ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
مدنی است و دارای (12) آیه است.
وجه تسمیه: این سوره به سبب افتتاح با عتاب و سرزنش لطف آمیز پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مورد تحریم برخی از چیزها بر خود: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَکَۖ﴾ [التحریم: 1] نامیده شد.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَکَۖ تَبۡتَغِی مَرۡضَاتَ أَزۡوَٰجِکَۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ١﴾
«ای پیامبر! چرا چیزی را که خداوند برای تو حلال گردانیده حرام میکنی؟» مانند حرام کردن عسل، یا حرام کردن کنیزت ماریه ـ بنابر اختلافی که در روایات مربوط به سبب نزول وجود دارد. ابن کثیر در بیان سبب نزول نقل میکند که: رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چون از نماز عصر بر میگشتند، بر ازواج مطهرات سرکشی نموده و نزد یکی از ایشان ـ زینب بنت جحش رضی الله عنها ـ درنگ میکردند و از عسلی که داشت مینوشیدند. پس عائشه و حفصه رضی الله عنهما از روی رشک زنانه باهم چنین تبانی کردند که وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به حجره ایشان آمدند، به ایشان بگویند: از شما بوی مغافیر[1] میآید؛ پس بدین سبب آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم عسل را بر خود حرام کردند. و این صحیحترین روایات در بیان سبب نزول آیه کریمه است. اما در روایتی دیگر آمده است: رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در حجره حفصه با ماریه کنیز و مادر فرزند (ام ولد) خود ابراهیم، خلوت کردند پس حفصه خشمگین شد و آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم بر اثر آن ماریه را بر خود حرام کردند و فرمودند: این کنیز بر منحرام است. حفصه گفت: یا رسولالله! چگونه حلال بر شما حرام میشود؟ ایشان برای او سوگند خوردند که دیگر با ماریه نزدیکی نمیکنند و به او گفتند: کسی را از این ماجرا آگاه نکن. اما حفصه این راز را با عائشه رضی الله عنها در میان گذاشت.
«خشنودی زنان خود را میطلبی» در حرام کردن آنچه که خداوند متعال برای تو حلال کرده است «و خداوند آمرزگار مهربان است» برای آنچه که از تو در مورد حرام کردن آنچه که بر تو حلال کرده است، سر زد. به قولی: این کار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گناهی از گناهان صغیره بود، از این جهت خداوند عزوجل ایشان را بر آن سرزنش کرد. قرطبی میگوید: «صحیح آن است که این خطاب الهی سرزنش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر ترک اولی و افضل است لذا این کار ایشان نه گناه صغیره بود و نه گناه کبیره بلکه ترک اولی و افضل بود».
﴿قَدۡ فَرَضَ ٱللَّهُ لَکُمۡ تَحِلَّةَ أَیۡمَٰنِکُمۡۚ وَٱللَّهُ مَوۡلَىٰکُمۡۖ وَهُوَ ٱلۡعَلِیمُ ٱلۡحَکِیمُ٢﴾
«قطعا خداوند برای شما گشودن» و شکستن «سوگندهایتان را مشروع کرده است» با ادای کفاره چنانکه خداوند متعال این حکم را در سوره «مائده/89» نیز بیان کرده است. مقاتل میگوید: «رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به کفاره این کار بردهای را آزاد کردند». حسن میگوید: «آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم کفاره ندادند زیرا ایشان آمرزیده هستند».
علما در بیان احکام این آیه گفته اند: هیچکس نمیتواند آنچه را که خداوند عزوجل حلال نموده حرام گرداند و اگر چنین کرد آن چیز حرام نمیشود و بر کسی که آن را بر خود حرام کرده پایبندی به حرمت لازم نیست زیرا حرام و حلال کردن حق ویژه خدای سبحان است. ولی اگر کسی چنین کرد، برخی از فقها ـ و از جمله ابوحنیفه رحمه الله ـ بر آنند که این به منزله سوگند خوردن (یمین) است؛ مثلا اگر کسی لباس، یا غذا، یا آشامیدنی مخصوص یا چیزی از آنچه را که خداوند عزوجل مباح کرده است، بر خود حرام کرد این به منزله سوگند (یمین) است بنابراین، اگر به آنچه که بر خود حرام کرده بود برگشت، بر وی کفاره یمین لازم میشود و چون کفاره داد، سوگندش از بین میرود و گشوده میشود. این حکم در همه چیز جاری است، حتی اگر زنش را بر خود حرام گردانید. بعضی از فقها گفته اند: اگر زنش را بر خود حرام کرد و از تحریم وی نیت طلاق را داشت، طلاق واقع میشود. والله اعلم. ولی نزد ابوحنیفه رحمه الله اگر زنش را بر خود حرام کرد و نیتی نداشت این در حکم سوگند «ایلاء» است، اگر نیت «ظهار» را داشت، ظهار واقع میشود، اگر نیت طلاق را داشت، طلاق بائن واقع میشود و اگر عدد معینی را در طلاق نیت کرد، نیتش معتبر است. اما شافعی رحمه الله این تحریم را سوگند (یمین) نمیشناسد بلکه تحریم را فقط در مورد زنان سببی در وجوب کفاره میداند و اگر کسی از آن نیت طلاق را کرد، با آن طلاق رجعی واقع میشود. «وخداوند مولای شماست» یعنی: سرور، دوست، کارساز و نصرت دهنده شماست «و اوست دانا» به آنچه که صلاح و فلاح شما در آن است «حکیم» است در افعال و سخنان خویش.
﴿وَإِذۡ أَسَرَّ ٱلنَّبِیُّ إِلَىٰ بَعۡضِ أَزۡوَٰجِهِۦ حَدِیثٗا فَلَمَّا نَبَّأَتۡ بِهِۦ وَأَظۡهَرَهُ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ عَرَّفَ بَعۡضَهُۥ وَأَعۡرَضَ عَنۢ بَعۡضٖۖ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِۦ قَالَتۡ مَنۡ أَنۢبَأَکَ هَٰذَاۖ قَالَ نَبَّأَنِیَ ٱلۡعَلِیمُ ٱلۡخَبِیرُ٣﴾
«و آنگاه که پیامبر با برخی از همسران خود سخنی نهانی گفت» و او ـ چنانچه گذشت ـ حفصه رضی الله عنها بود و سخن نهانی ایشان عبارت از حرام کردن ماریه یا حرام کردن عسل بر خود بود. کلبی میگوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به طور نهانی به حفصه گفتند که: «پدرت و پدر عائشه بعد از من بر امتم خلیفه و جانشینم خواهند شد». «پس چون آن سخن را افشا کرد» یعنی: چون حفصه آن خبر را با عائشه در میان گذاشت به گمان اینکه در این کار حرجی نیست و اشکالی وجود ندارد «و خدا پیامبر را بر افشای آن مطلع گردانید، بخشی از آن را اظهار کرد» یعنی: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بخشی از آن سخنی را که حفصه افشا کرده بود، در عتاب خویش به وی اظهار کرد «و از بخشی دیگر صرفنظر کرد» یعنی: آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم از روی کرم و از باب تغافل، از اظهار بخشی دیگر از آن سخن که حفصه افشایش کرده بود صرف نظر نمود. سفیان میگوید: «تغافل ـ یعنی خود را به بیخبری زدن ـ از اخلاق کریمان است». «پس چون» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «او را از افشای راز خبر داد، آن زن گفت: چه کسی تو را از این خبر داده؟» یعنی: چه کسی تو را از افشای راز توسط من آگاه کرده است؟ «گفت» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «مرا خداوند دانای آگاه» که هیچ امر نهانیای بر او مخفی نمیماند «با خبر کرد».
از این آیه دانسته میشود که نهان داشتن راز بر زنان بس دشوار است.
﴿إِن تَتُوبَآ إِلَى ٱللَّهِ فَقَدۡ صَغَتۡ قُلُوبُکُمَاۖ وَإِن تَظَٰهَرَا عَلَیۡهِ فَإِنَّ ٱللَّهَ هُوَ مَوۡلَىٰهُ وَجِبۡرِیلُ وَصَٰلِحُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَۖ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ بَعۡدَ ذَٰلِکَ ظَهِیرٌ٤﴾
«اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید» و بعد از این، رازهای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را نگه دارید و آنچه را که او دوست میدارد، دوست بدارید و آنچه را که ناخوش میدارد، ناخوش بدارید این کار برای شما بهتر است و در این صورت توبه شما پذیرفته میشود «به راستی که دلهای شما بر گشته است» یعنی: اگر بهسوی خداوند عزوجل توبه کنید، قطعا دلهای شما به توبهکردن از همدستی علیه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مایل است و دستور خداوند عزوجل را به سمع قبول دریافته است «و اگر باهم علیه رسول اکرم متفق شوید» یعنی: اگر باهم در رشک و رقابت زنانه بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و افشای راز وی، همدستی و تبانی کنید؛ «در حقیقت خدا خود مولای اوست و جبرئیل و شایستگان مؤمنان» یعنی: بدانید که در آن صورت خداوند متعال خود عهدهدار یاری دادن پیامبر خویش است و همچنین جبرئیل و کسانی از بندگان مؤمنش که صالحاند، همچون ابوبکر و عمر رضی الله عنهما پس قطعا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در میدان نصرت و یاریابی کم نمیآورد و او از این جهت پشتوانه نیرومند و تسخیر ناپذیری دارد «و فرشتگان بعد از این» یعنی: بعد از نصرت خداوند عزوجل ، نصرت جبرئیل و نصرت مؤمنان صالح، فرشتگان نیز «پشتیبانند» یعنی: یاوران و پشتیبانانی برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هستند پس وقتی خدا عزوجل ، مؤمنان وفرشتگان همه پشتیبان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باشند، تبانی دو زن علیه کسی که این همه پشتیبان داشته باشد به کجا خواهد رسید؟! بهقولی: تبانی و همدستی میان عائشه و حفصه رضی الله عنهما ، در تحکم بر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در امر نفقه بود.
سبحانالله! ما جز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چنین یاری، کمک، عصمت و تأیید ربانیای را برای هیچ یک از انبیا و رسل علیهم السلام سراغ نداریم. روایت شده است که چون حفصه راز رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را برای عائشه افشا کرد، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از زنان خویش ایلاء کرده و از آنها یکماه کناره گرفتند پس آیه: ﴿لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَکَۖ﴾ [التحریم: 1] نازل شد.
﴿عَسَىٰ رَبُّهُۥٓ إِن طَلَّقَکُنَّ أَن یُبۡدِلَهُۥٓ أَزۡوَٰجًا خَیۡرٗا مِّنکُنَّ مُسۡلِمَٰتٖ مُّؤۡمِنَٰتٖ قَٰنِتَٰتٖ تَٰٓئِبَٰتٍ عَٰبِدَٰتٖ سَٰٓئِحَٰتٖ ثَیِّبَٰتٖ وَأَبۡکَارٗا٥﴾
«چه بسا اگر شما را طلاق دهد پروردگارش برای او همسرانی بهتر از شما عوض دهد» پس باید شما زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بههوش باشید. قابل ذکر است که کلمه «عسی: چه بسا» در قرآن کریم موجب تحقق ما بعد آن است، جز در همین مورد. بهقولی: «عسی» در اینجا نیز موجب تحقق ما بعد خود است ولی به شرط طلاق دادن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم معلق میباشد. آری! اگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شما را طلاق دهد پروردگارش برای او همسرانی بهتر از شما عوض دهد که «زنانی باشند مسلمان، مؤمن» یعنی: برپا دارنده فرایض اسلام و مؤمن به خداوند عزوجل ، فرشتگان، کتابها و پیامبرانش «قانت» یعنی: فرمانبردار خداوند عزوجل و پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم «توبه کار» از گناهان خویش «پرستشگر» برای خداوند عزوجل و خاشع و ذلیل برای وی «روزهدار، اعم از بیوه و دوشیزه» ثیب: زنی است که ازدواج کرده، سپس شوهرش او را طلاق داده یا مرده است. بکر: دوشیزه است.
بخاری در بیان سبب نزول آیه کریمه از انس رضی الله عنه روایت کرده است که عمر رضی الله عنه فرمود: زنان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در غیرت، رقابت و چشموهمچشمی بر ایشان با هم همداستان شدند. پس من به آنان گفتم: چه بسا اگر او شما را یکجا طلاق دهد، پروردگارش برایش زنانی بهتر از شما جانشین گرداند. همان بود که این آیه نازل شد.
شایان ذکر است که این آیه جامع اوصاف یک زن نمونه است پس کسی که میخواهد زنی را برگزیند، باید این اوصاف را در وی سراغ نماید.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ قُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ وَأَهۡلِیکُمۡ نَارٗا وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُ عَلَیۡهَا مَلَٰٓئِکَةٌ غِلَاظٞ شِدَادٞ لَّا یَعۡصُونَ ٱللَّهَ مَآ أَمَرَهُمۡ وَیَفۡعَلُونَ مَا یُؤۡمَرُونَ٦﴾
«ای مؤمنان! خود را حفظ کنید» با انجام دادن آنچه که حق تعالی شما را بدان امر کرده است و ترک آنچه که شما را از آن نهی کرده است «و خانوادهتان را» حفظ کنید با دستور دادنشان به طاعت خداوند عزوجل و نهیشان از نافرمانیهای وی. آری! حفظ کنید خود و خانوادهتان را «از آتشی که آتشانگیز آن مردم و سنگها هستند» یعنی: آن آتش، آتشی است بزرگ و از نوعی دیگر که با مردم و سنگها برافروخته میشود چنانکه دیگر آتشها با هیزم و نفت... بر افروخته میشوند. ابنجریر میگوید: «پس بر ماست که دین و خوبیها و آدابی را که فرزندان ما بدان نیاز دارند به آنان آموزش بدهیم». در حدیث شریف به روایت عبدالله بن عمرو رضی الله عنه آمده است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «مروا أبناءکم بالصلاة لسبع واضربوهم علیها لعشر وفرقوا بینهم فی المضاجع». «فرزندانتان را در هفت سالگی ایشان به نماز امر کنید و آنان را به خاطر نماز در ده سالگی ایشان بزنید و میانشان در خوابگاهها جدایی افگنید». همچنین در حدیث شریف آمده است: «هیچ پدری به فرزندش هدیهای بهتر از ادب نیکو نداده است». «بر آن آتش فرشتگانی درشتخو گماردهاند» یعنی: نگهبانانی از فرشتگان بر آتش دوزخ گمارده شدهاند که متولی و عهدهدار امر آن و تعذیب اهل آن میباشند، این فرشتگان که تعدادشان بجز اعوان و همکارانشان نوزده تن است ـ چنانکه در سوره «مدثر/30» خواهد آمد فرشتگانیاند سخت درشتخو بر اهل دوزخ «سخترو» و سخت روش برآنان، چنان که هرگاه اهل دوزخ از آنان تقاضای رحم و عطوفت نمایند، بر آنان رحم نمیکنند زیرا آنها فقط برای عذاب آفریده شدهاند «از خداوند در آنچه فرمانشان داده است نافرمانی نمیکنند و هر چه به آنان فرمان داده میشود انجام میدهند» یعنی: فرمان را در وقت آن بی هیچ درنگ و تأخیری انجام میدهند و آن را نه از وقت آن پیش میافگنند و نه هم در آن تأخیر میکنند. شایان ذکر است که فایده آوردن دو جمله: ﴿لَّا یَعۡصُونَ ٱللَّهَ مَآ أَمَرَهُمۡ وَیَفۡعَلُونَ مَا یُؤۡمَرُونَ﴾ [التحریم: 6]. «از خدا در آنچه فرمانشان دهد نافرمانی نمیکنند و هر چه به آنان فرمان داده میشود انجام میدهند» این است که جمله اول در بیان نفی استکبار از فرشتگان در گذشته و جمله دوم برای بیان حال آینده و فوریت امتثال امر و نفی تأخیر و تنبلی از ایشان در اجرای آن است.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَا تَعۡتَذِرُواْ ٱلۡیَوۡمَۖ إِنَّمَا تُجۡزَوۡنَ مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٧﴾
و برای آنکه کفار نا امید گردند و طمعهایشان بریده شود، در هنگام افگندنشان به دوزخ به آنان گفته میشود: «ای کافران! امروز عذر پیش نیاورید» زیرا هیچ عذری ندارید، یا از آن رو که پیش آوردن عذر هیچ سودی به حالتان نمیکند «جز این نیست که به حسب آنچه» در دنیا «میکردید جزا داده میشوید» پس هیچ ستمی در کار نیست.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ تُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ تَوۡبَةٗ نَّصُوحًا عَسَىٰ رَبُّکُمۡ أَن یُکَفِّرَ عَنکُمۡ سَیَِّٔاتِکُمۡ وَیُدۡخِلَکُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ یَوۡمَ لَا یُخۡزِی ٱللَّهُ ٱلنَّبِیَّ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥۖ نُورُهُمۡ یَسۡعَىٰ بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَبِأَیۡمَٰنِهِمۡ یَقُولُونَ رَبَّنَآ أَتۡمِمۡ لَنَا نُورَنَا وَٱغۡفِرۡ لَنَآۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ٨﴾
و از آنجا که انسان غیر معصوم خالی از گناه نیست، اینک حق تعالی در دومین ندا مؤمنان را به توبه فرامیخواند: «ای مؤمنان! به درگاه خداوند توبهای نصوح کنید» توبه نصوح: توبه صادقانه است. بهقولی؛ توبه نصوح: عبارت است از پشیمانی قلبی از گناهان گذشته، آمرزشخواهی به زبان، ترک ارتکاب گناه با اعضای بدن و عزم و تصمیم بر این امر که دیگر هرگز در آینده به گناه باز نگردد؛ که این بیشک توبه خالصآنهای است. نسفی در تعریف توبه نصوح میگوید: «توبه نصوح توبهای است که پارگی های دینت را رفو و خللت را مرمت کند». از علی رضی الله عنه سؤال شد که توبه چیست؟ فرمود؛ شش چیز جامع آن است:
1- پشیمانی از گناهان گذشته.
2- اعاده فرایض.
3- رد مظالم و حقوق.
4- حلالیت خواستن از خصمها.
5- عزم نمودن بر عدم بازگشت به گناه در آینده.
6- اینکه نفست را در طاعت خدای عزوجل تمرین و پرورش دهی چنانکه آنرا در معصیت وی پرورش دادهای.
در حدیث شریف به روایت عبدالله بن مسعود رضی الله عنه آمده است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «پشیمانی توبه است». همچنین در حدیث شریف آمده است: «اسلام آنچه را که ما قبل آن است، محو میکند و توبه آنچه را که ماقبل آن است، محو میکند».
«چه بسا پروردگارتان گناهانتان را از شما بزداید» چنانکه در چند آیه قبل گفتیم؛ وقتی کلمه «عسی» از جانب خداوند عزوجل به کار رود، بر حتمی بودن وقوع آن امر دلالت میکند پس طرح موضوع به صیغهای که طمع و توقع ایجاد میکند نه قطعیت، اشعاری است بر اینکه زدودن گناهان بخشایشی از سوی حق تعالی است و اینکه لازم است تا بنده همیشه در میان خوف و رجاء قرار داشته باشد «و» چه بسا «شما را به بوستآنهایی درآورد که جویباران از فرودست آن جاری است. روزی که خداوند پیامبر و ایمان آوردگان همراه او را خوار نسازد، نورشان در پیشاپیش وسمت راستشان میشتابد» تفسیر این معنی در سوره «حدید» گذشت و در آنجا بیان شد که همراهی این نور با مؤمنان در حال رفتنشان بر صراط است «میگویند: پرودگارا! برای ما نور ما را تمام ده و ما را بیامرز، همانا تو بر هر چیز توانایی» این دعای مؤمنان در هنگامی است که خداوند متعال نور منافقان را خاموش میگرداند چنانکه بیان و تفصیل آن در سوره «حدید/28» گذشت.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ جَٰهِدِ ٱلۡکُفَّارَ وَٱلۡمُنَٰفِقِینَ وَٱغۡلُظۡ عَلَیۡهِمۡۚ وَمَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِیرُ٩﴾
سومین ندای حق تعالی، خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است: «ای پیامبر! با کافران جهاد کن» با شمشیر و انواع سلاح و جنگ افزار «و» جهاد کن «با منافقان» به حجتو برهان و برپا داشتن حدود بر آنان زیرا آنان موجبات حدود را مرتکب میشوند «و بر آنان درشتی کن» یعنی: بر منافقان در دعوت و فرمان دادنشان به شرایع و قوانین اسلام از شدت کار بگیر و با کفار با سلاح بجنگ. از این روی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به طرد برخی از منافقان از مسجد امر نمودند در حالی که میگفتند: بیرون رو ای فلان! بیرون رو ای فلان! و این عذابشان در دنیا است «وجایگاهشان» در آخرت «دوزخ است و بد سرانجامی است» دوزخ.
﴿ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ ٱمۡرَأَتَ نُوحٖ وَٱمۡرَأَتَ لُوطٖۖ کَانَتَا تَحۡتَ عَبۡدَیۡنِ مِنۡ عِبَادِنَا صَٰلِحَیۡنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمۡ یُغۡنِیَا عَنۡهُمَا مِنَ ٱللَّهِ شَیۡٔٗا وَقِیلَ ٱدۡخُلَا ٱلنَّارَ مَعَ ٱلدَّٰخِلِینَ١٠﴾
سپس خداوند عزوجل در این مورد که هیچکس نمیتواند عذابش را از کسی دیگر دفع نماید و در این باره که آمیزش و معاشرت کفار با مسلمانان هیچ سودی به حالشان ندارد ـ چنانچه ایمان در دلهای خودشان جای نگرفته باشد ـ مثلی آورده و میفرماید: «خداوند درباره کافران زن نوح و زن لوط را مثلی آورده که در حباله نکاح دو بنده از بندگان شایسته ما» یعنی: نوح و لوط علیهماالسلام «بودند پس به آن دو خیانتکردند» یعنی: آن دو زن به آن دو بنده ما خیانت کردند. نقل است که زن نوح علیه السلام به مردم میگفت: نوح دیوانه است. زن لوط علیه السلام نیز با برافروختن آتش در شب و با بلند کردن دود در روز، قومش را از آمدن مهمان برای لوط علیه السلام خبر میداد. «پسآنان از آن دو زن چیزی را دفع نکردند» یعنی: نوح و لوط علیهماالسلام به سبب اینکه آن دو زن، همسرانشان بودند نه هیچ نفعی به آن دو رسانیدند و نه چیزی از عذاب الهی را از آنان دفع کرده توانستند با وجود آنکه نوح و لوط هردو نزد خدای عزوجل بس گرامی بودند «و گفته شد: با داخل شوندگان داخل آتش شوید» یعنی: برای آن دو زن در آخرت گفته میشود، یا در هنگام مرگ به آنها گفته شد: همراه اهل کفر و معاصی به آتش داخل شوید.
چنان که از سیاق آیات بر میآید، این آیات در باره تأدیب دو همسررسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که قبلا نام بردیم ایراد شده است و برای همیشه درس بزرگی برای هر مرد و زن مؤمنی است، بدین جهت یحیبنسلام گفته است: «این هشداری است که خداوند متعال عائشه و حفصه رضی الله عنهما را با آن از مخالفت با رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بر حذر میدارد، آن گاه که ایشان در رشک و چشم و هم چشمی با دیگر ازواج مطهرات علیه آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم تبانی کردند». آری! ایشان را به این حقیقت ملتفت میسازد که هرچند در حباله نکاح بهترین خلق خدا عزوجل و خاتم پیامبران وی هستند اما باید بدانند که این امر در مقام حساب و کتاب هیچ چیز از خواست خدا عزوجل را در مورد آنان دفع نمیکند و هیچ سودی به حالشان ندارد. شایان ذکر است که خدای عزوجل عائشه و حفصه رضی الله عنهما را با توبه صحیح و خالصآنهای که کردند، از گناه این همدستی علیه رسول خویش صلی الله علیه و آله و سلم پاک کرد.
﴿وَضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱمۡرَأَتَ فِرۡعَوۡنَ إِذۡ قَالَتۡ رَبِّ ٱبۡنِ لِی عِندَکَ بَیۡتٗا فِی ٱلۡجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرۡعَوۡنَ وَعَمَلِهِۦ وَنَجِّنِی مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ١١﴾
«و خداوند برای کسانی که ایمان آوردهاند، زن فرعون را مثلی آورده است» این مثل گویای آن است که صولت کفر هیچ زیانی به مؤمنان نمیرساند چنانکه به زن فرعون زیان نرسانید زیرا در همان حال که او در قید همسری کافرترین کافران بوداما با ایمان به خدای عزوجل بهشتهای پرناز و نعمت برایش مسلم شد. گفتنی استکه اسم وی آسیه بنت مزاحم است که عمه موسی علیه السلام بود و به او ایمان آورد پس فرعون وی را سخت شکنجه کرد تا از ایمان بازش دارد «آن گاه که گفت» زن فرعون در حالتی که زیر تعذیب و شکنجه فرعون قرار داشت؛ «پروردگارا! پیشخود برایم خآنهای در بهشت بنا کن» یعنی: برایم خآنهای نزدیک به رحمتت در برترین درجات مقربان بارگاهت بنا کن. ابنکثیر به نقل از علما میگوید: «آسیه قبل از دار، جار را انتخاب کرد زیرا پیش از آنکه بگوید: برایم خآنهای در بهشت بناکن، گفت: عندک: در جوار خود». «و مرا از فرعون و عملش نجات ده» یعنی: مرا از خود فرعون و از اعمال شری که از وی سر میزند، نجات ده و رهایی بخش «و مرا از قوم ستمگر نجات ده» یعنی: از قوم فرعون که کفار قبطی بودند.
﴿وَمَرۡیَمَ ٱبۡنَتَ عِمۡرَٰنَ ٱلَّتِیٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا فَنَفَخۡنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتۡ بِکَلِمَٰتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِۦ وَکَانَتۡ مِنَ ٱلۡقَٰنِتِینَ١٢﴾
«و نیز» خداوند عزوجل مثلی آورده است برای کسانی که ایمان آوردهاند «مریم دختر عمران را» کسی که خداوند عزوجل کرامت دنیا و آخرت را برایش جمع کرد و او را بر زنان جهانیان برگزید با وجود آنکه او در میان قومی نافرمان و عاصی بهسر میبرد؛ همان «که فرج خود را نگاهداشت» از آلودگی به بیحیایی و فحشاء «پس در او از روح خود دمیدیم» به این ترتیب که به جبرئیل فرمان دادیم تا در چاک پیراهن وی از جای گریبانش بدمد و در نتیجه او به عیسی علیه السلام باردار شد «و کلمات پروردگار خود را تصدیق کرد» یعنی: مریم قوانین و احکامی را که پروردگار متعال برای بندگانش مشروع کرده است و آنچه را که فرشته بدان مخاطبش ساخت تصدیق کرد و آن این سخن جبرئیل علیه السلام به وی بود که: «من فرستاده پروردگارت هستم». و نیز تصدیق کرد اخباری را که جبرئیل علیه السلام به وی در مورد بشارت به تولد عیسی علیه السلام و اینکه او از پیامبران مقرب است، داد[2] «و تصدیق کرد کتابهای او را» که عبارت از کتابهای نازل شده بر انبیای الهی بود «و از فرمانبرداران بود» یعنی: از گروهی بود که برای پروردگارشان مطیعاند زیرا خانواده مریم اهل بیت صلاح وطاعت و تقوی بودند.
ملاحظه میکنیم که خداوند متعال در ایراد تمثیل، هم از زنان شوهردار نمونهای را ذکر کرد و هم از زن بیشوهری یاد کرد تا از بیوگان دلجویی کرده باشد. در حدیث شریف آمده است: «بهترین زنان بهشت خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله و سلم ، مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم زن فرعون اند».