تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

سوره اسراء

سوره اسراء

Ayah: 1

سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِیٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَیۡلٗا مِّنَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ إِلَى ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡأَقۡصَا ٱلَّذِی بَٰرَکۡنَا حَوۡلَهُۥ لِنُرِیَهُۥ مِنۡ ءَایَٰتِنَآۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ

پاک و منزّه است آن [پروردگاری‌] که بنده‌اش [محمد] را شبانگاه از مسجد الحرام به سوى مسجد الاقصى ـ که پیرامونش را برکت داده‌ایم ـ سِیر داد تا برخی از نشانه‌هاى [قدرت] خویش را به او بنمایانیم. بی‌تردید، او همان شنواى بیناست.

 

Ayah: 2

وَءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ وَجَعَلۡنَٰهُ هُدٗى لِّبَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ أَلَّا تَتَّخِذُواْ مِن دُونِی وَکِیلٗا

و ما به موسی کتاب [تورات] دادیم و آن را [مایۀ] هدایتِ بنی‌اسرائیل ساختیم [و فرمودیم] که: «کارگزاری جز من [برای خود] برنگزینید».

 

Ayah: 3

ذُرِّیَّةَ مَنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٍۚ إِنَّهُۥ کَانَ عَبۡدٗا شَکُورٗا

ای فرزندانِ کسانی‌ که آنان را با نوح [در کشتی] سوار کردیم، به راستی او [= نوح] بنده‌ای شکرگزار بود.

 

Ayah: 4

وَقَضَیۡنَآ إِلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ فِی ٱلۡکِتَٰبِ لَتُفۡسِدُنَّ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَرَّتَیۡنِ وَلَتَعۡلُنَّ عُلُوّٗا کَبِیرٗا

و در کتاب [تورات] به بنی‌اسرائیل وحی کردیم که قطعاً دو بار در زمین فساد خواهید کرد و قطعاً سرکشی [و طغیانِ] بزرگی خواهید نمود.

 

Ayah: 5

فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ أُولَىٰهُمَا بَعَثۡنَا عَلَیۡکُمۡ عِبَادٗا لَّنَآ أُوْلِی بَأۡسٖ شَدِیدٖ فَجَاسُواْ خِلَٰلَ ٱلدِّیَارِۚ وَکَانَ وَعۡدٗا مَّفۡعُولٗا

پس هر گاه وعدۀ نخستین از آن دو [بار] فرارسید، گروهی از بندگانِ بسیار نیرومند [و پیکارجویِ] خود را بر شما برمی‌انگیزیم تا میان خانه‌ها[یتان براى قتل و غارتِ شما] به جستجو درآیند؛ و این وعده‌ای انجام‌شدنی [و قطعی] بود.

 

Ayah: 6

ثُمَّ رَدَدۡنَا لَکُمُ ٱلۡکَرَّةَ عَلَیۡهِمۡ وَأَمۡدَدۡنَٰکُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِینَ وَجَعَلۡنَٰکُمۡ أَکۡثَرَ نَفِیرًا

آنگاه [پس از مدتی] شما را بر آنان مسلط می‌گردانیم و با اموال و فرزندان یاری‌تان می‌کنیم، و [تعداد] نفرات شما را بیشتر [از دشمن] می‌گردانیم.

 

Ayah: 7

إِنۡ أَحۡسَنتُمۡ أَحۡسَنتُمۡ لِأَنفُسِکُمۡۖ وَإِنۡ أَسَأۡتُمۡ فَلَهَاۚ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ لِیَسُـُٔواْ وُجُوهَکُمۡ وَلِیَدۡخُلُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَلِیُتَبِّرُواْ مَا عَلَوۡاْ تَتۡبِیرًا

اگر [در گفتار و رفتار] نیکی کنید، به خود نیکی کرده‌اید؛ و اگر بدی کنید، [باز هم به] خود کرده‌اید. پس هنگامی‌ که وعدۀ دیگر فرارسید، [دشمن آنچنان شما را خوار می‌سازد] که آثار غم و اندوه در چهره‌هایتان ظاهر می‌شود و همان گونه که بارِ نخست وارد شدند، [این بار نیز حمله می‌آورند] تا به مسجد[الاقصی] داخل ‌شوند و تا بر هر چه دست یابند [آن را] یکسره نابود کنند.

 


Ayah: 8

عَسَىٰ رَبُّکُمۡ أَن یَرۡحَمَکُمۡۚ وَإِنۡ عُدتُّمۡ عُدۡنَاۚ وَجَعَلۡنَا جَهَنَّمَ لِلۡکَٰفِرِینَ حَصِیرًا

[ای بنی‌اسرائیل، اگر توبه کنید] امید است که پروردگارتان بر شما رحمت آورد و اگر [به تباهی] بازگشتید، ما نیز [به عذاب‌کردن شما] بازمى‌گردیم و دوزخ را زندان [ابدیِ] کافران کرده‌ایم.

 

Ayah: 9

إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ یَهۡدِی لِلَّتِی هِیَ أَقۡوَمُ وَیُبَشِّرُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا کَبِیرٗا

به راستی که این قرآن به استوارترین راه هدایت مى‌کند و به مؤمنانى که کارهاى شایسته مى‌کنند مژده مى‌دهد که پاداشى بزرگ برایشان [در پیش] است.

 

Ayah: 10

وَأَنَّ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ أَعۡتَدۡنَا لَهُمۡ عَذَابًا أَلِیمٗا

و براى کسانى که به آخرت ایمان نمى‌آورند، عذابى دردناک مهیّا کرده‌ایم.

 

Ayah: 11

وَیَدۡعُ ٱلۡإِنسَٰنُ بِٱلشَّرِّ دُعَآءَهُۥ بِٱلۡخَیۡرِۖ وَکَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ عَجُولٗا

انسان [در هنگام خشم، از روی نادانی و شتاب، نفرین می‌کند و] بدى را مى‌طلبد، همان گونه که نیکی را درخواست می‌کند؛ و انسان همواره شتابزده است‌.

 

Ayah: 12

وَجَعَلۡنَا ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ ءَایَتَیۡنِۖ فَمَحَوۡنَآ ءَایَةَ ٱلَّیۡلِ وَجَعَلۡنَآ ءَایَةَ ٱلنَّهَارِ مُبۡصِرَةٗ لِّتَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّکُمۡ وَلِتَعۡلَمُواْ عَدَدَ ٱلسِّنِینَ وَٱلۡحِسَابَۚ وَکُلَّ شَیۡءٖ فَصَّلۡنَٰهُ تَفۡصِیلٗا

شب و روز را دو نشانه[ی قدرت و یگانگی خویش] قرار دادیم؛ و نشانۀ شب را محو [و تیره‌] کردیم و نشانۀ روز را روشنى‌بخش قرار دادیم تا از پروردگارتان روزى بجویید و شمار سال‌ها و حساب [وقایع] را بدانید؛ و هر چیزى را به تفصیل بیان کردیم.

 

Ayah: 13

وَکُلَّ إِنسَٰنٍ أَلۡزَمۡنَٰهُ طَـٰٓئِرَهُۥ فِی عُنُقِهِۦۖ وَنُخۡرِجُ لَهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ کِتَٰبٗا یَلۡقَىٰهُ مَنشُورًا

و [سرنوشتِ‌] رفتار هر انسانى را [تا لحظۀ حسابرسی] در گردنش بسته‌ایم و روز قیامت نوشته‌اى برایش بیرون می‌آوریم که آن را گشوده می‌بیند.

 

Ayah: 14

ٱقۡرَأۡ کِتَٰبَکَ کَفَىٰ بِنَفۡسِکَ ٱلۡیَوۡمَ عَلَیۡکَ حَسِیبٗا

[به او می‌گوییم:] «نامه‌ات را بخوان. کافی است که امروز خود حسابگرِ خویش باشی».

 

Ayah: 15

مَّنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهۡتَدِی لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیۡهَاۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۗ وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّىٰ نَبۡعَثَ رَسُولٗا

هر کس راه [راست‌] یافت، جز این نیست که به سود خویش راه یافته است و هر کس گمراه شد، یقیناً به زیان خود گمراه شده است؛ و هیچ گناهکاری، بارِ گناه دیگری را برنمی‌دارد؛ و ما هرگز [قومی را] مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه [میانشان] پیامبری مبعوث کرده باشیم [تا وظایفشان را بیان کند].

 

Ayah: 16

وَإِذَآ أَرَدۡنَآ أَن نُّهۡلِکَ قَرۡیَةً أَمَرۡنَا مُتۡرَفِیهَا فَفَسَقُواْ فِیهَا فَحَقَّ عَلَیۡهَا ٱلۡقَوۡلُ فَدَمَّرۡنَٰهَا تَدۡمِیرٗا

و هر گاه بخواهیم [مردم] شهری را نابود کنیم، [نخست] به ثروتمندانِ سرکشِ آنجا فرمان [اطاعت از الله و پیروی از پیامبران را] می‌دهیم، سپس وقتی در آنجا به فساد [و مخالفت] برخاستند، وعده[ی عذاب الهی بر] آنجا محقق می‌گردد؛ آنگاه آنجا را به شدت در هم می‌کوبیم [و ساکنانش را از بین می‌بریم].

 

Ayah: 17

وَکَمۡ أَهۡلَکۡنَا مِنَ ٱلۡقُرُونِ مِنۢ بَعۡدِ نُوحٖۗ وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِۦ خَبِیرَۢا بَصِیرٗا

و چه بسیار نسل‌هایی را که پس از نوح [زندگی می‌کردند] هلاک کردیم و [همین] کافی است که پروردگارت از گناهان بندگانش آگاه [و نسبت به آنان] بیناست.

 


Ayah: 18

مَّن کَانَ یُرِیدُ ٱلۡعَاجِلَةَ عَجَّلۡنَا لَهُۥ فِیهَا مَا نَشَآءُ لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلۡنَا لَهُۥ جَهَنَّمَ یَصۡلَىٰهَا مَذۡمُومٗا مَّدۡحُورٗا

هر کس خواهان [دنیاى‌] زودگذر است، هر چه بخواهیم [و] به هر که بخواهیم [بهره‌ای] از آن مى‌دهیم؛ آنگاه دوزخ را نصیبش می‌کنیم که در آنجا خوار و رانده‌شده [از رحمت الله،] وارد می‌گردد.

 

Ayah: 19

وَمَنۡ أَرَادَ ٱلۡأٓخِرَةَ وَسَعَىٰ لَهَا سَعۡیَهَا وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَأُوْلَـٰٓئِکَ کَانَ سَعۡیُهُم مَّشۡکُورٗا

و هر کس [زندگی] آخرت را بخواهد و برای [رسیدن به] آن با جدیّت بکوشد و مؤمن باشد، اینان کسانی هستند که از تلاششان قدردانی خواهد شد.

 

Ayah: 20

کُلّٗا نُّمِدُّ هَـٰٓؤُلَآءِ وَهَـٰٓؤُلَآءِ مِنۡ عَطَآءِ رَبِّکَۚ وَمَا کَانَ عَطَآءُ رَبِّکَ مَحۡظُورًا

همه را ـ [خواه] این گروه [بدکار] و [یا] آن گروه [نیکوکار]ـ از بخشش [و نعمت‌های دنیویِ] پروردگارت بهره‌مند می‌سازیم و بخششِ پروردگارت [از کسی] منع نشده است.

 

Ayah: 21

ٱنظُرۡ کَیۡفَ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ وَلَلۡأٓخِرَةُ أَکۡبَرُ دَرَجَٰتٖ وَأَکۡبَرُ تَفۡضِیلٗا

بنگر که چگونه برخی از آنان را [از لحاظ مال و مقام] بر برخی دیگر برترى داده‌ایم؛ و قطعاً آخرت [در مقایسه با دنیا] از نظرِ درجات، بزرگ‌تر و از لحاظ فضیلت، برتر است [پس مومن باید به آن اشتیاق ورزد].

 

Ayah: 22

لَّا تَجۡعَلۡ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَقۡعُدَ مَذۡمُومٗا مَّخۡذُولٗا

[ای انسان، هرگز هیچ] معبود دیگری را با الله [شریک] قرار نده که نکوهیده و بی‌یاور خواهی ماند.

 

Ayah: 23

۞وَقَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِیَّاهُ وَبِٱلۡوَٰلِدَیۡنِ إِحۡسَٰنًاۚ إِمَّا یَبۡلُغَنَّ عِندَکَ ٱلۡکِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوۡ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفّٖ وَلَا تَنۡهَرۡهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوۡلٗا کَرِیمٗا

و پروردگارت چنین فرمان داده است که: «جز او را عبادت نکنید و به پدر و مادر [تان] نیکی کنید. هر گاه یکی از آن دو یا هر دوی آنها در کنارِ تو به سن پیری رسیدند، حتی کمترین اهانتی به ایشان نکن و بر سرشان فریاد نزن و به نیکی [و مهربانی] با آنان سخن بگو.

 

Ayah: 24

وَٱخۡفِضۡ لَهُمَا جَنَاحَ ٱلذُّلِّ مِنَ ٱلرَّحۡمَةِ وَقُل رَّبِّ ٱرۡحَمۡهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرٗا

و از روی مهربانی، در برابرشان فروتن باش و بگو: «پروردگارا، همان‌ گونه که [بر من رحمت آوردند و] مرا در کودکی پرورش دادند، [تو نیز] به آنان رحمت آور».

 

Ayah: 25

رَّبُّکُمۡ أَعۡلَمُ بِمَا فِی نُفُوسِکُمۡۚ إِن تَکُونُواْ صَٰلِحِینَ فَإِنَّهُۥ کَانَ لِلۡأَوَّـٰبِینَ غَفُورٗا

پروردگارِ شما، به آنچه در دل‌هایتان است آگاه‌تر است. اگر شایسته باشید، یقیناً او در حقِ توبه‌کاران آمرزنده است.

 

Ayah: 26

وَءَاتِ ذَا ٱلۡقُرۡبَىٰ حَقَّهُۥ وَٱلۡمِسۡکِینَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِیلِ وَلَا تُبَذِّرۡ تَبۡذِیرًا

و حق خویشاوند را به او بده [= صلۀ رحِم به جای آور] و نیازمند و درراه‌مانده [را یاری کن‌] و ولخرجى و اسراف نکن.

 

Ayah: 27

إِنَّ ٱلۡمُبَذِّرِینَ کَانُوٓاْ إِخۡوَٰنَ ٱلشَّیَٰطِینِۖ وَکَانَ ٱلشَّیۡطَٰنُ لِرَبِّهِۦ کَفُورٗا

در حقیقت، اسرافکاران برادرانِ شیاطین هستند و شیطان نسبت به پروردگارش همواره ناسپاس بوده است.

 


Ayah: 28

وَإِمَّا تُعۡرِضَنَّ عَنۡهُمُ ٱبۡتِغَآءَ رَحۡمَةٖ مِّن رَّبِّکَ تَرۡجُوهَا فَقُل لَّهُمۡ قَوۡلٗا مَّیۡسُورٗا

و اگر به امید رحمت و [گشایش روزی] از جانب پروردگارت [به ناچار] از آنان روی می‌گردانی، سخنی نرم به آنان بگو.

 

Ayah: 29

وَلَا تَجۡعَلۡ یَدَکَ مَغۡلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِکَ وَلَا تَبۡسُطۡهَا کُلَّ ٱلۡبَسۡطِ فَتَقۡعُدَ مَلُومٗا مَّحۡسُورًا

و [هرگز] دست از انفاق نبند و [نیز] گشاده‌دستیِ بسیار نکن که ملامت‌شده و حسرت‌زده می‌گردی.

 

Ayah: 30

إِنَّ رَبَّکَ یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ وَیَقۡدِرُۚ إِنَّهُۥ کَانَ بِعِبَادِهِۦ خَبِیرَۢا بَصِیرٗا

بی‌گمان، پروردگارت، [نعمت و] روزی را بر هر کس که بخواهد گسترده می‌دارد و یا تنگ می‌گرداند. بی‌تردید، او همواره به [احوالِ] بندگانش آگاه و بیناست‌.

 

Ayah: 31

وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَوۡلَٰدَکُمۡ خَشۡیَةَ إِمۡلَٰقٖۖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُهُمۡ وَإِیَّاکُمۡۚ إِنَّ قَتۡلَهُمۡ کَانَ خِطۡـٔٗا کَبِیرٗا

و فرزندانتان را از بیم تنگدستى نکشید. ما به آنان و شما روزى مى‌بخشیم. یقیناً کشتنِ آنها همواره خطایى بزرگ است.

 

Ayah: 32

وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلزِّنَىٰٓۖ إِنَّهُۥ کَانَ فَٰحِشَةٗ وَسَآءَ سَبِیلٗا

و نزدیک زنا نشوید. بی‌تردید، آن [کار،] بسیار زشت و راهی ناپسند است.

 

Ayah: 33

وَلَا تَقۡتُلُواْ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِی حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۗ وَمَن قُتِلَ مَظۡلُومٗا فَقَدۡ جَعَلۡنَا لِوَلِیِّهِۦ سُلۡطَٰنٗا فَلَا یُسۡرِف فِّی ٱلۡقَتۡلِۖ إِنَّهُۥ کَانَ مَنصُورٗا

و کسى را که الله [کشتنش را] حرام کرده است جز به‌حق نکشید؛ و هر کس به ستم کشته شود، به قیّمِ او قدرت [و حق قصاص] داده‌ایم؛ او نیز نباید در [کیفرِ‌] قتل زیاده‌روى کند. بی‌تردید، او [= ولیّ دَم] تحت حمایت [الله و شریعت او تعالی] قرار دارد.

 

Ayah: 34

وَلَا تَقۡرَبُواْ مَالَ ٱلۡیَتِیمِ إِلَّا بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ أَشُدَّهُۥۚ وَأَوۡفُواْ بِٱلۡعَهۡدِۖ إِنَّ ٱلۡعَهۡدَ کَانَ مَسۡـُٔولٗا

و به مال یتیم ـ جز به شیوه‌ای که نیکوتر است‌ـ نزدیک نشوید تا آنگاه که به حدِ [رشد و] بلوغش برسد و به پیمان [خویش] وفا کنید؛ چرا که [از شما] دربارۀ پیمان پرسیده خواهد شد.

 

Ayah: 35

وَأَوۡفُواْ ٱلۡکَیۡلَ إِذَا کِلۡتُمۡ وَزِنُواْ بِٱلۡقِسۡطَاسِ ٱلۡمُسۡتَقِیمِۚ ذَٰلِکَ خَیۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِیلٗا

و هنگامی ‌که [در خرید و فروش، اجناس را] پیمانه می‌کنید، پیمانه را کامل [و تمام] بدهید و [آنها را] با ترازوی درست وزن کنید. این [کار] برای شما بهتر است و سرانجام نیکو‌تری دارد.

 

Ayah: 36

وَلَا تَقۡفُ مَا لَیۡسَ لَکَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ کُلُّ أُوْلَـٰٓئِکَ کَانَ عَنۡهُ مَسۡـُٔولٗا

و از آنچه دانشی دربارۀ آن نداری پیروی نکن. بی‌تردید [در قیامت،] گوش و چشم و دل، از همۀ اینها بازخواست خواهد شد.

 

Ayah: 37

وَلَا تَمۡشِ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ إِنَّکَ لَن تَخۡرِقَ ٱلۡأَرۡضَ وَلَن تَبۡلُغَ ٱلۡجِبَالَ طُولٗا

و در زمین با تکبر راه نرو. تو هرگز نمی‌توانی [با راه رفتنِ غرورآمیزت] زمین را بشکافی و در بلندی [و گردن‌فرازی نیز] به کوه‌ها نمی‌رسی.

 

Ayah: 38

کُلُّ ذَٰلِکَ کَانَ سَیِّئُهُۥ عِندَ رَبِّکَ مَکۡرُوهٗا

همۀ این [کارها]، گناهش نزد پروردگارت ناپسند است.

 


Ayah: 39

ذَٰلِکَ مِمَّآ أَوۡحَىٰٓ إِلَیۡکَ رَبُّکَ مِنَ ٱلۡحِکۡمَةِۗ وَلَا تَجۡعَلۡ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتُلۡقَىٰ فِی جَهَنَّمَ مَلُومٗا مَّدۡحُورًا

این [سفارش‌ها] از آن حکمت[هایی] است که از جانب پروردگارت به تو وحی شده است؛ و معبودِ دیگری با الله قرار نده که نکوهیده و رانده‌شده [از رحمت الله] به دوزخ خواهی افتاد.

 

Ayah: 40

أَفَأَصۡفَىٰکُمۡ رَبُّکُم بِٱلۡبَنِینَ وَٱتَّخَذَ مِنَ ٱلۡمَلَـٰٓئِکَةِ إِنَٰثًاۚ إِنَّکُمۡ لَتَقُولُونَ قَوۡلًا عَظِیمٗا

آیا [شما مشرکان گمان می‌کنید که‌] پروردگارتان [داشتن‌] پسران را به شما اختصاص داده است و خود از [میانِ] فرشتگان، دخترانى برگرفته است؟ به راستی که سخنى بسیار بزرگ [و ناروا] مى‌گویید.

 

Ayah: 41

وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَا فِی هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لِیَذَّکَّرُواْ وَمَا یَزِیدُهُمۡ إِلَّا نُفُورٗا

و بی‌تردید، ما در این قرآن [احکام و اندرزها را با شیوه‌های روشن و] گونا‌گون بیان کردیم تا [مردم] پند بگیرند؛ و[لى‌ این سخنان،] جز دوری [از حق] بر آنان نمى‌افزاید.

 

Ayah: 42

قُل لَّوۡ کَانَ مَعَهُۥٓ ءَالِهَةٞ کَمَا یَقُولُونَ إِذٗا لَّٱبۡتَغَوۡاْ إِلَىٰ ذِی ٱلۡعَرۡشِ سَبِیلٗا

[ای پیامبر،] بگو: «اگر [بر فرضِ محال،] چنان که [مشرکان] می‌گویند، با او [= الله] معبودانی [دیگر] بود، در این صورت، آنان [برای تقرّب و کسبِ خشنودی پروردگار] به سوی [اللهِ] صاحب‌عرش راهی می‌جستند».

 

Ayah: 43

سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوّٗا کَبِیرٗا

او تعالی پاک و منزّه است و از آنچه آنان می‌گویند، بسی برتر است.

 

Ayah: 44

تُسَبِّحُ لَهُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ ٱلسَّبۡعُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِیهِنَّۚ وَإِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ وَلَٰکِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِیحَهُمۡۚ إِنَّهُۥ کَانَ حَلِیمًا غَفُورٗا

آسمان‌های هفتگانه و زمین و هر ‌کس در آنهاست او را به پاکی می‌ستایند؛ و هیچ چیز نیست مگر آنکه او را به پاکی یاد می‌کند؛ ولی شما تسبیح‌ آنان را درنمی‌یابید. بی‌تردید، او همواره بردبار [و] آمرزنده است.

 

Ayah: 45

وَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ جَعَلۡنَا بَیۡنَکَ وَبَیۡنَ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ حِجَابٗا مَّسۡتُورٗا

و [ای پیامبر،] هنگامی‌ که قرآن می‌خوانی، میان تو و کسانی ‌که به آخرت ایمان ندارند، پرده‌ای پوشیده قرار می‌دهیم.

 

Ayah: 46

وَجَعَلۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ أَکِنَّةً أَن یَفۡقَهُوهُ وَفِیٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٗاۚ وَإِذَا ذَکَرۡتَ رَبَّکَ فِی ٱلۡقُرۡءَانِ وَحۡدَهُۥ وَلَّوۡاْ عَلَىٰٓ أَدۡبَٰرِهِمۡ نُفُورٗا

و پوششی بر دل‌هایشان قرار دادیم تا [پیام] آن را درنیابند و در گوش‌هایشان سنگینى [نهادیم تا حق را نشنوند‌]؛ و چون پروردگارت را در قرآن به یگانگى یاد می‌کنى، با نفرت پشت مى‌کنند [و می‌گریزند].

 

Ayah: 47

نَّحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا یَسۡتَمِعُونَ بِهِۦٓ إِذۡ یَسۡتَمِعُونَ إِلَیۡکَ وَإِذۡ هُمۡ نَجۡوَىٰٓ إِذۡ یَقُولُ ٱلظَّـٰلِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلٗا مَّسۡحُورًا

و آنگاه که [کافران] به تو گوش می‌سپارند، ما بهتر مى‌دانیم که به چه [منظور و چگونه] گوش مى‌دهند و [نیز] آنگاه که نجوا مى‌کنند [ما از سخنانشان آگاهیم]؛ آنگاه که ستمکاران [مشرک به مردم] می‌گویند: «شما جز از مردى جادوشده پیروى نمى‌کنید».

 

Ayah: 48

ٱنظُرۡ کَیۡفَ ضَرَبُواْ لَکَ ٱلۡأَمۡثَالَ فَضَلُّواْ فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ سَبِیلٗا

بنگر که چگونه برایت مثال‌ها زدند، پس گمراه شدند و در نتیجه، نمی‌توانند راهی [به سوی حق] بیابند.

 

Ayah: 49

وَقَالُوٓاْ أَءِذَا کُنَّا عِظَٰمٗا وَرُفَٰتًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ خَلۡقٗا جَدِیدٗا

و [مشرکان] گفتند: «آیا هنگامی‌ که استخوان‌هایی [پوسیده و] پراکنده شدیم، دوباره با آفرینشی جدید برانگیخته می‌شویم؟»

 


Ayah: 50

۞قُلۡ کُونُواْ حِجَارَةً أَوۡ حَدِیدًا

بگو: «[حتی اگر] سنگ باشید یا آهن

 

Ayah: 51

أَوۡ خَلۡقٗا مِّمَّا یَکۡبُرُ فِی صُدُورِکُمۡۚ فَسَیَقُولُونَ مَن یُعِیدُنَاۖ قُلِ ٱلَّذِی فَطَرَکُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖۚ فَسَیُنۡغِضُونَ إِلَیۡکَ رُءُوسَهُمۡ وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هُوَۖ قُلۡ عَسَىٰٓ أَن یَکُونَ قَرِیبٗا

یا [هر] آفریده‌ای که در خاطرتان بزرگ می‌نماید، [باز هم الله می‌تواند شما را زنده کند]. پس خواهند گفت: «چه کسی ما را بازمی‌گردانَد؟» بگو: «[همان پروردگاری] ‌که نخستین بار شما را آفرید». آنگاه سرهایشان را [به نشانۀ ناباوری و تمسخر] در برابر تو تکان می‌دهند و مى‌گویند: «آن [حادثه] کى خواهد بود؟» بگو: «چه بسا نزدیک باشد.

 

Ayah: 52

یَوۡمَ یَدۡعُوکُمۡ فَتَسۡتَجِیبُونَ بِحَمۡدِهِۦ وَتَظُنُّونَ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا قَلِیلٗا

روزى که [الله] شما را [به صحرای محشر] فرامى‌خوانَد و شما با سپاس و ستایش اجابتش مى‌کنید و مى‌پندارید که جز اندکى [در دنیا] به سر نبرده‌اید».

 

Ayah: 53

وَقُل لِّعِبَادِی یَقُولُواْ ٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُۚ إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ یَنزَغُ بَیۡنَهُمۡۚ إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ کَانَ لِلۡإِنسَٰنِ عَدُوّٗا مُّبِینٗا

و [ای پیامبر،] به بندگانم بگو با بهترین [الفاظ با یکدیگر] صحبت کنند [و از بددهانی بپرهیزند؛ چرا که] بی‌تردید، شیطان میان آنان دشمنی می‌افکنَد. به راستی که شیطان برای انسان، دشمنی آشکار است‌.

 

Ayah: 54

رَّبُّکُمۡ أَعۡلَمُ بِکُمۡۖ إِن یَشَأۡ یَرۡحَمۡکُمۡ أَوۡ إِن یَشَأۡ یُعَذِّبۡکُمۡۚ وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ عَلَیۡهِمۡ وَکِیلٗا

[ای مردم،] پروردگارتان به [احوال‌] شما داناتر است؛ اگر بخواهد، بر شما رحمت می‌آورد یا اگر بخواهد، عذابتان می‌کند؛ و [ای پیامبر،] ما تو را [برای آنان، نگهبان و] کارگزار نفرستاده‌ایم‌.

 

Ayah: 55

وَرَبُّکَ أَعۡلَمُ بِمَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَلَقَدۡ فَضَّلۡنَا بَعۡضَ ٱلنَّبِیِّـۧنَ عَلَىٰ بَعۡضٖۖ وَءَاتَیۡنَا دَاوُۥدَ زَبُورٗا

پروردگارت به [هر چه و] هر ‌کس در آسمان‌ها و زمین است داناتر است؛ و به راستی [ما] برخی پیامبران را [با افزونیِ پیروان و اعطای کتاب،] بر برخی [دیگر] برتری بخشیدیم و به داوود زَبور دادیم.

 

Ayah: 56

قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِینَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِهِۦ فَلَا یَمۡلِکُونَ کَشۡفَ ٱلضُّرِّ عَنکُمۡ وَلَا تَحۡوِیلًا

[ای پیامبر، به مشرکان] بگو: «کسانى را که به جاى او [معبود و کارسازِ خویش] پنداشته‌اید فرابخوانید؛ [خواهید دید که آنها] نه مى‌توانند گزندی را از شما دور کنند و نه قادرند آن را [به سوی دیگری] بگردانند».

 

Ayah: 57

أُوْلَـٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ یَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِیلَةَ أَیُّهُمۡ أَقۡرَبُ وَیَرۡجُونَ رَحۡمَتَهُۥ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُۥٓۚ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحۡذُورٗا

کسانی را که آنان [به یاری و دعا] می‌خوانند، خود [با عبادت و عمل صالح] وسیله‌ای [برای تقرّب] به پروردگارشان می‌جویند [و در رقابتند تا بدانند] کدام‌یک از آنان [به عبادت الله] نزدیک‌ترند و به رحمتش امیدوارند و از عذابش می‌ترسند؛ [چرا که] بی‌تردید، عذاب پروردگارت همواره شایستۀ پرهیز است.

 

Ayah: 58

وَإِن مِّن قَرۡیَةٍ إِلَّا نَحۡنُ مُهۡلِکُوهَا قَبۡلَ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ أَوۡ مُعَذِّبُوهَا عَذَابٗا شَدِیدٗاۚ کَانَ ذَٰلِکَ فِی ٱلۡکِتَٰبِ مَسۡطُورٗا

و هیچ شهرى نیست مگر اینکه [به سبب کفر و نافرمانى، مردمِ] آن را پیش از روز قیامت نابود می‌کنیم یا به عذابى سخت گرفتار مى‌سازیم. این [کیفر] در کتاب الهی [= لوح محفوظ] ثبت است.

 


Ayah: 59

وَمَا مَنَعَنَآ أَن نُّرۡسِلَ بِٱلۡأٓیَٰتِ إِلَّآ أَن کَذَّبَ بِهَا ٱلۡأَوَّلُونَۚ وَءَاتَیۡنَا ثَمُودَ ٱلنَّاقَةَ مُبۡصِرَةٗ فَظَلَمُواْ بِهَاۚ وَمَا نُرۡسِلُ بِٱلۡأٓیَٰتِ إِلَّا تَخۡوِیفٗا

[چیزى‌] ما را از فرستادن معجزات [درخواستى مشرکان‌] بازنداشت، مگر اینکه پیشینیان آن را دروغ پنداشتند؛ و ما به ثمود [قوم صالح] آن ماده‌شتر را به عنوان نشانه‌ای روشن دادیم؛ اما به آن ستم کردند و ما نشانه‌ها [و معجزات] را جز براى بیم‌دادن [مردم] نمى‌فرستیم.

 

Ayah: 60

وَإِذۡ قُلۡنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِٱلنَّاسِۚ وَمَا جَعَلۡنَا ٱلرُّءۡیَا ٱلَّتِیٓ أَرَیۡنَٰکَ إِلَّا فِتۡنَةٗ لِّلنَّاسِ وَٱلشَّجَرَةَ ٱلۡمَلۡعُونَةَ فِی ٱلۡقُرۡءَانِۚ وَنُخَوِّفُهُمۡ فَمَا یَزِیدُهُمۡ إِلَّا طُغۡیَٰنٗا کَبِیرٗا

و [به یاد آور‌] هنگامى که به تو گفتیم: «یقیناً پروردگارت بر مردم احاطه دارد [و در قبضه قدرت او هستند]»؛ و آن رؤیایى را که [در شب معراج] به تو نمایاندیم؛ و [همچنین] آن درختِ لعنت‌شده [زَقّوم] در قرآن را جز براى آزمایش مردم قرار ندادیم؛ و ما آنان را بیم مى‌دهیم، ولى جز بر سرکشیِ بیشتر آنان نمى‌افزاید.

 

Ayah: 61

وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَـٰٓئِکَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ قَالَ ءَأَسۡجُدُ لِمَنۡ خَلَقۡتَ طِینٗا

و [یاد کن از] هنگامی که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده کنید»؛ پس [همگی] سجده کردند، جز ابلیس که [از روی تکبر سر باز زد و] گفت: «آیا برای کسی سجده کنم که [او را] از گِل آفریده‌ای؟»

 

Ayah: 62

قَالَ أَرَءَیۡتَکَ هَٰذَا ٱلَّذِی کَرَّمۡتَ عَلَیَّ لَئِنۡ أَخَّرۡتَنِ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ لَأَحۡتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُۥٓ إِلَّا قَلِیلٗا

[و] گفت: «به من خبر بده آیا این همان کسی است که او را بر من [برتری دادی و] گرامی داشتی؟ اگر تا روز قیامت به من مهلت دهی، فرزندانش را ـ جز عدۀ کمی ـ [مهار زده و] ریشه‌کن خواهم کرد».

 

Ayah: 63

قَالَ ٱذۡهَبۡ فَمَن تَبِعَکَ مِنۡهُمۡ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَآؤُکُمۡ جَزَآءٗ مَّوۡفُورٗا

[الله] فرمود: «برو که هر یک از آنان که از تو پیروی کند، یقیناً دوزخ پاداشتان خواهد بود که پاداشی کامل است.

 

Ayah: 64

وَٱسۡتَفۡزِزۡ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتَ مِنۡهُم بِصَوۡتِکَ وَأَجۡلِبۡ عَلَیۡهِم بِخَیۡلِکَ وَرَجِلِکَ وَشَارِکۡهُمۡ فِی ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِ وَعِدۡهُمۡۚ وَمَا یَعِدُهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ إِلَّا غُرُورًا

و هر کس از آنان را توانستى به آواى خود برانگیز [و به سوی گناه بکشان] و با سواران و پیادگانت بر آنان بانگ بزن [تا آلودۀ گناه گردند] و در اموال و فرزندان، شریکشان شو و به آنان وعده[های واهی] بده؛ و[لى] شیطان به آنان وعده نمى‌دهد مگر به فریب.

 

Ayah: 65

إِنَّ عِبَادِی لَیۡسَ لَکَ عَلَیۡهِمۡ سُلۡطَٰنٞۚ وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ وَکِیلٗا

[ای شیطان،] تو هرگز تسلطی بر بندگان من نخواهی داشت»؛ و [ای پیامبر،] همین بس که پروردگارت [کارگزار و] نگهبانِ آنان [= مؤمنان] باشد.

 

Ayah: 66

رَّبُّکُمُ ٱلَّذِی یُزۡجِی لَکُمُ ٱلۡفُلۡکَ فِی ٱلۡبَحۡرِ لِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا

[ای مردم،] پروردگار شما کسی است که کشتی را در دریا برایتان به حرکت درمی‌آورد تا از فضلش بهره‌مند گردید. بی‌تردید، او همواره نسبت به شما مهربان است.

 


Ayah: 67

وَإِذَا مَسَّکُمُ ٱلضُّرُّ فِی ٱلۡبَحۡرِ ضَلَّ مَن تَدۡعُونَ إِلَّآ إِیَّاهُۖ فَلَمَّا نَجَّىٰکُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ أَعۡرَضۡتُمۡۚ وَکَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ کَفُورًا

و آنگاه که در دریا گزندی به شما می‌رسد، هر کس را [به حاجت‌خواهی] مى‌خوانید، ناپدید [و فراموش‌] مى‌گردد مگر [ذات پاکِ] او؛ اما وقتی شما را [از خطر مرگ] رهاند و به خشکی ‌رساند، [از عبادت الله به یگانگی] رویگردان مى‌شوید؛ و انسان همواره ناسپاس است.

 

Ayah: 68

أَفَأَمِنتُمۡ أَن یَخۡسِفَ بِکُمۡ جَانِبَ ٱلۡبَرِّ أَوۡ یُرۡسِلَ عَلَیۡکُمۡ حَاصِبٗا ثُمَّ لَا تَجِدُواْ لَکُمۡ وَکِیلًا

آیا [می‌پندارید] از اینکه [الله] شما را در کنارۀ خشکی [در زمین] فرو بَرد یا طوفان شن به سوی شما بفرستد [و سنگبارانتان کند] ایمن شده‌اید؟ آنگاه برای خود هیچ [کارگزار و] نگهبانی نمی‌یابید.

 

Ayah: 69

أَمۡ أَمِنتُمۡ أَن یُعِیدَکُمۡ فِیهِ تَارَةً أُخۡرَىٰ فَیُرۡسِلَ عَلَیۡکُمۡ قَاصِفٗا مِّنَ ٱلرِّیحِ فَیُغۡرِقَکُم بِمَا کَفَرۡتُمۡ ثُمَّ لَا تَجِدُواْ لَکُمۡ عَلَیۡنَا بِهِۦ تَبِیعٗا

یا ایمن شده‌اید از اینکه بار دیگر شما را به دریا بازگردانَد و تُندبادى کوبنده به سویتان بفرستد و به سزاى کفرتان شما را غرق کند؟ آنگاه در برابر ما هیچ بازپرسی برای خود نمی‌یابید [که دلیل کارمان را جویا شود].

 

Ayah: 70

۞وَلَقَدۡ کَرَّمۡنَا بَنِیٓ ءَادَمَ وَحَمَلۡنَٰهُمۡ فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَفَضَّلۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ کَثِیرٖ مِّمَّنۡ خَلَقۡنَا تَفۡضِیلٗا

و به راستی، ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا [بر وسایل سفر] سوار کردیم و از انواع [نعمت‌های] پاکیزه به آنان روزی دادیم و آنان را بر بسیاری از موجوداتی که آفریده‌ایم، برتری بسیار بخشیدیم.

 

Ayah: 71

یَوۡمَ نَدۡعُواْ کُلَّ أُنَاسِۭ بِإِمَٰمِهِمۡۖ فَمَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِیَمِینِهِۦ فَأُوْلَـٰٓئِکَ یَقۡرَءُونَ کِتَٰبَهُمۡ وَلَا یُظۡلَمُونَ فَتِیلٗا

[یاد کن از] روزی که هر گروهی را با پیشوایشان فرامی‌خوانیم؛ آنگاه کسانی که نامه[ی اعمال]شان به [دست] راستشان داده می‌شود، اینان نامۀ خود را [با شادمانی] می‌خوانند و [کوچکترین] ستمی[حتی] به اندازۀ رشتۀ میان هستۀ خرما نمی‌بینند.

 

Ayah: 72

وَمَن کَانَ فِی هَٰذِهِۦٓ أَعۡمَىٰ فَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ أَعۡمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِیلٗا

و[لی] کسی‌ که در این [دنیا از دیدن حق] نابینا بوده است، در آخرت [نیز] نابینا و گمراه‌تر است.

 

Ayah: 73

وَإِن کَادُواْ لَیَفۡتِنُونَکَ عَنِ ٱلَّذِیٓ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ لِتَفۡتَرِیَ عَلَیۡنَا غَیۡرَهُۥۖ وَإِذٗا لَّٱتَّخَذُوکَ خَلِیلٗا

[ای پیامبر،] نزدیک بود آنها تو را [با وسوسه‌های خود] از آنچه بر تو وحی کرده‌ایم بفریبند تا [الفاظی] غیر از آن را [که وحی کرده‌ایم] به دروغ به ما نسبت دهی و آنگاه تو را به دوستی بگیرند.

 

Ayah: 74

وَلَوۡلَآ أَن ثَبَّتۡنَٰکَ لَقَدۡ کِدتَّ تَرۡکَنُ إِلَیۡهِمۡ شَیۡـٔٗا قَلِیلًا

و اگر [ما] تو را ثابت‌قدم نمی‌کردیم، به راستی نزدیک بود اندکی به آنان متمایل شوی [و در آن‌چه که بر تو پیشنهاد داده‌اند و بخاطر اشتیاق زیاد بر ایمان آوردنشان با آن‌ها موافقت کنی].

 

Ayah: 75

إِذٗا لَّأَذَقۡنَٰکَ ضِعۡفَ ٱلۡحَیَوٰةِ وَضِعۡفَ ٱلۡمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ عَلَیۡنَا نَصِیرٗا

در آن صورت، قطعاً چند برابر عذاب زندگی در دنیا و چند برابر عذاب مرگ در آخرت به تو می‌چشاندیم و آنگاه در برابر ما یاورى برای خویش نمى‌یافتى.

 


Ayah: 76

وَإِن کَادُواْ لَیَسۡتَفِزُّونَکَ مِنَ ٱلۡأَرۡضِ لِیُخۡرِجُوکَ مِنۡهَاۖ وَإِذٗا لَّا یَلۡبَثُونَ خِلَٰفَکَ إِلَّا قَلِیلٗا

و نزدیک بود [که کافران با نیرنگ و دشمنی،] تو را از سرزمین [مکه] برکَنند تا از آنجا بیرونت کنند و [اگر چنین می‌کردند] در آن صورت، آنان [نیز‌] پس از تو جز [زمان‌] اندکى نمى‌ماندند [و گرفتار عذاب می‌شدند].

 

Ayah: 77

سُنَّةَ مَن قَدۡ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَکَ مِن رُّسُلِنَاۖ وَلَا تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحۡوِیلًا

این [شیوۀ برخورد با ملت‌های ناسپاس،] سنتِ [ما دربارۀ] پیامبرانی است که پیش از تو فرستادیم؛ و [هرگز] در سنت ما [دگرگونی و] تغییری نمی‌یابی.

 

Ayah: 78

أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِدُلُوکِ ٱلشَّمۡسِ إِلَىٰ غَسَقِ ٱلَّیۡلِ وَقُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِۖ إِنَّ قُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِ کَانَ مَشۡهُودٗا

نماز را از زوال خورشید [= هنگام ظهر] تا نهایت تاریکی شب [= نیمه شب‌] برپا دار و [به ویژه] نماز صبح‌ را. به راستی که نماز صبح [و تلاوت قرآن در این وقت،] مورد مشاهده [و در حضورِ فرشتگانِ روز و شب‌] است.

 

Ayah: 79

وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّکَ عَسَىٰٓ أَن یَبۡعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا

و [ای پیامبر،] پاسی از شب را [از خواب] برخیز و نماز بگزار. قطعاً [این نماز شب،‌] برای افزونی مقام و مرتبۀ توست [تا درجاتت را برتری بخشد]. امید است پروردگارت تو را به مقامی در خور ستایشِ [همگان] برانگیزد! [= مقام شفاعت کبری را به تو عطا فرماید].

 

Ayah: 80

وَقُل رَّبِّ أَدۡخِلۡنِی مُدۡخَلَ صِدۡقٖ وَأَخۡرِجۡنِی مُخۡرَجَ صِدۡقٖ وَٱجۡعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلۡطَٰنٗا نَّصِیرٗا

و بگو: «پروردگارا، مرا [در هر کارى‌] به درستی داخل نما و به درستی خارج ساز [چنان که موردِ رضای توست]؛ و از جانب خویش حجتی یاری‌کننده برای من [در برابر دشمنانم‌] قرار بده».

 

Ayah: 81

وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُۚ إِنَّ ٱلۡبَٰطِلَ کَانَ زَهُوقٗا

و بگو: «حق [= اسلام] آمد و باطل [= شرک] نابود شد. به راستی که باطل نابودشدنی است».

 

Ayah: 82

وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٞ وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ ٱلظَّـٰلِمِینَ إِلَّا خَسَارٗا

و از قرآن، آنچه درمان [شرک و کفر] و رحمتی برای مؤمنان است نازل می‌کنیم و [این کتاب،‌] بر ستمکاران [مشرک‌] جز زیان نمی‌افزاید.

 

Ayah: 83

وَإِذَآ أَنۡعَمۡنَا عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ أَعۡرَضَ وَنَـَٔا بِجَانِبِهِۦ وَإِذَا مَسَّهُ ٱلشَّرُّ کَانَ یَـُٔوسٗا

و چون به انسان نعمت [ثروت و سلامتی] می‌دهیم، روى مى‌گردانَد و [از شکرگزاری و عبادت] دورى مى‌کند و چون بدی [و گزندی] به او می‌رسد، [از رحمت الهی] ناامید مى‌گردد.

 

Ayah: 84

قُلۡ کُلّٞ یَعۡمَلُ عَلَىٰ شَاکِلَتِهِۦ فَرَبُّکُمۡ أَعۡلَمُ بِمَنۡ هُوَ أَهۡدَىٰ سَبِیلٗا

[ای پیامبر،] بگو: «هر کس طبق روش خویش [و متناسب با هدایت یا گمراهی‌اش] رفتار می‌کند؛ و پروردگارتان بهتر مى‌داند که چه کسی‌ هدایت‌یافته‌تر است».

 

Ayah: 85

وَیَسۡـَٔلُونَکَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّی وَمَآ أُوتِیتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِیلٗا

و [ای پیامبر، کافران] از تو دربارۀ روح می‌پرسند؛ بگو: «روح از [جمله امور غیبی و ناشی از] فرمانِ پروردگارِ من است و جز اندکی از دانش به شما نداده‌اند».

 

Ayah: 86

وَلَئِن شِئۡنَا لَنَذۡهَبَنَّ بِٱلَّذِیٓ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ بِهِۦ عَلَیۡنَا وَکِیلًا

و اگر مى‌خواستیم، قطعاً آنچه را به تو وحى کرده‌ایم [از یادت] مى‌بردیم؛ آنگاه هیچ [کارگزار و] نگهبانی در برابر ما برای خود نمی‌یافتی [که مانع فراموشی‌ات گردد].

 


Ayah: 87

إِلَّا رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّکَۚ إِنَّ فَضۡلَهُۥ کَانَ عَلَیۡکَ کَبِیرٗا

ولی [چنین نکردیم و این لطف، به خاطرِ] رحمتی از جانب پروردگارِ توست. بی‌تردید، همواره بخشش او بر تو بسیار است.

 

Ayah: 88

قُل لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن یَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا یَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ کَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِیرٗا

[ای پیامبر،] بگو: «اگر انس و جن [همگی] جمع شوند تا همانند این قرآن را بیاورند، [هرگز] همانندش را نخواهند آورد؛ هر چند آنان پشتیبان یکدیگر باشند».

 

Ayah: 89

وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَا لِلنَّاسِ فِی هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ مِن کُلِّ مَثَلٖ فَأَبَىٰٓ أَکۡثَرُ ٱلنَّاسِ إِلَّا کُفُورٗا

و به راستى ما در این قرآن از هر گونه مثال [و اندرز و داستان] برای مردم آوردیم؛ ولى بیشتر مردم [از پذیرشِ آن] خودداری کردند [و] جز سرِ انکار نداشتند.

 

Ayah: 90

وَقَالُواْ لَن نُّؤۡمِنَ لَکَ حَتَّىٰ تَفۡجُرَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَرۡضِ یَنۢبُوعًا

و گفتند: «ما هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم، مگر اینکه از زمین [مکه] چشمه‌هایی برایمان جاری کنی

 

Ayah: 91

أَوۡ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٞ مِّن نَّخِیلٖ وَعِنَبٖ فَتُفَجِّرَ ٱلۡأَنۡهَٰرَ خِلَٰلَهَا تَفۡجِیرًا

یا باغی از نخل و انگور داشته باشی و میان [درختان‌] آن، جوی‌ها روان گردانی‌.

 

Ayah: 92

أَوۡ تُسۡقِطَ ٱلسَّمَآءَ کَمَا زَعَمۡتَ عَلَیۡنَا کِسَفًا أَوۡ تَأۡتِیَ بِٱللَّهِ وَٱلۡمَلَـٰٓئِکَةِ قَبِیلًا

یا چنان که ادعا کردی، یا آسمان را پاره پاره بر [سر] ما بیفکنی یا الله و فرشتگان را در برابرمان حاضر کنی [تا به راستگویی‌ات گواهی دهند]

 

Ayah: 93

أَوۡ یَکُونَ لَکَ بَیۡتٞ مِّن زُخۡرُفٍ أَوۡ تَرۡقَىٰ فِی ٱلسَّمَآءِ وَلَن نُّؤۡمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّىٰ تُنَزِّلَ عَلَیۡنَا کِتَٰبٗا نَّقۡرَؤُهُۥۗ قُلۡ سُبۡحَانَ رَبِّی هَلۡ کُنتُ إِلَّا بَشَرٗا رَّسُولٗا

یا خانه‌ای [آراسته] از طلا داشته باشی یا در آسمان بالا روی؛ و [البته] هرگز بالا رفتنت را باور نمی‌کنیم مگر آنکه نوشته‌ای بر ما فرود آوری که آن را بخوانیم». بگو: «پروردگارم منزّه است. آیا من جز بشری فرستاده‌شده هستم؟»

 

Ayah: 94

وَمَا مَنَعَ ٱلنَّاسَ أَن یُؤۡمِنُوٓاْ إِذۡ جَآءَهُمُ ٱلۡهُدَىٰٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ أَبَعَثَ ٱللَّهُ بَشَرٗا رَّسُولٗا

و [چیزى‌] مانع ایمان‌آوردنِ مردم نشد ـ آنگاه که هدایت برایشان آمد ـ جز اینکه گفتند: «آیا الله یک انسان را به پیامبری برانگیخته است؟»

 

Ayah: 95

قُل لَّوۡ کَانَ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَلَـٰٓئِکَةٞ یَمۡشُونَ مُطۡمَئِنِّینَ لَنَزَّلۡنَا عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَلَکٗا رَّسُولٗا

[ای پیامبر،] بگو: «اگر در زمین [به جای انسان،] فرشتگانی بودند که [همچون شما] با آرامش راه می‌رفتند، قطعاً از آسمان فرشته‌ای را [از جنس خودشان به عنوان] پیامبر بر آنان نازل می‌کردیم».

 

Ayah: 96

قُلۡ کَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِیدَۢا بَیۡنِی وَبَیۡنَکُمۡۚ إِنَّهُۥ کَانَ بِعِبَادِهِۦ خَبِیرَۢا بَصِیرٗا

بگو: «کافی است که الله میان من و شما گواه باشد. بی‌تردید، او همواره [نسبت] به بندگانش آگاه [و] بیناست.

 


Ayah: 97

وَمَن یَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِۖ وَمَن یُضۡلِلۡ فَلَن تَجِدَ لَهُمۡ أَوۡلِیَآءَ مِن دُونِهِۦۖ وَنَحۡشُرُهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ عُمۡیٗا وَبُکۡمٗا وَصُمّٗاۖ مَّأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ کُلَّمَا خَبَتۡ زِدۡنَٰهُمۡ سَعِیرٗا

و هر کس که الله او را هدایت کند، هدایت‌یافته[ی واقعی] است و هر کس را که گمراه سازد، هرگز جز او [= الله] دوستانی برایشان نخواهی یافت؛ و آنان را در قیامت، نابینا و گنگ و ناشنوا محشور می‌گردانیم [در حالی که] بر صورت‌هایشان [کشیده می‌شوند]؛ جایگاهشان دوزخ است [که] هر گاه شعله‌اش فرونشیند، شراره‌ای [تازه] بر آنان مى‌افزاییم‌.

 

Ayah: 98

ذَٰلِکَ جَزَآؤُهُم بِأَنَّهُمۡ کَفَرُواْ بِـَٔایَٰتِنَا وَقَالُوٓاْ أَءِذَا کُنَّا عِظَٰمٗا وَرُفَٰتًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ خَلۡقٗا جَدِیدًا

این جزای آنان است؛ چرا که آیات ما را انکار کردند و گفتند: «آیا هنگامی‌ که استخوان‌هایی [پوسیده و] پراکنده شدیم، دوباره با آفرینشی جدید‌ برانگیخته می‌شویم؟»

 

Ayah: 99

۞أَوَلَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ قَادِرٌ عَلَىٰٓ أَن یَخۡلُقَ مِثۡلَهُمۡ وَجَعَلَ لَهُمۡ أَجَلٗا لَّا رَیۡبَ فِیهِ فَأَبَى ٱلظَّـٰلِمُونَ إِلَّا کُفُورٗا

آیا ندانستند الله که آسمان‌ها و زمین را آفریده است، می‌تواند همانند آنان را بیافریند و اَجَلی برایشان تعیین کرده است که هیچ تردیدی در آن نیست؟ و[لى‌] ستمکاران جز انکار [چیزى را] نپذیرفتند.

 

Ayah: 100

قُل لَّوۡ أَنتُمۡ تَمۡلِکُونَ خَزَآئِنَ رَحۡمَةِ رَبِّیٓ إِذٗا لَّأَمۡسَکۡتُمۡ خَشۡیَةَ ٱلۡإِنفَاقِۚ وَکَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ قَتُورٗا

[ای پیامبر، به مشرکان] بگو: «اگر شما مالک گنجینه‌های [بخشش و] رحمتِ پروردگارم بودید، [باز هم] از بیم خرج کردن [و تنگدستی] از انفاق خوداری می‌کردید؛ و انسان همواره بخیل [و تنگ‌نظر] است».

 

Ayah: 101

وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَىٰ تِسۡعَ ءَایَٰتِۭ بَیِّنَٰتٖۖ فَسۡـَٔلۡ بَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ إِذۡ جَآءَهُمۡ فَقَالَ لَهُۥ فِرۡعَوۡنُ إِنِّی لَأَظُنُّکَ یَٰمُوسَىٰ مَسۡحُورٗا

و به راستی، ما نُه معجزۀ روشن [را به عنوان نشانه‌های پیامبری] به موسی دادیم؛ پس از بنی‌اسرائیل بپرس آنگاه که [موسی‌] نزدشان آمد و فرعون به او گفت: «ای موسی، یقیناً تو را افسون‌شده می‌پندارم».

 

Ayah: 102

قَالَ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَآ أَنزَلَ هَـٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ بَصَآئِرَ وَإِنِّی لَأَظُنُّکَ یَٰفِرۡعَوۡنُ مَثۡبُورٗا

[موسی] گفت: «تو قطعاً مى‌دانى که اینها [= معجزات] را [کسی] جز پروردگار آسمان‌ها و زمین نفرستاده است. [این معجزات،] دلایلی روشن [دربارۀ قدرت و یگانگی الله و راستگوییِ پیامبرش هستند]؛ و اى فرعون، به راستى که تو را هلاک‌شده [و زیان‌دیده] مى‌پندارم».

 

Ayah: 103

فَأَرَادَ أَن یَسۡتَفِزَّهُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ فَأَغۡرَقۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ جَمِیعٗا

[فرعون] خواست که آنان [= بنی‌اسرائیل] را از آن سرزمین [مصر] بیرون کند؛ و[لی ما] او و تمام کسانی را که همراهش بودند غرق کردیم.

 

Ayah: 104

وَقُلۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ لِبَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ ٱسۡکُنُواْ ٱلۡأَرۡضَ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ جِئۡنَا بِکُمۡ لَفِیفٗا

و پس از [نابودیِ] او به بنی‌اسرائیل گفتیم: «در سرزمین [شام] ساکن شوید و هنگامی‌ که وعدۀ آخرت فرارسید، همۀ شما را با هم [به صحرای محشر] می‌آوریم».

 


Ayah: 105

وَبِٱلۡحَقِّ أَنزَلۡنَٰهُ وَبِٱلۡحَقِّ نَزَلَۗ وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا مُبَشِّرٗا وَنَذِیرٗا

و این [قرآن] را به‌حق نازل کردیم و به‌حق [و بدون هیچ تحریف و تغییری] نازل شد؛ و [ای محمد،] تو را جز بشارتگر و بیم‌دهنده نفرستادیم.

 

Ayah: 106

وَقُرۡءَانٗا فَرَقۡنَٰهُ لِتَقۡرَأَهُۥ عَلَى ٱلنَّاسِ عَلَىٰ مُکۡثٖ وَنَزَّلۡنَٰهُ تَنزِیلٗا

و قرآنى [گرانقدر] را با بیان استوار [و به مرور زمان] نازل کردیم تا آن را با درنگ [و آهستگی] برای مردم بخوانى؛ و آن را به تدریج [و بر حسب رویدادهای مختلف] نازل کردیم.

 

Ayah: 107

قُلۡ ءَامِنُواْ بِهِۦٓ أَوۡ لَا تُؤۡمِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهِۦٓ إِذَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ یَخِرُّونَۤ لِلۡأَذۡقَانِۤ سُجَّدٗاۤ

[ای پیامبر، به کافران] بگو: «[چه‌] به آن ایمان بیاورید یا ایمان نیاورید [فرقی به حالتان ندارد]. بی‌تردید، کسانى که قبل از [نزول‌] آن، دانش [کتاب‌های آسمانیِ پیشین را] یافته‌اند، چون [آیات قرآن‌] بر آنان خوانده شود، سجده‌کنان بر [زمین] مى‌افتند».

 

Ayah: 108

وَیَقُولُونَ سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآ إِن کَانَ وَعۡدُ رَبِّنَا لَمَفۡعُولٗا

و می‌گویند: «پروردگارمان پاک و منزّه است. یقیناً وعدۀ پروردگارمان انجام‌شدنی است».

 

Ayah: 109

وَیَخِرُّونَ لِلۡأَذۡقَانِ یَبۡکُونَ وَیَزِیدُهُمۡ خُشُوعٗا۩

و [آنگاه] گریه‌کنان بر [زمین] مى‌افتند و [تلاوتِ قرآن و تدبر در آیاتش] بر فروتنی‌شان می‌افزاید.

 

Ayah: 110

قُلِ ٱدۡعُواْ ٱللَّهَ أَوِ ٱدۡعُواْ ٱلرَّحۡمَٰنَۖ أَیّٗا مَّا تَدۡعُواْ فَلَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ وَلَا تَجۡهَرۡ بِصَلَاتِکَ وَلَا تُخَافِتۡ بِهَا وَٱبۡتَغِ بَیۡنَ ذَٰلِکَ سَبِیلٗا

بگو: «الله» را بخوانید یا «رحمان» را بخوانید؛ هر کدام را که بخوانید، نیکوترین نام‌ها براى اوست». و [ای پیامبر،] نمازت را [آنچنان] به صدای بلند نخوان [که مشرکان بشنوند] و آن را [آنقدر نیز] آهسته نخوان [که حتی اصحابت نشوند]؛ و میان این [دو حالت،] راهى [میانه‌] بجوى.

 

Ayah: 111

وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی لَمۡ یَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ شَرِیکٞ فِی ٱلۡمُلۡکِ وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ وَلِیّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّۖ وَکَبِّرۡهُ تَکۡبِیرَۢا

و بگو: «ستایش مخصوص الله است که فرزندی [برای خویش] برنگزیده است و در فرمانروایی، هیچ شریکی ندارد و هرگز خوار و ناتوان نمی‌گردد که [نیاز به دوست و] کارساز داشته باشد» و او را بزرگ بدار؛ بزرگداشتی شایسته.

 


 


Al-Isrā’

 

سوره اسرا

سوره الإسراء - سورة 17 - عدد آیاتها 111

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام الله بخشندة مهربان

  1. سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ پاک و منزه است کسی‌که بنده‌اش را شبی از مسجد الحرام به مسجد الأقصی - که گردا‌گردش را برکت داده‌‌ایم برد؛ تا برخی از آیات خود را به او بنمایانیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست. ﴿1﴾

  2. وَآتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ أَلاَّ تَتَّخِذُواْ مِن دُونِی وَکِیلاً و (ما) به موسی کتاب (تورات) دادیم، و آن را (مایه‌ی) هدایت برای بنی اسرائیل گرداندیم، (و فرمودیم:) که جز من کارسازی بر مگزینید. ﴿2﴾

  3. ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ کَانَ عَبْدًا شَکُورًا  ای فرزندان کسانی‌که با نوح (بر کشتی) سوار کردیم، به راستی او (= نوح)    بنده‌ای شکر گزار بود. ﴿3﴾

  4. وَقَضَیْنَا إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیرًا و (ما) به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) وحی کردیم که دو بار در زمین فساد خواهید کرد، و برتری جویی (و طغیان) بزرگی خواهید نمود. ﴿4﴾

  5. فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا لَّنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُواْ خِلالَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْدًا مَّفْعُولاً  پس هنگامی‌که وعده‌ی نخستین آن دو (بار)  فرا رسد؛ گروهی از بندگان بسیار نیرومند (پیکار جوی) خود را بر شما برانگیزیم (تا شما را درهم کوبند و نابود کنند) پس (برای قتل و کشتار) درون خانه‌ها را جستجو کنند، و این وعده شدنی (و قطعی) است. ﴿5﴾

  6. ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیرًا  آنگاه شما را بر آن‌ها چیره گردانیم، و شما را با اموال و فرزندان یاری‌تان کنیم، و (تعداد) نفرات شما را بیشتر (از دشمن) گردانیم. ﴿6﴾

  7. إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الآخِرَةِ لِیَسُوؤُواْ وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْا تَتْبِیرًا  اگر نیکی کنید، به خودتان نیکی کرده‌اید، و اگر بدی کنید، باز به خود کرده‌اید، پس هنگامی‌که وعده‌ی دیگر فرا رسد، (چنان دشمنان بر شما مسلط هستند که) آثار غم و اندوه در چهره‌هایتان ظاهر می‌شود، و به مسجد (الأقصی) در آیند؛ همان‌گونه  که در مرتبه‌ی اول وارد شدند، و آنچه را زیر سلطه‌ی خود یابند؛ یکسره نابود گردانند. ﴿7﴾

  8. عَسَى رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیرًا امید است که پروردگارتان به شما رحم فرماید، و اگر برگردید، ماهم باز می‌گردیم، و جهنم را برای کافران زندان قرار داده‌ایم. ﴿8﴾

  9. إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا بی‌شک این قرآن، به راهی که آن استوار‌ترین راه‌هاست؛ هدایت می‌کند، و به مؤمنانی که کار‌های شایسته انجام می‌دهند بشارت می‌دهد که برای آن‌ها پاداش بزرگی است. ﴿9﴾

  10. وَأَنَّ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا و این‌که برای کسانی‌که به آخرت ایمان ندارند عذاب دردناکی را آماده کرده‌ایم. ﴿10﴾

  11. وَیَدْعُ الإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیْرِ وَکَانَ الإِنسَانُ عَجُولاً و انسان بدی‌ها را می‌طلبد، آن گونه که نیکی‌ها را طلب می‌کند، و انسان همیشه عجول است. ﴿11﴾

  12. وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّکُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ وَکُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِیلاً  و (ما) شب و روز را دو نشانه قرار دادیم، پس نشانه شب را محو کردیم، و نشانه‌ی روز را روشنی بخش ساختیم، تا (در پرتو آن) از پروردگار‌تان فضل (و روزی) بجویید، و تا شمارش سال‌ها و حساب را بدانید، و هرچیز را به تفصیل بیان کرده‌ایم. ﴿12﴾

  13. وَکُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَابًا یَلْقَاهُ مَنشُورًا و هر انسانی اعمال (خیر و شرش)  را در گردنش آویخته‌ایم، و روز قیامت کتابی برای او بیرون می‌آوریم که آن را سرگشوده می‌بینید (که همانا نامه‌ی اعمالش است). ﴿13﴾

  14. اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا (و به او می‌فرماییم:) کتابت را بخوان، کافی است که امروز خود حساب گر خویش باشی. ﴿14﴾

  15. مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً کسی‌که هدایت یابد برای خود هدایت یافته است، و کسی‌که گمراه گردد، فقط به زیان خود گمراه شده است. و هیچ کس بار (گناه) دیگری را به دوش نمی‌کشد، و ما هرگز عذاب نخواهیم کرد؛ مگر آنکه پیامبری بفرستیم. ﴿15﴾

  16. وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُواْ فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا و هنگامی‌که بخواهیم دیاری را نابود کنیم، به مترفین (و سرکشان) آنجا فرمان (اطاعت) می‌دهیم، پس چون در آنجا به فسق (و فساد) بر خاستند، آنگاه وعده‌ی (عذاب) بر آن‌ها محقق می‌گردد، پس آن‌ها را به کلی نابود گردانیم. ﴿16﴾

  17. وَکَمْ أَهْلَکْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِن بَعْدِ نُوحٍ وَکَفَى بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا و چه بسیار نسل‌ها را که بعد از نوح (زندگی می‌کردند) هلاک کردیم، و کافی است که پروردگارت (نسبت)به گناهان بندگانش دانای بیناست. ﴿17﴾

  18. مَّن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاء لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا هر کس که (دنیای) زود گذر را بخواهد، در آن (دنیا) برای هر که بخواهیم؛ همان اندازه که بخواهیم؛ زود خواهیم داد، سپس جهنم را برای او قرار خواهیم داد که نکوهیده‌ی مردود در (آتش سوزان) آن درآید. ﴿18﴾

  19. وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُورًا و کسی‌که (سرای) آخرت را بخواهد، و برای آن سعی و تلاش خود را بکند، در حالی‌که مؤمن باشد، پس اینان سعی (و تلاش) شان مشکور است (و پاداش داده خواهد شد). ﴿19﴾

  20. کُلاًّ نُّمِدُّ هَؤُلاء وَهَؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاء رَبِّکَ مَحْظُورًا هر یک از اینان و آنان (از هردو گروه) از عطای پروردگارت (بهره و) کمک می‌دهیم، و عطای پروردگارت هرگز (از کسی) باز داشته شده نیست (مؤمن و کافر همه از نعمت‌های دنیوی بهره‌مند می‌شوند) ﴿20﴾

  21. انظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلاً بنگر چگونه بعضی را بر بعضی دیگر برتری داده‌ایم، و یقیناً درجات آخرت و برتری‌هایش از این هم بیشتر است. ﴿21﴾ 

  22. لاَّ تَجْعَل مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَّخْذُولاً (هرگز) معبود دیگری را با الله (شریک) قرار مده، که آنگاه نکوهیده‌ی خوار (بی یار و یاور) خواهی نشست. ﴿22﴾

  23. وَقَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً کَرِیمًا و پروردگارت (چنین) مقرر داشته است که: جز او را نپرستید، و به پدر و مادر نیکی کنید، هرگاه یکی از آن دو، یا هر دوی آن‌ها نزد تو به سن پیری رسند، (حتی) به آن‌ها (کلمه‌ی) افّ (= کمترین کلمه رنج آور) نگو، و بر (سر) آن‌ها فریاد نزن، و با نیکی (و بزرگوارانه) با آن‌ها سخن بگو. ﴿23﴾

  24. وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا و از روی مهربانی بال فروتنی (و خاکساری) برای آن‌ها فرود آور، و بگو: «پروردگارا! به آنان رحمت آور، همان‌گونه  که مرا در کودکی پرورش دادند». ﴿24﴾

  25. رَّبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِی نُفُوسِکُمْ إِن تَکُونُواْ صَالِحِینَ فَإِنَّهُ کَانَ لِلأَوَّابِینَ غَفُورًا پروردگار شما به آنچه در دل‌های تان است؛ آگاه‌تر است، اگر صالح باشید، بی‌گمان او برای توبه کنندگان آمرزنده است. ﴿25﴾

  26. وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا  و حق خویشاوندان را بپرداز، و (همچنین حق) مسکین، و در راه مانده را (بپرداز) و هرگز اسراف (و تبذیر) نکن. ﴿26﴾

  27. إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُواْ إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا به راستی که تبذیر کنندگان؛ برادران شیاطین هستند، و شیطان نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است. ﴿27﴾

  28. وَإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاء رَحْمَةٍ مِّن رَّبِّکَ تَرْجُوهَا فَقُل لَّهُمْ قَوْلاً مَّیْسُورًا و اگر به انتظار رحمتی از پروردگارت که به آن امیدواری، از آنان (= مسکینان و در راه ماندگان) اعراض کنی، پس با گفتاری نرم با آنان سخن بگو. ﴿28﴾

  29. وَلاَ تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِکَ وَلاَ تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا  و (هرگز) دستت را به گردن خوددت نبند، (و ترک انفاق منما)  و بیش از حد آن را مگشا، آنگاه سرزنش شده‌ی درمانده بنشینی. ﴿29﴾

  30. إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاء وَیَقْدِرُ إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا یقیناً پروردگارت روزی را برای هرکس که بخواهد گشاده و (یا) تنگ می‌دارد، بی‌گمان او به بندگانش دانای بیناست. ﴿30﴾

  31. وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُم إِنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْءًا کَبِیرًا و فرزندان‌تان را از ترس تنگدستی نکشید، ما آن‌ها و شما را روزی می‌دهیم، به راستی کشتن آن‌ها گناه بزرگی است. ﴿31﴾

  32. وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَى إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاء سَبِیلاً  و نزدیک زنا نشوید، که کار بسیار زشت، و بد راهی است! ﴿32﴾

  33. وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ یُسْرِف فِّی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورًا و جانی که الله (خونش را) حرام شمرده، جز به حق نکشید، و کسی‌که مظلوم کشته شود، برای و لیش (برای حق قصاص) قدرتی قرار داده‌ایم، پس در کشتن (و خون‌خواهی) اسراف نکند، بی‌گمان او مورد حمایت است. ﴿33﴾

  34. وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤُولاً و به مال یتیم نزدیک نشوید، جز به روشی که آن بهتر است، تا آنکه به (حد بلوغ) و رشدش برسد، و به عهد (خویش) وفا کنید، بی‌گمان از عهد سؤال می‌شود. ﴿34﴾

  35. وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذَا کِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً و هنگامی‌که پیمانه می‌کنید، پیمانه را کامل (و تمام) دهید، و با ترازوی درست وزن کنید، این برای شما بهتر و عاقبتش نیکو‌تر است. ﴿35﴾

  36. وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُوْلَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً  و از آنچه به آن علم نداری، پیروی نکن، بدون شک گوش و چشم و دل، هر یک از این‌ها  از آن باز خواست خواهند شد. ﴿36﴾

  37. وَلاَ تَمْشِ فِی الأَرْضِ مَرَحًا إِنَّکَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً و در (روی) زمین با تکبر راه مرو، بی‌گمان تو نمی‌توانی زمین را بشکافی، و (هرگز) در بلندی (و قامت) به کوه‌ها نمی‌رسی. ﴿37﴾

  38. کُلُّ ذَلِکَ کَانَ سَیِّئُهُ عِندَ رَبِّکَ مَکْرُوهًا همه‌ی این کار‌های (ذکر شده) بدی (و گناه) آن نزد پروردگارت ناپسند است. ﴿38﴾

  39. ذَلِکَ مِمَّا أَوْحَى إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِی جَهَنَّمَ مَلُومًا مَّدْحُورًا این (احکام) از آن حکمتی است که پروردگارت به تو وحی فرستاده، و هرگز معبودی را با الله قرار نده، که نکوهیده‌ی مطرود در جهنم افکنده می‌شوی. ﴿39﴾

  40. أَفَأَصْفَاکُمْ رَبُّکُم بِالْبَنِینَ وَاتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِکَةِ إِنَاثًا إِنَّکُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظِیمًا آیا پروردگارتان برای شما پسران برگزید، و (خودش) از فرشتگان دختران را برگزیده است؟!   بی‌گمان شما سخن بزرگ (و زشتی) می‌‌گویید. ﴿40﴾

  41. وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّکَّرُواْ وَمَا یَزِیدُهُمْ إِلاَّ نُفُورًا و به راستی (ما) در این قرآن (سخنان) گوناگون آوردیم، تا متذکر شوند، ولی جز به رمیدن‌شان نمی‌افزاید. ﴿41﴾

  42. قُل لَّوْ کَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ کَمَا یَقُولُونَ إِذًا لاَّبْتَغَوْا إِلَى ذِی الْعَرْشِ سَبِیلاً  (ای پیامبر!) بگو: «اگر آن چنان که آن‌ها (= مشرکان) می‌گویند با او معبودانی بود، در این صورت، (معبودان) سعی می‌کردند راهی به سوی (الله) صاحب عرش پیدا کنند» ﴿42﴾

  43. سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوًّا کَبِیرًا او منزه و پاک است، و از آنچه آن‌ها می‌گویند بسا برتر است. ﴿43﴾

  44. تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا آسمان‌ها ی هفتگانه و زمین و هرکس که در آن‌هاست همه تسبیح او می‌گویند، و هیچ چیز نیست؛ مگر آنکه به ستایش او تسبیح می‌گوید، و لیکن شما تسبیح آن‌ها را در نمی‌یابید، بی‌گمان او بردبار آمرزنده است. ﴿44﴾

  45. وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَبَیْنَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا  و (ای پیامبر!) هنگامی‌که قرآن بخوانی، میان تو و میان کسانی‌که به آخرت ایمان نمی‌آورند، پرده‌ای پوشیده قرار می‌دهیم. ﴿45﴾

  46. وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِذَا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا و بر دل‌های شان  پوشش‌هایی قرار می‌دهیم تا آن را در نیابند، و در گوش‌هایشان سنگینی (می گذاریم که نشنوند). و چون پروردگارت را در قرآن به یگانگی یاد کنی، آن‌ها با نفرت پشت می‌کنند (و می‌گریزند). ﴿46﴾

  47. نَّحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ وَإِذْ هُمْ نَجْوَى إِذْ یَقُولُ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَّسْحُورًا و چون به تو گوش فرا می‌دهند، ما دانا‌تریم به چه (منظور) به آن (= قرآن) گوش فرا می‌دهند، و (نیز) هنگامی‌که آنان نجوی می‌کنند، آنگاه که ستمگران می‌گویند: «شما جز از مردی که جادو شده پیروی نمی‌کنید». ﴿47﴾

  48. انظُرْ کَیْفَ ضَرَبُواْ لَکَ الأَمْثَالَ فَضَلُّواْ فَلاَ یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلاً  بنگر چگونه برای تو مثل‌ها زدند، پس گمراه شدند، لذا نمی‌توانند راهی (به سوی حق) بیابند. ﴿48﴾

  49. وَقَالُواْ أَئِذَا کُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِیدًا  و (کافران) گفتند: «آیا هنگامی‌که ما استخوان‌هایی (پوسیده) و پراکنده‌ای شدیم، آیا دگر بار با آفرینش تازه‌ای بر انگیخته خواهیم شد؟!» ﴿49﴾

  50. قُل کُونُواْ حِجَارَةً أَوْ حَدِیدًا بگو: «سنگ باشید یا آهن، ﴿50﴾

  51. أَوْ خَلْقًا مِّمَّا یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ فَسَیَقُولُونَ مَن یُعِیدُنَا قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَیُنْغِضُونَ إِلَیْکَ رُؤُوسَهُمْ وَیَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَن یَکُونَ قَرِیبًا یا (هر) مخلوقی که درخاطرتان بزرگ می‌نماید، (باز هم الله قادر است شما را دوباره زنده کند). پس خواهند گفت: «چه کسی ما را باز می‌گرداند؟!» بگو: «(همان) کسی‌که نخستین بار شما را آفرید». پس آنان سر‌هایشان را (از روی تردید) به تو می‌جنبانند و می‌گویند: «آن چه زمانی خواهد بود؟!» بگو: «شاید که نزدیک باشد، ﴿51﴾

  52. یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ وَتَظُنُّونَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلاَّ قَلِیلاً  روزی‌که (الله) شما را (از قبر‌هایتان) فرا می‌خواند، پس شما هم سپاس گویان (دعوت) او را اجابت می‌کنید، و می‌پندارید جز مدت کوتاهی (در دنیا) درنگ نکرده‌اید». ﴿52﴾

  53. وَقُل لِّعِبَادِی یَقُولُواْ الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوًّا مُّبِینًا و به بندگانم بگو: «(با یکدیگر) سخنی بگویند که آن بهترین باشد، بی‌گمان شیطان میان آن‌ها فتنه (و فساد) می‌کند، به راستی که شیطان دشمن آشکاری برای انسان است». ﴿53﴾

  54. رَّبُّکُمْ أَعْلَمُ بِکُمْ إِن یَشَأْ یَرْحَمْکُمْ أَوْ إِن یَشَأْ یُعَذِّبْکُمْ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلاً و پروردگار شما به (حال) شما دانا‌تر است، اگر بخواهد بر شما رحمت می‌آورد، یا اگر بخواهد عذاب‌تان می‌کند، و (ای پیامبر!) ما تو را بر آن‌ها نگهبان نفرستاده‌ایم. ﴿54﴾

  55. وَرَبُّکَ أَعْلَمُ بِمَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَى بَعْضٍ وَآتَیْنَا دَاوُودَ زَبُورًا پروردگار تو، به (حال هر) کسی‌که در آسمان‌ها و زمین است، داناتر است، و به راستی (ما) بعضی پیامبران را بر بعضی (دیگر) برتری دادیم، و به داود زبور عطا کردیم. ﴿55﴾

  56. قُلِ ادْعُواْ الَّذِینَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلاَ یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنکُمْ وَلاَ تَحْوِیلاً (ای پیامبر!) بگو: «کسانی را که به جای او (معبود خود) می‌پندارید؛ بخوانید، پس آن‌ها نه می‌توانند بلا (و مشکلی) را از شما دورسازند، و نه تغییر دهند. ﴿56﴾

  57. أُوْلَئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَیَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُورًا کسانی را که (کافران) آنان را می‌خوانند، خودشان به سوی پروردگارشان وسیله‌ی (تقرب) می‌جویند، که کدام یک از آن‌ها نزدیکترند، و به رحمت او امیدوارند و از عذابش می‌ترسند، بی‌گمان عذاب پروردگارت همواره ‌ترسناک است». ﴿57﴾

  58. وَإِن مَّن قَرْیَةٍ إِلاَّ نَحْنُ مُهْلِکُوهَا قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَابًا شَدِیدًا کَانَ ذَلِک فِی الْکِتَابِ مَسْطُورًا و هیچ (آبادی و) قریه‌ای (از قریه‌های یاغیان و مفسدان) نیست؛ مگر اینکه پیش از (فرا رسیدن) روز قیامت، ما آنان را هلاک خواهیم کرد، یا به عذاب شدیدی عذاب‌شان می‌کنیم، این در کتاب  (= لوح محفوظ) ثبت است. ﴿58﴾

  59. وَمَا مَنَعَنَا أَن نُّرْسِلَ بِالآیَاتِ إِلاَّ أَن کَذَّبَ بِهَا الأَوَّلُونَ وَآتَیْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُواْ بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالآیَاتِ إِلاَّ تَخْوِیفًا و (هیچ چیز) ما را از فرستادن معجزات باز نداشت؛ جز اینکه پیشینیان آن را تکذیب کردند، و به (قوم) ثمود، ماده شتر که (معجزه‌ای) روشن‌گر بود، دادیم، پس (آن‌ها) به آن ستم کردند (و آن را کشتند). و ما معجزات را جز برای ترسانیدن نمی‌فرستیم. ﴿59﴾

  60. وَإِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلاَّ فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیَانًا کَبِیرًا (و ای پیامبر! به یاد آور) هنگامی را که به تو گفتیم: «بی‌شک پروردگارت به مردم احاطه (کامل) دارد، و رؤیایی را که (در شب اسراء و معراج عیاناً) به تو نشان دادیم و (همچنین) درخت ملعون را در قرآن، (چیزی) جز برای آزمایش مردم قرار ندادیم، ما آن‌ها را می‌ترسانیم، پس (این ترسانیدن) جز سرکشی بزرگ، چیزی بر آن‌ها نمی‌افزاید». ﴿60﴾

  61. وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِینًا و (به یاد آور) چون به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده کنید» پس (همگی) سجده کردند؛ جز ابلیس که گفت: «آیا برای کسی سجده کنم که (او را) از گِل آفریده‌ای؟!». ﴿61﴾

  62. قَالَ أَرَأَیْتَکَ هَذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلاَّ قَلِیلاً (سپس) گفت: «به من خبر بده، این کسی را که بر من برتری داده‌ای (به چه دلیل بوده است؟!) اگر مرا تا روز قیامت مهلت دهی، فرزندانش را؛ جز عده‌ی کمی (گمراه و) ریشه کن خواهم کرد». ﴿62﴾

  63. قَالَ اذْهَبْ فَمَن تَبِعَکَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُکُمْ جَزَاء مَّوْفُورًا (الله) فرمود: «برو، پس هر کس از آنان، از تو پیروی کند، بی‌تردید جهنم کیفر شماست، که کیفری کامل (و فراوان) است، ﴿63﴾

  64. وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَأَجْلِبْ عَلَیْهِم بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ وَشَارِکْهُمْ فِی الأَمْوَالِ وَالأَوْلادِ وَعِدْهُمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا و هرکس از آنان را که می‌توانی با صدایت بر انگیز، و با (یاری) سواران و پیادگانت بر آن‌ها بتاز، و در اموال و فرزندان با آن‌ها شرکت جوی، و به آن‌ها وعده بده - و شیطان جز فریب به آن‌ها وعده نمی‌دهد - ﴿64﴾

  65. إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ وَکَفَى بِرَبِّکَ وَکِیلاً  بی‌گمان تو هرگز بر بندگان من سلطه‌‌ای نخواهی داشت؛ و پروردگار تو برای نگهبانی آن‌ها کافی است». ﴿65﴾

  66. رَّبُّکُمُ الَّذِی یُزْجِی لَکُمُ الْفُلْکَ فِی الْبَحْرِ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ کَانَ بِکُمْ رَحِیمًا پروردگار شما کسی است که کشتی را در دریا برای شما به حرکت در می‌آورد، تا از فضلش بهره‌مند شوید، بی‌گمان او نسبت به شما مهربان است. ﴿66﴾

  67. وَإِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فِی الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلاَّ إِیَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاکُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَکَانَ الإِنسَانُ کَفُورًا و هنگامی‌که در دریا سختی به شما برسد، جز او همه کسانی را که می‌خوانید؛ فراموش می‌کنید، پس چون شما را به خشکی نجات دهد؛ روی می‌گردانید، و انسان بسیار ناسپاس است. ﴿67﴾

  68. أَفَأَمِنتُمْ أَن یَخْسِفَ بِکُمْ جَانِبَ الْبَرِّ أَوْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حَاصِبًا ثُمَّ لاَ تَجِدُواْ لَکُمْ وَکِیلاً آیا از آن که شما را به کناره‌ای از خشکی فرو برد؛ یا تند بادی از سنگریزه بر شما بفرستد؛ ایمن شده‌اید؟! آنگاه برای خود هیچ نگهبان (و کارسازی) نیابید. ﴿68﴾

  69. أَمْ أَمِنتُمْ أَن یُعِیدَکُمْ فِیهِ تَارَةً أُخْرَى فَیُرْسِلَ عَلَیْکُمْ قَاصِفاً مِّنَ الرِّیحِ فَیُغْرِقَکُم بِمَا کَفَرْتُمْ ثُمَّ لاَ تَجِدُواْ لَکُمْ عَلَیْنَا بِهِ تَبِیعًا  آیا از آن که بار دیگر شما را به دریا باز گرداند؛ سپس تند باد کوبنده‌ای بر شما بفرستد، آنگاه شما را به (کیفر) کفرتان غرق کند؛ ایمن شده‌اید؟! سپس در برابر ما بازخواست کننده  (و خونخواهی برای خود) نیابید. ﴿69﴾

  70. وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم، و آن‌ها را در خشکی و دریا (بر مرکبها) حمل کردیم، و از انواع (روزیهای) پاکیزه به آن‌ها روزی دادیم، و آن‌ها را بر بسیاری از موجوداتی که آفریده‌ایم؛ چنانکه باید برتری بخشیدیم. ﴿70﴾

  71. یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَئِکَ یَقْرَؤُونَ کِتَابَهُمْ وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلاً (به یاد آورید) روزی را که هرگروهی را با پیشوایشان فرا خوانیم، پس کسی‌که نامه‌ی (اعمال) اش را به (دست) راستش داده شود، پس اینان نامه شان را (با شادمانی) می‌خوانند، و به‌اندازه‌ی رشته‌ی شکاف هسته‌ی خرمایی ستم نمی‌بینند. ﴿71﴾

  72. وَمَن کَانَ فِی هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِیلاً و (اما) کسی‌که در این (دنیا از دیدن حق) نا بینا بوده است؛ پس او در آخرت (نیز) نابینا و گمراه‌تر است. ﴿72﴾

  73. وَإِن کَادُواْ لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ وَإِذًا لاَّتَّخَذُوکَ خَلِیلاً و (ای پیامبر!) نزدیک بود (مشرکان) تو را (با وسوسه‌های خود) از آنچه بر تو وحی کرده‌ایم؛ منصرف کنند، تا غیر آن را به ما نسبت دهی، و آنگاه تو را دوست خود بگیرند. ﴿73﴾

  74. وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلاً و اگر (ما) تو را ثابت قدم نمی‌کردیم؛ به راستی نزدیک بود اندکی به آن‌ها تمایل کنی. ﴿74﴾

  75. إِذَاً لَّأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَکَ عَلَیْنَا نَصِیرًا  (اگر چنین می‌کردی) آنگاه دو چندان عذاب در زندگی دنیا و دو چندان عذاب (بعد از) مرگ به تو می‌چشاندیم، سپس در برابر ما برای خود یاوری نمی‌یافتی. ﴿75﴾

  76. وَإِن کَادُواْ لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الأَرْضِ لِیُخْرِجُوکَ مِنْهَا وَإِذًا لاَّ یَلْبَثُونَ خِلافَکَ إِلاَّ قَلِیلاً و نزدیک بود (با مکر و توطئه) تو را از (سرزمین) (مکه) بلغزانند، تا ترا از آن بیرون کنند، (و اگر چنین می‌کردند) آنگاه پس از تو جز مدت کمی (باقی) نمی‌ماندند. ﴿76﴾

  77. سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِن رُّسُلِنَا وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلاً  این (روش و) سنت (ما در باره‌ی) پیامبرانی است که پیش از تو فرستادیم، و (هرگز) برای سنت ما تغییر و دگرگونی نخواهی یافت. ﴿77﴾

  78. أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُودًا نماز را از زوال آفتاب (هنگام ظهر) تا تاریکی شب بر پا دار، و (نیز) قرآن فجر (= نماز صبح) را؛ بی‌گمان هنگام قرآن (خواندن، در نماز) فجر (فرشتگان) حاضر آیند. ﴿78﴾

  79. وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَى أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا و پاسی از شب را (از خواب)  برخیز و با آن (= قرآن) نماز بخوان، که برای تو افزون (بر دیگران) است، امید است پروردگارت تو را به مقامی پسندیده برانگیزد. ﴿79﴾

  80. وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا و بگو: «پروردگارا! مرا به در آوردنی راست (به مدینه) در آور، و به بیرون آوردنی راست، مرا (از مکه) بیرون آور،  و از سوی خود حجتی یاری کننده برایم قرار بده». ﴿80﴾

  81. وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا  و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد، بی‌گمان باطل نابود شدنی است». ﴿81﴾

  82. وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَارًا و از قرآن آنچه را که شفا و رحمت برای مؤمنان است؛ نازل می‌کنیم، و ستمکاران را جز زیان نمی‌افزاید. ﴿82﴾

  83. وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ کَانَ یَؤُوسًا و هنگامی‌که برانسان نعمت بخشیم، (از حق) روی بگرداند، و (متکبرانه) پهلویش را دورکند، و هنگامی‌که (کمترین) بدی به او برسد، نا امید گردد. ﴿83﴾

  84. قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِیلاً  (ای پیامبر!) بگو: «هر کس به روش خود عمل می‌کند، پس پروردگارتان به کسی‌که او هدایت یافته‌تر است؛ داناتر است». ﴿84﴾

  85. وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً  و (ای پیامبر!) از تو درباره‌ی روح سؤال می‌کنند، بگو: «روح از فرمان پروردگار من است، و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است». ﴿85﴾

  86. وَلَئِن شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَکَ بِهِ عَلَیْنَا وَکِیلاً   و اگر بخواهیم آنچه را که به تو وحی کرده‌ایم؛ (از سینه‌ات) می‌بریم، آنگاه در برابر ما برای خود هیچ کار سازی (و مدد کننده‌ای) نخواهی یافت، ﴿86﴾

  87. إِلاَّ رَحْمَةً مِّن رَّبِّکَ إِنَّ فَضْلَهُ کَانَ عَلَیْکَ کَبِیرًا لیکن (باقی ماندنش به سبب) رحمتی از جانب پروردگارت است؛ بدون شک فضل او بر تو بزرگ است. ﴿87﴾

  88. قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا  (ای پیامبر!) بگو: «اگر انس و جن (همگی) گرد آیند بر آن که همانند این قرآن را بیاورند، (هرگز) همانند آن را نخواهند آورد، هر چند برخی از آنان یاور برخی (دیگر) باشند». ﴿88﴾

  89. وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَکْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ کُفُورًا  و به تحقیق (ما) در این قرآن، برای مردم هر مثلی را گوناگون بیان کردیم، پس بیشتر مردم جز ناسپاسی را قبول نکردند، ﴿89﴾

  90. وَقَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ یَنبُوعًا و گفتند: «ما هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم؛ تااینکه از زمین چشمه‌ای برای ما جاری کنی. ﴿90﴾

  91. أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِیلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِیرًا یا باغی از نخل و انگور داشته باشی، آنگاه نهرها در میان آن به خوبی جاری سازی. ﴿91﴾

  92. أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء کَمَا زَعَمْتَ عَلَیْنَا کِسَفًا أَوْ تَأْتِیَ بِاللَّهِ وَالْمَلائِکَةِ قَبِیلاً یا آسمان را آنچنان که می‌پنداری پاره پاره بر (سر) ما فرود آوری، یا الله و فرشتگان را روبروی (ما) بیاوری، ﴿92﴾

  93. أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِی السَّمَاء وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتَابًا نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنتُ إِلاَّ بَشَرًا رَّسُولاً یا اینکه خآن‌ها ی (پر نقش و نگار) از سیم و زر داشته باشی، یا در آسمان بالا روی، و هرگز به بالا رفتنت ایمان نمی‌آوریم؛ مگر آنکه کتابی بر ما نازل کنی، که آن را بخوانیم». بگو: «پروردگارم منزه است، آیا من جز بشری فرستاده شده هستم؟!». ﴿93﴾

  94. وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن یُؤْمِنُواْ إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى إِلاَّ أَن قَالُواْ أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَّسُولاً و مردم را (هیچ چیز) باز نداشت، از آنکه ایمان آوردند هنگامی‌که هدایت به سوی آنان آمد؛ مگر این‌که گفتند: «آیا الله بشری را (بعنوان) پیامبر فرستاده است؟!» ﴿94﴾

  95. قُل لَّوْ کَانَ فِی الأَرْضِ مَلائِکَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنَا عَلَیْهِم مِّنَ السَّمَاء مَلَکًا رَّسُولاً (ای پیامبر!) بگو: «اگر در زمین فرشتگانی بودند که با آرامش (و مطمئن) راه می‌رفتند، مسلماً از آسمان فرشته‌ای را (بعنوان) پیامبر بر آن‌ها نازل می‌کردیم» (اما چون شما انسان هستید پیامبرتان نیز از خودتان است) ﴿95﴾

  96. قُلْ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا (ای پیامبر!) بگو: «همین کافی است که الله میان من و شما گواه باشد، بی‌گمان او (نسبت) به بندگانش دانای بیناست. ﴿96﴾

  97. وَمَن یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن یُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِیَاء مِن دُونِهِ وَنَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِمْ عُمْیًا وَبُکْمًا وَصُمًّا مَّأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ کُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِیرًا و هرکسی را که الله هدایت کند، پس او هدایت یافته‌ی (واقعی) است، و هرکسی را که گمراه  سازد؛ پس جز الله (سر پرستان و) دوستانی برای او نخواهی یافت، و روز قیامت آنان را بر چهره‌هایشان، نابینا و گنگ و کر محشور می‌کنیم، جایگاه‌شان جهنم است، هرگاه (آتش آن) فرو نشیند، بر آنان شعله‌ای (سوزان) می‌افزاییم. ﴿97﴾

  98. ذَلِکَ جَزَاؤُهُم بِأَنَّهُمْ کَفَرُواْ بِآیَاتِنَا وَقَالُواْ أَئِذَا کُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِیدًا  این کیفر آن‌هاست، به (خاطر) این‌که به آیات ما کافر شدند، و گفتند: «آیا هنگامی‌که ما استخوان‌هایی (پوسیده) و پراکنده‌ای شدیم، آیا دگر بار با آفرینش تازه‌ای  برانگیخته خواهیم شد؟!». ﴿98﴾ 

  99. أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ قَادِرٌ عَلَى أَن یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَجَعَلَ لَهُمْ أَجَلاً لاَّ رَیْبَ فِیهِ فَأَبَى الظَّالِمُونَ إِلاَّ کُفُورًا آیا نمی‌دانند، که الله که آسمان‌ها و زمین را آفریده؛ قادر است که مانند آن‌ها را بیافریند، و برای آنان سر‌آمدی مقررکرده که شکی در آن نیست، سپس ستمکاران جز ناسپاسی را قبول نکردند. ﴿99﴾

  100. قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِکُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّی إِذًا لَّأَمْسَکْتُمْ خَشْیَةَ الإِنفَاقِ وَکَانَ الإِنسَانُ قَتُورًا (ای پیامبر!) بگو: «اگرشما مالک گنجینه‌های (بخشش و) رحمت پروردگار من بودید، آنگاه از ترس فقر (و تنگدستی) از انفاق خوداری می‌کردید، و انسان بسیار بخیل (و تنگ نظر) است». ﴿100﴾

  101. وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى تِسْعَ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ فَاسْأَلْ بَنِی إِسْرَائِیلَ إِذْ جَاءَهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّی لَأَظُنُّکَ یَا مُوسَى مَسْحُورًا و به راستی (ما) به موسی نُه معجزه‌ی روشن دادیم، پس (ای پیامبر) از بنی اسرائیل بپرس، آن زمان که (موسی) به سوی آنان آمد، فرعون به او گفت: «ای موسی گمان می‌کنم تو سحر شده‌ای». ﴿101﴾

  102. قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنزَلَ هَؤُلاء إِلاَّ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ بَصَائِرَ وَإِنِّی لَأَظُنُّکَ یَا فِرْعَوْنُ مَثْبُورًا  (موسی) گفت: «تو قطعاً می‌دانی که این (معجزها) را جز پروردگار آسمان‌ها و زمین؛ برای روشن‌گری نفرستاده است، و  من ای فرعون، یقیناً تو را هلاک شده می‌پندارم». ﴿102﴾

  103. فَأَرَادَ أَن یَسْتَفِزَّهُم مِّنَ الأَرْضِ فَأَغْرَقْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ جَمِیعًا پس (فرعون) تصمیم گرفت که آنان (= بنی اسرائیل) را از آن سرزمین بیرون کند، پس (ما) او و همه‌ی کسانی را که با او بودند؛ غرق کردیم. ﴿103﴾

  104. وَقُلْنَا مِن بَعْدِهِ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ اسْکُنُواْ الأَرْضَ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الآخِرَةِ جِئْنَا بِکُمْ لَفِیفًا و بعد از (هلاکت) او به بنی اسرائیل گفتیم: «در (این) سرزمین (شام) ساکن شوید، پس هنگامی‌که وعده‌ی آخرت فرا رسد، همه‌ی شما دسته‌جمعی خواهیم آورد». ﴿104﴾

  105. وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ مُبَشِّرًا وَنَذِیرًا و (ما) این (قرآن) را به حق نازل کردیم، و به حق نازل شد، و تو را (ای پیامبر) جز بشارت‌دهنده و هشدار دهنده نفرستادیم. ﴿105﴾

  106. وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُکْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِیلاً و قرآنی که (آیات و سوره‌هایش را) جدا ساختیم، تا آن را با درنگ (و تأنّی) بر مردم بخوانی، و آن را تدریج (و کم کم) نازل کردیم. ﴿106﴾

  107. قُلْ آمِنُواْ بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُواْ إِنَّ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ سُجَّدًا (ای پیامبر!) بگو: «(خواه) به آن ایمان آورید، یا ایمان نیاورید، بی‌گمان کسانی‌که پیش از آن به آن‌ها دانش داده شده، هنگامی‌که (آیات قرآن) بر آن‌ها خوانده می‌شود، سجده کنان به رو در می‌افتند». ﴿107﴾

  108. وَیَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن کَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً و می‌گویند: «منزه است پروردگار ما، که یقیناً وعده‌هایش انجام شدنی است». ﴿108﴾

  109. وَیَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ یَبْکُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعًا و (آن‌ها) گریه کنان به رو در می‌افتند، و (تلاوت این قرآن) بر فروتنی شان می‌افزاید. ﴿109﴾

  110. قُلِ ادْعُواْ اللَّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَیًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلاً بگو: «الله» را بخوانید یا «رحمان» را بخوانید، هر کدام را بخوانید، پس (فرقی ندارد) برای او نام‌های نیکوست، و نمازت را نه زیاد بلند بخوان، و نه آنرا خیلی آهسته بخوان، و میان آن دو؛ راهی (معتدل) برگزین. ﴿110﴾

  111. وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَم یَکُن لَّهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَلَمْ یَکُن لَّهُ وَلِیٌّ مِّنَ الذُّلَّ وَکَبِّرْهُ تَکْبِیرًا  و بگو: «ستایش برای الله است که فرزندی (برای خود) بر نگزیده و او را در فرمانروای هیچ شریکی نیست، و بخاطر ناتوانی (و ذلت حامی و) سرپرستی برای او نیست، و او را به شایستگی بزرگ بشمار». ﴿111﴾






سورة اِسراء

 

تفسیر نور: سوره اسراء

تفسیر نور:
سوره إسراء آیه 1
‏متن آیه : ‏
‏ سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تسبیح و تقدیس خدائی را سزا است که بنده خود ( محمّد پسر عبدالّله ) را در شبی از مسجدالحرام ( مکّه ) به مسجدالاقصی ( بیت‌المقدّس ) برد ، آنجا که دَور و بر آن را پربرکت ( از اقوات مادی و معنوی ) ساخته‌ایم . تا ( در این کوچ یک شبه زمینی و آسمانی ) برخی از نشانه‌های ( عظمت و قدرت خداوندی ) خود را بدو بنمایانیم ( و با نشان دادن فراخی گستره جهان و بخشی از شگفتیهای آن ، او را از بند دردها و رنجهای زمینیان برهانیم و با دل و جرأت بیشتر به میدان مبارزه حق و باطل روانه گردانیم ) . بی‌گمان خداوند بس شنوا و بینا است . ( نه سخنی از او پنهان و نه کاری از او نهان می‌ماند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سُبْحَانَ » : پاک و منزّه است از ناتوانیها و ناشایستها . تسبیح و تقدیس و تعظیم و تکریم باد . این واژه مفعول مطلق فعل محذوفی است و برای اظهار تعجّب و بیان عظمت و قدرت به کار می‌رود . « أَسْرَیا » : شب‌رَوی کرد . در اینجا به وسیله حرف ( ب ) متعدّی شده است . یعنی ، در شب برد ( نگا : هود / 81 ، دخان‌ / 23 ) . « الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ » : مسجدالحرام که در شهر مکّه است و نقطه شروع سفر زمینی رسول است . « الْمَسْجِدِ الأقْصَیا » : مسجد اقصی که در بیت‌المقدّس است و نقطه پایان سفر زمینی و مکان آغاز سفر آسمانی رسول است . کوچ از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی را إسراء می‌نامند . و کوچ از مسجدالاقصی به برخی از کرات آسمانی را معراج می‌گویند . إسراء و معراج هر دو با هم در پاسی از یک شب انجام گرفته است ( نگا : نجم‌ / 1 - 18 ) . « بَارَکْنَا » : مبارک و پربرکت گرداندیم . مراد حاصلخیزی زمینهای اطراف شهر بیت‌المقدّس و برکات معنوی خود آنجا است‌ ؛ چرا که سرزمین انبیاء و قبله‌گاه دلهای مردان خدا است .‏

سوره إسراء آیه 2
‏متن آیه : ‏
‏ وَآتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ أَلاَّ تَتَّخِذُواْ مِن دُونِی وَکِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما به موسی کتاب ( تورات ) دادیم و آن را رهنمود بنی‌اسرائیل کردیم ( تا در پرتو آن از تاریکی جهل و کفر به سوی نور علم و ایمان راهیاب شوند . و بدیشان دستور دادیم ) این که غیر ما را تکیه‌گاه و پشتیبان خود مسازید ( و امور خویش را جز به ما مسپارید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« هُدیً » : هدایت . راهنما . « أَلاّ تَتَّخِذُوا » : فعلی پیش از آن محذوف است و تقدیر چنین است : قُلْنَا لَهُمْ لا تَتَّخِذُوا . در این صورت حرف ( أَنْ ) زائد است . یا این که به معنی ( أَیْ ) تفسیریّه است و تقدیر چنین می‌شود : أَیْ لا تَتَّخِذُوا . می‌توان حرف جرّ را نیز مقدّر دانست . بِألاّ تَتَّخِذُوا . « مِن دُونِی‌ » : به غیر از من . به جای من .‏

سوره إسراء آیه 3
‏متن آیه : ‏
‏ ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ کَانَ عَبْداً شَکُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ای فرزندان کسانی که با نوح ( بر کشتی ) سوار کردیم ! ( ما پدران شما را از غرقاب رهانیدیم . پس به شکرانه این که زادگان آن مؤمنانید و خویشتن را پیروان نوح می‌دانید ، از خدا سپاسگزاری کنید ؛ چرا که ) نوح بنده بسیار سپاسگزاری بود ( و شما نیز همچون گذشتگانتان او را قدوه خود کنید و بدو تأسّی جوئید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ذُرِّیَّةَ » : نژاد . نسل . منادا است ، یا این که منصوب به اختصاص است و مفعولٌ‌به ( أَخُصُّ ) یا ( أَعْنی ) محذوف است .‏

سوره إسراء آیه 4
‏متن آیه : ‏
‏ وَقَضَیْنَا إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏در کتاب ( تورات ) به بنی‌اسرائیل اعلام کردیم که دوبار در سرزمین ( فلسطین و دَوروبر آن ) تباهی می‌ورزید و برتری‌جوئی بزرگی می‌کنید و طغیان و عدوان را به غایت ، و ظلم و جور را به نهایت می‌رسانید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« قَضَیْنَا » : اعلام کردیم . باخبر ساختیم ( نگا : حجر / 66 ، قصص‌ / 44 ) . « الْکِتَابِ » : مراد تورات است . « مَرَّتَیْنِ » : دوبار . مراد دو دفعه مهمّ است . « لَتَعْلُنَّ » : برتری‌جوئی می‌کنید . « عُلُوّاً » : برتری‌جوئی ( نگا : مؤمنون‌ / 91 ، قصص‌ / 4 ، نمل‌ / 31 ، دخان‌ / 19 ) .‏

سوره إسراء آیه 5
‏متن آیه : ‏
‏ فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَّنَا أُوْلِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْداً مَّفْعُولاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامی که وعده نخستین آن دو فرا رسد ، بندگان پیکارجو و توانای خود را بر شما ( می‌گماریم و ) برانگیخته می‌داریم که ( شما را سخت درهم می‌کوبند و برای به دست آوردنتان ) خانه‌ها را تفتیش و جاها را جستجو می‌کنند . این وعده ( غلبه و انتقام ، حتمی و قطعی و ) انجام پذیرفتنی است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« عِبَاداً لَنَا » : بندگان خود را . مراد تنها بندگان مؤمن خدا نیست ، ممکن است بندگان کافر خدا باشد ( نگا : مائده‌ / 118 ، مریم‌ / 93 ، فرقان‌ / 17 ) . « اُوْلِی بَأْسٍ » : جنگجویان . نیرومندان . عذاب رسانندگان . « بَأْسٍ » : جنگ ( نگا : بقره‌ / 177 ، احزاب‌ / 18 ) . قوّت و قدرت ( نگا : نساء / 84 ، کهف‌ / 2 ) . عذاب ( نگا : انعام‌ / 43 و 148 ، اعراف‌ / 79 و 98 ) . « جَاسُوا » : تفتیش کردند . گشت زدند و گردیدند . « خِلالَ » : لابلای . میان . « الدِّیَارِ » : جمع دار ، خانه و کاشانه . زاد و بوم . « مَفْعُولاً » : انجام شده . مراد قطعی و حتمی است ( نگا : نساء / 47 ، انفال‌ / 42 و 44 ) .‏

سوره إسراء آیه 6
‏متن آیه : ‏
‏ ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس ( شما راه صلاح در پیش می‌گیرید و از فساد دست می‌کشید و آن گاه ) شما را بر آنان چیره می‌گردانیم ، و با اموال و فرزندان مدد و یاریتان می‌دهیم و تعداد نفراتتان را بیشتر ( از دشمن ) می‌نمائیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْکَرَّةَ » : هجوم . یورش . مراد غلبه و قدرت است . « أَمْدَدْنَاکُمْ » : شما را یاری می‌دهیم و نیرو می‌بخشیم . « نَفِیراً » : نفرات . یاران همرزم . تمییز است .‏

سوره إسراء آیه 7
‏متن آیه : ‏
‏ إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ لِیَسُوؤُواْ وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِیراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آن گاه بدیشان گفتیم : ای بنی‌اسرائیل ! ) اگر نیکی کنید ( و از خدا اطاعت نمائید ) به خودتان نیکی می‌کنید ( و سود آن در دنیا و آخرت به خودتان برمی‌گردد ) و اگر بدی کنید ( و از فرمان خدا سرکشی نمائید ) به خودتان بدی می‌کنید . و هنگامی که وعده دوم ( مجازات و عقاب فسادتان ) فرا می‌رسد ( دشمنانتان را نیرو بخشیده و بر شما مسلّط می‌گردانیم ) تا شما را بدحال ( و پریشان روزگار ) سازند ( و گرد غم و اندوه بر چهره‌هایتان بپاشند ) و داخل مسجد ( الاقصی ) گردند ، همان گونه که در دفعه اوّل بدان داخل شدند ( و بار دیگر به تخریب بیت‌المقدّس دست یازند ) و بر هر که و هرچه دست یابند بکشند و درهم کوبند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَعْدُ الآخِرَةِ » : زمان دفعه آخر دو فساد شما . « لِیَسُوءُوا . . . » : تا اذیّت و آزارتان رسانند و آثار غم و اندوه بر سیما و دیدارتان پدیدار گردانند . متعلّق به فعل محذوفی است که جواب ( إِذا ) است . یعنی : بَعَثْنَاهُمْ لِیَسُوءُوا . « الْمَسْجِدَ » : مسجدالاقصی . « مَا عَلَوْا » : آنچه بر آن مستولی و چیره می‌شوند . در این صورت ( ما ) موصول و مفعول‌به است . مدّتی که آنان مسلّط و چیره باشند . در این صورت ( ما ) مصدریّه ظرفیّه است . « تَتْبِیراً » : درهم کوبیدن و نابودن کردن ( نگا : أعراف‌ / 139 ) . دو فساد بزرگ بنی‌اسرائیل و سرکوب آنان توسّط جنگجویان نیرومند و توانا ، به درستی روشن نیست . برخی سرکوبگرِ نخستین را بخت‌النصّر پادشاه بابِل ، و دومی را اسپیانوس قیصر روم دانسته‌اند و . . . ولی قرآن کریم نوع فساد بنی‌اسرائیل و جنس دشمنانشان را روشن نفرموده است ، امّا ایشان و ما و هرکس دیگری را بیم می‌دهد که ستمگریها و تباهیها در پیشگاه خدا بدون مجازات نمی‌ماند و لذا صهیونیستهای فعلی هم باید در انتظار شکست مجدّد باشند ؛ چرا که وعده خدا حتماً تحقّق می‌پذیرد ، و برتری‌جوئی و بیدادگری آنان بی‌پاسخ نمی‌ماند ( نگا : أعراف‌ / 167 ) .‏

سوره إسراء آیه 8
‏متن آیه : ‏
‏ عَسَى رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏امید است پروردگارتان ( بعد از بار دوم نیز اگر توبه کردید و از تباهکاریها و ستمگریها برگشتید ) به شما رحم کند ( و شما را ببخشاید ) ، و اگر هم ( به زشتیها و پلشتیها ) برگردید ، ما هم ( به مجازات و کیفرتان در همین جهان ) برمی‌گردیم ، و دوزخ را ( هم در آن جهان ) زندان تنگ کافران ( چون شما ) می‌کنیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« حَصِیراً » : مکان تنگ فراگیر . زندان سختی که نتوان از آن خارج شد ( نگا : کهف‌ / 29 ، حجّ‌ / 22 ) .‏

سوره إسراء آیه 9
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏این قرآن ( مردمان را ) به راهی رهنمود می‌کند که مستقیم‌ترین راهها ( برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت ) است ، و به مؤمنانی که ( برابر دستورات آن ) کارهای شایسته و پسندیده می‌کنند ، مژده می‌دهد که برای آنان ( در سرای دیگر ) پاداش بزرگی ( به نام بهشت ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لِلَّتِی‌ » : به راهی که . ( أَلَّتِی ) صفت موصوف محذوفی مانند : ( الطَّریقَة ، الْحالَة ، الْمِلَّة ) است . « أَقْوَمُ » : مستقیم‌ترین و استوارترین ( نگا : بقره‌ / 282 ، نساء / 46 ، مزّمّل‌ / 6 ) .‏

سوره إسراء آیه 10
‏متن آیه : ‏
‏ وأَنَّ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِیماً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( به مؤمنان مژده می‌دهد به ) این که برای کسانی که به قیامت ایمان نمی‌آورند ، عذاب دردناکی آماده کرده‌ایم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَعْتَدْنَا » : آماده کرده‌ایم . تهیّه دیده‌ایم . از ریشه ( عتد ) است ( نگا : نساء / 18 و 37 ، یوسف‌ / 31 ) .‏

سوره إسراء آیه 11
‏متن آیه : ‏
‏ وَیَدْعُ الإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءهُ بِالْخَیْرِ وَکَانَ الإِنسَانُ عَجُولاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏انسان ( چه بسا در وقت خشم یا بلایا ، دست دعا به سوی خدا برمی‌دارد و علیه خود و خویشاوندان و دوستان ) دعای شرّ می‌کند ، همان گونه که ( به هنگام شادی یا عادی ) دعای خیر می‌کند . اصلاً انسان همیشه شتابگر بوده است ( و خوبی و بدی را آزمندانه و عجولانه از خدا خواسته است ، و سود و زیان خود را چنان که باید ندانسته است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَدْعُو » : دعا می‌کند . می‌طلبد . در رسم‌الخطّ قرآنی واو آن ذکر نشده است . « دُعَآءَهُ » : مثل دعایش . همچون طلبیدنش . مفعول مطلق است . « یَدْعُو الإِنسَانُ بِالشَّرِّ . . . » . شرّ و بلا یا خیر و صفا را فریاد زدن و خواستن ، به دو صورت امکان‌پذیر است ، یکی با گفتار ( نگا : انفال‌ / 32 ، اعراف‌ / 70 ، انبیاء / 38 ) دیگری با کردار خوب و رفتار پسندیده منتهی بدانها ( نگا : یونس‌ / 11 ) . « عَجُولاً » : بسیار عجله‌کننده . شتابگر . معنی آیه چنین نیز می‌تواند باشد : انسان همان گونه که نیکیها را طلب می‌کند ، بر اثر شتابزدگی و عدم مطالعه کافی به طلب بدیها برمی‌خیزد ، چرا که انسان ذاتاً عجول است .‏

سوره إسراء آیه 12
‏متن آیه : ‏
‏ وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّکُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ وَکُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما شب و روز را دو نشان ( دالّ بر بودن یزدان و قدرت فراوان گرداننده جهان ) قرار داده‌ایم . نشان شب را محو ( تاریکی ) گردانده‌ایم ( تا در آن بیاسائید ) و نشان روز را تابان کرده‌ایم تا ( در آن به تلاش و کوشش بپردازید و ) از فضل پروردگارتان بهره‌مند گردید ( و در پرتو پیاپی آمدن شبها و روزها ) شماره سالها و حساب ( امور زندگی خود ) را بدانید . و ما هر چیزی را دقیقاً ( برای هدف و کاری ، معیّن و ) مشخّص ساخته‌ایم ( و جهان را از روی نقشه و حساب و کتاب آفریده و به کار انداخته‌ایم ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ءَایَتَیْنِ » : دو نشانِ وجود خدا . دو دلیلِ قدرت و عظمت الله . « فَمَحَوْنآ ءَایَةَ الَّیْلِ » : مراد از محو شب ، تاریک گرداندن و در دل ظلمت نهان ساختن است . یعنی آفریدن شب بدین وضع و شیوه است . مثلاً اگر گفته شود : ( بَیَّضَ اللهُ الْمَآءَ ، وَ سَوَّدَ الْفَحْمَ ) : خداوند آب را سفید و زغال را سیاه کرده است ، مراد این است که آن دو را بر این خلقت سرشته و با چنین ویژگیهائی آنها را آفریده است . « مُبْصِرَةً » : تابان . روشن ( نگا : نمل‌ / 13 ) . « فَضْلاً » : نعمت . رزق و روزی . « عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ » : ( نگا : یونس‌ / 5 ) . « وَ کُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِیلاً » : ما همه‌چیز را در قرآن بیان و روشن کرده‌ایم ( نگا : نحل‌ / 89 ) . ما هر چیزی را برای هدف و کاری ، معیّن و مشخّص کرده‌ایم . واژه ( کلّ ) منصوب به اشتغال است .‏

سوره إسراء آیه 13
‏متن آیه : ‏
‏ وَکُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَآئِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَاباً یَلْقَاهُ مَنشُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما اعمال هرکسی را ( همچون گردن‌بند ) به گردنش آویخته‌ایم ( و او را گروگان کردار و عهده‌دار رفتارش ساخته‌ایم ) و در روز قیامت کتابی را ( که کارنامه اعمال او است ) برای وی بیرون می‌آوریم که گشوده به ( دست ) او می‌رسد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کُلَّ » : منصوب به اشتغال است . « أَلْزَمْنَاهُ » : ملازم او ساخته‌ایم . همراه او کرده‌ایم . یعنی : اعمال انسان در دنیا و آخرت از او جدا نمی‌شود و نتیجه خوب و بد آنها را می‌بیند . « طَآئِرَ » : عمل . خوشبختی و بدبختی ناشی از عمل ( نگا : اعراف‌ / 131 ) . « کِتَاباً » : مراد نامه اعمال و کارنامه احوال انسان است ( نگا : جاثیه‌ / 28 و 29 ) . « مَنشُوراً » : گشوده و باز . مراد این است که کارنامه عمل انسان در این جهان مکتوم و پوشیده است و در آن جهان باز و گشوده . واژه ( مَنشُوراً ) صفت دوم ( کِتَاباً ) یا حال ضمیر ( ه ) است .‏

سوره إسراء آیه 14
‏متن آیه : ‏
‏ اقْرَأْ کَتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( در آن روز بدو گفته می‌شود : ) کتاب ( اعمال ) خود را بخوان ( و سعادت یا شقاوت خویش را بدان ) . کافی است که خودت امروز حسابگر خویشتن باشی . ( چه مسائل روشن‌است و نیازی به شاهد و حسابرس دیگری نیست ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« حَسِیباً » : حسابگر . حسابرس .‏

سوره إسراء آیه 15
‏متن آیه : ‏
‏ مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدی لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏هر کس ( به راه حق ) هدایت یابد ، راهیابیَش به سود خودش است ، و هرکس ( از راه حق ) گمراه شود ، گمراهیَش به زیان خودش است . و هیچ کسی بارِ گناه دیگری را بر دوش نمی‌کشد ( و به جرم دیگری کیفر داده نمی‌شود ) . و ما ( هیچ شخص و قومی را ) مجازات نخواهیم کرد ، مگر این که پیغمبری ( برای آنان مبعوث و ) روان سازیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لا تَزِرُ وازِرَةٌ . . . » : ( نگا : أنعام‌ / 31 و 164 ، نحل‌ / 25 ) . « وَ مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ . . . » : مراد این است که عذاب بدون بیان صحیح نیست ، و این است که خداوند ستمگران و منحرفان را کیفر نمی‌دهد ، مگر این که پیغمبری را به میانشان بفرستد تا راه و چاه را بدیشان بنمایاند . امام محمّد غزّالی ، مردمان بعد از بعثت پیغمبر اسلام را سه گروه کرده است : الف ) کسانی که از بعثت محمّدی به طور کلّی بی‌خبرند ، اینان رستگارند . ب ) کسانی که به گونه راستین ، دعوت اسلام بدیشان می‌رسد ، ولی بر اثر سهل‌انگاری یا عِناد ، بدان نمی‌گروند ، اینان گرفتار عذاب کردگارند . ج ) کسانی که به گونه راستین ، دعوت اسلام بدیشان نمی‌رسد ، و محمّد همچون شخص نیرنگباز و جاه‌طلب و خوشگذرانی بدیشان معرّفی و شناسانده می‌شود ، اینان نیز همچون گروه نخست ، رستگار و از عذاب در امانند . ( نگا : تفسیرالمراغی ، جلد اوّل ، صفحه 134 ، تفسیر سوره اسراء : عبدالّله محمّد شحّاته ، صفحه 98 ) .‏

سوره إسراء آیه 16
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُواْ فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏هرگاه بخواهیم شهر و دیاری را نابود گردانیم ، افراد دارا و خوشگذران و شهوتران آنجا را سردار و چیره‌ می‌گردانیم ، و آنان در آن شهر و دیار به فسق و فجور می‌پردازند ( و به مخالفت با دستورات الهی برمی‌خیزند ) ، پس فرمان ( وقوع عذاب ) بر آنجا واجب و قطعی می‌گردد و آن گاه آن مکان را سخت درهم می‌کوبیم ( و ساکنانش را هلاک می‌گردانیم ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَمَرْنَا » : امیر و سردار می‌گردانیم . سلطه و قدرت می‌دهیم . به طاعت و عبادت دستور می‌دهیم . زیاد و فراوان می‌کنیم . « مُتْرَفِیهَا » : مُتْرَفین ، اشخاص متنعّم خوشگذران و ثروتمندانِ غرق در شهوات ( نگا : هود / 116 ) . پیروی و دنباله‌روی از آنان حکومت و کشور را به تباهی می‌کشاند و همگان را بر خاک مذلّت می‌نشاند . « حَقَّ » : ثابت و واجب شد ( نگا : أعراف‌ / 30 ، یونس‌ / 33 و 96 ، نحل‌ / 36 ) . « الْقَوْلُ » : سخن تهدیدآمیز خدا ( نگا : یونس‌ / 33 ، هود / 40 ) . « تَدْمِیراً » : هلاک گرداندن و درهم کوبیدن ( نگا : أعراف‌ / 137 ) .‏

سوره إسراء آیه 17
‏متن آیه : ‏
‏ وَکَمْ أَهْلَکْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِن بَعْدِ نُوحٍ وَکَفَى بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیرَاً بَصِیراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و چه بسیارند مردمانی که در قرون و اعصار بعد از نوح می‌زیسته‌اند و ما آنان را ( طبق همین سنّت ، به سبب تمرّد و سرکشیشان ) نابود گردانده‌ایم . ( مثل : خود قوم نوح ، قوم عاد ، قوم ثمود ، قوم لوط ، قوم فرعون . ) همین کافی است که پروردگارت از گناهان بندگانش آگاه و نسبت بدانها بینا است ( و لذا هیچ گونه کاری از دید او مخفی ، و بی‌سزا و جزا نمی‌ماند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْقُرُونِ » : جمع قَرْن ، مردمان یک عصر و زمان ( نگا : أنعام‌ / 6 ، یونس‌ / 13 ، هود / 116 ) .‏

سوره إسراء آیه 18
‏متن آیه : ‏
‏ مَّن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاء لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاهَا مَذْمُوماً مَّدْحُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏هر کس که دنیای زودگذر ( این جهان ) را بخواهد ( و تنها برای زندگی آن کار کند ) ، آن اندازه که خود می‌خواهیم و به هرکس که صلاح می‌دانیم ، هرچه زودتر در دنیا بدو عطاء خواهیم کرد . به دنبال آن ، دوزخ را بهره او می‌کنیم که به آتش آن می‌سوزد ، در حالی که ( به سبب کارهائی که در دنیا کرده است ) مورد سرزنش است و ( از رحمت خدا ) رانده و مانده است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْعَاجِلَة » : جهان زودگذر . مراد لذائذ و نعمتهای دنیای فعلی است ( نگا : هود / 15 ، شوری‌ / 20 ، نجم‌ / 29 ) . « یَصْلاهَا » : بدان درآید و حرارت آن را بچشد . « مذموماً » : سرزنش شده . مراد این است که مبغوض خدا و فرشتگان و مردم است . « مَدْحُوراً » : رانده شده . مراد مطرود از الطاف و به دور از مراحم خدا است . واژه‌های ( مَذْمُوماً مَّدْحُوراً ) حال اوّل و دوم است ( نگا : أعراف‌ / 18 ) .‏

سوره إسراء آیه 19
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و هر کس که ( دنیای جاودانه ) آخرت را بخواهد و برای ( فراچنگ آوردن ) آن ، تلاش سزاوار آن را از خود نشان دهد ، در حالی که مؤمن باشد ، این چنین کسانی ، تلاششان بی‌سپاس ( و بی‌اجر ) نمی‌ماند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سَعْیَهَا » : تلاشی که سزاوار آن جهان است . کوشش کردن در راه حقیقی آن ، که متابعت از پیغمبر و انجام عبادات برابر رهنمود است . « مَشْکُوراً » : سپاسگزاری شده . سپاسگزاری خدا از بندگان ، پذیرش اعمال و عبادات آنان و افزون دادن پاداش بدیشان است ( نگا : فاطر / 30 و 34 ، شوری‌ / 23 ، تغابن‌ / 17 ) .‏

سوره إسراء آیه 20
‏متن آیه : ‏
‏ کُلاًّ نُّمِدُّ هَؤُلاء وَهَؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاء رَبِّکَ مَحْظُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ما هر یک از اینان ( که آخرت طلبانند ) و از آنان ( که دنیا پرستانند ، در این جهان ) از بخشایش پروردگارت ( بهره‌مند می‌گردانیم و ) کمک می‌رسانیم و ( کافر و مؤمن را بر این خوان یغما می‌نشانیم . چرا که در صورت رعایت اسباب و علل ، ) بخشایش پروردگارت هرگز ( از کسی بازداشته نشده است و از او ) ممنوع نگشته است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کُلاًّ نُّمِدُّ هؤُلآءِ وَ هؤُلآءِ » : به هر یک از این دو گروه مؤمن و مطیعِ آخرت طلب ، و کافر و عاصیِ دنیا طلب ، کمک و مدد و قدرت و نعمت می‌رسانیم . ( کُلاًّ ) مفعول‌به مقدّم و ( هؤُلآءِ ) بدل از آن است . « مَحْظُوراً » : ممنوع .‏

سوره إسراء آیه 21
‏متن آیه : ‏
‏ انظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ببین چگونه برخی ( از مردمان ) را بر برخی دیگر ( در همین دنیای ناچیز ، به سبب تفاوت تلاش و کوشششان ) برتری داده‌ایم و ( یکی را شاه ، دارا ، دانا ، و یکی را نوکر ، نادار ، نادان کرده‌ایم . و امّا بدان که در دنیای مهمّ و ارزشمندِ ) آخرت ، درجاتْ بزرگ‌تر و برتریها سترگ‌تر است ( و تفاوتها و فاصله‌ها بیشتر است‌ ؛ چرا که آنجا سرای جاویدان است و بهشت و درجات عظیمِ آن در میان است . پس ای انسان ! برای آن به مسابقه بپرداز و شبانه‌روز بکوش ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أُنظُرْ » : ببین . دقّت کن . « دَرَجَاتٍ . . . تَفْضِیلاً » : این دو واژه تمییزند .‏

سوره إسراء آیه 22
‏متن آیه : ‏
‏ لاَّ تَجْعَل مَعَ اللّهِ إِلَهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَّخْذُولاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای انسان ! ) با یزدان ، خدای دیگری قرار مده ( و معبود خود مدان و به فریاد مخوان ) که نکوهیده و زبون شوی .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَتَقْعُدَ » : که زمینگیر و حقیر شوی و بر خاک مذلّت نشینی و دستگیر و یاوری برای خود نبینی ( نگا : آل‌عمران‌ / 160 ) . فعل ( تَقْعُدَ ) را به معنی ( تَصِیرَ ) ذکر کرده‌اند . « مَخْذُولاً » : زبون . خوار . به خود رها شده و بی‌کمک و یاری مانده .‏

سوره إسراء آیه 23
‏متن آیه : ‏
‏ وَقَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً کَرِیماً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای انسان ! ) پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید ، و به پدر و مادر نیکی کنید ( و با آنان نیکو رفتار نمائید ) . هرگاه یکی از آن دو ، و یا هر دوی ایشان نزد تو به سن پیری برسند ، ( کمترین اهانتی بدیشان مکن و حتی سبکترین تعبیر نامؤدّبانه همچون ) اُف به آنان مگو ! ( و بر سر ایشان فریاد مزن ) و آنان را از پیش خود مران و با سخنان محترمانه با آن دو سخن بگو .‏

‏توضیحات : ‏
‏« قَضَیا » : فرمان داده است . سفارش کرده است . « إِحْسَاناً » : نیکی کردن . زیبا رفتار کردن . « یَبْلُغَنَّ » : می‌رسد . واصل می‌شود . « الْکِبَرَ » : پیری و کهنسالی . « أُفٍّ » : وای . آه . اسم‌الفعل است و بیانگر دلتنگی و ناراحتی است . « لا تَنْهَرْهُمَا » : آن دو را مران . بر سرشان فریاد مزن . با آنان تندی و تیزی مکن . « کَرِیماً » : محترمانه و بزرگوارانه .‏

سوره إسراء آیه 24
‏متن آیه : ‏
‏ وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و بال تواضعِ مهربانی را برایشان فرود آور ( و در برابرشان کاملاً فروتن باش ، و برای آنان دست دعا به درگاه خدا بردار ) و بگو : پروردگارا ! ( اینک که ضعیف و جز تو پناهی ندارند ) بدیشان مرحمت فرما ، همان گونه که آنان در کوچکی ( به ضعف و کودکی من رحم کردند و ) مرا تربیت و بزرگ نمودند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِخْفِضْ » : پائین آور . بگستران . « جَنَاحَ » : بال . « جَنَاحَ الذُّلِّ » : بال خواری . یعنی بالی که خواری است ، همان گونه که می‌گویند : حاتِمُ الْجَواد ، یعنی حاتم بسیار بخشنده . بال خواری ، کنایه از تواضع فراوان و فروتنی بسیار است ( نگا : حجر / 88 ) . « مِنَ الرَّحْمَةِ » : از روی مهربانی و دلسوزی . « صَغِیراً » : در حال کوچکی . در زمان کوچکی .‏

سوره إسراء آیه 25
‏متن آیه : ‏
‏ رَّبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِی نُفُوسِکُمْ إِن تَکُونُواْ صَالِحِینَ فَإِنَّهُ کَانَ لِلأَوَّابِینَ غَفُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگارتان ( از خودتان ) آگاه‌تر بدان چیزهائی است که در درونتان می‌گذرد ( و لذا می‌داند که اراده نیکی و یا بدی ، نسبت به والدین خود دارید ) . اگر افراد شایسته و بایسته‌ای باشید ( و در راه خدمت بدیشان لغزشی از شما سر زده باشد و در اندیشه جبران آن بوده و از کرده خود پشیمان شوید ، خدا شما را می‌بخشد ) چرا که او در حقِ توبه‌کاران همیشه بخشنده بوده است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَعْلَمُ » : داناتر . دانا . « صَالِحِینَ » : نیکان . شایستگان . « أوَّابِینَ » : بسیار برگشت‌کنندگانِ با توبه و استغفار به درگاه پروردگار . از ماده ( أَوْب ) به معنی : رجوع .‏

سوره إسراء آیه 26
‏متن آیه : ‏
‏ وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِیراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏حق خویشاوند را ( از قبیل : صله رحم و نیکوئی و مودّت و محبّت ) ، و حق مستمند و وامانده در راه را ( از قبیل : زکات و صدقه و احسان ) ، بپرداز ، و به هیچ وجه باد دستی مکن .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ءَاتِ » : بده . بپرداز . « ذَا الْقُرْبَیا » : خویشاوند . نزدیک . « تَبْذِیراً » : زیاده‌روی در پراکندن مال . باد دستی .‏

سوره إسراء آیه 27
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُواْ إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بی‌گمان باد دستان دوستان اهریمنانند ( و گوش به وسوسه‌های ایشان می‌دارند و در انجام بدیها همسان و همگامند ) و اهریمنان بسیار ناسپاس ( نعمتهای ) پروردگار خود هستند ( و تمام توان خویش را در فساد و نافرمانی از خدا می‌گذرانند . باد دستی هم فساد و نافرمانی‌است ، از آن خویشتن را برحذر دارید تا همچون اهریمنان بشمار نیائید و با ایشان در آخرت به دوزخ نیفتید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْمُبَذِّرِینَ » : باد دستان . « إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ » : برادران اهریمنان . دوستان و همدمان اهریمنان در انجام تباهیها و بزهکاریها و همنشینان ایشان در دوزخ ( نگا : فصّلت‌ / 25 ، زخرف‌ / 36 - 39 ) . « الشَّیْطَان‌ » : اسم جنس است ( نگا : تفسیر قرطبی ، تفسیرالسراج المنیر ) . « کَفُوراً » : بسیار ناسپاس ( نگا : هود / 9 ) .‏

سوره إسراء آیه 28
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاء رَحْمَةٍ مِّن رَّبِّکَ تَرْجُوهَا فَقُل لَّهُمْ قَوْلاً مَّیْسُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اگر از آنان ( یعنی از خویشاوندان و بیچارگان و واماندگان در راه ، به سبب نبودن امکانات و ) به خاطر انتظار رحمت پروردگارت که امیدِ بدان داری ، روی برگردانی ، با ایشان محترمانه و مهربانانه سخن بگو ( و با وعده احسان در آینده بدیشان ، دلخوش و امیدوارشان گردان ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إبْتِغَآءَ » : خواستن . چشم داشتن . مفعولٌ‌له یا این که حال است . و تقدیر چنین است : إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمْ مُبْتَغِیاً رَحْمَةَ . « تَرْجُوهَا » : امیدوار بدانی . خواستار آنی . می‌تواند حال بوده و تقدیر چنین باشد : راجِیاً إِیّاها . « قَوْلاً مَّیْسُوراً » : سخن خوب و گفتار نرم . مراد هرگونه سخن نیک و برخورد محترمانه و مهربانانه است .‏

سوره إسراء آیه 29
‏متن آیه : ‏
‏ وَلاَ تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِکَ وَلاَ تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَّحْسُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏دست خود را بر گردن خویش بسته مدار ( و از کمک به دیگران خودداری مکن و بخیل مباش ، ) و آن را فوق‌العاده گشاده مساز ( و بذل و بخشش بی‌حساب مکن و اسراف مورز ، بدان گونه ) که سبب شود از کار بمانی و مورد ملامت ( این و آن ) قرار گیری و لخت و غمناک گردی .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَغْلُولَةً » : در غُل و زنجیر . بسته . « لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَیا عُنُقِکَ » : کنایه از بخل و تنگچشمی است . « لا تَبْسُطْهَا » : آن را گسترده و باز مگردان . کنایه از اسراف و تبذیر است . « تَقْعُدَ » : بشوی . بگردی . « مَلُوماً » : سرزنش شده و لومه شده . « مَحْسُوراً » : لخت و بی‌چیز . درمانده و اندوهناک .‏

سوره إسراء آیه 30
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَیَقْدِرُ إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیراً بَصِیراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بی‌گمان پروردگارت ، روزی هرکس را که بخواهد فراوان و گسترده می‌دارد ، و روزی هرکس را که بخواهد کم و تنگ می‌گرداند . چرا که خدا از ( سرشت ) بندگان خود آگاه ( و به احوال و نیازمندیهایشان آشنا و ) بینا است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَبْسُطُ » : گسترده و فراخ می‌گرداند ( نگا : بقره‌ / 245 ، رعد / 26 ) . « یَقْدِرُ » : کم می‌گرداند . تنگ و ناچیز می‌نماید ( نگا : رعد / 26 ، فجر / 16 ) .‏

سوره إسراء آیه 31
‏متن آیه : ‏
‏ وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُم إنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْءاً کَبِیراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( از آنجا که روزی در دست خدا است ) فرزندانتان را از ترس فقر و تنگدستی نکشید . ما آنان و شما را روزی می‌دهیم ( و ضامن رزق همگانیم ) . بی‌گمان کشتن ایشان گناه بزرگی است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« اِمْلاق » : فقر و تنگدستی ( نگا : انعام‌ / 151 ) . « خِطْئاً » : گناه .‏

سوره إسراء آیه 32
‏متن آیه : ‏
‏ وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَى إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاء سَبِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( با انجام عوامل و انگیزه‌های زنا ) به زنا نزدیک نشوید که زنا گناه بسیار زشت و بدترین راه و شیوه است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لا تَقْرَبُوا الزِّنَیا » : زنا نکنید . به عوامل قرب زنا و مقدّمات آن از قبیل : چشم‌چرانی ، بی‌حجابی ، خلوت با اجنبی ، رفتن به کانونهای فساد ، نگاه به کتابها و فیلمهای آلوده . . . نزدیک نشوید . « فَاحِشَةً » : گناه زشت و کاملاً آشکار ( نگا : آل‌عمران‌ / 135 ، نساء / 19 و 22 و 25 ، اعراف‌ / 28 ) .‏

سوره إسراء آیه 33
‏متن آیه : ‏
‏ وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَاناً فَلاَ یُسْرِف فِّی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و کسی را نکشید که خداوند کشتن او را - جز به حق‌ - حرام کرده است . هر کس که مظلومانه کشته شود ، به صاحب خون او ( که نزدیکترین خویشاوند بدو است ، این ) قدرت را داده‌ایم ( که با مراجعه به قاضی ، قصاص خود را درخواست و قاتل را به مجازات برساند ) ولی نباید او هم در کشتن اسراف کند ( و به جای یک نفر ، دو نفر و بیشتر را بکشد ، یا این که به عوض قاتل ، دیگری را هلاک سازد ) . بی‌گمان صاحب خون یاری شونده ( از سوی خدا ) است ( چرا که حق قصاص را بدو داده است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« النَّفْسَ » : انسان . شخص . « بِالْحَقِّ » : به حق . به سبب حق . « سُلْطَاناً » : تسلّط بر قاتل در مسأله قصاص . دلیل و برهان اخذ قصاص . « إِنَّهُ » : ولی دم . صاحب خون .‏

سوره إسراء آیه 34
‏متن آیه : ‏
‏ وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤُولاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و در مال یتیم تصرّف نکنید مگر به شیوه‌ای که ( در حفظ و بهره‌وری آن مفیدتر و ) بهتر باشد . ( بدین کار ادامه دهید ) تا این که یتیم به سنّ بلوغ می‌رسد ( و می‌تواند در دارائی خود تصرّف کند و به نحو احسن آن را مورد بهره‌برداری قرار دهد ) . و به عهد و پیمان ( خود که با خدا یا مردم بسته‌اید ) وفا کنید ، چرا که از ( شما روز رستاخیز درباره ) عهد و پیمان پرسیده می‌شود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لا تَقْرَبُوا » : مراد تصرّف و دست یازیدن است . « إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ » : مگر از راهی که بهترین راهها ، و طریقه‌ای که سودمندترین طرائق باشد که با نگاهداری و افزایش آن انجام‌پذیر است . « أَشُدَّهُ » : مراد رشد عقلانی و حسن تصرّف در امور است ( نگا : نساء / 6 ) .‏

سوره إسراء آیه 35
‏متن آیه : ‏
‏ وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذا کِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و هنگامی که چیزی را به پیمانه می‌زنید ، آن را به تمام و کمال پیمانه کنید ، و با ترازوی درست ( اشیاء را ) بکشید ( و در وزن و پیمانه به مشتری کم ندهید ) که این کار سرانجام بهتر و نیکوتری ( در دنیا و آخرت برای شما ) دارد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْقِسْطَاسِ » : ترازو . عدالت . « بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ » : با ترازوی درست . با دادگری تامّ ( نگا : شعراء / 182 ) .‏

سوره إسراء آیه 36
‏متن آیه : ‏
‏ وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏از چیزی دنباله‌روی مکن که از آن ناآگاهی . بی‌گمان ( انسان در برابر کارهائی که ) چشم و گوش و دل همه ( و سایر اعضاء دیگر انجام می‌دهند ) مورد پرس و جوی از آن قرار می‌گیرد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لاتَقْفُ » : دنباله‌روی مکن . از ماده ( قفو ) به معنی دنباله‌روی . یعنی : انسان باید گفتار و کردارش از روی علم و یقین باشد ؛ نه از روی ظنّ و گمان و حدس و تخمین . « أُولئِکَ » : آنها . این واژه گاهی برای غیر ذوی‌العقول نیز به کار می‌رود . یا این که اندامهای بدن به عنوان ذوی‌العقول مورد خطاب قرار گرفته‌اند . « کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً » : انسان از کردار اندامها پرسیده می‌شود . یا این که : همه اندامها مخاطب و مورد پرسش قرار می‌گیرند ( نگا : فصّلت‌ / 20 و 21 ) .‏

سوره إسراء آیه 37
‏متن آیه : ‏
‏ وَلاَ تَمْشِ فِی الأَرْضِ مَرَحاً إِنَّکَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و در روی زمین متکبّرانه و مغرورانه راه مرو . چرا که تو ( با پای کوبیدن قلدرانه‌ات بر زمین ) نمی‌توانی زمین را بشکافی ، و ( با گردن کشیدن جبّارانه‌ات بر آسمان ، نمی‌توانی ) به بلندای کوهها برسی . ( آخر ذرّه ناچیزی انسان نام ، در برابر کره زمین ، و کره زمین در برابر مجموعه هستی ، چه چیز بشمار آست‌ ؟ ! ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَرَحاً » : خوشحالی فراوان . شادمانی زیاد ، و توأم با خودپسندی و خود بزرگ‌بینی . مصدر است و حال بشمار است‌ ؛ یا این که مفعول مطلق فعل محذوف ، و یا این که معفول‌له است . « لَن تَخْرِقَ » : پاره نخواهی کرد . نخواهی شکافت . « طُولاً » : تمییز یا این که حالِ فاعل است . یعنی از لحاظ بلندی یا گردن‌کشان و متطاولانه .‏

سوره إسراء آیه 38
‏متن آیه : ‏
‏ کُلُّ ذَلِکَ کَانَ سَیٍّئُهُ عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏همه آن ( مأمورات و منهیّات مذکور در آیات پیشین ) بدهایش ( که منهیّات است ) نزد پروردگارت زشت بشمار است ( و از آن ناخوشنود است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کُلُّ ذلِکَ » : همه آنها . یعنی جملگی 24 سفارشی که با ( لا تَجْعَلْ مَعَ اللهِ ) در آیه 22 شروع می‌گردد و شامل مأمورات و منهیّات می‌باشد . « سَیِّئُهُ » : بد و زشت آن . مراد بخش منهیّات و محظورات است .‏

سوره إسراء آیه 39
‏متن آیه : ‏
‏ ذَلِکَ مِمَّا أَوْحَى إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللّهِ إِلَهاً آخَرَ فَتُلْقَى فِی جَهَنَّمَ مَلُوماً مَّدْحُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏اینها از امور حکمت‌آمیزی است که پروردگارت به تو وحی کرده است ، و هرگز با خداوند ( یگانه و آفریدگار جهان هستی ) معبود دیگری را انباز مکن ، که ( اگر چنین کنی ) به دوزخ افکنده شوی ( و از سوی خدا و مردم ) سرزنش شده و مطرود ( از رحمت الهی گردی ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ذلِکَ » : آن احکام پیشین راجع به اوامر و نواهی . « مِنَ الْحِکْمَةِ » : احکام مذکور برخی از امور حکمت‌آمیز است . احکام مذکور عین حکمت و ساخته و پرداخته از آن است . اشیاء متقدّم از جمله چیزهائی می‌باشند که عقل به صحّت و استواری آنها گواهی می‌دهد و نفس بدانها می‌گراید . « مَدْحُوراً » : مطرود از رحمت خدا ( نگا : اعراف‌ / 18 ، إسراء / 18 ) .‏

سوره إسراء آیه 40
‏متن آیه : ‏
‏ أَفَأَصْفَاکُمْ رَبُّکُم بِالْبَنِینَ وَاتَّخَذَ مِنَ الْمَلآئِکَةِ إِنَاثاً إِنَّکُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظِیماً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای کسانی که می‌گوئید : فرشتگان دختران خدایند ! ) آیا پروردگارتان ( شما را بر خود ترجیح داده و ) پسران را ویژه شما کرده است ( که به گمان شما نسل اعلی بشمارند ) و از فرشتگان دخترانی را خاصّ خود کرده است ( که به عقیده پوچ شما بی‌ارج و از نسل ادنی محسوبند ؟ ) . واقعاً شما سخن بسیار ( بزرگ کفرآمیزی و بهتان ) عظیمی بیان می‌دارید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَفَأَصْفَاکُمْ » : آیا شما را اختصاص داده است به‌ ؟ آیا خاصّ شما کرده است‌ ؟ « إِنَاثاً » : جمع أُنْثی ، مراد دختران است ( نگا : نحل‌ / 57 ، صافّات‌ / 149 و 153 ، طور / 39 ) . « قَوْلاً عَظِیماً » : سخنی بسیار زشت و بس بزرگ از نظر انحراف و قباحت و شناعتی که دارد .‏

سوره إسراء آیه 41
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّکَّرُواْ وَمَا یَزِیدُهُمْ إِلاَّ نُفُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما در این قرآن ( اثبات توحید و نفی شرک را ) به صورتهای گوناگون بیان داشته‌ایم ( و با استدلالهای منطقی و فطری ، و در شکل تهدید و تشویق ، آن را متذکّر شده‌ایم ) تا این که پند گیرند ( و دست از این یاوه‌سرائیها بردارند ) ولی جز بر نفرت و گریزشان ( از حق ) نمی‌افزایند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« صَرَّفْنَا » : با طرق و فنون مختلفِ کلام مکرّراً بیان داشته‌ایم . مفعول این فعل محذوف است و از سیاق کلام مفهوم است که نسبتِ فرزند به خدای بزرگوار و ردِّ آن از جانب کردگار است ( نگا : انعام‌ / 100 - 107 ، نحل‌ / 57 - 62 ، زخرف‌ / 16 - 19 ، نجم‌ / 21 - 27 ) . « نُفُوراً » : بیزاری و گریز .‏

سوره إسراء آیه 42
‏متن آیه : ‏
‏ قُل لَّوْ کَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ کَمَا یَقُولُونَ إِذاً لاَّبْتَغَوْاْ إِلَى ذِی الْعَرْشِ سَبِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! به مشرکان ) بگو : اگر با خداوند ( جهان ) آن چنان که می‌پندارید ، خدایانی ( در گستره هستی ) بودند ، در این صورت قطعاً درصدد برمی‌آمدند که بر ( یزدان سبحان ) صاحب تخت ( جهان ) چیره شوند ، ( و اختلاف و تنازع خدایان گوناگون ، نظم و نظام دنیا را مختل می‌کرد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ءَالِهَةٌ » : جمع إِله ، خدایان و معبودان . « لاَبْتَغَوْا » : قطعاً طلب می‌کردند و می‌جستند . « ذِی الْعَرْشِ » : صاحب تخت فرماندهی و سریر فرمانروائی . مراد خداوند جهان است . « لاَبْتَغَوْا إِلَیا ذِی الْعَرْشِ سَبِیلاً » : خواستار غلبه بر خداوند جهان‌ می‌شدند ( نگا : انبیاء / 22 ، مؤمنون‌ / 91 ) . خدایان پنداری شما تلاش می‌کردند راهی برای تقرّب به خداوند جستجو کنند ( نگا : اسراء / 57 ) .‏

سوره إسراء آیه 43
‏متن آیه : ‏
‏ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوّاً کَبِیراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند از آنچه آنان ( درباره خدا به هم می‌بافتند و از ناروا و نقائصی که در حق او ) می‌گویند ، بسیار به دور و ( از اندیشه ایشان ) خیلی والاتر و بالاتر است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« عُلُوّاً » : بالائی و والائی . مفعول مطلق و برای تأکید است . مصدری است که از غیر فعل خود آمده است ( نگا : نوح‌ / 97 ) .‏

سوره إسراء آیه 44
‏متن آیه : ‏
‏ تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَکِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیماً غَفُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏آسمانهای هفتگانه و زمین و کسانی که در آنها هستند همگی ، تسبیح خدا می‌گویند و ( با تنزیه و تقدیسش ، رضای او می‌جویند . اصلاً نه تنها آسمانهای هفتگانه و زمین ) بلکه هیچ موجودی نیست مگر این که ( به زبان حال یا قال ) حمد و ثنای وی می‌گویند ، ولی شما تسبیح آنها را نمی‌فهمید ( چرا که زبانشان را نمی‌دانید و از ساختار اَسرارآمیز عالَم هستی و نظام پیچیده جهان آفرینش چندان مطلع نیستید . پس همآهنگ با سراسر جهان هستی به یکتاپرستی بپردازید و از راستای جملگی کنار نروید و دور نشوید . درهای توبه و برگشت به سوی یزدان جهان به روی همگان باز است ) . بی‌گمان یزدان بس شکیبا و بخشنده است ( و در کیفر رساندن شتاب نمی‌ورزد و فرصت آشنائی با توحید و رهاکردن شرک را به مردمان می‌دهد ، و در برابر بیداری از خواب غفلتشان مغفرت خود را شاملشان می‌سازد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تُسَبِّحُ لَهُ . . . » : ( نگا : رعد / 13 ، انبیاء / 32 ، حدید / 1 ) . نطق آب و نطق خاک و نطق گِل‏

سوره إسراء آیه 45
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَبَیْنَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجَاباً مَّسْتُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! ) هنگامی که قرآن ( ناطق به دلائل حق ) را می‌خوانی ، میان تو و آنان که به قیامت باور ندارند ( و پیوسته دشمن حق و از حقیقت گریزانند ) حجاب ناپیدائی قرار می‌دهیم ( تا نور قرآن به دل ایشان پرتو نیندازد و به آنان سودی نرساند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« حِجَاباً » : پرده و مانعی که کافران معاند را از نور معنوی قرآن باز دارد ( نگا : بقره‌ / 26 ، توبه‌ / 124 و 125 ) . « مَسْتُوراً » : ناپیدا نادیدنی ( نگا : بقره‌ / 7 ) .‏

سوره إسراء آیه 46
‏متن آیه : ‏
‏ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْراً وَإِذَا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْاْ عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( چون در ستیزه‌جوئی با حق پافشاری می‌کنند ) بر دلهایشان پوششهائی قرار می‌دهیم تا قرآن را نفهمند ، و در گوشهایشان سنگینی ایجاد می‌کنیم ( تا ندای هدایت قرآن را چنان که باید نشوند و از آن سود نبرند ، و لذا ) هنگامی که پروردگارت را در قرآن به یگانگی یاد می‌کنی ( و خدایان پنداری ایشان را همراه با او نام نمی‌بری ) پشت کرده و می‌گریزند ( تا صدای توحید را نشنوند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أکِنَّةً » : جمع کِنان ، پرده و پوشش ( نگا : أنعام‌ / 25 ) . « أن یَفْقَهُوهُ » : تا آن را نفهمند ( نگا : أنعام‌ / 25 ) . « وَقْراً » : سنگینی ( نگا : أنعام‌ / 25 ) . « وَحْدَهُ » : تنها و یگانه . حال است ( نگا : أعراف‌ / 70 ) . « نُفُوراً » : مصدر است و به معنی : گریز . در این صورت مفعول مطلق یا مفعول‌له است . یا این که جمع نافِر است و به معنی : گریزانان . در این صورت ، حال بشمار می‌آید .‏

سوره إسراء آیه 47
‏متن آیه : ‏
‏ نَّحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ وَإِذْ هُمْ نَجْوَى إِذْ یَقُولُ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَّسْحُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما ( از هر کس دیگری ) بهتر می‌دانیم که آنان به چه منظوری به سخنان تو گوش فرا می‌دهند ، هنگامی که پای سخنانت می‌نشینند ، و آن زمان که با هم درگوشی صحبت می‌کنند . آن زمان که ستمکاران ( کفرپیشه ، نهانی به یکدیگر ) می‌گویند ( اگر شما دوستان هم‌عقیده ما از او پیروی کنید ) جز از مرد جادو شده‌ای پیروی نمی‌کنید ( که جادوگران در عقل و هوش او رخنه کرده و آن را مختل ساخته‌اند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَسْتَمِعُونَ بِهِ » : حالی که ایشان به هنگام گوش فرا دادن داشتند و متلبّس به چه تمسخر و استهزائی در حق تو و قرآن بودند . « إِذْهُمْ نَجْوَیا » : آن گاه که آنان با هم درگوشی صحبت می‌کردند و نهانی سخنان زشتی می‌گفتند . واژه ( إِذْ ) ظرف زمان و بدل از ( إِذْ ) پیشین است . واژه ( نَجْوَیا ) جمع ( نَجِیّ ) است . مانند : قَتیل و قَتْلی ، جَریح و جَرْحی . به معنی : نجواکنندگان با یکدیگر . کلمه ( نَجْوی ) می‌تواند مصدر هم باشد . « مَسْحُوراً » : جادو شده . مراد دیوانه و دارای اختلال حواسّ است .‏

سوره إسراء آیه 48
‏متن آیه : ‏
‏ انظُرْ کَیْفَ ضَرَبُواْ لَکَ الأَمْثَالَ فَضَلُّواْ فَلاَ یَسْتَطِیعْونَ سَبِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بنگر چگونه برای تو مثلها می‌زنند و ( گاه کاهن ، گاه مجنون ، وقتی شاعر ، و زمانی ساحرت می‌گویند . ) از این رو آنان گمراه گشته و نمی‌توانند راهی ( به سوی حق ) پیدا کنند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ضَرَبُوا لَکَ الأمْثَالَ » : برای تو مثلها می‌زنند . مراد نسبتهای دروغین همچون ساحر و شاعر و کاهن و مجنون و غیره است .‏

سوره إسراء آیه 49
‏متن آیه : ‏
‏ وَقَالُواْ أَئِذَا کُنَّا عِظَاماً وَرُفَاتاً أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِیداً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( اینان و منکرانِ دیگر رستاخیز ) می‌گویند : آیا هنگامی که ما استخوانی ( پوسیده ) و تکّه‌هائی خشکیده ( و از هم پاشیده ) شدیم ، مگر دیگر باره آفرینش تازه‌ای خواهیم یافت ( و زندگی دوباره‌ای پیدا خواهیم کرد ؟ ! ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« عِظَاماً » : جمع عَظْم ، استخوانها . « رُفَاتاً » : درهم شکسته و از هم پراکنده . « خَلْقاً جَدِیداً » : آفرینش تازه . مخلوق نو و دوباره جان به پیکر دمیده ( نگا : رعد / 5 ، ابراهیم‌ / 19 ، یس‌ / 78 و 79 ) .‏

سوره إسراء آیه 50
‏متن آیه : ‏
‏ قُل کُونُواْ حِجَارَةً أَوْ حَدِیداً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : شما سنگ باشید ( که به هیچ وجه قابلیّت پذیرش حیات را ندارد ) و یا آهن باشید ( که از سنگ محکمتر است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« حَدِیداً » : آهن .‏

سوره إسراء آیه 51
‏متن آیه : ‏
‏ أَوْ خَلْقاً مِّمَّا یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ فَسَیَقُولُونَ مَن یُعِیدُنَا قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَیُنْغِضُونَ إِلَیْکَ رُؤُوسَهُمْ وَیَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَن یَکُونَ قَرِیباً ‏

‏ترجمه : ‏
‏یا این که ( جز آن دو ) چیز دیگری باشید که در نظرتان ( از اینها هم ) سخت‌تر است ( و از قابلیّت پذیرش حیات دورتر ، باز خدا می‌تواند به پیکرتان جان بدمد و به زندگی مجدّد بازگرداند . آنان شگفت‌زده ) خواهند گفت : چه کسی ما را باز می‌گرداند ؟ بگو : آن خدائی که نخستین بار شما را آفرید . پس از آن ، سرهایشان را به سویت ( به عنوان استهزاء ) تکان می‌دهند و می‌گویند : چه زمانی این ( معاد ) خواهد بود ؟ بگو : شاید که نزدیک باشد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ » : در نظرتان سخت‌تر و اصلاً قابلیّت پذیرش حیات را ندارند . « سَیُنْغِضُونَ » : تکان خواهند داد .‏

سوره إسراء آیه 52
‏متن آیه : ‏
‏ یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ وَتَظُنُّونَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلاَّ قَلِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( این بازگشت به حیات مجدّد ) روزی خواهد بود که خدا شما را از گورهایتان ( برای گردهم‌آئی در محشر ) فرا می‌خواند و شما ( فرمان او را ) با حمد و سپاس پاسخ می‌گوئید و گمان می‌برید که ( در دنیا ) جز مدّت اندکی ماندگار نبوده‌اید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ » : پاسخگوی امر خدا ستایش‌کنان خواهید بود . یعنی با سرعت همچون مطیعان مؤمن و فرمانبردار از گورها سر برآورده و رهسپار میدان محشر می‌گردید . « إِن لَّبِثْتُمْ » : ماندگار نبوده‌اید . نمانده‌اید . مراد ماندن در دنیا یا در گور است .‏

سوره إسراء آیه 53
‏متن آیه : ‏
‏ وَقُل لِّعِبَادِی یَقُولُواْ الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلإِنْسَانِ عَدُوّاً مُّبِیناً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! ) به بندگانم بگو : سخنی ( در گفتار و نوشتار خود ) بگویند که زیباترین ( و نیکوترین سخنها ) باشد . چرا که اهریمن ( به وسیله سخنهای زشت و ناشیرین ) در میان ایشان فساد و تباهی به راه می‌اندازد ، و بی‌گمان اهریمن ( از دیر باز ) دشمن آشکار انسان بوده است ( و پیوسته درصدد برآمده تا آتش جنگ را با افروزینه وسوسه شعله‌ور سازد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَلَّتِی‌ » : عبارت و مقالتی را که . « یَنزَغُ » : تباهی به راه می‌اندازد . شما را برای انجام فساد و تباهی وسوسه می‌کند ( نگا : اعراف‌ / 200 ) .‏

سوره إسراء آیه 54
‏متن آیه : ‏
‏ رَّبُّکُمْ أَعْلَمُ بِکُمْ إِن یَشَأْ یَرْحَمْکُمْ أَوْ إِن یَشَأْ یُعَذِّبْکُمْ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگارتان از حال شما آگاه‌تر ( از هر کسی ) است ، اگر بخواهد ( به شما توفیق ایمان عطاء می‌کند ) و شما را مشمول رحمت خود قرار می‌دهد ، و اگر بخواهد ( با کفر و عصیان شما را می‌میراند و ) دچار عذابتان می‌گرداند . ( ای محمّد ! ) ما تو را به عنوان وکیل ( ایمان آوردن ) ایشان ( و مراقب احوال آنان ) نفرستاده‌ایم ، ( تا ملزم باشی حتماً آنان ایمان بیاورند . بلکه بر رسولان پیام باشد و بس ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَکِیلاً » : واگذار و موکول به او . مراقب و محافظ . مراد این است که وظیفه پیغمبر و هر دعوت‌کننده‌ای ، تنها تبلیغ روشن و آشکار و تلاش لازم در امر دعوت به سوی حق است .‏

سوره إسراء آیه 55
‏متن آیه : ‏
‏ وَرَبُّکَ أَعْلَمُ بِمَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَى بَعْضٍ وَآتَیْنَا دَاوُودَ زَبُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگارت از ( احوال همه ) مردمان و چیزهائی که در آسمانها و زمینند آگاه‌تر ( از هر کسی ) است ( و می‌داند چه کسانی را از میان توده مردم به پیغمبری برمی‌گزیند ) . ما برخی از پیغمبران را بر برخی دیگر برتری داده‌ایم ، و ( از جمله ) به داود زبور عطاء نموده‌ایم ( و او را بدان افتخار بخشیده و بالاتر از بعضی انبیاء قرار داده‌ایم . به تو نیز قرآن ارمغان کرده و خاتم و سرآمد همه پیغمبرانت ساخته‌ایم ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« زَبُوراً » : نام کتاب آسمانی داود است ( نگا : نساء / 163 ) .‏

سوره إسراء آیه 56
‏متن آیه : ‏
‏ قُلِ ادْعُواْ الَّذِینَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلاَ یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنکُمْ وَلاَ تَحْوِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! به مشرکان ) بگو : کسانی را که به جز خدا ( شایسته پرستش ) می‌پندارید ( به هنگام بلا ، به کمک ) بخوانید ، امّا ( خواهید دید که ) نه توانائی دفع زیان و رفع بلا از شما را دارند ، و نه می‌توانند آن را دگرگون سازند ( و ناخوشیها را به خوشیها تبدیل کنند و یا این که از اندوه دردها بکاهند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تَحْوِیلاً » : تغییر و تبدیل .‏

سوره إسراء آیه 57
‏متن آیه : ‏
‏ أُولَئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَیَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن کسانی را که به فریاد می‌خوانند ( و خداگونه‌هایشان می‌دانند ) آنان که از همه مقرّبترند ( به درگاه یزدان ، همچون عیسی و عُزَیر و فرشتگان ) برای تقرّب به پروردگارشان وسیله می‌جویند ( که طاعات و عبادات است ) و به رحمت خدا امیدوار و از عذاب او هراسناکند . چرا که عذاب پروردگارت ( چنان شدید است که ) باید از آن خویشتن را دور و برحذر داشت .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَبْتَغُونَ » : می‌جویند . دنبال می‌کنند و می‌طلبند . « الْوَسیلَةَ » : چیزی که انسان را به اجر و پاداش خدا برساند و او را به خدا نزدیک گرداند که با انجام طاعات و ترک معاصی ممکن و مقدور است ( نگا : مائده‌ / 35 ) . « أَیُّهُمْ أَقْرَبُ » : آنان که به خدا نزدیکتر و در درگاه حق مقرّبترند . واژه ( أَیُّ ) بدل جزء از کلّ ضمیر واو در فعل ( یَبْتَغُونَ ) است . « مَحْذُوراً » : اسم مفعول است ، یعنی برحذر داشته شده و بیم داده شده از آن .‏

سوره إسراء آیه 58
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِن مَّن قَرْیَةٍ إِلاَّ نَحْنُ مُهْلِکُوهَا قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَاباً شَدِیداً کَانَ ذَلِک فِی الْکِتَابِ مَسْطُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏هر شهر و دیاری را ( که اهل آن ستمکار باشند ) پیش از روز قیامت ( به مجازات می‌رسانیم و ) نابودش می‌گردانیم ، یا ( اهالی ) آن را به عذاب سختی گرفتار می‌نمائیم . این ( مجازات دنیوی پیش از مجازات اخروی ) در کتاب ( الهی لوح محفوظ ) ثبت گردیده است ( و قلم قضا و قدر بر آن رفته است . پس قریشیان از این بترسند و بیشتر به دنبال کفر و ستم نروند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِن مِّن قَرْیَةٍ » : آبادی و شهری وجود ندارد . واژه ( إِنْ ) حرف نفی ، و ( مِنْ ) بر عمومیّت مابعد خویش دلالت دارد . « قَرْیَةٍ » : هر آبادی و شهری از آبادیها و شهرهائی که ساکنان آنجا ستمگر و کافر و سرکش باشند ( نگا : اسراء / 16 ، کهف‌ / 59 ) . « الْکِتَابِ » : لوح محفوظ ( نگا : حدید / 22 ) . « مَسْطُوراً » : نوشته . ضبط و ثبت شده .‏

سوره إسراء آیه 59
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَا مَنَعَنَا أَن نُّرْسِلَ بِالآیَاتِ إِلاَّ أَن کَذَّبَ بِهَا الأَوَّلُونَ وَآتَیْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُواْ بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالآیَاتِ إِلاَّ تَخْوِیفاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( قریشیان می‌خواهند ، کوه صفا را طلا کنی ، و کوههای پیرامون ایشان را از میان برداری و غیره ) . چیزی ما را از انجام این معجزات ( مادی پیشنهادی ) باز نمی‌دارد ، مگر این که ( ما قبلاً چنین معجزاتی را بر دست پیغمبران پیشین انجام داده‌ایم ، و ) گذشتگان آنها را ( پس از مشاهده ) تکذیب کرده‌اند . ( سنّت ما هم بر این رفته است که پس از نمودن معجزات مادی ، در صورت عدم پذیرش پیشنهادکنندگان ، آنان را هلاک سازیم . از جمله ) ما برای قوم ثمود شتر ( از سنگ به در آوردیم و ) به سویشان گسیل داشتیم که ( معجزه هویدا و شکّ‌زدا و ) روشنگری بود . امّا آنان نسبت بدان کفر ورزیدند ( و آن را از جانب خدا ندیدند و کُشتند . اصولاً برنامه ما این نیست که هر کسی معجزه‌ای پیشنهاد کند پیغمبر وقت تسلیم او گردد ) و ما معجزات را جز برای بیم دادن ( مردم و اتمام حجّت ) اجرا نمی‌سازیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَن نُّرْسِلَ بِالآیَاتِ » : مراد معجزاتی است که قریش پیشنهاد می‌کردند و می‌خواستند ( نگا : اسراء / 90 - 93 ) . « مُبْصِرَةً » : روشنگر و شکّ‌برانداز . معجزه‌ای که هرکس درباره آن بیندیشد ، بینش به هم رساند و بصیرت پیدا کند . حال ناقه است . « ظَلَمُوا بِهَا » : به سبب باور نکردن به معجزه بودن آن شتر ، به خود ستم کردند . منکر آن شدند و در حق آن ستم کردند . « تَخْوِیفاً » : بیم دادن . مفعول‌له است .‏

سوره إسراء آیه 60
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤیَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلاَّ فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی القُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیَاناً کَبِیراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏زمانی ( را به یاد آور ای پیغمبر که ) به تو گفتیم : پرودگارت احاطه کامل به مردم دارد و ( از وضع آنان کاملاً آگاه است . پس بیباکانه دعوت خود را برسان و بدان که ) ما دیداری را که ( در شب معراج ) برای تو میسّر کردیم و درخت نفرین شده ( زقّوم را که در ته دوزخ می‌روید و خوراک بزهکاران است و مذکور ) در قرآن ، جز وسیله آزمایش مردمان قرار نداده‌ایم . ما ایشان را ( با مخاوف دنیا و آخرت ) بیم می‌دهیم ، ولی چیزی بر آنان جز طغیان و عصیان فراوان نمی‌افزاید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الرُّؤْیَا » : رؤیت . مشاهده و دیدار . مراد دیدن کردن از چیزهائی است که در شب معراج صورت پذیرفت . « فِتْنَةً » : آزمایش . امتحان . « الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ » : درخت نفرین شده . مراد درخت زقّوم است که خوراک گناهکاران است و در بن دوزخ می‌روید ( نگا : صافّات‌ / 62 - 67 ، دخان‌ / 43 و 44 ) . علّت تسمیه آن بدین نام ، از آن جهت است که چنین درختی نشانه دوری از رحمت خدا و لعنِ خورندگان آن است .‏

سوره إسراء آیه 61
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلآئِکَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إَلاَّ إِبْلِیسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِیناً ‏

‏ترجمه : ‏
‏زمانی ( را یادآور شو ) که ما به فرشتگان گفتیم : برای آدم کرنش کنید . فرشتگان جملگی کرنش کردند مگر ابلیس ( که از جنّیان بود و در میان فرشتگان قرار داشت ، او که نمونه کامل استکبار بود ) گفت : آیا برای کسی کرنش کنم که او را از گِل آفریده‌ای‌ ؟ ( من که از آتشم ، بهتر از آدمم ! عالی برای دانی چگونه تعظیم کند ؟ ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« خَلَقْتَ طِیناً » : او را از گِل آفریده‌ای ( نگا : اعراف‌ / 12 ) . واژه ( طیناً ) منصوب به نزع خافض است .‏

سوره إسراء آیه 62
‏متن آیه : ‏
‏ قَالَ أَرَأَیْتَکَ هَذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إَلاَّ قَلِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏شیطان گفت : به من بگو که آیا این همان کسی است که او را بر من ترجیح و گرامی داشته‌ای‌ ؟ ! ( جای تعجّب است ) . اگر مرا تا روز قیامت زنده بداری ، فرزندان او را همگی جز اندکی ( با گمراهی ) نابود می‌گردانم ( و لگامِ وسوسه را به دهانشان می‌زنم و به جاده خطا و گناهشان می‌کشانم ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَرَأَیْتَکَ » : آیا ملاحظه کرده‌ای که چه کرده‌ای‌ ؟ مرا بگو . خبرم کن . « هذَا الَّذِی . . . » : ادات استفهامی محذوف و از سیاق کلام پیدا است . یعنی : هَلْ هذا هُوَ الَّذی . « لَأَحْْتَنِکَنَّ » : زیر چانه ایشان را افسار می‌بندم . لگام به دهانشان می‌زنم . با گمراهسازی نابودشان می‌گردانم و تباهشان می‌سازم .‏

سوره إسراء آیه 63
‏متن آیه : ‏
‏ قَالَ اذْهَبْ فَمَن تَبِعَکَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَآؤُکُمْ جَزَاء مَّوْفُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا فرمود : برو ! ( تا روز رستاخیز به تو مهلت داده می‌شود و هرچه می‌خواهی بکن . آدمیزادگان از عقل و اراده برخوردارند ) کسانی که از ایشان از تو پیروی کنند ، دوزخ سزای شما ( اهریمن و آنان ) است و سزای فراوان و بی‌نقصانی است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِذْهَبْ » : برو . جنبه توهین و تحقیر را دارد . « جَزَآءً » : مفعول مطلق ( جَزَآؤُکُمْ ) یا فعل محذوفی است و تقدیر چنین است : تُجْزَوْنَ جَزآءً . « مَوْفُوراً » : فراوان . کامل و بی‌کم و کاست .‏

سوره إسراء آیه 64
‏متن آیه : ‏
‏ وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَأَجْلِبْ عَلَیْهِم بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ وَشَارِکْهُمْ فِی الأَمْوَالِ وَالأَوْلادِ وَعِدْهُمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلاَّ غُرُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و بترسان و خوار گردان با ندای ( دعوت به معصیت و وسوسه ) خود هرکسی از ایشان را که توانستی ، و لشکر سواره و پیاده خود را بر سرشان بشوران و بتازان ( و همه تلاش خویش را برای شکست دادن و گول زدن ایشان به کار گیر ) و در اموال آنان ( با تشویق و تحریکشان برای کسب آن از حرام و صرف آن در حرام ) و در اولاد ایشان ( با گول زدن اولیاء و رهنمود فرزندانشان به کفر و فساد در پرتو تربیت نادرستشان ) شرکت جوی ، و آنان را ( به نبودن حساب و کتاب و بهشت و دوزخ ، یا به شفاعت خدایان و بتان و بزرگواری خاندان و غیره ) وعده بده ( و بفریب ) ، و وعده شیطان به مردمان جز نیرنگ و گول نیست .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِسْتَفْزِزْ » : از مصدر استفزاز به معنی : استخفاف و خوار داشتن . به هراس انداختن . بریدن کسی از حق و کشاندن او به سوی باطل . « بِصَوْتِکَ » : مراد وسوسه اغواگرانه و گمراهسازانه اهریمن است . « أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ » : بر آنان فریاد بزن و بتاز . مراد لشکرکشی است . « بِخَیْلِکَ » : خیل ، سواران . « رَجِلِکَ » : رَجِل ، پیاده . اسم جنس و به معنی پیادگان اهریمن ، اعوان و انصار و پیروان او است . « غُرُوراً » : نیرنگ . گول زدن و فریفتن . صفت مصدر محذوفی است و تقدیر آن چنین است : وَعْداً غُرُوراً .‏

سوره إسراء آیه 65
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ وَکَفَى بِرَبِّکَ وَکِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بی‌گمان سلطه‌ای بر بندگان ( مخلص و مؤمن ) من نخواهی داشت ، و همین کافی است که ( ایشان در پناه خدایند و ) پروردگارت حافظ و پشتیبان ( این چنین بندگان ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِنَّ عِبَادِی . . . » : ( نگا : حجر / 42 ) .‏

سوره إسراء آیه 66
‏متن آیه : ‏
‏ رَّبُّکُمُ الَّذِی یُزْجِی لَکُمُ الْفُلْکَ فِی الْبَحْرِ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ کَانَ بِکُمْ رَحِیماً ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگارتان آن کسی است که کشتیها را در دریاها به حرکت در می‌آورد تا جویای رزق او ( شوید و از فضل و نعمتش برخوردار ) گردید . خداوند همیشه در حق شما ( بندگان ) مهربان بوده است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یُزْجِی » : می‌راند . سوق می‌دهد . « الْفُلْکَ » : کشتیها ( نگا : بقره‌ / 164 ) . « مِن فَضْلِهِ » : از خیر و خوبی او .‏

سوره إسراء آیه 67
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِذَا مَسَّکُمُ الْضُّرُّ فِی الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلاَّ إِیَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاکُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَکَانَ الإِنْسَانُ کَفُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامی که ناراحتیها در دریاها به شما می‌رسد ( و گرفتار طوفانها و امواج سهمگین می‌شوید و کشتی خویش را همچون پر کاهی در پهنه آبها می‌بینید ، وحشت می‌کنید و ) جز خدا همه کسانی از نظرتان ناپدید می‌گردند که ایشان را به فریاد می‌خوانید . امّا زمانی که خدا شما را ( از غرق شدن ) نجات داد و به خشکی رسانید ، ( از یکتاپرستی ) روی می‌گردانید ( و انسانهای ناتوان و بتان بی‌جان را انباز یزدان جهان می‌سازید ) ، و اصولاً انسان بسیار ناسپاس است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الضُّرُّ » : ناراحتیها و گرفتاریها . مشکلات و سختیها ( نگا : انعام‌ / 17 ، یونس‌ / 12 و 107 ) . « ضَلَّ » : گم شد . از ذهن محو و از نظر ناپدید گردید ) .‏

سوره إسراء آیه 68
‏متن آیه : ‏
‏ أَفَأَمِنتُمْ أَن یَخْسِفَ بِکُمْ جَانِبَ الْبَرِّ أَوْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حَاصِباً ثُمَّ لاَ تَجِدُواْ لَکُمْ وَکِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا شما ایمن از این هستید که خدا گوشه‌ای از خشکی را بشکافد و شما را در ( کام ) آن فرو برد ؟ یا این که طوفانی به سویتان روان دارد که باران سنگ بر شما بباراند و آن وقت حافظ و نگهبانی برای خود پیدا نکنید ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَخْسِفَ بِکُمْ جَانِبَ البَرِّ » : شما را به گوشه‌ای از خشکی فرو برد . گوشه‌ای از خشکی را بشکافد و شما را همراه با آن در درون زمین دفن و ناپدید گرداند . واژه ( جانب ) مفعول‌به یا ظرف است . « حَاصِباً » : باران سنگ . طوفان بادی که سنگ از آن ببارد ( نگا : حجر / 74 ) .‏

سوره إسراء آیه 69
‏متن آیه : ‏
‏ أَمْ أَمِنتُمْ أَن یُعِیدَکُمْ فِیهِ تَارَةً أُخْرَى فَیُرْسِلَ عَلَیْکُمْ قَاصِفا مِّنَ الرِّیحِ فَیُغْرِقَکُم بِمَا کَفَرْتُمْ ثُمَّ لاَ تَجِدُواْ لَکُمْ عَلَیْنَا بِهِ تَبِیعاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏یا این که ایمن هستید از این که خداوند بار دیگر شما را ( نیازمند سفر دریا سازد و ) به دریا برگرداند و تندباد درهم شکننده‌ای به سویتان گسیل دارد ( و بر سرتان بگمارد ) تا شما را به سبب ناسپاسی ( و کفرتان نسبت به یزدان ) خودتان غرق گرداند ، و از آن به بعد کسی را نیابید که خونبهای شما را از ما بخواهد ( و در برابر آن ما را تعقیب و مورد پیگرد قرار دهد ) ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏« قَاصِفاً » : باد تند و درهم شکننده . مراد طوفان درهم شکننده کشتیها است . « بِمَا کَفَرْتُمْ » : به سبب ناسپاسی و کفرانتان . به علّت زندقه و کفرتان . « تَبِیعاً » : تعقیب کننده . خواهان خونبها . فعیل به معنی فاعل است .‏

سوره إسراء آیه 70
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما آدمیزادگان را ( با اعطاء عقل ، اراده ، اختیار ، نیروی پندار و گفتار و نوشتار ، قامت راست ، و غیره ) گرامی‌داشته‌ایم ، و آنان را در خشکی و دریا ( بر مرکبهای گوناگون ) حمل کرده‌ایم ، و از چیزهای پاکیزه و خوشمزه روزیشان نموده‌ایم ، و بر بسیاری از آفریدگان خود کاملاً برتریشان داده‌ایم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« عَلَیا کَثِیرٍ » : مراد این است که خداوند انسان را جز بر فرشتگان بر همه مخلوقات اعم از جمادات و نباتات و حیوانات برتری داده است و با عطاء کردن چیزهائی بدو والاترش فرموده است .‏

سوره إسراء آیه 71
‏متن آیه : ‏
‏ یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُوْلَئِکَ یَقْرَؤُونَ کِتَابَهُمْ وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏روزی همه انسانها را همراه با نامه اعمالشان فرا می‌خوانیم . آن گاه هرکس نامه اعمالش به دست راستش داده شود ( جزو سعادتمندان است ) و آنان نامه اعمالشان را ( شادان و خندان ) می‌خوانند و کمترین ستمی بدیشان نخواهد شد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أُنَاسٍ » : گروهی از مردم ( نگا : بقره‌ / 60 ، اعراف‌ / 82 و 160 ) . « بِإِمَامِهِمْ » : مراد از امام ، نامه اعمال ( نگا : کهف‌ / 49 ، یس‌ / 12 و 36 ، جاثیه‌ / 28 و 29 ) ، پیغمبران ( نگا : انبیاء / 73 ) ، کتابهای آسمانی ( نگا : هود / 17 ، احقاف‌ / 12 ) پیشوایان و رهبران راه یزدان ( نگا : فرقان‌ / 74 ، قصص‌ / 5 ) یا سردستگان و نشان دهندگان راه شیطان ( نگا : توبه‌ / 12 ، قصص‌ / 14 ) است . حرف باء به معنی ( مَعَ ) می‌باشد . « فَتِیلاً » : رشته نازکی که در شکاف هسته خرما قرار دارد و کنایه از چیز بسیار کم و ناچیز است ( نگا : نساء / 49 و 77 ) .‏

سوره إسراء آیه 72
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَن کَانَ فِی هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و هرکس در این ( جهان ) کور ( دل و گمراه ) باشد ، در آخرت کورتر و گمراه‌تر خواهد بود . ( چرا که وجود اخروی انسان ، درخت روئیده از دانه زندگی دنیوی او است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فِی هذِهِ » : در این دنیا . « أَعْمَیا » : واژه نخست صفت مشبّهه و به معنی کوردل ، یعنی کسی است که راه هدایت و واقعیّت را نبیند و آیات آفاق و انفس را نادیده گیرد . و واژه دوم می‌تواند باز هم صفت مشبّهه بوده و به همین معنی ، یا به معنی کورچشم و نابینا باشد ( نگا : اسراء / 97 ، طه‌ / 124 و 125 ) و یا این که اسم تفضیل و از عیوب درونی باشد ، یعنی کورتر و نابیناتر برانگیخته شود و راه بهشت و سعادت را نبیند ( نگا : تفسیر روح‌المعانی ، قاسمی ، سراج‌المنیر ) .‏

سوره إسراء آیه 73
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِن کَادُواْ لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ لِتفْتَرِیَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ وَإِذاً لاَّتَّخَذُوکَ خَلِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏نزدیک بود کافران ( با نیرنگهای گوناگون و نیروهای زر و زور ) تو را از ( حکم ) آنچه به تو وحی کرده‌ایم ( و قرآنش نامیده‌ایم ، دور و ) منصرف گردانند ( و فقراء را از پیش تو برانند ) تا ( در عمل ، حکم ) جز قرآن را به ما نسبت دهی ، و آن گاه تو را به دوستی گیرند ( و همدمی تو را بپذیرند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِن کَادُوا » : نزدیک بود که . حرف ( إِنْ ) مخفّف ( إِنَّ ) است . « لَیَفْتِنُونَکَ » : باز دارند . تو را منحرف و منصرف سازند . « مِنَ الَّذِی أَوْحَیْنآ إِلَیْکَ » : از چیزی که به تو وحی کرده‌ایم . اشاره به این است که قریشیان از پیغمبر می‌خواستند که فقراء را از خود دور کند ، تا آنان در مجلس او حضور یابند ( نگا : انعام‌ / 52 و 53 ) .‏

سوره إسراء آیه 74
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اگر ما تو را استوار و پابرجای ( بر حق ) نمی‌داشتیم ، دور نبود که اندکی بدانان بگرائی .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ » : نزدیک بود که بدیشان اعتماد و به جانب ایشان میل کنی .‏

سوره إسراء آیه 75
‏متن آیه : ‏
‏ إِذاً لَّأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَکَ عَلَیْنَا نَصِیراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( و اگر چنین می‌کردی ) در این صورت عذاب دنیا و عذاب آخرت ( تو ) را چندین برابر ( می‌ساختیم و ) به تو می‌چشاندیم ( چرا که گناه بزرگان بزرگ است ) . سپس در برابر ما یار و یاوری نمی‌یافتی ( تا عذاب ما را از تو به دور دارد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ضِعْفَ » : دو چندان . چندین برابر . « ضِعْفَ الْحَیَاةِ » : تقدیر چنین است : عَذاباً ضِعْفاً فِی الْحَیَاةِ وَ عَذاباً ضِعْفاً فِی الْمَمَاتِ . یعنی ( عَذاباً ) موصوف و ( ضِعْفاً ) صفت بوده است . سپس موصوف حذف گردیده و صفت به جای آن نشسته است و در مقام نیابت به واژه بعد از خود اضافه گشته است .‏

سوره إسراء آیه 76
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِن کَادُواْ لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الأَرْضِ لِیُخْرِجوکَ مِنْهَا وَإِذاً لاَّ یَلْبَثُونَ خِلافَکَ إِلاَّ قَلِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( کفّار مکّه با نقشه‌ها و توطئه‌های گوناگون خواستند در تو نفوذ کنند ) و نزدیک بود آنان تو را از سرزمین ( مکّه ) برکنند ( و محیط آن را برایت غیرقابل تحمّل کرده ) تا تو را از آنجا بیرون کنند . ( اگر آنان چنین می‌کردند ) در این صورت بعد از تو جز مدّت کوتاهی نمی‌ماندند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَیَسْتَفِزُّوَنَکَ » : ( نگا : إسراء / 64 ) . « إِذاً لا یَلْبَثُونَ » : در این صورت باقی و برجای نمی‌ماندند . البتّه قریشیان عاقبت چنین کردند و سران ایشان هیجده ماه بعد از هجرت پیغمبر به مدینه در جنگ بدر کشته شدند و سرانجام با فتح مکّه بساط کفّار مکّه برچیده شد .‏

سوره إسراء آیه 77
‏متن آیه : ‏
‏ سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِن رُّسُلِنَا وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( تنها در دفاع از تو چنین نبوده است . بلکه این ) شیوه ما در ( دفاع از همه ) پیغمبرانی بوده است که پیش از تو فرستاده‌ایم ( و اقوام ایشان ، آنان را کشته یا از میان خود رانده‌اند و بدین وسیله درِ سعادت را بر روی خود بسته‌اند و از رحمت الهی محروم گشته‌اند ) و تغییر و تبدیلی در شیوه ما نخواهی‌دید ( و کسی را نخواهی یافت که بتواند سنّت ما را دگرگون سازد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سُنَّةَ » : شیوه . روش . منصوب به نزع خافض است و تقدیر چنین است : کَسُنَّةِ . یا این که مفعول مطلق فعل محذوفی است و در اصل چنین است : سَنَنّا بِکَ سُنَّةَ . « تَحْویلاً » : تغییر و تبدیل .‏

سوره إسراء آیه 78
‏متن آیه : ‏
‏ أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُوداً ‏

‏ترجمه : ‏
‏نماز را چنان که باید بخوان به هنگام زوال آفتاب ( از نصف‌النهار ، که آغاز نماز ظهر است و امتداد آن وقت نماز عصر را نیز دربر می‌گیرد ) تا تاریکی شب ( که آغاز نماز مغرب است و امتداد آن وقت نماز عشاء را نیز در برگرفته و با طلوع فجر پایان می‌پذیرد ) ، و نماز صبح را ( در فاصله طلوع فجر تا طلوع آفتاب ) بخوان . بی‌گمان نماز صبح ( توسّط فرشتگان شب و فرشتگان روز ) بازدید می‌گردد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« دُلُوکِ » : زوال خورشید از نصف‌النهار . « غَسَقِ » : ظلمت . تاریکی . « غَسَقِ الَّیْلِ » : تاریکی شب . مراد از آن از اوّل شب تا پایان آن است ( نگا : طه‌ / 130 ، ِ / 39 ) . « قُرْءَانَ » : مراد نماز صبح است . از آنجا که خواندن قرآن یعنی فاتحه رکن مهمّ نماز و در آن تصریح شده است ، از راه تسمیه کلّ به اسم جزء ، قرآن نامیده شده است . نصب آن به خاطر عطف بر ( الصَّلاةَ ) بوده یا این که اغراء است و تقدیر چنین است : إِلْزَمْ قُرْءَانَ الْفَجْرِ . « مَشْهُوداً » : دیده شدنی است . مورد بازدید قرار می‌گیرد . یعنی فرشتگان مأمور بر انسان آن را می‌بینند و به هنگام تعویض کشیک در دیوان الهی بر آن گواهی می‌دهند .‏

سوره إسراء آیه 79
‏متن آیه : ‏
‏ وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَى أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَّحْمُوداً ‏

‏ترجمه : ‏
‏در پاسی از شب از خواب برخیز و در آن نماز تهجّد بخوان ، این یک فریضه اضافی ( و افزون بر نمازهای پنجگانه ) برای تو است . باشد که ( در پرتو این عمل ) خداوند تو را به مقام ستوده‌ای ( و مکان برجسته‌ای در دنیا و آخرت که موجب ستایش همگان باشد ) برساند ( و مقام شفاعت کبری را به تو ارمغان دارد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَتَهَجَّدْ » : تهجّد از ( هجود ) به معنی به خواب رفتن است . لیکن در باب تفعّل معنی سلب را می‌رساند ، یعنی ترک خوابیدن . مانند واژه‌های ( تأثُّم ) و ( تحنُّث ) . برخی هم آن را از اضداد شمرده‌اند و به معنی بیدار شدن و ماندن دانسته‌اند . نماز شب گزاردن . « بِهِ » : حرف ( ب ) به معنی ( فی ) و مرجع ضمیر ( الَّیْل ) است . یعنی : در شب . یا این که مرجع ضمیر ( بَعْض ) مفهوم از ( مِن ) یا ( قُرْءَانَ ) مجرّد از اضافه است . یعنی : در برخی از شب ، یا این که : نماز تهجّد را با تلاوت قرآن به جای آور . « نافِلَةً » : عبادت زائد بر نمازهای پنجگانه . مراد نماز تهجّد است که برای پیغمبر اسلام واجب بوده و برای پیروانش سنّت است . مفعول‌به ( تهجّد ) و یا این که حال ذوالحال محذوف ( صَلاة ) است . « مَقَاماً مَّحْمُوداً » : هرگونه منزلت والا و مقام بالائی که ستایش همگان را برانگیزد . برخی گفته‌اند مراد مقام شفاعت کبری است که در آن رسول اکرم از پروردگار تمنّا و تقاضا می‌نمایند که دادگاهیِ مردمان را با لطف و کرم خود آغاز فرمایند .‏

سوره إسراء آیه 80
‏متن آیه : ‏
‏ وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَاناً نَّصِیراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : پروردگارا ! مرا صادقانه ( به هر کاری ) وارد کن ، و صادقانه ( از آن ) بیرون آور ، ( و چنان کن که خطّ اصلی من در آغاز و انجام همه‌چیز ، راستی و درستی باشد ) ، و از جانب خود قدرتی به من عطاء فرما که ( در امر حکومت بر دوستان و اظهار حجّت در برابر دشمنان ، برایم ) یار و مددکار باشد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مُدْخَلَ » : مصدر میمی و به معنی إدخال ، یعنی وارد گرداندن است . « مُخْرَجَ » : مصدر میمی و به معنی إخراج ، یعنی بیرون گرداندن است . « مُدْخَلَ صِدِقٍ وَ مُخْرَجَ صِدْقٍ » : مراد آغازیدن و پایان بخشیدن زیبا و صادقانه جملگی کارهای دنیوی و اخروی‌است . « سُلْطَاناً » : سلطه و قدرت . دلیل و حجّت .‏

سوره إسراء آیه 81
‏متن آیه : ‏
‏ وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( مشرکان را بترسان و بدیشان ) بگو : حق فرا رسیده است ( که یکتاپرستی و آئین آسمانی و دادگری است ) و باطل از میان رفته و نابود گشته است ( که چندتا پرستی و آئین تباه و ستمگری است ) . اصولاً باطل همیشه از میان رفتنی و نابود شدنی است ( و سرانجام پیروزی از آن حق و حقیقت بوده و هست ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« زَهَقَ » : زائل شد و نابود گردید . بیرون شد و رفت . « زَهُوقاً » : زائل و باطل . صیغه مبالغه و به معنی چیزی است که به طور کامل محو و نابود می‌گردد و میدان را هرچه زودتر خالی می‌کند .‏

سوره إسراء آیه 82
‏متن آیه : ‏
‏ وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَاراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( حق چگونه نیرومند و پیروز نمی‌گردد ؟ وقتی که ) ما آیاتی از قرآن را فرو می‌فرستیم که مایه بهبودی ( دلها از بیماریهای نادانی و گمراهی ، و پاک‌سازی درونها از کثافات هوی و هوس و تنگ‌چشمی و آزمندی و تباهی ) و رحمت مؤمنان ( به سبب در برداشتن ایمان و رهنمودهای پرخیر و برکت یزدان ) است ، ولی بر ستمگران ( کافر ، به سبب ستیز با نور حق و داشتن روح طغیان ) جز زیان نمی‌افزاید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« شِفَآءٌ » : بهبودی از بیمارهای فکری و اخلاقی فرد و جامعه . مراد مرحله پاک‌سازی یا به اصطلاح عرفاء مقام تخلیه است . « رَحْمَةٌ » : رحمت یزدان به بندگان ، بر اثر شکفتن گُل ایمان در پرتو آیات قرآن . مراد مرحله نوسازی یا به اصطلاح عرفاء مقام تحلیه است .‏

سوره إسراء آیه 83
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ کَانَ یَؤُوساً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( از جمله اخلاق فرد بی‌ایمان ، یکی این است که ) هنگامی که به انسان ( بی‌ایمان ) نعمت می‌بخشیم ( و او را از ثروت و قدرت و سلامت و امنیّت برخوردار می‌سازیم ، مسرور و مغرور می‌گردد و از طاعت و عبادت و شکر نعمت ) روگردان می‌شود ( و در وقت رسیدن به نوا ) خویشتن را ( از بندگی ما ) به دور می‌دارد و تکبّر می‌ورزد . ( انگار ما را نمی‌شناسد و به ما کاری و نیازی ندارد ) . و هنگامی که شر و بلا گریبانگیر او گردید ( و تنگدستی و بیماری و ناامنی وی را فرا گرفت ) بسیار مأیوس و ناامید می‌گردد ( و می‌پندارد که دیگر درهای رزق و روزی بر او بسته است و هرگز روی خیر و خوشی نخواهد دید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أعْرَضَ » : از شکر نعمت منصرف و از طاعت و عبادت روگردان می‌شود . « نَأَیا بِجَانِبِهِ » : خویشتن را از یاد منعم اصلی به دور می‌کند . شانه‌های خود را بالا می‌اندازد و تکبّر می‌ورزد . « یَئُوساً » : بسیار مأیوس و دلتنگ و ناشکیبا ( نگا : هود / 9 - 11 ) . مراد این است که کافران ، هم در برابر خوشیها و هم در برابر سختیها خود را گم می‌کنند . در حال نوا مست و مغرور ، و در وقت بلا پست و زبون می‌گردند . هر چند که در حالت یأس پرده‌های غفلت از روی فطرت کنار می‌روند و کافران بالإجبار به درگاه خدا روی می‌آورند و خالصانه رفع مشکلات را از قادر متعال درخواست می‌نمایند ، امّا این توجّه اضطراری مایه افتخاری و دلیل بیداری حقیقی آنان نمی‌باشد . چرا که به محض رفع مشکلات و رهائی از طوفان حوادث ، خودخواهیها و سرکشیها از ایشان سرمی‌زند و تغییرجهت می‌دهند ( نگا : یونس / 12 و 22 و 23 ، اسراء / 67 ، عنکبوت‌ / 65 ) .‏

سوره إسراء آیه 84
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : هر کسی برابر روش خود کار می‌کند ( و طریقه خویش را در پیش می‌گیرد ) و پروردگارتان بهتر ( از همگان ) می‌داند که چه کسی راهش درست‌تر ( از راه دیگری بوده و راسترو کدام و گمراه کدام ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« شَاکِلَة » : طریقه و شیوه . رویّه و روش . هرگونه عادت و مکتب و مذهبی که به انسان جهت می‌دهد .‏

سوره إسراء آیه 85
‏متن آیه : ‏
‏ وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏از تو ( ای محمّد ! ) درباره روح می‌پرسند ( که چیست ) . بگو : روح چیزی است که تنها پروردگارم از آن آگاه است ( و خلقتی اسرارآمیز و ساختمانی مغایر با ساختمان ماده دارد و اعجوبه جهان آفرینش است . بنابراین جای شگفت نیست اگر به حقیقت روح پی نبرید ) . چرا که جز دانش اندکی به شما داده نشده است ، ( و علم شما انسانها با توجّه به گستره کلّ جهان و علم لایتناهی خداوند سبحان ، قطره به دریا هم نیست ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الرُّوحِ » : روح آدمی . جان . مراد آفریده‌ای از آفریدگان خدا است که ساختمان و ماهیّت آن فراتر از ساختمان و ماهیّت جهان ماده است و غیبی از غیوب الهی است و حقیقت آن بر ما روشن نیست . برخی با توجّه به آیه‌های ماقبل و مابعد این آیه ، واژه روح را قرآن معنی می‌کنند . چرا که قرآن معجزه جاویدان و نادره ناشناخته جهان ، در قالب الفاظ و عباراتی نیست که انس و جنّ بتوانند از آن تقلید کنند و همسان آن را بسازند . بلکه چگونگی آن سرّی از اسرار است ( نگا : غافر / 15 ، شوری‌ / 52 ) . « أَمْرِ » : جمع آن امور است ، یعنی : کاروبار . « مِنْ أَمْرِ رَبّی‌ » : چیزی است که تنها خدایم از آن آگاه است ، و رازی است که در حیطه علم آفریدگارم است و بس .‏

سوره إسراء آیه 86
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَئِن شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَکَ بِهِ عَلَیْنَا وَکِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر ما بخواهیم آنچه را که ( از قرآن ) به تو وحی کرده‌ایم ، از تو بازپس می‌گیریم ( و از درون دلها و لابلای کتابها محو می‌گردانیم ) آن گاه کسی را نخواهی یافت که در این رابطه علیه ما از تو دفاع کند ( و در حفظ قرآن یا برگشت آن بکوشد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بِالَّذِی‌ » : حرف ( ب ) برای تعدّیه ، و به کاربردن موصول مختصّ ( الَّذی ) به جای موصول مشترک ( ما ) برای بیان اهمّیّت و عظمت قرآن است . « بِهِ » : در این رابطه که بازپس گرفتن قرآن است . « وَکِیلاً » : ملتزم . متعهّد . حافظ و نگهدار . مراد کسی است که تضمین حفظ قرآن یا اعادت آن کند .‏

سوره إسراء آیه 87
‏متن آیه : ‏
‏ إِلاَّ رَحْمَةً مِّن رَّبِّکَ إِنَّ فَضْلَهُ کَانَ عَلَیْکَ کَبِیراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏لیکن به خاطر رحمت پروردگارت ( که شامل حال تو است ، آن را برجای می‌داریم و این ارمغان را بازپس نمی‌گیریم ) . واقعاً کرم بزرگی خدا در حق تو داشته است ( که قرآن را برای تو ارسال و تو را خاتم‌الأنبیاء نموده است ، و با حفاظت از قرآن آئین تو را جاویدان کرده است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِلاّ رَحْمَةً . . . » : استثناء منقطع است و ( إِلاّ ) معنی ( لکِن ) دارد . برخی ( رَحْمَةً ) را مفعول‌له دانسته‌اند . « فَضْلَهُ » : خیر و خوبی . کرم و نیکی .‏

سوره إسراء آیه 88
‏متن آیه : ‏
‏ قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : اگر همه مردمان و جملگی پریان گرد آیند و متّفق شوند بر این که همچون این قرآن را ( با این شیوه‌های دلربا و معانی زیبا بسازند و ) بیاورند ، نمی‌توانند مانند آن را بیاورند و ارائه دهند ، هرچند هم برخی از ایشان پشتیبان و مددکار برخی دیگر شوند ( چرا که قرآن کلام یزدان و معجزه جاویدان آفریدگار است و هرگز از معلومات محدود آفریدگان چنین چیزی ساخته نیست ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِجْتَمَعَتْ » : گرد آیند . اتّحاد و اتّفاق حاصل کنند . « ظَهِیراً » : پشتیبان . کمک‌کننده ( نگا : تحریم‌ / 4 ) .‏

سوره إسراء آیه 89
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَکْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ کُفُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما در این قرآن ، هر نوع مثلی را برای مردم ، به شیوه‌های گوناگون بارها بیان داشته‌ایم ، ولی بیشتر مردم جز انکار ( حق ، و نادیده گرفتن دلائل هدایت ، و تکذیب خدا و رسول ، چیزی قبول نمی‌کنند و ) نمی‌پذیرند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« صَرَّفْنَا » : با شیوه‌های گوناگون بیان داشته‌ایم . انواع مختلف استدلال برحق را به صورتهای گوناگون تکرار کرده‌ایم ( نگا : إسراء / 41 ) . « مِن کُلِّ مَثَلٍ » : معانی نمونه‌ای که در زیبائی و گیرائی به مثل می‌مانند . با وجوه مختلف و شیوه‌های گوناگون . « کُفُوراً » : کفر . انکار حق . ناشکری و ناسپاسی .‏

سوره إسراء آیه 90
‏متن آیه : ‏
‏ وَقَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ یَنبُوعاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( هنگامی که کافران مکّه در برابر اعجاز قرآن و دلائل روشن آن درمانده و مبهوت شدند ) گفتند : ما هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم ، مگر این که از زمین ( خشک و سوزان مکّه ) چشمه‌ای برای ما بیرون جوشانی ( که آب آن دائم و روان باشد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تَفْجُرَ » : برجوشانی . بیرون دمانی . « یَنبُوعاً » : چشمه‌ای که آب آن فوّاره کند و بیرون دمد .‏

سوره إسراء آیه 91
‏متن آیه : ‏
‏ أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِیلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِیراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏یا این که باغی از درختان خرما و انگور ( در مکّه ) داشته باشی و رودبارها و جویبارهای فراوان در آن روان گردانی .‏

‏توضیحات : ‏
‏« جَنَّةٌ » : باغ پردرخت . « تَفْجِیراً » : سخت برجوشاندن و روان کردن . این واژه معنی تکثیر دارد ؛ نه تعدّیه .‏

سوره إسراء آیه 92
‏متن آیه : ‏
‏ أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء کَمَا زَعَمْتَ عَلَیْنَا کِسَفاً أَوْ تَأْتِیَ بِاللّهِ وَالْمَلآئِکَةِ قَبِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏یا آسمان را تکّه‌تکّه بر سر ما فرود آری همان گونه که می‌پنداری ( و می‌گوئی که خدا ما را بیم داده است ) و یا این که خدا و فرشتگان را بیاوری و با ما رویاروی گردانی .‏

‏توضیحات : ‏
‏« زَعَمْتَ » : گمان برده‌ای . ادّعاء کرده‌ای ( نگا : سبأ / 22 ) . « کِسَفاً » : قطعه قطعه . تکّه‌تکّه . جمع کِسْفَة به معنی و وزن قِطْعَة . حال است . « قَبِیلاً » : مقابل و رویارو . فعیل به معنی مُفاعل ، مانند عَشیر به معنی مُعاشِر است . می‌توان معنی کفیل و ضامن و متضمّن و شاهد و گواه نیز از آن استنباط کرد . گروه و جماعتی از مردم ( نگا : انعام‌ / 111 ) . « تَأْتِیَ بِاللهِ وَ الْمَلآئِکَةِ قَبِیلاً » : خدا و فرشتگان را با ما رودررو گردانی . خدا و فرشتگان را بر پندار خود شاهد کنی . خدا را حاضر و فرشتگان را گروه گروه به پیش ما بیاوری . واژه ( قَبِیلاً ) حال از خدا و فرشتگان ، یا تنها از فرشتگان است .‏

سوره إسراء آیه 93
‏متن آیه : ‏
‏ أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِی السَّمَاء وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتَاباً نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنتُ إَلاَّ بَشَراً رَّسُولاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏یا این که سرای بزرگ زرنگاری داشته باشی ، و یا این که به سوی آسمان بالا روی ، و تنها به بالا رفتنت از آسمان هم ایمان نمی‌آوریم مگر این که کتابی همراه خود برایمان بیاوری که آن را بخوانیم ( و ببینیم که از جانب خدا در آن نوشته شده است که تو فرستاده پروردگار می‌باشی ) . بگو : پروردگار من منزّه است ( از آن که کسی بدو فرمان دهد ، یا این که در قدرت او شریک گردد ) . مگر من جز انسان فرستاده‌ای ( از سوی یزدان برای رهنمود مردمان ) هستم‌ ؟ ( معجزه در دست خدا است‌ ؛ نه من ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« زُخْرُفٍ » : پرنقش و نگار . مراد کاخ زرنگار و منقش به زیور و زینت است . « تَرْقَیا » : بالا روی . صعود کنی .‏

سوره إسراء آیه 94
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن یُؤْمِنُواْ إِذْ جَاءهُمُ الْهُدَى إِلاَّ أَن قَالُواْ أَبَعَثَ اللّهُ بَشَراً رَّسُولاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏تنها چیزی که مانع ایمان آوردن مردمان بعد از نزول هدایت ( وحی آسمانی ) برای ایشان شد ، این است که می‌گویند : آیا خداوند انسانی را به عنوان پیغمبر فرستاده است‌ ؟ ! ( فرشتگان افلاکی سزاوار این مقام بزرگ رسالتند ؛ نه انسانهای خاکی ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَ مَا مَنَعَ النَّاسَ . . . » : تنها مانع ایمان مردمان همین بهانه‌جوئی بوده است . این تعبیر دلیلِ بر انحصار نیست و بلکه برای تأکید و بیان اهمّیّت موضوع است . « أَبَعَثَ اللهُ بَشَراً رَّسُولاً » : مراد این است که اهل مکّه منکر این بودند که انسانی به مقام نبوّت برسد و پیغمبر گردد ( نگا : أنعام‌ / 91 ، هود / 27 ) .‏

سوره إسراء آیه 95
‏متن آیه : ‏
‏ قُل لَّوْ کَانَ فِی الأَرْضِ مَلآئِکَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنَا عَلَیْهِم مِّنَ السَّمَاءِ مَلَکاً رَّسُولاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : اگر در زمین ( به جای انسانها ) فرشتگانی مستقرّ و در آن راه می‌رفتند ، ما از آسمان ( از جنس خودشان ) فرشته‌ای را به عنوان پیغمبر به سویشان می‌فرستادیم ( چرا که رهبر باید از جنس پیروان خود باشد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مُطْمَئِنِّینَ » : جمع مطمئن ، آرمیده . مراد ساکن و مستقرّ است . حال است .‏

سوره إسراء آیه 96
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ کَفَى بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیراً بَصِیراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : کافی است که خدا میان من و شما گواه باشد . بی‌گمان او از ( حال ) بندگانش بسیار آگاه ، ( و نسبت به کارشان ) بس بینا است ( و لذا می‌داند که من فرمان او را به شما رسانده‌ام و این شما هستید که از پذیرش حق لجوجانه سر باز می‌زنید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« شَهِیداً » : گواه . یعنی گواه بر صدق من و عناد با حق شما .‏

سوره إسراء آیه 97
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَن یَهْدِ اللّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن یُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِیَاء مِن دُونِهِ وَنَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِمْ عُمْیاً وَبُکْماً وَصُمّاً مَّأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ کُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِیراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا هر کس را ( به سبب ایمان به پروردگار و پیغمبرش و کتاب آسمانی قرآن ) رهنمود کند ، راهیاب او است ، و هرکس را ( به سبب سوء اختیار و فرو رفتن در گناهان و سرکشی از قوانین آفریدگار ) گمراه سازد ، جز خدا دوستان و مددکارانی برای چنین کسانی نخواهی یافت ( تا دست آنان را بگیرند و به سوی حق برگردانند و از کیفر و عذاب آخرت رستگارشان گردانند ) و ما در روز رستاخیز ایشان را بر روی رخساره ( کشانده و ) کور و لال و کر ( از گورها ) جمع می‌گردانیم ( و به صحرای محشر گسیل می‌داریم . به گونه‌ای که بر اثر پریشانی حال چشمانشان نمی‌بیند و گوشهایشان نمی‌شنود و زبانهایشان قادر به تکلّم نمی‌باشد ) . جایگاهشان دوزخ خواهد بود . هر زمان که زبانه آتش ( به سبب سوختن گوشت و استخوان ایشان ) فروکش کند ، ( با تجدید گوشت و استخوانشان ) بر زبانه آتششان می‌افزائیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أوْلِیَآء » : کمک‌کنندگان . یاران . « عَلَیا وُجُوهِهِمْ » : بر روی چهره و رخساره‌هایشان ( نگا : فرقان / 34 ، قمر / 48 ) . « عُمْیاً وَ بُکْماً وَ صُمّاً » : کوران و لالان و کران . این امر در اوائل زنده‌گرداندن دوباره و سر برآوردن از گورها است که به سبب سرگشتگی و پریشانی ، حواسّ ایشان از کار می‌افتد . ولی بعدها پرده‌های سرگردانی به کنار زده می‌شود و اهوال قیامت را می‌بینند ( نگا : کهف‌ / 53 ، شوری‌ / 45 ، ِ / 22 ) . « خَبَتْ » : آتش فروکش کرد . از شعله افتاد . از ماده ( خبو ) . « سَعیراً » : شعله‌ور . فروزان ( نگا : نساء / 55 ) .‏

سوره إسراء آیه 98
‏متن آیه : ‏
‏ ذَلِکَ جَزَآؤُهُم بِأَنَّهُمْ کَفَرُواْ بِآیَاتِنَا وَقَالُواْ أَئِذَا کُنَّا عِظَاماً وَرُفَاتاً أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِیداً ‏

‏ترجمه : ‏
‏این ( عذاب مضاعف و جاویدان ) کیفرشان بدان خاطر است که آیه‌های ( قرآنی و ادلّه جهانیِ ) ما را انکار می‌نمایند و می‌گویند : آیا زمانی که استخوانهائی شدیم و فرسودیم ، مگر می‌شود که ( دوباره زنده گردیم و ) آفرینش تازه‌ای پیدا کنیم‌ ؟ !‏

‏توضیحات : ‏
‏« بِأَنَّهُمْ » : به خاطر این که ایشان . « عِظَاماً » : استخوانهائی . « رُفَاتاً » : درهم شکسته و از هم پراکنده ( نگا : اسراء / 49 ) . « لَمَبْعُوثُونَ » : ( نگا : أنعام‌ / 29 ، هود / 7 ) .‏

سوره إسراء آیه 99
‏متن آیه : ‏
‏ أَوَلَمْ یَرَوْاْ أَنَّ اللّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ قَادِرٌ عَلَى أَن یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَجَعَلَ لَهُمْ أَجَلاً لاَّ رَیْبَ فِیهِ فَأَبَى الظَّالِمُونَ إَلاَّ کُفُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا نمی‌نگرند که خدائی که ( بدون نمونه و مُدِل قبلی ) آسمانها و زمین را آفریده است ، توانا است بر این که پس از مردن ( بار دیگر ) همچون ایشان را بیافریند ( و به زندگی دوباره عودت دهد ؟ بلی که می‌تواند ) ولی برای آنان سرآمدی تعیین نموده است که گمانی در آن نیست و ( با فرارسیدن آن زمان که قیامت نام دارد همگان را زنده می‌گرداند و به صحرای محشر گسیل می‌دارد . این سرآمد قطعی است ) امّا ستمگران جز کفر و انکار را پذیرا نمی‌باشند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مِثْلَهُمْ » : همانند ایشان . عین خودشان . یعنی خدائی که نخستین بار انسانها را از نیستی به هستی آورده است ، دوباره می‌تواند روح به پیکرشان بدمد و اجساد ایشان را زنده گرداند . « أَجَلاً » : مراد سرآمد دوران برزخ و سرآغاز قیامت است .‏

سوره إسراء آیه 100
‏متن آیه : ‏
‏ قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِکُونَ خَزَآئِنَ رَحْمَةِ رَبِّی إِذاً لَّأَمْسَکْتُمْ خَشْیَةَ الإِنفَاقِ وَکَانَ الإنسَانُ قَتُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : اگر شما مالک خزینه‌های نعمت پروردگارم بودید ( و صاحب همه جهان می‌گشتید ) باز هم از ترس فقر بخل می‌ورزیدید ، چرا که انسان طبعاً موجود بخیلی است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« رَحْمَةِ » : مراد نعمت است که از رحمت سرچشمه می‌گیرد . یا مراد چیزی است که سبب رحمت خدا است . از قبیل : دریافت کتاب و افتخار نبوّت . چرا که کافران به سبب تنگ‌نظری روا نمی‌دیدند که موهبت نبوّت به انسانی چون محمّد ( ص ) داده شود . « لاَمْسَکْتُمْ » : بخل می‌ورزیدید . از بذل و بخشش دست نگاه می‌داشتید . کلمه مُمْسِک ، به معنی بخیل ، از همین ماده است . « الإِنفَاقِ » : مراد فقر و تنگدستی است . « قَتُوراً » : بسیار بخیل و تنگ‌نظر .‏

سوره إسراء آیه 101
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى تِسْعَ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ فَاسْأَلْ بَنِی إِسْرَائِیلَ إِذْ جَاءهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَونُ إِنِّی لَأَظُنُّکَ یَا مُوسَى مَسْحُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اگر بدین کافران معجزه‌های پیشنهادیشان نموده شود ، به سبب ستیزه با حق باعث ایمان آنان نمی‌گردد . چرا که ) ما به موسی نُه تا معجزه روشن دادیم ( و با وجود آن ایمان نیاوردند ) . از بنی‌‌اسرائیل ( هم‌عصر خود که اسلام را پذیرفته‌اند ) بپرس ، بدان گاه که موسی به سویشان آمد ( میان او و فرعون چه گذشت ) . فرعون به موسی گفت : ای موسی ! من معتقدم که تو دیوانه‌ای .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تِسْعَ ءَایَاتٍ » : نُه معجزه . شاید مراد از عدد نُه ، کثرت باشد ، چرا که در خود قرآن معجزات فراوانی برای حضرت موسی ذکر شده است ( نگا : بقره / 57 و 60 ، اعراف / 108 و 117 و 130 و 133 و 171 ، نمل‌ / 10 ، طه / 20 - 22 ، شعراء / 63 ) . اگر هم مراد عدد محدود نُه باشد ، معجزاتی مورد نظر است که در ارتباط با فرعون و فرعونیان صورت گرفته است‌ ؛ نه آنهائی که در ارتباط با خود بنی‌اسرائیل‌است ( نگا : نمل‌ / 12 ) . برخی آیات نه‌گانه را به معنی فرمانهای نه‌گانه دانسته‌اند که به پرهیز از این چیزها دستور می‌دهند : شرک ، زنا ، کشتن بی‌گناه ، دزدی ، جادوگری ، رباخواری ، بی‌گناه را گرفتار امراءکردن و به کشتن دادن ، زنان پاکدامن را تهمت زدن ، تعدّی یهودیان از مراسم خاصّ شنبه . « فَاسْأَلْ بَنِی إِسْرَآئِیلَ » : از بنی‌اسرائیل برای روشنگری دیگران و گواهی بر صدق گفتار خود بپرس . مراد از بنی‌اسرائیل ، کسانی است که مسلمان شده بودند و از تورات اطّلاع داشتند . « مَسْحُوراً » : جادو شده و دیوانه ( نگا : شعراء / 27 ) . ساحر و جادوگر ( نگا : اعراف‌ / 132 ) .‏

سوره إسراء آیه 102
‏متن آیه : ‏
‏ قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنزَلَ هَؤُلاء إِلاَّ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ بَصَآئِرَ وَإِنِّی لَأَظُنُّکَ یَا فِرْعَونُ مَثْبُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( موسی به فرعون ) گفت : تو که ( خوب ) می‌دانی که این معجزه‌های روشنی‌بخش ( و دلائل واضح ) را جز صاحب آسمانها و زمین نفرستاده است ( و تو کاملاً آگاهانه حقائق را انکار می‌کنی ) و من معتقدم که تو ای فرعون ! ( از حق روگردانی و سرانجام اگر از سرکشی خود برنگردی ) هلاک می‌گردی .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بَصَآئِرَ » : دلائل آشکاری که مردمان در پرتو آن راه حق را پیدا کنند و برای پیمودن جاده سعادت بصیرت و بینش پیدا می‌کنند ( نگا : انعام‌ / 104 ، اعراف / 203 ) . حال واژه ( هؤُلآءِ ) است . « مَثْبُوراً » : نابود . هلاک شده . رویگردان از حق .‏

سوره إسراء آیه 103
‏متن آیه : ‏
‏ فَأَرَادَ أَن یَسْتَفِزَّهُم مِّنَ الأَرْضِ فَأَغْرَقْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ جَمِیعاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( فرعون بر سرکشی خود افزود و ) خواست که ( موسی و پیروانش ) جملگی را از سرزمین ( مصر ) بردارد ( و ایشان را ریشه‌کن سازد ) . پس ما فرعون و همه فرعونیان را غرق کردیم ( و تیر نیرنگشان را به سوی خودشان برگرداندیم و زمین را از لوث وجودشان پاک کردیم ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَن یَسْتَفِزَّهُم مِّنَ الأَرْضِ » : این که ایشان را از سرزمین مصر با کشت و کشتار نابود گرداند ( نگا : اسراء / 64 و 76 ) . إستفزاز به معنی بیرون راندن با زور و عُنف است و در اینجا مراد نابود کردن و ریشه‌کن ساختن است .‏

سوره إسراء آیه 104
‏متن آیه : ‏
‏ وَقُلْنَا مِن بَعْدِهِ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ اسْکُنُواْ الأَرْضَ فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ جِئْنَا بِکُمْ لَفِیفاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس از آن ( که فرعون و فرعونیان را غرق کردیم ) به بنی‌اسرائیل گفتیم : در زمین ( شام ، در ارض مقدّسی که به شما وعده داده شده است ) سکونت جوئید . هنگامی که زمان زندگی اخروی فرا رسید ، همه شما را با همدیگر ( اعم از بزرگ و کوچک ، فرمانبردار و سرکش ، نیرومند و ناتوان ، مؤمن و کافر ، و پرهیزگار و ناپرهیزگار ، در پای حساب و کتاب ) حاضر می‌گردانیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الأَرْضَ » : مراد سرزمین شام مابین عریش و فرات است که در قرآن ( ارض مقدّس ) نامیده شده است ( نگا : مائده‌ / 21 ) . « لَفِیفاً » : آمیزه یکدیگر . تنگ همدیگر . گروهها و دسته‌های درهم آمیخته . مصدر است و حال ضمیر ( کُمْ ) می‌باشد .‏

سوره إسراء آیه 105
‏متن آیه : ‏
‏ وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ مُبَشِّراً وَنَذِیراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما قرآن را با ( ماده و محتوای ) حق نازل کرده‌ایم ، و نازل شده است تا حق را ( در زمین ) پابرجا کند ، و تو را جز به عنوان نویدرسان و بیم‌دهنده نفرستاده‌ایم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بِالْحَقِّ أنْزَلْنَاهُ » : قرآن را همراه با احکام و دستورات حق فرستاده‌ایم و گمانی در آن نیست . « بِالْحَقِّ نَزَلَ » : برای پیاده کردن حق آمده است و سرانجام هم حق را در دلها جایگزین می‌سازد . یا این که : قرآن سرآغاز آن از خداوند ، حق است و پیوسته در پرتو لطف حق محفوظ می‌ماند و سرانجام حق را به بار می‌آورد .‏

سوره إسراء آیه 106
‏متن آیه : ‏
‏ وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُکْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏قرآنی است که آن را ( در مدّت بیست و سه سال به گونه آیه‌ها و بخشهای ) جداگانه فرستاده‌ایم تا آن را آرام بر مردم بخوانی ( و بدین وسیله جذب دلها و اندیشه‌ها شود و در عمل پیاده گردد ) و قطعاً ما آن را کم کم و بهره بهره فرستاده‌ایم ( نه یکجا و سرِهم ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« قُرْءَاناً » : منصوب به اشتغال است . « فَرَقْنَاهُ » : جدا جدا و بهره بهره‌اش کرده‌ایم و در زمانهای متفاوت فرستاده‌ایم . « عَلَیا مُکْثٍ » : به آرامی و تدریجی . « نَزَّلْنَاهُ تَنزِیلاً » : قرآن را بخش بخش بر حسب وقائع و به مقتضی حکمت نازل نموده‌ایم . تنزیل عبارت است از انزال تدریجی .‏

سوره إسراء آیه 107
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ آمِنُواْ بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُواْ إِنَّ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ سُجَّداً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : ( ای کافران ! می‌خواهید ) به قرآن ایمان بیاورید یا ایمان نیاورید ، ( اختیار خوشبختی و بدبختی خودتان را دارید ، ولی بدانید که اعجاز و حقیقت قرآن روشن است ) و کسانی که قبل از نزول قرآن ، دانش و آگهی بدیشان داده شده است ( و با تورات و انجیل راستین سروکار داشته‌اند ) ، هنگامی که قرآن بر آنان خوانده می‌شود ، سجده‌کنان بر رو می‌افتند ( و سر تسلیم در برابر خدا فرود می‌آورند و او را سپاس می‌گویند که ایشان را با نعمت ایمان نواخته است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِنَّ الَّذِینَ . . . » : مراد یهودیان و مسیحیان آگاه یا دیگر فرزانگان و فهمیدگان مردم است . « یَخِرُّونَ » : بر زمین می‌افتند . فرو می‌افتند . « لِلأذْقَانِ » : بر چانه‌ها . حرف ( لِ ) به معنی ( عَلی ) و ( أَذْقانِ ) نماینده تمام چهره و صورت است . « سُجَّداً » : سجده‌کنان . کرنش‌کنان . حال ضمیر ( و ) در ( یَخِرُّونَ ) است .‏

سوره إسراء آیه 108
‏متن آیه : ‏
‏ وَیَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن کَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( در حال این سجده عاشقانه ) می‌گویند : پروردگارمان پاک و منزّه است ( از این که در وعده نعمت بهشت و وعید عذاب دوزخ خلاف کند ) مسلّماً وعده پروردگارمان انجام‌شدنی است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِنْ » : مسلّماً . همانا . از حروف مشبّهه بالفعل و مخفّف از مثقّله است . در اصل چنین است ( إنَّهُ ) .‏

سوره إسراء آیه 109
‏متن آیه : ‏
‏ وَیَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ یَبْکُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( بار دیگر ) بر چهره‌ها فرو می‌افتند و می‌گریند و ( اشک شادی می‌ریزند ، و مواعظ قرآن ) بر تواضع آنان ( در برابر خدا ) می‌افزاید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَزِیدُهُمْ » : فاعل آن قرآن است .‏

سوره إسراء آیه 110
‏متن آیه : ‏
‏ قُلِ ادْعُواْ اللّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَیّاً مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِکَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : ( خدا را ) با « الله » یا « رحمن‌ » به کمک طلبید ( فرقی نمی‌کند ، و خدا را به نامها و صفات متعدّد به فریاد خواندن ، مخالف توحید نیست ) خدا را به هر کدام ( از اسماء حُسنی ) بخوانید ( مانعی ندارد و تعداد اسماء نشانه تعدّد مُسمّی نیست و ) او دارای نامهای زیبا است ( که هر یک مُعرِّف کاری از کارها و بیانگر زاویه‌ای از کمالات یزدان جهان است . ای پیغمبر هنگامی که به نماز ایستادی ) نمازت را بلند یا آهسته مخوان ، و بلکه میان آن دو راهی پیش گیر ( که میانه‌روی و اعتدال است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أُدْعُوا » : به کمک طلبید . به فریاد خوانید . « الأسْمآءُ الْحُسْنَیا » : نامهای زیبا ( نگا : اعراف‌ / 180 ) . « لا تُخَافِتْ » : از مصدر تخافُت ، صدا را پائین آوردن . « أَیّاً مَّا » : هر کدام که . واژه ( ما ) زائد و برای تأکید است .‏

سوره إسراء آیه 111
‏متن آیه : ‏
‏ وَقُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَلَم یَکُن لَّهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَلَمْ یَکُن لَّهُ وَلِیٌّ مِّنَ الذُّلَّ وَکَبِّرْهُ تَکْبِیراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : حمد و سپاس خداوندی را سزا است که برای خود فرزندی برنگزیده است و در فرمانروائی و مالکیّت ( جهان ) انبازی انتخاب ننموده است و یاوری به خاطر ناتوانی نداشته است . بنابراین او را چنان که باید به عظمت بستا ( و زبان به بزرگواریش بگشا ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَلِیٌّ » : سرپرست . یار و مددکار . « مِنَ الذُّلِّ » : به خاطر خواری و ناتوانی . برای رهائی از حقارت .‏

تفسیر سوره‌ی اسراء آیه‌ی 21-1

 

فی ظلال القرآن

جزء پانزدهم

سوره  اسراء  و  سوره  کهف  تا  آیه  ٧٨

 

سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 21-1

 

سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّه هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ (١) وَآتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِی إِسْرَائِیلَ أَلا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِی وَکِیلا (٢) ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ کَانَ عَبْدًا شَکُورًا (٣) وَقَضَیْنَا إِلَى بَنِی إسْرائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیرًا (٤) فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلالَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْدًا مَفْعُولا (٥) ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیرًا (٦) إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لأنْفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الآخِرَةِ لِیَسُوءُوا وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیرًا (٧) عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یَرْحَمَکُمْ وَإِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیرًا (٨) إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا (٩) وَأَنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا (١٠) وَیَدْعُ الإنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیْرِ وَکَانَ الإنْسَانُ عَجُولا (١١) وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلا مِنْ رَبِّکُمْ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ وَکُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِیلا (١٢) وَکُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَابًا یَلْقَاهُ مَنْشُورًا (١٣) اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا (١٤) مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَلا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولا (١٥) وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا (١٦) وَکَمْ أَهْلَکْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ وَکَفَى بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا (١٧) مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا (١٨) وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ کَانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا (١٩) کُلا نُمِدُّ هَؤُلاءِ وَهَؤُلاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا (٢٠) انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلا (٢١)

 

این  سوره  - ‌یعنی  سوره  اسراء  - ‌مکی  است‌.  با  تسبیح  و  تقدیس  خدا  می‌آغازد،  و  با  حمد  و  ثنای  او  پایان  می‌پذیرد.  این  سوره  موضوعهای  گوناگونی  را  دربر  داردکه  بیشتر  آنها  درباره  عقیده  است‌.  برخی  از  آنها  نیز  راجع  به  ارکان  و  اصول  رفتار  فردی  وگروهی  و  آداب  و  رسوم  استوار  بر  عقیده  است‌.  داستانهانی  هم  درباره  بنی‏اسرائیل  در  آن  آمده  است‌که  بخشی  از  آن  درباره  مسجدالاقصی  یا  بیت‏المقدس  است‌،  مکانی  که  اسراء‌،  یعنی  سفر  زمینی  معراج  تا  آنجا  صورت‌گرفته  است‌.  گوشه‌ای  از  داستان  آدم  و  ابلیس  و  بزرگداشت  یزدان  در  حق  انسان  نیز  در  این  سوره  ذکرگردیده  است‌.

ولیکن  عنصر  جسته  در  پیکره  سوره‌،  و  محور  موضوعهای  اصلی  آ‌ن‌،  شخص  پیغمبر  صلی الله علیه و آله و سلم  و  موضعگیری  مردمان  مکه  در  قبال  او  است‌.  از  قران  سخن  می‌رود،  قرانی‌که  پیغمبر  صلی الله علیه و آله و سلم  آن  را  با  خود  به  ارمغان  آورده  است‌.  سرشت  این  قرآن  به  میان  می‌آید.  از  چیزی  سخن  می‌رودکه  قرآن  مردمان  را  به  سوی  آن  رهنمود  می‌گرداند.  از  نحوه  رفتار  مردمان  مکه  در  برابر  قران  صحبت  می‌شود،  و  بدین  مناسبت  جرّ  مقال  به  سرشت  رسالت  و  پیغمبر‌ان  سر  می‌کشد،  و  از  امتیاز  رسالت  محمّدیه  و  از  قالب  ان  سخن  می‌رود،  قالبی‌که  متکی  بر  معجزات  مادی  و  خوارق  محسوس  نیست‌که  اگر  دیگران  آن  را  نپذیرفتند  و  به  تکذیب  ان  پرداختند  هلاک  شوند.  سخن  می‌رود  از  این‌که  مسوولیت  در  هدایت  و  ضلالت  اعتقادی  فردی  است‌،  و  مسوولیت  گروهی  در  شیوه  رفتار  در  محیط  اجتماعی  است  ...  همه  اینها  پس  از  ان  است‌که  یزدان  سبحان  عذری  برای  مردمان  جای  نمی‌گذارد  و  پیغمبران  را  به  سوی  ایشان  می‌فرستد  تا  مژده  بدهند  و  برحذر  دارند  و  تبیین‌کنند  و  توضیح  و  تفضیل  دهند:

« وَکُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِیلا »  .

و  ما  هر  چیزی  را  دقیقاً  (‌برای  هدف  و  کاری‌،  معیّن  و)  مشخص  ساخته‌ایم  (‌و  جهان  را  از  روی  نقشه  و  حساب  و  کتاب  آفریده  و  به‌کار  انداخته‌ایم‌)‌. (‌اسراء‌/١٢.)

در  روند  سوره‌،  تسبیح  و  تقدیس  و  حمد  و  ثنای  خدا  و  شکر  و  سپاس  از  نعمتهای  او  تکرار  می‌گردد.  در  دیباچه  سوره  و  آمده است‌:

«  سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأقْصَى...  »  .

تسبیح  و  تقدیس  خدائی  را  سزا  است  که  بنده  خود  (‌محمّد  پسر  عبدالله‌)  را  در  شبی  از  مسجدالحرام  (‌مکه‌)  به  مسجدالاقصی  (‌بیت‌المقدس‌)  برد  ...٠

درباره فرمان  یگانه‌پرستی  یزدان  به  بنی‌اسرائیل‌،  به  یاد  ایشان  می‌آوردکه  آنان  از  نوادگان  مومنانی  هستندکه  با  نوح  بوده‌اند.

«  إِنَّهُ کَانَ عَبْدًا شَکُورًا »  ٠

نوح  بنده  بسیار  سپاسگزاری  بود  (‌و  شما  نیز  همچون  گذشتگان  او را قدوه خود کنید  و بدو تأسی جوئید)‌.  (‌اسراء‌/3)

هنگام  ذکر  ادعاهای  مشرکان  درباره  خداگونه‌ها،  همچون  پیروی  می‌زند:

(  سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوًّا کَبِیرًا تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ)‌.

خداوند  از  آنچه  آنان  (‌درباره  خدا  به  هم  می‌بافتند  و  از  ناروا  و  نقائصی  که  در  حق  او)  می‏گویند،  بسیار  به  دور  و  (‌از  اندیشه  ایشان‌)  خیلی  والاتر  و  بالاتر  است‌.  آسمانهای  هفت‏گانه  و  زمین  و  کسانی  که  در  آنها  هستند  همگی،  تسبیح  خدا  می‏گویند  و  (‌با  تنزیه  و  تقدیسش‌،  رضای  او  می‌جویند.  اصلا  نه ‌تنها  آسمانهای  هفت‏گانه  و  زمین‌)  بلکه  هیچ موجودی  نیست  مگر  این  که  (‌به  زبان  حال  یا  قال‌)  حمد  و  ثنای  وی  می‏گویند،  ولی  شما  تسبیح  آنها  را  نمی‌فهمید  (‌چرا  که  زبانشان  را  نمی‌دانید  و  از  ساختار  اسرارآمیز  عالم  هستی  و  نظام  پیچیده  جهان  آفرینش  چندان  مطلع  نیستید.  پس  هماهنگ  با  سراسر  جهان  هستی  به  یکتاپرستی  بپردازید  و  از  راستای  جملگی  کنار  نروید  و  دور  نشوید.  درهای  توبه  و  برگشت  به  سوی  یزدان  جهان  به  روی  همگان  باز است).   (‌اسراء‌٤٣/٤٤)

عقاب  خدا،  و  یادآورکردنشان  به  نعمتی‌که  یزدان  بدیشان  عطاء  فرموده  است  بدان‌گاه  که  انسان  را  کرامت  و  حرمت  بخشیده  است‌.  از  چیزی  هم  سخن  می‌رودکه  در  انتظار  فرمانبرداران  و  نافرمایان  است  در  آن  روزی  که  خدا  همه  انسانها  را  همر‌اه  با  نامه‌های  اعمالشان  فرامی‌خواند:

(یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَلا یُظْلَمُونَ فَتِیلا وَمَنْ کَانَ فِی هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِیلا ؟)  .

روزی  همه  انسانها  را  همراه  با  نامه  اعمالشان  فرامی‌خوانیم‌.  آنگاه  هرکس  نامه  اعمالش  به  دست  راستش  داده  شود  (‌جزو  سعادتمندان  است‌)  و  آنان  نامه  اعمالشان  را  (‌شادان  و  خندان‌)  می‌خوانند  و  کمترین  ستمی  بدیشان  نخواهد  شد.  و  هرکس  در  این  (‌جهان‌)  کور  (‌دل  و  گمراه‌)  باشد،  در  آخرت  کورتر  و  گمراه‌تر  خواهد  بود.  (‌چرا  که  وجود  اخروی  انسان‌،  درخت  روئیده  از  دانه  زندگی  دنیوی  او  است‌)‌. (‌اسراء‌٧١ و  ٧2)

آخرین  مرحله‌،  مکر  وکید  مشرکان  در  حق  پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را  بیان  می‌دارد،  و  ذکر  می‌کندکه  چگونه  مشرکان  تلاش  می‌کردند  او  را  وادارند  از  برخی  از  چیزهائی  دست  بکشد  که  بر  او  نازل‌گردیده  است‌،  و  چگونه  می‌کوشیدند  او  را  ا‌ز  مکه  بیرون‌کنند.  اگر  هم  مشرکان  پیغمبر  صلی الله علیه و آله و سلم  را  با  زور  از  مکه  بیرون  می‌راندند  -  و  او  به  فرمان  یزدان  به  عنوان  مهاجر  بیرون  نمی‌رفت  -  نابودی  و  هلاکی‌گریبانگیر  مشرکان  میشد  که  پیش  از  ایشان  دامنگر  اهالی  شهرهائی  گردیده  است  که  پیغمبران  خود  را  بیرون  رانده‌اند  یا  آنان  راکشته‌اند.  خدا  به  پیغمبر  صلی الله علیه و آله و سلم  دستور  می‌دهدکه  به  راه  خود  ادامه  دهد:  قرآن  خود  را  تلاوت‌کند  و  نماز  خود  را  بخواند،  و  خدا  را  به‌کمک  بطلبد  و  به  فریاد  داردکه  او  را  صادقانه  به  هرکاری  وارد  کند،  و  صادقانه  از  آن  بیرون  آورد.  و  بدو  دستور  می‌دهدکه  آمدن  حق  و  میدان  کر‌دن  باطل  را  اعلان  دارد،  و  به  دنبال  آن  بگویدکه  این  قرآ‌نی‌که  خواسته‌اند  او  را  به  ترک  برخی  از  مو‌ارد  آن  رادارند،  در  آن  شفاء  و  بهبودی  و  هدایت و رهنمون  مومنان  است‌.  و  بگویدکه  انسان  دارای  دانش  و  آگاهی  اندک  است‌:

« وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلا قَلِیلا »  .

جز  دانش  اندکی  به  شما  داده  نشده  است‌. (‌اسر‌اء/85)

روند  سوره  به  سخن  ادامه  می‌دهد  و  از  قرآن  و  اعجاز  آن  صحبت  می‌کند.  مشرکان  نیز  معجزات  و  خوارق  عادات  مادی  را  می‌خواهند.  درخواست  می‌کنند  فرشتگان  پائین  بیایند.  به  پیغمبر  (ص)‌پیشنهاد  می‌کنند  که  خانه‌ای  از  طلا  و  نقره  و  زینت‌الات  داشته  باشد،  و  یا  باغی  از  درختان  خرما  و  انگور  داشته  باشد،  و  در  لابلای  آن  بام  خرما  و  انگور  رودبارها  را  روان‌کند!  و  یا  این‌که  چشمه‌ای  برای  ایشان  از  زمین  بر‌جوشاند،  و  یا  این‌که  از  اسمان  بالا  برود  و  یک‌کتاب  مادی  را  با  خود  برای  ایشان  بیاورد  تا  آنان  آن  را  بخوانند  ...  و  چیزهای  دیگری  از  این  دست  را  ییشنهاد  می‌کنند،  چیزهائی‌که  به  زحمت  انداختن  و  تکبر  ورزیدن  بدیشان  دیکته  می‌کرد،  نه  این‌که  منظورشان  درخواست  هدایت  و  رهنمود،  و  قانع  شدن  و  روشن‌گردیدن  باشد.  خدا  پاسخ  همه  اینها  را  می‌دهد  و  می‌فرماید  که  اینها  بیرون  از  دائره  وظیفه  رسول  و  سرشت  رسالت  است‌،  وکار  انها  به  خدا  واگذار  است‌.  یزدان  سبحان  همچون  مشرکانی  را  ریشخند  می‌کند  که  چنین  پیشنهادهائی  می‌دهند.  درباره  ایشان  می‌فرماید:  اگرگنجینه‌های  رحمت  خدا  -  با  وجود  همه  فراخی  و  پایان‌ناپذیری  ان  -  متعلق  بدیشان  بود،  دست  نگاه  می‌داشتند  و  بذل  و  بخشش  نمی‌کردند  از  ترس  این‌که  فقیر  و  تنگدست  شوند!  برای  انان  بس  بود  که  بدانند  جهان  و  هرچه  در  ان  است  سرگرم  تسبیح  و  تقدیس  یزدان  است‌،  و  قبلا  معجزات  و  خوارق  عاداتی  که  بر  دست  موسی  صورت‌گرفته  است‌،  منتهی  به  ایمان  اوردن  کسانی  نشده  است‌که  زحمت  خود  می‌دارند  و  رنج  دیگران  را  می‌خواهند،  ان  اشخاصی  که  می‌خواستند  موسی  را  ا‌ز  سرزمین  مصر  بردارند  و  ا‌و  را  یکباره  ریشه‌کن‌کنند.  امّا  خدا  انان  را  به  عذاب  و  عقاب  رسانید  و  ا‌یشا‌ن  ر  کیفر  و  گوشمالی  دا‌د.

ایی  سوره  با  سخن  گفتن  از قرآن  و  صحبت  کردن  از  حق  ا‌صیل  موجود  در  ان  به  پا‌یان  میآ‌ید،  قرآنی  که  بخش‌بخش  و  بندبند  نازل  گردیده  است  تا  پیغمبر  صلی الله علیه و آله و سلم  ان  را  بر  مردمان  در  زمان  طولانی  برابر  منا‌سبات  و  مقتضیات  بخواند،  و  مردمان  متاثر  از  ان  شوند  و  استفاده  برند  و  آن  را  بفهمند  و  بدان  پاسخ  گویند،  پاسخگویی  زنده  و  واقعی  و  عملی‌.  کسانی  که  قرآ‌ن  را دریافت میدارند  و  می‌پذیرند کسانیند  که  پیش  از  قران  دانش  و  بینش  بدیشان  عطاء  گردیده  ا‌ست‌.  همچون  کسانی  با  خشوع  و  خضوع  قران  را  می‌پذیرند  و  تا  انجا  از  ان  متاثر  میگردند  که  به  گریه  و  سجده  می‌افتند.  خداوند  این  سوره  را  با  حمد  و  ثنای  خدائی  پایان  می‌دهد  که  فر‌زندی  را  برای  خود  برنگزیده  است‌، و  انبازی  در  ملک  و  مملکت  خود  نداشته  است‌،  و  به  سبب  خواری  و  ناتوانی  سرپرستی  برای  خویش  انتخاب  ننموده  است  ...  همانگونه  که  این  سوره  را با  تسبیح  و  تقدیس  خود  آغاز کرده بود .

*

داستان  اسرا‌ء  یا  سفر  زمینی‌،  و  همراه  با آن  داستان  معراج  یا  سفر آسمانی، هردوتا  در یک شب صورت پذیرفته  است‌.  اسر‌اء  از  مسجدالحر‌ام  در  مکه  با  مسجدالاقصی  ،  در  بیت‌المقدس  بوده  است‌.  معراج  از  بیت‏المقدس  تا  آسمانهای  بالا  و  سدرة‌المنتهی‌،  آن  جهان  غیبی  و  مجهو‌ل  برای  ما،  صورت  گرفته  است  ...  درباره  داستان  معراج  روایتهای  گوناگونی  نقل  شده  ا‌ست‌،  و  پیرامون  آن  مجادله‌های  زیادی  درگرفته  است  و  تا  به  امروز  نیز  ادامه  پیدا  کرده  است‌.

درباره  مکانی  که  معراج  از  آنجا  آغاز  گردیده  است‌،  اختلاف  است‌.گفته‌اند  از  خود  مسجدالحرام  آغاز  شده  است  -‌ظاهر  هم  همین  است  -  از  پیغمبر(ص)روایت گردیده  است که  فرموده است‌:

(‌بینما  أنا  فی  المسجد  فی  الحجر  عند  البیت  بین  النائم  والیقظان‌ إذا تانی  جبرئیل  علیه السلام‌ بالبراق‌)‌.

بدان  هنگام  که  من  در  مسجدالحرام  در  حجر  نزدیک  بیت  بودم  و  حالی  و  وضعی  داشتم  میان  خفته  و  بیدار،  ناگهان  جبرئیل‌ علیه السلام  براق  را  برای  من  آورد.

وگفته  شده  است‌که  معراج  پیغمبر  صلی الله علیه و آله و سلم  از  منزل  امّ  هانی  دختر  ابوطالب  آغازگردیده  است‌.  مراد  از  مسجدالحرام  هم  حرم  است‌.  چرا  که  حرم  مسجدالحرام  را  نیز  دربر  دارد  و  محیط  بر  آن  است‌.  از  ابن‌عباس  روایت  شده  است‌که‌گفته  است‌:  حرم  سراسر  آن‌،  مسجد  است‌.

روایت  شده  است‌که  پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم  در  منزل  ام  هانی  پس  از  نماز  عشاء  خفته  بود  از  همان‌جا  او  را  به  معراج  بردند  و  در  همان  شب  برگشت.  پیغمبر  صلی الله علیه و آله و سلم  داستان  را  برای  امّ  هانی  روایت‌کرد  و  فرمود:

(‌مثل  لی  النبیون  فصلّیت  بهم‌)‌.

پیغمبران  برایم  مجسم  شدند  و  برای  ایشان  (‌امام  شدم  و)  نماز  خواندم‌.

سپس  بلند  شد  تا  به  مسجد  برود.  ام  هانی  جامه  او  را  گرفت‌.  پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود:

(‌مالک‌‌)‌.  تو  را  چه  خبر  است‌؟‌.

گفت‌:  اگر  به  قوم  خود  خبر  دهی  می‌ترسم  تو  را  تکذیب  کنند  و  دروغگو  بنامند.

فرمود:

(‌و  ان کذ‌بونی‌)‌.  اگر  هم  مرا  تکذیب  کنند  (‌واقعه  را  باید  گفت‌)‌.

پیغمبر  صلی الله علیه و آله و سلم  بیرون  رفت‌.  ابوجهل  درکنار  او  نشست‌.  پیغمبر  خدا ( ص)  واقعه  معراج  را  بدو  خبر  داد.  ابوجهل  گفت‌:  ای‌گروه  بنی‌کعب  پسر  لوی  بشتابید  و  بیائید.  واقعه معراج  را  برایشان  نقل‌کرد.  بعضیها  شروع  به‌کف  زدن‌کردند!  برخیها  دست  بر  سر  نهادند!  تا  بدین  وسیله  شگفت  خود  را  اظهارکنند  و  انکار  خود  را  نشان  دهند.  از  میان  کسانی‌که  ایمان  آورده  بودند  بعضیها  مرتد  شدند  و  از  دین برگشتند.  مردانی  با  عجله  خود  را  به  ابوبکر(رض)  رساندند.  او  بدیشان  گفت‌:  آیا  پیغمبر  صلی الله علیه و آله و سلم  این  را  فرموده  است‌؟‌گفتند:  بلی‌.گفت‌:  من‌گواهی  می‌دهم  اگر  او  این  راگفته  باشد  راست  فرموده  است‌.گفتند:  او  را  تصدیق  می‌کنی  در  این‌که  در  یک  شب  به  شام  برود  و  پیش  از  بامداد  به  مکه  برگردد؟  گفت‌:  بلی‌.  من  او  را  در  چیزی  شگفت‌انگیزتر  از  این  تصدیق  می‌کنم‌.  من  او  را  تصدیق  می‌کنم  در  این‌که  از  آسمان  خبر  می‌آورد!  از  آن  زمان  به  بعد  لقب  صدیق  را  به  ابوبکر  دادند.  در  میان  مردمان  کسانی  بودند  که  به  بیت‏المقدس  مسافرت  کرده  بودند.  از  پیغمبر  صلی الله علیه و آله و سلم  درخواست  کردندکه  مسجدالاقصی  را  برایشان  توصیف  کند.  مسجدالاقصی  در  جلو  دیدگانش  مجسم‌گردید.  بدان  می‌نگریست  و  آن  را  برایشان  توصیف  می‌کرد.  گفتند:  در  توصیف  راست  گفتی‌.  درباره ‌کاروان  ما  برای  ما  چیزی بگوی.  بدیشان  از  تعداد  شتران  و  اوضاع  و  احوال‌کاروان  آنچه  می‌بایست  فرمود.  آن‌گاه‌گفت‌:  فلان  روزکاروان  به  هنگام  طلوع  آفتاب  برمی‏گردد.  شتر  خاکستری  رنگ  در  پیشاپیش‌کاروان  است‌.  مردمان  با  عجله  به  سوی‌گردنه  ثنّیه  رفتند،  تا  آمدن  کاروان  را  بپایند.  یکی  از  آنان  گفت‌:  به  خدا  سوگند  خورشید  دارد  طللوع  می‌کند! فرد  دیگری  فریاد  زد:  به  خدا  سوگند  این  کاروان  است‌که  دارد  درمی‌رسد  و  در  پیشاپیش‌کاروان  شتر  خاکستری  رنگی  است‌،  همان‌گونه‌که  محمّدگفته  است  ...  امّا  با  این  وجود  ایمان  نیاوردند!..  در  همان  شب  اسراء‌،  معراج  نیز  از  بیت‏المقدس  به  سوی  آسمان  صورت  گرفته  است‌.[1]

درباره  این‌که  معراج  در  بیداری  یا  در  خواب  بوده  است‌،  اختلاف  است‌.  از  عائشه  -  (رض)- ‌روایت  شده  است‌که‌گفته  است‌:  به  خدا  سوگند  پیکر  پیغمبر  خدا  (ص)‌گم  نگردیده  است‌،  ولی  روح  او  را  به  آسمانها  برده‌اند.  از  حسن  بصری  روایت  گردیده  است  که‌گفته  است‌:  معراج خوابی  بوده  است‌که  پیغمبر  صلی الله علیه و آله و سلم  آن  را  دیده  است‌.  در  روایتهای  دیگری  هم  آمده  است  که  معراج  با  جسم  وروح  صورت  پذیرفته  است‌،  و  هنوز  رختخواب  پیغمبر  صلی الله علیه و آله و سلم سرد  نگردیده  است‌که  آن  حضرت  از  معراج  برگشته  است‌.

از  مجموعه  روایات  چنین  می‌توان  برداشت  کرد  که  پیغمبر  خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  رختخواب  خود  را  در  خانه  امّ  هانی  رها  فرموده  است‌،  و  به  مسجدالحرام  رفته  است‌.  وقتی  که  در  حجر  بوده  است‌که  درکنار  مسجدالحرام  است‌،  و  حالتی  میان  خفته  و  بیدار  را  داشته  است  او  را  به  اسراء  و  معراج  برده‌اند.  سپس  به  رختخواب  خود  برگشته  است  پیش  از  این‌که  سرد  شرد.

ما  محلی  برای  این  جدال  دور  و  دراز  نمی‌بینیم‌،  جدال  دور  و  درازی‌که  در  قدیم  و جد‌ید  سخنانی  را  پیرامون  این  واقعه موکّد  در  زندگی  پیغمبر  (ص)و  پیرامون  مدت  زمان  اسراء  و  معراجی‌که  با  روح  یا  با  جسم  انجام  پذیرفته  است‌،  و پیرامون  خوابی‌که  در  حال  بیداری  و  یا  در  حال  خواب  صورت‌گرفته  است‌،  برانگیخته  است  و  پدید  آورده  است  ...  فاصله  همه  این  حالات  از  یکدیگر  دور  نیست،  و  چیزی  از  سرشت  این  واقعه  را  تغییر  نمی‌دهند،  و  در  این‌که  این  قضیه‌،‌کشف  و  شهودی  از  مکانهای  دوردست  و  از  جهانهای  بعید  باشد  و  در  یک  لحظه  کوتاه  گذرا  برای  پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم  انجام  پذیرفته  باشد،  اشکالی  تولید  نمی‌کند  ...

کسانی‌که  چیزی  از  سرشت  قدرت  الهی  و  از  سرشت  نبوت  می‌دانند،  چیزی  از  این  واقعه  برایشان  شگفت  و  شگرف  نخواهد  بود.  چه  همه  کارهائی  که  از  دیدگاه  انسان‌،  و  با  قیاس  به  قدرت  انسان‌،  و  با  معیار  اندیشه  انسان‌،  از  لحاظ  سادگی  و  دشواری  برابر  آنچه  انسان  بدان  عادت ‌گرفته  است  و  دیده  است  دارای  درجات  و  مراتب  مختلف  هستند،  در  برابر  قدرت  الهی  یکسان  می‏باشند.  آنچه  در  جهان  انسانها  متداول  و  متعارف  است  نمی‌تواند  ملاک  سنجش  امور  با  قیاس  به  قدرت  خدا  گر‌دد.  نبوت  هم  ارتباط  با  جهان  والای  فرشتگان  است‌،  و  سرشتی  جدای  از  سرشت  ارتباطات  عادی  سائر  انسانها  با  یکدیگر  دارد.  جلوه‌گری  مکان  دوری‌،  یا  جهان  بعیدی‌،  و  رسیدن  بدانجا  به  وسیله  معلومی  یا  مجهولی‌،  شگفت‌انگیزتر  از  تماس  با  جهان  والای  فرشتگان  و  دریافت  پیام  از  آن  نیست‌.  ابوبکر  (رض)  راست‌گفته  است‌،  بدان‌گاه‌که  مساله  شگفت‌انگیز  هراسناک  برای  قوم  را  به  سادگی  و  به  سرشت  آسان  خودش  برگردانده  است  وگفته  است‌٠  من  او  را  در  مساله دور  از  ذهن‌تر  از  این تصدیق  می‌کنم‌.  من  او  را  در  خبری  که  از  آسمان  می‌آورد  تصدیق  می‌نمایم‌!

آنچه  قابل  ملاحظه  است  -  به  مناسبت  این  واقعه  و  روشنگری  آن  برای  مردمان  با  دلیل  مادی‌ای‌که  آن  روز  راجع  به‌کاروان  و  چگونگی  آن  درخواست‌کردند  -  این  است‌که  پیغمبر  صلی الله علیه و آله و سلم  به  بیم  و  هراس  ام  هانی  -  رض  -‌گوش  فرانداد،  بیم  و  هراسی‌که  ام  هانی  از  تکذیب  مردمان  به  سبب  غرابت  و  شگفتی  واقعه  داشت‌.  چه  یقین  پیغمبر(ص)به  حقی‌که  با  خود  آورده  بود،  و  حقی‌که  برای  او  روی  داد،  او  را  برآن  داشت‌که  آشکارا  مساله  را  با  مردم  در  میان  نهد  و  آنچه  دیده  بود  بدیشان  بگوید،  رای  نظر ایشان  در  این  باره هر چه  می‌خواهد  باشد.  بعضیها  عملا  از  دین  برگشتند،  و  بعضی  هم  این  واقعه  را  مورد  تمسخر  قرار  دادند،  و  انگیزه  شک  درباره  این  آئین‌کردند.  امّا  همه  اینها  پیغمر  صلی الله علیه و آله و سلم  را  از  آشکارا  زبان  به  حقی  گشودن  که  بدان  ایمان  داشت‌،  بازنداشت  و  برنگرداند  ...  در  این  ا‌مر  نمونه‌ای  برای  یاران  دعوت  و  دعوتگران  بدین  آئین  است  که  آشکارا  حق  را  بگویند،  و  از  این‌که  چه  تاثیری  در  نفس  مردمان  دارد  باک  نداشته  باشند،  و  در  بیان  واضح  حق  با  مردمان  چاپلوسی  نکنند  و  سخن  را  پیچ  ندهند،  و  در  جستجوی  خشنودی  دیگران  و  خوشایند  ایشان  نباشند،  زمانی  که  خشنودی  و  خوشایند  آنان  با  سخن  حقی  تعارض  پیدا  کندکه  بایدگفته  شود.

همچنین  باید  دقت‌کرد  پیغمبر  صلی الله علیه و آله و سلم  این  واقعه  را  معجزه‌ای  برای  تصدیق  رسالت  خود  نکرد،  هرچندکه  قوم  او  با  اصرار  و  الحاح  درخواست  معجزات  و  خوارق  عادات  را  داشتند.  دست‌کم  معر‌اج  با  دلیل  و  برهان  برای  آنان  ثابت‌گردیده  بود  و  میبایستی  به  اسلام  بگروند.  این  دعوت  بر  معجزات  و  خوارق  عادات  تکیه  نمی‌کند،  بلکه  این  دعوت  بر  سرشت  خود  این  دعوت  و  برنامه  آن  تکیه  میکندکه  از  فطرت  سالم  استمداد  می‏طلبد  و  با  درک  و  شعور  راهیاب  و  راسترو،  متفق  و  سازگار  است‌.  پیغمبر(ص)  واقعه  معراج  را  آشکارا  بیان  می‌دارد  نه  بدان  خاطرکه  در  رسالت  خود  بر  آن  تکیه  می‌کند.  بلکه  بدان  جهت  آشکارا  زبان  به  بیان  آن  می‌گشاید  که  خود  این  واقعه  حق  است  و  حق  نبایدگفت  الا  آشکار.

هم  اینک  مفصلاً  به  درس  اول  می‌پردازیم‌:

*

«سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّه هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ »‌.

تسبیح  و  تقدیس  خدائی  را  سزا  است  که  بنده  خود  (‌محمّد  پسر  عبدالله‌)  را  در  شبی  از  مسجدالحرام  (‌مکه‌)  به  مسجدالاقصی  (‌بیت‌المقدس‌)  برد،  آنجا  که  دور  و  بر  آن  را  پربرکت  (‌از  اقوات  مادی  و  معنوی‌)  ساخته‌ایم‌.  تا  (‌در  این  کوچ  یک  شبه  زمینی  و  آسمانی‌)  برخی  از  نشانه‌های  (‌عظمت  و  قدرت  خداوندی‌)  خود  را  بدو  بنمایانیم  (‌و  با  نشان  دادن  فراخی  گستره  جهان  و  بخشی  از  شگفتیهای  آن‌،  او  را  از  بند  دردها  و  رنجهای  زمینیان  برهانیم  و  با  دل  و  جرات  بیشتر  به  میدان  مبارزه حق  و  باطل  روانه  گردانیم‌)‌.  بی‏گمان  خداوند  بس  شنوا  و  بینا  است‌.  (‌نه  سخنی  از  او  پنهان  و  نه  کاری  از  او  نهان  می‌ماند)‌.

این  سوره  با  تسبیح  و  تقدیس  خدا  می‌آغازدکه  سزاوارترین  جنبش  روحانی  سازگار  با  فضای  زیبا  و  دلگشای  معراج  است‌،  و  سزاوارترین  پیوند  بنده  و  خداوندگار  در  آن  افق  تابان  و  درخشان  است‌.

این  سوره  صفت  بندگی  را  یادآور  می‌شود:

«أَسْرَى بِعَبْدِهِ »  .

بنده  خود  را  در  شب  برد.

یادآوری  صفت  بندگی  با  بیان  استوار  وتاکید  هرچه  بیشتر  در  مقام  معراج  و  بالا  رفتن  به  درجاتی‌که  انسانی  بدانجا  نرسیده  است‌،  برای  این  است‌که  همچون  صفتی  فراموش  نگردد،  و  مقام  عبودیت  با  مقام  الوهیت  نیامیزد،  همان‌گونه‌که  در  عقائد  مسیحی  پس  از  عیسی علیه السلام به  هم  آمیخته  است  به  سبب  چیزهائی‌که  با  تولد  و  وفات  او  همراه  بوده  است‌،  و  به  علت  معجزات  و  خوارق  عاداتی  که  بدو  عطاء  گردیده  است‌.  حتی  بعضی  از  مسیحیان  به  سبب  همچون  رخدادها و  معجزه‌هائی  مقام  عبودیت  را  با  مقام  الوهیت  نیز  آمیزه  یکدیگرکرده‌اند  ...  امّا  در  اسلام  عقیده  اسلامی  سادگی  و  روشنی  خود  را  حفظ  می‌کند،  و  ذات  الهی  از  هر  شبهه  شرک  و  مشابهت‌کوچک  یا  بزرگی  منزه  و  پاک  می‌ماند.

اسراء  از  سری  است  به  معنی  سیر  و  سفر  شبانه.  واژه  «‌اسری‌:  در  شب  برد»  معنی  زمان  وقوع  سیر  و  سفر  را  نیز  با  خود  حمل  می‌کند،  و  نیازی  به  ذکر  زمان  وقوع  نیست‌.  ولیکن  روند  قرآنی  شب  را  نیزذکر  می‌کند:

«سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلا »  ٠

تسبیح  و  تقدیس  خدائی  را  سزا  است  که  بنده خود  (‌محمّد  پسر  عبدالله‌)  را  در  شبی  برد.

ذکر  شب  گذشته  از  تاکید،  برای  به  تصویرکشیدن  و  سایه  انداختن  است‌،  همان‌گونه‌که  شیوه  قرآن  مجید  است‌.  روند  قرآنی  سایه  شب  آرام  را  می‌افکند،  و  فضای  آرام  شب  بر  نفس  انسان  خیمه  می‌زند،  در  آن  حال‌که  حرکت  خوشایند  معراج  را  ورانداز  و  دنبال  می‌کند.

کوچ  از  مسجدالحرام  تا  مسجدالاقصی  کوچک  است‌که  پروردگار  لطیف  و  خبیر  آن  را  برگزیده  است‌.  این‌کوچ  میان  عقائد  بزرگ  توحیدی  و  یگانه‌پرستی  از  زمان  ابراهیم  و  اسماعیل  -  علیهماالسلام‌-  تا  به  روزگار  محمّد  خاتم‌انبیاء  صلی الله علیه و آله و سلم  را  به  یکدیگر  پیوند  می‌دهد.  همچنین  اماکن  مقدسه  همه  ادیان  توحیدی  را  به  یکدیگر  ارتباط  می‌دهد.  انگار  مراد  از  این‌کوچ  شگفت  اعلان  به  ارث  بردن  واپسین  پیغمبر  است‌.  واپسین  پیغمبر  مقدسات  پیغمبران  پیش  از  خود  را  به  ارث  می‌برد،  و  رسالت  او  همه  این  مقدسات  را  دربر  می‌گیرد،  و  رسالت  او  با  همه  این  مقدسات  ارتباط  دارد.  این‌کوچ  کوچک  است‌که  به  فراتر  از  حدود  زمان  و  مکان  اشاره  می‌نماید،  و  فاصله‌ها  و  افقهای  فراخ‌تر  از  زمان  و  مکان  را  دربر  می‌گیرد،  و  متضمّن  معنیهای  بزرگتر  از  معنیهای  عادی  و  پیدائی  است‌که  با  یک  نگاه  روشن  و  هویدا  و  متبادر  به  ذهن  می‌گردد.

توصیف  مسجدالاقصی  با  صفت‌:

«  الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ »  ٠

آنجائی  که  دور  و  بر  آن  را  پربرکت  (‌از  اقوات  مادی  و  معنوی‌)  ساخته‌ایم‌.

برکتی  را  به  تصویر  می‌کشدکه  مسجدالاقصی  را  پر  و  احاطه  کرده  است  و  از  آن  سرریزگردیده  است  ...  این  سایه  روشنی  است‌که  تعبیر  دیگری  از  قبیل‌:

«‌بارکناهُ:  آن  را  پرکت‌کرده‌ایم‌«  یا  «‌بارکنا  فیه‌:  در  آن  برکت  پدیدارکردهایم‌«‌.  همچون  سایه  روشنی  نمی‌افکند.  این  نیز  از  ریزه‌کاریهای  تعبیر  شگفت  قرآنی  است‌.

معراج  تنها  آیه  و  نشانه‌ای  است‌که  آیه‌ها  و  نشانه‌هائی  همراه  آن‌گردیده  است‌:

(لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا  )  ٠

تا  (‌در  این  کوچ  یک  شبه  زمینی  و  آسمانی‌)  برخی  از  نشانه‌های  (‌عظمت  و  قدرت  خداوندی‌)  خود  را  بدو  بنمایانیم‌.

کوچ  شگفتی‌که  میان  مسجدالحرام  و  مسجدالاقصی  در  برهه  کوتاهی  از  زمان  انجام  می‌پذیرد،  بدانگونه  که  رختخواب  پیغمبر  صلی الله علیه و آله و سلم هنوز  سرد  نمی‌گردد  این‌کوچ  شگفت‌انگیز  پایان  می‌پذیرد،  هرچه  و  هرگونه  صورت  گرفته  باشد،  نشانه‌ای  از  نشانه‌های  شگرف  خداشناسی  است‌.  همچون  کوچک  دریچه  دل  را  روبروی  افقهای  عجیبی  در  این  جهان  می‌گشاید،  و  پرده  از  نیروهای  نهان  در  سرشت  این  آفریده  انسان  نام  برمی‏دارد،  و  استعدادهای  خدادادی  فراوانی  را  می‌نماید  که  انسانهای  گزیده  این  جنس  در  پرتو  آن  استعدادها  می‌توانند  پذیره  فیضان  قدرت‌گردند  و  پیامهای  آسمانی  را  دریافت  دارند،  این  جنسی‌که  خدا  آن  را  مکرّم  و  معزّز  داشته  است  و  بر  بسیاری  از  آفریده‌های  خود  برتری  بخشیده  است‌،  و  در  او  این  اسرار  و  رموز  لطیف  و  دقیق  را  به  ودیعت  نهاده  است‌.

« إِنَّه هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ »  ٠

بی‏گمان  خداوند  بس  شنوا  و  بینا  است‌.  (‌نه  سخنی  ازاو  پنهان  و  نه  کاری  از  او  نهان  می‌ماند)‌.

می‌شنود  و  می‏بیند  هر  آن  چیزی  راکه  هرچند  هم  ریز  و  خرد  باشد،  و  برگوشها  و  چشمها  مخفی  بماند،  از  لطائف  و  ظرائف  و  اسرار  و  رموزی‌که  در  جهان  است‌.

روند  قرآنی  در  آیه  سرآغاز  سوره  از  ساختار  تسبیح  و  تقدیس  یزدان  می‌پردازد:

« سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلا...  »‌.

تسبیح  و  تقدیس  خدائی  را  سزا  است  که  بنده  خود  (‌محمّد  پسر  عبدالله‌)  را  در  شبی  برد  ...٠

و  به  ساختار  تقریر  و  بیان  ایزد  سبحان  می‌گراید:

(لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا  )  ٠

تا  (‌در  این  کوچ  یک  شبه زمینی  و  آسمانی‌)  برخی  از  نشانه‌های  (‌عظمت  و  قدرت  خداوندی‌)  خود  را  بدو  بنمائیم‌.

و  آن‌گاه  به  ساختار  وصف  آفریدگار  جهان  می‌پردازد:

« إِنَّه هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ »  ٠

بی‏گمان  خداوند  بس  شنوا  و  بینا  است‌.  (‌نه  ستی  از  او  پنهان  و  نه  کاری  از  او  نهان  می‌ماند)‌.

این  دگرگونی  در  ساختارها  همخوان  و  هماوا  با  معانی  و  مفاهیم  تعبیر  است  و  با  تر‌ازوی  آرایه‌های  دقیق  و  حساس  سخن  قابل  سنجش  و  ارزیابی  است‌.  تسبیح  و  تقدیس  اوج  می‌گیرد  و  به  ذات  خداوند  سبحان  رو  می‌کند،  و  بیان  هدف  از  معراج  با  نصّ  از  سوی  خدای  بزرگوار  نازل  می‌گردد،  و  توصیف  با  شنیدن  و  دیدن  به  صورت  خبر  از  جانب  ایزد  دادار  درمی‌رسد،  و  این  ساختارهای  مختلف  در  یک  آیه  گرد  می‌آید  تا  با  دقت  هرچه  بیشتر  معانی  و  مفاهیم  خود  را  برسانند.

*

معراج  نشانه‌ای  از  نشانه‌های  عظمت  و  قدرت  یزدان  است‌.  معراج  کوچ  شگفتی  برابر  مقیاس  و  معیار  عادی  و  معمولی  انسانها  است‌.  مسجدالاقصی  پایانه  سفر  زمینی  است‌.  مسجدالاقصی  مرکز  سرزمین  مقدسی  است‌که  یزدان  بنی‏اسرائیل  را  در  آنجا  جایگزین  کرده  است‌،  و  سپس  آنان  را  از  آنجا  بیرون  رانده  است‌.  شیوه  زندگی  موسی  و  بنی‏اسرائیل  در  اینجا  در  جای  مناسب  روند  سوره  آمده  است  و  با  آیات  زیر  بیان‌گردیده  است‌:

(وَآتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِی إِسْرَائِیلَ أَلا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِی وَکِیلا (٢)

ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ کَانَ عَبْدًا شَکُورًا (٣)

وَقَضَیْنَا إِلَى بَنِی إسْرائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیرًا (٤)

فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلالَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْدًا مَفْعُولا (٥)

ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیرًا (٦)

إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لأنْفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الآخِرَةِ لِیَسُوءُوا وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیرًا (٧)

عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یَرْحَمَکُمْ وَإِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیرًا (٨)

ما  به  موسی  کتاب  (‌تورات‌)  دادیم  و  آن  را  رهنمود  بنی‌اسرائیل  کردیم  (‌تا  در  پرتو  آن  از  تاریکی  جهل  و  کفر  به  سوی  نور  علم  و  ایمان  راهیاب  شوند.  و  بدیشان  دستور  دادیم‌)  این  که  غیر  ما  را  تکیه‌گاه  و  پشتیبان  خود  مسازید  (‌و  امور  خویش  را  جز  به  ما  مسپارید)‌.  ای  فرزندان  کسانی  که  با  نوح  (‌بر  کشتی‌)  سوار  کردیم‌!  (‌ما  پدران  شما  را  از  غرقاب  رهانیدیم‌.  پس  به  شکرانه  این  که  زادگان  آن  مومنانید  و  خویشتن  را  پیروان  نوح  می‌دانید،  از  خدا  سپاسگزاری  کنید؛  چرا  که‌)  نوح  بنده بسیار  سپاسگزاری  بود  (‌و  شما  نیز  همچون  گذشتگانتان  او  را  قدوه  خود  کنید  و  بدو  تاسی  جوئید)‌.  در  کتاب  (‌تورات‌)  به  بنی‌اسرائیل  اعلام  کردیم  که  دوبار  در  سرزمین  (‌فلسطین  و  دور  و  بر  آن‌)  تباهی  می‌ورزید  و  برتری‌جوئی  بزرگی  می‌کنید  و  طغیان  و  عدوان  را  به  غایت‌،  و  ظلم  و  جور  را  به  نهایت  می‌رسانید.  هنگامی  که  وعده  نخستین  آن  دو  فرارسد،  بندگان  پیکارجو  و  توانای  خود  را  بر  شما  (‌میگماریم  و)  برانگیخته  می‌داریم  که  (‌شما  را  سخت  درهم  می‏کوبند  و  برای  به  دست  آوردنتان‌)  خانه‌ها  را  تفتیش  و  جاها  را  جستجو  می‌کنند.  این  وعده  (‌غلبه  و  انتقام‌،  حتمی  و  قطعی  و)  انجام  پذیرفتنی  است‌.  سپس  (‌شما  راه  صلاح  درپیش  می‏گیرید  و  از  فساد  دست  می‌کشید  و  آنگاه‌)  شما  را  بر  آنان  چیره  می‌گردانیم‌،  و  با  اموال  و  فرزندان  مدد  و  یاریتان  می‌دهیم  و  تعداد  نفراتتان  را  بیشتر  (‌از  دشمن‌)  می‌نمائیم‌.  (‌آنگاه  بدیشان  گفتیم‌:  ای  بنی‌اسرائیل‌)  اگر  نیکی  کنید  (‌و  از  خدا  اطاعت  نمائید)  به  خودتان  نیکی  می‌کنید  (‌و  سود  آن  در  دنیا  و  آخرت  به  خودتان  برمی‌گردد)  و  اگر  بدی  کنید  (‌و  از  فرمان  خدا  سرکشی  نمائید)  به  خودتان  بدی  می‌کنید.  و  هنگامی  که  وعده  دوم  (‌مجازات  و  عقاب  فسادتان‌)  فرامی‌رسد  (‌دشمنانتان  را  نیرو  بخشیده  و  بر  شما  مسلط  می‌گردانیم‌)  تا  شما  را  بدحال  (‌و  پریشان  روزگار)  سازند  (‌و  گرد  غم  و  اندوه  بر  چهره‌هایتان  بپاشند)  و  داخل  مسجد  (‌الاقصی‌)  گردند،  همانگونه  که  در  دفعةه  اول  بدان  داخل  شدند  (‌و  بار  دیگر  به  تخریب  بیت‌المقدس  دست  یازند)  و  بر  هرکه  و  هرچه  دست  یابند  بکشند  و  درهم  کوبند.  امید  است  پروردگارتان  (‌بعد  از  بار  دوم  نیز  اگر  توبه  کردید  و  از  تباهکاریها  و  ستمکریها  برگشتید)  به  شما  رحم  کند  (‌و  شما  را  ببخشاید)‌،  و  اگر  هم  (‌به  زشتیها  و  پلشتیها)  برگردید،  ما  هم  (‌به  مجازات  و  کیفرتان  در  همین  جهان‌)  برمیگردیم‌،  و  دوزخ  را  (‌هم  در  آن  جهان‌)  زندان  تنگ  کافران  (‌چون  شما)  می‌کنیم‌.

این  حلقه  از  زنجیره  تاریخ  زندگی  بنی‌اسرائیل  در  قرآن  جز  در  این  سوره  ذکر  نمی‌گردد.  این  حلقه  بیانگر  پایان کار  بنی‌اسرائیل  است‌که  بدینجا  کشیده  است  و  چنین  گردیده  است‌،  و  شکوه  ایشان  بدین  شکل  درآمده  است‌.  این  حلقه  پرده  از  رابطه  مستقیم  نابودی  ملتها  و  ظهور  فساد  در  میانشان  برمی‏دارد،  و  هماهنگی  با  سنت  خدا  را  می‌رساندکه  پس  اندکی  در  همین  سوره  از  آن  جنت  خواهد  شد.  این  هم  چنین  است‌که  هرگاه  خداوند  مقدر  فرمرد  اهالی  شهری  را  نابو‌د  کند،  تباهی  و  فساد  افراد  خوشگذران  آنجا  را  سبب  نابودی  آنان  می‌گرداند.

سخن  در  این  حلقه  از  زنجیره  داستان  با  یادی  ازکتاب  موسی  -  تورات  -  و  با  بیم  دادن  بنی‌اسرائیل‌،  و  ایشان  را  به  یاد  نیای  پیشینشان  نوح  آن  بنده  بس  سپاسگزار  خداوند  غفور،  و  به  یاد  سائر  آباء  و  اجداد  دیگرشان‌،  آن  کسانی‌که  با  نوح  درکشتی  بوده‌اند  آغاز  می‌گردد.  معلوم  است  درکشتی  هم  جز  مومنان  با  نوح  نبوده‌اند:

(وَآتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِی إِسْرَائِیلَ أَلا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِی وَکِیلا ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ کَانَ عَبْدًا شَکُورًا ).

ما  به  موسی  کتاب  (‌تورات‌)  دادیم  و  آن  را  رهنمود  بنی‌اسرائیل  کردیم  (‌تا  در  پرتو  آن  از  تاریکی  جهل  و  کفر  به  سوی  نور  علم  و  ایمان  راهیاب  شوند.  و  بدیشان  دستور  دادیم‌)  این  که  غیر  ما  را  تکیه‌گاه  و  پشتیبان  خود  مسازید  (‌و  امور  خویش  را  جز  به  ما  مسپارید)‌.  ای  فرزندان  کسانی  که  با  نوح  (‌بر  کشتی‌)  سوار  کردیم‌!  (‌ما  پدران  شما  را  از  غرقاب  رهانیدیم‌.  پس  به  شکرانه  این  که  زادگان  آن  مومنانید  و  خویشتن  را  پیروان  نوح  می‌دانید،  از  خدا  سپاسگزاری  کنید؛  چرا  که‌)  نوح  بنده  بسیار  سپاسگزاری  بود  (‌و  شما  نیز  همچون  گذشتگانتان  او  را  قدوه  خود  کنید  و  بدو  تاسی  جوئید)‌.

آن  بیم  دادن  و  این  یادآوری  کردن  مصداق  وعده‌ای  است‌که  روند  سوره  پس  از  اندکی  آن  را  دربر  می‌گرد.  و  آن  این‌که  خداوند  قومی  را  عذاب  نمی‌رساند  تا  وقتی  که  پیغمبری  را  به  سویشان  نفرستد  و  بدیشان  تذکر  ندهد.

هدف  نخستین  از  دادن‌کتاب  به  موسی  آشکارا  بیان  می‌شود:

(  هُدًى لِبَنِی إِسْرَائِیلَ أَلا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِی وَکِیلا)  .

آن  را  رهنمود  بنی‌اسرائیل  کردیم  (‌تا  در  پرتو آن  از  تاریکی  جهل  و  کفر  به  سوی  نور  علم  و  ایمان  راهیاب  شوند.  و  بدیشان  دستور  دادیم‌)  این  که  غیر  ما  را  تکیه‌گاه  و  پشتیبان  خود  مسازید!.

نباید  بر  غیر  خدای  یگانه  تکیه‌کنند،  و  نبایدکه  به  سوی  چیزی  وکسی  جز  خدای  یگانه  روکنند.  هدایت  این  است‌،  و  ایمان  این  است‌.  شخصی‌که  غیر  از  خداکسی  را  تکیه‌گاه  خود  سازد  نه  ایمان  آورده  است  و  نه  راهیاب  گردیده  است‌.

خداوند  ایشان  را  به  نام  پدرانشان  مخاطب  قرار  می‌دهد،  آن  پدرانی‌که  خدا  ایشان  را  همراه  با  نوح  سوار  کشتی‌کرده  است‌،  و  آنان  چکیده  بشریت  در  زمین  در  روزگاران  پیغمبر  نخستین  بوده‌اند.  ایشان  را  با  این  حسب  و  نسب  مخاطب  قرار  می‌دهد  تا  به  یاد  آنان  بیاوردکه  خدا  بو‌ده  است‌که  پدران  پیشین  شما  را  همراه  با  نوح  نجات  ورهائی  بخشیده  است‌،  نوحی که  بنده  بس  سپاسگزار  الهی  بوده  است‌.  همچنین  ایشان  را  بدین  حسب  و  نسب‌ کهن  و  با  ایمان  برگرداند.

نوح  را  با  صفت  عبودیت  می‌ستاید  به  خاطراین  معنی  و  معنی  دیگری‌که  هماهنگ  و  هماواکردن  صف  پیغمبران  برگزیده  و  اظهار  و  ابر‌از  آن  است‌،  به‌گونه‌ای‌که  شیوه  هماهنگی  قرآنی  در  فضا  و  روند  این  سوره  است‌.

یزدان  جهان  در  آن‌کتابی‌که  به  موسی  عطاء‌کرده  است  تا  راهنما  و  رهنمود  بنی‌اسرائیل‌گردد،  به  بنی‏اسرائیل  خبر  داده  است  آنچه  راکه  بر  ایشان  نوشته  است‌که  هلاک  و  نابود  کردن  ایشان  به  سبب  تباهی  و  فسادشان  است‌.  تکرار  این  هلاک  و  نابودی  در  دو  بار  به  سبب  تکرار  اسباب  و  علل  هلاک  و  نابودی  است‌،  اسباب  و  عللی  که  همان  اعمال  و  افعال  ایشان  است‌.  خداوند  بنی‏اسرائیل  را  تهدید  می‌کندکه  هر  بارکه  آنان  به  تباهی  و  فساد  در  زمین  برگردند،  همچون  هلاک  و  نابودی  را  دیگر  باره  می‏یابند،  این  هم  برای  تصدیق  سنت  و  قانون  یزدان  است‌که  جاری  و  ساری  می‌شود  و  تخلف‌ناپذیر  است.

(  وَقَضَیْنَا إِلَى بَنِی إسْرائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیرًا)  .

در  کتاب  (‌تورات‌)  به  بنی‌اسرائیل  اعلام  کردیم  که  دوبار  در  سرزمین  (‌فلسطین  و  دور و  برآن‌)  تباهی  می‌ورزید  و  برتری‌جوئی  بزرگی  می‌کنید  وطغیان  و  عدوان  را  به  غایب،  وظلم  وجور  را  به  نهایت  می‌رسانید.

این  قضاوت  به  معنی  خبر  دادن  از  جانب  خدا  بدیشان  است‌،  خبر  دادن  از  چیزی‌که  از  ایشان  سر  می‌زند،  برابر  سرانجامی‌که  در  علم  خدا  پیدا  است‌،  نه  این‌که  قضاوت  قهری  و  جبری  راجع  بدیشان  باشد  و  اعمال  و  افعالشان  برابر  چنین  قهری  و  جبری  سر  برزند.  چه  خدا  تباهی  و  فساد  را  بر‌کسی  واجب  و  قطعی  نمی‌کند:

«  قل  إن ‌الله‌ لا یأمربالفحشاء  »  .

بگو(‌ای  پیغمبر!)  خداوند  به  کارزشت  دستورنمی‌دهد.  (اعراف/28)

بلکه  خدا  میداند  آنچه  راکه  خواهد  شد،  بدان‌گو‌نه‌که  می‌داند  چه  چیزی  هم‌اینک  هست‌.  چیزی‌که  وجود  پیدا  خواهدکرد  -‌ با  قیاس  به  علم  یزدان  -‌انگار  هم  اکنون  وجود  دارد‌،  هرچند  همچو‌ن  چیزی  -‌ با  قیاس  به  علم  انسان  -‌هنوز  معلوم  نیست  و  روی  نداده  است  و  پرده  از  آن  برداشته  نشده  است‌.

خداوند  درکتابی‌که  به  موسی  داده  است‌،  درباره  بنی‌اسرائیل  خبر  داده  است‌که  آنان  در  زمین  دو  بار  فساد  وتباهی  می‌ورزند،  و  برسرزمین  مقدس  چیره  می‌شوند  و  سیطره  پیدا  می‌کنند.  هربارکه‌قدرت  را  درآ‌نجا  به  دست  می‌گیرند  قدرت  راوسیله  فساد  و تباهی  می‌سازند،  و  خداوند  بندگانی  از  بندگان  خود  را  بر  ایشان  مسلط  می‌فرماید،  بندگانی  که  بر  بنی‏اسرائیل  چیره  می‌گرد‌ند  و  به  مقدسات  آنان  تعدی  و  تجاوز  می‌نمایند  و  ایشان  را  سخت  درهم  می‌کوبند  و  دمار  از  روزگارشان  برمی‌آور‌ند:

«فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلالَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْدًا مَفْعُولا».

هنگامی  که  وعده  نخستین  آن  دو  فرارسد،  بندگان  پیکارجو  و  توانای  خود  را  بر  شما  (‌می‌گماریم  و)  برانگیخته  می‌داریم  که  (‌شما  را  سخت  درهم  می‏کوبند  و  برای  به  دست  آوردنتان‌)  خانه‌ها  را  تفتیش  و  جاها  را  جستجو می‌کنند.  این  وعده  (‌غلبه  و  انتقام‌،  حتمی  و  قطعی  و)  انجام  پذیرفتنی  است‌.

این  وعده  نخستین  است‌:  در  سرزمین  مقدس  چیره  می‌شوند،  و  قدرت  و  شوکت  و  سلطه  و  قوت  پیدا  می‌کنند،  و  بدین  خاطر  در  آنجا  فساد  و  تباهی  می‌ورزند.  خداوند  بندگانی  از  میان  بندگان  خود  را  برمی‌انگیزدکه  دارای  جرات  و  شهامت  زیاد  و  قوت و  قدرت  فراوانند،  و  سخت  می‌تازند  و  یورش  می‏برند  و  شهرها  و  نواحی  را  آزاد  می‌سازند،  و  بامدادان  و  شامگاهان  به  بیشرمی  و  پرده‌دری  می‌پردازند،  و  هرکه  و  هرچه  در  آنجاها  باشد  آن  را  لگدکوب  و  پایمال  می‌گردانند،  بدون  این‌که  هول  و  هراسی  داشته  باشند:

(  وَکَانَ وَعْدًا مَفْعُولا).

این  وعده  (‌غلبه  و  انتقام‌،  حتمی  و  قطعی  و)  انجام  پذیرفتنی  است‌.

این  وعده  تخلف ‌ناپذیر  است  و  دروغ  نیست‌.

این  وضع  ادامه  پیدا  می‌کند  تا  آن  زمان‌که  از  یک  سو  بنی‏اسرائیل  از  مصائب  و  بلاهای  مغلوب  بودن  و  مقهور  شدن  و  خواری  بردن  به  ناله  و  افغان  درمی‌آیند  و  به  سوی  پروردگار  خود  برمی‌گردند  و  توبه  می‌کنند،  و  به  اصلاح  حال  و  احوال  خود  می‌پردازند  و  از  این  مصائب  و  بلاها  درس  عبرت  می‌گیرند،  و  از  دیگر  سو  فاتحان  تکبر  می‌ورزند  و  خودبزرگ ‌بینی  می‌کنند،  و  قدرت  و  شوکتشان  ایشان  را  مغرور  می‌کند  وگول  می‌زند،  و  آنان  نیز  علم  طغیان  برمی‌افرازند  و  بر  دیگران  گردن  می‌افرازند  و  در  زمین  به  فساد  و  تباهی  می‌پردازند.  بدین  هنگام  خدا  چرخه  زمان  را  میگرداند  و  مغلربان  را  بر  غالبان  چیره  می‌گرداند‌،  و  مستضعفان  را  بر  مستکران  پیروز  می‌سازد:

(ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیرًا )‌.

سپس  (‌شما  راه  صلاح  درپیش  می‏گیرید  و  از  فساد  دست  می‌کشید  و  آن‌گاه‌)  شما  را  بر  آنان  چیره  می‌گردانیم‌،  و  با  اموال  و  فرزندان  مدد  و  یاریتان  می‌دهیم  و  تعداد  نفراتتان  را  بیشتر  (‌از  دشمن‌)  می‌نمائیم‌.

سپس  داستان  از  نو  تکرار  میگردد!

پیش  از  این‌که  روند  قرآنی  بقیه  پیشگوئی  راستین  و  وعده  انجام  پذیرفتنی  را  به  پایان  ببرد،  قانون  کار  و  پاداش  را  مقرر  می‌دارد:

(إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لأنْفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا )‌.

(‌آن‌گاه  بدیشان  گفتیم‌:  ای  بنی‌اسرائیل‌!)  اگر  نیکی  کنید  (‌و  از  خدا  اطاعت  نمائید)  به  خودتان  نیکی  می‌کنید  (‌و  سود  آن  در  دنیا  و  آخرت  به  خودتان  برمی‌گردد)  و  اگر  بدی  کنید  (‌و  از  فرمان  خدا  سرکشی  نمائید)  به  خودتان  بدی  می‏کنید.

این  قانونی  است‌که  در  دنیا  و  آخرت  تغییرپذیر  نیست‌.  قانونی  است‌که  همه  اعمال  انسان  را  به  خود  او  میدهد‌د  و  به  حساب  خود  او  می‌گیرد،  و  همه  ثمرات  و  نتائج  افعال  را  به  خود  انسان  برمی‌گرداند  و  به  خود  او  می‌رساند.  پاداش  و  پادافره  را  ثمره  و  نتیجه  طبیعی  عمل  می‌گرداند.  ثمره  و  نتیجه  از  عمل  حاصل  می‌گردد  و  در  پرتو  عمل‌کیفیت  پیدا  می‌کند  ودگرگون  می‌شود،  و  انسان  را  مسوول  خویشتن  می‌سازد.  انسان  اگر  خواست  به  خویشتن  خوبی  میکند،  واگر  خواست  به  خویشتن  بدی  می‌کند.  پس  انسان نبایدکسی  جز  خود  را  سرزنش  نماید  وقتی‌که  سزا  و  جزائی  بدو  می‌رسدکه  خودش  سزاوار  آن  است‌.

وقتی‌که  این  قانون  مقرر  می‌گردد،  روند  قرآنی  به  پیش  می‌رود  و  پیشگوئی  راستین  را  تکمیل  می‌کند:

(فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الآخِرَةِ لِیَسُوءُوا وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیرًا)

و  هنگامی  که  وعده  دوم  (‌مجازات  و  عقاب  فسادتان‌)  فرامی‌رسد  (‌دشمنانتان  را  نیرو  بخشیده  و  بر  شما  مسلط  می‌گردانیم‌)  تا  شما  را  بدحال  (‌و  پریشان  روزگار)  سازند  (‌و  گرد  غم  و  اندوه  بر  چهره‌هایتان  بپاشند)  و  داخل  مسجد  (‌الاقصی‌)  گردند،  همانگونه  که  در  دفعه  اول  بدان  داخل  شدند  (‌و  بار  دیگر  به  تخریب  بیت‌المقدس  دست  یازند)  و  بر  هرکه  و  هرچه  دست  یابند  بکشند  و  درهم  کوبند.

روند  قرآنی  فسادها  و  تباهیهائی  را  حذف  می‌کندکه  بنی‏اسرائیل  پس  از  پیروزی  و  دستیابی  مجدّد  بدانها  دست  می‌یازند،  و  به  ذکر  پیشین  آنها  بسنده  می‌کند:

« لَتُفْسِدُنَّ فِی الأرْضِ مَرَّتَیْنِ »‌.

دوبار  در  سرزمین  (‌فلسطین  و  دور  و  بر  آن‌)  تباهی  می‌ورزید.

ولی  چیزی  را  ثبت  و  ضبط  می‌کندکه  درمرتبه  دوم  آن  را  بر  ایشان  چیره  و  مسلط  می‌گرداند:

(  فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الآخِرَةِ لِیَسُوءُوا وُجُوهَکُمْ)  ٠

و  هنگامی  که  وعده  دوم  (‌مجازات  و  عقاب  فسادتان‌)  فرامی‌رسد  (‌دشمنانتان  را  نیرو  بخشیده  و  بر  شما  مسلط  می‌گردانیم‌)  تا  شما  را  بدحال  (‌و  پریشان  روزگار)  سازند  (‌و  گرد  غم  و  اندوه  بر  چهره‌هایتان  بپاشند)‌.

این  عذاب  و  عقاب  به  سبب  عذاب  و  عقابی  است‌که  اینان  در  حق  آنان  روا  داشته‌اند.  عذاب  و  عقابی  بر  سر  آنان  آورده‌اندکه  درونشان  را  به  طورکلی  از  خشم  و  غضب  لبریزکرده  است‌،  تا  بدانجاکه  از  درونشان  به  بیرونشان  سرریز  نموده  است  و  بر  رخساره‌هایشان  دویده  است‌.  یا  این‌که  این  عقاب  و  عذاب  بدان  خاطر  است  که  اینان  به  چهره‌های  آنان  بدیها  و  خواریها  رسانیده‌اند  و  هم  اینک  همان  بدیها  و  خواریا  را  به  چهره‌هایشان  می‌رسانند  و  رسوایشان  می‌دارند.  به  مقدسات  توهین  روا  می‌دارند  و  با  آبرویشان  بازی  می‌کنند:

« وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ  »  ٠

و  داخل  مسجد  (‌الاقصی‌)  گردند،  همانگونه  که  در  دفعه  اول  بدان  داخل  شدند  (‌و  بار  دیگر  به  تخریب  بیت‌المقدس  دست  یازند)‌.

بر  هرچه  چیره  شوند  آن  را  نابودکنند.  اموال  و  دارائیها  را  و  خانه‌ها  وکاشانه‌ها  را  ویران  سازند:

(وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیرًا )  ٠

و  بر  هرکه  و  هرچه  دست  یابند  بکشند  و  درهم  کوبند.  این  هم  شکلی  از  ویرانگری  فراگیرکاملی  است‌که  بر  هر  چیز سرکشی  می‌کند،  و  چیزی  را  برجای  باقی  نمی‌گذارد.

این  پیشگوئی  راست  درآمد  و  این  وعده  وقوع  پیداکرد.  خدا  مردمانی  را  بر  بنی‏اسرائیل  چیره  و  مسلط  فرمودکه  نخستین  باز  بنی‏اسرائیل  ایشان  را  مغلوب‌کرده  و  درهم  شکسته  بودند.  بعدا کسانی  را  بر  ایشان  پیروزگردانید  که  آنان  را  در  زمین  پراکنده  و  آواره‌ کردند،  و  ملک  و  مملکت  ایشان  را  در  آنجا  درهم‌کوبیدند  و  ویران‌کردند.  قرآن  نژادکسانی  را  روشن  نفرموده  است‌که  خدا  آنان  را  بر  بنی‏اسرائیل  مسلط  و  چیره  نموده  است‌.  چون  تصریح  به  نژادشان  چیزی  بر  عبرت  نمی‌افزاید،  و  در  اینجا  هم  عبرت  مورد نظر  است‌،  و  هدف  بیان  پیاده  شدن  قانون  و  سنت  خدا  درباره  مردمان  است‌.

روند  قرآنی  بر  پیشگوئی  راستین  و  وعده انجام  پذیرفتنی  پیرو  می‌زند  و  می‌فرمایدکه  این  ویرانی  و  خرابی  و  هلاک  و  نابودی  چه‌بسا  راهی  به  سوی  رحمت  و  مهربانی  باشد:

(عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یَرْحَمَکُمْ) ٠

امید  است  پروردگارتان  (‌بعد  از  بار  دوم  نیز  اگر  توبه  کردید  و  از  تباهکاریها  و  ستمگریها  برگشتید)  به  شما  رحم  کند  (‌و  شما  را  ببخشاید)‌.

اگر  از  این  ویرانی  و  خرا‌بی  و  هلاک  و  نابودی  درس  عبرت‌گرفته  باشید.

امّا  اگر  بنی‌اسرائیل  به  تباهکاری  در  زمین  برگردند،‌کیفر  و  سزایشان  آماده  است  و  قانون  و  سنت  الهی  هم  پیاده  و

اجراء  می‌گردد:

« وَإِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا »  .

و  اگرهم  (‌به  زشتیها  و  پلشتیها)  برگردید،  ما  هم  (‌به  مجازات  وکیفرتان‌درهمین  جهان‌)  برمی‌گردیم‌.

بنی‌اسرائیل  به  تباهکاری  برگشتند،  خدا  هم  مسلمانان  را  بر  ایشان  مسلط‌ کرد.  مسلمانان  آنان  را  از  سراسر  جزیرة‌العرب  بیرون  راند‌ند.  سپس  دگر  باره  به  تباهکاری  پرداختند،  و  خدا  هم  بندگان  دیگری  را  بر  ایشان  پیروز  و  چیره‌گرداند،  تا  زمان  معاصر  فرارسید  و  خدا  «‌هیتلر»  را  بر  آنان  مسلط  و  چیره‌کرد  ...  امروزه  نیز  بنی‏اسرائیل  به  تباهکاری  برگشته‌اند‌،  و  تحت  عنو‌ان  «‌اسرائیل‌«  به  فساد  پرداخته‌اند  و  به  عربهاکه  صاحبان  زمینند  واویلاها  و  بلاها  رسانده‌اند.  قطعاً  یزدان  جهان  بر  آنان‌کسانی  را  چیره  می‌گرداندکه  بدیشان  بدترین  عذاب  ر  عقابه  را  می‌رسانند،  تا  وعدة  حتمی و  قطعی  خدا  صدق  پیداکند،  و  موافق  با  قانون  وسنتی  شودکه  تخلف‌ناپذیر  است  ...  فردا  برای  بینندگانش  نزدیک  است‌!

روند  قرآنی  آیه  را  پایان  می‌دهد  با  ذکر  فرجام  و  سرنوشت‌کافران  درآخرت‌،  چراکه  میان  سرنوشت  تبا‌هکاران  و  سرنوشت‌کافران  همشکلی  و  همگونی  است‌:

(وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیرًا ).

و  دوزخ  را(‌هم  درآن  جهان‌)  زندان‌تنگ  کافران  (‌چون  شما)  می‌کنیم‌.

دوزخ  ایشان  را  محاصره  می‌کند  وکسی  از  آنان  نمی‌تواند  بگریزد،  وکسی  نمی‌تواند  ازآن  خارج  شود  و  برود.

روند  قرآنی  ازاین  حلقه  تاریخ  زندگانی  بنی‏اسرائیل،  و  سخن‌گفتن  ازکتابی‌که  خدا  به  موسی  داده  است  تا  بنی‏اسرائیل  در  سایه  آن  راهیاب  شوند،  ولی  از  آن  سود  نبردند  و  راهیاب  نگشتند،  و  بلکه‌گمراه  شدند  و  هلاک  گردیدند،  صحبت  را  به  پایان  می‏برد  و  به  قر‌آن  می‏پردازد،  قرآنی‌که  به  راهی  رهنمود  می‌کندکه  درست‌تر  و  استوارتر  است‌:

(إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا

وَأَنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا ).

این  قرآن  (‌مردمان  را)  به  راهی‌رهنمود  می‌کند  که  مستقیم‌ترین  راه‌ها  (‌برای  رسیدن  به  سعادت‌دنیا  و  آخرت‌)  است‌،  و  به  مومنانی  که  (‌برابر  دستورهای  آن‌)  کارهای‌ شایسته‌ و پسندیده  می‌کنند،  مژده‌می‌دهد  که  برای  آنان  (‌در  سرای  دیگر)  پاداش  بزرگی  (‌به  نام  بهشت‌)  است‌.

«إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ »  .

این قرآن  (‌مردمان‌را)‌به  راهی ‌رهنمود  می‌کندکه  مستقیم‌ترین  راه‌ها  (‌برای  رسیدن  به  سعادت  دنیا  و  آخرت‌)‌است‌.

بدین‌گونه  مطلق  درباره‌کسانی‌که  ایشان  را  راهیاب  می‏گرداند،  و  درباره  چیزی‌که  ایشان  را  به  سوی  آن  رهنمود  می‌نماید  و  فرامیخو‌اند.  بدین  خاطر  هدایت قو‌مها  و  نسلهائی  را  فرامی‌گیردکه  رها  از  بند  حدود  و  ثغور  زمان  و  مکانند،  وآنچه  ایشان  را  به  سوی  آن  رهنمود  و  فرامی‌خواند  مشتمل  بزهر  برنامه‌ای  و  هر  راهی‌،  و  هر  خیر  و  صلاح  است‌که  انسانها  در  هر  زمانی  و  در  هر  مکانی  بدان  راهیان  می‌گردند.

این  قرآن  مردمان  را  به  راهی  رهنمود  می‌کندکه  مستقم‌ترین  و  استوارترین  راه  در  سر  و  سامان‌دهی  و  هماوائی  میان  پیدا  و  ناپیدا  و  بیرون  و  درون  انسان‌،  و  میان  حواس  و  شر  و  رفتار  و  سلوک  او،  و  میان  عقیده  وعمل‌او  است‌.  همه ‌این  چیزها  هم  به‌دستاویز  محکمی  قرآن  نام  بسته  شده  است‌که‌گسیخته  نمی‌گردد،  آن  دستاویز  محکمی‌که‌گرچه  مستقر  در  زمین  و  جهان  فرودین  است‌،  ولی  متوجّه  اعلی‌علّیّین  و  جهان  برین  است‌.کار  عبادت  است‌،  هرگاه  انسان‌کار  خود  را  برای  یزدان  انجام  دهد،  هرچندکه  این  کار  برای  بهره‏مندی  و  لذت  از  زندگی  باشد.

این  قر‌آن  مردمان  را  به  راهی  رهنمود  می‌کندکه  مستقیم‌ترین  و  استوارتریق  راه  در  جهان  عبادت  است‌.  چراکه  این  قرآن  میان  وظائف  و  تکالیف  و  میان  تاب  و  توان‌،  موازنه  و  مطابقه  برفراز  می‌کند.  وطائف  و  تکالیفی  برای  انسان  تعیین  و  بر  او  تحمیل  نمی‌کندکه  وی  را  خسته  و  درمانده‌کنند  و  ناامید  از  انجام  آنها  شود.  بدانگونه  هم  سهل  و  ساده  نمی‌گیردکه  سهل‌انگاری  و  بیشرمی  پخش  و  پراکنده‌گردد.  بلکه  از  میانه‌روی  و  اعتدال‌،  و  از  حدود  و  ثغور  تحمّل  و  اقتدار  درنمی‌گذرد.

این  قرآن  مردمان  را  به  راهی  رهنمود  می‌کندکه  مستقیم‌ترین  و  استوارترین  راه  روابط  آدمیزادگان  و  تماس  یک  با  دیگری  در  میان  خودشان‌،  به  صورت‌:  افراد  و  اشخاص‌،‌گروه‌ها  و  دسته‌ها،  حکو‌متها  و  ملتها،  و  دولتها  و  نژادها  است‌.  این  روابط  و  تماسها  را  نیز  -  پایه‌های  استوار  و  پایداری  بنیاد  می‌نهدکه  متاثر  از  رای  و  نظر  و  هوا  و  هوس  نمی‌گردد،  و  همراه  با  دوستی  و  دشمنی  بد‌ین  سو  و  بدان  سو  نمی‌چرخد  وکج  و  راست  نمی‌شود،  و  مصالح  و  اهداف  در  آن  دخل  و  تصرف نمی‌کند.  پایه‌هائی  است‌که  خداوند  بس  دانا  و  بس  آگاه  از  احوال  و  اوضاع  بندگانش  آنها  را  استوار  و  پایدار  برآورده  است  و  برجای  داشته  است‌،  آن  خداوندگاری  که  از  هرکسی  داناتر  و  آگاه‌تر  از  سرشت  آفریدگان  خود  است‌،  و  بهتر  می‌داندکه  در  هر  سرزمینی‌،  و  در  میان  هر  نسل  و  نژادی‌،  چه  چیزی  سزاوار  بندگان  و  سازگار  با  هستی  ایشان  است‌.  قرآن  مردمان  را  به  راهی  رهنمود  میکندکه  مستقم‌ترین  و  استوارترین  راه  در  نظام  و  سیستم  حکو‌متی‌،  در  نظام  و  سیستم  اقتصاد‌ی‌،  در  نظام  و  سیستم  اجتمائی‌،  و  در  نظام  و  سیستم  ارتباطات  و  معاملات  جوامع  بین‌المللی  است‌،  نظام  و  سیستمی‌که  درخور  شان  و  مقام  انسان  است‌.

این  قرآن  مردمان  را  به  راهی  رهنمود  می‌کندکه  مستقیم‌ترین  و  استوارترین  راه  در  پذیرش  و  سازش  همه  آئینهای  آسمانی‌،  و  در پیوند  و  ارتباط  همه آنها  با  یکدیگر،  و  در  تیم  و  احترام  پیروان  ادیان  الهی  برای  مقدسات  همدیگر  است‌.  در  این  هنگام  است‌که  همه  انسانها  با  همه  آئینهای  آسمانی‌ای‌که  دارند  در  صلح  و  صفا  و وفاق  ووفا بسرخواهند  برد.

«إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ »  .

این  قرآن  (‌مردمان  را)  به  راهی‌رهنمود  می‌کند  که  مستقیم‌ترین  راه‌ها(‌برای  رسیدن‌به  سعادت‌دنیا  و  آخرت‌)  است‌.

« وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا وَأَنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا»

و  به  مومنانی  که  (‌برابر  دستورهای  آن‌)  کارهای  شایسته  و  پسندیده  می‏کنند،  مژده  می‌دهد  که  برای  آنان  (‌درسرای  دیگر)  پاداش  بزرگی  (‌به  نام  بهشت‌)  است‌.  و  (‌به  مومنان  مژده  می‌دهد  به‌)  این  که  برای  کسانی  که  به  قیامت  ایمان  نمی‌آورند،  عذاب  دردناکی  آماده  کرده‌ایم‌.

این  قانون  اصیل  و  پایداری  درکار  و  پاداش  است‌.  قرآن  بر  ایمان  وکر  نیک  بنیان  خود  را  بنیاد  می‌نهد.  هیچ‌گونه  ایمانی  بدون‌کار  وجود  ندارد،  و  هیچگو‌نه‌کاری  بدون  ایمان  در  میان  نیست‌.  چون  اولی‌،  یعنی  ایمان  بدون‌کار،  قطع  شده  و  دنباله  بریده  است  و  به  تمام  وکمال  خود  نرسیده  است‌.  و  دوم،  یعنی‌کار  بدون  ایمان‌،‌گسیخته  و  بریده  است  وتکیه‌گاه  و  پشتوانه‌ای  ندارد.  با  هردو  تای  ایمان  وکار  است‌که  زندگی  در  راهی  حرکت  می‌کندکه  مستقم‌ترین  و  استوارترین  راه‌ها  است  ...  و  در  پرتو  هر  دو  تای  ایمان  وکار  است‌که  رهنمون  و  رهنمود  با  این  قرآن‌حاصل  می‌گردد.

کسانی‌که  با  رهنمون  و  رهنمود  این  قرآن  راهیاب  نی‌شوند،  آنان  به  هوا  و  هوس  انسان  واگذار  می‌گردند.  انسان  شتابگری‌که  نمی‌داند  چه  چیز  بدو  سود  می‌رساند  و  چه  چیز  بدو  زیان  می‌رساند،  و  انسانی‌که  نمی‌تواند  جلو  احساسات  و  انفعالات  خود  را  بگیرد  هرچندکه  آن  احساسات  و  انفعالات  شرّ  و  بلای  او  را  به  دنبال  داشه  باشد:

وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلا مِنْ رَبِّکُمْ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ وَکُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِیلا (١٢)

وَکُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَابًا یَلْقَاهُ مَنْشُورًا (١٣)

اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا (١٤)

مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَلا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولا (١٥)

وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا (١٦)

وَکَمْ أَهْلَکْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ وَکَفَى بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا (١٧)

مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا (١٨)

وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ کَانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا (١٩)

کُلا نُمِدُّ هَؤُلاءِ وَهَؤُلاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا (٢٠)

انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلا (٢١)

ما  شب  و  روز  را  دو  نشان  (‌دال بر  بودن  یزدان  و  قدرت  فراوان  گردانده  جهان‌)  قرار  داده‌ایم‌.  نشان  شب  را  محو  (‌تاریکی‌)  گردانده‌ایم  (‌تا  در  آن  بیاسائید)  و  نشان  روز  را  تابان  کرده‌ایم  تا  (‌در  آن  به  تلاش  و  کوشش  بپردازید  و)  از  فضل  پروردگارتان  بهره‌مند  گردید  (‌و  در  پرتو  پیاپی  آمدن  شبها  و  روزها)  شماره  سالها  و  حساب  (‌امور  زندگی  خود)  را  بدانید.  و  ما  هر  چیزی  را  دقیقاً  (‌برای  هدف  و  کاری‌،  معین  و)  مشخص  ساخته‌ایم  (‌و  جهان  را  از  روی  نقشه  و  حساب  و  کتاب  آفریده  و  به  کار  انداخته‌ایم‌)‌.  ما  اعمال  هر  کسی  را  (‌همچون  گردن‌بند)  به  گردنش  آویخته‌ایم  (‌و  او  را  گروگان  کردار  و  عهده‌دار  رفتارش  ساخته‌ایم‌)  و  در  روز  قیامت  کتابی  را  (‌که  کارنامه  اعمال  او  است‌)  برای  وی  بیرون  می‌آوریم  که  گشوده  به  (‌دست‌)  او  می‌رسد.  (‌در  آن  روز  بدو  گفته  می‌شود:‌)  کتاب  (‌اعمال‌)  خود  را  بخوان  (‌و  سعادت  یا  شقاوت  خویش  را  بدان‌)‌.  کافی  است  که  خودت  امروز  حسابگر  خویشتن  باشی‌.  (‌چه  مسائل  روشن  است  و نیازی  به  شاهد  و  حسابرس  دیگری  نیست‌)‌.  هرکس  (‌به  راه  حق‌)  هدایت  یابد،  راهیابیش  به  سود  خودش  است‌،  و  هرکس  (‌از  راه  حق‌)  گمراه  شود،  گمراهیش  به  زیان  خودش  است‌.  و  هیچ  کسی  بار  گناه  دیگری  را  بر  دوش  نمی‌کشد  (‌و  به  جرم  دیگری  کیفر  داده  نمی‌شود)‌.  و  ما  (‌هیچ  شخص  و  قومی  را)  مجازات  نخواهیم  کرد،  مگر  این  که  پیغمبری  (‌برای  آنان  مبعوث  و)  روان  سازیم‌.  هرگاه بخواهیم  شهر  و  دیاری  را  نابود  گردانیم،  افراد  دارا  و  خوشگذران  و  شهوتران  آنجا  را  سردار  و  چیره  می‌گردانیم‌،  و  آنان  در  آن  شهر  و  دیار  به  فسق  و  فجور  می‌پردازند  (‌و  به  مخالفت  با  دستورهای  الهی  برمی‌خیزند)‌،  پس  فرمان  (‌وقوع  عذاب‌)  بر  آنجا  واجب  و  قطعی  می‏گردد  و  آنگاه  آن  مکان  را  سخت  درهم  می‏کوبیم  (‌و  ساکنانش  را  هلاک  می‌گردانیم‌)‌.  و  چه  بسیارند  مردمانی  که  در  قرون  و  اعصار  بعد  از  نوح  می‌زیسته‌اند  و  ما  آنان  را  (‌طبق  همین  سنت‌،  به  سبب  تمرد  و  سرکشیشان‌)  نابود گردانده‌ایم‌.  (‌مثل‌:  خود  قوم  نوح‌،  قوم  عاد،  قوم  ثمود،  قوم  فرعون‌.)  همین  کافی  است  که  پروردگارت  از  گناهان  بندگانش  آگاه  و  نسبت  بدانها  بینا  است  (‌و  لذا  هیچگونه  کاری  از  دید  او  مخفی‌،  و  بی‌سزا  و  جزا  نمی‌ماند)‌.  هرکس  که  دنیای  زودگذر  (‌این  جهان‌)  را  بخواهد  (‌و  تنها  برای  زندگی  آن  کار  کند)‌،  آن  اندازه  که  خود  می‌خواهیم  و  به  هرکس  که  صلاح  می‌دانیم‌،  هرچه  زودتر  در  دنیا  بدو  عطاء  خواهیم  کرد.  به  دنبال  آن‌،  دوزخ  را  بهره  او  می‌کنیم  که  به  آتش  آن  می‌سوزد،  در  حالی  که  (‌به  سبب  کارهائی  که  در  دنیا  کرده  است‌)  مورد  سرزنش  است  و  (‌از  رحمت  خدا)  رانده  و  مانده  است‌.  و  هرکس  که  (‌دنیای  جاودانه‌)  آخرت  را  بخواهد  و  برای  (‌فراچنگ  آوردن‌)  آن‌،  تلاش  سزاوار  آن  را  از  خود  نشان  دهد،  در  حالی  که  مومن  باشد،  این  چنین  کسانی‌،  تلاششان  بی‌سپاس  (‌و  بی‌اجر)  نمی‌ماند.  و  ما  هریک  از  اینان  (‌که  آخرت  طلبانتد)  و  از  آنان  (‌که  دنیاپرستانند،  در  این  جهان‌)  از  بخشایش  پروردگارت  (‌بهره‌مند  میگردانیم  و)  کمک  می‌رسانیم  و  (‌کافر  و  مومن  را  بر  این  خوان  یغما  می‌نشانیم‌.  چرا  که  در  صورت  رعایت  اسباب  و  علل‌،‌)  بخشایش  پروردگارت  هرگز  (‌از  کسی  بازداشته  نشده  است  و  از  او)  ممنوع  نگشته  است‌.  ببین  چگونه  برخی  (‌از  مردمان‌)  را  بر  برخی  دیگر  (‌در  همین  دنیای  ناچیز،  به  سبب  تفاوت  کوشش  و  تلاششان‌)  برتری  داده‌ایم  و  (‌یکی  را  شاه‌،  دارا،  دانا،  ...  و  یکی  را  نوکر،  نادار،  نادان  ...  کرده‌ایم‌.  و  امّا  بدان  که  در  دنیای  مهم  و  ارزشمند)  آخرت‌،  درجات  بزرگتر  و  برتریها  سترگ‌تر  است  (‌و  تقاوتها  و  فاصله‌ها  بیشتر  است‌؛  چرا  که  آنجا  سرای  جاویدان  است  و  بهشت  و  درجات  عظیم  آن  در  میان  است‌.  پس  ای  انسان‌!  برای  آن  به  مسابقه  بپرداز  و  شبانه‌روز  بکوش‌)‌.

آن  قانون  جهانی‌ای‌که  بر  شب  و  روزحاکم  است‌،  تلاش  وکوشش  مردمان  برای‌کسب  وکار،  آگاهی  و  اطلاع  از  سالها  و  حساب  وکتاب‌  کارها،  خیر  و  شری‌که  انسان  به  دست  می‌آورد  و  سزا  و  جزائی‌که  به  خیرو  شر  او  تعلق  می‏گیرد،  عواقب  هدایت  و  ضلالت‌،  مسوولیت  فردی  و  شخصی  بودن  بدان  علت‌که  هیچ‌کسی  بارگناه  دیگری  را  بردوش  نمی‌کشد،  وعده  خدا  مبنی  بر  این‌که  عذاب  و  عقابی  به  قومی  نمی‌رساند  تا  پیغمبری  را  به  میانشان  گسیل  می‌دارد،  قانون  و  سنت  خدا  در  این‌که  اهالی  شهرها  را  وقتی  نابود  می‌کند که  افراد  دارا  و  خو‌شگذران  وشهوتران  آنجاها  به  فسق  و  فجور  بپردازند،  فرجام  و  سرنوشت‌کسانی‌که  جویا  و  خواهان  دنیای  زودگذرند،  فرجام  و  سرنوشت‌کسانی‌که  عاشق  و  طالب  آخرت  هستند،  چیزی‌که  خدا  بدینان  و  بدانان  دردنیا  وآخرت  می‌بخشد  و  می‌رساند  ...  همه  اینها  بدان  قانون  جهانی  حاکم  بر  شب  و  روز  ارتباط  و  پیوند  دارند،  و  همه  اینها  برابر  آن  قانون  ثابت  و  استوار،  و  همگام  با  آن  سنتهائی  که  تغییر  و  تبدیل  نمی‌پذیرند،  و  هماهنگ  و  هماوا  با  نظم  و  نظامی‌که  خلل  نمی‌پذیرد  ودگرگون  نمی‌شود،  راه  می‌سپرند.  چه‌هیچ  چیزی  ازاینها  ناسنجیده  نیست‌وبه  گزاف  سر  از  عدم  برنیاورده  است‌.

(وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلا مِنْ رَبِّکُمْ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ وَکُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِیلا)

ما  شب  و  روز  را  دونشان  (‌دال  بر  بودن  یزدان  و  قدرت  فراوان  گرداننده  جهان‌)  قرار  داده‌ایم‌.  نشان  شب  را  محو  (‌تاریکی‌)  گردانده‌ایم  (‌تا  در  آن  از  فضل  پروردگارتان  بهره‌مند  گردید  (‌ودر  پرتو  پیای  آمدن  شبها  و  روزها)  شماره  سالها  و  حساب  (‌امور  زندگی  خود)  را  بدانید.  و  ما  هر  چیزی  را  دقیقاً  (‌برای  هدف  و  کاری‌،  معین  و)  مشخص  ساخته‌ایم  (‌و  جهان  را  از  روی  نقشه  و  حساب  و  کتاب  آفریده  و  به  کار  انداخته‌ایم‌)‌.  شب  و  روز  دو  نشان  بزرگ  دال  بر  وجود  یزدان  و  قدرت  فراوان‌گرداننده  جهان  هستند  و  اشاره  دارند  به  دقت  قانونی‌که  یک  بار  هم  خلل  بدان  رو  نمی‌کند  و  رخنه‌ای  در  آن  نمی‌افتد،  و  یک  بار  هم  ازکار  بازنمی‌ایستد  و تعطیل  نمیگردد،  و  شب  و  روزگار  می‌کند  و  سستی  نمی‌شناسد.  پس  مقصود  از  محو  مذکور  در  اینجا  باید  چه  باشد،  در  جائیکه  نشان  شب  پیوسته  باقی  است  بدان‌گو‌نه‌که  نشان  روز همیشه  درمیان  است‌!  چنین  به  نظر  می‌رسد  - ‌خدا  هم  بهتر  می‌داند  -‌ مقصود  از  این  محوکردن  تاریکی  شب  است‌که  همه  چیز  در  آن  پنهان  ونهان  می‌شود  وهمه‌حرکتهاوشبحها  درآن  سکو‌ن‌و  سکوت  می‌پذیرد  ...  وقتی‌که  شب  با  روشنائی  روز  و  با  حرکت  زنده‌ها  و  چیزها  مقایسه  می‌گردد،  انگار  محو  گردیده  است‌.  و  انگار  روز  نیز  خودش  تابان  با  نوری  است‌که  همه  چیز  را  در  روز  برای  دید‌گان  روشن  و  آشکار  می‌نماید.

این  محو  شب‌،  و  ظهور  روز  بدان  خاطر  است‌:

(لِتَبْتَغُوا فَضْلا مِنْ رَبِّکُمْ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ )‌.

تا  از  فضل  پروردگارتان  بهره‌مند  گردید  (‌و  در  پرتو  پیاپی  آمدن  شبها  و  روزها)  شماره سالها  و  حساب  (‌امور  زندگی  خود)  را  بدانید.

شب  برای  استراحت  و  آسایش  و  آرامش  است‌،  و  روز  برای  تلاس  وکوشش  وکسب  وکار  و  انجام  امور  و  وظاف  است‌.  از  روی  جداگانگی  شب  و  روزهم  مردمان  شماره  سالها،  و  حساب  وکتاب  وعده‌ها  و  فصلها  و  معامله‌ها  را  می‌دانند.

(وَکُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِیلا)  .

و  ما  هر  چیزی  را  دقیقاً  (‌برای  هدف  و  کاری‌،  معین  و)  مشخص  ساخته‌ایم  (‌و  جهان  را  از  روی  نقشه  و  حساب  و  کتاب  آفریده  و  به  کار  انداخته‌ایم‌)‌.

هیچ  چیزی  و  هیچ‌کاری  درگستره این  هستی  به  تصادف  و  به‌گزاف  حواله  نشده  است  و  واگذار  نگردیده  است‌.  دقت  قانونی‌که  شب  و  روز  را  می‌گرداندگویای  دقت  تدبیر  و  تفصیل  است‌،  و  این  دقت  بر  آن  قانون‌گواه  و  رهنمون  است‌.

در  پرتو  همین  قانون  دقیق  جهانی  است‌که‌کار  و  پاداش  ارتباط  پیدا  می‌کند  و  پیوند  می‏یابد.

« وَکُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَابًا یَلْقَاهُ مَنْشُورًا اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا »‌.

ما  اعمال  هر  کسی  را  (‌همچون  گردن‌بند)  به  گردنش  آویخته‌ایم  (‌و  او  را  گروگان  کردار  و  عهده‌دار  رفتارش  ساخته‌ایم‌)  و  در  روز  قیامت  کتابی  را  (‌که  کارنامه اعمال  او  است‌)  برای  وی  بیرون  می‌آوریم  که  گشوده  به  (‌دست‌)  او  می‌رسد.  (‌در  آن  روز  بدو  گفته  می‌شود:‌)  کتاب  (‌اعمال‌)  خود  را  بخوان  (‌و  سعادت  یا  شقاوت  خویش  را  بدان‌)‌.  کافی  است  که  خودت  امروز  حسابگر  خویشتن  باشی‌.  (‌چه  مسائل  روشن  است  و  نیازی  به  شاهد  و  حسابرس  دیگری  نیست‌)‌.

طائر  و  پرنده  هر  انسانی  اعمالی  است‌که  برای  او  به  طیران  و  پرواز  درمی‌آید.  یعنی  اعمالی  است‌که  قسمت  او  می‌گردد.  این  نیزکنایه  از  چیزی  است‌که  می‌کند.  ملازم  و  همراه  انسان  ساختن  اعمال و  به‌گردن  انداختن  افعال‌،  به  تصریرکشیدن  ملازمت  و  همراهی  اعمال  با  انسان‌،  و  جدا  نشدن و  دوری  نگزیدن  افعال  از  او  است‌.  این  هم  شیوه‌کار  قرآن  در  امر  مجسم‌کردن  معانی  و  اظهار  مفاهیم  به  صورت  محسوس  است‌.  عمل  انسان  از  انسان  جدا  نمی‌گردد  و  عقب  نمی‌افتد،  و  انسان  نمی‌تواند  از  آن  شانه  خالی‌کند  و  طفره  برود  و  بگریزد.  همچنین  است  تعبیر  از  بیرون  آوردن‌کتاب  اعمال  و  کارنامه  افعال  انسان  به  صورت  باز  وگشوده  در  روز  قیامت‌.  بد‌ان  عمل  انسان  را  باز  وگشوده  و  پیدا  و  آشکار  به  تصویر  می‌زند،  به  گونه‌ای  که  انسان  نمی‌تواند  آن  را  نهان  و  پنهان  سازد،  یا  خود  را  از  آن  به  تجاهل بزند  یا  در  آن  مغالطه‌ کند.  این  معنی  به  صورت  کتاب  باز  وگشوده‌ای  مجسم  می‌گردد.  این  کار  تاثیر  ژرف‌تری  در  نفس وتاثیربیشتری  در  حس  و  شور  دارد.  مرغ  خیال به  پرواز  درمی‌آید  و  خود  را  بدان  پرنده‌ای‌که  اعمال  است  می‌رساند  و  همچون‌کتابی  را  به  شکل  پرنده‌ای  می‌یابدکه  از  شدّت  و  حدّت  روز  سخت  قیامت  به  هو‌ل  و  هراس  افتاده  است‌،  روز  سختی‌که  در  آن  نهانیها  آشکار  می‌گردد  و  پرده  از  رازها  برمی‌افتد،  و  نیازی  به گواه  یا  حسابرس  نیست‌:

(اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا )‌.

(‌در  آن  روز  بدو  گفته  می‌شود:‌)  کتاب  (‌اعمال‌)  خود  را  بخوان  (‌و  سعادت  یا  شقاوت  خویش  را  بدان‌)‌.  کافی  است  که  خودت  امروز  حسابگر  خویشتن  باشی‌،  (‌چه  مسائل  روشن  است  و  نیازی  به  شاهد  و  حسابرس  دیگری  نیست‌)‌.

قانون‌کار  و  پاداش‌،  بدان  سنت  دقیق جهانی  ارتباط  و  پیوند پیدامی‌کند:

« مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَلا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى».

هرکس  (‌به  راه  حق‌)  هدایت  یابد،  راهیابیش  به  سود  خودش  است‌،  و  هرکس  (‌از  راه  حق‌)  گمراه  شود،  گمراهیش  به  زیان  خودش  است‌.وهیچ  کسی  بارگناه  دیگری  را  بر  دوش  نمی‌کشد  (‌و  به  جرم  دیگری  کیفر  داده  نمی‌شود)‌.

مسوولیت‌،  مسوولیت  فردی  و  شخص  است‌.  مسوولیتی  است‌که  هرکسی  را  به  نفس  خودش  مرتبط  می‌سازد؛  اگر  راهیاب  شود  به  سود  خود  راهیاب  می‌شود،  و  اگرگمراه‌گردد  به  زیان  خودگمراه  می‌گردد.  هچ‌کسی  بارگناه  دیگری  را  بر  دوش  نمی‌کشد،  و  هیچ  کسی  بارگناه  دیگری  را  کم  و  سبک  نمی‌سازد.  از  هر  کسی  تنها  از  اعمال  خودش  پرسیده  می‌شود،  و  هرکسی  در  برابرکار  خودش  پاداش  داده  می‌شود،  و  هیچ  دوست  صمیمی‌ای  از  دوست  صمیمی  خود  نمی‌پرسد.

مرحمت  خدا  خواسته  است‌که  انسان  را  در  برابرآیه‌ها  و  نشانه‌های  جهانی  پراکنده  در  صفحات ‌کتاب  هستی  مواخذه  نفرماید،  و  انسان  را  در  برابر  عهد  و  پیمان  سرشتی‌ای  مواخذه  نکند،  عهد  و  پیمانی‌که  از  آدمیزادگان‌گرفته  است‌،  بدان‌گاه‌که  فرزندان  آدم  را  از  پشت  آدمیزادگان  (‌در  طول  قرون  و  اعصار)  پدیدارکرده  است‌.[2]

خداوند  پیغمبران  را  به  سوی  آدمیزادگان  ارسال  می‌فرماید  تا  بیم‌دهنده  و  مژده‌رسان  باشند:

« وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولا »‌.

و  ما  (‌هیچ  شخص  و  قومی  را)  مجازات  نخواهیم  کرد،  مگر  این  که  پیغمبری  (‌برای  آنان  مبعوث  و)  روان  سازیم‌.

این  هم  مرحمت  خدا  است  در  حق  بندگان‌که  ایشان  را  عذاب  و  عقاب  نرساند  مگر  این‌که  قبلا  عذرایشان  را  با  فرستادن  پیغمبری  به  میان  ایشان  بخواهد،  و  آنان  را  با  آئین  آسمانی  آشنا  سازد.

این  چنین  قانون  خدا  در  نابودکردن  شهرها  وگرفتار  ‌کردن  اهالی  آنجاها  به  مصائب  و  بلاها  پیاده  می‌شود،  و  این  قانون  با  قانون  جهانی  هماوا  و  هماهنگ  می‌شود،

قانونی‌که  شب  و  روز  را  می‌گرداند  و  می‌چرخاند:

« وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا».

هرگاه  بخواهیم  شهر  و  دیاری  را  نابود  گردانیم،  افراد  دارا  و  خوشگذران  و  شهوتران  آنجا  را  سردار  و  چیره  می‌گردانیم‌،  و  آنان  در  آن  شهر  و  دیار  به  فسق  و  فجور  می‌پردازند  (‌و  به  مخالفت  با  دستورهای  الهی  برمی‌خیزند)‌،  پس  فرمان  (‌وقوع  عذاب‌)  بر  آنجا  واجب  و  قطعی  می‏گردد  و  آن‌گاه  آن  مکان  را  سخت  درهم  می‏کوبیم  (‌و  ساکنانش  را  هلاک  می‌گردانیم‌)‌.

مترفین  درمیان  هرملّتی‌،  چین  وطبقه  بزرگان  متنعمی  هستندکه  دارای  اموال  و  چاکران  و  آسایش  می‏باشند.  به  خوشگذرانی  و  تن‌آسائی  و  ریاست  می‌پردازند،  تا  آنجا  که  پیکرهایشان  می‌آماسد  وگندیده  می‌شود.  در  فسق  و  فجور  و  بیشرمی  و  بی‌حیائی  می‌چرند،  و  ارزشها  و  مقدسات  و  بزرگواریها  را  به  تمسخر  و  بازی  می‌گیرند،  و  با  دهانهای  سگ‌گون  خود  ناموسها  و  حرمتها  را  می‌آلایند.  در  این  وقت  اگرکسانی  یافته  نشودکه  جلوی  ایشان  را  بگیرند  و  بر  چانه‌هایشان  بزنند،  در  زمین  به  فساد  و  تباهی  می‌پردازند،  و  بزهکاریها  و  پلشتیها  را  در  میان  مردمان  پخش  و  پراکنده  می‌نمایند،  و  ارزشهای  والائی  را  بی‌ارج  و  بها  می‌کنندکه  ملتها  جز  با  بودن  آنها  نمی‌توانند  زندگی‌کنند  و  زنده  بمانند،  و  نباید  جز  برای  آن  ارزشهای  والا  زندگی‌کنند  و  زنده  بمانند.  بدین  جهت  ملتها  از  هم  می‌پاشند  و  سست  و  ضعیف  می‌گردند،  و  شادابی  و  سرزندگی  خود  را،  و  عناصر  نیرو  و  توان  خویش  را،  و  اسباب  و  وسائل  ماندگاری  خویشتن  را  از  دست  می‌دهند.  درنتیجه  نابود  می‌گردند  و  طومار  حیات  ایشان  از  صفحه  وجود  درهم  پیچیده میشود .

این  آیه‌،  هین  سنت  و  قانون  خدا  را  بیان  می‌دارد.  هر  زمان‌که  خدا  مقدر  فرمایدکه  شهری  و  دیاری  نابود  شود،  به  علت  این‌که  متوسل  به  اسباب  و  علل  نابودی  گردیده  است‌،  مثلاً  اشخاص  متنعم  و  خوشگذران  و  ثروتمند  غر‌ق  در  شهوات  در  آنجاها  فر‌اوان گریده‌اند،  و  اهالی  آن  شهر  و  دیار  ایشان  را  از  میان  خود  نرانده‌اند  و  به  مبارزه  با  ایشان  نپرداخته‌اند  و  جلوی  دستهایشان  را  نگرفته‌اند،  خدا  همین  اشخاصی  را  بر  آنان  مسلّط  می‌گرداند  و  در  آنجاها  به  فسق  و  فجور  می‌پردازند،  و  مردمان  آنجاها  نیز  بی‌بند  و  بار  می‌شوند  وگندیده  و  تباه  می‌گردند،  درنتیجه  سنت  و  قانون  خدا  واجب  می‌شود  درباره  ایشان  پیاده‌گردد  و  تحقق  پذیرد،  و  نابودی  و  هلاک ‌گریبانگیرشان  شود.  لذا  خود  مردمان  مسوول  چیزی  هستندکه  بر  سرشان  می‌آید،  زیرا  جلوی  دست  همچون  اشخاص  متنعم  و  خوشگذران  و  ثروتمند  غرق  در  شهوات  را  نگرفته‌اند  و  بر  دست  ایشان  نزده‌اند،  و  نظام  و  سیستمی  را  اصلاح  نکرده‌اندکه  به  چنین  لاشخورهائی  اجازه  بودن  و  قدعلم  کردن  می‌دهد.  چه  خود  بودن  و  قد  علم‌کردن  همچون‌کسانی  سبب‌گردیده  است‌که  خدا  آنان  را  بر  همچون  شهر  و  دیاری  چیره  گرد‌اند.  آنان  هم  در  آنجاها  فسق  و  فجور  و  تباهی  و  فسادکرده‌اند  و  آنجاها  را  به‌گندنا  کشانده‌اند.  اگر  اهالی  آن  شهر  و  دیار  راه  همچون  کسانی  را  می‌گرفتند،  و  بدیشان  اجازه  ظهور  و  خودنمائی  در  آنجاها  را  نمی‌دادند،  سزاوار  نابودی  و  هلاک  نمی‌گردیدند،  و  خدا  کسانی  را  بر  آن  شهرو  دیار  چیره  نمی‌کرد  تا  فسق  و  فجو‌ر  د‌ر  آنجاها  راه  بیندازند  و  به  تباهی  و  فساد  بپردازند  وساکنان  آنجاها  را  به  نابودی  و  هلاک  بکشانند  و  دمار  از  روزگارشان  برآورند.

اراده  خدا  در  اینجا  آن  اراده‌ای  نیست  که  به‌گونه  جبری  و  قهری  سبب  را  پدید  می‌آورد.  بلکه  نتیجه  بر  سبب  مترتب  می‌شود.  آن‌کاری‌که‌گریزی  از  آن  نیست‌،  زیرا  قانون  و  سنت  خدا  بر  آن  رفته  است  و  ساری  و  جاری  گردیده  است‌.  نه  این‌که  خدا  ایشان  را  به  فسق  و  فجور  بکشاند!  بلکه  خدا  نتیجه  طبیعی  مترتب  بر  وجود  اشخاص  متنعم  و  خوشگذران  و  ثروتمند  غرق  در  شهوات  را  پدیدار  می‌گرداندکه  فسق  و  فجور  است‌.  در  اینجا  مسوولیت  اجتماعی  نیز  هویدا  و  پدیدار  می‌آید.  مسوولیتی‌که  همگان  دارند  وقتی‌که  می‌گذارند  نظامها  و  سیستمهای  فاسد  و  تباه  تاثیرات  خود  را  ببخشند  و  آثار  پلشت  وزشتی  را  پدید  آورندکه  گریزی  از  آنها  نیست‌،  و  زمانی‌که  جلوی  دست  اشخاص  متنعم  و  خوشگذران  و  ثروتند  غرق  در  شهوات  را  میگیرند  تا  نتوانند  در  شهر  و  دیارشان  به  فسق  و  فجور  بپردازند،  و  درنتیجه  فرمان  یزدان  برای  تخریب  شهر  و  دیارشان  واجب  و  صادر  شود  و  آنجاها  را  درهم  کوبد  و  ویران  و  متلاشی  سازد  وکارشان  را  بسازد.

این  سنت  و  قانون  درباره پیشینیان  پس  از  نوح  ساری  و  جاری‌گردیده  است‌،  و  قرنها  به  دنبال  قرنها  پیاده‌گردیده  و  تحقق  پیداکرده  است‌.  هر  زمان‌که  در  میان  ملتی  بزه‌ها  وگناه‌ها  شائع  و  فراگیرگردیده  است‌،‌کارشان  به  همچون  سرنوشتی  کشیده  است  و  دمار  از  روزگارشان  برآمده  است‌.  خدا  از  بزه‌ها  وگناه‌های  بندگان  خود  آگاه  است  و  کارهایشان  را  می‏بیند  و  بینا  است‌:

« وَکَمْ أَهْلَکْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ وَکَفَى بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا».

و  چه  بسیارند  مردمانی  که  در  قرون  و  اعصار  بعد  از  نوح  می‌زیسته‌اند  و  ما  آنان  را  (‌طبق  همین  سنت‌،  به  سبب  تمرد  و  سرکشیشان‌)  نابود  گردانده‌ایم‌.  (‌مثل‌:  خود  قوم  نوح‌،  قوم  عاد،  قوم  ثمود،  قوم  لوط‌،  قوم  فرعون‌.)  همین  کافی  است  که  پروردگارت  از  گناهان  بندگانش  آگاه  و  نسبت  بدانها  بینا  است  (‌و  لذا  هیچ‌گونه  کاری  از  دید  او  مخفی‌،  و  بی‌سزا  و  جزا  نمی‌ماند)‌.

*

باید  دانست  کسانی‌که  می‌خواهند  تنها  برای  این  دنیا  زندگی‌کنند،  و  به  بالاتر  از  این  زمینی‌که  روی  آن  زندگی  می‌کند  چشم  نمی‌دوزند،  خدا  بهره  ایشان  را  هروقت  بخواهد  در  این  جهان  زودگذر  می‌رساند.  سپس  در  آخرت  دوزخ  در  انتظار  ایشان  است‌،  چون  سزاوار  آنان  است‌.کسانی  به  چیز  دورتری  از  این  زمین  نمی‌نگرند،  خویشتن  را  به  لجن  وگل  و  لای  آن  می‌آلایند،  و  درکثافات  و  پلشتیهای  آن  میالالند،  و  در  آن  همچون  چهارپایان  به  لذت  بردن  و  بهره‌مند  شدن  می‌پردازند،  و  خود  را  در  آن  به  شهوات  و  خواستها  و  کششهای  دل  می‌سپارند،  و  در  راه  به  دست  آوردن  لذتهای  زمینی  مرتکب‌کارهائی  می‌گردندکه  ایشان  را  به  دوزخ  می‌کشاند:

(مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا)  .

هرکس  که  دنیای  زودگذر  (‌این  جهان‌)  را  بخواهد  (‌و  تنها  برای  زندگی  آن  کار  کند)‌،  آن  اندازه  که  خود  می‌خواهیم  و  به  هرکس  که  صلاح  می‌دانیم‌،  هرچه  زودتر  در  دنیا  بدو  عطاء  خواهیم  کرد.  به  دنبال  آن‌،  دوزخ  را  بهره  او  می‌کنیم  که  به  آتش  آن  می‌سوزد،  در  حالی  که  (‌به  سبب  کارهائی  که  در  دنیا  کرده  است‌)  مورد  سرزنش  است  و  (‌از  رحمت  خدا)  رانده  و  مانده  است‌.

مذموم‌،  یعنی  سرزنش  شده  «‌ومبغوض  خدا  وفرشتگان  و  مردمان‌)  است‌،  به  سبب‌کارهائی‌که  مرتکب‌گردیده  است‌.  مدحور،  یعنی  رانده  شده  (‌و  مطرود  ازالطاف  و  به  دور  از  مراحم  خدا)  است‌،  چون  به  عذاب  و  عقاب گرفتار  آمده‌است‌.

(‌ وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ کَانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا ).

و  هرکس  که  (‌دنیای  جاودانه‌)  آخرت  را  بخواهد  و  برای  (‌فراچنگ  آوردن‌)  آن‌،  تلاش  سزاوار  آن  را  از  خود  نشان  دهد،  در  حالی  که  مومن  باشد،  این  چنین  کسانی‌،  تلاششان  بی‌سپاس  (‌و  بی‌اجر)  نمی‌ماند.

کسی‌که  آخرت  را  می‌خواهد بایدکه  برای  فراچنگ آوردن  آن‌،  تلاش  سزاوار آن  را  از  خود  نشان  دهد،  و  وظائف  مربوط  بدان  را  انجام  دهد،  و  رنجها  و  دردها  و  مسوولیتها  و  پیامدهای  فراراه  آن  را  به  جان  بپذیرد،  و  سعی  وکوشش  برای  رسیدن  بدان  را  بر  ایمان  استوار  و  پایدارکند.  اینان  هم  با  تمنا  وکاشکی  نیست‌.  بلکه  ایمان  آن  چیزی  است‌که  در  دل  جایگزین  شود  و  عمل  آن  را  تصدیق‌کند.  سعی  وکو‌شش  برای  آخرت  نیز  شخص  را  ازلذائذ  خوش‌دنیا  محروم‌و  بی‌بهره  نمی‌سازد،  بلکه  چشم  را  به  آفاق  والاتری  می‌دوزد  و  خیره  می‌کند،  و  لذائذ  و  بهره‌مندیهای  این  زمین  یگانه  هدف  و  مقصود  نمی‌گردد.  وقتی‌که  هدف  اصلی  آخرت  شد،  آن‌گاه  چه  مانعی  است‌که  انسان  از  لذائذ  و  بهره‌های  پاک  استفاده‌کند  و  زمام  نفس  خود  را  به  دست‌گیرد  و  خویشتن  را  بپاید  و  بنده  لذائذ  و  شهوات  و  اموال  و  اولاد  ننماید.کسی‌که  جهان  زودگذر  را  می‌خواهد،  سرزنس  شده  و  رانده‌،  کارش  به  دوزخ  می‌کشد،  وکسی‌که  آخرت  را  می‌خواهد  و  برای  رسیدن  بدان  سعی  لازم  و  سزاوار  آن  را  انجام  می‌دهد  به  آخرت  دسترسی  پیدا  می‌کند  در  حالی‌که  مورد  سپاس  و  بزرگداشت  قرارمی‌گیرد  و  در  جهان  والای  فرشتگان  حرمت  وکرامت  خواهد  داشت‌،  به  پاداش  تلاش  بزرگوارانه‌ای‌که  برای  رسیدن  به  هدف  بزرگی  انجام  داده  است‌،  وبه  پاداش  چشم‌دوختن  به  افق  دوردست  تابانی  که داشته  است‌.

زندگی‌کردن  برای  همین  جهان،  زندگی  سزاوارکرمها  و  خزنده‌ها  و  حشره‌ها  و  پشه‌ها  و  مگسها  و  جانوران  و  چهارپایان  است‌.  ولی  زندگی‌کردن  برای  آخرت‌،  زندگی  سزاوار  انسانی  است‌که  در  پیشگاه  خدا  دارای  ارزش  و  احترام  است‌،  خدائی‌که  او  را  آفریده  است  و  سروسامان  بخشیده  است‌،  وجان  متعلّق  به  خود  را  در  او  به  ودیعت  نهاده  است‌،  جان  آن  رازی‌ که  او  را  به  آسمان  منتسب  میکند  و  برمی‌کشد،  هرچندکه  پاهای  او  بر  زمین  استقرار  پذیرفته  است‌.

البته  هم  اینان  و  هم  آنان  به  عطاء  و  داده  یزدان  می‌رسند،  چه  آن‌کسانی‌که  دنیا  را  می‌خواهند  و  بد‌انان  داده  می‌شود،  و  چه‌کسانی‌که  آخرت  را  میخواهند  و  بدان  می‌رسند.  عطاء  و  داده  خدا  راکسی  نمی‌تواند  ممنوع  و  قدغن‌کند  و  جلو  آن  را  بگیرد.  عطاء  و  داده  خدا  مطلق  و  بدون  قید  وبند  است‌،  و  مشیّت  خدا  آن  را  متوجه  هر

سوئی‌که  بخواهد  می‌کند:

(کُلا نُمِدُّ هَؤُلاءِ وَهَؤُلاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا)  .

و  ما  هریک  از  اینان  (‌که  اخرت  طلبانند)  و  از  آنان  (‌که  دنیاپرستانند،  در  این  جهان‌)  از  بخشایش  پروردگارت  (‌بهره‌مند  می‌گردانیم  و)  کمک  می‌رسانیم  و  (‌کافر  و  مومن  را  بر  این  خوان‌‌یغمامی‌نشانیم‌.  چرا  که  در  صورت  رعایت  اسباب  و  علل‌،‌)  بخشایش  پروردگارت  هرگز  (‌از  کسی  بازداشته  نشده  است  و  از  او)  ممنوع  نگشته  است‌.

در  همین  جهان  تفاوت  مردمان  در  بهره‏مندی  از  نعمتهای  آن  برحسب  وسائل  و  اسباب  و  رویکردها  و  عملکردهای  آنان‌،  ملحوظ  و  محسوس  است‌،  هرچندکه  جولانگاه  این  جهان  تنگ  است  وگستره زمین  آن  محدود  است‌.  پس  در  جولانگاه  فراخ  و  در  درازنای  دور  و  دراز  زمان‌،  مردمان  باید  تفاوت  درجات  ایشان  چگونه  باشد؟  راستی  در  آخرت‌که  سراسر  این  جهان  بال  پشه‌ای  نمی‌ارزد  باید  تفاوت  درجات  مردمان  چه  اندازه  و  چگونه  باشد؟

(انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلا )‌.

ببین  چگونه  برخی  (‌از  مردمان‌)  را  بر  برخی  دیگر  (‌در  همین  دنیای  ناچیز،  به  سبب  تفاوت  کوشش  و  تلاششان‌)  برتری  داده‌ایم  و  (‌یکی  را  شاه‌،  دارا،  دانا،...  و  یکی  را  نوکر،  نادار،  نادان  .‌..  کرده‌ایم‌.  و  امّا  بدان  که  در  دنیای  مهم  و  ارزشمند)  آخرت‌،  درجات  بزرگتر  و  برتریها  سترگ‌تر  است  (‌و  تفاوتها  و  فاصله‌ها  بیشتر  است‌؛  چرا  که  آنجا  سرای  جاویدان  است  و  بهشت  و  درجات  عظیم‌آن  در  میان  است‌.  پس  ای  انسان‌!  برای‌آن  به  مسابقه  بپرداز  و  شبانه‌روز  بکوش‌)‌.

کسی‌که  تفاوت  راستین  را  میخواهد،  وکسی‌که  برتری  بزرگی  را  می‏طلبد،  در  آخرت  است‌.  درگستره  مکانی  فراخ‌،  و  در  درازنای  زمان  فراوانی  است‌که  کسی  حدود  و  ثغورآن  را  جر  خدا  نمی‌د‌اند.  پس  باید  مسابقه‌دهندگان  در  راه  آن  مسابقه  دهند  و  بر  یکدیگر  سبقت‌گیرند  نه  در  راه‌کالاها  و  لذائذ  ناچیز  و  زوال‌پذیر  این  جهان‌.


 

[1] در  میان  عربها  شب‌روی  پیغمبر  از  مکه  تا  بیت‌المـقدس  را  «‌اسـراء‌«،  و  شب‌روی  آن  بزرگوار  از  بیت‌المقدس  به ‌کرانه‌هائی  از  جهان  بالا  را  «‌معراج‌«  می‏گویند.  اسراء‌  و  معراج  هر  دو  در  یک  شب  صورت‌ گرفته  است...  در  میان  ما  ایرانیان  اسراء  و  معراج  را  «‌معراج‌«  می‌نامند.  (‌مترجم‌)

 

[2] مراجعه  شود  به  جزء  اول  (‌بقره/٢٧)  و  جزء  نهم  (‌اعراف/‌1٧٢)  فی  ظلال  القرآن‌.

 

تفسیر سوره‌ی اسراء آیه‌ی 57-40

 

سوره‌ی اسراء آیه‌ی 57-40

 

أَفَأَصْفَاکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنِینَ وَاتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِکَةِ إِنَاثًا إِنَّکُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلا عَظِیمًا (٤٠) وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّکَّرُوا وَمَا یَزِیدُهُمْ إِلا نُفُورًا (٤١) قُلْ لَوْ کَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ کَمَا یَقُولُونَ إِذًا لابْتَغَوْا إِلَى ذِی الْعَرْشِ سَبِیلا (٤٢) سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوًّا کَبِیرًا (٤٣) تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا (٤٤) وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَبَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجَابًا مَسْتُورًا (٤٥) وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِذَا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا (٤٦) نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ وَإِذْ هُمْ نَجْوَى إِذْ یَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلا رَجُلا مَسْحُورًا (٤٧) انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الأمْثَالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلا (٤٨) وَقَالُوا أَئِذَا کُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِیدًا (٤٩) قُلْ کُونُوا حِجَارَةً أَوْ حَدِیدًا (٥٠) أَوْ خَلْقًا مِمَّا یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ فَسَیَقُولُونَ مَنْ یُعِیدُنَا قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَیُنْغِضُونَ إِلَیْکَ رُءُوسَهُمْ وَیَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَنْ یَکُونَ قَرِیبًا (٥١) یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ وَتَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلا قَلِیلا (٥٢) وَقُلْ لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلإنْسَانِ عَدُوًّا مُبِینًا (٥٣) رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِکُمْ إِنْ یَشَأْ یَرْحَمْکُمْ أَوْ إِنْ یَشَأْ یُعَذِّبْکُمْ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلا (٥٤) وَرَبُّکَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَى بَعْضٍ وَآتَیْنَا دَاوُدَ زَبُورًا (٥٥) قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَلا تَحْوِیلا (٥٦) أُولَئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَیَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُورًا (٥٧)

 

درس  دوم  با  توحید  و  یگانگی  خدا  و  نهی  از  شرک  می‌آغازد  و  به  پایان  می‌آید.  در  میان  آغاز  و  انجام  تکالیف  و  وظائف  و  اوامر  و  نواهی  و  آداب  و  رسومی  را  دربر  می‌گیردکه  همگی  بر  قاعده  استوار  توحید  و  یکتاپرستی  قرار  دارد  ...  این  درس  می‌آغازد  و  به پایان  می‌آید  با  زشت  شمردن  و  ناپسند  دانستن  اندیشه  فرزند  و  انباز  برای  خدا،  و  بیان  پریشان‌گو‌ئی  و  سبکسری  موجود  در  همچون  اندیشه‌ای‌،  و  بیان  رویکرد  جهان  هستی  به  آفریدگار  یکتا:

« وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ »  .

هیچ  موجودی  نیست  مگر  این  که  (‌به  زبان  حال  یا  قال‌)  حمد  وثنای  اومی‌گوید. (اسراء/44)

و  ذکر  یگانگی  سرانجام  و  بازگشت  به  سوی  خدا  در  آخرت‌،  و  بیان  یگانگی  دانش  و  آگاهی  فراگیر  یزدا‌ن  بر  همه کسانی‌که  در  آسمانها  و  درزمین  هستند،  و  یگانگی  تصرف  وگرداندن‌کارهای  آفریدگان  بدون  هیچ‌گونه  پیگرد  و  پیجوئی  ازطرف  این  و  آن‌:

« إِنْ یَشَأْ یَرْحَمْکُمْ أَوْ إِنْ یَشَأْ یُعَذِّبْکُمْ »  .

اگر  بخواهد  (‌به  شما  توفیق  ایمان  عطاء  می‌کند)  و  شما  را  مشمول  رحمت  خود  قرار  می‌دهد،  و  اگر  بخواهد  (‌با  کفر  و  عصیان  شما  را  می‌میراند  و)  دچار  عذابتان  می‏گرداند.  (‌اسراء‌/54)

ازلابلای  روند  قرآنی  عقائد  شرک  سقوط  می‌کند  و  فرومی‌افتد،  و  تنها  ذات  پاک  خدا  برای  پرستش‌کردن  و  روبرو  نمودن  و  قدرت داشتن  و  چرخاندن  امور  و  فرمانروائی  در  این  جهان  اعم  از  پیدا  و  نهان  آن‌،  یا  دنیا  وآخرت  آن‌،  می‌ماند  و  بس.  سراسر  جهان  هستی  با  تسبیح  و  تقدیس  طولانی  و  همیشگی  وکامل  و  شامل  خود،  اعم  از  زنده‌ها  و  چیزهای  دیگر،  رو  به  آفریدگار  خویش  می‌کنند.

*

(أَفَأَصْفَاکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنِینَ وَاتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِکَةِ إِنَاثًا إِنَّکُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلا عَظِیمًا )  ٠

(‌ای  کسانی  که  می‌گوئید:  فرشتگان  دختران  خدایند!)  آیا  پروردگارتان  (‌شما  را  بر  خود  ترجیح  داده  و)  پسران  را  ویژه شما  کرده  است  (‌که  به  گمان  شما  نسل  اعلی  بشمارند)  و  از  فرشتگان  دخترانی  را  خاص  خود  کرده  است  (‌که  به  عقیده پوچ  شما  بی‌ارج  و  از  نسل  ادنی  محسوبند؟‌)‌.  واقعاً  شما  سخن  بسیار  (‌بزرگ  کفرآمیزی  و  بهتان‌)  عظیمی  بیان  می‌دارید.

پرسشی  است‌که‌جنبه  زشت  شمردن  وریشخندکردن  را  دارد.  زشت  می‌شمارد  این  راکه  میگو‌یند  فرشتگان  دختران  خدایند.  خدا  والاتر  و  بالاتر  از  آن  است‌که  فرزند  و  همسرو  همگون  وانبازداشته  باشد.  ریشخند  می‌کند  در  این‌که  دختران  را  به  خدا  نسبت  می‌دهند،  و  حال  این‌که  دختران  را  از  پسران‌کمتر  می‌دانند  و  دختران  را  زنده  به‌گورمی‌گردانند  ازترس  فقروفاقه  یا  ننگ  و  عار.  با  وجود  این  فرشتگان  را  دختر  قلمداد  می‌کنند،  و  این  دختران  را  به  خدا  نسبت  می‌دهند!  وقتی‌که  بخشنده  پسران  و  دختران  خدا  است‌،  آیا  سزا  است‌که  پسران  را  به  شما  بدهد ‌که  برترند،  ودختران  را  برای  خود  برگزیند  که  به  عقیده  شما  پست‌ترند؟‌!

این  سخنان  همه  برای  همگامی  و  همراهی  با  ایشان  است  در  ادعاهائی‌که  داشتند،  تا  بدین  وسیله  سستی  و  ناروائی  و  پریشان‌گوئی  و  نابجائی  سخنانشان  پدید  آید.  و الا  مساله  از  اساس  زشت  و  ناپسند  است‌:

« إِنَّکُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلا عَظِیمًا »‌.

واقعاً  شما  سخن  بسیار  (‌بزرگ  کفرآمیزی  و  بهتان‌)  عظیمی  بیان  می‌دارید.

سخنی  را  می‌گوئیدکه  در  زشتی  و  پلشتی  بزرگ  است‌.  در  جسارت  بدان  و  بیشرمانه‌گفتن  آن  بزرگ  است‌.  در  افتراء  و  تهمتی‌که  دارد  بزرگ  است‌.  در  این‌که  فراتر  از  تصورکردن  و  باور  نمودن  است  بزرگ  است‌.

(وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّکَّرُوا وَمَا یَزِیدُهُمْ إِلا نُفُورًا)

ما  در  این  قرآن  (‌اثبات  توحید  و  نفی  شرک  را)  به  صورتهای  گوناگون  بیان  داشته‌ایم  (‌و  با  استدلالهای  منطقی  و  فطری‌،  و  در  شکل  تهدید  و  تشویق‌،  آن  را  متذکر  شده‌ایم‌)  تا  این  که  پند  گیرند،  (‌و  دست  از  این  یاوه‌سرائیها  بردارند)  ولی  جز  بر  نفرت  و  گریزشان  (‌از  حق‌)‌نمی‌افزایند.

قرآن  تو‌حید  ویگانه‌پرستی  را  با  خود  به  ارمغان  آورده  است‌،  و  برای  بیان  این  عقیده  و  روشنگری  آن  راه‌های  گوناگونی  را  درپیش‌گرفته  است‌،  و  شیوه‌های  جو‌راجوری  را  به‌کار  برده  است‌،  و  از  وسائل  و  ابزارهای  متنوع  و  متعددی  استفاده‌کرده  است

«‌ لِیَذَّکَّرُوا:  تا  یادآور  شوند»  و  پندگیرند.  چه  توحید  ویگانه‌پرستی  به  بیش  از  یادآوری  و  برگشت  به  فطرت  و  منطق  آن‌،  و  نگریستن  به  نشانه‌های  هستی  و  دقت  درکارکرد  و  نقش  آنها،  نیازی  ند‌ارد.  ولی  آنان  فقط  برگریز  خود  می‌افزایند  هرگاه‌که  این  قرآن  را  می‌شنوند.  برگریز  از  عقیده‌ای  میافزایندکه  این  قر‌آن  آن  را  با  ضد  به  ارمغان  آورده  است‌.  برگریز  از  قرآن  می‌افزایند  از  ترس  این‌که  نکند  بر  عقائد  باطل  و  پوچشان‌غلبه‌کند،  عقائد  باطل  و  پوچی‌که  برآنندو  مستمسک  بدانند  وعقائد  شرک  و  وهم  و  ترهات  است‌.

قرآن  همان‌گونه  که  با  ایشان  در  امر  ادعاهایشان  در  افسانه  دختران  و  نسبت  آنان  به  یزدان  همگامی  نموده  است  تا  پرده  از  پوچی  و  بی‌بنیادی  آن  بردارد  و  بر  آن  قلم  بطلان‌کشد،  هم  اینک  نیز  با  ایشان  همگام  می‌شود  در  افسانه  خدایان  ادعائی‌،  تا  بیان  دارد  این  خدایان  اگر  میبودند  همه  آنها  تلاش  می‌کردندکه  به  یزدان  جهان  نزدیک‌گردند،  و  وسیله  و  راهی  را  به  سوی  او  بیابند:

« قُلْ لَوْ کَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ کَمَا یَقُولُونَ إِذًا لابْتَغَوْا إِلَى ذِی الْعَرْشِ سَبِیلا »‌.

(‌ای  پیغمبر!  به  مشرکان‌)  بگو:  اگر  با  خداوند  (‌جهان‌)  آن  چنان  که  می‌پندارید،  خدایانی  (‌در  گستره  هستی‌)  بودند،  در  این  صورت  قطعاً  درصدد  برمی‌آمدند  که  بر  (‌یزدان   سبحان‌)  صاحب  تخت  (‌جهان‌)  چیره  شوند،  (‌و  اختلاف  و  تنازع  خدایان  گوناگون،  نظم  و  نظام  دنیا  را  مختل  می‌کرد)‌.

«‌لو»  حرف  امتناع  است  همان‌گو‌نه‌که  نحویان  می‌گویند،  و  برای  امتناع  به‌کار  می‌رود.  مساله  به  طورکلی  منت  است‌.  هیچ‌گونه  الهه  و  خدایانی  با  خداوند  جهان  وجود  ندارد  -  همان‌گونه  که  می‌گویند  -  الهه  و  خدایانی‌که  ادعاء  می‌کنند  اگر  به  فرض  وجود  داشته  باشند  جز  آفریدگان  خداوند  نیستند،  چه  آنها  ستارگان  و  سیارگان‌،  چه  انسان  یا  حیوان‌،  چه  نبات  وگیاه‌،  و  چه  جماد  باشند.  همه  اینها  طبق  قانون  فطری  جهانی  به  خدا  رو  می‌کنند،  و  در  برابر  اراده  و  مشییتی‌که  برآنها  فرمانروائی  می‌کند  و  در  آنها  تصرف  می‌نماید  کرنش  می‏برند،  و  از  راه  کرنش  بردن  در  برابر  قانون  خدا  و  لبیک‌گفتن  به  اراده  و  مشیت  خدا،  راه  خود  را  به  سوی  خدا  پیدا  می‌کند:

« إِذًا لابْتَغَوْا إِلَى ذِی الْعَرْشِ سَبِیلا »‌.

در  این  صورت  (‌خدایان  پنداری  شما)  تلاش  می‌کردند  راهی  برای  تقرب  به  خدا  جستجوکنند.

بیان  عرش‌،  یعنی  سریر  فرمانروائی‌،  اشاره  دارد  به  والائی  و  برتری  بر  این  آفریده‌هائی‌که  ادعا  می‌کنندکه  «‌مع‌:  همراه  با»  خدا  آنها  نیز  خدا  هستند!  آنها  پایین  عرش  و  تخت  فرمانروائی  خدا  هستند  و  با  او  نیستند  ...  بر  این  مساله  پیروی  می‌زند  با  تنزیه  و  تقدس  خدا  در  والائی  و  عظمتی‌که  دارد:

(سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوًّا کَبِیرًا).

خداوند  ازآنچه‌آنان  (‌درباره  خدا  به  هم  می‌بافتند  واز  ناروا  و  نقائصی  که  در  حق  او)  می‌گویید،  بسیار  به  دور  و  (‌از  اندیشه  ایشان‌)  خیلی  والاتر  و  بالاتر  است‌.

سپس  روند  قر‌آنی  صحنه  شگفت  و  شگرفی  از  جهان  را  با  همه  چیزها  و  با  همه‌کسانی‌که  در  آن  هستند،  ترسیم  می‌کند،  صحنه‌ای‌که  زیر  سریر  یزدان  است‌،  و  همه  چیز  و  همه‌کس  موجود  در  آن  رو  به  خدا  می‌دارند،  و  به  تسبیح  و  تقدیس  او  می‌پردازند،  و  در  اندیشه  پیداکردن  وسیله‌ای  برای  تقرب  بدو  هستند:

(تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا).

آسمانهای  هفت‏گانه  و  زمین  وکسانی  که  درآنها  هستند  همگی،  تسبیح  خدا  می‏گویند  و  (‌با  تنزیه  و  تقدیسش‌،  رضای  او  می‌جویند  اصلا  نه‌تنها  آسمانهای  هفت‏گانه  و  زمین‌)  بلکه  هیچ  موجودی  نیست  مگر  این  که  (‌به  زبان  حال  یا  قال‌)  حمد  و  ثنای  وی  می‏گویند،  ولی  شما  تسبیح  آنها  را  نمی‌فهمید  (‌چرا  که  زبانشان  را  نمی‌دانید  و  از  ساختار  اسرارآمیز  عالم  هستی  ونظام  پیچیده جهان  آفرینش  چندان  مطلع  نیستید.  پس  هماهنگ  با  سراسر  جهان  هستی  به  یکتاپرستی  بپردازید  و  از  راستای  جملگی  کنار  نروید  و  دور  نشوید.  درهای  توبه  و  برگشت  به  سوی  یزدان  جهان  به  روی  همگان  باز  است‌)‌.  بی‏گمان  یزدان  بس  شکیبا  و  بخشنده  است  (‌و  در  کیفر  رساندن  شتاب  نمی‌ورزد  و  فرصت  آشنائی  با  توحید  ورها  کردن  شرک  را  به  مردمان  می‌دهد،  ودر  برابر  بیداری  از  خواب  غفلتشان مغفرت  خود  را  شاملشان‌می‌سازد)‌.

این  تعبیری  است‌که  هر  ذره‌ای  در  این  جهان  بزرگ  آن  را  زمزمه  می‌کند،  وروح  زنده‌ای  می‌شودکه  زبان  به

تسبیح  و  تقدیس  یزدان  می‏گشاید.  سراسر  جهان  هستی  حرکت  و  حیات  می‏گردد،  و  یکپارچه  تسبیح  و  تقدیس  دل‌انگیز  و  دلپسندی  می‌شود  و  سرود  عظمت  آفریدگار  یگانه  شکوهمند  بزرگو‌ار  را  طنین‌انداز  می‌کند.

این  یک  صحنه شگفت  و  شگرف  جهان  هستی  است‌.  وقتی‌که  دل  تصور  می‌کند:  هر  سنگی  و  هر  سنگ‌ریزه‌ای‌،  هر  دانه  و  هر  برگی‌،  هرگل  و  هر  میوه‌ای‌،  هرگیاهی  و  هر  درختی‌،  هر  حشره  و  هر  خزنده‌ای‌،  هر  حیوانی  و  هر  انسانی‌،  هر  جنبنده  و  هر  رونده‌ای  بر  سطح  زمین‌،  و  هر  شناوری  در  آبها  و  هر  پروازکننده‌ای  در  هوا،  و  همراه  با  آنها  همه  ساکنان  آسمانها،  همه  و  همه  تسبیح  و  تقدیس  خدا  می‌کنند،  و  به  سوی  خداوند  بزرگ  و  والامقام  رو  می‌کنند.

وجدان  به  لرزش  و  تکان  می‌افتد،  وقتی‌که  احساس  می‌کند  حیات  به  پیکر  هر  چیزی  می‌دمدکه  در  پیرامون  او  است‌،  چه  آنچه  راکه  می‏بیند  و  چه  آنچه  راکه  نمی‌بیند،  و  هر  زمان  دست  او  بخواهد  چیزی  را  لمس  کند،  و  هر  زمان‌که  پای  او  بخو‌اهد  بر  چیزی  بیفتد،  می‌شنودکه  آن  چیز  تسبیح  و  تقدیس  یزدان  را  می‌گوید،  و  از  زندگی  موج  می‌زند.

« وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ »  .

هیچ  موجودی  نیست  مگر  این  که  (‌به  زبان  حال  یا  قال‌)  حمد  و  ثنای  وی  می‏گویند.

به  تسبیح  خدا  به  شیوه  و  به  زبان  خود  می‌پردازد.

(وَلَکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ ).

ولی‌شما  تسبیح  و  تقدیس‌آنها  رانمی‌فهمید.

شا  تسبیح  و  تقدیس  آنها  را  نمی‌فهید،  چون  شما  به  سبب  بافت  ضخیم  خاک  در  پرده  هستید،  و  شما  با  گو‌شهای  دلهایتان  گوش  فرانداده‌اید،  و  دلهایتان  را  متوجه  اسرار  نهان  هستی  نکرده‌اید،  و  به  قوانینی  دل  نداده‌اید  که  هر  ذره‌ای  در  این  جهان  بزرگ  جذب  آن  قوانین  می‌گردد،  و  به  سبب  آن  به  آفریدگار  آن  قوانین‌،  و  به‌گرداننده  و  چرخاننده  این  جهان  بزرگ  رو  می‌کند.  هنگامی‌که  روح  شفاف  شود  و  صاف  و  پاک‌گردد،  و  به  هر  جنبنده‌ای  و  به  هر  ساکنی‌گوش  فرا دهد  و  یکایک  آنها  را  دارای  جان‌،  و  به  تسبیح  و  تقدیس  سرگرم  ببیند،  آماده  تماس  با  ساکنان  جهان  بالا  می‌شود،  و  از  اسرار  این  جهان  چیزی  را  می‌فهمدکه  اشخاص  غافل  آن  را  درک  و  فهم  نمی‌کنند،  اشخاص  غافلی‌که  بافت  ضخیم  خاک  میان  دلهایشان و میان  حیات  نهان  جاری  در  درون  این  جهان  حائل‌گردیده  است‌،  حیاتی‌که  د‌ر  هر  جنبنده  و  در  هرساکنی  و  در  هر  چیزی  از  این  جهان  در  تکان  و  تکاپو  است‌.

« إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا»  .

بی‏گمان  یزدان  بس  شکیبا  و  بخشنده  است‌.

ذکر  شکیبائی  و  بخشندگی  د‌ر  اینجا  بدان  مناسبت  است  که  در  این‌کاروان  جهانی  مشغو‌ل  به  حمد  و  ثنای  خدا  تنها  انسان  است‌که  خطا  و  قصور  خواهد  داشت‌،  و  به‌کفر  و  انکار  می‌نشیند،  و  در  میان  انسانها  کسانی  یافته  می‌شوندکه  شرک  می‌ورزند  و  برای  خدا  انباز  قرار  می‌دهند،  وکسانی  هم  هستندکه  به  خدا  دخترانی  را  نسبت  می‌دهند،  و  اشخاصی  نیز  هستندکه  از  حمد  و  ثنا  و  تسبیح  و  تقدیس  خدا  غافل  می‌شوند.  انسانها  از  هر  چیزدیگری‌که  در  این  جهان  است  بیشتر  سزاوارندکه  به  حمد  وثنا  وتسبیح  وتقدیس  خدا  بپردازند  و  بهتر  با  خدا  آشنا  شوند  و  یکتاپرستی‌کنند.  اگرشکیبائی  و  بخشندگی  خدا  نبود،  خدا  انسانها  را  پایمال  اقتدار  و  تو‌ان  به گناهانشان  میگرفت  و  ایشان  را  مهلت  نمی‌داد.  ولیکن  خدا  انسانها  را  فرصت  می‌دهد  و  پند  و  اندرزشان  می‌دهد  و  آنان  را  فریاد  می‌داردکه  هان  ای  مردمان‌!  خویشتن  را بپائید  تاگرفتارنیائید‌.

« إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا»  ٠

بی‏گمان  یزدان  بس  شکیبا  و  بخشنده  است‌.

*

بزرگان  قریش  به  قرآن‌گوش  فرامیدادند،  ولیکن  آنان  با  دلهای  خود  به  پیکار  می‌پرداختندکه  نرم  نشوند،  و  نمی‌گذاشتند  فطرتشان  از  قرآن  متاثرگردد.  این  بودکه  خدا  میان  ایشان  و میان  پیغمبر(ص) پرده‌ای‌کشید،

پرده  نهان  ازدیدگان‌.  آن  پرده  را  همچون  پوششی  -  دلهایشان  افکند  تا  دلهایشان  قرآن  را  فهم  نکند.  در  گو‌شهایشان  نیز  چیزی  بسان‌ کری  پدید  آورد  تا  رهنمودها  ورهنمونهای  قرآن  را  درک  و  فهم  نکنند:

(وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَبَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجَابًا مَسْتُورًا وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِذَا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ وَإِذْ هُمْ نَجْوَى إِذْ یَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلا رَجُلا مَسْحُورًا انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الأمْثَالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلا)‌.

(‌ای  پیغمبر!)  هنگامی  که  قرآن  (‌ناطق  به  دلائل  حق‌)  را  می‌خوانی‌،  میان  تو  و  آنان  که  به  قیامت  باور  ندارند  (‌و  پیوسته‌دشمن  حق‌وازحقیقت  گریزانند)  حجاب  ناپیدائی  قرارمی‌دهیم  (‌تا نورقرآن  به  دل‌ایشان  پرتو  نیندازد  و  به  آنان  سودی  نرساند)‌.  و  (‌چون  در  ستیزه‌جوئی  با  حق  پافشاری  می‌کنند)  بر  دلهایشان  پوششهائی  قرار  می‌دهیم  تا  قرآن  را  نفهمند،  و  در  گوشهایشان  سنگینی  ایجاد  می‌کنیم  (‌تا  ندای  هدایت  قرآن  را  چنان  که  باید  نشنوندوازآن  سودنبرند،  ولذا)  هنگامی  که  پروردگارت  را  در  قرآن  به  یگانگی  یاد  می‌کنی  (‌و  خدایان  پنداری  ایشان  را  همراه  با  اونام  نمی‌بری‌)  پشت  کرده  ومی‌گریزند  (‌تا  صدای  توحید  را  نشنوند)‌.  ما  (‌ازهر  کس  دیگری‌)  بهتر  می‌دانیم  که  آنان  به  چه  منظوری‌به  سخنان  توگوش‌فرامی‌دهند‌،‌هنگامی  که  پای  سخنانت  می‌نشییند،  وآن  زمان  که  باهم  در  گوشی  صبت  می‌کنند.  آن  زمان  که  ستمکاران  (‌کفرپیشه‌،  نهانی  به  یکدیگر)  می‌گویند  (‌اگر  شما  دوستان  هم‌عقیده ما  ازاو  پیروی  کنید)  جزازمرد  جادوشده‌ای  پیروی  نمی‌کنید  (‌که  جادوگران  در  عقل  و  هوش  اورخنه  کرده  وآن‌را  مختل  ساخته‌اند)‌.بنگر  چگونه  برای  تو  مثلها  می‌زنند  و  (‌گاه  کاهن‌،  گاه  مجنون،  وقتی  شاعر،  و  زمانی  ساحرت  می‌گویند.)  از  این‌رو  آنان  گمراه  گشته  ونمی‌توانند  راهی‌(‌به  سوی  حق‌)  پیدا  کنند.

ابواسحاق  درکتاب  سیره  از  محمد  پسر  مسلم  پسر  شهاب،  و  او  از  زهری  روایت‌کرده  است‌که  ابوسفیان  پسر  حکم‌،  و  ابوجهل  پسر  هشام‌،  و  اخنس  پسر  شریق  پسرعمرو  پسروهب  ثقفی  همپیمان  بنی  زهره‌،  شبی  بیرون  رفتند  تا  به  پیغمبر  خدا  (ص)گوش  فرادهند،  بدان  هنگام‌که  در  دل  شب  در  خانه  خود  نماز  میخواند.  هریک  از  اینان  جائی  را  پیداکردند  و  درآن  نشستند  و  به‌گوش  فرادادن  پرداختند.  هیچ‌یک  از  آنان  مطلع  از  مکان  دیگری  نبود.  از  سرشب  تا  بامدادان  به  پیغمبر (ص)گو‌ش  فرادادند.  وقتی‌که  طلوع  فجر  شد  و  صبح  دمید  پراکنده  شدند.  در  را‌ه  به  هم  رسیدند  وبه  سرزنش  یکدیگر  پرداختند.  به  همدیگرگفتند:  به  چنین  کاری  برنگردید،  اگر  یکی  ازکم‌خردان  شما،  شما  را  ببیند  به  دل  او  دغدغه‌ای  می‌اندازید.  آنگاه  پراکنده  شدند  و  به  خانه‌هایشان  برگشتند.  شب  دوم  نیزهریک  ازآنان  به  جای  خو‌د  برگشتند،  وتا  بامداد  به  پیغمبر  (ص)گوش  فرادادند.  چون  بامداد  شد  بلند  شدند  و  رفتند.  دوباره  در  راه  به  یکدیگر  برخوردکردند  و  به  سرزنش  همدیگر  پرداختند  و  سخنان  شب‌گذشته  را  تکرارکردند  و  به  خانه‌هایشان  برگشتند.  شب  سوم  نیز  همین  مساله  روی  داد.  یکی  به  دیگریگفت‌:  از  جای  تکان  نمی‌خوریم  تا عهد  و  پیمان  نبندیم‌که  دیگر  برنگردیم.  با  یکدیگر  عهد  و  پیمان  بستند  و  از  همدیگر  جدا  شدند.  وقتی‌که  روز  شد،  اخنس  پسر  شریق  عصای  خود  را  برگرفت  وبیرون  رفت  و  به  خانه  ابوسفیان  پسر  حرب  رفت  و  بدوگفت‌:  ای  ابوحنظله  درباره  چیزی‌که  از  محمّد  شنیده‌ای  نظر  خود  را  به  من  بگو  ابوسفیان‌گفت‌:  ای  ابوثعلبه  به  خدا  سوگند  چیزهائی  را  شنیدم‌که  آنها  را  می‌دانم‌،  و  از  مراد  آنها  اطللاع  دارم‌.  و  چیزهانی  را  شنیدم‌که  معانی  آنها  نمی‌دانم  و  متوجه  مقصود  آنها  نیستم‌.  اخنس‌گفت‌:  بدان  کس‌که  سوگند  خوردی  سوگند  میخورم‌که  من  نیز  مثل  تو  هستم‌.  سپس  از  پیش  او  بیرون  رفت  و  به  خانه  ابوجهل  رفت  و  بدوگفت‌:  ای  ابوالحکم  رای  تو  درباره  آنچه  از  محمّد  شنیدی  چیست‌؟‌گفت‌:  چه  چیز  شنیدم‌؟  ما  با  بنو  عبد  مناف  در  بزرگواریها  وافتخارات  به‌کشمکش  و  نزاع  نشستیم‌.  انان  طعام  دادند  ما  نیز  طعام  دادیم‌.  انان  دیگران  را  بر  پشت  شتران  برداشتند  ما  نیز  مردمان  را  سوار  شتران‌کردیم‌.  انان  به  بذل  و  بخشش  پرداختند،  ما  هم  به  بذل  و  بخشش  پرداختیم‌.  تاکار  بدانجاکشیدکه  بر  زانونشستیم‌،  و  همچون  دو  اسب  مسابقه  با  یکدیگربه  مسابقه  و  رقابت  پرداختیم.  بنو  عبد  مناف  گفتند:  ما  پیغمبری  داریم‌که  از  اسبان  برای  او  وحی  و  پیام  می‌اید.  ما  کی  بدین  پایه  و  مایه  می‌رسیم‌؟  به  خدا  سوگند  هرگز  بدو  ایمان  نمی‌اوریم  و  باورش  نمی‌داریم‌!  زهری‌گفته  است‌:  انگاه  اخنس  بلند  شد ورفت  و  او  را  به  خود  رها  کرد.

قریشیان  این گونه  فطرتشان  از  قرآن  متاثر  می‌گردید،  ولی  انان  فطرتشان  را  از  قران  بازمیداشتند.  دلهایشان  ایشان  را  به  سوی  قرآن  می‌کشاند،  امّا  انان  دلهایشان  را  از  قران  دور  نگاه  می‌داشتند.  این  بودکه  یزدان  میان  ایشان  و  میان  پیغمبر  صلی الله علیه و آله و سلم  حجاب  پنهانی  را  قرار  می‌دهد،  حجابی‌که  برای  دیده‌ها  نهان  است‌،  ولی  دلها  ان  را  احساس  می‌کند.  این  است‌که  همچون  دلهائی  از  قران  بهره‌مند  نمی‌شوند،  و  در  پرتو  قرانی  راهیاب  نمی‌گردندکه  پیغمبر  صلی الله علیه و آله و سلم  ان  را  می‌خواند.

اینگو‌نه  درباره  چیزی  که  قران  در  حق  دلهایشان‌کرده  است  با  یکدیگر  به  راز  و  نیاز  می‌نشستند  و  تآثیر  ان  را  به  گوش  یکدیگر  می‌خواندند.  سپس  برای‌گوش  ندادن  به  قران  ترفند  و  دسیسه‌بازی  می‌کردند.  امّا  دیگرباره  تحت  تاثیرقرآن  قرار  می‌گرفتند  و  برمیگشتند،  و  باز  هم  به  راز  و  نیاز  و  پچ پچ  می‌نشستند،  تا  ان  زمان‌که  برای  بازنگشتن  پیمان  می‌بندند  تا  خویشتن  را  از  این  قرآن  دور  نگاه  دارند،  قرآنی‌که  جذاب  است  و  دلها  و  خردها  را  به  سوی  خود  می‌کشد  ...  از  انجاکه  عقیده  توحیدی  و  یگانه‌پرستی‌ای‌که  این  قران  بر  ان  دور  می‌زد،  مکانت  و  منزلت  ایشان  را  و  امتیازات  و  افتخارات  آنان  را  تهدید  می‌کرد،  از  قرآن  می‌گریختند:

« وَإِذَا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا ؟»  .

هنگامی  که  پروردگارت  را  در  قرآن  به  یگانگی  یاد  می‌کنی  (‌و  خدایان  پنداری  ایمان  را  همراه  با  او  نام  نمی‌بری‌)  پشت  کرده  و  می‌گریزند  (‌تا  صدای  توحید  را  نشنوند)‌.

از  سخن  توحید  و  یگانه‌پرستی  می‌گریزند،  سخنی‌که  موقعیت  اجتماعی  ایشان  را  تهدید  میکر‌د،  موقعیتی‌که  بر  اوهام  و  انگاره‌های  بت‌پرستی  و  بر  آداب  و  رسوم  جاهلیت  استوار  بود.  آخر  بزرگان  قریش  زرنگ‌تر  از  این  بودندکه  پوچی  و  یاوگی  عقائدشان  بر  ایشان  مخفی  بماند،  و  درستی  و  استواری  اسلام  را  نشناسند.  آنان  داناتر  و  آگاه‌تر  از  این  بودندکه‌گفتار  استوار  قرآن  را  تشخیص  ندهند  و  والائی  و  ارج  و  امتیاز  قرآن  از  دیدگانشان  پنهان‌گردد.  آنان  همان‌کسانیندکه  نمی‌توانستند  خویشتن  را  ازگوش  فرادادن  به  قرآن  و  متاثر شدن  از  آن  بازدارند،  هر‌چندکه  با  شدت  و  حدت  جلو  دلهایشان  را  می‌گرفتند  و  با  دلهایشان  به  پیکار  برمی‌خاستند!

(إِذْ یَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلا رَجُلا مَسْحُورًا).

آن  زمان  که  ستمکاران  (‌کفرپیشه‌،  نهانی  به  یکدیگر)  می‏گویند  (‌اگر  شما  دوستان  هم‌عقیده  ما  از  او  پیروی  کنید)  جز  از  مرد  جادوشده‌ای  پیروی  نمی‌کنید  (‌که  جادوگران  در  عقل  و  هوش  او  رخنه  کرده  و  آن  را  مختل  ساخته‌اند)‌.

این  سخن  خودش  در  لابلای  خویش  دلیل  متاثر  شدنشان  از  قرآن  را  دارد.  آنان  در  دل  خود  قرآن  را  فراتر  از  این  می‌دیدندکه  سخن  انسان  باشد.  چراکه  آنان  چیزی  را  در  آن  احساس  می‌کردندکه  غیر  بشری  بود،  و  فرولغزیدن  آهسته  و  آرام  آن  را  به  اذهان  و  حواس  خود  احساس  می‌کردند،  وگوینده  قرآن  را  به  سحر  و  جادو  نسبت  می‌دادند،  و  این  شگفتیهای‌گفتارش  را  و  این  امتیازگفته‌اش  را،  و  این  تفوق  و  برتری  نظم  و  نظام  سخنش  را  به  سحر  و  جادو  برمی‌گرداندند.  معتقد  بودند  که  محمّد  (ص)‌از  خود  چیزی  نمی‌گوید،  و  بلکه  از  روی  سحرو  جادو  سخنی  می‌گویدکه  با  نیروی  سحر  و  جادو  توانی به‌گفته  خود  می‌دهدکه  جدای  از  توان‌گفتار  انسانها  است‌!  اگر  انصافی  داشتند  می‌گفتند: قرآن  از  سوی  یزدان  آمده  است‌،  و  ممکن  نیست  این  را  انسانی  از  پیش  خود  بگوید،  و  ممکن  نیست  آفریده  دیگری  از  آفریدگان  یزدان  آن  را  ازپیش  خو‌د  بگو‌ید.   .

(انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الأمْثَالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلا).

بنگر  چگونه  برای  تو  مثلها  می‌زنند  و  (گاه  کاهن‌،  گاه  مجنون‌،  وقتی  شاعر،  و  زمانی  ساحر  میگویند.)  از  این‌رو  آنان  گمراه  گشته  و  نمی‌توانند  راهی  (‌به  سوی  حق‌)  پیدا  کنند.

تو  را  بسان  جادوگران  قلمداد  می‌کنند،  ولی  تو  جادوگر  نیستی‌.  بلکه  تو  فقط  پیغمبر  هستی‌.  ایشان‌گمراه  گردیده‌اند  و  راهیاب نشده‌اند،  و  سرگشته  گردیده‌اند  و  راه  درستی  را  پیدا  نکرده‌اند  تا  آن  را  طی‌کنند،  راهی‌که  به  سوی  هدایت  رود،  و  موضعگیری‌ گمان‌برانگیز  ایشان  را  توجیه ‌کند.

**

این  است  سخن  آنان  درباره  قرآن‌،  و  درباره  پیغمبر  (ص)‌که  قرآن  را  بر  ایشان  می‌خواند.  همچنین  ایشان  رستاخیز  را  دروغ  و  نادرست  می‌شمارند،  و  به  آخرت  نیز  ایمان  ندارند:

(وَقَالُوا: أَئِذَا کُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِیدًا قُلْ کُونُوا حِجَارَةً أَوْ حَدِیدًا أَوْ خَلْقًا مِمَّا یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ فَسَیَقُولُونَ مَنْ یُعِیدُنَا قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَیُنْغِضُونَ إِلَیْکَ رُءُوسَهُمْ وَیَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَنْ یَکُونَ قَرِیبًا یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ وَتَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلا قَلِیلا)

و  (‌اینان  و  منکران  دیگر  رستاخیز)  می‌گویند:  آیا  هنگامی  که  ما  استخوانی  (‌پوسیده‌)  و  تکه‌هائی  خشکیده  (‌و  از  هم  پاشیده‌)  شدیم‌،  مگر  دیگرباره  آفرینش  تازه‌ای  خواهیم  یافت  (‌و  زندگی  دوباره‌ای  پیدا  خواهیم  کرد؟‌!)‌.  بگو:  شما  سنگ  باشید  (‌که  به  هیچوجه  قابلیت  پذیرش  حیات  را  ندارد)  و  یا  آهن  باشید  (‌که  از  سنگ  محکم‌تر  است‌)‌،  یا  این  که  (‌جز  آن  دو)  چیز  دیگری  باشید  که  در  نظرتان  (‌از  اینها  هم‌)  سخت‌تر  است  (‌و  از  قابلیت  پذیرش  حیات  دورتر،  باز  خدا  می‌تواند  به  پیکرتان  جان  بدمد  و  به  زندگی  مجدد  بازگرداند.  آنان  شگفت‌زده‌)  خواهند  گفت  چه  کسی  ما  را  بازمی‌گرداند؟  بگو:  آن  خدائی  که  نخستین  بار  شما  را  آفرید.  پس  از  آن‌،  سرهایشان  را  به  سویت  (‌به  عنوان  استهزاء  تکان  می‌دهند  و  می‌گویند:  چه  زمانی  این  (‌معاد)  خواهد  بود؟  بگو:  شاید  که  نزدیک  باشد.  (‌این  بازگشت  به  حیات  مجدد)  روزی  خواهد  بود  که  خدا  شما  را  از  گورهایتان  (‌برای  گردهمائی  در  محشر)  فرامی‌خواند  و  شما  (‌فرمان  او  را)  با  حمد  و  سپاس  پاسخ  میگوئید  و  گمان  می‌برید  که  (‌در  دنیا)  جز  مدت  اندکی  ماندگار  نبوده‌اید.

مساله  رستاخیز،  مورد  جد‌ال  طولانی  میان  پیغمبر  صلی الله علیه و آله و سلم و مشرکان  بوده  است‌.  قرآن  مجید  بسیاری  از  این‌گونه  جدالها  را  دربرگرفته  است‌.  هرچند  که  این  مساله  ساده  و  روشن  است  برای‌کسانی‌که  سرشت  حیات  و  ممات  را  پیش  چشم  می‌دارند،  و  سرشت  رستاخیز  و  همایش  همگان  را  درنظر  می‌گیرند.  قرآن  مجید  این  مساله  را  در  این  پرتو  بارها  عرضه‌کرده  است‌.  امّا  مردمان  آن  را  با  این  وضوح  و  با  این  سادگی  تصور  نمی‌کردند.  تصور  رستاخیز  و  زندگی  دوباره  به  دنبال  فرسودگی  و  فوت  و  فنائی‌که  بر  پیکرها  و  لاشه‌ها  چیره  می‌گردد،  بسی  مشکل  می‌نمود:

« وَقَالُوا: أَئِذَا کُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِیدًا ؟»  .

و  (‌اینان  و  منکر‌ان  دیگر  رستاخیز)  می‌گویند:  آیا  هنگامی  که  ما  استخوانی  (‌پوسیده‌)  و  تکه‌هائی  خشکیده  (‌و  از  هم  پاشیده‌)  شدیم‌،  مگر  دیگرباره  آفرینش  تازه‌ای  خواهیم  یافت  (‌و  زندگی  دوباره‌ای  پیدا  خواهیم  کرد؟‌!)‌.

این  هم  بدان  علت  بودکه  آنان  نمی‌اندیشیدندکه  ایشان  اصلا  زنده  نبوده‌اند  و  بعد  زندگی  پیداکرده‌اند  وحیات  یافته‌اند.  پیدایش  واپسین  آخرت  مشکل‌تر  و  دشوارتر  از  پیدایش  نخستین  دنیا که  نیست‌.گذشته  از  این‌،  برای  قدرت خدا  چیزی  مشکل‌ترودشوارترازچیزی  وجود  ندارد،  و  ابزارآفرینش  در  هر  چیزی  یکی  است‌،  و  آن  این  است‌:

«‌کن  فیکو‌ن  »‌.

باش!  پس  می‌شو‌د..  (‌بقره/117،  آل ‌عمران‌/‌47 و  ٥٩،  انعام‌/ ‌73‌...).

پس  در  این  صورت برای  یزدان  یکسان  است  چیزی‌که  ساده  یا  مشکل  برای  مردمان  است‌.  وقتی‌که  اراده  الهی  بخواهد  چیزی  پدیدارگردد،  آن  چیزبه  محض  خواست  خدا  پدید  می‌آید.

پاسخ  شگفت  مردمان  ازاین‌ کار یزدان  این  چنین  است‌:

« قُلْ : کُونُوا حِجَارَةً أَوْ حَدِیدًا أَوْ خَلْقًا مِمَّا یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ»

بگو:‌شما  سنگ  باشید  (‌که‌به  هیچ‌وجه  قابلیت  پذیرش  حیات  را  ندارد)  و  یاآهن  باشید (‌که  از سنگ  محکم‌تر  است‌)‌،  یا  این  که  (‌جزآن  دو)  چیزدیگری  باشیدکه  در  نظرتان  (‌از  اینها  هم‌)  سخت‌تر  است  (‌و  از  قابلیت  پذیرش  حیات  دورتر،  بازخدا  می‌تواند  به  پپکرتان  جان  بدمد  و  به  زندگی  مجدد  بازگرداند.  آنان  شگفت‌زده‌)  خواهند  گفت  چه  کسی  ما  را  بازمی‌گرداند؟‌.

در  استخوانهای  سالم  و  استخو‌انهای  فرسوده  و  خشکیده  بوی  انسان  بودن  به  مشام  می‌رسد  و  یادی  از  حیات  می‌رود.  ولی  آهن  وسنگ  دورتر  از  حیات  می‌نماید.  این  است‌که  بدیشان‌گفته  می‌شود:  سنگ  باشید  و  یا  آهن  یا  موجود  ومخلوق‌دیگری‌که  به  نظرتان  مشکل  و  دشوار  می‌آید،  و  از  سنگ  و  آهن  دورتر  از  دمیدن  حیات  در  آن  می‏بیند  و  هرگز  تصور  نمی‌کنیدکه  جان  بگیرد  و  حیات  پیداکند  ...  این  چنین  خدائی  شما  را  دوباره  زنده  خواهدکرد.

مردمان‌که  نمی‌توانند  سنگ  یا  آهن  شوند،  ویا  موجود  دیگری‌گردند.  این  سخن  جنبه  مبارزه‌طلبی  و  چالش  را  دارد  و  نوعی  از  تهدید  وتنبیه  را  نیز  می‌رساند.  چه  سنگ  و  آهن  جماد  هستندونه  احساسی  دارند  ونه  متاثر  می‌گردند.  امّا  با  ذکر  آنها  اشاره  ضعیفی  به  جمود  و  تحجّر  اندیشه  ایشان  است‌.

« فَسَیَقُولُونَ :مَنْ یُعِیدُنَا ؟  »‌.

خواهند  گفت‌:  چه  کسی‌ما  را  بازمی‌گرداند؟‌.

چه‌کسی  ما  را  پس  ازاستخوان  شد‌ن  و  فرسوده  گردیدن‌،  یا  اگر  بالاتر  از  آن  موجود  دیگری  باشیم‌که  از  مرگ  و  خاموشی  بیشتری  برخوردار  باشد،  به  زندگی  برمی‌گرداند  و  جان  به پیکرمان  می‌دماند!

(قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ)‌.

بگو:  آن  خدائی  که  نخستین  بارشما  را  آفرید.

این  پاسخی  است‌که  مشکل  را  ساده  و  آسان  به  پیش  همگان  می‌دارد.  به‌گو‌نه‌ای  روشن  است‌که  دل  بد‌ان  می‌آساید.  چه‌کسی‌که  مردمان  را  ازنیستی  به  هستی  آورده  است  می‌تواند  دیگرباره  بدیشان  وجود  و  حیات  بخشد  و  آنان  را  زنده‌کند.  ولی  باز  هم  این  قوم  از  این  سخن  خود  نمی‌برند  و  قانع  نمی‌گردند:

(  فَسَیُنْغِضُونَ إِلَیْکَ رُءُوسَهُمْ )  .

پس  از  آن‌،  سرهایشان  را  به  سویت  (‌به  عنوان  استهزاء‌)  تکان  می‌دهند.

سرهایشان  را  بالا  یا  پائین  می‌اندازند.  یعنی  این‌که  نمی‌پذیرند  و  به  استهزاء  می‌پردازند.

« وَیَقُولُونَ :مَتَى هُوَ ؟ »‌.

و  می‌گویند:  چه  زمانی  این  (‌معاد)  خواهد  بود؟‌.

این  سخن  را  برای  این  می‏گویند  تا  نشان  دهند  همچو‌ن  رخدادی  بعید  ونامقبول  است  و  ما  نمی‌پذیریم‌.

« قُلْ عَسَى أَنْ یَکُونَ قَرِیبًا »‌.

بگو:  شاید  که  نزدیک  باشد.

پیغمبر  (ص)‌دقیقاً  نمی‌داندکی  خواهد  بود  و  موعد  آن  چه  وقت  است‌.  شاید  نزدیک‌تر  از  آن  چیزی  باشدکه  گمان  می‏برند  بسی  سزاوار  است‌که  از  وقوع  آن  بترسند،  و  هنگامی  روی  دهدکه  آنان  در  غفلت  و  بیخبری  بسر  می‏برند  و  به  تکذیب  و  استهزاء  سرگرم  می‌باشند!

آنگاه  روند  قرآنی  صحنه ‌گذرائی  از  آن  زمان  ترسیم  می‌کند:

(یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ وَتَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلا قَلِیلا).

(‌این  بازگشت  به  حیات  مجدد)  روزی  خواهد  بود  که  خدا  شما  را  از  گورهایتان  (‌برای  گردهمائی  در  محشر)  فرامی‌خواند  و  شما  (‌فرمان  او  را)  با  حمد  و  سپاس  پاسخ  میگوئید  و  گمان  می‌برید  که  (‌در  دنیا)  جز  مدت  اندکی  ماندگار  نبوده‌اید.

این  هم  صحنه‌ای‌که‌کسانی  را  به  تصویر  می‌کشدکه  رستاخیز  را  نپذیرفته‌اند  و  آن  را  دروغ  نامیده‌اند.  هم  اینک  برخاسته‌اند  و  دعوت‌کننده  را  پاسخ‌گفته‌اند  و  آماده  شده‌اند، و  زبانهایشان  را  به  حمد  و  ثنای  یزدان  گشوده‌اند.  جز  این  سخن  حمد  وثنا،‌گفتار  یا  پاسخی  ندارند!

این  پاسخ،  پاسخ  شگفتی  است‌که  از  سوی‌کسانی  داده  می‌شودکه  منکر  روز  قیامت  بوده‌اند  و  خدا  را قبول  نداشته‌اند.  هم  اینک  پاسخی  جز  این  ندارندکه  بگو‌یند:  حمد  و  سپاس  خدا  را  سزا  است‌.  حمد  و  سپاس  خدا  را  سزا  ا‌ست  ...

روزی  زندگی  دنیا  درهم  پیچیده  و  درهم  نوردیده  می‌گردد  همان‌گونه‌که  سایه  درهم  پیچیده  و  درهم

نوردیده  می‌شود:

« وَتَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلا قَلِیلا »‌.

و  گمان  می‌برید  که  (‌در  دنیا)  جز  مدت  اندکی  ماندگار  نبوده‌اید.

به  تصویرکشید‌ن  دنیا  بدین‌گونه  ارج  و  ارزش  دنیا  را  در  دلهای  مخاطبان  ناچیز  می‌گرداند،  و  ناگهان  متوجه  می‌شوندکه  دنیا  بسیارکوتاه  است‌.  سایه‌های  دنیا  و  شکلهای  آن  در  حس  و  شعور  برجای  نمی‌ماند،  مگر  بدان  اندازه  که  انگار  لحظه‌ای  است  که  هرچه  زودتر  می‌گذرد،  و  زمان  اندکی  است  و  هرچه  زودتر  سپری  می‌شود،  و  سایه‌ای  است‌که  به  سرعت  جمع  می‌گردد  و  اثری  از  آن  نمی‌ماند.

*

آن‌گاه  روند  قرآنی  از  اینان  روی  برمی‌گرداندکه  رستاخیز  و  همایش  محشر  را  دروغ  می‌دانستند،  و  وعده  وپیمان  یزدان  را  به  تمسخرمی‌گرفتند،  وفرموده  پیغمبر  صلی الله علیه و آله و سلم  را  مورد  بازیچه  قرار  می‌دادند،  و  ریشخندکنان  سرهای  خو‌د  را  تکان  می‌دادند  و  بر  اسلام  و  مسلمانان  می‌تاختند  ...  و  به  کسانی  رو  می‌کندکه  واقعاً  بندگان  مومن  خدا  بوده‌اند.  بدیشان  رو  می‌کند  تا  پیغمبر  (ص)آنان  را  رهنمود  و  رهنمون  سازد  بدین‌که  سخنان  پاک  وزیبا  بگویند  وپیوسته  نیک  و  خوب  صحبت‌کنند.

«وَقُلْ لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلإنْسَانِ عَدُوًّا مُبِینًا »‌.

(‌ای  پپغمبر!)  به  بندگانم  بگو:  سخنی  (‌در  گفتار  و  نوشتار  خود)  بگویند  که  زیباترین  (‌و  نیکوترین  سخنها)  باشد.  چرا  که  اهریمن  (‌به  وسیله  سخنهای  زشت  و  ناشیرین‌)  در  میان  ایشان  فساد  و  تباهی  به  راه  می‌اندازد،  و  بیگمان  اهریمن  (‌از  دیرباز)  دشمن  آشکار  انسان  بوده  است  (‌و  پیوسته  درصدد  برآمده  تاآتش  جنگ  رابا  افروزینه  وسوسه  شعله‌ور  سازد)‌.

«وَقُلْ لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ »‌.

(‌ای  پیغمبر!)‌به  بندگانم  بگو:  سخنی  (‌در  گفتارونوشتار  خود)  بگویید  که  زیباترین  (‌و  نیکوترین  سخنها)  باشد.

در  همه‌جا  و  در  همه  چیز،  زیباترین  و  بهترین  سخنها  را  بگو‌یند.  خوبترین‌گفتار  را  برگزینند  و  بدان  دم  بزنند.  بدین  وسیله  می‌توانند  خویشتن  را  از  اهریمن  بپایند  و  نگذارند  او  میان  ایشان  محبّت  و  موّدت  را  تباه  نماید  و  بزداید.  چه  اهریمن  میان  برادران  فساد  و  تباهی  می‌اندازد  با  سوء  استفاده  از  سخنان  درشتی  که  بر  زبان  می‌دود  و  بر  آن  می‌رود،  و  با  سوء  استفاده  از  پاسخ  بدی  که  بدان  سخن  بد  داده  می‌شود.  ناگهان  ازگفتن  سخن  خشن  و  پاسخ  ناجور،  فضای  مودت  و  محبت  و  اتحاد،  آلوده  به  اختلاف  وکشمکش  می‌گردد.  سپس  درشتی  و  زشتی  پیش  می‌آید.  بعد  از  آن  ستیزه‌گری  و  دشمنانگی  درمی‌گیرد.  امّا  سخن  خوب  زخمهای  دلها  را  مرهم  می‌نهد  و  مداوا  می‌کند،  و  درشتی  و  خشونت  را  به  نرمش  و  مهربانی  تبدیل  می‌سازد،  و  دلها  را  بر  لطف  و  عطوفت  ارزشمندی‌گرد  می‌آورد.

« إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلإنْسَانِ عَدُوًّا مُبِینًا »‌.

بی‏گمان  اهریمن  (‌از  دیرباز)  دشمن  آشکار  انسان  بوده  است  (‌و  پیوسته  در  صدد  برآمده  تا  آتش  جنگ  را  با  افروزینه  وسوسه  شعله‌ور  سازد)‌.

اهریمن  لغزشهای  زبان  و  پرشهای  دهان  را  می‌جوید  و  پیجوئی  می‌کند.  با  لغزشها  و  پرشها  آتش  دشمنانگی  و  کینه‌توزی  را  میان  این  مومن  و  برادر  مومن  خود  تیزترو  شعله‌ورتر  می‌سازد.  ولی  سخنان  خوب  راه  نفوذ  را  بر  اهریمن  می‌بندد  و  او  را  خلع  سلاح  می‌کند،  و  حرم  قدس  برادری  را  در  امن  و  امان  از  دمیدنها  و  وسوسه‌ها  و  تحریکهای  اهریمن  می‌گرداند.

*

پس  از  این  نگرش‌،  روند  قرآنی  به  سرنوشت  مردمان  برمی‏گردد،  سرنوشتی‌که  در  آن  روزی  پیدا  می‌کنندکه  یزدان  ایشان  را  فرامی‌خواند  و  آنان  هم  با  حمد  و  ثنا  پاسخ  می‌گویند،  و  همایش  همگان  در  پیشگاه  یزدان  فراهم  می‌آید،  و  به  ناگاه  معلوم  می‌شودکه  سرنوشت  به  طورکلی  در  دست  یزدان  یگانه جهان  است  و  بس‌؛  اگر  بخواهد  رحم  می‌کند،  و  اگر  خواست  عذاب  می‌دهد.  همگی  مردمان  به  قضاوت  و  داوری  ایزد  سبحان  واگذارند  و  اسیر  فرمان  خداوند  دادارند،  و  پیغمبر  صلی الله علیه و آله و سلم  حافظ  و  نگاهبان  ایشان  نیست‌.  او  تنها  پیامبر  است  و  بس‌:

« رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِکُمْ إِنْ یَشَأْ یَرْحَمْکُمْ أَوْ إِنْ یَشَأْ یُعَذِّبْکُمْ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلا وَرَبُّکَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ »‌.

پروردگارتان  از  حال  شما  آگاه‌تر  (‌از  هر  کسی‌)  است‌.  اگر  بخواهد  (‌به  شما  توفیق  ایمان  عطاء  می‌کند)  و  شما  را  مشمول  رحمت  خود  قرارمی‌دهد،  واگر  بخواهد  (‌با  کفر  و  عصیان  شما  را  می‌میراند  و)  دچار  عذابتان  می‏گرداند.  (‌ای  محمد!)  ما  تو  را  به  عنوان  وکیل  (‌ایمان  آوردن‌)  ایشان  (‌و  مراقب  احوال  آنان‌)  نفرستاده‌ایم‌،  (‌تا  ملزم  باشی  حتماً آنان  ایمان  بیاورند.  بلکه  بر  رسولان  پیام  باشد  و  بس‌)‌.  پروردگارت  از  (‌احوال  همه‌)  مردمان  و  چیزهائی  که  در  آسمانها  و  زمینند  آگاه‌تر  (‌از  هر  کسی‌)  است‌.

علم  وآگاهی  مطلق  ازآن  یزدان  است  و  بس.  او  با  علم  و  آگاهی‌کاملی‌که  درباره  مردمان  دارد،  رحمت  خود  را  شامل  آنان  می‌سازد  یا  عذاب  خود  راگریبانگیر  ایشان  می‌گرداند.  همین‌که  پیغمبر  صلی الله علیه و آله و سلم  پیام  آسمانی  را  به  انسانها  رساند،  وظیفه  او  پایان  می‌پذیرد.  علم  و  آگاهی  خدا  شامل  همه ‌کسانی  می‌گرددکه  در  آسمانها  و  زمین  هستند،  از  قبیل‌:  فرشتگان‌،  پیغمبران‌،  انسانها،  جنها  و  پریها،  و  پدیده  و  آفریده‌های  دیگری‌کسی  جز  خدا  از  آنها  آگاه  نیست  و  نمی‌داند  چه  هستند؟  چه  اندازه  هستند! پله  و  درجه  آنها  کدام  است‌؟

در  پرتو  همین  علم  و  آگاهی  مطلق  از  حقائق  آفریدگان  است‌که  برخی  از  پیغمبران  را  بر  برخی  دیگر  برتری  داده  است‌:

« وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَى بَعْضٍ »‌.

ما  برخی  از  پیغمبران  را  بر  برخی  دیگر  برتری  داده‌ایم‌.  این  برتری  چیزی  است‌که  یزدان  ازاسباب  و  علل  آن  مطلع  وآگاه  است‌.  چون  نمادهای  ظاهری  این  برتری  در  جزء  سوم  همین‌کتاب  فی‌ظلال  القرآن  از  آنها  سخن  گفتیم،  بدان‌گاه‌که  این  آیه  تفسیرگردید:

«‌تلک‌الرسل  فضلنا  بعضهم‌علی  بعض »‌.

این  پیغمبران  (‌که  نام  برخی  از  آنان  گذشت‌)  بعضی  از  ایشان  را  بر  بعضی  دیگر  برتری  دادیم‌. (‌بقره/253)

برای  اطلاع  از  نمادهای  ظاهری  این  برتری،  بدانجا  مراجعه  گردد:

«  وَآتَیْنَا دَاوُدَ زَبُورًا »  .

و  (‌از  جمله‌)  به  داوود  زبور  عطاء  نموده‌ایم  (‌و  او  را  بدان  افتخار  بخشیده  و  بالاتر  از  بعضی  انبیاء  قرار  داده‌ایم‌،  به  تو  نیز  قرآن  ارمغان  کرده‌ایم  و  خاتم  و  سرآمد  همه پیغمبرانت  ساخته‌ایم‌)‌.

این  نمونه‌ای  از  عطاء  خدا  به  یکی  از  انبیاء  است‌،  و  همچنین  نمونه‌ای  از  نمادهای  ظاهری  برتری  است‌.  چه  کتابها  پای‌برجای‌تر  و  ماندگارتر  از  معجزات  و  خوارق  عاداتی  است‌که  بعضی  از  مردمان  آنها  را  در  شراط  و  ظروف  معینی  از  زمان  می‏بینند.

*

این  درس که  با  نفی  اندیشه  فرزندان  و  انبازان  از  یزدان  سبحان  شروع  گردیده  است‌،  و  ادامه  پیدا  کرده  است  با  انحصار  یزدان  برای  روکردن  و  به  کمک  طلبیدن‌،  و  این  که  تنها  خدا  است‌که  از  سرنوشت  بندگان  آگاه  است‌،  و  فقط  او  است  که  کار  و  بار  مردمان  را  اداره  می‌کند  و  می‌گرداند  ...  این  درس  به  پایان  می‌آید.  در  این  پایانه  همچنین  کسانی  به  مبارزه  خواسته  می‌شوندکه  گمان  می‏برند  خدا  دارای  انبازهائی  است‌.  در  این  چالش  از  همچون‌کسانی  خواسته  می‌شودکه  خدایان  ادعائی  خود  را  به  کمک  بطلبند  و  از  ایشان  درخواست‌کنند  زیان  و  ضرری  را  از  سر  ایشان  بردارندکه  خدا  می‌خواهد  بدیشان  برسد  و  بدین  وسیله  عذاب  و  عقابشان  دهد.  یا  از  آنها  بخواهند  عذاب  و  عقاب  خدا  را  از  ایشان برگردانند  و  دامنگیر  دیگرانش‌گردانند:

« قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَلا تَحْوِیلا»‌.

(‌ای  پیغمبر!  به  مشرکان‌)  بگو:  کسانی  را  که  بجز  خدا  (‌شایسته  پرستش‌)  می‌پندارید  (‌به  هنگام  بلا،  به  کمک‌)  بخوانید،  امّا  (‌خواهید  دید  که‌)  نه  توانائی  دقع  زیان  و  رفع  بلا  از  شما  را  دارند،  و  نه  می‌توانند  آن  را  دگرگون  سازند  (‌و  ناخوشیها  را  به  خوشیها  تبدیل  کنند  و  یا  این  که  از  اندوه  دردها  بکاهند)‌.

هیچ  کسی  جز  خدای  یگانه  نمی‌تواند  زیان  و  ضرر  را  برطرف‌کند  یا  آن  را  دگرگون  سازد،  خدای  یگانه‌ای‌که  در  قضا  و  قدر  بندگان  خود  دخالت  می‌کند،  و  متصرف  در  اوضاع  و  احوال  ایشان  است‌.

یزدان  برای  مردمان  بیان  می‌دارد  کسانی  را  که  از  فرشتگان  یا  پریها  و  یا  انسانها  الهه  می‌دانند  و  خداگونه  می‌خوانند،  آنها  جز  آفریده‌هائی  از  آفریده‌های  یزدان  نیستند،  و  تلاش  می‌کنند  راهی  برای  تقرب  به  خدا  پیدا  کنند،  و  با  یکدیگر  درکسب  رضای  خدا  مسابقه  می‌دهند،  و  از  عذاب  و  عقابی  می‌ترسندکه  کسانی  از  آن  عذاب  و  عقاب  می‌ترسند  و  می‌هراسندکه  از  حقیقت  آن  مطلع  هستند:

(أُولَئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَیَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُورًا).

آن  کسانی  را  که  به  فریاد  می‌خوانند  (‌و  خداگونه‌هایشان  می‌دانند)  آنان  که  از  همه  مقرب‌ترند  (‌به  درگاه  یزدان‌،  همچون  عیسی  و  عزیر  و  فرشتگان‌)  برای  تقرب  به  پروردگارشان  وسیله  می‌جویید  (‌که  طاعات  و  عبادات  است‌)  و  به  رحمت  خدا  امیدوار  و  از  عذاب  او  هراسناکند.  چرا  که  عذاب  پروردگارت  (‌چنان  شدید  است  که‌)  باید  خویشتن  را  از  آن  دور  و  برحذر  داشت‌.

برخی  از  آنان  عزیر  را  پسر  خدا  می‌خواندند  و  او  را  می‌برستیدند.  برخی  از  ایشان  هم  عیسی  را  پسر  خدا  می‌خواندند  و  او  را  می‌پرستیدند.  بعضی  از  آنان  هم  فرشتگان  را  دختران  خدا  می‌نامیدند  و  آنها  را  پرستش  می‌کردند.  و  بالاخره  بعضیها  نیز  چیزهای  دیگری  جز  اینان  را  به  فریاد  می‌خواندند  و  پرستش  می‌کردند  ...  این  است‌که  یزدان  به  همه  آنان  می‌فرماید:  این‌کسانی  راکه  به  فریاد  می‌خوانید،  مقرب‌ترین  آنان  به  خدا  به  دنبال  وسیله  است  و  می‌خواهد  با  آن  خویشش  را  به  خدا  نزدیک‌کند،  و  با  عبادات  و  طاعات  به  خدا  تقرب میجوید و مرحمت و لطف او را میجوید و از عذاب و عقاب وی میترسد و می‌هراسد - عذاب و عقاب خدا هم سخت و شدید است وباید از ان برحذر شد وبیمناک گردید - پس بسی شایسته وبایسته شما است که به خدا رو کنید همانگونه که کسانی را که خدا گونه مینامید و با خدا میپرستید هرچند که بندگان خدایند - آنان به خدا رو میکنند و رضایت او را میجویند.

بدین منوال و برای روال، این درس می‌آغازد و خاتمه می‌پذیرد با بیان هیچ و پوچ بودن عقائد شرک در هر شکلی که هست و به هر صورتی که هست. و با بیان این که یزدان سبحان منحصر به الوهیت و پرستش عبادت و رو کردن و یاری طلبیدن است و بس.