مکی است؛ ترتیب آن 45؛ شمار آیات آن 37
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿حمٓ ١﴾.
حا. میم؛ از حروف مقطّعات است و خداوند متعال به مراد خویش در معنای آن داناتر میباشد.
﴿تَنزِیلُ ٱلۡکِتَٰبِ مِنَ ٱللَّهِ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡحَکِیمِ ٢﴾.
قرآن کریم کتابی است که از جانب الله تعالی به طور وحی بر پیامبرش نازل شده است؛ از جانب خداوندی که در پادشاهی و حکمش غالب است، دوستانش را عزّت میبخشد و دشمنانش را خوار میسازد. اوتعالی در آفرینش و صُنعش و در تدبیر و شریعتش باحکمت است.
﴿إِنَّ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ لَأٓیَٰتٖ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ ٣﴾.
به راستی که در آفرینش آسمانهای هفتگانه و زمین، براهین واضحی است که هر که به خدا و رسولش ایمان داشته باشد در آن میاندیشد و از اثرش ایمانش فزونی مییابد.
﴿وَفِی خَلۡقِکُمۡ وَمَا یَبُثُّ مِن دَآبَّةٍ ءَایَٰتٞ لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ ٤﴾.
همچنان در آفرینش انسانها و موجوداتی که در روی زمین میخزند دلایل آشکاری وجود دارد؛ البته برای کسانی که به یگانگی خداوند یقین دارند، به پیامبرش ایمان آوردند و از شریعتش پیروی میکنند.
﴿وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مِن رِّزۡقٖ فَأَحۡیَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا وَتَصۡرِیفِ ٱلرِّیَٰحِ ءَایَٰتٞ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ ٥﴾.
اختلاف و تعاقب شب و روز در جهان، فرودآمدن آب از آسمان به فرمان خداوند عزوجل که با پیدایش انواع میوهها، گلها و کشتها، سبب زندهشدن زمین بعد از خشکسالی میشوند و وزش بادها از هرطرف که پروردگار آن سبب تلقیح میوهها و راندن ابرها ساخته و با آن منافع مردم تأمین میشوند، همه دلایل و براهین آشکاری بر قدرت پروردگار اند؛ البته برای قومی که در آیات الهی میاندیشند، تدبّر مینمایند و از آنها میآموزند.
﴿تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱللَّهِ نَتۡلُوهَا عَلَیۡکَ بِٱلۡحَقِّۖ فَبِأَیِّ حَدِیثِۢ بَعۡدَ ٱللَّهِ وَءَایَٰتِهِۦ یُؤۡمِنُونَ ٦﴾.
اینها همه آیات و براهینی است که حقتعالی و رسولش با حقّانیت و راستی آنها را میخوانند تا حجّت اقامه شود و برای کافران عذری باقی نماند. اکنون کافران و بدکاران بعد از کلامی که خداوند عزوجل بر پیامبرش نازل فرموده است به کدام سخن ایمان میآورند و بعد از اقامۀ براهین روشنی که اوتعالی آنها را در عالم کائنات اقامه داشته و در کتابش نازل نموده به کدام براهین باور خواهند کرد؟
﴿وَیۡلٞ لِّکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٖ ٧﴾.
هلاکت و تباهی، با لعنت و آتش دوزخ بر هر تکذیبگر افتراکنندهای باد که گناه بسیار و معاصی بیشماری را مرتکب میشوند!
﴿یَسۡمَعُ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسۡتَکۡبِرٗا کَأَن لَّمۡ یَسۡمَعۡهَاۖ فَبَشِّرۡهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٖ ٨﴾.
آنکه چون آیات قرآن کریم بر او خوانده میشوند و آنها را میشنود، با خودبزرگبینی به سرکشی و تکذیبش ادامه میدهد، از فروتنی برای پروردگار ابا میآورند و از ایمان به اوتعالی و پیروی پیامبرش رو میگرداند؛ زیرا آیات خوانده شده را با سمع قبول نشنیده است. بنابراین قبل از شنیدن آیات قرآنی و بعد از آن حال یکسان دارد. پس ای پامبر! این تهمتگر گنهکار را به عذاب دردآوری در آتش دوزخ مژده بده.
﴿وَإِذَا عَلِمَ مِنۡ ءَایَٰتِنَا شَیًۡٔا ٱتَّخَذَهَا هُزُوًاۚ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ عَذَابٞ مُّهِینٞ ٩﴾.
آنگاه که این تعذیب کنندۀ افتراگر چیزی از آیات الهی را میداند به تمسخر میگیرد، به استهزایش میپردازد و به آن میخندد؛ زیرا بصیرتش نابود شده و در بدکاری فرو رفته است. برای چنین کسی عذاب خوار کننده، ذلّتبار، اهانتآمیز و ننگآوری به سبب استهزایش به آیات خداوند یگانۀ قهّار آماده شده است.
﴿مِّن وَرَآئِهِمۡ جَهَنَّمُۖ وَلَا یُغۡنِی عَنۡهُم مَّا کَسَبُواْ شَیۡٔٗا وَلَا مَا ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡلِیَآءَۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِیمٌ ١٠﴾.
آتش دوزخ در پیشروی کافرانی که به قرآن کریم استهزا نمودند قرار دارد و با عذاب و عقوبت زنجیرهایش در انتظار آنان است. مال و ثروتی که جمعآوری کردند و فرزندانی که از خود باقی گذاشته عذاب را از آنان دفع کرده نمیتواند. بتهایی را که عبادت میکردند شفاعتشان نمیکند و نفعی برای آنان نمیرساند، بلکه به دشوارترین عذاب در آتش دوزخ گرفتار میشوند.
﴿هَٰذَا هُدٗىۖ وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بَِٔایَٰتِ رَبِّهِمۡ لَهُمۡ عَذَابٞ مِّن رِّجۡزٍ أَلِیمٌ ١١﴾.
قرآن کریم که از جانب خداوند عزوجل بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وحی شده کتابی است که حقتعالی آن را وسیلۀ نجات از گمراهی و دستیابی به هدایت ساخته است، چنانکه برای جاهلان دانش و به نابینایان بینش عطا مینماید و مردم را به سوی راه مستقیم هدایت میکند. پیروی و عمل به این کتاب سبب هدایت و راه نجات است و انسانیت را به فوز و فلاح میرساند. امّا کسانی که با تکذیب قرآن به آیاتش استهزا مینمایند و هدایاتش را نمیپذیرند، به سختترین عذاب و هولناکترین مجازات در آتش دوزخ گرفتار میشوند.
﴿۞ٱللَّهُ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَکُمُ ٱلۡبَحۡرَ لِتَجۡرِیَ ٱلۡفُلۡکُ فِیهِ بِأَمۡرِهِۦ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ ١٢﴾.
خداوند یگانه ذاتی است که دریاها را برای مردم مسخّر ساخته تا کشتیها برای سواری و انتقال بارها به فرمانش در روی آن به حرکت درآیند و مردم به وسیلۀ آنها به طلب روزی و تجارت بپردازند. همچنان برای اینکه خداوند عزوجل را با انجام طاعات و حسن عبادات شکرگزاری کنند، در الوهیت یگانه بشناسند و با انجام طاعات و ترک نواهی یگانگی را مخصوص او دانند.
﴿وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا مِّنۡهُۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ ١٣﴾.
الله تعالی همه موجودات آسمانها چون خورشید، ماه، ستارهها، سیارهها و ابرها و همچنان موجودات زمینی چون نباتات و جمادات را برای منافع مردم رام و مسخّر ساخته است. با آفرینش و تسخیر همه اینها بر مردم احسان و منّت گذاشته تا او را شکرگزار باشند و عبادت را برای وی خالص دارند. به یقین که در تسخیر این موجودات، براهین و نشانههای آشکار و واضحی است که به یگانگی و عظمت حقتعالی دلالت میکند؛ البته برای کسانی که در براهین بیندیشند، از آنها پند گیرند و فایدهمند شوند.
﴿قُل لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ یَغۡفِرُواْ لِلَّذِینَ لَا یَرۡجُونَ أَیَّامَ ٱللَّهِ لِیَجۡزِیَ قَوۡمَۢا بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ ١٤﴾.
ای پیامبر! برای کسانی که با ایمان به خداوند عزوجل از پیامبرش پیروی کردند و با هدایتش راهیاب شدهاند بگو: از کافران که دریافت پاداش و رحمت حقتعالی را اراده ندارند و از عذابش نمیترسند، عفو و گذشت نمایید. آری! مؤمنان باید در برابر آزار و اذیت کافران بردباری داشته باشند؛ زیرا قطعاً حقتعالی در برابر آزار و اذیتی که به مسلمانان رساندهاند و تدبیر سنجیدهاند به حساب آنان رسیدگی میکند و عذابشان مینماید.
﴿مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ أَسَآءَ فَعَلَیۡهَاۖ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُمۡ تُرۡجَعُونَ ١٥﴾.
هر مؤمنی که عمل نیکی را با اخلاص به خداوند عزوجل و مطابق سنّت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم انجام دهد، فایدهاش به خودش برمیگردد. همچنان هر که با انجام اعمال بد پروردگار را نافرمانی کند و با پیامبر مخالفت ورزد، ضرر عملکردش به خودش برگشته و به کسی دیگر زیانی نمیرسد. به یقین که بندگان در روز قیامت به سوی الله باز میگردند تا ایشان را طبق اعمالی که انجام دادهاند جزا دهد؛ برای اعمال خیر پاداش نیکو و برای اعمال نامشروع جزای بد مقرّر دارد.
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحُکۡمَ وَٱلنُّبُوَّةَ وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَفَضَّلۡنَٰهُمۡ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٦﴾.
به راستی که خداوند عزوجل تورات را با نازل کردنش بر موسی علیه السلام و انجیل را با فزود آوردنش بر عیسی علیه السلام برای بنی اسرائیل عطا نمود، حکم و معرفت احکام را برای آنان بیان داشت، بیشتر پیامبران را از قومشان مبعوث کرد، از نعمتهای زمین چون انواع میوهها و اقسام غذاها و طعامها برایشان بخشید و آنان را بر مردم زمانشان برتری داد.
﴿وَءَاتَیۡنَٰهُم بَیِّنَٰتٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِۖ فَمَا ٱخۡتَلَفُوٓاْ إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَهُمُ ٱلۡعِلۡمُ بَغۡیَۢا بَیۡنَهُمۡۚ إِنَّ رَبَّکَ یَقۡضِی بَیۡنَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فِیمَا کَانُواْ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ ١٧﴾.
همچنان الله تعالی برای بنی اسرائیل براهین آشکاری را از احکام نازل شده دربارۀ امور حلال و حرام و امور مشروع و نامشروع با بیان حقّ و باطل عطا فرمود؛ یعنی بنی اسرائیل در بین خود اختلاف نورزیدند و نزاع نکردند، مگر بعد از آنکه علم کتاب و براهین الهی برایشان آمد و پیامبرانی به سویشان فرستاده شده بود. سبب اختلاف آن بود که به منظور به دستآوردن جاه و مقام، و ریاست و قدرت بر یکدیگر بغاوت کردند، حسد ورزیدند و برتری جستند. آری! علمای دنیا با هم حسد میورزند و علمای آخرت باهم محبّت دارند. همانا خداوند عزوجل در امور اختلافی میان اختلافکنندگان حکم میکند؛ طوری که نیکوکاران را نجات میبخشد و بدکاران را به هلاکت میرساند.
﴿ثُمَّ جَعَلۡنَٰکَ عَلَىٰ شَرِیعَةٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِ فَٱتَّبِعۡهَا وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ ١٨﴾.
بعد از آن ای پیامبر! خداوند عزوجل تو را با دین استوار، روش بزرگ و راه مستقیمی به عنوان خاتم انبیا و پیامبران مقرّر داشت. بنابراین از وحی الهی پیروی کن و بدان عمل نما، به سویش فرا خوان و از خواهشهای جاهلان گمراهی که با اعراض از کتاب و سنّت حق را نمیشناسد، بدان عمل نمیکنند و به سوی آن فرا نمیخوانند پیروی مکن.
این آیه دلالت دارد که احکام شریعت برای مسلمانان کفایت میکند، واجب است از آن پیروی صورت گیرد و از هر ملّت و آیین دیگر استغنا جسته شود.
﴿إِنَّهُمۡ لَن یُغۡنُواْ عَنکَ مِنَ ٱللَّهِ شَیۡٔٗاۚ وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖۖ وَٱللَّهُ وَلِیُّ ٱلۡمُتَّقِینَ ١٩.
در صورتی که با کافران در امور باطل موافقت کنی و در گمراهی از آنان پیروی نمایی، چیزی از عذاب خداوند عزوجل را از تو دفع کرده نمیتوانند. آری! کافران تجاوزگر و اسرافکار در گناه، اعم از منافقان، یهودیان و دیگران با همدیگر موالات و دوستی دارند، یکدیگر را یاری مینمایند و از هم دفاع میکنند، امّا خداوند یاور پرهیزگاران است، به یاریشان میرسد، از آنان دفاع مینماید و در امور دنیوی و اخرویشان تصرّف مینماید و چنین ولایتی جز با طاعت الهی حاصل نمیگردد.
﴿هَٰذَا بَصَٰٓئِرُ لِلنَّاسِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ ٢٠﴾.
قرآن کریم که به سوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وحی شده بینشهایی است که بندگان به وسیلهاش به سوی حق هدایت میشوند، به امور خیر استدلال میجویند و حقّ و باطل را از هم باز میشناسد. همچنان رحمتی برای مؤمنان است که با باورمندی به مقتضای آن عمل مینمایند و از هدایتش پیروی میکنند.
﴿أَمۡ حَسِبَ ٱلَّذِینَ ٱجۡتَرَحُواْ ٱلسَّیَِّٔاتِ أَن نَّجۡعَلَهُمۡ کَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَوَآءٗ مَّحۡیَاهُمۡ وَمَمَاتُهُمۡۚ سَآءَ مَا یَحۡکُمُونَ ٢١﴾.
آیا کسانی که با ارتکاب گناه بسیار سرکشی میکنند و با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مخالفت دارند، میپندارند که خداوند عزوجل آنان را مانند کسانی مقرّر میدارد که با ایمان به حقتعالی اعمال نیکو را انجام میدهند، در طاعاتشان به پروردگار اخلاص دارند و در بندگی اوتعالی صداقتکار اند؟ این پندار باطلی است و الله عزوجل هرگز مؤمنان را با کافران و نیکوکاران را با بدکاران در دنیا و آخرت برابر نمیسازد. حکم این اشرار بدکار در باب مساوات این دو گروه بسیار ناپسند است.
﴿وَخَلَقَ ٱللَّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّ وَلِتُجۡزَىٰ کُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا کَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ ٢٢﴾.
خداوند عزوجل آسمانها و زمین را با حقّانیتی که بطلانی ندارد، با حکمتی که بیهوده نمیباشد و برای آنکه هر کسی به اموری که برایش مقدّر شده عمل نماید آفریده است. بعد از آن الله تعالی در روز قیامت هر کس را مطابق اعمال نیک و بدی که انجام داده محاسبه مینماید؛ بدینگونه که برای مطیعان پاداش میدهد و عصیانگران را مجازات میکند. امّا بر هیچ کسی با کم کردن حسنات و یا با زیاده نمودن گناهان ستم روا نمیدارد.
﴿أَفَرَءَیۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ وَأَضَلَّهُ ٱللَّهُ عَلَىٰ عِلۡمٖ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمۡعِهِۦ وَقَلۡبِهِۦ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِۦ غِشَٰوَةٗ فَمَن یَهۡدِیهِ مِنۢ بَعۡدِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ ٢٣﴾.
ای پیامبر! آیا کسی را که خواهشهای نفسانی خویش را خدای خود ساخته و به عبادت آنها پرداخته ندیدهای؟ یعنی آنکه به خواستههایش اگرچه مخالف شریعت هم باشد عمل میکند. خداوند عزوجل او را وقتی گمراه ساخته که دانش را دریافته، حجّت بر او اقامه شده و میداند که اعمالش ضلالت است. از اینرو با نصیحتها سودمند نمیشوند و از موعظهها عبرت نمیگیرد. حقتعالی بر دلش مُهر نهاده؛ به گونهای که چیزی را نمیداند و دلیلی را نمیفهمد، چشمانش را در حجاب قرار داده؛ چنانکه براهین قدرت و یگانگی حقتعالی را میبیند. اکنون بعد از گمراهی چه کسی او را به سوی هدایت رهنمایی میکند و به حق توفیق میبخشد؟ ای بندگان! آیا از این پند نمیگیرید که چون الله عزوجل به سبب کفر و سرکشی گمراهی را برای کسی مقدّر کرده باشد هرگز هدایت نمیشوند؟
این آیه میرساند که متابعت خواهشهای نفسانی نامشروع است و این خواستهها وقتی قابل عمل میباشد که شریعت و عقل آن را تأیید نماید.
﴿وَقَالُواْ مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا ٱلدُّنۡیَا نَمُوتُ وَنَحۡیَا وَمَا یُهۡلِکُنَآ إِلَّا ٱلدَّهۡرُۚ وَمَا لَهُم بِذَٰلِکَ مِنۡ عِلۡمٍۖ إِنۡ هُمۡ إِلَّا یَظُنُّونَ ٢٤﴾.
کافران در حالی که از آخرت و زندهشدن بعد از مرگ انکار داشتند گفتند: جز همین زندگی دنیا که در آن به حیات ادامه میدهیم زندگی دیگری وجود ندارد. آنان به زندهشدن انسانها بعد از مردن باور نداشتند و به تکذیب آن پرداخته میگفتند: فقط تکرار روزها و شبها به تعقیب یکدیگر ما را نابود میسازد و میمیراند. امّا برای درستی سخن خود کدام دانش و برهانی نداشتند، بلکه بر مبنای وهم و گمان سخن میزنند.
﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُنَا بَیِّنَٰتٖ مَّا کَانَ حُجَّتَهُمۡ إِلَّآ أَن قَالُواْ ٱئۡتُواْ بَِٔابَآئِنَآ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ٢٥﴾.
آنگاه که آیات واضح کتاب باحکمت الهی برای کافران خوانده میشوند، در باب معارضه با قرآن دلیل و حجّتی ندارند، مگر اینکه برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بگویند: اگر شما در ادعایتان که خداوند عزوجل اهل قبرستانها و مردگان را زنده میکند راستگوی هستید خود و پیروانت پدران ما را که قبلاً مردهاند باز گردانید تا آنان را زنده ببینیم.
﴿قُلِ ٱللَّهُ یُحۡیِیکُمۡ ثُمَّ یُمِیتُکُمۡ ثُمَّ یَجۡمَعُکُمۡ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ لَا رَیۡبَ فِیهِ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ ٢٦﴾.
ای پیامبر! برای این کافران بگو: خداوند بزرگ شما را برای گذراندن مدّت عمری که برایتان مقدّر کرده است زنده میسازد، بعد از آن میمیراند، باز در روز محشر دوباره زنده مینماید تا از اعمالتان حساب بگیرد. اما بیشتر بندگان حقیقت زندهشدن بعد از مرگ را نمیدانند.
﴿وَلِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَیَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ یَوۡمَئِذٖ یَخۡسَرُ ٱلۡمُبۡطِلُونَ٢٧﴾.
پادشاهی آسمانهای هفتگانه و زمین و تدبیر و تصرّف در آنها مخصوص خداوند سبحان است که در آفرینش، امر تکوینی و بندگی شریکی ندارد. روزی که قیامت برپا میشود و حقتعالی اولین و آخرین را جمع مینماید، کافران به هلاکت میرسند، اعمالشان از بین میرود و سعی و کوشش آنان باطل میشوند؛ زیرا از براهین الهی انکار کردند و به آیاتش تکذیب نمودند.
﴿وَتَرَىٰ کُلَّ أُمَّةٖ جَاثِیَةٗۚ کُلُّ أُمَّةٖ تُدۡعَىٰٓ إِلَىٰ کِتَٰبِهَا ٱلۡیَوۡمَ تُجۡزَوۡنَ مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٢٨﴾.
در روز قیامت اهل هر دینی را میبینی که از شدّت ترس و هولناکی بسیار، زانوهایشان خم خورده است. هر امّتی را خداوند عزوجل به سوی نامۀ اعمال خوب یا بدش فرا میخواند و برای اعمال خیر و شرّ آنان جزا و پاداش میدهد.
﴿هَٰذَا کِتَٰبُنَا یَنطِقُ عَلَیۡکُم بِٱلۡحَقِّۚ إِنَّا کُنَّا نَسۡتَنسِخُ مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٢٩﴾.
این کتاب الهی است که در آن اعمال نیک و بد نوشته شده و به عملکردهای خوب و زشت مردم، بدون زیادت و نقصان سخن میزند. یقیناً خداوند پاک فرشتگان را مأمور میسازد که اعمال خوب و بد فرزندان آدم را بنویسند.
﴿فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَیُدۡخِلُهُمۡ رَبُّهُمۡ فِی رَحۡمَتِهِۦۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡمُبِینُ ٣٠﴾.
اما کسانی که با ایمان به خداوند و رسولش، به انجام طاعات و ترک معاصی پرداختند، حقتعالی ایشان را به رحمتش در بهشت داخل میکند، داخلشدن به بهشت کامیابی بزرگ و رستگاری عظیمی است؛ زیرا به مطلوب خویش رسیدند و از آنچه دوری میجستند نجات یافتند.
﴿وَأَمَّا ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَفَلَمۡ تَکُنۡ ءَایَٰتِی تُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡ فَٱسۡتَکۡبَرۡتُمۡ وَکُنتُمۡ قَوۡمٗا مُّجۡرِمِینَ ٣١﴾.
برای کافران تکذیبکننده به طور توبیخ و سرزنش گفته میشوند: آیا آیات کتاب الهی بر شما خوانده نشد و حجّت بر شما اقامه نگردید؟ امّا شما با اعراض از قبول و پذیرش آن تکبّر ورزیدید، با اسراف در خطاکاری گناهان بسیار انجام دادید و نیز به حساب اعمال و به پاداش و جزا ایمان نیاوردید.
﴿وَإِذَا قِیلَ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَٱلسَّاعَةُ لَا رَیۡبَ فِیهَا قُلۡتُم مَّا نَدۡرِی مَا ٱلسَّاعَةُ إِن نَّظُنُّ إِلَّا ظَنّٗا وَمَا نَحۡنُ بِمُسۡتَیۡقِنِینَ ٣٢﴾.
و آنگاه که برای شما ای کافران گفته شد: مسلّماً وعدۀ خداوند پاک در باب زندهشدن بعد از مرگ حقّ است، قیامت قطعاً واقع میشوند و در وقوع آن شکی نیست، شما گفتید: ما از قیامت چیزی نمیدانیم، به برپاشدن آن جز بطور گمانی باور نداریم و در نزد ما یقین قاطعی که بر راستی وقوعش دلالت کند وجود ندارد.
﴿وَبَدَا لَهُمۡ سَیَِّٔاتُ مَا عَمِلُواْ وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ ٣٣﴾.
زشتی اعمال گناه و تکذیب کافران، در روز قیامت برای آنان آشکار میشوند و در نهایت، جزای تمسخر و استهزا به روز قیامت آنان را فرا خواهد گرفت.
﴿وَقِیلَ ٱلۡیَوۡمَ نَنسَىٰکُمۡ کَمَا نَسِیتُمۡ لِقَآءَ یَوۡمِکُمۡ هَٰذَا وَمَأۡوَىٰکُمُ ٱلنَّارُ وَمَا لَکُم مِّن نَّٰصِرِینَ ٣٤﴾.
برای کافران در روز قیامت گفته میشوند: امروز شما را در عذاب آتش دوزخ رها میگذاریم، همچنان که شما ایمان به خداوند یگانۀ قهّار و پیروی از پیامبر مختار را ترک نمودید. جایگاه و سرای اقامت شما آتش دوزخ است و برای شما یاوری نیست که عذاب را از شما دفع نماید.
﴿ذَٰلِکُم بِأَنَّکُمُ ٱتَّخَذۡتُمۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ هُزُوٗا وَغَرَّتۡکُمُ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَاۚ فَٱلۡیَوۡمَ لَا یُخۡرَجُونَ مِنۡهَا وَلَا هُمۡ یُسۡتَعۡتَبُونَ ٣٥﴾.
عذابی که اکنون بر شما آمده بدان سبب است که شما به آیات و براهین الهی تکذیب کردید و با قوّت و متانت و قبول آنها را نگرفتید، زرق و برق دنیای فانی شما را فریب داد و با مظاهر آن به فتنه افتادید. اکنون از آتش بیرون نمیشوید و به سوی دنیا باز نمیگردید تا ایمان آورید و از کفر و تکذیب توبه کنید.
﴿فَلِلَّهِ ٱلۡحَمۡدُ رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَرَبِّ ٱلۡأَرۡضِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٣٦﴾.
ستایش پسندیده و شکران شایسته سزاوار خداوندی است که دارای صفات کمال، احسان بیپایان و افعال نیکوست. او که آفریدگار، صاحب اختیار و تدبیرکنندۀ آسمانها و زمین و موجودات میان آنهاست و اوست که آفریدگار همه مخلوقات و صاحب تصرّف در کائنات است.
﴿وَلَهُ ٱلۡکِبۡرِیَآءُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٣٧﴾.
عزّت و جبروت، عظمت و غلبه، و جلال و کمال در آسمانها و زمین مخصوص خداوند عزوجل است. او پروردگار با عزّتی است که هر که با وی زورآزمایی کند قهرش میکند و هر که با وی ستیزه کند شکستش میدهد. همچنان او در آفرینش و صُنع، و در حکم و شریعتش باحکمت است.
مکی و ۳۷ آیه است.
آیهی ۱۱-۱:
﴿حمٓ١﴾[الجاثیة: ۱]. «حا، میم».
﴿تَنزِیلُ ٱلۡکِتَٰبِ مِنَ ٱللَّهِ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡحَکِیمِ٢﴾[الجاثیة: ۲]. «این کتاب از سوی خداوند با عزّت و با حکمت نازل گشته است».
﴿إِنَّ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ لَأٓیَٰتٖ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ٣﴾[الجاثیة: ۳]. «بدون شک در آسمانها و زمین برای مؤمنان نشانههایی است».
﴿وَفِی خَلۡقِکُمۡ وَمَا یَبُثُّ مِن دَآبَّةٍ ءَایَٰتٞ لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ٤﴾[الجاثیة: ۴]. «و (نیز) در آفرینش شما و (در آفرینش) جنبندگانی که (خداوند در روی زمین) پراکنده میسازد برای گروهی که یقین میکنند نشانههایی است».
﴿وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مِن رِّزۡقٖ فَأَحۡیَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا وَتَصۡرِیفِ ٱلرِّیَٰحِ ءَایَٰتٞ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ٥﴾[الجاثیة: ۵]. «و (در) شب و روز و در رزقی که خداوند از آسمان نازل کرده، آنگاه زمین را پس از (پژ) مرده شدنش با آن زنده گردانده، و (نیز) در گرداندن بادها، برای گروهی که خرد میورزند نشانههایی است».
﴿تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱللَّهِ نَتۡلُوهَا عَلَیۡکَ بِٱلۡحَقِّۖ فَبِأَیِّ حَدِیثِۢ بَعۡدَ ٱللَّهِ وَءَایَٰتِهِۦ یُؤۡمِنُونَ٦﴾[الجاثیة: ۶]. «اینها آیات خداست که به حق بر تو میخوانیم، پس بعد از (پند) خداوند و آیات او به چه سخنی ایمان میآورند».
﴿وَیۡلٞ لِّکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٖ٧﴾[الجاثیة: ۷]. «وای به حال هر دروغگوی گناهکار»!.
﴿یَسۡمَعُ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسۡتَکۡبِرٗا کَأَن لَّمۡ یَسۡمَعۡهَاۖ فَبَشِّرۡهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٖ٨﴾[الجاثیة: ۸]. «آیات خدا بر او خوانده میشود سپس از روی تکبّر (بر کفر) اصرار میورزد گویی که آنرا نشنیده است. پس او را به عذاب بس دردناکی مژده بده».
﴿وَإِذَا عَلِمَ مِنۡ ءَایَٰتِنَا شَیًۡٔا ٱتَّخَذَهَا هُزُوًاۚ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ عَذَابٞ مُّهِینٞ٩﴾[الجاثیة: ۹]. «و هنگامیکه چیزی از آیا ما را فرا میگیرد آنرا به ریشخند میگیرد، ایشان عذاب خوار کنندهای دارند».
﴿مِّن وَرَآئِهِمۡ جَهَنَّمُۖ وَلَا یُغۡنِی عَنۡهُم مَّا کَسَبُواْ شَیۡٔٗا وَلَا مَا ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡلِیَآءَۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِیمٌ١٠﴾[الجاثیة: ۱۰]. «فراروی آن دوزخ است و آنچه (از مال و جاه دنیا) به دست آوردهاند و کسانی که جز خدا را به عنوان دوستان برگزیدهاند چیزی (از عذاب را) از آنان دفع نمیکند و عذاب بس بزرگی دارند».
﴿هَٰذَا هُدٗىۖ وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بَِٔایَٰتِ رَبِّهِمۡ لَهُمۡ عَذَابٞ مِّن رِّجۡزٍ أَلِیمٌ١١﴾[الجاثیة: ۱۱]. «این (قرآن) راهنماست، و کسانیکه به آیات پروردگارشان کفر ورزیدهاند عذابی دردناک از کیفری سخت (درپیش) دارند».
خداوند متعال خبر میدهد و خبر او متضمّن فرمان دادن به بزرگداشت قرآن و توّجه به آن است و میفرماید: ﴿تَنزِیلُ ٱلۡکِتَٰبِ مِنَ ٱللَّهِ﴾این قرآن از سوی خداوند نازل گشته است، خداوندی که متصّف به صفات کمال است و به تنهایی نعمتها را بخشیده است، پس همو معبود به حق است و دارای قدرت و حکمت کامل میباشد.
سپس آن را با آیات و نشانههای آفاقی و نشانههایی که در خود انسان وجود دارد تایید کرد، آیاتی از قبیل آفرینش آسمانها و زمین و جانورانی که خداوند در این میان پراکنده ساخته و منافعی که در آن دو به ودیعه نهاده و آبی که خداوند نازل کرده است که با آن به آبادیها و بندگان حیات و زندگانی میبخشد. پس اینها همه نشانههای روشن و دلایل واضحی هستند که بر صداقت و راستی این قرآن بزرگ و بر صحّت حکم و احکامی که در قرآن است دلالت دارند. نیز بر کمال خداوند و بر زنده شدن پس از مرگ و رستاخیز دلالت میکنند. سپس خداوند مردم را با توجه به پذیرش نشانههای الهی و عدم پذیرش آن به دو گروه تقسیم کرد:
گروهی که به آیات و نشانههای خدا (بر عظمت و شکوه او) استدلال میکنند، و در آنها میاندیشند و از آنها بهرهمند میگردند، در نتیجه موجبات رفعت و و الایی مرتبت خویش را فراهم میسازند. و آنان همان کسانی هستند که به خدا و فرشتگان و کتابهای آسمانی و پیامبران و روز آخرت ایمان دارند، ایمانی کامل و بدون کم و کاست که به درجه یقین رسیده است و در سایه چنین ایمانی عقلهایشان تزکیه یافته و دانش و معرفت و خِرَدشان افزایش یافته است.
و گروهی دیگر کسانی هستند که آیات خدا را میشنوند، به گونهای که حجت بر آنان اقامه میشود. سپس از آنها روی گردان میشوند و تکبّر میورزند، انگار که آنها را نشنیدهاند، چرا که قلبشان را تزکیه و تطهیر ننموده است، بلکه به سبب استکبار و خود بزرگ بینیشان بر طغیان آنان افزوده است. آنان کسانی هستند که هرگاه آیات خدا را بشنوند و بشناسند آن را به باد تمسخر و استهزا میگیرند. خداوند این گروه را مورد تهدید قرار داده و میفرماید: ﴿وَیۡلٞ لِّکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٖ٧﴾یعنی وای به حال آنانکه در گفتارشان بسیار دروغگو هستند و در کارهایشان بسیار گناهکارند! و خداوند خبر دادهاست که چنین کسانی دارای عذابی دردناک هستند، و اینکه ﴿مِّن وَرَآئِهِمۡ جَهَنَّمُ﴾جهنم در پشت سر آنان قرار دارد (و در انتظارشان میباشد)، جهنّمی که برای عقوبت و عذاب شدید آنان بس است، نیز خداوند متعال خبر دادهاست که ﴿وَلَا یُغۡنِی عَنۡهُم مَّا کَسَبُواْ﴾آنچه از مال و دارایی به دست آوردهاند آنان را از (عذاب خدا) بینیاز نخواهد کرد. ﴿وَلَا مَا ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡلِیَآءَ﴾(و نیز اولیاء و دوستانی را که به جز خدا برگرفته بودند، آنانرا از عذاب قیامت بینیاز نخواهد کرد)، و آنان نمیتوانند از این یاوران (ناتوان) یاری بخواهند و آنانرا به کمک بطلبند. بنابراین، (این یاوران ناتوان) آنها را شرمنده و خوار میگردانند (و نمیتوانند کاری را که برایشان انجام دهند) چرا که خود بیش از هرکسی به یاری نیازمندند.
وقتی خداوند آیات قرآنی و نشانههای مشهود خویش را بیان کرد و یادآور شد که مردم دو گروه هستند خبر داد که قرآن این مطالب والا و بلند را در بردارد و مایه هدایت است و راهنما میباشد. پس فرمود: ﴿هَٰذَا هُدٗى﴾یعنی همهی قرآن هدایت است و آدمی را بر شناخت خداوند متعال و صفتهای مقدّس و کارهای پسندیدهاش راهنمایی میکند و انسان را به شناخت پیامبران خدا و دوستان و دشمنانش و صفتهایشان آشنا میسازد و انسان را به کارهای شایسته رهنمود میشود و به آن فرا میخواند، و کارهای بد را بیان میکند و از آن باز میدارد، و سزا و جزای دنیوی و اخروی را بیان مینماید. پس هدایت یافتگان با آن راهیاب میگردند، در نتیجه موفق و خوشبخت میشوند. ﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بَِٔایَٰتِ رَبِّهِمۡ﴾و کسانی که به آیات روشن و قاطع خداوند کفر ورزیدهاند ـ حال آنکه جز کسیکه ستمگریاش شدّت یافته و سرکشی او دو چندان گردیده است بدان کفر نمیورزد ـ ﴿لَهُمۡ عَذَابٞ مِّن رِّجۡزٍ أَلِیمٌ﴾عذابی دردناک از کیفری سخت درپیش دارند.
آیهی ۱۳-۱۲:
﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَکُمُ ٱلۡبَحۡرَ لِتَجۡرِیَ ٱلۡفُلۡکُ فِیهِ بِأَمۡرِهِۦ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ١٢﴾[الجاثیة: ۱۲]. «خداوند ذاتی است که دریا را برایتان مسخر ساخت تا کشتیها به فرمان او در آن روان شوند و (نیز) تا شما از فضل او بجویید و باشد که سپاس گزارید».
﴿وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا مِّنۡهُۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ١٣﴾[الجاثیة: ۱۳]. «و آنچه را که در آسمانها و زمین است همگی را برایتان از (سرِ لطف و آفرینش خود) مسخّر گرداند، بیگمان در این نشانههایی است برای کسانیکه میاندیشند».
خداوند از فضل و احسان خویش بر بندگانش خبر میدهد که دریا را برایشان رام کرد تا کشتیها به فرمان او در آن حرکت کنند، ﴿وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِ﴾و تا با انواع تجارتهایی که از طریق دریا انجام میشود از فضل او بهرهمند گردند. ﴿وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ﴾و تا سپاس خداوند را بهجای آورید، چون اگر شکر او را به جای آورید نعمتهای بیشتری به شما میدهد و در برابر سپاسگزاریتان پاداش فراوانی به شما خواهد رسید.
﴿وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا مِّنۡهُ﴾و همهی آنچه را که در آسمانها و آنچه را که در زمین است از سرِ فضل و احسان خویش برایتان مسخر گرداند، و این شامل اجرام آسمانها و زمین میشود. و نیز خورشید و ماه و ستارهها و سیاّرهها و انواع حیوانات و درختان و میوهها و معادن را که در آسمانها و زمین وجود دارد، برای شما مسخّر گردانده است. و دیگر چیزهایی که برای منافع بندگان و منافع چیزهایی که از نیازهای ضروری بندگان میباشد آفریده و فراهم هستند. پس بندگان باید نهایت تلاش خود را برای به جا آوردن شکر و سپاس نعمت خداوند مبذول دارند و در آیات خدا تدبر کنند. بنابراین فرمود: ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ﴾بیگمان در این امر برای گروهی که میاندیشند نشانههایی است. خلاصهی مطلب این که آفرینش آسمانها و زمین و دیگر مخلوقات و تدبیر امور و مسخر گرداندن آن، بر نافذ بودن مشیت و خواست خداوند و کمال قدرتش دلالت مینماید. و استواری و آفرینش زیبای آن بر کمال حکمت و آگاهی خداوند دلالت میکند.
و پهناوری و گستردگی و فراوانی مخلوقاتش بر گستردگی فرمانروایی خداوند دلالت میکند. و ویژگیهای آن و چیزهای متضادی که در آن هست دلیلی بر این است که خداوند هرچه بخواهد انجام میدهد. و منافع دینی و دنیوی آن دلیل گستردگی رحمت او و فراگیر بودن فضل و احسان اوست. و همهی اینها بر آن دلالت میکند که او خداوند معبود است عبادت و کرنش و محبّت تنها شایسته او است و پیامبرانش در آنچه آوردهاند راست گفتهاند. پس اینها دلایل عقلی است که هیچ شک و تردیدی را بر جای نمیگذارد.
آیهی ۱۵-۱۴:
﴿قُل لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ یَغۡفِرُواْ لِلَّذِینَ لَا یَرۡجُونَ أَیَّامَ ٱللَّهِ لِیَجۡزِیَ قَوۡمَۢا بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ١٤﴾[الجاثیة: ۱۴]. «به مؤمنان بگو: از کسانیکه به روزهای الهی امید ندارند درگذرند تا (خدا) گروهی را به آنچه میکردند سزا دهد».
﴿مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ أَسَآءَ فَعَلَیۡهَاۖ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُمۡ تُرۡجَعُونَ١٥﴾[الجاثیة: ۱۵]. «هرکس که کار شایستهای انجام دهد به سود اوست و هرکس که کار بد کند به زیان اوست، آنگاه بهسوی پروردگارتان بازگردانده میشوید».
خداوند متعال بندگان مؤمن خویش را به اخلاق نیک و بردباری در برابر اذّیت و آزار مشرکان که به پاداش الهی امیدی ندارند و از کیفر و بلایی که خداوند بر گناهکاران میآورد نمیترسند، فرمان میدهد، چرا که خداوند هر گروهی را آنچه که کردهاند سزا یا پاداش خواهد داد. پس شما ای گروه مومنان! خدا شما را بر ایمانتان و گذشت و صبرتان پاداش فراوان میدهد، و آنان اگر بر تکذیبشان پایداری کنند، آنچه که از عذاب و رسوایی شدید بر آنان وارد میشود، بر شما وارد نخواهد شد، بنابراین فرمود: ﴿مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ أَسَآءَ فَعَلَیۡهَاۖ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُمۡ تُرۡجَعُونَ١٥﴾هرکس کار شایستهای بکند به سود خود اوست و هرکس بد کند به زیان اوست، سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده میشوید.
آیهی ۱۷-۱۶:
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحُکۡمَ وَٱلنُّبُوَّةَ وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَفَضَّلۡنَٰهُمۡ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ١٦﴾[الجاثیة: ۱۶]. «و بهراستی به بنیاسراییل کتاب و حکمت و پیامبری دادیم و به آنان از پاکیزهها روزی عطا کردیم و آنانرا بر جهانیان برتری دادیم».
﴿وَءَاتَیۡنَٰهُم بَیِّنَٰتٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِۖ فَمَا ٱخۡتَلَفُوٓاْ إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَهُمُ ٱلۡعِلۡمُ بَغۡیَۢا بَیۡنَهُمۡۚ إِنَّ رَبَّکَ یَقۡضِی بَیۡنَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فِیمَا کَانُواْ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ١٧﴾[الجاثیة: ۱۷]. «و در امر (قَدَری) به آنان نشانههایی روشن دادیم. پس جز بعد از آنکه دانش یافتند (آن هم) از روی عداوت و حسادت با یکدیگر اختلاف نورزیدند قطعاً پروردگار تو روز قیامت درمیان ایشان دربارهی چیزی که در آن اختلاف میکردند داوری میکند».
یعنی به بنیاسراییل نعمتهایی دادیم که به دیگر مردمان نرسیده است، و به آنها ﴿ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحُکۡمَ وَٱلنُّبُوَّةَ﴾کتاب تورات و انجیل و داوری میان مردم و پیامبری دادیم، که مقام و منزلت نبّوت، آنها را ممتاز کرده بود و نبوّت از نسل ابراهیم بیشترتر درمیان بنیاسراییل بود. ﴿وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ﴾و خوردنیها و نوشیدنیها و پوشاکهای پاکیزهای به آنان دادیم و «مَنّ» و «سَلوی» را بر آنها فرود آوردیم. ﴿وَفَضَّلۡنَٰهُمۡ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾و با این نعمتها آنان را به جز امّت اسلام بهترین امّتی است که به سود مردم آفریده شدهاند. و سیاق آیات دلالت میکند که منظور از این که آنها را بر جهانیان برتری دادیم این است که آنانرا بر دیگران برتری دادیم نه بر این امّت.
زیرا خداوند نعمتهایی را که به بنیاسراییل داده برای ما بیان مینماید، امّا فضیلتهایی از قبیل کتاب و فرمانروایی و نبّوت و غیره که باعث برتری بنیاسراییل گشته بود این امّت از همهی آن فضیلتها برخوردار است، و اضافه بر اینها فضیلتهای زیادی برای امّت و شریعت اسلام قرار داده شده، و شریعت بنیاسراییل بخشی از شریعت اسلام است. و این کتاب بر همهی کتابهای گذشته برتر و چیره است و محمّدصهمه پیامبران را تصدیق مینماید.
﴿وَءَاتَیۡنَٰهُم بَیِّنَٰتٖ﴾و به بنی اسراییل نشانههای روشنی دادیم که حق را از باطل مشخّص میکرد ﴿مِّنَ ٱلۡأَمۡرِ﴾از آن امر تقدیری که خداوند به آنان داد، و این نشانهها معجزاتی بود که آنها بر دست موسی مشاهده کردند. پس نعمتهایی که خداوند به بنی اسراییل بخشیده است اقتضا مینماید تا دین را به کاملترین صورت انجام دهند، و همه آنان بر حقّی که خداوند برایشان بیان کرده است گرد آمده و متفق شوند. ولی قضیه برعکس شد و آنها در برابر این نعمتها به عکس آنچه که لازم بود رفتار کردند، و به جای این که متحّد و یکپارچه شوند دچار تفرقه شدند، بنابراین فرمود: ﴿فَمَا ٱخۡتَلَفُوٓاْ إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَهُمُ ٱلۡعِلۡمُ بَغۡیَۢا﴾پس جز بعد از آنکه دانش یافتند ـ که سبب میشود تا اختلاف نکنند ـ اختلاف نورزیدند، و آنچه آنها را به اختلاف واداشت تجاوز و ستم آنها بر یکدیگر بود. ﴿إِنَّ رَبَّکَ یَقۡضِی بَیۡنَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فِیمَا کَانُواْ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ﴾و بیگمان پروردگارت و در روز قیامت درمیان ایشان در رابطه با آنچه که اختلاف میکردند داوری میکند. پس در آن روز خداوند حق گرا را از باطل گرا مشخص مینماید و کسی را که هواپرستی و غیره او را به اختلاف واداشته است از کسی که چنین نیست مشخص میگرداند.
آیهی ۱۹-۱۸:
﴿ثُمَّ جَعَلۡنَٰکَ عَلَىٰ شَرِیعَةٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِ فَٱتَّبِعۡهَا وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ١٨﴾[الجاثیة: ۱۸]. «آنگاه تو را بر آئین و راه روشنی از دین قرار دادم، پس، از آن پیروی کن و از خواستههای آنانکه نمیدانند پیروی مکن».
﴿إِنَّهُمۡ لَن یُغۡنُواْ عَنکَ مِنَ ٱللَّهِ شَیۡٔٗاۚ وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖۖ وَٱللَّهُ وَلِیُّ ٱلۡمُتَّقِینَ١٩﴾[الجاثیة: ۱۹]. «آنان هرگز از (عذاب) خداوند چیزی را از تو دفع نتوانند کرد و ستمگران دوستان یکدیگرند و خدا هم یار و یاور پرهیزگاران است».
سپس برای تو در امر شرع شریعت و آیین کاملی مقّرر داشتیم که به هر خیر و خوبی فرا میخواند و از هر شرّ و بدی باز میدارد، ﴿فَٱتَّبِعۡهَا﴾پس، از آن پیروی کن، چون پیروی از آن سبب سعادت همیشگی و صلاح و رستگاری است. ﴿وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ﴾و از خواستههای کسانی پیروی مکن که نمیدانند. یعنی خواستههایشان از دانش و آگاهی سرچشمه نمیگیرد و از علم و دانش تبعّیت نمیکند بلکه اینها کسانی هستند که براساس هوای نفس و خواستههایشان با شریعت پیامبرصمخالفت ورزیدهاند. اینها همه از زمرهی هواپرستان نادان به شمار میآیند.
﴿إِنَّهُمۡ لَن یُغۡنُواْ عَنکَ مِنَ ٱللَّهِ شَیۡٔٗا﴾آنها پیش خداوند هیچ سودی به تو نمیرسانند و اینگونه نیست که اگر از خواست آنها پیروی کنی بتوانند خیر و خوبی برایت فراهم آورند و شرّ و بدی را از تو دور بدارند. و درست نیست که با آنها موافقت نمایی و با آنها دوستی کنی، زیرا تو و آنها دارای راهی متفاوت هستید. ﴿وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖۖ وَٱللَّهُ وَلِیُّ ٱلۡمُتَّقِینَ﴾و ستمگران دوستان یکدیگرند و خداوند یار و یاور پرهیزگاران است و به سبب پرهیزگاری و فرمانبرداریشان آنها را از تاریکیها بهسوی نور بیرون میآورد.
آیهی ۲۰:
﴿هَٰذَا بَصَٰٓئِرُ لِلنَّاسِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ٢٠﴾[الجاثیة: ۲۰]. «این (قرآن) وسیلۀ بینش مردمان و مایۀ هدایت و رحمت کسانی است که اهل یقین هستند».
﴿هَٰذَا بَصَٰٓئِرُ لِلنَّاسِ﴾این قرآن کریم پند حکیم و وسیله بینش مردمان است. یعنی به وسیلهی آن مردم در همهی امور دارای بینش میگردند و مومنان از آن بهرهمند میشوند. ﴿وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ﴾و مایه هدایت و رحمت برای کسانی است که اهل یقین هستند، پس با آن در اصول دین و فروع آن به راه راست راهیاب میشوند و به وسیله آن خیر و شادمانی و سعادت دنیا و آخرت را به دست میآورند. و رحمت است و جوهرهی نفسشان با آن پاکیزه میگردد و خردشان افزایش مییابد و ایمان و یقینشان بیشتر میشود. به وسیله حجّت بر کسی که بر کفر پای میفشارد و مخالفت میورزد اقامه میگردد.
آیهی ۲۱:
﴿أَمۡ حَسِبَ ٱلَّذِینَ ٱجۡتَرَحُواْ ٱلسَّیَِّٔاتِ أَن نَّجۡعَلَهُمۡ کَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَوَآءٗ مَّحۡیَاهُمۡ وَمَمَاتُهُمۡۚ سَآءَ مَا یَحۡکُمُونَ٢١﴾[الجاثیة: ۲۱]. «آیا کسانیکه مرتکب بدیها شدند پنداشتند که آنانرا مانند کسانی قرار میدهیم که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند؟ که زندگانی و مردنشان یکسان باشد؟ چه بد حکم میکنند»!.
آیا بدکاران و کسانی که زیاد مرتکب گناه میشوند و در انجام حقوق پروردگارشان کوتاهی میورزند گمان میبرند که ﴿أَن نَّجۡعَلَهُمۡ کَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾آنان را همانند کسانی قرار میدهیم که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند؟ به این صورت که حقوق پروردگارشان را ادا نموده و از ناخشنودیهای او پرهیز کرده و همواره رضایت خدا را بر هوای نفس خود ترجیح دادهاند. ﴿سَوَآءٗ﴾آیا گمان بردهاند که در دنیا و آخرت با آنها برابرند؟ چه بد گمانی کردهاند و چه بد حکمی نمودهاند! و این حکمی است که با حکمت داورترین داوران و بهترین دادگران مخالف است و با عقلهای سالم و سرشتهای درست و با آنچه کتابها با آن نازل شدهاند و پیامبران به آن خبر دادهاند متضاد است. بلکه حکم نهایی آن است که مومانی که کارهای شایسته کردهاند پیروی و رستگاری و سعادت و پاداش دنیا و آخرت از آن ایشان خواهد بود و هریک به اندازهای نیکوکاریاش از آن بهرهمند خواهد شد. و خشم و اهانت و عذاب و بدبختی دنیا و آخرت از آن بدکاران است.
آیهی ۲۲:
﴿وَخَلَقَ ٱللَّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّ وَلِتُجۡزَىٰ کُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا کَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ٢٢﴾[الجاثیة: ۲۲]. «و خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده است تا هرکس در برابر کارهایی که انجام میدهد سزا و جزا داده شود و آنان مورد هیچگونه ستمی واقع نمیشوند».
خداوند آسمانها و زمین را به حکمت آفریده است، و علّت این آفرینش آن است که تنها او که شریکی ندارد پرستش شود. سپس کسانی را که به عبادت دستور داده و نعمتهای ظاهری و باطنی را به تمام و کمال به آنها عطا کرده است مورد بازخواست قرار خواهد داد که آیا شکر خداوند را به جای آورده و به دستورات او عمل کردهاند یا نه؟ و اگر شکر او را بهجای نیاورده باشند مستحق سزای ناسپاسان خواهند بود.
آیهی ۲۶-۲۳:
﴿أَفَرَءَیۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ وَأَضَلَّهُ ٱللَّهُ عَلَىٰ عِلۡمٖ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمۡعِهِۦ وَقَلۡبِهِۦ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِۦ غِشَٰوَةٗ فَمَن یَهۡدِیهِ مِنۢ بَعۡدِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ٢٣﴾[الجاثیة: ۲۳]. «آیا دیدهای کسی را که هوی و هوس خود را خدای خویش گرفته، و از روی آگاهی خدا او را گمراه ساخته، و بر گوش و دل او مهر نهاده، و بر دیدهاش پرده قرار دادهاست؟ پس چه کسی جز خدا میتواند او را راهنمایی کند؟ آیا پند نمیگیرید»؟!.
﴿وَقَالُواْ مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا ٱلدُّنۡیَا نَمُوتُ وَنَحۡیَا وَمَا یُهۡلِکُنَآ إِلَّا ٱلدَّهۡرُۚ وَمَا لَهُم بِذَٰلِکَ مِنۡ عِلۡمٍۖ إِنۡ هُمۡ إِلَّا یَظُنُّونَ٢٤﴾[الجاثیة: ۲۴]. «و گفتند: آن (زندگی) جز زندگانی این جهان ما نیست، میمیرم و زنده میشویم و جز زمانه ما را هلاک نمیسازد. و آنان به این (امر) علمی ندارند بلکه تنها گمان میبرند و تخمین میزنند».
﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُنَا بَیِّنَٰتٖ مَّا کَانَ حُجَّتَهُمۡ إِلَّآ أَن قَالُواْ ٱئۡتُواْ بَِٔابَآئِنَآ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٢٥﴾[الجاثیة: ۲۵]. «و هنگامیکه آیات روشن ما بر آنان خوانده شود در برابر آن دلیلی جز این ندارند که میگویند: اگر راست میگوئید پدران ما را (زنده کنید و) بیاورید».
﴿قُلِ ٱللَّهُ یُحۡیِیکُمۡ ثُمَّ یُمِیتُکُمۡ ثُمَّ یَجۡمَعُکُمۡ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ لَا رَیۡبَ فِیهِ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ٢٦﴾[الجاثیة: ۲۶]. «بگو: خداوند شما را زنده میکند سپس شما را میمیراند سپس در روز قیامت که شکّی در آن نیست شما را گرد میآورد ولی بیشتر مردم نمیدانند».
خداوند متعال میفرماید: ﴿أَفَرَءَیۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ﴾آیا مرد گواهی را دیدهای که هوی و هوسش را معبود خویش قرار دادهاست؟ پس هر آنچه دلش میخواهد انجام میدهد خواه خداوند از آن کار راضی باشد یا ناراضی، ﴿وَأَضَلَّهُ ٱللَّهُ عَلَىٰ عِلۡمٖ﴾و خداوند از روی دانش او را گمراه ساخته است، چون میدانسته که او شایستهی هدایت نیست. ﴿وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمۡعِهِۦ وَقَلۡبِهِ﴾و خداوند بر گوش و دل او مهر نهاده است پس آنچه را که به او سود میرساند نمیشنود و دل او آنچه را که خیر است فرا نمیگیرد. ﴿وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِۦ غِشَٰوَةٗ﴾و بر چشمانش پردهای قرار دادهاست که او را از نگاه کردن به حق باز میدارد. ﴿فَمَن یَهۡدِیهِ مِنۢ بَعۡدِ ٱللَّهِ﴾پس چه کسی جز خدا میتواند او را راهنمایی کند؟ یعنی هیچکس نیست که او را هدایت کند، چون خداوند درهای هدایت را به روی وی بسته و درهای گمراهی را برایش گشوده است. و خداوند بر او ستم نکرده است بلکه خودش بر خویشتن ستم نموده و سبب شده تا از رحمت خدا محروم گردد.
﴿أَفَلَا تَذَکَّرُونَ﴾آیا پندی را که به شما سود میدهد نمیپذیرید و آنرا در پیش نمیگیرید و آنچه را که سبب زیانتان است نمیفهمید که از آن دوری کنید! ﴿وَقَالُواْ مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا ٱلدُّنۡیَا نَمُوتُ وَنَحۡیَا وَمَا یُهۡلِکُنَآ إِلَّا ٱلدَّهۡرُ﴾و منکرانِ زنده شدن پس از مرگ و رستاخیز گفتند: زندگی جز یک عادت، و تبّعیت از آداب و رسوم و مقرّرا شب و روز چیز دیگری نمیباشد، بعضی میمیرند و بعضی زنده خواهند ماند و هرکس بمیرد به سوی خدا باز نمیگردد و به سبب عملش مورد مجازات قرار نخواهد گرفت. و این گفتهشان از علم و آگاهی سرچشمه نگرفته است، ﴿إِنۡ هُمۡ إِلَّا یَظُنُّونَ﴾بلکه آنها فقط از روی گمان و تخمین چنین میگویند، پس معاد را انکار کردند و پیامبران راستگو را بدون دلیل و برهان تکذیب نمودند.
اینا گمانهایی بیش نیست و تعجّبهایی عاری از حقیقت است. بنابراین فرمود:
﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُنَا بَیِّنَٰتٖ مَّا کَانَ حُجَّتَهُمۡ إِلَّآ أَن قَالُواْ ٱئۡتُواْ بَِٔابَآئِنَآ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٢٥﴾و هنگامیکه آیات روشن ما بر آنان خوانده شود در برابر آن دلیلی جز این ندارند که میگویند: اگر راست میگوئید پدران ما را زنده کنید و بیاورید. و این جسارت آنها نسبت به خداوند است که چنین پیشنهادی را مطرح کرده و گمان بردهاند که راستگویی پیامبران متوقّف بر این است که پدرانشان را زنده کنند، و اگر پیامبرانشان هر نشانهای برایشان بیاورند ایمان نمیآورند مگر این که پیامبران در آنچه آنها میگویند از آنان پیروی نمایند.
آنها در آنچه میگویند دروغگو هستند و بلکه هدفشان فقط این است که دعوت پیامبران را رد کنند و هدفشان روشن شدن حق نیست. خداوند متعال فرمود: ﴿قُلِ ٱللَّهُ یُحۡیِیکُمۡ ثُمَّ یُمِیتُکُمۡ ثُمَّ یَجۡمَعُکُمۡ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ لَا رَیۡبَ فِیهِ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ٢٦﴾بگو: خداوند شما را زنده میکند سپس شکی در آن نیست گرد میآورد ولی بیشتر مردم نمیدانند. و اگر چنانچه آنها قلبا باور داشتند که قیامت خواهد آمد برای حضور در روز قیامت خود را آماده میکردهاند و کارهایی انجام میدادند که در آن روز به آنها سود برساند.
آیهی ۳۷-۲۷:
﴿وَلِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَیَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ یَوۡمَئِذٖ یَخۡسَرُ ٱلۡمُبۡطِلُونَ٢٧﴾[الجاثیة: ۲۷] «و فرمانروایی آسمانها و زمین از آن خداوند است و روزی که قیامت برپا میشود در آن روز باطلگرایان زیان میبینند».
﴿وَتَرَىٰ کُلَّ أُمَّةٖ جَاثِیَةٗۚ کُلُّ أُمَّةٖ تُدۡعَىٰٓ إِلَىٰ کِتَٰبِهَا ٱلۡیَوۡمَ تُجۡزَوۡنَ مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٢٨﴾[الجاثیة: ۲۸]. «هر ملّتی را میبینی که بر سر زانوها نشسته است، هر ملّتی بهسوی نامۀ اعمال خود فرا خوانده میشود، امروز جزا و سزای کارهایی که میکردهاید به شما داده میشود».
﴿هَٰذَا کِتَٰبُنَا یَنطِقُ عَلَیۡکُم بِٱلۡحَقِّۚ إِنَّا کُنَّا نَسۡتَنسِخُ مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٢٩﴾[الجاثیة: ۲۹]. «این کتاب ماست که به حق بر شما گواهی میدهد بیگمان ما آنچه را که شما میکردید مینوشتیم».
﴿فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَیُدۡخِلُهُمۡ رَبُّهُمۡ فِی رَحۡمَتِهِۦۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡمُبِینُ٣٠﴾[الجاثیة: ۳۰]. «امّا آنانکه ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند پروردگارشان آنانرا به جوار رحمت خود درمیآورد، این است کامیابی بزرگ».
﴿وَأَمَّا ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَفَلَمۡ تَکُنۡ ءَایَٰتِی تُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡ فَٱسۡتَکۡبَرۡتُمۡ وَکُنتُمۡ قَوۡمٗا مُّجۡرِمِینَ٣١﴾[الجاثیة: ۳۱]. «و امّا آنانکه کفر ورزیدهاند (به آنان گفته میشود:) مگر آیههای من بر شما خوانده نمیشد که تکبّر ورزیدید و قومی گناهکار بودید»؟.
﴿وَإِذَا قِیلَ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَٱلسَّاعَةُ لَا رَیۡبَ فِیهَا قُلۡتُم مَّا نَدۡرِی مَا ٱلسَّاعَةُ إِن نَّظُنُّ إِلَّا ظَنّٗا وَمَا نَحۡنُ بِمُسۡتَیۡقِنِینَ٣٢﴾[الجاثیة: ۳۲]. «و هنگامیکه گفته میشد: وعدۀ خداوند حق است و شکی در رخ دادن قیامت نیست، میگفتید: ما نمیدانیم قیامت چیست، ما تنها گمانی (دربارۀ آن) داریم و به هیچ وجه یقین و باور نداریم».
﴿وَبَدَا لَهُمۡ سَیَِّٔاتُ مَا عَمِلُواْ وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ٣٣﴾[الجاثیة: ۳۳]. «و بدیهایی که کرده بودند برایشان آشکار شد و آنچه را به ریشخند میگرفتند آنانرا فرو گرفت».
﴿وَقِیلَ ٱلۡیَوۡمَ نَنسَىٰکُمۡ کَمَا نَسِیتُمۡ لِقَآءَ یَوۡمِکُمۡ هَٰذَا وَمَأۡوَىٰکُمُ ٱلنَّارُ وَمَا لَکُم مِّن نَّٰصِرِینَ٣٤﴾[الجاثیة: ۳۴]. «و گفته میشود: امروز شما را از یاد میبریم چنانکه شما دیدار این روزتان را فراموش کردید و جایگاهتان آتش دوزخ است و شما هیچ یاوری ندارید».
﴿ذَٰلِکُم بِأَنَّکُمُ ٱتَّخَذۡتُمۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ هُزُوٗا وَغَرَّتۡکُمُ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَاۚ فَٱلۡیَوۡمَ لَا یُخۡرَجُونَ مِنۡهَا وَلَا هُمۡ یُسۡتَعۡتَبُونَ٣٥﴾[الجاثیة: ۳۵]. «این بدان جهت است که شما آیات خدا را به تمسخر گرفتید و زندگانی دنیا شما را گول زد، پس امروز از آن (دوزخ) بیرون آورده نمیشوند و به دنیا باز نمیگردند».
﴿فَلِلَّهِ ٱلۡحَمۡدُ رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَرَبِّ ٱلۡأَرۡضِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٣٦﴾[الجاثیة: ۳۶]. «پس ستایش تنها خداوندی را سزاست که پروردگار آسمانها و پروردگار زمین و پروردگار جهانیان است».
﴿وَلَهُ ٱلۡکِبۡرِیَآءُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٣٧﴾[الجاثیة: ۳۷]. «و بزرگی در آسمانها و زمین او راست و او توانمند و باحکمت است».
خداوند متعال از گستردگی فرمانروایی و یگانیاش در تصرفّ و تدبیر ـ در همهی اوقات ـ خبر میدهد و اینکه ﴿وَیَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ﴾روزی که قیامت برپا میشود و مردم در ایستگاه (=موقف) قیامت گرد میآیند باطل گرایانی که باطل را آوردند تا با آن حق را درهم بشکنند زیان میبینند و در روز قیامت اعمالشان باطل خواهد شد، روزی که در آن حقیقت روشن میگردد و پاداش را از دست خواهند داد و به عذاب دردناک گرفتار میآیند.
سپس خداوند شدّت و هولناک بودن روز قیامت را بیان میکند تا مردم از آن بهراسند و بندگان برای آن آمادگی پیدا کنند، پس فرمود: ﴿وَتَرَىٰ کُلَّ أُمَّةٖ جَاثِیَةٗ﴾و در آن روز هر ملّتی را میبینی که از ترس و هراس بر زانوها افتاده و بر زانو نشسته و منتظر حکم پادشاه مهربان هستند. ﴿کُلُّ أُمَّةٖ تُدۡعَىٰٓ إِلَىٰ کِتَٰبِهَا﴾هر امّتی به شریعت پیامبرانشان که از سوی خدا برایشان آمده است فرا خوانده میشوند که آیا بدان عمل کردهاند که در آن صورت از پاداش و ثواب خدا بهرهمند خواهند شد؟ یا آن را تباه نمودهاند که در این صورت زیانمند خواهند گردید؟ ﴿ٱلۡیَوۡمَ تُجۡزَوۡنَ مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾امروز سزا و جزای کارهایی را که میکردهاید به شما داده میشود. پس امّت موسی بهسوی شریعت موسی÷و همچنین امّت عیسی÷بهسوی شریعت عیسی، و امّت محمد بهسوی شریعت محمّدصفرا خوانده میشوند. و همچنین امّتهای دیگر بهسوی شریعتی که بدان مکلّف شده بودند فرا خوانده میشوند. این یکی از احتمالات دربارهی این آیه است، و این معنی درست است و شکی در آن نیست. و احتمال دارد منظور از ﴿کُلُّ أُمَّةٖ تُدۡعَىٰٓ إِلَىٰ کِتَٰبِهَا﴾این باشد که هر ملتی به نامه اعمالش و خیر و شرّی که در آن نوشته شده است فرا خوانده میشود، و هرکس به سبب آنچه خودش کرده است سزا و جزا داده میشود. همانند این که خداوند متعال فرموده است: ﴿مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ أَسَآءَ فَعَلَیۡهَا﴾«هرکس کار شایستهای کند به سود خودش میکند و هرکس بد کند به زیان خود میکند».
و احتمال دارد که هر دو معنی از آیه مراد باشند. و ﴿هَٰذَا کِتَٰبُنَا یَنطِقُ عَلَیۡکُم بِٱلۡحَقِّ﴾بر همین دلالت مینماید. یعنی این کتاب ماست که بر شما نازل کردهایم و به حق و عدالت داوری میکند. ﴿إِنَّا کُنَّا نَسۡتَنسِخُ مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾مسلّما ما آنچه شما میکردید و مینوشتیم و این نامهی اعمال است.
بنابراین، آنچه را که خداوند با هریک از دو گروه میکند به طور مفصل بیان کرد و فرمود ﴿فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾کسانی که ایمان درست آورده و ایمانشان را با انجام کارهای شایسته از قبیل واجبات و مستحبات تصدیق کردهاند، ﴿فَیُدۡخِلُهُمۡ رَبُّهُمۡ فِی رَحۡمَتِهِ﴾پروردگارشان آنان را در رحمت خویش که بهشت است داخل میگرداند و در میان نعمتهای پایدار و زندگی سالم جای میدهد. ﴿ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡمُبِینُ﴾این است رستگاری آشکار. یعنی این است سود و رستگاری و نجات، و هرگاه بنده به رستگاری واضح و روشن دست یازد هر خیر و برکتی برای او فراهم خواهد شد و هر بدی از او دور میشود.
﴿وَأَمَّا ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ﴾و کسانیکه به خدا کفر ورزیدهاند در قالب سرزنش و سرکوب به آنها گفته میشود: ﴿أَفَلَمۡ تَکُنۡ ءَایَٰتِی تُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡ﴾مگر آیههای من بر شما خوانده نمیشد که شما را به آنچه صلاحتان در آن بود راهنمایی میکرد و از آنچه باعث زیانتان میشد نهی میکرد؟ و ای بزرگ ترین نعمتی بود که به شما رسیده بود، اگر توفیق استفاده از آن را مییافتید. ﴿فَٱسۡتَکۡبَرۡتُمۡ﴾امّا شما تکبّر ورزیدید و از آن رویگرداندید و به آن کفر ورزیدید و بیشترین جنایت و سختترین جرم را مرتکب شدید. پس امروز سزای کارهایی را میبینید که میکردهاید.
و نیز بدان سبب مورد سرزنش و توبیخ قرار میگیرند که ﴿وَإِذَا قِیلَ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَٱلسَّاعَةُ لَا رَیۡبَ فِیهَا قُلۡتُم مَّا نَدۡرِی مَا ٱلسَّاعَةُ إِن نَّظُنُّ إِلَّا ظَنّٗا وَمَا نَحۡنُ بِمُسۡتَیۡقِنِینَ٣٢﴾هنگامیکه گفته میشد به درستی وعده خداوند حق است و شکّی در رخ دادن قیامت نیست شما آن را انکار میکردید و میگفتید: نمیدانیم قیامت چیست، ما آنرا جز گمانی ضعیف نمیپنداریم و به آن یقین و باور نداریم.
پس این حالتشان در دنیاست، قیامت را انکار کردند و سخن کسی را که خبر آن را آورده بود نپذیرفتند. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَبَدَا لَهُمۡ سَیَِّٔاتُ مَا عَمِلُواْ﴾و در روز قیامت کیفرهای اعمالشان برایشان آشکار میگردد، ﴿وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ﴾و عذابی که در دنیا آمدن آن را به مسخره میگرفتند و نیز کسیکه خبر آنرا میداد مورد استهزا قرار میدادند آنها را فرو میگیرد.
﴿وَقِیلَ ٱلۡیَوۡمَ نَنسَىٰکُمۡ﴾و گفته میشود: امروز شما را از یاد خواهیم برد. یعنی شما را در عذاب رها میکنیم. ﴿کَمَا نَسِیتُمۡ لِقَآءَ یَوۡمِکُمۡ هَٰذَا﴾همانگونه که شما دیدار امروز را به فراموشی سپردید، چرا که سزا از نوع عمل است. ﴿وَمَأۡوَىٰکُمُ ٱلنَّارُ﴾و آتش دوزخ جایگاه و سرنوشت شماست. ﴿وَمَا لَکُم مِّن نَّٰصِرِینَ﴾و هیچ یاورانی ندارید که شما را در برابر عذاب خدا یاری کند و کیفر او را از شما دور نمایند. ﴿ذَٰلِکُم﴾عذابی که شما بدان گرفتار شدهاید ﴿بِأَنَّکُمُ ٱتَّخَذۡتُمۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ هُزُوٗا﴾به سبب آن است که آیات خدا را به تمسخر گرفتید حال آن که آیات الهی را باید با جدیت و کوشش و شادمانی فرا گرفت. ﴿وَغَرَّتۡکُمُ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَا﴾و زندگانی دنیا با فریبندگیها و لذّتها و شهوتهایش شما را فریفت، پس به آن مطمئن شدید و برای آن عمل کردید و سرای پایدار آخرت را به فراموشی سپردید. ﴿فَٱلۡیَوۡمَ لَا یُخۡرَجُونَ مِنۡهَا وَلَا هُمۡ یُسۡتَعۡتَبُونَ﴾پس امروز مهلت داده نمیشوند و به دنیا باز نمیگردند تا از نو کار شایسته انجام دهند.
﴿فَلِلَّهِ ٱلۡحَمۡدُ﴾پس ستایش ـ آنگونه که شایستهی شکوه و بزرگی فرمانروایی پروردگار است ـ تنها خداوندی را سزاست که ﴿رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَرَبِّ ٱلۡأَرۡضِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾پروردگار آسمانها و پروردگار زمین و پروردگار جهانیان است. یعنی ستایش سزاوار اوست، به خاطر اینکه او پروردگار همهی مخلوقات است و آنها را آفریده و پرورش داده و نعمتهای ظاهری و باطنی به آنها بخشیده است.
﴿ٱلۡکِبۡرِیَآءُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾و او دارای شکوه و حشمت بزرگی است. حمد متضمن تعریف و تمجید خداست به وسیلهی صفات کمال، نیز متضمن دوست داشتن خدا و شکر نمودن وی میباشد و کبریا متضمن عظمت و شکوه اوست. و عبادت بر پایه و اساس دو چیز استوار است، یکی محبّت خداوند و دوم کرنش برای او، و این دو از آگاهی از محامد خداوند و شوه و بزرگیاش نشأت میگیرند. ﴿وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ﴾و او بر هر چیزی و غالب است، و با حکمت است و هر چیزی را در جای مناسب آن قرار میدهد. پس هر آنچه را که مقرّر و مشروع میدارد بنا بر حکمت و مصلحتی مقرّر میدارد و هر آنچه را که میآفریند به خاطر فایده و منفعتی پدید میآورد.
پایان تفسیر سورهی جاثیه
سورهی جاثیه آیهی 23-1
|
سورهی جاثیه مکی و 37 آیه است
بسم الله الرحمن الرحیم حم (1) تَنزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ (2) إِنَّ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآیَاتٍ لِّلْمُؤْمِنِینَ (3) وَفِی خَلْقِکُمْ وَمَا یَبُثُّ مِن دَابَّةٍ آیَاتٌ لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ (4) وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن رِّزْقٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ آیَاتٌ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (5) تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآیَاتِهِ یُؤْمِنُونَ (6) وَیْلٌ لِّکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ (7) یَسْمَعُ آیَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِراً کَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ (8) وَإِذَا عَلِمَ مِنْ آیَاتِنَا شَیْئاً اتَّخَذَهَا هُزُواً أُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ (9) مِن وَرَائِهِمْ جَهَنَّمُ وَلَا یُغْنِی عَنْهُم مَّا کَسَبُوا شَیْئاً وَلَا مَا اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاء وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (10) هَذَا هُدًى وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ لَهُمْ عَذَابٌ مَّن رِّجْزٍ أَلِیمٌ (11) اللَّهُ الَّذِی سخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ فِیهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (12) وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِّنْهُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لَّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (13) قُل لِّلَّذِینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذِینَ لا یَرْجُون أَیَّامَ اللَّهِ لِیَجْزِیَ قَوْماً بِما کَانُوا یَکْسِبُونَ (14) مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاء فَعَلَیْهَا ثُمَّ إِلَى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ (15) وَلَقَدْ آتَیْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ (16) وَآتَیْنَاهُم بَیِّنَاتٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمْ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ (17) ثُمَّ جَعَلْنَاکَ عَلَى شَرِیعَةٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاء الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ (18) إِنَّهُمْ لَن یُغْنُوا عَنکَ مِنَ اللَّهِ شَیئاً وإِنَّ الظَّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَاللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ (19) هَذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّقَوْمِ یُوقِنُونَ (20) أًمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئَاتِ أّن نَّجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاء مَّحْیَاهُم وَمَمَاتُهُمْ سَاء مَا یَحْکُمُونَ (21) وَخَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ (22) أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن یَهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ (23) وَقَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ (24) وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ مَّا کَانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتُوا بِآبَائِنَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ (25) قُلِ اللَّهُ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَا رَیبَ فِیهِ وَلَکِنَّ أَکَثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (26) وَلَلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرضِ وَیَومَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ (27) وَتَرَى کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى کِتَابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (28) هَذَا کِتَابُنَا یَنطِقُ عَلَیْکُم بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (29) فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَیُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِی رَحْمَتِهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ (30) وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا أَفَلَمْ تَکُنْ آیَاتِی تُتْلَى عَلَیْکُمْ فَاسْتَکْبَرْتُمْ وَکُنتُمْ قَوْماً مُّجْرِمِینَ (31) وَإِذَا قِیلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَالسَّاعَةُ لَا رَیْبَ فِیهَا قُلْتُم مَّا نَدْرِی مَا السَّاعَةُ إِن نَّظُنُّ إِلَّا ظَنّاً وَمَا نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ (32) وَبَدَا لَهُمْ سَیِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون (33) وَقِیلَ الْیَوْمَ نَنسَاکُمْ کَمَا نَسِیتُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا وَمَأْوَاکُمْ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن نَّاصِرِینَ (34) ذَلِکُم بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُمْ آیَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَغَرَّتْکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ لَا یُخْرَجُونَ مِنْهَا وَلَا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ (35) فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (36) وَلَهُ الْکِبْرِیَاء فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (37) |
این سورهی مکی، گوشهای از استقبال مشرکان از دعوت اسلامی را به تصویر میکشد، و شیوهکارشان در رویاروئی با دلائل و براهین دعوت اسلامی و با آیات و نشانههای آن را پیش چشم میدارد. روشن میکند چگونه با حقائق و مسائل دعوت اسلامی سرسختانه برخوردکردند، و چگونه به دنبال هوا و هوسکاملا رهسپار شدند، بدون اینکه از حق و حقیقت واضح و آشکار، و ازدلائل و براهین قوی و پایدار، سود ببرند و به خود آیند. همچنین این سوره به تصویر میزندکه چگونه قرآن به چارهجوئی دلهای سرکش و تازنده با هوا و هوسشان میپردازد، دلهائیکه بر روی هدایت بسته شدهاند. قرآن به چارهجوئی دلهایشان با آیات قاطع و دارای تاثیر ژرف و مفهوم و معنی عمیق میرود، و ایشان را به یاد عذاب خدا میاندازد، و پـاداش خدا را برایشان به تصویر میکشد، و قوانین و سنن او را بدانان تذکر میدهد، و ایشان را با قوانین و سنن جاری خدا درگسترهی این هستی آشنا میسازد. از لابلای آیات این سوره، واز خلال به تصویرکشیدن قومی که در مکه با این دعوت رویاروی شدند، دستهای از مردمان را مـیبینیم که برگمراهی پـافشاری میکنند، و با حق و حقیقت میستیزند، و سخت دشمنی میورزند، و نسبت به خدا و سخن او بـیتربیتی و بیادبی میکنند. میبینیم این آیات ایشان را ترسیم می کند، و با آنان رویاروی میگردد با خوار داشتن و تهدید کردنشان به عذابی که خوارکننده ودردناک و بزرگاست:
(وَیْلٌ لِّکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ (7) یَسْمَعُ آیَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِراً کَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ (8) وَإِذَا عَلِمَ مِنْ آیَاتِنَا شَیْئاً اتَّخَذَهَا هُزُواً أُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ (9) مِن وَرَائِهِمْ جَهَنَّمُ وَلَا یُغْنِی عَنْهُم مَّا کَسَبُوا شَیْئاً وَلَا مَا اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاء وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (10).
وای برهرکس که دروغپرداز وبزهکار باشد!آن کسی که پیوسته آیات خدا رامیشنود که براو خوانده میشود ( و از وعد و وعید، بیم دادن و مژده دادن، امرو نهی، و پند و اندرز، صحبت میدارد،امّا او) پس از آن از روی تکبر (بر کفر و مخالف با حق و انجام گناه) اصرار میورزد؛ انگار آیههای خدا را نشنیده است! (حال که چنین است) پس اورا به عذاب بس دردناکی مژده بده. هنگامی که چیزی از آیات ما را فرا میگیرد، آن را به تمسخر میگیرد و مایهی استهزاء میگرداند! این چنینکسانی عذاببزرگ و خوار کنندهای دارند. رو یا روی آنان دوزخ است، و آنـچه (از مال و جاه دنیا) به دست آوردهاند، وکسانی که سوای خدا به عنوان اولیاء برگزیدهاند، اصلا به حالشان سودی نمیرساند (و از دوزخ نمیرهاند) و عذاب بس بزرگی دارند.(جاثیه/7-10)
گروهی ازمردمان را میبینیم -چه بسا از اهل کتاب و دارای اندیشه و ارزیابی بدی بودهاند - بـرای حقیقت ایـمـان خالص، ارزشی قائل نمیگردند، و فرق چندانی میان خودکه مرتکبزشتیها وپلشتیها میشوند، و میان مومنانی که خوبیها و نیکیها را انجام میدهند، نمیبینند و احساس نمیکنند. قرآن ایشان را مطلـع مـیسازد وآگاه میگرداند که فرق بسیاری میان دو گروه مومنان و ایشان در ترازوی یزدان است. داوری بدشان و اندیشهی نابهنجارشان در بارهکارها را مشخص مـیدارد، و بدانان میگویدکه در ترازوی خدا همه چیز با دادگری و عدالت سنجیده و برآورد میگردد، دادگری و عدالتیکه در اصلکل جـهان هستی قرارگرفته است از همان زمان کهآفرینش صورت پذیرفته است و آفریدهها پدیدار گردیدهاند:
(أًمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئَاتِ أّن نَّجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاء مَّحْیَاهُم وَمَمَاتُهُمْ سَاء مَا یَحْکُمُونَ (21) وَخَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ (22) .
آیا کسانی که مرتکب گناهان و بدیها میشوند، گمان میبرند که ما آنان را همچون کسانی بشمارمیآوریم که ایمانمیآورند وکارهای پسندیده و خوب انجام میدهند، و حیات و ممات و دنیا و آخرتشان یکسـان میباشد؟ (اگر چنین بیندیشند) چه بد قضاوت و داوری میکنند!!! خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده است، تا هر کسی در برابر کارهائی که انجام میدهد، سزا و جزا داده شود، و به انسانها هیچ گونه سـتمی نگردد. (جاثیه/21و22)
گروهـی ازمردمان را نیز میبینیمکه حکم و فرمانی جز حکم و فرمان هوا و هوسشان را به رسـمـیت نمیشناسند. هوا و هوسشان معبودشان است، معبودی که آن را میپرستند، واز هـرآنچه او صلاح ببیند اطاعت مینمایند. اینگروه از مردمان را میبینیمکه در این آیه به شکل شـگفتی به تصویرکشیده شدهاند. قرآن ازکارشان اظهار تعجب میکند، و غفلتشان و کوردلیشان را آشکار و نمایان مینماید:
( أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن یَهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ (23).
هیچ دیدهایکسی را که هوا و هوس خود را به خدائی خود گرفته است، و با وجود آگاهی (از حق و بـاطل، آرزوپـرستی کرده است و) خدا او را گمراه ساخته است، و بر گـوش و دل او مهر گذاشته است و بر چشمش پردهای انداخته است؟! پس چه کسی جز خدا (و خدا هم از وی رویگردان است) مـیتواند او را راهنمائی کند؟ آیا پند نمیگیرید و بیدار نمیشوید؟. (جاثیه/٢٣)
اینگروه از مردمان را میبینیمکه مسالهی آخرت را نمیپذیرند، و در باره مسالهی رستاخیز و حساب وکتاب اخروی کاملا شک و تردید میکنند، و در انکار آخرت ستیز میورزند، و دلائل و براهینی را برای اثبات آخرت مـیطلبندکه در این زمین راه دسترسی بدانها نیست. قرآن اینگروه از مردمان را متوجه دلائل و براهینی میسازد که حاضر و آمادهاند و صدق این مساله را ثابت میدارند. ولی آنان از هـمچون دلائل و براهینی روی میگردانند:
(وَقَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ (24) وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ مَّا کَانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتُوا بِآبَائِنَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ (25) قُلِ اللَّهُ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَا رَیبَ فِیهِ وَلَکِنَّ أَکَثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (26) .
منکران رستاخیز میگویند: حیاتی جز همین زندگی دنیائی که درآن به سر میبریم در کار نیست. گروهی از ما میمیرند و گروهی جای ایشان را میگیرند، و جز طبیعت و روزگار، ما را هلاک نمیسازد! آنان چنین سخنی را از روی یقین وآگاهی نمیگویند، و بلکه تنها گمان میبرند و تخمین میزنند. هنگامی که آیات روشن ما (که دال بر توانائی ما برای ایجاد رستاخیز و زندگی دوبارهاند) بر آنان خوانده میشود، در برابر آنها دلیلی جز این ندارند که میگویند: اگر راست میگوئید (که قیامتی و زندگی دومی در کار است) پدران و نیاکان ما را زنده کنید و بیاورید (تا نمونهای از زنده شدن مردگان را ببینیم و باور کنیم). بگو: خداوند شما را (از نیستی به هستی میآورد و)زنده میکند، سپس (بعد از به پایان آمدن اجلتان) شما را میمیراند، سپس (بعد از دوران برزخ و ماندگاری در گورها، شما را دوباره زنده میکند و) در روز قیامت که درآن تردیدی نیست شما را گرد میآورد، و لیکن بیشتر مردم (به علت نیندیشیدن و تامّل نکردن، قدرت خدا را بر ایجاد رستاخیز) نمیدانند. (جاثیه/24-26) درست استکه اینان همگی یکگروه از مردمان باشند و هم این و هم آن از ایشان ســر بزند، و قرآن آنان را در اینجا و آنجای سوره معرفی بکند. همــچنین درست خواهد بودکه آنان دستههای متعددی باشند، دستههائی که در مکه با دعوت اسلام رویاروی شده باشند. همراه ایشان برخی از اهلکتاب نیز باشند. چون اندکی از اهل کتاب در مکه بودهاند. درست هم است اینگفتار اشارهای به این دسته باشد تا اهالی مکه در پرتو این اشاره درس عبرت بگیرند، بدون اینکـه همچون دستهای از اهلکتاب در مکه در آن زمان عملا وجود داشته باشند.
به هر حال قرآن با صفات وکارهای همچون انسانهائی روبرو گردیده است، و در این سوره همچون سخنی را در باره ایشانگفته است . . . قرآن همچنین ایشان را با آیهها و نشانههائیکه درکرانههای جهان بیرون و در زوایای جهان درون هستند روبرو نموده است و آنها را بدیشان نشان داده است، و آنان را از حساب وکتاب روز قیامت ترسانده است، و از چیزیکه بر سرکسانی آمده استکه پیـش از ایشان بودهاند آگاهکرده است، کسانیکه از آئین درست خدا منحرف گردیدهاند و به کژراهه افتادهاند . . . آیههای خدا را با این شیوهی ساده و آسان و موثر و ژرف، بدیشان نشان داده است، و آنان را با آنها رویاروی گردانده است:
(إِنَّ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآیَاتٍ لِّلْمُؤْمِنِینَ (3) وَفِی خَلْقِکُمْ وَمَا یَبُثُّ مِن دَابَّةٍ آیَاتٌ لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ (4) وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن رِّزْقٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ آیَاتٌ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (5) تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآیَاتِهِ یُؤْمِنُونَ (6).
بدون شک درآسمانها و زمین دلائل و نشانههای فراوانی (بر وجود خدا) است برای مومنان. همچنین در آفرینش شما (بدین صورت زیبا و آراسته، و دستگاههای داخلی پیچیده و اسرارانگیز: رشتههای ارتباطی سلسله اعصاب، رگها و مویرگها، مغز، سلولها، گردش خون، خصال و صفات ویـژه، و تنوع خلقت و فطرت ظاهری و باطنی هریک از افراد بشر) و نیزدر آفرینش جنبندگانی که خداوند در سراسرزمین پراکنده مـیسازد (از موجودات ذرهبینی گرفته تا حیوانات غولپیکر، با ویژگیهای گوناگون و ساختارهای جوراجور و الوان و اشکال رنگارنگ) نشانههای بزرگ و دلائل قوی (برای پی بردن به خدا و خالق یکتا) است برای آنان که اهل یقین هستند. همچنین در دگرگونی شب و روز (از لحاظ تغییر رنگ و کوتاهی و درازی و فعل و انفعالاتی که در هریک انجام میپذیرد) و در چیزهائی که خدا از آسمان فرومیفرستد و (سبب) رزق و روزی هستند (همچون باران و نور و اشعههای گوناگون) و خدا به وسیلهی آنها زمین را بعد از مرگش حیات میبخشد، و نیز در وزش بادها (و بالطبع دگرگونی هوا) نشانههای بزرگی و دلائل سترگی است (بر وجود خدا و خالق یکتا) برای آنان که به تعقل میپردازند و اهل عقل و درایت هستند. اینها آیات خدا است که به حق بر تو میخوانیم. با این حال، اگر به خدا و آیات او (با وجود این همه دلائل موجود در گستره جهان و پیدا در عبارات قرآن) ایمان نیاورند، پس به چه سخنی ایمان میآورند؟!. (جاثیه/3-6)
قرآن ایشان را دیگر باره با آیات خدا روبرو میسازد، و با یادآوری نعمتهائی از نعمتهای بیشماری که یزدان بدیشان بخشیده است و آنان از آنها غافلگردیدهاند و از اندیشیدن در باره آنها واپس کشیدهاند، به بیدارباش و هوشیارباش ایشان میپردازد:
(اللَّهُ الَّذِی سخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ فِیهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (12) وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِّنْهُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لَّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (13).
خداوند همان کسی است که دریا را رام شما کرده است تا کشتیها برابر فرمان و اجازهی او (که به مادهی کشتیها و خود آبها و دیگر عوامل طبیعی داده است) در دریا روان شوند،و شما انسانها از فضل خدا بهره گیرید، و شاید سپاسگزار گردید (و شکر نعمتهای بیکران یزدان را بجای آورید). و آنچه که در آسمانها و آنچه که در زمین است همه را از ناحیه خود، مسخر شما ساخته است. قطعا در این (تسخیر موجودات مختلـف و به گردش و چـرخش درآوردن چـرخهی حیات به نفع انسانها) نشانههای مهمّی (بر قدرت و مهربانی خدا در حق آدمیزادگان) است، برای کسانی که میاندیشند (و اندیشمندانه بـه اشـیاء دور و بر، و به خود زندگی مینگرند). (جاثیه/12و13)
همچنین ایشان را با حال و وضعی روبرو میسازدکه در روز قیامت خـواهند داشت، روزیکه آنان آن را انکار میکنند یا در بارهاش میستیزند:
(وَیَومَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ (27) وَتَرَى کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى کِتَابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (28) هَذَا کِتَابُنَا یَنطِقُ عَلَیْکُم بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (29) فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَیُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِی رَحْمَتِهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ (30) وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا أَفَلَمْ تَکُنْ آیَاتِی تُتْلَى عَلَیْکُمْ فَاسْتَکْبَرْتُمْ وَکُنتُمْ قَوْماً مُّجْرِمِینَ (31) وَإِذَا قِیلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَالسَّاعَةُ لَا رَیْبَ فِیهَا قُلْتُم مَّا نَدْرِی مَا السَّاعَةُ إِن نَّظُنُّ إِلَّا ظَنّاً وَمَا نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ (32) وَبَدَا لَهُمْ سَیِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون (33) وَقِیلَ الْیَوْمَ نَنسَاکُمْ کَمَا نَسِیتُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا وَمَأْوَاکُمْ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن نَّاصِرِینَ (34) ذَلِکُم بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُمْ آیَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَغَرَّتْکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ لَا یُخْرَجُونَ مِنْهَا وَلَا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ (35).
آن روز که قیامت برپا میشود، باطلگرایان زیان میبینند. (ای مخاطب در آن روز) هر ملتی را میبینی که (خاشعانه و خاضعانه، چشم به انتظار فرمان یزدان، در محضر دادگاه خداوند دادگر مهربان) بر سر زانوها نشسته است. هر ملتی به سوی نامهی اعمالش فراخوانده میشود (و بدیشان گفته میشود:) امروز جزا و سزای کارهائی که میکردهاید به شما داده میشود. این (نامهی اعمال که دریافت میدارید) کتاب ما است و اعمال شما را صادقانه بازگو میکند. ما (از فرشتگان خود) خواسته بودیم که تمام کارهائی را یادداشت کنند و بنویسند که شما در دنیا انجام میدادید. و امّا کسانی که ایمان میآورند و کارهای شایسته میکنند، پروردگارشان ایشان را (به بهشت میبرد و) غرق نعمت خویش میگرداند. رستگاری و پیروزی آشکار همین است. و امّا کسانی که کافر میکردند (بدیشان گفته میشود:) مگر آیههای من بر شما خوانده نمیشد و شما بزرگی و عظمت میفروختید و تکبر میکردید، و مردمان بزهکار و گناهکاری بودید؟ و هنگامی که گفته میشد: وعدهی خدا راست است (و کیفر هر کسی را در سرای دیگر به تمام و کمال میدهد) و قیامت حتماً فرا میرسد و هیچ گونه شکی در رخ دادن آن نیست، میگفتید: ما نمیدانیم قیامت چیست! ما تنها گمانی (در بارهی آن) داریم و به هیچ وجه یقین و باور نداریم (که قیـامت فرابرسد). سزا و جزای کارهای بدی که کردهاند هویدا و گریبانگیرشان میشود، و آنچه که مسخرهاش میدانستند (که عذاب دوزخ است) از هر سو آنان را فرامیگیرد. و (از سوی خدا) بدیشان گفته میشود: ما امروز شما را (در عذاب رها میسازیم و) از یاد خود میبریم، همان گونه که شما دیدار امروز را به فراموشی سپردید (و ما را از یاد بردید، و مسائل و حوادث قیامت را پشت گوش انداختید) و جایگاهتان آتش دوزخ است و هیچ یار و یاوری ندارید. (گرفتار شدنتان بدین سرنوشت اسفناک) بدان خاطر است که شما آیات خدا را به تمسخر گرفتهاید و زندگی دنیا، شما را گول زده است. امروز آنان از آتش دوزخ بیرون آورده نمیشوند، و از ایشان خواسته نمیشود که عذرخواهی کنند و خشنودی بطلبند. (جاثیه/27-35)
همچنین قرآن شک و شبههای در دادگری سزا و جزا، و در مسوولیت فردی و شخصی برجای نمی گذارد. بیان فرموده استکه این اصل، ژرف و عمیق در سراسر پیکرهی جهان هستی است، و جهان هستی بر آن استوار و پایدار است. بدان گاه که میگوید:
(مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاء فَعَلَیْهَا ثُمَّ إِلَى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ (15).
هرکس که کار نیک بکند، به سود خود او است، و هرکس که کار بد بکند به زیان خود او است. سپس همهی شما به سوی پروردگارتان بازمیگردید (و نـتیجهی اعمال خویش را میبینید). (جاثیه/15)
وقتیکه گفتارکسانی را مردود میشمارد که مرتکب گناهان و بدیها میشوند وگمان میبرند در پیشگاه خدا همسان مومنانی به شمار میآیند که کارهای خوب و
پسندیده انجام میدهند، میفرماید:
(وَخَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ (22).
خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده است، تا هر کسی در برابر کارهائی که انجام میدهد، سزا و جزا داده شود، و به انسانها هیچ گونه ستمی نگردد.(جاثیه/22)
*
سراسر این سوره در پرداختن به موضوع خود یکپارچه است، ولیکن ما آن را به دو درس جداگانه تقسیم کردهایم تاآسان بتوان سوره را بررسی و وارسیکرد وآن را ساده شرح و بسط داد.
این سوره با حروف مقطـعه میآغازد:
(حم ) حا.میم.
در سرآغاز آن به قرآن مجید هم اشاره میشود:
(تَنزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ (2) .
این کتاب (قرآننام) ازسوی خداوند با عزت و باحکمت نازل میگردد.
این سوره با حمد خدا و ربوبیت مطلقهی خدا و با تـمـجید و تعظـیم او پایان میگیرد. این تمجید و تعظـیم، در برابر کارکسانی استکه از آیات خدا غافل میکردند، و آنها را به تمسخرمیگیرند، و خویشتن را بزرگتر از آن مـیدانند که از آیات الهی پیروی کنند:
(فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (36) وَلَهُ الْکِبْرِیَاء فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (37).
ستایش تنها خداوندی را سزا است که پروردگار آسمانها و پروردگار زمین و پروردگار همهی جهانیان است. بزرگواری و والائی درآسمانها و زمین، ازآن او است، واو صاحب عزت و قدرت، و دارای حکمت و فلسفه (در همهی امور) است. (جاثیـه/36و37)
روند سوره به پیش میرود، و ساده و آسان و آرام و روشن، و با بیان دقیق و ژرف، موضوع خود را مطرح میکند، برعکس آهنگ تند و خشنیکه روند سورهی دخان که پیش از این سوره بود در پیش گرفته بود، آهنگیکه انگار نواهایش پتکهائی است و بر دلها فرود می آ یند.
یزدان آفرینندهی دلها و نازلکنندهی قرآن، گاهی درهای دلها را تند و بلند می کوبد و میزند، وگاهی آرام و مهربانانه دلها را میپساید و لمس مینماید، وگاهی هم باگفتار آرام و آهسته و لطیف و ظریف با دلها به سخن درمیآید، برحسب تنوع و دگرگونیایکه این سوره ازآن خوردار است و برحسب تنوع و دگرگونی حالتها و موقعیتهائی که در اصل و متن این سوره وجود دارد. خدا دقیق وآگاه است، واو صاحب
عزت و قدرت، و دارای حکمت و فلسفه در همهی امور است.
هم اینک به شرح و بسط می نشینیم.
*
(حم (1) تَنزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ (2) إِنَّ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآیَاتٍ لِّلْمُؤْمِنِینَ (3) وَفِی خَلْقِکُمْ وَمَا یَبُثُّ مِن دَابَّةٍ آیَاتٌ لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ (4) وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن رِّزْقٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ آیَاتٌ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (5).
حا.میم. این کتاب(قرآن نام) ازسوی خداوند با عزت و باحکمت نازل میگردد. بدون شک درآسمانها و زمین دلائل و نشانههای فراوانی (بر وجود خدا) است برای مومنان. همچنین در آفرینش شما (بدین صورت زیبا و آراسته، و دستگاههای داخلی پیـچیده و اسرار انگیز: رشتههای ارتباطی سلسله اعصاب، رگها و مویرگها، مغز، سلولها، گردش خون، خصال و صفات ویژه، و تنوع خلقت و فطرت ظاهری و باطنی هریک از افراد بشـر) و نیز در آفـرینش جنبندگانی که خداوند در سراسر زمین پراکنده میسازد (از موجودات ذرهبینی گرفته تا حیوانات غولپیکر، با ویژگیهای گوناگون و ساختارهای جـوراجور و الوان و اشکال رنگارنگ) نشانههای بزرگ و دلائل قوی (برای پی بردن به خدا و خالق یکتا) است برای آنان که اهل یقین هستند. همچنین در دگرگونی شب و روز (از لحاظ تغییر رنگ و کوتاهی و درازی و فعل و انفعالاتی که در هریک انجام میپذیرد) و در چیزهائی که خدا از آسمان فرو میفرستد و (سبب) رزق و روزی هستند (همچون باران و نور و اشعههای گوناگون) و خدا به وسیلهی آنها زمین را بعد از مرگش حیات میبخشد، و نیز در وزش بادها (و بالطبع دگرگونی هوا) نشانههای بزرگی و دلائل سترگی است (بر وجود خدا و خالق یکتا) برای آنان که به تعقل میپردازند و اهل عقل و درایت هستند. دو حرف (حا. میم) را ذکر میکند. به دنبال آن دو حرف، نازل گرداندن کتاب قرآن از سوی یزدان باعزت و باحکمت را بیان میدارد. این دو حـرف دال بر سرچشمه کتاب قرآن هستند، همانگونهکه در باره حروف مـقطعهی اوائل سورهها سخنگفتهایم. حروف مقطعه اشاره دارند به ایـنکه اینکتاب معجزه از همچون حرفهائی ساخته شده است، ولی مردمان توان این را ندارندکه همچون اینکتاب (یا ده سوره همانند سورههای آن و یا حتی یک سوره بسان سورههای آن) را بسازند. این هم دلیل پابرجا و ماندگاری است بر این که اینکتاب از سوی خدای (باعزت) توانائی نازل گردیده استکه چیزی او را عاجز و درمانده نمیسازد. (باحکمت) وکاربجائی استکه هر چیزی را به اندازهی لازم میآفریند، و هرکاری را برابر حکمــت و فلسفهای به انجام میرساند. این هم پیروی استکه با فضای این سوره سازگار است، و با دلها و درونهای گوناگونی مناسب استکه با همچون فضائی رویاروی میگردند. پیش از اینکه به مردمان و موضعگیری ایشان در قبال اینکتاب بپردازد، به آیهها و نشانههائی اشاره میکند که در جهان پیرامون ایشان پـراکندهاند. این آیهها و نشانهها به تنهائی برای رهنمود و رهنـمون ایشان به سوی ایمان بس بود. یزدان دلهایشان را متوجه آن آیهها و نشانه میسازد بدان امیدکه دلها را بیدارکنند و قفلهای بسته آنها را بگشایند، و احساس خداشناسی را به جوش و خروش درآورند، خدائیکه نـازلکنندهی اینکتاب است، و آفریدگار این جهان بزرگ است:
( إِنَّ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآیَاتٍ لِّلْمُؤْمِنِینَ (3) .
بدون شک در آسمانها و زمین دلائل و نشانههای فراوانی (بر وجود خدا) است برای مومنان.
آیهها و نشانههای پراکنده در آسمانها و زمین، محدود به چیزی جدای از چیزی، و منحصر به حالی جدای از حالی نمیباشند. انسان هرکجا را بنگرد آیهها و نشانههای خدا را میبیندکه در این جهان شگفت بدو خیره گردیدهاند و زل زدهاند . . . آخر چه چیزی آیه و نشانه نیست؟
این آسـمـانها با تمام ستارگان و سیارگان بزرگیکه دارند، و با تمام مدارهـای شگفتیکه از آنها برخوردارند، و-با وجود بزرگی و شگفتی -مثل دانههای ریز در فضا پراکندهاند، فضای هولناک و فراخ و زیبا!..
چرخش این ستارگان و سیارگان در مدارهایشان با دقت و استمرار و هماهنگی انجام میپذیرد، هماهنگی زیباییکه چشم از دیدن آن سیر نمیگردد، و دل از پیگیری آن بس نمیکند و خسته نمیشود!
این زمینکه برابر مقیاس و معیار انسانها فراخ و گسترده است، ذرهای یا گرد و غباری است در برابر ستارگان بزرگ، و با توجه فضائیکه درآن سرگردان و سرگشته میگردد، سرگردان و سرگشته میشود اگر قدرت و قوتی نباشدکه آن را نگاه دارد، و آن را در رشتهی جهانی به رشته نکشدکه چیزی درآن سرگردان و سرگشته نمیگردد!
خدا هرچه راکه در سرشت این زمین سرشته است، و هرچه راکه به موقعیت ویژه جـهانیش بخشیده است، خـوب و زیبا و بجا است. هر صلاحیتی راکه برای رشد حیات، روی زمین پدیدار فرموده است، برازنده و به اندازه است. هر ویژگی و خاصیتی را که در آن پدید آورده است دقیق و منظور نظر و همآوا و متفق و متحد است. اگر یک ویژگی و خاصیت از ویژگیها و خاصیتها مختل و ناموزون گردید، یا تخلف بپذیرد وکند گردد و از قافلهی خواص عقب بماند، ممکن نیست حیات در زمین جای بماند یا ادامه پیدا بکند![1]
هر چیزی در این زمین و هـر زندهای در آن آیه و نشانهای است . . . هر جـزئی از هر چیزی و از هر زندهای در این زمین آیه و نشانهای است . . . هر چیـز کوچکی و هر زنده کوچکی بسان هر چیز بزرگی و هر زندهی بزرگی آیه و نشانهای است . . . این برگکوچک بر این درخت بزرگ یا بر این بوته ناچیز آیه و نشانهای است . . . آیه و نشانهای است در رنگش و در پسودنش. آیه و نشانهای است در عملکرد و ترکیببندش. این موئی که روی بدن جسم حیوان یا انسان است آیه و نشانهای است . . . آیه و نشانهای است در ویژگیها و رنگ و حجمش. این پر موجود در بال پرنده آیه و نشانهای است . . . آیه و نشانهای در ماده و هماهنگی و عملکردش میباشد. انسان به هر کجا در این زمین یا در آسمان بنگرد آیهها و نشانهها پیاپی جلوهگر میآیند و پشت سر یکدیگر قرار میگیرند، و خود را به دل و گوش و چشم انسان نشان میدهند.
ولیکن چهکسانی هستندکه این آیهها و نشانهها را میبینند و بدانها پی میبرند؟ این آیهها و نشانهها خود را به چه کسانی نشان میدهند و وجودشان را برایشان اعلام و اعلان میدارند؟ به چه کسانی؟
(ِلْمُؤْمِنِینَ) به مومنان.
چه ایمان استکه دلها را برای دریافت صداها و نورها باز میکند، و دلها را بر آن میداردکه آیهها و نشانههای پراکنده در زمین و آسمان را احساسکنند. اینان است آن چیزیکه دلها با خوشی آن میآمیزند و زنده و رقیق و لطیف میگردند، و پیامهائی را دریافت میدارندکه پنهان و آشکار، جهان هستی آنـها را در خود میاندوزد، پیامهائیکه همهی آنها به دست سازنده اشاره مینمایند، و قالب جداگانهی آنها در هرآن چیزی استکه این دست آن را میسازد و از نیستی به هستی می آورد اعم از چیزها و از زندهها. هر چیزیکه ساختهی این دست قدرت است معجزهای استکه هیچکسی از آفریدگان یزدان نمیتواند آن را بیافریند.
آنگاه روند قرآنی ایشان را ازکرانههای جهان به سوی وجود خودشان کوچ میدهد، وجود خودشانکه از هر چیز دیگری به خودشان نزدیکتر است، و ایشان در حق خودشان بیش از هر چیز دیگری حساسیت دارند:
(وَفِی خَلْقِکُمْ وَمَا یَبُثُّ مِن دَابَّةٍ آیَاتٌ لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ (4).
همچنین در آفرینش شما (بدین صورت زیبا و آراسته، و دستگاههای داخلی پیچیده و اسرارانگیزه رشتههای ارتباطی سلسله اعصاب، رگها و مویرگها، مغز، سلولها، گردش خون، خصال و صفات ویژه، و تنوع خلقت و فطرت ظاهری و باطنی هریک از افراد بشر) و نیز در آفرییش جنبندگانی که خداوند در سراسر زمین پراکنده میسازد (از موجودات ذرهبینی گرفته تا حیوانات غولپیکر، با ویژگیهای گوناگون و ساختارهای جـوراجور و الوان و اشکال رنگارنگ) نشانههای بزرگ و دلائل قوی (برای پی بردن به خدا و خالق یکتا) است برای آنان که اهل یقین هستند.
آفرینش انسان با این ترکیببند شگفتیکه دارد، و با این ویژگیهای منحصر به خود، و با این وظیفهها و کارهای دقیق و ظریف وگوناگون بسیاریکه در آن است، معجزهای است. معجزهایکه بر اثر تکرار فراوان آن، و به سبب نزدیکی آن به خودمان، آن را فراموش کردهایم) ولیکن ترکیببند هر عضوی از اعضاء این انسان مسالهای استکه از تعجب و دهشت و ترس و هراس مشاهدهی آن، سر بهگردش و چرخش درمیآید! حیات در سادهترین شکلهایش معجزهای است. معجزهای در آمیب تکسلولی و تکیاختهای است. معجزهای است در چیزی کهکوچکتر از آمیب است. حیات در انسان باید چگونه باشد، انسانیکه دارای ترکیببند بسیار پیچیده است؟ پس انسان در ترکیببند روحانی بسی پیچیدهتر از ترکیببند جسمانی است! پیرامون انسان آفریدههائی استکه روی زمین حرکت میکنند و دارای انواع و اجناس و اشکال و احجامی هستند، تا آنجاکه جز خداکسی آنـها را نمیتواند بشمارد. کوچکترین آنها بسان بزرگترین آنها در آفرینش خود معجزه است. درکارهائیکه میکند معجزه است. در تناسب حیاتی خود روی این زمین معجزه است. هر نوع و جنسی بهگونهای و به اندازهای استکه از حدود محدود و معین خود فراتر نمیرود و بیشتر نـمیشود. آن نوع و آن جنس بدان اندازه موجود و بدان اندازه میزیدکه هستی آن نوع و جنس بماند و به حیات خود ادامه دهد، و بر انواع و اجناس دیگر به گونهای طغیان و سرکشی نکندکه آنها را نابود سازد. دستیکه زمام انواع و اجناس راگرفته است، برخی از انواع و اجناس را فراوان میگرداند، و برخی از انواع و اجناس را کم مینماید، برابر حکمت و فلسفه و تقدیر و تدبیریکه در میان است و مشیت و ارادهی خدا بر آن است. در هریک از آنها ویژگیها و نیروها و وظیفههائی را قرار داده استکه توازن و هماهنگی موجود در میان جملگی آنها محافظت و نگاهداری شود و برقرار و بردوام بماند.
کرکسها پرندگانگوشتخوار شکاری هستند و عمر درازی دارند. ولیکن در مقابل این امر تعدادشان کم است و تخمهای اندکی میگذارند و جوجههای کمی با مقایسهی با گنجشکها و سارها دارند . . . میتوانیم تصور کنیمکار به کجا میانجامید اگرکرکسها بسانگنجشکها جوجههای زیادی میداشتند. چگونه کرکسها در آن صــورت جملگی پرندگان را از میان میبردند.
شیرها نیز در جهان حیوانات گوشتخوار و شکاری هستند. اگر شیرها مانند آهوها وگوسفندها تولید نسل میکردند، چه میشد؟ در آن صورت شیرهاگوشتی و غذائی را دربیشه برجای نمیگذاشتند . . . امّا آن دستی که زمام امور راگرفته است زاد و ولد شیرها را محدود کرده است و به اندازهی مطلوب درآورده است! و به علت معلومی آهوها وگوسفندها و حیوانهای دیگری را زیادکرده استکه غذا وگوشت بشمارند.
مگس در هر تخمگذاری صدها هزار تخم میگذارد . . . در برابر این، هر مگسی بیش از حدود دو هفته زنده نمیماند. حال چه میشد اگر مگس لجام گسیختگی میکرد و هر مگسی چند ماهی یا چند سالی میماند؟(یا مگسها جسمها را نمیپوشاندند و چشمها را نــمیخوردند؟ ولیکن دستیکه جهان را اداره میکند و چرخ امور را میگرداند،کار و بار هستی را سر و سامان میبخشد و مرتب و منضبط میگرداند مطابق با تقدیر و تدبیر دقیق و لطیف، و حساب وکتابیکه همهی نیازها و احوال و اوضاع و شرائط و ظروف در آن گنجانده شده است.
به همین منوال و بر این روال است هر چیزی و هر زندهای از آفریدههای یزدان، چه خود و جـودشان، چه ویژگیهایشان، و چه در تقدیر و تدبیر و راه بردن و اداره کردن امور زندگانیشان، اعم از جهان انسانها و جهان حیوانها . . . در هـمـه چیزشان آیهها و نشانهها و معجزههای گویائی است. امّا برای چه کسانی؟ چه کسانی آن آیهها و نشانهها و معجزهها را میبینند و در باره آنها میاندیشند و آنها را درک و فهم میکنند؟
(لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ). برای آنان که در پی رسیدن به یقین باشند.
یقین حالتی استکه دلها را آمادگی میبخشد تا احساسکند، و متاثرگردد، و توبه نماید و برگردد . . . آن یقینی مراد است که دلها را آزاد و رها میسازد تا بیارامند و ثابت و استوار بمانند و آرامش به هم رسانند، و ساده و آسان و با اعتماد و اطمینان، و آسوده از هرگونه پریشانی و سرگردانی و ویلانی، حقائق جهان را دریافت دارند، و ازکمترین چیزی که فراچنگ میآورند، بزرگترین نتائج و عظیمترین آثار این هستی را بیافرینند.
آنگاه قرآن ایشان را از سخنگفتن در باره خودشان و حرکت زندههای پیرامونشان منتقل میکند به سخن گفتن از پدیدههای جهان و اسباب و عللیکه از آنها پدید میآیند و موجب حیات خودشان و وسیلهی حیات جملگی زندهها میگردند:
(وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن رِّزْقٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ آیَاتٌ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (5) . در دگرگونی شب و روز (از لحاظ تغییر رنگ و کوتاهی و درازی و فعل و انفعالاتی که در هریک انجام میپذیرد) و در چیزهائی که خدا از آسمان فرو میفرستد و (سبب) رزق و روزی هستند (همچون باران و نور و اشعههای گوناگون) و خدا به وسیلهی آنها زمین را بعد از مرگش حیات میبخشد، و نیز در وزش بادها (و بالطبع دگرگونی هوا) نشانههای بزرگی و دلائل سترگی است (بر وجود خدا و خالق یکتا) برای آنان که به تعقل میپردازند و اهل عقل و درایت هستند. دگرگونی و آمد و شد شب و روز پـدیدههائی هستندکه تکرار آنها چه بسا تازگی آنها را در بـرابـر دیدگان انسانها کهنه سازد و لیکن چه شگفتی و تعجبی به انسان دست میداد اگر برای نخستین بار انسان با شب یا با روز رویاروی میشد؟ دل آگاه همیشه این چیز عجیب و غریب را خواهد دید اگر دریچه آن باز باشد. پیوسته از این چیز عجیب و غریب بر خود میلرزد، و دست خدا را میبیند، دستیکه سراسر جهان هستی را اداره بکند و راه میبرد، هر زمانکه شب و روز را مشاهدهکند و ورانداز نماید.
آگاهـی انسانها بالا میرود، و دانش ایشان در باره برخی از پدیدههای هستی فراخی میگیرد و فراوان میگردد، و میدانندکه شب و روز دو پدیدهای هستند که ازگردش زمین پیرامون محور خود در برابر خورشید، یک بار در مدت بیست و چهار ساعت، به وجود مـیآیند. امّا این آگاهـی و دانش چیزی از شگفتی و شگرفی نمیکاهد. چه گردش زمین، خودش چیز عجیب و غریبی است،گردش این جرم پیرامون خود با این سرعت منظم و مرتب، در حالیکه زمین در فضا چرخان و شناور است، و بر چیزی تکیه ندارد مگر بر قدرتی که زمین را نگاه مـیدارد و آن را میگرداند آن گونه که خواسته است، و با این نظم و نظام آن را به حرکت درانداخته است، نظم و نظامیکه تخلفناپذیر است وخلل بدان راه ندارد، و حرکت آن بدان اندازه و مقداری باشد که به زندهها و چیزها اجازه دهد که بر سطح این ستارهی شناور و چرخنده در فضا بمانند و به زندگی ادامه دهند!
آگاهی و دانش انسانها فراخی میگیرد و پیشرفت میکند و اهمّیت این دو پدیده را برسطح زمین برای زندگی و زندهها درک و فهم میکنند، و میدانندکه تقسیماوقات بهدوبخش شب و روز با این نسبت مـوجود برسطح این ستاره، عامل اصلی وجود زندگی و بقای زندهها است، و درک و فهم میکنندکه اگر این دو پدیده با این اندازه و مقدار معمول و با این نظم و نظام موجـود نبود، همه چیز بر روی زمین تغییر میکرد و دگرگون میشد، به ویژه این حیات بشریکه مختص به مخاطبان است که از زمرهی زندگانند! بدین خاطر اهمیت این دو پدیده در حس و شعور بشری افزایش مییابد و
کاهـش نمیپذیرد!
(وَمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن رِّزْقٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا).
ودر چیزهائی که خدا از آسمان (فرو میفرستد و (سبب)رزق و روزی هستند (همچون باران و نور و اشعههای گوناگون) و خدا به وسیلهی آنها زمین را بعد از مرگش حیات مـیبخشد (نشانههای بزرگی و دلائل سترگی بر وجود خدا و خالق یکتا است) ...
مراد از (رزق) چه بسا آبـی باشدکه از آسـمان نازل می گردد، آن گونه که پیشینیان برداشت کردهاند. ولیکن رزق آسمان بیش از این است. این اشعههائی که از آسمان نازل میشوند، تاثیرشان در زندگـی بخشیدن به زمین کمتر از تاثیر آب در زندگی بخشیدن نیست. بلکه آب با اجازهی خدا از اشعهها تولید میگردد. چه حرارت خورشید استکه آب دریاها را بخار میگرداند و بخارها انباشته میشوند و به شکل بارانها پائین مـیآیند، وبه صورت چشمهها و رودبارها جاری می گردند، و زمین بدانها پس از مرگ خود زنده می گردد. زمین با آب و با حرارت و با نور استکه زنده میشود!
(وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ).
و نیز در وزش بادها (و بالطبع دگرگونی هوا، نشانههای بزرگی و دلائل سترگی بر وجود خدا است). بادها هستندکه به سوی شمال و جنوب و شرق و غرب میوزند. راست میوزند وکج میوزند. سرد هستند و گرم هستند، برابر نظم و نظام دقیق و ظریفیکه در طرح و نقشهی این جهان شگفت گنجانده شده است. حساب و کتاب هر چیزی در جهان آن اندازه دقیق و ظریف است که برای تصادفکور محلی باقی نمیگذارد و اتفاق ناسنجیده بدان راه ندارد. وزش و حرکت بادها رابطه مشهور و معروفی باگردش زمین، و با پدیدههای شب و روز، و با رزقی داردکه از آسمان نازل میگردد. همهی آنها هم در پیاده کردن و تحقق بخشیدن مشیت و ارادهی یزدان در باره موجودات این جهان، و در وزش و حرکت بادها بدانگونهکه خدا خواسته است، همکاری و همیاری دارند. در بادها (نشانههای بزرگی و دلائل سترگی) است، و این نشانهها و دلائل درگستره جهان نشان داده شدهاند و عرضه گردیدهاند. ولیکن به چه کسانی؟
(لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ).
به آنانکه به تعقل میپردازند واهل عقل و درایت هستند.
عقل در اینجا میتواندکار بکند و به تلاش درآید. در این میدان میتواند به جولان درآید.
*
این برخی از آیهها و نشانههای جهانی بودکه این اشارههای الهامبخش مومنان بدانها اشاره مینـمـایند، آن مومنانیکه یقین دارند و به دنبال یقین هستند، و به تعقل و تـفکر میپردازند، و میفهمند و درک میکنند. بدان آیهها و نشانهها با آیات قرآنی خدا اشاره میکند، و دلها را میپساید و لمس مینماید، و خردها را بیدار میگرداند و هوشیار میسازد، و فطرتها را با زبان بدون واسطهی فطرتها مخاطب قرار میدهد، با آن زبانی که میان فطرتها و میان این جهان مشترک است. چراکه فطرتها با جهان هستی پیوند ژرف نهانی دارند. بیدار گرداندن فطرتها نیازی جز به این نداردکه با واژهها و سخنان الهامگرانهای بسان آیات این قرآن مخاطب قرار داده شوند. کسانیکه با این آیات بر سر ایمان نروند و ایمان نیاورند، با هیچ چیز دیگری بر سر ایمان نمیروند و ایمان نمیآورند، وکسانی که این اشارههای الهامبخش ایشان را بیدار و هوشیار نگرداند، هیچگونه فریادها و صداهائی جز این فریاد و صدائیکه شنیده شدنی و پذیرفتنی است آنان را بیدار و هوشیار نمیسازد:
(تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآیَاتِهِ یُؤْمِنُونَ (6) .
اینها آیات خدا است که به حق بر تو میخوانیم. با این حال، اگر به خدا و آیات او (بـا وجود این همه دلائل موجود در گستره جهان و پیدا در عبارات قرآن) ایمان نیاورند، پس به چه سخنی ایمان می آورند؟!.
قطعاً هیچ سـخنی به پای سخن یزدان در قرآن نمیرسد. قطعاً هیچ نوآوری و نوآفرینیای به پای نوآوری و نوآفرینی یزدان در جهان نمیرسد. قطعاً هیچگونه حقیقتی به پای حقیقت یزدان درثبوت و وضـوح و یقین نمیرسد.
(فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآیَاتِهِ یُؤْمِنُونَ (6).
با این حال، اگر به خدا و آیات او (با وجود این همه دلائل موجود در گستره جهان و پیدا در عبارات قرآن) ایمان نیاورند، پس به چه سخنی ایمان میآورند؟!.
در اینجا چیزی جز تهدید وتنبیه و سرزنش و نکوهش، سزاوارکسانی نیستکه ایمان نمیآورند:
( وَیْلٌ لِّکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ (7) یَسْمَعُ آیَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِراً کَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ (8) وَإِذَا عَلِمَ مِنْ آیَاتِنَا شَیْئاً اتَّخَذَهَا هُزُواً أُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ (9) مِن وَرَائِهِمْ جَهَنَّمُ وَلَا یُغْنِی عَنْهُم مَّا کَسَبُوا شَیْئاً وَلَا مَا اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاء وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (10).
وای بر هرکس که دروغپرداز و بزهکار باشد! آن کسی که پیوسته آیات خدا را میشنود که بر او خوانده میشود (و از وعد و وعید، بیم دادن و مژده دادن، امر و نهی، و پند و انـدرز، صحبت میدارد، امّا او) پس از آن از روی تکبر (بر کفر و مخالفت بـا حق و انجام گناه اصرار میورزد؛ انگار آیههای خدا را نشنیده است! (حال که چنین است) پس او را به عذاب بس دردنـاکی مژده بده. هنگامی که چیزی از آیات ما را فرامیگیرد، آن را به تمسخر میگیرد و مایهی استهزاء میگرداند! این چنین کسانی عـذاب بزرگ و خوارکنندهای دارند. رویا روی آنان دوزخ است، و آنچه (از مال و جاه دنیا) به دست آوردهاند، وکسانی که سوای خدا به عنوان اولیاء برگزیدهاند، اصلا به حالشان سودی نمیرساند (و از دوزخ نمیرهاند) و عذاب بس بزرگی دارند.
این آیات - همانگونهکه در دیباچه سورهگفتیم - گوشهای از رویاروئی مشرکان با این دعوت در مکه را، و پافشاری مشرکان بر باطل و پوچشان را، و خود را بزرگتر از آن دانستنشانکه سخن حق و روشن را بشنوند، و در برابر همچون حقی ستیزه کردن و عظمت فروختنشان بدان گونهکه انگار حق بهگوششان نرسیده است و به درون ذهن و شعورشان نخزیده است و فرو نرفته است، و سوء ادبشان با خدا و باکلام او را به تصویر میکشد . . . و مقابله قرآن با همهی اینها را پیش چشم میدارد، و نشان میدهدکه چگونه قرآن این کارهایشان را تحقیر و تقبیح میکند، و ایشان را تهدید میکند و بیم میدهد، و به عذاب بزرگدردناکی اشاره مینمایدکه آنانرا خوار و رسوا میگرداند.
(وَیْلٌ لِّکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ (7) .
وای بر هرکس که دروغپرداز و بزهکار باشد!.
(ویل) به معنی هلاک است. (افاک) به معنی بسیار دروغگوئی استکه به دروغگوئی خویگرفته باشد. (اثیم) به معنیگناهکاری استکه بسیار مرتکبگناه میشود . . . تهدیدیکه در میان است شامل هریک از این صفتها میگردد. این تهدید از سوی خدائی صادر میگرددکه نیرومند و توانا و چیره است. خدائیکه میتواند هلاک سازد و دمار از روزگار هر دروغپرداز بزهکاری برآورد. خدا دارای وعدهی راست و درست است، و او تهدیدکردن و بیم دادن خود را پیاده میکند و تحقق میبخشد. لذا تهدید و بیم هراسانگیز و خوفناکی است.
این دروغپرداز بزهکار، نشانهی دروغپردازیش و علامت بزهکاریش این استکه بر باطل اصرار و پافشاری میکند، و در برابر حق عظمت میفروشد، و خویشتن را بزرگتر از آن میداندکه در مقابل آیات خدا کرنش ببرد و فروتنیکند، و با خدا ادب لازم را مراعات بدارد:
(یَسْمَعُ آیَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِراً کَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا).
آن کسی که پیوسته آیات خـدا را میشنود که بر او خوانده میشود (و از وعد و وعید، بیم دادن و مژده دادن، امر و نهی، و پند و اندرز، صحبت میدارد، امّا او) پس از آن از روی تکبر (بر کفر و مخالفت با حق و انجام گناه) اصرار میورزد؛ انگار آیههای خدا را نشنیده است!.
این تصویر مبغوض و زشت، هرچندکه تصویر دستهای از مشرکان مکه است، ولی در هر جاهلیتی تکرار میگردد، و امروز و فردا مکرر میشود. در میانکسانی کهگفته میشود مسلمان هستندکسی یافته میشود آیات خدا را میشنودکه بر او تلاوت مـیگردد، مستکرانه بر بزهکاری و فسق و فجور پافشاری میکند! انگار آیات خدا را نشنیده است. چراکه آیات خدا با هواها و هوسهایش نمیسازد، و با چیزهائیکه بدانها خویگرفته است همسو و همراه نمیباشد، و آیات خدا با او در ماندگاری بر باطل و پوچی، همیاری و همکاری نمیکند، و او را بر شر و بدی خود مستقر و ماندگار نمـیگرداند، و با او در هیچ راهی همراه نمیگردد، و در جهت او حرکت نمیکند!
(فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ (8).
او را به عذاب بس دردناکی مژده بده.
بشارت و مژده دادن، برای خیر و خوبی بهکار میرود. ولی در اینجا برای تمسخر و استهزاء آمده است. وقتی که چنین کسی سخنان بیم دهندهی آسمانی را نمیشنود، بگذار واویلای مورد نظر در صدای مژدهرسان به گوش او برسد! تا تمسخر و استهزاء و تحقیر و خوار داشتن افزایش یابد.
( وَإِذَا عَلِمَ مِنْ آیَاتِنَا شَیْئاً اتَّخَذَهَا هُزُواً).
هنگامی که چیزی از آیات ما را فرامـیگیرد، آن را بـه تمسخر میگیرد و مایهی استهزاء میگرداند!.
تمسخر و استهزاء آن هم بعد از این که آیات خدا را درک و فهم میکند و سرچشمهی آیات را میشناسد. این امر بدتر و ناپسندتر است. این هم شکلی استکه در جاهلیتهای پیشین و پسین تکرارگردیده است و تکرار میگردد. در میان مردمان کسان بسیاری هستند، و در میان کسانیکهگفته میشودکه مومن میباشند، کسانی یافته میشوندکه آیات خدا را میدانند ولی آنها را به تمسخر میگیرند، و ماده و مایهی استهزاء میسازند! آیات خدا را به تمسخر میگیرند و مومنان به آیات را مـورد استهزاء قرار میدهند، وکسانی را تمسخر میکنندکه بخواهندکارهای مردمان و زندگی را به آیات خدا حواله دهند و برگردانند.
(أُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ (9).
این چنین کسانی عذاب بزرگ و خوارکنندهای دارند. خواری سزای مناسب کسی استکه آیات خدا را میداند و آنها را به تمسخر میگیرد. این عذاب، آماده و نزدیک است، هرچندکه موعد آن پس از مدتی فرامیرسد، ولیکن درحقیقت این عذاب حـاضر و موجود است:
(مِن وَرَائِهِمْ جَهَنَّمُ).
رویاروی آنان دوزخ است.
واژهی (من ورائهم)گذشته از معنی آن، سایه روشنهای آن هم مورد نظر است . . . سایه روشنهایش این است که عذاب بر سر راه ایشان و پیش روی آنان است، ولی آن را نمیبینند، چون از آن غافل هستند، امّا از ایشان درنمیگذرد و بدان خواهند افتاد!
(وَلَا یُغْنِی عَنْهُم مَّا کَسَبُوا شَیْئاً وَلَا مَا اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاء).
و آنچه (از مال و جاه دنیا) به دست آوردهاند، و کسانی که سوای خدا به عنوان اولیاء برگزیدهاند، اصلا به حالشان سودی نمیرسانند (و از دوزخ نمیرهانند). هیچ چـیزی از آنچه کردهاند یا به دست آوردهاند و داشتهاند کمترین سودی بدیشان نمیرساند و به حالشان ندارد. چه اعمالشان -اگر هم خوب و پـسندیده بوده باشد -ضائع میشود و غباری در هوا میگردد و بر باد میرود، و به چیزی از آن دسترسی پیدا نمیکنند. چرا که اعمالشان بر پایهی ایمان اسـتوار نبوده است. املاک و دارائیهایشان راه زوال در پیش میگیرد و نابود میشود، و چیزی از آن املاک و اموالکه سودی داشته باشد و به دردشان بخورد همراهشان نمیماند. اولیائیکه بجز خدا داشتهاند -اعم ازمعبودها، یا یاوران و سپاهیان، و یا دوستان و برادران - نمیتوانند کمکی بدیشان بکنند و شفاعتی برایشان بنمایند.
(وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (10).
و عذاب بس بزرگی دارند.
گذشته از آنکه این عذاب بس بزرگ است خوارکننده و رسواکننده نیز میباشد. چه گناهی که در استهزاء و تمسخر آیات خدا مرتکب گردیدهاند زشت و پلشت است و خواری و رسوائی را میطلبد. همچون استهزاء و تمسخری چون بزرگ است مقتضی بزرگی عذاب است.
این بند به پایان میآید، بندیکه در آن به طور مختصر از استهزاء و تمسخر آیات یزدان، و بازداشتن دیگران از آن آیات، و خود را بزرگتر و برتر دیدن از پیروی کردن از آن آیات، سخن رفته است باگفتاری از حقیقت آن آیات، و بیان جزا و سزایکسیکه به این حقیقت باور نمیدارد و بدان کافر میشود:
(هَذَا هُدًى وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ لَهُمْ عَذَابٌ مَّن رِّجْزٍ أَلِیمٌ (11).
ایـن قرآن راهنما است، و کسانی کـه آیات پروردگارشان را باور نمیدارند، عذاب بزرگی از (بدترین و) دردناکترین نوع عذاب دارند.
درحقیقت این قرآن هدایت است. هدایت صاف و خالص است. هدایت محض استکه ضلالتی آمیزهی آن نمیگردد و آن را نمیآلاید.کسیکه با وجود این حقیقت، بدان آیاتکفـر ورزد سزاوار دردناکترین عذاب میگردد، عذابیکهتاکید معنی شدت و دردآوری آن را به تـصویر میکشد و مجسم مینماید. (رجز) عذاب شدید است. عذابیکه بدان تـهدید می گردند و بیم داده میشوند عذابی است از نوع سختترین و بدترین عذاب . . .تکراری بعداز تکراری است، و تاکیدی بعد از تاکیدی است. ایـن سختترین و بدترین عذاب با این تکرار و تاکید بسیار، سزاوارکسی استکه هدایت صاف و خالص و محض و صریح و آشکار را نپذیرد و راهکفـر در پیش گیرد.
*
بعد از این تـهدیدکردن هراسانگیز، و بیم دادن وحشتانگیز برمی گردد، و دلهایشان را نرمک نرمک مـیپساید و لمس مینماید، با یادآوریکردن نعمتهائی که در این جـهان بزرگ و سترگ خدا آنها را در دسترسشان قرار داده است و در اختیارشانگذاشته است:
(اللَّهُ الَّذِی سخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ فِیهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (12) وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِّنْهُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لَّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (13).
خداوند همان کسی است که دریا را رام شما کرده است، تا کشتیها برابر فرمان و اجازهی او (که بـه مادهی کشتیها و خود آبها و دیگر عوامل طبیعی داده است) در دریا روان شوند، و شما انسانها بتوانید از فضل خدا بهره گیرید، و شاید سپاسگزار گردید (و شکر نعمتهای بیکران یزدان را بجای آورید). وآنچه که درآسمانها و آنچه که در زمیناست همه رااز ناحیه خود، مسـخر شما سـاخته است. قطعاً دراین (تسخیر موجودات مختلف و به گردش و چرخش درآوردن چرخهی حیات به نفع انسانها) نشانههای مهمی (بر قدرت و مهربانی خدا در حق آدمیزادگان) است، برای کسانی که میاندیشند (و اندیشمندانه به اشیاء دور و بر، و به خود زندگی مینگرند).
این آفریده کوچک انسان نام، از رعایت و عنایت فراوان خدا بهرهمند میگردد، آن اندازه که بدو اجازه میدهد آفریدههای بزرگ و هراسانگیز را مسخر سازد و به زیر فرمان خـود بکشد، و به شیوهها و از راههای گوناگون ازآنها سود ببرد و استفادهکند. این امر در پرتو راهیابی بهگوشهای از راز و رمز قانون الهی حاکم بر آفریدهها نصیب انسان میگردد، قانونی که پدیدهها برابر آن راه میسپرند و از آن سرکشی و تمرد نمـیکنند. اگر این راهیابی بهگوشهای از آن راز و رمز نبود، انسان با نیروی ناچیز و محدود خـود نمیتوانست از چیزی از آن پدیدههای سترگ و هراسانگیز جهان هستی سود ببرد، بلکه نه تنها سود نمیبرد نــمیتوانست با آن پدیدهها زندگی را ادامه بدهد. آخـر انسان موجـود کوچک ناچیزی است، ولی پـدیدهها دیوها و عفریتهای قدرتمندی هستندکه از نیرو و انرژیها و حجمها و جرمها ساخته و پرداخته گردیدهاند.
دریا یکی از این موجـودات قدرتمند و بزرگی استکه یزدان آنرا به زیرفرمان انسان در آورده است و آن را مسخرش نموده است. یزدان انسان را به چیزی از راز و رمز پدیدههای هستی راهیاب فرموده است. انسان در پرتو این راهیانکشتیها را شناخته است و بدانها پی برده است،کشتیهائیکه سینه این آفریدهی بزرگ و هراسانگیز را میشکافند، و بر دوش امواج بزرگ آن قرار میگیرند و از امواج کوه پیکرش هراسی به خود راه نمیدهند!
(لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ فِیهِ بِأَمْرِهِ).
تا کشتیها برابر فرمان و اجازهی او (که به مادهی کشتیها و خود آبها و دیگر عوامل طبیعی داده است) در دریا روان شوند.
یزدان سبحان استکه دریا را با این خصـائص و ویژگیها آفریده است، و ماده کشتیها را با این خصائص و ویژگیها پدید آورده است، و خصائص و ویژگیهای فشار هوا را پدیدار نموده است، و به بادها سرعت، و به زمین نیروی جاذبه بخشیده است . . . و سائرخصائص و ویژگیهای جهانی دیگر را پدید آورده است تاکمک کنند و کشتیها در پرتو همهی این عوامل در دریا حرکت نمایند. یزدان انسان را به همهی اینها رهنمون و رهنمود کرده است تا بتواند از آنها استفادهکند، و از دریا نیز در نواحی و زوایای دیگری بهره ببرد:
(وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ).
و شما بتوانید از فضل خدا بهره گیرید.
مثل شکار کردن برای خوردن و زینت و آراستن، و همچنین تجارت و بازرگانی نمودن، و دانش و تجربه آموختن و ورزشکردن، و سائر چیزهای دیگریکه انسان زنده در دریاها از فضل و فیض خدا میجوید. یزدان دریاها وکشتیها را به تسخیر انسان درآورده است تا فضل و لطف خدای را بجوید، و با شکر بزرگواری و نعمت بخشیدن یزدان به انسان بدو رو کند، و سپاس تسخیر و راهیابی را بگوید:
(وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (12).
و شاید سپاسگزار گردید (و شکر نعمتهای بیکران یزدان را بـجای آورید) .
خدا دل انسان را با این قرآن متوجه وفای بدین حق می کنـد، و آن را با آن افق ارتباط میدهد، و به درک و فهم وحدتی فرامیخواند که میان انسان و میان جـهان است، و آن وحدت سرچشمه و وحدت رویکرد و جهت است . . . وآن روبه خداکردن و رو به خدا رفتن است...
قرآن بعد از ذکر دریا به گونهی خاص، به ذکر پدیدههای دیگر به گونه عام میپردازد. یزدان مسخر انسان ساخته است هرچه راکه در آسمانها و در زمین از نیروها و انرژیها و نعمتها و برکات و خیرات است، آن قسمتکه به صلاح انسان و داخل در دائره وظیفهی خلافت او است:
(وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِّنْهُ).
و آنچه که در آسمانها و آنچه که در زمین است همه را از ناحیهی خود، مسخر شما ساخته است.
هر چیزیکه در این جهان هستی است از او است و بدو برمیگردد و حواله میگردد. خدا پدید آورندهی آن، و گرداننده و اداره کنندهی آن، و تسخیر کنندهی آن یا به زیر سلطه و قدرت در آورندهی آن است . . . انسان این آفریدهی کوچک، از سوی یزدان مجهز به استعدادی گردیده استکه در سایهی آن میتواند با بخشی از قوانین جهانی آشنا شود، و نیروها و انرژیهائی را با آن استعداد به تسخیر خود درآورد که بالاتر از قدرت و قوت و طاقت و توان او است بدان اندازهکه نمیتوان سنجید و با معیار و مقیاس بشری برکشید! همهی اینها هم از فضل و فیض یزدان در حق انسان است. در هریک از اینها هم نشانهها و آیههائی است برای کسیکه بیندیشد و پژوهشکند، و با دلش و با خردش پسودهها و لمسهای دست سازندهی اشیاء، و ادارهکننده وگردانندهی جهان، و متصرف در این نیروها و انرژیها را دنبال و پیجوئی نماید:
(إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لَّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (13).
قطعاً در این (تسخیر موجودات مختلـف و به گردش و چـرخش درآوردن چرخهی حیات به نفع انسانها) نشانههای مهمّی (بر قدرت و مهربانی خدا در حق آدمیزادگان) است، برای کسانی که میاندیشند (و اندیشمندانه به اشیاء دور و بر و به خود زندگی مینگرند) .
اندیشه، درست و ژرف و فراگیر نخواهد بود مگر زمانیکه از نیروها و انرژیهائی فراتر رود و درگذرد که راز و رمز آنها راکشف میکند و با آنها آشنا میشود، فراتر رود و درگذرد به سوی سرچشمهی این نیروها و انرژیها . . . و به سوی قوانینی بال و پر بگشاید که بر این نیروها و انرژیها حاکم و فرمانروا هستند. این پیوند و ارتباط استکه تماس انسان با نیروها و انرژیها را ممکن میگرداند، و درک و فهم آنها را برایش میسر میسازد. اگر همچون پیوند و ارتباطی نباشد نه تماسی در میان خواهد بود و نه درک و فهمی حاصل میشود. نه شناختی و نه دسترسی، و نه دستیابی و نه سود بردنی از چیزی از این نیروها و انرژیها میسر میگردد . . .
*
وقتیکه روند سوره بدین بند نیرومندی میرسدکه دل مومن را با دل این هستی پیوند میدهد، و آن را از سرچشمهی نیروی حقیقی آگاه میگرداند که راهیابی به اسرار این هستی است . . . در این زمان استکه مومنان را به والائی و بالائی و داشتن فراخی افق و سعهی صدر در رویاروئی با ضعیفان عاجزی فرا میخواند که دلهایشان با آن سرچشمهی دارا و غنی تماس نمیگیرد و پیوند پیدا نـمیکند. همچنین مومنان را به عطف توجه و مهر و عطوفت با آن مسکینان محروم از دسترسی بدان حقائق روشن و روشنگر نیرومند بزرگ دعوت میکند، آن مسکینانی که مصـائب و وقائعی را نمینگرند که خدا بر سر ملتهای پیشین آورده است، در آن روزهائیکه عظمـت و اسرار و قوانین خدا در آنها جلوهگر میآید:
(قُل لِّلَّذِینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذِینَ لا یَرْجُون أَیَّامَ اللَّهِ لِیَجْزِیَ قَوْماً بِما کَانُوا یَکْسِبُونَ (14) مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاء فَعَلَیْهَا ثُمَّ إِلَى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ (15).
به کسانی که ایمان آوردهاند، بگو: بر کسانی ببخشایید که روزهای (مصائب و بلایای) الهی را چشم نمیدارند (و روزهائی را فراموش میکنند که برسر گذشتگان کافر و فاسق و فاجر همچون قوم فرعون و لوط و ثمود چه آمده است، و با متانت و رزانت از ایشان صرف نظر نمایید)تا خداوند خودش آنان را در برابر کارهائی که کردهاند کیفر دهد. هرکس که کار نیک بکند، به سود خود او است و هرکس که کار بد بکند به زیان خود او است. سپس همهی شما به سوی پروردگارتان بازمیگردید (و نتیجهی اعمال خویش را میبینید ).
این رهنمود بسیار ارزشمندی است بـرایکسانیکه ایمان آوردهاند تا با کسانی گذشت داشته باشندکه روزهای مصائب و بلایای الهی را چشم نمیدارند. رهنمود و رهنـمـون میشوندکه آمرزش و گذشت بکنند، و در حال قوت و قدرت ببخشایند و گذشت نمایند، و در هنگام بزرگی و برتری صرف نظر کنند و عفو فرمایند. در واقع کسانیکه روزهای مصائب و بلایای الهی را چشم نمیدارند و انتظار نمیکشند مسکین و فقیر هستند وگاهگاهی مستحق ترحـم و شفقف میباشند، چون از آن سرچشمهی جوشان محروم و بیبهرهاند، سرچشمهی جوشانی که از لطف و رحمت و قوت و ثروت موج میزند. این سرچشمه، سرچشمهی ایمان به یزدان، و اطمینان و اعتماد بدان، و پناه بردن به ستون آن، و خویشش را به دژ حـمایت آن انداختن در ساعات غم و اندوه و شدت و ضیقت است. همچنین مستحق ترحم هستند چـون از دانش و آگاهی حقیقی و متصل به اصل قوانین جهانی، و از نیروها و ثروتهائی که در فراسوی قوانین جهانی هستند محروم و بیبهره مـیباشند. مومنانی که گنج و خزینهی ایمان را دارند، و از رحمت و لطف و فضل و فیض ایمان بهرهمند و خوردارند، بیـش از هرکسان دیگری شایان و سزاوارند که عفوکنند و بر همچون مسکینان و محرومانی سرکشیها و نادانیها را ببخشایند و از ایشان گذشت نمایند.
این از یک سو، از ســوی دیگر، باید این مومنان کار را یکسره به خدا واگذار نمایند تا خدا پاداش نیکوکار را در برابر نیکوکاریش بر عهدهگیرد، و کیفر بدکار را در برابر بدکرداریش بدهد. و عفوکردن و صـرف نظر نمودن مومنان از بدی و بدکرداری چنین مسکینانی را در نامههای خوبیهایشان خوبی بشمار آورد و به عنوان خوبی بنگارد. امّا این عفو وگذشت مومنان از چنین مسکینانی وقتی باید باشدکه از عفو وگذشتشان فساد وتباهی در زمین پیدا نگردد، و همچنین روشن است بر قوانین و مقررات خدا و بر مقدسات او تعدی و تجاوز نشود:
(لِیَجْزِیَ قَوْماً بِما کَانُوا یَکْسِبُونَ (14) .
تا خداوند خودش مردمان را در برابر کارهائی که کردهاند کیفر دهد.
بر اینکار، با مسوولیت شخصی، و عدالت سزا و جزا، و تاکید بر برگشتن به سوی یزدان یکتا در پایان گشت و گذار دنیا، پیرو میزند .
(مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاء فَعَلَیْهَا ثُمَّ إِلَى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ (15) .
هرکس که کار نیک بکند، بـه سود خود او است، و هرکس کار بد بکند به زیان خود او است، سپس همهی شما به سوی پروردگارتان بازمیگردید (و نتیجهی اعمال خویش را میبینید).
بدین وسیله مومن سعهی صدر پیدا میکند و نیروی تحمّلش بیشتر میشود، و فهم و شعورش بالا میرود، و تباهیها و بدکرداریهای فردی و سرکشیها و یورشهای کور گروهی از محرومان از لطف و فضل یزدان، و نابینایان از حق و حقیقت جهان را تحمّل میکند، بدون اینکه ضعفی از خود نشان دهد و یا به تنگنا افتد و رنجیده خاطر گردد. چه شخص مومن، بسی بزرگتر و دارای سعهی صدر بیشتر و نیرومندتر از آن استکه از هر بادی بلرزد و از میدان پیکار در راه کردگار بیرون رود. آخر شخص مومن بردارنده مشعل نور هدایت برای محرومان از نور است، و بردارنده مرهم شفای محرومان از سرچشمهی هدایت است. او در برابرکارش پاداش داده میشود، و ازگناه بزهکار چیزی دامنگیر او نمیگردد. در پایان،کار و بار واگذار به یزدان است، و برگشت همگان به سوی او در آن جهان است.
*
بعد از آن، قرآن از رهبری مومنانهی بشریت صحبت میکند. ایـن رهبری سرانجام در رسالت محمّدیه متمرکز میشود. به اختلاف بنیاسرائیل اشاره میکند و بیان میدارد چگونه بعد از آنکه خدا بدیشانکتاب و حکومت و نبوت داد، در باره کتابشان اختلاف ورزیدند. بیان میدارد که پرچم رهبری و حکومت، به دست صاحب دعوت واپسین داده میشود. در حالیکه صاحب دعوت واپسین هنوز در مکه است، و دعوت واپسین از هر سو رانده و در محاصره است. ولیکن سرشت دعوت واپسین همان استکه هست، و وظیفهی آن همان استکه هست از آن زمانکه پدیدارگردیده است و پای به عرصهی کارزار گذاشته است:
(وَلَقَدْ آتَیْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ (16) وَآتَیْنَاهُم بَیِّنَاتٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمْ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ (17) ثُمَّ جَعَلْنَاکَ عَلَى شَرِیعَةٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاء الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ (18) إِنَّهُمْ لَن یُغْنُوا عَنکَ مِنَ اللَّهِ شَیئاً وإِنَّ الظَّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَاللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ (19) هَذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّقَوْمِ یُوقِنُونَ (20).
ما به بنیاسرائیل کتاب آسمانی و حکومت و نبوت بخشیدیم، و از روزیهای حلال و پاکیزه بدیشان عطاء کردیم، و آنان را بر جهانیان (عصر خویش) برتری دادیم. ما دلائل واضح و نشانههای روشنی در بارهی کار (نبوت و شریعت دین خود را) در اختیار بنیاسرائیل گذاردیم، ولی آنان (در این باره با همدیگر) اختلافی نداشتند مگر بعد از آن که علم و آگاهی (از حقیقت دین و احکام آن) پیدا کردند. در ایـن هنگام به سبب برتری جوئی و عداوت و حسادت میان خود، (در بارهی دین و احکام آن) اختلاف ورزیدند. قطعاً پروردگار تو، روز قیامت در میان ایشان در بارهی چیزی که راجع بدان اختلاف پیدا کردهاند، داوری خواهد کرد (و به قضاوت خواهد نشست). سپس ما تو را (مبعوث کردیم و) بر آئین و راه روشنی از دین (خدا که برنامهی تو و همهی انبیاء پیشین بوده است و اسلام نام دارد) قرار دادیـم. پس، از این آئین پیروی بکن و بدین راه روشن برو (چرا که آئین رستگاری و راه نجات است) و از هواها و هوسهای کسانی پیروی مکن که (از دین خدا بیخبرند و از راه حق) آگاهی ندارند. آنان هرگز تو را از عذاب خدا نمیرهانند (و در آخرت در بـرابر خدا کمترین کمکی به تو نمیتوانند بکنند، و هیچ دردی را از تو دوا نمیکنند). ستمگران کفرپیشه، برخی یار و یاور برخی دیگرند، و خدا هم یار و یاور پرهیزگاران است. این (قرآن و شریعت) وسیلهی بینش مردمان و مایهی هدایت و سبب رحمت برای کسانی است که اهل یقین هستند. پیش از اسلام، رهبری در دست بنیاسرائیل بود. آنان صاحبان عقیدهی آسمانی بودند، عقیدهایکه خدا آن را در این دوره از تاریخ برای ایشان برگزیده بود. انسانها قطعاً باید دارای رهبریای باشندکه از آسمان مدد و یاریگرفته باشد. چه زمین رهبری آن هوا و هوس یا جهل و نادانی و یا قصور و ناتوانی خواهد بود. خداکه آفریدگار انسانها است تنها او استکه برای انسانها شریعت وضع میکند، شریعتیکه پاک از هوا و هوس و گرایش بدینان یا بدانان است، چون همگان بندگان او هستند، و مبرا از جهل و نادانی، و دور از قصور و کـوتاهی است، چه خدا استکه مردمان را آفریده است و او ازآفریدگان خود ازهـرکس دیگری مطلعتر و باخبرتر است، و او بسیار دقیق و بسیار آگاه است .
(وَلَقَدْ آتَیْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ).
ما به بنیاسرائیل کتابآسمانی و حکومت و نبوت بخشیدیم.
تورات در میانشان شریعت خدا بود. حکومت نیز برای نگاهداری شریعت دردست آنان بود. نبوت بعد از رسالت موســی و کتاب او در میانشان بود برای نظارت بر شریعت و نگاهبانی ازکتاب. پیغمبران زیادی از میانشان برگزیده شده بودند و در دوران نسبتاً طولانی تاریخ پیاپی آمده بودند:
(وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ).
و از روزیهای حلال و پاکیزه بدیشان عطاء کردیم.
مملکت ایشان و نبوتهایشان در سرزمین مقـدس و پاک و پرخیرات و برکاتی میان نیل و فرات بود.
(وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ (16) .
و آنان را بر جهانیان (عصر خویش) برتری دادیم.
روشن است برتری ایشان بر مردمان زمان خودشان بود. اولین نماد برتری ایشانگزینش آنان برای رهبری برا بر شریعت خدا، و اعطاء کتاب و حکومت و نبوت بدیشان بود:
(وَآتَیْنَاهُم بَیِّنَاتٍ مِّنَ الْأَمْرِ).
ما دلائل واضح و نشانههای روشنی در بارهی کار (نبوت و شریعت دین خود را) در اختیار بنیاسرائیل گذاردیم.
آنچه بدیشان داده شده بود شریعت روشن و قاطع و جداسازندهی حق از باطل بود. هیچگونه پیچیدگی و اشتباهـی وکجی وکژی و انحرافی در آن نبود. چیزی در میان نبودکه باعث اختلاف ورزیدن در باره این شرع روشن گردد، اختلافـیکه در میانشان بروز کرد و در گرفت. اختلاف ایشان ناشی از پیچیدگیکار نبود، و از عدم آگاهی آنان از صحیح بودن فرمان سرچشمه نگرفته بود.
(فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمْ الْعِلْمُ).
ولی آنان (در این باره با همدیگر) اختلافی نداشتند مگر بعد از آن که علم و آگاهی (از حقیقت دین و احکام آن) پیدا کردند.
اختلافیکه پیداکردند تنها از حسادت موجود در میان خودشان، و ازکشمکش و ستمگریشان برخاسته بود. آنان اختلاف پیداکردند با وجود اینکه حق را میشناختند و درست را میدانستند:
(بَغْیاً بَیْنَهُمْ).
به سبب حب ریاست و برتریجوئی و عداوت و حسادت میان خود.
بدین سبب رهبری ایشان در زمین پایانگرفت، و جانشینی آنان باطل شد، و دیگر در روز قیامت سر و کارشان با خدا است:
(إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ (17).
قطعاً پروردگار تو، روز قیامت در میان ایشان در بارهی چیزی که راجع بدان اختلاف پیدا کردهاند، داوری خواهد کرد (و به قضاوت خواهد نشست).
سپس خداوند حکم خلافت زمین را برای رسالت نوینی و پیغمبر تازهای نوشت و واجبگرداند. پیغمبریکه به شریعت خدا راستی و درستی خود را برمیگرداند، و آشکار و روشن بودن را به رهبری آسمان عودت میدهد، و شریعت خدا، نه هواها و هوسهای مردمان را در این رهبری حاکم میگرداند:
(ثُمَّ جَعَلْنَاکَ عَلَى شَرِیعَةٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاء الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ (18).
سپـس ما تو را (مبعوث کردیم و) برآئین و راه روشنی از دین (خدا که برنامهی تو و همهی انبیاء پیشین بوده است و اسلام نام دارد) قرار دادیم. پس، از این آئین پیروی کن و بدین راه روشن برو (چرا که آئین رستگاری و راه نجات است) و از هواها و هوسهای کسانی پـیروی مکن که (از دین خدا بیخبرند و از راه حق) آگاهی
ندارند.
بدین منوال و بر این روالکار خلاصه میشود: یا شریعت یزدان، و یا هواها و هوسهای مردمان در میان است و بس. فرض سوم در میان نیست، و راه میانهای میان شریعت راست و پابرجای یزدان، و میان هواها و هوسهای تغییر پذیر و دگرگون شوندهی مردمان، وجود ندارد. لذا هرکس به ترک شریعت خدا بگوید، برابر هواها و هوسها حکومت و داوری میکند. چه سوای شریعت یزدان هوا و هوس مردمان است وکسانی بدان هوا و هوس عشق میورزند و میگرایندکه نادان هستند و درک و فهم ندارند!
یزدان سبحان پیغمبر خود صلی الله علیه و سلم را برحذر مـیدارد از اینکه به دنبال هواها و هوسهایکسانی راه بیفتدکه نادانند و درک و فهم ندارند. آنان او را اصلا از خدا بینیاز نمیکنند و از دست او نمیرهانند. ایشان برخی بعضی را به دوستی وسرپرستی میگیرند. آنان نمیتوانند هیچگونه زیانی بدو برسانند، وقتیکه برخی بعضی را به دوستی و سرپرستی میگیرند، زیرا خدا مولی و سرور او است:
(إِنَّهُمْ لَن یُغْنُوا عَنکَ مِنَ اللَّهِ شَیئاً وإِنَّ الظَّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَاللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ (19).
آنان هرگز تو را از عذاب خدا نمیرهانند (و در آخرت در برابر خدا کمترین کمکی به تو نمیتوانند بکنند، و هیچ دردی را از تو دوا نمیکنند). ستمگران کفر پیشه، برخی یار و یاور برخی دیگرند، و خدا هم یار و یاور پرهیزگاران است.
این آیه با آیهی پیش از آن، راه صاحب دعوت را مشخص و معین میدارد، و در این راستا انسان را بینیاز از هر سخنـی و گفتاری، و از هر تعلقه و تحشیهای یا شرح و بسطی بینیاز میگرداند:
(ثُمَّ جَعَلْنَاکَ عَلَى شَرِیعَةٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاء الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ (18) إِنَّهُمْ لَن یُغْنُوا عَنکَ مِنَ اللَّهِ شَیئاً وإِنَّ الظَّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَاللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ (19).
سپس ما تو را (مبعوث کردیم و) برآئین و راه روشنی از دین (خدا که برنامهی تو و همهی انبیاء پیشین بوده است و اسلام نام دارد) قرار دادیم. پس، از این آئین پیروی بکن و بدین راه روشن برو (چرا که آئین رستگاری و راه نجــات است) و از هواها و هوسهای کسانی پیروی مکن که (از دیـن خدا بیخبرند و از راه حق) آگاهی ندارند. آنان هرگز تو را از عذاب خدا نمیرهانند (و در آخرت در برابر خدا کمترین کمکی به تو نمیتوانند بکنند، و هیچ دردی را از تو دوا نمیکنند). ستمگران کفرپیشه، برخی یار و یاور برخی دیگرند، و خدا هم یار و یاور پرهیزگاران است.
این شریعت خدا استکه سزاوار چنین توصیفی است. سوای شریعت خدا هواهـا و هوسها است و منبع و سرچشمهی آنها جهل و نادانی است. بر صاحب دعوت واجب است از شریعت آسمانی پیروی کند و بس، و هواها و هوسها را به طور کلی رها سازد و ترک کند. زیرا پیروان این هواها و هوسها ناتوانتر از این هستند که او راکه صاحب شریعت است از عذاب خدا برهانند و در آخرت کمترین کمکی بدو بنمایند. آنان بر ضد او همدست و همیارند و برخی دوست و یاور برخی دیگرند. ایشان در میان خود به یـکدیگر تکیه میکنند و بر ضد صاحب شریعت متحد میگردند. لذا درست نیستکه صاحب شریعت چشم یاری از برخی از ایشان داشته باشد و کمک یا داوری از هواها و هوسهای آنان بطلبد، هواها و هوسهائیکه ایشان را با رشتهی خـود به یکدیگر ربط و پیوند میدهد. بلکه آنان ضعیفتر و ناتوانتر از آن هستندکه بتوانند بدو اذیت و آزار برسانند. خدا ولی و یاور و سرپرست پرهیزکاران است. ولایت و یاوری و سرپرستی خداکجا و ولایت و یاوری و سرپرستی دیگرانکجا؟! ضعیفان جاهل و لاغریکه برخی از آنان برخی دیگر راکمک و یاوری میکنند کجا و صاحب شریعتی کجا که خدا او را کمک و یاری میکند، خدائی که ولی و یاور و سرپرست پرهیزگاران است؟!
به عنوان پیروی بر این بیان قاطع و جازم، یزدان از یقین سخن می گوید، و از چیزی صحبت میداردکه در اینگفتار و امثال آن، بینش و هدایت و رحمت برای اهل یقین در قرآن است:
(هَذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّقَوْمِ یُوقِنُونَ (20).
این (قرآن و شریعت) وسیلهی بینش مردمان و مایهی هدایت و سبب رحمت برای کسانی است که اهل یقین هستند.
قرآن، بینشهای درون و دلائل متقن و براهین روشن، برای مردمان نامیده شده است. این توصیف معنی هدایت و روشنگری موجود در قرآن را ژرفا میبخشد. قرآن خودش بینشهای درون و دلائل متقن و براهین روشن است و حق را از باطل جدا میسازد، همانگونه که بینشهای درون و دلائل متقن و براهین روشن، پرده از کارهاکنار میزند. قرآن خودش هدایت است. قرآن خودش رحمت است . . . امّا همهی اینها منوط به یقین است. مربوط به وثوق و اعتمادی استکه شک و تردیدی بدان راه ندارد و آمیزهی آن نمیگردد، و پریشانی و اضطرابی با آن نمیآمیزد و آن را
نمیآلاید، و شک و دودلی بدان راه پیدا نمیکند و به داخل آن نمیخزد. زمانیکه دل یقین پیدایند و به وثوق برسد، راه خود را میشناسد، و متردد نمیگردد و تزلزل پیدا نمیکند و منحرف نمیشود و کژراهه نمیرود. بدین هنگام راه برای او واضح و آشکار پـدیدار میگردد، و افق روشن جلوهگر میآید، و هدف مشخص و معین میشود، و برنامه، راست و درست نمودار میگردد. در این زمان است این قرآن با این یقین برای او نور و هدایت و رحمت میشود.
*
پیرو میزند بر سخن از دوستی و سرپرستی ستمکاران، و اینکه آنان برخی با برخی دیگر دوستی میورزند و عهدهدار امور یکدیگر میگردند، و خدا هم ولی و سرپرست پرهیزگاران است. از سرشت این قرآن نسبت به مومنان سخن رفت، و گفته شدکه قرآن بینشهای درون و دلائل متقن و براهین روشن، و هدایت و رحمت برای اهل یقین و معتقدان واقعی است . . . بر این سخن پیرو میزند با جدائی قاطعانهایکه میان حال کسانی استکه مرتکب بدیها میشوند، و میان حال کسانی استکهکارهای نیک میکنند و مومن هستند. این را ناپسند میشماردکه آنان و اینان را برابر بشمارند و یکسان بگمارند، در حالیکه در ترازوی خدا آنان و اینان برابر و مساوی نیستند. خدا آسمانها و زمین را بر حق و حقیقت و عدالت و دادگری، استوار و پایدار فرموده است، و حق و حقیقت در طرح و نقشهی این جهان هستی، اصل و اساس است:
(أًمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئَاتِ أّن نَّجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاء مَّحْیَاهُم وَمَمَاتُهُمْ سَاء مَا یَحْکُمُونَ (21) وَخَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ (22) .
آیا کسانی که مرتکـب گناهان و بدیها میشوند، گمان میبرند که ما آنان را همچون کسانی بشمار میآوریم که ایمان میآورند و کارهای پسندیده و خوب انجام
میدهند، و حیات و ممات و دنیا و آخرتشان یکسان میباشد؟ (اگر چنین بیندیشند) چه بد قضاوت و داوری میکنند!!! خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده است، تا هر کسی در برابر کارهائی که انجام مـیدهد، سزا و جزا داده شود، و به انسانها هیچ گونه ستمی نگردد.
جائز استکه در اینجا سخن از اهلکتاب باشد، آن کسانی که ازکتاب خود منحرف گردیدهاند، و مرتکب بزهکاریها و بدیها شدهاند، و پیوسته خود را در ردیف ایمانداران و جزو ایشان قلمداد میکنند، و خویشتن را همتا و همسان مسلمانانی میشمارند کهکارهای خوب و پسندیده انجام میدهند. همچون اهل کتابی گمان میبرندکه برابر معیار و مقیاس خدا در زندگی دنیوی و در زندگی اخروی، ایشان با مومنان همتا و همسانند. یعنی در وقت حساب وکتاب و سزا و جزای آخرت برابر با مسلمانانند . . . جائز هم است سخن همگانی باشد و مراد بیان ارزشهای بندگان در ترازوی یزدان بوده، و بیان گردد که کفهی ترازوی مومنان، دارندگان اعمال شایسته و بایسته، برتری میگیرد و رجحان مییابد. همتا و همسان شمردن مرتکبان بدیها و انجامدهندگان خوبیها، نامقبول و ناپسند است. زشت است آنان و اینان را در دنیا یا در آخرت همتا و همسان شمرد. نیکان و بدان را یکسان دانستن مخالف با قاعدهی ثابت و اصیل در ساختارکل هستی استکه قاعدهی حق است، حقیکه در ساختار هستی جلوهگر و پدیدار است، همانگونه که در شریعت خدا جلوهگر و پدیدار است. حقیکه جهان بر آن استوار و برقرار است، همانگونه که زندگی مردمان بر آن استوار و برقرار است. حقیکه تحقق مییابد در جدائی انداختن میان بدان و نیکان در همهی اوضاع و احوال، و تحقق پیدا میکند در پاداش دادن وکیفر رساندن هرکسی برابر هدایت یا ضلالتی که در پیشگرفته است. حقیکه در پیادهکردن عدالت و دادگری با همهی مردمان جلوهگر میشود:
(وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ (22).
به انسانها هیچگونه ستمی نگردد.
معنی اصالت حق در ساختار جهان، و ارتباط حق با شریعت یزدان برای انسان، و اجرای داوری حق در روز سزا و جزا بر ایشان، معنائی استکه در قرآن مـجید مکرر ذکر میگردد، زیرا حق اصلی از اصول این عقده است، و مسائل مـختلف و متفرق بر آنگرد میآید، و در زوایای جهان درون و درکرانههای جهان بیرون به سوی آن برمیگردد، و بالاخره حق در قانون جهان و در شریعت انسان نهفته است، و حق اساس (اندیشهی اسلام در باره هستی و زندگی و انسان )[2] است.
در جوار این اصل ثابت و استوار، به هوا و هوس دگرگون شونده و تغییرپذیر اشاره میکند، هوا و هوسی که برخی از مردمان از آن خدائی برای خود ترتیب میدهند و میسازند و آن را پرستش میکنند، و بدین سبب به گونهای گمراه میگردند که راهیابی و هدایتی به دنبال ندارد - پناه بر خدا:
( أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن یَهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ (23).
هیچ دیدهای کسی را که هوا و هوس خود را به خدائـی خود گرفته است، و با وجود آگاهی (از حق و باطل، آرزوپرستی کرده است و) خدا او را گمراه سـاخته است، و بر گوش و دل او مهر گذاشته است و بر چشمش پردهای انداخته است؟! پس چه کسی جز خدا (و خدا هم از وی رویگردان است) میتواند او را راهنمائی کند؟ آیا پند نمیگیرید و بیدار نمیشوید؟.
تعبیر قرآنی نوآفرین، نمونهی شگفتی از نفس بشری را ترسیم میکند، نفسیکه اصل ثابت و استوار را رها میسازد، و به دنبال هوا و هوس زیر و رو شونده و تغییرپذیر راه میافتد، و هوا و هوس را میپرستد و برایشکرنش میبرد، و آن سرچشمهی اندیشهها و احکام و احساسات و جنبشها و تلاشهای خود میکند، و آن را معبود چیرهی آن اندیشهها و احکام و احساسات و جنبشها و تلاشها میگرداند، و اشارات تغییرپذیر هوا و هوس را با اطاعت و تسلیم و قبول دریافت میدارد و بر دیده میگذارد. تعبیر قرآنی این تصویر را ترسیم میکند و زشت بدان مینگرد و از آن اظهار تعجب مینماید:
(أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ).
هیچ دیدهای کسی را که هوا وهوس خود را به خدائی خود گرفته است.
آیا او را دیدهای؟ او موجود شگفتی است. سزاوار است به تماشای او نشست و از او در شگرف ماند! همچنین میسزدکه خدا او راگمــراه و سرگشتهکند، و با رحمـت هدایت او را درنیابد. چه او در دل خود جائی برای هدایت باقی نگذاشته است. آخر او هوا و هوس بیمار خود را پرستش و بندگی میکند!
(وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ).
و با وجود آگاهی (از حق و باطل، آرزو پرستـی کرده است و) خدا او را گمراه ساخته است.
خدا با علم به اینکه طرف (استحقاق هدایت ندارد و در فسق و فجور غرق است و) سزاوار گمراهی است. یا با وجود علم طرف به حق (و باطل و شناخت راه درست و نادرست) او در برابر هوا و هوسش استقامت و پایداری نشان نمیدهد، و این آگاهــی او را از ایـن که هوا و هوسش را معبودی بگیرد که از او اطاعتگردد بازنمیدارد. لذا این امر باعث میگردد که خدا او را ویلان و سرگردان سازد، و بدو مهلت و فرصت دهدکه درکوری وکوردلی خود بسر برد و جلو برود:
(وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً).
و بر گوش و دل او مهر گذاشته است و بر چشمش پردهای انداخته است.
درنتیجه پنجرههائیکه نور از آنها وارد میگردیده است بسته شده است، و جایگاههای درک و فهمی که هدایت از آنجاها به داخل میخزیده است محو گردیده است، و وسائل و ادوات خرد و شعور به علت اطاعت از هوا و هوس درهم شکسته است وبیفائده و بیکاره گشته است، اطاعتیکه بسان اطاعت عبادت و تسلیم است.
(فَمَن یَهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ؟).
چه کسی جز خدا (و خدا هم از او رویگردان است) میتواند او را راهنمائی کند؟.
هدایت، هدایت خدا است و بس. هیچ فردی هدایت یا ضلالت در دست او نیست. بلکه هدایت دادن وگمراه کردن کار خدا و در دست خدا است،کاریکه هیچکس در آن با خدا شرکت ندارد، حتی پیغـمـبران برگزیدهاش.
(أَفَلَا تَذَکَّرُونَ (23) .
آیا پند نمیگیرید و بیدار نمیشوید؟.
هرکسکه متذکر شود بیدار وهوشیار میگردد، و از رشتهی هوا و هوس رهانی مییابد، و به سوی راه راست و درست و صاف و روشنی برمیگردد که روندگان آن گمراه نـمیشوند.
سورهی جاثیه آیهی 37-24
(وَقَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ (24) وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ مَّا کَانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتُوا بِآبَائِنَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ (25) قُلِ اللَّهُ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَا رَیبَ فِیهِ وَلَکِنَّ أَکَثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (26) وَلَلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرضِ وَیَومَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ (27) وَتَرَى کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى کِتَابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (28) هَذَا کِتَابُنَا یَنطِقُ عَلَیْکُم بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (29) فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَیُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِی رَحْمَتِهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ (30) وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا أَفَلَمْ تَکُنْ آیَاتِی تُتْلَى عَلَیْکُمْ فَاسْتَکْبَرْتُمْ وَکُنتُمْ قَوْماً مُّجْرِمِینَ (31) وَإِذَا قِیلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَالسَّاعَةُ لَا رَیْبَ فِیهَا قُلْتُم مَّا نَدْرِی مَا السَّاعَةُ إِن نَّظُنُّ إِلَّا ظَنّاً وَمَا نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ (32) وَبَدَا لَهُمْ سَیِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون (33) وَقِیلَ الْیَوْمَ نَنسَاکُمْ کَمَا نَسِیتُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا وَمَأْوَاکُمْ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن نَّاصِرِینَ (34) ذَلِکُم بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُمْ آیَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَغَرَّتْکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ لَا یُخْرَجُونَ مِنْهَا وَلَا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ (35) فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (36) وَلَهُ الْکِبْرِیَاء فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (37).
این بند واپسین سوره، سخن مشرکان در باره آخرت و رستاخیز و حساب و کتاب را بازگو میکند، و پاسخ این سخنشان را میدهد با واقعیت پیدایش ایشان، پیدایشی که جای انکار آن نیست. واقعیتی استکه بدیشان بسی نزدیک است. گاه صحنهای از صحنههای قیامت را نشان میدهد، صحنهای که انگار ایشان را فراگرفته است -هرچند که هنوز موعد آن فرا نرسیده است -اما تصویر قرآنی آن را زنده و برجسته پیش چشم ایشان میدارد، انگار آنان آن را عیناً از لابلای واژهها مشاهده میکنند.
آنگاه سوره پـایان میپذیرد با حمد و سپاس خدا، خدای یگانهای که در آسمانها و در زمین خداوندگار است، و خداوندگار جهانیان در آسمانها و زمین است، و با تمجید و تـعظیم بزرگواری منحصر به فـرد خدا در آسمانها و زمین، بزرگواریای که در برابرش سری بلند نمیگردد، و گردنکشی در مقابل آن گردن نمیافرازد ... او عزیز و مقتدر و حکیم و کاربجا است . . .
*
(وَقَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ (24) وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ مَّا کَانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتُوا بِآبَائِنَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ (25) قُلِ اللَّهُ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَا رَیبَ فِیهِ وَلَکِنَّ أَکَثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (26).
منکران رستاخیز میگویند: حیاتی جز همین زندگی دنیائی که درآن به سرمیبریم درکار نیست.گروهی از ما میمیرند و گروهی جای ایشان را میگیرند، و جز طبیعت و روزگار،ما را هلاک نمیسازد! آنان چنین سخنی را از روی یقین و آگاهی نمیگویند، وبلکه تنها گمان میبرند و تخمین میزنند. هنگامی که آیات روشن ما (که دال بر توانائی ما برای ایجاد رستاخیز و زندگی دوبارهاند) برآنان خوانده میشود، در برابرآنها دلیلی جز این ندارند که میگویند: اگر راست میگوئید (که قیامتی و زندگی دومی در کار است) پدران و نیاکان ما را زنده کنید و بیاورید (تا نمونهای از زنـده شدن مردگان را ببینیم و باور کنیم). بگو: خداوند شما را (از نیستی به هستی میآورد و) زنده میکند، سپس (بعد از به پایان آمدن اجلتان) شما را میمیراند، سپس (بعد از دوران برزخ و ماندگاری در گورها، شما را دوبـاره زنده میکند و) در روز قیامت که درآن تردیدی نیست شما را گرد میآورد، ولیکن بـیشتر مردم (به علت نیندیشیدن و تامل نکردن، قدرت خدا را بر ایجاد رستاخیز) نمیدانند.
اینگونه کوتاهبینانه مینگریستند. تنها به چیزی مینگریستند که دم دستشان بود. زندگی از دیدگاه ایشان در این مرحله کوتاهی خلاصه میشدکه در این دنیا با چشم میدیدند و بس. نسلی میمیرد و نسلی به دنیا مـیآید. در ظاهر امر، با مرگ دستی به سویشان دراز نمیشود. بلکه این روزها و روزگارها استکه سپری میشوند و میگذرند، و طومار زمان درهم پیچیده میگردد، و ناگهان آنان میمیرند. در این صورت این زمانه استکه مدت عمرشان را به پایان میرساند، و مرگ گریبانگیر پیکرهایشان میشود و آنان میمیرند!
این دیدگاه سطحی و کوتاه بینانهای است و از ظواهر و نمادها فراتر نمیرود، و اسرار و رموز فراسوی ظواهر و نمادها را نمینگرد و بررسی نـمیکند. آیا حیات از کجا به سراغشان آمده است و به پیکرهایشان خزیده است؟ وقتیکه حیات به سراغشان آمده است و به پیکرهایشان خزیده است چـهکسی آن را از ایشان بازپس میگیرد؟ مرگکه برابر نظم و نظام مشخصی و با گذشت روزهای معینی دامنگیر پیکرها نمیگردد، تا آنانگمان برند گذشت زمان استکه حیات را از ایشان میگیرد. چهکودکان میمیرند همان گونهکه پیران میمیرند، و تندرستان میمیرند هـمانگونه که بیماران میمیرند، و نیرومندان میمیرند همانگونه که ضعیفان میمیرند. در این صورت درست نیست کهگفته شود زمانه مرگ را میآورد. این راکسی درک و فهم میکندکهکار را با دیدهی پژوهشگرانهای بنگرد، و بکوشد اصلکار را بداند، و حقیقت اسباب و علل را فهم کند.
بدین خاطر خداوند در باره ایشان به حق فرموده است:
(وَمَا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ (24).
آنان چنین سخنی را از روی یقین و آگاهی نمیگویند، و بلکه تنها گمان میبرند و تخمین میزنند.
گمان میبرند گمان پیچیدهی سستیکه بر تدبر و تفکر استوار نیست، و تکیه بر یقین وآگاهی ندارد و دال بر درک و فهم حـقائق امور نمیباشد. آنان به رازی نمینگرندکه در فراسوی دو پدیدهی حیات و موت است، رازیکه بر ارادهی دیگری جدای از ارادهی انسان، و بر سبب دیگری غیر ازگذشت روزگاران گواهی میدهد.
(وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ مَّا کَانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتُوا بِآبَائِنَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ (25).
هنگامی که آیات روشن ما (که دال بر توانائی ما برای ایجاد رستاخیز و زندگی دوبارهاند) برآنان خوانده میشود، در برابر آنها دلیلی جز این ندارند که میگویند: اگر راست میگوئید (که قیامتی و زندگی دومی در کار است) پدران و نیاکان ما را زنـده کنید و بیاورید (تا نمونهای از زنده شدن مردگان را ببینیم و باور کنیم).
این درخواست هم بسان درخواست پیشین بیانگر سطحینگری و دیدگاه کوتاه بینانهای است که قوانین آفرینش را درک و فهم نمیکند، و به حکمت یزدانکه
نهان در قوانین جهان است پی نمیبرد، و راز حیات و ممات پنهان در فراسوی آن دو را نمیداند، رازیکه همراه آن حکمت ژرف الهی است. مـردمان در این زمین زندگی میکنند تا بدیشان فرصت و مهلت داده شود کار بکنند، و خدا ایشان را بیازماید در چیزیکه امکان آن را بدانان میدهد و ایشان را از آن برخوردار میفرماید. آنگاه میمیرند تا موعد حساب وکتابی فرامیرسدکه خدا آن را مشخص و معین نموده است. در موعد حساب وکتاب در برابرکارهائیکه کردهاند بازپرسی و دادگاهـی میشوند، و نتیجهی امتحان و آزمون دورهی حیات روشن میگردد. این استکه وقتیکه انسانها مردند به دنیا برنمیگردند. چون برگشتنشان به دنیا پیش از روز قیامت حکمت و فلسفهای ندارد. آنان به دنیا برنمیگردند، بدان خاطرکه دستهای از انسانها این را پیشنهاد میکنند. به سبب پیشنهادهای انسانها قوانین بزرگی تغییر نمییابدکه بر بنیاد و پایهی آنها، هستی برپا و برجا گردیده است! بدین خاطر جای هـمچون پیشنهاد ساده و سادهلوحانهای نیست، پیشنهادیکه با بیان آن به مبارزه آیات روشن وگویا میروند:
(ائْتُوا بِآبَائِنَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ (25) .
اگر راست میگوئید (که قیامتی و زندگی دومی در کار است) پدران و نیاکان ما را زنده کنید و بیاورید (تا نمونهای از زنده شدن مردگان را ببینیم و باور کنیم). چرا یزدان پدران ونیاکان ایشان را پیش از موعد مقرر زنده کند و بیاورد، موعد مقرریکه آن را تعیین و مشخصکرده است به خاطر حکمت و فلسفهی والائیکه دارد؟ آیا برای این استکه آنان قانع شوندکه خدا میتواند مردگان را زندهکرداند؟ شگفتا! مگر خدا نیستکه در هر لحظه حیات را جلو دیدگان آنان پدیدار و نمودار میسازد، مطابق قانون پدید آوردن و نمایان ساختن حیات؟
(قُلِ اللَّهُ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَا رَیبَ فِیهِ).
بگو: خداوند شما را (از نیستی به هستی میآورد و) زنده میکند، سپس (بعد از به پایان آمدن اجلتان) شما را میمیراند، سپس (بعد از دوران برزخ و ماندگاری در گورها، شما را دوباره زنده میکند و) در روز قیامت که در آن تردیدی نیست شما را گرد میآورد.
این معجزهای استکه میخواهند آن را در باره پدران و نیاکان خود ببینند. هان! این معجزه در جلو دیـدگان ایشان دارد عیناً روی میدهد. خدا استکه زنده میگرداند. هم او است که میمیراند. پس در این صورت هیچگونه تعجبی نداردکه خدا مردمان را زنده گرداند، و ایشان را در روز قیامت جمعگرداند. هیچ چیزی موجب شک و تردید در باره چنینکاری نمیگردد، کاری که نظائر آن در حـضور خودشان صورت میپذیرد:
(وَلَکِنَّ أَکَثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (26) .
ولیکن بیشتر مردم (به علت نیندیشیدن و تامّل نکردن، قدرت خدا را بر ایجاد رستاخیز نمیدانند.
بر این حقیقتکه حاضر و آماده است و اصلکلی را مجسم میگرداند و بدان برمیگردد، این چنین پیرو میزند:
(وَلَلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرضِ)
مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین ازآن خدا است.
خدا نگاهدار و محافظ همهی چیزهائی استکه در ملک و مملکتکائنات است. او آفریدگار همهی چیزهائی است که در ملک و مملکت کائنات است. او توانا بر پدید آوردن و برگشت دادن هر آن چیزی و هر آنکسی استکه در ملک و مملکتکائنات است.
*
(وَیَومَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ (27) وَتَرَى کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى کِتَابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (28) هَذَا کِتَابُنَا یَنطِقُ عَلَیْکُم بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (29) .
آن روز که قیامت برپا میشود، باطلگرایان زیان میبینند. (ای مخاطب! در آن روز) هر ملتی را میبینی که (خاشعانه و خاضعانه، چشم بـه انتظار فرمان یزدان! در محضر دادگاه خداوند دادگر مهربان) بر سر زانوها نشسته است. هر ملتی به سوی نامهی اعمالش فراخوانده میشود (و بدیشان گفته میشود:) امروز جزا و سزای کارهائی که میکردهایـد به شما داده میشود. این (نامهی اعمال که دریافت میدارید) کتاب ما است و اعمال شما را صادقانه بازگو مـیکند. ما (از فرشتگان خود) خواسته بودیم که تمام کارهائی را یادداشت کنند و بنویسند که شما در دنیا انجام میدادید.
در آیهی نخستین تند و سریع فرجام باطلگرایان را بدیشان اعلام میدارد. آنان زیانباران و زیانکنندگانند در آن روزیکه در بارهاش شک و تردید میورزیدهاند. از لابلای کلمات مینگریم، ناگهان میدان هراسانگیز سان دیدن را میبینیم، در حالی که نسلهای زیادیکه این ستاره را در عمر دور و دراز خـودشان آباد کردهاند، عمری که هرچند دور و دراز بوده است، ولی اندک وکوتاه بوده است، همه گرد آمدهاند، و بر روی زانوها نشستهاند و ملت ملت گردیدهاند و جدای از یکدیگر آرام گرفتهاند، در انتظار حساب وکتاب هراسانگیزند . . . این صحنه، صحنهی هراسانگیزی است. هراسانگیز است چون همهی نسلها در یک سرزمین گرد آمدهاند و همایش کردهاند. هراسانگیز است چون هیئت شگفتی و سیمای شگرفی دارد. همه بر زانوها نشستهاند. هراسانگیز است به سبب حساب وکتابیکه به دنبال دارد. هراسانگیز است چونگذشته از همه چیز مردمان همگان در پیشگاه خداوند توانا و چیره ایستادهاند، خداوند نعمتدهنده و بخشایندهای که شکر نعمتهای اوگفته نشده است و فضلها و کرمهایش از سوی اکثر این ایستادگان ناسپاس مانده است!
آن گاه بدین گروهها و دستههای گرد آمدهای که بر زانوها نشستهاند، و آب در دهانشان خشکیده است و صدا درگلویشان شکسته است و جان به لبشان رسیده
است، گفته میشود:
(الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (28) هَذَا کِتَابُنَا یَنطِقُ عَلَیْکُم بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (29).
امروز جزا و سزای کارهائی که میکردهاید به شما داده میشود. این (نامهی اعمال که دریافت میداریـد) کتاب ما است و اعمال شما را صادقانه بازگو میکند. ما (از فرشتگان خود) خواسته بودیم ک تمام کارهائی را یادداشت کنند و بنویسند که شما در دنیا انجام میدادید.
همگان خواهند دانستکه چیزی فراموش نخواهد شد یا ضائع و هدر نخواهد گردید! آخـر چگونه فراموش خـواهد شد یا ضائع و هدر خواهدگردید در حالیکه هر چیزی نوشته شده است و نگارش یافته است، و چیزی از علم و دانش خدا دور نمیافتد وکنار نـمیرود و غائب و پنهان نمیشود؟!
آنگاه جـمعیتهای فـراوان و ملتهایگوناگون و جوراجوریکه در فاصله نسلها و آمد و شد نژادها پای به جهان گذاشتهاند و هم اینک در اینجا گرد آمدهاند، دو دسته میگردند. دو دسته میشوند، و این دو دسته هـمهی ایـن جمعیتها و مجموعهها را در خود گرد میآورند: کسانی که اینان آوردهاند، و کسانی که کفر ورزیدهاند. این دو دسته مومنان و کافران در پیشگاه یزدان تنها دو پرچم دارند و بس، ترحم ایـمـان و پرچم کفر. آنان دو حزب هستند و بس: حزب یزدان، و حزب شیطان. هبه ملتها و مذهبها و نژادها و دستههای دیگر بدین دو حزب برمیگردند و در داخل یکی از این دو تا قرار میگیرند:
(فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَیُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِی رَحْمَتِهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ (30) .
و امّا کسانی که ایـمان میآورند و کارهای شایسته میکنند، پروردگارشان ایشـان را (به بهشت میبرد و) غرق نعمت خویش میگرداند. رستگاری و پیروزی آشکار همین است.
آنان از طول انتظار آسوده شدهاند، و از پریشانی و اضطراب آرمیدهاند. نص قرآنی کارشان را با سرعت، و سهل و ساده به پـایان میبرد، تا این سایهروشن زیبا و خوشایند پدیدار و نمودار آید.
آنگاه از لابلایکلمـات چشمانتان را به دستهی دیگری میدوزیم. ما چه چیز را مییابیم و میبینیم؟ آنچه مشاهده میکنیم تنبیه و سرزنش طولانی، و شناسائی شرمآور، و یادآورکردن بدترین اقوال و اعـمال است:
(وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا أَفَلَمْ تَکُنْ آیَاتِی تُتْلَى عَلَیْکُمْ فَاسْتَکْبَرْتُمْ وَکُنتُمْ قَوْماً مُّجْرِمِینَ (31) وَإِذَا قِیلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَالسَّاعَةُ لَا رَیْبَ فِیهَا قُلْتُم مَّا نَدْرِی مَا السَّاعَةُ إِن نَّظُنُّ إِلَّا ظَنّاً وَمَا نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ (32).
و امّا کسانی که کافر میگردند (بدیشان گفته میشود:) مگر آیههای من بر شما خوانده نمیشد و شما بزرگی و عظمت میفروختید و تکبر میکردید، و مردمان بزهکار و گناهکاری بودید؟ و هنگامی که گفته میشد: وعدهی خدا راست است (و کیفر هر کسی را در سرای دیگر به تمام و کمال میدهد) و قیامت حتما فرا میرسد و هیچ گونه شکی در رخ دادن آن نیست، میگفتید: ما نمیدانیم قیامت چیست! ما تنها گمانی (در باره آن) داریم و به هیچ وجه یقین و باور نداریم (که قیامت فرابرسد).
روند قرآنی لحظهای ایشان را رها میکند تا برای همگان چیزی را اعلان و اعلام دارد چیزی از چیزهائی را که گریبانگیر این افراد بدبیار و بدکردار میشود:
(وَبَدَا لَهُمْ سَیِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون (33) .
سزا و جزای کارهای بدی که کردهاند هویدا و گریبانگیرشان میشود، و آنچه که مسخرهاش میدانستند (که عذاب دوزخ است) از هر سو آنان را فرامیگیرد.
سپس به سویشان برمیگردد و با خوار داشتن و تنبیه کردن و اعلان و اعلام ناچیز انگاشتن وکوچک شمـردن، و بیان فرجام دردناک ایشان، بر سرشان میتازد:
(وَقِیلَ الْیَوْمَ نَنسَاکُمْ کَمَا نَسِیتُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا وَمَأْوَاکُمْ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن نَّاصِرِینَ (34) ذَلِکُم بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُمْ آیَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَغَرَّتْکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا).
و (از سوی خدا) بدیشان گفته میشود: ما امروز شما را (در عذاب رها میسازیم و) از یاد خود میبریم، همان گـونه که شما دیدار امـروز را به فراموشی سپردید (و ما را از یاد بردید، و مسائل و حوادث قیامت را پشت گوش انداختید) و جایگاهتان آتش دوزخ است و هیچ یار و یاوری ندارید. (گرفتار شـدنتان بدین سرنوشت اسفناک) بدان خاطر است کـه شما آیات خدا را به تمسخر گرفتهاید و زندگی دنیا، شما را گول زده است.
آنگاه پرده بر آنان فرو انداخته میشود با اعلان و اعلام واپسین سرنوشت و سرانجام ایشان. آنان در دوزخ رها میگردند و به ترک ایشانگفته میشود. ایشان از آنجا بیرون آورده نـمیشوند، و از ایشان خواسته نمیشود که معذرت خواهیکنند و عذر تـقصیر بیاورند و پوزش طلبند و آمرزش بخواهند:
(فَالْیَوْمَ لَا یُخْرَجُونَ مِنْهَا وَلَا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ (35).
امروز آنان از آتش دوزخ بیرون آورده نمیشوند، و از ایشان خواسته نمیشود که عذرخـواهی کنند و خشنودی بطلبند.
انگار ما با آواهای این واژهها صدای جریر جریر و تق و توق درها را میشنویمکه برای آخرین بار بسته میشوند! صحنه هم به پایان آمده است. دیگر بـعد از این در این صحنه تغییر و تبدیلی حاصل نمیگردد!
*
در اینجا صدای حمد و سپاس و ستودن و ثنا گفتن خدا برمیخیزد، و برای واپسین بار در سوره به دنبال این صحنهی موثر ژرف، طنینانداز میگردد:
(فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (36) وَلَهُ الْکِبْرِیَاء فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (37) .
ستایش تنها خداوندی را سزا است که پروردگار آسمانها و پروردگار زمین و پروردگار همهی جهانیان است. بزرگواری و والائی درآسمانها و زمین، ازآن او است، و او صاحب عزت و قدرت، و دارای حکمت و فلسفه (در همهی امور) است.
صدای حمد و سپاس برمیخیزد، و وحدت ربوبیت و یگانگی خداوندگاری را در این هستی اعلان و اعلام میدارد. در آسمانها و زمین جهان، در میان انسانها و پریهای جهان، در میان پرندگان و جانوران جهان، و در میان همه چیز و همهکس جهان، سپاس و ستایش طنینانداز میشود. همهی جهانیان تحت رعایت و عنایت خداوندگار یگانهای هستند. کار و بارشان را اداره میکند و میگرداند و ایشان را میپاید و از آنان محافظت مینمـاید. لذا باید او را در برابر رعایت و عنایت و تدبیر و تقدیرش ستود و حمد گفت.
صدای تعظـیم و تکریم برمیخیزد. بزرگی و سترگی مطلق خدا را در این جهان هستی اعلان و اعلام میکند. هر بزرگی و هر سترگی در این جهان هستی،کوچک میگردد، و هر چیره و توانائی کرنش میبرد و دولا میشود، و هر سرکشی و نافرمانی تسلیم میگردد، در برابر بزرگواری و والائی مطلق یزدان جهان.
همراه با بزرگی و سترگی، عزت و حکمـت است، عزتی که چیره است، و حکمتیکه ادارهکننده است:
وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (37).
او صاحب عزت و قدرت، و دارای حکمت و فلسفه (در همهی امور) است.
حمد و سپاس خدا را سزا است که پروردگار جـهانیان است.
پـایان جزء بیست و پنجم به دنبال آن جزء بیست و ششم قرار میگیرد که با سورهی احقاف میآغازد.