تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

سورۀ هود

سورۀ هود

مکی است، ترتیب آن 11، آیات آن 123

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿الٓرۚ کِتَٰبٌ أُحۡکِمَتۡ ءَایَٰتُهُۥ ثُمَّ فُصِّلَتۡ مِن لَّدُنۡ حَکِیمٍ خَبِیرٍ ١.

الف، لام، راء؛ از حروف مقطعه است که خدای سبحان مرادش از آن‌ها را بهتر می‌داند.

این قرآنی که حق‌تعالی بر پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم وحی نموده، کتابی است که معانیش استوار ساخته شده و الفاظش به تفصیل و روشنی آراسته شده؛ در نتیجه آیاتش از خلل سالم است و جملاتش از عِلل. کتابی است مُحکمی یافته به اصول احکام، مفصّل به فروع حلال و حرام؛ از نزد خدایی است که در شرع و صنع خویش حکیم است و به سرانجام امور و عواقب اشیا خبیر و آگاه.

﴿أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّا ٱللَّهَۚ إِنَّنِی لَکُم مِّنۡهُ نَذِیرٞ وَبَشِیرٞ ٢.

قرآن برای آن نازل شده و به استحکام و تفصیل آراسته گشته که شما جز خدای یگانه، لاشریک را نپرستید، که این همان توحید خالص و بی‌شائبه است. و در حقیقت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هشدار دهنده‌ای است که کافران را از کیفر انذار می‌کند؛ بشارتگری است که مؤمنان را به پاداش نوید می‌دهد.

﴿وَأَنِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَیۡهِ یُمَتِّعۡکُم مَّتَٰعًا حَسَنًا إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى وَیُؤۡتِ کُلَّ ذِی فَضۡلٖ فَضۡلَهُۥۖ وَإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنِّیٓ أَخَافُ عَلَیۡکُمۡ عَذَابَ یَوۡمٖ کَبِیرٍ ٣.

همچنین از پروردگارتان برای گناهانتان آمرزش خواسته و به سوی او توبه‌کار و نادم باز گردید تا شمارا همراه با عافیت ابدان، امنیت اوطان و رضای مولای رحمان، به زندگی پاگیزه‌ای زنده بدارد و سرانجام عمرتان در نیکوترین حال به سر آید. حق‌تعالی مزد هر صاحب فضلی را که علمی نافع و عملی صالح دارد، به اندازۀ عملش می‌دهد و افزون بر آن از دریای برّ و کرمش بر هر کس از بندگانش که بخواهد تفضّل می‌کند. اما اگر از هدایت روی بر گردانیدید، من از عذاب روزی سخت که روز قیامت است بر شما بیمناکم. این تهدید و هشداری است برای هر کس که از راه خدا عزوجل باز داشته و از دینش روی بر گرداند.

﴿إِلَى ٱللَّهِ مَرۡجِعُکُمۡۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ ٤.

روز همایش بزرگ به سوی خدا عزوجل باز می‌گردید. پس از وی – با طاعتش و پیروی از پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم – پروا کنید و او بر زنده‌ساختن و میراندن و برانگیختن و حسابرسی‌تان تواناست؛ هیچ چیز او را درمانده نتواند کرد.

﴿أَلَآ إِنَّهُمۡ یَثۡنُونَ صُدُورَهُمۡ لِیَسۡتَخۡفُواْ مِنۡهُۚ أَلَا حِینَ یَسۡتَغۡشُونَ ثِیَابَهُمۡ یَعۡلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعۡلِنُونَۚ إِنَّهُۥ عَلِیمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ ٥.

آگاه باشید که این گروه کفار، کفر را در سینه‌های خود پنهان داشته و می‌پندارند که آنچه پنهان داشته‌اند از حق‌تعالی مخفی می‌ماند. مگر نمی‌دانند که وقتی بدن‌های خویش را با جامه‌های خود می‌پوشانند هیچ چیز از وجودشان بر خدا عزوجل پنهان نیست و او نهفته و آشکار خودشان و امورشان را می‌داند؟ بیگمان او به نیّات و رازهای اندروی سینه‌ها داناست؛ زیرا او اسرار و پنهان‌تر از اسرار را نیز می‌داند، پس سزاوارتر به آن است که فقط از او بیم و پروا داشته شود.

﴿۞وَمَا مِن دَآبَّةٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ رِزۡقُهَا وَیَعۡلَمُ مُسۡتَقَرَّهَا وَمُسۡتَوۡدَعَهَاۚ کُلّٞ فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٖ ٦.

خداوند عزوجل روزی تمام جنبندگان روی زمین را تضمین کرده است؛ پس او یگانه روزی بخش هر مخلوقی است. و او جای استقرار آن مخلوق را در زندگی و پس از مرگ نیز می‌داند، و جایگاهی را که در آن می‌میرد نیز می‌داند. همۀ این‌ها در کتابی روشن نوشته و ثبت است؛ و آن همان کتاب پیشین در امر قضا و قَدَر است که حق‌تعالی از تسوید آن فارغ شده است. در آن کتاب تفصیل همه چیز نگاشته است؛ از آفرینش و روزی گرفته تا زندگی و مرگ.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٖ وَکَانَ عَرۡشُهُۥ عَلَى ٱلۡمَآءِ لِیَبۡلُوَکُمۡ أَیُّکُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗاۗ وَلَئِن قُلۡتَ إِنَّکُم مَّبۡعُوثُونَ مِنۢ بَعۡدِ ٱلۡمَوۡتِ لَیَقُولَنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِینٞ ٧.

و تنها خداوند عزوجل است که آسمان‌ها، و زمین و هرچه را در آن‌هاست در مدّت شش روز [یعنی شش مرحلۀ زمانی] آفرید در حالی که قبل از آن عرش خویش را بر آب آفریده بود؛ این‌ها را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از حیث اخلاص عمل برایش و پیروی از پیامبرش ج، نیکوکارتر و در عبادت و طاعت آراسته ترید. ای پیامبر! و اگر به کفار بگویی: شما به زودی بعد از مرگ‌تان برانگیخته شده و به سوی پروردگارتان باز گردانیده خواهید شد، آنان در پاسخت خواهند گفت: این قرآنی که تو می‌خوانی، جز سحری آشکار نیست. حال آنکه این سخن به طور قطع؛ دروغ، بهتان، تمرّد و تفتینی بیش نیست.

﴿وَلَئِنۡ أَخَّرۡنَا عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابَ إِلَىٰٓ أُمَّةٖ مَّعۡدُودَةٖ لَّیَقُولُنَّ مَا یَحۡبِسُهُۥٓۗ أَلَا یَوۡمَ یَأۡتِیهِمۡ لَیۡسَ مَصۡرُوفًا عَنۡهُمۡ وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ ٨.

و اگر خداوند عزوجل عذاب را تا مدّت معلومی از کافران به تأخیر افکند حتماً از روی استهزا و تمسخر خواهند گفت: ای محمد! چرا این عذابی که تو ما را به آن هشدار می‌دهی واقع نمی‌شود و علت تأخیر آن چیست؟ آگاه باش! روزی که عذاب بر آنان فرود آید، هرگز هیچ باز گرداننده‌ای آن را از آن‌ها بازداشتنی نیست و حتماً آنچه را مسخره کرده و رسیدنش را بطی می‌یافتند، بر آنان احاطه خواهد کرد و فروشان خواهد گرفت.

﴿وَلَئِنۡ أَذَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِنَّا رَحۡمَةٗ ثُمَّ نَزَعۡنَٰهَا مِنۡهُ إِنَّهُۥ لَیَ‍ُٔوسٞ کَفُورٞ ٩.

و از خوی و عادت انسان است که اگر خدا به وی نعمتی مانند مال و ثروت، جاه و مکنت، فرزند و صحت، آسایش و امنیّت ببخشد و سپس آن را از وی سلب نماید، او از رحمت خدا سخت نومید است و نعمت‌های پیشین را انکار و ناسپاسی می‌کند. بیگمان انسان کم سپاس است؛ خیر و احسان را فراموش کرده و گشایش و فَرَج را بطی می‌پندارد.

﴿وَلَئِنۡ أَذَقۡنَٰهُ نَعۡمَآءَ بَعۡدَ ضَرَّآءَ مَسَّتۡهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ ٱلسَّیِّ‍َٔاتُ عَنِّیٓۚ إِنَّهُۥ لَفَرِحٞ فَخُورٌ ١٠.

و اگر خداوند عزوجل به انسان پس از فقر، محنت، بیماری و ضعفی که به وی رسیده، نعمتی چون روزی فراخ، زندگی گوارا، سلامتی، نیرومندی و امنّیت ببخشاید، حتماً خواهد گفت: آن گرفتاری‌ها و بدیختی‌ها از من دور شد و دیگر هرگز بر نخواهد گشت. پس او در نعمت‌ها سرکش و فخر فروش و بر بندگان برتری جوی و گردنکش است، دلش از تبختر شاد و زبانش از بزرگبینی و برتری‌نمایی، فخرگوی و خودستاست. در حقیقت انسان ذاتاً ناسپاس و بر دیگران فخرجوی و برتری خواه است.

﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ صَبَرُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَأَجۡرٞ کَبِیرٞ ١١.

مگر کسانی که از روی ایمانداری و تعهّد، حسابگرانه هم بر سختی‌ها و هم بر شکوه نعمت صبر کرده و در طلب ثواب، به سوی کار خیر شتاب ورزیده‌اند. پس خداوند عزوجل گناهان این گروه را برای‌شان می‌آمرزد و بر طاعاتی که انجام داده‌اند، بهترین پاداش را ارزانی می‌دارد. بنابراین گناهان‌شان آمرزیده و تلاش و کوشش‌شان مورد سپاس و تقدیر است.

﴿فَلَعَلَّکَ تَارِکُۢ بَعۡضَ مَا یُوحَىٰٓ إِلَیۡکَ وَضَآئِقُۢ بِهِۦ صَدۡرُکَ أَن یَقُولُواْ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَیۡهِ کَنزٌ أَوۡ جَآءَ مَعَهُۥ مَلَکٌۚ إِنَّمَآ أَنتَ نَذِیرٞۚ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ وَکِیلٌ ١٢.

ای پیامبر! به هر قیمتی خواهان ارضای مشرکان نباش؛ که اگر چنین باشد شاید به علت نیرنگ‌ها، آزارها، مقابله‌ها و نبردهایی که از جانب کفّار می‌بینی چیزی از آیات نازل شدۀ قرآن را که خداوند عزوجل به تبلیغ آن‌ها مأمورت ساخته است ترک نمایی و همچنان از بیم سرسختی، عناد، پرسش‌ها و زیاده‌خواهی‌های کافران؛ از نشر و پخش آن‌ها در فشار قرار گیری. مانند این درخواست‌شان که مال بسیاری بر تو فرودآید، یا با تو فرشته‌ای از آسمان بیاید که بر رسالتت گواهی دهد. پس مبادا به عنادشان اهمیت بدهی؛ زیرا بر تو جز ابلاغ آشکار چیز دیگری نیست، بنابراین هیچ چیز را پنهان مکن و مطمئن باش که خداوند عزوجل حساب همگی را خواهد رسید؛ زیرا او نگهبان و کارگزار همه چیز است و از آن جمله: پاداش‌دهی به ابرار و کیفر رسانی به فجّار، فرود آوردن نشانه‌ها و آشکار ساختن معجزات. پس بر تو جز هشدار دهی بدان چه از وحی نزدت وجود دارد، مسؤلیّت دیگری نیست.

﴿أَمۡ یَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُۖ قُلۡ فَأۡتُواْ بِعَشۡرِ سُوَرٖ مِّثۡلِهِۦ مُفۡتَرَیَٰتٖ وَٱدۡعُواْ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ١٣.

کافران مکه می‌گویند: در حقیقت محمد صلی الله علیه و آله و سلم قرآن را به دروغ بر ساخته و قرآن از نزد خدای متعال نیست. ای پیامبر! به آنان بگو: اگر کار چنان است که شما می‌پندارید پس بفرمایید ده سورۀ ساخته شده مانند آن را بیاورید و جز خدا از هر کسی که بر وی دستی دارید بخواهید تا شما را بر آوردن آن ده سوره یاری کند. که این منت‌های مبارز طلبی و چلنج است. پس پاکا پروردگادری که قدر و جایگاه کتابش از حیطۀ معارضۀ بشر برتر است و جنّ و انس همه در برابر آن ساکت و بی‌جواب اند.

﴿فَإِلَّمۡ یَسۡتَجِیبُواْ لَکُمۡ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَآ أُنزِلَ بِعِلۡمِ ٱللَّهِ وَأَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٤.

ای پیامبر! اگر کافران اجابتت نکرده، به تو ایمان نیاوردند و برای تو و مؤمنان همراهت تسلیم نشدند، پس بدانید که این قرآن حکیم فقط به علم خدای علیم نازل شده و از سخن بشر نیست و بدانید که هیچ معبود برحق دیگری جز الله عزوجل وجود ندارد تا مورد پرستش قرار گیرد. پس ای کافرانی که بعد از نزول این برهان‌ها بازهم شکاک و متردد هستید، آیا خدا و رسولش را منقاد و باورمند خواهید شد؟

﴿مَن کَانَ یُرِیدُ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا وَزِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیۡهِمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فِیهَا وَهُمۡ فِیهَا لَا یُبۡخَسُونَ ١٥.

هر کس با کار و کوشش خود زندگی دنیا را بخواهد تا بدان فخر ورزد و به بهره‌های ناپایدار و لذت‌های فانی‌اش – از مال و جاه و منصب – دست یابد پس ما بهرۀ اعمال‌شان را که برای دست یافتن به دنیا انجام داده‌اند، به طور کامل داده‌ایم و چه بسا بر آنچه می‌خواهند بی‌کم و کاست دست پیدا کنند. بناءً به خواسته‌های دنیو‌شان – از روی ابتلا و استدراج – پاسخ مثبت داده می‌شود و تلاش دنیوی به هرحال، جواب مساعد می‌گیرد، اما این پایان ماجرا نیست؛

﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ لَیۡسَ لَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا ٱلنَّارُۖ وَحَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِیهَا وَبَٰطِلٞ مَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ١٦.

اما این گروه باید بدانند که برای‌شان نزد الله عزوجل هیچ پاداش و کرامت و هیچ قدر و قیمتی نیست بلکه در آخرت مستحق آتش دوزخ‌اند؛ زیرا آن‌ها برای دنیا عمل کرده، ملاقات پروردگار خود را فراموش کرده و از تلاش و تکاپوی خویش غیر خدا عزوجل را در نظر داشته‌اند بناءً منفعت آنچه کرده‌اند کاملاً از بین رفته است از آنکه این اعمال؛ با ریا و تظاهر، مقدم ساختن فانی بر باقی، دل بستن و خاطر خویش داشتن به بهره و قسمت دنیا و غفلت و بی‌پروایی به پاداش موجود نزد الله أ، همراه و آلوده بوده است.

﴿أَفَمَن کَانَ عَلَىٰ بَیِّنَةٖ مِّن رَّبِّهِۦ وَیَتۡلُوهُ شَاهِدٞ مِّنۡهُ وَمِن قَبۡلِهِۦ کِتَٰبُ مُوسَىٰٓ إِمَامٗا وَرَحۡمَةًۚ أُوْلَٰٓئِکَ یُؤۡمِنُونَ بِهِۦۚ وَمَن یَکۡفُرۡ بِهِۦ مِنَ ٱلۡأَحۡزَابِ فَٱلنَّارُ مَوۡعِدُهُۥۚ فَلَا تَکُ فِی مِرۡیَةٖ مِّنۡهُۚ إِنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یُؤۡمِنُونَ ١٧.

آیا کسانی دروغ می‌بافند که در ایمان و عقیده، دعوت به خیر و معروف و نهی از منکر بر بصیرت و یقین روشنی از جانب پروردگارشان قرار دارند؟ و به علاوه آن حجّت روشن را برهان و شاهد دومی‌ که عبارت از جبریل یا محمّد است – تصدیق و پیشیبانی می‌کند و باز سومین شاهد نیز که عبارت از تورات کتاب نازل شده بر موسی علیه السلام است، با إخبار خود مؤیّد آن است؟ همان توراتی که برای پیروانش هدایت و رشد، بر رهیپویان راهش دلیلی روشن و بر پناه گزینان به مفاهیم و آیاتش رحمتی است؟ آیا چنین کسانی دروغ می‌بافند؟ یا آنانی که در زندگی‌شان بر کژراهۀ کور گمراهی رهرواند و جز به بهره‌ها و آرایش‌های دنیا اهمیتی نمی‌دهند؟ بی‌شک گروه نخست گروهی‌اند که در کار خود بر برهان روشنی قرار دارند. ایشان قرآن را تصدیق نموده و به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و کتاب‌هایی که حق‌تعالی بر پیامبرانش نازل کرده ایمانی راسخ دارند. اما کسانی که به این قرآن کفر ورزیده، علیه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست به دست هم داده و بر نبرد و مقابله با وی هم پیمان شده‌اند، بیگمان مجازات‌شان آتش دوزخ است و دوزخ جایگاه و بازگشت‌گاه‌شان می‌باشد. پس ای پیامبر! از کار این دین و این قرآن در شک مباش؛ زیرا این حقّی است که با ادلّه و براهین آشکار همراه است، از نزد الله عزوجل است نه از نزد بشر؛ آنگونه که کافران پنداشته‌اند. این دین همان حقّ ثابت و یقینی پایدار از نزد الله عزوجل است که همۀ شبهات را بی‌اثر ساخته است. لیکن با این وجود بیشتر مردم رسالت الهی را تصدیق نکرده و به حق ایمان نمی‌آورند.

﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبًاۚ أُوْلَٰٓئِکَ یُعۡرَضُونَ عَلَىٰ رَبِّهِمۡ وَیَقُولُ ٱلۡأَشۡهَٰدُ هَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِینَ کَذَبُواْ عَلَىٰ رَبِّهِمۡۚ أَلَا لَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلظَّٰلِمِینَ ١٨.

هیچکس ستمکارتر از آن کس نیست که بر خدای سبحان دروغ بسته است؛ آنان به منظور حساب بر پروردگار خود عرضه می‌شوند تا در قبال عملکرد بدشان مجازات‌شان کند و گواهان که شامل فرشتگان، پیامبران و غیر ایشان هستند می‌گویند: این گروه همان کسانی‌اند که بر خدا افترا بسته و در ادعای خویش دروغگویند؛ اینک حق‌تعالی آنان را از رحمت خویش طرد نموده، از جنّت خویش باز داشته و خشم خود را بر آنان روا داشه است؛ از آن‌رو که با شرک بر خویشتن ستمگر بوده و در گفتار و رفتار، دروغگو بوده‌اند.

﴿ٱلَّذِینَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ وَیَبۡغُونَهَا عِوَجٗا وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ کَٰفِرُونَ ١٩.

همانان که بندگان را از هدایت باز داشته، در راه خلق به سوی خدا عزوجل سد و مانع ایجاد کرده و می‌خواهند تا این راه بر وفق هواهای‌شان و آنچه که شیاطین‌شان دیکته می‌کنند، کج باشد در نتیجه راه راست را فرو گذاشته و رهور راه جهنمیان می‌شوند. همانان‌اند که دیدار خدا عزوجل را دروغ انگاشته و به رستاخیز و جزا کفر می‌ورزند. پس آن‌ها ستمگران زیانکاری‌اند که جاودانه در آتش می‌مانند.

﴿أُوْلَٰٓئِکَ لَمۡ یَکُونُواْ مُعۡجِزِینَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا کَانَ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِنۡ أَوۡلِیَآءَۘ یُضَٰعَفُ لَهُمُ ٱلۡعَذَابُۚ مَا کَانُواْ یَسۡتَطِیعُونَ ٱلسَّمۡعَ وَمَا کَانُواْ یُبۡصِرُونَ ٢٠.

آن گروه کفّار نه از نزد خدای جبّار پای‌گریز دارند و نه او را درمانده توانند کرد تا آنان را به دست آورده نتواند؛ برای‌شان یاورانی هم نیست که از کیفر الهی حمایت‌شان کند. و عذاب آتش جهنم به علت بزرگی جزم و ستم‌شان بر آنان دوچند آن می‌شود؛ زیرا در دنیا توان شنیدن حقّی را که بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل می‌شد به سمع قبول و اجابت نداشتند از آنکه کبر و خود برتربینی، از باور و تسلیم بازشان داشته بود. از جهتی به آیات و نشانه‌های الله عزوجل در هستی نیز با دیدۀ تأمّل و عبرت نمی‌نگریستند؛ چرا که کفر بر چشم بصیرت‌شان پردۀ ستبر ظلمانیی زنگار بسته فرو افکنده بود.

﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَفۡتَرُونَ ٢١.

آن گروه کفّار با عذاب دوزخ که خشم خدای جبّار نیز همراه آن است بر خویشتن زیان زده‌اند، و بربافته های‌شان از پرستش بتان و افترای شرک بر پروردگار رحمان و این ادعای که خدایان‌شان برای‌شان شفاعت کرده و عذاب خوار کننده را از آنان دفع می‌کنند را به کلی از دست داده و از آن‌ها اثری نمی‌بینند.

﴿لَا جَرَمَ أَنَّهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡأَخۡسَرُونَ ٢٢.

در این حقیقت هیچ شک و تردیدی نیست که آن‌ها در آخرت در این معاملۀ خود از همه زیانکارتر اند؛ زیرا نعمت پایدار را به عذاب دوزخ بدل کرده، درجات علیا را به درکات سفلی، بهشت رضوان و رضای رحمان را به ذلّت و خذلان معامله نموده‌اند.

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَأَخۡبَتُوٓاْ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٢٣.

بیگمان کسانی که به خدا عزوجل ایمان آورده و به آن سخنانی که موجب محبت و رضای وی است عمل کرده‌اند و در عین حال در کار اجتناب از نواهی و بندگی به مقام ولایش، اهل خشوع و فروتنی و انکسار بوده‌اند، همانان اهل بهشت‌اند؛ در آن جاودانه زیسته نه از آن بیرون می‌شود و نه می‌میرند. چه نیکو اقامتی است برای‌شان در دارالسّلام همراه با امنیت و إنعام.

﴿۞مَثَلُ ٱلۡفَرِیقَیۡنِ کَٱلۡأَعۡمَىٰ وَٱلۡأَصَمِّ وَٱلۡبَصِیرِ وَٱلسَّمِیعِۚ هَلۡ یَسۡتَوِیَانِ مَثَلًاۚ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ ٢٤.

خداوند عزوجل اهل کفر و اهل را به نابینا و بینا تشبیه کرده و اینگونه مَثَل زده است که: اهل کفر همچون نابینا و ناشنوایی هستند که نمی‌بیند و نمی‌شنود؛ زیرا کافر راه صواب را نمی‌بیند تا از آن پیروی کند و پیام هدایت را نمی‌شنود تا از آن نفع برد. اما مَثَل مؤمن همانند شخص بینایی است که راه هدایت را دیده و به آن روان شده است، ندای دعوتگر الله عزوجل را شنیده و به آن لبّیک گفته است؛ مسلماً این دو گروه با هم برابر نیستند. پس چرا در حجّت‌ها و ادلّه تدبر نکرده و از برهان‌ها و مَثَل‌ها درس نمی‌گیرند و در آن‌ها نمی‌اندیشند؟!

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦٓ إِنِّی لَکُمۡ نَذِیرٞ مُّبِینٌ ٢٥.

به راستی حق‌تعالی نوح علیه السلام را به سوی قومش فرستاد. او به قومش گفت: من از جانب خداوند عزوجل برای شما هشدار دهنده‌ای آشکار هستم؛ شما را از عذاب خدا عزوجل – چنان‌چه کفر ورزید – بیم می‌دهم و آیات و حجّت‌هایی را که حق‌تعالی مرا بدان‌ها فرستاده است برای شما بیان می‌کنم.

﴿أَن لَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّا ٱللَّهَۖ إِنِّیٓ أَخَافُ عَلَیۡکُمۡ عَذَابَ یَوۡمٍ أَلِیمٖ ٢٦.

شما را دعوت می‌کنم به این که: جز خدای یگانه را نپرستید و به وی چیزی را شریک نیاورید؛ زیرا اگر خدا را به یگانگی نخوانید من بر شما از عذاب نهایت دردناک و بسیار سهمگین بیمناکم.

﴿فَقَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ مَا نَرَىٰکَ إِلَّا بَشَرٗا مِّثۡلَنَا وَمَا نَرَىٰکَ ٱتَّبَعَکَ إِلَّا ٱلَّذِینَ هُمۡ أَرَاذِلُنَا بَادِیَ ٱلرَّأۡیِ وَمَا نَرَىٰ لَکُمۡ عَلَیۡنَا مِن فَضۡلِۢ بَلۡ نَظُنُّکُمۡ کَٰذِبِینَ ٢٧.

اعیان و اشراف کفار قوم نوح علیه السلام گفتند: ای نوح! تو فرشته که نیستی بلکه بشری مانند ما هستی از این رو تو را بر ما برتریی نیست. از جانب دیگر ما می‌بینیم که پیروانت از فرومایگان و ناتوانند نه از اشراف و توانگران؛ آن هم بدون اندیشه و سنجش و بی‌آنکه در قضیه تأمّل کرده‌باشند از تو پیروی نموده‌اند. در عین حال پیروی از این دین جدید شما را بر ما امتیازی – چون مال و جاه و قدرت – نیفزوده است. بناءً ما معتقدیم که در آنچه آورده‌اید دروغگو و اهل افترایید.

﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ أَرَءَیۡتُمۡ إِن کُنتُ عَلَىٰ بَیِّنَةٖ مِّن رَّبِّی وَءَاتَىٰنِی رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِهِۦ فَعُمِّیَتۡ عَلَیۡکُمۡ أَنُلۡزِمُکُمُوهَا وَأَنتُمۡ لَهَا کَٰرِهُونَ ٢٨.

نوح گفت: ای قوم من! به من بگویید اگر من در کار خود بر یقینی راسخ و راه استواری قرار داشته باشم و با من دلیلی روشن و برهانی درخشان بر درستی پیامی که بدان فرا می‌خوانم نیز وجود داشته باشد، در عین حال پروردگارم مرا با رسالت ربّانی خود مورد مرحمت قرار داده و به سوی عبودیّت راستین رهنمونی‌ام کرده باشد، وانگه این حجّت‌های روشن به علّت پیروی‌تان از هوی و رویگردانی‌تان از راه هدی بر شما پنهان مانده باشد، آیا این امر درست است که بعد از این همه روشنی و نور باز شما را بر هدایت مجبور ساخته و شبه زور بر ایمان واداریم؟ بی‌آنکه شما با قناعتی درون ذاتی و اجابتی از عمق جان بدان باورمند شده باشید؟! هرگز! پس کار ما اجبار دعوت شدگان به ایمان نیست بلکه مأموریّت ما فقط محدود و منحصر به این امر است که حجّت را اقامه نموده و راه حق را برای‌تان روشن سازیم آنگاه کارتان را به حق‌تعالی واگذاریم.

﴿وَیَٰقَوۡمِ لَآ أَسۡ‍َٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مَالًاۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِۚ وَمَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْۚ إِنَّهُم مُّلَٰقُواْ رَبِّهِمۡ وَلَٰکِنِّیٓ أَرَىٰکُمۡ قَوۡمٗا تَجۡهَلُونَ ٢٩.

نوح علیه السلام خطاب به قومش افزود: ای قوم! من بر دعوت شما به سوی ایمان به خدا عزوجل و یگانگی‌اش، از شما طالب مال و مزدی نیستم؛ زیرا فقط خداوند عزوجل است که مرا بر خیر خواهی‌ام برای شما پاداش می‌دهد. بنابراین نه من باری را بر دوش شما نهاده‌ام و نه از شما مالی را در خواست کرده‌ام. این را هم بدانید که من مؤمنان را بدین حجّت که از ضعفایند نه از اشراف و اغنیا، از مجلس خود طرد نمی‌کنم؛ زیرا ایشان به زودی نزد پروردگار خویش باز خواهند گشت و فضیلت نزد وی به تقوی است نه به مال و مکنت دنیا؛ و به زودی او عهده‌دار امرشان خواهد شد. البته این واقعیّت نیز پنهان نیست که شما به اسباب برتری و معیارهای فضیلت و همین طور به موجبات مصالح و منافع خویشتن نادانید؛ هم به علّت جهل است که از حق پیروی نکرده و از هدایت روی برمی‌تابید.

﴿وَیَٰقَوۡمِ مَن یَنصُرُنِی مِنَ ٱللَّهِ إِن طَرَدتُّهُمۡۚ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ ٣٠.

و ای قوم! من اگر دوستان خدا عزوجل را از مجلس خویش برانم چه کسی مرا از عذاب خدا عزوجل باز خواهد داشت؟ پس چرا در صحَت آنچه به شما می‌گویم نمی‌اندیشید و در راه و برنامه‌ای که برای شما شایسته‌تر است تدبّر نمی‌کنید تا رهرو آن راه شوید؟!

﴿وَلَآ أَقُولُ لَکُمۡ عِندِی خَزَآئِنُ ٱللَّهِ وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَیۡبَ وَلَآ أَقُولُ إِنِّی مَلَکٞ وَلَآ أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزۡدَرِیٓ أَعۡیُنُکُمۡ لَن یُؤۡتِیَهُمُ ٱللَّهُ خَیۡرًاۖ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا فِیٓ أَنفُسِهِمۡ إِنِّیٓ إِذٗا لَّمِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ ٣١.

البته من به هیچ وجه ادعا نمی‌کنم که اختیاردار تصرف در گنجینه‌های خدا هستم تا به هر کس هرچه بخواهم ببخشایم و از هر کس هرچه بخواهم بازدارم. بناءً ارزاق بندگان و گنجینه‌های آسمان‌ها و زمین به دست حق‌تعالی است. من غیب را هم نمی‌دانم؛ زیرا جز خدای یگانه هیچ‌کس غیب آسمان‌ها و زمین را نمی‌داند. و من فرشته‌ای از فرشتگان آسمان‌ها نیز نیستم؛ بلکه بنده‌ای فرستاده هستم که حق‌تعالی مرا به نبوّت گرامی داشته است. همچنان من دربارۀ محرومان و مستضعفانی که شما خُردشان می‌شمارید و ایشان را به چشم حقارت می‌بینید چنین نمی‌گویم که: هرگز خداوند عزوجل در برابر اعمال شایستۀشان – هرگاه بدان رضای وی را جویا باشند – هیچ پاداشی به ایشان نخواهد داد؛ زیرا تنها خداوند عزوجل است که پنهان و پیدای کارشان را می‌داند، بیگمان پاداش آخرت بر حسب جایگاه بنده در دنیا نیست. از جانبی من آنچه را نمی‌دانم بر خدا ادعا نکرده، نه با به هم بافتن دروغ بر خدای سبحان، به خویشتن ستمگر بوده‌ام و نه بر دیگران چنان حکم ظالمانه‌ای را نداده‌ام که برای‌شان ستم نموده باشم.

﴿قَالُواْ یَٰنُوحُ قَدۡ جَٰدَلۡتَنَا فَأَکۡثَرۡتَ جِدَٰلَنَا فَأۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ ٣٢.

قوم نوح به وی گفتند: ای نوح! به راستی با ما بسیار جدال کرده و به طور طولانی گفتگو نموده‌ای؛ پس اینک جدال را فرو گذار و عذابی را که از آن هشدارمان می‌دهی، برای ما بیاور!!

این چلنجی است از سوی قوم نوح به وی؛ زیرا آن‌ها تکذیبگر عذاب بوده و وقوع آن را بعید می‌پنداشتند، از این جهت در آخر سخن خود افزودند: اگر از راستگویان هستی؛ یعنی اگر از باب جدل، فرض را بر راستگویی‌ات بگذاریم حتی در آن صورت هم تصدیق کننده‌ات نیستیم.

﴿قَالَ إِنَّمَا یَأۡتِیکُم بِهِ ٱللَّهُ إِن شَآءَ وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِینَ ٣٣.

نوح به قومش گفت: تنها خداست که آورندۀ عذاب است، اوست که در میان بندگان برنامه ریزی و حکومت می‌کند؛ اما من نه اختیاردار جلوانداختن عذاب هستم و نه واپس افکندن آن؛ بلکه من فقط هشدارگر شما از عذاب وی می‌باشم. پس بدانید که هرگاه خداوند عزوجل عذاب شما را خواسته باشد نه می‌توانید از نزدش بگریزید و نه می‌توانید وی را درمانده کنید. و مگر بندۀ مسکین از نزد پروردگار جلیل احکم الحاکمین به کجا می‌تواند بگریزد؟!

﴿وَلَا یَنفَعُکُمۡ نُصۡحِیٓ إِنۡ أَرَدتُّ أَنۡ أَنصَحَ لَکُمۡ إِن کَانَ ٱللَّهُ یُرِیدُ أَن یُغۡوِیَکُمۡۚ هُوَ رَبُّکُمۡ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ ٣٤.

البته در صورتی که خداوند عزوجل به نام شما در لوح محفوظ صلاح و فلاح را رقم نزده و هدایت شما را مقدّر نکرده باشد، اندرز من نیز – هرچند در آن سخت بکوشم و در ارشاد و راهنمایی‌تان به هر وسیله‌ای متوسل گردم – به شما سودی نخواهد بخشید و قطعاً شما مرا اجابت نخواهید گفت. بناءً اگر خداوند عزوجل گمراهی شما را خواسته باشد، من هرگز مالک هدایت برای‌تان نیستم؛ زیرا او پروردگار شما، متصرف امورتان، تدبیر کنندۀ احوالتان و مرجع بازگشت نهایی‌تان در آخرت است و یقیناً شما را بر اعمال‌تان جزا خواهد داد.

﴿أَمۡ یَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُۖ قُلۡ إِنِ ٱفۡتَرَیۡتُهُۥ فَعَلَیَّ إِجۡرَامِی وَأَنَا۠ بَرِیٓءٞ مِّمَّا تُجۡرِمُونَ ٣٥.

بلکه آیا کافران قوم نوح علیه السلام می‌گویند: نوح این سخن را بر خدا عزوجل بربافته است؟ ای نوح! به آنان بگو: اگر این سخن را بر پروردگارم بربافته باشم پس بدانید که پیگرد و کیفر آن تنها به خودم برمی‌گردد و من نزد حق‌تعالی از آن مسئول خواهم بود، اما اگر راستگو باشم، پس شما دروغگو و زیان دیده‌اید و من به سوی حق‌تعالی از کار و تکذیب‌تان برائت می‌جویم.

﴿وَأُوحِیَ إِلَىٰ نُوحٍ أَنَّهُۥ لَن یُؤۡمِنَ مِن قَوۡمِکَ إِلَّا مَن قَدۡ ءَامَنَ فَلَا تَبۡتَئِسۡ بِمَا کَانُواْ یَفۡعَلُونَ ٣٦.

خدای متعال به نوح وحی فرستاد که: در حقیقت خداوند عزوجل بر قومت کفر را نوشته است از این رو جز کسانی که قبلاً ایمان آورده‌اند، دیگر کسی از آن‌ها ایمان نخواهد آورد بناءً برحال آنان اندوه مخور؛ زیرا چیزی از گناهان‌شان بر دوش تو نیست و تو رسالت الله عزوجل را به راستی به آن‌ها رسانده‌ای. و از اعمال بدشان نیز در فشار و سختی قرار نگیر؛ زیرا حساب‌شان بر خداوند عزوجل است.

﴿وَٱصۡنَعِ ٱلۡفُلۡکَ بِأَعۡیُنِنَا وَوَحۡیِنَا وَلَا تُخَٰطِبۡنِی فِی ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ إِنَّهُم مُّغۡرَقُونَ ٣٧.

ای نوح! و کشتی را با تایید، توجّه، حفظ، عنایت و زیر نظر و وحی و اطلاع ما بساز، و در مورد ستمگران شفاعت نکن تا عذاب‌شان برداشته شده یا به تأخیر افکنده شود؛ زیرا خداوند عزوجل در مورد آن‌ها غرق شدن به وسیلۀ توفان را فیصله نموده است.

آیۀ کریمه صفت «عین – چشم» را برای حق‌تعالی به همان وجهی که لایق ذات ذوالجلال اوست، اثبات می‌کند.

﴿وَیَصۡنَعُ ٱلۡفُلۡکَ وَکُلَّمَا مَرَّ عَلَیۡهِ مَلَأٞ مِّن قَوۡمِهِۦ سَخِرُواْ مِنۡهُۚ قَالَ إِن تَسۡخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسۡخَرُ مِنکُمۡ کَمَا تَسۡخَرُونَ ٣٨.

نوح علیه السلام کشتی را می‌ساخت تا بدان از طوفان نجات یابد. اما هر بار که گروهی از اشراف قومش بر او می‌گذشتند، او را مسخره می‌کردند. نوح به آنان گفت: اگر به علت دروغ انگاشتن وعدۀ الهی که من شما را از آن آگاه ساخته‌ام، مسخره‌ام می‌کنید پس بدانید به زودی هنگام آمدن طوفان که شما غرق شدید، ما نیز شما را همانسان که مسخره‌مان می‌کنید، مسخره خواهیم کرد.

این آیه درس آموز توسّل به اسباب همراه توکّل به ربّ‌الارباب است.

﴿فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ مَن یَأۡتِیهِ عَذَابٞ یُخۡزِیهِ وَیَحِلُّ عَلَیۡهِ عَذَابٞ مُّقِیمٌ ٣٩.

پس چون عذاب خوار کنندۀ الهی بر شما برسد و پس از آن، عذاب همیشگی و پایان ناپذیر آتش دوزخ بر شما واقع شود به زودی چگونگی حال بر شما آشکار خواهد شد؛ آنگاه جزای اعمال بد خویش را خواهید دید.

این آیه درس آموز توکّل و یقین به وعدۀ الهی است و اینکه سرانجام کار، از آن اولیای الهی می‌باشد.

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَمۡرُنَا وَفَارَ ٱلتَّنُّورُ قُلۡنَا ٱحۡمِلۡ فِیهَا مِن کُلّٖ زَوۡجَیۡنِ ٱثۡنَیۡنِ وَأَهۡلَکَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَیۡهِ ٱلۡقَوۡلُ وَمَنۡ ءَامَنَۚ وَمَآ ءَامَنَ مَعَهُۥٓ إِلَّا قَلِیلٞ ٤٠.

تا آنگاه که چون فرمان الله عزوجل واقع شده وقت هلاکت قوم نوح فرا رسید، کار به نهایتش و مقدرات به غایتش رسید و آب از تنور نانوایی – به مثابۀ اشاره‌ای بر رسیدن عذاب – برجوشید، در این هنگام حق‌تعالی به نوح فرمان داد که: از هر نوعی زنده جان‌ها یک جفت نر و ماده را در کشتی حمل کن، خانواده‌ات را نیز – جز کسانی که قضای الهی بر عدم ایمان‌شان سبقت گرفته است مانند پسر و همسرش – با خود در کشتی بردار. همچنان هر مؤمنی را با خود سوار کشتی کن. چنین بود که با وجود سخت کوشی نوح علیه السلام در دعوت، طولانی شدن مدّت و بسیاری ادلّه و براهین اما جز اندکی پیرو نوح علیه السلام نشده بودند.

﴿۞وَقَالَ ٱرۡکَبُواْ فِیهَا بِسۡمِ ٱللَّهِ مَجۡرٜىٰهَا وَمُرۡسَىٰهَآۚ إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٞ رَّحِیمٞ ٤١.

نوح علیه السلام به قومش گفت: با من سوار کشتی شوید؛ به نام خدا در آغاز روان شدنش بر روی آب، به نام خدا در پایان سیر و هنگام لنگر انداختنش و با توکّل بر ذات ذوالجلال وی؛ همانا پروردگارم گناه توبه‌کاران را می‌آمرزد و بر باز آمدگان رحم می‌کند لذا بعد از بازگشت و اجابت، دیگر عذاب‌شان نمی‌کند.

این آیه درس آموز توکّل بر خدای متعال در آغاز و پایان کار و گمان نیک داشتن نسبت به خدای متعال است.

﴿وَهِیَ تَجۡرِی بِهِمۡ فِی مَوۡجٖ کَٱلۡجِبَالِ وَنَادَىٰ نُوحٌ ٱبۡنَهُۥ وَکَانَ فِی مَعۡزِلٖ یَٰبُنَیَّ ٱرۡکَب مَّعَنَا وَلَا تَکُن مَّعَ ٱلۡکَٰفِرِینَ ٤٢.

آن کشتی نوح و همراهانش را در موجی ناآرام و مرتفع که ارتفاعش مانند کوه بود، می‌برد. نوح پسرش را که در کناری دور دست از پدرش و مؤمنان قرار داشت بانگ در داد که: ای پسر عزیزم! توبه کن و بیا با ما سوار کشتی شو و بر کفرت ادامه نده که در کام امواج سرکش هلاک می‌شوی.

این آیه بر این اصل دلالت دارد که: هدایت ارشادی در صورتی که با هدایت توفیق یکجا نشود، هیچ سودی به همره ندارد.

﴿قَالَ سَ‍َٔاوِیٓ إِلَىٰ جَبَلٖ یَعۡصِمُنِی مِنَ ٱلۡمَآءِۚ قَالَ لَا عَاصِمَ ٱلۡیَوۡمَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِمَۚ وَحَالَ بَیۡنَهُمَا ٱلۡمَوۡجُ فَکَانَ مِنَ ٱلۡمُغۡرَقِینَ ٤٣.

پسر نوح به پدرش گفت: به زودی در کوهی بلند پناه جسته و از خطر غرق در امان می‌مانم. اما نوح به وی گفت: امروز هیچ نجاتبخشی در برابر مقدرات خداوند عزوجل و فرمانش وجود ندارد جز آن کس که خدا عزوجل خود رحمت و نجاتش را خواسته باشد. در این اثنا موجی بزرگ در میان پدر و پسر حایل شد و پسر از نابود شدگان در کام امواج آب گشت. چنین بود که نزدیکی نسب با وجود اختلاف در دین هیچ سودی به همراه نداشت.

﴿وَقِیلَ یَٰٓأَرۡضُ ٱبۡلَعِی مَآءَکِ وَیَٰسَمَآءُ أَقۡلِعِی وَغِیضَ ٱلۡمَآءُ وَقُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ وَٱسۡتَوَتۡ عَلَى ٱلۡجُودِیِّۖ وَقِیلَ بُعۡدٗا لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ ٤٤.

بعد از هلاکت کفار خداوند عزوجل به زمین فرمان داد: آب خود را فرو بر و خشک شو! و به آسمان فرمان داد: از باران خودداری کن. پس آب فرو کاست و به حالت اوّلیّۀ قبل از طوفان برگشت. چنین بود که حق‌تعالی فرمانش را بر نابودسازی تکذیب پیشه‌گان و نجات مؤمنان به اجرا در آورد و سرانجام کشتی بر کوه جودی لنگر انداخت. و گفته شد: مرگ بر ستمگرانی باد که از حدود الله عزوجل تجاوز کرده و پیامبرش را تکذیب نمودند.

﴿وَنَادَىٰ نُوحٞ رَّبَّهُۥ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ٱبۡنِی مِنۡ أَهۡلِی وَإِنَّ وَعۡدَکَ ٱلۡحَقُّ وَأَنتَ أَحۡکَمُ ٱلۡحَٰکِمِینَ ٤٥.

نوح به بارگاه پروردگارش دعا کرد و گفت: پروردگارا! پسرم از خانوادۀ من است و تو نجات‌شان را به من وعده داده‌ای پس از تو می‌خواهم که رحمتت را شامل حال وی نیز گردانیده و او را نیز همانند ایشان نجات دهی و تو وعده‌ات را خلاف نمی‌کنی؛ پس به فضلت وعدۀ پیشین را برآورده ساز و تو در قضا، عدالت و شریعتت بهترین داوران هستی، هرگز قضا و قَدَر و اختیارت در معرض اتهام نیست.

﴿قَالَ یَٰنُوحُ إِنَّهُۥ لَیۡسَ مِنۡ أَهۡلِکَۖ إِنَّهُۥ عَمَلٌ غَیۡرُ صَٰلِحٖۖ فَلَا تَسۡ‍َٔلۡنِ مَا لَیۡسَ لَکَ بِهِۦ عِلۡمٌۖ إِنِّیٓ أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِینَ ٤٦.

اما خدای سبحان به نوح خبر داد که فرزند هلاک شده‌اش از خانوادۀ مؤمن نجات یافتۀ وی نیست؛ زیرا او در دین با ایشان مخالفت کرده و عملش مخالف عمل صالحان است. بناءً نوح علیه السلام را از درخواست امری از خدا عزوجل که نسبت به آن علم ندارد نهی کرد؛ زیرا هر کس چیزی را که برایش روا نیست درخواست نماید، در واقع نادان است لذا خداوند عزوجل نوح علیه السلام را اندرز می‌دهد که از جاهلان نباشد.

آیۀ کریمه بر این احکام دلالت دارد که: 1– کافر در حقوق قرابت هیچ حقی ندارد. 2– درخواست امر ناروا از خداوند عزوجل حرام و شامل مصداق تجاوز در دعا می‌باشد.

﴿قَالَ رَبِّ إِنِّیٓ أَعُوذُ بِکَ أَنۡ أَسۡ‍َٔلَکَ مَا لَیۡسَ لِی بِهِۦ عِلۡمٞۖ وَإِلَّا تَغۡفِرۡ لِی وَتَرۡحَمۡنِیٓ أَکُن مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ ٤٧.

نوح گفت: پروردگارا! من از درخواست چیزی که نسبت به آن علم ندارم و درخواستش برایم روا نیست، به تو پناه می‌برم و التجا می‌کنم و اگر گناهم را نیامرزی و با ترک مؤاخذه‌ات بر من رحم نکنی، قطعاً از کسانی خواهم بود که بهرۀ خویش را باخته، از رحمتت طرد شده و هلاک آنان را دریافته است.

آیۀ کریمه درس آموز این فایده است که: انبیا علیهم السلاماز پیامد گناه بیمناکند چنان‌چه خداوند عزوجل ایشان را به رحمتش در نپوشاند.

﴿قِیلَ یَٰنُوحُ ٱهۡبِطۡ بِسَلَٰمٖ مِّنَّا وَبَرَکَٰتٍ عَلَیۡکَ وَعَلَىٰٓ أُمَمٖ مِّمَّن مَّعَکَۚ وَأُمَمٞ سَنُمَتِّعُهُمۡ ثُمَّ یَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٞ ٤٨.

پس خداوند عزوجل به نوح فرمان داد که همراه با امنیّت، برکت و رضایی از جانب وی بر او و بر گروه‌هایی از اهل ایمان که همراهش بودند، از کشتی به زمین فرود آید. و در زمین گروه‌هایی از کافران خواهند بود که خداوند عزوجل آنان را در زندگی دنیوی تا پایان عمرشان همچون چهارپایان بهره‌مند خواهد ساخت سپس آنان را به علت کفرشان، در جهنم به سختی عذاب خواهد کرد.

آیۀ کریمه درس آموز این فایده است که: نیکوکار و بدکار هردو از دنیا بهره‌منداند از این رو نعمت یافتن بدکاران در آن اعتباری ندارد.

﴿تِلۡکَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلۡغَیۡبِ نُوحِیهَآ إِلَیۡکَۖ مَا کُنتَ تَعۡلَمُهَآ أَنتَ وَلَا قَوۡمُکَ مِن قَبۡلِ هَٰذَاۖ فَٱصۡبِرۡۖ إِنَّ ٱلۡعَٰقِبَةَ لِلۡمُتَّقِینَ ٤٩.

این اخباری که خدای متعال بر پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم وحی کرده، از خبرهای غیب گذشته است که نه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را از راویان تاریخ دریافت کرده، نه قبل از وحی از آن‌ها هیچ آگاهیی داشته و نه هم این اخبار در دوران جاهلیّت به اعراب رسیده بود بلکه فقط از نزد الله عزوجل به وی آمده است. سپس حق‌تعالی پیامبرش را به شکیبایی و پایداری در برابر آزارهای کفار و دشواری‌های راه فرمان می‌دهد؛ زیرا در نهایت امر سرانجامی که زندگی پاکیزه، عزّت و پیروزی و سپس نعمت‌های آخرت در آن رقم خورده است از آن کسانی است که از پروردگار خود پروا داشته، از مولای خود بیمناک بوده و از آفریدگار خویش اطاعت کرده‌اند.

آیۀ کریمه بر این امر دلالت دارد که: با نیکوکاری و صبر می‌توان به پیروزی و اجر دست یافت. پس «برّ» همان عمل به طاعات و «صبر» عبارت از ترک مخالفات است.

﴿وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمۡ هُودٗاۚ قَالَ یَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرُهُۥٓۖ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا مُفۡتَرُونَ ٥٠.

و خداوند عزوجل هود علیه السلام را به سوی قوم عاد به رسالت فرستاد هود به آنان گفت: ای قوم من! خدا را به یگانگی بپرستید و چیزی را به وی شریک نیاورید؛ زیرا اِله دیگری جز او برای شما وجود نداشته و هیچ معبود راستینی غیر وی وجود ندارد پس در حالی که دین را برای او خالص می‌سازید فقط از او اطاعت کنید؛ بدانید که شما در این شرک خود دروغ پردازید.

آیۀ کریمه درس آموز این حکم است که: توحید زیربنای همۀ اصول و نخستین حقیقتی است که باید به سوی آن فرا خواند.

﴿یَٰقَوۡمِ لَآ أَسۡ‍َٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ أَجۡرًاۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَى ٱلَّذِی فَطَرَنِیٓۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٥١.

ای قوم من! من از شما در ازای دعوت‌تان به یگانگی الله عزوجل و پرستش وی به تنهایی، هیچ مزد و پاداشی درخواست نمی‌کنم؛ زیرا پاداش دعوتم بر پروردگار من است که مرا فرستاده است. پس شما را چه شده است که در این امر نمی‌اندیشید تا میان حقّ و باطل فرق بگذارید؛ مگر این به تنهایی کافی نیست که هر کس قومش را به سوی امری فرا خواند و بی‌آنکه در آن امر منافعی داشته باشد به انواع آزارها در راه آن تن در دهد، این خود دلیل راستگویی و اخلاصش در دعوتش می‌باشد؟

آیۀ کریمه بر این امر دلالت دارد که: دعوتگر نباید از مردم در برابر عملش انتظار پاداشی را داشته باشد و نباید از هیچ‌کس جز الله عزوجل در این راه عوض و پاداشی بگیرد.

﴿وَیَٰقَوۡمِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَیۡهِ یُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَیۡکُم مِّدۡرَارٗا وَیَزِدۡکُمۡ قُوَّةً إِلَىٰ قُوَّتِکُمۡ وَلَا تَتَوَلَّوۡاْ مُجۡرِمِینَ ٥٢.

ای قوم من! و از خدا بخواهید که گناهان‌تان را بیامرزد سپس گناهان را ترک کرده و بر نافرمانی‌های گذشته نادم باشید. پس اگر چنین کردید و انابت‌تان به سوی حق صحیح شد آنگاه خدای  عزوجل  بر شما از آسمان بارش فراوان می‌فرستد، در نتیجه خیر و برکت بسیار شده، فراوانی عام می‌شود و آن وقت شما از زندگی آسوده‌ای متنعّم شده و با صحّت ابدان، کثرت اولاد و اموال و پیاپی رسیدن ارزاق، نیرویی بر نیروی شما می‌افزاید. و ای قوم! از اجابت حق روی بر مگردانید، بر گناهان پای مفشارید و از پذیرش حقیقت استکبار نورزید.

آیۀ کریمه بر برکت استغفار و توبه دلالت داشته و مفید این فایده است که استغفار و توبه، اصل و اساس هر خیری در جان، مال و فرزندان است.

﴿قَالُواْ یَٰهُودُ مَا جِئۡتَنَا بِبَیِّنَةٖ وَمَا نَحۡنُ بِتَارِکِیٓ ءَالِهَتِنَا عَن قَوۡلِکَ وَمَا نَحۡنُ لَکَ بِمُؤۡمِنِینَ ٥٣.

قوم هود گفتند: ای هود! دلیل روشن و برهان رخشانی بر درستی و راستی دعوتت به ما نیاورده‌ای پس ما به خاطر سخنی که از صحّت و سلامت آن آگاهی نداشته و به راستگویی صاحب آن باور نداریم، خدایان‌مان را ترک نمی‌کنیم. بنابراین هرگز تو را در ادعایت تصدیق نخواهیم کرد.

بنگر که چگونه شخص معاند از روی لجاجت و سرسختی، مدعی پنهان بودن حجّت روشن گردیده و به شبهات می‌آویزد.

﴿إِن نَّقُولُ إِلَّا ٱعۡتَرَىٰکَ بَعۡضُ ءَالِهَتِنَا بِسُوٓءٖۗ قَالَ إِنِّیٓ أُشۡهِدُ ٱللَّهَ وَٱشۡهَدُوٓاْ أَنِّی بَرِیٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِکُونَ ٥٤.

قوم هود خطاب به وی افزودند: سخن ما در مورد تو این است که تو مصاب به جنون شده‌ای و این جنون را خدایان ما از سر انتقام آنکه ما را از پرستش‌شان نهی کرده‌ای، به تو رسانده‌اند!! که این از سبک‌ترین و سخیف‌ترین سخنان است. پس هود سخن‌شان را اینگونه رد کرد: من خدای  عزوجل  و سپس شما را بر این امر گواه می‌گیرم که از آنچه شریک می‌آورید. بیزارم! بنابراین از لوازم عقیدۀ توحید، بیزاری جستن از شرک به خداوند عزوجل است.

﴿مِن دُونِهِۦۖ فَکِیدُونِی جَمِیعٗا ثُمَّ لَا تُنظِرُونِ ٥٥.

من از هر ضد، شریک و همتایی جز خدای متعال اعلام برائت می‌کنم و پروای آن‌ها را نیز ندارم پس تا آنجا که می‌توانید در نبرد با من سخت جدی باشید و از هر کس از یارانتان هم که می‌خواهید در واردن کردن آسیب و زیان به من کمک بگیرید و لحظه‌ای نیز مرا مهلت ندهید. و این منتهای توکل بر خداوند عزوجل است که هود علیه السلام به آن پرداخت. آری! دعوتگر به نصرت خدا عزوجل مطمئن است و با پشتگرمی به نیروی الله عزوجل آنان را چلنج می‌دهد و از آن‌ها ترس و هراسی به دل راه نمی‌دهد؛ زیرا خداوند عزوجل همراه اوست.

﴿إِنِّی تَوَکَّلۡتُ عَلَى ٱللَّهِ رَبِّی وَرَبِّکُمۚ مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذُۢ بِنَاصِیَتِهَآۚ إِنَّ رَبِّی عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ٥٦.

در حقیقت من بر خداوند، پروردگارم و پروردگار شما توکل کردم؛ همو که مالک هستی و متصرف و مدبر همه اجزای کائنات است و همه چیز به قضا و قَدَر اوست. از این رو من هرگز بی‌قرار و مضطرب نمی‌شوم؛ زیرا مطمئنم که جز آنچه در سرنوشتم نگاشته شده، هیچ چیز دیگر به من نمی‌رسد؛ هیچ جنبنده‌ای بر روی زمین نیست جز اینکه در مالک خداوند عزوجل و تحت تصرّف و سلطه‌اش قرار داشته و در برابر سیطره‌اش رام است. پروردگارم بر راه راست قرار دارد، در آفرینش و تدبیرش سنجیده کار و با حکمت است، در قضا و تقدیرش عادل است، در شرع و حکمش بیناست، هر کس را در برابر عملش جزا می‌دهد؛ نیکوکار را پاداش و بدکار را کیفر می‌رساند.

آیۀ کریمه بر فضیلت توکل به خدا عزوجل و پناه‌بردن به وی در هر تنگنا و مصیبتی دلالت دارد.

﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقَدۡ أَبۡلَغۡتُکُم مَّآ أُرۡسِلۡتُ بِهِۦٓ إِلَیۡکُمۡۚ وَیَسۡتَخۡلِفُ رَبِّی قَوۡمًا غَیۡرَکُمۡ وَلَا تَضُرُّونَهُۥ شَیۡ‍ًٔاۚ إِنَّ رَبِّی عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٍ حَفِیظٞ ٥٧.

پس اگر از ایمان به خدای یگانه روی بگردانید و به راه وی پشت کنید به یقین من شما را هشدار داده‌ام و پیام پروردگارم را که عبارت از دستور به یکتا‌پرستی و نهی از شرک آوری به وی است به شما رساندم و قطعاً حجّت بر شما اقامه شده است. هرگاه کفر بورزید، بیگمان خدای  عزوجل  قومی دیگر را در سرزمین‌تان جانشین‌تان خواهد ساخت، قومی که به او ایمان داشته و دین و عبودیّت را برایش خالص گردانند. بدانید که شما با کفرتان هیچ زیانی به خداوند عزوجل نمی‌زنید؛ زیرا او از همه‌گان بی‌نیاز است، به راستی پروردگارم بر هر چیز نگهبان است و مطمئناً مرا از آزارتان حفظ خواهد کرد.

آیۀ کریمه بر این امور دلالت دارد که: 1– هرگاه انسان کفر ورزد، نزد الله عزوجل بسیار بی‌قدر و قیمت است. 2– اساس هر ویرانیی در امّت‌ها رویگردانی از خدای  عزوجل  است. 3– خداوند عزوجل از بشر بی‌نیاز می‌باشد.

﴿وَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا نَجَّیۡنَا هُودٗا وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَنَجَّیۡنَٰهُم مِّنۡ عَذَابٍ غَلِیظٖ ٥٨.

چون فرمان حق‌تعالی بر نابودسازی قوم هود فرا رسید، او از سر فضلی از جانب خود هود و مؤمنان همراهش را – با قبول حسنات‌شان – و به عنوان رحمتی از سوی خود – با آمرزش گناهان‌شان – از عذاب دردناک و سخت نجات داد و آن را بر کفر ورزان منکر فرود آورد و از بیخ و بن نابودشان کرد؛ به یقین ایمان به الله عزوجل و عمل به صالحات، پناه هر بلایی است.

﴿وَتِلۡکَ عَادٞۖ جَحَدُواْ بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّهِمۡ وَعَصَوۡاْ رُسُلَهُۥ وَٱتَّبَعُوٓاْ أَمۡرَ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٖ ٥٩.

این عاد قوم هود بود که به آیات حق‌تعالی کفر ورزید و پیامبرش را نافرمانی کرد و از فرمان هر طغیانگر متکبّری که نه پیرو حق است و نه در برابر دلیل تسلیم می‌باشد پیروی کرد. بیگمان آنچه به سقوط در پرتگاه وادارشان کرد، سر نهادن در راه هوی و فرو گذاشتن جادۀ هُدی بود.

﴿وَأُتۡبِعُواْ فِی هَٰذِهِ ٱلدُّنۡیَا لَعۡنَةٗ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۗ أَلَآ إِنَّ عَادٗا کَفَرُواْ رَبَّهُمۡۗ أَلَا بُعۡدٗا لِّعَادٖ قَوۡمِ هُودٖ ٦٠.

و بعد از آنکه خداوند عزوجل قوم عاد را هلاک کرد، او لعنت، طرد از رحمت و خشم دایمی تا روز قیامت را بدرقۀ راه‌شان گردانید. آگاه باشید که قوم عاد به خداوند عزوجل کفر ورزیده، آیاتش را انکار و پیامبرانش را تکذیب کردند. آگاه باشید که خداوند عزوجل آنان را به علت تکذیب و عناد، کفر و فساد نابود خوار و شرمسار گردانید. پس بدانید که جز رویگردانی از علّام الغیوب هیچ چیز دیگر دولت‌ها و ملّت‌ها را ریشه‌کن نمی‌سازد.

﴿۞وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمۡ صَٰلِحٗاۚ قَالَ یَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرُهُۥۖ هُوَ أَنشَأَکُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱسۡتَعۡمَرَکُمۡ فِیهَا فَٱسۡتَغۡفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَیۡهِۚ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٞ مُّجِیبٞ ٦١.

و حق‌تعالی به سوی قوم ثمود، پیامبر خود صالح علیه السلام را که برادر نسبی‌شان بود فرستاد. پس او آنان را به عبادت خدای یگانه و عدم شرک آوری به وی فرا خواند به ایشان از سر دلسوزی و خیرخواهی گفت: تنها خدای سبحان سزاوار پرستش است نه غیر وی؛ زیرا اوست که آفرینش‌تان را با خلقت پدرتان آدم از خاک زمین آغاز کرد و سپس به شما امکان داد تا زمین را آباد کنید. آنگاه صالح علیه السلام قومش را به درخواست آمرزش از حق‌تعالی و توبۀ صادقانه به بارگاهش دستور داد؛ زیرا خداوند عزوجل به کسانی که در عبادتش راستگو بوده و در طاعتش اهل اخلاص باشند نزدیک است به نزدیکی توفیق دهی، حفظ و یاری رسانی؛ چنان‌که اجابتگرش نیز هست، پس چون بخوانَدَش، خواست‌های وی را برمی‌آورد؛ پس با توبه و استغفار است که نعمت‌های واحد قهّار بر بندگان ابرارش تداوم می‌یابد.

﴿قَالُواْ یَٰصَٰلِحُ قَدۡ کُنتَ فِینَا مَرۡجُوّٗا قَبۡلَ هَٰذَآۖ أَتَنۡهَىٰنَآ أَن نَّعۡبُدَ مَا یَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِی شَکّٖ مِّمَّا تَدۡعُونَآ إِلَیۡهِ مُرِیبٖ ٦٢.

امت ثمود به صالح نبی علیه السلام گفتند: ما آرزومند این بودیم که تو در میان ما سروری محبوب و مورد اطاعت باشی، ولی بعد از آنکه این سخن غریب و ناپسند را در مورد دعوت به پرستش خدای یگانه بر زبان آوردی، ما حقیقتاً از تو ناامید شدیم؛ آخر چگونه آنچه را پدران ما می‌پرستیدند بر ما ناپسند شمرده و با این شیوه، خردهای‌شان را سبک می‌انگاری؟ بیگمان ما در دعوتت شک داشته و در رسالتت دچار تردیدیم؛ زیرا تو ادلۀ روشن و حجت‌های آشکاری برای ما نیاورده‌ای. البته این سخن‌شان از روی عناد و لجاجت محض بود.

این آیه دلالت دارد بر این حکم که: تقلید، بینایی باطن را کور ساخته، حق را در پردۀ حجاب قرار داده و انسان را از شناخت راه صواب بازمی‌دارد.

﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ أَرَءَیۡتُمۡ إِن کُنتُ عَلَىٰ بَیِّنَةٖ مِّن رَّبِّی وَءَاتَىٰنِی مِنۡهُ رَحۡمَةٗ فَمَن یَنصُرُنِی مِنَ ٱللَّهِ إِنۡ عَصَیۡتُهُۥۖ فَمَا تَزِیدُونَنِی غَیۡرَ تَخۡسِیرٖ ٦٣.

صالح به قومش گفت: ای قوم من! به من بگویید اگر در این دعوت خود بر حجتی روشن و آشکار قرار داشته و به درستی آن تماماً متیقن باشم و خداوند عزوجل مرا با نبوت و حکمت گرامی داشته باشد، چه کس مرا از مجازات الله عزوجل بازمی‌دارد چنان‌چه فرمانش را مخالفت کرده، رسالتش را ابلاغ نکنم و شما را از عذابش هشدار ندهم؟ و اگر بر فرض، من از شما اطاعت کنم فرمان بردن از شما و نزدیکیِ به شما جز گمراهی، دور از خیر و نابودی در آخرت چیز دیگری بر من نمی‌افزاید. پس با بینه و برهان است که انسان حق و صواب را درک می‌کند و با رحمت است که از عذاب نجات می‌یابد.

﴿وَیَٰقَوۡمِ هَٰذِهِۦ نَاقَةُ ٱللَّهِ لَکُمۡ ءَایَةٗۖ فَذَرُوهَا تَأۡکُلۡ فِیٓ أَرۡضِ ٱللَّهِۖ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖ فَیَأۡخُذَکُمۡ عَذَابٞ قَرِیبٞ ٦٤.

و ای قوم من! این ماده شتر خدا عزوجل است که دلیل راستگویی‌ام و نشانه‌ای آشکار بر صحّت رسالتم می‌باشد. پس بگذارید او در زمین خدا عزوجل بخورد؛ زیرا این خداست که روزی‌اش می‌دهد نه شما، و تنها اوست که وی را آفریده است پس به وی آسیبی نرسانید که اگر چنین کنید عذاب زودرس الله عزوجل که بالاتر از توان شماست بر شما فرود می‌آید.

این آیه بر مهر ورزی با فرا خوانده شدگان در دعوت دینی و پیشکش نمودن ادله در مناظره دلالت دارد.

﴿فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فِی دَارِکُمۡ ثَلَٰثَةَ أَیَّامٖۖ ذَٰلِکَ وَعۡدٌ غَیۡرُ مَکۡذُوبٖ ٦٥.

پس قوم صالح به رسالتش کفر ورزیده و ماده شتر را پی کردند؛ در نتیجه عذاب الهی بر آنان در رسید. صالح به آنان گفت: شما فقط سه روز دیگر مهلت دارید که در خانه‌های‌تان برخوردار شوید؛ این وعدۀ راستینی است از سوی الله عزوجل که هیچ دروغی در آن نیست و پی از آن، حتماً و یقینا بر شما عذاب نازل می‌شود.

وای بر شومی معصیت که چه بلاهایی را با خود نمی‌کشاند؟!

﴿فَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا نَجَّیۡنَا صَٰلِحٗا وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَمِنۡ خِزۡیِ یَوۡمِئِذٍۚ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ ٱلۡقَوِیُّ ٱلۡعَزِیزُ ٦٦.

پس چون وقت نابودی قوم ثمود فرا رسید خداوند عزوجل صالح و همراهان مؤمنش را به لطف سبحانی و رعایت ربانی خود نجات داد و بر قومش هلاکت و خواری و رسوایی فرود آمد. بیگمان خداوند عزوجل نیرومندی است که بر گردنکشان و ستیزه جویان راهش غالب شده، پشت مستکبران را می‌شکند؛ شکست ناپذیری است که هیچ نیرویی را بر وی دستی نیست و او دوستانش را خوار نمی‌سازد.

﴿وَأَخَذَ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ ٱلصَّیۡحَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِی دِیَٰرِهِمۡ جَٰثِمِینَ ٦٧.

و خداوند عزوجل ثمود را با بانگ نیرومند مرگبار و ویرانگر نابود ساخت پس همچون برگ خشک درخت فرو ریختند و به کیفر کفر و عناد خود و کشتن آن ماده شتر، کورسوی حیات در وجودشان افسرد. وه! چه نیرومند است آفریدگار و چه ناتوان است آفریده!!

﴿کَأَن لَّمۡ یَغۡنَوۡاْ فِیهَآۗ أَلَآ إِنَّ ثَمُودَاْ کَفَرُواْ رَبَّهُمۡۗ أَلَا بُعۡدٗا لِّثَمُودَ ٦٨.

گویی قوم ثمود پس از نابودی نه هرگز در دنیا زیسته بودند و نه در آن بهره مند بودند. در حقیقت قوم ثمود به آیات خدا عزوجل کفر ورزیده، حجت‌های روشنی را که صالح علیه السلام آورده بود تکذیب کردند. خرامان و نه آخرتی دارند آبادان.

﴿وَلَقَدۡ جَآءَتۡ رُسُلُنَآ إِبۡرَٰهِیمَ بِٱلۡبُشۡرَىٰ قَالُواْ سَلَٰمٗاۖ قَالَ سَلَٰمٞۖ فَمَا لَبِثَ أَن جَآءَ بِعِجۡلٍ حَنِیذٖ ٦٩.

به راستی فرشتگان ما نزد ابراهیم علیه السلام آمدند تا وی را به فرزندش اسحاق و بعد از وی یعقوب، مژده دهند. فرشتگان بر وی سلام گفتند، او سلام را به نیکویی پاسخ گفت و شتابان بر خاسته برای‌شان به رسم میهمانی گوساله‌ای فربه و بریان را آورد.

این آیه بر آداب و احکام آتی دلالت می‌کند: 1– بشارت دهی به خیر 2– شادمانی به تولد فرزند 3– آغاز نمودن به سلام 4– پاسخ دادن سلام 5– گرامیداشت میهمان.

﴿فَلَمَّا رَءَآ أَیۡدِیَهُمۡ لَا تَصِلُ إِلَیۡهِ نَکِرَهُمۡ وَأَوۡجَسَ مِنۡهُمۡ خِیفَةٗۚ قَالُواْ لَا تَخَفۡ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمِ لُوطٖ ٧٠.

چون ابراهیم دید که فرشتگان به غذایی که برای‌شان تقدیم کرده بود، دست دراز نمی‌کنند، این حال و رویه را نامأنوس یافت و از ایشان هراسی بر دل گرفت. اما فرشتگان به وی گفتند: از ما نترس؛ زیرا ما فرشتگانی هستیم فرستاده از سوی الله عزوجل به سوی قوم لوط تا نابودشان سازیم.

این آیه بیانگر آموزه‌های آتی است: 1– تقدیم غذا برای میهمان 2– فهم این نکته که فرشتگان غذا نمی‌خورند 3– ضرورت آرامش دادن به کسی که ترس وی را فرا گرفته است؛ با کنار زدن پردۀ ابهام و بیان حقیقت حال.

﴿وَٱمۡرَأَتُهُۥ قَآئِمَةٞ فَضَحِکَتۡ فَبَشَّرۡنَٰهَا بِإِسۡحَٰقَ وَمِن وَرَآءِ إِسۡحَٰقَ یَعۡقُوبَ ٧١.

ساره همسر ابراهیم که در پس پرده ایستاده بود و سخنان‌شان را می‌شنوید، از تعجب بر این سخن شگرف فرشتگان خندید؛ زیرا او خود پیرزن و همسرش نیز پیرمردی کهن‌سال بود، پس چگونه می‌شد که آن‌ها بچه‌دار شوند. اما فرشتگان ساره را از سوی الله عزوجل به ولادت اسحاق فرزند ابراهیم و این که به زودی از اسحاق نیز یعقوب به دنیا خواهد آمد، مژده دادند.

این آیه بیانگر آموزه‌های آتی است: 1– جواز سخن گفتن با زن از پس پرده 2– مژده دادن زن به اخبار خوب و مسرت بخش 3– قدرت عظیم الله عزوجل در بارور ساختن پیر مرد و پیر زن کهن‌ سال.

﴿قَالَتۡ یَٰوَیۡلَتَىٰٓ ءَأَلِدُ وَأَنَا۠ عَجُوزٞ وَهَٰذَا بَعۡلِی شَیۡخًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَیۡءٌ عَجِیبٞ ٧٢.

چون فرشتگان ساره را به اسحاق بشارت دادند، او تعجب کنان گفت: ای وای بر من! آیا معقول است که من با آن پیرزنی ناامید از باروری و ولادت هستم فرزند آورم؟! در عین حال شوهرم نیز پیرمردی کهن سال است که از همچون اویی فرزند به دنیا نمی‌آید؛ بیگمان این امر سخت شگفت انگیز است از آن‌رو که عادت بر این روال نرفته و قاعده بدین‌گونه نبوده است!! ولی قدرت خدای  عزوجل  نافذ و دستورش غالب است.

﴿قَالُوٓاْ أَتَعۡجَبِینَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِۖ رَحۡمَتُ ٱللَّهِ وَبَرَکَٰتُهُۥ عَلَیۡکُمۡ أَهۡلَ ٱلۡبَیۡتِۚ إِنَّهُۥ حَمِیدٞ مَّجِیدٞ ٧٣.

فرشتگان به ساره گفتند: چگونه از امر و قضای خدا عزوجل تعجب می‌کنی؟ بی‌شک خداوند عزوجل بر هر چیز تونا است پس در آنچه که فیصله کرده، هیچ جای شگفتی نیست. رحمت و برکات خدا بر شماست ای خانوادۀ ابراهیم! پس به رحمتش عذاب را از شما برمی‌گرداند و به برکاتش ثواب را برای شما مضاعف می‌سازد. بناءً او در اسما و صفات خود ستوده است و همۀ کارهایش از عیب و نقص مبرّاست، او صاحب مجد و عظمت و کبریا و جبروت است.

﴿فَلَمَّا ذَهَبَ عَنۡ إِبۡرَٰهِیمَ ٱلرَّوۡعُ وَجَآءَتۡهُ ٱلۡبُشۡرَىٰ یُجَٰدِلُنَا فِی قَوۡمِ لُوطٍ ٧٤.

پس وقتی ترس ابراهیم از فرشتگان به علت نخوردن‌شان از غذایش زایل شد و آن‌ها وی را به اسحاق و یعقوب مژده دادند، او به گفتگو با فرشتگان در مورد عذاب قوم لوط و نابود سازی‌شان آغاز کرد و می‌خواست تا به آنان مهلت داده شود تا شاید توبه کنند.

﴿إِنَّ إِبۡرَٰهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّٰهٞ مُّنِیبٞ ٧٥.

به راستی ابراهیم در برابر بدکاران بسیار بردبار بود؛ از این جهت برای قوم لوط شفاعت کرد تا به آن‌ها مهلت داده شود و در عذاب‌شان تعجیل صورت نگیرد. در عین حال ابراهیم به بارگاه الله عزوجل بسیار دعا گوی و اهل التجا بود، در هر حالی به بارگاه او توبه می‌کرد و در هر امری به سوی او باز می‌گشت، بنابراین او با بدکاران خلق بردبار، درخواسته‌هایی که از خالق متعال داشت بسیار اهل دعا و مناجات و از تقصیر و کوتاهی سخت توبه‌کار بود.

﴿یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُ أَعۡرِضۡ عَنۡ هَٰذَآۖ إِنَّهُۥ قَدۡ جَآءَ أَمۡرُ رَبِّکَۖ وَإِنَّهُمۡ ءَاتِیهِمۡ عَذَابٌ غَیۡرُ مَرۡدُودٖ ٧٦.

فرشتگان گفتند: ای ابراهیم! چون و چرا با ما در مورد تأخیر عذاب قوم لوط را فروگذار؛ زیرا وقت نزول عذاب بر آنان فرا رسید و خواست و فرمان الله عزوجل را هیچ برگرداننده‌ای نیست؛ کار در این باره فیصله شده و عذابی بی‌بازگشت بر آنان خواهد آمد.

﴿وَلَمَّا جَآءَتۡ رُسُلُنَا لُوطٗا سِیٓءَ بِهِمۡ وَضَاقَ بِهِمۡ ذَرۡعٗا وَقَالَ هَٰذَا یَوۡمٌ عَصِیبٞ ٧٧.

چون فرشتگان نزد لوط آمدند او از آمدن‌شان ناراحت و از حضورشان غمگین شد؛ زیرا نمی‌دانست که ایشان فرشته‌اند بناءً از قوم بدکار خود برای‌شان ترسید و گفت: امروز روزی سخت است که شرّ آن فراوان و بلای آن بسی سنگین است.

﴿وَجَآءَهُۥ قَوۡمُهُۥ یُهۡرَعُونَ إِلَیۡهِ وَمِن قَبۡلُ کَانُواْیَعۡمَلُونَ ٱلسَّیِّ‍َٔاتِۚ قَالَ یَٰقَوۡمِ هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِی هُنَّ أَطۡهَرُ لَکُمۡۖ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ فِی ضَیۡفِیٓۖ أَلَیۡسَ مِنکُمۡ رَجُلٞ رَّشِیدٞ ٧٨.

قوم لوط چون میهمانانش را دیدند، به قصد انجام دادن بدکاری با ایشان شتابان به سوی خانه‌اش آمدند و پیش از آن، شهوترانی با مردان نه با زنان شیوۀ آنان بود. لوط به آن‌ها گفت: اینان دختران منند؛ با ایشان ازدواج کنید؛ زیرا از فحشایی که می‌خواهید انجام دهید برای شما پاکیزه‌تر اند. به قولی: آنان دختران امتش بودند؛ زیرا دختران امّت یک پیامبر دختران خود وی اند چه پیامبر برای امّت مانند پدر برای فرزندان است. سپس لوط به آن‌ها گفت: از عذاب و خشم خدا پروا کرده و با ارتکاب فعل بد با میهمانانم مرا رسوا نسازید، آیا در میان شما مردی عقل‌رس نیست تا خردش وی را از این کار باز دارد و از این گناه مانعش شود؟

﴿قَالُواْ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا لَنَا فِی بَنَاتِکَ مِنۡ حَقّٖ وَإِنَّکَ لَتَعۡلَمُ مَا نُرِیدُ ٧٩.

قومش به وی گفتند: تو خوب می‌دانی که ما را به زنان حاجتی نیست بلکه ما به مردان متمایلیم!! بنابراین نکاح دخترانت را به ما پیشنهاد نکن.

﴿قَالَ لَوۡ أَنَّ لِی بِکُمۡ قُوَّةً أَوۡ ءَاوِیٓ إِلَىٰ رُکۡنٖ شَدِیدٖ ٨٠.

پس هنگامی که آن‌ها بر ارتکاب فحشا مصمم شدند، لوط خطاب به آنان گفت: کاش مرا نیرو، یاران یا قوم و قبیلۀ زورآور بود، یا به تکیه گاهی استوار پناه می‌جستم و به وسیلۀ ایشان با شما می‌جنگیدم و میهمانانم را از آسیب شما باز می‌داشتم.

﴿قَالُواْ یَٰلُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَن یَصِلُوٓاْ إِلَیۡکَۖ فَأَسۡرِ بِأَهۡلِکَ بِقِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّیۡلِ وَلَا یَلۡتَفِتۡ مِنکُمۡ أَحَدٌ إِلَّا ٱمۡرَأَتَکَۖ إِنَّهُۥ مُصِیبُهَا مَآ أَصَابَهُمۡۚ إِنَّ مَوۡعِدَهُمُ ٱلصُّبۡحُۚ أَلَیۡسَ ٱلصُّبۡحُ بِقَرِیبٖ ٨١.

فرشتگان گفتند: ای لوط! بر ما بیمناک مباش؛ زیرا ما فرستادگان الله عزوجل هستیم و او به زودی ما و تو را یاری خواهد کرد، مطمئن باش که این گروه اشرار به ما آسیبی رسانده نمی‌توانند. پس شب هنگام با خانواده‌ات و کسانی از اعضای فامیلت که همراهت ایمان آورده‌اند از شهر بیرون رو و هیچ‌یک از شما نباید به پشت سرش بنگرد که عذاب به او نیز خواهد رسید، مگر زن خائنت که آنچه به آن‌ها رسد به او نیز خواهد رسید؛ بیگمان وعده‌گاه هلاک آنان صبح است، مگر صبح نزدیک نیست؟ آنک عذاب در بیخ گوش آن‌هاست.

﴿فَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا جَعَلۡنَا عَٰلِیَهَا سَافِلَهَا وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهَا حِجَارَةٗ مِّن سِجِّیلٖ مَّنضُودٖ ٨٢.

پس چون عذاب خدا عزوجل بر قوم لوط فرود آمد، شهرهای‌شان را واژگون و زیروزبر ساخت به طوری که بلندی‌های آن‌ها را زیرین آن‌ها و درون آن‌ها را به بیرون آن‌ها منقلب گردانید. آری! حق‌تعالی سنگ پاره‌های پیاپی از گل سخت بسیار قوی چندین لایه را بر آن‌ها فرو ریخت.

﴿مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّکَۖ وَمَا هِیَ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ بِبَعِیدٖ ٨٣.

سنگ‌هایی که قوم لوط بدان‌ها بمباران شدند، به نشانه‌هایی نشان زده شده بود که از بقیۀ سنگ‌ها اختلاف داشت. البته بعید نیست خداوند عزوجل سنگ‌هایی را که بر سر قوم لوط کوبید، بر کفار ستمگر قریش نیز بکوبد؛ زیرا هر عصیانگری مجرم است، پس چون عملکردشان به هم نزدیک است، کیفرشان نیز به هم نزدیک می‌باشد.

﴿۞وَإِلَىٰ مَدۡیَنَ أَخَاهُمۡ شُعَیۡبٗاۚ قَالَ یَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرُهُۥۖ وَلَا تَنقُصُواْ ٱلۡمِکۡیَالَ وَٱلۡمِیزَانَۖ إِنِّیٓ أَرَىٰکُم بِخَیۡرٖ وَإِنِّیٓ أَخَافُ عَلَیۡکُمۡ عَذَابَ یَوۡمٖ مُّحِیطٖ ٨٤.

و خداوند عزوجل به سوی مردم مدین که زندگی آسوده و مرفهی داشته از مال و منالی بسیار برخوردار بودند، برادر نسبی‌شان شعیب نبی علیه السلام را فرستاد. شعیب آن‌ها را به پرستش خدای یگانه و اینکه معبود راستینی جز وی نیست فرا خواند و از کاستن در پیمانه و ترازو و خوردن از حق مردم در خرید و فروش نهی‌شان کرد و از عذابی سخت که به علت کفر و کاستن از حق مردم بر آنان از هر سو چنبره خواهد زد، هشدارشان داد و گفت: من از عذاب روزی فراگیر بر شما بیمناکم.

﴿وَیَٰقَوۡمِ أَوۡفُواْ ٱلۡمِکۡیَالَ وَٱلۡمِیزَانَ بِٱلۡقِسۡطِۖ وَلَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡیَآءَهُمۡ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِینَ ٨٥.

شعیب خطاب به آنان افزود: ای قوم من! پیمانه و ترازو را تمام دهید و با مردم در داد و ستد عدالت کنید و از حقوق بندگان نکاهید؛ زیرا عاقبت ظلم وخیم است. و در زمین با جور و ستم و تجاوز و نشر فساد و آزار عباد سر به عصیان برندارید؛ چرا که ظلم ویرانی دیار است و تباهی آشکار.

﴿بَقِیَّتُ ٱللَّهِ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَۚ وَمَآ أَنَا۠ عَلَیۡکُم بِحَفِیظٖ ٨٦.

آنچه از سود مباح کار و کست حلال برای شما باقی می‌ماند، بهتر از آن چیزی است که به وسیلۀ فریب و کاستن از وزن و پیمانه به طور حرام بر شما وارد می‌شود، چه اندک پاکیزه بدون تردید بهتر از بسیار پلید است. حال اگر به خدا عزوجل باورمند باشید یقیناً از اوامرش پیروی کرده و از نواهی‌اش اجتناب می‌ورزید. و خداوند عزوجل شما را بر اعمال‌تان محاسبه می‌کند نه من؛ زیرا من بر آنچه انجام می‌دهید آگاه و گواه نیستم؛ وظیفه‌ام تنها پیام رسانی است و بس.

﴿قَالُواْ یَٰشُعَیۡبُ أَصَلَوٰتُکَ تَأۡمُرُکَ أَن نَّتۡرُکَ مَا یَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَآ أَوۡ أَن نَّفۡعَلَ فِیٓ أَمۡوَٰلِنَا مَا نَشَٰٓؤُاْۖ إِنَّکَ لَأَنتَ ٱلۡحَلِیمُ ٱلرَّشِیدُ ٨٧.

قوم شعیب از روی استکبار و عناد به وی گفتند: ای شعیب! آیا نمازت که بدان سخت پایبندی تو را بدین کار فرا می‌خواند که ما را از پرستش بتانی نهی کنی که پدران و اجداد ما آن‌ها را پرستیده‌اند و ما را واداری تا در اموالی که خود به دست آورده‌ایم آنطور که تمایل داریم تصرف نکنیم؟ حال آنکه این حق ما است تا هر طور می‌خواهیم با اموال خویش عمل کرده و هر نیرنگ و فوت و فنی که در داد و ستد داریم به کار بریم. سپس وی را مورد تمسخر قرار داده و گفتند: حقیقت این است که تو شخصی فرزانه و فرهیخته هستی که از همۀ امور فهم و برداشت ممتازی داری پس حتماً عقل بالنده و فهم فرزانه و بی‌نظیرت بوده است که تو را به این سفارش‌ها و رهنمود‌ها راهنمون گشته است!

﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ أَرَءَیۡتُمۡ إِن کُنتُ عَلَىٰ بَیِّنَةٖ مِّن رَّبِّی وَرَزَقَنِی مِنۡهُ رِزۡقًا حَسَنٗاۚ وَمَآ أُرِیدُ أَنۡ أُخَالِفَکُمۡ إِلَىٰ مَآ أَنۡهَىٰکُمۡ عَنۡهُۚ إِنۡ أُرِیدُ إِلَّا ٱلۡإِصۡلَٰحَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُۚ وَمَا تَوۡفِیقِیٓ إِلَّا بِٱللَّهِۚ عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُ وَإِلَیۡهِ أُنِیبُ ٨٨.

شعیب در پاسخ‌شان گفت: ای قوم من! به من خبر دهید که اگر در دعوتم از شما به اخلاص در عبودیت و توحید حق تعالی، رهاکردن شرک و فرو گذاشتن اندوخته‌های پلید مالی، خداوند عزوجل خود از جانب خویش به من رهنمودی ربانی، رسالتی الهی و حجتی نیرومند بخشیده باشد و به علاوه او به من روزیی پر برکت، حلال و پاکیزه ارزانی کرده باشد، آیا بازهم از کار این دعوت دست بشُویم؟ من نمی‌خواهم شما را به کاری دستور داده و خودم آن را فرو گذارم؛ شما را از کاری بازداشته و باز خود مرتکب آن شوم؛ زیرا دعوتگر راستین نخستین عمل کننده به پیامش و دلبسته و منقاد دعوت خویش است. بنابراین من می‌خواهم تا آنجا که در توان دارم شما را اصلاح نموده و به سوی راه مستقیم راهنمایی کنم؛ و خداوند عزوجل است که یگانه توفیق بخشم می‌باشد، پس من رشد و استقامت، پایداری و صلابت را تنها از او می‌طلبم، در آغاز هر کار فقط بر او توکل کرده و در پایان هر کار هم به سوی او توبه و انابت می‌کنم؛ بناءً توکل آغاز کار و انابت پایان آن است.

﴿وَیَٰقَوۡمِ لَا یَجۡرِمَنَّکُمۡ شِقَاقِیٓ أَن یُصِیبَکُم مِّثۡلُ مَآ أَصَابَ قَوۡمَ نُوحٍ أَوۡ قَوۡمَ هُودٍ أَوۡ قَوۡمَ صَٰلِحٖۚ وَمَا قَوۡمُ لُوطٖ مِّنکُم بِبَعِیدٖ ٨٩.

ای قوم من! دشمنی با من شما را بر مخالفتم و کفر به رسالتم و پافشاری بر تکذیب دعوتم وا ندارد که آن وقت خداوند عزوجل شما را به عذابی بسان عذاب قوم نوح، قوم هود و قوم صالح گرفتار خواهد ساخت و بعید نیست که بر سر شما نیز همان عذابی بیاید که بر سر قوم لوط آمد؛ زیرا شما، هم در مکان و زمان به قوم لوط نزدیکید و هم در کفر به پروردگار رحمان مانند آنان هستید.

﴿وَٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَیۡهِۚ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٞ وَدُودٞ ٩٠.

و از خداوند عزوجل بخواهید که گناهان‌تان را بیامرزد و پشیمان از نافرمانی‌های‌تان به سوی او باز گردید؛ زیرا خداوند عزوجل به بندگانش مهربان است؛ از کسانی که توبه‌کار شوند عذابش را برمی‌گرداند و پاداشش را فراوان می‌ریزد. او ودود است؛ بر بندگانش با انواع نعمت‌ها محبت ورزیده و با لطیف‌ترین و دقیق‌ترین اسباب فضل، شادی و مسرت هدیه‌شان می‌کند. بر کسانی که بدی تجاوز کرده‌اند رحم نموده و بر بندگانی که خود را به زیور احسان آراسته‌اند مهر می‌روزد.

﴿قَالُواْ یَٰشُعَیۡبُ مَا نَفۡقَهُ کَثِیرٗا مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَىٰکَ فِینَا ضَعِیفٗاۖ وَلَوۡلَا رَهۡطُکَ لَرَجَمۡنَٰکَۖ وَمَآ أَنتَ عَلَیۡنَا بِعَزِیزٖ ٩١.

قوم شعیب از سر تجاهل و عناد گفتند: ای شعیب! ما بیشترینۀ آنچه را که می‌گویی نمی‌فهمیم و ما نمی‌دانیم تو از سخنانت چه هدفی را دنبال می‌کنی. سپس افزودند: از این هم که بگذاریم، تو شخصی مستضعف هستی؛ نه از اشرافی و نه از رؤسا، نه ثروتی داری و نه مکنتی و اگر ما خاطر عشیرۀ تو را در نظر نمی‌گرفتیم یقیناً سنگسارت می‌کردیم. گفتنی است که قبیلۀ شعیب نیز مانند امتش کافر بودند پس شعیب را به خاطر قبیله‌اش رها کردند و سپس افزودند: تو نزد ما نه قدر و منزلتی داری و نه احترام و هیبتی.

﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ أَرَهۡطِیٓ أَعَزُّ عَلَیۡکُم مِّنَ ٱللَّهِ وَٱتَّخَذۡتُمُوهُ وَرَآءَکُمۡ ظِهۡرِیًّاۖ إِنَّ رَبِّی بِمَا تَعۡمَلُونَ مُحِیطٞ ٩٢.

شعیب آن سخنان‌شان را محکوم کرد و گفت: چگونه عشیره‌ام نزد شما از خدای متعال عزیزتر و گرامی‌تر می‌باشد حال آنکه او سزاوارتر به آن است که بزرگ داشته شود و از وی پروا شود؟ و شما از روی گردنکشی و اهانت امر خدا عزوجل را پشت سر انداخته، نه به آن حرمت و ارزش قایلید و نه بدان عمل می‌کنید؟ بدانید که قطعاً پروردگارم بر شما احاطه داشته و هیچ چیز از اعمال‌تان بر او پنهان نمی‌ماند و به زودی شما را بر آنچه کرده‌اید مورد حسابرسی قرار خواهد داد.

﴿وَیَٰقَوۡمِ ٱعۡمَلُواْ عَلَىٰ مَکَانَتِکُمۡ إِنِّی عَٰمِلٞۖ سَوۡفَ تَعۡلَمُونَ مَن یَأۡتِیهِ عَذَابٞ یُخۡزِیهِ وَمَنۡ هُوَ کَٰذِبٞۖ وَٱرۡتَقِبُوٓاْ إِنِّی مَعَکُمۡ رَقِیبٞ ٩٣.

و ای قوم! بر روش ستمگرانه و جفاکارانۀ کفر و تکذیب خود عمل کنید و به زودی فرجام آن را خواهید دید، من نیز به شیوۀ خود از هدایت و رشد، طاعت الله عزوجل و خالص ساختن عبادت برایش عمل می‌کنم و قطعاً به کسی از ما که دروغگوست عذاب رسواگر خواهد رسید و او را ذلیل و نابود خواهد ساخت. پس شما منتظر عذاب باشید و من نیز منتظر پیروزی و اقتداری هستم که پروردگارم به من وعده داده است.

﴿وَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا نَجَّیۡنَا شُعَیۡبٗا وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَأَخَذَتِ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ ٱلصَّیۡحَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِی دِیَٰرِهِمۡ جَٰثِمِینَ ٩٤.

پس چون فرمان خدا عزوجل بر نابودی قوم شعیب آمد، او به عنایت و رعایتی از جانب خود، شعیب و مؤمنان همراهش را نجات داد و سپس فریاد مرگبار، کفر ورزان به الله عزوجل را فرو گرفت؛ در نتیجه از شدّت آن فریاد به زانو در آمده و پس از آنکه نیرومند بودند فسردند و از پا در آمدند، به گونه‌ای که هیچ جنبنده و جنبشی در آنان نبود. به زانو درآمدن برای انسان مانند به زانو نشستن برای شتر است.

﴿کَأَن لَّمۡ یَغۡنَوۡاْ فِیهَآۗ أَلَا بُعۡدٗا لِّمَدۡیَنَ کَمَا بَعِدَتۡ ثَمُودُ ٩٥.

گویی قوم شعیب پس از هلاک خود هرگز قبل از آن زندگی نکرده و روزگاری طولانی از زمان را در وطن خویش برخوردار نبوده‌اند. هان! مرگ بر مردم مدین باد همآنگونه که خداوند عزوجل پیش از آنان ثمود را نابود و رسوا ساخت؛ زیرا آن‌ها در کفر و تکذیب با هم اشتراک داشتند.

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ بِ‍َٔایَٰتِنَا وَسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٍ ٩٦.

و به راستی خداوند عزوجل موسی علیه السلام را با ادلۀ روشن، حجت‌هایی آشکار و برهان‌های تابان وحدانیت خود به سوی فرعون فرستاد؛ برهان‌هایی که هر کس با قلبی بیدار و بینشی باز در آن‌ها تأمل می‌کرد به باور توحیدی می‌رسید.

﴿إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِیْهِۦ فَٱتَّبَعُوٓاْ أَمۡرَ فِرۡعَوۡنَۖ وَمَآ أَمۡرُ فِرۡعَوۡنَ بِرَشِیدٖ ٩٧.

آری! خدای  عزوجل  موسی را به سوی فرعون و اشراف قومش فرستاد اما قوم فرعون از او در کفر و تکذیب تقلید کردند در حالی که پیروی از وی هیچ ارمغانی از رشد و هدایت را برای‌شان به همراه نداشت، بلکه حاصل آن چیز جز گمراهی و پستی نبود؛ از آنکه فرعون رأس فساد و پایۀ محوری فسق و عناد بود.

﴿یَقۡدُمُ قَوۡمَهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فَأَوۡرَدَهُمُ ٱلنَّارَۖ وَبِئۡسَ ٱلۡوِرۡدُ ٱلۡمَوۡرُودُ ٩٨.

فرعون در روز قیامت پیشاپیش قومش می‌رود و آنان را به آتش وارد می‌سازد همانسان که در دنیا جلودار کفر و طغیان آنان بود. وه که دوزخ چه ورودگاه بدی برای آنان چه راهی نامیمون است.

﴿وَأُتۡبِعُواْ فِی هَٰذِهِۦ لَعۡنَةٗ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۚ بِئۡسَ ٱلرِّفۡدُ ٱلۡمَرۡفُودُ ٩٩.

خداوند عزوجل آنان را در دنیا چنان لعنت کرده که بعد از هلاک نمودن‌شان به وسیلۀ غرق، آن لعنت بدی‌شان پیوست. به علاوه با وارد کردن‌شان به دوزخ همراه با خشم خدای جبار، برای آن‌ها لعنت و نفرین دیگری است. پس چه بد است غرق و لعنت و خشم و عذاب که پشت سر هم بدرقه‌شان می‌شود به طوری که هر عذابی بر آنان می‌آید، عذاب دیگری پشت‌سر آن است و هر خشمی که بر آنان می‌رود، خشمی دیگر آن را دنبال می‌کند.

﴿ذَٰلِکَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلۡقُرَىٰ نَقُصُّهُۥ عَلَیۡکَۖ مِنۡهَا قَآئِمٞ وَحَصِیدٞ ١٠٠.

ای پیامبر! این داستان‌هایی که از اخبار مردمان شهرهای نابود شده بر تو وحی و حکایت می‌کنیم، به راستی حق و یقین است. و برخی از همین شهرها چنان شهرهایی است که هنوز پاره‌ای از آثار و نمادهای آن‌ها پا برجاست، اما بعضی دیگر آثارشان تماماً برباد شده، آبادی آن‌ها به کلی ویران گشته و دیکر هیچ اثری از آن‌ها مشهود نمی‌باشد.

﴿وَمَا ظَلَمۡنَٰهُمۡ وَلَٰکِن ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡۖ فَمَآ أَغۡنَتۡ عَنۡهُمۡ ءَالِهَتُهُمُ ٱلَّتِی یَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مِن شَیۡءٖ لَّمَّا جَآءَ أَمۡرُ رَبِّکَۖ وَمَا زَادُوهُمۡ غَیۡرَ تَتۡبِیبٖ ١٠١.

و ما آنان را به ستم و به ناحق عذاب نکردیم بلکه به کیفر اعمال بدشان مجازات‌شان نمودیم. در حقیقت عذاب‌شان عین عدل بود؛ زیرا آن‌ها با کفر و ناسپاسی بر خویشتن ستم کردند. پس بتان‌شان نه از آنان دفاعی را سامان دادند و نه عذاب الهی را در هنگام فرود آمدنش از آنان باز داشتند، بلکه بتان جز خواری و خفت و زیان و هلاک چیز دیگری بر آن‌ها نیفزوده و در واقع، علت این سیه روزی و بلای عبرت‌بار آنان شدند.

﴿وَکَذَٰلِکَ أَخۡذُ رَبِّکَ إِذَآ أَخَذَ ٱلۡقُرَىٰ وَهِیَ ظَٰلِمَةٌۚ إِنَّ أَخۡذَهُۥٓ أَلِیمٞ شَدِیدٌ ١٠٢.

و همانگونه که خداوند عزوجل شهرهای ستمگر سابق را نابود ساخت، همچنان هر شهر دیگری را که مردمانش در کفر و تکذیب با مردم شهرهای پیشین شباهت داشته باشند، گرفتار می‌سازد. به راستی نابودسازی خداوند عزوجل سخت دردناک، مضمحل کننده و در هم کوبنده است.

﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّمَنۡ خَافَ عَذَابَ ٱلۡأٓخِرَةِۚ ذَٰلِکَ یَوۡمٞ مَّجۡمُوعٞ لَّهُ ٱلنَّاسُ وَذَٰلِکَ یَوۡمٞ مَّشۡهُودٞ ١٠٣.

قطعاً در نابودسازی شهرهای ستمگران، عبرت و اندرزی است برای عبرت‌جویان؛ اگر از کسانی باشند که از پروردگار خویش ترسیده و از عذاب روز قیامت حذر می‌کنند این همان روزی است که خداوند عزوجل همۀ پیشینیان و پسینیان را در آن برای حساب و جزا گرد می‌آورد و همۀ خلق در آن حاضر می‌شوند.

﴿وَمَا نُؤَخِّرُهُۥٓ إِلَّا لِأَجَلٖ مَّعۡدُودٖ ١٠٤.

خداوند عزوجل روز قیامت را جز بدین خاطر به تأخیر نمی‌اندازد که برای آن وقت معینی را مقدر کرده است؛ چنان وقتی که در آن کمی و فزونیی نیست و به زودی در همان لحظه‌ای که خداوند عزوجل مقدر و فیصله کرده است، روی خواهد داد.

﴿یَوۡمَ یَأۡتِ لَا تَکَلَّمُ نَفۡسٌ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ فَمِنۡهُمۡ شَقِیّٞ وَسَعِیدٞ ١٠٥.

روزی است که چون فرا رسد به علت هول و هراس جایگاه محشر، هیچ‌کس جز به اذن الله عزوجل سخن نگوید. سرانجام بعضی از مردم به علت اعمال بد خود تیره بخت و رهسپار عذاب‌اند و بعضی هم به خاطر اعمال خوب خود، نیکبخت‌اند و دریابندۀ پاداش.

﴿فَأَمَّا ٱلَّذِینَ شَقُواْ فَفِی ٱلنَّارِ لَهُمۡ فِیهَا زَفِیرٞ وَشَهِیقٌ ١٠٦.

اما تیره بختان، جایگاه‌شان آتشی زبانه‌کش است که در آن همیشه و برای ابد ماندگاراند، برای‌شان در آتش از شدّت عذاب «زفیر» و «شهیقی» است. زفیر: آه و نالۀ شخص گرفتار و بلارسیده و شهیق: فریادهای سخت انسان غرق شده در بحر بلا و مصیبت و محنت است.

﴿خَٰلِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّکَۚ إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٞ لِّمَا یُرِیدُ ١٠٧.

تا آسمان‌ها و زمین پا برجاست آن‌ها در دوزخ ماندگاراند؛ نه عذاب‌شان قطع می‌شود، نه به پایان می‌رسد نه سبک ساخته می‌شود و نه از آن بیرون می‌آیند، مگر آنگاه که خداوند عزوجل بخواهد کسانی از گنه‌کاران اهل توحید را – بعد از آنکه به سبب گناهان‌شان در آتش عذاب شده‌اند – از آن بیرون آورده؛ زیرا پروردگارت همان کند که خواهد، هرگاه که بخواهد و آنگونه که بخواهد.

﴿۞وَأَمَّا ٱلَّذِینَ سُعِدُواْ فَفِی ٱلۡجَنَّةِ خَٰلِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّکَۖ عَطَآءً غَیۡرَ مَجۡذُوذٖ ١٠٨.

و اما کسانی که نیکبخت شده‌اند پس جایگاه‌شان بوستان‌های پر ناز و نعمت در جوار پروردگاری است کریم که تا آسمان‌ها و زمین برجاست در آن جاودانند. به جز کسانی که خدا بخواهد در ورود به بهشت تأخیر داشته باشند و ایشان گنه‌کاران اهل توحید‌اند که در دوزخ عذاب شده و سپس به بهشت وارد می‌شوند از این رو در ورود به بهشت، برای مدتی از دیگر بهشتیان عقب‌اند. البته بخشش الله عزوجل در بهشت برای دوستانش نه از آنان بریدنی است و نه بازداشتنی بلکه همیشگی، بسیار فراوان و بسیار سریع الوصول است.

﴿فَلَا تَکُ فِی مِرۡیَةٖ مِّمَّا یَعۡبُدُ هَٰٓؤُلَآءِۚ مَا یَعۡبُدُونَ إِلَّا کَمَا یَعۡبُدُ ءَابَآؤُهُم مِّن قَبۡلُۚ وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمۡ نَصِیبَهُمۡ غَیۡرَ مَنقُوصٖ ١٠٩.

پس ای پیامبر! از بطلان آنچه مشرکان می‌پرستند در تردید مباش؛ زیرا بتان‌شان به راستی باطل و ناروایند؛ آنان فقط از پدران جاهل خویش در پرستش بتان تقلید می‌کنند. و به زودی خداوند عزوجل کیفرشان را در برابر اعمال بدشان تمام و بی‌نقص خواهد داد تا پیامد شوم اعمال خویش را ببینند.

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ فَٱخۡتُلِفَ فِیهِۚ وَلَوۡلَا کَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّکَ لَقُضِیَ بَیۡنَهُمۡۚ وَإِنَّهُمۡ لَفِی شَکّٖ مِّنۡهُ مُرِیبٖ ١١٠.

و در حقیقت ما بر موسی تورات را نازل کردیم پس بعضی از بنی‌اسرائیل بدان تصدیق نموده و برخی دیگر کفر ورزیدند، و اگر خداوند عزوجل نزد خود ننگاشته بود که عذاب نافرمانان را به شتاب نفرستد، بلکه به آن‌ها مهلت دهد، بی‌تردید فیصلۀ وی در مورد نابودی کفار و نجات ابرارشان در رسیده بود. بیگمان کفار امّت محمد صلی الله علیه و آله و سلم نیز دربارۀ قرآن در شک و تردید به سر می‌برند از آنکه در دل‌های‌شان کژی و انحراف است.

﴿وَإِنَّ کُلّٗا لَّمَّا لَیُوَفِّیَنَّهُمۡ رَبُّکَ أَعۡمَٰلَهُمۡۚ إِنَّهُۥ بِمَا یَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ ١١١.

قطعاً خداوند عزوجل جزای اعمال همۀ امت‌های مختلفی را که داستان‌های‌شان را بر پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم حکایت کرده، به تمام و کمال خواهد داد تا مؤمنان به پاداش آنچه کرده‌اند دست یافته و کفار نیز، کیفر اعمال‌شان را دریابند. و خداوند عزوجل به اعمال همگی‌شان آگاه است؛ هیچ کاری پنهانی از عمال خلق بروی مخفی نمی‌ماند.

﴿فَٱسۡتَقِمۡ کَمَآ أُمِرۡتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطۡغَوۡاْۚ إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ ١١٢.

پس ای پیامبر! بر دین خدا عزوجل همآنگونه که دستور یافته‌ای ایستادگی کن و تو با هر که از مؤمنان که با تو توبه کرده و به راه و روشت راهیافته‌اند، خدای متعال را در چهار چوب شریعتش بپرستید و از مرزهای الله عزوجل تجاوز نکنید؛ زیرا او به اعمال‌تان بیناست و آن را برای‌تان برمی‌شمارد؛ او بر اعمال‌تان آگاه است و هیچ امر پنهانی بر وی مخفی نمی‌ماند. فرمودۀ حق تعالی: ﴿فَٱسۡتَقِمۡ کَمَآ أُمِرۡتَ الهام بخش یکجا ساختن علم نافع با عمل صالح، فعل مشروع همراه با ترک ممنوع، پایبندی و استقامت بر جاده و پرهیز از بدعت و مخالفت است. بناءً این شیوۀ بیانی، بلیغ‌ترین شیوه می‌باشد.

﴿وَلَا تَرۡکَنُوٓاْ إِلَى ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ ٱلنَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِنۡ أَوۡلِیَآءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ ١١٣.

و به هیچ کافر و ستمگری متمایل نشوید تا با وی محبت و موالات بورزید؛ که در آن صورت آتش جهنم شما را می‌سوزاند و هرگز هیچ‌کس غیر از خدا عزوجل نه از شما پشتیبانی می‌کند و نه عذابش را از شما دفع می‌نماید. بنابراین جلب کنندۀ نفع و دفع کنندۀ زیان فقط اوست.

﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَیِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ یُذۡهِبۡنَ ٱلسَّیِّ‍َٔاتِۚ ذَٰلِکَ ذِکۡرَىٰ لِلذَّٰکِرِینَ ١١٤.

و نماز را به کامل‌ترین وجه در صبح و شام و در ساعاتی از شب بر پا دار، بیگمان عمل به خوبی‌ها، بدی‌ها را جبران می‌کند و رأس تمام خوبی‌ها، نمازهای پنجگانه است. این بیان برای پند پذیران موعظه‌ای و برای عبرت جویان، مایۀ عبرتی است.

﴿وَٱصۡبِرۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ ١١٥.

و بر طاعت حق تعالی، بر مقدارت دردآلود وی و از نافرمانی‌هایش که حرام است، صبر پیشه کن؛ زیرا او پاداش کسانی را که با عمل به اوامر، پرهیز از نواهی و رضا به مقدرات، نیکوکاری پیشه کرده‌اند ضایع نمی‌سازد. و بیگمان پیروی از هدایت، نثار محبت و جلوگیری از اذیت، از مصادیق روشن نیکوکاری است.

﴿فَلَوۡلَا کَانَ مِنَ ٱلۡقُرُونِ مِن قَبۡلِکُمۡ أُوْلُواْ بَقِیَّةٖ یَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡفَسَادِ فِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا قَلِیلٗا مِّمَّنۡ أَنجَیۡنَا مِنۡهُمۡۗ وَٱتَّبَعَ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ مَآ أُتۡرِفُواْ فِیهِ وَکَانُواْ مُجۡرِمِینَ ١١٦.

پس چرا از قرن‌های پیشین قبل از شما بقایایی از اهل ایمان و صلاح نبودند که باطل پرستان و کفرپیشه‌گان را از عمل‌شان باز داشته و ستمگران را از ستم منع کند؟ جز اندکی از صالحان که خداوند عزوجل به سبب صلاح و نهی‌شان از منکر، نجات‌شان داد و حمایت‌شان کرد. اما غالب و عامۀ کفار، از ستمگران بر خود بودند که از بهره‌های زندگانی دنیا و شهوات فانی و لذت‌های ناپایدار آن پیروی کرده و آخرت را فراموش نمودند؛ آن‌ها در حقیقت سرکشانی بودند که بر دستور خداوند عزوجل تمرد ورزیده، از مرزهایش تجاوز کردند و بر پیامبرش عصیان ورزیدند.

﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ لِیُهۡلِکَ ٱلۡقُرَىٰ بِظُلۡمٖ وَأَهۡلُهَا مُصۡلِحُونَ ١١٧.

ای پیامبر! و پروردگارت هرگز بر آن نبوده است تا شهری از شهرها را نابود کرده، یا امتی از امت‌ها را در حالی که اهل آن در زمین، اصلاحگر و از فساد و ستم پرهیزنده‌اند – ویران سازد بلکه آن‌ها را به علت ظلم‌شان نابود می‌گرداند. بنا به قولی معنی چنین است: خداوند عزوجل بر آن نیست که چنان‌چه مردم در میان خود با عدالت و حقشناسی همدیگر، در مسیر اصلاحگری روان باشند؛ تنها به علت شرک‌شان نابودشان سازد. بنابراین قول، عدالت و اصلاحگری ایشان را از عذاب دنیا باز داشته و سبب به تأخیر افتادن عذاب شرک‌شان در آخرت می‌شود.

﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ ٱلنَّاسَ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗۖ وَلَا یَزَالُونَ مُخۡتَلِفِینَ ١١٨.

و اگر خدا عزوجل می‌خواست یقیناً همۀ مردم را یک امّت و یک جماعت بر قلبی واحد و دینی واحد که دین اسلام است قرار می‌داد لیکن او به خاطر حکمت بزرگی این امر را نخواست. بناءً مردم پیوسته در ادیان و روش‌های خود مختلف‌اند تا سنّت «تدافع» یعنی دفع بعضی از مردم با بعضی دیگر محقّق شود و زمینه برای مجادله و آزمون مساعد گردد.

﴿إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّکَۚ وَلِذَٰلِکَ خَلَقَهُمۡۗ وَتَمَّتۡ کَلِمَةُ رَبِّکَ لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ ٱلۡجِنَّةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِینَ ١١٩.

لیکن کسانی که خداوند عزوجل به وسیلۀ ایمان و پیروی از پیامبران علیهم السلامبرای‌شان رحم کرده است، با یکدیگر اختلاف نمی‌کنند؛ زیرا همۀ ایشان بر دین اسلام و توحید خالص الله عزوجل قرار دارند. البته ارادۀ حق‌تعالی بر آن رفته است که خلق را مختلف بیافریند به طوری که جمعی از ایشان نیکوکار و جمعی بدکار، گروهی نیکبخت و جمعی تیره‌بخت، عده‌ای صالح و دیگرانی فسادپیشه و طالع باشند و هرگروه هم به همان راهی رهرو ساخته می‌شود که برای آن آفریده شده است تا حکمت‌ها، وعده‌ها و هشدارهای الهی و آنچه که در بهشت برای شایستگان و در دوزخ برای کافران آماده ساخته است، تحقق یابد. بناءً با هدایت نمودن اولیا و دوستانش، بهشتش را پر می‌سازد و با گمراه‌سازی دشمنانش، دوزخش را پُر می‌گرداند.

﴿وَکُلّٗا نَّقُصُّ عَلَیۡکَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِۦ فُؤَادَکَۚ وَجَآءَکَ فِی هَٰذِهِ ٱلۡحَقُّ وَمَوۡعِظَةٞ وَذِکۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِینَ ١٢٠.

و از اخبار پیامبران پیشین آن عبرت‌ها، اندرزها و تجاربی را که برایت لازم است بدان مجهزت می‌سازیم؛ تا قلبت در رویارویی با بحران‌ها نیرومند و در برابر حوادث و بلا‌ها استوار گردد. به راستی که در این سوره و حکمت‌ها و اسراری که در خود جای داده است، بلیغ‌ترین موعظه‌ها و بزرگ‌ترین عبرت‌ها به تو رسیده و حقی که بر آن قرار داری، به روشنی بیان شده است؛ در این سوره نصایحی برایت آمده است که تو را به سوی خیر رهنمون شده و از شر برحذر می‌دارد و در این سوره تذکر و اندرزی است برای کسی که قلبی پذیرا دارد؛ قلبی که این گنجینۀ حکمت و اندرز در آن اثر می‌گذارد و بدان بهره‌مند می‌شود.

﴿وَقُل لِّلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ ٱعۡمَلُواْ عَلَىٰ مَکَانَتِکُمۡ إِنَّا عَٰمِلُونَ ١٢١.

ای پیامبر! و به کافرانی که یگانگی الله عزوجل را تکذیب می‌کنند بگو: به همان شیوه‌ای از نبرد با خدا عزوجل و پیامبرش ج، بازداشتن از راهش و کفر ورزی به او و کتابش که قبلاً عمل می‌کردید بازهم عمل کنید؛ ما نیز قطعاً بر حال خویش از ایمان به خدا أ، پیروی از پیامبر، جهاد در راهش و نشر دینش عمل می‌کنیم.

﴿وَٱنتَظِرُوٓاْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ ١٢٢.

و شما سرانجام کار ما – از پیروزی و توفیق – را انتظار ببرید، ما نیز فرجام کار شما – در رسوایی و هلاک – را انتظار می‌بریم.

﴿وَلِلَّهِ غَیۡبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَإِلَیۡهِ یُرۡجَعُ ٱلۡأَمۡرُ کُلُّهُۥ فَٱعۡبُدۡهُ وَتَوَکَّلۡ عَلَیۡهِۚ وَمَا رَبُّکَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ ١٢٣.

تنها خدای یگانۀ  عزوجل  که به هرچه از دید و شنود بشر در آسمان‌ها و زمین نهان است، داناست و تنها به سوی اوست که هر امری در آخرت برمی‌گردد؛ تا به آنچه می‌خواهد در آن حکم کند. بنابراین پرستش را برای وی خالص گردان و کارت را فقط به وی بسپار تا مفهوم ﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ را در زندگی خویش محقق سازی. و خداوند عزوجل از عمل بندگان – چه خیر باشد و چه شر – خواهد داد؛ نیکوکاران را پاداش و بدکاران را کیفر.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد