تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

سوره الجن

سُورَةُ الجِنِّ

بسم الله الرحمن الرحیم

﴿ قُلۡ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ ٱسۡتَمَعَ نَفَرٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ فَقَالُوٓاْ إِنَّا سَمِعۡنَا قُرۡءَانًا عَجَبٗا ١ یَهۡدِیٓ إِلَى ٱلرُّشۡدِ فَ‍َٔامَنَّا بِهِۦۖ وَلَن نُّشۡرِکَ بِرَبِّنَآ أَحَدٗا ٢ وَأَنَّهُۥ تَعَٰلَىٰ جَدُّ رَبِّنَا مَا ٱتَّخَذَ صَٰحِبَةٗ وَلَا وَلَدٗا ٣ وَأَنَّهُۥ کَانَ یَقُولُ سَفِیهُنَا عَلَى ٱللَّهِ شَطَطٗا ٤ وَأَنَّا ظَنَنَّآ أَن لَّن تَقُولَ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا ٥ وَأَنَّهُۥ کَانَ رِجَالٞ مِّنَ ٱلۡإِنسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٖ مِّنَ ٱلۡجِنِّ فَزَادُوهُمۡ رَهَقٗا ٦ وَأَنَّهُمۡ ظَنُّواْ کَمَا ظَنَنتُمۡ أَن لَّن یَبۡعَثَ ٱللَّهُ أَحَدٗا ٧ وَأَنَّا لَمَسۡنَا ٱلسَّمَآءَ فَوَجَدۡنَٰهَا مُلِئَتۡ حَرَسٗا شَدِیدٗا وَشُهُبٗا ٨ وَأَنَّا کُنَّا نَقۡعُدُ مِنۡهَا مَقَٰعِدَ لِلسَّمۡعِۖ فَمَن یَسۡتَمِعِ ٱلۡأٓنَ یَجِدۡ لَهُۥ شِهَابٗا رَّصَدٗا ٩ وَأَنَّا لَا نَدۡرِیٓ أَشَرٌّ أُرِیدَ بِمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ أَرَادَ بِهِمۡ رَبُّهُمۡ رَشَدٗا ١٠ وَأَنَّا مِنَّا ٱلصَّٰلِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَٰلِکَۖ کُنَّا طَرَآئِقَ قِدَدٗا ١١ وَأَنَّا ظَنَنَّآ أَن لَّن نُّعۡجِزَ ٱللَّهَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَن نُّعۡجِزَهُۥ هَرَبٗا ١٢ وَأَنَّا لَمَّا سَمِعۡنَا ٱلۡهُدَىٰٓ ءَامَنَّا بِهِۦۖ فَمَن یُؤۡمِنۢ بِرَبِّهِۦ فَلَا یَخَافُ بَخۡسٗا وَلَا رَهَقٗا ١٣

به نام خداوند بخشندۀ مهربان

[1200]بگو: وحى فرستاده شد به سوى من که گوش نهادند جماعت از جن، پس گفتند: هرآیینه ما شنیدیم قرآنى عجب. ﴿1که دلالت می‌کند به سوى راه راست، پس ایمان آوردیم به آن و شریک مقرر نخواهیم کرد با پروردگار خویش هیچ یک را. ﴿2[و بیان کردند آن جنیان که] بلند است بزرگى پروردگار ما، فرا نگرفته است زنى و نه فرزندى. ﴿3و آنکه افترا می‌کرد جاهلِ ما بر خدا دروغ. ﴿4و آنکه ما پنداشتیم که هرگز نگویند بنى آدم و جنیان بر خدا سخن دروغ را. ﴿5و آنکه مردان بنى آدم پناه مى‏گرفتند به مردان جن، پس زیاده کردند در حق آن جنیان سرکشى را [1201]. ﴿6و آنکه آدمیان گمان کردند، چنانکه شما گمان کرده بودید که هرگز نفرستد خدا هیچ کس را [1202]. ﴿7و آنکه ما دست رسانیدیم به آسمان، پس یافتیم آسمان پر کرده شده به پاسبانانِ محکم و به ستاره‌هاى فرود آینده. ﴿8و آنکه مى‏نشستیم پیش از این به جاها براى شنیدن [1203]، پس هر که گوش نهد الحال بیابد براى خود ستاره‌ای مهیا ساخته. ﴿9و آنکه ما نمی‌دانیم آیا بلایى اراده کرده شد در حقّ آنان‌که در زمینند یا اراده کرده است در حق ایشان پروردگار ایشان خیر را؟. ﴿10و آنان‌که از ما جمعی شایسته‏کارانند و جمع از ما سواى اینند. هستیم فِرَق [هاى] مختلف. ﴿11و آنکه ما دانستیم که هرگز عاجز نتوانیم کرد خدا را در زمین و عاجز نتوانیم کرد او را از جهت گریختن. ﴿12و آنکه ما چون شنیدیم هدایت را، ایمان آوردیم به آن. پس هر که ایمان آرد به پروردگار خویش، پس نترسد از هیچ نقصانى و نه از هیچ ستمى. ﴿13

﴿ وَأَنَّا مِنَّا ٱلۡمُسۡلِمُونَ وَمِنَّا ٱلۡقَٰسِطُونَۖ فَمَنۡ أَسۡلَمَ فَأُوْلَٰٓئِکَ تَحَرَّوۡاْ رَشَدٗا ١٤ وَأَمَّا ٱلۡقَٰسِطُونَ فَکَانُواْ لِجَهَنَّمَ حَطَبٗا ١٥ وَأَلَّوِ ٱسۡتَقَٰمُواْ عَلَى ٱلطَّرِیقَةِ لَأَسۡقَیۡنَٰهُم مَّآءً غَدَقٗا ١٦ لِّنَفۡتِنَهُمۡ فِیهِۚ وَمَن یُعۡرِضۡ عَن ذِکۡرِ رَبِّهِۦ یَسۡلُکۡهُ عَذَابٗا صَعَدٗا ١٧ وَأَنَّ ٱلۡمَسَٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا ١٨ وَأَنَّهُۥ لَمَّا قَامَ عَبۡدُ ٱللَّهِ یَدۡعُوهُ کَادُواْ یَکُونُونَ عَلَیۡهِ لِبَدٗا ١٩ قُلۡ إِنَّمَآ أَدۡعُواْ رَبِّی وَلَآ أُشۡرِکُ بِهِۦٓ أَحَدٗا ٢٠ قُلۡ إِنِّی لَآ أَمۡلِکُ لَکُمۡ ضَرّٗا وَلَا رَشَدٗا ٢١ قُلۡ إِنِّی لَن یُجِیرَنِی مِنَ ٱللَّهِ أَحَدٞ وَلَنۡ أَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدًا ٢٢ إِلَّا بَلَٰغٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِسَٰلَٰتِهِۦۚ وَمَن یَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَإِنَّ لَهُۥ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدًا ٢٣ حَتَّىٰٓ إِذَا رَأَوۡاْ مَا یُوعَدُونَ فَسَیَعۡلَمُونَ مَنۡ أَضۡعَفُ نَاصِرٗا وَأَقَلُّ عَدَدٗا ٢٤ قُلۡ إِنۡ أَدۡرِیٓ أَقَرِیبٞ مَّا تُوعَدُونَ أَمۡ یَجۡعَلُ لَهُۥ رَبِّیٓ أَمَدًا ٢٥ عَٰلِمُ ٱلۡغَیۡبِ فَلَا یُظۡهِرُ عَلَىٰ غَیۡبِهِۦٓ أَحَدًا ٢٦ إِلَّا مَنِ ٱرۡتَضَىٰ مِن رَّسُولٖ فَإِنَّهُۥ یَسۡلُکُ مِنۢ بَیۡنِ یَدَیۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ رَصَدٗا ٢٧ لِّیَعۡلَمَ أَن قَدۡ أَبۡلَغُواْ رِسَٰلَٰتِ رَبِّهِمۡ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَیۡهِمۡ وَأَحۡصَىٰ کُلَّ شَیۡءٍ عَدَدَۢا ٢٨

و آنکه جمعى از ما مسلمانانند و جمعى از ما گناهکارانند، پس هر که مسلمان شد، پس آن جماعت قصد کردند راه راست را. ﴿14و امّا گناهکاران، پس باشند هیزم براى دوزخ. ﴿15[و نیز بگو: اى محمد که وحى فرستاده شده به سوى من که بنى آدم] اگر راست مى‏استادند بر راه راست، البته مى‏نوشانیدیم ایشان را آب بسیار. ﴿16تا امتحان کنیم ایشان را به آن [1204]و هر که اعراض کند از یاد کردن پروردگار خود در آردش به عذابى سخت. ﴿17و آنکه مسجدها مخصوص براى خداست، پس عبادت مکنید با خدا هیچ یک را. ﴿18و آنکه چون ایستاد بندۀ‌ خدا [1205]که عبادت کند خدا را نزدیک بودند جنّیان که بر آن بنده‌ یکى بر دیگر چسبیده شوند [1206]. ﴿19بگو: جز این نیست که عبادت مى‏کنم پروردگار خود را و شریک مقرر نمى‏کنم به او هیچ یک را. ﴿20بگو: هرآیینه من نمى‏توانم در حق شما ضرر رسانیدن و نه لازم کردن، طریق راستى. ﴿21بگو: هرآیینه پناه ندهد مرا از عقوبت خدا هیچ یک و هرگز نیابم بجز وى پناهى. ﴿22لیکن بجا آریم خبر رسانیدن از جانب خدا و تبلیغ پیغام‌هاى او و هر که نافرمانبردارى کند خدا را و پیغامبر او را، پس هرآیینه او راست آتش دوزخ جاویدان در آنجا همیشه. ﴿23در غفلت خود باشند تا وقتى که ببینند آنچه وعده داده می‌شود ایشان را، پس خواهند دانست کیست ناتوانتر به اعتبار نصرت دهنده و کمتر از روى شمار. ﴿24بگو: نمى‏دانم آیا نزدیک است آنچه وعده داده می‌شود شما را یا مقرر کند براى او پروردگار من میعادى. ﴿25دانندۀ پنهان است ،پس مطلع نمى‏سازد بر علم غیب خود هیچ یک را. ﴿26مگر کسی که پسند کرد او را، مراد پیغامبر است، پس هرآیینه خدا روان می‌کند پیش دست وى و پسِ پشت وى، فرشتگان نگاهبان را. ﴿27تا بداند [خدا] که به تحقیق رسانیده‏اند پیغام‌هاى پروردگار خود را [1207]و خدا از هر جهت به گرد آمده است بر آنچه نزدیک ایشان است و فرا گرفته است هر چیزی را از روى شمار. ﴿28

تفسیر سوره‌ جن

سوره‌ جن

مکی‌ است‌ و دارای‌ (28) آیه‌ است‌.

وجه‌ تسمیه: این‌ سوره‌ به ‌سبب‌ آن‌که‌ به‌ احوال‌ جنیان‌ و بیم ‌دهی‌ آنان‌ پرداخته ‌است‌، «جن‌» نامیده‌ شد.

﴿قُلۡ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ ٱسۡتَمَعَ نَفَرٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ فَقَالُوٓاْ إِنَّا سَمِعۡنَا قُرۡءَانًا عَجَبٗا١

«بگو» ای‌ محمد  صلی الله علیه و آله و سلم به‌ امتت‌ «به‌سوی‌ من» از جانب‌ خداوند عزوجل  بر زبان ‌جبرئیل ‌ علیه السلام  «وحی‌ فرستاده‌ شد که‌ گروهی‌ از جن‌ گوش‌ نهادند» به‌ قرائت‌ من‌ آن‌گاه‌ که‌ قرآن‌ می‌خواندم‌. نفر: از سه‌ تا ده‌ کس‌ است‌ «پس‌ گفتند: هر آینه‌ ما قرآنی‌ شگرف‌ را شنیدیم» یعنی: چون‌ آن‌ گروه‌ از جن‌ به‌سوی‌ قوم‌ خود بازگشتند، به‌ آنان ‌گفتند: ما سخنی‌ قرائت ‌شده‌ را شنیدیم‌ که‌ در فصاحت‌ و بلاغت‌، یا در موعظه‌ها واندرزها، یا در برکت‌ خود عجیب‌ بود. یادآور می‌شویم‌؛ سوره‌ای‌ که‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  در هنگام‌ گوش ‌سپردن‌ جن‌ می‌خواندند، سوره: ﴿ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلَّذِی خَلَقَ١ [العلق: 1] بود. شایان‌ ذکر است‌ که‌ خداوند عزوجل  فرستادگانی‌ را از میان‌ خود جن ‌به‌سوی‌ آنان‌ نفرستاد بلکه‌ رسولان‌ تماما از فرزندان‌ آدم‌  علیه السلام  اند.

علما گفته‌ اند: جنیان‌ اجسامی‌ عاقل‌ و پنهان‌ از دیدگان‌ هستند که‌ از آتش ‌آفریده‌ شده‌اند و تنها عالم‌ غیبی‌ای‌ هستند که‌ مختار و مکلف‌ گردانیده‌ شده‌اند زیرا خدای‌  عزوجل ‌ انسان‌ را از عالم‌ مشاهده‌ شده‌ و جن‌ را از عالم‌ غیبی‌ مکلف‌ مختار گردانید. اصل‌ جن‌ ـ چنان‌که‌ حسن‌ بصری‌  رحمه الله  گفته‌ است‌ ـ نسل‌ و تبار ابلیس‌اند چنان‌که‌ انس‌ فرزندان‌ آدم‌ هستند و از هردو گروه‌ هم‌ مؤمن‌ وجود دارد، هم‌ کافر و هردو گروه‌ در ثواب‌ و عقاب‌ شریک‌اند پس‌ هرکس‌ از این‌ یا آن‌ گروه‌ مؤمن ‌بود، او ولی‌ خدا عزوجل  است‌ و هرکس‌ از این‌ یا آن‌ گروه‌ کافر بود، او شیطان‌ است‌. مراد از جن‌ در اینجا: جنیان‌ نصیبین‌اند و در سوره‌ «احقاف‌» نیز از همین‌ گروه‌ سخن‌ رفته‌است: ﴿وَإِذۡ صَرَفۡنَآ إِلَیۡکَ نَفَرٗا مِّنَ ٱلۡجِنِّ [الأحقاف: 29]. در روایات‌ آمده‌است‌ که‌ گوش ‌سپردن‌ جنیان‌ به‌ قرآن‌ در نماز صبح‌ و در محل‌ «بطن‌ نخله‌» که‌ جایی‌ در میان‌ مکه‌ و طائف‌ است‌، بود.

بخاری‌، مسلم‌، ترمذی‌ و غیر ایشان‌ در بیان‌ سبب‌ نزول‌ آیه‌ کریمه‌ از عبدالله بن ‌عباس رضی الله عنه  روایت‌ کرده‌اند که‌ فرمود: رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  نه‌ بر جن‌ قرآن ‌خواندند و نه‌ آن‌ها را دیدند بلکه‌ در زمان‌ آن‌ حضرت‌ صلی الله علیه و آله و سلم  میان‌ شیاطین‌ و دریافت ‌اخبار آسمان‌ مانع‌ ایجاد گردید و بر آنان‌ شهابها فرستاده‌ می‌شد پس‌ جنیان‌ گفتند: این‌ پدیده‌ جز به‌ سبب‌ اتفاقی‌ که‌ رخ‌ داده‌، به‌ وجود نیامده‌ است‌ لذا به‌ مشارق‌ و مغارب‌ زمین‌ رفتند تا عامل‌ این‌ تحول‌ را بیابند و بنگرند که‌ چه‌ رخدادی‌ اتفاق ‌افتاده‌ است‌. در این‌ میان‌ گروهی‌ از جنیان‌ که‌ به‌ همین‌ منظور به‌سوی‌ سرزمین‌ تهامه ‌رهسپار شده ‌بودند بر رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  در حالی‌ گذر کردند که‌ آن‌ حضرت‌ صلی الله علیه و آله و سلم  در نخله‌ با اصحاب‌ خویش‌ نماز بامداد را می‌گزاردند پس‌ چون‌ قرآن‌ را شنیدند، به ‌آن‌ گوش‌ فرادادند و بعد از آن‌ با خود گفتند: سوگند به‌ خدا که‌ عامل‌ ایجاد حایل ‌میان‌ ما و شنیدن‌ اخبار آسمان‌ همین‌ است‌. سپس‌ نزد قوم‌ خویش‌ بازگشته‌ و گفتند: ای‌ قوم‌ ما! ما قرآن‌ عجیبی‌ را شنیدیم‌... همان‌ بود که‌ خدای‌  عزوجل ‌ بر رسول ‌خویش‌ نازل‌ فرمود: ﴿قُلۡ أُوحِیَ إِلَیَّ [الجن: 1][1].

البته‌ ظاهر قرآن‌ نیز می‌رساند که‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  جن‌ را ندیده‌اند. ولی ‌ابن ‌مسعود رضی الله عنه  بر آن‌ است‌ که‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  مأمور گردیده‌ بودند تا به‌ منظور قرائت‌ قرآن‌ بر جنیان‌ و دعوت‌شان‌ به‌سوی‌ اسلام‌ نزد جنیان‌ بروند. پس‌ ایشان‌ جن‌ را دیده‌اند. قرطبی‌ می‌گوید: «این‌ رأی‌ محکمتر است‌؛ زیرا عامر شعبی‌ می‌گوید: از علقمه‌ پرسیدم‌ که‌ آیا ابن‌ مسعود رضی الله عنه  در شب‌ جن‌ با رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  حاضر بود؟ گفت: من‌ دراین‌باره‌ از ابن ‌مسعود رضی الله عنه  سؤال‌ کردم‌ و گفتم: آیا یکی‌ از شما اصحاب‌ در شب‌ جن‌ همراه‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  حاضر بوده‌اید؟ او گفت: خیر! ولی‌ ما شبی‌ همراه‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  بودیم‌، بناگاه‌ ایشان‌ را گم‌ کردیم‌ پس‌ در طلب‌ ایشان ‌وادی‌ها را جست‌ وجو کردیم‌ اما ایشان‌ را نیافتیم‌ در این‌ اثنا با خود گفتیم: یا رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  سردرگم‌ شده‌ و ما را گم‌ کرده‌اند، یا ـ خدا نخواسته‌ ـ ترور گردیده‌اند. پس‌ آن‌ شب‌ بدترین‌ شبی‌ بود که‌ بر ما گذشت‌. و چون‌ صبح‌ شد، بناگاه‌ دیدیم‌ که‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  از سمت‌ کوه‌ حرا می‌آیند. گفتیم: یا رسول‌الله! ما شما را گم‌ کردیم‌ و هر چه‌ شما را جست‌وجو کردیم‌ نیافتیم‌ لذا بدترین‌ شبی‌ را سپری‌ کردیم‌ که‌ گروهی‌ شب‌ را بر آن‌ می‌گذرنند! رسول مبارک صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «دعوتگر جن‌ به‌نزد من‌ آمده‌ بود پس‌ همراه‌ وی‌ رفتم‌ و بر آنان‌ قرآن‌ خواندم‌». آن‌گاه‌ ما را با خود بردند و آثار جن‌ و آتش‌هایی‌ را که‌ برپا کرده ‌بودند، برای‌ ما نشان‌ دادند. وآن‌ گروه‌ که‌ از جنیان‌ جزیره‌ العرب‌ بودند از رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  خواهان‌ زاد و توشه‌ گردیدند. رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  به‌ آنان‌ فرمودند: «هر استخوانی‌ که‌ نام‌ خدا بر آن‌ برده‌ شده ‌است‌، از آن‌ شماست‌ و به‌گونه‌ای‌ که‌ گوشتی‌ هر چه‌ وافرتر دارد در دست‌ شما می‌افتد و هر پشکلی‌ علف‌ چهارپایان‌ شماست‌». و آن‌ حضرت‌ صلی الله علیه و آله و سلم  به‌ ما فرمودند: «با این‌ دو چیز استنجا نزنید زیرا این‌ دو چیز غذای‌ برادران‌ جنی‌ شماست‌». ابن‌العربی‌ می‌گوید: «ابن ‌مسعود رضی الله عنه  در این‌ مورد از ابن‌ عباس‌ رضی الله عنه  آگاهتر است‌ زیرا او شاهد رویداد بوده ‌است‌ در حالی‌ که‌ ابن‌ عباس‌ رضی الله عنه  آن‌ را شنیده ‌است‌ و شنیدن‌ کی ‌بود مانند دیدن‌».

﴿یَهۡدِیٓ إِلَى ٱلرُّشۡدِ فَ‍َٔامَنَّا بِهِۦۖ وَلَن نُّشۡرِکَ بِرَبِّنَآ أَحَدٗا٢

آن‌ گروه‌ از جن‌ به‌ قوم‌ خود گفتند: ما قرآن‌ شگرفی‌ را شنیدیم‌ «که‌ به‌سوی‌ رشد» یعنی: به‌سوی‌ حق‌ و راستی‌ و شناخت‌ خداوند عزوجل  «راه‌ می‌نماید پس‌ به‌ آن ‌ایمان‌ آوردیم» یعنی: آن‌ را تصدیق‌ کردیم‌ و باورمان‌ شد که‌ از جانب‌ خداوند عزوجل  است‌ «و هرگز برای‌ پروردگارمان‌ کسی‌ را» از خلقش «شریک‌ نمی‌آوریم» و با او خدای‌ دیگری‌ را به‌ پرستش‌ نمی‌خوانیم‌. بدین‌سان‌ بود که‌ جنیان‌ با یک ‌بار گوش ‌فرا دادن‌ به‌ قرآن‌ به‌ آن‌ ایمان‌ آوردند و به ‌وسیله‌ عقل‌هایشان‌ دریافتند که‌ قرآن‌ کلام‌ خدای‌ تبارک‌وتعالی‌ است‌ اما کفار قریش‌ ـ به‌خصوص‌ رؤسایشان‌ ـ بارها و بارها همین‌ قرآن‌ را شنیدند اما از آن‌ هیچ‌ بهره‌ای‌ نبردند، با وجود آن‌که‌ هم ‌پیامبر از خودشان‌ بود و هم‌ قرآن‌ را به‌ زبان‌ خودشان‌ بر آنان‌ می‌خواند پس‌ دور از انتظار نبود که‌ خداوند متعال‌ آنان‌ را مجازات‌ کند و به‌ قتل‌ و ذلت‌شان‌ بکشاند.

آیه‌ کریمه‌ دال‌ بر این‌ است‌ که‌ بزرگترین‌ پیام‌ دعوت‌ محمد صلی الله علیه و آله و سلم ، توحید خداوند عزوجل  و بریدن‌ از شرک‌ و اهل‌ آن‌ می‌باشد.

﴿وَأَنَّهُۥ تَعَٰلَىٰ جَدُّ رَبِّنَا مَا ٱتَّخَذَ صَٰحِبَةٗ وَلَا وَلَدٗا٣

آن‌ جنیان‌ افزودند: «و حقا که‌ بلند است‌ بزرگی» و شأن‌ و جلال «پروردگار ما» از آنچه‌ که‌ به‌ او از زن‌ و فرزند نسبت‌ می‌دهند. به‌قولی‌ معنی‌ این‌ است: قدرت ‌پروردگار ما بزرگ‌ است‌ زیرا «جد» قدرت‌ وی‌ است‌. قرائت‌ دیگر: «جد» به‌ کسر جیم‌ است‌. یعنی‌ ربوبیت‌ پروردگار ما راست‌ و حق‌ است‌. گویی‌ جنیان‌ از قرآن‌ حقایقی‌ را دریافتند که‌ آن‌ها را بر خطای‌ عقیده‌ شرکی‌شان‌ آگاه‌ و بیدار ساخت‌. همچنین‌ احتمال‌ دارد که‌ مراد از «جد» ملک‌ و فرمانروایی‌ یا توانگری ‌باشد چنان‌که‌ در حدیث‌ شریف‌ آمده‌است: «لا ینفع‌ ذا الجد منک‌ الجد» که‌ ابو عبیده‌ رضی الله عنه  در معنای‌ آن‌ گفته ‌است: «هیچ‌ توانگری‌ را توانگری‌ و ثروتش‌ در برابر تو سود نمی‌رساند». آن‌ جنیان‌ افزودند: «همسر و فرزندی‌ برنگرفته‌ است» یعنی: برتر است‌ شأن‌ و جلال‌ و عظمت‌ پروردگار ما از این‌که‌ زن‌ یا فرزندی‌ برگیرد، آن‌گونه‌ که‌ گروهی‌ از کفار این‌ نسبت‌ ناروا را به‌ وی‌ می‌دهند.

چنین‌ بود که‌ جنیان‌ به‌ مجرد شنیدن‌ قرآن‌ بالبداهه‌ دریافتند که‌ خدای‌  عزوجل  ‌از برگرفتن‌ زن‌ و فرزند پاک‌ و منزه‌ است‌.

﴿وَأَنَّهُۥ کَانَ یَقُولُ سَفِیهُنَا عَلَى ٱللَّهِ شَطَطٗا٤

آن‌ جنیان‌ افزودند: «و این‌ که‌ جاهل‌ ما بر خداوند دروغ‌ را افترا می‌بست» به‌ این‌ ترتیب‌، جنیان‌ سخن‌ مشرکان‌ و جاهلانشان‌ را در بربستن‌ دروغ‌ بر خدای‌ سبحان‌ در رابطه‌ با گرفتن‌ زن‌ و فرزند و غیر این‌ از مزخرفات‌، رد و انکار نموده‌ و آنان‌ را به‌ سفاهت‌ و کودنی‌ محکوم‌ نمودند. سفیه: سبک‌ مغز و کودنی‌ است‌ که‌ این ‌سبک‌مغزی‌ وی‌ ناشی‌ از حماقت‌ و جهالتش‌ می‌باشد. شطط: غلو و افراط در کفر، دوری‌ از حق‌ و راستی‌ و گذشتن‌ از حد است‌.

﴿وَأَنَّا ظَنَنَّآ أَن لَّن تَقُولَ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا٥

آن‌ جنیان‌ افزودند: «و این‌که‌ ما چنین‌ پنداشتیم‌ که‌ انس‌ و جن‌ هرگز بر خداوند دروغ‌ نمی‌بندند» آن‌گاه‌ که‌ گفتند: خداوند دارای‌ شریک‌ و زن‌ و فرزند است‌ پس ‌از این‌ روی‌ آن‌ها را در سخنانشان‌ تصدیق‌ کردیم‌ و هرگز این‌ امر به‌ فکر ما خطور نمی‌کرد که‌ کسی‌ جرأت‌ کند تا بر خدای‌  عزوجل ‌ دروغ‌ بربندد لذا بر اساس‌ این‌ باور بود که‌ سخن‌ دعوتگران‌ به‌سوی‌ شرک‌ و متولیان‌ خدایان‌ دروغین‌ را باور کردیم‌ و چون‌ سرانجام‌ قرآن‌ را شنیدیم‌، سر انجام‌ به‌ بطلان‌ سخن‌ این‌ مدعیان‌ پریشان‌گوی‌ پی‌ بردیم‌. و چنان‌که‌ رازی‌ گفته‌است: این‌ اقراری‌ است‌ از سوی‌ جنیان‌ بر این‌ امر که‌ آن‌ها فقط به‌سبب‌ تقلید در این‌ جهالتها درافتاده‌ بودند.

﴿وَأَنَّهُۥ کَانَ رِجَالٞ مِّنَ ٱلۡإِنسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٖ مِّنَ ٱلۡجِنِّ فَزَادُوهُمۡ رَهَقٗا٦

آن‌ جنیان‌ افزودند: «و این‌که‌ مردانی‌ از انس‌ به‌ مردانی‌ از جن‌ پناه‌ می‌بردند» زیرا در جاهلیت‌ چنان‌ بود که‌ چون‌ شخصی‌ از اعراب‌ در وادی‌ای‌ فرود می‌آمد، می‌گفت: «به‌ سرور این‌ وادی‌ از شر نادانان‌ قومش‌ پناه‌ می‌برم‌». پس‌ به‌ پندار خود در جوار و پناه‌ آن‌ سرور با احساس‌ ایمنی‌ می‌خوابید تا که‌ صبح‌ می‌کرد «پس‌ بر سرکشی‌ آنان‌ افزودند» یعنی: مردانی‌ از انس‌ که‌ به‌ جنیان‌ پناه‌ می‌بردند، با این‌ کار خود بر سرکشی‌ و طغیان‌ جنیان‌ افزودند. یا جنیان‌ بر بلا و ضعف‌ و هراس‌ انسآن‌ها افزودند زیرا پناه‌ بردن‌ انسان‌ها به‌ آنان‌ بر جرأت‌ و جسارت‌ و ستمشان‌ افزود تا بدانجا که‌ سردمداران‌ جنیان‌ گفتند: اینک‌ سروری‌ و آقایی‌ ما بر جن‌ و انس‌ مسلم‌ گردید. رهق: نادانی‌ و طغیان‌ است‌.

﴿وَأَنَّهُمۡ ظَنُّواْ کَمَا ظَنَنتُمۡ أَن لَّن یَبۡعَثَ ٱللَّهُ أَحَدٗا٧

آن‌ جنیان‌ به‌ قوم‌ خود افزودند: «و این‌که‌ آنان‌ نیز پنداشتند، همچنان‌که‌ شما پنداشته‌ بودید که‌ هرگز خداوند کسی‌ را برنمی‌انگیزد» یعنی: انسآن‌ها نیز همانند شما جنیان‌ پنداشتند که‌ بعد از مرگ‌، رستاخیز و جزایی‌ در کار نیست‌. یا معنی‌ این ‌است: انسآن‌ها نیز مانند شما جنیان‌ پنداشتند که‌ خداوند عزوجل  فرستاده‌ای‌ را به‌سوی ‌خلق‌ برنمی‌انگیزد تا به ‌وسیله‌ وی‌ حجت‌ را برپا دارد. همچنین‌ احتمال‌ دارد که‌ این ‌از سخن‌ خداوند متعال‌ برای‌ انسان‌ها باشد، که‌ در آن‌ صورت‌ معنی‌ این‌ است: جنیان‌ نیز همچون‌ شما کفار قریش‌ پنداشته‌ بودند که‌ خداوند عزوجل  فرستاده‌ای‌ را به‌سوی‌ خلق‌ بر نمی‌انگیزد. به‌ هر تقدیر؛ آیه‌ کریمه‌ دال‌ بر این‌ امر است‌ که‌ همان‌طوری‌ که‌ در میان‌ جنیان‌ مشرک‌ و یهودی‌ و نصرانی‌ وجود داشته‌ است‌، منکر بعث‌ و رسالت‌ نیز در میان‌شان‌ وجود داشته‌ است‌.

﴿وَأَنَّا لَمَسۡنَا ٱلسَّمَآءَ فَوَجَدۡنَٰهَا مُلِئَتۡ حَرَسٗا شَدِیدٗا وَشُهُبٗا٨

آن‌ جنیان‌ افزودند: «و این‌که‌ ما آسمان‌ را لمس‌ کردیم» یعنی: ما جویای‌ اخبار آن‌ شدیم‌ چنان‌که‌ عادت‌ ما بوده ‌است‌؛ «پس‌ آن‌ را یافتیم‌ که‌ از نگهبانان‌ پر شده‌ است» یعنی: از فرشتگانی‌ که‌ آن‌ را از استراق‌ سمع‌ پاسبانی‌ و نگهبانی ‌می‌کنند، نگهبانانی‌ که‌ «نیرومند» و قوی‌ بودند «و از شهاب‌هایی» پر شده‌ است‌ که ‌بر ما حمله‌ور می‌شوند. البته‌ این‌ تحول‌ بعد از بعثت‌ رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  در آسمان ‌روی‌ داد. شهاب: همان‌ تیر آتش‌ ستارگان‌ است‌ چنان‌که‌ بیان‌ آن‌ در تفسیر آیه: ﴿وَجَعَلۡنَٰهَا رُجُومٗا لِّلشَّیَٰطِینِۖ [الملک: 5] در سوره‌ «ملک‌» گذشت‌.

﴿وَأَنَّا کُنَّا نَقۡعُدُ مِنۡهَا مَقَٰعِدَ لِلسَّمۡعِۖ فَمَن یَسۡتَمِعِ ٱلۡأٓنَ یَجِدۡ لَهُۥ شِهَابٗا رَّصَدٗا٩

آن‌ جنیان‌ افزودند: «و این‌که‌ ما پیش‌ از این‌ برای‌ شنیدن‌ از آسمان‌ در نشستنگاه‌هایی‌ می‌نشستیم» یعنی: برای‌ آن‌که‌ اخبار آسمان‌ را از فرشتگان‌ دزدانه ‌بشنویم‌ و سپس‌ آن‌ اخبار را به‌ سوی‌ کاهنان‌ بیفگنیم‌؛ «اما اکنون‌ هرکس‌ گوش ‌بسپارد، برای‌ خود شهابی‌ در کمین‌ می‌یابد» یعنی: خدای‌ سبحان‌ با بعثت‌ پیامبر خویش‌ آسمان‌ را از دستبرد اخبار توسط جنیان‌ با شهاب‌های‌ سوزانی‌ نگهبانی‌ کرد پس‌ هرکس‌ از ما به‌ آن‌ گوش‌ بسپارد، شهابی‌ را در کمین‌ خود می‌یابد تا او را مورد هدف‌ قرار داده‌ و از گوش‌ سپردن‌ و شنیدن‌ اخبار آسمان‌ بازش‌ دارد. احمد، ترمذی‌ و نسائی‌ از ابن‌عباس‌ رضی الله عنه  روایت‌ کرده‌اند که‌ فرمود: «قبل‌ از بعثت‌، شیاطین ‌نشستنگاههایی‌ در آسمان‌ داشتند که‌ در آن‌ها به‌ شنیدن‌ وحی‌ می‌پرداختند و چون‌یک‌ کلمه‌ را می‌شنیدند، نه‌ کلمه‌ دیگر هم‌ بر آن‌ افزوده‌ (و آن‌ را به‌ کاهنان‌ منتقل‌ می‌کردند) اما فقط آن‌ یک‌ کلمه‌ حق‌ بود و آنچه‌ بر آن‌ افزوده‌ شده‌ بود، باطل‌ و ناروا بود ولی‌ چون‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  به‌ رسالت‌ برانگیخته‌ شدند، شیاطین‌ از این ‌نشستنگاه‌های‌ خود بازداشته‌ شدند، سپس‌ آن‌ها این‌ رویداد را با ابلیس‌ در میان ‌گذاشتند، ابلیس‌ به‌ آن‌ها گفت: عامل‌ این‌ امر چیزی‌ جز وقوع‌ یک‌ پدیده‌ جدید در روی‌ زمین‌ نیست‌. آن‌گاه‌ او لشکریانش‌ را به‌ اطراف‌ و اکناف‌ زمین‌ فرستاد پس‌ گروهی‌ از آنان‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  را در میان‌ دو کوه‌ مکه‌ مکرمه‌ ایستاده‌ یافتند و نزد ابلیس‌ آمده‌ این‌ خبر را به‌ وی‌ دادند. ابلیس‌ گفت: این‌ همان‌ رویداد و حادثه‌ای‌ است‌ که‌ در زمین‌ رخ‌ داده‌ است‌.

خلاصه‌ این‌که: شیاطین‌ بعد از بعثت‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  از استراق‌ سمع‌ بازداشته ‌شدند تا نتوانند چیزی‌ از قرآن‌ را دزدیده‌ و آن‌ را به‌ زبان‌ کاهنان‌ بیفگنند و بر اثر آن‌ کار وحی‌ آشفته‌ و درهم‌ شود زیرا در آن‌ صورت‌ دانسته‌ نمی‌شود که‌ راستگو کیست‌.

﴿وَأَنَّا لَا نَدۡرِیٓ أَشَرٌّ أُرِیدَ بِمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ أَرَادَ بِهِمۡ رَبُّهُمۡ رَشَدٗا١٠

آن‌ جنیان‌ افزودند: «و ما نمی‌دانیم‌ که‌ در حق‌ کسانی‌ که‌ در زمینند شری‌ اراده‌ شده ‌است» به‌سبب‌ این‌ حراست‌ و نگهبانی‌ از آسمان‌؟ «یا پروردگارشان‌ در حق ‌آنان‌ رشد را اراده‌ کرده ‌است‌؟» یعنی: ما نمی‌دانیم‌ که‌ خداوند عزوجل  با بازداشتن‌ ما از استراق‌ سمع‌، قصد آن‌ داشته‌ تا بر اهل‌ زمین‌ عذابی‌ فرود آورد، یا این‌ که‌ به‌سوی ‌زمینیان‌ پیامبری‌ بفرستد. ابن‌ کثیر می‌گوید: «این‌ از ادب‌ جنیان‌ در بیان‌ سخن‌شان ‌بود که‌ فاعل‌ شر را ذکر نکرده‌ ولی‌ خیر را به‌ خدای‌  عزوجل ‌ نسبت‌ دادند».

﴿وَأَنَّا مِنَّا ٱلصَّٰلِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَٰلِکَۖ کُنَّا طَرَآئِقَ قِدَدٗا١١

آن‌ جنیان‌ افزودند: «و این‌که‌ از میان‌ ما جمعی‌ صالحانند» یعنی: قبل‌ از استماع ‌قرآن‌، از میان‌ ما بعضی‌ موصوف‌ به‌ صفت‌ صلاح‌ بودند «و جمعی‌ از مادون‌ اینند» یعنی: گروهی‌ از ما ناصالح‌ یا در صلاح‌ و شایستگی‌ ناکامل‌اند. به‌ قولی: مراد از صالحان: مؤمنان‌ جن‌اند و مراد از کسانی‌ که‌ دون‌ اینند؛ کافرانشانند «ما روندگان‌ راههای‌ گوناگونیم» یعنی: ما جنیان‌ گروههایی‌ هستیم‌ متفرق‌ و پراکنده‌ و دسته‌هایی‌ هستیم‌ مختلف‌، دارای‌ خواسته‌هایی‌ متضاد و متباین‌ و راه‌ و روش‌هایی ‌دور از هم‌. سعید بن‌ مسیب‌ رضی الله عنه  می‌گوید: «جنیان‌ متشکل‌ بودند از مسلمانان‌، یهود، نصاری‌ و مجوس‌».

﴿وَأَنَّا ظَنَنَّآ أَن لَّن نُّعۡجِزَ ٱللَّهَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَن نُّعۡجِزَهُۥ هَرَبٗا١٢

آن‌ جنیان‌ افزودند: «و این‌که‌ ما دانستیم‌ که‌ هرگز الله را عاجز نتوانیم‌ کرد در زمین» یعنی: ما دانستیم‌ که‌ اگر حق‌ تعالی‌ در باره‌ ما چیزی‌ را اراده‌ کند، هرگز از او گریزی‌ نداریم‌ و او را درمانده‌ نمی‌توانیم‌ کرد «و عاجز نتوانیم‌ کرد او را از جهت‌ گریختن» یعنی: نمی‌توانیم‌ از نزد وی‌ بگریزیم‌ بلکه‌ حتما او ما را فرو می‌گیرد.

﴿وَأَنَّا لَمَّا سَمِعۡنَا ٱلۡهُدَىٰٓ ءَامَنَّا بِهِۦۖ فَمَن یُؤۡمِنۢ بِرَبِّهِۦ فَلَا یَخَافُ بَخۡسٗا وَلَا رَهَقٗا١٣

آن‌ جنیان‌ افزودند: «و این‌که‌ ما چون‌ هدایت» یعنی: قرآن‌ «را شنیدیم‌، به‌ آن ‌ایمان‌ آوردیم» یعنی: به‌ این‌ امر که‌ قرآن‌ از نزد خداوند عزوجل  است‌ تصدیق‌ و باور نموده‌ و آن‌ را تکذیب‌ نکردیم‌ چنان‌که‌ کفار انس‌ آن‌ را تکذیب‌ کردند. پس‌ جنیان ‌به‌ این‌ امر افتخار کردند و حقا هم‌ که‌ این‌ افتخار و شرف‌ بزرگی‌ برای‌ ایشان‌ است ‌«پس‌ هرکس‌ به‌ پروردگارش‌ ایمان‌ آورد، او نه‌ از نقصانی‌ بیم‌ دارد و نه‌ از ستمی» بخس: نقصان‌ است‌ و رهق: تجاوز و طغیان‌ و ستم‌.

﴿وَأَنَّا مِنَّا ٱلۡمُسۡلِمُونَ وَمِنَّا ٱلۡقَٰسِطُونَۖ فَمَنۡ أَسۡلَمَ فَأُوْلَٰٓئِکَ تَحَرَّوۡاْ رَشَدٗا١٤

آن‌ جنیان‌ افزودند: «و این‌که‌ جمعی‌ از میان‌ ما مسلمانند و جمعی‌ قاسط» یعنی: جور پیشه‌گان‌ ستمگر و منحرفی‌ که‌ از راه‌ حق‌ به‌ بیراهه‌ رفته‌اند «پس‌ هرکس ‌مسلمان‌ شده‌، آنانند که‌ رشد را قصد کرده‌اند» یعنی: آنانند که‌ قصد راه‌ حق‌ و خیر و نجات‌ را کرده‌اند و در جست‌ وجوی‌ آن‌ به‌ کوشش‌ و تلاش‌ پی‌گیر و سختی‌ برخاسته‌اند تا سرانجام‌ به‌ آن‌ توفیق‌ یافته‌اند.

﴿وَأَمَّا ٱلۡقَٰسِطُونَ فَکَانُواْ لِجَهَنَّمَ حَطَبٗا١٥

«و اما قاسطان‌، همانا هیزم‌ جهنم‌اند» یعنی: آنان‌ آتش‌افروز جهنم‌اند که‌ دوزخ ‌به‌ وسیله‌ آنان‌ برافروخته‌ می‌شود چنان‌که‌ آتش‌ به‌ وسیله‌ هیزم‌، همین‌ گونه‌ کفار انس‌ نیز هیزم‌ جهنم‌اند. قاسط: از «قسط» است‌ به‌ معنی‌ کجرو از راه‌ حق‌. مقسط: از «اقسط» به‌ معنی‌ برپادارنده‌ عدل‌ است‌.

این‌ آیه‌ دلیل‌ بر آن‌ است‌ که‌ جنی‌ کافر در دوزخ‌ عذاب‌ می‌شود.

﴿وَأَلَّوِ ٱسۡتَقَٰمُواْ عَلَى ٱلطَّرِیقَةِ لَأَسۡقَیۡنَٰهُم مَّآءً غَدَقٗا١٦

«و» بگو ای‌ محمد صلی الله علیه و آله و سلم ! به‌سوی‌ من‌ وحی‌ فرستاده‌ شده ‌است‌ «که‌ اگر بر راه ‌راست‌ استقامت‌ می‌کردند» یعنی: اگر جن‌، یا انس‌، یا هر دوی‌ آن‌ها بر راه‌ و روش ‌اسلام‌ پایداری‌ می‌کردند «البته‌ به‌ آنان‌ آب‌ فراوان‌ می‌نوشانیدیم» یعنی: قطعا رزق ‌و روزیشان‌ را گشایش‌ داده‌ و به‌ آنان‌ خیر و رفاه‌ و امکانات‌ بسیار گسترده‌ای‌ ارزانی ‌می‌داشتیم‌.

مقاتل‌ در بیان‌ سبب‌ نزول‌ می‌گوید: این‌ آیه‌ درباره‌ کفار قریش‌ نازل‌ گردید آن‌گاه ‌که‌ باران‌ به‌ مدت‌ هفت‌ سال‌ از آنان‌ بازداشته‌ شد.

﴿لِّنَفۡتِنَهُمۡ فِیهِۚ وَمَن یُعۡرِضۡ عَن ذِکۡرِ رَبِّهِۦ یَسۡلُکۡهُ عَذَابٗا صَعَدٗا١٧

«تا آنان‌ را در آن‌ بیازماییم» و به‌ علم‌ ظهور بدانیم‌ که‌ شکر گزاری‌شان‌ در برابر این ‌نعمت‌ فراوان‌ چگونه‌ است‌ «و هرکس‌ از ذکر پروردگارش‌ اعراض‌ کند، درآردش‌ به عذابی‌ سخت» یعنی: هرکس‌ از قرآن‌، یا توحید، یا عبادت‌، یا از موعظه‌ و اندرزروی‌ بگرداند خداوند متعال‌ او را به‌ عذابی‌ سخت‌ و سهمگین‌ گرفتار می‌کند.

﴿وَأَنَّ ٱلۡمَسَٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا١٨

«و» بگو ای‌ محمد صلی الله علیه و آله و سلم ! به‌سوی‌ من‌ وحی‌ فرستاده‌ شده ‌است «این‌که‌ مسجدها خاص‌ خداوند است» سعید بن‌ جبیر در بیان‌ سبب‌ نزول‌ روایت‌ کرده ‌است‌ که: جنیان ‌به‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  گفتند: آیا می‌توانیم‌ به‌ مسجد بیاییم‌ و دورتر از شما اما همراه ‌شما در نماز حاضر باشیم‌؟ پس‌ این‌ آیه‌ نازل‌ شد. به‌ قولی: مساجد شامل‌ همه ‌اماکن‌ پاکیزه‌ است‌ زیرا زمین‌ همه‌اش‌ سجده‌گاه‌ می‌باشد و این‌ قول‌ حسن‌ بصری‌  رحمه الله  است‌ چنان‌که‌ در حدیث‌ شریف‌ آمده‌است: «جعلت‌ لی‌ الأرض‌ مسجدا و طهورا». «زمین‌ برایم‌ سجده‌گاه‌، پاک‌ و پاک‌کننده‌ گردانیده‌ شد». گویی‌ خداوند عزوجل  فرمود: همه‌ زمین‌ مخلوق‌ ماست‌ پس‌ بر آن‌ برای‌ غیر آفریننده‌اش‌ سجده‌ نکنید «پس‌ هیچ‌کس‌ را با الله نخوانید» یعنی: در مساجد از غیرالله عزوجل  یاری‌ نخواهید زیرا مساجد مخصوص‌ خداوند عزوجل  و عبادت‌ اوست‌. البته‌ امر به‌ توحید و یکتاپرستی‌ در مساجد به‌ معنی‌ آن‌ نیست‌ که‌ یگانه‌ پرستی‌ در غیر مساجد مطلوب‌ نباشد بلکه‌ این‌ دستور برای‌ روشن‌ کردن‌ این‌ حقیقت‌ است‌ که‌ پایبندی‌ به‌ توحید و یگانه‌ پرستی‌ در مساجد مؤکدتر است‌ لذا این‌ آیه‌ درس‌ بزرگی‌ است‌ برای‌ کسانی‌ که‌ با حق‌ تعالی‌ دیگران‌ را نیز در مساجد می‌خوانند، که‌ مع‌الأسف‌ امروزه‌ مساجد مسلمانان‌ دچار این‌ آفت‌ گردیده‌ است‌.

در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت‌ ابن ‌عباس‌ رضی الله عنه  آمده‌است‌ که‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  چون‌ به ‌مسجد وارد می‌شدند، پای‌ راست‌ خود را پیش‌ نهاده‌ و می‌فرمودند: «و إن‌ المساجد لله‌ فلا تدعوا مع‌ الله‌ أحدا، اللهم‌ أنا عبدک‌ و زائرک‌ و علی‌ کل‌ مزور حق‌ وأنت‌ خیر مزور، فأسألک‌ برحمتک‌ أن‌ تفک‌ رقبتی‌ من‌ النار». «مسجدها مخصوص‌ خداوند است‌ پس هیچ‌کس‌ را با الله در آن‌ها به‌ عبادت‌ نخوانید. بار الها! من‌ بنده‌ تو و زائر تو هستم‌ وبر هر زائری‌ حقی‌ است‌ و تو بهترین‌ زیارت ‌شدگان‌ هستی‌ پس‌ از تو به‌ رحمتت ‌می‌خواهم‌ که‌ گردنم‌ را از آتش‌ دوزخ‌ آزاد سازی‌». و چون‌ از مسجد بیرون ‌می‌شدند، پای‌ چپ‌ خود را پیش‌ نهاده‌ و می‌فرمودند: «اللهم‌ صب‌ علی‌ الخیر صبا، ولا تنزع‌ عنی‌ صالح‌ ما أعطیتنی‌ أبدا، و لا تجعل‌ معیشتی‌ کدا، واجعل‌ لی‌ فی‌الأرض‌ جدا». «بارخدایا! خیر را بر من‌ به‌ ریختنی‌ فراوان‌ بریزان‌ و هرگز چیزهای‌ شایسته‌ای‌ را که‌ به‌ من‌ داده‌ای‌، از من‌ بیرون‌ نکش‌ و معیشت‌ و گذران‌ زندگی‌ام‌ (یعنی‌ هزینه‌ و ارزاقم) را با رنج‌ و زحمت‌ همراه‌ نگردان‌ و برایم‌ در زمین‌ توانگری‌ قرار ده‌». حسن‌ بصری‌  رحمه الله  می‌گوید: «از سنت‌ است‌ که‌ چون‌ انسان‌ وارد مسجد می‌شود (لا الهالا الله) بگوید زیرا فرموده‌ حق‌ تعالی: ﴿فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا [الجن: 18] امری‌ ضمنی‌ به‌ ذکرو خواندنش‌ نیز هست‌».

﴿وَأَنَّهُۥ لَمَّا قَامَ عَبۡدُ ٱللَّهِ یَدۡعُوهُ کَادُواْ یَکُونُونَ عَلَیۡهِ لِبَدٗا١٩

«و این‌که‌ چون‌ ایستاد بنده‌ الله» یعنی: پیامبر اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  «که‌ الله را عبادت‌ کند» و او را به‌ نیایش‌ بخواند «نزدیک‌ بودند که‌ بر سر او بریزند» یعنی: نزدیک‌ بود که‌ جنیان‌ ازدحام‌کنان‌ خود را بر آن‌ حضرت‌ صلی الله علیه و آله و سلم  بفشرند، از بس‌ که‌ مشتاقانه‌ برای ‌شنیدن‌ قرآن‌ پیرامون‌ آن‌ حضرت‌ صلی الله علیه و آله و سلم  تجمع‌ کرده‌ بودند. یادآور می‌شویم‌ که‌ این ‌اجتماع‌ و نیایش‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  ـ چنان‌که‌ گذشت‌ ـ در بطن‌ نخله‌ بود. به‌ قولی: مراد تجمع‌ منکران‌ انس‌ و جن‌ بر سر این‌ کار است‌ که‌ نور الهی‌ را خاموش‌ کنند اما خدای‌  عزوجل ‌ نپذیرفت‌ جز این‌که‌ بنده‌اش‌ را نصرت‌ داده‌ و نورش‌ را به‌اتمام ‌برساند. این‌ معنی‌ انتخاب‌ ابن‌جریر طبری‌ است‌ که‌ از نظر ابن‌ کثیر نیز به‌ سیاق نزدیک‌تر است‌ زیرا خداوند عزوجل  بعد از آن‌ می‌فرماید:

﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَدۡعُواْ رَبِّی وَلَآ أُشۡرِکُ بِهِۦٓ أَحَدٗا٢٠

«بگو» ای‌ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  «جز این‌ نیست‌ که‌ من‌ فقط پروردگارم‌ را می‌خوانم» و او را پرستش‌ می‌کنم‌ «و برای‌ او هیچ‌کس‌ را» از خلق‌ وی «شریک‌ مقرر نمی‌کنم» پس‌ هیچ‌ عاملی‌ برای‌ انکار و شگفت‌زدگی‌ شما از دعوتم‌ و تجمع‌ و تبانی‌تان‌ برای ‌بی‌اثر ساختن‌ آن‌، وجود ندارد.

سبب‌ نزول‌ آیه‌ کریمه‌ این‌ بود که‌ کفار قریش‌ به‌ رسول ‌اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  گفتند: بی‌گمان‌ تو کاری‌ بزرگ‌ (و بدعتی‌ عجیب) به‌ میان‌ آورده‌ای‌، تو با همه‌ مردم‌ اعلام‌ دشمنی‌ کرده‌ای‌ پس‌ از این‌ راه‌ برگرد تا به‌ تو پناه‌ بدهیم «و تو را از گزند سایرین‌ نگهداریم‌». همان‌ بود که‌ این‌ آیه‌ کریمه‌ نازل‌ شد.

﴿قُلۡ إِنِّی لَآ أَمۡلِکُ لَکُمۡ ضَرّٗا وَلَا رَشَدٗا٢١

«بگو» ای‌ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  «من‌ نه‌ صاحب‌اختیار زیانی‌ برای‌ شما هستم‌ و نه‌ صاحب‌اختیار خیری» یعنی: نه‌ می‌توانم‌ از شما زیانی‌ را دفع‌ کنم‌ و نه‌ به‌ شما نفعی‌ را در دنیا یا دینتان‌ جلب‌ نمایم‌ زیرا زیانرسان‌ و نفع‌ رسان‌ فقط خداوند عزوجل  است‌.

﴿قُلۡ إِنِّی لَن یُجِیرَنِی مِنَ ٱللَّهِ أَحَدٞ وَلَنۡ أَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدًا٢٢

«بگو» ای‌ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  «هرآینه‌ مرا هیچ‌کس‌ از خداوند پناه‌ نمی‌دهد» یعنی: هیچ ‌کس‌ عذابش‌ را از من‌ دفع‌ نمی‌کند چنانچه‌ او عذاب‌ خود را بر من‌ فرود آورد «و هرگز بجز او پناهی‌ نیابم» یعنی: هر گز پناه‌گاه‌ و جای‌ امنی‌ از قهر او نمی‌یابم‌.

﴿إِلَّا بَلَٰغٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِسَٰلَٰتِهِۦۚ وَمَن یَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَإِنَّ لَهُۥ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدًا٢٣

«مگر بلاغی‌ از جانب‌ خداوند و پیام‌های‌ او» یعنی: چنانچه‌ حق‌ تعالی‌ عذاب‌ خود را بر من‌ فرود آورد، مرا از عذاب‌ وی‌ هیچ‌ پناهی‌ نیست‌ جز یک‌ چیز و آن‌ این ‌است‌ که‌ پیامهای‌ او را ابلاغ‌ کرده‌ و به‌ دستورات‌ و فرمآن‌های‌ او عمل‌ کنم‌ و خود نیز به‌ چیزهایی‌ که‌ دیگران‌ را به‌ آن‌ دستور می‌دهم‌، پایبند باشم‌ که‌ اگر چنین‌ کردم‌، نجات‌ یافته‌ام‌ و در غیرآن‌ نابودی‌ام‌ حتمی‌ است‌. همچنین‌ صحیح‌ است‌ که‌ استثناء: ﴿إِلَّا بَلَٰغٗا از این‌ فرموده‌ حق‌ تعالی‌ باشد: ﴿قُلۡ إِنِّی لَآ أَمۡلِکُ لَکُمۡ ضَرّٗا [الجن: 21] یعنی: من‌ مالک‌ و صاحب‌اختیار هیچ‌ چیز دیگری‌ برای‌ شما نیستم‌، جز این‌که ‌پیام‌های‌ الهی‌ را به‌ شما ابلاغ‌ نمایم «و هرکس‌ خداوند و پیامبرش‌ را نافرمانی‌ کند» با نپذیرفتن‌ و انکار آنچه‌ که‌ حق‌ تعالی‌ به‌ پیامبرش‌ صلی الله علیه و آله و سلم  نازل‌ کرده‌ است‌؛ «پس ‌بی‌گمان‌ او راست‌ آتش‌ دوزخ‌، در آنجا همیشه‌ جاویدان‌ است» یعنی: من‌ پیام‌های‌ الهی ‌را به‌ شما ابلاغ‌ می‌کنم‌ پس‌ هرکس‌ بعد از آن‌ عصیان‌ کند، جزای‌ او همین‌ است‌ که ‌بیان‌ شد.

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا رَأَوۡاْ مَا یُوعَدُونَ فَسَیَعۡلَمُونَ مَنۡ أَضۡعَفُ نَاصِرٗا وَأَقَلُّ عَدَدٗا٢٤

«تا آن‌گاه‌ که‌ چون‌ آنچه‌ را که‌ به‌ آنان‌ وعده‌ داده‌ شده ‌است» از عذاب‌ دنیا ـ مانند شکست‌ بدر، یا عذاب‌ دوزخ‌ در آخرت‌ «ببینند پس‌ خواهند دانست» در هنگام ‌مشاهده‌ آن‌ عذاب‌ که «چه‌ کسی‌ به‌ اعتبار یاری‌ دهنده» ای‌ که‌ به‌ وسیله‌ او یاری‌ داده ‌می‌شود «ناتوان‌تر است‌ و چه‌ کسی‌ از روی‌ شمار کمتر است» آنانند یا مؤمنان‌؟ یعنی: این‌ مشرکانند که‌ هیچ‌ یاوری‌ ندارند و شمارشان‌ نیز از لشکریان‌ بی‌شمار خدای‌  عزوجل ‌ کمتر است‌.

﴿قُلۡ إِنۡ أَدۡرِیٓ أَقَرِیبٞ مَّا تُوعَدُونَ أَمۡ یَجۡعَلُ لَهُۥ رَبِّیٓ أَمَدًا٢٥

«بگو» ای‌ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  به‌ کفار. این‌ چهارمین‌ دستور برای‌ آن‌ حضرت‌ صلی الله علیه و آله و سلم  در سیاق‌ این‌ آیات‌ است: «نمی‌دانم‌ آیا آنچه‌ وعده‌ داده‌ می‌شوید نزدیک‌ است» یعنی: من‌ نمی‌دانم‌ که‌ آیا عذاب‌ خداوند متعال‌ که‌ شما را از آن‌ هشدار داده‌ است‌، نزدیک‌ است‌ «یا پروردگار من‌ برای‌ آن‌ میعادی» دور «قرار می‌دهد» بنابراین‌، جز خدای‌ سبحان‌ هیچ‌کس‌ نمی‌داند که‌ عذاب‌ شما در دم‌ واقع‌ می‌شود یا در آینده‌. ابن‌ کثیر در معنی‌ آن‌ می‌گوید: «به‌ مردم‌ بگو: من‌ از وقت‌ فرارسیدن‌ قیامت ‌آگاهی‌ ندارم‌ و نمی‌دانم‌ که‌ میعاد آن‌ نزدیک‌ است‌ یا دور». امد: زمانی‌ است ‌دور.

مقاتل‌ در بیان‌ سبب‌ نزول‌ می‌گوید: چون‌ مشرکان‌ آیه ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا رَأَوۡاْ مَا یُوعَدُونَ [الجن: 24] را شنیدند، نضربن‌حارث‌ به‌ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  گفت: پس‌ این‌ روزی‌ که‌ وعده‌ آن‌ را به ‌ما می‌دهی‌، کی‌ خواهد بود؟ همان‌ بود که‌ خداوند عزوجل  این‌ آیه‌ را نازل‌ فرمود.

﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَیۡبِ فَلَا یُظۡهِرُ عَلَىٰ غَیۡبِهِۦٓ أَحَدًا٢٦

«دانای‌ غیب‌ است‌ پس‌ هیچ‌ کس» از خلقش «را بر علم‌ غیبش‌ آگاه‌ نمی‌سازد» علم‌ غیب: هر چیزی‌ است‌ که‌ از بندگان‌ پنهان‌ ساخته‌ شده‌ است‌.

﴿إِلَّا مَنِ ٱرۡتَضَىٰ مِن رَّسُولٖ فَإِنَّهُۥ یَسۡلُکُ مِنۢ بَیۡنِ یَدَیۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ رَصَدٗا٢٧

«مگر کسی‌ که‌ بپسندد او را از پیامبری» که‌ در آن‌ صورت‌، او را از برخی‌ امور غیبی‌ خویش‌ آگاه‌ می‌کند تا خبر دادن‌ وی‌ از غیب‌ معجزه‌ای‌ برای‌ وی‌ باشد. پس‌خداوند متعال‌ برای‌ کسانی‌ از پیامبران‌ که‌ پسندیده‌ است‌ این‌ امر را مستثنی‌ کرد لذا آنچه‌ از غیب‌ خویش‌ را که‌ می‌خواست‌ از طریق‌ وحی‌ به‌ ایشان‌ نازل‌ کرد و آن‌ را معجزه‌ و دلیل‌ راستینی‌ بر صدق‌ نبوت‌ ایشان‌ قرار داد. پس‌ قطعا منجمان‌ و امثال شان ‌از کسانی‌ که‌ ریگ‌ می‌اندازند، کف‌ می‌بینند، پرنده‌ می‌پرانند و... از کسانی‌ نیستند که‌ مورد پسند پروردگار باشند لذا آنان‌ با غیب‌گویی‌هایشان‌ به‌ خداوند عزوجل  کافرند و با حدس‌ و تخمین‌ و دروغبافی‌هایشان‌ بر او افترا می‌بندند، هرچند ممکن‌ است‌ خبر دادن‌ منجمان‌ و امثال‌شان‌ از بعضی‌ وقایع‌ آینده‌، گاهی‌ با واقعیت‌ مصادف‌ شود، که‌ این‌ با توسلشان‌ به‌ بعضی‌ از نشانه‌ها و قرائن‌ و حساب‌هاست‌ اما این‌ امر نمی‌تواند قاعده‌ عام‌ و کلی‌ و خطاناپذیری‌ تلقی‌ شود زیرا علم‌ غیب‌ مخصوص‌ به‌ خداوند متعال‌، همانا علمی‌ است‌ که‌ در همه‌ احوال‌ و همه‌ اوقات‌ فراگیر و راست‌ است‌ چنان‌که‌ خداوند متعال‌ گاهی‌ با الهام‌ بعضی‌ از کرامات ‌را به‌ دست‌ برخی‌ از دوستان‌ مخلصش‌ آشکار می‌گرداند و آن‌ها با بهره‌گیری‌ از الهام‌ از بعضی‌ وقایع‌ مربوط به‌ زمان‌ آینده‌ خبر می‌دهند «پس‌ همانا الله پیشاپیش ‌وی‌ و از پشت‌ سر وی‌ نگهبانانی‌ را روان‌ می‌کند» یعنی: خدای‌ سبحان‌ از پیش‌ رو و از پشت‌ سر پیامبرش‌ نگهبانانی‌ از فرشتگان‌ را برمی‌گمارد که‌ او را از تعرض‌ شیاطین ‌بر غیبیاتی‌ که‌ برای‌ وی‌ آشکار ساخته‌ است‌، نگه‌دارند و او را از این‌که‌ شیاطین‌ از او استراق‌ سمع‌ کرده‌ و سپس‌ شنوده‌های‌ دزدی‌شده‌ را به‌سوی‌ کاهنان‌ القا نمایند، در حصار خویش‌ بگیرند.

﴿لِّیَعۡلَمَ أَن قَدۡ أَبۡلَغُواْ رِسَٰلَٰتِ رَبِّهِمۡ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَیۡهِمۡ وَأَحۡصَىٰ کُلَّ شَیۡءٍ عَدَدَۢا٢٨

«تا بداند که‌ محققا پیام‌های‌ پروردگار خود را رسانیده‌اند» یعنی: تا خداوند عزوجل  این ‌حقیقت‌ را که‌ پیامبرانش‌ پیام‌های‌ وی‌ را ابلاغ‌ کرده‌اند، به‌ مشاهده‌ بداند چنان‌که‌ در غیب‌ و نهان‌ دانسته‌است‌. ابن‌کثیر می‌گوید: مراد از آنچه‌ که‌ خداوند عزوجل  برای ‌دانستن‌ خود در قرآن‌ به‌ صیغه‌ تعلیل‌ (لیعلم: تا بداند) ذکر نموده‌، فقط علم ‌ظهور است‌ نه‌ علم‌ ابتدائی‌ زیرا حق‌ تعالی‌ از ازل‌ به‌ اشیاء عالم‌ بوده‌ و می‌باشد پس‌ او می‌خواهد تا علم‌ خویش‌ را به‌ بندگانش‌ آشکار گرداند به‌ همین‌ جهت‌ با این‌ فرموده‌ خود بر این‌ معنی‌ تأکید می‌گذارد: «و خدا به‌ آنچه‌ نزد آنان‌ است‌، از هر جهت‌ احاطه‌ دارد» یعنی: به‌ آنچه‌ که‌ در هنگام‌ نگهبانی‌ نزد فرشتگان‌ است‌، یا به‌ آنچه‌که‌ نزد پیامبران‌ مبلغ‌ پیام‌هایش‌ قرار دارد و نیز به‌ همه‌ احوال‌شان‌ احاطه‌ مطلق‌ دارد «و هرچیز را از روی‌ شمار احصا و شمارش‌ کرده ‌است» یعنی: حق‌ تعالی‌ هر چیز را به ‌عدد و شمار آن‌ ضبط و ثبت‌ کرده ‌است‌، بدون‌ مشارکت‌ احدی‌ از فرشتگانش‌، یا دیگر ابزارهای‌ علم‌ و فراگیری‌. یا معنای: ﴿لِّیَعۡلَمَ أَن قَدۡ أَبۡلَغُواْ [الجن: 28] این‌ است: تا محمد  صلی الله علیه و آله و سلم که‌ به‌سویش‌ وحی‌ می‌شود، بداند که‌ جبرئیل‌ و فرشتگان‌ همراه‌ وی ‌وحی‌ الهی‌ را بی‌هیچ‌ تحریف‌ و تبدیلی‌ به‌ وی‌ رسانده‌اند. پس‌ مرجع‌ (أبلغوا) به ‌معنی‌ اول‌ پیامبران‌ و به‌معنی‌ دوم‌ فرشتگانند. یا معنی‌ این‌ است: تا مکلف‌ بداندکه‌ پیامبران  علیهم السلام  پیامهای‌ پروردگارشان‌ را ابلاغ‌ کرده‌اند.

در پایان‌ این‌ سوره‌ باید گفت: خبر دادن‌ حق‌ تعالی‌ از داستان‌ «جن‌» دارای ‌فواید بسیاری‌ است‌ که‌ از مهمترین‌ آن‌ روشن‌ شدن‌ این‌ امور است:

ـ جنیان‌ نیز همچون‌ انسیان‌ به‌ تکالیف‌ شرعی‌ مکلف‌ می‌باشند.

ـ مؤمنان‌ جن‌ کافران‌ خود را به‌سوی‌ ایمان‌ دعوت‌ می‌کنند.

ـ رسول‌اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  به‌سوی‌ هردو عالم‌ انس‌ و جن‌ فرستاده‌ شده‌اند.

ـ جنیان‌ سخنان‌ ما را می‌شنوند و زبان‌ ما را می‌فهمند.

 




[1]- روایت‌ در اینجا با تلخیص‌ نقل‌ شد.