تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

سورۀ صافّات

سورۀ صافّات

مکی است؛ ترتیب آن 37؛ شمار آیات آن 182

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿وَٱلصَّٰٓفَّٰتِ صَفّٗا ١.

خداوند بزرگ به فرشتگانی که در عبادت پروردگارشان برابر و پیوسته صف کشیده‌اند سوگند یاد می‌کند.

﴿فَٱلزَّٰجِرَٰتِ زَجۡرٗا ٢.

و نیز به فرشتگانی که ابرها را به اذن و ارادۀ پروردگار از شهری به شهر دیگر می‌رانند و سوق می‌دهند سوگند یاد کرده است.

﴿فَٱلتَّٰلِیَٰتِ ذِکۡرًا ٣.

همچنان حق‌تعالی به فرشتگانی که کتاب بزرگوار و ذکر ارزشمندش را تلاوت می‌کند سوگند یاد کرده است.

﴿إِنَّ إِلَٰهَکُمۡ لَوَٰحِدٞ ٤.

ای بندگان! هر آینه خدای شما آفریدگار یگانه‌ای است که پروردگاری جز او نیست و شریکی ندارد، پس او را به یگانگی بشناسید و عبادت را برای او خالص سازید.

﴿رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا وَرَبُّ ٱلۡمَشَٰرِقِ ٥.

او خداوندی است که فقط وی آفریدگار آسمان‌ها و زمین، آفریدگار موجودات زمین و آسمان، آفریدگار مواضع طلوع خورشید و آفریدگار ماه و ستارگان ثابت و سیّار است.

﴿إِنَّا زَیَّنَّا ٱلسَّمَآءَ ٱلدُّنۡیَا بِزِینَةٍ ٱلۡکَوَاکِبِ ٦.

به یقین که خداوند عزوجل آسمان دنیا را با ستارگان ثابت و سیّار زیبا ساخته و زینت بخشیده است.

﴿وَحِفۡظٗا مِّن کُلِّ شَیۡطَٰنٖ مَّارِدٖ ٧.

حق‌تعالی ستارگان را مقرّر داشته که آسمان را از استراق سمع هر شیطان متمرّد و سرکشی محفوظ دارند.

﴿لَّا یَسَّمَّعُونَ إِلَى ٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰ وَیُقۡذَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٖ ٨.

خداوند عزوجل شیطان‌ها را از شنیدن سخن ملأ اعلی منع کرده تا وحیی که به پیامبرانش فرو فرستاده محفوظ باشد؛ بدین‌گونه که شیطان‌ها با شهاب‌های سوزنده از گوشته گوشۀ آسمان زده و رانده می‌شوند تا نشود که چیزی از وحی الهی را به دست آورند و در آن دخل و تصرّف کنند.

﴿دُحُورٗاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ وَاصِبٌ ٩.

شیطان‌ها از اینکه وحی را بشنوند، طرد و رانده ‌می‌شوند و عذاب درد آور، همیشگی و سختی برای‌شان در آتش دوزخ آماده است؛

﴿إِلَّا مَنۡ خَطِفَ ٱلۡخَطۡفَةَ فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ ثَاقِبٞ ١٠.

مگر شیطانی که کلمه‌ای از وحی را به سرعت دزدی کند و آن را به دیگری خبر دهد. باز نفر دوم به سوم خبر دهد و همچنین به دیگران انتقال یابد. گاهی پیش از اینکه خبر را به دیگری برساند، شهاب او را می‌سوزاند، اما برخی اوقات پیش از اینکه او را شهاب بسوزاند خبر را انتقال می‌دهد و به تدریج این امر را به کاهنان می‌رسانند و کاهنان با آن صدها دروغ را علاوه می‌نمایند.

﴿فَٱسۡتَفۡتِهِمۡ أَهُمۡ أَشَدُّ خَلۡقًا أَم مَّنۡ خَلَقۡنَآۚ إِنَّا خَلَقۡنَٰهُم مِّن طِینٖ لَّازِبِۢ ١١.

ای پیامبر! اکنون از منکران زنده‌شدن بعد از مرگ بپرس که آیا آفرینش آنان مهم‌تر و قوی‌تر است، یا آفرینش آسمان‌ها، زمین و سایر مخلوقات؟ به راستی که خداوند عزوجل پدر آنان آدم علیه السلام را از گِل نرم و ملایمی آفریده که اجزای آن به هم می‌چسپد.

﴿بَلۡ عَجِبۡتَ وَیَسۡخَرُونَ ١٢.

ای پیامبر! بلکه تو از انکار آنان به زنده شدن بعد از مرگ تعجّب نمودی، حال آنکه استهزای آنان به تو و رسالتت از این هم تعجّب آورتر است.

﴿وَإِذَا ذُکِّرُواْ لَا یَذۡکُرُونَ ١٣.

و آنگاه که کافران به وحی الهی نصیحت می‌شوند، از آن فایده نمی‌گیرند و در معناهای آن نمی‌اندیشند؛ زیرا در غفلت به سر می‌برند و از حق رو گردان‌اند.

﴿وَإِذَا رَأَوۡاْ ءَایَةٗ یَسۡتَسۡخِرُونَ ١٤.

و چون کافران برهان و معجزه‌ای را ببینند که به راستگویی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دلالت کند، بدان استهزا می‌نمایند و مسخره‌اش می‌کنند.

﴿وَقَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِینٌ ١٥.

و کافران می‌گویند: ای محمد! آنچه را آورده‌ای چیزی جز جادوی آشکار نمی‌باشد و جادوبودنش بر کسی پنهان نیست.

﴿أَءِذَا مِتۡنَا وَکُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ ١٦.

کافران می‌گویند: آیا آنگاه که بمیریم، جسدهای ما خاک شود، استخوان‌های ما بپوسد و پارچه پارچه شود، دوباره زنده می‌گردیم و از قبرهای خویش برانگیخته می‌شویم؟

﴿أَوَ ءَابَآؤُنَا ٱلۡأَوَّلُونَ ١٧.

و حتی پدران پیشین ما بعد از اینکه بمردند سر از نو زنده می‌شوند؟ این امر دور از واقعیت خواهد بود!

﴿قُلۡ نَعَمۡ وَأَنتُمۡ دَٰخِرُونَ ١٨.

ای پیامبر! برای آنان بگو: آری! خداوندی که شما را بار نخست آفرید، در حالی که شما خوار و ناچیز و حقیر بودید، به زودی دوباره شما را برمی‌انگیزد و زنده می‌نماید.

﴿فَإِنَّمَا هِیَ زَجۡرَةٞ وَٰحِدَةٞ فَإِذَا هُمۡ یَنظُرُونَ ١٩.

زنده ساختن دوبارۀ شما تنها با یک بار دمیدن انجام می‌شود، آنگاه از قبرهای خویش بیرون می‌شوید و هولناکی روز قیامت را انتظار می‌کشید.

﴿وَقَالُواْ یَٰوَیۡلَنَا هَٰذَا یَوۡمُ ٱلدِّینِ ٢٠.

و کافران در آن هنگام می‌گویند: ای وای بر ما، هلاکت و زیان بر ما باد! این همان روز حساب است که در دنیا به ما وعده داده شد، اما به آن تکذیب کرد.

﴿هَٰذَا یَوۡمُ ٱلۡفَصۡلِ ٱلَّذِی کُنتُم بِهِۦ تُکَذِّبُونَ ٢١.

بعد از آن برای آنان گفته می‌شود: این همان روزی است که میان خلایق حکم و فیصلۀ الهی صادر می‌شود و روزی است که شما در دنیا بدان تکذیب کرده و از آن انکار می‌نمودید.

﴿۞ٱحۡشُرُواْ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ وَأَزۡوَٰجَهُمۡ وَمَا کَانُواْ یَعۡبُدُونَ ٢٢.

ای فرشتگان! کافران را با شریکان باطل و خدایان ساختگیی که به عبادت‌شان می‌پرداختند جمع آورید.

﴿مِن دُونِ ٱللَّهِ فَٱهۡدُوهُمۡ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡجَحِیمِ ٢٣.

ای فرشتگان! کافران را با شریکان باطل و خدایان ساختگی آنان به شدّت و با توبیخ به سوی آتش سوق دهید.

﴿وَقِفُوهُمۡۖ إِنَّهُم مَّسۡ‍ُٔولُونَ ٢٤.

و ای فرشتگان! کافران را با خدایان باطل آنان پیش از وارد شدن به بهشت، فرمان ایست دهید؛ زیرا خداوند عزوجل با توبیخ و تهدید از اعمالی که در دنیا انجام دادند و از سخنانی که گفتند از آنان سؤال می‌کند.

﴿مَا لَکُمۡ لَا تَنَاصَرُونَ ٢٥.

در حین گرفتاری به عذاب برای آنان گفته می‌شود: شما را چه شده که در این روز دشوار، یکدیگر را یاری نمی‌کنید؟

﴿بَلۡ هُمُ ٱلۡیَوۡمَ مُسۡتَسۡلِمُونَ ٢٦.

آری! کافران در روز قیامت به امر خداوند عزوجل تسلیم‌اند، به حکمش منقاداند و مالک رساندن نفع و ضرری برای خویشتن نیستند.

﴿وَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ یَتَسَآءَلُونَ ٢٧.

بعضی از کافران به برخی دیگر در روز قیامت رو می‌آورند، همدیگر را ملامت می‌سازند و با یکدیگر به مخاصمه می‌پردازند.

﴿قَالُوٓاْ إِنَّکُمۡ کُنتُمۡ تَأۡتُونَنَا عَنِ ٱلۡیَمِینِ ٢٨.

ناتوانان برای سرکردگان می‌گویند: شما – به زعم خویش – خیر و حقّانیت را به ما می‌آوردید و ما گمان کردیم که شما به ما خیررسان هستید. در نتیجه سرکشی و گمراهی را به ما نیکو معرفی داشتید و ما را به هدایت بدبین ساختید.

﴿قَالُواْ بَل لَّمۡ تَکُونُواْ مُؤۡمِنِینَ ٢٩.

سرکردگان کفر برای ناتوانان می‌گویند: مسأله طوری که شما می‌گویید نیست، بلکه شما خودتان پذیرندۀ گمراهی و منتفّر از ایمان بودید.

﴿وَمَا کَانَ لَنَا عَلَیۡکُم مِّن سُلۡطَٰنِۢۖ بَلۡ کُنتُمۡ قَوۡمٗا طَٰغِینَ ٣٠.

ما بر شما سلطه و حجّتی نداشتیم که شما را از هدایت بازداریم، بلکه شما خودتان از حد تجاوز کردید و با قبول کفر بر خویشتن اسراف ورزیدید.

﴿فَحَقَّ عَلَیۡنَا قَوۡلُ رَبِّنَآۖ إِنَّا لَذَآئِقُونَ ٣١.

در نتیجه همگی را عذاب خداوند عزوجل فرا گرفت و همه ما و شما به سبب اعمال کافر و تکذیبی که قبلاً انجام داده‌ایم از آن می‌چشیم.

﴿فَأَغۡوَیۡنَٰکُمۡ إِنَّا کُنَّا غَٰوِینَ ٣٢.

و سبب گمراهی و کفرتان به خداوند شدیم. از آن‌رو که پیش از شما گمراه بودیم، شما هم با پذیرش کفر از ما پیروی کردید و همه ما زیانمند شدیم.

﴿فَإِنَّهُمۡ یَوۡمَئِذٖ فِی ٱلۡعَذَابِ مُشۡتَرِکُونَ ٣٣.

در آن روز ناتوانان و سرکردگان در عذاب شریک‌اند و به هر گروهی بخشی از جزا داده می‌شود؛ همچنان که در کفر و گمراهی در دنیا شریک و سهیم بودند.

﴿إِنَّا کَذَٰلِکَ نَفۡعَلُ بِٱلۡمُجۡرِمِینَ ٣٤.

سنّت الهی دربارۀ کافران و بدکاران این است که کارهای بدشان را جزا می‌دهد و از آنان انتقام می‌گیرد.

﴿إِنَّهُمۡ کَانُوٓاْ إِذَا قِیلَ لَهُمۡ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ یَسۡتَکۡبِرُونَ ٣٥.

آری! وقتی کافران به سوی کلمۀ لا إله إلا الله و به سوی پذیرش و تحقیق معنی این کلمه و عمل به مقتضایش فرا خوانده می‌شدند نافرمانی می‌کردند، ستیزه می‌نمودند و از آن ابا می‌آوردند.

﴿وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُوٓاْ ءَالِهَتِنَا لِشَاعِرٖ مَّجۡنُونِۢ ٣٦.

وقتی کافران به سوی توحید فرا خوانده می‌شوند، می‌گویند: چگونه عبادت بت‌ها و خدایان خویش را به خاطر سخن مرد شاعر دیوانه‌ای ترک کنیم؟ آنان با این سخن خود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را اراده داشتند – خداوند عزوجل وی را از مدلول سخن آنان نگه دارد – ببین که چگونه در سخن خود متردّد اند و با ارائۀ یک وصف ثابت نمی‌ماند.

﴿بَلۡ جَآءَ بِٱلۡحَقِّ وَصَدَّقَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ٣٧.

بلکه به راستی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرستادۀ معصومی است که قرآن و ایمان را برای شما به ارمغان آورده است. او نه شاعر است نه دیوانه؛ نه جادوگر است نه کاهن؛ بلکه شریعتی را آورده که با شرایع پیامبران پیشین موافقت دارد.

﴿إِنَّکُمۡ لَذَآئِقُواْ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡأَلِیمِ ٣٨.

ای کافران! به یقین که شما به سبب کفر، تکذیب و ستیزه‌جویی خود با خدا و رسولش طور قطعی از عذاب دردآور و هول انگیز دوزخ خواهید چشید.

﴿وَمَا تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٣٩.

عذابی را که اکنون می‌چشید، به سبب اعمال بدی است که در دنیا انجام داده‌اید و خداوند عزوجل بر شما هیچ ظلم تکرده است.

﴿إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ ٤٠.

اما بندگان راستکار خداوند عزوجل که در عبادت‌شان اخلاص‌مند اند، از عذاب الهی نجات یافته‌اند و در نعمت‌ها جاودانه به سر می‌برند.

﴿أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ رِزۡقٞ مَّعۡلُومٞ ٤١.

برای این گروه راستکار و اخلاص‌مند، روزی معیّنی در بهشت‌های پر از نعمت آماده شده چنان‌که قطع نمی‌شود؛ زیرا از جانب خداوند عزوجل است.

﴿فَوَٰکِهُ وَهُم مُّکۡرَمُونَ ٤٢.

اینک رزقی معین و معلوم، خوردنی‌های متنوّع و میوه‌های متعدّدی آماده است و ایشان در جایگاهی با کرامت و آسایش، و در شادمانی و سرور به سر می‌برند.

﴿فِی جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ ٤٣.

این گروه که ابرارند، در بهشت‌های پر از نعمت جاودان و دایمی، در نشستگاهی با کرامت و به جوار خداوند رحمان و رحیم همیشه جایگزین می‌باشند.

﴿عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِینَ ٤٤.

ایشان به منظور اُنس و اُلفت با یک دیگر و زیادت لذّتیابی از نعمت‌ها، بر تخت‌های بهشت روبروی یک دیگر قرار می‌گیرند.

﴿یُطَافُ عَلَیۡهِم بِکَأۡسٖ مِّن مَّعِینِۢ ٤٥.

برای گروه ابرار در مجالس انس و خوشنودی، جام‌هایی از شراب طهور که از جوی‌های بهشت است دَور داده می‌شود. این نعمت ماندگار نه تمام می‌شود و نه قطع می‌گردد.

﴿بَیۡضَآءَ لَذَّةٖ لِّلشَّٰرِبِینَ ٤٦.

این شراب مانند شراب دنیا نیست، بلکه رنگش سفید است و در نوشیدن آن لذّت فراوانی وجود دارد.

﴿لَا فِیهَا غَوۡلٞ وَلَا هُمۡ عَنۡهَا یُنزَفُونَ ٤٧.

دیگر این شراب، عقل را مانند شراب دنیا نمی‌رباید؛ یعنی حافظه را مختل نمی‌سازد و جسم را آزار نمی‌دهد.

﴿وَعِندَهُمۡ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ عِینٞ ٤٨.

در نزد گروه ابرار در باغ‌های پر نعمت بهشت زن‌های زیباروی، پاک دامن، فراخ چشم و پسندیده‌ای هستند که جز به سوی همسران‌شان به دیگری چشم نمی‌دوزند.

﴿کَأَنَّهُنَّ بَیۡضٞ مَّکۡنُونٞ ٤٩.

گویا که زن‌های بهشت مانند تخم سفید پرنده‌ای هستند که نه دست خورده و نه چشمی بدان افتاده است.

﴿فَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ یَتَسَآءَلُونَ ٥٠.

آنگاه که ابرار در بهشت‌اند، به یک دیگر رو می‌آورند و از روزهای گذشتۀشان در دنیا می‌پرسند که چگونه خداوند عزوجل ایشان را از عذاب نجات داد و با بهرۀ بزرگی کرامت بخشید. این امر از کمال اُنس و اُلفت با یک دیگرشان است.

﴿قَالَ قَآئِلٞ مِّنۡهُمۡ إِنِّی کَانَ لِی قَرِینٞ ٥١.

یکی از جمع گروه ابرار نیکوکار که در بهشت قرار دارد می‌گوید: به راستی من در دنیا رفیق همنشینی داشتم؛

﴿یَقُولُ أَءِنَّکَ لَمِنَ ٱلۡمُصَدِّقِینَ ٥٢.

رفیقی که از روز قیامت و زنده‌شدن بعد از مرگ انکار می‌کرد و به من می‌گفت: آیا تو به این سخن تصدیق می‌داری؟

﴿أَءِذَا مِتۡنَا وَکُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَدِینُونَ ٥٣.

چگونه ممکن است، بعد از مردن و پس از اینکه جسم‌های ما خاک شود، پارچه پارچه و متلاشی گردد، برای محاسبۀ اعمال خویش زنده شویم؟

﴿قَالَ هَلۡ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ ٥٤.

آن شخص مؤمن برای یاران بهشتی‌اش می‌گوید: آیا می‌خواهید جای بازگشت رفیق دنیوی مرا ببینید؟

﴿فَٱطَّلَعَ فَرَءَاهُ فِی سَوَآءِ ٱلۡجَحِیمِ ٥٥.

آنگاه نظر می‌اندازد و رفیق کافرش را در میان دوزخ می‌بیند که به گرمی آن گرفتار آمده و می‌سوزد.

﴿قَالَ تَٱللَّهِ إِن کِدتَّ لَتُرۡدِینِ ٥٦.

او برای رفیق کافرش می‌گوید: سوگند به خدا که نزدیک بود با زینت دهی باطل، مرا گمراه سازی و با خود به آتش دوزخ داخل نمایی.

﴿وَلَوۡلَا نِعۡمَةُ رَبِّی لَکُنتُ مِنَ ٱلۡمُحۡضَرِینَ ٥٧.

اگر خداوند عزوجل با هدایت و ایمان به من رحمت و احسان نمی‌کرد، اکنون از کسانی می‌بودم که آنان را در روز قیامت برای عذاب حاضر آورده است.

﴿أَفَمَا نَحۡنُ بِمَیِّتِینَ ٥٨.

آیا حقیقت دارد که ما در بهشت برای همیشه ماندگار هستیم و در آن نمی‌میریم، بلکه همیشه به ما نعمت داده می‌شود؛

﴿إِلَّا مَوۡتَتَنَا ٱلۡأُولَىٰ وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِینَ ٥٩.

جز مرگ نخستینی که در زندگی دنیا چشیدیم، دیگر ما را مرگ فرا نمی‌گیرد و به عذاب گرفتار نمی‌شویم و این واقعاً سعادت بزرگی است.

﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ ٦٠.

به راستی نعمت‌هایی که به ما ارزانی شده است کرامت بزرگ، کامیابی ارزشمند و سعادت دایمی است.

﴿لِمِثۡلِ هَٰذَا فَلۡیَعۡمَلِ ٱلۡعَٰمِلُونَ ٦١.

برای به دست آوردن چنین کامیابی بزرگ، بهرۀ ارزشمند و نعمت جاودانی در جوار پروردگار بخشایشگر، باید عمل کنندگان در زندگی دنیا به انجام عبادات بپردازند و کوشش نمایند تا این مراتب بلند را حاصل کنند.

﴿أَذَٰلِکَ خَیۡرٞ نُّزُلًا أَمۡ شَجَرَةُ ٱلزَّقُّومِ ٦٢.

آیا این نعمت‌ها، بهره‌مندی، کرامت و نجات بهتر است یا درخت زقّوم که تلخ مزّه و بد منظر است، منشأ پلید دارد و طعام کافران در آتش دوزخ است؟

﴿إِنَّا جَعَلۡنَٰهَا فِتۡنَةٗ لِّلظَّٰلِمِینَ ٦٣.

خداوند عزوجل درخت زقّوم را فتنه‌ای برای کافران مقرّر داشته است؛ زیرا آنان در دنیا با انکار از یکدیگر می‌پرسیدند: چگونه محمد صلی الله علیه و آله و سلم خبر می‌دهد که در آتش درختی است؛ در حالی که آتش درخت را می‌سوزاند؟

﴿إِنَّهَا شَجَرَةٞ تَخۡرُجُ فِیٓ أَصۡلِ ٱلۡجَحِیمِ ٦٤.

زقّوم، درختی است که خداوند عزوجل آن را در قعر دوزخ می‌رویاند؛ زیرا پروردگار سبحان قدرت دارد دو چیز ضدّ یک دیگر، یعنی سر سبزی و آتش را باهم جمع گرداند.

﴿طَلۡعُهَا کَأَنَّهُۥ رُءُوسُ ٱلشَّیَٰطِینِ ٦٥.

میوۀ درخت زقّوم در آتش دوزخ، بدمنظر و زشت است و مانند سر شیطان می‌باشد. وقتی شکل میوه چنین باشد، مزّه و طعمش چه قدر بد خواهد بود.

﴿فَإِنَّهُمۡ لَأٓکِلُونَ مِنۡهَا فَمَالِ‍ُٔونَ مِنۡهَا ٱلۡبُطُونَ ٦٦.

همانا کافران در آتش دوزخ از این درخت ملعونه و پلید می‌خورند و شکم‌های خویش را از آن پر می‌نمایند و این مجازاتی برای آنان است.

﴿ثُمَّ إِنَّ لَهُمۡ عَلَیۡهَا لَشَوۡبٗا مِّنۡ حَمِیمٖ ٦٧.

بعد از اینکه کافران از زقّوم می‌خورند از نوشیدنی پلید، تلخ و داغی می‌نوشند؛ یعنی در اینجا از طعام زقّوم، آب نوشیدنی حمیم و هوای مسمومی استفاده می‌نمایند.

﴿ثُمَّ إِنَّ مَرۡجِعَهُمۡ لَإِلَى ٱلۡجَحِیمِ ٦٨.

بعد از گرفتاری به این عذاب، به سوی آتش دوزخ باز گشتانده می‌شوند؛ آتشی که از آن دیگر نجاتی ندارند.

﴿إِنَّهُمۡ أَلۡفَوۡاْ ءَابَآءَهُمۡ ضَآلِّینَ ٦٩.

کافران پدران گمراه خویش را در مسیر شرک یافتند و از آنان در گمراهی تقلید نمودند.

﴿فَهُمۡ عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِمۡ یُهۡرَعُونَ ٧٠.

اکنون از راه و روش پدران خود بدون حجّت و دلیل پیروی می‌نمایند؛ همچنان که شأن هر جاهل مقلّد در باب پیروی گمراهان به همین‌گونه است.

﴿وَلَقَدۡ ضَلَّ قَبۡلَهُمۡ أَکۡثَرُ ٱلۡأَوَّلِینَ ٧١.

پیش از کافران مکّه که قوم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودند، بیشتر اهل قرن‌های گذشته نیز گمراه شدند.

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا فِیهِم مُّنذِرِینَ ٧٢.

و یقیناً خداوند عزوجل در آن قرن‌ها پیامبرانی را فرستاده بود تا آنان را از آتش دوزخ و خشم خداوند جبّار بترسانند، اما به تکذیب‌شان پرداختند.

﴿فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُنذَرِینَ ٧٣.

بنگر و بیندیش که انجام سرنوشت کافران این قرن‌ها چه شد و آنگاه که کافر شدند و تکذیب نمودند چگونه به هلاکت رسیدند و ضرب المثلی برای جهانیان شدند.

﴿إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ ٧٤.

اما آن بندگانی که در عبادت اخلاص ورزیدند و تنها از خداوند پاک اطاعت نمودند، حق‌تعالی ایشان را به فضل و رحمتش مخصوص ساخت و به بهشتش کرامت بخشید.

﴿وَلَقَدۡ نَادَىٰنَا نُوحٞ فَلَنِعۡمَ ٱلۡمُجِیبُونَ ٧٥.

همانان نوح علیه السلام در حالت سختی و دشواری به پروردگارش دعا کرد و از اوتعالی خواست تا او را در برابر قومش یاری کند. آری! خداوند بهترین پذیرندۀ دعاست؛ زیرا او بهترین دوست و نیکوترین یاری کننده‌ای است.

﴿وَنَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥ مِنَ ٱلۡکَرۡبِ ٱلۡعَظِیمِ ٧٦.

خداوند عزوجل هم نوح علیه السلام و هم کسانی را که از اهلش مؤمن بودند، همه را از اذیت کافران و از هلاکت و تباهی نجات داد و در نتیجه به فوز و فلاح دنیا و آخرت نایل آمدند.

﴿وَجَعَلۡنَا ذُرِّیَّتَهُۥ هُمُ ٱلۡبَاقِینَ ٧٧.

الله عزوجل به نوح علیه السلام احسان کرد و کرامت بخشید. به اینگونه که بعد از هلاکت قومش، تنها ذرّیه‌اش را در روی زمین باقی گذاشت.

﴿وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ ٧٨.

پروردگار سبحان برای نوح علیه السلام در دنیا ذکر خیر و ستایش نیکویی را ماندگار ساخت؛ چنان‌چه بهترین و تیکوکارترین مردم او را می‌ستایند.

﴿سَلَٰمٌ عَلَىٰ نُوحٖ فِی ٱلۡعَٰلَمِینَ ٧٩.

از جانب خداوند رحمن و پروردگار دیّان، امن و سلامتی برای نوح علیه السلام میسّر است و از اینکه توسط آیندگان به بدی یاد شود محفوظ است؛ بلکه همه جهانیان او را به خوبی ستایش می‌نمایند.

﴿إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ ٨٠.

همچنان که خداوند عزوجل برای نوح علیه السلام کرامت بخشید، به همه کسانی که در طاعت مولای خویش اخلاص ورزند و در عبادت پروردگارشان راستکار باشند کرامت می‌بخشد.

﴿إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٨١.

به راستی که نوح علیه السلام از بندگان راستکار و اخلاصمند خداوند بزرگ بود.

﴿ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ ٨٢.

بعد از آن خداوند بزرگ کسانی را که از قوم نوح علیه السلام کافر شدند به هلاکت رساند و نابودشان ساخت.

﴿۞وَإِنَّ مِن شِیعَتِهِۦ لَإِبۡرَٰهِیمَ ٨٣.

همانا ابراهیم خلیل علیه السلام از یاری کنندگان و هواداران نوح علیه السلام بود و طریقه، روش و آیین او را در پیش گرفت.

﴿إِذۡ جَآءَ رَبَّهُۥ بِقَلۡبٖ سَلِیمٍ ٨٤.

آنگاه که ابراهیم علیه السلام با دلی پاک از هر اعتقاد باطل و اخلاق بد حاضر شد؛ طوری که در خاطرش جز یاد خدا و طاعت و محبتش نبود.

﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦ مَاذَا تَعۡبُدُونَ ٨٥.

آنگاه که ابراهیم علیه السلام با انکار و عیب جویی برای پدر و قومش گفت: چه مفهومی دارد که شما این بت‌ها را عبادت می‌کنید در حالی که به شما نفع ضرری رسانده نمی‌توانند؟!

﴿أَئِفۡکًا ءَالِهَةٗ دُونَ ٱللَّهِ تُرِیدُونَ ٨٦.

آیا شما خدایان ساختگی و موهومی را عبادت می‌کنید و از عبادت پروردگاری که جز او معبود بر حقّی وجود ندارد و تنها او مستحقّ عبادت است رو می‌گردانید؟

﴿فَمَا ظَنُّکُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٨٧.

پس وقتی به خداوند پروردگار جهانیان کافر می‌شوید و جز او دیگر چیزها را پرستش می‌کنید، گمان می‌کنید که با شما چه خواهد کرد؟

﴿فَنَظَرَ نَظۡرَةٗ فِی ٱلنُّجُومِ ٨٨.

ابراهیم علیه السلام با تأمّل به ستاره‌ها نظر انداخت؛ مانند کسی که ارادۀ عذر جویی را داشته باشد. او می‌خواست از بیرون رفتن با قومش در مراسم عید آنان عذر آورد.

﴿فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٞ ٨٩.

آنگاه ابراهیم علیه السلام برای قومش گفت: من بیمار هستم و این عذری بود که در آن تعریضی وجود دارد.

﴿فَتَوَلَّوۡاْ عَنۡهُ مُدۡبِرِینَ ٩٠.

آنان ابراهیم علیه السلام را به عقب خویش باقی گذاشتند و همه باهم به مراسم عید خود رفتند.

﴿فَرَاغَ إِلَىٰٓ ءَالِهَتِهِمۡ فَقَالَ أَلَا تَأۡکُلُونَ ٩١.

آنگاه ابراهیم علیه السلام با شتاب همراه تبرش به سوی بت‌های قومش رفت و به گونۀ استهزا برای آن‌ها گفت: چرا از این طعام‌ها که مشرکان برای شما گذاشته‌اند نمی‌خورید؟!

﴿مَا لَکُمۡ لَا تَنطِقُونَ ٩٢.

به شما چه رسیده که سخن نمی‌گویید و چرا پرسش مرا پاسخ نمی‌دهید اگر توان سخن گفتن دارید؟

﴿فَرَاغَ عَلَیۡهِمۡ ضَرۡبَۢا بِٱلۡیَمِینِ ٩٣.

ابراهیم علیه السلام به طرف بت‌ها آمد و آن‌ها را با دست راستش می‌زد و می‌شکست، تا برای کافران ثابت سازد که این بت‌ها نفع و ضرری نمی‌رسانند و حتی از خود هم دفاع کرده نمی‌توانند.

﴿فَأَقۡبَلُوٓاْ إِلَیۡهِ یَزِفُّونَ ٩٤.

قوم ابراهیم علیه السلام شتابان و خشمناک به سویش آمدند؛ در حالی که عملکرد ابراهیم علیه السلام آنان را به هول انداخته بود.

﴿قَالَ أَتَعۡبُدُونَ مَا تَنۡحِتُونَ ٩٥.

ابراهیم علیه السلام با شجاعت و ثبات از آنان پرسید: چگونه بت‌هایی را عبادت می‌کنید که خود شما آن‌ها را به دست‌های خویش ساخته‌اید و چگونه چیز خودساخته می‌تواند معبود باشد؟

﴿وَٱللَّهُ خَلَقَکُمۡ وَمَا تَعۡمَلُونَ ٩٦.

شما عبادت خداوند عزوجل را ترک می‌نمایید؛ در حالی که شما و عملکرد دست‌های شما را او آفریده است.

﴿قَالُواْ ٱبۡنُواْ لَهُۥ بُنۡیَٰنٗا فَأَلۡقُوهُ فِی ٱلۡجَحِیمِ ٩٧.

آنگاه که ابراهیم علیه السلام آنان را با دلیل مغلوبش ساخت به نیروی خویش رو آوردند و گفتند: برای او بنایی بسازید، سپس آن را پر از هیزم کرده آتش برافروزید و ابراهیم را در آن اندازید.

﴿فَأَرَادُواْ بِهِۦ کَیۡدٗا فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَسۡفَلِینَ ٩٨.

قوم ابراهیم علیه السلام تدبیری را به کار بردند تا وی را به هلاکت رسانند، اما خداوند عزوجل آنان را خوار و زیانمند ساخت، چنان‌چه آنان را با حجّت مغلوب نمود و تدبیر و حیلۀ آنان را بی‌نتیجه و بی‌اثر کرد.

﴿وَقَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَىٰ رَبِّی سَیَهۡدِینِ ٩٩.

ابراهیم علیه السلام گفت: من به سوی خداوند عزوجل هجرت می‌کنم؛ یعنی از وطن کافران به وطنی که به عبادت و طاعت اوتعالی پرداخته بتوانم هجرت می‌نمایم. سپس گفت: به یقین که پروردگارم مرا در امر دین و دنیای من به بهترین راه هدایت خواهد کرد.

این آیه به مشروعیت هجرت از دار کفر به سوی دار اسلام دلالت دارد؛ البته آنگاه که شخص مؤمن توان انجام عبادت الله عزوجل را نداشته باشد.

﴿رَبِّ هَبۡ لِی مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ١٠٠.

بعد از آن ابراهیم علیه السلام به حضور پروردگارش دعا کرد که برایش فرزند صالحی عطا کند تا علم و دعوت را از وی به ارث برد.

﴿فَبَشَّرۡنَٰهُ بِغُلَٰمٍ حَلِیمٖ ١٠١.

خداوند عزوجل دعای ابراهیم علیه السلام را پذیرفت و اسماعیل علیه السلام را برایش عطا کرد؛ فرزندی که در خوردسالی هوشیار و در همه امورش با برکت بود.

﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ ٱلسَّعۡیَ قَالَ یَٰبُنَیَّ إِنِّیٓ أَرَىٰ فِی ٱلۡمَنَامِ أَنِّیٓ أَذۡبَحُکَ فَٱنظُرۡ مَاذَا تَرَىٰۚ قَالَ یَٰٓأَبَتِ ٱفۡعَلۡ مَا تُؤۡمَرُۖ سَتَجِدُنِیٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰبِرِینَ ١٠٢.

آنگاه که اسماعیل علیه السلام جوان شد و به سنّ رشد رسید، پدرش برای او گفت: از جانب خداوند عزوجل به خواب دیدم و مرا به ذبح تو مأمور ساخته است، رأی تو در این باره چیست؟ (در حالی که خواب پیامبران حق است) اسماعیل علیه السلام با تسلیم و رضا به امر پروردگار و با خوشنودی از پدرش پاسخ داد: به امر الهی در زمینۀ سربریدنم اقدام کن و قطعاً مرا در برابر حکم خدا، اطاعت از فرمانش و طلب ثواب از بارگاه وی صابر خواهی یافت.

﴿فَلَمَّآ أَسۡلَمَا وَتَلَّهُۥ لِلۡجَبِینِ ١٠٣.

چون ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام هردو به امر خداوند بزرگ منقاد شدند و ابراهیم علیه السلام فرزند خود اسماعیل علیه السلام را بر جبینش بر زمین خواباند تا ذبح کند؛

﴿وَنَٰدَیۡنَٰهُ أَن یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُ ١٠٤.

خداوند متعال ابراهیم علیه السلام را در آن حالت هولناک و بزرگ مخاطب قرار داد و ندایش کرد:

﴿قَدۡ صَدَّقۡتَ ٱلرُّءۡیَآۚ إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ ١٠٥.

ای ابراهیم! به راستی که آنچه را خداوند عزوجل به تو در خواب فرمان داده بود انجام دادی. حق‌تعالی همچنان که در برابر تصدیق و اطاعت امرش به تو پاداش داد، به همه کسانی که دستورش را به نیکویی بپذیرند و از وی اطاعت کنند پاداش عطا می‌کند؛ یعنی که ایشان را از سختی‌ها نجات می‌دهد و از بلاها سلامتی می‌بخشد.

﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡبَلَٰٓؤُاْ ٱلۡمُبِینُ ١٠٦.

به یقین که فرمان الهی بر ابراهیم علیه السلام به ذبح فرزندش، بلای عظیم و امتحان بزرگی است؛ چنان‌که جز صاحبان عزم به انجام چنین کاری استقامت نمی‌کنند.

﴿وَفَدَیۡنَٰهُ بِذِبۡحٍ عَظِیمٖ ١٠٧.

خداوند عزوجل به عوض اسماعیل علیه السلام گوسفند قوچ بزرگی را فدیه داد تا ابراهیم علیه السلام آن را به جای فرزندش ذبح کند و در نتیجه این امر از جملۀ سنّت‌های مؤکّد در عید قربان شد.

﴿وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ ١٠٨.

خداوند عزوجل برای ابراهیم علیه السلام در قرن‌های بعد از وی، یاد نیکو و ستایش پسندیده‌ای را ماندگار ساخت.

﴿سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ ١٠٩.

تحفۀ مبارک، سلامتی از همه آفات و امان از هر ترسناکی نثار ابراهیم علیه السلام باد که خلیل خداوند رحمان بود.

﴿کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ ١١٠.

همچنان که خداوند متعال ابراهیم علیه السلام را به خاطر حسن پذیرش فرمانش پاداش عطا کرد، به همه بندگانی که دستورش را به وجه نیکو بپذیرند پاداش نیکو عطا می‌نماید.

﴿إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١١١.

به راستی که ابراهیم علیه السلام از بندگان راستکار و اخلاصمند خداوند عزوجل است؛ از بندگانی که به گونۀ شایسته از اوتعالی اطاعت کردند.

﴿وَبَشَّرۡنَٰهُ بِإِسۡحَٰقَ نَبِیّٗا مِّنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ١١٢.

خداوند بزرگ، ابراهیم علیه السلام را به فرزندش اسحق مژده داد؛ به فرزندی که وی را در نهایت از پیامبران صالح مقرّر داشت. این مژده پاداشی برای ابراهیم علیه السلام بود که در برابر پایداری، انجام اوامر پروردگار و تسلیم به حکم مولایش به وی عطا شده بود.

﴿وَبَٰرَکۡنَا عَلَیۡهِ وَعَلَىٰٓ إِسۡحَٰقَۚ وَمِن ذُرِّیَّتِهِمَا مُحۡسِنٞ وَظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ مُبِینٞ ١١٣.

خداوند عزوجل برکت و شاستگی را بر ابراهیم و اسحق علیهما السلام فرود آورد و از ذرّیۀشان دو گروه را مقرّر داشت: گروهی نیکوکار که از پروردگارشان می‌ترسند و گروهی دیگر که با شرک و گناهان بر خویشتن ستم روا می‌دارند.

﴿وَلَقَدۡ مَنَنَّا عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ١١٤.

به راستی که خداوند عزوجل بر موسی و هارون علیهما السلام با اعطای نبوت و رسالت، و با نصرت و تأییدش فضل و احسان کرد.

﴿وَنَجَّیۡنَٰهُمَا وَقَوۡمَهُمَا مِنَ ٱلۡکَرۡبِ ٱلۡعَظِیمِ ١١٥.

حق‌تعالی موسی و هارون علیهما السلام و قوم همراه‌شان را از شرّ بنی‌اسرائیل، یعنی از غرق شدن و از بردگیی که از طرف فرعون بر ایشان تحمیل می‌شد نجات داد.

﴿وَنَصَرۡنَٰهُمۡ فَکَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِینَ ١١٦.

پروردگار سبحان موسی و هارون علیهما السلام و قوم‌شان را یاری کرد، چنان‌که پیروزی و قدرت بر فرعون و قومش را به دست آوردند و دین‌شان تعالی حاصل کرد.

﴿وَءَاتَیۡنَٰهُمَا ٱلۡکِتَٰبَ ٱلۡمُسۡتَبِینَ ١١٧.

الله عزوجل برای موسی و هارون علیهما السلام تورات را عطا کرد که عقاید و احکام به گونۀ واضح و آشکار در آن بیان شده بود.

﴿وَهَدَیۡنَٰهُمَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ ١١٨.

حق‌تعالی موسی و هارون علیهما السلام را به سوی راه راست رهنمایی کرد؛ آیینی که دین اسلام است و همه پیامبران به تبلیغش مبعوث شده بودند.

﴿وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِمَا فِی ٱلۡأٓخِرِینَ ١١٩.

خداوند بزرگ برای موسی و هارون علیهما السلام در قرن‌های آینده برای همیشه ذکر خیر و ستایش نیکویی را ماندگار ساخت.

﴿سَلَٰمٌ عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ١٢٠.

تحفۀ مبارک و پاکیزه، سلامتی از همه آفات، با رضا و کرامتی از جانب خداوند متعال نثار موسی و هارون علیهما السلام باد.

﴿إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ ١٢١.

همچنان که خداوند عزوجل برای موسی و هارون علیهما السلام پاداش اعمال نیکوی‌شان را عطا کرد، به همانگونه همه بندگانی را که در طاعت‌شان اخلاص داشته باشند پاداش می‌دهد.

﴿إِنَّهُمَا مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١٢٢.

به راستی که موسی و هارون علیهما السلام از بندگان صاحب یقین پروردگار و راسخ در ایمان‌شان بودند.

﴿وَإِنَّ إِلۡیَاسَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٢٣.

به یقین که حضرت الیاس علیه السلام از جملۀ پیامبران الهی است. او که خداوند عزوجل به وسیلۀ رسالت و نبوّت برایش شرف و کرامت بخشید.

﴿إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ أَلَا تَتَّقُونَ ١٢٤.

آنگاه که الیاس علیه السلام برای قومش که از بنی‌اسرائیل بودند گفت: با اخلاص عبادت، ترک شرک و یگانه شناختن خداوند عزوجل تقوای الهی را در پیش گیرید.

﴿أَتَدۡعُونَ بَعۡلٗا وَتَذَرُونَ أَحۡسَنَ ٱلۡخَٰلِقِینَ ١٢٥.

چگونه بتی را عبادت می‌کنید که نفع و ضرری رسانده نمی‌تواند و عبادت خداوندی را کنار می‌گذارید که احسن الخالقین است، موجودات را از عدم آفریده و بعد از مردن زنده می‌گرداند، در آفرینش استحکام بخشیده و صنُع نیکو دارد؟

﴿ٱللَّهَ رَبَّکُمۡ وَرَبَّ ءَابَآئِکُمُ ٱلۡأَوَّلِینَ ١٢٦.

الله عزوجل خداوندی است که تنها وی پروردگار، آفریدگار و روزی دهندۀ شماست، اوست که پدران پیشین شما را آفریده و روزی داده است. بنابراین جز او معبود بر حقّی وجود ندارد.

﴿فَکَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمۡ لَمُحۡضَرُونَ ١٢٧.

در نتیجه قوم الیاس علیه السلام پیامبر خویش را تکذیب کردند و یقیناً خداوند عزوجل آنان را در روز قیامت جمع می‌کند و موافق اعمالی که انجام دادند جزا می‌دهد.

﴿إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ ١٢٨.

مگر آن بندگانی را که در عبادت اخلاص ورزیدند و در طاعتش صداقت داشتند که خداوند عزوجل با فضل و کرمش چنین افرادی را قطعاً از عذاب نجات می‌دهد.

﴿وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ ١٢٩.

خداوند عزوجل برای الیاس علیه السلام در جوامعی که بعد از وی می‌آیند، ذکر خیر و ستایش پسندیده‌ای را باقی گذاشت.

﴿سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِلۡ یَاسِینَ ١٣٠.

تحفۀ مبارک و امان از هر ترسناکی و غمگینی، از جانب خداوند متعال نثار الیاس علیه السلام باد.

﴿إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ ١٣١.

همچنان که خداوند عزوجل برای الیاس علیه السلام پاداش عطا کرد و کرامت بخشید، به همه بندگانی که در طاعت‌شان اخلاص داشته باشند و از اوتعالی بترسند پاداش و کرامت می‌بخشد.

﴿إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١٣٢.

به یقین که الیاس علیه السلام از آن بندگان خداوند عزوجل است که در ایمان خویش راستگوی و در دین‌شان اخلاص‌مند‌ند و به پروردگار خود یقین دارند.

﴿وَإِنَّ لُوطٗا لَّمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٣٣.

همانا لوط علیه السلام از پیامبران است. خداوند عزوجل او را به رسالتش برگزید و به نبوّتش کرامت بخشید.

﴿إِذۡ نَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ أَجۡمَعِینَ ١٣٤.

خداوند عزوجل لوط علیه السلام و همه خانواده‌اش را از عذاب سختش نجات داد و از مجازاتش سالم نگه داشت.

﴿إِلَّا عَجُوزٗا فِی ٱلۡغَٰبِرِینَ ١٣٥.

اما خداوند عزوجل با کسانی که عذاب شدند زن پیر و ناتوان لوط علیه السلام را هلاک ساخت؛ زیرا او در سرکشی و فساد با آن مردم شرکت داشت.

﴿ثُمَّ دَمَّرۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ ١٣٦.

بعد از آن خداوند عزوجل تکذیب کنندگان قوم لوط را هلاک ساخت، نابودشان نمود و آنان را مایۀ عبرت جهانیان گردانید.

﴿وَإِنَّکُمۡ لَتَمُرُّونَ عَلَیۡهِم مُّصۡبِحِینَ ١٣٧.

ای کافران مکّه! واقعاً شما در سفرهای خود از دیار قوم لوط علیه السلام و از جایگاه آنان در صبحگاهان می‌گذرید.

﴿وَبِٱلَّیۡلِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ١٣٨.

همچنان از دیار آنان شب هنگام نیز می‌گذرید. پس چرا در آنچه بدان گرفتار شدند نمی‌اندیشید تا از عذاب خداوند عزوجل بترسید.

﴿وَإِنَّ یُونُسَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٣٩.

بدون شک یونس علیه السلام از جملۀ پیامبران الهی است که خداوند عزوجل او را به رسالتش برگزید و به نبوّتش کرامت بخشید.

﴿إِذۡ أَبَقَ إِلَى ٱلۡفُلۡکِ ٱلۡمَشۡحُونِ ١٤٠.

آنگاه که یونس  علیه السلام ، پیش از آنکه خداوند عزوجل به او اجازه دهد، از دیار قومش گریخت و سپس در کشتیی که پر از مسافران و اموال بود سوار شد.

﴿فَسَاهَمَ فَکَانَ مِنَ ٱلۡمُدۡحَضِینَ ١٤١.

کشتی به خطر غرق روبرو شد، اهل کشتی قرعه انداختند تا به منظور سبکساختن کشتی هر که قرعه به نامش آمد به دریا انداخته شود و قرعه به نام یونس علیه السلام بالا آمد.

﴿فَٱلۡتَقَمَهُ ٱلۡحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٞ ١٤٢.

در نتیجه یونس علیه السلام از کشتی به دریا افگنده شد و او را ماهیی بلعید. یونس علیه السلام با گریختن پیش از اجازه، عملی را انجام داده بود که قابل ملامت بود.

﴿فَلَوۡلَآ أَنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلۡمُسَبِّحِینَ ١٤٣.

اگر یونس علیه السلام قبلاً از اهل صلاح نمی‌بود، بسیار عبادت نمی‌کرد و نیز با تسبیحش به دوام ذکر در شکم ماهی ادامه نمی‌داد و نمی‌گفت: «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»،

﴿لَلَبِثَ فِی بَطۡنِهِۦٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ ١٤٤.

در شکم ماهی تا زمانی که قیامت به وقوع پیوستی و مردم زنده می‌شدند ماندگار می‌شد.

﴿۞فَنَبَذۡنَٰهُ بِٱلۡعَرَآءِ وَهُوَ سَقِیمٞ ١٤٥.

اما خداوند عزوجل او را از شکم ماهی بیرون آورد و در زمین صحرای بی‌آب و علفی که درخت و آبادی نداشت انداخت؛ در حالی که از هول آنچه بر او گذشته بود، بدنی ضعیف و وجود بیمار داشت.

﴿وَأَنۢبَتۡنَا عَلَیۡهِ شَجَرَةٗ مِّن یَقۡطِینٖ ١٤٦.

خداوند عزوجل برای یونس علیه السلام در حالی که در صحرا بود، درخت کدو را رویاند تا در سایه‌اش قرار گیرد و از میوه‌اش بخورد.

﴿وَأَرۡسَلۡنَٰهُ إِلَىٰ مِاْئَةِ أَلۡفٍ أَوۡ یَزِیدُونَ ١٤٧.

بعد از آنکه خداوند عزوجل یونس علیه السلام را نجات داد به سوی صدهزار نفر از مردم قومش فرستاد؛ بلکه از این هم بیشتر بودند.

﴿فَ‍َٔامَنُواْ فَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِینٖ ١٤٨.

قومش او را تصدیق کردند و متابعتش نمودند. در نتیجه خداوند عزوجل ایشان را تا آخر مدّت عمرهای‌شان از نعمت‌هایش بهره مند ساخت.

﴿فَٱسۡتَفۡتِهِمۡ أَلِرَبِّکَ ٱلۡبَنَاتُ وَلَهُمُ ٱلۡبَنُونَ ١٤٩.

ای پیامبر! از قومت بپرس: چگونه دختران را که از آن‌ها بد می‌برند به خداوند عزوجل و پسران را که دوست دارند به خود نسبت می‌دهند، این تحکّم باطل و بی‌عدالتی در حکم چیست؟

﴿أَمۡ خَلَقۡنَا ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ إِنَٰثٗا وَهُمۡ شَٰهِدُونَ ١٥٠.

ای پیامبر! از کافران بپرس: آیا در روزی که خداوند عزوجل فرشتگان را (به گمان آنان) دختر آفرید حضور داشتند و اکنون بر مبنای معرفتی گواهی می‌دهند؟

﴿أَلَآ إِنَّهُم مِّنۡ إِفۡکِهِمۡ لَیَقُولُونَ ١٥١.

آگاه باش که پندار و ابراز نظر کافران بر اندیشۀ دروغین، افترای بزرگ و خیال‌های ناپسندی استوار است.

﴿وَلَدَ ٱللَّهُ وَإِنَّهُمۡ لَکَٰذِبُونَ ١٥٢.

می‌گویند که خداوند عزوجل فرزندی دارد، امّا الله تعالی از این امر منزّه است. آنان دروغ می‌گویند و خداوند عزوجل نه زاده شده و نه کسی را زاده است.

﴿أَصۡطَفَى ٱلۡبَنَاتِ عَلَى ٱلۡبَنِینَ ١٥٣.

به چه دلیلی خداوند عزوجل برایش دخترانی را بر گزیده نه پسرانی را و چرا به گمان آنان فرشتگان را دختران مقرّر داشته است؟! خداوند متعال از این برتر است.

﴿مَا لَکُمۡ کَیۡفَ تَحۡکُمُونَ ١٥٤.

این حکم و گزینش نادرست شما بسیار بد است، زیرا دختران را که خود دوست ندارید به خداوند پاک نسبت داده‌اید و پسران را که مورد پسندتان است به خویشتن نسبت می‌دهید.

﴿أَفَلَا تَذَکَّرُونَ ١٥٥.

آیا نمی‌دانید که روا نیست برای خداوند عزوجل فرزندی باشد؛ زیرا او بی‌نیاز است، کسی را نزاده، از کسی زاده نشده و برایش همتایی وجود ندارد.

﴿أَمۡ لَکُمۡ سُلۡطَٰنٞ مُّبِینٞ ١٥٦.

آیا برهان واضحی برای درستی ادّعای خویش به دست دارید که دختران را به خداوند عزوجل نسبت می‌دهید؟

﴿فَأۡتُواْ بِکِتَٰبِکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ١٥٧.

اگر برهان واضحی در کتابی از جانب خداوند عزوجل دارید و راست می‌گویید پس مرا بدان آگاه سازید.

﴿وَجَعَلُواْ بَیۡنَهُۥ وَبَیۡنَ ٱلۡجِنَّةِ نَسَبٗاۚ وَلَقَدۡ عَلِمَتِ ٱلۡجِنَّةُ إِنَّهُمۡ لَمُحۡضَرُونَ ١٥٨.

کافران بین خداوند عزوجل و فرشتگان رابطۀ نسبی و خویشاوندی مقرّر داشته‌اند، اما فرشتگان یقیتاً می‌دانند که خداوند متعال در روز قامت آنان را برای عذاب حاضر می‌آورد. و گفته شده که مراد از «اَلجِنَّة» گروه جنّ است، بنابراین معنی چنین است: یقیناً گروه جنّ می‌دانند که خداوند عزوجل حتماً کافران را در روز قیامت برای محاسبۀ اعمال زنده‌می‌سازد.

﴿سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ ١٥٩.

خداوند بزرگ از اوصافی که دشمنان کافرش او را بدان وصف می‌کنند منزّه و مقدّس است، بلکه اوتعالی تنها و تنها به اوصافی موصوف است که خویشتن را بدان وصف کرده یا پیامبرش او را بدان توصیف نموده است.

﴿إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ ١٦٠.

اما بندگان اخلاصمند خداوند عزوجل از اوصافی که کافران مشرک اوتعالی را بدان وصف می‌کنند برائت می‌جویند.

﴿فَإِنَّکُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ ١٦١.

ای کافران! به راستی که شما با بت‌ها و تماثل‌هایی که به عبادت و پرستش آن‌ها مصروف هستید.

﴿مَآ أَنتُمۡ عَلَیۡهِ بِفَٰتِنِینَ ١٦٢.

بدون اینکه خداوند عزوجل بخواهد توانایی ندارید که کسی را گمراه سازید؛

﴿إِلَّا مَنۡ هُوَ صَالِ ٱلۡجَحِیمِ ١٦٣.

مگر کسی را که خداوند متعال او را از اهل دوزخ مقدّر کرده باشد و خودش از گمراهان پیروی‌کند.

﴿وَمَا مِنَّآ إِلَّا لَهُۥ مَقَامٞ مَّعۡلُومٞ ١٦٤.

فرشتگان می‌گویند: هیچ فرشته‌ای موجود نیست مگر اینکه جایگاه ویژه و معلومی در آسمان دارد و برای هر کدام وظفه‌ای است.

﴿وَإِنَّا لَنَحۡنُ ٱلصَّآفُّونَ ١٦٥.

و همانا ما فرشتگان در عبادت و طاعت پروردگار خویش با نظم و ترتیبی ویژه صف می‌زنیم.

﴿وَإِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡمُسَبِّحُونَ ١٦٦.

و ما گروه فرشتگان از اموری که سزاوار شأن خداوند عزوجل نیست، به تقدیس و تنزیه اوتعالی می‌پردازیم و وی را به اوصاف بزرگ ستایش می‌نماییم؛

﴿وَإِن کَانُواْ لَیَقُولُونَ ١٦٧.

اگر چه کافران پیش از آنکه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به رسالت مبعوث شوند بدون علم و دانشی می‌گفتند:

﴿لَوۡ أَنَّ عِندَنَا ذِکۡرٗا مِّنَ ٱلۡأَوَّلِینَ ١٦٨.

اگر مانند اهل قرن‌های پیشین، برای ما کتاب‌هایی می‌آمد و پیامبرانی برای هدایت ما مبعوث می‌شد؛

﴿لَکُنَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ ١٦٩.

ما به پروردگار خویش ایمان می‌آوردیم و در عبادت و طاعت مولای خویش اخلاص می‌ورزیدیم؛

﴿فَکَفَرُواْ بِهِۦۖ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ ١٧٠.

اما وقتی آیات کتاب حکیم و پیامبری کریم آمد و آنان به راه راست هدایت نمود، به خدای بزرگ کافر شدند. در نهایت قطعاً خواهند دانست که در آتش دوزخ چه عذابی برای آنان آماده شده است.

﴿وَلَقَدۡ سَبَقَتۡ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٧١.

به یقین که حکم خداوند عزوجل که وقوعش حتمی است و رد شدنی نیست، به نفع پیامبران الهی از پیش صدور یافته است؛

﴿إِنَّهُمۡ لَهُمُ ٱلۡمَنصُورُونَ ١٧٢.

بر اینکه سرانجام نیکو از آن ایشان است. توفیق الهی، کامیابی و رستگاری همراه‌شان است و خداوند عزوجل آنان را با حجّت و قوّت نیرومند می‌سازد.

﴿وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ ١٧٣.

و همانا فتح و پیروزی از نگاه غلبۀ معنوی و ظاهری در هر جایی که باشد، به ارادۀ خداوند عزوجل نصیب لشکریان الهی است؛ یعنی نصیب مجاهدانی است که در راه خدا و برای بلند بردن دینش جهاد می‌کنند؛ زیرا سرانجام نیکو برای پرهیزگاران است.

﴿فَتَوَلَّ عَنۡهُمۡ حَتَّىٰ حِینٖ ١٧٤.

ای پیامبر! اکنون از کسانی که کافر شدند و از انقیاد امر الهی ابا آوردند، صرف نظر کن تا مهلتی که خداوند بزرگ برای آنان داده بگذرد و هنگام عذاب و گرفتاری آنان فرا رسد.

﴿وَأَبۡصِرۡهُمۡ فَسَوۡفَ یُبۡصِرُونَ ١٧٥.

انتظار بکش و مراقب باش که به زودی خداوند عزوجل با آنان چه می‌کند. خود آنان نیز حتماً انجام اعمال و جزای کفر خویش را خواهند دید.

﴿أَفَبِعَذَابِنَا یَسۡتَعۡجِلُونَ ١٧٦.

آیا در نزول عذاب خداوند عزوجل بر خویشتن عجله می‌کنند و عذابی را که خواهی نخواهی بر آنان فرود می‌آید و برمی‌شمارند؟

﴿فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمۡ فَسَآءَ صَبَاحُ ٱلۡمُنذَرِینَ ١٧٧.

اما آنگاه که عذاب خداوند عزوجل بر دشمنانش فرود آید، به صبحگاه بدی مواجه می‌شوند که بسیار نا پسند است.

﴿وَتَوَلَّ عَنۡهُمۡ حَتَّىٰ حِینٖ ١٧٨.

ای پیامبر! از کافران صرف نظر کن تا مهلتی که برای آنان داده شده بگذرد و هنگام عذاب‌شان فرا رسد.

﴿وَأَبۡصِرۡ فَسَوۡفَ یُبۡصِرُونَ ١٧٩.

انتظار بکش و مراقب باش که خداوند بزرگ به زودی با آنان چه می‌کند، خود آنان نیز عاقبت کارها و نتیجۀ اعمال خویش را خواهند دید.

﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّکَ رَبِّ ٱلۡعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ ١٨٠.

خداوند با نام‌هایش پاک و منزّه است. او صاحب عزّت است و از هر وصف ناشایسته‌ای که دشمنانش او را بدان وصف کنند بلندتر و پاکتر است.

﴿وَسَلَٰمٌ عَلَى ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٨١.

ستایش بزرگ خداوند سبحان، تحفۀ جاودانی و امان الهی نثار پیامبرانش باد که بزرگوار و بر گزیده‌اند.

﴿وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٨٢.

و حمد و سپاس از ابتدا تا انتها مخصوص پروردگار جهانیان است، تنها او مستحقّ ستایش و حمد است، از آن‌رو که صفات قایل مدح و کمال برای اوست و به دلیل اینکه نعمت‌های بزرگ و بخش‌های پسندیده‌اش بسیار است و او شکر گزاری در دنیا و آخرت سزاوار است.