تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

سُورَةُ الکَهۡفِ

سُورَةُ الکَهۡفِ

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ عَلَىٰ عَبۡدِهِ ٱلۡکِتَٰبَ وَلَمۡ یَجۡعَل لَّهُۥ عِوَجَاۜ ١ قَیِّمٗا لِّیُنذِرَ بَأۡسٗا شَدِیدٗا مِّن لَّدُنۡهُ وَیُبَشِّرَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرًا حَسَنٗا ٢ مَّٰکِثِینَ فِیهِ أَبَدٗا ٣ وَیُنذِرَ ٱلَّذِینَ قَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدٗا ٤

به نام الله بخشندۀ مهربان

حمد و سپاس مخصوص الله است که بر بنده‌اش (محمد) کتاب (قرآن) را نازل کرد، و هیچ گونه کجی و انحرافی در آن قرار نداد. ﴿۱در حالی‌که ثابت و مستقیم (و نگاهبان کتاب‌های آسمانی) است، تا (بدکاران را) از عذاب سخت او بیم دهد، و مؤمنانی را که کارهای شایسته انجام می‌دهند، مژده دهد که پاداش نیکویی برای آن‌هاست. ﴿۲(همان بهشتی) که جاودانه در آن خواهند ماند. ﴿۳و (نیز) کسانی‌که گفتند: الله فرزندی (برای خود) برگزیده است، بیم دهد. ﴿۴

﴿مَّا لَهُم بِهِۦ مِنۡ عِلۡمٖ وَلَا لِأٓبَآئِهِمۡۚ کَبُرَتۡ کَلِمَةٗ تَخۡرُجُ مِنۡ أَفۡوَٰهِهِمۡۚ إِن یَقُولُونَ إِلَّا کَذِبٗا ٥ فَلَعَلَّکَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَکَ عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِمۡ إِن لَّمۡ یُؤۡمِنُواْ بِهَٰذَا ٱلۡحَدِیثِ أَسَفًا ٦ إِنَّا جَعَلۡنَا مَا عَلَى ٱلۡأَرۡضِ زِینَةٗ لَّهَا لِنَبۡلُوَهُمۡ أَیُّهُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا ٧ وَإِنَّا لَجَٰعِلُونَ مَا عَلَیۡهَا صَعِیدٗا جُرُزًا ٨ أَمۡ حَسِبۡتَ أَنَّ أَصۡحَٰبَ ٱلۡکَهۡفِ وَٱلرَّقِیمِ کَانُواْ مِنۡ ءَایَٰتِنَا عَجَبًا ٩ إِذۡ أَوَى ٱلۡفِتۡیَةُ إِلَى ٱلۡکَهۡفِ فَقَالُواْ رَبَّنَآ ءَاتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحۡمَةٗ وَهَیِّئۡ لَنَا مِنۡ أَمۡرِنَا رَشَدٗا ١٠ فَضَرَبۡنَا عَلَىٰٓ ءَاذَانِهِمۡ فِی ٱلۡکَهۡفِ سِنِینَ عَدَدٗا ١١ ثُمَّ بَعَثۡنَٰهُمۡ لِنَعۡلَمَ أَیُّ ٱلۡحِزۡبَیۡنِ أَحۡصَىٰ لِمَا لَبِثُوٓاْ أَمَدٗا ١٢ نَّحۡنُ نَقُصُّ عَلَیۡکَ نَبَأَهُم بِٱلۡحَقِّۚ إِنَّهُمۡ فِتۡیَةٌ ءَامَنُواْ بِرَبِّهِمۡ وَزِدۡنَٰهُمۡ هُدٗى ١٣ وَرَبَطۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ إِذۡ قَامُواْ فَقَالُواْ رَبُّنَا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ لَن نَّدۡعُوَاْ مِن دُونِهِۦٓ إِلَٰهٗاۖ لَّقَدۡ قُلۡنَآ إِذٗا شَطَطًا ١٤ هَٰٓؤُلَآءِ قَوۡمُنَا ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗۖ لَّوۡلَا یَأۡتُونَ عَلَیۡهِم بِسُلۡطَٰنِۢ بَیِّنٖۖ فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا ١٥

نه ایشا ن به این سخن علم و آگاهی دارند و نه پدران‌شان، سخن بزرگی از دهان‌شان بیرون می‌شود! آنان جز دروغ نمی‌گویند. ﴿۵پس گویی می‌خواهی در پی ایشان خود را از غم و اندوه هلاک سازی، اگر به این سخن (قرآن) ایمان نیاورند. ﴿۶ما آنچه که روی زمین است، زینت آن قرار داده‌ایم، تا آن‌ها را بیازماییم که کدام یک‌شان عمل بهتر می‌کنند. ﴿۷و ما (سرانجام) آنچه که روی زمین است، (صاف می‌کنیم) به خاکی هموار و بی‌گیاه (بیابانی خشک) تبدیل می‌کنیم. ﴿۸آیا گمان کردی که اصحاب کهف (= غار) و رقیم (= نوشته) از جمله‌ی نشانه‌های شگفت انگیز ما بوده‌اند؟! ﴿۹(بیاد آور) آنگاه که آن جوانان به غار پناه بردند، و گفتند: «پروردگارا! ما را از سوی خود رحمتی عطا کن، و راه نجاتی بر ایمان ما فراهم ساز». ﴿۱۰پس (ما پرده‌های خواب را) در غار بر گوش‌هایشان زدیم، و سال‌ها در خواب فرو رفتند. ﴿۱۱سپس آنان را بر انگیختیم تا بدانیم کدام یک از آن دو گروه مدت ماندن خود را بهتر حساب کرده است. ﴿۱۲ما داستان آنان را به حق برای تو بازگو می‌کنیم. آن‌ها جوانانی بودند که به پروردگار‌شان ایمان آورده بودند، و ما بر هدایت‌شان افزودیم. ﴿۱۳و (ما) دل‌های آن‌ها را محکم ساختیم، هنگامی‌که قیام کردند، و گفتند: «پروردگار ما، پروردگار آسمان‌ها و زمین است، و ما هرگز غیر از او معبودی نمی‌پرستیم (اگر چنین کنیم) سخنی گزاف و بیهوده گفته‌ایم. ﴿۱۴این قوم ما، معبودهای جز الله انتخاب کرده‌اند، چرا دلیل آشکاری (بر این معبودان) نمی‌آورند؟! چه کسی ستمکار‌تر است از آن فردی که بر الله دروغ ببندد؟!». ﴿۱۵

﴿ وَإِذِ ٱعۡتَزَلۡتُمُوهُمۡ وَمَا یَعۡبُدُونَ إِلَّا ٱللَّهَ فَأۡوُۥٓاْ إِلَى ٱلۡکَهۡفِ یَنشُرۡ لَکُمۡ رَبُّکُم مِّن رَّحۡمَتِهِۦ وَیُهَیِّئۡ لَکُم مِّنۡ أَمۡرِکُم مِّرۡفَقٗا ١٦ ۞وَتَرَى ٱلشَّمۡسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَٰوَرُ عَن کَهۡفِهِمۡ ذَاتَ ٱلۡیَمِینِ وَإِذَا غَرَبَت تَّقۡرِضُهُمۡ ذَاتَ ٱلشِّمَالِ وَهُمۡ فِی فَجۡوَةٖ مِّنۡهُۚ ذَٰلِکَ مِنۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِۗ مَن یَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِۖ وَمَن یُضۡلِلۡ فَلَن تَجِدَ لَهُۥ وَلِیّٗا مُّرۡشِدٗا ١٧ وَتَحۡسَبُهُمۡ أَیۡقَاظٗا وَهُمۡ رُقُودٞۚ وَنُقَلِّبُهُمۡ ذَاتَ ٱلۡیَمِینِ وَذَاتَ ٱلشِّمَالِۖ وَکَلۡبُهُم بَٰسِطٞ ذِرَاعَیۡهِ بِٱلۡوَصِیدِۚ لَوِ ٱطَّلَعۡتَ عَلَیۡهِمۡ لَوَلَّیۡتَ مِنۡهُمۡ فِرَارٗا وَلَمُلِئۡتَ مِنۡهُمۡ رُعۡبٗا ١٨ وَکَذَٰلِکَ بَعَثۡنَٰهُمۡ لِیَتَسَآءَلُواْ بَیۡنَهُمۡۚ قَالَ قَآئِلٞ مِّنۡهُمۡ کَمۡ لَبِثۡتُمۡۖ قَالُواْ لَبِثۡنَا یَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ یَوۡمٖۚ قَالُواْ رَبُّکُمۡ أَعۡلَمُ بِمَا لَبِثۡتُمۡ فَٱبۡعَثُوٓاْ أَحَدَکُم بِوَرِقِکُمۡ هَٰذِهِۦٓ إِلَى ٱلۡمَدِینَةِ فَلۡیَنظُرۡ أَیُّهَآ أَزۡکَىٰ طَعَامٗا فَلۡیَأۡتِکُم بِرِزۡقٖ مِّنۡهُ وَلۡیَتَلَطَّفۡ وَلَا یُشۡعِرَنَّ بِکُمۡ أَحَدًا ١٩ إِنَّهُمۡ إِن یَظۡهَرُواْ عَلَیۡکُمۡ یَرۡجُمُوکُمۡ أَوۡ یُعِیدُوکُمۡ فِی مِلَّتِهِمۡ وَلَن تُفۡلِحُوٓاْ إِذًا أَبَدٗا ٢٠

و (به آن‌ها گفتیم:) هنگامی‌که از آن‌ها و آنچه را جز الله می‌پرستند؛ کناره‌گیری کردید، پس به غار پناه برید، که پروردگارتان نعمتش را بر شما می‌گستراند، و راه آسایش و نجات از این امر را برای شما فراهم می‌سازد. ﴿۱۶و خورشید را می‌دیدی که به هنگام طلوع به سمت راست غار‌شان متمایل می‌گردد، و به هنگام غروب ایشان را وا گذاشته به سمت چپ متمایل میگردد، و آن‌ها در محل وسیعی از آن (غار) قرار داشتند، این از آیات الله است، هر کس را هدایت کند، پس او هدایت یافته (واقعی) است، و هرکه را گمراه کند، سرپرست و راهنمائی هرگز برای او نخواهی یافت. ﴿۱۷و (اگر به آن‌ها نگاه می‌کردی) می‌پنداشتی بیدارند، در حالی‌که آن‌ها خفته بودند، و ما آن‌ها را به سمت راست و چپ می‌گرداندیم، و سگ آن‌ها دست‌های خود را (بحالت پاسبانی) بر دهانه‌ی‌ غار گشوده بود. اگر به آن‌ها نگاه می‌کردی قطعاً فرار می‌کردی، و تو از آن‌ها سخت می‌ترسیدی (و وجودت از وحشت پر می‌شد). ﴿۱۸و این گونه ما آن‌ها را (از خواب) بر انگیختیم تا از یکدیگر سؤال کنند، یکی از آن‌ها گفت: «چه مدت خوابیدید؟» گفتند: «یک روز یا بخشی از یک روز» (وقتی که نتوانستند مدت خواب‌شان را بدانند) گفتند: «پروردگارتان داناتر است که چقدر مانده‌اید، پس (اکنون) یک نفر از خودتان را با این سکه‌ای که دارید به شهر بفرستید، و باید بنگرد کدام یک از غذا‌ها پاکیزه‌تر است، پس روزی و طعامی از آن برای شما بیاورد، و باید دقت کند، و هیچ کس را از حال شما آگاه نسازد. ﴿۱۹بدرستی که اگر آن‌ها (از وضع شما آگاه شوند و)، بر شما دست یابند، سنگسار‌تان می‌کنند، یا شما را به آئین خویش باز می‌گردانند، و در آن صورت هرگز رستگار نخواهید شد».﴿۲۰

﴿ وَکَذَٰلِکَ أَعۡثَرۡنَا عَلَیۡهِمۡ لِیَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَأَنَّ ٱلسَّاعَةَ لَا رَیۡبَ فِیهَآ إِذۡ یَتَنَٰزَعُونَ بَیۡنَهُمۡ أَمۡرَهُمۡۖ فَقَالُواْ ٱبۡنُواْ عَلَیۡهِم بُنۡیَٰنٗاۖ رَّبُّهُمۡ أَعۡلَمُ بِهِمۡۚ قَالَ ٱلَّذِینَ غَلَبُواْ عَلَىٰٓ أَمۡرِهِمۡ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیۡهِم مَّسۡجِدٗا ٢١ سَیَقُولُونَ ثَلَٰثَةٞ رَّابِعُهُمۡ کَلۡبُهُمۡ وَیَقُولُونَ خَمۡسَةٞ سَادِسُهُمۡ کَلۡبُهُمۡ رَجۡمَۢا بِٱلۡغَیۡبِۖ وَیَقُولُونَ سَبۡعَةٞ وَثَامِنُهُمۡ کَلۡبُهُمۡۚ قُل رَّبِّیٓ أَعۡلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا یَعۡلَمُهُمۡ إِلَّا قَلِیلٞۗ فَلَا تُمَارِ فِیهِمۡ إِلَّا مِرَآءٗ ظَٰهِرٗا وَلَا تَسۡتَفۡتِ فِیهِم مِّنۡهُمۡ أَحَدٗا ٢٢ وَلَا تَقُولَنَّ لِشَاْیۡءٍ إِنِّی فَاعِلٞ ذَٰلِکَ غَدًا ٢٣ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُۚ وَٱذۡکُر رَّبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَقُلۡ عَسَىٰٓ أَن یَهۡدِیَنِ رَبِّی لِأَقۡرَبَ مِنۡ هَٰذَا رَشَدٗا ٢٤ وَلَبِثُواْ فِی کَهۡفِهِمۡ ثَلَٰثَ مِاْئَةٖ سِنِینَ وَٱزۡدَادُواْ تِسۡعٗا ٢٥ قُلِ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا لَبِثُواْۖ لَهُۥ غَیۡبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ أَبۡصِرۡ بِهِۦ وَأَسۡمِعۡۚ مَا لَهُم مِّن دُونِهِۦ مِن وَلِیّٖ وَلَا یُشۡرِکُ فِی حُکۡمِهِۦٓ أَحَدٗا ٢٦ وَٱتۡلُ مَآ أُوحِیَ إِلَیۡکَ مِن کِتَابِ رَبِّکَۖ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَٰتِهِۦ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدٗا ٢٧

و این چنین مردم را متوجه حال آن‌ها کردیم، تا بدانند که وعده‌ی الله حق است، و آنکه در (قیام) قیامت شکی نیست، هنگامی‌که (مردم) میان خود در این باره نزاع می‌کردند، پس گروهی گفتند: «بنائی بر آن بسازید»، پروردگارشان به حال آن‌ها آگاه‌تر است. برخی دیگر که قدرت بدست (و اکثریت) داشتند گفتند: «بر (غار) ایشان پرستشگاهی می‌سازیم». ﴿۲۱(گروهی) خواهند گفت: «آن‌ها سه نفر بودند، که چهارمین آن‌ها سگ‌شان بود،» و (گروهی) می‌گویند: «پنج نفر بودند، که ششمین آن‌ها سگ‌شان بود» - همه‌ی این‌ها سخنانی بدون دلیل است - و (گروهی) می‌گویند: «آن‌ها هفت نفر بودند، و هشتمین آن‌ها سگ‌شان بود»، بگو: «پروردگار من از تعداد آن‌ها آگاه‌تر است». جز گروه کمی تعداد آن‌ها را نمی‌دانند. پس درباره‌ی آنان گفتگوی مختصر و ساده (و مجادله روشن و آرام) داشته باش، و از هیچ کس در باره‌ی آن‌ها سؤال مکن. ﴿۲۲و هرگز در باره‌ی هیچ چیز نگو: «من فردا آن را انجام می‌دهم». ﴿۲۳مگر اینکه الله بخواهد، و هرگاه فراموش کردی (و إن شاء الله نگفتی) پروردگارت را به خاطر بیاور، و بگو: «امیدوارم که پروردگارم مرا به راهی روشن‌تر از این هدایت کند». ﴿۲۴و آن‌ها (= اصحاب کهف) مدت سیصد سال در غار‌شان درنگ کردند، و نُه سال (نیز) بر آن افزودند. ﴿۲۵(ای پیامبر!) بگو: «الله از مدت ماندن‌شان (در غار) آگاه‌تر است، غیب آسمان‌ها و زمین از آنِ اوست، چقدر بیناست و چقدر شنواست! آن‌ها هیچ ولی (و سرپرستی) جز او ندارند، و او تعالی هیچ کس را در حکم خود شریک نمی‌کند». ﴿۲۶و آنچه از کتاب پروردگارت به سوی تو وحی شده؛ تلاوت کن، هیچ کسی نمی‌تواند سخنان پروردگارت را دگرگون سازد، و هرگز پناهگاهی جز او نمی‌یابی. ﴿۲۷

﴿ وَٱصۡبِرۡ نَفۡسَکَ مَعَ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجۡهَهُۥۖ وَلَا تَعۡدُ عَیۡنَاکَ عَنۡهُمۡ تُرِیدُ زِینَةَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَلَا تُطِعۡ مَنۡ أَغۡفَلۡنَا قَلۡبَهُۥ عَن ذِکۡرِنَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ وَکَانَ أَمۡرُهُۥ فُرُطٗا ٢٨ وَقُلِ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکُمۡۖ فَمَن شَآءَ فَلۡیُؤۡمِن وَمَن شَآءَ فَلۡیَکۡفُرۡۚ إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا لِلظَّٰلِمِینَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمۡ سُرَادِقُهَاۚ وَإِن یَسۡتَغِیثُواْ یُغَاثُواْ بِمَآءٖ کَٱلۡمُهۡلِ یَشۡوِی ٱلۡوُجُوهَۚ بِئۡسَ ٱلشَّرَابُ وَسَآءَتۡ مُرۡتَفَقًا ٢٩ إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجۡرَ مَنۡ أَحۡسَنَ عَمَلًا ٣٠ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ جَنَّٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُ یُحَلَّوۡنَ فِیهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَیَلۡبَسُونَ ثِیَابًا خُضۡرٗا مِّن سُندُسٖ وَإِسۡتَبۡرَقٖ مُّتَّکِ‍ِٔینَ فِیهَا عَلَى ٱلۡأَرَآئِکِۚ نِعۡمَ ٱلثَّوَابُ وَحَسُنَتۡ مُرۡتَفَقٗا ٣١ ۞وَٱضۡرِبۡ لَهُم مَّثَلٗا رَّجُلَیۡنِ جَعَلۡنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَیۡنِ مِنۡ أَعۡنَٰبٖ وَحَفَفۡنَٰهُمَا بِنَخۡلٖ وَجَعَلۡنَا بَیۡنَهُمَا زَرۡعٗا ٣٢ کِلۡتَا ٱلۡجَنَّتَیۡنِ ءَاتَتۡ أُکُلَهَا وَلَمۡ تَظۡلِم مِّنۡهُ شَیۡ‍ٔٗاۚ وَفَجَّرۡنَا خِلَٰلَهُمَا نَهَرٗا ٣٣ وَکَانَ لَهُۥ ثَمَرٞ فَقَالَ لِصَٰحِبِهِۦ وَهُوَ یُحَاوِرُهُۥٓ أَنَا۠ أَکۡثَرُ مِنکَ مَالٗا وَأَعَزُّ نَفَرٗا ٣٤

و با کسانی باش که پروردگار خود را صبحگاهان و شامگاهان می‌خوانند، (و تنها) وجه او را می‌طلبند، و هرگز بخاطر زیورهای دنیا، چشمانت را از آن‌ها بر مگیر، و پیروی نکن از کسانی‌که دل‌های شان را از یاد خود غافل ساخته‌ایم، و هوای نفس خویش را پیروی کردند، و کارهایشان از حد گذشته (و برباد) است. ﴿۲۸(ای پیامبر!) بگو: «(این قرآن) حق است از سوی پروردگارتان، پس هر کس می‌خواهد ایمان بیاورد، و هرکس می‌خواهد کافر گردد». ما برای ستمکاران آتشی آماده کرده‌ایم که سرا پرده‌اش آنان را از هر طرف احاطه کرده است. و اگر تقاضای آب کنند، آبی، همچون فلز گداخته که صورت‌ها را بریان می‌کند، برای آنان می‌آورند، چه بد نوشیدنی، و چه بد آرامگاهی است. ﴿۲۹بدرستی کسانی‌که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، همانا ما پاداش نیکو کاران را ضایع نخواهیم کرد. ﴿۳۰آن‌ها کسانی هستند که بهشت‌های جاویدان از آنِ ایشان است، (بهشت‌های که) نهرها از زیر (کاخ‌ها و درختان) آن جاری است، در آنجا با دست‌بندهایی از طلا آراسته می‌شوند، و لباس‌هایی (فاخر) سبز رنگ از حریر نازک و ضخیم در بر می‌کنند، در حالی‌که بر تخت‌ها تکیه زده‌اند، چه پاداش خوبی و چه منزل نیکو و خوبی است. ﴿۳۱و (ای پیامبر!) برای آن‌ها مثالی بزن، (مثال) آن دو مرد که برای یکی از آن‌ها دو باغ از انواع انگورها قرار دادیم، و گردا‌گرد آن دو (باغ) را با درختان نخل پوشاندیم، و در میان آن زراعت (پر برکتی) قرار دادیم. ﴿۳۲هر دو باغ، میوه آورده بود (میوه‌های بسیار) و چیزی فرو‌‌ گذار نکرده بود، و میان آن دو (باغ)، نهر بزرگی جاری ساخته بودیم. ﴿۳۳(صاحب این دو باغ) میوه‌های بسیار (و درآمد فراوانی) داشت؛ پس به همین خاطر با دوستش در حالی‌که با او گفتگو می‌کرد گفت: «من از لحاظ ثروت از تو بیشترم و از لحاظ نفرات نیرومند‌ترم». ﴿۳۴

﴿ وَدَخَلَ جَنَّتَهُۥ وَهُوَ ظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ قَالَ مَآ أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هَٰذِهِۦٓ أَبَدٗا ٣٥ وَمَآ أَظُنُّ ٱلسَّاعَةَ قَآئِمَةٗ وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَىٰ رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیۡرٗا مِّنۡهَا مُنقَلَبٗا ٣٦ قَالَ لَهُۥ صَاحِبُهُۥ وَهُوَ یُحَاوِرُهُۥٓ أَکَفَرۡتَ بِٱلَّذِی خَلَقَکَ مِن تُرَابٖ ثُمَّ مِن نُّطۡفَةٖ ثُمَّ سَوَّىٰکَ رَجُلٗا ٣٧ لَّٰکِنَّا۠ هُوَ ٱللَّهُ رَبِّی وَلَآ أُشۡرِکُ بِرَبِّیٓ أَحَدٗا ٣٨ وَلَوۡلَآ إِذۡ دَخَلۡتَ جَنَّتَکَ قُلۡتَ مَا شَآءَ ٱللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِٱللَّهِۚ إِن تَرَنِ أَنَا۠ أَقَلَّ مِنکَ مَالٗا وَوَلَدٗا ٣٩ فَعَسَىٰ رَبِّیٓ أَن یُؤۡتِیَنِ خَیۡرٗا مِّن جَنَّتِکَ وَیُرۡسِلَ عَلَیۡهَا حُسۡبَانٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ فَتُصۡبِحَ صَعِیدٗا زَلَقًا ٤٠ أَوۡ یُصۡبِحَ مَآؤُهَا غَوۡرٗا فَلَن تَسۡتَطِیعَ لَهُۥ طَلَبٗا ٤١ وَأُحِیطَ بِثَمَرِهِۦ فَأَصۡبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیۡهِ عَلَىٰ مَآ أَنفَقَ فِیهَا وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا وَیَقُولُ یَٰلَیۡتَنِی لَمۡ أُشۡرِکۡ بِرَبِّیٓ أَحَدٗا ٤٢ وَلَمۡ تَکُن لَّهُۥ فِئَةٞ یَنصُرُونَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَمَا کَانَ مُنتَصِرًا ٤٣ هُنَالِکَ ٱلۡوَلَٰیَةُ لِلَّهِ ٱلۡحَقِّۚ هُوَ خَیۡرٞ ثَوَابٗا وَخَیۡرٌ عُقۡبٗا ٤٤ وَٱضۡرِبۡ لَهُم مَّثَلَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا کَمَآءٍ أَنزَلۡنَٰهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَٱخۡتَلَطَ بِهِۦ نَبَاتُ ٱلۡأَرۡضِ فَأَصۡبَحَ هَشِیمٗا تَذۡرُوهُ ٱلرِّیَٰحُۗ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ مُّقۡتَدِرًا ٤٥

و در حالی‌که به خود ستمکار بود، در باغ خویش داخل شد، و گفت: «من باور نمی‌کنم هرگز این (باغ) نابود شود. ﴿۳۵و باور نمی‌کنم که قیامت بر پا گردد، و اگر به سوی پروردگارم باز گردانده شوم (به فرض این‌که قیامتی باشد) قطعاً جایگاهی بهتر از این خواهم یافت». ﴿۳۶دوست وی - در حالی‌که با اوگفتگو می‌کرد - به او گفت: «آیا به آن کسی‌که تو را از خاک، سپس از نطفه آفرید، آنگاه تو را مردی (کامل) قرار داد، کافر شدی؟! ﴿۳۷لیکن من (می‌گویم) الله پروردگار من است، و هیچ کس را شریک پروردگارم قرار نمی‌دهم. ﴿۳۸چرا هنگامی‌که به باغ خویش وارد شدی، نگفتی: ما شاء الله، نیرو و قوتی جز از ناحیه الله نیست، اگر مرا از نظر مال و فرزند کمتر از خود ببینی. ﴿۳۹پس امید است که پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد، و بر باغ تو آفتی از آسمان فرو فرستد؛تا به زمینی بی گیاه لغزنده‌ای تبدیل گردد. ﴿۴۰یا آب آن در عمق زمین فرو رفته تا هرگز نتوانی آن را به دست آوری». ﴿۴۱(سر انجام عذاب الهی فرا رسید) و تمام میوه‌هایش را در بر گرفت و نابود شد. و او بخاطر هزینه‌هائی که صرف آن کرده بود؛ پیوسته دست‌هایش را به هم می‌مالید - در حالی‌که داربست‌های آن فرو ریخته بود- و می‌گفت: «ای کاش کسی را شریک پروردگارم قرار نداده بودم!» ﴿۴۲و او را گروهی نبود که در برابر الله یاریش کنند، و نتوانست که خود را یاری کند. ﴿۴۳در آنجا (ثابت گردید) که یاری و کمک از آن الله برحق است، اوست که بهترین پاداش و بهترین عاقبت را (برای مطیعان) دارد. ﴿۴۴(ای پیامبر!) برای آنان مثل زندگی دنیا را بزن که مانند آبی است که آن را از آسمان فرو فرستادیم، سپس گیاه‌هان زمین با آن درهم آمیخت سپس خشک گردید، و باد‌ها آن را به هر سو پراکنده‌اش کردند. و الله بر همه چیز تواناست. ﴿۴۵

﴿ٱلۡمَالُ وَٱلۡبَنُونَ زِینَةُ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَٱلۡبَٰقِیَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ خَیۡرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابٗا وَخَیۡرٌ أَمَلٗا ٤٦ وَیَوۡمَ نُسَیِّرُ ٱلۡجِبَالَ وَتَرَى ٱلۡأَرۡضَ بَارِزَةٗ وَحَشَرۡنَٰهُمۡ فَلَمۡ نُغَادِرۡ مِنۡهُمۡ أَحَدٗا ٤٧ وَعُرِضُواْ عَلَىٰ رَبِّکَ صَفّٗا لَّقَدۡ جِئۡتُمُونَا کَمَا خَلَقۡنَٰکُمۡ أَوَّلَ مَرَّةِۢۚ بَلۡ زَعَمۡتُمۡ أَلَّن نَّجۡعَلَ لَکُم مَّوۡعِدٗا ٤٨وَوُضِعَ ٱلۡکِتَٰبُ فَتَرَى ٱلۡمُجۡرِمِینَ مُشۡفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَیَقُولُونَ یَٰوَیۡلَتَنَا مَالِ هَٰذَا ٱلۡکِتَٰبِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةٗ وَلَا کَبِیرَةً إِلَّآ أَحۡصَىٰهَاۚ وَوَجَدُواْ مَا عَمِلُواْ حَاضِرٗاۗ وَلَا یَظۡلِمُ رَبُّکَ أَحَدٗا ٤٩ وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ کَانَ مِنَ ٱلۡجِنِّ فَفَسَقَ عَنۡ أَمۡرِ رَبِّهِۦٓۗ أَفَتَتَّخِذُونَهُۥ وَذُرِّیَّتَهُۥٓ أَوۡلِیَآءَ مِن دُونِی وَهُمۡ لَکُمۡ عَدُوُّۢۚ بِئۡسَ لِلظَّٰلِمِینَ بَدَلٗا ٥٠ ۞مَّآ أَشۡهَدتُّهُمۡ خَلۡقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَا خَلۡقَ أَنفُسِهِمۡ وَمَا کُنتُ مُتَّخِذَ ٱلۡمُضِلِّینَ عَضُدٗا ٥١ وَیَوۡمَ یَقُولُ نَادُواْ شُرَکَآءِیَ ٱلَّذِینَ زَعَمۡتُمۡ فَدَعَوۡهُمۡ فَلَمۡ یَسۡتَجِیبُواْ لَهُمۡ وَجَعَلۡنَا بَیۡنَهُم مَّوۡبِقٗا ٥٢ وَرَءَا ٱلۡمُجۡرِمُونَ ٱلنَّارَ فَظَنُّوٓاْ أَنَّهُم مُّوَاقِعُوهَا وَلَمۡ یَجِدُواْ عَنۡهَا مَصۡرِفٗا ٥٣

مال و فرزندان زینت زندگی دنیاست، و کارهای ماندگارِ شایسته، نزد پروردگارت بهترین ثواب دارد، و بهترین امید است. ﴿۴۶و (بیاد بیاور) روزی را که کوه‌ها را به حرکت در آوریم، و زمین را آشکار (و صاف) می‌بینی، همگان را گِرد می‌آوریم، و احدی از آنان را فرو نمی‌گذاریم. ﴿۴۷و ایشان به صف بر پروردگارت عرضه می‌شوند (و به آن‌ها می‌فرماید:) «همگی نزد ما آمدید، همان گونه که نخستین بار شمار را آفریدیم، بلکه شما گمان می‌کردید، ما هرگز موعدی برای شما قرار نخواهیم داد». ﴿۴۸و کتاب (نامه‌ی اعمال) در آنجا گذارده می‌شود، پس گنهکاران را می‌بینی که از آنچه در آن است ترسانند، و می‌گویند: «ای وای بر ما، این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را فرو نگذاشته؛ مگر اینکه آن را به شمار آورده است؟!» و آنچه را انجام داده‌اند؛ حاضر یابند و پروردگارت به هیچ کس ستم نمی‌کند. ﴿۴۹و (ای پیامبر! برایشان بیان کن) زمانی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده کنید» پس (همه) سجده کردند، بجز ابلیس - که از جن بود - و از فرمان پروردگارش سرپیچید، آیا او و فرزندانش به جای من دوستان خود می‌گیرید، در حالی‌که آن‌ها دشمن شما هستند؟! ستمکاران چه جایگزین بدی دارند. ﴿۵۰من آنان (= ابلیس و فرزندانش) را به هنگام آفرینش آسمان و زمین، و نه به هنگام آفرینش خودشان حاضر نکردم. و من هیچ وقت گمراه کنندگان را دست‌یار و مددکار خود قرار نمی‌دهم (و اصلاً نیازی ندارم). ﴿۵۱و (بیاد بیاورید) روزی را که الله می‌فرماید: شریک‌هائی را که برای من می‌پنداشتید، بخوانید (تا شما را از عذاب رها سازند). پس آن‌ها را بخوانند، ولی اجابت‌شان نکنند، و ما درمیان این دو گروه هلاکت گاهی قرار داده‌ایم. ﴿۵۲و گناهکاران آتش (دوزخ) را می‌بینند، پس یقین می‌کنند که درآن خواهند افتاد، و از آن هیچ راه گریزی نیابند. ﴿۵۳

﴿ وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَا فِی هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لِلنَّاسِ مِن کُلِّ مَثَلٖۚ وَکَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ أَکۡثَرَ شَیۡءٖ جَدَلٗا ٥٤ وَمَا مَنَعَ ٱلنَّاسَ أَن یُؤۡمِنُوٓاْ إِذۡ جَآءَهُمُ ٱلۡهُدَىٰ وَیَسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّهُمۡ إِلَّآ أَن تَأۡتِیَهُمۡ سُنَّةُ ٱلۡأَوَّلِینَ أَوۡ یَأۡتِیَهُمُ ٱلۡعَذَابُ قُبُلٗا ٥٥ وَمَا نُرۡسِلُ ٱلۡمُرۡسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَۚ وَیُجَٰدِلُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِٱلۡبَٰطِلِ لِیُدۡحِضُواْ بِهِ ٱلۡحَقَّۖ وَٱتَّخَذُوٓاْ ءَایَٰتِی وَمَآ أُنذِرُواْ هُزُوٗا ٥٦ وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّهِۦ فَأَعۡرَضَ عَنۡهَا وَنَسِیَ مَا قَدَّمَتۡ یَدَاهُۚ إِنَّا جَعَلۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ أَکِنَّةً أَن یَفۡقَهُوهُ وَفِیٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٗاۖ وَإِن تَدۡعُهُمۡ إِلَى ٱلۡهُدَىٰ فَلَن یَهۡتَدُوٓاْ إِذًا أَبَدٗا ٥٧ وَرَبُّکَ ٱلۡغَفُورُ ذُو ٱلرَّحۡمَةِۖ لَوۡ یُؤَاخِذُهُم بِمَا کَسَبُواْ لَعَجَّلَ لَهُمُ ٱلۡعَذَابَۚ بَل لَّهُم مَّوۡعِدٞ لَّن یَجِدُواْ مِن دُونِهِۦ مَوۡئِلٗا ٥٨ وَتِلۡکَ ٱلۡقُرَىٰٓ أَهۡلَکۡنَٰهُمۡ لَمَّا ظَلَمُواْ وَجَعَلۡنَا لِمَهۡلِکِهِم مَّوۡعِدٗا ٥٩ وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِفَتَىٰهُ لَآ أَبۡرَحُ حَتَّىٰٓ أَبۡلُغَ مَجۡمَعَ ٱلۡبَحۡرَیۡنِ أَوۡ أَمۡضِیَ حُقُبٗا ٦٠ فَلَمَّا بَلَغَا مَجۡمَعَ بَیۡنِهِمَا نَسِیَا حُوتَهُمَا فَٱتَّخَذَ سَبِیلَهُۥ فِی ٱلۡبَحۡرِ سَرَبٗا ٦١

و به راستی در این قرآن، هر گونه مثلی برای مردم بیان کرده‌ایم، ولی انسان بیش از هر چیز به مجادله می‌پردازد. ﴿۵۴و چیزی مردم را باز نداشت از اینکه - وقتی هدایت به سوی‌شان آمد - ایمان بیاورند، و از پروردگارشان طلب آمرزش کنند؛ جز اینکه (می‌خواستند) سر نوشت پیشینیان برای آنان بیاید، یا عذاب در برابر شان قرار گیرد. ﴿۵۵و ما پیامبران را جز بشارت‌دهنده و هشدار دهنده نمی‌فرستیم، و کسانی‌که کافر شدند، همواره به باطل مجادله می‌کنند تا بوسیله‌ی آن، حق را از میان بردارند، و آیات و نشانه‌های من و آنچه به آن بیم داده شده‌اند به باد مسخره گرفتند. ﴿۵۶و چه کسی ستم کار‌تر از آن کسی است که به آیات پروردگارش پند داده شود، سپس از آن روی گرداند، و آنچه را با دست‌های خود پیش فرستاده فراموش کرد؟! ما بر دل‌های آنان پرده‌هایی افکنده‌ایم تا نفهمند، و در گوش‌هایشان سنگینی (قرار داده‌ایم). و اگر آن‌ها را به سوی هدایت بخوانی، پس هرگز هدایت نمی‌شوند. ﴿۵۷و پروردگارت آمرزنده، و صاحب رحمت است، اگر به خاطر آنچه مرتکب شده‌اند، آن‌ها را مؤاخذه می‌کرد، قطعاً هر چه زود‌‌تر عذاب را برای آن‌ها می‌فرستاد، ولی برای آن‌ها موعدی است که هرگز از آن راه فراری نخواهند داشت. ﴿۵۸و این شهر‌ها و آبادی‌ها هنگامی‌که ستم کردند؛ هلاک‌شان نمودیم، و برای هلاکت‌شان موعدی قرار دادیم. ﴿۵۹و (بیاد بیاور) هنگامی را که موسی به جوان (خدمت‌کار) خود (یوشع بن نون) گفت: «من دست از جستجو بر نمی‌دارم تا به محل بر‌خورد دو دریا برسم هر چند مدت طولانی به راه خود ادامه دهم». ﴿۶۰پس چون به محل برخورد دو دریا رسیدند، ماهی خود را (که برای تغذیه همراه داشتند) فراموش کردند و ماهی راه خود را در دریا پیش گرفت (و رفت). ﴿۶۱

﴿ فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَىٰهُ ءَاتِنَا غَدَآءَنَا لَقَدۡ لَقِینَا مِن سَفَرِنَا هَٰذَا نَصَبٗا ٦٢ قَالَ أَرَءَیۡتَ إِذۡ أَوَیۡنَآ إِلَى ٱلصَّخۡرَةِ فَإِنِّی نَسِیتُ ٱلۡحُوتَ وَمَآ أَنسَىٰنِیهُ إِلَّا ٱلشَّیۡطَٰنُ أَنۡ أَذۡکُرَهُۥۚ وَٱتَّخَذَ سَبِیلَهُۥ فِی ٱلۡبَحۡرِ عَجَبٗا ٦٣ قَالَ ذَٰلِکَ مَا کُنَّا نَبۡغِۚ فَٱرۡتَدَّا عَلَىٰٓ ءَاثَارِهِمَا قَصَصٗا ٦٤ فَوَجَدَا عَبۡدٗا مِّنۡ عِبَادِنَآ ءَاتَیۡنَٰهُ رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا وَعَلَّمۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّا عِلۡمٗا ٦٥ قَالَ لَهُۥ مُوسَىٰ هَلۡ أَتَّبِعُکَ عَلَىٰٓ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمۡتَ رُشۡدٗا ٦٦ قَالَ إِنَّکَ لَن تَسۡتَطِیعَ مَعِیَ صَبۡرٗا ٦٧ وَکَیۡفَ تَصۡبِرُ عَلَىٰ مَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ خُبۡرٗا ٦٨ قَالَ سَتَجِدُنِیٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ صَابِرٗا وَلَآ أَعۡصِی لَکَ أَمۡرٗا ٦٩ قَالَ فَإِنِ ٱتَّبَعۡتَنِی فَلَا تَسۡ‍َٔلۡنِی عَن شَیۡءٍ حَتَّىٰٓ أُحۡدِثَ لَکَ مِنۡهُ ذِکۡرٗا ٧٠ فَٱنطَلَقَا حَتَّىٰٓ إِذَا رَکِبَا فِی ٱلسَّفِینَةِ خَرَقَهَاۖ قَالَ أَخَرَقۡتَهَا لِتُغۡرِقَ أَهۡلَهَا لَقَدۡ جِئۡتَ شَیۡ‍ًٔا إِمۡرٗا ٧١ قَالَ أَلَمۡ أَقُلۡ إِنَّکَ لَن تَسۡتَطِیعَ مَعِیَ صَبۡرٗا ٧٢ قَالَ لَا تُؤَاخِذۡنِی بِمَا نَسِیتُ وَلَا تُرۡهِقۡنِی مِنۡ أَمۡرِی عُسۡرٗا ٧٣ فَٱنطَلَقَا حَتَّىٰٓ إِذَا لَقِیَا غُلَٰمٗا فَقَتَلَهُۥ قَالَ أَقَتَلۡتَ نَفۡسٗا زَکِیَّةَۢ بِغَیۡرِ نَفۡسٖ لَّقَدۡ جِئۡتَ شَیۡ‍ٔٗا نُّکۡرٗا ٧٤

پس هنگامی‌که (از آنجا) گذشتند، (موسی) به جوان (خدمت‌کار) خود (یوشع) گفت: «غذای‌مان را بیاور، که سخت از این سفرمان خسته شده‌ایم». ﴿۶۲گفت: «به یاد داری، هنگامی‌که (برای استراحت) به کنار آن تخته سنگ پناه بردیم، من (در آنجا) ماهی را فراموش کردم؛ و جز شیطان (کسی) آن را از یاد من نبرد تا به یادش باشم، و ماهی بطرز شگفت آوری راه خود را در دریا پیش گرفت». ﴿۶۳(موسی) گفت: «آن همان چیزی بود که ما می‌خواستیم» پس جستجو کنان از همان راه باز گشتند. ﴿۶۴پس (در آنجا) بنده‌ای از بندگانم (= خضر) را یافتند که از جانب خود به او رحمتی عطا کرده و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم. ﴿۶۵موسی به او گفت: «آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو آموخته شده و مایه‌ی رشد و صلاح است، به من بیاموزی؟». ﴿۶۶(خضر) گفت: «تو هرگز نمی‌توانی با من شکیبایی کنی! ﴿۶۷و چگونه می‌توانی بر چیزی که به (راز) آن آگاه نیستی، شکیبا باشی؟!» ﴿۶۸(موسی) گفت: «به خواست الله مرا شکیبا خواهی یافت، و در هیچ کاری تو را نا فرمانی نکنم». ﴿۶۹(خضر) گفت: «پس اگر همراهی مرا نمودی، از هیچ چیز مپرس تا آنکه خودم در باره‌ی آن برای تو سخن بگویم». ﴿۷۰پس آن دو به راه افتادند، تا آنکه سوار کشتی شدند (خضر) کشتی را سوراخ کرد. (موسی) گفت: «آیا آن را سوراخ کردی تا سرنشینان آن را غرق کنی؟ راستی چه کاربدی انجام دادی!» ﴿۷۱(خضر) گفت: «آیا نگفتم تو هرگز نمی‌توانی با من شکیبایی کنی؟!» ﴿۷۲(موسی) گفت: «بخاطر آنچه فراموش کردم، مرا مؤاخذه مکن و از این کارم بر من سخت مگیر». ﴿۷۳پس به راه خود ادامه دادند؛ تا هنگامی‌که به نوجوانی بر خوردند، پس (خضر) او را کشت، (موسی) گفت: «آیا انسان پاکی را، بدون آنکه کسی را کشته باشد؛ کشتی؟ براستی کار زشتی انجام دادی!» ﴿۷۴

﴿۞قَالَ أَلَمۡ أَقُل لَّکَ إِنَّکَ لَن تَسۡتَطِیعَ مَعِیَ صَبۡرٗا ٧٥ قَالَ إِن سَأَلۡتُکَ عَن شَیۡءِۢ بَعۡدَهَا فَلَا تُصَٰحِبۡنِیۖ قَدۡ بَلَغۡتَ مِن لَّدُنِّی عُذۡرٗا ٧٦ فَٱنطَلَقَا حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَیَآ أَهۡلَ قَرۡیَةٍ ٱسۡتَطۡعَمَآ أَهۡلَهَا فَأَبَوۡاْ أَن یُضَیِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَارٗا یُرِیدُ أَن یَنقَضَّ فَأَقَامَهُۥۖ قَالَ لَوۡ شِئۡتَ لَتَّخَذۡتَ عَلَیۡهِ أَجۡرٗا ٧٧ قَالَ هَٰذَا فِرَاقُ بَیۡنِی وَبَیۡنِکَۚ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأۡوِیلِ مَا لَمۡ تَسۡتَطِع عَّلَیۡهِ صَبۡرًا ٧٨ أَمَّا ٱلسَّفِینَةُ فَکَانَتۡ لِمَسَٰکِینَ یَعۡمَلُونَ فِی ٱلۡبَحۡرِ فَأَرَدتُّ أَنۡ أَعِیبَهَا وَکَانَ وَرَآءَهُم مَّلِکٞ یَأۡخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصۡبٗا ٧٩ وَأَمَّا ٱلۡغُلَٰمُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤۡمِنَیۡنِ فَخَشِینَآ أَن یُرۡهِقَهُمَا طُغۡیَٰنٗا وَکُفۡرٗا ٨٠ فَأَرَدۡنَآ أَن یُبۡدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیۡرٗا مِّنۡهُ زَکَوٰةٗ وَأَقۡرَبَ رُحۡمٗا ٨١وَأَمَّا ٱلۡجِدَارُ فَکَانَ لِغُلَٰمَیۡنِ یَتِیمَیۡنِ فِی ٱلۡمَدِینَةِ وَکَانَ تَحۡتَهُۥ کَنزٞ لَّهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَٰلِحٗا فَأَرَادَ رَبُّکَ أَن یَبۡلُغَآ أَشُدَّهُمَا وَیَسۡتَخۡرِجَا کَنزَهُمَا رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّکَۚ وَمَا فَعَلۡتُهُۥ عَنۡ أَمۡرِیۚ ذَٰلِکَ تَأۡوِیلُ مَا لَمۡ تَسۡطِع عَّلَیۡهِ صَبۡرٗا ٨٢ وَیَسۡ‍َٔلُونَکَ عَن ذِی ٱلۡقَرۡنَیۡنِۖ قُلۡ سَأَتۡلُواْ عَلَیۡکُم مِّنۡهُ ذِکۡرًا ٨٣

گفت: «آیا به تو نگفتم که هرگز نمی‌توانی با من صبر کنی؟!» ﴿۷۵(موسی) گفت: «بعد از این اگر از تو درباره‌ی چیزی سؤال کردم، دیگر با من همراهی نکن، به راستی از جانب من معذور خواهی بود». ﴿۷۶پس به راه خود ادامه دادند، تا به اهل قریه‌ای رسیدند، از آنان خواستند که به ایشان غذا دهند، ولی آنان از مهمان نمودن آنان خود داری کردند. آنگاه در آنجا دیواری یافتند که می‌خواست فرو ریزد، پس (خضر)آن را راست و استوار کرد، (موسی) گفت: «اگر می‌خواستی (می توانستی) در مقابل این کار؛ مزدی بگیری» ﴿۷۷(خضر) گفت: «اینک زمان جدایی من و تو فرا رسیده، بزودی تو را از راز (و حکمت) آنچه که نتوانستی در برابر آن صبر کنی؛ آگاه خواهم ساخت. ﴿۷۸اما کشتی، از آن بی‌نوا یانی بود که در دریا کار می‌کردند، پس من خواستم آن رامعیوب کنم، (چرا که) پشت سر آن‌ها پادشاهی (ستمگر) بود که هر کشتی (سالمی) را بزور می‌گرفت. ﴿۷۹و اما نوجوان، پدر و مادرش (هردو) با ایمان بودند، پس بیم داشتیم که آنان را به سرکشی و کفر وا دارد. ﴿۸۰از این رو، خواستیم که پروردگارشان فرزند پاک‌تر و پر محبت تری بجای اوبه آن دو عطاء فرماید. ﴿۸۱و اما دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود، و زیر آن، گنجی متعلق به آن دو وجود داشت، و پدرشان مردی صالح بود، پس پروردگارت خواست که آنان به حد بلوغ برسند و گنج خود را بیرون آورند، این رحمتی ازپروردگارت بود، این (کار‌ها) را من خود سرانه انجام ندادم، این بود راز (و حکمت) کارهای که نتوانستی در برابر آن‌ها صبر کنی». ﴿۸۲و (ای پیامبر!) از تو درباره‌ی «ذوالقرنین» می‌پرسند؛ بگو: «به زودی چیزی از سر گذشت او برای شما خواهم خواند». ﴿۸۳

﴿ إِنَّا مَکَّنَّا لَهُۥ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَءَاتَیۡنَٰهُ مِن کُلِّ شَیۡءٖ سَبَبٗا ٨٤ فَأَتۡبَعَ سَبَبًا ٨٥ حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ مَغۡرِبَ ٱلشَّمۡسِ وَجَدَهَا تَغۡرُبُ فِی عَیۡنٍ حَمِئَةٖ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوۡمٗاۖ قُلۡنَا یَٰذَا ٱلۡقَرۡنَیۡنِ إِمَّآ أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّآ أَن تَتَّخِذَ فِیهِمۡ حُسۡنٗا ٨٦ قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوۡفَ نُعَذِّبُهُۥ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَىٰ رَبِّهِۦ فَیُعَذِّبُهُۥ عَذَابٗا نُّکۡرٗا ٨٧ وَأَمَّا مَنۡ ءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُۥ جَزَآءً ٱلۡحُسۡنَىٰۖ وَسَنَقُولُ لَهُۥ مِنۡ أَمۡرِنَا یُسۡرٗا ٨٨ ثُمَّ أَتۡبَعَ سَبَبًا ٨٩ حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ مَطۡلِعَ ٱلشَّمۡسِ وَجَدَهَا تَطۡلُعُ عَلَىٰ قَوۡمٖ لَّمۡ نَجۡعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتۡرٗا ٩٠ کَذَٰلِکَۖ وَقَدۡ أَحَطۡنَا بِمَا لَدَیۡهِ خُبۡرٗا ٩١ ثُمَّ أَتۡبَعَ سَبَبًا ٩٢ حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ بَیۡنَ ٱلسَّدَّیۡنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوۡمٗا لَّا یَکَادُونَ یَفۡقَهُونَ قَوۡلٗا ٩٣ قَالُواْ یَٰذَا ٱلۡقَرۡنَیۡنِ إِنَّ یَأۡجُوجَ وَمَأۡجُوجَ مُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَهَلۡ نَجۡعَلُ لَکَ خَرۡجًا عَلَىٰٓ أَن تَجۡعَلَ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَهُمۡ سَدّٗا ٩٤ قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیۡرٞ فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجۡعَلۡ بَیۡنَکُمۡ وَبَیۡنَهُمۡ رَدۡمًا ٩٥ ءَاتُونِی زُبَرَ ٱلۡحَدِیدِۖ حَتَّىٰٓ إِذَا سَاوَىٰ بَیۡنَ ٱلصَّدَفَیۡنِ قَالَ ٱنفُخُواْۖ حَتَّىٰٓ إِذَا جَعَلَهُۥ نَارٗا قَالَ ءَاتُونِیٓ أُفۡرِغۡ عَلَیۡهِ قِطۡرٗا ٩٦ فَمَا ٱسۡطَٰعُوٓاْ أَن یَظۡهَرُوهُ وَمَا ٱسۡتَطَٰعُواْ لَهُۥ نَقۡبٗا ٩٧

یقیناً ما به او در زمین قدرت و حکومت دادیم، و اسباب هر چیز را در اختیارش گذاشتیم. ﴿۸۴پس او (از این) اسباب (پیروی و) استفاده کرد. ﴿۸۵تا آن که به غروب گاه آفتاب رسید، (چنین به نظرش رسید) که خورشید در چشمه‌ای گِل آلود و سیاه غروب می‌کند، و در آنجا مردمی را یافت، گفتیم: «ای ذوالقرنین! یا (آنان را) مجازات می‌کنی، و یا روش خوبی در باره‌ی آن‌ها انتخاب می‌نمایی». ﴿۸۶(ذو القرنین) گفت: «اما کسی‌که ستم کرده است، مجازات خواهیم کرد، سپس به سوی پروردگارش باز گردانده می‌شود، آنگاه او را مجازات سختی خواهد کرد. ﴿۸۷و اما کسی‌که ایمان آورد و کار شایسته انجام داد، پس (در آخرت) پاداشی نیکو دارد، و ما دستور، آسانی به او خواهیم داد». ﴿۸۸سپس از اسبابی (که در اختیارش بود) استفاده کرد. ﴿۸۹تا آنکه به جایگاه برآمدن آفتاب رسید، (در آنجا) دید که آفتاب بر مردمانی طلوع می‌کند که در برابر (تابش) آفتاب برایشان پوششی قرار نداده بودیم. ﴿۹۰اینچنین بود (کار ذی القرنین) و به راستی ما از آنچه در اختیار داشت (و انجام می‌داد) کاملاً آگاه بودیم. ﴿۹۱سپس از وسایل و اسباب استفاده کرد. ﴿۹۲(و به سفر ادامه داد) تا به میان دو کوه رسید، و در کنار آن دو (کوه) مردمی را یافت که هیچ سخنی را نمی‌فهمیدند. ﴿۹۳(آنان به او) گفتند: «ای ذوالقرنین! یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد می‌کنند، پس آیا هزینه‌ای برای تو قرار دهیم، که میان ما و آن‌ها سدی بسازی؟!» ﴿۹۴(ذوالقرنین) گفت: «آنچه پروردگارم در اختیار من قرار داده (از قدرت و ثروت) بهتر است (از آنچه شما پیشنهاد می‌کنید) پس مرا با نیرو یاری کنید، تا میان شما و آن‌ها سدّ محکمی بسازم. ﴿۹۵قطعات بزرگ آهن برایم بیاورید، (و روی هم بچینید)» تا وقتی‌که کاملاً میان دو کوه را برابر کرد (و پوشانید)، گفت: «(در اطراف آن آتش بیفروزید) و در آن بدمید» (آن‌ها دمیدند) تا وقتی قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد. گفت: «(اکنون) مس ذوب شده برایم بیاورید؛ تا بر روی آن بریزم». ﴿۹۶(سر انجام سد محکمی ساخت) پس آن‌ها (= یأجوج و مأجوج) اصلاً نتوانستند از آن بالا روند، و نتوانستند سوراخ و نقبی درآن ایجاد کنند. ﴿۹۷

﴿ قَالَ هَٰذَا رَحۡمَةٞ مِّن رَّبِّیۖ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ رَبِّی جَعَلَهُۥ دَکَّآءَۖ وَکَانَ وَعۡدُ رَبِّی حَقّٗا ٩٨ ۞وَتَرَکۡنَا بَعۡضَهُمۡ یَوۡمَئِذٖ یَمُوجُ فِی بَعۡضٖۖ وَنُفِخَ فِی ٱلصُّورِ فَجَمَعۡنَٰهُمۡ جَمۡعٗا ٩٩ وَعَرَضۡنَا جَهَنَّمَ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡکَٰفِرِینَ عَرۡضًا ١٠٠ ٱلَّذِینَ کَانَتۡ أَعۡیُنُهُمۡ فِی غِطَآءٍ عَن ذِکۡرِی وَکَانُواْ لَا یَسۡتَطِیعُونَ سَمۡعًا ١٠١ أَفَحَسِبَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَن یَتَّخِذُواْ عِبَادِی مِن دُونِیٓ أَوۡلِیَآءَۚ إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا جَهَنَّمَ لِلۡکَٰفِرِینَ نُزُلٗا ١٠٢ قُلۡ هَلۡ نُنَبِّئُکُم بِٱلۡأَخۡسَرِینَ أَعۡمَٰلًا ١٠٣ ٱلَّذِینَ ضَلَّ سَعۡیُهُمۡ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَهُمۡ یَحۡسَبُونَ أَنَّهُمۡ یُحۡسِنُونَ صُنۡعًا ١٠٤ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّهِمۡ وَلِقَآئِهِۦ فَحَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فَلَا نُقِیمُ لَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَزۡنٗا ١٠٥ ذَٰلِکَ جَزَآؤُهُمۡ جَهَنَّمُ بِمَا کَفَرُواْ وَٱتَّخَذُوٓاْ ءَایَٰتِی وَرُسُلِی هُزُوًا ١٠٦ إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ کَانَتۡ لَهُمۡ جَنَّٰتُ ٱلۡفِرۡدَوۡسِ نُزُلًا ١٠٧ خَٰلِدِینَ فِیهَا لَا یَبۡغُونَ عَنۡهَا حِوَلٗا ١٠٨ قُل لَّوۡ کَانَ ٱلۡبَحۡرُ مِدَادٗا لِّکَلِمَٰتِ رَبِّی لَنَفِدَ ٱلۡبَحۡرُ قَبۡلَ أَن تَنفَدَ کَلِمَٰتُ رَبِّی وَلَوۡ جِئۡنَا بِمِثۡلِهِۦ مَدَدٗا ١٠٩ قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡیَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا یُشۡرِکۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا ١١٠

(آنگاه) گفت: «این از رحمت پروردگار من است (و تا الله بخواهد پا برجا می‌ماند) اما هنگامی‌که وعدۀ پروردگارم فرا رسد، آن را درهم می‌کوبد، و وعدۀ پروردگارم حق است». ﴿۹۸و در آن روز (که جهان پایان می‌پذیرد) ما آن‌ها را (چنان) رها می‌کنیم که در هم موج می‌زنند، و در شیپور دمیده می‌شود، سپس ما همه را (در یکجا) جمع می‌کنیم. ﴿۹۹و درآن روز، جهنم را بر کافران عرضه می‌داریم. ﴿۱۰۰(آن) کسانی‌که چشمان‌شان از یاد من در پرده‌ی (غفلت) بود، و توان شنیدن (حق را) نداشتند. ﴿۱۰۱آیا کسانی‌که کافر شدند؛ گمان می‌برند که بندگان مرا بجای من اولیای خود بگیرند؟! بی‌گمان ما جهنم را برای پذیرائی کافران آماده کرده‌ایم. ﴿۱۰۲(ای پیامبر!) بگو: «آیا شما را به زیان کارترین (مردم) در کارها، خبر دهیم. ﴿۱۰۳کسانی‌که تلاش و کوشش شان در زندگی دنیا تباه و ضایع شده، و با این حال گمان می‌کنند که کار نیک انجام می‌دهند». ﴿۱۰۴آن‌ها کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و لقای او (در جهان آخرت) کافر شدند، در نتیجه اعمال‌شان تباه و نابود شد، سپس در روز قیامت برای آن‌ها (ارزشی قائل نیستیم) و زنی بر پا نخواهیم کرد. ﴿۱۰۵(آری) این (گونه) است سزای‌شان دوزخ است، بخاطر آنکه کافر شدند، و آیات من و پیامبرانم را مسخره گرفتند. ﴿۱۰۶بی‌گمان کسانی‌که ایمان آورده‌اند و کار‌های شایسته انجام دادند، باغ‌های (بهشت) برین محل پذیرائی آنان خواهد بود. ﴿۱۰۷جاودانه در آن خواهند ماند و هرگز تقاضای نقل مکان از آنجا نمی‌کنند. ﴿۱۰۸(ای پیامبر!) بگو: «اگر دریا برای (نگارش) کلمات پروردگارم جوهر شود؛ قطعاً دریا به پایان می‌رسد، پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان یابد، هر چند همانند آن (دریا) به کمک آن بیاوریم». ﴿۱۰۹(ای پیامبر!) بگو: «من فقط بشری هستم مثل شما، (امتیاز من این است که) به من وحی می‌شود، که تنها معبود تان معبود یگانه است، پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کار شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نسازد». ﴿۱۱۰

سُورَةُ الکَهۡفِ

سُورَةُ الکَهۡفِ

بسم الله الرحمن الرحیم

﴿ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ عَلَىٰ عَبۡدِهِ ٱلۡکِتَٰبَ وَلَمۡ یَجۡعَل لَّهُۥ عِوَجَاۜ ١ قَیِّمٗا لِّیُنذِرَ بَأۡسٗا شَدِیدٗا مِّن لَّدُنۡهُ وَیُبَشِّرَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرًا حَسَنٗا ٢ مَّٰکِثِینَ فِیهِ أَبَدٗا ٣ وَیُنذِرَ ٱلَّذِینَ قَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدٗا ٤

به نام خداوند بخشندۀ مهربان

همۀ ستایش، آن خداى راست که فروفرستاد بر بندۀ خود کتاب و پیدا نه کرد در وى هیچ کجى. ﴿1ساخت او را راست تا بترساند از عقوبت سخت، از نزدیک خدا و تا مژده دهد آن مسلمانان را که می‌کنند کارهاى شایسته به آنکه ایشان راست مزد نیک. ﴿2باشندگان در وى همیشه. ﴿3و تا ترساند آنان را که گفتند: خدا فرزند گرفته است. ﴿4

﴿مَّا لَهُم بِهِۦ مِنۡ عِلۡمٖ وَلَا لِأٓبَآئِهِمۡۚ کَبُرَتۡ کَلِمَةٗ تَخۡرُجُ مِنۡ أَفۡوَٰهِهِمۡۚ إِن یَقُولُونَ إِلَّا کَذِبٗا ٥ فَلَعَلَّکَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَکَ عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِمۡ إِن لَّمۡ یُؤۡمِنُواْ بِهَٰذَا ٱلۡحَدِیثِ أَسَفًا ٦ إِنَّا جَعَلۡنَا مَا عَلَى ٱلۡأَرۡضِ زِینَةٗ لَّهَا لِنَبۡلُوَهُمۡ أَیُّهُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا ٧ وَإِنَّا لَجَٰعِلُونَ مَا عَلَیۡهَا صَعِیدٗا جُرُزًا ٨ أَمۡ حَسِبۡتَ أَنَّ أَصۡحَٰبَ ٱلۡکَهۡفِ وَٱلرَّقِیمِ کَانُواْ مِنۡ ءَایَٰتِنَا عَجَبًا ٩ إِذۡ أَوَى ٱلۡفِتۡیَةُ إِلَى ٱلۡکَهۡفِ فَقَالُواْ رَبَّنَآ ءَاتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحۡمَةٗ وَهَیِّئۡ لَنَا مِنۡ أَمۡرِنَا رَشَدٗا ١٠ فَضَرَبۡنَا عَلَىٰٓ ءَاذَانِهِمۡ فِی ٱلۡکَهۡفِ سِنِینَ عَدَدٗا ١١ ثُمَّ بَعَثۡنَٰهُمۡ لِنَعۡلَمَ أَیُّ ٱلۡحِزۡبَیۡنِ أَحۡصَىٰ لِمَا لَبِثُوٓاْ أَمَدٗا ١٢ نَّحۡنُ نَقُصُّ عَلَیۡکَ نَبَأَهُم بِٱلۡحَقِّۚ إِنَّهُمۡ فِتۡیَةٌ ءَامَنُواْ بِرَبِّهِمۡ وَزِدۡنَٰهُمۡ هُدٗى ١٣ وَرَبَطۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ إِذۡ قَامُواْ فَقَالُواْ رَبُّنَا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ لَن نَّدۡعُوَاْ مِن دُونِهِۦٓ إِلَٰهٗاۖ لَّقَدۡ قُلۡنَآ إِذٗا شَطَطًا ١٤ هَٰٓؤُلَآءِ قَوۡمُنَا ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗۖ لَّوۡلَا یَأۡتُونَ عَلَیۡهِم بِسُلۡطَٰنِۢ بَیِّنٖۖ فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا ١٥

نیست ایشان را هیچ دانش به آن و نه پدرانِ ایشان را بود. سخت است این سخن که بر مى‏آید از دهان ایشان، نمى‏گویند مگر دروغ. ﴿5پس مگر تو کشنده‌ای نفس خود را بر پى ایشان اگر ایمان نیارند به این سخن، از جهت اندوه. ﴿6هرآیینه ما ساخته‏ایم هر چیزی راکه بر زمین است، آرایش آن را. تا امتحان کنیم ایشان را کدام کس از ایشان نیکوتر است در عمل. ﴿7و هرآیینه ما البته معدوم خواهیم ساخت هر چیزی راکه بر وى است میدان هموار بى‌گیاه مانده. ﴿8آیا پنداشتى که اصحاب غار و نوشته [766]از جملۀ نشانه‌هاى ما، عجب بودند؟!. ﴿9چون آرام گرفتند جوانان چند به سوى غار، پس گفتند: اى پروردگار ما! بده ما را از نزد خود بخششى و آماده ساز براى ما راهیابى را در کار ما. ﴿10پس پرده گذاشتیم بر گوش ایشان در غار (یعنى خوابانیدیم) سال‌های شمرده شده. ﴿11باز برانگیختیم ایشان را تا بدانیم کدام یک از دوگروه، یاد داشته است مقدارى که درنگ کردند مدت از زمان ﴿12ما می‌خوانیم بر تو خبر ایشان به راستى، هرآیینه ایشان جوانان چند بودند که ایمان آوردند به پروردگار خویش و زیاده دادیم ایشان را هدایت. ﴿13و رشته بستیم بر دل ایشان [767]چون ایستادند. پس گفتند: پروردگارِ ما همان پروردگار آسمان‌ها و زمین است، هرآیینه نخواهیم پرستیدن بجز وى معبودی را، هرآیینه گفته باشیم آنگاه سخن دروغ. ﴿14این قوم ما خدایان گرفتند بجز خدا. چرا نمى‏آرند بر ثبوت آن خدایان دلیلى واضح؟ پس کیست ستمکارتر از کسی که بر بست بر خدا دروغ را؟. ﴿15

﴿ وَإِذِ ٱعۡتَزَلۡتُمُوهُمۡ وَمَا یَعۡبُدُونَ إِلَّا ٱللَّهَ فَأۡوُۥٓاْ إِلَى ٱلۡکَهۡفِ یَنشُرۡ لَکُمۡ رَبُّکُم مِّن رَّحۡمَتِهِۦ وَیُهَیِّئۡ لَکُم مِّنۡ أَمۡرِکُم مِّرۡفَقٗا ١٦ ۞وَتَرَى ٱلشَّمۡسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَٰوَرُ عَن کَهۡفِهِمۡ ذَاتَ ٱلۡیَمِینِ وَإِذَا غَرَبَت تَّقۡرِضُهُمۡ ذَاتَ ٱلشِّمَالِ وَهُمۡ فِی فَجۡوَةٖ مِّنۡهُۚ ذَٰلِکَ مِنۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِۗ مَن یَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِۖ وَمَن یُضۡلِلۡ فَلَن تَجِدَ لَهُۥ وَلِیّٗا مُّرۡشِدٗا ١٧ وَتَحۡسَبُهُمۡ أَیۡقَاظٗا وَهُمۡ رُقُودٞۚ وَنُقَلِّبُهُمۡ ذَاتَ ٱلۡیَمِینِ وَذَاتَ ٱلشِّمَالِۖ وَکَلۡبُهُم بَٰسِطٞ ذِرَاعَیۡهِ بِٱلۡوَصِیدِۚ لَوِ ٱطَّلَعۡتَ عَلَیۡهِمۡ لَوَلَّیۡتَ مِنۡهُمۡ فِرَارٗا وَلَمُلِئۡتَ مِنۡهُمۡ رُعۡبٗا ١٨ وَکَذَٰلِکَ بَعَثۡنَٰهُمۡ لِیَتَسَآءَلُواْ بَیۡنَهُمۡۚ قَالَ قَآئِلٞ مِّنۡهُمۡ کَمۡ لَبِثۡتُمۡۖ قَالُواْ لَبِثۡنَا یَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ یَوۡمٖۚ قَالُواْ رَبُّکُمۡ أَعۡلَمُ بِمَا لَبِثۡتُمۡ فَٱبۡعَثُوٓاْ أَحَدَکُم بِوَرِقِکُمۡ هَٰذِهِۦٓ إِلَى ٱلۡمَدِینَةِ فَلۡیَنظُرۡ أَیُّهَآ أَزۡکَىٰ طَعَامٗا فَلۡیَأۡتِکُم بِرِزۡقٖ مِّنۡهُ وَلۡیَتَلَطَّفۡ وَلَا یُشۡعِرَنَّ بِکُمۡ أَحَدًا ١٩ إِنَّهُمۡ إِن یَظۡهَرُواْ عَلَیۡکُمۡ یَرۡجُمُوکُمۡ أَوۡ یُعِیدُوکُمۡ فِی مِلَّتِهِمۡ وَلَن تُفۡلِحُوٓاْ إِذًا أَبَدٗا ٢٠

و چون یک سو شوید اى یاران از این کافران و یک سو شوید از آنچه مى‏پرستند ایشان بجز خدا، پس آرام گیرید به سوى غار تا فراخ کند بر شما پروردگار شما بخشایش خود را و مهیا سازد براى شما منفعت را در کار شما. ﴿16و ببینى اى بیننده! آفتاب را وقتى که طالع شود، میل کند از غار ایشان به جانب راست و چون غروب شود، تجاوز می‌کند از ایشان به جانب چپ و ایشان در گشادگى‏اند از غار. این از نشانه‌هاى خداست. هر که راه نمایدش خدا، هم اوست راه یابنده و هر که گمراه می‌کندش، پس نیابى او را هیچ دوستِ راه نماینده [768]. ﴿17و بپندارى اى بیننده، ایشان را بیدار و ایشان خفته‏اند و می‌گردانیم ایشان را به جانب راست و جانب چپ و سگ ایشان گشاده کرده است دو دست خود را بر عتبۀ دروازه. اگر اطلاع یابى بر ایشان، البته رو بگردانى از ایشان به طریق گریختن و پر شوى از ایشان به ترس [769]. ﴿18و هم چنین برانگیختیم ایشان را تا عاقبت با یکدیگر سؤال کنند در میان خود. گفت گوینده‌ای از ایشان: چقدر درنگ کردید؟ گفتند: درنگ کردیم یک روز یا بعض روز. باز گفتند: پروردگار شما داناتر است به مقدار درنگ کردن شما. پس بفرستید یکى را از میان خود به این نقرۀ خود به سوى شهر، پس باید که تأمّل کند کدام یک از اطعمۀ این شهر، طعام پاکیزه‏تر است، پس بیارد به شما قوتى از آن و باید که به سبکى آمد و رفت کند و خبردار نکند به حال شما هیچ کس را. ﴿19هرآیینه این کافران اگر قدرت یابند بر شما، سنگسار کنند شما را یا باز آرند شما را در دین خود و رستگار نخواهید شد آنگاه هرگز. ﴿20

﴿ وَکَذَٰلِکَ أَعۡثَرۡنَا عَلَیۡهِمۡ لِیَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَأَنَّ ٱلسَّاعَةَ لَا رَیۡبَ فِیهَآ إِذۡ یَتَنَٰزَعُونَ بَیۡنَهُمۡ أَمۡرَهُمۡۖ فَقَالُواْ ٱبۡنُواْ عَلَیۡهِم بُنۡیَٰنٗاۖ رَّبُّهُمۡ أَعۡلَمُ بِهِمۡۚ قَالَ ٱلَّذِینَ غَلَبُواْ عَلَىٰٓ أَمۡرِهِمۡ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیۡهِم مَّسۡجِدٗا ٢١ سَیَقُولُونَ ثَلَٰثَةٞ رَّابِعُهُمۡ کَلۡبُهُمۡ وَیَقُولُونَ خَمۡسَةٞ سَادِسُهُمۡ کَلۡبُهُمۡ رَجۡمَۢا بِٱلۡغَیۡبِۖ وَیَقُولُونَ سَبۡعَةٞ وَثَامِنُهُمۡ کَلۡبُهُمۡۚ قُل رَّبِّیٓ أَعۡلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا یَعۡلَمُهُمۡ إِلَّا قَلِیلٞۗ فَلَا تُمَارِ فِیهِمۡ إِلَّا مِرَآءٗ ظَٰهِرٗا وَلَا تَسۡتَفۡتِ فِیهِم مِّنۡهُمۡ أَحَدٗا ٢٢ وَلَا تَقُولَنَّ لِشَاْیۡءٍ إِنِّی فَاعِلٞ ذَٰلِکَ غَدًا ٢٣ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُۚ وَٱذۡکُر رَّبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَقُلۡ عَسَىٰٓ أَن یَهۡدِیَنِ رَبِّی لِأَقۡرَبَ مِنۡ هَٰذَا رَشَدٗا ٢٤ وَلَبِثُواْ فِی کَهۡفِهِمۡ ثَلَٰثَ مِاْئَةٖ سِنِینَ وَٱزۡدَادُواْ تِسۡعٗا ٢٥ قُلِ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا لَبِثُواْۖ لَهُۥ غَیۡبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ أَبۡصِرۡ بِهِۦ وَأَسۡمِعۡۚ مَا لَهُم مِّن دُونِهِۦ مِن وَلِیّٖ وَلَا یُشۡرِکُ فِی حُکۡمِهِۦٓ أَحَدٗا ٢٦ وَٱتۡلُ مَآ أُوحِیَ إِلَیۡکَ مِن کِتَابِ رَبِّکَۖ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَٰتِهِۦ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدٗا ٢٧

و همچنین خبردار گردانیدیم مردمان را به حال ایشان تا بدانند که وعدۀ خدا راست است و آنکه قیامت هیچ شبهه نیست در آن. وقتى که نزاع می‌کردند آن مردمان در میان خود در مقدمۀ ایشان، پس گفتند: عمارت کنید بر غار ایشان خانه‌ای. پروردگار ایشان داناتر است به حال ایشان. پس گفتند آنان‌که قدرت یافتند بر مقدمۀ ایشان: البته بسازیم بر غار ایشان مسجدى. ﴿21جمعى خواهند گفت: اصحاب کهف سه کس‏اند و چهارم ایشان سگ ایشان است و جمعى خواهند گفت که: پنج کس‏اند، ششم ایشان، سگ ایشان است. تهمتى افکنند غایبانه و نیز می‌گویند: هفت کس‏اند و هشتم ایشان، سگ ایشان‏ است. بگو: پروردگار من داناتر است به شمارِ ایشان، نمی‌داند ایشان را مگر اندک کسى، پس گفتگو مکن در بارۀ ایشان مگر گفتگوى سرسرى و سؤال مکن در باب ایشان هیچ کس را از کافران. ﴿22و مگو هیچ چیزى راکه من البته خواهم کرد آن را فردا. ﴿23مگر مقرون به ذکر مشیت خدا [770]و یاد کن پروردگار خود را وقتى که فراموش کنى [771]و بگو: توقع است که دلالت کند مرا پروردگار من به راهى نزدیکتر به اعتبار راستى [از آنچه کافران مى‏گویند] . ﴿24و درنگ کرده بودند در غار خود سه صد سال و افزودند نُه سال دیگر. ﴿25بگو: خدا داناتر است به مقدارى که درنگ کردند. او راست علم غیب آسمان‌ها و زمین. چقدر بینا است و چقدر شنوا است. نیست ایشان را بجز وى هیچ کارسازی و شریک نمى‏گیرد در حکم خود هیچ‌کس را. ﴿26و بخوان آنچه وحى فرستاده شد به سوى تو از کتاب پروردگار تو. و هیچ‌کس تبدیل کننده نیست حکم‌هاى وی را و نیابى بجز وى هیچ پناهى. ﴿27

﴿ وَٱصۡبِرۡ نَفۡسَکَ مَعَ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجۡهَهُۥۖ وَلَا تَعۡدُ عَیۡنَاکَ عَنۡهُمۡ تُرِیدُ زِینَةَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَلَا تُطِعۡ مَنۡ أَغۡفَلۡنَا قَلۡبَهُۥ عَن ذِکۡرِنَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ وَکَانَ أَمۡرُهُۥ فُرُطٗا ٢٨ وَقُلِ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکُمۡۖ فَمَن شَآءَ فَلۡیُؤۡمِن وَمَن شَآءَ فَلۡیَکۡفُرۡۚ إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا لِلظَّٰلِمِینَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمۡ سُرَادِقُهَاۚ وَإِن یَسۡتَغِیثُواْ یُغَاثُواْ بِمَآءٖ کَٱلۡمُهۡلِ یَشۡوِی ٱلۡوُجُوهَۚ بِئۡسَ ٱلشَّرَابُ وَسَآءَتۡ مُرۡتَفَقًا ٢٩ إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجۡرَ مَنۡ أَحۡسَنَ عَمَلًا ٣٠ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ جَنَّٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُ یُحَلَّوۡنَ فِیهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَیَلۡبَسُونَ ثِیَابًا خُضۡرٗا مِّن سُندُسٖ وَإِسۡتَبۡرَقٖ مُّتَّکِ‍ِٔینَ فِیهَا عَلَى ٱلۡأَرَآئِکِۚ نِعۡمَ ٱلثَّوَابُ وَحَسُنَتۡ مُرۡتَفَقٗا ٣١ ۞وَٱضۡرِبۡ لَهُم مَّثَلٗا رَّجُلَیۡنِ جَعَلۡنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَیۡنِ مِنۡ أَعۡنَٰبٖ وَحَفَفۡنَٰهُمَا بِنَخۡلٖ وَجَعَلۡنَا بَیۡنَهُمَا زَرۡعٗا ٣٢ کِلۡتَا ٱلۡجَنَّتَیۡنِ ءَاتَتۡ أُکُلَهَا وَلَمۡ تَظۡلِم مِّنۡهُ شَیۡ‍ٔٗاۚ وَفَجَّرۡنَا خِلَٰلَهُمَا نَهَرٗا ٣٣ وَکَانَ لَهُۥ ثَمَرٞ فَقَالَ لِصَٰحِبِهِۦ وَهُوَ یُحَاوِرُهُۥٓ أَنَا۠ أَکۡثَرُ مِنکَ مَالٗا وَأَعَزُّ نَفَرٗا ٣٤

و بند کن خود را با آنان‌که یاد می‌کنند پروردگار خود را به صبح و شام، مى‏خواهند روى او را، و باید که نگذرد چشم‌هاى تو از ایشان، طلب کنان آرایش زندگانى دنیا را و فرمان مبر آن راکه غافل ساخته‏ایم دل او را از یاد خویش و پیروى کرده است خواهش خود را و هست کار او از حد گذشته. ﴿28و بگو: این سخن راست است آمده از پروردگار شما، پس هر که خواهد ایمان آرد و هر که خواهد کافر شود، هرآیینه ما مهیا کرده‏ایم براى ستمکاران آتشى را، در برگیرد ایشان را سراپرده‌هاى او و اگر فریاد کنند، به داد ایشان رسیده شود به نوشاندن آبى مانند مس گداخته، بریان کند روی‌ها را، آن بد آشامیدنى است و دوزخ بد آرامگاهى است. ﴿29هرآیینه آنان‌که ایمان آوردند و کردند کارهاى شایسته، هرآیینه ما ضایع نکنیم مزد کسی که نیکو کرده است کار را. ﴿30این جماعت، ایشان راست بوستان‌های همیشه ماندن، می‌رود زیر ایشان نهرها، زیور داده شوند آنجا دستوانه‌ها از زر و می‌پوشند جامه‌هاى سبز از دیباى نازک و دیبای لُک، تکیه‏کنان آنجا بر تخت‌ها. این نیک جزاست و بهشت نیکو آرامگاهی است. ﴿31و بیان کن براى ایشان داستانى قصّۀ دو شخص که دادیم به یکى از ایشان دو بوستان‌ از درخت انگور و گرداگرد آن پیدا کردیم درختان خرما و پیدا کردیم در میان این دو بوستان‌، زراعت را. ﴿32هر دو بوستان‌ آوردند میوه‏هاى خود و هیچ کم نکرده از میوه و جارى ساختیم میان آنها جوى آب. ﴿33و بود او را میوه‌هاى بسیار، پس گفت همنشین خود را و او گفتگو می‌کرد به آن همنشین: من بیشترم از تو در مال و غالبترم به اعتبار حَشَم. ﴿34

﴿ وَدَخَلَ جَنَّتَهُۥ وَهُوَ ظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ قَالَ مَآ أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هَٰذِهِۦٓ أَبَدٗا ٣٥ وَمَآ أَظُنُّ ٱلسَّاعَةَ قَآئِمَةٗ وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَىٰ رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیۡرٗا مِّنۡهَا مُنقَلَبٗا ٣٦ قَالَ لَهُۥ صَاحِبُهُۥ وَهُوَ یُحَاوِرُهُۥٓ أَکَفَرۡتَ بِٱلَّذِی خَلَقَکَ مِن تُرَابٖ ثُمَّ مِن نُّطۡفَةٖ ثُمَّ سَوَّىٰکَ رَجُلٗا ٣٧ لَّٰکِنَّا۠ هُوَ ٱللَّهُ رَبِّی وَلَآ أُشۡرِکُ بِرَبِّیٓ أَحَدٗا ٣٨ وَلَوۡلَآ إِذۡ دَخَلۡتَ جَنَّتَکَ قُلۡتَ مَا شَآءَ ٱللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِٱللَّهِۚ إِن تَرَنِ أَنَا۠ أَقَلَّ مِنکَ مَالٗا وَوَلَدٗا ٣٩ فَعَسَىٰ رَبِّیٓ أَن یُؤۡتِیَنِ خَیۡرٗا مِّن جَنَّتِکَ وَیُرۡسِلَ عَلَیۡهَا حُسۡبَانٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ فَتُصۡبِحَ صَعِیدٗا زَلَقًا ٤٠ أَوۡ یُصۡبِحَ مَآؤُهَا غَوۡرٗا فَلَن تَسۡتَطِیعَ لَهُۥ طَلَبٗا ٤١ وَأُحِیطَ بِثَمَرِهِۦ فَأَصۡبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیۡهِ عَلَىٰ مَآ أَنفَقَ فِیهَا وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا وَیَقُولُ یَٰلَیۡتَنِی لَمۡ أُشۡرِکۡ بِرَبِّیٓ أَحَدٗا ٤٢ وَلَمۡ تَکُن لَّهُۥ فِئَةٞ یَنصُرُونَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَمَا کَانَ مُنتَصِرًا ٤٣ هُنَالِکَ ٱلۡوَلَٰیَةُ لِلَّهِ ٱلۡحَقِّۚ هُوَ خَیۡرٞ ثَوَابٗا وَخَیۡرٌ عُقۡبٗا ٤٤ وَٱضۡرِبۡ لَهُم مَّثَلَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا کَمَآءٍ أَنزَلۡنَٰهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَٱخۡتَلَطَ بِهِۦ نَبَاتُ ٱلۡأَرۡضِ فَأَصۡبَحَ هَشِیمٗا تَذۡرُوهُ ٱلرِّیَٰحُۗ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ مُّقۡتَدِرًا ٤٥

و درآمد به بوستان خود ستم کرده بر خویش. گفت: نمى‏پندارم که هلاک شود این بوستان، هیچ‏گاه. ﴿35و گمان ندارم که قیامت متحقّق شود و بالفرض اگر باز گردانیده شَوَم به سوى پروردگار خود، هرآیینه خواهم یافت بازگشتى بهتر از این بوستان‌ها. ﴿36گفت او را همنشین او و او گفتگو می‌کرد با وى: آیا کافر شدى به آن خدایی که پیدا کرد تو را از خاک، باز از نطفه، باز تو را مرد ساخت؟. ﴿37لیکن من اعتقاد دارم که اللّه پروردگار من است و شریک مقرر نمى‏کنم با پروردگار خود، هیچ‌کس را. ﴿38و چون در آمدى به بوستان خود چرا نگفتى: آنچه خدا خواسته است، شدنى است، نیست هیچ توانایى مگر به مشیت خدا. اگر مى‏بینى مرا کمتر از خود در مال و فرزند. ﴿39پس شاید که پروردگار من بدهد مرا بهتر از بوستان تو و شاید که فرستد بر بوستان تو عذابى از آسمان، پس گردد زمین بى‌گیاه لغزانندۀ پاى. ﴿40یا شود آب او فرو رفته پس نتوانى آن را جستن. ﴿41و به عقوبت احاطه کرده شده میوه‌هاى او. پس بامداد کرد، مى‏مالید دو دست خود را به حسرت بر آنچه خرج کرد در عمارت آن و آن افتاده بود بر سقف‌هاى خود و می‌گفت: اى کاش! شریک مقرر نکردمى با پروردگار خود هیچ‌کس را! . ﴿42و نبود او را هیچ جماعتى که یارى دهندش بجز خدا و نبود خود انتقام گیرنده. ﴿43اینجا ثابت که کارسازى، خدای همیشه باشنده راست، وی بهتر است از روى ثواب دادن و وی بهتر است از روى جزا دادن. ﴿44و بیان کن براى ایشان داستانِ زندگانى دنیاکه وى مانند آبى است که فروفرستادیمش از آسمان، پس درهم پیچید به سبب وى رستنىِ زمین، پس شد آخر کار در هم شکسته، مى‏پرانیدش بادها و هست خدا بر همه چیز توانا. ﴿45

﴿ٱلۡمَالُ وَٱلۡبَنُونَ زِینَةُ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَٱلۡبَٰقِیَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ خَیۡرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابٗا وَخَیۡرٌ أَمَلٗا ٤٦ وَیَوۡمَ نُسَیِّرُ ٱلۡجِبَالَ وَتَرَى ٱلۡأَرۡضَ بَارِزَةٗ وَحَشَرۡنَٰهُمۡ فَلَمۡ نُغَادِرۡ مِنۡهُمۡ أَحَدٗا ٤٧ وَعُرِضُواْ عَلَىٰ رَبِّکَ صَفّٗا لَّقَدۡ جِئۡتُمُونَا کَمَا خَلَقۡنَٰکُمۡ أَوَّلَ مَرَّةِۢۚ بَلۡ زَعَمۡتُمۡ أَلَّن نَّجۡعَلَ لَکُم مَّوۡعِدٗا ٤٨وَوُضِعَ ٱلۡکِتَٰبُ فَتَرَى ٱلۡمُجۡرِمِینَ مُشۡفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَیَقُولُونَ یَٰوَیۡلَتَنَا مَالِ هَٰذَا ٱلۡکِتَٰبِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةٗ وَلَا کَبِیرَةً إِلَّآ أَحۡصَىٰهَاۚ وَوَجَدُواْ مَا عَمِلُواْ حَاضِرٗاۗ وَلَا یَظۡلِمُ رَبُّکَ أَحَدٗا ٤٩ وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ کَانَ مِنَ ٱلۡجِنِّ فَفَسَقَ عَنۡ أَمۡرِ رَبِّهِۦٓۗ أَفَتَتَّخِذُونَهُۥ وَذُرِّیَّتَهُۥٓ أَوۡلِیَآءَ مِن دُونِی وَهُمۡ لَکُمۡ عَدُوُّۢۚ بِئۡسَ لِلظَّٰلِمِینَ بَدَلٗا ٥٠ ۞مَّآ أَشۡهَدتُّهُمۡ خَلۡقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَا خَلۡقَ أَنفُسِهِمۡ وَمَا کُنتُ مُتَّخِذَ ٱلۡمُضِلِّینَ عَضُدٗا ٥١ وَیَوۡمَ یَقُولُ نَادُواْ شُرَکَآءِیَ ٱلَّذِینَ زَعَمۡتُمۡ فَدَعَوۡهُمۡ فَلَمۡ یَسۡتَجِیبُواْ لَهُمۡ وَجَعَلۡنَا بَیۡنَهُم مَّوۡبِقٗا ٥٢ وَرَءَا ٱلۡمُجۡرِمُونَ ٱلنَّارَ فَظَنُّوٓاْ أَنَّهُم مُّوَاقِعُوهَا وَلَمۡ یَجِدُواْ عَنۡهَا مَصۡرِفٗا ٥٣

مال و فرزندان، آرایش زندگانى دنیا است و حسنات پایندۀ شایسته، بهتراند نزدیک خدای تو از روى ثواب و خوبترند از جهت امید داشتن. ﴿46و آن روز روان کنیم کوه‌ها را و ببینى زمین را ظاهر شده و جمع سازیم مردمان را، پس نگذاریم از ایشان هیچ‌کس را. ﴿47و روبه‌رو آورده شوند بر پروردگار تو صف کشیده، گویم: هرآیینه آمدید پیش ما چنانکه آفریده بودیم شما را اوّل بار. بلکه. مى‏پنداشتید که نخواهیم ساخت براى شما وعده گاهى. ﴿48و در میان نهاده شود نامۀ اعمال، پس ببینى گناهکاران را ترسان از آنچه در آن است و می‌گویند: اى واى بر ما! چه حال است این نامه را! نمى‏گذارد هیچ معصیت خرد را و نه بزرگ را، مگر احاطه کرده است آن را، و بیابند هرچه کرده بودند حاضر و ستم نکند پروردگار تو بر هیچ‌کس. ﴿49و یاد کن چون گفتیم به فرشتگان: سجده کنید آدم را، پس سجده کردند مگر ابلیس، بود از جن. پس بیرون شد از فرمان پروردگار خود. اى مردمان! آیا دوست می‌گیرید او را و فرزندان او را بجز من، و ایشان شما را دشمنند. شیطان بد عوض است ستمکاران را. ﴿50حاضر نکرده بودم ایشان را نزدیک آفریدن آسمان‌ها و زمین و نه هنگام آفریدن خودشان و نیستم مددگار گیرنده، گمراهان راه. ﴿51و روزی که گوید خداى تعالى: اى مشرکان! ندا کنید شریکان مرا که گمان مى‏نمودید، پس نداکنند آن جماعت را و آن جماعت قبول نکنند نداى ایشان را و ساختیم در میان ایشان مهلکه. ﴿52 [772]و ببینند گناهکاران آتش را و بفهمند که ایشان افتادگانند در وى و نیابند از آن، جاى بازگشت. ﴿53

﴿ وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَا فِی هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لِلنَّاسِ مِن کُلِّ مَثَلٖۚ وَکَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ أَکۡثَرَ شَیۡءٖ جَدَلٗا ٥٤ وَمَا مَنَعَ ٱلنَّاسَ أَن یُؤۡمِنُوٓاْ إِذۡ جَآءَهُمُ ٱلۡهُدَىٰ وَیَسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّهُمۡ إِلَّآ أَن تَأۡتِیَهُمۡ سُنَّةُ ٱلۡأَوَّلِینَ أَوۡ یَأۡتِیَهُمُ ٱلۡعَذَابُ قُبُلٗا ٥٥ وَمَا نُرۡسِلُ ٱلۡمُرۡسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَۚ وَیُجَٰدِلُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِٱلۡبَٰطِلِ لِیُدۡحِضُواْ بِهِ ٱلۡحَقَّۖ وَٱتَّخَذُوٓاْ ءَایَٰتِی وَمَآ أُنذِرُواْ هُزُوٗا ٥٦ وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّهِۦ فَأَعۡرَضَ عَنۡهَا وَنَسِیَ مَا قَدَّمَتۡ یَدَاهُۚ إِنَّا جَعَلۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ أَکِنَّةً أَن یَفۡقَهُوهُ وَفِیٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٗاۖ وَإِن تَدۡعُهُمۡ إِلَى ٱلۡهُدَىٰ فَلَن یَهۡتَدُوٓاْ إِذًا أَبَدٗا ٥٧ وَرَبُّکَ ٱلۡغَفُورُ ذُو ٱلرَّحۡمَةِۖ لَوۡ یُؤَاخِذُهُم بِمَا کَسَبُواْ لَعَجَّلَ لَهُمُ ٱلۡعَذَابَۚ بَل لَّهُم مَّوۡعِدٞ لَّن یَجِدُواْ مِن دُونِهِۦ مَوۡئِلٗا ٥٨ وَتِلۡکَ ٱلۡقُرَىٰٓ أَهۡلَکۡنَٰهُمۡ لَمَّا ظَلَمُواْ وَجَعَلۡنَا لِمَهۡلِکِهِم مَّوۡعِدٗا ٥٩ وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِفَتَىٰهُ لَآ أَبۡرَحُ حَتَّىٰٓ أَبۡلُغَ مَجۡمَعَ ٱلۡبَحۡرَیۡنِ أَوۡ أَمۡضِیَ حُقُبٗا ٦٠ فَلَمَّا بَلَغَا مَجۡمَعَ بَیۡنِهِمَا نَسِیَا حُوتَهُمَا فَٱتَّخَذَ سَبِیلَهُۥ فِی ٱلۡبَحۡرِ سَرَبٗا ٦١

و هرآیینه گوناگون بیان کردیم در این قرآن براى مردمان هر نوع داستان و هست آدمى بیشتر از همه چیز در خصومت. ﴿54و باز نداشت مردمان را از آنکه ایمان آرند، چون بیامد به ایشان هدایت و از آنکه طلب آمرزش کنند از پروردگار خود، مگر انتظار به آنکه بیاید بدیشان روش پیشینیان یا بیاید به ایشان عقوبت گوناگون شده. ﴿55و نمى‏فرستیم پیغامبران را مگر بشارت دهنده و ترساننده و خصومت می‌کنند کافران به شبهۀ بیهوده تا بلغزانند به سبب آن سخن حق را و تمسخر گرفتند آیات مرا و چیزی را که به آن ترسانیده شوند. ﴿56و کیست ستمکارتر از کسی که پند داده شد به آیات پروردگار خویش، پس روگردان گشت از آن و فراموش کرد آنچه پیش فرستاده است دو دست وى، هرآیینه ما ساخته‏ایم بر دل ایشان پرده‌ها تا نفهمند قرآن را و ساختیم در گوش‌های ایشان گرانى و اگر بخوانى ایشان را به سوى هدایت، راه نیابند آنگاه هرگز. ﴿57و پروردگار تو آمرزندۀ خداوندِ رحمت است. اگر مؤاخذه کردى ایشان را به آنچه کرده‏اند، شتاب فرستادى بدیشان عقوبت را، بلکه ایشان را میعادى هست که نیابند این طرف از آن پناهى. ﴿58و این دیه‌ها را هلاک کردیم، چون ستم کردند و مُعَین کردیم براى هلاک ایشان میعادى. ﴿59و یاد کن چون گفت موسى نوجوان خود را: همیشه راه میروم تا آنکه برسم به محل جمع شدن دو دریا یا بروم مدت‌هاى دراز. ﴿60پس چون رسیدند به محل جمع شدن دو دریا، فراموش کردند ماهى خود را، پس راه خود گرفت در دریا مانند نقبى. ﴿61

﴿ فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَىٰهُ ءَاتِنَا غَدَآءَنَا لَقَدۡ لَقِینَا مِن سَفَرِنَا هَٰذَا نَصَبٗا ٦٢ قَالَ أَرَءَیۡتَ إِذۡ أَوَیۡنَآ إِلَى ٱلصَّخۡرَةِ فَإِنِّی نَسِیتُ ٱلۡحُوتَ وَمَآ أَنسَىٰنِیهُ إِلَّا ٱلشَّیۡطَٰنُ أَنۡ أَذۡکُرَهُۥۚ وَٱتَّخَذَ سَبِیلَهُۥ فِی ٱلۡبَحۡرِ عَجَبٗا ٦٣ قَالَ ذَٰلِکَ مَا کُنَّا نَبۡغِۚ فَٱرۡتَدَّا عَلَىٰٓ ءَاثَارِهِمَا قَصَصٗا ٦٤ فَوَجَدَا عَبۡدٗا مِّنۡ عِبَادِنَآ ءَاتَیۡنَٰهُ رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا وَعَلَّمۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّا عِلۡمٗا ٦٥ قَالَ لَهُۥ مُوسَىٰ هَلۡ أَتَّبِعُکَ عَلَىٰٓ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمۡتَ رُشۡدٗا ٦٦ قَالَ إِنَّکَ لَن تَسۡتَطِیعَ مَعِیَ صَبۡرٗا ٦٧ وَکَیۡفَ تَصۡبِرُ عَلَىٰ مَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ خُبۡرٗا ٦٨ قَالَ سَتَجِدُنِیٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ صَابِرٗا وَلَآ أَعۡصِی لَکَ أَمۡرٗا ٦٩ قَالَ فَإِنِ ٱتَّبَعۡتَنِی فَلَا تَسۡ‍َٔلۡنِی عَن شَیۡءٍ حَتَّىٰٓ أُحۡدِثَ لَکَ مِنۡهُ ذِکۡرٗا ٧٠ فَٱنطَلَقَا حَتَّىٰٓ إِذَا رَکِبَا فِی ٱلسَّفِینَةِ خَرَقَهَاۖ قَالَ أَخَرَقۡتَهَا لِتُغۡرِقَ أَهۡلَهَا لَقَدۡ جِئۡتَ شَیۡ‍ًٔا إِمۡرٗا ٧١ قَالَ أَلَمۡ أَقُلۡ إِنَّکَ لَن تَسۡتَطِیعَ مَعِیَ صَبۡرٗا ٧٢ قَالَ لَا تُؤَاخِذۡنِی بِمَا نَسِیتُ وَلَا تُرۡهِقۡنِی مِنۡ أَمۡرِی عُسۡرٗا ٧٣ فَٱنطَلَقَا حَتَّىٰٓ إِذَا لَقِیَا غُلَٰمٗا فَقَتَلَهُۥ قَالَ أَقَتَلۡتَ نَفۡسٗا زَکِیَّةَۢ بِغَیۡرِ نَفۡسٖ لَّقَدۡ جِئۡتَ شَیۡ‍ٔٗا نُّکۡرٗا ٧٤

پس چون گذشتند، گفت موسى نوجوان خود را: بیار براى ما طعام چاشت ما را، هرآیینه رنج یافتیم از این سفر خود. ﴿62گفت: آیا دیدى چون آرام گرفتیم تکیه کرده به سنگى، پس من فراموش کردم ماهى را؟ [یعنى آنجا] و فراموش نساخت مرا از آنکه یاد کنم قصّۀ آن، مگر شیطان و راه خود گرفت در دریا به نهج عجیب. ﴿63گفت موسى: این بود آنچه مى‏جستیم، پس بازگشتند بر نشان اقدام خود تفحّص کنان. ﴿64پس یافتند بنده‌ای را از بندگان ما که دادیم او را حمتى از نزدیک خود و ‏آموختیم او را از نزدیک خود علمى [773]. ﴿65گفت او را موسى: آیا پیروىِ تو کنم به شرط آنکه بیاموزانى مرا از آنچه آموخته شدى از راهیابى؟. ﴿66گفت: هرآیینه تو نتوانى با من شکیبایى کردن. ﴿67و و چگونه شکیبایى کنى بر چیزی که در نگرفته‌ای آن را از روى دانش؟!. ﴿68گفت: خواهى یافت مرا اگر خدا خواسته است شکیبا و خلاف نکنم با تو در هیچ فرمانى ﴿69گفت: اگر پیروىِ من می‌کنى، پس سؤال مکن از من از هیچ چیز تا آنکه خود آغازم براى تو از حال آن بیانى. ﴿70پس راه رفتند تا وقتى که سوار شدند در کشتى، خضر شکاف کرد آن را. گفت موسى: آیا شکافتى کشتى را تا غرق کنى اهل آن را؟! هرآیینه آوردى چیزى عظیم را. ﴿71گفت: آیا نگفته بودم که تو نتوانى با من شکیبایى کردن؟. ﴿72گفت موسى: مؤاخذه مکن با من به آنچه فراموش کردم و بر سر من مینداز در مقدمۀ من سختى را. ﴿73پس راه رفتند تا وقتى که برخوردند با نوجوانى، پس خضر بکشت او را، گفت موسى: آیا کشتى نفس پاک را به غیر قصاص نفسى؟! هرآیینه آوردى شی‏ء ناپسندیده. ﴿74

﴿ ۞قَالَ أَلَمۡ أَقُل لَّکَ إِنَّکَ لَن تَسۡتَطِیعَ مَعِیَ صَبۡرٗا ٧٥ قَالَ إِن سَأَلۡتُکَ عَن شَیۡءِۢ بَعۡدَهَا فَلَا تُصَٰحِبۡنِیۖ قَدۡ بَلَغۡتَ مِن لَّدُنِّی عُذۡرٗا ٧٦ فَٱنطَلَقَا حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَیَآ أَهۡلَ قَرۡیَةٍ ٱسۡتَطۡعَمَآ أَهۡلَهَا فَأَبَوۡاْ أَن یُضَیِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَارٗا یُرِیدُ أَن یَنقَضَّ فَأَقَامَهُۥۖ قَالَ لَوۡ شِئۡتَ لَتَّخَذۡتَ عَلَیۡهِ أَجۡرٗا ٧٧ قَالَ هَٰذَا فِرَاقُ بَیۡنِی وَبَیۡنِکَۚ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأۡوِیلِ مَا لَمۡ تَسۡتَطِع عَّلَیۡهِ صَبۡرًا ٧٨ أَمَّا ٱلسَّفِینَةُ فَکَانَتۡ لِمَسَٰکِینَ یَعۡمَلُونَ فِی ٱلۡبَحۡرِ فَأَرَدتُّ أَنۡ أَعِیبَهَا وَکَانَ وَرَآءَهُم مَّلِکٞ یَأۡخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصۡبٗا ٧٩ وَأَمَّا ٱلۡغُلَٰمُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤۡمِنَیۡنِ فَخَشِینَآ أَن یُرۡهِقَهُمَا طُغۡیَٰنٗا وَکُفۡرٗا ٨٠ فَأَرَدۡنَآ أَن یُبۡدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیۡرٗا مِّنۡهُ زَکَوٰةٗ وَأَقۡرَبَ رُحۡمٗا ٨١وَأَمَّا ٱلۡجِدَارُ فَکَانَ لِغُلَٰمَیۡنِ یَتِیمَیۡنِ فِی ٱلۡمَدِینَةِ وَکَانَ تَحۡتَهُۥ کَنزٞ لَّهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَٰلِحٗا فَأَرَادَ رَبُّکَ أَن یَبۡلُغَآ أَشُدَّهُمَا وَیَسۡتَخۡرِجَا کَنزَهُمَا رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّکَۚ وَمَا فَعَلۡتُهُۥ عَنۡ أَمۡرِیۚ ذَٰلِکَ تَأۡوِیلُ مَا لَمۡ تَسۡطِع عَّلَیۡهِ صَبۡرٗا ٨٢ وَیَسۡ‍َٔلُونَکَ عَن ذِی ٱلۡقَرۡنَیۡنِۖ قُلۡ سَأَتۡلُواْ عَلَیۡکُم مِّنۡهُ ذِکۡرًا ٨٣

گفت: آیا نگفته بودم با تو که هرآیینه تو نتوانى با من شکیبایى کردن؟. ﴿75گفت موسى: اگر بپرسم تو را از چیزى بعد از این بار، پس صحبت مکن با من، هرآیینه رسیدى از جانب من به حدِّ عذر. ﴿76پس راه رفتند. تا وقتى که آمدند به اهل دیهى، طعام طلب کردند از اهل آن دیه. پس قبول ننمودند اهل دیه که مهمانى کنند ایشان را، پس یافتند در آنجا دیوارى که می‌خواست آنکه بیفتد، پس راست ساخت آن را. گفت موسى: اگر می‌خواستى، هرآیینه می‌گرفتى بر تعمیر این دیوار مزدى. ﴿77گفت: این است جدایى در میان من و تو. خبر خواهم داد تو را به سِرّ آنچه نتوانى بر آن شکیبایى کردن. ﴿78امَّا کشتى، پس بود از آنِ درویشانی چند که کار می‌کردند در دریا، پس خواستم که معیوب کنم آن را و بود پیش روی ایشان پادشاهى که می‌گرفت هر کشتى درست را به زبردستى. ﴿79و امّا آن نوجوان، پس بودند پدر و مادر وى مسلمان، پس ترسیدم از آنکه غالب آید بر ایشان در سرکشى و کفر. ﴿80پس خواستیم که عوض دهد ایشان را پروردگار ایشان بهتر از وى از روی پاکیزگى و نزدیکتر از جهت شفقت. ﴿81و امَّا آن دیوار، پس بود از آن دو نوجوان یتیم در شهر و بود زیر آن گنجى از آنِ ایشان و بود پدر ایشان نیکوکار. پس خواست پروردگار تو که این نوجوانان برسند به نهایت قوّت خویش و برآرند گنج خود را از روى مهربانى پروردگار تو و نکردم آن را از رأی خود. این است سرّ آنچه نتوانستى بر آن شکیبایى کردن. ﴿82و سؤال می‌کنند تو را از ذو القرنین. بگو خواهم خواند بر شما از حال وى خبرى. ﴿83

﴿ إِنَّا مَکَّنَّا لَهُۥ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَءَاتَیۡنَٰهُ مِن کُلِّ شَیۡءٖ سَبَبٗا ٨٤ فَأَتۡبَعَ سَبَبًا ٨٥ حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ مَغۡرِبَ ٱلشَّمۡسِ وَجَدَهَا تَغۡرُبُ فِی عَیۡنٍ حَمِئَةٖ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوۡمٗاۖ قُلۡنَا یَٰذَا ٱلۡقَرۡنَیۡنِ إِمَّآ أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّآ أَن تَتَّخِذَ فِیهِمۡ حُسۡنٗا ٨٦ قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوۡفَ نُعَذِّبُهُۥ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَىٰ رَبِّهِۦ فَیُعَذِّبُهُۥ عَذَابٗا نُّکۡرٗا ٨٧ وَأَمَّا مَنۡ ءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُۥ جَزَآءً ٱلۡحُسۡنَىٰۖ وَسَنَقُولُ لَهُۥ مِنۡ أَمۡرِنَا یُسۡرٗا ٨٨ ثُمَّ أَتۡبَعَ سَبَبًا ٨٩ حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ مَطۡلِعَ ٱلشَّمۡسِ وَجَدَهَا تَطۡلُعُ عَلَىٰ قَوۡمٖ لَّمۡ نَجۡعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتۡرٗا ٩٠ کَذَٰلِکَۖ وَقَدۡ أَحَطۡنَا بِمَا لَدَیۡهِ خُبۡرٗا ٩١ ثُمَّ أَتۡبَعَ سَبَبًا ٩٢ حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ بَیۡنَ ٱلسَّدَّیۡنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوۡمٗا لَّا یَکَادُونَ یَفۡقَهُونَ قَوۡلٗا ٩٣ قَالُواْ یَٰذَا ٱلۡقَرۡنَیۡنِ إِنَّ یَأۡجُوجَ وَمَأۡجُوجَ مُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَهَلۡ نَجۡعَلُ لَکَ خَرۡجًا عَلَىٰٓ أَن تَجۡعَلَ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَهُمۡ سَدّٗا ٩٤ قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیۡرٞ فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجۡعَلۡ بَیۡنَکُمۡ وَبَیۡنَهُمۡ رَدۡمًا ٩٥ ءَاتُونِی زُبَرَ ٱلۡحَدِیدِۖ حَتَّىٰٓ إِذَا سَاوَىٰ بَیۡنَ ٱلصَّدَفَیۡنِ قَالَ ٱنفُخُواْۖ حَتَّىٰٓ إِذَا جَعَلَهُۥ نَارٗا قَالَ ءَاتُونِیٓ أُفۡرِغۡ عَلَیۡهِ قِطۡرٗا ٩٦ فَمَا ٱسۡطَٰعُوٓاْ أَن یَظۡهَرُوهُ وَمَا ٱسۡتَطَٰعُواْ لَهُۥ نَقۡبٗا ٩٧

هرآیینه ما دسترس دادیم او را در زمین و دادیم او را از هر چیز سامانى. ﴿84پس در پى سامان افتاد [774]. ﴿85تا آنکه رسید به محل فرورفتن آفتاب و یافت آن راکه فرو می‌رود در چشمۀ گل و لایى و یافت نزدیک آن چشمه گروهى را. گفتیم اى ذو القرنین! اختیار به دست تو است یا این است که عقوبت کنى یا بگیرى در میان ایشان معاملۀ نیکو [775]. ﴿86گفت: امّا [776]کسی که ستم کرد، پس عذاب خواهیم کرد او را، بازگردانیده شود به سوى پروردگار خویش، پس عذاب کند او را عذابِ سخت. ﴿87و امَّا آن که ایمان آورد و کار شایسته کرد، پس او را حالتِ خوش است از روى پاداش و خواهیم گفت در باب او از مقدمۀ خویش، سخن آسانى. ﴿88باز در پى سامانى افتاد. ﴿89تا وقتى که رسید به محل بر آمدن آفتاب، یافت که آن برمى‏آید بر گروهى که نساخته‏ایم براى ایشان این طرف از آفتاب، هیچ پرده. ﴿90چنین بود قصّه و هرآیینه در گرفته‏ایم به آنچه نزدیک وى بود از روى خبردارى. ﴿91باز در پى سامانى افتاد. ﴿92تا وقتى که رسید در میان سدّین، یافت جانبِ سدّین گروهى را که نزدیک نیستند از آنکه بفهمند سخنى. ﴿93گفتند: اى ذو القرنین! هرآیینه یأجوج و مأجوج فساد کنندگانند در زمین، پس آیا مقرّر کنیم برای تو باجى به شرط آنکه بسازى در میان ما و ایشان سدّى؟. ﴿94گفت: آنچه دسترس داده است مرا در آن پروردگار من، بهتر است، پس مدد کنید مرا به زور بازو تا بسازیم میان شما و ایشان حجابى محکم. ﴿95بیارید پیش من پاره‌هاى آهن. تا وقتى که برابر ساخت ما بین آن دو کوه، گفت: آتش بدمید، تا آنکه آتش ساخت آن آهن را. گفت: بیارید پیش من تا بریزم بالاى این رویین گداخته را. ﴿96پس نتوانستند یأجوج و مأجوج که بالا روند بر آن و نتوانستند او را سوراخ کردن. ﴿97

﴿ قَالَ هَٰذَا رَحۡمَةٞ مِّن رَّبِّیۖ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ رَبِّی جَعَلَهُۥ دَکَّآءَۖ وَکَانَ وَعۡدُ رَبِّی حَقّٗا ٩٨ ۞وَتَرَکۡنَا بَعۡضَهُمۡ یَوۡمَئِذٖ یَمُوجُ فِی بَعۡضٖۖ وَنُفِخَ فِی ٱلصُّورِ فَجَمَعۡنَٰهُمۡ جَمۡعٗا ٩٩ وَعَرَضۡنَا جَهَنَّمَ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡکَٰفِرِینَ عَرۡضًا ١٠٠ ٱلَّذِینَ کَانَتۡ أَعۡیُنُهُمۡ فِی غِطَآءٍ عَن ذِکۡرِی وَکَانُواْ لَا یَسۡتَطِیعُونَ سَمۡعًا ١٠١ أَفَحَسِبَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَن یَتَّخِذُواْ عِبَادِی مِن دُونِیٓ أَوۡلِیَآءَۚ إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا جَهَنَّمَ لِلۡکَٰفِرِینَ نُزُلٗا ١٠٢ قُلۡ هَلۡ نُنَبِّئُکُم بِٱلۡأَخۡسَرِینَ أَعۡمَٰلًا ١٠٣ ٱلَّذِینَ ضَلَّ سَعۡیُهُمۡ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَهُمۡ یَحۡسَبُونَ أَنَّهُمۡ یُحۡسِنُونَ صُنۡعًا ١٠٤ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّهِمۡ وَلِقَآئِهِۦ فَحَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فَلَا نُقِیمُ لَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَزۡنٗا ١٠٥ ذَٰلِکَ جَزَآؤُهُمۡ جَهَنَّمُ بِمَا کَفَرُواْ وَٱتَّخَذُوٓاْ ءَایَٰتِی وَرُسُلِی هُزُوًا ١٠٦ إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ کَانَتۡ لَهُمۡ جَنَّٰتُ ٱلۡفِرۡدَوۡسِ نُزُلًا ١٠٧ خَٰلِدِینَ فِیهَا لَا یَبۡغُونَ عَنۡهَا حِوَلٗا ١٠٨ قُل لَّوۡ کَانَ ٱلۡبَحۡرُ مِدَادٗا لِّکَلِمَٰتِ رَبِّی لَنَفِدَ ٱلۡبَحۡرُ قَبۡلَ أَن تَنفَدَ کَلِمَٰتُ رَبِّی وَلَوۡ جِئۡنَا بِمِثۡلِهِۦ مَدَدٗا ١٠٩ قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡیَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا یُشۡرِکۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا ١١٠

گفت: این صنعت نعمتى است از پروردگار من، پس چون بیاید وعدۀ پروردگار من [777]، کند آن را هموار و هست وعدۀ پروردگار من راست. ﴿98و بگذاریم بعض ایشان را آن روزکه درهم آمیزند در بعض دیگر و دمیده شود در صور، پس به هم آریم ایشان را به هم آوردن. ﴿99و روبه‌رو آریم دوزخ را آن روز پیش کافران روبه‌رو آوردن. ﴿100آنان‌که بود چشم ایشان در پرده از یاد من و نمى‏توانستند سخن شنیدن (یعنى از شدّت بغض) . ﴿101آیا پنداشتند کافران که دوست گرفتن ایشان بندگانِ مرا بجز من، موجب عقوبت نباشد؟ هرآیینه ما آماده ساختیم دوزخ را برای کافران جاى فرود آمدن. ﴿102بگو: آیا خبر دهیم شما را به آنان‌که زیانکارترین مردمند از روى عمل؟. ﴿103این جماعت، آنانند که گم شد سعى ایشان در زندگانى دنیا و ایشان گمان می‌کنند که نیکوکارى می‌کنند در عمل. ﴿104این جماعت، آنانند که کافر شدند به آیات پروردگار خویش و به ملاقات او، پس نابود شد عمل ایشان. پس برپا نخواهیم ساخت براى ایشان روز قیامت هیچ وزنى [778]. ﴿105حال این است جزاى ایشان دوزخ باشد به سبب آنکه کافر شدند و گرفتند آیات مرا و پیغامبرانِ مرا به تمسخر. ﴿106هرآیینه آنان‌که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کردند، باشد ایشان را بوستان‌هاى بهشت جای مهمانى ﴿107جاویدان آنجا باشند، نطلبند از آنجا بازگشتن. ﴿108بگو: اگر باشد دریا سیاهى برای نوشتنِ سخنانِ پروردگار من، البته خرج شود دریا پیش از آنکه آخر شوند سخنان پروردگار من، اگرچه بیاریم مانند آن دریا به طریق مدد. ﴿109بگو: جز این نیست که من آدمى‏ام مانند شما، وحى فرستاده می‌شود به سوى من که معبود شما همان معبود یکتا است، پس هر که توقع دارد ملاقات پروردگار خود را، باید که بکند کار پسندیده و شریک نیارد در عبادت پروردگار خویش هیچ‌کس را. ﴿110

[766] یعنی نوشته که بر دیوار غار. [767] یعنی دل‌های ایشان را استوار ساختیم. [768] مترجم گوید:به خاطر فاتر می‌رسد که دیوار جنوبی کهف آن قدر بلند است که سایۀ اصلی او در تمام سال محل خفتن ایشان را می‌پوشاند و دیوار شرقی و غربی آن متصل دیوار جنوبی بلندترست و پایه به پایه منحط شده و این جماعت سر به جانب شمال پا به جانب جنوب کرده خفته‌اند. پس وقتی که طلوع کند نور افتاب بر دیوار غربی و بعضی صحن غار افتد و هرچند ارتفاع زیاده گردد بلندی دیوار شرقی از وصول نور به ایشان مانع آید و نور جانب راست ایشان منتقل شود به جانب سر که جهت شمال‌ست و در وقت استوا بجز سایۀ اصلی دیوار جنوبی نمی‌ماند وچون آفتاب مائل به غروب شود، نور آفتاب بر دیوار شرقی افتد و آهسته بر سر دیوار مرتفع گردد و آن جانب چپ ایشان است. [769] مترجم گوید: وچنانکه خفتن ایشان را نشانه ساختیم. [770] یعنی بگو: خواهم کرد إن شاءالله تعالی. [771] یعنی باز متنبه شوی. [772] یعنی وادی از وادی‌هایی دوزخ تا یکی به دیگری نتواند رسید. [773] یعنی خضر را یافتند. [774] یعنی به حسب نظر مردمان. [775] مترجم گوید: و این کنایت است از قدرتِ او بر این دو کار. [776] در متن اصلی، آیا آمده است که با توجه به ادامۀ آیه و آیات بعد، صحیح به نظر نمی‌رسد. [777] یعنی نزدیک شود قیامت. [778] مترجم گوید: و این کنایت است از خواری و بی‌قدری.