‌ای نزد ایشان نیامد مگر اینکه او را مسخره می‌کردند. ﴿11 اینگونه آن (استهزاء) را به دلهای گناهکاران داخل می‌گردانیم. ﴿12 به آن ایمان نمی‌آورند، و شیوۀ اقوام پیشین همواره چنین بوده است. ﴿13 و اگر دری از آسمان بر آنان بگشایم و ایشان همواره از آن بالا بروند. ﴿14 بی‌گمان خواهند گفت: قطعاً ما چشم بندی شده‌ایم، بلکه گروهی جادو شده هستیم. ﴿15  

 

وَلَقَدۡ جَعَلۡنَا فِی ٱلسَّمَآءِ بُرُوجٗا وَزَیَّنَّٰهَا لِلنَّٰظِرِینَ ١٦ وَحَفِظۡنَٰهَا مِن کُلِّ شَیۡطَٰنٖ رَّجِیمٍ ١٧ إِلَّا مَنِ ٱسۡتَرَقَ ٱلسَّمۡعَ فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ مُّبِینٞ ١٨ وَٱلۡأَرۡضَ مَدَدۡنَٰهَا وَأَلۡقَیۡنَا فِیهَا رَوَٰسِیَ وَأَنۢبَتۡنَا فِیهَا مِن کُلِّ شَیۡءٖ مَّوۡزُونٖ ١٩ وَجَعَلۡنَا لَکُمۡ فِیهَا مَعَٰیِشَ وَمَن لَّسۡتُمۡ لَهُۥ بِرَٰزِقِینَ ٢٠ وَإِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُۥ وَمَا نُنَزِّلُهُۥٓ إِلَّا بِقَدَرٖ مَّعۡلُومٖ ٢١ وَأَرۡسَلۡنَا ٱلرِّیَٰحَ لَوَٰقِحَ فَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَسۡقَیۡنَٰکُمُوهُ وَمَآ أَنتُمۡ لَهُۥ بِخَٰزِنِینَ ٢٢ وَإِنَّا لَنَحۡنُ نُحۡیِۦ وَنُمِیتُ وَنَحۡنُ ٱلۡوَٰرِثُونَ ٢٣ وَلَقَدۡ عَلِمۡنَا ٱلۡمُسۡتَقۡدِمِینَ مِنکُمۡ وَلَقَدۡ عَلِمۡنَا ٱلۡمُسۡتَ‍ٔۡخِرِینَ ٢٤ وَإِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَحۡشُرُهُمۡۚ إِنَّهُۥ حَکِیمٌ عَلِیمٞ ٢٥ وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ ٢٦ وَٱلۡجَآنَّ خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ مِن نَّارِ ٱلسَّمُومِ ٢٧ وَإِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِنِّی خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ ٢٨ فَإِذَا سَوَّیۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِینَ ٢٩ فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ کُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ ٣٠ إِلَّآ إِبۡلِیسَ أَبَىٰٓ أَن یَکُونَ مَعَ ٱلسَّٰجِدِینَ ٣١

 

 

 

 

 

 

و بدون شک ما در آسمان برجهای فلکی پدید آورده و آن را بر بینندگان آراسته‌ایم. ﴿16 و آن را از هر شیطان رانده شده‌ای محفوظ و مصون داشته‌ایم. ﴿17 مگر کسی که دزدکی گوش فرا دهد که شهابی روشن او را دنبال می‌کند. ﴿18 و زمین را گسترانیدیم و در آن کوههای استوار پدید آوردیم و هر چیز سنجیده‌ای در آن رویاندیم. ﴿19 و در آن برای شما و کسانی که روزی دهندۀ آنها نیستید اسباب زندگی قرار داده‌ایم. ﴿20 و هیچ چیزی وجود ندارد مگر اینکه گنجینه‌هایش پیش ماست و آن را جز به اندازۀ معین فرو نمی‌فرستیم. ﴿21 و بادها را بارورکننده فرستادیم و به دنبال آن از آسمان آبی باراندیم و آن را به شما نوشانیدیم و شما خزانه‌دار آن نیستید. ﴿22 و به یقین ما زنده می‌گردانیم و می‌میرانیم، و ما وارث هستیم. ﴿23 و یقیناً (حال) پیشینیان شما را شناخته‌ایم و به درستی که پسینیان شما را هم می‌شناسیم. ﴿24 و بی‌گمان پروردگار تو آنان را گرد می‌آورد و او فرزانۀ داناست. ﴿25 و به راستی که انسان را از گلی خشک، گلی تیره و گندیده بیافریدیم. ﴿26 و جن را پیش از این از آتش سراپا شعله بیافریدیم. ﴿27 و به یاد آور آنگاه که پروردگارت به فرشتگان فرمود: همانا من از گلی خشکیده، از گل سیاه و گندیده‌ای انسانی را می‌آفرینم. ﴿28 پس چون به او سامان دادم و از روح خود در آن دمیدم در برابرش به سجده افتید. ﴿29 س فرشتگان همگی سجده کردند. ﴿30 مگر شیطان که سرباز زد از اینکه از زمرۀ سجده‌کنندگان باشد. ﴿31

 

قَالَ یَٰٓإِبۡلِیسُ مَا لَکَ أَلَّا تَکُونَ مَعَ ٱلسَّٰجِدِینَ ٣٢ قَالَ لَمۡ أَکُن لِّأَسۡجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقۡتَهُۥ مِن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ ٣٣ قَالَ فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٞ ٣٤ وَإِنَّ عَلَیۡکَ ٱللَّعۡنَةَ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلدِّینِ ٣٥ قَالَ رَبِّ فَأَنظِرۡنِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ ٣٦ قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِینَ ٣٧ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡوَقۡتِ ٱلۡمَعۡلُومِ ٣٨ قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغۡوَیۡتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَأُغۡوِیَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٣٩ إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ ٤٠ قَالَ هَٰذَا صِرَٰطٌ عَلَیَّ مُسۡتَقِیمٌ ٤١ إِنَّ عِبَادِی لَیۡسَ لَکَ عَلَیۡهِمۡ سُلۡطَٰنٌ إِلَّا مَنِ ٱتَّبَعَکَ مِنَ ٱلۡغَاوِینَ ٤٢ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوۡعِدُهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٤٣ لَهَا سَبۡعَةُ أَبۡوَٰبٖ لِّکُلِّ بَابٖ مِّنۡهُمۡ جُزۡءٞ مَّقۡسُومٌ ٤٤ إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی جَنَّٰتٖ وَعُیُونٍ ٤٥ دۡخُلُوهَا بِسَلَٰمٍ ءَامِنِینَ ٤٦ وَنَزَعۡنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِینَ ٤٧ لَا یَمَسُّهُمۡ فِیهَا نَصَبٞ وَمَا هُم مِّنۡهَا بِمُخۡرَجِینَ ٤٨ ۞نَبِّئۡ عِبَادِیٓ أَنِّیٓ أَنَا ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ ٤٩ وَأَنَّ عَذَابِی هُوَ ٱلۡعَذَابُ ٱلۡأَلِیمُ ٥٠ وَنَبِّئۡهُمۡ عَن ضَیۡفِ إِبۡرَٰهِیمَ ٥١

 

 

 

 

 

 

 

 

 (خداوند) فرمود: ای ابلیس! تو را چه شده است که همراه سجده‌کنندگان سجده نبردی؟!. ﴿32 گفت: شایسته نیست برای بشری که او را از گلی خشکیده، گلی سیاه و گندیده آفریده‌ای سجده کنم. ﴿33  (خداوند) فرمود: پس از بهشت بیرون شو، بی‌گمان تو رانده شده‌ای. ﴿34 و به راستی تا روز قیامت لعنت (خدا) بر توست. ﴿35 گفت: پروردگارا! تا روزی که (مردمان) برانگیخته می‌شوند مرا مهلت بده. ﴿36 گفت: به یقین تو از مهلت یافتگانی. ﴿37 تا روز (و) وقت معین. ﴿38 گفت: پروردگارا! به سبب آنکه مرا گمراه ساختی (گناهان) را در زمین برایشان زیبا جلوه می‌دهم و همگی آنان را گمراه می‌نمایم. ﴿39 مگر بندگان برگزیده و پاکیزه‌ات از میان آنان. ﴿40 گفت: این راه درستی است که دقیقاً راه به‌سوی من دارد. ﴿41 بی‌گمان تو بر بندگانم سلطه و قدرتی نداری مگر گمراهانی که از تو پیروی می‌کنند. ﴿42 و بدون شک جهنم میعادگاه همگی آنان است. ﴿43 جهنم هفت در دارد و برای هر دری از آنان بهره‌ای مشخص وجود دارد. ﴿44 بی‌گمان پرهیزگاران در باغها و چشمه‌ساران به سر می‌برند. ﴿45 به سلامت و اطمینانِ خاطر به آن جا وارد شوید. ﴿46 و کینه‌ای را که در سینه‌های آنان است بیرون می‌کشیم (و) برادرانه بر تختها روبروی هم می‌نشینند. ﴿47 در آن جا رنجی به آنان نمی‌رسد، و از آنجا بیرون نمی‌گردند. ﴿48 بندگانم را آگاه کن که من آمرزندۀ مهربانم. ﴿49 و همانا عذاب من عذابی دردناک است. ﴿50  و از مهمانان ابراهیم، به آنان خبر ده. ﴿51

إِذۡ دَخَلُواْ عَلَیۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗا قَالَ إِنَّا مِنکُمۡ وَجِلُونَ ٥٢ قَالُواْ لَا تَوۡجَلۡ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَٰمٍ عَلِیمٖ ٥٣ قَالَ أَبَشَّرۡتُمُونِی عَلَىٰٓ أَن مَّسَّنِیَ ٱلۡکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ ٥٤ قَالُواْ بَشَّرۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ فَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡقَٰنِطِینَ ٥٥ قَالَ وَمَن یَقۡنَطُ مِن رَّحۡمَةِ رَبِّهِۦٓ إِلَّا ٱلضَّآلُّونَ ٥٦ قَالَ فَمَا خَطۡبُکُمۡ أَیُّهَا ٱلۡمُرۡسَلُونَ ٥٧ قَالُوٓاْ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمٖ مُّجۡرِمِینَ ٥٨ إِلَّآ ءَالَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٥٩ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَآ إِنَّهَا لَمِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ ٦٠ فَلَمَّا جَآءَ ءَالَ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلُونَ ٦١ قَالَ إِنَّکُمۡ قَوۡمٞ مُّنکَرُونَ ٦٢ قَالُواْ بَلۡ جِئۡنَٰکَ بِمَا کَانُواْ فِیهِ یَمۡتَرُونَ ٦٣ وَأَتَیۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ ٦٤ فَأَسۡرِ بِأَهۡلِکَ بِقِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّیۡلِ وَٱتَّبِعۡ أَدۡبَٰرَهُمۡ وَلَا یَلۡتَفِتۡ مِنکُمۡ أَحَدٞ وَٱمۡضُواْ حَیۡثُ تُؤۡمَرُونَ ٦٥ وَقَضَیۡنَآ إِلَیۡهِ ذَٰلِکَ ٱلۡأَمۡرَ أَنَّ دَابِرَ هَٰٓؤُلَآءِ مَقۡطُوعٞ مُّصۡبِحِینَ ٦٦ وَجَآءَ أَهۡلُ ٱلۡمَدِینَةِ یَسۡتَبۡشِرُونَ ٦٧ قَالَ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ ضَیۡفِی فَلَا تَفۡضَحُونِ ٦٨  وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ ٦٩ قَالُوٓاْ أَوَ لَمۡ نَنۡهَکَ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٧٠

 

 

 

 

 

 

 

زمانی که بر او وارد شدند و سلام گفتند، ابراهیم گفت: ما از شما بیمناکیم. ﴿52 گفتند: نترس، بدون شک ما تو را به فرزندی دانا مژده می‌دهیم. ﴿53 ابراهیم گفت: آیا چنین مژده‌ای را به من می‌دهید درحالیکه پیری به من رسیده است؟ پس به چه مژده می‌دهید؟. ﴿54 گفتند: ما تو را به راستی مژده داده‌ایم. پس از ناامیدان مباش. ﴿55 گفت: جز گمراهان چه کسی از رحمت پروردگارش ناامید می‌شود؟. ﴿56 گفت: ای فرستادگان! بگویید: چه کار مهمی دارید؟. ﴿57 گفتند: ما به‌سوی قوم گناهکاران فرستاده شده‌ایم. ﴿58 جز خانوادۀ لوط، بی‌گمان ما نجات دهندۀ همه آنها هستیم. ﴿59 مگر همسرش که مقرر نموده‌ایم از بازماندگانِ در عذاب باشد. ﴿60 پس هنگامی که فرستادگان پیش خانوادۀ لوط آمدند. ﴿61 گفتند: شما قومی ناشناخته هستید. ﴿62 گفتند: بلکه برای تو چیزی آورده‌ایم که در آن شک می‌کردند. ﴿63 و حق را برای تو آورده‌ایم و ما راستگو هستیم. ﴿64 بنابراین در پاسی از شب خانواده‌ات را بردار و از اینجا برو، و خودت از پسِ ایشان حرکت کن، و کسی از شما به پشت سر نگاه نکند، و به همانجا بروید که دستور داده می‌شوید. ﴿65 و ما به لوط این را وحی نمودیم که همۀ آنان بامدادان نابود و ریشه‌کن خواهند شد. ﴿66 و اهل شهر شادی کنان آمدند. ﴿67 گفت: اینان مهمانان من هستند، پس مرا رسوا مکنید. ﴿68 و از خداوند بترسید و مرا خوار نکنید. ﴿69 گفتند: مگر ما تو را از مردمان نهی نکردیم؟. ﴿70

قَالَ هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِیٓ إِن کُنتُمۡ فَٰعِلِینَ ٧١ لَعَمۡرُکَ إِنَّهُمۡ لَفِی سَکۡرَتِهِمۡ یَعۡمَهُونَ ٧٢ فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّیۡحَةُ مُشۡرِقِینَ ٧٣ فَجَعَلۡنَا عَٰلِیَهَا سَافِلَهَا وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِمۡ حِجَارَةٗ مِّن سِجِّیلٍ ٧٤ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّلۡمُتَوَسِّمِینَ ٧٥ وَإِنَّهَا لَبِسَبِیلٖ مُّقِیمٍ ٧٦ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ ٧٧ وَإِن کَانَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡأَیۡکَةِ لَظَٰلِمِینَ ٧٨ فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٖ مُّبِینٖ ٧٩ وَلَقَدۡ کَذَّبَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡحِجۡرِ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ٨٠ وَءَاتَیۡنَٰهُمۡ ءَایَٰتِنَا فَکَانُواْ عَنۡهَا مُعۡرِضِینَ ٨١ وَکَانُواْ یَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُیُوتًا ءَامِنِینَ ٨٢ فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّیۡحَةُ مُصۡبِحِینَ ٨٣ فَمَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ ٨٤ وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۗ وَإِنَّ ٱلسَّاعَةَ لَأٓتِیَةٞۖ فَٱصۡفَحِ ٱلصَّفۡحَ ٱلۡجَمِیلَ ٨٥ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ ٱلۡخَلَّٰقُ ٱلۡعَلِیمُ ٨٦ وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَٰکَ سَبۡعٗا مِّنَ ٱلۡمَثَانِی وَٱلۡقُرۡءَانَ ٱلۡعَظِیمَ ٨٧ لَا تَمُدَّنَّ عَیۡنَیۡکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَیۡهِمۡ وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَکَ لِلۡمُؤۡمِنِینَ ٨٨ وَقُلۡ إِنِّیٓ أَنَا ٱلنَّذِیرُ ٱلۡمُبِینُ ٨٩ کَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَى ٱلۡمُقۡتَسِمِینَ ٩٠

 

 

 

 

 

 

گفت: اینها دختران من هستند اگر می‌خواهید کاری کنید. ﴿71 به جای تو سوگند که آنان در مستی خود سرگشته‌اند. ﴿72 پس هنگام طلوع آفتاب فریادِ مرگبار ایشان را فرا گرفت. ﴿73 و آنجا را زیر و رو کردیم و با سنگپاره‌هایی از سنگ گل ایشان را سنگباران کردیم. ﴿74 بی‌گمان در این برای هوشمندان نشانه‌هایی است. ﴿75 و به راستی آن (شهر) بر سر راهی است که پیوسته محل عبور و مرور است. ﴿76 بی‌گمان در این، نشانه‌های بزرگی برای مؤمنان است. ﴿77 و اهل «ایکه» همانا ستمکار بودند. ﴿78 پس از آنان انتقام گرفتیم، و هر دوی آنان بر سر راهی واضح و آشکار هستند. ﴿79 و به راستی اهل حجر پیامبران را دروغگو انگاشتند. ﴿80 و آیات خود را برای ایشان فرستادیم ولی آنان روی گردان بودند. ﴿81 و از کوهها خانه‌هایی می‌تراشیدند و خاطر جمع بودند. ﴿82 پس بامدادان فریاد و صدای مرگباری ایشان را فرا گرفت. ﴿83 و آنچه به دست می‌آوردند (عذاب الهی را) از ایشان دفع نکرد. ﴿84 و آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو قرار دارد، جز به حق نیافریده‌ایم، و بی‌گمان قیامت خواهد آمد، پس به صورتی نیک در گذر و چشم پوشی کن. ﴿85 بی‌گمان پروردگارت آفرینندۀ دانا است. ﴿86 و به راستی که سبع المثانی و قرآن بزرگ را به تو داده‌ایم. ﴿87 و به آنچه گروههایی از آنان‌را بهره‌مند ساخته‌ایم چشم مدوز، و بر آنان غمگین مباش، و بال مهربانی خود را برای مؤمنان بگستران. ﴿88 و بگو: من بیم دهندۀ آشکارم. ﴿89 همانگونه که (عذاب را) بر تقسیم کنندگان (قرآن) فرود آوردیم. ﴿90


ٱلَّذِینَ جَعَلُواْ ٱلۡقُرۡءَانَ عِضِینَ ٩١ فَوَرَبِّکَ لَنَسۡ‍َٔلَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٩٢ عَمَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ٩٣ فَٱصۡدَعۡ بِمَا تُؤۡمَرُ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ٩٤ إِنَّا کَفَیۡنَٰکَ ٱلۡمُسۡتَهۡزِءِینَ ٩٥ ٱلَّذِینَ یَجۡعَلُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۚ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ ٩٦ وَلَقَدۡ نَعۡلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدۡرُکَ بِمَا یَقُولُونَ ٩٧ فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ ٱلسَّٰجِدِینَ ٩٨ وَٱعۡبُدۡ رَبَّکَ حَتَّىٰ یَأۡتِیَکَ ٱلۡیَقِینُ ٩٩

 

 

 

 

 

کسانی‌که قرآن را بخش بخش کردند. ﴿91 سوگند به پروردگارت که حتماً جملگی ایشان را باز خواست خواهیم کرد. ﴿92 از آنچه که می‌کردند. ﴿93 پس آشکار کن آنچه را که بدان فرمان داده می‌شوی، و از مشرکان روی بگردان. ﴿94 بی‌گمان ما تو را از (شر) استهزا کنندگان محفوظ می‌داریم. ﴿95 کسانی که معبود دیگری را همراه با خدا قرار می‌دهند در اینده‌ای زود (حقیقت را) خواهند دانست. ﴿96 و به راستی می‌دانیم که از آنچه می‌گویند دلت تنگ می‌شود. ﴿97 پس پروردگارت را به پاکی یاد کن و از سجده کنندگان باش. ﴿98 و پروردگارت را تا هنگامی که مرگ به سراغت می‌آید پرستش کن. ﴿99