مکی است؛ ترتیب آن 27؛ شمار آیات آن 93
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿طسٓۚ تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡقُرۡءَانِ وَکِتَابٖ مُّبِینٍ ١﴾.
طا، سین؛ از حروف مقطعه است که خداوند عزوجل به مراد خویش از آنها داناتر میباشد و البته برای آنها معانی و مقاصدی است که ما علم آن را به خدای متعال موکول میکنیم. این آیات قرآن، آیاتی است که معانی واضح و مبانی روشن دارند. این کتاب، در دلالت خود روشنگر و در صحّت خود قاطع است؛ آیاتش دربر گیرنده اصول همه علوم، احکام، شرایع، اخلاق، و آداب میباشد.
﴿هُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِینَ ٢﴾.
آیات قرآن مردم را به سوی حق هدایت نموده و راهنمای رستگاری و کامیابی دنیا و آخرت است. این آیات مؤمنان نیکوکار را به سعادت دنیا و نعمتهای پایدار در بهشتهای برین بشارت میدهد.
﴿ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ یُوقِنُونَ ٣﴾.
همان مؤمنانی که نمازهای فرض را به کاملترین شیوه بر پا داشته، زکات اموالشان را از روی رضا و رغبت به مستحقان آن میدهند و به برپایی قیامت و روز حساب و جزا یقین دارند؛ آنجا که حقتعالی اهل طاعت را پاداش داده و گنهکاران را به کیفر میرساند.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَهُمۡ یَعۡمَهُونَ ٤﴾.
در حقیقت کسانی که آخرت را تکذیب کرده و از برپایی قیامت انکار ورزیدهاند و برای آن اعمال شایستهای آماده نکردهاند، خداوند عزوجل کردارهای زشتشان را برایشان آراسته است؛ در نتیجه آن کردارهای بد را زیبا میبینند و بر ارتکاب آن میافزایند تا گناهانشان نزد خداوند عزوجل بزرگ و بزرگتر شود. پس آنان متردّد و سر گشتهاند.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ لَهُمۡ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِ وَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡأَخۡسَرُونَ ٥﴾.
برای آن گروه در دنیا سختترین عذابها ـ همچون قتل، اسارت، خواری و خفت، عار و نفرت ـ است و در آخرت نیز، عذاب نار و خشم خدای جبّار در انتظارشان میباشد.
﴿وَإِنَّکَ لَتُلَقَّى ٱلۡقُرۡءَانَ مِن لَّدُنۡ حَکِیمٍ عَلِیمٍ ٦﴾.
و ای پیامبر! حقّا که تو قرآن را از سوی حکیم دانا دریافت میداری. بنابراین قرآن وحی است بر تو از جانب پروردگارت که بدان سخن گفته است؛ همو که در آفرینش و صنع و در حکم و شرعش، حکیم و سنجیده کار است، علمش به همه چیز فراگیر میباشد و از اینروی هیچ امر پنهانی بروی نهان نمیماند.
﴿إِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهۡلِهِۦٓ إِنِّیٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا سََٔاتِیکُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ أَوۡ ءَاتِیکُم بِشِهَابٖ قَبَسٖ لَّعَلَّکُمۡ تَصۡطَلُونَ ٧﴾.
و خبر موسی علیه السلام را یاد کن؛ روزی که او در راه مدین به مصر به خانواده خود گفت: من از دوردست آتشی را مشاهده کردهام پس میخواهم آنجا بروم تا خبری بیاورم که ما را به راهمان راهبر گردد یا شعلهای از آتش بیاورم که بر آن بر افروزیم و سرما را از تنمان دفع کنیم.
﴿فَلَمَّا جَآءَهَا نُودِیَ أَنۢ بُورِکَ مَن فِی ٱلنَّارِ وَمَنۡ حَوۡلَهَا وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٨﴾.
پس چون موسی علیه السلام نزد آن آتش رسید، خدای سبحان وی را ندا داد که: این مکان جایی مبارک و پاک است از آن روی که او آن را جایگاه سخن گفتن خود با موسی علیه السلام و ارسالش به سوی فرعون قرار داده است. همانا خداوند عزوجل کسانی را که در محل آتش هستند و کسانی از فرشتگان را که پیرامون آن قرار دارند، خجسته و مبارک گردانیده است. بیگمان حقتعالی از عیوب و کاستیها و هر آنچه که سزاوار جلالش نیست و بعضی از خلقش به وی نسبت میدهند، پاک و منزه است.
﴿یَٰمُوسَىٰٓ إِنَّهُۥٓ أَنَا ٱللَّهُ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ٩﴾.
همچنان خدای متعال موسی علیه السلام را ندا داد و به وی اعلام کرد که: فقط او به یگانگی شایسته الوهیت میباشد؛ او را شریکی نیست، او غالبی است که دشمنانش را منکوب ساخته و دوستانش را یاری نموده است، حکیمی است که همه امور را به نیکویی سامان داده و به استواری برنامه ریزی کرده است.
﴿وَأَلۡقِ عَصَاکَۚ فَلَمَّا رَءَاهَا تَهۡتَزُّ کَأَنَّهَا جَآنّٞ وَلَّىٰ مُدۡبِرٗا وَلَمۡ یُعَقِّبۡۚ یَٰمُوسَىٰ لَا تَخَفۡ إِنِّی لَا یَخَافُ لَدَیَّ ٱلۡمُرۡسَلُونَ ١٠﴾.
همچنان خدای عزوجل به موسی علیه السلام دستور داد که عصایش را بیندازد. او عصایش را افکند و آن عصا به اذن باریتعالی به ماری تبدیل شد. چون موسی علیه السلام دید که عصا تبدیل به ماری شده است که پیش رویش میجنبد، هراسان پا به فرار نهاد و عصا را گذاشته به سوی آن باز نگشت. پس خدای عزوجل به وی ندا در داد و فرمود: نترس؛ زیرا بر پیامبران ترسی نیست از آنکه ایشان نزد ما گرامی اند و منزلتی ویژه دارند.
﴿إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسۡنَۢا بَعۡدَ سُوٓءٖ فَإِنِّی غَفُورٞ رَّحِیمٞ ١١﴾.
لیکن کسی که گناه کرده و با ارتکاب خطاها بر خویشتن ستم نموده است، سپس به سوی پروردگارش باز گشته و به بارگاه وی توبه کار شده است، بیگمان حقتعالی گناهان و خطاهای گذشتهاش را میآمرزد و از وی درمیگذرد؛ زیرا او بسیار آمرزگار و رحمتش بسیار گسترده است.
﴿وَأَدۡخِلۡ یَدَکَ فِی جَیۡبِکَ تَخۡرُجۡ بَیۡضَآءَ مِنۡ غَیۡرِ سُوٓءٖۖ فِی تِسۡعِ ءَایَٰتٍ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَقَوۡمِهِۦٓۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَ ١٢﴾.
همچنان حقتعالی به موسی علیه السلام دستور داد تا دست خود را از زیر بغل در گریبان خویش زیر آن دست دیگرش داخل کند. پس موسی چنان کرد و در نتیجه دستش بسیار سپید و درخشان بدون عیب و آفتی چون برص ـ بیرون آمد. البته این یکی از نه معجزه روشنی بود که خدای متعال موسی علیه السلام را در برابر فرعون و قومش بدان تأیید نمود؛ زیرا آنها از دایره طاعت خداوند عزوجل بیرون رفته و از حدودش تجاوز نمودند.
﴿فَلَمَّا جَآءَتۡهُمۡ ءَایَٰتُنَا مُبۡصِرَةٗ قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ مُّبِینٞ ١٣﴾.
پس چون موسی علیه السلام آن معجزات را به سوی فرعون برد ـ معجزاتی که دلالتی روشن و حجتی آشکار به همراه داشتند به طوری که هر کس آنها را میدید، حق را آفتابی مشاهده میکرد ـ فرعون و قومش آنها را رد کرده و گفتند: این معجزات سحری است آشکار که هیچکس در ماهیّت آنها شک و تردیدی به خود راه نمیدهد. و البته این سخنشان دروغ و بهتانی بیش نبود.
﴿وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَیۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗاۚ فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِینَ ١٤﴾.
فرعون و قومش معجزات موسی علیه السلام را تکذیب نمودند حال آنکه در اعماق وجود خود به خوبی میدانستند که آن معجزات از بارگاه الله عزوجل است و حق میباشد، ولی تجاوز و انکار، تکبر و خود برتر بینی همراه با گردنکشی و گستاخی علیه بندگان خدا عزوجل آنان را به تکذیب واداشت. پس بنگر که فرجامشان بعد از آنکه در زمین با کفر و کشتار و ستم فساد افروختند ـ چه بود؟ همانا خداوند عزوجل آنان را به دریا غرق گردانید و در آخرت نیز بر ایشان عذاب آتش مهیّاست.
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا دَاوُۥدَ وَسُلَیۡمَٰنَ عِلۡمٗاۖ وَقَالَا ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی فَضَّلَنَا عَلَىٰ کَثِیرٖ مِّنۡ عِبَادِهِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١٥﴾.
و به راستی خداوند عزوجل بر داود و سلیمان ـ علیهما السّلام ـ منّت گذاشت؛ با بخشیدن دانشی سودمند از وحی و حکمت و فهم و خرد به ایشان. پس آن دو به علم خویش عمل کرده، آن را به مردم نیز آموختند و حقتعالی را بر این امر که ایشان را بر بسیاری از مردم برتری بخشیده است سپاس گذاشتند. البته این آیه برهانی است آشکار بر فضل و شرف علم و علو مقام و منزلت حاملان و سراپرده داران آن.
﴿وَوَرِثَ سُلَیۡمَٰنُ دَاوُۥدَۖ وَقَالَ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ عُلِّمۡنَا مَنطِقَ ٱلطَّیۡرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیۡءٍۖ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡمُبِینُ ١٦﴾.
سلیمان، رسالت و حکمت و پادشاهی را از پدرش داود به ارث برده بعد از وی جانشینش گردید و در جایگاه شکر گزارش نعمتهای پروردگارش به مردم گفت: ای مردم! در حقیقت خدا عزوجل به ما زبان پرندگان را تعلیم داده و فهمانده است و با بخششی هر آنچه که دربر پاداشت حکومت و اقتدار دولت بدان نیاز داشتهایم، بر ما منّت گذاشته است. و البته این موهبتهایی که حقتعالی به ما ارزانی داشته، از فضل و خیر آشکاری است که ما را بدان بر سایر بشر برتری و رفعت بخشیده و در جایگاه ویژهای قرار داده است.
﴿وَحُشِرَ لِسُلَیۡمَٰنَ جُنُودُهُۥ مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ وَٱلطَّیۡرِ فَهُمۡ یُوزَعُونَ ١٧﴾.
و سپاهیان سلیمان علیه السلام از مخلوقات مختلف ـ اعم از جن و انس و پرندگان ـ در روز جشنی که داشتند جمع آوری شدند. آنها با وجود کثرت و تنوع خود، بر نظام و آرایشی دقیق قرار داشتند به طوری که هر صنف و دستهای جای و ماموریّت خود را میشناخت.
﴿حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوۡاْ عَلَىٰ وَادِ ٱلنَّمۡلِ قَالَتۡ نَمۡلَةٞ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّمۡلُ ٱدۡخُلُواْ مَسَٰکِنَکُمۡ لَا یَحۡطِمَنَّکُمۡ سُلَیۡمَٰنُ وَجُنُودُهُۥ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ ١٨﴾.
تا چون سلیمان علیه السلام و سپاهیانش به وادی موران رسیدند مورچهای از آن میان به سایر مورچگان هشدار گرانه گفت: ای مورچگان! از بیم سلیمان و سپاهیانش به خانههایتان داخل شوید که وقتی بر شما گذر کنند شما را با گامهای خود نابود میکنند. البته آنها قصد نابودی شما را ندارند ولی ممکن است نادیده و ندانسته از اینکه شما در اینجا وجود دارید، چنان کنند.
﴿فَتَبَسَّمَ ضَاحِکٗا مِّن قَوۡلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَدۡخِلۡنِی بِرَحۡمَتِکَ فِی عِبَادِکَ ٱلصَّٰلِحِینَ ١٩﴾.
سلیمان علیه السلام از سخن آن مور دهان به خنده گشود که چگونه خدای سبحان آن را از وجود وی و سپاهیانش با خبر گردانیده و توان و فهم و شعور هشداردهی به سایر موران را به وی بخشیده است!! از اینروی او بیش از پیش متوجه نعمتهای عظیم الهی بر خود شده و از پروردگارش خواست تا وی را به شکر و سپاس در برابر آن نعمتهایی که به وی و همچنان به پدر و مادرش موهبت نموده یاری دهد که البته در رأس نعمتها ایمان، هدایت و حکمت است. همچنین او از حقتعالی خواست تا وی را به انجام اعمال شایستهای که موجب رضایش گردد توفیقش بخشد و به رحمتی از جانب خود او را همراه ابرار در سرای قرار به جوار خود که عزیز و غفّار است داخل گرداند.
﴿وَتَفَقَّدَ ٱلطَّیۡرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَآ أَرَى ٱلۡهُدۡهُدَ أَمۡ کَانَ مِنَ ٱلۡغَآئِبِینَ ٢٠﴾.
و سلیمان علیه السلام جویای حال پرندگانی شد که خداوند عزوجل برای وی رامشان ساخته بود و اینکه چه تعداد از آنها حاضر و چه تعداد غایب اند. پس او معترضانه از غیابت هدهد گفت: مرا چه شده است که هدهد را حاضر نمیبینم، آیا او پنهان شده یا که از غایبان است؟
﴿لَأُعَذِّبَنَّهُۥ عَذَابٗا شَدِیدًا أَوۡ لَأَاْذۡبَحَنَّهُۥٓ أَوۡ لَیَأۡتِیَنِّی بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٖ ٢١﴾.
پس چون سلیمان علیه السلام از غیاب هدهد متیقن شد، وی را از باب تأدیب به مجازاتی سخت، یا ـ به کیفر تأخیر و غیاب و بیاعتنائی به وظیفهاش ـ به کشتن تهدید نمود؛ مگر آنکه عذری روشن و موجّه برای سلیمان علیه السلام بیاورد که او بتواند وی را در مورد غیبتش معذور بشناسد.
﴿فَمَکَثَ غَیۡرَ بَعِیدٖ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ وَجِئۡتُکَ مِن سَبَإِۢ بِنَبَإٖ یَقِینٍ ٢٢﴾.
پس دیری نپایید که هدهد آمد و سلیمان وی را بر غیبتش سرزنش کرد. هدهد در پاسخ گفت: من از چیزی آگاهی یافته و آن را به خوبی و درستی تمام دریافتهام که تو از آن آگاه نیستی؛ من برای تو از «سبأ» در سرزمین یمن خبری بزرگ آوردهام. و البته من بدانچه میگویم، متیقن و در آنچه نقل میکنم، راستگویم.
﴿إِنِّی وَجَدتُّ ٱمۡرَأَةٗ تَمۡلِکُهُمۡ وَأُوتِیَتۡ مِن کُلِّ شَیۡءٖ وَلَهَا عَرۡشٌ عَظِیمٞ ٢٣﴾.
هدهد ادامه داد: من در یمن زنی را یافتم که بر مردم «سبأ» حکومت میکرد و خداوند عزوجل از هر چیزی که حکومت بدان پا برجا میشود به وی بخشیده بود و او تختی بزرگ و باشکوه داشت که در وقت حکمرانی بر آن مینشست.
﴿وَجَدتُّهَا وَقَوۡمَهَا یَسۡجُدُونَ لِلشَّمۡسِ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَزَیَّنَ لَهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَصَدَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِیلِ فَهُمۡ لَا یَهۡتَدُونَ ٢٤﴾.
من این ملکه و رعیتش را چنان یافتم که خورشید را به جای خدای متعال که آفریننده و روزی دهنده ایشان است، میپرستیدند. البته کسی که ایشان را بدین فتنه فریفته است همانا شیطان است؛ آری! او شرک آوری به خدای سبحان و نافرمانیها را برایشان آراسته و در نتیجه ایشان را از توحید و پرستش خدای عزوجل بر گردانیده است، لذا توفیق آن نیافتهاند تا به وی ایمان آورده، طاعت را برایش خالص ساخته و وی را به عبودیت یگانه قرار دهند و پس گویی هدهد از دو چیز بر مردم سبأ معترض بود: یکی شرک به خدای متعال، و دیگری حکومت زنی بر ایشان.
﴿أَلَّاۤ یَسۡجُدُواْۤ لِلَّهِ ٱلَّذِی یُخۡرِجُ ٱلۡخَبۡءَ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَیَعۡلَمُ مَا تُخۡفُونَ وَمَا تُعۡلِنُونَ ٢٥﴾.
آری! شیطان آنان را از پرستش خدای رحمان بر گردانیده بود تا برای یگانه دیّان که بر هر امر پنهان و پوشیدهای در آسمانها و زمین ـ اعم از رازها، گنجها و دفینهها، گیاهان باران و غیره ـ آگاه است و هر آنچه را بندگان پنهان و آشکار داشتهاند میداند، سجده نکنند.
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِیمِ۩ ٢٦﴾.
البته خدای یکتا و یگانه که هیچ الهی جز او نیست شریکی ندارد، معبود راستینی غیر از او وجود نداشته و هیچ الهی که شایسته عبودیت باشد غیر از او موجود نیست. او پروردگار عرش عظیمی است که از هر عرش و هر تخت دیگری از تختها و کرسیهای شاهان، بزرگتر و برازندهتر است.
﴿۞قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقۡتَ أَمۡ کُنتَ مِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَ ٢٧﴾.
سلیمان به هدهد گفت: پس به تو مهلت خواهیم داد و در مورد اطلاعاتی که به ما دادهای بررسی خواهیم کرد تا این موضوع برای ما روشن شود که آیا در آنچه گفتهای، راستگو بودهای یا دروغگو. سلیمان از روی تفاول، راستگویی را مقدّم ساخت.
﴿ٱذۡهَب بِّکِتَٰبِی هَٰذَا فَأَلۡقِهۡ إِلَیۡهِمۡ ثُمَّ تَوَلَّ عَنۡهُمۡ فَٱنظُرۡ مَاذَا یَرۡجِعُونَ ٢٨﴾.
سپس افزود: ای هدهد! این نامهام را به بلقیس ملکه سبأ و قومش ببر و به آنان تسلیم کن. سپس از نزدشان بازگشته، در جایی نزدیک به آنان درنگ کن تا سخنان و اخبارشان و آنچه را در میانشان ردّ و بدل میشود، بشنوی.
﴿قَالَتۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ إِنِّیٓ أُلۡقِیَ إِلَیَّ کِتَٰبٞ کَرِیمٌ ٢٩﴾.
پس هدهد نامه سلیمان را برد و آن را نزد ملکه انداخت. ملکه سران دولت و اشراف قومش را گرد آورد و در حالی که آنها به وی گوش فرا داده بودند چنین گفت: ای سران کشور! نامهای ارجمند که مضمونی گرانبها دارد از سوی پادشاهی بزرگ و مقتدر برای من آمده است.
﴿إِنَّهُۥ مِن سُلَیۡمَٰنَ وَإِنَّهُۥ بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ٣٠﴾.
سپس او متن نامه را برایشان خواند که در آن آمده بود: این نامه از طرف سلیمان است و با (بسم الله الرحمن الرحیم) آغاز شده است.
﴿أَلَّا تَعۡلُواْ عَلَیَّ وَأۡتُونِی مُسۡلِمِینَ ٣١﴾.
مضمون نامه چنین است که: بر من تکبر نورزید و فروتنانه با عبودیت برای الله عزوجل و در حالی که به یگانگی وی مقر هستید، نزد من آیید.
﴿قَالَتۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَفۡتُونِی فِیٓ أَمۡرِی مَا کُنتُ قَاطِعَةً أَمۡرًا حَتَّىٰ تَشۡهَدُونِ ٣٢﴾.
سپس بلقیس به قومش گفت: ای سران کشور! بر من در این مورد و درباره پیام سلیمان مشوره دهید؛ زیرا من همیشه با شما رأی زنی و مشوره کردهام و کار و فیصلهای را بدون رأی و نظر و حضور شما فیصله ننمودهام.
﴿قَالُواْ نَحۡنُ أُوْلُواْ قُوَّةٖ وَأُوْلُواْ بَأۡسٖ شَدِیدٖ وَٱلۡأَمۡرُ إِلَیۡکِ فَٱنظُرِی مَاذَا تَأۡمُرِینَ ٣٣﴾.
سران و اعیان در پاسخ ملکه بلقیس گفتند: تو میدانی که ما در شمار و تجهیزات، نیرومند و در نبردها و پایداری در معرکهها، دلاور و استوار هستیم ولی با این حال اختیار کار با تو و تصمیم نهایی از آن تو است؛ پس بنگر که چه چیز به صواب نزدیکتر و به صلاح مناسبتر است، و آنگه همان کن و مطمئن باش که ما شنوای سخنت و فرمانبردار دستورت هستیم.
﴿قَالَتۡ إِنَّ ٱلۡمُلُوکَ إِذَا دَخَلُواْ قَرۡیَةً أَفۡسَدُوهَا وَجَعَلُوٓاْ أَعِزَّةَ أَهۡلِهَآ أَذِلَّةٗۚ وَکَذَٰلِکَ یَفۡعَلُونَ ٣٤﴾.
ملکه در حالی که از پیامد تلخ نبرد با شاهان هشدار میداد با زیرکی، هوشمندی و از روی تجربه گفت: در واقع از عادت شاهان است که چون با قهر و غلبه بر شهری مسلّط شوند، اشراف آن را خوار ساخته، مردان آن را کشته، خانههایش را ویران میکنند و در آن با کشتار و اسارت و ستم، فساد برپا مینمایند. و این در هر زمان و هر مکانی شیوه ایشان است.
﴿وَإِنِّی مُرۡسِلَةٌ إِلَیۡهِم بِهَدِیَّةٖ فَنَاظِرَةُۢ بِمَ یَرۡجِعُ ٱلۡمُرۡسَلُونَ ٣٥﴾.
اما من به سلیمان و قومش هدیهای گرانبها و بسیار با ارزش میفرستم تا این هدیه دوستی ایشان را جلب و آزارشان را از ما دفع نماید و بعد از آن منتظر بازگشت فرستادگان خود از نزد سلیمان خواهم ماند تا ببینم که با آنان چگونه معامله نموده و هدیه را به چه نحوی پذیرفته است.
﴿فَلَمَّا جَآءَ سُلَیۡمَٰنَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٖ فَمَآ ءَاتَىٰنِۦَ ٱللَّهُ خَیۡرٞ مِّمَّآ ءَاتَىٰکُمۚ بَلۡ أَنتُم بِهَدِیَّتِکُمۡ تَفۡرَحُونَ ٣٦﴾.
پس چون فرستادگان آن هدیه با ارزش را از نزد ملکه بلقیس به بارگاه سلیمان آوردند، سلیمان این کار را نپسندید؛ از آنکه خداوند عزوجل از اسباب دنیا و وسایل ملک و مکنت به حدّی وی را بخشیده بود که به هیچکس از بشر عطا نکرده بود. پس گفت: چگونه به من چیزی از بهرههای فانی دنیا را میدهید در حالی که خداوند عزوجل به من نبوت و حکمت، ملک و فرمانروایی، دانش و فهم، مال و مکنت، جاه و جلال و قدرت بخشیده است و این بیتردید از آنچه نزد شماست بزرگتر و بهتر است. بلکه شما بدین امر که اسباب دنیا به شما اهدا شود سزاوار ترید؛ زیرا شمایید که اموال دنیا را دوست داشته و به بسیار داشتن آن شادی و فخر میکنید.
﴿ٱرۡجِعۡ إِلَیۡهِمۡ فَلَنَأۡتِیَنَّهُم بِجُنُودٖ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخۡرِجَنَّهُم مِّنۡهَآ أَذِلَّةٗ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ ٣٧﴾.
سلیمان به فرستادهای که از نزد ملکه سبأ اعزام شده بود گفت: نزد ملکه و قومش بازگرد. سوگند به خدا عزوجل که با چنان لشکری بر آنان حمله ور خواهم شد که توان مقاومت و رویارویی با آن را ندارند و قطعاً آنان را به خواری و ذلّت و زبونی و حقارت از دیارشان بیرون خواهم کرد؛ در صورتی که مسلمان نشده، خدای سبحان را به یگانگی نپرستند و شرک به وی را فرو نگذارند.
﴿قَالَ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَیُّکُمۡ یَأۡتِینِی بِعَرۡشِهَا قَبۡلَ أَن یَأۡتُونِی مُسۡلِمِینَ ٣٨﴾.
سپس سلیمان به کسانی از سپاهیانش که پیرامونش بودند گفت: کدام یک از شما میرود و تخت ملکه سبأ را ـ قبل از آنکه او و قومش فروتنانه و تسلیم شده نزد من آیند ـ پیش من میآورد؟
﴿قَالَ عِفۡرِیتٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ أَنَا۠ ءَاتِیکَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَۖ وَإِنِّی عَلَیۡهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٞ ٣٩﴾.
عفریتی از جنّیان بسیار نیرومند سرکش و زور آور گفت: من پیش از آنکه تو از همین مجلست برخیزی، تخت وی را برایت حاضر خواهم ساخت؛ زیرا من بر حمل آن نیرومند و بر آنچه در آن وجود دارد، امانتدارم. پس مطمئناً آن را بر همان حالش؛ بینقص، تبدیل و تأخیر حاضر میسازم.
﴿قَالَ ٱلَّذِی عِندَهُۥ عِلۡمٞ مِّنَ ٱلۡکِتَٰبِ أَنَا۠ ءَاتِیکَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن یَرۡتَدَّ إِلَیۡکَ طَرۡفُکَۚ فَلَمَّا رَءَاهُ مُسۡتَقِرًّا عِندَهُۥ قَالَ هَٰذَا مِن فَضۡلِ رَبِّی لِیَبۡلُوَنِیٓ ءَأَشۡکُرُ أَمۡ أَکۡفُرُۖ وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشۡکُرُ لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیّٞ کَرِیمٞ ٤٠﴾.
شخصی که نزد وی دانشی از کتاب ـ یعنی چیزی از علم نبوت که بر سلیمان وحی شده بود ـ وجود داشت گفت: من پیش از آنکه چشم خود را برهم زنی ـ آنگاه که نگاهت را به چیزی معطوف داری ـ تخت بلقیس را میآورم. پس سلیمان به وی دستور داد و او دعا کرد پس به اذن الله عزوجل تخت بلقیس در دم حاضر ساخته شد. چون سلیمان آن تخت بزرگ را در لحظهای کمتر از چشم برهم زدن، پیش روی خود دید گفت: این از فضل پروردگار آفریننده، مالک، مدبّر و متصرّف من است و این آزمونی است برایم که آیا نعمتهای وی را سپاس گزاشته و طاعت را برایش خالص میسازم یا نعمتهایش را ناسپاسی نموده و شکرش را فرو میگذارم؟ و هر کس خدای عزوجل را در برابر نعمتهایش سپاس گزارد بیگمان فایده شکرش به خودش برمیگردد؛ بدینسان که نعمتها بر وی افزایش یافته و خیر و برکت بر وی پیوسته باقی میماند. اما هر کس نعمتهای حقتعالی را شکر نگزارد او از وی و سپاسگزاریش بینیاز است. ولی از آنجا که او کریم است، فضل خویش را شامل حال همه ـ اعم از شکرگزار و منکر، و یکتاپرست و کافر ـ گردانیده است و البته به زودی همه را مورد محاسبه قرارداده و هر کس را در برابر عملش جزا میدهد.
﴿قَالَ نَکِّرُواْ لَهَا عَرۡشَهَا نَنظُرۡ أَتَهۡتَدِیٓ أَمۡ تَکُونُ مِنَ ٱلَّذِینَ لَا یَهۡتَدُونَ ٤١﴾.
سلیمان به لشکریانش گفت: در نشانههای تخت ملکه تغییراتی ایجاد کنید و آن را برایش ناشناس گردانید تا در میزان هوش و ذکاوتش بنگرم که آیا به شناخت آن پی میبرد یا از کسانی است که پی نمیبرند؟
﴿فَلَمَّا جَآءَتۡ قِیلَ أَهَٰکَذَا عَرۡشُکِۖ قَالَتۡ کَأَنَّهُۥ هُوَۚ وَأُوتِینَا ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهَا وَکُنَّا مُسۡلِمِینَ ٤٢﴾.
پس چون بلقیس با سران قومش به بارگاه سلیمان علیه السلام آمد، سلیمان از وی پرسید؟ آیا تختت که برای حکمرانی بر آن مینشستی، همین است؟ بلقیس گفت: این شبیه تخت من است؛ گویی این همان است! البته این از ذکاوت بلقیس بود که پاسخ قطعی در اثبات یا نفی نداد، بلکه قضیه را در جایگاه یک امر محتمل قرار داد و به این ترتیب سلیمان دانست که او به درستی و استواری پاسخ داده است. از جانب دیگر بلقیس به درستی نبوت سلیمان متیقن شد و گفت: پیش از این نیز خدای سبحان به ما درباره خود و قدرتش دانش داده بود و اینک ما برایش مطیع و فروتن و در پذیرش دین اسلام، تسلیم فرمان وی هستیم.
﴿وَصَدَّهَا مَا کَانَت تَّعۡبُدُ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ إِنَّهَا کَانَتۡ مِن قَوۡمٖ کَٰفِرِینَ ٤٣﴾.
البته آنچه قبلاً بلقیس را از یگانه پرستی و اخلاص در عبادت حقتعالی باز داشته بود، آیین باطل شرک و پرستش خورشید بود. او در میان قومی میزیست و بناء در شرک از پدران و نیاکان تقلید کرد و با آنکه بسیار با هوش و زیرک بود و میدانست میان خطا و صواب تمیز دهد ولی با این حال تقلید کورکورانه و عادات باطل، بینش و بصیرت را از آنسان سلب میکند.
﴿قِیلَ لَهَا ٱدۡخُلِی ٱلصَّرۡحَۖ فَلَمَّا رَأَتۡهُ حَسِبَتۡهُ لُجَّةٗ وَکَشَفَتۡ عَن سَاقَیۡهَاۚ قَالَ إِنَّهُۥ صَرۡحٞ مُّمَرَّدٞ مِّن قَوَارِیرَۗ قَالَتۡ رَبِّ إِنِّی ظَلَمۡتُ نَفۡسِی وَأَسۡلَمۡتُ مَعَ سُلَیۡمَٰنَ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٤٤﴾.
به بلقیس گفته شد: وارد کاخ سلیمان شود. همان کاخی که عرصهاش از آبگینه صاف و شفاف ساخته شده بود و در زیر آن آب جاری بود. و چون این منظره را دید پنداشت که برکهای از آب در برابر وی قرار دارد و امواجش در حال تلؤلؤ میباشد. پس از ترس اینکه بدان آب خیس شود جامه را از ساقهایش بالا زد تا از آن عبور کند. در این اثنا سلیمان به وی گفت: این عرصه مفروش از بلور شفاف و آبگینه مواج است که آب در زیر آن جریان دارد لذا آب هرگز به تو نخواهد رسید. در اینجا بود که بلقیس از عظمت و ابهت سامانه ملک و فرمانروایی سلیمان مدهوش شد و گفت: پروردگارا! من با عقیده شرک بر خویشتن ستم کردهام و اینک با گرایش به یکتا پرستیات و با پیروی از سلیمان پیامبر، به فرمانت گردن مینهم تا همراه با وی در دین شاه شاهان، پروردگار جهانیان و خداوند عزوجل پیشینیان و پسینیان درآیم.
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمۡ صَٰلِحًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ فَإِذَا هُمۡ فَرِیقَانِ یَخۡتَصِمُونَ ٤٥﴾.
و به راستی خداوند عزوجل به سوی قوم ثمود برادرشان صالح علیه السلام را فرستاد. او آنان را به سوی عبادت خدای یگانه، خالص سازی اطاعت برایش و عدم شرک آوری به وی فراخواند. چون صالح علیه السلام پیام توحید را بر ایشان آورد، قومش به دو دسته تقسیم شدند؛ دستهای مؤمن و دسته دیگر کافر. و هریک هم با دسته دیگر بر سر دین و آیین خویش به مخاصمه و مبارزه پرداختند.
﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ لِمَ تَسۡتَعۡجِلُونَ بِٱلسَّیِّئَةِ قَبۡلَ ٱلۡحَسَنَةِۖ لَوۡلَا تَسۡتَغۡفِرُونَ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ ٤٦﴾.
صالح به کفر ورزان گفت: چرا به سوی گناهان و نافرمانیها که پیامد آن فقط خشم و عذاب الهی است میشتابید و ایمان به خدای یکتا و عمل به نیکیها را که پاداش و رضای الهی را برایتان ارمغان میآورد به تأخیر میاندازید؟ چرا همین اکنون از خداوند منان آمرزش نمیخواهید تا شاید با در گذشت از گناهان و کارنامه سیاه پیشینتان شما را مورد مرحمت قرار دهد؟
﴿قَالُواْ ٱطَّیَّرۡنَا بِکَ وَبِمَن مَّعَکَۚ قَالَ طَٰٓئِرُکُمۡ عِندَ ٱللَّهِۖ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تُفۡتَنُونَ ٤٧﴾.
قوم صالح علیه السلام به وی گفتند: ما به تو و به هر کس که در دینت از تو پیروی کرده است شگون بد زدهایم. صالح در پاسخشان گفت: جز این نیست که هر خیر با شرّی که بر شما روی میدهد، از قضا و قدر خداوند عزوجل است ولیکن خداوند عزوجل شما را با سختی و آسانی و تنگدستی و فراوانی میآزماید.
﴿وَکَانَ فِی ٱلۡمَدِینَةِ تِسۡعَةُ رَهۡطٖ یُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا یُصۡلِحُونَ ٤٨﴾.
و در شهر صالح علیه السلام ـ که سرزمین حجر در شما غرب جزیره العرب است ـ نُه مردم بسیار شرور وجود داشتند که با ستم بر مردم و ارتکاب بدیها، در زمین فساد میکردند و در آنان صلاح و آراستگی ابداً سراغ نمیشد.
﴿قَالُواْ تَقَاسَمُواْ بِٱللَّهِ لَنُبَیِّتَنَّهُۥ وَأَهۡلَهُۥ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِۦ مَا شَهِدۡنَا مَهۡلِکَ أَهۡلِهِۦ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ ٤٩﴾.
پس آن نُه تن در میان خود مشوره نمودند و به همدیگر سوگند خوردند که: حتماً به صالح علیه السلام و خانوادهاش شبیخون میزنیم و همه را میکشیم، سپس به ولی خون از کسانش میگوییم: ما در ماجرای قتلشان حاضر نبودهایم و ما قطعاً راست میگوییم.
﴿وَمَکَرُواْ مَکۡرٗا وَمَکَرۡنَا مَکۡرٗا وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ ٥٠﴾.
و چنین بود که برای کشتن صالح علیه السلام و خانوادهاش در تاریکیهای شب نیرنگی تنیدند ولی حقتعالی پیامبرش صالح علیه السلام و کسانش را حمایت کرد و آن گروه اشرار را با عذابی بنیانکن و ناگهانی غافلگیر ساخت و در حالی که توقع نزول عذاب الهی را بر خود نداشتند.
﴿فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ مَکۡرِهِمۡ أَنَّا دَمَّرۡنَٰهُمۡ وَقَوۡمَهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٥١﴾.
پس از آنچه بر سر آن گروه رفت درس عبرت بگیرید و بیندیشد که نتیجه عمل بدشان چه بود و چگونه خداوند عزوجل همگی آنان را نابود و ریشه کن ساخت و حتی یک تن از آنان را نیز باقی نگذاشت.
﴿فَتِلۡکَ بُیُوتُهُمۡ خَاوِیَةَۢ بِمَا ظَلَمُوٓاْۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ ٥٢﴾.
و اینک این خانههایشان است که ویرانه و خالی است؛ و بعد از آنکه خداوند عزوجل آنان را به سبب ظلمشان برخویشتن با شرک و فساد افگنی در زمین و مقابله با صالح علیه السلام هلاک ساخت، دیگر هیچ زنده سری در آنها وجود ندارد. بیگمان در کیفر براندازیشان عبرتی است بزرگ برای کسانی که دانش سودمندی داشته و از عبرتها بهره میگیرند. یقیناً این سنّت حقتعالی در مورد کسانی است که به وی کفر ورزیده و با پیامبرانش میستیزند.
﴿وَأَنجَیۡنَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ ٥٣﴾.
و خداوند عزوجل پیامبرشان صالح علیه السلام و کسانش را که به طاعتش گرویده و نافرمانیهایش را فرو میگذاشتند از عذابی که بر قوم ثمود نازل شد رهانید.
﴿وَلُوطًا إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ أَتَأۡتُونَ ٱلۡفَٰحِشَةَ وَأَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ ٥٤﴾.
و لوط پیامبر را یاد کن، هنگامی که بر فعل زشت و وقیح قومش که نزدیکی جنسی به مردان به جای زنان بود، اعتراض کرد و گفت: چگونه دیده و دانسته مرتکب عمل ناشایست لواط شده، دستور الهی به صلاح و آراستگی و نهی وی از فساد و آلودگی را در نظر نمیگیرید؟
﴿أَئِنَّکُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ شَهۡوَةٗ مِّن دُونِ ٱلنِّسَآءِۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تَجۡهَلُونَ ٥٥﴾.
اما آنان از دستور الله عزوجل سر پیچیده، مرتکب نهیش شدند و چنان عمل زشتی را انجام دادند که در میان هیچ امّتی سابقه نداشت؛ و آن عبارت از مقاربت با مردان به جای زنان بود.
﴿۞فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ أَخۡرِجُوٓاْ ءَالَ لُوطٖ مِّن قَرۡیَتِکُمۡۖ إِنَّهُمۡ أُنَاسٞ یَتَطَهَّرُونَ ٥٦﴾.
قوم لوط در برابر اعتراض وی پاسخ دیگری جز این نیافتند که در میان خود گفتند: لوط و خانوادهاش را از شهرتان بیرون کنید؛ زیرا آنان از این بدکاریها پاکاند و پاکیزه جوی!! این سخن را روی تمسخر و استهزا گفتند.
﴿فَأَنجَیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَٰهَا مِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ ٥٧﴾.
پس خداوند عزوجل لوط و خانوادهاش را از عذاب آماده شده برای قوم کافرش به سلامت داشت، مگر زن کافرش با هلاک شدگان باقی ماند؛ زیرا او قومش را بر انجام فحشا یاری میکرد.
﴿وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِم مَّطَرٗاۖ فَسَآءَ مَطَرُ ٱلۡمُنذَرِینَ ٥٨﴾.
و حقتعالی از آسمان بارانی از سجّیل بر آنها فرو بارانید که پاره و نابودشان ساخت، به راستی آن باران چه بد بارانی بود؛ زیرا خداوند عزوجل قومی را که پیامبرش از عذاب هشدارشان داده بود، بدان نابود گردانید.
﴿قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ وَسَلَٰمٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ ٱلَّذِینَ ٱصۡطَفَىٰٓۗ ءَآللَّهُ خَیۡرٌ أَمَّا یُشۡرِکُونَ ٥٩﴾.
ای پیامبر! بگو: سپاس و ثنا در آغاز و انجام برای خدای یگانه یکتاست و از جانب الله عزوجل سلامتی و امانی است از هرگونه آفت و هراسی برای بندگان بر گزیدهاش؛ همانان که او برای ابلاغ رسالتش انتخابشان کرده است. سپس از کافران بپرس: آیا خدای آفریننده روزی بخش که جلب کننده خیر و دفع کننده شرّ است، برای شما بهتر است یا خدایانتان که نه میآفرینند، نه روزی میدهند، نه خیری میرسانند و نه حتی از خود زیانی را دفع میکنند.
﴿أَمَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَأَنزَلَ لَکُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَنۢبَتۡنَا بِهِۦ حَدَآئِقَ ذَاتَ بَهۡجَةٖ مَّا کَانَ لَکُمۡ أَن تُنۢبِتُواْ شَجَرَهَآۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٞ یَعۡدِلُونَ ٦٠﴾.
همچنان از کافران بپرس: چه کسی آسمانها و زمین را آفریده و از آسمان برای شما آبی فرود آورده و بدان باغهای زیبای خوش منظر، بهجت انگیز و روح پرور رویانده است در حالی که اگر خدا عزوجل درختان آن را نرویاند شما آن را رویانده نمیتوانید؟ آیا آنجا همراه با خدای سبحان خدای دیگری وجود دارد که کارهایی چون آفرینندگی، روزی دهندگی، فرود آوردن آب و بیرون آوردن گیاه را انجام دهد تا شایسته چیزی از امر عبادت باشد؟
﴿أَمَّن جَعَلَ ٱلۡأَرۡضَ قَرَارٗا وَجَعَلَ خِلَٰلَهَآ أَنۡهَٰرٗا وَجَعَلَ لَهَا رَوَٰسِیَ وَجَعَلَ بَیۡنَ ٱلۡبَحۡرَیۡنِ حَاجِزًاۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ ٦١﴾.
آیا برستش خدایانی که جلب کننده هیچ خیر و دفع کننده هیچ شرّی نیستند بهتر است یا پرستش ذاتی که زمین را هموار و گسترده گردانید تا بدانجا که آن را گهواره، فرش و قرارگاه ساخت و در آن رودها جاری کرد و آن را با کوههای لنگر مانند محکم و استوار گردانید، و میان دو دریای شور و شیرین حائل و برزخی قرار داد که یکی با دیگری در هم نمیآمیزد؟ آیا کسی دیگر هم مانند خدای سبحان چنین کارهایی کرده است تا با وی شریک گردانیده شود؟ نه! بلکه بیشتر کافران خدا عزوجل را آنگونه که حقّ قدرشناسی وی است، قدر نمیگذارند و جایگاه و عظمت وی را نمیدانند؛ از اینروی در شرک آوری به خدای سبحان از پدران خود تقلید کردهاند.
﴿أَمَّن یُجِیبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَیَجۡعَلُکُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قَلِیلٗا مَّا تَذَکَّرُونَ ٦٢﴾.
آیا پرستش خدایان پنداریتان بهتر است یا عبادت آن کسی که درمانده را ـ چون وی را بخواند ـ اجابت کرده، گرفتاری و بلا و رنج و محنت را از وی دور و سختیهای سخت را از در تنگنا ماندگان میگشاید و شما را در موقعیتی قرار میدهد که در آبادانی زمین از پیشینیانتان جانشینی کنید؟ آیا آنجا جز خدای سبحان معبود دیگری وجود دارد که نعمتها را بر شما سرازیر نموده و بدبختیها را از شما بر گرداند تا در نتیجه وی را با خدای سبحان شریک گردانید؟ چه اندک میاندیشید و چه کم پند میپذیرید! هم از اینروی به پروردگارتان کفر ورزیدید. پس در واقع این جهل شماست که بر این کردار بد وادارتان ساخته است.
﴿أَمَّن یَهۡدِیکُمۡ فِی ظُلُمَٰتِ ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ وَمَن یُرۡسِلُ ٱلرِّیَٰحَ بُشۡرَۢا بَیۡنَ یَدَیۡ رَحۡمَتِهِۦٓۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ تَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا یُشۡرِکُونَ ٦٣﴾.
آیا پرستش خدایان پنداریتان بهتر است یا پرستش کسی که وقتی در تاریکیهای برّ و بحر راه میپیماید و راه گم میکنید شما را راهنمون میشود؟ پس تنها اوست که شما را به سوی راه نجات راهبر است، و تنها اوست که بادها را بر بندگانش به عنوان بشارتگر رحمتش ـ با نزول باران ـ میفرستد و زمین را پس از مرگش بدان زنده میسازد. پس آیا آنجا غیر از خدای سبحان خدای دیگری است که همانند وی انجام دهد تا با وی در عبودیت شریک آورده شود؟ منزّه است خدای سبحان از کار مشرکان و مقدّس است از اینکه با وی خدای دیگری وجود داشته باشد. پس اوست خدایی که نه جز وی معبود بر حقی وجود دارد، نه پروردگاری و نه خداوندی.
﴿أَمَّن یَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُۥ وَمَن یَرۡزُقُکُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ٦٤﴾.
و از کافران بپرس که چه کسی ایجاد آفرینش را بدون نمونه سابقی آغاز کرده است و سپس هرگاه که بخواهد آن را فنا میکند، و آنگاه پس از فنا مجدّداً آن را باز میآورد؟ و چه کسی است که خلق را با فرود آوردن باران و رویاندن گیاهان و درختان و میوه زارها و مزرعهها و غیره، روزی میدهد؟ آیا آنجا غیر از خدای سبحان خدای دیگری وجود دارد که این کارها را انجام میدهد؟ به آنان بگو: دلیل شما بر این پندار باطلتان که برای خدا در ملک و حکم و عبادتش شریکی وجود دارد، چیست؟ پس اگر در این پندار خود راستگویید بفرمایید حجّتی به میدان آورید؟
﴿قُل لَّا یَعۡلَمُ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَیۡبَ إِلَّا ٱللَّهُۚ وَمَا یَشۡعُرُونَ أَیَّانَ یُبۡعَثُونَ ٦٥﴾.
ای پیامبر! به کافران بگو: در گردونه هستی کسی جز یگانه قهّار وجود ندارد که آنچه را از دیدهها غایب است بداند، و مردم نمیدانند که چه وقت برای حساب و حشر از قبرها برانگیخته میشوند.
﴿بَلِ ٱدَّٰرَکَ عِلۡمُهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِۚ بَلۡ هُمۡ فِی شَکّٖ مِّنۡهَاۖ بَلۡ هُم مِّنۡهَا عَمُونَ ٦٦﴾.
بلکه علمشان در روز آخرت تکامل میکند و آنجاست که پس از مشاهده هول و هراسهای وحشتبار قیامت با چشم سر، به رستاخیز پس از مرگ یقین میکنند و فقط آنگاه است که به این روز باورمند میشوند حال آنکه در دنیای خویش از آن در شک و تردید به سر میبردند بلکه دیدگانشان از آن کور شد و آن را تکذیب کردند.
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَءِذَا کُنَّا تُرَٰبٗا وَءَابَآؤُنَآ أَئِنَّا لَمُخۡرَجُونَ ٦٧﴾.
و کافران گفتند: آیا پس از مرگ زنده برانگیخته میشویم بعد از آنکه ما و پدرانمان فنا گشته ایم؟ قطعاً این کار بعید و محال است.
﴿لَقَدۡ وُعِدۡنَا هَٰذَا نَحۡنُ وَءَابَآؤُنَا مِن قَبۡلُ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ ٦٨﴾.
در حقیقت پیش از این نیز ما و پدارنمان به رستاخیز از مرگ وعده داده شدهایم اما در عمل چیزی از این امور اتفاق نیفتاد و ما کسی را ندیدیم که بعد از مرگ زنده شده باشد. پس این وعده از خرافات گذشتگان و از دروغهای پیشینیان است.
﴿قُلۡ سِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ ٦٩﴾.
ای پیامبر! به این گروه کفّار بگو: در زمین برای عبرت آموزی بگردید و در دیار مجرمان تفکر کنید که چگونه خداوند عزوجل بربادشان ساخت. سپس از این امر که بر شما نیز همان آید که بر آنان رفت، پروا دارید.
﴿وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَیۡهِمۡ وَلَا تَکُن فِی ضَیۡقٖ مِّمَّا یَمۡکُرُونَ ٧٠﴾.
و ای پیامبر! از تکذیب کفّار اندوهگین مباش و از نیرنگ فجّار دل تنگ مدار؛ زیرا خداوند عزوجل به زودی پیروزت میسازد و فرجام این سرای دنیا نیز از آن تو و پیروانت است.
﴿وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ٧١﴾.
و کافران میگویند: این عذابی که ما را ـ ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم بدان وعده میدهی چه وقت است؟ اگر در این امر که عذاب روی میدهد راستگویید پس بگویید که آن کجاست؟
﴿قُلۡ عَسَىٰٓ أَن یَکُونَ رَدِفَ لَکُم بَعۡضُ ٱلَّذِی تَسۡتَعۡجِلُونَ ٧٢﴾.
ای پیامبر! بگو: چه بسا بعضی از عذابی را که از جانب خداوند عزوجل به شتاب میطلبید به شما نزدیک باشد در حالی که احساسش را نمیکنید و از آن در غفلت قرار دارید.
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلنَّاسِ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَشۡکُرُونَ ٧٣﴾.
ای پیامبر! و بیگمان پروردگارت بر مردم دارای فضل و احسان است از آنجا که مهلتشان داده و آنان را در برابر خطها و گناهانشان به شتاب مجازات نکرده است ولی با این حال بیشتر بشر خدا عزوجل را بر این امهال و تأخیر سپاس نگذاشته، نه طاعت را برایش ویراسته میدارند و نه او را در عبودیت به یگانگی و یکتایی میخوانند.
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَیَعۡلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمۡ وَمَا یُعۡلِنُونَ ٧٤﴾.
و در حقیقت پروردگارت بر آنچه سینهها پنهان میدارند و در نهانها انباشته است، و بر آنچه آشکار میدارند نیک آگاه است، او به هر پنهان و پیدایی داناست.
﴿وَمَا مِنۡ غَآئِبَةٖ فِی ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٍ ٧٥﴾.
و آنجا ـ در آسمان و زمین ـ هیچ امری نهانی از دیدگان بشر وجود ندارد مگر آنکه در کتابی روشن و نوشته نزد خداوند عزوجل درج است. پس علم آنچه در گذشته اتفاق افتاده، آنچه در آینده خواهد آمد و آنچه که هنوز اتفاق نیفتاده و نیز چگونگی روی دادن آنها، همه نزد خداوند عزوجل است.
﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ یَقُصُّ عَلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ أَکۡثَرَ ٱلَّذِی هُمۡ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ ٧٦﴾.
بیگمان این قرآنی که حقتعالی آن را بر محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرود آورده است حکایت میکند بر بنی اسرائیل به حق و عدل و به طور فیصله کن هر آنچه را که در مورد آن اختلاف دارند و هر شبههای را که بر آنان مبهم مانده است.
﴿وَإِنَّهُۥ لَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ ٧٧﴾.
و به راستی که این قرآن برای مؤمنان متمسّک هدایتی است از گمراهی که در آن راه رشد و نجات از ضلالت نموده شده است. پس قرآن رحمتی از جانب الله عزوجل برای پیروان خود است؛ صاحبش را به رضوان الهی رسانده و او را به راه فوز و فلاح رهنمون میشود.
﴿إِنَّ رَبَّکَ یَقۡضِی بَیۡنَهُم بِحُکۡمِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡعَلِیمُ ٧٨﴾.
در حقیقت تنها پروردگار توست که میان اختلاف کنندگان ـ اعم از یهود و دیگران ـ درباره هر چه که پیرامون آن اختلاف دارند به طور قطع داوری میکند؛ بنابراین او نیکوکار را پاداش داده و بدکار را کیفر میدهد. اوست شکست ناپذیری که در ملکش غالب است؛ دشمنانش را مقهور ساخته و با جبروت خود ستیزه جویانش را بیخ کن مینماید. او دانایی است که بر هر پیدیدهای آگاه است؛ علم هر آشکار و نهان و هر پیدا و پنهان نزد اوست بنابراین خطا از صواب بر وی مبهم باقی نمیماند.
﴿فَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۖ إِنَّکَ عَلَى ٱلۡحَقِّ ٱلۡمُبِینِ ٧٩﴾.
پس ای پیامبر مهربان! کار خود و پیروانت را به خداوند منّان بسپار، بر او اعتماد کن و تمام امور را به او واگذار؛ زیرا او به طور قطع تو را کفایت و حمایت خواهد کرد، از آن روی که تو بر راه درست و استوار و بر هدایتی بزرگ و پایدار قرار داری.
﴿إِنَّکَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَلَا تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوۡاْ مُدۡبِرِینَ ٨٠﴾.
ای پیامبر! بیگمان تو نمیتوانی به کسی که خداوند عزوجل قلبش را با کفر و گناه میرانده است سروش هدایت را بشنوانی و تو نمیتوانی به کسی که خداوند عزوجل گوشهایش را از شنیدن آوای هدایت ناشنوا ساخته، ندای حقّت را برسانی؛ آنگاه که او نفرتکنان از راه هدایت و روی گردان از صراط حق، بدان پشت میکند.
﴿وَمَآ أَنتَ بِهَٰدِی ٱلۡعُمۡیِ عَن ضَلَٰلَتِهِمۡۖ إِن تُسۡمِعُ إِلَّا مَن یُؤۡمِنُ بَِٔایَٰتِنَا فَهُم مُّسۡلِمُونَ ٨١﴾.
ای پیامبر! و تو کسانی را که خداوند عزوجل گمراهشان ساخته است و از دیدن راه حق نا بینایند، هدایتگر نیستی و تو نمیتوانی صدای حقیقت را جز به کسانی بشنوانی که به آیات الله عزوجل تصدیق کرده، منقاد دستور و فرمانبردار طاعتش میباشند.
﴿۞وَإِذَا وَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَیۡهِمۡ أَخۡرَجۡنَا لَهُمۡ دَآبَّةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ تُکَلِّمُهُمۡ أَنَّ ٱلنَّاسَ کَانُواْ بَِٔایَٰتِنَا لَا یُوقِنُونَ ٨٢﴾.
و هنگامی که خداوند عزوجل به علت کفر، عصیان، استمرار و زیاده رویشان در طغیان، کیفر را برآنان واجب گرداند، برایشان از زمین جنبندهای را ـ که از علامات کبرای قیامت است ـ بیرون میآورد که آن جنبنده به آنان چنین میگوید: در حقیقت مردم رستاخیز پس از مرگ را تکذیب کرده و به آیات خدا و رسالت پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم ایمان نمیآوردند و یقین نداشتند.
﴿وَیَوۡمَ نَحۡشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٖ فَوۡجٗا مِّمَّن یُکَذِّبُ بَِٔایَٰتِنَا فَهُمۡ یُوزَعُونَ ٨٣﴾.
و روز قیامت که خداوند عزوجل دستهای از میان هر امّت را که آیاتش را تکذیب کرده و برهانهایش را انکار نمودهاند گرد میآورد و همه را از اوّل تا آخرشان متوقّف میدارد تا همگی جمع شوند و آنگاه همگی به سوی موقف جزا رانده میشوند.
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُو قَالَ أَکَذَّبۡتُم بَِٔایَٰتِی وَلَمۡ تُحِیطُواْ بِهَا عِلۡمًا أَمَّاذَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٨٤﴾.
تا چون از میان هر امّت دستهای از منکران آیات خداوند عزوجل و دروغ انگاران پیامبرانش حاضر شدند و به هم پیوستند، وانگه حقتعالی از آنان میپرسد: چرا آیات وی را که پیامبرانش را بدان فرستاده بود تکذیب کردید؟ چرا ادلّهای ـ از آفرینش بدیع و صنع زیبا را که برهان قدرت و یگانگیاش بود و در کائناتش قرار داده بود ـ انکار کردید در حالی که از نظر علمی بر بطلان آنها احاطه نداشتید تا آنها را ردّ و انکار نمایید؟ یا مگر در دنیا مصروف چه کاری بودید؟ و البته خداوند عزوجل بدانچه میکردهاند، داناست.
﴿وَوَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَیۡهِم بِمَا ظَلَمُواْ فَهُمۡ لَا یَنطِقُونَ ٨٥﴾.
و البته حقتعالی حکم عذاب را به سبب کفر و عصیانشان بر آنان واجب گردانید، در نتیجه عذر موجّهی را که نزد خداوند عزوجل به حالشان سودمند باشد بر زبان نمیآورند و حجّت راستینی که عذابش را از آنان دفع کند، به میان آورده نمیتوانند.
﴿أَلَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّا جَعَلۡنَا ٱلَّیۡلَ لِیَسۡکُنُواْ فِیهِ وَٱلنَّهَارَ مُبۡصِرًاۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ ٨٦﴾.
آیا کافران ندیدهاند که خداوند عزوجل شب را برای بندگان قرار گاهی گردانیده است که در آن از کارها و مشغلها میآسایند و برای راحت بخشیدن به ابدان خود، در آن میخوابند؟ و روز را به وسیله خورشید روشنگر ساخته است که در آن میبینند و بناء برای جستجوی روزی و کسب معیشت در آن به پا میخیزند؟ بیگمان در پیاپی آمدن شب و روز برهان رخشانی است بر قدرت و عظمت و یگانگی خدای سبحان، اما برای مردمی که آیاتش را تصدیق کرده و از پیامبران پیروی میکنند.
﴿وَیَوۡمَ یُنفَخُ فِی ٱلصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا مَن شَآءَ ٱللَّهُۚ وَکُلٌّ أَتَوۡهُ دَٰخِرِینَ ٨٧﴾.
و ای پیامبر! روزی را یاد کن که اسرافیل فرشته در صور میدمد و از شدّت دمیدنش هر آفریدهای در آسمان و زمین سخت هراسان و وحشتزده میشود جز آنانی که خداوند عزوجل ایشان را از این وحشت به سلامت داشته و از این فاجعه استثنا نموده است و قطعاً تمام مخلوقات با زبونی به سوی پروردگارشان باز میگردند.
﴿وَتَرَى ٱلۡجِبَالَ تَحۡسَبُهَا جَامِدَةٗ وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ ٱلسَّحَابِۚ صُنۡعَ ٱللَّهِ ٱلَّذِیٓ أَتۡقَنَ کُلَّ شَیۡءٍۚ إِنَّهُۥ خَبِیرُۢ بِمَا تَفۡعَلُونَ ٨٨﴾.
و کوهها را میبینی و میپنداری که در جای خود بیحرکت ایستادهاند حال آنکه همانند ابرها که باد آن را به پیش میراند به سرعت در حال حرکت هستند. و این از صنع خدای لطیف خبیری است که آفرینش را به نیکویی آراسته و در صنعش ابداع و نو آوری آورده است؛ همانا حقتعالی بدانچه مردم از نیک و بد انجام میدهند آگاه است و به زودی آنان را در قبال اعمالشان محاسبه میکند.
﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ خَیۡرٞ مِّنۡهَا وَهُم مِّن فَزَعٖ یَوۡمَئِذٍ ءَامِنُونَ ٨٩﴾.
هر کس عقیده توحید را همراه با عمل صالح بیاورد و در عبادت حقتعالی صادق بوده، طاعت را برایش ویراسته نموده باشد، پس خداوند عزوجل برایش پاداشی بزرگتر از عملش و فربهتر و فراتر از تلاشش ذخیره میگرداند؛ این پاداش بهشتی است که پهنان آن همانند آسمانها و زمین است و در عین حال ایشان از هراس بزرگ ایمنند؛ زیرا حقتعالی برایشان آرامش فرود آورده و به رستگاری نویدشان داده است.
﴿وَمَن جَآءَ بِٱلسَّیِّئَةِ فَکُبَّتۡ وُجُوهُهُمۡ فِی ٱلنَّارِ هَلۡ تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٩٠﴾.
و هر کس در روز قیامت نزد پروردگارش شرک و گناهان کبیره را بیاورد پس بیگمان خدای متعال وی را در آتش جهنم با چهرهاش سرنگون ساخته و سرزنش بارانه به وی گفته میشود: آیا این عذاب چیزی جز جزایت در برابر آن افعال زشت شرک و عصیانت میباشد؟
﴿إِنَّمَآ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ رَبَّ هَٰذِهِ ٱلۡبَلۡدَةِ ٱلَّذِی حَرَّمَهَا وَلَهُۥ کُلُّ شَیۡءٖۖ وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَکُونَ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ ٩١﴾.
ای پیامبر! به امّتت بگو: در حقیقت خدای سبحان به من دستور داده است تا او را به یگانگی برستش کنم؛ زیرا او پروردگار این شهری است که آن را مقدّس و مشرف گردانیده است، بدینسان که آن را بر مردم حرام و محترم قرار داده است و بنابراین در مکه خون حرامی ریخته نمیشود، شکاری صید نمیشود، یا درختی بریده نمیشود... و خداوند عزوجل مالک هر چیزی است پس در ملکش آنگونه که بخواهد تصرف میکند. همچنان او به من دستور داده است تا او را به یگانگی پرستش کنم نه دیگران را و اینکه از خاضعان حکم و فرمانش، از منقادان شریعتش و از پیشاهنگان طاعتش باشم.
﴿وَأَنۡ أَتۡلُوَاْ ٱلۡقُرۡءَانَۖ فَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهۡتَدِی لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن ضَلَّ فَقُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُنذِرِینَ ٩٢﴾.
و بگو: همچنان پروردگارم به من دستور داده است تا کتابش را بر بندگانش بخوانم و به این ترتیب حجّت را بر ایشان بر پا دارم. پس هر کس در باورهای ایمانیش راستگو بوده و عمل شایسته ارائه کرده باشد، قطعاً نفع و پاداش این کار به خودش برمیگردد و او در اصل و اساس به نیکویی عمل کرده است اما هر کس تکذیب پیشه کرده و روی بر گرداند ـ پس ای پیامبر ـ به وی خبر ده که تو هشدار دهندهای از سوی الله عزوجل هستی و حجّت را بر مردم اقامه میکنی بناءً مالک و صاحب اختیار هدایت مردم نیستی؛ زیرا هدایتگر و گمراهگر همانا خدای یکتاست.
﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ سَیُرِیکُمۡ ءَایَٰتِهِۦ فَتَعۡرِفُونَهَاۚ وَمَا رَبُّکَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ ٩٣﴾.
ای پیامبر! بگو همه ثناها و ستایشها و تمام سپاسها، اعم از اول و آخر آنها تنها و تنها برای خداوند عزوجل است. ای مردم! خداوند عزوجل به زودی آیات و نشانههایی را که راهنمای خداوندی و قدرتش در عرصه آفاق و انفس است به شما نشان خواهد داد و شما نیز آن نشانهها را آنگونه خواهید شناخت که در پرتو آن، راه رشد از بیکردارتان را برایتان به شمار آورده و به زودی شما را در برابر آن محاسبه و محاکمه میکند.
سوره نمل
طسٓۚ تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡقُرۡءَانِ وَکِتَابٖ مُّبِینٍ
طس [= طا. سین]. این، آیات قرآن و کتابی روشنگر است.
هُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِینَ
[که] هدایت و بشارت برای مؤمنان است.
ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ یُوقِنُونَ
[همان] کسانی که نماز برپا میدارند و زکات میپردازند و به آخرت یقین دارند.
إِنَّ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَهُمۡ یَعۡمَهُونَ
در حقیقت، کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند، اعمال آنان را برایشان آراستهایم؛ پس [کوردل و] سرگشتهاند.
أُوْلَـٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ لَهُمۡ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِ وَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡأَخۡسَرُونَ
آنان کسانی هستند که عذاب دردناک [در پیش] دارند و در آخرت زیانکارترین [مردم] هستند.
وَإِنَّکَ لَتُلَقَّى ٱلۡقُرۡءَانَ مِن لَّدُنۡ حَکِیمٍ عَلِیمٍ
و [ای پیامبر،] یقیناً تو قرآن را از پیشگاهِ [پروردگار] حکیم دانا دریافت میکنی.
إِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهۡلِهِۦٓ إِنِّیٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا سَـَٔاتِیکُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ أَوۡ ءَاتِیکُم بِشِهَابٖ قَبَسٖ لَّعَلَّکُمۡ تَصۡطَلُونَ
[یاد کن از] هنگامی که موسی به خانوادهاش گفت: «[بایستید؛] من آتشی [از دور] دیدم. به زودی خبری از آن برایتان میآورم یا شعله آتشی میآورم تا گرم شوید».
فَلَمَّا جَآءَهَا نُودِیَ أَنۢ بُورِکَ مَن فِی ٱلنَّارِ وَمَنۡ حَوۡلَهَا وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ
چون به آن [آتش] رسید، ندا داده شد که: «مبارک [و خجسته] باد آن که در آتش است و هر [فرشتهای] که پیرامون آن است؛ و پاک و منزّه است الله ـ پروردگار جهانیان.
یَٰمُوسَىٰٓ إِنَّهُۥٓ أَنَا ٱللَّهُ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ
ای موسی، به راستی که منم الله شکستناپذیرِ حکیم.
وَأَلۡقِ عَصَاکَۚ فَلَمَّا رَءَاهَا تَهۡتَزُّ کَأَنَّهَا جَآنّٞ وَلَّىٰ مُدۡبِرٗا وَلَمۡ یُعَقِّبۡۚ یَٰمُوسَىٰ لَا تَخَفۡ إِنِّی لَا یَخَافُ لَدَیَّ ٱلۡمُرۡسَلُونَ
و عصایت را بیفکن». چون [موسی] آن را دید که همچون ماری [با سرعت] میخزد، [از ترس] پشت کرد و گریخت و بازنگشت. [ندا آمد که:] «ای موسی، نترس. پیامبران در پیشگاهِ من هیچ ترسی ندارند.
إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسۡنَۢا بَعۡدَ سُوٓءٖ فَإِنِّی غَفُورٞ رَّحِیمٞ
اما کسی که ستم کند، آنگاه [پس از توبه،] بدی را به نیکی تبدیل نماید [بداند که] بیتردید، من آمرزندۀ مهربانم.
وَأَدۡخِلۡ یَدَکَ فِی جَیۡبِکَ تَخۡرُجۡ بَیۡضَآءَ مِنۡ غَیۡرِ سُوٓءٖۖ فِی تِسۡعِ ءَایَٰتٍ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَقَوۡمِهِۦٓۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَ
و دستت را در گریبانت فرو بر [تا] سپید و بدون عیب [و بدون بیماری پیسی] خارج شود. [این معجزهای است] در زمرۀ معجزات نُهگانه [که باید] به سوی فرعون و قومش [ببری؛ چرا که] بیتردید، آنان گروهی نافرمانند».
فَلَمَّا جَآءَتۡهُمۡ ءَایَٰتُنَا مُبۡصِرَةٗ قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ مُّبِینٞ
اما وقتی آیات [و معجزات] ما روشن [و واضح] به سویشان آمد، گفتند: «این، جادویی آشکار است».
وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَیۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗاۚ فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِینَ
و آنها را از روی ستم و سرکشی انکار کردند در حالی که دلهایشان به آنها یقین داشتند؛ پس بنگر که سرانجام مفسدان چگونه بود.
وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا دَاوُۥدَ وَسُلَیۡمَٰنَ عِلۡمٗاۖ وَقَالَا ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی فَضَّلَنَا عَلَىٰ کَثِیرٖ مِّنۡ عِبَادِهِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ
و به راستی، به داود و سلیمان دانشی [عظیم] دادیم و آنان گفتند: «ستایش از آنِ الله است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری بخشید».
وَوَرِثَ سُلَیۡمَٰنُ دَاوُۥدَۖ وَقَالَ یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ عُلِّمۡنَا مَنطِقَ ٱلطَّیۡرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیۡءٍۖ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡمُبِینُ
و سلیمان از داود [علم و نبوت و پادشاهی را] میراث برد و گفت: «ای مردم، [فهمِ] زبان پرندگان به ما آموخته شده و از هر چیز به ما [بهرهای] دادهاند. بیتردید، این فضلی آشکار [از جانب پروردگار] است».
وَحُشِرَ لِسُلَیۡمَٰنَ جُنُودُهُۥ مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ وَٱلطَّیۡرِ فَهُمۡ یُوزَعُونَ
و سپاهیان سلیمان ـ از جن و انس و پرندگان ـ نزدش گِرد آمدند؛ آنگاه منظم [و پیوسته در کنار یکدیگر] میرفتند.
حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوۡاْ عَلَىٰ وَادِ ٱلنَّمۡلِ قَالَتۡ نَمۡلَةٞ یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّمۡلُ ٱدۡخُلُواْ مَسَٰکِنَکُمۡ لَا یَحۡطِمَنَّکُمۡ سُلَیۡمَٰنُ وَجُنُودُهُۥ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ
[آنان به راه خود ادامه دادند] تا وقتی به سرزمین مورچگان [در شام] رسیدند. مورچهای گفت: «ای مورچگان، به لانههای خود بروید تا سلیمان و لشکریانش شما را [ندیده و] ندانسته پایمال نکنند».
فَتَبَسَّمَ ضَاحِکٗا مِّن قَوۡلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَدۡخِلۡنِی بِرَحۡمَتِکَ فِی عِبَادِکَ ٱلصَّـٰلِحِینَ
[سلیمان] از سخن آن [مورچه] خندید و گفت: «پروردگارا، به من توفیق بده تا شکر نعمتی را که بر من و بر پدر و مادرم ارزانی داشتهای به جای آورم و [یاریام کن تا] کاری شایسته انجام دهم که مایۀ رضایتت گردد و به رحمت خویش مرا در جمعِ بندگان شایستهات وارد کن».
وَتَفَقَّدَ ٱلطَّیۡرَ فَقَالَ مَالِیَ لَآ أَرَى ٱلۡهُدۡهُدَ أَمۡ کَانَ مِنَ ٱلۡغَآئِبِینَ
و [سلیمان، حالِ] پرندگان را جویا شد و گفت: «چه شده است که هدهد را نمیبینم؟ [آیا جایی پنهان شده] یا غایب است؟
لَأُعَذِّبَنَّهُۥ عَذَابٗا شَدِیدًا أَوۡ لَأَاْذۡبَحَنَّهُۥٓ أَوۡ لَیَأۡتِیَنِّی بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٖ
[چون او را نیافت گفت:] قطعاً او را به سختی مجازات میکنم یا سرش را میبُرم، مگر اینکه دلیل روشنی [برای غیبتش] بیاورد».
فَمَکَثَ غَیۡرَ بَعِیدٖ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ وَجِئۡتُکَ مِن سَبَإِۭ بِنَبَإٖ یَقِینٍ
دیری نپایید [که هدهد آمد] و گفت: «از چیزی آگاهی یافتهام که تو به آن آگاهی نیافتهای و از [سرزمین] سبأ خبری موثق برایت آوردهام.
إِنِّی وَجَدتُّ ٱمۡرَأَةٗ تَمۡلِکُهُمۡ وَأُوتِیَتۡ مِن کُلِّ شَیۡءٖ وَلَهَا عَرۡشٌ عَظِیمٞ
من [آنجا] زنی را یافتهام که بر آنان فرمانروایی میکند و [به او] از هر گونه نعمتی دادهاند و تخت بزرگی دارد.
وَجَدتُّهَا وَقَوۡمَهَا یَسۡجُدُونَ لِلشَّمۡسِ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَزَیَّنَ لَهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَصَدَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِیلِ فَهُمۡ لَا یَهۡتَدُونَ
او و قومش را دیدم که به جای الله، برای خورشید سجده میکنند، و شیطان کارهای [باطل و شرکِ] آنان را برایشان آراسته و آنان را از راه [راست] بازداشته است؛ از این رو هدایت نمیشوند».
أَلَّاۤ یَسۡجُدُواْۤ لِلَّهِ ٱلَّذِی یُخۡرِجُ ٱلۡخَبۡءَ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَیَعۡلَمُ مَا تُخۡفُونَ وَمَا تُعۡلِنُونَ
[شیطان فریبشان داده است] تا براى الله سجده نکنند؛ [همان معبودی] که نهان آسمانها و زمین را آشکار میکند و آنچه را که پنهان میکنید و آشکار مىسازید، [همه را] مىداند.
ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِیمِ۩
الله، که هیچ معبودی [بهحق] جز او نیست، پروردگار عرش بزرگ است.
۞قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقۡتَ أَمۡ کُنتَ مِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَ
[سلیمان] گفت: «خواهیم دید که آیا راست گفتهای یا دروغگویی.
ٱذۡهَب بِّکِتَٰبِی هَٰذَا فَأَلۡقِهۡ إِلَیۡهِمۡ ثُمَّ تَوَلَّ عَنۡهُمۡ فَٱنظُرۡ مَاذَا یَرۡجِعُونَ
این نامۀ مرا ببر و به سوی آنان بیفکن؛ آنگاه دور شو و [در گوشهای بایست و] بنگر که [دربارۀ آن] چه میگویند».
قَالَتۡ یَـٰٓأَیُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ إِنِّیٓ أُلۡقِیَ إِلَیَّ کِتَٰبٞ کَرِیمٌ
[ملکۀ سبا] گفت: «ای بزرگان، نامۀ ارجمندی به سوی من افکنده شده است.
إِنَّهُۥ مِن سُلَیۡمَٰنَ وَإِنَّهُۥ بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
این [نامه] از جانب سلیمان است و چنین است: "به نام الله بخشندۀ مهربان.
أَلَّا تَعۡلُواْ عَلَیَّ وَأۡتُونِی مُسۡلِمِینَ
بر من برتری مجویید و در حالی که [از شرک دست برداشته و] تسلیم [حق و توحید] شدهاید، نزد من بیایید"».
قَالَتۡ یَـٰٓأَیُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَفۡتُونِی فِیٓ أَمۡرِی مَا کُنتُ قَاطِعَةً أَمۡرًا حَتَّىٰ تَشۡهَدُونِ
[ملکه] گفت: «ای بزرگان، نظرتان را در این مورد بگویید؛ [چرا که] من هرگز بدون حضور [و مشورتِ] شما دربارۀ کاری تصمیم نگرفتهام».
قَالُواْ نَحۡنُ أُوْلُواْ قُوَّةٖ وَأُوْلُواْ بَأۡسٖ شَدِیدٖ وَٱلۡأَمۡرُ إِلَیۡکِ فَٱنظُرِی مَاذَا تَأۡمُرِینَ
آنان گفتند: «ما نیروی بسیار و جنگجویانِ قدرتمندی داریم؛ ولی اختیار [و تصمیم نهایی] با توست؛ پس بررسی کن که چه دستوری بدهی».
قَالَتۡ إِنَّ ٱلۡمُلُوکَ إِذَا دَخَلُواْ قَرۡیَةً أَفۡسَدُوهَا وَجَعَلُوٓاْ أَعِزَّةَ أَهۡلِهَآ أَذِلَّةٗۚ وَکَذَٰلِکَ یَفۡعَلُونَ
[ملکه] گفت: «بیتردید، وقتی پادشاهان [به عنوان فاتح] وارد شهری میشوند، آن را ویران [و تباه] میسازند و بزرگانش را خوار و ذلیل میکنند و رفتارشان همواره چنین بوده است.
وَإِنِّی مُرۡسِلَةٌ إِلَیۡهِم بِهَدِیَّةٖ فَنَاظِرَةُۢ بِمَ یَرۡجِعُ ٱلۡمُرۡسَلُونَ
و من هدیهای برایشان میفرستم و منتظر میمانم تا ببینم فرستادگان چه پاسخی [برایم] میآورند».
فَلَمَّا جَآءَ سُلَیۡمَٰنَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٖ فَمَآ ءَاتَىٰنِۦَ ٱللَّهُ خَیۡرٞ مِّمَّآ ءَاتَىٰکُمۚ بَلۡ أَنتُم بِهَدِیَّتِکُمۡ تَفۡرَحُونَ
هنگامی که [فرستادۀ ملکه] نزد سلیمان آمد، [سلیمان] گفت: «آیا [میخواهید] با مال [و ثروت] به من کمک کنید؟ آنچه الله [از پیامبری و دانش و فرمانروایی] به من بخشیده، از آن چیزی که به شما عطا کرده بهتر است؛ بلکه شمایید که به هدیۀ خویش [و ثروتهای دنیا] شادمان میشوید.
ٱرۡجِعۡ إِلَیۡهِمۡ فَلَنَأۡتِیَنَّهُم بِجُنُودٖ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخۡرِجَنَّهُم مِّنۡهَآ أَذِلَّةٗ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ
نزد آنان بازگرد [و بگو که] قطعاً با لشکریانی به سویشان خواهیم آمد که توان مقابله با آن را نداشته باشند و بیتردید، آنان را از آن [سرزمین] با خفت و خواری بیرون میکنیم».
قَالَ یَـٰٓأَیُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَیُّکُمۡ یَأۡتِینِی بِعَرۡشِهَا قَبۡلَ أَن یَأۡتُونِی مُسۡلِمِینَ
[آنگاه] گفت: «ای بزرگان، کدامیک از شما ـ پیش از آنکه آنان تسلیمشده نزد من بیایند ـ تخت او را برایم میآورد؟»
قَالَ عِفۡرِیتٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ أَنَا۠ ءَاتِیکَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَۖ وَإِنِّی عَلَیۡهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٞ
یکى از جنّیانِ تنومند گفت: «پیش از آنکه از جایت برخیزی، من آن را نزدت میآورم و قطعاً بر انجام این کار، نیرومند و امینم».
قَالَ ٱلَّذِی عِندَهُۥ عِلۡمٞ مِّنَ ٱلۡکِتَٰبِ أَنَا۠ ءَاتِیکَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن یَرۡتَدَّ إِلَیۡکَ طَرۡفُکَۚ فَلَمَّا رَءَاهُ مُسۡتَقِرًّا عِندَهُۥ قَالَ هَٰذَا مِن فَضۡلِ رَبِّی لِیَبۡلُوَنِیٓ ءَأَشۡکُرُ أَمۡ أَکۡفُرُۖ وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشۡکُرُ لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیّٞ کَرِیمٞ
کسی که دانشی از کتاب [الهی] داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم بزنی، آن را برایت میآورم». وقتی [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر دید، گفت: «این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاس میگزارم یا ناسپاسی میکنم؛ پس هر کس سپاس گزارد، تنها به سود خویش سپاس میگزارد و هر کس ناسپاسی کند، [به زیانِ خود ناسپاسی کرده است؛ چرا که] بیتردید، پروردگارم بینیاز کریم است.
قَالَ نَکِّرُواْ لَهَا عَرۡشَهَا نَنظُرۡ أَتَهۡتَدِیٓ أَمۡ تَکُونُ مِنَ ٱلَّذِینَ لَا یَهۡتَدُونَ
[سلیمان] گفت: «تختش را [تغییر شکل دهید و] برایش ناشناس کنید تا ببینیم آیا [آن را] تشخیص میدهد یا از کسانی است که [اشیا و اموال خود را] نمیشناسند.
فَلَمَّا جَآءَتۡ قِیلَ أَهَٰکَذَا عَرۡشُکِۖ قَالَتۡ کَأَنَّهُۥ هُوَۚ وَأُوتِینَا ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهَا وَکُنَّا مُسۡلِمِینَ
هنگامی که [ملکۀ سبأ] آمد، [به او] گفته شد: «آیا تخت تو این گونه است؟» [ملکه] گفت: «گویی همان است» و [سلیمان گفت:] «این دانش [و توانایی] پیش از این به ما داده شده است و همواره فرمانبردار بودهایم».
وَصَدَّهَا مَا کَانَت تَّعۡبُدُ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ إِنَّهَا کَانَتۡ مِن قَوۡمٖ کَٰفِرِینَ
و آنچه [به تقلید از قومش] به جای الله عبادت میکرد، او را [از ایمان و توحید] بازداشته بود. بیتردید، او [= ملکه] از جملۀ کافران بود.
قِیلَ لَهَا ٱدۡخُلِی ٱلصَّرۡحَۖ فَلَمَّا رَأَتۡهُ حَسِبَتۡهُ لُجَّةٗ وَکَشَفَتۡ عَن سَاقَیۡهَاۚ قَالَ إِنَّهُۥ صَرۡحٞ مُّمَرَّدٞ مِّن قَوَارِیرَۗ قَالَتۡ رَبِّ إِنِّی ظَلَمۡتُ نَفۡسِی وَأَسۡلَمۡتُ مَعَ سُلَیۡمَٰنَ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ
به وی گفته شد: «به صحن [قصر] وارد شو». هنگامی که آن را دید، پنداشت که حوضی است و دو ساق [پای] خویش را برهنه کرد [تا از آب بگذرد. سلیمان] گفت: «این [آب نیست؛ بلکه] کاخی است که با [قطعات] بلور فرش شده است». [آنگاه او را به توحید دعوت داد. ملکه سبأ] گفت: «پروردگارا، من به خود ستم کردهام و [اینک] همراه سلیمان، تسلیم الله ـ پروردگار جهانیان ـ شدم».
وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمۡ صَٰلِحًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ فَإِذَا هُمۡ فَرِیقَانِ یَخۡتَصِمُونَ
و به سوی قوم ثمود، برادرشان صالح را فرستادیم که [بگوید:] «الله یگانه را عبادت کنید»؛ ولی آنان به دو گروه [مؤمن و کافر] تقسیم شدند و به ستیز پرداختند.
قَالَ یَٰقَوۡمِ لِمَ تَسۡتَعۡجِلُونَ بِٱلسَّیِّئَةِ قَبۡلَ ٱلۡحَسَنَةِۖ لَوۡلَا تَسۡتَغۡفِرُونَ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ
[صالح] گفت: «ای قوم من، چرا به جای رحمت، شتابزده خواهان عذاب الهی هستید؟ چرا از الله آمرزش نمیخواهید؟ باشد که مورد رحمت قرار گیرید»
قَالُواْ ٱطَّیَّرۡنَا بِکَ وَبِمَن مَّعَکَۚ قَالَ طَـٰٓئِرُکُمۡ عِندَ ٱللَّهِۖ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تُفۡتَنُونَ
آنان گفتند: «ما تو و کسانی را که همراهت هستند به فال بد گرفتهایم». [صالح] گفت: «فالِ بد شما [و دانشِ آن] نزد الله است؛ بلکه شما گروهی هستید که آزمایش میشوید».
وَکَانَ فِی ٱلۡمَدِینَةِ تِسۡعَةُ رَهۡطٖ یُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا یُصۡلِحُونَ
و در شهر [حِجر] نُه نفر [سردستۀ گروه] بودند که در آن سرزمین به فساد میپرداختند و [هیچ] کارِ شایستهای نمیکردند.
قَالُواْ تَقَاسَمُواْ بِٱللَّهِ لَنُبَیِّتَنَّهُۥ وَأَهۡلَهُۥ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِۦ مَا شَهِدۡنَا مَهۡلِکَ أَهۡلِهِۦ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ
[آنان به یکدیگر] گفتند: «برای همدیگر به الله سوگند یاد کنید که بر او [= صالح] و خانوادهاش شبیخون بزنیم [و آنان را بکشیم]؛ آنگاه به خونخواهش بگوییم: "ما هنگام کشتارِ خانوادهاش حاضر نبودیم و قطعاً راست میگوییم"».
وَمَکَرُواْ مَکۡرٗا وَمَکَرۡنَا مَکۡرٗا وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ
آنان [برای قتل صالح و پیروانش] نیرنگی به کار بردند و ما [نیز برای نابودی کافران] نیرنگی اندیشیدیم؛ در حالی که آنان نمیدانستند.
فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ مَکۡرِهِمۡ أَنَّا دَمَّرۡنَٰهُمۡ وَقَوۡمَهُمۡ أَجۡمَعِینَ
بنگر عاقبت نیرنگشان چه شد: ما همۀ آن افراد و قومشان را نابود کردیم.
فَتِلۡکَ بُیُوتُهُمۡ خَاوِیَةَۢ بِمَا ظَلَمُوٓاْۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ
اینک خانههایشان به سزای ستمی که کردند [ویران و] تهی مانده است. بیگمان، در این [کیفر،] برای کسانی که میدانند [و ایمان دارند] نشانهای [برای عبرت گرفتن] است.
وَأَنجَیۡنَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ
و کسانی را که ایمان آورده و پرهیزگار بودند، [همراه صالح] نجات دادیم.
وَلُوطًا إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ أَتَأۡتُونَ ٱلۡفَٰحِشَةَ وَأَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ
و [یاد کن از] لوط آنگاه که به قومش گفت: «با آنکه [زشتى و گناهِ لواط را] میدانید، آیا [باز هم] مرتکب این عمل بیشرمانه مىشوید؟
أَئِنَّکُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ شَهۡوَةٗ مِّن دُونِ ٱلنِّسَآءِۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تَجۡهَلُونَ
آیا از روى شهوت، به جاى زنان، با مردان درمىآمیزید؟ بلکه شما گروهى نادانید».
۞فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ أَخۡرِجُوٓاْ ءَالَ لُوطٖ مِّن قَرۡیَتِکُمۡۖ إِنَّهُمۡ أُنَاسٞ یَتَطَهَّرُونَ
امّا پاسخ قومش جز این نبود که [به یکدیگر] گفتند: «خانوادۀ لوط را از شهر خود بیرون کنید [چرا که] بیتردید، اینها افرادی پاکدامن [و مقدسمَآب] هستند».
فَأَنجَیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَٰهَا مِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ
آنگاه او و خانودهاش را نجات دادیم؛ مگر همسرش را که مقدر کردیم از بازماندگان [در عذاب] باشد.
وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِم مَّطَرٗاۖ فَسَآءَ مَطَرُ ٱلۡمُنذَرِینَ
و بارانی [از سنگ] بر آنان باراندیم؛ و بارانِ بیمدادهشدگان چه بد بود!
قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ وَسَلَٰمٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ ٱلَّذِینَ ٱصۡطَفَىٰٓۗ ءَآللَّهُ خَیۡرٌ أَمَّا یُشۡرِکُونَ
بگو: «ستایش و سپاس از آنِ الله است و سلام بر بندگانش که [آنان را] برگزیده است». آیا الله بهتر است یا آنچه [با او] شریک مىسازند؟
أَمَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَأَنزَلَ لَکُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَنۢبَتۡنَا بِهِۦ حَدَآئِقَ ذَاتَ بَهۡجَةٖ مَّا کَانَ لَکُمۡ أَن تُنۢبِتُواْ شَجَرَهَآۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٞ یَعۡدِلُونَ
[آیا معبودان شما بهترند] یا ذاتی که آسمانها و زمین را آفرید و آبی از آسمان برایتان نازل کرد و با آن باران، بوستانهایی خرم [و زیبا] رویاندیم که هرگز توان رویاندن درختانش را نداشتید؟ آیا معبود دیگری با الله است؟ [هرگز؛] بلکه آنان مردم منحرف هستند [که مخلوقات را همطرازِ الله قرار میدهند].
أَمَّن جَعَلَ ٱلۡأَرۡضَ قَرَارٗا وَجَعَلَ خِلَٰلَهَآ أَنۡهَٰرٗا وَجَعَلَ لَهَا رَوَٰسِیَ وَجَعَلَ بَیۡنَ ٱلۡبَحۡرَیۡنِ حَاجِزًاۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ
[آیا معبودان شما بهترند] یا ذاتی که زمین را قرارگاه [امنی] ساخت و جویبارهایی میان آن جاری ساخت و کوههایی [استوار] برایش پدید آورد و میان دو دریا مانعی قرار داد [تا آب شور و شیرین با هم نیامیزند]؟ آیا معبود دیگری با الله وجود دارد؟ [هرگز؛] اما بیشتر آنان نمیدانند.
أَمَّن یُجِیبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَیَجۡعَلُکُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قَلِیلٗا مَّا تَذَکَّرُونَ
[آیا معبودان شما بهترند] یا ذاتی که [دعای] درمانده را ـ وقتی او را بخواند- اجابت میکند و گرفتاری را برطرف میسازد و شما را جانشینان [پیشینیان در] زمین قرار میدهد؟ آیا معبود دیگری با الله وجود دارد؟ چه اندک پند میگیرید!
أَمَّن یَهۡدِیکُمۡ فِی ظُلُمَٰتِ ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ وَمَن یُرۡسِلُ ٱلرِّیَٰحَ بُشۡرَۢا بَیۡنَ یَدَیۡ رَحۡمَتِهِۦٓۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ تَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا یُشۡرِکُونَ
[آیا معبودان شما بهترند] یا ذاتی که شما را در تاریکیهای بیابان و دریا [به وسیلۀ ماه و ستارگان] هدایت میکند و آن ذاتی که پیش از [باران] رحمتش، بادها را به مژده میفرستد؟ آیا معبود دیگری با الله وجود دارد؟ الله از چیزهایی که [برایش] شریک قرار میدهند برتر است.
أَمَّن یَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُۥ وَمَن یَرۡزُقُکُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ
[آیا معبودان شما بهترند] یا ذاتی که آفرینش را آغاز کرد و سپس آن را بازمیگردانَد و [یا] آن ذاتی که از آسمان و زمین به شما روزی میدهد؟ آیا معبود دیگری با الله وجود دارد؟ بگو: «اگر راستگویید، دلیلتان را بیاورید».
قُل لَّا یَعۡلَمُ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَیۡبَ إِلَّا ٱللَّهُۚ وَمَا یَشۡعُرُونَ أَیَّانَ یُبۡعَثُونَ
بگو: «کسانی که در آسمانها و زمین هستند از غیب آگاه نیستند، مگر الله؛ و نمیدانند چه زمانی برانگیخته میشوند.
بَلِ ٱدَّـٰرَکَ عِلۡمُهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِۚ بَلۡ هُمۡ فِی شَکّٖ مِّنۡهَاۖ بَلۡ هُم مِّنۡهَا عَمُونَ
آیا علمشان دربارۀ آخرت به کمال رسیده است [و درباره آن یقین دارند؟ هرگز؛] بلکه آنان در این مورد، در شک [و حیرانی] هستند؛ بلکه آنان نسبت به [فهمِ] آن [بیبصیرت و] کوردلند.
وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَءِذَا کُنَّا تُرَٰبٗا وَءَابَآؤُنَآ أَئِنَّا لَمُخۡرَجُونَ
و کسانی که کفر ورزیدند گفتند: «آیا هنگامی که ما و پدرانمان خاک شدیم، ما را [زنده میکنند و از گور] بیرون میآورند؟
لَقَدۡ وُعِدۡنَا هَٰذَا نَحۡنُ وَءَابَآؤُنَا مِن قَبۡلُ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ
در حقیقت، این را به ما و پیش از این به پدرانمان [نیز] وعده دادهاند. این [سخن، چیزی] نیست، مگر افسانههای [خیالی] پیشینیان».
قُلۡ سِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ
[ای پیامبر، به کافران] بگو: «در زمین بگردید و بنگرید که سرانجامِ گناهکاران چگونه بوده است».
وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَیۡهِمۡ وَلَا تَکُن فِی ضَیۡقٖ مِّمَّا یَمۡکُرُونَ
و از [رویگردانیِ] آنان غمگین نباش و از نیرنگهایی که میورزند، دلتنگ نشو.
وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ
و [کافران] میگویند: «اگر راستگویید، این وعده [عذاب] کی خواهد بود؟»
قُلۡ عَسَىٰٓ أَن یَکُونَ رَدِفَ لَکُم بَعۡضُ ٱلَّذِی تَسۡتَعۡجِلُونَ
بگو: «چه بسا برخى از آنچه به شتاب مىخواهید، به شما نزدیک باشد».
وَإِنَّ رَبَّکَ لَذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلنَّاسِ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَشۡکُرُونَ
و بیگمان، پروردگارت نسبت به مردم بخشش [و رحمت] دارد؛ ولی بیشتر آنان سپاس نمیگزارند.
وَإِنَّ رَبَّکَ لَیَعۡلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمۡ وَمَا یُعۡلِنُونَ
و بیتردید، پروردگارت آنچه را در سینههایشان پنهان میکنند و آنچه را آشکار میسازند، به خوبی میداند.
وَمَا مِنۡ غَآئِبَةٖ فِی ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٍ
و هیچ پنهانی در آسمان و زمین نیست، مگر آنکه در کتابی روشن [= لوح محفوظ] ثبت است.
إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ یَقُصُّ عَلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ أَکۡثَرَ ٱلَّذِی هُمۡ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ
بیگمان، این قرآن بیشتر آنچه را بنیاسرائیل دربارهاش اختلاف دارند، برایشان بیان میکند.
وَإِنَّهُۥ لَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ
و حقا که رهنمود و رحمتی برای مؤمنان است.
إِنَّ رَبَّکَ یَقۡضِی بَیۡنَهُم بِحُکۡمِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡعَلِیمُ
مسلماً پروردگارت [در قیامت] به حکم خویش در میان آنان داوری میکند و او شکستناپذیرِ داناست.
فَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۖ إِنَّکَ عَلَى ٱلۡحَقِّ ٱلۡمُبِینِ
پس بر الله توکل کن. به راستی که تو بر حقیقتی آشکار هستی.
إِنَّکَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَلَا تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوۡاْ مُدۡبِرِینَ
و تو هرگز نمیتوانی مردهدلان را شنوا سازی و [ندای] دعوت [حق را] را به گوش کران برسانى؛ آنگاه که آنان پشت میکنند و روی میگردانند.
وَمَآ أَنتَ بِهَٰدِی ٱلۡعُمۡیِ عَن ضَلَٰلَتِهِمۡۖ إِن تُسۡمِعُ إِلَّا مَن یُؤۡمِنُ بِـَٔایَٰتِنَا فَهُم مُّسۡلِمُونَ
و تو نمیتوانی کوردلان را از گمراهیشان [بازگردانی و] هدایت کنی. تو [میتوانی پیام حق را تنها] به گوش کسانی برسانی که به آیات ما ایمان دارند و [در برابر حق،] تسلیمند.
۞وَإِذَا وَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَیۡهِمۡ أَخۡرَجۡنَا لَهُمۡ دَآبَّةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ تُکَلِّمُهُمۡ أَنَّ ٱلنَّاسَ کَانُواْ بِـَٔایَٰتِنَا لَا یُوقِنُونَ
و آنگاه که [در آستانۀ قیامت،] فرمان [عذاب] بر آنان واجب گردد، جنبندهای را برایشان از زمین بیرون میآوریم که با آنان [در این مورد] سخن بگوید که مردم به آیات ما یقین نداشتند.
وَیَوۡمَ نَحۡشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٖ فَوۡجٗا مِّمَّن یُکَذِّبُ بِـَٔایَٰتِنَا فَهُمۡ یُوزَعُونَ
و [یاد کن از] روزی که از هر امتی، گروهی از آنان که آیات ما را دروغ میانگاشتند جمع میکنیم؛ آنگاه [برای حسابرسی، به صف] نگاه داشته میشوند.
حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُو قَالَ أَکَذَّبۡتُم بِـَٔایَٰتِی وَلَمۡ تُحِیطُواْ بِهَا عِلۡمًا أَمَّاذَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ
تا هنگامی که [به جایگاه حسابرسی] برسند؛ [در آنجا الله] میفرماید: «آیا در حالی که نسبت به [حقیقتِ] آیاتم دانشی نداشتید، آنها را دروغ میانگاشتید؟ این چه کاری بود که میکردید؟»
وَوَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَیۡهِم بِمَا ظَلَمُواْ فَهُمۡ لَا یَنطِقُونَ
و به خاطر ستمی که مرتکب شدند، فرمان [عذاب] بر آنان واقع میگردد و هیچ سخنی [در دفاع از خود] نمیگویند.
أَلَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّا جَعَلۡنَا ٱلَّیۡلَ لِیَسۡکُنُواْ فِیهِ وَٱلنَّهَارَ مُبۡصِرًاۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ
آیا ندیدند که شب را پدید آوردهایم تا در آن آرامش یابند و روز را روشنیبخش [ساختهایم تا به کار و تلاش بپردازند]؟ بیتردید، در این [آفرینش،] برای کسانی که ایمان میآورند، نشانههایی [روشن از قدرتِ الله] است.
وَیَوۡمَ یُنفَخُ فِی ٱلصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا مَن شَآءَ ٱللَّهُۚ وَکُلٌّ أَتَوۡهُ دَٰخِرِینَ
و [یاد کن از] روزی که در صور دمیده میشود و هر کس در آسمانها و زمین است وحشت میکند، مگر آن کس که الله بخواهد؛ و همگی با خواری [و ذلت] به پیشگاه الله میآیند.
وَتَرَى ٱلۡجِبَالَ تَحۡسَبُهَا جَامِدَةٗ وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ ٱلسَّحَابِۚ صُنۡعَ ٱللَّهِ ٱلَّذِیٓ أَتۡقَنَ کُلَّ شَیۡءٍۚ إِنَّهُۥ خَبِیرُۢ بِمَا تَفۡعَلُونَ
و کوهها را میبینی [و] آنها را بیحرکت میپنداری؛ حال آنکه مانند گذرِ ابرها در حرکتند. این، آفرینشِ الهی است که هر چیزی را محکم [و استوار] پدید آورده است. بیتردید، او به آنچه میکنید آگاه است.
مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ خَیۡرٞ مِّنۡهَا وَهُم مِّن فَزَعٖ یَوۡمَئِذٍ ءَامِنُونَ
هر کس [در روز قیامت] نیکی بیاورد، [پاداشی] بهتر از آن خواهد داشت و از وحشت آن روز در امانند.
وَمَن جَآءَ بِٱلسَّیِّئَةِ فَکُبَّتۡ وُجُوهُهُمۡ فِی ٱلنَّارِ هَلۡ تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ
و هر کس بدی بیاورد، با صورت در آتش [دوزخ] نگونسار میشوند [و به آنان گفته میشود:] «آیا جز در برابر آنچه کردهاید مجازات مىشوید؟»
إِنَّمَآ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ رَبَّ هَٰذِهِ ٱلۡبَلۡدَةِ ٱلَّذِی حَرَّمَهَا وَلَهُۥ کُلُّ شَیۡءٖۖ وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَکُونَ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ
[ای پیامبر، به کافران بگو:] «من فقط مأمورم که پروردگار این شهر [= مکه] را عبادت کنم؛ همان ذاتی که به اینجا حرمت بخشیده و همه چیز از آنِ اوست؛ و مأمورم که تسلیم [فرمانش] باشم.
وَأَنۡ أَتۡلُوَاْ ٱلۡقُرۡءَانَۖ فَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهۡتَدِی لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن ضَلَّ فَقُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُنذِرِینَ
و اینکه قرآن را تلاوت کنم؛ پس هر کس هدایت شود، به سود خویش هدایت یافته است، و [به] هر کس که گمراه میگردد بگو: «من فقط بیمدهندهام».
وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ سَیُرِیکُمۡ ءَایَٰتِهِۦ فَتَعۡرِفُونَهَاۚ وَمَا رَبُّکَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ
و بگو: «ستایش از آنِ الله است. به زودى نشانههای [قدرتِ] خویش را به شما نشان خواهد داد و آنها را خواهید شناخت»؛ و پروردگارت از آنچه میکنید غافل نیست.
An-Naml
مکی و ۹۳ آیه است
آیهی ۱-۶:
﴿طسٓۚ تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡقُرۡءَانِ وَکِتَابٖ مُّبِینٍ١﴾[النمل: ۱]. «طا. سین. این آیههای قرآن و کتاب روشنگر است».
﴿هُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِینَ٢﴾[النمل: ۲]. «هدایت و بشارتی برای مؤمنان است».
﴿ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ یُوقِنُونَ٣﴾[النمل: ۳]. «کسانیکه نماز را برپای میدارند، و زکات را میپردازند، و آنان به آخرت یقین دارند».
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَهُمۡ یَعۡمَهُونَ٤﴾[النمل: ۴]. «بیگمان کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند کارهایشان را برایشان آراستهایم، پس آنان سرگشته میشوند».
﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ لَهُمۡ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِ وَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡأَخۡسَرُونَ٥﴾[النمل: ۵]. «آنان کسانی هستند که عذاب بدی دارند، و ایشان در آخرت زیانکارترین (مردم) میباشند».
﴿وَإِنَّکَ لَتُلَقَّى ٱلۡقُرۡءَانَ مِن لَّدُنۡ حَکِیمٍ عَلِیمٍ٦﴾[النمل: ۶]. «و همانا تو قرآن را از سوی خداوند حکیم و دانا دریافت میداری».
خداوند متعال عظمت و بزرگی قرآن را به بندگانش یادآور شده و میفرماید: ﴿تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡقُرۡءَانِ وَکِتَابٖ مُّبِینٍ﴾این آیات، بالاترین نشانهها، و قویترین معجزات و واضحترین دلایل و رهنمود میباشند، و مطالب بزرگ و مقاصد برتر و کارهای خوب و اخلاق پسندیده را بیان میکنند. آیاتی که بر خبرهای راستین و فرمانهای نیکو و نهی از هر عمل نادرست واخلاق زشت دلالت مینمایند، آیاتی که چنان روشن و واضح هستند که صاحبان بینشهای روشن آنرا مانند خورشید درخشان میبینند. آیاتی که ما را رهنمایی کرده و بهسوی ایمان فرا خوانده، و از امور غیبی گذشته و آینده خبر میدهند. آیاتی که آدمی را بهسوی شناخت پروردگار بزرگ از طریق نامهای نیکو و صفتهای والا و کارهای کاملش فرا میخوانند و پیامبران و اولیای خدا را به ما معرفی کرده و آنها را چنان برای ما توصیف میکنند که انگار آنها را با چشمهای خود میبینیم. اما با وجود این بسیاری از جهانیان از این آیات قرآنی بهرهمند نشده، و همۀ مخالفان با آن هدایت نیافتهاند.
و این بدان جهت است تا این آیات از شر کسانی در امان باشند که خیر و صلاحی در آنها نیست و دلشان غافل است. و فقط کسانی به وسیلۀ این آیات هدایت و راهیاب میشوند که خداوند ایمان را به آنها ارزانی نموده، و دلهایشان با نور ایمان روشن شده، و درونشان را صفای ایمان فرا گرفته است.
بنابر این فرمود: ﴿هُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِینَ٢﴾آیات قرآن، مؤمنان را به راه راست هدایت میکند و آنچه را که شایسته است انجام دهند یا ترک کنند برایشان بیان مینماید، و آنها را به پاداش الهی که نتیجۀ هدایت شدن به این راه است، مژده میدهد.
ممکن است گفته شود: کسان زیادی ادعای ایمان میکنند، آیا این ادعا از هر کسی پذیرفته میشود؟یا باید برای آن دلیلی داشته باشند؟ آنگاه ادعای آنان درست خواهد بود. بنابر این خداوند متعال صفت مؤمنان را بیان کرد و فرمود: ﴿ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ﴾آن کسانی که نماز را بر پای میدارند و فرض و نقل آن را میخوانند، و افعال ظاهری نماز از قبیل ارکان و شرایط و واجبات و مستحبات آن را انجام میدهند. و آنها به مفاهیم نماز میاندیشند و به هنگام برپای داشتن آن خدا را حاضر و شاهد میبینند، و نماز را با فروتنی میگزارند.
﴿وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ﴾و زکاتی را که فرض است به مستحقان پرداخت میکنند، ﴿وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ یُوقِنُونَ﴾و آنان به قیامت یقین دارند. یعنی ایمان آنها به درجۀ یقین رسیده است، و آن آگاهی کامل و علم قطعی است که به قلب واصل شده و آدمی را به عمل وا میدارد. و از آنجا که به آخرت یقین دارند تمام تلاش و کوشش خود را برای آخرت مبذول میدارند. سپس خداوند بندگان را از اسباب عذاب عوامل کیفر برحذر داشت، که آن اصل و پایۀ هر کار خیر و خوبی است.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ﴾همانا کسانی که به آخرت ایمان ندارند و آن را تکذیب میکنند، و هر کس آن را اثبات نماید او را دروغگو میانگارند، ﴿زَیَّنَّا لَهُمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَهُمۡ یَعۡمَهُونَ﴾ما اعمالشان را در نظرشان میآراییم، و ایشان سرگردان حیران به سر میبرند به گونهای که خشم و ناخشنودی خداوند را بر رضای او ترجیح میدهند و حقایق را وارونه میبینند. پس آنان باطل ار حق و حق را باطل میبینند ﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ لَهُمۡ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِ﴾اینان کسانی هستند که از بدترین و سختترین و بزرگترین عذاب برخوردار میشوند. ﴿وَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡأَخۡسَرُونَ﴾و آنها در آخرت همان زیانکارانند: زیان را منحصراً برای آنها قرارداد، چون آنها خود و خانوادهشان را در روز قیامت میبازند، و ایمانی را که پیامبران به آن دعوت میکنند از دست میدهند.
﴿وَإِنَّکَ لَتُلَقَّى ٱلۡقُرۡءَانَ مِن لَّدُنۡ حَکِیمٍ عَلِیمٍ﴾و این قرآن که بر تو نازل میشود و آن را فرا میگیری، و از سوی خداوند حکیم نازل میشود که هر چیزی را در جای مناسبش قرار میدهد، خداوندی که اسرار و حالات درون و برونرا میداند. و چون قرآن از سوی خداوند حکیم و دانا نازل میشود برای بندگان سراسر حکمت و منافع است، خداوندی که منافع بندگان را از خودشان بهتر میداند.
آیهی ۷-۱۴:
﴿إِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهۡلِهِۦٓ إِنِّیٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا سََٔاتِیکُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ أَوۡ ءَاتِیکُم بِشِهَابٖ قَبَسٖ لَّعَلَّکُمۡ تَصۡطَلُونَ٧﴾[النمل: ۷]. «به یاد آور آنگاه که موسی به خانوادهاش گفت: من آتشی دیدم، (هرچه زودتر) خبری یا پاره آتشی از آن برایتان میآورم تا خویشتن را گرم کنید».
﴿فَلَمَّا جَآءَهَا نُودِیَ أَنۢ بُورِکَ مَن فِی ٱلنَّارِ وَمَنۡ حَوۡلَهَا وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٨﴾[النمل: ۸]. «هنگامی که به آن آتش رسید، ندا داده شد: مبارک باد آن که در آتش است، و آن که پیرامون آن است، و خدا که پروردگار جهانیان است پاک و منزه میباشد».
﴿یَٰمُوسَىٰٓ إِنَّهُۥٓ أَنَا ٱللَّهُ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٩﴾[النمل: ۹]. «ای موسی! بدان که من خداوند توانای فرزنهام».
﴿وَأَلۡقِ عَصَاکَۚ فَلَمَّا رَءَاهَا تَهۡتَزُّ کَأَنَّهَا جَآنّٞ وَلَّىٰ مُدۡبِرٗا وَلَمۡ یُعَقِّبۡۚ یَٰمُوسَىٰ لَا تَخَفۡ إِنِّی لَا یَخَافُ لَدَیَّ ٱلۡمُرۡسَلُونَ١٠﴾[النمل: ۱۰]. «و عصای خود را بیانداز و هنگامی که دید به حرکت درآمد انگار که ماری است، به سرعت میخزد پا به فرار نهاد و بازگشت. (فرمودیم) ای موسی! نترس، که پیامبران در پیشگاه من هراسی ندارند».
﴿إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسۡنَۢا بَعۡدَ سُوٓءٖ فَإِنِّی غَفُورٞ رَّحِیمٞ١١﴾[النمل: ۱۱]. «مگر کسی که ستم کند، سپس بدی را به نیکی تبدیل نماید، (پس بداند که) همانا من آمرزندۀ مهربانم».
﴿وَأَدۡخِلۡ یَدَکَ فِی جَیۡبِکَ تَخۡرُجۡ بَیۡضَآءَ مِنۡ غَیۡرِ سُوٓءٖۖ فِی تِسۡعِ ءَایَٰتٍ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَقَوۡمِهِۦٓۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَ١٢﴾[النمل: ۱۲]. «و دست خود را به گریبان خویش فرو ببر تا سفیدِ بیعیب بیرون آید. (این) از جملۀ نُه نشانهای (است که به تو خواهیم داد) بهسوی فرعون و قوم او (برو)، که آنان قومی نافرمانند».
﴿فَلَمَّا جَآءَتۡهُمۡ ءَایَٰتُنَا مُبۡصِرَةٗ قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ مُّبِینٞ١٣﴾[النمل: ۱۳]. «پس چون آیات ما به روشنی به آنان رسید، گفتند: این جادوی آشکار است».
﴿وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَیۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗاۚ فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِینَ١٤﴾[النمل: ۱۴]. «و معجزات را در حالیکه دلهایشان آن را بارور داشت از روی ستم و سرکشی انکار کردند. بنگر که سرانجام تباهکاران چگونه شد؟».
﴿إِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهۡلِهِ﴾یعنی آن حالت مهم و خوب موسی بن عمران را به یادآورد که سرآغاز نزول وحی برایشان و سرآغاز برگزیده شدن او به پیامبری و سخن گفتن با خداوند بود. او بعد از چند سال زندگی در مدین به همراه خانوادهاش بهسوی مصر حرکت نمود و در این میان راه را گم کرد. شب تاریک و سردی بود. پس او به خانوادهاش گفت: ﴿إِنِّیٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا﴾من از دور آتشی میبینم. ﴿سََٔاتِیکُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ﴾هر چه زودتر از انجا خبری درباره راه برای شما خواهم آورد. ﴿أَوۡ ءَاتِیکُم بِشِهَابٖ قَبَسٖ لَّعَلَّکُمۡ تَصۡطَلُونَ﴾ویا شعلهای از آتش برایتان میآورم تا خود را گرم کنید. و این بیانگر آن است که او سرگردان بوده وهمراه با خانوادهاش به شدت احساس سرما میکردند.
﴿فَلَمَّا جَآءَهَا نُودِیَ أَنۢ بُورِکَ مَن فِی ٱلنَّارِ وَمَنۡ حَوۡلَهَا﴾هنگامیکه به نزدیک آتش رسید، خداوند او را ندا زد و به وی خبری داد که این محل مقدس و مبارکی است و از جملۀ برکاتهایش این است که خداوند آن را جای برای سخن گفتن با موسی و فرستادن او به عنوان پیامبر قرار داده است. ﴿وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾و خداوند که پروردگار جهانیان است منزه از آن است که دارای کمبود باشد، بلکه او در وصف و کارش کامل است.
﴿یَٰمُوسَىٰٓ إِنَّهُۥٓ أَنَا ٱللَّهُ﴾خداوند به وی خبر داد که خداوند است و شایسته است تنها او پرستش شود. همانطور که در آیهی دیگر آمده است: ﴿إِنَّنِیٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدۡنِی وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِکۡرِیٓ١٤﴾[طه: ۱۴]. «من خداوند هستم (که) هیچ معبود به حقی جز من نیست، پس مرا بپرست، و نماز را به خاطر یاد من برپای دار». ﴿ٱلۡعَزِیزُ﴾تواناست و بر همۀ چیزها غالب میباشد، و همۀ مخلوقات در برابر او سر تسلیم فرود آوردهاند. ﴿ٱلۡحَکِیمُ﴾و در اوامر و آفرینش خود حکیم و فرزانه است. از جملۀ حکمتهای او این است که بندهاش موسی بن عمران را به عنوان پیامبر فرستاد، چون خداوند میدانست که موسی صلاحیت برخورداری از رسالت و وحی را دارد. نیز شایستگی آن را دارد که خداوند با او سخن بگوید.
و آنقدر توانا و با قدرت است که باید بر او توکل نمایی و از تنهایی خود و کثرت و قدرت دشمنانت وحشت نکنی، چون پیشانی دشمنان در دست خداوند است و حرکت و سکون آنها به تدبیر الهی انجام میشود.
﴿وَأَلۡقِ عَصَاکَ﴾و ای موسی! عصای خود را بیانداز و موسی عصایش را انداخت، ﴿فَلَمَّا رَءَاهَا تَهۡتَزُّ کَأَنَّهَا جَآنّٞ﴾پس هنگامی که عصا را دید که تبدیل به اژدهایی شده است و حرکت میکند، ﴿جَآنّٞ﴾یعنی مارهای نر که تند و سریع حرکت میکنند، ﴿وَلَّىٰ مُدۡبِرٗا وَلَمۡ یُعَقِّبۡ﴾به اقتضای طبیعت و سرشت انسانی از ترس ماری که دیده بود پا به فرار گذاشت، و پشت سر خود را نگاه نکرد، و بازنگشت. پس خداوند به او فرمود:﴿یَٰمُوسَىٰ لَا تَخَفۡ﴾ای موسی! مترس و در آیهای دیگر فرموده است: ﴿أَقۡبِلۡ وَلَا تَخَفۡۖ إِنَّکَ مِنَ ٱلۡأٓمِنِینَ﴾[القصص: ۳۱]. «برگرد و نترس، بیگمان که تو از ایمن شدگانی». ﴿إِنِّی لَا یَخَافُ لَدَیَّ ٱلۡمُرۡسَلُونَ﴾و پیامبران در پیشگاه من نمیترسند، چون همۀ خطرها در تقدیر و قضای الهی درج وثبت شدهاند، و با فرمان و عمل او انجام میشوند. پس کسانی که خداوند آنها را برای رسالت و وحی خود انتخاب کرده است شایسته نیست از چیزی جز خداوند بترسند، به خصوص هنگامیکه خیلی به او نزدیک باشند و از سخن گفتن با او بهرهمند شوند.
﴿إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسۡنَۢا بَعۡدَ سُوٓءٖ﴾اما کسی که ستم کرده و مرتکب جرم و جنایت شده باشد، باید بترسد. ولی پیامبران برای چه ترس و هراس داشته باشند؟ پس هر کس که با ارتکاب گناهان بر خویشتن ستم کند، سپس توبه نماید و بهسوی خدا باز گردد، و بدیهایش را به نیکی، و گناهانش را به طاعت تبدیل نماید، خداوند آمرزنده و مهربان است. پس هیچ کس از رحمت و مغفرت او ناامید نباشد، زیرا او همۀ گناهان را میبخشد و نسبت به بندگانش از مادر مهربانتر است.
﴿وَأَدۡخِلۡ یَدَکَ فِی جَیۡبِکَ تَخۡرُجۡ بَیۡضَآءَ مِنۡ غَیۡرِ سُوٓءٖ﴾و ای موسی! دست خود را به گریبان خویش فرو ببر، ببین که سفید و درخشان به در میآید، بدون اینکه عیبی در آن وجود داشته، و به بیماری برص و غیره مبتلا شده باشد، بلکه سفیدی و درخشش آن حاضران ار به شگفتی وا میدارد. ﴿فِی تِسۡعِ ءَایَٰتٍ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَقَوۡمِهِۦٓ﴾این دو معجزه، تبدیل شدن عصا بهع مار و بیرون آوردن دست درخشان از جمله نه معجزهای است که آنها را به فرعون و قومش نشان خواهی داد، و فرعون و قومش را با آن دعوت میدهی. ﴿إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَ﴾بیگمان آنها جماعت و قومی نافرمانند. و آنها با شرکورزی و سرکشی و برتریجویی بر بندگان خدا و استکبار در زمین، فسق کرده و جنایت و گناه شدهاند.
پس موسی بهسوی فرعون و اشراف و سران دربار او رفت، و آنها را بهسوی خدا دعوت کرد، و معجزات را به آنها نشان داد.
﴿فَلَمَّا جَآءَتۡهُمۡ ءَایَٰتُنَا مُبۡصِرَةٗ﴾پس هنگامیکه معجزات ما به روشنی بدیشان رسید که بطور واضح بر حق دلالت میکرد، همانطور که خورشید با چشم دیده میشود، ﴿قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ مُّبِینٞ﴾گفتند: این جادوی آشکار است. آنها به این اکتفا نکردند که بگویند جادو است، بلکه گفتند جادویی است که برای همه روشن و آشکار است. و این بسی جای شگفت است! چرا که معجزات روشن و انوار درخشان را خرافات و جادو قرار دادند. آیا این جز عناد و سرکشی و سفسطه چیزی دیگر نامیده میشود؟!.
﴿وَجَحَدُواْ بِهَا﴾و به نشانه و معجزات خداوند کفر ورزیدند، و آنها را انکار کردند، ﴿وَٱسۡتَیۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ﴾و انکارش بر اساس شک و تردید نبود،بلکه با آنکه یقین داشتند که اینها معجزات الهی هستند آن را انکار کردند، ﴿ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗا﴾و انکار آنها از روی ستم و سرکشی بود، و حق پروردگارشان و حق خود را ضایع کردند، و در برابر حقیقت و بندگان خدا و اطاعت از پیامبر سرکشی و استکبار ورزیدند. ﴿فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِینَ﴾پس بنگر که سرانجام فسادکاران چگونه شد؟! سرانجام آنها بدترین سرانجام بود، خداوند آنها را نابود کرد، و در دریا غرقشان نمود و رسوایشان کرد، و بندگان مستضعف خود را در مساکن آنها جایگزین کرد.
آیهی ۱۵-۴۴:
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا دَاوُۥدَ وَسُلَیۡمَٰنَ عِلۡمٗاۖ وَقَالَا ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی فَضَّلَنَا عَلَىٰ کَثِیرٖ مِّنۡ عِبَادِهِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٥﴾[النمل: ۱۵]. «و به راستی که به داود و سلیمان دانش عطا کردیم، و آن دو گفتند: ستایش خداوندی را که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری داد».
﴿وَوَرِثَ سُلَیۡمَٰنُ دَاوُۥدَۖ وَقَالَ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ عُلِّمۡنَا مَنطِقَ ٱلطَّیۡرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیۡءٍۖ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡمُبِینُ١٦﴾[النمل: ۱۶]. «و سلیمان وارث داود شد، و گفت: ای مردم! به ما زبان پرندگان آموخته شده، و از همۀ نعمتها به ما داده شده است. بیگمان این فضیلت آشکاری است».
﴿وَحُشِرَ لِسُلَیۡمَٰنَ جُنُودُهُۥ مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ وَٱلطَّیۡرِ فَهُمۡ یُوزَعُونَ١٧﴾[النمل: ۱۷]. «و برای سلیمان لشکریانش از جن و انس و مرغان گرد آورده شدند، و (از پراکندگی) باز داشته شدند».
﴿حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوۡاْ عَلَىٰ وَادِ ٱلنَّمۡلِ قَالَتۡ نَمۡلَةٞ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّمۡلُ ٱدۡخُلُواْ مَسَٰکِنَکُمۡ لَا یَحۡطِمَنَّکُمۡ سُلَیۡمَٰنُ وَجُنُودُهُۥ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ١٨﴾[النمل: ۱۸]. «تا اینکه به درّۀ مورچگان رسیدند، مورچهای گفت: ای مورچگان! به لانههای خود بروید تا سلیمان و لشکریانش نادانسته شما را پایمال نکنند».
﴿فَتَبَسَّمَ ضَاحِکٗا مِّن قَوۡلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَدۡخِلۡنِی بِرَحۡمَتِکَ فِی عِبَادِکَ ٱلصَّٰلِحِینَ١٩﴾[النمل: ۱۹]. «سلیمان از سخن آن مورچه خندید و گفت: پروردگار! به من الهام کن که سپاسگزار نعمتهایی باشم که به من و پدرم ارزانی داشتهای، و مرا (توفیق بده) تا کردار شایستهای انجام دهم که از آن خشنود گردی، و مرا به رحمت خود از زمرۀ بندگان شایستهات بگردان».
﴿وَتَفَقَّدَ ٱلطَّیۡرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَآ أَرَى ٱلۡهُدۡهُدَ أَمۡ کَانَ مِنَ ٱلۡغَآئِبِینَ٢٠﴾[النمل: ۲۰]. «و (سلیمان) از حال مرغان پرس وجو کرد و گفت: چرا شانهبسر ار نمیبینم، یا اینکه غایب است؟».
﴿لَأُعَذِّبَنَّهُۥ عَذَابٗا شَدِیدًا أَوۡ لَأَاْذۡبَحَنَّهُۥٓ أَوۡ لَیَأۡتِیَنِّی بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٖ٢١﴾[النمل: ۲۱]. «حتماً او را سخت کیفر خواهم داد، یا او را سر میبرم، یا (باید) دلیلی آشکار برای من بیاورد».
﴿فَمَکَثَ غَیۡرَ بَعِیدٖ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ وَجِئۡتُکَ مِن سَبَإِۢ بِنَبَإٖ یَقِینٍ٢٢﴾[النمل: ۲۲]. «چندان طول نکشید (که هدهد برگشت) و گفت: من بر چیزی آگاهی یافتهام که تو از آن آگاه نیستی، و از (قبیلۀ) سبأ برایت خبری یقینی آوردهام».
﴿إِنِّی وَجَدتُّ ٱمۡرَأَةٗ تَمۡلِکُهُمۡ وَأُوتِیَتۡ مِن کُلِّ شَیۡءٖ وَلَهَا عَرۡشٌ عَظِیمٞ٢٣﴾[النمل: ۲۳]. «من زنی را یافتهام که بر آنان فرمانروایی میکند و همه چیز بدو داده شده و تختی بزرگ دارد».
﴿وَجَدتُّهَا وَقَوۡمَهَا یَسۡجُدُونَ لِلشَّمۡسِ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَزَیَّنَ لَهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَصَدَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِیلِ فَهُمۡ لَا یَهۡتَدُونَ٢٤﴾[النمل: ۲۴]. «من او و قومش را دیدم که به غیر از خدا برای خورشید سجده میبرند، و شیطان کارهایشان را برایشان آراسته، و آنان را از راه بازداشته است. پس آنان راهیاب نمیگردند».
﴿أَلَّاۤ یَسۡجُدُواْۤ لِلَّهِ ٱلَّذِی یُخۡرِجُ ٱلۡخَبۡءَ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَیَعۡلَمُ مَا تُخۡفُونَ وَمَا تُعۡلِنُونَ٢٥﴾[النمل: ۲۵]. «(آنان را از راه بدر کرده است) تا برای خداوندی که نهان آسمانها و زمین را آشکار میکند، و به آنچه پنهان میدارید و به آنچه آشکار میسازید آگاه است سجده نکنند».
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِیمِ۩٢٦﴾[النمل: ۲۶]. «جز خدا که صاحب عرش عظیم است هیچ معبود بحقی وجود ندارد».
﴿قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقۡتَ أَمۡ کُنتَ مِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَ٢٧﴾[النمل: ۲۷]. «سلیمان گفت: خواهیم دید که آیا راست گفتهای یا از دروغگویانی».
﴿ٱذۡهَب بِّکِتَٰبِی هَٰذَا فَأَلۡقِهۡ إِلَیۡهِمۡ ثُمَّ تَوَلَّ عَنۡهُمۡ فَٱنظُرۡ مَاذَا یَرۡجِعُونَ٢٨﴾[النمل: ۲۸]. «این نامه را ببر و آن را بهسوی آنان بیانداز، سپس از ایشان دور شو، و بنگر که چه (پاسخی) میدهند؟».
﴿قَالَتۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ إِنِّیٓ أُلۡقِیَ إِلَیَّ کِتَٰبٞ کَرِیمٌ٢٩﴾[النمل: ۲۹]. «(ملکه) گفت: ای بزرگان! به راستی نامهای گرانقدر به من رسیده است».
﴿إِنَّهُۥ مِن سُلَیۡمَٰنَ وَإِنَّهُۥ بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ٣٠﴾[النمل: ۳۰]. «آن نامه از سوی سلیمان است و (سرآغاز) آن چنین است: بنام خداون بخشندۀ مهربان».
﴿أَلَّا تَعۡلُواْ عَلَیَّ وَأۡتُونِی مُسۡلِمِینَ٣١﴾[النمل: ۳۱]. «که من بر سرکشی نکنید و تسلیم شده به نزد من آیید».
﴿قَالَتۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَفۡتُونِی فِیٓ أَمۡرِی مَا کُنتُ قَاطِعَةً أَمۡرًا حَتَّىٰ تَشۡهَدُونِ٣٢﴾[النمل: ۳۲]. «گفت: ای سران قوم! در کارم به من نظر دهید، که من هیچ کاری را بدون حضور و نظر شما انجام ندادهام».
﴿قَالُواْ نَحۡنُ أُوْلُواْ قُوَّةٖ وَأُوْلُواْ بَأۡسٖ شَدِیدٖ وَٱلۡأَمۡرُ إِلَیۡکِ فَٱنظُرِی مَاذَا تَأۡمُرِینَ٣٣﴾[النمل: ۳۳]. «گفتند: ما توانمند و جنگاوریم. کار در دست تواست. بنگر که چه فرمان میدهی».
﴿قَالَتۡ إِنَّ ٱلۡمُلُوکَ إِذَا دَخَلُواْ قَرۡیَةً أَفۡسَدُوهَا وَجَعَلُوٓاْ أَعِزَّةَ أَهۡلِهَآ أَذِلَّةٗۚ وَکَذَٰلِکَ یَفۡعَلُونَ٣٤﴾[النمل: ۳۴]. «گفت: بیگمان پادشاهان وقتی وارد شهری شوند آن را به تباهی و ویرانی میکشانند، و عزیزترین مردمانش را خوارترین میگردانند، و اینگونه میکنند».
﴿وَإِنِّی مُرۡسِلَةٌ إِلَیۡهِم بِهَدِیَّةٖ فَنَاظِرَةُۢ بِمَ یَرۡجِعُ ٱلۡمُرۡسَلُونَ٣٥﴾[النمل: ۳۵]. «و من هدیهای به آنان خواهم فرستاد تا ببینم فرستادگان چه خبری با خود میآورند».
﴿فَلَمَّا جَآءَ سُلَیۡمَٰنَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٖ فَمَآ ءَاتَىٰنِۦَ ٱللَّهُ خَیۡرٞ مِّمَّآ ءَاتَىٰکُمۚ بَلۡ أَنتُم بِهَدِیَّتِکُمۡ تَفۡرَحُونَ٣٦﴾[النمل: ۳۶]. «پس هنگامی که (فرستاده) به نزد سلیمان آمد، (سلیمان به او) گفت: آیا مرا به مال مدد میرسانید؟آنچه خدا به من عطا کرده است از آنچه به شما داده بهتر است، بلکه این شمایید که به هدیۀ خود شادمان و خوشحال میشوید».
﴿ٱرۡجِعۡ إِلَیۡهِمۡ فَلَنَأۡتِیَنَّهُم بِجُنُودٖ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخۡرِجَنَّهُم مِّنۡهَآ أَذِلَّةٗ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ٣٧﴾[النمل: ۳۷]. «به نزد آنان بازگرد، ما با لشکرهایی به سراغ آنان خواهیم آمد که آنان توان مقابلۀ با آن را ندارند، و ایشان را از آنجا با حالتی رسوایی و خواری بیرون خواهیم راند».
﴿قَالَ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَیُّکُمۡ یَأۡتِینِی بِعَرۡشِهَا قَبۡلَ أَن یَأۡتُونِی مُسۡلِمِینَ٣٨﴾[النمل: ۳۸]. «(سلیمان) گفت: ای بزرگان! کدامیک از شما تخت او را ـ پیش از آنکه فرمانبردار به نزد من آیند- برایم میآورد؟».
﴿قَالَ عِفۡرِیتٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ أَنَا۠ ءَاتِیکَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَۖ وَإِنِّی عَلَیۡهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٞ٣٩﴾[النمل: ۳۹]. «عفریتی از جن گفت: من آن را پیش از آنکه از جایت برخیزی برایت میآورم، و من بر آن (کار) توانای امین هستم».
﴿قَالَ ٱلَّذِی عِندَهُۥ عِلۡمٞ مِّنَ ٱلۡکِتَٰبِ أَنَا۠ ءَاتِیکَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن یَرۡتَدَّ إِلَیۡکَ طَرۡفُکَۚ فَلَمَّا رَءَاهُ مُسۡتَقِرًّا عِندَهُۥ قَالَ هَٰذَا مِن فَضۡلِ رَبِّی لِیَبۡلُوَنِیٓ ءَأَشۡکُرُ أَمۡ أَکۡفُرُۖ وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشۡکُرُ لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیّٞ کَرِیمٞ٤٠﴾[النمل: ۴۰]. «کسیکه علم و دانشی از کتاب داشت، گفت: من قبل از چشم به هم زدنت آن را نزد تو میآورم. هنگامی که (سلیمان) تخت را پیش خود مستقر دید، گفت: این از فضل پروردگار من است، تا مرا بیازماید که آیا سپاس میگذارم یا ناسپاسی میکنم؟ و هرکس سپاس گذارد تنها برای خود سپاسگذاری میکند، و هرکس کفران (نعمت) کند، پس بدون شک پروردگارم بینیاز بخشنده است».
﴿قَالَ نَکِّرُواْ لَهَا عَرۡشَهَا نَنظُرۡ أَتَهۡتَدِیٓ أَمۡ تَکُونُ مِنَ ٱلَّذِینَ لَا یَهۡتَدُونَ٤١﴾[النمل: ۴۱]. «(سلیمان) گفت: تخت او را دگرگون سازید تا ببینیم متوجه میشوند یا از آنان میگردد که راه نمییابند؟!».
﴿فَلَمَّا جَآءَتۡ قِیلَ أَهَٰکَذَا عَرۡشُکِۖ قَالَتۡ کَأَنَّهُۥ هُوَۚ وَأُوتِینَا ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهَا وَکُنَّا مُسۡلِمِینَ٤٢﴾[النمل: ۴۲]. «هنگامی که او بدانجا رسید، گفته شد: آیا تخت تو این چنین است؟. گفت: انگار این همان است، و ما پیش از این آگاهی یافته و فرمانبرداریم».
﴿وَصَدَّهَا مَا کَانَت تَّعۡبُدُ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ إِنَّهَا کَانَتۡ مِن قَوۡمٖ کَٰفِرِینَ٤٣﴾[النمل: ۴۳]. «و معبودهایی را که به غیر از خدا پرستش میکرد او را (از عبادت خدا) بازداشته بود، همانا او از زمرۀ قوم کافر بود».
﴿قِیلَ لَهَا ٱدۡخُلِی ٱلصَّرۡحَۖ فَلَمَّا رَأَتۡهُ حَسِبَتۡهُ لُجَّةٗ وَکَشَفَتۡ عَن سَاقَیۡهَاۚ قَالَ إِنَّهُۥ صَرۡحٞ مُّمَرَّدٞ مِّن قَوَارِیرَۗ قَالَتۡ رَبِّ إِنِّی ظَلَمۡتُ نَفۡسِی وَأَسۡلَمۡتُ مَعَ سُلَیۡمَٰنَ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٤٤﴾[النمل: ۴۴]. «به آن (زن) گفته شد: به قصر وارد شو، هنگامی که آن را دید گمان برد که استخر عمیقی است، و دامن از ساقهایش برگرفت. (سلیمان) گفت: این قصری ساده از آبگینههاست. گفت: پروردگارا! من به خود ستم کردهام و اینک همراه با سلیمان تسلیم پروردگار جهانیانم».
در اینجا خداوند منت و احسان خود را بر داود و فرزندش سلیمان که به آنها دانش فراوان داد، یادآور میشود. و آمدن کلمۀ «علم» به صورت نکره بر فراوان بودن آن دلالت مینماید. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَدَاوُۥدَ وَسُلَیۡمَٰنَ إِذۡ یَحۡکُمَانِ فِی ٱلۡحَرۡثِ إِذۡ نَفَشَتۡ فِیهِ غَنَمُ ٱلۡقَوۡمِ وَکُنَّا لِحُکۡمِهِمۡ شَٰهِدِینَ٧٨ فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَیۡمَٰنَۚ وَکُلًّا ءَاتَیۡنَا حُکۡمٗا وَعِلۡمٗا﴾[الأنبیاء: ۷۸-۷۹]. «و داود و سلیمان را (به یاد آر)، آنگاه که در مورد کشتزاری که گوسفندان قوم، شب هنگام در آن چرا کرده بودند، داوری میکردند و ما گواه قضاوت آنها بودیم. پس داوری حق را به سلیمان تفهیم کردیم، و هر یک (از آن دو) را فرزانگی و دانش (بسیاری) عطا کردیم».
﴿وَقَالَا﴾داود و سلیمان در حالی که به خاطر منت بزرگ خداوند که به آنها دانش عطا کرده بود سپاس پروردگارشان را به جای میآوردند، گفتند: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی فَضَّلَنَا عَلَىٰ کَثِیرٖ مِّنۡ عِبَادِهِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾[النمل: ۱۵]. ستایش خدایی است که ما را بر بسیاری از بندگانش مؤمنش برتری داده است. آنها خدا را ستایش گفتند که آنان را از زمرۀ مؤمنان سعادتمند و از دوستان ویژه خود گردانیده است. و شکی نیست که مؤمنان چهار درجه و مقام دارند، صالحان، و برتر از آنها شهیدان، و بالاتر از آنها صدیقان و بالاتر از آنها پیامبرانند.
داود و سلیمان از پیامبران والا مقام بودند. گرچه آنها مقامشان از مقام پنج پیامبر اولوالعزم پایینتر است اما از جملۀ پیامبران برتر و بزرگوار میباشند، کسانی که خداوند آنها را یاد کرده و در کتاب خود ستوده، و ستایش بزرگی از آنها بعمل آورده است. بنابر این سلیمان و داود خدا را ستایش گفتند که آنها را به این مقام رساند. و این نشانۀ سعادت بنده است که شکر نعمتهای دینی و دنیوی خداوند را به جا آورد، و همۀ نعمتها را از جانب پروردگارش بداند، پس به خود نبالد، بلکه بر این باور باشد که این نعمتها شکر زیادی را بر او واجب میدارند.
وقتی هر دو را ستایش نمود سلیمان را به صورت ویژه بیان کرد، چون خداوند به سلیمان پادشاهی بزرگی داده بود، وکارهایی به وسیلۀ او انجام میشد که پدرش آن را انجام نمیداد. پس فرمود: ﴿وَوَرِثَ سُلَیۡمَٰنُ دَاوُۥدَ﴾و سلیمان علم و پیامبری را از پدرش داود به ارث برد، پس علم پدرش به علم و دانش او اضافه شد. شاید او به اضافۀ دانشی که در زمان پدرش داشت دانش پدرش را نیز آموخته بود، همانطور که گذشت. ﴿وَقَالَ﴾و سلیمان با بهجای آوردن شکر خدا و بالیدن به احسان او و بیان نعمت پروردگار گفت: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ عُلِّمۡنَا مَنطِقَ ٱلطَّیۡرِ﴾ای مردم! به ما زبان پرندگان آموخته شده است. او ÷زبان همۀ پرندگان را میفهمید، همانگونه که با هدهد گفتگو کرد و گفتار مورچه را که خطاب به مورچگان کرد، فهمید، و چندی بعد به ان خواهیم پرداخت. و این امتیاز را غیر از سلیمان کسی نداشته است. ﴿وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیۡءٍ﴾و خداوند نعمتها و اسباب پادشاهی و سلطنت و قدرت را به ما بخشیده و آن را به هیچ یک از انسانها نداده است. بنابر این پروردگارش را به فریاد خواند و گفت: ﴿لِی وَهَبۡ لِی مُلۡکٗا لَّا یَنۢبَغِی لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِیٓ﴾[ص: ۳۵]. «پروردگارا! به من نوعی از پادشاهی بده که بعد از من آن را به هیچ کس ندهی». پس خداوند جنها را برای او مسخر و رام کرد،و هر کاری را که میخواست و غیر از جن کسی توانایی انجام آن را نداشت برای او انجام میدادند. و خداوند باد را برای او مسخر و رام کرد که مسیر دو ماه را در صبحگاه و شامگاهی میپیمود.
﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡمُبِینُ﴾بیگمان چیزی که خداوند به ما بخشیده و آن را به ما اختصاص داده، و ما را بدان برتری داده است فضیلت واضح و آشکاری است. پس او به کاملترین صورت به نعمت خداوند متعال اعتراف کرد.
﴿وَحُشِرَ لِسُلَیۡمَٰنَ جُنُودُهُۥ مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ وَٱلطَّیۡرِ فَهُمۡ یُوزَعُونَ١٧﴾لشکریان زیاد و گوناگون سلیمان از قبیل انسانها و جنها و شیطانها و پرندگان برای او گردآوری، و در کنار یکدیگر نگاه داشته شدند، و حرکت و توقف آنان به گونهای بسیار منظم سامان داده شد. و همۀ این لشکریان گوش به فرمان او بودند و توانایی نافرمانی را نداشتند، و از دستور او سرپیچی نمیکردند. همانگونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿هَٰذَا عَطَآؤُنَا فَٱمۡنُنۡ أَوۡ أَمۡسِکۡ بِغَیۡرِ حِسَابٖ٣٩﴾[ص: ۳۹]. «این بخشش ماست، پس بدون حساب ببخش و با دست نگاه دار». و سلیمان در یکی از سفرهایش این لشکر بزرگ را به حرکت در آورد.
﴿حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوۡاْ عَلَىٰ وَادِ ٱلنَّمۡلِ قَالَتۡ نَمۡلَةٞ﴾و حرکت کردند تا اینکه به دره مورچگان رسیدند و مورچهای در حالی که دوستان و همنوعان خود را آگاه میکرد، گفت: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّمۡلُ ٱدۡخُلُواْ مَسَٰکِنَکُمۡ لَا یَحۡطِمَنَّکُمۡ سُلَیۡمَٰنُ وَجُنُودُهُۥ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ﴾ای مورچهها! وارد لانههای خود شوید تا سلیمان و لشکریانش نادانسته شما را پایمال نکنند. این مورچه همکیشان خود را نصیحت کرد و به دیگر مورچهها شنواند، زیرا خداوند شنوایی خارقالعادهای به مورچگان داده است، چون آگاه شدن مورچههایی که دره را پر کرده بودند با صدای یک مورچه از شگفتترین شگفتیهاست. یا اینکه آن مورچه به مورچههایی که اطراف او بودند خبر داد و سپس خبر از بعضی به بعضی دیگر رسید تا اینکه به همه رسید و آن مورچه دیگر مورچهها را دستور داد که احتیاط کنند و وارد لانههایشان شوند، به همین طریق خبر در بین تمام مورچهها پخش شد و همگی از حضور سلیمان و لشکریانش مطلع شدند. و آن مورچه حالت سلیمان و لشکریانش و عظمت پادشاهی او را دانست، و این عذر را برای دوستانش بیان کرد که اگر آنها شما را پایمال کنند این کا را آگاهانه و از روی قصد نمیکنند. سلیمان سخن آن مورچه را شنید.
﴿فَتَبَسَّمَ ضَاحِکٗا مِّن قَوۡلِهَا﴾و از آنجا که اندرز مورچه برای هم کیشانش، و خیرخواهی و تعبیر زیبایش مورد پسند سلیمان قرار گرفت، سلیمان تبسم کرد و خندید. و این حالت پیامبران †است، که دارای ادب کامل و نعجب و خندۀ به جا بودهاند، و خندهاشان از حد تبسم فراتر نرفته است. همانطور که بزرگترین خندۀ پیامبر صتبسم بوده است. زیرا قهقهه بر کم عقلی و بیادبی دلالت میکند. هم چنانکه لبخند نزدن وتعجب نکردن به خاطر چیزی که باعث تعجب میشود بر بداخلاقی و درشت خویی دلالت مینماید و پیامبران از این پاک و منزه هستند.
و سلیمان با بیان شکر خداوند که او را به اینجا رسانده است، فرمود: ﴿رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ﴾پروردگارا! به من الهام کن مرا توفیق بده، ﴿أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّ﴾تا نعمتی را که بر من و پدرم ارزانی داشتهای سپاس گذار باشم، زیرا نعمت بر پدر و. مادر نعمت بر فرزند است. پس سلیمان از پروردگارش خواست که به او توفیق بدهد تا شکر نعمتهای دینی و دنیوی که به او و پدر و مادرش بخشیده است به جای آورد. ﴿وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ﴾و مرا توفیق بده تا کردار شایستهای انجام دهم که آن را بپسندی و عمل صالحی که با دستورات تو موافق باشد، وآن را خالصانه برای تو انجام دهم، و عمل و کردارم را از آنچه که آن را فاسد و ناقص میکند سالم بدار. ﴿وَأَدۡخِلۡنِی بِرَحۡمَتِکَ فِی عِبَادِکَ ٱلصَّٰلِحِینَ﴾و مرا به رحمت خود - که از جملۀ آن بهشت است - در زمرۀ بندگان صالح خویش بگردان که برحسب عمل صالحشان مقامهای متفاوتی دارند.
این نمونهای از حالت سلیمان بود و بدانگاه که صدای مورچه را شنید، و خداوند آن حالت را برای ما بازگو کرده است.
سپس نمونهای دیگر از سخن گفتن سلیمان با پرندگان را بیان کرد و فرمود: ﴿وَتَفَقَّدَ ٱلطَّیۡرَ﴾و سلیمان از حال مرغان و پرندگان پرس وجو کرد. این بر کمال عزم و قاطعیت و دوراندیشی و سامان دادن لشکریانش و پرداختن به کارهای کوچک و بزرگ دلالت مینماید. او حتی این کار را از یاد نبرد، و آن جستجوی احوال پرندگان بود. و اینکه آیا همه حاضرند یا برخی از آنها غایب هستند؟ این است معنی آیه و هر کس بگوید: سلیمان به جستجوی مرغان پرداخت تا هدهد گمان بردهاند که آب را در لایههای تحتانی زمین میبینند، و این گفته هم دلیلی ندارد، بلکه دلیل عقلی و لفظی بر باطل بودن این سخن وجود دارد.
اما دلیل عقلی: با تجربه و مشاهدات ثابت شده است که هیچ یک از این حیوانات به صورت خارقالعاده نمیتوانند آب را در اعماق زمین مشاهده کنند، و اگر چنین بود خداوند آن را بیان میکرد، چون این بزرگترین آیه و نشانه است.
و اما دلیل لفظی: اگر این معنی از آیه مراد باشد این طور میگفت: «هدهد را خواست تا ببیند آب هست یا نه، وقتی دید هدهد نیست چنان گفت». و یا به جای کلمه «تفَقََّد» میگفت «فتش أو بُحُثَ عنهْ» : به دنبال هدهد گشت، و عبارتی مانند این.
و از احوال پرندگان پرس وجو کرد تا ببیند کدام حاضر است و کدام غائب، و تا ببیند که آنها در مراکز و جاهایی که برایشان تعیین کرده است حضور دارند یا نه.
و نیز سلیمان ÷نیازی به آب نداشت و چنان اضطرار نیفتاده بود که به مهندسی هدهد نیاز داشته باشد. چون سلیمان شیاطین و جنهای بزرگی را در اختیار داشت که هر چند عمق آب زیاد بود چاه را کنده و آب را استخراج میکردند. و نیز خداوند باد را برای او مسخر کرده بود که در یک صبحگاه مسیر یک ماه را طی میکرد و در یک شامگاه مسیر یک ماه را میپیمود. پس با وجود این، چگونه به هدهد نیاز پیدا میکند؟!.
و اینگونه تفسیرها که موجود هستند و سخنانی که به وسیلهی آنها مشهور و معروف میگردند، و مردم غیر از آن بلد نیستند، این گفتهها را از بنیاسرائیل نقل میکنند، تا اینکه گمان برده میشود حق و درست هستند. در نتیجه سخنانی بیپایه و زشت در کتابهای تفسیر دیده میشوند.
فرد خردمند و هوشیار میداند قرآن کریم به زبان عربی و روشن نازل شده است و خداوند به وسیلۀ آن عالم و جاهل را مورد خطاب قرار داده و آنها را فرمان داده است تا در معانی و مفاهیم آن بیاندیشند، و مفاهیم و معالم آن را بر کلمات عرب که معانی و اعراب آن معروف است و اعراب اصیل آنرا به طور واضح میدانند، تطبیق بدهند. و هر گاه گفتههایی یافت دش که پیامبر آنرا نقل نکرده بود آن را به این اصل برگردانند. پس اگر با آن موافق بود، آن را بپذیرند، چرا که لفظ بر آن دلالت مینماید، و اگر در لفظ و معنی با آن مخالف بود، آن را نپذیرد، و به باطل بودن آن یقین حاصل نماید، چون او یک اصل معمولی دارد که با این لفظ یا معنی متضاد است، و آن چیزی است که از معنی و مدلول لفظ شناخته میشود.
و پرس و جوی سلیمان ÷از پرندگا و نیافتن هدهد، بر کمال قاطعیت و پرداختن وی به کارها و کمال هوشیاری او دلالت میکند، که او به پرس و جو از احوال این پرندۀ کوچک پرداخت و گفت: ﴿مَا لِیَ لَآ أَرَى ٱلۡهُدۡهُدَ أَمۡ کَانَ مِنَ ٱلۡغَآئِبِینَ﴾آیا من که هدهد را نمیبینم بدان خاطر است که در میان این خیل عظیم جانداران موجود کوچکی است؟ یا اینکه او بدون اجازه و دستور من غایب شده است؟
در این هنگام سلیمان بر هدهد خشمگین شد و او را تهدید کرد و گفت: ﴿لَأُعَذِّبَنَّهُۥ عَذَابٗا شَدِیدًا﴾او را سخت کیفر خواهم داد. ﴿أَوۡ لَأَاْذۡبَحَنَّهُۥٓ أَوۡ لَیَأۡتِیَنِّی بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٖ﴾یا او را سر میبرم، یا اینکه باید برای من دلیل روشنی بیاورد. پس باید حجت و دلیل واضحی برای غیبت خود ارائه بدهد. و این از کمال پرهیزگاری و دادگری سلیمان بود که اوقسم نخورد حتماً او را کیفر بدهد یا بکشد، چون کیفردادن یا کشتن فقط در صورتی انجام میشود که گناهی سر زده باشد. اما احتمال داشت که از روی عذر باشد بنابر این سلیمان به سبب پرهیزگاری و هوشیاریاش موجه بودن غیبت او را استثنا کرد.
﴿فَمَکَثَ غَیۡرَ بَعِیدٖ﴾چندان طول نکشید که هدهد آمد. و این بر هیبت و هراس لشکریانش از او، و شدت پایبند بودنشان به فرمان وی دلالت مینماید. و چنان از او اطاعت میکردند که هدهد علیرغم اینکه عذر روشنی برای حاضر نبودنش داشت نتوانست زمان زیادی غیبت کند، ﴿فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِ﴾هدهد به سلیمان گفت: من بر چیزی آگاهی یافتهام که تو با وجود آن دانش زیاد و مقام بلندت از آن آگاه نیستی، ﴿وَجِئۡتُکَ مِن سَبَإِۢ بِنَبَإٖ یَقِینٍ﴾و از قبیلۀ سبأ که قبیلهای معروف در یمن است، برایت خبری یقینی آوردهام.
سپس هدهد این خبر را توضیح داد و گفت: ﴿إِنِّی وَجَدتُّ ٱمۡرَأَةٗ تَمۡلِکُهُمۡ﴾من زنی را یافتهام که بر قبیلۀ سبا حکمرانی میکند، ﴿وَأُوتِیَتۡ مِن کُلِّ شَیۡءٖ﴾و از مال و ملک و سلاح و لشکریان وقلعه و دژهایی که پادشان دارند برخوردار است. ﴿وَلَهَا عَرۡشٌ عَظِیمٞ﴾و تخت پادشاهی بزرگی دارد، که بر آن مینشیند. و بزرگی تختها بر بزرگی و عظمت پادشاهی و قدرت و سلطنت و کثرت مردان مشاور دلالت میکند.
﴿وَجَدتُّهَا وَقَوۡمَهَا یَسۡجُدُونَ لِلشَّمۡسِ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾یعنی آنها مشرک هستند و خورشید را میپرستند، ﴿وَزَیَّنَ لَهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ﴾و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته است و آنچه را که بر آن هستند حق میدانند. ﴿فَصَدَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِیلِ فَهُمۡ لَا یَهۡتَدُونَ﴾و آنان را از راه منحرف کرده است، پس هدایت نمیگردند، چون کسی که راهش را حق میبیند امیدی به هدایت او نیست، مگر اینکه عقیدهاش تغییر کند.
سپس گفت: ﴿أَلَّاۤ﴾چرا نباید، ﴿یَسۡجُدُواْۤ لِلَّهِ ٱلَّذِی یُخۡرِجُ ٱلۡخَبۡءَ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾برای خداوندی سجده کنند که نهان آسمانها و لایههای درونی زمین و مخلوقات کوچک و بذر گیاهانی که در دل زمین مستور است، و آنچه را دلها پنهان میدارند، میداند؟! و نهانیهای زمین و آسمان را با باراندن باران و رویاندن گیاهان بیرون میآورد؟! و به هنگام دمیده شدن صور و بیرون آوردن مردگان از قبرهایشان گنجینههای پنهان زمین را بیرون میآورد، تا آنان را طبق اعمالشان سزا و جزا بدهد؟! ﴿وَیَعۡلَمُ مَا تُخۡفُونَ وَمَا تُعۡلِنُونَ﴾و میداند آنچه را که پنهان میدارید و آنچه را که آشکار میسازید.
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾یعنی عبادت و انابت و سجده و محبت جز برای الله شایسته نیست، چون او معبود است و دارای صفات کامل و نعمتهایی است که ایجاب میکند فقط او معبود باشد. ﴿رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِیمِ﴾پروردگار عرش بزرگ است. عرش سقف همۀ مخلوقات، و گستردهتر از آسمانها و زمین و آنها را احاطه کرده است. پس جز به درگاه این پادشاه که پادشاهی و شکوهش بزرگ است نباید کرنش و فروتنی و رکوع و سجده کرد.
وقتی هدهد این خبر مهم را به اطلاع سلیمان رساند، از تنبیه شدن ایمن ماند. سلیمان تعجب کرد که چگونه این ماجرا از نگاه او پنهان مانده و از چنین موضوعی خبر ندارد؟!.
سلیمان با اثبات کمال عقل و هوشیاریاش گفت. ﴿قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقۡتَ أَمۡ کُنتَ مِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَ٢٧ ٱذۡهَب بِّکِتَٰبِی هَٰذَا فَأَلۡقِهۡ إِلَیۡهِمۡ ثُمَّ تَوَلَّ عَنۡهُمۡ فَٱنظُرۡ مَاذَا یَرۡجِعُونَ٢٨﴾«خواهیم دید که آیا راست گفتهای یا از دروغگویانی این نامه را ببر (که به زودی در آیات بعدی، متن آن خواهد آمد) و آن را بهسوی آنان بیانداز، سپس از ایشان دور شو و کمی آن طرف مراقب باش، و نگاه کن که به یکدیگر چه میگویند و واکنش آنها چه خواهد بود؟».
هدهد نامه را برد و بر آن زن پادشاه انداخت. او به قومش گفت: ﴿إِنِّیٓ أُلۡقِیَ إِلَیَّ کِتَٰبٞ کَرِیمٌ﴾همانا نامهای گرانقدر از طرف بزرگترین پادشاه زمین بهسوی من رسیده است.
سپس مضمون و محتوای نامه را بیان کرد و گفت: ﴿إِنَّهُۥ مِن سُلَیۡمَٰنَ وَإِنَّهُۥ بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ٣٠ أَلَّا تَعۡلُواْ عَلَیَّ وَأۡتُونِی مُسۡلِمِینَ٣١﴾این نامه از سوی سلیمان است و سرآغاز آن چنین میباشد: «به نام خداوند بخشنده مهربان». این نامه را فرستادم تا در برابر من برتریجویی نکنید. یعنی بالاتر از من قرار نگیرید بلکه تحت فرمانم باشید، و دستوارتم را اطاعت نمایید، و تسلیم شده بهسوی من بیایید. این نامهای متضمن آن بود که آنها در برابر او برتریجویی نکنند، و بر همان حالت خود باقی بمانند، و تسلیم فرمان سلیمان شوند. و تحت فرمان او در آمده و بهسوی او بیایند. و در نامه بهسوی اسلام نیز دعوت شده بودند. و نیز اشاره به این است که مستحب است نامه با «بسمالله الرحمن الرحیم» آغاز شود، و در اول نامه نام خدا نوشته شود.
از دوراندیشی و خردمندی ملکهی سبا این بود که بزرگان دولت و مملکتش را جمع کرد و گفت: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَفۡتُونِی﴾ای بزرگان و صاحبنظران! مرا خبر دهید و به من بگویید که ما پاسخ او را چه بدهیم؟ آیا زیر فرمان او برویم و تسلیم شویم؟ ﴿مَا کُنتُ قَاطِعَةً أَمۡرًا حَتَّىٰ تَشۡهَدُونِ﴾من هیچگاه بدون رأی و مشورت شما کاری نکردهام.
﴿قَالُواْ نَحۡنُ أُوْلُواْ قُوَّةٖ وَأُوْلُواْ بَأۡسٖ شَدِیدٖ﴾گفتند: چنانچه سخن او را نپذیری، و زیر فرمان او نروی، (بدان که) ما برای جنگیدن قوی و نیرومند هستیم. گویا آنها گرایش به همین رأی داشتند، که اگر چنین تصمیمی گرفته میشد، نابود میشدند. اما بر این رأی ثابت نماندند، بلکه گفتند: ﴿وَٱلۡأَمۡرُ إِلَیۡکِ﴾و نظر، نظر تواست چون آنها عقل و دوراندیشی و خیرخواهی پادشاه را میدانستند. ﴿فَٱنظُرِی مَاذَا تَأۡمُرِینَ﴾پس ببین که چه فرمان میدهی.
بلقیس - در حالی که آنها را قانع میکرد تا از رأی خود برگردند، و سرانجام بد جنگ را بیان میکرد - به آنها گفت: ﴿إِنَّ ٱلۡمُلُوکَ إِذَا دَخَلُواْ قَرۡیَةً أَفۡسَدُوهَا﴾پادشاهان وقتی وارد شهری شوند با کشتن و اسیر کردن مردم و با چپاول و تخریب، تباهی و ویرانی میکنند. ﴿وَجَعَلُوٓاْ أَعِزَّةَ أَهۡلِهَآ أَذِلَّةٗ﴾و سران و اشراف را خوار و پست میگردانند. پس ابتدا جنگ درست نیست، اما قبل از چارهاندیشی، و فرستادن کسی که از وضعیت او خبری برایمان بیاورد از وی اطاعت نمیکنم. وقتی که کاملاًاز وضعیت او مطلع شدیم میدانیم چکار کنیم.
ملکه گفت : ﴿وَإِنِّی مُرۡسِلَةٌ إِلَیۡهِم بِهَدِیَّةٖ فَنَاظِرَةُۢ بِمَ یَرۡجِعُ ٱلۡمُرۡسَلُونَ٣٥﴾و من هدیهای بهسوی آنها میفرستم، و مینگرم که فرستادگان چه خبری از او میآورند، آیا بر نظر و گفتهاش باقی میماند؟ یا اینکه هدیه او را فریب میدهد و فکرش را عوض میکند؟ و نیز مطلع میشویم که وضعیت او و لشکریانش چگونه است؟
پس ملکه هدیهای را به همراه فرستادگانی از خردمندان و صاحبنظران قومش بهسوی سلیمان فرستاد. ﴿فَلَمَّا جَآءَ سُلَیۡمَٰنَ﴾پس هنگامی که فرستادگان به همراه هدیه به نزد سلیمان آمدند، ﴿قَالَ﴾سلیمان با اعتراض بر آنها و در حالی که از اینکه به خواستۀ او تن در نداده بودند خشمگین بود، گفت: ﴿أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٖ فَمَآ ءَاتَىٰنِۦَ ٱللَّهُ خَیۡرٞ مِّمَّآ ءَاتَىٰکُم﴾آیا میخواهید به وسیلۀ مال و دارایی مرا کمک کنید؟! بدانید که دارایی و اموال نزد من جایگاه و ارزشی ندارد، و با آن شاد و خوشحال نمیشوم، خداوند مرا از آن بینیاز کرده، و نعمتهای فراوانی را به من داده است. ﴿بَلۡ أَنتُم بِهَدِیَّتِکُمۡ تَفۡرَحُونَ﴾بلکه این شما هستید که چون دنیا را دوست دارید و اموالتان نسبت به آنچه خداوند به من داده است اندک میباشد، هدیه خود شادمان و خوشحالید.
سپس فرستاده را بدون اینکه نامهای به وی بدهد، شفاهی سفارش کرد - چون میدانست که او عاقل است و سخنش را به طور دقیق نقل خواهد کرد - و گفت: ﴿ٱرۡجِعۡ إِلَیۡهِمۡ﴾به همراه هدیهات بهسوی آنان بازگرد، ﴿فَلَنَأۡتِیَنَّهُم بِجُنُودٖ لَّا قِبَلَ لَهُم﴾با لشکریانی بهسوی آنان خواهیم آمد که توان مقابلۀ با آن را ندارند. ﴿لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخۡرِجَنَّهُم مِّنۡهَآ أَذِلَّةٗ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ﴾و ایشان را از آنجا با حقارت بیرون خواهیم راند.
فرستاده بهسوی آنها بازگشت و آنچه را سلیمان گفته بود به آنان رسانید، پس برای رفتن بهسوی سلیمان آماده شدند، وسلیمان دانست که حتماً آنها به سویش خواهند آمد. بنابر این به جن و انسانهایی که نزد او بودند، گفت: ﴿أَیُّکُمۡ یَأۡتِینِی بِعَرۡشِهَا قَبۡلَ أَن یَأۡتُونِی مُسۡلِمِینَ﴾کدامیک از شما میتواند تخت او را پیش من بیاورد، قبل از اینکه آنان نزد من بیایند و تسلیم شوند؟ یعنی تا قبل از اینکه آنها تسلیم شوند آن را دستکاری کنیم، زیرا وقتی تسلیم شوند اموالشان محترم و مصون خواهد ماند ﴿قَالَ عِفۡرِیتٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ﴾عفریتی از جن (یان) گفت، «عفریت» یعنی قوی و بسیار چالاک پس یکی از جنهای بزرگ و قوی گفت: ﴿أَنَا۠ ءَاتِیکَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَۖ وَإِنِّی عَلَیۡهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٞ﴾من آن را پیش از اینکه از جایت برخیزی برایت میآورم. ظاهراً در آن وقت سلیمان در شام به سر میبرده است. پس میان او و سرزمین سبا چهارماه فاصله بود، دو ماه رفت و دو ماه برگشت. اما با وجود آن عفریت میگوید: با اینکه بزرگ و سنگین و دور است اما من متعهد میشوم قبل از اینکه از جایت برخیزی آن را بیاورم. و معمولا مجالس طولانی، بخشی از چاشتگاه و نهایتاً یک سوم روز را به خود اختصاص میدهد. و این ممکن است زمان بیشتری یا کمتری را نیز اشغال کند.
این است فرمانروایی بزرگ! چرا که افراد تحت رعیت او دارای چنین قوت و قدرتی بودند. و بالاتر از این ﴿قَالَ ٱلَّذِی عِندَهُۥ عِلۡمٞ مِّنَ ٱلۡکِتَٰبِ﴾آنکه دانشی از کتاب داشت، گفت: قبل از یکچشم به هم زدن تخت را میآورم. مفسرین گفتهاند: او مرد عالم و صالحی نزد سلیمان بود، که به وی (أعظم) خداوند را میدانست، همان اسم که هرگاه خداوند با آن خوانده شود، جواب میدهد، و هرگاه با آن از او چیزی خواسته شود، میدهد.
او گفت: ﴿أَنَا۠ ءَاتِیکَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن یَرۡتَدَّ إِلَیۡکَ طَرۡفُکَ﴾من قبل از یک چشم بر هم زدن آن را برایت میآورم، چرا که او خداوند را با اسم اعظم فرا میخواند و آنگاه تخت حاضر میشد. پس او دعا کرد و از خداوند خواست و تخت آورده شد. البته خداوند بهتر میداند که آیا منظور همین است یا اینکه او دانشی از کتاب داشت که به وسیلۀ آن میتوانست چیزی دور را بیاورد، و هر آنچه سخت و مشکل بود انجام دهد. ﴿فَلَمَّا رَءَاهُ مُسۡتَقِرًّا عِندَهُ﴾وقتی سلیمان دید که تخت نزد او مستقر است، خداوند را بر قدرت و پادشاهیاش که به او داده و کارها را برایش آسان کرده بود، ستایش کرد، ﴿قَالَ هَٰذَا مِن فَضۡلِ رَبِّی لِیَبۡلُوَنِیٓ ءَأَشۡکُرُ أَمۡ أَکۡفُرُ﴾گفت: این از فضل و لطف پروردگار است تا مرا به وسیلۀ آن بیازماید که آیا سپاس میگذارم یا ناسپاسی میکنم؟ پس سلیمان ÷فریب پادشاهی و سلطنت و قدرتش ار نخورد، آنگونه که پادشاهان جاهل چنین هستند، و گول پادشاهی خود را میخورند. بلکه سلیمان دانست که این آزمایش از سوی پروردگارش میباشد. پس ترسید که مبادا شکر این نعمت را به جای نیاورده باشد.
سپس بیان کرد که از شکرگذاری بندۀ، فایدهای به خداوند نمیرسد، بلکه فایدهاش به شکرگذار بر میگردد، پس گفت: ﴿وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشۡکُرُ لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیّٞ کَرِیمٞ﴾و هر کس شکر گذارد به سود و نفع خودش شکرمیگذارد، و هر کس ناسپاسی کند بداند که پروردگارم بینیاز بخشنده است. از کارها و اعمالش بینیاز بخشنده است. از کارها و اعمالش بینیاز است و بخشنده است که خیر او فراوان است و خیر و نعمت او سپاسگذار و ناسپاس را در مییابد. اما شکر نعمتهای او سبب میشود تا نعمت بیشتری بدهد، وناشکری نعمتها سبب از بین رفتن آنها میگردد.
سپس سلیمان به کسانی که نزد ا. بودند، گفت: ﴿نَکِّرُواْ لَهَا عَرۡشَهَا﴾تخت او را تغییر بدهید، و چیزهایی را به آن بیافزاید و چیزهایی را از آن کم کنید و ما در این مورد ﴿نَنظُرۡ﴾نگاه میکنیم و عقل و خرد او را میآزماییم، ﴿أَتَهۡتَدِیٓ﴾که آیا متوجه میشود، و دارای هوشیاری است و شایسته پادشاهی میباشد، ﴿أَمۡ تَکُونُ مِنَ ٱلَّذِینَ لَا یَهۡتَدُونَ﴾یا از آنان است که راه نمییابند و متوجه نمیشوند؟!.
﴿فَلَمَّا جَآءَتۡ﴾وقتی بلقیس به نزد سلیمان آمد، تختش بر او عرضه شد، و او تصور میکرد که تختش در شهرش است، ﴿قِیلَ أَهَٰکَذَا عَرۡشُکِ﴾یعنی ما میدانیم که تو تخت بزرگی داری، آیا تخت تو مانند تختی است که ما برایت آوردهایم؟ ﴿قَالَتۡ کَأَنَّهُۥ هُوَ﴾گفت: «گویی این همان است». و این از هوشیاری او بود که نگفت: این همان تخت است، چون در آن تعبیری صورت گرفته بود. و این را هم نفی نکرد که آن نیست، چون آن را شناخت. بنابر این کلمهای گفت که احتمال دو چیز را داشت و هر دو حال راست بودند. سلیمان با تعجب از هدایت و عقل او، و با به جا آوردن شکر الهی که به او برگتر از این را داده است، گفت: ﴿وَأُوتِینَا ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهَا﴾ما پیش از این زن از هدایت و عقل و دور اندیشی برخوردار شده، ﴿وَکُنَّا مُسۡلِمِینَ﴾و مسلمان و فرمانبردار بودهایم.
و احتمال دارد که این، گفته ملکه سبا باشد آنگاه گفت: «ما پیش از آنکه قدرت سلیمان را در حاضر آوردن تخت پادشاهیام از آن مسافت دور مشاهده کنیم، اطلاع داشتیم که او دارای سلطنت و اقتدار فراوانی است. پس به حقانیت او یقین کرده، و تسلیم شده به نزد او آمده، و در برابر قدرت او سر تسلیم فرود آوردهایم».
خداوند متعال فرمود: ﴿وَصَدَّهَا مَا کَانَت تَّعۡبُدُ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾و آنچه به جای خدا میپرستید او را از اسلام بازداشته بود، وگرنه او دارای چنان هوشیاری بود که به وسیله آـن حق و باطل را تشخیص میداد، ولی عقاید و باورهای باطل بینش قلب را از بین میبرد. ﴿إِنَّهَا کَانَتۡ مِن قَوۡمٖ کَٰفِرِینَ﴾همانا او از زمرۀ قوم کافر بود. پس بر دین آنها باقی مانده و آن را ادامه میداد. و بسیار کم اتفاق میافتد که در بین قومی یک نفر - تنها با استاد به عقل و تشخیص خود - از گمراهی و اشتباهات و آداب و رسوم متداول آیین قوم خود کنارهگیری کند. بنابر این باقی مانده او بر کفر عجیب نیست. سپس سلیمان خواست تا او از پادشاهی و سلطنتش چیزهایی را ببیند که عقلها را حیران مینماید. بنابر این او را فرمان داد تا وارد کاخ و آن جایگاه بلند و وسیع شود، نشیمنگاه شیشهای که رودها زیر آن روان بود.
﴿قِیلَ لَهَا ٱدۡخُلِی ٱلصَّرۡحَۖ فَلَمَّا رَأَتۡهُ حَسِبَتۡهُ لُجَّةٗ﴾به آن زن گفته شد: وارد کاخ شو، هنگامی که آن را دید گمان برد که آب عمیقی است چون شیشهها شفاف و صاف بودند، و آب از زیر آن دیده میشد و انگار در حال جریان بود ﴿وَکَشَفَتۡ عَن سَاقَیۡهَا﴾و دامن از دو ساق خود بالا زد تا وارد آب شود. و این نیز از عقل و ادب او بود، زیرا از وارد شدن به محلی که دستور به وارد شدنش داده شده بود امتناع نورزید، چون میدانست که جز برای بزرگداشت به آنجا دعوت نشده است و میدانست که پادشاهی سلیمان و ترتیب کارهایش بر اساس فرزانگی و حکمت است. و در دل او کوچکترین شک و تردیدی باقی نماند.
وقتی برای وارد شدن آماده گردید، به او گفته شد: ﴿إِنَّهُۥ صَرۡحٞ مُّمَرَّدٞ مِّن قَوَارِیرَ﴾این صحنی صاف از بلور است، پس نیازی نیست که دامن از دو ساق خود بالا بزنی.
هنگامی که به سلیمان رسید، و آنچه که بود مشاهده کرد، و نبوت و رسالت او را دانست، توبه نمود و از کفرش بازگشت ﴿قَالَتۡ رَبِّ إِنِّی ظَلَمۡتُ نَفۡسِی وَأَسۡلَمۡتُ مَعَ سُلَیۡمَٰنَ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾گفت: «پروردگارا! من برخود ستم کردهام، و همراه با سلیمان تسلیم پروردگار جهانیانم».
این اصل داستانی است که خداون از ملکۀ سبا و آنچه که در رابطه با سلیمان برایش اتفاق افتاده بود. برای ما بیان فرموده است. و غیر از این هر چه که باشد ساختگی و از داستانهای اسراییلی است که به تفسیر کلام خدا ربطی ندارد. آنچه گفتیم از اموری است که باید به آن یقین کرد، زیرا از طریق وحی به ما رسیده است.
و آنچه در این مورد نقل شده است همه، یا بیشتر آن چنین نیست، پس بهتر است که از داستانهای بیاساس دوری شود، و در تفاسیر وارد نگردند. والله اعلم.
آیهی ۴۵-۵۳:
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمۡ صَٰلِحًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ فَإِذَا هُمۡ فَرِیقَانِ یَخۡتَصِمُونَ٤٥﴾[النمل: ۴۵]. «و به راستی بهسوی قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم، که خدا را بپرستید. اما آنان به دو گروه تقسیم شدند که با هم ستیزه میکردند».
﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ لِمَ تَسۡتَعۡجِلُونَ بِٱلسَّیِّئَةِ قَبۡلَ ٱلۡحَسَنَةِۖ لَوۡلَا تَسۡتَغۡفِرُونَ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ٤٦﴾[النمل: ۴۶]. «(صالح) گفت: ای قوم من! چرا با شتاب گناه و بدی را پیش از نیکی میجوئید؟ چرا از خداوندآمرزش نمیخواهید تا مورد رحمت قرار گیرید؟!».
﴿قَالُواْ ٱطَّیَّرۡنَا بِکَ وَبِمَن مَّعَکَۚ قَالَ طَٰٓئِرُکُمۡ عِندَ ٱللَّهِۖ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تُفۡتَنُونَ٤٧﴾[النمل: ۴۷]. «گفتند: ما تو و کسانی را که با تو هستند به فال بد گرفتهایم. گفت: فال بدتان نزد خداوند است، بلکه شما گروهی هستید که آزموده میشوید».
﴿وَکَانَ فِی ٱلۡمَدِینَةِ تِسۡعَةُ رَهۡطٖ یُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا یُصۡلِحُونَ٤٨﴾[النمل: ۴۸]. «و در آن شهر نه نفر بودند که در زمین فساد میکردند و در اصلاح (آن) نمیکوشیدند».
﴿قَالُواْ تَقَاسَمُواْ بِٱللَّهِ لَنُبَیِّتَنَّهُۥ وَأَهۡلَهُۥ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِۦ مَا شَهِدۡنَا مَهۡلِکَ أَهۡلِهِۦ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ٤٩﴾[النمل: ۴۹]. «گفتند: برای همدیگر سوگند بخورید که بر صالح و خانوادهاش شبیخون میزنیم، سپس به وارثش میگوییم: هنگام هلاکت خانوادهاش حاضر نبودهیم و ما راستگوییم».
﴿وَمَکَرُواْ مَکۡرٗا وَمَکَرۡنَا مَکۡرٗا وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ٥٠﴾[النمل: ۵۰]. «و نقشه کشیدند، و ما هم چارهاندیشی کردیم، در حالیکه آنان خبر نداشتند».
﴿فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ مَکۡرِهِمۡ أَنَّا دَمَّرۡنَٰهُمۡ وَقَوۡمَهُمۡ أَجۡمَعِینَ٥١﴾[النمل: ۵۱]. «پس بنگر سرانجام حیلهورزی آنان چگونه بود! ما آنان و قومشان را همگی نابود کردیم».
﴿فَتِلۡکَ بُیُوتُهُمۡ خَاوِیَةَۢ بِمَا ظَلَمُوٓاْۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ٥٢﴾[النمل: ۵۲]. «پس این خانههای آنان است که به سزای آنکه ستم کردند فرو تپیده است. بیگمان در این (ماجرا) برای گروهی که میدانند نشانهای هست».
﴿وَأَنجَیۡنَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ٥٣﴾[النمل: ۵۳]. «و کسانی را که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند، نجات دادیم».
خداوند متعال خبر میدهد که صالح را بهسوی قبیلۀ معروف ثمود فرستاد که از نسل و خاندان آنها بود. او آنها را فرمان داد که فقط خدای را بپرستید و انبازان و بتها را رها کنند. ﴿فَإِذَا هُمۡ فَرِیقَانِ یَخۡتَصِمُونَ﴾اما آنان به دو گروه تقسیم شدند، برخی مؤمن و برخی کافر شدند که بیشترشان کافر بودند، و ای دو گروه با هم ستیز و کشمکش پرداختند.
﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ لِمَ تَسۡتَعۡجِلُونَ بِٱلسَّیِّئَةِ قَبۡلَ ٱلۡحَسَنَةِ﴾صالح گفت: چرا قبل از انجام نیکیها که به سبب آن احوال شما سامان مییابد، و امور دینی و دنیاییتان بهبود مییابد، در انجام بدیها شتاب میورزید و به آن علاقهمندید؟حال آنکه دلیلی وجود ندارد که کارهای بد را انجام دهید؟ ﴿لَوۡلَا تَسۡتَغۡفِرُونَ ٱللَّهَ﴾چرا از خداوند آمرزش نمیخواهید و از شرکورزی و گناهانتان توبه نکرده، و دعا نمیکنید تا آمرزیده شوید؟ ﴿لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ﴾باشد که مورد رحمت قرار گیرید، زیرا رحمت خداوند به نیکوکاران نزدیک است، و هر کس از گناهان توبه نماید از نیکوکاران است.
﴿قَالُواْ﴾آنها با تکذیب و مخالفت به پیامبرشان صالح گفتند: ﴿ٱطَّیَّرۡنَا بِکَ وَبِمَن مَّعَکَ﴾ما تو و کسانی را که با تو هستند به فال بد گرفتهایم. آنها صالح و مؤمنانی را که همراه او بودند عامل به دست نیاوردن خواستههای دنیوی خود میدانستند. صالح به آنها گفت: ﴿طَٰٓئِرُکُمۡ عِندَ ٱللَّهِ﴾آنچه خداوند شما را به آن گرفتار نموده است به سبب گناهانتان میباشد. ﴿بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تُفۡتَنُونَ﴾بلکه شما قومی هستید که با نعمت و شادی و زیان و سود و خیر و شر آزموده میشوید تا معلوم شود که آیا از گناهان دست میکشید و توبه میکنید یا نه؟پس شیوه و عادت آنها در تکذیب کردن پیامبرشان و روبرو شدن با وی اینگونه بود.
﴿وَکَانَ فِی ٱلۡمَدِینَةِ﴾و در شهر بزرگی که قوم صالح در آن زندگی میکرد و صالح نیز در آن به سر میبرد، ﴿تِسۡعَةُ رَهۡطٖ یُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا یُصۡلِحُونَ﴾نه نفر بودند که فساد و تباهی نمودن در زمین تبدیل به ویژگی آنان شده بود و آنها در صدد اصلاح نبودند، لکه دایماًآمادۀ دشمنی ورزیدن با صالح و عیبجویی از دینش، و دعوت کردن قوم خود بهسوی مبارزه با وی بودند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٥٠ وَلَا تُطِیعُوٓاْ أَمۡرَ ٱلۡمُسۡرِفِینَ١٥١ ٱلَّذِینَ یُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا یُصۡلِحُونَ١٥٢﴾[الشعراء: ۱۵۰-۱۵۲]. «پس، از خدا بترسید، و از من اطاعت نکنید، آنهایی که در زمین فساد و تباهی میکنند، و به اصلاح نمیکوشند».
آنها پیوسته در این حالت زشت بودند تا جایی که دشمنی آنها با صالح به جایی رسید که ﴿تَقَاسَمُواْ﴾با یکدیگر قسم خوردند، و هر یک برای دیگری سوگند یاد کرد، ﴿لَنُبَیِّتَنَّهُۥ وَأَهۡلَهُ﴾که شبانه بر صالح و خانوادهاش حمله میکنیم، و آنها را به قتل میرسانیم، ﴿ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِ﴾و وقتی که ولی و وارث او علیه ما بپا خاست و ادعا کرد که ما او و خانوادهاش را کشتهایم، این قضیه را نفی میکنیم، سوگند میخوریم، ﴿مَا شَهِدۡنَا مَهۡلِکَ أَهۡلِهِۦ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ﴾که ما هنگام هلاکت خانوادهاش حاضر نبودهایم، و ما راستگوییم آنها بر این مسئله با هم اتفاق کردند.
﴿وَمَکَرُواْ مَکۡرٗا﴾و آنها برای کشتن صالح و خانوادهاش به صورت پنهانی نقشه کشیدند، و به خاطر ترس از اولیای صالح این نقشه را از قومشان پنهان داشتند.
﴿وَمَکَرۡنَا مَکۡرٗا﴾و ما هم برای یاری کردن پیامبرمان صالح ÷و آسان نمودن کارهایش، و هلاک کردن قوم تکذیب کنندهاش نقشه کشیدیم ﴿وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ﴾در حالی که آنها نمیفهمیدند.
﴿فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ مَکۡرِهِمۡ﴾پس بنگر سرانجام حیلهورزی آنان چگونه شد! آیا به هدفشان دست یافتند؟ و با این حیلهورزی به خواستۀ خود رسیدند؟ یا نقشههایشان نقش بر آب شد؟! بنابر این فرمود: ﴿أَنَّا دَمَّرۡنَٰهُمۡ وَقَوۡمَهُمۡ أَجۡمَعِینَ﴾ما آنها و قومشان را نابود کردیم، و آنها را ریشه کن نمودیم. پس صدای تند عذاب آنها را فرا گرفت و همه هلاک و نابود شدند.
﴿فَتِلۡکَ بُیُوتُهُمۡ خَاوِیَةَۢ﴾این خانهها آنان است که سقفهایش بر دیوارهای آن منهدم شده، و از ساکنان خالی گردیده است و دیگر کسی آن اقامت ندارد. ﴿بِمَا ظَلَمُوٓاْ﴾این، سرانجام ستم و شرک ورزیدن آنها به خدا، و فسادشان در زمین است.
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ﴾بیگمان در این ماجرا برای گروهی که حقایق را میدانند، و در عملکرد خدا دربارۀ دوستان و دشمنانش میاندیشند، نشانهو عبرتی است که از آن درس عبرت میگیرند، و میدانند که سرانجام ستم، نابودی و هلاکت، و سرانجام ایمان و عدالت، نجات و موفقیت است.
بنابراین فرمود: ﴿وَأَنجَیۡنَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ٥٣﴾و کسانی را نجات دادیم که به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبران و روز قیامت و تقدیر خیر و شر ایمان آوردند، و از شرک و گناهان پرهیز کردند و از خدا و پیامبرانش اطاعت نمودند.
آیهی ۵۴-۵۹:
﴿وَلُوطًا إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ أَتَأۡتُونَ ٱلۡفَٰحِشَةَ وَأَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ٥٤﴾[النمل: ۵۴]. «و لوط (را به یادآور) وقتی که به قوم خود گفت: آیا کار ناشایست انجام میدهید در حالی که میدانید؟!».
﴿أَئِنَّکُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ شَهۡوَةٗ مِّن دُونِ ٱلنِّسَآءِۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تَجۡهَلُونَ٥٥﴾[النمل: ۵۵]. «آیا شما از روی شهوت به جای زنان به سراغ مردان میروید؟ بلکه شما گروهی نادان هستید».
﴿فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ أَخۡرِجُوٓاْ ءَالَ لُوطٖ مِّن قَرۡیَتِکُمۡۖ إِنَّهُمۡ أُنَاسٞ یَتَطَهَّرُونَ٥٦﴾[النمل: ۵۶]. «آنگاه پاسخ قومش جز آن نبود که گفتند: خانوادۀ لوط را از شهر و دیار خود بیرون کنید که آنان مردمانی پاکدامن، و بیزار از ناپاکیها هستند».
﴿فَأَنجَیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَٰهَا مِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ٥٧﴾[النمل: ۵۷]. «پس او و خانوادهاش را نجات دادیم، مگر همسرش که او را از بازماندگان (در عذاب) به حساب آوردیم».
﴿وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِم مَّطَرٗاۖ فَسَآءَ مَطَرُ ٱلۡمُنذَرِینَ٥٨﴾[النمل: ۵۸]. «و سخت بر آنان باران (بلا) باراندیم، پس چه بد است باران بیم داده شدگان».
﴿قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ وَسَلَٰمٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ ٱلَّذِینَ ٱصۡطَفَىٰٓۗ ءَآللَّهُ خَیۡرٌ أَمَّا یُشۡرِکُونَ٥٩﴾[النمل: ۵۹]. «بگو: ستایش خدا راست، و سلام بر آن بندگانش که (آنان را) برگزیده است. آیا خدا بهتر است یا چیزهایی که انباز خدا میسازند؟!».
پیامبر ما لوط را یاد کن، آنگاه که قومش را بهسوی خدا دعوت کرد و خیرخواهشان بود و به آنان گفت: ﴿أَتَأۡتُونَ ٱلۡفَٰحِشَةَ﴾آیا کار زشت را انجام میدهید، کاری که از نظر عقل و سرشت آدمی زشت است، و آیینها آن را زشت میدانند؟ ﴿وَأَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ﴾و شما این را میبینید، و زشتی آن را میدانید، اما مخالفت و عناد ورزیده و از روی ستمگری و جسارت مرتکب این کار میشوید؟!.
سپس این زشتی را توضیح داده و گفت: ﴿أَئِنَّکُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ شَهۡوَةٗ مِّن دُونِ ٱلنِّسَآءِ﴾یعنی چگونه شما به این حالت و وضعیت رسیدید، و شهوت شما به مردان متمایل شد و به عقب آنان که محل خروج مدفوع و کثافت است گراییدید، و زنانی را که خدا برایتان آفریده است ترک نمودید و محلهای پاکی را که در آنها موجود است و فطرت آدمی بر گرایش به آن سرشته شده است کنار نهادید، و کار بر شما دگرگون گشت، به گونهای که زشت را نیکو انگاشتید و نیکو را زشت. ﴿بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تَجۡهَلُونَ﴾بلکه شما قومی نادان هستید که از حدود الهی تجاوز نموده و پا را فراتر گذاشته، و بر هتک محارم الهی گستاخ شدهاید.
﴿فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِ﴾قومش سخنان او را نپذیرفتند، و باز نیامدند و پند نپذیرفتند، بلکه آنان مخالفت نمودند و پیامبر دلسوز و اندرزگو و امانتدارشان را تهدید کردند که او را از وطنش بیرون خواهند راند، و از شهرش آواره خواهند کرد. پس جوابشان جز این نبود که گفتند: ﴿أَخۡرِجُوٓاْ ءَالَ لُوطٖ مِّن قَرۡیَتِکُمۡ﴾خانوادۀ لوط را از شهر و سرزمین خود بیرون کنید. گویا گفته شد: گناه آنها چیست که باعث شده آنها را بیرون کنید؟! گفتند ﴿إِنَّهُمۡ أُنَاسٞ یَتَطَهَّرُونَ﴾آنان مردمانی هستند که از لواط و همجنسبازی خود را دور و پاک میدارند. خداوند آن قوم زشت بگرداند! بهترین خوبیها را به منزلۀ بدترین بدیها قرار داده بودند. آنها به نافرمانی پیامرشان اکتفا نکردند، و به جایی رسیدند که او را بیرون کنند و بلا در گرو نحوهی سخن گفتن است. پس آنها گفتند: ﴿أَخۡرِجُوهُم مِّن قَرۡیَتِکُمۡۖ إِنَّهُمۡ أُنَاسٞ یَتَطَهَّرُونَ﴾[الأعراف: ۸۲]. «آنان را بیرون کنید، چرا که مردمانی پاکدامن و دور از ناپاکیها هستند». و مفهوم این سخن چنین است: و شما مردمانی آلوده هستید و کار زشتتان اقتضا میکند که عذاب خدا بر آبادی و شهرتان نازل شود و هر کس از آن بیرون رود نجات مییابد.
بنابراین خداوند متعال فرمود: ﴿فَأَنجَیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَٰهَا مِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ٥٧﴾او و خانوادهاش را نجات دادیم، مگر زنش را که خواستیم جزو باقی ماندگان باشد. ماجرا به این صورت بود که وقتی فرشتگان به صورت مهمان به نزد لوط آمدند، و قومش از آمدن آنها با خبر شدند، بهسوی آنها آمدند، و قومش از آمدن آنها باخبر شدند، بهسوی آنها آمدند و خواستند که با آنان کار زشت انجام دهند. لوط در را به روی آنها بست، و بسیار بر او دشوار آمد، سپس ملائکه او را از اهمیت وضعیت خبر داده و گفتند: ما آمدهایم تا تو را از میان آنان نجات دهیم، و گفتند: ما میخواهیم این قوم را هلاک کنیم، و زمان نابودیاشان صبح است. و لوط را دستور دادند تا به هنگام شب حرکت کند، به جز زنش که عذاب قومش او را نیز فرا گرفت. پس لوط به همراه خانوادهاش شبانه از شهر بیرون رفت، و آنان نجات پیدا کردند. و به هنگام صبح عذاب خدا قومش را فرا گرفت، خداوند خانههایشان را زیرورو کرد، و آنان را سنگباران نمود، سنگهایی که نزد خداوند نشانهگذاری شده بودند.
بنابراین در اینجا گفت: ﴿وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِم مَّطَرٗاۖ فَسَآءَ مَطَرُ ٱلۡمُنذَرِینَ٥٨﴾و بر آنان باران سنگ باراندیم و باران بیم داده شدگان چه بد بارانی است، و عذابشان چه بد عذابی است! و چون آنها بیم داده شدند، اما باز نیامدند، پس خداوند عذاب سخت خود را بر آنان فرود آورد.
﴿قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ وَسَلَٰمٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ ٱلَّذِینَ ٱصۡطَفَىٰٓ﴾بگو: ستایش و مدح و تعریف است، چرا که صفتهای او کامل است و خوبیها و بخشودگیها و عدالت، و حکمت او در کیفر دادن تکذیب کنندگان و ستمگران زیبا و به جاست. نیز بر بندگان خدا سلام و درود بفرست، بندگانی که خداوند آنانرا در میان جهانیان برگزیده است، و آنها پیامبران و برگزیدگان پروردگار جهانیاناند. بر آنها سلام بگو تا یادشان گرامی داشته و جایگاه و ارزش آنها خاطرنشان شود، چون آنان از هر شر و آلودگی سالم بوده، و پروردگارشان را از هر نقص و عیبی بدور دانستهاند.
﴿ءَآللَّهُ خَیۡرٌ أَمَّا یُشۡرِکُونَ﴾این استفهامی است که جوابش معلوم است. یعنی آیا خداوند بزرگ که صفتهایش کامل و الطافش بیکران میباشد، بهتر است یا بتهایی که به همراه خدا پرستش میکنید؟! حال آنکه این بتها از هر جهت ناقصاند و فایده و زیانی به کسی نمیرسانند، و به اندازۀ ذرهای نمیتوانند به خودشان و به عبادت کنندگان خود سود و زیان برسانند پس خدا بهتر است از چیزهایی که شریک وی میسازند.
آیهی ۶۰-۶۴:
﴿أَمَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَأَنزَلَ لَکُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَنۢبَتۡنَا بِهِۦ حَدَآئِقَ ذَاتَ بَهۡجَةٖ مَّا کَانَ لَکُمۡ أَن تُنۢبِتُواْ شَجَرَهَآۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٞ یَعۡدِلُونَ٦٠﴾[النمل: ۶۰]. «(آیا طاغوتها قدرتمندترین) یا خداوندی که آسمانها و زمین را آفریده، و از آسمان آبی برایتان فرو فرستاده است، پس با آن باغهای زیبا رویاندیم که شما نمیتوانستید درختانش را بروبانید. آیا معبودی با خدا هست؟ در حقیقت آنها گروهی کجرو هستند».
﴿أَمَّن جَعَلَ ٱلۡأَرۡضَ قَرَارٗا وَجَعَلَ خِلَٰلَهَآ أَنۡهَٰرٗا وَجَعَلَ لَهَا رَوَٰسِیَ وَجَعَلَ بَیۡنَ ٱلۡبَحۡرَیۡنِ حَاجِزًاۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ٦١﴾[النمل: ۶۱]. «(آیا بتها بهترند) یا خداوندی که زمین را قرارگاه گردانده، و در میان آن رودخانهها پدید آورده، و برایش کوههای پابرجا و استوار آفریده است؟ آیا همراه با خداوند معبودی هست؟ بلکه بیشترشان نمیدانند».
﴿أَمَّن یُجِیبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَیَجۡعَلُکُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قَلِیلٗا مَّا تَذَکَّرُونَ٦٢﴾[النمل: ۶۲]. «(آیا بتها بهترند) یا خداوندی که به فریاد درمانده میرسد هرگاه او را به کمک بخواهند، و سختیها را دور میکند، شما را جانشین میسازد. آیا با خداوند معبود به حقّی هست؟! شما بسیار کم پند میپذیرید».
﴿أَمَّن یَهۡدِیکُمۡ فِی ظُلُمَٰتِ ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ وَمَن یُرۡسِلُ ٱلرِّیَٰحَ بُشۡرَۢا بَیۡنَ یَدَیۡ رَحۡمَتِهِۦٓۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ تَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا یُشۡرِکُونَ٦٣﴾[النمل: ۶۳]. «(آیا بتها بهترند) یا خداوندی که شما را در تاریکیهای بیابان و دریا رهنمود میکند، و خداوندی که پیش از (باران) رحمتش بادها را مژدهرسان میفرستد. آیا معبودی دیگر با خدا هست؟ خداوند از آنچه شریک وی میسازید برتر است».
﴿أَمَّن یَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُۥ وَمَن یَرۡزُقُکُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٦٤﴾[النمل: ۶۴]. «چه کسی آفرینش را آغاز میکند، سپس آن را باز میگرداند؟! و چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی میدهد؟ آیا معبودی با خدا هست؟! بگو: دلیل و برهان خود را بیاورید اگر راست میگویید».
سپس چیزهایی را که به وسیلۀ آنها میتوان دریافت که خداواند معبود به حق است، و پرستش او حق، و پرستش غیر او باطل است به تفضیل بیان کرد و فرمود: ﴿أَمَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ﴾آیا خداوندی که آسمانها و ماه و خورشید و ستارگانی که در آن هستند و فرشتگان و زمین و کوهها و دریاها و رودها و درختانی که در زمین هستند و دیگر چیزها را آفریده است، ﴿وَأَنزَلَ لَکُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَنۢبَتۡنَا بِهِۦ حَدَآئِقَ ذَاتَ بَهۡجَةٖ﴾و به خاطر شما از آسمان بارانی فرو فرستاده است که با آن باغهای زیبا و میوههای لذیذ و متنوع رویاندهایم، آیا چنین خداوندی بهتر است، یا آنچه که شریکش میسازند؟!.
﴿مَّا کَانَ لَکُمۡ أَن تُنۢبِتُواْ شَجَرَهَآ﴾و اگر منت خدا بر شما نبود و باران را بر شما نازل نمیکرد، نمیتوانستید درختان آن را برویانید. ﴿أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِ﴾آیا خدایی به همراه خداوند وجود دارد که این کارها را انجام دهد تا سزاوار آن باشد. به همراه خداوند عبادت و پرستش شود؟! ﴿بَلۡ هُمۡ قَوۡمٞ یَعۡدِلُونَ﴾نه! بلکه آنها قومی هستند که چیزهای دیگر را با خدا برابر قرار میدهند، با اینکه میدانند او یکتا و یگانه است، و جهان بالا و پایین را آفریده است، و اوست که روزی را فرو میفرستد.
آیا بتها بهترند که از هر جهت ناقصاند و کاری نمیتوانند انجام دهند، و روزی و فایدهای نمیتوانند برسانند، یا خداوند که ﴿أَمَّن جَعَلَ ٱلۡأَرۡضَ قَرَارٗا﴾زمین را قرارگاهی گردانده تا بندگان بر آن مستقر شوند، و در آن سکنی گزینند و کشاورزی کنند و خانه بسازند و رفت و آمد نمایند؟! ﴿وَجَعَلَ خِلَٰلَهَآ أَنۡهَٰرٗا﴾و در سطح زمین رودخانههایی پدید آورده است که بندگان در آبیاری کشتزارها و درختان خود از آن استفاده میکنند. ﴿وَجَعَلَ لَهَا رَوَٰسِیَ﴾و کوههایی برای زمین آفریده است که آن را محکم و پابرجا دارند، و این کوهها میخهایی برای زمین هستند و آنرا از تکان خوردن باز میدارند. ﴿وَجَعَلَ بَیۡنَ ٱلۡبَحۡرَیۡنِ حَاجِزًا﴾و میان دو دریای شیرین و شور مانعی قرار داده است که نمیگذارد با هم مخلوط شوند، چون اگر آب شور و شیرین مخلوط گردند منفعتی که از هر یک از این آبها مورد نظر است از دست میرود، بلکه خداوند مانعی را در میان آن دو قرار داده است. و محل جاری شدن رودخانهها در زمین را دور از دریاها قرار دادهاست، بنابر این مقاصد و منافعی که مورد نظر است به دست میآید.
﴿أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِ﴾آیا معبودی با خداوند هست که این کارها را انجام دهد تا با خدا برابر قرار داده شده و شریک خدا قرار داده شود؟!.
﴿بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ﴾نه! چنین نیست، بلکه بیشتر آنان نمیدانند، بنابر این به تقلید از سران خود چیزهایی را شریک خداوند میسازند، و چنانچه درک وشعوری داشتند چیزی را شریک خدا نمیخواستند.
چه کسی جز خداوند یگانه به فریاد درماندهای میرسد که رنجها و سختیها او را پریشان کرده، و دستیابی به خواستههایش برای او مشکل است، و چارهای برای رهایی از آنچه به آن گرفتار شده است ندارد؟! و چه کسی جز خداوند یگانه بلا و شر و مشکل را دور میسازد؟ وچه کسی شما را جاشنیان در زمین قرار میدهد و به شما قدرت و ثروت میبخشد، و روزی به شما ارزانی میدارد و نعمتهایش را به شما میرساند؟! و بدانید که جانشین کسانی میشوید که پیش از شما بودهاند. همانطور که به زودی شما را از جهان خواهد برد، و قومی دیگر را بعد از شما میآورد. آیا همراه با خداوند که این کارها را میکند معبودی هست؟!.
خیر، هیچ کس نیست که در انجام این کارها همراه خدا باشد، حتی شما مشرکان اعتراف میکنید که این کارها را فقط خداوند انجام میدهد. بنابراین، هر گاه زبانی به آنها میرسید خالصانه خدا را به فریاد میخواندند، چون میدانستند که تنها او میتواند این زیان و مشکل را دور نماید. ﴿قَلِیلٗا مَّا تَذَکَّرُونَ﴾اما بسیار کم اندرز میگیرید، وکم در امور میاندیشید، اموری که اگر آنها را به یاد آورید متذکر شده و هدایت میشوید. اما غفلت و رویگردانی، شما را فرا گرفته استو بنابراین، پشیمان نمیشوید و توبه نمیکنید و هدایت نمییابید.
چه کسی شما را هدایت میکند آنگاه که در میان تاریکیهای خشکی و دریا قرار میگیرید، آنجا که راهنما و نشانهای وجود ندارد و جز هدایت و راهنمایی خداوند وسیلهای برای نجات شما نیست، و فقط او راه را برایتان هموار و آسان مینماید. خداوندی که اسباب و وسایلی را برایتان فراهم آورده است که به وسیلۀ آن راهیاب میشوید.
﴿وَمَن یُرۡسِلُ ٱلرِّیَٰحَ بُشۡرَۢا بَیۡنَ یَدَیۡ رَحۡمَتِهِۦٓ﴾خداوندی که پیش از باران بادهایی را به عنوان مژدهرسان میفرستد. بادها را میفرستد تا ابرها را پراکنده نمایند، سپس ابرها را به هم پیوند داده، وجمع میکنند، سپس باران را از خلال آن فرو میفرستد و بندگان قبل از آمدن باران به وسیلۀ این بادها شادمان میشوند. ﴿أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِ﴾آیا معبودی با خداوند هست که این کارها را بکند؟ یا اینکه او تنها و یگانه این کارها را انجام میدهد؟! پس وقتی که او به تنهایی این کارها را انجام میدهد چرا چیزهایی دیگر را شریک او میسازید و غیر او را پرستش میکنید؟!.
﴿تَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا یُشۡرِکُونَ﴾پاک و برتر است خداونداز شرک آنها، و از اینکه غیر از او را با وی برابر قرار دهند.
چه کسی آفرینش را آغاز میکند، و مخلوقات را پدید میآورد، و سپس روز قیامت آنها را باز میآفریند؟! و چه کسی از آسمان و زمین به وسیلۀباران و گیاهان به شما روزی میدهد؟ ﴿أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِ﴾آیا معبودی هست که به همراه خدا این کارها را بکند و توانایی انجام دادن آن را داشته باشد؟! ﴿قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ﴾بگو: اگر راستگویید دلیل و حجت خود را بیاورید.
و اگر فرض را بر آن بگیریم که آنچه شما میگویید صحت دارد، و آن معبودان باطل در یکی از این چیزها با خداوند مشارکت دارند، این فقط یک دعاست که بدون دلیل آن را تصدیق کردهاید، و باید بدانید که شما بر باطل هستید و دلیلی بر صحت گفتۀ خود ندارید. پس براساس دلایل یقینی و حجتهای قاطع، خداوند یگانه همه کارها را انجام میدهد، و یکتاست، و او سزاوار است که همۀ عبادتها برای او انجام شود.
آیهی ۶۵-۶۶:
﴿قُل لَّا یَعۡلَمُ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَیۡبَ إِلَّا ٱللَّهُۚ وَمَا یَشۡعُرُونَ أَیَّانَ یُبۡعَثُونَ٦٥﴾[النمل: ۶۵]. «بگو: تمامی آنهایی در آسمانها و زمین است جز خدا غیب را نمیدانند، و نمیدانند کی برانگیخته میشوند».
﴿بَلِ ٱدَّٰرَکَ عِلۡمُهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِۚ بَلۡ هُمۡ فِی شَکّٖ مِّنۡهَاۖ بَلۡ هُم مِّنۡهَا عَمُونَ٦٦﴾[النمل: ۶۶]. «بلکه دانش و آگاهی ایشان دربارۀ آخرت نارسا است، بلکه آنان از (وقوع) آن در شک هستند، بلکه آنان نسبت بدان کورند».
خداوند متعال خبر میدهد که فقط او غیب آسمانها و زمین را میداند. مانند فرمودۀ الهی که میفرماید: ﴿وَعِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلۡغَیۡبِ لَا یَعۡلَمُهَآ إِلَّا هُوَۚ وَیَعۡلَمُ مَا فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِۚ وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا یَعۡلَمُهَا وَلَا حَبَّةٖ فِی ظُلُمَٰتِ ٱلۡأَرۡضِ وَلَا رَطۡبٖ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٖ٥٩﴾[الأنعام: ۵۹]. «و کلیدهای غیب نزد او (=خداوند) است، جز او کسی آن را نمیداند، و آنچه در خشکی و دریاست خداوند آن را میداند، و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر اینکه او آن را میداند، و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین نیست، و هیچتر و خشکی وجود ندارد مگر اینکه در کتابی روشن ثبت شده است». ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ وَیُنَزِّلُ ٱلۡغَیۡثَ وَیَعۡلَمُ مَا فِی ٱلۡأَرۡحَامِ﴾[لقمان: ۳۴]. «بیگمان علم زمان فرا رسیدن قیامت نزد خداوند است، و او باران را نازل میکند، و آنچه را در رحمهاست میداند».
پس این غیبها و امور پنهان و امثال آن را فقط خداوند میداند، و هیچ فرشتهای مقرب، و هیچ پیامبری آن را نمیداند. پس وقتی تنها او به این چیزها آگاهی دارد و علم و آگاهی او پنهان و پوشیدهها را در برگرفته است، هموست خداوندی که عبادت جز برای او شایستۀ کسی نیست. سپس خداون از ناتوانی و ضعف علم و آگاهی تکذیب کنندگان قیامت خبر داد که آنها نمیدانند قیامت کی فرا خواهد رسید. و در اینجا خداوند به مطلبی پرداخت که رساتر است، پس فرمود: ﴿وَمَا یَشۡعُرُونَ أَیَّانَ یُبۡعَثُونَ﴾و آنها نمیدانند زنده شدن پس از مرگ و رستاخیز کی خواهد بود. بنابر این خود را برای چنین روزی آماده نکردهاند.
﴿بَلِ ٱدَّٰرَکَ عِلۡمُهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ﴾بلکه آگاهی و دانش آنان دربارۀ قیامت بسیار ضعیف است و یقین بخش نمیباشد. آنها از آگاهی و دانش قوی برخوردار نبودند، و آگاهی ضعیفی هم نداشتند. بلکه ﴿بَلۡ هُمۡ فِی شَکّٖ مِّنۡهَا﴾آنان دربارۀ قیامت شک و تردید داشتند و شک، علم و آگاهی را از بین میبرد،و آگاهی با شک جمع نمیشود. ﴿بَلۡ هُم مِّنۡهَا عَمُونَ﴾بلکه آنها در مورد آخرت کور و نابینا هستند، و چشمهایشان آن را نمیبیند، و در دلهایشان آگاهی و دانشی در مورد وقوع قیامت و احتمال آمدن آن وجود ندارد، بلکه آنان قیامت را انکار کرده و آن را بعید دانسته و میدانند.
آیهی ۶۷-۷۰:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَءِذَا کُنَّا تُرَٰبٗا وَءَابَآؤُنَآ أَئِنَّا لَمُخۡرَجُونَ٦٧﴾[النمل: ۶۷]. «و کافران گفتند: آیا چون ما و پدرانمان به خاک تبدیل شدیم، آیا بیرون آورده میشویم؟».
﴿لَقَدۡ وُعِدۡنَا هَٰذَا نَحۡنُ وَءَابَآؤُنَا مِن قَبۡلُ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ٦٨﴾[النمل: ۶۸]. «به راستی که این را به ما و پیش از ما به پدرانمان وعده دادهاند، این جز افسانههای گذشتگان نیست».
﴿قُلۡ سِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ٦٩﴾[النمل: ۶۹]. «بگو: در زمین بگردید، آنگاه بنگرید که سرانجام گناهکاران چگونه بوده است؟».
﴿وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَیۡهِمۡ وَلَا تَکُن فِی ضَیۡقٖ مِّمَّا یَمۡکُرُونَ٧٠﴾[النمل: ۷۰]. «و بر آنان اندوه مخور، و از آنچه حیله میورزند تنگدل مباش».
بنابر این فرمود: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَءِذَا کُنَّا تُرَٰبٗا وَءَابَآؤُنَآ أَئِنَّا لَمُخۡرَجُونَ٦٧﴾آیا زمانی که ما و پدرانمان به خاک تبدیل شدیم، زنده میگردیم، و از قبر بیرون آورده میشویم؟ یعنی این بعید و غیر ممکن است. آنها قدرت خداوند توانا را با قدرت ضعیف خود مقایسه میکردند. ﴿لَقَدۡ وُعِدۡنَا هَٰذَا نَحۡنُ وَءَابَآؤُنَا مِن قَبۡلُ﴾به ما و پیش از ما به پدرانمان وعدۀ آمدن قیامت داده شده است، اگر این امر راست بود، میآمد، ولی هنوز به نزد ما نیامده و از آن چیزی را ندیدهایم. ﴿قَبۡلُ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ﴾این جز افسانه و داستانهای پیشینیان که با آن وقتگذرانی میشود، چیزی بیش نیست و اصل و اساسی ندارد.
خداوند با بیان احوال تکذیب کنندگان، به این مطلب پرداخت که آنها نمیدانند قیامت کی خواهد آمد. سپس خبر داد که آگاهی آنها در مورد قیامت ضعیف و کم است. سپس خبر داد که آنها دربارۀ قیامت شک و تردید دارند. سپس خبر داد که آنها کور هستند، و پس از آن فرمود آنها قیامت را انکار میکنند و آن را بعید میدانند. یعنی به سبب حالتهایی که دارند ترس از آخرت از دلهای آنان رخت بربسته و در نتیجه اقدام به انجام گناهان کرده، و تکذیب حق و تصدیق باطل برایشان آسان گشته است، و تبعیت از شهوتها را به جای پرداختن به عبادت قرار داده، و دین و دنیا را از دست دادهاند.
سپس خداوند متعال آنها را به تصدیق آنچه که پیامبران از آن خبر دادهاند سفارش کرد و فرمود: ﴿قُلۡ سِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ٦٩﴾و در زمین بگردید و بنگرید که سرانجام گناهکارن چگونه بوده است؟! پس اگر بگردید و بنگرید هیچ مجرم و گناهکاری را نمییابید مگر اینکه سرانجام بدی داشته، و خداوند او را به سزا و عذابی گرفتار کرده که سزاوار حال او بوده است.
پس ای محمد! برای این تکذیب کنندگان و ایمان نیاوردنشان غم مخور و اندوهگین مباش، زیرا اگر از شر و بدی آنها اطلاع حاصل نمایی، و این را بدانی که آنها صلاحیت برخورداری از هیچ خیر و خوبی را ندارند، تأسف نمیخوری و غمگین نمیشوی. و از مکرورزی آنها تنگدل و آشفته نباش. زیرا سرانجام مکر آنها به خودشان بر میگردد. ﴿وَیَمۡکُرُونَ وَیَمۡکُرُ ٱللَّهُۖ وَٱللَّهُ خَیۡرُ ٱلۡمَٰکِرِینَ﴾[الأنفال: ۳۰]. «و مکر میورزند و خداوند برای مکر آنها چاره اندیشی میکند، و خداوند بهترین چارهاندیشان است».
آیهی ۷۱-۷۵:
﴿وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٧١﴾[النمل: ۷۱]. «و میگویند: اگر راست میگویید این وعده کی خواهد بود؟».
﴿قُلۡ عَسَىٰٓ أَن یَکُونَ رَدِفَ لَکُم بَعۡضُ ٱلَّذِی تَسۡتَعۡجِلُونَ٧٢﴾[النمل: ۷۲]. «بگو: شاید برخی از آنچه که در فرا رسیدنش شتاب دارید به شما نزدیک شده باشد».
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلنَّاسِ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَشۡکُرُونَ٧٣﴾[النمل: ۷۳]. «و همانا پروردگارت بر مردمان دارای فضل (فراوانی) است ولی بیشتر آنان سپاسگذاری نمیکنند».
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَیَعۡلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمۡ وَمَا یُعۡلِنُونَ٧٤﴾[النمل: ۷۴]. «و حقاً که پروردگارت میداند آنچه را در دلهایشان نهان میدارند و آنچه را که آشکار میسازند».
﴿وَمَا مِنۡ غَآئِبَةٖ فِی ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٍ٧٥﴾[النمل: ۷۵]. «و هیچ نهفتهای در آسمان و زمین نیست مگر اینکه در کتابی روشن (درج شده) است».
آنان معاد و حقی را که پیامبر آورده است تکذیب میکنند، و در آمدن عذاب شتاب میورزند و میگویند: ﴿مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ﴾اگر راست میگویید این وعده کی خواهد بود؟ این از بیخردی و جهالت آنهاست، چون واقع شدن و زمان آن را خداوند مقرر کرده، و با تقدیر خویش آن را مقدر نموده است. پس این که روز قیامت زود تحقق پیدا نمیکند بر صحت ادعای آنان دلالت نمیکند.
اما- با وجود این- خداوند متعال آنها را از واقع شدن آنچه در آمدن و رسیدنش شتاب میورزند، برحذر داشت و فرمود: ﴿قُلۡ عَسَىٰٓ أَن یَکُونَ رَدِفَ لَکُم بَعۡضُ ٱلَّذِی تَسۡتَعۡجِلُونَ٧٢﴾بگو: چه بسا بخشی از عذابی که در فرا رسیدن آن شتاب میورزید به شما نزدیک شده است و به زودی شما را فرا میگیرد.
خداوند بندگانش را یادآور میشود که بخشش او فراوان والطافش بیکران است و آنها را بر به جای آوردن شکر آن تشویق میکند، با وجود این بیشتر مردم از شکرگذاری روی برتافته و با مشغول شدن به نعمتها، نعمت دهنده را فراموش کردهاند.
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَیَعۡلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمۡ وَمَا یُعۡلِنُونَ٧٤﴾پروردگارت آنچه را که در دلهایشان نهان میدارند و آنچه را که آشکار میکنند، میداند. پس باید بهراسند از داتی که به نهانها و آشکارها آگاهی دارد، و باید همواره او را مد نظر داشته باشند. ﴿وَمَا مِنۡ غَآئِبَةٖ فِی ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾و هیچ چیز نهفته و پوشیده و رازی از رازهای جهان بالا و پایین نیست، ﴿إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٍ﴾مگر اینکه در کتابی روشن ثبت و ضبط شده است. و این کتاب همۀ آنچه را که تاکنون به وقوع پیوسته و آنچه که تا روز قیامت به وقوع خواهد پیوست در بر دارد. پس هر حادثۀ بزرگ و کوچکی که اتفاق میافتد مطابق با چیزی است که در لوح محفوظ نوشته شده است.
آیهی ۷۶-۷۷:
﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ یَقُصُّ عَلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ أَکۡثَرَ ٱلَّذِی هُمۡ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ٧٦﴾[النمل: ۷۶]. «بیگمان این قرآن برای بنیاسرائیل بیشترِ آنچه را که در آن اختلاف دارند بیان میکند».
﴿وَإِنَّهُۥ لَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ٧٧﴾[النمل: ۷۷]. «و قطعاً این قرآن برای مؤمنان هدایت و رحمت است».
در اینجا خداوند خبر میدهد که قرآن کتابهای گذشته را توضیح میدهد، چون در کتابهای گذشته چیزهایی هست که باعث اختلاف میان بنیاسرائیل شده و بر ایشان مشتبه شده است، پس قرآن این موارد را به گونهای حکایت کرده که اشکال را برطرف کرده است. و در مسائلی که مورد اختلاف است راه درست را روشن نموده است. و چون چنین روشن و واضح است اختلاف را رفع مینماید، و هر مشکلی را حل میکند، پس بزرگترین نعمت خداست که به بندگان ارزانی نموده است اما همه در مقابل نعمت شکر و سپاس نمیگذارند. و بیان کرد که فایده و نور هدایت قرآن ویژه و مختص مؤمنان است و فرمود: ﴿وَإِنَّهُۥ لَهُدٗى﴾و قرآن رهنمودی است که آدمی را از گمراهی و سرکشی و شبهات دور نموده، و به راه درست هدایت مینماید. ﴿وَرَحۡمَةٞ﴾و رحمتی است که با آن دلهای مؤمنان آرامش یافته، و امور دینی و دنیویشان سامان مییابد. ﴿لِّلۡمُؤۡمِنِینَ﴾(این فضیلت) برای مؤمنانی است که آن را تصدیق میکنند، و آن را میپذیرند، و به اندیشیدن در آن روی میآورند، و در معانی و مفاهیم آن تدبر میکنند. پس مؤمنان به وسیلۀ قرآن به راه راست هدایت میشوند، و به رحمتی دست مییابند که سعادت و کامیابی (هر دو جهان) را در بر دارد.
آیهی ۷۸:
﴿إِنَّ رَبَّکَ یَقۡضِی بَیۡنَهُم بِحُکۡمِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡعَلِیمُ٧٨﴾[النمل: ۷۸]. «بیگمان پروردگارت به حکم خود در میان آنها داوری خواهد کرد، و او توانا و آگاه است».
خداوند میان آنهایی که با هم ستیز و کشمکش هستند داوری خواهد کرد، و با حکم عادلانه و قضاوت دادگرانهاش میان اختلاف کنندگان قضاوت و داوری خواهد کرد. پس چنانچه به خاطر پنهان بودن دلیل و به خاطر مسایلی که میان افراد متخاصم وجود دارد، در صدور حکم اشتباهی صورت گیرد، در روز قیامت که خداوند دربارۀ آنان داوری مینماید حق و حقیقت روشن خواهد شد.
﴿وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡعَلِیمُ﴾و تواناست خداوندی که بر خلایق چیره است و مخلوقات منقاد اویند، و به همه چیز آگاه است و گفتههای مختلف و لهجههای متفاوت را میداند، و نیز اهداف و مقاصد آنچه را که بر زبان نمیرانند، میداند و هر یک را طبق عملی که انجام میدهد مجازات خواهد کرد.
آیهی ۷۹-۸۱:
﴿فَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۖ إِنَّکَ عَلَى ٱلۡحَقِّ ٱلۡمُبِینِ٧٩﴾[النمل: ۷۹]. «پس بر خدا توکل کن، بیگمان تو بر حق آشکار هستی».
﴿إِنَّکَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَلَا تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوۡاْ مُدۡبِرِینَ٨٠﴾[النمل: ۸۰]. «بیگمان تو نمیدانی به مردگان بشنوانی، و به کران آواز بشنوانی هنگامی که پشت کنان روی بگردانند».
﴿وَمَآ أَنتَ بِهَٰدِی ٱلۡعُمۡیِ عَن ضَلَٰلَتِهِمۡۖ إِن تُسۡمِعُ إِلَّا مَن یُؤۡمِنُ بَِٔایَٰتِنَا فَهُم مُّسۡلِمُونَ٨١﴾[النمل: ۸۱]. «و تو نمیدانی کوران را از گمراهیشان بازگردانی، و بهسوی حق هدایتشان کنی، تو تنها کسانی را میتوانی بشنوانی که به آیات ما ایمان میآورند، پس اینان فرمانبردارند».
(ای پیامبر) در به دست آوردن منافع و دفع مضار و به منظور رساندن رسالت خدا، و اقامۀ دین، و جهاد با دشمنان، بر خدا توکل کن، که ﴿إِنَّکَ عَلَى ٱلۡحَقِّ ٱلۡمُبِینِ﴾بیگمان تو بر حق واضح و روشن هستی، و کسی که بر حق است و بهسوی حق دعوت کرده و آن را یاری میکند، سزاوار است که از دیگران بیشتر بر خدا توکل کند، چون برای کاری تلاش مینماید که قطعی است، و راست بودن آن مشخص است و شک و تردیدی در آن وجود ندارد. نیز آن حق است و در نهایت روشنی قرار دارد، و پوشیدگی در آن نیست و بر مرد مشتبه نمیباشد. و هر گاه آنچه را که بر دوش تو گذاشته شده است انجام دهی و در این راستا بر خداوند توکل نمایی، گمراهی گمراهان زیانی به تو نمیرساند، و هدایت شدن آنها بر عهدۀ تو نیست. بنابر این فرمود:
﴿إِنَّکَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَلَا تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ ٱلدُّعَآءَ﴾بیگمان تو نمیدانی مردگان را بشنوانی، آنگاه که آنها را فرا میخوانی و صدا میزنی. خصوصاً وقتی که ﴿إِذَا وَلَّوۡاْ مُدۡبِرِینَ﴾به تو پشت کنند و از تو روی بگردانند، چون این باعث میشود که آنها بشتر نشنوند، و نتوانی آنها را بشنوانی.
﴿وَمَآ أَنتَ بِهَٰدِی ٱلۡعُمۡیِ عَن ضَلَٰلَتِهِمۡ﴾و تو نمیتوانی کوران را از گمراهیشان باز گردانی و هدایتشان نمایی. همانطور که خداوند متعال فرموده است: انک لا تهدی من احببت و لکن الله یهدی من یشاء همانا تو نمیتوانی کسی را که دوست داری هدایت کنی، بلکه خداوند هر کس را که بخواهد هدایت مینماید.
﴿إِن تُسۡمِعُ إِلَّا مَن یُؤۡمِنُ بَِٔایَٰتِنَا فَهُم مُّسۡلِمُونَ﴾تنها کسانی را میتوانی بشنوانی که به آیات ما ایمان میآوردند، و اینان فرمانبردارند. پس آنهایی که از تو اطاعت میکنند کسانی هستند که به آیات ما ایمان دارند و با اعمال خود و تسلیم شدنشان، از خدا فرمان میبرند. همانگونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّمَا یَسۡتَجِیبُ ٱلَّذِینَ یَسۡمَعُونَۘ وَٱلۡمَوۡتَىٰ یَبۡعَثُهُمُ ٱللَّهُ ثُمَّ إِلَیۡهِ یُرۡجَعُونَ٣٦﴾[الأنعام: ۳۶]. «تنها کسانی اجابت میکنند که میشنوند، و مردگان را خداوند برمیانگیزد، سپس بهسوی او باز میگردند».
آیهی ۸۲:
﴿وَإِذَا وَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَیۡهِمۡ أَخۡرَجۡنَا لَهُمۡ دَآبَّةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ تُکَلِّمُهُمۡ أَنَّ ٱلنَّاسَ کَانُواْ بَِٔایَٰتِنَا لَا یُوقِنُونَ٨٢﴾[النمل: ۸۲]. «و هنگامی که فرمان (عذاب) بر آنان تحقق یابد، جانوری را از زمین برای مردمان بیرون میآوریم که با ایشان سخن میگوید، چرا که مردم با نشانههای ما یقین نداشتند».
هر گاه آنچه را که خداوند قطعی نموده و وقت آن را تعیین کرده است فرا برسد، ﴿أَخۡرَجۡنَا لَهُمۡ دَآبَّةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ﴾جانوری را از زمین برای مردم بیرون میآوریم. یا منظور آن است که جانور مذکور از جانوران زمین بوده و از آسمان فرود نمیآید. و این جانور ﴿تُکَلِّمُهُمۡ﴾با مردم سخن میگوید، مردمی که به آیات ما ایمان نمیآوردند. ﴿أَنَّ ٱلنَّاسَ کَانُواْ بَِٔایَٰتِنَا لَا یُوقِنُونَ﴾در آن زمان آگاهی و یقین مردم نسبت به آیات خداوند ضعیف میشود و خداوند این جانور را که یکی از آیات و نشانههای عجیب اوست آشکار میسازد تا آنچه را که مردم در آن تردید دارند بیان میکند. و این جانور در آخر زمان بیرون میآید، و آمدن آن از علامتهای قیامت است. همانطور که در احادیث بسیاری از آمدن آن سخن گفته شده است، اما خدا و پیامبرش برای ما بیا نکردهاند که چگونه جانوری است. بلکه فقط آثار و نشانهها و مقصود از آمدن آن را برایمان بیان کردهاند، و اینکه آن جانور از آیات خداوند است که به طور خارقالعاده با مردم سخن میگوید، آنگاه که فرمان الهی مبنی بر عذاب مردم تحقق مییابد، و مردم در آیات خدا شک میکنند. پس در چنین هنگامی این جانور حجت و دلیلی برای مؤمنان است و حجتی علیه مخالفان.
آیهی ۸۳-۸۵:
﴿وَیَوۡمَ نَحۡشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٖ فَوۡجٗا مِّمَّن یُکَذِّبُ بَِٔایَٰتِنَا فَهُمۡ یُوزَعُونَ٨٣﴾[النمل: ۸۳]. «و روزی که از هر امتی گروهی از آنان را گرد میآوریم که آیات ما را تکذیب میکردند، پس آنان نگاه داشته میشوند تا به یکدیگر ملحق گردند».
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُو قَالَ أَکَذَّبۡتُم بَِٔایَٰتِی وَلَمۡ تُحِیطُواْ بِهَا عِلۡمًا أَمَّاذَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٨٤﴾[النمل: ۸۴]. «تا هنگامی که میآیند (خدا) میفرماید: آیا آیات مرا تکذیب کردید در حالی که از آن به طور کامل آگاهی نداشتید؟ و (در مدت حیات خود) چه میکردید؟».
﴿وَوَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَیۡهِم بِمَا ظَلَمُواْ فَهُمۡ لَا یَنطِقُونَ٨٥﴾[النمل: ۸۵]. «و به سبب ستمی که کردند فرمان (عذاب) بر آنان تحقق یافت، پس آنان (نمیتوانند) سخن بگویند».
خداوند متعال از حالت تکذیب کنندگان در روز قیامت خبر میدهد و اینکه آنها را گرد میآورد، و از هر امتی گروهی را جمع میکند، ﴿مِّمَّن یُکَذِّبُ بَِٔایَٰتِنَا فَهُمۡ یُوزَعُونَ﴾که آیات ما را تکذیب میکردند. آنان به یکدیگر ملحق شده و در کنار همدیگر نگاه داشته میشون تا از همه پرسیده شود وهمه مورد نکوهش و سرزنش قرار بگیرند.
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُو﴾تا اینکه میآیند و حاضر میشوند خداون با توبیخ و سرزنش به آنها میفرماید: ﴿أَکَذَّبۡتُم بَِٔایَٰتِی وَلَمۡ تُحِیطُواْ بِهَا عِلۡمًا﴾آیا آیات مرا تکذیب کردید بدون اینکه کاملاً از آنها آگاهی پیدا کرده باشید؟ یعنی بر شما لازم بود که در رنگ و تأمل کنید تا حق برایتان روشن شود، و میبایست بدون آگاهی سخن نگویید. پس چگونه چیزی را تکذیب کردید که به آن آگاهی نداشتید و کاملاً به آن احاطه پیدا نکرده بودید؟! ﴿أَمَّاذَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾خداوند آنها را از علم و دانش و عملشان میپرسد، پس میبیند که علم و دانش و آگاهی آنها فقط دروغ انگاشتن حق، و عملشان برای غیر خدا و برخلاف سنت و شیوه پیامبر بوده است.
﴿وَوَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَیۡهِم بِمَا ظَلَمُواْ﴾و به سبب ستمشان حجت بر آنها اقامه شد و عذاب خدا بر آنان واقع گردید ﴿فَهُمۡ لَا یَنطِقُونَ﴾پس آنان لب به سخن نمیگشایند. چون دلیل و حجتی ندارند.
آیهی ۸۶:
﴿أَلَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّا جَعَلۡنَا ٱلَّیۡلَ لِیَسۡکُنُواْ فِیهِ وَٱلنَّهَارَ مُبۡصِرًاۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ٨٦﴾[النمل: ۸۶]. «آیا ندیدهاند که ما شب را مقرر داشتهایم تا در آن بیارامند، و روز را روشن نمودهایم؟ بیگمان در این برای قومی که ایمان میآورند نشانههایی است».
مگر نشانههای بزرگ و نعمت بیکران خدا را مشاهده نکردهاند؟! و آن این است که شب و روز را برای آنها مسخر نموده است، شب را تاریک نموده است تا در آن آرام گیرند، و از خستگی بیاسایند و برای کار و فعالیت مجدد آماده شوند و روز را روشن گردانده تا در پی زندگی و کارهایشان باشند. ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ﴾بیگمان در این نشانههایی است برای قومی که به یگانگی خداوند و فراگیر بودن نعمتهای او ایمان میآورند.
آیهی ۸۷-۹۰:
﴿وَیَوۡمَ یُنفَخُ فِی ٱلصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا مَن شَآءَ ٱللَّهُۚ وَکُلٌّ أَتَوۡهُ دَٰخِرِینَ٨٧﴾[النمل: ۸۷]. «و روزی (خواهد آمد) که در صور دمیده میشود، آنگاه کسانی که در آسمانها و زمیناند وحشتزده وهراسناک شوند، مگر کسیکه خداوند بخواهد، و هریک فروتنانه در پیشگاه او (حاضر) میآیند».
﴿وَتَرَى ٱلۡجِبَالَ تَحۡسَبُهَا جَامِدَةٗ وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ ٱلسَّحَابِۚ صُنۡعَ ٱللَّهِ ٱلَّذِیٓ أَتۡقَنَ کُلَّ شَیۡءٍۚ إِنَّهُۥ خَبِیرُۢ بِمَا تَفۡعَلُونَ٨٨﴾[النمل: ۸۸]. «و کوهها را میبینی (و) آنها را ساکن و بیحرکت میپنداری، حال آنکه مانند ابرها در سیر و حرکت هستند. آفرینش آن خدایی است که همه چیز را در کمال استواری پدید آورده است. بیگمان او به آنچه میکنید آگاه است».
﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ خَیۡرٞ مِّنۡهَا وَهُم مِّن فَزَعٖ یَوۡمَئِذٍ ءَامِنُونَ٨٩﴾[النمل: ۸۹]. «هرکس که نیکی در میان آورد پاداشِ بهتر از آن خواهد داشت و آنان از پریشانی آن روز ایمناند».
﴿وَمَن جَآءَ بِٱلسَّیِّئَةِ فَکُبَّتۡ وُجُوهُهُمۡ فِی ٱلنَّارِ هَلۡ تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٩٠﴾[النمل: ۹۰]. «و هرکس بدی در میان آورد به رو در آتش افکنده میشود. آیا سزایی جز آنچه میکردید به شما داده میشود؟».
خداوند بندگانش را از روز قیامت و سختیهایی که در آن است و دلها را به وحشت میانداز بر حذر داشته و میفرماید ﴿وَیَوۡمَ یُنفَخُ فِی ٱلصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾روزی که در صور دمیده میشود، به سبب دمیده شدن در آن کسانی که در آسمانها و زمین هستند وحشتزده و هراسان میشوند، و از ترس آنچه که پس از دمیده شدن در صور اتفاق میافتد هراسان و وحشت زده روی هم انباشته میشوند. ﴿إِلَّا مَن شَآءَ ٱللَّهُ﴾مگر کسی که خدا بخواهد، آنانی که مورد تکریم خداوند قرار گرفته و آنها را ثابت قدم نموده، و از ترس و هراس آن روز حفظ کرده است. ﴿وَکُلٌّ أَتَوۡهُ دَٰخِرِینَ﴾و به هنگام دمیده شدن در صور همۀ خلایق خوار و ذلیل و فروتنانه در پیشگاه خداوند حاضر و آماده میگردند. همانطور که خداون متعال فرموده است: ﴿إِن کُلُّ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِی ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا٩٣﴾[مریم: ۹۳]. «همۀ آنچه که در آسمانها و زمین هستند با بندگی و کرنش به نزد خداوند رحمان میآیند». پس در این روز رؤسا و رعایا در مقابل عظمت و جبروت خداوند هستی بخش با زیردستان خود در خواری و فروتنی برابرند.
﴿وَتَرَى ٱلۡجِبَالَ تَحۡسَبُهَا جَامِدَةٗ﴾وحشت قیامت به گونهای است که کوهها را ساکن و بیحرکت میپنداری، و هیچ یک از آنها را از نظر پنهان نمیداری، وگمان میبری که بر همان حالت معمولی خود هستند، حال آنکه در نهایت هراس و وحشت قرار دارند، و از هم پاشیدهاند و سپس از بین میروند، و به گرد و غبار تبدیل میشوند. بنابر این فرمود: ﴿وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ ٱلسَّحَابِ﴾و از بس که سبک هستند، و از شدت هراس قیامت مانند ابرها حرکت میکنند. و این ﴿صُنۡعَ ٱللَّهِ ٱلَّذِیٓ أَتۡقَنَ کُلَّ شَیۡءٍۚ إِنَّهُۥ خَبِیرُۢ بِمَا تَفۡعَلُونَ﴾آفرینش خدایی است که همه چیز را در کمال استواری آفریده است، و او به آنچه میکنید آگاه است، و شما را طبق اعمالتان سزا و جزا میدهد.
سپس کیفیت پاداش یا سزا دادنش را بیان کرد و فرمود: ﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ﴾هر کس که کار نیک انجام دهد، و این شامل نیکی در قول و نیکی در عمل و نیکی قلبی میشود، ﴿فَلَهُۥ خَیۡرٞ مِّنۡهَا﴾او پاداش بهتر و والاتری از آن خواهد داشت، و این حداقل پاداش الهی است. ﴿وَهُم مِّن فَزَعٖ یَوۡمَئِذٍ ءَامِنُونَ﴾و آنان از چیزی که مردم را پریشان میکند و در امن و امان به سر میبرند، گرچه به همراه آنها احساس وحشت مینمایند. ﴿وَمَن جَآءَ بِٱلسَّیِّئَةِ﴾و کسانی که کارهای ناپسند انجام میدهند،(«سیئه» اسم جنس است و شامل هر بدی است)، ﴿فَکُبَّتۡ وُجُوهُهُمۡ فِی ٱلنَّارِ﴾بر چهرههایشان در آتش افکنده شده، و به آنها گفته میشود: ﴿هَلۡ تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾آیا سزایی جز آنچه میکردید به شما داده میشود؟
آیهی ۹۱-۹۳:
﴿إِنَّمَآ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ رَبَّ هَٰذِهِ ٱلۡبَلۡدَةِ ٱلَّذِی حَرَّمَهَا وَلَهُۥ کُلُّ شَیۡءٖۖ وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَکُونَ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ٩١﴾[النمل: ۹۱]. «من تنها فرمان یافتهام که پروردگار این شهر (مکه) را بپرستم، پروردگاری که آن را حرمت بخشیده و همه چیز از آن اوست. وبه من فرمان داده شده که از زمرۀ تسلیم شدگان باشم».
﴿وَأَنۡ أَتۡلُوَاْ ٱلۡقُرۡءَانَۖ فَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهۡتَدِی لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن ضَلَّ فَقُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُنذِرِینَ٩٢﴾[النمل: ۹۲]. «و اینکه قرآن را بخوانم، پس هرکس راه یابد جز این نیست که به سود خودش راه مییابد، و هرکس گمراه گردد، بگو: من فقط از بیم دهندگان میباشم».
﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ سَیُرِیکُمۡ ءَایَٰتِهِۦ فَتَعۡرِفُونَهَاۚ وَمَا رَبُّکَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ٩٣﴾[النمل: ۹۳]. «و بگو: ستایش خدای راست، او آیاتش را به شما نشان خواهد داد، پس آنها را خواهید شناخت، و پروردگارت از آنچه میکنید غافل نیست».
ای محمد! به آنها بگو: ﴿إِنَّمَآ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ رَبَّ هَٰذِهِ ٱلۡبَلۡدَةِ﴾من فرمان یافتهام که پروردگار این شهر را بپرستم. منظور شهر مکه است. «الَّذِی حَرَّمَهَا» خداوندی که به مکه حرمت و به اهالی آن نعمت بخشیده است. پس باید آنها در برابر این نعمت شکر خدا را به جای آورند ﴿وَلَهُۥ کُلُّ شَیۡءٖ﴾و همۀ آنچه در بالا و پایین است از آن او و در اختیار اوست. این را بیان کرد تا گمان نرود که او فقط پروردگار خانۀ کعبه است ﴿وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَکُونَ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ﴾و فرمان یافتهام تا از تسلیمشدگان باشم. یعنی شتابان به اسلام روی بیاورم. و پیامبر صچنین کرد. پس او اولین شخص است که اسلام آورد و در برابر خداوند تسلیم شد، و فروتنی او در برابر خدا از همۀ افراد این امت بیشتر است.
﴿وَأَنۡ أَتۡلُوَاْ ٱلۡقُرۡءَانَ﴾و نیز فرمان داده شدهام که قرآن را برایتان بخوانم تا به وسیلۀ آن هدایت شوید، و به آن اقتدا کنید، و کلمات و معانی آن را دریابید. این وظیفۀ من است و من آنرا انجام دادهام. ﴿فَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهۡتَدِی لِنَفۡسِهِ﴾پس هر کس راهیاب شود، سود و نتیجه هدایت و راهیاب شدنش به خودش بر میگردد. ﴿وَمَن ضَلَّ فَقُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُنذِرِینَ﴾و هر کس گمراه گردد، بگو: من فقط از بیمدهندگانم، و چیزی از هدایت در دست من نیست.
﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ﴾و بگو: ستایش خدا را سزاست و همیشه و همه وقت ستایش از آن اوست، همه خلایق او را ستایش میکنند، به خصوص بندگان برگزیدهاش و حمد و ستایشی که دیگران برای پروردگار انجام میدهند بیشتر است، چون مقام آنها بالاست و در نهایت نزدیکی به او قرار دارند و خیرات و خوبیهای فراوانی به آنان ارزانی کرده است. ﴿سَیُرِیکُمۡ ءَایَٰتِهِۦ فَتَعۡرِفُونَهَا﴾آیات خود را به شما نشان میدهد، به گونهای که آنها را خواهید شناخت، شناختی که شما را به حق و باطل راهنمایی مینماید. پس باید از آیات خویش به شما نشان دهد تا به وسیلۀ آن در تاریکی راهیاب شوید. ﴿لِّیَهۡلِکَ مَنۡ هَلَکَ عَنۢ بَیِّنَةٖ وَیَحۡیَىٰ مَنۡ حَیَّ عَنۢ بَیِّنَةٖ﴾[الأنفال: ۴۲]. «تا هر کس که هلاک میشود از روی دلیل هلاک گردد و هر کس که زنده میماند از روی دلیل زنده بماند».
﴿وَمَا رَبُّکَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ﴾بلکه به درستی میداند آنچه را از اعمال و احوال که شما بر آن هستید، واندازهای پاداش آن اعمال را میداند، و در آینده میان شما حکم خواهد کرد، حکمی که بر آن ستایش میشود و برای شما- به هیچ وجهی- حجتی نخواهد بود.
پایان تفسیر سورهی نمل
سورة النمل - سورة 27 - عدد آیاتها 93
بسم الله الرحمن الرحیم
طس تِلْکَ آیَاتُ الْقُرْآنِ وَکِتَابٍ مُّبِینٍ
هُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ
إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ
أُوْلَئِکَ الَّذِینَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذَابِ وَهُمْ فِی الآخِرَةِ هُمُ الأَخْسَرُونَ
وَإِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ
إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّی آنَسْتُ نَارًا سَآتِیکُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِیکُم بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَّعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ
فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِیَ أَن بُورِکَ مَن فِی النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
یَا مُوسَى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
وَأَلْقِ عَصَاکَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ کَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ یُعَقِّبْ یَا مُوسَى لا تَخَفْ إِنِّی لا یَخَافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ
إِلاَّ مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ
وَأَدْخِلْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضَاء مِنْ غَیْرِ سُوءٍ فِی تِسْعِ آیَاتٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ
فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آیَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِینٌ
وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ
وَلَقَدْ آتَیْنَا دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ عِلْمًا وَقَالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَى کَثِیرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ
وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ
وَحُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ وَالطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ
حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِی النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لا یَشْعُرُونَ
فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ
وَتَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِیَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ
لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِیدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ
فَمَکَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُکَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ
إِنِّی وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَأُوتِیَتْ مِن کُلِّ شَیْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ
وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لا یَهْتَدُونَ
أَلاَّ یَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی یُخْرِجُ الْخَبْءَ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَیَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ
اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ
قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْکَاذِبِینَ
اذْهَب بِّکِتَابِی هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَیْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا یَرْجِعُونَ
قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتَابٌ کَرِیمٌ
إِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
أَلاَّ تَعْلُوا عَلَیَّ وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ
قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِی فِی أَمْرِی مَا کُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ
قَالُوا نَحْنُ أُوْلُوا قُوَّةٍ وَأُوْلُوا بَأْسٍ شَدِیدٍ وَالأَمْرُ إِلَیْکِ فَانظُرِی مَاذَا تَأْمُرِینَ
قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَکَذَلِکَ یَفْعَلُونَ
وَإِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِم بِهَدِیَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ
فَلَمَّا جَاءَ سُلَیْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِیَ اللَّهُ خَیْرٌ مِّمَّا آتَاکُم بَلْ أَنتُم بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ
ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ
قَالَ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ
قَالَ عِفْریتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ
قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ
قَالَ نَکِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِی أَمْ تَکُونُ مِنَ الَّذِینَ لا یَهْتَدُونَ
فَلَمَّا جَاءَتْ قِیلَ أَهَکَذَا عَرْشُکِ قَالَتْ کَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِینَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَکُنَّا مُسْلِمِینَ
وَصَدَّهَا مَا کَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا کَانَتْ مِن قَوْمٍ کَافِرِینَ
قِیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَکَشَفَتْ عَن سَاقَیْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِیرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِیقَانِ یَخْتَصِمُونَ
قَالَ یَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ
قَالُوا اطَّیَّرْنَا بِکَ وَبِمَن مَّعَکَ قَالَ طَائِرُکُمْ عِندَ اللَّهِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ
وَکَانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ وَلا یُصْلِحُونَ
قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَیِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِکَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ
وَمَکَرُوا مَکْرًا وَمَکَرْنَا مَکْرًا وَهُمْ لا یَشْعُرُونَ
فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ مَکْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِینَ
فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خَاوِیَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِّقَوْمٍ یَعْلَمُونَ
وَأَنجَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ
وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ
أَئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ
فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ
فَأَنجَیْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِینَ
وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِم مَّطَرًا فَسَاء مَطَرُ الْمُنذَرِینَ
قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَى آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ
أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَأَنزَلَ لَکُم مِّنَ السَّمَاء مَاء فَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَّا کَانَ لَکُمْ أَن تُنبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ یَعْدِلُونَ
أَمَّن جَعَلَ الأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِیَ وَجَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ
أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاء الأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلا مَّا تَذَکَّرُونَ
أَمَّن یَهْدِیکُمْ فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَن یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ
أَمَّن یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَمَن یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ
قُل لّا یَعْلَمُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَیْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ
بَلِ ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فِی الآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِّنْهَا بَلْ هُم مِّنْهَا عَمُونَ
وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَئِذَا کُنَّا تُرَابًا وَآبَاؤُنَا أَئِنَّا لَمُخْرَجُونَ
لَقَدْ وُعِدْنَا هَذَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا مِن قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِیرُ الأَوَّلِینَ
قُلْ سِیرُوا فِی الأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ
وَلا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَلا تَکُن فِی ضَیْقٍ مِّمَّا یَمْکُرُونَ
وَیَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ
قُلْ عَسَى أَن یَکُونَ رَدِفَ لَکُم بَعْضُ الَّذِی تَسْتَعْجِلُونَ
وَإِنَّ رَبَّکَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَشْکُرُونَ
وَإِنَّ رَبَّکَ لَیَعْلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا یُعْلِنُونَ
وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِی السَّمَاء وَالأَرْضِ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ
إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَقُصُّ عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَکْثَرَ الَّذِی هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ
وَإِنَّهُ لَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ
إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُم بِحُکْمِهِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ
فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّکَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِینِ
إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ
وَمَا أَنتَ بِهَادِی الْعُمْیِ عَن ضَلالَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلاَّ مَن یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ
وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لا یُوقِنُونَ
وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ
حَتَّى إِذَا جَاؤُوا قَالَ أَکَذَّبْتُم بِآیَاتِی وَلَمْ تُحِیطُوا بِهَا عِلْمًا أَمَّاذَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ
وَوَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِم بِمَا ظَلَمُوا فَهُمْ لا یَنطِقُونَ
أَلَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ
وَیَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَمَن فِی الأَرْضِ إِلاَّ مَن شَاء اللَّهُ وَکُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِینَ
وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ إِنَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ
مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِّنْهَا وَهُم مِّن فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ
وَمَن جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ
إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِی حَرَّمَهَا وَلَهُ کُلُّ شَیْءٍ وَأُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ
وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنذِرِینَ
وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا وَمَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
سورة نمل
به نام الله بخشندة مهربان
طس (طا. سین) این آیات قرآن و کتاب مبین است. ﴿1﴾ که هدایت و بشارت برای مؤمنان است. ﴿2﴾ (همان) کسانیکه نماز را بر پا میدارند، و زکات را ادا میکنند، و آنان به آخرت یقین دارند. ﴿3﴾ بیگمان کسانیکه به آخرت ایمان نمیآورند، اعمالشان را برای آنها زینت دادهایم، پس آنها سرگردان میشوند. ﴿4﴾ آنها کسانی هستند که عذاب بد (و درد ناک) برایشان است، و آنها در آخرت زیانکارترینند. ﴿5﴾ و بیتردید تو (این) قرآن را از سوی (الله) حکیم دانا دریافت میداری. ﴿6﴾ (به یاد بیاور) هنگامی را که موسی به خانوادة خود گفت: «(بایستید) همانا من آتشی (از دور) دیده ام، به زودی خبری از آن برای شما میآورم یا شعلة آتشی از آن میآورم تا گرم شوید». ﴿7﴾ پس چون به آن (آتش) رسید، ندا داده شد که: «مبارک باد کسیکه در آتش است و کسیکه پیرامون آن است. و منزه است الله که پروردگار جهانیان است. ﴿8﴾ ای موسی! همانا من الله پیروزمند حکیم هستم. ﴿9﴾ و عصایت را بیفکن- پس چون آن را دید که (با سرعت) میجنبد، گویی که آن ماری است، (ترسید و) به عقب برگشت، و پشت سر خود نگاه نکرد- ای موسی! نترس، که پیامبران در نزد من نمیترسند. ﴿10﴾ مگر کسیکه ستم کند، پس (توبه کند و) بدی را به نیکی تبدیل نماید، پس بیگمان من آمرزندة مهربان هستم. ﴿11﴾ و دستت را در گریبانت فرو کن، که سفید (و درخشندة) بی عیب بیرون بیاید، (این معجزه) در زمرة معجزات نه گانه است، به سوی فرعون و قومش (برو) که آنها قومی فاسقند». ﴿12﴾ پس چون آیات روشن (و کاملاً آشکار) ما به سراغ آنها آمد؛ گفتند: «این جادویی آشکار است». ﴿13﴾و آن را از روی ستم و سرکشی انکار کردند، در حالیکه دلهای شان به آن یقین داشت، پس بنگر عاقبت مفسدان چگونه بود. ﴿14﴾ و به راستی به داوود و سلیمان دانش (عظیمی) دادیم، و (آنان) گفتند: «ستایش از آن الله است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری بخشید». ﴿15﴾ و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: «ای مردم! زبان پرندگان به ما آموخته شده، و از هر چیز به ما عطا شده، بیتردید این فضل آشکاری است». ﴿16﴾ و برای سلیمان لشکریانش از جن و انس و پرندگان گرد آورده شدند، آنگاه نگاه داشته شدند (تا همة آنها به یکدیگر بپیوندند). ﴿17﴾ (بعد حرکت کردند) تا هنگامیکه به وادی مورچگان رسیدند، مورچة گفت: «ای مورچگان! به لانههای خود بروید تا سلیمان و لشکریانش شما را پایمال نکنند در حالیکه نمیفهمند». ﴿18﴾ پس (سلیمان) از سخن آن (مورچه) تبسمی کرد (و) خندید، گفت: «پروردگارا! به من توفیق ده تا شکر نعمتهایی را که بر من و بر پدر و مادرم ارزانی داشتة بجای آورم، و (توفیق عطا فرما تا) کار (های) شایستة که تو خشنود شوی، انجام دهم، و مرا به رحمت خود در (زمرة) بندگان صالحت در آور». ﴿19﴾ و (سلیمان) از حال پرندگان جویا شد، و گفت: «مرا چه شده است که هدهد را نمیبینم، یا اینکه او از غایبان است؟! ﴿20﴾ قطعاً او را به کیفر شدید کیفر خواهم داد، یا او را ذبح خواهم کرد، یا (باید) دلیلی روشن (برای غیبتش) برای من بیاورد». ﴿21﴾ پس درنگش چندان طول نکشید (که هدهد آمد) آنگاه گفت: «من به چیزی دست یافته ام که تو به آن دست نیافتة، و از (سرزمین) سبا برایت خبر قطعی آوردهام. ﴿22﴾ من زنی را یافتم که بر آنها فرمانروایی میکند، و (به او) از هرگونه نعمتی داده شده است، و تخت عظیمی دارد. ﴿23﴾ او و قومش را دیدم که به جای الله برای خورشید سجده میکنند، و شیطان اعمال آنها را در نظرشان آراسته پس آنها را از راه (الله) باز داشته است، از این رو آنها هدایت نمیشوند». ﴿24﴾ چرا برای الله سجده نمیکنند که آنچه را در آسمانها و زمین پنهان است بیرون میآورد، و آنچه را پنهان میدارید و آنچه را آشکار میکنید (همه را) میداند. ﴿25﴾ الله که جز او معبودی نیست، پروردگار عرش عظیم است. ﴿26﴾ (سلیمان) گفت: «اکنون خواهیم دید که آیا راست گفتهای یا از دروغگویان هستی. ﴿27﴾ این نامة مرا ببر، و بر آنها بیفکن، سپس از آنها روی بگردان، پس (در گوشة توقف کن) بنگر که چه جواب میدهند». ﴿28﴾ (ملکة سبا) گفت:«ای بزرگان، به راستی نامة پر ارزشی به سوی من افکنده شده! ﴿29﴾ همانا آن (نامه) از سلیمان است، و چنین است: به نام الله بخشندة مهربان. ﴿30﴾ بر من برتری مجویید، و تسلیم شده نزد من بیایید» ﴿31﴾ (ملکه) گفت: «ای بزرگان، در کار من رأی دهید، که من هیچ کار مهمی را بدون حضور (و مشورت) شما تصمیم نگرفته ام (و انجام نداده ام)» ﴿32﴾ گفتند: «ما دارای نیروی کافی و جنگجویانِ با قدرتی هستیم، و اختیار (و تصمیم نهایی) با توست، پس بنگر که چه فرمان میدهی». ﴿33﴾ گفت:«بیتردید پادشاهان هنگامیکه وارد قریة شوند آن را ویران (و تباه) سازند، و عزیزانش را ذلیل میکنند، و این گونه رفتار میکنند. ﴿34﴾ و همانا من هدیة برای آنها میفرستم، پس مینگرم که فرستادگان چه جواب میآورند». ﴿35﴾پس چون (فرستادة ملکه) نزد سلیمان آمد، (سلیمان) گفت: «آیا میخواهید مرا با مال یاری کنید؟! آنچه الله به من داده، بهتر است از آنچه به شما داده است. بلکه شما به هدیةتان شادمان میشوید. ﴿36﴾ (اکنون) به سوی آنها باز گرد، پس البته با لشکریانی به سوی آنها خواهیم آمد که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند، و بیتردید آنها را از آن (سرزمین) با ذلت و خواری بیرون میکنیم!» ﴿37﴾ (سلیمان) گفت: «ای بزرگان! کدامیک از شما تخت او را برای من میآورد، پیش از آنکه تسلیم شده نزد من آیند؟» ﴿38﴾ عفریتی از جن گفت: «من آن را نزد تو میآورم پیش از آنکه از جایت برخیزی، و همانا من بر آن توانای امین هستم». ﴿39﴾ کسیکه دانشی از کتاب (الهی) داشت گفت: «من پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو میآورم». پس چون (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود مستقر دید؛ گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا بیازماید که آیا شکر او را به جای میآورم یا ناسپاسی میکنم!» پس هر که شکر کند، تنها به نفع خود شکر میکند، و هر که ناسپاسی کند پس (به زیان خود نموده است،) بیگمان پروردگار من بینیاز کریم است. ﴿40﴾ (سلیمان) گفت: «تخت او را برایش نا شناس کنید، (تا) ببینیم آیا (آن را) باز میشناسد، یا از آنهاست که باز نتوانند شناخت. ﴿41﴾ پس چون (ملکة سبا) آمد، (به او) گفته شد: «آیا تخت تو این گونه است؟» گفت: «گویی همان است، و ما پیش از این هم (به قدرت الله و حقانیت سلیمان) دانش یافته بودهایم، و مسلمان (و فرمانبردار) بودیم. ﴿42﴾ و آنچه به جای الله میپرستید او را (از ایمان به الله) باز داشته بود، بیگمان او (= ملکه سبا) از قوم کافران بود. ﴿43﴾ به او گفته شد: «به صحن (قصر) داخل شو» پس هنگامیکه آن را دید پنداشت که آب عمیقی است، و دو ساق (پای) خود را برهنه کرد (تا از آب بگذرد، سلیمان) گفت: «(این آب نیست) این صحنی صاف از آبگینه است». (ملکه) گفت: «پروردگارا! من به خود ستم کردم، و (اینک) با سلیمان برای الله پروردگار جهانیان تسلیم شدم» ﴿44﴾ و به راستی به سوی (قوم) ثمود، برادرشان صالح را فرستادیم که: الله یگانه را بپرستید، آنگاه آنها دو گروه شدند که به مخاصمه پرداختند. ﴿45﴾ (صالح) گفت: «ای قوم من! چرا پیش از نیکی بر بدی میشتابید (و بجای رحمت، عذاب الهی را میطلبید) چرا از الله آمرزش نمیخواهید، تا شاید مورد رحمت قرار گیرید؟!» ﴿46﴾ گفتند: «ما به تو و کسانیکه با تو هستند فال بد زدهایم» (صالح) گفت: «فال بد شما نزد الله است، بلکه شما گروهی هستید که مورد آزمایش قرار میگیرید». ﴿47﴾ و در (آن) شهر (حِجر) نُه نفر بودند که در زمین فساد میکردند و اصلاح نمیکردند. ﴿48﴾ گفتند: «به الله سوگند یاد کنید که حتماً بر او (= صالح) و خانوادهاش شبیخون میزنیم، (و آنها را میکشیم) سپس به ولی (دم) او میگوییم: ما هنگام هلاکت و نابودی خانوادهاش؛ هرگز حاضر نبودیم (و از آنها خبر نداریم) و بیگمان ما راستگو هستیم». ﴿49﴾ و آنها (برای قتل صالح و پیروانش) حیله و نیرنگی به کار بردند و ما (نیز) حیله و تدبیری (برای هلاک آنها و نجات صالح و پیروانش) اندیشیدیم، در حالیکه آنها نمیدانستند. ﴿50﴾ پس بنگر عاقبت نیرنگشان چه شد؟! ما آنها و قومشان همگی را نابود کردیم. ﴿51﴾ پس این خانههای آنهاست که به سزای ستمی که میکردند خالی مانده است، بیگمان در این (ماجرا) نشانة است برای گروهی که میدانند. ﴿52﴾ و کسانی را که ایمان آورده، و پرهیزگار بودند، نجات دادیم. ﴿53﴾ و لوط را (به یاد آور) هنگامیکه به قومش گفت: «آیا کار بسیار زشت (لواط) مرتکب میشوید؛ در حالیکه خود (سرانجام و زشتی آن را) میبینید؟! ﴿54﴾ آیا شما به جای زنان، از روی شهوت سراغ مردان می روید؟! بلکه شما مردمی نادان هستید». ﴿55﴾پس جواب قومش جز این نبود که (به یکدیگر) گفتند: «خاندان لوط را از قریة خود بیرون کنید، که اینها مردمانی (پاکدامن و) پاکیزهجو هستند!» ﴿56﴾ آنگاه او و خانودهاش را نجات دادیم؛ مگر همسرش که مقدر کردیم او از بازماندگان (در آن شهر) باشد. ﴿57﴾ و بارانی (از سنگ) بر (سر) آنها باراندیم، پس باران بیم دادهشدگان چه بد است! ﴿58﴾ (ای پیامبر) بگو: «حمد و سپاس مخصوص الله است، و سلام بر بندگانش، کسانیکه او (آنها را) بر گزیده است». آیا الله بهتر است یا آن چیزهای که شرک میآورند؟ ﴿59﴾ (آیا این معبودان باطل شما بهتر اند) یا کسیکه آسمانها و زمین را آفرید، و از آسمان برای شما آبی نازل کرد، پس با آن باغهای خرم (و زیبا) رویاندیم، که شما هرگز توان رویاندن درختان آن را نداشتید، آیا معبودی دیگری با الله است؟! (نه) بلکه آنها گروهی هستند که (از حق منحرف میشوند و بتها را) همطراز (الله) قرار میدهند. ﴿60﴾ (آیا این بتها بهتر اند) یا کسیکه زمین را قرارگاه ساخت، و میان آن نهرهایی قرار داد، و برای آن کوههای (ثابت و استوار) پدید آورد، و میان دو دریا مانعی قرار داد، آیا معبود دیگری با الله است؟! (نه) بلکه بیشترشان نمیدانند. ﴿61﴾ (آیا این بتها بهتر اند) یا کسیکه (دعای) مضطر (= درمانده) را اجابت میکند؛ چون او را بخواند، و گرفتاری را بر طرف میسازد، و شما را جانشینان زمین قرار میدهد، آیا معبودی دیگری با الله است؟! چه اندک پند میگیرید. ﴿62﴾ (آیا این بتها بهتر اند) یا کسیکه شما را در تاریکیهای بیابان و دریا هدایت میکند، و کسیکه پیش از (باران) رحمت خود بادها را به مژده میفرستد، آیا معبودی دیگر با الله است؟! الله برتر است از آنچه برای او شریک قرار میدهند. ﴿63﴾(آیا این معبودان باطل بهتر اند) یا کسیکه آفرینش را آغاز کرد، سپس آن را (بار دیگر) باز میگرداند، و کسیکه شما را از آسمان و زمین روزی میدهد، آیا معبود دیگری با الله است؟! (ای پیامبر!) بگو: «اگر راست میگویید دلیلتان را بیاورید». ﴿64﴾ بگو: «در آسمانها و زمین جز الله هیچ کس غیب نمیداند و (آن معبودان با طل) نمیدانند که کی برانگیخته میشوند. ﴿65﴾ بلکه علم آنها (= مشرکان) دربارة آخرت به پایان رسیده است (و هیچ اطلاعی ندارند) بلکه آنها در (وقوع) آن شک دارند، بلکه آنها نسبت به آن نابینایند. ﴿66﴾ و کسانیکه کافر شدند؛ گفتند: «آیا هنگامیکه ما و پدران مان خاک شدیم، آیا (باز زنده میشویم و از گورها) بیرون آورده میشویم؟! ﴿67﴾ به راستی این وعدة است که از پیش به ما و نیاکانمان داده شده است، این جز افسانههای پیشینیان نیست». ﴿68﴾ (ای پیامبر!) بگو: «در زمین سیر کنید، پس بنگرید عاقبت مجرمان چگونه بود». ﴿69﴾ و بر آنها غمگین مباش و از آنچه مکر میورزند؛ دلتنگ نشو. ﴿70﴾ و میگویند: «اگر راست میگویید، این وعده کی خواهد بود؟!» ﴿71﴾ (ای پیامبر!) بگو: «شاید پارة از آنچه را که به شتاب میطلبید به شما نزدیک شدهباشد». ﴿72﴾ و بیگمان پروردگار تو نسبت به مردم دارای فضل (و رحمت) است، و لیکن بیشترشان شکر نمیگزارند. ﴿73﴾ و بیتردید پروردگار تو آنچه در سینههایشان پنهان میدارند و آنچه را آشکار میکنند؛ بخوبی میداند. ﴿74﴾ و هیچ پنهانی در آسمان و زمین نیست؛ مگر آنکه در کتاب روشن (لوح محفوظ، نوشته شده) است. ﴿75﴾ بیگمان این قرآن بر بنی اسرائیل بیشتر چیزهایی را که آنها در آن اختلاف دارند، بیان میکند. ﴿76﴾و به راستی آن (قرآن) هدایت و رحمت برای مؤمنان است. ﴿77﴾ مسلماً پروردگار تو میان آنها (در قیامت) به حکم خود داوری میکند، و او پیروزمند داناست. ﴿78﴾ پس (ای پیامبر!) بر الله توکل کن، بیشک تو بر حق آشکار هستی. ﴿79﴾ و بیگمان تو نمیتوانی (سخنت را) به (گوش) مردگان بشنوانی، و نمیتوانی کران را هنگامیکه پشتکنان روی میگردانند؛ سخن (و نِدای خود را) بشنوانی. ﴿80﴾ و تو نمیتوانی کوران را از گمراهیشان (باز گردانی و) هدایت کنی، تو تنها میتوانی (سخن خود را) به کسانی بشنوانی که به آیات ما ایمان دارند؛ پس آنها (در برابر حق) تسلیم شدگان هستند. ﴿81﴾ و هنگامیکه فرمان (عذاب) بر آنها واقع شود (و حادثة قیامت نزدیک شود) جنبندهای را از زمین برای آنها بیرون میآوریم که با آنها سخن گوید، که مردم به آیات ما یقین نمیآورند. ﴿82﴾ و (به یاد آور) روزی را که ما از هر امتی گروهی را از آنان که آیات ما را تکذیب میکردند؛ محشور میکنیم، آنگاه آنها (به صف) نگاه داشته میشوند. ﴿83﴾ تا هنگامیکه (به سرزمین محشر) میآیند (الله) میفرماید: «آیا مرا تکذیب کردید در حالیکه به آن احاطة علمی نداشتید، یا چه (کاری) بود که میکردید؟!» ﴿84﴾ و بخاطر ستمی که کردهاند؛ فرمان (عذاب) بر آنها واقع میشود، پس آنها هیچ سخنی نمیگویند. ﴿85﴾ آیا ندیدند که ما شب را برای آرامش آنها قرار دادیم، و روز را روشنی بخش (قرار دادیم) بیگمان در این (امور) نشانههای (روشنی) است برای گروهی که ایمان میآورند. ﴿86﴾ و (به یاد آور) روزی را که در صور دمیده میشود، پس (تمام) کسانیکه در آسمانها و زمین هستند وحشت کنند (و بترسند) جز کسیکه الله بخواهد، و همگی با خواری (و ذلت) به پیشگاه او (تعالی) بیایند. ﴿87﴾ و کوهها را میبینی، (و) آنها را جامد (و بیحرکت) پنداری، در حالیکه مانند حرکت ابرها در حرکت هستند (این) صنع (و آفرینش) اللهِ است که هر چیزی را محکم (و استوار) ساخته است، بیگمان او از آنچه انجام میدهید؛ با خبر است. ﴿88﴾ هر کسکه نیکی آورد، پس (پاداشی) بهتر از آن خواهد داشت، و آنان از وحشت آن روز در امان هستند. ﴿89﴾ و هر کس که بدی آورد، پس چهرههایشان در آتش نگونسار شود، (و به آنها گفته میشود:) آیا جزایی جز آنچه میکردید به شما داده میشود؟ ﴿90﴾ (ای پیامبر! بگو:) من فقط مأمورم که پروردگار این شهر (مکه) را عبادت کنم، همان کسیکه این (شهر) را حرمت بخشید، و همه چیز از آنِِ اوست، و من مأمورم که از مسلمانان باشم. ﴿91﴾ و اینکه قرآن را تلاوت کنم، پس هر کس هدایت شود به نفع خود هدایت شده است، و هر کس که گمراه گردد؛ بگو:«من فقط از هشدار دهندگان هستم». ﴿92﴾ و بگو:«حمد و ستایش مخصوص الله است، به زود آیاتش را به شما نشان میدهد، پس آنها را خواهید شناخت، و پروردگار تو از آنچه انجام میدهید؛ غافل نیست. ﴿93﴾
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
طسٓۚ تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡقُرۡءَانِ وَکِتَابٖ مُّبِینٍ ١ هُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِینَ ٢ ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ یُوقِنُونَ ٣ إِنَّ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَهُمۡ یَعۡمَهُونَ ٤ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ لَهُمۡ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِ وَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡأَخۡسَرُونَ ٥ وَإِنَّکَ لَتُلَقَّى ٱلۡقُرۡءَانَ مِن لَّدُنۡ حَکِیمٍ عَلِیمٍ ٦ إِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهۡلِهِۦٓ إِنِّیٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا سََٔاتِیکُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ أَوۡ ءَاتِیکُم بِشِهَابٖ قَبَسٖ لَّعَلَّکُمۡ تَصۡطَلُونَ ٧ فَلَمَّا جَآءَهَا نُودِیَ أَنۢ بُورِکَ مَن فِی ٱلنَّارِ وَمَنۡ حَوۡلَهَا وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٨ یَٰمُوسَىٰٓ إِنَّهُۥٓ أَنَا ٱللَّهُ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ٩ وَأَلۡقِ عَصَاکَۚ فَلَمَّا رَءَاهَا تَهۡتَزُّ کَأَنَّهَا جَآنّٞ وَلَّىٰ مُدۡبِرٗا وَلَمۡ یُعَقِّبۡۚ یَٰمُوسَىٰ لَا تَخَفۡ إِنِّی لَا یَخَافُ لَدَیَّ ٱلۡمُرۡسَلُونَ ١٠ إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسۡنَۢا بَعۡدَ سُوٓءٖ فَإِنِّی غَفُورٞ رَّحِیمٞ ١١ وَأَدۡخِلۡ یَدَکَ فِی جَیۡبِکَ تَخۡرُجۡ بَیۡضَآءَ مِنۡ غَیۡرِ سُوٓءٖۖ فِی تِسۡعِ ءَایَٰتٍ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَقَوۡمِهِۦٓۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَ ١٢ فَلَمَّا جَآءَتۡهُمۡ ءَایَٰتُنَا مُبۡصِرَةٗ قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ مُّبِینٞ ١٣
سوره نمل
به نام خداوند بخشندة مهربان
طا. سین. این آیههای قرآن و کتاب روشنگر است. ﴿1﴾ هدایت و بشارتی برای مؤمنان است. ﴿2﴾ کسانیکه نماز را برپای میدارند، و زکات را میپردازند، و آنان به آخرت یقین دارند. ﴿3﴾ بیگمان کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند کارهایشان را برایشان آراستهایم، پس آنان سرگشته میشوند. ﴿4﴾ آنان کسانی هستند که عذاب بدی دارند، و ایشان در آخرت زیانکارترین (مردم) میباشند. ﴿5﴾ و همانا تو قرآن را از سوی خداوند حکیم و دانا دریافت میداری. ﴿6﴾ به یاد آور آنگاه که موسی به خانوادهاش گفت: من آتشی دیدم، (هرچه زودتر) خبری یا پاره آتشی از آن برایتان میآورم تا خویشتن را گرم کنید. ﴿7﴾ هنگامی که به آن آتش رسید، ندا داده شد: مبارک باد آن که در آتش است، و آن که پیرامون آن است، و خدا که پروردگار جهانیان است پاک و منزه میباشد. ﴿8﴾ ای موسی! بدان که من خداوند توانای فرزنهام. ﴿9﴾ و عصای خود را بیانداز و هنگامی که دید به حرکت درآمد انگار که ماری است، به سرعت میخزد پا به فرار نهاد و بازگشت. (فرمودیم) ای موسی! نترس، که پیامبران در پیشگاه من هراسی ندارند. ﴿10﴾ مگر کسی که ستم کند، سپس بدی را به نیکی تبدیل نماید، (پس بداند که) همانا من آمرزندة مهربانم. ﴿11﴾ و دست خود را به گریبان خویش فرو ببر تا سفیدِ بیعیب بیرون آید. (این) از جملة نُه نشانهای (است که به تو خواهیم داد) بهسوی فرعون و قوم او (برو)، که آنان قومی نافرمانند. ﴿12﴾ پس چون آیات ما به روشنی به آنان رسید، گفتند: این جادوی آشکار است. ﴿13﴾
وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَیۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗاۚ فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِینَ ١٤ وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا دَاوُۥدَ وَسُلَیۡمَٰنَ عِلۡمٗاۖ وَقَالَا ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی فَضَّلَنَا عَلَىٰ کَثِیرٖ مِّنۡ عِبَادِهِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١٥ وَوَرِثَ سُلَیۡمَٰنُ دَاوُۥدَۖ وَقَالَ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ عُلِّمۡنَا مَنطِقَ ٱلطَّیۡرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیۡءٍۖ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡمُبِینُ ١٦ وَحُشِرَ لِسُلَیۡمَٰنَ جُنُودُهُۥ مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ وَٱلطَّیۡرِ فَهُمۡ یُوزَعُونَ ١٧ حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوۡاْ عَلَىٰ وَادِ ٱلنَّمۡلِ قَالَتۡ نَمۡلَةٞ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّمۡلُ ٱدۡخُلُواْ مَسَٰکِنَکُمۡ لَا یَحۡطِمَنَّکُمۡ سُلَیۡمَٰنُ وَجُنُودُهُۥ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ ١٨ فَتَبَسَّمَ ضَاحِکٗا مِّن قَوۡلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَدۡخِلۡنِی بِرَحۡمَتِکَ فِی عِبَادِکَ ٱلصَّٰلِحِینَ ١٩ وَتَفَقَّدَ ٱلطَّیۡرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَآ أَرَى ٱلۡهُدۡهُدَ أَمۡ کَانَ مِنَ ٱلۡغَآئِبِینَ ٢٠ لَأُعَذِّبَنَّهُۥ عَذَابٗا شَدِیدًا أَوۡ لَأَاْذۡبَحَنَّهُۥٓ أَوۡ لَیَأۡتِیَنِّی بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٖ ٢١ فَمَکَثَ غَیۡرَ بَعِیدٖ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ وَجِئۡتُکَ مِن سَبَإِۢ بِنَبَإٖ یَقِینٍ ٢٢
و معجزات را درحالیکه دلهایشان آن را بارور داشت از روی ستم و سرکشی انکار کردند. بنگر که سرانجام تباهکاران چگونه شد؟. ﴿14﴾ و به راستی که به داود و سلیمان دانش عطا کردیم، و آن دو گفتند: ستایش خداوندی را که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری داد. ﴿15﴾ و سلیمان وارث داود شد، و گفت: ای مردم! به ما زبان پرندگان آموخته شده، و از همة نعمتها به ما داده شده است. بیگمان این فضیلت آشکاری است. ﴿16﴾ و برای سلیمان لشکریانش از جن و انس و مرغان گرد آورده شدند، و (از پراکندگی) باز داشته شدند. ﴿17﴾ تا اینکه به درّة مورچگان رسیدند، مورچهای گفت: ای مورچگان! به لانههای خود بروید تا سلیمان و لشکریانش نادانسته شما را پایمال نکنند. ﴿18﴾ سلیمان از سخن آن مورچه خندید و گفت: پروردگار! به من الهام کن که سپاسگزار نعمتهایی باشم که به من و پدرم ارزانی داشتهای، و مرا (توفیق بده) تا کردار شایستهای انجام دهم که از آن خشنود گردی، و مرا به رحمت خود از زمرة بندگان شایستهات بگردان. ﴿19﴾ و (سلیمان) از حال مرغان پرس وجو کرد و گفت: چرا شانهبسر ار نمیبینم، یا اینکه غایب است؟. ﴿20﴾ حتماً او را سخت کیفر خواهم داد، یا او را سر میبرم، یا (باید) دلیلی آشکار برای من بیاورد. ﴿21﴾ چندان طول نکشید (که هدهد برگشت) و گفت: من بر چیزی آگاهی یافتهام که تو از آن آگاه نیستی، و از (قبیلة) سبأ برایت خبری یقینی آوردهام. ﴿22﴾
إِنِّی وَجَدتُّ ٱمۡرَأَةٗ تَمۡلِکُهُمۡ وَأُوتِیَتۡ مِن کُلِّ شَیۡءٖ وَلَهَا عَرۡشٌ عَظِیمٞ ٢٣ وَجَدتُّهَا وَقَوۡمَهَا یَسۡجُدُونَ لِلشَّمۡسِ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَزَیَّنَ لَهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَصَدَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِیلِ فَهُمۡ لَا یَهۡتَدُونَ ٢٤ أَلَّاۤ یَسۡجُدُواْۤ لِلَّهِ ٱلَّذِی یُخۡرِجُ ٱلۡخَبۡءَ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَیَعۡلَمُ مَا تُخۡفُونَ وَمَا تُعۡلِنُونَ ٢٥ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِیمِ۩ ٢٦ ۞قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقۡتَ أَمۡ کُنتَ مِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَ ٢٧ ٱذۡهَب بِّکِتَٰبِی هَٰذَا فَأَلۡقِهۡ إِلَیۡهِمۡ ثُمَّ تَوَلَّ عَنۡهُمۡ فَٱنظُرۡ مَاذَا یَرۡجِعُونَ ٢٨ قَالَتۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ إِنِّیٓ أُلۡقِیَ إِلَیَّ کِتَٰبٞ کَرِیمٌ ٢٩ إِنَّهُۥ مِن سُلَیۡمَٰنَ وَإِنَّهُۥ بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ٣٠ أَلَّا تَعۡلُواْ عَلَیَّ وَأۡتُونِی مُسۡلِمِینَ ٣١ قَالَتۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَفۡتُونِی فِیٓ أَمۡرِی مَا کُنتُ قَاطِعَةً أَمۡرًا حَتَّىٰ تَشۡهَدُونِ ٣٢ قَالُواْ نَحۡنُ أُوْلُواْ قُوَّةٖ وَأُوْلُواْ بَأۡسٖ شَدِیدٖ وَٱلۡأَمۡرُ إِلَیۡکِ فَٱنظُرِی مَاذَا تَأۡمُرِینَ ٣٣ قَالَتۡ إِنَّ ٱلۡمُلُوکَ إِذَا دَخَلُواْ قَرۡیَةً أَفۡسَدُوهَا وَجَعَلُوٓاْ أَعِزَّةَ أَهۡلِهَآ أَذِلَّةٗۚ وَکَذَٰلِکَ یَفۡعَلُونَ ٣٤ وَإِنِّی مُرۡسِلَةٌ إِلَیۡهِم بِهَدِیَّةٖ فَنَاظِرَةُۢ بِمَ یَرۡجِعُ ٱلۡمُرۡسَلُونَ ٣٥
من زنی را یافتهام که بر آنان فرمانروایی میکند و همه چیز بدو داده شده و تختی بزرگ دارد. ﴿23﴾ من او و قومش را دیدم که به غیر از خدا برای خورشید سجده میبرند، و شیطان کارهایشان را برایشان آراسته، و آنان را از راه بازداشته است. پس آنان راهیاب نمیگردند. ﴿24﴾ (آنان را از راه بدر کرده است) تا برای خداوندی که نهان آسمانها و زمین را آشکار میکند، و به آنچه پنهان میدارید و به آنچه آشکار میسازید آگاه است سجده نکنند. ﴿25﴾ جز خدا که صاحب عرش عظیم است هیچ معبود بحقی وجود ندارد. ﴿26﴾ سلیمان گفت: خواهیم دید که آیا راست گفتهای یا از دروغگویانی. ﴿27﴾ این نامه را ببر و آن را بهسوی آنان بیانداز، سپس از ایشان دور شو، و بنگر که چه (پاسخی) میدهند؟. ﴿28﴾ (ملکه) گفت: ای بزرگان! به راستی نامهای گرانقدر به من رسیده است. ﴿29﴾ آن نامه از سوی سلیمان است و (سرآغاز) آن چنین است: بنام خداون بخشندة مهربان. ﴿30﴾ که من بر سرکشی نکنید و تسلیم شده به نزد من آیید. ﴿31﴾ گفت: ای سران قوم! در کارم به من نظر دهید، که من هیچ کاری را بدون حضور و نظر شما انجام ندادهام. ﴿32﴾ گفتند: ما توانمند و جنگاوریم. کار در دست تواست. بنگر که چه فرمان میدهی. ﴿33﴾ گفت: بیگمان پادشاهان وقتی وارد شهری شوند آن را به تباهی و ویرانی میکشانند، و عزیزترین مردمانش را خوارترین میگردانند، و اینگونه میکنند. ﴿34﴾ و من هدیهای به آنان خواهم فرستاد تا ببینم فرستادگان چه خبری با خود میآورند. ﴿35﴾
فَلَمَّا جَآءَ سُلَیۡمَٰنَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٖ فَمَآ ءَاتَىٰنِۦَ ٱللَّهُ خَیۡرٞ مِّمَّآ ءَاتَىٰکُمۚ بَلۡ أَنتُم بِهَدِیَّتِکُمۡ تَفۡرَحُونَ ٣٦ ٱرۡجِعۡ إِلَیۡهِمۡ فَلَنَأۡتِیَنَّهُم بِجُنُودٖ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخۡرِجَنَّهُم مِّنۡهَآ أَذِلَّةٗ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ ٣٧ قَالَ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَیُّکُمۡ یَأۡتِینِی بِعَرۡشِهَا قَبۡلَ أَن یَأۡتُونِی مُسۡلِمِینَ ٣٨ قَالَ عِفۡرِیتٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ أَنَا۠ ءَاتِیکَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَۖ وَإِنِّی عَلَیۡهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٞ ٣٩ قَالَ ٱلَّذِی عِندَهُۥ عِلۡمٞ مِّنَ ٱلۡکِتَٰبِ أَنَا۠ ءَاتِیکَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن یَرۡتَدَّ إِلَیۡکَ طَرۡفُکَۚ فَلَمَّا رَءَاهُ مُسۡتَقِرًّا عِندَهُۥ قَالَ هَٰذَا مِن فَضۡلِ رَبِّی لِیَبۡلُوَنِیٓ ءَأَشۡکُرُ أَمۡ أَکۡفُرُۖ وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشۡکُرُ لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیّٞ کَرِیمٞ ٤٠ قَالَ نَکِّرُواْ لَهَا عَرۡشَهَا نَنظُرۡ أَتَهۡتَدِیٓ أَمۡ تَکُونُ مِنَ ٱلَّذِینَ لَا یَهۡتَدُونَ ٤١ فَلَمَّا جَآءَتۡ قِیلَ أَهَٰکَذَا عَرۡشُکِۖ قَالَتۡ کَأَنَّهُۥ هُوَۚ وَأُوتِینَا ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهَا وَکُنَّا مُسۡلِمِینَ ٤٢ وَصَدَّهَا مَا کَانَت تَّعۡبُدُ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ إِنَّهَا کَانَتۡ مِن قَوۡمٖ کَٰفِرِینَ ٤٣ قِیلَ لَهَا ٱدۡخُلِی ٱلصَّرۡحَۖ فَلَمَّا رَأَتۡهُ حَسِبَتۡهُ لُجَّةٗ وَکَشَفَتۡ عَن سَاقَیۡهَاۚ قَالَ إِنَّهُۥ صَرۡحٞ مُّمَرَّدٞ مِّن قَوَارِیرَۗ قَالَتۡ رَبِّ إِنِّی ظَلَمۡتُ نَفۡسِی وَأَسۡلَمۡتُ مَعَ سُلَیۡمَٰنَ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٤٤
پس هنگامی که (فرستاده) به نزد سلیمان آمد، (سلیمان به او) گفت: آیا مرا به مال مدد میرسانید؟آنچه خدا به من عطا کرده است از آنچه به شما داده بهتر است، بلکه این شمایید که به هدیة خود شادمان و خوشحال میشوید. ﴿36﴾ به نزد آنان بازگرد، ما با لشکرهایی به سراغ آنان خواهیم آمد که آنان توان مقابلة با آن را ندارند، و ایشان را از آنجا با حالتی رسوایی و خواری بیرون خواهیم راند. ﴿37﴾ (سلیمان) گفت: ای بزرگان! کدامیک از شما تخت او را ـ پیش از آنکه فرمانبردار به نزد من آیند- برایم میآورد؟. ﴿38﴾ عفریتی از جن گفت: من آن را پیش از آنکه از جایت برخیزی برایت میآورم، و من بر آن (کار) توانای امین هستم. ﴿39﴾ کسیکه علم و دانشی از کتاب داشت، گفت: من قبل از چشم به هم زدنت آن را نزد تو میآورم. هنگامی که (سلیمان) تخت را پیش خود مستقر دید، گفت: این از فضل پروردگار من است، تا مرا بیازماید که آیا سپاس میگذارم یا ناسپاسی میکنم؟ و هرکس سپاس گذارد تنها برای خود سپاسگذاری میکند، و هرکس کفران (نعمت) کند، پس بدون شک پروردگارم بینیاز بخشنده است. ﴿40﴾ (سلیمان) گفت: تخت او را دگرگون سازید تا ببینیم متوجه میشوند یا از آنان میگردد که راه نمییابند؟!. ﴿41﴾ هنگامیکه او بدانجا رسید، گفته شد: آیا تخت تو این چنین است؟. گفت: انگار این همان است، و ما پیش از این آگاهی یافته و فرمانبرداریم. ﴿42﴾ و معبودهایی را که به غیر از خدا پرستش میکرد او را (از عبادت خدا) بازداشته بود، همانا او از زمرة قوم کافر بود. ﴿43﴾ به آن (زن) گفته شد: به قصر وارد شو، هنگامی که آن را دید گمان برد که استخر عمیقی است، و دامن از ساقهایش برگرفت. (سلیمان) گفت: این قصری ساده از آبگینههاست. گفت: پروردگارا! من به خود ستم کردهام و اینک همراه با سلیمان تسلیم پروردگار جهانیانم. ﴿44﴾
وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمۡ صَٰلِحًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ فَإِذَا هُمۡ فَرِیقَانِ یَخۡتَصِمُونَ ٤٥ قَالَ یَٰقَوۡمِ لِمَ تَسۡتَعۡجِلُونَ بِٱلسَّیِّئَةِ قَبۡلَ ٱلۡحَسَنَةِۖ لَوۡلَا تَسۡتَغۡفِرُونَ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ ٤٦ قَالُواْ ٱطَّیَّرۡنَا بِکَ وَبِمَن مَّعَکَۚ قَالَ طَٰٓئِرُکُمۡ عِندَ ٱللَّهِۖ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تُفۡتَنُونَ ٤٧ وَکَانَ فِی ٱلۡمَدِینَةِ تِسۡعَةُ رَهۡطٖ یُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا یُصۡلِحُونَ ٤٨ قَالُواْ تَقَاسَمُواْ بِٱللَّهِ لَنُبَیِّتَنَّهُۥ وَأَهۡلَهُۥ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِۦ مَا شَهِدۡنَا مَهۡلِکَ أَهۡلِهِۦ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ ٤٩ وَمَکَرُواْ مَکۡرٗا وَمَکَرۡنَا مَکۡرٗا وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ ٥٠ فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ مَکۡرِهِمۡ أَنَّا دَمَّرۡنَٰهُمۡ وَقَوۡمَهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٥١ فَتِلۡکَ بُیُوتُهُمۡ خَاوِیَةَۢ بِمَا ظَلَمُوٓاْۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ ٥٢ وَأَنجَیۡنَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ ٥٣ وَلُوطًا إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ أَتَأۡتُونَ ٱلۡفَٰحِشَةَ وَأَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ ٥٤ أَئِنَّکُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ شَهۡوَةٗ مِّن دُونِ ٱلنِّسَآءِۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تَجۡهَلُونَ ٥٥
و به راستی بهسوی قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم، که خدا را بپرستید. اما آنان به دو گروه تقسیم شدند که با هم ستیزه میکردند. ﴿45﴾ (صالح) گفت: ای قوم من! چرا با شتاب گناه و بدی را پیش از نیکی میجوئید؟ چرا از خداوندآمرزش نمیخواهید تا مورد رحمت قرار گیرید؟!. ﴿46﴾ گفتند: ما تو و کسانی را که با تو هستند به فال بد گرفتهایم. گفت: فال بدتان نزد خداوند است، بلکه شما گروهی هستید که آزموده میشوید. ﴿47﴾ و در آن شهر نه نفر بودند که در زمین فساد میکردند و در اصلاح (آن) نمیکوشیدند. ﴿48﴾ گفتند: برای همدیگر سوگند بخورید که بر صالح و خانوادهاش شبیخون میزنیم، سپس به وارثش میگوییم: هنگام هلاکت خانوادهاش حاضر نبودهیم و ما راستگوییم. ﴿49﴾ و نقشه کشیدند، و ما هم چارهاندیشی کردیم، درحالیکه آنان خبر نداشتند. ﴿50﴾ پس بنگر سرانجام حیلهورزی آنان چگونه بود! ما آنان و قومشان را همگی نابود کردیم. ﴿51﴾ پس این خانههای آنان است که به سزای آنکه ستم کردند فرو تپیده است. بیگمان در این (ماجرا) برای گروهی که میدانند نشانهای هست. ﴿52﴾ و کسانی را که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند، نجات دادیم. ﴿53﴾ و لوط (را به یادآور) وقتی که به قوم خود گفت: آیا کار ناشایست انجام میدهید درحالیکه میدانید؟!. ﴿54﴾ آیا شما از روی شهوت به جای زنان به سراغ مردان میروید؟ بلکه شما گروهی نادان هستید. ﴿55﴾
۞فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ أَخۡرِجُوٓاْ ءَالَ لُوطٖ مِّن قَرۡیَتِکُمۡۖ إِنَّهُمۡ أُنَاسٞ یَتَطَهَّرُونَ ٥٦ فَأَنجَیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَٰهَا مِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ ٥٧ وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِم مَّطَرٗاۖ فَسَآءَ مَطَرُ ٱلۡمُنذَرِینَ ٥٨ قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ وَسَلَٰمٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ ٱلَّذِینَ ٱصۡطَفَىٰٓۗ ءَآللَّهُ خَیۡرٌ أَمَّا یُشۡرِکُونَ ٥٩ أَمَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَأَنزَلَ لَکُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَنۢبَتۡنَا بِهِۦ حَدَآئِقَ ذَاتَ بَهۡجَةٖ مَّا کَانَ لَکُمۡ أَن تُنۢبِتُواْ شَجَرَهَآۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٞ یَعۡدِلُونَ ٦٠ أَمَّن جَعَلَ ٱلۡأَرۡضَ قَرَارٗا وَجَعَلَ خِلَٰلَهَآ أَنۡهَٰرٗا وَجَعَلَ لَهَا رَوَٰسِیَ وَجَعَلَ بَیۡنَ ٱلۡبَحۡرَیۡنِ حَاجِزًاۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ ٦١ أَمَّن یُجِیبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَیَجۡعَلُکُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قَلِیلٗا مَّا تَذَکَّرُونَ ٦٢ أَمَّن یَهۡدِیکُمۡ فِی ظُلُمَٰتِ ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ وَمَن یُرۡسِلُ ٱلرِّیَٰحَ بُشۡرَۢا بَیۡنَ یَدَیۡ رَحۡمَتِهِۦٓۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ تَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا یُشۡرِکُونَ ٦٣
آنگاه پاسخ قومش جز آن نبود که گفتند: خانوادة لوط را از شهر و دیار خود بیرون کنید که آنان مردمانی پاکدامن، و بیزار از ناپاکیها هستند. ﴿56﴾ پس او و خانوادهاش را نجات دادیم، مگر همسرش که او را از بازماندگان (در عذاب) به حساب آوردیم. ﴿57﴾ و سخت بر آنان باران (بلا) باراندیم، پس چه بد است باران بیم داده شدگان. ﴿58﴾ بگو: ستایش خدا راست، و سلام بر آن بندگانش که (آنان را) برگزیده است. آیا خدا بهتر است یا چیزهایی که انباز خدا میسازند؟!. ﴿59﴾ (آیا طاغوتها قدرتمندترین) یا خداوندی که آسمانها و زمین را آفریده، و از آسمان آبی برایتان فرو فرستاده است، پس با آن باغهای زیبا رویاندیم که شما نمیتوانستید درختانش را بروبانید. آیا معبودی با خدا هست؟ در حقیقت آنها گروهی کجرو هستند. ﴿60﴾ (آیا بتها بهترند) یا خداوندی که زمین را قرارگاه گردانده، و در میان آن رودخانهها پدید آورده، و برایش کوههای پابرجا و استوار آفریده است؟ آیا همراه با خداوند معبودی هست؟ بلکه بیشترشان نمیدانند. ﴿61﴾ (آیا بتها بهترند) یا خداوندی که به فریاد درمانده میرسد هرگاه او را به کمک بخواهند، و سختیها را دور میکند، شما را جانشین میسازد. آیا با خداوند معبود به حقّی هست؟! شما بسیار کم پند میپذیرید. ﴿62﴾ (آیا بتها بهترند) یا خداوندی که شما را در تاریکیهای بیابان و دریا رهنمود میکند، و خداوندی که پیش از (باران) رحمتش بادها را مژدهرسان میفرستد. آیا معبودی دیگر با خدا هست؟ خداوند از آنچه شریک وی میسازید برتر است. ﴿63﴾
أَمَّن یَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُۥ وَمَن یَرۡزُقُکُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ٦٤ قُل لَّا یَعۡلَمُ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَیۡبَ إِلَّا ٱللَّهُۚ وَمَا یَشۡعُرُونَ أَیَّانَ یُبۡعَثُونَ ٦٥ بَلِ ٱدَّٰرَکَ عِلۡمُهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِۚ بَلۡ هُمۡ فِی شَکّٖ مِّنۡهَاۖ بَلۡ هُم مِّنۡهَا عَمُونَ ٦٦ وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَءِذَا کُنَّا تُرَٰبٗا وَءَابَآؤُنَآ أَئِنَّا لَمُخۡرَجُونَ ٦٧ لَقَدۡ وُعِدۡنَا هَٰذَا نَحۡنُ وَءَابَآؤُنَا مِن قَبۡلُ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ ٦٨ قُلۡ سِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ ٦٩ وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَیۡهِمۡ وَلَا تَکُن فِی ضَیۡقٖ مِّمَّا یَمۡکُرُونَ ٧٠ وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ٧١ قُلۡ عَسَىٰٓ أَن یَکُونَ رَدِفَ لَکُم بَعۡضُ ٱلَّذِی تَسۡتَعۡجِلُونَ ٧٢ وَإِنَّ رَبَّکَ لَذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلنَّاسِ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَشۡکُرُونَ ٧٣ وَإِنَّ رَبَّکَ لَیَعۡلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمۡ وَمَا یُعۡلِنُونَ ٧٤ وَمَا مِنۡ غَآئِبَةٖ فِی ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٍ ٧٥ إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ یَقُصُّ عَلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ أَکۡثَرَ ٱلَّذِی هُمۡ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ ٧٦
چه کسی آفرینش را آغاز میکند، سپس آن را باز میگرداند؟! و چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی میدهد؟ آیا معبودی با خدا هست؟! بگو: دلیل و برهان خود را بیاورید اگر راست میگویید. ﴿64﴾ بگو: تمامی آنهایی در آسمانها و زمین است جز خدا غیب را نمیدانند، و نمیدانند کی برانگیخته میشوند. ﴿65﴾ بلکه دانش و آگاهی ایشان دربارة آخرت نارسا است، بلکه آنان از (وقوع) آن در شک هستند، بلکه آنان نسبت بدان کورند. ﴿66﴾ و کافران گفتند: آیا چون ما و پدرانمان به خاک تبدیل شدیم، آیا بیرون آورده میشویم؟. ﴿67﴾ به راستی که این را به ما و پیش از ما به پدرانمان وعده دادهاند، این جز افسانههای گذشتگان نیست. ﴿68﴾ بگو: در زمین بگردید، آنگاه بنگرید که سرانجام گناهکاران چگونه بوده است؟. ﴿69﴾ و بر آنان اندوه مخور، و از آنچه حیله میورزند تنگدل مباش. ﴿70﴾ و میگویند: اگر راست میگویید این وعده کی خواهد بود؟. ﴿71﴾ بگو: شاید برخی از آنچه که در فرا رسیدنش شتاب دارید به شما نزدیک شده باشد. ﴿72﴾ و همانا پروردگارت بر مردمان دارای فضل (فراوانی) است ولی بیشتر آنان سپاسگذاری نمیکنند. ﴿73﴾ و حقاً که پروردگارت میداند آنچه را در دلهایشان نهان میدارند و آنچه را که آشکار میسازند. ﴿74﴾ و هیچ نهفتهای در آسمان و زمین نیست مگر اینکه در کتابی روشن (درج شده) است. ﴿75﴾ بیگمان این قرآن برای بنیاسرائیل بیشترِ آنچه را که در آن اختلاف دارند بیان میکند. ﴿76﴾
وَإِنَّهُۥ لَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ ٧٧ إِنَّ رَبَّکَ یَقۡضِی بَیۡنَهُم بِحُکۡمِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡعَلِیمُ ٧٨ فَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۖ إِنَّکَ عَلَى ٱلۡحَقِّ ٱلۡمُبِینِ ٧٩ إِنَّکَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَلَا تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوۡاْ مُدۡبِرِینَ ٨٠ وَمَآ أَنتَ بِهَٰدِی ٱلۡعُمۡیِ عَن ضَلَٰلَتِهِمۡۖ إِن تُسۡمِعُ إِلَّا مَن یُؤۡمِنُ بَِٔایَٰتِنَا فَهُم مُّسۡلِمُونَ ٨١ ۞وَإِذَا وَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَیۡهِمۡ أَخۡرَجۡنَا لَهُمۡ دَآبَّةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ تُکَلِّمُهُمۡ أَنَّ ٱلنَّاسَ کَانُواْ بَِٔایَٰتِنَا لَا یُوقِنُونَ ٨٢ وَیَوۡمَ نَحۡشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٖ فَوۡجٗا مِّمَّن یُکَذِّبُ بَِٔایَٰتِنَا فَهُمۡ یُوزَعُونَ ٨٣ حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُو قَالَ أَکَذَّبۡتُم بَِٔایَٰتِی وَلَمۡ تُحِیطُواْ بِهَا عِلۡمًا أَمَّاذَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٨٤ وَوَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَیۡهِم بِمَا ظَلَمُواْ فَهُمۡ لَا یَنطِقُونَ ٨٥ أَلَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّا جَعَلۡنَا ٱلَّیۡلَ لِیَسۡکُنُواْ فِیهِ وَٱلنَّهَارَ مُبۡصِرًاۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ ٨٦ وَیَوۡمَ یُنفَخُ فِی ٱلصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا مَن شَآءَ ٱللَّهُۚ وَکُلٌّ أَتَوۡهُ دَٰخِرِینَ ٨٧ وَتَرَى ٱلۡجِبَالَ تَحۡسَبُهَا جَامِدَةٗ وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ ٱلسَّحَابِۚ صُنۡعَ ٱللَّهِ ٱلَّذِیٓ أَتۡقَنَ کُلَّ شَیۡءٍۚ إِنَّهُۥ خَبِیرُۢ بِمَا تَفۡعَلُونَ ٨٨
و قطعاً این قرآن برای مؤمنان هدایت و رحمت است. ﴿77﴾ بیگمان پروردگارت به حکم خود در میان آنها داوری خواهد کرد، و او توانا و آگاه است. ﴿78﴾ پس بر خدا توکل کن، بیگمان تو بر حق آشکار هستی. ﴿79﴾ بیگمان تو نمیدانی به مردگان بشنوانی، و به کران آواز بشنوانی هنگامیکه پشتکنان روی بگردانند. ﴿80﴾ و تو نمیدانی کوران را از گمراهیشان بازگردانی، و بهسوی حق هدایتشان کنی، تو تنها کسانی را میتوانی بشنوانی که به آیات ما ایمان میآورند، پس اینان فرمانبردارند. ﴿81﴾ و هنگامی که فرمان (عذاب) بر آنان تحقق یابد، جانوری را از زمین برای مردمان بیرون میآوریم که با ایشان سخن میگوید، چرا که مردم با نشانههای ما یقین نداشتند. ﴿82﴾ و روزی که از هر امتی گروهی از آنان را گرد میآوریم که آیات ما را تکذیب میکردند، پس آنان نگاه داشته میشوند تا به یکدیگر ملحق گردند. ﴿83﴾ تا هنگامی که میآیند (خدا) میفرماید: آیا آیات مرا تکذیب کردید درحالیکه از آن به طور کامل آگاهی نداشتید؟ و (در مدت حیات خود) چه میکردید؟. ﴿84﴾ و به سبب ستمی که کردند فرمان (عذاب) بر آنان تحقق یافت، پس آنان (نمیتوانند) سخن بگویند. ﴿85﴾ آیا ندیدهاند که ما شب را مقرر داشتهایم تا در آن بیارامند، و روز را روشن نمودهایم؟ بیگمان در این برای قومی که ایمان میآورند نشانههایی است. ﴿86﴾ و روزی (خواهد آمد) که در صور دمیده میشود، آنگاه کسانی که در آسمانها و زمیناند وحشتزده وهراسناک شوند، مگر کسیکه خداوند بخواهد، و هریک فروتنانه در پیشگاه او (حاضر) میآیند. ﴿87﴾ و کوهها را میبینی (و) آنها را ساکن و بیحرکت میپنداری، حال آنکه مانند ابرها در سیر و حرکت هستند. آفرینش آن خدایی است که همه چیز را در کمال استواری پدید آورده است. بیگمان او به آنچه میکنید آگاه است. ﴿88﴾
مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ خَیۡرٞ مِّنۡهَا وَهُم مِّن فَزَعٖ یَوۡمَئِذٍ ءَامِنُونَ ٨٩ وَمَن جَآءَ بِٱلسَّیِّئَةِ فَکُبَّتۡ وُجُوهُهُمۡ فِی ٱلنَّارِ هَلۡ تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٩٠ إِنَّمَآ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ رَبَّ هَٰذِهِ ٱلۡبَلۡدَةِ ٱلَّذِی حَرَّمَهَا وَلَهُۥ کُلُّ شَیۡءٖۖ وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَکُونَ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ ٩١ وَأَنۡ أَتۡلُوَاْ ٱلۡقُرۡءَانَۖ فَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهۡتَدِی لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن ضَلَّ فَقُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُنذِرِینَ ٩٢ وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ سَیُرِیکُمۡ ءَایَٰتِهِۦ فَتَعۡرِفُونَهَاۚ وَمَا رَبُّکَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ ٩٣
هرکس که نیکی در میان آورد پاداشِ بهتر از آن خواهد داشت و آنان از پریشانی آن روز ایمناند. ﴿89﴾ و هرکس بدی در میان آورد به رو در آتش افکنده میشود. آیا سزایی جز آنچه میکردید به شما داده میشود؟. ﴿90﴾ من تنها فرمان یافتهام که پروردگار این شهر (مکه) را بپرستم، پروردگاری که آن را حرمت بخشیده و همه چیز از آن اوست. وبه من فرمان داده شده که از زمرة تسلیم شدگان باشم. ﴿91﴾ و اینکه قرآن را بخوانم، پس هرکس راه یابد جز این نیست که به سود خودش راه مییابد، و هرکس گمراه گردد، بگو: من فقط از بیم دهندگان میباشم. ﴿92﴾ و بگو: ستایش خدای راست، او آیاتش را به شما نشان خواهد داد، پس آنها را خواهید شناخت، و پروردگارت از آنچه میکنید غافل نیست. ﴿93﴾