تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

سوره مریم

سوره مریم

Ayah: 1

کٓهیعٓصٓ

کهیعص [= کاف. ها. یا. عین. صاد].

 

Ayah: 2

ذِکۡرُ رَحۡمَتِ رَبِّکَ عَبۡدَهُۥ زَکَرِیَّآ

[این] بیان رحمت پروردگارت [نسبت] به بنده‌اش زکریاست.

 

Ayah: 3

إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ نِدَآءً خَفِیّٗا

آنگاه که پروردگارش را به ندایی پنهان [به دعا] خواند.

 

Ayah: 4

قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّی وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَیۡبٗا وَلَمۡ أَکُنۢ بِدُعَآئِکَ رَبِّ شَقِیّٗا

گفت: «پروردگارا، به راستی که استخوانم سست شده و [موی] سرم از پیری سپید گشته و ای پروردگارم، [هرگز] در دعای تو [از اجابت] بی‌بهره نبوده‌ام.

 

Ayah: 5

وَإِنِّی خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِیَ مِن وَرَآءِی وَکَانَتِ ٱمۡرَأَتِی عَاقِرٗا فَهَبۡ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّٗا

و من پس از [مرگ] خود از خویشاوندانم [نسبت به حفظِ دین تو] بیمناکم و همسرم [نیز] نازاست؛ پس به لطف خویش [فرزندی به عنوان وارث و] یاور به من عطا فرما.

 

Ayah: 6

یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنۡ ءَالِ یَعۡقُوبَۖ وَٱجۡعَلۡهُ رَبِّ رَضِیّٗا

[پسری که] وارث من و وارث خاندانِ یعقوب باشد؛ و پروردگارا، او را [در علم و دین، انسانی] پسندیده گردان».

 

Ayah: 7

یَٰزَکَرِیَّآ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَٰمٍ ٱسۡمُهُۥ یَحۡیَىٰ لَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ مِن قَبۡلُ سَمِیّٗا

[الله دعایش را اجابت کرد و فرمود:] «ای زکریا، ما تو را به [تولدِ] پسری بشارت می‌دهیم که نامش یحیی است [و] پیش از این، همنامی برایش قرار نداده‌ایم».

 

Ayah: 8

قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی غُلَٰمٞ وَکَانَتِ ٱمۡرَأَتِی عَاقِرٗا وَقَدۡ بَلَغۡتُ مِنَ ٱلۡکِبَرِ عِتِیّٗا

[زکریا] گفت: «پروردگارا، چگونه پسری خواهم داشت در حالی ‌که همسرم نازاست و من [نیز] از شدت پیری، به ناتوانی رسیده‌ام؟»

 

Ayah: 9

قَالَ کَذَٰلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٞ وَقَدۡ خَلَقۡتُکَ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ تَکُ شَیۡـٔٗا

[فرشته] گفت: «این گونه است [که تو می‌گویی؛ ولی] پروردگارت فرموده است: "این [امر،] برای من آسان است و به راستی پیش از این [نیز] تو را آفریدم، در حالی ‌که چیزی نبودی"».

 

Ayah: 10

قَالَ رَبِّ ٱجۡعَل لِّیٓ ءَایَةٗۖ قَالَ ءَایَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ ٱلنَّاسَ ثَلَٰثَ لَیَالٖ سَوِیّٗا

[زکریا] گفت: «پروردگارا، نشانه‌ای [بر تحققِ این بشارت] برایم قرار بده». [الله] فرمود: «نشانۀ تو این است که سه شبانه [روز] در حالی‌ که سالم [و تندرست] هستی، با مردم سخن نمی‌گویی».

 

Ayah: 11

فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦ مِنَ ٱلۡمِحۡرَابِ فَأَوۡحَىٰٓ إِلَیۡهِمۡ أَن سَبِّحُواْ بُکۡرَةٗ وَعَشِیّٗا

او از محراب [= جایگاه عبادتش] به سوی قومش رفت و به آنان اشاره کرد که: «بامداد و شامگاه، [پروردگار را] به پاکی یاد کنید».

 


Ayah: 12

یَٰیَحۡیَىٰ خُذِ ٱلۡکِتَٰبَ بِقُوَّةٖۖ وَءَاتَیۡنَٰهُ ٱلۡحُکۡمَ صَبِیّٗا

[الله فرمود:] «ای یحیی، کتاب [تورات] را با قوّت [و جدیت] بگیر» و در کودکی به او دانش [و حکمت] دادیم.

 

Ayah: 13

وَحَنَانٗا مِّن لَّدُنَّا وَزَکَوٰةٗۖ وَکَانَ تَقِیّٗا

و از جانب خویش [به او] محبت و پاکی [از گناهان عطا کردیم] و او پرهیزگار بود.

 

Ayah: 14

وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَیۡهِ وَلَمۡ یَکُن جَبَّارًا عَصِیّٗا

و نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود و سرکش [و] نافرمان نبود.

 

Ayah: 15

وَسَلَٰمٌ عَلَیۡهِ یَوۡمَ وُلِدَ وَیَوۡمَ یَمُوتُ وَیَوۡمَ یُبۡعَثُ حَیّٗا

و سلام [و امنیتِ الله] بر او باد، روزی‌ که متولد شد و روزی ‌که می‌میرد و روزی ‌که زنده برانگیخته می‌شود.

 

Ayah: 16

وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ مَرۡیَمَ إِذِ ٱنتَبَذَتۡ مِنۡ أَهۡلِهَا مَکَانٗا شَرۡقِیّٗا

و در [این] کتاب [= قرآن] از مریم یاد کن، آنگاه ‌که از خانواده‌اش کناره گرفت [و در] ناحیۀ شرقی [از آنان] مستقر شد.

 

Ayah: 17

فَٱتَّخَذَتۡ مِن دُونِهِمۡ حِجَابٗا فَأَرۡسَلۡنَآ إِلَیۡهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرٗا سَوِیّٗا

و میان خود و آنها پرده‌اى افکند [تا خلوتگاهِ عبادتش باشد]. آنگاه [ما] روحِ خود [= جبرئیل] را به سویش فرستادیم و به [شکل] انسانی خوش‌اندام بر وی نمایان گشت.

 

Ayah: 18

قَالَتۡ إِنِّیٓ أَعُوذُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ مِنکَ إِن کُنتَ تَقِیّٗا

[مریم] گفت: «من از [شرّ] تو، به [الله] رحمان پناه می‌برم. اگر پرهیزگاری [به من آسیب نرسان]».

 

Ayah: 19

قَالَ إِنَّمَآ أَنَا۠ رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلَٰمٗا زَکِیّٗا

[جبرئیل] گفت: «یقیناً من فرستادۀ پروردگارت هستم تا پسرِ پاکیزه‌ای به تو بخشم».

 

Ayah: 20

قَالَتۡ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی غُلَٰمٞ وَلَمۡ یَمۡسَسۡنِی بَشَرٞ وَلَمۡ أَکُ بَغِیّٗا

[مریم] گفت: «چگونه ممکن است پسری داشته باشم؛ حال آنکه دست هیچ انسانی به من نرسیده است و بدکار [نیز] نبوده‌ام؟»

 

Ayah: 21

قَالَ کَذَٰلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٞۖ وَلِنَجۡعَلَهُۥٓ ءَایَةٗ لِّلنَّاسِ وَرَحۡمَةٗ مِّنَّاۚ وَکَانَ أَمۡرٗا مَّقۡضِیّٗا

[جبرئیل] گفت: «[دستور‌] چنین است. پروردگارت فرمود: "این [کار] بر من آسان است و او را برای مردم نشانه‌ای [از قدرتِ خویش] قرار می‌دهیم و [نیز] رحمتی از سوی ماست؛ و این [شیوۀ تولد،] امری انجام‌یافته [و حتمی] است"».

 

Ayah: 22

۞فَحَمَلَتۡهُ فَٱنتَبَذَتۡ بِهِۦ مَکَانٗا قَصِیّٗا

پس [مریم] او [= عیسی] را باردار شد. و با او به جایی دوردست [رفت و از مردم] کناره گرفت.

 

Ayah: 23

فَأَجَآءَهَا ٱلۡمَخَاضُ إِلَىٰ جِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ قَالَتۡ یَٰلَیۡتَنِی مِتُّ قَبۡلَ هَٰذَا وَکُنتُ نَسۡیٗا مَّنسِیّٗا

درد زایمان او را به سمت یک تنۀ‌ نخل کشاند [و او در حالی که درد می‌کشید] گفت: «ای کاش پیش از این می‌مُردم و به کلی از یادها می‌رفتم [تا کسی درباره‌ام خیال باطل نکند]».

 

Ayah: 24

فَنَادَىٰهَا مِن تَحۡتِهَآ أَلَّا تَحۡزَنِی قَدۡ جَعَلَ رَبُّکِ تَحۡتَکِ سَرِیّٗا

ناگهان از زیر [پای] او، [جبرئیل] ندایش داد که: «غمگین مباش. پروردگارت زیر [پاى‌] تو چشمۀ آبى روان ساخته است.

 

Ayah: 25

وَهُزِّیٓ إِلَیۡکِ بِجِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ تُسَٰقِطۡ عَلَیۡکِ رُطَبٗا جَنِیّٗا

و تنۀ نخل را به طرف خود تکان بده [تا] خرمای تازه بر تو فرو‌ریزد.

 


Ayah: 26

فَکُلِی وَٱشۡرَبِی وَقَرِّی عَیۡنٗاۖ فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ ٱلۡبَشَرِ أَحَدٗا فَقُولِیٓ إِنِّی نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَٰنِ صَوۡمٗا فَلَنۡ أُکَلِّمَ ٱلۡیَوۡمَ إِنسِیّٗا

آنگاه [از آن خرما] بخور و [از آب نهر] بنوش و دیدگان را [به ‌این فرزند] روشن دار [و شاد باش]؛ و اگر هر یک از مردم را دیدی [با اشاره] بگو: "من برای [الله] رحمان روزه[ی سکوت] نذر کرده‌ام و امروز با هیچ انسانی سخن نخواهم گفت"».

 

Ayah: 27

فَأَتَتۡ بِهِۦ قَوۡمَهَا تَحۡمِلُهُۥۖ قَالُواْ یَٰمَرۡیَمُ لَقَدۡ جِئۡتِ شَیۡـٔٗا فَرِیّٗا

[مریم] در حالی‌ که او [= عیسی] را برداشته بود نزد قومش آمد. آنان گفتند: «ای مریم، به راستی دروغ بزرگی می‌گویی [که این نوزاد بدون پدر متولد شده است].

 

Ayah: 28

یَـٰٓأُخۡتَ هَٰرُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ ٱمۡرَأَ سَوۡءٖ وَمَا کَانَتۡ أُمُّکِ بَغِیّٗا

ای خواهر هارون، نه پدرت مرد بدکاری بود و نه مادرت [زن] بدکاره‌ای».

 

Ayah: 29

فَأَشَارَتۡ إِلَیۡهِۖ قَالُواْ کَیۡفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی ٱلۡمَهۡدِ صَبِیّٗا

آنگاه مریم به او [= عیسی] اشاره کرد. آنان گفتند: «چگونه با ‌کودکی در گهواره سخن بگوییم؟»

 

Ayah: 30

قَالَ إِنِّی عَبۡدُ ٱللَّهِ ءَاتَىٰنِیَ ٱلۡکِتَٰبَ وَجَعَلَنِی نَبِیّٗا

[عیسی به سخن آمد و] گفت: «من بندۀ الله هستم. او به من کتاب داده و مرا پیامبر ساخته است.

 

Ayah: 31

وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیۡنَ مَا کُنتُ وَأَوۡصَٰنِی بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱلزَّکَوٰةِ مَا دُمۡتُ حَیّٗا

و مرا ـ هر جا که باشم ـ پربرکت نموده و تا زنده‌ هستم مرا به نماز و زکات سفارش کرده است.

 

Ayah: 32

وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَتِی وَلَمۡ یَجۡعَلۡنِی جَبَّارٗا شَقِیّٗا

و نسبت به مادرم نیکوکار [گردانده] و مرا [در برابر پروردگارم] سرکش [و] نافرمان قرار نداده است.

 

Ayah: 33

وَٱلسَّلَٰمُ عَلَیَّ یَوۡمَ وُلِدتُّ وَیَوۡمَ أَمُوتُ وَیَوۡمَ أُبۡعَثُ حَیّٗا

و سلام بر من، روزی‌ که متولد شدم و روزی‌ که می‌میرم و روزی‌ که زنده برانگیخته می‌شوم».

 

Ayah: 34

ذَٰلِکَ عِیسَى ٱبۡنُ مَرۡیَمَۖ قَوۡلَ ٱلۡحَقِّ ٱلَّذِی فِیهِ یَمۡتَرُونَ

این است [حکایت] عیسی پسر مریم؛ [همان] گفتار راستی که [گمراهان] درباره‌اش تردید [و اختلاف] می‌کنند.

 

Ayah: 35

مَا کَانَ لِلَّهِ أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٖۖ سُبۡحَٰنَهُۥٓۚ إِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ

[هرگز] سزاوار نیست که الله [برای خویش] فرزندی بگیرد. او [پاک و] منزّه است. [الله] هر گاه کاری را اراده کند، فقط به آن می‌گوید: «موجود شو»؛ آنگاه [بی‌درنگ] موجود می‌شود.

 

Ayah: 36

وَإِنَّ ٱللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمۡ فَٱعۡبُدُوهُۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ

و [عیسی به قومش گفت:] «بی‌تردید، الله پروردگار من و شماست؛ پس او را عبادت کنید [که] راهِ راست همین است».

 

Ayah: 37

فَٱخۡتَلَفَ ٱلۡأَحۡزَابُ مِنۢ بَیۡنِهِمۡۖ فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن مَّشۡهَدِ یَوۡمٍ عَظِیمٍ

آنگاه گروه‌ها[ی مختلفِ قومش] در میان خود دچار اختلاف شدند؛ پس وای بر کسانی که کفر ورزیدند از مشاهدۀ روز بزرگ [قیامت]!

 

Ayah: 38

أَسۡمِعۡ بِهِمۡ وَأَبۡصِرۡ یَوۡمَ یَأۡتُونَنَا لَٰکِنِ ٱلظَّـٰلِمُونَ ٱلۡیَوۡمَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ

آن روز ‌که نزد ما می‌آیند، چه [خوب] شنوا و بینا هستند! اما امروز [در زندگی دنیا] ستمکاران در گمراهیِ آشکارند.

 


Ayah: 39

وَأَنذِرۡهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡحَسۡرَةِ إِذۡ قُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ وَهُمۡ فِی غَفۡلَةٖ وَهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ

و [ای پیامبر،] به آنان دربارۀ روز [پشیمانی و] حسرت هشدار بده؛ آنگاه که کار [داورى] انجام می‌گیرد؛ و [امروز‌] آنان در غفلتند و ایمان نمی‌آورند.

 

Ayah: 40

إِنَّا نَحۡنُ نَرِثُ ٱلۡأَرۡضَ وَمَنۡ عَلَیۡهَا وَإِلَیۡنَا یُرۡجَعُونَ

یقیناً ما زمین و هر ‌کس را بر آن است به ارث می‌بریم و [همه] به سوی ما بازگردانده می‌شوند.

 

Ayah: 41

وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِبۡرَٰهِیمَۚ إِنَّهُۥ کَانَ صِدِّیقٗا نَّبِیًّا

و [ای پیامبر،] در این کتاب از ابراهیم یاد کن. بی‌تردید، او پیامبری بسیار راستگو بود.

 

Ayah: 42

إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ یَـٰٓأَبَتِ لِمَ تَعۡبُدُ مَا لَا یَسۡمَعُ وَلَا یُبۡصِرُ وَلَا یُغۡنِی عَنکَ شَیۡـٔٗا

هنگامی‌ که به پدرش [آزر] گفت: «پدر جان، چرا چیزی را عبادت می‌کنی که نه [دعایت را] می‌شنود و نه [عبادتت را] می‌بیند و نه گزندی را از تو دور می‌سازد؟

 

Ayah: 43

یَـٰٓأَبَتِ إِنِّی قَدۡ جَآءَنِی مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَمۡ یَأۡتِکَ فَٱتَّبِعۡنِیٓ أَهۡدِکَ صِرَٰطٗا سَوِیّٗا

پدر جان، یقیناً از دانش [وحی] چیزی به من رسیده است که [هرگز] به تو نرسیده است؛ پس از من پیروی کن تا تو را به راهی راست هدایت کنم.

 

Ayah: 44

یَـٰٓأَبَتِ لَا تَعۡبُدِ ٱلشَّیۡطَٰنَۖ إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ کَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ عَصِیّٗا

پدر جان، از شیطان پیروی نکن [چرا که] بی‌تردید، شیطان نسبت به [الله] رحمان نافرمان بود.

 

Ayah: 45

یَـٰٓأَبَتِ إِنِّیٓ أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ فَتَکُونَ لِلشَّیۡطَٰنِ وَلِیّٗا

پدر جان، من می‌ترسم که از [جانب الله] رحمان عذابی به تو رسد و [در دوزخ] از دوستان [و همنشینانِ] شیطان باشی».

 

Ayah: 46

قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنۡ ءَالِهَتِی یَـٰٓإِبۡرَٰهِیمُۖ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ لَأَرۡجُمَنَّکَۖ وَٱهۡجُرۡنِی مَلِیّٗا

[آزر] گفت: «ای ابراهیم، آیا از معبود‌های من رویگردانی؟ اگر [از عقیده‌ات] دست برنداری، قطعاً سنگسارت می‌کنم؛ [برو] و مدت زیادى از من دور شو».

 

Ayah: 47

قَالَ سَلَٰمٌ عَلَیۡکَۖ سَأَسۡتَغۡفِرُ لَکَ رَبِّیٓۖ إِنَّهُۥ کَانَ بِی حَفِیّٗا

[ابراهیم] گفت: «سلام [و امنیت از جانب من] بر تو. به زودی از پروردگارم برایت آمرزش خواهم خواست. بی‌تردید، او نسبت به من بسیار مهربان است.

 

Ayah: 48

وَأَعۡتَزِلُکُمۡ وَمَا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَأَدۡعُواْ رَبِّی عَسَىٰٓ أَلَّآ أَکُونَ بِدُعَآءِ رَبِّی شَقِیّٗا

و از شما [کافران] و آنچه به جای الله می‌خوانید کناره‌گیری می‌کنم و پروردگارم را می‌خوانم. امید است که در خواندنِ پروردگارم [از اجابت] بى‌بهره نباشم».

 

Ayah: 49

فَلَمَّا ٱعۡتَزَلَهُمۡ وَمَا یَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَۖ وَکُلّٗا جَعَلۡنَا نَبِیّٗا

هنگامی که از آنان و آنچه به جای الله عبادت می‌کردند کناره‌گیری کرد، [پسرش] اسحاق و [نوه‌اش] یعقوب را به او بخشیدیم و همه [آنان] را پیامبر نمودیم.

 

Ayah: 50

وَوَهَبۡنَا لَهُم مِّن رَّحۡمَتِنَا وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ لِسَانَ صِدۡقٍ عَلِیّٗا

و ایشان را از رحمت خویش بهره‌مند ساختیم و [در میان مردم آوازۀ بلند و] نام نیکو برایشان نهادیم.

 

Ayah: 51

وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ مُوسَىٰٓۚ إِنَّهُۥ کَانَ مُخۡلَصٗا وَکَانَ رَسُولٗا نَّبِیّٗا

و در این کتاب، از موسی یاد کن. بی‌تردید، او [برگزیده‌ای] مخلص و فرستاده‌ای پیامبر بود.

 


Ayah: 52

وَنَٰدَیۡنَٰهُ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ ٱلۡأَیۡمَنِ وَقَرَّبۡنَٰهُ نَجِیّٗا

و [ما] او [=موسى] را از کناره [کوه] طور و سمت راست [خودش] ندا دادیم و او را مناجات‌کنان [به خویش] نزدیک ساختیم.

 

Ayah: 53

وَوَهَبۡنَا لَهُۥ مِن رَّحۡمَتِنَآ أَخَاهُ هَٰرُونَ نَبِیّٗا

و از رحمت خود، برادرش هارون را به عنوان پیامبر به وی عطا کردیم.

 

Ayah: 54

وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِسۡمَٰعِیلَۚ إِنَّهُۥ کَانَ صَادِقَ ٱلۡوَعۡدِ وَکَانَ رَسُولٗا نَّبِیّٗا

و در این کتاب، از اسماعیل یاد کن. بی‌تردید، او راست‌وعده و فرستاده‌ای پیامبر بود.

 

Ayah: 55

وَکَانَ یَأۡمُرُ أَهۡلَهُۥ بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱلزَّکَوٰةِ وَکَانَ عِندَ رَبِّهِۦ مَرۡضِیّٗا

و [همواره] خانواده‌اش را به نماز و زکات فرمان می‌داد و نزد پروردگارش پسندیده بود.

 

Ayah: 56

وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِدۡرِیسَۚ إِنَّهُۥ کَانَ صِدِّیقٗا نَّبِیّٗا

و در این کتاب، از ادریس یاد کن. بی‌تردید، او راست‌گفتار پیامبری بود.

 

Ayah: 57

وَرَفَعۡنَٰهُ مَکَانًا عَلِیًّا

و [ما] او را به مقامی بلند برکشیدیم.

 

Ayah: 58

أُوْلَـٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِیِّـۧنَ مِن ذُرِّیَّةِ ءَادَمَ وَمِمَّنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٖ وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡرَـٰٓءِیلَ وَمِمَّنۡ هَدَیۡنَا وَٱجۡتَبَیۡنَآۚ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُ ٱلرَّحۡمَٰنِ خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَبُکِیّٗا۩

اینان کسانی از پیامبران هستند که الله نعمت [هدایت] به آنان داد؛ [افرادی] از فرزندان آدم و از کسانى که همراه نوح [بر کشتى‌] سوار کردیم و از فرزندان ابراهیم و یعقوب و از [جمله] افرادی که هدایت کردیم و برگزیدیم [و] هر گاه آیات [پرودگار‌] رحمان بر آنان خوانده مى‌شد، سجده‌کنان و گریان به خاک مى‌افتادند.

 

Ayah: 59

۞فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٌ أَضَاعُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّبَعُواْ ٱلشَّهَوَٰتِۖ فَسَوۡفَ یَلۡقَوۡنَ غَیًّا

پس از آنان، جانشینانى گمراه و ناشایست آمدند که نماز را تباه ساختند [و در آن سهل‌انگارى نمودند] و از هوس‌ها [و شهوات] پیروى کردند؛ و به زودى [کیفرِ] گمراهى [خویش] را خواهند دید.

 

Ayah: 60

إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَأُوْلَـٰٓئِکَ یَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ وَلَا یُظۡلَمُونَ شَیۡـٔٗا

مگر کسی که توبه نمود و ایمان آورد و کاری شایسته کرد، اینان به بهشت داخل می‌شوند و هیچ ستمی بر آنان نمی‌رود.

 

Ayah: 61

جَنَّـٰتِ عَدۡنٍ ٱلَّتِی وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ عِبَادَهُۥ بِٱلۡغَیۡبِۚ إِنَّهُۥ کَانَ وَعۡدُهُۥ مَأۡتِیّٗا

باغ‌هایی جاودان که [الله] رحمان از [عالم] غیب [و نادیده] به بندگانش وعده داده است. یقیناً وعدۀ او آمدنی است.

 

Ayah: 62

لَّا یَسۡمَعُونَ فِیهَا لَغۡوًا إِلَّا سَلَٰمٗاۖ وَلَهُمۡ رِزۡقُهُمۡ فِیهَا بُکۡرَةٗ وَعَشِیّٗا

در آنجا سخن بیهوده‌ای نمی‌شنوند [و گفتارشان] جز سلام [و تحیت نیست]؛ و در آنجا برایشان [هر] صبح و شام روزی‌ [بی‌حساب فراهم] است.

 

Ayah: 63

تِلۡکَ ٱلۡجَنَّةُ ٱلَّتِی نُورِثُ مِنۡ عِبَادِنَا مَن کَانَ تَقِیّٗا

این همان بهشتی است که به هر کس از بندگانمان که [در دنیا] پرهیزگار باشد به میراث می‌دهیم.

 

Ayah: 64

وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمۡرِ رَبِّکَۖ لَهُۥ مَا بَیۡنَ أَیۡدِینَا وَمَا خَلۡفَنَا وَمَا بَیۡنَ ذَٰلِکَۚ وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّٗا

و [ای جبرئیل، به محمد بگو:‌] «[ما فرشتگان] جز به فرمان پروردگارت فرود نمی‌آییم. او حاکم بر آینده و گذشته و حالِ ماست؛ و پروردگارت فراموشکار نیست‌.

 


Ayah: 65

رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا فَٱعۡبُدۡهُ وَٱصۡطَبِرۡ لِعِبَٰدَتِهِۦۚ هَلۡ تَعۡلَمُ لَهُۥ سَمِیّٗا

[همان] پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آنهاست؛ پس او را عبادت کن و بر عبادتش شکیبا [و پایدار] باش. آیا [همانند و] همنامی برایش می‌شناسی؟»

 

Ayah: 66

وَیَقُولُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَءِذَا مَا مِتُّ لَسَوۡفَ أُخۡرَجُ حَیًّا

و انسان [کافر] می‌گوید: «آیا هنگامی که بمیرم، به راستی مرا زنده [از گور] بیرون خواهند ‌آورد؟»

 

Ayah: 67

أَوَلَا یَذۡکُرُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ یَکُ شَیۡـٔٗا

آیا انسان به یاد نمی‌آورد که ما پیش از این او را آفریدیم، در حالی ‌که هیچ نبود؟

 

Ayah: 68

فَوَرَبِّکَ لَنَحۡشُرَنَّهُمۡ وَٱلشَّیَٰطِینَ ثُمَّ لَنُحۡضِرَنَّهُمۡ حَوۡلَ جَهَنَّمَ جِثِیّٗا

پس سوگند به پروردگارت که یقیناً آنان [= منکران قیامت] را با شیاطین محشور خواهیم کرد؛ سپس همه را به‌زانودرآمده گرداگرد دوزخ حاضر می‌کنیم.

 

Ayah: 69

ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن کُلِّ شِیعَةٍ أَیُّهُمۡ أَشَدُّ عَلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ عِتِیّٗا

سپس از هر گروهی، کسانی را که در برابر [فرمان الله] رحمان سرکش‌تر بوده‌اند بیرون می‌کشیم.

 

Ayah: 70

ثُمَّ لَنَحۡنُ أَعۡلَمُ بِٱلَّذِینَ هُمۡ أَوۡلَىٰ بِهَا صِلِیّٗا

آنگاه یقیناً ما به [حال] کسانی ‌که برای [درافتادن به] آن [آتش مهیب] سزاوارترند، داناتریم.

 

Ayah: 71

وَإِن مِّنکُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ کَانَ عَلَىٰ رَبِّکَ حَتۡمٗا مَّقۡضِیّٗا

و هیچ یک از شما [مردم] نیست، مگر آنکه وارد آن می‌گردد؛ [مؤمنان برای عبور و دیدن، کافران برای ورود و ماندن]. این [امر،] همواره بر پروردگارت حکمی حتمی است.

 

Ayah: 72

ثُمَّ نُنَجِّی ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّـٰلِمِینَ فِیهَا جِثِیّٗا

سپس کسانى را که پرهیزگاری کرده‌اند [از آتش] نجات مى‌دهیم و ظالمان را به‌زانودرآمده در آن رها مى‌کنیم.

 

Ayah: 73

وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُنَا بَیِّنَٰتٖ قَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَیُّ ٱلۡفَرِیقَیۡنِ خَیۡرٞ مَّقَامٗا وَأَحۡسَنُ نَدِیّٗا

و هنگامی‌ که آیات روشن ما بر آنان تلاوت می‌شود، کسانی ‌که کفر ورزیده‌اند به افرادی‌ که ایمان آورده‌اند می‌گویند: «کدام یک از [ما] دو گروه، جایگاهی بهتر و مجلسی نیکوتر دارد؟»

 

Ayah: 74

وَکَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هُمۡ أَحۡسَنُ أَثَٰثٗا وَرِءۡیٗا

چه بسیار نسل‌ها را پیش از آنان نابود کردیم که ثروتی بیشتر و ظاهری آراسته‌تر داشتند.

 

Ayah: 75

قُلۡ مَن کَانَ فِی ٱلضَّلَٰلَةِ فَلۡیَمۡدُدۡ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ مَدًّاۚ حَتَّىٰٓ إِذَا رَأَوۡاْ مَا یُوعَدُونَ إِمَّا ٱلۡعَذَابَ وَإِمَّا ٱلسَّاعَةَ فَسَیَعۡلَمُونَ مَنۡ هُوَ شَرّٞ مَّکَانٗا وَأَضۡعَفُ جُندٗا

[ای پیامبر،] بگو: «هر کس که در گمراهى است، [الله‌] رحمان به او مهلت مى‌دهد [تا گمراهی‌اش بیشتر شود] تا زمانی که وعدۀ الهی را [به چشم خود] ببینند: یا عذاب [دنیا] یا [کیفرِ] قیامت. پس به زودى خواهند دانست که چه کسی جایگاهش بدتر و سپاهش ناتوان‌تر است».

 

Ayah: 76

وَیَزِیدُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ٱهۡتَدَوۡاْ هُدٗىۗ وَٱلۡبَٰقِیَٰتُ ٱلصَّـٰلِحَٰتُ خَیۡرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابٗا وَخَیۡرٞ مَّرَدًّا

و [اما] کسانی ‌که راه‌یافته‌اند، الله بر هدایتشان می‌افزاید؛ و نیکی‌های پایدار [= رفتار و گفتار شایسته] در پیشگاه پروردگارت، پاداشی بهتر و سرانجامی نیکوتر دارد.

 


Ayah: 77

أَفَرَءَیۡتَ ٱلَّذِی کَفَرَ بِـَٔایَٰتِنَا وَقَالَ لَأُوتَیَنَّ مَالٗا وَوَلَدًا

آیا دیدی آن کسی را که به آیات ما کافر شد و گفت: «قطعاً مال و فرزند [فراوانی در آخرت] به من داده خواهد شد»؟

 

Ayah: 78

أَطَّلَعَ ٱلۡغَیۡبَ أَمِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا

آیا او بر غیب آگاهی یافته یا از [الله] رحمان پیمانی گرفته است؟

 

Ayah: 79

کَلَّاۚ سَنَکۡتُبُ مَا یَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُۥ مِنَ ٱلۡعَذَابِ مَدّٗا

[هرگز] چنین نیست؛ گفته‌اش را می‌نویسیم و بر عذابش می‌افزاییم‌.

 

Ayah: 80

وَنَرِثُهُۥ مَا یَقُولُ وَیَأۡتِینَا فَرۡدٗا

و آنچه [از اموال و فرزندان] که می‌گوید از او به ارث می‌بریم و [روز قیامت، نیازمند و] تنها نزد ما می‌آید.

 

Ayah: 81

وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لِّیَکُونُواْ لَهُمۡ عِزّٗا

و [مشرکان] به جای الله معبودانی برگزیده‌اند تا [یاور و] پشتیبانشان باشند.

 

Ayah: 82

کَلَّاۚ سَیَکۡفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمۡ وَیَکُونُونَ عَلَیۡهِمۡ ضِدًّا

چنین نیست؛ [بلکه آن معبودها در قیامت] عبادت آنان را انکار خواهند کرد و دشمنشان خواهند بود.

 

Ayah: 83

أَلَمۡ تَرَ أَنَّآ أَرۡسَلۡنَا ٱلشَّیَٰطِینَ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ تَؤُزُّهُمۡ أَزّٗا

[ای پیامبر،] آیا ندیدی که ما شیاطین را بر کافران فرستادیم تا آنان را [با وسوسه‌های خود] تحریک کنند [و از راهِ الله بازدارند]؟

 

Ayah: 84

فَلَا تَعۡجَلۡ عَلَیۡهِمۡۖ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمۡ عَدّٗا

پس دربارۀ [نابودیِ] آنان شتاب نکن. جز این نیست که ما [روزهای مرگ و فرارسیدنِ عذاب را] به دقت برایشان می‌شماریم.

 

Ayah: 85

یَوۡمَ نَحۡشُرُ ٱلۡمُتَّقِینَ إِلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ وَفۡدٗا

[یاد کن از‌] روزى که پرهیزگاران را [با عزت و احترام] به مهمانی [الله] رحمان گِرد می‌آوریم.

 

Ayah: 86

وَنَسُوقُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ إِلَىٰ جَهَنَّمَ وِرۡدٗا

و مجرمان را تشنه‌کام به سوی جهنم می‌رانیم.

 

Ayah: 87

لَّا یَمۡلِکُونَ ٱلشَّفَٰعَةَ إِلَّا مَنِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا

آنان هرگز [توان] شفاعت ندارند؛ مگر کسی ‌که [با ایمان و عمل شایسته‌اش،] از [الله] رحمان پیمانی گرفته باشد.

 

Ayah: 88

وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗا

و [مشرکان] گفتند: «[الله] رحمان، فرزندی [برای خویش] برگزیده است».

 

Ayah: 89

لَّقَدۡ جِئۡتُمۡ شَیۡـًٔا إِدّٗا

به راستی [با این ادعا] چیزی بسیار زشت [به میان] آوردید!

 

Ayah: 90

تَکَادُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ یَتَفَطَّرۡنَ مِنۡهُ وَتَنشَقُّ ٱلۡأَرۡضُ وَتَخِرُّ ٱلۡجِبَالُ هَدًّا

از این [سخن کفرآمیز،] نزدیک است آسمان‌ها از هم بپاشد و زمین بشکافد و کوه‌ها در هم بشکنند و فروریزند.

 

Ayah: 91

أَن دَعَوۡاْ لِلرَّحۡمَٰنِ وَلَدٗا

[چرا] که برای [الله] رحمان فرزندی ادعا کرده‌اند.

 

Ayah: 92

وَمَا یَنۢبَغِی لِلرَّحۡمَٰنِ أَن یَتَّخِذَ وَلَدًا

و هرگز سزاوار [الله] رحمان نیست که فرزندی برگزیند.

 

Ayah: 93

إِن کُلُّ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِی ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا

در آسمان‌ها و زمین هیچ کسى نیست، مگر آنکه [در روز قیامت، خاکسار و] بنده‌وار نزد الله رحمان مى‌آید.

 

Ayah: 94

لَّقَدۡ أَحۡصَىٰهُمۡ وَعَدَّهُمۡ عَدّٗا

یقیناً [الله همۀ] آنان را در شمار آورده و درست برشمرده است.

 

Ayah: 95

وَکُلُّهُمۡ ءَاتِیهِ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فَرۡدًا

و همگی‌شان روز قیامت، تنها [و تهیدست] نزد او حاضر می‌شوند.

 


Ayah: 96

إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ سَیَجۡعَلُ لَهُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وُدّٗا

کسانی‌ که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند یقیناً [الله] رحمان [در دل‌های بندگانش] محبتی برایشان خواهد نهاد.

 

Ayah: 97

فَإِنَّمَا یَسَّرۡنَٰهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ ٱلۡمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِۦ قَوۡمٗا لُّدّٗا

[ای پیامبر،] بی‌تردید، ما این [قرآن] را بر زبان تو آسان نمودیم تا پرهیزگاران را با آن بشارت دهی و ستیزه‌گران [سرسخت] را بیم دهی.

 

Ayah: 98

وَکَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هَلۡ تُحِسُّ مِنۡهُم مِّنۡ أَحَدٍ أَوۡ تَسۡمَعُ لَهُمۡ رِکۡزَۢا

و چه بسیار نسل‌های گذشته را پیش از آنان نابود کردیم. آیا [وجود] هیچ‌یک از آنان را احساس می‌کنی یا کمترین صدایی از آنان می‌شنوی؟

 


 


Maryam

 

سوره مریم

سورة مریم - سورة 19 - عدد آیاتها 98

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام الله بخشندة مهربان

  1. کهیعص کهیعص (کاف. ها. یا. عین. صاد). ﴿1﴾

  2. ذِکْرُ رَحْمَةِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا  (این) بیان رحمت پروردگارت (نسبت) به بنده‌اش زکریا است. ﴿2﴾

  3. إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاء خَفِیًّا چون پروردگارش را به ندایی پنهان (به دعا) خواند. ﴿3﴾

  4. قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبًا وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیًّا  گفت: «پروردگارا! به راستی که استخوانم سست شده، و شعله‌ی پیری سرم را فرا گرفته (و موهایم سفید گشته است) و من (هرگز) در دعای تو، ای پروردگارم! محروم نبوده‌ام. ﴿4﴾

  5. وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِن وَرَائِی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا فَهَبْ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا و به راستی که من بعد از (مرگ) خودم از وارثانم بیمناکم، و همسرم نازا (و عقیم) است، پس از نزد خویش وارثی به من عطا فرما. ﴿5﴾

  6. یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا که وارث من و (نیز) وارث آل یعقوب باشد، و پروردگارا! او را پسندیده قرار ده». ﴿6﴾

  7. یَا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ اسْمُهُ یَحْیَى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِیًّا (الله فرمود:) «ای زکریا! همانا ما تو را به پسری بشارت می‌دهیم که نامش یحیی است، (که) پیش از این همنامی برای او قرار نداده‌ایم». ﴿7﴾

  8. قَالَ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلامٌ وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا (زکریا) گفت: «پروردگارا! چگونه برای من پسری خواهد بود؟! درحالی‌که همسرم نازا است، و من (نیز) از شدت پیری به ناتوانی رسیده‌ام!» ﴿8﴾

  9. قَالَ کَذَلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْئًا (فرشته) گفت: «این گونه است، پروردگارت فرموده است: این بر من آسان است، و به راستی پیش از این تو را آفریدم در حالی‌که چیزی نبودی». ﴿9﴾

  10. قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّی آیَةً قَالَ آیَتُکَ أَلاَّ تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَیَالٍ سَوِیًّا  (زکریا) گفت: «پروردگارا! برای من نشانه‌ی قرار ده» فرمود: «نشانه‌ی تو این است که سه شبانه (روز) در حالی‌که (تندرست و) سالمی؛ نتوانی با مردم سخن بگویی». ﴿10﴾

  11. فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَیْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُکْرَةً وَعَشِیًّا پس (او) از محراب (= جایگاه عبادتش) بر قومش بیرون آمد، آنگاه به آن‌ها اشاره کرد که: صبح و شام (الله را) تسبیح گویید». ﴿11﴾

  12. یَا یَحْیَى خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا  (الله فرمود:) ای یحیی! کتاب (تورات) را با قوت (و جدیت) بگیر، و در کودکی به او دانش (و نبوت) دادیم. ﴿12﴾

  13. وَحَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَزَکَاةً وَکَانَ تَقِیًّا  و (نیز به او) شفقت و پاکیزگی ازجانب خود (عطا کردیم). و (او) پرهیزگاربود. ﴿13﴾

  14. وَبَرًّا بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُن جَبَّارًا عَصِیًّا و (او) نسبت به پدر و مادرش نیکو کار بود، و سرکش (و) نا فرمان نبود. ﴿14﴾

  15. وَسَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا  و سلام بر او باد، روزی‌که متولد شد، و روزی‌که می‌میرد، و روزی‌که زنده برانگیخته می‌شود. ﴿15﴾

  16. وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مَرْیَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَکَانًا شَرْقِیًّا  و در (این) کتاب (قرآن) مریم را یاد کن، هنگامی‌که از خانواده‌اش کناره گرفت، (و در) ناحیه‌ی شرقی (بیت المقدس) مستقر شد. ﴿16﴾

  17. فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا پس میان خود و آن‌ها پرده‌ی کشید، آنگاه (ما) روح خود (= جبر ئیل) را به سوی او فرستادیم، پس به هیئت انسانی کامل بر او ظاهر شد. ﴿17﴾

  18. قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَن مِنکَ إِن کُنتَ تَقِیًّا (مریم) گفت: «همانا من از (شر) تو، به (الله) رحمان پناه می‌برم، اگر تو پرهیزگار هستی». ﴿18﴾

  19. قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلامًا زَکِیًّا (فرشته) گفت: «یقیناً من فرستاده‌ی پروردگار تو هستم، تا پسر پاکیزه‌ای به تو ببخشم». ﴿19﴾

  20. قَالَتْ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلامٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَلَمْ أَکُ بَغِیًّا (مریم) گفت: «چگونه ممکن است مرا پسری باشد در حالی‌که تاکنون انسانی با من تماس نداشته است، و هرگز (زن) بدکاره‌ای (هم) نبوده ام؟!». ﴿20﴾

  21. قَالَ کَذَلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَکَانَ أَمْرًا مَّقْضِیًّا (فرشته) گفت: «این گونه است، پروردگارت فرموده است: این (کار) بر من آسان است، و او را برای مردم نشانه‌ای قرار می‌دهیم، و (نیز) رحمتی از سوی ماست، و این امری است انجام یافته». ﴿21﴾

  22. فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَکَانًا قَصِیًّا  پس (مریم) به او بار دار شد، آنگاه با او به جایی دور دستی (رفت و از مردم) کناره گرفت. ﴿22﴾

  23. فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکُنتُ نَسْیًا مَّنسِیًّا  پس درد زایمان او را به سوی تنه‌ای (درخت) خرمایی کشاند، گفت: «ای کاش پیش از این مرده بودم، و بکلی از یادها رفته (و فراموش شده) بودم». ﴿23﴾

  24. فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلاَّ تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا نا گهان از (سمت) پایینش (فرشته یا عیسی) او را صدا زد که: «غمگین مباش، به راستی پروردگارت زیر (پای) توچشمه‌ای (جاری) قرار داده است. ﴿24﴾

  25. وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَبًا جَنِیًّا  و (این) تنه‌ا‌ی (درخت) خرما رابه طرف خود تکان بده، (که) رطب تازه‌ای بر تو فرو می‌ریزد. ﴿25﴾

  26. فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنسِیًّا پس (از آن) بخور و (از آب چشمه) بنوش، و دیدگان را (به‌این مولود) روشن دار، پس اگر کسی از انسان‌ها  را دیدی (با اشاره) بگو: «همانا من برای (الله) رحمان روزه (سکوت) نذر کرده‌ام، لذا امروز با هیچ بشری سخن نمی‌گویم». ﴿26﴾

  27. فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا یَا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئًا فَرِیًّا پس (مریم) در حالی‌که او (= عیسی) را برداشته بود، نزد قومش آمد، گفتند: «ای مریم! به راستی کاری (بسیار) زشت (و شگفت انگیزی) انجام داده‌ای! ﴿27﴾

  28. یَا أُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا  ای خواهر هارون! پدرت مرد بدی نبود، و مادرت (نیز) زن بد کاره‌ای نبود!». ﴿28﴾

  29. فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا  پس (مریم) به او (=عیسی) اشاره کرد، گفتند: «چگونه با کسی‌که کودکی است در گهواره، سخن بگوییم؟!» ﴿29﴾

  30. قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا  (عیسی) گفت: «من بنده‌ا‌ی الله هستم، به من کتاب داده، و مرا پیامبر قرار داده است. ﴿30﴾

  31. وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیًّا  و مرا هر جا که باشم  پر برکت و فرخنده قرار داده، و تا زنده‌ام مرا به نماز و زکات سفارش کرده است. ﴿31﴾

  32. وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا و (مرا) نسبت به مادرم نیکو کار (قرار داده) و مرا سرکش (و) بدبخت قرار نداده است. ﴿32﴾

  33. وَالسَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا و سلام بر من، روزی‌که متولد شدم، و روزی‌که می‌میرم، و روزی‌که زنده برانگیخته شوم» ﴿33﴾

  34. ذَلِکَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ  این است (حکایت) عیسی پسر مریم، گفتار راستی که در آن تردید (و اختلاف) می‌کنند. ﴿34﴾

  35. مَا کَانَ لِلَّهِ أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ  (هرگز) شایسته الله نیست که فرزندی برگیرد، اومنزه است، هرگاه کاری را فرمان دهد (و بخواهد)، فقط به آن می‌گوید: «موجود شو» پس (بی درنگ) موجود می‌شود. ﴿35﴾

  36. وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ  و (عیسی به قومش گفت:) «یقیناً الله پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را پرستش کنید، (که) راه راست این است». ﴿36﴾

  37. فَاخْتَلَفَ الأَحْزَابُ مِن بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِن مَّشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ   آنگاه گروه‌های (یهود و نصاری) درمیان خود اختلاف کردند، پس وای بر کسانی‌که کافر شدند، از حضور (در آن) روز بزرگ (قیامت). ﴿37﴾

  38. أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ یَوْمَ یَأْتُونَنَا لَکِنِ الظَّالِمُونَ الْیَوْمَ فِی ضَلالٍ مُّبِینٍ (آن) روزی‌که نزد ما می‌آیند، چه خوب شنوا و چه خوب بینا هستند، لیکن ستمکاران امروز در گمراهی آشکارند. ﴿38﴾

  39. وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ وَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ  و (ای پیامبر!) آن‌ها را از روز حسرت بترسان، آنگاه که کار پایان پذیرد، و آن‌ها (همچنان) در غفلتند و ایمان نمی‌آورند. ﴿39﴾

  40. إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الأَرْضَ وَمَنْ عَلَیْهَا وَإِلَیْنَا یُرْجَعُونَ  همانا ماییم که زمین و کسانی را که بر آن هستند، به ارث می‌بریم، و (همگی) به سوی ما باز گردانده می‌شوند. ﴿40﴾

  41. وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَّبِیًّا  و (ای پیامبر!) در (این) کتاب ابراهیم را یاد کن، بی‌گمان او پیامبری راستگو بود. ﴿41﴾

  42. إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لا یَسْمَعُ وَلا یُبْصِرُ وَلا یُغْنِی عَنکَ شَیْئًا هنگامی‌که به پدرش گفت: «ای پدر جان! چرا چیزی را پرستش می‌کنی که نه می‌شنود و نه می‌بیند، و نه هیچ نیازی از تو برآورده می‌سازد؟! ﴿42﴾

  43. یَا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جَاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرَاطًا سَوِیًّا  ای پدر جان! یقیناً (از جانب الله) دانشی برای من آمده که برای تو نیامده است، پس از من پیروی کن، تا تو را به راه راست هدایت کنم. ﴿43﴾

  44. یَا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیًّا  ای پدرجان! شیطان را پرستش نکن، زیرا که شیطان نسبت به (الله) رحمان نافرمان بود. ﴿44﴾

  45. یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا  ای پدر جان! من از این می‌ترسم که از (سوی الله) رحمان عذابی به تو برسد، آنگاه از دوستان شیطان (و همنشینان او در آتش) باشی». ﴿45﴾

  46. قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْرَاهِیمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَاهْجُرْنِی مَلِیًّا (پدرش) گفت: «ای ابراهیم! آیا تو از معبود‌های من روی گردانی؟ اگر باز نیایی، قطعاً تو را سنگسار می‌کنم، و برای مدت طولانی از من دور شو». ﴿46﴾

  47. قَالَ سَلامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا  (ابراهیم) گفت: «سلام بر تو! به زودی از پروردگارم  برای تو طلب آمرزش خواهم کرد، بی‌گمان او نسبت به من مهربان است. ﴿47﴾

  48. وَأَعْتَزِلُکُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّی عَسَى أَلاَّ أَکُونَ بِدُعَاء رَبِّی شَقِیًّا  و از شما و آنچه به جای الله می‌خوانید، کناره‌گیری می‌کنم، و پروردگارم را می‌خوانم، امید است که در خواندن پروردگارم محروم نباشم». ﴿48﴾

  49. فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَکُلا جَعَلْنَا نَبِیًّا  پس چون از آن‌ها و آنچه به جای الله می‌پرستیدند کناره‌گیری کرد، اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم، و هر یک (از آنان) را پیامبر گردانیدیم. ﴿49﴾

  50. وَوَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا  و از رحمت خود به آن‌ها عطا کردیم، و برایشان  (در میان امت‌ها) ذکر خیر بلند آوازه‌ای قرار دادیم. ﴿50﴾

  51. وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ کَانَ مُخْلَصًا وَکَانَ رَسُولا نَّبِیًّا  و (ای پیامبر!) در (این) کتاب موسی را یاد کن، به راستی او مخلص بود، و فرستاده‌ای پیامبر بود. ﴿51﴾

  52. وَنَادَیْنَاهُ مِن جَانِبِ الطُّورِ الأَیْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِیًّا و (ما) او را از طرف راست (کوه) طور نِدا دادیم، و رازگویان او را (به خود) نزدیک ساختیم. ﴿52﴾

  53. وَوَهَبْنَا لَهُ مِن رَّحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِیًّا  و (ما) از رحمت خود برادرش هارون را - که پیامبر بود - به او عطا کردیم. ﴿53﴾

  54. وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولا نَّبِیًّا و در (این) کتاب اسماعیل را یاد کن، بی‌گمان او راست وعده، و فرستاده‌ای پیامبر بود. ﴿54﴾

  55. وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَالزَّکَاةِ وَکَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا  و (او همواره) خانوده‌اش را به نماز و زکات فرمان می‌داد، و نزد پروردگارش پسندیده بود. ﴿55﴾

  56. وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَّبِیًّا و در (این) کتاب ادریس را یاد کن بی‌شک او پیامبری راستگو بود. ﴿56﴾

  57. وَرَفَعْنَاهُ مَکَانًا عَلِیًّا  و (ما) او را به جایگاهی بلند فرا بردیم. ﴿57﴾

  58. أُوْلَئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ مِن ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْرَائِیلَ وَمِمَّنْ هَدَیْنَا وَاجْتَبَیْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّدًا وَبُکِیًّا  اینان کسانی از پیامبران بودند که الله بر آنان انعام کرده بود، از فرزندان آدم و از کسانی‌که با نوح (بر کشتی) سوار کردیم، و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل (= یعقوب) و از کسانی‌که آن‌ها را هدایت کردیم و بر گزیدیم. چون آیات (الله) رحمان بر آن‌ها تلاوت می‌شد، سجده‌کنان و گریان (به خاک) می‌افتادند. ﴿58﴾

  59. فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا  آنگاه پس از آنان (فرزندان) نا خلفانی جانشین شدند که نماز را (ضایع و) ترک کردند و از شهوات پیروی کردند، پس به زودی (کیفر) گمراهی (خود) را خواهند یافت. ﴿59﴾

  60. إِلاَّ مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلا یُظْلَمُونَ شَیْئًا مگر آن که توبه کرد و ایمان آورد، و کار شایسته انجام داد، پس اینان به بهشت داخل می‌شوند، و بر آنان هیچ ستمی نخواهد شد. ﴿60﴾

  61. جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّهُ کَانَ وَعْدُهُ مَأْتِیًّا  باغ‌هایی  (بهشتی) جاودانی است که (الله) رحمان به غیب (= نادیده) بندگانش را به آن وعده داده است، مسلماً وعده‌ا‌ی او فرا خواهد رسید. ﴿61﴾

  62. لا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا إِلاَّ سَلامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَةً وَعَشِیًّا در آنجا سخن بیهوده نمی‌شنوند، جز سلام (می شنوند) و برای آن‌ها (هر) صبح و شام روزی‌شان (در بهشت آماده) است. ﴿62﴾

  63. تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَن کَانَ تَقِیًّا این همان بهشتی است که از (میان) بندگان‌مان (به) آن کسی‌که (در دنیا) پرهیزگار بوده به ارث می‌دهیم. ﴿63﴾

  64. وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلاَّ بِأَمْرِ رَبِّکَ لَهُ مَا بَیْنَ أَیْدِینَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَیْنَ ذَلِکَ وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیًّا و (جبرئیل به پیامبر عرض کرد:) (ما فرشتگان) جز به فرمان پروردگارت نازل نمی‌شویم، (آگاهی از) آنچه پیش روی ما، و آنچه پشت سرما، و آنچه میان این دو است، (همه) از آنِ اوست، و پروردگارت هرگز فراموش‌کار نیست. ﴿64﴾

  65. رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیًّا  (همان) پروردگار آسمان‌ها و زمین، و آنچه میان آن دو است، پس او را پرستش کن، و بر عبادتش شکیبا (و پایدار) باش. آیا (مانند و) هم‌نامی برای او می‌شناسی؟ ﴿65﴾

  66. وَیَقُولُ الإِنسَانُ أَئِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَیًّا و انسان (کافر) می‌گوید: «آیا زمانی که بمیریم، زنده (از گور) بیرون آورده خواهم شد؟!» ﴿66﴾

  67. أَوَلا یَذْکُرُ الإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ یَکُ شَیْئًا آیا انسان به یاد نمی‌آورد که ما پیش از این او را آفریدیم در حالی‌که هیچ چیز نبود؟! ﴿67﴾

  68. فَوَرَبِّکَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّیَاطِینَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیًّا  پس سوگند به پروردگارت که محققاً (همه‌ا‌ی) آن‌ها را با شیاطین محشور خواهیم کرد، سپس (همه‌ا‌ی) آن‌ها را به زانو در آمده پیرامون جهنم حاضر می‌سازیم. ﴿68﴾

  69. ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن کُلِّ شِیعَةٍ أَیُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمَنِ عِتِیًّا  آنگاه از هر گروه، کسانی را که در برابر (فرمان الله) رحمان (از همه) سرکش‌تر (و پر جرأت‌تر) بوده‌اند، جدا خواهیم کرد. ﴿69﴾

  70. ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِینَ هُمْ أَوْلَى بِهَا صِلِیًّا  سپس ما به (حال) کسانی‌که (برای سوختن) در آتش (جهنم) سزاوارترند؛ دانا‌تریم. ﴿70﴾

  71. وَإِن مِّنکُمْ إِلاَّ وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا  و هیچ یک از شما نیست؛ مگر آن که وارد آن (= جهنم) شود، این (وعده) بر پروردگارت فرمانی حتمی (و شدنی) است. ﴿71﴾

  72. ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوا وَّنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا سپس کسانی را که تقوا پیشه کردند از آن رهایی می‌بخشیم، و ستمکاران را به زانو در آمده  در آن رها می‌کنیم. ﴿72﴾

  73. وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَیُّ الْفَرِیقَیْنِ خَیْرٌ مَّقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِیًّا  و هنگامی‌که آیات روشن ما بر آن‌ها تلاوت شود، کسانی‌که کافر شدند به کسانی‌که ایمان آوردند؛ می‌گویند: «کدام‌یک از دو گروه (ما و شما) در جایگاه (و مقام) بهتر، و از لحاظ محفل، (محفل‌شان) نیکو‌تر است». ﴿73﴾

  74. وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَرِئْیًا  چه بسیار نسل‌ها را پیش از آنان نابود کردیم که آن‌ها از لحاظ ثروت از این‌ها  بهتر بودند و ظاهر شان (نیز) آراسته‌تر بود. ﴿74﴾

  75. قُلْ مَن کَانَ فِی الضَّلالَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا یُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَّکَانًا وَأَضْعَفُ جُندًا (ای پیامبر!) بگو: «کسی‌که در گمراهی است، پس (الله) رحمان (از روی استدراج) او را به فزونی مهلت دهد، تا زمانی‌که آنچه را به آن وعده داده شده‌اند؛ یا عذاب و یا قیامت را ببینند، آنگاه به زودی خواهند دانست چه کسی جایگاهش بدتر، و سپاهش ناتوان‌تر است. ﴿75﴾

  76. وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ مَّرَدًّا  و کسانی‌که هدایت یا فته‌اند، الله بر هدایت‌شان می‌افزاید، و (آثار و) نیکی‌های شایسته‌ای ماندگار در نزد پرردگارت پاداش بهتر، و عاقبت خوبتر دارد. ﴿76﴾

  77. أَفَرَأَیْتَ الَّذِی کَفَرَ بِآیَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَیَنَّ مَالا وَوَلَدًا آیا کسی را دیده‌ای به آیات ما کافر شد، و گفت: «قطعاً مال و فرزند (فراوانی) به من داده خواهد شد»؟! ﴿77﴾

  78. أَطَّلَعَ الْغَیْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا آیا بر غیب آگاهی یافته است، یا نزد (الله) رحمان عهدی گرفته است؟! ﴿78﴾

  79. کَلاَّ سَنَکْتُبُ مَا یَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدًّا  (هرگز) چنین نیست، (ما) به زودی آنچه را می‌گوید خواهیم نوشت، و بر عذاب او بسیار می‌افزاییم. ﴿79﴾

  80. وَنَرِثُهُ مَا یَقُولُ وَیَأْتِینَا فَرْدًا و آنچه را می‌گوید از او می‌گیریم، و تنها نزد ما می‌آید. ﴿80﴾

  81. وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِّیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا  و (آن‌ها) به جای الله معبودانی را (برای خود) بر گزیدند، تا سبب عزت‌شان باشد. ﴿81﴾

  82. کَلاَّ سَیَکْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَیَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدًّا  چنین نیست، (بلکه) به زودی (معبودها) عبادت آنان را انکار خواهند کرد، و بر ضدشان برخیزند. ﴿82﴾

  83. أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَى الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا  (ای پیامبر!) آیا ندیدی که ما شیاطین را بر کافران فرستادیم (و مسلط نبودیم) تا آن‌ها را سخت بر انگیزند. ﴿83﴾

  84. فَلا تَعْجَلْ عَلَیْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا  پس (ای پیامبر!) درباره‌ا‌ی آن‌ها شتاب نکن، ما با دقت (اجل و اعمال) آن‌ها را می‌شماریم. ﴿84﴾

  85. یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا  روزی‌که پرهیزگاران را (دسته‌جمعی) - به صورت مهمان - به سوی (الله) رحمان گرد آوریم. ﴿85﴾

  86. وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا  و مجرمان را تشنه‌کام به سوی جهنم برانیم. ﴿86﴾

  87. لا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا  آن‌ها مالک شفاعت نیستند؛ مگر کسی‌که نزد (الله) رحمان عهدی گرفته باشد. ﴿87﴾

  88. وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا  و (مشرکان) گفتند: «(الله) رحمان فرزندی (برای خود) برگزیده است». ﴿88﴾

  89. لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا إِدًّا به راستی چیزی بسیار زشت (و زننده‌ای، در میان) آوردید. ﴿89﴾

  90. تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا نزدیک است آسمان‌ها از این (سخن) از هم متلاشی گردد، و زمین شکافته شود، و کوه‌ها درهم شکافته فرو ریزند. ﴿90﴾

  91. أَن دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا (از این رو) که برای (الله) رحمان فرزندی ادعا کرده‌اند. ﴿91﴾

  92. وَمَا یَنبَغِی لِلرَّحْمَنِ أَن یَتَّخِذَ وَلَدًا و هرگز برای (الله) رحمان سزاوار نیست که فرزندی برگزیند. ﴿92﴾

  93. إِن کُلُّ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ إِلاَّ آتِی الرَّحْمَنِ عَبْدًا  هیچ چیز در آسمان‌ها و زمین نیست؛ مگر این‌که به بندگی سوی (الله) رحمان بیاید. ﴿93﴾

  94. لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا  یقیناً (الله همه‌ا‌ی) آن‌ها را سر‌شماری کرده، و به دقت شمرده است، ﴿94﴾

  95. وَکُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَرْدًا  و همه‌ای آن‌ها روز قیامت، تنها نزد او حاضر می‌شوند. ﴿95﴾

  96. إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا بی‌گمان کسانی‌که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، (الله) رحمان برای آن‌ها محبتی (در دل‌ها) قرار می‌دهد. ﴿96﴾

  97. فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا  پس همانا (ای پیامبر!) ما آن (= قرآن) به زبان تو آسان نمودیم، تا پرهیزگاران را با آن بشارت دهی، و گروه ستیزه‌گران (سرسخت) را با آن هشدار دهی. ﴿97﴾

  98. وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُم مِّنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزًا  و چه بسیار نسل‌ها که پیش از آن‌ها بودند هلاک کردیم، آیا کسی از آن‌ها را احساس می‌کنی، یا کمترین صدایی از آن‌ها می‌شنوی؟! ﴿98﴾




سورة مریم

تفسیر نور: سوره مریم

تفسیر نور:
سوره مریم آیه 1
‏متن آیه : ‏
کهیعص ‏

‏ترجمه : ‏
‏کاف . ها . یا . عین . صاد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کهیعص‌ » : حروف مقطّعه‌اند ( نگا : بقره‌ / 1 ) .‏

سوره مریم آیه 2
‏متن آیه : ‏
ذِکْرُ رَحْمَةِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا ‏

‏ترجمه : ‏
‏( این ) یادی است از مرحمت پروردگارت نسبت به بنده خود زکریّا ( که ای محمّد ! آن را بر تو می‌خوانم ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ذِکْرُ » : یاد . یادآوری . خبر مبتدای محذوف است و تقدیر چنین است : هذَا الْمَتْلُوُّ ذِکْرُ . « رَحْمَةِ رَبِّکَ » : واژه ( رَحْمَة ) به فاعل خود اضافه شده است . در رسم‌الخطّ قرآنی با ( ت ) کشیده نوشته شده است . « عَبْدَ » : مفعولٌ‌به ( رَحْمَةِ ) است . « زَکَرِیَّا » : بدل است .‏

سوره مریم آیه 3
‏متن آیه : ‏
إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاء خَفِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏در آن هنگام که پروردگارش را ( در خلوتگاه عبادت ) پنهانی ندا داد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« نِدَآءً » : صدا زدن . به کمک طلبیدن . مصدر باب مفاعله است . « خَفِیّاً » : پنهان . نهان .‏

سوره مریم آیه 4
‏متن آیه : ‏
قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفت : پروردگارا ! استخوانهای من ( که ستون پیکر من و محکم‌ترین اعضای تن من است ) سستی گرفته است ، و شعله‌های پیری ( تمام موهای ) سر مرا فرا گرفته است ، پروردگارا ! من هرگز در دعاهائی که کرده‌ام ( از درگاه کرم تو ) محروم و ناامید باز نگشته‌ام‌ ؛ ( هم اینک نیز مرا دریاب ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَهَنَ » : سست شد . ضعیف گردید . « إشْتَعَلَ » : شعله‌ور شد . شعله فراگیر شد . مراد سفید شدن موهای سر است . « شَیْباً » : پیری . تمییز است . « دُعَآئِکَ » : تو را به یاری خواستن و به مدد طلبیدن . ( دُعَآءِ ) اضافه به مفعول خود شده است . « شَقِیّاً » : محروم . ناامید . گویند : شَقی بِکَذا . أَیْ تَعِبَ فیهِ وَ لَمْ یَحْصُلْ مَقْصُودُهُ .‏

سوره مریم آیه 5
‏متن آیه : ‏
وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِن وَرَائِی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِراً فَهَبْ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( پروردگارا ! ) من از بستگانم بعد از خود بیمناکم ( چرا که در ایشان شایستگی و بایستگی به دست گرفتن کار و بار دین را نمی‌بینم ) و همسرم هم از اوّل نازا بوده است ؛ پس از فضل خویش جانشینی به من ببخش .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْمَوَالِیَ » : ورثه ( نگا : نساء / 33 ) . عصبه ، یعنی خویشاوندان شخص از سوی پدر . در اینجا مراد ورثه و به ویژه عموزادگان شَرور و ناباب است . « عَاقِراً » : عقیم . نازا . « وَلِیّ » : عهده‌دار امور . مراد پسر است .‏

سوره مریم آیه 6
‏متن آیه : ‏
یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏از من ( دین و دانش ) و از آل یعقوب ( ثروت و قدرت ) ارث ببرد ، و او را پروردگارا ( در گفتار و کردار ) مورد رضایت گردان .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَرِثُنِی وَ یَرِثُ . . . » : مراد ارث معنوی ، یعنی دین و دانش و نبوّت است ( نگا : اعراف‌ / 169 ، فاطر / 32 ، شوری‌ / 14 ) . برخی ترکه زکریّا را عِلْم و نبوّت ، و میراث آل یعقوب و دارائی و شاهی می‌دانند . « ءَالِ یَعْقُوبَ » : مراد فرزندان یعقوب است که بسیاری از آنان مفتخر به خِلعت نبوّت شده و انبیاء بنی‌اسرائیل بوده‌اند . « رَضِیّاً » : مورد رضایت . فعیل به معنی مَفْعول ، یعنی ( مَرْضِیّ ) است .‏

سوره مریم آیه 7
‏متن آیه : ‏
یَا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ یَحْیَى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ای زکریّا ! ما تو را به پسری مژده می‌دهیم که نام او یحیی است و پیش از این کسی را همنام او نکرده‌ایم ( و شبیه او در صفات فضل و کمال و تقوا و صلاح نیافریده‌ایم ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سَمِیّاً » : همنام . مشترک در اسم . شبیه و نظیر ( نگا : مریم‌ / 65 ) .‏

سوره مریم آیه 8
‏متن آیه : ‏
قَالَ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلَامٌ وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِراً وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( زکریّا ) گفت : پروردگارا ! چگونه مرا پسری خواهد بود با این که همسرم نازا است و من نیز به غایتِ پیری رسیده‌ام و افتاده و فرتوت شده‌ام‌ ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَنَّیا » : چگونه‌ ؟ این پرسش ناشی از شعف و خوشحالی از قُدوم فرزند است که زکریّا می‌خواهد با شیوه و نحوه تولّد آشنا شود و بفهمد که آیا خدا او و همسرش را به سن جوانی برمی‌گرداند و آن گاه چنین کاری صورت می‌پذیرد یا جز این . « عِتِیّاً » : مصدری از ماده ( عُتُوّ ) است ، به غایت پیر شدن و خشکیده و افتاده گشتن .‏

سوره مریم آیه 9
‏متن آیه : ‏
قَالَ کَذَلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْئاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏فرمود : ( مطلب ) همین گونه است ( که پیام داده است ) . پروردگار تو گفته است این کار برای من ( که خدایم ، و از هیچ ، همه چیز را آفریده‌ام ، و از جمله خودِ ) تو را که قبلاً هیچ نبودی ، هستی بخشیده‌ام ، آسان است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« هَیِّنٌ » : آسان . ساده .‏

سوره مریم آیه 10
‏متن آیه : ‏
قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّی آیَةً قَالَ آیَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَیَالٍ سَوِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( زکریّا ) گفت : پروردگارا ! نشانه‌ای ( دالّ بر تحقّق این مژده ) برایم بگذار . ( خدا به او ) فرمود : نشانه ( حصول آرزوی ) تو این است که سه شبانه‌روز تمام نمی‌توانی با مردم سخن بگوئی ، با وجود این که تو ( از لحاظ اعضاء و حواسّ ) سالم و تندرست خواهی بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ءَایَةً » : علامت . نشانه . « أَلاّ تُکَلِّمَ النَّاسَ . . . » : این که زبانت بند می‌آید و قدرت تکلّمِ با مردم را نخواهی داشت . « ثَلاثَ لَیالٍ » : سه شب . مراد سه شبانه‌روز است ( نگا : آل‌عمران‌ / 41 ) . « سَوِیّاً » : سالم و متعادل . حال ضمیر فاعلی مستتر در فعل ( تُکَلِّمَ ) است .‏

سوره مریم آیه 11
‏متن آیه : ‏
فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَیْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُکْرَةً وَعَشِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بعد ( از این بشارت ، زکریّا ) از محراب ( عبادت ) بیرون آمد و به پیش قوم خود رفت و با رمز و اشاره بدیشان گفت : بامدادان و شامگاهان ( به شکرانه این نعمت که در سرنوشت آینده همه شما تأثیر بسزا دارد ) به تسبیح و تقدیس ( خدا ) بپردازید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْمِحْرَابِ » : خلوتکده عبادت که معمولاً در صدر منزل و بالاتر از نقاط دیگر است ( نگا : ص‌ / 21 ) . حجره‌ای در اوّل معبد . « بُکْرَةً » : بامدادان . صبحگاهان . « عَشِیّاً » : شامگاهان . شبانگاهان .‏

سوره مریم آیه 12
‏متن آیه : ‏
یَا یَحْیَى خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( هنگامی که یحیی متولّد شد و بزرگ گردید و به سن رشد رسید ، خطاب بدو گفتیم : ) ای یحیی ! کتاب ( تورات ) را با قوّت و ( قدرتِ هرچه تمام‌تر ) برگیر ( و با جدّ و جهدِ هرچه بیشتر بدان عمل کن ) . ما در کودکی بدو بینش ( دینی و فهم احکام الهی موجود در تورات ) دادیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« خُذْ » : برگیر . مراد عمل کردن و اجرا نمودن است ( نگا : اعراف‌ / 171 ) . « الْکِتَاب‌ » : مراد تورات است . « الْحُکْمَ » : رجاحت عقل و درایت اسرار شریعت . در اینجا مراد فهم تورات و درک احکام آن است . « صَبِیّاً » : در حالی که کودک بود .‏

سوره مریم آیه 13
‏متن آیه : ‏
وَحَنَاناً مِّن لَّدُنَّا وَزَکَاةً وَکَانَ تَقِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و از فضل خود ، بدو مهر و محبّت فراوان دادیم ( و بر رحم و عطوفت عظیمش سرشتیم ) و برکت و پاکی نصیبش کردیم ، و او پرهیزگار ( به بار آمد ) و متّقی بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« حَنَاناً » : مهر و محبّت . رحم و عطوفت . عطف است بر ( الْحُکْمَ ) . « زَکَاةً » : برکت . یعنی او مبارک بود . پاکی و طهارت .‏

سوره مریم آیه 14
‏متن آیه : ‏
وَبَرّاً بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُن جَبَّاراً عَصِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و او نسبت به پدر و مادرش نیک رفتار و نیکوکار بود و زورگو و سرکش نبود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بَرّاً » : بسیار نیکوکار و نیک رفتار . عطف است بر ( تَقِیّاً ) . « جَبّاراً » : زورگو . متکبّری که خویشتن را بالاتر از آن بداند که حق را بپذیرد و بدان اقرار کند . « عَصِیّاً » : طغیانگر و سرکش .‏

سوره مریم آیه 15
‏متن آیه : ‏
وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏درودش باد ( در سراسر زندگی ) آن روز که متولّد شده است ، و آن روز که می‌میرد ، و آن روز که زنده و برانگیخته می‌شود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَ سَلامٌ عَلَیْهِ » : درودش باد . سالم و در امان خواهد بود از اذیّت و آزار و هول و هراس تمام مراحل زندگی . « حَیّاً » : زنده . حال است و جنبه تأکید دارد .‏

سوره مریم آیه 16
‏متن آیه : ‏
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مَرْیَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَکَاناً شَرْقِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! ) در کتاب ( آسمانی قرآن ، اندکی ) از مریم سخن بگو : آن هنگام که در ناحیه شرقی ( بیت‌المقدّس برای فراغت عبادت ) از خانواده‌اش کناره گرفت .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِنتَبَذَتْ » : کناره گرفت . گوشه‌گیری کرد .‏

سوره مریم آیه 17
‏متن آیه : ‏
فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَاباً فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و پرده‌ای میان خود و ایشان افکند ( تا خلوتکده‌اش از هر نظر برای عبادت آماده باشد ، در این هنگام ) ما جبریل ( فرشته ) خویش را به سوی او فرستادیم و جبریل در شکل انسان کامل خوش قیافه‌ای بر مریم ظاهر شد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« رُوحَنَا » : روح متعلّق به خود . مراد از روح ، جبریل است ( نگا : شعراء / 193 ) . « تَمَثَّلَ » : مجسّم گردید . پدیدار شد . « سَوِیّاً » : ( نگا : مریم‌ / 10 ) .‏

سوره مریم آیه 18
‏متن آیه : ‏
قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَن مِنکَ إِن کُنتَ تَقِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مریم لرزان و هراسان ) گفت : من از ( سوء قصد ) تو ، به خدای مهربان پناه می‌برم . اگر پرهیزگار هستی ( بترس که من به خدا پناه برده و او کس بیکسان است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِن کُنتَ تَقِیّاً » : اگر پرهیزگار هستی . با توجّه بدین معنی ، جزای شرط محذوف و از سیاق پیدا است . تو پرهیزگار نیستی . چرا که بدون اجازه به حجره عبادتگاه او درآمده است . در این صورت ، واژه ( إِنْ ) حرف نفی و به معنی ( ما ) است .‏

سوره مریم آیه 19
‏متن آیه : ‏
قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلَاماً زَکِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( جبریل ) گفت : ( مترس که من یکی از فرشتگان یزدانم و ) پروردگارت مرا فرستاده است تا ( سبب شوم و ) به تو پسر پاکیزه‌ای ( از نظر خلق و خوی و جسم و جان ) ببخشم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« زَکِیّاً » : پاک از لحاظ ظاهری و معنوی . بزرگ شونده بر خیر و صلاح .‏

سوره مریم آیه 20
‏متن آیه : ‏
قَالَتْ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلَامٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَلَمْ أَکُ بَغِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مریم ) گفت : چگونه پسری خواهم داشت ، در حالی که انسانی ( از راه حلال ) با من نزدیکی نکرده است ، و زناکار هم نبوده‌ام‌ ؟ !‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَمْ یَمْسَسْنِی‌ » : به من دست نزده است . مراد نزدیکی زناشوئی است . « بَغِیّاً » : زناکار . این واژه وصف غالبی است برای زنان ، مثل عاقر و حائض .‏

سوره مریم آیه 21
‏متن آیه : ‏
قَالَ کَذَلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَکَانَ أَمْراً مَّقْضِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( جبریل ) گفت : همان گونه است ( که بیان داشتی . امّا ) پروردگار تو گفته است این ( کار ، یعنی دادن فرزند بدون پدر ) برای من آسان است . ( انجام این امر ) به خاطر آن است که ( می‌خواهیم ) او را معجزه‌ای برای مردمان کنیم ، و ( وی را برای بندگان مخلص ) رحمتی از سوی خود سازیم . دیگر کار انجام یافته است ( و جائی برای بحث و گفتگو نمانده است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَمْراً مَّقْضِیّاً » : کاری است که حکم آن صادر و خاتمه پذیرفته است . کار مقدّر گشته و شدنی است .‏

سوره مریم آیه 22
‏متن آیه : ‏
فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَکَاناً قَصِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مشیّت خدا تحقّق یافت و مریم ) بدو باردار شد و با جنین ( خود عیسی ) در مکان دوردستی گوشه گرفت .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بِهِ » : حرف ( ب ) برای ملابسه و مصاحبه است ، یعنی متلبّسه بِهِ ( نگا : مؤمنون‌ / 20 ) . « قَصِیّاً » : دور افتاده . بعید .‏

سوره مریم آیه 23
‏متن آیه : ‏
فَأَجَاءهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکُنتُ نَسْیاً مَّنسِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏درد زایمان او را به کنار تنه خرمابنی کشاند ( تا هم بدان تکیه زند و هم خویشتن را از دید مردمان پنهان دارد . اندیشید که خانواده‌اش و خویشان و بیگانگان نسبت بدو چه خواهند گفت . اندوه و هراس سراسر وجود پاک او را فرا گرفت . گریان و نالان ) گفت : کاش ! پیش از این مرده بودم و چیز ناقابل فراموش شده‌ای بودم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَجَآءَهَا » : وادار و ناچارش کرد . او را پناهنده کرد . فعل ماضی باب افعال است از ماده ( جآءَ ، یَجی‌ءُ ) . « الْمَخَاضُ » : درد زایمان . تکان خوردن بچّه در شکم هنگام ولادت . از ماده ( مَخْض ) است . « جِذْعِ » : تنه . ساقه . « النَّخْلَةِ » : خرمابن . درخت خرما . « نَسْیاً » : چیز ناچیز و ناقابلی که در خور توجّه نبوده و چه بسا از یادها فراموش شود . مصدر است و به معنی اسم مفعول . « مَنسِیّاً » : فراموش شده . از یاد رفته . متروک .‏

سوره مریم آیه 24
‏متن آیه : ‏
فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( جبرئیل ) از پائین او ، وی را صدا زد ( و گفت که از تنهائی و نبودن خوردنی و نوشیدنی ، و از این که مردم چه خواهند گفت ) غمگین مباش . پروردگارت پائین ( تر از ) تو چشمه‌ای پدید آورده است ( و روانش کرده است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« نَادَاهَا » : او را صدا زد . فاعل جبرئیل است . برخی آن را عیسی می‌دانند که از درون شکم ، مادر خود را ندا داده است . « مِن تَحْتِهَا » : از مکان پائین و زیرین او . « تَحْتَکِ » : زیرین و پائین تو . « سَرِیّاً » : چشمه . رودخانه کوچک . پیدایش این آب ، نخستین نشانه دالّ بر پاکی و کرامت مریم بود . از ماده ( سَری ، یَسْری ) . انسان والامقام که مراد عیسی است . یا از ماده ( سَرا ، یَسْرُو ) . « قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیّاً » : خداوند پائین‌تر از مکان تو چشمه‌ای یا رودخانه‌ای پدیدار کرده است . خداوند از تو بزرگواری را به وجود می‌آورد .‏

سوره مریم آیه 25
‏متن آیه : ‏
وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏تنه خرمابن را بجنبان و بتکان ، تا خرمای نورس دست چینی بر تو فرو افکَنَد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« هُزِّی‌ » : تکان بده . بجنبان . « رُطَباً » : خرمای تازه و نورس . « جَنِیّاً » : دست چین . میوه‌ای که برگزیده شود و با دست کنده شود . مراد میوه نورس و مرغوب است . فَعیل به معنی مَفْعُول است . به بار نشستن درخت خرما و رسیدن فوری میوه آن ، دومین نشانه دالّ بر پاکی و کرامت مریم بود .‏

سوره مریم آیه 26
‏متن آیه : ‏
فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْناً فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْماً فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنسِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس ( از این خرمای شیرین ) بخور و ( از آن آب گوارا ) بیاشام و ( به این فرزند دلبند و معجزه خداوند ) چشم را روشن دار ، و هرگاه کسی را دیدی ( و در این زمینه از تو توضیح خواست با اشاره بدو بفهمان و ) بگو : که من برای خدای مهربان روزه ( سکوت و خودداری از گفتار ) نذر کرده‌ام ، و به همین دلیل امروز با انسانی سخن نمی‌گویم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« قَرِّی عَیْناً » : چشمت را روشن دار . شاد باش . « قُولِی‌ » : بگو . مراد از گفتن ، اشاره کردن و فهماندن است . « صَوْماً » : روزه . مراد روزه سکوت است که در شرع اسلام منسوخ گشته است و مشروع نیست . « إِنسِیّاً » : مفرد اسم جنس جمعی ( إِنس ) به معنی انسان است .‏

سوره مریم آیه 27
‏متن آیه : ‏
فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا یَا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏مریم او را در آغوش گرفت و پیش اقوام و خویشان خود برد . آنان گفتند : ای مریم ! عجب کار زشتی کرده‌ای !‏

‏توضیحات : ‏
‏« تَحْمِلُهُ » : در حالی که او را برداشته بود . « فَرِیّاً » : بسیار زشت و عجیب . کار نادرست و نابجا .‏

سوره مریم آیه 28
‏متن آیه : ‏
یَا أُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ای خواهر هارون ! نه پدر تو مرد بدی بود ، و نه مادرت زن بدکاره‌ای !‏

‏توضیحات : ‏
‏« هَارُونَ‌ » : مراد هارون برادر موسی است که یکی از پیغمبران خدا بوده و مریم از نسل او است . این که با وجود فاصله صدها سال ، قرآن فرموده است : ( یَآ أُخْتَ هَارُونَ ) این اصطلاح زبان عربی است . مثلاً عربها می‌گویند : یا أَخَا الْعَرَبِ . یا أَخا تَمیمٍ . پس مراد این می‌شود که : یا سُلالَةَ هَارُونَ النَّبِیِّ التَّقِیِّ الْوَرِعِ . « أُمُّکِ » : ( نگا : آل‌عمران‌ / 35 ) .‏

سوره مریم آیه 29
‏متن آیه : ‏
فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مریم ) اشاره بدو ( یعنی نوزادش عیسی ) کرد ( و گفت با او حرف بزنید ) . گفتند : ما چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوئیم‌ ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْمَهْدِ » : گهواره . « صَبِیّاً » : کودک . حال است .‏

سوره مریم آیه 30
‏متن آیه : ‏
قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( هنگامی که عیسی سخن ایشان را شنید ) گفت : من بنده خدایم ، برای من کتاب ( آسمانی انجیل ) را خواهد فرستاد و مرا پیغمبر خواهد کرد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ءَاتَانِیَ‌ » و « جَعَلَنِی‌ » : استعمال فعل ماضی به خاطر وقوع قطعی کار در آینده نزدیک است که انگار رخ داده است . یا این که به اعتبار سبقت آن در قضا و قدر الهی است .‏

سوره مریم آیه 31
‏متن آیه : ‏
وَجَعَلَنِی مُبَارَکاً أَیْنَ مَا کُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و مرا - در هر کجا که باشم - شخص پربرکت و سودمندی ( برای مردمان ) می‌نماید ، و مرا به نماز خواندن و زکات دادن - تا وقتی که زنده باشم - سفارش می‌فرماید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَادُمْتُ حَیّاً » : مادام که زنده باشم .‏

سوره مریم آیه 32
‏متن آیه : ‏
وَبَرّاً بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( مرا سفارش می‌فرماید ) به نیکی و نیکرفتاری در حق مادرم . و مرا ( نسبت به مردم ) زورگو و بدرفتار نمی‌سازد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بَرّاً » : نیک‌رفتار ( نگا : مریم‌ / 14 ) . « شَقِیّاً » : سختگیر . بد رفتار . بدبخت .‏

سوره مریم آیه 33
‏متن آیه : ‏
وَالسَّلَامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و سلام ( خدا ) بر من است ( در سراسر زندگی ، ) آن روز که متولّد شده‌ام ، و آن روز که می‌میرم ، و آن روز که زنده و برانگیخته می‌شوم !‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَالسَّلامُ عَلَیَّ » : ( نگا : مریم‌ / 15 ) .‏

سوره مریم آیه 34
‏متن آیه : ‏
ذَلِکَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏این است عیسی پسر مریم ، ( با این صفات و خصالی که گذشت ) . این ، سخن راستین درباره او است ، سخن راستینی که در آن تردید می‌کنند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ذلِکَ » : این موصوف به صفات جلیله و خصال حمیده . مبتدا است و خبر آن ( عیسی ) است . « قَوْلَ الْحَقِّ » : سخن راستین ( نگا : آل‌عمران‌ / 59 و 60 ) . اضافه موصوف به صفت است . گفتار خدا . عیسی پدیده فرمان واژه ( کُنْ ) الله است . نصب ( قَوْلَ ) بدان علّت است که مفعول فعل محذوف است و تقدیر چنین است : أقُولُ لَکُمْ فیهِ قَوْلَ الْحَقِّ . یا حال است و تقدیر چنین می‌گردد : حالُ کَوْنِ عِیسی کَلِمَةُ اللهِ . یا این که نصب آن بنا بر مدح است . « یَمْتَرُونَ » : شکّ و تردید می‌کنند . اختلاف می‌ورزند .‏

سوره مریم آیه 35
‏متن آیه : ‏
مَا کَانَ لِلَّهِ أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَى أَمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سزاوار خداوند نیست که فرزندی داشته باشد . او منزّه ( از اتّخاذ و انتخاب فرزند ، و به دور از این گونه عیبها و نقصها ) است . هرگاه اراده پدید آوردن چیزی و انجام کاری کند ، تنها کافی است راجع بدان بگوید : بشو ! و می‌شود . ( پس چنین قادر متعالی هرگز نیازی به فرزند ندارد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« قَضَیا » : اراده کرد .‏

سوره مریم آیه 36
‏متن آیه : ‏
وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و تنها خداوند ، پروردگار من و پروردگار شما است ، پس او را پرستش کنید ( و بس ) . این است راه راست ( و درست منتهی به نجات و سعادت ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« هذا » : این راهی که شما را بدان دعوت کردم ( نگا : زخرف‌ / 63 و 64 ) .‏

سوره مریم آیه 37
‏متن آیه : ‏
فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِن مَّشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس ( با وجود این همه تأکید عیسی بر توحید و یکتاپرستی ، و روشنی کار او ) گروهها ( و دسته‌های یهودیان و مسیحیان ) در میان خود راههای مختلفی را در پیش گرفتند ( و عقائد گوناگونی درباره مسیح ابراز داشتند ) . وای به حال کافران ! ( چون ایشان ) در هنگامه روز بزرگ ( قیامت چه خواهند دید و چه خواهند کشید ! ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الأحْزَابُ » : گروهها و دسته‌ها . مراد فرق مختلف یهودیان و مسیحیان است . « وَیْلٌ » : هلاک و نابودی . وای . « مَشْهَدِ » : صحنه قیامت . هنگامه رستاخیز . حضور یافتن . گواهی . جایگاه گواهی پیغمبران و فرشتگان و اعضاء انسان ، بر اعمال بندگان ( نگا : غافر / 51 ) .‏

سوره مریم آیه 38
‏متن آیه : ‏
أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ یَوْمَ یَأْتُونَنَا لَکِنِ الظَّالِمُونَ الْیَوْمَ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( کافران انگار در این جهان کر و کورند ، ولی ) در آن روز که به پیش ما می‌آیند ، چه گوش شنوا و چه چشم بینائی پیدا می‌کنند ( امّا چه فایده که آن روز کار از کار گذشته است و وقت حساب و کتاب فرا رسیده است ) ولیکن ستمکاران ، امروزه ( که جهان کسب و عمل و اندوختن و توختن است ) در گمراهی آشکاری بسر می‌برند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ » : چه شنوا و چه بینایند . فعل تعجّب می‌باشند . یعنی ستمکاران در قیامت همه چیز را چنان که هست می‌دانند ، برعکس دنیا که بی‌خبر از حقایق بودند . « الْیَوْمَ » : امروز . مراد جهان فعلی یا دنیای عاجل است .‏

سوره مریم آیه 39
‏متن آیه : ‏
وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! ) ظالمان را از روز حسرت ( که رستاخیز است ) بترسان . آن هنگامی که کار از کار می‌گذرد و ( همه‌چیز دنیا پایان می‌گیرد و وقت حساب و کتاب فرا می‌رسد ، و ستمکاران می‌بینند که ) ایشان در غفلت ( عمر گرانمایه را ) بسر برده‌اند و ( به قیامت و بهشت و دوزخی ) ایمان نداشته‌اند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَوْمَ الْحَسْرَةِ » : روز قیامت است که هنگام پشیمان شدن و فسوسا و دریغا گفتن است و آه کشیدن و تأسّف خوردن که : نکردیم کاری که امروز ما را به کار آید . « إِذْ قُضِیَ الأمْرُ » : آن گاه که کار دنیا پایان می‌گیرد ( نگا : انعام‌ / 31 و زمر / 56 ) . آن گاه که به حساب همگان رسیدگی می‌گردد و نیکان رهسپار بهشت و بدان رهسپار دوزخ می‌شوند .‏

سوره مریم آیه 40
‏متن آیه : ‏
إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَمَنْ عَلَیْهَا وَإِلَیْنَا یُرْجَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما وارث ( اصلی ) زمین و همه کسانی هستیم که بر روی آن زندگی می‌کنند ، و ( همگان ) به سوی ما برگردانده می‌شوند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« نَرِثُ » : به ارث می‌بریم . مراد این است که اموال مردمان و خود ایشان ، جاویدان نیست و مالک اصلی خدا است .‏

سوره مریم آیه 41
‏متن آیه : ‏
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقاً نَّبِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏در کتاب ( قرآن ، برای مردمان ، گوشه‌ای از سرگذشت ) ابراهیم را بیان کن . او بسیار راست کردار و راست گفتار و پیغمبر ( یزدان دادار ) بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أُذْکُرْ فِی الْکِتابِ » : آنچه در قرآن راجع به ابراهیم است بر خوان . « صِدِّیقاً » : کسی که بسیار تصدیق کننده حق باشد . راستکار و راستگو ( نگا : نساء / 69 ) .‏

سوره مریم آیه 42
‏متن آیه : ‏
إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا یَسْمَعُ وَلَا یُبْصِرُ وَلَا یُغْنِی عَنکَ شَیْئاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامی ( را بیان دار ) که ( محترمانه ) به پدرش گفت : ای پدر ! چرا چیزی را پرستش می‌کنی که نمی‌شنود و نمی‌بیند و اصلاً شرّ و بلائی از تو به دور نمی‌دارد ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏« لا یُغْنِی عَنکَ شَیْئاً » : هیچ گونه مشکلی را برای تو حل نمی‌کند و اصلاً شرّ و بلائی از تو به دور نمی‌دارد . واژه ( شَیْئاً ) مفعول به و یا این که مفعول مطلق است .‏

سوره مریم آیه 43
‏متن آیه : ‏
یَا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جَاءنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرَاطاً سَوِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ای پدر ! دانشی ( از طریق وحی الهی ) نصیب من شده است که بهره تو نگشته است ، بنابراین از من پیروی کن تا تو را به راه راست رهنمود کنم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« صِراطاً سَوِیّاً » : راه راست و درستی که منتهی به بهشت می‌گردد .‏

سوره مریم آیه 44
‏متن آیه : ‏
یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ای پدر ! اهریمن را پرستش مکن که اهریمن پیوسته در برابر ( فرمان خداوند ) رحمان سرکش بوده و هست .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ » : مراد از پرستیدن شیطان ، اطاعت از او در کار و بار زندگی ، و از جمله در امر بت‌پرستی است ( نگا : سبأ / 41 و یس‌ / 60 ) . « عَصِیّاً » : سرکش . نافرمان .‏

سوره مریم آیه 45
‏متن آیه : ‏
یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ای پدر ! من از این می‌ترسم که عذاب سختی از سوی خداوند مهربان گریبانگیر تو شود ( که آتش دوزخ است ) و آن گاه همدم شیطان ( در نفرین یزدان و عذاب سوزان ) شوی .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَلِیّاً » : دوست . همدم .‏

سوره مریم آیه 46
‏متن آیه : ‏
قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْراهِیمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَاهْجُرْنِی مَلِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( پدر ابراهیم برآشفت و ) گفت : آیا تو ای ابراهیم از خدایان من رویگردانی‌ ؟ ! اگر ( از این کار یکتاپرستی و ناسزاگوئی درباره بتان ) دست نکشی ، حتماً تو را سنگسار می‌کنم . برو برای مدّت مدیدی از من دور شو ( تا آتش کینه و خشمم فروکش کند ، و دست به خون تو نیالایم ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« رَاغِبٌ . . . عَنْ » : رویگردان از . بیزار از . « أُهْجُرْنِی‌ » : مرا رها کن و از پیش من برو . « مَلِیّاً » : مدّت طولانی . از واژه ( مَلاوَة ) به معنی زمان دراز . در این صورت ظرف است ، یا صفت مصدر محذوف است . این واژه را به معنی ( سالم ) نیز معنی کرده‌اند ، که در این صورت حال است . « أُهْجُرْنِی مَلِیّاً » : مدّتهای مدید از پیش من برو . برای همیشه از من دور شو . سالم از پیش من برو .‏

سوره مریم آیه 47
‏متن آیه : ‏
قَالَ سَلَامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ابراهیم به آرامی و مهربانی ) گفت : ( پدر ) خداحافظ ! من از پروردگارم برای تو آمرزش خواهم خواست . چرا که او نسبت به من بسیار عنایت و محبّت دارد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سَلامٌ عَلَیْکَ » : خداحافظ . سلام در چنین مواردی برای تودیع و متارکه است ( نگا : قصص‌ / 55 ، رخرف‌ / 89 ، فرقان‌ / 63 ) . « حَفِیَّاً » : گرم و مهربان . مبالغه کننده در پرسش از حال کسی و عنایت بدو ( نگا : اعراف‌ / 187 ) .‏

سوره مریم آیه 48
‏متن آیه : ‏
وَأَعْتَزِلُکُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّی عَسَى أَلَّا أَکُونَ بِدُعَاء رَبِّی شَقِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و از شما ( ای پدر ! و ای قوم بت‌پرست ! ) و از آنچه بجز خدا می‌پرستید کناره‌گیری و دوری می‌کنم ، و تنها پروردگارم را می‌پرستم . امید است در پرستش پروردگارم ( طاعت و عبادت من پذیرفته شود و ) بدبخت و نومید نگردم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تَدْعُونَ » : عبادت می‌کنید . به کمک می‌طلبید و به فریاد می‌خوانید . « أَدْعُو » : می‌پرستم . به فریاد می‌خوانم . الف زائدی در رسم‌الخطّ قرآنی دارد . « بِدُعَآءِ » : در پرستش . در به کمک طلبیدن . حرف ( بِ ) به معنی ( فی ) است . « شَقِیّاً » : ( نگا : مریم‌ / 4 ) . معنی دیگر آیه : من از شما ( پدر ، و قوم بت‌پرست ) و از آنچه بجز خدا می‌پرستید ، کناره‌گیری می‌کنم ، و تنها پروردگارم را به فریاد می‌خوانم . امید است که دعای من در پیشگاه پروردگارم بی‌پاسخ نماند .‏

سوره مریم آیه 49
‏متن آیه : ‏
فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَکُلّاً جَعَلْنَا نَبِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامی که از آنان و از چیزهائی که بجز خدا می‌پرستیدند ، کناره‌گیری کرد ( و از میان ایشان هجرت نمود ) ، ما بدو اسحاق و ( از اسحاق ) یعقوب بخشیدیم ، و هر یک از آنان را پیغمبر بزرگی کردیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَهَبْنا لَهُ إسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ » : اسحاق پسر ابراهیم بوده و یعقوب فرزند اسحاق و نوه ابراهیم است . این هم مژده دیگری به ابراهیم بود که پسرش اسحاق ، دارای فرزند خواهد بود . « کُلاًّ » : هر یک از اسحاق و یعقوب . هر یک از ابراهیم و اسحاق و یعقوب . این واژه مفعول اوّل فعل ( جَعَلْنَا ) و بر آن مقدّم شده است .‏

سوره مریم آیه 50
‏متن آیه : ‏
وَوَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و رحمت خویش را شامل ایشان کردیم ( و در پرتو آن به خیر و خوبی دنیا و آخرت رسیدند ) و آنان را نیکونام و بلندآوازه کردیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مِن رَّحْمَتِنَا » : رحمت خود را . برخی از رحمت خود را . در پرتو رحمت خود خیر و خوبی دنیا و آخرت را بهره ایشان کردیم . « لِسَانَ » : زبان . در اینجا مراد کلام و گفتار است . عربها گاهی اندام را بر چیزی اطلاق می‌کنند که از آن عضو صادر می‌شود . از قبیل : یَد ، بر قدرت و عطاء ( نگا : فتح‌ / 10 ، ص‌ / 45 ) . قَدَم ، بر فضل و برتری ( نگا : یونس‌ / 2 ) . لِسَان ، بر کلام ( نگا : ابراهیم‌ / 4 ) . « لِسَانَ صِدْقٍ » : ذکر جمیل . نام نیکو . ( صِدْقٍ ) مصدر است و به هنگام اضافه واژه‌ای بدان ، معنی وصفی دارد و بیانگر زیبائی و نیکوئی مضافِ خود است . از قبیل : رَجُلُ صِدْقٍ . إِمْرَأَةُ صِدْقٍ . قَدَمُ صِدْقٍ . مَقْعَدُ صِدْقٍ . لِسانُ صِدْقٍ . اضافه موصوف به صفتِ خود است ( نگا : یونس‌ / 2 ) . « عَلِیّاً » : والا مقام . صفت ( لِسانَ ) است .‏

سوره مریم آیه 51
‏متن آیه : ‏
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ کَانَ مُخْلَصاً وَکَانَ رَسُولاً نَّبِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏در کتاب ( آسمانی قرآن ) سخن از موسی بگو . کسی که پاک و برگزیده خدا ، و پیغمبری بس والا بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کَانَ » : بود . تکرار این واژه ، برای تکریم و تفخیم شأن موسی است . « مُخْلَصاً » : کسی که خدا او را از نقائص زدوده و برای خویشتن برگزیده است ( نگا : اعراف‌ / 144 ) . کسی که با تمام وجود از آن خدا و پالوده از شرک است ( نگا : یوسف‌ / 24 ) . « نَبِیّاً » : والا مقام . رفیع . از مصدر ( نُبُوَّة ) به معنی رفعت . خبر دهنده . از ( نَبَأ ) به معنی خبر ؛ یعنی کسی که از سوی خدا ، یکتاپرستی و قوانین الهی را به اطّلاع مردم می‌رساند . در این صورت ، ذکر دو وصف ( رَسُولاً ) و ( نَبِیّاً ) تنها جنبه تأکید و تعظیم دارد .‏

سوره مریم آیه 52
‏متن آیه : ‏
وَنَادَیْنَاهُ مِن جَانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما او را از طرف راست کوه طور ندا در دادیم ( و موسی از جانب راست خود ندای ما را شنید ) و او را نزدیک کردیم و با او سخن گفتیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الأیْمَنِ » : طرف راست . مراد این است که نسبت به موسی ، طرف راست بود والاّ کوه راست و چپ ندارد . صفت ( جانِبِ ) است ( نگا : طه‌ / 80 ) . این واژه به معنی ( مُبارَک ) نیز آمده است . در این صورت می‌تواند صفت ( جانِبِ ) یا ( الطُّورِ ) باشد . « قَرَّبْنَاهُ نَجِیّاً » : مراد از نزدیک گرداندن ، قرب و منزلت بخشیدن معنوی است ، و ( نَجِیّاً ) فَعیل به معنی مُفاعِل ، یعنی مُناجی است‌ ؛ همچون جَلیس به معنی مُجالِس ، و نَدیم به معنی مُنادِم ، و حال است ( نگا : یوسف‌ / 80 ) .‏

سوره مریم آیه 53
‏متن آیه : ‏
وَوَهَبْنَا لَهُ مِن رَّحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ما از روی مرحمت خود ، برادرش هارون را که پیغمبر بود ، بدو دادیم ( و او را دستیار و پشتیبانش کردیم ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مِن رَّحْمَتِنَا » : به خاطر مرحمت خود . از مرحمت خود . « أَخَاهُ هَارُونَ نَبِیّاً » : واژه ( أَخا ) مفعول و ( هارُونَ ) عطف بیان ، و ( نَبِیّاً ) حال هارون است .‏

سوره مریم آیه 54
‏متن آیه : ‏
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولاً نَّبِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏در کتاب ( آسمانی قرآن ) از اسماعیل بگو . آن کسی که در وعده‌هایش راست بود ، و پیغمبر والا مقامی بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کَانَ رَسُولاً نَّبِیّاً » : ( نگا : مریم‌ / 51 ) .‏

سوره مریم آیه 55
‏متن آیه : ‏
وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ وَکَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏او همواره خانواده خود را به اقامه نماز و دادن زکات دستور می‌داد ، و در پیشگاه پروردگارش مورد رضایت بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَرْضِیّاً » : مورد رضایت . اسم مفعول است .‏

سوره مریم آیه 56
‏متن آیه : ‏
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقاً نَّبِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و در کتاب ( آسمانی قرآن ) از ادریس بگو . او بسیار راستکار و راستگو و پیغمبر بزرگی بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« صِدِّیقاً » : بسیار راست و درست در کردار و گفتار .‏

سوره مریم آیه 57
‏متن آیه : ‏
وَرَفَعْنَاهُ مَکَاناً عَلِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما او را به منزلت و مکانت والائی نائل کردیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« رَفَعْنَاهُ » : او را رفعت و منزلت دادیم ( نگا : شرح‌ / 4 ) .‏

سوره مریم آیه 58
‏متن آیه : ‏
أُوْلَئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ مِن ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْرَائِیلَ وَمِمَّنْ هَدَیْنَا وَاجْتَبَیْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّداً وَبُکِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان که پیغمبرانی بودند از سُلاله آدم ، و از فرزندان کسانی که با نوح سوار کشتی کردیم ، و از دودمان ابراهیم و یعقوب ، و از زمره کسانی که آنان را ( به سوی ایمان ) رهنمود و ( برای رسالت آسمانی ) برگزیده بودیم و بدیشان نعمت ( دنیا و آخرت ) داده بودیم ، هر زمان که آیات خداوند مهربان پیش ایشان تلاوت می‌شد ، سجده‌کنان و گریان به خاک می‌افتادند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أولئِکَ » : آنان . یعنی انبیاء و رُسُل دهگانه مذکور ، از زکریّا تا ادریس : . « إِسْرَآئِیلَ » : یعقوب . « خَرُّوا » : از بالا فروافتادند . به روی افتادند . « سُجَّداً » : جمع ساجِد ، سجده‌کنان . « بُکِیّاً » : جمع باکی ، گریه‌کنان . « سُجَّداً وَ بُکِیّاً » : حال اوّل و دوم هستند .‏

سوره مریم آیه 59
‏متن آیه : ‏
فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بعد از آنان ، فرزندان ناخلَفی ( روی کار آمدند و در زمین ) جایگزین شدند که نماز را ( ترک کردند و بهره‌مندی از آن را ) هدر دادند و به دنبال ( لذائذ و ) شهوات راه افتادند ، و ( مجازات ) گمراهی ( خود را در دنیا و آخرت ) خواهند دید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« خَلَفَ » : جانشین و جایگزین گردید . بعد از ایشان آمدند . « خَلْفٌ » : فرزندان ناشایست و ناصالح . ( خَلْف ) با سکون عین‌الفعل ، اولاد اَشرار را ، و ( خَلَف ) با فتح عین‌الفعل ، اولاد اَخیار را می‌گویند . « غَیّاً » : ضلالت و گمراهی ( نگا : بقره‌ / 256 ) . گاهی مثل اینجا مراد نتیجه گمراهی است که عذاب است . و یا این که در « فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّاً » : مضاف محذوف است و تقدیر چنین است : « فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ جَزَآءَ غَیٍّ » : ( نگا : فرقان‌ / 68 ) .‏

سوره مریم آیه 60
‏متن آیه : ‏
إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَأُوْلَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا یُظْلَمُونَ شَیْئاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏مگر آن کسانی که توبه کنند و ( چنان که باید ) ایمان بیاورند و کارهای شایسته کنند . این چنین کسانی وارد بهشت می‌شوند و کمترین ستمی بدانان نخواهد شد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً » : هیچ ستمی بدیشان نمی‌شود . کمترین ظلمی بدیشان نمی‌شود .‏

سوره مریم آیه 61
‏متن آیه : ‏
جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّهُ کَانَ وَعْدُهُ مَأْتِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏باغهای ماندگاریی و جاودانگیی که خداوند مهربان آن را به بندگان خود وعده داده است و ایشان نادیده بدان ایمان دارند . وعده خدا حتماً تحقّق می‌پذیرد ( و روزی آنان بهشت خدا را دیده و بدان وارد می‌گردند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« جَنَّاتِ عَدْنٍ » : ( نگا : توبه‌ / 72 ) . جنّاتِ بدل از ( الْجَنَّةَ ) در آیه قبلی است . « بِالْغَیْبِ » : حرف ( بِ ) حالیّه و ذوالحال ضمیر ( ها ) است که عائد موصول و محذوف است . یعنی : بهشت را وعده داده است و از دیده ایشان پنهان است . و یا این که حرف ( بِ ) سببیّه است و معنی چنین می‌شود : به سبب تصدیق غیب و ایمان بدان . « وَعْد » : مصدر و به معنی اسم مفعول ، یعنی مَوْعُود است . « مَأْتِیّاً » : آینده . اسم مفعول و به معنی اسم فاعل است .‏

سوره مریم آیه 62
‏متن آیه : ‏
لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْواً إِلَّا سَلَاماً وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَةً وَعَشِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان در آنجا گفتار پوچ و بیهوده‌ای نمی‌شنوند ، لیکن درود ( یزدان و فرشتگان و مؤمنان ) را ( می‌شنوند ) ، صبحگاهان و شامگاهان ( و تمام اوان و زمان ) خوراک و طعام ایشان آماده است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِلاّ سَلاماً » : جز درود را . لیکن درود را . مراد سلام یزدان ( نگا : یس‌ / 58 ) و فرشتگان ( نگا : رعد / 24 ) و مؤمنان ( نگا : ابراهیم‌ / 23 ) است . « بُکْرَةً وَ عَشِیّاً » : صبح و شام . مراد همه اوقات است .‏

سوره مریم آیه 63
‏متن آیه : ‏
تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَن کَانَ تَقِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏این است بهشتی که ما آن را به بندگان خود - به آن کسانی که پرهیزگار باشند - می‌دهیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« نُورِثُ مَنْ » : به تملیک کسی در می‌آوریم که . « تَقِیّاً » : پرهیزگار . خداترس .‏

سوره مریم آیه 64
‏متن آیه : ‏
وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّکَ لَهُ مَا بَیْنَ أَیْدِینَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَیْنَ ذَلِکَ وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما ( فرشتگان ، بندگان جان و دل بر کف یزدان ) جز به فرمان پروردگارت فرود نمی‌آئیم ( و به کره زمین گام نمی‌گذاریم ) . از آن او است آنچه پیش روی ما و آنچه پشت سرِ ما و آنچه میان این دو است و پروردگارت فراموشکار نبوده ( و نیست ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَا نَتَنَزَّلُ . . . » : فرود نمی‌آئیم . مدّتی جبرئیل پیک وحی پیش پیغمبر نیامد . کافران گفتند : پروردگارش او را فراموش کرده است . هنگامی که جبرئیل مجدّدا نازل شد ، علّت تأخیر را پرسید . او آیه فوق را برخواند . « مَا بَیْنَ أَیْدِینَا » : مراد زمان آینده ، یا امکنه و جهات پیش روی ما است . « مَا خَلْفَنَا » : مراد زمان گذشته ، یا امکنه و جهات پشت سر ما است . « مَا بَیْنَ ذلِکَ » : مراد زمان حال ، یا امکنه و جهاتی است که در آن بسر می‌بریم . « لَهُ مَا بَیْنَ أَیْدِینَا وَ مَا خَلْفَنَا وَ مَا بَیْنَ ذلِکَ » : آینده و گذشته و حال ، و اینجا و آنجا و همه‌جا ، و دنیا و آخرت و برزخ ، همه متعلّق به ذات پاک پروردگار است . « نَسِیّاً » : رهاکننده . فراموشکار . صیغه مبالغه ناسی است .‏

سوره مریم آیه 65
‏متن آیه : ‏
رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در میان این دو است . پس ( حال که چنین است و همه خطوط بدو منتهی می‌شود ) تنها او را پرستش کن ، و بر عبادت او بر دوام و شکیبا باش . مگر شبیه و همانندی برای خدا ( که خالق ، رازق ، عالم ، قادر ، حیّ ، قیّوم و . . . باشد ) پیدا خواهی کرد ( تا دست نیاز به سوی او دراز کنی‌ ؟ ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ . . . » : ( رَبُّ ) بدل از ( رَبُّ ) آیه قبلی است . « إِصْطَبِرْ » : شکیبا باش . بر دوام باش . « سَمِیّاً » : همنام . مثل و مانند . شبیه و نظیر ( نگا : مریم‌ / 7 ، شوری‌ / 11 ) .‏

سوره مریم آیه 66
‏متن آیه : ‏
وَیَقُولُ الْإِنسَانُ أَئِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏انسان می‌گوید : آیا هنگامی که مُردَم ( و فانی شدم ، از گور ) زنده بیرون آورده خواهم شد ؟ !‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِذَا مَا » : هر زمان که . « حَیّاً » : زنده . حال است .‏

سوره مریم آیه 67
‏متن آیه : ‏
أَوَلَا یَذْکُرُ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ یَکُ شَیْئاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا انسان به خاطر نمی‌آورد که ما او را پیش از این آفریدیم و او اصلاً چیزی نبود ؟ ! ( مگر این واقعیّت را فراموش کرده است که بازآفرینی از نوآفرینی ، و اعاده خلق به وجود در زمان آینده ، از هستی بخشیدن او از عدم در زمان گذشته ، ساده‌تر است‌ ؟ ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَ لَمْ یَکُ شَیْئاً » : در حالی که چیزی نبود . یعنی نیست بود .‏

سوره مریم آیه 68
‏متن آیه : ‏
فَوَرَبِّکَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّیَاطِینَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏سوگند به پروردگارت ، هر آینه کافران را همراه با شیاطین گرد می‌آوریم و سپس ایشان را گرداگرد دوزخ به زانو درافتاده و ذلیلانه حاضر می‌سازیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الشَّیَاطِینَ » : مراد شیاطین قرین و همدم ایشان در دنیا است که آنان را وسوسه می‌کردند و یا معبودشان بودند . « جِثِیّاً » : جمع جاثی ، به زانو درآمدگان . بر زانو نشستن ایشان ، بر اثر ضعف و زبونی آنان ، و یا برای اهانت بدیشان است . این واژه حال بوده و تصویری از بیچارگی و ناتوانی کافران است .‏

سوره مریم آیه 69
‏متن آیه : ‏
ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن کُلِّ شِیعَةٍ أَیُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمَنِ عِتِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس از میان هر گروهی افرادی را بیرون می‌کشیم ( و پیش از دیگران به دوزخ می‌اندازیم ) که سرکش‌تر از همه در برابر خداوند مهربان بوده‌اند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَنَنْزِعَنَّ » : قطعاً و مسلّماً بیرون می‌کشیم و جدا می‌کنیم ( و پیشاپیش روانه دوزخ می‌سازیم ) ( نگا : هود / 98 ) . « شِیعَةٍ » : گروه و دسته . جماعت . « عِتِیّاً » : مصدر است و به معنی : تکبّر و تمرّد و سرکشی و طغیان . تمییز است . یا این که جمع عاتی ، به معنی : متمرّدان و سرکشان و طاغیان و یاغیان . حال ( هُمْ ) است .‏

سوره مریم آیه 70
‏متن آیه : ‏
ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِینَ هُمْ أَوْلَى بِهَا صِلِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بعد از آن ، ما از کسانی که برای سوختن در آتش اولویّت دارند ، به خوبی آگاهیم ( و دقیقاً افراد گستاخ را انتخاب می‌کنیم و در این گزینش هیچ گونه اشتباهی رخ نخواهد داد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« صِلِیّاً » : مصدر است و به معنی : به آتش درآمدن و بریان شدن و سوختن بدان . تمییز است . یا این که جمع صالی و به معنی : به آتش در آیندگان و بریان شدگان و سوختگان بدان . حال است .‏

سوره مریم آیه 71
‏متن آیه : ‏
وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْماً مَّقْضِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏همه شما ( انسانها بدون استثناء ) وارد دوزخ می‌شوید ( مؤمنان برای عبور و دیدن ، و کافران برای دخول و ماندن ) . این امر حتمی و فرمانی است قطعی از پروردگارتان .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِن مِنکُمْ » : کسی از شما نیست مگر . « وَارِدُهَا » : وارد آن می‌شود . بدان نزدیک و در کنارش حاضر می‌شود ( نگا : قصص‌ / 23 ) . البتّه ورودِ مؤمنان تنها جنبه دیدن و عبور بدون اذیّت و آزار است . و ورودِ کافران برای ماندگاری و چشیدن عذاب سرمدی و پیوسته در حال افزایش دوزخ است ( نگا : هود / 98 ، انبیاء / 98 ) . « مَقْضِیّاً » : ( نگا : مریم‌ / 21 ) .‏

سوره مریم آیه 72
‏متن آیه : ‏
ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوا وَّنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس پرهیزگاران را نجات می‌دهیم ، و ستمگران را ذلیلانه در آن رها می‌سازیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« نَذَرُ » : رها می‌سازیم . « جِثِیّاً » : ( نگا : مریم‌ / 68 ) .‏

سوره مریم آیه 73
‏متن آیه : ‏
وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَیُّ الْفَرِیقَیْنِ خَیْرٌ مَّقَاماً وَأَحْسَنُ نَدِیّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏کافران هنگامی که آیات روشن و بیانگر ( حقائق ) ما بر آنان خوانده می‌شود ، به مؤمنان می‌گویند : کدام یک از دو گروه ( ما و شما ) منزل ( زندگی ) آنان بهتر ، و مجلس ( عیش و عشرت ) ایشان زیباتر است‌ ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَقَاماً » : منزل و مسکن . جایگاه و پایگاه . « نَدِیّاً » : مجلس . باشگاه .‏

سوره مریم آیه 74
‏متن آیه : ‏
وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثاً وَرِئْیاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما اقوام بیشماری را نابود کرده‌ایم که پیش از آنان ( در روزگاران کهن ) می‌زیسته‌اند و از اینان ، مال و ثروت و وسائل زندگی بهتری داشته‌اند و هم ظاهر و هیئت و سیمایشان آراسته‌تر و پیراسته‌تر بوده است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کَمْ » : چه زیاد . بسیار فراوان . « قَرْنٍ » : مردمان همعصر و همزمان ( نگا : انعام‌ / 6 ) . « أَثَاثاً » : کالای منزل . وسائل زندگی . « رِئْیاً » : سیما و دیدار . هیئت و منظره .‏

سوره مریم آیه 75
‏متن آیه : ‏
قُلْ مَن کَانَ فِی الضَّلَالَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدّاً حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا یُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَّکَاناً وَأَضْعَفُ جُنداً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! ) بگو : کسانی که در گمراهی هستند ( و اصرار بر ادامه این راه دارند ) خداوند مهربان بدیشان مهلت می‌دهد ( تا بر کفر و طغیان خود بیفزایند و بیشتر در گناه فرو بروند ) تا آن گاه که می‌بینند آنچه را بدان وعده داده شده‌اند ، چه عذاب ( کافران توسّط جهادگران مسلمان ) را ، و چه ( خواری و رسوائی ) آخرت را . بالاخره ایشان خواهند دانست که چه کسی مسکن و منزلش بدتر و سپاه و لشکرش ضعیف‌تر و ناتوانتر است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدّاً » : بگذار خداوند مهربان به طریق استدراج بدیشان مهلت دهد . جمله طلبی است در معنی خبری . یعنی : خداوند مهربان بدیشان مهلت می‌دهد . « إِمَّا الْعَذابَ وَ إِمَّا السَّاعَةَ » : چه عذاب دنیوی و چه عذاب اخروی . واژه ( الْعَذابَ ) و ( السّاعَةَ ) بدل از ( ما ) است . « جُنداً » : لشکر . لشکریان . مراد دسته و گروه و یاران و مددکاران است .‏

سوره مریم آیه 76
‏متن آیه : ‏
وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَاباً وَخَیْرٌ مَّرَدّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( این عاقبت و سرنوشت ستمگران و فریفتگان دنیا بود ، و امّا ) کسانی که در راه هدایت گام برداشته‌اند ، خداوند بر هدایت ایشان می‌افزاید ( و در راه انجام کارهای خوب و شایسته توفیق نصیبشان می‌گرداند ) و ( معلوم است که ) آثار و اعمال نیکوئی که ( از انسان می‌ماند و ) در پیشگاه پروردگارت ذخیره می‌گردد ، از لحاظ اجر و پاداش و از نظر عاقبت خوبتر و مفیدتر است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« هُدیً » : هدایت و رهنمود . مفعول‌به است . « مَرَدّاً » : مصدر میمی و به معنی بازگشت ، یا این که اسم مکان و به معنی محلّ بازگشت است که مراد در اینجا بهشت است .‏

سوره مریم آیه 77
‏متن آیه : ‏
أَفَرَأَیْتَ الَّذِی کَفَرَ بِآیَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَیَنَّ مَالاً وَوَلَداً ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا در شگفت نیستی از آن کسی که آیات ما را انکار کرده و می‌گوید : ( اگر قیامتی هم به فرض باشد ، در آنجا ) بدون شکّ دارائی فراوان و فرزندان زیادی به من داده خواهد شد ؟ ! ( و در آنجا هم از شما جلوتر و از خوشی و لذائذ بیشتری بهره‌مند خواهم شد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَفَرَأَیْتَ » : ( نگا : بقره‌ / 243 ، انعام‌ / 46 ) . « لأُوتَیَنَّ » : حتماً و قطعاً به من داده خواهد شد . از مصدر ( ایتآء ) . « مالاً وَ وَلَداً » : تنوین برای تکثیر است .‏

سوره مریم آیه 78
‏متن آیه : ‏
أَاطَّلَعَ الْغَیْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْداً ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا او از ( اَسرار ) غیب آگاه شده است‌ ؟ و یا ( این که در این زمینه ) از پیشگاه خدای مهربان عهد و پیمانی گرفته است‌ ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَطَّلَعَ » : آیا آگاه شده است‌ ؟ آیا اطّلاع پیدا کرده است‌ ؟ این واژه فراهم آمده است از ( أَ ) که حرف استفهام است و مراد از آن تعجّب است و ( إِطَّلَعَ ) فعل ماضی باب افتعال .‏

سوره مریم آیه 79
‏متن آیه : ‏
کَلَّا سَنَکْتُبُ مَا یَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏چنین نیست که او می‌گوید . ما آنچه را که می‌گوید ( علیه او ) می‌نویسیم ، و عذاب را بر او مستمرّ و پیاپی خواهیم داشت .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کَلاّ » : نه چنین است . حرف ردع و انکار است و سخن گوینده ماقبل را باطل می‌گرداند و او را از کاری که کرده است باز می‌دارد . « نَمُدُّ » : طول می‌دهیم . مستمرّ و پیاپی می‌کنیم . افزایش می‌دهیم و مضاعف می‌گردانیم .‏

سوره مریم آیه 80
‏متن آیه : ‏
وَنَرِثُهُ مَا یَقُولُ وَیَأْتِینَا فَرْداً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( و او را می‌میرانیم ) و از او به ارث می‌بریم آنچه را که از آن دم می‌زند ( که وجود مال و ولد است ، و روز قیامت ) تک و تنها پیش ما خواهد آمد ( و نه مال و ولد ، و نه یاور و پشتیبانی همراه او خواهد بود ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« نَرِثُهُ مَا یَقُولُ » : مراد این است که او را می‌میرانیم و از دست او می‌گیریم اموال و اولادی را که از آنها صحبت می‌کند . « فَرْداً » : تک و تنها . حال است .‏

سوره مریم آیه 81
‏متن آیه : ‏
وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِّیَکُونُوا لَهُمْ عِزّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( این گونه افراد ) بجز خدا ، معبودهائی برای خود برگزیده‌اند تا این که چنین معبودهائی مایه عزّت و احترام ( دنیوی و اخروی ) ایشان گردند . ( در دنیا در رفع مشکلات یاریشان دهند ، و در آخرت برایشان شفاعت و میانجیگری کنند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« عِزّاً » : مصدر است و برای مفرد و مثنّی و جمع و مذکّر و مؤنّث یکسان به کار می‌رود .‏

سوره مریم آیه 82
‏متن آیه : ‏
کَلَّا سَیَکْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَیَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏نه چنین است ( که می‌اندیشند . روز قیامت ) معبودهائی را که می‌پرستند ، عبادت ایشان را انکار خواهند کرد ، و دشمن آنان خواهند شد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سَیَکْفُرُونَ » : بیزاری خواهند جُست . منکرخواهند شد ( نگا : نحل‌ / 86 ، عنکبوت‌ / 25 ، احقاف‌ / 6 ) . « ضدّاً » : حال مؤکّده ( عَلَیْهِمْ ) است .‏

سوره مریم آیه 83
‏متن آیه : ‏
أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَى الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏نمی‌دانی که ما شیاطین را به سوی کافران فرستاده‌ایم تا آنان را ( در انجام گناهان ) سخت برانگیزند و بیاغالانند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تَؤُزُّهُمْ » : تکان دهند و بجنبانند . مراد تحریک و تشویق بر معاصی است ( نگا : فصّلت‌ / 25 ) . « أَزّاً » : برانگیختن . سخت تکان دادن . به جوش آوردن .‏

سوره مریم آیه 84
‏متن آیه : ‏
فَلَا تَعْجَلْ عَلَیْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! از کفر ایشان دلتنگ مباش ، و در نزول عذاب ) بر آنان شتاب مکن . ما تمام اعمال ایشان را دقیقاً محاسبه می‌کنیم ( و جزای کارهایشان را خواهیم داد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« نَعُدُّ » : می‌شماریم . حساب می‌کنیم .‏

سوره مریم آیه 85
‏متن آیه : ‏
یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْداً ‏

‏ترجمه : ‏
‏روزی ما پرهیزگاران را ( با تعظیم و تکریم هرچه بیشتر ) به گونه گروههائی که به نزد شاهان روند و مهمانان ایشان شوند ، در پیشگاه خداوند مهربان جمع می‌نمائیم ( و وارد بهشت می‌گردانیم ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَوْمَ » : در روزی . روزی را . مفعول فیه یا مفعول بِهِ است . « نَحْشُرُ » : جمع می‌کنیم . گرد می‌آوریم . « وَفْداً » : گروههای اعزامی به دربار امراء و شاهان . جمع است و مفرد آن ( وافد ) . مانند . رَکْب و راکِب ، و صَحْب و صاحِب . حال ( الْمُتَّقینَ ) است .‏

سوره مریم آیه 86
‏متن آیه : ‏
وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْداً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و گناهکاران را ( همچون شتران تشنه‌ای که به سوی آبشخور به سرعت بروند ) تشنه کام به سوی جهنّم می‌رانیم ( و بدانجا داخل می‌گردانیم ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« نَسُوقُ » : می‌رانیم . « وِرْداً » : جمع وارِد ، در آیندگان . وارد شوندگان . مجازاً تشنگان ، و تشبیهاً چهارپایان تشنه‌کام نیز معنی کرده‌اند که متضمّن تحقیر و توهین بدکاران است .‏

سوره مریم آیه 87
‏متن آیه : ‏
لَا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْداً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( در آن روز ، چه بندگان متّقی و چه بندگان مجرم مؤمن و غیر مؤمن ، هیچ یک از ) آنان نمی‌توانند شفاعت بکنند ، مگر آن کسی که با خداوند مهربان عهد و پیمان دارد ( که یکتاپرستی و انجام کارهای شایسته در دنیا است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لا یَمْلِکُونَ » : نمی‌توانند . دارا نیستند . مراد بندگان خدا به طور کلّی است . « إِلاّ مَنْ » : مراد کسانی است که یکتاپرست و مؤمنِ راستین باشند . چنین کسانی بعد از اجازه خداوند مهربان می‌توانند شفاعت بکنند ( نگا : طه‌ / 109 ، سبأ / 23 ، زخرف‌ / 86 ، نجم‌ / 26 ) . « عَهْداً » : پیمان . مراد توحید و ایمان خالص است . برخی پیمان را ( اذن ) مذکور در آیات متعدّد قرآن دانسته‌اند .‏

سوره مریم آیه 88
‏متن آیه : ‏
وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَداً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( یهودیان و مسیحیان و مشرکان ) می‌گویند : خداوند مهربان فرزندی برای خود برگرفته است !‏

‏توضیحات : ‏
‏« قالُوا » : مراد مسیحیان و یهودیان ( نگا : توبه‌ / 30 ) و مشرکان قریش است ( نگا : زخرف‌ / 19 ) .‏

سوره مریم آیه 89
‏متن آیه : ‏
لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئاً إِدّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏واقعاً چیز بسیار زشت و زننده‌ای را می‌گوئید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِدّاً » : بسیار زشت و زننده . سخت شگفت .‏

سوره مریم آیه 90
‏متن آیه : ‏
تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏نزدیک است آسمانها به خاطر این سخن از هم متلاشی گردد ، و زمین بشکافد ، و کوهها به شدّت درهم فرو ریزد !‏

‏توضیحات : ‏
‏« تَکَادُ » : نزدیک است . « یَتَفَطَّرْنَ » : شق شوند . متلاشی گردند . « تَخِرُّ » : فرو افتند . فرو ریزند . « هَدّاً » : به شدّت ویران کردن و اجزاء پیکره را پراکنده نمودن . مفعول مطلق تأکیدی ( تَخِرُّ ) است . یا این که به معنی متفرّق و پراکنده است ، که در این صورت ( هَدّاً ) به معنی ( مَهْدُودَةً ) و حال است .‏

سوره مریم آیه 91
‏متن آیه : ‏
أَن دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَداً ‏

‏ترجمه : ‏
‏از این که به خداوند مهربان ، فرزندی نسبت می‌دهند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« دَعَوْا » : نسبت دادند . ادّعاء کردند .‏

سوره مریم آیه 92
‏متن آیه : ‏
وَمَا یَنبَغِی لِلرَّحْمَنِ أَن یَتَّخِذَ وَلَداً ‏

‏ترجمه : ‏
‏برای خداوند مهربان سزاوار نیست که فرزندی برگیرد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ما یَنبَغی‌ » : سزاوار نیست .‏

سوره مریم آیه 93
‏متن آیه : ‏
إِن کُلُّ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمَنِ عَبْداً ‏

‏ترجمه : ‏
‏تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند ، بنده خداوند مهربان ( و فرمانبردار یزدان ) می‌باشند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِنْ » : نیست . حرف نفی است . « مَنْ » : کسانی که . « ءَاتِی‌ » : آینده . مراد فرمانبردار است . یعنی مقصود ( إِتْیانِ ) معنوی به معنی خضوع و خشوع در برابر فرمان است . « عَبْداً » : بنده گوش به فرمان و مطیع . حال است .‏

سوره مریم آیه 94
‏متن آیه : ‏
لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏او همه آنان را سرشماری کرده است ، و دقیقاً تعدادشان را می‌داند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَحْصَاهُمْ » : ایشان را سرشماری کرده است . شماره ایشان را داشته است .‏

سوره مریم آیه 95
‏متن آیه : ‏
وَکُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَرْداً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و همه آنان روز رستاخیز تک و تنها ( بدون یار و یاور و اموال و اولاد و محافظ و مراقب ) در محضر او حاضر می‌شوند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَرْداً » : تک و تنها . از همه چیز بریده و به پیش خدا رسیده . حال است .‏

سوره مریم آیه 96
‏متن آیه : ‏
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بی‌گمان کسانی که ایمان می‌آورند و کارهای شایسته و پسندیده انجام می‌دهند ، خداوند مهربان آنان را دوست می‌دارد و حجّت ایشان را به دلها می‌افکند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سَیَجْعَلُ لَهُمْ وُدّاً » : ایشان را دوست می‌دارد . آنان را در نظر مردم عزیز ، و محبّت آنان را به دلها می‌اندازد ( نگا : حشر / 9 و 10 ) .‏

سوره مریم آیه 97
‏متن آیه : ‏
فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْماً لُّدّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما قرآن را به زبان تو ( که عربی است ) ساده و آسان فراهم آورده‌ایم ، تا به وسیله آن ، پرهیزگاران را ( به رضا و نعمت خدای مهربان ) مژده دهی ، و مردمان سرسخت ( دشمن حق و طرفدار باطل ) را با آن ( از ناخوشنودی و عذاب یزدان ) بترسانی .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَسَّرْنَاهُ » : قرآن را سهل و ساده کرده‌ایم . قرآن را آسان و روان فراهم آورده‌ایم ( نگا : قمر / 17 و 22 و 32 و 40 ) . « بِلِسَانِکَ » : به زبان تو که عربی فصیح و روشن و گویا است ( نگا : نحل‌ / 103 ، یوسف‌ / 2 ) . « لُدّاً » : جمع أَلَدّ ، دشمنان سرسختی که به باطل بر عداوت لجاجت دارند ( نگا : بقره‌ / 204 ) .‏

سوره مریم آیه 98
‏متن آیه : ‏
وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُم مِّنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏پیش از اینان ( که با تو ای پیغمبر سر عناد و دشمنی دارند ) چه نسلها و نژادهای فراوانی را ( بر اثر کفر و گناه ) نابود کرده‌ایم ، آیا کسی از ایشان را می‌بینی ، یا کوچکترین صدائی از آنان را می‌شنوی‌ ؟ !‏

‏توضیحات : ‏
‏« قَرْنٍ » : ( نگا : انعام‌ / 6 ) . « مِنْ أَحَدٍ » : هیچ کسی . حرف ( مِنْ ) در چنین مواردی برای نفی عام مابعد خود به کار می‌رود . « رِکْزاً » : صدای بسیار ضعیف و بس نهان .‏

تفسیر سوره‌ی مریم آیه‌ی 40-1


 

سورهی مریم آیهی 40-1

 

سورهی مریم مکی و 98 آیه است

 

بسم الله الرحمن الرحیم

کهیعص (١) ذِکْرُ رَحْمَةِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا (٢) إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیًّا (٣) قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبًا وَلَمْ أَکُنْ بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیًّا (٤) وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِنْ وَرَائِی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا (٥) یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا (٦) یَا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ اسْمُهُ یَحْیَى لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا (٧) قَالَ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلامٌ وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا (٨) قَالَ کَذَلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْئًا (٩) قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَةً قَالَ آیَتُکَ أَلا تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَیَالٍ سَوِیًّا (١٠) فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَعَشِیًّا (١١) یَا یَحْیَى خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا (١٢) وَحَنَانًا مِنْ لَدُنَّا وَزَکَاةً وَکَانَ تَقِیًّا (١٣) وَبَرًّا بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُنْ جَبَّارًا عَصِیًّا (١٤) وَسَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا (١٥) وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَکَانًا شَرْقِیًّا (١٦) فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا (١٧) قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا (١٨) قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لأهَبَ لَکِ غُلامًا زَکِیًّا (١٩) قَالَتْ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلامٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَلَمْ أَکُ بَغِیًّا (٢٠) قَالَ کَذَلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَکَانَ أَمْرًا مَقْضِیًّا (٢١) فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَکَانًا قَصِیًّا (٢٢) فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکُنْتُ نَسْیًا مَنْسِیًّا (٢٣) فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا (٢٤) وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَبًا جَنِیًّا (٢٥) فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا (٢٦) فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا یَا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئًا فَرِیًّا (٢٧) یَا أُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا (٢٨) فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا (٢٩) قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا (٣٠) وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنْتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیًّا (٣١) وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا (٣٢) وَالسَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا (٣٣) ذَلِکَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ (٣٤) مَا کَانَ لِلَّهِ أَنْ یَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (٣٥) وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ (٣٦) فَاخْتَلَفَ الأحْزَابُ مِنْ بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ (٣٧) أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ یَوْمَ یَأْتُونَنَا لَکِنِ الظَّالِمُونَ الْیَوْمَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ (٣٨) وَأَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الأمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ وَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ (٣٩) إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الأرْضَ وَمَنْ عَلَیْهَا وَإِلَیْنَا یُرْجَعُونَ (٤٠)

 

روند  این  سوره  بر  محور  توحید  و  یکتاپرستی،  و  نفی  فرزند  و  انباز  از  خدا  میچرخد،  و  به  مساله  زنده  شدن  دوباره  و  رستاخیزی  میپردازد  که  استوار  بر  مساله  توحید  و  یکتاپرستی  است  ...  این  موضوع  اساسی  و  بنیادینی  است  که  این  سوره  همچون  اغلب  سورههای  مکی  بدان  میپردازد.

داستان،  ماده  این  سوره  است.  این  سوره  میاغازد  با  داستان  زکریا  و  یحیی.  آنگاه  داستان  مریم  و  تولد  عیسی  شروع  میگردد.  پس  از  ان  داستان  ابراهیم  با  پدرش  به  میان  میاید  ...  به  دنبال  ان  اشارههائی  به  پیغمبران  میشود:  اسحاق،  یعقوب،  موسی،  هارون،  اسماعیل،  ادریس،  ادم  و  نوح  ...  این  داستانها  در  حدود  دوسوم  سوره  را  به  خود  اختصاص  میدهند،  و  هدف  انها  اثبات  وحدانیت  و  یگانگی،  و  زنده  شدن  و  رستاخیز،  و  نفی  فرزند  و  انباز  از  یزدان  سبحان،  و  بیان  راه  و  روش  راه  یافتگان،  و  راه  و  روش  گمراهان  از  میان  پیروان  پیغمبران  است.

از  اینجا  به  بعد  بعضی  از  صحنههای  قیامت،  و  بعضی  از  جدال  با  منکران  زنده  شدن  و  رستاخیز،  به  میان  میاید.  از  زشت  شمردن  شرک  و  انباز  و  ادعای  فرزند  برای  خدا،  و  از  هلاک  و  نابودی  مشرکان  و  تکذیبکنندگان  در  دنیا  و  آخرت،  سخن  میرود  ...  همه  اینها  نز  با  رویکرد  داستانها  در  سوره  هماوا  و  همنوا  میشود،  و  بر  محور  اصلی  سوره  گرد  میآید.

سوره  دارای  فضای  ویژهای  استکه  بر  ان  سایه  میاندازد  و  در  ان  پخش  میگردد  و  میگسترد،  و  با  موضوعهای  ان  همگام  و  همراه  میشود.

روند  این  سوره  نمایشگاه  فعل  و  انفعالات  و  احساسات  قوی  است  ...  فعل  و  انفعالات  در  نفس  بشری،  و  در  «نفس«  جهان  پیرامون  انسان.  چه  این  جهانیکه  ما  ان  را  جماد  میانگاریم  و  بدون  حس  و  شعورش  به  تصور  درمیاوریم،  در  روند  سوره  دارای  نفس  و  حس  و  شعور  و  احساسات  و  انفعالات  است  و  در  ترسیم  فضای  همگانی  سوره  شرکت  میکند.  چه  اسمانها  و  زمین  و  کوهها  را  می‏بینیم  که  خشمگین  میگردند  و  منفعل  میشوند،  تا  بدانجا  که  نزدیک  است  از  دیدن  کارهائی  که  نمیپسندند  و  زشت  میشمرند  بیاماسند  و  بشکافند  و  بترکند:

(أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا وَمَا یَنْبَغِی لِلرَّحْمَنِ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَدًا )

از  این  که  به  خداوند  مهربان،  فرزندی  نسبت  میدهند.  برای  خداوند  مهربان  سزاوار  نیست  که  فرزندی  برگیرد.  (مریم/ 91-92) 

و  امّا  فعل  و  انفعالات  نفس  بشری،  با  دیباچه  سوره  آغاز  میگردد  و  با  خاتمه  آن  پایان  میپذیرد.  داستانهای  اصلی  سوره  لبریز  از  این  فعل  و  انفعالات  در  موقعیتها  و  موضعگیریهای  سخت  و  ناگوار  و  عمیق  و  ژرف  آن  داستانها  است،  و  در  داستان  مریم  و  تولد  عیسی  مخصوصاً  چشمگیر  است.

سایه  چیره  در  فضای  سوره،  سایه  رحمت  و  رضا  و  ارتباط  با  خدا  است.  سوره  با  ذکر  رحم  و  لطلف  خدا  در  حق  بنده  خود  زکریا  میآغازد:

(ذِکْرُ رَحْمَةِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا ).

(این)  یادی  است  از  مرحمت  پروردگارت  نسبت  به  بنده  خود  زکریا  (که  ای  محمّد!  آن  را  بر  تو  میخوانم).  (مریم/٢) 

زکریا  با  پروردگار  خود  به  راز  و  نیاز  میپردازد  و  مناجات  سوزناک  را  زمزمه  عاشقانه  میسازد:

(إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیًّا)  .

در  آن  هنگام  که  پروردگارش  را  (در  خلوتگاه  عبادت)  پنهانی  ندا  داد.  (مریم/٣)

 واژه  رحمت  و  معنی  و  سایه آن  در  لابلای  سوره  بسی  تکرار  میشود.  در  سوره  نام  «رحمن«  نیز  زیاد  به  میان  میآید،  و  نعمتهائی  را  به  تصویر  میکشدکه  مومنان  به  خداوند  مهربان  به  گونه  مهربانانهای  بدان  میرسند:

(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا )

بیگمان  کسانی  که  ایمان  میآورند  و  کارهای  شایسته  و  پسندیده  انجام  میدهند،  خداوند  مهربان  آنان  را  دوست  میدارد  و  محبت  ایشان  را  به  دلها  میافکند.  (مریم/96) 

از  نعمت  دادن  خدا  به  یحیی  سخنی  میرود  وگفته  میشودکه  یزدان  بدو  مهر  و  محبت  داده  بود:

(وَحَنَانًا مِنْ لَدُنَّا وَزَکَاةً وَکَانَ تَقِیًّا) ٠

و  از  فضل  خود،  بدو  مهر  و  محبت  فراوان  دادیم  (و  بر  رحمت  و  عطوفت  عظیمش  سرشتیم)  و  برکت  و  پاکی  نصیبش  کردیم،  و  او  پرهیزگار  (به  بار  آمد)  و  متقی  بود.  (مریم/13) 

و  از  نعمت  و  لطفی  سخن  میرودکه  خدا  بهره عیسی  فرموده  است  و  او  را  نیکو  و  دلسوز  و  مهربان  در  حق  مادرش  کرده  است:

(  وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا ).

و  (مرا  سفارش  میفرماید)  به  نیکی  و  نیکرفتاری  در  حق  مادرم.  و  مرا  (نسبت  به  مردم)  زورگو  و  بدرفتار  نمی  سازد  .  (مریم/32)

 تو  پسودههای  رحمت  ظریف  و  لغزیدن  لطف  آن  را  در  واژهها  و  عبارتها  و  سایهروشنها  احساس  میکنی.  همچنین  تکانها  و  لرزشهای  جهان  را  احساس  میکنی  و  میبینیکه  چگونه  جهان  هستی  به  خاطر  واژه  شرک  جنبان  و  لرزان  میشود،  چون  فطرت  جهان  تاب  شنیدن  آن  را  ندارد  ...  همچنین  احساس  میکنیکه  سوره  دارای  نواها  و  آواهای  موسیقی  ویژهای  است.  حتی  طنین  واژههای  سوره  و  فواصل  موجود  در  آن  دارای  زیر  و  بم  خوشایند  و  تاثیر  ژرفی  است.  از  قبیل:  رضیّآ،  سریّاً،  حفیّاً،  نجیّاً،  و  ...  جاهائی  همکه  مقتضی  شدّت  و  حدّت  است،  فاصلهها  و  بندها  اغلب  با  حرف  دال  و  مشدّد  میآیند.  از  قبیل:  مدّاً،  ضدّاً،  ادّآً،  هدّاً،  و  ...  یا  با  زاء  مشدّد  میآیند.  از  قبیل:  عزّآً،  ازّاً،  و  ...

تنوع  نواها  و  آواهای  موسیقی  و  فاصلهها  و  قافیهها،  همراه  با  تنوع  فضا  و  موضوع،  آشکارا  در  این  سوره  جلوهگر  میآید.[1]  این  نیز  با  شروع  داستان  زکریا  و  یحیی  آغاز  میشود،  و  فاصلهها  و  قافیهها  این  چنین  به  پیش  میرود:

« ذِکْرُ رَحْمَةِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیًّا ... » 

(این)  یادی  است  از  مرحمت  پروردگارت  نسبت  به  بنده  خود  زکریا  (که  ای  محمّد!  آن  را  بر  تو  میخوانم).  در  آن  هنگام  که  پروردگارش  را  (در  خلوتگاه  عبادت)  پنهانی  ندا  داد.  و  ...  (مریم/2-3)

 به  دنبال  داستان  زکریا  و  یحیی،  داستان  مریم  و  عیسی  میآید و  فاصلهها  و  قافیهها  با  همان  نظم  و  نظام  به  پیش  میروند:

«وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَکَانًا شَرْقِیًّا فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا ...  »  ٠  و  ...

(ای  پیغمبر!)  در  کتاب  (آسمانی  قرآن،  اندکی)  از  مریم  سخن  بگو:  آن  هنگام  که  در  ناحیه  شرقی  (بیتالمقدس  برای  فراغت  عبادت)  از  خانوادهاش  کناره  گرفت.  و  پردهای  میان  خود  و  ایشان  افکند  (تا  خلوتکدهاش  از  هر  نظر  برای  عبادت  آماده  باشد،  در  این  هنگام)  ما  جبرئیل  (فرشته)  خویش  را  به  سوی  او  فرستادیم  و  جبرئیل  در  شکل  انسان  کامل  خوش  قیافهای  بر  مریم  ظاهر  شد  .. . و... (مریم١٦و  ١٧) 

تا  آنجا  که  داستان  به  پایان  میآید،  و  پیرو  به  میان  میآید  تا  حقیقت  عیسی  پسر  مریم  را  بیان  دارد،  و  مساله  فرزند  خدا  بودن  او  را  خاتمه  بخشد.  در  اینجا  نظم  و  نظام  فاصلهها  و  قافیهها  دگرگون  میشود  ...  فاصلهها  طول  می‏کشند  و  دور  از  همدیگر  میگردند،  و  قافیهها  با  حرف  میم  یا  نون  آرام  ساکنی  به  هنگام  وقف،  نه  با  یاء  ممدود  نرم،  پایان  میپذیرند.  از  قبیل:

«ذَلِکَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ مَا کَانَ لِلَّهِ أَنْ یَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ... » .  و  ...

این  است  عیسی  پسر  مریم،  (با  این  صفات  و  خصالی  که  گذشت).  این،  سخن  راستین  درباره  او  است،  سخن  راستینی  که  در  آن  تردید  میکنند.  سزاوار  خداوند  نیست  که  فرزندی  داشته  باشد.  او  منزه  (از  اتخاذ  و انتخاب  فرزند،  و  به  دور  از  اینگونه  عیبها  و  نقصها) است.  هرگاه  اراده  پدید  آوردن  چیزی  و  انجام  کاری  کند،  تنها  کافی  است  راجع  بدان  بگوید:  بشو!  و  میشود.  (پس  چنین  قادر  متعالی  هرگز  نیازی  به  فرزند  ندارد).و...  (مریم /34-35 ) 

تا  آنجاکه  بیانکردن  و  داوری  نمودن  به  پایان  میآید،  و  روند  قرآنی  به  داستانها  برمیگردد،  آن  وقت  است  که  قافیه نرم  و  دراز  آهنگ  ممدود  از  نو  تکرار  میشود:

 « وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَبِیًّا إِذْ قَالَ لأبِیهِ یَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لا یَسْمَعُ وَلا یُبْصِرُ وَلا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئًا...  ».  و  ...

در  کتاب  (قرآن،  برای  مردمان،  گوشهای  از  سرکذشت)  ابراهیم  را  بیان  کن.  او  بسیار  راستکردار  و  راستگفتار  و  پیغمبر  (یزدان  دادار)  بود.  هنگامی  (را  بیان  دار)  که  (محترمانه)  به  پدرش  گفت:  ای  پدر!  چرا  چیزی  را  پرستش  میکنی  که  نمیشنود  و  نمیبیند  و  اصلا  شر  و  بلائی  از  تو  به  دور  نمیدارد؟.  و  ...(مریم/  ٤١  و  ٤٢) 

تا  آنجاکه  به  یاد  تکذیبکنندگان  و  عذاب  و  انتقامی  میرسد  که  در  انتظار  آنان  است.  همین  که  بدینجا  میرسد،  نوا  و  آوای  موسیقی  و  طنین  قافیه  تغییر  میکند:

(  قُلْ مَنْ کَانَ فِی الضَّلالَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا یُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکَانًا وَأَضْعَفُ جُنْدًا...)  . 

(ای  پیغمبر!)  بگو:  کسانی  که  در  گمراهی  هستند  (و  اصرار  بر  ادامه  این  راه  دارند)  خداوند  مهربان  بدیشان  مهلت  میدهد  (تا  بر  کفر  و  طغیان  خود  بیفزایند  و  بیشتر  در  گناه  فرو  بروند)  تا  آنگاه  که  میبینند  آنچه  را  بدان  وعده  داده  شدهاند،  چه  عذاب  (کافران  توسط  جهادگران  مسلمان)  را،  و  چه  (خواری  و  رسوائی)  آخرت  را، بالاخره  ایشان  خواهند  دانست  که  چه  کسی  مسکن  و  منزلش  بدتر  و  سپاه  و  لشگرش  ضعیفتر  و  ناتوانتراست. (مریم/75) 

  در  جائیکه  محل  زشت  شمردن  و  بد  دانستن  است،  طنین  و  نواها  و  آواها  با  تشدید  دال،  بلندتر  و  سختتر  میگردد:

« وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا إِدًّا تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنْشَقُّ الأرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا  ...  »  .  و  ...

و  (یهودیان  و  مسیحیان  و  مشرکان)  میگویند:  خداوند  مهربان  فرزندی  برای  خود  برگرفته  است!  واقعآ  چیز  بسیار  زشت  و  زنندهای  را  میگوئید.  نزدیک  است  آسمانها  به  خاطر  این  سخن  از  هم  متلاشی  گردد،  و  زمین  بشکافد،  و  کوهها  به  شدت  درهم  فروریزد!...  (مریم/88-90) 

بدین  منوال  و  بر  این  روال  نوا  و  آوای  موسیقی  در  سوره،  موافق  و  مطابق  با  معنی  و  فضا  به  پیش  میرود،  و  در  ماندگاری  سایهروشنی  شرکت  میکندکه  هماهنگ  با  معنی  در  لابلای  سوره،  و  متفق  و  متحد  با  انتقال  روند  قرآنی  از  فضائی  به  فضائی  و  از  معنائی  به  معنائی  است

*

روند  قرآنی  با  موضوعات  سوره،  در  سه  مرحله  به  پیش میرود:

نخستین  مرحله  دربرگیرنده  داستان  زکریا  و  یحیی،  و  داستان  مریم  و  عیسی  است.  پیرو  این  داستان  با  فیصله  دادن  مساله  عیسی  استکه  جدال  و  ستیز  پیرامون  آن  بسیار  است،  وگروههای  یهودی  و  مسیحی  درباره  آن  اختلاف  پیدا  کردهاند.

دومین  مرحله  دربرگیرنده  حلقهای  از  زنجیره  داستان  ابراهیم  با  پدرش  و  قوم  خود  وگوشهگیری  و  دوری  او  از  آئین  شرک  است،  و  اینکه  خدا  چگونه  ذریه  و  فرزندانی  بجای  آن  بدو  عطاء  فرمود  که  بعدها  از  نسل  ایشان  ملتی  پدید  آمد.  آنگاه  اشارههائی  به  داستانهای  پیغمبران،  و  به  کسانی  میشودکه  با  رهنمود  پیغمبران  راهنمایی  شدند  و  راهیاب  گردیدند،  و  گروهیکه  رهنمون  پیغمبران  را  نپذیرفتند  وگمراه  شدند،  و  بالاخره  سرنوشت  اینان  و  آنان  بهکجا  کشید.  این  حلقه  به  پایان  میآید  با  اعلان  ربوبیت  یگانهایکه  بدون  انباز  پرستش  میگردد:

« رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیًّا ؟  »  .

پروردگار  آسمانها  و  زمین  و  آنچه  در  میان  این  دو  است.  پس  (حال  که  چنین  است  وهمه  خطوط  بدو  منتهی  میشود)  تنها  او  را  پرستش  کن،  و  بر  عبادت  او  بر  دوام  و  شکیبا  باش.  مگر  شبیه  و  همانندی  برای  خدا  (که  خالق،  رازق،  عالم،  قادر،  حی،  قیوم،  و  ...  باشد)  پیدا  خواهی  کرد  (تا  دست  نیاز  به  سوی  او  دراز  کنی؟).  (مریم  /65)

 سومین  و  واپسین  مرحله  با  جدال  و  ستیز  پیرامون  مساله  رستاخیز  میآغازد،  و  برخی  از  صحنههای  قیامت  را،  و  شکلی  از  زشت  شمردن  ادعای  شرک  مردمان  از  سوی  سراسر  جهان  هستی  را  عرضه  میدارد،  و  با  صحنه  موثر  و  عمیقی  از  جایگاههای  هلاک  و  نابودی  نسلها  به  پایان  می آید:

(وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزًا).

پیش  از  اینان  (که  با  تو  ای  پیغمبر  سر  عناد  و  دشمنی  دارند)  چه  نسلها  و  نژادهای  فراوانی  را  (براثر  کفر  و  گناه)  نابود  کردهایم.  آیا  کسی  از  ایشان  را  میبینی،  یا  کوچکترین  صدائی  از  آنان  را  میشنوی؟!.   (مریم/98)

 بگذار  درس  اول  را  بیاغازیم:

*

«کهیعص  »  ٠

 کاف.ها.یا.عین.صاد.

اینها  حروف  مقطعهای  هستندکه  برخی  از  سورهها  با  آنها  آغاز  میگردند.  ما  در  تفسیر  آنها  این  عقیده  را  برگزیدهایمکه  نمونههائی  از  حروفی  هستندکه  این  قرآن  از  آنها  تشکیل  میشود،  و  به  شیوه  و  روال  جدیدی  درمیآیدکه  انسانها  با  وجود  اینکه  همین  حروف  را  در  اختیار  دارند  و  واژهها  را  نیز  میشناسند،  ولی  آنان  نمیتوانند  از  آنها  چیزی  را  بسازندکه  بسان  چیزی  باشدکه  قدرت  سازنده  این  قرآن  آن  را  میسازد.

بعد  از  این  حروف  مقطعه،  داستان  اول  آغاز  میگردد،  داستان  زکریا  و  یحیی.  رحمت  رکن  اساسی  داستان  است.  رحمت  بر  آن  سایه  میاندازد.  بدین  خاطر  ذکر  رحمت  بر  داستان  پیشی  میگیرد:

(ذِکْرُ رَحْمَةِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا).

(این)  یادی  است  از  مرحمت  پروردگارت  نسبت  به  بنده  خود  زکریا  (که  ای  محمّد!  آن  را  بر  تو  میخوانم).

داستان  با  صحنه  دعا  آغاز  میگردد،  دعای  زکریا  در  پیشگاه  پروردگار  خود  با  خشوع  و  خضوع  و  نهانی  و  پنهانی:

(إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیًّا قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبًا وَلَمْ أَکُنْ بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیًّا وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِنْ وَرَائِی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا ).

در  آن  هنگام  که  پروردگارش  را  (در  خلوتگاه  عبادت)  پنهانی  ندا  داد.  گفت:  پروردگارا!  استخوانهای  من  (که  ستون  پیکر  من  و  محکمترین  اعصای  تن  من  است)  سستی  گرفته  است،  و  شعلههای  پیری  (تمام  موهای)  سر  مرا  فراگرفته  است.  پروردگارا!  من  هرگز  در  دعاهائی  که  کردهام  (از  درگاه  کرم  تو)  محروم  و  ناامید  بازنگشتهام؛  (هم  اینک  نیز  مرا  دریاب.  پروردگارا!)  من  از  بستگانم  بعد  از  خود  بیمناکم  (چرا  که  در  ایشان  شایستگی  و  بایستگی  به  دست  گرفتن  کار  و  بار  دین  را  نمیبینم)  و  همسرم  هم  از  اول  نازا  بوده  است:  پس  از  فضل  خویش  جانشینی  به  من  ببخش.  از  من  (دین  و  دانش)  و  از  آل  یعقوب  (ثروت  و  قدرت)  ارث  ببرد،  و  او  را  پروردگارا!  (در  گفتار  و  کردار)  مورد  رضایت  گردان.

  او  دور  از  چشم  مردمان،  و  دور  ازگردش  ایشان،  با  پروردگار  خود  به  مناجات  و  راز  و  نیاز  میپردازد.  در  گوشهای  با  خدای  خویش  خلوت  میگزیند،  و  دلش  را  غمگین  میسازد،  و  یزدان  جهان  را  فریاد  میدارد  به  گونهایکه  انگار  در  پیشگاه  او  و  با  او  است:  «رب:  ای  پروردگار  من«،  بدون  این  که  واسطهای  حتی  حرف  ندا  در  میان  باشد.  پروردگار  او  میشنود  و  میبیند  بدون  این  که  به  فریاد  خوانده  شود  و  به  تضرع  از  او  درخواست  کمک  شود،  ولیکن  این  شخص  غمزده  است  که  با  بیان  غم  و  اندوه  خود  خویشتن  را  تسکین  میدهد  و  به  ناله  و  افغان  درمیآید  و  اندوه  از  دل  میزداید.  خداوند  مهربان  این  را  از  فطرت  مردمان  سراغ  دارد،  و  لذا  دوست  میداردکه  او  را  بهکمک  بطلبند  و  غم  دل  با  او  بگویند  وگره  از  اندوه  سینه  بگشاید:

(و قال ربکم : آدعونی  استجب  لکم  ).

پروردگارتان  گفته  است:  مرا  به  فریاد  خوانید  و  به  کمک  بطلبید،  تا  بپذیرم  (و  به  فریاد  رسم  و  دستتان  را  بگیرم).  (غافر/60) 

خدا  را  به  فریاد  بخوانند  تا  اعصاب  خود  را  از  فشارهای  سنگین  و  کمرشکن  برهانند،  و  دلهایشان  آرامگیرد  به  اینکه  آنان  مشکلات  خود  را  به  کسی  حواله  میدارند  که  از  ههکس  تواناتر  و  زورمندتر  است،  و  بدانندکه  با  والامقامی  ارتباط  برقرار  میدارند  که  ظلم  و  جور  روا  نمیدارد  به  کسیکه  بدو  پناه  آورد،  و  ناامید  برنمیگردد  کسیکه  بر  او  توکلکند  و  بدو  پشت  بندد.

زکریا  به  آستانه  پروردگارش  از  سستیگرفتن  و  ضعیف  شدن  استخوانهایش  مینالد.  وقتی استخوانها  سستی  میگیرند  و  ضعیف  میشوند  همه  پیکر  انسان  سست  میشود  و  ضعیف  میگردد.  چه  استخوانها  سختترین  چیز  در  پیکرند،  و  پایهها  و  ستونهائی  هستندکه  تن  بر  آنها  استوار  و  پایدار  میگردد  و  ترکیببند  وجود  بر  آنها  گرد  میآید.  زکریا  از  شعلهور  شدن  سر  از  پیری  مینالد.  این  تعبیر  تصویرگر  پیری  را  بهگونهای  پیش  چشم  میداردکه  انگار  پیری  آتشی  استکه  شعلهور  میگردد  و  سراسر  سر  را  این  آتش  فروزان  فرامیگیرد،  و  در  سر  شعلهگرفته  جای  سیاهی  برجای  نمانده  است.

سستی  گرفتن  استخوانها  و  شعلهور  شدن  سر  از  پیری،  هر  دو  تاکنایه  از  پیر  شدن  و  فرسودهگردیدنی  استکه  زکریا  درد  آن  را  میچشد  و  از  دست  آن  به  آستانه  پروردگارش  مینالد،  در  آن  حال  که  احوال  خود  را  به  خدای  خویش  عرضه  میدارد  و  امید  خویشتن  را  بیان  میکند.

سپس  رشته  سخن  را  با  اینگفتار  خود  پیگیری  میکند:

(وَلَمْ أَکُنْ بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیًّا ).

پروردگارا!  من  هرگز  در  دعاهایی  که  کردهام  (از  درگاه  کرم  تو)  محروم  و  ناامید  برنگشتهام؛  (هم  اینک  نیز  مرا  دریاب!)

زکریا  اعتراف  میکند  به  این  که  خدا  او  را  عادت  داده  استکه  هرگاه  خدا  را  به  فریاد  خواند  و  به  یاری  وکمک   بطلبد  بدو  پاسخ  دهد  و  به  فریادش  برسد  و  یاری  و  کمکشکند.  دیگر  او  با  به  فریاد  خواندن  و  به  کمک  طلبیدن  پروردگار  خود  بر  خدا  سخت  نگرفته  است  و  او  را  رنج  نداده  است،  تازه  بدانگاه  که  زکریا  در  اوج  جوانی  و  توانائی  خود  بوده  است.  چه  رسد  به  اینکه  هم  اینککه  به  پیری  و  فرتوتی  خود  رسیده  است  و  بسی  نیازمند  این  است  که  پروردگارش  به  فریاد  او  پاسخ  گوید  و  به  یاریش  برسد  و  نعمت  خویش  را  براو  تکمیل  فرماید.

بدانگاهکه  حال  خود  را  به  تصویر  میکشد،  و  امید  خویش  را  به  آستانه  الهی  عرضه  میدارد،  بیان  میکند  آنچه  راکه  از  آن  میترسد،  و  آنچه  راکه  درخواست  میکند  و  میطلبد  ...  زکریا  از  آیندگان  خود  هراس  دارد.  هراس  او  از  این  است  که  میراث  او  را  بدانگونه  که  میپسندد  پاس  ندارند  و  به  وظیفه  لازمه  آن  قیام  نکنند.  میراث  او  هم  دعوت  او  است،  دعوتیکه  خودش  بدان  میایستد  و  چنانکه  باید  در  تعلیم  و  تبلیغ  آن  میکوشد  - آخر  او  پیغبری  از  پیغمبران  برجسته  بنیاسرائیل  است  -همچنین  میراث  او  اهل  و  عیال  خودش  بوده  استکه  آنان  را  پرورده  و  تربیتکرده  است.  از  جمله  آنان  مریم  بوده  استکه  قیمومت  و  سرپرستی  او  را  داشته  است،  بدان  هنگام  که  خدمتگزار  محرابی  بوده  است  که  متعلق  به  زکریا  و  تحت  رعایت  و  حمایت  او  قرار  داشته  است

همچنین  میراث  او  اموال  او  استکه  به  نحو  احسن  در  رعایت  و  حمایت  و  بدل  و  بخشش  آن  در  راه  درست  خودش  کوشیده  است.  او  از  بستگان  و  خویشاوندان  خود  در  آینده  بر  همه  این  میراثها  میترسد،  و  میترسد  شیوه  زندگی  او  را  درپیش  نگیرند  ...گویند  زکریا  میدیدکه  وابستگان  و  خویشاوندانش  برای  قیمومت  و  پاسداری  از  این  میراثها  ناشایست  هستند  ...

(وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا )  .

و  همسرم  هم  از  اول  نازا  بوده  است.

همسر  او  تولید  نسل  نکرده  است  و  فرزندانی  برای  او  نزائیده  است  تا  بتواند  به  آموزش  و  پرورش  آنان  بپردازد  و  ایشان  را  برای  جانشینی  و  میراث  خود  آماده  سازد.  این  چیزی  است  که  از  آن  میترسد.  آنچه  او  درخواست  آن  را  دارد  جانشینی  استکه  شایسته  اشد  و  عهدهدار  میراث  اوگردد  و  خوب  از  عهده  اینکار  برآید،  و  میراث  او  و  میراث  نبوت  پدران  ونیاکانش  را  به  نو  احسن  راه  ببرد:

(فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ).

پس  از  فضل  خویش  جانشینی  به  من  ببخش  که  از  من  (دین  و  دانش)  و  از  آل  یعقوب  (ثروت  و  قدرت)  ارث ببرد .

 زکریا  آن  پیغمبر  شایسته،  فراموش  نمیکندکه  آرزوی  خود  را  در  آن  وارث  و  جانشینیکه  برای  خود  در  سن  و  سال  پیری  میخواهد  و  چشم  امید  بدو  میبندد،  به  تصویر  بکشد:

(وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا ).

پروردگارا!  (در  گفتار  و  کردار)  او  را  مورد  رضایت  گردان.

او  مورد  رضایت  باشد،  و  جبار  و  قلدر  و  درشتخوی  و  بدکردار  نباشد.  سرمست  و  مغرور  نشود  و  آزمند  و  طمعکار  نگردد.  واژه «رضی«  این  سایهها  را  میاندازد.  چه  رضیکسی  استکه  خشنود  میگردد  و  خشنود  میگرداند.  رضی  سایه  خود  را  میاندازد  بر  چیزها  و  بر  کسانیکه  پیرامون  ان  هستند.

دعای  خاشعانه  و  نهانی  زکریا  با  پروردگارش  این  چنین  بود.  واژگان  و  معنیها  و  سایهها  و  نواها  و  آواهای  آرام  و  آهسته  همه  و  همه  در  به  تصویرکشیدن  صحنه  دعا  شرکت  میورزند.

پس  از  آن،  لحظه  پذیرش  دعا  درمیرسدکه  توام  با  رعایت  و  عنایت  و  عطوفت  و  رضایت  است  ...  چه  پروردگار  متعال  از  جهان  والای  فرشتگان  بنده  خود  را  ندا  درمیدهد:

«  یا  زکریا  »  ٠

 ای  زکریا.

و  مژده  را  هرچه  زودتر  بدو  میدهد:

« إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ »  .

ما  تو  را  به  پسری  مژده  میدهیم.

و  خدا  او  را  غرق  لطف  و  عطوفت  میسازد  و  نام  پسری  را  برمیگزیندکه  مژده  او  را  بدو  داده  است:

«اسْمُهُ یَحْیَى »  ٠

  نام  او  یحیی  است.

یحیی  نام  تکی  استکه  قبلا  نبوده  است.

«  لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا »  ٠

و  پیش  از  این  کسی  را  همنام  او  نکردهایم  (و  شبیه  او  در  صفات  فضل  و  کمال  و  تقوا  و  صلاح  نیافریدهایم).

 این  فضل  وکرم  الهی  استکه  خدا  ان  را  بهره  بنده  خود  میسازد  و  او  را  غرق  در  آن  میگرداند،  بندهای  که  خدا  را  با  تضرع  و  زاری  به  فریاد  طلبیده  است،  و  در  خلوت  نهانی  با  او  به  مناجات  و  راز  و  نیاز  پرداخته  است،  و  پرده  از  چیزی  برداشته  استکه  از  آن  ترسیده  است،  و  در  چیزی  که  بدان  امید  بسته  است  و  امیدوارگردیده  است  بدو  روکرده  است.  چیزیکه  زکریا  را  برانگیخته  استکه  پروردگار  خود  را  به  فریاد  خواند  هراس  او  از  وابستگان  و  نزدیکان  در  آینده  بوده  است  و  از  ایشان  هراس  داشته  است  که  چنان  که  باید  میراث  عقیده  را  راه  نبرند  و  از  اموال  محافظت  و  مراقبت  به  عمل  نیاورند  و  بر  اهل  و  عیال  او  سرپرستی  نکنند،  بدانگونه  که  خدا  را  خشنود  سازند.  خدا  این  را  از  نیت  درون  او  خوانده  است  و  لطف  وکرم  خود  را  بر  او  احاطه  فرموده  است  و  وی  را  خشنود  گردانده  است.

انگار  زکریا  از  وسط  خواب  شیرین  علائق،  وگرمی  امید،  با  زمزمه  پذیرش  نزدیک  این  دعا  بیدار  میشود،  و  از  این  خواب  میپرد  و  ناگهان  خویشتن  را  در  جهان  واقعیت  می‏بیند  ...  آخر  او  مرد  پیری  استکه  فرتوت  شده  است.  استخوانهای  او  ضعیف  و  سست  گردیده  است.  موهای  سرش  سفید  شده  است  و  انگار  پیری  بر  سرش  شعلهورگردیده  است.  همسرش  هم  نازا  است  و  در  جوانی  نیز  برای  او  فرزندی  نزائیده  است.  پس  چگونه  او  پسری  خواهد  داشت؟  زکریا  میخواهد  اطمینان  پیدا  کند،  و  وسیلهای  را  بشناسدکه  با  آن  خدا  این  پسر  را  بدو  میبخشد:

(قَالَ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلامٌ وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا ؟.)

(زکریا)  گفت:  پروردگارا!  چگونه  مرا  پسری  خواهد  بود  با  این  که  همسرم  نازا  است  و  من  نیز  به  غایت  پیری  رسیدهام  و  افتاده  و  فرتوت  شدهام؟.

زکریا  با  واقعیت  موجود  رویاروی  میشود،  و  با  آن  با  وعده  خدا  نیز  رویاروی  میگردد.  زکریا  یقین  دارد  که  خدا  به  وعده خود  وفا  میکند،  ولیکن  میخواهد  بداند  که  چگونه  این  وعده  پیاده  خواهد  شد  با  وجود  واقعیت  موجودیکه  با  آن  رویاروی  میشود،  تا  مطمئنگردد  و  دل  او  بیارامد.  این  هم  یک  حالت  روانی  و  سرشتی  است  که  در  همچون  موقعیتی  سر  برمیزند،  در  همچون  موقعیتیکه  زکریای  پیغمبر  شایسته  انسان  پیدا  میکند،  و  نمیتواند  واقعیت  موجود  را  نادیده  بگیرد.  این  است  که  مشتاق  است  بداند  خدا  چگونه  این  واقعیت  موجود  را  تغییر  میدهد  و  دگرگون  میکند.

در  اینجا  پاسخ  پرسش  او  درمیرسد:  این  چیز  برای  خدا  ساده  و  آسان  است.  خدا  او  را  با  مثال  نزدیکی  از  ذات  خودش  تذکر  میدهد:  در  آفرینش  خودش،  و  آفریدن  او  پس  از  این  که  نبوده  است.  این  مثال  برای  هر  زندهای  است،  و  برای  هر  چیزی  در  این  هستی  است:

(  قَالَ کَذَلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْئًا ).

فرموده  (مطلب)  همینگونه  است  (که  پیام  داده  است).  پروردگار  تو  گفته  است  این  کار  برای  من  (که  خدایم،  و  از  هیچ،  همه  چیز  را  آفریدهام،  و  از  جمله  خود)  تو  را  که  قبلا  هیح  نبودی،  هستی  بخشیدهام،  آسان  است.

در  آفریدن،  ساده  و  سخت  برای  خدا  نیست.  وسیله  آفرینش برای  چیزکوچک  و  بزرگ،  و  برای  چیز  بیارزش  و  باارزش  یکی  است:

(کن.  فیکون  ).

باش!  پس  میشود. (بقره /118)

 خدا  است  که  نازا  را  به  گونهای  درآورده  است  که  نمیزاید،  و  پبرمرد  فرتوت  را  به  صورتی  درآورده  استکه  تولید  نسل  نمیکند.  خدا  بر  اصلاح  نازا  و  برطرفکردن  سبب  نازائی  توانا  است،  و  میتواند  نیروی  تولید  نسل  را  در  مرد  تجدید  کند.  این  کارکه  برابر  عرف  و  عادت  مردمان  نیز  سادهتر  از  آفرینش  حیات  در  ابتدای  جهان  هستی  است.  گذشته  از  این،  هر  چیزی  برای  قدرت  خدا  آسان  است،  چه  برگشت  دادن  پسین  چه  آفرینبثن  نخستین  باشد.

با  وجود  این،  زکریا  شورشی  در  سر  دارد  و  او  را  وامیدارد  برای  اطمینان  خاطر  نشانهای  و  علامتی  بر  این  آفرینش  علمیکودک  بطلبد.  این  استکه  خدا  نشانهای  بدو  مینماید  که  متناسب  با  فضای  روانی  باشد،  فضائیکه  دعا  در  آن  سر  داده  شده  است  و  در  آن  پذیرفته  گردیده  است  ...  این  کار  او  را  برآن  میدارد  که  از  خدا  سپاسگزاریکندکه  در  سن  و  سال  پیری  پسری  بدو  بخشیده  است  ...  این  نشانه  عبارت  از  این  است  که  زکریا  از  دنیای  مردمان  میبرد  و  با  خدا  سه  شبانهروز  زندگی  میکند.  هرگاه  به  تسبیح  و  تقدیس  میپردازد  زبانش  باز  و  روان  میشود،  و  هرگاه  با  مردم  سخن  میگوید  زبانش  میبندد  و  قادر  برگفتار  نمیشود،  هرچند  که  اندامهایش  کاملا  سالم  بوده  و  بلا  و  مصیبتی  به  زبانش  نرسیده  است.

(  قَالَ آیَتُکَ أَلا تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَیَالٍ سَوِیًّا)

خدا  فرمود:  نشانه  (حصول  آرزوی)  تو  این  است  که  سه  شبانهروز  تمام  نمیتوانی با  مردم  سخن  بگوئی،  با  وجود  این  که  تو  (از  لحاظ  اعضاء  و  حواس)  سالم  و  تندرست  خواهی  بود. 

این  کار  انجام  پذیرفت

(فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَعَشِیًّا).

بعد  (از  این  بشارت،  زکریا)  از  محراب  (عبادت)  بیرون  آمد  و  به  پیش  قوم  خود  رفت  و  با  رمز  و  اشاره  بدیشان  گفت:  بامدادان  و  شامگاهان  (به  شکرانه  این  نعمت  که  در  سرنوشت  آینده  همه شما  تاثیر  بسزا  دارد)  به  تسبیح  و  تقدیس  (خدا)  بپردازید.

این  بدان  خاطر  استکه  آنان  نیز  در  فضائی  زندگیکنند  که  زکریا  در  آن  بسر  میبرد،  و  تا  سپاس  خدای  را  بگویند  بر  نعمتیکه  به  زکریا  و  پس  از  او  بدیشان  داده  است.

روند  قرآنی  زکریا  را  در  وت  و  تسبیح  خود  رها  میکند،  و  پرده  را  در  این  صحنه  بر  او  فرومیاندازد،  و  صفحه  او  را  درهم  میپیچد  تا  صفحه  تازهای  را  بر  یحیی  بازکند  و  از  او  سخن  بگوید.  پروردگار  یحیی  از  جهان  بالا  او  را  ندا  درمیدهد:

(یا یَحْیَى خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ).

(هنگامی  که  یحیی  متولد  شد  و  بزرگ  گردید  و  به  سن  رشد  رسید،  خطاب  بدو  گفتیم:)  ای  یحیی!  کتاب  (تورات)  را  با  قوت  (و  قدرت  هرچه  تمامتر)  برگیر  (و  با  جد  و  جهد  هرچه  بیشتر  بدان  عمل  کن)  ....

یحیی  متولدگردید  و  رشد  پیداکرد  وکودکی  شد،  در  فاصلهایکه  روند  قرآنی  آن  را  میان  دو  صحنه  رهاکرده  است،  چنانکه  شیوه  قرآنی  درکار  عرضه  هنری  داستانها  است،  تا  بدین  وسیله  مهمترین  حلقهها  و  صحنهها  را  برجسته  نشان  دهد،  و  حلقهها  و  صحنههای  زندهتر  و  متحرکتر  را  پیش  چشم  دارد.

روند  قرآنی  با  این  ندای  آسمانی  خطاب  به  یحیی  میآغازد  پیش  از  اینکه  درباره  او  واژهای  بگوید  زیرا  صحنه  ندا  دردادن  و  فریاد  زدن،  صحنه  زیبای  سترگی  است،  و  دال  بر  منزلت  و  مکانت  یحیی،  و  بر  پذیرش  دعای  او  از  طرف  خدا  است.  پذیرش  اینکه  از  میان  نژاد  او  جانشینی  را  برای  وی  قرار  دهد  که  بتواند  کار  جانشینی  او  را  در  امر  عقیده  و  عشیره  به  خوبی  انجام  دهد.  هان!  هم  اینک  این  نخستین  موقعیت یحیی  است  که  موقعیت  نمایندگی  او  برای  حمل  امانت  بزرگ  نبوت  است:

(یا یَحْیَى خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ).

ای  یحیی!  کتاب  (تورات)  را  با  قوت  و  (قدرت  هرچه  تمامتر)  برگیر.

کتابیکه  باید  آن  را  با  قدرت  هرچه  بیشتر  برگیرد  و  دریافت  کند  تورات  است  که  کتاب  بنیاسرائیل  از  زمان  موسی  به  بعد  برای  بنیاسرائیل  است،  و  انبیاء  بنیاسرائیل  آن  را  یاد  میدادهاند  و  بدان  داوری  میکردهاند.  یحیی  وارث  پدرش  زکریا  گردید،  و  برای  حمل  بار  سنگین  رسالت  و  بر  دستگرفتن  امانت  با  قوت  و  قدرت  و  عزم  و  اراده  فریاد  زده  شد،  و  از  او  خواسته  شدکه  ضعف  و  سستی  نشان  ندهد  و  از  تکالیف  و  وظائف  و  مشکلات  چیزیکه  به  ارث  برده  است  نهراسد  و  عقبنشینی  نکند.

پس  از  فریاد  زدن  او،  روند  قرآنی  پرده  از  چیزی  برمیداردکه  خدا  یحیی  را  با  آن  مجهزکرده  است  و  آمادگی  بخشیده  است  تا  بتواند  مسوولیت  بزرگ  را  بر  عهدهگیرد  و  به  وظیفه  توان  فرسای  آن  برخیزد:

(  وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا وَحَنَانًا مِنْ لَدُنَّا وَزَکَاةً وَکَانَ تَقِیًّا ).

ما  در  کودکی  بدو  بینش  (دینی  و  فهم  احکام  الهی  موجود  در  تورات)  دادیم.  و  از  فضل  خود،  بدو  مهر  و  محبت  فراوان  دادیم  (و  بر  رحم  و  عطوفت  عظیمش  سرشتیم)  و  برکت  و  پاکی  نصیبش  کردیم،  و  او  پرهیزگار  (به  بار  آ مد)  و  متقی  بود.

این  صلاحیتها  و  قابلیتها  استکه  یزدان  یحیی  را  بدان  مجهز  و  آماده  و  آراسته  و  پیراسته  ساخته  است،  و  او  را  بر  تحمّل  چیزی  کمک  کرده  است  که  برعهده  او  انداخته  است،  بدانگاه  که  وی  را  ندا  درداده  است.

درکودکی  بدو  حکمت  و  فرزانگی  داده  است.  در  توشهاش  یگانه  بوده  است،  همانگونه  که  در  نام  و  در  تولد  یگانه  بوده  است.  هرچندکه  حکمت  و  فرزانگی  در  آخر  میآید،  ولی  خدا  او  را  بدان  درکودکی  مجهز  و  آراسته  فرموده  بود.

خدا  به  یحیی  مهر  و  محبت  فراوان  را  به  عنوان  عطای  الهی  داده  بود.  او  از  این  مهر  و  محبت  فراوان،  بدون  رنج  و  مشقت  کشیدن  و  دردسر  آموزش  دیدن،  برخوردارگردیده  بود.  مهر  و  محبت  خمیره  سرشتی  او  بود.  مهر  و  محبت  فراوان  صفتی  استکه  برای  پیغمبران  ضروری  است  چراکه  پیغمبران  موظف  هستند  دلها  را  به  دست  آورند  و  انسانها  را  به  سوی  خود  جذبکنند،  و  ایشان  را  با  خود  الفت  دهند  و  مهربانانه  به  سوی  خیر  و  صلاح  بکشانند.

خدا  به  یحیی  پاکی  و  پاکدامنی  و  طهارت  دل  و  سرشت  عطاء  فرموده  بود،  تا  با  آنها  ناپاکیهای  دلها  و  کثافت  درونها  را  بزداید  و  پاک  و  پاکیزه  نماید.

«  وَکَانَ تَقِیًّا »  .

و  او  پرهیزکار  بود.

با  خدا  ارتباط  و  پیوند  داشت.  از  او  میترسد.  او  را  در  نظر  داشت  و  مراقب  اوضاع  و  احوال  خود  میدید.  احساس  میکردکه  خدا  در  پیدا  و  ناپیدا  و  درون  و  بیرون  او  را  میپاید  و  زیر  نظر  میدارد.

این  توشهای  بودکه  خدا  آن  را  به  یحیی  درکودکی  عطاء  فرموده  بود،  تا  جانشین  پدرشگردد،  همانگونهکه  پدرش  رو  به  پروردگار  خود  کرده  بود  و  آهسته  و  آرام  او  را  به  فریاد  خوانده  بود  و  به  یاری  وکمک  طلبیده  بود.  پروردگارش  دعای  او  را  پذبرفته  بود  و  پسر  پاک  و  خوبی  را  بدو  ارمغان  داشته  بود.

در  اینجا  پرده  بر  یحیی  فرومیافتد،  هم  بدانگونهکه  قبلا  بر  زکریا  فروافتاده  بود.  خط  اساسی  زندگانی  او  ترسیم  شده  است،  و  برنامه  او  مشخص  و  جهت  وی  روشن  گردیده  است.  عبرتی  که  باید  از  داستان  گرفت  نیز  در  دعای  زکریا  و  پاسخ  پروردگارش  بدو،  و  در  به  فریاد  خواستن  یحیی  و  توشهایکه  خدا  او  را  بدان  مجهز  و  آراسته  است،  روشن  و  برجسته  نمودار  گردیده  است.  دیگر  تفصیلات  داستان  چیزی  بیش  از  این  بر  عبرت  و  مضمون  نمیافزاید.

*

هم  اینک  به  سوی  داستانی  میرویم  که  شگفتانگیزتر  از  داستان  تولد  یحیی  است.  این  داستان،  داستان  تولّد  عیسی  است.  روند  قرانی  از  داستان  پیشین  که  شگفتی  ان  در  وضع  حمل  خانم  نازائی  استکه  شوهر  پیری  دارد،  به  داستان  دوم  گام  برمیداردکه  شگفتی  آن  در  وضع  حمل  دوشیزهای  است  که  شوهر  ندارد!  این  یکی  شگفتتر  و  عجیبتر  از  ان  یکی  است.

اگر  از  رخداد  افرینش  انسان  در  اغاز  جهان  و  خلق  او  از  گل  به  فرمان  یزدان  بگذریم،  رخداد  تولد  عیسی  پسر  مریم  شگفتانگیزترین  چیزی  است  که  انسانها  در  سراسر  تاریخ  دیدهاند  و  شنیدهاند.  حادثهای  است  که  بیش  از  خود  و  بعد  از  خود  همگون  و  همسانی  ندارد.  انسانها  افرینش  خود  را  ندیدهاند  که  این  هم  به  جای  خود  در  تاریخ  بشریت  شگفتانگیز  و  مهم  است،  افرینش  نخستین  انسان  را  نیز  ندیدهاندکه  بدون  داشتن  پدر  و  مادر  پدید  میاید.  قرنها  از  ان  حادثه  گذشته  است.  حکمت  الهی  صلاح  در  این  دیده  استکه  شگفتی  دومی  را  در  تولد  عیسی  بدون  داشتن  پدر  بنمایاند،  تولدیکه  از  ان  زمانکه  انسان  بر  روی  کره  زمین  زیسته  است  زادنی  برخلاف  روال  عادی  و  سنت  جاری  ندیده  است.  خدا  همچون  تولدی  را  نشان  میدهد  تا  انسانها  ان  را  ببینند،  و  در  دفتر  بایگانی  زندگانی  انسان،  برجسته  و  اشکار  و  یگانه  و  نمودار  بماند  و  نسلها  بدان  بنگرند  و  ان  را  برخوانند،  اگر  هم  نمیتوانند  به  پدیده  شگفت  نخستینی  بنگرندکه  هیچ  انسانی  ان  را  ندیده  است:

سنت  خدا  بر  این  بوده  است  و  قانون  خدا  بر  این  رفته  است  که  برای  امتداد  یافتن  و  ادامه  پیدا  کردن  زندگی،  تولید  نسل  در  همه  جنسها  و  نوعها  بدون  استثناء  از  نر  و  مادهای  باشد.  حتی  آفریدههائیکه  نر  و  ماده  در  آنها  آشکارا  یافته  نمیشود  و  خنثی  هستند،  دارایگامتهای  نر  وگامتهای  ماده  می‏باشند  ...  این  سنت  و  قانون  سالهای  سال  بر  این  روال  و  بدین  منوال  بوده  است  و  رفته  است  تا  پس  از  سالهای  طولانی  در  ذهن  انسان  همین  شیوه  یگانه  مستقرگردیده  است،  و  انسانها  نخستین  رخداد،  یعنی  پیدایش  اولین  انسان  را  فراموش  کردهاند،  چون  خارج  از  قیاس  و  معیار  زاد  و  ولد  انسان  بوده  است.  لذا  خدا  اراده  فرموده  است  که  صفت  عیسی  پسر  مریم  علیه السلام  را  برای  ایشان  ذکرکند  تا  حریت  قدرت  و  آزادی  اراده  آفریدگار  جهان  را  به  یادشان  بیندازد،  و  بدیشان  بگوید  که  قدرت  و  اراده  خدا  داخل  چهارچوب  سنتها  و  قانونهایی  زندانی  نمیگردد  که  خودش  آنها  را  برگزیده  است  و  آفریده  است.  حادثه  عیسی  تکرار  نگردیده  است  چون  اصل  این  استکه  سنت  و  قانونیکه  خدا  آن  راگذاشته  است  و  پدید  آورده  است  ساری  و  جاری  شود،  و  خدا  سنت  و  قانونی  را  اجراء  گرداند  که  خودش  آن  را  برگزیده  است.  این  حادثه  یگانه  کافی  استکه  پیش  چشمان  مردمان  نشانه  برجستهای  را  بدارد  و  بنمایدکه  دال  بر  حقیقت  و  آزادی  مشیت  و  اراده یزدان  باشد،  و  همگان  را  حالیکندکه  مشیت  و  اراده  او  داخل  مرزهای  قانونها  و  سنتها  محبوس  و  محدود  نمیماند:

(وَلِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاسِ)  ٠

(انجام  این  امر)  به  خاطر  آن  است  که  (میخواهیم)  او  را  معجزهای  برای  مردمان  کنیم.

از  آنجا  که  این  رخداد،  شگفت  و  بزرگ  است،  برای  گروهی  از  مردمان  سخت  و  دشوار  آمده  استکه  آن  را  چنانکه  هست  بپذیرند  و  حکمت  یزدان  را  در  نشان  دادن  این  واقعه  شگرف  و  سترگ  درک  و  فهم  بکنند.  این  استکه  به  عیسی  پسر  مریم  علیه السلام صفات  الوهیت  دادهاند،  و پیرامون  تولد  او  خرافهها  و  افسانهها  به  هم  بافتهاند،  و  حکمت  خدا  در  آفرینش  عیسی  بدین  شکل  عجیب  و  غریب  را  برعکس  کردهاند  و  دیدهاند،  حکمتی  که  بیانگر  اثبات  قدرت  خدا  است،  قدرتی  که  مقید  به  چیزی  نمیشود  و  در  دائره  چیزی  زندانی  نمیگردد.  این  گروه  از  مردمان  رخداد  تولد  شگفت  عیسی  را  برعکس  مقصود  اصلیگرفتهاند  و  عقیده  توحید  و  یکتاپرستی  را  مشوش  و  آمیخته  کردهاند.

قرآن  در  این  سوره  روایت  میکندکه  این  رخداد  شگفت  چگونه  روی  داده  است،  و  دلالت  حقیقی  آن  را  نمایان  میدارد،  و  آن  خرافهها  و  افسانهها  را  نفی  میکند.

روند  قرآنی  این  داستان  را  در  صحنههای  شگفتانگیزی  نشان  میدهد،  صحنههائی  که  لبریز  از  عواطف  و  انفعالاتی  است  که  خواننده  صحنهها  را  سخت  به  تکان  درمیآورد،  گوئی  که  خواننده  خودش  در  این  واقعه شگرف  حضور  دارد  و  آن  را  میبیند:

*

«وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَکَانًا شَرْقِیًّا فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لأهَبَ لَکِ غُلامًا زَکِیًّا قَالَتْ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلامٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَلَمْ أَکُ بَغِیًّا قَالَ کَذَلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَکَانَ أَمْرًا مَقْضِیًّا »  .

(ای  پیغمبر!)  در  کتاب  (آسمانی  قرآن،  اندکی)  از  مریم  سخن  بگو:  آن  هنگام  که  در  ناحیه  شرقی  (بیتالمقدس  برای  فراغت  عبادت)  از  خانوادهاش  کناره  گرفت،  و  پردهای  میان  خود  و  ایشان  افکند  (تا  خلوتکدهاش  از  هر  نظر  برای  عبادت  آماده  باشد،  در  این  هنگام)  ما  جبرئیل  (فرشته)  خویش  را  به  سوی  او  فرستادیم  و  جبرئیل  در  شکل  انسان  کامل  خوشقیافهای  بر  مریم  ظاهر  شد.  (مریم  لرزان  و  هراسان)  گفت:  من  از  (سوء  قصد)  تو،  به  خدای  مهربان  پناه  میبرم.  اگر  پرهیزگار  هستی  (بترس  که  من  به  خدا  پناه  برده  و  او  کس  بیکسان  است.  جبرئیل)  گفت:  (مترس  که  من  یکی  از  فرشتگان  یزدانم  و)  پروردگارت  مرا  فرستاده  است  تا  (سبب  بشوم  و)  به  تو  پسر  پاکیزهای  (از  نظر  خلق  و  خوی  و  جسم  و  جان)  ببخشم.  (مریم)  گفت:  چگونه  پسری  خواهم  داشت،  در  حالی  که  انسانی  (از  راه  حلال)  با  من  نزدیکی  نکرده  است،  و  زناکار  هم  نبودهام؟!  (جبرئیل)  گفت:  همانگونه  است  (که  بیان  داشتی.  امّا)  پروردگار  تو  گفته  است  این  (کار،  یعنی  دادن  فرزند  بدون  پدر)  برای  من  آسان  است.  (انجام  این  امر)  به  خاطر  آن  است  که  (میخواهیم)  او  را  معجزهای  برای  مردمان  کنیم،  و  (وی  را  برای  بندگان  مخلص)  رحمتی  از  سوی  خود  سازیم.  دیگر  کار  انجام  یافته  است  (و  جائی  برای  بحث  و  گفتگو  نمانده  است).

این  صحنه  اول  است.  دختر  دوشیزهای  است.  راهبهای  دیرنشین  است.  مادرش  او  را  نذر  خدمت  معبد  کرده  است،  بدانگاه  که  هنوز  او  در  شکم  مادرش  بوده  است.  کسی  جز  پاکی  و  پاکدامنی  از  او  سراغ  ندارد،  تا  بدانجا  که  به  هارون  پدر  پردهداران  اسرائیلی  پاک  معبد  نسبت  داده  میشود.  کسی  از  خانواده  او  نیز  جز  پاکی  و  صلاح  را  از  روزگاران  کهن  تاکنون  ندیده  است  و  سراغ  ندارد.  هان!  هم  اینک  مریم  به  خلوت  نشسته  است،  و  تک  و  تنها  در  خلوتکده  آرمیده  است.  ولیکن  این  او  است  که  ناگهان  با  رخداد  ناگهانی  سخت  و  تکاندهندهای  روبرو  میگردد  ...  مردی  پیدا  میگردد،  کامل  و  سالم:

(فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا ).

ما  جبرئیل  (فرشته)  خویش  را  به  سوی  او  فرستادیم  و  جبرئیل  در  شکل  انسان  کامل  خوشقیافهای  بر  مریم  ظاهر  شد. 

هان!  این  مریم  است  که  بر  خود  میلرزد،  لرزیدن  دوشیزه  وحشتزدهای  که  در  خلوت،  مردی  ناگهان  در  پیش  او  پدیدار  آید.  او  به  خدا  پناه  میدارد  و  از  او  مدد  و  یاری  می‏طلبد،  و  در  مردیکه  پدیدار  آمده  است  احساسات  و  عواطف  تقوا  و  پرهیزگاری  را  برانگیخته  میکند و او را از خدا میترساند و بدو تذکر میدهدکه  خدا  در  این  خلوتکده  حاضر  و  ناظر  است:

(قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا).

 (مریم  لرزان  و  هراسان)  گفت:  من  از  (سوء  قصد)  تو،  به  خدای  مهربان  پناه  میبرم.  اگر  پرهیزگار  هستی  (بترس  که  من  به  خدا  پناه  برده  و  او  کس  بیکسان  است.

شخص  پرهیزگار  هنگام  ذکر  نام  خدای  مهربان  وجدانش  به  هراس  درمیآید،  و  از  فشار  شهوت  و  وسوسه  اهریمن  خویشتن  را  میرهاند.

در  اینجا  نیروی  خیال  این  دوشیزه  پاک  و  معصوم  و  دارای  تربیت  شایسته  و  بایسته  را  مجسم  میدارد،  دوشیزهایکه  در  خانواده  خوب  و  نیکوئی  پرورش  یافته  است  و  رشد  پیداکرده  است،  و  زکریا  سرپرستی  او  را  برعهدهگرفته  است،  پس  از  اینکه  مریم  جنین  خود  را  نذر  خدا  نموده  است  ...  این  نخستین  لرزش  و  تکان  است.

« قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لأهَبَ لَکِ غُلامًا زَکِیًّا».

(جبرئیل)  گفت:  (مترس  که  من  یکی  از  فرشتگان  یزدانم  و)  پروردگارت  مرا  فرستاده  است  تا  (سبب  بشوم  و)  به  تو  پسر  پاکیزهای  (از  نظر  خلق  و  خوی  و  جسم  و  جان)  ببخشم.

بگذار  خیال  اندازه  ترس  و  هراس  و  جزع  و  فزع  و  خجلت  و  شرمندگی  را  مجسم  دارد.  این  مرد  سالم  و  متعادل  - که  مریم  هنوز  باور  نمیکندکه  فرستادهای  از  سوی  خدا  باشد  -  چهبسا  دارای  مکر  و  نیرنگی  باشد  و  بخواهد  از  پاکی  او  سوء  استفاده  بکند.  امّا  این  مرد  با  او  صریح  و  آشکار  میگویدکه  چه  میخواهد.  چیزی  را  آشکارا  با  او  در  میان  مینهدکه  گوش  دختر  خجالتی  را  خدشهدار  میسازد.  این  مرد  میخواهد  که  بدو  پسری  ببخشد.  این  مرد  و  مریم  هر  دو  در  خلوت  هستند.  این  هم  دومین  لرزش  و  تکان  است.

آنگاه  دلیری  و  شجاعتی  به  مریم  دست  میدهدکه  به  خانمی  دست  میدهدکه  ناموس  او  مورد  تهدید  قرار  آشکارا میپرسد چگونه؟

قَالَ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلامٌ وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا (٨)

(مریم)  گفت:  چگونه  پسری  خواهم  داشت،  در  حالی  که  انسانی  (از  راه  حلال)  با  من  نـزدیکی  نکرده  است،  و  زناکار  هم  نبودهام؟!.

اینگونه  بیپرده  میگوید.  با  واژگان  روشـن  بیان  میدارد.  آخر  او  و  مردی  در  خلوتکدهای  هستند.  هدف  از  ناگهانی  آمدن  و  پدیدار گردیدن  هم  بیپرده گفته  شده  است.  مریم که  نمیدانـد  او  چگونه  بدو  پسری  را  میبخشد؟  هر چند که  این  مرد  بدو  میگوید:

( إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ )

(جبرئیل)  گفت:  (مترس  که  من  یکی  از  فرشتگان  یزدانم  و)  پروردگارت  مرا  فرستاده  است.

این گفته  از  هراس  موقعیت  نمیکاهد.  این  هم  از  خوف  و  هراس  نمیکاهد که  آن  فرشته  میگوید:  من  فرستادهی  خدایم  و  آمدهام  تا  به  تو  پسر  پاکی  را  ببخشم،  پسر  پاکی  که  تولد  او  ناپاک  و  آلوده  نیست،  و  تاریخ  زندگانی  او  نیز  ناپاک  و  آلوده  نخواهد  بود.  این گفته  هم  به  دل  او  آرامش  نبخشید  و  اطمینان  عطاء  نکرد.  حیا  در  اینجا  فائدهای  ندارد،  و  صراحت  بهتر  است  ...  چگونه؟  او که  دوشیزهای  است  و  انسـانی  با  او  نزدیکی  زناشوئی  نداشته  است.  او  فاحشه  و  زناکار  هم  نیست  تا  عملی  را  بپذیرد که  از  او  پسری  را  به  دنیا  آورد!

از  پرسش  مریم  پیدا  است که  او  تا  این  لحظه  تصور  نکرده  است  جز  وسیلهی  معهود  و  معلوم  میان  نر  و  ماده،  وسیلهی  دیگری  باشد که  بدو  پسری  را  ببخشد.  این  هم  طبیعی  است،  زیرا  تـصور  انسان  فراتر  از  ایـن  قد  نمیکشد.

قَالَ کَذَلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا

(جبرئیل)  گفت:  همانگونه  است  (که  بیان  داشتی.  امّا)  پروردگار  تو  گفته  است  این  (کار،  یعنی  دادن  فرزند  بدون  پدر)  برای  من  آسـان  است.  (انجام  این  امر)  به  خاطر  آن  است  که  (میخواهیم)  او  را  معـجزهای  برای مردمان  کنیم،  و  (وی  را  برای  بندگان  مخلص)  رحمتی  از  سوی  خود  سازیم.

اینکار  خارقالعادهای  که  مریم  رخ  دادن  آن  را  نمیتواند  تصور کند،  برای  خدا  ساده  و  آسان  است.  چه  در  برابر  قدرتی که  برای  پیدایش  چیزی  تنها  میگوید:  باش)  پس  میشود،  هر  چیزی  ساده  و  آسان  است،  چه  سنت  و  قانون  معهود  و  معلوم  همگان  آن  را  جـاری  و  ساری  سازد،  و  چه  جز  آن  در  اجراء  آن  دخیل  باشد.  جبرئیل به  مریم  خبر  میدهد که  پروردگارش  بدو  اطلاع  میدهد که  اینکار  برای  خدا  ساده  و  آسان  است،  و  این  که  خدا  خـواسته  است  این  واقعه  شگفتانگیز  را  معجزهای  برای  مردمان گرداند،  و  آن  را  نشانهای  بر  وجود  و  قدرت  و  حریت  و  آزادی  اراده  و  مشیت  خود  سازد،  و  آن  را  رحمتی  پیش  از  هرکس  برای  بنی‏اسرائیل  و  بعد  از  ایشان  برای  همه  انسانها  نـماید،  با  ابراز  این  حادثهای که  مردمان  را  به  شناخت  خدا  و  پرستش  او  و  جویا  شدن  خشنودی  او  سوق  میدهد.

بدینگونه گفتگوی  جبرئیل  امین  و  مریم  دوشیزه  به  پایان  میآید  ...  روند  قرآنی  بیان  نمیدارد  پس  از  این گفتگو  چه  شد.  در  اینجا  فاصلههای  عرضة  هنری  داستان  پیش  آمده  است.  و لیکن  بیان  میدارد که  آنچه  جبرئیل  مریم  را  بدان  خبر  داده  بود  و  بدو گفته  بود که  هرچند  دوشیزه  است  و کسی  با  او  تماس  جنسی  نگرفته  است  پسری  به  دنیا  خواهد  آورد،  و  این  پسر  نشانهای  برای  مردمان،  و  رحمتی  از  سوی  یزدان  جهان  خواهد  بود.  این  چیز  شد  و  کار  آن  به  پایان  آمد،  و  روی  داد  آنچه  می‏بایست  روی بدهد:

 

وَکَانَ أَمْرًا مَقْضِیًّا )  . 

دیگر  کار  انجام  یافته  است  (و  جائی  برای  بحث  و  گفتگو  نمانده  است).

در  اینجا  از  آن کار  چیزی  نمیگوید[2].

سپس  داستان  در  صحنهی  تازهای  از  صحنههای  خود  به  پیش  میرود،  و  این  دوشیزهی  سرگردان  را  در  موقعیت  دیگری  نشان  میدهد  که  بسی  هراسانگیزتر  است:

(فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَکَانًا قَصِیًّا (٢٢) فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکُنْتُ نَسْیًا مَنْسِیًّا (٢٣))

درد  زایمان  او  را  به  کنار  تنه  خرمابنی  کشاند  (تا  هم  بدان  تکیه  زند  و  هم  خویشتن  را  از  دید  مردمان  پنهان  دارد.  اندیشید  که  خانوادهاش  و  خویشان  و  بیگانگان  نسبت  بدو  چه  خواهند  گفت.  اندوه  و  هراس  سراسر  وجود  پاک  او  را  فرا گرفت.  گریان  و نالان)  گفت:  کاش!  پیش  از  این  مرده  بودم  و  چیز  ناقابل  فراموش  شدهای  بودم.

 

این  هم  سومین  تکان  و  لرزش  است.

روند  قرآنی  بیان  نمیدارد که  مریم  چگونه  به  عیسی  حامله  شد،  و  چه  مدت  حاملگی  او  طول  کشید.  آیا  حامله  شدن  او  حاملگی  عادی  و  معمولی  بود  به  همـان  شکل  و  شیوهای که  زنان  حامله  میگردند،  و  نفخه  آسمانی  حیات  و  فعالیت  در  تخمک  پدید  آورد،  و  تخمک  به  زالوگونهای  تبدیل گردید،  و  زالوگونه  به  تکه  گوشتی  تبدیل  شد،  آنگاه  آن  هم  اسخوانـهائی  گردید،  و  استخوانها  باگوشت  پوشانده  شد،  و  جنین  ماهها  و  روزهای  معهود  و  مشهور  خود  را  تکمیل کرد  و  به  پایان  برد؟  همه  اینها  جائز  و  ممکن  است.  چهبسا  تخمک  زن  پس  از تلقیح  به  فعالیت  و  رشد  و  نمو خود  پرداخته  است  تا  ٩  ماه  قمری  را  تکمیل کرده  است،  و  نفخه  روح  نیز  نقش  تلقیح  را  انجام  داده  است،  و  تخمک  مسیر  عادی  و  طبیعی  خود  را  در  پیش گرفته  است  و  پیموده  است  ...  و  چه بسا  در  همچون  حالت  ویژهای  تخمک  پس  از  نفخه  آسمانی  مسیر  عادی  و  طبیعی  خود  را  نپیموده  است،  و  مراحل کاملا  مختصر گردیده  است،  و  جنین  در  این  مدت کم  تشکیل گردیده  است  و  رشد  و  نمو  خود  را کرده  است  و  به کمال  رسیده  است  ...  در  نصّ  از  هیچیک  از  این  دو  حالت  ذکری  به  میان  نیامده  است  و  سخن  نرفته  است،  و  چیزی گفته  نشده  است که  دال  بر یکی  از  این  دو  حالت  باشد.  پس  ما  بسیار  به  دنبال  تحقیق  مسالهای  نمیرویم که  درباره  آن  سندی  در  دست  نداریم  ...  بگذار  مریم  را  ورانداز کنیم که  دارد  گوشهگیری  میکند  و  در  مکانی  دور  از  اهالی  خانواده  خود  به  عزلت  مینشیند،  و  در  موقعیتی  بسر  میبرد که  هراسانگیزتر  از  موقعیتی  است که  پیش  از  این  از  آن  سخن گفتیم.  اگر  مریم  در  موقعیت  پیشین  با  خود  خلوت  میکرده  است  و  به  پرورش  روحی  و  اخلاقی  خود  میپرداخته  است  و  تمرین  پایداری  و  استقامت  میدیده  است،  در  اینجا  او  هرچه  زودتر  جامعه  را  با  رسوائی  رویاروی  میگرداند.  او گذشته  از  دردها  و  رنجهای  بدنی  دردها  و  رنجهای  روحی  هم  دارد.  با  درد  زایمان  روبرو  میگردد  که  «أجاءها:  او  را  وادار  و  نـاچار»  و  پناهنده  به کنار  تنه  خرمابنی کرده  است،  و  او  را  واداشته  است که  به  نزد  آن  برود  و  بدان  تکیه  زند.  او  تک  و  تنها  است.  درد  سرگردانی  دوشیزهای  را  میچشد  و  میکشد که  نخستین  بار  است  درد  زایمان  را  تجربه  میکند،  و  هیحگونه  آگاهی  و  اطلاعی  از  آن  ندارد،  و کسی  هـم  نیست که  بدو کمترین  کمکی  بکند  ...  ناگهان  فریاد  برمیآورد  و  میگوید:

( یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکُنْتُ نَسْیًا مَنْسِیًّا )

کاش!  پیش  از  این  مرده  بودم  و  چیز  ناقابل  فراموش  شدهای  بودم!.

 

ما کمی  مانده  است که  سیماهای  مریم  را  ببینیم،  و  پریشانیها  و  آشفتگیهای  دل  و  درون  او  را  احساس کنیم،  و  محلّهای  درد  او  را  لمس  نمائیم  و  بسائیم،  در  آن  حال  که  او  آرزو  میکند  و  از  ته  دل  میخواهد  کاش:  «نَسْیاً:  چیز  ناقابل  فراموش  شدهای»  می‏بود  و  از  خاطرهها  میزدود.  «نسیاً«:  پوشاکی  است که  برای  جلوگیری  از  پخش  شدن  خون  حیض  مورد  استفاده  قرار  میگیرد،  و  بعد  از  آن  به  دور  انداخته  میشود  و  به  فراموشی  سپرده  میگرددا

در  اوج  درد  و  درگرداب  هراس  واقعه  ناگهانی  بزرگی  روی  میدهد:

فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا (٢٤) وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَبًا جَنِیًّا (٢٥) فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا (٢٦) ).

(عیسی)  از  پائین  او،  وی  را  صدا  زد  (و  گفت  که  از  تنهائی  و  نبودن  خوردنی  و  نوشیدنی،  و  از  این  که  مردم  چه  خواهند  گفت)  غمگین  مباش.  پروردگارت  پائین  (تـر  از)  تو  چشـمهای  پدید  آورده  است  (و  روانش  کرده  است.)  تنه  خرمابن  را  بجنبان  و  بتکان،  تا  خرمای  نـورس  دستچینی  بر  تو  فرو افتد.  پس  (از  این  خرمای  شیرین)  بخور  و  (از  آن  آب  گوارا)  بیاشام  و  (به  این  فرزند  دلبند  و  معجزه  خداوند)  چشم  را  روشن  دار،  و  هرگاه  کسی  را  دیدی  (و  در  این  زمینه  از  تو  توضیح  خواست  با  اشاره  بدو  بفهمان  و)  بگو:  که  من  برای  خدای  مهربان  روزه(ی  سکوت  و  خودداری  از  گفتار)  نذر  کردهام،  و  بـه  همین 

دلیل  امروز  با  انسانی  سـخـن  نمیگویم.

 

خدا  را! کودکی که  هم  اینک  متولد گردیده  است  از  زیر  او،  وی  را  فریاد  میدارد،  و  دل  او  را  اطمینان  می‏بخشد،  و  او  را  با  پروردگارش  اتصال  و  ارتباط  میدهد،  و  وی  را  به  خوردنی  و  نوشیدنی  خود  رهنمـود  مـیسازد،  و  حجّت  و  برهان  بدو  میآموزد!  به  او  میگوید:  غمگن  مباش  ...

( قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا ).

پروردگارت  پائین(تر  از)  تو  چشمهای  پدید  آورده  است  (و  روانش  کرده  است).

خدا تو  را  فراموش  نکرده  است  و  به  ترک  تـو نگفته  است.  بلکه  زیر  پاهایت  جویباری  را  جاری کرده  است  -  ارجح  این  است که  این  جویبار  همین  لحظه  از  چشمهای  برجـوشیده  است  و  روان گردیده  است.  یا  هم  اینک  از  محل  سیلابی  در کوهسار  برجوشانده  است  -(ین  درخت  خرمابنی  را که  بر  آن  تکیه  زدهای  بجنان  و  بتکان  تا  خرمای  نورس  دستچینی  بر  تو  فرو افتد.  این  خوراک  و  آن  نوشیدنی  تو  است.  خوراک  شیرینی که  مناسب  حال  زن  زائو  است.  خرما  از  جمله  بهترین  خوراکیهای  زنان  زائو  است.

( فَکُلِی وَاشْرَبِی )  .

پس  (از  این  خرمای  شیرین)  بـخور  و  (از  آن  آب  گوارا)  بیاشام.

گوارا  باد!  نوش  جان!

( وَقَرِّی عَیْنًا ).

چشم  را  روشن  دار،  و  شاد  باش.

دلت  بیارامد.  هر وقت  با  کسی  روبرو  شدی  با  ایماء  و  اشاره  بدو  اعلان  کن که  تو  برای  خداوند  مهربان  روزه  سکوت  گرفتهای  و  برای  پرستش  او گوشهگیری  گزیدهای.  و  به  پرسش کسی  پاسخ  مده  ...

چنین  میانگاریم که  هراس  فراوانی  مریم  را  فرا گرفته  است،  و  بسی  بهتزده  و  حیران گردیده  است،  پیش  از  این که  به  سوی  درخت  خرمابن  دست  دراز کند  و  آن  را  بجنباند  و  بتکاند  تا  خرمای  نورس  دستچین  تر  و  تازه بر  او  فروافتد  ...  امّا  بعد  از  آن  از  سرگردانی  به  در  میآید  و  به  خود  میآید  و  اطمینان  پیدا  میکندکه  خدا  او  را  رها  نمیکند  و  تک  و  تنها  نمیگذارد.  میداند که  دلیل  و  برهان  خود  را  با  خویشتن  به  همراه  دارد  ...  این  کودکی  است که  در گهواره  صحبت  میکند  ...  اینکودک  از  خارقالعاده  و  معجزهای  پرده  برمی‏دارد  که  او  را  به  مریم  داده  است  ...

«فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ!  ...  »  ٠

مریم  او  را  در  آغوش  گرفت  و  پیش  اقوام  و  خویشان  خود  برد!...  

بگذارید  این  صحنه  اعجابانگیز  و  دلهرهانگیز  را  ببینیم:  ما  میتوانیم  خوف  و  هراسی  را  تصورکنیمکه  بر  چهرههای  مردمان  دیده  میشود،  مردمانی  که  اهل  بیت  مریم  و  خویشان  بسیار  نزدیک  او  هستند  و  تعداد  محدودی  میباشند.  آنان  دختر  پاک  و  پاکدامن  خود  را  میبینندکه  دوشیزهای  است  و  نذر  معبدگردیده  است  و  در  آنجا  به  پرستش  پرداخته  است  و  از  همه  چیز  برای  انجام  عبادت  بریده  است  ...  هم  اینک  میبینندکودکی  را  در آغوشگرفته  است  و  او  را  به  پیش  ایشان  میآورد! 

« قَالُوا یَا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئًا فَرِیًّا یَا أُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا »  .

 گفتند:  ای  مریم!  عجب  کار  زشتی  کردهای!  ای  خواهر  هارون!  نه  پدر  تو  مرد  بدی  بود،  و  نه  مادرت  زن  بدکارهای!.

زبانهایشان  به  سرکوبی  و  تنبیه  روان  میگردد:

(یَا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئًا فَرِیًّا)  ٠

ای  مریم!  عجب  کار  زشتی  کردهای!.

کار  زشت  و  پلید  و  رسواگرانهای  انجام  دادهای  ...  آنگاه  خشم  وکین  به  ریشخند  و  تمسخر  تلخی  تغییرو  تبدیل 

پیدا  میکند:

«  یَا أُخْتَ هَارُونَ »  . 

ای  خواهر  هارون!. 

هارونیکه  پیغمبر  بود  و  او  و  فرزندانش  پس  از  او  عهدهدار  سرپرستی  معبد  بودند.  هارونیکه  ای  مریم  در  پرستش  خود  و  اختصاص  خود  به  خدمت  معبد  خویشتن  را  بدو  منسوب  میکنی.  چه  فاصله  زیادی  است  میان  همچون  نسبت  دادنی  که  ادعای  آن  را  داری،  و  میان  عملیکه  مرتکب  آن  میگردی)

(  مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا)

  نه  پدر  تو  مرد  بدی  بود،  و  نه  مادرت  زن  بدکارهای!.

 پدرت  مرد  بدی  نبوده  است  و  مادرت  نیز  زن  بدکارهای  نبوده  است،  تا  تو  اینکار  پلشت  را  مرتکب  شوی،  کار  زشتیکه  جز  دختران  پدران  بد  و  مادران  بدکاره  مرتکب  همچون  کاری  نمیشوند!

مریم  سفارشکودک  عجیب  و  غریب  را  اجراء  میکند،  سفارشیکه  بدوکرده  است  و  آن  را  بدو  آموخته  است

(فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ ) 

پس  (مریم)  بدو  (یعنی  نوزادش  عیسی)  اشاره  کرد.

  درباره  شگفت  و  خشمیکه  بدیشان  دست  داده  است  و  ناگهان  بر  آنان  تاخته  است،  چه  باید  جوئیم.  آنان  دوشیزهای  را  میبینند  که  کودکی  را  برای  ایشان  میآورد!  گذشته  از  آن  به  خود  میبالد  و  کسانی  را  ریشخند  میکندکه  کار  او  را  زشت  میشمارند.  او  سکوت  میگزیند  و  برای  ایشان  بهکودک  اشاره  میکند  که  راز  وی  را  از  آن  نوزاد  بپرسند!

(قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا).

 گفتند:  ما  چگونه  با  کودکی  که  در  گهواره  است  سخن  بگوئیم؟.

ولی  خارقالعاده  شگفت  دیگری  دیگر  باره  روی  میدهد:

«قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنْتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیًّا ».

(هنگامی  که  عیسی  سخن  ایشان  را  شنید)  گفت:  من  بنده  خدایم.  برای  من  کتاب  (آسمانی  انجیل)  را  خواهد  فرستاد  و  مرا  پیغمبر  خواهد  کرد.  و  مرا  - در  هر  کجا  که  باشم  -  شخص  پربرکت  و  سودمندی  (برای  مردمان)  مینماید،  و  مرا  به  نماز  خواندن  و  زکات  دادن  - تا  وقتی  که  زنده  باشم  -  سفارش  میفرماید.  و  (مرا  سفارش  میفرماید)  به  نیکی  و  نیکرفتاری  در  حق  مادرم.  و  مرا  (نسبت  به  مردم)  زورگو  و  بدرفتار  نمیسازد.  و  سلام  (خدا)  بر  من  است  (در  سراسر  زندگی،)  آن  روز  که  متولد  شدهام،  و  آن  روز  که  میمیرم،  و  آن  روز  که  زنده  و  برانگیخته  میشوم

بدین  منوال  عیسی  علیه السلام عبودیت  و  بندگی  خود  را  برای  خدا  اعلان  میدارد.  او  نه  پسر  خدا  است  همانگونه  که  دستهای  ادعاء  میکنند.  و  نه  خدا  است  همانگونهکه  گروهی  میگویند.  او  سومین  نفر  سه  خدا  هم  نیست  همانگونه  که  جماعتی  میگویند،  و  ادعاء  مینمایند:  خدایان  یک  تا،  و  یک  تا  خدا  سه  تا  است)..  عیسی  اعلان  میدارد  که  خدا  او  را  پیغمبرکرده  است،  نه  پسر  خود  و  نه  انباز  خویش.  شخص  او  را  پربرکت  و  سودمند  نموده  است.  بدو  توصیه  کرده  است  که  در  مدت  زندگانیش  نماز  بخواند  و  زکات  بدهد.  به  مادرش  خوبی  و  نیکیکند،  و  با  عشیره  و  قبیلهاش  فروتن  باشد  ...  در  این  صورت  عیسی  زندگی  محدود  زمانداری  دارد.  او  میمیرد  و  برانگیخته  میگردد  و  زنده  میشود.  خدا  برای  او  سلامت  و  امن  و  امان  و  آسایش  و  آرامش  را  مقدر  و  مقرر  داشته  است  در  آن  روزکه  متولدگردیده  است  و  در  آن  روزکه  میمیرد  و  در  آن  روزکه  برانگیخته  میشود  و  زنده  میگردد.

نص  قرآنی  در  اینجا  درباره  مرگ  عیسی  و  زنده  شدن  او  در  جهان  دیگر  صریح  و  آشکار  است،  و  درباره  این  حقیقت  جای  تاًویل  و  تعبیر  و  جدال  و  ستیزی  وجود  ندارد.

روند  قرآنی  چیزی  بر  این  صحنه  نمیافزاید.  بیان  نمیدارد:  مردمان  با  این  خارقالعاده  چگونه  رویاروی  شدهاند.  کار  مریم  و  پسر  شگفت  او  بهکجاکشیده  است.  نبوت  عیسی  چه  وقت  شروعگردیده  است،  نبوتیکه  عیسی  بدان  اشاره  میکند  و  میگوید:

(آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا)  ٠

برای  من  کتاب  (آسمانی  انجیل)  را  خواهد  فرستاد  و  مرا  پیغمبر  خواهد  کرد.

این  بدان  خاطر  استکه  واقعه  تولد  عیسی  در  اینجا  مورد  نظر  است.  وقتیکه  روند  قرآنی  بدان  صحنه خارقالعاده  میرسد  پرده  را  فرومیاندازد  تا  هدف  مورد  نظر  را  در  مناسبترین  جای  روند  قرآنی  با  لهجه  و  آهنگ  تقریر  و  بیان  پیرو  بزند:

(ذَلِکَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ مَا کَانَ لِلَّهِ أَنْ یَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ ).

این  است  عیسی  پسر  مریم.  (با  این  صفات  و  خصالی  که  گذشت).  این،  سخن  راستین  درباره  او  است،  سخن  راستینی  که  در  آن  تردید  میکنند.  سزاوار  خداوند  نیست  که  فرزندی  داشته  باشد.  او  منزه  (از  اتخاذ  و  انتخاب  فرزند،  و  به  دور  از  اینگونه  عیبها  و  نقصها)  است.  هرگاه  اراده  پدید  آوردن  چیزی  و  انجام  کاری  کند،  تنها  کافی  است  راجع  بدان  بگوید:  بشو!  و  میشود.  (پس  چنین  قادر  متعالی  هرگز  نیازی  به  فرزند  ندارد).  و  تنها  خداوند،  پروردگار  من  و  پروردگار  شما  است،  پس  او  را  پرستش  کنید  (و  بس).  این  است  راه  راست  (و  درست  منتهی  به  نجات  و  سعادت).

عیسی  پسر  مریم  این  چنین  است.  عیسی  پسر  مریم  آن  چنان  نیستکه  بعضیها  او  را  خدا  میدانند  یا  برخیها  مادر  او  را  در  امر  تولد  او  متهم  میکنند  ...  عیسی  درحقیقت  خود  این  چنین  است،  وکار  و  بار  پرورش  و  بالش  او  نیز  بر  این  شیوه  و  آئین  است.  عیسی  سخن  حق  را  میگوید،  سخن  حقیکه  درباره  آن  شک  و  تردید  میورزند.  زبان  او  حقیقت  را  میگوید.  حال  و  وضع  داستان  او  حقیقت  را  میگوید:

(مَا کَانَ لِلَّهِ أَنْ یَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ ).

سزاوار  خداوند  نیست  که  فرزندی  داشته  باشد. 

خدا  والاتر  و  بالاتر  از  آن  استکه  فرزندی  داشته  باشد،  و  سزاوار  خدا  نیستکه  فرزندی  بدو  نسبت  داده  شود.  فرزند  را  فناپذیران  برای  ادامه  نام  و  نشان  خود  میخواهند،  و  ضعیفان  فرزند  را  برای  یاری  وکمک  خویش  لازم  دارند.  خداکه  باقی  است  و  از  فنا  نمیترسد،  و  خدا  قادر  است  و  نیازی  به  یار  و  یاور  ندارد.  همهکائنات  و  تمام  پدیدهها  با  واژه  «کُن:  بشو«  به  وجود  میآ یند:

(إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ).

هرگاه  اراده  پدید  آوردن  چیزی  و  انجام  کاری  کند،  تنها  کافی  است  راجع  بدان  بگوید:  بشو!  و  میشود.

آنچه  خدا  بخواهد  بشود  و  پدید  آید،  با  ارادهکردن  آن  میشود  و  پدید  میآید،  نه  به  وسیله  فرزند  و  یاور  ...  آنچه  عیسی  علیه السلام میگوید،  و  آنچه  حال  او  با  اعلان  ربوبیت  خدا  برای  خودش  و  برای  مردمان  میگوید،  و  آنچه  زبان  حال  دعوت  عیسی  علیه السلام  به  سوی  خداوند  یگانه  بیشریک  میگوید،  به  پایان  میآید:

( وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ)ً.

و  تنها  خداوند،  پروردگار  من  و  پروردگار  شما  است،  پس  او  را  پرستش  کنید  (و  بس).  این  است  راه  راست  (و  درست  منتهی  به  نجات  و  سعادت).

پس  ازگواهی  عیسی  و  گواهی  داستان  او،  جائی  برای  گمانها  و  افسانهها  نمیماند  ...  مقصود  از  این  پیروکه  به  زبان  بیان  و  با  آهنگ  بیان،  گوش  جان  را  مینوازد،  این  است.

بعد  از  این  بیان،  روند  قرآنی  اختلافگروهها  و  دستهها  را  درباره  عیسی  ذکر  میکند.  این  اخلاف  در  پرتو  این  حقیقت  روشن،  بسی  زشت  و  دور  از  عقل  مینماید:

 (فَاخْتَلَفَ الأحْزَابُ مِنْ بَیْنِهِمْ ).

سپس  (با  وجود  این  همه  تاکید  عیسی  بر  توحید  و  یکتاپرستی،  و  روشنی  کار  او)  گروهها  (و  دستههای  یهودیان  و  مسیحیان)  در  میان  خود  راههای  مختلفی  را  درپیش  گرفتند  (و  عقائد  گوناگونی  درباره  مسیح  ابراز  داشتند)

امپراتور  یونانی  قسطنطنیه  کنگرهای  ازکشیشها  را  تشکیل  داد  -  این  کنگره  یکی  از  کنگرههای  سهگانه  مشهور  است  -اعضاء  این  کنگره  به  (2107) کشیش  رسید.  درباره  عیسی  اختلاف  شدیدی  پیدا  کردند.  هر  فرقه  و  دستهای  درباره  عیسی  سخنی  میگفت  ...  بعضیها  گفتند:  عیسی  خدا  است.  او  به  زمین  آمده  است  و  هر که  را  خواسته  است  زنده کرده  است  و  هر که  را  خواسته  است  میرانده  است  و  سپس  به  آسمان  صعود  نموده  است.  بعضیها  هم گفتند:  عیسی  پسر  خدا  است.  برخیها  نیز گفتند:  عیسی  یکی  از  اقنومهای  سهگانه  است،  یعنی:  پدر  و  پسر  و  روحالقدس.  برخیها  هم گفتند:  عیسی  سومین  نفر  از  خدایان  سهگانه  است،  یعنی  یزدان  خدا  است  و  عیسی  خدا  است  و  مادر  عیسی  خدا  است.  بعضیها  نیز گفتند:  عیسی  بنده  خدا  و  فرستاده او  و  روح  و کلمه  او  است.  و  فرقههای  دیگری  چیزهای  دیگری  را  گفتند.  غیر  از  ٣٠٨ کشیشکه  متفق  بر  سخنی  شدند،  دیگران  بر  سخنی  متفق  نگردیدند.  این  بود که  امپراتور  سخن  ٣٠٨ کشیش  را  پذیرفت  و  طرفداران  سخن  ایشان  را  پشتیبانی  و کمک کرد،  و  دیگران  را  راند  و  مخالفان  را  پخش  و  پراکنده کرد،  بهویژه  یکتاپرستان  آنان  را. 

چون  کنگرههائی  که  همایش  کشیشان  در  آنها  صورت  پذیرفته  است  عقائد  منحرف  و  نادرست  را  مقرر  داشتهاند،  روند  قرآنی  در  اینجا  کافرانی  را  بیم  میدهد  که  از  ایمان  به  وحدانیت  خدا  منحرف  میگردند.  ایشان  را  با  صحنه  روز  بزرگی  بیم  میدهدکه  بزرگترین  همایش  است  و  همگان  چیزی  را  مشاهده  میکنندکه  گریبانگیرکافران  منحرف  میگردد:

« فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ یَوْمَ یَأْتُونَنَا لَکِنِ الظَّالِمُونَ الْیَوْمَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ وَأَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الأمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ وَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ».

وای  به  حال  کافران!  (چون  ایشان)  در  هنگامه  روز  بزرگ  (قیامت  چه  خواهند  دید  و  چه  خواهند  کشید!  کافران  انگار  در  این  جهان  کر  و  کورند،  ولی)  در  آن  روز  که  به  پیش  ما  میآیند،  چه  گوش  شنوا  و  چه  چشم  بینائی  پیدا  میکنند  (امّا  چه  فائده  که  آن  روز  کار  از  کار  گذشته  است  و  وقت  حساب  و  کتاب  فرارسیده  است)  ولیکن  ستمکاران،  امروزه  (که  جهان  کسب  و  عمل  و  اندوختن  و  توختن  است)  در  گمراهی  آشکاری  بسر  میبرند.  (ای  پیغمبر!)  ظالمان  را  از  روز  حسرت  (که  رستاخیز  است)  بترسان.  آن  هنگامی  که  کار  از  کار  می‏گذرد  و  (همه  چیز  دنیا  پایان  می‏گیرد  و  وقت  حساب  و  کتاب  فرا  میرسد،  و  ستمکاران  میبینند  که)  ایشان  در  غفلت  (عمر  گرانمایه  را)  بسر  بردهاند  و  (به  قیامت  و  بهشت  و  دوزخی)  ایمان  نداشتهاند .

وای  به  حالشان  از  آن  صحنهایکه  در  روز  بزرگی  پیش  میآید.  این  روز  بزرگ  برای  بزرگ  جلوه  دادن  و  به  هراس  انداختن  به  صورت  نکره  آمده  است.  صحنهای  استکه  ثقلین،  یعنی  انس  و  جن،  و  فرشتگان  در  ان  حضور  پیدا  میکنند  و  در  پیشگاه  خداوند  مقتدر  و  شکوهمندی  گرد  میآیند  که  کافران  برای  او  شریک  درست  کردهاند  و  به  انباز  معتقد  گردیدهاند.

آنگاه  روند  قرآنی کافران  را  ریشخند  میکند  و  رویگردانی  آنان  را  از  دلائل  هدایت  در  دنیا  به  تمسخر  میگیرد.کافران  در  آن  صحنه  از  جملگی  مردمان  شنواتر  و  بیناترند:

« أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ یَوْمَ یَأْتُونَنَا لَکِنِ الظَّالِمُونَ الْیَوْمَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ »  ٠

چه  گوش  شنوا  و  چه  چشم  بینائی  پیدا  میکنند  در  آن  روز  که  به  پیش  ما  میآیند.  (امّا  چه  فائده  که  آن  روز  کار  از  کار  گذشته  است  و  وقت  حساب  و  کتاب  فرارسیده  است)  ولیکن  ستمکاران،  امروزه  (که  جهان  کسب  و  عمل  و  اندوختن  و  توختن  است)  در  گمراهی  آشکاری  بسر  می‏برند.

چه  حال  شگفتی  دارند!..  وقتیکه  شنیدن  و  دیدن  وسیله هدایت و نجات است آنان در روزی که شنیدن و دیدن وسیله خواری است بسیار شنوا وبینا هستند ایشان را شنوا میکنند تا بشنوند انچه را نمیپسندند بینا میکنند تا ببینند چیزی راکه از ان خود را بدور میدارند در صحنه روز بزرگی که قیامت نام دارد

 (وَأَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ).

ای پیغمبر : ظالمان را از روز حسرت که رستاخیزاست)  بترسان

روزی  حسرتها  فزونی  و  شدت  میگیرد،  تا  آنجاکه  انگار  آن  روز  خود  حسرت  است  و  چیز  دیگری  جز  آن  در  میان  نیست،  و  حسرت  بر  فضای  آن  چیره  است،  و  برجسته  در  آن  است.  ایشان  را  بترسان  از  این  روزیکه  حسرتها  سودمند  نمیافتد:

(إِذْ قُضِیَ الأمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ وَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ).

 آن  هنگامی  که  کار  از  کار  میگذرد  و  (همه  چیز  دنیا  پایان  می‏گیرد  و  وقت  حساب  و  کتاب  فرامیرسد،  و  ستمکاران  میبینند  که)  ایشان  در  غفلت  (عمر  گرانمایه  را)  بسر  بردهاند  و  (به  قیامت  و  بهشت  و  دوزخی)  ایمان  نداشتهاند.

انگار  آن  روز  به  عدم  ایمان  ایشان  پیوسته  است،  و  با  غفلتی  گره  خورده  است  که  آنان  بدان  درافتادهاند.  ایشان  را  از  آن  روزی  بترسانکه  هیچ  شک  و  تردیدی  درباره آن  نیست.  هرچه  بر  روی  زمین  است  و  هرکه  بر  روی  زمین  است  به  پیشگاه  خدا  برمی‏گردد،   همچون  برگشتن  همه  که  به  وارث  یگانه!:

« إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الأرْضَ وَمَنْ عَلَیْهَا وَإِلَیْنَا یُرْجَعُونَ »  .

ما  وارث  (اصلی)  زمین  و  همه  کسانی  هستیم  که  بر  روی  آن  زندگی  میکنند،  و  (همگان)  به  سوی  ما  برگردانده  میشوند. 

*


 


[1] برای  اطلاع  بیشتر  از  این  موضوع،  مراجـعه  شود  بـه  کـتاب٠  «التـصویر  الفنی  فیالقرآن«  فصل:  «هماهنگی  هنری  در  قرآن»

[2]در  سوره  تحریم  آمده  است:

(وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِنْ رُوحِنَا)

همچنین  خداوند  (از  میان  مومنان،  دومبن  الگو)  مـریم  دختر  عمران  را  مثل  زده  است که  دامن به گناه  نیالود و  خود  را  پاک  نگاه  داشت،  و  ما  از  روح  متعلق  به  خود  در  آن  دمیدیم.  (تحریم/١٢)

آیا  واژه  «روحنا»  در  سوره  مریم،  همان  «روحنا»  در  سوره  تحریم  است؟  و  آیا  مدلول و  مفهوم  آنها  یکی  است؟...  ما  معتقدیم که دو  چیز  مختلف و  جدای  از  یکدیگرند:  در  سوره  مریم  مراد  جبرئیل  است که  روحالامین  است  و  قاصدی  از  سوی  خدا  است و  به  پیش  مریم  فرستاده  شده  است.  امّا  در  سوره  تحریم  مراد  روحی  است که  خدا  از  آن  در  آدم  نیز  دمیده  است  و  بدان  انسانی  شده  است، و  از  آن  به  فرج  مریم  هـم  دمیده  است  و  تخمک  زندهای گردیده  است  و  آمادگی  رشد  و  نمو  را  پیدا کرده  است.  این  همان  نفخه  الهی  است که  حیات  میبخشد و  همراه  با  آن  ویژگیهای  همراه  با  نوع  این  حیات  را  عطاء  میکند.  این  روح  اسـت که  به  شکل  استعدادهائی  در  انسان  جلوهگر  میآید  و  او  را  با  جهان  والای  فرشتگان  پیوند  میدهد  و  بدو  حس  انسـانی  و  اندیشه  و  احساسات  و  الهامات  میبخشد.  حالت  مریم  را  این  چنین  تفسیر  و  توجیه  میکنیم که  جبرئیل که  روحالامبن  است  حامل  نفخه  روح  آسمانی  از  سوی  یزدان  متعال  بوده  است  و  آن  را  به  مریم  رسانده  است  ...  دیگر  باره  برمیگردبم  و  میگوئیم:  ما  از  ماهیت  روح  چه  به  معنی  جبرئیل  باشد،  و  چه  به  معنی  چیز  دیگری  باشد،  چیزی  نمیدانیم.  چه  همه  اینها  غیب  است.  تنها  ما  از  روند  قرآنی  در  هر  دو  سوره  برداشت  میکنیم که  مدلول  و  مفهوم  روح  در  اینجا  جدای  از  مدلول  و  مفهوم  روح  در  آنجا  است.

 

تفسیر سوره‌ی مریم آیه‌ی 98-66

 

سورهی مریم آیهی 98-66

 

وَیَقُولُ الإنْسَانُ أَئِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَیًّا (٦٦) أَوَلا یَذْکُرُ الإنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ یَکُ شَیْئًا (٦٧) فَوَرَبِّکَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّیَاطِینَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیًّا (٦٨) ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ کُلِّ شِیعَةٍ أَیُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمَنِ عِتِیًّا (٦٩) ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِینَ هُمْ أَوْلَى بِهَا صِلِیًّا (٧٠) وَإِنْ مِنْکُمْ إِلا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْمًا مَقْضِیًّا (٧١) ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا (٧٢) وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَیُّ الْفَرِیقَیْنِ خَیْرٌ مَقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِیًّا (٧٣) وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَرِئْیًا (٧٤) قُلْ مَنْ کَانَ فِی الضَّلالَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا یُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکَانًا وَأَضْعَفُ جُنْدًا (٧٥) وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ مَرَدًّا (٧٦) أَفَرَأَیْتَ الَّذِی کَفَرَ بِآیَاتِنَا وَقَالَ لأوتَیَنَّ مَالا وَوَلَدًا (٧٧) أَطَّلَعَ الْغَیْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا (٧٨) کَلا سَنَکْتُبُ مَا یَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدًّا (٧٩) وَنَرِثُهُ مَا یَقُولُ وَیَأْتِینَا فَرْدًا (٨٠) وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا (٨١) کَلا سَیَکْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَیَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدًّا (٨٢) أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَى الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا (٨٣) فَلا تَعْجَلْ عَلَیْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا (٨٤) یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا (٨٥) وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا (٨٦) لا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا (٨٧) وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا (٨٨) لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا إِدًّا (٨٩) تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنْشَقُّ الأرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا (٩٠) أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا (٩١) وَمَا یَنْبَغِی لِلرَّحْمَنِ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَدًا (٩٢) إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ إِلا آتِی الرَّحْمَنِ عَبْدًا (٩٣) لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا (٩٤) وَکُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَرْدًا (٩٥) إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا (٩٦) فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَتُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّا (٩٧) وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزًا (٩٨)

 

روند قرآنی در سوره، داستانهای زکریا و تولد یحیی، و مریم و تولد عیسی، و ابراهیم و دوری گزیدن او از پدرش، وکسانی که پس از ایشان آمدند و راهیاب یا گمراه شدند را بیان داشت، و بر این داستانها پیرو زد با اعلان ربوبیت یگانهای که سزاوار پرستیدن و عبادت کردن بدون شریک و انباز است، و این خود حقیقت بزرگی استکه آن داستانها با رخدادها و صحنهها و پیروها آن را برجسته نشان دادند.

این واپسین درس سوره، در جدال پیرامون عقائد شرک و پیرامون انکار رستاخیز پیش میرود. در صحنههای قیامت سرنوشت مردمان را در موقعیتهای زنده لبریز از حرکت و جنبش و فعل و انفعال نشان میدهد. در این صحنهها سراسر جهان، اعم از آسمانها و زمین، و انسانها و پریها، و مومنان وکافران آن شرکت میکنند. روند قرآنی صحنههای خود را میان دنیا و آخرت به گشت وگذار وکوچ و انتقال میاندازد، و ما ناگهان دنیا و آخرت را به یکدیگر متصل و چسبیده مییابیم. مقدمه جهان هستی در این زمین نشان داده میشود، و نتیجه جهان هستی در آنجا در سرای آخرت به تماشا درمیآید. این کار از فاصله چند آیه یا چند واژه بیشتر طول نمیکشدکه به حس و شعور چنین متبادر میشود که دو جهان به یکدیگر متصل و مرتبط هستند و مکمّل همدیگر میباشند.

*

(وَیَقُولُ الإنْسَانُ أَئِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَیًّا . أَوَلا یَذْکُرُ الإنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ یَکُ شَیْئًا . فَوَرَبِّکَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّیَاطِینَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیًّا . ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ کُلِّ شِیعَةٍ أَیُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمَنِ عِتِیًّا . ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِینَ هُمْ أَوْلَى بِهَا صِلِیًّا . وَإِنْ مِنْکُمْ إِلا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْمًا مَقْضِیًّا . ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا).

انسان میگوید: آیا هنگامی که مردم (و فانی شدم، از گور) زنده بیرون آورده خواهم شد؟! آیا انسان به خاطر نمیآورد که ما او را پیش از این آفریدیم و او اصلا چیزی نبود؟ (مگر این واقعیت را فراموش کرده است که بازآفرینی از نوآفرینی، و اعاده خلق به وجود در زمان آینده، از هستی بخشیدن او از عدم در زمان گذشته، سادهتر است؟). سوگند به پروردگارت هرآینه کافران را با شیاطین گرد میآوریم و سپس ایشان را گرداگرد دوزخ به زانو درافتاده و ذلیلانه حاضر میسازیم. سپس از میان هر گروهی افرادی را بیرون میکشیم (و پیش از دیگران به دوزخ میاندازیم) که سرکشتر از همه در برابر خداوند مهربان بودهاند. بعد از آن، ما از کسانی که برای سوختن در آتش اولویت دارند، به خوبی آگاهیم (و دقیقا افراد گستاخ را انتخاب میکنیم و در این گزینش هیچگونه اشتباهی رخ نحواهد داد). همه شما (انسانها بدون استثناء) وارد دوزخ میشوید (مومنان برای عبور و دیدن، و کافران برای دخول و ماندن). این امر حتمی و فرمانی است قطعی از پروردگارتان. سپس پرهیزگاران را نجات میدهیم، و ستمگران را ذلیلانه در آن رها میسازیم‌.

صحنه با ذکر چیزی که «انسان» درباره رستاخیز میگوید میآغازد. همچون سخنی را بسیاری از انسانها در زمانهای مختلفی گفتهاند. انگار این شبهه »‌انسان» و اعتراض مکرر او در میان همه نسلها است:

(وَیَقُولُ الإنْسَانُ أَئِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَیًّا).

انسان میگوید: آیا هنگامی که مردم (و فانی شدم، از گور) زنده بیرون آورده خواهم شد؟‌!.

این اعتراضی استکه منشا آن غفلت انسان از پیدایش نخستین خویش است. انسان کجا بوده است؟ چگونه بوده است؟ اوکه نبوده است و سپس هستی یافته است. اگر انسان دقت کند دوباره زنده شدن در رستاخیز از پیدایش نخستین در آغاز آفرینش آسانتر و سادهتر مینماید:

(أَوَلا یَذْکُرُ الإنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ یَکُ شَیْئًا).

آیا انسان به خاطر نمی آورد که ما او را پیش از این آفریدیم و اصلا چیزی نبود؟! (مگر این واقعیت را فراموش کرده است که بازآفرینی و اعاده خلق به وجود در زمان آینده از هستی بخشیدن او از عدم در زمان گذشته ساده تر است؟!).

سپس بر انکار و اعتراض با سوگند تهدید کردن و بیم دادن پیرو می زند. خدای بزرگوار به ذات خود قسم می خورد که بزرگ ترین و سترگ ترین سوگند است. قسم می خورد که ایشان را پس از زنده گرداندن گرد میآورد و این کاری است حتمی و قطعی:

(فَوَرَبِّکَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ).

سوگند به پروردگارت هر آینه کافران را گرد می آوریم.

تنها آنان را گرد نمی آوریم و بس. بلکه ایشان را با «شیاطین» گرد می آوریم. آنان و شیاطین برابرند. شیاطین کسانیند که وسوسه انکار به دلها می اندازند. میان کافران و شیاطین پیوند پیرو و پیروی شده و رهبر و رهبری شده است.

در اینجا قرآن تصویر محسوسی را از ایشان ترسیم می کند: آنان پیرامون دوزخ بر زانوها فروافتاده اند. فرو افتادن ذلیلانه و رسواگرانه:

(ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیًّا).

سپس ایشان را گرداگرد دوزخ به زانو درافتاده و ذلیلانه حاضر می آوریم.

این هم تصویر هراسانگیزی است. همه این گروهها و دستههایی که به شمار نمیآیند گرد آورده شدهاند و پیرامون دوزخ به زانو افتاده و خوار حاضر آورده شدهاند. هول و هراس خود را مشاهده میکنند. گرمای آتش دوزخ به سویشان می دود، و هر لحظه انتظار میکشد که آنان گرفته شوند و بدان انداخته شوند. ایشان بر زانوها خوار و رسوا افتادهاند و به جزع و فزع افتادهاند.

این صحنهای استکه بیانگر ذلت و خواری قلدران متکبر است. به دنبال آن، صحنه کشیدن و جلبکردن کسانی میآیدکه بسی سرکش و زورگو بودهاند:

(ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ کُلِّ شِیعَةٍ أَیُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمَنِ عِتِیًّا).

سپس از میان هر گروهی افرادی را بیرون میکشیم (و پیش از دیگران به دوزخ میاندازیم) که سرکشتر از همه در برابر خداوند مهربان بودهاند.

از اینگفتار سختگیری پیدا است. در واژه «عتیاً: تکبر و تمرد و سرکشی و طغیان» تشدیدی استکه با سایهروشن و طنین خود تصویری را از این بیرون کشیدن ترسیم میکند. به دنبال این جلب و جذب، تصویری از فروانداختن به آتش قرار میگیرد. این هم حرکتی استکه خیال آن را تکمیل میکند!

خدا میداند که چه کسانی سزاوارتر برای به آتش انداختن و بدان سوختن هستند. هیچکسی نیست از این گروهها و دستههای بیشماری که تنها خدا از یکایک آنان مطلع است و ایشان را سرشماری میکند، ناسنجیده و به گزافگرفتار آید:

(ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِینَ هُمْ أَوْلَى بِهَا صِلِیًّا).

بعد از آن، ما از کسانی که برای سوختن در آتش اولویت دارند، به خوبی آگاهیم (و دقیقا افراد گستاخ را انتخاب میکنیم و در این گزییش هیچگونه اشتباهی رخ نخواهد داد)‌.

آنان را برگزیدهاند تا پیشقراولان کسانی گردند که به آتش انداخته میشوند! مومنان این عرصه هراسناک را نگاه میکنند:

(وَإِنْ مِنْکُمْ إِلا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْمًا مَقْضِیًّا ).

همه شما (انسانها بدون استثناء) وارد دوزخ میشوید (مومنان برای عبور و دیدن، و کافران برای دخول و ماندن). این امر حتمی و فرمانی است قطعی از پروردگارتان‌.

همه شما بهکنار دوزخ میدوید و بدان نزدیک میشوید و از آن میگذرید، در حالیکه دوزخ برافروخته است و از خشم انگار میترکد و برای قاپیدن نخجیر زبان خود را بیرون میآورد و بر لبهایش میمالد و لیس میزند! سرکشان بیرون کشیده میشوند و به آتش انداخته میشوند.

(ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا).

سپس پرهیزگاران را نجات میدهیم‌.

متقیان دور برده میشوند، و از آتش دوزخ رها میگردند، آتشی که اندکی مانده است بدان درافتند!

(وَنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا).

و ستمگران را ذلیلانه در آن رها میسازیم‌.

*

از این صحنه هراسناکیکه سرکشان در آن خوار و ذلیل بر زانوها فرومیافتند، پرهیزگاران در آن نجات و رستگاری مییابند، و ستمگران در آن بر زانوها چمباتمه میزنند، به صحنه دیگری پرداخته میشود. در این صحنه که یکی از صحنههای دنیا است، کافران بر مومنان گردن میافرازند و تکبر میورزند، و فقر و تنگدستی مومنان را ننگ ایشان میشمارند، و با داشتن ثروتها و سیماها و ارزشها و معیارهای دنیای فناپذیر خود مینازند و لاف میزنند و بر مومنان تفاخر میفروشند:

(وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَیُّ الْفَرِیقَیْنِ خَیْرٌ مَقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِیًّا).

کافران هنگامی که آیات روشن و بیانگر (حقائق) ما بر آنان خوانده میشود، به مومنان میگویید: کدامیک ار دو گروه (ما و شما) منزل (زندگی) آنان بهتر، و مجلس (عیش و عشرت) ایشان زیباتر است؟‌.

آن باشگاههای بزرگ، و مجلسهای خوشگذرانیها و لذتپرستیها، و ارزشها و معیارهائیکه بزرگان و خوشگذرانان در زمانهای فساد و تباهی پایبند آنها هستند و برابر آنها میآیند و میروند، و درکنار آنها آن مجلسهایکوچک و ساده و آن باشگاه های خالی از هر چیز جز ایمانکه نه شکوهی در آن است، و نه زیب و زینتی بر آن است، و نه پیرایه و زوری آویخته بدان است ... این و آن در این زمین مقابل یکدیگرند وگرد آمده درکنار همدیگرند!

نخستینگروه با فریبکاریها و نیرنگبازیهای بزرگ خود میمانند. با مال و جمال، با سلطه و ندرت، جاه و مقام، مصالح شخصی، غنیمتهائی که می‏برند، لذتها و بهرهمندیهائی که در آنها میلولند، بسر میبرند ... دومینگروه با سیمای فقیرانه و ساده خود میمانند. مال و متاع را به تمسخر میگیرند. جاه و مقام و سلطه و قدرت را استهزاء میکنند، و مردمان را به سوی خود میخوانند، نه به نام لذتیکه آن را تحقق میبخشند، و نه مصلحتیکه آن را افزایش میدهند، و نه نزدیک شدن به حاکم و فرمانده، و نه افتخار به صاحب سلطه و قدرت ... بلکه به نام عقیدهای که بدیشان تقدیم میدارند و خالی از هر زیب و زینت و زر و زیوری است، و تنها افتخار ایشان به عزت خدا است نه چز دیگری و نه کس دیگری ... آنان عقیده را بدیشان ارمغان میدارند، عقیدهایکه رنج و تلاش و جهاد و بیاحترامی را به همراه دارد. ایشان نمیتوانند که اصلا در اینکره زمین بدیشان اجر و پاداش دهند، بلکه آنچه بدیشان میرسد نزدیکی به خدا، و اجر و پاداش به تمام وکمال در روز حساب وکتاب است‌.

آنان بزرگان قریش هستند که آیات خدا در زمان پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) بر ایشان خوانده میشد و آنان به مومنان فقیر وتنگدست میگفتند:

(أَیُّ الْفَرِیقَیْنِ خَیْرٌ مَقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِیًّا).

کدامیک از دو گروه (ما و شما) منزل (زندگی) آنان بهتر، و مجلس (عیش و عشرت) ایشان زیباتر است؟. منزل و مجلس بزرگانیکه به محمّد ایمان نمیآورند، یا منزل و مجلس فقیرانیکه پیرامون او گرد میآیند؟

کدامیک از این دوگروه، جاه و مقام بهتری و مجلس و باشگاه زیباتری دارند؟ نضیر پسر حارث و عمرو پسر هشام و ولید پسر مغیره و دوستان ایشانکه از زمره بزرگانند، یا بلال و عمّار و خباب و دوستان ایشانکه از زمره تنگدستانند؟ اگر چیزیکه محمّد مردمان را به سوی آن میخواند خوب بود آیا پیروان او اینان میشدند، اینانکه هچ ارزشی و هیچ اهمّیتی در جامعه قریش ندارند؟ اینانکه در خانه محقرانه بدون زیب و زینتی همچون خانه خبابگرد میآیند؟ و دشمنان ایشان صاحبان باشگاههای بزرگ و مجلسهای سترگ و مکانت و منزلت برجسته اجتماعی میباشند؟

این منطق زمین است. منطق محرومان از آفاق والا در هر زمان و مکانی است. این هم حکمت خدا استکه مقتضی این استکه عقیده خالی از زیب و زینت و آرایش و پیرایش باشد، و عوامل فریبکاری و انگیزههای نیرنگبازی در آن نباشد. تا هرکه عقیده را به خاطر عقیده میخواهد، و آن را تنها برای رضای یزدان نه خشنودی مردمان میپذیرد، و ارزشها و معیارها و نیرنگها وگولهائی که دیگران بدانها خوی گرفتهاند ناچیز میشمرد، پیش بیاید و پذیره عقیدهگردد ... و از عقیده منصرف و رویگردانگردد هرکه آزها و سودها را میجوید، و زیب و زینت و زر و زیور را میطلبد، و مال و متاع میخواهد.

روند قرآنی بر سخنکافران سرگشتهایکه مینازند به مقام و زیب و زینتیکه دارند با پسودهای پیرو میزند، پسودهایکه دل را به جایگاههای هلاک شدنگذشتگان برمیگرداند، گذشتگانی که دارای منزلت و مکانت بزرگ و نعمت فراوان بودهاند و در آن سرمست و مغرور زیستهاند و بدانگول خوردهاند و شیفته و شیدای جهان فانی گردیدهاند.

(وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَرِئْیًا[1]).

ما اقوام بیشماری را نابود کردهایم که پیش از آنان (در روزگار کهن) میزیستهاند و از اینان، مال و ثروت و وسائل زندگی بهتری داشتهاند و هم ظاهر و هیئت و سیمایشان آراستهتر و پیراستهتر بوده است‌.

سودی به حالشان نبخشید اسباب و اثاثیه و فرش و فروش و زیب و زینت و سیماهای آراسته و نماهای پیراسته؛ و وقتیکه خدا نابودی ایشان را مقرر فرمود، هیچ چیزی آنان را از دست خدا نرهانید. هان! این انسان فراموشکار است و درسهای عبرت را فراموش میکند! اگر انسان درسهای عبرت را به خاطر داشت و میاندیشید، غرور و سرمستی ظواهر امور او را درنمیربود. مگر نه این استکه جایگاههای نابودی و بر باد فنا رفتنگذشتگان خودخواه و خودپرست و شیدای این چند روزه حیات او را سخت متوجه خود میکند و به خود میخواند و وی را تهدید مینماید و برحذر میدارد؟! امّا انسان به لاف و گزاف و غرور و سرمستی خود فرو میرود، و از آنچه در انتظار او است غافل میشود، آن چیزیکه یقه کسانی راگرفته است که پیش از او بودهاند و سر خود گرفتهاند، آن کسانیکه از او نیروی بیشتر و اموال و اولاد زیادتری داشتهاند و هم اینک به دیار مردگان شتافتهاند.

روند قرآنی با همچون نگرشی پیرو میزند، و سپس به پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) دستور میدهدکه به صورت مباهله بر ضد ایشان دعاکند. بدینگونهکه از خدا درخواستکند هرگروه از این دو دسته گمراه است خدا گمراهترشان فرماید و بر گمراهیشان بیفزاید، تا آنگاه که وعده خدا در دنیا یا در آخرت سر میرسد:

(قُلْ مَنْ کَانَ فِی الضَّلالَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا یُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکَانًا وَأَضْعَفُ جُنْدًا. وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ مَرَدًّا).

(ای پیغمبر!) بگو: کسانی که در گمراهی هستند (و اصرار بر ادامه این راه دارند) خداوند مهربان بدیشان مهلت میدهد (تا بر کفر و طغیان خود بیفزایند و بیشتر در گناه خود فرو بروند) تا آنگاه که میبینند آنچه بدان وعده داده شدهاند، چه عذاب (کافران توسط جهادگران مسلمان) را، و چه (خواری و رسوائی) آخرت را. بالاخره ایشان خواهند دانست که چه کسی مسکن و منزلش بدتر و سپاه و لشکرش ضعیفتر و ناتوانتر است. (این عاقبت و سرنوشت ستمگران و فریفتگان دنیا بود، و امّا) کسانی که در راه هدایت گام برداشتهاند، خداوند بر هدایت ایشان میافزاید (و در راه انجام کارهای خوب و شایسته توفیق نصیبشان میگرداند) و (معلوم است که) آثار و اعمال نیکوئی که (از انسان میماند و) در پیشگاه پروردگارت ذخیره می‏گردد، از لحاظ اجر و پاداش و از نظر عاقبت خوبتر و مفیدتر است‌.

آنان گمان میبرند از پیروان محمّد (صلی الله علیه و سلم) راهیابترند، چون ایشان داراتر و شکوهمندترند. باشد چنین بینگارند) محمّد (صلی الله علیه و سلم) باید پروردگارش را به فریاد خواند و فروتنانه از پروردگارش بخواهدکه کدام دسته از این دوگروه گمراه است برگمراهیش بیفزاید و سرگشته را سرگشتهتر فرماید، و کدام دسته از این دو گروه راهیاب است بر راهیابیش بیفزاید و راه یافته را راهیافتهتر نماید ... هرگاه رخ دهد آنچه خدا بدیشان وعده داده است - آن وعده هم عذاب گمراهان در دنیا با دست مومنان، یا عذاب بزرگ روز سزا و جزا است - آن وقت خواهند دانست: کدامیک از این دوگروه مکان و منزل بدتر، و از نظر سپاه و لشکر ناتوانترند. و مومنان در آن روز شاد و شادمان و معزز و مکرم میگردند.

(وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ مَرَدًّا).

آثار و اعمال نیکوئی که (از انسان میماند و) در پیشگاه پروردگارت ذخیره می‏گردد، از لحاظ اجر و پاداش و از نظر عاقبت خوبتر و مفیدتر است‌.

باقیات صالحات از تمام چیزهائی والاتر و خوبتر است که اهل زمین بدانها مینازند و با داشتن آنها سرگشته و سرگردان میگردند.

*

آنگاه روند قرآنی نمونه دیگری از نازش و بالش کافران را ذکر میکند، وگفتار دیگری ازگفتارهایشان را به میان میکشدکه از آنها اظهار تنفر و تعجب میکند:

(أَفَرَأَیْتَ الَّذِی کَفَرَ بِآیَاتِنَا وَقَالَ لأوتَیَنَّ مَالا وَوَلَدًا . أَطَّلَعَ الْغَیْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا . کَلا سَنَکْتُبُ مَا یَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدًّا . وَنَرِثُهُ مَا یَقُولُ وَیَأْتِینَا فَرْدًا).

آیا در شگفت نیستی از آن کسی که آیات ما را انکار کرده و میگوید: (اگر قیامتی هم به فرض باشد، در آنجا) بدون شک دارائی فراوان و فرزندان زیادی به من داده خواهد شد؟! (و در آنجا هم از شما جلوتر و از خوشی و لذائد بیشتری بهرهمند خواهم شد). آیا او از (اسرار) غیب آگاه شده است؟ و یا (این که در این زمینه) از پیشگاه خدای مهربان عهد و پیمانی گرفته است؟ چنین نیست که او می‏گوید. ما آنچه را که می‏گوید (علیه او) مینویسیم، و عذاب را بر او مستمر و پیاپی خواهیم داشت. (و او را میمیرانیم) و از او به ارث میبریم آنچه را که از آن دم میزند (که وجود مال و ولد است، و روز قیامت) تک و تنها پیش ما خواهد آمد (و نه مال و ولد، و نه یاور و پشتیبانی همراه او خواهد بود)‌.

درباره سبب نزول این آیات - با اسنادی که در دست است - از خباب پسر ارت روایت شده است کهگفته است: مرد آهنگری بودم. بر عاص پسر وائل وامیداشتم. به پیش او رفتم و از وی درخواست پرداخت آن را کردم. عاص پسر وائل گفت: به خدا سوگند وام را به تو پرداخت نمیکنم تا منکر محمّد نشوی. گفتم: به خدا سوگند منکر محمّد (صلی الله علیه و سلم) نمیشوم و به ترک مکتب او نمیگویم تا آنگاهکه میمیری و سپس در قیامت زنده میشوی. گفت: من وقتیکه مردم و بعدها زنده شدم، به پیش من میآئی در حالیکه در آنجا اموال و اولادی دارم. آن وقت به تو چیزی خواهم داد! این بودکه خدا نازل فرمود:

(أَفَرَأَیْتَ الَّذِی کَفَرَ بِآیَاتِنَا وَقَالَ لأوتَیَنَّ مَالا وَوَلَدًا ...).

آیا در شگفت نیستی از آن کسی که آیات ما را انکار کرده و میگوید: (اگر قیامتی هم به فرض باشد، در آنجا) بدون شک دارائی فراوان و فرزندان زیادی به من داده خواهد شد؟! ...[2]

گفتار عاص پسر وائل نمونهای از ریشخند کفار و سبکگرفتن رستاخیز از سوی ایشان است. قرآن از کار او اظهار تعجب میکند، و ادعای او را زشت میشمرد:

(أَطَّلَعَ الْغَیْبَ ؟).

آیا او از (اسرار) غیب آگاه است؟‌.

این استکه با چیزی آشنا استکه در جهان غیب است؟!

(أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا).

یا (این که در این زمینه) از پیشگاه خدای مهربان عهد و پیمانی گرفته است؟‌.

این استکه از تحقق پیداکردن آن مطمئن است) قرآن با واژه «کلا: هرگز! هرگز!» پیرو میزند. این واژه هم برای نفی و طرد است. هرگز! هرگز او بر غیب اطلاع پیدا نکرده است و عهدی از پیشگاه خدا دریافت نداشته است. بلکه اوکفر میورزد و تمسخر میکند. پس در این صورت تهدید کردن و بیم دادن سزاوار برای ادب نمودن کافران بیشرم و حیائی است که آشکارا به کفر خود مینازند و اقرار مینمایند:

(کَلا سَنَکْتُبُ مَا یَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدًّا).

چنین نیست که او میگوید: ما آنچه را که می‏گوید (علیه او) مینویسیم، و عذاب را بر او مستمر و پیاپی خواهیم داشت‌.

آنچه را که میگوید بر او خواهیم نوشت و در روز حساب وکتاب بدو خواهیمگفتکه چهگفته است و چه کرده است، و اصلا چیزی فراموش نمیگردد و غلطاندازی و مغلطهکاری پذیرفته نمیشود ... این هم نوعی تعبیر استکه تهدید را به تصویر میکشد، و الا غلطاندازی و مغلطهکاری غیرممکن است، و هیچ کار کوچکی یا بزرگی از علم خدا دور نمیماند وکنار نمیافتد. ما عذاب را بر او مستمر و پیاپی خواهیم کرد. عذاب او میافزائیم و آن را بر او به درازا میکشانیم و آن را از او قطع نمیگردانیم! روند قرآنی به تهدید کردن به شیوه تصویری خود باز هم ادامه میدهد:

(وَنَرِثُهُ مَا یَقُولُ).

و (او را میمیرانیم) و از او به ارث میبریم آنچه را که از آن دم میزند (که وجود اموال و اولاد است)‌.

یعنی ما آنچه را که از آن دم میزندکه اموال و اولاد است به ارث میبریم، همانگونه که ارثبرنده پس از مرگ ارثگذار میکند!

(وَیَأْتِینَا فَرْدًا).

تک و تنها پیش ما خواهدآمد

تک و تنها به پیش ما خواهد آمد، و هیچ اموال و هیچ اولاد و هیچ یار و یاور و هیچ سند و مدرکی با خود همراه ندارد: تک و تنها و ضعیف و ناتوان‌.

آیا درباره کسی نیندیشیدهای که نسبت به آیات خدا کفر میورزد، و کار را به روزی حواله میداردکه در آن چیزی در اختیار ندارد؟ آن روزیکه دست خالی و بیبهره از هر آن چیزی استکه در این دنیا داشته است؟ این نمونهای از نمونههای کافران است. نمونهای ازکفر و ادعا و پردهدری و پررویی است‌.

*

روند قرآنی به عرضهکردن سیماها و نماهائی ازکفر و شرک ادامه میدهد:

(وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا . کَلا سَیَکْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَیَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدًّا . أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَى الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا . فَلا تَعْجَلْ عَلَیْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا . یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا . وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا . لا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا).

(اینگونه افراد) بجز خدا، معبودهائی برای خود برگزیدهاند تا این که چنین معبودهائی مایه عزت و احترام (دنیوی و اخروی) ایشان گردند. (در دنیا در رفع مشکلات یاریشان دهند، و در آخرت برایشان شفاعت و میانجیگری کنند). نه چنین است (که میاندیشند. روز قیامت) معبودهائی را که میپرستند، عبادت ایشان را انکار خواهند کرد، و دشمن آنان خواهند شد. نمیدانی که ما شیاطین را به سوی کافران فرستادهایم تا آنان را (در انجام گناهان) سخت برانگیزند و بیاغالانند. (ای پیغمبر! از کفر ایشان دلتنگ مباش، و در نزول عذاب) بر آنان شتاب مکن. ما تمام اعمال ایشان را دقیقاً محاسبه میکنیم (و جزای کارهایشان را خواهیم داد). روزی ما پرهیزگاران را (با تعظیم و تکریم هرچه بیشتر) به گونه گروه‏‏هایی که به نزدشان روند و مهمانان ایشان شوند، در پیشگاه خداوند مهربان جمع مینماییم (و وارد بهشت میگردانیم) و گناهکاران را (همچون شتران تشنهای که به سوی آبشخور به سرعت بروند) تشنهکام به سوی جهنم میرانیم (و بدانجا داخل میگردانیم. در آن روز، چه بندگان متقی و چه بندگان مجرم مومن و غیرمومن، هیچیک از) آنان نمیتوانند شفاعت بکنند، مگر آن کسی که با خداوند مهربان عهد و پیمان دارد (که یکتاپرستی و انجام کارهای شایسته در دنیا است).

اینان که آیات خدا را نمیپسندند و بدانها کفر میورزند بجز خدا خداگونههائی را برمیگیرند و عزت و شوکت و پیروزی و نصرت را از آنها میجویند و میطلبند. در میان ایشان کسانی هستند که برخیها فرشتگان را میپرستند، و برخیها پریها را میپرستند، و آنان را به مدد و یاری میطلبند و ایشان را مایه قدرت و قوت خود میدانند و باعث توان و شوکت خود میشمارند ... هرگز! هرگز! اصلا خداگونههائی وجود ندارد ... فرشتگان و پریان پرستش ایشان را مردود خواهند شمرد، و عبادت آنان را انکار میکنند، و در پیشگاه خدا از ایشان بیزاری میجویند:

(وَیَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدًّا).

و دشمن آنان خواهند شد.

این دشنی را با بیزاری جستن از ایشان وگواهی دادن بر ضد آنان، اظهار میدارند.

شیاطین همچون مردمانی را برای انجامگناهان تشویق و ترغیب میکنند و به تکان و هیجان درمیآورند، و بر ایشان چیره و مسلط میگردند، و از آن زمانکه ابلیس طلبیده است که دست او در حق آنان باز و آزاد باشد، به شیاطین اجازه گمراه کردن ایشان داده شده است.

(فَلا تَعْجَلْ عَلَیْهِمْ).

(ای پیغمبر! از کفر ایشان دلتنگ مباش، و در نزول عذاب) بر آنان شتاب مکن‌.

از ایشان دلتنگ مشو، چه تا مدت نزدیکی بدیشان مهلت و فرصت داده شده است، و هر عملی از اعمال ایشان به حساب آنانگرفته شده است و بشمار آمده است ... تعبیر قرآنی دقت حساب را به شکل محسوسی به تصویر میکشد:

(إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا).

ما تمام اعمال ایشان را دقیقا محاسبه میکنیم (و جزای کارهایشان را خواهیم داد)‌.

تصویر هراسانگیزی است. وای به حال کسی که خداوندگناهان و اعمال و نفسهای ایشان را بر ضد آنان محسوب دارد، و آنها را پیجوئی و تعقیبکند تا آن زمانکه با او حساب وکتاب سخت و دقیقی را انجام میدهد ... کسی که احساس میکند رئیس او در زمین، اعمال و افعال و خطاها و اشتباهات او را زیر نظر میدارد و پیجوئی میکند، به خوف و هراس میافتد و با پریشانی روزگار را بسر می‏برد و از خود حساب میکشد ... پس وقتیکه بنده احساس میکندکه خدای انتقامگیرنده چیره و توانا او را میپاید و اعمال و اقوال وی راکنترل مینماید، باید چه حالی داشته باشد؟!

قرآن مجید در صحنهای از صحنههای قیامت سرانجام شمارشکردن و محاسبه نمودن را به تصویر میکشد. مومنان به سوی خداوند مهربان دسته دسته وگروه گروه باکرامت و احترام میروند و میبینندکه به خوبی از ایشان استقبال میشود:

(یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا).

روزی ما پرهیزگاران را (با تعظیم و تکریم هرچه بیشتر) به گونه گروه‏‏هایی که به نزدشان روند و مهمانان ایشان شوند، در پیشگاه خداوند مهربان جمع مینمائیم (و وارد بهشت میگردانیم)‌.

و امّا بزهکاران به سوی دوزخ، تشنهکام رانده میشوند، همانگونه که گلههای چهارپایان رانده میشوند:

(وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا).

و گناهکاران را (همچون شتران تشنهای که به سوی آبشخور به سرعت بروند) تشنهکام به سوی جهنم میرانیم (و بدانجا داخل میگردانیم)‌.

و هیچگونه میانجیگری و شفاعتی در آن روز وجود ندارد، مگر برای کسی که کار نیک پیشاپیش فرستاده باشد. اینکار نیک عهد و پیمان او با خدا است و خدا به تمام وکمال بدان وفا میکند. خداوند به کسیکه ایمان آورده باشد و کار نیک انجام داده باشد، وعده داده است که پاداش و اجر او را به تمام وکمال بدهد. خدا هم هرگز خلاف وعده نمیکند.

*

آنگاه دیگرباره روند قرآنی به سخن زشت دیگری از سخنان مشرکان میپردازد و آن را پیگیری میکند. این سخن زشت چنین استکه عربهای مشرک میگفتند: فرشتگان دختران خدایند. یهودیان مشرک نیز میگفتند: عزیر خدا است. مسیحیان مشرک نیز ادعا میکردند: مسیح پسر خدا است ... سراسر هستی از این سخن زشتیکه فطرت آن را نمیپسندد، و دل از آن بیزاری میجوید، به لرزه و تکان میافتد:

(وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا . لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا إِدًّا . تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنْشَقُّ الأرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا . أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا . وَمَا یَنْبَغِی لِلرَّحْمَنِ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَدًا).

(یهودیان و مسیحیان و مشرکان) میگویند: خداوند مهربان فرزندی برای خود برگرفته است! واقعا چیز بسیار زشت و زنندهای را میگوئید. نزدیک است آسمانها به خاطر این سخن از هم متلاشی گردد، و زمین بشکافد، و کوهها به شدت درهم فروریزد! از این که به خداوند مهربان، فرزندی نسبت میدهند. برای خداوند مهربان سزاوار نیست که فرزندی برگیرد.

طنین واژگان و آهنگ عبارات با سایهروشنهای صحنه در ترسیم فضا شرکت میورزد: فضای خشم و توفندگی و لرزش و چندش! دل هستی و اندامهای آن به لرزش و چندش میافتد و رعشه میگرد و بر خود میلرزد از اینکه همچون سخن دور از عقل را بشنود و به قداست ذات الهی پسودهای برود و بیادبی بشود! همانگونه وجود و اندامهای انسان بر خود میلرزد هنگامیکه خشمناک میشود وقتیکه بیادبی و لطمهای متوجه کرامت و حرمت او، یا متوجهکرامت و حرمتکسی میشودکه دوستش میدارد و بدو احترام میگذارد. این لرزش و چندش جهانی در برابر سخنی دور از عقل، چیزی استکه آسمانها و زمین و کوهها در آن شرکت میورزند، و واژگان با آوا و نوای خود حرکت زلزله ولرزه راترسیممیکنند.

هنوز سخن دور از عقل، به خوبی بر زبان روان نشده است‌:

(وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا).

میگویند: خداوند مهربان فرزندی برای خود برگرفته است‌!.

سخنیکه بیانگر رسوائی و پلشتی ایشان است فوراً در پی آن میآید:

(لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا إِدًّا).

واقعا چیز بسیار زشت و زنندهای را میگوئید.

آنگاه هر چیزیکه پیرامون ایشان آرمیده است به تکان و لرزش درمیآید، و هر چیزیکه بر جای خود آرام و مستقر است به چندش میافتد و بر خود میلرزد، و ستونیکه بر آن تکیه زده است و پایهایکه بر آن استوارگردیده است به اهتزاز درمیآید و خشم خود را مینماید:

(تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنْشَقُّ الأرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا . أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا . وَمَا یَنْبَغِی لِلرَّحْمَنِ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَدًا).

نزدیک است آسمانها به خاطر این سخن از هم متلاشی گردد، و زمین بشکافد، و کوهها به شدت درهم فروریزد! از این که به خداوند مهربان، فرزندی نسبت می‏دهند. برای خداوند مهربان سزاوار نیست که فرزندی برگیرد.

در وسط این خشم توفنده هستی بیانیه هراسناکی صادر میشود

(إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ إِلا آتِی الرَّحْمَنِ عَبْدًا . لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا . وَکُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَرْدًا).

تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، بنده خداوند مهربان (و فرمانبردار یزدان) میباشند. او همه آنان را سرشماری کرده است، و دقیقا تعدادشان را میداند. و همه آنان روز رستاخیز تک و تنها (بدون یار و یاور و اموال و اولاد و محافظ و مراقب) در محضر او حاضر میشوند.

تمام کسانیکه در آسمانها و زمین هستند، بنده خدایند و خاضعانه و مطیعانه فرمان معبودشان را میبرند. هیچگونه فرزندی و هیچگونه انبازی برای خدا در میان نیست. بلکه همگان آفریده و بنده او هستند ... وجود انسان به لرزه درمیآید وقتیکه مفهوم و مدلول این سخن را به تصور درمیآورد:

(لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا).

او همه آنان را سرشماری کرده است، و دقیقاً تعدادشان را میداند.

مجالی برای گریختن کسی، و جائی برای فراموش نمودن احدی نیست‌:

(وَکُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَرْدًا).

و همه آنان روز رستاخیز تک و تنها (بدون یار و یاور و اموال و اولاد و محافظ و مراقب) در محضر او حاضر می شوند.

چشم خدا هر فردی را میپاید. هر فردی هم تک و تنها جلو میآید و کسی همدم ندارد و ازکسی قدرت و شوکت فراچنگ نمیآورد. حتی روح مردمان و ذهن و شعور ایشان با او نیست و به ترک او میگوید. ناگهان خویشتن را تک و تنها و بدون یار و یاور در پیشگاه خدای دادار مییابد.

در این محیط تنهایی و ترس و هراس، ناگهان مومنان را مییابیم که در زیر سایههای خوشایند مهر و محبت والا و ارجمند قرارگرفتهاند، مهر و محبت خداوند مهربان‌:

(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا).

بی‏گمان کسانی که ایمان میآورند و کارهای شایسته و پسندیده انجام میدهند، خداوند مهربان آنان را دوست میدارد و محبت ایشان را به دلها میافکند،

در این فضای هراسناک، تعبیر از مهر و محبت، خوشایندی ویژهای دارد که دلها را میپساید و لمس مینماید، و آرامش رضایتبخشی در میان است که جانها را مینوازد و لبریز از آرامش میسازد. این مهر و محبت در جهان بالا و والای فرشتگان پخش و پراکنده میشود و فضا را عطرآگین میسازد. آنگاه از آن جهان سر ریز میشود و زمین را فرامیگیرد و مردمان را احاطه میکند. این استکه سراسر هستی از آن پر میشود و سرریز میگردد.

از ابوهریره (رضی الله عنه) روایت شده استکه پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) گفته است:

(ان الله اذا احب عبدا دعا جبریل فقال: یا جبریل انی احب فلاناً فأحبه. فیحبه جبریل. ثم ینادی فی اهل آلساء فیقول: ان الله یحب فلاناً فاحبوه. قیحبه آهلالسماء. ثم یوضع له القبول فی الارض. و إن الله إذا ابغض عبدا دعا جبریل فقال: یا جبریل إن ابغض فلاناً فابغضه. فیبغضه جبریل. ثم ینادی. فی اهل السماء: إن الله یبغض فلانا فابغضوه. فیبغضه اهل السماء؛ ثم یوضع له البغضاء فی الارض). [3]

هرگاه خداوند بندهای را دوست بدارد جبرئیل را فرامیخواند و بدو میگوید: ای جبرئیل من فلانی را دوست میدارم تو نیز دوستش بدار. جبرئیل هم او را دوست خواهد داشت. سپس جبرئیل در میان ساکنان آسمان (یعنی فرشتگان) ندا درمیدهد و میگوید: خدا فلانی را دوست میدارد پس شما نیز او را دوست بدارید. آنان هم او را دوست خواهند داشت. آنگاه پذیرش (محبت و مودت و شوکت و عظمت) او به (دلهای ساکنان) زمین (یعنی مردمان) انداخته میشود (و دلها او را دوست خواهند داشت). و هرگاه خداوند از بندهای بدش بیاید جبرئیل را فرامیخواند و بدو میگوید: ای جبرئیل من از فلانی بدم میآید تو نیز از او بدت بیاید. سپس جبرئیل در میان ساکنان آسمان (یعنی فرشتگان) ندا درمیدهد و میگوید: خدا از فلانی بدش میآید پس شما نیز از او بدتان بیاید. آنان هم از او بدشان میآید. .آنگاه دشمنانگی او به (دلهای ساکنان) زمین (یعنی مردمان) انداخته میشود (و دلها از او بدشان میآید)‌.

*

این چنین مژده دادن به مومنان پرهیزگار، و این چنین بیم دادن منکران دشمن، هدف نهائی این قرآن است. خدا قرآن را برای عربها ساده و آسانکرده است و به زبان پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) آن را نازل فرموده است تا آن را بخوانند:

(فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَتُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّا).

ما قرآن را به زبان تو (که عربی است) ساده و آسان فراهم آوردهایم تا به وسیله آن، پرهیزگاران را (به رضا و نعمت خدای مهربان) مژدهدهی، و مردمان سرسخت (دشمن حق و طرفدار باطل) را با آن (از ناخشنودی و عذاب یزدان) بترسانی‌.

این سوره با صحنه ای پایان مییابدکه دل بسی به تفکر و تامّل آن مینشیند، و وجدان بسی از آن بر خود میلرزد، و خیال از نگریستن و وراندازکردن آن دست نمیکشد و کار را به پایان نمیبرد:

(وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزًا).

بیش از اینان (که با تو ای پیغمبر سر عناد و دشمنی دارند) چه نسلها و نژادهای فراوانی را (بر اثر کفر و گناه) نابود کردهایم. آیا کسی از ایشان را میبینی، یا کوچکترین صدائی از آنان را میشنوی؟!.

صحنهای استکه با لرزش ویرانگری تاخت خود را بر تو میآغازد، سپس با سکوت ژرفی تو را فرامیگیرد. انگار هم اینک تو را به بیابان مرگ میبرد، و تو را بالای کشتارگاههای نسلها و نسلها نگاه میدارد، و در آن بیابانیکه چشم پایان آن را نمیبیند، خیال تو با اشخاص و افرادی به گشت و گذار میپردازد که میجنبند و بر زمین راه میروند، و با حیاتی بهگشت و گذار میپردازد که میجنبد و به تلاش میخیزد، و با آرزوها و احساساتی همگام میشودکه زندگی میکنند و به آینده چشم میدوزند و امید میبندند ... سپس ناگهان سکوت خیمه میزند، و مرگ به چمباتمه میافتد، و لاشهها و اندامها و فرسودگی و نابودی جلوهگر میآیند، و دیگر نه جانی، و نه حسی، و نه حرکتی، و نه صدائی در میان است. ...

(هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ؟).

آیا کسی از ایشان را میبینی؟‌.

بنگر و دقت کن‌:

(هَلْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزًا).

آیا کوچکترین صدائی از آنان را میشنوی؟‌.

بشنو و سکوتکن. هان این آرمیدن ژرفی و خاموشی هراسانگیزی است. هیچ کسی در میان نیست مگر خدای یگانه زندهای که نمیمیرد.

*

پایان سوره مریم


 


1-رئیاً: مظهرو منظر. سیما و دیدار.

2- بخاری و مسلم‌.

3-امام احمد آن را روایت کرده است و گفته است: عفان برایمان از سهیل، و او از پدرش، و وی از ابوهریره روایتکرده است. مسلم نیز از قول سهیل آن را روایت نموده است. احمد و بخاری از قول ابنجریج، و او از موسی، و وی از ابن عتبه، و وی هم از نافع، و نافع از ابوهریره روایت کرده است‌.