ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
مکی است و دارای (19) آیه است.
وجه تسمیه: این سوره بهسبب افتتاح با این فرموده خداوند عزوجل : ﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّکَ ٱلۡأَعۡلَى١﴾ [الأعلى: 1] سوره «اعلی» نام گرفت و «سبح» نیز نامیده میشود.
فضیلت آن: در حدیث شریف به روایت نعمان بن بشیر رضی الله عنه آمده است که: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در نمازهای عید و روز جمعه، سورههای: ﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّکَ ٱلۡأَعۡلَى١﴾ و ﴿هَلۡ أَتَىٰکَ حَدِیثُ ٱلۡغَٰشِیَةِ١﴾ [الغاشیة: 1] را میخواندند و چهبسا که عید و جمعه در یکروز جمع میشد اما همین دو سوره را میخواندند». همچنین در حدیث شریف آمده است: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در نماز وتر، سورههای: ﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّکَ ٱلۡأَعۡلَى١﴾، ﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡکَٰفِرُونَ١﴾ [الکافرون: 1] و ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ١﴾ [الإخلاص: 1] را میخواندند». علی رضی الله عنه روایت کرده است که: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سوره اعلی را دوست داشتند».
﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّکَ ٱلۡأَعۡلَى١﴾
«نام پروردگار والای خود را به پاکی بستای» یعنی: او را از هر چه که سزاوار وی نیست، با گفتن جمله: «سبحان ربی الاعلی» بهپاکی یاد کن. بهقولی معنی این است: نام پروردگار خود را با تعظیم و خشوع یاد کن و با احترام تمام از او نام ببر. در حدیث شریف آمده است که چون این آیه نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «آن را در سجده خویش قرار دهید». همچنین در حدیث شریف آمدهاست که چون آیه: ﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّکَ ٱلۡأَعۡلَى١﴾ نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «آن را در رکوع خویش قرار دهید». مراد از «اعلی» این است که: خداوند عزوجل برتر، والاتر و بزرگتر از هر چیزی است که وصفکنندگان آن را وصف میکنند. علما گفتهاند: برای خواننده این آیه مستحب است که چون آن را میخواند ؛ «سبحان ربی الأعلی» بگوید چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و جمع دیگری از صحابه و تابعین رضی الله عنهما اینگونه میکردند.
﴿ٱلَّذِی خَلَقَ فَسَوَّىٰ٢﴾
آری! به پاکی یاد کن «همان» ذاتی را «که آفرید» همه خلق و همه اشیا را «پس سامان بخشید» آنها را در بهترین ساختار آنها؛ چنانکه انسان را به اعتدال و استواری تمام آفرید، قامتش را نیکو و معتدل و فهمش را سامان بخشید و او را برای بر عهده گرفتن تکلیف آماده کرد.
﴿وَٱلَّذِی قَدَّرَ فَهَدَىٰ٣﴾
«و همان که اندازهگیری کرد و راه نمود» یعنی: خداوند عزوجل جنس تمام پدیدهها وانواع، اوصاف، افعال، اقوال و آجال آنها را به اندازه آفرید پس هر یک از آنها را بهسوی آنچه که از وی صدور مییابد و برایش سزاوار است راه نمود، زندگی موجودات را برمبنای هدفی که برای آن آفریده شدهاند میسر گردانید، به انسان امور دین و دنیایش را الهام و او را بهسوی راه و روشهای زندگی راهنمایی کرد، ارزاق و مواد مورد نیاز خلق را برایشان مقدر نمود، حیوانات وحشی را بهسوی چراگاههایشان رهنمون گردید و در اشیا منافع را آفرید و انسان را به راههای استخراج آن منافع راهنمایی کرد. در حدیث شریف به روایت عبدالله بن عمرو رضی الله عنه آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «خداوند عزوجل پنجاه هزار سال قبل ازآفرینش آسمانها و زمین، مقادیر خلق را مقدر کرد و عرش وی در آن هنگام بر روی آب بود».
خلاصه اینکه؛ تقدیر عبارت است از: تصرف در اجزا و عناصر اجسام و ترکیب آنها بر وجهی مخصوص که استعداد پذیرش نیروها را داشته باشند. هدایت؛ عبارت است از: آفرینش آن نیروها در این اعضا، بهگونهای که هر نیرویی مصدر فعل معینی باشد و از مجموع آنها یک مصلحت بهانجام و اتمام رسد.
﴿وَٱلَّذِیٓ أَخۡرَجَ ٱلۡمَرۡعَىٰ٤﴾
«و همان کسی که چراگاهها را رویانید» یعنی: انواع چمنزارها و گیاهان سبز و خرم را که چهارپایان از آن میچرند، رویانید.
﴿فَجَعَلَهُۥ غُثَآءً أَحۡوَىٰ٥﴾
«و پس از چندی آن را خاشاکی تیرهگون گردانید» یعنی: آن گیاهان را بعد از سبزی و خرمی آنها، خاشاکی خشک گردانید که بعد از سبزی به سیاهی گراییدهاند زیرا گیاه چون خشک شود، سیاه میشود.
﴿سَنُقۡرِئُکَ فَلَا تَنسَىٰٓ٦﴾
«زودا که تو را به خواندن آوریم» یعنی: بهزودی تو را خوانای قرآن و آیات خویش میگردانیم، به این ترتیب که خواندن را بر تو الهام میکنیم «تا فراموش نکنی» آنچه را که میخوانی.
سبب نزول: چون جبرئیل علیه السلام بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وحی را فرود میآورد، هنوز او از القای آخر آیه فارغ نمیشد که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آغاز آیه را تکرار میکردند تا مبادا آن را فراموش کنند. پس این آیه نازل شد و خداوند متعال خواندن قرآن را بر پیامبرش الهام نموده و ایشان را از فراموش کردن آن محفوظ داشت.
﴿إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ إِنَّهُۥ یَعۡلَمُ ٱلۡجَهۡرَ وَمَا یَخۡفَىٰ٧﴾
«جز آنچه که خدا خواسته است» تا تو آن را فراموش کنی، یا جز آنچه که خواسته است تا تلاوت آن را منسوخ گرداند که در آن صورت، آیه منسوخ شده از یادت میرود «هر آینه خدا میداند آشکارا را» یعنی: هر چیزی را که انسان آشکارا آن را انجام میدهد، یا آشکارا میگوید «و پنهان را» یعنی: هر چیزی را که انسان در نزد خود پنهان نگاه میدارد که جز خداوند عزوجل کسی دیگر بر آن آگاه نیست.
﴿وَنُیَسِّرُکَ لِلۡیُسۡرَىٰ٨﴾
«و در کار تو آسانی پدید میآوریم» یعنی: بر تو عمل بهشت را آسان میگردانیم و بر تو وحی را آسان میگردانیم به طوریکه آن را بهسادگی حفظ کنی و به آن عمل نمایی. یا تو را در دین و دنیایت به آسانترین روش توفیق میدهیم؛ در همه امور دینی و دنیویای که به تو رو مینماید.
﴿فَذَکِّرۡ إِن نَّفَعَتِ ٱلذِّکۡرَىٰ٩﴾
«پس اندرز ده اگر اندرز سود بخشد» یعنی: ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم ! به وسیله آنچه که برتو وحی فرستادهایم، مردم را پند و اندرز ده و آنان را بهسوی راه خیر و احکام و قوانین دین ارشاد و راهنمایی کن و این پند و اندرزت باید در جایی باشد که پند و اندرز سود میبخشد اما کسانی که پند داده شدهاند و راه حق برایشان به روشنی تبیین گردیده است ولی از هوی و هوس خویش پیروی کرده و بر عصیان و سرکشی پای فشردهاند پس به پند دادنشان نیازی نیست. شایان ذکر است که دست برداشتن از پند دهی، در امر تکرار دعوت است اما در دعوت اولیه همه مردم باید بهطور عام و یکسان بهسوی دین خدای عزوجل فراخوانده شوند، چه کسانی که دعوت حق را میپذیرند و چه کسانی که آن را برنمیتابند. ابنکثیر میگوید: «ادب نشر علم از همینجا برگرفته میشود لذا علم را نباید در نزد غیر اهل آن گذاشت». در حدیث شریف به روایت عبدالله بن مسعود رضی الله عنه آمدهاست که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «حدثوا الناس بما یعرفون، أتریدون أن یکذب الله ورسوله». «با مردم در حد معرفتشان سخن بگویید، آیا میخواهید که خدا و رسولش مورد تکذیب قرار گیرند؟». در اینجا وجه دیگری نیز در تفسیر آیه ذکر شده است و آن این است که: پند دادن مطلوب است هرچند سودی نبخشد بنابراین وجه، در ﴿إِن نَّفَعَتِ ٱلذِّکۡرَىٰ٩﴾ [الأعلى: 9]. «اگر اندرز سود دهد» تعلیق به شرط مراد نیست بلکه این قید برای بیان واقعیت قضیه است. لذا اندرز دادن همه گروههای مردم؛ اعم از پندپذیر و پند گریزشان تکلیفی است عام و استثنا ناپذیر.
﴿سَیَذَّکَّرُ مَن یَخۡشَىٰ١٠﴾
«آن کس که میترسد، به زودی پند خواهد گرفت» یعنی: هرکس ازخدای عزوجل بترسد، زودا که از اندرزهایت پند بگیرد و پنددهیات بر ترس و صلاح وی بیفزاید.
﴿وَیَتَجَنَّبُهَا ٱلۡأَشۡقَى١١﴾
«و شقاوت پیشهترین از آن دوری کند» یعنی: کافران، یا شقاوت پیشهترین آنان از پند و اندرزت دوری میکنند، از آنرو که بر کفر به خدای سبحان و فروروی در گناهان و نافرمانیهای خویش پای میفشرند.
﴿ٱلَّذِی یَصۡلَى ٱلنَّارَ ٱلۡکُبۡرَىٰ١٢﴾
«همان کس که در آتش کبری در آید» یعنی: در آتش وحشتناک و بسیار دردناک که آتش جهنم است. و آتش دنیا آتش صغری است.
﴿ثُمَّ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحۡیَىٰ١٣﴾
«آنگاه نه در آن میمیرد» تا از عذابی که در آن بهسر میبرد، راحت گردد «ونه زندگانی مییابد» به زندگیای که بهرهمندیای به همراه داشته باشد.
﴿قَدۡ أَفۡلَحَ مَن تَزَکَّىٰ١٤﴾
«همانا رستگار شد هرکه پاک شد» از شرک؛ پس به خداوند متعال ایمان آورد، او را به یگانگی خواند و به احکام و شرایع وی عمل کرد. به قولی: مراد آیه پرداخت زکات اموال، یا پاک شدن برای ادای نماز، یا پاک شدن از اخلاق پست است.
﴿وَذَکَرَ ٱسۡمَ رَبِّهِۦ فَصَلَّىٰ١٥﴾
«و» رستگار شد هرکه «نام پروردگارش را یاد کرد» به زبان خود. یعنی در نماز تکبیر افتتاح را گفت «و نماز گزارد» یعنی: نمازهای پنجگانه را برپا داشت. یا معنی این است: هرکس قرار گرفتن در پیشگاه پروردگار خود در روز معاد را بهیاد آورد و لذا او را نیایش و پرستش کرد، رستگار شد. به قولی مراد از «تزکی» در آیه قبل، پرداخت زکات فطر و مراد از «صلی» در این آیه، ادای نماز عید است.
﴿بَلۡ تُؤۡثِرُونَ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا١٦﴾
«لیکن شما زندگی دنیا را برمیگزینید» یعنی: واقعیت این است که شما به یادآوری نام پروردگار خود نمیپردازید بلکه لذتهای فانی دنیوی را بر امر آخرت مقدم داشته و آن را برمیگزینید.
﴿وَٱلۡأٓخِرَةُ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ١٧﴾
«با آن که آخرت نیکوتر و پایندهتر است» نسبت به دنیا. در حدیث شریف به روایت ابوموسیاشعری رضی الله عنه آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «من أحب دنیاه أضرّ بآخرته ومن أحب آخرته أضرّ بدنیاه فآثروا ما یبقی علی ما یفنی». «هر کس دنیایش را دوست بدارد، به آخرتش زیان رسانده است و هرکس آخرتش را دوست بدارد، به دنیایش زیان رسانده است لذا آنچه را باقی است بر آنچه که فانی است برگزینید و ترجیح دهید». مالک بن دینار میگوید: «اگر دنیا از طلای فناپذیری بود وآخرت از خزف ماندگار و پایندهای، قطعا میبایست خزف پاینده و باقی بر طلای فناپذیر ترجیح داده میشد پس اگر ما به این حقیقت که آخرت از طلای ماندگار وباقی است و دنیا خزفی فانی و از بین رفتنی است، عنایت داشته باشیم در آن صورت، حال چگونه خواهد بود!».
﴿إِنَّ هَٰذَا لَفِی ٱلصُّحُفِ ٱلۡأُولَىٰ١٨﴾
«بیگمان این» حقایقی که در مورد رستگاری پاکدلان پاک دین پاکاندیش و حقایق ما بعد آن ذکر شد؛ «در صحیفههای نخستین نیز هست» یعنی: خداوند عزوجل آنها را برای پیامبران پیشین علیهم السلام نیز وحی نموده و در صحیفههای نخستین نیز ثبت کرده است زیرا روان بشری در همه عصرها و نسلها همان یک روان است و راه روشن نیز یک راه میباشد و این نسخه قید زمان و مکان نمیشناسد.
﴿صُحُفِ إِبۡرَٰهِیمَ وَمُوسَىٰ١٩﴾
«صحیفههای ابراهیم و موسی» یعنی: پیامهای رستگاری و از جمله این پیام که آخرت بهتر و پایندهتر از دنیاست، در کتب خدای عزوجل پیدرپی بیان شده است از جمله در صحیفههای دهگانه ابراهیم علیه السلام و در صحیفههای دهگانه موسی علیه السلام که بجز تورات بر وی نازل شده بود. در حدیث شریف آمده است که ابوذر رضی الله عنه از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: خدای عزوجل چند کتاب نازل کرده است؟ فرمودند: «یکصد صحیفه و چهار کتاب که ده صحیفه از آنها بر آدم نازل شد، پنجاه صحیفه بر شیث، سی صحیفه بر ادریس، ده صحیفه بر ابراهیم، ده صحیفه بر موسی قبل از نزول تورات و خداوند عزوجل تورات، انجیل، زبور و فرقان را نیز نازل فرمود». روایت شدهاست که صحیفههای ابراهیم علیه السلام همه در برگیرنده امثال وحکم بود؛ از جمله در صحیفههای ابراهیم علیه السلام آمده است: «شایسته عاقل آن است که نگهدار زبان، شناسای زمان و رویآورنده بر کار و شأن خویش باشد... زندگی عاقل باید به سه قسمت تقسیم شود: ساعتی برای مناجات با پروردگارش، ساعتی برای محاسبه نفسش که در آن باید در صنع خدای عزوجل بیندیشد و ساعتی که در آن به برآوردن نیاز خویش از غذا و نوشیدنی میپردازد». همچنین در حدیث شریف آمده است که ابوذر رضی الله عنه از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: آیا چیزی از صحیفههای ابراهیم و موسی علیهماالسلام هم اکنون در پیامهای نازل شده بر شما وجود دارد؟ فرمودند: آری! ای ابوذر؛ بخوان: ﴿قَدۡ أَفۡلَحَ مَن تَزَکَّىٰ١٤﴾ [الأعلى: 14] تا ﴿صُحُفِ إِبۡرَٰهِیمَ وَمُوسَىٰ١٩﴾ [الأعلى: 19] را.