ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
مکی است؛ ترتیب آن 75؛ شمار آیات آن 40
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿لَآ أُقۡسِمُ بِیَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ ١﴾.
به روز جزا و هنگام پاداش و عقاب با تأکید سوگند یاد مینمایم؛ به روزی که قیامت برپا میشود و در میان مردم فیصله صورت میگیرد.
﴿وَلَآ أُقۡسِمُ بِٱلنَّفۡسِ ٱللَّوَّامَةِ ٢﴾.
و به نفس مؤمن پرهزگار سوگند یاد میکنم که صاحبش را در هنگام کوتاهی در طاعات و انجام معاصی سرزنش میکند و در نتیجه از اثر ملامتش پشیمان میشود و حسرت میخورد.
﴿أَیَحۡسَبُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَلَّن نَّجۡمَعَ عِظَامَهُۥ ٣﴾.
آیا کافر با دورپنداشتن روز آخرت گمان میکند بعد از آنکه استخوانهایش در قبرستانها پوسیده شود، خداوند عزوجل به جمع آوری آن توانا نیست؟
﴿بَلَىٰ قَٰدِرِینَ عَلَىٰٓ أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُۥ ٤﴾.
چنین نیست، بلکه کسی که آنها را برای باز نخست آفریده دوباره به زودی جمع میآورد و مانند بار اول به زندگی برمیگرداند. حقتعالی تواناست که سر انگشتانش را که کوچکترین اعضای وجود اند جمع نماید، پس جمعآوری اعضای بزرگ چگونه خواهد بود و انجام همه امور بر اوتعالی آسان است.
﴿بَلۡ یُرِیدُ ٱلۡإِنسَٰنُ لِیَفۡجُرَ أَمَامَهُۥ٥﴾.
امّا انسان اراده دارد که در روزهای آیندۀ عمرش بر انکار باقی بماند و بر بدکاری تا رسیدن به هولناکی که در انتظار اوست ادامه دهد.
﴿یَسَۡٔلُ أَیَّانَ یَوۡمُ ٱلۡقِیَٰمَةِ ٦﴾.
کافر منکر با انکار و استبعاد میپرسد: قیامت چه وقت است. آری! وقوعش نزدیک و قریب است ولی کافران از آن بیخبراند.
﴿فَإِذَا بَرِقَ ٱلۡبَصَرُ ٧﴾.
آنگاه که چشم به حیرت آید، فکرش به دهشت افتد، انسان به بیخودی دچار شود و از مشاهدۀ ترس و وحشت بیناییاش در حجاب قرار گیرد.
﴿وَخَسَفَ ٱلۡقَمَرُ ٨﴾.
نور ماه محو شود، روشنگریاش نابود گردد، درخشش آن به سیاهی تبدیل شود و رویش را به منظور آگاهی به قیام قیامت تاریکی فرا گیرد.
﴿وَجُمِعَ ٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ ٩﴾.
خورشید و ماه جمع ساخته شوند؛ بدینگونه که هردو از جانب مغرب با تاریکی خسوفی که به آنها رسیده طلوع مینمایند و کسوف هردو را در هنگام ترس و وحشت نابود و تباه میسازد.
﴿یَقُولُ ٱلۡإِنسَٰنُ یَوۡمَئِذٍ أَیۡنَ ٱلۡمَفَرُّ ١٠﴾.
در آن هنگام که انسان تغییر در کائنات را مشاهده میکند فریاد میکشد که گریزگاه از عذاب و راه فرار از روز حساب کجاست؟
﴿کَلَّا لَا وَزَرَ ١١﴾.
ای انسان! در آنجا گریزگاه، پناهگاه و راه نجاتی از مقدّرات خداوند رحمن وجود ندارد. گریز به سوی خداوند عزوجل است و جمعشدن و حساب در نزد او صورت میگیرد.
﴿إِلَىٰ رَبِّکَ یَوۡمَئِذٍ ٱلۡمُسۡتَقَرُّ ١٢﴾.
نهایت مخلوقات، بازگشت انسانها و آخر کار همه چیز تنها به سوی الله عزوجل است تا همه را به اعمال نیک و بدشان محاسبه نماید.
﴿یُنَبَّؤُاْ ٱلۡإِنسَٰنُ یَوۡمَئِذِۢ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ ١٣﴾.
در آن هنگام از اعمال خوب و بدی که انسان در دنیا انجام داده، به آنچه پیش فرستاده و از دارایی و فرزندانی که بعد از خود باقی گذاشته برایش خبر داده میشود.
﴿بَلِ ٱلۡإِنسَٰنُ عَلَىٰ نَفۡسِهِۦ بَصِیرَةٞ ١٤﴾.
بلکه انسان خودش بر خویشتن گواهی میدهد؛ بدینگونه که اعضای وجودش به اعمالش گواهی میدهد. بنابراین خودش با خویشتن دعوا میکند، علمش بر او حجّت میآورد و اعضایش با وی خصومت میورزند.
﴿وَلَوۡ أَلۡقَىٰ مَعَاذِیرَهُۥ ١٥﴾.
اگر به همه وسایلی که در توان دارد عذرجویی نماید و همه را حاضر آورد برایش فایدهای ندارد؛ زیرا حجّت بر او قایم شده و عذرش پذیرفته نمیشود.
﴿لَا تُحَرِّکۡ بِهِۦ لِسَانَکَ لِتَعۡجَلَ بِهِۦٓ ١٦﴾.
ای پیامبر! زبانت را در خواندن قرآن کریم از ترس اینکه مبادا از نزدت ضایع شود حرکت مده؛ برای اینکه در حفظش شتاب کنی و از فراموشی آن جلوگیری نمایی.
﴿إِنَّ عَلَیۡنَا جَمۡعَهُۥ وَقُرۡءَانَهُۥ ١٧﴾.
خداوند متعال ضمانت کرده که قرآن کریم را در سینهات جمع و حفظ کند و آن را در شب ورزیدن بدون فراموشی به زبانت بخوانی.
﴿فَإِذَا قَرَأۡنَٰهُ فَٱتَّبِعۡ قُرۡءَانَهُۥ ١٨﴾.
بنابراین آنگاه که جبرئیل علیه السلام قرآن را بر تو خواند، تلاوتش را بشنو و برای شنیدنش خاموشی را اختیار نما.
این آیه دلالت دارد که قرآن کریم با تلقین از دانشمندان آموخته میشود.
﴿ثُمَّ إِنَّ عَلَیۡنَا بَیَانَهُۥ ١٩﴾.
بعد از آن حقتعالی توضیح امور مشکل، تفهیم مبهمات، بیان معانی و تبیان احکام مجمل قرآن کریم را برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ضمانت کرده است.
﴿کَلَّا بَلۡ تُحِبُّونَ ٱلۡعَاجِلَةَ ٢٠﴾.
واقعیت چنان نیست که شما ادّعا میکنید، بلکه شما دنیا و زیب و زینتش را دوست میدارید و شهوات آن را اختیار نمودید، در حالی که متاع فناپذیری است، به سرعت میگذرد و عمر کوتاه دارد.
﴿وَتَذَرُونَ ٱلۡأٓخِرَةَ ٢١﴾.
امّا عمل برای آخرت را ترک میکنید، از آمادگی برای آخرت با انجام اعمال نیکو غفلت میورزید و به لهو و بازی مصروف هستید.
﴿وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ ٢٢﴾.
چهرههای مؤمنان در روز قیامت روشن و تابان است و نیکو و شاداب میباشد؛ بدان سبب که نوری بر آنها درخشیده و شادمانی آنها را زیبایی بخشیده است.
﴿إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ ٢٣﴾.
خداوند منّان را با چشمان خود میبینند و این کرامت، پاداش اعمال نیکشان است. به یقین هیچ لذّتی بزرگتر و شادمانی کاملتر از دیدار پروردگارشان نمییابند.
﴿وَوُجُوهٞ یَوۡمَئِذِۢ بَاسِرَةٞ ٢٤﴾.
چهرههای کافران در آن روز به هم کشیده، سیاه و زشت است، گرد و غبار خواری و ذلّت آنان را تحت پوشش قرار داده و دشواری ترس و ننگ فرا گرفته است.
﴿تَظُنُّ أَن یُفۡعَلَ بِهَا فَاقِرَةٞ ٢٥﴾.
توقُع دارند بلایی بر سر آنان فرود آید که مهرههای پشت را در هم شکند؛ زیرا هولانگیزی و دشواری را مشاهده میکنند و افعال بدی را با خود دارند. بنابراین سختترین عذاب و ترس آورترین عقاب را انتظار میکشند.
﴿کَلَّآ إِذَا بَلَغَتِ ٱلتَّرَاقِیَ ٢٦﴾.
حقیقت این است که وقتی روح به بلند سینه یعنی گلو برسد مشقّتها اوج میگیرد، حالت عظیمی پدید میآید و این همان لحظۀ شدید و دشواریهای مرگ است.
﴿وَقِیلَ مَنۡۜ رَاقٖ ٢٧﴾.
بعضی از کسانی که در نزد مرده در هنگام نزع روح حضور دارند میگویند: آیا کسی هست تا افسون کند، طبیبی هست تا از این مرض شفایش بدهد؟ اما حقیقت این است که افسونگر فایده نمیدهد و طبیب چیزی را دفع کرده نمیتواند.
﴿وَظَنَّ أَنَّهُ ٱلۡفِرَاقُ ٢٨﴾.
امّا مُحتضَر که در حالت رسیدن مرگ قرار دارد به جدایی از دنیا و فوت یقین کرده و به سفر از این جهان تصمیم جدّی گرفته است؛ از آنرو که حیلۀ تداوی ناکارآمد شده و وسایل علاج باطل شده است.
﴿وَٱلۡتَفَّتِ ٱلسَّاقُ بِٱلسَّاقِ ٢٩﴾.
سختیها بر او پیدرپی آمده، مصیبتها به تعقیب هم فرا رسیده، شدّت دنیا به شدّت آخرت یکجا شده و هردو ساقش در هنگام نزول به هم پیچیده است.
﴿إِلَىٰ رَبِّکَ یَوۡمَئِذٍ ٱلۡمَسَاقُ ٣٠﴾.
بازگشت همه به سوی خداوند عزوجل است، بندگان به سوی اوتعالی سوق داده میشوند؛ برای اینکه حساب انجام یابد، فیصله صورت گیرد و مزد و پاداش عادلانه برای صاحبان عمل داده شود.
﴿فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّىٰ ٣١﴾.
آری! به کتاب خداوند عزوجل تصدیق نکرده و برای حقتعالی نماز نخوانده است؛ یعنی تکذیب را پوشیده داشته و عصیانگری را اظهار نموده است. بنابراین اعتقادش باطل و عملش فاسد است و در نتیجه باطن و ظاهری زشت و ناپسند دارد.
﴿وَلَٰکِن کَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ ٣٢﴾.
به قرآن تکذیب نموده و از ایمان رو گشتانده است. بناءً ردکردنش زشت است و بدترین عمل را انجام داده است، چون از رسالت انکار کرده و گمراهی را اختیار نموده است.
﴿ثُمَّ ذَهَبَ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ یَتَمَطَّىٰٓ ٣٣﴾.
بعد از آن با تکبّر و غرور به سوی اهلش میرود در حالی که در طلب دنیاست. در رفتارش میخرامد و خویشتن را بزرگ میشمارد؛ زیرا پروردگارش نمیترسد.
﴿أَوۡلَىٰ لَکَ فَأَوۡلَىٰ ٣٤﴾.
وای بر تو! سپس وای بر تو باد! هلاکتی بعد از هلاکت بر تو باد! این آیه تهدید و وعیدی به عذاب شدید و جزای دوامدار است.
﴿ثُمَّ أَوۡلَىٰ لَکَ فَأَوۡلَىٰٓ ٣٥﴾.
باز وای بر تو باد! سپس وای بر تو باد! هلاکتی بر تو باد که بعد از آن هلاکتی دیگر فرا رسد! تباهی و ننگ و عار و گفتاری دوامدار در آتش دوزخ برای هر کافر زورمند آماده باد!
﴿أَیَحۡسَبُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَن یُتۡرَکَ سُدًى ٣٦﴾.
آیا انسان میپندارد که به زودی مهمل گذاشته میشود، امر و نهی بر او صورت نمیگیرد و محاسبه و مجازات نمیشود؟ چنین نیست، او نیازمند شریعتی است که بدان عمل کند و محتاج دینی است که آن را بر خویشتن حاکم سازد.
﴿أَلَمۡ یَکُ نُطۡفَةٗ مِّن مَّنِیّٖ یُمۡنَىٰ ٣٧﴾.
آیا انسان در اول پیدایش خود نطفۀ ضعیف از آب بیارزشی نبوده است؟ پس چرا در این باره نمیاندیشد؟ چرا تفکّر نمیکند تا شکرگزار باشد،کفر نورزد و تکبّر را کنار گذارد.
﴿ثُمَّ کَانَ عَلَقَةٗ فَخَلَقَ فَسَوَّىٰ ٣٨﴾.
بعد از آن خداوند متعال او را از خون جامد علقهای ساخت که با قدرت و حکمت کاملش آفرینش را پذیرفت، چهرهاش را برابر نمود و شکلش را به نیکوترین قامت نمودار کرد.
﴿فَجَعَلَ مِنۡهُ ٱلزَّوۡجَیۡنِ ٱلذَّکَرَ وَٱلۡأُنثَىٰٓ ٣٩﴾.
بعد از آن حقتعالی دو صنف مرد و زن را از انسان مقرّر داشت تا نسل بشری ادامه یابد، رشد و نما تحقّق پذیرد و آفرینش استمرار و بقا یابد.
﴿أَلَیۡسَ ذَٰلِکَ بِقَٰدِرٍ عَلَىٰٓ أَن یُحۡـِۧیَ ٱلۡمَوۡتَىٰ ٤٠﴾.
آیا خداوندی که انسان را آفریده و به گونههای متنوّعی صورت بخشیده است قادر نیست که آن را بعد از مرگش دوباره زنده کند و بعد از نابودیاش برانگیزد؟ چنان نیست که ناتوان باشد، سوگند به خداوند عزوجل که او تواناست و ما بر این امر گواه میباشیم.