تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر سوره‌ جاثیه

سوره‌ جاثیه

مکی‌ است‌ و دارای‌ (37) آیه‌ است‌.

وجه‌ تسمیه: این‌ سوره‌ نام‌ خود را از آیه: ﴿وَتَرَىٰ کُلَّ أُمَّةٖ جَاثِیَةٗۚ [الجاثیة: 28] گرفته‌ است‌، که‌ تفسیر آن‌ در جای‌ خود می‌آید.

سوره‌ «جاثیه‌» بعد از سوره‌ «دخان‌» نازل‌ شد و محور آن‌، بیان‌ روش‌ مشرکان ‌در رویارویی‌ با حجت‌ها و آیات‌ قرآنی‌ و در مقابل‌، چگونگی‌ رویارویی‌ قرآن‌ با آنان‌ در جهت‌ درمانشان‌ و بیان‌ فرجام‌ کارشان‌ می‌باشد.

﴿حمٓ١ تَنزِیلُ ٱلۡکِتَٰبِ مِنَ ٱللَّهِ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡحَکِیمِ٢

خوانده‌ می‌شود: «حاء، میم‌» سخن‌ درباره‌ حروف‌ مقطعه‌ آغاز سوره‌ها، در آغاز تفسیر سوره‌ «بقره‌» گذشت‌.

«فرو فرستادن‌ این‌ کتاب‌» یعنی: این‌ قرآن‌ «از جانب‌ خداوند غالب‌ با حکمت ‌است‌» خداوندی‌ که‌ در ملکش‌ پیروزمند و در صنعش‌ فرزانه‌ و حکیم‌ می‌باشد.

﴿إِنَّ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ لَأٓیَٰتٖ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ٣

«بی‌گمان‌ در آسمان‌ها و زمین‌، برای‌ مؤمنان‌ نشانه‌هایی‌ است‌» یعنی: در خود آسمآن‌ها و زمین‌، یا در آفرینش‌ آسمآن‌ها و زمین‌، بر وجود خداوند عزوجل  و صفات‌، اسماء و افعال‌ وی‌، نشانه‌های‌ روشنی‌ است‌.

﴿وَفِی خَلۡقِکُمۡ وَمَا یَبُثُّ مِن دَآبَّةٍ ءَایَٰتٞ لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ٤

«و در آفرینش‌ خودتان‌» یعنی: در آفرینش‌ شما بر اطوار مختلفه‌؛ از خاک ‌گرفته‌ تا نطفه‌، سپس‌ علقه‌، سپس‌ مضغه‌ و نهایتا متکامل‌ ساختنتان‌ به‌ [طور] انسانی‌تان‌، همچنان‌ در تشکیل‌ و ترکیب‌ اعضا و در نیروهای‌ عجیب‌ بدنی‌ و روانی‌ای‌ که‌ خداوند عزوجل  در شما قرار داده‌ است‌ «و در آنچه‌ که‌ از انواع‌ جنبندگان‌ پراکنده‌ می‌گرداند» یعنی: همچنین‌ در آفرینش‌ آنچه‌ که‌ حق‌ تعالی‌ از انواع ‌موجودات‌ زنده‌ و جانوران‌ مختلف‌ النوع‌ در نواحی‌ زمین‌ می‌پراکند؛ اعم‌ از مناطق‌ گرمسیر، سردسیر و معتدل‌ و در سرزمین‌های‌ مرطوب‌ و خشک‌ و در هر جایی‌ از زمین‌ که‌ در آن‌ جاندارانی‌ مناسب‌ آب‌، خاک‌، جو و محیط طبیعی‌ آن‌ آفریده ‌است: «برای‌ مردمی‌ که‌ یقین‌ دارند، نشانه‌هایی‌ است‌» یعنی: دلایل‌ بسیار آشکاری ‌است‌ که‌ بر قدرت‌ و حکمت‌ آن‌ آفریننده‌ عظیم‌ دلالت‌ می‌کنند به‌ طوری‌که ‌اهل‌یقین‌ که‌ پذیرای‌ حق‌ می‌باشند، با مشاهده‌ و تأمل‌ در آن‌ها، عبرت‌ گرفته‌ و به‌وجود و وحدانیت‌ آفریننده‌ بی‌همتا، پی‌ می‌برند.

﴿وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مِن رِّزۡقٖ فَأَحۡیَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا وَتَصۡرِیفِ ٱلرِّیَٰحِ ءَایَٰتٞ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ٥

«و در اختلاف‌ شب‌ و روز» یعنی: در امر آمدن‌ آن‌ها از پی‌ یک‌دیگر، یا در تفاوت‌ آن‌ها در درازی‌ و کوتاهی‌، گرما و سرما و روشنایی‌ و ظلمت‌ نیز نشانه‌ها وعبرت‌هایی ‌است‌ «و در آنچه‌ خدا از رزق‌ از آسمان‌ فرود آورده‌» مراد از رزق‌ در اینجا: باران‌ است‌ زیرا باران‌ سبب‌ همه‌ چیزهایی‌ است‌ که‌ خداوند عزوجل  بندگان‌ را به‌وسیله‌ آن‌ها روزی‌ می‌دهد «پس‌ به‌ وسیله‌ آن‌، زمین‌ را زنده‌ گردانیده‌ است‌» زنده‌ ساختن‌ زمین‌، بیرون ‌آوردن‌ رستنی‌های‌ آن‌ است‌ «پس‌ از مرگ‌ آن‌» یعنی: پس‌ از خالی‌ بودن‌ آن‌ از سبزی‌ها و رستنی‌ها «و در گردش‌ بادها» که‌ گاهی‌ از یک‌ جهت‌ می‌وزند و گاهی‌ از جهتی‌ دیگر، گاهی‌ گرم‌ اند و گاهی‌ سرد، گاهی‌ نافع‌ اندو گاهی‌ زیان‌ آور «برای‌ مردمی‌ که‌ خرد می‌ورزند، نشانه‌هایی‌ است‌» بزرگ‌ که‌ بر وحدانیت‌ و قدرت‌ خداوند عزوجل  دلالت‌ می‌کنند اما نه‌ برای‌ اهل‌ جهل‌ و عناد بلکه ‌فقط برای‌ کسانی‌ که‌ دارای‌ خردهای‌ برتری‌ اند پس‌ جاهلان‌ معاند، هرگز از آن‌ها نفعی‌ نمی‌برند.

﴿تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱللَّهِ نَتۡلُوهَا عَلَیۡکَ بِٱلۡحَقِّۖ فَبِأَیِّ حَدِیثِۢ بَعۡدَ ٱللَّهِ وَءَایَٰتِهِۦ یُؤۡمِنُونَ٦

«این‌ است‌ آیات‌ الله» یعنی: این‌ آیاتی‌ که‌ ذکر شد؛ همانا حجت‌ها و برهآن‌های ‌خداوند  عزوجل ‌ در کتاب‌ هستی‌ وی‌ و در قرآن‌ عظیم‌ است‌ «که‌ آن‌ را به‌ حق‌ بر تو می‌خوانیم‌» یعنی: ما در آنچه‌ که‌ بر تو از قرآن‌ فرود می‌آوریم‌، راستگو هستیم‌ و آنچه‌ که‌ بر تو می‌خوانیم‌، متضمن‌ حق‌ است‌ «پس‌ بعد از خدا و آیات‌ او به‌ کدام‌ سخن‌ ایمان‌ خواهند آورد؟» یعنی: بعد از سخن‌ خداوند عزوجل  و بعد از آیات‌ وی‌، آن‌ها دیگر به‌ کدامین‌ سخن‌ باور می‌دارند؟ به‌ این‌ معنی‌ که‌ خداوند عزوجل  راستگوترین‌ راستان‌ است‌ پس‌ اگر این‌ کفار کوردل‌، سخن‌ او را تصدیق‌ نکنند؛ دیگر سخن‌ چه‌کسی‌ را تصدیق‌ خواهند کرد؟ و اگر آیات‌ کتاب‌ او را تصدیق ‌نکنند؛ دیگر کتاب‌ چه‌کسی‌ را تصدیق‌ می‌کنند؟ چنان‌که‌ خداوند متعال‌ در آیه‌ (23) از سوره‌ «زمر» می‌فرماید: ﴿ٱللَّهُ نَزَّلَ أَحۡسَنَ ٱلۡحَدِیثِ [الزمر: 23] «خداوند است‌ که نیکوترین‌ سخن‌ را فرود آورده‌».

«صاوی‌» در شرح‌ «جلالین‌» می‌گوید: «خداوند عزوجل  در این‌ سه‌ آیه‌، شش ‌دلیل‌ را بر وجود، قدرت‌ و وحدانیت‌ خود ذکر نموده‌ و آیه‌ نخست‌ را با: (للمؤمنین)، آیه‌ دوم‌ را با: (یوقنون) و آیه‌ سوم‌ را با: (یعقلون) به‌ پایان‌ آورده‌ است‌. وجه‌ تغایر و تمایز میان‌ جملات‌ پایان‌بخش‌ این‌ آیات‌ در این‌ است‌ که: وقتی ‌انسان‌ در آسمآن‌ها و زمین‌ و این‌که‌ ناگزیر آن‌ها را آفریننده‌ای‌ است‌، اندیشه‌ و تأمل‌ کند؛ بی‌شک‌ بر اثر این‌ تأمل‌ ایمان‌ می‌آورد پس‌ جمله‌ (للمؤمنین) با آن‌ متناسب ‌می‌باشد و چون‌ در آفرینش‌ خود اندیشه‌ کند، این‌ تأمل‌ بر ایمانش‌ می‌افزاید و از اهل‌ یقین‌ می‌گردد پس‌ جمله‌ (یوقنون) با آن‌ تناسب‌ دارد و چون‌ در سایر رویدادها و نشانه‌ها نیک‌ بنگرد و اندیشه‌ کند، عقلش‌ به‌ کمال‌ رسیده‌ و عملش ‌استحکام‌ می‌یابد پس‌ جمله‌ (یعقلون‌) با آن‌ تناسب‌ دارد». ابن‌کثیر می‌گوید: «این‌ تعابیر، خود بیانگر روندی‌ ارتقائی‌ و تکاملی‌؛ از حالی‌ شریف‌ به‌ حالی‌ شریف‌تر وبرتر از آن‌ می‌باشد». امام‌ رازی‌ نیز در تفسیر کبیر، دلایل‌ شش‌گانه‌ وجود، قدرت ‌و وحدانیت‌ خدای‌  عزوجل ‌ در این‌ آیات‌ را به‌ نحوی‌ بدیع‌ به‌ رشته‌ بیان‌ کشیده‌ که ‌در خور مطالعه‌ می‌باشد و در این‌ مختصر مجال‌ طرح‌ آن‌ها نیست‌.

﴿یَسۡمَعُ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسۡتَکۡبِرٗا کَأَن لَّمۡ یَسۡمَعۡهَاۖ فَبَشِّرۡهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٖ٨

«وای‌ بر هر دروغزن‌ گناه‌ پیشه‌ای‌» یعنی: وای‌ بر هر بسیار دروغگوی‌ بسیار گنهکاری‌ «که‌ آیات‌ خدا را که‌ بر او خوانده‌ می‌شود، می‌شنود سپس‌ سماجت‌ می‌ورزد» یعنی: بر کفر خویش‌ مصرانه‌ باقی‌ مانده‌ و بر شیوه‌ باطلی‌ که‌ بر آن‌ قرارداشته‌، پایبندی‌ می‌ورزد و از آنچه‌ که‌ از کلام‌ خدا عزوجل  می‌شنود، پند نمی‌گیرد «مستکبرانه‌» یعنی: او بر کفر خویش‌ درحالی‌ سماجت‌ و اصرار می‌ورزد که‌ خود را از این‌ امر که‌ به‌ حق‌ گردن‌ نهد، بزرگتر و برتر می‌بیند، حقی‌ که‌ عبارت‌ از کلام ‌پروردگار متعال‌ آفریننده‌ وی‌ می‌باشد، پروردگاری‌ که‌ نامش‌ متعالی‌ و سلطه‌اش ‌برتر است‌. «چنان‌که‌ گویی‌ آن‌ها را نشنیده‌ است‌» یعنی: حال‌ آن‌ دروغزن‌ گناه‌‌پیشه ‌در عدم‌ التفات‌ به‌ این‌ آیات‌، شبیه‌ حال‌ کسی‌ است‌ که‌ آن‌ها را نشنیده‌ است‌ «پس‌ او را به‌ عذابی‌ دردناک‌ مژده‌ ده‌» یعنی: به‌ او خبر ده‌ که‌ برایش‌ نزد خداوند قهار ـ به‌عنوان‌ جزای‌ اصرار و استکبار و عدم‌ استماع‌ وی‌ به‌ این‌ آیات‌ ـ عذابی‌ سخت‌ دردناک‌ است‌.

مفسران‌ در بیان‌ سبب‌ نزول‌ گفته‌اند: این‌ آیه‌کریمه‌ درباره‌ نضربن‌حارث‌ نازل‌ شد که‌ داستآن‌های‌ عجم‌ را می‌پراکند و مردم‌ را به‌ آن‌ها مشغول‌ می‌کرد تا قرآن‌ را نشنوند. اما حکم‌ آیه‌ کریمه‌ درباره‌ هر کسی‌ که‌ راه‌ دین‌ را بسته‌ و آن‌ را از مردم‌ باز می‌دارد و از پذیرش‌ هدایت‌ حق‌ تعالی‌ تکبر می‌ورزد، عام‌ است‌.

﴿وَإِذَا عَلِمَ مِنۡ ءَایَٰتِنَا شَیۡ‍ًٔا ٱتَّخَذَهَا هُزُوًاۚ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ عَذَابٞ مُّهِینٞ٩

«و چون‌» آن‌ دروغزن‌ گناه‌ پیشه‌ «بر چیزی‌ از آیات‌ ما آگاه‌ شود» یعنی: چیزی‌ ازعلم‌ آیات‌ الهی‌ به‌ وی‌ برسد «آن‌ها را» یعنی: آیات‌ الهی‌ را «به‌ تمسخر می‌گیرد» یعنی: آیات‌ الهی‌ را موضوعی‌ برای‌ ریشخند و تمسخر و ابراز شگفتی‌ خود قرار می‌دهد و معانی‌ای‌ را که‌ این‌ آیات‌ بدآن‌ها پرداخته‌ اند، دستاویز این ‌ریشخند و تمسخر خویش‌ می‌گرداند. چنان‌که‌ در آیه‌ (43) از سوره‌ «دخان‌» در این‌ مورد روایتی‌ را نقل‌ کردیم‌ که: ابوجهل‌ مقداری‌ خرما و کره‌ خواست‌ و آن‌گاه ‌به‌ یارانش‌ گفت: از این‌ زقوم‌ بخورید زیرا محمد به‌ شما جز شهد و عسل‌ را وعده‌ نمی‌دهد و این‌ همان‌ زقومی‌ است‌ که‌ او شما را از آن‌ می‌ترساند! «این‌ گروه‌» دروغ‌پرداز بهتان‌پیشه‌ که‌ اوصاف‌ آن‌ها گذشت: «عذابی‌ خوارکننده‌ خواهند داشت‌» به‌ سبب‌ پافشاری‌شان‌ بر کفر و استکبارشان‌ از شنیدن آیات‌ خداوند عزوجل  و به‌ تمسخر گرفتن‌ آن‌. عذاب‌ مهین: عذابی‌ است‌ خوارکننده‌ و فضیحت‌بار. بدین‌سان‌، خدای‌  عزوجل ‌ از راه‌ طرح‌ این‌گونه‌ تهدیدها، بر حرمت‌ و قدسیت‌ کتاب‌ خویش‌ از این‌که‌ در معرض‌ تمسخر و استهزا قرار گیرد، تأکید می‌گذارد.

در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت‌ مسلم‌ از ابن ‌عمر رضی الله عنه  آمده‌ است‌ که‌ فرمود: «رسول‌ خدا‌ صلی الله علیه و آله و سلم از این‌که‌ با قرآن‌ به‌ سرزمین‌ دشمن‌ مسافرت‌ شود، نهی‌ کردند؛ از بیم‌ آن‌که‌ مبادا دشمن‌ به‌ آن‌ اهانت‌ کند».

﴿مِّن وَرَآئِهِمۡ جَهَنَّمُۖ وَلَا یُغۡنِی عَنۡهُم مَّا کَسَبُواْ شَیۡ‍ٔٗا وَلَا مَا ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡلِیَآءَۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِیمٌ١٠

«دوزخ‌ پشت‌ سر آن‌هاست‌» یعنی: در پشت ‌سر احساس‌ افتخار و شرف‌ و عزت ‌آن‌ها به‌ دنیا و تکبر از حق‌؛ جهنم‌ قرار دارد پس‌ آن‌ها باید یقین‌ داشته‌ باشند که‌ جهنم ‌در پشت‌ سرشان‌ است‌ و به‌ زودی‌ آنان‌ را در خواهد یافت‌. به‌قولی‌، معنی‌ این‌ است: دوزخ‌ پیشاپیش‌ آن‌هاست‌ زیرا رویکرد آن‌ها به‌ سوی‌ دوزخ‌ است‌ و به‌ سوی‌ آن‌ پیش‌ می‌روند «و دفع‌ نمی‌کند از آنان‌» چیزی‌ از عذاب‌ الهی‌ را و هیچ‌گونه ‌سودی‌ به‌ آنان‌ نمی‌رساند؛ «آنچه‌ کسب‌ کرده‌اند» و به‌ دست‌ آورده‌اند از اموال‌ و اولاد «و نه‌ دوستانی‌ که‌ بجز الله گرفته‌اند» یعنی: همچنین‌ بتان‌ و خدایانی‌ که‌ برای ‌خود گرفته‌ و آن‌ها را به‌ جای‌ خداوند عزوجل  می‌پرستند و از آن‌ها امید رساندن‌ سود و دفع‌ زیانی‌ را دارند، هیچ‌ نفعی‌ به‌ آنان‌ نمی‌رساند «و آنان‌ عذابی‌ بزرگ‌ خواهند داشت‌» در جهنمی‌ که‌ پشت ‌سر یا پیشاپیش‌ آن‌هاست‌.

﴿هَٰذَا هُدٗىۖ وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّهِمۡ لَهُمۡ عَذَابٞ مِّن رِّجۡزٍ أَلِیمٌ١١

«این‌ هدایتی‌ است‌» یعنی: این‌ آیاتی‌ که‌ ذکر آن‌ در این‌ سوره‌ گذشت‌؛ همانا رهنمود و هدایتی‌ است‌ برای‌ راهیافتگان‌ به‌ قرآن‌ عظیم‌، یعنی‌ برای‌ کسانی‌ که‌ آنچه‌ را در آن‌ است‌، می‌پذیرند «و کسانی‌ که‌ به‌ آیات‌ پروردگارشان‌» یعنی: به‌ قرآن‌ «کافر شدند، برای‌شان‌ عذابی‌ از رجز دردناک‌ است‌» رجز: سخت‌ترین‌ عذاب‌ است‌.

﴿۞ٱللَّهُ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَکُمُ ٱلۡبَحۡرَ لِتَجۡرِیَ ٱلۡفُلۡکُ فِیهِ بِأَمۡرِهِۦ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ١٢

«خدا همان‌ کسی‌ است‌ که‌ دریا را برای‌ شما مسخر کرد» یعنی: آن‌ را به‌گونه‌ای ‌آفرید که‌ شما بتوانید بر آن‌ تمکن‌ یابید و آن‌ را رام‌ خویش‌ گردانید؛ با سوار شدن ‌بر فراز امواج‌ آن‌ در کشتی‌ها و دریاپیماهایی‌ که‌ او ساختن‌ آن‌ها را به‌ شما آموخته‌ است‌ «تا کشتی‌ها در آن‌ به‌ فرمانش‌ روان‌ شوند» یعنی: تا کشتی‌ها به‌ اذن‌ و یاری ‌دادنش‌ به‌ شما در به‌ حرکت‌ درآوردن‌ آن‌ها، بستر دریا را شگافته‌ و به‌پیش‌ روند «وتا از فضل‌ او طلب‌ روزی‌ کنید» با تجارت‌، فرو رفتن‌ در دریا و بیرون ‌آوردن‌ در و گوهر از آن‌، صید ماهی‌ و غیر این‌ها «و باشد که‌ سپاس‌ بگزارید» نعمت‌هایی‌ را که‌ حق‌تعالی‌ به‌ سبب‌ این‌ رام‌ ساختن‌ دریا، بر شما ارزانی‌ می‌دارد.

﴿وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا مِّنۡهُۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ١٣

«و آنچه‌ را در آسمان‌ها و آنچه‌ را در زمین‌ است‌ به‌ سود شما رام‌ کرد، همه‌ یکجا پدید آورده‌ اوست‌» یعنی: همه‌ آنچه‌ را که‌ حق‌ تعالی‌ در آسمان‌ها از خورشید و ماه‌ و ستارگان‌ و باران‌ و ابر و باد آفریده‌ است‌ و همه‌ آنچه‌ را که‌ در زمین‌ از کوه‌ها و دریاها و جویبارها و اشیای‌ سودآور دیگر آفریده‌ است‌، برای‌ بندگانش‌ مسخر و رام‌ گردانیده‌ و همه‌ این‌ها رحمتی‌ از جانب‌ وی‌ به‌ بندگانش‌ می‌باشد؛ به‌ عنوان ‌نعمت‌ و بخشایش‌ وی‌ «بی‌گمان‌ در این‌» رام‌ ساختن‌ «برای‌ گروهی‌ که‌ می‌اندیشند» و به‌ وسیله‌ فکر و اندیشه‌ و راهیابی‌ به‌ این‌ نشانه‌ها، به‌ توحید می‌رسند «نشانه‌هایی‌ است‌» اما کسانی‌ که‌ تفکر نمی‌کنند؛ به‌ این‌ نشانه‌ها نیز راهیاب ‌نمی‌شوند.

﴿قُل لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ یَغۡفِرُواْ لِلَّذِینَ لَا یَرۡجُونَ أَیَّامَ ٱللَّهِ لِیَجۡزِیَ قَوۡمَۢا بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ١٤

«به‌ کسانی‌ که‌ ایمان‌ آورده‌اند بگو: تا از کسانی‌ که‌ به‌ روزهای‌ الله امید ندارند درگذرند» یعنی‌ به‌ مؤمنان‌ بگو: از کسانی‌ که‌ وقایع‌ و رخدادهای‌ الهی‌ را بر دشمنانش‌ توقع‌ نمی‌دارند و بر خویشتن‌ از عذابی‌ همچون‌ عذاب‌ خداوند عزوجل  بر امت‌های‌ گذشته‌ بیم‌ ندارند، درگذرند، از آن‌ روی‌ که‌ آنان‌ به‌ باری‌ تعالی‌ ایمان ‌ندارند و بنابراین‌، عنایت‌ پیروزی‌ از سوی‌ باری‌ تعالی‌ را برای‌ دوستانش‌ نیز انتظار نمی‌برند. آری‌! از آنان‌ درگذرند؛ «تا خداوند قومی‌ از آنان‌ را به‌ حسب‌ کار و کردارشان‌ مجازات‌ کند» مراد از این‌ قوم: مؤمنانند که‌ به‌ درگذشت‌ از کفار فرمان ‌داده‌ شدند تا خداوند عزوجل  ایشان‌ را در قیامت‌ در برابر کارهای‌ نیکی‌ که‌ کرده‌اند، پاداش‌ دهد، که‌ از جمله‌ این‌ کارهای‌ نیک‌، صبر و شکیبایی‌ بر آزار کفار و چشم ‌پوشیدن‌ از آنان‌ با فروخوردن‌ خشم‌ و تحمل‌ ناخوشی‌ها از سوی‌ آنان‌ است‌. به ‌قولی‌ دیگر، معنی‌ چنین‌ است: تا خداوند عزوجل  کفار را بر حسب‌ آن‌ گناهان‌ و بدی‌ها‌یی‌ که‌ کرده‌اند، جزا دهد. گویی‌ باری‌ تعالی‌ می‌فرماید: شما نمی‌توانید جزایشان‌ را تماما بدهید پس‌ ما آنان‌ را چنان‌که‌ باید جزا می‌دهیم‌. ابن‌کثیر در معنی‌آن‌ می‌گوید: «یعنی‌ اگر شما از آنان‌ در دنیا درگذرید، بدانید که‌ خداوند عزوجل  قطعا آن‌ها را در آخرت‌ در برابر اعمال‌ بدشان‌ جزا می‌دهد».

واحدی‌ نیشاپوری‌ و قشیری‌ در بیان‌ سبب‌ نزول‌ آیه‌ کریمه‌ از ابن ‌عباس‌ رضی الله عنه  روایت ‌کرده‌اند که‌ فرمود: آیه‌ کریمه‌ درباره‌ عمربن‌ خطاب‌ رضی الله عنه  و عبدالله بن‌ابی‌ و دو گروه‌ پیرو آن‌ها نازل‌ شد؛ ماجرا این‌گونه‌ بود که: سپاه‌ مسلمانان‌ در غزوه‌ بنی‌مصطلق‌ بر سر چاهی‌ به‌نام‌ «مریسیع‌» فرود آمده‌ بود، عبدالله بن‌ابی‌ غلامش‌ را فرستاد تا آب ‌بیاورد، غلام‌ دیر کرد و چون‌ نزد وی‌ آمد ابن‌ابی‌ از او پرسید: علت‌ دیر کردنت‌ چه‌ بود؟ او گفت: غلام‌ عمر بر دهانه‌ چاه‌ نشسته‌ است‌ و کسی‌ را اجازه‌ نمی‌دهد که ‌آب‌ بکشد تا مشک‌های‌ پیامبر و مشک‌ ابوبکر پر نشود و مشک‌ مولایش‌ عمر را نیز پر نکند! عبدالله بن ‌ابی‌ گفت: مثل‌ ما و مثل‌ این‌ گروه‌ نیست‌؛ مگر چنان‌که‌ گفته‌ اند: «سمن کلبک یأکلک: سگت‌ را فربه‌ کن‌ تا تو را بخورد!». پس‌ این‌ سخن‌ به‌ عمر رضی الله عنه  رسید و او شمشیرش‌ را بر گرفت‌ تا به‌ قصد عبدالله بن‌ابی‌ حرکت‌ کند، همان‌ بود که ‌این‌ آیه‌ کریمه‌ نازل‌ شد. در روایت‌ دیگری‌ آمده‌ است: «این‌ آیه‌کریمه‌ درباره ‌یهودی‌ای‌ بنام‌ فنحاص‌بن‌ عازوراء و در باره‌ عمر رضی الله عنه  نازل‌ شد زیرا آن‌ یهودی‌، بعد از نزول‌ آیه: ﴿مَّن ذَا ٱلَّذِی یُقۡرِضُ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا ٢٤٥ [البقرة: 245] گفت: پروردگار محمد نیازمند شده‌ است‌! و چون‌ عمر رضی الله عنه  سخن‌ وی‌ را شنید، شمشیرش‌ را حمایل‌ گردنش‌ کرد ودر طلب‌ وی‌ بیرون‌ آمد. آن‌گاه‌ این‌ آیه ‌کریمه‌ نازل‌ شد. پس‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  در پی‌عمر رضی الله عنه  فرستادند و چون‌ او آمد، فرمودند: ای‌ عمر! شمشیرت‌ را بر زمین ‌بگذار...».

آیه‌ کریمه‌ منسوخ‌ نیست‌، چراکه‌ در مدینه‌ یا در غزوه‌ بنی‌مصطلق‌ نازل‌ شده‌ است‌. اما ابن‌کثیر می‌گوید: «این‌ حکم‌ که‌ مسلمانان‌ برای‌ تألیف‌ قلوب‌ مشرکان‌ واهل‌ کتاب‌، به‌ عفو و گذشت‌ از آنان‌ مأمور بودند، مربوط به‌ ابتدای‌ اسلام‌ بود اما بعد از آن‌که‌ آن‌ها بر کفر و عناد خویش‌ اصرار ورزیدند؛ خداوند عزوجل  مؤمنان‌ را به‌جهاد مأمور کرد».

﴿مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ أَسَآءَ فَعَلَیۡهَاۖ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُمۡ تُرۡجَعُونَ١٥

«هر که‌ کاری‌ شایسته‌ کند، به‌ سود خود اوست‌ و هرکه بدی‌ کند، به‌ زیانش‌ باشد، سپس‌» در روز قیامت‌ با اعمالتان‌ «به‌ سوی‌ پروردگارتان‌ برگردانیده‌ می‌شوید» و او شما را در برابر اعمالتان‌ جزا می‌دهد.

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحُکۡمَ وَٱلنُّبُوَّةَ وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَفَضَّلۡنَٰهُمۡ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ١٦

«و به‌یقین‌ به‌ بنی‌اسرائیل‌، کتاب‌» یعنی: تورات‌ «و حکم‌» یعنی: فهم‌ و دانش ‌در دین‌ را دادیم‌، که‌ با این‌ دو؛ زمینه‌ حکومت‌ و فرمانروایی‌شان‌ در میان‌ مردم‌ و حل‌ و فصل‌ دعاوی‌ آنان‌ برایشان‌ میسر گردید «و» نیز به‌ آن‌ها «نبوت‌ دادیم‌» و از میانشان‌ بسیاری‌ را به‌ نبوت‌ و رسالت‌ برانگیختیم‌ «و از چیزهای‌ پاکیزه‌ روزیشان ‌کردیم‌» یعنی: نعمت‌های لذت‌بخش‌ و گوارا را برای‌شان‌ حلال‌ کردیم‌ که‌ من‌ وسلوی‌ (ترنجبین‌ و بلدرچین‌) از آن‌ جمله‌ بود «و آنان‌ را بر جهانیان‌» زمان‌شان ‌«فضیلت‌ دادیم‌» به‌ گونه‌ای‌ که‌ به‌ آنان‌ نعمت‌هایی‌ ارزانی‌ داشتیم‌ که‌ به‌ دیگران ارزانی‌ نکرده‌ بودیم‌؛ چون‌ نزول‌ تورات‌، شکافتن‌ دریا و امثال‌ آن‌....

﴿وَءَاتَیۡنَٰهُم بَیِّنَٰتٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِۖ فَمَا ٱخۡتَلَفُوٓاْ إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَهُمُ ٱلۡعِلۡمُ بَغۡیَۢا بَیۡنَهُمۡۚ إِنَّ رَبَّکَ یَقۡضِی بَیۡنَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فِیمَا کَانُواْ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ١٧

«و در امر دین‌، نشانه‌های‌ روشنی‌ به‌ آنان‌ عطا کردیم‌» یعنی: در بیان‌ حلال‌ و حرام‌، به‌ بنی‌ اسرائیل‌ شرایع‌ و احکام‌ روشنی‌ عطا کردیم‌. یا مراد؛ معجزات‌ آشکار و روشن‌ است‌. به‌قولی‌ معنی‌ این‌ است: به‌ آنان‌ درباره‌ بعثت‌ رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  و شواهد نبوتشان‌، علم‌ و آگاهی‌ روشنی‌ عطا کردیم‌ «و اختلاف‌ نکردند مگر بعد از آن‌که‌ برایشان‌ علم‌ آمد» در مورد بیان‌ دین‌ و روشن‌ ساختن‌ معانی‌ آن‌ اما آن‌ها علم‌ را که‌ موجب‌ از بین‌ رفتن‌ اختلاف‌ است‌، وسیله‌ ثبوت‌ و پدید آوردن‌ اختلاف ‌گردانیدند «آن‌ هم‌ از روی‌ تعدی‌ و رقابتی‌ که‌ در میان‌ خود» در طلب‌ ریاست‌ و از روی‌ رشک‌ و حسد و دشمنی‌ «داشتند، بی‌گمان‌ پروردگارت‌ روز قیامت‌ میان‌ آنان‌ درباره‌ آنچه‌ که‌ در آن‌ اختلاف‌ می‌کردند» از کار دین‌ «فیصله‌ می‌کند» پس‌ نیکوکار را در قبال ‌نیکوکاری‌اش‌ و بدکار را در برابر بدکاری‌اش‌ جزا می‌دهد و اهل‌ حق‌ را از اهل ‌باطل‌ متمایز می‌گرداند.

چنان‌که‌ ملاحظه‌ می‌کنیم‌؛ خداوند عزوجل  در این‌ دو آیه‌، مجموعا شش‌ نعمت‌ را بر بنی‌اسرائیل‌ برشمرده‌ است‌.

﴿ثُمَّ جَعَلۡنَٰکَ عَلَىٰ شَرِیعَةٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِ فَٱتَّبِعۡهَا وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ١٨

«سپس‌ تو را» ای‌ محمد صلی الله علیه و آله و سلم ! «بر شریعتی‌ از امر دین‌ قرار دادیم‌» یعنی: تو را بر برنامه‌ و راه‌وروش‌ روشنی‌ از کار دین‌ قرار دادیم‌ که‌ به‌ حقت‌ می‌رساند. اصل ‌«شریعت‌»، به‌ معنای‌ آبشخور است‌، سپس‌ این‌ واژه‌ برای‌ دین‌ عاریت‌ گرفته‌ شد زیرا مردم‌ آنچه‌ را که‌ سبب‌ حیات‌ و طراوت‌ جان‌ها و روان‌هایشان‌ است‌، از چشمه‌سار زلال‌ دین‌ بر می‌گیرند «پس‌ آن‌ را پیروی‌ کن‌» یعنی: در میان‌ امتت‌، به‌احکام‌ شریعتت‌ عمل‌ کن‌ «و از هوس‌ها و خواهش‌های‌ کسانی‌ که‌ نمی‌دانند» یگانگی ‌خدای‌  عزوجل ‌ را و نمی‌دانند قوانین‌ و احکام‌ وی‌ برای‌ بندگانش‌ را «پیروی‌ نکن‌» که‌ آنان‌، کفار قریش‌ و موافقان‌شانند.

﴿إِنَّهُمۡ لَن یُغۡنُواْ عَنکَ مِنَ ٱللَّهِ شَیۡ‍ٔٗاۚ وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖۖ وَٱللَّهُ وَلِیُّ ٱلۡمُتَّقِینَ١٩

«قطعا آنان‌ چیزی‌ را در برابر خدا از تو دفع‌ نمی‌کنند» یعنی: آنان‌ چیزی‌ از عذابی را که‌ خداوند عزوجل  آن‌ را بر تو اراده‌ داشته‌ باشد ـ در صورتی‌ که‌ از هوس‌هایشان ‌پیروی‌ کنی‌ ـ از تو باز نمی‌دارند «و همانا ستمگران‌ بعضی‌ دوستان‌ بعضی‌ دیگرند» به‌ سبب‌ مشارکتی‌ که‌ با همدیگر در ظلم‌ دارند «و خدا ولی‌ متقیان‌» یعنی: یاری‌ دهنده‌ و کارساز آنان‌ «است‌» مراد از متقیان‌ کسانی‌اند که‌ از شرک‌ و معاصی‌ می‌پرهیزند.

﴿هَٰذَا بَصَٰٓئِرُ لِلنَّاسِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ٢٠

«این‌» یعنی: این‌ اعلام‌ عام‌ بر زبانت‌ برای‌ مردم‌ در این‌ باره‌ که: باید از شرایع ‌و نظامنامه‌های‌ الهی‌ پیروی‌ کنند و این‌ امر که: خداوند عزوجل  کارساز پیروان‌ دین ‌است‌ همچنین‌ خود این‌ شریعت‌ مقدس‌ ما: «برای‌ مردم‌ دیده‌وریهایی‌ است‌» یعنی: برهآن‌ها و دلایل‌ بینش‌بخشی‌ است‌ که‌ احکام‌ و نیازهای‌ دینی‌شان‌ را در پرتوآن‌ می‌بینند و می‌دانند «و رهنمودی‌» است‌ که‌ عمل‌کنندگان‌ را به‌ بهشت‌ می‌رساند «و رحمتی‌ است‌» از جانب‌ خدای‌  عزوجل ‌ در آخرت‌ «برای‌ قومی‌ که‌ اهل‌ یقینند» یعنی: برای‌ گروهی‌ که‌ از شأنشان‌ این‌ است‌ که‌ به‌ حق‌ یقین‌ دارند و از پراکندن ‌شبهات‌، در شک‌ و تزلزل‌ نمی‌افتند.

﴿أَمۡ حَسِبَ ٱلَّذِینَ ٱجۡتَرَحُواْ ٱلسَّیِّ‍َٔاتِ أَن نَّجۡعَلَهُمۡ کَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَوَآءٗ مَّحۡیَاهُمۡ وَمَمَاتُهُمۡۚ سَآءَ مَا یَحۡکُمُونَ٢١

«آیا کسانی‌ که‌ مرتکب‌ کارهای‌ بد شده‌اند» یعنی: کفر و معاصی‌ را باهم‌ جمع ‌کرده‌اند «پنداشته‌اند که‌ آنان‌ را مانند کسانی‌ قرار می‌دهیم‌ که‌ ایمان‌ آورده‌ و کارهای ‌شایسته‌ کرده‌اند؟» یعنی: آیا در میان‌ بدکرداران‌ ـ با وجود ارتکاب‌ جرایم‌ وگناهان‌ ـ و میان‌ نیکوکرداران‌ درست‌ عقیده‌، برابری‌ قایل‌ می‌شویم‌ و با همه‌ آن‌ها یکسان‌ عمل‌ می‌کنیم‌؟ «به‌طوری‌ که‌ زندگی‌ و مرگ‌شان‌ یکسان‌ باشد؟» در سرای‌ دنیا و سرای‌ آخرت‌؟ هرگز! آن‌ها برابر نیستند زیرا حال‌ اهل‌ سعادت‌ در آخرت‌، با حال‌ اهل‌ شقاوت‌ یکی‌ نیست‌. یعنی: ممکن‌ است‌ حال‌ دو گروه‌ در دنیا گاهی‌ با هم ‌برابر باشد و حتی‌ گاهی‌ بدکرداران‌ و گناه‌ پیشگان‌ در دنیا از نعمت‌های بیشتری‌ هم‌ بهره‌ور باشند اما اگر آن‌ها در آخرت‌ نیز باهم‌ برابر باشند، این‌ امر دور از عدالت ‌است‌ پس‌ نپندارید که‌ چنین‌ چیزی‌ واقعیت‌ پیدا خواهد کرد «چه‌ بد حکم‌ می‌کنند» که‌ می‌پندارند ما با نیکان‌ و بدان‌ در دنیا و آخرت‌ به ‌طور برابر عمل‌ می‌کنیم‌.

کلبی‌ در بیان‌ سبب‌ نزول‌ گفته‌ است: این‌ آیه‌ کریمه‌ درباره‌ علی‌، حمزه‌ و ابو عبیده ‌جراح‌ رضی الله عنه  و سه‌ تن‌ از مشرکان‌ به‌ نا‌م‌های: عتبه‌، شیبه‌ و ولیدبن‌ عتبه‌ نازل‌ شد زیرا این‌ مشرکان‌ به‌ آن‌ مؤمنان‌ گفتند: به‌ خدا سوگند که‌ شما بر چیزی‌ از حق‌ و حقیقت ‌قرار ندارید و اگر بر فرض‌، آنچه‌ که‌ شما می‌گویید حق‌ باشد، بدانید که‌ حال‌ ما از حال‌ شما در آخرت‌ نیز بهتر خواهد بود چنان‌ که‌ حال‌ ما هم‌اکنون‌ در دنیا از حال ‌شما بهتر است‌. پس‌ خداوند متعال‌ این‌ سخن‌ مشرکان‌ را رد کرد و این‌ حقیقت‌ را روشن‌ کرد که: ممکن‌ نیست‌ حال‌ مؤمن‌ مطیع‌، با حال‌ کافر عاصی‌ در آخرت‌ برابر باشد.

﴿وَخَلَقَ ٱللَّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّ وَلِتُجۡزَىٰ کُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا کَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ٢٢

«و خدا آسمان‌ها و زمین‌ را به‌ حق‌ آفریده‌ است‌» حقی‌ که‌ مقتضی‌ عدالت‌ در میان‌ بندگان‌ است‌ «و تا سرانجام‌، هرکس‌ به‌ حسب‌ آنچه‌ عمل‌ کرده‌ است‌ جزا داده‌ شود» یعنی: حق‌ تعالی‌ آسمان‌ها و زمین‌ را برای‌ آن‌ آفریده‌ است‌ تا خلق‌ را به‌ وسیله‌ آن‌ها بر قدرت‌ خویش‌ رهنمون‌ گردد و تا هرکس‌ بر حسب‌ آنچه‌ که‌ از گناهان‌ و طاعات ‌کرده‌ است‌؛ جزا داده‌ شود پس‌ بدانید که‌ قطعا خداوند عزوجل  کافر و مؤمن‌ را باهم‌ برابر نمی‌سازد «و آنان‌ مورد ستم‌ قرار نمی‌گیرند» با کاستن‌ از ثواب‌، یا افزودن‌ بر عذابشان‌.

این‌ آیه‌ کریمه‌، بسان‌ دلیلی‌ بر اعلام‌ پیشین‌ در آیه‌ قبل‌ در مورد عدم‌ یکسان‌ بودن ‌نیکان‌ و بدان‌ است‌.

﴿أَفَرَءَیۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ وَأَضَلَّهُ ٱللَّهُ عَلَىٰ عِلۡمٖ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمۡعِهِۦ وَقَلۡبِهِۦ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِۦ غِشَٰوَةٗ فَمَن یَهۡدِیهِ مِنۢ بَعۡدِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ٢٣

این‌ آیه‌ کریمه‌ دو سبب‌ نزول‌ دارد، سبب‌ نزول‌ اول‌ مربوط به‌ این‌ بخش‌ از آیه‌ است: ﴿أَفَرَءَیۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ [الجاثیة: 23] که‌ به ‌قولی: درباره‌ قریش‌ نازل‌ شد زیرا شیوه ‌آنان‌ چنین‌ بود که‌ مدتی‌ سنگی‌ را می‌پرستیدند، سپس‌ چون‌ ـ به‌ ظن‌ خود ـ چیز بهتری‌ از آن‌ را می‌یافتند، سنگ‌ را به‌ دور افگنده‌ و آن‌ چیز دیگر را می‌پرستیدند. به‌ قولی‌ دیگر: این‌ بخش‌ از آیه‌ درباره‌ حارث ‌بن ‌قیس‌ سهمی‌ ـ یکی‌ از تمسخرکنندگان‌ دین‌ حق‌ ـ نازل‌ شد که‌ هر چه‌ را نفسش‌ بدان‌ تمایل‌ داشت‌، می‌پرستید.

«پس‌ آیا دیدی‌» ای‌ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  «کسی‌ را که‌ هوس‌ خویش‌ را خدای‌ خود قرار داده‌» یعنی: کسی‌ که‌ هوس‌ و خواهش‌ نفس‌ خویش‌ را دین‌ خویش‌ گرفته‌ و فقط به‌ دنبال‌ هوای‌ نفس‌ خویش‌ است‌ پس‌ هر چه‌ را که‌ نفسش‌ به‌ وی‌ نیک ‌بنمایاند، انجام‌ می‌دهد و هر چه‌ را که‌ به‌ وی‌ زشت‌ بنمایاند، فرو می‌گذارد، بی‌آن‌که‌ محبت‌ خداوند عزوجل  و رضای‌ او را مد نظر داشته‌ باشد، یا به‌ نفرت‌ و غضب ‌الهی‌ اهمیتی‌ بدهد؟ یا مراد این‌ است کافر همان‌ چیزی‌ را که‌ نیک‌ می‌پندارد یا بدان‌ هوس‌ می‌ورزد، می‌پرستد مانند پرستش‌ سنگ‌، چوب‌ و غیره‌ «و خدا با وجود دانایی‌ وی‌ او را گمراه‌ گردانیده‌» یعنی: با آن‌که‌ چنین‌ کسی‌ به‌ حقیقت‌ آگاه‌ و داناست‌ و هدایت‌ را از گمراهی‌ باز می‌شناسد ولی‌ با این‌ وجود، به ‌سبب‌ پیروی‌ از شهوت‌ نفس‌ خویش‌، حق‌ را فروگذاشته‌ و در گمراهی‌ دست ‌و پا می‌زند. یا معنی ‌این‌ است: خداوند عزوجل  او را بدان‌ جهت‌ که‌ به‌ سزاوار بودنش‌ برای‌ گمراهی‌ علم ‌داشته‌، گمراه‌ کرده‌ است‌ «و بر گوش‌ و دلش‌ مهر زده‌» یعنی: خداوند عزوجل  بر گوشش ‌مهر زده‌ تا پند و موعظه‌ای‌ را نشنود و بر دلش‌ مهر زده‌ تا هدایت‌ را درک‌ نکند و به ‌آن‌ باورمند نشود «و بر دیده‌اش‌ پرده‌ نهاده‌ است‌» تا راه‌ درست‌ را نبیند و تشخیص‌ ندهد «آیا پس‌ از خدا» یعنی: بعد از گمراه‌ ساختن‌ خداوند عزوجل  او را «چه‌ کسی ‌هدایتش‌ خواهد کرد؟ آیا پند نمی‌گیرید؟» به‌ پندی‌ عبرت‌آموز تا حقیقت‌ حال‌ را بدانید؟.

سبب‌ نزول‌ دوم‌ مربوط به‌ این‌ بخش‌ از آیه‌ است: ﴿وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمۡعِهِۦ وَقَلۡبِهِۦ [الجاثیة: 23] که ‌درباره‌ ابوجهل‌ نازل‌ شد زیرا شبی‌ او و ولیدبن‌مغیره‌ به‌ خانه‌ کعبه‌ طواف‌ می‌کردند؛ در این‌ اثنا باهم‌ درباره‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  به‌ گفت‌وگو پرداختند، ابو جهل‌ به‌ ولید گفت: به‌ خدا سوگند؛ من‌ خوب‌ می‌دانم‌ که‌ محمد صلی الله علیه و آله و سلم  در ادعای‌ نبوت‌ راستگواست‌. ولید بر آشفت‌ و به‌ او گفت: ساکت‌ باش‌! مگر چه‌ چیزی‌ تو را به‌ این‌ باور رهنمون‌ گشته‌ است‌؟ ابوجهل‌ گفت: ای‌ أبا عبد شمس‌! ما او را در کودکی‌اش ‌«راستگوی‌ امین‌» می‌نامیدیم‌، اکنون‌ که‌ عقل‌ و رشدش‌ به‌ کمال‌ رسیده‌ است‌، او را کذاب‌ و دروغگو می‌نامیم‌؟! به‌ خدا سوگند که‌ من‌ خوب‌ می‌دانم‌ او راستگو است‌! ولید گفت: پس‌ در این‌ صورت‌، چه‌ چیزی‌ تو را از تصدیق‌ وی‌ بازمی‌دارد، چرا درنگ‌ کرده‌ای‌ و به‌ او ایمان‌ نمی‌آوری‌؟ ابوجهل‌ گفت: زیرا در آن‌ صورت‌، دختران‌ قریش‌ درباره‌ من‌ چنین‌ تبصره‌ خواهند کرد که‌ من‌ به‌ خاطر پاره‌‌نانی‌، از یتیم‌ ابوطالب‌ پیروی‌ کرده‌ام‌...! همان‌ بود که‌ آیه‌ کریمه‌ نازل‌ شد.

در حدیث‌ شریف‌ آمده‌ است: «لا یؤمن‌ أحدکم‌ حتی‌ یکون‌ هواه‌ تبعا لما جئت ‌به». «یکی‌ از شما ایمان‌ ندارد تا آن‌گاه‌ که‌ هوای‌ نفسش‌ پیرو آن‌ چیزی‌ نباشد که‌ من ‌آن‌ را آورده‌ام‌». همچنین‌ در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت‌ ابوامامه‌ رضی الله عنه  آمده‌ است‌ که‌ گفت: از رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  شنیدم‌ که‌ فرمودند: «ما عبد تحت‌ السماء إله‌ أبغض‌ إلی‌ الله ‌من‌ الهوی». «در زیر آسمان‌، الهی‌ که‌ نزد خداوند منفورتر از هوای‌ نفس‌ باشد، مورد پرستش‌ قرار نگرفته‌ است‌».

﴿وَقَالُواْ مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا ٱلدُّنۡیَا نَمُوتُ وَنَحۡیَا وَمَا یُهۡلِکُنَآ إِلَّا ٱلدَّهۡرُۚ وَمَا لَهُم بِذَٰلِکَ مِنۡ عِلۡمٍۖ إِنۡ هُمۡ إِلَّا یَظُنُّونَ٢٤

«و گفتند» مشرکان‌ منکر رستاخیز «غیر از زندگی‌ دنیایمان‌، چیز دیگری‌ در کار نیست‌» یعنی: زندگی‌، جز همین‌ زندگی‌ این‌ جهانی‌ ما که‌ در آن‌ قرار داریم‌، نیست‌ «می‌میریم‌ و زنده‌ می‌شویم‌» یعنی: مرگ‌ و زندگی‌ فقط به‌ این‌ جهان‌ ما مربوط است‌ و پشت ‌سر این‌ زندگی‌، هیچ‌ زندگی‌ دیگری‌ نیست‌. به ‌قولی‌ معنی‌ این ‌است: ما در دنیا می‌میریم‌، باز فرزندانمان‌ در آن‌ زندگی‌ می‌کنند، سپس‌ آن‌ها می‌میرند و باز فرزندان‌شان در آن‌ زندگی‌ می‌کنند و همین‌طور این‌ تسلسل‌ ادامه‌ پیدا می‌کند «و چیزی‌ جز دهر ما را هلاک‌ نمی‌کند» یعنی: جز گذر روزها و شب‌ها و گذشت‌ زمانه‌، چیز دیگری‌ ما را هلاک‌ نمی‌کند لذا در این‌ دنیا نه‌ ملک الموتی‌ است‌ و نه‌ قبض‌ روحی‌... «آنان‌ به‌ این‌ امر هیچ‌ دانشی‌ ندارند» یعنی: این‌ سخن‌ را جز از روی‌ شک‌ و تردید نگفته‌اند، بی‌آنکه‌ به‌ حقیقت‌، هیچ‌ علمی‌ داشته‌ باشند «آنان‌ جز گمان‌ نمی‌سپرند» یعنی: نهایت‌ آن‌ چیزی‌ که‌ نزد آنان‌ است‌، گمان‌ و پندار است‌ و بس‌! آن‌ها فقط بر پندارهای‌ خویش‌ متکی‌ اند، نه‌ بر علم‌ و یقین‌.

ابن‌منذر در بیان‌ سبب‌ نزول‌ آیه‌کریمه‌ از ابوهریره‌ رضی الله عنه  روایت‌ می‌کند که‌ فرمود: اهل‌ جاهلیت‌ می‌گفتند: جز این‌ نیست‌ که‌ ما را گذر شب‌ و روز هلاک‌ می‌کند! پس‌خداوند عزوجل  این‌ آیه‌ کریمه‌ را نازل‌ فرمود.

﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُنَا بَیِّنَٰتٖ مَّا کَانَ حُجَّتَهُمۡ إِلَّآ أَن قَالُواْ ٱئۡتُواْ بِ‍َٔابَآئِنَآ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٢٥

«و چون‌ آیات‌ بینات‌ ما» یعنی: آیات‌ قرآنی‌ای‌ که‌ از زندگی‌ پس‌ از مرگ‌، درک‌ آشکار و دلالت‌ روشنی‌ به‌ دست‌ می‌دهند؛ «برآنان‌ خوانده‌ شود، شبهه‌ آنان‌ همواره‌ جز این‌ نیست‌ که‌ می‌گویند: اگر راست‌ می‌گویید، پدران‌ ما را باز آورید» در دنیا و آنان‌ را پس‌ از مرگ‌شان‌ زنده‌ کنید.

﴿قُلِ ٱللَّهُ یُحۡیِیکُمۡ ثُمَّ یُمِیتُکُمۡ ثُمَّ یَجۡمَعُکُمۡ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ لَا رَیۡبَ فِیهِ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ٢٦

«بگو: خداست‌ که‌ شما را زنده‌ می‌کند» یعنی: در دنیا «باز می‌میراند» در هنگام ‌به‌سر رسیدن‌ اجل‌هایتان‌ «آن‌گاه‌ شما را به‌سوی‌ روز رستاخیز گرد می‌آورد» با برانگیختن‌ و حشر و نشرتان‌ به‌ سوی‌ موقف‌ حساب‌ «شکی‌ در آن‌» یعنی: در گردآوردنتان‌ به‌ روز قیامت‌ «نیست‌ ولی‌ بیشتر مردم‌ نمی‌دانند» این‌ حقیقت‌ را، از این‌ روی‌ در زنده‌ شدن‌ بعد از مرگ‌، شک‌ می‌کنند. در حدیث‌ شریف‌ قدسی‌ به‌روایت‌ ابن‌جریر و ابن‌أبی‌حاتم‌ از ابوهریره‌ رضی الله عنه  آمده‌ است‌ که‌ فرمود: «اهل‌ جاهلیت‌ می‌گفتند: جز این‌ نیست‌ که‌ ما را شب‌ و روز هلاک‌ می‌گرداند! پس ‌خداوند عزوجل  در کتابش‌ نازل‌ فرمود: ﴿وَقَالُواْ مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا ٱلدُّنۡیَا نَمُوتُ وَنَحۡیَا وَمَا یُهۡلِکُنَآ إِلَّا ٱلدَّهۡرُۚ [الجاثیة: 24] و فرمود: «یؤذینی‌ ابن‌ آدم‌، یسب‌ الدهر، وأنا الدهر، بیدی‌ الأمر، أقلب‌ اللیل‌ والنهار». «فرزند آدم‌ مرا اذیت می‌کند؛ زمانه‌ و روزگار را دشنام‌ می‌دهد در حالی‌که‌ آفریننده‌ روزگار منم‌، کار به‌ دست‌ بلاکیف‌ من‌ است‌ و شب‌ و روز را پیاپی‌ می‌گردانم‌»[1].

این‌ آیه‌ کریمه‌ ردی‌ است‌ بر پندار دهری‌ مشربان‌. آنان‌ گروهی‌ از اعراب‌ بودند که‌ می‌گفتند: جز این‌ نیست‌ که‌ گذشت‌ شب‌ و روز و چرخش‌ زمانه‌ ما را هلاک‌ می‌کند! بدین‌گونه‌، زندگی‌ و مرگ‌ را به‌ زمانه‌ نسبت‌ می‌دادند. ولی‌ جز این‌ گروه‌ از اعراب‌، گروه‌های‌ دیگری‌ نیز با آنان‌ در این‌ پندار همراهی‌ کرده‌اند، که‌ از آن‌ جمله‌اند: بیشتر فلاسفه‌ دهری‌ و ملحدان‌ و خداناباوران‌ همه‌ عصرها و نسل‌ها، از آنجا که‌ آنان‌ زندگی‌ و تنوع‌ اشکال‌ آن‌ را به‌ تطوری‌ نسبت‌ می‌دهند که‌ میلیون‌ها سال‌ استمرار داشته‌ است‌ پس‌ به‌ پندار آنان‌، در پشت‌ سر این‌ کائنات‌ نیروی‌ مدبر ابداعگر خلاقی‌ وجود ندارد و کار از این‌ حد فراتر نمی‌رود که‌ پیدایش‌ جهان‌، تصادفی‌ محض‌ باشد!! البته‌ هر چه‌ دایره‌ علوم‌ تجربی‌ توسعه‌ پیدا می‌کند و زوایای ‌بیشتری‌ از اسرار نظم‌ هستی‌ برای‌ بشر پدیدار می‌گردد، سقف‌ پندارهای‌ این‌ عده ‌بیشتر ترک‌ بر می‌دارد و بنای‌ بی‌بنیاد افکارشان‌ در هم‌ فرومی‌ریزد.

در این‌ میان‌، برخی‌ دیگر از فلاسفه‌ نیز وجود دارند که‌ هرچند خود منتسب‌ به ‌اسلام‌ هستند ولی‌ در نوشته‌های‌ علمی‌ خود با این‌ گروه‌ همراهی‌ می‌کنند، گویی‌ از این‌ امر که‌ آفرینش‌ را به‌ آفریدگار مبدعی‌ نسبت‌ دهند، خجل‌ می‌شوند و چه‌بسا می‌گویند: این‌ طبیعت‌ است‌ که‌ آفریده‌ و ابداع‌ کرده‌ است‌! و اگر از آنان‌ سؤال‌ شود که‌ آیا طبیعت‌ خود دارای‌ فکر و اندیشه‌ است‌؟ آن‌ها هیچ‌ پاسخی‌ ندارند پس‌آنان‌ همچنانند که‌ خداوند عزوجل  فرموده‌ است:﴿وَمَا لَهُم بِذَٰلِکَ مِنۡ عِلۡمٍۖ إِنۡ هُمۡ إِلَّا یَظُنُّونَ [الجاثیة: 24] «آنان‌ به‌ این‌ امر هیچ‌ دانشی‌ ندارند، آنان‌ جز گمان‌ نمی‌سپرند» و اگر چنین ‌نیست‌؛ پس‌ روش‌ علمی‌ای‌ که‌ آن‌ها در نسبت‌ دادن‌ حدوث‌ این‌ مخلوقات‌ عجیب ‌به‌ تصادف‌ یا طبیعت‌ غیرعاقل‌ در پیش‌ گرفته‌‌اند، چیست‌؟ طبیعتی‌ با این‌ همه‌ نظم‌ و سامان‌ و پیچیدگی‌ و این‌ همه‌ ظرافت‌ و دقت‌ که‌ بشر به‌ دنبال‌ دریافت‌ رموز آن ‌شتابان‌ می‌دود ولی‌ از این‌ کرانه‌ بی‌انتها، جز فرازی‌ اندک‌ را نمی‌پیماید؟ سبحان‌الله! چگونه‌ هوی‌ و هوس‌، بینش‌ ظاهر و باطن‌ انسان‌ را از او می‌گیرد؟!

﴿وَلِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَیَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ یَوۡمَئِذٖ یَخۡسَرُ ٱلۡمُبۡطِلُونَ٢٧

«و فرمانروایی‌ آسمان‌ها و زمین‌ از آن‌ خداست‌» یعنی: اوست‌ که‌ به‌ یگانگی ‌متصرف‌ آسمآن‌ها و زمین‌ می‌باشد و احدی‌ از بندگانش‌ با او در این‌ امر مشارکتی ‌ندارد پس‌ کسی‌ که‌ بر همه‌ چیز توانا و فرمانروا باشد، لابد بر آفرینش‌ آخرت‌ نیز تواناست‌ «و روزی‌ که‌ قیامت‌ بر پا شود، آن‌ روز است‌ که‌ باطل‌اندیشان‌ زیان‌ می‌کنند» یعنی: در آن‌ روز، زیان‌ دروغ‌ انگاران‌ کافری‌ که‌ رشته‌ افکار و پندارهایشان‌ را به‌أباطیل‌ آویخته‌اند، آشکار می‌شود زیرا آنان‌ رهسپار دوزخ‌ می‌گردند.

﴿وَتَرَىٰ کُلَّ أُمَّةٖ جَاثِیَةٗۚ کُلُّ أُمَّةٖ تُدۡعَىٰٓ إِلَىٰ کِتَٰبِهَا ٱلۡیَوۡمَ تُجۡزَوۡنَ مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٢٨

«و» در آن‌ روز «هر أمتی‌ را به‌ زانو درآمده‌ می‌بینی‌» در حالی‌ که‌ ناآرام‌ و نامطمئن‌اند. أمت: مجموعه‌ای‌ هستند که‌ کیش‌ و آیین‌ واحدی‌ دارند. جثو: نوعی ‌از نشستن‌ است‌ که‌ در آن‌ فقط هردو زانوی‌ انسان‌ و سرانگشتانش‌ به‌ زمین‌ می‌رسد. آری‌! مردم‌ از هول‌ و هراس‌ و سختی‌ هنگامه‌ حساب‌، در پیشگاه‌ خداوند متعال‌ این‌چنین‌ زانو می‌زنند. «هر أمتی‌ به‌ سوی‌ کتاب‌ خود» که‌ بر او در دنیا نازل‌ شده ‌است‌ «فراخوانده‌ می‌شود» به ‌قولی‌ معنی‌ این‌ است: هر أمتی‌ به‌ سوی‌ کارنامه‌ اعمال ‌خود فراخوانده‌ می‌شود. آن‌گاه‌ به‌ آنان‌ گفته‌ می‌شود: «امروز به‌ حسب‌ آنچه‌ می‌کردید، جزا داده‌ می‌شوید» یعنی: خداوند عزوجل  در سرای‌ آخرت‌ بر حسب‌ آنچه ‌که‌ در دنیا از خیر و شر می‌کردید، شما را جزا می‌دهد.

﴿هَٰذَا کِتَٰبُنَا یَنطِقُ عَلَیۡکُم بِٱلۡحَقِّۚ إِنَّا کُنَّا نَسۡتَنسِخُ مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٢٩

«این‌ است‌ کتاب‌ ما» که‌ فرشتگان‌ ما از رفتار و کردار شما نوشته‌اند؛ «که‌» این‌ کتاب‌ «علیه‌ شما به‌ حق‌ سخن‌ می‌گوید» یعنی: علیه‌ شما به‌ حق‌ و راستی‌، بی‌هیچ‌کم‌ و زیادی‌ گواهی‌ می‌دهد. پس‌ شما آن‌ کتاب‌ را می‌خوانید و اعمال‌ خویش‌ را به‌یاد می‌آورید «هر آینه‌ ما آنچه‌ را شما می‌کردید، استنساخ‌ می‌کردیم‌» یعنی: ما، فرشتگان‌ را به‌ نوشتن‌ و ثبت‌ و نسخه ‌برداری‌ از اعمال‌ شما و حفظ و نگه‌داری‌ آن ‌أمر می‌کردیم‌. به‌قولی‌ معنی‌ این‌ است: چون‌ فرشتگان‌ اعمال‌ بندگان‌ را نزد خدای ‌سبحان‌ بالا می‌برند، او فرمان‌ می‌دهد که‌ آن‌ بخش‌ از اعمالی‌ را که‌ بر آن‌ ثواب‌ و عقابی‌ مترتب‌ است‌، نزد وی‌ ثبت‌ کنند و آنچه‌ را که‌ بر آن‌ ثواب‌ و عقابی‌ مترتب ‌نیست‌، از قلم‌ بیندازند و آن‌ را ثبت‌ نکنند.

﴿فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَیُدۡخِلُهُمۡ رَبُّهُمۡ فِی رَحۡمَتِهِۦۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡمُبِینُ٣٠

«و اما کسانی‌ که‌ ایمان‌ آورده‌ و کارهای‌ شایسته‌ کرده‌اند پس‌ پروردگارشان‌ آنان‌ را در جوار رحمت‌ خویش‌» یعنی: در بهشت‌ خویش‌ «داخل‌ می‌گرداند» از «پاداش‌» به‌ «رحمت‌» تعبیر شد و از «رحمت‌» به‌ «بهشت‌»؛ به‌ دلیل‌ فرموده‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  در حدیث‌ شریف‌ ذیل: «إن‌ الله‌ تعالی‌ قال‌ للجنة: أنت‌ رحمتی‌، أرحم‌ بک‌ من‌ أشاء». «خداوند عزوجل  به‌ بهشت‌ فرمود: تو رحمت‌ من‌ هستی‌ پس‌ من‌ به‌ وسیله‌ تو بر هرکس‌ که‌ بخواهم‌ رحم‌ می‌کنم‌». «این‌» داخل‌ کردن‌ در رحمت‌ «همان‌ فوز مبین‌است» یعنی: فلاح‌ و رستگاری‌ آشکار و روشن‌ است‌ بدان‌ جهت‌ که‌ از شائبه‌ها و ناخالصی‌ها پاک‌ می‌باشد.

﴿وَأَمَّا ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَفَلَمۡ تَکُنۡ ءَایَٰتِی تُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡ فَٱسۡتَکۡبَرۡتُمۡ وَکُنتُمۡ قَوۡمٗا مُّجۡرِمِینَ٣١

«و اما کسانی‌ که‌ کافر شدند» به‌ آنان‌ از روی‌ توبیخ‌ و سرزنش‌ گفته‌ می‌شود: «مگر آیات‌ من‌ بر شما خوانده‌ نمی‌شد؟» چرا؛ قطعا آیات‌ من‌ بر شما خوانده‌ می‌شد «ولی‌ تکبر نمودید و قومی‌ مجرم‌ شدید» یعنی: از پذیرفتن‌ این‌ آیات‌ و از ایمان ‌آوردن‌ به‌ آن‌ها تکبر ورزیده‌ و از اهل‌ جرم‌ شدید. جرم: ارتکاب‌ گناه‌ با انجام ‌دادن‌ نافرمانی‌ حق‌ تعالی‌ است‌.

﴿وَإِذَا قِیلَ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَٱلسَّاعَةُ لَا رَیۡبَ فِیهَا قُلۡتُم مَّا نَدۡرِی مَا ٱلسَّاعَةُ إِن نَّظُنُّ إِلَّا ظَنّٗا وَمَا نَحۡنُ بِمُسۡتَیۡقِنِینَ٣٢

«و چون‌ گفته‌ شد که: وعده‌ الله حق‌ است‌» یعنی: چون‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  این‌ گروه‌ کفار را از وعده‌ خداوند عزوجل  به‌ فرارسیدن‌ رستاخیز و حساب‌، یا از تمام‌ امور غیبی‌ای‌ که‌ باری‌ تعالی‌ به‌ آن‌ وعده‌ داده‌ است‌، خبر می‌دادند و خطاب‌ به‌ آنان ‌می‌گفتند: این‌ وعده‌ها خواه‌ ناخواه‌ تحقق‌ یافتنی‌ است‌؛ «و در ساعت‌» یعنی: دروقوع‌ قیامت‌ «هیچ‌ شکی‌ نیست‌» که‌ حتما آمدنی‌ است‌ «گفتید: ما نمی‌دانیم‌ قیامت ‌چیست‌؟» یعنی‌ گفتید: این‌ قیامت‌ دیگر چه‌ چیزی‌ است‌ که‌ شما از آن‌ سخن ‌می‌گویید؟ «جز گمانی‌ نمی‌ورزیم‌» یعنی: ما قیامت‌ را فقط حدس‌ و توهمی‌ محض‌ می‌پنداریم‌ «و ما یقین‌ نداریم‌» یعنی: ما به‌ قیامت‌ علم‌ یقینی‌ای‌ نداریم‌، ما صرفا گمان‌ و خیال‌ می‌کنیم‌ که‌ قیامت‌ خواهد آمد.

﴿وَبَدَا لَهُمۡ سَیِّ‍َٔاتُ مَا عَمِلُواْ وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ٣٣

«و سیئات‌ آنچه‌ کرده‌ بودند بر آنان‌ آشکار شد» یعنی: بدی‌های‌ اعمال‌شان‌ به‌ همان‌ صورتی‌ که‌ بوده‌ است‌، بر آنان‌ آشکار شد «و آنچه‌ را که‌ بدان‌ استهزا می‌کردند، آنان ‌را فرو گرفت‌» یعنی: جزای‌ اعمال‌شان‌ بر آنان‌ فراگیر شد و فرود آمد؛ با ورودشان‌ به‌ دوزخ‌.

﴿وَقِیلَ ٱلۡیَوۡمَ نَنسَىٰکُمۡ کَمَا نَسِیتُمۡ لِقَآءَ یَوۡمِکُمۡ هَٰذَا وَمَأۡوَىٰکُمُ ٱلنَّارُ وَمَا لَکُم مِّن نَّٰصِرِینَ٣٤

«و گفته‌ شود: همان‌ گونه‌ که‌ ملاقات‌ این‌ روزتان‌ را فراموش‌ کردید، امروز شما را فراموش‌ می‌کنیم‌» یعنی: با شما در دوزخ‌ به‌ مانند فراموشکاران‌ معامله‌ می‌کنیم‌ پس ‌شما را در آن‌ فرو می‌گذاریم‌ چنان‌که‌ شما عمل‌ کردن‌ برای‌ این‌ روز را فرو گذاشتید و از اخبار قاطعی‌ که‌ در کتاب‌های الهی‌ راجع‌ به‌ آن‌ آمده‌ بود، تجاهل‌ کردید «و جایگاهتان‌ در آتش‌ دوزخ‌ است‌» یعنی: دوزخ‌ مسکن‌ و قرارگاه‌ شماست‌ «و برای ‌شما هیچ‌ نصرت‌ دهنده‌ای‌ نیست‌» که‌ یاریتان‌ دهد و عذاب‌ الهی‌ را از شما باز دارد.

﴿ذَٰلِکُم بِأَنَّکُمُ ٱتَّخَذۡتُمۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ هُزُوٗا وَغَرَّتۡکُمُ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَاۚ فَٱلۡیَوۡمَ لَا یُخۡرَجُونَ مِنۡهَا وَلَا هُمۡ یُسۡتَعۡتَبُونَ٣٥

«این‌ بدان‌ سبب‌ است‌ که‌ شما آیات‌ خدا را به‌ ریشخند گرفتید» یعنی: این‌ عذاب ‌از آن‌ روی‌ بر شما فرود می‌آید که‌ شما قرآن‌ را به‌ مسخره‌ و بازیچه‌ گرفتید و در آن‌ نیندیشیدید «و زندگی‌ دنیا فریبتان‌ داد» یعنی: دنیا شما را با آرایش‌ها وپیرایش‌ها و بیهودگی‌های‌ خویش‌ فریفت‌ پس‌ پنداشتید که‌ هیچ‌ سرای‌ دیگری‌ جز همین‌ سرای‌ دنیا نیست‌، نه‌ رستاخیزی‌ در کار است‌ و نه‌ حشر و نشری‌ و بنابراین‌، زندگی‌ خود را بر این‌ اساس‌ بی‌أساس‌ بنا نهاده‌ و سپری‌ کردید «پس‌ امروز نه‌ از این‌» آتش‌ «بیرون‌ آورده‌ می‌شوند و نه‌ رضا ساختن‌ الله از آنان‌ طلب‌ می‌شود» یعنی: در روز قیامت‌، بازگشت‌ به‌ طاعت‌ خداوند متعال‌ از آنان‌ خواسته‌ نمی‌شود تا رضای‌ او را به‌دست‌ آورده‌ و عذری‌ را پیش‌ افگنند زیرا آن‌ روز؛ روزی‌ است‌ که ‌در آن‌ توبه‌ای‌ پذیرفته‌ نشده‌ و معذرتی‌ سودمند واقع نمی‌گردد.

﴿فَلِلَّهِ ٱلۡحَمۡدُ رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَرَبِّ ٱلۡأَرۡضِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٣٦

«پس‌ ستایش‌ و سپاس‌ از آن‌ خداست‌؛ پروردگار آسمان‌ها و پروردگار زمین‌، پروردگار عالمیان‌» و چنین‌ پروردگار و چنین‌ سروری‌ است‌ که‌ سزاوار حمد و ستایش ‌می‌باشد بنابراین‌، هیچ‌کس‌ جز آن‌ مولای‌ بی‌همتا سزاوار حمد و سپاس‌ نیست‌ پس ‌فقط او را در برابر آفرینش‌ آسمان‌ها و زمین‌ و به‌ اصلاح ‌آوردن‌ و سامان‌دهی‌ حال‌ کسانی‌ که‌ در آن‌ها به‌ سر می‌برند، سپاس‌ و ثنا گویید. عالم: مفهومی‌ است‌ فراگیر که‌ شامل‌ همه‌ ما سوی‌الله می‌شود و به‌ صیغه‌ جمع‌ آمده‌، از آن‌رو که‌ انواع‌ مختلفی‌دارد.

﴿وَلَهُ ٱلۡکِبۡرِیَآءُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٣٧

«و او راست‌ کبریاء» یعنی: بزرگی‌ و جلال‌ و عظمت‌ و سلطه‌ «در آسمان‌ و زمین ‌و اوست‌ عزیز» یعنی: غالب‌ در سلطه‌ و فرمانروایی‌اش‌؛ پس‌ هیچ‌ غلبه‌ کننده‌ای‌ بر او پیروز نمی‌شود «حکیم‌» و فرزانه‌ است‌ در تمام‌ سخنان‌ و افعال‌ و در تمام‌ فرمآن‌ها و فیصله‌های‌ خویش‌.

در حدیث‌ شریف‌ قدسی‌ به‌ روایت‌ ابوهریره‌ و ابو سعید رضی الله عنهما  از رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  آمده‌ است‌ که‌ فرمودند: «یقول‌ الله‌ تعالی: العظمة‌ إزاری‌، والکبریاء ردائی‌، فمن‌ نازعنی‌ واحداً منهما، أسکنته‌ ناری» «خداوند عزوجل  می‌فرماید: عظمت‌ ازار من‌ است‌ و کبریا پتوی‌ من‌. پس‌ هرکس‌ با من‌ در یکی‌ از آن‌ها نزاع‌ و کشمکش‌ کند، او را به‌ آتش‌ دوزخ‌ خویش‌ مسکن‌ می‌دهم».‌




[1]- اصل‌ این‌ حدیث‌ شریف‌ قدسی‌ در بخاری‌ و مسلم‌ نیز آمده‌ است‌.