تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر سوره‌ تین

سوره‌ تین

مکی‌ است‌ و دارای‌ (8) آیه‌ است‌.

وجه‌ تسمیه: این‌ سوره‌ بدان‌ جهت «تین‌» نامیده‌ شد که‌ خداوند عزوجل  در مطلع ‌آن‌ به‌ «تین: انجیر» و «زیتون‌» سوگند خورده‌ است‌ چرا که‌ در انجیر و زیتون‌ خیرات‌ و برکات‌ بسیاری‌ است‌.

در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت‌ براء بن ‌عازب‌ رضی الله عنه  آمده‌ است‌ که‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  در یکی‌ از دو رکعت‌ سفر: ﴿وَٱلتِّینِ وَٱلزَّیۡتُونِ١ [التین: 1] را می‌خواندند و من‌ کسی‌ را خوش ‌صداتر یا نیکوتر در قرائت‌ مانند ایشان‌ ندیده‌ام‌».

﴿وَٱلتِّینِ وَٱلزَّیۡتُونِ١

«سوگند به‌ تین» یعنی: همان‌ انجیری‌ که‌ مردم‌ آن‌ را می‌خورند «و» سوگند به‌ «زیتون» همان‌ زیتونی‌ که‌ مردم‌ از آن‌ روغن‌ می‌گیرند. سوگند حق‌ تعالی‌ به‌ این‌دو، کنایه‌ از سوگند وی‌ به‌ شهرهای‌ مقدسی‌ است‌ که‌ به‌ رویاندن‌ انجیر و زیتون ‌مشهورند و این‌ شهرها عبارت‌ از شام‌ و بیت‌المقدس‌ می‌باشد. اما ابوحیان‌ در تفسیر «بحرالمحیط» می‌گوید: «ظاهرا مراد حق‌ تعالی‌ سوگند به‌ خود انجیر و زیتون ‌است‌». آری‌! حق‌ تعالی‌ به‌ انجیر سوگند خورد زیرا انجیر میوه‌ای‌ است‌ که‌ از تیرگی‌ها و آلایش‌هایی‌ که‌ لذت‌ را می‌کاهد، خالص‌ شده ‌است‌ به‌ سبب‌ آن‌که‌ تمام ‌آن‌ با پوست‌ و گوشت‌ و دانه‌ خورده‌ می‌شود همچنین‌ انجیر هم‌ غذاست‌، هم‌ میوه‌ و هم‌ دوا؛ غذایی‌ است‌ نرم‌ و زودهضم‌ که‌ در معده‌ بسیار نمی‌ماند، دوایی‌ است ‌ملین‌ طبع‌، کاهش‌ دهنده‌ بلغم‌، پاک‌کننده‌ کلیه‌ها و مثانه‌، فربه‌ کننده‌ بدن‌، بازکننده‌ مسامات‌ کبد و طحال‌ و میوه‌ای‌ است‌ از بهترین‌ و ستوده‌ترین‌ میوه‌ها. در حدیث‌ شریف‌ آمده ‌است: «انجیر بواسیر را از بین‌ می‌برد و در مرض‌ نقرس‌ نافع‌ واقع ‌می‌شود». بسیاری‌ از پزشکان‌ نیز برآنند که‌ انجیر مفیدترین‌ میوه‌ها و مغذی‌ترین ‌آن‌ها برای‌ بدن‌ است‌. اما زیتون‌ نیز هم‌ میوه ‌است‌، هم‌ نان‌خورش‌ و هم‌ دوا و از آن ‌روغنی‌ گرفته‌ می‌شود که‌ نان‌خورش‌ غالب‌ و روغن‌ مصرفی‌ برخی‌ از سرزمین‌هاست‌ و زیتون‌ در ترکیب‌ بسیاری‌ از داروها نیز به‌کار برده‌ می‌شود.

 

﴿وَطُورِ سِینِینَ٢

«و سوگند به‌ طور سینا» طور سینا: کوهی‌ است‌ که‌ خداوند عزوجل  با موسی ‌ علیه السلام  بر آن‌ سخن‌ گفت‌ و «سینین‌» و «سینا» نام‌ دو جای‌ است‌ که‌ در آن‌ کوه‌ قرار دارد.

﴿وَهَٰذَا ٱلۡبَلَدِ ٱلۡأَمِینِ٣

«و سوگند به‌ این‌ شهر امین» که‌ مراد از آن: مکه‌ مکرمه‌ است‌ و حق‌ تعالی‌ آن‌را امین‌ نامید زیرا شهری‌ است‌ امن‌. علما گفته‌ اند: خداوند عزوجل  از آن‌ روی‌ به‌ این ‌سه‌ جا، یعنی: شام‌، بیت‌المقدس‌ و مکه‌ سوگند خورد که‌ این‌ سه‌ جا، فرودگاه‌های‌ وحی‌ الهی‌ بر پیامبران‌ اولی‌العزم‌ وی‌ اند و از این‌ سه‌ جاست‌ که ‌مشعل‌های‌ هدایت‌ برای‌ بشر روشن‌ گردانیده‌ شده ‌است‌.

﴿لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ فِیٓ أَحۡسَنِ تَقۡوِیمٖ٤

جواب‌ سوگندهای‌ قبل‌ این‌ است: «به‌راستی‌ که‌ انسان‌ را در نیکوترین‌ تقویم ‌آفریدیم» یعنی: به‌ آنچه‌ ذکر شد، سوگند که‌ ما انسان‌ را در بهترین‌ و معتدل‌ترین ‌شکل‌ و صورت‌ و در نیکوترین‌ قوام‌ و هیأت‌ آفریده‌ایم‌ و از جمله‌ مزیت‌های‌ انسان ‌این‌ است‌ که: خداوند عزوجل  هر ذی ‌روحی‌ را فروافتاده‌ بر روی‌ آن‌ آفریده ‌است‌، بجز انسان‌ که‌ آن‌ را راست‌قامت‌ آفریده‌ به‌ طوری‌که‌ خوردنی‌ خویش‌ را با دست‌ خویش‌ می‌گیرد. و از جمله‌ مزیت‌های‌ انسان‌ این‌ است‌ که‌ خداوند عزوجل  تمام‌ خواص ‌کائنات‌ را در او جمع‌ کرده‌، او را دانا، سخنگو، مدبر و حکیم‌ آفریده‌ و بدین‌سان‌ به‌ او این‌ امکان‌ را داده ‌است‌ که‌ خلیفه‌ وی‌ در زمین‌ به‌ همان‌ نحوی‌ باشد که‌ این ‌خلافت‌ را برایش‌ اراده‌ کرده‌ است‌.

قرطبی‌ داستانی‌ را نقل‌ کرده ‌است‌ که‌ روشنگر ممتاز بودن‌ ساختار انسان ‌می‌باشد، او می‌گوید: عیسی ‌بن ‌موسای‌ هاشمی‌ زنش‌ را سخت‌ دوست‌ داشت‌، روزی‌ از باب‌ ملاطفه‌ به‌ زنش‌ گفت: اگر تو زیباتر از ماه‌ نباشی‌، سه‌ طلاق‌ هستی‌! زنش‌ بی‌درنگ‌ برخاست‌ و از وی‌ در حجاب‌ قرار گرفت‌ و از پشت‌ پرده‌ به‌ وی‌ گفت: تو طلاقم‌ داده‌ای‌! آن‌ شب‌ بر عیسی‌بن‌موسی‌ شب‌ بسیار سختی‌ گذشت‌. بامداد به‌ سرای‌ منصور خلیفه‌ رفت‌ و او را از ماجرا آگاه‌ کرد و در پیش‌ وی‌ سخت ‌بی‌قراری‌ نمود. منصور فقها را جمع‌ کرد و از آنان‌ در این‌ باره‌ فتوا خواست‌. پس ‌تمام‌ کسانی‌ که‌ آمده ‌بودند، گفتند که: زن‌ وی‌ طلاق‌ شده‌ است‌؛ مگر مردی‌ از یاران‌ ابوحنیفه‌ که‌ ساکت‌ بود. منصور رو به‌ او کرد و گفت: چرا تو سخنی ‌نمی‌گویی‌؟ آن‌ مرد لب‌ به‌ سخن‌ گشود و گفت:

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿وَٱلتِّینِ وَٱلزَّیۡتُونِ١ وَطُورِ سِینِینَ٢ وَهَٰذَا ٱلۡبَلَدِ ٱلۡأَمِینِ٣ لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ فِیٓ أَحۡسَنِ تَقۡوِیمٖ٤ [التین: 1-4].

ای ‌امیرالمؤمنین‌! انسان‌ زیباترین‌ و نیکوترین‌ اشیاء است‌ و هیچ‌ چیز از او زیباتر نیست‌. پس‌ منصور به‌ عیسی‌بن‌موسی‌ گفت: قضیه‌ چنان‌ است‌ که‌ این‌ مرد گفت‌ لذا به‌ زنت ‌بپیوند. و فردی‌ را نیز نزد زنش‌ فرستاد و به‌ او پیغام‌ داد که: از همسرت‌ اطاعت‌ کن ‌و نافرمانی‌اش‌ نکن‌ زیرا او تو را طلاق‌ نگفته‌ است‌. سپس‌ قرطبی‌ در تعلیقی‌ بر این ‌داستان‌ می‌گوید: «آری‌! انسان‌ نیکوترین‌ و زیباترین‌ خلق‌ خدا عزوجل  در ظاهر و در باطن‌ است‌، زیبایی‌ و شگرفی‌ شکل‌ و هیأت‌ وی‌ در این‌ است‌ که‌ سرش‌ و آنچه‌ که ‌در آن‌ از عجایب‌ آفرینش‌ آفریده‌ شده‌، در بالا قرار دارد و سپس‌ سینه‌ وی‌ با اعجوبه‌های‌ خلقتی‌ که‌ در اندرون‌ آن‌ است‌ ـ مانند قلب‌، شش‌ها و کبد ـ بعد از سر در مرتبه‌ دوم‌ قرار گرفته‌، بعد از آن‌ دستها و ترکیب‌ ساختاری‌ شگفت‌آسای‌ آن‌ها، باز شکم‌ و محتوای‌ آن‌، سپس‌ آلت‌ تناسلی‌ و دستگاه‌های‌ مربوط به‌ آن‌ و سرانجام‌ پاها و وظایف‌ آن‌. از این‌ جهت‌ فلاسفه‌ گفته‌اند: انسان‌ عالم‌ اصغر است ‌زیرا هر چه‌ در دیگر مخلوقات‌ وجود دارد، به‌ تنهایی‌ در او جمع‌ گردیده ‌است‌».

﴿ثُمَّ رَدَدۡنَٰهُ أَسۡفَلَ سَٰفِلِینَ٥

«سپس‌ او را به‌ پست‌ترین‌ مراتب‌ پستی‌ بازگردانیدیم» یعنی: ما انسان‌ را در بهترین‌ شکل‌ و صورت‌ و در نیکوترین‌ قوام‌ و هیأت‌ آفریدیم‌ و سپس‌ او را به ‌پست‌ترین‌ عمر که‌ ضعف‌ و پیری‌ و خرفتی‌ و انحطاط قوای‌ انسانی‌ او بعد از جوانی‌ و نیرومندی‌ اوست‌، باز گردانیدیم‌ تا بدانجا که‌ چون‌ کودک‌ بی‌تمیزی‌ می‌گردد وعقل‌ وی‌ کم‌ می‌شود. «سافلین‌» ناتوانان‌ و فروماندگان‌، بیماران‌ زمین‌گیر، کودکان‌ و ضعیف‌تر و فرومانده‌تر از همه‌ آن‌ها پیرمردان‌ کهنسال‌اند. در حدیث‌ شریف ‌آمده ‌است: «چون‌ بنده‌ بیمار شود یا به‌ سفر برود، خداوند عزوجل  برای‌ او همان‌ مزدی ‌را می‌نویسد که‌ در حال‌ صحت‌ و اقامت‌ خود عمل‌ می‌کرد». همچنین‌ در حدیث‌ شریف‌ قدسی‌ آمده‌ است‌ که‌ خداوند عزوجل  فرمود: «چون‌ بنده‌ مؤمنی‌ از بندگانم‌ را مبتلا کردم‌ و او مرا در برابر آنچه‌ که‌ بدان‌ مبتلایش‌ کرده‌ بودم سپاس‌ گفت‌، قطعا او از بستر بیماری‌اش‌ همانند روزی‌ برمی‌خیزد که‌ مادرش‌ او را زاییده ‌است‌؛ پاک ‌از گناهان‌. پروردگار  عزوجل ‌ (به‌ فرشتگان‌ موکل) می‌گوید: من‌ بودم‌ که‌ این‌ بنده‌ خویش‌ را مقید گردانیده‌ و او را به‌ این‌ بیماری‌ مبتلا کردم‌ پس‌ برای‌ او (از عمل) همان‌ چیزی‌ را جاری‌ گردانید که‌ قبل‌ از این‌ جاری‌ می‌کردید».

به‌ قولی‌ معنی‌ این‌ است: انسانی‌ که‌ خداوند عزوجل  او را در نیکوترین‌ حال‌ و بهترین‌ شکل‌ و صورت‌ آفریده ‌است‌، به‌ بدتر و فروتر از حال‌ هرگونه‌ حیوانی‌ بازگردانیده ‌می‌شود زیرا او به‌ فرودین‌ فرود دوزخ‌ می‌پیوندد. در این‌ صورت‌ مراد از انسان‌، بعضی‌ از افراد آن‌ است‌ که‌ کفارند. ابن‌کثیر این‌ قول‌ دوم‌ را برگزیده‌ و معنی‌ اول‌ را که‌ اختیار ابن‌جریر است‌، رد کرده‌ و می‌گوید: «اگر مراد معنای‌ اول‌ بود، در این ‌صورت‌ استثنای‌ مؤمنان‌ از آن‌ (در آیه‌ بعد) نیکو نبود زیرا بعضی‌ از مؤمنان‌ نیز پیر و خرفت‌ می‌شوند».

در بیان‌ سبب‌ نزول‌ آیه‌ آمده ‌است: چند تن‌ در زمان‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  بسیار پیر وفرتوت‌ و فروتر از همه‌ فروماندگان‌ گردیده‌ بودند تا بدانجا که‌ عقلهایشان‌ کاهش ‌یافته‌ بود پس‌ اصحاب‌ از آن‌ حضرت‌ صلی الله علیه و آله و سلم  سؤال‌ کردند که‌ از نظر شرع‌ شریف‌ حکم‌ آنان‌ چیست‌؟ همان‌ بود که‌ خداوند عزوجل  عذر آنان‌ را نازل‌ فرمود. یعنی: حکم‌ این‌است‌ که‌ برای‌ ایشان‌ مزد همان‌ اعمالی‌ که‌ قبل‌ از بین‌ رفتن‌ عقل‌هایشان‌ بدان‌ عمل ‌می‌کرده‌اند، تعلق‌ می‌گیرد.

﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَلَهُمۡ أَجۡرٌ غَیۡرُ مَمۡنُونٖ٦

«مگر کسانی‌ که‌ ایمان‌ آورده‌اند و کارهای‌ شایسته‌ کرده‌اند» پس‌ اینان‌ به‌ «اسفلالسافلین‌» یعنی‌ دوزخ‌ بازگردانیده‌ نمی‌شوند بلکه‌ به‌ بهشت‌ برین‌ خداوند عزوجل  در «اعلی علیین» بازگردانیده‌ می‌شوند «پس‌ برای‌ آنان‌ پاداشی‌ است‌ بی‌ منت» و گسست ‌ناپذیر به‌عنوان‌ پاداش‌ طاعت‌هایشان‌. ابن‌ عباس‌ رضی الله عنهما  می‌گوید: «هرکس‌ قرآن‌ بخواند، به‌ حالتی‌ از خرفتی‌ که‌ عقلش‌ از بین‌ برود، بازگردانیده‌ نمی‌شود». بنابراین‌، مؤمن‌ پرهیزکار در دنیا نیز به‌ چنین‌ حالی‌ بازنمی‌گردد.

این‌ آیه‌ مؤید سخن‌ ابن‌کثیر است‌ که‌ مراد از بازگردانیدن‌ انسان‌ به‌ «اسفلالسافلین»، بازگشت‌ کفار به‌ دوزخ‌ در آخرت‌ است‌.

﴿فَمَا یُکَذِّبُکَ بَعۡدُ بِٱلدِّینِ٧

«پس‌ بعد از این‌ چه‌ چیز تو را به‌ تکذیب‌ روز جزا وامی‌دارد؟» یعنی: ای‌ انسان ‌منکر! اکنون‌ که‌ دانستی‌ خداوند عزوجل  تو را در نیکوترین‌ ساختار آفریده ‌است‌ و هم‌اوست‌ که‌ تو را به‌ فرودین‌ فرود برمی‌گرداند پس‌ چه‌ چیز تو را وا می‌دارد که‌ رستاخیز و جزا را منکر گردی‌؟ به‌ قولی: خطاب‌ برای‌ رسول ‌اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  است‌. یعنی‌ای‌ محمد صلی الله علیه و آله و سلم ! بعد از ظهور این‌ دلایل‌ قاطع‌ و گویا، باز کدامین‌ انسان‌ تو را تکذیب‌ می‌کند؟.

﴿أَلَیۡسَ ٱللَّهُ بِأَحۡکَمِ ٱلۡحَٰکِمِینَ٨

«آیا خداوند حکم‌کننده‌ترین‌ حاکمان‌ نیست» هم‌ در قضا و هم‌ در عدل‌ خویش‌؟ بی‌شک‌ که‌ هست‌؛ ازآن‌ رو که‌ او انسان‌ را به‌ نیکویی‌ و زیبایی‌ و با بهترین‌ ساختار آفرید، سپس‌ کافران‌ و منکران‌ خویش‌ را در فرودین‌ فرود دوزخ‌ افگند و مؤمنان‌ را به‌ درجاتی‌ بلند برتری‌ بخشید؛ پس‌ از عدل‌ اوست‌ که‌ قیامت‌ را برپا می‌دارد تا مظلومان‌ داد خویش‌ را از ظالمان‌ بستانند. در حدیث‌ شریف‌ آمده‌است: «چون‌ یکی ‌از شما ﴿وَٱلتِّینِ وَٱلزَّیۡتُونِ١ را می‌خواند و به‌ آخر آن: ﴿أَلَیۡسَ ٱللَّهُ بِأَحۡکَمِ ٱلۡحَٰکِمِینَ٨ [التین: 8] می‌رسد، باید بگوید: «بلی‌ وأنا علی‌ ذلک‌ من‌ الشاهدین». «نه‌ چنان‌ است‌ که‌ حق‌ تعالی‌ احکم ‌الحاکمین‌ نباشد بلکه‌ هست‌ و من‌ بر این‌ امر از گواهانم».