تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

سورۀ مریم

سورۀ مریم

مکی است؛ ترتیب آن 19؛ شمار آیات آن 98

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿کٓهیعٓصٓ ١.

کاف، ها، یا، عین، صاد؛ از حروف مقطعه است که حق‌تعالی به مرادش از آن‌ها داناتر می‌باشد، با علم به این امر که حروف مقطعه مقاصد زیبا و رازهای والایی دارند.

﴿ذِکۡرُ رَحۡمَتِ رَبِّکَ عَبۡدَهُۥ زَکَرِیَّآ ٢.

این یاد رحمت خداوند عزوجل بر بنده و پیامبرش زکریا است که در این سوره از وی خبر خواهد داد؛ چرا که داستان وی عبرت‌ها، اندرزها، حکمت‌ها، فواید و آموزه‌های بسیاری به همراه دارد.

﴿إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ نِدَآءً خَفِیّٗا ٣.

آنگاه که زکریا پروردگارش را آهسته ندا کرد؛ زیرا اینگونه مناجات حاکی از کمال اخلاص و امیدواری تمام به اجابت است.

﴿قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّی وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَیۡبٗا وَلَمۡ أَکُنۢ بِدُعَآئِکَ رَبِّ شَقِیّٗا ٤.

زکریا گفت: پروردگارا! سن و سالم بالا رفته، استخوانم سست گشته و موی سرم سپید گردیده است و ای پروردگارم! سابقه ندارد که اجابت دعا را از من بازداری بلکه هرگاه که تو را خوانده‌ام، همیشه و هر وقت خواسته‌ام را اجابت کرده‌ای.

﴿وَإِنِّی خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِیَ مِن وَرَآءِی وَکَانَتِ ٱمۡرَأَتِی عَاقِرٗا فَهَبۡ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّٗا ٥.

در حقیقت من از آن بیم دارم که وقتی بمیرم، نزدیکان و بستگانم در پرداختن به امر دعوت و برداشتن امانت رسالت، بعد از من کوتاهی ورزند و زنم هم نازاست، پس به من فرزندی ببخش که جانشین نیکی برایم بوده و رسالت را بعد از من بر دوش کشد؛ زیرا قدرتت جاری و نافذ است.

﴿یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنۡ ءَالِ یَعۡقُوبَۖ وَٱجۡعَلۡهُ رَبِّ رَضِیّٗا ٦.

تا آن فرزند، نبوتم و نبوت خاندان یعقوب را به ارث برد و از تو می‌‌خواهم که آن فرزند را شایسته گردانی؛ تا نزد تو و نزد خلقت پسندیده و با آبرو باشد.

﴿یَٰزَکَرِیَّآ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَٰمٍ ٱسۡمُهُۥ یَحۡیَىٰ لَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ مِن قَبۡلُ سَمِیّٗا ٧.

پس خدای  عزوجل  به وی وحی فرستاد که: ای زکریا! خداوند عزوجل تو را مژده می‌دهد که دعایت را اجابت کرده و برایت فرزندی بخشیده است که نامش یحیی است تا این نام تفاؤلی بر حیاتش باشد و حق‌تعالی قبلا برایش همنامی قرار نداده و تا آنگاه پسری به این نام، نامگذاری نشده است.

﴿قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی غُلَٰمٞ وَکَانَتِ ٱمۡرَأَتِی عَاقِرٗا وَقَدۡ بَلَغۡتُ مِنَ ٱلۡکِبَرِ عِتِیّٗا ٨.

زکریا از اجابت درخواستش متعجب شد و گفت: پروردگارا! آیا برایم فرزندی زاده خواهد شد حال آنکه همسرم نازا است و فرزند به دنیا نمی‌آورد و من خود نیز پیر مردی هستم کهن‌سال که فردی مانند من بارور ساخته نمی‌تواند؟

﴿قَالَ کَذَٰلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٞ وَقَدۡ خَلَقۡتُکَ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ تَکُ شَیۡ‍ٔٗا ٩.

خداوند عزوجل فرمود: به راستی این کار چنین تعجب انگیز است ولی ای زکریا! بر پروردگارت ایجاد آنچه بخواهد سهل و ساده است؛ چه به اسباب باشد و چه بدون اسباب، همانگونه که تو را قبلا از عدم آفرید پس پروردگارت را چیزی عاجز نمی‌گرداند.

﴿قَالَ رَبِّ ٱجۡعَل لِّیٓ ءَایَةٗۖ قَالَ ءَایَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ ٱلنَّاسَ ثَلَٰثَ لَیَالٖ سَوِیّٗا ١٠.

زکریا برای آنکه به وعدۀ خدا عزوجل مطمئن شود درخواست کرد و گفت: پروردگارا! نشانه‌ای می‌خواهم تا بدان حقیقت آنچه را که فرشتگان به من مژده داده‌اند بشناسم. حق‌تعالی به وی وحی کرد: نشانه این است که تو در عین حالی که سالم هستی اما نمی‌توانی مدّت سه شبانه روز با مردم سخن بگویی.

﴿فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦ مِنَ ٱلۡمِحۡرَابِ فَأَوۡحَىٰٓ إِلَیۡهِمۡ أَن سَبِّحُواْ بُکۡرَةٗ وَعَشِیّٗا ١١.

پس زکریا از جای عبادت خود یعنی همانجایی که مژدۀ تولد پسر به وی رسید بود، بر مردم ظاهر شد و به ایشان اشاره کرد که خدای متعال را صبح و شام از سر شکرگزاری و عبودیت تسبیح گویند.

﴿یَٰیَحۡیَىٰ خُذِ ٱلۡکِتَٰبَ بِقُوَّةٖۖ وَءَاتَیۡنَٰهُ ٱلۡحُکۡمَ صَبِیّٗا ١٢.

ای یحیی! با همت و عزم و با جد و جهد به تورات روی آور؛ از راه حفظ، فهم، عمل و دعوت به آنچه که در آن است. و خداوند عزوجل به یحیی با وصف خردسالی‌اش حکمت و فهم علمی عطا کرده بود.

﴿وَحَنَانٗا مِّن لَّدُنَّا وَزَکَوٰةٗۖ وَکَانَ تَقِیّٗا ١٣.

و نیز خداوند عزوجل از جانب خود به یحیی رحمت و محبت و پاکی از گناهان را بخشیده بود و او از پروردگارش پروا می‌داشت، به اوامرش عمل می‌کرد و از نواهی‌اش پرهیز نمود.

﴿وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَیۡهِ وَلَمۡ یَکُن جَبَّارًا عَصِیّٗا ١٤.

یحیی با نیکی به پدر و مادر دلسوزی به ایشان از آن‌ها فرمانبردار بود؛ او نه بر خلق گردنکش بود و نه خالق را نافرمان بلکه با مردم متواضع و برای پروردگارش مطیع و فرمان پذیر بود.

﴿وَسَلَٰمٌ عَلَیۡهِ یَوۡمَ وُلِدَ وَیَوۡمَ یَمُوتُ وَیَوۡمَ یُبۡعَثُ حَیّٗا ١٥.

و سلامی از جانب الله عزوجل و امانی از جانب رحمان بر یحیی باد در روزی که مادرش او را به دنیا آورد، در آن روز که از دنیا می‌رود و در روزی که از قبرش در آخرت زنده برانگیخته می‌شود.

﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ مَرۡیَمَ إِذِ ٱنتَبَذَتۡ مِنۡ أَهۡلِهَا مَکَانٗا شَرۡقِیّٗا ١٦.

ای پیامبر! و در قرآن داستان مریم را یاد کن؛ روزی که از خانواده‌اش به سمت مشرق دوری گزید و در آن اقامت گزید.

﴿فَٱتَّخَذَتۡ مِن دُونِهِمۡ حِجَابٗا فَأَرۡسَلۡنَآ إِلَیۡهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرٗا سَوِیّٗا ١٧.

مریم پرده‌ای برافراشت تا وی را از دیدگان کسانش و از مردم در حجاب قرار دهد، پس خداوند عزوجل جبرئیل را به سویش فرستاد و او در چهرۀ انسانی کامل اندام و خوش ترکیب نزد مریم آمد.

﴿قَالَتۡ إِنِّیٓ أَعُوذُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ مِنکَ إِن کُنتَ تَقِیّٗا ١٨.

چون مریم جبرئیل را دید گفت: اگر خداترس و پرهیزگار هستی، من از تو به خدای رحمان پناه می‌برم که به من بدی یا آزاری برسانی. بناءً ایمانداری و تقوایت باید مانع آزار رسانی‌ات به من گردد.

﴿قَالَ إِنَّمَآ أَنَا۠ رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلَٰمٗا زَکِیّٗا ١٩.

جبرئیل به وی گفت: من فرستاده‌ای از سوی الله عزوجل هستم، مرا نزدت فرستاده است تا برایت پسری پاک از لغزش‌ها و پاکیزه از گناه ببخشم.

﴿قَالَتۡ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی غُلَٰمٞ وَلَمۡ یَمۡسَسۡنِی بَشَرٞ وَلَمۡ أَکُ بَغِیّٗا ٢٠.

مریم به جبرئیل گفت: چگونه پسری به دنیا خواهم آورد حال آنکه هیچ انسانی با نکاح حلال به من نزدیگی نکرده است و همچنان مرتکب فعل حرامی هم نشده‌ام و جز این نیست که فرزند از تلاقی مرد و زن به دنیا می‌آید؟

﴿قَالَ کَذَٰلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٞۖ وَلِنَجۡعَلَهُۥٓ ءَایَةٗ لِّلنَّاسِ وَرَحۡمَةٗ مِّنَّاۚ وَکَانَ أَمۡرٗا مَّقۡضِیّٗا ٢١.

جبرئیل به وی گفت: موضوع همچنان است که تو یاد کردی؛ آری! هیچ انسانی به تو نزدیکی نکرده است و فعل حرامی هم انجام نداده‌ای، زیرا حق‌تعالی تو را از این فعل بد مصون داشته است ولی بدان که به وجود آوردن پسری بدون پدر بر خدای سبحان سهل و آسان است، زیرا قدرتش نافذ می‌باشد؛ تا این پسر نشانه‌ای بر قدرت وی و رحمتی از سوی وی بر مادرش و بر امتش باشد. قطعاً خداوند عزوجل این امر را نوشته و مقدّر ساخته است پس نه حکمش را بر گرداننده‌ای است و نه قضا و فیصله‌اش را بازدارنده‌ای.

﴿۞فَحَمَلَتۡهُ فَٱنتَبَذَتۡ بِهِۦ مَکَانٗا قَصِیّٗا ٢٢.

بعد از آنکه جبرئیل در چاک گریبان مریم دمید و دَم وی به رحِمش رسید، مریم آبستن شد و به جایی دور از چشم مردم رفت.

﴿فَأَجَآءَهَا ٱلۡمَخَاضُ إِلَىٰ جِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ قَالَتۡ یَٰلَیۡتَنِی مِتُّ قَبۡلَ هَٰذَا وَکُنتُ نَسۡیٗا مَّنسِیّٗا ٢٣.

سپس درد زایمان مریم را به سوی تنۀ درخت خرمایی کشانید و او از بیم اتهام مردم گفت: ای کاش پیش از امروز مرده بودم و به عرصۀ وجود نیامده بودم، کاش شناخته شده نبوده و به یاد آورده نمی‌شدم و کسی نمی‌دانست که من کیستم.

﴿فَنَادَىٰهَا مِن تَحۡتِهَآ أَلَّا تَحۡزَنِی قَدۡ جَعَلَ رَبُّکِ تَحۡتَکِ سَرِیّٗا ٢٤.

پس عیسی پسرش وی را از زیر پایش ندا داد که: غم مدار؛ زیرا این فرمان و فیصلۀ خداوند عزوجل است و او در زیر پایت جوی آب شیرینی پدید آورده است.

﴿وَهُزِّیٓ إِلَیۡکِ بِجِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ تُسَٰقِطۡ عَلَیۡکِ رُطَبٗا جَنِیّٗا ٢٥.

و تنۀ درخت خرما را با دستت بتکان، برتو از بالای آن خرمای تازۀ گوارا، در دم چیده و رسیده می‌ریزد.

این آیه بر به کارگیری اسباب در طلب رزق دلالت دارد.

﴿فَکُلِی وَٱشۡرَبِی وَقَرِّی عَیۡنٗاۖ فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ ٱلۡبَشَرِ أَحَدٗا فَقُولِیٓ إِنِّی نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَٰنِ صَوۡمٗا فَلَنۡ أُکَلِّمَ ٱلۡیَوۡمَ إِنسِیّٗا ٢٦.

از خرمای تازه بخور، از آب شیرین بنوش، خاطرت را به پسرت خوش و دیده به وی روشن دار؛ و اگر کسی از آدمیان را دیدی و از تو در این مورد پرسید، بگو: من برای طاعت حق‌تعالی روزۀ سکوت نذر کرده‌ام از این رو با هیچ بشری مطلقا سخن نخواهم گفت: قابل ذکر است که سکوت در شریعت آن‌ها عبادت بود نه در شریعت ما.

آیۀ کریمه بر کناره گیری و سکوت در هنگام بروز فتنه‌ها دلالت دارد.

﴿فَأَتَتۡ بِهِۦ قَوۡمَهَا تَحۡمِلُهُۥۖ قَالُواْ یَٰمَرۡیَمُ لَقَدۡ جِئۡتِ شَیۡ‍ٔٗا فَرِیّٗا ٢٧.

و بعد از آنکه مریم به جایی دور رفته بود، از آنجا پسرش عیسی را در آغوش گرفته و نزد قومش آمد و چون قومش او و پسرش را مشاهده کردند به وی گفتند: ای مریم! به راستی کار بس ناپسندی را مرتکب شده‌ای.

﴿یَٰٓأُخۡتَ هَٰرُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ ٱمۡرَأَ سَوۡءٖ وَمَا کَانَتۡ أُمُّکِ بَغِیّٗا ٢٨.

ای خواهر مرد صالح هارون! پدرت شخص گنه‌کاری نبود که مرتکب فحشا شود و مادرت نیز بدکاره‌ای نبود تا زنا نماید.

﴿فَأَشَارَتۡ إِلَیۡهِۖ قَالُواْ کَیۡفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی ٱلۡمَهۡدِ صَبِیّٗا ٢٩.

مریم با آن‌ها سخن نگفت و به پسرش عیسی که کودکی در گهواره بود اشاره کرد تا از وی بپرسند؛ آن‌ها بر این حرکتش ایراد گرفته و گفتند: چسان با این کودک خرد سال و گهواره‌ای که نه سخن گفته می‌تواند و نه حرف‌های ما را می‌فهمد، سخن بگوییم؟!

﴿قَالَ إِنِّی عَبۡدُ ٱللَّهِ ءَاتَىٰنِیَ ٱلۡکِتَٰبَ وَجَعَلَنِی نَبِیّٗا ٣٠.

عیسی در حالی که درون گهواره‌اش شیر می‌خورد، لب به سخن گشود و در پاسخ‌شان گفت: من بندۀ خدا عزوجل هستم؛ او چنین مقدر کرده است که انجیل را بر من نازل کند و مرا برای بنی اسرائیل پیامبری قرار دهد.

﴿وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیۡنَ مَا کُنتُ وَأَوۡصَٰنِی بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱلزَّکَوٰةِ مَا دُمۡتُ حَیّٗا ٣١.

و خداوند عزوجل هرجا که باشم مرا با برکت گردانیده است؛ از این رو خیرم بسیار و منفعتم عام و همگانی است؛ من نافع‌ترین مردم در علم و حلم و حکمت هستم، و تا زنده‌ام پروردگارم مرا به بر پاداشت نماز و پایبندی به اوقات آن و به دادن زکات سفارش کرده است زیرا نماز پاکی روح و زکات پاکی مال است.

﴿وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَتِی وَلَمۡ یَجۡعَلۡنِی جَبَّارٗا شَقِیّٗا ٣٢.

و مرا برای مادرم مطیع و فرمانبردار، مشفق و مهربان قرار داده و انسانی زورگو، متکبر، درشتخو و نافرمان خود نگردانیده بلکه مرا انسانی شایسته و پرهیزگار قرار داده است.

﴿وَٱلسَّلَٰمُ عَلَیَّ یَوۡمَ وُلِدتُّ وَیَوۡمَ أَمُوتُ وَیَوۡمَ أُبۡعَثُ حَیّٗا ٣٣.

و بر من از جانب الله عزوجل از هر بیمی امانی و از هر آفتی سلامتی است؛ آن روز که زاده شدم، آن روز که می‌میرم و روز قیامت که زنده بر انگیخته می‌شوم.

﴿ذَٰلِکَ عِیسَى ٱبۡنُ مَرۡیَمَۖ قَوۡلَ ٱلۡحَقِّ ٱلَّذِی فِیهِ یَمۡتَرُونَ ٣٤.

این کس که خدا عزوجل از وی خبرداده، حقیقتا و یقینا همان عیسی پسر مریم است؛ این همان داستان درست و صحیح وی است نه آنگونه که یهود و نصاری اباطیل و افتراهایی را در مورد وی ادعا می‌کنند.

﴿مَا کَانَ لِلَّهِ أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٖۖ سُبۡحَٰنَهُۥٓۚ إِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ ٣٥.

خدای متعال را نسزد و برایش صحیح و مناسب نیست که برای خود از خلقش فرزندی بر گیرد، او از این نسبت والا و منزه است، وقتی امری را مقدر و اراده کند، آن امر با کلمۀ «کُن – موجود شو» بی‌درنگ موجود و محقق می‌شود؛ برای آنچه او بخواهد، هیچ برگرداننده‌ای نیست.

﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمۡ فَٱعۡبُدُوهُۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ ٣٦.

همچنین عیسی به بنی‌اسرائیل گفت: تنها خدا را به یگانگی بپرستید و چیزی را به وی شریک نیاورید، زیرا پروردگار من و شما فقط اوست، برای ما جز او پروردگاری نیست؛ این همان روش پایدار و راه راست است و غیر آن هرچه هست باطل و گمراهی است.

﴿فَٱخۡتَلَفَ ٱلۡأَحۡزَابُ مِنۢ بَیۡنِهِمۡۖ فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن مَّشۡهَدِ یَوۡمٍ عَظِیمٍ ٣٧.

اما طوایف مختلف بنی‌اسرائیل در مورد عیسی به اختلاف پرداخته گفتند: عیسی پسر خداست، یا او سومین سه خداست، یا او خود، خداست!! همچنان یهود به دشمنی با وی پرداخته گفتند: او ساحر، یا پسر یوسف نجار است. پس در روز دهشتناک و بسیار خطیر قیامت هلاک و دمار بر تکذیبگران و کافران است.

﴿أَسۡمِعۡ بِهِمۡ وَأَبۡصِرۡ یَوۡمَ یَأۡتُونَنَاۖ لَٰکِنِ ٱلظَّٰلِمُونَ ٱلۡیَوۡمَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ ٣٨.

 آن روز که کافران به سوی خدا برمی‌گردند، چه شنوایند خطرهای روز قیامت را و چه بینایند دهشت‌ها و هول و هراس‌های آن را؛ تا آنان را در برابر آنچه کرده‌اند محاسبه کند، ولی امروز کسانی که با کفر بر خود ستم کرده‌اند در دوری آشکاری از حق و در انحراف از هدایت قرار دارند.

﴿وَأَنذِرۡهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡحَسۡرَةِ إِذۡ قُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ وَهُمۡ فِی غَفۡلَةٖ وَهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ ٣٩.

ای پیامبر! و مردم را از روز حسرت بیم ده؛ از آن روز که داوری انجام می‌شود و مردم مورد حساب قرار می‌گیرند در نتیجه سعادتمندان پاداش یافته و شقاوتمندان به کیفر می‌رسند حال آنکه کافران در این دنیا از آن روز و غفلت قرار دارند زیرا از حق روی گردانیده و پیرو باطل گشته‌اند، نه ایمان صحیحی نزدشان وجود دارد و نه عمل صالحی.

﴿إِنَّا نَحۡنُ نَرِثُ ٱلۡأَرۡضَ وَمَنۡ عَلَیۡهَا وَإِلَیۡنَا یُرۡجَعُونَ ٤٠.

بی‌گمان فقط خداوند عزوجل است که زمین و هر که را بر آن است به میراث می‌برد؛ بدین نحو که تمام موجودات را فنا کرده و تنها خودش باقی می‌ماند زیرا او زندۀ پاینده است و نمی‌میرد، بازگشت بندگان به سوی او و حساب‌شان بر اوست و به زودی آنان را در برابر افعال‌شان جزا می‌دهد؛ پس اگر افعال‌شان خیر باشد جزای خیر و اگر شر باشد جزای شر به آن‌ها می‌رساند.

﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِبۡرَٰهِیمَۚ إِنَّهُۥ کَانَ صِدِّیقٗا نَّبِیًّا ٤١.

ای پیامبر! و در این قرآن خبر ابراهیم علیه السلام را برای مردم یاد کن زیرا او از بزرگ‌ترین اولیای صادق و مخلص خدا عزوجل بود که وی را به نبوت برگزید و به دوستی خویش گرامی داشت.

﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ یَٰٓأَبَتِ لِمَ تَعۡبُدُ مَا لَا یَسۡمَعُ وَلَا یُبۡصِرُ وَلَا یُغۡنِی عَنکَ شَیۡ‍ٔٗا ٤٢.

آنگاه که ابراهیم به پدرش آزر گفت: پدرجان! چرا بت‌های بی‌جان را که نه می‌شنوند، نه می‌بینند، نه از تو زیانی را دفع نموده و نه برایت نفعی می‌رسانند، می‌پرستی؟ بدان که تنها الله عزوجل است که جلب کنندۀ نفع و دفع کنندۀ زیان می‌باشد.

﴿یَٰٓأَبَتِ إِنِّی قَدۡ جَآءَنِی مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَمۡ یَأۡتِکَ فَٱتَّبِعۡنِیٓ أَهۡدِکَ صِرَٰطٗا سَوِیّٗا ٤٣.

پدر جان! در حقیقت خداوند عزوجل مرا به دانش سودمندی که برایم وحی نموده، گرامی داشته است پس نصیحتم را بپذیر و با من به مسیر هدایت بپیوند تا تو را به راهی راست که نه در آن کژی و نه گمراهی است راهنمون شوم.

﴿یَٰٓأَبَتِ لَا تَعۡبُدِ ٱلشَّیۡطَٰنَۖ إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ کَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ عَصِیّٗا ٤٤.

پدر جان! با پرستش بتان و ترک عبادت رحمان، از شیطان پیروی نکن زیرا ابلیس دشمن خدا عزوجل است که از عبادتش استکبار ورزیده و از فرمانش سرپیچیده است.

﴿یَٰٓأَبَتِ إِنِّیٓ أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ فَتَکُونَ لِلشَّیۡطَٰنِ وَلِیّٗا ٤٥.

پدر جان! من از آن می‌ترسم که در حال کفر بمیری و در نتیجه خداوند تو را در آتش جاودان بدارد و در آنجا همدم شیطان باشی.

﴿قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنۡ ءَالِهَتِی یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُۖ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ لَأَرۡجُمَنَّکَۖ وَٱهۡجُرۡنِی مَلِیّٗا ٤٦.

پس آزر به پسرش ابراهیم گفت: ای ابراهیم! آیا می‌خواهی غیر خدایانم را مورد پرستش قرار دهی؟ اگر دشنام و نفرین بتانم را رها نکنی یقینا تو را سنگسار خواهم کرد تا بمیری. و از من جدا شو تا نه من تو را ببینم و نه تو مرا، نه با من سخن بگوی و نه با من روبه‌رو شو.

﴿قَالَ سَلَٰمٌ عَلَیۡکَۖ سَأَسۡتَغۡفِرُ لَکَ رَبِّیٓۖ إِنَّهُۥ کَانَ بِی حَفِیّٗا ٤٧.

ابراهیم علیه السلام به پدرش گفت: تو از جانب من در سلامت قرار داری و آزاری از من به تو نمی‌رسد زیرا پدر را باید به نیکی معامله کرد هرچند که کافر باشد، اما در معصیت نباید از او فرمان برد. سپس افزود: به زودی به بارگاه الله عزوجل دعا خواهم کرد که تو را به سوی ایمان هدایت کند و گناهانت را بیامرزد زیرا پروردگارم مرا به این امر که امیدواری‌ام را به خودش ناکام نسازد، خو داده، همیشه مرا با اجابت دعایم گرامی داشته و همواره نسبت به من پر مهر بوده است.

﴿وَأَعۡتَزِلُکُمۡ وَمَا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَأَدۡعُواْ رَبِّی عَسَىٰٓ أَلَّآ أَکُونَ بِدُعَآءِ رَبِّی شَقِیّٗا ٤٨.

ای پدر! و من به زودی از تو و قومت و بتان شما که جز خدا عزوجل می‌خوانید جدا می‌شوم و به دعوت و عبادتم برای پروردگارم استمرار می‌دهم در حالی که دینم را برای وی خالص گردانیده‌ام و مطمئن هستم که پروردگارم با رد درخواستم مرا بدبخت و ناامید نمی‌سازد.

﴿فَلَمَّا ٱعۡتَزَلَهُمۡ وَمَا یَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَۖ وَکُلّٗا جَعَلۡنَا نَبِیّٗا ٤٩.

پس چون ابراهیم از پدرش، از قومش و بتان‌شان کناره گزید خداوند عزوجل اسحاق را به او بخشید و بعد از اسحاق فرزندش یعقوب را؛ و هردو را دو پیامبری بزرگوار گردانید.

﴿وَوَهَبۡنَا لَهُم مِّن رَّحۡمَتِنَا وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ لِسَانَ صِدۡقٍ عَلِیّٗا ٥٠.

و خداوند عزوجل به تمام آن‌ها – ابراهیم و فرزندانش – فضل و رحمتی عظیم عنایت کرد؛ از نبوت، رسالت، حکمت، نام و آوازۀ نیک و ثنا و ذکر خیری ماندگار.

﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ مُوسَىٰٓۚ إِنَّهُۥ کَانَ مُخۡلَصٗا وَکَانَ رَسُولٗا نَّبِیّٗا ٥١.

ای پیامبر! و در قرآن خبر موسی علیه السلام را یاد کن؛ زیرا او برای خدا عزوجل خالص شده بود و خدا عزوجل وی را به نبوت و رسالت برگزید و او نیز از پیامبران اولی العزم بود.

﴿وَنَٰدَیۡنَٰهُ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ ٱلۡأَیۡمَنِ وَقَرَّبۡنَٰهُ نَجِیّٗا ٥٢.

و خداوند عزوجل از جانب راست طور سینا او را ندا داد، او را با سخن گفتن با وی به خود نزدیک ساخت، به راز گویی خویش مشرف گردانیده و به رسالت خویش برگزید.

این آیه اثبات کنندۀ صفت کلام برای حق‌تعالی است؛ بر وجهی که به جلال و کمال سبحانی‌اش سزاوار می‌باشد.

﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥ مِن رَّحۡمَتِنَآ أَخَاهُ هَٰرُونَ نَبِیّٗا ٥٣.

و حق‌تعالی از روی رحمت و فضلی از جانب خویش، برادرش هارون را به عنوان مؤید و نصرت بخش به وی بخشید و به علاوه هارون را پیامبر نیز گردانید تا هردو بر رساندن پیام حق با همدیگر یار و یاور باشند.

﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِسۡمَٰعِیلَۚ إِنَّهُۥ کَانَصَادِقَ ٱلۡوَعۡدِ وَکَانَ رَسُولٗا نَّبِیّٗا ٥٤.

ای پیامبر! و در این قرآن داستان اسماعیل علیه السلام را یاد کن زیرا او در وعده‌اش صادق بود؛ چون وعده می‌کرد وفا می‌نمود؛ پس هرگز خلف وعده نکرد و او نیز فرستاده‌ای از جانب الله عزوجل بود که وی را به نبوت مشرف گردانیده بود.

﴿وَکَانَ یَأۡمُرُ أَهۡلَهُۥ بِٱلصَّلَوٰةِوَٱلزَّکَوٰةِ وَکَانَ عِندَ رَبِّهِۦ مَرۡضِیّٗا ٥٥.

اسماعیل علیه السلام خاندان خود را به برپاداشت نماز و پرداخت زکات دستور می‌داد و خداوند عزوجل از اسماعیل راضی بود؛ به خاطر عملکرد نیک و طاعت کامل و پیوسته‌اش.

﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِدۡرِیسَۚ إِنَّهُۥ کَانَ صِدِّیقٗا نَّبِیّٗا ٥٦.

ای پیامبر! و در این قرآن داستان ادریس علیه السلام را یاد کن زیرا او در سخن و عمل بسیار راستکار و راستگو و به علاوه پیامبری بود که به وی وحی فرستاده می‌شد.

﴿وَرَفَعۡنَٰهُ مَکَانًا عَلِیًّا ٥٧.

و خداوند عزوجل ذکر وی را در میان جهانیان بلند آوازه و منزلتش را در میان مقربان رفعت داد پس یادش بلند و مقام و منزلتش والاست.

﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِیِّ‍ۧنَ مِن ذُرِّیَّةِ ءَادَمَ وَمِمَّنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٖ وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡرَٰٓءِیلَ وَمِمَّنۡ هَدَیۡنَا وَٱجۡتَبَیۡنَآۚ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُ ٱلرَّحۡمَٰنِ خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَبُکِیّٗا۩ ٥٨.

آن گروه پیامبرانی که خداوند عزوجل از ایشان به پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم یاد کرده است، همانانی بودند که او با هدایت و نبوت و توفیق‌شان به انجام هر خیری، بر ایشان فضل و منت گذاشت؛ ایشان از نسل آدم و از نسل کسانی بودند که خداوند عزوجل با نوح ایشان را سوار کشتی ساخت و از نسل ابراهیم، از نسل یعقوب. ایشان از کسانی بودند که حق‌تعالی ایشان را به ایمان راه نمود و به رسالت برگزید؛ هرگاه آیات خدا عزوجل را می‌شنیدند که بر ایشان خوانده می‌شود، ترسان و گریان از خشیت الله عزوجل با تمام فروتنی و خضوع به سجده می‌افتادند؛ از آنکه در عبودیت بسی کامل و برای پروردگار خود بسی منقاد و فروتن بودند.

﴿۞فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٌ أَضَاعُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّبَعُواْ ٱلشَّهَوَٰتِۖ فَسَوۡفَ یَلۡقَوۡنَ غَیًّا ٥٩.

اما پس از آن گروه ابرار، جانشینان بدی برجای ماندند که نماز نمی‌خواندند، یا وقت‌های نماز را تباه می‌ساختند، یا در واجبات و ارکان نماز کوتاهی ورزیده در عوض به اموری فرو می‌رفتند که با شهوات حرام نفس‌های‌شان سازگار باشد. پس آن‌ها به زودی در آتش جهنم با بدبختی، ناکامی و ندامت روبه‌رو خواهند شد.

﴿إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِکَ یَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ وَلَا یُظۡلَمُونَ شَیۡ‍ٔٗا ٦٠.

لیکن کسانی که به سوی پروردگار خویش باز گشته از گناهان خود نادم شده و با این حال مؤمنان راستین عامل به شایستگی‌ها باشند، پس خداوند عزوجل یقینا توبه‌شان را می‌پذیرد، گناهان‌شان را می‌زداید و چیزی از پاداش اعمال خود را نیز کاسته نمی‌یابند بلکه پاداش‌شان به کمال و تمام به ایشان پرداخته می‌شود.

﴿جَنَّٰتِ عَدۡنٍ ٱلَّتِی وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ عِبَادَهُۥ بِٱلۡغَیۡبِۚ إِنَّهُۥ کَانَ وَعۡدُهُۥ مَأۡتِیّٗا ٦١.

این گروه ابرار، به بوستان‌های خلد خوشگوار، در اقامتی همیشگی و پایدار وارد می‌شوند؛ این همان باغ‌های جاویدانی است که حق‌تعالی از غیب بندگان صالحش را بدان‌ها وعده داده است. پس در حالی که آن باغ‌ها را قبلاً مشاهده نکرده‌اند اما بدان تصدیق نموده‌اند. بی‌گمان وعدۀ الله عزوجل محقق است و هیچ برگرداننده‌ای برای آن نیست.

﴿لَّا یَسۡمَعُونَ فِیهَا لَغۡوًا إِلَّا سَلَٰمٗاۖ وَلَهُمۡ رِزۡقُهُمۡ فِیهَا بُکۡرَةٗ وَعَشِیّٗا ٦٢.

بهشتیان در بهشت سخن بیهودۀ بی‌خیر را نمی‌شنوند بلکه فقط درود و شادباشی را می‌شنوند که نوید بخش سلامتی از هرآفت و ایمنی از هر بیمی برای ایشان است. آن‌ها در بهشت در آغاز و پایان روز هر وقت که غذا بخواهند، غذا داده می‌شوند همراه با مقامی خوش در عین سلامتی و امنیت.

﴿تِلۡکَ ٱلۡجَنَّةُ ٱلَّتِی نُورِثُ مِنۡ عِبَادِنَا مَن کَانَ تَقِیّٗا ٦٣.

این بهشتی که خداوند عزوجل از آن یاد کرده است، آن را برای بندگان با تقوایش مهیا می‌سازد؛ البته ایشان همۀ کسانی‌اند که به اوامر خدا عزوجل عمل کرده و از نواهی‌اش پرهیز کرده‌اند.

﴿وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمۡرِ رَبِّکَۖ لَهُۥ مَا بَیۡنَ أَیۡدِینَا وَمَا خَلۡفَنَا وَمَا بَیۡنَ ذَٰلِکَۚ وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّٗا ٦٤.

جبرئیل به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‌گوید: ما فرشتگان جز به فرمان خدا عزوجل از آسمان به زمین نازل نمی‌شویم، همۀ آنچه که پیش روی ما از کار آخرت قرار دارد، همۀ آنچه که پشت سر ما از کار دنیا گذشته است و آنچه هم که مابین دنیا و آخرت هست همه به حق‌تعالی اختصاص دارد؛ پس هر آنچه در زمان و مکان واقع شده، از آن اوست. و او هرگز فراموشکار نیست.

﴿رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا فَٱعۡبُدۡهُ وَٱصۡطَبِرۡ لِعِبَٰدَتِهِۦۚ هَلۡ تَعۡلَمُ لَهُۥ سَمِیّٗا ٦٥.

تنها خدای یگانه پروردگار آسمان‌ها و زمین است، او آفرینندۀ هر چیزی است که میان آن دو قرار دارد، او مالک همۀ این‌هاست؛ از این رو پرستش را تنها برای وی خالص گردان و چیزی را با او شریک نیاور و برانجام طاعت و قیام به عبودیتش صابر و شکیبا باش؛ زیرا او را در اسماء، صفات و افعالش هیچ شبیه و مانندی نیست.

﴿وَیَقُولُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَءِذَا مَا مِتُّ لَسَوۡفَ أُخۡرَجُ حَیًّا ٦٦.

انسان کافر تکذیب کنان به رستاخیز می‌گوید: چگونه بعد از آنکه مُردم و فنا شدم مجددا زنده می‌شوم؟ بی‌گمان این کار محال است.

﴿أَوَ لَا یَذۡکُرُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ یَکُ شَیۡ‍ٔٗا ٦٧.

آیا این انسان کافر انکارگر تکذیب پیشه به یاد نیاورده است که خداوند عزوجل وی را از عدم آفرید حال آنکه قبلا موجود نبود؟ پس باز آفرینی‌اش بعد از مرگ بر خدای متعال ساده‌تر است و همۀ کارها بر وی سهل و ساده می‌باشد.

﴿فَوَرَبِّکَ لَنَحۡشُرَنَّهُمۡ وَٱلشَّیَٰطِینَ ثُمَّ لَنُحۡضِرَنَّهُمۡ حَوۡلَ جَهَنَّمَ جِثِیّٗا ٦٨.

پس ای پیامبر! به پروردگارت سوگند که یقینا او تکذیبگران رستاخیز را با شیاطین گرد خواهد آورد، سپس در حالی که از شدّت ترس و وحشت به زانو در آمده‌اند آن‌ها را گرداگرد دوزخ حاضر خواهیم ساخت.

﴿ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن کُلِّ شِیعَةٍ أَیُّهُمۡ أَشَدُّ عَلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ عِتِیّٗا ٦٩.

آنگاه قطعا از عذاب کسانی آغاز خواهد کرد که سرکش‌تر، متکبرتر، متمردتر و کفر پیشه‌تر بوده‌اند.

﴿ثُمَّ لَنَحۡنُ أَعۡلَمُ بِٱلَّذِینَ هُمۡ أَوۡلَىٰ بِهَا صِلِیّٗا ٧٠.

پس از آن خداوند عزوجل به کسانی که به ورود جهنم و برداشت عذاب آتش و تحمل سختی‌های سخت آن سزاوارتر می‌باشند، داناتر است.

﴿وَإِن مِّنکُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ کَانَ عَلَىٰ رَبِّکَ حَتۡمٗا مَّقۡضِیّٗا ٧١.

و هیچ‌کس از مردم نیست مگر اینکه با گذر بر صراطی که بر متن جهنم نصب شده است، وارد آتش می‌شود؛ آن‌ها بر حسب اعمال خویش در سرعت گذر از صراط متفاوت‌اند، اما این ورود امری است اجتناب ناپذیر که هیچ گریز و گزیری از آن وجود ندارد و این همواره بر پروردگارت حکمی قطعی است.

﴿ثُمَّ نُنَجِّی ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِینَ فِیهَا جِثِیّٗا ٧٢.

آنگاه خداوند عزوجل کسانی را که با عمل به شریعتش از وی پروا کرده‌اند، نجات می‌دهد و کسانی را که با کفر بر خویشتن ستم کرده‌اند در حالی به آتش جهنم رها می‌کند که به زانو درافتاده‌اند.

﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُنَا بَیِّنَٰتٖ قَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَیُّ ٱلۡفَرِیقَیۡنِ خَیۡرٞ مَّقَامٗا وَأَحۡسَنُ نَدِیّٗا ٧٣.

چون آیات روشن و واضح قرآن بر آنان خوانده شود کافران به مؤمنان می‌گویند: کدام یک از ما دو گروه جایگاهش بهتر و محلش آراسته‌تر است؟

﴿وَکَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هُمۡ أَحۡسَنُ أَثَٰثٗا وَرِءۡیٗا ٧٤.

پیش از کفار مکه چه بسیار امت‌های پیشین بوده‌اند که از اینان اثاثی زیباتر و ظاهری فریباتر داشتند، اما خداوند عزوجل با عذاب نابودشان ساخت.

﴿قُلۡ مَن کَانَ فِی ٱلضَّلَٰلَةِ فَلۡیَمۡدُدۡ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ مَدًّاۚ حَتَّىٰٓ إِذَا رَأَوۡاْ مَا یُوعَدُونَ إِمَّا ٱلۡعَذَابَ وَإِمَّا ٱلسَّاعَةَ فَسَیَعۡلَمُونَ مَنۡ هُوَ شَرّٞ مَّکَانٗا وَأَضۡعَفُ جُندٗا ٧٥.

ای پیامبر! بگو: هر کس از هدایت رویگردان باشد پس خداوند عزوجل وی را در گمراهی‌اش مهلت می‌دهد تا آنکه چون هشدار خداوند عزوجل در مورد کافران – یعنی هلاک عاجل دنیا یا قیام قیامت – را محقق ببینند، در آن هنگام خواهند دانست که چه کسی در مقام و منزلت بدتر و در سپاه و یاور و پشتیبان، ناتوان‌تر و بی‌پشتوانه‌تر است.

﴿وَیَزِیدُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ٱهۡتَدَوۡاْ هُدٗىۗ وَٱلۡبَٰقِیَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ خَیۡرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابٗا وَخَیۡرٞ مَّرَدًّا ٧٦.

و خداوند عزوجل ایمانی بر ایمان کسانی که به وی ایمان آورده و عمل شایسته کرده‌اند می‌افزاید؛ به سبب طاعت‌شان و کامل بودن پیروی‌شان از پیامبرش ج، و یقینا عمل‌های شایستۀ مشروع نزد خدا عزوجل از نظر اجر و پاداش آخرت، بهتر و بزرگ‌تر و خوش فرجام تراست؛ پس بنده آنگاه که در روز فقر بدان‌ها سخت محتاج است، آن‌ها را می‌یابد.

﴿أَفَرَءَیۡتَ ٱلَّذِی کَفَرَ بِ‍َٔایَٰتِنَا وَقَالَ لَأُوتَیَنَّ مَالٗا وَوَلَدًا ٧٧.

ای پیامبر! آیا از حال آن شخص کافر – عاص بن وائل – و امثال وی تعجب نکردی؛ همان کسی که آیات الله عزوجل را تکذیب کرد، به دینش کفر ورزید و باز سوگند خورد که قطعا در آخرت به وی اموال و فرزندانی داده خواهد شد؟

﴿أَطَّلَعَ ٱلۡغَیۡبَ أَمِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا ٧٨.

آیا او بر علم غیب آگاهی یافته تا آن ادعا را برای خود انشا نماید، یا که نزد خدا عزوجل بر حصول و تحقق این امور، عهد و پیمانی دارد که از وی گرفته است؟ حقیقت این است که نه علمی از غیب دارد و نه هم عهد و پیمانی گرفته است.

﴿کَلَّاۚ سَنَکۡتُبُ مَا یَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُۥ مِنَ ٱلۡعَذَابِ مَدّٗا ٧٩.

موضوع چنان نیست که او پنداشته است؛ بناءً نه علمی از غیب دارد و نه عهد و پیمانی بلکه او دروغ پردازی بیش نیست و به زودی خداوند عزوجل آنچه را به هم بافته و افترا بسته است می‌نویسد و از انواع عذاب و اشکال گرفتاری و نکبت بر او می‌افزاید؛ آنسان که او از تکذیب و کفر افزود.

﴿وَنَرِثُهُۥ مَا یَقُولُ وَیَأۡتِینَا فَرۡدٗا ٨٠.

با مرگش تمام ملکیتش را نیز سلب خواهیم کرد و او را تک و تنها بدون مال و فرزند و پشتیبان و تکیه‌گاه خواهیم گذاشت.

﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لِّیَکُونُواْ لَهُمۡ عِزّٗا ٨١.

کافران بتانی گرفته و آن‌ها را به جای خدا می‌پرستند، نزد آن‌ها جویای عزت‌اند؛ حال آنکه عزّت تنها از آن خدا عزوجل است.

﴿کَلَّاۚ سَیَکۡفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمۡ وَیَکُونُونَ عَلَیۡهِمۡ ضِدًّا ٨٢.

کافران با پرستش خدایانی جز الله عزوجل ابدا به عزّت دست نخواهند یافت، بلکه به زودی خدایان پنداری‌شان در روز قیامت عبادت‌شان را انکار خواهند کرد و نزد خدا عزوجل خصم‌شان خواهند بود و آن‌ها را در گفته‌های‌شان تکذیب خواهند کرد.

﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّآ أَرۡسَلۡنَا ٱلشَّیَٰطِینَ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ تَؤُزُّهُمۡ أَزّٗا ٨٣.

ای پیامبر! آیا ندیدی که خداوند عزوجل شیاطین را بر کفار مسلط ساخته است که آن‌ها را به گناهان انگیزه داده و به سوی نافرمانی‌ها می‌رانند.

﴿فَلَا تَعۡجَلۡ عَلَیۡهِمۡۖ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمۡ عَدّٗا ٨٤.

ای پیامبر! به درخواست عذاب از جانب الله عزوجل برای کفار شتاب نکن، زیرا بدون شک خداوند عزوجل عمرها و عمل‌های‌شان را بدون کوتاهی به شمار می‌آورد بناء همه چیز به میعادی معین و حساب و اندازه‌ای مقرّر است.

﴿یَوۡمَ نَحۡشُرُ ٱلۡمُتَّقِینَ إِلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ وَفۡدٗا ٨٥.

روزی که خدا عزوجل پرهیزگاران را در گروه هایی با إکرام، إعزاز و انعام به سوی رحمت واسعۀ خود گرد می‌آورد.

﴿وَنَسُوقُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ إِلَىٰ جَهَنَّمَ وِرۡدٗا ٨٦.

اما کافران را پیاده و در حال تشنگی به وسیلۀ فرشتگان به شدّت تمام به سوی جهنم می‌راند.

﴿لَّا یَمۡلِکُونَ ٱلشَّفَٰعَةَ إِلَّا مَنِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا ٨٧.

کافران برای کسی شفاعت نتوانند کرد، زیرا برای‌شان نزد خدا عزوجل هیچ عهد و پیمانی – از ایمان به وی و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم – وجود ندارد.

﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗا ٨٨.

و کافران به دروغ پنداشته‌اند که خداوند عزوجل از بندگانش فرزندی گرفته است. حق‌تعالی از این پندار دروغین والا و منزه است؛ زیرا او یگانۀ یکتاست؛ کسی را نزاده و زاده هم نشده است.

﴿لَّقَدۡ جِئۡتُمۡ شَیۡ‍ًٔا إِدّٗا ٨٩.

یقینا کافران با این سخنان‌شان منکّر بی‌نهایت زشت و چیزی در منتهای وقاحت را آوردند.

﴿تَکَادُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ یَتَفَطَّرۡنَ مِنۡهُ وَتَنشَقُّ ٱلۡأَرۡضُ وَتَخِرُّ ٱلۡجِبَالُ هَدًّا ٩٠.

نزدیک است که آسمان‌ها از شناعت این سخن بشگافند، زمین چاک خورد و کوه‌ها به شدّت فرو افتند و در هم پاشند؛ از روی خشم و به خاطر بزرگداشت حق‌تعالی و تنزیهش از این بهتان.

﴿أَن دَعَوۡاْ لِلرَّحۡمَٰنِ وَلَدٗا ٩١.

از آنکه به دروغ و بهتان به خدای سبحان نسبت فرزند دادند. او از این افترا پاک و والاست؛ به اعتلایی بس بزرگ.

﴿وَمَا یَنۢبَغِی لِلرَّحۡمَٰنِ أَن یَتَّخِذَ وَلَدًا ٩٢.

سزاوار عظمت و جلال خداوند عزوجل نیست که فرزندی داشته باشد؛ زیرا او از هر کس بی‌نیاز است، نه کسی را زاده و نه زاده شده است.

﴿إِن کُلُّ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِی ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا ٩٣.

همۀ کسانی که در آسمان‌ها و زمین به سر می‌برند – اعم از فرشتگان، انس و جن – به زودی بنده‌وار، فروتن و با عجز و انکسار به سوی او باز می‌گردند در حالی که از او بیمناک و به عبودیت محض برایش به یگانگی، معترفند.

﴿لَّقَدۡ أَحۡصَىٰهُمۡ وَعَدَّهُمۡ عَدّٗا ٩٤.

حق‌تعالی تمام خلق را به حساب آورده و شمارشان را به دقت دانسته است پس احدی از نزدش غایب نشده و کسی از وی گریخته نمی‌تواند.

﴿وَکُلُّهُمۡ ءَاتِیهِ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فَرۡدًا ٩٥.

و هریک از انسان‌ها در روز قیامت به سوی حق‌تعالی تک و تنها خواهد آمد در حالی که نه مالی با وی است، نه فرزندی و نه قدرت و سلطه‌ای.

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَیَجۡعَلُ لَهُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وُدّٗا ٩٦.

در حقیقت کسانی که به خدا عزوجل ایمان آورده از پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم پیروی کرده و اعمال شایستۀ مشروعی را انجام داده‌اند، به زودی خداوند عزوجل به رحمتش برای‌شان در دل‌های بندگانش محبت و مودتی قرار خواهد داد که از آن جمله است: انداختن ثنا و ستایش آن‌ها بر سر زبان‌ها، بلند آوازه ساختن‌شان به نام نیک و مورد قبول قرار گرفتن‌شان در میان مردم.

﴿فَإِنَّمَا یَسَّرۡنَٰهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ ٱلۡمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِۦ قَوۡمٗا لُّدّٗا ٩٧.

ای پیامبر! جز این نیست که خداوند عزوجل قرآن را به زبانت – که عربی است – آسان گردانیده تا شایستگان تقواپیشه را به جنت و رضوان الهی بشارت داده و کافرانی را که سخت به ناروا و در گمراهی آشکار جدار می‌کنند، از آتش جهنم بیم‌دهی.

﴿وَکَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هَلۡ تُحِسُّ مِنۡهُم مِّنۡ أَحَدٍ أَوۡ تَسۡمَعُ لَهُمۡ رِکۡزَۢا ٩٨.

و خداوند عزوجل چه بسیار از امت‌های پیشین را نابود ساخته است که هم اکنون نه کسی از آنان را مشاهده می‌کنی و نه صدایی از آن‌ها می‌شنوی. البته به زودی بر کافران این امّت نیز نابودی واقع خواهد شد چنان‌که بر پیشینیان واقع شد؛ این سنتی است گذرانده شده که آن را هیچ تغییر و تبدیلی نیست.


سوره مریم

سوره مریم

Ayah: 1

کٓهیعٓصٓ

کهیعص [= کاف. ها. یا. عین. صاد].

 

Ayah: 2

ذِکۡرُ رَحۡمَتِ رَبِّکَ عَبۡدَهُۥ زَکَرِیَّآ

[این] بیان رحمت پروردگارت [نسبت] به بنده‌اش زکریاست.

 

Ayah: 3

إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ نِدَآءً خَفِیّٗا

آنگاه که پروردگارش را به ندایی پنهان [به دعا] خواند.

 

Ayah: 4

قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّی وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَیۡبٗا وَلَمۡ أَکُنۢ بِدُعَآئِکَ رَبِّ شَقِیّٗا

گفت: «پروردگارا، به راستی که استخوانم سست شده و [موی] سرم از پیری سپید گشته و ای پروردگارم، [هرگز] در دعای تو [از اجابت] بی‌بهره نبوده‌ام.

 

Ayah: 5

وَإِنِّی خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِیَ مِن وَرَآءِی وَکَانَتِ ٱمۡرَأَتِی عَاقِرٗا فَهَبۡ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّٗا

و من پس از [مرگ] خود از خویشاوندانم [نسبت به حفظِ دین تو] بیمناکم و همسرم [نیز] نازاست؛ پس به لطف خویش [فرزندی به عنوان وارث و] یاور به من عطا فرما.

 

Ayah: 6

یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنۡ ءَالِ یَعۡقُوبَۖ وَٱجۡعَلۡهُ رَبِّ رَضِیّٗا

[پسری که] وارث من و وارث خاندانِ یعقوب باشد؛ و پروردگارا، او را [در علم و دین، انسانی] پسندیده گردان».

 

Ayah: 7

یَٰزَکَرِیَّآ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَٰمٍ ٱسۡمُهُۥ یَحۡیَىٰ لَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ مِن قَبۡلُ سَمِیّٗا

[الله دعایش را اجابت کرد و فرمود:] «ای زکریا، ما تو را به [تولدِ] پسری بشارت می‌دهیم که نامش یحیی است [و] پیش از این، همنامی برایش قرار نداده‌ایم».

 

Ayah: 8

قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی غُلَٰمٞ وَکَانَتِ ٱمۡرَأَتِی عَاقِرٗا وَقَدۡ بَلَغۡتُ مِنَ ٱلۡکِبَرِ عِتِیّٗا

[زکریا] گفت: «پروردگارا، چگونه پسری خواهم داشت در حالی ‌که همسرم نازاست و من [نیز] از شدت پیری، به ناتوانی رسیده‌ام؟»

 

Ayah: 9

قَالَ کَذَٰلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٞ وَقَدۡ خَلَقۡتُکَ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ تَکُ شَیۡـٔٗا

[فرشته] گفت: «این گونه است [که تو می‌گویی؛ ولی] پروردگارت فرموده است: "این [امر،] برای من آسان است و به راستی پیش از این [نیز] تو را آفریدم، در حالی ‌که چیزی نبودی"».

 

Ayah: 10

قَالَ رَبِّ ٱجۡعَل لِّیٓ ءَایَةٗۖ قَالَ ءَایَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ ٱلنَّاسَ ثَلَٰثَ لَیَالٖ سَوِیّٗا

[زکریا] گفت: «پروردگارا، نشانه‌ای [بر تحققِ این بشارت] برایم قرار بده». [الله] فرمود: «نشانۀ تو این است که سه شبانه [روز] در حالی‌ که سالم [و تندرست] هستی، با مردم سخن نمی‌گویی».

 

Ayah: 11

فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦ مِنَ ٱلۡمِحۡرَابِ فَأَوۡحَىٰٓ إِلَیۡهِمۡ أَن سَبِّحُواْ بُکۡرَةٗ وَعَشِیّٗا

او از محراب [= جایگاه عبادتش] به سوی قومش رفت و به آنان اشاره کرد که: «بامداد و شامگاه، [پروردگار را] به پاکی یاد کنید».

 


Ayah: 12

یَٰیَحۡیَىٰ خُذِ ٱلۡکِتَٰبَ بِقُوَّةٖۖ وَءَاتَیۡنَٰهُ ٱلۡحُکۡمَ صَبِیّٗا

[الله فرمود:] «ای یحیی، کتاب [تورات] را با قوّت [و جدیت] بگیر» و در کودکی به او دانش [و حکمت] دادیم.

 

Ayah: 13

وَحَنَانٗا مِّن لَّدُنَّا وَزَکَوٰةٗۖ وَکَانَ تَقِیّٗا

و از جانب خویش [به او] محبت و پاکی [از گناهان عطا کردیم] و او پرهیزگار بود.

 

Ayah: 14

وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَیۡهِ وَلَمۡ یَکُن جَبَّارًا عَصِیّٗا

و نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود و سرکش [و] نافرمان نبود.

 

Ayah: 15

وَسَلَٰمٌ عَلَیۡهِ یَوۡمَ وُلِدَ وَیَوۡمَ یَمُوتُ وَیَوۡمَ یُبۡعَثُ حَیّٗا

و سلام [و امنیتِ الله] بر او باد، روزی‌ که متولد شد و روزی ‌که می‌میرد و روزی ‌که زنده برانگیخته می‌شود.

 

Ayah: 16

وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ مَرۡیَمَ إِذِ ٱنتَبَذَتۡ مِنۡ أَهۡلِهَا مَکَانٗا شَرۡقِیّٗا

و در [این] کتاب [= قرآن] از مریم یاد کن، آنگاه ‌که از خانواده‌اش کناره گرفت [و در] ناحیۀ شرقی [از آنان] مستقر شد.

 

Ayah: 17

فَٱتَّخَذَتۡ مِن دُونِهِمۡ حِجَابٗا فَأَرۡسَلۡنَآ إِلَیۡهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرٗا سَوِیّٗا

و میان خود و آنها پرده‌اى افکند [تا خلوتگاهِ عبادتش باشد]. آنگاه [ما] روحِ خود [= جبرئیل] را به سویش فرستادیم و به [شکل] انسانی خوش‌اندام بر وی نمایان گشت.

 

Ayah: 18

قَالَتۡ إِنِّیٓ أَعُوذُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ مِنکَ إِن کُنتَ تَقِیّٗا

[مریم] گفت: «من از [شرّ] تو، به [الله] رحمان پناه می‌برم. اگر پرهیزگاری [به من آسیب نرسان]».

 

Ayah: 19

قَالَ إِنَّمَآ أَنَا۠ رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلَٰمٗا زَکِیّٗا

[جبرئیل] گفت: «یقیناً من فرستادۀ پروردگارت هستم تا پسرِ پاکیزه‌ای به تو بخشم».

 

Ayah: 20

قَالَتۡ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی غُلَٰمٞ وَلَمۡ یَمۡسَسۡنِی بَشَرٞ وَلَمۡ أَکُ بَغِیّٗا

[مریم] گفت: «چگونه ممکن است پسری داشته باشم؛ حال آنکه دست هیچ انسانی به من نرسیده است و بدکار [نیز] نبوده‌ام؟»

 

Ayah: 21

قَالَ کَذَٰلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٞۖ وَلِنَجۡعَلَهُۥٓ ءَایَةٗ لِّلنَّاسِ وَرَحۡمَةٗ مِّنَّاۚ وَکَانَ أَمۡرٗا مَّقۡضِیّٗا

[جبرئیل] گفت: «[دستور‌] چنین است. پروردگارت فرمود: "این [کار] بر من آسان است و او را برای مردم نشانه‌ای [از قدرتِ خویش] قرار می‌دهیم و [نیز] رحمتی از سوی ماست؛ و این [شیوۀ تولد،] امری انجام‌یافته [و حتمی] است"».

 

Ayah: 22

۞فَحَمَلَتۡهُ فَٱنتَبَذَتۡ بِهِۦ مَکَانٗا قَصِیّٗا

پس [مریم] او [= عیسی] را باردار شد. و با او به جایی دوردست [رفت و از مردم] کناره گرفت.

 

Ayah: 23

فَأَجَآءَهَا ٱلۡمَخَاضُ إِلَىٰ جِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ قَالَتۡ یَٰلَیۡتَنِی مِتُّ قَبۡلَ هَٰذَا وَکُنتُ نَسۡیٗا مَّنسِیّٗا

درد زایمان او را به سمت یک تنۀ‌ نخل کشاند [و او در حالی که درد می‌کشید] گفت: «ای کاش پیش از این می‌مُردم و به کلی از یادها می‌رفتم [تا کسی درباره‌ام خیال باطل نکند]».

 

Ayah: 24

فَنَادَىٰهَا مِن تَحۡتِهَآ أَلَّا تَحۡزَنِی قَدۡ جَعَلَ رَبُّکِ تَحۡتَکِ سَرِیّٗا

ناگهان از زیر [پای] او، [جبرئیل] ندایش داد که: «غمگین مباش. پروردگارت زیر [پاى‌] تو چشمۀ آبى روان ساخته است.

 

Ayah: 25

وَهُزِّیٓ إِلَیۡکِ بِجِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ تُسَٰقِطۡ عَلَیۡکِ رُطَبٗا جَنِیّٗا

و تنۀ نخل را به طرف خود تکان بده [تا] خرمای تازه بر تو فرو‌ریزد.

 


Ayah: 26

فَکُلِی وَٱشۡرَبِی وَقَرِّی عَیۡنٗاۖ فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ ٱلۡبَشَرِ أَحَدٗا فَقُولِیٓ إِنِّی نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَٰنِ صَوۡمٗا فَلَنۡ أُکَلِّمَ ٱلۡیَوۡمَ إِنسِیّٗا

آنگاه [از آن خرما] بخور و [از آب نهر] بنوش و دیدگان را [به ‌این فرزند] روشن دار [و شاد باش]؛ و اگر هر یک از مردم را دیدی [با اشاره] بگو: "من برای [الله] رحمان روزه[ی سکوت] نذر کرده‌ام و امروز با هیچ انسانی سخن نخواهم گفت"».

 

Ayah: 27

فَأَتَتۡ بِهِۦ قَوۡمَهَا تَحۡمِلُهُۥۖ قَالُواْ یَٰمَرۡیَمُ لَقَدۡ جِئۡتِ شَیۡـٔٗا فَرِیّٗا

[مریم] در حالی‌ که او [= عیسی] را برداشته بود نزد قومش آمد. آنان گفتند: «ای مریم، به راستی دروغ بزرگی می‌گویی [که این نوزاد بدون پدر متولد شده است].

 

Ayah: 28

یَـٰٓأُخۡتَ هَٰرُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ ٱمۡرَأَ سَوۡءٖ وَمَا کَانَتۡ أُمُّکِ بَغِیّٗا

ای خواهر هارون، نه پدرت مرد بدکاری بود و نه مادرت [زن] بدکاره‌ای».

 

Ayah: 29

فَأَشَارَتۡ إِلَیۡهِۖ قَالُواْ کَیۡفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی ٱلۡمَهۡدِ صَبِیّٗا

آنگاه مریم به او [= عیسی] اشاره کرد. آنان گفتند: «چگونه با ‌کودکی در گهواره سخن بگوییم؟»

 

Ayah: 30

قَالَ إِنِّی عَبۡدُ ٱللَّهِ ءَاتَىٰنِیَ ٱلۡکِتَٰبَ وَجَعَلَنِی نَبِیّٗا

[عیسی به سخن آمد و] گفت: «من بندۀ الله هستم. او به من کتاب داده و مرا پیامبر ساخته است.

 

Ayah: 31

وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیۡنَ مَا کُنتُ وَأَوۡصَٰنِی بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱلزَّکَوٰةِ مَا دُمۡتُ حَیّٗا

و مرا ـ هر جا که باشم ـ پربرکت نموده و تا زنده‌ هستم مرا به نماز و زکات سفارش کرده است.

 

Ayah: 32

وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَتِی وَلَمۡ یَجۡعَلۡنِی جَبَّارٗا شَقِیّٗا

و نسبت به مادرم نیکوکار [گردانده] و مرا [در برابر پروردگارم] سرکش [و] نافرمان قرار نداده است.

 

Ayah: 33

وَٱلسَّلَٰمُ عَلَیَّ یَوۡمَ وُلِدتُّ وَیَوۡمَ أَمُوتُ وَیَوۡمَ أُبۡعَثُ حَیّٗا

و سلام بر من، روزی‌ که متولد شدم و روزی‌ که می‌میرم و روزی‌ که زنده برانگیخته می‌شوم».

 

Ayah: 34

ذَٰلِکَ عِیسَى ٱبۡنُ مَرۡیَمَۖ قَوۡلَ ٱلۡحَقِّ ٱلَّذِی فِیهِ یَمۡتَرُونَ

این است [حکایت] عیسی پسر مریم؛ [همان] گفتار راستی که [گمراهان] درباره‌اش تردید [و اختلاف] می‌کنند.

 

Ayah: 35

مَا کَانَ لِلَّهِ أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٖۖ سُبۡحَٰنَهُۥٓۚ إِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ

[هرگز] سزاوار نیست که الله [برای خویش] فرزندی بگیرد. او [پاک و] منزّه است. [الله] هر گاه کاری را اراده کند، فقط به آن می‌گوید: «موجود شو»؛ آنگاه [بی‌درنگ] موجود می‌شود.

 

Ayah: 36

وَإِنَّ ٱللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمۡ فَٱعۡبُدُوهُۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ

و [عیسی به قومش گفت:] «بی‌تردید، الله پروردگار من و شماست؛ پس او را عبادت کنید [که] راهِ راست همین است».

 

Ayah: 37

فَٱخۡتَلَفَ ٱلۡأَحۡزَابُ مِنۢ بَیۡنِهِمۡۖ فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن مَّشۡهَدِ یَوۡمٍ عَظِیمٍ

آنگاه گروه‌ها[ی مختلفِ قومش] در میان خود دچار اختلاف شدند؛ پس وای بر کسانی که کفر ورزیدند از مشاهدۀ روز بزرگ [قیامت]!

 

Ayah: 38

أَسۡمِعۡ بِهِمۡ وَأَبۡصِرۡ یَوۡمَ یَأۡتُونَنَا لَٰکِنِ ٱلظَّـٰلِمُونَ ٱلۡیَوۡمَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ

آن روز ‌که نزد ما می‌آیند، چه [خوب] شنوا و بینا هستند! اما امروز [در زندگی دنیا] ستمکاران در گمراهیِ آشکارند.

 


Ayah: 39

وَأَنذِرۡهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡحَسۡرَةِ إِذۡ قُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ وَهُمۡ فِی غَفۡلَةٖ وَهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ

و [ای پیامبر،] به آنان دربارۀ روز [پشیمانی و] حسرت هشدار بده؛ آنگاه که کار [داورى] انجام می‌گیرد؛ و [امروز‌] آنان در غفلتند و ایمان نمی‌آورند.

 

Ayah: 40

إِنَّا نَحۡنُ نَرِثُ ٱلۡأَرۡضَ وَمَنۡ عَلَیۡهَا وَإِلَیۡنَا یُرۡجَعُونَ

یقیناً ما زمین و هر ‌کس را بر آن است به ارث می‌بریم و [همه] به سوی ما بازگردانده می‌شوند.

 

Ayah: 41

وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِبۡرَٰهِیمَۚ إِنَّهُۥ کَانَ صِدِّیقٗا نَّبِیًّا

و [ای پیامبر،] در این کتاب از ابراهیم یاد کن. بی‌تردید، او پیامبری بسیار راستگو بود.

 

Ayah: 42

إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ یَـٰٓأَبَتِ لِمَ تَعۡبُدُ مَا لَا یَسۡمَعُ وَلَا یُبۡصِرُ وَلَا یُغۡنِی عَنکَ شَیۡـٔٗا

هنگامی‌ که به پدرش [آزر] گفت: «پدر جان، چرا چیزی را عبادت می‌کنی که نه [دعایت را] می‌شنود و نه [عبادتت را] می‌بیند و نه گزندی را از تو دور می‌سازد؟

 

Ayah: 43

یَـٰٓأَبَتِ إِنِّی قَدۡ جَآءَنِی مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَمۡ یَأۡتِکَ فَٱتَّبِعۡنِیٓ أَهۡدِکَ صِرَٰطٗا سَوِیّٗا

پدر جان، یقیناً از دانش [وحی] چیزی به من رسیده است که [هرگز] به تو نرسیده است؛ پس از من پیروی کن تا تو را به راهی راست هدایت کنم.

 

Ayah: 44

یَـٰٓأَبَتِ لَا تَعۡبُدِ ٱلشَّیۡطَٰنَۖ إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ کَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ عَصِیّٗا

پدر جان، از شیطان پیروی نکن [چرا که] بی‌تردید، شیطان نسبت به [الله] رحمان نافرمان بود.

 

Ayah: 45

یَـٰٓأَبَتِ إِنِّیٓ أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ فَتَکُونَ لِلشَّیۡطَٰنِ وَلِیّٗا

پدر جان، من می‌ترسم که از [جانب الله] رحمان عذابی به تو رسد و [در دوزخ] از دوستان [و همنشینانِ] شیطان باشی».

 

Ayah: 46

قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنۡ ءَالِهَتِی یَـٰٓإِبۡرَٰهِیمُۖ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ لَأَرۡجُمَنَّکَۖ وَٱهۡجُرۡنِی مَلِیّٗا

[آزر] گفت: «ای ابراهیم، آیا از معبود‌های من رویگردانی؟ اگر [از عقیده‌ات] دست برنداری، قطعاً سنگسارت می‌کنم؛ [برو] و مدت زیادى از من دور شو».

 

Ayah: 47

قَالَ سَلَٰمٌ عَلَیۡکَۖ سَأَسۡتَغۡفِرُ لَکَ رَبِّیٓۖ إِنَّهُۥ کَانَ بِی حَفِیّٗا

[ابراهیم] گفت: «سلام [و امنیت از جانب من] بر تو. به زودی از پروردگارم برایت آمرزش خواهم خواست. بی‌تردید، او نسبت به من بسیار مهربان است.

 

Ayah: 48

وَأَعۡتَزِلُکُمۡ وَمَا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَأَدۡعُواْ رَبِّی عَسَىٰٓ أَلَّآ أَکُونَ بِدُعَآءِ رَبِّی شَقِیّٗا

و از شما [کافران] و آنچه به جای الله می‌خوانید کناره‌گیری می‌کنم و پروردگارم را می‌خوانم. امید است که در خواندنِ پروردگارم [از اجابت] بى‌بهره نباشم».

 

Ayah: 49

فَلَمَّا ٱعۡتَزَلَهُمۡ وَمَا یَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَۖ وَکُلّٗا جَعَلۡنَا نَبِیّٗا

هنگامی که از آنان و آنچه به جای الله عبادت می‌کردند کناره‌گیری کرد، [پسرش] اسحاق و [نوه‌اش] یعقوب را به او بخشیدیم و همه [آنان] را پیامبر نمودیم.

 

Ayah: 50

وَوَهَبۡنَا لَهُم مِّن رَّحۡمَتِنَا وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ لِسَانَ صِدۡقٍ عَلِیّٗا

و ایشان را از رحمت خویش بهره‌مند ساختیم و [در میان مردم آوازۀ بلند و] نام نیکو برایشان نهادیم.

 

Ayah: 51

وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ مُوسَىٰٓۚ إِنَّهُۥ کَانَ مُخۡلَصٗا وَکَانَ رَسُولٗا نَّبِیّٗا

و در این کتاب، از موسی یاد کن. بی‌تردید، او [برگزیده‌ای] مخلص و فرستاده‌ای پیامبر بود.

 


Ayah: 52

وَنَٰدَیۡنَٰهُ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ ٱلۡأَیۡمَنِ وَقَرَّبۡنَٰهُ نَجِیّٗا

و [ما] او [=موسى] را از کناره [کوه] طور و سمت راست [خودش] ندا دادیم و او را مناجات‌کنان [به خویش] نزدیک ساختیم.

 

Ayah: 53

وَوَهَبۡنَا لَهُۥ مِن رَّحۡمَتِنَآ أَخَاهُ هَٰرُونَ نَبِیّٗا

و از رحمت خود، برادرش هارون را به عنوان پیامبر به وی عطا کردیم.

 

Ayah: 54

وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِسۡمَٰعِیلَۚ إِنَّهُۥ کَانَ صَادِقَ ٱلۡوَعۡدِ وَکَانَ رَسُولٗا نَّبِیّٗا

و در این کتاب، از اسماعیل یاد کن. بی‌تردید، او راست‌وعده و فرستاده‌ای پیامبر بود.

 

Ayah: 55

وَکَانَ یَأۡمُرُ أَهۡلَهُۥ بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱلزَّکَوٰةِ وَکَانَ عِندَ رَبِّهِۦ مَرۡضِیّٗا

و [همواره] خانواده‌اش را به نماز و زکات فرمان می‌داد و نزد پروردگارش پسندیده بود.

 

Ayah: 56

وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِدۡرِیسَۚ إِنَّهُۥ کَانَ صِدِّیقٗا نَّبِیّٗا

و در این کتاب، از ادریس یاد کن. بی‌تردید، او راست‌گفتار پیامبری بود.

 

Ayah: 57

وَرَفَعۡنَٰهُ مَکَانًا عَلِیًّا

و [ما] او را به مقامی بلند برکشیدیم.

 

Ayah: 58

أُوْلَـٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِیِّـۧنَ مِن ذُرِّیَّةِ ءَادَمَ وَمِمَّنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٖ وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡرَـٰٓءِیلَ وَمِمَّنۡ هَدَیۡنَا وَٱجۡتَبَیۡنَآۚ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُ ٱلرَّحۡمَٰنِ خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَبُکِیّٗا۩

اینان کسانی از پیامبران هستند که الله نعمت [هدایت] به آنان داد؛ [افرادی] از فرزندان آدم و از کسانى که همراه نوح [بر کشتى‌] سوار کردیم و از فرزندان ابراهیم و یعقوب و از [جمله] افرادی که هدایت کردیم و برگزیدیم [و] هر گاه آیات [پرودگار‌] رحمان بر آنان خوانده مى‌شد، سجده‌کنان و گریان به خاک مى‌افتادند.

 

Ayah: 59

۞فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٌ أَضَاعُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّبَعُواْ ٱلشَّهَوَٰتِۖ فَسَوۡفَ یَلۡقَوۡنَ غَیًّا

پس از آنان، جانشینانى گمراه و ناشایست آمدند که نماز را تباه ساختند [و در آن سهل‌انگارى نمودند] و از هوس‌ها [و شهوات] پیروى کردند؛ و به زودى [کیفرِ] گمراهى [خویش] را خواهند دید.

 

Ayah: 60

إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَأُوْلَـٰٓئِکَ یَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ وَلَا یُظۡلَمُونَ شَیۡـٔٗا

مگر کسی که توبه نمود و ایمان آورد و کاری شایسته کرد، اینان به بهشت داخل می‌شوند و هیچ ستمی بر آنان نمی‌رود.

 

Ayah: 61

جَنَّـٰتِ عَدۡنٍ ٱلَّتِی وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ عِبَادَهُۥ بِٱلۡغَیۡبِۚ إِنَّهُۥ کَانَ وَعۡدُهُۥ مَأۡتِیّٗا

باغ‌هایی جاودان که [الله] رحمان از [عالم] غیب [و نادیده] به بندگانش وعده داده است. یقیناً وعدۀ او آمدنی است.

 

Ayah: 62

لَّا یَسۡمَعُونَ فِیهَا لَغۡوًا إِلَّا سَلَٰمٗاۖ وَلَهُمۡ رِزۡقُهُمۡ فِیهَا بُکۡرَةٗ وَعَشِیّٗا

در آنجا سخن بیهوده‌ای نمی‌شنوند [و گفتارشان] جز سلام [و تحیت نیست]؛ و در آنجا برایشان [هر] صبح و شام روزی‌ [بی‌حساب فراهم] است.

 

Ayah: 63

تِلۡکَ ٱلۡجَنَّةُ ٱلَّتِی نُورِثُ مِنۡ عِبَادِنَا مَن کَانَ تَقِیّٗا

این همان بهشتی است که به هر کس از بندگانمان که [در دنیا] پرهیزگار باشد به میراث می‌دهیم.

 

Ayah: 64

وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمۡرِ رَبِّکَۖ لَهُۥ مَا بَیۡنَ أَیۡدِینَا وَمَا خَلۡفَنَا وَمَا بَیۡنَ ذَٰلِکَۚ وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّٗا

و [ای جبرئیل، به محمد بگو:‌] «[ما فرشتگان] جز به فرمان پروردگارت فرود نمی‌آییم. او حاکم بر آینده و گذشته و حالِ ماست؛ و پروردگارت فراموشکار نیست‌.

 


Ayah: 65

رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا فَٱعۡبُدۡهُ وَٱصۡطَبِرۡ لِعِبَٰدَتِهِۦۚ هَلۡ تَعۡلَمُ لَهُۥ سَمِیّٗا

[همان] پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آنهاست؛ پس او را عبادت کن و بر عبادتش شکیبا [و پایدار] باش. آیا [همانند و] همنامی برایش می‌شناسی؟»

 

Ayah: 66

وَیَقُولُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَءِذَا مَا مِتُّ لَسَوۡفَ أُخۡرَجُ حَیًّا

و انسان [کافر] می‌گوید: «آیا هنگامی که بمیرم، به راستی مرا زنده [از گور] بیرون خواهند ‌آورد؟»

 

Ayah: 67

أَوَلَا یَذۡکُرُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ یَکُ شَیۡـٔٗا

آیا انسان به یاد نمی‌آورد که ما پیش از این او را آفریدیم، در حالی ‌که هیچ نبود؟

 

Ayah: 68

فَوَرَبِّکَ لَنَحۡشُرَنَّهُمۡ وَٱلشَّیَٰطِینَ ثُمَّ لَنُحۡضِرَنَّهُمۡ حَوۡلَ جَهَنَّمَ جِثِیّٗا

پس سوگند به پروردگارت که یقیناً آنان [= منکران قیامت] را با شیاطین محشور خواهیم کرد؛ سپس همه را به‌زانودرآمده گرداگرد دوزخ حاضر می‌کنیم.

 

Ayah: 69

ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن کُلِّ شِیعَةٍ أَیُّهُمۡ أَشَدُّ عَلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ عِتِیّٗا

سپس از هر گروهی، کسانی را که در برابر [فرمان الله] رحمان سرکش‌تر بوده‌اند بیرون می‌کشیم.

 

Ayah: 70

ثُمَّ لَنَحۡنُ أَعۡلَمُ بِٱلَّذِینَ هُمۡ أَوۡلَىٰ بِهَا صِلِیّٗا

آنگاه یقیناً ما به [حال] کسانی ‌که برای [درافتادن به] آن [آتش مهیب] سزاوارترند، داناتریم.

 

Ayah: 71

وَإِن مِّنکُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ کَانَ عَلَىٰ رَبِّکَ حَتۡمٗا مَّقۡضِیّٗا

و هیچ یک از شما [مردم] نیست، مگر آنکه وارد آن می‌گردد؛ [مؤمنان برای عبور و دیدن، کافران برای ورود و ماندن]. این [امر،] همواره بر پروردگارت حکمی حتمی است.

 

Ayah: 72

ثُمَّ نُنَجِّی ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّـٰلِمِینَ فِیهَا جِثِیّٗا

سپس کسانى را که پرهیزگاری کرده‌اند [از آتش] نجات مى‌دهیم و ظالمان را به‌زانودرآمده در آن رها مى‌کنیم.

 

Ayah: 73

وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُنَا بَیِّنَٰتٖ قَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَیُّ ٱلۡفَرِیقَیۡنِ خَیۡرٞ مَّقَامٗا وَأَحۡسَنُ نَدِیّٗا

و هنگامی‌ که آیات روشن ما بر آنان تلاوت می‌شود، کسانی ‌که کفر ورزیده‌اند به افرادی‌ که ایمان آورده‌اند می‌گویند: «کدام یک از [ما] دو گروه، جایگاهی بهتر و مجلسی نیکوتر دارد؟»

 

Ayah: 74

وَکَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هُمۡ أَحۡسَنُ أَثَٰثٗا وَرِءۡیٗا

چه بسیار نسل‌ها را پیش از آنان نابود کردیم که ثروتی بیشتر و ظاهری آراسته‌تر داشتند.

 

Ayah: 75

قُلۡ مَن کَانَ فِی ٱلضَّلَٰلَةِ فَلۡیَمۡدُدۡ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ مَدًّاۚ حَتَّىٰٓ إِذَا رَأَوۡاْ مَا یُوعَدُونَ إِمَّا ٱلۡعَذَابَ وَإِمَّا ٱلسَّاعَةَ فَسَیَعۡلَمُونَ مَنۡ هُوَ شَرّٞ مَّکَانٗا وَأَضۡعَفُ جُندٗا

[ای پیامبر،] بگو: «هر کس که در گمراهى است، [الله‌] رحمان به او مهلت مى‌دهد [تا گمراهی‌اش بیشتر شود] تا زمانی که وعدۀ الهی را [به چشم خود] ببینند: یا عذاب [دنیا] یا [کیفرِ] قیامت. پس به زودى خواهند دانست که چه کسی جایگاهش بدتر و سپاهش ناتوان‌تر است».

 

Ayah: 76

وَیَزِیدُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ٱهۡتَدَوۡاْ هُدٗىۗ وَٱلۡبَٰقِیَٰتُ ٱلصَّـٰلِحَٰتُ خَیۡرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابٗا وَخَیۡرٞ مَّرَدًّا

و [اما] کسانی ‌که راه‌یافته‌اند، الله بر هدایتشان می‌افزاید؛ و نیکی‌های پایدار [= رفتار و گفتار شایسته] در پیشگاه پروردگارت، پاداشی بهتر و سرانجامی نیکوتر دارد.

 


Ayah: 77

أَفَرَءَیۡتَ ٱلَّذِی کَفَرَ بِـَٔایَٰتِنَا وَقَالَ لَأُوتَیَنَّ مَالٗا وَوَلَدًا

آیا دیدی آن کسی را که به آیات ما کافر شد و گفت: «قطعاً مال و فرزند [فراوانی در آخرت] به من داده خواهد شد»؟

 

Ayah: 78

أَطَّلَعَ ٱلۡغَیۡبَ أَمِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا

آیا او بر غیب آگاهی یافته یا از [الله] رحمان پیمانی گرفته است؟

 

Ayah: 79

کَلَّاۚ سَنَکۡتُبُ مَا یَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُۥ مِنَ ٱلۡعَذَابِ مَدّٗا

[هرگز] چنین نیست؛ گفته‌اش را می‌نویسیم و بر عذابش می‌افزاییم‌.

 

Ayah: 80

وَنَرِثُهُۥ مَا یَقُولُ وَیَأۡتِینَا فَرۡدٗا

و آنچه [از اموال و فرزندان] که می‌گوید از او به ارث می‌بریم و [روز قیامت، نیازمند و] تنها نزد ما می‌آید.

 

Ayah: 81

وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لِّیَکُونُواْ لَهُمۡ عِزّٗا

و [مشرکان] به جای الله معبودانی برگزیده‌اند تا [یاور و] پشتیبانشان باشند.

 

Ayah: 82

کَلَّاۚ سَیَکۡفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمۡ وَیَکُونُونَ عَلَیۡهِمۡ ضِدًّا

چنین نیست؛ [بلکه آن معبودها در قیامت] عبادت آنان را انکار خواهند کرد و دشمنشان خواهند بود.

 

Ayah: 83

أَلَمۡ تَرَ أَنَّآ أَرۡسَلۡنَا ٱلشَّیَٰطِینَ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ تَؤُزُّهُمۡ أَزّٗا

[ای پیامبر،] آیا ندیدی که ما شیاطین را بر کافران فرستادیم تا آنان را [با وسوسه‌های خود] تحریک کنند [و از راهِ الله بازدارند]؟

 

Ayah: 84

فَلَا تَعۡجَلۡ عَلَیۡهِمۡۖ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمۡ عَدّٗا

پس دربارۀ [نابودیِ] آنان شتاب نکن. جز این نیست که ما [روزهای مرگ و فرارسیدنِ عذاب را] به دقت برایشان می‌شماریم.

 

Ayah: 85

یَوۡمَ نَحۡشُرُ ٱلۡمُتَّقِینَ إِلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ وَفۡدٗا

[یاد کن از‌] روزى که پرهیزگاران را [با عزت و احترام] به مهمانی [الله] رحمان گِرد می‌آوریم.

 

Ayah: 86

وَنَسُوقُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ إِلَىٰ جَهَنَّمَ وِرۡدٗا

و مجرمان را تشنه‌کام به سوی جهنم می‌رانیم.

 

Ayah: 87

لَّا یَمۡلِکُونَ ٱلشَّفَٰعَةَ إِلَّا مَنِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا

آنان هرگز [توان] شفاعت ندارند؛ مگر کسی ‌که [با ایمان و عمل شایسته‌اش،] از [الله] رحمان پیمانی گرفته باشد.

 

Ayah: 88

وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗا

و [مشرکان] گفتند: «[الله] رحمان، فرزندی [برای خویش] برگزیده است».

 

Ayah: 89

لَّقَدۡ جِئۡتُمۡ شَیۡـًٔا إِدّٗا

به راستی [با این ادعا] چیزی بسیار زشت [به میان] آوردید!

 

Ayah: 90

تَکَادُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ یَتَفَطَّرۡنَ مِنۡهُ وَتَنشَقُّ ٱلۡأَرۡضُ وَتَخِرُّ ٱلۡجِبَالُ هَدًّا

از این [سخن کفرآمیز،] نزدیک است آسمان‌ها از هم بپاشد و زمین بشکافد و کوه‌ها در هم بشکنند و فروریزند.

 

Ayah: 91

أَن دَعَوۡاْ لِلرَّحۡمَٰنِ وَلَدٗا

[چرا] که برای [الله] رحمان فرزندی ادعا کرده‌اند.

 

Ayah: 92

وَمَا یَنۢبَغِی لِلرَّحۡمَٰنِ أَن یَتَّخِذَ وَلَدًا

و هرگز سزاوار [الله] رحمان نیست که فرزندی برگزیند.

 

Ayah: 93

إِن کُلُّ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِی ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا

در آسمان‌ها و زمین هیچ کسى نیست، مگر آنکه [در روز قیامت، خاکسار و] بنده‌وار نزد الله رحمان مى‌آید.

 

Ayah: 94

لَّقَدۡ أَحۡصَىٰهُمۡ وَعَدَّهُمۡ عَدّٗا

یقیناً [الله همۀ] آنان را در شمار آورده و درست برشمرده است.

 

Ayah: 95

وَکُلُّهُمۡ ءَاتِیهِ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فَرۡدًا

و همگی‌شان روز قیامت، تنها [و تهیدست] نزد او حاضر می‌شوند.

 


Ayah: 96

إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ سَیَجۡعَلُ لَهُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وُدّٗا

کسانی‌ که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند یقیناً [الله] رحمان [در دل‌های بندگانش] محبتی برایشان خواهد نهاد.

 

Ayah: 97

فَإِنَّمَا یَسَّرۡنَٰهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ ٱلۡمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِۦ قَوۡمٗا لُّدّٗا

[ای پیامبر،] بی‌تردید، ما این [قرآن] را بر زبان تو آسان نمودیم تا پرهیزگاران را با آن بشارت دهی و ستیزه‌گران [سرسخت] را بیم دهی.

 

Ayah: 98

وَکَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هَلۡ تُحِسُّ مِنۡهُم مِّنۡ أَحَدٍ أَوۡ تَسۡمَعُ لَهُمۡ رِکۡزَۢا

و چه بسیار نسل‌های گذشته را پیش از آنان نابود کردیم. آیا [وجود] هیچ‌یک از آنان را احساس می‌کنی یا کمترین صدایی از آنان می‌شنوی؟

 


 


Maryam

 

تفسیر سوره‌ی مریم


مدنی و ۹۸ آیه است.

آیه‌ی ۱-۶:

﴿کٓهیعٓصٓ١[مریم: ۱]. «کاف. ها. یا. عین. صاد».

﴿ذِکۡرُ رَحۡمَتِ رَبِّکَ عَبۡدَهُۥ زَکَرِیَّآ٢[مریم: ۲]. «(این) یادی است از مرحمت پروردگارت نسبت به بنده‌اش زکریا».

﴿إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ نِدَآءً خَفِیّٗا٣[مریم: ۳]. «آنگاه که پروردگارش را آهسته (و آرام) ندا کرد».

﴿قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّی وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَیۡبٗا وَلَمۡ أَکُنۢ بِدُعَآئِکَ رَبِّ شَقِیّٗا٤[مریم: ۴]. «گفت: پروردگارا! استخوانم سست شده است. و شعله‌های پیری سر مرا فرا گرفته است و پروردگارا! هرگز در دعایت ناامید نبوده‌ام».

﴿وَإِنِّی خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِیَ مِن وَرَآءِی وَکَانَتِ ٱمۡرَأَتِی عَاقِرٗا فَهَبۡ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّٗا٥[مریم: ۵]. «و من پس از خود از بستگانم بیمناکم، و همسرم نازا بوده است، پس از نزد خویش جانشینی به من ببخش».

﴿یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنۡ ءَالِ یَعۡقُوبَۖ وَٱجۡعَلۡهُ رَبِّ رَضِیّٗا٦[مریم: ۶]. «که از من و از آل یعقوب ارث ببرد، و ای پروردگار! او را پسندیده قرار ده».

﴿ذِکۡرُ رَحۡمَتِ رَبِّکَ عَبۡدَهُۥ زَکَرِیَّآ٢این یادی است از مرحمت پروردگارت نسبت به بنده‌اش زکریا، آن را برای تو حکایت می‌کنیم و به تفصیل بیان می‌داریم تا حالت پیامبرش زکریا و آثار شایسته و مناقب زیابی او شناخته شود. داستان او پند و عبرتی است برای عبرت آموزان، و الگویی است برای کسانی که پیروی می‌کنند. نیز توضیح و بیان رحمت خداوند نسبت به دوستانش، و این‌که این رحمت را به چه صورت به دست آورده‌اند، محبت خداوند را ببار می‌آورد و باعث می‌شود که ذکر و معرفت الهی در دل جای گیرد، و انسان را به خدا برساند. خداوند زکریا ÷را برای رسالت و وحی خویش برگزید و او چون دیگر پیامبران انجام وظیفه نمود، و بندگان را به‌سوی پروردگارش فراخواند و آنچه خدا به او آموخته بود به آنها آموخت، و در زندگی خود برای آنان خیر و صلاح می‌خواست و در پی آن بود که بعد از مرگش نیز در خیر و صلاح زندگی کنند، مانند دیگر برادران پیامبرش و پیروانشان که خیر خواه مردم بودند. اما وقتی زکریا دید که ناتوان و ضعیف شده است و ترسید کسی را پس از مرگش نیابد که در دعوت مردم به‌سوی پروردگار، و اندرز گفتن آنها جانشین او باشد، به درگاه پروردگارش از ضعف و ناتوانی ظاهری و باطنی‌اش شکایت کرد و پروردگارش را پنهانی ندا داد تا ندا و دعایش کامل‌تر و بهتر و مخلصانه‌تر باشد. پس گفت: ﴿رَبِّ إِنِّی وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّیپروردگارا! استخوانم ضعیف و سست شده است. و هنگامی‌که استخوان که ستون بدن است سست شود بدن نیز ضعیف و سست می‌گردد. ﴿وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَیۡبٗاو شعله‌های پیری سر مرا فرا گرفته است زیرا موی سفید دلیل ناتوانی و پیری است و پیام آور مرگ و هشدار دهندۀ آن است.

زکریا از ضعف و ناتوانی‌اش به خدا متوسل شد. و این از بهترین وسیله‌ها برای تضرع و زاری به درگاه خداوند می‌باشد، چون اظهار ضعف و متوسل شدن به نا توانی بر این دلالت می‌نماید که بنده از حرکت و قدرت خود تبری می‌جوید و به قدرت الهی دل بسته است. ﴿وَلَمۡ أَکُنۢ بِدُعَآئِکَ رَبِّ شَقِیّٗاو پروردگارا! هرگز چنین نبوده که در دعاهایی که کرده‌ام مرا محروم و ناکام نمایی، بلکه همواره نسبت به من مهربان بوده، و دعایم را اجابت نموده‌ای، و همواره الطافت شامل حال من شده و احسانت به من رسیده است. و این، توسیل به خدا به وسیلۀ نعمت‌هایی است که خداوند به بنده داده، و نیز توسل به اجابت دعاهای گذشته می‌باشد، بنابر این از کسی که قبلاً احسان نموده درخواست نمود که احسان خویش را بر او تکمیل نماید.

﴿وَإِنِّی خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِیَ مِن وَرَآءِیو همانا من می‌ترسم کسانی که بعد از مرگ من سرپرستی بنی اسرائیل را به عهده می‌گیرند، دینت را بر پا ندارند و بندگانت را (به سوی تو دعوت) نکنند.

به ظاهر چنین بر می‌آید که او کسی را در میان بنی اسرائیل نمی‌دید که شایستگی حمل امانت دین را داشته باشد و این بیانگر مهربانی و دلسوزی زکریا ÷است و فرزند خواستن او مانند دیگران نبود که فقط برای مصلحت دنیوی فرزند می‌خواهند، بلکه هدفش مصلحت دین، و ترس از این بود که دین ضایع شود، چون کسی دیگر که این شایستگی را داشته باشد وجود نداشت.

و خاندان او به عنوان سرچشمه رسالت و دینداری معروف بود، و گمان خیر خواهی از آن می‌رفت، پس زکریا به درگاه خداوند دعا کرد که به او فرزندی بدهد تا پس از او امور دینی را انجام دهد، شکایت کرد که زنش نازا است، یعنی اصلاً بچه دار نمی‌شود، و خودش هم به سن فرتونی رسیده است که در چنان سن و سالی وجود شهرت و صاحب فرزند شدن تقریباً غیر ممکن به نظر می‌آید ﴿فَهَبۡ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّٗاو از نزد خویش جانشینی به من ببخشف که منظور از این جانشینی، جانشینی و وارث شدن در دین و گرفتن میراث نبوت و علم و عمل است.

بنابراین، گفت: ﴿یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنۡ ءَالِ یَعۡقُوبَۖ وَٱجۡعَلۡهُ رَبِّ رَضِیّٗا٦که از من و از آل یعقوب ارث ببرد، و پروردگار! او را بنده‌ای شایسته و نیکوکار بگردان که مورد پسندیدتو باشد و آن را محبوب بندگانت قرار ده. خلاصه این‌که از خدا خواست تا به او پسری صالح و نیکوکار بدهد تا پس از مرگش جانشین وی و پیامبری پسندیده نزد خدا و خلق خدا باشد. و این نوع فرزند بهترین فرزند است، و از جمله رحمت‌های الهی نسبت به بنده این است که خداوند فرزندی شایسته به او عطا کند که دارای همۀ خوبی‌های اخلاقی و عادت‌های پسندیده باشد.

آیه‌ی ۷-۱۱:

﴿یَٰزَکَرِیَّآ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَٰمٍ ٱسۡمُهُۥ یَحۡیَىٰ لَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ مِن قَبۡلُ سَمِیّٗا٧[مریم: ۷]. «ای زکریا! ما تو را به کودکی نوید می‌دهیم که نام او یحیی است و پیش از این کسی را همنام او نکرده‌ایم».

﴿قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی غُلَٰمٞ وَکَانَتِ ٱمۡرَأَتِی عَاقِرٗا وَقَدۡ بَلَغۡتُ مِنَ ٱلۡکِبَرِ عِتِیّٗا٨[مریم: ۸]. «گفت: پروردگارا! مرا چگونه پسری خواهد بود حال آنکه همسرم نازا است و (خود نیز) به غایت پیری رسیده و فرتوت شده‌ام».

﴿قَالَ کَذَٰلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٞ وَقَدۡ خَلَقۡتُکَ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ تَکُ شَیۡ‍ٔٗا٩[مریم: ۹]. «فرمود: همین‌گونه است، پروردگار تو گفته است که این (کار) بر من آسان است و به راستی پیش از این تو را در حالی آفریدم که هیچ چیزی نبودی».

﴿قَالَ رَبِّ ٱجۡعَل لِّیٓ ءَایَةٗۖ قَالَ ءَایَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ ٱلنَّاسَ ثَلَٰثَ لَیَالٖ سَوِیّٗا١٠[مریم: ۱۰]. «گفت: پروردگارا! نشانه‌ای برایم بگذار، فرمود: نشانه‌ات آن است که سه شبانه روز تمام نمی‌توانی با مردم سخن بگویی با وجود این‌که سالم و تندرستی».

﴿فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦ مِنَ ٱلۡمِحۡرَابِ فَأَوۡحَىٰٓ إِلَیۡهِمۡ أَن سَبِّحُواْ بُکۡرَةٗ وَعَشِیّٗا١١[مریم: ۱۱]. «پس از محراب نماز بیرون آمد، آنگاه به آنان اشاره کرد که صبح و شام تسبیح گویید».

پس پروردگارش او را مورد مرحمت قرار داد و دعوتش را اجابت نمود و توسط فرشتگان به او مژده داد که صاحب فرزندی به نام یحیی خواهد شد. و خداوند اسم او را یحیی گذاشت، و با مسمایش موافق بود، چرا که از یحیی محسوس برخوردار بود و دارای حیات معنوی نیز می‌باشد، و حیات معنوی به معنی زنده بودن قلب و روح به وسیلۀ وحی و علم دین می‌باشد.

﴿لَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ مِن قَبۡلُ سَمِیّٗاپیش از او کسی را با این اسم نامگذاری نکرده‌ایم. و احتمال دارد منی‌اش این باشد که پیش از او فردی را همانند و هم طراز او قرار نداده‌ایم.

پس مژده داد که دارای کمالات زیادی است و به صفات پسندیده متصف می‌باشد و از کسانی که پیش از او بوده‌اند برتر است. طبق این احتمال ابراهیم و موسی و نوح ÷و امثال آنها و کسانی که قطعاً از یحیی برتر هستند از این عموم مستثنی هستند.

و هنگامی که خداوند او را به فرزندی مژده داد که درخواست کرده بود، تعجب کرد و گفت: ﴿رَبِّ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی غُلَٰمٞپروردگارا! چگونه مرا پسری خواهد بود در حالی که مانع را به خاطر نیاورده بود، چون به شدت علاقه داشت که صاحب فرزند بشود. و در این حال که دعایش قبول شد، بسیار شگفت‌زده گردید، اما خداوند او را جواب داد و فرمود: ﴿کَذَٰلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٞگفت: تحقق این کار طبق عادت و سنت خداوند در جهان هستی امری عجیب و غریب به نظر می‌آید. اما قدرت الهی می‌تواند اشیا را بدون سبب‌ها یشان به وجود بیاورد، و این کار را برای خدا آسان است، و از آفرینش نخستین که چیزی نبود و خداوند او را به وجود آورد دشوارتر نیست.

﴿قَالَ رَبِّ ٱجۡعَل لِّیٓ ءَایَةٗگفت: پروردگارا! نشانه‌ای برایم قرار بده که به وسیلۀ آن دلم آرامش یابد. این بیانگر تردید در خبر الهی نیست، بلکه مانند این است که ابراهیم خلیل ÷گفت: ﴿رَبِّ أَرِنِی کَیۡفَ تُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰۖ قَالَ أَوَ لَمۡ تُؤۡمِنۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰکِن لِّیَطۡمَئِنَّ قَلۡبِی[البقرة: ۲۶۰]. «پروردگارا! به من نشان بده که مرده‌ها را چگونه زنده می‌نمایی؟ فرمود: مگر باور نداری؟ گفت: بله، ولی تا دلم اطمینان یابد».

پس خواستار آگاهی بیشتر و رسیدن به عین یقین بعد از برخورداری از علم یقین شد. خداوند از روی مرحمتی که نسبت به او داشت خواسته‌اش را اجابت نمود و فرمود: ﴿ءَایَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ ٱلنَّاسَ ثَلَٰثَ لَیَالٖ سَوِیّٗانشانه‌ات آن است که در عین تندرستی سه شبانه روز تمام نمی‌توانی با مردم سخن بگویی و در آیه‌ای دیگر آمده است که سه روز تمام جز با اشاره نمی‌توانی سخن بگویی.

و معنی یکی است، چون سه شبانه روز را گاهی به سه روز تعبیر می‌کنند و گاهی به سه شب. و این را نشانه‌های عجیب پروردگار است، زیرا با داشتن یحیی از سخن گفتن به مدت سه روز، و عدم توانایی او بر سخن گفتن در نهایت صحت و تندرستی، بدون این‌که لال بوده و آفتی در کار باشد، از دلایلی است که بر قدرت خارق العادۀ الهی دلالت می‌نماید.

با وجود این توانایی حرف زدن با انسان‌ها را نداشت، اما تسبیح و ذکر و امثال آن را می‌توانست انجام دهد. بنابر این در آیه‌ای دیگر فرمود: ﴿وَٱذۡکُر رَّبَّکَ کَثِیرٗا وَسَبِّحۡ بِٱلۡعَشِیِّ وَٱلۡإِبۡکَٰرِ[آل‌عمران: ۴۱]. «و پروردگارت را بسیار یاد کن و شامگاهان و صبحگاهان او را به پاکی بستای».

پس دل زکریا اطمینان پیدا کرد و از این نوید بزرگ شادمان شد و با به جای آوردن شکر خدا در قالب عبادت و ذکر الهی از دستور خدا فرمان برد و در محرابش به اعتکاف نشست، و از محراب عبادت به‌سوی قومش بیرون آمد و با رمز و اشاره به آنان گفت: ﴿أَن سَبِّحُواْ بُکۡرَةٗ وَعَشِیّٗاصبح و شام تسبیح گویید. چون مژدۀ تولد یحیی برای همه یک مصلحت دینی به حساب می‌آمد.

آیه‌ی ۱۲-۱۵:

﴿یَٰیَحۡیَىٰ خُذِ ٱلۡکِتَٰبَ بِقُوَّةٖۖ وَءَاتَیۡنَٰهُ ٱلۡحُکۡمَ صَبِیّٗا١٢[مریم: ۱۲]. «ای یحیی! کتاب را با قوّت بگیر، و به او در کودکی حکمت دادیم».

﴿وَحَنَانٗا مِّن لَّدُنَّا وَزَکَوٰةٗۖ وَکَانَ تَقِیّٗا١٣[مریم: ۱۳]. «و از فضل خود به او مهر و محبت فراوان دادیم، و برکت و پاکی نصیبش کردیم، و پرهیزگار بود».

﴿وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَیۡهِ وَلَمۡ یَکُن جَبَّارًا عَصِیّٗا١٤[مریم: ۱۴]. «و نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود، و گردنکش و نافرمان نبود».

﴿وَسَلَٰمٌ عَلَیۡهِ یَوۡمَ وُلِدَ وَیَوۡمَ یَمُوتُ وَیَوۡمَ یُبۡعَثُ حَیّٗا١٥[مریم: ۱۵]. «و سلام بر او روزی که به دنیا آمد و روزی که می‌میرد و روزی که زنده برانگیخته می‌شود».

سخن گذشته بر تولد یحیی و دوران جوانی و پرورش یافتنش دلالت می‌نماید. وقتی یحیی به حالتی رسید که می‌توانست خطاب و سخن را بفهمد خداوند او را فرمان د اد تا کتاب را با جدیت و جهد بگیرد. یعنی در حفظ کردن کلماتش و فهمیدن معانی‌اش و عمل کردن به اوامر و نواهی آن بکوشد. حفظ کردن و فهمیدن و عمل کردن به امر و نهی، از مصادیق گرفتن با قوت است. یحیی فرمان پروردگارش را اطاعت کرد و به کتاب روی آورد و آن را حفظ کرد و در آن تدبیر نمود. و خداوند هوشیاری و ذکاوتی به او داد که در دیگران یافت نمی‌شود. بنابر این فرمود: ﴿وَءَاتَیۡنَٰهُ ٱلۡحُکۡمَ صَبِیّٗایعنی ما در دوران کودکی شناخت احکام خدا و حکم کردن را به او دادیم.

﴿وَحَنَانٗا مِّن لَّدُنَّاو نیز ازجانب خویش به او مهربانی و رحمت دادیم که کارهایش به وسیلۀ آن آسان گردید، واحوالش بهبود یافت و رفتارش با آن ثبات یافت.

﴿وَزَکَوٰةٗو به او پاکی دادیم، یعنی او را از آفت‌ها و گناهان پاک نمودیم، پس دلش تنها شد و عقلش رشد کرد و این متضمن آن است که صفت‌های زشت و اخلاق نادرست از وی دور گردد و اخلاق نیکو و صفت‌های پسندیده در وی ریشه بدواند. بنابر این فرمود: ﴿وَکَانَ تَقِیّٗاو پرهیزگار بود، یعنی آنچه را که به آن فرمان داده می‌شود انجام می‌داد، و از آنچه نهی می‌شد دوری می‌کرد، و هرکس مومن و پرهیزگار باشد دوست خدانود خواهد بود و اهل بهشت می‌باشد، و بهشتی را که به پرهیزگاران وعده داده شده، و پاداشی که خداوند برای پرهیزگاری قرار داده‌است به دست خواهد آورد.

﴿وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَیۡهِو نیز او نسبت به پدر و مادرش نیک رفتار و نیکوکار بود، یعنی از فرمان پدر و مادر سرپیچی نکرده و با آنها بدی نمی‌کرد، بلکه در سخن و رفتار با آنها به نیکی رفتار می‌نمود. ﴿وَلَمۡ یَکُن جَبَّارًا عَصِیّٗاو از عبادت پروردگارش سرباز نمی‌زود و گردنکشی نمی‌کرد و خودش را از بندگان خدا و از پدر و مادرش بالاتر نمی‌پنداشت، و تکبر نمی‌ورزید، پس او هم حق خدا را به جای می‌آورد و هم حق بندگان خدا را، بنابر این او در همۀ احوالش از سلامت و عافیتی که خداوند بهرۀ او نموده بود برخوردار بود، هم در آغا و هم در سرانجام کارها از سلامتی بهره‌مند بود. بنابر این فرمود: ﴿وَسَلَٰمٌ عَلَیۡهِ یَوۡمَ وُلِدَ وَیَوۡمَ یَمُوتُ وَیَوۡمَ یُبۡعَثُ حَیّٗا١٥و سلام بر او روزی که به دنیا آمد و روزی که می‌میرد و روزی که زنده برانگیخته می‌شود. و این بدان معنی است که ایشان در این حالات سه گانه از شر و عقاب در امان است. یعنی او از اهل بهشت می‌باشد. درود و سلام خدا بر او و بر پدرش و بر همۀ پیامبران باد، و خداوند ما را از آن پیروان آنها بگرداند. و او بخشنده و بزرگوار است.

آیه‌ی ۱۶-۲۱:

﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ مَرۡیَمَ إِذِ ٱنتَبَذَتۡ مِنۡ أَهۡلِهَا مَکَانٗا شَرۡقِیّٗا١٦[مریم: ۱۶]. «و در این کتاب از مریم یاد کن، آنگاه که در ناحیۀ شرقی (بیت المقدس) از خانواده‌اش کناره گرفت».

﴿فَٱتَّخَذَتۡ مِن دُونِهِمۡ حِجَابٗا فَأَرۡسَلۡنَآ إِلَیۡهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرٗا سَوِیّٗا١٧[مریم: ۱۷]. «و در برابر آنان پوششی برگرفت، آنگاه روح خویش را به‌سوی او فرستادیم که در شکل انسانی کامل بر او ظاهر شد».

﴿قَالَتۡ إِنِّیٓ أَعُوذُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ مِنکَ إِن کُنتَ تَقِیّٗا١٨[مریم: ۱۸]. «گفت: من از تو به خدای مهربان پناه می‌برم اگر پرهیزگار هستی».

﴿قَالَ إِنَّمَآ أَنَا۠ رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلَٰمٗا زَکِیّٗا١٩[مریم: ۱۹]. «(جبرئیل) گفت: من فرستادۀ پروردگارت هستم تا به تو پسر پاکیزه‌ای ببخشم».

﴿قَالَتۡ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی غُلَٰمٞ وَلَمۡ یَمۡسَسۡنِی بَشَرٞ وَلَمۡ أَکُ بَغِیّٗا٢٠[مریم: ۲۰]. «گفت: چگونه پسری خواهم داشت حال آنکه بشری به من دست نزده و زناکار (هم) نبوده‌ام؟».

﴿قَالَ کَذَٰلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٞۖ وَلِنَجۡعَلَهُۥٓ ءَایَةٗ لِّلنَّاسِ وَرَحۡمَةٗ مِّنَّاۚ وَکَانَ أَمۡرٗا مَّقۡضِیّٗا٢١[مریم: ۲۱]. «گفت: بدینسان است، پروردگارت فرموده است که این (کار) برای من آسان است، و تا او را معجزه‌ای برای مردمان گردانیم و رحمتی از سوی خود سازیم و (این تصمیم) کاری انجام یافتنی است».

وقتی داستان زکریا و یحیی را که از نشانه‌های عجیب الهی بود بیان کرد به بیان داستان عجیب تری پرداخت و به تدریج از پایین تا به بالا شروع کرد. پس فرمود: ﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ مَرۡیَمَای پیامبر ! در کتاب (= قرآن) از مریم علیها السلام سخن بگوی، و این از بزرگ‌ترین فضیلت‌های مریم است که در کتاب بزرگی که مسلمانان در شرق وغرب آن را تلاوت می‌نمایند از او یاد شده است. و از او به بهترین صورت یاد شده و مورد ستیاش قرار گرفته است. و این پاداش عمل خوب و تلاش کامل او است.

یعنی حالت نیکوی مریم را بیان کن، آنگاه که ﴿إِذِ ٱنتَبَذَتۡ مِنۡ أَهۡلِهَا مَکَانٗا شَرۡقِیّٗادر ناحیۀ شرق از خانواده‌اش کناره گرفت و از آنها دور شد. ﴿فَٱتَّخَذَتۡ مِن دُونِهِمۡ حِجَابٗاو میان خود و ایشان پرده و پوششی افکند، و این کناره‌گیری و افکندن پوشش میان خود و آنها بدان خاطر بود تادر گوشه‌ای تنها باشد و به عبادت پروردگارش بپردازد و با اخلاص و فروتنی او را عبادت نماید. و این اطاعت از فرمان الهی بود که فرموده بود: ﴿وَإِذۡ قَالَتِ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ یَٰمَرۡیَمُ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰکِ وَطَهَّرَکِ وَٱصۡطَفَىٰکِ عَلَىٰ نِسَآءِ ٱلۡعَٰلَمِینَ٤٢ یَٰمَرۡیَمُ ٱقۡنُتِی لِرَبِّکِ وَٱسۡجُدِی وَٱرۡکَعِی مَعَ ٱلرَّٰکِعِینَ٤٣[آل عمران: ۴۲-۴۳]. «و به یادآور آنگاه که فرشتگان گفتند: ای مریم! بی‌گمان خداوند تو را برگزیده و پاک نموده و تو را بر زنان جهان برگزیده است، ای مریم! پروردگارت را عبادت کن و سجده ببر و با رکوع کنندگان رکوع کن».

﴿فَأَرۡسَلۡنَآ إِلَیۡهَا رُوحَنَاپس روح خویش یعنی جبرئیل ÷را به‌سوی او فرستادیم، ﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرٗا سَوِیّٗاو جبرئیل در شکل مردی کامل و خوش قیافه وکه عیب و نقصی نداشت بر مریم ظاهر شد، چون مریم توان دیدن جبرئیل را در قالب صورت و شکل واقعی‌اش نداشت، در حالی که از خانواده و جامعه دور شده و از عزیزترین مردمان که خانواده‌اش بودند خود را در پوشش قرار داده بود، ترسید که مبادا این مرد چشم طمع به او دوخته باشد. پس به خدا پناه برد و به وی گفت: ﴿إِنِّیٓ أَعُوذُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ مِنکَاز سوء قصد تو، به رحمت الهی پناه می‌برم، ﴿إِن کُنتَ تَقِیّٗااگر تو از خدا می‌ترسی و پرهیزگار هستی، پس به‌سوی من دست دراز نکن. مریم، هم به خدا پناه برد و هم او را ترساند و بر حذر داشت، و او دستور داد تا تقوای الهی را رعایت کند حال آنکه وی در آن حالت تنهایی و جوانی و دوری از مردم به سر می‌برد، و آن مرد از آن زیبایی آشکار و هیت کامل انسانی برخوردار بود. آن مرد با او سخن بدی نگفت و به و دست درازی نکرد، و این برخورد مریم تنها به علت ترس از خدا بود و این نهایت پاکدامنی و دوری از شر و ر اههای منتهی به آن می‌باشد.

و این عفت ـ به ویژه با وجود انگیزه‌ها و فقدان موانع ـ از بهترین اعمال است. از این رو خداوند مریم را ستوده و فرموده است: ﴿وَمَرۡیَمَ ٱبۡنَتَ عِمۡرَٰنَ ٱلَّتِیٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا فَنَفَخۡنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتۡ بِکَلِمَٰتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِۦ وَکَانَتۡ مِنَ ٱلۡقَٰنِتِینَ١٢[التحریم: ۱۲]. ﴿وَٱلَّتِیٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا فَنَفَخۡنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلۡنَٰهَا وَٱبۡنَهَآ ءَایَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ٩١[الأنبیاء: ۹۱]. و به مریم دختر عمران که دامن خود را به گناه نیالوده، پس، از روح خود در او دمیدیم، و او و پسرش را نشانه‌ای برای جهانیان قرار دادیم.

بنابراین خداوند به سبب پاکدامنی‌اش به او فرزندی بخشید که معجزۀ الهی و از همان اوان کودکی، پیامبر بود. وقتی جبرئیل دید که مریم می‌ترسد و هراسان است، گفت: ﴿إِنَّمَآ أَنَا۠ رَسُولُ رَبِّکِمن فرستادۀ پروردگارت هستم. یعنی وظیفۀ من این است که رسالت الهی را در مورد تو اجرا کنم. ﴿لِأَهَبَ لَکِ غُلَٰمٗا زَکِیّٗاتا به تو پسر پاکیزه‌ای ببخشم.

و این مژدۀ بزرگی مبنی بر داشتن فرزند و پاکیزگی وی می‌باشد، زیرا پاکیزگی مستلزم آن است که وی از عادت‌های زشت و ناپسند پاک بوده، و به خصلت‌های پسندیده متصف باشد. مریم از پدید آمدن فرزند بدون پدر تعجب کرد وگفت: ﴿أَنَّىٰ یَکُونُ لِی غُلَٰمٞ وَلَمۡ یَمۡسَسۡنِی بَشَرٞ وَلَمۡ أَکُ بَغِیّٗاچگونه پسری خواهم داشت حال آنکه بشری به من دست نزده و زناکار هم نبوده‌ام؟و فرزند جز از این طریق بوجود نمی‌آید!.

﴿قَالَ کَذَٰلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٞۖ وَلِنَجۡعَلَهُۥٓ ءَایَةٗ لِّلنَّاسِگفت: بدنیسان است، پروردگارت فرموده است که این کار برای من آسان است، و می‌خواهم او را معجزه‌ای برای مردمان کنم که بر قدرت خداوند دلالت نماید، و این‌که اسباب به طور مستقل تأثیرگذار نیستند، بلکه تأثیر آنها به تقدیر الهی است.

پس برخی اوقات بندگان خدا برخی از اسباب را تأثیر گذار نمی‌یابند، (به عبارت دیگر اینگونه نیست که هرگاه سببی وجود داشته باشد حتماً مسبب هم به وجود خواهد آمد) و این بدان جهت است تا بندگان نگاهشان فقط به اسباب معطوف نباشد، به گونه‌ای که به آن بنگرند و از خدایی که آن را سبب قرار داده‌است غافل بمانند.

﴿وَرَحۡمَةٗ مِّنَّاو تا وی را از سوی خویش رحمتی قرار دهیم، و این کار را مرحمتی نبت به او و مادرش و عموم مردم قرار دهیم. اما رحمت خداوند نسبت به مریم این بود که خداوند او را با وحی خویش برگزید و آنچه را به پیامبران اولوالعزم ارزانی نموده بود به او نیز ارزانی کرد. و رحمت خدا نسب به مادرش این بود که ستایش نیکو و منافع بزرگ و افتخار فراوان بهرۀ او شد. و رحمت خدا و بزرگ‌ترین نعمت وی نسبت به مردم این بود که در میانشان پیامبری مبعوث نمود که آیات خدا را بر آنان تلاوت نمود و آنها را پاکیزه گرداند و کتاب و حکمت را به آنان آموخت، و مردم به او ایمان آوردند و از او اطاعت کردند و به سعادت دنیا و آخرت دست یافتند.

﴿وَکَانَو پدید آمدن عیسی ÷به این صورت ﴿أَمۡرٗا مَّقۡضِیّٗاکاری بود انجام یافته. یعنی پیش‌تر خداوندی چنین حکم نموده بود، و باید تقدیر و قضای الهی اجرا می‌شد. پس جبرئیل ÷در گریبان مریم دمید.

آیه‌ی ۲۲-۲۶:

﴿فَحَمَلَتۡهُ فَٱنتَبَذَتۡ بِهِۦ مَکَانٗا قَصِیّٗا٢٢[مریم: ۲۲]. «پس به او باردار و حامله گشت، سپس او را با خود به جای دور دستی برد».

﴿فَأَجَآءَهَا ٱلۡمَخَاضُ إِلَىٰ جِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ قَالَتۡ یَٰلَیۡتَنِی مِتُّ قَبۡلَ هَٰذَا وَکُنتُ نَسۡیٗا مَّنسِیّٗا٢٣[مریم: ۲۳]. «آنگاه درد زایمان او را در کنار تنۀ خرمایی کشاند. گفت: ای کاش پیش از این مرده بودم و از یادها فراموش شده بودم».

﴿فَنَادَىٰهَا مِن تَحۡتِهَآ أَلَّا تَحۡزَنِی قَدۡ جَعَلَ رَبُّکِ تَحۡتَکِ سَرِیّٗا٢٤[مریم: ۲۴]. «آنگاه (فرشته) از پایین او، ندا داد که اندوهگین مباش، به راستی پروردگارت پایین‌تر از تو چشمه‌ای پدید آورده است».

﴿وَهُزِّیٓ إِلَیۡکِ بِجِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ تُسَٰقِطۡ عَلَیۡکِ رُطَبٗا جَنِیّٗا٢٥[مریم: ۲۵]. «و تنۀ درخت خرما را بجنبان و تکان بده تا بر تو خرمای تازه چیده شده فرو ریزد».

﴿فَکُلِی وَٱشۡرَبِی وَقَرِّی عَیۡنٗاۖ فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ ٱلۡبَشَرِ أَحَدٗا فَقُولِیٓ إِنِّی نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَٰنِ صَوۡمٗا فَلَنۡ أُکَلِّمَ ٱلۡیَوۡمَ إِنسِیّٗا٢٦[مریم: ۲۶]. «پس بخور و بنوش وچشم را روشن دار، و هرگاه کسی از آدمیان را دیدی، بگو: من برای خداوند مهربان روزی نذر کرده‌ام بنابر این امروز با هیچ انسانی سخن نخواهم گفت».

وقتی مریم به عیسی ÷باردار شد از رسوایی ترسید، بنابر این از مردم کناره‌گیری کرد و به ﴿مَکَانٗا قَصِیّٗاجای دوری رفت، و هنگامی‌که زمان زایمانش فرا رسید، درد زایمان او را به کنارۀ تنۀ درخت خرما کشاند، و چون درد زایمان و درد بی‌خوراکی و بی‌آبی او را به ستوه آورد قلبش از گفته‌های مردم دردمند شد و ترسید که مبادا نتواند شکیبایی ورزد، آرزو کرد که کاش قبل از این حادثه مرده بود، و چیز ناقابل و فراموش شده‌ای بود، و از یاد و خاطره‌ها محو می‌شد.

این آرزوی مریم به خاطر آن حالت پریشان کننده بود، و این آرزو هیچ خیر و مصلحتی برای او دربر نداشت، بلکه خیر و مصلحت در آنچه بود که اتفاق افتاد، پس در این هنگام فرشته او را دلداری داد ﴿فَنَادَىٰهَا مِن تَحۡتِهَآو از پایین او را صدا زد. شاید در آن زمان جبرئیل در مکانی قرار داشته است که پایین‌تر از مکانی بود که مریم در آن قرار داشته است. و به او گفت: ﴿أَلَّا تَحۡزَنِیناراحت و پریشان مباش، زیرا ﴿قَدۡ جَعَلَ رَبُّکِ تَحۡتَکِ سَرِیّٗاپروردگارت پایین‌تر از تو چشمه‌ای پدید آورده است. که از آن می‌نوشی.

﴿وَهُزِّیٓ إِلَیۡکِ بِجِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ تُسَٰقِطۡ عَلَیۡکِ رُطَبٗا جَنِیّٗا٢٥و تنۀ درخت خرما را بجنبان تا بر تو خرمای لذیذ و تازه فرو بریزد. ﴿فَکُلِی وَٱشۡرَبِی وَقَرِّی عَیۡنٗاپس، از آن خرما بخور و از چشمۀ آب بنوش و از تولد عیسی چشم روشن دار، و شاد باش، خداوند به او آرامش داد که از درد زایمان درامان خواهد بود و خوراک و نوشیدنی گوارا به دست خواهد آورد.

و برای درامان ماندن از گفته‌های مردم به او دستور داد که هرگاه انسانی را دید به صورت اشاره به او بگوید. ﴿إِنِّی نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَٰنِ صَوۡمٗامن برای خدای مهربان روزۀ سکوت نذر کرده‌ام، ﴿فَلَنۡ أُکَلِّمَ ٱلۡیَوۡمَ إِنسِیّٗابنابر اینامروز با هیچ انسانی سخن نخواهم گفت. یعنی با مردم سخن نگو تا از گفته‌ها و حرف‌هایشان در امان باشی.

و نزد آنها معروف بود که سکوت یکی از عبادت‌های شرعی است، و علت این‌که خداوند او را دستور نداد که تهمت را از خود دور کند دو چیز بود: اول این‌که مردم او را تصدیق نمی‌کردند، و این سخن فایده‌ای نداشت. دوم این‌که تبرئه‌ی مریم با سخن گفتن عیسی در گهواره که بزرگ‌ترین شاهد بر تبرئه و پاکدامنی‌اش بود محقق شود، زیرا فرزند آوردن زن بدون این‌که شوهری داشته باشد و ادعا کند که بدون پدر این فرزند را به دنیا آورده است ادعای بسیار بزرگی است که اگر حتی چندین گواه بر آن گواهی دهند باز هم تصدیق نخواهند شد.

پس مریم حجت این امر خارق العاده را امری از جنس آن قرار داد.

آیه‌ی ۲۷-۳۳:

﴿فَأَتَتۡ بِهِۦ قَوۡمَهَا تَحۡمِلُهُۥۖ قَالُواْ یَٰمَرۡیَمُ لَقَدۡ جِئۡتِ شَیۡ‍ٔٗا فَرِیّٗا٢٧[مریم: ۲۷]. «آنگاه او را برداشت و پیش اقوام و خویشان خود برد، گفتند: ای مریم! عجب کار زشتی کرده‌ای؟».

﴿یَٰٓأُخۡتَ هَٰرُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ ٱمۡرَأَ سَوۡءٖ وَمَا کَانَتۡ أُمُّکِ بَغِیّٗا٢٨[مریم: ۲۸]. «ای خواهر هارون! نه پدرت مرد بدی بود، و نه مادرت بدکاره بود؟».

﴿فَأَشَارَتۡ إِلَیۡهِۖ قَالُواْ کَیۡفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی ٱلۡمَهۡدِ صَبِیّٗا٢٩[مریم: ۲۹]. «(مریم) به آن (کودک) اشاره کرد، گفتند: ما چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم؟!».

﴿قَالَ إِنِّی عَبۡدُ ٱللَّهِ ءَاتَىٰنِیَ ٱلۡکِتَٰبَ وَجَعَلَنِی نَبِیّٗا٣٠[مریم: ۳۰]. «(عیسی) گفت: من بندۀ خدا هستم، به من کتاب داده و مرا پیامبر گردانیده است».

﴿وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیۡنَ مَا کُنتُ وَأَوۡصَٰنِی بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱلزَّکَوٰةِ مَا دُمۡتُ حَیّٗا٣١[مریم: ۳۱]. «و مرا هر جا که باشم خجسته و مبارک داشته، و مرا به خواندن نماز و دادن زکات تا وقتی که زنده باشم سفارش کرده است».

﴿وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَتِی وَلَمۡ یَجۡعَلۡنِی جَبَّارٗا شَقِیّٗا٣٢[مریم: ۳۲]. «و به نیک رفتاری با مادرم (مرا سفارش نموده). و مرا زورگو و بد رفتار قرار نداده است».

﴿وَٱلسَّلَٰمُ عَلَیَّ یَوۡمَ وُلِدتُّ وَیَوۡمَ أَمُوتُ وَیَوۡمَ أُبۡعَثُ حَیّٗا٣٣[مریم: ۳۳]. «و روزی که به دنیا آمدم و روزی که می‌میرم و روزی که زنده برانگیخته می‌شوم از هر آفت و کیدی در امانم».

وقتی مریم وضع حمل کرد، همراه با عیسی به نزد قومش آمد، در حالی‌که عیسی در آغوشش بود، چون او می‌دانست که بی‌گناه و پاک است، پس بدون این‌که به چیزی توجه نماید به نزد آنان آمد. اقوامش گفتند: ﴿لَقَدۡ جِئۡتِ شَیۡ‍ٔٗا فَرِیّٗاای مریم! عجب کار زشتی کرده و کار بسیار بزرگ و ناپسندی انجام داده ای؟ منظورشان زنا بود، که او از آن پاک بود. ﴿یَٰٓأُخۡتَ هَٰرُونَای خواهر هارون! ظاهراً برادر حقیقی مریم بوده است بنابر این او را به هارون نسبت دادند، ﴿مَا کَانَ أَبُوکِ ٱمۡرَأَ سَوۡءٖ وَمَا کَانَتۡ أُمُّکِ بَغِیّٗاپدرت مرد بدی نبود، و مادرت نیز نابکار نبود یعنی پدر و مادرت انسانهای صالح و از شر سالم بودند. به ویژه از این زشتی ـ که به آن اشاره می‌کردند ـ به دور بودند. منظورشان این بود که تو چگونه مانند پدر ومادرت نیستی و کاری کرده‌ای که آنها نمی‌کردند؟ زیرا فرزندان اغلب در خوبی و بدی مانند پدر و مادرشان می‌باشند، پس بر حسب آنچه تصور می‌کردند تعجب نمودند که چگونه چنین کاری زشتی از مریم سرزده است.

مریم به نوزادش عیسی اشاره کرد. یعنی اشاره کرد که با او حرف بزنید، و به این خاطر به کودک اشاره کرد چون به وی دستور داده شده بود که وقتی مردم با او سخن گفتند: بگوید ﴿إِنِّی نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَٰنِ صَوۡمٗا فَلَنۡ أُکَلِّمَ ٱلۡیَوۡمَ إِنسِیّٗامن برای خدای مهربان روزۀ سکوت نذر کرده‌ام، بنابر این امروز با هیچ‌کس سخن نخواهم گفت. وقتی به‌سوی او اشاره کرد تا با وی سخن بگویند آنها تعجب کردند و گفتند: ﴿کَیۡفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی ٱلۡمَهۡدِ صَبِیّٗاما چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم! چون چنین چیزی معمولی نبود و هیچ‌کس در آن سن و سال سخن نگفته بود در این هنگام عیسی ÷که کودکی در گهواره بود، گفت: ﴿إِنِّی عَبۡدُ ٱللَّهِ ءَاتَىٰنِیَ ٱلۡکِتَٰبَ وَجَعَلَنِی نَبِیّٗامن بندۀ خدایم، برای من کتاب خواهد فرستاد و مرا پیامبر خواهد کرد. پس آنها را چنین خطاب نمود که او بنده است و دارای چنان اوصاف خدایی نمی‌باشد، و فرزندی خدا هم نیست.

از این گفتۀ عیسی که فرمود: ﴿إِنِّی عَبۡدُ ٱللَّهِمن بندۀ خدایم، ثابت می‌شود که خداوند از گفتۀ نصارا پاک و بری است که بر خلاف عیسی سخن می‌گویند، و ادعا می‌کنند با او موافق هستند. ﴿ءَاتَىٰنِیَ ٱلۡکِتَٰبَیعنی چنین مقدر نموده که به من کتاب بدهد. ﴿وَجَعَلَنِی نَبِیّٗاو مرا پیامبر گردانیده است. عیسی آنها را خبر داد که او بندۀ خداست و خداوند کتاب را به او آموخته و وی را از جملۀ پیامبران گردانیده است. پس این بیانگر کمال اوست.

سپس بیان نمود که دیگران را نیز به کمال می‌رساند و گفت: ﴿وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیۡنَ مَا کُنتُو مرا هر جا و در هر زمانی که باشم با برکت و سودمند نموده است، بنابر این خداوند در وجودم برکت قرار داده، و خیر را تعلیم می‌دهم، و به‌سوی آن دعوت می‌کنم و از شر باز می‌دارم. پس در گفته‌ها و کارهایش به‌سوی خدا دعوت می‌کرد و هرکس که با او هم نشینی می‌نمود از برکت وی بهره‌مند می‌شد، و سعادتمند می‌گشت.

﴿وَأَوۡصَٰنِی بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱلزَّکَوٰةِ مَا دُمۡتُ حَیّٗاو مرا سفارش نوده تا حقوق خدا و حقوق بندگانش را به جای آورم، که بزرگ‌ترین آن نماز وزکات است، و تا زمانی که زنده باشم مرا به این دو سفارش کرده است. پس من فرمان و سفارش او را به جای می‌آورم و به آن مل می‌کنم و آن را اجرا می‌نمایم.

و نیز مرا سفارش نموده که با مادرم به نیکوکاری رفتار کنم، و عیسی تا آخرین حد با مادرش به نیکی رفتار نمود. و آنچه شایستۀ او بود برایش انجام داد، چون از شرافت و فضیلت برخوردار است و بر وی حق مادری دارد. ﴿وَلَمۡ یَجۡعَلۡنِی جَبَّارٗاو مرا زورگو و بد رفتار قرار نداده است که در مقابل خداوند گردنکشی کنم، و خودم را از بندگانش بالاتر قرار دهم. ﴿شَقِیّٗاو مرا در دنیا و آخرت نگون بخت نکرده است.

پس مرا چنان نموده که در برابر خداوند فرمانبردار و فروتن و گردن کج و ذلیل باشم. و در برابر بندگان خدا نیز فروتن هستم و من و پیروانم در دنیا و آخرت خوشبخت می‌باشیم. و چون کمال و خصلت‌های پسندیده را به طور کامل دارا بود گفت:

﴿وَٱلسَّلَٰمُ عَلَیَّ یَوۡمَ وُلِدتُّ وَیَوۡمَ أَمُوتُ وَیَوۡمَ أُبۡعَثُ حَیّٗا٣٣و به فضل واحسان پروردگارم از روزی که به دنیا آمده‌ام و روزی که می‌میرم و روزی که زنده برانگیخته می‌شوم، از شر شیطان، و عذاب درامان خواهم بود، و این اقتضا می‌نماید که او از وحشت‌های قیامت و سرای فاسقان در امان، و از اهل بهشت باشد. پس این معجزه‌ای بزرگ و دلیلی آشکار بر این است که او پیامبر خدا و به حق بندۀ اوست.

آیه‌ی ۳۴-۳۶:

﴿ذَٰلِکَ عِیسَى ٱبۡنُ مَرۡیَمَۖ قَوۡلَ ٱلۡحَقِّ ٱلَّذِی فِیهِ یَمۡتَرُونَ٣٤[مریم: ۳۴]. «این است عیسی پسر مریم، سخن درستی که در آن تردید می‌کنند».

﴿مَا کَانَ لِلَّهِ أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٖۖ سُبۡحَٰنَهُۥٓۚ إِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ٣٥[مریم: ۳۵]. «خداوند را نسزد که فرزندی داشته باشد، او پاک است از تهمت‌های ناروا، هرگاه ارادۀ انجام کاری بکند تنها کافی است که به او بگوید: بشو! آنگاه موجود می‌شود!».

﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمۡ فَٱعۡبُدُوهُۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ٣٦[مریم: ۳۶]. «و بی‌گمان خداوند پروردگار من و پروردگار شماست. پس او را بپرستید، این است راه راست».

کسی که این صفت‌ها را دارا بود، عیسی پسر مریم است و هیچ شک و تردیدی در آن نیست، بلکه سخنی راستین و کلام خداست که از آن راست‌تر سخنی وجود ندارد، و گفته‌ای نیکوتر از آن وجود ندارد. پس خبر یقینی و واقعی در مورد عیسی این است و آنچه د رمورد وی گفته شده و با این مخالف است، قطعاً باطل و پوچ می‌باشد، و شک و شبهه‌ای است که ناآگاهانه بر زبان رانده می‌شود. بنابر این فرود: ﴿ٱلَّذِی فِیهِ یَمۡتَرُونَکه در آن تردید می‌کنند، و با تخمین و شک خود مجادله می‌نمایند، پس برخی می‌گویند: عیسی خداست، یا پسر خداست یا سومین سه تاست. پاک است خداوند از دروغ پردازی و تهمت آنها.

﴿مَا کَانَ لِلَّهِ أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٖشایسته و سزاوار خداوند نیست که فرزندی داشته باشد، چون این غیر ممکن است، زیرا او بی‌نیاز و ستوده، و مالک همۀ هستی است. پس چگونه کسی از بندگان و مملوک‌های خود را به فرزندی می‌گیرد؟

﴿سُبۡحَٰنَهُخداوند پاک و منزه است از داشتن فرزند و عیب، ﴿إِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗاهرگاه ارادۀ پدید آوردن چیزی و انجام هیچ کاری برایش ناممکن و دشوار نیست، ﴿فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُۥ کُن فَیَکُونُبلکه به آن می‌گوید: پدید آی، و آن پدید می‌آید، پس وقتی تقدیر و خواست او در عالم بالا و پایین نافذ و جاری است چگونه فرزندی خواهد داشت؟ پس وقتی او چنین است که هرگاه پدید آوردن چیزی را اراده نماید و به آن بگوید: ﴿کُن فَیَکُونُچگونه به وجود آوردن عیسی بدون پدر بعید محسوب می‌شود؟

پس عیسی خبر داد که او نیز همانند سایر بندگان تحت پرورش خداوند می‌باشد، و گفت: ﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمۡخداوندی که ما را آفریده و صورتگری نموده و تدبیر او در ما نافذ است، و تقدیرش ما را می‌چرخاند، پروردگار من و پروردگار شماست. +_ ﴿فَٱعۡبُدُوهُپس عبادت را تنها برای او انجام دهید، و در رجوع و انابت به‌سوی او بکوشید. و این اقرار به توحید ربوبیت و توحید الوهیت است. و با توحید ربوبیت بر توحید الوهیت استدلال نمود، بنابر این گفت: ﴿هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞاین است راه راست. یعنی راه درست و میانه که انسان را به خدا می‌رساند، چون این راه، راه پیامبران و پیروانش می‌باشد و غیر از این راه، گمراهی است.

آیه‌ی ۳۷-۳۸:

﴿فَٱخۡتَلَفَ ٱلۡأَحۡزَابُ مِنۢ بَیۡنِهِمۡۖ فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن مَّشۡهَدِ یَوۡمٍ عَظِیمٍ٣٧[مریم: ۳۷]. «آنگاه گرو‌ه‌ها در میان خود اختلاف ورزیدند، پس وای بر کسانی که کافر شدند از مشاهدۀ روز بزرگ».

﴿أَسۡمِعۡ بِهِمۡ وَأَبۡصِرۡ یَوۡمَ یَأۡتُونَنَاۖ لَٰکِنِ ٱلظَّٰلِمُونَ ٱلۡیَوۡمَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ٣٨[مریم: ۳۸]. «چقدر شنوا و چقدر بینا می‌باشند روزی که به پیش ما می‌آیند، اما ستمکاران امروز در گمراهی آشکاری به سر می‌برند».

وقتی خداوند حالت عیسی را بیان کرد، حالتی که در آن شک و تردیدی نیست، خبر داد که گروهها و دسته‌های گمراه یهود نصاری و دیگران در مورد عیسی ÷در میان خود اختلاف ورزیدند، برخی در مورد او افراط نموده و برخی در حق او تفریط کردند، پس بخری از ایشان گفتند: عیسی خداست، و برخی گفتند: عیس پسر خداست، و برخی گفتند: او سومین سه تاست. و برخی دیگر مانند یهودیان او را به پیامبر به حساب نیاورده بلکه او را متهم کردند که حرام زاده است!.

سخنان همۀ این‌ها باطل و پوچ است و نظرشان فاسد، و آن را بر اساس شک و عناد و دلائل فاسد و شبهات بی‌ارزش بیان می‌کردند و همگی سزاوار وعید سخت خدا هستند و بنابر این فرمود:

﴿فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْپس وای بر کسانی که به خدا و پیامبران و کتابهایش کفر ورزیدند. یهودیان و نصارا که در مورد عیسی سخن کفر می‌گویند در این‌ها داخل‌اند.

﴿مِن مَّشۡهَدِ یَوۡمٍ عَظِیمٍوای بر آنها به هنگام مشاهدۀ روز بزرگ. یعنی هنگام روز قیامت که پیشینیان و اهل آسمان‌ها و اهل زمین در آن گرد می‌آیند. روزی که آکنده از زلزله‌ها و وحشت‌ها می‌باشد، و در آن روز سزا و جزای اعمال داده می‌شود. پس در این وقت خداوند آنچه را که پنهان و آشکار می‌کردند روشن می‌سازد.

﴿أَسۡمِعۡ بِهِمۡ وَأَبۡصِرۡ یَوۡمَ یَأۡتُونَنَاچه گوش شنوا و چه چشم بینا پیدا می‌کنند در آن روز که به نزد ما می‌آیند؟!.

پس به کفر خود و شرکشان اقرار می‌نمایند، و به گفته‌هایشان اعتراف می‌کنند، و می‌گویند: ﴿رَبَّنَآ أَبۡصَرۡنَا وَسَمِعۡنَا فَٱرۡجِعۡنَا نَعۡمَلۡ صَٰلِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ[السجدة: ۱۲]. «پروردگارا! دیدیم و شنیدیم، ما را به عقب باز گردان تا عمل شایسته انجام دهیم»، بدون شک ما یقین داریم، پس در قیامت به حقیقت آنچه بر آن هستند یقین حاصل می‌کند.

﴿لَٰکِنِ ٱلظَّٰلِمُونَ ٱلۡیَوۡمَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖاما ستمکاران امروز در گمراهی آشکاری به سر می‌برند، و آنها برای این گمراهی‌شان عذری ندارند، زیرا برخی از آنان از روی بینش، گمراهی را اختیار نموده‌اند، و حق را می‌شناسند، اما ازآن روی گردان شده‌اند. و برخی راه حق را گم کرده و از آن منحرف شده‌اند، و می‌توانند حق و حقیقت را بشناسند، اما به گمراهی خود و ک ارهای بدی که انجام می‌دهند راضی هستند، و برای شناخت حق از باطل تلاش نمی‌نمایند. فکر کن چگونه خداوند بعد از ﴿فَٱخۡتَلَفَ ٱلۡأَحۡزَابُ مِنۢ بَیۡنِهِمۡو فرمود: ﴿فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْو نفرمود (فویل لهم) تا ضمیر به احزاب برگردد، زیرا از میان دسته‌هایی که با هم اختلاف دارند گروهی هستند که به حقیقت رسیده و با حق موافق هستند و در مورد عیسی می‌گویند: او بندۀ خدا و پیامبرش می‌باشد، و به او ایمان اورده و از او پیروی می‌کنند. پس این‌ها مومن هستند و دراین وعید و هشدار داخل نمی‌ب اشند. بنابر این خداوند فقط کافران را مورد تهدید و وعید قرار داد.

آیه‌ی ۳۹-۴۰:

﴿وَأَنذِرۡهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡحَسۡرَةِ إِذۡ قُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ وَهُمۡ فِی غَفۡلَةٖ وَهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ٣٩[مریم: ۳۹]. «و آنان را که (اینک) در غفلت به سر می‌برند، و ایمان نمی‌آورند از روز حسرت بترسان، آنگاه که کار از کار می‌گذرد».

﴿إِنَّا نَحۡنُ نَرِثُ ٱلۡأَرۡضَ وَمَنۡ عَلَیۡهَا وَإِلَیۡنَا یُرۡجَعُونَ٤٠[مریم: ۴۰]. «بی‌گمان ما زمین و همۀ کسانی را که بر روی آن هستند به ارث می‌بریم و به‌سوی ما برگردانده می‌شوند».

انذار: یعنی بر حذر داشتن از آنچه که ترسناک است، به صورت بیم دادن و خبر دادن از صفات آن، و آنچه که باید بندگان از آن ترسانده شوند روز قیامت است، روزی که کار از کار می‌گذرد، و پیشینیان و پسینیان در یک محل جمع می‌شوند، و از کارهایشان پرسیده می‌شود، پس هرکس به خدا ایمان آورده و از پیامبرانش پیروی کرده باشد به چنان سعادتی نایل می‌آید که بعد از آن هرگز بدبخت نخواهد شد، و هرکس که به خدا ایمان نیاورده و از پیامبرانش پیروی نکرده باشد به چنان شقاوت و بدبختی گرفتار می‌شود که پس از آن سعادتمند نخواهند شد، و خود و خانواده‌اش را از دست می‌دهد و در آن هنگام حسرت می‌خورد و چنان پشیمان می‌شود که دل او از شدت حسرت و تأسف از جا کنده می‌شود، و چه حسرتی از این بزرگتر است که انسان خشنودی خدا و بهشت او را از دست دهد و سزاوار خشم پروردگار و جهنم گرددف به صورتی که بازکشت به دنیا برایش امکان پذیر نباشد تا از نو عمل کند، و حال خود را عوض نماید!.

این چیزی است که پیش رو دارند، اما آنها از این امر غافل‌اند و به ذهنشان نمی‌آید، غفلت آنها را احاطه نموده و مستی آنها را فرا گرفته است، پس آنان به خدا ایمان نمی‌آورند و از پیامبرانش پیروی نمی‌کنند، دنیا آنها را غافل کرده و میان آنها و ایمان، شهوت‌ها و هوس‌های زودگذر حائل شده است، پس دنیا و همۀ آنچه در آن است از اول تا آخر از دستشان خواهد رفت، و آنها نیز از دنیا جدا خواهند شد، و خداوند وارث زمین و کسانی که روی آن زندگی می‌کنند، می‌گردد و آنها را به‌سوی خود بر می‌گرداند، و آنان را به سبب اعمالشان سزا و جزا خواهد داد. پس هرکس عمل خیری انجام داده باشد خداوند را ستایش می‌گوید، و هرکس عمل بدی انجام داده باشد جز خودش کسی را سرزنش نخواهد کرد.

آیه‌ی ۴۱-۵۰:

﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِبۡرَٰهِیمَۚ إِنَّهُۥ کَانَ صِدِّیقٗا نَّبِیًّا٤١[مریم: ۴۱]. «و در این کتاب ابراهیم را یاد کن، بی‌گمان او راست کردار و پیامبر بود».

﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ یَٰٓأَبَتِ لِمَ تَعۡبُدُ مَا لَا یَسۡمَعُ وَلَا یُبۡصِرُ وَلَا یُغۡنِی عَنکَ شَیۡ‍ٔٗا٤٢[مریم: ۴۲]. «هنگامی که به پدرش گفت: پدر جان! چرا چیزی را پرستش می‌کنی که نمی‌شنود و نمی‌بیند و چیزی را از تو دور نمی‌کند؟».

﴿یَٰٓأَبَتِ إِنِّی قَدۡ جَآءَنِی مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَمۡ یَأۡتِکَ فَٱتَّبِعۡنِیٓ أَهۡدِکَ صِرَٰطٗا سَوِیّٗا٤٣[مریم: ۴۳]. «ای پدر! از دانش چیزی به من رسیده که به تونرسیده است، پس، از من پیروی کن تا تو را به راه راست رهنمود کنم».

﴿یَٰٓأَبَتِ لَا تَعۡبُدِ ٱلشَّیۡطَٰنَۖ إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ کَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ عَصِیّٗا٤٤[مریم: ۴۴]. «ای پدر! شیطان را پرستش مکن، به راستی که شیطان خدای مهربان را عصیانگر است».

﴿یَٰٓأَبَتِ إِنِّیٓ أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ فَتَکُونَ لِلشَّیۡطَٰنِ وَلِیّٗا٤٥[مریم: ۴۵]. «ای پدرم! من از این می‌ترسم که عذابی از سوی خداوند مهربان به تو برسد و آنگاه همدم شیطان شوی».

﴿قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنۡ ءَالِهَتِی یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُۖ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ لَأَرۡجُمَنَّکَۖ وَٱهۡجُرۡنِی مَلِیّٗا٤٦[مریم: ۴۶]. «(پدر ابراهیم) گفت: ای ابراهیم! آیا تو از خدایان من رویگردانی؟ اگر بازنیایی قطعاً تو را سنگسار خواهم کرد، و برای مدت مدیدی از من دور شو و با من صحبت مکن».

﴿قَالَ سَلَٰمٌ عَلَیۡکَۖ سَأَسۡتَغۡفِرُ لَکَ رَبِّیٓۖ إِنَّهُۥ کَانَ بِی حَفِیّٗا٤٧[مریم: ۴۷]. «(ابراهیم) گفت: سلام بر تو، من از پروردگارم برایت آمرزش خواهم خواست، که او در حق من مهربان است».

﴿وَأَعۡتَزِلُکُمۡ وَمَا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَأَدۡعُواْ رَبِّی عَسَىٰٓ أَلَّآ أَکُونَ بِدُعَآءِ رَبِّی شَقِیّٗا٤٨[مریم: ۴۸]. «و از شما و از آنچه به جز خدا می‌پرستید، کناره‌گیری و دوری می‌کنم، و پروردگارم را (به نیایش) می‌خوانم، باشد که در پرستش پروردگارم ناامید و ناکام نباشم».

﴿فَلَمَّا ٱعۡتَزَلَهُمۡ وَمَا یَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَۖ وَکُلّٗا جَعَلۡنَا نَبِیّٗا٤٩[مریم: ۴۹]. «پس چون از آنان و از آنچه به جای خدا می‌پرستیدند دوری کرد اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و هر یک پیامبری بود».

﴿وَوَهَبۡنَا لَهُم مِّن رَّحۡمَتِنَا وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ لِسَانَ صِدۡقٍ عَلِیّٗا٥٠[مریم: ۵۰]. «و از رحمت خویش به ایشان بخشیدم و آنان را نیکونام و بلند آوازه گردانیدیم».

بزرگترین و ذبرترین و بالاترین کتاب‌ها قرآن است که کتاب روشن و پند و اندرز است، چرا که اخبار و سرگذشت و داستان‌هایی که در آن بیان شده است راست‌ترین و شایسته‌ترین و مفیدترین اخبار است، و امر و نهی آن بزرگ‌ترین و عادلانه‌ترین و منصفانه‌ترین اوامر و نواهی هستند و اگر در آن جزا و وعده و عید بیان شده راست‌ترین و حق‌ترین وعده و وعید هستند، و بیش از هر چیز بر حکمت و عدالت و فضل دلالت دارند، و پیامبران و انباییی که در آن ذکر شده‌اند از دیگر پیامبران و کامل‌ترین و برتر می‌باشند، بنابر این در قرآن از پیامبرانی یاد شده است که به خاطر عبادت الهی و محبت و بازگشت به‌سوی او، و ادای حقوق خدا و بندگانش، و دعوت مردم به‌سوی خدا، و مقاومت، و شکیبایی، به مقام‌های افتخار آمیز و منازل عالی و جایگاهی برتر دست یافته‌اند، و در آن قرآن خیلی زیاد از آنان سخن به میان آمده و داستانهایشان تکرار شده است. خداوند در این سوره از تعدادی از پیامبران یاد نمود و پیامبرش را دستور می‌دهد تا آنها را یاد کند، زیرا یاد آنها به مثابۀ ستایش خدا بر آنان و بیان فضل و احسان خداوند بر آنهاست. نیز یاد و خاطرۀ پیامبران، آدمی را تحریک می‌نماید که به آنها ایمان آورد و بدانان محبت ورزد، و به آنها اقتدا کند. پس فرمود: ﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِبۡرَٰهِیمَۚ إِنَّهُۥ کَانَ صِدِّیقٗا نَّبِیًّا٤١و دراین کتاب قرآن گوشه‌ای از سرگذشت ابراهیم را بیان کن، که او بسیار راست کردار، و پیامبر خدا بود و خداوند، راست کرداری، راست گفتاری، و پیامبری را به او داد.

صدیق: یعنی کسی که بسیار راست می‌گوید، پس او در گفته‌ها و در کارهایش راست است، و هر آنچه را که دستور داده شده است آن را تصدیق نماید، تصدیق می‌کند، و این مستلزم علم فراوانی است که به قلب راه یابد و در آن اثر نماید و موجب یقین و عمل صالح و کامل شود. و ابراهیم ÷بعد از محمد صاز همۀ پیامبران برتر است. و او پدر سوم طائفه‌های برتر می‌باشد و خداوند نبوت و کتاب را در میان فرزندانش قرار داد. او کسی است که مردم را به‌سوی خدا فرا خواند و بر شکنجۀ بزرگی که در این راه به او رسید شکیبایی ورزید، پس او خویش و بیگانه را دعوت داد و در دعوت دادن پدرش به اندازۀ توان خود کوشید.

و خداوند اصرار ابراهیم بر ایمان آوردن پدرش را بیان کرد و فرمود: ﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِآنگاه که ابراهیم پدرش را به خاطر پرستش بت‌ها مورد انتقاد و نکوهش قرار داد و گفت: ﴿یَٰٓأَبَتِ لِمَ تَعۡبُدُ مَا لَا یَسۡمَعُ وَلَا یُبۡصِرُ وَلَا یُغۡنِی عَنکَ شَیۡ‍ٔٗاای پدر جان! چرا چیزی را پرستش می‌کنی که نمی‌شنود و نمی‌بیند و شر و بلایی را از تو دور نمی‌کند؟ یعنی چرا بت‌هایی را می‌پرستی که خودشان ناقص هستند و کا ری از دستشان ساخته نیست؟ پس این بت‌ها نمی‌شوندو نمی‌بینند و به کسی که آنها را پرستش نماید هیچ سود و زیانی نمی‌رسانند، بلکه به خودشان هم نمی‌تواند فایده‌ای بدهند، و توانایی دور کردن کوچک‌ترین زیان و بلایی را ندارند. پس این روشن و آشکار می‌نماید که عبادت چیزی که خودش ناقص است و کاری نمی‌تواند بکند از دیدگاه عقل و شرح ناپسند و زشت است.

و از استدلال ابراهیم می‌توان این نکته را استنباط نمود که کسی را باید پرستید که دارای کمال است، و بندگان هیچ نعمتی را مگر از جانب او بدست نمی‌آورند و جز او هیچ‌کس نمی‌تواند بلایی را از آنها دور کند، و از همان خداوند متعال است.

﴿یَٰٓأَبَتِ إِنِّی قَدۡ جَآءَنِی مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَمۡ یَأۡتِکَای پدر! مرا تحقیر نکن، و نگوی: تو پسر من هستی، چطور شما چیزی را نمی‌دانی که من نمی‌دانم! زیرا خداوند از دانش بهره‌ای به من بخشیده که به تو نداده است. پس ﴿فَٱتَّبِعۡنِیٓ أَهۡدِکَ صِرَٰطٗا سَوِیّٗااز من پیروی کن تا تو را به راه راست رهنمون کنم. یعنی به راه درست و میانه که همان راه عبادت خدای یگانه است ک شریکی ندارد. و راه راست یعنی اطاعت از خداوند در همۀ حالت‌ها.

مهربانی و لطافت از لابلای سخنان ابراهیم به چشم می‌خورد، زیرا او نگفت: «ای پدر! من عالم هستم و تو جاهل» بلکه گفت: من و تو هر دو دانش داریم، اما دانشی که به من رسیده به تو نرسیده است، پس شایسته است از دلیل پیروی و اطاعت کنی.

﴿یَٰٓأَبَتِ لَا تَعۡبُدِ ٱلشَّیۡطَٰنَپدر جان ! شیطان را پرستش مکن، زیرا هر کسی غیر از خدا را پرستش نماید به راستی که شیطان را پرستش کرده است. همان‌گونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَیۡکُمۡ یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّیۡطَٰنَۖ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞ٦٠[یس: ۶۰]. «ای فرزندان آدم! مگر از شما عهد نگرفتم که شیطان را پرستش نکنید، همانا او دشمن آشکار شماست؟».

﴿إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ کَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ عَصِیّٗابه راستی که شیطان نافرمان خداست، پس هرکس از گامهای شیطان پیروی نماید به درستی که وی را یاور و دوست خود قرار داده، و او نافرمان خدا و به منزلۀ شیطان است. و اضافه کردن عصیان به اسم رحمان اشاره به این دارد که گناهان، بنده را از رحمت خداوند دور می‌کند. و درهای رحمت را به روی او می‌بندد، چنان‌که طاعت و فرمانبرداری بزرگ‌ترین سبب برای به دست آوردن رحمت خداوند است. بنابر این گفت: ﴿یَٰٓأَبَتِ إِنِّیٓ أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِای پدرم! به سبب اصرار ورزیدنت بر کفر و ادامه دادن سرکشی‌ات می‌ترسم عذابی از سوی خداوند مهربان به تو برسد. ﴿فَتَکُونَ لِلشَّیۡطَٰنِ وَلِیّٗاو در دنیا و آخرت همدم و قرین شیطان شوی، و در جایگاه‌های زشت شیطان اقامت کنی و پای در جای او نهی. پس ابراهیم خلیل ÷آهسته آهسته و به تدریج پدرش را دعوت داد. از آنچه آسان‌تر بود شروع نمود، او را از عملش خبر داد، و گفت: علم و دانش من باعث می‌شود تا از من پیروی نمایی، و اگر از من اطاعت کنی به راه راست رهنمون می‌شوی، سپس او را از پرستش شیطان نهی کرد، و از زیان‌های عبادت شیطان آگاه ساخت. سپس او را از عذاب خداوند بر حذر داشت و گفت: اگر به این حالت ادامه دهی دوست و همدم شیطان خواهی شد. اما این دعوت در مورد آن بدبخت، مفید و کارساز واقع نشد، و پدر ابراهیم پاسخی جاهلانه داد و گفت: ﴿قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنۡ ءَالِهَتِی یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُپدر ابراهیم به خدایانش که از سنگ بودند، بالید و به آنها افتخار کرد، و ابراهیم را به خاطر رویگردانی از انها سرزنش نمود. و این جهالتِ بیش از حد و کفر خطرناکی است که آدمی به پرستش بت‌ها افتخار نماید و مردم را به سوی آن دعوت کند.

﴿لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ لَأَرۡجُمَنَّکَو ای ابراهیم! اگر تو از ناسزا گفتن به معبودانم، و از دعوت دادنم به‌سوی عبادت خدا باز نیایی قطعاً تو را سنگسار خواهم کرد. ﴿وَٱهۡجُرۡنِی مَلِیّٗاو برو برای مدت مدیدی از من دور شو و زمانی طولانی با من سخن مگوی.

ابراهیم خیل او را به مانند پاسخ دهندگان رحمان وقتی که جاهلان آنها را مورد خطاب قرار می‌دهند پاسخ داد و ناسزا نگفت، بلکه صبر نمود و کاری نکرد که ناراحت شود، و گفت: ﴿سَلَٰمٌ عَلَیۡکَمن از پروردگارم برای تو آمرزش خواهم خواست، و همواره به درگاه خداوند دعا خواهم کرد تا تورا هدایت کند و بیامرزد و تو را به اسلام رهنمون نماید که موجب آمرزش گناهان می‌شود. ﴿إِنَّهُۥ کَانَ بِی حَفِیّٗابدون شک او به حال من مهربان است. و مرا مورد عنایت قرار می‌دهد. پس ابراهیم همیشه از خداوند برای پدرش طلب آمرزش می‌نمود به امید این‌که خداوند او را هدایت نماید، اما وقتی روشن شد که او دشمن خداست و هیچ چیزی در مورد وی کارساز نیست آمرزش خواستن برای او را ترک نموده و از وی بیزاری جست.

خداوند ما را به پیروی از ایین ابراهیم دستور داده است، و از جملۀ پیروی از آیین او این است که در دعوت دادن به‌سوی خدا روش او را در پیش گیریم، و از راه علم و حکمت، و با نرمی و سهولت مردم را به تدریج دعوت کنم، و بر آن شکیبایی ورزیم. و نباید از دعوت دادن خسته شد. بلکه باید در مقابل اذیت و آزاری که مردم با زبان و کردارشان به دعوتگر می‌رسانند شکیبایی ورزید، و از آن گذشت نمود، و با زبان و کردار با آنها نیکی کرد.

وقتی ابراهیم از (ایمان آوردن) قوم و پدرش ناامید شد، گفت: ﴿وَأَعۡتَزِلُکُمۡ وَمَا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِو از شما و از بت‌هایی که به جای خدا می‌پرستید کناره‌گیری می‌کنم، ﴿وَأَدۡعُواْ رَبِّیو پروردگارم را می‌خوانم و این شامل دعای عبادت و دعای خواستن می‌شود. ﴿عَسَىٰٓ أَلَّآ أَکُونَ بِدُعَآءِ رَبِّی شَقِیّٗاامید است که در پرستش پروردگارم ناامید و ناکام نشوم. یعنی امیدوارم که خداوند با پذیرفتن دعایم و قبول کردن اعمالم مرا خوشبخت نماید. و این است وظیفۀ دعوتگری که در مسیر دعوت مردم به‌سوی حق ناامید شده است. پس آنان از هوی و آرزوهای خود پیروی کردند، و مواعظ در آنها کارساز و مفید واقع نشد، بنابر این بر سرکشی خود اصرار ورزیده و در آن سرگشته و حیران ماندند.

پس دعوتگر در چنین حالتی باید به اصلاح خویشتن بپردازد، و امید داشته باشد که خداوند از او بپذیرد، و از شر، و اهل شر کناره‌گیری نماید و طبعاً جدا شدن انسان از وطن و خانواده و قومش و از آنچه دوست دارد بسیار دشوار است، زیرا آدمی از کسانی ور می‌شود که به آنها افتخار می‌ورزد، و در جمع آنها زندگی می‌نماید، به همین جهت هرکس چیزی را به خاطر خدا ترک نماید خداوند به عوضش بهتر از آن به او می‌دهد. ابراهیم از قومش کناره‌گیری کرد، و خداوند در مورداو فرمود: ﴿فَلَمَّا ٱعۡتَزَلَهُمۡ وَمَا یَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَۖ وَکُلّٗا جَعَلۡنَا نَبِیّٗا٤٩وقتی ابراهیم از آنان و از آنچه به جای خدا می‌پرستیدند دوری کرد به او اسحاق و یعقوب بخشیدم و هر یک از آنان را پیامبر قرار دادیم. پس او صاحب فرزندانی صالح و نیکوکار شد که به عنوان پیامبر به‌سوی مردم فرستاده شدند و خداوند آنها را از میان جهانیان برای رسالت و وحی خویش برگزید.

﴿وَوَهَبۡنَا لَهُم مِّن رَّحۡمَتِنَاو از رحمت خویش به ابراهیم و فرزندانش اسحاق و یعقوب، بخشش‌ها عطا نمودیم. و این شامل تمامی رحمت‌هایی می‌شوند که خداوند به آنان بخشید از قبیل علوم مفید، و اعمال صالح، و فرزندان و دودمان زیاد که در هر جا منتشر شدند و پیامبران و صالحان زیادی در میان آنها به وجود آمد.

﴿وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ لِسَانَ صِدۡقٍ عَلِیّٗاو آنان را نیکونام و بلند آوازه کردیم. این نیز رحمتی است که خداوند به آنها بخشید، زیرا خداوند به هر نیکوکاری وعده داده است که بر حسب نیکوکاری‌اش از او نام نیک و آوازۀ بلد منتشر نماید. و این‌ها از پیشوایان نیکوکاران می‌باشند، پس خداوند از آنها نام نیک و آوازۀ راستینی به یادگار گذاشته است، نه شهرت و آوازۀ دروغین، پس یاد و آوازۀ آنان جهان را پر کرده، و تمجید و ستایش و محبت آنان دل‌ها را ملامال نموده است، و زبان‌ها در هرجا به ستایش و تمجید آنها گشوده می‌شوند. پس آنها الگوی پیروان و پیشوایان هدایت یافتگان می‌باشند، و همواره در تمام دوران یاد و خاطره آنها زنده است، و این فضل خداست که به هرکس بخواهد می‌بخشد، و خداوند دارای فضل بزرگ است.

آیه‌ی ۵۱-۵۳:

﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ مُوسَىٰٓۚ إِنَّهُۥ کَانَ مُخۡلَصٗا وَکَانَ رَسُولٗا نَّبِیّٗا٥١[مریم: ۵۱]. «و در این کتاب از موسی یاد کن، به راستی که او خلوص یافته، و فرستاده‌ای پیامبر بود».

﴿وَنَٰدَیۡنَٰهُ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ ٱلۡأَیۡمَنِ وَقَرَّبۡنَٰهُ نَجِیّٗا٥٢[مریم: ۵۲]. «و ما او را از طرف راست کوه طور ندا دادیم و او را نزدیک گرداندیم و با او سخن گفتیم».

﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥ مِن رَّحۡمَتِنَآ أَخَاهُ هَٰرُونَ نَبِیّٗا٥٣[مریم: ۵۳]. «و ما از سرِ رحمت خوش، برادرش هارون پیامبر را به او دادیم».

و دراین قرآن بزرگ موسی بن عمران را یاد کن و برای تکریم و بزرگداشت و معرفی مقام والای او و اخلاق کاملش از او سخن بگو. ﴿إِنَّهُۥ کَانَ مُخۡلَصٗاهمانا او از جانب پروردگارت برگزیده شهد و خداوند او را از نقائص زدوده، و برای خویشتن برگزیده بود. و ﴿مُخۡلَصٗابا کسر لام نیز خوانده شده است، و به این معنی که او همۀ کارها و گفته‌ها و نیاتش را برای خدا خالص گردانده بود، پس توصیف نمود که در تمامی حالاتش دارای اخلاص بود. و هر دو معنی لازم و ملزوم یکدیگرند، زیرا خداوند او را به خاطر اخلاصش برگزید، و از نقائص دور کرد، و اخلاص او باعث شد تا خداوندی وی را برگزیند. و بزرگ‌ترین حالتی که بنده با آن توصیف می‌شود اخلاص است، و این که خداوند عیب‌ها را از او دور نماید و وی را برگزیند. ﴿وَکَانَ رَسُولٗا نَّبِیّٗاو او فرستاده و پیامبر بود. یعنی خداوند هم رسالت و هم نبوت را به او داده بود.

رسالت می‌طلبد که رسول، سخن مرسل را ابلاغ کند، و همۀ امور کوچک و بزرگ شریعت را به مردم برساند. و نبوت یعنی این‌که خداوند به او وحی نماید و وی را با فرستادن وحی برگزیند، پس «نبوت» رابط میان او و پروردگارش می‌باشد، و «رسالت» رابط میان او و مردم، خداوند بزرگ‌ترین و برترین نوع وحی را به موسی اختصاص داد، و آن این بود که با وی سخن گفت و او را به خودش نزدیک نمود، به گونه‌ای که با خداوند مناجات کرد و از میان همۀ پیامبران، مقام «کلیم الرحمن» به او اختصاص یافت. بنابر این فرمود: ﴿وَنَٰدَیۡنَٰهُ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ ٱلۡأَیۡمَنِو ما از طرف راست کوه طور او را در حالت راه رفتنش ندا دادیم و با این‌که «أیمن» به معنی با برکت‌تر استو گفتۀ الهی: ﴿أَنۢ بُورِکَ مَن فِی ٱلنَّارِ وَمَنۡ حَوۡلَهَا[النمل: ۸] «مبارک گردید کسی ک در کنار این آتش است، و کسی که پیرامون آن می‌باشد»، بر همین معنی دلالت می‌نماید.

﴿وَقَرَّبۡنَٰهُ نَجِیّٗاو او را نزدیک ساختیم وو با او سخن گفتیم. فرق ندا دادن و مناجات کردن این است که ندا به صدای بلند گفته می‌شود، و مناجات به صدای آهسته. و در این آیه برای خداوند سخن گفتن و انواع آن اعم از ندا و مناجات ثابت می‌گرد، آن طور که مذهب اهل سنت و جماعت بر آن است، به خلاف منکرین کلام خداوند از قبیل معتزله و جهمیه و کسانی که مانند آنها فکر می‌کنند.

﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥ مِن رَّحۡمَتِنَآ أَخَاهُ هَٰرُونَ نَبِیّٗا٥٣این بزرگ‌ترین فضیلت موسی، و احسان و دلسوزی او نسبت به برادرش هارون است، چرا که از خداوند خواست تا هارون را در کارش شریک او سازد و مانند او پیامبر بگرداند. خداوند دعای موسی را پذیرفت. و برادرش هارون را که پیامبر بود به وی بخشید. پس پیامبر هارون تابع پیامبری موسی، بود و هارون، موسی را در کارش یاری نمود.

آیه‌ی ۵۴-۵۵:

﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِسۡمَٰعِیلَۚ إِنَّهُۥ کَانَصَادِقَ ٱلۡوَعۡدِ وَکَانَ رَسُولٗا نَّبِیّٗا٥٤[مریم: ۵۴]. «و در این کتاب اسماعیل را یاد کن، همانا او در وعده‌هایش راست بود و فرستاده و پیامبر خدا بود».

﴿وَکَانَ یَأۡمُرُ أَهۡلَهُۥ بِٱلصَّلَوٰةِوَٱلزَّکَوٰةِ وَکَانَ عِندَ رَبِّهِۦ مَرۡضِیّٗا٥٥[مریم: ۵۵]. «و او خانواده‌اش را به اقامۀ نماز و پرداختن زکات فرمان می‌داد و در پیشگاه پروردگارش پسندیده بود».

در قرآن کریم این پیامبر بزرگ را یاد کن، پیامبری که بزرگ‌ترین و برترین ملت‌ها یعنی ملت عرب که سرور و فرزندان آدم حضرت محمد صنیز از آنان است، از او سرچشمه گرفته است. ﴿إِنَّهُۥ کَانَصَادِقَ ٱلۡوَعۡدِاو در وعده‌هایش راست بود، و هیچ وعده‌ای نمی‌داد مگر این‌که به آن وفا می‌نمود، و این شامل وعده‌ای می‌شود که با خدا و با بندگان خدا می‌بست. بنابر این وقتی با خودش وعده کرد که اگر پدرش او را ذبح نماید صبر کند، به او گفت: ﴿سَتَجِدُنِیٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰبِرِینَ[الصافات: ۱۰۲]. «به زودی ان شاء الله مرا از بردباران خواهی یافت».

و به این وعده وفا نمود و پدرش را اجازه داد تا او را ذبح کند، در حالی که بریده شدن سر بزرگ‌ترین مصیبتی است که انسان دچار آن می‌شود. سپس خداوند او را به رسالت و نبوت متصف نمود که بزرگ‌ترین احسان الهی بر بندگانش می‌باشد، و خداوند او را از قشر برتر مردم قرار داد.

﴿وَکَانَ یَأۡمُرُ أَهۡلَهُۥ بِٱلصَّلَوٰةِوَٱلزَّکَوٰةِو او خانواده‌اش را به اقامۀ نماز و پرداختن زکات فرمان می‌داد. یعنی دستور خداوند را در مورد خانواده‌اش اجرا می‌نمود، و آنها را به اقامۀ نماز خالصانه فرمان می‌داد، و آنها را به پرداخت زکات که یکی از مصادیق احسان نسبت به بندگان می‌باشد، فرمان می‌داد. پس او و خودش و دیگران را به کمال رسانید، به ویژه نزدیکترین مردمان به خود که خانواده‌اش بودند، چون خانواده‌اش از دیگران به دعوت او سزاوارتر بودند. ﴿وَکَانَ عِندَ رَبِّهِۦ مَرۡضِیّٗاو نزد خداوند پسندیده بود. چون کارهایی که رضایت الهی را ر پی داشت انجام می‌داد، و در انجام اموری می‌کوشید که باعث خشنودی خدا می‌شد، خداوند نیز او را پسندید، و از خواص بندگان و دوستان نزدیکش قرار داد. پس خداوند از او خشنود بود و از پروردگارش راضی.

آیه‌ی ۵۶-۵۷:

﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِدۡرِیسَۚ إِنَّهُۥ کَانَ صِدِّیقٗا نَّبِیّٗا٥٦[مریم: ۵۶]. «و در این کتاب، ادریس را یاد کن، همانا او بسیار راست کردار، و پیامبری بزرگ بود».

﴿وَرَفَعۡنَٰهُ مَکَانًا عَلِیًّا٥٧[مریم: ۵۷]. «و او را منزلتی بلند فرا بردیم».

یعنی به صورت بزرگداشت و تکریم، در قرآن از ادریس یاد کن، او را به صفت‌های کمال توصیف نما، ﴿إِنَّهُۥ کَانَ صِدِّیقٗا نَّبِیّٗاخداوند او را صدیق قرار داد که متضمن برخورداری از تصدیق کامل و علم کامل و یقین استوار و عمل صالح است. و خداوند بیان نمود که او را برای وحی و رسالت خود انتخاب کرد. ﴿وَرَفَعۡنَٰهُ مَکَانًا عَلِیًّاو در میان آوازۀ او را بلند کرد و جایگاهش را درمیان مقربین بالا برد. پس او بلند آوازۀ و عالی رتبه بود.

آیه ۵۸:

﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِیِّ‍ۧنَ مِن ذُرِّیَّةِ ءَادَمَ وَمِمَّنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٖ وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡرَٰٓءِیلَ وَمِمَّنۡ هَدَیۡنَا وَٱجۡتَبَیۡنَآۚ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُ ٱلرَّحۡمَٰنِ خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَبُکِیّٗا۩٥٨[مریم: ۵۸]. «آنان پیامبرانی بودند که خداوند نعمت برایشان ارزانی داشت، از سلالۀ آدم، و از فرزندان کسانی که با نوح سوار کشتی کردیم، و از دودمان ابراهیم و یعقوب، و از زمرۀ کسانی که آنان را رهنمود کرده و برگزیده بودیم، هرگاه آیات خداوند مهربان بر آنان خوانده می‌شد سجده‌کنان و گریان (به زمین) می‌افتادند».

وقتی این پیامبر بزرگوار و پیامبران برگزیده و فضایل و مقام‌هایشان را بیان کرد، فرمود: ﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِیِّ‍ۧنَاینان کسانی از پیامبران‌اند که خداوند بدیشان نعمت داده است، یعنی خداوند نعمت‌های بی‌نظیری از قبیل نبوت و رسالت به آنان داده است، و ما فرمان یافته‌ایم تا دعا کنیم و از خداوند بخواهیم ما را به راه کسانی که به آنان نعمت بخشیده است هدایت نماید، و هرکس از خداوند اطاعت نماید با کسانی خواهد بود که خداوند به آنها نعمت داده است: ﴿مَعَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِیِّ‍ۧنَ[النساء: ۶۹]. و برخی از ایشان، ﴿مِن ذُرِّیَّةِ ءَادَمَ وَمِمَّنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٖاز سلالۀ آدم، و از فرزندان کسانی که با نوح سوار کشتی کردیم.

﴿وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡرَٰٓءِیلَو از دودمان ابراهیم و یعقوب هستند. پس این‌ها بهترین خانواده‌های دنیا هستند که خداوند آنها را برگزیده است. و آنها به هنگامی که آیات خداوند مهربان بر انان تلاوت شود که مشمل بر اخبار پنهانی‌ها و صفت خداوند دانا، و اسرار و اخبار روز قیامت، و وعده و وعید است ﴿خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَبُکِیّٗاسجده کنان و گریان به زمین می‌افتند. و در برابر ایات آنان الهی فروتن می‌شوند و ایمان و بیم و امید در دل‌هایشان رسوخ می‌کند، و به همین امر باعث می‌شود تا بنگرند و به‌سوی خدا توبه نمایند، و در برابر پروردگارشان به سجده بیافتند. آنان از کسانی نیستند که چون آیات الهی را بشوند کر و کور از کنار آن می‌گذرند.

و نسبت دادن آیات به اسم الهی «رحمان» بر این دلالت می‌نماید که آیات خداوند از جملۀ رحمت و احسان او نسبت به بندگانش می‌باشند، چرا که آنها را به‌سوی حق هدایت نموده و از کوری و گمراهی نجات داده و از گمراهی و جهالت رهانیده و به‌سوی علم و دانش رهنمود کرده است.

آیه‌ی ۵۹-۶۳:

﴿فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٌ أَضَاعُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّبَعُواْ ٱلشَّهَوَٰتِۖ فَسَوۡفَ یَلۡقَوۡنَ غَیًّا٥٩[مریم: ۵۹]. «آن گاه پس از آنان فرزندان ناخلفی جانشین شدند که نماز را هدر دادند و از خواسته‌ها(ی نفسانی) پیروی کردند و (مجازات) گمراهی را خواهند یافت».

﴿إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِکَ یَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ وَلَا یُظۡلَمُونَ شَیۡ‍ٔٗا٦٠[مریم: ۶۰]. «مگر کسانی که توبه کنند و ایمان بیاورند و کارهای شایسته انجام دهند، پس ایشان وارد بهشت می‌شوند و هیچ ستمی نمی‌بینند».

﴿جَنَّٰتِ عَدۡنٍ ٱلَّتِی وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ عِبَادَهُۥ بِٱلۡغَیۡبِۚ إِنَّهُۥ کَانَ وَعۡدُهُۥ مَأۡتِیّٗا٦١[مریم: ۶۱]. «باغ‌های جاودانی که خداوند در جهان غیب به بندگانش وعده داده است، و وعدۀ خدا حقاً تحقق می‌پذیرد».

﴿لَّا یَسۡمَعُونَ فِیهَا لَغۡوًا إِلَّا سَلَٰمٗاۖ وَلَهُمۡ رِزۡقُهُمۡ فِیهَا بُکۡرَةٗ وَعَشِیّٗا٦٢[مریم: ۶۲]. «در آن جا [هیچ] سخن بیهوده‌ای نمی‌شنوند، بلکه سلام (می شنوند)، صبحگاهان و شامگاهان خوراک و طعام ایشان آماده است».

﴿تِلۡکَ ٱلۡجَنَّةُ ٱلَّتِی نُورِثُ مِنۡ عِبَادِنَا مَن کَانَ تَقِیّٗا٦٣[مریم: ۶۳]. «این است آن بهشتی که به هرکس از بندگان ما که پرهیزگار باشد به میراث می‌دهیم».

پس از آنکه خداوند متعال از این پیامبران سخن به میان آورد و ذکر نمود که آنان مخلص و در جستجوی خشنودی پروردگارشان بودند، و به‌سوی او بازگشتند، از کسانی که پس از آنان آمدند سخن گفت، کسانی که آنچه را به آن دسور داده شده بودند تحریف کردند، و بیان داشت که پس از آنان فرزندان ناخلفی جانشین آنها شدند و به عقب برگشتند، پس نماز را که به محافظت و اقامۀ آن دستور داده شده بودند ترک کردند، و در مورد آن سستی ورزیده و آن را ضایع نمودند، و چون نماز را ضایع کردند که ستون دین و تراوزی ایمان و اخلاص برای پروردگار جهانیان است، و بیش از همۀ اعمال بر آن تاکید شده، و بهترین اعمال است، دیگر امور دینی را نیز ضایع و ترک نمودند. و چیزی که آنها را به این امر فرا می‌خواند این بود که آنها از خواسته‌های نفسانی خود پیروی کردند، بنابر این توجه آنان به شهوت‌های نفسانی معطوف شد و آن‌را بر حقوق خداوند مقدم داشتند و این امر سبب ضایع کردن حقوق خدا، و روی آوردن به شهواتشان شد. بنابر این هرگاه شهوتی برایشان پدیدار می‌شد آن را حاصل می‌کردند و به هر شیوه‌ای برایشان روی می‌داد آن را انجام می‌دادند، ﴿فَسَوۡفَ یَلۡقَوۡنَ غَیًّایعنی به زودی با عذابی مضاعف و شدید روبرو می‌شوند، سپس خداوند متعال استثنا قایل شد و فرمود: ﴿إِلَّا مَن تَابَمگر آن کسانی که از شرک و بدعت گناهان توبه کنند و از آن دست کشیده و از آن پشیمان شوند، و تصمیم قاطع بگیرند که آن را تکرار نکنند، ﴿وَءَامَنَو به خدا و فرشتگان و کتاب‌ها و پیامبرانش و روز قیامت ایمان داشته باشند، ﴿وَعَمِلَ صَٰلِحٗاو کار شایسته انجام دهند، و آن کاری است که خداوند آن را بر زبان پیامبرانش مشروع قرار داده است، به شرط این‌که برای رضای خدا انجام شود. ﴿فَأُوْلَٰٓئِکَپس کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، ﴿یَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَوارد بهشت می‌شوند، که شامل نعمت‌های پایدار و زندگی سالم و همسایگی پروردرگار بزرگوار می‌باشد. ﴿وَلَا یُظۡلَمُونَ شَیۡ‍ٔٗاو در مورد اعمال‌شان هیچ ستمی نمی‌بینند، اعمال‌شان را به طور کامل می‌یابند و به طور کامل به آنان پاداش داده می‌شود.

سپس بیان نمود بهشتی که وعده داده آنها بدان وارد شوند مانند دیگر باغ‌هایی نیست، بلکه ﴿جَنَّٰتِ عَدۡنٍباغ‌های بهشت باغ‌هایی برای اقامت و ماندن بوده و هیچ رنج و ناراحتی در آن وجود ندارد، و انسان از آن به جایی دیگر برده نمی‌شود و هیچ گاه از بین نمی‌روند، و این به خاطر پهناور بودن آن باغها و فراوانی خوبی‌ها و شادی‌هایی است که در آن وجود دارد. ﴿ٱلَّتِی وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ عِبَادَهُۥ بِٱلۡغَیۡبِباغهایی که خداوند مهربان به آن وعده داده است، آن را به «رحمان» نسبت داد، چون رحمت و احسانی در آن باغها وجود دارد که هیچ چشمی مانند آن را ندیده و هیچ گوشی مانند آن را نشنیده و به دل هیچ انسانی خطور نکرده است. و خداوند بهشت را رحمت خویش نامیده و فرموده است: ﴿وَأَمَّا ٱلَّذِینَ ٱبۡیَضَّتۡ وُجُوهُهُمۡ فَفِی رَحۡمَةِ ٱللَّهِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ١٠٧[آل عمران: ۱۰۷]. «و اما کسانی که چهره‌هایشان سفید می‌شو در رحمت خداوند هستند و آنها در آن جاودانه‌اند». و همچنین نسبت دادن بهشت به رحمت خدا بر این دلالت می‌نماید که شادی بهشت استمرار دارد و همواره باقی خواهد ماند، چون رحمت الهی که بهشت اثری از آن می‌باشد همواره باقی است.

و منظور از ﴿عِبَادَهُۥبندگانی است که او را عبادت کرده، به شرایع وی پایبند بوده و عبودیت بندگانی تبدیل به صفت آنها شده است. همچنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُو بندگان رحمان و امثال آن به خلاف بندگانی که فقط آفریدۀ او هستند و وی را عبادت ن کرده‌اند، پس ایشان گرچه بندگان ربوبیت خداوند میباشند ـ زیرا خداوند آنها را آفریده و روزی داده و به تدبیر امورشان پرداخته است ـ اما از زمرۀ آن بندگانی نیستند که وارد دایره‌ی بندی الویهت و پرستش و بندگی اختیاری شده اند، و پرستشی که آدمی به خاطر آن مورد ستایش قرار می‌گیرد. بلکه پرستش آنان پرستش اضطراری است و به خاطر این بندگی مورد ستایش قرار نمی‌گیرند.

﴿بِٱلۡغَیۡبِاحتمال دارد که متعلق ﴿وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُباشد. پس در این صورت معنی این طور می‌شود: خداوند آنان را به بهشتی وعدۀ داده است که آن را ندیده‌اند، اما به آن نادیده ایمان آورده و آن را تصدیق کرده‌اند که آن بهشت در غیب وجود دارد، و برای رسیدن به آن تلاش کرده‌اند با این‌که آن را ندیده بودند، پس چگونه بود اگر آن را می‌دیدند؟ بنابر این حتماً بیشتر آن را طلب می‌کردند و بیشتر به آن علاقه‌مند می‌شدند، و برای رسیدن به آن بشتر می‌کوشیدند. و در اینجا آنها چون به غیب و به آنچه ندیده‌اند ایمان دارند مورد ستایش قرار گرفته‌اند، و چنین ایمانی مفید است.

و احتمال دارد که ﴿بِٱلۡغَیۡبِمتعلق به ﴿عِبَادَهُباشد، یعنی کسانی که او را عبادت کردند بدون این‌که او را دیده باشند. پس آنان خدا را عبادت کردند، حال آنکه او را ندیده‌اند، پس اگر او را می‌دیدند بیشتر وی را عبادت می‌کردند و بیشتر توبه می‌نمودند، و بیشتر او را دوست می‌داشتند و اشتیاق آنها بیشتر می‌شد.

نیز احتمال دارد که معنی اینطور باشد: باغهایی که خداوند مهربان به بندگانش وعده داده است از اموری است که نمی‌توان توصیف آن را بیان کرد، و هیچ‌کس جز خدا آن را نمی‌داند. پس این نوعی تشویق به تلاش برای برخورداری از بهشت، و توصیف اجمالی ان است، و انسان‌ها را به حرکت درمی آورد تا در طلب آن برخیزند و این مانند فرمودۀ الهی است که می‌فرماید: ﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡیُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٧[السجدة: ۱۷]. «هیچ کس نمی‌داند در برابر کارهای نیکی که کرده‌اند چه چیزهایی برای‌شان پنهان داشته شده است، چیزهایی که مایۀ شادی و سرورشان شده و از نگاه‌شان پنهان شده است».

و این معانی همه درست و ثابت است، اما احتمال اول بهتر است به دلیل این‌که خداوند فرموده است ﴿إِنَّهُۥ کَانَ وَعۡدُهُۥ مَأۡتِیّٗاو آن وعده محقق و شدنی است، زیرا خداوند خلاف وعده نمی‌کند و راستگوترین است.

﴿لَّا یَسۡمَعُونَ فِیهَا لَغۡوًادر آن جا سخن بیهوده و بی‌فایده‌ای که انسان را گناهکار نماید، نمی‌شنوند، پس آنها در آنجا ناسزا و عیبی نمی‌شوند و سخنی که انسان را به ورطۀ گناه و عصیان بکشاند و نیز هیچ گفتۀ نامناسبی را نمی‌شنوند ﴿إِلَّا سَلَٰمٗافقط گفته‌هایی می‌شوند که از هر نوع عیبی مبرا است، از قبیل ذکر خدا، درود، سخن شادی آفرین و مژده و گفته‌های نیک، و شنیدن خطاب خداوند مهربان و صداهای دل‌انگیز حوری‌های بهشتی و فرشتگان و نوجوانان، و ترانه‌های شاد و کلمات گهربار، چون بهشت سرای لامتی است و در آن جز سلامتی چیزی دیگر وجود ندارد.

﴿وَلَهُمۡ رِزۡقُهُمۡ فِیهَا بُکۡرَةٗ وَعَشِیّٗاو صبحگاهان و شامگاهان خوراک و طعام ایشان آماده است. یعنی روزی آنان از قبیل خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها و انواع لذت‌ها همواره موجود است، و هر کجا که بخواهند و در هر وقتی که میل داشته باشند حاضر است. و از کمال لذت و زیبایی آن این است که در اوقات مشخصی یافت شود، ﴿بُکۡرَةٗ وَعَشِیّٗاصبحگاهان و شامگاهان، تا خوب بچسبد و کاملاً مفید باشد. پس بهشتی که توصیف نمودیم، ﴿ٱلَّتِی نُورِثُ مِنۡ عِبَادِنَا مَن کَانَ تَقِیّٗاکسی از بندگان در آن قرار می‌دهیم که پرهیزگار باشد. یعنی پرهیزگاران را در آن جای داده و آن را جایگاه همیشگی آنها قرار می‌دهیم، از آن جا اخراج نمی‌شوند و به جای آن چیز دیگری را نمی‌خواهند. چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَسَارِعُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةٖ مِّن رَّبِّکُمۡ وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ أُعِدَّتۡ لِلۡمُتَّقِینَ١٣٣[آل عمران: ۱۳۳]. «و بشتابید به‌سوی آمرزشی از جانب پروردگارتان، و بهشتی که پهنای آن به اندازۀ آسمان‌ها و زمین است، که برای پرهیزگاران آماده شده است».

آیه‌ی ۶۴-۶۵:

﴿وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمۡرِ رَبِّکَۖ لَهُۥ مَا بَیۡنَ أَیۡدِینَا وَمَا خَلۡفَنَا وَمَا بَیۡنَ ذَٰلِکَۚ وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّٗا٦٤[مریم: ۶۴]. «و (ما فرشتگان) جز به فرمان پروردگارت فرود نمی‌آییم، از آنِ اوست آنچه پیش روی ما و آنچه پشت سر ما و آنچه میان این دو است، و پروردگارت فراموشکار نبوده است».

﴿رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا فَٱعۡبُدۡهُ وَٱصۡطَبِرۡ لِعِبَٰدَتِهِۦۚ هَلۡ تَعۡلَمُ لَهُۥ سَمِیّٗا٦٥[مریم: ۶۵]. «پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه درمیان این دو است، پس او را پرستش کن، و بر عبادت او پایداری ورز، آیا همتایی برای او می‌شناسی؟».

مدتی جبرئیل نز پیامبر نیامد، وقتی جبرئیل مجدداً نازل شد (پیامبر ص) به او گفت: «اگر بیشتر از این نزد ما می‌آمدی بهتر بود» چون پیامبر به او علاقه داشت و از جدایی او غمگین می‌شد، و قلبش با فرود آمدن او مطمئن می‌شد، پس خداوند بر زبان جبرئیل به پیامبر فرمود: ﴿وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمۡرِ رَبِّکَو ما جز به فرمان پروردگارت فرود نمی‌آییم، یعنی ما اختیاری نداریم، اگر دستور داده شویم شتابان فرمان را اجرا می‌می کنیم، و هرگز از دستور خدا سرپیچی نمی‌کنیم، چنان که خداوند متعال در مورد فرشتگان فرموده است: ﴿لَّا یَعۡصُونَ ٱللَّهَ مَآ أَمَرَهُمۡ وَیَفۡعَلُونَ مَا یُؤۡمَرُونَ[التحریم: ۶]. «از فرمانی که خداوند به آنها می‌دهد سرپیچی نمی‌کنند و آنچه را که به آن دستور داده می‌شوند انجام می‌دهند»، پس ما بندگانی مأمور هستیم.

﴿لَهُۥ مَا بَیۡنَ أَیۡدِینَا وَمَا خَلۡفَنَا وَمَا بَیۡنَ ذَٰلِکَاز آن اوست آنچه پیش روی ما و آنچه میان این دو است. یعنی کارهای گذشته و آینده و حال، اینجا و آن جا و همه جا از آن خداوند متعال است پس روشن شد که همۀ امور از آن خداوند می‌باشد و مابندگانی هستیم که دراختیار او قرار درایم. بنابر این مسئلۀ اصلی این است که آیا حکمت الهی این کار را اقتضا می‌نماید یا نه؟ پس اگر حکمت او کاری را اقتضا نماید آن را اجار می‌کند، و اگر حکمت الهی آن کار را اقتضا نکند آن را به تأخیر می‌اندازد بنابر این فرمود: ﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّٗاو پروردگارت فراموشکار نبوده و نیست تا تو را فراموش کن. چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَىٰ٣[الضحى: ۳]. «پروردگارت تو را رها نکرده و دشمن نداشته است»، بلکه همواره امور تو را مورد توجه قرار داده و بهترین بهره‌ها و تدابیر بزرگش را به تو اختصاص می‌دهد. یعنی چنانچه جبرئیل از موعد همیشگی تأخیر کند نباید تو غمگین شوی، و نباید این امر بر شما سنگینی کند، و بدان که خداوند این را خواست است، چون در این حکمتی وجو دارد.

سپس بر این که علم الهی فراگیر است، و فراموشکار نیست، دلیل ارائه کرد و فرمود: ﴿رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِاو پروردگار آسمان‌ها و زمین است، پس ربوبیت او آسمان‌ها و زمین را فرا گرفته است. واینکه بر آسمان‌ها و زمین بهترین و کامل‌ترین نظم حکمفرماست و هیچ غفلت و فراموشکاری و بیهودگی در آنها دیده نمی‌شود دلیل قاطعی بر علم و آگاهی فراگیر الهی است. پس به سود توست که خودت را به این دلیل مشغول نکنی، چرا که بهره‌ای از آن عائدت نمی‌گردد، و آن چیز که باید خود را بدان مشغول نمایی و برایت مفید می‌باشد عبادت خدای یگانه است که همتا و شریکی ندارد.

﴿وَٱصۡطَبِرۡ لِعِبَٰدَتِهِو بر عبادت او شکیبا باش، یعنی نفس خود را بر آن استوار گردان و با آن مجاهده کن و عبادت را به کامل‌ترین صورت و در حد توان خویش انجام بده. زیرا پرداختن به عبادت خدا سبب می‌شود که آدمی رشتۀ وابستگی‌اش با همۀ خواسته‌ها قطع گردد و به عبادت سرگرم شود. چنان که خداوند متعال فرموده است: [طه: ۱۳۱]. ﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَیۡنَیۡکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ زَهۡرَةَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا لِنَفۡتِنَهُمۡ فِیهِ[طه: ۱۳۱]. «و به زیبایی‌های دنیا که آنان را از آن بهره‌مند ساخته‌ایم تا به عذاب و فتنه‌اشان مبتلا کنیم چشم مدوز». و در ادامه می‌فرماید ﴿وَأۡمُرۡ أَهۡلَکَ بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱصۡطَبِرۡ عَلَیۡهَا[طه: ۱۳۲]. «و خانواده‌ات را به خواندن نماز فرمان ده و بر آن شکیبایی کن».

﴿هَلۡ تَعۡلَمُ لَهُۥ سَمِیّٗاآیا برای خداوند همتا و همنام همانندی از میان مخلوقات می‌شناسی؟ و این است،هام به معنی نفی است و عقلاً جواب آن معلوم است، یعنی برای خداوند همنام و همتایی نخواهی یافت، و او از همه جهات بی‌نیاز است. و دیگران از هر جهت نیازمنداند، و کامل کسی است که از تمام جهات دارای کمال مطلق است. و غیر از او ناقص هستند، و کمالی در آنها یافت نمی‌شود به جز آنچه که خداوند به آنها بخشیده است. پس این دلیل قاطعی است که بر این که تنها خداوند سزاوار عبادت و بندگی است، و پرستش و بندگی او حق است و عبادت و پرستش افراد و چیزهای دیگر باطل می‌باشد. بنابر این دستور داد تا تنها و فقط او پرستش شود، و بر آن شکیبایی و مداومت صورت گیرد، زیرا او تنها و یکتا است، و بسیار با عظمت بوده و از نام‌های‌ نیکو برخوردار است.

آیه‌ی ۶۶-۶۷:

﴿وَیَقُولُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَءِذَا مَا مِتُّ لَسَوۡفَ أُخۡرَجُ حَیًّا٦٦[مریم: ۶۶]. «و انسان می‌گوید: آیا هنگامی که مُردم، زنده برانگیخته خواهم شد؟».

﴿أَوَ لَا یَذۡکُرُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ یَکُ شَیۡ‍ٔٗا٦٧[مریم: ۶۷]. «آیا انسان به یاد نمی‌آورد که ما او را پیش از این در حالی آفریدیم که او هیچ چیزی نبود؟!».

منظور از انسان در اینجا هر آن کسی است که منکر زنده شدن پس از مرگ می‌باشد، و وقوع چنین چیزی را بعید می‌داند، پس به صورت نفی کردن و از روی عناد و کفر می‌گوید: ﴿أَءِذَا مَا مِتُّ لَسَوۡفَ أُخۡرَجُ حَیًّاآیا هنگامی که بمیرم، دوباره زنده برانگیخته خواهم شد، یعنی خداوند پس از مرگ و بعد از این‌که نابود شدم چگونه مرا زنده خواهد کرد؟!.

چنین چیزی شدنی نیست و نمی‌تواند آن را تصور کرد، و این را بر حسب عقل فاسد و نیت بد و دشمنی‌اش با پیامبران خدا و کتاب‌هایش می‌گوید، و اگر کمی بیاندیشد و نگاه کند، خواهد دید که بعید دانستن زنده شدن پس از مرگ نهایت حماقت و بی‌خردی است، بنابر این خداوند دلیلی قاطع و برهانی آشکار بر ممکن بودن زنده شدن، پس از مرگ اقامه کرد که هرکس آن را می‌فهمد و می‌داند، پس فرمود: ﴿أَوَ لَا یَذۡکُرُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ یَکُ شَیۡ‍ٔٗا٦٧آیا انسان نمی‌نگرد و آفرینش اولیۀ خود را به خاطر نمی‌آورد که نخست خداوند او را آفرید در حالی که هیچ چیزی نبود؟پس کسی که توانایی داشته باشد که انسان را از هیچ بیافریند، آیا بعد از تکه که شدنش نمی‌تواند دوباره او را پدید بیاورد، و بعد از متلاشی شدن، وی را جمع نماید؟ و این مانند فرمودۀ الهی است که می‌فرماید: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُۥ وَهُوَ أَهۡوَنُ عَلَیۡهِۚ وَلَهُ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٢٧[الروم: ۲۷]. «و خداوند ذاتی است که آفرینش را آغاز می‌نماید، سپس آن را باز می‌گرداند، و آن را برای او آسان‌تر است».

و این فرمودۀ الهی ﴿أَوَ لَا یَذۡکُرُ ٱلۡإِنسَٰنُبه صورتی زیبا آدمی را فرا می‌خواند که از منظر دلیل عقلی (به موضوع زنده شدن) نگاه کند، و کسی که زنده شدن پس از مرگ را انکار می‌کند از خلقت اولیه‌اش غافل می‌باشد، زیرا اگر او آفرینش اولیۀ خود را به خاطر می‌آورد، زنده شدن پس از مرگ را انکار نمی‌کرد.

آیه‌ی ۶۸-۷۰:

﴿فَوَرَبِّکَ لَنَحۡشُرَنَّهُمۡ وَٱلشَّیَٰطِینَ ثُمَّ لَنُحۡضِرَنَّهُمۡ حَوۡلَ جَهَنَّمَ جِثِیّٗا٦٨[مریم: ۶۸]. «پس سوگند به پروردگارت! آنان را همراه با شیاطین گرد می‌آوریم، آنگاه همه را در حالی که به زانو درآمده‌اند در اطراف دوزخ حاضر خواهیم کرد».

﴿ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن کُلِّ شِیعَةٍ أَیُّهُمۡ أَشَدُّ عَلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ عِتِیّٗا٦٩[مریم: ۶۹]. «سپس از میان هر گروهی افرادی را بیرون می‌کشیم که در برابر خداوند مهربان از همه سرکش‌تر بوده‌اند».

﴿ثُمَّ لَنَحۡنُ أَعۡلَمُ بِٱلَّذِینَ هُمۡ أَوۡلَىٰ بِهَا صِلِیّٗا٧٠[مریم: ۷۰]. «سپس ما به آنان که برای درآمدن به آتش سزاوارترند داناتریم».

خداوند به ربوبیت و پروردگار بودن خویش قسم خورده است و او راستگوترین است. که منکران زنده شدن پس از مرگ را به همراه شیطان‌هایشان گرد خواهد آورد، سپس آنها را برای میعاد روزی معلوم جمع خواهد نمود:

﴿ثُمَّ لَنُحۡضِرَنَّهُمۡ حَوۡلَ جَهَنَّمَ جِثِیّٗاسپس ایشان را در حالی که از شدت سختی‌های روز قیمت و زلزله‌های زیاد و اوضاع و حشتناک به زانو درافتاده و منتظر حکم خداوند بزرگ و متعال هستند، گرداگرد جهنم حاضر می‌کنیم. بنابر این حکم خویش را در مورد آنان بیان فرمود: ﴿ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن کُلِّ شِیعَةٍ أَیُّهُمۡ أَشَدُّ عَلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ عِتِیّٗا٦٩سپس از هر گروه و فرقه‌ای از ستمگران که در ظلم و کفر و سرکشی مشترک‌اند افرادی را بیرون می‌کشیم که از دیگران ستمگرتر و سرکش‌تر و کافرتر بوده‌اند، سپس آنها را به‌سوی عذاب پیش می‌بریم، سپس انهایی که گناهان بزرگتری را انجام داده باشند جلوتر انداخته می‌شوند، و به دنبال آنان کسانی که گناهانشان از گروه اولی کوچک‌تر است و آنها در این حالت یکدیگر را نفرین می‌کنند، و آخرینشان به اولینشان می‌گوید: ﴿. . . رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ أَضَلُّونَا فَ‍َٔاتِهِمۡ عَذَابٗا ضِعۡفٗا مِّنَ ٱلنَّارِۖ قَالَ لِکُلّٖ ضِعۡفٞ وَلَٰکِن لَّا تَعۡلَمُونَ٣٨ وَقَالَتۡ أُولَىٰهُمۡ لِأُخۡرَىٰهُمۡ فَمَا کَانَ لَکُمۡ عَلَیۡنَا مِن فَضۡلٖ. . . [الأعراف: ۳۸-۳۹]. «پروردگارا! این‌ها ما را گمراه کردند، پس به آنان عذابی چند برابر از آتش بده. خداوند می‌فرماید: برای هر یک عذابی دو چندان هست، اما شما نمی‌دانید. و گروه نخستین آنان به آخرین‌ها می‌گویند: شما بر ما برتری ندارید. و همۀ این‌ها تابع عدات الهی و حکمت و علم گستردۀ اوست». بنابر این فرمود: ﴿ثُمَّ لَنَحۡنُ أَعۡلَمُ بِٱلَّذِینَ هُمۡ أَوۡلَىٰ بِهَا صِلِیّٗا٧٠سپس ما از کسانی که برای سوختن در آتش اولویت دارند به خوبی آگاهیم و ما آنها را می‌شناسیم، و کارهایشان و سزاوار بودن‌شان را برای آتش، و سهم آنان را از عذاب به خوبی می‌دانیم.

آیه‌ی ۷۱-۷۲:

﴿وَإِن مِّنکُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ کَانَ عَلَىٰ رَبِّکَ حَتۡمٗا مَّقۡضِیّٗا٧١[مریم: ۷۱]. «و کسی از شما نیست مگر این‌که وارد آن (دوزخ) می‌شود. این امر، حتمی و فرمانی قطعی است. بر پروردگارتان».

﴿ثُمَّ نُنَجِّی ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِینَ فِیهَا جِثِیّٗا٧٢[مریم: ۷۲]. «سپس پرهیزگاران را نجات می‌دهیم و ستمگران را به زانو افتاده در آن رها می‌سازیم».

این خطاب به همۀ خلائق و مردمان است، به نیکوکار و بدکار، مومن و کافر. خداوند همه را خطاب می‌نماید که همۀ آنان وارد جهنم می‌شوند، این حکمی است قطعی که خداوند آن را انجام می‌دهد و بندگانش را به آن وعده داده است، پس باید اجرا شود و راهی برای به وقوع نه پیوستن آن وجود ندارد.

اما در معنی وارد شدن اختلاف شده است، گفته شده که ورود به معنی حاضر شدن جهنم در برابر همۀ خلائق و مردمان است، تا هر یک پریشان و هراسان شود، سپس خداوند پرهیزگاران را نجات می‌هد. و گفته شده ورود یعنی عبور و گذر بر صراط که روی جهنم است، پس مردم بر حسب اعمال خود از آن عبور می‌کنند، بعضی در یک چشم به هم زدن از آن عبور می‌نماید، و بعضی چون باد از آن می‌گذرند، و بعضی چون اسب‌های تیزرو می‌گذرند، و بعضی چون شتران تیزرو از آن عبور می‌نمایند، و برخی می‌دوند و از آن عبور می‌نمایند، و برخی راه می‌روند، و برخی می‌خزند، و برخی ربوده می‌شوند، و در جهنم می‌افتند، و هر یک به اندازۀ پرهیزگاری‌اش از آن عبور می‌کند.

بنابراین فرمود: ﴿ثُمَّ نُنَجِّی ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْسپس کسانی را نجات می‌دهیم که با انجام آنچه بدان فرمان یافته‌اند، و با پرهیز از آنچه از ارتکاب آن نهی شده‌اند تقوای الهی را رعایت کرده‌اند. ﴿وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِینَ فِیهَا جِثِیّٗاو کسانی‌که با کفر ورزیدن و ارتکاب گناهان ستم کرده‌اند، در حالی که به زانو افتاده در جهنم رها می‌کنیم، و به سبب ستمگری و کفرشان همیشه در جهنم می‌مانند و عذاب بر آنها واقع می‌شود، و راه چاره‌ای ندارند.

آیه‌ی ۷۳-۷۴:

﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُنَا بَیِّنَٰتٖ قَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَیُّ ٱلۡفَرِیقَیۡنِ خَیۡرٞ مَّقَامٗا وَأَحۡسَنُ نَدِیّٗا٧٣[مریم: ۷۳]. «و چون آیات روشن ما بر آنان خوانده شود، کافران به مؤمنان می‌گویند، کدامیک از دو گروه جایگاه بهتر و مجلس زیباتری دارند؟!».

﴿وَکَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هُمۡ أَحۡسَنُ أَثَٰثٗا وَرِءۡیٗا٧٤[مریم: ۷۴]. «و چه نسل‌ها را که پیش از آنان می‌زیستند و از آنان خوش‌ساز و برگ‌تر و خوش قیافه‌تر بودند نابود کردیم».

یعنی آیات روشن ما بر این کافران خوانده می‌شود، آیاتی که به روشنی بر یگانگی خداوند و راستگویی پیامبرانش دلالت می‌نمایند، و کسی‌که آن را می‌شنود باید به آن ایمانی راستین بیاورد، و یقین محکمی نسبت بدان حاصل کند، اما کافران بر عکس، به هنگام شنیدن آن، آیات خدا و مومنان را به یاد تمسخر می‌گیرند، و از نیکی حالت خویش در دنیا استدلال می‌کنند که آنها از مومنان بهتراند، پس کافران در قالب مخالفت با حق می‌گویند: ﴿أَیُّ ٱلۡفَرِیقَیۡنِ خَیۡرٞ مَّقَامٗاکدامیک از ما دو گروه در دنیا جایگاهی بهتر، و فرزندان و اموال فراوان و لذت‌های گوناگون، برخوردار است. ﴿وَأَحۡسَنُ نَدِیّٗاو مجلس زیباتری دارد؟ پس آنها از این مقدمۀ فاسد که فرزندان و اموال زیادی دارند و قسمت اعظم خواسته‌هایشان در دنیا برآورده شده، و مجالس آنان پر رونق و زیباست، و مومنان این چنین نیستند، نتیجه‌گیری کردند که از مومنان بهترند.

و این بی‌نهایت دلیلی پوچ می‌باشد، و از باب دگرگون کردن حقائق است، وگرنه کثرت اموال و فرزندان، و زیبایی چشم انداز، بسیاری وقت‌ها سبب هلاکت و نابودی و بدبختی صاحبش می‌شود بنابر این خداوند متعال فرمود: ﴿وَکَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هُمۡ أَحۡسَنُ أَثَٰثٗاو چه اقوام بی‌شماری را نابود کردیم که پش از آنان می‌زیستند و مال و ثروت و وسائل زندگی بهتر، و کالاها و ظروف و فرش‌ها و خانه‌های بهتری داشتند. ﴿وَرِءۡیٗاو ظاهر و هیئت و سیمای‌شان نیز آراسته‌تر و زیباتر از این‌ها بوده است. پس وقتی که این هلاک شدگان از این‌ها ثروت و وسائل زندگی و چهرۀ بهتری داشته‌اند و داشتن این چیزها مانع گرفتار شدنشان به عذاب خدا نشده، چگونه این‌ها که از آنان کمتر و خوارترند از عذاب الهی درامان خواهند بود؟ ﴿أَکُفَّارُکُمۡ خَیۡرٞ مِّنۡ أُوْلَٰٓئِکُمۡ أَمۡ لَکُم بَرَآءَةٞ فِی ٱلزُّبُرِ٤٣[القمر: ۴۳]. «آیا کافران شما از ایشان بهتراند، یا برائت شما در کتاب‌ها ثبت شده است؟».

و از این جا دانسته می‌شود که نمی‌توان از خوب بودن زندگی دنیا بر خوب بودن سرا و زندگی آخرت استدلال کرد، و این نوع استدلال پوچ‌ترین و فاسدترین استدلال بوده، و از شیوه‌های کافران می‌باشد.

آیه‌ی ۷۵:

﴿قُلۡ مَن کَانَ فِی ٱلضَّلَٰلَةِ فَلۡیَمۡدُدۡ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ مَدًّاۚ حَتَّىٰٓ إِذَا رَأَوۡاْ مَا یُوعَدُونَ إِمَّا ٱلۡعَذَابَ وَإِمَّا ٱلسَّاعَةَ فَسَیَعۡلَمُونَ مَنۡ هُوَ شَرّٞ مَّکَانٗا وَأَضۡعَفُ جُندٗا٧٥[مریم: ۷۵]. «بگو: هرکس که در گمراهی باشد خداوند مهربان بدیشان مهلت می‌دهد تا آنگاه که آنچه را به آنان وعده داده شده است: یا عذاب، یا روز آخرت را ببینند، آنگاه خواهند دانست که چه کسی جایگاهش بدتر و لشکرش ضعیف‌تر و ناتوانتر است».

پس از این‌که دلیل باطل‌شان را که بر شدت دشمنی و قوت گمراهی‌شان دلالت می‌نماید، بیان کرد، خبر داد که هرکس در گمراهی باشد، به این صورت که گمراهی را برای خودش بپسندد، و برای آن تلاش نماید، خداوند به کیفر این‌که گمراهی را برای هدایت برگزیده است، به او مهلت می‌دهد، و محبت او را نسبت به گمراهی افزون می‌کند. خداوند متعال فرموده است: ﴿فَلَمَّا زَاغُوٓاْ أَزَاغَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡ[الصف: ۵]. «پس چون منحرف شدند خداوند دل‌هایشان را کج و منحرف گردانید». ﴿وَنُقَلِّبُ أَفۡ‍ِٔدَتَهُمۡ وَأَبۡصَٰرَهُمۡ کَمَا لَمۡ یُؤۡمِنُواْ بِهِۦٓ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَنَذَرُهُمۡ فِی طُغۡیَٰنِهِمۡ یَعۡمَهُونَ١١٠[الأنعام: ۱۱۰]. «و دل‌ها و چشمای‌شان را بر می‌گردانیم همان‌گونه که نخستین بار به آن ایمان نیاوردند، و آنها را رها می‌کنیم تا در طغیانشان سرگردان بمانند».

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا رَأَوۡاْ مَا یُوعَدُونَ إِمَّا ٱلۡعَذَابَ وَإِمَّا ٱلسَّاعَةَتا آنگاه کسانی‌که می‌گویند: «چه کسانی جایگاه بهتر و مجلس زیباتری دارند». آنچه را که به آنان وعده داده شده است می‌بینند: یا عذاب را که به صورت کشته شدن و غیره بر آنها واقع می‌گردد، و یا قیامت را که روز سزا و جزای اعمال است. ﴿فَسَیَعۡلَمُونَ مَنۡ هُوَ شَرّٞ مَّکَانٗا وَأَضۡعَفُ جُندٗاپس خواهند دانست که چه کسی جایگاهش بدتر و لشکرش ضعیف‌تر و ناتوانتر است. در این وقت باطل بودن ادعایشن برای آنها روشن می‌شود، و می‌دانند که ادعای آنها ادعایی پوچ بوده است، و یقین می‌کنند که آنها اهل بدی و زشتی هستند. اما این دانستن فایده یا برای آنها ندارد، چون نمی‌توانند به دنیا برگردند و کارهایی غیر از آنچه انجام داده‌اند انجام دهند.

آیه‌ی ۷۶:

﴿وَیَزِیدُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ٱهۡتَدَوۡاْ هُدٗىۗ وَٱلۡبَٰقِیَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ خَیۡرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابٗا وَخَیۡرٞ مَّرَدًّا٧٦[مریم: ۷۶]. «و خداوند بر هدایت کسانی که هدایت یافته‌اند، می‌افزاید و نیکی‌های ماندگار در نزد پروردگارت از حیث پاداش بهتر و خوش سرانجام‌تر است».

وقتی بیان کرد که بر گمراهی ستمگران می‌افزاید و به آنها مهلت می‌دهد، این را نیز بیان داشت که خداوند از فضل و رحمت خویش بر هدایت کسانی که در راه هدایت گام بر می‌دارند، می‌افزاید. و هدایت شامل علم مفید و عمل صالح است. پس هرکس راه کسب علم و ایمان و عمل صالح را در پیش گیرد، خداوند آن‌را ابرایش افزودن و سهل و آسان می‌گرداند، و چیزهای دیگری به او عطا می‌گرداند که با کسب و علم خود نمی‌تواند آن را به دست آورد و این دلیلی است بر این‌که ایمان اضافه و کم می‌شود، آن طور که سلف صالح گفته اند: و نیز این فرمودۀ الهی: ﴿وَیَزۡدَادَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِیمَٰنٗا[المدثر: ۳۱]. «تا ایمان مومنان افزوده گردد»، ﴿وَإِذَا تُلِیَتۡ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنٗا[الأنفال: ۲]. «و هنگامی که آیات خداوند بر آنها تلاوت شود ایمان‌شان افزون می‌گردد». بر اضافه و کم شدن ایمان دلالت می‌نماید.

واقعیت نیز بر کم و زیاد شدن ایمان دلالت می‌کند، زیرا ایمان عبارت است از اعقتاد قلب و اقرار به زبان و عمل به ارکان. و مومنان در این امور با یکدیگر تفاوت بسیار بزرگی دارند.

سپس فرمود: ﴿وَٱلۡبَٰقِیَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُو اعمالی که باقی هستند، و همواره ماندگارند و از بین نمی‌روند این‌ها اعمال شایسته‌اند، که می‌توان از آن جمله به نماز و زکات و روزه و حج و عمره و خواندن قرآن و تسبیح و تکبیر و تمجید و تهلیل و نیکوکاری با مردم و اعال قلبی و بدنی را ذکر کرد.

پس این اعمال ﴿خَیۡرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابٗا وَخَیۡرٞ مَّرَدًّادر پیشگاه پروردرگارت پاداش و مزد بهتری دارند، و فایده و بازده آن برای انجام دهندگانش زیاد و فراوان است. و از این باب به کار بردن فعل تفضیل در غیر جایش می‌باشد، زیرا غیر از اعمال نیکوی ماندگار هیچ عملی وجود ندارد که مفید باشد و پاداش آن برای صاحب باقی بماند، وجه تناسب پرداختن به «باقیات صالحات» در اینجا ـ خداوند بهتر می‌داند ـ این است که از آنجا ستمگران مال و فرزند و جایگاه خوب و امثال آن را در علامتی برای خوب بودن حالت صاحبش قرار دادند، در اینجا خبر داد که آن طور نیست که آنها گمان می‌برند، بلکه آنچه نشان سعادت و منشور رستگاری می‌باشد عملی است که خداوند آن را دوست می‌دارد و می‌پسندد.

آیه‌ی ۷۷-۸۰:

﴿أَفَرَءَیۡتَ ٱلَّذِی کَفَرَ بِ‍َٔایَٰتِنَا وَقَالَ لَأُوتَیَنَّ مَالٗا وَوَلَدًا٧٧[مریم: ۷۷]. «آیا در کار کسی نگریسته‌ای که آیات ما را انکار کرده و می‌گوید: قطعاً به من مال و فرزندی داده خواهد شد».

﴿أَطَّلَعَ ٱلۡغَیۡبَ أَمِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا٧٨[مریم: ۷۸]. «آیا او از غیب آگاه شده است؟ یا از سوی خداوند مهربان عهدی گرفته است؟».

﴿کَلَّاۚ سَنَکۡتُبُ مَا یَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُۥ مِنَ ٱلۡعَذَابِ مَدّٗا٧٩[مریم: ۷۹]. «چنین نیست که او می‌گوید، ما آنچه را که او می‌گوید خواهیم نوشت و عذاب او را می‌افزاییم».

﴿وَنَرِثُهُۥ مَا یَقُولُ وَیَأۡتِینَا فَرۡدٗا٨٠[مریم: ۸۰]. «و آنچه را که می‌گوید، از او می‌گیریم و تنها پیش ما خواهد آمد».

آیا از حالت این کافر تعجب نمی‌کنی. که هم آیات الهی را انکار کرده و هم ادعای بزرگی نموده مبنی بر این‌که در آخرت به او مال و فرزندی داده خواهد شد و از اهل بهشت خواهد بود؟ این از شگفت‌انگیزترین چیزهاست؟ واگر او به خدا ایمان داشت و این ادعا را می‌کرد کارش آسان می‌شد.

و این آیه گرچه در مورد کافر مشخصی نازل شده است، اما هر کافری را شامل می‌شود که گمان برد اهل بهشت است و بر راه حق قرار دارد. خداوند با نکوهش و تکذیب او می‌فرماید: ﴿أَطَّلَعَ ٱلۡغَیۡبَآیا از غیب آگاه شده و از چیزهایی که اتفاق می‌افتد خبر دارد، و روز قیامت به او مال و فرزند داده می‌شود؟

﴿أَمِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗایا این‌که در این زمینه از پیشگاه خدای مهربان عهدی گرفته است که آنچه می‌طلبد به او می‌رسد؟ یعنی هیچ چیزی از این امور وجود ندارد. پس دانسته شد که او دروغگو است، و چیزی می‌گوید که به او آگاهی ندارد. و این تقسیم که عبارت است از آگاهی یافتن از غیب یا گرفتن عهد از خدا، و این رد کردن به وسیلۀ لفظ ﴿کَلَّابسیار الزام آور است و به بهترین وجه اقامه‌ی حجت می‌کند، زیرا کسی که گمان می‌برد روز قیامت نزد خداوند خیری به او می‌رسد از دو حال خالی نیست، یا بر اساس آگاهی از غیب و آینده چنین می‌گوید، و دانسته شد که دانستن غیب تنها ویژۀ خداوند است و هیچ‌کس چیزی از امور غیبی و آینده را نمی‌داند، مگر کسانی که از پیامبران که خداوند آنها را از برخی امور مطلع کرده است. با فردی که چنین ادعایی می‌نماید در پیشگاه خداوند عهدی گرفته مبنی بر این‌که به خداوند ایمان بیاورد واز پیامبرانش پیروی نماید، و تبدیل به مسلمانی متعهد شود، مسلمانی که در آخرت از رستگاران است پس وقتی این دو چیز منتفی شد، باطل بودن ادعا نیز مسجل گشت. بنابر این خداوند متعال فرمود: ﴿کَلَّاآن طور نیست که او گمان می‌برد، و از غیب آگاهی ندارد، چون او کافر است و از دانش پیامبران کوچک‌ترین چیزی ندارد و نزد خداوند عهدی نگرفته است، چرا که او کفر ورزیده و ایمان نیاورده است.

بلکه بر عکس سزاوار چیزی است که به دروغ می‌گوید، و سخن او نوشته می‌شود و ثبت و ضبط می‌گردد، تا بر آن مجازات شود و کیفر ان را ببیند. بنابر این فرمود: ﴿سَنَکۡتُبُ مَا یَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُۥ مِنَ ٱلۡعَذَابِ مَدّٗاآنچه را که می‌گوید می‌نویسیم و عداب را بر او خواهیم افزود و بر انواع عذاب‌هایش می‌افزاییم، هم چنان‌که او بر گمراهی و انحرافش افزود. ﴿وَنَرِثُهُۥ مَا یَقُولُو مال و فرزندش را از او می‌گیریم، و او تک و تنها بدون هیچ مال و فرزندی و یاوری به جهان آخرت می‌رود. ﴿وَیَأۡتِینَا فَرۡدٗاو تنها پیش ما می‌آید. و عذاب‌های ناگوار و سختی‌های فراوانی می‌بیند، و جزای ستمکاران و امثال او نیز همین می‌باشد.

آیه‌ی ۸۱-۸۴:

﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لِّیَکُونُواْ لَهُمۡ عِزّٗا٨١[مریم: ۸۱]. «و به جای خداوند معبودانی گرفتند تا برایشان مایۀ عزت باشند».

﴿کَلَّاۚ سَیَکۡفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمۡ وَیَکُونُونَ عَلَیۡهِمۡ ضِدًّا٨٢[مریم: ۸۲]. «نه، چنین نیست، معبودهایی را که می‌پرستند، پرستش آنان را انکار خواهند کرد، و دشمن آنان خواهند شد».

﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّآ أَرۡسَلۡنَا ٱلشَّیَٰطِینَ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ تَؤُزُّهُمۡ أَزّٗا٨٣[مریم: ۸۳]. «آیا ندانسته‌ای که ما شیطا‌ن‌ها را به‌سوی کافران فرستاده‌ایم تا سخت آنان را (برانجام گناه) تحریک کنند؟».

﴿فَلَا تَعۡجَلۡ عَلَیۡهِمۡۖ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمۡ عَدّٗا٨٤[مریم: ۸۴]. «پس بر ضد آنان شتاب مکن، که ما (زمان و ایام اجل‌شان را) برای آنان می‌شماریم».

و این مجازات کافران است که وقتی به خدا پناه نبردند و به ریسمان خدا چنگ نزدند، بلکه برای خدا شریک گرفتند و با شیاطین دوستی نمودند، خداوند شیطانها را بر آنان مسلس نمود تا آنان را به‌سوی گناهان بکشانند، و تحریک نمایند و به‌سوی کفر سوق دهند. پس ایشان را وسوسه می‌کنند و باطل را برایشان می‌آرایند، و نیکی را برایشان زشت جلوه می‌دهند، پس محبت باطل در دل‌هایشان وارد می‌شود و در آن جای می‌گیرد و در راستای باطل چنان تلاش می‌کنند که صاحب حق برای حقش می‌کوشد، بنابر این باطل را با تمام کوشش خود یاری می‌نمایند و با اهل حق مبارزه می‌کنند.

و این سزای او می‌باشد، چرا که از پروردگارش روی بر تافته و دشمن خداوند را به دوستی گرفته است. بنابر این خداوند شیطان را بر او مسلط می‌نماید و اگر به خدا ایمان می‌آورد و بر او توکل می‌کرد کسی بر او مسلط نمی‌شد. چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّهُۥ لَیۡسَ لَهُۥ سُلۡطَٰنٌ عَلَى ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ٩٩ إِنَّمَا سُلۡطَٰنُهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ یَتَوَلَّوۡنَهُۥ وَٱلَّذِینَ هُم بِهِۦ مُشۡرِکُونَ١٠٠[النحل: ۹۹-۱۰۰] «بدون شک شیطان بر کسانی که ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل می‌کنند تسلطی ندارد، بلکه تسلط او بر کسانی است که وی را بر دوستی گرفته‌اند». و نیز برای کسانی است که برای او شریک قرار می‌دهند.

﴿فَلَا تَعۡجَلۡ عَلَیۡهِمۡپس برای نزول عذاب بر این کافران که در تعجیل آن شتاب می‌کنند، شتاب مکن. ﴿إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمۡ عَدّٗاآنها چند روز مقرری در این دنیا باقی می‌مانند که از آن پس و پیش نمی‌شوند، ما به آنان مهلت می‌دهیم و مدتی صبر می‌کنیم، تا پیام خدا مجدداً به آنها ابلاغ شود، و چون دربارۀ آنها مفید واقع نشود آنان را بسان گرفتن توانای قدرتمندی خواهیم گرفت.

آیه‌ی ۸۵-۸۷:

﴿یَوۡمَ نَحۡشُرُ ٱلۡمُتَّقِینَ إِلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ وَفۡدٗا٨٥[مریم: ۸۵] «روزی که پرهیزگاران را حشر می‌کنیم و سواره و با تکریم و شوکت به‌سوی خداوند رحمان روانه می‌سازیم».

﴿وَنَسُوقُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ إِلَىٰ جَهَنَّمَ وِرۡدٗا٨٦[مریم: ۸۶]. «و گناهکاران را تشنه کام به‌سوی جهنم گسیل می‌داریم».

﴿لَّا یَمۡلِکُونَ ٱلشَّفَٰعَةَ إِلَّا مَنِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا٨٧[مریم: ۸۷]. «نمی‌توانند شفاعت بکنند، مگر کسی که از نزد خداوند مهربان عهدی گرفته باشد».

خداوند متعال از تفات دو گروه پرهیزگاران و مجرمان خبر داده و بیان می‌نماید آنان که تقوای الهی را با پرهیز از شرک و بدعت و گناهان رعایت کرده‌اند، با احترام و بزرگداشت در جایگاه قیامت گرد آورده می‌شوند، و می‌فرماید: مقصود آنها خداوند مهربان است و به مهمانی او می‌روند، و مهمان باید به [کرامت و پذیرایی] میزبان امیدوار باشد، و این امری طبیعی است.

پس پرهیزگاران به‌سوی خدا برده می‌شوند در حالی که به رحمت و احسان فراگیر، و دست یابی به بخش‌هایی خداوندی در سرای رضوانش امیدوارند، و این به سبب پرهیزگاری و پیروی از خشنودی خداوند می‌باشد. و خداوند با آنان عهد نموده که چون پرهیزگار باشند و به آنها پاداش خواهد داد، و این وعده را بر زبان پیامبرانش بیان کرده است. پس آنان را با اطمینان و اعتماد به فضل الهی به‌سوی پروردگارشان می‌برند.

و اما گناهکاران، تشنه کام به‌سوی جهنم برده می‌شوند، و این بدترین حالت است که در آن قرار می‌گیرند، زیرا با ذلت و حقارت به‌سوی بزرگ‌ترین زندان و بدترین مجازات در حالت تشنگی و خستگی برده می‌شوند، کمک می‌طلبند اما کمک نمی‌شوند، دعا می‌کنند اما دعایشان اجابت نمی‌شود، و طلب شفاعت می‌کنند اما کسی برایشان شفاعت نمی‌کند. بنابر این فرمود: ﴿لَّا یَمۡلِکُونَ ٱلشَّفَٰعَةَشفاعت در اختیار آنها نیست، و از آن بهره‌ای ندارند، بلکه شفاعت در اختیار خداوند و از آن اوست (قل لله الشفعه جمیعا) و شفاعت شفاعت کنندگان سودی به آنان نمی‌رسانند، چون آنها با ایمان آوردن به خدا و پیامبرانش نزد خداوند عهد و پیمان بسته و به خدا و پیامبرانش ایمان آورده، و از آنها پیروی کرده باشد، خداوند از او خشنود گشته و از شفاعت برخوردارش خواهد کرد، چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَا یَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ[الأنبیاء: ۲۸]. «و (شفاعت کنندگان) شفاعت نمی‌کنند مگر برای کسی که خداوند از وی خشنود باشد»، و پروردگار، ایمان به خدا و پیامبرانش را عهد و پیمان نامیده است، چون در کتاب‌ها بر زبان پیامبرانش وعده داده است که هرکس به او و پیامبرانش ایمان بیاورد و از آنها پیروی نماید پاداش نیکو خواهد داشت.

آیه‌ی ۸۸-۹۵:

﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗا٨٨[مریم: ۸۸]. «و گفتند: خداوند مهربان فرزندی برگرفته است».

﴿لَّقَدۡ جِئۡتُمۡ شَیۡ‍ًٔا إِدّٗا٨٩[مریم: ۸۹]. «به راستی که سخن بسیار زشت و زننده‌ای در میان آوردید».

﴿تَکَادُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ یَتَفَطَّرۡنَ مِنۡهُ وَتَنشَقُّ ٱلۡأَرۡضُ وَتَخِرُّ ٱلۡجِبَالُ هَدًّا٩٠[مریم: ۹۰]. «نزدیک است آسمان‌ها از این سخن پاره پاره شوند، و زمین بشکافد، و کو‌ه‌ها به شدّت در هم فرو ریزد».

﴿أَن دَعَوۡاْ لِلرَّحۡمَٰنِ وَلَدٗا٩١[مریم: ۹۱]. «از این‌که به خداوند مهربان فرزندی نسبت می‌دهند».

﴿وَمَا یَنۢبَغِی لِلرَّحۡمَٰنِ أَن یَتَّخِذَ وَلَدًا٩٢[مریم: ۹۲]. «و برای خداوند مهربان سزاوار نیستکه فرزندی برگیرد».

﴿إِن کُلُّ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِی ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا٩٣[مریم: ۹۳]. «تمامی آنچه که در آسمان‌ها و زمین وجود دارد، جزو بنده وار به‌سوی (پروردگار) رحمان نمی‌آید».

﴿لَّقَدۡ أَحۡصَىٰهُمۡ وَعَدَّهُمۡ عَدّٗا٩٤[مریم: ۹۴]. «او همۀ آنان را سرشماری کرده و تعدادشان را می‌داند».

﴿وَکُلُّهُمۡ ءَاتِیهِ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فَرۡدًا٩٥[مریم: ۹۵]. «و هریک از آنان روز قیامت تک و تنها به پیشگاه او خواهد آمد».

این بیان قباحت و زشتی سخن مخالفان و منکران است، کسانی که گمان می‌برند خداند فرزندی دارد مانند سخن نصاری که می‌گفتند: ﴿ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ ٱللَّهِ[التوبة: ۳۰]. «مسیح پسر خداست». و یهودیان که می‌گویند: ﴿عُزَیۡرٌ ٱبۡنُ ٱللَّهِ«عزیر پسر خداست». و سخن مشرکین که می‌گفتند: «الملائکه بنات الله» فرشتگان دختران خدا هستند. پاک و منزه است خداوند و بسی بالاتر از ای گفته‌ها است.

یعنی سخن بسیار زشت و خطرناکی گفته‌اند ﴿تَکَادُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ یَتَفَطَّرۡنَ مِنۡهُاز بس که این سخن خطرناک و زشت است نزدیک است آسنها با وجود استحکام و عظمتی که دارند متلاشی گشته و پاره پاره شوند، ﴿وَتَنشَقُّ ٱلۡأَرۡضُ وَتَخِرُّ ٱلۡجِبَالُ هَدًّاو زمین از زشتی این سخن بشکافد و کوه‌ها در هم شکسته و فرو ریزد ﴿أَن دَعَوۡاْ لِلرَّحۡمَٰنِ وَلَدٗا٩١به خاطر این دعای زشت، نزدیک است این مخلوقات چنان شود که ذکر شد، در حالی ﴿وَمَا یَنۢبَغِی لِلرَّحۡمَٰنِ أَن یَتَّخِذَ وَلَدًا٩٢برای خداوند مهربان سزاوار نیست که فرزندی برگیرد. زیرا فرزند بر گرفتن او بر نقص و نیازمندی وی دلالت می‌نماید، در صورتی که او بی‌نیاز و ستوده است و فرزند نیز از جنس پدرش می‌باشد، و خداوند شبیه و نظیر و همتایی ندارد.

﴿إِن کُلُّ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِی ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا٩٣همۀ آنچه که در آسمان‌ها و زمین هستند بندۀ خداوند مهربان می‌باشند، و در برابر او فرمانبرداری و فروتن‌اند، و متمرد و سرکش نیستند، و فرشتگان و انسان‌ها و جنها و دیگران همۀ مملوک اویند، و خداوند در انها تصرف می‌کند، و یک ذره از پادشاهی و فرمانروایی و تدبیر امور را در اختیار ندارند. پس چگونه او که دارای چنین سلطنتی بزرگ و شکوهی عظیم می‌باشد دارای فرزند خواهد بود؟!!.

﴿لَّقَدۡ أَحۡصَىٰهُمۡ وَعَدَّهُمۡ عَدّٗا٩٤علم و آگاهی خداوند همۀ خلائق و اهل آسمان‌ها و زمین را احاطه کرده و اعمالشان را بر شمرده است، پس او فراموش نمی‌کند و هیچ‌چیز پنهانی بر او پنهان نمی‌مان.

﴿وَکُلُّهُمۡ ءَاتِیهِ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فَرۡدًا٩٥و همۀ آنان روز قیامت تک و تنها در محضر او حاضر می‌شوند یعنی بدون فرزند و مال و یاور به پیشگاه او می‌آیند و هیچ چیزی جز عمل خویش به همراه ندارند. پس هر یک از سزا و جزا داده و حسابش را به طور کامل می‌دهد، پس اگر عملش خیر بوده باشد پاداش نیک می‌بیند، و اگر شر باشد شر و بدی خواهد دید. آنگونه که خداوند متعال فرموده است.

[الأنعام: ۹۴]. ﴿وَلَقَدۡ جِئۡتُمُونَا فُرَٰدَىٰ کَمَا خَلَقۡنَٰکُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖ[الأنعام: ۹۴]. «و به راستی تک و تنها به نزد ما می‌آیندف آنطور که نخستین بار شما را آفریدیم».

آیه‌ی ۹۶:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَیَجۡعَلُ لَهُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وُدّٗا٩٦[مریم: ۹۶]. «بی‌گمان کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند خداوند برای آنان محبتی قرار خواهد داد».

این از نعمت‌های خداوند بر آن دسته از بندگانش می‌باشد که هم ایمان آورده و هم عمل صالح انجام داده‌اند، به گونه‌ای که محبت و دوستی ایشان را درر دل دوستان خود و اهل آسمان و زمین می‌اندازد، و آنها را عزیز و دوست داشتنی می‌گرداند، و آنها کارهای خیر و هدایت و امامت و پیشوایی به دست می‌آورند. بنابر این در حدیث صحیح آمده است : «هرگاه خداوند بنده‌ای را دوست بدارد جبرئیل را صدا می‌زند که من فلانی را دوست دارم، تو هم او را دوست بدار، پس جبرئیل آن بنده را دوست می‌دارد، سپس در میان اهل آسمان‌ها ندا می‌دهد که خداوند فلانی را دوست دارد، پس او را دوست بدارید، پس اهل آسمان‌ها او را هم دوست می‌دارند، سپس در زمین مورد قبول واقع می‌شود». و خداوند او را عزیز و دوست دشتنی می‌گرداند، چون آنها او را دوست داشته‌اند، پس خداوند آنها را باری دوستانش عزیر و دوست داشتنی می‌گرداند.

آیه‌ی ۹۷-۹۸:

﴿فَإِنَّمَا یَسَّرۡنَٰهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ ٱلۡمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِۦ قَوۡمٗا لُّدّٗا٩٧[مریم: ۹۷]. «در حقیقت ما این (قرآن) را بر زبان تو آسان نمودیم تا به وسیلۀ آن پرهیزگاران را نوید دهی و ستیزه جویان را با آن بترسانی».

﴿وَکَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هَلۡ تُحِسُّ مِنۡهُم مِّنۡ أَحَدٍ أَوۡ تَسۡمَعُ لَهُمۡ رِکۡزَۢا٩٨[مریم: ۹۸]. «و پیش از اینان نسل‌ها و نژادهای فراوانی را نابود کرده‌ایم، آیا کسانی از آنان را می‌بینی، یا کوچک‌ترین صدایی از آنان می‌شنوی؟».

خداوند متعال از نعمت خود خبر داده، و می‌فرماید: ما این قرآن کریم را بر زبان پیامبر صساده و آسان نمودیم تا مقصود از آن حاصل شود و از آن است،اده گردد. ﴿لِتُبَشِّرَ بِهِ ٱلۡمُتَّقِینَتا پرهیزگاران با تشویق برای به دست آوردن پاداش و آخرت، بیان اسبابی که موجب برخورداری از مژده می‌گردد، نوید دهی. ﴿وَتُنذِرَ بِهِۦ قَوۡمٗا لُّدّٗاو ستیزه جویان و کسانی را که در باطل‌شان سرسختی می‌روزند، و بر کفرشان پافشاری می‌کنند، بترسانی، و بر آنان حجت اقامه نمایی، و راه روشن را برایشان بیان داری، پس آن وقت هرکس که هلاک شود از روی دلیل هلاک می‌گردد، و هرکس که نجات یابد از روی دلیل نجات می‌یابد. سپس آنها را به هلاکت تکذیب کنندگانی که پیش از آنان بوده‌اند هشدار داد و فرمود ﴿وَکَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍپیش از اینان چه نسلها و نژادهای فراوانی از قوم نوح و عاد و ثمود ودیگر مخالفان تکذیب کننده را آنگاه که به سرکشی خود ادامه دادند هلاک و نابود کردیم! پس خداوند آنها را نابود نمود و هیچ آثاری را از آنها باقی نگذاشت. ﴿هَلۡ تُحِسُّ مِنۡهُم مِّنۡ أَحَدٍ أَوۡ تَسۡمَعُ لَهُمۡ رِکۡزَۢاآیا کسی از آنان‌را می‌بینی، یا کوچک‌ترین صدایی از آنان می‌شنوی؟

هیچ اثری از آنها باقی نمانده است، بلکه حکایت آنها مایۀ عبرت دیگران شده و قصه‌هایشان پند و اندرزی برای پند آموزان گشته است.

پایان تفسیر سوره‌ی مریم

سوره مریم

سورة مریم - سورة 19 - عدد آیاتها 98

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام الله بخشندة مهربان

  1. کهیعص کهیعص (کاف. ها. یا. عین. صاد). ﴿1﴾

  2. ذِکْرُ رَحْمَةِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا  (این) بیان رحمت پروردگارت (نسبت) به بنده‌اش زکریا است. ﴿2﴾

  3. إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاء خَفِیًّا چون پروردگارش را به ندایی پنهان (به دعا) خواند. ﴿3﴾

  4. قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبًا وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیًّا  گفت: «پروردگارا! به راستی که استخوانم سست شده، و شعله‌ی پیری سرم را فرا گرفته (و موهایم سفید گشته است) و من (هرگز) در دعای تو، ای پروردگارم! محروم نبوده‌ام. ﴿4﴾

  5. وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِن وَرَائِی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا فَهَبْ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا و به راستی که من بعد از (مرگ) خودم از وارثانم بیمناکم، و همسرم نازا (و عقیم) است، پس از نزد خویش وارثی به من عطا فرما. ﴿5﴾

  6. یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا که وارث من و (نیز) وارث آل یعقوب باشد، و پروردگارا! او را پسندیده قرار ده». ﴿6﴾

  7. یَا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ اسْمُهُ یَحْیَى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِیًّا (الله فرمود:) «ای زکریا! همانا ما تو را به پسری بشارت می‌دهیم که نامش یحیی است، (که) پیش از این همنامی برای او قرار نداده‌ایم». ﴿7﴾

  8. قَالَ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلامٌ وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا (زکریا) گفت: «پروردگارا! چگونه برای من پسری خواهد بود؟! درحالی‌که همسرم نازا است، و من (نیز) از شدت پیری به ناتوانی رسیده‌ام!» ﴿8﴾

  9. قَالَ کَذَلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْئًا (فرشته) گفت: «این گونه است، پروردگارت فرموده است: این بر من آسان است، و به راستی پیش از این تو را آفریدم در حالی‌که چیزی نبودی». ﴿9﴾

  10. قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّی آیَةً قَالَ آیَتُکَ أَلاَّ تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَیَالٍ سَوِیًّا  (زکریا) گفت: «پروردگارا! برای من نشانه‌ی قرار ده» فرمود: «نشانه‌ی تو این است که سه شبانه (روز) در حالی‌که (تندرست و) سالمی؛ نتوانی با مردم سخن بگویی». ﴿10﴾

  11. فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَیْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُکْرَةً وَعَشِیًّا پس (او) از محراب (= جایگاه عبادتش) بر قومش بیرون آمد، آنگاه به آن‌ها اشاره کرد که: صبح و شام (الله را) تسبیح گویید». ﴿11﴾

  12. یَا یَحْیَى خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا  (الله فرمود:) ای یحیی! کتاب (تورات) را با قوت (و جدیت) بگیر، و در کودکی به او دانش (و نبوت) دادیم. ﴿12﴾

  13. وَحَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَزَکَاةً وَکَانَ تَقِیًّا  و (نیز به او) شفقت و پاکیزگی ازجانب خود (عطا کردیم). و (او) پرهیزگاربود. ﴿13﴾

  14. وَبَرًّا بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُن جَبَّارًا عَصِیًّا و (او) نسبت به پدر و مادرش نیکو کار بود، و سرکش (و) نا فرمان نبود. ﴿14﴾

  15. وَسَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا  و سلام بر او باد، روزی‌که متولد شد، و روزی‌که می‌میرد، و روزی‌که زنده برانگیخته می‌شود. ﴿15﴾

  16. وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مَرْیَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَکَانًا شَرْقِیًّا  و در (این) کتاب (قرآن) مریم را یاد کن، هنگامی‌که از خانواده‌اش کناره گرفت، (و در) ناحیه‌ی شرقی (بیت المقدس) مستقر شد. ﴿16﴾

  17. فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا پس میان خود و آن‌ها پرده‌ی کشید، آنگاه (ما) روح خود (= جبر ئیل) را به سوی او فرستادیم، پس به هیئت انسانی کامل بر او ظاهر شد. ﴿17﴾

  18. قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَن مِنکَ إِن کُنتَ تَقِیًّا (مریم) گفت: «همانا من از (شر) تو، به (الله) رحمان پناه می‌برم، اگر تو پرهیزگار هستی». ﴿18﴾

  19. قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلامًا زَکِیًّا (فرشته) گفت: «یقیناً من فرستاده‌ی پروردگار تو هستم، تا پسر پاکیزه‌ای به تو ببخشم». ﴿19﴾

  20. قَالَتْ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلامٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَلَمْ أَکُ بَغِیًّا (مریم) گفت: «چگونه ممکن است مرا پسری باشد در حالی‌که تاکنون انسانی با من تماس نداشته است، و هرگز (زن) بدکاره‌ای (هم) نبوده ام؟!». ﴿20﴾

  21. قَالَ کَذَلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَکَانَ أَمْرًا مَّقْضِیًّا (فرشته) گفت: «این گونه است، پروردگارت فرموده است: این (کار) بر من آسان است، و او را برای مردم نشانه‌ای قرار می‌دهیم، و (نیز) رحمتی از سوی ماست، و این امری است انجام یافته». ﴿21﴾

  22. فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَکَانًا قَصِیًّا  پس (مریم) به او بار دار شد، آنگاه با او به جایی دور دستی (رفت و از مردم) کناره گرفت. ﴿22﴾

  23. فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکُنتُ نَسْیًا مَّنسِیًّا  پس درد زایمان او را به سوی تنه‌ای (درخت) خرمایی کشاند، گفت: «ای کاش پیش از این مرده بودم، و بکلی از یادها رفته (و فراموش شده) بودم». ﴿23﴾

  24. فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلاَّ تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا نا گهان از (سمت) پایینش (فرشته یا عیسی) او را صدا زد که: «غمگین مباش، به راستی پروردگارت زیر (پای) توچشمه‌ای (جاری) قرار داده است. ﴿24﴾

  25. وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَبًا جَنِیًّا  و (این) تنه‌ا‌ی (درخت) خرما رابه طرف خود تکان بده، (که) رطب تازه‌ای بر تو فرو می‌ریزد. ﴿25﴾

  26. فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنسِیًّا پس (از آن) بخور و (از آب چشمه) بنوش، و دیدگان را (به‌این مولود) روشن دار، پس اگر کسی از انسان‌ها  را دیدی (با اشاره) بگو: «همانا من برای (الله) رحمان روزه (سکوت) نذر کرده‌ام، لذا امروز با هیچ بشری سخن نمی‌گویم». ﴿26﴾

  27. فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا یَا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئًا فَرِیًّا پس (مریم) در حالی‌که او (= عیسی) را برداشته بود، نزد قومش آمد، گفتند: «ای مریم! به راستی کاری (بسیار) زشت (و شگفت انگیزی) انجام داده‌ای! ﴿27﴾

  28. یَا أُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا  ای خواهر هارون! پدرت مرد بدی نبود، و مادرت (نیز) زن بد کاره‌ای نبود!». ﴿28﴾

  29. فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا  پس (مریم) به او (=عیسی) اشاره کرد، گفتند: «چگونه با کسی‌که کودکی است در گهواره، سخن بگوییم؟!» ﴿29﴾

  30. قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا  (عیسی) گفت: «من بنده‌ا‌ی الله هستم، به من کتاب داده، و مرا پیامبر قرار داده است. ﴿30﴾

  31. وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیًّا  و مرا هر جا که باشم  پر برکت و فرخنده قرار داده، و تا زنده‌ام مرا به نماز و زکات سفارش کرده است. ﴿31﴾

  32. وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا و (مرا) نسبت به مادرم نیکو کار (قرار داده) و مرا سرکش (و) بدبخت قرار نداده است. ﴿32﴾

  33. وَالسَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا و سلام بر من، روزی‌که متولد شدم، و روزی‌که می‌میرم، و روزی‌که زنده برانگیخته شوم» ﴿33﴾

  34. ذَلِکَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ  این است (حکایت) عیسی پسر مریم، گفتار راستی که در آن تردید (و اختلاف) می‌کنند. ﴿34﴾

  35. مَا کَانَ لِلَّهِ أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ  (هرگز) شایسته الله نیست که فرزندی برگیرد، اومنزه است، هرگاه کاری را فرمان دهد (و بخواهد)، فقط به آن می‌گوید: «موجود شو» پس (بی درنگ) موجود می‌شود. ﴿35﴾

  36. وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ  و (عیسی به قومش گفت:) «یقیناً الله پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را پرستش کنید، (که) راه راست این است». ﴿36﴾

  37. فَاخْتَلَفَ الأَحْزَابُ مِن بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِن مَّشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ   آنگاه گروه‌های (یهود و نصاری) درمیان خود اختلاف کردند، پس وای بر کسانی‌که کافر شدند، از حضور (در آن) روز بزرگ (قیامت). ﴿37﴾

  38. أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ یَوْمَ یَأْتُونَنَا لَکِنِ الظَّالِمُونَ الْیَوْمَ فِی ضَلالٍ مُّبِینٍ (آن) روزی‌که نزد ما می‌آیند، چه خوب شنوا و چه خوب بینا هستند، لیکن ستمکاران امروز در گمراهی آشکارند. ﴿38﴾

  39. وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ وَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ  و (ای پیامبر!) آن‌ها را از روز حسرت بترسان، آنگاه که کار پایان پذیرد، و آن‌ها (همچنان) در غفلتند و ایمان نمی‌آورند. ﴿39﴾

  40. إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الأَرْضَ وَمَنْ عَلَیْهَا وَإِلَیْنَا یُرْجَعُونَ  همانا ماییم که زمین و کسانی را که بر آن هستند، به ارث می‌بریم، و (همگی) به سوی ما باز گردانده می‌شوند. ﴿40﴾

  41. وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَّبِیًّا  و (ای پیامبر!) در (این) کتاب ابراهیم را یاد کن، بی‌گمان او پیامبری راستگو بود. ﴿41﴾

  42. إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لا یَسْمَعُ وَلا یُبْصِرُ وَلا یُغْنِی عَنکَ شَیْئًا هنگامی‌که به پدرش گفت: «ای پدر جان! چرا چیزی را پرستش می‌کنی که نه می‌شنود و نه می‌بیند، و نه هیچ نیازی از تو برآورده می‌سازد؟! ﴿42﴾

  43. یَا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جَاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرَاطًا سَوِیًّا  ای پدر جان! یقیناً (از جانب الله) دانشی برای من آمده که برای تو نیامده است، پس از من پیروی کن، تا تو را به راه راست هدایت کنم. ﴿43﴾

  44. یَا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیًّا  ای پدرجان! شیطان را پرستش نکن، زیرا که شیطان نسبت به (الله) رحمان نافرمان بود. ﴿44﴾

  45. یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا  ای پدر جان! من از این می‌ترسم که از (سوی الله) رحمان عذابی به تو برسد، آنگاه از دوستان شیطان (و همنشینان او در آتش) باشی». ﴿45﴾

  46. قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْرَاهِیمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَاهْجُرْنِی مَلِیًّا (پدرش) گفت: «ای ابراهیم! آیا تو از معبود‌های من روی گردانی؟ اگر باز نیایی، قطعاً تو را سنگسار می‌کنم، و برای مدت طولانی از من دور شو». ﴿46﴾

  47. قَالَ سَلامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا  (ابراهیم) گفت: «سلام بر تو! به زودی از پروردگارم  برای تو طلب آمرزش خواهم کرد، بی‌گمان او نسبت به من مهربان است. ﴿47﴾

  48. وَأَعْتَزِلُکُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّی عَسَى أَلاَّ أَکُونَ بِدُعَاء رَبِّی شَقِیًّا  و از شما و آنچه به جای الله می‌خوانید، کناره‌گیری می‌کنم، و پروردگارم را می‌خوانم، امید است که در خواندن پروردگارم محروم نباشم». ﴿48﴾

  49. فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَکُلا جَعَلْنَا نَبِیًّا  پس چون از آن‌ها و آنچه به جای الله می‌پرستیدند کناره‌گیری کرد، اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم، و هر یک (از آنان) را پیامبر گردانیدیم. ﴿49﴾

  50. وَوَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا  و از رحمت خود به آن‌ها عطا کردیم، و برایشان  (در میان امت‌ها) ذکر خیر بلند آوازه‌ای قرار دادیم. ﴿50﴾

  51. وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ کَانَ مُخْلَصًا وَکَانَ رَسُولا نَّبِیًّا  و (ای پیامبر!) در (این) کتاب موسی را یاد کن، به راستی او مخلص بود، و فرستاده‌ای پیامبر بود. ﴿51﴾

  52. وَنَادَیْنَاهُ مِن جَانِبِ الطُّورِ الأَیْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِیًّا و (ما) او را از طرف راست (کوه) طور نِدا دادیم، و رازگویان او را (به خود) نزدیک ساختیم. ﴿52﴾

  53. وَوَهَبْنَا لَهُ مِن رَّحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِیًّا  و (ما) از رحمت خود برادرش هارون را - که پیامبر بود - به او عطا کردیم. ﴿53﴾

  54. وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولا نَّبِیًّا و در (این) کتاب اسماعیل را یاد کن، بی‌گمان او راست وعده، و فرستاده‌ای پیامبر بود. ﴿54﴾

  55. وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَالزَّکَاةِ وَکَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا  و (او همواره) خانوده‌اش را به نماز و زکات فرمان می‌داد، و نزد پروردگارش پسندیده بود. ﴿55﴾

  56. وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَّبِیًّا و در (این) کتاب ادریس را یاد کن بی‌شک او پیامبری راستگو بود. ﴿56﴾

  57. وَرَفَعْنَاهُ مَکَانًا عَلِیًّا  و (ما) او را به جایگاهی بلند فرا بردیم. ﴿57﴾

  58. أُوْلَئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ مِن ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْرَائِیلَ وَمِمَّنْ هَدَیْنَا وَاجْتَبَیْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّدًا وَبُکِیًّا  اینان کسانی از پیامبران بودند که الله بر آنان انعام کرده بود، از فرزندان آدم و از کسانی‌که با نوح (بر کشتی) سوار کردیم، و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل (= یعقوب) و از کسانی‌که آن‌ها را هدایت کردیم و بر گزیدیم. چون آیات (الله) رحمان بر آن‌ها تلاوت می‌شد، سجده‌کنان و گریان (به خاک) می‌افتادند. ﴿58﴾

  59. فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا  آنگاه پس از آنان (فرزندان) نا خلفانی جانشین شدند که نماز را (ضایع و) ترک کردند و از شهوات پیروی کردند، پس به زودی (کیفر) گمراهی (خود) را خواهند یافت. ﴿59﴾

  60. إِلاَّ مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلا یُظْلَمُونَ شَیْئًا مگر آن که توبه کرد و ایمان آورد، و کار شایسته انجام داد، پس اینان به بهشت داخل می‌شوند، و بر آنان هیچ ستمی نخواهد شد. ﴿60﴾

  61. جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّهُ کَانَ وَعْدُهُ مَأْتِیًّا  باغ‌هایی  (بهشتی) جاودانی است که (الله) رحمان به غیب (= نادیده) بندگانش را به آن وعده داده است، مسلماً وعده‌ا‌ی او فرا خواهد رسید. ﴿61﴾

  62. لا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا إِلاَّ سَلامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَةً وَعَشِیًّا در آنجا سخن بیهوده نمی‌شنوند، جز سلام (می شنوند) و برای آن‌ها (هر) صبح و شام روزی‌شان (در بهشت آماده) است. ﴿62﴾

  63. تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَن کَانَ تَقِیًّا این همان بهشتی است که از (میان) بندگان‌مان (به) آن کسی‌که (در دنیا) پرهیزگار بوده به ارث می‌دهیم. ﴿63﴾

  64. وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلاَّ بِأَمْرِ رَبِّکَ لَهُ مَا بَیْنَ أَیْدِینَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَیْنَ ذَلِکَ وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیًّا و (جبرئیل به پیامبر عرض کرد:) (ما فرشتگان) جز به فرمان پروردگارت نازل نمی‌شویم، (آگاهی از) آنچه پیش روی ما، و آنچه پشت سرما، و آنچه میان این دو است، (همه) از آنِ اوست، و پروردگارت هرگز فراموش‌کار نیست. ﴿64﴾

  65. رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیًّا  (همان) پروردگار آسمان‌ها و زمین، و آنچه میان آن دو است، پس او را پرستش کن، و بر عبادتش شکیبا (و پایدار) باش. آیا (مانند و) هم‌نامی برای او می‌شناسی؟ ﴿65﴾

  66. وَیَقُولُ الإِنسَانُ أَئِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَیًّا و انسان (کافر) می‌گوید: «آیا زمانی که بمیریم، زنده (از گور) بیرون آورده خواهم شد؟!» ﴿66﴾

  67. أَوَلا یَذْکُرُ الإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ یَکُ شَیْئًا آیا انسان به یاد نمی‌آورد که ما پیش از این او را آفریدیم در حالی‌که هیچ چیز نبود؟! ﴿67﴾

  68. فَوَرَبِّکَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّیَاطِینَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیًّا  پس سوگند به پروردگارت که محققاً (همه‌ا‌ی) آن‌ها را با شیاطین محشور خواهیم کرد، سپس (همه‌ا‌ی) آن‌ها را به زانو در آمده پیرامون جهنم حاضر می‌سازیم. ﴿68﴾

  69. ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن کُلِّ شِیعَةٍ أَیُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمَنِ عِتِیًّا  آنگاه از هر گروه، کسانی را که در برابر (فرمان الله) رحمان (از همه) سرکش‌تر (و پر جرأت‌تر) بوده‌اند، جدا خواهیم کرد. ﴿69﴾

  70. ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِینَ هُمْ أَوْلَى بِهَا صِلِیًّا  سپس ما به (حال) کسانی‌که (برای سوختن) در آتش (جهنم) سزاوارترند؛ دانا‌تریم. ﴿70﴾

  71. وَإِن مِّنکُمْ إِلاَّ وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا  و هیچ یک از شما نیست؛ مگر آن که وارد آن (= جهنم) شود، این (وعده) بر پروردگارت فرمانی حتمی (و شدنی) است. ﴿71﴾

  72. ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوا وَّنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا سپس کسانی را که تقوا پیشه کردند از آن رهایی می‌بخشیم، و ستمکاران را به زانو در آمده  در آن رها می‌کنیم. ﴿72﴾

  73. وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَیُّ الْفَرِیقَیْنِ خَیْرٌ مَّقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِیًّا  و هنگامی‌که آیات روشن ما بر آن‌ها تلاوت شود، کسانی‌که کافر شدند به کسانی‌که ایمان آوردند؛ می‌گویند: «کدام‌یک از دو گروه (ما و شما) در جایگاه (و مقام) بهتر، و از لحاظ محفل، (محفل‌شان) نیکو‌تر است». ﴿73﴾

  74. وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَرِئْیًا  چه بسیار نسل‌ها را پیش از آنان نابود کردیم که آن‌ها از لحاظ ثروت از این‌ها  بهتر بودند و ظاهر شان (نیز) آراسته‌تر بود. ﴿74﴾

  75. قُلْ مَن کَانَ فِی الضَّلالَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا یُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَّکَانًا وَأَضْعَفُ جُندًا (ای پیامبر!) بگو: «کسی‌که در گمراهی است، پس (الله) رحمان (از روی استدراج) او را به فزونی مهلت دهد، تا زمانی‌که آنچه را به آن وعده داده شده‌اند؛ یا عذاب و یا قیامت را ببینند، آنگاه به زودی خواهند دانست چه کسی جایگاهش بدتر، و سپاهش ناتوان‌تر است. ﴿75﴾

  76. وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ مَّرَدًّا  و کسانی‌که هدایت یا فته‌اند، الله بر هدایت‌شان می‌افزاید، و (آثار و) نیکی‌های شایسته‌ای ماندگار در نزد پرردگارت پاداش بهتر، و عاقبت خوبتر دارد. ﴿76﴾

  77. أَفَرَأَیْتَ الَّذِی کَفَرَ بِآیَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَیَنَّ مَالا وَوَلَدًا آیا کسی را دیده‌ای به آیات ما کافر شد، و گفت: «قطعاً مال و فرزند (فراوانی) به من داده خواهد شد»؟! ﴿77﴾

  78. أَطَّلَعَ الْغَیْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا آیا بر غیب آگاهی یافته است، یا نزد (الله) رحمان عهدی گرفته است؟! ﴿78﴾

  79. کَلاَّ سَنَکْتُبُ مَا یَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدًّا  (هرگز) چنین نیست، (ما) به زودی آنچه را می‌گوید خواهیم نوشت، و بر عذاب او بسیار می‌افزاییم. ﴿79﴾

  80. وَنَرِثُهُ مَا یَقُولُ وَیَأْتِینَا فَرْدًا و آنچه را می‌گوید از او می‌گیریم، و تنها نزد ما می‌آید. ﴿80﴾

  81. وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِّیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا  و (آن‌ها) به جای الله معبودانی را (برای خود) بر گزیدند، تا سبب عزت‌شان باشد. ﴿81﴾

  82. کَلاَّ سَیَکْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَیَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدًّا  چنین نیست، (بلکه) به زودی (معبودها) عبادت آنان را انکار خواهند کرد، و بر ضدشان برخیزند. ﴿82﴾

  83. أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَى الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا  (ای پیامبر!) آیا ندیدی که ما شیاطین را بر کافران فرستادیم (و مسلط نبودیم) تا آن‌ها را سخت بر انگیزند. ﴿83﴾

  84. فَلا تَعْجَلْ عَلَیْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا  پس (ای پیامبر!) درباره‌ا‌ی آن‌ها شتاب نکن، ما با دقت (اجل و اعمال) آن‌ها را می‌شماریم. ﴿84﴾

  85. یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا  روزی‌که پرهیزگاران را (دسته‌جمعی) - به صورت مهمان - به سوی (الله) رحمان گرد آوریم. ﴿85﴾

  86. وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا  و مجرمان را تشنه‌کام به سوی جهنم برانیم. ﴿86﴾

  87. لا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا  آن‌ها مالک شفاعت نیستند؛ مگر کسی‌که نزد (الله) رحمان عهدی گرفته باشد. ﴿87﴾

  88. وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا  و (مشرکان) گفتند: «(الله) رحمان فرزندی (برای خود) برگزیده است». ﴿88﴾

  89. لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا إِدًّا به راستی چیزی بسیار زشت (و زننده‌ای، در میان) آوردید. ﴿89﴾

  90. تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا نزدیک است آسمان‌ها از این (سخن) از هم متلاشی گردد، و زمین شکافته شود، و کوه‌ها درهم شکافته فرو ریزند. ﴿90﴾

  91. أَن دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا (از این رو) که برای (الله) رحمان فرزندی ادعا کرده‌اند. ﴿91﴾

  92. وَمَا یَنبَغِی لِلرَّحْمَنِ أَن یَتَّخِذَ وَلَدًا و هرگز برای (الله) رحمان سزاوار نیست که فرزندی برگزیند. ﴿92﴾

  93. إِن کُلُّ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ إِلاَّ آتِی الرَّحْمَنِ عَبْدًا  هیچ چیز در آسمان‌ها و زمین نیست؛ مگر این‌که به بندگی سوی (الله) رحمان بیاید. ﴿93﴾

  94. لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا  یقیناً (الله همه‌ا‌ی) آن‌ها را سر‌شماری کرده، و به دقت شمرده است، ﴿94﴾

  95. وَکُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَرْدًا  و همه‌ای آن‌ها روز قیامت، تنها نزد او حاضر می‌شوند. ﴿95﴾

  96. إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا بی‌گمان کسانی‌که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، (الله) رحمان برای آن‌ها محبتی (در دل‌ها) قرار می‌دهد. ﴿96﴾

  97. فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا  پس همانا (ای پیامبر!) ما آن (= قرآن) به زبان تو آسان نمودیم، تا پرهیزگاران را با آن بشارت دهی، و گروه ستیزه‌گران (سرسخت) را با آن هشدار دهی. ﴿97﴾

  98. وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُم مِّنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزًا  و چه بسیار نسل‌ها که پیش از آن‌ها بودند هلاک کردیم، آیا کسی از آن‌ها را احساس می‌کنی، یا کمترین صدایی از آن‌ها می‌شنوی؟! ﴿98﴾




سورة مریم

سُورَةُ مَرۡیَمَ

 

سُورَةُ مَرۡیَمَ

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

کٓهیعٓصٓ ١ ذِکۡرُ رَحۡمَتِ رَبِّکَ عَبۡدَهُۥ زَکَرِیَّآ ٢ إِذۡ
نَادَىٰ رَبَّهُۥ نِدَآءً خَفِیّ
ٗا ٣ قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّی وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَیۡبٗا وَلَمۡ أَکُنۢ بِدُعَآئِکَ رَبِّ شَقِیّٗا ٤ وَإِنِّی خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِیَ مِن وَرَآءِی وَکَانَتِ ٱمۡرَأَتِی عَاقِرٗا فَهَبۡ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّٗا ٥ یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنۡ ءَالِ یَعۡقُوبَۖ وَٱجۡعَلۡهُ رَبِّ رَضِیّٗا ٦ یَٰزَکَرِیَّآ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَٰمٍ ٱسۡمُهُۥ یَحۡیَىٰ لَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ مِن قَبۡلُ سَمِیّٗا ٧ قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی غُلَٰمٞ وَکَانَتِ ٱمۡرَأَتِی عَاقِرٗا وَقَدۡ بَلَغۡتُ مِنَ ٱلۡکِبَرِ عِتِیّٗا ٨ قَالَ کَذَٰلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٞ وَقَدۡ خَلَقۡتُکَ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ تَکُ شَیۡ‍ٔٗا ٩ قَالَ رَبِّ ٱجۡعَل لِّیٓ ءَایَةٗۖ قَالَ ءَایَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ ٱلنَّاسَ ثَلَٰثَ لَیَالٖ سَوِیّٗا ١٠ فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦ مِنَ ٱلۡمِحۡرَابِ فَأَوۡحَىٰٓ إِلَیۡهِمۡ أَن سَبِّحُواْ بُکۡرَةٗ وَعَشِیّٗا ١١

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سوره مریم

 

به نام خداوند بخشندة مهربان

 

کاف. ها. یا. عین. صاد. ﴿1 (این) یادی است از مرحمت پروردگارت نسبت به بنده‌اش زکریا. ﴿2 آنگاه که پروردگارش را آهسته (و آرام) ندا کرد. ﴿3 گفت: پروردگارا! استخوانم سست شده است. و شعله‌های پیری سر مرا فرا گرفته است و پروردگارا! هرگز در دعایت ناامید نبوده‌ام. ﴿4 و من پس از خود از بستگانم بیمناکم، و همسرم نازا بوده است، پس از نزد خویش جانشینی به من ببخش. ﴿5 که از من و از آل یعقوب ارث ببرد، و ای پروردگار! او را پسندیده قرار ده. ﴿6 ای زکریا! ما تو را به کودکی نوید می‌دهیم که نام او یحیی است و پیش از این کسی را همنام او نکرده‌ایم. ﴿7 گفت: پروردگارا! مرا چگونه پسری خواهد بود حال آنکه همسرم نازا است و (خود نیز) به غایت پیری رسیده و فرتوت شده‌ام. ﴿8 فرمود: همین‌گونه است، پروردگار تو گفته است که این (کار) بر من آسان است و به راستی پیش از این تو را در حالی آفریدم که هیچ چیزی نبودی. ﴿9 گفت: پروردگارا! نشانه‌ای برایم بگذار، فرمود: نشانه‌ات آن است که سه شبانه روز تمام نمی‌توانی با مردم سخن بگویی با وجود اینکه سالم و تندرستی. ﴿10 پس از محراب نماز بیرون آمد، آنگاه به آنان اشاره کرد که صبح و شام تسبیح گویید. ﴿11

 

 

 

 

یَٰیَحۡیَىٰ خُذِ ٱلۡکِتَٰبَ بِقُوَّةٖۖ وَءَاتَیۡنَٰهُ ٱلۡحُکۡمَ صَبِیّٗا ١٢ وَحَنَانٗا مِّن لَّدُنَّا وَزَکَوٰةٗۖ وَکَانَ تَقِیّٗا ١٣ وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَیۡهِ وَلَمۡ یَکُن جَبَّارًا عَصِیّٗا ١٤ وَسَلَٰمٌ عَلَیۡهِ یَوۡمَ وُلِدَ وَیَوۡمَ یَمُوتُ وَیَوۡمَ یُبۡعَثُ حَیّٗا ١٥ وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ مَرۡیَمَ إِذِ ٱنتَبَذَتۡ مِنۡ أَهۡلِهَا مَکَانٗا شَرۡقِیّٗا ١٦ فَٱتَّخَذَتۡ مِن دُونِهِمۡ حِجَابٗا فَأَرۡسَلۡنَآ إِلَیۡهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرٗا سَوِیّٗا ١٧ قَالَتۡ إِنِّیٓ أَعُوذُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ مِنکَ إِن کُنتَ تَقِیّٗا ١٨ قَالَ إِنَّمَآ أَنَا۠ رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلَٰمٗا زَکِیّٗا ١٩ قَالَتۡ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی غُلَٰمٞ وَلَمۡ یَمۡسَسۡنِی بَشَرٞ وَلَمۡ أَکُ بَغِیّٗا ٢٠ قَالَ کَذَٰلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٞۖ وَلِنَجۡعَلَهُۥٓ ءَایَةٗ لِّلنَّاسِ وَرَحۡمَةٗ مِّنَّاۚ وَکَانَ أَمۡرٗا مَّقۡضِیّٗا ٢١ ۞فَحَمَلَتۡهُ فَٱنتَبَذَتۡ بِهِۦ مَکَانٗا قَصِیّٗا ٢٢ فَأَجَآءَهَا ٱلۡمَخَاضُ إِلَىٰ جِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ قَالَتۡ یَٰلَیۡتَنِی مِتُّ قَبۡلَ هَٰذَا وَکُنتُ نَسۡیٗا مَّنسِیّٗا ٢٣ فَنَادَىٰهَا مِن تَحۡتِهَآ أَلَّا تَحۡزَنِی قَدۡ جَعَلَ رَبُّکِ تَحۡتَکِ سَرِیّٗا ٢٤ وَهُزِّیٓ إِلَیۡکِ بِجِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ تُسَٰقِطۡ عَلَیۡکِ رُطَبٗا جَنِیّٗا ٢٥

 

 

 

 

 

 

 

 

ای یحیی! کتاب را با قوّت بگیر، و به او در کودکی حکمت دادیم. ﴿12 و از فضل خود به او مهر و محبت فراوان دادیم، و برکت و پاکی نصیبش کردیم، و پرهیزگار بود. ﴿13 و نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود، و گردنکش و نافرمان نبود. ﴿14 و سلام بر او روزی که به دنیا آمد و روزی که می‌میرد و روزی که زنده برانگیخته می‌شود. ﴿15 و در این کتاب از مریم یاد کن، آنگاه که در ناحیۀ شرقی (بیت المقدس) از خانواده‌اش کناره گرفت. ﴿16 و در برابر آنان پوششی برگرفت، آنگاه روح خویش را به‌سوی او فرستادیم که در شکل انسانی کامل بر او ظاهر شد. ﴿17 گفت: من از تو به خدای مهربان پناه می‌برم اگر پرهیزگار هستی. ﴿18 (جبرئیل) گفت: من فرستادۀ پروردگارت هستم تا به تو پسر پاکیزه‌ای ببخشم. ﴿19 گفت: چگونه پسری خواهم داشت حال آنکه بشری به من دست نزده و زناکار (هم) نبوده‌ام؟. ﴿20 گفت: بدینسان است، پروردگارت فرموده است که این (کار) برای من آسان است، و تا او را معجزه‌ای برای مردمان گردانیم و رحمتی از سوی خود سازیم و (این تصمیم) کاری انجام یافتنی است. ﴿21 پس به او باردار و حامله گشت، سپس او را با خود به جای دور دستی برد. ﴿22 آنگاه درد زایمان او را در کنار تنۀ خرمایی کشاند. گفت: ای کاش پیش از این مرده بودم و از یادها فراموش شده بودم. ﴿23 آنگاه (فرشته) از پایین او، ندا داد که اندوهگین مباش، به راستی پروردگارت پایین‌تر از تو چشمه‌ای پدید آورده است. ﴿24 و تنۀ درخت خرما را بجنبان و تکان بده تا بر تو خرمای تازه چیده شده فرو ریزد. ﴿25

فَکُلِی وَٱشۡرَبِی وَقَرِّی عَیۡنٗاۖ فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ ٱلۡبَشَرِ أَحَدٗا فَقُولِیٓ إِنِّی نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَٰنِ صَوۡمٗا فَلَنۡ أُکَلِّمَ ٱلۡیَوۡمَ إِنسِیّٗا ٢٦ فَأَتَتۡ بِهِۦ قَوۡمَهَا تَحۡمِلُهُۥۖ قَالُواْ یَٰمَرۡیَمُ لَقَدۡ جِئۡتِ شَیۡ‍ٔٗا فَرِیّٗا ٢٧ یَٰٓأُخۡتَ هَٰرُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ ٱمۡرَأَ سَوۡءٖ وَمَا کَانَتۡ أُمُّکِ بَغِیّٗا ٢٨ فَأَشَارَتۡ إِلَیۡهِۖ قَالُواْ کَیۡفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی ٱلۡمَهۡدِ صَبِیّٗا ٢٩ قَالَ إِنِّی عَبۡدُ ٱللَّهِ ءَاتَىٰنِیَ ٱلۡکِتَٰبَ وَجَعَلَنِی نَبِیّٗا ٣٠ وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیۡنَ مَا کُنتُ وَأَوۡصَٰنِی بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱلزَّکَوٰةِ مَا دُمۡتُ حَیّٗا ٣١ وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَتِی وَلَمۡ یَجۡعَلۡنِی جَبَّارٗا شَقِیّٗا ٣٢ وَٱلسَّلَٰمُ عَلَیَّ یَوۡمَ وُلِدتُّ وَیَوۡمَ أَمُوتُ وَیَوۡمَ أُبۡعَثُ حَیّٗا ٣٣ ذَٰلِکَ عِیسَى ٱبۡنُ مَرۡیَمَۖ قَوۡلَ ٱلۡحَقِّ ٱلَّذِی فِیهِ یَمۡتَرُونَ ٣٤ مَا کَانَ لِلَّهِ أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٖۖ سُبۡحَٰنَهُۥٓۚ إِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ ٣٥ وَإِنَّ ٱللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمۡ فَٱعۡبُدُوهُۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ ٣٦ فَٱخۡتَلَفَ ٱلۡأَحۡزَابُ مِنۢ بَیۡنِهِمۡۖ فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن مَّشۡهَدِ یَوۡمٍ عَظِیمٍ ٣٧ أَسۡمِعۡ بِهِمۡ وَأَبۡصِرۡ یَوۡمَ یَأۡتُونَنَاۖ لَٰکِنِ ٱلظَّٰلِمُونَ ٱلۡیَوۡمَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ ٣٨

 

 

 

 

 

 

 

پس بخور و بنوش وچشم را روشن دار، و هرگاه کسی از آدمیان را دیدی، بگو: من برای خداوند مهربان روزی نذر کرده‌ام بنابراین امروز با هیچ انسانی سخن نخواهم گفت. ﴿26 آنگاه او را برداشت و پیش اقوام و خویشان خود برد، گفتند: ای مریم! عجب کار زشتی کرده‌ای؟. ﴿27 ای خواهر هارون! نه پدرت مرد بدی بود، و نه مادرت بدکاره بود؟. ﴿28 (مریم) به آن (کودک) اشاره کرد، گفتند: ما چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم؟!. ﴿29 (عیسی) گفت: من بندۀ خدا هستم، به من کتاب داده و مرا پیامبر گردانیده است. ﴿30 و مرا هر جا که باشم خجسته و مبارک داشته، و مرا به خواندن نماز و دادن زکات تا وقتی که زنده باشم سفارش کرده است. ﴿31 و به نیک رفتاری با مادرم (مرا سفارش نموده). و مرا زورگو و بد رفتار قرار نداده است. ﴿32 و روزی که به دنیا آمدم و روزی که می‌میرم و روزی که زنده برانگیخته می‌شوم از هر آفت و کیدی در امانم. ﴿33 این است عیسی پسر مریم، سخن درستی که در آن تردید می‌کنند. ﴿34 خداوند را نسزد که فرزندی داشته باشد، او پاک است از تهمت‌های ناروا، هرگاه ارادۀ انجام کاری بکند تنها کافی است که به او بگوید: بشو! آنگاه موجود می‌شود!. ﴿35 و بی‌گمان خداوند پروردگار من و پروردگار شماست. پس او را بپرستید، این است راه راست. ﴿36 آنگاه گروهها در میان خود اختلاف ورزیدند، پس وای بر کسانی که کافر شدند از مشاهدۀ روز بزرگ. ﴿37 چقدر شنوا و چقدر بینا می‌باشند روزی که به پیش ما می‌آیند، اما ستمکاران امروز در گمراهی آشکاری به سر می‌برند. ﴿38


وَأَنذِرۡهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡحَسۡرَةِ إِذۡ قُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ وَهُمۡ فِی غَفۡلَةٖ وَهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ ٣٩ إِنَّا نَحۡنُ نَرِثُ ٱلۡأَرۡضَ وَمَنۡ عَلَیۡهَا وَإِلَیۡنَا یُرۡجَعُونَ ٤٠ وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِبۡرَٰهِیمَۚ إِنَّهُۥ کَانَ صِدِّیقٗا نَّبِیًّا ٤١ إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ یَٰٓأَبَتِ لِمَ تَعۡبُدُ مَا لَا یَسۡمَعُ وَلَا یُبۡصِرُ وَلَا یُغۡنِی عَنکَ شَیۡ‍ٔٗا ٤٢ یَٰٓأَبَتِ إِنِّی قَدۡ جَآءَنِی مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَمۡ یَأۡتِکَ فَٱتَّبِعۡنِیٓ أَهۡدِکَ صِرَٰطٗا سَوِیّٗا ٤٣ یَٰٓأَبَتِ لَا تَعۡبُدِ ٱلشَّیۡطَٰنَۖ إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ کَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ عَصِیّٗا ٤٤ یَٰٓأَبَتِ إِنِّیٓ أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ
فَتَکُونَ لِلشَّیۡطَٰنِ وَلِیّ
ٗا ٤٥ قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنۡ ءَالِهَتِی یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُۖ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ لَأَرۡجُمَنَّکَۖ وَٱهۡجُرۡنِی مَلِیّٗا ٤٦ قَالَ سَلَٰمٌ عَلَیۡکَۖ سَأَسۡتَغۡفِرُ لَکَ رَبِّیٓۖ إِنَّهُۥ کَانَ بِی حَفِیّٗا ٤٧ وَأَعۡتَزِلُکُمۡ وَمَا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَأَدۡعُواْ رَبِّی عَسَىٰٓ أَلَّآ أَکُونَ بِدُعَآءِ رَبِّی شَقِیّٗا ٤٨ فَلَمَّا ٱعۡتَزَلَهُمۡ وَمَا یَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَۖ وَکُلّٗا جَعَلۡنَا نَبِیّٗا ٤٩ وَوَهَبۡنَا لَهُم مِّن رَّحۡمَتِنَا وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ لِسَانَ صِدۡقٍ عَلِیّٗا ٥٠ وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ مُوسَىٰٓۚ إِنَّهُۥ کَانَ مُخۡلَصٗا وَکَانَ رَسُولٗا نَّبِیّٗا ٥١

 

 

 

 

 

 

و آنان را که (اینک) در غفلت به سر می‌برند، و ایمان نمی‌آورند از روز حسرت بترسان، آنگاه که کار از کار می‌گذرد. ﴿39 بی‌گمان ما زمین و همۀ کسانی را که بر روی آن هستند به ارث می‌بریم و به‌سوی ما برگردانده می‌شوند. ﴿40 و در این کتاب ابراهیم را یاد کن، بی‌گمان او راست کردار و پیامبر بود. ﴿41 هنگامی که به پدرش گفت: پدر جان! چرا چیزی را پرستش می‌کنی که نمی‌شنود و نمی‌بیند و چیزی را از تو دور نمی‌کند؟. ﴿42 ای پدر! از دانش چیزی به من رسیده که به تونرسیده است، پس، از من پیروی کن تا تو را به راه راست رهنمود کنم. ﴿43 ای پدر! شیطان را پرستش مکن، به راستی که شیطان خدای مهربان را عصیانگر است. ﴿44 ای پدرم! من از این می‌ترسم که عذابی از سوی خداوند مهربان به تو برسد و آنگاه همدم شیطان شوی. ﴿45 (پدر ابراهیم) گفت: ای ابراهیم! آیا تو از خدایان من رویگردانی؟ اگر بازنیایی قطعاً تو را سنگسار خواهم کرد، و برای مدت مدیدی از من دور شو و با من صحبت مکن. ﴿46 (ابراهیم) گفت: سلام بر تو، من از پروردگارم برایت آمرزش خواهم خواست، که او در حق من مهربان است. ﴿47 و از شما و از آنچه به جز خدا می‌پرستید، کناره‌گیری و دوری می‌کنم، و پروردگارم را (به نیایش) می‌خوانم، باشد که در پرستش پروردگارم ناامید و ناکام نباشم. ﴿48 پس چون از آنان و از آنچه به جای خدا می‌پرستیدند دوری کرد اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و هر یک پیامبری بود. ﴿49 و از رحمت خویش به ایشان بخشیدم و آنان را نیکونام و بلند آوازه گردانیدیم. ﴿50 و در این کتاب از موسی یاد کن، به راستی که او خلوص یافته، و فرستاده‌ای پیامبر بود. ﴿51

وَنَٰدَیۡنَٰهُ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ ٱلۡأَیۡمَنِ وَقَرَّبۡنَٰهُ نَجِیّٗا ٥٢ وَوَهَبۡنَا لَهُۥ مِن رَّحۡمَتِنَآ أَخَاهُ هَٰرُونَ نَبِیّٗا ٥٣ وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِسۡمَٰعِیلَۚ إِنَّهُۥ کَانَصَادِقَ ٱلۡوَعۡدِ وَکَانَ رَسُولٗا نَّبِیّٗا ٥٤ وَکَانَ یَأۡمُرُ أَهۡلَهُۥ بِٱلصَّلَوٰةِوَٱلزَّکَوٰةِ وَکَانَ عِندَ رَبِّهِۦ مَرۡضِیّٗا ٥٥ وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِدۡرِیسَۚ إِنَّهُۥ کَانَ صِدِّیقٗا نَّبِیّٗا ٥٦ وَرَفَعۡنَٰهُ مَکَانًا عَلِیًّا ٥٧ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِیِّ‍ۧنَ مِن ذُرِّیَّةِ ءَادَمَ وَمِمَّنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٖ وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡرَٰٓءِیلَ وَمِمَّنۡ هَدَیۡنَا وَٱجۡتَبَیۡنَآۚ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُ ٱلرَّحۡمَٰنِ خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَبُکِیّٗا۩ ٥٨ ۞فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٌ أَضَاعُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّبَعُواْ ٱلشَّهَوَٰتِۖ فَسَوۡفَ یَلۡقَوۡنَ غَیًّا ٥٩ إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِکَ یَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ وَلَا یُظۡلَمُونَ شَیۡ‍ٔٗا ٦٠ جَنَّٰتِ عَدۡنٍ ٱلَّتِی وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ عِبَادَهُۥ بِٱلۡغَیۡبِۚ إِنَّهُۥ کَانَ وَعۡدُهُۥ مَأۡتِیّٗا ٦١ لَّا یَسۡمَعُونَ فِیهَا لَغۡوًا إِلَّا سَلَٰمٗاۖ وَلَهُمۡ رِزۡقُهُمۡ فِیهَا بُکۡرَةٗ وَعَشِیّٗا ٦٢ تِلۡکَ ٱلۡجَنَّةُ ٱلَّتِی نُورِثُ مِنۡ عِبَادِنَا مَن کَانَ تَقِیّٗا ٦٣ وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمۡرِ رَبِّکَۖ لَهُۥ مَا بَیۡنَ أَیۡدِینَا وَمَا خَلۡفَنَا وَمَا بَیۡنَ ذَٰلِکَۚ وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّٗا ٦٤

 

و ما او را از طرف راست کوه طور ندا دادیم و او را نزدیک گرداندیم و با او سخن گفتیم. ﴿52 و ما از سرِ رحمت خوش، برادرش هارون پیامبر را به او دادیم. ﴿53 و در این کتاب اسماعیل را یاد کن، همانا او در وعده‌هایش راست بود و فرستاده و پیامبر خدا بود. ﴿54 و او خانواده‌اش را به اقامۀ نماز و پرداختن زکات فرمان می‌داد و در پیشگاه پروردگارش پسندیده بود. ﴿55 و در این کتاب، ادریس را یاد کن، همانا او بسیار راست کردار، و پیامبری بزرگ بود. ﴿56 و او را منزلتی بلند فرا بردیم. ﴿57 آنان پیامبرانی بودند که خداوند نعمت برایشان ارزانی داشت، از سلالۀ آدم، و از فرزندان کسانی که با نوح سوار کشتی کردیم، و از دودمان ابراهیم و یعقوب، و از زمرۀ کسانی که آنان را رهنمود کرده و برگزیده بودیم، هرگاه آیات خداوند مهربان بر آنان خوانده می‌شد سجده‌کنان و گریان (به زمین) می‌افتادند. ﴿58 آنگاه پس از آنان فرزندان ناخلفی جانشین شدند که نماز را هدر دادند و از خواسته‌ها(ی نفسانی) پیروی کردند و (مجازات) گمراهی را خواهند یافت. ﴿59 مگر کسانی که توبه کنند و ایمان بیاورند و کارهای شایسته انجام دهند، پس ایشان وارد بهشت می‌شوند و هیچ ستمی نمی‌بینند. ﴿60 باغهای جاودانی که خداوند در جهان غیب به بندگانش وعده داده است، و وعدۀ خدا حقاً تحقق می‌پذیرد. ﴿61 در آن جا [هیچ] سخن بیهوده‌ای نمی‌شنوند، بلکه سلام (می شنوند)، صبحگاهان و شامگاهان خوراک و طعام ایشان آماده است. ﴿62 این است آن بهشتی که به هرکس از بندگان ما که پرهیزگار باشد به میراث می‌دهیم. ﴿63 و (ما فرشتگان) جز به فرمان پروردگارت فرود نمی‌آییم، از آنِ اوست آنچه پیش روی ما و آنچه پشت سر ما و آنچه میان این دو است، و پروردگارت فراموشکار نبوده است. ﴿64

 

رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا فَٱعۡبُدۡهُ وَٱصۡطَبِرۡ لِعِبَٰدَتِهِۦۚ هَلۡ تَعۡلَمُ لَهُۥ سَمِیّٗا ٦٥ وَیَقُولُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَءِذَا مَا مِتُّ لَسَوۡفَ أُخۡرَجُ حَیًّا ٦٦ أَوَ لَا یَذۡکُرُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ یَکُ شَیۡ‍ٔٗا ٦٧ فَوَرَبِّکَ لَنَحۡشُرَنَّهُمۡ وَٱلشَّیَٰطِینَ ثُمَّ لَنُحۡضِرَنَّهُمۡ حَوۡلَ جَهَنَّمَ جِثِیّٗا ٦٨ ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن کُلِّ شِیعَةٍ أَیُّهُمۡ أَشَدُّ عَلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ عِتِیّٗا ٦٩ ثُمَّ لَنَحۡنُ أَعۡلَمُ بِٱلَّذِینَ هُمۡ أَوۡلَىٰ بِهَا صِلِیّٗا ٧٠ وَإِن مِّنکُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ کَانَ عَلَىٰ رَبِّکَ حَتۡمٗا مَّقۡضِیّٗا ٧١ ثُمَّ نُنَجِّی ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِینَ فِیهَا جِثِیّٗا ٧٢ وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُنَا بَیِّنَٰتٖ قَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَیُّ ٱلۡفَرِیقَیۡنِ خَیۡرٞ مَّقَامٗا وَأَحۡسَنُ نَدِیّٗا ٧٣ وَکَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هُمۡ أَحۡسَنُ أَثَٰثٗا وَرِءۡیٗا ٧٤ قُلۡ مَن کَانَ فِی ٱلضَّلَٰلَةِ فَلۡیَمۡدُدۡ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ مَدًّاۚ حَتَّىٰٓ إِذَا رَأَوۡاْ مَا یُوعَدُونَ إِمَّا ٱلۡعَذَابَ وَإِمَّا ٱلسَّاعَةَ فَسَیَعۡلَمُونَ مَنۡ هُوَ شَرّٞ مَّکَانٗا وَأَضۡعَفُ جُندٗا ٧٥ وَیَزِیدُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ٱهۡتَدَوۡاْ هُدٗىۗ وَٱلۡبَٰقِیَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ خَیۡرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابٗا وَخَیۡرٞ مَّرَدًّا ٧٦

 

 

 

 

 

 

 

 

پروردگار آسمانها و زمین و آنچه درمیان این دو است، پس او را پرستش کن، و بر عبادت او پایداری ورز، آیا همتایی برای او می‌شناسی؟. ﴿65 و انسان می‌گوید: آیا هنگامی که مُردم، زنده برانگیخته خواهم شد؟. ﴿66 آیا انسان به یاد نمی‌آورد که ما او را پیش از این در حالی آفریدیم که او هیچ چیزی نبود؟!. ﴿67 پس سوگند به پروردگارت! آنان را همراه با شیاطین گرد می‌آوریم، آنگاه همه را در حالی که به زانو درآمده‌اند در اطراف دوزخ حاضر خواهیم کرد. ﴿68 سپس از میان هر گروهی افرادی را بیرون می‌کشیم که در برابر خداوند مهربان از همه سرکش‌تر بوده‌اند. ﴿69 سپس ما به آنان که برای درآمدن به آتش سزاوارترند داناتریم. ﴿70 و کسی از شما نیست مگر اینکه وارد آن (دوزخ) می‌شود. این امر، حتمی و فرمانی قطعی است. بر پروردگارتان. ﴿71 سپس پرهیزگاران را نجات می‌دهیم و ستمگران را به زانو افتاده در آن رها می‌سازیم. ﴿72 و چون آیات روشن ما بر آنان خوانده شود، کافران به مؤمنان می‌گویند، کدامیک از دو گروه جایگاه بهتر و مجلس زیباتری دارند؟!. ﴿73 و چه نسلها را که پیش از آنان می‌زیستند و از آنان خوش‌ساز و برگ‌تر و خوش قیافه‌تر بودند نابود کردیم. ﴿74 بگو: هرکس که در گمراهی باشد خداوند مهربان بدیشان مهلت می‌دهد تا آنگاه که آنچه را به آنان وعده داده شده است: یا عذاب، یا روز آخرت را ببینند، آنگاه خواهند دانست که چه کسی جایگاهش بدتر و لشکرش ضعیف‌تر و ناتوانتر است. ﴿75 و خداوند بر هدایت کسانی که هدایت یافته‌اند، می‌افزاید و نیکی‌های ماندگار در نزد پروردگارت از حیث پاداش بهتر و خوش سرانجام‌تر است. ﴿76

أَفَرَءَیۡتَ ٱلَّذِی کَفَرَ بِ‍َٔایَٰتِنَا وَقَالَ لَأُوتَیَنَّ مَالٗا وَوَلَدًا ٧٧ أَطَّلَعَ ٱلۡغَیۡبَ أَمِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا ٧٨ کَلَّاۚ سَنَکۡتُبُ مَا یَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُۥ مِنَ ٱلۡعَذَابِ مَدّٗا ٧٩ وَنَرِثُهُۥ مَا یَقُولُ وَیَأۡتِینَا فَرۡدٗا ٨٠  وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لِّیَکُونُواْ لَهُمۡ عِزّٗا ٨١ کَلَّاۚ سَیَکۡفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمۡ وَیَکُونُونَ عَلَیۡهِمۡ ضِدًّا ٨٢ أَلَمۡ تَرَ أَنَّآ أَرۡسَلۡنَا ٱلشَّیَٰطِینَ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ تَؤُزُّهُمۡ أَزّٗا ٨٣ فَلَا تَعۡجَلۡ عَلَیۡهِمۡۖ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمۡ عَدّٗا ٨٤ یَوۡمَ نَحۡشُرُ ٱلۡمُتَّقِینَ إِلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ وَفۡدٗا ٨٥ وَنَسُوقُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ إِلَىٰ جَهَنَّمَ وِرۡدٗا ٨٦ لَّا یَمۡلِکُونَ ٱلشَّفَٰعَةَ إِلَّا مَنِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا ٨٧ وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗا ٨٨ لَّقَدۡ جِئۡتُمۡ شَیۡ‍ًٔا إِدّٗا ٨٩ تَکَادُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ یَتَفَطَّرۡنَ مِنۡهُ وَتَنشَقُّ ٱلۡأَرۡضُ وَتَخِرُّ ٱلۡجِبَالُ هَدًّا ٩٠ أَن دَعَوۡاْ لِلرَّحۡمَٰنِ وَلَدٗا ٩١ وَمَا یَنۢبَغِی لِلرَّحۡمَٰنِ أَن یَتَّخِذَ وَلَدًا ٩٢ إِن کُلُّ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِی ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا ٩٣ لَّقَدۡ أَحۡصَىٰهُمۡ وَعَدَّهُمۡ عَدّٗا ٩٤ وَکُلُّهُمۡ ءَاتِیهِ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فَرۡدًا ٩٥

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آیا در کار کسی نگریسته‌ای که آیات ما را انکار کرده و می‌گوید: قطعاً به من مال و فرزندی داده خواهد شد. ﴿77 آیا او از غیب آگاه شده است؟ یا از سوی خداوند مهربان عهدی گرفته است؟. ﴿78 چنین نیست که او می‌گوید، ما آنچه را که او می‌گوید خواهیم نوشت و عذاب او را می‌افزاییم. ﴿79 و آنچه را که می‌گوید، از او می‌گیریم و تنها پیش ما خواهد آمد. ﴿80 و به جای خداوند معبودانی گرفتند تا برایشان مایۀ عزت باشند. ﴿81 نه، چنین نیست، معبودهایی را که می‌پرستند، پرستش آنان را انکار خواهند کرد، و دشمن آنان خواهند شد. ﴿82 آیا ندانسته‌ای که ما شیطانها را به‌سوی کافران فرستاده‌ایم تا سخت آنان را (برانجام گناه) تحریک کنند؟. ﴿83 پس بر ضد آنان شتاب مکن، که ما (زمان و ایام اجلشان را) برای آنان می‌شماریم. ﴿84 روزی که پرهیزگاران را حشر می‌کنیم و سواره و با تکریم و شوکت به‌سوی خداوند رحمان روانه می‌سازیم. ﴿85 و گناهکاران را تشنه کام به‌سوی جهنم گسیل می‌داریم. ﴿86 نمی‌توانند شفاعت بکنند، مگر کسی که از نزد خداوند مهربان عهدی گرفته باشد. ﴿87 و گفتند: خداوند مهربان فرزندی برگرفته است. ﴿88 به راستی که سخن بسیار زشت و زننده‌ای در میان آوردید. ﴿89 نزدیک است آسمانها از این سخن پاره پاره شوند، و زمین بشکافد، و کوهها به شدّت در هم فرو ریزد. ﴿90 از اینکه به خداوند مهربان فرزندی نسبت می‌دهند. ﴿91 و برای خداوند مهربان سزاوار نیستکه فرزندی برگیرد. ﴿92 تمامی آنچه که در اسمانها و زمین وجود دارد، جزو بنده وار به‌سوی (پروردگار) رحمان نمی‌آید. ﴿93 او همۀ آنان را سرشماری کرده و تعدادشان را می‌داند. ﴿94 و هریک از آنان روز قیامت تک و تنها به پیشگاه او خواهد آمد. ﴿95


إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَیَجۡعَلُ لَهُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وُدّٗا ٩٦ فَإِنَّمَا یَسَّرۡنَٰهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ ٱلۡمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِۦ قَوۡمٗا لُّدّٗا ٩٧ وَکَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هَلۡ تُحِسُّ مِنۡهُم مِّنۡ أَحَدٍ أَوۡ تَسۡمَعُ لَهُمۡ رِکۡزَۢا ٩٨

 

 

 

 

 

 

بی‌گمان کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند خداوند برای آنان محبتی قرار خواهد داد. ﴿96 در حقیقت ما این (قرآن) را بر زبان تو آسان نمودیم تا به وسیلۀ آن پرهیزگاران را نوید دهی و ستیزه جویان را با آن بترسانی. ﴿97 و پیش از اینان نسلها و نژادهای فراوانی را نابود کرده‌ایم، آیا کسانی از آنان را می‌بینی، یا کوچکترین صدایی از آنان می‌شنوی؟. ﴿98