تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

سوره فصلت

سُورَةُ فُصِّلَتۡ

بسم الله الرحمن الرحیم

﴿ حمٓ ١ تَنزِیلٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ٢ کِتَٰبٞ فُصِّلَتۡ ءَایَٰتُهُۥ قُرۡءَانًا عَرَبِیّٗا لِّقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ ٣ بَشِیرٗا وَنَذِیرٗا فَأَعۡرَضَ أَکۡثَرُهُمۡ فَهُمۡ لَا یَسۡمَعُونَ ٤ وَقَالُواْ قُلُوبُنَا فِیٓ أَکِنَّةٖ مِّمَّا تَدۡعُونَآ إِلَیۡهِ وَفِیٓ ءَاذَانِنَا وَقۡرٞ وَمِنۢ بَیۡنِنَا وَبَیۡنِکَ حِجَابٞ فَٱعۡمَلۡ إِنَّنَا عَٰمِلُونَ ٥ قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَٱسۡتَقِیمُوٓاْ إِلَیۡهِ وَٱسۡتَغۡفِرُوهُۗ وَوَیۡلٞ لِّلۡمُشۡرِکِینَ ٦ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ کَٰفِرُونَ ٧ إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُمۡ أَجۡرٌ غَیۡرُ مَمۡنُونٖ ٨ ۞قُلۡ أَئِنَّکُمۡ لَتَکۡفُرُونَ بِٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡأَرۡضَ فِی یَوۡمَیۡنِ وَتَجۡعَلُونَ لَهُۥٓ أَندَادٗاۚ ذَٰلِکَ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٩ وَجَعَلَ فِیهَا رَوَٰسِیَ مِن فَوۡقِهَا وَبَٰرَکَ فِیهَا وَقَدَّرَ فِیهَآ أَقۡوَٰتَهَا فِیٓ أَرۡبَعَةِ أَیَّامٖ سَوَآءٗ لِّلسَّآئِلِینَ ١٠ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ وَهِیَ دُخَانٞ فَقَالَ لَهَا وَلِلۡأَرۡضِ ٱئۡتِیَا طَوۡعًا أَوۡ کَرۡهٗا قَالَتَآ أَتَیۡنَا طَآئِعِینَ ١١

به نام خداوند بخشندۀ مهربان

حم. ﴿1این فروفرستادن است از جانب خداى بخشایندۀ مهربان. ﴿2این کتابی است واضح ساخته شد آیات او را در حالتى که قرآن عربى است، براى قومی که مى‏دانند. ﴿3در حالی که مژده دهنده و ترساننده است، پس روگردان شدند اکثر مردمان پس ایشان نمى‏شنوند. ﴿4و گفتند: دل‌هاى ما در پرده‌هاست از آنچه می‌خوانى ما را به سوى آن و در گوش ما گرانى هست و میان ما و میان تو حجابى است، پس کار کن هرآیینه ما کار کننده‏ایم [1013]. ﴿5بگو: جز این نیست که من آدمى‏ام مانند شما، وحى کرده می‌شود به سوى من که پروردگار شما معبود یگانه است، پس راست متوجه شوید به سوى او و طلب آمرزش کنید ازو و واى مشرکان را! . ﴿6آنان که نمی‌دهند زکات و ایشان به آخرت نامعتقدانند. ﴿7هرآیینه آنان‌که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کردند ایشان راست مزد غیر مقطوع. ﴿8بگو: آیا شما نامعتقد می‌شوید به کسی که آفرید زمین را در دو روز و مقرر می‌کنید همسران را براى او؟ این است پروردگار عالم‌ها. ﴿9و پیدا کرد در زمین کوه‌ها بالاى آن و برکت نهاد در آن و اندازه کرد اندر آن قوّت اهل آن را در تتمۀ چهار روز بیان واضح کرده شده براى سؤال کنندگان. ﴿10باز متوجه شد به سوى آسمان و او مانند دود بود پس گفت او را و زمین را نیز: بیایید به خوشى یا ناخوشى [1014]. گفتند هر دو آمدیم به خوشى. ﴿11

﴿ فَقَضَىٰهُنَّ سَبۡعَ سَمَٰوَاتٖ فِی یَوۡمَیۡنِ وَأَوۡحَىٰ فِی کُلِّ سَمَآءٍ أَمۡرَهَاۚ وَزَیَّنَّا ٱلسَّمَآءَ ٱلدُّنۡیَا بِمَصَٰبِیحَ وَحِفۡظٗاۚ ذَٰلِکَ تَقۡدِیرُ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡعَلِیمِ ١٢ فَإِنۡ أَعۡرَضُواْ فَقُلۡ أَنذَرۡتُکُمۡ صَٰعِقَةٗ مِّثۡلَ صَٰعِقَةِ عَادٖ وَثَمُودَ ١٣ إِذۡ جَآءَتۡهُمُ ٱلرُّسُلُ مِنۢ بَیۡنِ أَیۡدِیهِمۡ وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّا ٱللَّهَۖ قَالُواْ لَوۡ شَآءَ رَبُّنَا لَأَنزَلَ مَلَٰٓئِکَةٗ فَإِنَّا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ کَٰفِرُونَ ١٤ فَأَمَّا عَادٞ فَٱسۡتَکۡبَرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ بِغَیۡرِ ٱلۡحَقِّ وَقَالُواْ مَنۡ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةًۖ أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ ٱلَّذِی خَلَقَهُمۡ هُوَ أَشَدُّ مِنۡهُمۡ قُوَّةٗۖ وَکَانُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا یَجۡحَدُونَ ١٥ فَأَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِمۡ رِیحٗا صَرۡصَرٗا فِیٓ أَیَّامٖ نَّحِسَاتٖ لِّنُذِیقَهُمۡ عَذَابَ ٱلۡخِزۡیِ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَخۡزَىٰۖ وَهُمۡ لَا یُنصَرُونَ ١٦ وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیۡنَٰهُمۡ فَٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡعَمَىٰ عَلَى ٱلۡهُدَىٰ فَأَخَذَتۡهُمۡ صَٰعِقَةُ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡهُونِ بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ ١٧ وَنَجَّیۡنَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ ١٨ وَیَوۡمَ یُحۡشَرُ أَعۡدَآءُ ٱللَّهِ إِلَى ٱلنَّارِ فَهُمۡ یُوزَعُونَ ١٩ حَتَّىٰٓ إِذَا مَا جَآءُوهَا شَهِدَ عَلَیۡهِمۡ سَمۡعُهُمۡ وَأَبۡصَٰرُهُمۡ وَجُلُودُهُم بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ٢٠

پس ساخت هفت آسمان در دو روز دیگر و وحى فرستاد در هر آسمانى تدبیر آن را و بیاراستیم آسمان دنیا را بچراغ‌ها [1015]و نگاه داشتیم [1016]. این است تدبیر خداى غالب دانا. ﴿12پس اگر روى گردان شوند بگو: ترسانیدم شما را از عقوبتى مانند عقوبت عاد و ثمود. ﴿13وقتى که آمدند بدیشان پیغامبران از پیش روى ایشان و از پس پشت ایشان که عبادت مکنید مگر خداى را، گفتند: اگر خواستى پروردگار ما فروفرستادى فرشتگان را، پس هرآیینه ما به آنچه فرستاده شدید همراه آن نامعتقدیم. ﴿14امّا قوم عاد، پس تکبّر کردند در زمین ناحق و گفتند: کیست زیاده‏تر از ما به قوّت؟ آیا ندیدند که آن خداى که بیافرید ایشان را او زیاده‏تر است از ایشان به قوت و ایشان به آیات ما انکار مى‏کردند. ﴿15پس فرستادیم بر ایشان بادى تند در روزهاى شوم تا بچشانیم ایشان را عذاب رسوایى در زندگانى دنیا و هرآیینه عذاب آخرت رسوا کننده‏تر است و ایشان نصرت داده نشوند. ﴿16و اما ثمود پس راه نمودیم ایشان را، پس اختیار کردند نابینایى را بر راه‏یابى، پس درگرفت ایشان را عقوبت سخت عذاب خوارى به سبب آنچه مى‏کردند. ﴿17و نجات دادیم آنان را که ایمان آوردند و پرهیزگارى می‌کردند. ﴿18و آن روزی که برانگیخته شوند دشمنان خدا روان ساخته به سوى آتش پس ایشان به این صفت باشند [1017]. ﴿19تا وقتى که بیایند نزدیک دوزخ، گواهى دهد بر ایشان گوش ایشان و چشم ایشان و پوست ایشان به آنچه می‌کردند. ﴿20

﴿ وَقَالُواْ لِجُلُودِهِمۡ لِمَ شَهِدتُّمۡ عَلَیۡنَاۖ قَالُوٓاْ أَنطَقَنَا ٱللَّهُ ٱلَّذِیٓ أَنطَقَ کُلَّ شَیۡءٖۚ وَهُوَ خَلَقَکُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ ٢١ وَمَا کُنتُمۡ تَسۡتَتِرُونَ أَن یَشۡهَدَ عَلَیۡکُمۡ سَمۡعُکُمۡ وَلَآ أَبۡصَٰرُکُمۡ وَلَا جُلُودُکُمۡ وَلَٰکِن ظَنَنتُمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَا یَعۡلَمُ کَثِیرٗا مِّمَّا تَعۡمَلُونَ ٢٢ وَذَٰلِکُمۡ ظَنُّکُمُ ٱلَّذِی ظَنَنتُم بِرَبِّکُمۡ أَرۡدَىٰکُمۡ فَأَصۡبَحۡتُم مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ ٢٣ فَإِن یَصۡبِرُواْ فَٱلنَّارُ مَثۡوٗى لَّهُمۡۖ وَإِن یَسۡتَعۡتِبُواْ فَمَا هُم مِّنَ ٱلۡمُعۡتَبِینَ ٢٤ ۞وَقَیَّضۡنَا لَهُمۡ قُرَنَآءَ فَزَیَّنُواْ لَهُم مَّا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَحَقَّ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقَوۡلُ فِیٓ أُمَمٖ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِم مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِۖ إِنَّهُمۡ کَانُواْ خَٰسِرِینَ ٢٥ وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَا تَسۡمَعُواْ لِهَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ وَٱلۡغَوۡاْ فِیهِ لَعَلَّکُمۡ تَغۡلِبُونَ ٢٦ فَلَنُذِیقَنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ عَذَابٗا شَدِیدٗا وَلَنَجۡزِیَنَّهُمۡ أَسۡوَأَ ٱلَّذِی کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ٢٧ ذَٰلِکَ جَزَآءُ أَعۡدَآءِ ٱللَّهِ ٱلنَّارُۖ لَهُمۡ فِیهَا دَارُ ٱلۡخُلۡدِ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا یَجۡحَدُونَ ٢٨ وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ رَبَّنَآ أَرِنَا ٱلَّذَیۡنِ أَضَلَّانَا مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ نَجۡعَلۡهُمَا تَحۡتَ أَقۡدَامِنَا لِیَکُونَا مِنَ ٱلۡأَسۡفَلِینَ ٢٩

و گفتند پوست‌هاى خود را: چرا گواهى دادید بر ما؟ گویند: گویا کرد ما را آن خدایی که گویا کرده است هر چیزی را و او بیافرید شما را اوّل بار و به سوى او بازگردانیده شوید. ﴿21و در پرده پنهان نمى‏شدید [1018]که گواهى دهد بر شما گوش شما و چشم‌هاى شما و پوست شما و لیکن پنداشتید که خدا نمی‌داند بسیار از آنچه می‌کنید. ﴿22و این گمان شما که به غلط اندیشه کردید در حق پروردگار خویش هلاک کرد شما را، پس زیانکار گشتید. ﴿23پس اگر صبر کنند پس چه امکان؟ آتش خوابگاه ایشان است و اگر عفو طلبند، پس نیستند ایشان عفو کرده شده. ﴿24و برگماشتیم براى ایشان همنشینان [1019]، پس آراسته کردند آن هم نشینان براى ایشان آنچه پیش روى ایشان است و آنچه، پس پشت ایشان است [1020]و ثابت شد بر ایشان وعدۀ عذاب داخل شده در امتانى که پیش از ایشان گذشته‏اند از جن و آدمیان، هرآیینه ایشان زیانکار بودند. ﴿25و گفتند کافران: مشنوید این قرآن را و سخن بیهوده گویید در اثناى خواندن آن بود که شما غالب شوید. ﴿26پس البته بچشانیم کافران را عذاب سخت و البته جزا دهیم ایشان را به حسب بدترین آنچه می‌کردند. ﴿27این است جزاى دشمنان خدا که آتش است، ایشان را در آنجا منزل على الدوام باشند. پاداش دادیم بر حسب آنچه به آیات ما انکار می‌کردند. ﴿28و گویند کافران: اى پروردگار ما! بنما ما را آن دو کس [1021]که گمراه ساختند ما را از جنس جن و از جنس انس تا درآریم آن هر دو را زیر قدم‌هاى خود تا شوند از فروترماندگان. ﴿29

﴿ إِنَّ ٱلَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَبۡشِرُواْ بِٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِی کُنتُمۡ تُوعَدُونَ ٣٠ نَحۡنُ أَوۡلِیَآؤُکُمۡ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِۖ وَلَکُمۡ فِیهَا مَا تَشۡتَهِیٓ أَنفُسُکُمۡ وَلَکُمۡ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ ٣١ نُزُلٗا مِّنۡ غَفُورٖ رَّحِیمٖ ٣٢ وَمَنۡ أَحۡسَنُ قَوۡلٗا مِّمَّن دَعَآ إِلَى ٱللَّهِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ ٣٣ وَلَا تَسۡتَوِی ٱلۡحَسَنَةُ وَلَا ٱلسَّیِّئَةُۚ ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ فَإِذَا ٱلَّذِی بَیۡنَکَ وَبَیۡنَهُۥ عَدَٰوَةٞ کَأَنَّهُۥ وَلِیٌّ حَمِیمٞ ٣٤ وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِینَ صَبَرُواْ وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٖ ٣٥ وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ٣٦ وَمِنۡ ءَایَٰتِهِ ٱلَّیۡلُ وَٱلنَّهَارُ وَٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُۚ لَا تَسۡجُدُواْ لِلشَّمۡسِ وَلَا لِلۡقَمَرِ وَٱسۡجُدُواْۤ لِلَّهِۤ ٱلَّذِی خَلَقَهُنَّ إِن کُنتُمۡ إِیَّاهُ تَعۡبُدُونَ ٣٧ فَإِنِ ٱسۡتَکۡبَرُواْ فَٱلَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ یُسَبِّحُونَ لَهُۥ بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَهُمۡ لَا یَسۡ‍َٔمُونَ۩ ٣٨

هرآیینه آنان‌که گفتند: پروردگار ما خداست باز قایم ماندند، فرو مى‏آیند بر ایشان فرشتگان [1022]که مترسید و اندوه مخورید و خوشحال شوید به بهشتى که شما را وعده داده مى‏شد. ﴿30ما دوستان شما بودیم در زندگانى دنیا و در آخرت نیز و شما را است در اینجا آنچه بطلبد نفس شما و شما را است آنجا آنچه درخواست کنید. ﴿31به طریق مهمانى از جانب خداى آمرزگار مهربان. ﴿32و کیست نیکوتر به اعتبار سخن از شخصى که دعوت کرد مردمان را به سوى خدا و کار شایسته کرد و گفت: هرآیینه من از مسلمانانم؟. ﴿33و برابر نیست نیکى و بدى جواب بازده به خصلتى که آن بهتر است، پس ناگاه آن کس که میان تو و میان وى دشمنى است گویا که وى کارسازى خویشاوند شده است. ﴿34و قرین کرده نمی‌شود به این خصلت مگر آنان‌که صبر کردند و قرین کرده نمی‌شود به این خصلت مگر صاحب نصیب بزرگ. ﴿35و اگر بازگرداند تو را وسوسۀ بازگرداننده از جانب شیطان، پس پناه طلب کن به خدا، هرآیینه خدا همون است شنوای دانا. ﴿36و از نشانه‌هاى او است شب و روز و آفتاب و ماه سجده نکنید آفتاب را و نه ماه را و سجده کنید خدای را که آفرید این چیزها را اگر او را فقط عبادت می‌کنید. ﴿37پس اگر تکبّر کنند کافران چه باک، پس آنان‌که نزدیک پروردگار تواند به پاکى یاد می‌کنند او را شب و روز و ایشان مانده نمى‏شوند. ﴿38

﴿ وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنَّکَ تَرَى ٱلۡأَرۡضَ خَٰشِعَةٗ فَإِذَآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡهَا ٱلۡمَآءَ ٱهۡتَزَّتۡ وَرَبَتۡۚ إِنَّ ٱلَّذِیٓ أَحۡیَاهَا لَمُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰٓۚ إِنَّهُۥ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ ٣٩ إِنَّ ٱلَّذِینَ یُلۡحِدُونَ فِیٓ ءَایَٰتِنَا لَا یَخۡفَوۡنَ عَلَیۡنَآۗ أَفَمَن یُلۡقَىٰ فِی ٱلنَّارِ خَیۡرٌ أَم مَّن یَأۡتِیٓ ءَامِنٗا یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۚ ٱعۡمَلُواْ مَا شِئۡتُمۡ إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٌ ٤٠ إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِٱلذِّکۡرِ لَمَّا جَآءَهُمۡۖ وَإِنَّهُۥ لَکِتَٰبٌ عَزِیزٞ ٤١ لَّا یَأۡتِیهِ ٱلۡبَٰطِلُ مِنۢ بَیۡنِ یَدَیۡهِ وَلَا مِنۡ خَلۡفِهِۦۖ تَنزِیلٞ مِّنۡ حَکِیمٍ حَمِیدٖ ٤٢ مَّا یُقَالُ لَکَ إِلَّا مَا قَدۡ قِیلَ لِلرُّسُلِ مِن قَبۡلِکَۚ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغۡفِرَةٖ وَذُو عِقَابٍ أَلِیمٖ ٤٣ وَلَوۡ جَعَلۡنَٰهُ قُرۡءَانًا أَعۡجَمِیّٗا لَّقَالُواْ لَوۡلَا فُصِّلَتۡ ءَایَٰتُهُۥٓۖ ءَا۬عۡجَمِیّٞ وَعَرَبِیّٞۗ قُلۡ هُوَ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ هُدٗى وَشِفَآءٞۚ وَٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ فِیٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٞ وَهُوَ عَلَیۡهِمۡ عَمًىۚ أُوْلَٰٓئِکَ یُنَادَوۡنَ مِن مَّکَانِۢ بَعِیدٖ ٤٤ وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ فَٱخۡتُلِفَ فِیهِۚ وَلَوۡلَا کَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّکَ لَقُضِیَ بَیۡنَهُمۡۚ وَإِنَّهُمۡ لَفِی شَکّٖ مِّنۡهُ مُرِیبٖ ٤٥ مَّنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ أَسَآءَ فَعَلَیۡهَاۗ وَمَا رَبُّکَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِیدِ ٤٦

و از نشانه‌هاى او آن است که مى‏بینى زمین را فرسوده، پس وقتى که فرود آوردیم بر سر آن آب را به جنبش آمد و بلند شد. هرآیینه آن که زنده کرده است زمین را البته زنده کنندۀ مردگان است هرآیینه او بر همه چیز توانا است. ﴿39هرآیینه آنان‌که کج‌روى مى‏کنند در آیات ما، پوشیده نیستند از ما آیا کسی که انداخته شود در آتش بهتر است یا کسی که بیاید ایمن شده روز قیامت؟ بکنید هرچه خواهید هرآیینه خدا به آنچه می‌کنید بینا است. ﴿40هرآیینه آنان‌که کافر شدند به قرآن وقتى که آمد بدیشان، پوشیده نیستند از ما و به تحقیق آن کتابى است گرامى قدر. ﴿41راه نمى‏یابد بدو باطل از پیش روى او و نه از پس پشت او. فرستاده شده است از خدا دانای ستوده. ﴿42[یا محمد] گفته نمى‏شود تو را مگر آنچه گفته شده بود پیغامبران را پیش از تو هرآیینه پروردگار تو خداوند آمرزش است و خداوندِ عقوبتِ درد دهنده است. ﴿43و اگر می‌ساختیم این کتاب را قرآنى به زبان عجم، هرآیینه مى‏گفتند کافران عرب: چرا واضح کرده نشد آیات او را آیا [قرآن] عجمى است و [مخاطب] عربى؟ بگو: قرآن مسلمانان را هدایت و شفا است و آنان‌که ایمان ندارند در گوش ایشان گرانى است و آن قرآن بر ایشان کورى است. آن جماعت به مثل چنانند که آواز داده می‌شوند از جاى دور. ﴿44و هرآیینه دادیم موسى را کتاب، پس اختلاف کرده شد در آن و اگر نبودى کلمه‌ای که سابق صادر شد از پروردگار تو، البته فیصل کرده شدى در میان ایشان و هرآیینه ایشان در شک قوى‏اند از طرفِ قرآن. ﴿45هر که بکند کار نیک، پس نفع او راست و هر که بدکارى کند پس وبال بر ویست و نیست پروردگار تو ستم کننده بر بندگان. ﴿46

﴿ ۞إِلَیۡهِ یُرَدُّ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِۚ وَمَا تَخۡرُجُ مِن ثَمَرَٰتٖ مِّنۡ أَکۡمَامِهَا وَمَا تَحۡمِلُ مِنۡ أُنثَىٰ وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلۡمِهِۦۚ وَیَوۡمَ یُنَادِیهِمۡ أَیۡنَ شُرَکَآءِی قَالُوٓاْ ءَاذَنَّٰکَ مَامِنَّا مِن شَهِیدٖ ٤٧ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَدۡعُونَ مِن قَبۡلُۖ وَظَنُّواْ مَا لَهُم مِّن مَّحِیصٖ ٤٨ لَّا یَسۡ‍َٔمُ ٱلۡإِنسَٰنُ مِن دُعَآءِ ٱلۡخَیۡرِ وَإِن مَّسَّهُ ٱلشَّرُّ فَیَ‍ُٔوسٞ قَنُوطٞ ٤٩ وَلَئِنۡ أَذَقۡنَٰهُ رَحۡمَةٗ مِّنَّا مِنۢ بَعۡدِ ضَرَّآءَ مَسَّتۡهُ لَیَقُولَنَّ هَٰذَا لِی وَمَآ أَظُنُّ ٱلسَّاعَةَ قَآئِمَةٗ وَلَئِن رُّجِعۡتُ إِلَىٰ رَبِّیٓ إِنَّ لِی عِندَهُۥ لَلۡحُسۡنَىٰۚ فَلَنُنَبِّئَنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِمَا عَمِلُواْ وَلَنُذِیقَنَّهُم مِّنۡ عَذَابٍ غَلِیظٖ ٥٠وَإِذَآ أَنۡعَمۡنَا عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ أَعۡرَضَ وَنَ‍َٔابِجَانِبِهِۦ وَإِذَا مَسَّهُ ٱلشَّرُّ فَذُو دُعَآءٍ عَرِیضٖ ٥١ قُلۡ أَرَءَیۡتُمۡ إِن کَانَ مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ ثُمَّ کَفَرۡتُم بِهِۦ مَنۡ أَضَلُّ مِمَّنۡ هُوَ فِی شِقَاقِۢ بَعِیدٖ ٥٢ سَنُرِیهِمۡ ءَایَٰتِنَا فِی ٱلۡأٓفَاقِ وَفِیٓ أَنفُسِهِمۡ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّۗ أَوَ لَمۡ یَکۡفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُۥ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ شَهِیدٌ ٥٣ أَلَآ إِنَّهُمۡ فِی مِرۡیَةٖ مِّن لِّقَآءِ رَبِّهِمۡۗ أَلَآ إِنَّهُۥ بِکُلِّ شَیۡءٖ مُّحِیطُۢ ٥٤

به سوى خدا حواله کرده می‌شود معرفت قیامت و بیرون نمى‏آید اجناس میوه‌ها از غلاف خود و در شکم بار نمى‏گیرد هیچ زنى و نمى‏نهد بار شکم را مگر بدآن است خدا و روزی که خدا آواز دهد ایشان را که کجااند آنان‌که شریک من مقرر می‌کردند؟ گویند: خبر دادیم تو را که نیست از ما هیچ کس اثبات کننده [شریکان]. ﴿47و گم شدند از نظر ایشان آنچه مى‏پرستیدند پیش از این و دانستند که نیست ایشان را هیچ مخلصى. ﴿48مانده نمى‏شود آدمى از طلب خیر و اگر برسدش سختى پس ناامید طمع برنده است. ﴿49و اگر بچشانیم او را بخشایشى از جانب خود بعد از سختى که رسیده باشد به وى، گوید که این براى من است [1023]و نمى‏پندارم که قیامت قایم شود و اگر به فرض بازگردانیده شود مرا به سوى پروردگار من، هرآیینه مرا نزدیک او حالت خوش باشد پس البته خبردار کنیم کافران را به آنچه می‌کردند و البته بچشانیم ایشان را از عقوبت سخت. ﴿50و چون انعام کنیم بر آدمى روى بگرداند و دور شود به طرف خود رفته و چون برسدش بلایى، پس خداوندِ دعایِ بسیار است. ﴿51بگو: آیا دیدید که اگر باشد قرآن از جانب خدا باز کافر شوید به آن کیست گمراه‏تر از شخصى که باشد در مخالفت دور از صواب. ﴿52خواهیم نمود ایشان را نشانه‌هاى خود در اطراف عام و در نفس ایشان نیز تا آنکه واضح شود بر ایشان که این سخن راست است. آیا بس نیست پروردگار تو آنکه او بر هر چیز مطلع است؟. ﴿53آگاه شو! هرآیینه ایشان در شبهه‏اند از طرف ملاقات پروردگار خویش. آگاه شو! هرآیینه خدا به هر چیز درگیرنده است. ﴿54

[1013] یعنی هریکی از ما بر طورِ خود. [1014] یعنی منقاد حکم من شوید، والله اعلم. [1015] یعنی ستاره‌ها. [1016] یعنی از شیاطین. [1017] که بعض را تا به رسیدن بعض اشاره کرده می‌شود. [1018] یعنی در این دار خوف آنکه. [1019] یعنی از شیاطین، والله اعلم. [1020] یعنی وسوسه انداختند که دنیا قابل رغبت است و آخرت قابل رغبت نیست، والله اعلم. [1021] یعنی آن دو فریق. [1022] یعنی نزدیک موت. [1023] یعنی خاطر جمع کند و خوف از دلِ او زائل شود، والله اعلم.

تفسیر سوره‌ فصلت

سوره‌ فصلت

مکی‌ است‌ و دارای‌ (54) آیه‌ است‌.

وجه‌ تسمیه‌: این‌ سوره‌ را به ‌سبب‌ این‌که‌ با فرموده‌ حق‌ تعالی‌: ﴿کِتَٰبٞ فُصِّلَتۡ ءَایَٰتُهُۥ [فصلت: 3] افتتاح‌ شده‌ است‌، سوره‌ «فصلت‌» نامیدند. خداوند عزوجل  در این‌ سوره‌ ـ به ‌مصداق‌ معنی‌ آن‌ ـ آیات‌ خود را به‌ تفصیل‌ بیان‌ کرده‌ و ادله‌ و برهآن‌های‌ آشکاری ‌را بر وجود، قدرت‌ و وحدانیت‌ خویش‌ اقامه‌ کرده‌ است‌. نام‌ دیگر این‌ سوره‌، «حم‌ السجده‌» است‌ زیرا رسول‌‌خدا‌ صلی الله علیه و آله و سلم  آن‌ را از ابتدایش‌ بر زعمای‌ قریش ‌خواندند و چون‌ به‌ موضع‌ سجده‌ رسیدند، سجده‌ کردند. این‌ سوره‌، بعد از سوره ‌«غافر» نازل‌ شد.

ابن‌کثیر درباره‌ فضیلت‌ این‌ سوره‌ از اصحاب‌ رضی الله عنه  نقل‌ می‌کند که‌ فرمودند: قریش‌ روزی‌ گرد هم‌ آمدند و به‌ یک‌دیگر گفتند: «بنگرید که‌ چه‌کسی‌ از شما به‌ سحر، شعر و فالبینی‌ داناتر است‌ پس‌ او را نزد این‌ مردی‌ بفرستید که‌ جمع‌ ما را متفرق‌ و کار ما را پراکنده‌ و پریشان‌ ساخته‌ و دین‌ ما را مورد نکوهش‌ قرار می‌دهد؛ تا با وی ‌سخن‌ بگوید سپس‌ بنگریم‌ که‌ او چه‌ پاسخی‌ به‌ وی‌ می‌دهد! گفتند: ما کسی‌ جز «عتبه‌بن‌ربیعه‌» را که‌ به‌ این‌ امور آگاهی‌ تامی‌ داشته‌ باشد، نمی‌شناسیم‌. پس‌ روی ‌به‌ او کردند و گفتند: ای‌ ابوالولید! این‌ کار، کار توست‌. پس‌ عتبه‌ بنا به‌ مشورت ‌آنان‌ نزد رسول‌‌خدا‌ صلی الله علیه و آله و سلم  رفت‌ و به‌ ایشان‌ گفت‌: ای‌ محمد‌ صلی الله علیه و آله و سلم ! تو بهتر هستی‌ یا عبدالله پدرت‌؟ رسول‌‌خدا‌ صلی الله علیه و آله و سلم  سکوت‌ کردند و پاسخی‌ ندادند. باز گفت‌: تو بهتر هستی‌ یا عبدالمطلب‌؟ باز هم‌ رسول‌‌ خدا‌ صلی الله علیه و آله و سلم  سکوت‌ کردند. بار دیگر گفت‌: تو بهتر هستی‌ یا عبدالمطلب‌؟ باز هم‌ رسول ‌‌خدا‌ صلی الله علیه و آله و سلم  سکوت‌ کردند. گفت‌: اگر می‌پنداری‌ که‌ این‌ گروهی‌ که‌ نام‌ بردم‌، از تو بهترند پس‌ اینان‌ همین‌ خدایانی‌ را که ‌تو به ‌باد حمله‌شان‌ گرفته‌ای‌، پرستیده‌اند و اگر می‌پنداری‌ که‌ تو بهتر از آنان‌ هستی ‌پس‌ سخن‌ بگو تا سخنت‌ را بشنویم‌ زیرا سوگند به‌ خدا که‌ ما هرگز انسان‌ رانده‌ شده‌ای‌ را شوم‌تر و نامیمون‌تر از تو بر قومت‌ ندیده‌ایم‌! تو جمع‌ ما را پراکنده‌ و کار ما را آشفته‌ و پریشان‌ ساخته‌ای‌، دینمان‌ را به ‌باد حمله‌ و سرزنش‌ گرفته‌ و ما را در میان‌ اعراب‌ رسوا ساخته‌ای‌؛ تا بدانجا که‌ این‌ خبر در میانشان‌ شیوع‌ یافته‌ که‌: در میان‌ قریش‌ جادوگری‌ است‌! و در میان‌ قریش‌ کاهنی‌ است‌! به‌ خدا سوگند که ‌ما فریادی‌ مانند فریاد زن‌ باردار درحال‌ درد زایمان‌ را انتظار می‌کشیم‌ که‌ (بر اثر دعوتت) برخی‌ از ما به‌سوی‌ برخی‌ دیگر با شمشیرها حمله‌ بریم‌ تا همه‌ پاک‌ نابود شویم‌! هان‌ ای‌ مرد! اگر هدفت‌ از این‌ دعوت‌ نیازمندیت‌ به‌ مال‌ و سرمایه‌ است‌، برایت‌ مالی‌ بسیار گرد می‌آوریم‌ تا سرمایه‌دارترین‌ مرد قریش‌ باشی‌ و اگر شهوت‌ بر تو غلبه‌ کرده‌، اینک‌ هر یک‌ از زنان‌ قریش‌ را که‌ می‌خواهی‌ انتخاب‌ کن‌ پس‌ ما به ‌تو ده‌ زن‌ زیباروی‌ می‌دهیم‌. و اگر هدفت‌ سیادت‌ و سروری‌ است‌، تو را سرور و سالار خویش‌ می‌گردانیم‌. و اگر هدفت‌ از این‌ دعوت‌ پادشاهی‌ است‌، تو را بر خود پادشاه‌ می‌گردانیم‌...!.

چون‌ عتبه‌ از سخن‌ گفتن‌ فارغ‌ شد ـ و رسول ‌‌خدا‌ صلی الله علیه و آله و سلم  از او شنیدند ـ فرمودند: «آیا سخنت‌ تمام‌ شد؟» گفت‌: آری‌! فرمودند: پس‌ اینک‌ از من‌ بشنو. گفت‌: می‌شنوم‌! پس‌ خواندند

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿حمٓ١ تَنزِیلٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ٢ [فصلت: 1-2] تا به‌ این‌ آیه‌ رسیدند: ﴿فَإِنۡ أَعۡرَضُواْ فَقُلۡ أَنذَرۡتُکُمۡ صَٰعِقَةٗ مِّثۡلَ صَٰعِقَةِ عَادٖ وَثَمُودَ١٣ در این‌ هنگام‌ عتبه‌ که‌ سخت‌ تحت‌ تأثیر این‌ آیات‌ قرار گرفته‌ بود، از بیم‌ آن‌که ‌عذاب‌ نازل‌ شود، دست‌ بر دهان‌ رسول‌اکرم صلی الله علیه و آله و سلم  گذاشت‌ و ایشان‌ را به‌ حق‌ پیوند رحم‌ سوگند داد و التماس‌ کرد که‌ بس‌ کنند و جلوتر نروند. آن‌گاه‌ یکراست‌ از نزد ایشان‌ به‌ خآن‌هاش‌ رفت‌ و نزد قریش‌ بازنگشت‌ و خود را از آنان‌ کنار کشید. پس ‌ابوجهل‌ گفت‌: ای‌ گروه‌ قریش‌! به‌ خدا جز این‌ فکر نمی‌کنم‌ که‌ عتبه‌ به‌ محمد گرایش‌ یافته‌ و غذای‌ وی‌ او را خوش‌ آمده‌ است‌! و این‌ نیست‌ جز به‌سبب‌ نیازی ‌که‌ در وی‌ پدید آمده‌ است‌! پس‌ بیایید که‌ نزد وی‌ برویم‌. چون‌ نزد وی‌ رفتند ابوجهل‌ به‌ وی‌ گفت‌: تو را چیز دیگری‌ از حضور در نزد ما بازنداشت‌ جز این‌که‌ به‌ محمد گرایش‌ یافته‌ای‌ و غذای‌ وی‌ تو را خوش‌ آمده‌ است‌...! عتبه‌ گفت‌: نه‌! به‌ خدا سوگند که‌ شما می‌دانید؛ من‌ از سرمایه‌دارترین‌های‌ قریش‌ هستم‌ ولی ‌حقیقت‌ این‌ است‌ که‌ وقتی‌ نزد وی‌ رفتم‌ و داستان‌ را بر وی‌ بازگفتم‌، مرا با کلامی‌ پاسخ‌ گفت‌ که‌ ـ به‌ خدا سوگند ـ نه‌ آن‌ کلام‌ شعر است‌، نه‌ فال‌ و نه‌ سحر. او سوره‌ای‌ از قرآن‌ را تا آیه‌ عذاب‌ برایم‌ خواند پس‌ دهان‌ وی‌ را گرفتم‌ و او را به‌ حق‌ پیوند رحم‌ و خویشاوندی‌ای‌ که‌ با ما دارد، سوگند دادم‌ که‌ بس‌ کند و دست ‌نگه ‌دارد زیرا شما می‌دانید که‌ محمد چون‌ چیزی‌ گفت‌، دروغ‌ نگفته‌ است‌ و من ‌ترسیدم‌ که‌ بر شما عذاب‌ نازل‌ شود. اکنون‌ نظرم‌ این‌ است‌ که‌ این‌ مرد را به‌ حال ‌خودش‌ واگذارید و از او کناره‌ بگیرید زیرا به‌ خدا سوگند؛ کلامی‌ را که‌ من‌ از وی ‌شنیدم‌، صدایی‌ دارد و سخنش‌ راه‌ به‌ جایی‌ می‌برد. پس‌ اگر اعراب‌ بر او غلبه‌ کنند، شما به‌ وسیله‌ دیگران‌ از وی‌ فارغ‌ بال‌ می‌شوید و اگر او بر اعراب‌ غالب‌ شود آن‌گاه‌ ملک‌ و عزت‌ وی‌، ملک‌ و عزت‌ شماست‌ و شما به‌وسیله‌ وی ‌خوشبخت‌ترین‌ مردم‌ می‌گردید!

گفتند: ای‌ ابوالولید! به‌ خدا سوگند که‌ او تو را با زبانش‌ سحر کرده‌ است‌. او در پاسخ‌ گفت‌: این‌ رأی‌ من‌ است‌، شما دانید و کارتان‌ که‌ با او چه‌ می‌کنید[1].

﴿حمٓ١ تَنزِیلٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ٢

چنین‌ خوانده‌ می‌شود: «حاء، م» که‌ از حروف‌ مقطعه‌ است‌. «این ‌فروفرستاده‌ای‌ از جانب‌ خدای‌ رحمان‌ رحیم‌ است» یعنی‌: این‌ قرآن‌، کتابی‌ است ‌فروفرستاده‌ از جانب‌ خدای‌ تبارک‌ و تعالی‌ که‌ بخشایشگر و مهربان‌ است‌.

﴿کِتَٰبٞ فُصِّلَتۡ ءَایَٰتُهُۥ قُرۡءَانًا عَرَبِیّٗا لِّقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ٣

«کتابی‌ است‌ که‌ آیات‌ آن‌ به‌ روشنی‌ بیان‌ شده» مراد این‌ است‌ که‌ آیات‌ قرآن‌ به‌ شیوایی‌ بیان‌ شده‌، احکام‌ حلال‌ آن‌ از حرام‌ آن‌ و طاعت‌ آن‌ از معصیت‌ آن‌ به‌ وضوح‌ از یک‌دیگر جدا ساخته‌ شده‌ و معانی‌ آن‌ به‌ چنان‌ روشنی‌ و استواری‌ای‌ تبیین‌ شده‌ است‌ که‌ به‌آسانی‌ و سهولت‌ قابل‌ فهم‌ می‌باشد «قرآنی‌ است‌ به‌ زبان ‌عربی» تا برایشان‌ حجت‌، نعمت‌ و پند آموزی‌ باشد. بیان‌ عربی‌ بودن‌ قرآن‌، منت‌گذاری‌ بر اعراب‌ و دیگران‌ است‌ زیرا عربی ‌بودن‌ قرآن‌، گویای‌ سهولت ‌قرائت‌ و سادگی‌ فهم‌ آن‌ می‌باشد، از آن‌ روی‌ که‌ زبان‌ عربی‌، زبانی‌ فصیح‌ و شیواست‌ «برای‌ مردمی‌ که‌ می‌دانند» و یقین‌ دارند به‌ این‌که‌ قرآن‌ از نزد الله عزوجل  فرستاده‌ شده‌ اما کسانی‌ که‌ به‌ این‌ امر یقین‌ ندارند، قرآن‌ کریم‌ برایشان‌ نعمتی‌ نه ‌بلکه‌ مایه‌ سردرگمی‌ آن‌هاست‌.

﴿بَشِیرٗا وَنَذِیرٗا فَأَعۡرَضَ أَکۡثَرُهُمۡ فَهُمۡ لَا یَسۡمَعُونَ٤

«مژده‌آور است» قرآن‌ برای‌ اولیای‌ خدا عزوجل  «و هشداردهنده» است‌ برای ‌دشمنان‌ وی‌؛ و این ‌دو وصف‌، از اوصاف‌ قرآن‌ می‌باشد «و بیشتر آنان‌ رویگردان ‌شدند» یعنی‌: بیشتر کفار، از گرفتن‌ هشدارهایی‌ که‌ قرآن‌ مشتمل‌ بر آن‌هاست‌، روی‌گردانیدند «در نتیجه‌ نمی‌شنوند» به‌ شنیدن‌ تأمل‌ و طاعت‌ و پذیرش‌، یعنی‌ به‌چنان‌ شنیدنی‌ که‌ از آن‌ بهره‌ای‌ ببرند، بدان‌ جهت‌ که‌ از آن‌ روی‌گردانند.

﴿وَقَالُواْ قُلُوبُنَا فِیٓ أَکِنَّةٖ مِّمَّا تَدۡعُونَآ إِلَیۡهِ وَفِیٓ ءَاذَانِنَا وَقۡرٞ وَمِنۢ بَیۡنِنَا وَبَیۡنِکَ حِجَابٞ فَٱعۡمَلۡ إِنَّنَا عَٰمِلُونَ٥

«و گفتند» کافران‌: «دلهای‌ ما از آنچه‌ ما را به‌ آن‌ می‌خوانی» از توحید و تقوی‌ و ایمان‌ «در پرده‌هایی‌ است» یعنی‌: در پوشش‌هایی‌ است‌ پس‌ آنچه‌ را که‌ تو می‌گویی‌، دل‌های ما فهم‌ نمی‌کند و سخنت‌ به‌ آن‌ها نمی‌رسد. کنان‌: جعبه‌ یا خریطه ‌تیر است‌. مراد این‌ است‌ که‌ دل‌های ما در درون‌ پرده‌های‌ ضخیمی‌ قرار دارد «و درگوشهایمان‌ سنگینی‌ای‌ است» یعنی‌: کری‌ و ناشنوایی‌ای‌ است‌ «و میان‌ ما و تو حجابی‌ است» یعنی‌: پرده‌ای‌ است‌ که‌ ما را از رؤیت‌ تو باز می‌دارد، یا صدای‌ تو را از ما می‌پوشاند لذا آنچه‌ را که‌ تو می‌گویی‌، نمی‌دانیم‌.

اینها تمثیل‌ هایی‌ است‌ از سوی‌ آنان‌ برای‌ دوری‌ دل‌هایشان‌ از دریافت‌ حق‌، بیزاری‌ گوشهایشان‌ از شنیدن‌ آن‌ و ممتنع ‌بودن‌ ایجاد هرگونه‌ پیوند و ارتباط میان‌ آنان‌ و میان‌ رسول‌‌خدا‌ صلی الله علیه و آله و سلم  «پس‌ تو کار خود را بکن‌، ما هم‌ کار خود را می‌کنیم» یعنی‌: تو بر دین‌ خویش‌ عمل‌ کن‌ که‌ ما نیز بر دین‌ خودمان‌ عمل‌ می‌کنیم‌. به‌قولی‌ مراد این‌ است‌: تو برای‌ آخرتت‌ عمل‌ کن‌ و ما برای‌ دنیایمان‌ عمل‌ می‌کنیم‌.

﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَٱسۡتَقِیمُوٓاْ إِلَیۡهِ وَٱسۡتَغۡفِرُوهُۗ وَوَیۡلٞ لِّلۡمُشۡرِکِینَ٦

«بگو» ای‌ محمد صلی الله علیه و آله و سلم  در رد این‌ موضع‌ کافران‌ «جز این‌ نیست‌ که‌ من‌ بشری‌ مانند شما هستم‌، با این‌ تفاوت‌ که‌ به‌سوی‌ من‌ وحی‌ می‌شود که‌: خدای‌ شما خدای‌ یگآن‌های ‌است» یعنی‌: جز این‌ نیست‌ که‌ من‌ نیز بشری‌ همانند یک‌ تن‌ از خود شما هستم‌ و از جنسی‌ مغایر با جنس‌ شما نیستم‌، نه‌ فرشته‌ هستم‌، نه‌ جن‌ و نه‌ از جنس‌ دیگری‌ جز جنس‌ بشر تا دلهایتان‌ از من‌ در پرده‌ و پوششی‌ باشد. از سوی‌ دیگر، من‌ شما را به‌سوی‌ چیزی‌ که‌ با عقل‌ مخالف‌ باشد دعوت‌ نکرده‌ام‌ بلکه‌ شما را به‌سوی‌ توحید و یکتاپرستی‌ فراخوانده‌ام‌. تنها فرقی‌ که‌ میان‌ من‌ و شما هست‌ در این‌ است‌ که‌ به‌من‌ وحی‌ فرستاده‌ می‌شود نه‌ به‌ شما لذا من‌ با وحی‌ الهی‌ پیامبر شده‌ام‌ و پیروی‌ من ‌بر شما واجب‌ گردیده‌ است‌ «پس‌ مستقیما به‌سوی‌ او بشتابید» با طاعت‌ و عبادت ‌خالصانه‌ و بی‌شائبه‌ و از راه‌ وی‌ میل‌ و انحراف‌ نکنید «و از او آمرزش ‌بخواهید» به‌خاطر گناهانی‌ که‌ از شما سر زده‌ است‌ «و ویل‌ بر مشرکان» از فرط جهالت‌ و استخفاف‌شان‌ به‌ خدای‌ سبحان‌. ویل‌: کلمه‌ عذاب‌ و تهدید است‌. یعنی‌: هلاکت‌ و نابودی‌ بر آنان‌ باد!

﴿ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ کَٰفِرُونَ٧

«همان‌ کسانی‌ که‌ زکات‌ نمی‌پردازند» یعنی‌: به‌ وجوب‌ زکات‌ ایمان‌ ندارند و آن‌را از فقرا بازداشته‌ و در راه‌ حق‌ انفاق‌ نمی‌کنند «و آنان‌ که‌ به‌ آخرت‌ کافرند» و منکر آن‌ می‌باشند. نسفی‌ می‌گوید: «خداوند متعال‌ ندادن‌ زکات‌ از سوی‌ آن‌هارا به‌ انکار آخرت‌ پیوست‌ کرد زیرا دوست‌ داشته‌ترین‌ چیز در پیش‌ انسان‌ مال‌ اوست‌ و سخن‌ معروفی‌ است‌ که‌ مال‌، به‌ جان‌ راه‌ دارد پس‌ اگر شخص‌ مالش‌ را در راه ‌خدا عزوجل  داد، این‌ دلیلی‌ است‌ نیرومند بر صلاح‌ و استقامت‌ وی‌».

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُمۡ أَجۡرٌ غَیۡرُ مَمۡنُونٖ٨

«بی‌گمان‌ کسانی‌ که‌ ایمان‌ آورده‌ و کارهای‌ شایسته‌ کرده‌اند، ایشان‌ را پاداشی‌ غیر مقطوع‌ است» یعنی‌: پاداشی‌ ناکاسته‌ و قطع‌ نشدنی‌ است‌. یا معنای‌ «غیر مقطوع‌» این‌ است‌: به‌خاطر دادن‌ آن‌ پاداش‌، بر ایشان‌ منت‌ گذاشته‌ نمی‌شود زیرا منت‌گذاشتن‌ در برابر فضل‌ و بخشش‌ است‌ ولی‌ دادن‌ پاداش‌ در ازای‌ عمل‌، یک ‌حق‌ است‌ و دادن‌ حق‌ منتی‌ به‌ همراه‌ ندارد. اما ابن‌ کثیر می‌گوید: «بعضی‌ از ائمه‌ این‌ گونه‌ تفسیر را رد کرده‌اند زیرا خداوند عزوجل  بر اهل‌ بهشت‌ منتی‌ آشکار دارد، چنان‌ که‌ خود ایشان‌ در بهشت‌ می‌گویند: ﴿فَمَنَّ ٱللَّهُ عَلَیۡنَا وَوَقَىٰنَا عَذَابَ ٱلسَّمُومِ٢٧[طوز:27]. «پس‌ خدا بر ما منت‌ نهاد و ما را از عذاب‌ سموم‌ نگاه‌ داشت».

﴿قُلۡ أَئِنَّکُمۡ لَتَکۡفُرُونَ بِٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡأَرۡضَ فِی یَوۡمَیۡنِ وَتَجۡعَلُونَ لَهُۥٓ أَندَادٗاۚ ذَٰلِکَ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٩

«بگو» ای‌ پیامبر‌ صلی الله علیه و آله و سلم  به‌ کفار «آیا این‌ شمایید که‌ واقعا به‌ آن‌ کسی‌ که‌ زمین‌ را در دو روز آفرید کفر می‌ورزید» به‌ قولی‌: این‌ دو روز، عبارت‌ از روزهای‌ یکشنبه‌ و دوشنبه‌ بود. هرچند این‌ روایت‌ و روایات‌ امثال‌ آن‌ در باره‌ تعیین‌ روزهای‌ خلقت‌، از منابع‌ اهل‌ کتاب‌ است‌. البته‌ این‌ آفرینش‌ تدریجی‌، برای‌ آموزش‌ تأنی‌ و مدارا به‌بندگان‌ بود، وگرنه‌ حق‌ تعالی‌ قادر است‌ تا هر چیزی‌ را که‌ اراده‌ کند، در یک‌ لحظه ‌بیافریند. به‌قولی‌دیگر: مراد این‌ است‌ که‌ خداوند متعال‌ زمین‌ را در مدتی‌ به ‌مقدار دو روز آفرید، یا آن‌ را در دو نوبت‌ و در دو مرحله‌ آفرید زیرا روز حقیقی‌ فقط بعد از وجود زمین‌ و آسمان‌ قابل‌ تصور می‌باشد و قبل‌ از آن‌ قابل‌ تصور نیست‌.

نظر علوم‌ جدید نیز درباره‌ آفرینش‌ دو نوبتی‌ زمین‌ این‌ است‌ که‌: حق‌ تعالی‌ در نوبت‌ اول‌، زمین‌ را بعد از آن‌که‌ کره‌ گازی‌ای‌ بود، جامد گردانید و در نوبت‌ دوم‌آن‌ را به‌ طبقات‌ مختلف‌ ـ همراه‌ با ذخایر آبی‌ و معدنی‌ آن‌ ـ تقسیم‌ کرد.

«و» با این‌ وجود «برای‌ او همتایانی‌ قرار می‌دهید» یعنی‌: برای‌ او اضدادی‌ قرار می‌دهید که‌ نزد شما در قدر و منزلت‌ خود با وی‌ مساوی‌ هستند! «این» ذات ‌موصوف‌ به‌ آنچه‌ ذکر شد، همانا «پروردگار عالمیان‌ است» پس‌ جز او کسی ‌شایسته‌ ربوبیت‌ نیست‌. عالمین‌: جمع‌ عالم‌ است‌ که‌ شامل‌ همه‌ ما سوی‌ الله می‌باشد و به‌خاطر اختلاف‌ انواعی‌ که‌ دارد، یا به‌ سبب‌ تغلیب‌ عقلا بر غیر آنان‌، به‌ صیغه‌ جمع‌ آمده‌ است‌. آری‌! آنچه‌ که‌ شما مشرکان‌ آن‌ها را شریک‌ و همتای‌ خدای‌  عزوجل ‌ قرار می‌دهید، نیز از جمله‌ عالمیانند پس‌ چگونه‌ برخی‌ از مخلوقات‌ وی‌ را در امر پرستش‌، شرکای‌ وی‌ می‌گردانید؟.

﴿وَجَعَلَ فِیهَا رَوَٰسِیَ مِن فَوۡقِهَا وَبَٰرَکَ فِیهَا وَقَدَّرَ فِیهَآ أَقۡوَٰتَهَا فِیٓ أَرۡبَعَةِ أَیَّامٖ سَوَآءٗ لِّلسَّآئِلِینَ١٠.

«و در زمین‌ کوه‌های‌ استوار» یعنی‌: راسخ‌، ثابت‌ و ریشه‌دار «از بالای‌ آن» یعنی‌: برآمده‌ و مرتفع‌ بر روی‌ زمین‌ «آفرید» زیرا کوه‌ها از اجزای‌ زمین‌اند. «و در آن‌ برکت‌ نهاد» یعنی‌: زمین‌ را ـ با منافعی‌ که‌ برای‌ بندگان‌ در آن‌ آفرید ـ پربرکت‌ و دارای‌ خیر بسیار گردانید «و در آن‌ اقوات‌ آن‌ را مقدر کرد» یعنی‌: ارزاق‌ و زادوبرگ‌های‌ اهالی‌ زمین‌ و آنچه‌ را که‌ برای‌ گذران‌ معیشت‌ آن‌ها صلاحیت‌ دارد ـ از درختان‌ و رستنی‌ها و منافع‌ ـ تماما به‌اندازه‌ و با مقادیری‌ معین‌ و تقسیم‌ شده‌، در آن‌ قرار داد. باز در هر سرزمین‌ چیزهایی‌ آفرید که‌ در سرزمین‌های‌ دیگر وجود ندارد، یا وجود آن‌ها در آن‌ سرزمین‌ها نادر است‌؛ تا بشر با تجارت‌ و سفر از سرزمینی‌ به‌ سرزمینی‌ دیگر، زادوبرگ‌ و وسایل‌ زندگی‌ خویش‌ را با تعاون‌ همدیگر فراهم‌ کنند. و آماده‌ کردن‌ این‌ زادوبرگ‌ و ارزاق‌ زمین‌؛ «در چهار روز» بود. یعنی‌ در دوروز دیگر به‌ علاوه‌ دو روز قبلی‌ بود که‌ مجموعا چهار روز می‌شود. پس‌ آفرینش‌ زمین‌ و قرار دادن‌ ارزاق‌ آن‌، جمعا در چهار روز انجام‌ گرفت‌. نقل‌ است‌ که‌ این‌ دو روز اخیر، روزهای‌ سه‌شنبه‌ و چهارشنبه‌ بود. «برای ‌سؤال‌کنندگان‌ بیان‌ واضح‌ ارائه‌ شد» یعنی‌: جمع‌ کل‌ روزهای‌ آفرینش‌ و آماده‌سازی ‌زمین‌ برای‌ زندگی‌، چهار روز تمام‌ بی‌کم‌ و زیاد است‌. گویی‌ گفته‌ شد: این‌ بیان‌ محدد و روشن‌، پاسخ‌ کسانی‌ است‌ که‌ سؤال‌ می‌کنند: زمین‌ و آنچه‌ در آن‌ است‌، در چه‌ مدتی‌ آفریده‌ شده‌ است‌؟.

﴿ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ وَهِیَ دُخَانٞ فَقَالَ لَهَا وَلِلۡأَرۡضِ ٱئۡتِیَا طَوۡعًا أَوۡ کَرۡهٗا قَالَتَآ أَتَیۡنَا طَآئِعِینَ١١.

«سپس‌ به‌ آسمان‌ پرداخت» یعنی‌: سپس‌ حق‌ تعالی‌ به ‌قصدی‌ استوار، به‌سوی ‌آسمان‌ قصد کرد. «استوی‌» از این‌ قول‌ اعراب‌ است‌: «استوی‌ الی‌ مکان‌ کذا: آهنگ‌ فلان‌ جا را کرد» آن‌گاه‌ که‌ شخص‌ به‌سوی‌ مکانی‌ چنان‌ متوجه‌ شود که‌ بجز آن‌، به‌ کاری‌ دیگر التفاتی‌ نکند «درحالی‌که‌ آسمان‌ دخانی‌ بود» دخان‌: دودی‌ است‌ که‌ از شعله‌ آتش‌ بلند می‌شود. یعنی‌: آسمان‌ ماده‌ گاز تاریکی‌ شبیه‌ دود بود که‌ امروزه‌ دانشمندان‌ آن‌ را «سدیم‌» نامیده‌ و جهان‌ را در این‌ مرحله‌ از تطور آفرینش‌ آن‌، اصطلاحا «جهان‌ سدیم‌» می‌گویند. پس‌ این‌ آیه‌، تجلی‌بخش‌ یکی از معجزات‌ علمی‌ قرآن‌ کریم‌ است‌.

«سپس‌ به‌ آسمان‌ و زمین‌ فرمود: خواه‌ یا ناخواه‌ رام‌ شوید» یعنی‌: فرمانم‌ را خواه‌ناخواه‌ اجابت‌ گویید. مفسران‌ گفته‌اند: به‌ آسمان‌ گفته‌ شد: ای‌ آسمان‌! خورشید و ماه‌ و ستارگانت‌ را درخشان‌ کن‌. و به‌ زمین‌ گفته‌ شد: ای‌ زمین‌! جویباران‌ و رودبارانت‌ را برشکاف‌ و میوه‌ها و رستنی‌هایت‌ را بیرون‌ آور. «آن‌ دو گفتند: فرمان‌ پذیر آمدیم» یعنی‌: هر دویمان‌ با کمال‌ رضا و اطاعت‌، در برابر فرمانت‌ منقاد و تسلیم‌ هستیم‌. چنین‌ بود که‌ خدای‌  عزوجل ‌ در آن‌ها نیروی ‌سخن‌گفتن‌ آفرید و همان‌گونه‌ که‌ خدای‌  عزوجل ‌ خواسته‌ بود، سخن‌ گفتند. به‌قولی‌دیگر: مراد سخن‌ گفتن‌ حقیقی‌ آن‌ها نیست‌ بلکه‌ این‌ تمثیلی‌ برای‌ اطاعت‌ و انقیاد آسمان‌ و زمین‌ و تأثیر قدرت‌ ذات‌ ربوبیت‌ در آن‌هاست‌ پس‌ این‌ از باب‌ مجاز می‌باشد لذا مراد زبان‌ حال‌ است‌، نه‌ زبان‌ قال‌.

﴿فَقَضَىٰهُنَّ سَبۡعَ سَمَٰوَاتٖ فِی یَوۡمَیۡنِ وَأَوۡحَىٰ فِی کُلِّ سَمَآءٍ أَمۡرَهَاۚ وَزَیَّنَّا ٱلسَّمَآءَ ٱلدُّنۡیَا بِمَصَٰبِیحَ وَحِفۡظٗاۚ ذَٰلِکَ تَقۡدِیرُ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡعَلِیمِ١٢.

«پس‌ آن‌ها را به‌ صورت‌ هفت‌ آسمان‌ ساخت» یعنی‌: خداوند عزوجل  زمین‌ و آسمان‌ را آفرید و آن‌ها را محکم‌ و استوار ساخت‌ و از کار آن‌ها فارغ‌ شد «در دو روز» دیگر. پس‌ آفرینش‌ زمین‌ و آسمآن‌ها، جمعا در شش‌ روز انجام‌ یافت‌. مجاهد می‌گوید: «و هر روز از این‌ شش‌ روز، همانند هزار سال‌ است‌ از آنچه‌ شما می‌شمارید». «و در هر آسمانی‌ امر آن‌ را وحی‌ کرد» یعنی‌: در هر آسمان‌، نظامی قرار داد که‌ امور آن‌ آسمان‌ بر مبنای‌ آن‌ نظام‌ به‌ سامان‌ می‌آید. قتاده‌ می‌گوید: «یعنی‌ در هر آسمانی‌، خورشید، ماه‌، ستارگان‌، کهکشآن‌ها، افلاک‌، فرشتگان‌، دریاها، برف‌ها و... همه‌ چیز آن‌ را آفرید. بعد از این‌ پرداختن‌ به‌ کار آسمآن‌ها بود که‌ زمین‌ را نیز ـ که‌ قبل‌ از آسمآن‌ها آفریده‌ بود ـ گسترانید و آن‌ را درهم‌ پیچانید (یعنی‌ آن‌ را به‌ هیأت‌ کروی‌ قرار داد) پس‌ زمین‌ در آفرینش‌ خود بر آسمآن‌ها متقدم‌ اما در گسترانیدن‌ و به‌ هیأت‌ کروی‌ قرار داده‌ شدن‌، از آسمآن‌ها متأخر است‌. والله اعلم‌». «و آسمان‌ دنیا را به‌ چراغها بیاراستیم» یعنی‌: به‌ ستارگانی‌ درخشان‌ ونورانی‌ و روشنگر که‌ مانند چراغ‌ می‌درخشند «و حفظی» یعنی‌: چراغها را در آسمان‌ به‌ عنوان‌ زینت‌ و نگهبانی‌ آفریدیم‌. مراد؛ نگهبانی‌ آسمان‌ دنیا به‌وسیله ‌ستارگان‌ از نفوذ شیاطینی‌ است‌ که‌ استراق‌ سمع‌ می‌کنند «این‌ است‌ تقدیر خداوند عزیز علیم» یعنی‌: این‌ نظام‌ بدیع‌ و این‌ آفرینش‌ شگرف‌ و شگفت‌، همانا از ترتیب‌، تقدیر و تدبیر خداوندی‌ است‌ که‌ بر آفرینش‌ هر چیزی‌ قادر است‌، ذاتی‌ که ‌همه‌چیز را می‌داند.

﴿فَإِنۡ أَعۡرَضُواْ فَقُلۡ أَنذَرۡتُکُمۡ صَٰعِقَةٗ مِّثۡلَ صَٰعِقَةِ عَادٖ وَثَمُودَ١٣.

«پس‌ اگر» بعد از این‌ بیان‌ روشن‌ «روی‌ برتافتند» کفار مکه‌ از تدبیر و تفکر در این‌ مخلوقات‌ و در این‌ آیات‌ تکوینی‌. یا از پیروی‌ این‌ آیات‌ تنزیلی‌ و ایمان‌ به‌ آن ‌«بگو» ای‌ محمد‌ صلی الله علیه و آله و سلم  به‌ آنان‌ «شما را از صاعقه‌ای‌ چون‌ صاعقه‌ عاد و ثمود هشدار دادم» مراد از صاعقه‌: عذابی‌ است‌ که‌ مانند صاعقه‌ در دم‌ کشنده‌ است‌، گویی‌ صاعقه‌ای‌ است‌. صاعقه‌ در اصل‌: بانگ‌ مرگبار یا قطعه‌ای‌ از آتش‌ مذاب‌ است‌ که‌ همراه‌ با رعدی‌ شدید از آسمان‌ فرود می‌آید.

در بیان‌ واقعه‌ گفت‌ و گوی‌ عتبه ‌بن ‌ربیعه‌ با رسول ‌‌خدا‌ صلی الله علیه و آله و سلم  در مقدمه‌ سوره‌، خواندیم‌ که‌: رسول‌‌خدا‌ صلی الله علیه و آله و سلم  چون‌ به‌ این‌ آیه‌ رسیدند، عتبه‌ دست‌ بر دهان‌ ایشان ‌نهاد و التماس‌ کرد که‌ جلوتر نروند تا مبادا بر مشرکان‌ عذاب‌ نازل‌ شود.

﴿إِذۡ جَآءَتۡهُمُ ٱلرُّسُلُ مِنۢ بَیۡنِ أَیۡدِیهِمۡ وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّا ٱللَّهَۖ قَالُواْ لَوۡ شَآءَ رَبُّنَا لَأَنزَلَ مَلَٰٓئِکَةٗ فَإِنَّا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ کَٰفِرُونَ١٤.

«چون‌ پیامبران‌شان‌ از پیش‌ رو و از پشت‌ سر بر آنان‌ آمدند» یعنی‌: چون ‌پیامبران‌  علیهم السلام  از هر جانب‌ و جهتی‌ و با به‌کار گرفتن‌ هرگونه‌ امکان‌ و توانی‌ نزد آن‌ها آمدند اما جز رویگردانی‌ چیز دیگری‌ از آن‌ها ندیدند. یا معنی‌ این‌ است‌: پیامبران ‌متقدم‌ و متأخر به‌ سویشان‌ آمدند، که‌ پیامبران‌ متأخر را آن‌ها خود دیدند اما پیام‌ پیامبران‌ پیشین‌ نیز به‌ آنان‌ رسیده‌ بود پس‌ گویی‌ پیامبران‌ پیشین‌ و پسین‌ همگی ‌به‌سویشان‌ آمده‌ و آن‌ها را با این‌ سخن‌ مورد خطاب‌ قرار دادند: «که‌ جز خدا را نپرستید» و فقط او را به‌ یگانگی‌ بپرستید «گفتند: اگر پروردگار ما می‌خواست‌، قطعا فرشتگانی‌ فرومی‌فرستاد» به‌سوی‌ ما و بشری‌ از جنس‌ ما را به‌سوی‌ ما به‌ رسالت‌ برنمی‌انگیخت‌ «پس‌ ما به‌ آنچه‌ شما بدان‌ فرستاده‌ شده‌اید، کافریم» یعنی‌: چون‌ شما پیامبران‌، بشر هستید و فرشته‌ نیستید لذا ما به‌ شما و آنچه‌ که‌ با خود به‌همراه ‌آورده‌اید، ایمان‌ نمی‌آوریم‌. یعنی‌: ما کافر و منکر این‌ امر هستیم‌ که‌ خداوند عزوجل  شما را به‌سوی‌ ما فرستاده‌ باشد.

آری‌! پاسخ‌ این‌ امت‌ها به‌ هود و صالح‌ و سایر پیامبرانی‌ که‌ آن‌ها را به‌سوی‌ ایمان ‌دعوت‌ کردند، این‌ بود.

﴿فَأَمَّا عَادٞ فَٱسۡتَکۡبَرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ بِغَیۡرِ ٱلۡحَقِّ وَقَالُواْ مَنۡ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةًۖ أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ ٱلَّذِی خَلَقَهُمۡ هُوَ أَشَدُّ مِنۡهُمۡ قُوَّةٗۖ وَکَانُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا یَجۡحَدُونَ١٥.

«اما قوم‌ عاد، به‌ ناحق‌ در زمین‌ تکبر کردند» از ایمان‌ به‌ خدای‌  عزوجل ‌ و تصدیق ‌پیامبرانش‌ و بر کسانی‌ که‌ در زمین‌اند برتری‌ طلبیدند، بی‌آن‌که‌ مستحق‌ این‌ برتری ‌باشند «و گفتند: از ما نیرومندتر کیست‌؟» یعنی‌: چه‌کسی‌ از ما پرتوان‌تر و نیرومندتر است‌؟ زیرا آنان‌ قامت‌های‌ بلند و تن‌های‌ قوی‌ و استواری‌ داشتند به‌ طوری‌که ‌یکی‌ از آنان‌ صخره‌سنگی‌ بزرگ‌ را از کوه‌ با دستش‌ می‌کند و سپس‌ آن‌ را در هر جایی‌ که‌ می‌خواست‌، می‌گذاشت‌ از این‌ روی‌، وقتی‌ که‌ هود آنان‌ را به‌ عذاب ‌تهدید کرد، به‌ پیکرهای‌ تنومند خود مغرور و فریفته‌ شدند. البته‌ منظورشان‌ از این‌ سخن‌ این‌ بود: ما بر دفع‌ عذابی‌ که‌ بر ما فرود می‌آید، قادر و تواناییم‌. «آیا ندیده‌اند» یعنی‌: آیا به‌ علمی‌ یقینی‌ که‌ در حکم‌ دیدن‌ عینی‌ است‌، ندانسته‌اند «که‌ خدایی‌ که‌ آنان‌ را آفریده از آن‌ها پرتوان‌تر است‌؟» پس‌ او تواناست‌ بر این‌که‌ از انواع ‌عذاب‌ خویش‌ هر چه‌ بخواهد، فقط با گفتن‌ کلمه‌: «کن‌: موجود شو» بر آنان ‌فرود آورد؟ لذا قدرت‌ بندگان‌ متناهی‌ و محدود و قدرت‌ خداوند عزوجل  بی‌نهایت‌ وغیرمحدود است‌. بنابراین‌، مراد از این‌ فرموده‌ خداوند عزوجل : (او از آنان‌ پرتوان ‌تر است)، بیان‌ نسبت‌ تفضیلی‌ نیست‌، چراکه‌ قدرت‌ او با قدرت‌ بشر قابل‌ مقایسه ‌نمی‌باشد بلکه‌ این‌ سخن‌ از باب‌ این‌ سخن‌ ماست‌ که‌ می‌گوییم‌: «الله اکبر: خدا بزرگ‌تر است‌». بی‌آن‌که‌ نسبت‌ تفضیلی‌ و مقایسه‌ای‌ را مد نظر داشته‌ باشیم‌. «و در نتیجه‌ آیات‌ ما را انکار می‌کردند» یعنی‌: معجزات‌ پیامبران‌  علیهم السلام  را انکار می‌کردند، با آن‌که‌ می‌دانستند که‌ این‌ معجزات‌ حق‌ است‌.

﴿فَأَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِمۡ رِیحٗا صَرۡصَرٗا فِیٓ أَیَّامٖ نَّحِسَاتٖ لِّنُذِیقَهُمۡ عَذَابَ ٱلۡخِزۡیِ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَخۡزَىٰۖ وَهُمۡ لَا یُنصَرُونَ١٦.

«پس‌ بر آنان‌ باد صرصر فرستادیم» صرصر: تندبادی‌ توفنده‌ است‌ که‌ صدای ‌سخت‌ و هولناکی‌ دارد. به‌قولی‌: صرصر: باد بسیار سردی‌ است‌ که‌ کشتزارها و درختان‌ را می‌سوزاند چنان‌که‌ آتش‌ آن‌ها را می‌سوزاند «در روزهای‌ شوم» یعنی‌:این‌ باد صرصر را در روزهای‌ نحس‌ و ناخجسته‌ که‌ عبارت‌ از هفت‌ شب‌ و هشت ‌روز نهایت‌ نحس‌ بود، بر آن‌ها فرستادیم‌ چنان‌که‌ خدای‌  عزوجل ‌ در ابتدای‌ سوره‌: «الحاقه‌» بیان‌ کرده‌ است‌. «تا در زندگی‌ دنیا عذاب‌ خزی‌ را به‌ آنان‌ بچشانیم» خزی‌: رسوایی‌ و ذلت‌ و خواری‌ است‌. سبب‌ این‌ عذاب‌ رسواگر، همان‌ استکبارشان‌ بود «و قطعا عذاب‌ آخرت‌ رسواکننده‌تر است» یعنی‌: در خوارسازی‌ و اهانت‌ خود شدیدتر است‌ «و آنان‌ یاری‌ داده‌ نمی‌شوند» و هیچ‌ بازدارنده‌ای‌ این‌ عذاب‌ را از آنان‌ دفع‌ نمی‌کند.

﴿وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیۡنَٰهُمۡ فَٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡعَمَىٰ عَلَى ٱلۡهُدَىٰ فَأَخَذَتۡهُمۡ صَٰعِقَةُ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡهُونِ بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ١٧ وَنَجَّیۡنَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ١٨.

«و اما ثمود پس‌ آنان‌ را راهبری‌ کردیم» یعنی‌: راه‌ نجات‌ را برای‌ آن‌ها روشن ‌ساخته‌ و آنان‌ را ـ با فرستادن‌ پیامبران‌  علیهم السلام  به‌سویشان‌ ـ به‌ راه‌ حق‌ دلالت‌ کردیم ‌و از مخلوقات‌ خویش‌ بر فراز راه‌ آن‌ها علائم‌ روشنگر و نشانه‌های‌ راهبر قرار دادیم‌ «اما آن‌ها نابینایی‌ را بر هدایت‌ ترجیح‌ دادند» یعنی‌: کفر را بر ایمان‌ و معصیت‌ را بر طاعت‌ برگزیدند «پس‌ صاعقه‌ عذاب‌ خفت‌ آور آنان‌ را فرو گرفت» صاعقه‌: آتشی ‌است‌ که‌ بر هرکس‌ اصابت‌ کند، بی‌درنگ‌ او را از پا می‌افگند. عذاب‌ هون‌: عذاب ‌خوار کننده‌ است‌« به‌کیفر آنچه‌ مرتکب‌ می‌شدند» یعنی‌: این‌ کیفر کردار خودشان ‌بود و خداوند عزوجل  بر آنان‌ ستم‌ نکرد «و کسانی‌ را که‌ ایمان‌ آورده‌ بودند و پرهیزگاری ‌می‌کردند نجات‌ دادیم» که‌ ایشان‌ عبارت‌ بودند از صالح‌  علیه السلام  و همراهان‌ وی‌ از مؤمنان‌.

﴿وَیَوۡمَ یُحۡشَرُ أَعۡدَآءُ ٱللَّهِ إِلَى ٱلنَّارِ فَهُمۡ یُوزَعُونَ١٩.

«و آن‌ روز که‌ دشمنان‌ خدا به‌سوی‌ دوزخ‌ گرد آورده‌ می‌شوند» یعنی‌: ای‌ پیامبر! روزی‌ را به‌ مشرکان‌ یادآوری‌ کن‌ که‌ دشمنان‌ خدا عزوجل  همگی‌ با خشونت‌ به‌سوی ‌دوزخ‌ رانده‌ می‌شوند. دشمنان‌ خداوند عزوجل  همه‌ کسانی‌ هستند که‌ پیامبران‌ وی  علیهم السلام  را تکذیب‌ کرده‌ و از عبادتش‌ سر برتافته‌ و تکبر ورزیده‌اند «پس‌ آنان‌ به ‌همدیگر فرامی‌رسند» یعنی‌: از اول‌ تا آخرشان‌ همه‌ بازداشته‌ می‌شوند تا همه‌ به‌یک‌ دیگر بپیوندند و همه‌ یکجا گرد هم‌ آیند و پراکنده‌ نشوند. البته‌ خود این‌ دلالت ‌می‌کند بر این‌ امر که‌: اهل‌ دوزخ‌ بسیارند.

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا مَا جَآءُوهَا شَهِدَ عَلَیۡهِمۡ سَمۡعُهُمۡ وَأَبۡصَٰرُهُمۡ وَجُلُودُهُم بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٢٠.

«تا چون‌ بدان‌ رسند، گوش‌هایشان‌ و چشم‌هایشان‌ و پوست‌هایشان‌ درباره‌ آنچه ‌می‌کردند» در دنیا از معاصی‌ «بر ضدشان‌ گواهی‌ می‌دهند» یعنی‌: اندام‌هایشان‌ به‌ آنچه‌ که‌ زبآن‌هایشان‌ از عمل‌ به‌ شرک‌ پنهان‌ داشته‌اند، نطق‌ می‌کنند و گواهی ‌می‌دهند. مراد از پوستها: پوست‌ بدن‌هایشان‌ است‌. به ‌قولی‌: پوست‌ها، کنایه‌ از آلت‌های‌ تناسلی‌ آنان‌ است‌.

﴿وَقَالُواْ لِجُلُودِهِمۡ لِمَ شَهِدتُّمۡ عَلَیۡنَاۖ قَالُوٓاْ أَنطَقَنَا ٱللَّهُ ٱلَّذِیٓ أَنطَقَ کُلَّ شَیۡءٖۚ وَهُوَ خَلَقَکُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ٢١.

«و به‌ پوستهای‌ بدن‌ خود می‌گویند: چرا بر ضد ما گواهی‌ دادید؟ می‌گویند: همان ‌خدایی‌ که‌ هر چیزی‌ رابه‌ زبان‌ در آورده‌ ما را نیز گویا گردانیده‌ است» یعنی‌: همان ‌کسی‌که‌ همه‌ مخلوقات‌ ناطق‌ خویش‌ را گویا کرده‌، ما را نیز گویا نموده‌ است‌. پس‌چنان‌که‌ زبآن‌هایتان‌ را در دنیا گویا کرده‌ بود همچنین‌ ما را در آخرت‌ به‌ سخن‌ درآورده‌ است‌ و بنابراین‌، به‌ بدیها و زشتی‌هایی‌ که‌ کرده‌اید، گواهی‌ داده‌ایم‌ «و او نخستین ‌بار شما را آفرید» در حالی‌ که‌ چیزی‌ نبودید «و به‌سوی‌ او برگردانیده ‌می‌شوید» یعنی‌: کسی‌ که‌ بر آفرینش‌ و ایجاد ابتدایی‌ شما توانا باشد، بی‌گمان‌ بر بازآفرینی‌ و باز گردانیدنتان‌ به‌سوی‌ خویش‌ نیز تواناست‌.

در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت‌ مسلم‌ و دیگران‌ از انس‌بن‌ مالک رضی الله عنه  آمده‌ است‌ که ‌فرمود: «نزد رسول‌‌ خدا‌ صلی الله علیه و آله و سلم  بودیم‌ که‌ خندیدند آن‌گاه‌ فرمودند: آیا می‌دانید که ‌به‌ خاطر چه‌ چیزی‌ می‌خندم‌؟ گفتیم‌: خدا عزوجل  و رسولش‌ داناترند. فرمودند: از گفت ‌و گوی‌ بنده‌ با پروردگارش‌ به‌ خنده‌ درافتادم‌؛ می‌گوید ـ یعنی‌ بنده‌ به ‌پروردگارش‌ ـ آیا مرا از ستم‌ پناه‌ نداده‌ای‌؟ پروردگار متعال‌ می‌فرماید: چرا، پناهت‌ داده‌ام‌. می‌گوید: پس‌ در این‌ صورت‌ من‌ علیه‌ خود هیچ‌ گواه‌ دیگری‌ جز خودم‌ را نمی‌پسندم‌. خداوند متعال‌ می‌فرماید: امروز نفست‌ به‌ عنوان‌ گواه‌ بر خودت‌ بسنده‌ است‌ و امروز نویسندگان‌ گرامی‌ (فرشتگان‌ نویسنده‌ اعمال) به‌ عنوان‌ گواهان‌ بر تو بسنده‌اند. سپس‌ آن‌ حضرت‌‌ صلی الله علیه و آله و سلم  افزودند: در این‌ هنگام‌ بر دهانش ‌مهر نهاده‌ شده‌ و به‌ اندامهایش‌ گفته‌ می‌شود: به‌سخن‌ درآیید و گویا شوید. پس ‌اندام‌ها به‌ اعمال‌ وی‌ گویا می‌شوند. فرمودند: سپس‌ مهر از دهان‌ وی‌ برداشته‌ شده‌ و به‌ او اجازه‌ داده‌ می‌شود که‌ سخن‌ بگوید. پس‌ خطاب‌ به‌ اندام‌های‌ خویش‌ می‌گوید: دوری‌ باد شما را (گم‌ و گور شوید) آخر من‌ از جای‌ شما دفاع‌ می‌کردم‌».

﴿وَمَا کُنتُمۡ تَسۡتَتِرُونَ أَن یَشۡهَدَ عَلَیۡکُمۡ سَمۡعُکُمۡ وَلَآ أَبۡصَٰرُکُمۡ وَلَا جُلُودُکُمۡ وَلَٰکِن ظَنَنتُمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَا یَعۡلَمُ کَثِیرٗا مِّمَّا تَعۡمَلُونَ٢٢.

«و شما از این‌که‌ مبادا گوش‌هایتان‌ و چشم‌هایتان‌ و پوست‌هایتان‌ بر ضد شما گواهی ‌دهند پرده‌پوشی‌ نمی‌کردید» به‌ قولی‌: این‌ از خطاب‌ خدای‌ سبحان‌ به‌ دوزخیان‌، یا از سخن‌ پوست‌هایشان‌ به‌ آنان‌ است‌. یعنی‌: شما در هنگام‌ ارتکاب‌ اعمال‌ ناشایست‌، از بیم‌ این‌که‌ اندام‌هایتان‌ علیه‌ شما گواهی‌ دهند، پرده‌پوشی‌ نمی‌کردید و از این‌ امر غافل‌ بودید که‌ اگر هیچ‌ گواه‌ دیگری‌ از بشر در هنگام‌ ارتکاب‌ اعمال‌ بد شما نیز حاضر نباشد، خود اندام‌های‌ شما بر شما گواهی‌ می‌دهد! و از آنجا که‌ انسان‌ قادر نیست‌ تا در هنگام‌ ارتکاب‌ گناه‌ از اندام‌های‌ خویش‌ پرده ‌پوشی‌ کند پس ‌معنای‌ پرده‌پوشی‌ و پنهانکاری‌ در اینجا، ترک‌ گناه‌ از بیم‌ حضور این‌ گواهان ‌اجباری‌ است‌. البته‌ این‌ بیان‌ الهی‌، بیدارباشی‌ برای‌ مؤمن‌ است‌ که‌ او باید در همه‌ حال‌، وجود مراقب‌ و ناظری‌ را بر خود احساس‌ کند «لیکن‌ گمان‌ داشتید که‌ خدا بسیاری‌ از آنچه‌ را که» از گناهان‌ «می‌کنید، نمی‌داند» پس‌ بنابر همین‌ پندار بود که‌ به ‌ارتکاب‌ گناهان‌ جرأت‌ کردید.

بخاری‌ و مسلم‌ در بیان‌ سبب‌ نزول‌ این‌ آیه‌ از ابن‌ مسعود رضی الله عنه  روایت‌ کرده‌اند که‌ فرمود: «من‌ در میان‌ پرده‌های‌ کعبه‌ خود را پنهان‌ کرده‌ بودم‌ که‌ سه‌ نفر به‌ من‌ نزدیک‌ شدند: یک‌ تن‌ قریشی‌ با دو دامادش‌ که‌ ثقفی‌ بودند. یا یک‌ تن‌ ثقفی‌ با دو دامادش‌ که‌ قریشی‌ بودند. چاقی‌ و چربی‌ شکمهای‌ آنان‌ بسیار و فهم‌ و دریافت ‌قلبهایشان‌ اندک‌ بود. آن‌ها باهم‌ سخنانی‌ گفتند که‌ من‌ آن‌ را نمی‌شنیدم‌. در این‌ اثنا یکی‌ از آن‌ها با صدایی‌ که‌ برایم‌ قابل‌ شنیدن‌ بود گفت‌: آیا می‌دانید که‌ خداوند عزوجل  این‌ سخنان‌ ما را می‌شنود؟ دیگری‌ گفت‌: اگر ما صداهایمان‌ را بلند کنیم‌، او آن ‌را می‌شنود اما اگر آن‌ را بلند نکنیم‌، او آن‌ را نمی‌شنود! ولی‌ دیگری‌ گفت‌: او اگر چیزی‌ از آن‌ را بشنود، مسلما کل‌ آن‌ را می‌شنود. ابن‌مسعود رضی الله عنه  می‌گوید: این‌ ماجرا را به‌ رسول‌‌خدا‌ صلی الله علیه و آله و سلم  گفتم‌، همان‌ بود که‌ خدای‌  عزوجل ‌ این‌ آیه‌ را تا: (من الخاسرین) نازل‌ کرد. در حدیث‌ شریف‌ آمده‌ است‌: «لیس من یوم یأتی علی ابن آدم إلا ینادی فیه: یا ابن آدم! أنا خلق جدید، وأنا فیما تعمل غدا علیک شهید، فاعمل فی خیرا أشهد لک به غدا، فإنی لو قد مضیت لم ترنی أبدا. ویقول اللیل مثل ذلک». «هیچ‌ روزی‌ بر فرزند آدم‌ نمی‌آید مگر این‌که‌ چنین‌ ندا می‌کند: ای‌ فرزند آدم‌! من‌ آفرینش ‌جدیدی‌ هستم‌ و من‌ در آنچه‌ که‌ عمل‌ می‌کنی‌، فردا بر تو گواه‌ می‌باشم‌ پس‌ در من ‌عمل‌ خیر انجام‌ بده‌ تا فردای‌ قیامت‌ به‌نفع‌ تو گواهی‌ بدهم‌ زیرا آن‌گاه‌ که‌ من‌ رفتم ‌دیگر هرگز و برای‌ همیشه‌ مرا نمی‌بینی‌. و شب‌ نیز مانند این‌ سخن‌ را می‌گوید».

﴿وَذَٰلِکُمۡ ظَنُّکُمُ ٱلَّذِی ظَنَنتُم بِرَبِّکُمۡ أَرۡدَىٰکُمۡ فَأَصۡبَحۡتُم مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٢٣.

«و همین‌ گمانتان‌ که‌ به‌ غلط در باره‌ پروردگارتان‌ بردید، بود که‌ شما را هلاک‌ کرد» یعنی‌: گمانتان‌ به‌ این‌که‌ خداوند عزوجل  بسیاری‌ از اعمالتان‌ را نمی‌داند، بود که‌ شما را بر ارتکاب‌ معصیت‌ جری‌ و جسور گردانید لذا در ارتکاب‌ گناه‌ شتاب‌ کردید و همین‌ امر شما را هلاک‌ گردانید و به‌ دوزخ‌ در افگند «و از زیانکاران‌ شدید» در دنیا و آخرت‌.

در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت‌ جابربن‌ عبدالله رضی الله عنه  آمده‌ است‌ که‌ رسول ‌‌خدا‌ صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «لا یموتن‌ أحد منکم‌ إلا و هو یحسن‌ بالله‌ الظن‌ فإن‌ قوما قد أرداهم‌ سوء ظنهم‌ بالله‌، فقال ‌الله‌ تعالی‌: +وَذَٰلِکُمۡ ظَنُّکُمُ ٱلَّذِی_: «هرگز یکی‌ از شما نمیرد، جز این‌که‌ به‌ خداوند عزوجل  گمان‌ و اندیشه‌ نیک‌ می‌پروراند زیرا سوءظن‌ گروهی‌ به ‌خداوند عزوجل ، آنان‌ را هلاک‌ گردانید پس‌ خداوند عزوجل  فرمود: و این‌ گمانتان‌ که ‌به‌ غلط در حق‌ پروردگار خویش‌ اندیشیدید، شما را هلاک‌ گردانید، در نتیجه‌ از زیانکاران‌ شدید».

علما گفته‌اند؛ گمان‌ بر دو قسم‌ است‌:

1-   گمان‌ نیک‌: و آن‌ این‌ است‌ که‌ انسان‌ نسبت‌ به‌ خدای‌  عزوجل ‌، رحمت‌ و فضل‌ و احسانش‌ را گمان‌ داشته‌ باشد. چنان‌که‌ خداوند عزوجل  در حدیث‌ شریف‌ قدسی ‌می‌فرماید: «أنا عند ظن‌ عبدی‌ بی‌». «من‌ در نزد گمان‌ بنده‌ خویش‌ در حق‌ خود هستم‌».

2-   گمان‌ زشت‌ و ناپسند: و آن‌ این‌ گمان‌ در مورد خداوند عزوجل  است‌ که‌ او به ‌بعضی‌ از افعال‌ علم‌ ندارد.

حسن‌ بصری‌ می‌گوید: «مردمی‌ هستند که‌ آرزوهای‌ خام‌ چنان‌ سرگرم‌ و غافل‌شان‌ کرده‌ است‌ که‌ چون‌ از دنیا بیرون‌ روند، در حالی‌ بیرون‌ می‌روند که‌ هیچ‌ ثوابی‌ندارند. یکی‌ از آن‌ها می‌گوید: من‌ به‌ پروردگارم‌ گمان‌ و اندیشه‌ نیک‌ می‌پرورانم‌ و باکی‌ ندارم‌ که‌ چه‌ می‌کنم‌ زیرا پروردگارم‌ بخشایشگر و آمرزگار است‌! درحالی‌که ‌او دروغ‌ گفته‌ است‌ زیرا اگر به‌ پروردگار خویش‌ گمان‌ نیک‌ می‌داشت‌، یقینا عمل ‌نیک‌ هم‌ انجام‌ می‌داد. آن‌گاه‌ این‌ آیه‌ را تلاوت‌ کرد».

﴿فَإِن یَصۡبِرُواْ فَٱلنَّارُ مَثۡوٗى لَّهُمۡۖ وَإِن یَسۡتَعۡتِبُواْ فَمَا هُم مِّنَ ٱلۡمُعۡتَبِینَ٢٤.

«پس‌ اگر صبر کنند» و بر عذاب‌ شکیبایی‌ ورزند، این‌ صبر و شکیبایی‌ هیچ‌ به ‌دردشان‌ نمی‌خورد زیرا «جایگاهشان‌ در آتش‌ است» و هرگز آن‌ها را از آن‌ بیرون‌ رفتی‌ نیست‌ «و اگر بخشایش‌ طلبند، از بخشودگان‌ نیستند» یعنی‌: اگر درخواست‌ کنند که‌ به‌سوی‌ آنچه‌ که‌ در دنیا دوست‌ دارند برگردانیده‌ شوند، برگردانیده ‌نمی‌شوند زیرا سزاوار این‌ بازگشت‌ نیستند و اگر طالب‌ رضا و عفو الهی‌ بشوند، نیز این‌ عفو برایشان‌ صادر نمی‌شود بلکه‌ آن‌ها ناگزیر باید دوزخ‌ را تحمل‌ کنند.

در حدیث‌ شریف‌ آمده‌ است‌: «ولا بعد الموت‌ من‌ مستعتب‌» یعنی‌: بعد از مرگ‌، هیچ‌ معذرت ‌خواهی‌ و طلب‌ بخشایشی‌ نیست‌ زیرا آخرت‌ سرای‌ جزاست‌ و در آن ‌عملی‌ در کار نمی‌باشد.

﴿وَقَیَّضۡنَا لَهُمۡ قُرَنَآءَ فَزَیَّنُواْ لَهُم مَّا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَحَقَّ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقَوۡلُ فِیٓ أُمَمٖ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِم مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِۖ إِنَّهُمۡ کَانُواْ خَٰسِرِینَ٢٥.

«و برای‌ آنان‌ همنشینانی‌ را برگماشتیم» یعنی‌: بر آنان‌ همنشینانی‌ را از شیاطین‌ به ‌عنوان‌ دوستانی‌ صمیمی‌ و همراز مسلط کردیم‌ تا آنان‌ را گمراه‌ کنند «پس‌ آن ‌همنشینان‌ آنچه‌ را پیش‌ روی‌شان‌ است» از امور دنیا و شهوات‌ آن‌ «برای‌شان‌ آراسته‌ جلوه‌ دادند» و آن‌ها را به‌ ارتکاب‌ معاصی‌ و نافرمانی‌های‌ خداوند عزوجل  واداشتند «و» آراستند برایشان‌ «آنچه‌ را پشت‌ سر آنان‌ بود» یعنی‌: برایشان‌ آینده‌ شان‌ از امور آخرت‌ را نیز آراستند و گفتند: نه‌ رستاخیزی‌ در کار است‌ و نه‌ حسابی‌، نه ‌بهشت‌ و نه‌ دوزخی‌ «و بر آنان‌ قول» یعنی‌: وعده‌ عذاب‌ «ثابت‌ شد» و آن‌ این ‌فرموده‌ خداوند عزوجل  است‌: ﴿لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ ٱلۡجِنَّةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِینَ [هود: 119]. «قطعا جهنم‌ را از جنیان‌ و انسانها پر می‌کنم». «در امت‌هایی» یعنی‌: وعده‌ عذاب‌ در جمله‌ امت‌های‌ کافری‌ «که‌ پیش‌ از آنان‌ ـ از جن‌ و انس‌ ـ گذشتند» بر کفر و به‌ مانند اعمال‌ اینان‌ عمل‌ کردند، بر آنان‌ ثابت‌ شد «هرآینه‌ آنان‌ زیانکار بودند» با تکذیب‌ وافعال‌ بد خویش‌ و هیچ‌ سودی‌ هم‌ نبردند.

﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَا تَسۡمَعُواْ لِهَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ وَٱلۡغَوۡاْ فِیهِ لَعَلَّکُمۡ تَغۡلِبُونَ٢٦.

«و کافران‌ گفتند: به‌ این‌ قرآن‌ گوش‌ ندهید» یعنی‌: برخی‌ از کافران‌ به‌ برخی‌ دیگر گفتند: به‌ قرآنی‌ که‌ پیامبر و مؤمنان‌ می‌خوانند، گوش‌ فراندهید «و در اثنای‌ خواندن‌ آن‌ سخنان‌ بیهوده‌ بگویید» یعنی‌: با گفتن‌ سخنان‌ بیهوده‌ و باطل‌، با قرآن‌ معارضه ‌کنید. یا صدای‌ خود را در اثنای‌ خواندن‌ آن‌ بلند کنید تا خواننده‌ آن‌ مشوش‌ گردد و نفهمد که‌ چه‌ می‌خواند. یا در اثنای‌ تلاوت‌ آن‌ ـ با کف ‌زدن‌ و جیغ‌ و داد کشیدن‌ و همهمه‌ و هیاهو ـ غوغا به‌پا کنید تا قرائت‌ قرآن‌ نا مفهوم‌ گردد و کسی‌ از آن‌ چیزی‌ نفهمد «باشد که‌ غالب‌ شوید» بر آنان‌ در قرائت‌شان‌ لذا از خواندن‌ قرآن ‌بازایستند و سکوت‌ کنند.

﴿فَلَنُذِیقَنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ عَذَابٗا شَدِیدٗا وَلَنَجۡزِیَنَّهُمۡ أَسۡوَأَ ٱلَّذِی کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٢٧.

«و قطعا به‌ کافران‌ عذابی‌ سخت‌ می‌چشانیم» این‌ تهدید و هشداری‌ به‌ تمام‌ کفار از جمله‌ به‌ گویندگان‌ سخن‌ فوق‌ است‌ «و حتما آنان‌ را به ‌حسب‌ بدترین‌ آنچه‌ می‌کردند، جزا می‌دهیم» یعنی‌: قطعا آن‌ها را در آخرت‌ برحسب‌ جزای‌ زشت‌ترین ‌اعمالی‌ که‌ در دنیا کرده‌اند ـ و آن‌ شرک‌ است‌ ـ جزا می‌دهیم‌. به‌ قولی‌ معنی‌ این‌ است‌: آنان‌ را در برابر اعمال‌ بدشان‌ جزا می‌دهیم‌ و در برابر اعمال‌ نیک‌شان‌ پاداشی‌ به‌ آنان‌ نمی‌دهیم‌ ؛ اعمالی‌ چون‌ صله‌ رحم‌ و گرامی‌داشت‌ میهمان‌ که‌ در دنیا انجام ‌داده‌اند زیرا با وجود کفر، اعمال‌ نیک‌شان‌ باطل‌ و هدر است‌ و بر آن‌ هیچ‌ گونه‌ مزد و پاداشی‌ مترتب‌ نیست‌.

﴿ذَٰلِکَ جَزَآءُ أَعۡدَآءِ ٱللَّهِ ٱلنَّارُۖ لَهُمۡ فِیهَا دَارُ ٱلۡخُلۡدِ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا یَجۡحَدُونَ٢٨.

«این‌ است‌ سزای‌ دشمنان‌ الله که‌ آتش‌ است‌. برای‌ آنان‌ در آن‌، سرایی‌ جاودانه ‌است» یعنی‌: دوزخ‌ همان‌ سرای‌ اقامت‌ مدام‌ و مستمرشان‌ است‌ که‌ اقامتشان‌ در آن‌ هرگز انقطاعی‌ ندارد «این‌ جزا به‌ کیفر آن‌ است‌ که‌ آیات‌ ما را انکار می‌کردند» یعنی‌: آن‌ها به‌سبب‌ انکار این‌ حقیقت‌ که‌ قرآن‌ از نزد خدای‌ سبحان ‌است‌، به‌ کیفری‌ سخت‌، مجازات‌ می‌شوند.

﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ رَبَّنَآ أَرِنَا ٱلَّذَیۡنِ أَضَلَّانَا مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ نَجۡعَلۡهُمَا تَحۡتَ أَقۡدَامِنَا لِیَکُونَا مِنَ ٱلۡأَسۡفَلِینَ٢٩.

«و کافران‌ گفتند» آن‌گاه‌ که‌ به‌ دوزخ‌ وارد شوند «پروردگارا! آن‌ دوکس‌ از جن‌ و انس‌ را که‌ ما را گمراه‌ کردند، به‌ ما نشان‌ ده» یعنی‌: شیطآن‌های‌ انسی‌ و جنی‌ای‌ که‌ کفر و معاصی‌ را برای‌ ما می‌آراستند و رؤسای‌ گمراهی‌ای‌ را که‌ به‌ جلوه‌ دادن‌ و آراستن‌ کفر برای‌ ما می‌پرداختند، به‌ ما نشان‌ بده‌ «تا آن‌ها را زیر گام‌هایمان‌ دراندازیم» و لگد کوب‌شان‌ کرده‌ از آنان‌ انتقام‌ بکشیم‌ و قدری‌ از خشمی‌ را که‌ بر آنان‌ داریم‌، فرو بنشانیم‌ «تا از فروترماندگان‌ شوند» از نظر جایگاه‌ در دوزخ‌. یا معنی‌ این‌ است‌: تا از خوارشدگان‌ رسوا گردند.

علی‌ بن‌ ابی ‌طالب رضی الله عنه  می‌گوید: «آن‌ دو کس‌ که‌ بندگان‌ خدا عزوجل  را گمراه‌ کردند، یکی‌ ابلیس‌ است‌ و دیگری‌ (قابیل) فرزند آدم‌ بود که‌ برادر خود را کشت‌ زیرا ابلیس‌ دعوتگر هر شری‌ ـ اعم‌ از شرک‌ و پایین‌تر از آن‌ ـ است‌ و (قابیل) فرزند آدم‌ نیز ـ چنان‌که‌ در حدیث‌ شریف‌ آمده‌ است‌ ـ شریک‌ هر خونی‌ است‌ که‌ تا قیامت ‌ریخته‌ می‌شود زیرا او اولین‌ کسی‌ است‌ که‌ این‌ روش‌ غلط را بنیان‌ گذاشت‌».

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَبۡشِرُواْ بِٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِی کُنتُمۡ تُوعَدُونَ٣٠.

«به ‌راستی‌ کسانی‌ که‌ گفتند: پروردگار ما الله است» یعنی‌: او یگانه‌ است‌ و شریکی ندارد. بدین‌گونه‌ به‌ پروردگاری‌ و یکتایی‌ حق‌ تعالی‌ و به‌ عبودیت‌ خود برای‌ او اقرار کردند؛ «سپس‌ استقامت‌ ورزیدند» بر یکتا پرستی‌ و اخلاص‌ عمل‌ برای‌ خدای‌ سبحان‌ لذا به‌ معبودی‌ جز الله عزوجل  التفاتی‌ نکرده‌، به‌ راست‌ و چپ‌ انحراف‌ ننموده‌ و بر امر حق‌‌تعالی‌ پایداری‌ ورزیدند و تا دم‌ مرگ‌ به‌ طاعت‌ وی‌ عمل‌ کرده‌ و از معصیت‌ وی‌ اجتناب‌ نمودند؛ که‌ این‌ معنی‌ شامل‌ پایبندی‌ قولی‌ و عملی‌ به‌ تمام ‌احکام‌ شرع‌ حنیف‌ ـ اعم‌ از عقاید، عبادات‌، معاملات‌ و محرمات‌ ـ می‌شود ؛ پس ‌اینان‌ کسانی‌ هستند که‌: «فرشتگان» از نزد خدای‌ سبحان‌ «بر آنان‌ فرود می‌آیند» همراه‌ با مژده‌ای‌ که‌ دلخواه‌شان‌ است‌. مجاهد می‌گوید: «مراد، فرودآمدن‌ فرشتگان‌ بر ایشان‌ در هنگام‌ مرگ‌شان‌ است‌». قتاده‌ می‌گوید: «مراد فرود آمدن‌شان‌ در هنگامی‌ است‌ که‌ ایشان‌ از قبرهایشان‌ برای‌ بعث‌ و حشر برمی‌خیزند». زیدبن‌ اسلم‌ می‌گوید: «مراد این‌ است‌ که‌ فرشتگان‌ در هنگام ‌مرگشان‌، در قبرهایشان‌ و در هنگامی‌ که‌ برای‌ حساب‌ برانگیخته‌ می‌شوند، به‌ ایشان ‌مژده‌ می‌دهند». ابن ‌کثیر می‌گوید: «قول‌ زیدبن‌اسلم‌ در این‌ باره‌، قولی‌ بس‌ نیکو وجمع‌کننده‌ همه‌ اقوال‌ در این‌ مورد است‌».

در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت‌ براء رضی الله عنه  آمده‌ است‌ که‌ رسول‌‌خدا‌ صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «إن ‌الملائکه‌ تقول‌ لروح‌ المؤمن‌: اخرجی‌ أیتها الروح ‌الطیبة‌ فی ‌الجسد الطیب‌ کنت‌ تعمرینه‌، اخرجی‌ إلی‌ روح‌ وریحان‌ ورب‌ غیر غضبان‌». «فرشتگان‌ به‌ روح‌ مؤمن‌ می‌گویند: ای‌ روح‌ پاکیزه‌ که‌ در جسم‌ پاکیزه‌ای‌ بوده‌ای‌ که‌ آن‌ را (با طاعت‌ حق‌ تعالی‌) آباد می‌داشتی‌! بیرون‌ آی‌ به‌سوی‌ راحتی‌ و آسایش‌ و گشایشی‌ و به‌سوی‌ رزق‌ و روزی ‌و خوشی‌ای‌ و بیرون‌ آی‌ به‌سوی‌ پروردگاری‌ که‌ بر تو خشمگین‌ نیست‌». گفتنی ‌است‌ که‌ درباره‌ اهمیت‌ استقامت‌ و پایداری‌، احادیث‌ و روایات‌ بسیاری‌ آمده‌ است‌؛ از آن‌ جمله‌ حدیث‌ شریف‌ ذیل‌ به‌ روایت‌ سفیان‌ بن‌ عبدالله ثقفی‌ رضی الله عنه  است‌ که ‌فرمود: گفتم‌، یا رسول‌الله! مرا به‌ کاری‌ دستور دهید تا به‌ آن‌ چنگ‌ زنم‌! فرمودند: «قل‌: ربی‌ الله‌، ثم‌ استقم‌». «بگو: پروردگار من‌ الله عزوجل  است‌ آن‌گاه‌ بر آن ‌استقامت‌ کن‌». گفتم‌: یا رسول‌الله! از چه‌ چیزی‌ بیشتر بر من‌ بیمناک‌ هستید؟ رسول ‌‌خدا‌ صلی الله علیه و آله و سلم  گوشه‌ زبان‌ خویش‌ را گرفتند و فرمودند: «از این‌!».

ابوبکر رضی الله عنه  در تفسیر استقامت‌کنندگان‌ مورد نظر در این‌ آیه‌، فرمود: «ایشان ‌کسانی‌ هستند که‌ در عمل‌ استقامت‌ ورزیدند چنان‌ که‌ در سخن‌ استقامت ‌ورزیدند... و گفتند؛ پروردگار ما الله عزوجل  است‌، سپس‌ چیزی‌ را به‌ وی‌ شریک ‌نیاوردند». عمر رضی الله عنه  در تفسیر آن‌ فرمود: «سوگند به‌ خدای‌  عزوجل ‌ که‌ آن‌ها در راه ‌طاعت‌ وی‌ استقامت‌ ورزیدند، سپس‌ بسان‌ مکر و فریب‌ روباهان‌، نیرنگ ‌نکردند». عثمان رضی الله عنه  در تفسیر آن‌ فرمود: «ثم‌ استقاموا ـ یعنی‌ گفتند: پروردگار ما الله عزوجل  است‌، سپس‌ عمل‌ خود را برای‌ خدا عزوجل  خالص‌ گردانیدند». علی‌ رضی الله عنه  در تفسیر آن‌ فرمود: «آن‌ها کسانی‌ اند که‌ گفتند: پروردگار ما الله عزوجل  است‌، سپس ‌فرایض‌ را به ‌جا آوردند».

نظریات‌ تابعین‌ در معنای‌ استقامت‌ نیز به‌ همان‌ معانی‌ای‌ است‌ که‌ ذکر شد.

آری‌! فرشتگان‌ بر این‌ پایداران‌ مؤمن‌ با استقامت‌، فرود می‌آیند همراه‌ با این ‌مژده‌: «هان‌! بیم‌ مدارید» از امور و رخدادهای‌ آخرت‌ که‌ بر آن‌ها پیش‌ افگنده ‌می‌شوید «و اندوهگین‌ نباشید» بر آنچه‌ که‌ از امور دنیا از دست‌ داده‌اید زیرا اینک ‌خدای‌ منان‌ شما را از هرگونه‌ غم‌ و اندوهی‌ آسوده‌ خاطر گردانیده‌ است‌ «و مژده ‌باد شما را به‌ بهشتی‌ که‌ وعده‌ داده‌ می‌شدید» به‌ آن‌ در دنیا؛ زیرا شما قطعا به‌ بهشت‌ می‌رسید و در آن‌ مستقر شده‌ و در نعمت‌های آن‌ جاودانه‌ به ‌سر می‌برید.

ابن ‌عباس‌ رضی الله عنه  در بیان‌ سبب‌ نزول‌ آیه‌ می‌گوید: «این‌ آیه‌ کریمه‌ در شأن‌ ابوبکر صدیق رضی الله عنه  نازل‌ شد زیرا مشرکان‌ گفتند: پروردگار ما الله عزوجل  است‌ و فرشتگان ‌دخترانش‌ و این‌ بتان‌ نیز شفیعان‌ ما نزد وی‌ هستند. لذا آن‌ها بر این‌ گفته‌ خود که‌: «پروردگار ما الله است‌» استقامت‌ نورزیده‌ و انحراف‌ پیشه‌ کردند در حالی‌که ‌ابوبکر رضی الله عنه  گفت‌: «پروردگار ما الله یگانه‌ است‌، برای‌ او شریکی‌ نیست‌ و محمد‌ صلی الله علیه و آله و سلم بنده‌ و پیامبر وی‌ است‌. پس‌ او بر این‌ سخن‌ خویش‌ استقامت‌ ورزید». درحدیث‌ شریف‌ به‌ روایت‌ انس‌بن‌مالک‌ رضی الله عنه  آمده‌ است‌ که‌ رسول ‌‌خدا‌ صلی الله علیه و آله و سلم  این‌ آیه‌ کریمه ‌را تلاوت‌ کرده‌ سپس‌ فرمودند: «مردم‌ این‌ سخن‌ (یعنی‌ ربنا الله‌) را گفتند، آن‌گاه ‌بیشترشان‌ کافر شدند لذا هرکس‌ بر آن‌ بمیرد (در حالی‌ که‌ به‌ مفاد آن‌ پایبند باشد) بی‌گمان‌ او از کسانی‌ است‌ که‌ استقامت‌ ورزیده‌ است‌».

﴿نَحۡنُ أَوۡلِیَآؤُکُمۡ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِۖ وَلَکُمۡ فِیهَا مَا تَشۡتَهِیٓ أَنفُسُکُمۡ وَلَکُمۡ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ٣١.

فرشتگان‌ در هنگام‌ احتضار مؤمنان‌ به‌ ایشان‌ می‌گویند: «ما در زندگی‌ دنیا و در آخرت‌ اولیای‌ شما هستیم» یعنی‌: ما در امور دنیا و آخرت‌، عهده‌دار نگهبانی‌ و یاریگری‌ شما هستیم‌ لذا شما به‌ هر مرام‌ نیکی‌ نایل‌ شده‌ و از هر بیمی‌ نجات ‌می‌یابید. به‌قولی‌ معنی‌ این‌ است‌: ما در دنیا نگهبانان‌ اعمال‌ شما و در آخرت ‌دوستان‌ شما هستیم‌ که‌ در آن‌ برای‌ شما شفاعت‌ کرده‌ و از شما با اکرام‌ و اعزاز پذیرایی‌ می‌کنیم‌ و همین‌طور شما را از وحشت‌ قبور، از هول‌ و هراس‌ نفخه‌ صور و از صحنه‌های‌ هولناک‌ رستاخیز و نشور، در امنیت‌ و انس‌ و فارغ‌ بالی‌ تمام‌ قرار داده‌، شما را از «صراط» به‌ سلامت‌ گذرانده‌ و به‌ بهشت‌های‌ پر ناز و نعمت ‌می‌رسانیم‌ «و هر چه‌ دل‌هایتان‌ خواهش‌ داشته‌ باشد، در آنجا برای‌ شما فراهم‌ است» از انواع‌ لذت‌ها و نعمت‌ها «و در آنجا آنچه‌ درخواست‌ کنید» از خواهش‌ها و آرزوها «شما راست» بی‌هیچ‌ دغدغه‌ و دلهره‌ای‌.

﴿نُزُلٗا مِّنۡ غَفُورٖ رَّحِیمٖ٣٢.

«میهمانی‌ای‌ از جانب‌ الله آمرزگار مهربان‌ است» نزل‌: آنچه‌ که‌ برای‌ بهشتیان‌ در حال‌ فرود آمدن‌شان‌ به‌ بهشت‌ از روزی‌ و میهمانی‌ آماده‌ ساخته‌ می‌شود.

این‌ها همه‌، از سخنان‌ فرشتگان‌ به‌ استقامت‌ ورزان‌ مؤمن‌ است‌.

﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ قَوۡلٗا مِّمَّن دَعَآ إِلَى ٱللَّهِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ٣٣.

«و کیست‌ نیکوتر به‌ اعتبار سخن» یعنی‌: کسی‌ نیکو سخن‌تر و خوشگفتارتر نیست‌ «از آن‌ کس‌ که‌ مردم‌ را به‌سوی‌ الله» یعنی‌: به‌سوی‌ توحید و طاعت‌ وی ‌«دعوت‌ کرد» پس‌ دعوت‌ به‌سوی‌ الله عزوجل ، بهترین‌ سخنی‌ است‌ که‌ یک‌ انسان‌ به‌انسان‌ دیگری‌ می‌گوید «و» کیست‌ نیکوتر به‌ اعتبار سخن‌ از آن‌ کس‌ که‌ «عمل ‌صالح‌ کرد و گفت‌: من‌ از مسلمانانم» و تسلیم‌ و منقاد پروردگارم‌ می‌باشم‌. پس‌ هرکس‌ که‌ میان‌ دعوت‌ بندگان‌ به‌سوی‌ شریعت‌ خدای‌ سبحان‌ و عمل‌ شایسته‌ ـ که‌ انجام‌ فرایض‌ خداوند عزوجل  به‌ همراه‌ اجتناب‌ از محرمات‌ وی‌ است‌ ـ جمع‌ کرد و در دین‌ خویش‌ از مسلمین‌ بود نه‌ از غیر ایشان‌، قطعا هیچ‌کس‌ از او نیکو سخن‌تر، نیکو روش‌تر و بیش‌ ثواب‌تر در عملش‌ نیست‌.

در بیان‌ سبب‌ نزول‌ آمده‌ است‌ که‌: این‌ آیه‌کریمه‌ در شأن‌ مؤذنان‌ نازل‌ شده ‌است‌. در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت‌ عمر رضی الله عنه  نیز آمده‌ است‌ که‌ رسول ‌‌خدا‌ صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «خدایا! بر مؤذنان‌ بیامرز» و این‌ دعا را سه‌بار تکرار کردند. به‌ قولی ‌دیگر: این‌ آیه‌ کریمه‌ در باره‌ خود پیامبر اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  نازل‌ شد؛ چنان‌که‌ نقل‌ شده‌ است‌ که‌: «هر وقت‌ حسن‌ بصری‌ این‌ آیه‌ کریمه‌ را می‌خواند، می‌گفت‌: او رسول ‌‌خدا‌ صلی الله علیه و آله و سلم  است‌، او حبیب‌ خدا عزوجل  است‌، او ولی‌ خدا عزوجل  است‌، او برگزیده‌ خدا عزوجل  است‌، او بهترین‌ خلق‌ خدا عزوجل  است‌، به‌ خدا عزوجل  سوگند که‌ او دوست ‌داشته‌ترین‌ اهل‌ زمین‌ در نزد حق‌ تعالی‌ است‌ که‌ به‌ دعوتش‌ لبیک‌ گفت‌ ومردم‌ را نیز به‌سوی‌ آنچه‌ که‌ خودش‌ اجابت‌ کرده‌ بود، دعوت‌ کرد». اما حق‌ این‌ است‌ که‌ این‌ آیه‌ کریمه‌، عام‌ است‌ و هر دعوتگری‌ به‌سوی‌ خداوند عزوجل  را شامل ‌می‌شود.

از این‌ آیه کریمه‌ دانسته‌ می‌شود که‌ دعوتگران‌ راه‌ الله عزوجل  ناگزیر باید عمل‌ صالح‌ـ یعنی‌ ادای‌ فرایض‌، بسیار انجام ‌دادن‌ نوافل‌ و مستحبات‌، اجتناب‌ از محرمات‌، اعلام‌ اعتقاد صریح‌ خود در همه‌ امور عقیدتی‌ و اخلاص‌ عمل‌ برای‌ خداوند عزوجل  را ـ باهم‌ جمع‌ کنند.

﴿وَلَا تَسۡتَوِی ٱلۡحَسَنَةُ وَلَا ٱلسَّیِّئَةُۚ ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ فَإِذَا ٱلَّذِی بَیۡنَکَ وَبَیۡنَهُۥ عَدَٰوَةٞ کَأَنَّهُۥ وَلِیٌّ حَمِیمٞ٣٤.

«و نیکی‌ و بدی‌ برابر نیست» یعنی‌: نیکی‌ای‌ که‌ خداوند عزوجل  به‌ آن‌ راضی‌ است ‌و بر آن‌ پاداش‌ می‌دهد، با بدی‌ای‌ که‌ خدای‌  عزوجل ‌ آن‌ را ناپسند داشته‌ و بر آن ‌مجازات‌ می‌کند، یکسان‌ نیست‌. به ‌قولی‌: مراد از «حسنه‌» در اینجا، مدارا و گذشت‌ و مراد از «سیئه‌» خشونت‌ و درشتی‌ است‌. «به‌ شیوه‌ای‌ که‌ نیکوتر است‌ دفع ‌کن» یعنی‌: بدی‌ بدکار را به‌ نیکوترین‌ شیوه‌ای‌ که‌ دفع‌ آن‌ ممکن‌ است‌، دفع‌ کن‌؛ مانند گفتن‌ سخنی‌ خوش‌ و نیکو در برابر سخن‌ بد، تقدیم‌ نیکی‌ در برابر بدی‌، گذشت‌ در برابر گناه‌، صبر و شکیبایی‌ در برابر خشم‌ و خشونت‌ و چشم ‌پوشیدن‌ از لغزش‌های‌ دیگران‌ و تحمل‌ ناخوشی‌ها و دوست ‌نداشتنی‌های‌ آنان‌... که‌ اگر این ‌شیوه‌ را در اخلاق‌ و تعامل‌ با دیگران‌ در پیش‌ گیری‌: «بناگاه‌ کسی‌ که‌ میان‌ تو و میان ‌او دشمنی‌ است‌، گویی‌ دوستی‌ مهربان‌ است» یعنی‌: اگر بدی‌ را با این‌ شیوه‌ نیکو دفع‌ کنی‌، دشمن‌ کینه‌توز برایت‌ مانند دوستی‌ دلسوز می‌شود.

مقاتل‌ در بیان‌ سبب‌ نزول‌ این‌ آیه ‌کریمه‌ می‌گوید: «این‌ آیه‌ کریمه‌ درباره ‌ابوسفیان ‌بن‌ حرب‌ نازل‌ شد که‌ دشمن‌ رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  بود ولی‌ با خویشاوندی‌ای‌ که ‌میان‌ او و ایشان‌ صورت‌ گرفت‌، دوست‌ ایشان‌ گردید و سپس‌ مسلمان‌ شد و در اسلام‌ یار و یاور ایشان‌ گردید و به‌ وسیله‌ خویشاوندی‌ نیز با ایشان‌ پیوند مهربانی‌ و صمیمیت‌ برقرار کرد».

این‌ آیه‌ کریمه‌ ادب‌‌آموز دعوتگران‌ راه‌ خدا عزوجل  است‌ که‌ باید در دعوت‌شان ‌به‌سوی‌ وی‌، به‌ این‌ اخلاق‌ متعالی‌ آراسته‌ باشند و نیز این‌ آیه‌ کریمه‌ ناظر بر همه‌ مردم‌ است‌ که‌ باید این‌ روش‌ پسندیده‌ اخلاقی‌ را سرلوحه‌ تعامل‌ اجتماعی‌ خویش ‌قرار دهند.

﴿وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِینَ صَبَرُواْ وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٖ٣٥.

«و این‌ را درنمی‌یابند» یعنی‌: بر خصلت‌ دفع‌ بدی‌ با نیکی‌ قدرت‌ نمی‌یابند و این ‌سفارش‌ را نمی‌پذیرند و به‌ آن‌ عمل‌ نمی‌کنند؛ «جز کسانی‌ که‌ صبر کردند» بر فروخوردن‌ خشم‌ و تحمل‌ ناخوشی‌ «و آن‌ را جز صاحب‌ بهره‌ بزرگ» در ثواب‌ وخیر و کسب‌ سعادت‌ دنیا و آخرت‌؛ «فرا نمی‌گیرد» زیرا این‌ خصلت‌، بخشایشی ‌عظیم‌ از سوی‌ خدای‌ منان‌ است‌ پس‌ هر ناکس‌ قابلیت‌ این‌ بخشایش‌ و موهبت ‌بزرگ‌ را ندارد. ابن‌ عباس‌ رضی الله عنه  در تفسیر این‌ آیه‌ کریمه‌ می‌گوید: «خداوند متعال‌ مؤمنان‌ را به‌ شکیبایی‌ و صبر در هنگام‌ خشم‌، به‌ بردباری‌ در هنگام‌ روبرو شدن‌ با جهل‌ و به‌ گذشت‌ در هنگام‌ روبرو شدن‌ با بدی‌ دستور داد پس‌ اگر چنین‌ کنند، او آنان‌ را از آسیب‌ شیطان‌ حفظ می‌کند و دشمن‌شان‌ در برابرشان‌ به‌ گونه‌ای‌ فروتن ‌می‌گردد که‌ گویی‌ دوستی‌ مهربان‌ است‌».

﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٣٦.

بعد از آن‌که‌ خداوند متعال‌ راه‌ دفع‌ دشمن‌ انسی‌ و نحوه‌ تعامل‌ با وی‌ را بیان ‌کرد، اینک‌ راه‌ درمان‌ وسوسه‌ها و کشش‌های‌ شیطانی‌ را بیان‌ داشته‌ و می‌فرماید: «و اگر وسوسه‌ای‌ از سوی‌ شیطان‌ تو را به‌ وسواس‌ افگند» نزغ‌: شبهه‌ برانگیختن‌، به ‌هیجان ‌آوردن‌ و دمدمه‌ افگندن‌ است‌. خداوند عزوجل  وسوسه ‌افگنی‌ را به‌ «نزغ‌» تشبیه‌ کرد زیرا وسوسه‌، آدمی‌ را بر شر و بدی‌ برمی‌انگیزد. یعنی‌: اگر شیطان‌ تو را از دفع‌ بدی‌ به‌ شیوه‌ای‌ که‌ نیکوتر است‌، برگردانید و این‌ امر را برایت‌ آراست‌ که ‌بدی‌ را با بدی‌ای‌ همانند آن‌ یا خشن‌تر از آن‌ پاسخ‌ گویی‌: «پس‌ به‌ الله پناه‌ ببر» از شر شیطان‌ و از او پیروی‌ نکن‌ «چرا که‌ خداوند شنوای‌ داناست» پناه ‌بردن‌ و التجای ‌تو را به‌سوی‌ خود می‌شنود و وسوسه‌های‌ شیطان‌ و امید بستن‌ صادقانه‌ انسان‌ به‌بارگاه‌ خود را می‌داند پس‌ انسان مؤمن‌ باید از حق‌ تعالی‌ طلب‌ گشایش‌ کرده‌ و از شر شیطان‌ به‌ او پناه‌ ببرد. در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت‌ ابوسعید خدری‌ رضی الله عنه  آمده‌ است‌که‌ رسول‌‌ خدا‌ صلی الله علیه و آله و سلم  چون‌ به‌سوی‌ نماز برمی‌خاستند، می‌فرمودند: «أعوذ بالله‌ السمیع‌ العلیم‌ من‌ الشیطان‌ الرجیم‌، من‌ همزه‌ و نفخه‌ و نفثه‌». «پناه‌ می‌برم‌ به‌ خدای‌ شنوا و دانا از شر شیطان‌ رانده‌ شده‌، از وسوسه‌ و دمیدن‌ و افسون‌ وی‌».

﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِ ٱلَّیۡلُ وَٱلنَّهَارُ وَٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُۚ لَا تَسۡجُدُواْ لِلشَّمۡسِ وَلَا لِلۡقَمَرِ وَٱسۡجُدُواْۤ لِلَّهِۤ ٱلَّذِی خَلَقَهُنَّ إِن کُنتُمۡ إِیَّاهُ تَعۡبُدُونَ٣٧.

«و از آیات‌ او شب‌ و روز و خورشید و ماه‌ است» آیات‌: جمع‌ آیه‌، به‌معنای‌ حجت ‌و برهان‌ دال‌ بر وحدانیت‌ خداوند عزوجل  و قدرت‌ وی‌ است‌. یعنی‌: شب‌ و روز وخورشید و ماه‌، از نشانه‌های‌ کونی‌ خداوند عزوجل  بر قدرت‌ و عظمت‌ و حکمت‌ وی ‌می‌باشد «برای‌ خورشید و ماه‌ سجده‌ نکنید» زیرا این ‌دو، آفریدگانی‌ از مخلوقات ‌وی‌ هستند پس‌ درست‌ نیست‌ که‌ شریک‌ ربوبیت‌ خداوند عزوجل  قرار داده‌ شوند «و برای‌ خداوندی‌ سجده‌ کنید که‌ آن‌ها را» یعنی‌: چهار پدیده‌ یاد شده‌ را «آفریده‌ است‌، اگر تنها او را می‌پرستید» یعنی‌: اگر شما مدعی‌ عبادت‌ خالصانه‌ برای‌ حق‌ تعالی ‌هستید، راه‌ عبادت‌ وی‌ این‌ است‌، نه‌ این‌که‌ به‌ وی‌ شریک‌ آورید. نقل‌ است‌: مردمی‌ بودند که‌ همچون‌ «صائبین» برای‌ خورشید و ماه‌ سجده‌ می‌کردند و می‌پنداشتند که‌ از سجده‌ کردن‌ برای‌ خورشید و ماه‌، سجده‌ برای‌ خداوند عزوجل  را در نظر دارند. پس‌ از این‌ کار نهی‌ شدند.

این‌ آیه‌، در نزد جمهور علما، محل‌ سجده‌ تلاوت‌ است‌ از آن‌ روی‌ که‌ امر به‌ سجده‌، بدان‌ پیوست‌ ساخته‌ شده‌ است‌. ولی‌ در نزد امام‌ ابوحنیفه  رحمه الله ، موضع ‌سجده‌ آخر آیه‌ دیگر، یعنی‌: ﴿وَهُمۡ لَا یَسۡئَمُونَ می‌باشد زیرا معنی‌ با آن‌ تمام ‌می‌شود.

﴿فَإِنِ ٱسۡتَکۡبَرُواْ فَٱلَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ یُسَبِّحُونَ لَهُۥ بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَهُمۡ لَا یَسۡ‍َٔمُونَ۩٣٨.

«پس‌ اگر تکبر ورزیدند چه‌ باک‌، کسانی‌ که‌ در پیشگاه‌ پروردگار تواند، شبانه‌ روز او را به‌ پاکی‌ یاد می‌کنند و خسته‌ نمی‌شوند» یعنی‌: اگر این‌ گروه‌ از امتثال‌ امر پروردگار تکبر ورزیدند، هیچ‌ باکی‌ نیست‌ چرا که‌ فرشتگان‌ از عبادت‌ باری‌‌تعالی‌ تکبر نمی‌ورزند بلکه‌ دائما و در طول‌ شب‌ و روز برای‌ وی‌ تسبیح‌ می‌گویند و از تسبیح‌ گفتن‌ سست‌ و ملول‌ و دلتنگ‌ نمی‌شوند.

﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنَّکَ تَرَى ٱلۡأَرۡضَ خَٰشِعَةٗ فَإِذَآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡهَا ٱلۡمَآءَ ٱهۡتَزَّتۡ وَرَبَتۡۚ إِنَّ ٱلَّذِیٓ أَحۡیَاهَا لَمُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰٓۚ إِنَّهُۥ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ٣٩.

«و از» دیگر «آیات» و نشانه‌های‌ قدرت‌ و وحدانیت‌ «او این‌ است‌ که‌ تو زمین‌ را خاشع‌ و پژمرده‌ می‌بینی» اصل‌ خشوع‌، عبارت‌ از خواری‌ و خاکساری‌ است‌ که‌ این‌ تعبیر برای‌ زمین‌ خشک‌ و بی‌رونق‌، استعاره‌ گرفته‌ شده‌ است‌ لذا چون‌ زمین ‌خشک‌ شود و بر آن‌ باران‌ نبارد، گفته‌ می‌شود که‌: زمین‌ خاشع‌ شد. «پس‌ چون‌ بر آن‌ آب‌ فروفرستیم‌، به‌ جنبش‌ آید» یعنی‌: زمین‌ به‌ سبب‌ رستنی‌ها به‌ حرکت‌ درمی‌آید و سبزه‌ها بر آن‌ می‌جنبد «و بردمد» یعنی‌: زمین‌ قبل‌ از آن‌که‌ گیاه‌ از آن‌ بروید، پرحجم‌ می‌شود و بالا می‌آید. به‌ قولی‌: رشد و بالا آمدن‌ زمین‌ به‌ سبب‌ این ‌است‌ که‌ رویش‌ گیاهان‌ و رستنی‌ها بر حجم‌ آن‌ می‌افزایند. گفتنی‌ است‌ که‌ مراد از دو کلمه‌: «اهتزت‌» و «ربت‌» ارائه‌ تصویری‌ زنده‌ و متحرک‌ از زمین‌ سبز شده ‌است‌. «بی‌گمان‌ همان‌ کسی‌ که‌ آن‌ را زندگی‌ بخشید، زندگی ‌بخش‌ مردگان‌ است» با برانگیختن‌ مجدد و حشر و نشر آنان‌ «در حقیقت‌ او بر هر چیزی‌ تواناست» هر چه‌ که ‌باشد ؛ اعم‌ از زنده ‌گردانیدن‌، میرانیدن‌ و غیره‌.

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یُلۡحِدُونَ فِیٓ ءَایَٰتِنَا لَا یَخۡفَوۡنَ عَلَیۡنَآۗ أَفَمَن یُلۡقَىٰ فِی ٱلنَّارِ خَیۡرٌ أَم مَّن یَأۡتِیٓ ءَامِنٗا یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۚ ٱعۡمَلُواْ مَا شِئۡتُمۡ إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٌ٤٠.

«بی‌گمان‌ کسانی‌ که‌ در آیات‌ ما کژروی‌ می‌کنند» یعنی‌: کسانی‌ که‌ از جاده‌ حق‌ و استقامت‌ میل‌ می‌کنند و کلام‌ خدای‌  عزوجل ‌ را تحریف‌ نموده‌ و آن‌ را در غیر جایگاه‌ آن‌ می‌نهند و لازم‌ عقلی‌ آن‌ را بر آن‌ مترتب‌ نمی‌کنند «بر ما پوشیده‌ و پنهان‌ نیستند» بلکه‌ ما به‌ حال‌ آنان‌ داناییم‌ لذا آنان‌ را در برابر آنچه‌ که‌ می‌کنند، جزا می‌دهیم‌. و این‌ تهدیدی‌ است‌ بسیار سخت‌ «آیا کسی‌ که‌ در آتش‌ افگنده ‌می‌شود، بهتر است‌ یا کسی‌ که‌ روز قیامت‌ آسوده‌ خاطر می‌آید؟» مراد این‌ است‌ که‌ کژروان‌ و کژاندی‌شان‌ در آیات‌ الهی‌، به‌ آتش‌ دوزخ‌ افگنده‌ می‌شوند در حالی‌که ‌مؤمنان‌ به‌ آیات‌ الهی‌، در روز قیامت‌ ایمن‌ و آسوده‌ خاطر می‌آیند پس‌ شما خودداوری‌ کنید که‌ کدام‌ یک‌ از دوگروه‌ بهترند؟ «هر چه‌ می‌خواهید، بکنید» از خیر یا شر «همانا او به‌ آنچه‌ می‌کنید، بیناست» پس‌ شما را در برابر آنچه‌ می‌کنید، جزای ‌مناسب‌ می‌دهد. زجاج‌ می‌گوید: لفظ «اعملوا: هر چه‌ می‌خواهید، بکنید» لفظ امر و مفید تهدیدی‌ سخت‌ می‌باشد».

بشیربن‌فتح‌ در بیان‌ سبب‌ نزول‌ می‌گوید: «این‌ آیه ‌کریمه‌ درباره‌ ابوجهل‌ و عماربن‌ یاسر رضی الله عنه  و تفاوت‌ حال‌ آن‌ دو نازل‌ شد». البته‌ مفاد آیه‌ عام‌ است‌.

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِٱلذِّکۡرِ لَمَّا جَآءَهُمۡۖ وَإِنَّهُۥ لَکِتَٰبٌ عَزِیزٞ٤١.

«بی‌گمان‌ کسانی‌ که‌ به‌ ذکر» یعنی‌: به‌ قرآن‌ «چون‌ بر آنان‌ نازل‌ شد کافر شدند» یقینا در برابر کفر خویش‌ مجازات‌ می‌شوند «و به ‌تحقیق‌ که‌ آن‌ کتابی‌ عزیز است» یعنی‌: قرآنی‌ که‌ در آن‌ کژروی‌ و کژاندیشی‌ می‌کنند، کتابی‌ است‌ گرامی‌ و ارجمند و برتر از آن‌ است‌ که‌ مورد معارضه‌ قرار گیرد، یا طاعنان‌ در آن‌ طعن‌ زنند، این ‌کتاب‌ برتر و والاتر از آن‌ است‌ که‌ به‌ آن‌ عیبی‌ نسبت‌ داده‌ شود، گویی‌ دژ استوار و رفیعی‌ است‌ که‌ دست‌ طاعنان‌ و غداران‌ تحریفگر و عیب‌ جو از آن‌ کوتاه‌ می‌باشد.

﴿لَّا یَأۡتِیهِ ٱلۡبَٰطِلُ مِنۢ بَیۡنِ یَدَیۡهِ وَلَا مِنۡ خَلۡفِهِۦۖ تَنزِیلٞ مِّنۡ حَکِیمٍ حَمِیدٖ٤٢.

«باطل‌ از پیش‌ روی‌ آن‌ و از پشت‌ سر آن‌ در آن‌ راه‌ نمی‌یابد» یعنی‌: قرآن‌ کریم‌ از این‌ امر که‌ چیزی‌ از آن‌ کاسته‌ یا در آن‌ افزوده‌ شود، محفوظ و مصون‌ است‌. از جانبی‌ دیگر، این‌ کتاب‌ مبین‌، از سوی‌ کتب‌ آسمانی‌ قبل‌ از خود، تکذیب ‌نمی‌شود و بعد از آن‌ نیز کتابی‌ نمی‌آید تا آن‌ را ابطال‌ کند؛ پس‌ گذشته‌ و آینده ‌همه‌ مؤید آن‌ است‌ «فرو فرستاده‌ای‌ از سوی‌ الله با حکمت‌ ستوده‌ است» یعنی‌: چگونه‌ باطل‌ را بر آن‌ راهی‌ خواهد بود در حالی‌که‌ خدای‌ ذوالجلال‌ فرودآورنده‌ آن‌، از کمال‌ حکمت‌ و برترین‌ و والاترین‌ اوصاف‌ برخوردار است‌ به‌ طوری‌که‌ از حکمت‌ و فرزانگی‌ خویش‌، امور را در نصاب‌ و جایگاه‌ درست‌ آن‌ها قرار می‌دهد، همچنان‌ او ستوده‌ است‌؛ به‌طوری‌که‌ تمام‌ خلقش‌ او را در برابر نعمت‌های بسیاری‌ که‌ بر آنان‌ فیضان‌ نموده‌ است‌، می‌ستایند.

﴿مَّا یُقَالُ لَکَ إِلَّا مَا قَدۡ قِیلَ لِلرُّسُلِ مِن قَبۡلِکَۚ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغۡفِرَةٖ وَذُو عِقَابٍ أَلِیمٖ٤٣.

«به‌ تو» ای‌ محمد‌ صلی الله علیه و آله و سلم  «جز آنچه‌ که‌ به‌ پیامبران‌ پیش‌ از تو گفته‌ شده‌ بود، گفته‌ نمی‌شود» یعنی‌: به‌ تو از سوی‌ این‌ گروه‌ کفار ـ از انتسابت‌ به‌ جادوگری‌ و دروغ‌ و دیوانگی‌ ـ جز مانند آنچه‌ که‌ به‌ پیامبران‌ پیش‌ از تو گفته‌ شد، گفته‌ نمی‌شود زیرا اقوام‌ ایشان‌ نیز به‌ ایشان‌ همانند این‌ چیزهایی‌ را می‌گفتند که‌ هم‌ اکنون‌ این‌ گروه‌ به ‌تو می‌گویند پس‌ همچنان‌ که‌ ایشان‌ بر آزار اقوام‌ خویش‌ شکیبا بودند، تو نیز شکیبا باش‌ «بی‌گمان‌ پروردگارت‌ هم‌ صاحب‌ آمرزش‌ و هم‌ صاحب‌ عقوبتی‌ دردناک‌ است» پس ‌انتخاب‌ راه‌ با آنان‌ است‌ که‌ آیا راه‌ آمرزش‌ را می‌پویند، یا همچنان‌ به‌ راه‌ عقوبت ‌رهنوردند.

در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت‌ سعید بن‌ مسیب رضی الله عنه  آمده‌ است‌ که‌ فرمود: چون‌ این ‌آیه‌ کریمه‌ نازل‌ شد، رسول‌‌خدا‌ صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «لولا عفو الله‌ وتجاوزه‌ ما هنأ أحد العیش‌، ولولا وعیده‌ وعقابه‌، لاتکل‌ کل‌ أحد». «اگر عفو و درگذشت‌ خداوند عزوجل  نمی‌بود، زندگی‌ بر هیچ‌کس‌ گوارا نبود و اگر هشدارها و عذاب‌ وی‌ نمی‌بود، بی‌گمان‌ هرکسی‌ به‌ (عفو و مغفرت‌) وی‌ تکیه‌ می‌کرد». یعنی‌ بی‌ هیچ‌ ملاحظه‌ای‌ به ‌ارتکاب‌ معاصی‌ می‌پرداخت‌.

﴿وَلَوۡ جَعَلۡنَٰهُ قُرۡءَانًا أَعۡجَمِیّٗا لَّقَالُواْ ۖ ءَا۬عۡجَمِیّٞ وَعَرَبِیّٞۗ قُلۡ هُوَ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ هُدٗى وَشِفَآءٞۚ وَٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ فِیٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٞ وَهُوَ عَلَیۡهِمۡ عَمًىۚ أُوْلَٰٓئِکَ یُنَادَوۡنَ مِن مَّکَانِۢ بَعِیدٖ٤٤.

«و اگر آن‌ را قرآنی‌ اعجمی‌ می‌گردانیدیم» یعنی‌: اگر قرآن‌ را به‌ غیر زبان‌ عرب ‌نازل‌ می‌کردیم‌ «قطعا» کافران‌ عرب‌ «می‌گفتند: چرا آیات‌ آن‌ شیوا بیان ‌نشده ‌است» یعنی‌: چرا آیات‌ آن‌ به‌ زبان‌ ما بیان‌ نشده ‌است‌؟ زیرا ما عرب‌ هستیم‌ و زبان‌ عجم‌ را نمی‌فهمیم‌ «آیا کتابی‌ است‌ عجمی‌ و مخاطب‌ آن‌ عرب‌ زبان‌؟» یعنی‌ می‌گفتند: آیا سخن‌، سخنی‌ عجمی‌ است‌ در حالی‌که‌ پیامبر، پیامبری‌ عربی ‌می‌باشد؟ این‌ امر چگونه‌ صحیح‌ و با ایجابات‌ حال‌ و اوضاع‌ متناسب‌ می‌باشد؟ به ‌قولی‌: مراد از ﴿لَوۡلَا فُصِّلَتۡ ءَایَٰتُهُۥٓۖ [فصلت: 44] این‌ است‌: چرا میان‌ آیات‌ آن‌ فاصله‌ قرار داده ‌نشده‌ تا بعضی‌ از آن‌ به‌ منظور فهماندن‌ عجم‌، به‌ زبان‌ عجمی‌ و بعضی‌ از آن‌ برای‌ فهماندن‌ عرب‌، به‌ زبان‌ عربی‌ نازل‌ گردد؟ پاسخ‌ این‌ است‌: اگر حق‌ تعالی‌ چنین ‌می‌کرد، قطعا آن‌ها می‌گفتند: این‌ کلامی‌ به‌هم‌ آمیخته‌ و در هم‌ آشفته‌ است‌ «بگو: قرآن‌ برای‌ مؤمنان‌ هدایت‌ و شفایی‌ است» که‌ ایشان‌ به‌وسیله‌ آن‌، به‌ حق‌ راه‌ می‌یابند و از هر شک‌ و شبهه‌ای‌ شفا حاصل‌ می‌کنند «و کسانی‌ که‌ ایمان‌ ندارند، در گوش‌هایشان‌ سنگینی‌ای‌ است» در مورد شنیدن‌ قرآن‌ و فهمیدن‌ معانی‌ آن‌، بدین‌ جهت‌ است‌ که‌ یک‌دیگر را در هنگام‌ قرائت‌ قرآن‌، به‌ بیهوده‌کاری‌ و غوغا آفرینی‌سفارش‌ می‌کنند «و قرآن‌ بر آنان‌ کوری‌ای‌ است» یعنی‌: قرآن‌ دیدگانشان‌ را خیره ‌می‌کند پس‌ نمی‌توانند حق‌ را ببینند بنابراین‌، آن‌ها از دیدن‌ قرآن‌ کور و از شنیدن‌ آن ‌کرند «اینان» به‌ مثل‌ چنانند که‌ «گویی‌ از جایی‌ دور ندا می‌شوند» یعنی‌: حال‌ آنان همانند حال‌ کسی‌ است‌ که‌ او را از مسافتی‌ دور ندا می‌دهند به‌ طوری‌که‌ صدای ‌نداکننده‌ خود را می‌شنود اما سخنی‌ را که‌ برایش‌ گفته‌ می‌شود، نمی‌فهمد. البته‌ این ‌تمثیلی‌ برای‌ حال‌ آنان‌ است‌ که‌ در هر زمان‌ مصادیقی‌ دارد چنان‌ که‌ در عصر حاضر نیز دعوتگران‌ راه‌ خدا عزوجل  با مردمی‌ روبرو می‌شوند که‌ از فهم‌ معانی‌ قرآن‌، به‌ دورند، گویی‌ از جایی‌ دور به‌ سوی‌ باور به‌ قرآن‌ فراخوانده‌ می‌شوند.

ابن‌ جریر از سعید بن‌ جبیر رضی الله عنه  در بیان‌ سبب‌ نزول‌ این‌ آیه ‌کریمه‌ روایت‌ کرده‌ است‌ که‌ فرمود: قریش‌ گفتند که‌ چرا این‌ قرآن‌ به‌ طور مختلط به‌ زبآن‌های‌ عجمی‌ و عربی ‌نازل‌ نگردیده‌ است‌؟ پس‌ خداوند عزوجل  این‌ آیه‌کریمه‌ را در پاسخشان‌ نازل‌ فرمود.

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ فَٱخۡتُلِفَ فِیهِۚ وَلَوۡلَا کَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّکَ لَقُضِیَ بَیۡنَهُمۡۚ وَإِنَّهُمۡ لَفِی شَکّٖ مِّنۡهُ مُرِیبٖ٤٥.

باری‌! نزول‌ قرآن‌ بر محمد‌ صلی الله علیه و آله و سلم  پدیده‌ نوی‌ نیست‌ بلکه‌ فرودآوردن‌ کتاب‌ها بر پیامبران‌  علیهم السلام ، سنت‌ دیرپای‌ الهی‌ بوده‌ است‌: «و به‌راستی‌ به‌ موسی‌ کتاب» تورات ‌را «دادیم‌ پس‌ در آن‌ اختلاف‌ واقع‌ شد» زیرا بعضی‌ از مردم‌ گفتند: تورات‌ حق‌ است ‌و بعضی‌ هم‌ گفتند: تورات‌ باطل‌ است‌. یعنی‌: ای‌ محمد‌ صلی الله علیه و آله و سلم ! این‌ عادتی‌ قدیمی‌ و ریشه‌دار در میان‌ امت‌های‌ پیامبران‌  علیهم السلام  است‌ که‌ در کتب‌ نازل‌شده‌ به‌سوی‌ خویش‌، اختلاف‌ می‌کنند چنان‌ که‌ قوم‌ تو نیز در کتاب‌ خویش‌ اختلاف‌ کرده‌ و نسبت‌ به‌ آن ‌در دو سوی‌ حق‌ و باطل‌ قرار گرفتند «واگر از جانب‌ پروردگارت‌ کلمه‌ای‌ که‌ سابق‌ صادر شده‌، نبود» یعنی‌: اگر حکم‌ پیشین‌ پروردگارت‌ در به ‌تأخیر انداختن‌ عذاب‌ از تکذیب‌کنندگان‌ امتت‌ تا روز حساب‌، در ازل‌ صادر نشده‌ بود؛ «قطعا میان‌شان ‌فیصله‌ صادر می‌شد» با فرستادن‌ عذاب‌ عاجل‌ دنیوی‌ بر آنان‌ «و در حقیقت‌ آن‌ها درباره‌ آن‌ به‌ شکی‌ سخت‌ دچارند» یعنی‌: تکذیب‌ کنندگان‌، در حقانیت‌ تورات‌ و قرآن ‌سخت‌ شک‌ دارند.

﴿مَّنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ أَسَآءَ فَعَلَیۡهَاۗ وَمَا رَبُّکَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِیدِ٤٦.

«هرکس‌ کاری‌ شایسته‌ پیشه‌ کند، به‌سود خود اوست‌ و هرکس‌ کاری‌ بد در پیش‌گیرد، به‌ زیان‌ خود اوست‌ و پروردگارت‌ در حق‌ بندگان‌ ستمکار نیست» پس‌ هیچ‌کس‌ را جز در برابر گناهش‌ عذاب‌ نمی‌کند و احدی‌ را جز بعد از برپا داشتن‌ حجت‌ و فرستادن‌ پیامبران‌  علیهم السلام  مؤاخذه‌ نمی‌نماید.

﴿إِلَیۡهِ یُرَدُّ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِۚ وَمَا تَخۡرُجُ مِن ثَمَرَٰتٖ مِّنۡ أَکۡمَامِهَا وَمَا تَحۡمِلُ مِنۡ أُنثَىٰ وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلۡمِهِۦۚ وَیَوۡمَ یُنَادِیهِمۡ أَیۡنَ شُرَکَآءِی قَالُوٓاْ ءَاذَنَّٰکَ مَامِنَّا مِن شَهِیدٖ٤٧.

«علم‌ هنگام‌ قیامت‌ فقط منحصر به‌ اوست» یعنی‌: آگاهی‌ از وقت‌ قیامت‌، فقط مخصوص‌ باری‌ تعالی‌ بوده‌ و دیگران‌ را بدان‌ علمی‌ نیست‌ چنان‌ که‌ وقتی ‌جبرئیل‌  علیه السلام  از سیدالبشر صلی الله علیه و آله و سلم  درباره‌ قیامت‌ پرسید، ایشان‌ در پاسخ‌ وی‌ فرمودند: «شخصی‌ که‌ در باره‌ آن‌ از وی‌ سؤال‌ شده‌ است‌، داناتر از سؤال‌ کننده‌ نیست‌». لذا هرکس‌ از وقت‌ قیامت‌ مورد پرسش‌ قرار می‌گیرد، باید در پاسخ‌ بگوید: خدا عزوجل  خود به‌ آن‌ داناتر است‌. «و انواع‌ میوه‌ها از غلاف‌هایشان‌ بیرون‌ نمی‌آیند» اکمام‌: پوشش‌هایی‌ است‌ که‌ میوه‌ها در درون‌ آن‌ها رشد می‌کنند تا به‌ وسیله‌ آن‌ها از آفات ‌نگهبانی‌ شوند و وقتی‌ که‌ به‌ شکوفایی‌ و پختگی‌ می‌رسند، یا از درون‌ غلاف‌ خود بیرون‌ می‌آیند و یا همچنان‌ در غلاف‌ خود باقی‌ می‌مانند «و هیچ‌ مادینه‌ای‌ در شکمبار برنمی‌گیرد و بار شکم‌ خود را نمی‌گذارد مگر آن‌که‌ او به‌ آن‌ علم‌ دارد» یعنی‌: هیچ‌ چیزـ اعم‌ از بیرون‌ آمدن‌ میوه‌ای‌، یا باردار شدن‌ و بار نهادن‌ حامله‌ای‌ ـ تحقق ‌نمی‌یابد، جز این‌که‌ علم‌ خدای‌  عزوجل ‌ به‌ این‌ همه‌ امور، محیط است‌ پس‌ چنان‌که‌ علم‌ این‌ امور به‌ حق‌ تعالی‌ برمی‌گردد، علم‌ قیامت‌ نیز به‌ او برمی‌گردد «و روزی‌ که‌ آنان‌ را ندا می‌دهد» یعنی‌: روز قیامت‌ خدای‌ سبحان‌ مشرکان‌ را ندا می‌دهد «که‌: شریکان‌ من‌ کجایند؟» یعنی‌: کسانی‌ که‌ شما آن‌ها را شریکان‌ من‌ می‌پنداشتید ـ اعم ‌از بتان‌ و غیر آن‌ها ـ اینک‌ آن‌ها را بخوانید تا برای‌ شما شفاعت‌ کنند، یا عذاب‌ را از شما دفع‌ نمایند «می‌گویند: ما با بانگ‌ رسا به‌ تو می‌گوییم‌ که‌ هیچ‌ گواهی‌ از میان‌ ما نیست» یعنی‌: به‌ تو اعلام‌ می‌کنیم‌ که‌ هیچ‌ یک‌ از ما به‌ این‌که‌ برای‌ تو شریکی ‌وجود دارد، گواهی‌ نمی‌دهیم‌ و امروز ما همه‌ یکتاپرست‌ هستیم‌.

﴿وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَدۡعُونَ مِن قَبۡلُۖ وَظَنُّواْ مَا لَهُم مِّن مَّحِیصٖ٤٨.

«و آنچه‌ پیش‌ از این‌ می‌پرستیدند، از نظر آنان‌ گم‌ شد» یعنی‌: آنچه‌ که‌ مشرکان ‌در دنیا از بتان‌ و مانند آن‌ها می‌پرستیدند، در آخرت‌ نابود و ناپدید شده‌ و هیچ‌ به‌کارشان‌ نمی‌آید «و دانستند که‌ آنان‌ را هیچ‌ گریزگاهی‌ نیست» یعنی‌: یقین‌ کردند و دریافتند که‌ هیچ‌ گریزگاه‌ و راه‌ نجاتی‌ از عذاب‌ الهی‌ ندارند.

﴿لَّا یَسۡ‍َٔمُ ٱلۡإِنسَٰنُ مِن دُعَآءِ ٱلۡخَیۡرِ وَإِن مَّسَّهُ ٱلشَّرُّ فَیَ‍ُٔوسٞ قَنُوطٞ٤٩.

«انسان‌ هرگز از دعای‌ خیر خسته‌ نمی‌شود» یعنی‌: انسان‌ از درخواست‌ و جلب ‌خیر از بارگاه‌ حق‌ تعالی‌ برای‌ خویش‌، ملول‌ و خسته‌ نمی‌شود. گفتنی‌ است‌ که‌ خیر در اینجا به‌ معنی‌: مال‌، سلامتی‌، سلطه‌، مقام‌ و رفعت‌ است‌ «ولی‌ اگر شری‌ به‌ او برسد، نومید و دلسرد است» یعنی‌: اگر بلا و سختی‌ و فقر و بیماری‌ای‌ به‌ او برسد، از یاری‌ و مهربانی‌ خداوند عزوجل  بسیار نومید و از رحمت‌ وی‌ بسیار دلسرد و بدان ‌بی‌طمع‌ است‌ تا بدانجا که‌ می‌پندارد، این‌ ناخوشی‌ای‌ که‌ به‌ وی‌ رسیده‌ است‌، دیگر هرگز از وی‌ برطرف‌ نمی‌شود.

﴿وَلَئِنۡ أَذَقۡنَٰهُ رَحۡمَةٗ مِّنَّا مِنۢ بَعۡدِ ضَرَّآءَ مَسَّتۡهُ لَیَقُولَنَّ هَٰذَا لِی وَمَآ أَظُنُّ ٱلسَّاعَةَ قَآئِمَةٗ وَلَئِن رُّجِعۡتُ إِلَىٰ رَبِّیٓ إِنَّ لِی عِندَهُۥ لَلۡحُسۡنَىٰۚ فَلَنُنَبِّئَنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِمَا عَمِلُواْ وَلَنُذِیقَنَّهُم مِّنۡ عَذَابٍ غَلِیظٖ٥٠.

«و اگر از جانب‌ خود رحمتی‌ ـ پس‌ از رنجی‌ که‌ به‌ او رسیده ‌است‌ ـ به‌ او بچشانیم» یعنی‌: اگر به‌ انسان‌ پس‌ از سختی‌ و بیماری‌ و فقر، خیر و عافیت‌ و توانگری‌ای ‌ارزانی‌ داریم‌ «قطعا خواهد گفت‌: این‌ حق‌ من‌ است» یعنی‌: این‌ چیزی‌ است‌ که‌ من ‌در نزد خداوند عزوجل  شایستگی‌ و استحقاق‌ آن‌ را داشته‌ام‌ از آن‌ روی‌ که‌ او از عمل‌ من‌ راضی‌ است‌. پس‌ می‌پندارد که‌ این‌ نعمتی‌ که‌ در آن‌ قرار گرفته‌، براساس ‌استحقاق‌ و شایستگی‌ خودش‌ بوده‌ است‌ ولی‌ غافل‌ از آن‌ است‌ که‌ خداوند عزوجل  بندگانش‌ را به‌ خیر و شر و نعمت‌ و نکبت‌ ـ هردو ـ می‌آزماید تا در عرصه‌ واقعیت‌، بنده‌ شکرگزار از بنده‌ منکر و بنده‌ صابر از بنده‌ بی‌قرار و ناشکیبا متمایز گردد. همچنین‌ این‌ انسان‌ از خود راضی‌ می‌گوید: «و نمی‌پندارم‌ که‌ قیامت‌ برپا شود» آن‌ گونه‌ که‌ پیامبران‌ از آن‌ به‌ ما خبر می‌دهند. باید دانست‌ که‌ شک‌ در امر وقوع‌ رستاخیز و قیامت‌، جز از کافران‌ یا کسانی‌ که‌ در دینشان‌ متزلزل‌اند و به‌ اسلام ‌تظاهر نموده‌ و کفر را پنهان‌ می‌دارند، متصور نمی‌باشد. «و» همچنین‌، آن‌ انسان‌ ناسپاس‌ شکاک‌ می‌گوید: «اگر هم‌ به‌سوی‌ پروردگارم‌ بازگردانیده‌ شوم» بر فرض راست ‌بودن‌ آنچه‌ که‌ انبیا از برپایی‌ قیامت‌ و روی‌ دادن‌ رستاخیز و حشر و نشر به‌ ما خبر داده‌اند «قطعا نزد او برایم‌ خوبی‌ خواهد بود» یعنی‌: نزد باری‌ تعالی‌ در بهشت‌ به‌کرامت‌ و اعزاز نایل‌ خواهم‌ شد! و بدین‌گونه‌ می‌پندارد که‌ بر اساس‌ فضلی‌ که‌ در وجود خود وی‌ هست‌، مستحق‌ خیر دنیا و آخرت‌ می‌باشد «بدون‌ شک‌ کافران‌ را به‌آنچه‌ می‌کردند آگاه‌ می‌سازیم» در روز قیامت‌ «و مسلما از عذابی‌ سهمگین‌ به‌ آنان‌ می‌چشانیم» که‌ برعکس‌ آنچه‌ می‌پندارند، دامنگیرشان‌ شده‌ و هرگز از آنان قطع ‌نمی‌شود.

﴿وَإِذَآ أَنۡعَمۡنَا عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ أَعۡرَضَ وَنَ‍َٔابِجَانِبِهِۦ وَإِذَا مَسَّهُ ٱلشَّرُّ فَذُو دُعَآءٍ عَرِیضٖ٥١.

سپس‌ خدای‌  عزوجل ‌ نوع‌ دیگری‌ از طغیان‌ انسان‌ را یادآور می‌شود: «و چون‌ به‌ انسان‌ نعمتی‌ ارزانی‌ داریم» در این‌ حال‌، طبیعت‌ او ـ از حیث‌ این‌که‌ انسان ‌است‌، به‌ اعتبار غالب‌ افراد آن‌ ـ این‌ است‌ که‌: «روی‌ می‌گرداند» از شکر و سپاس‌الهی‌ «و دامن‌کشان‌ می‌گذرد» یعنی‌: خود را از انقیاد برای‌ حق‌ برتر می‌بیند و تکبر و گردنکشی‌ پیشه‌ می‌کند «و چون‌ شری» یعنی‌: بلا، سختی‌، فقر و بیماری‌ای‌ «به‌ او برسد، صاحب‌ دعایی‌ بسیار است» پس‌ به‌صورت‌ پی‌گیر، دست‌ به‌ دعا برداشته‌ و زاری‌ و التماس‌ می‌کند و دعا و التجا را رها کردنی‌ نیست‌. پس‌ سخن‌ «عریض‌»، سخنی‌ است‌ که‌ لفظ آن‌ بسیار و معنای‌ آن‌ اندک‌ باشد. و در مقابل‌ آن‌، سخن ‌«وجیز»، سخنی‌ اندک‌ اما پرمعنی‌ است‌.

آری‌! چون‌ به‌ انسان‌ بدی‌ و شری‌ برسد، به‌سوی‌ خدای‌  عزوجل ‌ تضرع‌ و زاری‌ و فریاد و استغاثه‌ می‌کند تا آنچه‌ را که‌ بر وی‌ فرود آمده‌ است‌، از وی‌ دور سازد و او در این‌ زاری‌ و التجا و استغاثه‌، پی‌گیرانه‌ پای‌ می‌فشارد. بدین‌گونه‌ است‌ که‌ او خدای‌  عزوجل ‌ را در حال‌ رنج‌ و سختی‌ یاد کرده‌ اما در حال‌ آسودگی‌ و راحت‌، فراموشش‌ می‌کند، در هنگام‌ نزول‌ نکبت‌ و نقمت‌ به‌ بارگاهش‌ زاری‌ و التماس‌ کرده‌ اما در هنگام‌ تحقق‌ نعمت‌ او را ترک‌ می‌نماید. آری‌! شیوه‌ کار کافران‌ و مسلمانانی‌ که‌ ثبات‌ قدم‌ ندارند، این‌چنین‌ است‌.

در بیان‌ سبب‌ نزول‌ آمده‌است‌: این‌ آیات‌ درباره‌ کفاری‌ مانند ولیدبن‌ مغیره‌ و عتبه‌بن‌ ربیعه‌ نازل‌ شد.

﴿قُلۡ أَرَءَیۡتُمۡ إِن کَانَ مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ ثُمَّ کَفَرۡتُم بِهِۦ مَنۡ أَضَلُّ مِمَّنۡ هُوَ فِی شِقَاقِۢ بَعِیدٖ٥٢.

ای‌ محمد‌ صلی الله علیه و آله و سلم ! به‌ این‌ مشرکان‌ تکذیب‌ کننده‌ قرآن‌؛ همانان‌ که‌ گفتند: (دل‌های ‌ما از آنچه‌ ما را به‌ سوی‌ آن‌ فرامی‌خوانی‌ در پوششی‌ است‌...) «آیه‌/5» «بگو: آیا دیدید» یعنی‌: به‌ من‌ خبر دهید «که‌ اگر» این‌ قرآن‌ «از سوی‌ خدا باشد، سپس‌ شما به‌ آن‌ کافر شده‌ باشید» یعنی‌: سپس‌ شما آن‌ را دروغ‌ انگاشته‌ و نپذیرفته‌ باشید و به ‌آنچه‌ در آن‌ است‌، عمل‌ نکرده‌ باشید؛ «دیگر چه‌ کسی‌ از آن‌ کس‌ که‌ چنین‌ ناسازگاری ‌بزرگی‌ دارد، گمراه‌تر است‌؟» یعنی‌: در آن‌ صورت‌، هیچ‌کس‌ ـ به‌ سبب‌ شدت ‌عداوت‌ و ستیز شما با حق‌ ـ از شما گمراه‌تر نیست‌. امام‌ فخر رازی‌ می‌گوید: «بالضروره‌ معلوم‌ است‌ که‌ علم‌ مدعیان‌ باطل‌ بودن‌ قرآن‌، علمی‌ بدیهی‌ نیست ‌بنابراین‌، اصرارشان‌ بر نپذیرفتن‌ قرآن‌ از بزرگترین‌ موجبات‌ عقاب‌ است‌ لذا ایجاب ‌عقل‌ و علم‌ این‌ است‌ که‌ آن‌ها راه‌ بی‌بنیاد انکار را رها کرده‌ و به‌ شیوه‌ تأمل‌ واستدلال‌ بازگردند».

﴿سَنُرِیهِمۡ ءَایَٰتِنَا فِی ٱلۡأٓفَاقِ وَفِیٓ أَنفُسِهِمۡ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّۗ أَوَ لَمۡ یَکۡفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُۥ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ شَهِیدٌ٥٣.

«زودا که‌ آیات‌ خود را به‌ آنان‌ بنمایانیم» یعنی‌: به‌زودی‌ در پرتو فروغ‌ دانش‌، روشن‌ می‌سازیم‌ که‌ قرآن‌ کلام‌ ما است‌ و نشانه‌ها و دلالت‌های‌ صدق‌ و راستی‌ قرآن‌ را به‌ آنان‌ می‌نمایانیم‌ «در آفاق» یعنی‌: در بیرون‌ وجود خودشان‌ در پهنای‌ آسمآن‌ها و زمین‌؛ از خورشید گرفته‌ تا ماه‌ و ستارگان‌ و شب‌ و روز و باد و باران‌ و رعد و برق‌ و صاعقه‌ و نبات‌ و اشجار و کوه‌ و دریا و غیر این‌ها «و در نفس‌های‌ آنان» یعنی‌: به‌ زودی‌ آیات‌ خود را در صنعت‌ پیچیده‌ و دقیق‌ و حکمت‌ بدیعی‌ که‌ در کارگاه‌ وجود و ساختمان‌ هستی‌ خود انسان‌ و ترکیب‌ روحی‌ وی‌ ایجاد کرده‌ایم‌، نیز به‌ آنان‌ می‌نمایانیم‌. به‌قولی‌: مراد از نشانه‌های‌ الهی‌ در آفاق‌، عبارت‌ است‌ از: قلمروها و شهرهایی‌ که‌ خدای‌  عزوجل ‌ آن‌ را برای‌ پیامبر خویش‌ و پیشوایان ‌مسلمان‌ بعد از ایشان‌ گشود و نشانه‌های‌ او در نفسهای‌ ایشان‌: فتح‌ خود مکه‌ است ‌«تا برایشان‌ روشن‌ شود که‌ او خود حق‌ است» یعنی‌: تا با نمایاندن‌ آیات‌ آفاقی‌ و انفسی‌، بر آنان‌ به ‌روشنی‌ تمام‌ آشکار شود که‌ قرآن‌ و کسی‌ که‌ آن‌ را نازل‌ کرده‌ و پیامبری‌ که‌ آن‌ را آورده‌، همه‌ حق‌ است‌ «آیا کافی‌ نیست» برایشان‌ «که‌ پروردگارت‌ خود بر هر چیزی‌ گواه‌ است‌؟» گواه‌ است‌ بر اعمال‌ کفار و گواه‌ است‌ بر این‌که‌ قرآن‌، از نزد او نازل‌ شده‌ است‌؟ آیا این‌ گواهی‌ خود کافی‌ نیست‌؟.

حاصل‌ معنی‌ این‌ است‌ که‌: وعده‌ نمایان‌ ساختن‌ نشانه‌های‌ الهی‌ در آفاق‌ و انفس‌، حقیقتی‌ است‌ که‌ آنان‌ به‌ زودی‌ شاهد آن‌ خواهند بود و آن‌ را مشاهده‌ خواهند کرد آن‌گاه‌ خواهند دانست‌ که‌ قرآن‌ کتاب‌ خدای‌ عالم‌ الغیب‌ و الشهاده‌ای ‌است‌ که‌ بر همه‌ چیز گواه‌ است‌.

این‌ آیه‌ کریمه‌ یکی‌ از بزرگترین‌ آیات‌ معجز قرآن‌ کریم‌ است‌ که‌ پیشاپیش‌، از طلوع‌ عصر علم‌ و تکنولوژی‌ ـ هم‌ در عرصه‌ آفاق‌ و هم‌ در عرصه‌ انفس‌ ـ خبرمی‌دهد[2].

﴿أَلَآ إِنَّهُمۡ فِی مِرۡیَةٖ مِّن لِّقَآءِ رَبِّهِمۡۗ أَلَآ إِنَّهُۥ بِکُلِّ شَیۡءٖ مُّحِیطُۢ٥٤.

«آگاه‌ باشید که‌ آنان‌ در لقای‌ پروردگارشان» یعنی‌ در وقوع‌ روز قیامت‌ و حساب ‌و ثواب‌ و عقاب‌ آن‌ «تردید دارند» بدین‌ جهت‌، نه‌ در آن‌ تفکر می‌کنند، نه‌ برای ‌آن‌ عمل‌ می‌نمایند و نه‌ هم‌ از آن‌ هیچ‌ حذر و پروایی‌ دارند «آگاه‌ باشید که‌ مسلما اوبه‌ هرچیزی‌ احاطه‌ دارد» پس‌ علم‌ خدای‌ سبحان‌ به‌ تمام‌ معلومات‌ و دانستنی‌ها وقدرت‌ وی‌ به‌ تمام‌ توانمندی‌ها احاطه‌ داشته‌ و مخلوقات‌، همه‌ تحت‌ سلطه‌ و قبضه ‌وی‌ قرار دارند پس‌ منکران‌ را چه‌ شده‌ است‌ که‌ در رستاخیز و حساب‌ آخرت‌ شک ‌می‌کنند در حالی‌که‌ می‌دانند خدای‌  عزوجل ‌ در آفرینش‌ نخست‌ آنان‌ را آفریده ‌است‌؟!.

 




[1]- به ‌نقل‌ از ابن‌کثیر، با تلخیص‌ از دو روایت‌ جابر بن‌ عبدالله و محمد بن‌ کعب‌ قرظی‌  رضی الله عنهما .

[2]- مترجم‌ در این ‌باره‌ کتابی‌ تحت‌ عنوان: «جلوه‌هایی‌ جدید از اعجاز علمی‌ قرآن‌ کریم‌» گرد آورده ‌است‌ که‌ در سال‌ (1376) از سوی‌ انتشارات‌ شیخ ‌الاسلام‌ احمد جام‌ منتشر گردید. البته‌ در میدان‌ اعجازعلمی‌ قرآن‌ کریم‌، صدها کتاب‌ به‌ زبانهای‌ مختلف‌ منتشر گردیده‌ است‌.