تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

سوره صافات

سوره صافات

Ayah: 1

وَٱلصَّـٰٓفَّـٰتِ صَفّٗا

سوگند به فرشتگان صف‌به‌صف [که برای عبادت پروردگار ایستاده‌اند]

 

Ayah: 2

فَٱلزَّـٰجِرَٰتِ زَجۡرٗا

و سوگند به فرشتگانی که ابرها را می‌رانند

 

Ayah: 3

فَٱلتَّـٰلِیَٰتِ ذِکۡرًا

و سوگند به فرشتگانی که قرآن تلاوت می‌کنند

 

Ayah: 4

إِنَّ إِلَٰهَکُمۡ لَوَٰحِدٞ

[که] بی‌تردید، معبود شما یکتاست.

 

Ayah: 5

رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا وَرَبُّ ٱلۡمَشَٰرِقِ

[همان] پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آنهاست و پروردگار [خورشید در غروب‌گاه‌ها و] طلوع‌گاه‌ها.

 

Ayah: 6

إِنَّا زَیَّنَّا ٱلسَّمَآءَ ٱلدُّنۡیَا بِزِینَةٍ ٱلۡکَوَاکِبِ

به راستی که ما آسمان دنیا را با زیورِ ستارگان آراستیم

 

Ayah: 7

وَحِفۡظٗا مِّن کُلِّ شَیۡطَٰنٖ مَّارِدٖ

و [آن را] از [دسترس] هر شیطان سرکشی حفظ کردیم.

 

Ayah: 8

لَّا یَسَّمَّعُونَ إِلَى ٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰ وَیُقۡذَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٖ

[آن شیاطین، هرگز] نمی‌توانند [سخنان فرشتگان] عالم بالا را بشنوند و از هر سو [با شهاب‌های آتشین] تیرباران می‌شوند.

 

Ayah: 9

دُحُورٗاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ وَاصِبٌ

[از ورود آنان، به عالم فرشتگان جلوگیری می‌شود و همواره به] عقب رانده می‌شوند و عذابی جاودان [در پیش] دارند؛

 

Ayah: 10

إِلَّا مَنۡ خَطِفَ ٱلۡخَطۡفَةَ فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ ثَاقِبٞ

مگر کسی [از شیاطین] که ناگهان چیزی [از گفتگوی فرشتگان را] برباید که [در این صورت،] شهابی درخشان او را دنبال می‌کند.

 

Ayah: 11

فَٱسۡتَفۡتِهِمۡ أَهُمۡ أَشَدُّ خَلۡقًا أَم مَّنۡ خَلَقۡنَآۚ إِنَّا خَلَقۡنَٰهُم مِّن طِینٖ لَّازِبِۭ

پس از آنان [= کافران] بپرس که آیا آفرینش [پیکرهای] آنان سخت‌تر است یا آنچه که ما [از زمین و آسمان‌ها و جهان بیکران] آفریده‌ایم؛ [در حالی که] ما آنها از گِلى [بی‌ارزش و] چسبنده پدید آوردیم.

 

Ayah: 12

بَلۡ عَجِبۡتَ وَیَسۡخَرُونَ

تو [از انکار آنان] در شگفتی و آنها [نیز سخنانت را دربارۀ قیامت] مسخره می‌کنند.

 

Ayah: 13

وَإِذَا ذُکِّرُواْ لَا یَذۡکُرُونَ

و چون پند داده ‌شوند، نمی‌پذیرند.

 

Ayah: 14

وَإِذَا رَأَوۡاْ ءَایَةٗ یَسۡتَسۡخِرُونَ

و چون نشانه‌ای [در مورد راستگویی پیامبر] می‌بینند، [آن را] به تمسخر می‌گیرند

 

Ayah: 15

وَقَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِینٌ

و می‌گویند: «این [قرآن، چیزی] نیست، مگر جادویی آشکار.

 

Ayah: 16

أَءِذَا مِتۡنَا وَکُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ

آیا هنگامی که مردیم و خاک و استخوان شدیم، برانگیخته خواهیم شد؟

 

Ayah: 17

أَوَءَابَآؤُنَا ٱلۡأَوَّلُونَ

آیا پدران ما [نیز برانگیخته می‌شوند]؟»

 

Ayah: 18

قُلۡ نَعَمۡ وَأَنتُمۡ دَٰخِرُونَ

بگو: «آری؛ شما در حالی که خوار هستید [زنده می‌شوید]».

 

Ayah: 19

فَإِنَّمَا هِیَ زَجۡرَةٞ وَٰحِدَةٞ فَإِذَا هُمۡ یَنظُرُونَ

[وقوع قیامت،] تنها با یک بانگ [سهمناک] است و ناگهان [همه از قبرها بیرون می‌آیند و در انتظار دستور پروردگار، وحشت قیامت را] نظاره می‌کنند.

 

Ayah: 20

وَقَالُواْ یَٰوَیۡلَنَا هَٰذَا یَوۡمُ ٱلدِّینِ

و می‌گویند: «وای بر ما! این [همان] روز جزاست».

 

Ayah: 21

هَٰذَا یَوۡمُ ٱلۡفَصۡلِ ٱلَّذِی کُنتُم بِهِۦ تُکَذِّبُونَ

[گفته می‌شود: «آری،] این همان روز داوری است که آن را انکار می‌کردید».

 

Ayah: 22

۞ٱحۡشُرُواْ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ وَأَزۡوَٰجَهُمۡ وَمَا کَانُواْ یَعۡبُدُونَ

[به فرشتگان گفته می‌شود:] «گرد آورید کسانی را که [با شرک به خویش] ستم کرده‌اند با [همفکران و] همانندهایشان و آنچه عبادت می‌کردند

 

Ayah: 23

مِن دُونِ ٱللَّهِ فَٱهۡدُوهُمۡ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡجَحِیمِ

به جاى الله؛ و آنان را به راه دوزخ هدایت کنید.

 

Ayah: 24

وَقِفُوهُمۡۖ إِنَّهُم مَّسۡـُٔولُونَ

و آنان را نگه دارید که قطعاً [پیش از رفتن به دوزخ] بازخواست خواهند شد».

 


Ayah: 25

مَا لَکُمۡ لَا تَنَاصَرُونَ

[از دوزخیان می‌پرسند:] «چرا [مانند دنیا] از یکدیگر حمایت نمى‌کنید؟»

 

Ayah: 26

بَلۡ هُمُ ٱلۡیَوۡمَ مُسۡتَسۡلِمُونَ

بلکه امروز [همگی] تسلیم [امرِ پروردگار] هستند.

 

Ayah: 27

وَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ یَتَسَآءَلُونَ

و سرزنش‌کنان به یکدیگر رو می‌کنند

 

Ayah: 28

قَالُوٓاْ إِنَّکُمۡ کُنتُمۡ تَأۡتُونَنَا عَنِ ٱلۡیَمِینِ

[و به رهبران و بزرگان خود] می‌گویند: «شما [برای به کفر کشاندنِ ما، با ادعای دین راستین و] از موضع حق به سراغمان می‌آمدید».

 

Ayah: 29

قَالُواْ بَل لَّمۡ تَکُونُواْ مُؤۡمِنِینَ

[رهبرانشان] می‌گویند: «[ما مقصر نیستیم؛] بلکه شما خود ایمان نداشتید؛

 

Ayah: 30

وَمَا کَانَ لَنَا عَلَیۡکُم مِّن سُلۡطَٰنِۭۖ بَلۡ کُنتُمۡ قَوۡمٗا طَٰغِینَ

و ما هیچ تسلطى بر شما نداشتیم؛ بلکه شما خود گروهى سرکش بودید.

 

Ayah: 31

فَحَقَّ عَلَیۡنَا قَوۡلُ رَبِّنَآۖ إِنَّا لَذَآئِقُونَ

[اکنون] فرمان مجازاتِ پروردگارمان بر ما محقق شده و به راستی، ما [همگی عذاب دوزخ را] خواهیم چشید.

 

Ayah: 32

فَأَغۡوَیۡنَٰکُمۡ إِنَّا کُنَّا غَٰوِینَ

شما را گمراه نمودیم [چرا که] در حقیقت، خود نیز گمراه بودیم».

 

Ayah: 33

فَإِنَّهُمۡ یَوۡمَئِذٖ فِی ٱلۡعَذَابِ مُشۡتَرِکُونَ

یقیناً آن روز [همۀ آنان] در عذاب شریکند.

 

Ayah: 34

إِنَّا کَذَٰلِکَ نَفۡعَلُ بِٱلۡمُجۡرِمِینَ

بی‌تردید، ما با گناهکاران اینچنین [رفتار] می‌کنیم.

 

Ayah: 35

إِنَّهُمۡ کَانُوٓاْ إِذَا قِیلَ لَهُمۡ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ یَسۡتَکۡبِرُونَ

آنان بودند که وقتی به آنان گفته مى‌شد: «معبودی [به‌حق] جز الله نیست» سرکشی [و تکبر] می‌کردند.

 

Ayah: 36

وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُوٓاْ ءَالِهَتِنَا لِشَاعِرٖ مَّجۡنُونِۭ

و می‌گفتند: «آیا ما معبودانمان را به خاطر [سخن] شاعری دیوانه رها کنیم؟»

 

Ayah: 37

بَلۡ جَآءَ بِٱلۡحَقِّ وَصَدَّقَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ

[چنین نیست] بلکه او حق [= توحید] را آورده و پیامبران [پیشین] را تصدیق کرده است.

 

Ayah: 38

إِنَّکُمۡ لَذَآئِقُواْ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡأَلِیمِ

شما [کافران] قطعاً عذاب دردناک [دوزخ] را می‌چشید.

 

Ayah: 39

وَمَا تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ

و جز [در برابر] آنچه می‌کردید مجازات نمی‌شوید.

 

Ayah: 40

إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ

[همه عذاب می‌بینند؛] مگر بندگان مخلص الله.

 

Ayah: 41

أُوْلَـٰٓئِکَ لَهُمۡ رِزۡقٞ مَّعۡلُومٞ

آنان [در پیشگاهِ پروردگار،] روزیِ مشخصی دارند:

 

Ayah: 42

فَوَٰکِهُ وَهُم مُّکۡرَمُونَ

[انواع] میوه‌ها [را در اختیار خواهند داشت] و گرامی داشته می‌شوند.

 

Ayah: 43

فِی جَنَّـٰتِ ٱلنَّعِیمِ

در باغ‌های پرنعمت [بهشت]؛

 

Ayah: 44

عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِینَ

در حالی که مقابل یکدیگر بر تخت‌ها [تکیه زده‌اند]؛

 

Ayah: 45

یُطَافُ عَلَیۡهِم بِکَأۡسٖ مِّن مَّعِینِۭ

جامی از شراب ناب [و زلال] پیرامونشان می‌گردانند؛

 

Ayah: 46

بَیۡضَآءَ لَذَّةٖ لِّلشَّـٰرِبِینَ

[شرابی روشن و] سپید که برای نوشندگانش لذت‌بخش است؛

 

Ayah: 47

لَا فِیهَا غَوۡلٞ وَلَا هُمۡ عَنۡهَا یُنزَفُونَ

[شرابی که خماری و] سردردى در نوشیدنش نیست و از آن مست نمی‌گردند.

 

Ayah: 48

وَعِندَهُمۡ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ عِینٞ

و نزدشان زنانی زیباچشم است که تنها [به شوهران خود] نظر دارند [و تنها به آنها عشق می‌ورزند].

 

Ayah: 49

کَأَنَّهُنَّ بَیۡضٞ مَّکۡنُونٞ

[زنانی که] گویی پردۀ سفید داخلی تخم [پرندگان] هستند که [از دسترس همگان] پنهان مانده‌اند.

 

Ayah: 50

فَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ یَتَسَآءَلُونَ

[بهشتیان دربارۀ رخدادهای دنیا صحبت می‌کنند و] برخی از آنان پرسش‌کنان رو به برخی دیگر می‌کنند.

 

Ayah: 51

قَالَ قَآئِلٞ مِّنۡهُمۡ إِنِّی کَانَ لِی قَرِینٞ

یکی از آنان می‌گوید: «من [در دنیا] همنشینی داشتم.

 


Ayah: 52

یَقُولُ أَءِنَّکَ لَمِنَ ٱلۡمُصَدِّقِینَ

[که پیوسته به من] می‌گفت: آیا تو واقعاً [به قیامت] باور داری؟

 

Ayah: 53

أَءِذَا مِتۡنَا وَکُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَدِینُونَ

آیا هنگامی که مُردیم و خاک و استخوان شدیم، آیا حقیقتاً [زنده می‌شویم و در قبال کارهایمان مورد محاسبه قرار می‌گیریم و] به ما کیفر می‌دهند؟

 

Ayah: 54

قَالَ هَلۡ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ

[سپس به دوستان بهشتی‌اش] می‌گوید: «آیا [شما نیز همراه من] سر می‌کشید [تا بدانیم او کجاست]؟»

 

Ayah: 55

فَٱطَّلَعَ فَرَءَاهُ فِی سَوَآءِ ٱلۡجَحِیمِ

آنگاه خود سر می‌کشد و او را در میان دوزخ مى‌بیند.

 

Ayah: 56

قَالَ تَٱللَّهِ إِن کِدتَّ لَتُرۡدِینِ

به وی می‌گوید: «به الله سوگند که نزدیک بود مرا [با وسوسه‌های کفرآمیزت] نابود سازی.

 

Ayah: 57

وَلَوۡلَا نِعۡمَةُ رَبِّی لَکُنتُ مِنَ ٱلۡمُحۡضَرِینَ

اگر نعمتِ [هدایتِ] پروردگارم نبود، من نیز از حاضرشدگان [در دوزخ] بودم».

 

Ayah: 58

أَفَمَا نَحۡنُ بِمَیِّتِینَ

[آنگاه به بهشتیان می‌گوید:] «آیا ما مرگ دیگری نخواهیم داشت

 

Ayah: 59

إِلَّا مَوۡتَتَنَا ٱلۡأُولَىٰ وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِینَ

جز مرگ نخستین، و عذاب نمی‌شویم؟

 

Ayah: 60

إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ

به راستی که این همان کامیابی بزرگ است».

 

Ayah: 61

لِمِثۡلِ هَٰذَا فَلۡیَعۡمَلِ ٱلۡعَٰمِلُونَ

اهل عمل، باید براى چنین [پاداشی] بکوشند.

 

Ayah: 62

أَذَٰلِکَ خَیۡرٞ نُّزُلًا أَمۡ شَجَرَةُ ٱلزَّقُّومِ

آیا این [نعمت بهشت، کریمانه‌تر و] براى پذیرایى بهتر است یا درختِ زَقّوم [در دوزخ]؟

 

Ayah: 63

إِنَّا جَعَلۡنَٰهَا فِتۡنَةٗ لِّلظَّـٰلِمِینَ

بی‌تردید، ما آن درخت را مایۀ آزمایش ستمکاران [مشرک] قرار داده‌ایم [چرا که می‌گویند: «هیچ درختی در آتش نمی‌روید»].

 

Ayah: 64

إِنَّهَا شَجَرَةٞ تَخۡرُجُ فِیٓ أَصۡلِ ٱلۡجَحِیمِ

در حقیقت، آن [مایۀ عذاب،] درختی است که از ژرفای دوزخ می‌روید.

 

Ayah: 65

طَلۡعُهَا کَأَنَّهُۥ رُءُوسُ ٱلشَّیَٰطِینِ

میوه‌اش [چنان بدمنظر است که] گویى سرهاى شیاطین است.

 

Ayah: 66

فَإِنَّهُمۡ لَأٓکِلُونَ مِنۡهَا فَمَالِـُٔونَ مِنۡهَا ٱلۡبُطُونَ

آنان [= دوزخیان] از [میوه‌های تلخ] آن مى‌خورند و شکم‌ها را از آنها انباشته مى‌کنند.

 

Ayah: 67

ثُمَّ إِنَّ لَهُمۡ عَلَیۡهَا لَشَوۡبٗا مِّنۡ حَمِیمٖ

آنگاه بر روی این [غذای ناپاک، به جای نوشیدنی] آمیزه‌ای از آب جوشان دارند.

 

Ayah: 68

ثُمَّ إِنَّ مَرۡجِعَهُمۡ لَإِلَى ٱلۡجَحِیمِ

سپس یقیناً باز‌گشتشان به دوزخ است.

 

Ayah: 69

إِنَّهُمۡ أَلۡفَوۡاْ ءَابَآءَهُمۡ ضَآلِّینَ

آنان پدران خود را گمراه یافتند؛

 

Ayah: 70

فَهُمۡ عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِمۡ یُهۡرَعُونَ

و [همچنان] در پیِ آنان می‌شتافتند.

 

Ayah: 71

وَلَقَدۡ ضَلَّ قَبۡلَهُمۡ أَکۡثَرُ ٱلۡأَوَّلِینَ

و قطعاً قبل از آنان نیز بیشتر پیشینیان گمراه شدند.

 

Ayah: 72

وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا فِیهِم مُّنذِرِینَ

و بی‌تردید، ما هشدار‌دهندگان [بسیاری] میان آنان فرستادیم.

 

Ayah: 73

فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُنذَرِینَ

پس بنگر که سرانجامِ هشداریافتگان چگونه بود.

 

Ayah: 74

إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ

[همه گرفتار عذاب شدند] مگر بندگان مخلص الله.

 

Ayah: 75

وَلَقَدۡ نَادَىٰنَا نُوحٞ فَلَنِعۡمَ ٱلۡمُجِیبُونَ

نوح به درگاه ما دعا کرد و [ما] چه نیکو اجابت‌کننده بودیم!

 

Ayah: 76

وَنَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥ مِنَ ٱلۡکَرۡبِ ٱلۡعَظِیمِ

و او و خانواده‌اش را [به همراه مؤمنان] از بلای بزرگ [طوفان] نجات دادیم

 


Ayah: 77

وَجَعَلۡنَا ذُرِّیَّتَهُۥ هُمُ ٱلۡبَاقِینَ

و [پس از طوفان، فقط پیروان مؤمن و] خانوادۀ او را [در زمین] باقی گذاشتیم

 

Ayah: 78

وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ

و در میان آیندگان [نام نیک] برایش به جا نهادیم.

 

Ayah: 79

سَلَٰمٌ عَلَىٰ نُوحٖ فِی ٱلۡعَٰلَمِینَ

سلام [و ستایش] جهانیان بر نوح باد.

 

Ayah: 80

إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ

به راستی، ما نیکوکاران را اینچنین پاداش می‌دهیم.

 

Ayah: 81

إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ

بی‌تردید، او از بندگان مؤمن ما بود.

 

Ayah: 82

ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ

آنگاه دیگران را [که در طوفان مانده بودند] غرق کردیم.

 

Ayah: 83

۞وَإِنَّ مِن شِیعَتِهِۦ لَإِبۡرَٰهِیمَ

و قطعاً ابراهیم از پیروان او [= نوح] بود.

 

Ayah: 84

إِذۡ جَآءَ رَبَّهُۥ بِقَلۡبٖ سَلِیمٍ

[یاد کن از] هنگامی که وی با دلی پاک [و خالی از شرک] به [درگاه] پروردگارش آمد.

 

Ayah: 85

إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦ مَاذَا تَعۡبُدُونَ

آنگاه که به پدر و قومش گفت: «چه چیزی عبادت می‌کنید؟

 

Ayah: 86

أَئِفۡکًا ءَالِهَةٗ دُونَ ٱللَّهِ تُرِیدُونَ

آیا به جای الله، این معبودان دروغین را می‌خواهید؟

 

Ayah: 87

فَمَا ظَنُّکُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ

گمانتان دربارۀ پروردگار جهانیان چیست؟»

 

Ayah: 88

فَنَظَرَ نَظۡرَةٗ فِی ٱلنُّجُومِ

سپس نگاهی به ستارگان افکند [و اندیشید].

 

Ayah: 89

فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٞ

و گفت: «من بیمارم [و در جشن شرکت نمی‌کنم]».

 

Ayah: 90

فَتَوَلَّوۡاْ عَنۡهُ مُدۡبِرِینَ

پس [مردم] او را ترک کردند و رفتند.

 

Ayah: 91

فَرَاغَ إِلَىٰٓ ءَالِهَتِهِمۡ فَقَالَ أَلَا تَأۡکُلُونَ

آنگاه پنهانی نزد معبودهایشان رفت و [با تمسخر] گفت: «چیزی نمی‌خورید؟

 

Ayah: 92

مَا لَکُمۡ لَا تَنطِقُونَ

شما را چه شده است که سخن نمی‌گویید؟»

 

Ayah: 93

فَرَاغَ عَلَیۡهِمۡ ضَرۡبَۢا بِٱلۡیَمِینِ

سپس با دست راست خود ضربه‌ای [محکم] بر آنها وارد آورد [و جز بُت‌ بزرگ، همه را شکست].

 

Ayah: 94

فَأَقۡبَلُوٓاْ إِلَیۡهِ یَزِفُّونَ

قومش شتابان به سوی او آمدند.

 

Ayah: 95

قَالَ أَتَعۡبُدُونَ مَا تَنۡحِتُونَ

[ابراهیم] گفت: «آیا چیزی را که خود می‌تراشید عبادت می‌کنید؟

 

Ayah: 96

وَٱللَّهُ خَلَقَکُمۡ وَمَا تَعۡمَلُونَ

و حال آنکه الله، [هم] شما و [هم] آنچه را انجام می‌دهید آفریده است».

 

Ayah: 97

قَالُواْ ٱبۡنُواْ لَهُۥ بُنۡیَٰنٗا فَأَلۡقُوهُ فِی ٱلۡجَحِیمِ

[وقتی بُت‌پرستان از پاسخ درماندند،] گفتند: «بنایی [بلند] برایش بسازید و او را در آتش بیفکنید».

 

Ayah: 98

فَأَرَادُواْ بِهِۦ کَیۡدٗا فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَسۡفَلِینَ

براى [نابودى‌] او نیرنگی خواستند و[لى] ما آنان را پست و [مغلوب‌] ساختیم [و آتش بر ابراهیم سرد و بی‌اثر شد].

 

Ayah: 99

وَقَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَىٰ رَبِّی سَیَهۡدِینِ

و گفت: «من به سوى [سرزمین دیگرى براى عبادتِ] پروردگارم می‌روم [و هجرت می‌کنم] و او مرا هدایت خواهد کرد.

 

Ayah: 100

رَبِّ هَبۡ لِی مِنَ ٱلصَّـٰلِحِینَ

پروردگارا، [فرزندی] از شایستگان به من عطا کن».

 

Ayah: 101

فَبَشَّرۡنَٰهُ بِغُلَٰمٍ حَلِیمٖ

ما [دعایش را مستجاب کردیم و] او را به تولد پسری بردبار بشارت دادیم.

 

Ayah: 102

فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ ٱلسَّعۡیَ قَالَ یَٰبُنَیَّ إِنِّیٓ أَرَىٰ فِی ٱلۡمَنَامِ أَنِّیٓ أَذۡبَحُکَ فَٱنظُرۡ مَاذَا تَرَىٰۚ قَالَ یَـٰٓأَبَتِ ٱفۡعَلۡ مَا تُؤۡمَرُۖ سَتَجِدُنِیٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّـٰبِرِینَ

و چون [اسماعیل] به [سن نوجوانى و] حد تلاش [و همکارى] با او [= ابراهیم] رسید، به وی گفت: پسرم، در خواب [به من وحی می‌شود و] مى‌بینم که تو را ذبح مى‌کنم. نظرت در این باره چیست؟» [اسماعیل] گفت: «پدرجان، آنچه را به تو امر شده است انجام بده. ان شاء الله مرا [در برابر اجرای این فرمان،] شکیبا خواهی یافت».

 


Ayah: 103

فَلَمَّآ أَسۡلَمَا وَتَلَّهُۥ لِلۡجَبِینِ

هنگامی که هر دو تسلیم [فرمان پروردگار] شدند و [ابراهیم] او را به پیشانی [بر خاک] نهاد.

 

Ayah: 104

وَنَٰدَیۡنَٰهُ أَن یَـٰٓإِبۡرَٰهِیمُ

به او ندا دادیم که: «ای ابراهیم،

 

Ayah: 105

قَدۡ صَدَّقۡتَ ٱلرُّءۡیَآۚ إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ

یقیناً که خوابت را تحقق بخشیدی». ما نیکوکاران را اینچنین پاداش می‌دهیم.

 

Ayah: 106

إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡبَلَـٰٓؤُاْ ٱلۡمُبِینُ

بی‌تردید، این [خواب،] آزمایشی آشکار بود [و ابراهیم از آن سربلند بیرون آمد].

 

Ayah: 107

وَفَدَیۡنَٰهُ بِذِبۡحٍ عَظِیمٖ

و [جان] او را در ازای قربانی بزرگی بازخریدیم

 

Ayah: 108

وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ

و در میان آیندگان، [نام نیک] برایش بر جای نهادیم.

 

Ayah: 109

سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ

سلام بر ابراهیم.

 

Ayah: 110

کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ

ما نیکوکاران را اینچنین پاداش می‌دهیم.

 

Ayah: 111

إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ

بی‌تردید، او از بندگان مؤمن ما بود.

 

Ayah: 112

وَبَشَّرۡنَٰهُ بِإِسۡحَٰقَ نَبِیّٗا مِّنَ ٱلصَّـٰلِحِینَ

و او را به [تولد] اسحاق که پیامبری از شایستگان بود بشارت دادیم.

 

Ayah: 113

وَبَٰرَکۡنَا عَلَیۡهِ وَعَلَىٰٓ إِسۡحَٰقَۚ وَمِن ذُرِّیَّتِهِمَا مُحۡسِنٞ وَظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ مُبِینٞ

[ما] به او و اسحاق برکت دادیم؛ و [برخى] از افرادِ دودمانشان نیکوکار بودند و [برخى دیگر] آشکارا نسبت به خویشتن ستمکار بودند.

 

Ayah: 114

وَلَقَدۡ مَنَنَّا عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ

و به راستی، بر موسی و هارون منت نهادیم

 

Ayah: 115

وَنَجَّیۡنَٰهُمَا وَقَوۡمَهُمَا مِنَ ٱلۡکَرۡبِ ٱلۡعَظِیمِ

و آن دو را همراه قومشان از اندوه بزرگ [= ستم فرعون و خطر غرق شدن در نیل] نجات دادیم

 

Ayah: 116

وَنَصَرۡنَٰهُمۡ فَکَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِینَ

و یاری‌شان کردیم تا پیروز شدند

 

Ayah: 117

وَءَاتَیۡنَٰهُمَا ٱلۡکِتَٰبَ ٱلۡمُسۡتَبِینَ

و به آن دو، کتاب روشنگر [= تورات] دادیم

 

Ayah: 118

وَهَدَیۡنَٰهُمَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ

و آن دو را به راه راست هدایت کردیم

 

Ayah: 119

وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِمَا فِی ٱلۡأٓخِرِینَ

و در میان آیندگان [نام نیک] برایشان بر جای نهادیم.

 

Ayah: 120

سَلَٰمٌ عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ

سلام بر موسی و هارون.

 

Ayah: 121

إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ

ما نیکوکاران را اینچنین پاداش می‌دهیم.

 

Ayah: 122

إِنَّهُمَا مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ

بی‌تردید، آن دو از بندگان مؤمن ما بودند.

 

Ayah: 123

وَإِنَّ إِلۡیَاسَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ

و قطعاً الیاس [نیز] یکی از پیامبران [ما] بود.

 

Ayah: 124

إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ أَلَا تَتَّقُونَ

[یاد کن از] هنگامی که او به قومش گفت: «آیا [از الله] پروا نمی‌کنید؟

 

Ayah: 125

أَتَدۡعُونَ بَعۡلٗا وَتَذَرُونَ أَحۡسَنَ ٱلۡخَٰلِقِینَ

آیا [نماد یا همان بتِ] «بَعل» را [به عبادت] می‌خوانید و بهترین آفریننده را رها می‌کنید؟

 

Ayah: 126

ٱللَّهَ رَبَّکُمۡ وَرَبَّ ءَابَآئِکُمُ ٱلۡأَوَّلِینَ

الله [را ترک می‌کنید] که پروردگار شما و پروردگار پدرانتان است».

 


Ayah: 127

فَکَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمۡ لَمُحۡضَرُونَ

اما او را دروغگو انگاشتند و مسلّماً [برای عذاب] احضار می‌شوند.

 

Ayah: 128

إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ

مگر بندگان مخلص الله.

 

Ayah: 129

وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ

ما در میان آیندگان [نام نیک] برایش بر جای نهادیم.

 

Ayah: 130

سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِلۡ یَاسِینَ

سلام بر الیاس.

 

Ayah: 131

إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ

به راستی، ما نیکوکاران را اینچنین پاداش می‌دهیم.

 

Ayah: 132

إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ

بی‌تردید، او از بندگان مؤمن ما بود.

 

Ayah: 133

وَإِنَّ لُوطٗا لَّمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ

و قطعاً لوط [نیز] یکی از پیامبران [ما] بود.

 

Ayah: 134

إِذۡ نَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ أَجۡمَعِینَ

[یاد کن از] هنگامی که او و همۀ خانواده‌اش را نجات دادیم.

 

Ayah: 135

إِلَّا عَجُوزٗا فِی ٱلۡغَٰبِرِینَ

مگر پیرزنی که از باقی‌ماندگان [در عذاب] بود.

 

Ayah: 136

ثُمَّ دَمَّرۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ

سپس دیگران را هلاک کردیم.

 

Ayah: 137

وَإِنَّکُمۡ لَتَمُرُّونَ عَلَیۡهِم مُّصۡبِحِینَ

و شما [در سفر به سرزمین شام] صبحگاهان بر [ویرانه‌های شهرهای] آنان می‌گذرید.

 

Ayah: 138

وَبِٱلَّیۡلِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ

آیا نمی‌اندیشید [و عبرت نمی‌گیرید]؟

 

Ayah: 139

وَإِنَّ یُونُسَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ

و قطعاً یونس [نیز] یکی از پیامبران [ما] بود.

 

Ayah: 140

إِذۡ أَبَقَ إِلَى ٱلۡفُلۡکِ ٱلۡمَشۡحُونِ

[یاد کن از] هنگامی که [خشمگین از کفر قومش، بدون اجازۀ پروردگار] به کشتیِ انباشته [از مسافر و بار] گریخت.

 

Ayah: 141

فَسَاهَمَ فَکَانَ مِنَ ٱلۡمُدۡحَضِینَ

[چون کشتی در حال غرق شدن بود، یونس با سرنشینان کشتی برای بیرون انداختنِ برخی افراد] قرعه انداخت و خود از باختگان شد [و او را به دریا انداختند].

 

Ayah: 142

فَٱلۡتَقَمَهُ ٱلۡحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٞ

سپس ماهی [بزرگی] او را بلعید؛ در حالى که [خود را به خاطر ترک وظیفه‌] سرزنش مى‌کرد.

 

Ayah: 143

فَلَوۡلَآ أَنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلۡمُسَبِّحِینَ

اگر در زمرۀ تسبیح‌گویان [پروردگار] نبود،

 

Ayah: 144

لَلَبِثَ فِی بَطۡنِهِۦٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ

یقیناً تا روزی که [مردم] برانگیخته می‌شوند، در شکم آن [ماهی] باقی می‌ماند.

 

Ayah: 145

۞فَنَبَذۡنَٰهُ بِٱلۡعَرَآءِ وَهُوَ سَقِیمٞ

آنگاه او را در حالی که [ضعیف و] بیمار بود به سرزمینی خشک [و ‌بی‌گیاه] افکندیم

 

Ayah: 146

وَأَنۢبَتۡنَا عَلَیۡهِ شَجَرَةٗ مِّن یَقۡطِینٖ

و بوتۀ کدو بر [سرِ] او رویاندیم [تا از سایه و میوه‌اش بهره گیرد]؛

 

Ayah: 147

وَأَرۡسَلۡنَٰهُ إِلَىٰ مِاْئَةِ أَلۡفٍ أَوۡ یَزِیدُونَ

و [دوباره] او را به سوی صد هزار نفر یا بیشتر [به رسالت] فرستادیم.

 

Ayah: 148

فَـَٔامَنُواْ فَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِینٖ

آنان ایمان آوردند و ما نیز آنان را تا مدتی [از نعمت‌های زندگی] بهره‌مند ساختیم.

 

Ayah: 149

فَٱسۡتَفۡتِهِمۡ أَلِرَبِّکَ ٱلۡبَنَاتُ وَلَهُمُ ٱلۡبَنُونَ

از آنان [= مشرکان] بپرس آیا دخترها برای پروردگارِ تو و پسرها برای آنهاست؟

 

Ayah: 150

أَمۡ خَلَقۡنَا ٱلۡمَلَـٰٓئِکَةَ إِنَٰثٗا وَهُمۡ شَٰهِدُونَ

آیا ما فرشتگان را دختر آفریدیم و آنان حضور داشتند؟

 

Ayah: 151

أَلَآ إِنَّهُم مِّنۡ إِفۡکِهِمۡ لَیَقُولُونَ

آگاه باش! آنان از [روی تهمت و] دروغگویی‌ می‌گویند:

 

Ayah: 152

وَلَدَ ٱللَّهُ وَإِنَّهُمۡ لَکَٰذِبُونَ

«الله فرزند دارد» و یقیناً دروغ می‌گویند.

 

Ayah: 153

أَصۡطَفَى ٱلۡبَنَاتِ عَلَى ٱلۡبَنِینَ

آیا [الله] دختران را بر پسران ترجیح داده است؟

 


Ayah: 154

مَا لَکُمۡ کَیۡفَ تَحۡکُمُونَ

شما را چه شده است؟ چگونه حکم می‌کنید؟

 

Ayah: 155

أَفَلَا تَذَکَّرُونَ

آیا [نمی‌اندیشید و] پند نمی‌گیرید؟

 

Ayah: 156

أَمۡ لَکُمۡ سُلۡطَٰنٞ مُّبِینٞ

آیا [بر ادعای باطل خویش] دلیل روشنی دارید؟

 

Ayah: 157

فَأۡتُواْ بِکِتَٰبِکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ

اگر راستگویید، کتابتان را بیاورید.

 

Ayah: 158

وَجَعَلُواْ بَیۡنَهُۥ وَبَیۡنَ ٱلۡجِنَّةِ نَسَبٗاۚ وَلَقَدۡ عَلِمَتِ ٱلۡجِنَّةُ إِنَّهُمۡ لَمُحۡضَرُونَ

[مشرکان] بین او [= الله] و فرشتگان، خویشاوندى قائل شده‌اند؛ در حالى که فرشتگان به یقین می‌دانند که [مشرکان روز قیامت، براى حسابرسی] احضار می‌شوند.

 

Ayah: 159

سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ

الله از آنچه [مشرکان] توصیف می‌کنند منزّه است.

 

Ayah: 160

إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ

[مردم در توصیف پروردگار، سخن گزاف مى‌گویند؛] مگر بندگان مخلص الله.

 

Ayah: 161

فَإِنَّکُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ

شما [مشرکان] و آنچه عبادت می‌کنید

 

Ayah: 162

مَآ أَنتُمۡ عَلَیۡهِ بِفَٰتِنِینَ

[هرگز] گمراهگر [کسی از دین حق] نیستید؛

 

Ayah: 163

إِلَّا مَنۡ هُوَ صَالِ ٱلۡجَحِیمِ

مگر کسی که [به تقدیرِ الهی،] اهل دوزخ باشد.

 

Ayah: 164

وَمَامِنَّآ إِلَّا لَهُۥ مَقَامٞ مَّعۡلُومٞ

و [فرشتگان می‌گویند:] «هیچ‌یک از ما نیست، مگر آنکه مقام مشخصی [در پیشگاه الهی] دارد.

 

Ayah: 165

وَإِنَّا لَنَحۡنُ ٱلصَّآفُّونَ

ماییم که [برای عبادت و نیایش به درگاه پروردگار] به صف ایستاده‌ایم

 

Ayah: 166

وَإِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡمُسَبِّحُونَ

و بی‌تردید، ماییم که تسبیح‌گوی [او] هستیم».

 

Ayah: 167

وَإِن کَانُواْ لَیَقُولُونَ

و [کافران، پیش از بعثت] همواره می‌گفتند:

 

Ayah: 168

لَوۡ أَنَّ عِندَنَا ذِکۡرٗا مِّنَ ٱلۡأَوَّلِینَ

«اگر کتابی از [کتاب‌های آسمانیِ] پیشینیان نزدمان بود،

 

Ayah: 169

لَکُنَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ

یقیناً از بندگان مخلصِ الله می‌شدیم».

 

Ayah: 170

فَکَفَرُواْ بِهِۦۖ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ

اما [هنگامی که پیامبر با قرآن به سویشان آمد، حقانیتِ] آن را انکار کردند؛ به زودی [نتیجۀ انکارشان را] خواهند دانست.

 

Ayah: 171

وَلَقَدۡ سَبَقَتۡ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا ٱلۡمُرۡسَلِینَ

و قطعاً سخن ما دربارۀ بندگان فرستاده‌شده‌مان از پیش صادر شده است [که]:

 

Ayah: 172

إِنَّهُمۡ لَهُمُ ٱلۡمَنصُورُونَ

آنان قطعاً [از جانب ما] یاری‌شده‌اند.

 

Ayah: 173

وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ

و بی‌تردید، لشکر ما پیروزند.

 

Ayah: 174

فَتَوَلَّ عَنۡهُمۡ حَتَّىٰ حِینٖ

پس [ای پیامبر،] تا مدتی از آنان [= مشرکان] روی بگردان.

 

Ayah: 175

وَأَبۡصِرۡهُمۡ فَسَوۡفَ یُبۡصِرُونَ

و آنان را [در هنگام نزول عذاب] بنگر؛ به زودی خود [نیز نتیجۀ کفرشان را] خواهند دید.

 

Ayah: 176

أَفَبِعَذَابِنَا یَسۡتَعۡجِلُونَ

آیا عذاب ما را به شتاب خواستارند؟

 

Ayah: 177

فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمۡ فَسَآءَ صَبَاحُ ٱلۡمُنذَرِینَ

آنگاه که [عذاب الهی] بر خانه‌هایشان فرود آید، چه بد است بامداد هشداریافتگان!

 

Ayah: 178

وَتَوَلَّ عَنۡهُمۡ حَتَّىٰ حِینٖ

و تا مدتی از آنان روی بگردان،

 

Ayah: 179

وَأَبۡصِرۡ فَسَوۡفَ یُبۡصِرُونَ

و آنان را [در هنگام نزول عذاب] بنگر؛ به زودی خود [نیز نتیجۀ کفرشان را] خواهند دید.

 

Ayah: 180

سُبۡحَٰنَ رَبِّکَ رَبِّ ٱلۡعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ

پروردگارت ـ پروردگار عزت و قدرت ـ از آنچه [مشرکان به دروغ] توصیف می‌کنند پاک و منزه است.

 

Ayah: 181

وَسَلَٰمٌ عَلَى ٱلۡمُرۡسَلِینَ

و سلام بر پیامبران

 

Ayah: 182

وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ

و سپاس [و ستایش] از آنِ الله ـ پروردگار جهانیان ـ است.

 


 


As-Sāffāt

 

سورة الصافات

سورة الصافات - سورة 37 - عدد آیاتها 182

بسم الله الرحمن الرحیم

  1. وَالصَّافَّاتِ صَفًّا

  2. فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا

  3. فَالتَّالِیَاتِ ذِکْرًا

  4. إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ

  5. رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ

  6. إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ

  7. وَحِفْظًا مِّن کُلِّ شَیْطَانٍ مَّارِدٍ

  8. لا یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلإِ الأَعْلَى وَیُقْذَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٍ

  9. دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ

  10. إِلاَّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ

  11. فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَم مَّنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّن طِینٍ لّازِبٍ

  12. بَلْ عَجِبْتَ وَیَسْخَرُونَ

  13. وَإِذَا ذُکِّرُوا لا یَذْکُرُونَ

  14. وَإِذَا رَأَوْا آیَةً یَسْتَسْخِرُونَ

  15. وَقَالُوا إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِینٌ

  16. أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ

  17. أَوَآبَاؤُنَا الأَوَّلُونَ

  18. قُلْ نَعَمْ وَأَنتُمْ دَاخِرُونَ

  19. فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ فَإِذَا هُمْ یَنظُرُونَ

  20. وَقَالُوا یَا وَیْلَنَا هَذَا یَوْمُ الدِّینِ

  21. هَذَا یَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِی کُنتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ

  22. احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا کَانُوا یَعْبُدُونَ

  23. مِن دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَى صِرَاطِ الْجَحِیمِ

  24. وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ

  25. مَا لَکُمْ لا تَنَاصَرُونَ

  26. بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ

  27. وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ

  28. قَالُوا إِنَّکُمْ کُنتُمْ تَأْتُونَنَا عَنِ الْیَمِینِ

  29. قَالُوا بَل لَّمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ

  30. وَمَا کَانَ لَنَا عَلَیْکُم مِّن سُلْطَانٍ بَلْ کُنتُمْ قَوْمًا طَاغِینَ

  31. فَحَقَّ عَلَیْنَا قَوْلُ رَبِّنَا إِنَّا لَذَائِقُونَ

  32. فَأَغْوَیْنَاکُمْ إِنَّا کُنَّا غَاوِینَ

  33. فَإِنَّهُمْ یَوْمَئِذٍ فِی الْعَذَابِ مُشْتَرِکُونَ

  34. إِنَّا کَذَلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ

  35. إِنَّهُمْ کَانُوا إِذَا قِیلَ لَهُمْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ

  36. وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ

  37. بَلْ جَاءَ بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِینَ

  38. إِنَّکُمْ لَذَائِقُوا الْعَذَابِ الأَلِیمِ

  39. وَمَا تُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ

  40. إِلاَّ عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ

  41. أُوْلَئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَّعْلُومٌ

  42. فَوَاکِهُ وَهُم مُّکْرَمُونَ

  43. فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ

  44. عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ

  45. یُطَافُ عَلَیْهِم بِکَأْسٍ مِن مَّعِینٍ

  46. بَیْضَاء لَذَّةٍ لِّلشَّارِبِینَ

  47. لا فِیهَا غَوْلٌ وَلا هُمْ عَنْهَا یُنزَفُونَ

  48. وَعِندَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِینٌ

  49. کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَّکْنُونٌ

  50. فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ

  51. قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ إِنِّی کَانَ لِی قَرِینٌ

  52. یَقُولُ أَإِنَّکَ لَمِنْ الْمُصَدِّقِینَ

  53. أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَدِینُونَ

  54. قَالَ هَلْ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ

  55. فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِی سَوَاء الْجَحِیمِ

  56. قَالَ تَاللَّهِ إِنْ کِدتَّ لَتُرْدِینِ

  57. وَلَوْلا نِعْمَةُ رَبِّی لَکُنتُ مِنَ الْمُحْضَرِینَ

  58. أَفَمَا نَحْنُ بِمَیِّتِینَ

  59. إِلاَّ مَوْتَتَنَا الأُولَى وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ

  60. إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

  61. لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلْ الْعَامِلُونَ

  62. أَذَلِکَ خَیْرٌ نُّزُلا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ

  63. إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِینَ

  64. إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ

  65. طَلْعُهَا کَأَنَّهُ رُؤُوسُ الشَّیَاطِینِ

  66. فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْهَا فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ

  67. ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْهَا لَشَوْبًا مِّنْ حَمِیمٍ

  68. ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لإِلَى الْجَحِیمِ

  69. إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءَهُمْ ضَالِّینَ

  70. فَهُمْ عَلَى آثَارِهِمْ یُهْرَعُونَ

  71. وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ الأَوَّلِینَ

  72. وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِیهِم مُّنذِرِینَ

  73. فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِینَ

  74. إِلاَّ عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ

  75. وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ

  76. وَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ

  77. وَجَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمْ الْبَاقِینَ

  78. وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الآخِرِینَ

  79. سَلامٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ

  80. إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ

  81. إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ

  82. ثُمَّ أَغْرَقْنَا الآخَرِینَ

  83. وَإِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ

  84. إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ

  85. إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ

  86. أَئِفْکًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ

  87. فَمَا ظَنُّکُم بِرَبِّ الْعَالَمِینَ

  88. فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ

  89. فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ

  90. فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِینَ

  91. فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلا تَأْکُلُونَ

  92. مَا لَکُمْ لا تَنطِقُونَ

  93. فَرَاغَ عَلَیْهِمْ ضَرْبًا بِالْیَمِینِ

  94. فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ یَزِفُّونَ

  95. قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ

  96. وَاللَّهُ خَلَقَکُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ

  97. قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیَانًا فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ

  98. فَأَرَادُوا بِهِ کَیْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الأَسْفَلِینَ

  99. وَقَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّی سَیَهْدِینِ

  100. رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ

  101. فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ

  102. فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ

  103. فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ

  104. وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ

  105. قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ

  106. إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاء الْمُبِینُ

  107. وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ

  108. وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الآخِرِینَ

  109. سَلامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ

  110. کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ

  111. إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ

  112. وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِیًّا مِّنَ الصَّالِحِینَ

  113. وَبَارَکْنَا عَلَیْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ وَمِن ذُرِّیَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِینٌ

  114. وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ

  115. وَنَجَّیْنَاهُمَا وَقَوْمَهُمَا مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ

  116. وَنَصَرْنَاهُمْ فَکَانُوا هُمُ الْغَالِبِینَ

  117. وَآتَیْنَاهُمَا الْکِتَابَ الْمُسْتَبِینَ

  118. وَهَدَیْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ

  119. وَتَرَکْنَا عَلَیْهِمَا فِی الآخِرِینَ

  120. سَلامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ

  121. إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ

  122. إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ

  123. وَإِنَّ إِلْیَاسَ لَمِنْ الْمُرْسَلِینَ

  124. إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلا تَتَّقُونَ

  125. أَتَدْعُونَ بَعْلا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ

  126. اللَّهَ رَبَّکُمْ وَرَبَّ آبَائِکُمُ الأَوَّلِینَ

  127. فَکَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ

  128. إِلاَّ عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ

  129. وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الآخِرِینَ

  130. سَلامٌ عَلَى إِلْ یَاسِینَ

  131. إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ

  132. إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ

  133. وَإِنَّ لُوطًا لَّمِنَ الْمُرْسَلِینَ

  134. إِذْ نَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِینَ

  135. إِلاَّ عَجُوزًا فِی الْغَابِرِینَ

  136. ثُمَّ دَمَّرْنَا الآخَرِینَ

  137. وَإِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِم مُّصْبِحِینَ

  138. وَبِاللَّیْلِ أَفَلا تَعْقِلُونَ

  139. وَإِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ

  140. إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ

  141. فَسَاهَمَ فَکَانَ مِنْ الْمُدْحَضِینَ

  142. فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ

  143. فَلَوْلا أَنَّهُ کَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِینَ

  144. لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ

  145. فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاء وَهُوَ سَقِیمٌ

  146. وَأَنبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِّن یَقْطِینٍ

  147. وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ

  148. فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِینٍ

  149. فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّکَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ

  150. أَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِکَةَ إِنَاثًا وَهُمْ شَاهِدُونَ

  151. أَلا إِنَّهُم مِّنْ إِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ

  152. وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ

  153. أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِینَ

  154. مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ

  155. أَفَلا تَذَکَّرُونَ

  156. أَمْ لَکُمْ سُلْطَانٌ مُّبِینٌ

  157. فَأْتُوا بِکِتَابِکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ

  158. وَجَعَلُوا بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ

  159. سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ

  160. إِلاَّ عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ

  161. فَإِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ

  162. مَا أَنتُمْ عَلَیْهِ بِفَاتِنِینَ

  163. إِلاَّ مَنْ هُوَ صَالِ الْجَحِیمِ

  164. وَمَا مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ

  165. وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ

  166. وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ

  167. وَإِنْ کَانُوا لَیَقُولُونَ

  168. لَوْ أَنَّ عِندَنَا ذِکْرًا مِّنْ الأَوَّلِینَ

  169. لَکُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ

  170. فَکَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ

  171. وَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ

  172. إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ

  173. وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ

  174. فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ

  175. وَأَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ

  176. أَفَبِعَذَابِنَا یَسْتَعْجِلُونَ

  177. فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ فَسَاء صَبَاحُ الْمُنذَرِینَ

  178. وَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ

  179. وَأَبْصِرْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ

  180. سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ

  181. وَسَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ

  182. وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ




سورة صافات

به نام الله بخشندة مهربان

سوگند به (فرشتگان) صف کشیده([1]). ﴿1﴾ پس سوگند به (فرشتگان) باز دارنده، ﴿2﴾ و به تلاوت کنندگان ذکر (= قرآن)، ﴿3﴾ که همانا معبود شما یکی است. ﴿4﴾ پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن‌هاست، و پروردگار مشرق‌ها. ﴿5﴾ بی‌گمان ما آسمان دنیا (= پایین) را به زیور ستارگان بیاراستیم. ﴿6﴾ و از هر شیطان سر کشی حفظ کردیم. ﴿7﴾ (تا) به (سخنان) عالم بالا گوش فرا ندهند، و از هر سو (بوسیلة شهاب) زده (و رانده) می‌شوند. ﴿8﴾ (آن‌ها  به سختی) عقب رانده می‌شوند، و برای آن‌ها عذاب دایمی است. ﴿9﴾ مگر کسی‌که ناگهان چیزی را برباید، پس شهابی درخشان او را دنبال می‌کند. ﴿10﴾ پس (ای پیامبر) از آن‌ها بپرس که آیا آفرینش آن‌ها سخت‌تر است، یا (آفرینش) آنچه ما آفریده‌ایم، ما آن‌ها را از گل چسپندة آفریدیم. ﴿11﴾ بلکه تو (از انکار آن‌ها) در شگفت شدی، و آن‌ها مسخره می‌کنند. ﴿12﴾ و هنگامی‌که پند داده شوند، پند نمی‌پذیرند. ﴿13﴾ و هنگامی‌که معجز‌ة ببینند (آنرا) مسخره می‌کنند. ﴿14﴾ و می‌گویند: «این جز جادویی آشکار نیست، ﴿15﴾ آیا هنگامی‌که مردیم و به خاک و استخوان‌های (پوسیده، مبدل) شدیم، (دوباره) بر انگیخته خواهیم شد؟! ﴿16﴾ آیا نیاکان نخستین ما (نیز بر انگیخته می‌شوند؟!)» ﴿17﴾ بگو: «آری، و شما خوار و زبون (زنده) می‌شوید». ﴿18﴾ پس آن تنها یک بانگ (سهمناک) است، ناگهان آن‌ها (از قبرها بیرون می‌آیند و) می‌نگرند. ﴿19﴾ و گویند: «وای بر ما این (همان) روز جزا است!» ﴿20﴾ (آری) این (همان) روز داوری است، که شما آن را تکذیب می‌کردید. ﴿21﴾ (به فرشتگان فرمان داده می‌شود) گرد آورید کسانی را که ستم کردند، و (همپایگان و) همراهانشان و آنچه را می‌پرستیدند. ﴿22﴾ به جای الله، پس (همة) آن‌ها را به راه دوزخ هدایت کنید. ﴿23﴾ و آن‌ها را نگاه دارید که یقینا باز خواست خواهند شد.﴿24﴾شما را چه شده است که یکدیگر را یاری نمی‌دهید؟! ﴿25﴾ بلکه آن‌ها امروز (همه) تسلیم (و فرمانبردار) هستند. ﴿26﴾ آن‌ها سوال کنان رو به یکدیگر کنند، ﴿27﴾ (به سردمداران) گویند: «به راستی که شما (برای گمراه کردن ما) از (راه) خیر خواهی به نزد ما می‌آمدید». ﴿28﴾ (سردمداران در پاسخ) گویند: «بلکه، شما خودتان مؤمن نبودید (تقصیر ما چیست؟!) ﴿29﴾ و ما هیچ‌گونه تسلطی بر شما نداشتیم، بلکه شما خود گروهی سر کش بودید. ﴿30﴾ پس فرمان پروردگارمان بر ما ثابت شد، البته ما چشندة (عذاب) خواهیم بود. ﴿31﴾ پس شما را گمراه کردیم، بی‌گمان ما (نیز) خود گمراه بودیم». ﴿32﴾ پس مسلماً در آن روز همة آن‌ها (= پیروان و سردمداران) در عذاب شریک خواهند بود. ﴿33﴾ بی‌شک ما با مجرمان این گونه رفتار می‌کنیم! ﴿34﴾ آن‌ها (در دنیا چنان) بودند که چون به آن‌ها گفته می‌شد: «معبودی (به حق) جز الله نیست» سر کشی (و تکبر)  می‌کردند. ﴿35﴾ و می‌گفتند: «آیا ما معبودان‌مان را به خاطر (سخن) شاعری دیوانه رها کنیم؟!» ﴿36﴾ (چنین نیست) بلکه (پیامبر الله) حق را آورد، و پیامبران (پیشین) را تصدیق کرد. ﴿37﴾ مسلماً شما عذاب دردناک را خواهید چشید. ﴿38﴾ و جز به آنچه می‌کردید، کیفر داده نمی‌شوید. ﴿39﴾ مگر بندگان مخلص الله، ﴿40﴾ (که) آن‌ها رزق و روزی معین دارند. ﴿41﴾ (انواع) میوه‌ها، و آنان گرامی داشتگانند. ﴿42﴾ در باغ‌هایی  پر نعمت (بهشت)، ﴿43﴾ بر تخت‌ها رو به روی یکدیگر (نشسته‌اند). ﴿44﴾ گرداگردشان جامی از (شراب) روان می‌گردانند. ﴿45﴾ (شرابی) سفید (و) لذت‌بخش برای نوشندگان است. ﴿46﴾ نه در آن تبهکاری (و فساد) است، و نه آن‌ها از آن (شراب) مست شوند. ﴿47﴾ و نزدشان (همسرانی) سیه چشم، دیده فرو هشته (که تنها به شوهران خود نظر دارند) خواهند بود. ﴿48﴾ گویی آن‌ها بیضه‌های (شتر مرغ) در پرده پوشیده‌اند. ﴿49﴾ پس آن‌ها سوال‌کنان رو به یکدیگر کنند. ﴿50﴾ یکی از آن‌ها گوید: «به راستی من (در دنیا) همنشینی داشتم. ﴿51﴾  که (پیوسته) می‌گفت: آیا (واقعاً) تو از باور‌کنندگان (بعث و قیامت) هستی؟! ﴿52﴾ آیا وقتی‌که مردیم و خاک و استخوان‌های (پوسیده) شدیم، (زنده می‌شویم و) کیفرمان می‌دهند؟!» ﴿53﴾ (او به دوستان بهشتی‌اش) گوید: «آیا شما  می‌توانید (به دوزخیان) بنگرید (و از او خبری بگیرید)؟!» ﴿54﴾ پس (چشم برگرداند و) نگریست، ناگاه او را در میان دوزخ دید. ﴿55﴾ گوید: به الله سوگند، نزدیک بود که مرا به هلاکت افکنی. ﴿56﴾ و اگر نعمت پروردگارم نبود، من (نیز) از احضار شدگان (دوزخ) بودم. ﴿57﴾ (سپس به دوستان بهشتی خود گوید:) آیا ما (هرگز) نمی‌میریم (و در بهشت جاودان هستیم) ﴿58﴾ جز همان مرگ نخستین خود، (دیگر مرگی به سراغ‌مان نخواهد آمد) و ما (هرگز) عذاب نخواهیم شد؟! ﴿59﴾ بی‌گمان این همان کامیابی بزرگ است! ﴿60﴾ (آری) عمل کنندگان باید برای چنین (پاداشی) عمل کنند. ﴿61﴾ آیا برای پذیرایی این (نعمت‌های بهشتی) بهتر است یا درخت زقوم؟ ﴿62﴾ همانا ما آن را ابتلای برای ستمکاران قرار دادیم. ﴿63﴾ به راستی آن درختی است که از قعر جهنم می‌روید. ﴿64﴾ شکوفه‌اش همانند سر‌های شیاطین است. ﴿65﴾ پس حتما آن‌ها (= جهنمیان) از آن می‌خورند، و شکم‌ها را از آن پر می‌کنند. ﴿66﴾ آنگاه بر روی آن (خوراک) آمیزة از آب گرم (سوزان) دارند. ﴿67﴾ سپس باز‌گشت آن‌ها به سوی جهنم است. ﴿68﴾ بی‌گمان آن‌ها نیاکان خود را گمراه یافتند. ﴿69﴾ پس این‌ها  در دنبال آنان شتابان می‌روند. ﴿70﴾ و به راستی پیش از آن‌ها بیشتر پیشینیان گمراه شدند. ﴿71﴾ و به تحقیق ما هشدار دهندگانی در میان آن‌ها فرستادیم. ﴿72﴾ پس بنگر عاقبت هشدار یافتگان چگونه بود! ﴿73﴾ مگر بندگان مخلص الله. ﴿74﴾ و یقیناً نوح ما را نِدا داد، پس (ما) چه خوب اجابت کنندة هستیم. ﴿75﴾ و او و خاندانش را از اندوه بزرگ نجات دادیم. ﴿76﴾و تنها فرزندانش را باقی گذاشتیم ([2]). ﴿77﴾ و برای او در میان امت‌های بعد (نام نیک) بر جای نهادیم. ﴿78﴾ در میان جهانیان سلام بر نوح باد. ﴿79﴾ بی‌گمان ما این گونه نیکوکاران را پاداش  می‌دهیم. ﴿80﴾ یقیناً او از بندگان مؤمن ما بود. ﴿81﴾ آنگاه دیگران (= تکذیب کنندگان) را غرق کردیم. ﴿82﴾ و همانا ابراهیم از پیروان او بود. ﴿83﴾ چون با قلب سلیم (خالی از شرک و شک و شهوت) به پیشگاه پروردگارش آمد. ﴿84﴾ چون به پدر و قومش گفت: «چه چیزی را می‌پرستید؟! ﴿85﴾ آیا به جای الله، معبود‌های دروغین  می‌خواهید؟! ﴿86﴾ پس شما نسبت به پروردگار جهانیان چه گمان  می‌برید؟!» ﴿87﴾ پس (ابراهیم) یک نگاه به ستارگان نگریست. ﴿88﴾ آنگاه گفت: «من بیمارم (و با شما به جشن نمی‌آیم)» ﴿89﴾ پس آن‌ها پشت‌کنان از او دور شدند (و رفتند). ﴿90﴾ آنگاه پنهانی نزد معبودان‌شان رفت و گفت: «آیا (چیزی) نمی‌خورید؟ ﴿91﴾ شما را چه شده است که سخن نمی‌گویید». ﴿92﴾ پس به سوی آنان روی آورد (و) ضربة محکم (با دست راست) بر آن‌ها زد (و بجز بُت بزرگ همه بت‌ها را درهم شکست). ﴿93﴾ پس آن‌ها (= قومش) شتابان به سوی او روی آوردند. ﴿94﴾ (ابراهیم) گفت: «آیا چیزی را می‌پرستید که خود تراشیده‌اید؟! ﴿95﴾ در حالی‌که الله شما را و آنچه را که انجام می‌دهید (و می‌سازید) آفریده است؟!» ﴿96﴾ (بت پرستان) گفتند: «بنای (بلندی) برایش بسازید، و او را در (خرمن) آتش بیفکنید». ﴿97﴾ پس آن‌ها در حق او نیرنگ و مکر ورزیدند و ما آن‌ها را (مغلوب و) پست ساختیم. (و آتش به فرمان الله سرد شد). ﴿98﴾ و (ابراهیم) گفت: «من به سوی پروردگارم می‌روم، (او) مرا هدایت خواهد کرد. ﴿99﴾ پروردگارا! به من (فرزندی) از صالحان عطا فرما». ﴿100﴾ ما او را به (تولد) پسری بردبار([3]) بشارت دادیم. ﴿101﴾ پس هنگامی‌که (فرزندش) با او به (سن) سعی و کوشش رسید گفت: «ای فرزندم! من در خواب([4]) دیدم که تو را قربانی می‌کنم، ببین، تو چه نظر داری؟!» گفت: «پدرم، به آنچه مأمور شدة، عمل کن، اگر الله بخواهد، مرا از صابران خواهی یافت». ﴿102﴾   پس چون هردو تسلیم شدند، و (ابراهیم) او را به پیشانی (بر زمین) افکند. ﴿103﴾ و او را ندا دادیم: «ای ابراهیم! ﴿104﴾ یقیناً خواب (خویش) را تحقق بخشیدی». بدون شک ما این گونه نیکوکاران را پاداش می‌دهیم. ﴿105﴾ مسلماً این (خواب) آزمایشی آشکار بود. ﴿106﴾ و او را به ذبح بزرگی([5]) فدا دادیم. ﴿107﴾ و برای او در (میان) امت‌های بعد (نام نیک) بر جای نهادیم. ﴿108﴾ سلام بر ابراهیم. ﴿109﴾ این گونه نیکوکاران را پاداش می‌دهیم. ﴿110﴾ بی‌گمان او از بندگان مؤمن ما بود. ﴿111﴾ و او را به (تولد) اسحاق پیامبری از شایستگان بشارت دادیم. ﴿112﴾ و (ما) بر او و اسحاق برکت دادیم، و از دودمان آن دو، (افرادی) نیکوکار بودند، و (افرادی) آشکار بر خود ستم کردند. ﴿113﴾ و به راستی (ما) بر موسی و هارون منت نهادیم. ﴿114﴾ و آن دو و قوم‌شان را از اندوه بزرگ نجات دادیم. ﴿115﴾ و یاری‌شان کردیم، پس آنان پیروز شدند. ﴿116﴾ و به آن دو کتاب روشنگر دادیم. ﴿117﴾ و آن دو را به راه راست هدایت کردیم. ﴿118﴾ و برای آنان در (میان) امت‌های بعد (نام نیک) باقی گذاشتیم. ﴿119﴾ سلام بر موسی و هارون! ﴿120﴾ بی‌گمان ما این گونه نیکوکاران را پاداش می‌دهیم. ﴿121﴾ یقیناً آن دو از بندگان مؤمن ما بودند. ﴿122﴾ و بی‌گمان الیاس از رسولان (ما) بود. ﴿123﴾ چون به قومش گفت: «آیا پرهیزگاری نمی‌کنید؟! ﴿124﴾ آیا (بت) «بعل» را می‌خوانید، و بهترین آفرینندگان را رها می‌کنید؟! ﴿125﴾ الله که پروردگار شما و پروردگار نیاکان نخستین شماست». ﴿126﴾پس (آن‌ها) او را تکذیب کردند، و یقیناً (همة) آنان (به جهنم) احضار خواهند شد. ﴿127﴾ مگر بندگان مخلص الله. ﴿128﴾ و برای او در (میان) امت‌های بعد (نام نیک) باقی گذاشتیم. ﴿129﴾ سلام بر «ال یاسین» (= الیاس). ﴿130﴾ ما این گونه نیکوکاران را پاداش می‌دهیم. ﴿131﴾ بی‌گمان او از بندگان مؤمن ما بود. ﴿132﴾ و یقیناً لوط از رسولان (ما) بود. ﴿133﴾ هنگامی‌که او و خانواده‌اش را همگی نجات دادیم. ﴿134﴾ مگر پیر زنی که از باقی ماندگان بود. ﴿135﴾ سپس دیگران را هلاک کردیم. ﴿136﴾ و شما (پیوسته) صبحگاهان بر (ویرانه‌های شهرهای) آن‌ها می‌گذرید. ﴿137﴾ و (همچنین) شامگاهان آیا نمی‌اندیشید؟! ﴿138﴾ و یقیناً یونس از رسولان (ما) بود ([6]). ﴿139﴾ هنگامی به کشتی پر (از مسافر و بار) گریخت. ﴿140﴾ پس (اهل کشتی) قرعه زدند، پس (قرعه بنام او افتاد و) مغلوب شد. ﴿141﴾ آنگاه ماهی (عظیمی) او را بلعید، در حالی‌که او سزاوار نکوهش بود. ﴿142﴾ پس اگر او از تسبیح‌گویان نبود ([7]). ﴿143﴾ یقیناً تا روزی‌که (مردم) بر انگیخته  می‌شوند، در شکمش باقی می‌ماند. ﴿144﴾ پس او را به سرزمین خشک (و خالی از گیاه) افکندیم، در حالی‌که او بیمار بود، ﴿145﴾ و درخت کدویی بر (فراز) او رویاندیم (تا زیر سایة آن آرام بگیرد). ﴿146﴾ و او را بسوی یکصد هزار نفر (از قومش) یا بیشتر فرستادیم. ﴿147﴾ پس (آن‌ها) ایمان آوردند، بنا براین تا مدتی آنان را (از نعمت‌های زندگی) بهره‌مند ساختیم. ﴿148﴾ پس (ای پیامبر) از آنان (= مشرکان) بپرس: آیا دختران از آنِ پروردگارت است، و پسران از آنِ آن‌هاست؟ ﴿149﴾ آیا ما فرشتگان را مؤنث آفریدیم و آن‌ها حاضر بودند؟ ﴿150﴾ آگاه باش! بی‌گمان آن‌ها از (روی تهمت و) دروغ‌گویی‌شان است که می‌گویند: ﴿151﴾ «الله (فرزندی) زاده است» و یقیناً آن‌ها دروغ‌گو هستند. ﴿152﴾ آیا (الله) دختران را بر پسران ترجیح داد؟ ﴿153﴾شما را چه شده است؟ چگونه حکم می‌کنید؟! ﴿154﴾ آیا نمی‌اندیشید؟! ﴿155﴾ یا شما (بر ادعای خود) دلیل روشنی دارید؟! ﴿156﴾ پس اگر راستگویید، کتاب‌تان را بیاورید. ﴿157﴾ و آن‌ها (= مشرکان) میان او (= الله) و جنیان (نسب و) خویشاوندی قرار دادند، در حالی‌که جنیان به خوبی می‌دانند که آنان احضار خواهند شد. ﴿158﴾ الله منزه است از آنچه توصیف می‌کنند. ﴿159﴾ مگر بندگان مخلص الله. ﴿160﴾ پس شما (مشرکان) و آنچه می‌پرستید. ﴿161﴾ (هرگز) نمی‌توانید بر (پرستش) آن (بت‌ها کسی را) گمراه کنید. ﴿162﴾ مگر کسی‌که راهی (آتش) جهنم باشد. ﴿163﴾ (فرشتگان گفتند:) «و هیچ‌کس از ما نیست، مگر آن که جایگاه (و مقام) معلومی دارد. ﴿164﴾ و همانا ما (برای اطاعت فرمان الله) به صف ایستاده‌ایم. ﴿165﴾ و بی‌گمان ما تسبیح گویان (او) هستیم». ﴿166﴾ و (کافران) پیوسته می‌گفتند: ﴿167﴾ «اگر نزد ما کتابی از (کتاب‌های) پیشینیان می بود. ﴿168﴾ مسلماً ما از بندگان مخلص الله می‌شدیم». ﴿169﴾ پس (هنگامی‌که پیامبر برای آن‌ها قرآن آورد) آن‌ها به آن (قرآن) کافر شدند، و به زودی خواهند دانست. ﴿170﴾ و به راستی وعدة ما برای بندگان فرستادة ما از پیش صادر شده است. ﴿171﴾ که هر آینه آن‌ها یاری شدگانند. ﴿172﴾ و بی‌گمان لشکر ما پیروزند. ﴿173﴾ پس (ای پیامبر) تا مدتی از آن‌ها (= مشرکان) روی بگردان. ﴿174﴾ و آن‌ها را ببین، پس (آن‌ها  نیز، نتیجة کردار خود را) به زودی خواهند دید. ﴿175﴾ آیا آن‌ها برای (دیدن) عذاب ما شتاب دارند؟! ﴿176﴾ پس چون (عذاب) بر آستانة خانه‌هایشان  فرود آید، هشداریافتگان چه صبحگاه بدی خواهند داشت. ﴿177﴾ و تا مدتی از آن‌ها روی بگردان. ﴿178﴾ و (آن‌ها  را) ببین، پس (آن‌ها  نیز) به زودی خواهند دید. ﴿179﴾ پاک و منزه است پروردگار تو، پروردگار عزت، از آنچه (مشرکان) توصیف می‌کنند. ﴿180﴾ و سلام، بر رسولان. ﴿181﴾ و سپاس و ستایشِ مخصوص الله است که پروردگار جهانیان است. ﴿182﴾



[1]- جابر بن سمره  می‌گوید: رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به ما فرمود: «آیا مانند صف بستن فرشتگان نزد پروردگارشان، صف نمی‌بندید؟!» عرض کردیم: فرشتگان چگونه صف می‌بندند؟ فرمود: « صف‌های جلو را تکمیل می‌کنند، و در صف فشرده و کنار هم می‌ایستند». (صحیح مسلم430) و حذیفهt از رسول‌اللهr روایت می‌کند که فرمود: «به سه چیز بر سایر مردمان برتری داده  شده‌ایم: اول: صف‌های ما (در نماز) مانند صف‌های فرشتگان است. دوم: تمام زمین برای ما مسجد (و جایگاه نماز) قرار داده شد. سوم: و خاک آن برای ما پاک کننده (جهت تیمم) قرار داده شده، در صورتی که آب نیابیم». (صحیح مسلم522)

([2])- تمام انسان‌ها از نسل سه فرزند نوح علیه السلام بنام: سام، و حام و یافث هستند، (به تفسیر ابن کثیر رجوع کنید)، و در این زمینه حدیثی نیز در سنن ترمذی 3230، 3231 و مسند احمد 5/109 روایت شده که اسنادش ضعیف است.

([3])- آن پسر، حضرت اسماعیل علیه السلام بود که به اتفاق مسلمانان و اهل کتاب از حضرت اسحاق علیه السلام بزرگتر بود. (تفسیر ابن کثیر).

([4])- خواب پیامبران علیهم السلام وحی است.

([5])- عبدالله بن عباسب می‌گوید: قوچی بود که چهل سال در بهشت چریده = = بود.(تفسیر طبری و ابن کثیر)

([6])- عبدالله بن عباس  از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم روایت می‌کند که فرمود: «برای هیچ بندة شایسته نیست که بگوید: من از یونس بن متی بهترم». (صحیح بخاری 3413 و صحیح مسلم 2376)

([7])- چنانکه در سورة انبیاء آیه 87 آمده: ﴿“فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ﴾.

سوره صافات

سُورَةُ الصَّافَّاتِ

بسم الله الرحمن الرحیم

﴿ وَٱلصَّٰٓفَّٰتِ صَفّٗا ١ فَٱلزَّٰجِرَٰتِ زَجۡرٗا ٢ فَٱلتَّٰلِیَٰتِ ذِکۡرًا ٣ إِنَّ إِلَٰهَکُمۡ لَوَٰحِدٞ ٤ رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا وَرَبُّ ٱلۡمَشَٰرِقِ ٥ إِنَّا زَیَّنَّا ٱلسَّمَآءَ ٱلدُّنۡیَا بِزِینَةٍ ٱلۡکَوَاکِبِ ٦ وَحِفۡظٗا مِّن کُلِّ شَیۡطَٰنٖ مَّارِدٖ ٧ جَانِبٖ ٨ دُحُورٗاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ وَاصِبٌ ٩ إِلَّا مَنۡ خَطِفَ ٱلۡخَطۡفَةَ فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ ثَاقِبٞ ١٠ فَٱسۡتَفۡتِهِمۡ أَهُمۡ أَشَدُّ خَلۡقًا أَم مَّنۡ خَلَقۡنَآۚ إِنَّا خَلَقۡنَٰهُم مِّن طِینٖ لَّازِبِۢ ١١ بَلۡ عَجِبۡتَ وَیَسۡخَرُونَ ١٢ وَإِذَا ذُکِّرُواْ لَا یَذۡکُرُونَ ١٣ وَإِذَا رَأَوۡاْ ءَایَةٗ یَسۡتَسۡخِرُونَ ١٤ وَقَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِینٌ ١٥ أَءِذَا مِتۡنَا وَکُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ ١٦ أَوَ ءَابَآؤُنَا ٱلۡأَوَّلُونَ ١٧ قُلۡ نَعَمۡ وَأَنتُمۡ دَٰخِرُونَ ١٨ فَإِنَّمَا هِیَ زَجۡرَةٞ وَٰحِدَةٞ فَإِذَا هُمۡ یَنظُرُونَ ١٩ وَقَالُواْ یَٰوَیۡلَنَا هَٰذَا یَوۡمُ ٱلدِّینِ ٢٠ هَٰذَا یَوۡمُ ٱلۡفَصۡلِ ٱلَّذِی کُنتُم بِهِۦ تُکَذِّبُونَ ٢١ ۞ٱحۡشُرُواْ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ وَأَزۡوَٰجَهُمۡ وَمَا کَانُواْ یَعۡبُدُونَ ٢٢ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَٱهۡدُوهُمۡ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡجَحِیمِ ٢٣ وَقِفُوهُمۡۖ إِنَّهُم مَّسۡ‍ُٔولُونَ ٢٤

به نام خداوند بخشندۀ مهربان

قسم به جماعتى از ملائکه که صف مى‏کشند صف کشیدنى! [966]. ﴿1پس قسم به جماعتى که می‌رانند راندنى! [967]. ﴿2پس قسم به جماعتى که تلاوت مى‏کنند تلاوت کردنى! . ﴿3هرآیینه معبود شما یکى است. ﴿4او پروردگار آسمان‌ها و زمین است و آنچه در میان اینهاست و او پروردگار مشرق‌ها است [968]. ﴿5هرآیینه ما آرایش دادیم آسمان دنیا را به زینت [یعنى به] ستاره‏ها. ﴿6و نگاه داشتیم از هر شیطان سرکش. ﴿7[مقصد آن که] گوش ننهند شیاطین به سوى ملاءاعلى و انداخته می‌شود به سوى ایشان شهاب از هر جانب. ﴿8به جهت راندن ایشان و ایشان راست عذاب دایم. ﴿9مگر کسی که برباید [969]یک بار ربودن، پس از پى او افتد شعلۀ سوزنده. ﴿10پس استفسار کن از ایشان: آیا ایشان سخت‏ترند در آفرینش یا کسی که ما آفریده‏ایم؟ هرآیینه ما آفریدیم [970]ایشان را از گل چسپنده. ﴿11بلکه تعجب کردى [971]و ایشان تمسخر مى‏کنند. ﴿12و چون پند داده شود ایشان را پند نمى‏گیرند. ﴿13و چون ببینند نشانه‌ای را، تمسخر کنند. ﴿14و گفتند: نیست این قرآن مگر سحر ظاهر. ﴿15آیا چون بمیریم و باشیم خاکى و استخوانى چند، آیا ما برانگیخته شویم؟!. ﴿16آیا پدران نخستین ما برانگیخته شوند؟. ﴿17بگو: آرى! و شما خوار باشید. ﴿18پس جز این نیست که آن برانگیختن یک نعرۀ تند باشد، پس ناگهان ایشان بنگرند. ﴿19و گویند: اى واى بر ما! این‏ است روز جزا. ﴿20[گفته شود]: این‏ است روز فیصل کردن قضایا که آن را به دروغ نسبت مى‏کردید. ﴿21[گفته شود]: برانگیزید اى ملایکه! ستمکاران را با همراهان [972]ایشان و آنچه مى‏پرستیدند. ﴿22بجز خدا. پس دلالت کنید ایشان را به سوى راه دوزخ. ﴿23و بازدارید ایشان را، هرآیینه ایشان سؤال کرده خواهند شد. ﴿24

﴿ لَّا یَسَّمَّعُونَ إِلَى ٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰ وَیُقۡذَفُونَ مِن کُلِّ مَا لَکُمۡ لَا تَنَاصَرُونَ ٢٥ بَلۡ هُمُ ٱلۡیَوۡمَ مُسۡتَسۡلِمُونَ ٢٦ وَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ یَتَسَآءَلُونَ ٢٧ قَالُوٓاْ إِنَّکُمۡ کُنتُمۡ تَأۡتُونَنَا عَنِ ٱلۡیَمِینِ ٢٨ قَالُواْ بَل لَّمۡ تَکُونُواْ مُؤۡمِنِینَ ٢٩ وَمَا کَانَ لَنَا عَلَیۡکُم مِّن سُلۡطَٰنِۢۖ بَلۡ کُنتُمۡ قَوۡمٗا طَٰغِینَ ٣٠ فَحَقَّ عَلَیۡنَا قَوۡلُ رَبِّنَآۖ إِنَّا لَذَآئِقُونَ ٣١ فَأَغۡوَیۡنَٰکُمۡ إِنَّا کُنَّا غَٰوِینَ ٣٢ فَإِنَّهُمۡ یَوۡمَئِذٖ فِی ٱلۡعَذَابِ مُشۡتَرِکُونَ ٣٣ إِنَّا کَذَٰلِکَ نَفۡعَلُ بِٱلۡمُجۡرِمِینَ ٣٤ إِنَّهُمۡ کَانُوٓاْ إِذَا قِیلَ لَهُمۡ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ یَسۡتَکۡبِرُونَ ٣٥ وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُوٓاْ ءَالِهَتِنَا لِشَاعِرٖ مَّجۡنُونِۢ ٣٦ بَلۡ جَآءَ بِٱلۡحَقِّ وَصَدَّقَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ٣٧ إِنَّکُمۡ لَذَآئِقُواْ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡأَلِیمِ ٣٨ وَمَا تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٣٩ إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ ٤٠ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ رِزۡقٞ مَّعۡلُومٞ ٤١ فَوَٰکِهُ وَهُم مُّکۡرَمُونَ ٤٢ فِی جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ ٤٣ عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِینَ ٤٤ یُطَافُ عَلَیۡهِم بِکَأۡسٖ مِّن مَّعِینِۢ ٤٥ بَیۡضَآءَ لَذَّةٖ لِّلشَّٰرِبِینَ ٤٦ لَا فِیهَا غَوۡلٞ وَلَا هُمۡ عَنۡهَا یُنزَفُونَ ٤٧ وَعِندَهُمۡ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ عِینٞ ٤٨ کَأَنَّهُنَّ بَیۡضٞ مَّکۡنُونٞ ٤٩ فَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ یَتَسَآءَلُونَ ٥٠ قَالَ قَآئِلٞ مِّنۡهُمۡ إِنِّی کَانَ لِی قَرِینٞ ٥١

چیست شما را که با یکدیگر یارى نمی‌کنید. ﴿25بلکه ایشان امروز گردن نهادگانند. ﴿26و رو آورند بعض ایشان بر بعض با یکدیگر سؤال کنان. ﴿27گویند: هرآیینه شما مى‏آمدید پیش ما از جانب راست [973]. ﴿28گویند: بلکه شما نبودید مسلمانان. ﴿29و نبود ما را هیچ تسلطى بر شما، بلکه شما بودید گروهى از حد گذشته. ﴿30پس لازم شد بر ما سخن پروردگار ما که البته ما چشندۀ عذاب باشیم. ﴿31پس گمراه کردیم شما را، هرآیینه ما گمراه بودیم. ﴿32پس به تحقیق همۀ ایشان آن روز در عذاب باهم شریک باشند. ﴿33هرآیینه ما همچنین مى‏کنیم با گناهکاران. ﴿34هرآیینه ایشان چون گفته مى‏شد بدیشان که نیست هیچ معبود مگر خدا، سرکشى می‌کردند. ﴿35و مى‏گفتند آیا ما ترک کنندۀ معبودان خود باشیم براى گفتۀ شاعرى دیوانه؟. ﴿36بلکه آورد پیغامبر سخنِ درست را و باور داشت سایر پیغامبران را. ﴿37هرآیینه شما چشندۀ عذاب درد دهنده باشید. ﴿38و جزا داده نخواهید شد مگر به حسب آنچه می‌کردید ﴿39لیکن بندگان خالص ساخته خدا [974]. ﴿40[این جماعت، ایشان راست روزى مقرر. ﴿41انواع میوه‌ها و ایشان نواختگانند. ﴿42در بهشت‌هاى نعمت. ﴿43بر تخت‌ها روی یکدیگر. ﴿44گردانیده می‌شود بر ایشان جامى از شراب جارى ﴿45سفید رنگ، لذّت دهنده، نوشندگان را. ﴿46نه در آن شراب، تباه‏کارى باشد و نه ایشان از آن شراب، مست شوند. ﴿47و نزدیک ایشان زنان فرود آرنده چشم باشند، فراخ چشمان. ﴿48گویا ایشان بیضه‌هاى شترمرغ در پرده پوشیده‏اند. ﴿49پس روى آرند بعض اهل بهشت بر بعض با یکدیگر استفسارکنان. ﴿50گفت گوینده از ایشان: هرآیینه بود مرا همنشینى. ﴿51

﴿یَقُولُ أَءِنَّکَ لَمِنَ ٱلۡمُصَدِّقِینَ ٥٢ أَءِذَا مِتۡنَا وَکُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَدِینُونَ ٥٣ قَالَ هَلۡ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ ٥٤ فَٱطَّلَعَ فَرَءَاهُ فِی سَوَآءِ ٱلۡجَحِیمِ ٥٥ قَالَ تَٱللَّهِ إِن کِدتَّ لَتُرۡدِینِ ٥٦ وَلَوۡلَا نِعۡمَةُ رَبِّی لَکُنتُ مِنَ ٱلۡمُحۡضَرِینَ ٥٧ أَفَمَا نَحۡنُ بِمَیِّتِینَ ٥٨ إِلَّا مَوۡتَتَنَا ٱلۡأُولَىٰ وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِینَ ٥٩ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ ٦٠ لِمِثۡلِ هَٰذَا فَلۡیَعۡمَلِ ٱلۡعَٰمِلُونَ ٦١ أَذَٰلِکَ خَیۡرٞ نُّزُلًا أَمۡ شَجَرَةُ ٱلزَّقُّومِ ٦٢ إِنَّا جَعَلۡنَٰهَا فِتۡنَةٗ لِّلظَّٰلِمِینَ ٦٣ إِنَّهَا شَجَرَةٞ تَخۡرُجُ فِیٓ أَصۡلِ ٱلۡجَحِیمِ ٦٤ طَلۡعُهَا کَأَنَّهُۥ رُءُوسُ ٱلشَّیَٰطِینِ ٦٥ فَإِنَّهُمۡ لَأٓکِلُونَ مِنۡهَا فَمَالِ‍ُٔونَ مِنۡهَا ٱلۡبُطُونَ ٦٦ ثُمَّ إِنَّ لَهُمۡ عَلَیۡهَا لَشَوۡبٗا مِّنۡ حَمِیمٖ ٦٧ ثُمَّ إِنَّ مَرۡجِعَهُمۡ لَإِلَى ٱلۡجَحِیمِ ٦٨ إِنَّهُمۡ أَلۡفَوۡاْ ءَابَآءَهُمۡ ضَآلِّینَ ٦٩ فَهُمۡ عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِمۡ یُهۡرَعُونَ ٧٠ وَلَقَدۡ ضَلَّ قَبۡلَهُمۡ أَکۡثَرُ ٱلۡأَوَّلِینَ ٧١ وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا فِیهِم مُّنذِرِینَ ٧٢ فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُنذَرِینَ ٧٣ إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ ٧٤ وَلَقَدۡ نَادَىٰنَا نُوحٞ فَلَنِعۡمَ ٱلۡمُجِیبُونَ ٧٥ وَنَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥ مِنَ ٱلۡکَرۡبِ ٱلۡعَظِیمِ ٧٦

که به آنکار مى‏گفت: آیا تو از باوردارندگان شدى؟ [975]. ﴿52آیا چون بمیریم و شویم خاکى و استخوانى چند، آیا ما جزا داده خواهیم شد؟. ﴿53باز گفت: آیا شما در مى‏نگرید؟ [976]. ﴿54پس در نگریست، پس دید آن همنشین خود را در وسط دوزخ. ﴿55گفت: قسم به خدا! هرآیینه نزدیک بودى به آنکه هلاک کنى مرا. ﴿56و اگر نبودى بخشایش پروردگار من، هرآیینه شدمى از حاضر کردگان در عذاب. ﴿57البته نیستیم ما مرده شونده. ﴿58مگر به موت نخستین خود و نیستیم ما عذاب کرده شده. ﴿59هرآیینه این‏ است فیروزى بزرگ. ﴿60براى این چنین نعمت باید که عمل کنند عمل کنندگان. ﴿61آیا آنچه مذکور شد نیکوتر است مهمانى یا درخت زقوم. ﴿62هرآیینه ما ساختیم زقوم را عقوبتى براى ستمکاران. ﴿63هرآیینه وى درختى است که برمى‏آید در قعر دوزخ. ﴿64خوشه آن مانند سرهاى شیاطین است. ﴿65پس هرآیینه دوزخیان بخورند از آن درخت، پس پر کنند از آن شکم‌ها را. ﴿66پس هرآیینه ایشان را بر آن طعام، آمیختنى باشد از آب گرم. ﴿67باز هرآیینه بازگشت ایشان به سوى دوزخ بود [977]. ﴿68هرآیینه ایشان گمراه یافتند پدران خود را. ﴿69پس ایشان بر پى پدران خود به سرعت رانده می‌شوند. ﴿70و هرآیینه گمراه شده بودند پیش از ایشان اکثر پیشینیان. ﴿71و هرآیینه فرستاده‏ایم در میان ایشان ترسانندگان. ﴿72پس ببین چگونه شد انجام بیم کردگان. ﴿73مگر بندگان خالص ساختۀ خدا. ﴿74و هرآیینه آواز داد ما را نوح، پس نیک قبول کنندۀ دعاییم ما. ﴿75و رهانیدیم او را و کسان او را از اندوه بزرگ. ﴿76

﴿ وَجَعَلۡنَا ذُرِّیَّتَهُۥ هُمُ ٱلۡبَاقِینَ ٧٧ وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ ٧٨ سَلَٰمٌ عَلَىٰ نُوحٖ فِی ٱلۡعَٰلَمِینَ ٧٩ إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ ٨٠ إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٨١ ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ ٨٢ ۞وَإِنَّ مِن شِیعَتِهِۦ لَإِبۡرَٰهِیمَ ٨٣ إِذۡ جَآءَ رَبَّهُۥ بِقَلۡبٖ سَلِیمٍ ٨٤ إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦ مَاذَا تَعۡبُدُونَ ٨٥ أَئِفۡکًا ءَالِهَةٗ دُونَ ٱللَّهِ تُرِیدُونَ ٨٦ فَمَا ظَنُّکُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٨٧ فَنَظَرَ نَظۡرَةٗ فِی ٱلنُّجُومِ ٨٨ فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٞ ٨٩ فَتَوَلَّوۡاْ عَنۡهُ مُدۡبِرِینَ ٩٠ فَرَاغَ إِلَىٰٓ ءَالِهَتِهِمۡ فَقَالَ أَلَا تَأۡکُلُونَ ٩١ مَا لَکُمۡ لَا تَنطِقُونَ ٩٢ فَرَاغَ عَلَیۡهِمۡ ضَرۡبَۢا بِٱلۡیَمِینِ ٩٣ فَأَقۡبَلُوٓاْ إِلَیۡهِ یَزِفُّونَ ٩٤ قَالَ أَتَعۡبُدُونَ مَا تَنۡحِتُونَ ٩٥ وَٱللَّهُ خَلَقَکُمۡ وَمَا تَعۡمَلُونَ ٩٦ قَالُواْ ٱبۡنُواْ لَهُۥ بُنۡیَٰنٗا فَأَلۡقُوهُ فِی ٱلۡجَحِیمِ ٩٧ فَأَرَادُواْ بِهِۦ کَیۡدٗا فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَسۡفَلِینَ ٩٨ وَقَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَىٰ رَبِّی سَیَهۡدِینِ ٩٩ رَبِّ هَبۡ لِی مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ١٠٠ فَبَشَّرۡنَٰهُ بِغُلَٰمٍ حَلِیمٖ ١٠١ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ ٱلسَّعۡیَ قَالَ یَٰبُنَیَّ إِنِّیٓ أَرَىٰ فِی ٱلۡمَنَامِ أَنِّیٓ أَذۡبَحُکَ فَٱنظُرۡ مَاذَا تَرَىٰۚ قَالَ یَٰٓأَبَتِ ٱفۡعَلۡ مَا تُؤۡمَرُۖ سَتَجِدُنِیٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰبِرِینَ ١٠٢

و ساختیم اولاد او را ایشان را فقط باقى مانده. ﴿77و گذاشتیم بر وى ثناى نیک در پسینیان. ﴿78سلام باد بر نوح در عالم‌ها. ﴿79هرآیینه ما همچنین جزا می‌دهیم نیکوکاران را. ﴿80هرآیینه او از بندگان گردیدۀ ما است. ﴿81باز غرق ساختیم دیگران را. ﴿82و هرآیینه از اتباع نوح بود ابراهیم. ﴿83چون آمد پیش پروردگار خود بدل مبرا از عیب. ﴿84چون گفت به پدر خود و به قوم خود: چه چیز را عبادت می‌کنید؟!. ﴿85آیا به رأى فاسد خود معبودان را بجز خدا می‌جویید؟!. ﴿86پس چیست گمان شما به پروردگار عالم‌ها؟. ﴿87پس در نگریست ابراهیم یک باز نگریستن در ستارها. ﴿88پس گفت: هرآیینه من بیمار خواهم شد. ﴿89پس بازگشتند از وى پشت گرداننده. ﴿90پس پنهان متوجه شد به سوى معبودان ایشان، پس گفت: آیا چیزى نمی‌خورید؟. ﴿91پس چیست شما را که سخن نمی‌گویید. ﴿92پس متوجه شد بر ایشان می‌زد زدنى به قوت. ﴿93پس روى آوردند به سوى ابراهیم شتاب کنان. ﴿94ابراهیم گفت: آیا مى‏پرستید چیزی را که خود مى‏تراشید؟. ﴿95و خدا پیدا کرد شما را و آنچه می‌کنید. ﴿96گفتند [با یکدیگر]: بنا کنید براى ابراهیم عمارتى، پس بیفکنید او را در آتش بسیار. ﴿97پس قصد کردند با وى بدسگالى را، پس ساختیم ایشان را زیرتر. ﴿98و گفت ابراهیم که: هرآیینه من رونده‏ام به سوى پروردگار خود، راه خواهد نمود مرا. ﴿99اى پروردگار من! عطا کن مرا از شایسته کاران. ﴿100پس بشارت دادیم او را به نوجوانى بردبارى. ﴿101پس چون رسید آن طفل به آن سن که سعى تواند کرد همراه والد خود، ابراهیم گفت: اى پسرک من! هرآیینه من مى‏بینم در خواب که من ذبح می‌کنم تو را پس درنگر تا چه چیز به خاطر تو می‌رسد؟ گفت: اى پدر من! بکن آنچه فرموده می‌شود تو را. خواهى یافت مرا، اگر خدا خواسته است، از شکیبایى کنندگان. ﴿102

﴿ فَلَمَّآ أَسۡلَمَا وَتَلَّهُۥ لِلۡجَبِینِ ١٠٣ وَنَٰدَیۡنَٰهُ أَن یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُ ١٠٤ قَدۡ صَدَّقۡتَ ٱلرُّءۡیَآۚ إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ ١٠٥ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡبَلَٰٓؤُاْ ٱلۡمُبِینُ ١٠٦ وَفَدَیۡنَٰهُ بِذِبۡحٍ عَظِیمٖ ١٠٧ وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ ١٠٨ سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ ١٠٩ کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ ١١٠ إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١١١ وَبَشَّرۡنَٰهُ بِإِسۡحَٰقَ نَبِیّٗا مِّنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ١١٢ وَبَٰرَکۡنَا عَلَیۡهِ وَعَلَىٰٓ إِسۡحَٰقَۚ وَمِن ذُرِّیَّتِهِمَا مُحۡسِنٞ وَظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ مُبِینٞ ١١٣ وَلَقَدۡ مَنَنَّا عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ١١٤ وَنَجَّیۡنَٰهُمَا وَقَوۡمَهُمَا مِنَ ٱلۡکَرۡبِ ٱلۡعَظِیمِ ١١٥ وَنَصَرۡنَٰهُمۡ فَکَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِینَ ١١٦ وَءَاتَیۡنَٰهُمَا ٱلۡکِتَٰبَ ٱلۡمُسۡتَبِینَ ١١٧ وَهَدَیۡنَٰهُمَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ ١١٨ وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِمَا فِی ٱلۡأٓخِرِینَ ١١٩ سَلَٰمٌ عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ١٢٠ إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ ١٢١ إِنَّهُمَا مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١٢٢ وَإِنَّ إِلۡیَاسَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٢٣ إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ أَلَا تَتَّقُونَ ١٢٤ أَتَدۡعُونَ بَعۡلٗا وَتَذَرُونَ أَحۡسَنَ ٱلۡخَٰلِقِینَ ١٢٥ ٱللَّهَ رَبَّکُمۡ وَرَبَّ ءَابَآئِکُمُ ٱلۡأَوَّلِینَ ١٢٦

پس چون منقاد شدند هر دو، پدر بیفکند فرزند خود را بر جانب پیشانى. ﴿103و آواز دادیم ابراهیم را که اى ابراهیم! . ﴿104هرآیینه راست کردى خواب را، هرآیینه ما همچنین جزا می‌دهیم نیکوکاران را. ﴿105هرآیینه این ماجرا امتحان ظاهر است. ﴿106و عوض او دادیم گوسپندى مهیا براى ذبح بزرگ جثّه. ﴿107و گذاشتیم بر وى ثنای نیک در پسینیان. ﴿108سلام باد بر ابراهیم! . ﴿109همچنین جزا می‌دهیم نیکوکاران را. ﴿110هرآیینه وى از بندگان گرویدۀ است. ﴿111و بشارت دادیم او را به اسحاق، پیغامبرى از شایستگان. ﴿112و برکت دادیم بر ابراهیم و بر اسحق و از اولاد ایشان، بعض نیکوکار است و بعض ستم کنندۀ آشکار است بر خویشتن. ﴿113و هرآیینه ما احسان کردیم بر موسى و هارون. ﴿114و نجات دادیم ایشان را و قوم ایشان را از اندوه بزرگ. ﴿115و نصرت دادیم ایشان را، پس ایشان بودند غالبان. ﴿116و دادیم ایشان را کتابى واضح. ﴿117و دلالت کردیم ایشان را راه راست. ﴿118و باقى گذاشتیم بر ایشان ثناى نیک در پسینیان. ﴿119سلام باد بر موسى و هارون! . ﴿120هرآیینه ما چنین جزا می‌دهیم نیکوکاران را ﴿121هرآیینه ایشان از بندگان گرویدۀ‏ مااند. ﴿122و هرآیینه الیاس از فرستادگان بود. ﴿123چون گفت به قوم خود: آیا پرهیزگارى نمى‏کنید؟﴿124آیا پرستش می‌کنید بعل را (بُعل نام بتى است) و ترک مى‏کنید نیکوترین آفرینندگان را؟!. ﴿125ترک می‌کنید خدا را، پروردگار شما و پروردگار پدران نخستین شما. ﴿126

﴿ فَکَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمۡ لَمُحۡضَرُونَ ١٢٧ إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ ١٢٨ وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ ١٢٩ سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِلۡ یَاسِینَ ١٣٠ إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ ١٣١ إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١٣٢ وَإِنَّ لُوطٗا لَّمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٣٣ إِذۡ نَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ أَجۡمَعِینَ ١٣٤ إِلَّا عَجُوزٗا فِی ٱلۡغَٰبِرِینَ ١٣٥ ثُمَّ دَمَّرۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ ١٣٦ وَإِنَّکُمۡ لَتَمُرُّونَ عَلَیۡهِم مُّصۡبِحِینَ ١٣٧ وَبِٱلَّیۡلِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ١٣٨ وَإِنَّ یُونُسَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٣٩ إِذۡ أَبَقَ إِلَى ٱلۡفُلۡکِ ٱلۡمَشۡحُونِ ١٤٠ فَسَاهَمَ فَکَانَ مِنَ ٱلۡمُدۡحَضِینَ ١٤١ فَٱلۡتَقَمَهُ ٱلۡحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٞ ١٤٢ فَلَوۡلَآ أَنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلۡمُسَبِّحِینَ ١٤٣ لَلَبِثَ فِی بَطۡنِهِۦٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ ١٤٤ ۞فَنَبَذۡنَٰهُ بِٱلۡعَرَآءِ وَهُوَ سَقِیمٞ ١٤٥ وَأَنۢبَتۡنَا عَلَیۡهِ شَجَرَةٗ مِّن یَقۡطِینٖ ١٤٦ وَأَرۡسَلۡنَٰهُ إِلَىٰ مِاْئَةِ أَلۡفٍ أَوۡ یَزِیدُونَ ١٤٧ فَ‍َٔامَنُواْ فَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِینٖ ١٤٨ فَٱسۡتَفۡتِهِمۡ أَلِرَبِّکَ ٱلۡبَنَاتُ وَلَهُمُ ٱلۡبَنُونَ ١٤٩ أَمۡ خَلَقۡنَا ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ إِنَٰثٗا وَهُمۡ شَٰهِدُونَ ١٥٠ أَلَآ إِنَّهُم مِّنۡ إِفۡکِهِمۡ لَیَقُولُونَ ١٥١ وَلَدَ ٱللَّهُ وَإِنَّهُمۡ لَکَٰذِبُونَ ١٥٢ أَصۡطَفَى ٱلۡبَنَاتِ عَلَى ٱلۡبَنِینَ ١٥٣

پس دروغى پنداشتند او را، پس هرآیینه آن جماعت حاضر کردگانند [978]. ﴿127مگر بندگان خالص کردۀ خدا. ﴿128و گذاشتیم بر الیاس ثنای نیک در پسینیان ﴿129سلام باد بر الیاس!. ﴿130هرآیینه همچنین جزا می‌دهیم نیکوکاران را. ﴿131هرآیینه وى بود از بندگان گرویدۀ ما. ﴿132و هرآیینه لوط بود از فرستادگان. ﴿133یاد کن چون نجات دادیم او را و اهل خانۀ او را، همه یکجا. ﴿134مگر پیرزنى که بود از باقى ماندگان. ﴿135باز هلاک ساختیم آن دیگران را. ﴿136و هرآیینه شما گذر مى‏کنید بر مساکن آن قوم، صبح‌کنان. ﴿137و به وقت شب نیز، آیا در نمى‏یابید؟. ﴿138و هرآیینه یونس بود از فرستادگان. ﴿139چون گریخت به سوى کشتى پر کرده شده. ﴿140پس قرعه انداخت با اهل کشتى، پس شد از مغلوبان. ﴿141پس فرو برد او را ماهى و او کننده بود کاری راکه موجب ملامت باشد. ﴿142پس اگر نه آن است که وى از تسبیح کنندگان می‌بود. ﴿143البتّه باقى مى‏ماند در شکم ماهى تا روزی که مردمان برانگیخته شوند. ﴿144پس برتافتیم او را به زمین بى‏گیاه و او بیمار بود. ﴿145و رویانیدیم بر سر او درختى از قسم کدو. ﴿146و فرستادیم او را به سوى صد هزار یا بیشتر از آن باشند. ﴿147پس ایمان آوردند. پس بهره‏مند ساختیم ایشان را تا مدّتى. ﴿148پس استفسار کن از مشرکان: آیا پروردگار ایشان را دختران است و ایشان را پسران؟. ﴿149آیا دختر آفریدیم فرشتگان را و ایشان حاضر بودند؟. ﴿150آگاه باش! هرآیینه ایشان از دروغگویى خود می‌گویند. ﴿151که بزاد خداى تعالى و هرآیینه ایشان دروغگویانند. ﴿152آیا اختیار کرد دختران را بر پسران. ﴿153

﴿مَا لَکُمۡ کَیۡفَ تَحۡکُمُونَ ١٥٤ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ ١٥٥ أَمۡ لَکُمۡ سُلۡطَٰنٞ مُّبِینٞ ١٥٦ فَأۡتُواْ بِکِتَٰبِکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ١٥٧ وَجَعَلُواْ بَیۡنَهُۥ وَبَیۡنَ ٱلۡجِنَّةِ نَسَبٗاۚ وَلَقَدۡ عَلِمَتِ ٱلۡجِنَّةُ إِنَّهُمۡ لَمُحۡضَرُونَ ١٥٨ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ ١٥٩ إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ ١٦٠ فَإِنَّکُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ ١٦١ مَآ أَنتُمۡ عَلَیۡهِ بِفَٰتِنِینَ ١٦٢ إِلَّا مَنۡ هُوَ صَالِ ٱلۡجَحِیمِ ١٦٣ وَمَا مِنَّآ إِلَّا لَهُۥ مَقَامٞ مَّعۡلُومٞ ١٦٤ وَإِنَّا لَنَحۡنُ ٱلصَّآفُّونَ ١٦٥ وَإِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡمُسَبِّحُونَ ١٦٦ وَإِن کَانُواْ لَیَقُولُونَ ١٦٧ لَوۡ أَنَّ عِندَنَا ذِکۡرٗا مِّنَ ٱلۡأَوَّلِینَ ١٦٨ لَکُنَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ ١٦٩ فَکَفَرُواْ بِهِۦۖ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ ١٧٠ وَلَقَدۡ سَبَقَتۡ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٧١ إِنَّهُمۡ لَهُمُ ٱلۡمَنصُورُونَ ١٧٢ وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ ١٧٣ فَتَوَلَّ عَنۡهُمۡ حَتَّىٰ حِینٖ ١٧٤ وَأَبۡصِرۡهُمۡ فَسَوۡفَ یُبۡصِرُونَ ١٧٥ أَفَبِعَذَابِنَا یَسۡتَعۡجِلُونَ ١٧٦ فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمۡ فَسَآءَ صَبَاحُ ٱلۡمُنذَرِینَ ١٧٧ وَتَوَلَّ عَنۡهُمۡ حَتَّىٰ حِینٖ ١٧٨ وَأَبۡصِرۡ فَسَوۡفَ یُبۡصِرُونَ ١٧٩ سُبۡحَٰنَ رَبِّکَ رَبِّ ٱلۡعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ ١٨٠ وَسَلَٰمٌ عَلَى ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٨١ وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٨٢

چیست شما را چگونه حکم می‌کنید؟. ﴿154آیا اندیشه نمى‏نمایید؟. ﴿155آیا شما را حجتى واضح است؟. ﴿156پس بیارید کتاب خود را، اگر هستید راستگو. ﴿157و مقرر کردند کافران میان خداى تعالى و میان جنیان، خویشى را و هرآیینه دانسته‏اند جنیان که ایشان البته حاضر کردگانند. ﴿158پاکی است خدا را از آنچه بیان مى‏کنند. ﴿159مگر بندگان خالص کردۀ خدا. ﴿160پس هرآیینه شما اى کافران و آنچه مى‏پرستید. ﴿161نیستند همه گمراه کننده براى عبادت آن معبود باطل. ﴿162مگر کسی که او در آیندۀ دوزخ است در علم الهى. ﴿163فرشتگان گفتند: و نیست هیچ‌کس از ما مگر او را جاى است مقرّر. ﴿164و هرآیینه ما صف کشندگانیم. ﴿165و هرآیینه ما تسبیح گویندگانیم. ﴿166و هرآیینه [کافران عرب] می‌گفتند: ﴿167اگر بودى پیش ما خبرى از پیشینیان. ﴿168البته شدیم بندگان خالص ساختۀ خدا. ﴿169باز کافر شدند به آن [قرآن]، پس خواهند دانست عاقبت کار را. ﴿170هرآیینه سابقاً صادر شد وعدۀ ما براى بندگان فرستادۀ خویش. ﴿171هرآیینه پیغامبران ما، ایشانند نصرت دادگان ﴿172و هرآیینه لشکر ما همونست غالب. ﴿173پس روبگردان از ایشان تا مدتى. ﴿174و بنگر ایشان را پس ایشان نیز خواهند دید ﴿175آیا این کافران عذاب ما را شتاب مى‏طلبند؟!. ﴿176پس چون فرود آید عذاب به میدان ایشان، بد باشد روز آن بیم کردگان. ﴿177و رو بگردان از ایشان تا مدتى. ﴿178و بنگر، پس ایشان نیز خواهند دید. ﴿179پاکی است پروردگار تو را، خداوندِ علیه از آنچه این جماعت بیان می‌کنند. ﴿180و سلام بر فرستادگان خدا!. ﴿181و سپاس خدا راست، پروردگار عالم‌ها. ﴿182

[966] مترجم گوید: یعنی نزدیک پرودگار خود. [967] مترجم گوید: یعنی شیاطین را، والله اعلم. [968] یعنی و مغرب‌ها نیز. [969] یعنی کلمه‌ای را از کلمات ملاء اعلی یک بار ربودن. [970] یعنی ملائکه و جن و سماوات و غیر آن. [971] یعنی از حال کافران. [972] یعنی با شیاطین، والله اعلم. [973] یعنی و از جانب چپ نیز به جهت گمراه کردن، والله اعلم. [974] یعنی آنانکه پاک ساخته شدند از شرک وغیره. [975] یعنی حشر را. [976] یعنی دوزخیان را. [977] یعنی بعد خوردن و نوشیدن، ایشان را به دوزخ بازبرند. [978] یعنی در دوزخ.

تفسیر نور: سوره صافات

تفسیر نور:
سوره صافات آیه 1
‏متن آیه : ‏
‏ وَالصَّافَّاتِ صَفّاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏قسم به آنان که ( در مقام عبودیّت و انقیاد ) محکم صف کشیده‌اند !‏

‏توضیحات : ‏
‏« الصَّآفَّاتِ » : جمع صَآفَّة ، دسته و گروهی که به صف ایستاده‌اند . واژه ( صافّات ) از نظر معنی ، جمع الجمع است . مراد فرشتگان است که برای اجرا اوامر و بندگی خدا صف کشیده‌اند ( نگا : صافّات‌ / 165 و 166 ) . چه بسا مراد صفوف رزمندگان اسلام ، و یا صفوف نماز جماعت ، و یا این که صفهای داعیان و عالمان ، در برابر کافران و منافقان و بزهکاران باشد .‏

سوره صافات آیه 2
‏متن آیه : ‏
‏ فَالزَّاجِرَاتِ زَجْراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و قسم به آنان که سخت باز می‌دارند !‏

‏توضیحات : ‏
‏« الزَّاجِرَاتِ » : بازدارندگان . منع کنندگان . مراد فرشتگان است که شیاطین را از استراق سمع باز می‌دارند و ابرها را بدینجا و آنجا می‌رانند . و یا این که مراد رزمندگانی است که دشمنان را از تجاوز به حریم اسلام باز می‌دارند ، و یا این که مراد داعیان و عالمانی است که بی‌دینان را از تجاوز به قرآن و قوانین اسلام به دور می‌دارند و مردمان را از منکرات نهی می‌کنند .‏

سوره صافات آیه 3
‏متن آیه : ‏
‏ فَالتَّالِیَاتِ ذِکْراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و قسم به آنان که پیاپی ( آیات خدا را ) تلاوت می‌کنند !‏

‏توضیحات : ‏
‏« التَّالِیَاتِ » : تلاوت کنندگان . مراد فرشتگانی است که کتابهای آسمانی را بر پیغمبران خدا تلاوت می‌نموده‌اند . یا رزمندگان جهادگری است که قلب و جان خویش را به نور تلاوت آیات خدا روشن می‌سازند . و یا این که داعیان و عالمانی مراد است که آیات آسمانی را بر مردم تلاوت و ایشان را به سوی خدا می‌خوانند . « ذِکْراً » : مراد کتابهای آسمانی و از جمله قرآن است ( نگا : نحل‌ / 43 و 44 ، انبیاء / 48 و 105 ) . یادآوری : سه آیه پیشین ، می‌تواند درباره یک گروه ، و یا این که گروههای مختلف باشد .‏

سوره صافات آیه 4
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏قطعاً معبود شما یکی است ( نه بیشتر ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِنَّ إِلهَکُمْ » : سوگندهای سه آیه پیشین ، برای همین امر مهم بود که « الوهیّت‌ » تنها متعلّق به یکی است که صاحب آسمانها و زمین و همه گستره هستی است .‏

سوره صافات آیه 5
‏متن آیه : ‏
‏ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن کسی که خداوند آسمانها و زمین و همه چیزهائی است که در میان آن دو قرار دارد ، و خداوند مشرقها است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« رَبُّ » : خبر دوم ( إِنَّ ) و یا خبر مبتدای محذوف است . « الْمَشَارِِِق » : جمع مشرِق ، مکان طلوع . مراد خاستگاههای خورشید در ایّام سال است که به خاطر کروی بودن زمین هر نقطه‌ای از آن نسبت به نقطه دیگر مشرِق یا مغرب محسوب می‌شود ، و یا مراد مشرقهای همه ستارگان جهان بوده و ذکر خاصّ بعد از عامّ است و به خاطر اهمّیّت ویژه ، بدانها اشاره شده است . از آنجا که ذکر مشارِق و مغارب پیوسته با هم بوده ، در اینجا مغارب به قرینه مشارِق حذف شده است ( نگا : معارج‌ / 40 ) .‏

سوره صافات آیه 6
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما نزدیکترین آسمان ( به شما ) را با زینت ستارگان آراسته‌ایم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الدُّنْیَا » : از لحاظ صرفی ، اسم تفضیل و مؤنّث ( أَدْنی ) و به معنی نزدیکتر و نزدیکترین است . از لحاظ نحوی صفت ( السَّمَآءُ ) است . مراد نزدیکترین آسمان به ما ساکنان کره زمین است . ذکر این نکته خالی از فایده نیست که همه ستارگانی که فضای بالای سر ما را آراسته‌اند و با چشم خود آنها را می‌بینیم ، از نظر قرآن آسمان اوّل ما است . « الْکَواکِبِ » : بدل ( زِینَةٍ ) است .‏

سوره صافات آیه 7
‏متن آیه : ‏
‏ وَحِفْظاً مِّن کُلِّ شَیْطَانٍ مَّارِدٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما آن را از هر شیطان متمرّدی ، کاملاً حفظ کرده‌ایم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« حِفْظاً » : مفعول مطلق فعل محذوفی است و در اصل چنین است : وَ حَفِظْنَاهَا حِفْظاً . « مَارِدٍ » : متمرّد . سرکش . بی‌خیر و بی‌همه‌چیز . « حِفْظاً مِّنْ . . . » : مراد پاسداری آسمان از نفوذ شیاطین است که هر گاه بخواهند به عالم فرشتگان نزدیک شوند و اخبار حوادث این جهان را بدانند که پیش از وقوع در زمین ، در آسمانهای نزدیک و دوردست منعکس است ، مورد اصابت شهابها قرار می‌گیرند ( نگا : حجر / 17 و 18 ، ملک‌ / 5 ) .‏

سوره صافات آیه 8
‏متن آیه : ‏
‏ لَا یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَیُقْذَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان نمی‌توانند به گروه والامقام ( و صدرنشینان عالم ملکوت ، که فرشتگان کبارند ) دزدکی گوش فرا دهند ( و اسرار غیب را بشنوند ) چرا که از هر سو به سویشان ( تیرهای شهاب ) نشانه می‌رود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لا یَسَّمَّعُونَ » : در اصل ( لا یَتَسَمَّعُونَ ) است . نمی‌توانند دزدکی گوش فرا دهند . یعنی آنان می‌خواهند اخبار ملأ اعلی را بشنوند ، امّا به آنها اجازه داده نمی‌شود . « الْمَلإِ الأعْلی‌ » : گروه برتر . مراد ملائکه کرام و فرشتگان والا مقام عالم بالا است . « یُقْذَفُونَ » : به سویشان تیراندازی می‌شود . رجم می‌گردند .‏

سوره صافات آیه 9
‏متن آیه : ‏
‏ دُحُوراً وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان سخت ( به عقب رانده می‌شوند و از صحنه آسمان ) طرد می‌گردند ، و عذاب به تمام و کمالی ( در دنیا ) و دائمی و سرمدی ( در آخرت ) دارند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« دُحُوراً » : طرد . راندن . مفعول مطلق فعل محذوفی است : « یُدْحَرُونَ دُحُوراً » . « وَاصِبٌ » : تامّ و خالص . همیشگی و دائمی . ( نگا : نحل‌ / 52 ) .‏

سوره صافات آیه 10
‏متن آیه : ‏
‏ إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و امّا از آنان هر که با سرعت استراق سمعی کند ، فوراً آذرخشی سوراخ کننده ( جو آسمان و بدن آن شیطان ) به دنبال او روان می‌گردد ( و وی را می‌سوزاند و نابودش می‌گرداند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِلاّ مَنْ . . . » : استثناء از ضمیر ( و ) در ( لا یَسَّمَّعُونَ ) و ( مَنْ ) بدل از آن و یا منصوب و مستثنی است . « خَطِفَ » : ربود . با سرعت برگرفت . معنی مجازی خَطِفَ ، استماع خبر و استراق سمع است . « أَتْبَعَ » : به معنی ( تَبِعَ ) ، یعنی دنبال کرد . تعقیب کرد . « شِهَابٌ » : آذرخش آسمان . « ثَاقِبٌ » : سوراخ کننده . مراد سوزاننده است . یعنی شهابی که دل فضای ظلمانی و بدن شیطان متمرّد را سوراخ سوراخ می‌کند . یا این که جوّ را می‌سوزاند و شیطان متمرّد را آتش می‌زند . یادآوری : آیات پیشین بر اعتقاد جمعی از مشرکان قلم بطلان می‌کشد که شیاطین و اجنّه را مطّلع از غیب می‌دانستند و معبود خویش قرار می‌دادند ( نگا : جنّ‌ / 6 ) .‏

سوره صافات آیه 11
‏متن آیه : ‏
‏ فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَم مَّنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّن طِینٍ لَّازِبٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( به منکران بعث و قیامت بگو و ) از ایشان پرس و جو کن که آیا آفرینش ( دوباره ) ایشان سخت‌تر و دشوارتر است یا آفرینش ( آسمانها و زمین و فرشتگان و سایر ) چیزهائی که آفریده‌ایم‌ ؟ ما که ایشان را از گِل چسبنده ناچیزی ( در آغاز خلقت انسان ) آفریده‌ایم ( و بر آفرینش آنان توانا بوده‌ایم . لذا سهل و ساده ایشان را بازآفرینی می‌کنیم و مشکلی در این امر نمی‌بینیم ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَاسْتَفْتِهِمْ » : از ایشان نظر بخواه . مراد از استفتاء در اینجا تنها اطّلاع از دیدگاه ایشان است و بس . والاّ رأی آنان فاقد ارزش است . « أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقاً » : ( نگا : شوری‌ / 29 ، احقاف‌ / 33 ) . « مَنْ » : کسانی که . چیزهائی که . استعمال ( مَنْ ) بدان خاطر است که با اجرام سماوی ذوی‌العقول همچون فرشتگان و پریان وجود دارد و تغلیب است . « أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ . . . » : مراد از ( مَنْ ) شاید گذشتگان باشد که بسی از اینها قوی‌تر بوده‌اند ( نگا : توبه‌ / 69 ، قصص‌ / 78 ، روم‌ / 9 ، فاطر / 44 ، غافر / 21 و 82 ، محمّد / 13 ، ِ / 36 ) . « لازِبٍ » : چسبنده .‏

سوره صافات آیه 12
‏متن آیه : ‏
‏ بَلْ عَجِبْتَ وَیَسْخَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏امّا تو ( آن قدر مسأله معاد را مسلّم و واضح می‌بینی که از ناباوری ایشان ) تعجّب می‌کنی ، و ایشان ( آن قدر مسأله معاد را محال و ناممکن می‌دانند که هم تو و هم معاد را ) مسخره می‌کنند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« عَجِبْتَ وَ یَسْخَرُونَ » : تو در پرتو دلائل بیشمار ، بر قدرت خدای متعال برای ایجاد معاد ، در شگفتی ، و ایشان معاد را مسخره می‌دانند و صحبت تو درباره معاد و شگفت تو از کارشان را به تمسخر می‌گیرند .‏

سوره صافات آیه 13
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِذَا ذُکِّرُوا لَا یَذْکُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و هنگامی که بدانان ( قدرت خدا و ادلّه قیامت ) تذکّر داده شود ، متذکّر و پندپذیر نمی‌گردند . ( و به کفر و شرک و زشتکاریهای خود ادامه می‌دهند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ذُکِّرُوا » : پند داده شدند ( کهف‌ / 57 ، مائده‌ / 13 ، فرقان‌ / 73 ) . « لا یَذْکُرُونَ » : یادآور نمی‌گردند . متذکّر و منتفع نمی‌شوند .‏

سوره صافات آیه 14
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِذَا رَأَوْا آیَةً یَسْتَسْخِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و هر گاه معجزه‌ای ( از معجزات ) یا دلیلی ( از دلائل دالّ بر قدرت خدا ) را ببینند ، ( نه تنها خود به تمسخر می‌پردازند ، بلکه ) دیگران را به مسخره کردن فرا می‌خوانند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ءَایَةً » : دلیل و برهان . معجزه . « یَسْتَسْخِرُونَ » : دیگران را به مسخره کردن دعوت می‌کنند . در سخریّه مبالغه و زیاده‌روی می‌کنند .‏

سوره صافات آیه 15
‏متن آیه : ‏
‏ وَقَالُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِینٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و خواهند گفت : این ( چیزی که ما می‌بینیم ) جز جادوی آشکار و روشنی نیست .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِنْ هذا . . . » : ( نگا : مائده‌ / 110 ، انعام‌ / 7 ، یونس‌ / 76 ، هود / 7 ، نمل‌ / 13 ، سبأ / 43 ) .‏

سوره صافات آیه 16
‏متن آیه : ‏
‏ أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا هنگامی که مردیم و خاک و استخوان گشتیم ، ما زنده گردانده می‌شویم‌ ؟ !‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَإِذَا مِتْنَا . . . » : ( نگا : مؤمنون‌ / 35 و 82 ) .‏

سوره صافات آیه 17
‏متن آیه : ‏
‏ أَوَآبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا پدران و نیاکان گذشته ما نیز ( زنده می‌گردند که سالیان سال است مرده‌اند و ذرّات وجودشان در پهنه زمین پراکنده و نابود شده است‌ ؟ ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ءَابَاؤُنَا الأوَّلُونَ » : ( نگا : مؤمنون‌ / 24 و 68 ، شعراء / 26 ، قصص‌ / 36 ) .‏

سوره صافات آیه 18
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ نَعَمْ وَأَنتُمْ دَاخِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : بلی ! ( همه شما زنده می‌شوید ) در حالی که خوار و پست خواهید بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« دَاخِرُونَ » : جمع داخر ، خوار و پست . ذلیل و فرمانبردار ( نگا : نحل‌ / 48 ، نمل‌ / 87 ، غافر / 60 ) .‏

سوره صافات آیه 19
‏متن آیه : ‏
‏ فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ فَإِذَا هُمْ یَنظُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تنها یک صدا خواهد بود و به ناگاه آنان ( سر از گورها به در آورده و به چیزی که بدیشان وعده داده شده خیره می‌شوند و ) می‌نگرند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« زَجْرَةٌ » : فریاد و صدا . مراد نفخه دوم است ( نگا : نازعات‌ / 13 ) . « یَنظُرُونَ » : می‌نگرند . انتظار می‌کشند .‏

سوره صافات آیه 20
‏متن آیه : ‏
‏ وَقَالُوا یَا وَیْلَنَا هَذَا یَوْمُ الدِّینِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و خواهند گفت : ای وای بر ما ! این ، روز جزا است !‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَا وَیْلَنَا » : ( نگا : انبیاء / 14 و 46 و 97 ، یس‌ / 52 ) .‏

سوره صافات آیه 21
‏متن آیه : ‏
‏ هَذَا یَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِی کُنتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( و بدیشان پاسخ داده می‌شود : ) این ، روز داوری و حسابرسی است ، همان روزی که در دنیا دروغش می‌نامیدید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْفَصْلِ » : قضاوت و داوری . سخن قاطعانه و نهائی در حل و فصل کشمکش و دشمنانگی . جدائی میان حق و باطل . « یَوْمُ الْفَصْلِ » : مراد روز قیامت است .‏

سوره صافات آیه 22
‏متن آیه : ‏
‏ احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا کَانُوا یَعْبُدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای فرشتگان من ! ) کسانی را که ( با کفر و زندقه ) به خود ستم کرده‌اند ، همراه با همسران ( کفر پیشه ) آنان ، به همراه آنچه می‌پرستیده‌اند ، جمع‌آوری کنید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَا » : آنچه . مراد بتها است .‏

سوره صافات آیه 23
‏متن آیه : ‏
‏ مِن دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَى صِرَاطِ الْجَحِیمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏غیر از خدا ( هر چه را پرستش می‌کرده‌اند ، همه را یکجا گرد آورید و ) آن گاه آنان را به راه دوزخ راهنمائی کنید ( تا بدان در آیند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مِن دُونِ اللهِ » : غیر از خدا .‏

سوره صافات آیه 24
‏متن آیه : ‏
‏ وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان را نگاه دارید که باید بازپرسی شوند ( و از عقائد و اعمالشان پرسیده شود ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« قِفُوهُمْ » : نگاهشان دارید . « مَسْؤُولُونَ » : پرسیدگان . بازخواست شوندگان .‏

سوره صافات آیه 25
‏متن آیه : ‏
‏ مَا لَکُمْ لَا تَنَاصَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای مشرکان ! ) شما چرا همدیگر را یاری نمی‌دهید ( و در نجات هم نمی‌کوشید ؟ ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لا تَنَاصَرُونَ » : همدیگر را یاری نمی‌دهید . اصل آن ( لا تَتَنَاصَرُونَ ) است .‏

سوره صافات آیه 26
‏متن آیه : ‏
‏ بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بلکه آنان امروز کاملاً مطیع و تسلیمند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مُسْتَسْلِمُونَ » : افراد منقاد و مطیع .‏

سوره صافات آیه 27
‏متن آیه : ‏
‏ وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَسَاءلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( در این حال ) بعضی رو به بعضی می‌نمایند و همدیگر را بازخواست می‌کنند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَتَسَآءَلُونَ » : از همدیگر بازخواست می‌کنند . به گونه کشمکش و سرزنش از یکدیگر سؤالاتی می‌کنند و همدیگر را مقصّر وضع موجود قلمداد می‌نمایند .‏

سوره صافات آیه 28
‏متن آیه : ‏
‏ قَالُوا إِنَّکُمْ کُنتُمْ تَأْتُونَنَا عَنِ الْیَمِینِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مستضعفان به مستکبران ) می‌گویند : شما از راه خیرخواهی به سوی ما می‌آمدید ( تا به ما ضربه بزنید و گمراهمان سازید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« عَنِ الْیَمِینِ » : از طریق خیرخواهی و دلسوزی . از راه دین . از راه قدرت . مراد این است که شما گفتید : ما خیرخواه شما هستیم ، و آئینی که دارید حق است ، و با زور وادار به گمراهیمان کردید .‏

سوره صافات آیه 29
‏متن آیه : ‏
‏ قَالُوا بَل لَّمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مستکبران به مستضعفان در پاسخ ) می‌گویند : بلکه خودتان بی‌ایمان و بی‌باور بودید ( گناه ما چیست . بروید و خویشتن را سرزنش و نفرین کنید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏. . .‏

سوره صافات آیه 30
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَا کَانَ لَنَا عَلَیْکُم مِّن سُلْطَانٍ بَلْ کُنتُمْ قَوْماً طَاغِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما که هیچ گونه سلطه و قدرتی بر شما نداشتیم ( تا از شما سلب اختیار کنیم ) بلکه خودتان مردمان سرکش و نافرمانی بودید ( و بر حق و حقیقت شوریدید و به چنین روزی افتادید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سُلْطَانٍ » : سلطه و قدرت . مراد زور و اجبار است .‏

سوره صافات آیه 31
‏متن آیه : ‏
‏ فَحَقَّ عَلَیْنَا قَوْلُ رَبِّنَا إِنَّا لَذَائِقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس عذاب پروردگارمان گریبانگیرمان شد ، و ما باید آن را بچشیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَحَقَّ عَلَیْنَا . . . » : فرمان خدا درباره ما محقّق گشت که ما گمراهان باید روز قیامت عذاب را بچشیم .‏

سوره صافات آیه 32
‏متن آیه : ‏
‏ فَأَغْوَیْنَاکُمْ إِنَّا کُنَّا غَاوِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما خودمان گمراه بودیم و شما را هم گمراه کردیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« غَاوِینَ » : گمراهان ( نگا : اعراف‌ / 175 ، حجر / 42 ، شعراء / 91 و 94 ) .‏

سوره صافات آیه 33
‏متن آیه : ‏
‏ فَإِنَّهُمْ یَوْمَئِذٍ فِی الْعَذَابِ مُشْتَرِکُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در نتیجه آنان ( همگی ، اعم از راهبران و پیروان ) در عذاب ، با یکدیگر و مشترکند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مُشْتَرِکُونَ » : با یکدیگر اشتراک دارند . با همدیگرند .‏

سوره صافات آیه 34
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّا کَذَلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما این گونه با بزهکاران رفتار می‌کنیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کَذلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ » : با همه بزهکاران تاریخ چنین می‌کنیم .‏

سوره صافات آیه 35
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّهُمْ کَانُوا إِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( چرا که ) وقتی که بدانان گفته می‌شد : جز خدا معبودی نیست ، بزرگی می‌نمودند ( و خویشتن را بالاتر از آن می‌دیدند که یکتاپرستی را بپذیرند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَسْتَکْبِرُونَ » : ( نگا : بقره‌ / 34 و 87 ، نساء / 173 ) .‏

سوره صافات آیه 36
‏متن آیه : ‏
‏ وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و می‌گفتند : آیا ما برای ( سخن ) چکامه‌سرای دیوانه‌ای ، معبودهای خویش را رها سازیم‌ ؟ !‏

‏توضیحات : ‏
‏« شَاعِرٍ » : مرادشان - زَادَهُمُ اللهُ عَذاباً - پیغمبر گرامی اسلام بود . « شَاعِرٍ مَّجْنُونٍ » : این سخن ، ضدّ و نقیض است . چرا که شاعر برعکس دیوانه از روی اندیشه که زاده خرد است سخن می‌گوید .‏

سوره صافات آیه 37
‏متن آیه : ‏
‏ بَلْ جَاء بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( امّا او شاعر و مجنّون نیست و ) بلکه حق را آورده و پیغمبران را تصدیق کرده است . ( محتوای دعوت محمّد و هماهنگی آن با دعوت انبیاء ، دلیل صدق گفتار او است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْحَقِّ » : مراد آئین اسلام است که عین حقیقت است .‏

سوره صافات آیه 38
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّکُمْ لَذَائِقُو الْعَذَابِ الْأَلِیمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏شما ( ای مشرکان کوردل ! ) قطعاً عذاب دردناک ( الهی ) را خواهید چشید .‏

‏توضیحات : ‏
‏. . .‏

سوره صافات آیه 39
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و جز در برابر کارهائی که می‌کرده‌اید کیفر داده نمی‌شوید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَا تُجْزَوْنَ . . . » : ( نگا : یس‌ / 54 ) .‏

سوره صافات آیه 40
‏متن آیه : ‏
‏ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مگر بندگان مخلص خدا ( که پروردگارشان از کیفر لغزشهایشان می‌گذرد ، و پاداش مضاعف ده تا هفت صد برابر کردار نیکشان و گاهی افزون بر آن ، بدیشان عطاء می‌فرماید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مُخْلَصِینَ » : افراد پاک و بی‌آلایش . کسانی که خداوند ایشان را از نقائص پاکیزه و پالوده کرده است و تمام همّ و غمّ خود را صرف طاعت خدا نموده‌اند ( نگا : یوسف‌ / 24 ، ص‌ / 46 ) .‏

سوره صافات آیه 41
‏متن آیه : ‏
‏ أُوْلَئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَّعْلُومٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ایشان را روزیِ ویژه و معیّنی است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَعْلُومٌ » : مشخّص . ویژه . یعنی دارای صفات مخصوص به خود . مراد مواهب توصیف ناشدنی و غیرقابل درک بهشت است .‏

سوره صافات آیه 42
‏متن آیه : ‏
‏ فَوَاکِهُ وَهُم مُّکْرَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏یعنی میوه‌های رنگارنگ . و آنان مکرّم و معزّزند ( و با نهایت احترام از ایشان پذیرائی می‌گردد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَوَاکِهُ » : بدل از ( رزق ) است . تنکیر آن دالّ بر وفور و مرغوبیّت است . « مُکْرَمُونَ » : اشاره به این است که همچون حیوانات ، آذوقه در مقابل آنان ریخته نمی‌شود ، بلکه همچون مهمانان عزیزی ، از ایشان پذیرائی می‌گردد .‏

سوره صافات آیه 43
‏متن آیه : ‏
‏ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در میان باغها و بوستانهای پر نعمت بهشت بسر می‌برند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« جَنَّاتِ النَّعِیمِ » : ( نگا : مائده‌ / 65 ، یونس‌ / 9 ، حجّ‌ / 56 ، لقمان‌ / 8 ) .‏

سوره صافات آیه 44
‏متن آیه : ‏
‏ عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بالای تختهای آراسته و مزیّن ، روبه‌روی یکدیگر می‌نشینند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سُرُرٍ » : جمع سَریر ، تختها . « مُتَقَابِلِینَ » : روبه‌روی همدیگر . حال ( هُمْ ) است .‏

سوره صافات آیه 45
‏متن آیه : ‏
‏ یُطَافُ عَلَیْهِم بِکَأْسٍ مِن مَّعِینٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏قدحهای می برگرفته از رودبار جاری شراب ، گرداگرد آنان در گردش است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کَأْسٍ » : قدح شراب . مراد از واژه کأس در قرآن ، خود شراب است . « مَعِین » : جاری . رودبار روان . مراد چشمه‌سار جاری شراب است که بیانگر فراوانی و بی‌دردسری نگاهداری در خُمره‌ها و بی‌زحمتِ تهیّه و خرید و فروش ، و مصون از کهنگی و تباهی است ( نگا : واقعه‌ / 18 ) .‏

سوره صافات آیه 46
‏متن آیه : ‏
‏ بَیْضَاء لَذَّةٍ لِّلشَّارِبِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏می سفیدرنگ و خوشگواری برای نوشندگان .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بَیْضَآءُ » : سفید رنگ . صفت ( کَأْسٍ ) است . « لَذَّةٍ » : لذیذ . خوشگوار . این واژه مؤنّث ( لَذّ ) به معنی ( لذیذ ) و یا این که مصدر است و برای مبالغه به عنوان وصف به کار رفته است . صفتِ دوم ( کَأْسٍ ) است .‏

سوره صافات آیه 47
‏متن آیه : ‏
‏ لَا فِیهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا یُنزَفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏نه در آن تباهیها و گرفتاریهائی ( همچون بیهوشی و سردرد و سایر مضرّات و مفاسد ) است ، و نه میخواران از آن به حالت تهوّع ( و استفراغ و عرق و کثرت بول ) در می‌آیند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« غَوْلٌ » : گرفتاریها و تباهیهائی همچون بیهوشی و خمار و زوال عقل . « عَنْهَا » : به سبب آن . واژه ( عَنْ ) مفید سببیّت است ( نگا : توبه‌ / 114 ، هود / 53 ) . « یُنزَفُونَ » : نَزْف ، به معنی بیرون کشیدن آب از چاه و مانند این است . در اینجا مراد تخلیه بدن از راه استفراغ و عرق کردن و بول زیاد است که میخواره دچار آن می‌شود ( نگا : واقعه‌ / 19 ) .‏

سوره صافات آیه 48
‏متن آیه : ‏
‏ وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِینٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏همسرانی دارند با چشمانی درشت و خمارآلود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ » : دارای چشمانی نیم نگاه . دارای چشمانی که تنها با آنها به شوهران زیبای خود نگاه می‌کنند و نه به دیگران ، که کنایه از این است که آنان تنها به شوهران صاحب جمال خود عشق می‌ورزند و جز مهر ایشان را در دل ندارند . دارای چشمانی خمارآلود . « عِینٌ » : جمع عَیْناء ، زنان درشت چشم .‏

سوره صافات آیه 49
‏متن آیه : ‏
‏ کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَّکْنُونٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏انگار آنان تخمهای ( شترمرغ ) هستند که ( در زیر بال و پر شترمرغ ) پنهان ( از دید مردمان و گرد و غبار ) باشند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بَیْضٌ » : جمع بَیْضَة ، تخم‌مرغ ( البتّه هر گونه تخم‌مرغی ) . ولی در اینجا شاید مراد تخم شترمرغ است که عربها زنان زیبای سفیدپوست را از لحاظ صفا و شفّافیّت بدان تشبیه می‌کنند . « مَکْنُونٌ » : مستور و پنهان . مراد دور از دسترس بیگانگان و پوشیده در زیر بال و پر و زدوده از گرد و غبار . که اشاره به سفیدی و درخشندگی است .‏

سوره صافات آیه 50
‏متن آیه : ‏
‏ فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَسَاءلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بعضی ( از این افراد مخلص ) رو به بعضی دیگرمی‌کنند و از یگدیگر می‌پرسند ( که حال چه احوالی دارند ، و در دنیا چه می‌کردند و چه می‌دیدند ؟ ! ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ . . . » : بعضی از بهشتیان رو به بعضی دیگر کنند و . . .‏

سوره صافات آیه 51
‏متن آیه : ‏
‏ قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ إِنِّی کَانَ لِی قَرِینٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏یکی از آنان می‌گوید : من همنشینی ( در دنیا ) داشتم ( که با من درباره دین و قوانین آسمانی مجادله می‌کرد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« قَرِینٌ » : همنشین . دوست .‏

سوره صافات آیه 52
‏متن آیه : ‏
‏ یَقُولُ أَئِنَّکَ لَمِنْ الْمُصَدِّقِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏می‌گفت : آیا تو از زمره کسانی هستی که باور می‌کنند ( به این که بعد از مرگ ، زندگی و رستاخیزی ، و حساب و کتابی ، و سزا و جزائی در میان است‌ ؟ ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْمُصَدِّقِینَ » : تصدیق کنندگان . مؤمنان .‏

سوره صافات آیه 53
‏متن آیه : ‏
‏ أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً أَئِنَّا لَمَدِینُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا زمانی که مُردیم و خاک و استخوان شدیم ، آیا ما مورد بازخواست ( از اعمال و اقوال خود ) قرار می‌گیریم و سزا و جزا می‌بینیم‌ ؟ ! .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَمَدِینُونَ » : جمع مَدِین ، بازخواست و بازجوئی شدگان . پاداش و پادافره داده شدگان ( نگا : واقعه‌ / 86 ) .‏

سوره صافات آیه 54
‏متن آیه : ‏
‏ قَالَ هَلْ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( سپس آن بهشتی ، رو به دوستان بهشتی خود کرده ) می‌گوید : آیا شما می‌توانید نگاهی ( به دوزخ ) بیندازید و او را بنگرید ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏« مُطَّلِعُونَ » : کسانی که از بالا به پائین بنگرند و دیده‌ور شوند . افراد مشرِف بر چیزی .‏

سوره صافات آیه 55
‏متن آیه : ‏
‏ فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِی سَوَاء الْجَحِیمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس آن گاه خودش دیده‌ور می‌شود ( و به دوزخ می‌نگرد ) و او را در وسط دوزخ می‌بیند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سَوَآءِ » : وسط . ( نگا : دخان‌ / 47 ) . این آیه و آیات دیگری در قرآن بیانگر این واقعیّت است که در قیامت قدرت دید فوق‌العاده‌ای به بهشتیان عطاء می‌شود که فاصله مکانی برای ایشان چندان مطرح نیست ( نگا : اعراف‌ / 44 ) و مطالب و مقاصد هم بدون ثغور و حدود است ( نگا : انبیاء / 102 ، فصّلت‌ / 31 ، زخرف‌ / 71 ، واقعه‌ / 21 ، مرسلات‌ / 42 ) .‏

سوره صافات آیه 56
‏متن آیه : ‏
‏ قَالَ تَاللَّهِ إِنْ کِدتَّ لَتُرْدِینِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏می‌گوید : به خدا سوگند ! نزدیک بود ( با نیرنگ خود ) مرا پرت کنی و هلاکم سازی .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِن کِدْتَ » : نزدیک بود که تو . « لَتُرْدینِ » : اصل آن لَتُرْدینی ، از مصدر إرْداء و ماده ( ردی ) ( نگا : طه‌ / 16 ، فصّلت‌ / 23 ) ، مرا پرت کنی . مرا هلاک سازی .‏

سوره صافات آیه 57
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَوْلَا نِعْمَةُ رَبِّی لَکُنتُ مِنَ الْمُحْضَرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر نعمت ( هدایت و توفیق ) پروردگارم ( دستگیرم ) نبود ، من هم ( هم اینک ) از احضار شدگان ( در دوزخ ) بودم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْمُحْضَرِینَ » : کسانی که فرشتگان ایشان را در میان دوزخ گرد آورده‌اند ( نگا : روم‌ / 16 ، سبأ / 38 ، یس‌ / 32 و 53 و 75 ، قصص‌ / 61 ) .‏

سوره صافات آیه 58
‏متن آیه : ‏
‏ أَفَمَا نَحْنُ بِمَیِّتِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا ما دیگر نمی‌میریم‌ ؟ !‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَفَمَا نَحْنُ . . . » : وقتی که آن بهشتی ، عذاب دوزخ را می‌بیند ، و این همه نعمت و خوشی وصف‌ناشدنی بهشت را هم می‌نگرد ، به گونه تجاهل العارف و انگار که خواب می‌بیند ، سؤال می‌کند : آیا واقعاً ما دیگر نمی‌میریم و جاودانه هستیم‌ ؟ یا این که تحدّث به نعمت می‌کند .‏

سوره صافات آیه 59
‏متن آیه : ‏
إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مگر مرگ نخستینی که داشتیم ( و بعد از آن برانگیخته شدیم ) و ما هرگز عذاب داده نمی‌شویم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَوْتَتَنَا الأُولی‌ » : مرگ پیشین ما . گاهی عربها - مثل اینجا - واژه اوّل را به کار می‌برند و دومی به دنبال ندارد . لذا مراد همان مرگ بعد از پایان عمر و فرا رسیدن اجل است ( نگا : دخان‌ / 35 و 56 ) .‏

سوره صافات آیه 60
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏این ( نعمت و کرامتی که خدا به ما روا دیده است ) واقعاً پیروزی بزرگی است ( که به دست آورده‌ایم ، و رستگاری سترگی است از عقاب و عذاب اخرویی که در دنیا از آن می‌ترسیدیم ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْفَوْزُ الْعَظِیمُ » : پیروزی بزرگ . رستگاری سترگ .‏

سوره صافات آیه 61
‏متن آیه : ‏
‏ لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلْ الْعَامِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏برای رسیدن به چنین چیزی ، کارکنان باید کار کنند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« هذا » : این سعادت عُظمی و نعمت کُبری .‏

سوره صافات آیه 62
‏متن آیه : ‏
‏ أَذَلِکَ خَیْرٌ نُّزُلاً أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا آن ( همه نعمتهای بیکران و جاویدانی ) که بهشتیان را با آن پذیرائی می‌کنند بهتر است ، یا درخت زقّوم ( نفرت‌انگیز که از آن به دوزخیان می‌دهند ؟ ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« نُزُلاً » : ( نگا : آل‌عمران‌ / 198 ، کهف‌ / 102 و 107 ، سجده‌ / 19 ) . « الزَّقُّومِ » : نام درختچه بدبو و تلخ مزه‌ای است که در سرزمین تهامه می‌روید و شیره‌ای دارد که اگر به بدن انسان بخورد ، ورم می‌کند .‏

سوره صافات آیه 63
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما آن را مایه رنج و محنت ستمگران کرده‌ایم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فِتْنَةً » : زحمت و محنت . رنج و عذاب . مراد این است که دوزخیان وادار به خوردن چنین درخت بدبو و تلخی می‌شوند که به جای این که وسیله راحت باشد ، باعث عذاب و رنج بیشتر می‌گردد . ممکن است ( فِتْنَةً ) را به معنی آزمایش دانست . در این صورت اشاره به این است که زقّوم در دنیا وسیله آزمایش ستمگران کفرپیشه است . چرا که کافران گفته و می‌گویند : مگر درخت در آتش می‌روید ؟ !‏

سوره صافات آیه 64
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏زقّوم درختی است که در ته دوزخ می‌روید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تَخْرُجُ » : بیرون می‌دمد . می‌روید . « أَصْل‌ » : قعر . ته .‏

سوره صافات آیه 65
‏متن آیه : ‏
طَلْعُهَا کَأَنَّهُ رُؤُوسُ الشَّیَاطِینِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏شکوفه و میوه آن انگار کلّه‌های شیاطین است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« طَلْعُهَا » : طلع ، شکوفه . نخستین میوه‌ای که بر درخت ظاهر می‌شود ( نگا : انعام‌ / 99 ، شعراء / 148 ) . « رُؤُوسُ الشَّیَاطِینِ » : نماد نهایت زشتی قیافه است که بر اساس انعکاسات ذهنی انسانها ترسیم می‌گردد .‏

سوره صافات آیه 66
‏متن آیه : ‏
‏ فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْهَا فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏دوزخیان از آن می‌خورند و شکمها را از آن پر و آکنده می‌سازند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَالِئُونَ » : پُر کُنندگان .‏

سوره صافات آیه 67
‏متن آیه : ‏
‏ ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْهَا لَشَوْباً مِّنْ حَمِیمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس آب داغ کثیف و آلوده‌ای را بر آن می‌نوشند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَشَوباً » : شَوب ، آلوده . آمیخته . مراد آلوده به زردابه و خونابه است ( نگا : ص‌ / 57 ، نبأ / 25 ، حاقّه‌ / 36 ) . « حَمِیمٍ » : آب داغ و جوشان . ( نگا : انعام‌ / 70 ، یونس‌ / 4 ، حجّ‌ / 19 ) .‏

سوره صافات آیه 68
‏متن آیه : ‏
‏ ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِیمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن گاه ( که از زقّوم خوردند و از آب داغِ آلوده نوشیدند ) به دوزخ برمی‌گردند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَرْجِعُهُمْ » : رجوع و برگشت ایشان . مراد این است که دوزخیان برای خوردن زقّوم به قعر دوزخ برده می‌شوند ( نگا : صافّات‌ / 64 ) و برای نوشاندن آب داغ و سوزان به مکان دیگری که قرآن روشن نفرموده است ( نگا : رحمن‌ / 44 ) ، سپس هر کسی را به جایگاه عذابش برمی‌گردانند .‏

سوره صافات آیه 69
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءهُمْ ضَالِّینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آنان شایسته چنین عذابی هستند . چرا که ) پدران خود را در گمراهی یافته‌اند ( و به دنبال ایشان کورکورانه روان گشته‌اند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَلْفَوْا » : ( نگا : بقره‌ / 170 ، یوسف‌ / 25 ) .‏

سوره صافات آیه 70
‏متن آیه : ‏
‏ فَهُمْ عَلَى آثَارِهِمْ یُهْرَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( چنان دل و دین به تقلید نیاکان داده‌اند که انگار ) آنان را به دنبال نیاکانشان به شتاب می‌رانند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« عَلی ءَاثَارِهِمْ » : در راه ایشان . به دنبال آنان ( نگا : مائده‌ / 46 ، کهف‌ / 6 ) . « یُهْرَعُونَ » : به شتاب رانده می‌شوند . به سرعت روانه می‌گردند . ( نگا : هود / 78 ) .‏

سوره صافات آیه 71
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ الْأَوَّلِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏قبل از اینان هم ، اکثر پیشینیان گمراه بوده‌اند ( چون مثل همین مشرکان از نیاکانشان تقلید کرده‌اند و کورکورانه مسیر ایشان را پیموده‌اند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الأوَّلِینَ » : پیشینیان . گذشتگان .‏

سوره صافات آیه 72
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِیهِم مُّنذِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ما در میانشان بیم‌دهندگانی ( برانگیختیم و به سویشان ) روانه کردیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مُنذِرِینَ » : بیم دهندگان . مراد پیغمبرانی است که آنان را به مسؤولیّتهایشان آشنا می‌کردند و ایشان را از فرجام شرک و کفر و بدکرداری و بیدادگری و تقلید کورکورانه از دیگران بیم می‌دادند .‏

سوره صافات آیه 73
‏متن آیه : ‏
‏ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بنگر که فرجام کار بیم داده شدگان چه شده است‌ ؟ ! ( همه نابود شده‌اند و عبرت تاریخ گشته‌اند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْمُنذَرِینَ » : بیم داده شدگان . یعنی آن کسانی که پیغمبران الهی ، ایشان را از تباهی و گمراهی می‌ترساندند .‏

سوره صافات آیه 74
‏متن آیه : ‏
‏ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مگر بندگان پاکیزه و برگزیده خدا ، ( که از این مهلکه جان به در برده‌اند و به بهشت نعیم و فوز عظیم رسیده‌اند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِلاّ عِبَادَ اللهِ الْمُخْلَصِینَ » : ( نگا : صافّات‌ / 40 ) .‏

سوره صافات آیه 75
‏متن آیه : ‏
وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏نوح ما را به فریاد خواند و ما بهترین پاسخ دهندگان ( برای او ) بودیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَقَدْ نَادَانَا . . . » : ( نگا : قمر / 10 ، مؤمنون‌ / 29 ، نوح‌ / 26 و 27 ) .‏

سوره صافات آیه 76
‏متن آیه : ‏
‏ وَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما او را و خانواده و پیروان او را از اندوه بزرگ ( تمسخر و آزار قومش ، و طوفان و غرق شدن در امواج کوه پیکر آب ) نجات دادیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« نَجَّیْنَاهُ . . . » : ( نگا : یونس‌ / 73 ، اعراف‌ / 64 ، شعراء / 119 ، انبیاء / 76 و 77 ) . « الْکَرْبِ » : غم و اندوه ( نگا : انعام‌ / 64 ، انبیاء / 76 ) .‏

سوره صافات آیه 77
‏متن آیه : ‏
‏ وَجَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمْ الْبَاقِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و نژاد او را بازماندگان ( روی زمین ) کردیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ذُرِّیَّتَهُ . . . » : برخی ، از این آیه چنین برداشت کرده‌اند که تمام نسل بشر بعد از نوح ، از دودمان او به وجود آمده و تمام نژادهای روی زمین به فرزندان وی منتهی می‌شوند . امّا مؤمنان دیگری در خدمت نوح بودند ، و قاعدةً از ایشان هم فرزندانی باقی مانده است ( نگا : هود / 40 ) . همچنین چه بسا طوفان نوح بخش بزرگی از معموره زمین را فرا گرفته باشد ( نگا : التفسیر القرآنی للقرآن ) مگر در بخشهای دیگر مردمانی نبوده‌اند و زاد و ولد نداشته‌اند ؟ به هر حال ، چه این باشد و چه آن ، مسأله مهمّی نیست .‏

سوره صافات آیه 78
‏متن آیه : ‏
‏ وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و نام نیک او را در میان ملّتهای بعدی باقی گذاردیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تَرَکْنَا عَلَیْهِ . . . » : مفعول ( تَرَکْنا ) ثَناءً محذوف است . یا این که سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ است . ( نگا : صافّات‌ / 108 و 119 و 129 ) . « الآخِرِینَ » : آیندگان . مراد ذکر جمیل و نام نیک و دعای خیر برای او است که بر زبان همه پیروان ادیان آسمانی جاری می‌گردد ( نگا : مریم‌ / 50 ، شعراء / 84 ) .‏

سوره صافات آیه 79
‏متن آیه : ‏
‏ سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و آن درود بر نوح ، در میان جهانیان است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سَلامٌ عَلی نُوحٍ . . . » : اگر واژه ( سَلامٌ ) خبر مبتدای محذوف ( هُوَ ) باشد ، جمله اخباری است و معنی آن در بالا گذشت . و اگر ( سَلامٌ ) مبتدا بشمار آید ، جمله انشائی و برای دعا است و معنی چنین است : درود خدا تا قیامت بر نوح باد . « فِی الْعَالَمِینَ » : در میان همه جهانیان . مراد تا پایان عمر انسانها و نهایت دنیا است .‏

سوره صافات آیه 80
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما این گونه نیکوکاران را پاداش خواهیم داد .‏

‏توضیحات : ‏
‏. . .‏

سوره صافات آیه 81
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چرا که او از بندگان با ایمان ما بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏. . .‏

سوره صافات آیه 82
‏متن آیه : ‏
‏ ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس دیگران را غرق کردیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ثُمَّ » : بعد از نجات نوح و همراهان . « الآخَرِینَ » : دیگران . مراد قوم کافر نوح است .‏

سوره صافات آیه 83
‏متن آیه : ‏
وَإِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏از زمره دنباله‌روان نوح ( در اصول دین ، و پیمودن راه او در دعوت به توحید و خداشناسی ) ابراهیم بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« شِیعَةِ » : پیرو . دنباله‌رو . مراد از پیروی و دنباله‌روی ، تداوم خطّ فکری و مکتبی است . به عبارت دیگر : انبیاء ، همه مبلّغان یک مکتب و استادان یک دانشگاه هستند ، و توحید و عدل و تقوا و اخلاص و بسیاری دیگر از کردارهای پسندیده و خصال حمیده ، تغییرناپذیر و شیوه متّبع همه فرستادگان خدا بوده است .‏

سوره صافات آیه 84
‏متن آیه : ‏
‏ إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏وقتی که با قلب سالم ( زدوده از شرک ) رو به پروردگارش آورد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سَلِیمٍ » : سالم . پاک از شرک . « قَلْبٍ سَلِیمٍ » : ( نگا : شعراء / 89 ) .‏

سوره صافات آیه 85
‏متن آیه : ‏
‏ إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏زمانی به پدر و قوم خود گفت : اینها چه چیزند که می‌پرستید ؟ !‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَاذَا » : اینها چه چیزند ؟ سؤال ، جنبه تحقیر بتها و ناپسند شمردن کار پدر را دارد .‏

سوره صافات آیه 86
‏متن آیه : ‏
أَئِفْکاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا غیر از خدا ، خواستار معبودهای سراپا دروغ هستید ؟ !‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِفْکاً » : دروغ محض . کثیف‌ترین دروغ ( نگا : نور / 11 و 12 ، فرقان‌ / 4 ، سبأ / 43 ، احقاف‌ / 11 ، عنکبوت‌ / 17 ) . « أَإِفْکاً ءَالِهَةً » : همزه برای استفهام توبیخی است . واژه ( إِفْکاً ) می‌تواند مفعول به و واژه ( ءَالِهَةً ) بدل ، و یا این که ( إِفْکاً ) مفعول له و ( ءَالِهَةً ) مفعول به باشد . در صورت اخیر ، معنی آیه چنین می‌شود : آیا محض دروغ ، معبودهائی جز خدا را خواستارید ؟‏

سوره صافات آیه 87
‏متن آیه : ‏
‏ فَمَا ظَنُّکُم بِرَبِّ الْعَالَمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آخر ، شما درباره پروردگار جهانیان چگونه می‌اندیشید ؟ !‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَمَا ظَنُّکُمْ . . . » : آیا گمان می‌برید خدای جهانیان نیاز به انبازهائی برای اداره جهان هستی دارد ؟ آیا اگر افرادی یا بتهائی را همچون خدا منشأ اثر بدانید ، فردای قیامت ، خدا به شما چه خواهد گفت و چه خواهد کرد و شما چه پاسخی دارید که بدو بدهید ؟‏

سوره صافات آیه 88
‏متن آیه : ‏
‏ فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس نگاهی به ستارگان انداخت . ( انگار می‌خواهد از اوضاع کواکب ، حوادث آینده را پیش‌بینی کند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« نَظَرَ نَظْرَةً . . . » : نگاه ابراهیم به ستارگان آسمانی ، جنبه مطالعه در اسرار آفرینش بود ، هر چند ایشان آن را نگاه منجّمانه می‌پنداشتند .‏

سوره صافات آیه 89
‏متن آیه : ‏
‏ فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفت : من ناخوش هستم . ( روحم از این کفر و شرک و ظلم بیمار است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سَقِیمٌ » : بیمار . « إِنِّی سَقِیمٌ » : مرادِ ابراهیم ، بیماری روح و آزار دل از پندارگرائی و اوهام‌پرستی مردم ، و برداشت ایشان از سخن او بیماری ظاهری بود . به این ترتیب عذر خود را از عدم شرکت در جشن سالیانه ایشان خواست . گویا سحرگاهان غذاهائی در کنار بتها می‌نهادند تا متبرّک شود ، و خودشان از شهر بیرون می‌رفتند . شامگاهان از مراسم صحرا برمی‌گشتند و از آن خوراکیها می‌خوردند .‏

سوره صافات آیه 90
‏متن آیه : ‏
‏ فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان بدو پشت کردند و ( به دنبال مراسم خود ) رفتند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِینَ » : ( نگا : توبه‌ / 25 ، انبیاء / 57 ، نمل‌ / 80 ، روم‌ / 52 ) .‏

سوره صافات آیه 91
‏متن آیه : ‏
فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْکُلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏شتابان و نهان ، به سراغ معبودهای ایشان رفت ( و تمسخرکنان فریاد زد ) و گفت : آیا ( از غذاهای رنگارنگ ) نمی‌خورید ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏« رَاغَ » : مخفیانه و شتابان رفت . به نهانی رو کرد به .‏

سوره صافات آیه 92
‏متن آیه : ‏
‏ مَا لَکُمْ لَا تَنطِقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏شما را چه شده است که حرف نمی‌زنید ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَا لَکُمْ » : شما را چه شده است‌ ؟‏

سوره صافات آیه 93
‏متن آیه : ‏
‏ فَرَاغَ عَلَیْهِمْ ضَرْباً بِالْیَمِینِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏با قدرت هر چه بیشتر ضربه‌های سخت و پیاپی بر آنها فرو کوفت .‏

‏توضیحات : ‏
‏« رَاغَ عَلَیْهِمْ » : از بالا بر آنها فرو کوفت . « بِالْیَمِینِ » : با دست راست . با قدرت و قوّت ( نگا : زمر / 67 ) . « رَاغَ عَلَیْهِمْ ضَرْباً » : واژه ( ضَرْباً ) می‌تواند مفعول مطلق ( رَاغَ ) به اعتبار معنی باشد . چرا که معنی چنین است : ضَرَبَهُمْ ضَرْباً . یا این که مصدر است و در معنی اسم فاعل است : رَاغَ عَلَیْهِمْ ضَارِباً . و یا این که مفعول له و معنی آن چنین است : برای زدن به سراغشان رفت .‏

سوره صافات آیه 94
‏متن آیه : ‏
‏ فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ یَزِفُّونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏به طرف ابراهیم دوان دوان آمدند ( و همچون شترمرغ بال گرفتند ، و او را فرو کوفتند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَزِفُّونَ » : می‌شتافتند . به تک ایستادند . حال ضمیر ( و ) در فعل ( أَقْبَلُوا ) است . زَفّ و زَفیف ، دویدن شترمرغ را می‌گویند ، بدان گاه که رفتن و پرواز را آمیزه یکدیگر می‌سازد .‏

سوره صافات آیه 95
‏متن آیه : ‏
‏ قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ابراهیم بدیشان ) گفت : آیا چیزهائی را می‌پرستید که خودتان می‌تراشید ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏« تَنْحِتُونَ » : می‌تراشید ( نگا : اعراف‌ / 74 ، شعراء / 149 ) .‏

سوره صافات آیه 96
‏متن آیه : ‏
‏ وَاللَّهُ خَلَقَکُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند هم شما را آفریده است ، و هم بتهائی را که می‌سازید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مََا تَعْمَلُونَ » : اگر واژه ( ما ) موصوله به شمار آید ، معنی چنین است : خدا هم شما را آفریده است ، و هم ساخته‌هایتان را که بتها است . و اگر ( مَا ) مصدریّه به حساب آید ، مفهوم این می‌شود که خداوند هم شما را آفریده است و هم اعمال شما را . از آنجا که بحث از بتها است‌ ؛ نه از اعمال آدمی ، آیه مورد نظر ، ناظر به این معنی نیست . تازه اگر چنین هم باشد ، بیانگر این واقعیّت است که اعمال انسانها هر چند به اراده آنان انجام می‌گیرد ، امّا اراده و قدرت بر تصمیم‌گیری و نیروهای دیگری که افعال خود را با آن انجام می‌دهند ، همه از ناحیه خدا است . اگر هم بر بتها « ساخته‌های انسان‌ » اطلاق می‌شود ، به خاطر شکلی است که انسان بدانها می‌دهد ، وگرنه ماده آنها را خدا آفریده است . این سخن درست به آن می‌ماند که می‌گویند : این فرش ، آن خانه ، و آن اتومبیل ، ساخته انسان است . مسلّماً منظور این نیست که انسان موادّ آنها را ساخته است . بلکه مراد این است که صورت آنها با دست انسان شکل می‌پذیرد و تغییر ظاهر می‌دهد .‏

سوره صافات آیه 97
‏متن آیه : ‏
‏ قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیَاناً فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مشرکان فریاد زدند و به یکدیگر ) گفتند : برای او چهاردیواری بزرگی بسازید ( و در میان آن آتش بیفروزید ) و او را به میان آتش سوزان و پر اخگر بیفکنید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بُنْیَاناً » : ساختمان ( نگا : توبه‌ / 109 و 110 ، نحل‌ / 26 ، کهف‌ / 21 ) . در اینجا مراد چهار دیواری است . « الْجَحِیمِ » : آتش عظیم و سوزان و پر اخگر . نامی از نامهای دوزخ .‏

سوره صافات آیه 98
‏متن آیه : ‏
‏ فَأَرَادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( خلاصه ، آنان ) برای نابودی ابراهیم نقشه‌ای پی افکندند و نیرنگی اندیشیدند ، ولی ما ( او را نجات دادیم و والایش کردیم ، و ) آنان را پست و حقیر و مغلوب و ذلیل نمودیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کَیْداً » : نیرنگ . چاره‌اندیشی . در اینجا طرح نابودی ابراهیم و نقشه برچیدن اثرات تبلیغ قولی و عملی او مراد است . « الأسْفَلِینَ » : پستان و خواران . به زیر افتادگان و شکست خوردگان .‏

سوره صافات آیه 99
‏متن آیه : ‏
‏ وَقَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّی سَیَهْدِینِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ابراهیم گفت : من به سوی پروردگارم می‌روم ، او مرا رهنمود می‌کند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِنِّی ذَاهِبٌ إِلی رَبِّی‌ » : بدیهی است خداوند مکانی ندارد . پس مراد مهاجرت از محیط آلوده به محیط پاک است . ابراهیم به دستور خدا به سرزمین انبیاء و کانون وحی الهی ، یعنی شام مهاجرت فرمود ، و راهنمایش در همه جا خدا بود . لذا سفر إِلیَ الله داشت .‏

سوره صافات آیه 100
‏متن آیه : ‏
‏ رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگارا ! فرزندان شایسته‌ای به من عطاء کن . ( فرزندانی که بتوانند کار دعوت را به دست گیرند و برنامه مرا تداوم بخشند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الصَّالِحِینَ » : شایستگان ( نگا : انبیاء / 72 و 86 ) .‏

سوره صافات آیه 101
‏متن آیه : ‏
‏ فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما او را به پسری بردبار و خردمند مژده دادیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« غُلامٍ » : پسر نوجوان ( نگا : آل‌عمران‌ / 40 ، کهف‌ / 74 و 80 و 82 ) . « حَلیمٍ » : شکیبا . خردمند .‏

سوره صافات آیه 102
‏متن آیه : ‏
‏ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏وقتی که ( او متولّد شد و بزرگ گردید و ) به سنّی رسید که بتواند با او به تلاش ( در پی معاش ) ایستد ، ابراهیم بدو گفت : فرزندم ! من در خواب چنان می‌بینم که باید تو را سر ببرم ( و قربانیّت کنم ) . بنگر نظرت چیست‌ ؟ گفت : ای پدر ! کاری که به تو دستور داده می‌شود بکن . به خواست خدا مرا از زمره شکیبایان خواهی یافت .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَری فِی الْمَنَامِ » : در خواب می‌بینم . مراد این است که در خواب به من فرمان داده شده است . چرا که خواب انبیاء وحی بشمار است ( نگا : صفوه التفاسیر ) .‏

سوره صافات آیه 103
‏متن آیه : ‏
‏ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامی که ( پدر و پسر ) هر دو تسلیم ( فرمان خدا ) شدند ( و ابراهیم پسر را روی شنها دراز کشاند ) و رخساره او را بر خاک انداخت .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَسْلَمَا » : تن در دادند . تسلیم قضا و قدر الهی شدند . منقاد فرمان یزدان شدند . « تَلَّهُ » : او را بر خاک انداخت . « لِلْجَبِینِ » : بر رخساره . واژه ( لِ ) به معنی ( عَلی ) ، و ( جَبِین ) به معنی رخساره است .‏

سوره صافات آیه 104
‏متن آیه : ‏
‏ وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏فریادش زدیم که : ای ابراهیم !‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَنْ » : حرف تفسیریّه است . چرا که ما بعد آن ، تفسیر و توضیح ماقبل آن است ( نگا : یونس‌ / 2 ) .‏

سوره صافات آیه 105
‏متن آیه : ‏
‏ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تو خواب را راست دیدی و دانستی ( و برابر فرمان آن عمل کردی و مأموریّت خود را به جای آوردی . دست نگهدار که در این آزمایش بزرگ موفّق شدی . بیش از این رنج تو و فرزندت را نمی‌خواهیم ) ، ما این گونه به نیکوکاران سزا و جزا می‌دهیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« صَدَّقْتَ » : باور کردی و راست انگاشتی . یعنی آنچه در خواب دیده بودی ، بدان عمل کردی .‏

سوره صافات آیه 106
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاء الْمُبِینُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏این ( آزمایش بزرگ که ذبح فرزند با دست پدر است ) مسلّماً آزمایشی است که بیانگر ( ایمان کامل و یقین صادق به خداوند هستی ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْبَلآءُ » : امتحان . آزمون . « الْمُبِینُ » : روشن و آشکار . روشنگر و بیانگر .‏

سوره صافات آیه 107
‏متن آیه : ‏
‏ وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما قربانی بزرگ و ارزشمندی را فدا و بلاگردان او کردیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَدَیْنَاهُ » : فدای جان او و بلاگردان عمر وی کردیم . « ذِبْحٍ » : حیوانی که سر بریده می‌شود . مصدر است و به معنی اسم مفعول ، یعنی مذبوح است . مراد قوچ بزرگ و ارزشمندی است که خداوند فرو فرستاد تا به جای فرزند قربانی شود . « عَظِیمٍ » : عظمت این قربانی بیشتر در دو چیز است : یکی این که به فرمان خدا و بلاگردان یکی از انبیاء بود . دیگر این که سنّت و شیوه‌ای شد که تا پایان جهان به صورت برنامه هر ساله مؤمنان بر جای است .‏

سوره صافات آیه 108
‏متن آیه : ‏
‏ وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و نام نیک او را در میان ملّتهای بعدی باقی گذاردیم ( و اسوه آیندگان با ایمان و قدوه پاکبازان جهانش کردیم ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تَرَکْنَا عَلَیْهِ . . . » : ( نگا : صافّات‌ / 78 و 119 و 129 ) .‏

سوره صافات آیه 109
‏متن آیه : ‏
‏ سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏درود بر ابراهیم !‏

‏توضیحات : ‏
‏« سَلامٌ . . . » : ( نگا : صافّات‌ / 79 ) .‏

سوره صافات آیه 110
‏متن آیه : ‏
‏ کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما این گونه نیکوکاران را پاداش خیر خواهیم داد .‏

‏توضیحات : ‏
‏. . .‏

سوره صافات آیه 111
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چرا که او از بندگان با ایمان ما بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏. . .‏

سوره صافات آیه 112
‏متن آیه : ‏
وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِیّاً مِّنَ الصَّالِحِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما او را به ( تولّد ) اسحاق که پیغمبر و از زمره صالحان بود ، مژده دادیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« نَبِیّاً . . . » : مراد این است که مقدّر بود پیغمبر گردد و از زمره شایستگان شود .‏

سوره صافات آیه 113
‏متن آیه : ‏
‏ وَبَارَکْنَا عَلَیْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ وَمِن ذُرِّیَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِینٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما به ابراهیم و ( فرزندش ) اسحاق خیر و برکت دادیم ( در عمر و زندگی ، در نسلهای آینده ، در مکتب و ایمان ، و . . . ) از دودمان این دو ، افرادی نیکوکار به وجود آمدند ، و هم افرادی که ( به خاطر عدم ایمان ) آشکارا به خود ستم کردند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مُحْسِنٌ » : نیکوکار . مراد مؤمن و مطیع فرمان خدا است . « ظَالِمٌ » : ستمگر . مراد کافر و منافق و گنهکار است .‏

سوره صافات آیه 114
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما به موسی و هارون واقعاً نعمتهای گرانبهائی بخشیدیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَقَدْ مَنَنَّا . . . » : واقعاً نعمتهای گرانبها و ارزشمندی دادیم ، منّت ، اگر جنبه عملی داشته باشد ، زیبا و پسندیده است و مراد نعمتهای بزرگ و سنگین است . و اگر با لفظ و سخن باشد ، زشت و بدنما است .‏

سوره صافات آیه 115
‏متن آیه : ‏
‏ وَنَجَّیْنَاهُمَا وَقَوْمَهُمَا مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان و قوم ایشان را از غم و اندوه بزرگ ( اذیّت و آزار فرعون و فرعونیان ) نجات دادیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْکَرْبِ الْعَظِیمِ » : ( نگا : انبیاء / 76 ، صافّات‌ / 76 ) .‏

سوره صافات آیه 116
‏متن آیه : ‏
‏ وَنَصَرْنَاهُمْ فَکَانُوا هُمُ الْغَالِبِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و آنان را یاری کردیم تا ( بر دشمنانشان ) پیروز شدند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« نَصَرْنَاهُمْ » : ایشان را یاری دادیم . یعنی موسی و هارون و قوم بنی‌اسرائیل را .‏

سوره صافات آیه 117
‏متن آیه : ‏
‏ وَآتَیْنَاهُمَا الْکِتَابَ الْمُسْتَبِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و به آن دو ، کتاب روشنگر ( احکام دین ، و بیانگر رهنمودهای امور زندگی آن روزی ) عطاء کردیم ( که تورات است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْمُسْتَبِینَ » : واضح و روشن . روشنگر و بیانگر ( نگا : انعام‌ / 55 ) .‏

سوره صافات آیه 118
‏متن آیه : ‏
‏ وَهَدَیْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و آن دو را به راه راست رهنمود کردیم ( که راه انبیاء و اولیاء است ، و خطر انحراف و گمراهی و سقوط در آن وجود ندارد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ » : ( نگا : فاتحه‌ / 6 ) .‏

سوره صافات آیه 119
‏متن آیه : ‏
‏ وَتَرَکْنَا عَلَیْهِمَا فِی الْآخِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و نام نیک آنان را در اقوام بعد باقی گذاردیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَ تَرَکْنا عَلَیْها . . . » : ( نگا : صافّات‌ / 78 و 108 ) .‏

سوره صافات آیه 120
‏متن آیه : ‏
‏ سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏درود بر موسی و هارون !‏

‏توضیحات : ‏
‏« سَلامٌ عَلی . . . » : ( نگا : صافّات‌ / 78 و 108 ) .‏

سوره صافات آیه 121
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما این گونه نیکوکاران را پاداش می‌دهیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِنّا کَذلِکَ . . . » : ( نگا : انعام‌ / 84 ، یوسف‌ / 22 ، قصص‌ / 14 ) .‏

سوره صافات آیه 122
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن دو نفر ، از زمره بندگان مؤمن ما بودند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَا » : آنچه . مراد بت است .‏

سوره صافات آیه 123
‏متن آیه : ‏
وَإِنَّ إِلْیَاسَ لَمِنْ الْمُرْسَلِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏الیاس از پیغمبران بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِلْیَاسَ » : یکی از پیغمبران بنی‌اسرائیل و از نسل هارون 7 بود .‏

سوره صافات آیه 124
‏متن آیه : ‏
‏ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏زمانی به قوم خود گفت : آیا پرهیزگاری پیشه خود نمی‌کنید ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏. . .‏

سوره صافات آیه 125
‏متن آیه : ‏
‏ أَتَدْعُونَ بَعْلاً وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا بت بعل را به فریاد می‌خوانید ( و نیازمندیهای خود را از او می‌خواهید ) و آیا بهترین آفرینندگان را رها می‌سازید ؟ !‏

‏توضیحات : ‏
‏« تَدْعُونَ » : به فریاد می‌خوانید ( نگا : انعام‌ / 40 و 41 ) . « بَعْلاً » : نام بت معیّنی در بعلبک . هر نوع معبودی که به وسیله آن به خدا تقرّب جویند . جمع آن بُعول است . « أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ » : ( نگا : مؤمنون‌ / 14 ) . خالق به معنی مقدّر و اندازه گیرنده ، و یا به معنی آفریدگار است . بت‌پرستان معتقد بودند که بتهایشان آفریننده بوده و در کار آفرینش دست دارند ( نگا : مجمع‌البیان الحدیث ) . « تَذَرُونَ » : ( نگا : بقره‌ / 234 ، شعراء / 166 ) .‏

سوره صافات آیه 126
‏متن آیه : ‏
‏ اللَّهَ رَبَّکُمْ وَرَبَّ آبَائِکُمُ الْأَوَّلِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا ، که معبود شما و معبود نیاکان پیشین شما است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أللهَ » : بدل ( أَحْسَنَ ) است . « رَبَّکُمْ » : عطف بیان یا بدل ( اللهَ ) یا صفت آن است . یا این که ( اللهَ ) بدل اوّل و ( رَبَّکُمْ ) بدل دوم ( أَحْسَنَ ) است .‏

سوره صافات آیه 127
‏متن آیه : ‏
‏ فَکَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان الیاس را تکذیب کردند ، پس ایشان ( توسّط فرشتگان در دوزخ ) گرد آورده می‌شوند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَمُحْضَرُونَ » : ( نگا : قصص‌ / 61 ، روم‌ / 16 ، سبأ / 38 ) .‏

سوره صافات آیه 128
‏متن آیه : ‏
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مگر بندگان مخلص خدا ( که ایشان رستگار و کامگارند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِلاّ عِبَادَ . . . » : ( نگا : صافّات‌ / 40 و 74 ) .‏

سوره صافات آیه 129
‏متن آیه : ‏
‏ وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و نام نیک او را در میان ملّتهای بعدی باقی گذاردیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تَرَکْنَا عَلَیْهِ . . . » : ( نگا : صافّات‌ / 78 و 108 و 119 ) .‏

سوره صافات آیه 130
‏متن آیه : ‏
‏ سَلَامٌ عَلَى إِلْ یَاسِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏درود بر الیاس !‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِلْ یَاسِینَ » : تلفّظ دیگر إلیاس است . همچون سَیْناء و سِینِینَ که هر دو نام سرزمین معیّنی است . یا إبراهیم و أبراهام ، میکال و میکائیل و . . . دیگر این که در آیه 132 که می‌فرماید : إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنینَ . ضمیر مفرد به کار رفته است که مرجع آن إِلْ یاسینَ است . از سوی دیگر ، در همین سوره ، در آیات : سَلامٌ عَلی نُوحٍ ( 79 ) سَلامٌ عَلی إِبْرَاهِیمَ ( 109 ) سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هَارُونَ ( 120 ) سلام صدر سخن آیه‌ها به همان پیغمبری برمی‌گردد که مذکور است . بنابراین در اینجا هم سلام بر الیاس است و بس نه پیروان الیاس ، یعنی الیاسیها . به عبارت دیگر ال یاسین ، جمع الیاسی نبوده تا بعد از تخفیف « الیاسین‌ » شده باشد ، همان گونه که برخی معتقدند .‏

سوره صافات آیه 131
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما این چنین پاداش نیکوکاران را خواهیم داد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِنّا کَذلِکَ . . . » : ( نگا : صافّات‌ / 80 و 105 و 110 و 121 ) .‏

سوره صافات آیه 132
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏إلیاس از زمره بندگانِ با ایمان ما بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏. . .‏

سوره صافات آیه 133
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِنَّ لُوطاً لَّمِنَ الْمُرْسَلِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏قطعاً لوط از زمره پیغمبران بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏. . .‏

سوره صافات آیه 134
‏متن آیه : ‏
‏ إِذْ نَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏زمانی ، او و جملگی خاندان و پیروان او را نجات دادیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَهْلَهُ » : خاندان او و پیروان او ( نگا : نمل‌ / 56 ، قمر / 34 ) .‏

سوره صافات آیه 135
‏متن آیه : ‏
‏ إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغَابِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏نمگر پیرزنی ( که همسر لوط بود و با کافران در اذیّت و آزار مؤمنان همکاری می‌کرد ، و بدین سبب ) از زمره هلاک شدگان گردید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْغَابِرِینَ » : هالکین . نابود شوندگان ( نگا : اعراف‌ / 83 ، حجر / 60 ) .‏

سوره صافات آیه 136
‏متن آیه : ‏
‏ ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن گاه ( که لوط و مؤمنان را نجات دادیم ) دیگران را درهم کوبیدیم و نابود کردیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« دَمَّرْنَا » : هلاک و نابود کردیم . در هم کوبیدیم ( نگا : اعراف‌ / 137 ، شعراء / 172 ) .‏

سوره صافات آیه 137
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِم مُّصْبِحِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و شما ( ای اهل مکّه ! در سَفَر تجارتی خود به سرزمین شام ) بامدادان از سرزمین ایشان عبور می‌کنید ( و پیوسته آثار ویران آنان را دید می‌زنید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مُصْبِحِینَ » : به روز رسندگان . وارد صبح شدگان . حال است ( نگا : حجر / 66 و 83 ) .‏

سوره صافات آیه 138
‏متن آیه : ‏
‏ وَبِاللَّیْلِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و شامگاهان هم ( مخروبه‌های شهر ایشان سدوم را می‌بینید ) . آیا نمی‌اندیشید و متوجّه نیستید ( که بدکرداری و تباهکاری ایشان ، موجب ویرانی سرزمینشان و بدفرجامی خودشان شده است‌ ؟ ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بِالَّیْلِ » : حرف ( ب ) به معنی ( فی ) است . مراد از مُصْبِحِینَ و بِالَّیْلِ ، رویهم ، یعنی پیوسته و دائم .‏

سوره صافات آیه 139
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مسلّماً یونس هم از زمره پیغمبران بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏. . .‏

سوره صافات آیه 140
‏متن آیه : ‏
‏ إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏زمانی ، او به سوی کشتی پر ( از مسافر و کالا ، بدون اجازه پروردگارش ، از میان قوم خود ) گریخت .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَبَقَ » : گریخت . این واژه بیشتر برای گریختن بندگان از پیش صاحبانشان به کار می‌رود . اینجا مراد ترک کردن قوم و قبیله بدون اجازه پروردگار است .‏

سوره صافات آیه 141
‏متن آیه : ‏
‏ فَسَاهَمَ فَکَانَ مِنْ الْمُدْحَضِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( کشتی دچار سانحه شد و می‌بایست بر طبق قرعه ، افرادی از سرنشینان به دریا انداخته شوند ) . یونس در قرعه‌کشی شرکت کرد و از جمله کسانی شد که قرعه به نام ایشان درآمد . ( پس برابر عرف آن روز به دریا انداخته شد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سَاهَمَ » : در قرعه‌کشی شرکت کرد . « الْمُدْحَضِینَ » : مغلوبان . قرعه به نام ایشان درآمدگان . فرو انداختگان .‏

سوره صافات آیه 142
‏متن آیه : ‏
‏ فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ماهی او را بلعید ، در حالی که مستحقّ ملامت بود ( و می‌بایست در برابر کاری که کرده بود ، زندانی شود ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْحُوتُ » : نوعی ماهی بزرگ . « مُلِیمٌ » : گناهکار . مستحقّ سرزنش . کسی که کاری کند یا حرفی بزند که سزاوار سرزنش و درخور لومه شود .‏

سوره صافات آیه 143
‏متن آیه : ‏
‏ فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر او قبلاً از زمره پرستشگران نمی‌بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْمُسَبِّحِینَ » : عبادت کنندگان ( نگا : صافّات‌ / 166 ) . دعا کنندگان ( نگا : انبیاء / 79 ، نور / 41 ، سجده‌ / 15 ) .‏

سوره صافات آیه 144
‏متن آیه : ‏
‏ لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏او در شکم ماهی تا روز رستاخیز می‌ماند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَبِثَ » : ماند . « إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ » : تا روزی که برانگیخته شوند . مراد مدفون شدن برای همیشه است . چرا که او در دل ماهی و ماهی در دل زمین تا روز رستاخیز دفن می‌شوند .‏

سوره صافات آیه 145
‏متن آیه : ‏
‏ فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاء وَهُوَ سَقِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما او را در یک سرزمین برهوت خالی ( ازدرخت و گیاه ) افکندیم ، در حالی که بیمار و نزار بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« نَبَذْنَاهُ » : او را انداختیم . او را افکندیم . مراد این است که کاری کردیم که ماهی او را از دهان خود پرت کند . « الْعَرَآءِ » : سرزمین برهوت و خالی از درخت و گیاه و ساختمان . « سَقِیمٌ » : بیمار . ناخوش .‏

سوره صافات آیه 146
‏متن آیه : ‏
‏ وَأَنبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِّن یَقْطِینٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما کدوبُنی بر بالای او رویانیدیم ( تا در سایه برگهای پهن و مرطوب آن بیارامد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« شَجَرَةً » : گیاه . بوته . « یَقْطِینٍ » : کدو . کدوبُن بدان خاطر انتخاب شده تا برگهایش روی یونس بیفتد و او را از گزند حوادث در امان دارد .‏

سوره صافات آیه 147
‏متن آیه : ‏
‏ وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِئَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( یونس کم‌کم بهبودی یافت ) و او را به سوی جمعیّت یک صد هزار نفری یا بیشتر فرستادیم ( تا ایشان را به ایمان آوردن و توبه کردن از بدیها و انجام نیکیها دعوت کند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مِائَةِ أَلْفٍ » : صد هزار ، مراد قوم خودش است ( نگا : یونس‌ / 98 ) . « أَوْ » : بلکه . یا . عربها چنین حرفی را برای تأکید مطلب پیشین به کار می‌برند .‏

سوره صافات آیه 148
‏متن آیه : ‏
‏ فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِینٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان همه ایمان آوردند و ما ایشان را از مواهب فراوان و نعمتهای فراخ زندگی تا مدّت مشخّصی بهره‌مند ساختیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلی حِینٍ » : ( نگا : یونس‌ / 98 ) . مدّت معیّن . یعنی فرا رسیدن اجل آنان و زمان مقدّر ایشان در حیات دنیوی .‏

سوره صافات آیه 149
‏متن آیه : ‏
‏ فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّکَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏از آنان ( که ساکن مکّه بوده و به دنبال خرافات راه افتاده و معتقدند که فرشتگان دختران خدایند ) بپرس که آیا دختران از آنِ پروردگار تو باشند و پسران از آنِ خودشان‌ ؟ ( آیا این عادلانه است‌ ؟ ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْبَنَاتُ » : مراد فرشتگان است که بنا به عقیده تباه خود می‌گفتند : فرشتگان دختران خدایند ( نگا : بقره‌ / 116 ، نحل‌ / 57 ، نجم‌ / 27 ) . البتّه پسر و دختر در پیشگاه خدا ارزش یکسان دارند و معیار شخصیّت هر دو پاکی و تقوا است . ولی استدلال قرآن در اینجا به اصطلاح از باب « ذکر مسلّماتِ خصم‌ » است که مطالب طرف را بگیرند و به خود او باز گردانند . نظیر این معنی ( نگا : نجم‌ / 22 ) .‏

سوره صافات آیه 150
‏متن آیه : ‏
‏ أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِکَةَ إِنَاثاً وَهُمْ شَاهِدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏یا این که ( وقتی که ) ما فرشتگان را به صورت ماده می‌آفریدیم ، ایشان ناظر ( بر خلقت فرشتگان ) بوده‌اند ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏« شَاهِدُونَ » : جمع شاهد ، حاضر و ناظر ( نگا : کهف‌ / 51 ، زخرف‌ / 19 ) .‏

سوره صافات آیه 151
‏متن آیه : ‏
‏ أَلَا إِنَّهُم مِّنْ إِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هان ! آنان تنها از روی دروغها و تهمتهای به هم بافته خود می‌گویند :‏

‏توضیحات : ‏
‏« مِنْ إِفْکِهِمْ » : بنا به دروغهای زشت خود . تنها از روی به هم بافته‌ها و خیال‌پردازیهای خود . « لَیَقُولُونَ » : مقول قول در آیه بعدی است که ( وَلَدَ اللهُ ) است .‏

سوره صافات آیه 152
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند فرزند زاده است ! قطعاً ایشان دروغگویند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَلَدَ » : زاد . فرزند به دنیاآورد . صاحب فرزند شد .‏

سوره صافات آیه 153
‏متن آیه : ‏
‏ أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا خدا دختران را بر پسران ترجیح داده است ( در صورتی که به گمان شما پسران از دختران بهترند ؟ تازه اگر برابر اندیشه تباه شما هم بود ، می‌بایست خدا پسران را نصیب خود کند ؛ نه دختران را ! ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَصْطَفی‌ » : آیا برگزیده است‌ ؟ در اصل ( أَإِصْطَفی ) است . همزه فعل برای تخفیف حذف شده است .‏

سوره صافات آیه 154
‏متن آیه : ‏
‏ مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چه چیزتان شده است ، چگونه داوری می‌کنید ؟ ( هیچ می‌فهمید چه می‌گوئید ؟ ! ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَا لَکُمْ . . . » : ( نگا : یونس‌ / 35 ) .‏

سوره صافات آیه 155
‏متن آیه : ‏
‏ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا یادآور نمی‌گردید ( و از این بی‌خبریها به خود نمی‌آئید ، و از این بیهوده‌گوئیها دست بر نمی‌دارید ؟ ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَفَلا تَذَکَّرُونَ » : ( نگا : انعام‌ / 80 ، سجده‌ / 4 ، یونس‌ / 3 ) .‏

سوره صافات آیه 156
‏متن آیه : ‏
‏ أَمْ لَکُمْ سُلْطَانٌ مُّبِینٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏یا این که شما دلیل روشن و روشنگری ( در این زمینه ) دارید ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏« سُلْطَانٌ » : دلیل و برهان ( نگا : آل‌عمران‌ / 151 ، نساء / 91 و 144 و 153 ، انعام‌ / 81 ) . مراد وحی آسمانی است .‏

سوره صافات آیه 157
‏متن آیه : ‏
‏ فَأْتُوا بِکِتَابِکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر راست می‌گوئید ( که دلیل و برهانی دارید ) کتاب خود را بیاورید و بنمائید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بِکِتَابِکُمْ » : مراد از کتاب ، کتاب آسمانی است . ( نگا : زخرف‌ / 21 ، فاطر / 40 ) .‏

سوره صافات آیه 158
‏متن آیه : ‏
‏ وَجَعَلُوا بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان معتقد به خویشاوندی و نزدیکی میان خدا و جنّیان هستند . در صورتی که جنّیان می‌دانند که مشرکان ( و هم خودشان ، اگر شرک بورزند ، در میان دوزخ ) حاضر آورده می‌شوند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« جَعَلُوا » : مراد از ضمیر ( و ) مشرکان عرب است . « الْجِنَّةِ » : جنّیان . مراد شیاطین است . « إِنَّهُمْ » : که ایشان . مراد مشرکان عرب ، یا جنّیان است . « لَمُحْضَرُونَ » : ( نگا : روم‌ / 16 ، سبأ / 38 ، یس‌ / 32 و 53 ، صافّات‌ / 127 ) . « نَسَباً » : خویشی و خویشاوندی . قرابت و نسبت . مثلاً می‌گفتند : اهریمن و یزدان دو برادر یکدیگرند . اهریمن شَرور و لئیم ، و یزدان بزرگوار و کریم است . اهریمن و یزدان شریک همدیگرند . اهریمن خالق شرّ و یزدان خالق خیر است .‏

سوره صافات آیه 159
‏متن آیه : ‏
‏ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند ، پاک و منزّه است از توصیفهائی که ( این گروه مشرک و خرافه‌پرست ) می‌کنند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سُبْحَانَ . . . » : ( نگا : انبیاء / 22 ، مؤمنون‌ / 91 ) .‏

سوره صافات آیه 160
‏متن آیه : ‏
‏ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مگر بندگان مخلص خدا ( که در دوزخ گرد آورده نمی‌شوند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِلاّ عِبَادَ . . . » : برخی آنان را مستثنی از حضور در آتش می‌دانند و معنی آن در بالا گذشت . بعضی هم آنان را مستثنی می‌دانند از آنچه مشرکان توصیف می‌کنند . یعنی : جز توصیف بندگان مخلص خدا ، هیچ توصیفی شایسته ذات مقدّس خدا نمی‌باشد . « الْمُخْلَصِینَ » : ( نگا : صافّات‌ / 40 و 74 و 128 ) .‏

سوره صافات آیه 161
‏متن آیه : ‏
‏ فَإِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏شما و چیزهائی که پرستش می‌کنید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَإِنَّکُمْ وَ مَا تَعْبُدُونَ » : اگر واژه ( ما ) موصوله بشمار آید ، معنی چنین خواهد بود : شما و چیزهائی که می‌پرستید . شما با معبودهایتان بمانید . اگر هم واژه ( ما ) مصدریّه به حساب آید ، معنی چنین می‌شود : شما و عبادتی که می‌کنید . شما در گرو عبادتی هستید که می‌کنید .‏

سوره صافات آیه 162
‏متن آیه : ‏
مَا أَنتُمْ عَلَیْهِ بِفَاتِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هرگز نمی‌توانید کسی را با فتنه و فساد از خداپرستی منحرف سازید ( و به بت‌پرستی بکشانید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَآ أَنتُمْ » : واژه ( ما ) نافیه است . « عَلَیْهِ » : ضمیر ( ه ) به خداوند بر می‌گردد و جار و مجرور متعلّق به ( فَاتِنِینَ ) است . « فَاتِنِینَ » : گول زنندگان . منحرف کنندگان . مفسدین . حرف ( ب ) زائد و برای تأکید نفی نسبت ما بعد خود از ما قبل خود به کار می‌رود . « مَآ أَنتُمْ عَلَیْهِ بِفَآتِنِینَ » : ای کفّار مکّه ! شما و بتهائی که می‌پرستید یا شما و عبادتی که می‌کنید ، هرگز نمی‌توانید بندگان شایسته خدا را تباه و منحرف سازید ، و گول زنید و فریب دهید .‏

سوره صافات آیه 163
‏متن آیه : ‏
‏ إِلَّا مَنْ هُوَ صَالِ الْجَحِیمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مگر کسی را که مایل باشد به آتش دوزخ بسوزد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« صَالِ » : مخفّف صالی ، کسی که با آتش بسوزد . از ماده ( صلی ) که سوختن با آتش است ( نگا : مریم‌ / 70 ، انشقاق / 12 ) .‏

سوره صافات آیه 164
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هر یک از ما مقام مشخّص و جایگاه جداگانه‌ای داریم ( و در آنجا و در آن پُست به انجام وظیفه مشغول و گوش به فرمان یزدانیم ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَا مِنَّا إِلاّ . . . » : گویندگان کلام فرشتگانند که بت‌پرستان ایشان را دختران خدا می‌پنداشتند .‏

سوره صافات آیه 165
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ما جملگی ( برای اطاعت یزدان و اجرا فرمان خداوند سبحان ) به صف ایستاده‌ایم ( و کسی از ما جرأت حرکت از جای خود ، و گام بیرون نهادن از دائره حوزه کارش را ندارد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الصَّآفُّونَ » : به صف ایستادگان ( نگا : صافّات‌ / 1 ) .‏

سوره صافات آیه 166
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ما جملگی ، به تسبیح و تقدیس خدا مشغولیم ( و ستایشگران ایزد بیچونیم ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْمُسَبِّحُونَ » : تسبیح گویان ( نگا : انبیاء / 20 و 26 و 27 ) .‏

سوره صافات آیه 167
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِنْ کَانُوا لَیَقُولُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هر چند مشرکان ( پیش از بعثت ) می‌گفتند :‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِنْ » : مخفّف از مثقّله است . اصل آن « إِنَّ » است .‏

سوره صافات آیه 168
‏متن آیه : ‏
‏ لَوْ أَنَّ عِندَنَا ذِکْراً مِّنْ الْأَوَّلِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر کتابی همچون کتابهای ( آسمانی ) پیشینیان می‌داشتیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ذِکْراً » : مراد کتابی ، همچون کتابهای آسمانی انبیاء است ( نگا : اعراف‌ / 63 و 69 ، حجر / 6 و 9 ، انبیاء / 2 و 24 و 50 ) . « الأوَّلِینَ » : ( نگا : حجر / 10 و 13 ، فاطر / 43 ، شعراء / 26 و 137 و 184 و 196 ) .‏

سوره صافات آیه 169
‏متن آیه : ‏
‏ لَکُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما قطعاً بندگان مخلص خدا می‌شدیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْمُخْلَصِینَ » : ( نگا : صافّات‌ / 40 و 74 و 128 ) .‏

سوره صافات آیه 170
‏متن آیه : ‏
فَکَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آرزوی آنان جامه عمل به خود پوشید و بزرگترین کتاب آسمانی قرآن برای ایشان فرو فرستاده شد ) و ایشان بدان کفر ورزیدند ، و فرجام کار خود را خواهند دانست .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بِهِ » : به آن کتاب آسمانی که قرآن است .‏

سوره صافات آیه 171
‏متن آیه : ‏
وَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏وعده ما راجع به بندگان فرستاده ما قبلاً ( در لوح محفوظ ) ثبت و ضبط گشته است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا . . . » : ( نگا : یونس / 19 ، انبیاء / 101 ) .‏

سوره صافات آیه 172
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و آن این که ایشان قطعاً یاری می‌گردند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْمَنصُورُونَ » : یاری شوندگان ( نگا : روم‌ / 47 ، حجّ‌ / 40 ، غافر / 51 ) .‏

سوره صافات آیه 173
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و لشکر ما حتماً پیروز می‌شوند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْغَالِبُونَ » : چیره شوندگان . پیروزمندان . ( نگا : مجادله‌ / 21 ) . یادآوری : وعده خداوند مبنی بر پیروزی لشکر اسلام و غلبه مؤمنان ، یک وعده مشروط است‌ ؛ نه مطلق . مشروط به بندگان حقیقی و لشکریان راستین خدا بودن و تلاش در مسیر الهی با افکار و برنامه‌های آسمانی .‏

سوره صافات آیه 174
‏متن آیه : ‏
‏ فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏از آنان دست بدار و ایشان را تا مدّت زمانی معیّن به حال خود واگذار .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَتَوَلَّ عَنْهُمْ » : ایشان را به حال خود بگذار . از آنان روی بگردان و صبر داشته باش ( نگا : نساء / 81 ، انعام‌ / 91 ) . « حَتّی حِینٍ » : تا زمانی . مراد تا زمانی که به تو اجازه جنگ می‌دهیم و تو را بر آنان چیره و پیروز می‌گردانیم و ننگ شکست و رسوائی بدیشان می‌چشانیم .‏

سوره صافات آیه 175
‏متن آیه : ‏
‏ وَأَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آن وقت ) نگاهشان کن ( که چه بلائی بر سرشان می‌آید ) و آنان خود بالاخره خواهند دید ( هزیمت خویش را و نصرت شما را ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَبْصِرْ بِهِمْ » : نگاهشان کن . بنگرشان .‏

سوره صافات آیه 176
‏متن آیه : ‏
‏ أَفَبِعَذَابِنَا یَسْتَعْجِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا عذاب ما را بشتاب می‌خواهند ؟ ! ( مگر خِرد ندارند ؟ ! ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَسْتَعْجِلُونَ » : بشتاب می‌خواهند . زود فرا رسیدن را می‌خواهند مراد از عذاب مذکور در آیه ، عذاب دنیوی ( نگا : سجده‌ / 28 ) و عذاب اخروی است ( نگا : یونس‌ / 48 ، انبیاء / 38 ، نمل‌ / 71 ، سبأ / 29 ، یس‌ / 48 ) .‏

سوره صافات آیه 177
‏متن آیه : ‏
‏ فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ فَسَاء صَبَاحُ الْمُنذَرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامی که عذاب ما در حیاط منازلشان ( و در میدان زندگیشان ) فرود آمد ، بیم‌شدگان چه بامداد بدی خواهند داشت !‏

‏توضیحات : ‏
‏« بِسَاحَتِهِمْ » : در حیاط ایشان . در میدان زندگی آنان . « سَاحَة‌ » : حیاط ، میدان . « صَبَاحُ » : بامداد . صبح . مراد بامداد بیداری از خواب غفلت ، یا صبح معمولی است که عذاب در چنین وقتی به سراغ ایشان می‌آید .‏

سوره صافات آیه 178
‏متن آیه : ‏
‏ وَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏دست از آنان بدار و ایشان را تا مدّت زمانی معیّن به حال خود واگذار .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تَوَلَّ . . . » : ( نگا : صافّات‌ / 174 ) . تکرار آیه ، برای تأکید بیشتر است .‏

سوره صافات آیه 179
‏متن آیه : ‏
‏ وَأَبْصِرْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آن وقت ، کار آشفته و وضع پریشان ایشان را ) تو ببین ، و آنان خودشان هم ( فرجام بد و حال تباه خویش را ) خواهند دید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَبْصِرْ . . . » : ( نگا : صافّات‌ / 175 ) . تکرار به خاطر تأکید است . یا این که آیه‌های 174 و 175 اشاره به شکست و رسوائی حتمی دنیوی کافران ، و پیروزی و والائی قطعی دنیوی مؤمنان دارد ، و آیه‌های 178 و 179 بیانگر مجازات و کیفر سخت الهی و ناکامی و بدبختی قطعی اخروی افراد بی‌دین و ایمان است .‏

سوره صافات آیه 180
‏متن آیه : ‏
‏ سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پاک و منزّه است خداوندگار تو از توصیفهائی که ( مشرکان درباره خدا به هم می‌بافند و سر هم ) می‌کنند ، خداوندگار عزّت و قدرت .‏

‏توضیحات : ‏
‏« رَبُّ الْعِزَّةِ » : خداوند عزّت . صاحب قدرت و قوّت . « الْعِزَّةِ » : غلبه . قوّه .‏

سوره صافات آیه 181
‏متن آیه : ‏
‏ وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏درود بر پیغمبران !‏

‏توضیحات : ‏
‏« سَلامٌ . . . » : در این سوره بر بسیاری از پیغمبران ، جداگانه درود فرستاده شده است ( نگا : 109 و 130 ) . خدا در اینجا به گونه جمع‌بندی بر همه پیغمبران درود فرستاده و جملگی ایشان را مورد لطف و مرحمت قرار داده است .‏

سوره صافات آیه 182
‏متن آیه : ‏
‏ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ستایش ، یزدان را سزا است که خداوندگار جهانیان است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْحَمْدُ لِلّهِ . . . » : ( نگا : فاتحه‌ / 2 ) .‏

 

تفسیر سوره‌ی صافات آیه‌ی 148-69

 

سوره‌ی صافات آیه‌ی 148-69

 

إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءهُمْ ضَالِّینَ (69) فَهُمْ عَلَى آثَارِهِمْ یُهْرَعُونَ (70) وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ الْأَوَّلِینَ (71) وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِیهِم مُّنذِرِینَ (72) فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِینَ (73) إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (74) وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ (75) وَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ (76)‏ وَجَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمْ الْبَاقِینَ (77) وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ (78) سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ (79) إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (80) إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (81) ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ (82) وَإِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ (83) إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ (84) إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ (85) أَئِفْکاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ (86) فَمَا ظَنُّکُم بِرَبِّ الْعَالَمِینَ (87) فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ (88) فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ (89) فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِینَ (90) فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْکُلُونَ (91) مَا لَکُمْ لَا تَنطِقُونَ (92) فَرَاغَ عَلَیْهِمْ ضَرْباً بِالْیَمِینِ (93) فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ یَزِفُّونَ (94) قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ (95) وَاللَّهُ خَلَقَکُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ (96) قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیَاناً فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ (97) فَأَرَادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِینَ (98) وَقَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّی سَیَهْدِینِ (99) رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ (100) فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ (101) فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ (102)‏ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ (103) وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ (104) قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (105) إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاء الْمُبِینُ (106) وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ (107) وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ (108) سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ (109) کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (110) إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (111) وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِیّاً مِّنَ الصَّالِحِینَ (112) وَبَارَکْنَا عَلَیْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ وَمِن ذُرِّیَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِینٌ (113) وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ (114) وَنَجَّیْنَاهُمَا وَقَوْمَهُمَا مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ (115) وَنَصَرْنَاهُمْ فَکَانُوا هُمُ الْغَالِبِینَ (116) وَآتَیْنَاهُمَا الْکِتَابَ الْمُسْتَبِینَ (117) وَهَدَیْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ (118) وَتَرَکْنَا عَلَیْهِمَا فِی الْآخِرِینَ (119) سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ (120) إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (121) إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (122) وَإِنَّ إِلْیَاسَ لَمِنْ الْمُرْسَلِینَ (123) إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ (124) أَتَدْعُونَ بَعْلاً وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ (125) اللَّهَ رَبَّکُمْ وَرَبَّ آبَائِکُمُ الْأَوَّلِینَ (126)‏ فَکَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ (127) إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (128) وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ (129) سَلَامٌ عَلَى إِلْ یَاسِینَ (130) إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (131) إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (132) وَإِنَّ لُوطاً لَّمِنَ الْمُرْسَلِینَ (133) إِذْ نَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِینَ (134) إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغَابِرِینَ (135) ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ (136) وَإِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِم مُّصْبِحِینَ (137) وَبِاللَّیْلِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (138) وَإِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ (139) إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ (140) فَسَاهَمَ فَکَانَ مِنْ الْمُدْحَضِینَ (141) فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ (142) فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِینَ (143) لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ (144) فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاء وَهُوَ سَقِیمٌ (145) وَأَنبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِّن یَقْطِینٍ (146) وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِئَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ (147) فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِینٍ (148)

در  این  درس‌،  روند  قرآنی  ازگشت  وگذار  نخستین  برمی‌گردد،  گشت  و  گذاری  که  در  میدان  قیامت‌،  و  در  جولانگاه‌های  نعمتها  و  در  غلت  خوردنها  و  دور  زدنهای  عذاب‌،  صورت‌گرفته  بود.  روند  قرآنی  برمی‏گردد  تا  گردش  و  چرخش  دیگری  را  در  تاریخ  انسانها  بیاغارد  و  در  میان  آثار گذشتگان  پیشین  سر  دهد.  در  این  چرخش  وگردش  داستان  هدایت  و  راهیابی  و  ضلالت  وگمراهی  را  عرضه  می‌دارد  از  آن  زمان‌که  صبح  بشریت  نخستین  بردمیده  است‌.  ناگهان  متوجه  میشویم  این  داستان‌،  پیوسته  تکرار  می‌شود  و  برگشت  پیدا  می‌کند،  و  می‏بینیم  افرادی‌که  با  پیغمبر  (ص)  در  مکه  با کفر  و  ضلال  رویاروی  می‌شوند،  باقیمانده‌هائی  از  آن  گذشتگان  گمراه  هستند.  پرده  را  برای  اینان  از کاری  برمی‏دارد  که  بر  سرگذشتگان  پیش  از  ایشان  آمده  است‌.  دلهایشان  را  با  این  صـفحات  پیچیده  در  لابلای  تاریخ  می‌بساید  و  لمس  می‌نماید،  و  مومنان  را  از  رعایت  و  حمایت  یزدان  مطمئن  می‌سازد،  رعایت  و  حمایتی  که  درگذشته‌ها  هم  از  مومنان  دور  نبوده  است  و  بلکه  ایشان  را  دربرگرفته  است‌.

در  این  روند  قرآنی‌،  بخشی  از  داستانهای  نوح‌،  ابرهیم‌،  اسماعیل‌،  اسحاق‌،  موسی‌،  هارون‌،  الیاس‌،  لوط  و  یونس  بیان  می‌گردد  و  نشان  داده  می‌شود  .  .  .  روند  قرآنی  در  برابر  داستان  ابراهیم  و  اسماعیل  بیشتر  می‌ایستد،  و  در  آن  از  عظمت  ایمان‌،  فدای  جان‌،  اطاعت  از  یزدان‌،  و  سرشت  حقیقی  تسلیم  دستور  ایزد  منان  شدن‌،  سخن  می‌گوید،  بدان‌گونه  که  در  درون  ابراهیم  و  اسماعیل  بوده  است  و  از  ایشان  آشکارا  در  عالم  واقعیت  سـر  برزده  است‌.  این  تسلیم  فرمان  یزدان  شدن  ابراهیم  و  اسماعیل  در  حلقه‌ای  از  حلقه‌های  زنجیره  داستان  آن  دو  بزرگوار  تنها  در  روند  این  سوره  آمده  است  و  در  جای  دیگری  سخن  از  آن  نرفته  است  .  .  .  این  داستانها  بنیاد  اصلی  این  درس  بشمارند.

*

(إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءهُمْ ضَالِّینَ فَهُمْ عَلَى آثَارِهِمْ یُهْرَعُونَ وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ الْأَوَّلِینَ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِیهِم مُّنذِرِینَ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِینَ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ)  .

 آنان  پدران  خود  را  در  گمراهی  یافته‌اند  (‌و  به  دنبال  ایشان  کورکورانه  روان  گشته‌اند.  چنان  دل  و  دین  به تقلید  نیاکان  داده‌اند  که  انگار)  آنان  را  به  دنبال نیاکانشان  به  شتاب  می‌رانند.  قبل  از  اینان  هم‌،  اکثر  ، پیشینیان  گمراه  بوده‌اند  (‌چون  مثل  همین  مشرکان  از  نیاکانشان  تقلید  کرده‌اند  و کورکورانه  مسیر  ایشان  را  پیموده‌اند)‌.  و  ما  در  میانشان  بیم‌دهندگانی  (‌برانگیـختیم  و  به سویشان‌)  روانه  کردیم‌.  بنگر  که  فرجام  کار  بیم  داده‌شدگان  چه  شده  است‌؟‌!  (‌همه  نابود شده‌اند  و  عبرت  تاریخ  گشـته‌اند)‌.  مگر  بندگان  پاکیزه  و  برگزیده  خدا،  (‌که  از  این  مهلکه  جان  به  در  برده‌اند  و  به  بهشت  نعیم  و  فوز  عظیم  رسیده‌اند)‌.

آنان  در  گمراهی  ریشه  دوانیده‌اند.  ایشان  از  پدران  و  نیاکانشان  تقلید  می‌کنند  و  نمی‌اندیشند  و  به  تدبر  و  تفکر  نمی‌پردازند.  بلکه  بال  و  پر  مـی‌گیرند  و  شتابان  مسیر  پدران  و  نیاکان  گمراهشان  را  می‌پیمایند.  در  این  کار  به چیزی  نمی‌نگرند  و  خردمندانه  نمی‌روند  و  به  عقل  و  خرد  گوششان  بدهکار  نیست‌:

(إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءهُمْ ضَالِّینَ فَهُمْ عَلَى آثَارِهِمْ یُهْرَعُونَ)  .

آنان  پدران  خود  را  در  گمراهی  یافته‌اند  (‌و  به  دنـبال  ایشان  کورکورانه  روان  گشته‌اند.  چنان  دل  و  دین  به  تقلید  نیاکان  داده‌اند  که  انگار)  آنان  را  بـه  دنبال  نیاکانشان  به  شتاب  می‌رانند.

آنان  و  پدران  و  نیاکانشان  تصویری  از  تصویرهای  گمراهی  و  ضلالتی  هستندکه  بیشتر گذشتگان  بیانگر  آن  بوده‌اند  و  بدین  مسیر  رفته‌اند:

(وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ الْأَوَّلِینَ).

قبل  از  اینان  هم‌،  اکثر  پیشینیان  گمراه  بوده‌اند  (‌چون  مثل  هـمین  مشرکان  از  نیاکانشان  تقلید  کرده‌اند  و  کورکورانه  مسیر  ایشان  را  پیموده‌اند)‌. 

گمراهی  ایشان  بعد  از  بیم  دادن  و  بر  حذر  داشتن  بوده  است‌:

(وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِیهِم مُّنذِرِینَ )‌.

و  ما  در  میانشان  بیم‌دهندگانی  (‌برانگیختیم  و  به  سویشان‌)  روانه  کردیم‌.

امّا  فرجام  کار  چه  شده  است  و  چگونه  بوده  است‌؟  عاقبت  تکذیب‌کنندگان  چه  شده  است  و  چگونه  بوده  است‌؟  سرانجام  بندگان  پاکیزه  و  برگزیده  خدا  چه  شده  است  و  چگو‌نه  بوده  است‌؟  اینها  در  زنجیره  داستانهائی  بیان  گردیده  است  و  نموده  شده  است‌.  این  اعلان  در  دیباچه  آن  داستانها  برای  بیدارباش  و  هوشیارباش  آمده  است‌:

«فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِینَ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ »‌.

بنگر  که  فرجام  کار  بـیم  داده‌شدگان  چه  شده  است‌؟‌!  (‌همه  نابود  شده‌اند  و  عبرت  تاریخ  گشته‌اند)‌.  مگر  بندگان  پاکیزه  و  برگزیده  خدا،  (‌که  از  این  مهلکه  جان  به  در  برده‌اند  و  به  بهشت  نعیم  و  فوز  عظیم  رسیده‌اند)‌.

(وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ وَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ وَجَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمْ الْبَاقِینَ وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ  إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ  ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ).

نوح  ما  را  به  فریاد  خواند  و  ما  بهترین  پاسخ‌دهندگان  (‌برای  او)  بودیم‌.  ما  او  را  و  خانواده  و  پیروان  او  را  از  اندوه  بزرگ  (‌تمسخر  و  آزار  قومش‌،  و  طوفان  و  غرق  شدن  در  امواج  کوه  پیکر  آب‌)  نجات  دادیم‌.  و  نژاد  او  را  بازماندگان  (‌روی  زمین‌)  کردیم‌.  و  نام  نیک  او  را  در  میان  ملتهای  بعدی  باقی  گذاردیم.  و  آن  درود  بر  نوح‌،  در  میان  جهانیان  است‌.  ما  اینگونه  نیکوکاران  را  پاداش  خواهیم  داد.  چرا  که  او  از  بندگان  با  ایمان  ما  بود.  سپس دیگران  را  غرق  کردیم‌.

این  اشاره  به  نوح  توجه  می‌دهدکه  پروردگار  خود  را  فریاد  دارد  و  به ‌کمک  بطلبد.  دعا  و  ندای  او  به  تمام  و  کمال  پذیرفته  می‌گردد  از  سوی  کسی‌که  بهترین  پاسخ ‌دهندگان  است‌،  و  او  یزدان  سبحان  است‌:

فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ )‌.

و  ما  بهترین  پاسخ  دهندگان  (‌برای  او)  بودیم‌.

این  اشاره  متضمّن  نجات  او  و  اهل  و  عیال  او  از  غم  و  اندوه  بزرگ  است‌،  غم  و  اندوه  طوفانی‌که  کسی  از  آن  نجات  پیدا  نکرد  مگرکسی‌که  خدا  نجات  را  برای  او  خواسته  بود  و  حیات  را  برایش  مقدر  و  مقرر  فرموده  بود  .  .  .  این  اشاره  این  را  نیز  دربر  داردکه  خدا  از  فرزندان  نوح  آباد کنندگانی  برای  این  زمین  قرار  داده  بود  و  ایشان  را  جانشینان  دیگران  در  زمین  نموده  بود.  خدا  همچنین  خواسته  بودکه  یاد  نوح  در  خاطره‌های  نسلهای  آینده  تا  آخر  زمان  ماندگار  بماند:

(وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ )‌.

و  نام  نیک  او  را  در  میان  ملتهای  بعدی  باقی گذ‌اردیم‌. 

در  مشرق  و  مغرب  و  همه  جای  دنیا  اعلان  می‌گردد: 

درود  خدا  بر  نوح‌،  به  پاداش  نیکی  و  نیکوکاریش‌:

  (  سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ)‌. 

و  آن  درود  بر  نوح‌،  در  میان  جهانیان  است‌.  ما  اینگونه  نیکوکاران  را  پاداش  خواهیم  داد.

چه  پاداشی  فراتر  است  از  درود  خدا،  و  از  یاد  برجای  مانده  در  طول  روزگاران  است‌؟‌! 

نماد  نیکی  و  نیک‌کاری  و  سبب  سزا  و  جزا،  ایمان  است‌:

(إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ)  .

چرا  که  او  از  بندگان  با  ایمان  ما  بود.

این  فرجام  مومنان  است  .  .  .  ولی  غیر  مومنان  قوم  نوح‌،  خدا  بر  آنان  هلاک  و  فنا  را  مقرر  و  مقدر  فرموده  است‌: 

(ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ)  .

سپس  دیگران  را  غرق  کردیم‌.

از  بامدادان  بسیار  دور  پیدایش  انسانها  تا  به  امروز  قوانین  و  سنن  خدا  بر  آن  چیزی  رفته  است  و  به  اجراء  درآمده  است  که  بدان  در  این  چکیده  داستانها  اشاره  گردیده  است‌:

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِیهِم مُّنذِرِینَ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِینَ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ)  .

و  ما  در  میانشان  بیم‌دهندگانی  (‌برانگیختیم  و  به  سویشان‌)  روانه  کردیم‌.  بنگر  که  فرجام  کار  بیم  داده  شدگان  چه  شده  است‌؟‌!  (‌همه  نابود  شده‌اند  و  عبرت  تاریخ  گشته‌اند)‌.  مگر  بندگان  پاکیزه  و  برگزیده  خدا،  (‌که  از  این  مهلکه  جان  به  در  برده‌اند  و  به  بهشت  نعیم  و  فوز  عظیم  رسیده‌اند)‌.

*

آن گاه  داستان  ابراهیم  در  می‌رسد،  و  در  دو  حلقه  اصلی  ،  داستان  عرضه  می‌شود  که  حلقه دعوت  ابراهیم  از  قوم  خود،  و  حلقه  درهم  شکستن  بتها  و  زمزمه  تصمیم  ،  قوم  برگشتن  او،  و  حمایت  و  حفاظت  یزدان  از  او  و  خوار  داشتن  دشمنانش  است‌.  حلقه  دوم‌،  پیش  از  این  در  سوره‌های  قرآن  تکرار گردیده  است  .  .  .  حلقه  تازه‌ای  -  اینجا  به  میان  می‌آید  که  در  غیر  این  سوره  از  آن  ذکری  نرفته  است‌.  این  حلقه  مربوط  به  حادثه  خواب  دیدن  و  ذبح‌کردن  و  فدیه  دادن  است‌.  مرحله‌ها  وگامها  و  موقعیتهای  آن  مفصل  و  مشروح  آمده  است  به  شیوه ‌گیرا  جذابی‌که  دارد  و  به‌گونه  هراس‌انگیز  و  وحشتناکی‌که  بیان‌گردیده  است! این  حلقه  بالاترین  تـصویر  از  تصویرهای  فرمانبرداری  و  جانبازی  و  فداکاری  و  تسلیم  در  جهان  عقیده  در  مسیر  طولانی  تاریخ  بشریت،  پیش  چشم  می‌دارد:

«وَإِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ . إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ . إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ: مَاذَا تَعْبُدُونَ ؟ أَئِفْکاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ ؟ فَمَا ظَنُّکُم بِرَبِّ الْعَالَمِینَ؟‌»  .

از  زمره  دنباله‌روان  نوح  (‌در  اصول  دین‌،  و  پیمودن  راه  او  در  دعوت  به  توحید  و  خداشناسی‌) ابراهیم  بود.  وقتی  که  با  قلب  سالم  (‌زدوده  از  شرک‌)  رو  به  پروردگارش  آورد.  زمانی  به  پدر  و قوم  خود  گفت‌:  اینها  چه  چیزند  که  می‌پرستید؟‌!  آیا  غیر  از  خدا،  خواستار  معبودهای  سراپا  دروغ  هستید؟‌!  آخر،  شما  در  باره  پروردگار  جهانیان  چگونه  می‌اندیشید؟‌!.

ا‌ین  سرا‌غاز  دا‌ستا‌ن‌،  و  صحنه  نخستین  آن  ا‌ست  .  .  .  از  نوح  به  ابراهیم  می‌پردازد.  میان  این  دو  بزرگوار  پیوند  عقیده  و  دعوت  و  راه  است‌.  ابراهیم  از  پیروان  نوح  است  هرچندکه  زمان  میان  دو  پیغمبر  و  رسالتهای  ایشان  بسیار  از  یکدیگر  دور  است‌.  ولیکن  برنامه  الهی  برنامه  یگانه‌ای  است‌،  برنامه‌ای  است  که  هر  دو  تای  ایشان  در  آن  به  همدیگر  می‌رسند  و  با  آن  پیوند  می‌خورند  و  در  آن  مشترک  می‌گردند.

از  صفات  برجسته  ابراهیم  سلامت  قلب  و  صحت  عقیده  و  خلوص  دل  و  درون  است‌:

« إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ »  .

وقتی  که  با  قلب  سالم  (‌زدوده  از  شرک‌)  رو  به  پروردگارش  آورد.

این  تصویر  خالصانه  تسلیم  شدن  فرمان  یزدان  است  و  در  رو  به  پروردگارش  آوردن  مجسم  می‌گردد.  تصویر  پاکی  و  پاکیزگی  و  بیگناهی  و  پایداری  و  ماندگاری  در  سلامت  دل  او  جلوه‌گر  می‌آید.  تعبیر  با  سلامت‌،  تعبیر  الهامگرانه‌ای  است‌که  مدلول  و  مفهوم  خود  را  به  تصویر  می‌کشد.  در  عین  حال  ساده  و  نزدیک  به  ذهن  و  زودفهم  و  پیدا  و  هویدا  است‌.  هرچند  این  تعبیر  دربرگیرنده  صفات  بسیاری  از  پاکی  و  پاکیزگی  و  یکرنگی  و  اخلاص  و  استقامت  است‌،  امّا  ساده  به  نظر  می‌رسد  و  پیچیده  نیست‌،  و  معنی  خود  را  فراتر  و  فراخ‌تر  از  معانی  همچون  صفاتی‌که  رویهمرفته  می‌رسانند  پیش  چشم  می‌دارد!  این  یکی  از  زیبائیهای  تعبیر  منحصر  به  فرد  قرآنی  است‌.

با  این  دل  سالم‌،  چیزی  را  زشت  و  پلشت  شمردکه  قوم  او  بر  آن  بودند،  زشت  و  پلشت  شمردنی‌که  احساس  و  شعو‌ر  سالم  زشت  می‌شمارد  هر  چیزی  راکه  فطرت  راستین  از  اندیشه‌ها  و  از  رفتارها  زشت  بشمارد  و  از  آب  بیزاری  وگریز  داشته  باشد:

«إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ: مَاذَا تَعْبُدُونَ ؟ أَئِفْکاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ ؟ فَمَا ظَنُّکُم بِرَبِّ الْعَالَمِینَ؟‌»  .

 زمانی  به  پدر  وقـوم  خود  گفت‌:  اینها  چه  چیزند  که می‌پرستید؟‌!  آیا  غیر  از  خدا،  خواستار  معبودهای  سراپا  دروغ  هستید؟‌!  آخر،  شما  در  باره  پروردگار  جهانیان  چگونه  می‌اندیشید؟‌!.

ابراهیم  می‏بیند  آنان  بتهای  سنگی  و  چوبی  را  می‌پرستند.  ایشان  را  فریاد  می‌دارد  بسان  فریاد  داشتن  فطرت  سالمی‌که  سخت  و  شدید  می‌تازد  و  بر  ناروائیها  یورش  می‌برد.

مَاذَا تَعْبُدُونَ ؟ )

 که‌.چه  چیزی  را  می‌پرستید؟‌!.

چه  چیزی  را؟  چه  آنچه  راکه  می‌پرستید  در  مقامی  نیست  که  پرستیده  شود،  و  پرستشگرانی  داشته  باشد)  چیزی  راکه  انسان  بپرستد  به‌گمان  حق  بودن،  دروغ  گفتن  از  زبان  خدا  و  تهمت  محض  است‌،  تهمتی‌که  هیچ  شک  و  تردیدی  در  آن  نیست‌.  شماکه  عمدا  به  سوی  دروغ  و  تهمت  می‌روید:

أَفْکاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ ؟  )  .

آیا  غیر  از  خدا،  خواستار  معبودهای  سراپا  دروغ  هستید؟‌!.

تصور  شما  در  باره  خدا  چیست‌؟  آیا  تصور  شما  تا  این  اندازه  پائین  و  منحرف  است‌که  فطرت  با  نخستین  نگاه  بدان  از  آن  بیزاری  می‌جوید  و  زشت  و  پلشتش  می‌یابد:

(فَمَا ظَنُّکُم بِرَبِّ الْعَالَمِینَ؟‌)

آخر،  شما  در  باره  پروردگار  جهانیان  چگونه  می‌اندیشید؟‌!.

این  سخنی  است  که  در  آن  بیزاری  فطرت  سالم  و  پاک  پیدا  است‌،  وقتی  که  فطرت  سالم  و  پاک  کاری  را  می‌نگردکه  آشکارا  با  احساس  و  شعور ‌ و  عقل  و  وجدان  برخورد  دارد  و  نمی‌خواند.

روند  سخن  قرآنی  در  اینجا  پاسخ  مردمان  به  ابراهیم  را،  وگفتگوی  ایشان  با  او  را  حذف  می‌کند،  و  یک  راست  در  صحنه  بعدی  به  سوی  عزم  و  اراده‌ای  می‌رودکه  ابراهیم  دارد  و  آن  را  در  برابر  این  تهمت  و  بهتان  عیان  به  دل‌گرفته  است  و  بر  آن  عزم  را  جزم‌کرده  است‌:

 

(فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ  فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِینَ  فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْکُلُونَ مَا لَکُمْ لَا تَنطِقُونَ فَرَاغَ عَلَیْهِمْ ضَرْباً بِالْیَمِینِ)

  سپس  نگاهی  به  ستارگان  انداخت‌.  (‌انگار  می‌خواهد  از  اوضاع  کواکب  حوادث  آینده  را  پیش‌بینی  کند)‌.  گفت‌:  من  ناخوش  هستم‌.  (‌روحم  از  این  کفر  و  شرک  و  ظلم  بیمار  است‌)‌.  آنان  بدو  پشت  کردند  و  (‌به  دنبال  مراسم  خود)  رفتند.  شتابان  و  نهان‌،  به  سراغ  معبودهای  ایشان  رفت  (‌و  تمسخرکنان  فریاد  زد)  و  کفت‌:  آیا  (‌از  غذاهای  رنگارنگ‌)  نمی‌خورید؟  شما  را  چه  شده  است  که  حرف  نمی‌زنید؟  با  قدرت  هرچه  بیشتر  ضربه‌های  سخت  و  پیاپی  بر  آنها  فرو  کوفت‌.

نقل  است‌که  آن  قوم  عیدی  داشتند - چه  بسا  عید  نوروز  بوده  است  -‌در  آن  عید  به  سوی  باغها  وگوشه  وکنارها  بیرون  می‌رفتند.  پیش  از  بیرون  رفتن  میوه‌ها  و  خوراکیهائی  درکنار  بتها  می‌گذاشتند  تا  خداگونه‌هایشان  آنها  را  متبرک‌کنند.  بعد  از  سیر  و  سیاحت  وگردش  و چر خش  و  شادی  و  شادمانی  در  بیرون  آبادی‌،  برمی‌گشتند  و  میوه‌ها  و  خوراکیهای  متبرک  خود  را  برمی‌داشتند  و  تناول  می‌کردند  ابراهیم  (ع)  پس  از  این  که  از  ایشان  مایوس‌گردید  و  دانست‌که  بدو  نمی‌گروند،  و  اطمینان  ییداکردکه  فطرتشان  به‌گونه‌ای  انحراف  پیدا  کرده  است  و  به  کژراهه  افتاده  است  که  قابل  اصلاح  نیست‌،  تصمیمی  راگرفت  و  نقثبه‌ای  کشید.  منتظر  همچون  روزی  گردیدکه  آنان  در  آن  روز  از  پرستشگاه‌ها  و  بتها  دور  می‌گردند  تا  در  آن  روز  تصمیم  و  نقشه خود  را  اجراء‌کند.  از  انحراف  وکژراهه  افتادن  ایشان  بسیار  ناراحت  و  رنجور  و  دل  شکسته  وگرفته  بود.  دیگر  تاب  و  توانی  برایش  نمانده  بود  و  تحمّلش  به  نهایت  رسیده  بود.  وقتی‌که  از  او  درخواست  شد  به  ترک  پرستشگاه  بگو‌ید  و  بیرون  رود،  نگاهی  به  آسمان  انداخت  و  آن  را  وراندازکرد  وگفت‌:

« إِنِّی سَقِیمٌ  »  .

من  ناخوش  هستم‌.  (‌روحم  از  این  کفر  و  شرک  و  ظلم بیما ر است )[1]

نمی‌توانم  بیرون  بیایم  و  به‌گردشگاه‌ها  وگوشه  وکنارها  بروم‌.  بلکه  کسانی  بدانجا  می‌روند  که  بخواهند  لذت  ببرند  و  خوش  باشند.  دلهای  بدون  غم  و  اندوهی  داشته  باشند  و  دلتنگ  و  رنجیده  خاطر  نباشند  .  .  .  دل  ابراهیم  آسوده  نبود.  درون  او  آرامش  نداشت‌.

گفت  من  ناخوش  هستم‌.  بدین‌گونه  از  دلتنگی  و  رنجش  و  آزردگی  خود  تعبیرکرد.  آن  راگفت  تا  به  تـرک  او  بگو‌یند  و  او  را  به  خود  رها  بکنند.  این  سخن  ابراهیم  دروغ  نبود.  چراکه  در  زندگیش  درآن  وقت  واقعیت  داشت‌.  گاهی  دلتنگی  و  آزردگی  سبب  بیماری  می‌گردد  و  شخص  دلتنگ  و  آزرده  خاطر  را  مریض  می‌کندا

قوم  او  برای  رفتن  شتاب  داشتند.  می‌خواستند  هرچه  زودتر  بروند  و  به  عادات  و  تقلیدات  و  مراسم  زند‌گی  خود  در  آن  عید  بپردازند.  این  بود  چندان  نایستادند  تا  از  حال  و  احوال  ابراهیم  بپرسند.  بلکه  بدو  پشت‌کـردند  و  در  رفتند  و  سرگرم  چیزهائی  شدندکه  درمعتقدات  خود  داشتند.  این  هم  همان  فرصتی  بود  که  ابراهیم  می‌خواست‌.

به  سوی  خداگونه‌های  ادعائی  ایشان  شتاب  گرفت  و  رفت‌.  جلو  خوش‌ترین  خوراکیهایشان  و  میوه‌های  نورسشان  ایستاد،  و  ریشخندکنان  گفت‌:

( أَلَا تَأْکُلُونَ؟ )  .

آیا  نمی‌خورید؟‌.

معلوم  است  بتها  بدو  پاسخی  ندادند.  به  ریشخندکردن  خود  ادامه  داد  و  با  خشم  و  تمسخرگفت‌:

(‌ما  لَکُمْ لَا تَنطِقُونَ ؟  )‌.

شما  را  چه  شده  است  که  حرف  نمی‌زنید؟‌.

این  یک  حالت  روانی  معروف  و  مشـهود  است  انسان  وقتی‌که  سخن  خود  را  متوجه  چیزی  می‌کند  و  حقیقت  آن  را  هم  می‌داند  و  یقین  داردکه  آن  چیز  نمی‌شنود  و  سخن  نمی‌گوید  امّا  تنها  دلتنگی  و  ناراحتی  بودکه  او  را  بر  همچون  سخنانی  وا  می‌داشت‌،  دلتنگی  و  ناراحتی  از  خداگونه‌هائی‌که  آن  قوم‌گمان  می‏بردند  و  اندیشه  تباهی 

در  حق  آنها  داشتند!..  باز  هم  خداگونه‌ها  به  ابراهیم  پاسخی  ندادند!!! در  اینجا  بود  که  ابراهیم  نیروی  خشم  نهان  خود  را  -  با  جنبیدن  نه  سخن‌گفتن  -‌آزادکرد:

  « فَرَاغَ عَلَیْهِمْ ضَرْباً بِالْیَمِینِ »‌.

با  قدرت  هرچه  بیشتر  ضربه‌های  سخت  و  پیاـ  بر  آنها  فرو  کوفت‌.

با  ضربه‌های  سخت  و  پیاپی  بر  آنها  درون  خود  را  تسکین  داد  و  خویشتن  را  از  بیماری  و  غم  و  اندوه  و  دلتنگی  رهائی  بخشید  و  جان  او  بهبودی  یافت‌!..

این  صحنه  به  پایان  می‌رسد  و  صحنه  دیگری  به  دنبال  آن  می‌آید.  مردمان  از  دشت  و  صحرا  برگشتند  و  قطعه‌ها  و  تکه‌های  خداگونه‌های  خود  را  دیدند! روند  قرآنـی  پرسش  ایشان  را  درباره کسی‌که  چنین‌کاری  را  بر  سر  خداگونه‌هایشان  آورده  است  در  سوره  دیگری  به  تفصـیل  گفته  است  و  استدلال  ایشان  را  بر  ضد  انجام‌دهنده  جسور  همچون‌کاری  در  نهایت  بیان  نموده  است‌.  در  اینجا  این  پرسش  و  جسارت  را  چکیده‌وار  می‌گوید  تا  مردمان  را  رو  در  روی  ابراهیم  نگاه  دارد:

 (فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ یَزِفُّونَ ).

به  طرف  ابراهیم  دوان  دوان  آمدند  (‌و  همچون  شترمرغ  بال  گرفتند،  و  او  را  فرو  کوفتند)‌.

خبر  را  شنیده  بودند،  و  دانسته  بودندکه  کننده‌کار  چه  کسی  است‌.  این  بود  به  سویش  شتاب‌گرفتند  وگامهای  بلندی  برداشتند  و  بسان  شترمرغها گرد  او  جمع  شدند  و  به  داد  و  بیداد  پرداختند  .  .  .  آنان‌گروه  بسیاری  بودند  و  به  هیجان  آمده  بودند  و  سراپا  خشم  شده  بودند.  او  هم  تنها  یک  نفر  بود.  ولی  او  یک  نفر  مومن  بود.کسی  بود  که  می‌دانست  راه  اوکجا  وکدام  است‌.  جهان‌بینی  و  اندیشه  روشنی  در  باره  پروردگار  خود  داشت‌.  عقیده‌اش  برایش  مشخص  و  معین  بود.  عقیده‌اش  را  در  درون  خود  می‌دید،  و  آن  را  در  جهان  پیرامون  خویش  ملاحظه  می‌کرد.  درنتیجه  او  نیرومندتر  از  این  جمعیت  زیاد.  و  به  هیجان  درآمده  و  به  موج  افتاده  بود،  جمعیتی‌که  عقیده ناسره  و  ویرانی‌،  و  جهان‌بینی  آلوده  و  پریشانی  داشتند.  بدین  خاطر  حق  و  حقیقت  فطری  و  ساده‌ای  را  بدیشان  می‌رسانید  و  با  آن  به  مبارزه ایشان  می‌پرداخت‌،  و  به  تعداد  زیاد  و  هیجان  و  غوغای  آنان  اهمّیت  نمی‌داد:

 ( قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ ؟ وَاللَّهُ خَلَقَکُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ ).

(‌ابراهیم  بدیشان‌)  گفت‌:  آیا  چیزهائی  را  می‌پرستید  که  خودتان  می‌تراشید؟  خداوند  هم  شما  را  آفریده  است‌،  و  هم  بتهائی  را  که  می‌سازید.

این  منطق  فطرت  است‌که  رو  در  روی  ایشان  فریاد  ،برمی آورد:

(أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ ؟)‌.

آیا  چیزهائی  را  می‌پرستید  که  خودتان  می‌تراشید؟‌. 

معبود  راستین  باید  که  آفریننده  باشد  نه  آفریده‌،  و  سازنده  باشد  نه  ساخته‌:

( وَاللَّهُ خَلَقَکُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ)  .

خداوند  هم  شما  را  آفریده  است‌،  و  هم  بتهائی  را  که  می‌سازید.

تنها  خدا  آفریننده  و  سازنده‌ای  است  که  سزاوار  پرستش  و  شایان  معبود  بودن  است‌.

با  وجود  روشنی  و  سادگی  این  منطق‌،  آنان  بر  اثر  غفلتشان  و  سر  درگمراهی  نهادن  و  بدان  غوطه‌ور  شدنشان‌،  بدوگوش  فرا  ندادند.  آخر کی  باطل  به  صدای  ساده  و  بی‌پیرا‌یه  حق‌گوش  فرا  می‌دهد!  فرامانروایان  و  امر  و  نهی‌کنندگانشان  طغیان  و  سرکشی  خود  را  به  شکل  تند  و  تیز  نشان  دادند  و  برجهیدند  و  توپیدند  و:

 (قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیَاناً فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ)  .

گفتند:  برای  او  چهار  دیواری  بزرگی  بسازید  (‌و  در  میان  آن  آتش  بیفروزید)  و  او  را  به  میان  آتش  سوزان  و  پر  اخگر  بیفـکنید.

این  منطق  آهن  و  آتش  است‌.  منطقی  است‌که  طاغیان  و  یاغیان  جز  آن  منطق  دیگری  را  نمی‌شناسند.  بدان  چنگ  می‌زنند  هر  زمان‌که  دلیل  و  حجتی  برایشان  نمی‌ماند،  و  در  برابر  دلیل  و  حجت  دیگران  درمانده  و  ناتوان  می‌شوند،  و  هر  زمان‌که سخن مخلـصانه  و  قدرتمند  و  روشن  حق‌،  ایشان  را  به  تنگنا  می‌افکند  و  مات  و  مبهوتشان  می‌گرداند.

روند  قرآنی  چکیده  چیزی را  در  اینجا  بیان  می‌دارد  که  پس  از  همچون  سخنی  از  ایشان  سر  بر  زده  است‌،  تا  بدین  وسیله  فرجامی  را  به  تصوبرکشدکه  وعده  یزدان  درباره  بندگان  مخلصش‌،  و  تهدید  و  بیم  او  را  درباره  دشمنان  تکذیب کنندگانشان‌،  پیاده  و  محقق  می‌گرداند:

(فَأَرَادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِینَ ).

(‌خلاصه‌،  آنان‌)  برای  نابودی  ابراهیم  نقشه‌ای  پی  افکندند  و  نیرنگی  اندیشیدند،  ولی  ما  (‌او  را  نجـات  دادیم  و  والایش  کردیم‌،  و)  آنان  را  پست  و  حقیر  و  مغلوب  و  ذلیل  نمودیم.

وقتی‌که  خدا  بخواهدکسی  را  محفوظ  فرماید  وکاری  را  بنماید  مکر  وکید  ونیرنگ  بندگان  به‌کجا  می‌رسد  و  چه  چیزی  از  آنان  برمی‌آید؟  اصلاً  آن  طاغیان  و  یاغیان  و  زورگویان  و  زورمداران  و  صاحبان  سلطه  و  قدرت  ضعیف  و  حقیر،  و  آن  مددکاران  و  یاوران  ناچیز  و  ناتوان  ایشان  از  میان  بزرگان  و  سران‌،  چه  می‌توانند  کنند،  وقتی‌که  رعایت  و  حمایت  خدا  بندگان  مخلص  خود  را  دربر  می‌گیرد  آنان  را  می‌پاید  و  از  ایشان  مراقبت  می‌نماید؟..

آن‌گاه  حلقه  دوم  داستان  ابراهیم  در  می‌رسد  .  .  .  کار  ابراهیم  با  پدرش  و  با  قومش  پایان  می‌گیرد.  آنان  خواستند  ابراهیم  را  در  میان  آتشی  بسوزانندکه  آن  را  دوزخ  می‌نامند  و  (‌جحیم‌)  می‌خوانند.  خدا  هم  اراده  فرمودکه  ایشان  پست  و  خوار  و  به  زیر  افتاده  و  شکست  خورده‌گردند.  این  بودکه  ابراهیم  را  از  مکر  وکید  و  نیرنگ  جملگی  آنان  نجات  داد.

بدین  هنگام  ابراهیم  مرحله‌ای  از  زندگانیش  را  پشت  سر  گذا‌شت‌،  تا  به  مرحله  دیگری  پای  بگذارد  و  پذیره  آن  رود.  صفحه‌ای  ازکتاب  زندگانی  خود  را  ورق  زد  تا  صفحه  دیگری  را  بازکند:

(وَقَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّی سَیَهْدِینِ)  .

ابراهیم  گفت‌:  من  به  سوی  پروردگارم  می‌روم‌،  او  مرا  رهنمود  می‌کند.

این‌گونه  .  .  .  من  به  سوی  پروردگارم  می‌روم  .  .  .  این  هجرت  است‌.  هجرت  روحانی  آسمانی  است  و  پیش  از  هجرت  جسمانی  مکانی  انجام  می‌گیرد.  هجرتی  است‌که  در  آن  همه  چیزگذشته  زندگیش  را  پشت  سرش  رهـا  می‌سازد.  پدر  و  قوم  و  اهل  و  خانواده  و  خانه  و  میهن  خود  را  و  هر  چیزی  را  رها  می‌کندکه  او  را  بدین  زمین  و  بدین  مردمان  پیوند  و  ارتباط  می‌دهد.  همچنین  به  ترک  هر  چیزی  جز  اینها  می‌گویدکه  مانع  اوگردد  و  وی  را  به  خود  مشغول  دارد.  او  به  سوی  پروردگارش  سبکبال  و  سبکبار  از  همه  چیز  مهاجرت  می‌کند.  هر  چیزی  را  پشت  سر  خود  رها  می‌سازد،  و  خویشتن  را  تسلیم  پروردگارش  می‌گرداند،  و  از  خویشتن  خویش  چیزی  را  جای  نمی‌گذارد.  او  مطمئن  است  و  یقین  داردکه  پروردگارش  وی  را  هدایت  خواهد  داد  و  راهیاب  می‌گرداند،  و  گامهایش  را  در  راه  راست  به  سر  منزل  مقصود  می‌رساند.

این  هجرت‌کاملی  از  حالی  به  حالی‌،  و  از  وضعی  به  وضعی‌،  و  از  پیوندهای‌گوناگون  به  سوی  پیوند  یگانه‌ای  است‌که  در  دل  جز  آن  نمی‌گنجد  و  جای  چیز  دیگری  با  آن  نیست‌.  این  هم  تعبیری  از  خودگذشتگی  و  خلوص  و  پاکی  و  تسلیم  شدن  و  اطمینان  یافتن  و  یقین  پیدا  کردن  است‌.

ابراهیم  تا  بدین  لحظه  تنها  است  و  فرزندانی  ندارد.  آنچه  را  که  بر  جای  می‌گذارد  پیوندهای  خانوادگی  و  خویشاوندی  و  همدمی  و  آشنائی  و  هر  آن  چیزی  است  که  درگذشته  زندگانیش  بدان  خوگرفته  است  و  خویگر  شده  است‌،  و  هر  آن  چیزی  است‌که  او  را  به  زمین  استوا‌ر  می‌دارد،  زمینی‌که  در  آن  زاده  است  و  پرورش  یافته  است  و  بزرگ گردیده  است‌.  سرزمینی  است‌که  در  آن  میان  او  و  میان  ساکنانش  قطع  ارتباط  گردیده  است‌،  ساکنانی‌که  او  را  در  آن  به  میان  آتش  شعله‌ور،  یعنی  دوزخ  انداختند!  ابراهیم  به  پروردگارش  رو  کرد،  پروردگاری  که  ابراهیم  اعلان  کرده  بود  به  سویش  رهسپار  می‌شود.  ابراهیم  رو  به  پروردگارش‌کـرد  و  فرزندان  مومن  و  بازماندگان  صالح  و  شایسته‌ای  از  او  درخواست  فرمود:

«  رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ »  .

پروردگارا!  فرزندان  شایسته‌ای  به  من  عطاء  کن‌.  (‌فرزندانی  که  بتوانند  کار  دعوت  را  به  دست  گیرند  و  برنامه  مرا  تداوم  بخشند)‌.

خداوند  دعای  بنده خوب  و  مخلص  خود  را  پذیرفت‌،  بنده‌ای‌که  همه  چیز  خود  را  در  پشت  سر  خود  رهاکرده  است‌،  و  با  دل  سالم  به  پیشگاه  او  آمده  است‌.

«  فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ »  .

ما  او  را  به  پسری  بردبار  و  خردمند  مژده  دادیم‌.

آن  پسر،  اسماعیل  است  -‌ همان‌گونه ‌که  روند  سیره  و  سوره  ترجیح  می‌دهد  -  آثار  بردباری  و  خردمندی  ایـن  پسر  را  خواهیم  دید،  بردباری  و  خردمندی‌ای  که  پروردگارش  او  را  بدان  ستوده  است‌،  در  آن  زمان‌که  نوجوانی  بوده  است‌.  ما  می‌توانیم  شادی  ابرهیم  یگانه  تنهای  مهاجر  بریده  از  اهل  و  اقرباء  را  تصورکنیم  ما  می‌توانیم  شادی  ابراهیم  را  از  داشتن  جوانی  تصورکنیم  که  پروردگار  ابراهیم  او  را  حلیم‌،  یعنی  شکیبا  و  خردمند  توصیف  فرموده  است‌.

هم‌اینک  وقت  آن  فرا  رسیده  است‌که  بدان  موقعیت  بزرگ  و  سترگ  و  منحصر  به  فردی  بنگریم‌که  در  زندگی  ابراهیم  پدید  آمده  است‌.  نه  بلکه  در  زندگی  همه  انسانها  پدیدار  و  نمودارگردیده  است‌.  هم  اینک  وقت  آن  فرا  رسیده  است‌که  در  روند  سخن  داستانی  از  قرآن  در  پیشگاه  مثال  الهامگرانه‌ای  بایستیم  که  خدا  آن  را  از  زندگانی  پدر  ملت  اسلام  یعنی  ابراهیم،  برای  ملت  اسلام  بیان  می‌فرماید  و  بدیشان  می‌نماید:‌.

«فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ »  .

وقتی  که  (‌او  متولد  شد  و  بزرگ  گردید  و)  به  سنی  رسید  که  بتواند  با  او  به  تلاش  (‌در  پی  معاش‌)  ایستد،  ابراهیم  بدو  گفت‌:  فرزندم‌!  من  در  خواب  چنان  می‌بینم  که  باید  تو  را  سر  ببرم  (‌و  قربانیت  کنم‌)‌.  بنگر  نظرت  چیست‌؟  گفت‌:  ای  پدر!  کاری  که  به  تو  دستور  داده  می‌شود  بکن‌.  به  خواست  خدا  مرا  شکیبا  خواهی  یافت‌.

خدایا  و  خداوندا !  وای  ایمان  و  اطاعت  و  تسلیم  چه  زیبا  و  دلربا  است‌.  این  ابراهیم  پیر  است‌.  آن  کسی‌که  از  اهل  و  عیال  و  اقرباء  و  خویشان  بریده  است  و  دور  افتاده  است‌.  از  سرزمین  و  میهن  خود  مـهاجرت  کرده  است‌.  آهای‌!  این  او  است‌که  در  سن  پیری  پسری  بدو  عطاء  می‌گردد.  مدتها  انتظار  او  راکشیده  است‌.  هنگامی‌که  آن  پسر  بدو  عطاء‌گردیده  است  و  نوجوان  ممتازی  شده  است  و  خدا  بر  اوگواهی  می‌فرمایدکه  شکیبا  و  خردمند  است‌،  و  بدو  انس  و  الفت‌گرفته  است‌،  و  دوران‌کودی  را  پشت  سر  نهاده  است  و  غنچه  او  باز  شده  ا‌ست‌،  و  بـا  ابراهیم  به  سعی  و  تلاش  می‌پردازد،  و  در  زندگی  دوست  و  همراه  او  می‌شود،  بدین  هنگام‌که  هنوز  خوب  بدو  الفت  نگرفته  است  و  از  این  جوان  یگانه  آسایشی  آن  چنان  ندیده  است‌،  در  خواب  می‏بیند  که  باید  او  را  ذبح  کند  و  قربانی  نماید! می‌داند  که  این  اشاره‌ای  از  سوی  پروردگارش  به  سر  بریدن  و  قربانی‌کردن  است‌.  پس  چه  بایدکرد؟  او  به  خود  شک  و  تردیدی  روا  نمی‌دارد،  و  جز  احساس  اطاعت  بدو  دست  نمی‌دهد،  و  به  دلش  جز  تسلیم  نـمی‌گذرد  .  .  .  بلی  این  اشاره‌ای  است‌.  تنها  اشاره‌ای  است‌.  وحی  صریح  نیست‌،  و  فرمان  مستقیم  نمی‏باشد.  ولیکن  اشاره‌ای  از  سوی  پروردگارش  است‌...  این  هم  بس  است  .  .  .  این  بس  است  برای  لبیک‌گفتن  و  گوش  به  فرمان  دادن‌.  بدون  این‌که  اعتراض‌کند،  و  بدون  این‌که  از  پروردگارش  سوال  نماید  .  .  .  و  بگوید:  ای  پروردگار  من‌،  چرا  من  باید  یگانه  فرزندم  را  سر  ببرم‌؟!  ا‌برا‌هیم  پاسخ  می‌گوید  و  فرمان  می‏برد  بدون  این‌که  جزع  و  فزعی  بنماید.  با  پریشان‌حالی  و  آشفتگی  هم  پاسخ  نمی‌گوید  وفرمان  نمی‏برد  .  .  .  هرگزا  هرگز! بلکه  با  قبول  و  رضا  و  آسایش  و  آرامش  فرمان  می‌پذیرد  و  دستور  را  بر  دیده  منت  می‌نهد.  این‌کار  در  واژه‌ها  و  جمله‌هایش  پدیدار  است‌،  در  آن  حال  و  احوالی  که  فرمان  بزرگ  و  هراس‌انگیز  را  با  آرامش  خاطر  و  با  اطمینان  شـت  به  پسر  خود  می‌گوید  ویار  را  با  او  در  میان  می‌گذارد:

(قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى)  .

گفت‌:  فرزندم‌!  من  در  خواب  چنان  می‌بینم  که  باید  تو  را  سر  ببرم  (‌و  قربانیت  کنم‌)‌.  بنگر  نظرت  چیست‌؟‌.

این  سخنان‌کسی  است‌که  بر  اعصاب  خود  مسلط  است‌.  به  فرمانی  ایمان  و  اطمینان  داردکه  بدو  داده  می‌شود.  او  به  خود  اعتماد  داردکه  می‌تواند  وظیفه  خویش  انجام  دهد.  این  سخنان  در  عین  حال  سخنان  شخص  مومنی  است‌که  فرمان  یزدان  او  را  به  ترس  و  هراس  نمی‌اندازد،  و  بلکه  به  اجـراء  فرمان  ایزد  سبحان  دست  می‌یازد،  و  آن  را  با  شتاب  و  ذوق  و  علاقه  انجام  می‌دهد  تا  هر چه  زودتر  وظیفه  را  به  انجام  برساند  وکار  را  به  پایان  ببرد،  و  از  زیر  بار  آن  بیرون  بیاید  و  نگذارد  فشارکار  و  فرمان  آفریدگار  اعصاب  او  را  خسته  و  درمانده‌کند!  کار  بسی  مشکل  است  -‌ در  این  باره  شکی  نیست  -‌ چه  یزدان  سبحان  از  ابراهیم  نمی‌خواهدکه  پسر  یگانه‌اش  را  به  پیکار  وکارزا‌ر  بفرستد،  و  از  او  نمی‌خواهدکه  پسر  دردانه‌اش  را  وادار  به  کاری‌کند  که  سرانجام  به  زندگی  او  خاتمه  دهـد  .  .  .  بلکه  یزدان  سبحان  از  ابراهیم  می‌خواهدکه‌کار  اسماعیل  را  با  دست  خود  بسازد  و  جان  او  را  با  دست  خود  بگیرد!  راستی  ابراهیم  عهده‌دار  چه  کاری  باید  بشود؟  او  باید  عهده‌دار  سر  بریدن  فرزندش  گردد!.. امّا  ابراهیم  با  وجود  این  فرمان  دشـوار،  دستور  خدا  را  دریافت  می‌دارد  و  آن  را  بر  دیده  منت  می‌نهد،  و  سپس  آن  را  این‌گو‌نه‌که  دیدیم  با  فـرزندش  در  میان  می‌گذارد  و  از  او  می‌خواهد  در  باره‌کار  و  بار  خـود  بیندیشد،  و  بگو‌ید  در  این  باره  نظرش  چیست!

ابراهیم  ناگهانی  پسرش  را  به  اجراء  فرمان  نمی‌خواند  تا  وادار  شود  اشاره  پروردگارش  را  اجراء‌کند  وگوش  به  فرمان  یزدان  فرا  دارد،  و  دیگرکار  ازکار  بگذرد  و  دستور  به  مرحله  اجراء  درآید.  بلکه‌کار  را  بدو  عرضه  می‌دارد  و  فرمان  یزدان  را  با  او  به  صورت  معمولی  در  میان  می‌نهد.  انگار  یک  کار  عادی  است!  اجراء  فرمان  یزدان  در  ذهن  و  شعور  ابراهیم  این  چنین  عادی  و  معمولی  و  سهل  و  ساده  بود!  خدایش  چنین  می‌خواهد.  پس  باید  همان‌گونه  باشدکه  او  می‌خواهد!  هرچه  خدا  می‌خواهد  روی  چشم  و  بالای  سر  نـهاده  می‌شود!  پسرش  هم  باید  این  را  بداند،  و  فرمان  یزدان  را  اطاعت  کند  و  تسلیم  دستور  آفریدگارش  شود.  فرمان  یزدان  را  نه  با  قهر  و  زور  بپذیرد،  بلکه  فرمانبردار  یزدان  و  تسلیم  دستور  ایزد  سبحان  باشد،  تا  او  هم  پاداش  اطاعت  را  ببرد،  و  او  هم  تسلیم  فرمان  خدای  منان  شود  و  شیرینی  تسلیم  شدن  را  بچشد!  ابراهیم  برای  پسرش  اسماعیل  می‌خواهد  لذت  فرمانبرداری  و  اطاعتی  را  بخشدکه  خود  چشیده  است!  و  به  خیر  و  صلاحی  برسدکه  او  آن  را  ماندگارتر  از  زندگی  و  اندوخته‌تر  از  آن  می‏بیند.

راستی‌کار  جوان  به‌کجا  می‌کشد؟  آن  جوانـی‌که  سر  بریدن  او  با  وی  در  میان  نهاده  می‌شود!  سر  بریدن  او  در  برابر  خوابی  که  پدرش  دیده  است  و  او  باید  آن  را  تصدیق  کند  و  باور  دارد!

او  بر  فراز  همان  افق  بلندی  می‌رودکه  قبلاً  پدرش  بدان  پای  نهاده  بود:

(قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ).

گفت‌:  ای  پدر!  کاری  را  که  به  تو  دستور  داده  می‌شود  بکن‌.  به  خواست  خدا  مرا  شکیبا  خواهی  یافت‌.

اسماعیل  فرمان  را  اطاعت  می‌کند  و  تسلیم  دستور  می‌گردد  و  بس.  فرمان  را  اطاعت  می‌کند  و  تسلیم  دستور  می‌شود  با  خشنودی  و  ایمان‌کامل‌.

(  یا  ابت  )  . 

ای  پدر!.

بدون  این‌که  دور  شود،  مهربانانه  می‌گوید:  ای  پدر!.. 

اسماعیل  همان  چیزی  را  احساس  می‌کندکه  قبلاً  دل  پدرش  احساس  کرده  است‌.  احساس  می‌کند  که  این  خواب  اشاره‌ای  است‌،  و  اشاره  هم  امر  است‌.  این  اشاره  بس  است  برای  او  تا  لبیک  بگوید  و  بدون  تردید  و  تزلزل  و  سهل‌انگاری  فرمان  راگردن  نهد.

گذشته  از  این‌،  این  ادب  با  خدا  است‌،  و  شناخت  حدود  و  ثغور  قدرت  و  طاقت  و  تاب  تحمّل  خود  است‌.  این  یاری  خـواستن  وکمک  طلبیدن  از  پروردگارش  در  برابر  ضعف  و  ناتوانی  خویشتن‌،  و  نسبت  دادن  فضل  وکرم  به  خدا  در  مدد  خـواستن  از  او  این‌که  بدو  توان  تحمّل  فداکاری  را  بدهد  و  بتواند  خود  را  قربان‌کند،  وکمک  طلبیدن  از  خدا  است  در  این‌که  بتواند  اطاعت  و  فرمانبرداری  نماید:

سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ)  .

به  خواست  خدا  مرا  شکیبا  خواهی  یافت‌.

قربانی‌کردن  خود  را  پهلوانی  نخواند.  آن  را  دلیری  هم  ننامید.  بدون  اهمّیت  خود  را  به  خطر  افکندن  هم  قلمداد  نکرد.  هیچ  توجهی  به  خویشتن  هم  ننمود  وسایه  و  حجم  و  ارزش  و  بهائی  به  خود  نداد  .  .  .  بلکه  خویش  را  به  تمام  وکمال  به  خدا  واگذارکرد  و  فضل  و  برتری  را  بدو  داد  و  از  او  خواست‌که  وی  را  بر  چیزی‌کمک  فرماید  و  شکیبائی  دهدکه  از  وی  می‌خواهد  و  خواست  او  است‌:

 ( سَتَجِدُنِی- إِن شَاء اللَّهُ- مِنَ الصَّابِرِینَ).

به  خواست  خدا  مرا  شکیبا  خواهی  یافت‌.

وه  از  این  ادب  با  خدا)  وه  از  این  ایمان  زیبا!  وای  چه  اطاعت  برگوارانه‌ای‌!  وای  چه تسلیم  شدن  محترمانه‌ای!

این  صحنه‌گام  دیگری  را  به  فراسوی‌گفتگو  و  سخن  برمیدارد  .  .  .  به  سوی  اجراء  فرمان‌گام  می‌نهد:

فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ)‌.

هنگامی  که  (‌پدر  و  پسر)  هر  دو  تسلیم  (‌فرمان  خدا)  شدند  (‌و  ابراهیم  پسر  را  روی  شنها  دراز  کشاند)  و  رخساره  او  را  بر  خاک  انداخت  ...  .

بار  دیگر  عظمت  اطاعت‌،  و  بزرگی  ایـمان‌،  و  آرامش  رضا  به  قضای  خدا  اوج  می‌گیرد  و  فراتر  از  هر  آن  چیزی  می‌رودکه  آدمیزدگان  بدان  آشنا  هستند  .  .  .  مردی  می‌رود  و  پسرش  را  بر  رخساره  می‌اندازد  تا  او  را  آماده  سر  بریدن  سازد!  جوانی  تسلیم  فرمان  یزدان  می‌شود  و  کم‌ترین  تکان  و  جنبشی  از  خود  نشان  نمی‌دهدکه  نشانه  سرپیچی  باشد! تنها  این  می‌ماندکه  اجراء  فرمان  عیان  دیده  شود  وکار  پایان  بگیرد!

هنگامی‌که  هر  دو  تسلیم  فرمان  یزدان  شدند  .  .  .  این  اسلام  است‌.  این  است  اسلام  در  حقیقتی‌که  دارد.  اسلام  یقین  داشتن  و  اطاعت‌کردن  و  آرمیدن  و  خشنود  شدن  و  تسلیم‌گشتن  است  .  .  .  و  آن‌گاه  اسلام  اجراء  فرمان  است  .  .  .  هر  دوی  ایشان  جز  این  احساسهائی  را  در  درون  نداشتندکه  جز  ایمان  بزرگ  آنها  را  پی  نمی‌افکند  و نمی‌سازد.

این  شجاعت  و  دلیری‌،  و  بیباکی  و  حماسه‌آفرینی  نیست  که  مجاهد  را  به  میدان  کارزار  می‌کشاند  و  می‌دواند  تا  بکشد  وکشته  بشود.  چه  فدائی  اسلام  برمی‌جهد  و  به  میدان  پیکار  می‌دود.در  حالی  که  می‌داند  دیگر  برنمی‌گردد.  امّا  همه  اینها  چیزی  است  و  آنچه  ابراهیم  و  اسماعیل  در  اینجا  می‌کنند  چیز  دیگری  است  .  .  .  در  اینجا  خون  جوشانی  و  حماسه پیش‌اندازی  و  با  شتاب  برجهیدنی  در  میان  نیست‌که  ترس  و  هراس  ترسوئی  و  سرنگو‌نی  را  در  فراسوی  خود  پنهان  و  نهان  دارند!  بلکه  آنچه  هست  تنها  تسلیم  آگاهانه  و  خردمندانه  و  هدفدار  و  مرادی  است  که  صاحب  آن  می‌داندکه  چه  می‌کند،  و  مطمئن  است  که  چه  می‌شود.  نه  نه  بالاتر  از  این‌،  در  اینجا  خشنودی  آرام  و  شادان  و  چشنده  مزه  اطاعت  و  طعم  زیبای  آن  هم  در  میان  است‌!

در  اینجا  ابراهیم  و  اسماعیل  وظیفه  خود  را  انجام  داده‌اند.  هر  دو  تسلیم  شده‌اند.  فرمان  را  پیاده  و  وظیفه  را  محقق  نموده‌اند.  چیزی  نمانده  است  جز  این  که  اسماعیل  سر  بریده  شود،  و  خونش  بریزد  و  جاری  شود،  و  جانش  از  کالبد  به  در  رود  .  .  .  دیگر  اینها  چه  هستند  و  چه  ارزشی  در  ترازوی  خدا  دارند،  وقتی  که  ابراهیم  و  اسماعیل 

جانهایشان  را،  و  اراده  و  تصمیمشان  را،  و  عقل  و  شعورشان‌،  و  بالاخره  هر  راکه  پروردگارشان  از  ایشان  خواسته  است‌،  در  این  ترازو  قرار  داده‌اند.

آزمون  به  تمام  وکمال  رسید.  امتحان  به  عمل  آمد.  نتائج  آزمایــش  نمایان  گردید.  اهداف  امتحان  تحقق  پیدا  کرد.  جز  درد  جسمانی‌،  و  جز  خون  ریخته‌،  و  جز  بدن  سر  بریده،  چیزی  باقی  نماند.  خداوند  بزرگوار  نمی‌خواهد  بندگانش  را  به  وسیله  امتحان  و  آزمون  بیازارد  و  دچار  شکنجه  گرداند.  خونشان  و  جـسمشان  را  اصلاً  نمی‌خواهد.  هر  زمان‌که  بندگان  خالصانه  از  آن  او  شوند  و  برای  انجام  وظیفه  با  تمام  وجودشان  آماده  شوند،‌کار  خود  را  کرده‌اند  و  تکلیف  خود  را  به  انجام  رسانده‌اند،  و  از  آزمون  پیروزمندانه  به  در  آمده‌اند.

خدا  آگاه  از  صداقت  ابراهیم  و  اسماعیل  گردید.  دید  که  آن  دو  در  حقیقت  انجام  وظیفه‌کردند  و  صدق  نیت  خود  را  نمودند  و  آن  را  در  جهان  واقعیت  پیاده‌کردند  و  با  خدایشان  راست  بودند  و  در  مسیرشان  راست  قامت  رفتند:

(أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ  إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاء الْمُبِینُ  وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ) .

فریادش  زدیم  که‌:  ای  ابراهیم‌!  تو  خواب  را  راست  دیدی  و  دانستی  (‌و  برابر  فرمان  آن  عمل  کردی  و  ماموریت  خود  را  بجای  آوردی‌.  دست  نگهدار  که  در  این  آزمایش  بزرگ  موفق  شدی‌.  بیش  از  این  رنج  تو  و  فرزندت  را  نمی‌خواهیم‌)‌.  ما  اینگونه  به  نیکوکاران  سزا  و  جزا  می‌دهیم‌.  این  (‌آزمایش  بزرگ  که  ذبح  فرزند  با  دست  پدر  است‌)  مسلمّاً  آزمایشی  است  که  بیانگر  (‌ایمان  کامل  و  یقین  صادق  به  خداوند  هستی‌)  است‌.  ما  قربانی  بزرگ  و  ارزشمندی  را  فدا  و  بلاگردان  او  کردیم‌.

تو  خواب  را  راست  دیدی  و  دانستی  و  عملاً  آن  را  پیاده  کردی‌.  خدا  جز  تسلیم  فرمان  شدن  و  مطیع  دستور  گردیدن  نمی‌خواهد،  تسلیم  شدن  و  مطیع‌گردیدنی‌که  در  وجود  انسان  چیزی  برجای  نماندکه  بنده  آن  را  از  خدا  پنهان  دارد،  یا  آن  راگرامی‌تر  و  ارزشمندتر  از  دستور  او  بداند،  یا  آن  را  برای  خویشتن  نگاه  دارد  و  در  راه  خدا  مبذول  ننماید  و  نبخشاید،  هرچند  آن  چیز  پسر،  یعنی  پاره  جگر  بوده،  و  یا  آن  چیز  جان  و  زندگی  باشد.  تو  ای  ابراهیم  کار  خود  را  کردی‌.  همه  چیز  را  بخشیدی.  عزیزترین  چیز  را  فداکردی‌.  عزیزترین  چیز  را  با  رضا  و  رغبت  و  درکمال  آرامش  و  اطمینان  و  یقین  و  باور  بخشیدی‌.  تنها  گوشت  و  خون  مانده  است‌.  اینها  هم  با  ذبح  و  سر  بریدن  فدا  می‌گردند  و  نیست  می‌شوند.  خدا  بلاگردان  این  جان  را  می‌دهد،  جانی‌که  خود  را  تسلیم  کرده  است  و  وظیفه  خود  را  اداء  نموده  است‌.  بلاگردان  او  می‌فرماید  حیوان  بزرگ  و  ارزشمندی  را.  گویند:  آن  بلاگردان  قوچی  بودکه  ابراهیم  آن  را  آماده قربانی  دید،  قوچی‌که  خدا  آن  را  روانه‌کرده  بود  و  اراده  فرموده  بود  که  ذبح  شود  و  بجای  اسماعیل  قربانی‌گردد!

به  ابراهیم‌گفته  است‌:

« إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ».

ما  اینگونه  به  نیکوکاران  سزا  و  جزا  می‌دهیم‌.

ما  این  چنین  سزا  و  جزای  نیکو‌کاران  را  مـی‌دهیم  با  گزینش  ایشان  برای  همچون  آزمـونی‌.  سـزا  و  جزای  ایشان  را  می‌دهیم  با  رهنمودکردن  دلهایشان  و  بالا  بردن  دلهایشان  به  سطح  وفای  به  وظیفه  خودشان‌.  سزا  و  جزایشان  می‌دهیم  با  بالا  بردن  مقامشان  و  صابر  گرداندنشان  برای  ادای  تکلیفشان‌.  همچنین  ایشان  را  جزا  و  سزا  می‌دهیم  بدین  شکل  که  آنان  را  سزاوار  پاداش  می‌گردانیم‌.

با  این‌کار  ابرهیم‌،  سنت  و  قانون  قربانی‌کردن  در  جشن  قربان  برجا  و  برپا  گردید،  تا  قربانی‌کردن  یادآور  این  رخداد  بزرگ  باشدکه  به  عنوان  مشعلی  فروزان  بر  قله  حقیقت  ایمان  و  اطاعت  زیبا،  و  سترگی  تسلیم  یزدان  جهان  پایدار  و  برقرار  می‌ماند.  ملت  مسلمان  بدین  رخداد  سترگ  برمی‏گردد  تا  حقیقت  پدرشان  ابراهیم  را  درک  و  فهم‌کنند،  ابـراهیمی‌که  امّت  اسلامی  از  او  پیروی  می‌کند  و  حسب  و  نسب  و  عقیده  و  باورش  را  به  ارث  می‏برد،  و  سرشت  عقیده  و  باوری  را  باید  درک  و  فهم  بکندکه  با  آن  استوار  و  ماندگار  می‌ماند،  یا  بر  آن  پایدار  و  برقرار  می‌شود.  و  باید  بداند  که  عقیده‌اش  تسلیم  رضا  و  قدر  خدا  با  رضا  و  رغبت  شدن  و  اطاعت  و  فرمانبرداری  کردن  و  با  یقین  و  اطمینان  دستور  یزدان  را  لبیک‌گفتن  و  به  راه  او  رفتن  است‌،  بدون  این‌که  از  پروردگار  خود  بپرسدکه  چرا؟  ملت  مسلمان  نباید  در  پیاده  کردن  خواست  یزدان  کوچک‌ترین  تردید  و  درنگی  به  خود  راه  دهد،  و  باید  نخستین  اشاره  یزدان  سبحان  و  نخستین  رهنمون  و  رهنمود  ایزد  منان  برای  او  بس  باشد.  او  باید  فوراً  به  پیاده‌کردن  اراده  خدای  مهربان  بپردازد،  و  برای  خود  از  نفس  خود  چیزی  برجای  نگذارد  و  بلکه  همه  چیز  خود  را  فدای  خواست  خدا  نماید.  ملت  مسلمان  نباید  در  چیزی‌که  به  خدا  تقدیم  می‌دارد  شکـلی  و  شیوه‌ای  را  برگزیند،  مگر  بدان  شکل  و  بدان  شیوه‌ای‌که  خدایش  دستور  می‌دهدکه  آن  گونه  و  آن  جور  باشد  و  بشود!

گذشته  از  این  باید  ملت  مسلمان  بداندکه  پروردگارش  نمی‌خواهد  آنان  را  با  امتحان  و  آزمون  شکنجه  دهد  و  بیازارد.  بلکه  خدا  از  ایشان  می‌خواهد  که  فرمانبردار  و  لبیک‌گویان  و  وفای  به  عـهدکنندگان  و  وظیفه  انجام‌دهندگان‌،  به  سویش  بیایند.  تسلیم  فرمان  باشند  و  بدو  پیشنهادی  ندهند  و  بر  او  پیشی  نگیرند.  هرگاه  خدا  از  ملت  مسلمان  در  این  امور  صدق  و  صداقت  را  ببیند،  ایشان  را  از  فداکاریها  و  قربانی  دادن  و  دردها  و  رنجها  معاف  می‌فرماید،  و  آن  امور  را  برایشان  وفای  به  عهد  و  ادای  وظیفه  محسوب  می‌دارد،  و  آن  کارها  را  از  آنان  می‌پذیرد  و  بلاگردان  و  عوض  آنها  را  بدیشان  می‌دهد  و  می‌رساند،  و  ایشان  را  گرامـی  و  بزرگوار  می‌کند  همان‌گونه‌که  پدرشان  را  گرامی  و  بزرگوارکرده  است‌.  (وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ )‌.

و  نام  نیک  او  را  در  میان  ملتهای  بعدی  باقی  گذاردیم  (‌و  اسوه  آیندگان  با  ایمان  و  قدوه  پاکبازان  جهانش  کردیم‌)‌. 

ابراهیم  در  طول  اعصار  و  قرون  به  نیکی  یاد  می‌شود  و  نام  او  بر  زبان  نسلهای  پیاپی  به  نیکی  می‌رود.  ابراهیم  به  تنهائی  ملتی  است‌.  او  به  پدر  پیغمبران  ملقب  می‌شود.  او  پدر  این  ملت  مسلمان  نیز  است‌.  این  ملت  مسلمان  وارث  ملت  او  است‌.  خدا  برای  این  ملت  مسلمان  رهبری  جامعه  بشریت  را  نوشته  است  و  باید  این  رهبری  را  برابر  آئین  ابراهیم  انجام  دهد.  خداوند  ملت  مسلمان  را  نوادگان  و  پس‌ماندگان  و  حسب  و  نسب  ابراهیم  تا  روز  جزا  و  سزای  قیامت‌کرده  است‌.

(سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ)  .

درود  بر  ابراهیم‌!.

درود  خدا  از  سوی  پروردگار  ابراهیم  بر  ابراهیم  باد،  درودی  که  درکتاب  جاودانه‌اش  آن  را  می‌نگارد،  و  آن  را  برصفحات  بزرگ  وسترگ  هستی  ثبت  وضبط  می‌فرماید.

(کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ).

ما  اینگونه  نیکوکاران  را  پاداش  خیر  خواهیم  داد.

  ما  این‌گونه  نیکو‌کاران  را  با  آزمون‌،  و  وفای  به  عهد،  و  به  نیکی  نام  بردن‌،  و  درود،  و  بزرگداشت،  پاداش  خیر  می‌دهیم‌.

(إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ)‌.

چرا  که  او  از  بندگان  با  ایمان  ما  بود.

این  پاداش  ایمان  است‌.  این  حقیقت  ایمان  است  که  آزمایش  روشن  پرده  از  آن  برداشته  است‌.

آن‌گاه  دوباره  پروردگار  ابراهیم  بار  دیگر  بر  ابراهیم  با  فضل  و  لطف  و  نعمت  و  عنایت  خود  جلوه‌گر  می‌آید  و  بدو  در  سن‌کهنسالی  اسحاق  را  می‏بخشد،  و  ابراهیم  و  اسحاق  را  مبارک  می‌گرداند،  و  اسحاق  را  پیغمبری  از  میان  شایستگان  می‌نماید:

(وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِیّاً مِّنَ الصَّالِحِینَ .وَبَارَکْنَا عَلَیْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ)‌.

ما  او  را  به  (‌تولد)  اسحاق  که  پیغمبر  و  از  زمره  صالحان  بود،  مژده  دادیم‌.  و  ما  به  ابراهیم  و  (‌فرزندش‌)  اسحاق  خیر  و  برکت  دادیم  (‌در  عمر  و  زندگی،  در  نسلهای  آینده‌،  در  مکتب  و  ایمان‌،  و  .  .  .)‌.

بعد  از  آن  دو،  دودمان  ایشان  به  یکدیگر  می‌رسد  و  می‌پیوندد.  ولی  وراثت  این  دودمان  وراثت  خون  و  حسب  و  نسب  نیست‌.  بلکه  این  وراثت‌،  وراثت  دین  و  برنامه  است‌.  پس  هرکس  از  ابراهیم  و  اسحاق  پیروی‌کند  نیک‌کار  است‌،  و  هرکس  منحرف‌گردد  به  خود  ستم  می‌کند  و  حسب  و  نسب  دور  یا  نزدیک  بدو  سودی  نمی‌رساند:

(وَمِن ذُرِّیَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِینٌ ).

از  دودمان  این  دو،  افرادی  نیکوکار  به  وجود  آمدند،  و  هم  افرادی  که  (‌به  خاطر  عدم  ایمان‌)  آشکارا  به  خود  ستم  کرد‌ند.

*

از  زمره  دودمان  ابراهیم  و  اسحاق‌،  موسی  و  هارون  بودند:

(وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ  وَنَجَّیْنَاهُمَا وَقَوْمَهُمَا مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ  وَنَصَرْنَاهُمْ فَکَانُوا هُمُ الْغَالِبِینَ  وَآتَیْنَاهُمَا الْکِتَابَ الْمُسْتَبِینَ  وَهَدَیْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ  وَتَرَکْنَا عَلَیْهِمَا فِی الْآخِرِینَ سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ  إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ  إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ)‌. 

 ما  به  موسی  و  هارون  واقعآ  نعمتهای  گرانبهائی  بخشیدیم‌.  .آنان  و  قوم  ایشان  را  از  غم  و  اندوه  بزرگ  (‌اذیت  و  آزار  فرعون  و  فرعونیان‌)  نجات  دادیم‌.  و  آنان  را  یاری  کردیم  تا  (‌بر  دشمنانشان‌)  پیروز  شدند.  و  به  آن  دو  کتاب  روشنگر  (‌احکام  دین‌،  و  بیانگر  رهنمودهای  امور  زندگی  آن  روزی‌)  عطاء  کردیم  (‌که  تورات  است‌)‌.  و  آن  دو  را  به  راه  راست  رهنمود  کردیم  (‌که  راه  انبیاء  و  اولیاء  است‌،  و  خطر  انحراف  و  گمراهی  و  سقوط  در  آن  وجود  ندارد)‌.  و  نام  نیک  آنان  را  در  اقوام  بعد  باقی  گذاردیم.  درود  بر  موسی  و  هارون‌!  ما  اینگونه  نیکوکاران  را  پاداش  می‌دهیم‌.  آن  دو  نفر،  از  زمره  بندگان  مومن  ما  بودند.

این  پرتوی  از  داستان  موسی  و  هارون  است‌که  فضل  و  لطف  خدا  را  در  حق  آن  دو  جلوه‌گر  می‌سازد،  فضل  و  لطفی‌که  درگزینش  و  بعثت  آنان‌،  و  نجات  آنان  و  قوم  ایشان  «‌از  غم  و  اندوه  بزرگ)‌»  پدیدار  و  نمودار  می‌آید.  غم  و  اندوه  بزرگ‌که  داستان  موسی  و  هارون  آن  را  در  سوره‌های  دیگر  شرح  و  بسط  می‌دهد.  فضل  و  لطف  خدا  در  حق  آنان  همچنین  جلوه‌گر  و  پدیدار  می‌آید  در  یاری  کردن  و  پیروزگرداندنشان  بر  جلادان  فرعون  و  فرعونیان‌،  دادن  کتاب  روشن  و  روشنگر  بدیشان،  هدایت  دادن  و  رهنمودشان  به  راه  را‌ست‌،  راه  خدائی‌که  مومنان  را  بدان  راهنمائی  و  رهنمون  می‌فرماید،  و  در  جاودانه  برجای  گذاشش  نـامشان  و  یادشان  در  میان  نسلها  و  نژادها  و  قرون  و  اعصاری‌که  پیاپی  می‌آیند.  این  پرتو  با  درود  و  سلام  خدا  بر  موسی  و  هارون‌،  و  با  پیروی  خاتمه  می‌یابدکه  در  این  سوره  مکرر  می‌گردد  برای  بیان  جزا  و  سزائی  که  نیکوکاران  بدان  دست  می‏یابند،  و  برای  بیان  ارزش  ایمانی‌که  مومنان  به  خاطر  آن  بزرگ  داشته  می‌شوند.

*

بر  این  پرتو  با  پرتو  دیگری  پیرو  زده  می‌شودکه  بسان  همین  پرتو  است‌.  این  پرتو  در  باره  الیاس  است‌.  ارجح  اقوال  این  است  که  الیاس  همان  پیغمبری  است‌که  در  کتاب  عهد  قدیم‌،  ایلیاء  نـام  دارد.  الیاس  به  سوی  مردمانی  در  سوریه  فرستاده  شده  است‌که  بتی  را  به  نام  بعل  می‌پرستیدند.  هنوزکه  هنوز  است  آثار  باستانی  شهر  بعلبک  بر  باقیمانده‌های  این  پرستش  دلالت  دارد.

  (وَإِنَّ إِلْیَاسَ لَمِنْ الْمُرْسَلِینَ  إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ  أَتَدْعُونَ بَعْلاً وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ اللَّهَ رَبَّکُمْ وَرَبَّ آبَائِکُمُ الْأَوَّلِینَ  فَکَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ  إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ  سَلَامٌ عَلَى إِلْ یَاسِینَ  إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ  إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ).

 الیاس  از  پیغمبران  بوده  زمانی  به  قـوم  خود  گفت‌:  آیا  پرهیزکاری  پیشه  خود  نمی‌کنید؟  آیا  بت  بعل  را  به  فریاد  می‌خوانید  (‌و  نیازمندیهای  خود  را  از  او  می‌خواهید)  و  آیا  بهترین  آفرینندگان  را  رها  می‌سازید؟‌!  خدا،  که  معبود  شما  و  معبود  نیاکان  پیشین  شما  است‌.  آنان  الیاس  را  تکذیب  کردند،  پس  ایشان  (‌توسط  فرشتگان  در  دوزخ‌)  گرد  آورده  می‌شوند.  مگر  بندگان  مخلص  خدا  (‌که  ایشان  رستگار  و  کامکارند)‌.  و  نام  نیک  او  را  در  میان  ملتهای  بعدی  باقی  گذاردیم.  درود  بر  الیاس‌!  ما  این  چنین  پاداش  نیکوکاران  را  خواهیم  داد.  الیاس  از  زمره  بندگان  با  ایمان  ما  بود.

الیاس  قوم  خود  را  به  توحید  و  یگانه‌پرستی  فراخواند،  پرستش  بعل  را  بر  ایشان  زشت  شمرد،  و  به  ترک  خدا  گفتن  را،  یعنی‌:

«‌احسن  الخالقین  »  . 

بهترین  آفرینندگان.

را  ننگ  ایشان  دانست‌.  بهترین  آفرینندگان‌که  پروردگار  ایشان  و  نیاکان  پیشین  آنان  است‌.  بدانگونه  که  ابراهیم  پرستش  پدر و  قوم  خود  را  زشت  شمردکه  برای  بتها  انجام  میدادند.  هم  بدان  سان  که  هر  پیغمبری  پرستش  قوم  بت‌پرست  خود  را  زشت  شمرده  است  و  ننگ  ایشان  قلمداد  کرده  ا‌ست‌.

سرانجام  قوم  الیاس  او  را  تکذیب  کردند.  یزدان  سبحان  قسم  می‌خورد  و  تاکید  می‌فرمایدکه  آنان  با  زور  حاضر  آورده  می‌شوند  تا  سزای  تکذیب‌کنندگان  را  ببینند  و  بچشند،  مگرکسانی  از  آنان  که  ایمان  آورده  باشند  و  یزدان  ایشان  را  از  میان  آن  قوم  رها  و  خاص  خودکرده  باشد.

این  نگاه‌کوتاه‌که  درباره  الیـاس  است  با ا‌ین  خاتمه  مکرر  و  مقصود  در  سوره  پایان  می‌پذیرد،  تا  با  سلام  و  درود  بر  پیغمبران  پیش  از  او،  ادای  تعظیم  و  تکریم  آن  بزرگواران  شود،  و  از  پاداش  نیکو‌کاران  سخن  رود،  و  از  ارج  و  ارزش  ایمان  مومنان‌گفته  آید.

سیره  الیاس  برای  نخستین  بار  در  مثل  همچون  نگاه  کوتاه  وگذرائی  به  میان  می‌آید.  اندکی  می‌ایستیم  تا  به  جنبه  هنری  آیه  بپردازیم‌:

«  سَلَامٌ عَلَى إِلْیَاسِینَ »  .

درود  بر  الیاس‌!.[2]

با  ساختار  «‌الیاسین‌»  فاصله  و  آهنگ  موسیقی  مراعات  گردیده  است‌،  بدانگونه  که  در  شیوه  قرآن  ملاحظه  می‌گردد  بدان  هنگام‌که  هماهنگی  آوا  و  نوا  در  تعبیر  مورد  نظر  باشد.[3]

*

آن‌گاه  پرتوی  از  داستان  لوط  به  میان  می‌آید،  داستانی  که  در  جاهای  دیگری  به  دنبال  داستان  ابراهیم  آمده  است‌:

«وَإِنَّ لُوطاً لَّمِنَ الْمُرْسَلِینَ  إِذْ نَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِینَ  إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغَابِرِینَ ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ وَإِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِم مُّصْبِحِینَ وَبِاللَّیْلِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ؟  »‌.

قطعاً  لوط  از  زمره  پیغمبران  بود.  زمانی‌،  او  و  جملگی  خاندان  و  پیروان  او  را  نجات  دادیم‌.  مگر  پیرزنی  (‌که  همسر  لوط  بود  و  با  کافران  در  اذیت  و  آزار  مومنان  همکاری  می‌کرد،  و  بدین  سبب‌)  از  زمره  هلاک‌شدگان  گردید.  آنگاه  (‌که  لوط  و  مومنان  را  نجات  دادیم  دیگران  را  درهم  کوبیدیم  و  نابود  کردیم‌.  و  شما  (‌ای  اهل  مکه  در  سفر  تجارتی  خود  به  سرزمین  شام‌)  بامدادان  از  سرزمین  ایشـان  عبور  می‌کنید  (‌و  پیوسته  آثار  ویران  آنان  را  دید  می‌زنید)‌.  و  شامگاهان  هم  (‌مخروبه‌های  شهر  ایشان  سدوم  را  می‌بینید)‌.  آیا  نمی‌اندیشید  و  متوجه  نیستید  (‌که  بدکرداری  و  تباهکاری  ایشان‌،  موجب  ویرانی  سرزمینشان  و  بدفرجامی  خودشان  شده  است‌؟‌)‌.

این  پرتو  همگو‌ن‌ترین  پرتو  بدان  پرتوی  است‌که  از  داستان  نوح  به  میان  آمده  است‌.  این  پرتو  به  رسالت  لوط  و  نجات  او  و  نجات  اهل  و  عیالش  بجز  همسرش  اشاره  می‌نماید.  از  هلاکت  تکذیب‌کنندگان  گمراه  صحبت  می‌دارد.  با  پسوده‌ای  هم  به  پایان  می‌آید  که  دلهای  عربهائی  را  می‌پساید  و  لمس  می‌نمایدکه  از  سرزمین  و  ازکنار  خانه  وکاشانه  قوم  لوط  همیشه  بامدادان  و  شامگاهان  می‌گذشتند  و  دلهایشان  بیدار  و  هوشیار  نمی‌گردید،  و  گوشهایشان  از  شنیدن  داستان  سرزمینها  و  خانه  وکاشانه‌های  فرو  تپیده  و  ویران  شده  قوم  لوط  شنوا  نمی‌شد.  به  خود  نمی‌آمدند  و  از  فرجامی  نمی‌ترسیدندکه  بسان  فرجام  غم‌انگیز  قوم  لوط  گریبانگیرشان  شود.

*

این  پرتوها  و  نگاه‌ها  با  پرتو  و  نگاهی  از  یونس‌،  همنشین  ماهی‌،  خاتمه  می‌پذیرد:

(وَإِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ فَسَاهَمَ فَکَانَ مِنْ الْمُدْحَضِینَ فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِینَ  لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ  فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاء وَهُوَ سَقِیمٌ وَأَنبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِّن یَقْطِینٍ وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِئَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِینٍ) 

 مسلماً  یونس  هم  از  زمره  پیغمبران  بود.  زمانی‌،  او  به  سوی  کشتی  پر  (‌از  مسافر  و  کالا،  بدون  اجـازه  پروردگارش،  از  میان  قوم  خود)  گریخت.  (‌کشتی  دچار  سانحه  شد  و  می‌بایست  بر  طبق  قرعه‌،  افرادی  از  سرنشینان  به  دریا  انداخته  شـوند)‌.  یونس  در  قرعه‌کشی  شرکت  کرد  و  از  جمله  کسانی  شد  که  قرعه  به  نام  ایشان  درآمد.  (‌پس  برابر  عرف  آن  روز  به  دریا  انداخته  شد)‌.  ماهی  او  را  بلعید،  در  حالی  که  مستحق  ملامت  بود  (‌و  می‌بایست  در  برابرکاری  که  کرده  بود زندانی  شود)‌.  اگر  او  قبلاً  از  زمره پرستشگران  نمی‌بود،  او  در  شکم  ماهی  تا  روز  رستاخیز می‌ماند.  ما  او  را  در  یک  سرزمین  برهوت  خالی  (‌از  درخت  و  گیاه‌)  افکندیم‌،  در  حالی  که  بیمار  و  نزار  بود.  ما  کدو بُنی  بر  بالای  او  رویانیدیم  (‌تا  در  سایه  برگهای  پهن  و  مرطوب  آن  بیارامد.  یونس  کم‌کم  بهبودی  یـافت‌)  و  او  را  به  سوی  جمعیت  یک  صد  هزار  نفری  یا  بیشتر  فرستادیم  (‌تا  ایشان  را  به  ایمان  آوردن  و  توبه  کردن  از  بدیها  و  انجام  نیکیها  دعوت  کند.)  آنان  همه  ایمان  آوردند  و  ما  ایشان  را  از  مواهب  فراوان  و  نعمتهای  فراخ  زندگی  تا  مدت  مشخصی  بهره‌مند  ساختیم‌.

قرآن  نمی‌فرمایدکه  قوم  یونس  کجا  بودند  وکجا  می‌زیستند.  ولی  مفهوم  سخن  بیانگر  این  است  که  آنان  در  سرزمینی  نزدیک  به  دریا  بسر  می‌برده‌اند.  روایتها  نیز  بیان  می‌داردکه  یونس  از  تکذیب  قوم  خود  به  تنگ  آمد.  آنان  را  از  عذاب  نزدیک  بیم  داد،  و  خشمناک  و  گریزان  از  پیش  ایشان  رفت  و  به  ترک  ایشان  گفت‌.  خشم  او  را  به‌کنار  دریا  کشاند،  آنجائی  که  سوارکشتی  پر  از  مسافر  وکالا  شد.  در  وسط  آب‌،  بادها  و  موجها  بر  کشتی  تاختند.  طوفان  بادها  و  امواج  آبها  به  عقیده  سرنشینان‌ کشتی  نشانه  این  بوده  است‌که  یکی  از  مسافران  مورد  خشم  خدا  است  چون  مرتکب‌ گناهی  گردیده  است‌.  قطعاً  باید  او  به  آب  انداخته  شود  تاکشتی  از  غرق  شدن  رهائی  یابد.  قرعه  کشیدند  تا  به  نام  چه  کسی  به  در  آید  و  وی  را  ازکشتی  بیرون  بیندازند.  قرعه  به  نام  یونس  به  در  آمد.  یونس  در  نزد  ایشان  به  خیر  و  صلاح  معروف  و  مشهور  بود.  ولی  قرعه  مکرّر  و  موکّد  به  نام  او  به  در  آمد.  او  را  به  دریا  انداختند،  یا  او  خود  را  به  دریا  انداخت‌.  ماهی  او  را  بلعید،  در  حالی‌که  او:

«‌مُلیم‌ُ  »  گناهکار  بود  .  .  .  مستحق  سرزنش  و  درخور  نکوهش  بود.

یعنی  او  مستحق  لومه  و  ملامت  بود،  زیرا  او  از  وظیفه‌ای  شانه  خالی‌کرده  بودکه  خدا  او  را  همراه  با  آن  فرو  فرستاده  بود،  و  خشمناک  به  ترک  قوم  خودگفته  بود  پیش  از  این‌که  خدا  بدو  اجازه  دهد.  یونس  وقتی‌که  در  شکم  ماهی  احساس  مضیقت  و  دلتنگی‌کرد  به  تسبیح  و  تقدیس  خدا  پرداخت  و  از  او  طلب  آمرزش‌کرد  وگفت  که  او  از  زمره  ستمکاران  شده  است‌.  به  پیشگاه  باری  عرض  کرد:

« لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالـمین »  . 

پروردگاری  جز  تو  نیست  و  تو  پاک  و  منزهی‌.  من  از  جمله  ستمکاران  شده‌ام‌.   (‌انـبیاء‌/87) 

                        

خدا  دعای  او  را  شنید  و  آن  را  پذیرفت  و  بدان  پاسخ  گفت‌.  ماهی  او  را  پرت‌کرد.

فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِینَ لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ).

اگر او  قبلاً  از  زمره  پرستشگران  نمی‌بود،  او  در  شکم  ماهی  تا  روز  رستاخیز  می‌ماند.

یونس  از  شکم  ماهی‌،  بیمار  و  لخت  و  عور  بیرون  آمد  و  بر  ساحل  افتاد.

(وَأَنبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِّن یَقْطِینٍ).

ما  کدو بُنی  بر  بالای  او  رویانیدیم  (‌تا  در  سایه  برگهای  پهن  و  مرطوب  آن  بیارامد)‌.

«‌یقطین‌»‌  کدو  است‌.  بر  یونس  سایه  انداخت  با  برگهای  پهنی‌که  داشت‌،  و  از  مگسها  او  را  محفوظ  و  مـصون  نمود.  گویندکه  مگس  به  کدوبُن  نزدیک  نمی‌شود.  این  هم  از  فضل  و  لطف  خدا  و  چاره‌اندیشی  او  برای  یونس  بود.  وقتی  که  تندرستی  کامل  خود  را  بازیافت‌،  پروردگارش  او  را  به  سوی  قوم  خود  برگرداند،  قومی‌که  خشمناک  به  ترک  ایشان‌گفته  بود.  آن  قوم  پس  از  بیرون  رفتن  یونس  از  میان  خود  از  عذابی  به  هراس  افتاده  بودند  که  ایشان  را  از  آن  بیم  داده  بود.  ایمان  آورده  بودند  و  طلب  آمرزش  و  درخواست  عفوکرده  بودند.  خدا  هم  ایمان  و  درخواست  آنان  را  قبول  فرموده  بود  و  عذاب  تکذیب‌کنندگان  راگریبانگیرشان  ننموده  بود: 

(فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِینٍ).

آنان  همه  ایمان  آوردند  و  ما  ایشان  را  از  مواهب  فراوان  و  نعمتهای  فراخ  زندگی  تا  مدت  مشخصی  بهره‌مند  ساختیم‌.

آنان  صد  هزار  نفر  بیشتر  بودند  نه  کم‌تر.  همه  هم  ایمان  آوردند.[4]

 این  پرتو  با  روندی‌که  دارد  در  اینجا  فرجام‌کسانی  را  روشن  می‌سازد  که  ایمان  آورده‌اند.  درکنار  آن  داستانهای  پیشین  فرجام  کسانی  را  روشن  ساخته‌اندکه  ایمان  نیاورده‌اند.  و  لذا  قوم  محمّد (ص)  یکی  از  این  دو  فرجام  را  برمی‌گزینند  هرگونه  که  می‌خواهند!!!

بدین‌گونه  این  مرحله  از  سوره  به  پایان  می‌آید  -  از  آن‌که  همچون  گشت  وگذار  دور  و  دراز  و  فراخی  در  طول  تاریخ  از  زمان  نوح  به  بعد  صورت  پذیرفت  و  با  بیم  داده‌شدگان  بسر  رسید،  چه  آنان  که  از  ایشان  ایمان  آورده‌اند  و  چه  آنان‌که  از  ایشان  ایمان نیاورده‌اند.


 

[1] ‌مراد  حضرت  ابراهیم‌(ع) بیماری ‌روح‌ و  آزار  دل  از  پندارگرائی ‌و  اوهام‌ پرستی‌ مردم‌،‌ و  برداشت  ایشان‌ از  سخن‌ او  بیماری  ظاهری ‌بود.  (‌مترجم‌)

[2]«‌آل  یاسین‌»‌:  تلفظ  دیگر  الیاس  است‌،  همچون  سیناء  و  سینین‌که  هر  دو  نام  سرزمین  معینی  است‌،  یا  ابراهیم‌و  ابراهام‌،  میکال  و  میکائیل‌،  و  .  .  .  به  عبارت  دیگر  ال  یاسین‌،  جمع  الیاسی  نبوده  تا  بعد  از  تخفیف  «‌الیاسین‌»  شده  باشد،  همان‌گونه‌که  برخی  معتقدند.  (‌مترجم‌) 

[3]مراجعه  شود  به  هماهنگی  هنری  در  کتاب‌:  «‌التصویرالفنی  فی  القرآن‌»‌،  بخـش  آهنگ  موسیقیائی‌. 

[4]بدین  داستان  در  سوره  انبیاء  جزء  هفدهم  (‌صفحه101)  مراجعه  شود.