ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
مکی است؛ ترتیب آن 74؛ شمار آیات آن 56
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمُدَّثِّرُ ١﴾.
ای کسی که خویشتن را به جامههایت پیچاندهای! خطاب این آیه متوجه به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میباشد، چون بعد از اینکه با ترسناکی از غار حراء بازگشتند، ایشان را با پوشاکها پوشاندند.
﴿قُمۡ فَأَنذِرۡ ٢﴾.
از خوابگاهت برخیز، قوم خویش را به عذاب پروردگارت بیم ده و به سوی توحید فرا خوان. اگر با تو مخالفت ورزیدند و از امرت فرمان نبردند، آنان را از عذاب دشواری بترسان.
﴿وَرَبَّکَ فَکَبِّرۡ ٣﴾.
پروردگارت را با یگانهشناختن و منزّهشمردن از همانندان و همتایان بزرگ دار، به ذکر و یادش دوام بده و او را به صفتهای توصیف نما که خویشتن را بدان وصف کرده است.
﴿وَثِیَابَکَ فَطَهِّرۡ ٤﴾.
جامههایت را از پلیدیها، دینت را از گناهان و مخالفتها و توحید خود را از مظاهر شرک پاک نگه دار تا از هر گناه و عیبی پاکیزه شوی.
﴿وَٱلرُّجۡزَ فَٱهۡجُرۡ ٥﴾.
انواع شرک چون عبادت بتها، پرستش تمثالها و معبودان باطلی که جز خداوند عزوجل عبادت میشوند همه را ترک نما و توحید خویش را برای پروردگار یگانۀ دیّان خالص بگردان.
﴿وَلَا تَمۡنُن تَسۡتَکۡثِرُ ٦﴾.
چیزی را به منظور اینکه بیشتر از آن برایت داده شود بخشش مکن و با عطای خود بر کسی منّت مگذار؛ به گونهای که صاحبش را اذیت کنی و کثرت عطا و بخشش خود بر مردم را آشکار نمایی.
﴿وَلِرَبِّکَ فَٱصۡبِرۡ ٧﴾.
بر ادای طاعات، پرهیز از معاصی و برداشت مصیبتها برای رضای پروردگار صبر نما و پاداش خود را از خداوند یگانه طلب کن.
﴿فَإِذَا نُقِرَ فِی ٱلنَّاقُورِ ٨﴾.
آنگاه که نفخۀ بعث و نشور در شاخ دمیده میشود و هنگامی که خطابها سخت و دشواریها بزرگ میشود؛ زیرا امر سختی در پیشرو قرار دارد.
﴿فَذَٰلِکَ یَوۡمَئِذٖ یَوۡمٌ عَسِیرٌ ٩﴾.
این روز، روز بسیار دشوار و موقف خطرناکی است؛ زیرا هولناکی زیاد و دهشت سختی دارد و امور بزرگی در آن تحقّق مییابد.
﴿عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ غَیۡرُ یَسِیرٖ ١٠﴾.
این روزی بر کافران بسیار دشوار است؛ از آنرو که خطرهایی را مشاهده میکنند. آری! در آن هنگام است که در حساب به مناقشه روبرو میشوند؛ عذاب را میچشند و مجازات میشوند.
﴿ذَرۡنِی وَمَنۡ خَلَقۡتُ وَحِیدٗا ١١﴾.
مرا با کسی که او را از شکم مادرش تنها و فقیر و بدون دارایی و اولاد آفرید رها بگذار. مراد این آیه ولید بن مغیره است که به رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تکذیب میکرد.
﴿وَجَعَلۡتُ لَهُۥ مَالٗا مَّمۡدُودٗا ١٢﴾.
آنکه برایش مال زیاد و وافری بخشیدم و بعد از اینکه چیزی از مال نداشت با عطاهای خویش توانگرش ساختم.
﴿وَبَنِینَ شُهُودٗا ١٣﴾.
برایش فرزندانی بخشیدم که در مکّه به نزدش حضور دارند و برای آنان چنان ثروت بخشیدم که از سفر برای معیشت بینیاز اند و از خدمتش غیابت ندارد.
﴿وَمَهَّدتُّ لَهُۥ تَمۡهِیدٗا ١٤﴾.
راههای رزق و روزی را برایش آسان ساختیم و اسباب معیشت را سهل نمودیم، طوری که ثروتش زیاد شد و مرتبۀ بزرگی به دست آورد.
﴿ثُمَّ یَطۡمَعُ أَنۡ أَزِیدَ ١٥﴾.
بعد از این همه عطا و بخشش، باز مال و نعمت و خدمتگاران بیشتری را طلب میکند؛ یعنی حرص و طمع بسیار دارد و سیر نمیشود.
﴿کَلَّآۖ إِنَّهُۥ کَانَ لِأٓیَٰتِنَا عَنِیدٗا ١٦﴾.
واقعیت چنان نیست که این کافر گنهکار میپندارد و بیشتر از این برایش عطا نمیکنم؛ زیرا او با حق عناد ورزیده، از وحی انکار نموده و با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به جنگ پرداخته است.
﴿سَأُرۡهِقُهُۥ صَعُودًا ١٧﴾.
به زودی او را به دشواریها و مشقّتهایی چون عذاب و عقوبت و به سختیها و دشواریهایی که راحتی در آن نیست گرفتار میسازیم.
﴿إِنَّهُۥ فَکَّرَ وَقَدَّرَ ١٨﴾.
او با خویشتن اندیشید و سخنی را مهیّا نمود که به وسیلهاش بر قرآن طعنه زند؛ یعنی به کارهای بد آمادگی دارد و برای انجام گناه در کمین نشسته است.
﴿فَقُتِلَ کَیۡفَ قَدَّرَ ١٩﴾.
مطرود و هلاک باد و مغلوب و مقهور باد! چگونه طعنه به قرآن را در دلش آماده کرده؟ چه طور این اعمال بد را در ضمیرش نهان داشته و چه امری او را بر این کار باعث شده است؟
﴿ثُمَّ قُتِلَ کَیۡفَ قَدَّرَ ٢٠﴾.
باز ملعون و هلاک باد! چگونه این بیادبی را آماده کرده و این طعن را از خود ساخته؟ چه امری او را بر این کار جرأت بخشیده است؟
﴿ثُمَّ نَظَرَ ٢١﴾.
بعد از آن در تدبیر خود نظر انداخت و در اندیشهاش تفکّر کرد؛ یعنی رأیش را به جولان آورد تا طعنی را جستجو نماید و فکرش را به کار انداخت تا عیبی را طلب کند.
﴿ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ ٢٢﴾.
بعد از آنگاه که از دریافت عیبی ناتوان ماند، چهرهاش را در هم کشید و زشت نمودار کرد؛ یعنی آنگاه که میدان حیلهاش در آگاهی بر عیبها تنگ آمد، چهرهاش به شکل بد و زشتی آشکار شد.
﴿ثُمَّ أَدۡبَرَ وَٱسۡتَکۡبَرَ ٢٣﴾.
سپس از راه صواب رو گشتاند و از حق تکبّر ورزید؛ یعنی به هدایت پُشت گشتاند، از شناخت پروردگار ابا آورد و چون هدایت بر او آمد تنفّرش را از آن اظهار داشت.
﴿فَقَالَ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ یُؤۡثَرُ ٢٤﴾.
دربارۀ قرآن گفت: این جادویی است که از پیشینیان آموزش گرفته میشود و از گذشتگان نقل یافته است؛ یعنی با تلقّی از دیگران به دست میآید و با آموزش حاصل میشود.
﴿إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا قَوۡلُ ٱلۡبَشَرِ ٢٥﴾.
قرآنی که ارائه میکند جز سخن مردم چیزی نیست؛ یعنی سخنی است که آن را پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از زبان مردم گرفته، دروغ و ناحق است و وحی نمیباشد.
﴿سَأُصۡلِیهِ سَقَرَ ٢٦﴾.
به زودی او را در آتش خواهم انداخت تا به گرمی سوزانش وصل شود، در شعلهاش بسوزد، در زبانههایش گرفتار باشد و در سوزندگیاش بریان شود.
﴿وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا سَقَرُ ٢٧﴾.
چه میدانی که این آتش چیست؟! آتشی است که از نگاه عذاب و دردش بالاتر از وصف و از نگاه دشواری و عقوبتش بالاتر از تصوّر و خیال است.
﴿لَا تُبۡقِی وَلَا تَذَرُ ٢٨﴾.
گوشت و استخوان را باقی نمیگذارد، هیچ بشر و اثری را رها نمیکند، بدنها را میسوزاند و بدنها را میگدازد.
﴿لَوَّاحَةٞ لِّلۡبَشَرِ ٢٩﴾.
پوست وجود را تغییر میدهد و سیاه میسازد، جسم و گوشت را میسوزاند و بریان مینماید و انسان در آن به ذغال تبدیل میشود و سیاه میگردد.
﴿عَلَیۡهَا تِسۡعَةَ عَشَرَ ٣٠﴾.
نُه تن از فرشتگان زبانیه که بسیار سختگیر، زورمند و نیرومند هستند بر آن موظّف اند و اشراف دارند.
﴿وَمَا جَعَلۡنَآ أَصۡحَٰبَ ٱلنَّارِ إِلَّا مَلَٰٓئِکَةٗۖ وَمَا جَعَلۡنَا عِدَّتَهُمۡ إِلَّا فِتۡنَةٗ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ لِیَسۡتَیۡقِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ وَیَزۡدَادَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِیمَٰنٗا وَلَا یَرۡتَابَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَلِیَقُولَ ٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ وَٱلۡکَٰفِرُونَ مَاذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلٗاۚ کَذَٰلِکَ یُضِلُّ ٱللَّهُ مَن یَشَآءُ وَیَهۡدِی مَن یَشَآءُۚ وَمَا یَعۡلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَۚ وَمَا هِیَ إِلَّا ذِکۡرَىٰ لِلۡبَشَرِ ٣١﴾.
ما موظّفان آتش را جز فرشتگان سختدل و زورآور مقرّر نساختیم و نیز این تعداد از فرشتگان را مقرّر نداشتیم مگر برای اینکه تکذیبکنندگان و منکران را امتحان نماییم، برای اینکه یهودیان و نصرانیان یقین نمایند که آیات قرآن با محتوای کتابهای آنانکه از جانب خداوند رحمان فرود آمده موافقت دارد و در نتیجه ایمان در نزدشان بزرگ آید و نیکو جلوه کند. همچنان بدین وسیله تصدیق، رسوخ و تحقیق مؤمنان زیاد شود و در درستی آن یهودیان و نصرانیان که کتابهای پیشین بر آنان نازل شده و نیز کسانی که به خداوند عزوجل و رسولش ایمان آوردند شک نورزند و تا اهل کفر و نفاق، و شکّ و شقاق دربارۀ راز این عدد با تعجّب سخن زنند که خداوند بزرگ، با اختیار این شمار از فرشتگان چه امری را اراده داشته است؟ آری! حقتعالی با نزول این آیات کسانی را که ارادۀ گمراهیشان را داشته گمراه میسازد و هر که را هدایتش در ارادۀ اوست هدایت مینماید. بنابراین قرآن کریم هدایتی برای اهل ایمان و خسارهای برای اهل کفر و طغیان است و این تعداد از فرشتگان را جز خداوند یگانۀ یکتا کسی نمیداند و آتش دوزخ جز تذکّری برای اهل بصیرت، پندی برای اهل اعتبار و موعظهای برای کسانی که از پروردگار یگانۀ قهّار بترسند نمیباشد.
﴿کَلَّا وَٱلۡقَمَرِ ٣٢﴾.
واقعیت موافق پندار تکذیبگرایانۀ آنان نیست. به ماه که نشانۀ بر صُنع نیکو و استحکام بدیع آفرینش است سوگند یاد میکنم.
﴿وَٱلَّیۡلِ إِذۡ أَدۡبَرَ ٣٣﴾.
و به شب آنگاه که با تاریکیاش رخت سفر بربندد و با سیاهیاش پشت گرداند سوگند یاد میکنم؛ آنکه با چادر و جامۀ سیاه رنگش جهان را تحت پوشش قرار داده است.
﴿وَٱلصُّبۡحِ إِذَآ أَسۡفَرَ ٣٤﴾.
و به بامداد سوگند یاد میکنم آنگاه که روشن شود، با نورش بدرخشد و با طلعت زیبا، اشراق پر فروغ و چهرۀ نورانیاش طلوع نماید.
﴿إِنَّهَا لَإِحۡدَى ٱلۡکُبَرِ ٣٥﴾.
هر آینه آتش دوزخ یکی از بلاهای بزرگ است؛ از بلاهای بزرگی که یادش پشتها را میکشند و از هولناکی آن دلها تنگ میشود.
﴿نَذِیرٗا لِّلۡبَشَرِ ٣٦﴾.
آتش دوزخ وسیلۀ ترسی برای بندگان است تا برای روز معاد آمادگی بگیرند. آری! یادآوری دوزخ بیمی است که دل هر مستکبر زورآوری را تکان میدهد.
﴿لِمَن شَآءَ مِنکُمۡ أَن یَتَقَدَّمَ أَوۡ یَتَأَخَّرَ ٣٧﴾.
برای کسی که مایۀ ترس است که با انجام طاعات تقرّب جوید یا از عمل به محرّمات امتناع ورزد. بنابراین تصدیق کننده با صلاحش به پیش میرود و تکذیبکننده با فسادش به تأخیر میافتد.
﴿کُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا کَسَبَتۡ رَهِینَةٌ ٣٨﴾.
هر شخصی در بند اعمال خود قرار دارد و در گرو کارهایی است که انجام داده است؛ یعنی تا حقوق را ادا نکند رها نمیشود و تا از واجبات و سایر مکلّفیتها حساب ندهد خلاصی ندارد.
﴿إِلَّآ أَصۡحَٰبَ ٱلۡیَمِینِ ٣٩﴾.
مگر مؤمنانی که اصحاب یمین اند، گردنهایشان را با پیروی از کتاب و سنّت خلاص نمودند و به انجام اسباب نیکو رهایی بخشیدند.
﴿فِی جَنَّٰتٖ یَتَسَآءَلُونَ ٤٠﴾.
با بهترین حال، نیکوترین جایگاه و راحت دل در بهشتهای پر از نعمت فرود آمدند و برای زیادت اُنس و سرور از یکدیگر سوال میکنند.
﴿عَنِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ ٤١﴾.
مؤمنان در بهشت از کافران اهل دوزخ سؤال میکنند و این برای آن است که چون اهل بهشت با سلامتی خویش اهل دوزخ را در عذاب ببینند، آرزومندیشان به بهشت زیاد شود؛ زیرا که هر چیز با ضدّ خود بهتر باز شناخته میشود.
﴿مَا سَلَکَکُمۡ فِی سَقَرَ ٤٢﴾.
با انجام چه عملی به آتش دوزخ داخل شدید؟!! این سؤال به منظور زیادت دردناکی بدکاران صورت میگیرد؛ زیرا آنگاه که از شخص گرفتار در عذاب سبب عذابش را بپرسند دردش مزید میشود.
﴿قَالُواْ لَمۡ نَکُ مِنَ ٱلۡمُصَلِّینَ ٤٣﴾.
مجرمان برای مؤمنان میگویند: بدان سبب به آتش دوزخ داخل شدیم که در دنیا از جملۀ نمازگزاران نبودیم.
﴿وَلَمۡ نَکُ نُطۡعِمُ ٱلۡمِسۡکِینَ ٤٤﴾.
به فقیران صدقه نمیکردیم و به مسکینان چیزی نمیدادیم. آری! آنان با ترک نماز از ادای زکات هم امتناع میورزیدند؛ از دو فریضهای که خداوند عزوجل پیامبرش را مأمور داشت با مردم تا اقامۀ آنها جنگ نماید.
﴿وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ ٱلۡخَآئِضِینَ ٤٥﴾.
ما در دنیا به هر سخن گناهی و در بازۀ هر کاری حرامی چون باطل و ناحق، دروغ و بدکارگی، و سرکشی و گمراهی سخن میزدیم.
﴿وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوۡمِ ٱلدِّینِ ٤٦﴾.
ما از روز قیامت و روز جزا و حساب انکار میورزیدیم و میپنداشتیم که واقع نمیشود و هر سخنی دربارۀ وقوعش دروغ است.
﴿حَتَّىٰٓ أَتَىٰنَا ٱلۡیَقِینُ ٤٧﴾.
تا اینکه مرگ با سختیهایش در حالی فرا رسید که ما در گمراهیها قرار داشتیم، به بعث و نشور انکار میکردیم و ناگهان به چنگال کمرشکنش گرفتار آمدیم.
﴿فَمَا تَنفَعُهُمۡ شَفَٰعَةُ ٱلشَّٰفِعِینَ ٤٨﴾.
اکنون شفاعت پیامبران، فرشتگان و صالحان عذاب را از اینان بازنمیدارد؛ زیرا حقتعالی برای کسی اجازه نداده که برای آنان شفاعت نماید و اوتعالی از این بدکاران راضی نیست.
﴿فَمَا لَهُمۡ عَنِ ٱلتَّذۡکِرَةِ مُعۡرِضِینَ ٤٩﴾.
این کافران بدکار را چه رسیده که از نصیحتآموزی به قرآن منصرف شدند و از اندیشه در احکام فرقانش رو گشتاندند.
﴿کَأَنَّهُمۡ حُمُرٞ مُّسۡتَنفِرَةٞ ٥٠﴾.
گویا آنان در فرار از شنیدن قرآن کریم خرهای وحشی هستند؛ زیرا با وجود فرار و اعراض از حق، حیوانیت، نافهمی، بیخردی و ناکارآمدی عقل را در خود جمع کردند.
﴿فَرَّتۡ مِن قَسۡوَرَةِۢ ٥١﴾.
مانند خرهای وحشیی که از نزد شیر زورآور و بیرحمی بگریزند و فرار نمایند؛ یعنی به جانب پیش روی خود به سرعت فرار کنند. اینان هم وقتی رسالت آنحضرت صلی الله علیه و آله و سلم را شنیدند از قبولش نفرت خود را اعلام داشتند.
﴿بَلۡ یُرِیدُ کُلُّ ٱمۡرِیٕٖ مِّنۡهُمۡ أَن یُؤۡتَىٰ صُحُفٗا مُّنَشَّرَةٗ ٥٢﴾.
بلکه هریک از مشرکان طعمگار است که قرآنی منشور از آسمان بر او نازل شود؛ همچنان که بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرود آمده است. چگونه این کار ممکن خواهد بود، در حالی که رسالت و وحی، گزینش و اختیار الهی است و بر مبنای خواهش و آرزو نمیباشد.
﴿کَلَّاۖ بَل لَّا یَخَافُونَ ٱلۡأٓخِرَةَ ٥٣﴾.
واقعیت مطابق پندارهای آنها نیست، بلکه بدان سبب کافر شدند که از عذاب آخرت نترسیدند و به زندهشدن بعد از مرگ ایمان ندارند و این امر آنان را به کفر و بدکارگی وا داشته است.
﴿کَلَّآ إِنَّهُۥ تَذۡکِرَةٞ ٥٤﴾.
حقیقت این است که قرآن کریم موعظۀ بزرگ، حجّتی کامل و پند و یادآوریی برای کسانی است که دلهایشان با نصایح بزرگ و وصیتهای ارزشمندی بیدار میشود.
﴿فَمَن شَآءَ ذَکَرَهُۥ٥٥﴾.
اکنون هر که توان انتفاع را دارد از آن فایدهمند شود و هر که دوست دارد از نصایحش درسآموز شود؛ یعنی اختیار هدایت طور تحمیلی نیست هر که خواهد هدایت را برگزیند و هر که میخواهد در گمراهی فرو رود.
﴿وَمَا یَذۡکُرُونَ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُۚ هُوَ أَهۡلُ ٱلتَّقۡوَىٰ وَأَهۡلُ ٱلۡمَغۡفِرَةِ ٥٦﴾.
جز به مشیّت خداوند مهربان از مواعظ قرآن کریم فایده نمیبرند و بدون اینکه اراده کند با هدایتش راهیاب نمیشوند. بنابراین تنها اوتعالی سزاوار است که از وی بترسند و اطاعت کنند و تنها او برای کسانی که اطاعت کنند اهل آمرزش است. از اینرو سزاوار است که یگانۀ شناخته شود و پرستش شود. همچنان حقّ یکتاپرست بر اوتعالی این است که او را عذاب نکند، بلکه نعمتش دهد و سعادتمندش گرداند.